۱۳۹۰ بهمن ۲۳, یکشنبه

روز یکشنبه بخش سوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

"سبز یعنی وطن"
قرار ما بیست و پنجم بهمن در کوچه ها و خیابانهای میهن.
ما بیشماریم، ما می مانیم.
 

 

حمله جنگنده‌های ترکیه به مواضع پیکارجویان پ‌ک‌ک در شمال عراق

ارتش ترکیه با انتشار اطلاعیه ای از حمله جنگنده‌های این کشوربه اهدافی در شمال عراق که ظن آن می‌رود متعلق به گروهی از پیکارجویان کرد باشد، خبر داده است.
در اطلاعیه ارتش ترکیه آمده است که جنگنده های این کشور دو منطقه را که گفته می شود متعلق به حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) باشد، هدف قرار داده اند.
هنوز درباره تلفات احتمالی این حمله هوایی گزارشی منتشر نشده است.
ارتش ترکیه در شش ماه اخیر حملات خود را به مواضع پیکارجویان پ‌ک‌ک افزایش داده است.
افزایش این حملات از سوی ترکیه پس از آن صورت گرفت که این پیکارجویان به حملات خود به نیروهای امنیتی ترکیه در خاک این کشور افزودند.
پ‌ک‌ک از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا سازمانی تروریستی خوانده شده است.
از سال ۱۹۸۴ تاکنون دهها هزار نفر در جریان درگیری‌های این گروه با نیروهای ترکیه جان خود را از دست داده اند.
اقلیت کرد ترکیه که عمدتا در شرق این کشور مستقر هستند، حدود بیست درصد جمعیت ترکیه را تشکیل می دهند.

 

 

دردسر بوقچی ها؛ فقر قافيه برای رويانيان و فتح الله زاده

فصل جاری ليگ برتر فوتبال ايران، تاکنون ۱۴ تغيير روی نيمکت تيم ها به خود ديده است. تغييرات روی سکوها اما به مراتب بيشتر بوده است. عمر فعاليت بوقچی ها در فوتبال ايران از مربيان نيز کوتاه تر است، مربيان روی نيمکت داغ می نشينند و بوقچی ها هم هر هفته در بوق های داغ می دمند.
  اگر باشگاه بايد رضايت هواداران را جلب کند، بوقچی ها نيز چاره ای ندارند جز جلب رضايت باشگاه و مسئولينش.
  تهييج سکوها، وظيفه اصلی بوقچی ها در ورزشگاه های سراسر جهان است. در ايران اما آن ها گاهی ناگزيرند هيجانات هواداران را فرو بکاهند و مانع از اوج گرفتن شعارها و اعتراض ها عليه مسئولين باشگاه شوند. صنف، اتحاديه يا حاميان رسمی مشخصی هم ندارند. به دستور مديرعامل می آيند و با صدور دستور شفاهی مشابهی اخراج می شوند.
  بوقچی يا ليدر در فوتبال ايران، تعريفی کليشه ای مشابه صاحبان کاباره در فيلمفارسی پيدا کرده، آن ها ناخواسته ايفاگران نقش منفی در فوتبال ايران شده اند. تمام شعارها و اتفاقات توام با اعتراض از روی سکوها در ورزشگاه های مختلف، به نام آن ها تمام می شود. با جا افتادن چنين نگرشی؛ بوقچی خوب هم فقط ممد بوقی است که فوت کرده و سهراب بوقی که بازنشسته شده است.
  باز بر اساس همين ديدگاه، شعارهايی که برای تشويق مربيان و مديرعامل ها سر داده می شود کار "تماشاچيان فهيم" است که "قدرشناس و بهترين کارشناس" هستند. اما اگر همان تماشاچيان شعاری عليه يک مربی يا مديرعامل سر دهند، توطئه ای از جانب بوقچی ها قلمداد خواهد شد.

شکسته شدن هزاران صندلی در ورزشگاه يا سردادن يک شعار انتقادی از جانب ۵۰ هزار تماشاچی نيز، به خاطر "تحريک ها و خط دادن ها" توسط بوقچی هايی است که باج خواهی کرده و می خواهند جو را متشنج کنند.
  عمر مديريت در ورزش ايران ناچيز است و هر لحظه امکان برکناری وجود دارد. به همان نسبت، شدت تمايل به ديده شدن در کوتاه مدت نيز نزد مديرعامل های فوتبال ايران بالاست و محدود به دو باشگاه پر طرفدار تهرانی نمی شود.
پس از ناکامی ذوب آهن اصفهان مقابل استقلال در دور حذفی ليگ قهرمانان آسيا، خسرو ابراهيمی مديرعامل باشگاه ذوب آهن گفت: کدام مديرعاملی را سراغ داريد که مثل من به ورزشگاه برود و بازی های تيمش را از نزديک تماشا کند؟
او به وضوح، حضورش در ورزشگاه برای تماشای بازی های ذوب آهن را نوعی از خودگذشتگی برای حمايت از اين تيم می داند. محسن دليلی مديزعامل پيشين اين تيم نيز معتقد بود منشاء خدمات فراوانی برای ذوب آهن بوده است، اما ناگهان به جرم اختلاس ميلياردی و خيانت در امانت باشگاه، سر از زندان در آورد.

"فتح الله، فتح الله، دوسِت داريم به مولا"
اين شعاری بود در مدح علی فتح الله زاده مديرعامل باشگاه استقلال که بلافاصله پس از برکناری بوقچی های قديمی، به ابتکار بوقچی های جديد در سکوهای آبی نشين ورزشگاه آزادی سر داده شد.

با توجه به اين که پيدا کردن هم قافيه برای "فتح الله زاده" سخت است، آن ها با ايجاد تغيير در نام خانوادگی مديرعاملشان اين شعار را ساخته اند. تشويق مکرر نام مديران در حالی که بازی دارد برگزار می شود، اتفاقی است که فقط در فوتبال ايران رخ می دهد.
بوقچی های اخراجی استقلال نيز زمانی محبوب بودند که جمعيت هواداران را وادر می کردند تا شعار "حاج فَتَل دوست داريم" را سر بدهند.

برای مديرعامل های پيشين استقلال نيز شنيدن نامشان از روی سکوها خوشايند بود. دی ماه ۸۸ در بازی استقلال با سايپا وقتی هواداران حاضر در ورزشگاه به مديريت واعظی آشتيانی انتقاد کردند، او رای به اخراج بوقچی ها داد.
  اين عضو سياسی جمعيت آبادگران از کشف يک توطئه خبر داد و شعاردهندگان را "پولکی و قليانی با سابقه شرارت" معرفی کرد.

واعظی آشتيانی گفت: از پيش طراحی‌هايی انجام گرفته و در روزهای گذشته اين مسئله به گوش ما رسيده بود. آنها وقتی می‌بينند که باشگاه در مقابل رواج فوتبال ناپاک مقاومت می‌کند، می‌خواهند شرايط را تغيير دهند.

واعظی آشتيانی يادآور شد؛ عکس‌هايی که از اين افراد گرفته شده و آنها شناسايی و اخراج شدند. او از انتصاب تعدادی ديگر از ليدرها خبر داد. ليدرهايی که البته مدتی بعد، توسط آشتيانی برکنار شدند تا بوق ها اين بار، توسط گروهی جديد دميده شوند.

"صلّ علی محمد؛ رويانيان خوش آمد"

مديرعامل جديد پرسپوليس در نخستين حضورش در محل باشگاه، با گروه بوقچی ها مذاکره کرد و عکس يادگاری انداخت. انتصاب او با استقبال رسانه ها، افکار عمومی و برنامه ۹۰ مواجه نشده بود. رويانيان برای جا انداختن نام خود به غريو جمعيت نياز داشت.
بوقچی ها نيز تلاش کردند جمعيت را وادار به سردادن نام رويانيان کنند. "سردار پرسپوليسی" و "صلّ علی محمد؛ رويانيان خوش آمد" ، شعارهايی بود که بوقچی ها دَم می گرفتند اما ناکامی های پرسپوليس با حميد استيلی، مانع از گرم شدن اين شعار از روی سکوها می شد.
رويانيان نيز تاب نياورد و به بهانه انتقاد هواداران از علی دايی در بازی پرسپوليس با راه آهن، آن ها را دسته جمعی اخراج کرد. هفته های متمادی وقتی بوقچی ها برای تشويق دايی دَم می گرفتند، سخن از سکوهای خودجوش بود و تماشاگرانی که همه چيز را می فهمند. اما وقتی در يک بازی آن ها رويه ای ديگر در پيش گرفتند، به دريافت بن دولتی، باج خواهی، خط بازی و توطئه در رستوران تخت جمشيد ميدان شهران متهم شدند.

لحن رويانيان طوری بود که گويا بوقچی های اخراجی، منبعد حتی حق ندارند پرسپوليس را دوست داشته باشند. وقتی اخراجی ها در فرودگاه به استقبال دنيزلی رفتند، رويانيان گفت: "کسانی که در فرودگاه ديده شدند هيچ ارتباطی با باشگاه پرسپوليس ندارند. ما فرهنگ ليدری را کنار گذاشته‌ايم. خودمان برای تيم ليدر استخدام می ‌کنيم، البته آن‌ها به هيچ وجه در ارتباط با باشگاه نخواهند بود، بلکه با کانون هواداران مرتبط می‌شوند. آن‌ها با با کارت‌های مشخص در ورزشگاه حاضر شده و فقط باشگاه را تشويق می کنند و هيچ ارتباطی با باشگاه نخواهند داشت."
در پی طرح اين اظهارات متناقض، مشخص نشد که اگر "فرهنگ ليدری" کنار گذاشته شده، چرا ليدرهای جديد استخدام می شوند؟ يا اگر به باشگاه مرتبط نيستند، چرا برايشان کارت صادر شده و رويانيان شخصاً برايشان خط مشی تعيين می کند؟

برگزاری سه نشست عربی همزمان با ادامه حملات ارتش سوریه به حمص

در حالی که حملات توپخانه ای و يورش ارتش سوريه به مناطق مختلف اين کشور همچنان ادامه دارد، روز یکشنبه سه نشست عربی در خصوص بحران سوريه در قاهره، پایتخت مصر، برگزار شد.
اتحاديه عرب هم اعلام کرد که محمد الدابی ریيس هيات ناظران اتحاديه عرب در سوريه از سمت خود استعفا داده است. همچنين مقرر شد که روز ۲۴ فوريه کنفرانس بين المللی دوستان سوريه در تونس برگزار شود.
گزارش ها حاکی است که روز یکشنبه، ابتدا وزیران امور خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خليج فارس تشکيل جلسه دادند. پس از آن کميته عربی ويژه پیگيری اوضاع سوريه تشکيل جلسه داد و در آخر وزرای امور خارجه کشورهای عضو اتحاديه عرب گردهم آمدند تا ضمن بررسی اوضاع سوريه پيشنهادهای مطرح شده برای پايان دادن به بحران اين کشور را به بحث گذارند. قرار است نتايج اين نشست ها شامگاه يکشنبه اعلام شود.
شبکه خبری الجزيره گزارش داده است که در نشست وزرای امور خارجه کشورهای عضو اتحاديه عرب قرار است چند پيشنهاد به بحث گذاشته شود.
از جمله اين پيشنهادها، تشکيل کميته ناظران مشترک ميان کشورهای عربی و سازمان ملل متحد خواهد بود تا جايگزين هيات ناظرانی باشد که پيشتر اتحاديه عرب به سوريه فرستاده بود و اواخر ماه گذشته فعاليت هايش به حال تعليق در آمد.
منابع مطلع خبر داده اند که برپايه پيشنهاد ارائه شده از سوی نبيل العربی، دبيرکل اتحاديه عرب، هيات جديد ناظرات متشکل از سه هزار نفر خواهد بود. اين هيات از ناظرانی از کشورهای عربی، اسلامی و خارجی تشکيل خواهد شد و مجهز به امکانات پيشرفته خواهد بود.
از ديگر پيشنهادهايی که بحث گذاشته خواهد شد، ارسال نماينده دائم مشترک ميان سازمان ملل متحد و اتحاديه عرب به سوريه خواهد بود.
زمزمه هايی هم از احتمال به رسميت شناختن شورای ملی معترضان به عنوان نماينده مردم سوريه به گوش می رسد که سرنوشت اين پيشنهاد با توجه به مواضع برخی کشورهای عربی هنوز مشخص نيست.
در همین حال، ساعاتی پيش از برگزاری نشست های عربی، اتحادیه عرب اعلام کرد که محمد الدابی از سمت خود استعفا داد که استعفای وی پذیرفته شده است
مخالفان در سوريه می گويند که نظام بشار اسد ریيس جمهوری اين کشور به طور کامل بر فعاليت ناظران اتحاديه عرب تسلط يافت و به ميل خود آن ها را هدايت می کرد. اپوزيسيون همچنين الدابی را متهم به طرفداری از نظام بشار اسد کرده است.

ریيس جمهوری تونس: اسد کنار برود
المنصف المرزوقی، ریيس جمهوری تونس از بشار اسد ریيس جمهوری سوريه خواست از قدرت کنار برود.
المرزوقی که در کنفرانسی خبری در نواکشوط، پایتخت موریتانی، سخن می گفت اظهار داشت که تنها راه حل بحران سوريه رسيدن به مرحله ای انتقالی است که اين مرحله با واگذار کردن اختيارات رياست جمهوری به معاون بشار اسد آغاز می شود. نايب ریيس هم مرحله انتقالی را به همراه اپوزيسيون اداره کرده و در جريان آن انتخابات آزاد و سالم برگزار شود.
اين پيشنهاد را پيشتر اتحاديه عرب در طرحی برای پايان دادن به بحران سوريه ارائه داده بود.
ریيس جمهوری تونس هشدار داد که ادامه بحران در سوريه باعث باز شدن راه دخالت خارجی در اين کشور می شود. او گفت که برخی طرف ها در سوريه اجرای سياست زمين سوخته را آغاز کرده اند.

حمايت رهبر القاعده از انقلاب سوريه
از سوی دیگر، ايمن الظواهری رهبر سازمان القاعده در فيلمی ويديويی که بر روی شبکه اينترنت منتشر شده، از مردم سوريه خواست در ادامه اعتراض های خود به کمک کشورهای عربی و غربی اعتماد نکنند.
در اين ويديوی هشت دقيقه ای الظواهری از مسلمانان در ترکيه، عراق، لبنان و اردن خواست برای کمک به سوری هايی که در مقابله با حکومت بشار اسد ايستاده اند، قيام کنند.
او ادامه داد: «زخم های سوريه همچنان خونريزی می کند و اين خونخوار پسر خونخوار بشار پسر حافظ از ريختن خون ها دست نمی کشد.»
رهبر القاعده در بخش ديگری از سخنان خود گفت: «ای مردم سوريه نه به غرب، نه به آمريکا و نه به حکومت های عرب و نه به ترکيه اعتماد نکنيد. شما بهتر می توانيد امور خود را اداره کنيد. ای مردم سوريه به اتحاديه عرب و کشورهای فاسد عربی اعتماد نکنيد، آن ها چيزی ندارند به شما بدهند.»
الظواهری پس از کشته شدن اسامه بن لادن رهبر پيشين سازمان القاعده، رهبری اين سازمان را در دست گرفت. او يک سال پيش از انقلاب مصر که نظام محمد خسنی مبارک ریيس جمهور پيشين اين کشور را سرنگون کرد هم حمايت کرده بود.

درخواست برای محاکمه اسد در دادگاه لاهه
در همین حال، سليل شتی، دبيرکل سازمان عفو بين الملل، با جنايت عليه بشريت خواندن آنچه در سوريه روی می دهد گفت که اين سازمان خواستار احاله بشار اسد به دادگاه بين المللی جنايت های جنگی در لاهه شده است.
او در اين باره گفت: «از شورای امنيت سازمان ملل متحد خواستيم پرونده بشار اسد را به دادگاه بين المللی جنايت های جنگی ارائه دهد. همچنين خواستار بلوکه کردن اموال نظام حاکم سوريه و منوعيت فروش اسلحه به اين نظام شده ايم. می دانيم که در هفته های گذشته ناوهای روسی اقدام به بار کردن سلاح به سوريه کرده اند.»

ادامه عمليات نظامی
در تحولات ميدانی، گزارش ها از ادامه عمليات نظامی نيروهای امنيتی و ارتش سوريه در مناطق مختلف خبر می دهند. بنا بر اعلام شورای عمومی انقلاب سوريه –از تشکيلات مخالفان حکومت اين کشور- تا ساعات ظهر روز يکشنبه، دستکم ۱۷ تن از معترضان به دست نيروهای دولتی کشته شده اند.
اين در حالی است که شمار کشته شدگان در روز شنبه به ۶۷ نفر رسيد. حملات نيروهای دولتی در مناطق حمص، درعا، خمه دمشق، ادلب، حماه و حسکه متمرکز شده است.
اما در الزبدانی که چندی است در کنترل مخالفان مسلح بشار اسد (ارتش آزاد سوريه که از جدا شدگان از ارتش دولتی تشکيل شده است) قرار دارد، نيروهای ارتش دولتی برای تسهيل ورود مواد غذايی و دارو به شهر و توقف خونريزی، با توافق با معترضان وارد اين شهر شد.
در يک هفته اخير الزبدانی در معرض گلوله باران تانک های ارتش قرار داشت که در جريان آن دستکم ۱۰۰ نفر کشته شدند.
خبرگزاری رويترز به نقل از کمال اللبوانی از چهره های معترضان گزارش داد که ورود نيروهای ارتش دولتی بنا بر توافق آتش بس با نيروهای ارتش آزاد سوريه صورت گرفت.

تشدید اختلافات در آستانه انتخابات؛ اصولگرایان هشت فهرست انتخاباتی می دهند


در حالی که کمتر از بیست روز دیگر به انتخابات مجلس نهم باقی مانده است، گزارش ها حاکی است که شکاف در جبهه اصولگرایان تشدید شده و با اعلام موجودیت سه تشکل دیگر، اصولگرایان قرار است با هشت فهرست در انتخابات حضور پیدا کنند.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، شمار جبهه‌های انتخاباتی اصولگرایان تاکنون به هشت فهرست جداگانه رسیده است و جبهه‌های «حامیان ولایت»، «حامیان دولت» و جبهه «توحید و عدالت» نیز اعلام موجودیت کرده‌اند.
پیشتر، پنج تشکل «جبهه متحد اصولگرايان» با محوريت آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی، «جبهه پايداری انقلاب اسلامی» با محوريت آیت‌الله محمدتقی مصباح يزدی، «جبهه ايستادگی» با محوريت محسن رضايی، «صدای ملت» با محوريت علی مطهری و «جبهه بصيرت و بيداری» با محوريت شهاب الدين صدر، برای حضور در انتخابات نهم اعلام موجودیت کرده بودند.
جبهه متحد اصولگرايان که مهمترين تشکل انتخاباتی در درون جناح اصولگرای جمهوری اسلامی است روز ۱۸ بهمن ماه فهرست ۳۰ نفره انتخاباتی خود برای شهر تهران را اعلام کرد که به گزارش خبرگزاری ايسنا، ۱۱ نفری از افراد درون اين ليست، سابقه نمايندگی ندارند ولی تعدادی از وزرا و معاونان اخراجی دولت نهم و دهم در اين فهرست حضور دارند.
اين جبهه حاضر نشد تا سه نفر از چهره های شاخص اصولگرايان يعنی علی مطهری، علی عباسپور و حمديرضا کاتوزيان را در فهرست خود قرار دهد که اين اتفاق سبب شد تا آقای مطهری اعلام کند که وی فهرست جداگانه ای را که شامل افراد منتقد دولت دهم است ارائه خواهد کرد.
بر اساس گزارش های منتشره، جمعيت اصولگرايان تحول‌خواه (جمعيت ايثارگران و رهپويان انقلاب اسلامی) نسبت به ديگر گروه‌های اصولگرا سهم بيشتری در جبهه متحد اصولگرايان دارند و احتمال دارد که غلامعلی حداد عادل يا محمدحسين ابوترابی فرد را به عنوان سر ليست انتخاباتی خود معرفی کند.
در همین حال، خبرگزاری مهر روز یکشنبه گزارش داد که در جریان بررسی صلاحیت نامزدهای شرکت کننده در انتخابات مجلس نهم توسط شورای نگهبان، شهاب‌الدین صدر، نایب رییس مجلس شورای اسلامی و موسس «جبهه بصیرت و بیداری اسلامی» از سوی این شورا رد صلاحیت شده است.
با این‌حال یک عضو روابط عمومی جبهه بصیرت و بیداری اسلامی در گفت و گو با خبرگزاری کار ایران، ایلنا، این خبر را تکذیب کرده و گفته است: «خبر رد صلاحیت شهاب‌الدین صدر را تکذیب می‌کنیم و به خبرگزاری که این خبر کذب را منتشر کرده است اخطار می‌دهیم.»
وی افزود: «به توجه به این‌که در روز ۱۲ بهمن صلاحیت آقای صدر از سوی شورای نگهبان مورد تایید قرار گرفته است، تاییدیه صلاحیت ایشان را نیز به عنوان جوابیه بر روی سایت قرار می‌دهیم.»
پس از قرار نگرفتن نام شهاب‌الدین صدر در فهرست ۳۰ نفره جبهه متحد اصولگرایان، وی با تشکیل جبهه «بصیرت و بیداری اسلامی» برای شرکت در انتخابات اعلام موجودیت کرد.
انتخابات مجلس نهم روز دوازدهم اسفندماه برگزار خواهد شد.

اختلاف‌ها میان دو جبهه «پایداری» و «متحد اصولگرایان»
در این میان اخبار چند روز گذشته حاکی از بالاگرفتن رقابت‌ها میان دو جبهه پایداری و متحد اصولگرایان است.
غلامعلی حداد عادل، عضو شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان روز یکشنبه از «فوتبالی شدن» فضای رقابت بین دو جبهه پایداری و متحد اصولگرایان انتقاد کرده و گفته است که این دوجبهه نباید مانند استقلال و پرسپولیس با هم رقابت کنند.
آقای حداد عادل به خبرگزاری فارس گفته است: «عیب این رقابت این است که طرفداران این دو جبهه این صف‌بندی را تا بعد از انتخابات ادامه بدهند و بعد از انتخابات ما در داخل شاهد یک اختلاف ماندگارتر از دوران انتخابات باشیم.»
آیت‌الله مهدوی کنی، فرد محوری در شکل گیری جبهه متحد اصولگرایان نیز روز یکشنبه با اشاره به اشتراکات میان این دو جبهه گفت: «ما که طرفدار وحدت بودیم، آن‌ها (اعضای جبهه پایداری) بودند که نیامدند. آن‌ها به خاطر این‌که نمی‌خواستند نام برخی افراد در فهرست باشد وارد کمیته وحدت اصولگرایان نشدند.»
در کنار این اختلافات، رد صلاحیت نامزدهای انتخاباتی از سوی شورای نگهبان نیز انتقاد‌هایی را در سطح رسانه‌ای در بر داشت؛ رد صلاحیت‌هایی که علی مطهری و یک عضو مجلس خبرگان نیز از آن در امان نماندند.
با این‌حال داریوش قنبری، سخنگوی فراکسیون اصلاح‌طلبان مجلس روز یکشنبه از عملکرد شورای نگهبان در بررسی صلاحیت نامزدهای اصلاح‌طلب انتخابات قدردانی کرد و «اقدام مناسب» شورای نگهبان را موجب ایجاد رغبت در مردم برای شرکت در انتخابات دانست.
این در حالی است که بسیاری از اصلاح‌طلبان، فعالان جنبش سبز و مخالفان حکومت در ایران انتخابات آتی مجلس را تحریم کرده‌اند.

هشدار دادستان تهران درباره تلاش‌ها برای کمرنگ کردن مشارکت انتخاباتی
روز یکشنبه همچنین، عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران هشدار داد با افرادی که به دنبال کاهش مشارکت مردم در انتخابات هستند برخورد خواهد شد.
وی به خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، گفت: «عملکرد افراد و رسانه‌هایی که مسیر حرکت دشمن را هموار کنند از دید دادستانی دور نخواهد ماند.»
این اظهارات در حالی مطرح شده‌‌اند که نیروهای امنیتی و انتظامی ایران در دو هفته و نیم گذشته با یورش به محلاتی در شوش، حمیدیه و اهواز ۴۹ نفر از شهروندان ایرانی عرب‌زبان را بازداشت کردند؛ بازداشتی که به گفته سازمان دیدبان حقوق بشر و سازمان «حقوق بشر اهواز» در ارتباط با فعالیت‌های این افراد در جهت تحریم انتخابات صورت گرفته است.
به گفته این دو سازمان، در جریان این بازداشت‌ها سه نفر نیز کشته شده‌اند.
اواسط دی‌ماه نیز وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی از دستگیری افرادی به اتهام «جاسوسی» خبر داد و گفت این اشخاص قصد «اجرای برنامه‌های آمریکا» در انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران را داشتند.
جرس: 
وزیر سپاه در زمان جنگ هشت ساله ضمن انتقاد از عملکرد نظارتی مجلس هشتم، معتقد است که در هیچ دوره‌ای از دولت‌های بعد از انقلاب به اندازه دولت احمدی‌نژاد قانون گریزی و عدم اجرای قانون دیده نمی‌شد.
 محسن رفیق دوست وزیر سپاه در زمان جنگ و از فعالان اقتصادی حال حاضر در گفت‌وگو با "همشهری ماه" در ادامه انتقاداتی که به عملکرد مجلس هشتم از بعد نظارتی این مجلس شده تاکید کرد: من به عنوان یک شهروند در مجموع از عملکرد مجلس هشتم رضایت ندارم. معتقدم که مجلس باید در مقابل عدم اجرای قانون و قانون گریزی دولت می ایستاد.
وی افزود: من از عملکرد مجلس هشتم هم از حیث تصویب قوانینی که مشکل مردم را حل کند و هم از نظر نظارتی راضی نیستم. مثلا در موضوع وزارت ورزش که مجلس به تشکیل چنین وزارتخانه‌ای برای پاسخگو کردن متولی ورزش کشور رای داد، چه قدر طول کشید تا احمدی‌نژاد قبول کرد وزیر به مجلس معرفی کند. به نظرم مجلس باید قاطعانه تر با عدم اجرای قانون از سوی شخص رئیس جمهور برخورد می کرد.
 این فعال اقتصادی ضمن اظهار امیدواری نسبت به اینکه مجلس نهم بر بقیه دوره این ریاست جمهوری و همچنین رئیس جمهور بعدی نظارت کامل داشته باشد، گفت: این که احمدی‌نژاد با این ادعا که رای مستقیم مردم را دارد و برای خودش اختیاراتی متصور شود درست نیست. در کشور ما قانون اساسی حاکم است که در این قانون رئیس جمهور هرگز نمی تواند مجلس را منحل کند اما مجلس می تواند رئیس جمهور را عزل کند.این خود دلیلی است که مجلس بالا تر از ریاست جمهوری است.

وی در ادامه گفتگوی خود تصریح کرد: به همین دلیل مردم در انتخابات پیش رو باید افرادی را برای نمایندگی مجلس انتخاب کنند که مجلس را در جایگاه مقتدر خود قرار دهد و در راس امور باشد من شاهدم در هیچ دوره ای از دولت های بعد از انقلاب به اندازه این دولت قانون گریزی و عدم اجرای قانون دیده نمی شود.
 رفیق دوست درباره قانون هدفمند کردن یارانه ها نیز تاکید کرد: اجرای قانون هدفمندی یارانه در دولت دهم یکی جسارت بود ولی خوب اجرا نشد همه امکانات مملکت صرف پرداخت ماهی 4550تومان به هر فرد شده است. من در این چندماه اخیر با بسیاری از مدیران صنایع کشور جلسه داشتم همه آنها احساس نگرانی می کردند و می گفتند اگر نفت سالی 100 میلیارد دلاری نبود معلوم نبود تکلیف ما چه می شد و مشخص هم نیست این درآمد تا چه زمانی ادامه خواهد داشت.
 قطعا مجلس آینده باید بر قضیه هدفمندی یارانه ها نظارت دقیق تری داشته باشد و در خصوص تغییر شیوه اجرای آن اقدامات لازم را انجام دهد.هدفمندی یارانه ها باید با یک شیب ملایم و با نگاه به صنعت و کشاورزی و با حفظ تولید انجام گیرد. با هدفمندی نباید کشور به یک کمیته امداد بزرگ تبدیل شود.
او ادامه داد: به جای آنکه کارخانه های ما کار کنند دروازه های کشور را باز کرده اند و چین مملکت ما را ( از کالا) پر کرده است.الان خیلی از کارخانه داران متدین می گویند ما از رهبر خجالت می کشیم کارخانه مان را تعطیل کنیم وگرنه دیگر برایمان صرف نمی کند فعالیت داشته باشیم.
 رفیق دوست در باره این توضیح که برخی از صاحب نظران و رسانه های حامی دولت می گویند با هدفمندی یارانه ها گرسنه ای در ایران وجو ندارد، توضیح داد: واقعیت غیر از این است. در همین تلویزیون خودمان نشان دادند که مردم یک روستا با چه وضعیتی زندگی می کنند. شما به منطقه نازی آباد تهران که یک منطقه مذهبی و پرشهید است بروید و ببینید خانواده های کم درآمد درباره همین پول یارانه 45500 تومان چه می گویند.می گویند قیمت ها را بر سر جای اول خود برگردانید.45500 را به ما ندهید همان اندازه هم از ما بگیرید.
 




 جرس: 
دوازده گروه فعال سبز در آستانه سالگرد بیست‌وپنجم بهمن و سالگرد حصر رهبران جنبش سبز در بیانیه‌ای مشترک با اظهار نگرانی از شرایط سیاسی و اقتصادی موجود در کشور از همه "فعالین سبز" خواسته‌اند تا از هیچ اقدامی برای شکست حصر رهبران جنبش سبز فروگذار نکنند.  
 به گزارش جرس، در بخشی از این بیانیه آمده است: حاکمیت به خوبی می‌داند بر خلاف تمام تبلیغاتی که درباره مرگ جنبش اعتراضی سبز مردم ایران می کند، نارضایتی عمیق و شدید مردم نسبت به حکومت استبدادی ادامه دارد. هیچ یک از خواسته‌های به حق مردم برآورده نشده و در روزگاری که نارضایتی مردم دیکتاتورهای منطقه را یکی پس از دیگری سرنگون می‌سازد، مستبدان حاکم آرام ندارند.

متن کامل این بیانیه در ادامه آمده است:
در آستانه سالگرد خیزش بزرگ جنبش سبز مردم ایران در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ قرار داریم. در حالی به استقبال ۲۵ بهمن می رویم که رهبران این جنبش، میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی، در حصر به سر می برند و زندانیان سیاسی با آرای دادگاه‌های نمایشی در زندان هستند. زمانی هم که نوبت آزادی ایشان فرا می رسد، همچون ابوالفضل قدیانی با اتهامات واهی نظیر توهین به رهبری حکم جدیدی برایشان صادر می شود. عملکرد حاکمیت جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که سیاست سرکوب و اختناق، گزینه مورد پسند رهبری جمهوری اسلامی و بیت ایشان برای حل بحران‌های کشور است. نگاهی به سرکوب‌های اصناف (کارگران، معلمان، بازاریان و تجار)، دانشجویان و اعضای هیات علمی دانشگاه ها، هواداران محیط زیست، مدافعین حقوق بشر، روزنامه نگاران، احزاب و تشکل‌های سیاسی و صدها مثال دیگر شاهد آن است که حاکمیت استبداد با نفس اعتراض مبارزه می‌کند و جامعه‌ای را می‌طلبد که از صدر تا ذیل بله‌قربان‌گو و مطیع منویات رهبری و مجری سیاست‌های وی باشند. سیاست‌های مورد تایید رهبری که در عرصه اقتصادی با شعار آوردن نفت بر سر سفره مردم آغاز شد و تورم، بیکاری و فساد اقتصادی را به ثمر آورد. ماجراجویی‌های بین المللی حاکمیت، کشور را با تحریم‌های متعدد اقتصادی روبرو کرده، امنیت ملی را به خطر انداخته و ایران را در معرض جنگ و تجاوز خارجی قرار داده‌است. سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی باعث سرخوردگی جامعه و جوانان شده که نتایج آن در کاهش سن اعتیاد و رسیدن به رتبه نخست فرار مغزها هویدا است. از سوی دیگر حاکمیت با سرکوب مطبوعات و روزنامه نگاران، میهن‌مان را به بزرگترین زندان روزنامه نگاران در دنیا بدل کرده است. سیاست‌های عرصه آموزشی دانشجویان و اساتید دگراندیش را از تحصیل و آموزش محروم کرده و معترضان به این روند را همچون ضیا نبوی و مجید دری زندانی ساخته است.
حاکمیت به خوبی می داند بر خلاف تمام تبلیغاتی که درباره مرگ جنبش اعتراضی سبز مردم ایران می کند، نارضایتی عمیق و شدید مردم نسبت به حکومت استبدادی ادامه دارد. هیچ یک از خواسته‌های به حق مردم برآورده نشده و در روزگاری که نارضایتی مردم دیکتاتورهای منطقه را یکی پس از دیگری سرنگون می‌سازد، مستبدان حاکم آرام ندارند. تکاپوی حکومت برای حفظ دیکتاتوری بشار اسد و حمایت از جنایت‌های روزافزون متحد استراتژیکش در منطقه، نشان از وضعیت متزلزل استبداد ولایت فقیه دارد.
امروز در آستانه سالگرد خیزش ضد استبدادی ۲۵ بهمن فرصت‌هایی مهیا است تا دوباره ندای استبدادستیزی خود را به گوش جهانیان برسانیم و بسان سال گذشته حضور فعال جنبش سبز را در عرصه‌های مختلف نمایش دهیم. فرصت اول، فرارسیدن سالگرد حصر غیرقانونی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی است. گروه های امضا کننده این بیانیه با شعار «شکست حصر» رهبران جنبش سبز، یاد حماسه بزرگ ۲۵ بهمن و تلاش‌ها و شجاعت رهبران جنبش را گرامی می‌دارند و از همه فعالین سبز می خواهند که از هیچ اقدامی برای شکست حصر این عزیزان فرونگذارند. فرصت دیگر، انتخابات پیش روی مجلس نهم و شوراهای شهر و روستا است. بدیهی است که در شرایط اختناق کنونی هرگونه مشارکت در انتخابات نمایشی حاکمیت بی‌معنی است. با این حال این انتخابات فرصت مناسبی است تا فعالان سبز، شبکه‌های اجتماعی خود را فعال سازند و از تمامی موقعیت‌های بحث و تبلیغ برای آگاهی‌بخش عمومی نسبت به لطمات استمرار سیاست‌های حاکمیت استبدادی، به خصوص نتایج اسفناک ماجراجویی‌های بین‌المللی برای رفاه عمومی مردم ایران، استفاده کنند. چرا که آگاهی و تقویت شبکه‌های اجتماعی موثرترین راه برای شکست فضای اختناق و پایان دادن به استبداد است.
پرسا - پویش راه سبز دانش آموختگان و دانشجویان ایرانی
http://iranporsa.org/
جنبش سبز دانشجویی ونکوور
http://vancouver4iran.com/
دانشجویان سبز دانشگاه تگزاس ای اند ام
http://green-college-st.blogspot.com/
سبز هیوستون
http://sabzhouston.org/
دانشجویان حامی جنبش سبز ایران (سیگما)، دانشگاه ویکتوریا، کانادا
آستین برای ایران – شاخه دانشجویی
Austin for Iran
http://www.austinforiran.org
کمیته همبستگی با خواست های دمکراتیک مردم ایران
انجمن دانشجویان ایرانی دموکراسی خواه دانشگاه جورج واشنگتن
Chicago Committee in Solidarity with the People of Iran
کار‌شناسان ایران سبز
Green Experts of Iran
نسل آزادیخواه ایران در اتریش
Iran's Liberal Generation in Austria
کنشگران سبز برای ایرانی دمکراتیک
Green Activists for a Democratic Iran
 




احضار سه دانشجوی کرد به ستاد خبری اداره اطلاعات

خبرگزاری هرانا - سه دانشجوی دانشگاه پیام نور مریوان به ستاد خبری این شهر احضار شدند.
به گزارش موکریان،  صبح امروز یکشنبه بیست و سوم بهمن ماه، سه دانشجوی دانشگاه پیام نور مریوان به نام های ژیار سلامتیان دانشجوی رشته حقوق، اسماعیل روانگرد دانشجوی رشته جغرافیا و عزیز تازیک دانشجوی رشته علوم اجتماعی به صورت جداگانه به ستاد خبری اداره اطلاعات این شهر احضار شدند.
تا لحظه تنظیم خبر از سرنوشت این سه دانشجوی دانشگاه پیام نور مریوان خبری حاصل نشده است.




انتقاد مجدد اپوزیسیون سوریه از پشتیبانی ایران و روسیه از رژیم دمشق


نوشتۀ فواد روستائی
اپوزیسیون سوریه ضمن انتقاد از ارسال سلاح، مهمات و نیروی انسانی به سوریه، به کشورهای حامی رژیم بشار اسد هشدار داد که اگر هم این پشتیبانی به خاطر منافع اقتصادی است این کشورها باید به آن پایان دهند چرا که آینده به طور قطع از آن یک سوریه جدید خواهد بود. 

اپوزیسیون سوریه بار دیگر دولت های روسیه و جمهوری اسلامی ایران را به ارسال سلاح، مهمات، سرباز و مشاور به سوریه و کمک به رژیم بشار اسد- رئیس جمهوری این کشور، در سرکوب مردم معترض متهم کرد.
 "سهیر الاتاسی"- یکی از شخصیت های اپوزیسیون سوریه، دیروز در گردهمائی گروهی از اعضای این اپوزیسیون که از هژده کشور جهان به وین، پایتخت اتریش، سفر کرده بودند گفت روسیه به سوریه جنگ افزار و مهمات می فرستد و رژیم جمهوری اسلامی ایران سرباز به سوریه اعزام می کند.
شرکت کنندگان در گردهمائی وین در عین حال وتوی قطعنامۀ ضد رژیم دمشق در شورای امنیت سازمان ملل متحد به وسیلۀ چین را نیز محکوم کردند. البته روسیه نیز این قطعنامه را وتو کرده است.
در اجلاس دیروز در وین، اپوزیسیون سوریه به کشورهای حامی رژیم بشار اسد هشدار داد که اگر هم این پشتیبانی به خاطر منافع اقتصادی است این کشورها باید به آن پایان دهند چرا که آینده به طور قطع از آن یک سوریه جدید خواهد بود.
از نظر اپوزیسیون سوریه در مورد سقوط رژیم بشار اسد جای هیچ شک و تردیدی نیست.
در همین حال، به گفتۀ منابع اپوزیسیون طی خشونت های روزهای جمعه و شنبه دست کم ٦٥ نفر کشته شده اند. در روزهای جمعه و شنبه شهرهای حمص و حلب صحنۀ بیشترین خشونت ها بوده و سنگین ترین تلفات را داشته اند.
علاوه بر درون سوریه، مخالفان و طرفداران رژیم اسد در شهر طرابلس در لبنان نیز در روز گذشته رو در رو قرار گرفتند و این رویاروئی از خود ٢ کشته و ٨ زخمی بر جای گذاشت.
سرانجام این که ایمن الظواهری- رهبر سازمان تروریستی القاعده، در یک پیام ویدیوئی مردم سوریه را به ادامۀ قیام علیه رژیم بشار اسد فراخواند و از مسلمانان جهان خواست به یاری مردم سوریه بشتابند.




پایان راهپیمایی ٢٢ بهمن با قطعنامه ای در١٠ بند

نوشتۀ آرش ادیب زاده
به گزارش خبرگزاری های جمهوری اسلامی، امروز میلیون ها نفر درخیابان های ایران به مناسبت مراسم سی و سومین سالگرد انقلاب اسلامی راه پیمایی کردند؛ در پایان این مراسم مقامات جمهوری اسلامی قطعنامه ای حاوی ١٠ بند را منتشر کردند.

در ارتباط با آمار و ارقام دقیق میزان شرکت کنندگان در راهپیمایی های روز شنبه در سراسر ایران، شایان تذکر است که بنا به اظهارات مقامات دولتی جمهوری اسلامی، میلیون ها نفر در خیابان ها حضور یافتند ولی  اخبار خبرگزاری های خارجی مانند رویترز و یا خبرگزاری فرانسه، میزان حضور مردم در راه پیمایی های امروز را صد ها هزار نفر تخمین زده اند.
البته حضور خبرنگاران و رسانه های خارجی شدیدأ تحت نظارت مقامات امنیتی جمهوری اسلامی امکان پذیر بوده، بطوریکه خبرنگاران خارجی نه تنها حق تصویر برداری از مراسم را نداشتند، بلکه تنها از سه تریبون رسمی و آن هم فقط در تهران و با استفاده از تصاویر تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی می توانستند راه پیمایی امروز را پوشش دهند.
بنا به اظهارات مقامات دولتی، در بیش از ٥ هزار مکان مختلف ایران مراسم خاصی برای گرامیداشت پیروزی انقلاب اسلامی تدارک دیده شده بود.
 همچنین به گفتۀ محمدجواد آقاجری مدیر كل رسانه‌های خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، امسال ٢٨٠ خبرنگار خارجی به نمایندگی از ١٢٨ رسانه بین المللی از جمله رویترز، آسوشیتدپرس و خبرگزاری فرانسه این رویداد خبری را پوشش دادند.
در قطعنامه پایانی راهپیمایی ٢٢ بهمن مقامات جمهوری اسلامی تأکید کرده اند که: «ملت غیور ایران اسلامی، برافروخته شدن اخگر پرفروغ بیداری اسلامی در کشورهای منطقه را نویدبخش به صدا در آمدن زنگ خطر سقوط اذناب منطقه ای آمریکا و دیگر حکام وابسته و ظالم منطقه به ویژه رژیم جنایتکار و مردم کش آل خلیفه در بحرین می‌داند.»  






اسماعیل هنیه، نخست وزیر حماس در نوارغزه: اسرائیل را هیچگاه به رسمیت نمی شناسیم


نوشتۀ فواد روستائی
"اسماعیل هنیه" نخست وزیر حماس در نوار غزه، دیروز (جمعه) از سوی "محمد رضا رحیمی" معاون اول رییس جمهوری اسلامی ایران، در مجموعه سعدآباد مورد استقبال رسمی قرار گرفتاسماعیل هنیه، در سخنانی در تهران پس از تبریک سالگرد پیروزی انقلاب در ایران گفت: از زمان انقلاب تا مقاومت فلسطین و بهار عربی همواره پیامی به گوش می رسد که تأکید می کند که مقاومت و جهاد و مبارزه تنها گزینۀ استراتژیک و تنها راه آزادی قدس و مسجد الاقصی به اذن خداست.

گفتگو با علی رضا نوری زاده، تحلیل گر مسائل خاورمیانه
More
 فواد روستائی
اسماعیل هنیه- نخست وزیر دولت حماس در نوار غزه، طی یک سخن رانی در مراسم بزرگداشت پیروزی انقلاب اسلامی در تهران، تأکید کرد که این سازمان هیچگاه اسرائیل را به رسمیت نخواهد شناخت.
هنیه گفت حماس همواره به نمایندگی از مردم فلسطین، امت عرب و امت اسلامی و به نام همۀ آزادگان اعلام می کند که هرگز رژیم صیهونیستی را به رسمیت نخواهد شناخت.
نخست وزیر حماس در بخش دیگری از سخنان خود پس از تبریک سالگرد پیروزی انقلاب در ایران گفت: از زمان انقلاب تا مقاومت فلسطین و بهار عربی همواره پیامی به گوش می رسد که تأکید می کند که مقاومت و جهاد و مبارزه تنها گزینۀ استراتژیک و تنها راه آزادی قدس و مسجد الاقصی به اذن خداست.
اسماعیل هنیه که رسانه های جمهوری اسلامی ایران از او به عنوان «نخست وزیر قانونی فلسطین» نام می برند عصر دیروز (جمعه) وارد تهران شده و بلا فاصله با محمد رضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهوری اسلامی ایران، دیدار و گفتگو کرد.
محمد رضا رحیمی که امروز همراه با اسماعیل هنیه در راهپیمائی تهران به مناسبت سالگرد انقلاب شرکت کرده بود، بر حمایت همه جانبۀ جمهوری اسلامی ایران از مردم فلسطین جهت باز ستاندن حقوق از دست رفتۀ آنان تأکید کرد.
معاون اول محمود احمدی نژاد ضمن بیان این مطلب که اسماعیل هنیه برای دیداری سه روزه به تهران سفر کرده است افزود آقای هنیه امروز به کشور خود آمده اند؛ محمد رضا رحیمی افزود ایران «از ابتدای انقلاب تا به امروز بدون هیچ استثنائی درهمۀ عرصه ها از فلسطین دفاع کرده است».
اسماعیل هنیه قرار است طی دیدار سه روزۀ خود از ایران با بلندپایگان و رهبران جمهوری اسلامی ایران به گفتگو بنشیند.
خبرگزاری های ایران از مذاکرات دیشب (جمعه شب) اسماعیل هنیه با محمد رضا رحیمی به عنوان مذاکراتی «خصوصی» یاد کرده اند.
سازمان اسلام گرای حماس از ژوئن سال ٢٠٠٧ تا کنون، ادارۀ امور و کنترل نوار غزه را در دست دارد و سازمان الفتح، رقیب اصلی حماس، در چهار چوب "تشکیلات خود گردان فلسطین"، بر کرانۀ باختری رود اردن حاکم است.
خالد مشعل و محمد عباس رهبران این دو سازمان رقیب (حماس و الفتح) اخیرآً در دوحه، پایتخت قطر، توافق نامه ای را امضا کردند که بر اساس آن یک دولت وحدت ملی به نخست وزیری محمود عباس تشکیل خواهد شد که مأموریت آن برگزاری انتخابات پارلمانی و انتخابات گزینش ریاست تشکیلات خودگردان برای ادارۀ یکپارچۀ نوار غزه و کرانۀ باختری رود اردن خواهد بود.
یادآوری می کنیم که سازمان آزادیبخش فلسطین که الفتح مهم ترین و بزرگ ترین عضو آن است از سال ها پیش اسرائیل را به رسمیت شناخته است.
***
در گفتگوئی با دکتر علی رضا نوری زاده، تحلیل گر مسائل خاورمیانه،  از او پرسیدیم با توجه به امضای توافق نامۀ قطر و به رسمیت شناخته شدن اسرائیل از سوی سازمان آزادیبخش فلسطین، سازمانی که حماس قصد پیوستن به آن را دارد، اظهارات هنیه مبنی بر عدم برسمیت شناختن اسرائیل را چگونه می توان توجیه کرد؟
علیرضا نوری زاده می گوید اولاً نباید فراموش کرد که بلافاصله پس از امضای توافق نامۀ قطر میان محمود عباس و خالد مشعل، زمزمه هائی در مخالفت با آن به ویژه در غزه به گوش رسید اما بعداً این زمزمه ها خاموش شد و ظاهراً وزن و اعتبار خالد مشعل بر آن چربید.
این روزنامه نگار وتحلیل گر مسائل جهان عرب می گوید این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که اسماعیل هنیه برای دریافت کمک های بیشتر از تهران در این شهر باید حرفی رابزند که به مذاق میزبان خوش آید؛ علی رضا نوری زاده بلافاصله خاطر نشان می سازد که اسماعیل هنیه که اخیراً از چند کشور دیگر دیدن کرده است، به عنوان مثال در ترکیه یا تونس چنین موضعی را نگرفته و چنین سخنانی را بر زبان نرانده است.
از نظر نوری زاده، در هرحال آیندۀ روابط تهران با فلسطینیان و سازمان هائی چون حماس و جهاد اسلامی فلسطین تا حدود زیادی به آیندۀ رژیم دمشق و سرنوشت بشار اسد نیز بستگی دارد و در صورت سقوط رژیم دمشق کمک رسانی تهران به حماس و حزب الله لبنان و ارتباط با چنین سازمان هائی به مراتب دشوار تر خواهد شد.
نکتۀ دیگری که آقای نوری زاده به آن اشاره می کند این است که نه در ایران و نه در سرزمین های فلسطینیان، در مورد روابط دو طرف و چند و چون آن اتفاق نظر وجود ندارد و شماری از رهبران فلسطینیان از جمله یاسر عرفات و محمود عباس بارها رهبران جمهوری اسلامی ایران را به شدت مورد انتقاد قرارداده اند. 
این روزنامه نگار و تحلیل گر مسائل خاورمیانه می افزاید شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» در تظاهرات سال ١٣٨٨ در ایران نیز که نشان از اختلاف نظر در میان ملت ایران بر سر نوع رابطه با فلسطینیان است، فراموش نشده است.
شما را به شنیدن مشروح سخنان علی رضا نوری زاده دعوت می کنیم.




هشدار علی لاریجانی- رئیس مجلس ایران، به کشورهای منطقه


نوشتۀ فواد روستائی
علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی ایران، طی سخنانی در مشهد به کشورهای منطقه هشدار داد که گذشت ملت ایران نسبت به برخی کشورهای منطقه تکرار نخواهد شد؛ لاریجانی به این کشورها توصیه کرد فریب لبخندهای آمریکا را نخورند و پیرو بی چون و چرای واشنگتن نباشند و به دنبال سرزمین سوخته نگردند.

رئیس مجلس شورای اسلامی دیروز (شنبه) ضمن دادن این هشدار و یادآوری پشتیبانی کشورهای منطقه از عراق در جریان جنگ هشت سالۀ میان ایران و عراق گفت ایران همیشه با این کشورها مدارا کرده است اما در برخورد باآن ها ساده لوحانه عمل نکرده است.
رئیس مجلس شورای اسلامی گفت جمهوری اسلامی ایران به این کشورها توصیه کرد فریب لبخندهای آمریکا را نخورند و پیرو بی چون و چرای واشنگتن نباشند و به دنبال سرزمین سوخته نگردند.
علی لاریجانی به کشورهای منطقه اخطار کرد که اگر توطئه ای علیه ایران رخ دهد دامن همۀ منطقه را خواهد گرفت.
شایان یادآوری است که کشورهای عرب منطقه و به ویژه شش کشور عضو «شورای همکاری خلیج فارس» بارها ضمن ابراز نگرانی از فعالیت های هسته ای ایران، تهران را به مداخله در امور داخلی خود متهم کرده اند.
افزون بر این شماری از این کشورها در اتحاد با آمریکا تا به آن جا پیش رفته اند که پایگاه های نظامی در اختیار این کشورها قرار داده اند.
لاریجانی در بخش دیگری از سخنان خود اروپا را نیز که در ماجرای هسته ای ایران، متحد اصلی آمریکاست مورد خطاب قرار داد وگفت ملت ایران در قبال آمریکا که به اصطلاح خودش را قدرت اول دنیا می داند عقب نشینی نکرده است پس بدیهی است که در برابر قدرت های دست سوم و چهارم نیز ایستادگی خواهد کرد.
در پی انتشار آخرین گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی در هشتم ماه نوامبر سال پیش و ابراز نگرانی آژانس از ابعاد نظامی فعالیت های هسته ای ایران، نگرانی که برای نخستین بار ابراز می شد، آمریکا و اتحادیۀ اروپا در راستای تشدید تحریم های ایران بانک مرکزی و بانک تجارت ایران را نیز تحریم کردند و اتحادیۀ اروپا تحریم نفتی ایران را نیز با یک مهلت چند ماهه به منظور فرصت دادن به کشورهای اروپائی برای یافتن نفت جایگزین نفت ایران تصویب کرد.
این نکته را نیز ناگفته نباید گذاشت که عربستان سعودی اعلام کرده است که در صورت تحریم نفتی ایران آماده است با افزایش میزان تولید خود کمبود نفت ایران را جبران کند.
دولت سوریه، حزب الله لبنان و سازمان های تندرو فلسطینی چون حماس تنها متحدان جمهوری اسلامی ایران در منطقه اند.




انتقاد مجدد اپوزیسیون سوریه از پشتیبانی ایران و روسیه از رژیم دمشق

نوشتۀ فواد روستائی
اپوزیسیون سوریه ضمن انتقاد از ارسال سلاح، مهمات و نیروی انسانی به سوریه، به کشورهای حامی رژیم بشار اسد هشدار داد که اگر هم این پشتیبانی به خاطر منافع اقتصادی است این کشورها باید به آن پایان دهند چرا که آینده به طور قطع از آن یک سوریه جدید خواهد بود. 

اپوزیسیون سوریه بار دیگر دولت های روسیه و جمهوری اسلامی ایران را به ارسال سلاح، مهمات، سرباز و مشاور به سوریه و کمک به رژیم بشار اسد- رئیس جمهوری این کشور، در سرکوب مردم معترض متهم کرد.
 "سهیر الاتاسی"- یکی از شخصیت های اپوزیسیون سوریه، دیروز در گردهمائی گروهی از اعضای این اپوزیسیون که از هژده کشور جهان به وین، پایتخت اتریش، سفر کرده بودند گفت روسیه به سوریه جنگ افزار و مهمات می فرستد و رژیم جمهوری اسلامی ایران سرباز به سوریه اعزام می کند.
شرکت کنندگان در گردهمائی وین در عین حال وتوی قطعنامۀ ضد رژیم دمشق در شورای امنیت سازمان ملل متحد به وسیلۀ چین را نیز محکوم کردند. البته روسیه نیز این قطعنامه را وتو کرده است.
در اجلاس دیروز در وین، اپوزیسیون سوریه به کشورهای حامی رژیم بشار اسد هشدار داد که اگر هم این پشتیبانی به خاطر منافع اقتصادی است این کشورها باید به آن پایان دهند چرا که آینده به طور قطع از آن یک سوریه جدید خواهد بود.
از نظر اپوزیسیون سوریه در مورد سقوط رژیم بشار اسد جای هیچ شک و تردیدی نیست.
در همین حال، به گفتۀ منابع اپوزیسیون طی خشونت های روزهای جمعه و شنبه دست کم ٦٥ نفر کشته شده اند. در روزهای جمعه و شنبه شهرهای حمص و حلب صحنۀ بیشترین خشونت ها بوده و سنگین ترین تلفات را داشته اند.
علاوه بر درون سوریه، مخالفان و طرفداران رژیم اسد در شهر طرابلس در لبنان نیز در روز گذشته رو در رو قرار گرفتند و این رویاروئی از خود ٢ کشته و ٨ زخمی بر جای گذاشت.
سرانجام این که ایمن الظواهری- رهبر سازمان تروریستی القاعده، در یک پیام ویدیوئی مردم سوریه را به ادامۀ قیام علیه رژیم بشار اسد فراخواند و از مسلمانان جهان خواست به یاری مردم سوریه بشتابند.



عدم دسترسی به سرویس های ایمیل در ایران در آستانه ٢۵ بهمن و «راهپیمائی سکوت»


برپایه گزارش های کاربران اینترنتی از داخل ایران در روزهای اخیر دسترسی به سرویس های ایمیل "یاهو" و "جی میل" بسیار مشکل و حتی ناممکن شده است. در مواردی نیز دسترسی به پایگاههای اینترنتی "گوگل" و "گوگل پلاس" هم امکان پذیر نیست.


گفتگو با نیما راشدان، کارشناس ارتباطات
خبرگزاری مهر، امروز از عدم دسترسی بیش از ٣۰ میلیون کاربر ایرانی به سرویس های پست الکترونیکی از روز پنج شنبه تا کنون خبر داده است.
درحالیکه کاربران اینترنت در داخل ایران در مناطق مختلف کشور با مشکل و عدم دسترسی به برخی سرویس های اینترنتی روبرو هستند، تاکنون پاسخ روشنی از سوی مسئولان داده نشده و نهادهای مسئول هرکدام دیگری را مسئول مشکلات اینترنتی معرفی می کنند.
شرکت "گوگل"، با انتشار بیانیه ای عدم دسترسی کاربران در ایران به سرویس ایمیل را مورد تائید قرار داده است. در بیانیه شرکت "گوگل" آمده است: افت شدید ترافیک را تائید می کنیم و با بررسی شبکه های خود به این نتیجه رسیده ایم که آن ها به خوبی کار می کنند.
شرکت "گوگل" همچنین متذکر شده است: هرگاه در سرویس های خود با مشکلی روبرو می شویم هرچه سریعتر در جهت  رفع آن مشکل تلاش می کنیم برای اینکه معتقدیم مردم همه جای دنیا باید توانائی ارتباط آزاد آنلاین را داشته باشند.
*** 
نیما راشدان، کارشناس ارتباطات، با توجه به فراخوان برای تظاهرات اعتراضی روز ٢۵ بهمن ماه معتقد است که دولت جمهوری اسلامی در مواجهه با چنین رویدادهائی نه تنها خود اقدام به چنین اعمالی می کند، بلکه به دولت های کشورهای دیگر توصیه می کند که برای جلوگیری از ایجاد آشوب از سوی دشمنان، اینترنت را در کشورهای خود قطع نمایند و در آستانه این روزهای حساس نیز جمهوری اسلامی تلاش می کند که کمترین نشانه ای از اعتراض داخلی به گوش دنیا نرسد، چرا که معتقدند که امنیت ملی ایران را مورد تهدید قرار می دهد.



تدارکات اپوزیسیون سوریه برای مقابله نظامی با رژیم بشار اسد


نوشتۀ شاهرخ بهزادی
در حالی که حملات ارتش سوریه به شهرهای حمص و حومه دمشق ادامه دارد، در شرایطی که طرح شورای امنیت سازمان ملل متحد برای فشار بر رژیم حاکم بر سوریه و توقف سرکوب ها با وتوی دوگانه روسیه و چین عملاً متوقف شده است، اپوریسیون سوریه تدارک مقاومت همه جانبه در برابر رژیم بشار اسد را سازمان می دهد.

در این راستا، شورای ملی سوریه یعنی ارگان اصلی اپوزیسون سوریه و ارتش آزاد سوریه که ادعا می کند ٤٠ هزار سرباز و افسر فراری ارتش سوریه را برای مبارزه با رژیم بشار اسد در اختیار داشته و سازمان داده است، برای ادامه عملیات علیه رژیم بشار اسد از تجار و صاحبان شرکت های سوری و جهان عرب در خواست کمک مالی کرده است.
در این رابطه یکی از فرماندهان ارتش سوریه آزاد اعلام کرد که این ارتش به حد کافی نفرات در اختیار دارد و آنچه کم دارد صرفاً سلاح و مهمات می باشد.
به دنبال این درخواست، سناتور آمریکایی- "جان مک کین"، از دولت آمریکا خواسته است تا سلاح و مهمات نظامی لازم را در اختیار اپوزیسیون سوریه قرار دهد.
در همین حال، شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی- امیر قطر، ضمن ادامه تلاش های دیپلماتیک در جهت رسیدن به یک راه حل سیاسی در سوریه در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس اعلام نمود که می تواند مشکل نیاز مالی و نیاز تسلیحاتی اپوزیسیون و ارتش آزاد سوریه را تأمین نماید؛ وی همچنین در باره اعزام نیروهای نظامی عرب برای پایان دادن به کشتار و سرکوب در سوریه اعلام آمادگی کرده است.
به موزات تلاش های قطر، اتحادیه بین المللی علمای اهل سنت که یکی از اتحادیه های پرنفوذ در جهان عرب محسوب می شود، در گردهم آیی خود در دوحه از قیام مردم سوریه علیه رژِیم بشار اسد پشتیبانی کرده و ضمن جمع آوری منابع مالی برای اپوزیسیون سوریه، خواستار دخالت نظامی تمامی کشورهای عرب منطقه در سوریه برای پایان دادن به سرکوب ها و خونریزی ها شده است.
بر اساس خبر گزاری رسمی سوریه صبح امروز یک ژنرال ارتش سوریه در برابر خانه اش در دمشق به وسیله یک گروه مسلح ترور شد.
به دنبال این ترور، معاون وزارت کشور سوریه- "ادنان الاسدی"، امروز اعلام کرد که بر اساس اطلاعات سرویس های امنیتی سوریه نفرات جهادی، همچنین مقادیر زیادی سلاح و مهمات از طریق کشور عراق وارد سوریه شده و در اختیار اپوزیسیون سوریه قرار گرفته است.



فعالین حقوق بشر: افزایش آمار خودکشی در زندان گوهردشت کرج

«فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران» گزارش می دهند که طی چند روز اخیر دست کم سه تن از زندانیان زندان گوهردشت کرج بر اثر فشارهای طاقت فرسا و شرایط بسیار سخت این زندان، اقدام به خودکشی نموده اند.

به گفته این نهاد حقوق بشری، شرایط در این زندان به ویژه در سلول های انفرادی بند ۱ طاقت فرسا است، درجه حرارت سلول ها گاه تا زیر صفر نیز می رسد، برای مدت طولانی به زندانیان این بند امکان استفاده از حمام داده نمی شود و در مواردی نیز زندانبانان استفاده از سرویس های بهداشتی را محدود می کنند.
فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران ضمن اشاره به افزایش آمار خودکشی در زندان گوهردشت کرج، از اقدام به خودکشی "جواد لطفی" ٢٢ ساله در روز چهارشنبه ۱٩بهمن ماه خبر می دهد که به بهداری زندان گوهردشت منتقل شده است اما تاکنون از سرنوشت این زندانی خبری در دست نیست.
فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران، ضمن محکوم کردن تشدید فزاینده ی اقدامات سرکوبگرانه علیه زندانیان این زندان که منجر به خودکشی تعدادی از آنان شده است، از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواسته است تا پرونده جنایت علیه بشریت حکومت جمهوری اسلامی را به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع دهند.





آلترناتیو، تابوئی که باید شکسته شود!

image
همانطوریکه جمعی از شرکت کنندگان و میزبانان در مصاحبه با برخی رسانه‌ها به طور واضح و شفاف دستور کار این نشست را تشریح نموده‌اند، «متاسفانه» هیچ نشانی از گفتگو بر سر تشکیل آلترناتیوی برای حکومت فعلی صورت نگرفته است. اینکه بدرستی ابراز تاسف شد که چرا سخنی در جهت تشکیل آلترناتیو به میان نیامده به این دلیل است که مدعیان کنشگرائی اگردر صدد یافتن راهکاری تجربه نشده برای مبارزه با جمهوری اسلامی هستند، به چه عللی اقدام به برگزاری چنین همایش‌هائی می‌نمایند؟ اقدام به برگزاری جلساتی بی‌نتیجه که صدها مورد آن در طی این سی و سه سال منعقد گردیده، چه مطلب جدیدی را در پی داشته است؟
در ادامه نظرات  پر سر و صدا و در عین حال متفاوت پیش از برگزاری نشست استکهلم، که با میزبانی بنیاد اولاف پالمه صورت گرفت، موافقان و مخالفان این همایش  پیگیر مباحثات بیرونی و پیرامونی آن  شده و غالبا بر نقطه نظرات پیشین خود تاکید می‌کنند. البته در این میان عده‌ای اندک که در پیش از برگزاری نشست  مذکور بنا به دلایلی ساز مخالفت می‌نواختند، با تعمق بیشتر و با احتساب مجموع مزایای مثبت اینگونه جلسات، در مواضع خود تعدیل ایجاد کرده و به جمع موافقان پیوسته‌اند.
 نوشتار پیش رو تلفیقی است از پاسخ به منتقدین این طرح، و همچنین توصیه‌هائی  به موافقان وشرکت کنندگان در این همایش و نشست‌های بعدی، که امیدوارانه به انتظار تشکیل آن هستیم، می‌باشد.
به نظر می‌رسد نکات اعتراض آمیز واصلی  منتقدین، که آنان را به جمع مخالفین پیوند داده است، در دو نکته خلاصه می‌شود.
 ۱- پیش فرض  حاصل از گمان این منتقدین، نکته اول را شکل می‌دهد و آن اینست که: «هدف از برگزاری چنین نشستی، تشکیل  آلترناتیوی از برخی نیروهای اپوزسیون و یا به عبارتی دیگر "چلبی سازی" برای آینده کشور بوده است».
۲- نکته بعدی مورد اشاره مخالفین و منتقدین، ادعای عدم شفافیت لازم از سوی شرکت کنندگان و میزبانان این نشست می‌باشد.
همانطوریکه جمعی از شرکت کنندگان و میزبانان در مصاحبه با برخی رسانه‌ها به طور واضح و شفاف دستور کار این نشست را تشریح نموده‌اند، «متاسفانه» هیچ نشانی از گفتگو بر سر تشکیل آلترناتیوی برای حکومت فعلی صورت نگرفته است. اینکه بدرستی ابراز تاسف شد که چرا سخنی در جهت تشکیل آلترناتیو به میان نیامده  به این دلیل است که مدعیان کنشگرائی اگردر صدد یافتن راهکاری تجربه نشده برای مبارزه با جمهوری اسلامی هستند، به چه عللی اقدام به برگزاری چنین همایش‌هائی می‌نمایند؟ اقدام به برگزاری جلساتی بی‌نتیجه که صدها مورد آن در طی این سی و سه سال منعقد گردیده، چه مطلب جدیدی را در پی داشته است؟
 معلوم نیست چه کسی این تخم لق را در دهان اپوزسیون شکسته است، که اکنون تشکیل آلترناتیو و به قول برخی مخالفین «چلبی سازی»، به یک «تابو» تبدیل گردیده است. متاسفانه هول و هراس  از انتساب سازماندهی آلترناتیو، به حدی فزونی یافته که ظاهرا کسی  یارای حتی مطرح نمودن  بحث تئوریک آلترناتیو را ندارد. اگر سازمان دهندگان این همایش سخنی در این رابطه به میان نیاورده باشند (که ظاهرا نیاورده‌اند)، باید مورد مواخذه دیگر جناح های اپوزسیون قرار گیرند و از مردم به دلیل این قصور عذرخواهی نمایند! در حالیکه مردم داخل کشور شدیدترین فشارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را متحمل میشوند و فقط چشم امید به تشکیل یک جایگزین مطمئن و مقتدر برای حکومت فعلی دارند، طیف‌های مختلف اپوزسیون هنوز مرعوب اتهاماتی چون «حرکت به سوی چلبی سازی» و «تشکیل آلترناتیو» می‌باشند. قدر مسلم آنست که مردم ستم‌دیده کشور به واسطه عدم اعتماد به اپوزسیون «متفرق» حاضر به پذیرش خطر نیستند و ترجیح می‌دهند همین حکومت جبار به ترکتازی های خود ادامه دهد ولی به طناب پوسیده اپوزسیونی که حتی توانائی تشکیل دولتی در تبعید را ندارد، به چاه نروند. پر واضح است که چنانچه دولت موقتِ جایگزینی برای حکومت فعلی  تشکیل می‌شد، با توجه به وضعیت متزلزل رژیم اسلامی که با فشارهای جامعه بین المللی و آثار تبعی آن در داخل، کارد را به استخوان مردم رسانده است، کوچکترین جرقه می‌توانست منجر به سقوط رژیم شود.
تجربه تاریخی و درایت جمعی مردم، ابزار کافی را برای ساقط نمودن رژیم، بدون اینکه حتی خونی ریخته شود فراهم آورده است. کافی است برای چند روز و حداکثر یک ماه مردم دست به اعتصاب عمومی بزنند. آیا باعملی شدن  این  نافرمانی مدنی، رژیم منحوس اسلامی تحمل چنین وضعیتی را دارد؟ قطعا خیر. با وضعیت شکننده فعلی رژیم، اصلا نیازی به برگزاری تظاهرات‌های خون‌بار نیست. پس بالقوه چنین پتانسیلی  با وجود نارضایتی های فزاینده، موجود می‌باشد لیکن به چه امیدی مردم دست به چنین اقداماتی بزنند؟ کدام آلترناتیوی مهیا و آماده برای کشورداری تا زمان تثبیت حکومتی دائمی که بر گرفته از آرای مردم باشد، وجود دارد؟
واهمه برخی از فعالان کنشگرای سیاسی از کلمه اتهام آمیز«آلترناتیو سازی» و تلاش مرعوبانه آنان در جهت زدودن این اتهام از دامان خود و همچنین تلاش برخی از مخالفین بی عمل  و عوام فریب بر تشدید این ارعاب، بلای خانمان‌سوزی بوده که در طی این سال‌ها، مبارزات مردم را عقیم گذاشته است. آیا طیفی جسور در میان جناح های مختلف اپوزسیون هست که با شهامت برای تشکیل «آلترناتیو» اعلام آمادگی نموده و در این راه  با رایزنی و گفتگوی سازنده با دیگر گروه‌های همسو، بنیاد آنرا بنا گذارد؟ ظاهرا تا کنون چنین پیش قراولی پا به میدان نگذاشته است!!

اگر از منظری دیگر به موضوع نگاه کنیم و تهدیدات نظامی غرب را جدی تلقی نمائیم لزوم تشکیل دولت جایگزین، معنای عمیق تری پیدا می‌کند. به عبارت دیگر اگر حکومت فعلی بر اثر حمله نظامی و یا حتی گسترش تحریمات بین‌المللی بدون دخالت مردم، ساقط شود، چه جایگزینی بران آن متصور است؟ شاید اپوزسیون بی‌عمل با ندانم کاری‌های پی در پی خود می‌خواهد کشور را به دامان برخی از منتقدین درون حکومتی همچون علی مطهری و احمد توکلی سوق دهد. البته وقوع چنین حالتی نه تنها دور از ذهن نیست بلکه بسیار به واقعیت نزدیک است. قطعا در نبود آلترناتیوی معتبر که از میان مبارزان با سابقه شکل گرفته باشد، دست منتقدین درون حکومتی برای تصاحب حاکمیت بسیار باز خواهد بود. لابد باز حرَافین بی عمل، سی سال دیگر به مجادله با یکدیگر پرداخته و مردم تحت ستم را با وعده های پوچ و مزورانه، در جهنم حاکمیت نگاه خواهند داشت!
به باور من تنها راه برون رفت از این آشفتگی که می‌تواند مردم کشور را به مبارزه میدانی و سرنگونی رژیم ترغیب نماید، تشکیل همان آلترناتیوی می‌باشد که بیشتر جناح های اپوزسیون جرات و جسارت سازماندهی آنرا ندارند.
در مورد دومین انتقاد اصلی مخالفین اینگونه نشست‌ها که بر عدم شفافیت تاکید دارد باید گفت که این انتقاد، کاملا  بجا و شایسته است. نا گفته نماند که جوَ موجود در میان جبهه اپوزسیون که به طور مزمنی گریبان اغلب طیف‌های این جبهه  را گرفته است، «توَهم توطئه» می‌باشد. به این معنا که  کوچکترین پنهانکاری که البته با اصول مردم‌سالاری در تعارض است، به توطئه تعبیر شده و با ایجاد هیاهو، تمام نکات مثبت را زیر سوال می‌برد. لازم به توضیح نیست که نیافریدن برخی نکات جنجال برانگیز، نشانه درایت سازماندهندگان اینگونه جلسات می‌باشد. هر چند که منافع بیشمار آن (البته اگر در جهت شکل گیری آلترناتیو باشد) انقدر زیاد است که این نکات منفی را تحت الشعاع قرار می‌دهد.
اما سخنی با دوستانی که در این نشست شرکت کرده و یا در همایش های بعدی شرکت خواهند نمود.
همانطور که بخوبی روشن است، طیف‌های مختلفی در جبهه اپوزسیون قرار گرفته‌اند که هر کدام طرح‌ها و نقشه هائی برای نوع حکومت مطلوب‌شان در آینده سیاسی کشور دارند. مطمئنا اختلاف نظرات برخی از آنان با یکدیگر چنان فاحش است که تصور نزدیکی آنها با یکدیگر، خیالی واهی، بیش نیست. در چنین حالتی اقدام برای نزدیک نمودن این ایده‌ها، کاریست بیهوده و غیر عملی! کوشش  بی حاصل جبهه اپوزسیون  در جهت همرای نمودن جناح های مختلف و غیر همسو در طی سی و سه سال قدمت مبارزه، سترون بودن این تلاش‌ها را نیز تایید می‌کند و لذا به نظر نمی‌رسد در این مورد ابهامی وجود داشته باشد.
به باور نگارنده برای تجمیع این گروه‌ها در زیر یک لوا، فقط دو نکته را که تقریبا همه طیف‌های اپوزسیون بر آن اتفاق نظر دارند باید مد نظر گرفت و در جلسات آتی به عنوان دستور کار، مورد بررسی قرار داد.
الف) تهیه نقشه راهی که  سقوط رژیم جمهوری اسلامی را تسریع بخشد.
ب) مقدمات تشکیل شورائی  متشکل از نمایندگان طیف‌های عملگرا برای برگزیدن دولتی موقت در دوران گذار !
وارد شدن به مباحث بی‌ثمری که تا کنون بی‌نتیجه بودن آن به اثبات رسیده، کاری است پر مخاطره و زمان‌بر که همچون گذشته فرجام مطلوبی نیز نخواهد داشت. مشخص نمودن نوع حکومت در زمان فعلی، که دسترسی  به آرا و عقاید مردم وجود ندارد و مجادله بر سر اینکه حکومت آتی پادشاهی باشد یا جمهوری با پیشوند‌ها و پسوندهای مختلف که زائیده افکار مبلغان آن می‌باشد و ترسیم ترتیبات آن حکومت‌ها را باید به بعد از محقق شدن دو مؤلفه فوق موکول کرد. آنچه در آن تردیدی نمی‌توان داشت اینست که پس از سرنگونی رژیم و در دوران گذار به دموکراسی، گروه‌ها و طیف‌های مختلف در فضائی باز، فرصت تبلیغ ایده‌ها و آرمان‌ها و حتی ارائه پیشنویس قوانین مورد نظر خود را در میان مردم خواهند داشت. همانطور که تقریبا همه جناح های جبهه اپوزسیون به آن گردن نهاده اند، انتخاب نوع حکومت آینده کشور، از درون صندوق های  آراء مردم معین و مشخص می‌شود.
نخبگان و فعالان سیاسی فرهیخته در همایش‌های آتی به هیچ عنوان نباید فرصت به انحراف کشیدن این دو موضوع اصلی را به برخی از سفسطه چینان و فرصت‌طلبان بدهند و تمام تصمیمات و گفتگو‌ها باید حول ائتلاف برای سرنگونی رژیم و مهیا نمودن مقدمات تشکیل شورای ملی و دولت دوران گذار باشد. مطلب مهمی که تاکنون اگر هم برخی خواستار آن بوده‌اند، به علت پاره‌ای از کارشکنی‌ها به ثمر ننشسته است.
مطلب قابل توصیه دیگر آنست که مدعوین در همایش‌های بعدی باید متشکل از افراد یا جناح‌هائی باشند که در گذشته وفاداری و عزم خود را برای شرکت در چنین جلساتی به اثبات رسانده‌اند. این به آن معنا نیست که از دعوت منتقدین استنکاف شود بلکه منظور کسانی می‌باشند که در نشست‌های قبلی، دعوت شده، لیکن با بهانه‌های واهی و تفرقه افکنانه از شرکت سرباز زده‌اند.
به هر روی باید به انتظار نشست و دید که ایا این اپوزسیون متفرق اقدامی  برای سازماندهی آلترناتیوی قدرتمند در جهت اداره امور کشور در «دوران گذار» می‌نمایند یا  باید چشم براه تحمیل دولتی موقت از سوی کشورهای غربی و یا بدست گرفتن قدرت توسط فرصت‌طلبان منتقد درورن حکومتی بود!

روز یکشنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

"سبز یعنی وطن"
قرار ما بیست و پنجم بهمن در کوچه ها و خیابانهای میهن.
ما بیشماریم، ما می مانیم.




بیست و پنجم بهمن و حق نافرمانی مدنی

عمار ملکی

در سالگرد بیست و پنجم بهمن باید یکبار دیگر به حاکمان جمهوری اسلامی یادآوری کرد که نافرمانی مدنی، همانگونه که حق معترضان جنبش وال استریت در آمریکا و دیگر نقاط جهان ست، حق مردم معترض در ایران هم هست.
عمار ملکی 
ویژه خبرنامه گویا
ammarmaleki@yahoo.com
1- بیست و پنجم بهمن روز مهمی در تاریخ جمهوری اسلامی است. سال گذشته در این روز بخشی از باورمندان به نظام جمهوری اسلامی که معتقد به اصلاحات در چهارچوب نظام بودند، برای اولین بار بطور علنی اقدام به "نافرمانی مدنی" کردند. در این روز آقایان موسوی و کروبی بعنوان رهبران نمادین جنبش سبز برای یک تظاهرات اعتراضی فراخوان داده و از وزارت کشور درخواست مجوز کردند. برخلاف دفعات قبل که با عدم صدور مجوز، فراخوان تظاهرات هم لغو می شد (مانند 22 خرداد همان سال)، اینبار اما علیرغم مخالفت مقامات رسمی و عدم صدور مجوز و غیرقانونی دانستن هرگونه تجمع، ایشان از دعوت مردم به تظاهرات منصرف نشدند و مردم را به حضور در خیابانها فراخواندند. حضور پرشمار ایرانیان معترض در خیابان و سردادن شعارهای اعتراضی در آن روز برای حکومت بسیار گران آمد. این تظاهرات مسالمت آمیز نیز همانند همیشه با سرکوب شدید روبرو شد و منجر به شهادت دستکم دو نفر (محمد مختاری و صانع ژاله) و زخمی شدن و بازداشت افراد زیادی گردید.
سال گذشته چند روز پیش از 25 بهمن در یادداشتی نوشته بودم که اگر تظاهرات 25 بهمن توسط فراخوان دهندگان آن بدلیل عدم صدور مجوز لغو نشود، شیوه مبارزه مدنی جنبش سبز وارد فاز جدیدی خواهد شد (1). تا پیش از این بزرگان جنبش سبز که به جمهوری اسلامی وفادار بودند، بر مبارزه قانونی با حاکمیت تاکید میکردند و فراخوان به اعتراضات فراقانونی نمیدادند. حتی افرادی از احزاب شناخته شده اصلاح طلب که بعنوان همراهان جنبش سبز شناخته می شدند، در مصاحبه هایی التزام خود را به چهارچوب قانون و اجتناب از نافرمانی مدنی اعلام کرده بودند. بطور مثال علی شکوری راد از اعضای ارشد جبهه مشارکت که برای مدت کوتاهی نیز زندانی شد در مصاحبه ای در اردیبهشت همان سال گفته بود که "تفکر نافرمانی مدنی همواره در جبهه مشارکت در اقلیت بوده و اکثریت تشکیلات ما معتقد به پارلمانتاریزم و حرکت در راستای قانون اساسی است".
اما آقایان موسوی و کروبی با اعلام فراخوان تظاهرات بیست و پنجم بهمن و ایستادگی شجاعانه بر خواسته خود، در عمل از خط قرمزی که بخش بزرگی از اصلاح طلبان برای مبارزه اصلاح طلبانه تعریف کرده بودند، عبور کردند و مبارزه مدنی فراقانونی را به رسمیت شناختند و البته عبور از این خط قرمز برای ایشان هزینه تحمل حصر خانگی را بدنبال داشت.
2- در مبارزه مدنی فراقانونی که نافرمانی مدنی یکی از شناخته ترین شیوه های آن است، معترضان از تن دادن به یک قاعده ناعادلانه که در پوشش قانون درآمده است، سرباز میزنند. در مورد بیست و پنجم بهمن، امر ناعادلانه، عدم صدور مجوز تظاهرات مسالمت آمیز به شهروندان بود چرا که این حق مسلم، هر بار با بهانه قرار دادن موانع قانونی و تشخیص مقامات رسمی از مردم سلب میشد.
نکته بسیار مهم این است که معترضان به قوانین ناعادلانه، اغلب بیش از آنهایی که قانون را بهانه نقض حقوق مسلم دیگران میکنند، به روح قانون احترام میگذارند. در اینجا مناسب میدانم که به نمونه مشابهی در تاریخ مبارزات مدنی اشاره کوتاهی کنم. از نظر لوترکينگ قانون در برخی موارد در ظاهر عادلانه و در عمل ناعادلانه است. او به عنوان مثال می‏گويد:
"من به دليل راه‌پيمايی بدون مجوز دستگير شده‌ام. وجود قانونی برای اجباری بودن مجوز راه‌پيمايی، هيچ اشکالی ندارد. اما چنين قانونی وقتی ناعادلانه می‌شود که برای حفظ تبعيض و نفی حقوق اوليه شهروندی، مانند اجتماع و اعتراض مسالمت‌آميز بکار رود."
مارتين لوترکينگ با تاکيد بر اينکه هرگز مدافع بی قانونی و آنارشيسم که موجب هرج و مرج می‏شود نيست، خصوصيات يک فرد نافرمان مدنی را اينگونه برمی‏شمارد:
"کسی که قانون ناعادلانه را می‌شکند، بايد علنی و صميمانه آنرا انجام دهد و با رضايت کامل جريمه و مجازات را بپذيرد. من معتقدم فردی که قانونی را که وجدان به او می‌گويد ناعادلانه است، می‌شکند و به اين دليل به زندان می‌رود تا وجدان جامعه را نسبت به ناعادلانه بودن آن آگاه گرداند، در واقع بيشترين احترام را برای قانون قائل است.(3)"
او برای نشان دادن آنکه فرمانبری از قانون همواره نمی‏تواند عملی درست باشد، به اعمال هيتلر اشاره و يادآوری می‏کند:
"ما نبايد فراموش کنيم همه آنچه هيتلر انجام داد، کاملا «قانونی» و همه آنچه مبارزان آزاديخواه مجارستانی انجام دادند، «غيرقانونی» بود. در زمان هيتلر پناه دادن يهوديان غيرقانونی بود. اما من مطمئن هستم اگر من در آن زمان در آلمان زندگی می‌کردم، به برادران يهودی‌ام کمک می‌کردم و به آنها پناه می‌دادم. اگر امروز من در يک کشور کمونيستی زندگی می‌کردم که گرايش به اصول اوليه مسيحيت سرکوب می‌شد، کاملا داوطلبانه، نافرمانی از قوانين ضدمذهبی آنجا را تبليغ می‌کردم" (4).
3- فراخوان بیست و پنجم بهمن از این جهت اهمیت داشت که توسط دو شخصیت سرشناس جنبش سبز از داخل کشور داده شده بود و با استقبال بدنه معترضان در داخل و خارج کشور همراه بود. به همین دلیل هم با اقبال مردم و معترضان مواجه شد و آنها را پس از ماهها بار دیگر به خیابان کشاند. پس از آن روز و بدنبال حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی چند بار دیگر نیز فراخوانهای مشابهی داده شد (مانند سه شنبه های اعتراض، تظاهرات سکوت برای سالگرد 22 خرداد و ...) که البته بدلیل ناهماهنگی ها و ناکافی بودن مشروعیت و مقبولیت فراخوان دهندگان آنها، با استقبال کمتری مواجه شد. البته دلایل دیگری را نیز میتوان برشمرد که اعتراضات به شیوه نافرمانی مدنی در ایران را اغلب با چالش مواجه میکند. نافرمانی مدنی معمولا بر این مبنا انجام میپذیرد که فرد نافرمان حدس میزند که بخاطر اعتراض و قانون شکنی خود، با توجه به روالهای قانونی مشخص، با چه مجازاتی مواجه خواهد شد و خود را برای تحمل آن تا حدی آماده میکند. از اینرو معمولا تناسب معقولی بین اعتراض مسالمت آمیز و مجازات احتمالی وجود دارد. اما زمانیکه رفتار و واکنش حکومت در برابر یک اعتراض مسالمت آمیز غیر قابل پیش بینی باشد و یا با خشونت بسیار بالایی همراه شود که حتی گاهی منجر به کشته شدن معترضان بی دفاع گردد، در این شرایط اقدام به نافرمانی مدنی هم وزن مبارزات قهرآمیز تلقی میشود.
برخورد شدید با اعتراضات مسالمت آمیز ممکن است که مردم را برای مدتی از صحنه اعتراضات به ظاهر دور سازد اما میتواند موجب روی آوردن معترضان به روشهای رادیکال تری گردد. در این زمینه تجربه نلسون ماندلا نمونه قابل تاملی است. ماندلا که در ابتدا از روش مبارزاتی بدور از خشونت گاندی الهام می‏گرفت، بتدريج اين روش را در راه مبارزه با آپارتايد، ناکارآمد يافت و در سال ۱۹۵۳ به اين بدگمانی رسيد که هر دو روش اعتراض قانونی و فرا قانونی بزودی ناممکن خواهد گشت. در اينباره او در خاطرات خود می‏نويسد: "مبارزه‏ی مسالمت آمیز، موقعی موثر است که نيروی مقابلتان به قواعدی که شما به آن وفادار هستيد، پايبند باشد. اما اگر اعتراض مسالمت‏آميز مواجه با خشونت شود، سودمندی آن از بين می‏رود...اگر دولت در برابر عدم‏ خشونت ما متوسل به زور شود، ناچار به بازانديشی جدی درباره‏ی تاکتيکهای خود خواهيم بود" (5).
4- راهپیمایی مسالمت آمیز حق تمامی شهروندان یک جامعه است تا بتوانند صدای اعتراض خود را بدون خشونت به گوش مقامات حکومت برسانند و مطالبات خود را طرح کنند. اگر این راه بر روی معترضان بسته شود، مردم راههای دیگری را برای نشان دادن اعتراض خود بکار میگیرند. اگر حکومتی اجازه تظاهرات مسالمت آمیز را به بهانه غیرقانونی بودن آن ندهد، مردم حق دارند که این قانون ناعادلانه را نقض کنند. در سالگرد بیست و پنجم بهمن باید یکبار دیگر به حاکمان جمهوری اسلامی یادآوری کرد که نافرمانی مدنی، همانگونه که حق معترضان جنبش وال استریت در آمریکا و دیگر نقاط جهان ست، حق مردم معترض در ایران هم هست. هابرماس یکی از بزرگترین نظریه پردازان حال حاضر جهان میگوید: تحمل نافرمانی مدنی، سنگ محک وجود یک حکومت دموکراتیک و آزاد است (6). آیا کشوری که رییس دولت و مقامات ارشدش آنرا آزادترین کشور جهان میخوانند، حاضر است نافرمانی مدنی را تحمل کند؟
پانوشت:
1- ٢۵ بهمن؛ از اعتراض قانونی تا نافرمانی مدنی، عمار ملکی، 23 بهمن 1389
2- مصاحبه دفتر تحکیم وحدت شیراز با علی شکوری راد، 23 اردیبهشت 89
3 و 4- بخشهایی از نامه لوترکینگ به کشیشان سپید پوست که ترجمه آن، توسط انجمن بدون مرز صورت گرفته است.
5- از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش هشتم): نظرات نلسون ماندلا، عمار ملکی
6- از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش هفتم): نظرات هابرماس و دورکين




کنفرانس اولاف پالمه: آنکه گفت آری و آنکه گفت نه

امید نوری
کنفرانس دو روزه‌ای در چهارم و پنجم فوریه با عنوان اتحاد برای دموکراسی در ایران و به دعوت مرکز بین‌المللی اولاف پالمه در استکهلم برگزار شد. علی‌الاصول با توجه به شرایط بحرانی کشور می‌بایست گرد هم آمدن تعدادی از ایرانیان برای تبادل نظر در مورد مسایل کشور به فال نیک گرفته می‌شد و موجب خرسندی و خوشحالی تمامی کسانی که این روزها به شدت نگران آینده ایران هستند. اما چنین نشد. دلیل سیاسی این عدم موفقیت چیزی نیست مگر وجود یک نگرانی واقعی ناشی از اینکه گروه‌هایی که برای تشریک مساعی در مورد چگونگی رهایی ایران از جور استبداد جمع می‌شوند بخواهند فقدان پایگاه اجتماعی‌شان در داخل کشور را از طریق توسل به نیرویی خارجی پُر کنند. نگرانی‌ای که همانطور که در این گزارش خواهیم دید در مورد کنفرانس اولاف پالمه موجه بود. در این گزارش تلاش خواهیم کرد از طریق نقل آن اخباری که به دست ما رسیده اولاً اظهارنظرها و داوری‌هایی را که انجام شده بازتاب دهیم و سپس به اثبات مدعای خود در مورد موجه بودن آن نگرانی بپردازیم.

میزبانی خارجی، میهمانی ایرانی؟
تمام کسانی که با فضای دموکراتیک کشورهای اروپایی آشنا هستند می‌دانند که در این کشورها تعداد قابل توجهی بنیاد و مؤسسه غیردولتی وجود دارد که بخشی از وقت و هزینه خود را صرف درک و فهم وقایع سیاسی در سایر کشورها و کمک رسانی به دموکراسی در سطح جهان می‌کنند و چه بسا همانطور که مهران براتی در میزگرد مطبوعاتی که قبل از این کنفرانس به آن اشاره کرد، حتی از دولت‌ها نیز برای شرکت در این کنفرانس‌ها دعوت می‌شود و در نتیجه سوءظن داشتن نسبت به دعوت از نیروهای سیاسی که خود را طرفدار دموکراسی می‌دانند به این کنفرانس‌ها بی‌دلیل باشد.
طیف کم و بیش ناهمگون افرادی که به این کنفرانس دعوت شده بودند نیز می‌توانست مؤید این صحبت‌های مهران براتی باشد: روزنامه‌نگار و فیلمساز در کنار فعال مدنی و سیاسیون حرفه‌ای، از دعوت‌شدگان جمع متکثری را می‌ساخت که تبادل نظرشان می‌توانست سند به‌دردخوری باشد برای عمل نیروهای دموکراسی‌خواه ایرانی.
با این همه از همان آغاز کار آرام آرام نا گفته‌ها و ننوشته‌ها دست بالا را بر این تفسیر بدیهی که مهران براتی بر آن تأکید داشت پیدا کرد. اینکه چه کسانی و چرا دعوت شدند؟ اینکه هدف از این گردهم‌آیی چیست؟ اینکه آیا اسناد و نوشته‌هایی مبنای کار قرار خواهند گرفت یا نه؟ و ده‌ها سؤال از این دست که به لطف گستردگی فضای مجازی، به نحوی عمومی مطرح شدند. شاید برای پاسخ به همین ناروشنی‌ها و جلوگیری از قوت گرفتن بیش از حد شک‌ها و تردیدها بود که ۵ نفر از کسانی که به فراخوان بنیاد اولاف پالمه لبیک گفته بودند و شاید هم تعدادی‌شان در زمره دعوت‌کنندگان بودند، طی نشستی مطبوعاتی، پاسخ‌هایی به برخی از این پرسش‌ها دادند. متأسفانه خود همین پرسش‌وپاسخ‌ها به عوض زدودن تردیدها بر عمق و دامنه آنها افزود.
در همین نشست مطبوعاتی بود که ما از زبان شهریار آهی شنیدیم که "این اولین دعوت نیست و تا به حال دو جلسه پیش از این صورت گرفته" و همچنین فهمیدیم که این نشست با همکاری سازمان دیگری به نام آیدِا برگزار می‌شود و به همین جهت نیز حمدی حسن، مشاور سیاسی ارشد این سازمان بین‌المللی در آن شرکت کرده‌است. شهریار آهی در توضیح فعالیت‌های این سازمان می‌گوید که این سازمان "تنها کاری که می‌کند پشتیبانی از انتخابات آزاد است ... می‌خواهیم با آنها بنشینیم و از تجربیات آنها استفاده کنیم" و سپس درباره اولین و آخرین کاری که این سازمان انجام داده است می‌گوید: "اولین کاری که آنها انجام داده‌اند کنگره ملی آفریقا بود و آخرین کاری را هم که انجام داده‌اند نزدیک کردن دموکراسی‌خواهان سوریه بود. همه تجربیات ذی‌قیمتی است تا ما بتوانیم از آنها استفاده کنیم."
استفاده کنیم برای چه‌کار؟ حسن شریعتمداری پاسخی سلبی به این پرسش می دهد: "ما به هیچ وجه قصد آلترناتیوسازی نداریم" زیرا "به نظر ما آلترناتیو باید در همراهی با مبارزه مردم، جلب اعتماد آنها، ممارست در امر دموکراسی‌خواهی و پلورالیسم در جامعه شکل بگیرد." و در انتها اضافه می‌کند "ما نمی‌خواهیم تشکل و سازمان جدید بسازیم". و فریدون احمدی، دیگر شرکت کننده این نشست مطبوعاتی در جمله‌ای سراپا متناقض اضافه می‌کند "در موقعیت کنونی موضوع آلترناتیو مطرح نیست. بحث عام‌تری است. این گام اول است و قرار نیست دری بسته شود." همه اینها در توضیح کنفرانسی که هم نامش مؤید نوعی تشکل‌سازی است (اتحاد برای دموکراسی در ایران) و هم شرکت کنندگان خارجی‌اش در زمره کمک کنندگان به آلترناتیو سازی.
جای چه کسانی سبز بود؟
همه این پاسخ‌های پراکنده می توانست فقط مؤید یک امر باشد و آن اینکه حتی این ۵ نفری که موظف به پاسخگویی در مورد نگرانی‌ها بودند از اطلاعات و اختیارات یکسانی برخوردار نیستند. هر یک با ذهنیتی به جمعی پیوسته‌اند. همه اینها مشکلی نبود اگر در اولین پرسش واقعا سیاسی از این جمع، پاسخ یکسویه‌ محسن سازگارا مطرح نمی‌شد. اول پرسش و بعد پاسخ را نقل می‌کنیم:
"چه می‌توان کرد تا نمایندگان کلیه گروه‌های فکری، سیاسی، مذهبی و قومی در این یا آن گردهم آیی حضور یابند؟ مثلا در گردهم‌آیی که شما تدارک دیده‌اید شرکت کنندگان منتخب چه کسانی هستند؟ گستردگی هواداران‌شان را چگونه تشخیص داده‌اید؟ چه کسی در کل تشخیص داده که چه کسانی باید به این نشست دعوت شوند؟"
پرسش‌هایی که سؤال بسیاری از کنشگران سیاسی ایران و به ویژه پرسش کسانی است که جای خالی نمایندگان شناخته شده مهندس موسوی یعنی یکی از رهبران بزرگترین جنبش اعتراضی کشور در سی سال اخیر و همچنین نمایندگان سازمان‌های سیاسی‌ای که هم اکنون به دلیل مخالفت آشکار با شرایط استبدادی در کشور در زندان به سر می‌برند را در میان دعوت شدگان خالی می‌دیدند. پاسخ محسن سازگارا دیگر کمترین جای تردیدی برای ناموزون بودن این دعوت و اینکه غربال سیاسی در کار بوده است تا بخشی از نیروهای سیاسی از این "اتحاد برای دموکراسی در ایران" کنار گذاشته شوند باقی نگذاشت.
محسن سازگارا ابتدا به ساکن به سراغ پاسخی که همه انتظارش را می‌کشند یعنی غیبت نمایندگان شورای راه سبز امید و تلویزیون رسا از این جمع می‌رود و می‌گوید "در خصوص شورای راه سبز امید اتفاقا مشکلی که من با دوستان دارم این است که مهندس موسوی می‌گفت ما تکثر را به رسمیت می‌شناسیم، ... تفاهم بر سر یک پروژه روشن است و آن هم حاکمیت صندوق رأی ... مشکل اول‌شان این است که این حرف‌های آقای موسوی را اجرا نکردند. مشکل دوم این است که ما دوستان سبز امید را نمی‌دانیم کی هستند. شفافیت باید باشد. مشکل دوستان ما این است که نه پروژه‌شان معلوم است، نه برنامه مبارزاتی‌شان، نه آدم‌هایی که آن تو هستند."
با خواندن این پاسخ است که اینک در می‌یابیم چرا کم نبودند افرادی که به این کنفرانس دعوت شدند و به دلایل سیاسی از شرکت در آن سر باز زدند. از آن جمله امیر حسین گنج بخش که طی مصاحبه‌ای یک هفته قبل از برگزاری این اجلاس علام کرد که یکی از دلایل شرکت نکردنش ناروشن بودن هدف آن است. او همچنین یادآور شد که باور اینکه کنفرانسی با نام "اتحاد برای دموکراسی در ایران" معنی‌ آلترناتیو سازی ندهد، مشکل است. و در نقد یک چنین پروژه‌ای افزود: "اولاً تشکیل جریان رهبری بدون پشتیبانی مردمی بی معنی است و دوم جریان ملی یعنی اینکه تمام نیروهای سیاسی را در خودش قرار بدهد، از جمله جنبش سبز را".
محمد صادقی عضو شورای سیاستگذاری ادوارتحکیم وحدت نیز که به این گردهمایی دعوت شده بود ولی از رفتن به آن امتناع کرده بود در این باره به جمهوری‌خواهی گفت که از قضا او تشکیل گردهمایی میان ایرانیان از طیف‌های مختلف فکری را امر مثبتی می‌داند. یعنی به باور او " هر تلاشی در جهت همفکری، هم‌اندیشی و هم‌افزایی نیروهای منتقد و مخالف جمهوری اسلامی به منظور ایجاد وفاق و اتحاد میان گروه‌ها و سلایق مختلف سیاسی و عقیدتی برای پیشبرد مسیر جنبش اعتراضی ایران از سوی هر فرد و گروهی که به مبانی دمکراسی، حقوق بشر و به مبارزه خشونت‌پرهیز باور دارد امر مبارک و میمونی است و ضرورت آن احساس می‌شود". نظر او این بود که "این نشست در این شرایط و به سبک و سیاقی که با ابهامات زیادی چه در مرحله دعوت از فعالان سیاسی، چه در ماهیت برگزارکنندگان کنفرانس، حامیان مالی و همچنین اهداف آن همراه بود گره‌ای را نخواهد گشود". محمد صادقی با توجه به نتیجه کار می‌گوید "همان گونه که شاهد بودیم این کنفرانس خود موجب انتقادات زیادی از سوی فعالان سیاسی، عدم حضور بسیاری از مدعوین در این کنفرانس و عاملی جهت بروز اختلافات جدید میان اپوزیسیون خارج از کشور شد". این فعال سیاسی معتقد است که در وضعیت فعلی آنچه مهم است "درک و بینش و نوع رویکرد در خصوص پروژه آلترناتیوسازی است" و گرنه "حضور یا عدم حضور یک یا چند فعال سیاسی در یک کنفرانس اهمیتی ندارد" به همین جهت او اصرار دارد که باید "میان کسانی که به دلایل اصولی و با نگاهی منتقدانه به شیوه اجرا و اهداف برگزارکنندگان و درک اوضاع پیش رو، در این کنفرانس حضور نیافتند با کسانی که یا به دلیل رقابت های سیاسی، یا دعواهای خصلتی و پشت پرده و از همه مهم تر آنانی که سودای یک آلترناتیوسازی دیگر را در سر می پرورانند تفاوت قایل شد".
علی هنری، فعال سیاسی جمهوری‌خواه و از گردانندگان سایت جمهوری‌خواهی نیز دلایل مشابهی را برای عدم شرکت در این گردهم آیی بیان کرد و افزود: "هر گونه گردهم‌آیی که از ابتدای کار هدف مشخص خود را برقراری پیوند با مبارزات آزادی‌خواهانه مردم در درون کشور قرار ندهد جز افزودن تشتت در میان نیروهای سیاسی نتیجه‌ای نخواهد داشت. شورای هماهنگی راه سبز امید بدون شک یکی از حلقه‌های مهم این پیوند است". او می‌افزاید "حتی اگر مسائل امنیتی برای فعالیت سیاسی در داخل کشور را هم نادیده بگیریم و بگوییم که مشکل با شورای راه سبز امید این است که نمی‌دانیم دوستان این شورا چه کسانی هستند؛ آیا نمی‌بایست با نمایندگان سازمان مجاهدین انقلاب و مشارکت که در خارج هستند تماس گرفته می‌شد؟". علی هنری تأکید می‌کند که "گردانندگان سایت جمهوری‌خواهی جنبش سبز را به عنوان ظرف سیاسی که به شکل واقعی تکثر بسیاری از نیروها را در خود جای داده است به رسمیت می شناسند و جنبش سبز را جنبشی مستقل، برخواسته از خواسته‌های مردم ایران می‌دانند. از این رو تلاش‌هایی که عملاً در تمایز گذاری با این جنبش و همراهان اصلی آن در خارج از کشور جریان دارد، بیشتر ثقل فعالیت‌های سیاسی را به سمت بیرون کشور می‌کشاند که برای ما قابل قبول نیست".
به هر رو کنفرانس برگزار شد و علاوه بر کسانی که به دلایل فوق در آن شرکت نکردند، عده‌ای دیگر از ایرانیان نیز با برپایی تظاهرات اعتراضی در مقابل محل برگزاری کنفرانس نگرانی خود را از اهداف و ناراحتی خود را از عملکرد آن ابراز داشتند. اعتراضی که توسط "شورای حمایت از حرکت‌های آزادیخواهانه مردم ایران" ترتیب داده شده بود و با دخالت پلیس به پایان رسید.
آیا می‌توان داوری کرد؟
کنفرانس اولاف پالمه نه اولین و نه آخرین باری خواهد بود که عده‌ای از ایرانیان در کنار هم خواهند نشست و به صِرف نگرانی مشترک‌شان برای آینده مملکت‌شان با هم شور و مشورت خواهند کرد. از این رو مهم آن است که بدانیم کدام خطای سیاسی باعث می‌شود که چنین گردهمایی‌هایی همواره با یک چنین مشکلاتی روبرو شوند؟ می‌گوییم خطای سیاسی برای آنکه اغلب اوقات عدم موفقیت یک چنین جمع‌هایی را به مسایل شخصی یا چشم و هم چشمی‌های گروهی ارجاع می‌دهند. واقعیت آن است که هر نوع اتحاد سیاسی برای آنکه پایدار بماند باید بر انصاف تکیه کند. وزن سیاسی گروه‌هایی که در یک گردهمایی شرکت می‌کنند باید به نوعی به دیده گرفته شود. اینکه چه گروهی واقعاً و عملاً کدام بخش‌های از جامعه را نمایندگی می‌کند باید تا جایی که ممکن است به صورت شفاف بیان شود و کم وبیش مورد قبول سایرین قرار گیرد. واقعیت‌هایی که متأسفانه هیچکدام از آنها حتی در آن گردهمایی‌هایی که تفاوت‌های فکری و تاریخی به کنار گذاشته می‌شوند نیز رعایت نمی‌شوند. واقعیتی که در همین گردهمایی اخیر نیز به وضوح مورد توجه قرار نگرفته و حتی با استناد به صحبت‌های محسن سازگارا می‌توان گفت که به عمد بر آن چشم‌پوشی شده است.
اما این هنوز تمام ماجرا نیست. پرسش آن است که جای خالی این وزن کِشی سیاسی با عنایت به نیروهای داخلی را چه چیزی قرار است پر کند؟ از همین روست که روشن بودن هدف یک گردهمایی اهمیت بسیار دارد. اگر گردهمایی فقط برای تبادل نظر باشد شاید بتوان با کمی اغماض گفت که حضور هر فرد شرکت کننده‌ فارغ از آنکه تا چه حد بخشی از جامعه را نمایندگی می‌کند می‌تواند به غنای گردهم آیی بیافزاید. اما زمانی که از افرادی دعوت می‌کنیم که قرار است در کارگاه‌های آموزشی شرکت کنند که عنوانش این است که : "چگونه جامعه جهانی از ما تأثیر می‌پذیرد" آنوقت می‌توان تردید کرد که شاید قرار است جای خالی وزن داخلی نیروها را پیوندهای خارجی پر کند. مسئله نه سوءظن است و نه بدبینی ، واقعیتی است که از زبان شرکت‌کنندگان و شرکت‌دهندگان شنیده می‌شود. عبدالله مهتدی که در کنفرانس شرکت کرده می‌گوید "ما نیازمند ائتلافی مشترک در قبال ایران هستیم و از جامعه جهانی انتظار داریم که از ما حمایت کند". همچنین رضا طالبی، فعال سیاسی و مسئول هماهنگی کنفرانس در توصیف کارگاه سومی که توسط ژنوه عبدو، گزارشگر سابق گاردین در تهران و مدیر بخش سنچوری فاندیشین می‌گوید که این کارگاه "به طور مشخص روی این نکته تأکید کرد که چگونه می‌توان صداهای مختلف و دامنه مطالبات را به گوش جامعه جهانی رساند".
تا زمانی که نمایندگان نیروهای سیاسی در خارج از کشور نخواهند بر مبنای وزن واقعی یکدیگر قدم در راه اتحاد و اتفاق بردارند و تا زمانی که ذهنیت‌های خود از میزان محبوبیت‌شان را در داخل کشور به جای آنچه واقعاً و در عمل دیده شده بگذارند ناچار خواهند بود جای خالی وزن‌کشی سیاسی در سطح ملی را با نوعی تشبث به نیروهای بین‌المللی پر کنند و از این رو موضوع افشاگری سایرینی قرار بگیرند که این شیوه سیاسی را مفید به حال کشور و دموکراسی نمی‌دانند. پس جای تعجب نیست که یک چنین گردهم آیی‌هایی با یک چنین نتایجی به پایان برسد.






وقتی‌که سرشکنجه‌گر مخالف شکنجه می‌شود
پیرامون مصاحبه ی پرویز ثابتی با صدای امریکا
یداله بلدی
اخبار روز: 
در ۱۵ فروردین ۱٣۵۰، پرویز ثابتی با عنوان مقام امنیتی بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و در باره رویداد سیاهکل گزارش‌هایی ارائه کرد که از آن پس به نام «مقام امنیتی» شناخته شد اما سازمان فدائی از او با عنوان رمزیِ «ابروکمانی» نام می‌بُرد.
پرویز ثابتی طبق اظهارات خود با مدرک لیسانس حقوق در سال ۱٣٣۷ به استخدام ساواک در آمد و سپس به مقام مدیر امنیت داخلی رسید. ایشان پس از ٣٣ سال سکوت را شکست و در برنامه «افق» صدای امریکا شرکت کرد و مطالبی را پیرامون عمل‌کرد ساواک و مخالفین رژیم شاه ابراز داشت و در این گفتگو زیرکانه و ناصادقانه پاسخ پرسش‌ها را به مسیر دیگری کشاند و به انکار و تحریف واقعیات پرداخت و ساواک را از اتهامات وارده تبرئه کرد و مخالفین را تروریست و خرابکار نامید.

ایشان نکاتی را در این برنامه ابراز داشتند که به بررسی برخی از آنان می‌پردازیم:
۱- ایشان از اتهامات فسادی که به خاندان سلطنت نسبت داده می‌شد یک مورد آن را که احتمالاً واقعیت نداشته است بر می‌گزیند و آن را به عنوان نمونه‌ای از اتهامات بی اساس به خاندان سلطنت معرفی می‌کند، مانند دستگیری اشرف پهلوی با یک چمدان هروئین، اما این مورد شایعه را به هیچ‌وجه نمی‌توان معیار قضاوت در باره کارنامه فساد مالی خاندان سلطنت بر شمرد. ایشان به خوبی آگاهند که خاندان سلطنت با توسل به شیوه‌های گوناگون بخشی از اموال عمومی و منابع ملی را به غارت بردند. چگونه می‌توان ثروت بی‌کران این خاندان را با قبل از به سلطنت رسیدن رضا شاه که فقط یک باب خانه در میدان حسن‌آباد داشت مقایسه کرد؟

۲- آقای ثابتی می‌گوید که هر چند در زمان شاه مفاسد وجود داشته است اما با فساد رژیم کنونی قابل مقایسه نیست. بدون شک این گفته واقعیت دارد اما غارت بی‌کران و جنایات بی‌شمار رژیم کنونی همواره دستاویزی است برای سردمداران رژیم پیشین که عملکرد خود را در تمام موارد با این رژیم سراپا فاسد و جنایت‌کار مقایسه می‌کنند تا بدین وسیله برتری خود را به اثبات برسانند و خطاهای خود را ناچیز جلوه دهند اما هیچ‌گاه خود را با رژیم‌های ژاپن و کره جنوبی مقایسه نمی‌کنند و مهم‌ترین و بزرگ‌ترین خطای خود را نادیده می‌گیرند که با سیاست‌های نابخردانه خود، رژیم کنونی را بر اریکه قدرت نشاندند.

٣- ایشان می‌گویند که حکومت کنونی در شأن ملت بزرگ ایران نیست. آقای ثابتی باید پاسخ‌گو باشند که آیا روئیدن حلبی‌آبادها، حصیرآبادها، و زاغه‌ها در اطراف شهرها و زندگی رقت‌بار مردم فقیر بلوچستان، بشاگرد و دیگر نقاط محروم، سانسور کتاب، مجله و روزنامه و خاموش کردن صدای روشنفکران و پای‌مال کردن حقوق اقلیت‌های قومی و دخالت ندادن مردم در اداره امور کشور و اجبار به عضویت در حزب رستاخیز و رفتار شکنجه‌گران اداره زیر دست ایشان در شأن ملت بزرگ ایران بود؟ آقای ثابتی به یاد می‌آورید کفاش زحمت‌کشی را که به علت احترام قائل نشدن برای همسر شما توسط محافظ و راننده ایشان به قتل رسید و هیچ‌گاه محاکمه نشد؟ آیا جنایت‌هایی این‌چنین در شأن ملت بزرگ ایران بود؟

۴- ایشان در مورد قتل‌ها با زیرکی تمام مورد تختی و صمد بهرنگی را مطرح می‌کنند تا چنین استدلال کنند که بقیه قتل‌ها نیز شایعه‌ای بیش نیست. شایعه‌ها زمانی در افکار عمومی به‌مثابه واقعیت پذیرفته می‌شوند که مردم به حکومت اعتماد نداشته باشند و زمانی که فرزندان محبوب و مردمی که در حال مبارزه با رژیم هستند به مرگ طبیعی از دنیا می‌روند مردم عامل مرگ را رژیم تلقی می‌کنند و هنگامی که رژیم، وابستگان خود مانند عامری –دبیر کل حزب مردم- و آرامش –رئیس سازمان برنامه و بودجه- را به علت مخالفت‌های آنان با سیاست دولت تحمل نمی‌کند و به قتل می‌رساند شایعات مرگ مخالفین توسط رژیم قوّت بیش‌تری می‌گیرد.

۵- آقای ثابتی ناتوانی جنسی تختی را عامل خودکشی او می‌داند. ایشان باید پاسخ‌گو باشند که ادعای ایشان در بایگانی کدام پزشک یا بیمارستان مضبوط است و اگر گفته ایشان هم درست باشد از اعتبار و محبوبیّت تختی نمی‌کاهد. یکی از عوامل مهم محبوبیت تختی مخالفت او با رژیم بود. ساواک همواره برای بی اعتبار کردن مخالفین خود به شیوه‌های دروغ‌پردازی و تهمت متوسل می‌شد. به عنوان نمونه به هنگام دستگیری یکی از فدائیان خلق در سال ۱٣۵۲ در خیابان لاله‌زار، اعلام کردند که خرابکاری در هنگام دزدیدن یک طاقه کش دستگیر شد.

۶- در مورد شکنجه، آقای ثابتی ابراز می‌دارند که ایشان با شکنجه که غیرقانونی بوده همواره مخالف بوده‌اند. بر اساس نوشته آقای حمیدیان در کتاب «سفر با بال‌های آرزو»، به هنگام دستگیری فدائی خلق عباس مفتاحی، ثابتی به او می‌گوید «حرف‌هایت را بزن وگرنه جور دیگری با تو رفتار می‌شود». صدها شاهد شکنجه شده که آثار آن‌را هنوز بر بدن دارند هم‌چنان زنده‌اند و می‌توانند انواع شکنجه‌ها را بازگو کنند. در سال‌های قدر قدرتی ساواک، ده‌ها نفر در زیر شکنجه جان باختند که می‌توان از حسن نیک داوودی، هوشنگ تیزابی، ابراهیم خلیق، فرشیدی، نمازی، هوشمند خامنه‌ای، فاطمه امینی، بهمن روحی آهنگران، شاهرخ هدایتی، پرویز حکمت‌جو و ده‌ها نفر دیگر نام برد. افزون بر آن، گزارش‌های سازمان صلیب سرخ جهانی در سال‌های ۱٣۵۵ و ۱٣۵۶ به هنگام بازدید از زندان‌ها نشان‌گر وجود شکنجه بوده است.

آقای ثابتی، اکثریت مردم ایران اعترافات شکنجه‌گرانی مانند تهرانی، آرش کمالی و شاهین را از تلویزیون مشاهده کردند و انکار شما نمی‌تواند واقعیات را کتمان کند. شما زندان‌های مخوف اوین و گوهردشت را با تمام ابزار و آلات و تجربیات برای رژیم فعلی به میراث نهادید. جنبش چپ ایران که فرزندان زیادی را در دو رژیم در راه رسیدن به آزادی و عدالت از دست داده است همواره از اشتباهات خود انتقاد کرده است اما سران رژیم پیشین هیچ‌گاه نمی‌خواهند بپذیرند که عامل اصلی بر آمدن هیولای جمهوری اسلامی خطاهای آنان بوده است و بدیهی است در آینده اعمالِ ساواکِ شکنجه‌گر و جانشین‌اش وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی برای مردم آشکارتر خواهد شد و مردم و تاریخ عاملین شکنجه را نخواهند بخشید.




اخبار روز: 

مرکز بین المللی اولاف پالمه، مرکزی است غیر دولتی که به پاس آرمان های اولاف پالمه نخست وزیر سوسیال دموکرات سوئد ایجاد شده است. این مرکز، حمایت از دموکراسی، حقوق بشر و صلح در کشورهای مختلف جهان را بعهده دارد و تا کنون از این آرمان ها در کشورهای بسیاری از جهان از جمله در افریقای جنوبی، برمه، سوریه و ... پشتیبانی کرده است. تامین شرایط گفتگو میان اپوزیسیون این کشورها، انتقال تجارب سیاسی سیاستمداران مجرب و غالبا سوسیال دموکرات سوئدی و دعوت به کنفرانس از افراد مستقل و یا نمایندگان سازمان های فعال و دارای تجارب میدانی شیوه ای از حمایت مرکز بین المللی اولاف پالمه را نشان می دهد.
کنفرانس پنجم و ششم فوریه ۲۰۱۲ در استکهلم با حضور ایرانیان، در راستای فعالیت های مرکز بین المللی اولاف پالمه برگزار شده بود. پیشنهاد تشکیل این کنفرانس، طی نامه ای و با هدف کمک به اتحاد اپوزیسیون به مرکز ارایه شده بود. آن مرکز بعد از بررسی، انجام این کنفرانس را تصویب و آن را در دستور قرار داده و عملی کرده است.
این کنفرانس با ترکیبی از ایرانیان، با دستور کار معینی و در سالنی به شکل بسته یعنی بدون حضور خبرگزاری ها برگزار شد.
شرکت کنندگان با دعوت نامه رسمی از سوی آقای ینس اورباک دبیر کل مرکز بین المللی دعوت شده بودند. جمعی که در ماه ژانویه در پاریس گرد هم آمده بودند، لیست هایی را بررسی و تعدادی بعنوان مدعوین به مرکز اولاف پالمه پیشنهاد شدند. در این بررسی و پیشنهاد لیستی از مدعوین، از جمله آقایان حسن شریعتمداری، شهریار آهی، محسن سازگارا، بیژن حکمت، فریدون احمدی، عبداله مهتدی، حضور داشته اند. در لیست مدعوین، در محدوده پنجاه نفر، طیف متنوعی قرار داشته اند. در جریان تدارک این کنفرانس، برخی از لیست اولیه بدلیل عدم تمایل حذف و تغییراتی در ترکیب این لیست داده شد. با آنکه محدودیت در تعداد شرکت کنندگان در این کنفرانس، ناگزیر به محدودیت در تنوع می انجامیده، معهذا ترکیب مدعوین می توانست متنوعتر باشد. اینرا اما باید تاکید کرد که یک ویژگی مثبت و مفید این نشست، حضور قابل توجه جوانانی بود که آنها را باید محصول و بازده زمانی دوم خرداد تا بیست و دوم خرداد طبقه بندی کرد. زنان، افرادی از احزاب و سازمان های طرفدار ملیت های ایرانی، افرادی با تعلقات پیشین به سازمان های اصلاح طلب درون جمهوری اسلامی، افرادی با تعلقات به سازمان های چپ، افرادی با تعلق به نهضت مقاومت ملی، افرادی با تعلق به سازمان دانشجویان لیبرال و یا دیگر سازمان های دانشجویی، افرادی با تعلق به سازمان های حقوق بشری، افرادی بدون تعلق سازمانی خاص، بعنوان فعالین اجتماعی و روزنامه نگار به کنفرانس دعوت شده و غالبا به صفت فردی حضور داشتند.
در جلسه ماه ژانویه در پاریس، دستور جلسه این کنفرانس تشکیل یک سمینار برای گفتگو در باره اتحاد میان اپوزیسیون تعیین می شود. پیشنهادات دیگری نظیر تدوین یک میثاق و یا تشکیل یک شورا مطرح شده که از طرف جمع نامبرده رد می شوند.
در همان زمان تدارک کنفرانس، از برگزاری «کارگاه های آموزشی» توسط مرکز اولاف پالمه نیز صحبت شده بود. «ورک شاپ» مورد نظر مرکز، یک روز از برنامه کنفرانس را تشکیل داد که دعوت شدگان برای این بخش غالبا توسط مرکز بین المللی اولاف پالمه تعیین شده و به کنفرانس معرفی گشتند.
شکل بسته یا غیر علنی کنفرانس، تصمیم مرکز بین المللی اولاف پالمه بوده است که آقای اورباک دبیر کل علت این تصمیم را مسائل امنیتی و تقاضای برخی از شرکت کنندگان اعلام کرد. این افراد و علت تقاضای انان در کنفرانس مطرح نشدند. جلسه در هتلی برگزار شد که آدرس ان نیز اعلام نشد. آقای اورباک به کنفرانس اعلام کرد که در سالن کنفرانس اجازه تهیه گزارش و یا تصویر برداری به خبرنگاران داده نمی شود. ولی در خارج از سالن کنفرانس، تهیه و ارائه هر گزارشی بلامانع است. او برای گزارشات از سالن کنفرانس محدودیتی مطرح کرد و آن این که از نقل قول بنام افراد خود داری شود. بنا به اطلاع دوستان ایرانی فعال در برگزاری کنفرانس، تلاش آنان برای اقناع مستولین مرکز به باز بودن سالن کنفرانس به نتیجه ای نرسیده است. درعین حال باید یاد آوری کرد کنفرانس در صورتی از سوی شرکت کنندگان بعنوان جلسه ای در پشت درهای بسته تلقی می شد، که از انتشار گفتگوها در خارج از سالن کنفرانس جلوگیری بعمل می آمد. اما چنین منعی وجود نداشت. و همه بدون هیچ مانعی می توانند راجع به موضوعات و گفتگو های درون کنفرانس گزارش و به هر پرسشی پاسخ دهند. اگر منعی در انتشار و گزارش آنچه در کنفرانس می گذرد وجود می داشت، مطمئنا بسیاری از شرکت کنندگان اعتراض می کردند. ناگفته نماند که در حدی که سالن کنفرانس بسته بود، نیز اعتراض روشن برخی از شرکت کنندگان را برانگیخت .
هزینه برگزاری این کنفرانس توسط مرکز اولاف پالمه تامین شده بود. آقای رضا طالبی از ایرانیان مقیم سوئد و فعال حزب سوسیال دموکرات و از همکاران مرکز اولاف پالمه، در همکاری با آقای شهریار اهی و آقای محسن سازگارا در سازماندهی این کنفرانس نقش عملی زیادی داشتند. از جمله در مورد تعیین سخنران ها، این جمع سه نفره در هماهنگی با برخی از افراد نامبرده در جلسه پاریس، تصمیم گیری کرده بودند. ترکیب سخنرانان، را در پائین درج می نمایم.

با این که مرکز اولاف پالمه این گردهمایی را «کنفرانس اتحاد برای دموکراسی» مطرح کرده بودند، پوسترهایی توسط جمع سه نفره تهیه شده بود که عنوان «اتحاد برای دموکراسی در ایران» را داشتند. این عنوان برای گردهمایی می توانست این سوء برداشت را دامن زند که گردهمایی نه سمیناری برای گفتگو که یک اتحاد است. در این مورد نیز تذکراتی داده شد.
کنفرانس به دو زبان فارسی و انگلیسی برگزار می شد. سخنرانان خارجی برای شنیدن سخنان شرکت کنندگان ایرانی در جلسه کنفرانس باقی ماندند و بخصوص دبیر کل مرکز اولاف پالمه تمامی این گفتگو ها را گوش داد. گفتارهای انگلیسی توسط برخی از حاضرین در جلسه به فارسی و سخنان فارسی توسط یکی از ایرانیان که مترجم رسمی بود، به سوئدی برای حاضرین سوئدی ترجمه می شدند.
مسئول رسمی برگزاری کنفرانس، مرکز اولاف پالمه بود. ولی این مرکز با جمع نامبرده در بالا بعنوان جلسه پاریس مشورت کرده است. نه ترکیب برگزار کنندگان و نه ترکیب مدعوین و شرکت کنندگان، ترکیبی یک دست و مبتنی بر یک تمایل نبوده اند. عدم تمرکز و وجود تنوع، خود را در تصمیمات و تغییرات در تصمیمات و در تناقضات میان اخبار و اطلاعات نشان می داد و نمی توانست نشان ندهد.

گفتارها  
در آغاز کنفرانس، آقای ینس اورباک دبیر کل مرکز اولاف پالمه و پییر شورری صحبت کردند. آقای پییر شورری، سیاستمدار قدیمی، سخنگوی سابق حزب سوسیال دموکرات، مسئول اداره مهاجرین در وزارت امورخارجه، نماینده از سوئد در پالمان اروپا و سفیر سابق سوئد در سازمان ملل بوده است.
آقای اورباک، مرکز بین المللی اولاف پالمه را معرفی کرد. او با اشاره به کنفرانس های این مرکز برای اپوزیسیون کشورهای مختلف به چگونگی تدارک این کنفرانس و دستور کار ان پرداخت.
آقای پییر شورری با سخنان خود، کنفرانس را آغاز کرد. او ضمن جلب توجه حاضرین به موانع میان اپوزیسیون که ناشی از سو تفاهمات است، به دعوت از انان به گفتگو و همکاری در شرایط حساس ایران اشاره کرد و تاکید نمود که بایست علیه خطرات جنگ با ایران، اقدام کرد. او ضمن یادآوری سیاست خطرناک حاکم برایران، از مواضع قدرت های بزرگ جهانی نیز انتقاد کرد. او ضرورت به پیش کشیدن طرح مربوط به یک خاورمیانه غیرهسته ای که از سال ۱۹۷۴ در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شده است را یادآوری کرد و اعلام نمود که در این زمینه اقداماتی در جریان است.
طی اولین اظهار نظرات ایرانیان حاضر در کنفرانس، حتی قبل از ورود به موضوعات دستور جلسه، تمایلی از طرف دو تن مطرح شد دایر بر ضرورت تشکیل اتحادی برای سرنگونی رژیم و این که گذشته و اینده هر کس برای خودش اهمیت دارد و اکنون بر اساس حال و خواست کنونی اتحادی تشکیل گردد. این نظرات متقابلا مورد نقد قرار گرفتند و یادآوری شد که این گردهمایی سمیناری برای گفتگو است بین فقط بخش محدودی از اپوزیسیون وسیع ایران و حاضرین، نمایندگی خاصی بعنوان اپوزیسیون ندارند.
در پی سخنان پییر شورری و ینس اورباک کنفرانس به کار خود ادامه داد، گفتگو های میان ایرانیان شروع شدند و تا آخر وقت روز اول به پایان رسیدند. خانم لیلا نراقی کوگیولا، یکی از اعضای سوئدی مرکز بین المللی اولاف پالمه، پیشنهادات موجود در گفتارها و اظهار نظرات را به انگلیسی یادداشت می کرد. پیشنهاداتی که مربوط بودند به آن چه که در این یا آن زمینه باید کرد. در انتهای این بخش از جلسه به قرائت این پیشنهادات اکتفا شد. این پیشنهادات ثبت شده اند. ولی آن ها را در اختیار ندارم تا در اینجا درج کنم. انتشار آنها برای اطلاع رسانی از گفتگوها و تمایلات گفتگو کنندگان مدد رسان است.

گفتگو ها و سخنرانی های ایرانیان با چهار دستور انجام شدند :
وضعیت سیاسی کنونی
سخنرانان: خانم مهرانگیز کار، آقای فریدون احمدی، آقای سعید قاسمی نژاد
انتخابات دور نهم مجلس و چگونگی تحریم قوی تر آن و انتخابات آزاد
آقای مجتبی واحدی (از طریق اسکایپ)، آقای بهزاد کریمی، آقای محمدعلی توفیقی
اتحاد میان اپوزیسیون
آقای عبداله مهتدی، خودم، نادرعصاره، خانم ناهید حسینی، آقای ماشاالله سلیمی
انتظارات اپوزیسیون از جامعه بین المللی
آقای نیما راشدان، خانم لیلی پورزند، آقای میرو علی یار
• در باره وضعیت سیاسی، بر نقش انتخابات امسال و سال اتی در ایران بعنوان موقعیت های سیاسی برای اپوزیسیون تاکید می شد. چشم انداز مناقشه هسته ای نیز بعنوان مهمترین مسئله جمهوری اسلامی در کوتاه مدت مورد اشاره بود و احتمالات مختلف در این باره طرح می شدند. مشهود بود که مخالفت با حمله نظامی به ایران گرایش بسیار نیرومند حاضرین است.
• در باره انتخابات دور نهم مجلس اسلامی و چگونگی تحریم قوی تر آن، گفتار ها و پیشنهاداتی مطرح شد. گفتگوهایی در زمینه تحریم فعال انجام گرفت. در این بند از دستورجلسه، برخی بحث ها و پرسش ها در مورد انتخابات آزاد برجسته شد. در زمینه انتخابات آزاد، در درون ساختار کنونی حاکم بر ایران و یا خارج از قانون اساسی جمهوری اسلامی، در باره هدف انتخابات آزاد برای تدوین قانون اساسی جدید و ... تمایلات مختلف مطرح می شد و عدم هم نظری در باره انتخابات آزاد مشاهده می گشت. علیرغم این تفاوت ها، تمایل به انتخابات آزاد گرایش مسلط در نشست بود.
• در دستور مربوط به اتحادها، بر ضرورت اتحاد اپوزیسیون تاکید می شد. افرادی گفتند تا کی باید منتظر بود و بحث کرد. ان ها پای فشاری می نمودند که اگر این جلسه نتواند توافقی را اعلام کند برای سرنگونی رژیم و جدائی دین از دولت و ...، ناتوانی و ضعف اپوزیسیون نشان داده می شود. از سوی دیگر مطرح می شد که اپوزیسیون بسیار فراتر از این جمع است و نمی توان با این کنفرانس، اتحاد اپوزیسیون را تشکیل داد. برای برخی دیگر، با تاکید بر اهمیت گفتگو میان ایرانیان و جلب توجه به این مهم، ضرورت اتحاد جداگانه هر یک از نیروهای دارای پروژه های خاص خود از جمله اتحاد طرفداران جمهوری و ادامه گفتگو میان این اتحادها بعنوان راهبرد گوش زد می شد. به اتحاد که صرفا بر علیه استبداد باشد، نقد می شد و اتحاد برای هدفی اثباتی مورد تاکید قرار می گرفت. با ذکر گفته خمینی در پاریس که «اسلام دیکتاتوری ندارد»، یاد اوری می شد که گفتن دموکراسی یک چیز است و پایبندی به آن چیز دیگر. بحث اتحاد هم پر طرفدارترین و بغرنج ترین موضوع بود و هم محل نظرات پر تنوع و اختلافات عمیق.
• در باره انتظارات اپوزیسیون از جامعه بین المللی، بر اولویت حقوق بشر در فشار بر جمهوری اسلامی بعنوان خواست از غرب تاکید شد و تجارب و پیشنهادات متعددی در زمینه های رسانه ای و ارتباطی مطرح گشتند.
روز دوم عمدتا اختصاص داشت به سخنرانان خارجی. شرکت کنندگان ایرانی نسبت به این سخنرانی ها پرسش و اظهار نظر می کردند. سخنرانان عبارت بودند از آقای حمدی حسن مشاور سیاسی قدیمی آی دی ای آ (انستیتو برای کمک به دموکراسی و انتخابات)، خانم هلنا والن، وزیر سابق و رئیس هیات مدیره مرکز اولاف پالمه، خانم ژنویف عبدو بعنوان کادر مجرب، خبرنگار خارجی در سازمان ملل و تحلیل گر امور ایران و خاورمیانه در واشنگتن دی سی معرفی شد، و آقای یوهان گراند، رئیس شورای حکومتی بانک مرکزی سوئد و رئیس انستیوی داوری اتاق بازرگانی سوئد.
این سخنرانی ها در چهار زمینه صورت گرفت:
• سخنران اول، ضمن معرفی انستیتو خود، اشاره به تجارب میدانی نهادش در زمینه روند دموکراسی و انتخابات ازاد کرد و در باره تجارب اخیر در مصر و تونس توضیح داد. او مشکلات دموکراسی در لیبی را نیز مورد اشاره قرار داد. در توضیح روش های مورد نظر نهادش، تجاربی چون «لوئی جرگه» را نا موفق نامید و علت را آن دانست که حرکتی از بالا بوده که به رقابت ها و برخوردهای روسا می انجامد. او بر نقش دیالوگ میان نیروهای سیاسی و مدنی و اهمیت ان در روند دموکراسی تاکید نمود. بر این اساس، نبود نهادهای مدنی و سازمان های سیاسی در لیبی را یک مشکل عینی در راه دموکراسی می نامید. او مطرح کرد در بسیاری از موارد راه دموکراسی سد می شود چون نیروهای سیاسی و مدنی در فاز پیشا سیاسی گیر می افنند، و به فاز دیالوگ وارد نمی شوند. او تاکید می کرد که رقابت ها و سهم خواهی ها علت اصلی ماندن در فاز پیشا سیاسی است که انرژی های بسیاری را تلف و مانع وارد شدن به گفتگو و اقدامات دموکراتیک می گردد.
• سخنران دوم گفت بعنوان یک سیاستمدار قدیمی و با تکیه به سی سال عضویتش در پارلمان سوئد و بیست سال در دولت، روی سازش و توافق در سیاست تاکید می کند. او توضیح داد که موقعیت ایران برای جامعه بین المللی مهم است. در آن جا نقض حقوق بشر صورت می گیرد. در کنار این امر نقض قراردادهای بین المللی نیز صورت می گیرد. بر این بستر، دیالوگ بین المللی اپوزیسیون و تاثیر ان روی سیاست بین المللی مهم است. او بر اهمیت اطلاع جامعه بین المللی از مواضع اپوزیسیون تاکید کرد. او به سه راهکار دیالوگ کشورهای مختلف با حکومت ایران، تحریم ها و عمل نظامی پرداخت. او عمل نظامی را رد کرد و ان را مخالف با افکار عمومی جهان دانست و ضرورت اقدام جامعه بین المللی علیه مواضع نظامی اسرائیل و امریکا را یادآوری نمود. در عین حال یاد اوری کرد که در تاثیر بر سیاست بین المللی، اپوزیسیون نبایستی تاثیر بر روسیه و چین را نادیده بگیرد. او تجاربی برای تاثیر گذاری اپوزیسیون ایران بر سیاست بین المللی مطرح نمود.
• سخنران سوم، به طرح توصیه هایی بر اساس گفتگو ها در این کنفرانس پرداخت. او بر کار رسانه ای و ایجاد یک لابی ایرانی برای تاثیرگذاری بر سیاست بین المللی تاکید نمود و انجام این کارها را مستلزم تشکیل یک «شورای مشترک» از اپوزیسیون دانست. او گفت که گرفتن قرار برای ملاقات با وزارت خارجه امریکا و پارلمان اروپا توسط اپوزیسیون متشکل در یک شورا ممکن است. و از اهمیت این ملاقات ها با ذکر مثالی یاد کرد. او اشاره کرد که بدنبال ملاقاتی که با ایرانیان در استانبول انجام شده است مسئله انتخابات آزاد در پارلمان اروپا مورد بحث قرار گرفته است. او علت عدم توجه کافی سیاست بین الملل را به حقوق بشر، ضعف اپوزیسیون ایران دانست. او افزود که اپوزیسیون ایران اگر بخواهد، می تواند بسرعت مطرح شود.
• سخنران چهارم، به معاهدات بین المللی برای حل اختلافات اقتصادی پرداخت و به برخی پرسش ها برای فشار بر شرکت هایی که به رژیم ایران تکنولوژی می فروشند که مورد استفاده علیه حقوق بشر است پاسخ داد. او در گفتگو های خود بر جدی بودن اراده سیاسی بر مشی تحریم ها تاکید بسیار داشت .
این ها هستند رئوس و فشرده مطالبی که در کنفرانس مطرح شده اند و در اینجا ان ها را در حدی که متوجه شده ام مطرح کردم. این گزارش می تواند تکمیل شود و گفتگوهای کنفرانس کاملتر به اطلاع عموم برسند. البته اطلاعات از جزییات گفتگو ها، نظرات افراد و سنجش تمایلات حاضر در جلسه، که به گزارش غنای بیشتر می دهد، برای من ممکن نیست بدلیل این که صورت مذاکرات و نیز رای گیری روی پیشنهادات در جلسه وجود نداشت. رای گیری در جلسه در هیچ موردی صورت نگرفت چون روبرو شد با پرسش مقدماتی یعنی این «ما» کیست که رای می دهد. تنها در یک مورد رای گیری شد. در برابر پیشنهادات در زمینه صدور بیانیه یا قطعنامه ای توسط نشست، با رد این پیشنهادات، بر انتشار گزارشی از نشست توافق شد. در مورد گزارش نشست جلسه که تحت عنوان « گزارش نشست استکهلم به دعوت «مرکز اولاف پالمه» منتشر شده است رای گیری شد و اکثریت بالایی به آن رای دادند. مخالفت با اضافه شدن جدائی نهاد دین از دولت به متن اولیه بود. مخالف اصولی با جدائی نهاد دین از دولت در کنفرانس وجود نداشت.   مخالفت بیشتر از این زاویه بود که گفتگو و دیالوگ مورد نظر کنفرانس نمی تواند مشروط به پذیریش این اصل باشد.
به هیچ کس یا جمعی رسما ماموریتی برای سازماندهی گفتگوهای مورد نظر در «گزارش نشست» داده نشد، بدین دلیل که این موضوع مورد بحث کنفرانس قرار نگرفت.  


یک ارزیابی در باره ماهیت «کنفرانس»
علیرغم همه اشکالات و ابهامات و ناروشنی های ناشی از غیر متمرکز و یک دست نبودن دست اندر کاران، این کنفرانس در واقع، از ابتدا سمیناری برای گفتگو میان ایرانیان اعلام شد. برخی این گفته خود را در جریان کنفرانس قدری تغییر و خواستار دادن شناسنامه ای به شرکت کنندگان در کنفرانس بودند، متقابلا برخی حضور شرکت کنندگان را صرفاً برای گفتگو دانسته و در نتیجه، رای گیری در این کنفرانس در این یا آن مورد و تعریف شناسنامه ای برای شرکت کنندگان را نا ممکن دانستند. نقش این افراد در سیر و نتایج سمینار – در ماندن کنفرانس صرفاً بر امر گفتگو، در تامل بر مضامین فکری و سیاسی مورد گفتگو، در کمک به تفاهم بین حاضرین متنوع بر ادامه گفتگو، در تاکید بر اهمیت نقش اپوزیسیون خارج از این کنفرانس و احترام به آن توسط کنفرانس، در پیام دهی به نیرو های خارجی، و سرانجام در تنظیم و تحریر حاصل گزارشی نشست و.....- نقشی بود اثر گذار. ناگفته نماند که آنانی که با دید دیگری به نشست نگاه می کردند و تشکیل اتحادی را از آن دنبال می کردند، همگی یک پارچه تاکیدات یکسانی نداشتند، برخی از همین افراد، صدور بیانیه ای با مضمون مخالفت با حمله نظامی به ایران، تقدم حقوق بشر در سیاست بین المللی علیه حکومت ایران و ... خواهان بودند. گزارشی که نهایتا نشست برای ارائه به افکار عمومی تهیه کرد، روشنگر این امر است که شرکت کنندگان، کنفرانس را محل گفتگوی مخالفین جمهوری اسلامی دانسته و بر ادامه دیالوگ و ضرورت وفاق ایرانیان در جمع هر چه وسیع تری علیه استبداد و علیه هر نوع تبعیض و نقض حقوق بشر و برای دموکراسی و جدایی نهاد دین و دولت و برگزاری انتخابات آزاد مطابق معیارهای بین المللی توافق کردند. «کنفرانس»، جلسه ای برای گفتگو بود. محل گفتگو بود با همه نقایص در ترکیب مدعوین و در شکل بسته سالن آن.
اما کنفرانس خصوصیت دیگری نیز داشت. خصوصیتی که آن را از تمامی گردهمایی های دیگر متمایز می کرد. و آن عبارت بود از حضور بازیگرانی از سیاست بین المللی در آن. در شرایط کنونی، در مبارزه سیاسی علیه حکومت ایران، دو عرصه کشاکش را می توان مشاهده کرد. عرصه ای مربوط است به مبارزه اپوزیسیون با حکومت و استبداد دینی برای رهایی و دموکراسی طبیعتا با تعابیر گوناگون. عرصه دیگر مربوط است به مناقشات کشورهای قدرتمند جهانی با حکومت ایران حول مسئله امنیت برای هر یک از طرفین. هر کدام از این عرصه ها موضوعات و بازیگران خاص خود را دارند. بازیگران این دو عرصه در جهت اهداف خاص خود، هر یک به امکانات و بخصوص به مقاصد دیگری بی توجه نیستند. کنفرانس توسط مرکز بین المللی اولاف پالمه و سخنرانانی از سوی ان برگزار شد. خوشنامی این مرکز و سخنرانان ان پوشیده نیست. اما در هر حال آنان بازیگرانی از عرصه سیاست بین المللی هستند. «کنفرانس»، فصل مشترکی از این دو عرصه بود، با حضور بازیگرانی از این دو عرصه. کنفرانس محل گفتگو بود میان ایرانیان متعلق به افق های مختلف و گفتگوی آنان با بازیگرانی از عرصه سیاست بین الملل. برخورد اصلی با کنفرانس باید بر این ماهیت کنفرانس متمرکز باشد. آیا با چنین گفتگوهایی میان ایرانیان دارای دیدگاه ها و گرایشات مختلف اجتماعی و سیاسی و با بازیگران سیاست بین الملل مخالفت باید کرد یا موافقت؟
آیا گفتگو میان ایرانیان با هم و با بازیگران عرصه سیاست بین الملل تداوم نمی یابد و بروز آن در اینده برجسته تر نخواهد شد؟ تا زمانی که مناقشات کشورهای بزرگ و دولت جمهوری اسلامی بر سر امنیت هر طرف، به شکلی از اشکال حل نشده است، جز جواب مثبت به این پرسش یعنی تداوم و تقویت این گفتگوها، نمی توان جوابی داد. بعلاوه، با فرض حل مناقشات بین المللی با حکومت ایران، چون هم پذیری میان ایرانیان در حال رشد و توسعه است ، گفتگوی ایرانیان متعلق به افق های مختلف با هم ادامه می یابد.
آیا حضور در این گفتگو ها و فصل مشترک نامبرده، و تلاش برای عملی کردن طرد حذف دیگران و برای تاثیر بر سیاست ها و تناسب قوا در حد امکانات لازم است یا نه؟ در صورت تداوم بحران، این فصل مشترک می تواند مسائل جدیدی را مطرح سازد و با اوضاع بحرانی، به این یا آن طرف تمایل بیشتر پیدا کند. برآمد یک نیروی مخالف و مستقل و دموکرات در این فصل مشترک قطعی نیست و البته بر آمد نیرویی عکس آن هم قطعی نیست. در این گفتگو ها و در فصل مشترک، دو روند در جوار هم جریان می یابند. تمایلاتی مبتنی بر ارزیابی ها و مقاصد مختلف و گوناگون در کنفرانس حضور داشتند. اما این کاملاً مشهود بود که خواست حاضرین در این کنفرانس، همراهی با خواست رهایی از استبداد، دموکراسی، عدم تجاوز به کشورمان بود. تعدادی از افراد خواهان ایران آزاد و آباد ومستقل با صلاحیت های گوناگون در این نشست حضور داشتند.
نادر عصاره
سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ - ۷ فوریه ۲۰۱۲






اخبار روز: 

در حالی که دزدان ولایی و دزدان دریایی دست در دست هم کشورمان را به سوی فاجعه ای نوین نزدیک می کنند، کارگران شرکت های پتروشیمی جنوب در بندر، و نیز منطقه ی ویژه ی اقتصادی ماهشهر، اعتصابی را برای روز بیست و سه بهمن سازماندهی کرده اند. ما کارگران و کارکنان همه ی یکان های بزرگ و کوچک اقتصادی کشور، و از آن میان، کارگران و کارکنان نفت را که از تاریخچه ای افتخار آفرین برخوردارند، به همبستگی با کارگران جنوب فرامی خوانیم. "نود و نه درصدی های" ایران نیازی به تحریم های پرترفند دزدان دریایی ندارند، تا از بند "نظام خون و خرافه" رهایی یابند. ما همانگونه که در تاریخ مان بارها نشان داده ایم، خود می توانیم "هیولاها" و "ضحاک های" زمان را پایین بشکیم. از جنوب تا شمال، از باختر تا خاور، دست در دست هم، و پشت در پشت هم، پیش به سوی اعتصاب عمومی.
پس از بیش از یکصد سال مبارزه ی بسیار دشخوار و خونبار، گاه آن است که این بار "پایینی ها" خانه ی مشترک و تاریخی، اما تاریک مان را، آفتابی کنند. ما "نود و نه درصدی ها" این بار بر خلاف گذشته ها، نه تنها در مرحله ی سرنگونی "دیوها"، بلکه در برش پس از آن نیز، پرچمدار مبارزه خواهیم ماند و جنبش را نیرومندانه و دلاورانه و هشیارانه راهبری خواهیم نمود. آری، اگر دو سال پیش از "بهار عربی" و "جنبش اشغال وال استریت"، خیابان های "رشک برانگیزمان" را به جهانیان هدیه کردیم، این بار بجاست که "کارخانه های رشک برانگیزمان" را به جهانیان ارمغان دهیم.
در این پیوند، پیام نوزدهم کمپین را که در پیوند بود با "مصادره یکان های اقتصادی دزدیده شده"، دوباره می آوریم
اصل چهل و چهار قانون اساسی پایه ای است برای مصادره ی دارایی هایِ به یغما رفته ی توده ها از سوی بازاریان بزرگ و بنیاد-موقوفه خواران فربه و پاسداران بالا جایگاه . تاکنون بخشی بزرگی از این دارایی های ملی چون شرکتهای ملی مس، فولاد مبارکه، ایرالکو، فولاد خوزستان، پتروشیمی فن آوران، کشتیرانی، پالایشگاه اصفهان، مخابرات، و
عملا شماری از بانک ها و صنایع نفتی و غیرنفتی به بیت رهبری و سپاهیان و بازاریان و دیگر دزدان ولایی منتقل شده اند.
کارگران و کارکنان ما، چون پاره ای از کشورهای آمریکای لاتین، می توانند این دارایی های ملی را دوباره به تصاحب درآورند، اگر که سازمان یافته و برنامه ریزی شده عمل کنند
اصل 44 که نتیجه صد سال مبارزات مردم ماست، چه می گوید
نظام اقتصادی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه ریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه‏های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه‏آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات میشود که مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی و تعاونی است.

برپاخیز، از جا کن، بنای کاخ دشمــــــــــــــن، این کلیب را به دست "بابکیان" برسانید: فریادهای منصور اسانلو
ما انقلاب کردیم که مردم مون استقلال داشته باشن، که آزادی داشته باشن، عدالت اجتماعی داشته باشن، زناشون شام گشنه نباشن، دخترامون رو بخاطر فقر به فحشا نبرن به دوبی
www.youtube.com
ویدئوکلیپ آموزنده ای از مبارزات کارگری
www.farakhan-iran.com
www.youtube.com
گزارش دیداری تکان دهنده از امپراتوری ملاها
www.farakhan-iran.com
www.youtube.com
چگونه دارایی های ملی به بیت رهبری و سپاهیان و بازاریان و دیگر دزدان منتقل می شوند
www.farakhan-iran.com
در ونزوئلا کارکنان مالکیت کارخانه ها را بدست می گیرند، و در ایران "انقلابی" ولایی ها جیب ها را پرمی کنند
www.farakhan-iran.com

کمپین هنرمندان و نویسندگان و کنشگران حقوق بشر
بیست و دو بهمن ماه 1390
www.farakhan-iran.com 






اخبار روز - کوثر آل علی محمره: بیش از یکصد نویسنده و شاعر فلسطینی ضمن پیوستن دسته جمعی به کانون نویسندگان سوریه، به حاکما ن سفاک دمشق اعلام نمودند: ای قاتلان به نام ما، مردم سوریه را کشتار نکنید"،"به نام فلسطینیان جنایت نکنید". متن این بیانیه، امضای نویسندگان فلسطینی و همچنین واکنش نویسندگان سوریه ای به آن را در زیر می خوانید:
ما (نویسندگان فلسطینی) امضا کنندگان این بیانیه، با افتخار درخواست دسته جمعی خود را برای پیوستن به کانون تازه تاسیس نویسندگان سوریه تقدیم می کنیم. روشنفکران و نویسندگان ازادیخواه سوریه با تاسیس این کانون همگام با مردم، پلکان ازادی را که با دستان "طاغوت" خونین گشته است در می نوردند. تاسیس "کانون نویسندگان سوریه" گام بلندی در راه ارتقا همبستگی روشنفکر واقعی با مردم سوریه برای ساختن جامعه ای مدرن و رهایی از استبداد و حکومت خانوادگی می باشد. جامعه ای که به سوی ساختاری مدنی و متکثر و دموکراتیک که بر اساس حقوق شهر وندی پی ریزی شده ، به پیش می رود.ساختاری که فضا را برای ازادی بیان و ابداع باز و راه را بر استیلا بر اراده روشنفکر سوری به گونه ای که در گذشته توسط نظا م در جهت الت دست ساختن روشنفکران انجام می شده، می بندد.
بی گمان سوریه امروز و بیش از هر زمانی دیگر در گذشته، به این صدای رسا که از درون جامعه برای تحکیم وحدت ملی برخاسته، نیاز دارد.صدایی که از تکثر موجود در جامعه و امکانات فراوان ان ، زیر بنایی برای پایه ریزی دموکراسی فراهم اورد.
اخیرا ، ما نیز سخنان نماینده رژیم حاکم بر سوریه در شورای امنیت سازمان ملل را شنیدیم.وی مسئله فلسطین و سرنوشت درد اور وافتخار امیز ان را برای سر پوش نهادن بر جنایات وحشتناک نظام حاکم بر سوریه را مورد سو استفاده قرار داد.ما به نظام حاکم بر سوریه و نمایند گان ان اعلام می نماییم: "به نام ما در حق مردم سوریه جنایت نکنید.از مسئله و مطالبات عادلانه مردم فلسطین برای سرپوش گذاشتن بر جنایات خود علیه مردم سوریه سو استفاده نکنید." مردم سوریه در طول تاریخ برای مسئله فلسطین فداکاری نموده و در این راه شهدای بسیاری داده اند.سیاستهای حکام در سوریه یاداور خاطراتی دردناک می باشند.نقش این حکومتها در قتل عام    "تل زعتر در سال ۱۹۷۶" و حمله به اردوگاه"نهر البارد در طرابلس در سال ۱۹٨٣" ومحاصره اردوگاههای فلسطینیان در بیروت در سال۱۹٨۵ و بسیاری دیگر از این قبیل اعمال ،همواره همبستگی و وحدت فلسطینی ها را هدف قرار داده است.از نام فلسطین سو استفاده نکنید ،چرا که از این پس برای شما برگ برنده نخواهد بود.
بدون شک فلسطین به سوریه متحد و ازاد و دموکراتیک نیاز دارد.این همان سوریه ای است که از رحم یک انقلاب خونین که توسط مردم به پا گردیده زاده می شود.

امضا کنندگان بیانیه
حنا ابو حنا(شاعر)،مرید البرغوثی(شاعر و نویسنده)، طاهر ریاض(شاعر)،غسان زقطان(شاعر)،زهیر ابو شایب(شاعر)،عزمی بشاره (اندیشمند)،محمود الریماوی(رمان نویس و قصه نویس)، معن البیاری(روزنامه نگار وقصه نویس)، یوسف ابو لوز(شاعر)، نجوان درویش(شاعر)، ربعی المدهون(رمان نویس)، عادل بشتاوی(نویسنده –رمان نویس و پژوهشگر)،انتوان شلحت(نویسنده و منتقد)، فخری صالح(منتقد)، حسین شاویش(نویسنده)، حزامه حبایب(رمان نویس و قصه نویس)، نصر جمیل شعث(شاعر)، احمد ابومطر(منتقد اکادمیک و پژوهشگر)، محمد خلیل(قصه نویس ) ، یوسف عبدالعزیز(شاعر)، موسی برهومه(نویسنده)،عیسی الشعیبی(نویسنده)، موسی حوامده(شاعر)، نائل بلعاوی(شاعر)، خلیل قندیل (قصه نویس)، غازی الذیبه(شاعر)، وسام جبران(شاعر )،عمر شبانه(شاعر)، قصی اللبدی(شاعر)، علی العامری(شاعر)، جهاد هدیب (شاعر)، زیاد خداش(قصه نویس)، ناصر رباح(شاعر)، باسم النبریص(شاعر و نویسنده)راجی بطحیش(نویسنده)، شاهر خضره(شاعر) ، رائد وحش(شاعر)، اسما عزایزه(شاعره)، محمود ابو هشهش(شاعر)، خضر محجز(رمان نویس و شاعر و پژ وهشگر)، عبدالل ابوبکر(شاعر)، اسامه الرنتیسی(نویسنده)، عصام السعدی(شاعر)، خالد جمعه(شاعر)، نعیم الخطیب(نویسنده)، اکرم ابو سمره (شاعر)، حنین جمعه(شاعره)، احمد یعقوب (شاعر)، طارق العربی(شاعر)، یوسف الدیک(شاعر و رمان نویس)، مهند صلاحات(نویسنده و کارگردان)، محمد مشارقه(شاعر)، توفیق العیسی(نویسنده و روزنامه نگار)، با سمه تکروری(نویسنده)،نجوی شمعون(شاعره) ، محمد السالمی(شاعر)، هانی السالمی(رمان نویس)، بلال سلامه(شاعر)، اسامه ابو عواد(نویسنده)، جبر شعت (شاعر)،یوسف القدره(شاعر)، نسمه العکلوک(نویسنده)، عثمان حسین(شاعر)،رزق البیاری(شاعر)، یاسر الوقاد(شاعر)صبحی حمدان (نویسنده)، عماد محسن (نویسنده)،لیلی ویولت(شاعره)، تیسیر محیسن(منتقد و قصه نویس و فعال سیاسی)، فایز السرساوی(شاعر و هنرمند)،رجب ابو سریه(قصه نویس ونویسنده مقالات سیاسی)، فواد حماده(منتقداکادیمیک وپژوهشگر و فعال سیاسی)، می نایف(منتقد اکادیمیک و پژوهشگر و فعال حقوق زنان)، یسری الغول(قصه نویس و منتقد)، حسین ابو النجا(قصه نویس وپژوهشگر)، ناصر علیوه(رمان نویس و منتقد)، عبدالکریم علیان(نویسنده و پژوهشگر امور تربیتی)، ولا تمراز(نویسنده وپژوهشگر سیاسی)، عمر شعبان(نویسنده و پژوهشگر)، حسن می (نویسنده و منتقد اکادمیک)، طارق الکرمی(شاعر)، احمد الاشقر(شاعر)، علی ابو خطاب(شاعر و نویسنده)،دنیا الامل اسماعیل(شاعره)، اسرا کلش(نویسنده و قصه نویس)، موسی ابو کرش(شاعر و قصه نویس)، عبدالفتاح شحاده(شاعر و رمان نویس)، یاسر ابو جلاله(شاعر و هنرمند)، خلیل حسونه(شاعر و رمان نویس)، مهیب البرغوثی(شاعر)، عبدالناصر عامر(شاعر و هنرمند)، نضال الحمارنه(نویسنده)،اشرف عمرو(نویسنده و روزنامه نگار)، اسما ناصر ابو عیاش(روزنامه نگار و نویسنده)،مایا ابوالحیات(نویسنده)،زینات ابو شاویش(نویسنده)، سوزان سلامه(شاعره)،ایاد حیاذله(شاعر).

واکنش کانون نویسندگان سوریه
نوری الجراح یکی از موسسین کانون نویسندگان سوریه در واکنش به در خواست دسته جمعی روشنفکران فلسطینی در لندن اعلام نمود:"از وجدان بیدار فلسطین سپاسگزاریم ،ایمان داریم که انقلابیون هم خون هستند".مردم سوریه با الهام از کلمات شاعر بزرگ شما ،محمود درویش حکام خودرا این جنین مورد خطاب قرار دادند:"سهم خودتان را از خون ما بردارید و بروید." انها (مردم سوریه) "مستبد" و "اشغالگر" را یکسان ارزیابی نمودند.ما در خواست شما را بمثابه رفراندومی در مورد انقلاب سوریه ارزیابی می کنیم.بدون شک این نظر شما راه هر گونه سو استفاده از نام فلسطین را بر نظام حاکم بر سوریه خواهد بست. طنین فریاد مظلومیت مردم فلسطین جهان را در نوردیده است.این فریاد هر گز در برابر مشاهده قربانیان دیگر (در هر جای دیگر)ارام نخواهد گرفت.درد و رنج انسانها در همه جای جهان یکسان است.جنایت علیه انسانیت نیز در همه جا خصوصیت مشترک دارد.چگونه می توان انتظار داشت که برادر،غم درد برادر خویش را احساس ننماید.به نام تمام سوریان اعلام می کنم:"خانه ادبی و تازه تاسیس ما به شما افتخار می کند،با کما ل میل شمارا در صدر این مجلس می نشانیم و خود در پاشنه دست به سینه می ایستیم.وجدان بیدار فلسطینی که نمود ان را در این چنین شاعران و نویسندگان و روشنفکران می توان دید،بر این حقیقت تاکید دارد که "استبداد" زمینه ساز طبیعی "استعمار "است و پایان استبداد شروع پایان استعمار است.
بنام وجدان فکری و معنوی سوریه ، به برادران و خواهران فلسطینی می گویم:"سپاس از شما ،مردم ازادیخواه ما هر گز بر شما ستم روا نخواهند کرد.بر فلسطین مبارز ستم روا نخواهد کرد،سپاس و درود بر شما". 





ده‌ها هزار تن در شهرهای مختلف آلمان علیه توافقنامه‌ی «اکتا» تظاهرات کردند. هدف این توافقنامه، پاسداری بهتر از دارایی معنوی افراد عنوان شده است، ولی منتقدان بیم آن دارند که کنترل و سانسور اینترنت تشدید شود.
شنبه (۱۱ فوریه/۲۲ بهمن)، روز تظاهرات بین‌المللی علیه توافقنامه‌ی اکتا اعلام شده بود. در این روز در شهرهای بزرگ آلمان نیز تظاهراتی برگزار شد. به گفته‌ی پلیس آلمان، تنها در شهر مونیخ ۱۶ هزارتن راهپیمایی کردند. شمار شرکت‌کنندگان در برلین حدود ۱۰ هزار تن بود.
حزب راهزنان دریایی آلمان که اخیرا در انتخابات ایالتی به موفقیت‌های قابل‌توجهی دست یافته، در سازمان‌دهی تظاهرات روز شنبه در ۵۵ شهر نقش تعیین‌کننده‌ای داشت. بیشتر تظاهرکنندگان افراد جوان بودند.

«اکتا» چیست؟
اکتا مخفف توافقنامه‌ای به منظور مقابله با تجارت تولیدات جعلی و حفاظت از دارایی معنوی افراد در پهنه‌ی دیجیتالی است. ابتکار این توافقنامه با آمریکا و ژاپن است و کمیسیون اتحادیه‌ی اروپا بعدها برای تدوین آن با دو کشور یادشده وارد مذاکره شد.
این توافقنامه زمانی برای اتحادیه‌ی اروپا از قوه به فعل درمی‌آید که ۲۷ کشور عضو این اتحادیه آن را تصویب کنند. ولی دولت آلمان روز جمعه به‌گونه‌ای غافلگیرکننده از امضای این توافقنامه خودداری و اعلام کرد که فعلا چنین تصمیمی ندارد. شماری دیگر از کشورهای اتحادیه‌ی اروپا مانند لهستان و لتونی نیز در این زمینه تردید ابراز کرده‌اند.

تظاهرات بر ضد توافقنامه اکتا در لیتوانیتظاهرات بر ضد توافقنامه اکتا در لیتوانی

منتقدان چه می‌گویند؟
منتقدان اکتا معتقدند که این توافقنامه، راه را برای دخالت در آزادی‌های حقوقی در اینترنت و از جمله مسدودسازی این شبکه می‌گشاید. از طرف حافظان داده‌های اطلاعاتی مربوط به شهروندان نیز نگرانی‌هایی ابراز شده است. آنان می‌گویند که این توافقنامه می‌تواند شرکت‌های فعال در عرصه‌ی ارتباطات را وادار سازد، اطلاعات مربوط به مشتریان خود را در اختیار دیگر مقامات بگذارند.
در این میان اعتراض‌ها علیه اکتا افزایش یافته است و فعالان اینترنتی در سراسر جهان با کارزارهای تبلیغاتی و اعتراضی علیه این توافقنامه بسیج شده‌اند.
کلاودیا روت، یکی از رهبران حزب سبزهای آلمان اعلام کرد که از تصمیم دولت این کشور برای امضانکردن این توافقنامه استقبال می‌کند. وی ابراز امیدواری کرد که پارلمان اروپا نیز با تصویب این توافقنامه مخالفت و آن را ساقط کند.
زابینه لویت‌هویزر شارنبرگر، وزیر دادگستری آلمان ابراز خرسندی کرد که بحث درباره‌ی توافقنامه‌ی اکتا در گستره‌ی عمومی چنین متعهدانه دنبال می‌شود. وی گفت، ضروری است که همه‌ی فاکت‌ها در این زمینه ارائه گردد. به گفته‌ی وی، اکنون پارلمان اروپا باید بررسی این موضوع را در دستور کار خود قرار دهد.
به گفته‌ی وزیر دادگستری آلمان، دولت این کشور با مسدودسازی اینترنت به دلیل نقض حقوق آفریننده‌ی اثر (کپی‌رایت) مخالف است. همچنین دولت آلمان با تعبیه‌ی سیستمی برای هشداردهی مخالف است، زیرا عرضه‌کنندگان خدمات اینترنتی نمی‌توانند نقش "معاون کلانتر" را برعهده گیرند.
در توافقنامه‌ی اکتا در نظر گرفته شده که عرضه‌کنندگان خدمات اینترنتی می‌بایست در صورت نقض کپی‌رایت، برای شناسایی افراد خاطی اطلاعاتی چون آدرس‌های IP را در اختیار مقامات مسئول قرار دهند.




اسماعیل هنیه، نخست وزیر سازمان تندرو حماس در نوار غزه روز جمعه ۲۱ بهمن، در راس هیاتی وارد تهران شد محجوب الزویری استاد دانشگاه قطر در گفت‌وگو با دویچه وله، سفر اسماعیل هنیه از رهبران حماس به تهران را «گامی سیاسی» خوانده و می‌گوید: «حماس تلاش می‌کند تا روابط خود با ایران را از روابط با سوریه تفکیک کند.»
اسماعیل هنیه، از رهبران سازمان تندروی حماس روز شنبه (۲۲ بهمن/۱۱ فوریه) در مراسم سی و سومین سالگرد انقلاب ایران در تهران گفت، حماس «هرگز اسراییل را به رسمیت نخواهد شناخت».
این مقام ارشد حماس بعدازظهر روز جمعه (۲۱ بهمن / ۱۰ فوریه)، در راس هیاتی وارد تهران شد تا در طول اقامت سه روزه‌اش با مقام‌های جمهوری اسلامی از جمله با آیت‌الله علی خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد دیدار کند و گفت‌وگو کند. موضوع مذاکرات هنیه در تهران «مسائل فلسطین و تحولات منطقه» ذکر شده است.

بشنوید: گفت‌و‌گو با محجوب الزویری، استاد دانشگاه قطر

سفر اسماعیل هنیه به تهران در حالی صورت می‌گیرد که در روزهای گذشته دو گروه فلسطینی فتح و حماس پس از ماه‌ها مذاکره سرانجام بر سر تشکیل دولتی واحد به ریاست محمود عباس به توافق رسیده بودند.
حماس برخلاف حزب‌الله لبنان در برابر ناآرامی‌های سوریه موضع بی‌طرف مانده است. خالد مشعل، رهبر سازمان حماس که مقر رهبری این سازمان را در دمشق برپا کرده بود به این نتیجه رسیده که ماندن بیش از این در سوریه جایز نیست. به همین دلیل، رهبری حماس از سوریه خارج شده‌اند.
به نظر می‌رسد گروه فلسطینی حماس که در چند سال اخیر از حمایت‌های وسیع ایران برخوردار بوده، بیش از پیش به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نزدیک می‌شود.
محجوب الزویری، استاد مطالعات عرب و ایران در دانشگاه قطر در گفت‌و‌‌گو با دویچه له درباره اهداف سفر اسماعیل هنیه به تهران می‌گوید: «بعد از مواضع ایران در قبال سوریه در یک سال گذشته، تصویر ایران به عنوان یک کشور انقلابی در جهان عرب به کلی دگرگون شده است.»

دویچه ‌وله: آقای الزویری چندی پیش گروه‌های فتح و حماس بر سر تشکیل دولت واحد فلسطینی توافق کردند و گروه حماس همه‌ رهبران خود از سوریه را خارج کرده است، در چنین شرایطی سفر اسماعیل هنیه به تهران را چه‌طور ارزیابی می‌کنید؟
محجوب الزویری: سفر رییس دولت موقت فلسطین به تهران، یک گام سیاسی است و دولت حماس مایل است از شرایط سیاسی‌ که بعد از بهار عرب به‌وجود آمده استفاده کند. به‌ویژه که محدودیت‌ها بر حماس کم‌تر شده و شناخت بیشتری از نقش حماس دیده می‌شود.
حماس تلاش دارد از این شرایط استفاده کند اما شکی نیست که این استفاده، به خصوص در مورد سفر و تماس با ایران در گفت‌وگو را باز خواهد کرد.
مناسبات حماس و ایران تا همین اواخر عمیق و استراتژیک بوده است. با تغییری که اخیرا در رویکردهای حماس دیده می‌شود، آینده‌ روابط ایران و حماس را چگونه می‌کنید؟

محجوب الزویری استاد دانشگاه قطر: حماس تلاش می‌کند تا روابط خود با ایران را از روابط با سوریه تفکیک کند
حماس تلاش می‌کند که روابط خود با ایران را از روابط با سوریه تفکیک کند. سعی می‌کند رابطه با ایران را به عنوان یک رابطه‌ استراتژیک نگه دارد؛ با تاکید بر این‌که حماس به عنوان یک جنبش سیاسی مستقل از ایران کار می‌کند.
یکی از دلایل این امر این است ‌که تا این لحظه هیچ نشانه‌ای از کمک حماس به دولت سوریه دیده نشده و مواضع حماس در ارتباط با رخدادهای سوریه، با مواضع ایران کاملا متفاوت است. حماس مایل است بر این موضع تاکید کند که مستقلانه عمل می‌کند.
فکر می‌کنید کشورهای عرب منطقه از جمله قطر، چه هدف و برنامه‌ای را در رابطه با حماس دنبال می‌کنند؟
به نظر من، هیچ نقشی را دنبال نمی‌کنند. کشورهای عربی حوزه‌ خلیج فارس، کلا مایل هستند فلسطینی‌ها را راهنمایی کنند و به آن‌ها کمک کنند که از شرایط سیاسی امروز استفاده کنند.
بعد از اتفاقات سال گذشته در مصر، کل جامعه‌ عرب مایل است به فلسطینی‌ها کمک لازم را ارائه دهد تا آن‌ها بتوانند از شرایط منطقه استفاده کنند و قدرت فلسطینی در غزه کامل بشود. شرایط زندگی مردم فلسطین در غزه غیرانسانی و غیرقابل قبول است و به نظر من جامعه‌ عرب و کشورهای عربی، چه قطر و چه دیگران، می‌خواهند به فلسطینی‌ها در این زمینه کمک کنند.
حسن خریشه، نایب رییس پارلمان فلسطین گفته است، «سفر اسماعیل هنیه به تهران، حامل پیام به کسانی است که سعی داشتند جلو این سفر را بگیرند.» در رسانه‌های دولتی جمهوری اسلامی ایران هم به تلاش کشورهای عرب، هم‌چون قطر، برای ممانعت از این سفر اشاره شده است. فکر می‌کنید واکنش کشورهای عرب به سفر اسماعیل هنیه به تهران چه خواهد بود؟
من از واکنش‌ رسانه‌ها و وسایل اطلاع‌رسانی جهان عرب نسبت به این سفر اطلاع دقیق ندارم اما آن‌چه که از آن مطمئن هستم، این است که بعد از مواضع ایران در قبال سوریه، تحولی به‌وجود آمده و تصویر ایران در میان مردم عرب عوض شده است. می‌توان گفت که این تحول در تصویر ایران، باعث شده چنین گزارش‌ها و چنین برداشت‌هایی دیده شود.
منظورتان از تغییر تصویر ایران در میان مردم عرب چیست؟
تصویر ایران به عنوان یک دولت انقلابی و تنها دولت انقلابی در خاورمیانه، طی سال گذشته عوض شده است. شاهد بودیم که کشورهای عربی در سال گذشته دچار تحولات سیاسی شدند والان ایران هم مثل بقیه کشورها شده که نیاز به تحولات سیاسی دارد.
به خاطر همین، بعضی انتقادها در مورد مواضع ایران در قبال سوریه و کمک این کشور به دولت سوریه وجود دارد. هم‌چنین تفاوت‌ها در مواضع ایران در قبال رخدادها و تحولاتی که در مصر، بحرین و سوریه اتفاق افتاد، باعث شد که چنین گفت‌وگوها و گزارش‌هایی در مورد ایران و روابط‌اش با حماس شنیده شود.
خبرهای اخیر حاکی از خروج رهبران حماس از سوریه است. این به معنای آن است که حماس دیگر به بقای بشار اسد در سوریه امیدی ندارد؟
بله مثل این‌که رهبران حماس از سوریه خارج شده‌اند. امروز گزارشی خواندم که تاکید بر این امر دارد. بالاخره حماس به عنوان یک جنبش مقاومت، مسئله‌‌ اصلی‌اش فلسطین است و مایل نیست که مشغول مسائل دیگری شود.
حماس سعی کرد خود را به شکلی از تحولات سوریه دور نگه دارد، اما نمی‌توانند در درازمدت این سیاست را دنبال کنند و در عین‌حال در داخل سوریه بمانند. به خاطر همین حماس تصمیم گرفته رهبران خود را از سوریه خارج کند و خود را برای مدتی طولانی کاملا از تحولات سوریه دور نگه دارد تا ببینند نتیجه چه خواهد شد.
اسماعیل هنیه در تهران گفته است: «حماس اسراییل را به رسمیت نخواهد شناخت». در حالی که چندی پیش گروه حماس و گروه فتح بر سر تشکیل دولت واحد فلسطینی توافق کردند، به نظر شما این موضع حماس تا چه حد پایدار خواهد بود؟
اسماعیل هنیه این موضع را دو هفته‌ پیش نیز در یک مصاحبه‌ مطبوعاتی و تلویزیونی تکرار کرد. حماس بر این‌که مایل است یک دولت فلسطینی را در مرز‌های سال ۶۷ قبول کند، تاکید دارد. اما بالاخره حماس به عنوان یک جنبش سیاسی تلاش می‌کند که منافع خود و منافع فلسطینی‌ها را دنبال کند و شاید اظهارات‌شان با آن‌چه در عمل اتفاق می‌افتد، تفاوت داشته باشد.
مطمئنا حماس در تشکیل دولت مشترک با فتح و تعامل با اسراییل، دچار مشکل جدی خواهد شد. هرچند آن‌ها قبلا هم گفته‌اند که حاضرند در مورد مسائل روزمره‌ فلسطینی‌ها با اسراییل تعامل کنند، اما نگرانی‌های خود را در این زمینه اعلام کرده‌اند و گفته‌اند که به رسمیت شناختن اسراییل خط قرمز آن‌هاست. البته آینده به همه‌ کسانی که به دنبال تحولات هستند خواهد گفت که حماس در این زمینه چه موضعی خواهد گرفت.
حسین کرمانی
تحریریه: مصطفی ملکان





در حالی که رهبر شبکه تروریستی القاعده در یک پیام ویدئویی از مردم سوریه علیه رژیم بشار اسد حمایت کرده، یک تحلیل‌گر سیاسی روس می‌گوید، روسیه هزینه حمایت خود از بشار اسد را خواهد پرداخت.
القاعده حمایت خود را از مبارزه‌ی مردم سوریه علیه رژیم بشار اسد اعلام کرد. ایمن الظواهری، رهبر این شبکه‌ی تروریستی اسلام‌گرا، در یک پیام ویدئویی با عنوان "به پیش، ای شیران سوریه" رژیم بشار اسد را متهم به جنایت علیه مردم سوریه کرد. این خبر را شرکت آمریکایی "سایت" منتشر کرد که کارشناس در زمینه‌ی دیده‌بانی سایت‌های اسلام‌گرا است.

ایمن الظواهری، رهبر شبکه تروریستی القاعده
به گزارش خبرگزاری فرانسه، این ویدئو روز شنبه (۲۲ بهمن / ۱۱ فوریه) در شبکه‌ی اینترنت قرار گرفته است. الظواهری که در برابر یک زمینه‌ی سبزرنگ ظاهر شده، مسلمانان ترکیه، اردن و لبنان را فراخوانده است تا از قیام مردم سوریه علیه "رژیم ضداسلامی" حاکم بر این کشور حمایت کنند.
الظواهری که مدت‌ها به مرد شماره دو القاعده مشهور بوده و پس از کشته شدن اسامه بن‌لادن رهبری القاعده را برعهده گرفته، در پیام هشت دقیقه‌ای خود بشار اسد را "قصابی" می‌نامد که فرزند "قصابی دیگر" یعنی حافظ اسد است. وی می‌گوید، بشار اسد حاضر به پایان دادن به کشتار مردم سوریه نیست.

امتناع غرب از اقدام یکجانبه
واقعیت کنونی در سوریه حاکی از تداوم بمباران شهر حمص توسط ارتش سوریه است. این شهر از پایگاه‌های اصلی مقاومت مردم به شمار می‌رود و تاکنون صدها غیرنظامی، از جمله زنان و کودکان در این شهر کشته شده‌اند.
سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه در ملاقات با بشار اسدبا وجود گسترش موج خشونت‌‌های دولتی در سوریه، قدرت‌های غربی از تصمیم در مورد عملیات نظامی از نوع لیبی امتناع می‌ورزند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، اگرچه لحن واشنگتن، پاریس، لندن و ستاد فرماندهی ناتو علیه رژیم بشار اسد شدیدتر از پیش شده، ولی آنها بر طبل جنگ نمی‌کوبند و معتقدند، باید از طریق تحریم‌ها و راهکارهای دیپلماتیک با موج خشونت‌ها مقابله کرد.
آندرس فوگ راسموسن، دبیرکل ناتو، هفته‌‌ی گذشته یک بار دیگر گفت: «بگذارید تأکید کنم که ما قصد دخالت نظامی در سوریه را نداریم.»
یک دیپلمات اروپایی در این زمینه گفت: «باز کردن راه ارسال تسلیحات به شکل رسمی و تهاجمی تخم جنگ داخلی را در کشور خواهد افکند و این آن چیزی است که ما می‌خواهیم به هر قیمت مانع از آن شویم.»
در کنار ایران، دو کشور روسیه و چین یگانه کشورهایی هستند که به پشتیبانی قاطع خود از رژیم بشار اسد ادامه می‌دهند و اخیرا قطعنامه شورای امنیت در مورد سوریه را وتو کرده‌اند.

«روسیه هزینه حمایت از اسد را خواهد پرداخت»
دمیتری ترنین، تحلیل‌گر سیاسی ساکن مسکو، در مصاحبه با "اشپیگل" می‌گوید، در سفری که سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، به دمشق داشته، از بشار اسد چنان ستایش کرد که گویی او «فردی است که مسئولیت می‌فهمد».
از نظر ترنین، روسیه روزی هزینه‌ی این حمایت خود از بشار اسد را خواهد پرداخت. وی افزود، به نظر می‌آید که رهبری کرملین ترجیح می‌دهد، در دیپلماسی خود در قبال سوریه شکست بخورد تا تسلیم شود.

حملات ارتش سوریه به شهر حمص این تحلیل‌گر سیاسی هزینه‌ی روسیه در مسئولیت مشترک در کشتار مردم سوریه را روابطی پرتنش با کشورهای غربی، و نیز در صورت سقوط بشار اسد، بستن راه پیمان مشترک با رهبران جدید سوریه می‌داند.
این کارشناس در این رابطه که روسیه همچنان به سوریه سلاح می‌فرستد، می‌گوید: «این استدلال رهبران کرملین که سلاح‌های ارسالی روسی علیه مردم اپوزیسیون به کار گرفته نمی‌شود، استدلال ضعیفی است، زیرا عملا تمام سلاح‌های سوریه از سوی ارتش روسیه تأمین می‌شود.»

اجلاس ویژه اتحادیه عرب


وزیران خارجه‌ی کشورهای عضو اتحادیه عرب روز یکشنبه (۱۲ فوریه / ۲۳بهمن) در قاهره گرد هم خواهند آمد تا درباره مأموریتی مشترک با سازمان ملل در سوریه به مشورت بنشینند.
این نشست اتحادیه عرب پیش از برگزاری اجلاس کشورهای عضو "شورای همکاری خلیج" فارس صورت خواهد گرفت. شماری از اعضای شورای همکاری کشورهای حاشیه خلیج فارس سفیران خود را از دمشق فراخوانده‌اند.
"شورای ملی سوریه" که بزرگترین ائتلاف نیروهای اپوزیسیون سوریه است، ابراز امیدواری کرده است که این شورا توسط اتحادیه عرب به‌عنوان یگانه نماینده‌ی مشروع مردم سوریه به‌رسمیت شناخته شود.


توماس دومزیر، وزیر دفاع آلمان به اسراییل در مورد حمله به ایران هشدار داده است. وی تاکید کرده که این حمله پیامدهای واضح سیاسی خواهد داشت و احتمال موفقیت آن بسیار بعید خواهد بود.
وزیر دفاع آلمان روز شنبه (۱۱ فوریه/۲۲ بهمن) در گفتگو با روزنامه "فرانکفورتر آلگماینه" به بحث‌ها و گمانه‌زنی‌هایی پرداخته که پیرامون بمباران احتمالی تاسیسات اتمی ایران توسط اسراییل در جریان است.
دومزیر با اشاره به عملی شدن قریب‌الوقوع تحریم‌های مربوط به خرید نفت ایران و مناسبات مالی با این کشور از سوی اتحادیه اروپا، نسبت به تاثیر کافی این تدابیر اظهار اطمینان کرده است.
هم‌چنین یورگن تریتین، رییس فراکسیون حزب سبزها در پارلمان آلمان نیز در گفتگو با روزنامه یاد شده، توصیه کرده که اسراییل از چنین حمله‌ای بپرهیزد. وی با اشاره به اصل اساسی سیاست خارجی آلمان در حمایت از موجودیت اسراییل، یادآوری کرده که حتی در صورت عدم موافقت آلمان با برخی تصمیمات دولت اسراییل، در این سیاست تغییری داده نخواهد شد و آلمان مستفل از نتیجه این اقدام، خواهی‌نخواهی در کنار اسراییل قرار خواهد داشت.
اظهارنظر این دو مقام آلمانی در مورد حمله نظامی احتمالی اسراییل به ایران در حالی صورت می‌گیرد که نخست وزیر اسراییل در روز دوشنبه (۶ فوریه/۱۷ بهمن) به اعضای کابینه و ژنرال‌های ارتش این کشور دستور داد بیش از این در باره حمله به ایران "پرگویی" نکنند.
بنیامین نتانیاهو گفته که چنین اظهاراتی زیانبار است زیرا موجب این استنباط می‌شود که اسراییل در پی یک سیاست "تهاجمی" علیه ایران و سست کردن تدابیر تحریمی علیه این کشور است.
پیش از این هم باراک اوباما رییس جمهور آمریکا در گفتگو با شبکه تلویزیونی ان‌بی‌سی در روز یکشنبه ۵ فوریه گفته بود که طبق ارزیابی او اسراییل هنوز برای حمله به ایران تصمیم نگرفته است. اوباما در عین‌حال تاکید کرد که آمریکا در مناقشه اتمی با ایران همچنان طرفدار راه حلی دیپلماتیک است.
قبل از این، رسانه‌های آمریکایی در روز پنجشنبه دوم فوریه از قول لئون پانه‌تا وزیر دفاع آمریکا نوشته بودند که اسراییل احتمالا در اوایل سال آینده به ایران حمله می‌کند.




ای میل های هک شده «بشار اسد» حاوی چه مطالبی است؟

روزنامه اسرائيلی هاآرتص که به ای ميل های شخصی بشار اسد، رييس جمهوری سوريه، دسترسی يافته است، در شماره روز يکشنبه خود، شمار ديگری از اين ای ميل ها را که در زمينه مکاتبات اسد و اسناد مهم حکومت سوريه با سران ايران در باره کمک های گسترده جمهوری اسلامی ايران جهت حفظ نظام سوريه است، جمع بندی و ارائه کرده است.
به تازگی ای ميل های بشار اسد و شمار ديگری از سران حکومت سوريه توسط «هکرهای ناشناس» هک شد و پس از چند روز، روزنامه معتبر اسرائيلی هاآرتص، اعلام کرد که امتياز انتشار اين پست های الکترونيک هک شده را به دست آورده است و بخش های مهمی از آن را در اختيار افکار عمومی جهان می گذارد.
در کنار پست الکترونيک بشار اسد، ای ميل های ۷۸ نفر ديگر از کارکنان دفتر رياست جمهوری سوريه نيز هک شده بود.
نخستين افشاگری ها از ای ميل شخصی سران نظام سوريه، نامه هايی بود که ميان خانم بثينه شعبان، بالاترين مقام در نهادهای توجيهی و تبليغی حکومت اسد با مارتين اينديک، سفير اسبق آمريکا در اسرائيل، در زمينه تلاش دولت باراک اوباما، رييس جمهوری آمريکا، برای فرستادن بيل کلينتون به سوريه، با هدف کمک به اوباما در سال نخست رياست جمهوری او در بهبود مناسبات با دولت سوريه انجام شده بود.
نتيجه اين مکاتبات طولانی و متعدد اين بود که بيل کلينتون هرگز نتوانست به سوريه  سفر کند.
هاآرتص در شماره يکشنبه خود، بيست و سوم بهمن، نوشته است که نامه ها و اسناد به دست آمده از دفتر شخصی بشار اسد نشان می دهد که جمهوری اسلامی ايران در هفته های اخير به سوريه به طرزی چشمگير کمک می کند تا تحريم های برقرار شده عليه سوريه را «دور بزند» و نيز اين کمک ها تا کنون امکان داده است که حکومت اسد سر پا بماند و با فروپاشی روبرو نشود.
هاآرتص اين افشاگری روز يکشنبه خود را بويژه با استناد بر دو سند از دفتر رياست جمهوری سوريه منتشر کرده است؛ دو سند در ای ميل شخصی آقای منصور عظام، وزير مشاور در دفتر رياست جمهوری (مقامی شبيه وزارت دربار) به دست آمده است.
مطالب آمده در اين اسناد نشان می دهد که جمهوری اسلامی ايران در برابر سوريه متعهد شده است که دست سوريه را در غلبه بر تحريم نفتی برقرار شده عليه اين کشور، بگيرد؛ مانع از عملی شدن تحريم هوايی عليه سوريه شود و تحريم های اعمال شده عليه بانک مرکزی سوريه را تا حد ممکن، بی اثر نمايد.
به نوشته هاآرتص، سندها که نحوه همکاری های سوريه با ايران را در زمينه های ياد شده تشريح می کند، امضای آقای منصور عظام را در پای خود دارد.
تاريخ اين سندها بسيار تازه است؛ دسامبر ۲۰۱۱، (آذر و دی ۱۳۹۰) و ماحصل مذاکراتی است که دو هيات اعزامی از ايران به دمشق با سران حکومت سوريه داشته اند.
هاآرتص می نويسد که در این سندها به گونه ای ظريف و تلويحی به کمک ايران به سوريه اشاره می شود ولی عبارات پی در پی در بندهای اسناد، مانند «علاقمندی جمهوری شعب سوريه به يادگيری از تجارب کشور دوست و برادر، جمهوری اسلامی ايران در اين زمينه ها» نشان می دهد که سوريه برای غلبه بر تحريم های جهانی به يادگيری از الگوهای رژيم ايران نيازمند است.
آمريکا، ترکيه، اتحاديه اروپا، اتحاديه عرب و دیگر بازیگران بحران سوریه، در ماه های اخير سلسله تحريم هايی را به طور مستقل عليه سوريه برقرار کرده اند تا حکومت سوريه به خود آيد و از کشتار مردم به پا خاسته اين کشور دست بکشد و در جهت تأمين خواسته های معترضين گام بردارد.
اما تصويب قطعنامه ای مهم عليه سوريه در شورای امنيت سازمان ملل به دليل اقدام روسيه و چين به وتوی تازه ترين پيشنهاد ارائه شده از سوی برخی از عوامل عربی و جهانی، ناکام ماند.
تشکيل يک بانک مشترک و انتقال پول از راه روسيه، که هم حامی حکومت سوريه است و هم با جمهوری اسلامی ايران ارتباطات نزديکی دارد، يکی از بندهای اين همکاری های پنهانی ميان سوريه و ايران، بر اساس سندهای بدست آمده، است.
همچنين انتقال پول از راه چين که اين کشور نيز موضعی مشابه روسيه در ارتباط با بحران سوريه در شورای امنيت در پيش گرفته است، در اين همکاری های ميان تهران- دمشق در نظر گرفته شده است.
بخش های مهم ديگر دو سند بدست آمده را می توان اين گونه جمع بندی کرد:
• جمهوری اسلامی ايران متعهد شده است که از راه خريد کالاها و محصولات سوری به ميزان يک ميليارد دلار در سال، به اقتصاد سوريه کمک کند.
• نظر به تحريم شدن نفت سوريه از سوی برخی از عوامل جهانی، جمهوری اسلامی ايران تعهد کرده است که روزانه يکصد و پنجاه هزار بشکه نفت خام سوريه را برای يک سال خريداری کند.
• جمهوری اسلامی ايران متعهد گرديده است که به سوريه در تحريم ها از راه فروش نفت سوری به کشورها و عوامل ديگر کمک کند. (وال استريت ژورنال سه هفته پيش از شناسايی شدن يک محموله ۹۱ هزار بشکه ای نفت سوريه که از سوی ايران برای فروش جهانی عرضه شده بود، خبر داده بود).
• نظر به تحريم هر دو بانک مرکزی ايران و سوريه، دو کشور متعهد می شوند که انتقال پول ها را از راه بانک های روسی و چينی انجام دهند.
هاآرتص نوشته است که سندهای به دست آمده نشان می دهد يکی از هيات های اعزامی ايران به سوريه در روزهای پيش از امضای اسناد، شامل بلندپايگانی از دفتر محمود احمدی نژاد، رييس جمهوری ايران و نيز مقاماتی ارشد از بانک مرکزی ايران و ساير نهادهای مهم جمهوری اسلامی بوده اند.
اين سندها در حالی افشا می شوند که امير عبداللهيان، معاون وزير خارجه جمهوری اسلامی ايران نيز از سه شنبه گذشته در سوريه به سر می برد و گفت و گوهايی با بلندپايگان سوريه داشته است.
يک عضو شورای ملی سوريه نيز هفته گذشته به هاآرتص گفته بود که سرتيپ پاسدار قاسم سليمانی، فرمانده شاخه قدس سپاه پاسداران، برای چندمين بار در ماه های اخير شخصا به سوريه رفته و خود فرماندهی «اتاق جنگ» در سوريه را برعهده دارد؛ «اتاق جنگی» که بشار اسد، ماهر اسد، عاصف شوکت و رامی محلوف نيز از اعضای آن هستند و قاسم سليمانی «حتی به بشار اسد امر و نهی می کند» زيرا اسد برای نجات حکومت خود به تجربيات سليمانی به سختی نياز دارد.
اين ها در حالی است که رسانه های منطقه در روزهای اخير به نقل از «يک مقام ارشد مصر» خبر داده اند که تنها دو روز پس از حضور سرگئی لاوروف، وزير خارجه روسيه در سوريه و مذاکراتی که با بشار اسد داشت، و در شرايطی که کشتارهای هولناک در شهر «حُمص» ادامه دارد، بشار اسد توانسته است که همسر، سه فرزند و مادر خود را از راه يک کشور اسلامی به کشوری در اروپا روانه کند.
مقام های ايران دادن کمک نظامی به سوريه را در ماه های اخير رد می کنند. اما ايران و سوريه در سال های پيش از آغاز بحران سوريه، يک سلسله توافق های مهم در امور دفاعی و نظامی با يکديگر داشتند که طرف مقابل را به ياری دادن در صورت وقوع بحران ها و جنگ ها عليه يکی از طرفين، ملزم می کرد.
سوريه رسماً تنها همپيمان مهم ايران در دنيای عربی و اسلامی بود. اما عملاً اين ايران است که ناچار شده است برای حفظ حکومت لرزان شده بشار اسد، نه تنها مفاد پيمان نامه های نظامی سال های اخير را اجراء کند بلکه اقدامات مهم ديگری نيز  برای کمک به نظام اسد انجام دهد.



مرگ پنجمين فرمانده سپاه در دوران جنگ ظرف يک ماه

روزنامه تهران امروز گزارش داده که در پايان بررسی صلاحيت ها از سوی شورای نگهبان، صلاحيت «۷۰ درصد از داوطلبان نمايندگی در انتخابات نهمين دوره مجلس شورای اسلامی» تایيد شده و ۳۰ درصد از داوطلبان نمايندگی مجلس رد صلاحيت شدند.
روزنامه شرق اظهارات استاندار تهران درباره فراخوان فعالان جنبش سبز برای راهپيمايی ۲۵ بهمن ماه  را مورد توجه قرار داده و از قول اين مقام دولتی نوشته که فراخوان مخالفان برای راهپيمايی در ۲۵ بهمن «تبليغاتی است»، اما «برخورد می کنيم.»
روزنامه جمهوری اسلامی از مرگ «سردار احمد سوداگر ریيس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس به دليل ايست قلبی خبر داده است.» اين پنجمين  فرمانده سپاه در سال های جنگ است که خبر مرگ شان از ابتدای بهمن ماه تاکنون در روزنامه ها منتشر شده است.
روزنامه جهان صنعت خبر داده که «در آستانه تعطيلات نوروز، بليت اتوبوس ۲۰ درصد گران می‌شود»، و روزنامه خراسان از قول يک مقام وزارت بهداشت خبر داده که بيمارستان های ايران «آمادگی برای پذيرش سالانه ۵۰ هزار بيمار خارجی» را دارند.

رد صلاحيت ۱۸۸۳ نفر از نامزدهای انتخابات مجلس نهم
روزنامه تهران امروز گزارش داده که در پايان بررسی صلاحيت ها از سوی شورای نگهبان، صلاحيت ۷۰ درصد از داوطلبان نمايندگی در انتخابات نهمين دوره مجلس شورای اسلامی» تایيد شده و ۳۰ درصد از داوطلبان نمايندگی مجلس رد صلاحيت شدند.
اين روزنامه نوشته که «زمان بررسی صلاحيت نامزدهای انتخابات مجلس روز شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۰ به پايان رسيد» و عباسعلی کدخدايی سخنگوی شورای نگهبان اعلام کرد که «صلاحيت ۷۰ درصد از ثبت‌نام کنندگان» که شامل «حدود ۳۴۰۰ نفر» است به تایيد شورای نگهبان رسيده است.
پيشتر مصطفی محمد نجار وزير کشور شمار نامزدهايی که برای انتخابات نهمين دوره مجلس شورای اسلامی ثبت نام کرده بودند را «۵ هزار و ۸۲۳ نفر» اعلام کرده بود. به اين ترتيب به گفته سخنگوی شورای نگهبان ۳۰ درصد از نامزدهای انتخابات مجلس که شامل ۱۸۸۳ تن از داوطلبان نمايندگی مجلس رد صلاحيت شده اند.
سخنگوی شورای نگهبان همچنين اعلام کرده که «سه روز زمان برای اعتراض داوطلبان رد صلاحيت شده به رای شورای نگهبان در نظر گرفته است.»
روزنامه تهران امروز همچنين خبر داده که علی لاريجانی رئيس مجلس شورای اسلامی درباره انتخابات مجلس شورای اسلامی گفته است: «مسئله‌ای که بايد به آن توجه شود اين است که نظام ايران يک نظام دموکراتيک است که در راس آن ولی فقيه قرار دارد که از بيراهه رفتن ملت جلوگيری می‌کند.»
روزنامه کيهان نيز از قول محمد محمدی گلپايگانی ریيس دفتر رهبر جمهوری اسلامی نوشته است: «مجلس نهم بايد مطيع ولی فقيه، قدرتمند و بازوی رهبری باشد.
روزنامه خراسان اظهارات خطيب جمعه تهران درباره انتخابات مجلس را مورد توجه قرار داده و از قول وی نوشته است:«آرای افرادی که موجب فتنه شوند احتمالا باطل می شود.»
به نوشته اين روزنامه، کاظم صديقی در نماز جمعه تهران «به کانديداها توصيه کرده که در تبليغات خود، ديگران و نظام را تخريب نکنند» و گفته است: «کسانی که رعايت نمی‌کنند، انتخاب خود را در گروی تخريب ديگران يا نظام می‌دانند، برای خوشامد عناصر ضد انقلاب ايجاد بدبينی می‌کنند و موجب فتنه و ناامنی می‌شوند، بدانند که شورای نگهبان با آنان برخورد جدی می‌کند و حتی احتمال دارد آرای شان ابطال شود.»

استاندار تهران؛ فراخوان راهپيمايی مخالفان «تبليغاتی» است، اما «برخورد می کنيم»
روزنامه شرق اظهارات استاندار تهران درباره فراخوان فعالان جنبش سبز برای راهپيمايی ۲۵ بهمن ماه را مورد توجه قرار داده و از قول اين مقام دولتی نوشته که فراخوان مخالفان برای راهپيمايی در ۲۵ بهمن «تبليغاتی است.»
به نوشته اين روزنامه، مرتضی تمدن استاندار تهران که از مخالفان به عنوان «فتنه گران» نام می برد، گفته است: «فراخوان فتنه‌گران برای روزهای آينده جنبه تبليغاتی دارد» اما «در عين حال با آمادگی کامل و تجهيز تهران به تمامی سيستم‌های امنيتی با اين‌گونه اتفاقات برخورد می‌کنيم.»
استاندار تهران همچنين گفته که «ما پس از فتنه ۸۸ چنين فراخوان‌هايی را تجربه کرده‌ايم اما اين فراخوان عمومی هم تنها يک پز تبليغاتی از سوی اپوزيسيون ضد انقلاب است» و «اين فراخوان عمومی با هدف اثرگذاری بر حضور مردم در راهپيمايی ۲۲ بهمن و ۱۲ اسفند طراحی شده است.»
همزمان برخی از روزنامه های يک شنبه ايران از جمله روزنامه ابتکار گزارش هايی درباره محدوديت های بيشتر برای کاربران اينترنت در ايران منتشر کرده اند.
روزنامه ابتکار با تاکيد بر اينکه «ياهو و جی ميل» دو سرويس ايميل رايگان و پرطرفدار «از نفس افتادند»، از «سرگردانی کاربران در بی خبری متوليان اينترنت» خبر داده و نوشته که «راه ۳۰ ميليون ايرانی  به ايميل بسته شده است.»
به گزارش اين روزنامه، «از اولين دقايق روز پنجشنبه ۲۰ بهمن‌ماه جاری ارتباط کاربران ايرانی با پست‌های الکترونيکی و تمام سايت‌های خارجی که نياز به ورود و ثبت اطلاعات دارند، مسدود شده و تاکنون اطلاع‌رسانی روشنی از سوی مسوولان مربوطه در اين زمينه صورت نگرفته است» و «هم‌اکنون کاربران ايرانی برای دسترسی به پست‌های الکترونيکی از جمله ياهو ميل و جی ميل،‌هات ميل و ياهو مسنجر و... با مشکل قطعی مواجه هستند و هيچ‌گونه امکان دسترسی به اين سرويس‌ها وجود ندارد.»
ابتکار تاکيد کرده که «دسترسی بيش از ۳۰ ميليون کاربر ايرانی به سرويس‌های پست الکترونيکی از روز پنجشنبه مسدود شده است» اما «دو متولی اينترنت کشور يعنی شرکت ارتباطات زيرساخت و سازمان فناوری اطلاعات ايران در اين‌باره پاسخ روشنی ارايه نمی‌کنند.»
اين روزنامه همچنين نوشته که علی‌اکبر جلالی استاد دانشگاه علم و صنعت و کارشناس فناوری اطلاعات «با انتقاد از مشکل به وجود آمده» گفته است: «چگونه می‌شود باور کرد در کشوری که بيش از ۴ ميليون و ۱۰۰ هزار دانشجو دارد و اين دانشجويان روزانه از طريق ايميل، ده‌ها ميليون پيام را در جهت افزايش دانايی بين هم رد و بدل می‌کنند، دچار وقفه شود.»

مرگ پنجمين فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ ظرف يک ماه
روزنامه جمهوری اسلامی از مرگ «احمد سوداگر» از فرماندهان پيشين سپاه پاسداران خبر داده و نوشته است: «سردار احمد سوداگر رئيس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس به دليل ايست قلبی درگذشت.»
به نوشته اين روزنامه، احمد سوداگر متولد سال۱۳۳۹ و ۵۱ ساله، متولد دزفول و از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در دوران جنگ بود و «مسئوليت اطلاعات امنيت قرارگاه خاتم‌الانبيا و فرماندهی لشگر ۲۷ محمد رسول‌الله از جمله مسئوليت‌های ‌او بوده است.»
احمد سوداگر پنجميمن «سردار سپاه» است که طی کمتر از يک ماه خبر مرگ او در روزنامه ايران منتشر شده است، از ابتدای بهمن ماه تاکنون در کمتر از يک ماه، خبر در گذشت وفا غفاريان، عباس مهری، منصور ترکان، احمد سياف‌زاده و اکنون احمد سوداگر که همگی از فرماندهان ارشد سپاه در دوران جنگ به شمار می روند، در روزنامه های ايران منتشر شده است.
دليل مرگ وفا غفاريان رييس هيئت مديره شرکت مخابرات ايران و از مديران ارشد سابق سپاه و صنايع دفاع در حوزه‌جنگ الکترونيک که در ابتدای بهمن ماه «بيماری» عنوان شد، و درباره عباس مهری جانشين دانشکده فرهنگی دانشگاه امام حسين  وابسته به سپاه پاسداران نيز «سکته مغزی» اعلام شد.
دليل مرگ منصور ترکان مديرعامل شرکت يادمان‌سازه وابسته به شهرداری تهران و از فرماندهان پيشين سپاه نيز در اول بهمن ماه «سکته مغزی»، و دليل مرگ احمد سياف‌زاده رييس سابق دانشگاه عالی سپاه پاسداران نيز «عارضه قلبی» عنوان شده بود، چنانکه به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی درباره احمد سوداگر نيز دليل مرگ «ايست قلبی» اعلام شده است.
هر پنج فرمانده ارشد و البته پيشين سپاه پاسداران که از ابتدای بهمن ماه تاکنون خبر درگذشت آن ها منتشر شده بين ۵۰ تا ۵۵ سال سن داشتند.
اخبار مربوط به مرگ فرماندهان پيشين سپاه هنگامی مورد توجه رسانه ها قرار گرفت که «حسين علايی» از فرماندهان ارشد سپاه در سال های جنگ با انتشار پيامی در هفته نخست بهمن ماه مرگ اين چهار تن از فرماندهان پيشين سپاه را و به ويژه  «احمد سياف‌زاده» را تسليت گفت.
«سردار حسين علايی» در ۱۹ دی ماه سال جاری و پس از انتشار يادداشتی درباره سقوط ديکتاتورها آماج حملات رسانه ای جناح حاکم قرار گرفت و با تجمع نيروهای هوادار آيت الله خامنه ای در مقابل منزلش مواجه شد که او را به «سردار بی بصيرت» نام دادند.

در آستانه تعطيلات نوروز؛ «بليت اتوبوس ۲۰ درصد گران می‌شود»
روزنامه جهان صنعت خبر داده که «در آستانه تعطيلات نوروز، بليت اتوبوس ۲۰ درصد گران می‌شود.»
اين روزنامه به نقل از شهريار افندی‌زاده رييس سازمان راهداری «از آغاز پيش‌فروش بليت‌های اتوبوس برای نوروز ۹۱ از ۲۳ بهمن‌ماه جاری» خبر داده و نوشته که «بليت اتوبوس از ۲۵ اسفندماه تا ۱۵ فروردين‌ماه ۹۱ با ۲۰ درصد افزايش قيمت ارايه می‌شود.»
رييس سازمان راهداری در خصوص پيش‌فروش اينترنتی بليت اتوبوس برای ايام نوروز نيز گفته است: «پيش ‌فروش بليت برای سفرهای نوروزی از ۲۳ بهمن‌ماه آغاز می‌شود و همچنين از اول اسفندماه پيش‌فروش بليت اتوبوس به صورت اينترنتی و هم به صورت حضوری برای سفر‌های نوروزی آغاز می‌شود.»
به گفته معاون وزير  راه و مسکن، «طرح نوروزی سيستم حمل‌ونقل جاده‌ای از ۲۵ اسفندماه سال‌جاری آغاز خواهد شد و تا ۱۵ فروردين‌ماه سال ۹۱ ادامه خواهد يافت.»
«اعلام آمادگی وزارت بهداشت برای پذيرش سالانه ۵۰ هزار بيمار خارجی»
روزنامه خراسان از قول مسئول کميته رسيدگی به گردشگری سلامت وزارت بهداشت خبر داده که بيمارستان های ايران «آمادگی برای پذيرش سالانه ۵۰ هزار بيمار خارجی» را دارند.
به گزارش اين روزنامه، سجاد رضوی مسئول کميته رسيدگی به گردشگری سلامت در وزارت بهداشت با اعلام اينکه «در حال حاضر ۲۰ هزار بيمار خارجی در کشور سالانه پذيرش می شوند اما با ظرفيت سازی انجام شده اکنون بيمارستان ها آمادگی پذيرش ۵۰ هزار بيمار را دارند»  بر «عزم وزارت بهداشت برای جذب گردشگران سلامت به کشور» تاکيد کرده است.
محمودرضا محقق، معاون اجرايی معاونت درمان وزارت بهداشت نيز با اشاره به «ظرفيت بالای شبکه درمانی کشور برای پذيرش گردشگران سلامت و بيماران خارجی» به روزنامه خراسان گفته است: «گردشگری سلامت طی چند سال گذشته با ظرفيت سازی های انجام شده در کشور رشد چشمگيری يافته است و سالانه تعداد زيادی بيمار خارجی برای درمان به ايران سفر می کنند»، و اکنون «شرکت های زيادی به کار انتقال گردشگران سلامت به کشور اهتمام دارند و تنها يک شرکت خصوصی ساليانه  ۹ هزار بيمار را از کشورهای عرب حاشيه خليج فارس برای درمان به شهر شيراز منتقل می کند.»




انقلاب بهمن ۵۷؛ چرا روحانیت بازیگر اصلی انقلاب شد؟

 انقلاب بهمن سال ۵۷ پايان بخش قرن‌ها حکومت سلطنتی در ايران بود. اين انقلاب توانست برای نخستين بار و در وسيع‌ترين سطح، ميليون‌ها زن و مرد و پير و جوان را به عرصه زندگی سياسی و اجتماعی وارد کند.
عکس‌ها و فيلم‌های تظاهرات و راهپيمايی‌های آن دوره نشانگر آن است  که شرکت کنندگان خواستار سرنگونی حکومت پهلوی و برپايی حکومتی بودند که در شعارهای آنان به شکل «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» و «حکومت عدل علی» بروز پيدا می کرد.
در اين مورد شايد بتوان سخنان آيت الله روح الله خمينی را پاسخی به درخواست مردم تظاهرکننده دانست؛ سخنانی که او در روز ۱۲ بهمن سال ۵۷ در بهشت زهرا ايراد کرد:« ما برای اين که زندگی مادی شما را می‌خواهيم مرفه شود، زندگی معنوی شما را هم می‌خواهيم مرفه باشد. دلخوش نباشيد که مسکن فقط می‌سازيم، آب و برق را مجانی می‌کنيم، اتوبوس را مجانی می‌کنيم. دلخوش به اين مقدار نباشيد، ما هم دنيا را آباد می‌کنيم و هم آخرت را. اين دارايی از غنائم اسلام است و مال ملت است و مستضعفين و من امر کردم به مستضعفين بدهند و خواهم داد.»

گزارش بهروز کارونی را بشنوید

در تبليغات جمهوری اسلامی ايران با اشاره به اين که رهبری اين انقلاب از ابتدا با آيت الله روح الله خمينی بود، گفته شده است که گروه‌ها و سازمان‌های سياسی که ارتباطی با روحانيت نداشتند فاقد نقش و تاثير در انقلاب بهمن ۵۷ بوده‌اند.
حسن شريعتمداری، فعال سياسی در آلمان و فرزند آيت الله شريعتمداری، در اين باره به راديو فردا می‌گويد: « داستان را بايد از بعد از ۱۵ خرداد سال ۴۲ ديد که روحانيت انقلابی که در رأس آن آقای خمينی بود وارد فضای سياسی کشور شد و در کنار احزاب و گروه‌های ديگر با دست بازتری دراين فضای سياسی شرکت داشت. فراموش نکنيم روحانيت شبکه گسترده‌ای داشت و از امکانات مالی فراوانی برخوردار بود و در پايان يک طرح آلترناتيو برای حکومت آقای خمينی به عنوان ولايت فقيه مطرح کرده و کتاب در اين زمينه نوشته بود.»
وی می افزايد:«عده ای که ياران آقای خمينی بودند فعالانه می‌کوشيدند تا او را بر رأس نهاد روحانيت قرار دهند و رقبا را حذف کنند و اين ماشين بزرگ روحانيت را در جهت اهداف او به جنبش دربياورند. اين کار به تدريج صورت گرفت. البته گروه‌های سياسی می‌توانستند از خود تحرک نشان دهند، می‌توانستند جلوی اين کار را بگيرند و سهم بزرگتری از قدرت داشته باشند ولی متاسفانه اهمال و خوشبينی آنها به روحانيت انقلابی و آقای خمينی و غفلت از وظايف مهمی که داشتند همه دست به دست هم داد و روحانيت انقلابی طرفدار آقای خمينی را به قدرت رساند. البته درابتدا احزاب و گروه‌های اجتماعی ديگری هم مشارکت داشتند ولی به تدريج همه حذف شدند.» 
حسن يوسفی اشکوری، پژوهشگر دينی که مقيم آلمان است در گفت و گو با راديو فردا عقيده دارد: « روحانيت حداقل از دهه ۴۰ تا دوران انقلاب حدود ۱۵ سال در مبارزه سياسی حضور داشت. هم از سطح ميانی و پايين روحانيت يعنی بخشی از طلاب و هم بخشی از مدرسين و مهم تر از همه در رأس روحانيت يک مرجع تقليد بود، يعنی عالی‌ترين مقام روحانی که ۱۵ سال مبارزه کرد، تبعيد شد و در طول اين ۱۵ سال با شجاعت و صلابت تمام در برابر رژيم شاه ايستاد. با اين سابقه وقتی يک حرکت عمومی شود و به خيابان‌ها بکشد و توده مردم از پايتخت تا شهرهای کوچک و روستاها به خيابان آيند، طبيعی است که اين جنبش مردمی می‌شود و صبغه مذهبی پيدا می‌کند. با توجه به اين دو مولفه طبيعی است که روحانيت رهبری اين جنبش خيابانی را برعهده گيرد.»
برخی از تحليلگران مانند علی اصغر حاج سيد جوادی، نويسنده و روزنامه نگار که در اواخر دوران حکومت پهلوی ممنوع القلم و پس از انقلاب مجبور به خروج از ايران و اقامت در فرانسه شد، بر اين باورند که بايد شرايط قدرت يابی روحانيت و تبديل اين قشر به بازيگر اصلی انقلاب را با بررسی وضعيت ايران پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ مورد سنجش قرار داد.
او در اين باره به راديو فردا می‌گويد: « در آن کودتا مخلوطی از آزادی‌خواهان و روشنفکران دينی از يک طرف و روشنفکران غير دينی از طرف ديگر در جبهه وسيعی متشکل شده بودند. البته جبهه وسيع به معنای جبهه متحد نبود و شامل انجمن‌های مختلف دانشجويان در دانشگاه‌ها، انجمن‌های اسلامی، انجمن‌های غيرمذهبی و چپ ها بودند. ماموريت شاه بعد از کودتا، مبارزه با چپ و مبارزه با آزادی و بيداری افکار عمومی و مبارزه با اعتراض و انتقاد بود.  بهانه  او هم چپ ها، حزب توده و شوروی بود.»

در اين ميان، احزاب و سازمان های سياسی و يا چريکی چه نقشی در فضای سياسی ايران داشتند؟
مهدی فتاپور، عضو هيات سياسی اتحاد جمهوری خواهان ايران مقيم آلمان، در پاسخ به اين پزسش به راديو فردا می‌گويد: « در مقطع انقلاب دو جريان نيرومند چپ وجود داشتند؛ حزب توده ايران و جريان فدايی. البته جريان‌های ديگر چپ هم بودند که آن موقع به نام مائوييسم مطرح و طرفدار چين و مخالف شوروی بودند، ولی نقش و نفوذ آنها در جامعه ضعيف تر بود. حزب توده ايران در يک دوره، تنها جريان چپ در ايران بود. در دهه ۳۰ و ۴۰ حزب توده مورد سرکوب شديد قرار گرفت و بعد از سالهای دهه ۳۰ رژيم بيشترين فشار را روی حزب توده وارد کرد و توانست تشکيلات اين حزب را کاملا متلاشی کند.  بعد از ضربات سياسی که اين حزب متحمل شد، يعنی انشعابی که در سطح جهان بين مائوييست ها و اتحاد جماهير شوروی اتفاق افتاد و در درون حزب توده هم نيروهای مائوييست جدا شدند و همچنين نوع رابطه ای که حزب توده با شوروی داشت از طرف مردم قابل پذيرش نبود. از نظر تشکيلاتی هم ساواک در رده بالای حزب توانست نفوذ کند و اين به اعتبار حزب لطمه سنگينی زد.  اين کار توسط عباسعلی شهرياری صورت گرفته بود که از طرف ساواک توانست وارد حزب توده شود و در سطح رهبری تشکيلات داخلی قرار گيرد.»
آقای فتاپور اضافه می کند:«مجموع اين عوامل منجر به اين شد که قبل از انقلاب حزب توده ايران نفوذ زيادی نداشته باشد. حزب ضربات سنگينی خورده بود و نفوذ چندانی نداشت. البته اين حزب کادر بسيار قوی داشت و قوی ترين کادرهای سياسی آن زمان که بعد از انقلاب توانست نفوذ پيدا کند و تاثيرگذار باشد ولی در مقطع انقلاب نقش زيادی در دهه ۵۰ نداشت. در آن زمان داشت خودش را سازماندهی می‌کرد و از سال ۵۶ و ۵۷ در حال رشد بود ولی نقش ضعيف‌تری داشت.»  

اما وضعيت سازمان چريک های فدايی خلق ايران و يا جنبش فدايی که به گفته آقای فتاپور، ديگر سازمان عمده چپ غيرمذهبی در ايران به شمار می رفت، چگونه بود؟
مهدی فتاپور پاسخ می دهد:« اين يک جنبش راديکال بود و افکار رومانتيک داشت. چريک های فدايی به عنوان تشکيلات از دل اين جنبش بيرون آمدند ولی مشکل اين جنبش، نوع نگاه و رفتار و ادبيات و شيوه های مبارزه که به کار می برد می توانست در روشنفکران و جوانان نقش ايفا کند و تاثيرگذار باشد ولی در سطح توده مردم قابل فهم نبود و نمی توانست با آنها ارتباط برقرار کند. به همين دليل در آستانه انقلاب در عين حال   که در محيط های دانشگاهی و روشنفکری بيشترين نفوذ را داشت ولی در سطح توده مردم نفوذ چندانی نداشت و نمی توانست با آن شکل و ساختار چنين موقعيتی پيدا کند. ادبيات و شيوه های مبارزه اين جريان با مردم فاصله داشت. بعد از انقلاب هم سازمان چريک های فدايی يا تشکيلات پيشگام در شرايطی که طرفداران آيت الله خمينی نهضت آزادی و جريانهای ليبرال و طرفداران بنی صدر مجموعا آرای آنها در انتخابات دانشگاه کمتر از پيشگام است و رأی پيشگام از همه اينها بيشتر و اين مسئله نشان دهنده نفوذ اين جريان بود ولی اين نفوذ در سطح روشنفکران و دانشگاهيان بود و تا قبل از سال ۵۶ مبارزه عليه رژيم شاه درميان اين اقشار جريان داشت، نقش فدايی و در کنار آن سازمان مجاهدين بيشترين نقش بود.»
سازمان مجاهدين خلق ايران نيز که در سال های نخست دهه ۵۰ خورشيدی از اقبال فراوانی در ميان اقشار مذهبی به ويژه جوانان مذهبی برخوردار شده بود، پس از بروز اختلافات ايدئولوژيکی در آن و تغيير ايدئولوژی از سوی بخشی از کادر رهبری آن سازمان در سال ۱۳۵۴، دو شاخه شد؛ شاخه ای که خود را مارکسيست لنينيست می خواند و شاخه‌ای مذهبی که عمده نيروهايش زندانی بودند.
اين سازمان پيش از انشعاب نيز متحمل ضربات سنگينی از سوی دستگاه های امنيتی شده بود و اين موضوع به نوبه خود بر توانايی تشکيلاتی و ايدئولوژيکی آن تاثير منفی گذاشته بود؛ به خصوص که موسسان آن مانند احمد حنيف نژاد، سعيد محسن و رضا رضايی پس از محاکمه در دادگاه های نظامی، اعدام شدند.
سعيد شاهسوندی، کادر سابق مرکزيت سازمان مجاهدين خلق ايران، به راديو فردا می گويد:« در سال های قبل از انقلاب در دورانی که شورش تبريز پيش آمد و در آستانه روی کار آمدن دولت بختيار، در تحليل های درون سازمانی مجاهدين در زندان اوين، رهبری مجاهدين تمايل داشت که تحولات به کندی پيش برود تا بتوانند با خريدن وقت به گمان خود خودشان را سازماندهی کنند و مهيای در دست گرفتن رهبری شوند. چنين تحليل و تمايلی به نظر من گمان غلطی بود چون عقب ماندگی و فاصله سازمان های مسلح و در اينجا سازمان مجاهدين با جريان رهبری انقلاب نه يک ماه و دوماه و نه يک سال و دو سال بود به دليل فاصله ميان وجود و عدم وجود شبکه های اجتماعی مرتبط با هر کدام بود. يکی شبکه های اجتماعی سنتی خود را به وجود آورده و در آستانه استفاده از آن بود و ديگری که خود را پيشتاز مبارزه می دانست در شرايطی که توده ها به صحنه آمده بودند از صحنه غايب بود. دليل، غيبت فقدان شبکه های اجتماعی مدرن در مقابل شبکه های اجتماعی سنتی بود. گرچه دلايل تاکتيکی مانند ضربات و تسويه حساب های خونين درون گروهی هم به اين ماجرا اضافه می شود.» 

اما وضعيت نهضت آزادی ايران و جبهه ملی ايران در آن دوره چگونه بود؟ آيا آنها توانستند در روند انقلاب نقش موثری داشته باشند؟
مرتضی کاظميان، از روزنامه نگار و تحليلگر سياسی مقيم فرانسه، به راديو فردا می گويد: « جمعيت سياسی نهضت آزادی ايران  بعد از تاسيس در دهه ۴۰ هدف سرکوب های جدی قرار گرفت و اغلب فعالان سياسی اين سازمان و رهبران آن اعم از مرحوم مهندس بازرگان،  آيت الله طالقانی، دکتر يدالله سحابی، مهندس عزت الله سحابی و کسانی که رأس اين جماعت را نمايندگی می کردند به زندان افتادند و تبعيد شدند و در دهه ۵۰ مجددا هدف سرکوب های شديد قرار گرفتند و برخی مانند مهندس سحابی و آيت الله طالقانی تا انقلاب در زندان بودند و افرادی هم چون مرحوم مهندس بازرگان که آزاد شدند تحت مراقبت شديد بودند.»
او می افزايد:«به همين دليل نهضت آزادی عملا امکان بسط و گسترش نداشت چون پيوسته مورد سرکوب قرار گرفته بود و شخصيت های اصلی آن در زندان نظام سلطنتی بودند.»
به گفته اين روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، در مورد جبهه ملی ايران وضع کاملا متفاوت بود چون جبهه ملی عملا بعد از آن دوره درخشانی که داشت در دهه ۴۰ سياست صبر و انتظار در پيش گرفت و بعدا کسانی که نمايندگی می کردند اين جريان را از جمله مرحوم دکتر کريم سنجابی، شاپور بختيار، داريوش فروهر و غلامحسين صديقی به تک چهره هايی تبديل شده بودند که موثر بودند و پيوند سازمانی جبهه ملی و تاثير گذاری آن از منظر جمعيت سياسی به حداقل خود رسيده بود.»
حسن يوسفی اشکوری، پژوهشگر دينی، مقيم آلمان توضيح بيشتری درمورد وضعيت گروه های سياسی در آن دوره می دهد و می گويد:«نيروی معارض حکومت و طيف گسترده اپوزيسيون رژيم شاه از نيروهای ملی ميانه رو تا نيروهای چريکی و جوانان و دانشجويان سازمان های مخفی خيلی فعاليت می کردند و مبارزه اينها به مراتب گسترده تر و عميق تر و راديکال تر از مبارزات روحانيت در صحنه بود. اما اينها در نهايت نتوانستند رهبری جنبش خيابانی را برعهده گيرند چون توده های مردم را با خود نداشتند. »
اين پژوهشگر دينی اضافه می کند:«اين گروه ها مذهبی نبودند و اگر هم مذهبی بودند نمی توانستند به طور مستقيم با توده های مردم رابطه برقرار کنند. حداکثر ميان جوانان دانشگاهيان و طبقه متوسط و در پايتخت نيروهايی داشتند که کم هم نبود اما در قياس با نيروی روحانيت نتوانستند توازن قوا را به نفع خود به هم بزنند.»
برخی از جامعه شناسان بر اين باورند که که ظهور و بروز و پيروزی انقلاب بهمن ۵۷ را بايد در چارچوب ‌تقابل سنت و مدرنيته جای داد و از اين انقلاب به عنوان واکنش سنت در برابر مدرنيته نام می برند.
حسن شريعتمداری در اين مورد اظهار نظر می کند:«بعد از اصلاحات ارضی، جامعه سنتی که بيشتر در شهرهای کوچک و روستاها پراکنده بود به علت از دست دادن امکانات زيست به مرکز پناه برد  و تهران و شهرهای بزرگ دارای حاشيه مهاجرنشين شدند که بيشتر از روستاها و اهالی شهرهای کوچک آمده بودند و اين تضاد سنت و مدرنيته در شهرهای بزرگ به خصوص تهران متمرکز شد. به همين دليل وقتی که آقای خمينی و روحانيت انقلابی که دراين جامعه سنتی شبکه های بسيار بزرگی داشتند توانستند اين بخش جامعه را عليه جامعه مدرن به حرکت دربياورند، جامعه مدرن به دلايلی يارای مقاومت در برابر اين حرکت را نداشت و اين موضوع، فقط سياسی نبود.»
آقای شريعتمداری می افزايد:«احزاب سياسی در مقام رقابت با روحانيت بعد از ۱۵ خرداد سال ۴۲ از امکانات کمتری برخوردار بودند و روحانيت چون يک حالت دوگانه سياسی-مذهبی داشت می توانست از اين حالت استفاده کند و حرف های خود را بر منابر و مجالس سخنرانی بگويد.»
وی همچنين به اين نکته اشاره می کند که جامعه مدرن ايران در آن زمان، جامعه خودآگاه نسبت به مدرنيته نبود و می گويد: «مدرنيزاسيون از بالا، جامعه مدرنی را درست کرده بود که اهداف خود را نمی شناخت و به ارزش های خود واقف و راسخ نبود. اغلب درکنار اين مدرنيزاسيون از بالا، يک حالت ضد غربی و ارتجاعی نسبت به فرهنگ مدرن جهان هم در جامعه به شدت تنيده بود.»
به عقيده حسن شريعتمداری، «احزاب چپ توانسته بودند جامعه را در گفتمان ضد غربی با روحانيت مشترک کنند. بنابراين طبيعی بود وقتی آقای خمينی علاوه بر آرزوهايش در مورد اسلام فقاهتی از آمريکا به عنوان دشمن اصلی نام می برد و شعارهای ضد آمريکايی و ضد غربی می داد و اسلام مدنی را که داعيه حکومت نداشت اسلام آمريکايی می خواند، جامعه مدرن خلع سلاح شد و به تدريج به دنيال جامعه سنتی راه افتاد.»
در اين حال، علی اصغر حاج سيد جوادی از زاويه تاثير نبود آزادی های سياسی و سازمان های سياسی و تشکل ها صنفی مستقل می گويد:« قانون عمومی استبداد است که حرکت انديشه و ترقی و بيداری در توده های مردم را متوقف می کند ولی تاريخ را نمی توان متوقف کرد چون نسل ها می آيند و تضادهايی درون قدرت حاکم وجود دارد که نسل ها مخالف می شوند اما در عين حال، توده ها در يک نظام آموزش و پورش استبدادی باقی می مانند.»
برخی از کارشناسان سياسی در ارتباط با توانايی روحانيت برای تبديل شدن به بازيگر اصلی انقلاب و در دست گرفتن رهبری انقلاب بهمن ۵۷ معتقدند که روحانيت طی دهه های متوالی توانسته بود شبکه ارتباطی خود، يعنی مساجد و هيات ها، را حفظ کند و اين شبکه به ويژه در روزهای انقلاب ياری گر روحانيت شد.
مهدی فتاپور می گويد:«روحانيت به اتکای تشکل هايی که داشت و در دوران رژيم شاه اين تشکل ها آزاد بودند. در شرايطی که تشکل های چپ کاملا زير ضرب بودند و هيچ امکان حرکتی به آنها داده نمی شد تشکل های مذهبی فعاليت می کردند و حتی از کمک های دولتی هم بهره می گرفتند. روحانيت به دليل نوع ارتباطی که به طور سنتی با مردم داشت توانست کاملا نقش هژمونيک خود را ايفا کند.»
سعيد شاهسوندی نيز در توضيح اين موضوع عقيده دارد:«واقعيت اين است که تاريخ مبارزات سياسی ايران در ۱۵۰ سال گذشته از يک حلقه مفقوده و نقطه ضعف اساسی رنج می برد و آن فقدان شبکه های مدرن اجتماعی در مناسبات و مبارزات سياسی است. به اين ترتيب که وقتی استبداد، مجاری عادی انتقاد و اعتراض و نارضايتی را می بندد، انسداد سياسی جامعه در کوتاه مدت ظاهرا مشکل حاکميت را حل می کند اما در دراز مدت بر ميل و عطش ازادی می افزايد و آنان که خواهان آزادی و عدالت اجتماعی هستند در جست وجوی مطالبات خود به شبکه های ديگر رجوع می کنند چرا که مطالبات ريشه در واقعيات دارد.»
او اضافه می کند:«وقتی سازمان های کلاسيک با گرايش مسلحانه يا سياسی سرکوب و رهبران آنها زندانی می شوند مردم به سوی شبکه های سنتی روی می آورند. در شرايط سال های ۵۶ و ۵۷ شبکه روحانيت چنين نقشی را بازی کرد و با حضور آيت الله خمينی به عنوان يک شخصيت کاريزماتيک اين شبکه تکميل شد و به کمک ابزار سنتی و مدرن، يعنی منابر و مساجد به عنوان ابزار سنتی و نوار ضبط صوت به عنوان ابزار مدرن، پيام آيت الله خمينی را به اقصی نقاط جامعه و اعماق روستاها رساند و به اين ترتيب شبکه روحانيت رهبری سياسی را دردست گرفت و وقتی شرايط خارجی هم برای تضعيف حکومت وقت مهيا شد بر اثر سياست های خارجی اين شبکه قدرت را دردست گرفت.»
حسن يوسفی اشکوری نيز می گويد: «رژيم شاه تمام نهادهای مدنی، کارگری، صنفی روشنفکری و آنهايی که احتمال پيوستن به اپوزيسيون را داشتند به نوعی از بين برده يا بی خاصيت کرده بود و نيروهای روشنفکر نمی توانستند از اين نهادها در دوران انقلاب استفاده کنند اما شبکه عظيمی که روحانيت در شهرها و روستاها در اختيار داشت و با يک نوار کاست آقای خمينی به حرکت درمی آمد در سال ۵۶ و ۵۷ توانست خيابان ها را کنترل کند.»
انقلاب بهمن سال ۵۷ در شرايطی به پيروزی رسيد که روحانيت به رهبری آيت الله خمينی، گروه های ديگری مانند نهضت آزادی ايران، جبهه ملی ايران، حزب ملت ايران و همچنين شماری از شخصيت های سياسی را وارد دولت موقت و شورای انقلاب کرد تا دستگاه اجرايی کشور فلج نشود، اما اين گروه ها نيز در پی تحولات سياسی به تدريج کنار گذاشته شدند و به اين ترتيب، روحانيت که توانسته بود در روزهای انقلاب به بازيگر اصلی تبديل شود، پس از انقلاب بهمن ۵۷ اين نقش را برای خود حفظ کرد.




قيمت دلار بار ديگر از مرز ۱۹۰۰ تومان گذشت

در حالی که مقام های ايران از تثبيت نرخ دلار و ثبات در بازار ارز خبر می دهند، خبرگزاری های ايران روز يکشنبه گزارش دادند که قيمت دلار بار ديگر افزايش يافته و به ۱۹۲۰ تومان رسيده است.
خبرگزاری مهر در گزارشی نوشته است که «دلالان همچنان در بازار ارز پرسه می زنند» و قيمت دلار و يورو در «بازار سياه» به ترتيب به ۱۹۲۰ تومان و ۲۵۰۰ تومان رسيده است.
صرافان ارز که از سوی بانک مرکزی ايران مجبور به درج قيمت رسمی ۱۲۲۶ تومان بر روی تابلوهای خود شده اند، به گزارش خبرگزاری مهر، همچنان می گويند که «دلار ۱۲۲۶ تومانی نداريم.»
قيمت فروش يورو نيز که در تابلوهای صرافی ها ۱۶۳۷ تومان درج شده است با بازار آزاد حدود ۹۰۰ تومان تفاوت قيمت دارد.
قيمت انواع ارزهای خارجی در بازار آزاد ايران از اواسط دی ماه سال جاری و به دنبال تحريم بانک مرکزی جمهوری اسلامی ايران از سوی آمريکا به شدت افزايش يافت و قیمت هر دلار آمريکا تا ۲۱۰۰ تومان نيز بالا رفت.
قيمت سکه طلا نيز به يک ميليون و ۵۰ هزار تومان افزايش يافت.
مقام های دولت محمود احمدی نژاد بويژه شمس الدين حسينی، وزير اقتصاد، می گويند که يک «جريان رسانه ای و سازماندهی شده» در صدد ايجاد اخلال در بازار ارز است. به دنبال اين اظهارات، موج برخورد با «دلالان ارز» از سوی نيروی انتظامی آغاز شد و سايت های اعلام کننده نرخ ارز فيلتر شدند.
صادق آملی لاریجانی، رييس قوه قضاييه جمهوری اسلامی نیز از احتمال صدور حکم اعدام برای آنچه او اخلاگران بازار ارز و سکه خواند خبر داد.
مهر در گزارش روز يکشنبه خود اشاره کرده که مشاهدات خبرنگار این خبرگزاری «حاکی از افزايش حضور دلالان در بازار ارز بويژه در بخش دلار است.»
بر اساس اين گزارش، «اشتياق واسطه گران در حال حاضر به خريد و انبار کردن ارزهای معتبر بويژه دلار بيش از آن است که بخواهند ارز را بفروشند و ممکن است که اين شرايط به دليل قرار گرفتن در ماه پايانی سال باشد که بازار واسطه گری به دنبال کسب سود در آينده نزديک و همزمان با سال نو است.»
بانک مرکزی ايران می گويد که برای ساماندهی بازار آشفته ارز و سکه اقدام به تک نرخی کردن ارز کرده است، ولی به رغم اين اقدامات قيمت انواع نرخ ارز در حال افزايش است.
در همين حال، هر قطعه سکه طرح قديم ۸۳۰ هزار تومان است و سکه طرح جديد نيز ۸۰۰ هزار تومان فروخته می شود.




ترور ژنرال بلندپایه سوری در دمشق

خبرگزاری دولتی سوریه اعلام کرد، مردان مسلح روز شنبه عیسی الخولی، یک ژنرال بلندپایه ارتش را  در شمال دمشق به قتل رساندند.
بنا برگزارش خبرگزاری دولتی سانا، این ژنرال ارتش سوریه پزشک بوده و مدیریت بیمارستانی در منطقه رکن‌الدین دمشق را برعهده داشته است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، ژنرال عیسی الخولی، بلندپایه‌ترین ژنرال سوری است که در  ناآرامی‌های ۱۱ ماهه این کشور به قتل می‌رسد.
از سوی دیگر بنا بر گزارش‌های منتشر شده، گلوله‌باران شهر حمص در روز شنبه نیز ادامه داشت.
فعالان مخالف حکومت بشار اسد می‌گویند روز شنبه دست کم هفت نفر در پی آتش نیروهای دولتی در شهر حمص کشته شدند.  نیروهای بشار به مدت یک هفته است که  شهر حمص را در محاصره دارند و آن را گلوله‌باران می‌کنند.
از سوی دیگر روز جمعه پایگا‌های نیروهای امنیتی در شهر حلب با  بمب منفجر شد که بنا بر گزارش‌های منتشر شده، دست کم ۲۸ کشته برجای گذاشت.
 جمعه شب، نیروهای دولتی در حومه دمشق با شورشیان مسلح مخالف  بشار اسد درگیر بودند. درگیری در حومه دمشق به مدت چهار ساعت به درازا کشیده است.
دیدبان حقوق بشر سوریه می‌گوید جمعه شب، نیروهای «ارتش آزاد سوریه» با یک شبیخون در حومه دمشق، ۱۰ سرباز را به قتل رساندند.
دیدبان حقوق بشر سوریه که در لندن فعالیت می‌کند، همچنین می‌گوید  سه نفر هم در شهر الزبدانی به دست نیروهای دولتی  کشته‌ شده‌اند.
در این میان شهر  عمدتا سنی‌نشین حمص  متحمل خسارات فراوان شده و بنا به  اعلام  مخالفان، دست کم ۳۰۰ نفر در طول هفته گذشته به دست نیروهای دولتی کشته شده‌اند.
بنا برگزارش‌های منتشر شده از سوی مخالفان، شهر حمص همچنین دچار کمبود دارو و غذا است، و بسیاری از خانواده‌‌ها در خانه‌های خود محبوسند و نمی‌توانند این منطقه را  ترک کنند.
روسیه و چین، هفته گذشته، پیش‌نویش قطعنامه شورای امنیت را  وتو کردند. این پیش‌نویس که  مورد حمایت اتحادیه عرب و کشورهای غربی بود، از بشار اسد می‌خواست از قدرت کناره‌گیری کند.
پس از وتوی این پیش‌نویس، عربستان پیش‌نویس دیگری را در  مجمع عمومی در اختیار کشورها گذاشت که مشابه طرح  پیشین است. قرار است روز دوشنبه این پیش‌نویس  این بار در مجمع عمومی سازمان ملل به رای گذاشته شود.
گرچه در مجمع عمومی، اعضای شورای امنیت قدرت وتو ندارند اما قطعنامه‌های مجمع، نسبت به قطعنامه‌های شورای امنیت، کم اهمیت‌تر و غیرالزام‌‌آور است.
در واکنش به این اقدام عربستان سعودی،  گنادی گاتیلوف، معاون وزیر خارجه روسیه، روز شنبه اعلام کرد که مسکو نمی‌تواند از این طرح حمایت کند چراکه به گفته او  همانند پیش‌نویس قطعنامه شورای امنیت، «جانبدارانه» است.



پرچم افغانستانوزارت خارجه افغانستان تائید کرده که میان برخی از کارمندان سفارت این کشور در واشنگتن، برخورد فیزیکی روی داده است.
جانان موسی‌زی، سخنگوی وزارت خارجه گفت که در همین رابطه و برای بررسی بیشتر موضوع، یک دیپلومات سفارت افغانستان از واشنگتن به کابل فراخوانده شده است.
در روزهای گذشته، موضوع برخورد فیزیکی دیپلومات های افغان در سفارت این کشور در واشنگتن، از مسایل داغ در رسانه های داخلی افغانستان بوده است.
برخی رسانه ها گزارش کرده اند که یک دیپلومات افغان که پسر یکی از کارمندان ارشد دولت افغانستان است، به اکلیل حکیمی، سفیر افغانستان در واشنگتن و یک دیپلومات دیگر حمله کرده و آنها را در دفتر کارشان لت و کوب کرده است.
براساس این گزارشها، هر دو دیپلومات افغان به دلیل جراحاتی که برداشته اند، به یک بیمارستان منتقل شده اند.
این گزارشها اخیرا علاوه بر رسانه های محلی، در وبلاگ ها و سایر صفحات انترنتی نیز منتشر شده است.
سخنگوی وزارت خارجه افغانستان اما درگیر شدن سفیر افغانستان در واشنگتن را در این ماجرا تکذیب کرده است.
آقای موسی‌زی به خبرنگاران در کابل گفت: "سفیر افغانستان در واشنگتن در این حادثه اصلا دخیل نبوده، این گزارش کاملا نادرست است."
او افزود: "برخوردی که صورت گرفته بود، از جانب سفیر افغانستان در واشنگتن، با مقامات وزارت خارجه در کابل به موقع و زمان مناسب حل شد. دیپلومات افغان که در این حادثه آسیب دیده بود، بعد از مداوا به کار خود بازگشته و دیپلومات افغان که مسئول ایجاد این حادثه بود، فورا به مرکز (کابل) فراخوانده شده است."
آقای موسی‌زی از این دیپلومات نام نبرد و گفت که برای ارایه جزئیات بیشتر، نیاز است تا تحقیقات در این مورد کامل شود.




تنش در سوریه
در پی وتو قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه حکومت سوریه، وزرای خارجه اتحادیه عرب برای تصمیم گیری درباره گام بعدی این اتحادیه نسبت به بحران سوریه، یکشنبه (۱۲ فوریه) در قاهره، پایتخت مصر تشکیل جلسه می دهند.
به گفته مقامهای این اتحادیه، اعزام یک هیات مشترک با سازمان ملل متحد به سوریه و به رسمیت شناختن گروه اصلی اپوزیسیون سوریه، از جمله طرح هایی است که در این اجلاس مورد بررسی وزرای خارجه کشورهای عضو قرار می گیرد.
روز شنبه، نیروهای دولتی سوریه به بمباران شهر حمص ادامه دادند و واحد های ارتشی وارد شهر زبدانی شدند. به گفته فعالان مخالف دولت، حداقل ۳۵ نفر در این حملات کشته شده اند و یک ژنرال ارتش سوریه نیز در دمشق ترور شده است.
به گزارش خبرگزاری دولتی سوریه، سرتیپ دکتر عیسی الخولی، رئیس بیمارستان نظامی حامیش، هنگام ترک منزلش در شمال دمشق، به ضرب گلوله اعضای یک "گروه مسلح تروریست" کشته شده است.
از زمان آغاز اعتراضات ضد حکومتی، این نخستین ترور یک افسر ارشد در پایتخت سوریه محسوب می شود.

پیشنویش قطعنامه

تانک ها در شهر حمص سوریه
زمان تشکیل جلسه وزرای خارجه اتحادیه عرب عصر فردا (یکشنبه ۱۲ فوریه) تعیین شده است.
به گفته یک مقام آگاه، هنوز بر سر به رسمیت شناختن مهمترین مجموعه مخالفان حکومت بشار اسد، موسوم به "شورای ملی سوریه"، در بین اعضای اتحادیه اتفاق نظر وجود ندارد.
پیشتر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در اجلاس اخیر خود، به اخراج سفرای سوریه از کشورهای عضو آن شورا رای دادند.
در همین حال، پیشنویس قطعنامه جدیدی در محکومیت حکومت سوریه توسط کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و عربستان سعودی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد توزیع شده است.
در این پیشنویس، از طرح صلح اتحادیه عرب که خواستار واگذاری قدرت توسط بشار اسد به معاونش شده بود، حمایت شده و بر تشکیل فوری یک دولت وحدت ملی، با مشارکت احزاب مخالف سوری تاکید شده است.
هیچ کشوری در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از حق وتو برخوردار نیست، اما قطعنامه های این مجمع نیز بر خلاف شورای امنیت، ضمانت اجرایی ندارند.
کمال اللبوانی، یکی از رهبران تبعیدی مخالف حکومت سوریه به خبرگزاری رویتز گفته است، در شهر زبدانی، دو طرف به آتش بسی نادر دست یافته اند که بر اساس آن، نیروهای مخالف با تسلیم تسلیحاتی که از ارتش سوریه به غرامت گرفته اند، اجازه خروج از شهر را خواهند یافت.
به گفته گروه های مدافع حقوق بشر، ظرف نزدیک یک سال اعتراضات ضد حکومتی در سوریه، بیش از ۷۰۰۰ نفر جان خود را از دست داده اند. دولت سوریه می گوید حداقل ۲۰۰۰ نفر از نیروهای امنیتی این کشور توسط "گروه های مسلح و تروریست" کشته شده اند.




مقامات مالزی یک خبرنگار اهل عربستان سعودی را اخراج کرده و او را به کشورش بازگردانده‌اند. این خبرنگار متهم شده است که در سایت توییتر به حضرت محمد، پیامبر اسلام، توهین کرده است.
مقامات نیروی پلیس مالزی به بی‌بی‌سی گفته‌اند که حمزه کشغری روز یکشنبه، ۱۲ فوریه، به عربستان سعودی برگردانده شده است.
پیش از این، گروه‌های مدافع حقوق بشر نسبت به اخراج این خبرنگار از مالزی اعتراض کرده بودند.
هفته گذشته و بعد از آن که آقای کشغری در سایت توییتر درباره حضرت محمد اظهارنظر کرد، بیش از ۳۰ هزار نفر به این نظر او در توییتر واکنش نشان دادند و چندین نفر او را تهدید به مرگ کردند.
توهین به پیامبر در دین اسلام کفرگویی تلقی می‌شود و فردی که چنین جرمی مرتکب می‌شود، در عربستان سعودی، با مجازات اعدام روبه‌رو است.
آقای کشغری که ۲۳ سال دارد، هفته گذشته از عربستان سعودی گریخت، ولی روز پنجشنبه به محض ورود به کوآلالامپور، پایتخت مالزی بازداشت شد.
او در توییتری که همزمان با سالروز تولد حضرت محمد منتشرش کرد، نوشته بود که به او (پیامبر اسلام) شک دارد.
آقای کشغری بعد از واکنش‌هایی که به این توییت او نشان داده شد، عذرخواهی و پیامش را از سایت توییتر پاک کرد، ولی با ادامه تهدیدها، عربستان سعودی را به مقصد مالزی ترک کرد.
جنیفر پک، خبرنگار بی‌بی‌سی در کوآلالامپور می‌گوید که دو کشور عربستان سعودی و مالزی معاهده‌ای برای استرداد مجرمان امضا نکرده‌اند، ولی مالزی به عنوان یک کشور مسلمان روابط خوبی با عربستان سعودی دارد.
او می‌گوید که وکیل آقای کشغری توانسته بود روز یکشنبه حکمی را دریافت کند که به این خبرنگار اجازه می‌داد تا زمانی برگزاری دادگاهش در مالزی بماند، ولی گویا این حکم خیلی دیر صادر شده و آقای کشغری به عربستان سعودی برگردانده شده است.
عفو بین‌الملل هشدار داده است که اگر آقای کشغری در عربستان سعودی به عنوان مرتد شناخته شود، خطر اعدام تهدیدش می‌کند.



علی لاریجانی
هشدار اخیر علی لاریجانی در حالی مطرح شده که تعدادی از کشورهای حوزه خلیج فارس با فشارهای غرب علیه برنامه اتمی تهران همراهی می کنند
علی لاریجانی رئیس مجلس ایران تاکید کرد که "گذشت ملت ایران نسبت به برخی از کشورهای منطقه تکرار نخواهد شد".
به نوشته خبرگزاری مهر، آقای لاریجانی شنبه ۲۲ بهمن (۱۱ فوریه) با یادآوری کمک های تعدادی از کشورهای منطقه به حکومت صدام حسین در زمان جنگ ایران و عراق، نسبت به عواقب همکاری آنها با غرب علیه جمهوری اسلامی هشدار داد.
همزمان با اظهارات رئیس مجلس، که در راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب در مشهد بیان شده، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران در جمع راهپیمایان هوادار حکومت در تهران گفت که این کشور هرگز در برابر "زبان زور و توهین" تسلیم نخواهد شد.
آقای احمدی نژاد بدون توضیح بیشتر اعلام کرد که "دنیا در چند روز آینده شاهد افتتاح چند دستاورد بسیار بزرگ در عرصه هسته‌ای خواهد بود".
هشدار اخیر علی لاریجانی به کشورهای منطقه در حالی مطرح شده که عربستان سعودی و چند کشور دیگر حوزه خلیج خلیج فارس با فشارهای غرب علیه برنامه اتمی تهران همراهی نشان داده و نسبت به برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران ابراز نگرانی می کنند.
آقای لاریجانی، بدون اشاره مستقیم به کشورهای مورد نظر خود، به آنها هشدار داد که در قبال ایران "پیرو بی چون و چرای آمریکا نباشد و به دنبال سرزمین سوخته نگردند چرا که اگر توطئه ای علیه ملت ما رخ دهد دامن آن همه منطقه را فرا خواهد گرفت".
رئیس مجلس افزود: "ایران همیشه با این کشور ها مدارا کرده اما در برخورد با آنها نیز ساده لوحانه عمل نکرده است؛ لذا جمهوری اسلامی ایران مثل همیشه به آنان توصیه می کند فریب لبخند های آمریکا را نخورند."
علی لاریجانی در بخش دیگری از سخنرانی خود با ذکر اینکه "ملت ایران اهل مذاکره حق طلبانه است و قصد زورگویی هم ندارد اما اهل مسامحه و مجادله نیست" به کشورهای غربی گفت که تهران "در برابر زورگویی آنان کوتاه نخواهد آمد".
وی با یادآوری سه دهه اختلاف میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده، سیاست ایران نسبت به اروپا را متفاوت با آمریکا دانست و اظهار داشت: "در سالیان گذشته همکاری های سیاسی و اقتصادی ایران با اروپا بر قرار بوده است و این روابط همچنان ادامه دارد، اما اگر اروپا اصرار دارد سیاست های آمریکا را در قبال ملت ایران به اجرا بگذارد رفتار ملت ایران با آنان تغییر خواهد کرد."
محمود احمدی نژاد نیز در سخنان همزمان خود در تهران، بر آمادگی ایران برای مذاکره با غرب مشروط بر اینکه "مذاکرات در چارچوب عدالت و احترام باشد" تاکید کرده است.
وی در اشاره ای جداگانه به سیاست های کشورهای منطقه در ارتباط با ایران، از آنها خواسته "متوجه باشند که دشمن به دنبال ایجاد تفرقه است".