پاسخ سرگشاده به يک رديهنويس
آرامش دوستدار
ويژه خبرنامه گويا
پس از تأخيری سهساله طبعا اين پاسخ هرگز نوشته نمیشد اگر نويسندۀ رديه اقدام خود را در تذکاريهای خصوصی به ياد من نمیآورد. در ۲۲ ماه مارس ۲۰۱۲ نامهای با قيد نام و نشانی فرستنده خطاب به من نوشته شده است. نويسندۀ نامه سخنی از من در گفتوگو با مجلۀ "رهآورد" که سپس در سايت اينترنتی "ايران امروز" بازچاپ شده است نقل میکند: «يک نوع انتقاد نيز هست که میتوان آن را ننگين ناميد و آن اين است که نويسندهای از قلب اروپا بر ضد من مقالهای در تهران منتشر نمايد تا با يک تير سه نشان بزند: هم کسب شهرت کند، هم به جمهوری اسلامی خوشخدمتی فرهنگی نمايد و هم با جلب اعتماد اصلاحطلبان خارجنشين به جرگۀ آنان پذيرفته شود و از همه مهمتر در "اتاق فکر" منسوب به اين دسته رخنه نمايد!» و توضيحا خود را مظنون مفاد آن حدس میزند: «گمان میکنم اشارهتان به من باشد». اما اين گمان بیدرنگ به يقين مبدل میگردد: «بارها و بارها به ديگران چنين حرفی را زدهايد و بطور مشخص از من اسم بردهايد. يکبار به شما گفتم که خلاف به عرض رساندهاند، اما شما (به قول خودتان) "ناپرسا" مانديد و نخواستيد ببينيد اين داستانی که برای شما گفتهاند و شما به آن شاخ و برگ دادهايد، حقيقت دارد يا نه». اين گفته هم مخدوش است و هم متناقض. مورد اول به اين سبب که من او را سالهاست نديدهام و با او رابطه ندارم. مورد دوم تناقضی است که در ادعا يا اظهار او وجود دارد و نبايد از نظر خوانندۀ اين پاسخ مخفی بماند.
تناقضی به اين آشکاری در فقط چند سطر يا لودهندۀ ذهنی موقتا مغشوش است، يا نمايانگر فکری که مهمترين اصل منطق را نمیشناسد. بايد يکی از آن دو را انتخاب کرد. آن اصل اين است که نمیتوان در آن واحد نسبتهايی به کسی يا چيزی داد که همديگر را نفی میکنند. يعنی يا اين من هستم که او را به ديگران نويسندۀ انتقاد ننگين معرفی کردهام يا ديگران هويت او را برای من آشکار ساختهاند. اما او که متوجه اين مشکل در آغاز نامهاش نيست، برای رفع ظن من به خودش همچون نويسندۀ انتقاد ننگين مدرکی در جوف میگذارد تا برائت خود را برای من مسلم سازد. اين مدرک فتوکپی مقالهای است با عنوان "دين و مدرنيته" يا "آسيبشناسی روشنفکری دينی" که او نوشته و در مهرماه ۱۳۸۶ در "حسينیۀ ارشاد" قرائت شده است. نامه با اين عبارت پايان میيابد: «خواهش من اين است که اگر اين مقاله را خوانديد و ديديد که اصلا مقاله به شما مربوط نيست ]...[ لطف کنيد و توهينتان را پس بگيريد. دستکم در نزد دوستان مشترک اين قدر داستان دروغ را تکرار نکنيد. شما مدعی پرسايی و پايبندی به حقيقت هستيد. لطفا در جايی آن را نشان دهيد. با احترام».
اکنون پاسخ سرگشادۀ من به اين نامه:
من نه لزومی میبينم و نه حاضرم منشآتی را بخوانم که برای حسينیۀ ارشاد فراهم آمدهاند و در آنجا تلاوت يا قرائت شدهاند. لزومی نمیبينم، چون بيش از اندازۀ مجاز احمقانه به نظر میرسد که نويسندۀ نامه داوطلبانه مدرکی در اختيار من بگذارد که مؤيد ادعای او نباشد. بنابراين نخوانده میپذيرم که آنچه از او در حسينیۀ ارشاد خوانده شده و نسخهای از آن را همراه نامه برای من فرستاده دربارۀ من نيست. و حاضر نيستم نوشتهای را بخوانم که برای انجمنی دينی، مشکوک و سابقهدار در دسيسههای فکری تمهيد شده است. خواندن مقالهای که برای چنين محلی نوشته شده طبيعتا برای من ننگآور میبود. من با نويسندۀ نامه زمانی دوست بودم، آن زمان که او درس میخواند و سپس در آن دوره که تمرينهای فکریاش را برای انتشار در مجلۀ "نگاه نو" مینوشت و به دفعات آنها را برای نقد و راهنمايی از لحاظ من میگذراند. اما آن زمان مدتهاست سپری شده. ما ديگر نه دوستيم و نه دوست مشترک داريم. من ميان دوستانم کسی را نمیشناسم که خود را دوست او بداند. آنچه من انتقاد ننگين خواندهام برای گوشزد بی سر و صدا به نويسندۀ آن بوده که خود را در اين اتصاف بازشناخته است. ظاهرا نبايد او اين ملاحظه را پسنديده باشد، وگرنه چنين نامهای برای من نمینوشت. اما آن انتقاد ننگين کمترين ارتباطی به گفتاری که از نويسندۀ نامه در حسينیۀ ارشاد خوانده شده ندارد. از اينرو "پس گرفتن توهين" از جانب من موضوعا منتفی است. ضمنا بد نيست او بداند که آنچه من به اشاره به او گفتهام، اگر حقيقت نمیداشت، ناماش نه "توهين" بلکه تهمت میبود. منظور من از انتقاد ننگين مقالهای است که نويسندۀ نامه با عنوان "بار گران تاريخ" در پائيز ۱۳۸۸ در مجلۀ "نقد آگاه" در تهران منتشر کرده است، يعنی دو سال پس از قرائت گفتار "دين و مدرنيته" در حسينیۀ ارشاد. بخش اعظم آن مقاله دربارۀ من و تز من است. اين را نويسنده در همان سطرهای آغازين مقاله روشن میکند: «مقالۀ زير را از يادداشتهايی برگرفتهام که برای نوشتهای بلند در نقد آرامش دوستدار فراهم کردهام.» ("نقد آگاه"، تهران، پائيز ۱۳۸۸، ۱۳). چند ماه بعد فرزاد قنبری نقدی بر "بار گران تاريخ" مینويسد با عنوان "دام بیتاريخی" که در آوريل ۲۰۱۰ در "ايران امروز" منتشر میشود. همان زمان عبدی کلانتری، مسئول سايت "نيلگون"، از چاپ آن امتناع میورزد، چون آنطور که میگويد برای نويسندۀ "بار گران تاريخ" احترام فوقالعادهای قايل است. اين يا ناشی از رفيقبازی است يا نتيجۀ همنشينی با اصلاحطلبان که عبدی کلانتری در سالهای اخير در طاس آنان لغزيده است.
نويسندۀ "بار گران تاريخ" اصول، روش و آداب نقدنويسی نمیداند. از جمله اين را با وجود تحصيلات عالی همچنان نياموخته که هيچ اثری يا تزی را بدون آوردن گزارشی مستند از آن بصورت سخنان معناً مرتبط و لفظاً قيد شده به گونهای که برای خواننده در متن اصلی بازيافتنی و ارجاعپذير باشند نمیتوان نقد کرد. در عوض سوراخ دعای کسب شهرت را با زبان مؤدبی همچنان شهری نشده در اسرع وقت يافته و در آن لانه کرده است. اين است که با رفتاری حق به جانب و متضمن دروغ مینويسد: «موضوع کار آرامش دوستدار ]...[ يک فرهنگ است که آن را بیآنکه آشکارا بگويد و استدلال آورد، همچون نهاد جمعی همگنی برمیرسد» (همان، ۱۳). و خيالش راحت است که خوانندگانش کمتر به اين فکر میافتند کجا و چگونه آرامش دوستدار چنين شبحی از فرهنگ ساخته که مجزا از خود فرهنگ وجود دارد! در کنف حمايت جمهوری اسلامی همه چيز بر ضد من و در رد تز من میتوان گفت و نوشت. از اين نظر عبدالله شهبازی که با ناندانی اينترنتی و انتشاراتیاش نزديک به بيست سال پيش اين کار را کرده و هنوز هم به تفاريق بر طبل آن میکوبد، بر نويسندۀ انتقاد ننگين فضل تقدم دارد. خوانندگان "بار گران تاريخ" که در ايران دسترسی به نوشتههای من ندارند، از کجا بدانند که من تنها نظر ابن مقفع دربارۀ بیاساسی دينها را با ارجاع به مآخذ گفتۀ او در بيست صفحه توضيح و مستدل کردهام، و شصت و هفت صفحه دربارۀ تز رازی نوشتهام، وجب به وجب با استدلال و استناد، همه يکسره با حواشی و توضيحات مشروح، به گونهای که خواندن آنها و ردگيری سررشتههای فکری ملحوظ و تحليل شده در آنها برای خوانندۀ تعليم نديده و ناشکيبا سنگين میشود. جز اين، هيچ جستاری و نقطۀ عطفی در کتابهای من نمیتوان يافت که خواننده نيرو و فشار استدلال و برهان را در آنها احساس نکند، بيش از همه در "امتناع تفکر در فرهنگ دينی".
نويسندۀ "بار گران تاريخ" برای آنکه خواننده را از هيبت پُردانی خودش مرعوب نمايد، حتا از آوردن اصطلاح اصلی انگليسی اين نهاد جمعی و نام کاشف آن غافل نمیماند: «دوستدار داستانی را تعريف میکند که بنا بر تحليلی که آرتور دانتو در "فلسفۀ تحليلی تاريخ" از روايتگری تاريخی ذاتباور عرضه کرده، اول، وسط و آخری دارد و آخر آن با رجوع به اول آن مفهوم میشود.» (همان، ۱۵). اينهمه مهملبافی ذهنیزبانی با استظهار به يک فيلسوف آمريکايی بيگانه با فرهنگ ما میتواند خواننده را به اين تصور مبتلا کند که آرتور دانتو پيش از نويسندۀ "بار گران تاريخ" شخصا تز دوستدار را رد کرده است! قطعی اين است: نويسندۀ "بار گران تاريخ" از ديرباز بخوبی میدانسته −از جمله از طريق مدير و ناشر "نگاه نو" و در پی تلاش بیحاصل مدير انتشارات "طرح نو" در زمان خاتمی برای انتشار درخششهای تيره"− که چاپ و انتشار هر نوشتهای از من در ايران ممنوع است و من هيچگونه امکانی برای دفاع از تز خود در برابر تحريفات ناظر بر آن ندارم. بنابراين چه چيز میتوانسته او را از نوشتن انتقاد ننگين با وجود اين وقوف بازدارد، يا او را در برآوردن آرزويی ديرين و نهانی وسوسه نکند!؟ قرينهای برای اين امر وجود دارد. سالها او قصد داشت گزارشی از "درخششهای تيره" در حد معرفی آن فراهم نمايد. اين را آن زمان با من در ميان گذاشته بود. من به او گفتم تهیۀ چنين گزارشی از عهدۀ او برنمیآيد . و برنيامد. آن شکست میتواند به راحتی به نوشتن انتقاد ننگين منجر شده باشد. يک پيروزی علنی، هر چه باشد، میتواند شکستی درونی را جبران نمايد. ميان ما ايرانيان نمونههايش فراوان است: همۀ شرکای جرم انقلاب شدهاند منجی ملت ايران و در اين بازار کاسبی میکنند.
به هر سان، اگر خواننده باورش نمیشود که آرتور دانتو و نويسندۀ "بار گران تاريخ" يکی در پی ديگری تز دوستدار را رد کردهاند اما قانع شده که فهميدن تز او نيازی به مطالعۀ متن کتاب او ندارد، برود کتاب پانصد صفحهيی فيلسوف آمريکايی را بخواند! مشخصات آن را در پانويس میيابد. ديری نمیپايد که خواننده میبيند فقط آرتور دانتو مهر بطلان بر تز من نزده. شاهد دوم که نويسنده روی صحنه میآورد هگل است. ابهت نام هگل آنچنان هست که نقل گفتههای او را زايد سازد و همنمايی با او را کافی جلوه دهد. اين است که نويسندۀ نقد به نمايندگی از جانب هگل لب تر میکند: «يک نوع Geist هگلی در نظر میگيريم و آن را روح میخوانيم و در تقابل با آن يک Ungeist يا Widergeist میگذاريم، چيزی که ضد آن است، پادروح است.»! خوانندهای که پا به پای نويسنده با چابکی پيش میرود سپس به اين عبارت روشنگر برمیخورد: «میتوان روح را فرهنگ در معنای ارزشی مثبتی در نظر گرفت يا آن را ذات نهادينی (سوژهواری) تصور کرد که زايندهی فرهنگ است» (همان، ۱۶)! و نفس راحت میکشد که کار تز من ديگر تمام است. اما در همان لحظه سرنخ از دستاش در میرود، وقتی بلافاصله میخواند: «در ايدئولوژی ايرانی دوستدار، روح ايرانی از ابتدا با پادروح که وی آن را خوی دينیاش مینامد درآميخته است. چيرگی عربها بر ايران، غلبۀ کامل آن ضد فرهنگ را به دنبال دارد. روح ديگر فاسد شده است، هيچ اميدی به نجات آن نيست. اين فساد سرچشمۀ امتناع تفکر است.» (همان، ۱۶). اينجا خوانندۀ هاج و واج مانده به حق از خودش میپرسد: "ايدئولوژی ايرانی" ديگر چيست، "امتناع تفکر" چه صيغهای است و از کجا ناگهان سر درآورده؟ سوای آن ممکن است در اين فاصله اين احساس به خواننده دست داده باشد که اين فارسی بوی زبان خارجی میدهد. به گونهای نيز همينطور است و بیسبب نيست. تجربۀ فارسی نويسندۀ "بار گران تاريخ" تا پيش از آمدن به خارج منحصر به خواندن جزوههای سياسی بوده، به اضافۀ کتابهايی که خواندنشان برای اعضای سازمان سياسی مربوط مجاز بوده است. اين را خود او زمانی به من گفته بود، آنهم در حضور يک همگروه سياسی با سوابق مشترک و دوستی بسيار نزديک با همين تجربه. اما آنچه خود به خود نيز پيداست، اين است که کهولت ذهنی او هميشه موفق نمیشود زبان سياسی جوانیاش را مهار نمايد. اما اين مشکل اصلی برای خوانندۀ او نيست. مشکل اصلی اين است که خوانندۀ هنوز از استفاده از ساز و برگهای همنما با پيچ و مهرههای متافيزيک هگل فارغ نشده خود را با "ايدئولوژی ايرانی دوستدار" مواجه میبيند و دچار وقفه در فهم مطلب میشود! از هگل به دوستدار راه يافتن خواه ناخواه کار آسانی نبود! حالا خواننده بايد از "ايدئولوژی ايرانی" دوستدار سر درآورد. اگر خواننده هم کتابخوان باشد، هم مطلع، به اندازۀ کافی متنهای سياسیفلسفی بشناسد و بداند که مارکس کتابی به نام "ايدئولوژی آلمانی" در انتقاد به دنبالهروهای هگل و خود او نوشته تا نشان دهد آنها نيز مانند هگل میکوشند جلوههايی از واقعيت −مثلا دولت، دين، آگاهی، روح− را همچون هیأتهايی خودبنياد و خوداستوار در ايده و انديشۀ محض آنها ببينند و بشناسند، در حاليکه میبايستی اين هیأتها را معلول مناسباتی از واقعيت (اقتصادی و مادی) میشناختند، و بفهمد دوستدار آن کسی است که نقش دنبالهروهای هگل را در ايران به عهده گرفته، آنگاه بايد به فراست دريابد که نويسندۀ "بار گران تاريخ" با تمثل به مارکس همان کاری را با تز دوستدار میکند که مارکس با هگلیهای "ايدهخای و انديشهخوار" کرده است!
اما اگر خواننده کنجکاوتر شود که اين پادروح که خودش حتا استقلال وجودی ندارد بلکه فقط چون ضدروح میتواند باشد و در نتيجه وابسته به آن است، چگونه در غلبۀ عرب بر ايران با ظهور نهايیاش روح را فاسد کرده تا "امتناع تفکر" پديد آيد، چه کسی به او پاسخ میدهد؟ تازه اين چه چيز را روشن میکند که "امتناع تفکر" را زادۀ فساد بدانيم و اعلام کنيم؟ چه کسی در کجا گفته يا نوشته که "امتناع تفکر" اصلا ارتباطی با فساد دارد، جز نويسندۀ "بار گران تاريخ"؟ آيا مجاز است هر کس هر چه میخواهد به دلخواه بگويد، يا فقط انگشتشماری مجازند؟ چطور است که چنين فکری در مخيلۀ او همچون نويسندۀ انتقاد ننگين به وجود آمده، خواه او هر کس میبود خواه از انگشتشماران؟ بعيد نيست اين فکر هم به ذهن خواننده متبادر گردد که نويسندۀ "بار گران تاريخ" دارد او را دست میاندازد و برای اين منظور ترکيب "امتناع تفکر" را تعمداً ساخته است، و به اين سبب است که منشأ و معنای آن را به دست نمیدهد. اين کار سابقه دارد. منظورم ترکيبسازی بیتوضيح و بیتوجيه است. سالها پيش نويسندۀ ديگری از "امتناع انديشه" به اين معنا سخن گفته بود که انديشه امتناع میورزد −معلوم نيست از چی!− و بر اوست که جستوجوی شرايط آن را نصبالعين خود قرار دهد. اگر فراموش نکنيم يا بر حسب قراين بنا را بر اين بگذاريم که نويسندۀ "بار گران تاريخ" در نقد تز من اين ترکيب لغوی را به من نسبت داده، بايد بگويم که من تاکنون چنين مفهومی را نه منفرداً به کار بردهام و نه کتابی با اين عنوان نوشتهام. عنوان کتابی که من نوشتهام و در عين حال جنبۀ مفهومی دارد "امتناع تفکر در فرهنگ دينی" است. اين مفهوم را در پيشگفتار کتاب مشروحاً توضيح کردهام. بنابراين بايد به اين نتيجه رسيد که نويسندۀ "بار گران تاريخ" از فرط بیتابی در نوشتن رديه بر تز من، باز معنای اصطلاحی را که من به کار بردهام نفهميده است.
بهانهای که نويسندۀ انتقاد ننگين میتواند بياورد، اين است بگويد او "امتناع تفکر" را همچون مخفف "امتناع تفکر در فرهنگ دينی" در نظر گرفته. اما حداقلاش اين است که او از اين طريق هر دو را مفهوماً و موضوعاً مثله کرده است. چنانکه به دلخواه بگوييم "آبتنی"، "دويدن"، "گذشتن"، "راه رفتن"، "خوابيدن"، به جای "آبتنی در گرداب"، "دويدن در هوا"، "گذشتن از مهلکه"، "راه رفتن روی آب"، "خوابيدن در آتش". تازه اين مخفف را او در سراسر نقد بيست و دو صفحهيیاش فقط يکبار به کار میبرد. چرا اينقدر صرفهجويی فکری و ذکری از نقدنويسی که در ولنگ و وازی، يا به ترجيح بگوييم دست و دل بازی با استشهاد و استمداد هر جا بتواند پای اين و آن را به ميان میکشد؟ مثلا پای آرتور دانتو را، پای هگل را، پای مارکس را −که خواننده بايد او را در پيچ و خمهای تداعی افکار و احوال نقدنويس شخصا کشف نمايد− چيزی که خواهيم ديد به نامبردگان ختم نمیشود. "امتناع تفکر" و "فرهنگ دينی" چنان معناً و موضوعاً همبسته و از درون وابستهاند که فقط قهر زبانی اين صورت مجزا را تحميل میکند. "امتناع تفکر" پديدهای است منحصرا از آن "فرهنگ دينی" و "فرهنگ دينی" آن است که "امتناع تفکر" را در خود حمل میکند، نه آن که دين در آن مستقر باشد. به اين معنا "فرهنگ دينی" به آسانی میتواند ضد دين باشد. نمونههايش را به اندازۀ کافی میشناسيم. وجه تسمیۀ دينی از آنروست که دين کهنترين وسيله و سازمان در سرکوب انديشيدن و ممتنع ساختن آن بوده است، و جايی که اين سرکوبی همچنان برقرار است، انديشيدن ممتنع میماند.
وحشت از بردن نام مفهومی تز من به اندازهای است که نويسندۀ "بار گران تاريخ" به نيچه پناه میبرد و از او مدد میخواهد. از کسی که برای رد تز من به الهام از نيچه نياز دارد، نمیتوان انتظار داشت در حفظ و بقای حيات ما به بهای هزار و چهارصد سال انقياد حسی و فکری در اسلام گواه و نموداری از "امتناع تفکر در فرهنگ دينی" ببيند. مینويسد: «با الهام از نيچه در گفتار "اندر سود و زيان تاريخ برای زندگی" میتوانيم بگوييم که دوستدار از تاريخ بار گرانی میسازد که بر دوش اکنونيان چنان سنگينی میکند که توان پيشروی را از آنان میگيرد. از ديد دوستدار مقدر است که ما نيز نتوانيم بينديشيم، زيرا آن کسانی که ما با آنها در داستان تاريخ ايران همداستان شدهايم، نتوانستهاند بينديشند.» (همان، ۱۹) به اين ترتيب خواننده شيرفهم میشود، با اين امتياز که میتواند به کتابی از نيچه نيز که نويسنده گفته مراجعه نمايد و با چشم خود ببيند که حتا اين فيلسوف نيز از پيش تز آرامش دوستدار را رد کرده است! خواننده اگر مقالۀ او را بخواند، خواهد ديد که نويسندۀ رديه هر اندازه "تاريخ تاريخ" میکند، از بردن کلمۀ فرهنگ میپرهيزد. اکنون من نشان میدهم که او منظور نيچه را از تاريخ در اثر ياد شده نمیشناخته و نفهميده است و ضمنا خواننده اگر توجه کند درخواهد يافت که انتخاب عنوان "بار گران تاريخ" نتيجۀ همين نادانستگی است و به قصد تحريف تز من که مربوط به "فرهنگ" است نه به "تاريخ" در اين آخری جاسازی شده است.
"اندر سود و زيان تاريخ برای زندگی" مانند باقی آثار نيچه اثری است آساننما و دشوارفهم و پر از دامهای فکری که از جمله هگل را در رأس ديگران در خود فرومیکشند. طبيعی است که هيچ محتوای دشواری را آسان نمیتوان گفت. آنچه در اينجا میآيد از حد يک چشمک راهنما دربارۀ کتاب نامبرده درنمیگذرد. موضوع کتاب نيچه رويارو ساختن نيروی خودزای حيات است با آنچه خود را در تصور برخی از متفکران آلمانی قرن نوزدهم همچون گردونهای هدفمند از سريان تاريخ به پيش میغلتاند. به زعم آنان نه خود اين "روند" و نه "علم" به آن با هيچ چيز همسنگ نيست. جدا از همه چيز وجود دارد و همه چيز را دربرمیگيرد. طبيعی است که اين سريان پيشرونده و هدفمند در شمولاش بر پديداری و تناوری علوم نيز بايد طوری پنداشته شود که از گذشته به آينده ساری گردد. نام ويژۀ اطلاق شده به اين روند برای منظور ما بیاهميت است، چون دانستن صرف يک نام، ناميده را قابل درک نمیکند. نيچه در اثر نامبرده میکوشد نشان دهد که "علم تاريخ" علم نيست و گردونۀ پيشرفت و هدفمندی تاريخ در کل و اجزايش تصوری است واهی، پرورده و قوامآمده در تئوریهای آنجهانی يا ديگرجهانی. در جريان رويدادهای تاريخی نه پيشرفتی وجود دارد و نه هدفی. از جمله عللی که نيچه برای حصول اين تصور واهی و گرفتار آمدن در آن ذکر میکند اين است که ما کنونیها خودمان را در آنچه هستيم با آن توجيه میکنيم. اما برای نيچه هيچ نيرويی برتر از نيروی حياتی نيست و هيچ چيز جز آن و خارج از آن وجود ندارد تا بتواند حيات را متعين سازد، آنهم از پيش به سوی هدفی در آينده! اين نيروی حياتی است که همه چيز را در خدمت خود به سود خود تمام میکند، از آن استفاده يا سوءاستفاده میکند، از جمله از آن هیأت پرهيبتی که "فلسفۀ تاريخ" ناميدهاند! برای نيچه هر شناختی نيز، اعم از علمی و غيرعلمی، وسيلهای است که نيروی حياتی در فزونخواهی مستمر خود تمهيد میبيند. شناخت وسيلهای نيست که ما با آن چيزی را آنچنانکه هست بشناسيم، بلکه وسيلهای است برای آنکه همه چيز را چنان بشناسيم که نيروی حياتی در فزونخواهیاش میخواهد. در غايت امر فزونخواهی چيزی جز سلطهجويی فزونخواه نيست. سلطۀ فزونخواه هيچ مرزی ندارد و هيچگاه از فزونخواهی بازنمیايستد. خواننده بايد بتواند حدس بزند که موضع نيچه شامل آن ديناميسمی نيز میشود که مارکس در تحرک پيشروندۀ جامعه ديده و نام آن را ماترياليسم تاريخی نهاده است. آنطور که نيچه میبيند، تاريخ سودمند است در حدی که بتوانيم از آن در آشنايی با گذشته برای حيات کنونی و آيندۀ يک فرهنگ استفاده کنيم و زيانآور است آنگاه که بصورت حرص جمعآوری اطلاعات دربارۀ گذشته درآيد و موجوديتی فینفسه پيدا کند و مدعی موضوعی فینفسه شود. برای نيچه انسان به سبب حافظهاش در تفاوت با حيوان موجودی به هر سان تاريخی است. گذشته دارد و با گذشته میزيد. به همين سبب نيچه میگويد: «زندگی به خدمت تاريخ نياز دارد.» و «نخست نيرويی که گذشته را برای حيات قابل استفاده میسازد، انسان را انسان میکند.». سرانجام نوبت به گادامر میرسد که مانند باقی فيلسوفان در فرهنگ غربی برای فرهنگ غربی میانديشد، از پيشسقراطيان گرفته تا به امروز: «گادامر با اينکه هرمنوتيکاش بر متن ترادادگی متنی متمرکز است، به درستی تاکيد میکند که "تاريخ تاثير" بيشتر از آنکه "آگاهی" باشد، "هستی" است. ]...[ اين هرمنوتيک از منطق بازسازی پيروی میکند، نه منطق زيرنهشت.» (همان، ٣٠-٢٩). ايرانيانی که با هرمنوتيک مانوساند و يکی دو تا نيستند بلافاصله پی میبرند که گادامر مورد تاييد نويسندۀ "بار گران تاريخ" است، چون گادامر "منطق بازسازی" را دنبال میکند و به "هستی" میرسد، و من مورد تکذيب او، چون بر ضد گادامر به "آگاهی" میپردازم آنهم به نوع "زيرنهشتی" آن. مقاله با اين عبارت به پايان میرسد: «ايدهی "امتناع" ناشی از شکست است. مسئوليت به دوش تاريخ انداخته شده است. اين فراافکنی از تاريخ يک بار گران ساخته است. ولی مسئوليت آنچه رخ داد و رخ میدهد با خود ماست. اگر اين مسئوليت را بپذيريم، سبکبار میشويم.» (همان، ٣٣). اينجا خواننده بو میبرد که اين سخن بايد از آن کسی باشد که "سبکبار" شده است، و به فکر فرو میرود: از يکسو مغموم میشود، چون ما در همۀ تاريخمان شکست خوردهايم و از سوی ديگر از اين نويد به شوق میآيد که در يک آشتی ملی همه میتوانيم مسئوليت را به عهده بگيريم و "سبکبار" شويم، کاری که جمهوری اسلامی سی و سه سال است دارد انجام میدهد.
ردیۀ "بار گران تاريخ" نه تنها لودهندۀ ذهنی است نامتکی به خويش و وابسته به ديگری و میخواهد آنچه را که برپاست سرنگون سازد و هميشه شکست میخورد، بلکه لودهندۀ ذهن مصرفکنندهای است که خودش مطلقا توليد ندارد، خود را با پوشاک ديگری میآرايد و از آن تا سر حد نخنماشدگیاش استفاده میکند. اين پوشاک ديگری از آن غربیهاست. شصت سال است که ما آن را به برشکاری و دوزندگی احمد فرديد بر تن داريم و آن را وصله پينه میکنيم. تخم لق "تعاطی فلسفی" و اظهار لحيه دربارۀ فيلسوفان غربی را او در اذهان ما شکسته است. پشتکار و سماجت شاگردان زودآمده يا ديررسيدۀ وی در اقتدای به او چندان است که دهان پُرگوشان از حيرت افاضاتی که دائماً میکنند بسته نمیشود. اما برای آنکه ماجرا بيش از اين حزنآلود نشود − وضع ما به اندازۀ کافی رقتانگيز هست: استظهار به آرتور دانتو، هگل، مارکس، نيچه و گادامر ثابت میکند که به آسانی نمیتوان حريف تز من شد! و اين البته افتخاری است که نصيب هر تزی نمیشود! اين جملۀ آخری ايهامی است برای دانايان قوم که در تهیۀ خوراک برای مخبط های کنونی و آينده دمی از پا نمینشينند. "نقد آگاه" در اين مورد خود را يار و ياور نشان داده است، نه از اينرو که اين رديه را منتشر ساخته، بلکه چون ملتفت نشده از دست نويسندۀ رديه حتا يکبار در نرفته يک جمله از کتاب چهارصد و بيست صفحهيی "امتناع تفکر در فرهنگ دينی" نقل کند و معنی اين غيبت تصادفی را نفهميده است!
من نمیتوانم پس از نامهای که نويسندۀ "بار گران تاريخ" به من نوشته و استيفايی که در آن از من کرده از تقصير او بگذرم و نامش را افشا نمايم. اما به او پيشنهاد میکنم در صورت تمايل متن نامهای را که به من نوشته بی کم و کاست برای اطلاع علاقمندان در رسانهای پرتيراژ به انتخاب خودش منتشر نمايد.
چرا خلیج فارس از گوگل پرید؟
هشت سال پس
از آنکه «پندار یوسفی» ۲۶ ساله، از کانادا بمب گوگلی را به نفع خلیج فارس
مدیریت کرد، حالا گوگل، واژه خلیجفارس را از نقشهاش پاک کرده است.
بمب گوگلی، به
وادار کردن موتور جستجو برای نمایش پیوندهای دلخواه است.جستجو طوری برپا
شده اند که پیوندهای موجود در صفحههای اینترنتی را یافته و بر اساس تعداد
آنها صفحه را مییابند و به آن اولویت میدهند، میتوان با لینک کردن
تعداد زیادی از یک کلمه به مفهومی خاص، آنها را به آن سو سوق داد.
هشت سال قبلِ، کاربران ایرانی توانستند
نتیجه جستجوی واژه «خلیج عربی» را به سوی صفحهای هدایت کنند که توضیح
میداد این نام جعلی است.
کاربران ایرانی این هفته با اتفاقی تازه از
سوی گوگل مواجه شدند. خبرها مبنی بر این که گوگل خلیج فارس را حذف کرده است
میپیچید که سرچهای اینترنتی شروع شد.
در حال حاضر وقتی که کلمه «خلیج فارس» را به انگلیسی سرچ کنید، این منطقه نشان داده میشود ولی نشانی از نام «خلیج فارس» نیست. این در حالی است که دریای عمان هنوز در نقشه وجود دارد.
پس از آن، «بیبیسی فارسی» با شرکت گوگل تماس گرفته و مدیر روابط عمومی این شرکت در بریتانیا به این رسانه گفته که این نشاندهنده یک «موضع سیاسی» نیست و از آنجا که «بعضی از مردم این آبراهه را خلیج عربی مینامند، برای پرهیز از ورود به یک مناقشه سیاسی، نامی برای این خلیج روی نقشهاش ظاهر نمیشود.»
در نرمافزار دیگر گوگل به نام «گوگل ارث»، هر دو نام با هم درج شده است.
سخنگوی گوگل در اینباره به بیبیسی گفته که «این نرمافزار کلا جزئیات بیشتری نسبت به گوگل مپز نمایش میدهد و عبارت «خلیج عربی» را برای کمک به کاربرانی که خلیج فارس را به نامی دیگر میشناسند در نرمافزار گوگل ارث وارد کرده است.
خلیج فارس، که پس از خلیج مکزیت و خلیج هودسن سومین خلیج بزرگ جهان به شمار میآید آبراهی است که در جنوب و جنوبِ غربی ایران قرار دارد.
مناقشهی تازه بر سر نام «خلیج فارس»، میان ایران و امارات پس از آن اوج گرفته است که محمود احمدینژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران، به جزیره ابوموسی (که به همراه تنب کوچ و تنب بزرگ، مناقشهای مشابه بر سر مالکیت آنها میان ایران و امارات وجود دارد) سفر کرد. پس از آن بود که دو کشور از نظر دیپلماتیک برای هم پیامهای غیردوستانهای فرستادند و حتا احتمال انتخاب ابوموسی به عنوان مرکز استان هرمزگان هم مطرح شد.
در حال حاضر وقتی که کلمه «خلیج فارس» را به انگلیسی سرچ کنید، این منطقه نشان داده میشود ولی نشانی از نام «خلیج فارس» نیست. این در حالی است که دریای عمان هنوز در نقشه وجود دارد.
پس از آن، «بیبیسی فارسی» با شرکت گوگل تماس گرفته و مدیر روابط عمومی این شرکت در بریتانیا به این رسانه گفته که این نشاندهنده یک «موضع سیاسی» نیست و از آنجا که «بعضی از مردم این آبراهه را خلیج عربی مینامند، برای پرهیز از ورود به یک مناقشه سیاسی، نامی برای این خلیج روی نقشهاش ظاهر نمیشود.»
در نرمافزار دیگر گوگل به نام «گوگل ارث»، هر دو نام با هم درج شده است.
سخنگوی گوگل در اینباره به بیبیسی گفته که «این نرمافزار کلا جزئیات بیشتری نسبت به گوگل مپز نمایش میدهد و عبارت «خلیج عربی» را برای کمک به کاربرانی که خلیج فارس را به نامی دیگر میشناسند در نرمافزار گوگل ارث وارد کرده است.
خلیج فارس، که پس از خلیج مکزیت و خلیج هودسن سومین خلیج بزرگ جهان به شمار میآید آبراهی است که در جنوب و جنوبِ غربی ایران قرار دارد.
مناقشهی تازه بر سر نام «خلیج فارس»، میان ایران و امارات پس از آن اوج گرفته است که محمود احمدینژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران، به جزیره ابوموسی (که به همراه تنب کوچ و تنب بزرگ، مناقشهای مشابه بر سر مالکیت آنها میان ایران و امارات وجود دارد) سفر کرد. پس از آن بود که دو کشور از نظر دیپلماتیک برای هم پیامهای غیردوستانهای فرستادند و حتا احتمال انتخاب ابوموسی به عنوان مرکز استان هرمزگان هم مطرح شد.
نتایج نهایی انتخابات دور دوم مجلس اعلام شد
دو نماینده مرتبط با سرکوبهای ۸۸ حذف شدند
حسین فدایی٬ دبیرکل جمعیت ایثارگران یکی از نمایندگان محافظهکار مجلس هشتم بود که رابطه نزدیکی با دفتر علی خامنهای دارد.
آقای فدایی در جریان سرکوب اعتراضها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ از جمله نمایندگانی بود که در جریان بسیاری از پروندهها به خصوص پرونده وقایع کهریزک قرار داشت.
رسانههای محافظهکار از این نماینده مجلس به عنوان نخستین فرد در جمهوری اسلامی یاد میکنند که اعتراضهای سال ۱۳۸۸ را پیشبینی کرده بود.
فدایی یکی از معدود فعالان سیاسی محافظهکاری است که به طور غیررسمی سخنگوی سیاستهای استراتژیک نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود.
این نماینده مجلس سال گذشته نیز برای نخستینبار از رابطه محمود احمدینژاد و نزدیکانش با «جنگیران» خبر داده بود.
پرویز سروری دیگر نماینده مجلس و از سرداران سابق سپاه پاسداران نیز در این دوره از انتخابات به سرنوشت حسین فدایی دچار شده است.
سروری یکی اعضای کمیته حقیقتیاب مجلس در خصوص برخی حوادث سال ۱۳۸۸ بود و از نزدیک در جریان سرکوب اعتراضهای مردمی قرار داشت.
قرار بود در دور دوم انتحابات مجلس نهم از حوزه انتخابیه تهران تنها ۲۵ نامزد وارد مجلس شوند که نام حسین فدایی و پرویز سروری در میان ۲۵ نفر اول دیده نمیشود.
سایت «عمارپرس» در واکنش به فیلتر سایت «ندایی از درون»:
جریان کثیفی سایتهای حامی احمدینژاد را فیلتر میکند
سایت «عمارپرس» وابسته
به تیم احمدینژاد در واکنش به فیلتر شدن سایت «ندایی از درون» از دیگر
سایتهای این تیم نوشته که «جریان کثیفی پشت این فیلتر کردن های بی دلیل
وجود دارد.»
سایت «ندایی از درون» هفته گذشته با انتشار یادداشتی شرکت در دور دوم انتخابات مجلس را انتخاب بین «افسد» و «فاسد» دانسته و نوشته بود شرکت در چنین انتخاباتی وظیفه نیست.
این سایت که ماهها بود انتقادهای تندی متوجه حامیان علی خامنهای و محافظهکاران منتقد دولت احمدینژاد میکرد عاقبت به سرنوشت دهها سایت فیلتر شده تیم احمدینژاد دچار شد.
سایت «عمارپرس» جریان برادران لاریجانی و محمدباقر قالیباف را پشت سر فیلتر شدن سایتهای تیم احمدینژاد معرفی کرده و به صراحت آنها را «منافق» خوانده است.
این سایت نوشته است: «قطعا جریان لاریجانیها و قالیبافها، از جریانات عمیق نفاق هستند که با چفیه و لباس روحانیت مخافانشان را له می کنند.»
از زمان آشکار شدن اختلافها میان علی خامنهای و محمود احمدینژاد٬ دهها سایت و وبلاگ حامی احمدینژاد فیلتر شده و گردانندگان آنها احضار و بازجویی شدهاند.
حسین نوبختی یکی از مسئولان رسانهای تیم احمدینژاد است که گفته میشود دو هفته پیش از سوی حفاظت اطلاعات قوه قضائیه بازداشت و همچنان در زندان بهسر میبرد.
محمود احمدینژاد با وجود گذشت بیش از یکسال از برخوردها با فعالان رسانهای حامی دولتش تاکنون حاضر نشده است از آنها حمایت کند.
سایت «ندایی از درون» هفته گذشته با انتشار یادداشتی شرکت در دور دوم انتخابات مجلس را انتخاب بین «افسد» و «فاسد» دانسته و نوشته بود شرکت در چنین انتخاباتی وظیفه نیست.
این سایت که ماهها بود انتقادهای تندی متوجه حامیان علی خامنهای و محافظهکاران منتقد دولت احمدینژاد میکرد عاقبت به سرنوشت دهها سایت فیلتر شده تیم احمدینژاد دچار شد.
سایت «عمارپرس» جریان برادران لاریجانی و محمدباقر قالیباف را پشت سر فیلتر شدن سایتهای تیم احمدینژاد معرفی کرده و به صراحت آنها را «منافق» خوانده است.
این سایت نوشته است: «قطعا جریان لاریجانیها و قالیبافها، از جریانات عمیق نفاق هستند که با چفیه و لباس روحانیت مخافانشان را له می کنند.»
از زمان آشکار شدن اختلافها میان علی خامنهای و محمود احمدینژاد٬ دهها سایت و وبلاگ حامی احمدینژاد فیلتر شده و گردانندگان آنها احضار و بازجویی شدهاند.
حسین نوبختی یکی از مسئولان رسانهای تیم احمدینژاد است که گفته میشود دو هفته پیش از سوی حفاظت اطلاعات قوه قضائیه بازداشت و همچنان در زندان بهسر میبرد.
محمود احمدینژاد با وجود گذشت بیش از یکسال از برخوردها با فعالان رسانهای حامی دولتش تاکنون حاضر نشده است از آنها حمایت کند.
اعتصاب ۱۸۰ هزار دانشجو، بزرگترین تظاهرات تاریخ کانادا
«بهار کبک» از راه رسیده است
آرش عزیزی: بیش از ۱۰ هفته گذشته است و
وقتی شهروند زیر چاپ میرود ۱۷۸۳۹۰ دانشجوی کبکی در اعتراض به افزایش
شهریهها توسط دولت همچنان درگیر اعتصابی هستند که هر روز لایههای بیشتری
از اجتماع را در بر میگیرد. دولت لیبرال کبک از تمام قدرت خود برای
مقابله با جوانان در خیابانها استفاده کرده است: پلیس باتون و اسپری
فلفل، گلوله لاستیکی، دومین دستگیری زنجیرهای بزرگ تاریخ کانادا،… اما
اعتصاب به نظر هر روز رادیکالتر میشود و عقب نمیکشد. «پیشنهاد»هایی که
دولت داده توسط دانشجویان رد شده است. بسیاری اتحادیههای کارگری حمایت
خود را اعلام کردهاند و احتمال پیشروی به سوی اعتصاب عمومی ۲۴ ساعته وجود
دارد.
خواست دانشجویان مشخص و روشن است: دولت لیبرال ژان شاره
میخواهد شهریهی دانشگاهها را، که میزان قابل توجهی از بقیهی کشور
پایینتر است، سالی ۱۶۲۵ دلار بالا ببرد و با پاسخ کوبندهی یکی از
قویترین جنبشهای دانشجویی آمریکای شمالی مواجه شده است. هر سه اتحادیه
دانشجویی دست به اعتصاب زدهاند و خواهان لغو این افزایش شهریه هستند.
«کلاس» (CLASSE) ائتلافی که «اسه» (ASSE) چپترین اتحادیهی موجود که
نمایندهی بیش از ۵۰ درصد دانشجویان است، سازمان داده خواهان لغو تمامی
شهریهها و برقراری آموزش دانشگاهی رایگان است.
در روز ۲۲ مارس مونترال شاهد برگزاری بزرگترین تظاهرات تاریخ
کانادا بود که بیش از ۳۰۰ هزار نفر در آن شرکت کردند. در حال حاضر
تظاهرات هر روز در مونترال و سایر شهرها ادامه دارد و در بسیاری موارد با
برخوردهای پلیس مواجه میشوند. تنها در طول هفتهی گذشته بیش از ۶۰۰ نفر
دستگیر شده بودند. این بیش از ۴۵۷ نفری است که در بحران اکتبر ۱۹۷۰ (وقتی
«جبههی آزادیبخش کبک» یکی از وزرای کابینه را به قتل رساند و ترودو،
نخستوزیر وقت، وضعیت جنگی اعلام کرد) دستگیر شده بودند و دومین دستگیری
بزرگ دستهجمعی در تاریخ کشور است (اولی همچنان مربوط به تظاهرات جی ۲۰ دو
سال پیش میشود که شامل حدود ۱۲۰۰ نفر میشد.)
لین بوشام، وزیر آموزش و پرورش کبک، به جنگ مستقیم دانشجویان
رفته است و از هر تاکتیکی برای پیشروی استفاده کرده است. دادگاههای مختلف
در سراسر استان حکم به غیرقانونی بودن اعتصابها دادهاند. مدیریت خیلی
دانشگاهها معلمانی را که در حمایت از دانشجویان خود اعتصاب کردهاند تهدید
به اخراج کردهاند. اما معلمان و استادها در دانشگاه کبک در اتاوه،
دانشگاه مونترال و ولیفیلد (که خود خانم بوشام در آن درس خوانده بود!)
علیرغم حکم دادگاه حاضر به برگشتن سرکلاس ها نشدهاند. اتحادیه معلمان در
کالج «سجپ» شهر تروآریویه بیانیهای با عنوان «مذاکرات یا انتخابات» منتشر
کرده و از نخستوزیر، ژان شاره، خواسته استعفا دهد و انتخابات برگزار کند.
خواست استعفای شاره حتی در تظاهراتی که شرکت «کبکور» به عنوان
کارناوالی خیابانی در «روز زمین» سازمان داده بود به شعاری تودهای بدل
شد که توسط هزاران نفری که کارناوال را به تظاهرات بدل کردند تکرار شد.
در این میان مسالهی «خشونت» یعنی پنجره و در و دیواری که
بعضی دانشجویان خشمگین شکستهاند (بی اینکه بی هیچ انسانی صدمه بزنند)
باعث بهانهی دولت لیبرال شده که تلاش کرد با استفاده از آن تاکتیک اعتصاب
سال ۲۰۰۵ را تکرار کند و بین دانشجویان تفرقه بیاندازد. بوشام چپترین
اتحادیه «کلاس» (که نماینده بیش از نیمی از دانشجویان است) را از مذاکرات
اخراج کرد، اما این بار بر خلاف سال ۲۰۰۵، هر دو اتحادیهی دیگر (FECQ و
FEUQ) نیز اعلام کردند بدون حضور «کلاس» حاضر به مذاکرات نیستند. این
عقبنشینی بزرگی برای بوشام و دولتش به حساب میآيد.
در این میان، حامیان اعتصاب گفتهاند نمیگذارند دولت اعمال
آن ها را «خشونت» بنامد. پس از دستگیری بعضی از اساتید دانشگاه در شهر
گاتینو (بخش فرانسویِ اتاوا) جمعی از اساتید خود داوطلبانه به ایستگاه
پلیس رفتند و خواهان دستگیری خود شدهاند. آنان در عریضهای که تحویل دادند
نوشتند: «همکاران ما در «دانشگاه کبک در اتاوه» را دستگیر کردهاند،
کلاسهایمان را پلیس اشغال کرده، مامورین امنیتی به استادان «دانشگاه
مونترال» میگویند چطور کار کنند، و این وسط جرات کردهاند از ما، در میان
اخراج و جریمه و حمله با باتوم، بخواهند به اصطلاح خشونت جنبش دانشجویی
را محکوم کنیم. باید بدانید که اگر در دانشگاههای ما هم حکم دادگاه
بیاورید ما حاضر به اطاعت از آن حکم نمیشویم و به قانون بیاطاعتی
میکنیم. این است که برای صرفهجویی در بنزین و نیروی کار هم که شده ازتان
میخواهیم ما را بلافاصله دستگیر کنید!»
یکی از معلمها گفت در عجب است که از آنها میخواهند «خشونت
علیه اجسام» را محکوم کنند در حالی که «خشونت علیه مردم» توسط پلیس است که
به واقع ادامه یافته.
شکافها درون حزب حاکم و عقبنشینی
تا زمانی که شهروند زیر چاپ میرود (اوایل این هفته) آخرین
پیشنهاد دولت لیبرال به دانشجوها شامل یک سنت پایین آوردن افزایش شهریهها
هم نمیشد. شاره تنها گفت افزایشها را به جای پنج سال در طول هفت سال
انجام میدهد و در ضمن کمکها و وام های دولتی را با نرخ تورم بالا میبرد.
این پیشنهاد توسط کنگرهی سازمان «کلاس» با قدرت رد شد. بقیه اتحادیهها
هنوز تصمیمگیری نکردهاند. لا پرس، روزنامهی اصلی فرانسویزبان استان،
میگوید حتی میان نمایندگان لیبرال مجلس ملی کبک هم بر سر این مساله اختلاف
افتاده است. رهبر اپوزیسیون، پائولین ماروآ از حزب جداییطلب کبک،
«مربع سرخ» نماد دانشجویان را در صحن مجلس به لباس خود میزند و خود را
حامی جنبش نشان داده، اما هیچ تعهدی به عدم افزایش شهریهها نداده است.
تنها حزب چپگرای همبستگی کبک به رهبری امیر خدیر است که قاطعانه خواهان
رد تمام شهریهها و برقراری تحصیلات رایگان است. امیر خدیر خود در
تظاهراتها حاضر بوده و فیلمی از او در درگیری با پلیس همهجا منتشر شده
است.
حزب لیبرال کبک قرار بود آخرهفتهی آینده کنوانسیون خود را در
مونترال برگزار کند، اما حالا از ترس دانشجویان آنرا به ۱۵۰ کیلومتر
آنسوتر در شهر کوچک ویکتوریاویل منتقل کرده است. این اتفاق پس از افتضاح
روز ۲۰ آوریل میافتد: ژان شاره در کنفرانسی با حضور صدها نفر از روسای
شرکتهای بزرگ بخصوص از صنعت معدن بود و از «طرح شمال» (Plan Nord) خود که
طرحی برای توسعهی معادن شمال استان به دست شرکتهای بزرگ است به آنها
خبر میداد. دانشجویان چنان تظاهرات قدرتمندی برگزار کردند که موفق شدند
علیرغم حضور پلیس به داخل سالن بریزند و تا یک قدمی سالن سخنرانی شاره
بروند. در همین حال به گوش رسید که شاره در سخنرانی خود گفته است به
دانشجویان معترض شغلی در شمالیترین نقطهی ممکن استان میدهد تا از شرشان
خلاص شود. عیسی الجزایری، فعال مارکسیست در مقاله ای برای نشریهی
چپگرای «لا ریپوست» (La Riposte)، این را «لحظهی ماری آنتوانتی»
نخستوزیر کبک میداند.
با گذشت ۱۲ هفته ادامهی جنبش معلوم نیست. در زمان چاپ شهروند
اعتصاب همچنان ادامه دارد. گابریل نادو دوبوآ، سخنگوی «کلاس»، نماینده
اکثریت دانشجویان، ضمن محکوم کردن شکستن شیشهی پنجرهی چهار نمایندهی
مجلس گفته مبارزه نباید محدود به مسالهی شهریهها باشد و باید به همان
موضوعی که اسم اتحادیه به آن اشاره میکند برگردد: «کلاس» به فرانسوی یعنی
«طبقه.» نادو دوبوآ تاکید کرد که مبارزهی دانشجویان باید علیه «کل طبقهی
حاکم یعنی بورژوازی» باشد.
اینکه اعتصاب دانشجویان چنان که «کلاس» از اتحادیههای
کارگری درخواست کرده به «اعتصاب اجتماعی» (اصطلاحی مختص کبک به معنای
اعتصاب عمومی وسیع) بدل میشود یا نه را باید در روزهای آینده دید. اما
چنانکه بسیاری پلاکاردهای خیابانی میگوید «بهار کبک» (با الگوبرداری از
«بهار عرب») آغاز شده است.
منبع: شهروند
دادگاهی نظامی در گوانتانامو در روز شنبه (۵ مه/۱۶ اردیبهشت) با
تفهیم اتهامات به ۵ مظنون عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر و قرائت کیفرخواست
آنان شروع به کار کرد. خالد شیخ محمد از پاکستان متهم ردیف اول این پرونده
است.
با گذشت بیش از یک دهه از حمله تروریستی به برجهای تجارت جهانی در
نیویورک، دادگاهی در گوانتانامو رسیدگی رسمی به اتهامات پنج طراح احتمالی
این حملات را آغاز کرد. رسانهها گزارش دادهاند که بررسیهای مقدماتی یک
ماه طول خواهند کشید و محاکمه اصلی این افراد پس از آن شروع خواهد شد.
پنج مظنون این پرونده در درجه نخست متهم به قتل، تروریسم، توطئه و هواپیماربایی هستند. آنها در صورت اثبات این اتهامات با مجازات مرگ روبرو خواهند شد.
رسیدگی به پرونده این افراد از سال ۲۰۰۸ قطع شده بود. دلیل این توقف، قصد باراک اوباما در جایگزین کردن دادگاهی غیرنظامی برای محاکمه آنها بود اما کنگره آمریکا با این نظر مخالفت کرد.
کنگره آمریکا همچنین جلوی تامین بودجه برای برچیدن بازداشتگاه گوانتانامو و انتقال تروریستهای احتمالی به زندانهای آمریکا را گرفت. باراک اوباما سرانجام در سال ۲۰۱۱ از تصمیم خود منصرف شد و اجازه داد که دادگاهی نظامی در گوانتانامو به محاکمه افراد یاد شده بپردازد.
با این حال اوباما کوشید برای رعایت هرچه بیشتر حقوق متهمان، رسیدگی به اتهامات آنها را به دادگاهی ویژه محول سازد. او همچنین دستور داد که هیچ روش خشنی در بازجویی از متهمان بهکار نرود.
خالد شیخمحمد متهم اصلی این پرونده محسوب میشود. او اعلام کرده که عملیات ۱۱ سپتامبر را خودش شخصا از آغاز تا انجام طراحی کرده است. دیگر متهم این پرونده، رمزی بنالشیب است که رییس تدارکات هسته هامبورگ به شمار میرود. محمد عطا، عامل هواپیماربایی و کوبیدن آن به یکی از برجهای تجارت جهانی عضو این هسته بود.
مصطفی احمد الحساوی، شهروند سعودی، علی عبدالعزیز پاکستانی و ولید بنعطاش از یمن سایر متهمان این پرونده هستند.
هر پنج متهم در فاصله سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ دستگیر شدهاند. آنها نیز همانند بسیاری دیگر از متهمان عملیات تروریستی در بدو بازداشت در زندانهای مخفی سازمان امنیت آمریکا به سر برده و سپس به گوانتانامو منتقل شدهاند.
تاکنون تعداد زیادی از متهمان اقدامات تروریستی شهادت دادهاند که در زندانهای آمریکا شکنجه شدهاند. آشکار شدن تکنیکی به نام "واتر بوردینگ" برای تخلیه اطلاعاتی خالد شیخمحمد به موضوعی جنجال برانگیز تبدیل شد و مقامات سیا را متهم به شکنجهگری کرد.
در تکنیک واتر بوردینگ، زندانی را به پشت روی یک تخته چوبین قرار داده و صورت او را با پارچه میپوشانند. در همین حال روی سر او آب میریزند. زندانی در این وضعیت احساس غرق شدن میکند.
این روش در زمان جرج بوش بهعنوان یک شیوه اعترافگیری مجاز بود اما اوباما آن را ممنوع کرد. طبق دستور اوباما و بنا بر قواعد دادگاه نظامی ویژه رسیدگی به پرونده ۵ متهم یاد شده، اعمال شکنجه برای گرفتن اطلاعات از مظنونان مجاز نیست. با این همه روشن نیست که این دستور در مراحل رسیدگی به اتهامات این ۵ نفر رعایت شده باشند.
پنج مظنون این پرونده در درجه نخست متهم به قتل، تروریسم، توطئه و هواپیماربایی هستند. آنها در صورت اثبات این اتهامات با مجازات مرگ روبرو خواهند شد.
رسیدگی به پرونده این افراد از سال ۲۰۰۸ قطع شده بود. دلیل این توقف، قصد باراک اوباما در جایگزین کردن دادگاهی غیرنظامی برای محاکمه آنها بود اما کنگره آمریکا با این نظر مخالفت کرد.
کنگره آمریکا همچنین جلوی تامین بودجه برای برچیدن بازداشتگاه گوانتانامو و انتقال تروریستهای احتمالی به زندانهای آمریکا را گرفت. باراک اوباما سرانجام در سال ۲۰۱۱ از تصمیم خود منصرف شد و اجازه داد که دادگاهی نظامی در گوانتانامو به محاکمه افراد یاد شده بپردازد.
با این حال اوباما کوشید برای رعایت هرچه بیشتر حقوق متهمان، رسیدگی به اتهامات آنها را به دادگاهی ویژه محول سازد. او همچنین دستور داد که هیچ روش خشنی در بازجویی از متهمان بهکار نرود.
خالد شیخمحمد متهم اصلی این پرونده محسوب میشود. او اعلام کرده که عملیات ۱۱ سپتامبر را خودش شخصا از آغاز تا انجام طراحی کرده است. دیگر متهم این پرونده، رمزی بنالشیب است که رییس تدارکات هسته هامبورگ به شمار میرود. محمد عطا، عامل هواپیماربایی و کوبیدن آن به یکی از برجهای تجارت جهانی عضو این هسته بود.
مصطفی احمد الحساوی، شهروند سعودی، علی عبدالعزیز پاکستانی و ولید بنعطاش از یمن سایر متهمان این پرونده هستند.
هر پنج متهم در فاصله سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ دستگیر شدهاند. آنها نیز همانند بسیاری دیگر از متهمان عملیات تروریستی در بدو بازداشت در زندانهای مخفی سازمان امنیت آمریکا به سر برده و سپس به گوانتانامو منتقل شدهاند.
تاکنون تعداد زیادی از متهمان اقدامات تروریستی شهادت دادهاند که در زندانهای آمریکا شکنجه شدهاند. آشکار شدن تکنیکی به نام "واتر بوردینگ" برای تخلیه اطلاعاتی خالد شیخمحمد به موضوعی جنجال برانگیز تبدیل شد و مقامات سیا را متهم به شکنجهگری کرد.
در تکنیک واتر بوردینگ، زندانی را به پشت روی یک تخته چوبین قرار داده و صورت او را با پارچه میپوشانند. در همین حال روی سر او آب میریزند. زندانی در این وضعیت احساس غرق شدن میکند.
این روش در زمان جرج بوش بهعنوان یک شیوه اعترافگیری مجاز بود اما اوباما آن را ممنوع کرد. طبق دستور اوباما و بنا بر قواعد دادگاه نظامی ویژه رسیدگی به پرونده ۵ متهم یاد شده، اعمال شکنجه برای گرفتن اطلاعات از مظنونان مجاز نیست. با این همه روشن نیست که این دستور در مراحل رسیدگی به اتهامات این ۵ نفر رعایت شده باشند.
نهادی که توسط چند پناهندهی ایرانی مقیم برلین و با یک قفسه جزوه
و کتاب و نشریه ایجاد شد، توانسته است دهها هزار جزوه، اعلامیه، اسناد و
نشریات فارسی زبان را جمعآوری کند. راز موفقیت این نهاد چیست؟
در یکی از خیابانهای خلوت منطقهی پرجنبش و جوش "کرویتسبرگ" برلین، در
طبقهی همکف ساختمانی قدیمی، سالهاست که "ایران" در همسایگی "حقیقت" به
سر میبرد و "فدایی"ها در کنار "مجاهد"ها لم دادهاند و در میان ایرانیان
مقیم برلین دستبهدست میگردند. در قفسهی مقابل ارگانهای سازمانهای
سیاسی، اسناد و گزارشهای دادگاه میکونوس، در سه جلد، به "خاطرات زندان"
شهرنوش پارسیپور و منیره برادران تکیه دادهاند.
اینها و نزدیک به ۱۵ هزار اعلامیه و اطلاعیهی سازمانها و نهادهای سیاسی ایرانی، بیش از ۱۱هزار جلد کتاب و جزوهی فارسی زبان و مجموعهی تقریبا کامل شماری از روزنامههای فارسی زبان داخل و خارج ایران، آرشیوی را تشکیل دادهاند که در نوع خود بینظیر است. مهران پاینده، از بنیانگذاران "آرشیو اسناد و پژوهشهای ایرانیان" در برلین میگوید: «یک دوره نشریات داریم که اگر از آرشیوهای دولتی بگذریم، به جرات میتوان گفت که غنیترین مجموعهی نشریات چاپ خارج از کشور است.»
پاینده در ادامهی معرفی "گنجینه"ی برلین به مجموعه عکسهایی در زمینههای فرهنگی و اجتماعی صد سال گذشته، یک مجموعهی بزرگ پوستر که به گفتهی او «بیاغراق غنیترین آرشیو عمومی در این زمینه است»، به کتابخانهی نسبتا کوچک کودکان «که خیلی خوب از آن استفاده نمیشود چون متاسفانه محل ما برای کودکان مناسب نیست»، به «آرشیوی صوتی در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، سخنرانیها و صبحتها» و به آرشیو ویژهی زنان اشاره میکند.
"آرشیو اسناد و پژوهشهای ایرانیان" توانسته است در ۲۰ سال گذشته استقلال مالی خود را حفظ کند. شاید این یکی از دلایل موفقیت این نهاد است. گردانندگان آرشیو معتقدند که این استقلال از یک طرف باعث آزادی عمل گردانندگان آن و نزدیک شدن آنها به یکدیگر شده و از طرف دیگر مانع گسترش آرشیو.
افسر جوادی، از گردانندگان این مرکز فرهنگی - سیاسی میگوید: «مشکلات مالی همیشه برایمان جدی بوده. البته تا امروز توانستهایم با این مشکل کنار بیاییم، اما به مرور زمان بخشی از اسناد و نشریات فرسوده شدهاند و باید برای مرمت و نگهداری آنها چارهاندیشی کنیم.» مهمترین دغدغهی جوادی بخشی از نشریات کمیاب است که باید صحافی شوند: «تعداد زیادی از روزنامههایی که بالای ۴۰ سال دارند به مرور زمان صدمه دیدهاند و اگر فکری برایشان نکنیم، از بین میروند.»
بودجهی آرشیو، از آغاز کار در سال ۱۹۹۲ تاکنون از حق عضویت اعضای آن، که ۵۶۰ نفر هستند، و نیز کمکهای ماهانهی گردانندگان آرشیو تامین شده است. یکی از مهمترین کارهایی که به دلیل کمبود مالی پیوسته به تعویق افتاده، دیجیتال کردن اسناد و نشریات است.
رضا یگانه، از بنیانگذاران آرشیو معتقد است: «با چنین اقدامی ایرانیان سراسر جهان میتوانند به اسناد و جزوهها و پوسترهایی دسترسی پیدا کنند که بخشی از آنها نایابند». به گفتهی یگانه، در آرشیو حتی چند نسخهی اصلی اعلامیهها و اطلاعیههای سازمانها و نهادهای سیاسی وجود دارد که یگانهاند.
«تمرین دموکراسی»
"آرشیو اسناد و پژوهشهای ایرانیان" نه تنها مکتوبات سازمانها و گروههای گوناگون سیاسی و اجتماعی بعضا مخالف یکدیگر را در کنار هم قرار داده، بلکه باعث شده که گردانندگان آن هم دموکراسی را عملا تجربه کنند و با جنبههای خوب و بد آن کنار بیایند. به اعتقاد مهران پاینده، آنها از دو زاویه دموکراسی را تجربه کردهاند: «یکی روابط بیرونی ماست، اینکه با آدمهایی که به آرشیو مراجعه میکنند، از هر طیف و قشری که باشند، یکسان برخورد شود. یکی هم نوع روابط داخلی ماست. در این ۲۰ سال تغییرات زیادی در رفتار آدمها، در نظرات و عقاید سیاسی و اجتماعیشان بهوجود آمده. ما کوشش کردهایم که بیاموزیم، با این تغییرات کنار بیاییم و به آنها احترام بگذاریم. کوشش کردهایم که از این راه تمرین دموکراسی کنیم و یاد یگیریم که میتوان با عقاید و نظرات گوناگون، حول محور خاصی کار جمعی انجام داد».
رضا یگانه در برابر این پرسش که آیا این انگیزه میتواند یکی از دلایل موفقیت آرشیو باشد، میگوید: «به هر حال در این بیست سال من شخصا دموکراسی را عملا تجربه کردم. در واقع به دو دلیل به این کار ادامه داده و میدهم: یکی از زاویهی علاقهی شخصی، که نسلهای آینده به آنچه که در دورهی ما گذشته دسترسی پیدا کنند، و یکی هم برای تجربهی کار دموکراتیک.»
افسر جوادی هم نظر مشابهی دارد و تاکید میکند که آرشیویها فقط به اقداماتی دست میزنند که همهی همکاران با آنها موافق باشند. اگر حتی یک نفر مخالف اقدامی باشد، جمع از انجام آن صرف نظر میکند.
دادگاه میکونوس
آرشیو در طول ۲۰ سال موجودیت خود به بسیاری از ایرانیانی که در رابطه با اتفاقات قرن اخیر در ایران پژوهش کردهاند کمک نموده است. یکی دیگر از فعالیتهای این نهاد، کمک غیر مستقیم به دادگاه رسیدگی به عاملان و آمران ترور چهار تن از مخالفان جمهوری اسلامی (همایون اردلان، نوری دهکردی، صادق شرافکندی، فلاح عبدلی) بود. این دادگاه که به "دادگاه میکونوس" معروف است، از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ طول کشید و به محکومیت عاملان ترور و چند تن از سران جمهوری اسلامی انجامید.
مهران پاینده میگوید: «گردانندگان آرشیو به عنوان تماشاچی در جلسات دادگاه حضور داشتند و پیوسته روند دادگاه را تعقیب میکردند و اگر جایی نیاز به اطلاعات در مورد شخص یا ارگان خاصی بود، آنها به آرشیو مراجعه کرده و اطلاعات جمع آوریشده را غیر مستقیم، مثلا از طریق یکی از وکلای قربانیان در اختیار دادگاه میگذاشتند.»
یکی دیگر از اقدامات آرشیو در این زمینه انتشار سه جلد کتاب است: متن حکم دادگاه، تاریخ دادگاه (یعنی مشاهداتی که گردانندگان آرشیو در دادگاه داشتند) و سندهایی که در رابطه با جمهوری اسلامی در دادگاه مطرح شده. بود.
ایرانیان مقیم آلمان در دهههای اخیر نهادهای گوناگونی ایجاد کردند که بسیاری از آنها پس از مدت کوتاهی منحل شدند. "آرشیو اسناد و پژوهشهای ایرانیان" برلین یکی از نمونههای بسیار موفق آنهاست. شاید استقلال از نهادهای دولتی و "تمرین دموکراسی" در این موفقیت نقش داشتهاند، اما بیشک مهمترین عامل موفقیت این آرشیو کمکهای مالی افرادی است که برای جمعآوری اسناد و اطلاعات و نشریات فارسی زبان اهمیت قائلند.
اینها و نزدیک به ۱۵ هزار اعلامیه و اطلاعیهی سازمانها و نهادهای سیاسی ایرانی، بیش از ۱۱هزار جلد کتاب و جزوهی فارسی زبان و مجموعهی تقریبا کامل شماری از روزنامههای فارسی زبان داخل و خارج ایران، آرشیوی را تشکیل دادهاند که در نوع خود بینظیر است. مهران پاینده، از بنیانگذاران "آرشیو اسناد و پژوهشهای ایرانیان" در برلین میگوید: «یک دوره نشریات داریم که اگر از آرشیوهای دولتی بگذریم، به جرات میتوان گفت که غنیترین مجموعهی نشریات چاپ خارج از کشور است.»
پاینده در ادامهی معرفی "گنجینه"ی برلین به مجموعه عکسهایی در زمینههای فرهنگی و اجتماعی صد سال گذشته، یک مجموعهی بزرگ پوستر که به گفتهی او «بیاغراق غنیترین آرشیو عمومی در این زمینه است»، به کتابخانهی نسبتا کوچک کودکان «که خیلی خوب از آن استفاده نمیشود چون متاسفانه محل ما برای کودکان مناسب نیست»، به «آرشیوی صوتی در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، سخنرانیها و صبحتها» و به آرشیو ویژهی زنان اشاره میکند.
از چپ: افسر جوادی، رضا یگانه، مهران پاینده.
استقلال مالی"آرشیو اسناد و پژوهشهای ایرانیان" توانسته است در ۲۰ سال گذشته استقلال مالی خود را حفظ کند. شاید این یکی از دلایل موفقیت این نهاد است. گردانندگان آرشیو معتقدند که این استقلال از یک طرف باعث آزادی عمل گردانندگان آن و نزدیک شدن آنها به یکدیگر شده و از طرف دیگر مانع گسترش آرشیو.
افسر جوادی، از گردانندگان این مرکز فرهنگی - سیاسی میگوید: «مشکلات مالی همیشه برایمان جدی بوده. البته تا امروز توانستهایم با این مشکل کنار بیاییم، اما به مرور زمان بخشی از اسناد و نشریات فرسوده شدهاند و باید برای مرمت و نگهداری آنها چارهاندیشی کنیم.» مهمترین دغدغهی جوادی بخشی از نشریات کمیاب است که باید صحافی شوند: «تعداد زیادی از روزنامههایی که بالای ۴۰ سال دارند به مرور زمان صدمه دیدهاند و اگر فکری برایشان نکنیم، از بین میروند.»
بودجهی آرشیو، از آغاز کار در سال ۱۹۹۲ تاکنون از حق عضویت اعضای آن، که ۵۶۰ نفر هستند، و نیز کمکهای ماهانهی گردانندگان آرشیو تامین شده است. یکی از مهمترین کارهایی که به دلیل کمبود مالی پیوسته به تعویق افتاده، دیجیتال کردن اسناد و نشریات است.
رضا یگانه، از بنیانگذاران آرشیو معتقد است: «با چنین اقدامی ایرانیان سراسر جهان میتوانند به اسناد و جزوهها و پوسترهایی دسترسی پیدا کنند که بخشی از آنها نایابند». به گفتهی یگانه، در آرشیو حتی چند نسخهی اصلی اعلامیهها و اطلاعیههای سازمانها و نهادهای سیاسی وجود دارد که یگانهاند.
«تمرین دموکراسی»
"آرشیو اسناد و پژوهشهای ایرانیان" نه تنها مکتوبات سازمانها و گروههای گوناگون سیاسی و اجتماعی بعضا مخالف یکدیگر را در کنار هم قرار داده، بلکه باعث شده که گردانندگان آن هم دموکراسی را عملا تجربه کنند و با جنبههای خوب و بد آن کنار بیایند. به اعتقاد مهران پاینده، آنها از دو زاویه دموکراسی را تجربه کردهاند: «یکی روابط بیرونی ماست، اینکه با آدمهایی که به آرشیو مراجعه میکنند، از هر طیف و قشری که باشند، یکسان برخورد شود. یکی هم نوع روابط داخلی ماست. در این ۲۰ سال تغییرات زیادی در رفتار آدمها، در نظرات و عقاید سیاسی و اجتماعیشان بهوجود آمده. ما کوشش کردهایم که بیاموزیم، با این تغییرات کنار بیاییم و به آنها احترام بگذاریم. کوشش کردهایم که از این راه تمرین دموکراسی کنیم و یاد یگیریم که میتوان با عقاید و نظرات گوناگون، حول محور خاصی کار جمعی انجام داد».
رضا یگانه در برابر این پرسش که آیا این انگیزه میتواند یکی از دلایل موفقیت آرشیو باشد، میگوید: «به هر حال در این بیست سال من شخصا دموکراسی را عملا تجربه کردم. در واقع به دو دلیل به این کار ادامه داده و میدهم: یکی از زاویهی علاقهی شخصی، که نسلهای آینده به آنچه که در دورهی ما گذشته دسترسی پیدا کنند، و یکی هم برای تجربهی کار دموکراتیک.»
افسر جوادی هم نظر مشابهی دارد و تاکید میکند که آرشیویها فقط به اقداماتی دست میزنند که همهی همکاران با آنها موافق باشند. اگر حتی یک نفر مخالف اقدامی باشد، جمع از انجام آن صرف نظر میکند.
دادگاه میکونوس
آرشیو در طول ۲۰ سال موجودیت خود به بسیاری از ایرانیانی که در رابطه با اتفاقات قرن اخیر در ایران پژوهش کردهاند کمک نموده است. یکی دیگر از فعالیتهای این نهاد، کمک غیر مستقیم به دادگاه رسیدگی به عاملان و آمران ترور چهار تن از مخالفان جمهوری اسلامی (همایون اردلان، نوری دهکردی، صادق شرافکندی، فلاح عبدلی) بود. این دادگاه که به "دادگاه میکونوس" معروف است، از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ طول کشید و به محکومیت عاملان ترور و چند تن از سران جمهوری اسلامی انجامید.
مهران پاینده میگوید: «گردانندگان آرشیو به عنوان تماشاچی در جلسات دادگاه حضور داشتند و پیوسته روند دادگاه را تعقیب میکردند و اگر جایی نیاز به اطلاعات در مورد شخص یا ارگان خاصی بود، آنها به آرشیو مراجعه کرده و اطلاعات جمع آوریشده را غیر مستقیم، مثلا از طریق یکی از وکلای قربانیان در اختیار دادگاه میگذاشتند.»
یکی دیگر از اقدامات آرشیو در این زمینه انتشار سه جلد کتاب است: متن حکم دادگاه، تاریخ دادگاه (یعنی مشاهداتی که گردانندگان آرشیو در دادگاه داشتند) و سندهایی که در رابطه با جمهوری اسلامی در دادگاه مطرح شده. بود.
ایرانیان مقیم آلمان در دهههای اخیر نهادهای گوناگونی ایجاد کردند که بسیاری از آنها پس از مدت کوتاهی منحل شدند. "آرشیو اسناد و پژوهشهای ایرانیان" برلین یکی از نمونههای بسیار موفق آنهاست. شاید استقلال از نهادهای دولتی و "تمرین دموکراسی" در این موفقیت نقش داشتهاند، اما بیشک مهمترین عامل موفقیت این آرشیو کمکهای مالی افرادی است که برای جمعآوری اسناد و اطلاعات و نشریات فارسی زبان اهمیت قائلند.
مهرداد عمادی، مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا در گفتوگو با دویچه
وله به دیدار مقامات ایران و اروپا و ابراز نگرانیها از فعالیتهای موازی
با برنامه هستهای ایران قبل از انجام مذاکرات اتمی بغداد پرداخته است.
یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی بار دیگر درخواست آژانس
مبنی بر دادن اجازه از سوی ایران به بازرسان برای بازدید از سایت نظامی
پارچین را مطرح کرد. در ماههای اخیر بازرسان آژانس بارها درخواست کردهاند
که از تاسیسات پارچین دیدن کنند اما با مخالفت مقامات جمهوری اسلامی روبرو
شدهاند.
علاوه بر این علیاصغر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز جمعه ۱۵ اردیبهشت در گفتوگو با خبرگزاری رویترز "تعلیق غنیسازی و بستن سایت زیرزمینی فردو" را خط قرمز ایران عنوان کرد.
مهرداد عمادی مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا در گفتوگو با دویچه وله ضمن بررسی احتمال برداشتن تحریمهای بینالمللی علیه ایران در صورت موفقیت مذاکرات اتمی بغداد به نگرانیهای کشورهای غربی درباره ایران پرداخته است که در مذاکرات بعدی مطرح خواهند شد.
دور جدید مذاکرات گروه ۵ + ۱ با ایران در تاریخ ۲۳ ماه مه (۳ خرداد) در بغداد انجام خواهد گرفت. چند روز پیش از این نشست، در روزهای ۲۴ و ۲۵ اردیبهشت (۱۳ و ۱۴ ماه مه) ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وین مذاکره میکنند.
بشنوید: گفتوگو با مهرداد عمادی
دویچه وله: نماینده ایران در آژانس انرژی اتمی خط قرمز ایران برای مذاکرات را "توقف غنیسازی" اعلام کرده است. به این ترتیب درباره احتمال موفقیت مذاکرات اتمی بغداد چه فکر میکنید؟
مهرداد عمادی: اگر غنیسازی در حد ۵ درصد و حتی نزدیک این رقم باشد، در صورت شفاف بودن اینکه مواد غنیسازی شده در کجا نگهداری میشوند و نظارت وجود داشته باشد، این مسئله در چهارچوب حقوق ایران برای تولید انرژی هستهای است. تصور نمیکنم در صورتی که شفافسازی باشد، مشکلی در مورد پذیرش آن از سوی آژانس پیش بیاید و طبیعتا پیامدهای مثبتی میتواند داشته باشد.
اما اگر ایران بخواهد غنیسازی را در حد بالای ۱۲درصد - حالا هم که ایران اعلام کرده غنیسازی در حد ۲۰ درصد انجام صورت گرفته - انجام بدهد و نظارت بر آنجا خارج از پیشپندارهایی باشد که اتحادیه اروپا و مهمتر از همه آژانس، چهار ماه پیش به ایران اطلاع داد، امکان تحصیل نتایج خوب از بغداد را بسیار کم میکند. بهخاطر اینکه این مسئله یکی از نگرانیهای بسیار مهم آژانس است.
در این چهارچوب ایران باید ارزیابی کند که غنیسازی در حد برآورده کردن نیازهای الکتریکی مشکل نخواهد بود، اما اگر بخواهیم از آن فراتر برویم، دومرتبه به بنبست بسیار بسیار جدی که در این چهار سال در آن قرار داشتهایم، برمیگردیم.
در روزهای اخیر علی باقری، معاون دبیر شورای عالی امنیت ایران با خانم هلگا اشمیت، معاون رییس شورای سیاسی و امنیتی اتحادیه اروپا دیداری داشته و از آماده شدن چارچوب توافق ایران و گروه ۵+۱ در گفتوگوهای استانبول سخن گفته است. از محتوای گفتوگوها در این دیدار چه اطلاعی دارید و فکر میکنید کشورهای غربی روی چه چیزهایی در استانبول توافق کردهاند که قرار است در آن چارچوب، مذاکرات در بغداد ادامه پیدا کنند؟
سرخط این گفتار همین پرسشی است که در سئوال شما مطرح شد و آن غنیسازی، کیفیت غنیسازی، درصد غنیسازی و نوع و میزان نظارت بود. ولیکن در چارچوب این صحبتها نگرانیهای دیگری هم بود. در ملاقاتی که پیش از گفتوگویهای بغداد انجام شده، این نگرانیها روی میز گذاشته شده تا در مذاکرات بغداد، مسائل دومرتبه دچار گره کور نشوند.
این نگرانیها در چارچوب برنامههای موازی ایران که به شکلی به خطر نظامی شدن پروژه هستهای ایران پیوند پیدا میکند، میگنجند. برنامههایی که در صورت تصمیم ایران به تولید سلاح اتمی، این توان را به ایران بدهد. این مسئله و میزان برد این سلاحها، یکی از سرخطهای بسیار بسیار جدی برای نگرانی اروپاست.
این نگرانیها همواره بوده و ما هرچه شفافتر در اینباره صحبت کنیم، امکان رسیدن به توافق بیشتر میشود. ولی فقط مسئله غنیسازی نیست. دو سوژهی دیگر هم وجود دارد که پیش از رفتن به بغداد نیاز است در مورد آنها تفاهم دامنهداری انجام شود.
به صورت تیتروار بگویید، آن دو مورد دیگر چیست؟
به خاطر حساسیتهای این سوژه، شاید سازنده نباشد که خیلی وارد جزییات بشویم. ولیکن ایران یکسری برنامههای در ظاهر پژوهشی در مورد فرستادن ماهواره و توان موشکی دارد که وقتی آنها را در کنار سوظنها یا سناریوهای منفی در مورد پروژه اتمی ایران بگذاریم، میتوانند بسیار نگران کننده باشند. حتی آژانس هم در گزارشی که چند هفته پیش منتشر کرد، به این مسئله اشاره کرد که فعالیتهای موشکی ایران بسیار نگرانکننده هستند.
مسئلهی بعدی هم به فعالیتهای پژوهشی ایران در چارچوب پژوهشهای هستهای است که جلوی آن علامت سئوال گذاشته شده است. در سه سال اخیر حداقل جلوی برخی از آن فعالیتها علامت سئوالی درمورد کاربرد نظامی وجود دارد.
البته میدانیم که در یک سال اخیر، این فعالیتها بسیار کمرنگ و حتی متوقف شدهاند. اما تمام این نگرانیها وجود دارند و هرچه ما شفافتر و آشکارتر و بدون پردهپوشی، این مسائل را روی میز بگذاریم، امکان پیدا کردن یک راهحل درازمدت و غیرشکننده برای ایران و آژانس خیلی بالاتر میرود.
پس از نشست استانبول۲، مقامات حکومتی و مقامات مذاکره کنندهی ایران، بارها خواستار برداشته شدن تحریمها شدند. در چه صورت ممکن است کشوهای غربی با ایران توافق کنند که تحریمها را گام به گام پایان دهند؟ آیا در اینباره بسته پیشنهادی مشخصی در مذاکرات بغداد به ایران ارائه داده خواهد شد؟
برای چنین پیشنهادی هنوز زود است. چون هنوز دو گره اصلی که آژانس با ایران در مورد پروژههای هستهای ایران و پژوهش اتمی ایران در پردیس داشته، باز نشده است.
تا این مشکلات از سر راه برداشته نشوند و به صورت بسیار شفاف و عملی حل نشوند، نه آژانس و نه گروه ۵+۱ ضروری و حتی مثبت نمیبینند که راجع به تحریمها صحبت کنند. چون در حالیکه هنوز کار عملی انجام نشده، بخواهید شرایط یا خواستههای طرف دیگر را بپذیرد، به شکلی به او میگویید که: "تمام سیاستهایی که تا بهحال در مورد انتقال نگرانیتان در چارچوب تحریمها داشتهاید، پایه واقعی نداشتهاند."
ولیکن هرگاه گروه مذاکره کنندگان از بغداد بازمیگردند و پیغام و ارزیابیشان این باشد که ایران به صورت جدی به دنبال همکاری و شفاف کردن برنامههای خود و در عین حال بازسازی روابط مثبت خود با آژانس و طبیعتا با غرب باشد، از نظر زمانی باید زیر ۱۲ ماه انتظار داشته باشیم که جدیترین این تحریمها، اگر به کلی برداشته نشوند، کاهش یابند.
مثلا تحریمها در این حد بمانند که شرکتها و نهادهایی که وابستگی مستقیم امنیتی به سپاه و نهادهای وابسته به سپاه دارند، در تحریم باشند، ولیکن بقیه اقتصاد ایران از تحریم بیرون بیاید.
هرگاه این سناریو اتفاق بیافتد - که به نظر من بسیار محتمل است- بد نیست ایران از الان در مورد فعالیتهای اقتصاوی سپاه بازنگری کند.
بخش خصوصی را به واردشدن در عرصه انرژی نفت و گاز تشویق کند تا زمانی که نخستین اقدامات برای برداشتن تحریمها شروع میشوند، در آن بخشها دیگر سپاه حاضر نباشد. وقتی عرصه انرژی نفت و گاز به شرکتهای واقعی بخش خصوصی واگذار شده باشند، این دو صنعت میتوانند از زیر ذرهبین تحریمها بیرون بیایند.
علاوه بر این علیاصغر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز جمعه ۱۵ اردیبهشت در گفتوگو با خبرگزاری رویترز "تعلیق غنیسازی و بستن سایت زیرزمینی فردو" را خط قرمز ایران عنوان کرد.
مهرداد عمادی مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا در گفتوگو با دویچه وله ضمن بررسی احتمال برداشتن تحریمهای بینالمللی علیه ایران در صورت موفقیت مذاکرات اتمی بغداد به نگرانیهای کشورهای غربی درباره ایران پرداخته است که در مذاکرات بعدی مطرح خواهند شد.
دور جدید مذاکرات گروه ۵ + ۱ با ایران در تاریخ ۲۳ ماه مه (۳ خرداد) در بغداد انجام خواهد گرفت. چند روز پیش از این نشست، در روزهای ۲۴ و ۲۵ اردیبهشت (۱۳ و ۱۴ ماه مه) ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وین مذاکره میکنند.
بشنوید: گفتوگو با مهرداد عمادی
دویچه وله: نماینده ایران در آژانس انرژی اتمی خط قرمز ایران برای مذاکرات را "توقف غنیسازی" اعلام کرده است. به این ترتیب درباره احتمال موفقیت مذاکرات اتمی بغداد چه فکر میکنید؟
مهرداد عمادی: اگر غنیسازی در حد ۵ درصد و حتی نزدیک این رقم باشد، در صورت شفاف بودن اینکه مواد غنیسازی شده در کجا نگهداری میشوند و نظارت وجود داشته باشد، این مسئله در چهارچوب حقوق ایران برای تولید انرژی هستهای است. تصور نمیکنم در صورتی که شفافسازی باشد، مشکلی در مورد پذیرش آن از سوی آژانس پیش بیاید و طبیعتا پیامدهای مثبتی میتواند داشته باشد.
اما اگر ایران بخواهد غنیسازی را در حد بالای ۱۲درصد - حالا هم که ایران اعلام کرده غنیسازی در حد ۲۰ درصد انجام صورت گرفته - انجام بدهد و نظارت بر آنجا خارج از پیشپندارهایی باشد که اتحادیه اروپا و مهمتر از همه آژانس، چهار ماه پیش به ایران اطلاع داد، امکان تحصیل نتایج خوب از بغداد را بسیار کم میکند. بهخاطر اینکه این مسئله یکی از نگرانیهای بسیار مهم آژانس است.
در این چهارچوب ایران باید ارزیابی کند که غنیسازی در حد برآورده کردن نیازهای الکتریکی مشکل نخواهد بود، اما اگر بخواهیم از آن فراتر برویم، دومرتبه به بنبست بسیار بسیار جدی که در این چهار سال در آن قرار داشتهایم، برمیگردیم.
در روزهای اخیر علی باقری، معاون دبیر شورای عالی امنیت ایران با خانم هلگا اشمیت، معاون رییس شورای سیاسی و امنیتی اتحادیه اروپا دیداری داشته و از آماده شدن چارچوب توافق ایران و گروه ۵+۱ در گفتوگوهای استانبول سخن گفته است. از محتوای گفتوگوها در این دیدار چه اطلاعی دارید و فکر میکنید کشورهای غربی روی چه چیزهایی در استانبول توافق کردهاند که قرار است در آن چارچوب، مذاکرات در بغداد ادامه پیدا کنند؟
سرخط این گفتار همین پرسشی است که در سئوال شما مطرح شد و آن غنیسازی، کیفیت غنیسازی، درصد غنیسازی و نوع و میزان نظارت بود. ولیکن در چارچوب این صحبتها نگرانیهای دیگری هم بود. در ملاقاتی که پیش از گفتوگویهای بغداد انجام شده، این نگرانیها روی میز گذاشته شده تا در مذاکرات بغداد، مسائل دومرتبه دچار گره کور نشوند.
این نگرانیها در چارچوب برنامههای موازی ایران که به شکلی به خطر نظامی شدن پروژه هستهای ایران پیوند پیدا میکند، میگنجند. برنامههایی که در صورت تصمیم ایران به تولید سلاح اتمی، این توان را به ایران بدهد. این مسئله و میزان برد این سلاحها، یکی از سرخطهای بسیار بسیار جدی برای نگرانی اروپاست.
این نگرانیها همواره بوده و ما هرچه شفافتر در اینباره صحبت کنیم، امکان رسیدن به توافق بیشتر میشود. ولی فقط مسئله غنیسازی نیست. دو سوژهی دیگر هم وجود دارد که پیش از رفتن به بغداد نیاز است در مورد آنها تفاهم دامنهداری انجام شود.
به صورت تیتروار بگویید، آن دو مورد دیگر چیست؟
به خاطر حساسیتهای این سوژه، شاید سازنده نباشد که خیلی وارد جزییات بشویم. ولیکن ایران یکسری برنامههای در ظاهر پژوهشی در مورد فرستادن ماهواره و توان موشکی دارد که وقتی آنها را در کنار سوظنها یا سناریوهای منفی در مورد پروژه اتمی ایران بگذاریم، میتوانند بسیار نگران کننده باشند. حتی آژانس هم در گزارشی که چند هفته پیش منتشر کرد، به این مسئله اشاره کرد که فعالیتهای موشکی ایران بسیار نگرانکننده هستند.
مسئلهی بعدی هم به فعالیتهای پژوهشی ایران در چارچوب پژوهشهای هستهای است که جلوی آن علامت سئوال گذاشته شده است. در سه سال اخیر حداقل جلوی برخی از آن فعالیتها علامت سئوالی درمورد کاربرد نظامی وجود دارد.
البته میدانیم که در یک سال اخیر، این فعالیتها بسیار کمرنگ و حتی متوقف شدهاند. اما تمام این نگرانیها وجود دارند و هرچه ما شفافتر و آشکارتر و بدون پردهپوشی، این مسائل را روی میز بگذاریم، امکان پیدا کردن یک راهحل درازمدت و غیرشکننده برای ایران و آژانس خیلی بالاتر میرود.
پس از نشست استانبول۲، مقامات حکومتی و مقامات مذاکره کنندهی ایران، بارها خواستار برداشته شدن تحریمها شدند. در چه صورت ممکن است کشوهای غربی با ایران توافق کنند که تحریمها را گام به گام پایان دهند؟ آیا در اینباره بسته پیشنهادی مشخصی در مذاکرات بغداد به ایران ارائه داده خواهد شد؟
برای چنین پیشنهادی هنوز زود است. چون هنوز دو گره اصلی که آژانس با ایران در مورد پروژههای هستهای ایران و پژوهش اتمی ایران در پردیس داشته، باز نشده است.
تا این مشکلات از سر راه برداشته نشوند و به صورت بسیار شفاف و عملی حل نشوند، نه آژانس و نه گروه ۵+۱ ضروری و حتی مثبت نمیبینند که راجع به تحریمها صحبت کنند. چون در حالیکه هنوز کار عملی انجام نشده، بخواهید شرایط یا خواستههای طرف دیگر را بپذیرد، به شکلی به او میگویید که: "تمام سیاستهایی که تا بهحال در مورد انتقال نگرانیتان در چارچوب تحریمها داشتهاید، پایه واقعی نداشتهاند."
ولیکن هرگاه گروه مذاکره کنندگان از بغداد بازمیگردند و پیغام و ارزیابیشان این باشد که ایران به صورت جدی به دنبال همکاری و شفاف کردن برنامههای خود و در عین حال بازسازی روابط مثبت خود با آژانس و طبیعتا با غرب باشد، از نظر زمانی باید زیر ۱۲ ماه انتظار داشته باشیم که جدیترین این تحریمها، اگر به کلی برداشته نشوند، کاهش یابند.
مثلا تحریمها در این حد بمانند که شرکتها و نهادهایی که وابستگی مستقیم امنیتی به سپاه و نهادهای وابسته به سپاه دارند، در تحریم باشند، ولیکن بقیه اقتصاد ایران از تحریم بیرون بیاید.
هرگاه این سناریو اتفاق بیافتد - که به نظر من بسیار محتمل است- بد نیست ایران از الان در مورد فعالیتهای اقتصاوی سپاه بازنگری کند.
بخش خصوصی را به واردشدن در عرصه انرژی نفت و گاز تشویق کند تا زمانی که نخستین اقدامات برای برداشتن تحریمها شروع میشوند، در آن بخشها دیگر سپاه حاضر نباشد. وقتی عرصه انرژی نفت و گاز به شرکتهای واقعی بخش خصوصی واگذار شده باشند، این دو صنعت میتوانند از زیر ذرهبین تحریمها بیرون بیایند.
به گزارش بانک مرکزی هزینه تولید داخلی در یک سال بیش از ۳۴ درصد
افزایش داشته است. وزیر صنعت در یک نشست خبری اعتراف کرد که بسیاری از
صنایع "در حاشیه زیان کار میکنند" و باید قیمتها را بالاتر ببرند.
شعار سال ۱۳۹۱ خورشیدی از سوی رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای «تولید
ملى، حمایت از كار و سرمایهى ایرانى» تعیین شده است. او در پیام نوروزی
خود از دستاندرکاران عرصه اقتصادی و مردم دعوت کرد "امسال را سال رونق
تولید داخلى قرار بدهند."
از ابتدای سال جاری کمتر روزی است که خبرهای نگران کنندهای در مورد افزایش واردات، تعطیلی کارگاههای تولیدی و بالارفتن قیمتها منتشر نشود. این اخبار که همچنان در مواردی با شعارپردازیهای مقامهای حکومتی درباره رونق تولید داخلی تکذیب میشود، بیش از پیش در اظهارات مسئولان تایید و در آمار رسمی منعکس میگردد.
شیر با قیمت مدتدار
مهدی غضنفری، وزیر صنعت، معدن و تجارت روز شنبه، ۱۶ اردیبهشت در یک نشست خبری شرکت کرد تا به پرسشهای خبرنگاران در مورد علت گرانیهای افسارگسیختهی اخیر پاسخ دهد. غضنفری در ابتدای این نشست به اهل رسانه توصیه کرد "نباید به اخبار صنعت در مقایسه با اخبار حوزه تجارت كمتوجهی كنند." به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) او تاکید میکند "باید در سال تولید ملی به اخبار حوزه صنعت بیشتر توجه شود."
در ادامهی این نشست یکی از خبرنگاران با اشاره به کاهش تولید شیر و گرانی فرآوردهای لبنی گفت «وضعیت به گونهای شده كه روی برچسب قیمت شیر نوشته میشود، این قیمت فقط مربوط به ۱۰ روز است.» بنابر این گزارش غضنفری در پاسخ، با اعتراف به این که چنین کاری سابقه نداشته اما اتفاق افتاده گفت «البته ما تلاش خود را كردیم و شیب قیمت در حال معكوس شدن است.»
تصمیم دولت برای گران شدن گندم
یک روز پیش از ادعای وزیر صنعت در مورد "معکوس شدن شیب قیمت شیر" محمد رضا اسماعیلی مدیرعامل اتحادیه تعاونیهای تولیدکنندگان فرآوردهای لبنی از کمیاب شدن شیر خام به دلیل بالا رفتن هزینههای تولید خبر داده بود. خبرگزاری فارس ۱۵ اردیبهشت از قول اسماعیلی نوشت گرچه قیمت شیر به نسبت فروردین ماه گذشته ۹۰ درصد افزایش داشته تولید کنندگان میگویند با توجه به بالا رفتن هزینهها ادامهی کار صرفه اقتصادی ندارد.
اسماعیلی به خبرگزاری فارس گفته است در حال حاضر کارخانههای مواد لبنی با یک پنجم ظرفیت خود کار میکنند و به دلیل بالا بودن هزینهها مجبور به اخراج کارگران و افزایش قیمتها شدهاند. همزمان، خبرگزاری مهر نیز گزارش داد، با تصویب دولت، قیمت فروش هر کیلوگرم گندم توسط شرکت بازرگانی دولتی به کارخانجات آرد و سایر متقاضیان از ۳۶۰ به ۴۴۰ تومان افزایش یافته است. این خبرگزاری ۱۵ اردیبهشت نوشت «با توجه به این مصوبه، احتمال افزایش مجدد قیمت نان در آیندهای نزدیک وجود دارد.»
افزایش هزینه تولید، صنعت زمینگیر داخلی
موضوع رکود تولید داخلی نیز از مسائلی بود که در نشست خبری روز شنبه
مطرح شد. به گزارش ایسنا خبرنگار روزنامه همشهری به غضنفری گفت «ما با خیلی
از صنایع كه صحبت میكنیم، آنها عنوان میكنند كه صنعت كشور در حال
زمینخوردن است.» وزیر صنعت، معدن و بازرگانی در پاسخ گفته است «برخی صنایع
در حاشیه زیان كار میكنند و اگر قیمت خود را بالا نبرند، وضعیت آنها بدتر
میشود.»
تازهترین آمار بانک مرکزی از "شاخص بهای تولید کننده" نشان میدهد هزینهی تولید در داخل کشور در سال ۹۰ نسبت به سال پیش، بیش از ۳۴ درصد افزایش داشته است. میزان افزایش در سال ۸۹ نسبت به ۸۸ اندکی کمتر از ۱۷ درصد بوده است. ظاهرا اجرای قانون موسوم به هدفمندی یارانهها، کاهش شدید ارزش پول ملی و افزایش بهای مواد اولیه وارداتی در این وضعیت نقش مهمی داشته است.
روزنامه دنیای اقتصاد روز شنبه ۱۵ اردیبهشت نوشت «برخی کارشناسان معتقدند ویژگی شاخص بهای تولیدکننده "پیشنگری" است. این شاخص نشاندهنده میزان افزایش هزینههای یک تولیدکننده است. بنابراین این شاخص در آینده تاثیر مستقیمی بر شاخص بهای کالاها و خدمات دارد.»
رشد اجتنابناپذیر تورم
کارشناسان اقتصادی میگویند بخشی از تولید داخلی در ایران وابسته به واردات کالاهای واسطهای و مواد اولیه است. نوسان شدید بهای ارزهای خارجی در شش ماه گذشته و کاهش ارزش ریال به گرانی این کالاها منجر شده که به ناچار باعث گران شدن محصولات داخلی میشود. عباس شاکری استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی به روزنامهی دنیای اقتصاد میگوید «با این حساب، افزایش قیمت تمام شده کالاها رخ خواهد داد، بنابراین رشد تورم در سال جاری اجتنابناپذیر است.»
عباس شاکری در ادامه میافزاید «تولیدکننده با افزایش هزینههای تولید، مجبور به قیمتگذاری کالای خود با ملاحظات خاصی است؛ دولت نیز نمیخواهد که تورم بالایی در سال ۹۱ رخ دهد؛ بنابراین واردات کالا دمدستیترین مکانیسم مورد استفاده است؛ حال آنکه چنین سیاستی میتواند به زیان تولید تمام شود.»
واردات بیرویه و تاثیر مخرب آن بر تولید داخلی یکی از انتقادهای اصلی به سیاستهای اقتصادی و بازرگانی دولت محمود احمدینژاد محسوب میشود. برابر تازهترین گزارشهای گمرک و بانک مرکزی واردات کالا به کشور با افزایش چشمگیر در سالهای اخیر به ۲۸۶ میلیارد دلار در فاصله سالهای ۸۶ تا ۹۰ رسیده است. دولت اخیرا مجوز واردات ۲۴ میلیارد دلار کالا از خارج را صادر کرده است.
از ابتدای سال جاری کمتر روزی است که خبرهای نگران کنندهای در مورد افزایش واردات، تعطیلی کارگاههای تولیدی و بالارفتن قیمتها منتشر نشود. این اخبار که همچنان در مواردی با شعارپردازیهای مقامهای حکومتی درباره رونق تولید داخلی تکذیب میشود، بیش از پیش در اظهارات مسئولان تایید و در آمار رسمی منعکس میگردد.
شیر با قیمت مدتدار
مهدی غضنفری، وزیر صنعت، معدن و تجارت روز شنبه، ۱۶ اردیبهشت در یک نشست خبری شرکت کرد تا به پرسشهای خبرنگاران در مورد علت گرانیهای افسارگسیختهی اخیر پاسخ دهد. غضنفری در ابتدای این نشست به اهل رسانه توصیه کرد "نباید به اخبار صنعت در مقایسه با اخبار حوزه تجارت كمتوجهی كنند." به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) او تاکید میکند "باید در سال تولید ملی به اخبار حوزه صنعت بیشتر توجه شود."
در ادامهی این نشست یکی از خبرنگاران با اشاره به کاهش تولید شیر و گرانی فرآوردهای لبنی گفت «وضعیت به گونهای شده كه روی برچسب قیمت شیر نوشته میشود، این قیمت فقط مربوط به ۱۰ روز است.» بنابر این گزارش غضنفری در پاسخ، با اعتراف به این که چنین کاری سابقه نداشته اما اتفاق افتاده گفت «البته ما تلاش خود را كردیم و شیب قیمت در حال معكوس شدن است.»
تصمیم دولت برای گران شدن گندم
یک روز پیش از ادعای وزیر صنعت در مورد "معکوس شدن شیب قیمت شیر" محمد رضا اسماعیلی مدیرعامل اتحادیه تعاونیهای تولیدکنندگان فرآوردهای لبنی از کمیاب شدن شیر خام به دلیل بالا رفتن هزینههای تولید خبر داده بود. خبرگزاری فارس ۱۵ اردیبهشت از قول اسماعیلی نوشت گرچه قیمت شیر به نسبت فروردین ماه گذشته ۹۰ درصد افزایش داشته تولید کنندگان میگویند با توجه به بالا رفتن هزینهها ادامهی کار صرفه اقتصادی ندارد.
اسماعیلی به خبرگزاری فارس گفته است در حال حاضر کارخانههای مواد لبنی با یک پنجم ظرفیت خود کار میکنند و به دلیل بالا بودن هزینهها مجبور به اخراج کارگران و افزایش قیمتها شدهاند. همزمان، خبرگزاری مهر نیز گزارش داد، با تصویب دولت، قیمت فروش هر کیلوگرم گندم توسط شرکت بازرگانی دولتی به کارخانجات آرد و سایر متقاضیان از ۳۶۰ به ۴۴۰ تومان افزایش یافته است. این خبرگزاری ۱۵ اردیبهشت نوشت «با توجه به این مصوبه، احتمال افزایش مجدد قیمت نان در آیندهای نزدیک وجود دارد.»
افزایش هزینه تولید، صنعت زمینگیر داخلی
تازهترین آمار بانک مرکزی از "شاخص بهای تولید کننده" نشان میدهد هزینهی تولید در داخل کشور در سال ۹۰ نسبت به سال پیش، بیش از ۳۴ درصد افزایش داشته است. میزان افزایش در سال ۸۹ نسبت به ۸۸ اندکی کمتر از ۱۷ درصد بوده است. ظاهرا اجرای قانون موسوم به هدفمندی یارانهها، کاهش شدید ارزش پول ملی و افزایش بهای مواد اولیه وارداتی در این وضعیت نقش مهمی داشته است.
روزنامه دنیای اقتصاد روز شنبه ۱۵ اردیبهشت نوشت «برخی کارشناسان معتقدند ویژگی شاخص بهای تولیدکننده "پیشنگری" است. این شاخص نشاندهنده میزان افزایش هزینههای یک تولیدکننده است. بنابراین این شاخص در آینده تاثیر مستقیمی بر شاخص بهای کالاها و خدمات دارد.»
رشد اجتنابناپذیر تورم
کارشناسان اقتصادی میگویند بخشی از تولید داخلی در ایران وابسته به واردات کالاهای واسطهای و مواد اولیه است. نوسان شدید بهای ارزهای خارجی در شش ماه گذشته و کاهش ارزش ریال به گرانی این کالاها منجر شده که به ناچار باعث گران شدن محصولات داخلی میشود. عباس شاکری استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی به روزنامهی دنیای اقتصاد میگوید «با این حساب، افزایش قیمت تمام شده کالاها رخ خواهد داد، بنابراین رشد تورم در سال جاری اجتنابناپذیر است.»
عباس شاکری در ادامه میافزاید «تولیدکننده با افزایش هزینههای تولید، مجبور به قیمتگذاری کالای خود با ملاحظات خاصی است؛ دولت نیز نمیخواهد که تورم بالایی در سال ۹۱ رخ دهد؛ بنابراین واردات کالا دمدستیترین مکانیسم مورد استفاده است؛ حال آنکه چنین سیاستی میتواند به زیان تولید تمام شود.»
واردات بیرویه و تاثیر مخرب آن بر تولید داخلی یکی از انتقادهای اصلی به سیاستهای اقتصادی و بازرگانی دولت محمود احمدینژاد محسوب میشود. برابر تازهترین گزارشهای گمرک و بانک مرکزی واردات کالا به کشور با افزایش چشمگیر در سالهای اخیر به ۲۸۶ میلیارد دلار در فاصله سالهای ۸۶ تا ۹۰ رسیده است. دولت اخیرا مجوز واردات ۲۴ میلیارد دلار کالا از خارج را صادر کرده است.
بیش از ۴۰۰ تن از فعالان مدنی ایرانی با امضای بیانیهای خواستار
آزادی بیقید و شرط نرگس محمدی شدهاند. گروه دیگری متجاوز از ۳۰۰ نفر نیز
نامهای به احمد شهید نوشته و از او خواستهاند برای آزادی نرگس محمدی تلاش
کند.
دهها نفر از فعالان عرصههای حقوق زنان، کارگران، دانشجویان در نوشتهای
خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی از آنان خواستهاند که دست از پرونده سازی
علیه کنشگران مدنی برداشته و به خشونت علیه فعالان اجتماعی و سیاسی پایان
دهند.
در این نوشته آمده که نرگس محمدی زندگی خود را وقف دستیابی به جامعهای عاری از بیعدالتی و تبعیض کرده و قوه قضاییه جمهوری اسلامی بهجای قدرشناسی این فعالیتها، او را بازداشت و موادی از اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض کرده است.
امضاءکنندگان این نامه پرسیدهاند که چرا "دفاع از حقوق بشر" میتواند در ایران جرم تلقی شود و چرا باید دو کودک خردسال به دلیل دفاع مادرشان از حقوق شهروندی و انسانی متحمل خشونت دولتی شوند؟
در بخشی از این نامه آمده که دولتها، طبق ماده ۳ پیمان نامه جهانی حقوق کودک موظفند در هر اقدامی منافع کودک را در نظر گیرند و محروم کردن فرزندان نرگس محمدی از بودن در کنار مادرشان، نقض صریح ماده ۹ پیماننامه حقوق کودک به شمار میرود.
در پای این بیانیه نام نهادهایی چون ائتلاف بینالمللی علیه خشونت در ایران، کمیته گزارشگران حقوق بشرو حامیان مادران پارک لاله در ایتالیا، دورتموند، فرانکفورت،هامبورگ و لس آنجلس نیز به چشم میخورد.
گروه پرشمار دیگری از چهرههای فرهنگی، سیاسی و مدنی ایرانی نیز نامهای به احمد شهید در باره شرایط نرگس محمدی نوشتهاند. آنها در این نامه به شرح بیماری خانم محمدی و نقض حقوق کودکان وی پرداخته و گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل برای ایران را به اقدام جهت آزادی وی فراخواندهاند.
در قسمتی از این نامه آمده که «زندانی کردن نرگس محمدی ظلمی بزرگ و نقض حقوق فرزندان خردسال اوست که بارها شاهد بازداشت والدین خود و حمله ماموران به خانهشان بوده و اینک از سرپرستی هر دو محروم شدهاند.»
این گروه از احمد شهید خواستهاند با گزارش مستمر نقض حقوق بشر در ایران، بر لزوم سفر به این کشور و دیدار با زندانیان مختلف و خانوادههای آنها اصرار ورزد.
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر ایران در روز شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ در منزل والدین خود در زنجان دستگیر و برای اجرای حکم شش سال حبس به زندان اوین منتقل شده است.
نرگس محمدی پیش از این نیز به اتهام "اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و تبلیغ علیه نظام" بازداشت شده است. او در زندان به بیماری عصبی مبتلا شد و پس از محرومیت از ادامه کار، برای حفظ آرامش خود و فرزندانش نزد خانوادهاش در زنجان رفت.
تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی از فعالان سیاسی شناخته شده در ایران است که بیش از ۱۴ سال از عمر خود را در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرده است. رحمانی بهتازگی از ایران خارج شده اما نرگس محمدی تصمیم گرفت در ایران و نزد دختر و پسر خردسال دوقلوی خود بماند.
نرگس محمدی در تنها تماس تلفنی خود پس از بازداشت عنوان کرده که به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است. تقی رحمانی در گفتگو با دویچهوله احتمال گشوده شدن پرونده جدیدی برای همسرش را منتفی ندانسته است.
در این نوشته آمده که نرگس محمدی زندگی خود را وقف دستیابی به جامعهای عاری از بیعدالتی و تبعیض کرده و قوه قضاییه جمهوری اسلامی بهجای قدرشناسی این فعالیتها، او را بازداشت و موادی از اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض کرده است.
امضاءکنندگان این نامه پرسیدهاند که چرا "دفاع از حقوق بشر" میتواند در ایران جرم تلقی شود و چرا باید دو کودک خردسال به دلیل دفاع مادرشان از حقوق شهروندی و انسانی متحمل خشونت دولتی شوند؟
در بخشی از این نامه آمده که دولتها، طبق ماده ۳ پیمان نامه جهانی حقوق کودک موظفند در هر اقدامی منافع کودک را در نظر گیرند و محروم کردن فرزندان نرگس محمدی از بودن در کنار مادرشان، نقض صریح ماده ۹ پیماننامه حقوق کودک به شمار میرود.
در پای این بیانیه نام نهادهایی چون ائتلاف بینالمللی علیه خشونت در ایران، کمیته گزارشگران حقوق بشرو حامیان مادران پارک لاله در ایتالیا، دورتموند، فرانکفورت،هامبورگ و لس آنجلس نیز به چشم میخورد.
گروه پرشمار دیگری از چهرههای فرهنگی، سیاسی و مدنی ایرانی نیز نامهای به احمد شهید در باره شرایط نرگس محمدی نوشتهاند. آنها در این نامه به شرح بیماری خانم محمدی و نقض حقوق کودکان وی پرداخته و گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل برای ایران را به اقدام جهت آزادی وی فراخواندهاند.
در قسمتی از این نامه آمده که «زندانی کردن نرگس محمدی ظلمی بزرگ و نقض حقوق فرزندان خردسال اوست که بارها شاهد بازداشت والدین خود و حمله ماموران به خانهشان بوده و اینک از سرپرستی هر دو محروم شدهاند.»
این گروه از احمد شهید خواستهاند با گزارش مستمر نقض حقوق بشر در ایران، بر لزوم سفر به این کشور و دیدار با زندانیان مختلف و خانوادههای آنها اصرار ورزد.
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر ایران در روز شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ در منزل والدین خود در زنجان دستگیر و برای اجرای حکم شش سال حبس به زندان اوین منتقل شده است.
نرگس محمدی پیش از این نیز به اتهام "اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و تبلیغ علیه نظام" بازداشت شده است. او در زندان به بیماری عصبی مبتلا شد و پس از محرومیت از ادامه کار، برای حفظ آرامش خود و فرزندانش نزد خانوادهاش در زنجان رفت.
تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی از فعالان سیاسی شناخته شده در ایران است که بیش از ۱۴ سال از عمر خود را در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرده است. رحمانی بهتازگی از ایران خارج شده اما نرگس محمدی تصمیم گرفت در ایران و نزد دختر و پسر خردسال دوقلوی خود بماند.
نرگس محمدی در تنها تماس تلفنی خود پس از بازداشت عنوان کرده که به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است. تقی رحمانی در گفتگو با دویچهوله احتمال گشوده شدن پرونده جدیدی برای همسرش را منتفی ندانسته است.
روز پنجم ماه مه، صدها تظاهرکننده در توکیو، خاموش شدن آخرین
رآکتور فعال ژاپن را جشن گرفتند. کشوری که زمانی پرچمدار فنآوری هستهای
در جهان بود، در مدتی کوتاه توقف تمام نیروگاههای هستهای خود را تجربه
میکند.
روز پنجم ماه مه ۲۰۱۲ هم برای موافقان و هم برای مخالفان انرژی اتمی در
ژاپن روز تعیینکنندهای محسوب میشود، زیرا در این روز فعالیت آخرین
نیروگاه هستهای ژاپن متوقف شد.
به این ترتیب ژاپن در مدت یک سال توانسته فعالیت تمام تأسیسات هستهای خود را به حالت تعلیق درآورد. احتمال میرود که توقف فعالیت نیروگاههای هستهای در این کشور به طور موقت باشد.
تحول رادیکال افکار عمومی
ژاپن پیش از زمینلرزه و تسونامی در مارس سال ۲۰۱۱ میلادی با ۴۵ نیروگاه هستهای و تولید ۳۰ درصد برق مورد نیاز خود با انرژی هستهای یکی از پرچمداران ملتهای هستهای در جهان محسوب میشد. اما با خاموش شدن نیروگاههای هستهای در یک سال گذشته، ژاپن ناچار شده برای تأمین انرژی مورد نیاز خود، واردات میزان گاز طبیعی مایع و نفت خام را افزایش دهد.
حادثه فوکوشیما منجر به تحول ناگهانی در افکار عمومی نسبت به انرژی
هستهای در این کشور شد. در نظرسنجی تازهای در ژاپن ۸۰ درصد از جمعیت این
کشور طرفدار پایان دادن به تولید انرژی هستهای هستند. هر نیروگاه هستهای
در ژاپن بایستی هر ۱۳ ماه یک بار برای انجام تعمیرات سالانه به طور کامل
خاموش شود.
پس از تخریب نیروگاه هستهای فوکوشیما بر اثر سونامی، فعالیت نیروگاههای هستهای خاموش شده تنها در صورت موافقت پارلمانهای محلی میتواند دوباره از سر گرفته شود. اما تا به حال تمام این پارلمانها از اعلام موافقت خودداری کردهاند.
دولت ژاپن تلاش کرده است با اینگونه اقدامات اعتماد مردم نسبت به امنیت نیروگاههای هستهای را دوباره بدست آورد، اما ژاپنیها ظاهرا به این راحتی تحت تأثیر قرار نمیگیرند. بویژه ساکنان شهرهایی که در نزدیکی نیروگاههای هستهای هستند، پس از زمینلرزه سال ۲۰۱۱از اینکه به علت وقوع حوادث طبیعی دوباره گرفتار فاجعهای هستهای شوند، وحشت دارند.
ماساشی گوتو، مهندس سابق نیروگاههای هستهای ژاپن در این مورد میگوید: «اقدامات اخیر دولت برای بالا بردن میزان امنیت نیروگاههای هستهای چندان مؤثر نیستند. این اقدامات تنها شامل بررسی اسناد مربوط به نیروگاهها و سپس دستور ساختن دیوارهای محافظ بلندتر در برابر امواج سونامی و مجهزتر کردن آتشنشانی در این نیروگاهها است. اما در مورد خود رآکتورها و مقاومت آنها در برابر زمینلرزه هیچ تغییری صورت نگرفته است. به همین دلیل احتمال وقوع حادثهای شبیه به آنچه در فوکوشیما رخ داد همچنان خیلی زیاد است.»
تمایل دولت ژاپن به راهاندازی مجدد نیروگاهها
با وجود تمام مخالفتهایی که بر ضد راهاندازی مجدد نیروگاههای هستهای وجود دارد، دولت این کشور همچنان در تکاپوی این است که یکی از این نیروگاهها هر چه سریعتر فعالیت خود را دوباره از سر گیرد. به گفتهی وزیر بازرگانی ژاپن نیروگاه "اویی" (Oii) در غرب ژاپن در مقابل حوادث طبیعی به اندازه کافی ایمن است. اما مقامات محلی تا به حال با راهاندازی دوبارهی این نیروگاه موافقت نکردهاند.
به این ترتیب ژاپن در مدت یک سال توانسته فعالیت تمام تأسیسات هستهای خود را به حالت تعلیق درآورد. احتمال میرود که توقف فعالیت نیروگاههای هستهای در این کشور به طور موقت باشد.
تحول رادیکال افکار عمومی
ژاپن پیش از زمینلرزه و تسونامی در مارس سال ۲۰۱۱ میلادی با ۴۵ نیروگاه هستهای و تولید ۳۰ درصد برق مورد نیاز خود با انرژی هستهای یکی از پرچمداران ملتهای هستهای در جهان محسوب میشد. اما با خاموش شدن نیروگاههای هستهای در یک سال گذشته، ژاپن ناچار شده برای تأمین انرژی مورد نیاز خود، واردات میزان گاز طبیعی مایع و نفت خام را افزایش دهد.
پس از تخریب نیروگاه هستهای فوکوشیما بر اثر سونامی، فعالیت نیروگاههای هستهای خاموش شده تنها در صورت موافقت پارلمانهای محلی میتواند دوباره از سر گرفته شود. اما تا به حال تمام این پارلمانها از اعلام موافقت خودداری کردهاند.
دولت ژاپن تلاش کرده است با اینگونه اقدامات اعتماد مردم نسبت به امنیت نیروگاههای هستهای را دوباره بدست آورد، اما ژاپنیها ظاهرا به این راحتی تحت تأثیر قرار نمیگیرند. بویژه ساکنان شهرهایی که در نزدیکی نیروگاههای هستهای هستند، پس از زمینلرزه سال ۲۰۱۱از اینکه به علت وقوع حوادث طبیعی دوباره گرفتار فاجعهای هستهای شوند، وحشت دارند.
ماساشی گوتو، مهندس سابق نیروگاههای هستهای ژاپن در این مورد میگوید: «اقدامات اخیر دولت برای بالا بردن میزان امنیت نیروگاههای هستهای چندان مؤثر نیستند. این اقدامات تنها شامل بررسی اسناد مربوط به نیروگاهها و سپس دستور ساختن دیوارهای محافظ بلندتر در برابر امواج سونامی و مجهزتر کردن آتشنشانی در این نیروگاهها است. اما در مورد خود رآکتورها و مقاومت آنها در برابر زمینلرزه هیچ تغییری صورت نگرفته است. به همین دلیل احتمال وقوع حادثهای شبیه به آنچه در فوکوشیما رخ داد همچنان خیلی زیاد است.»
تمایل دولت ژاپن به راهاندازی مجدد نیروگاهها
با وجود تمام مخالفتهایی که بر ضد راهاندازی مجدد نیروگاههای هستهای وجود دارد، دولت این کشور همچنان در تکاپوی این است که یکی از این نیروگاهها هر چه سریعتر فعالیت خود را دوباره از سر گیرد. به گفتهی وزیر بازرگانی ژاپن نیروگاه "اویی" (Oii) در غرب ژاپن در مقابل حوادث طبیعی به اندازه کافی ایمن است. اما مقامات محلی تا به حال با راهاندازی دوبارهی این نیروگاه موافقت نکردهاند.
با اعلام نتایج نهایی انتخابات میان دورهای مجلس نهم تکلیف
کرسیهای اشغال نشده روشن شد. به رغم ادعای پیروزی جبهه متحد، ظاهرا هیچ یک
از جناحهای اصولگرایان به اکثریت قاطع کرسیها مجلس دست نیافتهاند.
تجربه دورههای پیشین مجلس شورای اسلامی، به ویژه دو دورهی گذشته نشان
میدهد شماری از نمایندگان در استفاده از حق رای خود تابع نظر فراکسیونی که
ظاهرا به آن تعلق دارند نیستند؛ شمار بزرگتری نشان دادهاند که تبعیت از
اوامر رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای را بر نظرات شخصی، تصمیمهای جناحی
و نیازهای حوزهی انتخابیه خود ارجح میدانند.
مرزهای نامشخص "نمایندگان منتخب"
با انصراف مهمترین تشکلهای جناح اصلاحطلبان ظاهرا رقابت اصلی برای تصاحب کرسیهای مجلس نهم به جبهه متحد اصولگرایان، جبهه پایداری و دیگر گروههای اصولگرا واگذار شد. مواضع افراد منتسب به این گروهها در مورد مسائل مختلف حکایت از آن دارد که هر یک در مواردی میتوانند در ائتلاف با گروه ظاهرا رقیب وارد صحنه شوند.
وضعیت کسانی مانند علی مطهری میتواند گویای آشفتگی جایگاه واقعی کسانی باشد که به عنوان "نماینده منتخب مردم" بر صندلیهای بهارستان تکیه میزنند اما زد و بندهای پشت پرده و رقابتهای پنهانی که مردم از آن بیخبرند تعیین کننده اصلی تصمیمگیریهای آنها هستند؛ مطهری خود را تا آخرین لحظه وابسته به جبهه متحد میدانست اما آنگونه که خودش گفته با دخالت سر لیست این جبهه، غلامعلی حدادعادل از فهرست انتخاباتی این گروه کنارگذاشته شد.
از سوی دیگر حدادعادل به عنوان نفر اول تهران از جبهه متحد نه تنها از افراد اصلی جبهه پایداری نیز بود که فرد مورد نظر این جریان برای جانشینی رئیس فعلی مجلس علی لاریجانی شناخته میشود.
نگرانی از تشکیل دو فراکسیون اصولگرایان
ناظران نخستین رویارویی گروههای مختلف اصولگرا را در رقابت بر سر ریاست مجلس نهم و میان حدادعادل و لاریجانی ارزیابی میکنند. بر این اساس اگر تا آن زمان "مصلحتاندیشیهای" مقامهای ارشد نظام برای یکی از این دو نقش دیگری خارج از مجلس در نظر نگیرد وزنکشی در مجلس نادقیق بودن مرزهای ادعایی در مورد گروهبندیهای سیاسی را آشکار خواهد کرد.
علیرضا زاکانی رئیس ستاد انتخاباتی جبهه متحد میگوید اکثریت راهیافتگان به مجلس در دو دور انتخابات نامزدان این جبهه بودهاند. به رغم این او معتقد است اصولگرایان اگر با دو فراکسیون متحد و پایداری در مجلس فعالیت کنند اشتباه بزرگی مرتکب شدهاند. خبرگزاری مهر عصر شنبه، ۱۶ اردیبهشت از قول زاکانی نوشت «اصولگرایان نباید تن به شکاف داده و خود را اسیر اسامی کنند این کار مجلس نهم را مجلسی سیاسی و پر تنش خواهد کرد.»
۲۳ درصد نمایندگان، مشترک بین دو جبهه
برخلاف نظر زاکانی جبهه پایداری اعلام کرده است که در فراکسیونی با همین نام در مجلس نهم فعالیت خواهد کرد. محمدجواد ابطحی، نماینده خمینیشهر در گفتگو با سایت خبرآنلاین ضمن بیان این مطلب گفته است، جبهه پایداری خود فرزند فراکسیونی است که "جمعی از نمایندگان حامی دولت در اعتراض به روند مدیریت فراکسیون اصولگرایان در مجلس هشتم" تشکیل دادند. ریاست این فراکسیون بر عهده لاریجانی است.
مطابق نموداری که سایت خبرآنلاین منتشر کرده از سی نفری که به عنوان نماینده تهران در دور اول و دوم به مجلس راه یافتهاند ۴۰ درصد نامزدان اختصاصی جبهه متحد و ۳۰ درصد متعلق به جبهه پایداری بودهاند. ۲۳ درصد نمایندگان نیز در فهرست هر دو جبهه بودهاند و ۷ درصد به لیست موسوم به "صدای ملت" تعلق داشتهاند که خود را منتقدان دولت نیز مینامیدند.
پایداری و جبهه متحد مدعی اکثریت تهران
منابع مختلف خبری، بسته به میزان نزدیکی به یکی از گرایشها نمایندگان مشترک میان فهرستها را به تشکل مورد نظر خود منسوب میکنند. خبرگزاری مهر در گزارشی نوشت، جبهه متحد اصولگرایان با احتساب کاندیداهای مشترک ۶۴ درصد کرسیهای تهران را به خود اختصاص داده است. سایت رجانیوز نیز در گزارشی مینویسد از سی نماینده تهران ۱۶ نفرشان افراد مورد حمایت جبهه پایداری بودهاند.
سایت رجانیوز میگوید در مجموع ۸۵ نفر از راه یافتگان به مجلس نهم افراد مورد حمایت جبهه پایداری هستند. اگر اطلاعات منتشر شده در سایتهای مختلف خبری قابل اعتماد میبود بزرگترین فراکسیون مجلس نهم باید به افراد "مستقل" تعلق داشته باشد.
بر اساس نمودار تفکیکی رجانیوز از گرایش سیاسی انتخاب شدگان بیش از صد نمایندهی مجلس آینده افراد "مستقل" خواهند بود. اگر ادعای استقلال این افراد و تعداد نمایندگان جبهه پایداری را بپذیریم اکثریتی که جبهه متحد مدعی در اختیار داشتن آن است شامل حدود یک سوم کرسیها بیشتر نمیشود.
پدیدهی ناشناسی با عنوان "نمایندگان مستقل"
تجربهی سالهای گذشته نشان میدهد که پدیدهای به عنوان "نمایندهی مستقل" در قوهی قانونگذاری نظام جمهوری اسلامی شناخته شده نیست. ابهام در مورد مواضع سیاسی این افراد به همان اندازه است که ناروشنی در مورد برخی مواضع کسانی که به یکی از جبههها وابستگی علنی دارند؛ شماری از اعضای جبههی پایداری که خود را فرزند فراکسیون حامی دولت میخوانند امروز پرچم مخالفت با محمود احمدینژاد را بلند کردهاند.
از سوی دیگر اکثریت جبهه متحد که حدادعادل را سرلیست خود در تهران معرفی کرد با ریاست او بر مجلس مخالف است. جبهه پایداری نیز مدتی است کارزار مخالفت و حمله به لاریجانی را به راه انداخته تا زمینهی تغییر در هیات رئیسه را فراهم کند. حمید رسایی، عضو ارشد این جبهه در یادداشتی زیر عنوان "چرا باید به ریاست حداد عادل بر مجلس نهم فکر کرد" او را کسی توصیف میکند که تبعیت خود را از خامنهای اثبات کرده است. او همچنین با انتقاد از لاریجانی مینویسد «به جرأت میتوان گفت که حدادعادل در دوره ریاست خود، مجلس را در اختیار اشارتهای هاشمی رفسنجانی قرار نداد.»
مرزهای نامشخص "نمایندگان منتخب"
با انصراف مهمترین تشکلهای جناح اصلاحطلبان ظاهرا رقابت اصلی برای تصاحب کرسیهای مجلس نهم به جبهه متحد اصولگرایان، جبهه پایداری و دیگر گروههای اصولگرا واگذار شد. مواضع افراد منتسب به این گروهها در مورد مسائل مختلف حکایت از آن دارد که هر یک در مواردی میتوانند در ائتلاف با گروه ظاهرا رقیب وارد صحنه شوند.
وضعیت کسانی مانند علی مطهری میتواند گویای آشفتگی جایگاه واقعی کسانی باشد که به عنوان "نماینده منتخب مردم" بر صندلیهای بهارستان تکیه میزنند اما زد و بندهای پشت پرده و رقابتهای پنهانی که مردم از آن بیخبرند تعیین کننده اصلی تصمیمگیریهای آنها هستند؛ مطهری خود را تا آخرین لحظه وابسته به جبهه متحد میدانست اما آنگونه که خودش گفته با دخالت سر لیست این جبهه، غلامعلی حدادعادل از فهرست انتخاباتی این گروه کنارگذاشته شد.
از سوی دیگر حدادعادل به عنوان نفر اول تهران از جبهه متحد نه تنها از افراد اصلی جبهه پایداری نیز بود که فرد مورد نظر این جریان برای جانشینی رئیس فعلی مجلس علی لاریجانی شناخته میشود.
نگرانی از تشکیل دو فراکسیون اصولگرایان
ناظران نخستین رویارویی گروههای مختلف اصولگرا را در رقابت بر سر ریاست مجلس نهم و میان حدادعادل و لاریجانی ارزیابی میکنند. بر این اساس اگر تا آن زمان "مصلحتاندیشیهای" مقامهای ارشد نظام برای یکی از این دو نقش دیگری خارج از مجلس در نظر نگیرد وزنکشی در مجلس نادقیق بودن مرزهای ادعایی در مورد گروهبندیهای سیاسی را آشکار خواهد کرد.
علیرضا زاکانی رئیس ستاد انتخاباتی جبهه متحد میگوید اکثریت راهیافتگان به مجلس در دو دور انتخابات نامزدان این جبهه بودهاند. به رغم این او معتقد است اصولگرایان اگر با دو فراکسیون متحد و پایداری در مجلس فعالیت کنند اشتباه بزرگی مرتکب شدهاند. خبرگزاری مهر عصر شنبه، ۱۶ اردیبهشت از قول زاکانی نوشت «اصولگرایان نباید تن به شکاف داده و خود را اسیر اسامی کنند این کار مجلس نهم را مجلسی سیاسی و پر تنش خواهد کرد.»
۲۳ درصد نمایندگان، مشترک بین دو جبهه
برخلاف نظر زاکانی جبهه پایداری اعلام کرده است که در فراکسیونی با همین نام در مجلس نهم فعالیت خواهد کرد. محمدجواد ابطحی، نماینده خمینیشهر در گفتگو با سایت خبرآنلاین ضمن بیان این مطلب گفته است، جبهه پایداری خود فرزند فراکسیونی است که "جمعی از نمایندگان حامی دولت در اعتراض به روند مدیریت فراکسیون اصولگرایان در مجلس هشتم" تشکیل دادند. ریاست این فراکسیون بر عهده لاریجانی است.
مطابق نموداری که سایت خبرآنلاین منتشر کرده از سی نفری که به عنوان نماینده تهران در دور اول و دوم به مجلس راه یافتهاند ۴۰ درصد نامزدان اختصاصی جبهه متحد و ۳۰ درصد متعلق به جبهه پایداری بودهاند. ۲۳ درصد نمایندگان نیز در فهرست هر دو جبهه بودهاند و ۷ درصد به لیست موسوم به "صدای ملت" تعلق داشتهاند که خود را منتقدان دولت نیز مینامیدند.
پایداری و جبهه متحد مدعی اکثریت تهران
منابع مختلف خبری، بسته به میزان نزدیکی به یکی از گرایشها نمایندگان مشترک میان فهرستها را به تشکل مورد نظر خود منسوب میکنند. خبرگزاری مهر در گزارشی نوشت، جبهه متحد اصولگرایان با احتساب کاندیداهای مشترک ۶۴ درصد کرسیهای تهران را به خود اختصاص داده است. سایت رجانیوز نیز در گزارشی مینویسد از سی نماینده تهران ۱۶ نفرشان افراد مورد حمایت جبهه پایداری بودهاند.
سایت رجانیوز میگوید در مجموع ۸۵ نفر از راه یافتگان به مجلس نهم افراد مورد حمایت جبهه پایداری هستند. اگر اطلاعات منتشر شده در سایتهای مختلف خبری قابل اعتماد میبود بزرگترین فراکسیون مجلس نهم باید به افراد "مستقل" تعلق داشته باشد.
بر اساس نمودار تفکیکی رجانیوز از گرایش سیاسی انتخاب شدگان بیش از صد نمایندهی مجلس آینده افراد "مستقل" خواهند بود. اگر ادعای استقلال این افراد و تعداد نمایندگان جبهه پایداری را بپذیریم اکثریتی که جبهه متحد مدعی در اختیار داشتن آن است شامل حدود یک سوم کرسیها بیشتر نمیشود.
پدیدهی ناشناسی با عنوان "نمایندگان مستقل"
تجربهی سالهای گذشته نشان میدهد که پدیدهای به عنوان "نمایندهی مستقل" در قوهی قانونگذاری نظام جمهوری اسلامی شناخته شده نیست. ابهام در مورد مواضع سیاسی این افراد به همان اندازه است که ناروشنی در مورد برخی مواضع کسانی که به یکی از جبههها وابستگی علنی دارند؛ شماری از اعضای جبههی پایداری که خود را فرزند فراکسیون حامی دولت میخوانند امروز پرچم مخالفت با محمود احمدینژاد را بلند کردهاند.
از سوی دیگر اکثریت جبهه متحد که حدادعادل را سرلیست خود در تهران معرفی کرد با ریاست او بر مجلس مخالف است. جبهه پایداری نیز مدتی است کارزار مخالفت و حمله به لاریجانی را به راه انداخته تا زمینهی تغییر در هیات رئیسه را فراهم کند. حمید رسایی، عضو ارشد این جبهه در یادداشتی زیر عنوان "چرا باید به ریاست حداد عادل بر مجلس نهم فکر کرد" او را کسی توصیف میکند که تبعیت خود را از خامنهای اثبات کرده است. او همچنین با انتقاد از لاریجانی مینویسد «به جرأت میتوان گفت که حدادعادل در دوره ریاست خود، مجلس را در اختیار اشارتهای هاشمی رفسنجانی قرار نداد.»
«وخامت شدید» حال ایرج قادری کارگردان پیشکسوت ایرانی
در برخی منابع به رادیو فردا اطلاع دادهاند که این کارگردان به «اغمایی بدون بازگشت» دچار شده و او همچنان در قید حیات است.
بسیاری از رسانههای داخل ایران گزارش داده بودند که ایرج قادری کارگردان، فیلمنامه نویس و بازیگر سرشناس و قدیمی سینمای ایران در گذشته است. او که از مدتی پیش به دلیل بیماری ریوی در بیمارستان مهراد تهران بستری بود، و گزارشها حاکی از وخامت شدید حال وی بود.
این چهره پیشکسوت سینمای ایران فعالیت سینماییاش را در سال ۱۳۳۴ آغاز کرد. با بازی در فیلمی ازساموئل خاچیکیان با نام چهار راه حوادث. پس از آن بود که به تدریج به بازیگری سرشناس در سینمای قبل از انقلاب تبدیل شد.
پس از انقلاب نیز با فیلمهای پر فروش «دادا»، «برزخیها» و «تاراج» تلاش کرد که در سینمای بسیار دگرگون شده پس از انقلاب نیز به حرفهاش ادامه دهد.
اما سیاستگذاران سینمایی به مدت ده سال از ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۳ به او اجازه فعالیت ندادند. در سال ۱۳۷۳ با فیلم تازهای به نام «میخواهم زنده بمانم» به سینما بازگشت و از آن پس توانست با رعایت موازین تازه و بیشتر در مقام کارگردان، به کارش ادامه دهد. آخرین فیلم او «شبکه» نام داشت که در سال ۱۳۸۹ کارگردانی کرد.
پس از آن بیماری و مسایل دیگر او را از ادامه فعالیت بازداشت.
مجموعه فعالیتهای هنری ایرج قادری بدین شرح است:
کارگردانی
شبکه (۱۳۸۹)، پاتو زمین نذار (۱۳۸۷)، محاکمه (۱۳۸۵)، آکواریوم (۱۳۸۴)، چشمان سیاه (۱۳۸۱)،سام و نرگس (۱۳۷۹)، شهرت (۱۳۷۹)، طوطیا (۱۳۷۷)، پنجه در خاک (۱۳۷۶)، نابخشوده (۱۳۷۵)، میخواهم زنده بمانم (۱۳۷۳)، تاراج (۱۳۶۳)، برزخیها (۱۳۶۱)، دادا (۱۳۶۱)، برادر کشی (۱۳۵۷)، پشت و خنجر (۱۳۵۶)، حکم تیر (۱۳۵۶)، دو کله شق (۱۳۵۶)، سرسپرده (۱۳۵۶)،بت (۱۳۵۵)، بیدار در شهر (۱۳۵۵)، سینه چاک (۱۳۵۵)، رفیق (۱۳۵۴)، هدف (۱۳۵۴)، هوس (۱۳۵۴)، قفس (۱۳۵۳)، بیحجاب (۱۳۵۲)، بیقرار (۱۳۵۲)، اتل متل توتوله (۱۳۵۱)، عطش (۱۳۵۱)، برای که قلبها میتپد (۱۳۵۰)، جان سخت (۱۳۵۰)، نقره داغ (۱۳۵۰)،خشم عقابها (۱۳۴۹)،سکه شانس (۱۳۴۹)،رابطه (۱۳۴۸)، سوگند سکوت (۱۳۴۸)، بسترهای جداگانه (۱۳۴۷)،شاهراه زندگی (۱۳۴۷)، لیلاج (۱۳۴۵)،داغ ننگ (۱۳۴۴)
نویسندگی
آکواریوم (۱۳۸۴)، سام و نرگس (۱۳۷۹)، پنجه در خاک (۱۳۷۶)، لیلاج (۱۳۴۵)
بازیگری
شبکه (۱۳۸۹)، پاتو زمین نذار (۱۳۸۷)، محاکمه (۱۳۸۵)، آکواریوم (۱۳۸۴)، شهرت (۱۳۷۹)، برزخیها (۱۳۶۱)، دادا (۱۳۶۱)،پنجمین سوارسرنوشت (۱۳۵۹)،برادر کشی (۱۳۵۷)،لبه تیغ (۱۳۵۷)، پشت و خنجر (۱۳۵۶)، حکم تیر (۱۳۵۶)، دو کله شق (۱۳۵۶)، سرسپرده (۱۳۵۶)، طغیانگر (۱۳۵۶)، کوسه جنوب (۱۳۵۶)، بینشان (۱۳۵۵)، بیدار در شهر (۱۳۵۵)، چلچراغ (۱۳۵۵)، سینه چاک (۱۳۵۵)، پلنگ در شب (۱۳۵۴)، رفیق (۱۳۵۴)، شاهرگ (۱۳۵۴)، عمو فوتبالی (۱۳۵۴)، هدف (۱۳۵۴)، هوس (۱۳۵۴)، ترکمن (۱۳۵۳)، دکتر و رقاصه (۱۳۵۳)،قفس (۱۳۵۳)،مرگ در باران (۱۳۵۳)، موسرخه (۱۳۵۳)،بیحجاب (۱۳۵۲)،بیقرار (۱۳۵۲)،بیگانه (۱۳۵۲)، شلاق (۱۳۵۲)، مترس (۱۳۵۲)، ناخدا باخدا (۱۳۵۲)، نامحرم (۱۳۵۲)، اتل متل توتوله (۱۳۵۱)، توبه (۱۳۵۱)، عطش (۱۳۵۱)، برای که قلبها میتپد (۱۳۵۰)، جان سخت (۱۳۵۰)، دلهای بی آرام (۱۳۵۰)، غلام ژاندارم (۱۳۵۰)، میعادگاه خشم (۱۳۵۰)، نقره داغ (۱۳۵۰)،آژیر خطر (۱۳۴۹)، خشم عقابها (۱۳۴۹)، کوچه مردها (۱۳۴۹)، جدایی (۱۳۴۸)، جیببر خوشگله (۱۳۴۸)، رابطه (۱۳۴۸)، سوگند سکوت (۱۳۴۸)، بسترهای جداگانه (۱۳۴۷)،تکتازان صحرا (۱۳۴۷)، دشت سرخ (۱۳۴۷)، رودخانه وحشی (۱۳۴۷)، شاهراه زندگی (۱۳۴۷)، دو انسان (۱۳۴۵)، لیلاج (۱۳۴۵)، مامور دو جانبه (۱۳۴۵)، داغ ننگ (۱۳۴۴)، فریاد دهکده (۱۳۴۴)، بنبست (۱۳۴۳)، نیرنگ دختران (۱۳۴۳)، تار عنکبوت (۱۳۴۲)، ور پریده (۱۳۴۱)، گلی در شورهزار (۱۳۴۰)، ماجرای جنگل (۱۳۳۹)، چشمه آب حیات (۱۳۳۸)
تهیهکنندگی
شبکه (۱۳۸۹)، آکواریوم (۱۳۸۴)، پشت و خنجر (۱۳۵۶)، موسرخه (۱۳۵۳)،لیلاج (۱۳۴۵)، داغ ننگ (۱۳۴۴)، بن بست (۱۳۴۳)،تار عنکبوت (۱۳۴۲)، ماجرای جنگل (۱۳۳۹)
تدوین
پنجه در خاک (۱۳۷۶)
بسیاری از رسانههای داخل ایران گزارش داده بودند که ایرج قادری کارگردان، فیلمنامه نویس و بازیگر سرشناس و قدیمی سینمای ایران در گذشته است. او که از مدتی پیش به دلیل بیماری ریوی در بیمارستان مهراد تهران بستری بود، و گزارشها حاکی از وخامت شدید حال وی بود.
این چهره پیشکسوت سینمای ایران فعالیت سینماییاش را در سال ۱۳۳۴ آغاز کرد. با بازی در فیلمی ازساموئل خاچیکیان با نام چهار راه حوادث. پس از آن بود که به تدریج به بازیگری سرشناس در سینمای قبل از انقلاب تبدیل شد.
پس از انقلاب نیز با فیلمهای پر فروش «دادا»، «برزخیها» و «تاراج» تلاش کرد که در سینمای بسیار دگرگون شده پس از انقلاب نیز به حرفهاش ادامه دهد.
اما سیاستگذاران سینمایی به مدت ده سال از ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۳ به او اجازه فعالیت ندادند. در سال ۱۳۷۳ با فیلم تازهای به نام «میخواهم زنده بمانم» به سینما بازگشت و از آن پس توانست با رعایت موازین تازه و بیشتر در مقام کارگردان، به کارش ادامه دهد. آخرین فیلم او «شبکه» نام داشت که در سال ۱۳۸۹ کارگردانی کرد.
پس از آن بیماری و مسایل دیگر او را از ادامه فعالیت بازداشت.
مجموعه فعالیتهای هنری ایرج قادری بدین شرح است:
کارگردانی
شبکه (۱۳۸۹)، پاتو زمین نذار (۱۳۸۷)، محاکمه (۱۳۸۵)، آکواریوم (۱۳۸۴)، چشمان سیاه (۱۳۸۱)،سام و نرگس (۱۳۷۹)، شهرت (۱۳۷۹)، طوطیا (۱۳۷۷)، پنجه در خاک (۱۳۷۶)، نابخشوده (۱۳۷۵)، میخواهم زنده بمانم (۱۳۷۳)، تاراج (۱۳۶۳)، برزخیها (۱۳۶۱)، دادا (۱۳۶۱)، برادر کشی (۱۳۵۷)، پشت و خنجر (۱۳۵۶)، حکم تیر (۱۳۵۶)، دو کله شق (۱۳۵۶)، سرسپرده (۱۳۵۶)،بت (۱۳۵۵)، بیدار در شهر (۱۳۵۵)، سینه چاک (۱۳۵۵)، رفیق (۱۳۵۴)، هدف (۱۳۵۴)، هوس (۱۳۵۴)، قفس (۱۳۵۳)، بیحجاب (۱۳۵۲)، بیقرار (۱۳۵۲)، اتل متل توتوله (۱۳۵۱)، عطش (۱۳۵۱)، برای که قلبها میتپد (۱۳۵۰)، جان سخت (۱۳۵۰)، نقره داغ (۱۳۵۰)،خشم عقابها (۱۳۴۹)،سکه شانس (۱۳۴۹)،رابطه (۱۳۴۸)، سوگند سکوت (۱۳۴۸)، بسترهای جداگانه (۱۳۴۷)،شاهراه زندگی (۱۳۴۷)، لیلاج (۱۳۴۵)،داغ ننگ (۱۳۴۴)
نویسندگی
آکواریوم (۱۳۸۴)، سام و نرگس (۱۳۷۹)، پنجه در خاک (۱۳۷۶)، لیلاج (۱۳۴۵)
بازیگری
شبکه (۱۳۸۹)، پاتو زمین نذار (۱۳۸۷)، محاکمه (۱۳۸۵)، آکواریوم (۱۳۸۴)، شهرت (۱۳۷۹)، برزخیها (۱۳۶۱)، دادا (۱۳۶۱)،پنجمین سوارسرنوشت (۱۳۵۹)،برادر کشی (۱۳۵۷)،لبه تیغ (۱۳۵۷)، پشت و خنجر (۱۳۵۶)، حکم تیر (۱۳۵۶)، دو کله شق (۱۳۵۶)، سرسپرده (۱۳۵۶)، طغیانگر (۱۳۵۶)، کوسه جنوب (۱۳۵۶)، بینشان (۱۳۵۵)، بیدار در شهر (۱۳۵۵)، چلچراغ (۱۳۵۵)، سینه چاک (۱۳۵۵)، پلنگ در شب (۱۳۵۴)، رفیق (۱۳۵۴)، شاهرگ (۱۳۵۴)، عمو فوتبالی (۱۳۵۴)، هدف (۱۳۵۴)، هوس (۱۳۵۴)، ترکمن (۱۳۵۳)، دکتر و رقاصه (۱۳۵۳)،قفس (۱۳۵۳)،مرگ در باران (۱۳۵۳)، موسرخه (۱۳۵۳)،بیحجاب (۱۳۵۲)،بیقرار (۱۳۵۲)،بیگانه (۱۳۵۲)، شلاق (۱۳۵۲)، مترس (۱۳۵۲)، ناخدا باخدا (۱۳۵۲)، نامحرم (۱۳۵۲)، اتل متل توتوله (۱۳۵۱)، توبه (۱۳۵۱)، عطش (۱۳۵۱)، برای که قلبها میتپد (۱۳۵۰)، جان سخت (۱۳۵۰)، دلهای بی آرام (۱۳۵۰)، غلام ژاندارم (۱۳۵۰)، میعادگاه خشم (۱۳۵۰)، نقره داغ (۱۳۵۰)،آژیر خطر (۱۳۴۹)، خشم عقابها (۱۳۴۹)، کوچه مردها (۱۳۴۹)، جدایی (۱۳۴۸)، جیببر خوشگله (۱۳۴۸)، رابطه (۱۳۴۸)، سوگند سکوت (۱۳۴۸)، بسترهای جداگانه (۱۳۴۷)،تکتازان صحرا (۱۳۴۷)، دشت سرخ (۱۳۴۷)، رودخانه وحشی (۱۳۴۷)، شاهراه زندگی (۱۳۴۷)، دو انسان (۱۳۴۵)، لیلاج (۱۳۴۵)، مامور دو جانبه (۱۳۴۵)، داغ ننگ (۱۳۴۴)، فریاد دهکده (۱۳۴۴)، بنبست (۱۳۴۳)، نیرنگ دختران (۱۳۴۳)، تار عنکبوت (۱۳۴۲)، ور پریده (۱۳۴۱)، گلی در شورهزار (۱۳۴۰)، ماجرای جنگل (۱۳۳۹)، چشمه آب حیات (۱۳۳۸)
تهیهکنندگی
شبکه (۱۳۸۹)، آکواریوم (۱۳۸۴)، پشت و خنجر (۱۳۵۶)، موسرخه (۱۳۵۳)،لیلاج (۱۳۴۵)، داغ ننگ (۱۳۴۴)، بن بست (۱۳۴۳)،تار عنکبوت (۱۳۴۲)، ماجرای جنگل (۱۳۳۹)
تدوین
پنجه در خاک (۱۳۷۶)
واشینگتن اسکان برخی از مجاهدین را «مطابق قوانین آمریکا» بررسی میکند
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، اعلام کرد که پنجمین گروه از اعضای سازمان
مجاهدین خلق روز شنبه ۱۶ اردیبهشت از اردوگاه اشرف به اردوگاه حریه انتقال
داده شدند.
در بیانیهای که مارک تونر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، صادر کرده، قید شده است که در روز شنبه نزدیک به ۴۰۰ نفر دیگر از اعضای سازمان مجاهدین خلق به اردوگاه حریه انتقال داده شدند.
مارک تونر همچنین از دولت عراق به خاطر همکاری برای انتقال اعضای سازمان مجاهدین خلق قدردانی کرده است. این مقام وزارت خارجه یادآوری میکند که این انتقال برپایه یادداشت تفاهم دولت عراق و سازمان ملل که در تاریخ ۲۵ دسامبر ۲۰۱۱ به امضا رسید، صورت گرفته است.
وزارت خارجه ایالات متحده، در ادامه ضمن خرسندی از اجرای مفاد این یادداشت تفاهم از دولت عراق خواسته است که همچنان در مورد سلامت، امنیت و جنبههای بشردوستانهای که در این یادداشت تفاهم به آن اشاره رفته، اهتمام به خرج دهد.
مارک تونر میافزاید با انتقال نزدیک به نیمی از ساکنان اشرف به اردوگاه حریه، ایالات متحده میتواند از این پس تمرکز بیشتری برای درباره انتقال امن آنها به خارج عراق به خرج دهد.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در ادامه تاکید میکند به همین منظور واشینگتن به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و دیگر دولتها اطلاع داده که آمریکا مایل است برخی از پروندهها و توصیهنامههایی که نزد کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل است را مورد به مورد و مطابق قوانین آمریکا بررسی کند.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در پایان از کشورهای دوست و شرکایش خواسته که قدم به پیش بگذارند تا در مورد سازمان مجاهدین خلق یک راهحل بشردوستانه حاصل شود.
سخنگوی وزارت خارجه گرچه به بررسی پروندههای برخی از اعضای سازمان مجاهدین مطابق قانون آمریکا اشاره کرده، اما به طور صریح نگفته است که واشینگتن ممکن است برخی از اعضای این سازمان در خاک آمریکا اسکان دهد.
سازمان مجاهدین خلق، همچنان در فهرست گروههای تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار دارد و اسکان اعضای آن در خاک آمریکا با دشواریهای قانونی همراه است.
در بیانیهای که مارک تونر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، صادر کرده، قید شده است که در روز شنبه نزدیک به ۴۰۰ نفر دیگر از اعضای سازمان مجاهدین خلق به اردوگاه حریه انتقال داده شدند.
مارک تونر همچنین از دولت عراق به خاطر همکاری برای انتقال اعضای سازمان مجاهدین خلق قدردانی کرده است. این مقام وزارت خارجه یادآوری میکند که این انتقال برپایه یادداشت تفاهم دولت عراق و سازمان ملل که در تاریخ ۲۵ دسامبر ۲۰۱۱ به امضا رسید، صورت گرفته است.
وزارت خارجه ایالات متحده، در ادامه ضمن خرسندی از اجرای مفاد این یادداشت تفاهم از دولت عراق خواسته است که همچنان در مورد سلامت، امنیت و جنبههای بشردوستانهای که در این یادداشت تفاهم به آن اشاره رفته، اهتمام به خرج دهد.
مارک تونر میافزاید با انتقال نزدیک به نیمی از ساکنان اشرف به اردوگاه حریه، ایالات متحده میتواند از این پس تمرکز بیشتری برای درباره انتقال امن آنها به خارج عراق به خرج دهد.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در ادامه تاکید میکند به همین منظور واشینگتن به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و دیگر دولتها اطلاع داده که آمریکا مایل است برخی از پروندهها و توصیهنامههایی که نزد کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل است را مورد به مورد و مطابق قوانین آمریکا بررسی کند.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در پایان از کشورهای دوست و شرکایش خواسته که قدم به پیش بگذارند تا در مورد سازمان مجاهدین خلق یک راهحل بشردوستانه حاصل شود.
سخنگوی وزارت خارجه گرچه به بررسی پروندههای برخی از اعضای سازمان مجاهدین مطابق قانون آمریکا اشاره کرده، اما به طور صریح نگفته است که واشینگتن ممکن است برخی از اعضای این سازمان در خاک آمریکا اسکان دهد.
سازمان مجاهدین خلق، همچنان در فهرست گروههای تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار دارد و اسکان اعضای آن در خاک آمریکا با دشواریهای قانونی همراه است.
هزاران شهروند سودان جنوبی که
برای ماهها در اردوگاههای موقتی در سودان به سر میبردند، با هواپیما در
حال انتقال به کشورشان هستند.
به دنبال وخامت روابط میان دو کشور، این افراد در این اردوگاهها گیر افتاده بودند.سازمان بینالمللی مهاجرت میگوید موافقت کرده تا پانزده هزار مهاجر سودان جنوبی را که در اردوگاهی در سیصد کیلومتری خارطوم، پایتخت سودان به سر میبرند، به کشورشان بازگرداند.
این افراد طی ماههای گذشته به کمکهای غذایی و بهداشتی جامعه جهانی متکی بودهاند.
مقامات محلی سودان مهلت خروج این افراد را امروز (شنبه، ۵ مه) اعلام کرده بودند اما اکنون میگویند دو هفته به آنها مهلت داده شده است.
دلایل اصلی مناقشه میان سودان و سودان جنوبی
- مبلغ حق ترانزیتی که سودان جنوبی برای استفاده از خط لوله ها باید به سودان بپردازد
- علامتگذاری مرزها
- دو طرف مدعی مالکیت بر منطقه ابیی هستند
- حقوق شهروندان دو کشور که هم اینک در کشور خارجی زندگی میکنند. نزدیک به ۵۰۰ هزار شهروند سودان جنوبی در سودان هستند و ۸۰ هزار سودانی در سودان جنوبی
- دو طرف، یکدیگر را به حمایت از گروههای شورشی متهم میکنند
تنشهای مرزی میان سودان و سودان جنوبی، منجر به بروز درگیریهایی میان دو کشور شد و به رغم هشدار نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد، از تنشها میان دو کشور کاسته نشده است.
درگیریهای دو کشور به تشدید نگرانیها دامن زده و برخی از احتمال بروز یک جنگ تمام عیار میان دو کشور ابراز نگرانی کرده اند.
سازمان ملل چند روز پیش به سودان و سودان جنوبی فرصت داد تا درگیریها را متوقف کنند و هشدار داد در غیر این صورت، دو کشور با تحریمهایی رو به رو خواهند شد.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا هم از روسای جمهوری دو کشور خواست تا شجاعت نشان داده و به میز مذاکره برگردند و اختلافات خود را از راههای صلح آمیز حل و فصل کنند.
خشونتهای اخیر جدیترین درگیری میان دو کشور از زمان استقلال سودان جنوبی در ژوئیه سال گذشته به شمار میرفت.
نزدیک به سه چهارم ذخایر نفتی سودان در جنوب این کشور قرار دارد ولی خط لوله های نفت صادراتی، از شمال سودان میگذرد.
نتایج نهایی شمارش مرحله دوم
انتخابات مشخص شده و سرنوشت ۲۵ کرسی تهران که در دور اول، تعیین نشده بود،
روشن شده است. در مرحله اول انتخابات که اسفند سال گذشته برگزار شد، فقط
پنج نامزد موفق به کسب حد نصاب آرا برای ورود به مجلس از تهران شده بودند.
نامزدها برای ورود به مجلس در مرحله اول باید موفق
به اخذ یک چهارم کل آراء میشدند اما در این مرحله هر نامزدی که موفق به
کسب آرای بیشتر شد، به مجلس راه یافت.تهران به عنوان پایتخت ایران ۳۰ کرسی از ۲۹۰ کرسی مجلس را در اختیار دارد. ۵ نفر اول فهرست نمایندگان تهران، در مرحله اول و باقی آنها در مرحله دوم انتخاب شدند.
۳۰ نامزد پیروز تهران در مجلس نهم
۱ | غلامعلی حدادعادل | ۱ میلیون و ۱۱۹ هزار و ۴۷۴ رای | جبهه متحد و جبهه پایداری |
۲ | علیرضا مرندی | ۷۰۹ هزار و ۳۹۱ رای | جبهه متحد و جبهه پایداری |
۳ | حسن ابوترابی فرد | ۶۹۳ هزار و ۳۸۴ رای | جبهه متحد |
۴ | مرتضی آقاتهرانی | ۶۹۰ هزار و ۸۴۸ رای | جبهه پایداری |
۵ |
مسعود میرکاظمی |
۵۸۵ هزار و ۲۲۸ رای | جبهه متحد و پایداری |
۶ | بیژن نوباوه وطن | ۴۹۱ هزار و ۷۹۹ رای | جبهه متحد |
۷ |
اسماعیل کوثری |
۴۳۱ هزار و ۷۷۱ رای |
جبهه متحد |
۸ | احمد توکلی | ۴۰۴ هزار و ۵۹۵ رای | جبهه متحد |
۹ |
علی مطهری |
۳۸۰ هزار و ۶۵۳ رای |
صدای ملت |
۱۰ | محمود نبویان | ۳۷۹ هزار و ۵۱۲ رای | جبهه پایداری |
۱۱ | مهدی هاشمی | ۳۶۹ هزار و ۳۱۷ رای | جبهه پایداری |
۱۲ |
محمدرضا باهنر |
۳۶۸ هزار و ۹۶ رای |
جبهه متحد |
۱۳ | علی اصغر زارعی | ۳۴۰ هزار و ۹۹۹ رای | جبهه متحد |
۱۴ | فاطمه رهبر |
۳۲۷ هزار و ۹۵۸ رای |
جبهه متحد |
۱۵ | علیرضا زاکانی |
۳۲۷ هزار و ۸۱۸رای |
جبهه متحد |
۱۶ | زهره طیب زاده نوری |
۳۲۱ هزار و ۶۹۸ رای |
جبهه متحد |
۱۷ | روح الله حسینیان | ۳۰۱ هزار و ۹۵۶ رای | جبهه پایداری |
۱۸ | حسین مظفر | ۲۹۸هزار و ۶۲۹ رای | جبهه متحد |
۱۹ | فاطمه آلیا |
۲۹۴ هزار و ۳۷۸ رای |
جبهه پایداری |
۲۰ | مهدی کوچک زاده | ۲۹۱ هزار و ۶۰۰ رای |
جبهه پایداری |
۲۱ | غلامرضا مصباحی مقدم | ۲۸۶ هزار و ۴۰۲ رای | جبهه متحد |
۲۲ | لاله افتخاری |
۲۸۵ هزار و ۲۸۵ رای |
جبهه متحد |
۲۳ | محمد سلیمانی |
۲۸۴ هزار و ۴۵۲ رای |
جبهه پایداری |
۲۴ | حمید رسایی | ۲۸۰ هزار و ۴۸۳ رای | جبهه پایداری |
۲۵ | مجتبی رحماندوست | ۲۷۹ هزار و ۳۰۲ رای | جبهه متحد |
۲۶ | مهرداد بذرپاش | ۲۷۱ هزار و ۷۷۱ رای | جبهه متحد |
۲۷ | حسین طلا |
۲۶۸ هزار و ۲۷۲ رای |
جبهه پایداری |
۲۸ | الیاس نادران |
۲۶۸ هزار و ۱۳۳ رای |
جبهه متحد |
۲۹ | علیرضا محجوب |
۲۶۲ هزار و ۳۷۵ رای |
صدای ملت، خانه کارگر |
۳۰ | حسین نجابت |
۲۵۴ هزار و ۷۰۲ رای |
جبهه متحد |
دادستانان دادگاه نظامی مصر
گفتهاند نزدیک به سیصد نفری که به دنبال خشونتهای روز گذشته بازداشت شده
بودند، باید حداقل تا پانزده روز آینده را در زندان بمانند.
تنها بازداشتشدگان زن آزاد شدهاند.طبق گزارشها، اوضاع این منطقه اکنون آرام است اما شورای نظامی حاکم بر مصر گفته است که مقررات منع رفت و آمد برای دومین شب متوالی به اجرا در میآید.
فیلد مارشال طنطاوی، رئیس شورای نظامی مصر در مراسم تدفین یکی از سربازان که در این درگیریها کشته شد، شرکت کرده است.
در این خشونتها، صدها نفر نیز زخمی شدند.
درگیریها زمانی آغاز شد که تظاهرکنندگان سعی کردند با عبور از موانع کار گذاشته شده توسط سربازان، وارد ساختمان وزارت دفاع شوند.
خشونتهای جدید در حالی صورت گرفته که قرار است سه هفته بعد، انتخابات ریاست جمهوری در این کشور برگزار شد.
شورای نظامی حاکم بر مصر گفته است که پس از این انتخابات، قدرت را به غیرنظامیان تحویل خواهد داد.
معترضان از این که نظامیان حاکم بر مصر نتوانستند از شرکت کنندگان در تظاهرات روز چهارشنبه در برابر مهاجمان مسلح دفاع کنند، خشمگین هستند.
در آن روز دست کم ۲۰ نفر در حمله مهاجمان مسلح ناشناس با بطری آتشزا، چماق و سنگ به تظاهرکنندگان در برابر وزارت دفاع مصر در قاهره کشته شدند.
در این حادثه بیش از یکصد نفر نیز زخمی شدند.
تظاهرکنندگان در اعتراض به رد صلاحیت حازم ابو اسماعیل، کاندیدای اسلامگرایان سلفی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری در برابر وزارت دفاع مصر تجمع کرده بودند.
حازم ابو اسماعیل به دلیل تابعیت دوگانه مصری-آمریکایی مادرش از سوی کمیسیون انتخابات مصر از حضور در انتخابات منع شد.
آقای ابو اسماعیل در واکنش، خود را قربانی "طرح" مقامات نظامیان حاکم بر مصر دانست اما کمیسیون انتخابات گفته است که هیچ سند و مدرکی در اثبات این ادعا وجود ندارد.
خیرت شاطر نامزد اصلی اخوان المسلمین نیز از سوی این کمیسیون رد صلاحیت شده است.
مخالفت با شورای نظامی حاکم بر مصر که قدرت را پس از کنارهگیری حسنی مبارک در دست گرفته، طی ماههای اخیر افزایش یافته است.
این شورا به سرکوب معترضان، بازداشت منتقدان و تضعیف گروههای مدنی و جوانان که قیام علیه مبارک را سازمان دادند، متهم شده است.
نظامیان گفتهاند قدرت را پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری که وعده آزاد و عادلانه بودن آن را دادهاند، به دولت غیرنظامی واگذار می کنند.
دور اول انتخابات ریاست جمهوری ۲۳ و ۲۴ ماه جاری و دور دوم نیز با حضور دو کاندیدا، ۱۶ و ۱۷ ژوئن برگزار خواهد شد.
روز هفتم خرداد ۱۳۹۱ اولین روز
کاری نهمین دوره مجلس ایران است. رقابت اصلی برای تعیین رئیس مجلس نهم،
میان جبهه متحد اصولگریان به رهبری محمدرضا مهدوی کنی و جبهه پایداری به
رهبری محمد تقی مصابح یزدی، دو تشکیل فراگیر اصولگرایان است که رقیب یکدیگر
در انتخابات مجلس بودند.
جبهه متحد اصولگریان از ریاست علی لاریجانی حمایت می کند و جبهه پایداری، به دنبال ریاست غلامعلی حداد عادل است.متولد ۱۳ خرداد ۱۳۳۶ نجف (عراق)
نماینده اول قم در انتخابات مجلس نهم
مورد حمایت جبهه متحد اصولگرایان
علی لاریجانی، سابقه سیاسی مشخص تری نسبت به رقیب اصلی خود برای در اختیار گرفتن کرسی ریاست مجلس نهم دارد.
او یکی از شخصیت های محافظه کار و از افراد نزدیک به آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی محسوب می شود.
آقای لاریجانی، داماد مرتضی مطهری، از نظریه پردازان جمهوری اسلامی است که در ماه های اول انقلاب هدف سوء قصد قرار گرفت و کشته شد.
او فرزند آیت الله حاج میرزا هاشم آملی، از مراجع تقلید سابق است و در شهر نجف، عراق، متولد شده است.
رئیس مجلس چگونه انتخاب می شود؟
در روز افتتاح، ریاست مجلس
با مسن ترین فردی است که در جریان برگزاری انتخابات رای آورده اما بلافاصله
پس از طی شدن روند قانونی آغاز به کار مجلس، رئیس و اعضای هیأت رئیسه موقت
مجلس، در انتخابات داخلی انتخاب و رای مخفی نمایندگان می شوند. پس از
تایید اعتبار نامه تک تک نمایندگان، رای گیری برای انتخاب رئیس و اعضای
هیات رئیسه دائم انجام میشود. هیات رئیسه مجلس برای یک سال انتخاب می شود و
انتخاب مجدد آنها برای دوره های متوالی منع قانونی ندارد.
او یکی از وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی بود که پس از استعفای غیرمنتظره محمد خاتمی جانشین او شد.
آقای لاریجانی در میانه دوران وزارت با حکم آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، برای دو دوره ۵ ساله پیاپی رئیس سازمان صداوسیما شد.
پس از پایان دوران ریاست ده ساله بر رادیو و تلویزیون دولتی ایران، آقای لاریجانی نامزدی ناکامانه ای در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری داشت.
محمود احمدی نژاد، که در همین دوره به ریاست جمهوری برگزیده شده بود، آقای لاریجانی را دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران و مسئول پرونده اتمی ایران کرد.
با بروز اختلاف میان رئیس جمهور و دبیر شورا، بر سر نحوه مدیریت پرونده اتمی، آقای لاریجانی از سمت خود کناره گرفت هرچند که به عنوان یکی از نمایندگان رهبر ایران در شورای عالی امنیت ملی باقی ماند.
او چندی بعد با نزدیک شدن به زمان برگزاری هشتمین دوره انتخابات مجلس، از شهر قم نامزد شد.
با پیروزی آقای لاریجانی در رقابت های انتخاباتی، او توانست حمایت اکثریت نمایندگان مجلس را برای ریاست به دست آورد.
فراکسیون موسوم به اصولگرایان، که اکثریت قابل توجه کرسی های مجلس هشتم را در اختیار داشت، در جلسه ای بر سر نامزدی علی لاریجانی برای تصدی ریاست مجلس به توافق رسیده بودند.
غلامعلی حداد عادل، رئیس مجلس هفتم، دیگر نامزد احتمالی اصولگرایان برای تصدی سمت ریاست مجلس هشتم بود اما با تفاوت چشمگیری در آرا، از آقای لاریجانی شکست خورد.
علی لاریجانی هشتم خرداد ۱۳۸۷ یک روز پس از برگزاری مراسم افتتاحیه دوره هشتم مجلس شورای اسلامی، با کسب ۲۳۲ رای از مجموع ۲۶۳ رای نمایندگان حاضر، به ریاست موقت مجلس انتخاب شد اما در انتخاب هیات دائم هم کامیاب بود و برای چهار سال پیاپی این جایگاه را حفظ کرد.
نخستین نطق آقای لاریجانی به عنوان رئیس مجلس هشتم، هشدار به آژانس بین المللی انرژی اتمی نسبت به نحوه برخورد با پرونده اتمی ایران بود.
دیگر سمت های آقای لاریجانی در سی و پنج سالی که از عمر نظام جمهوری اسلامی ایران می گذرد شامل عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده است.
برادران دیگر آقای لاریجانی، محمد جواد (معاون پیشینوزارت امور خارجه، نماینده پیشین مجلس و در حال حاضر مشاور بین الملل رئیس قوه قضائیه) صادق (حاضر رئیس قوه قضائیه) و باقر (معاون پیشین وزارت بهداشت) نیز سمت های مهمی را در تشکیلات دولتی، پارلمانی و آموزشی جمهوری اسلامی برعهده داشته اند و دارند.
مجلس شورای اسلامی در طول ریاست چهار ساله آقای لاریجانی، اختلاف نظرهای متعددی با دولت محمود احمدی نژاد بر سر تصویب لوایح و طرح ها از جمله بر سر لایجه بودجه و لایحه هدفمند سازی یارانه ها داشته است.
در برخی موارد با تاخیر ابلاغ قوانین از سوی رئیس جمهور، رئیس مجلس آن را به دستگاه های اجرایی ابلاغ کرد که این موضوع مخالفت جدی دولت را در پی داشت.
محمود احمدی نژاد، مجلس را متهم می کند که در جریان نظارت بر عملکرد قوای سه گانه " پای خود را فراتر از قانون" می گذارد.
در برابر، علی لاریجانی، رئیس مجلس هشتم هم رئیس جمهور را به تخلف قانونی متهم می کند.
آقای لاریجانی در جریان اعتراضات به نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، از سوی برخی از منتقدانش با عنوان "ساکتین فتنه" یاد می شد.
"خواص ساکت" اصطلاحی است که آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری درباره کسانی به کار می برد که موضع صریحی درباره رهبران مخالف دولت نگرفتند.
آقای لاریجانی پس از فروکش کردن اعتراضات، گزارش ها مبنی بر فرستادن پیام تبریک برای پیروزی میرحسین موسوی را رد کرد اما پیش از آن دفتر رئیس مجلس، دستگیری فرزند آقای لاریجانی در اعتراضات خیابانی را قاطعانه تکذیب کرده بود.
حمیدرضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و
پرورش ایران با اشاره به طرح "اجرای تحول بنیادین" در کتب درسی، گفته است
که در طول ۶ سال آینده، تمام کتب درسی تمام پایه های تحصیلی تغییر خواهد
کرد.
آقای حاجی بابایی در سخنان پیش از خطبه های نماز
جمعه تهران با اشاره به اجرای "۲۹۰ اقدام ملی" گفت: "برای سال تحصیلی جدید
کتابهای پایه دوم و ششم ابتدایی بر اساس سند تحول آموزش و پرورش تدوین
شدند و کتابهای پایه اول ابتدایی نیز در سال تحصیلی جاری تغییر یافتند."او با بیان اینکه "مبانی فلسفی" سند تحول آموزش و پرورش برگرفته از "آموزههای قرآنی، سیره پیامبر اعظم و ائمه معصومین" است، گفت: "با اجرای سند تحول آموزش و پرورش شاهد تحول در کتب درسی، نوع نگاه به دانشآموز و درس، روابط خانواده، مدرسه و دانشآموز خواهیم بود."
سند تحول راهبردی نظام تربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران، سال گذشته به تصویب اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و برای اجرا به آموزش و پرورش ابلاغ شد.
در جدولی که در سایت آموزش و پرورش درباره تغییرات کتاب اول ابتدایی منتشر شده، میزان تغییرات هر درس علاوه بر "رویکرد و جهت گیری تازه" آن تبیین شده است.
در طرح تازه ای که وزارت آموزش و پرورش دنبال می کند، نظام آموزشی شامل شش سال دوره ابتدایی، سه سال دوره راهنمایی و سه سال دوره دبیرستان (نظام ۶-۳-۳ ) خواهد بود.
آن گونه که وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده است، دانش آموزان در سال های آینده، با محتواهای تازهای در کتاب های درسی رو به رو می شوند. برخی از رسانه های ایران، از حذف درس هایی قدیمی نظیر "تصمیم کبری"، "باز باران"، "کتاب خوب"، "دهقان فداکار" و "کوکب خانم" خبر داده اند.
آقای حاجی بابایی همچنین با اشاره به "طرح حفظ قرآن" در آموزش و پرورش از اعلام آمادگی ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار دانشآموز برای حفظ قرآن خبر داده است.
سال ریل گذاری آموزش و پرورش
حمیدرضا حاجی بابایی امسال را "سال ریلگذاری آموزش و پرورش بر اساس سند تحول" دانست و با اعلام این خبر که در سال جاری، دانشگاه ویژه فرهنگیان تاسیس خواهد شد، گفت: "۲۵ هزار دانشجو جذب خواهند شد تا بر اساس سند تحول بنیادین و تمام ویژگی های ناب اسلامی، برای مدارس تربیت شوند."آقای حاجی بابایی در آبان سال ۱۳۹۰ هم گفته بود: "آموزش و پرورش را در دو سال طوری متحول خواهم کرد، که مردم لذت ببرند."
او گفته بود: "من وزیری هستم که می خواهم پژوهنده تحول بدهم و تنها با نگاه پژوهشگری به معلم است که پژوهنده تولید میشود."
تغییرات برنامه های درسی اول ابتدایی
رویکرد برنامه درسی |
میزان تغییر | خلاصه تغییر و جهتگیری |
علوم تجربی | تغییر کلی |
توجه به رویکرد فطرت گرایی
توحیدی؛ (عظمت و نظم خلقت، همراهی اخلاق و ایمان توحیدی با علم، محدودیت
علم، فعالیت های علمی تمدن اسلامی) توجه به رویکرد زمینه محوری :توجه به زمینه واقعی زندگی، یادگیری فعال، اجتماعی و خلاقانه توجه به یکپارچگی تفکر، ایمان، علم، عمل و اخلاق |
ریاضی |
تغییر موضوع محوری به فرآیند محوری باتاکید بر حل مسئله؛ - زمینه سازی برای شکوفایی فطرت الهی بااستفاده مطلوب از موقعیت های ایجاد شده |
|
هنر | بدون تغییر | تربیت هنری دارای پنج رکن اساسی است: زیبایی شناسی (یکی از جنبههای فطرت توحیدی)، آشنایی با خلقت، آشنایی با تاریخ هنر ایران، تولید هنری، نقد هنری. از آنجا که این رویکرد با مبانی فلسفی و علمی برنامه درسی ملی هماهنگ است، تغییر نکرده است. |
قرآن | بدون تغییر با تاکید جدید بر سوگیری به سوی رویکرد برنامه درسی ملی | رویکرد جاری درس، انس با قرآن کریم و دست یابی به مهارت های اصلی سواد قرآنی (خواندن قرآن و درک تدریجی معنای عبارات آیات ساده قرآن کریم) است. |
زبان و ادبیات فارسی | تغییر جزئی | متناسب سازی رویکرد فرهنگی-تربیتی برنامه درسی فارسی موجود با رویکرد فطرت گرایی توحیدی برنامه درسی ملّی |
خاطرهنویسی در میان ایرانیان،
پیشینه چندان دوری ندارد. تا مقطع انقلاب در سال ۱۳۵۷ آثار منتشر شده در
این نوع بسیار کمشمار بودند و تنها چندتن از ایرانیان نامدار، خاطرات خود
را روانه بازار کتاب کرده بودند.
در سالهای پس از انقلاب و در پی "انسداد سیاسی" و
"خروج فزاینده فعالان سیاسی و فرهنگی از کشور"، خاطرهنویسی ایرانیان نخست
در "برون مرز" و سپس در "درون مرز" رواج بیشتری پیدا کرد. در "برون مرز"،
خاطرهنویسی سران حکومت پهلوی دوم و فعالان سیاسی از چند و چون گریز از
ایران و همچنین زندانهای ایران در دهه ۶۰ و در "درون مرز"، خاطرهنویسی
سران حکومت اسلامی ازجمله آثار منتشر شده در این زمینه هستند.کتاب "بخوان به نام ایران" نوشته پرستو فروهر از تازهترینها خاطرههایی است که پیرامون زندگی دوتن از نامداران عرصه سیاسی کشور ما نوشته شده است: داریوش و پروانه فروهر که در اول آذر سال ۱۳۷۷ (۲۲ نوامبر سال ۱۹۹۸) در رشته جنایتهایی که به "قتلهای زنجیرهای" شناخته شد، به قتل رسیدند.
این زوج آزادیخواه ایرانی، فرصت آن را پیدا نکردند تا خاطرات خود را از سالها فعالیت و مبارزه سیاسی- اجتماعی در ایران بنویسند. این فرصت را فرزند آنها، پرستو فروهر به خواننده میدهد تا از زاویهای دیگر و فارغ از ایدئولوژیهایی که "من را در ما تعریف میکند"، به این دو شخصیت نگاه کند.
"بخوان به نام ایران"، دومین کتاب پرستو فروهر است که با هشت ماه فاصله از کتاب نخست وی منتشر میشود. "سرزمینی که پدر و مادرم در آن به قتل رسیدند- نامه عاشقانه به ایران"، پیش از این در اواخر تابستان ۲۰۱۱ به زبان آلمانی، توسط انتشارات "هردر" منتشر شده بود. این کتاب شامل گزارش هشت سفر از ۲۶ سفر پرستو فروهر به ایران و حاصل کندوکاو او به عنوان یکی از "اولیای دم" در پرونده قتل فروهرهاست.
پرستو فروهر نخست نگارش کتاب فارسی را آغاز میکند و سپس وقتی نسخه نخست آن تمام میشود، نگارش کتاب آلمانی را در دست میگیرد. او درباره کتاب "سرزمینی که پدر و مادرم در آن به قتل رسیدند" میگوید: "در مدت زمان حدود هشت ماه آن را نوشتم و بعد بازنویسی کتاب فارسی را آغاز کردم."
این هنرمند و فعال حقوق بشری که در روزهای آخر سال ۱۳۹۰ خورشیدی، جایزه دوسالانه "سوفی فون لاروش برای برابری جنسیتی" را از سوی شهرداری اوفنباخ آلمان دریافت کرد، در کتاب "بخوان به نام ایران" که به فارسی نوشته شده، خاطرات خود از چهارسالگی تا پاییز سال ۱۳۷۷ را مرور کرده است. نویسنده در این کتاب، خاطراتش را حول محور داریوش و پروانه فروهر و همچنین حوادث تاریخی و رویدادهایی که در پیوند با فعالیتهای آنها قرار داشته تدوین کرده است.
حضور و امید
پخش کتاب فارسی در برون مرز با توجه به پراکندگی ایرانیان در کشورهای مختلف، یکی از دشوارترینهای کارهای ناشران فارسیزبان تبعیدی است. پخش موفق کتاب، چه ناشر داشته باشد و چه نداشته باشد، بیتلاش نویسنده برای معرفی آن و شرکت در جلسات متعدد کتابخوانی، اغلب ممکن نیست.کتاب "بخوان به نام ایران" نیز به همت نویسنده آن منتشر شده است و نام ناشری بر آن نیست. پرستو فروهر در نخستین روزهای انتشار کتاب در ماه آوریل، تا به امروز، آن را در دو شهر گوتنبرگ و استکهلم (۲۷ و ۲۹ آوریل) به علاقهمندان کتاب و کتابخوانی، همراه با نمایش شماری از طراحیهایش معرفی کرده است. او در جلسه استکهلم، انگیزه خود از نگارش این کتاب را تلاش برای "بازپسگیری حق حضور"ی دانست که از پدر و مادرش سلب شده است.
این هنرمند طراح و نقاش، خاطرات خود را با طرح تجربههای شخصی، خاطرات خانوادگی و نقل قولهای گردآوری شده از میان اسناد و مدارک مربوط به والدینش در چهار فصل و ۳۹۵ صفحه تدوین کرده است: "یادهای کودکی"، "زمانی برای انقلاب"، "سرکوب" و "فصل آخر".
کتاب، از کودکی راوی و با مرگ محمد مصدق در روز ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ آغاز میشود و با قتل فروهرها خاتمه مییابد. در این میان، رفت و برگشتهای ذهنی به آن ساختاری غیر خطی داده و این ساختار بخصوص در بخش نخست و سوم کتاب برجستهتر است. نویسنده میگوید: "گاه هنگام نوشتن یک خاطره ناگهان پنجرهای دیگر در ذهنم باز میشد. اینجور مواقع خود را رها میکردم تا جریان ذهن مرا با خودش ببرد و تصویر یادشده در ذهنم کامل شود. انگار پنجرههای متعددی کنار هم باز شدهاند."
نویسنده در این کتاب زبانی داستانگو دارد. او با دقت روی جزئیات، هم فضای منزل، جنس روابط خانوادگی و شخصیتهایی چون "مادربزرگ پدری"٬ "مادربزرگ مادری"، "خاله"ها، برادرش "آرش" و پدر و مادرش را میسازد، هم فضای اجتماعی- سیاسی چهار دهه در ایران را از مدخل معرفی این خانواده توصیف میکند. او تلاش کرده است با تصویر فعالیتهای پدر و مادرش و به مدد فضاسازی به نسبت خوب و زبان و لحن مناسب، کتابی پرکشش خلق کند.
پرستو فروهر به مدد "نگاه" شاعرانه و اندوهی که در لحن روایت نهفته، توانسته زندگی خانوادهای را که به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی گره خورده است به خوبی توصیف کند. او با اشاره به عکس بزرگ مصدق در منزلشان که فروهرها "حضور سیاسی" خود را با او تعریف میکردند، چنین مینویسد: "حضور تصویر مصدق با آن چهره سالخورده و آن نگاه نافذ در حافظهام نقطه شروعی ندارد. اولین نگاهم به تصویر او و یا اولین باری که نامش را شنیدم به یاد نمیآورم. انگار که همیشه بوده است. مثل بید مجنون کنار حیاط، مثل قرآن حاج خانم که با احترام بازش میکرد و از لای برگهایش عکس پدر و مادرم را در میآورد."
خواننده گاه در پی درگیریها و چالشهای مداوم این خانواده با استبداد، همراه با راوی، به "سنگینی سقوط امنیت شیرینی" میاندیشد که در ایران فقط به خاطر اندیشه و نوع نگاه فرد به جهان از دست میرود.
رد پای ترس
در بخش نخست کتاب، "یادهای کودکی" درمییابیم که راوی، دوران کودکی گریزندهای داشته و از والدینش آموخته است تا در بحرانها "شجاع و آرام" باشد. او و برادرش "آرش" بارها- بیش از ده بار- شاهد بازداشت و زندانی شدن پدرشان بودهاند. یکبار که پدر از زندان به خانه بازمیگردد، "آرش" خردسال کفشهای او را قایم میکند تا شاید دیگر به زندان نرود.داریوش فروهر در کل نزدیک به ۱۵ سال در زندان بود. پرستو فروهر در کتاب خاطرات خود به نقل از پدرش نوشته است: "پدرم بهندرت از آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی بر او گذشت حرفی زد. در طول سالهای بعد به گفتن یک جمله کوتاه اکتفا میکرد که تحمل چهارده سال زندان زمان شاه برایش سادهتر از آن چندماه در زندان جمهوری اسلامی بوده است."
این هنرمند در بخش دیگری از کتاب خود مینویسد: "وقتی به مفهوم ترس فکر میکنم و سعی میکنم رد پای این حس را در زندگیام دنبال کنم انگار حفره تاریکی درون ذهنم دهان باز میکند، به گذشته نقب میزند و مرا به درون خود میمکد. در این دالان همه چیز تهدید کننده است."
تم سر خونین پدر نیز مدام در کتاب تکرار میشود. جای ضربهها و بخیههای باتوم روز کودتای ۲۸ مرداد، جای زخم و ضربه چماقهای گارد شاهنشاهی و ... همه اینها به تلخی به ضربههای آخر در دهه ۷۰ خورشیدی گره میخورد: "آخرین تصویری که از سر زخم خورده پدر دارم، تصویر بیجان اوست؛ در پزشک قانونی تهران روی یک برانکارد، پیچیده در پتوها و پارچههای جورواجور، پوشش روی سرش را کنار زدم تا برای آخرین بار ببینمش. جمجمهاش را شکافته بودند و با زخمهای زمختی دوباره دوخته بودند. موهای سفید و تنکش سردی سردخانه را داشتند. او آرام خوابیده بود. این آخرین درد را نیز با وقار کشیده بود و رفته بود."
جمعآوری اسناد و مدارک
پرستو فروهر اگرچه در کتاب تازه خود از قالب خاطرهنویسی استفاده کرده است، اما این کتاب خاطرات صرف نیست و میتواند از سوی کارشناسان مورد بررسی تاریخی قرار بگیرد.او با هدف ارائه اطلاعات درباره فعالیتهای سیاسی- اجتماعی فروهرها طی "دههچهل تا انقلاب ۵۷" و هم دیدگاه، عملکرد و وضعیت خانوادگی آنها در "دهه ۶۰" و "دگرگونیهای سیاسی ـ اجتماعی پس از انقلاب" به اسناد و مدارک تاریخی مراجعه کرده و آمیختگی و هماهنگی خاطرات و اطلاعات تاریخی، رنگی از زندگی به کتاب داده است. به همین دلیل "بخوان به نام ایران"، تنها روایت نویسنده از خاطرات گذشتهاش نیست، بلکه بازگوکننده پستی و بلندیهای مبارزه اجتماعی- سیاسی در نزدیک به ۵۰ سال در ایران است. از این زاویه دربهدریهای داریوش فروهر در دوران زندگی مخفی در دهه ۶۰ برای بسیاری از فعالان سیاسی ایران تجربهای آشناست.
او در بازنویسی خاطرات خود، حتی در آن بخشها که بر اساس جریان سیال ذهن نوشته شده نیز تلاش کرده است تا ذهن خواننده را متوجه اسناد و مدارک کند. او توضیح میدهد: "تا آنجا که به نظرم لازم بود تلاش کردم تا اسناد و مدارک موجود از زندگی سیاسی پدر و مادرم را در متن بیاورم. مثلاً وقتی از کلنجار حسی مادرم در ابتدای انقلاب میگویم، نقل قولی از او میآورم که برگرفته از مقالهای است که در اعتراض به محدود شدن حقوق زنان برای نشریه جبهه ملی نوشته بود. میخواستم به این ترتیب به خواننده امکان درکی واقعیتر از آن موقعیت را بدهم. برای این مستندسازیها هم از مدارک زندگی سیاسی پدر و مادرم استفاده کردم. برای حوادث مختلف اگر ممکن بوده است نقل قولهایی از اعلامیهها و مصاحبههایی آوردهام که در پیوند با آنها موجود بوده است."
تاراج تاریخ
به گفته پرستو فروهر، پس از قتل فروهرها کلیه اسناد و مدارک آنها از منزل شخصیشان خارج میشود.او میگوید: "پدر ومادرم آرشیو به نسبت کاملی از اسناد و مدارک مربوط به فعالیتهای سیاسی خود داشتند، اما پس از قتل ایشان در ده روزی که خانه در اختیار نیروهای انتظامی بود همه این آرشیوها را بیهیچ اجازهای بردند و دیگر هرگز به ما بازنگرداندند. در پرونده قتل آنها خواندم که حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران با یک وانت، چندین کارتن محتوی کاغذ و مدارک را از منزل پدر و مادرم خارج کردهاند. من به ناچار مطالب مربوط به پدر و مادرم را از جاهای مختلف پیدا کردم. آنها کپی بخشی از این مدارک را برای شماری از دوستان و فعالان سیاسی خارج از کشور ارسال کرده بودند."
بسیاری از این اسناد، طی بیش از ۱۳ سال به مرور جمعآوری شدهاند. به عنوان نمونه چندروز پس از خاکسپاری، یکی از دوستان قدیمی فروهرها بستهای را برای پرستو میآورد که حاوی نامههای مصدق به پدر و مادرش بوده است. داریوش فروهر به تاریخ ۲۵/۴/۱۳۶۱روی این بسته نوشته بوده: "هممیهن، نامههای درون این کیف گرامیترین چیزها در زندگی من و همسرم میباشد که مادرم تا هنگام مرگ از آنها نگهداری میکرد. اکنون این کیف را به دوستی میسپارم. اگر گم شد و به هر شکل تو آن را یافتی، مبادا نامهها را از بین ببری، خواهشم اینست که آنها را نگهداری و در نخستین فرصت به من یا همسرم و چنانچه زنده یا در دسترس نبودیم به دخترم یا پسرم برسانی. با سپاس بسیار»
با این همه، نویسنده در نبود آرشیوی کامل از فعالیتهای سیاسی فروهرها، در فرازهایی از خاطرات خود موفق به ارائه اسناد لازم نشده است: "مثلاً در مورد آن بخش از زندگی پدرم که مربوط به سال اول انقلاب و فعالیت پدرم به عنوان وزیر کار میشود و یا برای بخشی که به عنوان نماینده دولت در مذاکرات صلح کردستان شرکت میکند با کمبود جدی سند و مدرک روبهرو بودم. پدرم مدارک آن دوره را حفظ کرده بود که متاسفانه از دست ما رفت. بخشی از آن در پی بازداشت پدرم در سال ۱۳۶۱از بین رفت. امیدوارم در آینده بتوانم با جمعآوری اسناد این خاطرات را بازبینی و بازنویسی کنم."
زمانه فراموشکار
بیش از ۱۳ سال از قتل فروهرها میگذرد و پرستو فروهر نگارش کتاب "بخوان به نام ایران" را از دهمین سالگرد این حادثه آغاز میکند. سه سال طول میکشد تا روایت او کامل شود. خودش میگوید: "نوشتن این خاطرات برایم آسان نبود. در همان سالهای نخست قرار بود یادنامهای برای پدر و مادرم منتشر شود. من برای این کتاب که البته هرگز منتشر نشد، خاطراتی کوتاه از دوران کودکیام نوشته بودم و همین باعث شد تا حسی در من بیدار شود که: باید بنویسم. مبادا با مرور زمان، ذهن من از بسیاری خاطرات دور خالی شود."از دیدگاه این فعال حقوق بشری، نوشتن خاطره برای فردی که سالهاست در برون مرز زندگی میکند و از حیث "زمان"، "مکان" و "زبان" از متن خاطره دور است، آسان اتفاق نمیافتد: "گاه حس میکردم در دهلیز زمان به عقب کشیده میشوم و این دشوار بود. در حافظهام تصویری، حسی، جملهای را مییافتم و بعد باید مدام خود را میکاویدم تا فضای آن لحظهها در ذهنم کامل شوند. گاه این حالت طولانی میشد. چنین روندی برای کسی که با حادثهای چنان تلخ روبهرو شده است آسان نیست."
بسیاری از زندانیان سیاسی که خاطرات خود را نوشتهاند بر دشواری مرور ذهنی دورههای تلخ تاکید کردهاند. پرستو فروهر نیز میگوید: "من نیز دچار بحرانهای شدید روحی میشدم. بازگشت به خاطراتم گاهی همراه با فوران حسهای انباشت شدهای بود که مرا دچار تلاطم میکرد؛ حسهای ذخیره شده و حرفهای هرگز بیان نشده... بیان اینها اصلاً برایم آسان نبود."
راهی به سوی آینده
به عقیده پرستو فروهر، کسی که فعالیت خلاقه دارد میتواند حتی رنج، نفرت و خشم را نیز تبدیل به ابزاری برای دگردیسی هنری کند: "من به دلیل این که حرفهام هنر است، مدام تلاش کردم تا این فاجعه برای من تبدیل به کپسولی از اندوه و رنج و خشم نشود و مرا در گذشته غرق نکند. میخواستم آن نیرویی که میتوانست مرا از پا بیندازد راهی به سوی آینده روشن باز کند. تبدیل به راه شود؛ راهی به یک تغییر و البته با پافشاری روی مواضع خودم. این راه به من انرژی میدهد تا مدام حرکت کنم. در این روند امید زاده میشود و نگاه مدام رو به آینده است."پرستو فروهر تصمیم دارد کتاب "بخوان به نام ایران" را نیز به زبان آلمانی عرضه کند. او توضیح میدهد: "نمیتوانستم این کتاب را به زبانی غیر از فارسی بنویسم. دلم میخواست، اما نمیشد. حافظه زبان خودش را دارد. همهچیز فارسی به ذهنم میآمد و برای من انتخاب زبانی غیر از این ممکن نبود. لازم است کتاب را کسی دیگر ترجمه کند. اما کتاب 'سرزمینی که پدر و مادرم در آن به قتل رسیدند' مربوط به سالهایی بود که در آلمان زندگی میکردم و در واقع انتخاب ساختار سفرنامه هم دلیلی بود برای اینکه زبانش آلمانی باشد. درواقع من سفرنامه را برای کسانی مینوشتم که در آن سفرها همراه من نبودند و میخواستم از این جنایت باخبر شوند."
شهروندان فرانسوی در انتظار شناختن هویت رئیس جمهور آینده خود هستند
در آستانۀ برگزاری مرحلۀ دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه،
شهروندان فرانسوی سراسر جهان در حالی به استقبال این رویداد می روند که از
آغاز کارزار انتخاباتی تا بحال، هیچگاه در نظر سنجی ها فاصله میان دو نامزد
بدین حد کاهش نیافته بود.
بدین ترتیب بیش از ٤٦ میلیون شهروند فرانسوی
واجد شرایط برای رأی دادن به پای صندوق های رأی فراخوانده شده اند،
انتخاباتی که در آن "فرانسوآ هولاند"- نامزد حزب سوسیالیست، بخت اصلی کسب
پیروزی در برابر "نیکلا سارکوزی"- رئیس جمهور کنونی، بحساب می آید.
در آخرین نظر سنجی که جمعه شب در آخرین لحظات پیش از
پایان رسمی کارزار تبلیغاتی و انتخاباتی توسط سازمان نظر سنجی "ایفوپ"
منتشر شد، فرانسوآ هولاند با کسب ٥٢ در صد کل آرأ در برابر ٤٨ در صد برای
نیکلا سارکوزی ، کسی است که در آیندۀ نزدیک ساکن "کاخ الیزه" خواهد بود.
از روز شنبه ساعت دوازده ظهر به وقت فرانسه، شهروندان
فرانسوی ساکن مناطق ماورای دریای این کشور به پای صندوق های رأی رفته اند و
سپس نوبت به فرانسوی های ساکن آمریکای شمالی و کانادا خواهد بود که قبل از
شهروندان حاضر در خاک فرانسه در فرآیند انتخاباتی شرکت کنند.
مفتی اعظم عربستان معتقد است نا آرامی های منطقه ناشی از «گناه» است
به گزارش خبرگزاری رویترز، "شیخ عبدالعزیز" مفتی اعظم عربستان،
طی سخنانی درنمازجمعه، انجام «گناه » از سوی مسلمانان را دلیل بی ثباتی های
بوجودآمده در منطقه خاورمیانه دانست .
مفتی اعظم عربستان گفت: تفرقه، بی ثباتی، نبود
امنیت و شکستن وحدت بین کشورهای اسلامی که این روزها با آن مواجه هستیم
نتیجه گناهان عمومی و تجاوزات است.
او همچنین مردمی را که از «دموکراسی و برابری» صحبت می کنند، به ایجاد بی ثباتی، بی نظمی و بی عدالتی بین امت مسلمان متهم کرد.
او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «شورشی که فوران
آن سال گذشته اقتدار گرایان را درتونس، مصر و لیبی حذف کرد و همچنان در
سوریه و بحرین ادامه دارد؛ آن صدای میلیون ها مردمی بود که چند دهه از
سرکوب رنج می بردند و نسبت به حاکمان عرب احساس خطر می کردند.»
مفتی اعظم عربستان ماه گذشته از سوی رسانه های بین
المللی مورد انتقاد قرار گرفت؛ او گفته بود همه کلیساها در شبه جزیره
عربستان باید نابود شوند؛ این عصبانیت فتوا موجب واکنش اسقف شد و کلیساهای
کشورهای استرالیا، آلمان و روسیه نسبت به سخنان او اعتراض کردند. نظرات
مفتی اعظم از سوی مقامات عربستان تائید نشد.
سخنان و فتواهای مفتی اعظم کنونی در عربستان، تا کنون
بارها مورد اعتراض مسلمانان قرار گرفته است. از جمله می توان به فتوای او
در خصوص مستعد بودن دختران ١٠ و ١٢ ساله برای ازدواج اشاره کرد.
به گزارش پورتال اینترنتی "ورلد آبزرور"، شیخ
عبدالعزیز در مخالفت با خواستاران افزایش حداقل سن ازدواج گفته بود که
دختران در سن ١٠ یا ١٢ سالگی طبق قوانین اسلامی کاملا آمادگی ازدواج را
دارند .
او همچنن گفته بود، مادران و مادربزرگ های ما هنوز ١٢ سالشان نشده بود که به شوهر داده شدند.
او همچنن گفته بود، مادران و مادربزرگ های ما هنوز ١٢ سالشان نشده بود که به شوهر داده شدند.
او همچنن پیش از این فتوا داده بود که دیدن سریال های ترکیه حرام است. وجود امام زمان دروغ است و ایرانی ها مجوس و آتش پرست هستند.
ترکیب نهایی مجلس نهم با مهره چینی آیت الله خامنه ای
در حالی که در زمستان سال گذشته، ۲۲۵ نفر پس از مرحله نخست
انتخابات مجلس شورای اسلامی به این مجلس راه یافتند، امروز شنبه ۱۶
اردیبهشت، با اتمام شمارش آرای دور دوم انتخابات، تکلیف کرسی های باقی
مانده در تهران و دیگر حوزه های انتخابیه نیز مشخص شد.
در تهران کسانی مثل بیژن نوباوه، اسماعیل کوثری، علی مطهری، احمد توکلی و محمدرضا باهنر بیشترین آرا را کسب کرده اند.
اما خبرگزاری ایسنا امروز در گزارشی که منتشر کرده
نوشته، ۱۹۶ نماینده مجلس فعلی، یعنی مجلس هشتم، از دوباره انتخاب شدن و راه
یافتن به مجلس نهم باز ماندند.
بر این اساس، شاخصترين چهرههاي ناکام دور دوم انتخابات مجلس، داريوش قنبری، محسن كوهكن، جواد آرينمنش، عفت شريعتی و زهره الهيان هستند.
بر این اساس، شاخصترين چهرههاي ناکام دور دوم انتخابات مجلس، داريوش قنبری، محسن كوهكن، جواد آرينمنش، عفت شريعتی و زهره الهيان هستند.
***
شهرام رفیع زاده، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی مقیم تورنتو،
در گفت وگو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه درباره ترکیب جدید مجلس
می گوید: تعییر ترکیب مجلس نهم به مهره چینی مربوط می شود که آیت الله
خامنه ای آن را انجام داده است.
این روزنامه درباره نقش سیاسی مجلس نهم در آینده
جمهوری اسلامی نیز می گوید که یکی از برنامه های احتمالی مجلس نهم تغییر
نظام ریاست جمهوری به نظام پارلمانی است.
رفیع زاده در ادامه این گفت وگو به گزینه های موجود
برای ریاست مجلس اشاره می کند و رقابت اصلی را میان لاریجانی و حداد عادل
می داند.
وی می گوید اغلب افراد راه یافته به مجلس و همچنین رهبری جمهوری اسلامی خواهان رئیس شدن حداد عادل هستند.
این تحلیلگر سیاسی در پایان درباره نقش اقتصادی مجلس
آینده می گوید که این مجلس طی یک سال آینده کار خاصی را نمی تواند انجام
بدهد و دولت احمدی نژاد خواسته های اقتصادی اش را بر مجلس تحمیل خواهد کرد.جمع آوری تعدادی از کتاب های خارجی از نمایشگاه کتاب تهران
خبر جمع آوری کتاب ها از نمایشگاه کتاب تهران به یکی از موضوعات
بحث انگیز همیشگی تبدیل شده است؛ امسال هم مقامات نمایشگاه کتاب به طور
رسمی اعلام کرده اند که تا کنون ١٢٠ کتاب از بخش بین الملل این نمایشگاه
جمع آوری شده است. عباس معروفی می گوید: مسئولان فرهنگی ایران به خاطر حمله
گسترده ای که علیه کتاب انجام داده اند همراهی نویسندگان را به همراه
ندارند.
رييس بيستوپنجمين نمايشگاه بينالمللي كتاب
تهران به خبرگزاری "ایسنا" گفته است که این جمعآوري مربوط به كتابهای
«ضدشيعی» و «معارض با تماميت ارضی كشور» بوده که از بخش كتابهاي خارجی
نمايشگاه كتاب تهران جمع آوری شده است.
به گفته بهمن دری در برخی از این کتاب ها نقشهای جعلی از كشورمان منتشر شده اند.
به گفته بهمن دری در برخی از این کتاب ها نقشهای جعلی از كشورمان منتشر شده اند.
***
در این باره عباس معروفی، نویسنده مقیم آلمان
در گفت وگو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه می گوید، در تمامی
کشورهای دنیا کتاب هایی که تمامیت ارضی را مخدوش کنند اجازه انتشار نمی
یابند اما موضوع اصلی این است که مسئولان فرهنگی ایران به خاطر حمله
گسترده ای که علیه کتاب انجام داده اند همراهی نویسندگان را به همراه
ندارند.
معروفی ادامه می دهد: وزارت ارشاد کتاب های من را که
حدود چهل بار طی سی سال گذشته در ایران منتشر شده ممنوع کرده است؛ به همین
دلیل وزارت ارشاد در این گونه موارد تنها می ماند.
این نویسنده تأکید می کند که مسئولان فرهنگی جمهوری
اسلامی نیروهای خودی را مورد هدف قرار داده اند و هر سال حلقه تنگ ترمی
شود؛ انگار می خواهند کتاب و فرهنگ نشر را دار بزنند.
خالق رمان «سمفونی مردگان» در پایان این گفت وگو می
گوید من هنوز نمی دانم این اعلان جنگی که جمهوری اسلامی علیه نویسندگان می
کند چه چیزی را عایدش می کند، اما می توان نتیجه گرفت که نظام اسلامی ایران
با فرهنگ، قلم و در کل ادبیات خلاقه سر خوشی ندارد.طراح اصلی سوءقصد ١١ سپتامبر در دادگاه نظامی
روند محاکمۀ متهمان شرکت در سوءقصدهای ١١ سپتامبر، در دادگاه
نظامی گونتانامو آغاز شد. "خالد شیخ محمد" که به مغز متفکر این سوءقصد شهرت
دارد متهم اصلی است. وی طی نه سال زندان، بارها تحت شکنجه قرار گرفته است.
زن وشش فرزند وی در ایران زندگی میکنند.
جلسۀ تفهیم اتهام پنج متهم به شرکت در سوءقصد
علیه برجهای دوقلوی مانهاتان در ١١ سپتامبر سال ٢٠٠١، از روز شنبه در
دادگاه نظامی پایگاه گوانتانامو آغاز میشود.
این پنج نفر نه سال قبل دستگیر شدند و سه سال را در زندانهای سری سازمان "سیا" گذراندند و سپس به زندان گوانتانامو منتقل شدند.
این پنج نفر نه سال قبل دستگیر شدند و سه سال را در زندانهای سری سازمان "سیا" گذراندند و سپس به زندان گوانتانامو منتقل شدند.
به غیر از "خالد شیخ محمد پاکستانی"، هویت چهار نفر دیگر از این قرار است :
"علی عبدالعزیز علی" که با خالد شیخ محمد خویشاوندی نزدیک دارد، "ولیدبن عطاش" و "مصطفی هوساوی" که عرب سعودی هستند و بالاخره "رمزی بن شیبه" که یمنی است.
"علی عبدالعزیز علی" که با خالد شیخ محمد خویشاوندی نزدیک دارد، "ولیدبن عطاش" و "مصطفی هوساوی" که عرب سعودی هستند و بالاخره "رمزی بن شیبه" که یمنی است.
محاکمۀ این افراد احتمالاً زودتر از یک سال دیگر آغاز
نخواهد شد. باراک اوباما مایل بود که آنان در دادگاه عادی محاکمه شوند اما
جمهوریخواهان با این تصمیم مخالفت کردند.
به عقیدۀ کارشناسان حقوقی آمریکایی، احتمال صدور حکم اعدام برای این متهمان کم نیست.
جلسۀ تفهیم اتهام توسط ٦٠ خبرنگار پوشش داده خواهد شد.
جلسۀ تفهیم اتهام توسط ٦٠ خبرنگار پوشش داده خواهد شد.
"مغز متفکر "یازده سپتامبر
"خالد شیخ محمد" ٤٧ ساله، که به طراح اصلی یا «مغز
متفکر» سوءقصدهای ١١ سپتامبر شهرت دارد، مسئولیت این جنایت را تماماً به
عهده گرفته است.
وی که در کویت و در خانوادهای پاکستانی به دنیا آمد، از شانزده سالگی به جنبش "اخوانالمسلمین" نزدیک شد.
تحصیلات دانشگاهی خود را در ایالت کارولینای شمالی آمریکا انجام داد و در سال ١٩٨٦ مدرک مهندسی مکانیک گرفت.
وی که در کویت و در خانوادهای پاکستانی به دنیا آمد، از شانزده سالگی به جنبش "اخوانالمسلمین" نزدیک شد.
تحصیلات دانشگاهی خود را در ایالت کارولینای شمالی آمریکا انجام داد و در سال ١٩٨٦ مدرک مهندسی مکانیک گرفت.
به گفتۀ "ریچارد مینیتر" که زندگینامۀ خالد شیخ محمد
را نوشته و منتشر کرده، وی در آمریکا «در میان جمع بسیار بستۀ اعراب
کویتیتبار» زندگی میکرد و از همان زمان عقاید تند ضداسرائیلی داشت؛ او
میافزاید که به زندان افتادن شیخ محمد در این دوران، آن هم فقط به خاطر
نپرداختن چند بدهی کوچک، در تشدید کینۀ او علیه آمریکا و میل به تروریسم
بسیار مؤثر بود.
در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، خالد شیخ محمد به
مناطق شمالی پاکستان میرود و در آنجا با یکی از رهبران اسلامگرا،
"عبدالسول سیاف" آشنا میشود.
در گزارشهای کمیسیون ١١ سپتامبر کنگرۀ آمریکا آمده است که خالد تا سال ١٩٩٢ در افغانستان بوده و سپس از آنجا به بوسنی رفته تا علیه صربها بجنگد.
در گزارشهای کمیسیون ١١ سپتامبر کنگرۀ آمریکا آمده است که خالد تا سال ١٩٩٢ در افغانستان بوده و سپس از آنجا به بوسنی رفته تا علیه صربها بجنگد.
در سال ١٩٩٣، وی برای تأمین مالی نخستین سوءقصد علیه
برجهای دوقلو شرکت میکند. این حرکت تروریستی توسط برادرزادۀ او، "رمزی
یوسف" اجرا میشود و ٦ قربانی و حدود هزار زخمی بجا میگذارد.
اجرای این سوءقصد باعث میشود که توجه اسامه بنلادن به سوی خالدشیخمحمد جلب گردد.
اجرای این سوءقصد باعث میشود که توجه اسامه بنلادن به سوی خالدشیخمحمد جلب گردد.
وی بالاخره در سال ١٩٩٦ در افغانستان با بنلادن
ملاقات میکند و از این زمان به سازمان القاعده میپیوندد. در یکی از
نخستین طرحهای تروریستی خود، او انفجار دوازده هواپیمای مسافربری آمریکایی
را به طور همزمان، بر فراز اقیانوس آرام، پیشنهاد کرده بود.
به نظر میرسد که وی اولین فکرها یا طرحهای مربوط به سوءقصد ١١ سپتامبر را در همین دوره با بنلادن در میان گذاشته باشد.
به نظر میرسد که وی اولین فکرها یا طرحهای مربوط به سوءقصد ١١ سپتامبر را در همین دوره با بنلادن در میان گذاشته باشد.
دو سال بعد از فاجعۀ نیویورک، خالد شیخ محمد که در پاکستان پنهان شده بود، توسط یکی از دوستان قدیمی خود و در ازای پول، لو داده شد.
به نوشتۀ خبرگزاری فرانسه، در حال حاضر همسر و شش فرزند وی در تنگدستی، در ایران زندگی میکنند.این خبرگزاری یادآوری میکند که خالد شیخمحمد که در طول بازداشت خود دهها بار شکنجه شد، هنگام نخستین احضار در مقابل قضات آمریکایی، به طعنه یک موشک کاغذی را در فضای دادگاه به پرواز در آورد.
سرنوشت فرانسه
در حالیکه تنها یک روز به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه
باقیست، تمامی عناوین نخست نشریات امروز چاپ این کشور به بررسی این رویداد
اختصاص دارند.
روزنامۀ فیگارو با چاپ عکس دو نامزد انتخاباتی با تیتر بزرگ می نوسید: «انتخابی تاریخی»
روزنامۀ لیبراسیون با چاپ عکس تظاهر کنندگان هوادار "فرانسوآ هولاند"- نامزد حزب سوسیالیست می نویسد: «یکشنبه همه چیز امکان پذیر است».
و از سوی دیگر روزنامۀ لوموند با
انتشارعکس "نیکلا سارکوزی" تأکید می کند که هنوز رئیس جمهور کنونی که در
عین حال، دیگر نامزد انتخاباتی است به کسب پیروزی نهایی امیدوار است.
ادامه ناآرامی ها درقاهره و اسکندریه
درمصرناآرامی های همراه با درگیری همچنان ادامه دارد. به گزارش
خبرگزاری فرانسه، تنها دررویا روئی های روز جمعه چهارم ماه مه، صدها
نفرزخمی و بیش از١٧٠ نفرتوسط نیروهای نظامی دستگیرشدند و شورای عالی نظامی
به علت گسترش خشونت درمنطقه عباسیه و اطراف وزارت دفاع، منع
عبورمرورشبانه اعلام کرد.
روزگذشته هزاران نفر باردیگر دراعتراض به ادامه
حکومت نظامیان، درمیدان تحریرتجمع و دست به تظاهرات زدند که درمواردی به
درگیری با نیروهای ضد شورش انجامید. ساعتی پیش از آغاز ناآرامی ها ژنرال
مختارال مولا- عضو شورای عالی نظامی، دریک پیام تلویزیونی درمورد تصمیم
قاطع ارتش برای مقابله با عوامل محرک خشونت هشدارداده بود.
چهل و هشت ساعت پیش ازآن (چهارشنبه)، دریکی ازخونین
ترین درگیری های هفته های اخیرمیان نیروهای ضدشورش و تظاهرکنندگان مخالف
رژیم نظامی، ٤٠ تن کشته و بیش ازیکصد نفررخمی گردیده بودند.
وزارت بهداشت مصرروز جمعه نیز اعلام داشت، ٢
نفرازجمله یک سربازنیروهای مسلح مصرکشته و حدود ٣٠٠ نفر زخمی گردیده اند.
تظاهرات روزجمعه درواقع برای اعتراض به رویدادهای روز چهارشنبه و کشته شدن
دها نفر صورت گرفت که خود به خشونت کشیده شد.
گزارش ها حاکی است که روز جمعه درشهراسکندریه، دومین شهربزرگ مصرنیزتظاهرات و درگیری هائی صورت گرفته است.
گزارش ها حاکی است که روز جمعه درشهراسکندریه، دومین شهربزرگ مصرنیزتظاهرات و درگیری هائی صورت گرفته است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه کانون اصلی تظاهرات و درگیری
ها روز جمعه اطراف وزارت دفاع مصربوده است؛ بنا براین گزارش ازاطراف این
وزارت خانه صدای تیراندازی نیز شنیده شده است.
خبرگزاری فرانسه امروز شنبه پنجم ماه مه، گزارش داده است که قاهره درساعات ظهر آرام بوده است.
خبرگزاری فرانسه امروز شنبه پنجم ماه مه، گزارش داده است که قاهره درساعات ظهر آرام بوده است.
دراین حال، بامداد امروز فیلد مارشال حسین طنطاوی-
رئیس شورای نظامی مصر، درمراسم خاکسپاری سربازی که روز گذشته در قاهره کشته
شد، شرکت کرد.
مخالفت نمایندگان پارلمان افغانستان بخاطر دریافت پول
نمایندگانی هستند که در طی شش سال گذشته که از عمر پارلمان می
گذرد از سوی حکومت بد آموز شده اند. یعنی هر زمانی که حکومت خواسته است یکی
از تصمیم های خود را مهر تصویب پارلمان بزند، بین آنها پول تقسیم کرده است
و مخالفت این گروه برای بدست آوردن پول است.
برخی از نمایندگان پارلمان افغانستان در جلسه
صبح امروز ولسی جرگه، نسبت به برخی موارد از موافقت نامه استراتژیک میان
افغانستان و آمریکا انتقاد کردند و آنان معتقدند که بسیاری از موارد مهم و
حیاتی دراین پیمان ذکر نشده است.
مشخص نبودن موضع آمریکا و افغانستان در مقابل طالبان،
یکی از مواردی بود که از سوی "دکتر مهدی"- نماینده مردم در پارلمان، مطرح
شد. همچنین "فوزیه کوفی"- نماینده مردم بدخشان، با انتقاد از حضوربرخی از
نمایندگان کنگره آمریکا در کابل در زمینه مداخله این افراد در امور داخلی
کشور هشدار داد؛ او معتقد است که این افراد با حضور در کابل در امور داخلی
کشور مداخله کرده و سبب تشویش اذهان عمومی می شوند.
***
فهیم دشتی، روزنامه نگار مقیم افغانستان در تقسیم بندی مخالفت های این نمایندگان گفت: « می توان نمایندگان مخالف را به سه گروه تقسیم کرد:
گروه اول نمایندگانی هستند که مبتنی بر منافع ملی
افغانستان اعتراضاتی برپیمان استراتژیک بین افغانستان و آمریکا دارند که
گاهی اعتراضات شان هم وارد است.
گروه دوم نمایندگانی هستند که در طی شش سال گذشته که
از عمر پارلمان می گذرد، از سوی حکومت بد آموز شده اند؛ یعنی هر زمانی که
حکومت خواسته است یکی از تصمیم های خود را مهر تصویب پارلمان بزند، بین
آنها پول تقسیم کرده است و مخالفت این گروه برای بدست آوردن پول است.
گروه سوم نمایندگانی هستند که از قبل برای مخالفت با
این پیمان پول بدست آورده اند. این نمایندگان از جمهوری اسلامی ایران و
جمهوری اسلامی پاکستان پول می گیرند.
این روزنامه نگار درادامه گفت: «براساس گزارشی که به
تازگی افشا شده است حداقل حدود ٤٤ نماینده پارلمان افغانستان از جمهوری
اسلامی ایران مستمری می گیرند و از این طریق معاش می کنند؛ بر اساس همین
گزارش تعداد دیگری از نمایندگان هم از جمهوری اسلامی پاکستان چنین پولی را
دریافت می کنند؛ اما بدبختانه هیچ کدام از نهادهای دولتی و غیر دولتی در
افغانستان حاضر به افشا کردن نام این نمایندگان نیستند.»
او گفت:« باور دارم که اگر هویت این نمایندگان افشا شود اذهان عمومی در افغانستان چنین نمایندگانی را زیر فشار قرار خواهند داد.»
موافقتنامه استراتژیک، در جریان سفراخیر باراک اوباما- رئیس جمهوری آمریکا به کابل، میان روسای جمهور دو کشور امضا شد.
مقامات افغانستان می گویند، این موافقتنامه چارچوب
روابط افغانستان و آمریکا را تا سال ۲۰۲۴ تعیین می کند و پس از آن نیز در
صورت توافق هر دو طرف، می تواند تمدید شود.
سعید زندگانی
جرس: در اولین پرده از محمود دولت آبادی
سراغ می گیریم که «کلنل» مانده در چنگ سانسور وزارت ارشاد را به جمع صد
نویسنده بزرگ جهان در آمریکا می برد تا پیام صلح مردم ایران را برای آنان
بخواند؛ در دومین پرده به نمایشگاه کتاب تهران سرمی زنیم که برخلاف ادعای
دولت، چندین ناشر پشت دروازه آن جامانده اند؛ در سومین پرده، نامه محمود
گلابدره ای را می خوانیم که از بیمارستان به خانه آمده، اما بی کس وتنها به
«آخر خط» رسیده است؛ اعتراض رسانه های تندرو حکومتی به برنامه تلویزیونی
«هفت» موضوع پرده چهارم است؛ درپرده پنجم، سفر هنرمندان برجسته سینما به
مازندران برای دلجوئی از مهاجرین افغانی را پی گیری می کنیم؛ در پرده پنجم
سخنان محسن قرائتی را خطاب به مستند سازان می خوانیم که می گوید نماز
خواندن بازیگران را در پشت صحنه به مردم نشان دهید؛ وآخرین پرده گزارشی است
از نمایش «شاعر پیچیده در هیچ» پرویز تناولی همراه با آثار پنج هنرمند
دیگر ایرانی در موزه معروف «متروپولیتن» نیویورک!
سفر صلح محمود دولت آبادی به آمریکا
یکی از معروف ترین کتابهائی که در دام سانسور اداره کتاب وزارت ارشاد گیر کرده وناشر آن هم (نشرچشمه) از نمایشگاه کتاب رانده شده و پرونده قضائی برایش تشکیل داده اند، رمان «زوال کلنل» نویسنده سرشناس ایران محمود دولت آبادی است که تاکنون در خارج از کشور، ترجمه های انگلیسی و آلمانی آن انتشار یافته و نامزد دریافت جایزه «بوکر من» آسیا نیز شده است اما در ایران، سالهاست که از سانسور اداره کتاب در وزارت ارشاد خلاصی ندارد. اینک دولت آبادی نا امید از انتشار کتابش در وطن، براي شركت در هشتمين همايش بينالمللي صداهاي جهاني ادبيات به آمريكا ميرود تا همراه صد نویسنده سرشناس از سراسر جهان، پیام صلح ملت ایران را به گوش دنیا برساند!
در اين همايش كه امسال با عنوان «همايش رؤياها» و با هدف برجسته كردن كار نويسندگان از سراسر دنيا و ايجاد گفتوگو ميان آنها و مخاطبانشان از سوي انجمن قلم آمريكا برگزار ميشود، بيش از صد نويسنده از پنج قارهي دنيا گرد هم ميآيند كه از ايران، دولتآبادي براي شركت درآن دعوت شده است. در اين سفر كه ناشر خارجی کتابهای دولت آبادی «انتشارات ملويل هاوس» هم ديگر دعوتكنندهي آن است، برنامههايي براي اين نويسنده منظور شده كه به معرفي رمان «زوال كلنل» و كتابخواني او اختصاص خواهد داشت.
دولتآبادی با بيان اينكه "من همیشه با چهره و زبان صلح به دنیا سفر کردهام و سفر میکنم"، در گفت و گوئی با «ایسنا» اين سفر را خير تلقي کرده و ميگويد که اميدوار است بتواند طبق روال هميشگي، چهرهي صلحآميز ايران و ايراني را به نظر دنيا برساند. اين نويسندهي پيشكسوت با اشاره به وضعيت و شرايط خاصي كه بر كشور و منطقهي ما حاكم است، اميدوار است، با اين سفر ـ تا حدودي كه به يك نويسنده مربوط است ـ در جهت رفع سوء تفاهمهاي موجود بكوشد.
سفر دولت آبادی همچنين به دعوت دانشگاه «بن» آلمان و نمايشگاه كتاب ايتاليا در اروپا ادامه خواهد يافت. او دعوتهاي ديگري هم از كشورهاي ديگر دارد، كه ميگويد به علت طولاني شدن سفر، از رفتن به آن كشورها صرف نظر خواهد كرد. در دوره گذشتهي همايش بينالمللي انجمن قلم آمريكا، نويسندگان مطرح جهاني همچون: اومبرتو اكو، يان مكايوان، ماريو بارگاس يوسا و توني موريسون حضور داشتهاند.
ناشرانی که پشت درهای نمایشگاه تهران ماندند!
بیست وپنجمین دوره نمایشگاه کتاب درمصلای تهران با سخنان حیرت آور احمدی نژاد در مدح آزادی و زیبائی و عشق افتتاح شد: "هنرنمایشگاه کتاب این است که مرزها وقید و بندها را بردارد و فرصتی را فراهم کند که جان انسانها، اندیشمندان و هنرمندان در یک فضای انسانی زیبا و عاشقانه با هم پیوند بخورند! چه وقت کل بشر به سعادت می رسد؟ زمانی که همه این قید و بندها برداشته شود و همه انسانها همدیگر را دوست داشته باشند"!
رئیس دولت در ایران، زمانی حرف از برداشتن «مرزها و قید و بندها» می زند، که نشر چشمه، نشر اميد فردا، نشر كوير، انتشارات شهيد بهشتي، آهنگ دیگر و طرح نو تنها معدودي از ناشراني هستند كه ناکنون معلوم شده نتوانسته اند جواز حضور در نمایشگاه را بگیرند و این لیست همچنان بلندتر می شود. کار به جائی رسیده که احمدمسجد جامعی وزیر پیشین ارشاد و نماینده کنونی شورای شهر تهران در آخرین نشست این شورا اعلام می کند: "بهتر است در سالروز شوراها یادی ازشهید بهشتی بشود، هرچند جای تاسف دارد که غرفه آثار ایشان در نمایشگاه کتاب جایی ندارد البته برخی ناشران دیگر نیز چنین مشکلی دارند."
کمی آنسوتر، در تقاطع خیابان کریمخان زند و میرزای شیرازی که فاصله ای بسیار اندک با نمایشگاه دارد، یک انتشاراتی وجود دارد که وزارت ارشاد دولت احمدی نژاد اجازه حضور در نمایشگاه را به آن نداده، آنهم به دلایلی که هنوز روشن نیست. معاون فرهنگی وزارت ارشاد که رئیس نمایشگاه کتاب را نیز برعهده دارد، می گوید «نشر چشمه» مشکل قضائی دارد؛ محمد حسینی وزیر ارشاد هم که مدعی است فقط یک ناشر (چشمه) از نمایشگاه بازمانده، توضیح می دهد: "ناشر مربوطه تخلفاتی داشته که پرونده آن در حال رسیدگی است. امیدواریم این مشکل هم در آینده بررسی و برطرف شود. ما خواهان فعالیت همه ناشران هستیم، ولی آنها هم مثل بقیه اقشار باید یک سری ضوابط و مقررات را رعایت کنند."
اما مدیران «نشر جشمه» خود را بی گناه می دانند و معتقدند هیچ کار غیرقانونی نکرده اند، اما چون کسی از مسئولین پاسخگو نیست، ترجیح داده اند همزمان با نمایشگاه کتاب، خودشان نمایشگاهی در محل کتابفروشی شان راه بیاندازند و در سایت خود چنین اطلاع رسانی کنند: "نمايشگاهِ كوچكي داريم از سيزدهم تا بيست و پنجم، در محل كتاب فروشي نشر چشمه به آدرس خيابان كريم خان زند، نبش ميرزاي شيرازي. كتاب ها را به همان ترتيبِ نمايشگاه، با همان تخفيف و با همان شور و هيجان عرضه مي كنيم به كساني كه علاقه دارند محصولاتِ امسال نشر چشمه را هم تهيه كنند؛ منتظرتان هستيم"! نشر چشمه، با وجود حکم تعلیقی که برایش اعمال شده، ۲۷ عنوان جدیدالانتشار دارد که آنها را نیز مانند دیگر کتابهایش با تخفیف 20 درصد به خوانندگان ارائه خواهد داد.
نشر چشمه همان ناشری است که قرار بود کتاب «زوال کلنل» محمود دولت آبادی را چاپ کند، که سانسور شده و به چاپخانه نرسیده است. ناشر چند کتاب توقیف شده دیگر نیز دارد و می گویند همین مسئله که سراغ کتابهای مسئله دار می رود، دلیل اصلی راه نیافتنش به نمایشگاه کتاب است. سيد علي صالحی هم منتظر بود دفتر شعرش بوسیله نشر چشمه در نمایشگاه ارائه شود، اما وقتی خبر محرومیت ناشر را شنید، در گفت و گوئی به خبرگزاری «ایلنا» گفت: "ضمن احترام به ناشران مستقل و شرکت کننده در نمایشگاه کتاب، جهت همدلی با ناشرینی که از حضور آنها ممانعت به عمل آمده یا دچار مشکل شدهاند امسال به نمایشگاه نخواهم رفت. جفایی که بر ناشران میرود عادلانه نیست و از اساس غیر قانونی است."
اگرچه وزیر ارشاد گفته تنها یک ناشر مسئله دار اجازه حضور در نمایشگاه را پیدا نکرده است، اما خبرها حاکی از تعدادی بیش از اینهاست. فاطمه انتظارالمهدي مديرعامل انتشارات كويردر واكنش به تكرار محروميت اين انتشارات از حضور در بيست و پنجمين نمايشگاه كتاب تهران، اين مساله را رسانهاي و اعتراض خود را اعلام كرد وگفت: "ما نيز همچون ناشران ديگر در موعد مقرر شده دي و بهمن سال گذشته، براي حضور در نمايشگاه كتاب تهران ثبت نام كرديم و مدارك لازم نيزتمام وكمال به ثبتنامكنندگان تحويل داده شد كه اكر نقصي در مدارك بود اساسا مدارك را تحويل نميگرفتند. هفته گذشته كه براي در اختيار گرفتن غرفه مراجعه كردم تا فيش غرفه را كه حاوي اطلاعات متراژ و شماره غرفه است، دريافت كنم، بعد ازجستجوي بسيار به من گفتند فيش غرفه براي انتشارات كوير، صادر نشده و اگر اعتراضي در اينباره هست، بايد نامه نوشت! در ادامه نامهاي نوشتيم، اما متاسفانه دبيرخانهي ارشاد جواب درستي به ما نداد و نامهي ما بدون جواب ماند."
چندی پیش حافظ موسوی مدیر انتشارات «آهنگ دیگر» نیز گفته بود: "این مؤسسه، تخلف فرهنگی و پرونده قضایی ندارد، ولی با این حال به ما گفته میشود که صلاحیت حضور در نمایشگاه را ندارید. حالا یک نفر به ما بگوید اینکه صلاحیت نداریم، یعنی چه؟" وی در گفت و گو با خبرگزاری «مهر» درباره توضیحات مدیر کمیته اطلاعرسانی بیست و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران که درباره عدم حضور این ناشر و دو انتشارات بوتیمار و دفتر شعر جوان در یکی از رسانههای کشور منتشر شده است، گفت: "دو سال پیاپی است که از حضور ما در نمایشگاه کتاب ممانعت به عمل میآید و با وجود گذشت این مدت، هنوز متوجه علت آن نشدهایم." موسوی درتوضیح بیشتر درباره عدم صلاحیت نشر تحت مدیریتش گفت: "به ما هم چنین جملاتی گفته شد. سال گذشته هم همینها را به ما گفتند و اعلام شد که شما صلاحیت حضور در نمایشگاه را ندارید. سال گذشته هم مانند امسال هرچه پیگیری کردیم، به نتیجهای نرسیدیم و پاسخی دریافت نکردیم. بالاخره باید اشکالی باشد که به ما بگویند به این دلیل شما صلاحیت ندارید و نمیتوانید در نمایشگاه حاضر باشید. این در حالی است که ما حتی پرونده قضایی هم نداریم تا بخواهیم قضیه را از این ابعاد جستجو و پیگیری کنیم. تنها حرفی که در حال حاضر به ما گفتهاند این است که: با حضور شما در نمایشگاه موافقت نمیشود و شما صلاحیت حضور در نمایشگاه را ندارید"!
نامه «آخر خط» محمود گلابدره ای
محمود گلابدره ای نویسنده پیش کسوت، پس از مدتی بستری شدن در بیمارستان «الغدیر» تهران، چندروزی است به خانه برگشته، خانه ای که هیچ کس دیگر در آنجا نیست تا از او مراقبت کند. او که به علت مسمومیت، چند روزی در کما ودر بخش مراقبت های ویژه بستری بود، پس از بازگشت به خانه زمین خورد و زمین گیر شد و در نامه ای نوشت: "دیگه رسیدم به ته تهای آخر خط که باید جدا کنم خود جدا شدهام را از جو و جفت و جوجه. دیگه میخوام خودم جدا کنم این موی روئیده بر این زبون قاچ قاچ شدهی خودم رو که از بس گفتم و نالیدم و فریاد زدم از بیهیچ کسی و بیپناهی و میخوام واشم از پیچیدن به هیچ و پوچ"!
این نامه در شرایطی نوشته شده که پس از بستری شدن نویسنده دربیمارستان، وزارت ارشاد و شهرداری تهران برای پرداخت هزینه دوا و درمان او به رقابت لفظی و تبلیغاتی پرداختند؛ اما وعده ها همه توخالی از آب درآمد، تا جائی که پس از چهار روز بلاتکلیفی، بالاخره انجمن ادبیات داستانی پیش قدم شد و هزینه های بیمارستان را پرداخت کرد تا نویسنده بتواند به خانه خالی خود برگردد و بنویسد: "ای اهالی من، ای آدمهایی که این قلمهای سیاه تراشیده و نتراشیده رو هی زدم تو مرکب جام جانم و کشیدم روی کاغذای سپید عمرم و دادم که بدن به دست شما که بخوانید و بدانید که چی کشیدم. ای ناشران، ای ادارهجات فرهنگی، ای دولتمردان ده دوره دولت مردی تا هزار دورهی دیگه، بدونید من پیرمرد خسته از گمکردگی و سرگشتگی این آخرین رمقهای جونم رو میخوام بذارم برای نوشتن چیزایی که تا حالا ننوشتم که واسم از جو و جفت و جوجه مهمتره. میخوام بشینم روی این زخم بسترم، با همین ضعف جسمی حاصل از خستگی 73 سالگی، با خدایم خلوت کنم و کارنامهی خودم رو به خدای خودم تحویل بدم. انشاالله"!
گلابدره ای در پایان این نامه حق و حقوق چاپ و انتشار همه آثارش را به «علی خلیلی» دوست نویسنده اش واگذار کرده که در این روزهای بی کسی و تنهائی، تنها کس نویسنده شده است. خلیلی در گفت و گوئی با خبرگزاری «فارس» درباره آخرین وضعیت نویسنده ای که شاگرد جلال آل احمد خوانده می شود، گفته است: "گلابدرهای قبل از تعطیلات فاطمیه از بیمارستان مرخص شد اما چهارروز متوالی در بیمارستان بلاتکلیف بود چون هیچ مرجع و مکانی برای پیگیری کار او و ترخیص او از بیمارستان مراجعه نکرد؛ تماسهای ما هم بی نتیجه بود تا روز شنبه. ما ابتدا برای پرداخت هزینهها از طریق شهرداری وارد شدیم اما علیرغم مصاحبه آقای سرسنگی مدیر خانه هنرمندان وخبر حمایت شهرداری از ایشان، هیچ کاری انجام نشد. ما را به معاونت هنری ارشاد آقای شاهآبادی ارجاع دادند که آنجا هم کاری برای گلابدرهای انجام ندادند و در نهایت در آخرین ساعات روز شنبه بنیاد ادبیات داستانی هزینهها را پرداخت کرد و گلابدرهای را به خانه آوردیم."
خلیلی در مورد شرایط زندگی نویسنده «اسماعیل، اسماعیل» اظهار داشت: "هم اکنون گلابدرهای در همان منزل محقر بدون غذا، بدون پرستار و حتی بدون امکانات اورژانسی برای بیمار، ساکن شده و فقط دوستانش گهگاهی زنگ میزنند و پیگیر احوال او هستند؛ ولی از نهادهای دولتی هیچکس بعد از ترخیص پیگیر حالش نبوده است." به گفته خلیلی، گلابدرهای به خاطر بیماری طولانی، ضعف جسمانی شدیدی دارد و چون درخانه تنها بوده، در اثر زمین خوردن دچار آسیب و مشکل بیشتری هم شده است. او می افزاید: "با این وضعیتی که پیش میرود سازوکار حمایت از هنرمندان خیلی سخت و مشکل است و باز هم درمورد سرای سالمندان هنر تاکید میکنم که بهترین گزینه برای هنرمندانی است که هم اکنون بیمار هستند و خانوادهای را ندارند؛ اگر قرار باشد برای هر نفر چنین وضعیتی را به راه بیافتد، هم اهانت به شخصیت اوست و هم پرستاری مداوم از او غیرممکن است؛ چون این افراد بعد از سالها تلاش برای هنر این مملکت حق دارند در دوران کهولت سن از حداقلهای امکانات اورژانسی برخوردار باشند"!
اعتراض رسانه های حکومتی به برنامه «هفت»
برنامه تلویزیونی «هفت» که جمعه ها به بررسی مسائل سینمائی ایران می پردازد، در سومین سالگرد خود گفت وگوئی با فیلمساز کهنه کار و نامدار ایرانی «داریوش مهرجوئی» داشت که این روزها آخرین فیلم او «نارنجی پوش» روی پرده سینماها به فروشی نیم میلیارد تومانی در اولین هفته دست یافته است. مصاحبه فریدون جیرانی مجری و تهیه کننده «هفت» با مهر جوئی و قبل از آن، گفت وگوی چالشی او با «مسعود ده نمکی» در مورد فیلمهای انقلابی و سیاسی و جنگی، رسانه های حکومتی را خوش نیامد، تا جائی که طی نامه ای تند و انتاد آمیز به عزت اله ضرغامی رئیس صدا و سیما، به جریان روشنفکری در سینمای ایران تاخته وخواستار مناظره با جیرانی در برنامه «هفت» شدند. در بخشی ازاین نامه آمده است:
"آقای ضرغامی! نشنیدید که در برنامه هفت، گفتمان "اسکار پرستی" و "حمام آفتاب گرفتن زیر نخل طلا" کنداکتور تلویزیون حکومتی را پر کردهاست؟ ندیدید که برخورد آقای جیرانی در مواجه با کارگردانان انقلابی چقدر با مواجهه ایشان با همفکرانش همچون سیروس الوند و داریوش مهرجویی متفاوت است؟ ادبیات "سیب و سلما نفروخت، پس متدینین کجایند؟" را چطور؟ راستی چرا آقای مجری، "قلادههای طلا" و پرفروش شدن آن را نشان پررنگ بودن یک دیدگاه و طبقه در جامعه نمیگیرد؟ نکند آن هم از نظر ایشان تنها یک فیلم جاسوسی و قهرمان محور است؟ اصلاً مجری یک برنامهی سینمایی مگر میتواند در باب اکثریت یا اقلیت بودن برخی طبقات اجتماعی و تضعیف عامل مذهب و سنت در جامعه نظر صائبی داشته باشد؟ آیا در این زمینهها کارشناسان خبرهای وجود ندارد؟...اصلاً چرا مجری برنامه "هفت" این همه در باب ناکام بودن سینمای دفاع مقدس اصرار دارد؟"
معترضین خواستار مناظره با جیرانی شده ونوشته اند: "از آنجا که فرجام این بحث در باب سینمای ایران را همچنان ناتمام میدانیم و انتظار داریم در قبال بیاخلاقی صورت گرفته، وقتی برای پاسخگویی نمایندگان جریان ارزشی منتقد به سینما برای پاسخگویی به شبهات ایجاد شده و تنویر افکار عمومی فراهم شود، از دست اندرکاران برنامه "هفت"، آقای جیرانی و همفکرانشان دعوت به مناظره میکنیم تا در فضایی عادلانه، نمایندگان این دو جریان نظرات خود را در باب اوضاع سینما برای مردم شرح داده و وجدانهای آگاه خود در این موضوع قضاوت کنند. به همین منظور آقایان "مجید شاه حسینی" و "وحید جلیلی" به عنوان نمایندگان جریان ارزشی منتقد به سینما، برای مناظره با نماینده جریانات دیگر در یک ویژه برنامه مستقل پیشنهاد میشوند. امید است که رسانه ملی با عملکرد صحیح خویش ثابت کند که علاقهمند به تبیین شایسته اوضاع و مشکلات سینمای ایران و نیز جامه عمل پوشاندن به مطالبه مقام معظم رهبری در باب کرسیهای آزاداندیشی است و در این باره، حاضر به جانبداری از یک جریان خاص نیست. بدیهی است که رد پیشنهاد مناظره، افکار عمومی را به نتایجی قابل پیشبینی در قبال میزان صداقت دست اندرکاران برنامه "هفت" و مسئولین سیمای جمهوری اسلامی خواهد رساند. والسلام."
امضاکنندگان این نامه که خبرگزاری «فارس» آنرا منتشر کرده، عبارتند از سایتها و خبرگزاریهای: جهان نیوز/ نسیمآنلاین/ رجانیوز/ مشرقنیوز/ تریبون مستضعفین/ شبکه خبر دانشجو/ آوینی فیلم/ خبرنامه دانشجویان/ 598/ برهان/ مطالبه/ جوانآنلاین؛ و همچنین ماهنامه سینما رسانه/ ماهنامه راه/ ماهنامه زمانه/ روزنامه جوان/ هفتهنامه یالثارات/ هفتهنامه 9دی/ مرکز راهبردی جبهه فکری انقلاب/ دبیرخانه جایزه سینمایی انقلاب اسلامی/ دبیرخانه دائمی جشنواره مردمی فیلم عمار/ گروه فرهنگ و ادب پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
سفرسینماگران به مازندران برای دلجوئی از افغانیها!
محدودیتهائی که مسئولین دولت احمدی نژاد در اصفهان و مازندران برای افغانیهای ساکن این استانها بوجود آوردند، با عکس العمل انسانی چند تن از سینماگران شناخته شده کشورمان روبرو شد؛ تاجائی که اصغر فرهادی فیلمساز برجسته ایرانی و برنده جایزه اسکار، همراه با داریوش مهرجوئی، علی مصفا، لیلا حاتمی، نیکی کریمی و مانی حقیقی، اعلام کرده اند برای همدلی و دلجوئی از افغانیها، به زودی به مازندران سفر خواهند کرد و ضمن گفت و گو با مهاجران، آثار خود را نیز برای آنان به نمایش خواهند گذاشت.
اصغر فرهادي در این مورد ميگويد: "انداختن علت ناامني و بيكاري به گردن مهاجران، فرار از پذيرش مسووليت است." او كه اين روزها در حال فراهم كردن مقدمات ساخت فيلم بعدياش در پاريس است، در واكنش به رفتارهاي ناشايست اخير با مهاجران افغان در ايران، بر آن شده تا چند روزي به كشور بازگردد و با نمايش فيلم و برگزاري جلسات نقد و بررسي در ميان مهاجران افغان، همدلي خود را با آنان اعلام كند. فرهادی در این مورد به روزنامه «شرق» گفته است: "چنين رفتارهاي ناشايستي با مهاجران در ايران براي كشوري كه خود يكي از بالاترين آمار مهاجران را در كشورهاي ديگر جهان دارد، تلخ است."
فرهادی در سالهاي دور ودرمجموعه تلويزيوني «داستان يك شهر» نيز، با اختصاص دو قسمت از اين مجموعه به مهاجران افغان كه با نام «افغاني» از شبكه تهران پخش شد، به مشكلات و مسايل روزمره مهاجران پرداخته بود. اینک، پس از اینکه مقامات استانی در اصفهان در روزسيزدهبدر ورود افغانها را به بهانه حفظ امنيت به پارک «صفه» ممنوع اعلام کردند و سپس در نوشهر آنان را از حضور در شهر به دليل رفت و آمد توريستها بازداشتند، فرهادي تصمیم گرفته ۲۲ و ۲۳ ارديبهشت در جمعي متشكل از شهروندان ايراني و مهاجرین افغانی، پس از نمايش «جدائی نادر از سیمین» با آنان به گفتوگو بنشیند و دلجوئی کند.
«شرق» همچنین خبرداد که داريوش مهرجويي، ماني حقيقي، ليلا حاتمي، نيكي كريمي، علي مصفا و جمع ديگري از هنرمندان در اقدامي حمايتي و براي همدلي با مهاجران افغان به استان مازندران سفر خواهند كرد.
چندي است كه مساله سختگيري براي مهاجران افغان آن هم از سوي مسوولان شكل ديگري به خود گرفته است و استان مازندران ميخواهد پيشقراول اخراج آنان از ايران باشد. اما هنرمندان كه در اين مسايل معمولا به عنوان نبض تپنده جامعه عمل ميكنند، در اين راه پيشقدم شده ونسبت به اين اتفاق واكنش نشان دادهاند و قصد دارند با حضور در شهرهاي مختلف و در بين افغانهاي مقيم ايران جلوي خدشهدار شدن چهره كشور را با اين حركتهاي نادرست بگيرند.
ماني حقيقي كارگردان مطرح، از كساني است كه به اين مساله واكنش نشان داده است، به گونهاي كه قصد دارد فيلم «مهرجويي: كارنامه چهلساله» را با همراهي «داريوش مهرجويي» و جمع ديگري از بازيگران و همكاران شناخته شده سينماي ايران كه در فيلمهاي مهرجويي حضور داشتهاند، به شهرهاي مختلف مازندران ببرد و با حضور افغانهاي مقيم اين شهرها به نمايش بگذارد. در اين همدلي و حركت نمادين، ليلا حاتمي، علي مصفا، نيكي كريمي و جمع ديگري از بازيگران و همكاران فيلمهاي متعدد داريوش مهرجويي آنان را همراه خواهند بود. هرچند هنوز زمان اين سفر مشخص نشده است، اما ماني حقيقي در اين زمينه ميگويد: "ما به دنبال مكانهايي براي نمايش اين فيلم در شهرهاي مختلف اين استان هستيم و قصد داريم براي همه و بهخصوص شهروندان افغان اين فيلم را نمايش دهيم و خودمان در كنارشان حضور داشته باشيم تا اعتراضمان را به اين تصميم مطرح كنيم. مابراي ايجاد ايراني آبادتر، نياز داريم به خواهران و برادران افغانمان اجازه كار، اقامت، تحصيل دانشگاهي و بيمه و مسكن بدهيم."
واكنش هنرمندان سینما، پاسخی است به سخنان تقي شفيعي مديركل اتباع خارجي استان مازندران که با اشاره به مصوبه اخراج تبعه افغان از اين استان گفته است: "اين مصوبه يك فرصت طلايي براي مازندران در راستاي پاكسازي استان از اتباع بيگانه است و امروز ديگر حضور افغانها براي مازندران يك تهديد به شمار ميرود." پيش از اين احمدرضا شفیعی مسئول كمیته انتظامی ستاد تسهیلات سفر در استان اصفهان نیزبه خبرگزاری محلی «ایمنا» گفته بود: "به منظور رفاه شهروندان، نیروهای این کمیته با همکاری پلیس امنیت و اداره اماکن در روز سیزده فروردین از ورود افاغنه به پارک کوهستانی صفه جلوگیری میکنند." انتشار این خبر با اعتراض شدید مردم در داخل و خارج از کشور روبرو شد.
قرائتی: نماز خواندن بازیگران را نشان دهید!
محسن قرائتی دبیر ستاد اقامه نمازضمن بیان این مطلب که "نماز خواندن در بین فوتبالیستهای قطری از فوتبالیستهای ما بیشتر نمایان است" تصریح کرد که باید در همه جا، اثر نماز را ببینیم و به سازندگان فیلمهای مستند گفت: "باید درتولید فیلمهایتان از نماز تکریم شود؛ اینکه چه آدمی با چه قیافهای و چه سابقهای در فیلمها نماز میخواند مهم است. پشت صحنه فیلمها یعنی نشان دادن نمازخواندن بازیگران و عوامل فیلم هم مهم است. باید یک تحول علمی و هنری در ساخت فیلمهای با موضوعات نماز بشود".
قرائتی این سخنان را نهم اردیبهشت ماه، در نشست مسئولان ستاد اقامه نماز با مستند سازان و تعدادی از مسئولان فرهنگی کشور در سازمان تبلیغات اسلامی بیلان کرد. این نشست برای ترویج فرهنگ اقامه نماز با استفاده از قالبهای هنری، ساخت فیلمهای مستند و تجربی با حمایت ستاد اقامه نماز برگزارشده بود تا شیوههای حمایتی از فیلمسازان اعم از حمایتهای مالی و پشتوانههای ستادی برای ساخت چنین آثاری را مورد بحث و بررسی دهد. در این نشست، قرائتی ضمن بیان اینکه از ما انتظار بودجه نداشته باشید، به مستند سازان گفت: "هیچ یک از عبادات اسلام با هیاهو و اعلان صریح همراه نیست مگر حج و نماز که در آن جماعت با موج خاصی آن را اجرا میکنند. توجهی که اسلام به نماز داشته چنین است که اولین کاری که خدا برای اسلام کرده خانه کعبه را ساخته است و اولین کاری که پیامبرهم کرد مسجد ساخت. در قرآن آمده که از امکاناتی که در اختیار شما قرار دادیم هرکسی در حد توان خود برای اقامه نماز خرج کند. مثلا اقامه نماز حتی در بین فوتبالیستهای قطری از فوتبالیستهای ما بیشتر نمایان است. آنها روی چمن نماز میخوانند ولی فوتبالیستهای ما در ملأ عام نماز نمیخواند. باید در همه جا، اثر نماز را ببینیم."
قرائتی افزود: "در فیلمهایتان آدم مثبت باید نمازخوان و آدم منفی تارک نماز باشد. ما هم به اندازه وسعمان به شما کمک میکنیم، اما کارها باید مانند عشق مادر به فرزند خودجوش انجام شود و چاه باید خودش آب داشته باشد نه اینکه سطل سطل درآن آب ریخت. باید درتولید فیلمهایتان از نماز تکریم شود، اینکه چه آدمی با چه قیافهای و چه سابقهای در فیلمها نماز میخواند مهم است. پشت صحنه فیلمها یعنی نشان دادن نمازخواندن بازیگران و عوامل فیلم هم مهم است. باید یک تحول علمی و هنری در ساخت فیلمهای با موضوعات نماز بشود."
شاعر تناولی در موزه متروپولیتن
موزه معروف «متروپولیتن» در نیویورک، «شاعر پیچیده در هیچ» مجسمه ساز نامدار ایرانی پرویز تناولی را همراه با آثاري از پنج هنرمند دیگر ایرانی در نمایشگاه ویژه ای به تماشا گذاشته است که این نمایشگاه تا نیمه شهریورماه آینده ادامه خواهد داشت. در این نمایشگاه که آثار سه نسل از هنرمندان ایرانی را در بر می گیرد، هفت اثر از پرویز تناولی، منیر فرمانفرماییان شاهروردی، YZ کامی، شیرین نشاط، افروز عمیقی و علی بنی صدر درمعرض دید علاقهمندان به هنر ایران قرار داده شده است.
موزه «مترو پولیتن» در نیویورک، بخشهای مختلفی دارد که پرویز تناولی دوسال پیش یکی از آثار مجموعه "شاعر" خود به نام «شاعر پیچیده در هیچ» را به بخش هنرهای اسلامی این موزه اهدا کرده و اینک همین اثر در کنار آثار دیگر هنرمندان ایرانی، در نمایشگاه ویژه ای به معرض تماشا گذاشته شده است. تناولی چند سالی است که نیمی از سال را در ایران و نیمی دیگر را در کانادا زندگی می کند. خانم فرمانفرمائیان مقیم ایران است و بقیه مقیم آمریکا و کانادا هستند. این نمایشگاه باعنوان«هنر معاصر ایران، از مجموعه دائمی در متروپولیتن» برپا شده و اثاری را در بر می گیرد که هنرمندان در طول بیست سال گذشته به این موزه ذهدا کرده اند.
منیر فرمانفرماییان شاهرودی مسن ترین عضو این گروه متولد 1303 ویکی از زنان هنرمند پیشرو کشور ما به شمار می رود. او بیش از پنج دهه است که به صورت حرفهای در هنر معاصر ایران فعالیت میکند و در کارهایش با ترکیبی از نقاشی سنتی روی شیشه، موزاییک و آینه اصول هندسه اسلامی با مفاهیم مدرن مینیمالیسم را به اجرا درمیآورد. "پرواز دلفین" نام اثری است که فرمانفرمائیان در نمایشگاه موزه متروپولیتن ارائه کرده و مجموعه ای از صدها قطعه آینه در یک سطح دو بعدی است. کامی نیز دیگر هنرمند ایرانی است که در آمریکا زندگی میکند و در این نمایشگاه دو اثر از او به نمایش درآمده، بیشتر آثار این نقاش پرتره های انسانی هستند و او بیشتر چهره افراد ناشناس را به تصویر میکشد تا انسانهای مشهور.
زنان محجبه، عکسی است که از شیرین نشاط در این نمایشگاه ارائه شده؛ افروز عمیقی که در نیویورک زندگی میکند، اثری را در این نمایشگاه ارائه کرده که الگوهای گیاهی و هندسی پل معاصر را با استفاده از منابع هنری ایرانی، عثمانی و اندلس به تصویر کشیده است. علی بنی صدر نیز اثری با محتوای جنگ ایران و عراق به تصویر کشیده است. نمایشگاه آثار هنرمندان ایرانی، تا 13 شهريور (سوم سپتامبر) در گالري «هاكوب كوُركيان» موزه متروپولیتن دایر خواهد بود. «توماس كمپل» مدير موزه متروپوليتن در بروشور نمایشگاه، از آن به عنوان «فرصتي ويژه براي ديده شدن هنر مدرن و معاصر ايران» یاد کرده است.
یکی از معروف ترین کتابهائی که در دام سانسور اداره کتاب وزارت ارشاد گیر کرده وناشر آن هم (نشرچشمه) از نمایشگاه کتاب رانده شده و پرونده قضائی برایش تشکیل داده اند، رمان «زوال کلنل» نویسنده سرشناس ایران محمود دولت آبادی است که تاکنون در خارج از کشور، ترجمه های انگلیسی و آلمانی آن انتشار یافته و نامزد دریافت جایزه «بوکر من» آسیا نیز شده است اما در ایران، سالهاست که از سانسور اداره کتاب در وزارت ارشاد خلاصی ندارد. اینک دولت آبادی نا امید از انتشار کتابش در وطن، براي شركت در هشتمين همايش بينالمللي صداهاي جهاني ادبيات به آمريكا ميرود تا همراه صد نویسنده سرشناس از سراسر جهان، پیام صلح ملت ایران را به گوش دنیا برساند!
در اين همايش كه امسال با عنوان «همايش رؤياها» و با هدف برجسته كردن كار نويسندگان از سراسر دنيا و ايجاد گفتوگو ميان آنها و مخاطبانشان از سوي انجمن قلم آمريكا برگزار ميشود، بيش از صد نويسنده از پنج قارهي دنيا گرد هم ميآيند كه از ايران، دولتآبادي براي شركت درآن دعوت شده است. در اين سفر كه ناشر خارجی کتابهای دولت آبادی «انتشارات ملويل هاوس» هم ديگر دعوتكنندهي آن است، برنامههايي براي اين نويسنده منظور شده كه به معرفي رمان «زوال كلنل» و كتابخواني او اختصاص خواهد داشت.
دولتآبادی با بيان اينكه "من همیشه با چهره و زبان صلح به دنیا سفر کردهام و سفر میکنم"، در گفت و گوئی با «ایسنا» اين سفر را خير تلقي کرده و ميگويد که اميدوار است بتواند طبق روال هميشگي، چهرهي صلحآميز ايران و ايراني را به نظر دنيا برساند. اين نويسندهي پيشكسوت با اشاره به وضعيت و شرايط خاصي كه بر كشور و منطقهي ما حاكم است، اميدوار است، با اين سفر ـ تا حدودي كه به يك نويسنده مربوط است ـ در جهت رفع سوء تفاهمهاي موجود بكوشد.
سفر دولت آبادی همچنين به دعوت دانشگاه «بن» آلمان و نمايشگاه كتاب ايتاليا در اروپا ادامه خواهد يافت. او دعوتهاي ديگري هم از كشورهاي ديگر دارد، كه ميگويد به علت طولاني شدن سفر، از رفتن به آن كشورها صرف نظر خواهد كرد. در دوره گذشتهي همايش بينالمللي انجمن قلم آمريكا، نويسندگان مطرح جهاني همچون: اومبرتو اكو، يان مكايوان، ماريو بارگاس يوسا و توني موريسون حضور داشتهاند.
ناشرانی که پشت درهای نمایشگاه تهران ماندند!
بیست وپنجمین دوره نمایشگاه کتاب درمصلای تهران با سخنان حیرت آور احمدی نژاد در مدح آزادی و زیبائی و عشق افتتاح شد: "هنرنمایشگاه کتاب این است که مرزها وقید و بندها را بردارد و فرصتی را فراهم کند که جان انسانها، اندیشمندان و هنرمندان در یک فضای انسانی زیبا و عاشقانه با هم پیوند بخورند! چه وقت کل بشر به سعادت می رسد؟ زمانی که همه این قید و بندها برداشته شود و همه انسانها همدیگر را دوست داشته باشند"!
رئیس دولت در ایران، زمانی حرف از برداشتن «مرزها و قید و بندها» می زند، که نشر چشمه، نشر اميد فردا، نشر كوير، انتشارات شهيد بهشتي، آهنگ دیگر و طرح نو تنها معدودي از ناشراني هستند كه ناکنون معلوم شده نتوانسته اند جواز حضور در نمایشگاه را بگیرند و این لیست همچنان بلندتر می شود. کار به جائی رسیده که احمدمسجد جامعی وزیر پیشین ارشاد و نماینده کنونی شورای شهر تهران در آخرین نشست این شورا اعلام می کند: "بهتر است در سالروز شوراها یادی ازشهید بهشتی بشود، هرچند جای تاسف دارد که غرفه آثار ایشان در نمایشگاه کتاب جایی ندارد البته برخی ناشران دیگر نیز چنین مشکلی دارند."
کمی آنسوتر، در تقاطع خیابان کریمخان زند و میرزای شیرازی که فاصله ای بسیار اندک با نمایشگاه دارد، یک انتشاراتی وجود دارد که وزارت ارشاد دولت احمدی نژاد اجازه حضور در نمایشگاه را به آن نداده، آنهم به دلایلی که هنوز روشن نیست. معاون فرهنگی وزارت ارشاد که رئیس نمایشگاه کتاب را نیز برعهده دارد، می گوید «نشر چشمه» مشکل قضائی دارد؛ محمد حسینی وزیر ارشاد هم که مدعی است فقط یک ناشر (چشمه) از نمایشگاه بازمانده، توضیح می دهد: "ناشر مربوطه تخلفاتی داشته که پرونده آن در حال رسیدگی است. امیدواریم این مشکل هم در آینده بررسی و برطرف شود. ما خواهان فعالیت همه ناشران هستیم، ولی آنها هم مثل بقیه اقشار باید یک سری ضوابط و مقررات را رعایت کنند."
اما مدیران «نشر جشمه» خود را بی گناه می دانند و معتقدند هیچ کار غیرقانونی نکرده اند، اما چون کسی از مسئولین پاسخگو نیست، ترجیح داده اند همزمان با نمایشگاه کتاب، خودشان نمایشگاهی در محل کتابفروشی شان راه بیاندازند و در سایت خود چنین اطلاع رسانی کنند: "نمايشگاهِ كوچكي داريم از سيزدهم تا بيست و پنجم، در محل كتاب فروشي نشر چشمه به آدرس خيابان كريم خان زند، نبش ميرزاي شيرازي. كتاب ها را به همان ترتيبِ نمايشگاه، با همان تخفيف و با همان شور و هيجان عرضه مي كنيم به كساني كه علاقه دارند محصولاتِ امسال نشر چشمه را هم تهيه كنند؛ منتظرتان هستيم"! نشر چشمه، با وجود حکم تعلیقی که برایش اعمال شده، ۲۷ عنوان جدیدالانتشار دارد که آنها را نیز مانند دیگر کتابهایش با تخفیف 20 درصد به خوانندگان ارائه خواهد داد.
نشر چشمه همان ناشری است که قرار بود کتاب «زوال کلنل» محمود دولت آبادی را چاپ کند، که سانسور شده و به چاپخانه نرسیده است. ناشر چند کتاب توقیف شده دیگر نیز دارد و می گویند همین مسئله که سراغ کتابهای مسئله دار می رود، دلیل اصلی راه نیافتنش به نمایشگاه کتاب است. سيد علي صالحی هم منتظر بود دفتر شعرش بوسیله نشر چشمه در نمایشگاه ارائه شود، اما وقتی خبر محرومیت ناشر را شنید، در گفت و گوئی به خبرگزاری «ایلنا» گفت: "ضمن احترام به ناشران مستقل و شرکت کننده در نمایشگاه کتاب، جهت همدلی با ناشرینی که از حضور آنها ممانعت به عمل آمده یا دچار مشکل شدهاند امسال به نمایشگاه نخواهم رفت. جفایی که بر ناشران میرود عادلانه نیست و از اساس غیر قانونی است."
اگرچه وزیر ارشاد گفته تنها یک ناشر مسئله دار اجازه حضور در نمایشگاه را پیدا نکرده است، اما خبرها حاکی از تعدادی بیش از اینهاست. فاطمه انتظارالمهدي مديرعامل انتشارات كويردر واكنش به تكرار محروميت اين انتشارات از حضور در بيست و پنجمين نمايشگاه كتاب تهران، اين مساله را رسانهاي و اعتراض خود را اعلام كرد وگفت: "ما نيز همچون ناشران ديگر در موعد مقرر شده دي و بهمن سال گذشته، براي حضور در نمايشگاه كتاب تهران ثبت نام كرديم و مدارك لازم نيزتمام وكمال به ثبتنامكنندگان تحويل داده شد كه اكر نقصي در مدارك بود اساسا مدارك را تحويل نميگرفتند. هفته گذشته كه براي در اختيار گرفتن غرفه مراجعه كردم تا فيش غرفه را كه حاوي اطلاعات متراژ و شماره غرفه است، دريافت كنم، بعد ازجستجوي بسيار به من گفتند فيش غرفه براي انتشارات كوير، صادر نشده و اگر اعتراضي در اينباره هست، بايد نامه نوشت! در ادامه نامهاي نوشتيم، اما متاسفانه دبيرخانهي ارشاد جواب درستي به ما نداد و نامهي ما بدون جواب ماند."
چندی پیش حافظ موسوی مدیر انتشارات «آهنگ دیگر» نیز گفته بود: "این مؤسسه، تخلف فرهنگی و پرونده قضایی ندارد، ولی با این حال به ما گفته میشود که صلاحیت حضور در نمایشگاه را ندارید. حالا یک نفر به ما بگوید اینکه صلاحیت نداریم، یعنی چه؟" وی در گفت و گو با خبرگزاری «مهر» درباره توضیحات مدیر کمیته اطلاعرسانی بیست و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران که درباره عدم حضور این ناشر و دو انتشارات بوتیمار و دفتر شعر جوان در یکی از رسانههای کشور منتشر شده است، گفت: "دو سال پیاپی است که از حضور ما در نمایشگاه کتاب ممانعت به عمل میآید و با وجود گذشت این مدت، هنوز متوجه علت آن نشدهایم." موسوی درتوضیح بیشتر درباره عدم صلاحیت نشر تحت مدیریتش گفت: "به ما هم چنین جملاتی گفته شد. سال گذشته هم همینها را به ما گفتند و اعلام شد که شما صلاحیت حضور در نمایشگاه را ندارید. سال گذشته هم مانند امسال هرچه پیگیری کردیم، به نتیجهای نرسیدیم و پاسخی دریافت نکردیم. بالاخره باید اشکالی باشد که به ما بگویند به این دلیل شما صلاحیت ندارید و نمیتوانید در نمایشگاه حاضر باشید. این در حالی است که ما حتی پرونده قضایی هم نداریم تا بخواهیم قضیه را از این ابعاد جستجو و پیگیری کنیم. تنها حرفی که در حال حاضر به ما گفتهاند این است که: با حضور شما در نمایشگاه موافقت نمیشود و شما صلاحیت حضور در نمایشگاه را ندارید"!
نامه «آخر خط» محمود گلابدره ای
محمود گلابدره ای نویسنده پیش کسوت، پس از مدتی بستری شدن در بیمارستان «الغدیر» تهران، چندروزی است به خانه برگشته، خانه ای که هیچ کس دیگر در آنجا نیست تا از او مراقبت کند. او که به علت مسمومیت، چند روزی در کما ودر بخش مراقبت های ویژه بستری بود، پس از بازگشت به خانه زمین خورد و زمین گیر شد و در نامه ای نوشت: "دیگه رسیدم به ته تهای آخر خط که باید جدا کنم خود جدا شدهام را از جو و جفت و جوجه. دیگه میخوام خودم جدا کنم این موی روئیده بر این زبون قاچ قاچ شدهی خودم رو که از بس گفتم و نالیدم و فریاد زدم از بیهیچ کسی و بیپناهی و میخوام واشم از پیچیدن به هیچ و پوچ"!
این نامه در شرایطی نوشته شده که پس از بستری شدن نویسنده دربیمارستان، وزارت ارشاد و شهرداری تهران برای پرداخت هزینه دوا و درمان او به رقابت لفظی و تبلیغاتی پرداختند؛ اما وعده ها همه توخالی از آب درآمد، تا جائی که پس از چهار روز بلاتکلیفی، بالاخره انجمن ادبیات داستانی پیش قدم شد و هزینه های بیمارستان را پرداخت کرد تا نویسنده بتواند به خانه خالی خود برگردد و بنویسد: "ای اهالی من، ای آدمهایی که این قلمهای سیاه تراشیده و نتراشیده رو هی زدم تو مرکب جام جانم و کشیدم روی کاغذای سپید عمرم و دادم که بدن به دست شما که بخوانید و بدانید که چی کشیدم. ای ناشران، ای ادارهجات فرهنگی، ای دولتمردان ده دوره دولت مردی تا هزار دورهی دیگه، بدونید من پیرمرد خسته از گمکردگی و سرگشتگی این آخرین رمقهای جونم رو میخوام بذارم برای نوشتن چیزایی که تا حالا ننوشتم که واسم از جو و جفت و جوجه مهمتره. میخوام بشینم روی این زخم بسترم، با همین ضعف جسمی حاصل از خستگی 73 سالگی، با خدایم خلوت کنم و کارنامهی خودم رو به خدای خودم تحویل بدم. انشاالله"!
گلابدره ای در پایان این نامه حق و حقوق چاپ و انتشار همه آثارش را به «علی خلیلی» دوست نویسنده اش واگذار کرده که در این روزهای بی کسی و تنهائی، تنها کس نویسنده شده است. خلیلی در گفت و گوئی با خبرگزاری «فارس» درباره آخرین وضعیت نویسنده ای که شاگرد جلال آل احمد خوانده می شود، گفته است: "گلابدرهای قبل از تعطیلات فاطمیه از بیمارستان مرخص شد اما چهارروز متوالی در بیمارستان بلاتکلیف بود چون هیچ مرجع و مکانی برای پیگیری کار او و ترخیص او از بیمارستان مراجعه نکرد؛ تماسهای ما هم بی نتیجه بود تا روز شنبه. ما ابتدا برای پرداخت هزینهها از طریق شهرداری وارد شدیم اما علیرغم مصاحبه آقای سرسنگی مدیر خانه هنرمندان وخبر حمایت شهرداری از ایشان، هیچ کاری انجام نشد. ما را به معاونت هنری ارشاد آقای شاهآبادی ارجاع دادند که آنجا هم کاری برای گلابدرهای انجام ندادند و در نهایت در آخرین ساعات روز شنبه بنیاد ادبیات داستانی هزینهها را پرداخت کرد و گلابدرهای را به خانه آوردیم."
خلیلی در مورد شرایط زندگی نویسنده «اسماعیل، اسماعیل» اظهار داشت: "هم اکنون گلابدرهای در همان منزل محقر بدون غذا، بدون پرستار و حتی بدون امکانات اورژانسی برای بیمار، ساکن شده و فقط دوستانش گهگاهی زنگ میزنند و پیگیر احوال او هستند؛ ولی از نهادهای دولتی هیچکس بعد از ترخیص پیگیر حالش نبوده است." به گفته خلیلی، گلابدرهای به خاطر بیماری طولانی، ضعف جسمانی شدیدی دارد و چون درخانه تنها بوده، در اثر زمین خوردن دچار آسیب و مشکل بیشتری هم شده است. او می افزاید: "با این وضعیتی که پیش میرود سازوکار حمایت از هنرمندان خیلی سخت و مشکل است و باز هم درمورد سرای سالمندان هنر تاکید میکنم که بهترین گزینه برای هنرمندانی است که هم اکنون بیمار هستند و خانوادهای را ندارند؛ اگر قرار باشد برای هر نفر چنین وضعیتی را به راه بیافتد، هم اهانت به شخصیت اوست و هم پرستاری مداوم از او غیرممکن است؛ چون این افراد بعد از سالها تلاش برای هنر این مملکت حق دارند در دوران کهولت سن از حداقلهای امکانات اورژانسی برخوردار باشند"!
اعتراض رسانه های حکومتی به برنامه «هفت»
برنامه تلویزیونی «هفت» که جمعه ها به بررسی مسائل سینمائی ایران می پردازد، در سومین سالگرد خود گفت وگوئی با فیلمساز کهنه کار و نامدار ایرانی «داریوش مهرجوئی» داشت که این روزها آخرین فیلم او «نارنجی پوش» روی پرده سینماها به فروشی نیم میلیارد تومانی در اولین هفته دست یافته است. مصاحبه فریدون جیرانی مجری و تهیه کننده «هفت» با مهر جوئی و قبل از آن، گفت وگوی چالشی او با «مسعود ده نمکی» در مورد فیلمهای انقلابی و سیاسی و جنگی، رسانه های حکومتی را خوش نیامد، تا جائی که طی نامه ای تند و انتاد آمیز به عزت اله ضرغامی رئیس صدا و سیما، به جریان روشنفکری در سینمای ایران تاخته وخواستار مناظره با جیرانی در برنامه «هفت» شدند. در بخشی ازاین نامه آمده است:
"آقای ضرغامی! نشنیدید که در برنامه هفت، گفتمان "اسکار پرستی" و "حمام آفتاب گرفتن زیر نخل طلا" کنداکتور تلویزیون حکومتی را پر کردهاست؟ ندیدید که برخورد آقای جیرانی در مواجه با کارگردانان انقلابی چقدر با مواجهه ایشان با همفکرانش همچون سیروس الوند و داریوش مهرجویی متفاوت است؟ ادبیات "سیب و سلما نفروخت، پس متدینین کجایند؟" را چطور؟ راستی چرا آقای مجری، "قلادههای طلا" و پرفروش شدن آن را نشان پررنگ بودن یک دیدگاه و طبقه در جامعه نمیگیرد؟ نکند آن هم از نظر ایشان تنها یک فیلم جاسوسی و قهرمان محور است؟ اصلاً مجری یک برنامهی سینمایی مگر میتواند در باب اکثریت یا اقلیت بودن برخی طبقات اجتماعی و تضعیف عامل مذهب و سنت در جامعه نظر صائبی داشته باشد؟ آیا در این زمینهها کارشناسان خبرهای وجود ندارد؟...اصلاً چرا مجری برنامه "هفت" این همه در باب ناکام بودن سینمای دفاع مقدس اصرار دارد؟"
معترضین خواستار مناظره با جیرانی شده ونوشته اند: "از آنجا که فرجام این بحث در باب سینمای ایران را همچنان ناتمام میدانیم و انتظار داریم در قبال بیاخلاقی صورت گرفته، وقتی برای پاسخگویی نمایندگان جریان ارزشی منتقد به سینما برای پاسخگویی به شبهات ایجاد شده و تنویر افکار عمومی فراهم شود، از دست اندرکاران برنامه "هفت"، آقای جیرانی و همفکرانشان دعوت به مناظره میکنیم تا در فضایی عادلانه، نمایندگان این دو جریان نظرات خود را در باب اوضاع سینما برای مردم شرح داده و وجدانهای آگاه خود در این موضوع قضاوت کنند. به همین منظور آقایان "مجید شاه حسینی" و "وحید جلیلی" به عنوان نمایندگان جریان ارزشی منتقد به سینما، برای مناظره با نماینده جریانات دیگر در یک ویژه برنامه مستقل پیشنهاد میشوند. امید است که رسانه ملی با عملکرد صحیح خویش ثابت کند که علاقهمند به تبیین شایسته اوضاع و مشکلات سینمای ایران و نیز جامه عمل پوشاندن به مطالبه مقام معظم رهبری در باب کرسیهای آزاداندیشی است و در این باره، حاضر به جانبداری از یک جریان خاص نیست. بدیهی است که رد پیشنهاد مناظره، افکار عمومی را به نتایجی قابل پیشبینی در قبال میزان صداقت دست اندرکاران برنامه "هفت" و مسئولین سیمای جمهوری اسلامی خواهد رساند. والسلام."
امضاکنندگان این نامه که خبرگزاری «فارس» آنرا منتشر کرده، عبارتند از سایتها و خبرگزاریهای: جهان نیوز/ نسیمآنلاین/ رجانیوز/ مشرقنیوز/ تریبون مستضعفین/ شبکه خبر دانشجو/ آوینی فیلم/ خبرنامه دانشجویان/ 598/ برهان/ مطالبه/ جوانآنلاین؛ و همچنین ماهنامه سینما رسانه/ ماهنامه راه/ ماهنامه زمانه/ روزنامه جوان/ هفتهنامه یالثارات/ هفتهنامه 9دی/ مرکز راهبردی جبهه فکری انقلاب/ دبیرخانه جایزه سینمایی انقلاب اسلامی/ دبیرخانه دائمی جشنواره مردمی فیلم عمار/ گروه فرهنگ و ادب پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
سفرسینماگران به مازندران برای دلجوئی از افغانیها!
محدودیتهائی که مسئولین دولت احمدی نژاد در اصفهان و مازندران برای افغانیهای ساکن این استانها بوجود آوردند، با عکس العمل انسانی چند تن از سینماگران شناخته شده کشورمان روبرو شد؛ تاجائی که اصغر فرهادی فیلمساز برجسته ایرانی و برنده جایزه اسکار، همراه با داریوش مهرجوئی، علی مصفا، لیلا حاتمی، نیکی کریمی و مانی حقیقی، اعلام کرده اند برای همدلی و دلجوئی از افغانیها، به زودی به مازندران سفر خواهند کرد و ضمن گفت و گو با مهاجران، آثار خود را نیز برای آنان به نمایش خواهند گذاشت.
اصغر فرهادي در این مورد ميگويد: "انداختن علت ناامني و بيكاري به گردن مهاجران، فرار از پذيرش مسووليت است." او كه اين روزها در حال فراهم كردن مقدمات ساخت فيلم بعدياش در پاريس است، در واكنش به رفتارهاي ناشايست اخير با مهاجران افغان در ايران، بر آن شده تا چند روزي به كشور بازگردد و با نمايش فيلم و برگزاري جلسات نقد و بررسي در ميان مهاجران افغان، همدلي خود را با آنان اعلام كند. فرهادی در این مورد به روزنامه «شرق» گفته است: "چنين رفتارهاي ناشايستي با مهاجران در ايران براي كشوري كه خود يكي از بالاترين آمار مهاجران را در كشورهاي ديگر جهان دارد، تلخ است."
فرهادی در سالهاي دور ودرمجموعه تلويزيوني «داستان يك شهر» نيز، با اختصاص دو قسمت از اين مجموعه به مهاجران افغان كه با نام «افغاني» از شبكه تهران پخش شد، به مشكلات و مسايل روزمره مهاجران پرداخته بود. اینک، پس از اینکه مقامات استانی در اصفهان در روزسيزدهبدر ورود افغانها را به بهانه حفظ امنيت به پارک «صفه» ممنوع اعلام کردند و سپس در نوشهر آنان را از حضور در شهر به دليل رفت و آمد توريستها بازداشتند، فرهادي تصمیم گرفته ۲۲ و ۲۳ ارديبهشت در جمعي متشكل از شهروندان ايراني و مهاجرین افغانی، پس از نمايش «جدائی نادر از سیمین» با آنان به گفتوگو بنشیند و دلجوئی کند.
«شرق» همچنین خبرداد که داريوش مهرجويي، ماني حقيقي، ليلا حاتمي، نيكي كريمي، علي مصفا و جمع ديگري از هنرمندان در اقدامي حمايتي و براي همدلي با مهاجران افغان به استان مازندران سفر خواهند كرد.
چندي است كه مساله سختگيري براي مهاجران افغان آن هم از سوي مسوولان شكل ديگري به خود گرفته است و استان مازندران ميخواهد پيشقراول اخراج آنان از ايران باشد. اما هنرمندان كه در اين مسايل معمولا به عنوان نبض تپنده جامعه عمل ميكنند، در اين راه پيشقدم شده ونسبت به اين اتفاق واكنش نشان دادهاند و قصد دارند با حضور در شهرهاي مختلف و در بين افغانهاي مقيم ايران جلوي خدشهدار شدن چهره كشور را با اين حركتهاي نادرست بگيرند.
ماني حقيقي كارگردان مطرح، از كساني است كه به اين مساله واكنش نشان داده است، به گونهاي كه قصد دارد فيلم «مهرجويي: كارنامه چهلساله» را با همراهي «داريوش مهرجويي» و جمع ديگري از بازيگران و همكاران شناخته شده سينماي ايران كه در فيلمهاي مهرجويي حضور داشتهاند، به شهرهاي مختلف مازندران ببرد و با حضور افغانهاي مقيم اين شهرها به نمايش بگذارد. در اين همدلي و حركت نمادين، ليلا حاتمي، علي مصفا، نيكي كريمي و جمع ديگري از بازيگران و همكاران فيلمهاي متعدد داريوش مهرجويي آنان را همراه خواهند بود. هرچند هنوز زمان اين سفر مشخص نشده است، اما ماني حقيقي در اين زمينه ميگويد: "ما به دنبال مكانهايي براي نمايش اين فيلم در شهرهاي مختلف اين استان هستيم و قصد داريم براي همه و بهخصوص شهروندان افغان اين فيلم را نمايش دهيم و خودمان در كنارشان حضور داشته باشيم تا اعتراضمان را به اين تصميم مطرح كنيم. مابراي ايجاد ايراني آبادتر، نياز داريم به خواهران و برادران افغانمان اجازه كار، اقامت، تحصيل دانشگاهي و بيمه و مسكن بدهيم."
واكنش هنرمندان سینما، پاسخی است به سخنان تقي شفيعي مديركل اتباع خارجي استان مازندران که با اشاره به مصوبه اخراج تبعه افغان از اين استان گفته است: "اين مصوبه يك فرصت طلايي براي مازندران در راستاي پاكسازي استان از اتباع بيگانه است و امروز ديگر حضور افغانها براي مازندران يك تهديد به شمار ميرود." پيش از اين احمدرضا شفیعی مسئول كمیته انتظامی ستاد تسهیلات سفر در استان اصفهان نیزبه خبرگزاری محلی «ایمنا» گفته بود: "به منظور رفاه شهروندان، نیروهای این کمیته با همکاری پلیس امنیت و اداره اماکن در روز سیزده فروردین از ورود افاغنه به پارک کوهستانی صفه جلوگیری میکنند." انتشار این خبر با اعتراض شدید مردم در داخل و خارج از کشور روبرو شد.
قرائتی: نماز خواندن بازیگران را نشان دهید!
محسن قرائتی دبیر ستاد اقامه نمازضمن بیان این مطلب که "نماز خواندن در بین فوتبالیستهای قطری از فوتبالیستهای ما بیشتر نمایان است" تصریح کرد که باید در همه جا، اثر نماز را ببینیم و به سازندگان فیلمهای مستند گفت: "باید درتولید فیلمهایتان از نماز تکریم شود؛ اینکه چه آدمی با چه قیافهای و چه سابقهای در فیلمها نماز میخواند مهم است. پشت صحنه فیلمها یعنی نشان دادن نمازخواندن بازیگران و عوامل فیلم هم مهم است. باید یک تحول علمی و هنری در ساخت فیلمهای با موضوعات نماز بشود".
قرائتی این سخنان را نهم اردیبهشت ماه، در نشست مسئولان ستاد اقامه نماز با مستند سازان و تعدادی از مسئولان فرهنگی کشور در سازمان تبلیغات اسلامی بیلان کرد. این نشست برای ترویج فرهنگ اقامه نماز با استفاده از قالبهای هنری، ساخت فیلمهای مستند و تجربی با حمایت ستاد اقامه نماز برگزارشده بود تا شیوههای حمایتی از فیلمسازان اعم از حمایتهای مالی و پشتوانههای ستادی برای ساخت چنین آثاری را مورد بحث و بررسی دهد. در این نشست، قرائتی ضمن بیان اینکه از ما انتظار بودجه نداشته باشید، به مستند سازان گفت: "هیچ یک از عبادات اسلام با هیاهو و اعلان صریح همراه نیست مگر حج و نماز که در آن جماعت با موج خاصی آن را اجرا میکنند. توجهی که اسلام به نماز داشته چنین است که اولین کاری که خدا برای اسلام کرده خانه کعبه را ساخته است و اولین کاری که پیامبرهم کرد مسجد ساخت. در قرآن آمده که از امکاناتی که در اختیار شما قرار دادیم هرکسی در حد توان خود برای اقامه نماز خرج کند. مثلا اقامه نماز حتی در بین فوتبالیستهای قطری از فوتبالیستهای ما بیشتر نمایان است. آنها روی چمن نماز میخوانند ولی فوتبالیستهای ما در ملأ عام نماز نمیخواند. باید در همه جا، اثر نماز را ببینیم."
قرائتی افزود: "در فیلمهایتان آدم مثبت باید نمازخوان و آدم منفی تارک نماز باشد. ما هم به اندازه وسعمان به شما کمک میکنیم، اما کارها باید مانند عشق مادر به فرزند خودجوش انجام شود و چاه باید خودش آب داشته باشد نه اینکه سطل سطل درآن آب ریخت. باید درتولید فیلمهایتان از نماز تکریم شود، اینکه چه آدمی با چه قیافهای و چه سابقهای در فیلمها نماز میخواند مهم است. پشت صحنه فیلمها یعنی نشان دادن نمازخواندن بازیگران و عوامل فیلم هم مهم است. باید یک تحول علمی و هنری در ساخت فیلمهای با موضوعات نماز بشود."
شاعر تناولی در موزه متروپولیتن
موزه معروف «متروپولیتن» در نیویورک، «شاعر پیچیده در هیچ» مجسمه ساز نامدار ایرانی پرویز تناولی را همراه با آثاري از پنج هنرمند دیگر ایرانی در نمایشگاه ویژه ای به تماشا گذاشته است که این نمایشگاه تا نیمه شهریورماه آینده ادامه خواهد داشت. در این نمایشگاه که آثار سه نسل از هنرمندان ایرانی را در بر می گیرد، هفت اثر از پرویز تناولی، منیر فرمانفرماییان شاهروردی، YZ کامی، شیرین نشاط، افروز عمیقی و علی بنی صدر درمعرض دید علاقهمندان به هنر ایران قرار داده شده است.
موزه «مترو پولیتن» در نیویورک، بخشهای مختلفی دارد که پرویز تناولی دوسال پیش یکی از آثار مجموعه "شاعر" خود به نام «شاعر پیچیده در هیچ» را به بخش هنرهای اسلامی این موزه اهدا کرده و اینک همین اثر در کنار آثار دیگر هنرمندان ایرانی، در نمایشگاه ویژه ای به معرض تماشا گذاشته شده است. تناولی چند سالی است که نیمی از سال را در ایران و نیمی دیگر را در کانادا زندگی می کند. خانم فرمانفرمائیان مقیم ایران است و بقیه مقیم آمریکا و کانادا هستند. این نمایشگاه باعنوان«هنر معاصر ایران، از مجموعه دائمی در متروپولیتن» برپا شده و اثاری را در بر می گیرد که هنرمندان در طول بیست سال گذشته به این موزه ذهدا کرده اند.
منیر فرمانفرماییان شاهرودی مسن ترین عضو این گروه متولد 1303 ویکی از زنان هنرمند پیشرو کشور ما به شمار می رود. او بیش از پنج دهه است که به صورت حرفهای در هنر معاصر ایران فعالیت میکند و در کارهایش با ترکیبی از نقاشی سنتی روی شیشه، موزاییک و آینه اصول هندسه اسلامی با مفاهیم مدرن مینیمالیسم را به اجرا درمیآورد. "پرواز دلفین" نام اثری است که فرمانفرمائیان در نمایشگاه موزه متروپولیتن ارائه کرده و مجموعه ای از صدها قطعه آینه در یک سطح دو بعدی است. کامی نیز دیگر هنرمند ایرانی است که در آمریکا زندگی میکند و در این نمایشگاه دو اثر از او به نمایش درآمده، بیشتر آثار این نقاش پرتره های انسانی هستند و او بیشتر چهره افراد ناشناس را به تصویر میکشد تا انسانهای مشهور.
زنان محجبه، عکسی است که از شیرین نشاط در این نمایشگاه ارائه شده؛ افروز عمیقی که در نیویورک زندگی میکند، اثری را در این نمایشگاه ارائه کرده که الگوهای گیاهی و هندسی پل معاصر را با استفاده از منابع هنری ایرانی، عثمانی و اندلس به تصویر کشیده است. علی بنی صدر نیز اثری با محتوای جنگ ایران و عراق به تصویر کشیده است. نمایشگاه آثار هنرمندان ایرانی، تا 13 شهريور (سوم سپتامبر) در گالري «هاكوب كوُركيان» موزه متروپولیتن دایر خواهد بود. «توماس كمپل» مدير موزه متروپوليتن در بروشور نمایشگاه، از آن به عنوان «فرصتي ويژه براي ديده شدن هنر مدرن و معاصر ايران» یاد کرده است.
مژگان مدرس علوم
جرس: هفته گذشته، محمدعلی دادخواه وکیل
دادگستری هنگامی که قصد داشت از موکلش در دادگاه دفاع کند، قاضی به او گفته
است که به دلیل تأئید محکومیت از سوی دادگاه تجدید نظر، وی اجازهی دفاع
از موکل خود را ندارد و روز شنبه باید جهت اجرای حکم خود را به دادسرای
زندان اوین معرفی کند.
آقای دادخواه با تاکید بر اینکه تا
زمانیکه حکم به من کتبا اعلام نشود، خودم را معرفی نخواهم کرد، به "جرس"
می گوید: "هر زمان که حکم را به من اعلام کنند مراجعه خواهم کرد. با توجه
به توصیه ای که فرزانه این سرزمین، فردوسی به ما داده است که "بیایید دل را
ترازو کنیم، بسنجیم نی زور بازو کنیم" امیدوارم به زور و بازو توجه نکنند و
به ارزیابی ارزشمند کار حقوقبانان نگاه کنند و یک تصمیم کلی نسبت به آزادی
کسانیکه دستگیر کرده اند، اتخاذ شود."محمدعلی دادخواه، یکی از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر و از بنیانگذاران آن است که در دادگاه بدوی به اتهامات واهی به ١۰ سال محرومیت از وکالت و١۰ سال محرومیت از تدریس، حتی در دانشگاهها و موسسات خصوصی، ٩ سال زندان، دو میلیون و پانصد هزار تومان جزای نقدی و شلاق (که شلاق به جزای نقدی تبدیل شد) محکوم شده بود.
این وکیل برجسته که نسبت به حکم خود معترض است، تصریح می کند: "من به این حکم اعتراض دارم و اساسا دادگرانه نمی دانم که به زندان بروم. من از این سرزمین و منافعش با توجه به اطلاعات و دانش خود و همچنین رشته ام که حقوق بین الملل بوده است دفاع کرده ام. در دادرسی دادگاههای همین سرزمین، در روزنامه هایی که در همین مرز و بوم اجازه انتشار گرفته اند، کار کرده ام و در خارج که اقدام نکرده ام که بگویند در خارج چارچوب قوانین بوده است، لذا هر نوع محکومیتی را نسبت به خودم دادگرانه نمی دانم."
محمد علی دادخواه وکالت بسیاری از فعالان سیاسی، مطبوعاتی و دانشگاهی را برعهده داشته است. از پروندههای مهمی که او وکالتش را بر عهده داشته و دارد میتوان از پروندهٔ واقعهٔ حسینیه دراویش گنابادی، پروندهٔ عبدالفتاح سلطانی و پروندهی ملی مذهبیها اشاره کرد. وی همچنین از وکلای دلسوزی که از میراث تاریخی و فرهنگی ایران حمایت کرده و وکالت پرونده هائی در این زمینه را برعهده دارد که با زندان رفتن او، مشخص نیست که تکلیف این پرونده به کجا خواهد انجامید.
محمد علی دادخواه در خصوص برخوردهایی که با وکلا طی دوره های اخیر صورت گرفته است، خاطرنشان می کند: "اصولا این برخوردها یک نوع گریز از صراحت قانون و استقلال کانون وکلای دادگستری است. در طول شصت سال قانونگذاری که سی سال آن من وکیل دادگستری بوده ام چنین اتفاقی نیافتاده است که استقلال کانون مورد بی مهری دستگاه دادگستری قرار بگیرد."
شایان ذکر است، محمد علی دادخواه پنجمین عضو کانون مدافعان حقوق بشر است که به زندان خواهد رفت. هم اکنون نسرین ستوده، محمد سیف زاده، عبدالفتاح سلطانی، نرگس محمدی از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر در زندان بسر می برند.
دادخواه در پاسخ به این که واکنش کانون وکلا نسبت به این برخوردها با وکلا و مدافعان حقوق بشر چه بوده است، بیان می کند: "من صراحتا ندیده ام که بطور پیگیر نسبت به این موارد اقدام کنند علی رغم تکلیفی که برابر قانون برعهده کانون وکلا و مدیریت آن بار است."
این وکیل دادگستری در پایان خاطرنشان می کند: "به نظر من توسعه انسانی تنها در صورتی انجام می شود که حقوقبانان مستقل باشند و آزادی پس از دفاع داشته باشند. اگر به این نکته مهم که معاهدات جهانی و خرد فردی بر آن پای می فشارد اقدام کردیم، جامعه ایران متحول می شود. ما می بینیم در روزگارانی که نوروز را جشن دادگری دانسته اند و هر کس می توانسته به حقوق خودش برسدایران شکوفا شد و تمدن هخامنشی بوجود آمد. اما هربار که اینگونه نشده است مغول ها و یاسی ها آمدند. من امیدوارم همواره شکوفایی، عدالت و دادگری در سرزمین خودم رونق و رواج داشته باشد."
برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر، که برنامه مشترک «فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر» و «سازمان جهانی مبارزه با شکنجه» است، آزار بی وقفه اعضای کانون مدافعان حقوق بشر و به ویژه محکومیت محمد علی دادخواه در مرحله تجدید نظر را محکوم کرده و آورده است که قاضی صلواتی آقای دادخواه را به تلافی فعالیت های حقوق بشری به اتهام «اقدام و تبلیغ علیه نظام اسلامی» و اتهام های دیگر محکوم کرده بود. با وجود این که حکم محکومیت هنوز به آقای دادخواه ابلاغ نشده است و دادگاه انقلاب اسلامی از صلاحیت قانونی محروم کردن وکلای دادگستری از حرفه وکالت برخوردار نیست، آقای دادخواه از دفاع از موکل خود که در معرض صدور حکم اعدام است منع شده است. برنامه نظارت ضمن اینکه از دولتمردان ایران خواسته که به اعلامیه سازمان ملل در باره مدافعان حقوق بشر، اعلامیه جهانی حقوق بشر و معاهده های بین المللی حقوق بشر را که ایران تصویب کرده رعایت کنند، خواستار پایان دادن به آزار و تهدید قضایی علیه محمد علی دادخواه و آزادی دیگر اعضای دربند کانون مدافعان حقوق بشر شده است.
انتقال محمدرضا معتمدنیا پس از ٢٠روز انفرادی تنبيهی به بند ٣٥٠
معتمدنیا: دوران دفاع مقدس توفیق شهادت نصیبم نشد؛ تا نخستوزیر امام نگوید به اعتصاب خود ادامه میدهم
محمدرضا معتمدنیا، زندانی سیاسی اعتصاب کننده غذا که از ۲۷ فروردین ماه به انفرادی بند ۲۴۰ اوین منتقل شده بود، در حالی به بند عمومی بازگردانده شد که علیرغم وضع وخیم جسمانی گفته است حالا که در دوران دفاع مقدس توفیق شهادت نصیبش نشده، فدا کردن جانش تنها کاری است که می تواند برا ملت و کشورش انجام دهد، پس تا پایان حبس نخست وزیر امام به اعتصاب خود ادامه خواهد داد.به گزارش خبرنگار کلمه، محمدرضا معتمدنیا، مشاور ویژه رجایی، باهنر و میرحسین موسوی روز گذشته پس از تحمل ۲۰ روز انفرادی در بند ۲۴۰ به بند عمومی ۳۵۰ زندان اوین بازگردانده شد.
این زندانی سیاسی که از ۲۱ فروردین ماه دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است، پس از انتقال به بند عمومی در حالی که بیش از ۳۰ کیلو کاهش وزن داشته و دچار رعشه های شدید در بدن خود شده و ضربان نامنظم قلبش نگران کننده بوده است تاکید کرده به اعتصاب خود تا پایان حبس میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد ادامه خواهد داد.
بر اساس این گزارش، وی که به تنهایی قادر به راه رفتن نبوده است در مقابل درخواست زندانیان سیاسی دیگر برای پایان این اعتصاب غذا در شرایط بحرانی بوجود آمده برای وی تصریح کرده است حالا که در دوران دفاع مقدس توفیق شهادت نصیبش نشده است، در حال حاضر فدا کردن جانش تنها کاری است که می تواند برا ملت و کشورش انجام دهد.
وی همچنین در پاسخ به نامه ها و درخواست های خانواده و دوستانی که خارج از زندان از وی خواسته بودند به این اعتصاب خطرناک پایان دهد تاکید کرده است که نمی تواند این روزهای تاریک را ببیند و کاری نکند و این حداقل کاری است که از دستش بر می آید.
مشاور شهیدان رجایی و باهنر اما گفته است تنها در صورتیکه میرحسین موسوی، نخست وزیر امام از وی بخواهد پایان این اعتصاب را خواهد پذیرفت.
محمدرضا معتمدنیا در مدت ۲۰ روزی که در انفرادی ۲۴۰ اوین بوده است یک دوره ی اعتصاب خشک چهار روزه داشته که بر اثر دچار خونریزی معده و کلیه شده است که این مشکل همچنان وی را آزار می دهد و تحرک وی را مختل کرده است.
روز گذشته همسر محمدرضا معتمدنیا، در یادداشتی کوتاه به همسرش نوشته بود: با توجه به نگرانی افراد خانواده، درخواست خواهرانمان (دختران جناب آقای مهندس موسوی و سرکار خانم دکتر رهنورد)، نگرانی های دوستان و نزدیکانت و لزوم حضور سبزت در کنار خانواده تقاضای پایان دادن به اعتصاب غذایت را دارم.
با این شرایط باید دید که آیا مسوولان با توجه به حصر و قطع ارتباطات میرحسین به وی اجازه صدور پیامی برای نجات جان این رزمنده جنگ را داده و تن به خواسته ی او می دهند یا خیر.
ابلاغ قانون “مدیریت سبز” به همه دستگاه های دولتی و غیر دولتی
روزنامه رسمی کشور آیین نامه اجرایی ماده ۱۹۵ قانون برنامه پنجساله توسعه در خصوص مدیریت سبز را منتشر کرد.به گزارش خبرگزاری مهر، در این آگهی آمده است: هیئتوزیران در جلسه مورخ ۹/۱۱/۱۳۹۰ بنا به پیشنهاد مشترک معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی رییس هیات دولت و سازمان حفاظت محیط زیست و به استناد ماده (۱۹۰) قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران ـ مصوب ۱۳۸۹ـ آییننامه اجرایی ماده یاد شده را به شرح زیر تصویب نمود:
آییننامه اجرایی ماده (۱۹۰) قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران
ماده۱ـ در این آییننامه اصطلاحات زیر در معانی مشروح مربوط به کار میرود:
الف ـ سازمان: سازمان حفاظت محیط زیست
ب ـ دستگاههای اجرایی: دستگاههای موضوع ماده (۲۲۲) قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران.
ماده۲ـ دستگاههای اجرایی و مؤسسات و نهادهای عمومی غیردولتی موظفند اقدامات زیر را برای تحقق اهداف برنامه مدیریت سبز انجام دهند:
الف ـ اطلاعرسانی و ارتقای آموزش کارکنان در زمینه برنامه مدیریت سبز
ب ـ بهینهسازی مصرف انواع حاملهای انرژی
ج ـ بهینهسازی مصرف آب
دـ کاهش مصرف کاغذ با توجه به نوع فعالیت دستگاهها و مؤسسات
هـ ـ مصرف بهینه مواد اولیه، مواد مصرفی و تجهیزات
و ـ کاهش تولید پسماند از طریق بهرهگیری از فناوریهای مناسب و افزایش بهرهوری
زـ بهبود نظام تعمیر و نگهداری وسایل و تجهیزات به جای تعویض
ح ـ بازیافت ضایعات، تصفیه و بازچرخانی آب با سیستمهای مناسب
ط ـ استفاده از فناوریهای پاک و سازگار با محیط زیست
ی ـ کاربرد مواد مصرفی سازگار با محیط زیست
ک ـ مدیریت پسماندهای جامد با تأکید بر تفکیک از مبداء
ماده۳ـ سازمان موظف است به منظور انتقال سریع تجربههای موفق داخلی و خارجی، در اختیار گذاردن روشها و فناوریهای مناسب، ابلاغ دستورالعملها و برنامههای اجرایی مرتبط با مدیریت سبز، نسبت به بهنگام سازی مستمر «درگاه دولت سبز» اقدام نماید.
ماده۴ـ سازمان موظف است تا پایان سال دوم برنامه پنجم توسعه، شاخصهای مدیریت سبز را تدوین و ابلاغ نماید.
ماده۵ ـ معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور موظف است شاخصهای مدیریت سبز دستگاههای اجرایی را به عنوان بخشی از شاخصهای ارزیابی عملکرد دستگاههای یاد شده (موضوع مواد (۸۱) و (۸۲) قانون مدیریت خدمات کشوری) لحاظ نماید. دستـگاههای اجرایی موظفند شاخصهای اعلام شده را محاسبه و در چـارچوب شاخصهای ارزیابی عملکرد دستگـاههای متبوع خود لحاظ نمایند.
ماده۶ ـ دستگاههای اجرایی موظفند گزارش سالانه مدیریت سبز شامل اقدامات انجام شده و تحقق شاخصهای مرتبط را به سازمان ارسال نمایند تا پس از ارزشیابی و جمعبندی، گزارش مربوط به هیئتوزیران ارایه شود.
گرامی مقدم: فعالیت سیاسی خود را درچهار چوب اصول اصلاح طلبی ادامه داده و خواهم داد
سحام
نیوز: مشاور مهدی کروبی ، نماینده پیشین مجلس و سخنگوی حزب اعتماد ملی
درخصوص رخدادهای داخلی و خارجی کشور با سحام مصاحبه ای را انجام داده که در
آن به برخی اتفاقات ماه های اخیر پرداخته است. وی درابتدای پاسخ به سوالات
ما خاطرنشان کردند مواضع من الزاما” از مقام سخنگوی حزب اعتماد ملی نیست.
متن کامل این مصاحبه بدین شرح است:
۱-با توجه به پایان یافتن مرحله دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی پیش بینی جنابعالی از تشکیل فراکسیونهای مجلس نهم چیست ؟
به استناد گزارش ستادهای انتخاباتی جبهه متحد اصولگرایان ، این جبهه بیشترین کرسهای مجلس را به خود اختصاص داده و از این جهت حائزاکثریت آراء درمجلس نهم خواهد شد ، فراکسیون دوم ،جمع بسیارکوچکی از جبهه پایداری کمابیش حمایت خود را از دولت احمدی نژاد تا انتخابات ریاست جمهوری سال آینده ادامه خواهند داد که البته هر چه به پایان دولت دهم نزدیک شویم حمایت این اقلیت کوچک نیز کاهش پیدا خواهد کرد گمان می کنم فراکسیون سومی هم در مجلس نهم شکل خواهد گرفت که ترکیب این فراکسیون متشکل از نیروهای مستقل و اصلاح طلبان خواهد بود تعداد کرسی های این فراکسیون بیشتر تابع کنش وواکنش های میان مجلس و دولت و انتخابات آینده ریاست جمهوری خواهد بود .
۲- به نظر شما سرانجام رقابت میان آقای لاریجانی و حداد عادل برای بدست آوردن کرسی ریاست مجلس به کجا خواهد انجامید و انتخاب هریک برعملکرد آینده مجلس چه تاثیری خواهد گذاشت ؟
پیش بینی من این است با تفاهم درمیان جبهه اصولگرا آقای حداد عادل رئیس مجلس خواهد شد وبا این انتخاب با توجه به روحیه ایشان درمدیریت مجلس که تجربه آن را از مجلس هفتم دارم ایشان راه کارهای مسالمت آمیز را برای کاهش تنش میان مجلس و دولت به کار خواهد بست و سایرجهت گیری های سیاست های کلان نظام، تصور نمی کنم تفاوت فاحشی میان این دو در تاثیر گذاری عملکرد مجلس وجود داشته باشد اما از این نکته هم نمی توان غافل شد که هر دوی آقایان نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری سال آینده خواهند بود .
۳- حاصل اقدام جریانات و گروهای اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب اپوزسیون درتحریم انتخابات بعد از انتخابات مجلس چه بوده است ؟
ابتدا باید عرض کنم اصلاح طلبان هیچ وقت اعلام نکرده اند انتخابات را تحریم کرده اند ، بلکه همواره گروه های منتسب به اصلاح طلبان و همواره تاکید بر عدم ارائه لیست بعنوان تشکیلات حزبی اعلام موضع کردند دلیل آن هم منطقی بود وقتی جریانی لوازم و شرایط نتیجه بخش را دریک انتخابات را ندارد طبیعی است که نبایستی درآن انتخابات به شکل تشکیلاتی شرکت نماید اما حداقل حاصل سیاست عدم ارائه لیست احساس جای خالی رقیب دیرینه اصول گرایان بطور واضح و آشکار در این انتخابات احساس شد و همچنین پایین آمدن سطح رقابت فضای انتخابات را سرد تر از گذشته نشان می داد و حاصل سوم عدم موفقیت جریان دولت دراین انتخابات را می توان بعنوان دستاورد های عدم حضور اصلاح طلبان در انتخابات برشمرد .
۴- آیا می توانید در مورد عملکرد شورای هماهنگی راه سبز امید موفقیت ها و ناکامی های آنها توضیح بفرمائید ؟
من ارتباطی با شورای هماهنگی ندارم و نمی توانم در مورد عملکرد و یا برنامه های آنها اظهار نظر نمایم همانطور هم که از آرشیو مصاحبه ها و مواضع ام از گذشته تا حال ملاحظه می فرمائید فعالیت سیاسی خود را درچهار چوب اصول اصلاح طلبی ادامه داده و خواهم داد .
۵- آقای خاتمی چندین بار بر آشتی ملی تاکید ورزیدند به نظر شما موانع این راهبرد درشرایط کنونی کشور چیست ؟
ببینید مهمتر از اینکه چه موانعی برسر آشتی ملی وجود دارد ، مقید بودند و باورداشتن نیاز به آشتی ملی درمیان گروه های درون نظام است ، بطوری که پنهان هم نیست ! گروه های تندرو این نیاز را نه تنها باور ندارند بلکه آن را مفید به فایده ی جریان خود نیز نمی دانند بنابراین هر گاه جریانات میانه رو تلاشی را برای به وجود آوردن مقدمات آشتی ملی آغاز می کنند با بحران آفرینی جریانات تندرو این اقدام عقیم می ماند . تصور من این است اگر به این مهم که آشتی ملی یک نیاز اساسی و ضروری برای حفظ منافع ملی کشور است دست یافتیم آنگاه مهم ترین لوازم آن عبارتند از الف : اعتماد متقابل ب: اقدامات گام به گام از سوی هر دو طرف ج : بهره گیری از فرصت باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری آینده مهمترین آنها محسوب می شود .
۶- تا دو هفته دیگر مذاکرات هسته ای ایران و گروه ۱+۵ در بغداد آغاز خواهد شد آیا آنگونه که برخی تحلیل می کنند جمهوری اسلامی کاسه زهر را می نوشد و از مواضع خود عقب نشینی کرده یا خواهد کرد ؟
درمسئله پرونده هسته ای از ابتدا معتقد بودم و بارها در مجلس هفتم اعلام کردم مسئله غرب و آژانس بر سر پرونده هسته ای ایران از نظر محتوایی فاقد ارزش فنی است و هدف گیری صرفا” سیاسی است و به باورمن ایران تا غرب و آمریکا یک گام مثبت برندارند و بعنوان نمونه تحریم ها را کاهش ندهند ایران هیچ گامی درجهت خواست ۱+۵ برنخواهد داشت و این تحلیلی هم که در خصوص نوشیدن جام زهر مطرح می شود مقایسه مع الفارغی است علت آن هم مشخص است و خود تحریم کنندگان هم جدای از تبلیغاتی که درجهت منافع سیاسی خود به راه می اندازند هرچند تحریم های اقتصادی شرایط را برای مردم و حکومت سخت کرده است اما هرگز به آستانه کمرشکن بودن یا فروپاشی اقتصادی نخواهد رسید همانگونه که در مصاحبه های قبلی عرض کردم اقتصاد ایران بسیار متنوع و مسیرهای دور زدن تحریم هرچند هزینه بر است ولی کوتاه است .
۷- دراین روزها شاهد آن هستیم که برخی از مسئولین دولت اسرائیل و بویژه وزیر خارجه (آویگدورلیبرمن ) دولت تکرار کرده است که درصورتی که جمهوری اسلامی غنی سازی ۲۰% را و سایت هسته ای فردو در قم را تعطیل نکند گزینه حمله نظامی باز است ، درصورت عملی شدن تهدید اسرائیل تحلیل شما از اوضاع آینده چیست ؟
اولا”: باید عرض کنم فضای بی اعتمادی بر مذاکرات تاکنون ناشی از ظرفیت هسته ای اسرائیل است ، هنگامی که غرب به ایران اعتماد نمی کند آنهم به این دلیل که نگران جهت گیری فعالیت های هسته ای به سمت و سوی نظامی است! این سوال مطرح می شود چگونه ایران به سیاست استاندار دوگانه غرب درخصوص حفظ ذرات خانه های اسرائیل اعتماد داشته باشد؟! .
باید یادآور شوم که از نظر اقتصادی اینکه فعالیت هسته ای ایران چقدر هزینه فایده دارد درجای خود مورد بحث است .
ثانیا “: حمله نظامی اسرائیل به پایگاه های هسته ای ایران بیشتر یک بولف سیاسی نظامی است برای اینکه جامعه جهانی را تشویق و ترغیب به افزایش تحریم ها نماید ،اما دریک حالت بد بینانه و درصورت حماقت دولت اسرائیل در حمله نظامی به ایران فضای داخلی کشور به سمت انسجام و وحدت پیش خواهد رفت همه گروه های اصلاح طلب فارغ از اختلاف دیدگاه ها از تمامیت ارضی کشور و نظام جمهوری اسلامی درمقابل تهدید های عملی خارجی دفاع خواهند کرد .
متن کامل این مصاحبه بدین شرح است:
۱-با توجه به پایان یافتن مرحله دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی پیش بینی جنابعالی از تشکیل فراکسیونهای مجلس نهم چیست ؟
به استناد گزارش ستادهای انتخاباتی جبهه متحد اصولگرایان ، این جبهه بیشترین کرسهای مجلس را به خود اختصاص داده و از این جهت حائزاکثریت آراء درمجلس نهم خواهد شد ، فراکسیون دوم ،جمع بسیارکوچکی از جبهه پایداری کمابیش حمایت خود را از دولت احمدی نژاد تا انتخابات ریاست جمهوری سال آینده ادامه خواهند داد که البته هر چه به پایان دولت دهم نزدیک شویم حمایت این اقلیت کوچک نیز کاهش پیدا خواهد کرد گمان می کنم فراکسیون سومی هم در مجلس نهم شکل خواهد گرفت که ترکیب این فراکسیون متشکل از نیروهای مستقل و اصلاح طلبان خواهد بود تعداد کرسی های این فراکسیون بیشتر تابع کنش وواکنش های میان مجلس و دولت و انتخابات آینده ریاست جمهوری خواهد بود .
۲- به نظر شما سرانجام رقابت میان آقای لاریجانی و حداد عادل برای بدست آوردن کرسی ریاست مجلس به کجا خواهد انجامید و انتخاب هریک برعملکرد آینده مجلس چه تاثیری خواهد گذاشت ؟
پیش بینی من این است با تفاهم درمیان جبهه اصولگرا آقای حداد عادل رئیس مجلس خواهد شد وبا این انتخاب با توجه به روحیه ایشان درمدیریت مجلس که تجربه آن را از مجلس هفتم دارم ایشان راه کارهای مسالمت آمیز را برای کاهش تنش میان مجلس و دولت به کار خواهد بست و سایرجهت گیری های سیاست های کلان نظام، تصور نمی کنم تفاوت فاحشی میان این دو در تاثیر گذاری عملکرد مجلس وجود داشته باشد اما از این نکته هم نمی توان غافل شد که هر دوی آقایان نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری سال آینده خواهند بود .
۳- حاصل اقدام جریانات و گروهای اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب اپوزسیون درتحریم انتخابات بعد از انتخابات مجلس چه بوده است ؟
ابتدا باید عرض کنم اصلاح طلبان هیچ وقت اعلام نکرده اند انتخابات را تحریم کرده اند ، بلکه همواره گروه های منتسب به اصلاح طلبان و همواره تاکید بر عدم ارائه لیست بعنوان تشکیلات حزبی اعلام موضع کردند دلیل آن هم منطقی بود وقتی جریانی لوازم و شرایط نتیجه بخش را دریک انتخابات را ندارد طبیعی است که نبایستی درآن انتخابات به شکل تشکیلاتی شرکت نماید اما حداقل حاصل سیاست عدم ارائه لیست احساس جای خالی رقیب دیرینه اصول گرایان بطور واضح و آشکار در این انتخابات احساس شد و همچنین پایین آمدن سطح رقابت فضای انتخابات را سرد تر از گذشته نشان می داد و حاصل سوم عدم موفقیت جریان دولت دراین انتخابات را می توان بعنوان دستاورد های عدم حضور اصلاح طلبان در انتخابات برشمرد .
۴- آیا می توانید در مورد عملکرد شورای هماهنگی راه سبز امید موفقیت ها و ناکامی های آنها توضیح بفرمائید ؟
من ارتباطی با شورای هماهنگی ندارم و نمی توانم در مورد عملکرد و یا برنامه های آنها اظهار نظر نمایم همانطور هم که از آرشیو مصاحبه ها و مواضع ام از گذشته تا حال ملاحظه می فرمائید فعالیت سیاسی خود را درچهار چوب اصول اصلاح طلبی ادامه داده و خواهم داد .
۵- آقای خاتمی چندین بار بر آشتی ملی تاکید ورزیدند به نظر شما موانع این راهبرد درشرایط کنونی کشور چیست ؟
ببینید مهمتر از اینکه چه موانعی برسر آشتی ملی وجود دارد ، مقید بودند و باورداشتن نیاز به آشتی ملی درمیان گروه های درون نظام است ، بطوری که پنهان هم نیست ! گروه های تندرو این نیاز را نه تنها باور ندارند بلکه آن را مفید به فایده ی جریان خود نیز نمی دانند بنابراین هر گاه جریانات میانه رو تلاشی را برای به وجود آوردن مقدمات آشتی ملی آغاز می کنند با بحران آفرینی جریانات تندرو این اقدام عقیم می ماند . تصور من این است اگر به این مهم که آشتی ملی یک نیاز اساسی و ضروری برای حفظ منافع ملی کشور است دست یافتیم آنگاه مهم ترین لوازم آن عبارتند از الف : اعتماد متقابل ب: اقدامات گام به گام از سوی هر دو طرف ج : بهره گیری از فرصت باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری آینده مهمترین آنها محسوب می شود .
۶- تا دو هفته دیگر مذاکرات هسته ای ایران و گروه ۱+۵ در بغداد آغاز خواهد شد آیا آنگونه که برخی تحلیل می کنند جمهوری اسلامی کاسه زهر را می نوشد و از مواضع خود عقب نشینی کرده یا خواهد کرد ؟
درمسئله پرونده هسته ای از ابتدا معتقد بودم و بارها در مجلس هفتم اعلام کردم مسئله غرب و آژانس بر سر پرونده هسته ای ایران از نظر محتوایی فاقد ارزش فنی است و هدف گیری صرفا” سیاسی است و به باورمن ایران تا غرب و آمریکا یک گام مثبت برندارند و بعنوان نمونه تحریم ها را کاهش ندهند ایران هیچ گامی درجهت خواست ۱+۵ برنخواهد داشت و این تحلیلی هم که در خصوص نوشیدن جام زهر مطرح می شود مقایسه مع الفارغی است علت آن هم مشخص است و خود تحریم کنندگان هم جدای از تبلیغاتی که درجهت منافع سیاسی خود به راه می اندازند هرچند تحریم های اقتصادی شرایط را برای مردم و حکومت سخت کرده است اما هرگز به آستانه کمرشکن بودن یا فروپاشی اقتصادی نخواهد رسید همانگونه که در مصاحبه های قبلی عرض کردم اقتصاد ایران بسیار متنوع و مسیرهای دور زدن تحریم هرچند هزینه بر است ولی کوتاه است .
۷- دراین روزها شاهد آن هستیم که برخی از مسئولین دولت اسرائیل و بویژه وزیر خارجه (آویگدورلیبرمن ) دولت تکرار کرده است که درصورتی که جمهوری اسلامی غنی سازی ۲۰% را و سایت هسته ای فردو در قم را تعطیل نکند گزینه حمله نظامی باز است ، درصورت عملی شدن تهدید اسرائیل تحلیل شما از اوضاع آینده چیست ؟
اولا”: باید عرض کنم فضای بی اعتمادی بر مذاکرات تاکنون ناشی از ظرفیت هسته ای اسرائیل است ، هنگامی که غرب به ایران اعتماد نمی کند آنهم به این دلیل که نگران جهت گیری فعالیت های هسته ای به سمت و سوی نظامی است! این سوال مطرح می شود چگونه ایران به سیاست استاندار دوگانه غرب درخصوص حفظ ذرات خانه های اسرائیل اعتماد داشته باشد؟! .
باید یادآور شوم که از نظر اقتصادی اینکه فعالیت هسته ای ایران چقدر هزینه فایده دارد درجای خود مورد بحث است .
ثانیا “: حمله نظامی اسرائیل به پایگاه های هسته ای ایران بیشتر یک بولف سیاسی نظامی است برای اینکه جامعه جهانی را تشویق و ترغیب به افزایش تحریم ها نماید ،اما دریک حالت بد بینانه و درصورت حماقت دولت اسرائیل در حمله نظامی به ایران فضای داخلی کشور به سمت انسجام و وحدت پیش خواهد رفت همه گروه های اصلاح طلب فارغ از اختلاف دیدگاه ها از تمامیت ارضی کشور و نظام جمهوری اسلامی درمقابل تهدید های عملی خارجی دفاع خواهند کرد .
شصت سال صبوری و شکوری
دانلود مستقیم کتاب خاطرات دکتر یزدی
تقدیم به پدرم و مادرم، که به نام و صفت
"صادق" و "معصومه" بودند.
مجلس درآمد هدفمندی در سال ۹۱ را کمتر از نصف کرد
سحام نیوز: اعضای کمیسیون تلفیق مجلس درآمد دولت از
هدفمندی یارانه ها در سال ۹۱ را ۵۴ هزار میلیارد تومان یعنی رقمی معادل
درآمد دولت در سال ۹۰ معین کردند و این درحالی است که دولت خواستار کسب
درآمد ۱۳۵ هزار میلیاردی از اجرای فاز دوم این طرح بود.
به گزارش مهر، اعضای کمیسیون تلفیق مجلس که از صبح امروز موضوع درآمد دولت از هدفمندی یارانه ها در سال ۹۱ را مورد بررسی قرار دادند نهایتا با پیشنهاد احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش های مجلس و نماینده تهران مبنی بر کسب درآمد ۵۴ هزار میلیارد تومانی دولت از اجرای این قانون در سال ۹۱ موافقت کردند.
در جلسه امروز کمیسیون تلفیق که صبح و عصر برگزار شد پیشنهادهای ۱۳۵ ، ۱۰۰، ۷۲ و ۶۰ هزار میلیارد تومانی دولت از هدفمندی یارانه ها به بحث گذاشته شد که هیچ کدام به تصویب کمیسیون تلفیق نرسید و نهایتا اعضای کمیسیون با پیشنهاد احمد توکلی و چند نفر دیگر از نمایندگان مبنی بر کسب درآمد ۵۴ هزار میلیاردی دولت از هدفمندی یارانه ها در سال ۹۱ موافقت کردند.
این رقم معادل رقمی است که مجلس در بودجه سال ۹۰ به دولت مجوز داده بود تا از هدفمندی یارانه ها درآمد کسب کند.
بر اساس این گزارش کمیسیون تلفیق هم اکنون موضوع سهم خانوار و تولید و کشاورزی و صنعت را مورد بررسی قرار داده است تا تعیین تکلیف کند.
به گزارش مهر، اعضای کمیسیون تلفیق مجلس که از صبح امروز موضوع درآمد دولت از هدفمندی یارانه ها در سال ۹۱ را مورد بررسی قرار دادند نهایتا با پیشنهاد احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش های مجلس و نماینده تهران مبنی بر کسب درآمد ۵۴ هزار میلیارد تومانی دولت از اجرای این قانون در سال ۹۱ موافقت کردند.
در جلسه امروز کمیسیون تلفیق که صبح و عصر برگزار شد پیشنهادهای ۱۳۵ ، ۱۰۰، ۷۲ و ۶۰ هزار میلیارد تومانی دولت از هدفمندی یارانه ها به بحث گذاشته شد که هیچ کدام به تصویب کمیسیون تلفیق نرسید و نهایتا اعضای کمیسیون با پیشنهاد احمد توکلی و چند نفر دیگر از نمایندگان مبنی بر کسب درآمد ۵۴ هزار میلیاردی دولت از هدفمندی یارانه ها در سال ۹۱ موافقت کردند.
این رقم معادل رقمی است که مجلس در بودجه سال ۹۰ به دولت مجوز داده بود تا از هدفمندی یارانه ها درآمد کسب کند.
بر اساس این گزارش کمیسیون تلفیق هم اکنون موضوع سهم خانوار و تولید و کشاورزی و صنعت را مورد بررسی قرار داده است تا تعیین تکلیف کند.
تبلیغ محصولات خارجی در ایران ممنوع می شود
سحام نیوز: معاون مالی و اداری شهرداری تهران از ممنوعیت
تبلیغات درون شهری محصولات خارجی در سطح این کلانشهر از امسال در جهت
ترویج فرهنگ تولید ملی خبر داد.
حسین محمدپور زرندی در حاشیه سفر به گیلان در گفتگو با ایلنا، ممنوعیت تبلیغات این گونه محصولات خارجی را در راستای تحقق سال «تولید ملی، حمایت از کار وسرمایه ایرانی» مورد تاکید مقام معظم رهبری عنوان کرد.
همچنین منصور واعظی، دبیر شورای فرهنگ عمومی ایران، با اشاره به مصوبه ای که به وزارت ارشاد ابلاغ شده، گفت: “از این پس هیچ محصول غیرایرانی که مشابه ایرانی دارد، مجاز به تبلیغ شهری نیست.”
همچنین بر اساس این مصوبه، کالاهای ایرانی که نام خارجی دارند، نمی توانند در فضاهای شهری تبلیغات داشته باشند.
آقای واعظی در نشست خبری امروز شنبه ۱۶ اردیبهشت گفت که شورای فرهنگ عمومی مصوبه “تبلیغات محیطی کالا” را در تاریخ ۱۲ اردیبهشت به وزارت ارشاد ابلاغ کرده است.
او درباره تبلیغ کالاهای خارجی که مشابه ایرانی ندارند، گفت که عرضه کنندگان این محصولات، “می توانند با نام ایرانی تبلیغ کنند، مشروط بر اینکه این تبلیغات در محل های پرتردد قرار نگیرند و حداکثر ۲۰ درصد از ظرفیت فضاهای تبلیغاتی به این محصولات اختصاص یابد.”
او محل های پرتردد را “بزرگراه ها، میادین شلوغ، ورزشگاه ها و فرودگاه ها” عنوان کرد.
به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، در این جلسه یکی از خبرنگاران به بازی تیم های خارجی در ورزشگاه های ایران اشاره کرد و گفت که اجرای این مصوبه ممکن است برای ورزشگاه ها مشکلات مالی ایجاد کند. آقای واعظی در این زمینه گفت: “برای ما بحث فرهنگی مهم است و مطابق با این مصوبه، هیچ شرکت خارجی نمی تواند در محیط ورزشگاه ها تبلیغ کند.”
به گفته او، آشفتگی در بخش تبلیغات شهری، “مردم را آزرده خاطر می کند و با موازین فرهنگی و خودباورانه در تناقض است.”
حسین محمدپور زرندی در حاشیه سفر به گیلان در گفتگو با ایلنا، ممنوعیت تبلیغات این گونه محصولات خارجی را در راستای تحقق سال «تولید ملی، حمایت از کار وسرمایه ایرانی» مورد تاکید مقام معظم رهبری عنوان کرد.
همچنین منصور واعظی، دبیر شورای فرهنگ عمومی ایران، با اشاره به مصوبه ای که به وزارت ارشاد ابلاغ شده، گفت: “از این پس هیچ محصول غیرایرانی که مشابه ایرانی دارد، مجاز به تبلیغ شهری نیست.”
همچنین بر اساس این مصوبه، کالاهای ایرانی که نام خارجی دارند، نمی توانند در فضاهای شهری تبلیغات داشته باشند.
آقای واعظی در نشست خبری امروز شنبه ۱۶ اردیبهشت گفت که شورای فرهنگ عمومی مصوبه “تبلیغات محیطی کالا” را در تاریخ ۱۲ اردیبهشت به وزارت ارشاد ابلاغ کرده است.
او درباره تبلیغ کالاهای خارجی که مشابه ایرانی ندارند، گفت که عرضه کنندگان این محصولات، “می توانند با نام ایرانی تبلیغ کنند، مشروط بر اینکه این تبلیغات در محل های پرتردد قرار نگیرند و حداکثر ۲۰ درصد از ظرفیت فضاهای تبلیغاتی به این محصولات اختصاص یابد.”
او محل های پرتردد را “بزرگراه ها، میادین شلوغ، ورزشگاه ها و فرودگاه ها” عنوان کرد.
به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، در این جلسه یکی از خبرنگاران به بازی تیم های خارجی در ورزشگاه های ایران اشاره کرد و گفت که اجرای این مصوبه ممکن است برای ورزشگاه ها مشکلات مالی ایجاد کند. آقای واعظی در این زمینه گفت: “برای ما بحث فرهنگی مهم است و مطابق با این مصوبه، هیچ شرکت خارجی نمی تواند در محیط ورزشگاه ها تبلیغ کند.”
به گفته او، آشفتگی در بخش تبلیغات شهری، “مردم را آزرده خاطر می کند و با موازین فرهنگی و خودباورانه در تناقض است.”