۱۳۹۱ خرداد ۱۰, چهارشنبه

مهمترین خبرهای روز چهارشنبه بخش سوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

 کاریکاتورهفته (۵): درزنجیردر زندان، کاری از توکا نیستانی

    
مراقبت پزشکی از زندانیان: « کمپین شهادت افراد متعددی را جمع آوری کرده است که از محرومیت های هدایت شدۀ مراقبت پزشکی برای زندانیان سیاسی خبر می دهد. در برخی از موارد وقتی که به زندانیان اجازه برخورداری از معالجات داده می شود آنها همچنان در بیمارستان با دستنبد وپابند بوده اند، حتی زمانی که خواسته شده از آنها عکس (اشعه ایکس) گرفته شود آنها مجبور بوده اند که دستبند و پابند خود را حفظ کنند که از نظر فنی در چنین شرایطی امکان انجام آزمایشات به صورت مقتضی عملا غیرممکن بوده است.» (بقیه مطلب را درخصوص وضعیت حسین رونقی اینجا بخوانید)





دختران پسرانه پوش درافغانستان / نوعی از کودک آزاری

مهرنوش، که با تغییر لباس مهران شده، در کنار خواهرانش
مهرنوش، که با تغییر لباس مهران شده، در کنار خواهرانش
وقتی آزیتا رفعت، عضو سابق مجلس نمایندگان افغانستان، دخترهایش را برای رفتن به مدرسه آماده می کند. لباس یکی از این دخترها کاملا متفاوت است.
آزیتا سه دخترش را لباس سفید می پوشاند و چادر/روسری، به سرشان می کند ولی دختر چهارمی را کت و شلوار پسرانه می پوشاند.
بعد از اینکه آنها از خانه بیرون می روند، دختر چهارم که مهرنوش نام دارد، به همین راحتی دیگر دختر نیست. بلکه ظاهرا یک پسر تمام عیار افغان است - اسمش هم مهران است، مهرنوش با یک دست لباس پسرانه و کوتاه کردند موهایش، مهران شد تا مردم به پدر و مادرش بعنوان کسانی که "بزرگترین نعمت دنیا" یعنی پسر را کم دارند نگاه نکند و آنها را تحقیر نکنند.
خانواده هایی که در افغانستان دست به این کار می زنند یکی دوتا نیستند.
در افغانستان برای این کار اصطلاح مخصوصی هم وجود دارد – بچه پوش کردن، یعنی پسرانه پوش کردن دخترها.
تغییر لباس برای فرار از طعنه های مردم
آزیتا رفعت می گوید: " در افغانستان وقتی شما دارای موقف خوبی هستید و از زندگی خوبی برخوردار هستید، مردم به شما با یک دید خاص نگاه می کنند و این زندگی خوب شما از دیدگاه مردم زمانی تکمیل می شود که شما در بین اولادتان یک فرزند پسر داشته باشید."
به عقیده عزت الله رفعت، شوهر آزیتا، داشتن پسر در افغانستان نشانه وقار و حیثیت خانواده است.
او می گوید: "وقتی خانمم نماینده مردم در مجلس بود، من تقریبا پنج سال سر و کار با مردم و مهمانان که به خانه می آمدند داشتم. در افغانستان وقتی شما پسر نداشته باشید، همه طعنه میزنند. برای همین مجبور شدیم دختر خود را پسرانه پوش کنیم."
تغییر لباس برای لقمه نان
آزیتا رفعت تنها کسی نیست که برای داشتن یک پسر به این روش تن داده، در خیابانهای افغانستان از این نمونه ها کم نیست. مثلا، خیلی از خانواده ها که پسر ندارند، دختران شان را پسرانه پوش می کنند تا بتوانند در بازارهای شلوغ شهرها برای امرار معاش خانواده کار کنند.
در بازارهای کابل، دختران پسرانه پوش زیاد هستند که نه به خاطر وقار و حیثیت خانواده، بلکه بخاطر اینکه بتوانند کار و درآمد داشته باشند لباس پسرانه می پوشند.
خیلی از این دختران بین 5 تا 12 سال که خود را با اسم های پسرانه معرفی می کردند در این بازارها دستفروشی می کنند و آب، آدامس، کارت اعتبار موبایل می فروشند و یاهم موترشویی می کنند. ولی هیچ کدام از آنها حاضر نشدند با من در این مورد صحبت کنند.
لباس می رود اما عادت های پسرانه می ماند
این "بچه پوشها" تمام عمر این گونه نمی مانند. وقتی هفده، هجده ساله می شوند، دوباره به هیات دخترانه خود باز می گردند اما این بار تغییر به همین سادگی نیست.
الهه در شهر مزارشریف، در شمال افغانستان، تقریبا بیست سال لباس پسرانه داشته و دو سال قبل این کار را ترک کرده است. اما هنوز نتوانسته است کاملا به خلق و خوی دخترانه اش نیز بازگردد.
او می گوید، رفتارش به دخترها نمی ماند و دوست هم ندارد روزی عروسی کند: "چون فرزند بزرگ خانواده بودم و برادر نداشتم، خانواده ام مرا پسرانه پوش کردند. بیرون می رفتم، بازی می کردم ، به پدرم کمک می کردم و یک پسر واقعی بودم. "
الهه که امروز دوباره لباس دخترانه به تن می کند می گوید که با این لباس راحت نیست، ولی بخاطر فشارهای جامعه و خانواده این کار را کرده.
فال نیک؟
عتیق الله انصاری، رئیس متولی "روضه شریف" ( آرامگاهی در شهرمزار شریف که منسوب به حضرت علی است) می گوید پسرانه پوش کردن دختران یک دلیل دیگر نیز دارد، کسانی که این کار می کنند، در واقع پسرانه پوش کردن دختر شان را به فال نیک می گیرند، تا خداوند به آنها پسری بدهد.
آقای انصاری می گوید در شمال افغانستان کسانی که این کار را می کنند، قبل از آن می آیند به زیارت حضرت علی و یکبار دیگر با دعا و نیایش از خداوند می خواهند پسری به آنها عنایت کند.
شرع و حجاب
کسانی که در کودکی بدون خواسته خود شان، در هیات پسر در آمده اند و لباس دخترانه پوشیده اند، تا زمانی اجازه دارند در این هیات باشند که جوان نشده اند و نپوشیدن روسری و نداشتن حجاب برای آنها اشکال شرعی ندارد.
در افغانستان، در موارد زیادی با دخترانی که زمانی پسرانه پوشی را تجربه کرده اند، بر می خورد مثلا، فریبا مجید رئیس امور زنان ولایت بلخ، زمانی "وحید" بوده: " وقتی من که دختر سومی خانواده هستم تولد شدم، خانواده ام تصمیم گرفتند که مرا با لباس پسرانه ظاهر کنند. تا صنف/کلاس هشتم پسرانه پوش بودم و بچه ها هم وحید صدایم می کردند و در مغازه همراه با پدرم کار می کردم. اما بعدا چون مکتب/مدرسه اجازه نداد، مجبور شدم لباس دخترانه بپوشم."
اگرچه مسئول زنان ولایت بلخ معتقد است که پسرانه پوشی به او کمک کرد تا از فرصت هایی که در جامعه مردسالار افغانستان برای دختران میسر نیست، استفاده کند و از این تغییر نا خواسته نفع ببرد.
آزیتا رفعت، نماینده سابق مجلس افغانستان هم که حالا دخترش را پسرانه پوش کرده، خودش زمانی پسرانه پوش بوده: "من یک راز را برایتان بگویم، خودم وقتی کوچک بودم، پسرانه پوش بودم و با پدرم در مغازه اش کار می کردم. احساس می کنم که هم زن بودن و هم مرد بودن را تجربه کرده ام."
بی احترامی به زنان
با آنکه رواج پسرانه پوشی در افغانستان سابقه طولانی دارد، اما در قانون مدنی افغانستان چیزی وجود ندارد ولی افراد و نهاد هایی که در زمینه گسترش و نهادینه شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر در افغانستان کار می کنند، معتقدند که این رسم، در واقع احترام نگذاشتن به جنسیت و حقوق زنان است.
پسرانه پوشی برای شماری از دخترانی که این تجربه را داشته اند خاطرات تلخی را بجا گذاشته است. آنها می گویند پسرانه پوشی برای آنها به معنای از دست دادن هویت و روزهای شاد کودکی بوده است.
اما برای عده ای دیگر تجربه شیرنی است، تجربه کردن دو دنیا. تجربه کردن آزادی های که اگر در لباس دختر بودند هرگز ممکن نبود. آیا روزی خواهد رسید که دختران افغان بتوانند در لباس خودشان به اندازه پسران آزاد باشند؟
گزارش از بی بی سی

 

 

هفت میلیون کودک کار در کشور وجود دارد

هفت میلیون کودک کار در کشور وجود دارد
یک استاد دانشگاه و مدافع حقوق کودکان اظهار داشت: بر اساس آمار غیر رسمی ۷ میلیون کودک کار در کشور وجود دارد.

سید علی میر اعتماد در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی پانا اظهار داشت: هر فرد زیر۱۸ سال که به منظور کسب درآمد به فعالیت اقتصادی و یا مشاغل کاذب اشتغال داشته باشد، کودک کار نامیده می شود.
وی ادامه داد: کودکان کار که در زمینه های مختلف تولیدی و خدماتی و یا مشاغل کاذب به کار مشغولند، ضمن محرومیت از حقوق اولیه انسانی، حق آموزش و سلامت جسمی و روانی، در معرض انواع آسیب ها و خشونت های روحی، جسمی و جنسی قرار دارند.
به گفته میر اعتماد تعداد کودکان کار ایرانی بنابر آمار رسمی ۲ میلیون و بنا بر آمار غیر رسمی ۷ میلیون نفر تخمین زده می شود. در این بین نباید حضور پرشمار کودکان مهاجر را نادیده گرفت.
این استاد دانشگاه همچنین تصریح کرد: براساس آمارهای موجود در سال گذشته مشخص شد که حدود۹۵ درصد از کودکان خیابانی و کار دارای خانواده هستند به همین دلیل باید برنامه هایی برای اینکه آنها از خانواده‌های خود جدا نشوند اجرا شود.
این مدافع حقوق کودکان به قانون جدید کودکان خیابانی اشاره کرد و افزود: این قانون نسبت به قانون قبلی تفاوتهایی دارد که قابلیت اجرای آن را نیز بیشتر می کند بطوریکه وظیفه دستگاههای مختلف مانند بهزیستی، شهرداری، نیروی انتظامی و کمیته امداد به طور صریح مشخص شده است.


دیوان ‌عالی بریتانیا در لندن درخواست فرجام جولیان آسانژ، موسس سایت ویکی‌لیکس را رد کرد. به تشخیص دادگاه، حکم جلب آسانژ به اتهام تعرض جنسی در سوئد قانونی است و او می‌تواند به این کشور تحویل داده شود.
جولیان آسانژ، فعال اجتماعی و موسس سایت جنجال‌برانگیز ویکی‌لیکس، مبارزه‌ی حقوقی برای جلوگیری از استرداد خود به سوئد را باخت. روز چهارشنبه (۳۰ مه/۱۰ خرداد) دیوان عالی بریتانیا در لندن حکم جلب آسانژ در سوئد را قانونی خواند و اعلام کرد که او می‌تواند به سوئد تحویل داده شود. جولیان آسانژ در سوئد به اتهام سوء‌استفاده و تجاوز جنسی تحت تعقیب است.
به‌رغم حکم دادگاه، وکلای مدافع آسانژ موفق شدند برای مفتوح نگاه‌داشتن این پرونده فرصتی ۱۴ روزه به دست آورند. تا انقضای این مهلت، حکم دادگاه نمی‌تواند در مورد آسانژ اجرایی شود و این در تاریخ دیوان عالی بریتانیا پدیده‌ی تازه‌ای است.

غیبت در دادگاه به دلیل راه‌بندان
خود آسانژ به هنگام صدور حکم در دادگاه نبود. وکلای او گفتند که وی در راه‌بندان گیر کرده است. وی به سوء‌استفاده‌ی جنسی و تجاوز در مورد دو زن در تابستان سال ۲۰۱۰ در سوئد متهم شده است. با این که آسانژ یک سال و نیم پیش در بریتانیا بازداشت شد و از آن پس در حبس خانگی به‌سر می‌برد، ولی هنوز کیفرخواستی علیه او صادر نشده است.
وکلای مدافع آسانژ چنین استدلال کردند که دادگاه عالی در تصمیم خود به فاکت‌هایی اتکا کرده است که در جلسه‌ی استماع محکمه‌ی شفاهی ماه فوریه مورد بررسی قرار نگرفته است. به همین دلیل وکلای آسانژ و نمایندگان دادگستری سوئد فرصت لازم را برای بررسی این فاکت‌ها نداشته‌اند.
پرسشی که در دیوان عالی بریتانیا مطرح بود این بود که آیا حکم جلبی که از سوی دادستانی سوئد برای قلمرو اتحادیه‌ی اروپا صادر شده، برای بریتانیا هم معتبر است یا نه. در بریتانیا حکم جلب باید از سوی دادگاه صادر شود و نه دادستانی.
پنج قاضی از هفت قاضی دیوان عالی بریتانیا معتقد بودند که برای حکم جلبی در سطح اتحادیه‌ی اروپا، امضای یک دادستان هم کافی‌ست.
دادستانی سوئد در گوتبورگ روز چهارشنبه بار دیگر موکدا خواستار استرداد جولیان آسانژ در ده روز آینده و پس از روشن شدن تصمیم نهایی شد. گفته می‌شود که اگر قرار بر اجرایی شدن حکم دیوان عالی بریتانیا  در مورد آسانژ باشد، وی تصمیم دارد به دیوان‌ عالی حقوق بشر سوئد شکایت کند.
آسانژ اتهامات وارده به خود را رد می‌کند و آن را سیاسی می‌داند. ویکی‌لیکس در سال ۲۰۱۰ اسناد دیپلماتیک آمریکا و اسناد محرمانه‌ درباره‌ی جنگ در عراق و افغانستان را منتشر کرد. این موضوع خشم دولت آمریکا را برانگیخت. آسانژ بیم آن دارد که نهایتا به آمریکا تحویل داده شود.

 

 

روزنامه فایننشال تایمز آلمان از قول سفیر ایران در برلین نوشته که ایران آماده است از غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم صرف نظر کند. سفیر ایران اما به دویچه‌وله گفت که ایران تنها حاضر است بر سر این موضوع مذاکره کند.
سفیر جمهوری اسلامی ایران در آلمان در گفت‌وگو با نشریه فایننشال تایمز آلمان اظهار کرده که ایران نیازی به غنی‌سازی ۲۰ درصدی ندارد. علیرضا شیخ‌عطار گفته: «ایران آماده است تا از غنی‌سازی ۲۰ درصدی چشم‌پوشی کند». به گفته‌ی وی پس از رفع نیاز سوختی برای راکتورهای تحقیقاتی، اورانیوم پنج درصد غنی‌شده برای ایران کفایت می‌کند.

بشنوید: گفت‌وگو با علیرضا شیخ عطار درباره توقف غنی‌سازی

روزنامه فایننشال تایمز آلمان، این اظهارات سفیر ایران را قدمی مثبت در آستانه مذاکرات مسکو ارزیابی کرده است. ایران و گروه پنج به علاوه یک قرار است اواسط ماه ژوئن در مسکو با یکدیگر مذاکره کنند.
غنی‌سازی ۲۰ درصدی یکی از موضوعات اصلی مورد مناقشه بین ایران و غرب در پرونده اتمی این کشور است. غرب می‌گوید اورانیومی که تا ۲۰ درصد غنی شده باشد، به راحتی می‌توان غلظتش را تا ۹۰ درصد هم افزایش داد و این همان اورانیومی است که برای ساخت بمب اتم استفاده می‌شود.

جمهوری اسلامی می‌گوید اورانیوم غنی‌شده را تنها برای سوخت نیروگاه‌ اتمی بوشهر و نیز مصارف پزشکی لازم دارد و قصد ساختن بمب اتمی را ندارد.
رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی نیز روز یک‌شنبه هفتم خرداد به خبرگزاری ایسنا گفته بود: «اگر كشورهای غربی بگویند غنی‌سازی ۲۰ درصدی صلح‌آمیز است اما انجام ندهید، جمهوری اسلامی ایران درباره این خواسته آنها تصمیم‌گیری خواهد كرد».
روزنامه شرق اما روز چهارشنبه ۱۰ خرداد به نقل از مهمانپرست سخنان قبلی منتشرشده از سوی او را "اشتباه خبرنگاران" عنوان کرد و نوشت: «ما اکنون به دانش غنی‌سازی ۲۰ درصدی به صورت کاملا بومی دست پیدا کرده‌ایم و اجازه نمی‌دهیم که هیچ کشوری حق ما را پایمال کند».
سخنگوی وزارت خارجه در سخنان جدید خود اظهار داشته که مقامات آژانس کاملا مطلع هستند که تا چه درصد غنی‌سازی اورانیوم صلح‌آمیز است و ایران از این حق قانونی خود عقب‌نشینی نخواهد کرد.

«فایننشال تایمز سخنان مرا تقطیع کرده»
علیرضا شیخ عطار سفیر جمهوری اسلامی در آلمان از نزدیکان محمود احمدی‌نژاد است. وی قبلا نیز مشاور شورای عالی امنیت ملی ایران بوده است. سخنان وی در جایگاه سفیر ایران، از سوی رسانه‌های آلمان به عنوان موضع رسمی دولت ایران قلمداد شده است.

علیرضا شیخ عطار می‌گوید تعیین تاریخ و محل مذاکرات بعدی، در عرف دیپلماتیک به معنای موفق بودن مذاکرات بغداد است وی در گفت‌وگو با بخش فارسی دویچه‌وله اظهار داشت که فایننشال تایمز سخنان او را "تقطیع" کرده و تنها بخش‌هایی از آن را انعکاس داده است. آقای عطار گفت: «بنده به هیچ عنوان نگفتم که ایران آماده است غنی‌سازی ۲۰ درصد را متوقف کند. عین عبارت بنده این است که اگر حق غنی‌سازی ما در چارچوب ان‌پی‌تی پذیرفته شود که این "اگر" اگر بسیار مهمی است، و اصلا تمام موضوع بحثی که در استانبول و بغداد بود و در مسکو هم ادامه خواهد داشت همین تصریح این موضوع توسط پنج به علاوه یک است چون در ان‌پی‌تی موضوع غنی‌سازی جزو حقوق اعضای ان‌‌پی‌تی است و این باید تصریح شود و روی آن شک نشود. اگر این حق با صراحت پذیرفته شود، آن وقت موضوع غنی‌سازی ۲۰ درصد که برای رفع نیاز تولید رادیو داروها برای بیماران سرطانی است، در چارچوب همکاری‌های فنی می‌تواند قابل مذاکره باشد. ولی اصل موضوع، پذیرش حق ماست».

خوش‌بینی سفیر و بدبینی رئیس مجمع تشخیص مصلحت
سفیر جمهوری اسلامی در آلمان مذاکرات بغداد واستانبول را مثبت دانسته و گفته برای اولین بار با ایران تبعیض‌آمیز برخورد نشد و رفتار توهین‌آمیزی نیز با ایران نشد. این در حالی است که هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، در گفت‌و‌گو با روزنامه جمهوری اسلامی در روز سه‌شنبه نهم خرداد مذاکرات بغداد را مثبت ندانسته و گفته: «هم ما می‌خواستیم در داخل کشورمان امیدی داشته باشیم و هم غربی‌ها به خاطر مشکلات اقتصادی که دارند به آن صحبت‌ها نیاز داشتند که بگویند فضا فضای مثبتی است اما در بغداد معلوم شد که این طور نیست».
آقای شیخ‌عطار اما به دویچه‌وله می‌گوید که تحلیل‌ها متفاوت است ولی «همین که ما می‌بینیم در بغداد تاریخ و مکان مذاکره بعدی مشخص می‌شود، در عرف دیپلماتیک تعیین زمان و مکان مذاکرات بعدی در همان جلسه، خود علامتی از مثبت بودن و حاصل‌دار بودن این مذاکره است».
وی البته تاکید می‌کند که هیچ یک از کشورهای مذاکره‌کننده توقع ندارند که در یکی دو جلسه به نتیجه قطعی برسند. به گفته‌ی وی «مذاکرات دیپلماتیک گاهی سالها به طول می‌انجامند چون بسیار پیچیده هستند و ابعاد گوناگونی دارند».
پس از پایان مذاکرات ایران و گروه پنج به علاوه یک در بغداد، ایران اعلام کرد که حاضر به توقف غنی‌سازی اورانیوم نیست. لئون پانه‌تا وزیر دفاع آمریکا نیز از آماده بودن طرح حمله نظامی به ایران خبر داد.
دور بعدی این مذاکرات قرار است روزهای هجدهم و نوزدهم ماه ژوئن ( ۲۹ و ۳۰ خرداد) در مسکو انجام شود.

 

چارلز تیلور، دیکتاتور پیشین لیبریا به جرم جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت به پنجاه سال زندان محکوم شد. این حکم از سوی دادگاه ویژه‌ی سازمان ملل در لاهه‌ی هلند صادر شد. فهرست تبهکاری‌های تیلور بسیار طولانی است.
دادگاه ویژه‌ی سازمان ملل برای سیرالئون در لاهه، روز چهارشنبه (۳۰ مه/۱۰ خرداد) چارلز تیلور، دیکتاتور پیشین لیبریا را به پنجاه سال زندان محکوم کرد. دادگاه اعلام کرد که مدت بازداشت تا کنونی او از مجموعه‌ی زمان محکومیت کاسته می‌شود.
به این ترتیب تیلور باید ۴۴ سال آینده را در زندان به‌سر برد. با توجه به اینکه وی در حال حاضر ۶۵ سال سن دارد، چنین محکومیتی را می‌توان برای او مادام‌العمر به شمار آورد. البته تیلور می‌تواند درخواست فرجام کند. دادستانی برای او ۸۰ سال زندان درخواست کرده بود.
قاضی دادگاه در استدلال برای صدور این حکم گفت که چارلز تیلور در جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت در جنگ داخلی در سیرالئون شراکت داشته و مقصر بوده است. گرچه تیلور از عاملان جنایت فقط پشتیبانی کرده است، ولی مسئولیت آن زمان او به عنوان رئيس‌جمهوری لیبریا بار تقصیر او را سنگین کرده است.
نام تیلور در سال ۱۹۸۹ به عنوان رهبر شورشیان در لیبریا بر سر زبان‌ها افتاد. وی در جریان جنگ داخلی لیبریا که در همان سال آغاز شد نشان داد که چه شخصیتی دارد. او در همان سال با کشتن ساموئل دوئه، رئيس‌جمهوری لیبریا قدرت را به دست گرفت. شعله‌های جنگ داخلی لیبریا بعدها به کشورهای همسایه چون سیرالئون کشید.
تیلور در زمان جنگ داخلی سیرالئون از عاملان این جنگ در کشور همسایه پشتیبانی می‌کرد و اجازه می‌داد که آنان با "الماس‌های خونین" حق‌الحساب او را بپردازند. این منازعه‌ی خونین که نزدیک به ده سال به درازا کشید، با کشتار مردم و تجاوز به زنان توسط شبه‌نظامیان در سیرالئون همراه بود و بیش از صد هزار قربانی بر جای گذاشت. شبه‌نظامیان در این جنگ کودکان را وادار به سربازی و شرکت در مخاصمات می‌کردند.
در جریان جنگ‌های داخلی در لیبریا و سیرالئون در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۳ که تیلور در آن‌‌ها نقش داشت، روی هم ۴۰۰ هزار تن جان خود را از دست دادند.
با حکم دادگاه لاهه در مورد تیلور، وی نخستین رهبر کشوری است که پس از محاکمات دادگاه نورنبرگ در پایان جنگ جهانی دوم، از سوی یک دادگاه بین‌المللی محکوم می‌شود.

 

وزیر دفاع اسرائیل می‌گوید، اسرائیل نمی‌تواند به موفقیت جامعه بین‌المللی برای جلوگیری از پیشبرد برنامه هسته‌ای ایران اعتماد کند. باراک گفت، اسرائیل خود مسئول تصمیم برای امنیت و آینده این کشور است.
ایهود باراک، وزیر دفاع ۷۰ ساله اسرائیل روز چهارشنبه (۳۰ مه/ ۱۰ خرداد) در کنفرانس امنیتی تل‌آویو با ابراز تردید به کارآمد بودن مذاکرات بین‌المللی هسته‌ای با ایران گفت: «ما نمی‌توانیم آسوده بخوابیم.»
باراک برنامه اتمی ایران را تهدیدی "غیر قابل تحمل" برای اسرائيل خواند و افزود، با این حال اوضاع سوریه نشان داد، حتی در موردی که "نقض حقوق بشر در ‌آن محرز" است جامعه بین‌المللی چه دشوار می‌تواند عمل کند. وی با اشاره به این مورد تصریح کرد که اسرائيل وقتی به رویکرد خود در برابر تهران فکر می‌کند، باید به این مسئله آگاه باشد.
وزیر دفاع اسرائیل با اشاره به فعالیت‌های هسته‌ای ایران هشدار داد، "زمانی" خواهد رسید که اسرائيل پس از آن "دیگر کاری نمی‌تواند بکند."
ایهود باراک در ادامه خاطرنشان ساخت: «لحظه‌ی پراهمیت آخرین لحظه است، یعنی لحظه‌ای که هنوز در آن می‌توان کاری کرد. باید این زمان را مشخص کنیم.»
باراک با بیان اینکه "اسرائيل مجاز نیست چشمانش را ببندد" گفت: «دولت اسرائیل به تنهایی مسئول تصمیم بر سر امنیت و آینده اسرائيل و یهودیان است که اکثرشان در همین سرزمین کوچک جمع شده‌اند.»
انتقاد بینامین نتانیاهو از جامعه بین‌المللی
یک روز پیش از آن یعنی در روز سه‌شنبه (۲۹ مه) نیز نخست‌وزیر اسرائيل قدرت‌های جهان را به "نرمش بیش از حد" در مذاکرات اتمی ایران متهم کرده و گفته بود، تحریم‌های شدید باید با درخواست‌های قاطع همراه باشد.
وی که در کنفرانس امنیت بین‌المللی در دانشگاه تل‌آویو سخن می‌گفت باز هم بر درخواست اسرائيل از ایران مبنی بر توقف غنی‌سازی اورانیوم، خارج کردن تمامی ذخایر اورانیوم غنی‌شده از این کشور و علنی کردن فعالیت‌های تأسیسات زیرزمینی فردو در نزدیکی قم تأکید کرد.
مذاکرات اتمی هیأت‌های بین‌المللی با ایران در بغداد نتانیاهو گفت: «تنها تعهد صریح ایران به مذاکرات و انجام هر سه این درخواست‌ها و اثبات اجرای آنها است که می‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را متوقف سازد.»


نخست‌وزیر اسرائيل افزود: «این‌ها باید هدف مذاکرات باشد، اما متأسفم که این‌ موارد (در مذاکرات بغداد) از ایران خواسته نشد.»
مذاکرات دو روزه گروه "پنج به علاوه یک" با ایران که هفته گذشته در بغداد انجام شد تنها به این نتیجه مشخص انجامید که دو طرف قرار گذاشتند، دوباره یکدیگر را در ۲۹ و ۳۰ خرداد (۱۸ و ۱۹ ژوئن) در مسکو ملاقات کنند.
نتانیاهو با اشاره به همین قرار گفت: «انتظار می‌رود که قدرت‌های جهان از ایران توقف همه فعالیت‌های غنی‌سازی در هماهنگی با قطعنامه‌های پیشین سازمان ملل را بخواهند، نه اینکه درخواست‌های خود را کاهش دهند.»
سخنان مشابه‌ی شیمون پرز
شیمون پرز، رئیس جمهور اسرائیل نیز روز سه‌‌شنبه از امکان به وجود ‌آمدن هولوکاستی دیگر توسط ایران سخن گفت و تصریح کرد، اسرائيل نمی‌تواند از امکان اینکه "محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور ایران یک "شوآ" (هولوکاست به زبان عبری) دیگر ایجاد کند چشم‌پوشی کند.»
اسرائيل بیم دارد که با اتمی شدن ایران موجودیت این کشور به خطر بیافتد. غرب نیز به برنامه هسته‌ای ایران بدبین است و چندین سال است که این کشور را به توقف غنی‌سازی اورانیوم ترغیب کرده است.
اسرائیل و غرب همواره از ضرورت ‌پیشبرد دیپلماسی برای حل و فصل اختلافات اتمی با ایران سخن گفته‌اند، اما هرگز گزینه حمله نظامی به تأسیسات نظامی ایران را ناممکن ندانسته‌اند.
ایران بر صلح‌آمیز بودن برنامه اتمی خود اصرار دارد و تا کنون به درخواست اصلی طرف مقابل یعنی توقف غنی‌سازی اورانیوم تن در نداده است.

 

ژاپن و کره‌جنوبی واردات نفت خود از ایران را به شدت کاهش داده‌اند. شرکت ام‌تی‌ان آفریقای جنوبی نیز برای مشارکت در تحریم‌‌ها سرگرم مذاکره با آمریکا است. کاهش بهای نفت‌خام به علت بحران مالی اروپا ادامه دارد.
وزارت اقتصاد کره‌جنوبی اعلام کرد که واردات نفت‌این کشور از ایران، پس از افزایش غیرمنتظره در ماه آرویل، از ماه مه به شدت کاهش خواهد یافت. برپایه آمارهای رسمی، واردات نفت کره‌جنوبی در بهار سال‌جاری میلادی نسبت به بهار سال پیش بیش از ۲۲ درصد کاهش یافته و به ۱۷ میلیون و ۷۳۰ هزار بشکه رسیده است.

افزایش موقتی واردات کره‌جنوبی
واردات نفت کره‌جنوبی از ایران، در ماه آوریل امسال پس از سال‌ها ناگهان به صورت غیرمنتظره‌ای ۴۲ درصد افزایش یافت و به ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه رسید. مقامات کره‌جنوبی به خاطر این موضوع مورد انتقاد غرب قرار گرفتند. اکنون، وزارت اقتصاد این کشور اعلام کرده که افزایش واردات در ماه آوریل موقتی بوده و در ماه مه نیاز پالایشگاه‌های کره‌جنوبی کاهش خواهد یافت.
قبلا برخی از ناظران اعلام کرده‌اند که با گسترش تحریم‌ها، جمهوری اسلامی کوشیده است با ارائه نفت ارزان مشتریان تازه‌ای بیابد. احتمال دارد که پالایشگاه‌های کره‌شمالی نیز از این موقعیت سود برده باشند. ده درصد واردات نفت کره‌جنوبی تاکنون از ایران تامین می‌شده است.

تحریم ایران و منافع‌نفتی عربستان سعودی
همزمان با کره‌جنوبی، دولت ژاپن نیز اعلام کرد که در ماه آوریل امسال ۶۵ درصد از واردات نفت خود از ایران را کاسته و در مقابل بر واردات نفت خود از عربستان سعودی افزوده است. ژاپن به لحاظ منابع زیرزمینی بسیار فقیر و اقتصاد آن به شدت به نفت خاورمیانه وابسته است.


تحریم ایران، علاوه بر صنایع نفت صنعت پتروشیمی را هم زیر فشار گرفته استتوکیو که از آغاز سال‌جاری میلادی برای شرکت در تحریم نفت ایران زیرفشار قرار گرفته است، در ماه مارس اعلام کرد که واردات نفت خود را از جمهوری اسلامی کاهش خواهد داد. این کشور ظرف ۵ سال گذشته نیز به‌تدریج ۴۰ درصد از واردات نفت ایران کاسته است.
ژاپن در ماه آوریل امسال روزانه تنها اندکی بیش از ۱۱۸ هزار بشکه نفت از ایران وارد کرده است. در همین مدت، واردات نفت این‌کشور از عربستان سعودی بیش از ۳۶ درصد افزایش یافته و به روزانه حدود یک میلیون و ۳۸۰ هزار بشکه رسیده است.

کاهش بهای نفت‌خام
گسترش تحریم نفت ایران با ادامه کاهش بهای نفت‌خام در بازارهای جهانی همراه شده است. این دو عامل در کنار هم می‌توانند به کاهش شدید درآمدهای نفتی جمهوری اسلامی منتهی شوند. ۸۰ درصد بودجه دولت در ایران از درآمدهای نفتی تامین می‌شود.
سخنان محسن رضائی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در روز چهارشنبه (۱۰ خرداد) نشان‌دهنده تاثیر عمیق تحریم‌ نفت و بانک مرکزی بر اقتصاد ایران است. او در جمع دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز اظهار امیدواری کرده است که مذاکرات هسته‌ای مسکو به رفع مشکلات و موانع جمهوری اسلامی منتهی شود.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت تصریح کرده است:«با لغو بخش زیادی از تحریم‌ها از جمله در خصوص بانک‌مرکزی و حوزه نفت در سایه این مذاکرات شاهد بهبود وضعیت اقتصادی و آرامش این بخش خواهیم بود.»
به‌گزارش رویترز روز سه‌شنبه (۲۹ مه، ۹ خرداد) بهای نفت ‌دریای شمال باز هم کاهش یافت و به بشکه‌ای ۱۰۷ دلار و ۸۸ سنت رسید. کارشناسان معتقدند بحران بدهی‌های اروپا و تنش اتمی جمهوری اسلامی دو عامل تعیین کننده در کاهش و افزایش بهای نفت هستند.

شرکت ام‌تی‌ان آفریقای‌جنوبی در تحریم‌ها
فشار برای گسترش تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی به نفت محدود نمی‌شود. خبرگزاری فارس به نقل از خبرگزاری رویترز گزارش داده است که هم‌اکنون مسئولان شرکت ام‌تی‌ان آفریقای جنوبی هم برای تعیین شکل مشارکت خود در تحریم ایران سرگرم مذاکره با مقام‌های آمریکائی هستند.
شرکت ام‌تی‌ان در زمینه ارائه خدمات تلفن ‌همراه فعال است و سهم عمده‌ای در بازار ایران دارد. این شرکت در آستانه برگزاری نشست همگانی سالانه‌ خود با صدور بیانیه‌ای اعلام کرده است: «ام‌تی‌ان برای مدیریت تبعیت از تحریم‌ها علیه ایران در حال همکاری با مقامات آمریکائی است. این شرکت همچنین به همکاری بین‌المللی با مشاوران حقوقی در زمینه تبعیت از تحریم‌های عملی اتحادیه اروپا، آمریکا و سازمان ملل ادامه می‌دهد.»

 

برطبق آمارهای رسمی منتشر شده توسط نهادهای دولتی ایران بیش از یکصد هزار کارگر در سال گذشته خورشیدی اخراج شده‌اند. فعالان کارگری می‌گویند با ادامه‌ی رکود اقتصادی این روند در سال جدید نیز ادامه یافته است.
علیرضا محجوب دبیر کل خانه کارگر اردیبهشت ماه امسال در گفت‌وگو با خبرگزاری کار ایران (ایلنا) ازوضعیت "بحرانی" واحدهای تولیدی این کشور خبر داد. شرایطی که بر طبق آمارهای رسمی موجب شد طی سال ۱۳۹۰ دست‌کم ۱۰۰ هزار کارگر اخراج شوند.
پیش از این، روزنامه شرق در اسفندماه سال ۱۳۹۰ در گزارشی با استناد به اطلاعات منتشر شده توسط مرکز آمار ایران، از بیکاری ۸۰۰ هزار شاغل در فاصله‌ی پاییز ۱۳۸۹ تا پاییز ۱۳۹۰ خبر داده بود.
بیشتر بخوانید: اعتراف وزیر صنعت به وجود بحران در تولید داخلی
ارسالان فتحی‌پور، نماینده مجلس نهم روز چهارشنبه ۱۰ خرداد (۳۰ مه) به خبرگزاری فارس گفت که با شرایط اقتصادی حاضر انتظار می‌رود که ظرفیت تولید برخی کارخانجات کاهش یابد و در پی آن تعدیل نیروی انسانی صورت گیرد.
به گفته فعالان اقتصادی کاهش ظرفیت تولید ناشی از عدم ثبات اقتصادی و آثار اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها است که از مهمترین دلایل افزایش روند اخراج کارگران محسوب می‌شوند.
تولید در ایران در چند سال اخیر دست‌کم از دو عامل تاثیر گرفته است؛ افزایش تحریم‌های اقتصادی و بانکی بین‌‌المللی علیه ایران به علت ادامه‌ی برنامه مشکوک هسته‌ای این کشور و اجرای طرح حذف یارانه‌ها.
تحریم‌های اقتصادی و بی‌ثباتی بازار ارز
افزایش محدودیت مبادلات مالی با ایران و تحریم نفت موجب شد که بازارهای مالی در یک ساله اخیر افزایش ناگهانی قیمت ارز را شاهد باشند. گرچه در ابتدا به نظر می‌رسید این افزایش در نهایت به سود تولید داخلی باشد، اما نتایج حاصله متفاوت بود.

تحریم‌ها و حذف یارانه‌ها تولید کنندگان ایرانی را در شرایط بحرانی قرار داده است
همزمان با افزایش قیمت ارز‌های خارجی در زمستان سال گذشته، احمد ‌پورفلاح عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن گفت در بخش صادرات همه آرزوی ما این بود که هر سال، حداقل ۵ درصد نرخ ارز تغییر کند، زیرا معتقد بودیم که اگر این تغییر نرخ بوجود آید، صادرکنندگان کشور می‌توانند در فضای رقابتی صادرات موفقی داشته باشند، اما انتظار نداشتیم که به صورت یکباره و ظرف دو تا سه ماه، ۴۰ درصد نرخ ارز تغییر کرده و همه فضای اقتصاد را متلاطم کند.
وی پیش‌بینی کرد که اگر یکسان‌سازی قیمت ارز هرچه زود‌تر صورت نگیرد باید منتظر کاهش تولید ناخالص داخلی بود و سرمایه‌گذاری را فراموش کرد. شرایطی که به نظر می‌رسد بر اقتصاد ایران حاکم شده است.
تولیدکنندگان زیر فشار حذف یارنه‌ها
حذف یارانه‌ها و یا به گفته مسئولان حکومت ایران "هدفمندسازی" یارانه‌ها نیز، تولیدکنندگان ایرانی و به‌ویژه بخش خصوصی را هدف قرار داده است. کارشناسان اقتصادی می‌گویند اجرای قانون حذف یارانه‌ها نقش تعیین کننده‌ای در کسادی اقتصاد و افزایش بیکاری ایفا کرده است.
بیشتر بخوانید: حذف یارانه‌ها و تعطیلی واحدهای تولیدی
حذف یارانه‌ها باعث افزایش هزینه‌های تولید شده واین افزایش هزینه، بالا رفتن قیمت تمام‌شده‌ی محصولات را در پی داشته است. افزایش قیمت تمام شده نیز باعث کاهش سود و در نتیجه به تعطیلی کشاندن واحد تولیدی می‌شود.
آمار بانک مرکزی ایران نشان می‌دهد هزینه‌ی تولید در سال ۱۳۹۰ نسبت به سال پیش از آن، بیش از ۳۴ درصد افزایش داشته است. میزان این افزایش در سال ۱۳۸۹ نسبت به ۱۳۸۸ کمتر از ۱۷ درصد بود.
از سوی دیگر دولت در اجرای این طرح از پرداخت سهم بخش صنعت خودداری کرده است. بر اساس ماده هشت قانون هدفمندی یارانه‌ها می‌بایست ۳۰ درصد درآمدهای حاصل از هدفمندی یارانه‌ها دراختیار بخش‌ تولید قرار می‌گرفت. اما دولت به علت کمبود منابع ریالی برای پرداخت نقدی یارنه‌ها به شهروندان، تاکنون از انجام این تعهد خودداری کرده‌ است. اعتراض تولید‌کنندگان و نمایندگان مجلس نیز تاکنون موثر واقع نشده است.

 

در حالی که رئیس هیأت مدیره خانه سینما اعلام کرده به دلیل اجتناب از بحران آفرینی فعالیت این نهاد را به حالت تعلیق در می‌آورند، خبرگزاری فارس از قول روابط عمومی وزارت ارشاد نوشته خانه سینما برای همیشه تعطیل شد.
ظاهرا اهالی خانه سینما عطای این نهاد فرهنگی را به لقایش بخشیده‌اند. خبرگزاری میراث فرهنگی به نقل از رئیس هیات مدیره خانه سینما اعلام کرده که فعالیت این نهاد به حالت تعلیق درمی‌آید.
کشمکش‌ها از زمانی آغاز شد که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دی ماه ۱۳۹۰ اعلام کرد که با رای حداکثری شورای عالی سینما، خانه سینما منحل شده است.

این تصمیم وزرات ارشاد با مخالفت‌های زیادی از سوی اعضای خانه سینما و دو هزار نفر از سینماگران روبرو شد. تا این‌که روز دوم خرداد دیوان عدالت اداری حکم وزارت ارشاد مبنی بر انحلال خانه سینما را نقض کرد.
وزارت ارشاد اما بر تصمیم خود مبنی بر غیرقانونی دانستن این نهاد پافشاری و اعلام کرد تنها ایرادی شکلی به رای شورای سینما گرفته شده و این ایراد برطرف خواهد شد.
معاون حقوقی و امور مجلس وزارت فرهنگ و ارشاد در توضیح این ایراد گفت: «دیوان عدالت اداری در نامه خود به وزارت ارشاد این نکته را آورده که اصولا شکل‌گیری خانه سینما وجاهت قانونی نداشته و لذا دلیلی نیز برای منحل کردن آن از سوی وزارت ارشاد وجود ندارد».

موضع تازه دیوان عدالت اداری
تنها چند روز پس از اعلام نقض حکم انحلال خانه سینما، ديوان عدالت اداری اعلام کرد حکم انحلال این نهاد صنفی پابرجاست.
رئيس ديوان عدالت اداری ایران روز چهارم خردادماه به خبرگزاری فارس گفت حکم انحلال خانه‌سينما در دو مرجع مختلفِ وزارت ارشاد (شورای فرهنگ عمومی و هیأت رسيدگی به امور مراکز فرهنگی و هنری) صادر شده و خانه سينما فقط از يکی از اين دو مرجع شکايت کرده است.
وی تاکید کرد اگر خانه‌سينما شکايتی از تصميم شورای فرهنگ عمومی به ديوان عدالت اداری ارائه نکند، انحلال خانه‌ی سينما پابرجاست.
تجمع بسیجی‌ها مقابل خانه سینما در اعتراض به بازگشایی آن اعضای خانه سینما به استناد رای دیوان عدالت اداری روز دوشنبه هشتم خرداد بازگشایی این نهاد را جشن گرفتند، اما فرهاد توحیدی، رئیس هیأت مدیره خانه سینما دو روز بعد اعلام کرد: «سینما زندگی ما، ‌کار و عشق ماست و سینمای کشور عزیزما ایران در شرایط حساس امروز، بیش از هر چیز به آرامش، اعتماد عمومی، ‌امید، کار خلاقه، تولید ملی و رفتار قانون‌مدارانه نیازمند است. با درک این ضرورت تاریخی و برای اجتناب از میدان دادن به بحران، اعلام می‌کنیم که خانه سینما از امروز ۱۰ خرداد ماه سال ۱۳۹۱، کلیه فعالیت‌هایش را به حالت تعلیق در می‌آورد و برای احقاق حقوق صنفی سینماگران نجیب و شریف ایران با اعتماد تمام به ظرفیت‌های قانونی کشور، همچنان از مجاری قانونی اقدام خواهد کرد.»
احتمالا اشاره آقای توحیدی به اعتراضاتی است که پس از اعلام نقض حکم انحلال خانه سینما به بازگشایی این نهاد شد. از جمله تجمع دانشجویان بسیجی مقابل ساختمان خانه سینما و سر دادن شعارهایی چون "مرگ بر مستندساز بی‌بی‌سی" و "ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم".

نسخه خبرگزاری فارس از تعطیلی خانه سینما
هم‌زمان با انتشار نامه رئیس هیأت مدیره خانه سینما مبنی بر معلق کردن فعالیت این نهاد، خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خبر داد هیات رسیدگی به امور مراکز فرهنگی در آخرین نشست خود بررسی مجدد صلاحیت خانه سینما را در دستور کار قرار داده و در نهایت پس از بررسی همه جانبه فعالیت و ملاحظه کلیه اسناد و مدارک، این تشکل را فاقد هرگونه وجاهت قانونی دانست و آن را برای همیشه تعطیل کرده است.
در گزارش هیأت رسیدگی به امور مراکز فرهنگی آمده است: «هیأت رسیدگی به امور مراکز فرهنگی پس از وصول دادنامه دیوان، در جلسه روز شنبه ششم خرداد به اتفاق آرا با بررسی همه جانبه مدارک و مستندات قانونی، تشکل موسوم به خانه سینما را به دلیل عدم دریافت هرگونه مجوز فعالیت از این هیأت، عدم مراجعه به هیأت جهت تطبیق وضع خود با ضوابط مندرج در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی و اخذ مجوز جدید، اعمال تغییرات پی‌درپی در اساسنامه و ارسال آن به اداره ثبت شرکت‌ها بدون تأیید شورای فرهنگ عمومی، حذف التزام به نظام جمهوری اسلامی ایران و عدم اشتهار به فساد اخلاقی از شروط عضویت در هیأت مدیره و همچنین حذف عبارت چک‌ها، اسناد و اوراق مالی، به امضای ناظر مالی منصوب از سوی این وزارت‌خانه از اساسنامه، تعطیلی دائم آن تشکل را تصویب و مراتب را طی نامه‌ای به آقای عسگرپور ابلاغ کرد».
هنوز مشخص نیست که مدیران خانه سینما تحت فشار تصمیم به معلق کردن این نهاد گرفته‌اند یا آن‌گونه که خبرگزاری فارس نوشته، وزارت ارشاد طی حکم جدیدی این نهاد فرهنگی را تعطیل کرده است.

 

تلویزیون آلمان در گزارشی از "استفاده احتمالی ایران از هواپیماهای مسافربری برای حمل سلاح به سوریه و لبنان" خبر داده است. بر اساس این گزارش شرکت‌های هواپیمایی ایران‌ایر و یاس‌ایر بارها به دمشق و بیروت سلاح منتقل کرده‌اند.
خبر "حمل احتمالی سلاح‌ توسط هواپیماهای مسافربری ایران به سوریه و لبنان" روز چهارشنبه (۱۰ خرداد، ۳۰ مه) در ‌پیش‌گزارش بخش خبری کانال دوی تلویزیون آلمان (ZDF) منتشر شده است.
بر پایه این گزارش، شرکت‌های هواپیمایی "ایران ایر" و "یاس ایر" بارها اسلحه و مهمات به دمشق و بیروت منتقل کرده‌اند.
بر اساس اظهارات منابع اطلاعاتی، ایران برای این هدف از هواپیماهایی استفاده کرده که به طور معمول برای انتقال مسافران به غرب اروپا یا از غرب اروپا به ایران به کار گرفته می‌شوند.
هواپیماهای EP-IBA و EP-IBC و EP-IBK از شرکت هواپیمایی"ایران ایر" به طور مرتب در فرانکفورت، کلن و هامبورگ بر زمین می‌نشینند.
کانال دوی تلویزیون آلمان سپاه پاسداران را صحنه‌گردان اصلی برنامه انتقال سلاح نامیده و از سپاه به عنوان حامی "رژیم دیکتاتوری اسد و جنبش تروریستی حزب‌الله لبنان" یاد کرده است.
به گزارش خبرگزاری ots، در ماه مارس نیروهای امنیتی ترکیه در هواپیمای مسافربری شرکت هواپیمایی "یاس ایر" ایران مقادیری سلاح و مهمات کشف کردند. ظاهرا قرار بود که محموله این هواپیما راهی دمشق شود.
افزایش نگرانی‌ها نسبت به هواپیماهای ایرانی
به موجب گزارش خبرگزاری ots، «استفاده از هواپیماهای مسافربری برای مقاصد نظامی» نگرانی‌های امنیتی نسبت به شرکت‌های هواپیمایی ایرانی را افزایش داده است.
منابع اطلاعاتی آلمان می‌گویند ایران می‌تواند از همین طریق مهمات و مواد منفجره به اتحادیه اروپا منتقل کند تا احتمالا در آنجا برای مقاصد تروریستی به کار گرفته شود.
در حال حاضر تنها ایرباس‌های جدیدتر "ایران ایر" که سه هواپیمای EP-IBA و EP-IBC و EP-IBK را نیز شامل می‌شوند مجاز هستند وارد حریم هوایی اتحادیه اروپا شوند. دیگر هواپیماهای این شرکت هواپیمایی به دلیل فرسودگی یا عدم تطبیق با استانداردهای امنیتی در فهرست سیاه اتحادیه اروپا وارد شده‌اند و پروازشان به کشورهای عضو این اتحادیه ممنوع اعلام شده است.
حتی در هواپیماهایی که پرواز آن‌ها به اتحادیه اروپا مجاز است نیز بارها نقص فنی اتفاق افتاده است، چون "ایران ایر" به دلیل تحریم‌ها قادر به دریافت لوازم یدکی نیست.
هلن کرنز (Helen Kearns)، سخنگوی کمیسیون حمل و نقل اتحادیه اروپا به کانال دوی تلویزیون آلمان گفته است: «کنترل شمار کوچک هواپیماهای مجاز ایران در حال حاضر شدیدتر شده است.»
به گفته او، اگر مأموران در کنترل این هواپیماها متوجه موارد امنیتی شوند، جلوی پرواز آن‌ها گرفته خواهد شد.
گذشته از این چون شرکت بیمه ایران، بیمه‌گر "ایران ایر" از اکتبر ۲۰۱۰ در فهرست تحریم‌های اتحادیه اروپا قرار گرفته، روشن نیست که آیا این شرکت هواپیمایی از بیمه معتبری برخوردار است یا نه. با این‌که در مورد قراردادهای قدیمی استثناهایی وجود دارد اما بنا بر اعلام وزارت اقتصاد آلمان در برلین، چنین مواردی باید به شکل مجزا بررسی و تأیید شوند.
کانال دوی تلویزیون آلمان (ZDF) می‌گوید، شعبه "ایران ایر" در آلمان تقاضای این شبکه برای انجام مصاحبه را بی‌پاسخ گذاشته است.

 

 

كارگران آسيايي قربانيان پنهان توسعه

ايلنا
بنابر اعلام «مرکز نظارت منابع آسیا»، بسیاری از کارگران به نوعی قربانیان پنهان توسعه و رشد اقتصادی در محیط‌های کار ناسالم این قاره محسوب می‌شوند. گزارش اخیر این سازمان که با محوریت سلامت و ایمنی محیط کار در شش کشور کامبوج، چین، هند، اندونزی، فیلیپین و تایلند منتشر شده، نشان دهنده شرایط نگران کننده حاکم بر بازار کار در این کشور‌ها است.
به گزارش ایلنا به نقل از پایگاه خبری زیست نیوز، بر اساس برآورد سازمان جهانی کار، تعداد ۱. ۱ میلیون نفر از کارگران آسیایی به دلیل شرایط نامناسب محل کار، جان خود را در سال ۲۰۰۸ از دست داده‌اند. این در شرایطی است که آمار رسمی کشور‌ها به ندرت شامل مرگ کارگران مهاجر شده و از این رو، آمار واقعی بسیار فرا‌تر از ارقام ارائه شده هستند.
بر اساس گزارش مرکز نظارت منابع آسیا، کامبوج قانونی در رابطه با ایمنی حرفه‌ای نداشته، و آماری نیز در این زمینه منتشر نمی‌شود. فیلیپین که جمعیتی در حدود ۱۰۰ میلیون نفر دارد، تنها ۱۱۸ مورد مرگ در طول سال را گزارش کرده است. این در شرایطی است که ارائه آمار نیز هر چهار سال یکبار صورت می‌گیرد.
هند به عنوان یکی از مهم‌ترین بازارهای نوظهور جهان، کمتر از یک هزار مورد حادثه مرگبار به واسطه شرایط محل کار را گزارش کرده است. این رقم در تایلند برابر با ۵۹۷ مورد بوده که البته شامل کشته شدگان شورش‌ها نیز می‌شود.
در چین نیز مرگ ۸۰ هزار نفر گزارش شده که این رقم شامل مرگ و میر ناشی از تصادفات جاده‌ای نیز می‌شود. اما بدون شک، در پس این ارقام یک تراژدی انسانی در جریان است.
کارگران در این کشور‌ها به واسطه شرایط بد محیط کار به بیماری‌های مختلفی مانند سل و بیماری‌های کلیوی دچار می‌شوند. تنفس بخار و گرد و غبار مواد سمی و یا مسمومیت ناشی از تماس با مواد خطرناکی نظیر «کادمیوم» از جمله عوامل موثر در این زمینه هستند.
با این وجود، در اکثر موارد به کارگران درباره خطراتی که تهدیدشان می‌کنند، توضیحی داده نشده و آن‌ها نیز برای گذران زندگی، افزون بر دریافت دستمزد اندک، جان خود را نیز از دست می‌دهند.

 

کشاندن محمد رضا‌پور شجری، وبلاگ نویس به دادگاه با دستبند و پابند

کمیته گزارشگران حقوق بشر
محمد رضا‌پور شجری، وبلاگ نویس ۵۱ ساله، که هم اکنون دوران ۴ ساله حبس خود را در زندان ندامتگاه کرج سپری می‌کند هفته گذشته، ۴ خرداد ماه، با دست بند و پابند به دادگستری کرج انتقال داده شد.
این در حالی است که برگه اعزام به دادگاه از سوی شعبه ۴ اجرای احکام کیفری صادر شده بود، اما وی به شعبه ۱۰۹ کیفری دادگستری کرج منتقل و از سوی رثیس این شعبه، قاضی سرابی مورد نقد قرار گرفت، که چرا مطالبی در رسانه‌ها منتشر شده مبنی بر اینکه قاضی، وی را مورد تهدید قرار داده است.
محمد رضا پورشجری در حالی به دادگاه منتقل شد که از ساعت ۶ صبح تا ۸ شب دست بند و پابند به همراه داشت و ماموران اعزام ضمن بد رفتاری با این زندانی سیاسی، وی را از نوشیدن آب و استفاده از دستشویی محروم کرده بودند. و هر بار که وی به دلیل درد ناشی از فشار دستبند و پا بند‌ها، نا‌توان در راه رفتن می‌شد، با استفاده از شوکر از سوی ماموران مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفت.
محمدرضا پورشجری در تاریخ ۲۱ شهریور ماه ۱۳۸۹ در منزلش در کرج بازداشت شد. او بعد از بازداشت به سلول‌های انفرادی زندان رجایی‌شهر منتقل و مدت هفت ماه در سلول انفرادی مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفت که این فشار‌ها موجب آسیب‌های جسمی برای وی شده بود.
وی هم اکنون در زندان زندان ندامتگاه کرج دوران محکومیت خود را پشت سر می‌گذارد.

 

 


اخبار روز: 


سر بر استان قدم هایت می سایم و به دستان زحمتکشت در رویاهایم بوسه می زنم پدر .
دیریست که با هم در شب های کوهستان اتشی نیفروخته ایم . دیریست که در دشت ها و جنگل ها پای نگذاشته ایم.
پدر دوست داشتم هنگامی که بعد از بیست و اندی سال کار و تلاش بازنشست شدی در کنارت باشم تا شبی را که انقدر با شور و اشتیاق در انتظارش بودی جشن بگیریم . افسوس که هدیه ای برایت نداشته ام جز درد و انتظار.
یاد واپسین روزهایی که در کنار هم بودیم برایم تداعی کننده رنج هایی است که جانت را می فرسود. چشمان ابری ات هنگامی که برایم از خودکشی دوستی می گفتی که به خاطر تعدیل نیرو شغلش را از دست داده بود . یا ان دوست دیگری که بر اثر تهدید به اخراج وتنش های محیط کار انقدر تحت فشار بود که جانش را از دست داد
روزها و شب هایی نه چندان روشن که تو و سایر همکارانت گاه تا چندین ماه حقوق و دستمزدتان را دریافت نمی کردید و در همان حال طنز تلخ ماجرا این بود که مجبور به اضافه کار اجباری بودید تا مبادا شغلتان را از دست بدهید . پدر هنوز چهره ی ان همکارت که بر اثر فشار ناشی از کار طولانی دچار سانحه شد ودستش به شدت اسیب دید در برابر چشمانم است.
با انکه کارگران کارخانه های مجاور با وضعیت مشابه شما دست از کار کشیدند و خواستار اعاده حقوق اولیه شان بودند . گویی خاطره سرکوب یک اعتصاب در دهه هفتاد انچنان تلخ بود که شما از تکرارش واهمه داشتید.
بعد از ان اعتصاب با انکه کودکی بیش نبودم به خاطر می اورم سر زدن به خانواده ان دوستی که به زندان افتاده بود و دلجویی از خانواده اش را . پدر عزیز اکنون دومین سال است که یکم ماه می روز جهانی کارگر را در زندان اوین و در کنار دوستانم جشن می گیرم در حالی که در دادگاه محکوم شده ام به تحمل سه سال حبس به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد بر اندازی نظام .
بنا به انچه در حکم دادگاه ذکر شده اتهاماتم مربوط است به یک وبلاگ که در کنار مطالب مربوط به جنبش سبز اخبار مربوط به اعتراضات کارگری شهرمان را پوشش داده ام و همچنین شرکت در تشییع جنازه ی ایت الله منتظری .
در عجبم که چگونه شرکت در مراسم به خاکسپاری یک روحانی و مرجع تقلید ودفاع از حقوق کارگران ونقد حاکمیت به تبانی برای براندازی یک نظام تفسیر می گردد؟!
پدر از زمان کودکی که مرا با خود به کوهستان می بردی از تو درس عزم و اراده و شکیبایی اموختم . مضمون نغمه ها و ترانه هایت برایم درس دوستی و احترام به انسان ها و طبیعت بوده است و به یاد دارم داستان هایی که برایمان می گفتی و کتاب هایی که برایمان می خواندی از صمد بهرنگی و علی اشرف درویشیان که مضمون شان حق طلبی و دفاع از حقوق مظلومان بود . از همان کودکی مارا به خواندن و دانستن و در نتیجه عدالت خواهی تشویق می کردی..
حال اگر در این زمانه عدالت به گونه ای تفسیر می گردد که دفاع از محرومان مستوجب کیفر است امیدوارم که لایق تحمل این کیفر باشم.
پدر عزیزم روز جهانی کارگر را به تو و تمام زحمتکشان تبریک می گویم و زیستن در دنیایی بهتر و انسانی تر را برای همه مردمان ارزومندم.

فریدون صیدی راد از بند ٣۵۰ اوین

 

ایران ادعای واشینگتن پست درباره نقش تهران در توطئه‌ ترور را رد کرد

به دنبال انتشار گزارشی در روزنامه واشینگتن پست که مدعی شده بود ایران احتمالا در توطئه ترور چند مقام خارجی در کشورهای مختلف نقش داشته است، نمایندگی ایران در سازمان ملل این ادعا را رد کرد.
به گزارش روز چهارشنبه، ۱۰ خردادماه، خبرگزاری مهر، بخش مطبوعاتی نمایندگی ایران در سازمان ملل در نیویورک، با ارسال نامه‌ای به روزنامه واشینگتن پست، طرح اتهام دست داشتن ایران در توطئه ترور را «بی‌اساس» خواند و آن‌ها را در راستای «ایران هراسی و سیاست‌ فشار غیرقانونی به ایران» دانست.
روزنامه واشینگتن پست، هشتم خرداماه، گزارشی بر اساس گفته‌های مقامات رسمی آمريکا منتشر کرد و مدعی شد که ایران یا حزب‌الله در توطئه ترور دو مقام سعودی، چند اسرائیلی و آمریکایی در برخی کشورها، از جمله جمهوری آذربایجان، نقش داشته است.
نمایندگی ایران در سازمان ملل در رد این اتهام آورده است: «جمهوری اسلامی ایران در طول سالیان گذشته همواره خود بزرگترین قربانی تروریسم بوده و هزاران ایران شامل شهروندان عادی، مسئولان عالی‌رتبه و همین‌طور دانشمندان ایران هدف اقدامات تروریستی سازمان یافته قرار گرفته‌اند.»
چندين مقام رسمی آمريکايی و کشورهای خاورميانه که نامی از انها برده نشده است، به واشینگتن پست گفته‌ بودند که در هفته‌های گذشته ماموران تحقيقات امنيتی در چهار کشور به مدارک جديدی در ارتباط با طرح‌های ترور قبلی دست يافته‌اند که تمامی شواهد حاکی از ارتباط اين نقشه ها با نيروهای حزب الله لبنان يا نيروها يا گروه هايی در داخل ايران است.
در ماه‌های گذشته جمهوری آذربايجان در چندین مورد از کشف گروه‌های تروريستی وابسته به ايران خبر داده است.
اوايل بهمن‌ماه سال گذشته وزارت امنيت ملی جمهوری آذربايجان در اعلاميه‌ای از ناکام گذاشتن طرح تروری خبر داد که گفته شده بود «از طرف افرادی وابسته به وزارت اطلاعات ايران» برنامه‌ريزی شده‌است.
سوم اسفندماه نيز شبکه خبری دولتی آذربايجان (آز تی وی) اعلام کرد که يک گروه سازمان يافته تروريستی «تحت امر مستقيم سپاه پاسداران جمهوری اسلامی» کشف و اعضای آن را بازداشت کرده است.
وزارت امنيت ملی جمهوری آذربايجان روز ۲۴ اسفند ماه نیز اعلام کرد که ۲۲ نفر شامل ۱۸ شهروند جمهوری آذربايجان و چهار شهروند خارجی به اتهام «خيانت به دولت و نقض امنيت ملی، جاسوسی برای سپاه پاسداران به منظور انجام يک سری عمليات تروريستی عليه شهروندان خارجی مقيم آذربايجان، سفارتخانه های آمريکا و اسرائيل و چندين موسسه غربی» دستگير شده‌اند.
انتشار این موارد که چندین بار احضار سفیر آذربایجان در تهران را به وزارت امور خارجه به همراه داشته است.
جمهوری اسلامی ايران همواره ادعاهای ايجاد گروه های تروريستی و جاسوسی در آذربايجان را رد کرده است و به نوبه خود مدعی است که عوامل وابسته به سازمان جاسوسی اسرائيل (موساد) با کمک و مساعدت دولت آذربايجان طرح ترور دانشمندان هست‌ ای ايران را عملياتی می کنند، ادعايی که دولت آذربايجان آن را «افترا» ناميده است.

 

 

سئول: افزایش واردات نفت کره جنوبی از ایران موقتی بود

کره جنوبی روز چهارشنبه ۱۰ خرداد، از افزایش ۴۲ درصدی واردات نفت خام خود از ایران در ماه آوریل خبر داد اما گفت که این افزایش موقتی بوده و قرار است به پیروی از تحریم‌های بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی، واردات نفت کره جنوبی از  ایران در ماه مه کاهش یابد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، آمار رسمی نشان می‌دهد که واردات نفت کره جنوبی از ایران در ماه آوریل، نسبت به مدت مشابه در سال گذشته، با جهشی ۴۲ درصدی به ۷٫۵ میلیون بشکه رسید.
ولی در عین حال آمار سه‌ماهه نخست امسال حاکی است که واردات نفت خام کره جنوبی از ایران نسبت به سال پیش از آن ۲۲٫۲ درصد کاهش داشته‌است.
وزیر اقتصاد کره جنوبی روز چهارشنبه در این خصوص گفت: «دولت [کره جنوبی] نیاز به کاهش واردات نفت خام از ایران را به‌رسمیت می‌شناسد و آن را در راستای مشارکت در تلاش‌های بین‌المللی جهت حل و فصل صلح‌آمیز مسئله هسته‌ای ایران می‌داند.»
وی با اعلام اینکه قرار است واردات نفت کشورش از ایران در ماه مه کاهش یابد، افزود که هم‌اینک وزارتخانه‌های مربوط در حال انجام گفت‌وگو در مورد میزان این کاهش هستند.
کره جنوبی خواستار کاهش واردات نفت از ایران است تا از این طریق بتواند از تحریم‌های آمریکا علیه شرکت‌های خود جلوگیری کند.
ایالات متحده برای اعمال فشار بیشتر بر ایران مقرراتی را وضع کرده که بر اساس آن، دسترسی شرکت‌های خارجی که با ایران معامله انجام می‌دهند به بازار و سیستم مالی آمریکا قطع می‌شود.
اما کره جنوبی که حدود ۱۰ درصد از نفت خود را از ایران وارد می‌کند از آمریکا خواسته تا با ادامه یافتن بخشی از این واردات به کره جنوبی موافقت کند؛ آمریکا تاکنون چنین معافیتی را تنها برای ژاپن قائل شده‌است.
دور جدید تحریم‌های آمریکا بر صادرات نفت ایران از ۲۸ ژوئن به اجرا گذشته شد و تحریم نفتی ایران از سوی اتحادیه اروپا از اول ژوئیه به مورد اجرا گذاشته می‌شود.
آمریکا از مشتریان نفت ایران خواسته‌است که خرید نفت از ایران را به میزان «محسوس» کاهش دهند، و گرنه احتمالا با تحریم آمریکا مواجه خواهند شد؛ هدف از این فشارها واداشتن جمهوری اسلامی به رفع نگرانی نسبت به برنامه هسته‌ای مناقشه‌برانگیز خود است.
چین اعلام کرده‌است که واردات نفت خود از ایران در ماه آوریل را نسبت به سال گذشته ۲۳٬۷ درصد کاهش داده‌است و کشورهای ترکیه، کره جنوبی، هند و ژاپن نیز به عنوان مشتریان عمده نفت ایران رسما اعلام کرده‌اند که واردات نفت از ایران را در سال جاری کاهش خواهند داد.

 

 

آغاز جمع‌آوری کراوات‌ها از مغازه‌ها در ایران

گزارش‌ها از ایران حاکی است که به دستور اداره اماکن نیروی انتظامی، فروش کراوات در مغازه‌های ایران دوباره با سخت‌گیری مواجه شده و جمع‌آوری کراوات‌ها از مغازه‌ها نیز آغاز شده‌است.
جواد درودیان، رئیس اتحادیه پیراهن‌دوزان و پیراهن‌فروشان، روز چهارشنبه ۱۰ خرداد با اعلام این موضوع به روزنامه مردمسالاری هم‌چنین افزود که «به ما اعلام شده سربرگ‌مان که در آن از قدیم یک عکس کراوات روی آن وجود داشت باید عوض شده و عکس کراوات از روی آن برداشته شود.»
از سال ۵۷ فروش کراوات در ایران ممنوع شد، اما جلوگیری از آن بیشتر به صورت تذکر بخش‌های مسئول در نیروی انتظامی نمود می‌یافت ولی هم‌اینک با گسترده‌تر شدن فروش کراوات در مغازه‌های کت و شلوار فروشی سخت‌گیری نسبت به آن آغاز شده‌است.
جواد درودیان در پاسخ به این پرسش که بسیاری از مغازه‌ها کراوات را در ویترین گذاشته و از طریق مانکن‌ها به نمایش می‌گذارند، به «مردمسالاری» گفت که: «بازرسان اصناف و اماکن مدتی است که این موضوع را جدی گرفته و مانع از این کار شده‌اند. البته شاید این به شانس مغازه‌دار بستگی داشته باشد و اگر بازرسان و اماکن از آن مغازه‌ها اطلاع یابند، دستور ممنوعیت فروش کراوات را به آن‌ها نیز اعلام می‌کنیم.»
یکی از فروشندگان نیز به این روزنامه گفت که: «اداره اماکن نیروی انتظامی چند روزی است که این دستور را صادر کرده‌است و ما مجبور به جمع‌آوری همه کراوات‌ها از مغازه شده‌ایم. ظاهرا این تحریم فقط برای مغازه‌هایی که محصول برند می‌فروشند، اعلام شده‌است.»
کراوات و پاپیون به عنوان «مظاهر فرهنگ غربی» از دیدگاه مسئولان جمهوری اسلامی پوشش‌های مذموم به‌شمار می‌آیند.
محسن قرائتی، مسئول «ستاد اقامه نماز»، روز ۲۹ اردیبهشت سال ۹۰ در نخستین همایش «اخلاق در وکالت» خطاب به وکلایی که کراوات داشتند گفت: «کراوات یک پوشش بی خاصیت است نه شما را گرم می‌کند نه می‌پوشاند و نه نشانه شخصیت شما است. بهتر است آن را باز کنید.»

دستگیری غرفه‌داران «بدحجاب» جشنواره غذای سنتی
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی و نیروهای بسیجی از دهه ۱۳۷۰ به این سو هر سال طرح مبارزه با «مفاسد اجتماعی» و آنچه را که «بدحجابی» می‌خوانند به مرحله اجرا در می‌آورند ولی به رغم فشارهای گسترده، تصاویر منتشر شده حاکی از عدم موفقیت این طرح بوده‌است.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، پلیس تهران از چند هفته گذشته تاکنون طرح‌های تشدید برخورد با آنچه «بدحجابی و بدپوششی» نامیده را در سطوح شهر به اجرا گذشته و اجرای آن هم‌چنان ادامه دارد.
این خبرگزاری هم‌چنین خبر داد که مأموران، روز دوشنبه به اولین جشنواره غذاهای سنتی ایران در نمایشگاه بین‌المللی تهران وارد شده و پس از پلمب ۸۰ غرفه این جشنواره به دلیل «بدحجابی غرفه‌داران و فروشندگان»، تعدادی از آنها را نیز دستگیر کرده و مسئول نمایشگاه را نیز به اداره پلیس فراخوانده‌اند.
در ادامه این فشارها، احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، روز چهارشنبه به ایسنا گفت که «مسئولان نمایشگاه‌ها اگر نتوانند مسائل مربوط به عفاف و حجاب را در نمایشگاه‌هایشان رعایت کنند، پلیس اجازه برپایی نمایشگاه را نخواهد داد.»
مسئولان جمهوری اسلامی در ارتباط با مسئله حجاب، رویکرد امتیازدهی و اعطای جوایز مالی را نیز دنبال می‌کنند.
به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی وزارت کشور، علیرضا افشار، قائم مقام وزیر کشور در امور اجتماعی و فرهنگی، روز چهارشنبه خبر داد که قرار است در دستگاه‌های دولتی، کارکنان «فعال در حوزه عفاف و حجاب» ترفیع اداری گرفته و به آنها هدایایی داده شود و به سفرهای گردشی اعزام شوند.
وی گفت که «اعطای لوح، هدایا، اعزام به اردوهای زیارتی–سیاحتی، ترفیعات اداری و غیره از برنامه‌های درون‌سازمانی دستگاه‌ها» برای «تشویق کارکنان نمونه و یا فعال در حوزه عفاف و حجاب» است.
پیش از او، مهدی میرزایی‌تبار، مدیر امور فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی، روز ۲۷ اردیبهشت به خبرگزاری مهر گفت که دانشجویان دختری که در این دانشگاه حجاب خود را رعایت کرده و پوشش خود را به پوشش اسلامی تبدیل کرده‌اند، با بن‌های ۲۰ هزار تومانی تشویق شده‌اند.

 

 

 

مستند انفرادی؛ بخش دوم: «تاریکخانه اشباح» در بندهای سپاه

انفرادی، داستان زندانيان سياسی است. داستان انسان‌هايی که بعد از انقلاب اسلامی تا به امروز، روزها و شب‌های بسياری را در سلول‌های کوچک انفرادی گذرانده‌اند.
زندانيان سياسی که روح و جسم شان با ديوارهای به‌هم ‌فشرده سلول‌ها مبارزه می‌کردند تا بتوانند فضای کوچک انفرادی‌ها و يا مکان‌هايی شبيه به قبر را تحمل کنند.
دردومين  بخش از برنامه مستند راديويی «انفرادی»، شما را به درون سلول‌های انفرادی بندهای سپاه پاسداران  می‌بريم تا زندانيان سياسی  از تجربيات خود برای شما بگويند:

سلول انفرادی  ۵۹ عشرت آباد
روزهاست  که در سلول تنگ انفرادی  روز را شب می کنی و شب را روز. در کنج سلول ات به ديوارهای تيره ای  چشم دوخته ای که هر روز استخوان هايت را بيشتر به هم می فشارد.
تنها صدايی که در انفرادی  تو را از افکارت  خارج می کند، صدای  اضطراب آور باز و بسته شدن درهای سلول است  برای رفتن به بازجويی. اينجا سلول انفرادی  ۵۹ عشرت آباد سپاه پاسداران است .
​​مرتضی کاظميان، روزنامه نگاری است که در سال ۱۳۷۹ همراه با تعداد زيادی از نيروهای  سياسی موسوم به « ملی – مذهبی » به مدت ۲۱۰ روز بازداشت شد. آقای کاظميان ۱۳۰ روز از اين مدت را در انفرادی ۵۹ عشرت آباد گذراند.
مرتضی کاظميان درباره سلول انفرادی ۵۹ عشرت آباد سپاه می گويد: «واقعا يک چهار ديواری شبه قبر بود. گرچه در طول ۲۴ ساعت روز چراغ روشن بود. ولی فشردگی ديوارها باعث می شد که يک وقتی هايی احساس کنی اين ديوارها دارند استخوان های شما را خورد می کنند.»
آقای کاظميان در ادامه با اشاره به اينکه «مشکلی که در سلول های بازداشتگاه ۵۹ سپاه وجود داشت، عدم وجود دستشويی بود» تاکيد می کند: «شايد اين مسئله در ظاهر جدی نباشد ولی وقتی زندانی به دستشويی احتياج پيدا می کرد به عنوان کوچکترين مسئله انسانی، آن وقت محتاج می شد که با نگهبان وارد ارتباط کلامی شود، خواهش کند برای استفاده از دستشويی در خارج از نوبت معمولی.»
مرتضی کاظميان يکی ديگر از مشکلات سلول های انفرادی ۵۹ عشرت آباد سپاه را کمبود هوا در آن می داند: «هيچ منفذی که هوا در سلول جريان داشته باشد، وجود نداشت و اين خودش يک مشکل جدی ايجاد می کرد. در تابستان به قدری سلول ها گرم می شد که اغلب در چند فضای چند ميليمتر بين در و کف زمين هوا جريان داشت و ما از آنجا برای تنفس استفاده می کرديم. همزمان هم وجود چراغی که ۲۴ ساعته روشن بود هوای داخل سلول را گمان می کنم تا مرز ۵۰ درجه می رساند.»
حسن يوسفی اشکوری، نماينده دوره اول مجلس و پژوهشگر تاريخ نیز اوايل سال ۷۹ بازداشت شد و چهار سال و نيم در زندان بود. آقای يوسفی اشکوری ۱۰۰ روز از  اين مدت زندان خود را  در انفرادی ۵۹ عشرت آباد سپاه گذراند.
​​حسن يوسفی اشکوری درباره سلول های انفرادی اين زندان می گويد: «سلول انفرادی ۵۹ خيلی تنگ بود. تنفس در آن بسيار مشکل بود. بارها بود که حس می کردم گلويم فشرده شده و گويا کسی دارد مرا خفه می کند.
اين مسئله هم به دليل هوای تنگ و ناسالم و هم به دليل سلول انفرادی بود که حتی اگر خنگ هم نباشد و مشکل جريان هوا هم وجود نداشته باشد باز هم اين مشکل را احساس می کنيد. يک ثانيه آن جا يک روز، يک روزش يک هفته، يک هفته اش يک ماه و يک ماهش يک سال به حساب می آيد.»
آقای اشکوری با اشاره به اينکه در اين زمينه «مبالغه» نمی کند می گويد: «نه تنها روزها و ساعت ها بلکه ثانيه ها به کندی می گذرند و دو سه قدم که برمی داری سرت می خورد به ديوار.»
عزت الله سحابی از افرادی که ۱۲سال در دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامی ايران، در زندان بود، در مقابل فشارها کوتاه نيامد اما او نيز در بازداشتگاه  ۵۹ سپاه بريد و تن به اعترافات تلويزيونی داد.
علی افشاری هم  به عنوان يکی از چهره های شاخص جنبش دانشجويی در ايران در همان بازداشتگاه همانند آقای سحابی بريد و در مقابل دوربين نشست و اعترافاتی کرد که بعدا در نامه ای به ریيس وقت قوه قضاييه گفت تمام آن اعترافات تحت  فشارو اجبار بازجويان در بازداشتگاه سپاه بوده است.
بخشی از اعترافات  تلويزيونی علی افشاری و پرسش و پاسخ او با خبرنگار تلويزيون دولتی ايران:
«سوال خبرنگار تلويزيون: آقای افشاری کلا اين جريان برانداز که الان بحث آن وجود دارد، برای عملياتی شدن مقاصد خودشان چه شيوه هايی را پيش گرفته بودند؟
علی افشاری در پاسخ می گويد: اينها برای عملياتی شدن مقاصدشان از مدل هايی مثل نافرمانی مدنی يا مقاومت فعال را مد نظر داشتند. اين مسئله به نوعی تغيير ماهيت برمی گشت که اساسا برمی گشت به تبديل شدن حکومت يه يک حکومت غير دينی و تقليل بعد اسلاميت نظام. يعنی برای عنصر ولايت فقيه در نظام سياسی جايگاهی قائل نبودند.لازم می دانم همين جا در مرحله اول از مقام معظم رهبری و بعد هم از مردم قهرمان ايران – خصوصا خانواده های گرانقدر شهدا- معذرت خواهی کنم.»
علی افشاری سه سال را در سال های ۷۹ تا ۸۲ خورشيدی در زندان بود و ۴۰۰ روز از اين مدت را در انفرادی گذراند. او  ۳۳۰ روز را به طور پيوسته در انفرادی ۵۹ عشرت آباد سپاه بود.
​​علی افشاری درباره سلول های انفرادی اين بازداشتگاه می گويد: «بازداشتگاه ۵۹ که تيم بازجويی آنجا را "تاريکخانه اشباح" می ناميدند، در ماجرای شکستن من و آن اعترافات اجباری تلويونی تاثير داشت. البته انفرادی های آنجا هم قديمی و  نمور وهم هميشه تاريک بود. به مراتب از سلول های انفرادی در زندان های مشابه که من تجربه کردم بدتر بود.»
آقای افشاری با اشاره به اينکه  فضای اين سلول ها افسردگی آدم را بيشتر می کرد، تاکيد دارد که اين مساله «شرايط لازم را برای بازجويان فراهم کرده بود تا هر نوع برخوردی که می خواهند با ما انجام بدهند.»
علی افشاری با اشاره به اينکه نظارتی بر کار آنها نبود می گويد: «من خودم برای چند شب اصلا به سلول انفرادی ام برنگشتم. در همان اتاق بازجويی نگهداری می شدم و به من بی خوابی می دادند.»
علی افشاری در ادامه می گويد: «مسئله اصلی در شکست دادن من به نوع برخوردهايی برمی گشت که در جريان بازجويی انجام دادند و هدف گذاری خاصی که کرده بودند و همه اينها باعث شد که من در يک نقطه خاص اعتماد به نفس و توانايی خودم را از دست بدهم و اين فشارها باعث شد که من به نقطه ای برسم که فراتر از تحمل و توانايی هايم بود. ازهمه مهمتر اينکه من آماده مواجهه با چنين برخوردهايی نبودم.»
سلول های انفرادی دو الف در زندان اوين از ديگر زندان های سپاه پاسداران است. دو لامپ روشن  در سراسر روز و شب زندانی را آزار می دهد. هر چند برخی از زندانيان از وجود سلول هايی شبيه به قبر در زير زمين اين بند خبر می دهند که درون آنها هيچ چراغی روش نيست.
آرمان رضا خانی از نخبگان المپياد رياضی کشور است که چندين اختراع او به ثبت رسيده است. او در حالی که ۱۹ سال بيشتر نداشت پس از انتخابات رياست جمهوری سال ۱۳۸۸بازداشت شد. آرمان رضاخانی ۴۵ روز از يک سال دوران حبس  خود را درون سلول های انفرادی دو الف سپاه گذراند.
​​آرمان رضاخانی درباره سلول های انفرادی دو الف سپاه می گويد: «وقتی شما وارد سلول انفرادی می شوی خيلی سوال ها هست که جلوی نظرت می آيد. من اينجا برای چه آمده ام؟ چقدر قرار است اينجا بمانم؟ سرنوشتم چه خواهد شد؟ تا کی اينجا خواهم  ماند؟  اولين جواب هايت را از دست نوشته هايی درک می کنی که زندانيان قبل از تو روی در و ديوار سلول نوشته اند. می خوانی يک هفته، ده روز، يک ماه ... شب می شود ولی آن شب، شب هميشگی نيست. چون انتظار داری که شب تاريک باشد. ولی يک چراغ ۲۴ ساعته بالای سر تو روشن است و تو نمی توانی بخوابی. برای همين هم مجبور می شوی که از سه پتويی که داری يکی را روی خودت بياندازی تا جلوی نور لامپ را بگيری.»
آرمان رضاخانی تاکيد دارد: «وقتی به همه اينها فائق می شوی و سعی می کنی بخوابی تازه سر و صدايی از بالا به گوش می رسد. صدای ناله و فرياد کسانی را می شنوی و صدای ضربه هايی که سلولت را به طور کامل می لرزاند و اين صداها نمی گذارند بخوابی.»
مهمترين ويژگی سلول های  انفرادی دو الف سپاه، همانند ۵۹ عشرت آباد نداشتن دستشويی در داخل سلول است.
از آن سوی سلول دو الف سپاه، صدای ضجه و به در کوفتن يک زندانی را می شنوی که فرياد می زند و از زندان بان، با التماس می خواهد او را به دستشويی ببرند. اما زندانبان هيچ توجهی نمی کند. ضجه ها و مشت های محکم زندانی به در سلول تمام بند را ناآرام کرده است. در باز می شود و زندان بان با فحش و ناسزا بر سر زندانی فرياد می زند: خفه شو!
در سلول بسته می شود. زندانی خود را داخل سلول خالی می کند. دقايقی نمی گذرد که  صدای حق حق گريه های بلند او را می شنوی.

 

 

 

تغییرات در شورای عالی حوزه های علمیه قم و ناکامی یاران مصباح یزدی

دبيرخانه جامعه مدرسين حوزه علميه قم خبر داده است که آيت‌الله محمد يزدی، عضو شورای نگهبان و نماينده استان تهران در مجلس خبرگان رهبری و دبيرجامعه مدرسين حوزه علميه قم، در سن ۸۱ سالگی از دبيری شورای عالی حوزه‌های علميه کناره گيری کرده است.
رسانه‌های ايران پيش از اين نيز خبر داده بودند که آيت‌الله يزدی به دليل بيماری کمتر در مجامع عمومی حاضر می‌شود.
محمدجواد اکبرين، دين پژوه ساکن پاريس، درباره علت کناره‌گيری آيت‌الله يزدی از نهادی که رهبر جمهوری اسلامی برای مديريت حوزه‌های علميه در قم تاسيس کرده است، به راديو فردا می‌گويد: «من فکر می‌کنم کناره‌گيری آقای محمد يزدی به خاطر اهداف سياسی يا پديد آمدن شرايط ويژه‌ای نبوده و همان طور که اعلام شده مسئله کسالت او است و مسئوليتی سنگينی که برعهده داشت، يعنی مديريت هم برجامعه مدرسين و هم بر شورای عالی حوزه. اگر اين دوجايگاه را به لحاظ سياسی بخواهيم بررسی کنيم جايگاه جامعه مدرسين بسيار مهمتر از شورای عالی مديريت حوزه است و می‌بينيم آقای يزدی از جامعه مدرسين کناره گيری نکرده است. به نظر من از اين ماجرا نمی‌توان برداشت ويژه سياسی داشت.»
بر اساس اطلاعيه جامعه مدرسين حوزه علميه قم، در انتخابات تازه‌ای که برای تعيين دبير اين شورا انجام شده آيت‌الله رضا استادی به دبيری شورا انتخاب شده و احمد خاتمی، امام جمعه تهران و از منتقدان تند دولت محمود احمدی نژاد، نيز به عنوان نفر آخر به اين شورا راه يافته است.
آقای استادی پيشتر عضو شورای نگهبان و مدتی امام جمعه موقت قم بود. وی دومين دبير از زمان تاسيس اين شورا است.
محمدجواد اکبرين در مورد دليل انتخاب آقای استادی به جانشينی محمد يزدی می‌گويد: «آقای استادی پيش از اين عضو شورای نگهبان بوده و آدم موجهی است در ميان طيف‌های مختلف روحانی به دليل اعتدالی که معمولا رعايت کرده و حتی در جاهايی وقتی اعتراض جامعه به حکومت بالا گرفته از جمله در ماجرای جنبش سبز و انتخابات سال ۸۸ ديديم که ايشان از امامت جمعه قم کناره‌گيری کرد، به همين دلايل از دو طرف او را قبول دارند. وجاهت جايگاه ايشان باعث شده او را به جای آقای يزدی به عنوان دبير شورای عالی حوزه منصوب کنند و البته اين مسئله به سود اعتدال در حوزه تلقی می‌شود.»
تشکيل شورای عالی حوزه در سال ۱۳۷۵ پس از پيشنهاد جامعه مدرسين حوزه علميه قم به تصويب آيت‌الله خامنه‌ای، رهبر ايران، رسيد. هفت عضو اين شورا مسئوليت سياست گذاری و برنامه ريزی کلان و همچنين تنظيم امور معيشتی حوزه علميه قم و ساير بخش‌هايی که از امکانات و خدمات حوزه علميه قم استفاده می‌کنند را برعهده دارند.
بر اساس گزارش‌ها دو نفر از شاگردان محمدتقی مصباح يزدی، از روحانيون پرنفوذ قم هم در شمار نامزدهای عضويت در شورای عالی بودند اما در رأی‌گيری داخلی موفق به کسب حد نصاب لازم آرا نشدند.
محمدجواد اکبرين راه پيدا نکردن محمود عبداللهی و محمود رجبی از جمله شاگردان آيت‌الله مصباح يزدی به شورای عالی حوزه را حاوی معنايی ويژه می‌داند و می‌گويد:«مجموعه آقای مصباح يزدی و شاگردانش و شاغلان در موسسه زير نظر او در قم برای داخل و خارج حوزه و جايگاه‌های مهم نظام سالهاست در حال برنامه ريزی هستند. آنها فهرستی را برای مجلس خبرگان داشتند و ديديم در مجلس شورای اسلامی هم در قالب جبهه (پایداری انقلاب) اسلامی وارد شدند. برای عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم هم نامزدهايی داشتند و اين بار هم نامزدهای خود را فرستادند برای عضويت در شورای عالی حوزه. جدا از اين که در جاهای ديگر نيز چندان کامروا نبودند اما اين بار هم شورای عالی حوزه به طور مشخص و با آگاهی، نمايندگان طيف آقای مصباح را در شورا راه نداد چون تصور روحانيون سنتی و کسانی که در حوزه علميه قم اين روزها مديريت را برعهده دارند اين است که حوزه بايد همچنان سنتی اداره شود و از آفات آلودگی به سياست دور بماند تا وجاهت علمی آن حفظ شود و در نتيجه جامعه هم به آن اعتماد کند.»
آيت‌الله محمدتقی مصباح يزدی در انتخابات نهمين دوره مجلس از رهبران فکری جبهه پايداری انقلاب اسلامی بود. اين جبهه برای رياست مجلس به غلامعلی حداد عادل رای داد. آيت‌الله مصباح يزدی همچنين مدير موسسه امام خمينی در شهر قم است.

 

 

رضا رحیمی‌نژاد؛ محیط‌بانی که برای انجام وظیفه پایش را از دست داد

رضا رحیمی نژاد که روز ۱۵ ارديبهشت‌ماه سال جاری در حال انتقال تانکر آب برای استفاده از حیات وحش در استان هرمزگان دچار حادثه شده بود، صبح روز چهارشنبه و در بیمارستان سوانح و سوختگی تهران، پای چپ خود را از دست داد و به گفته پزشک معالج، شاید تا چند روز دیگر پای راستش هم قطع شود.
یوسف رحیمی نژاد، برادر قربانی این حادثه در گفت وگو با رادیو فردا گفت: «برادرم روز حادثه در حال انتقال تانکر آب بود که به جریان برق فشار قوی رسید. گویا اول نگاه کرده که فاصله کافیست و می خواهد از زیرآن رد شود ولی به دلیل گرما سیم ها پایین آمده و پس از حرکت، برق فشار قوی ماشین را می گیرد.»
وی افزود: «اگر از تانکر بیرون نیامده بود، مشکل خاصی برایش پیش نمی آید اما می آید بیرون که ببیند ماشین از زیر سیم رد می شود یا نه، که برق فشار قوی او را می گیرد.»
یوسف رحیمی نژاد گفت: «بعد از حادثه مرکز مناسب در هرمزگان برای مصدومان فشار قوی نبود و او را به کرمان منتقل کردیم و بعد هم به تهران آورده شد و امروز یک پایش را قطع کردند و پزشک معالج می گوید احتمال قطع پای دیگرش هم هست. ضمن این که دست هایش هم به شدت آسیب دیده است.»
سبزپرس، پایگاه خبری فضای سبز و محیط زیست ایران هم در گزارشی نوشت: «اين محيطبان در حال عمليات آبرسانی به آبشخورهای حيات وحش در منطقه شکار ممنوع «گلزار و نی‌زار» واقع در حاجی آباد استان هرمزگان، با جرثقيل حامل تانکر آب به کابل‌های فشارقوی برخورد می‌کند و در پی این حادثه، هر دو پای وی از ناحيه زانوی پا به پايين و انگشتان دست راست دچار سوختگی عميق شد.»
یوسف رحیمی نژاد گفت: «برادرم رضا،  روز چهارشنبه سه بار جراحی شد و متاسفانه پای چپ وی از زير زانو قطع شد. عمل دوم روی شکم اش انجام شد و عمل سوم نيز بر روی دست راست بود و چون دست راستش ورودی جريان برق بوده با وجود عمل جراحی اما تاندون دو تا از انگشتان وسط دست راستش هم از کار افتاد.»
رضا رحيمی‌نژاد، محيط‌بان ۳۲ساله هرمزگانی، متاهل و دارای دو فرزند است. وی دارای ۱۳سال سابقه خدمت در سازمان حفاظت محيط زيست است و هم اکنون در بيمارستان سوانج سوختگی تهران بستری است.
به گزارش سبزپرس، ریيس سازمان حفاظت محيط زيست نيز چند روز قبل جهت ملاقات اين محيط‌بان در بيمارستان سوانح سوختگی شهيد مطهری حاضر شد و اعلام کرد چنانچه روند درمان نيازمند طی مراحل خاصی باشد پيگيری‌های لازم را شخصا انجام می‌دهد.
یوسف رحیمی نژاد در گفت وگو با رادیو فردا از خدمات پزشکی که برادرش می شود ابراز رضایت کرد و گفت: «نگهداری خوبی از او شده و تمام پرسنل درمانی هرآن چه می توانند انجام می دهند.»

 

 

 

زینب خواجه، فعال حقوق بشر بحرین و دختر عبدالهادی خواجه که ماه پیش بازداشت شده بود، پس از پرداخت جریمه، از زندان آزاد شده است.
او ماه پیش در اعتراض به بازداشت پدرش، به طور انفرادی در بزرگراهی دست به اعتراض زده بود.
آقای خواجه در ماه فوریه در اعتراض به حکم حبس صادر شده توسط دادگاه نظامی دست به اعتصاب غذا زد. او به همراه ۲۰ نفر دیگر متهم به تلاش برای سرنگونی حکومت بحرین شده است.
او روز دوشنبه پس از ۱۱۰ روز به اعتصاب غذای خود پایان داد.
زینب خواجه به اختلال در ترافیک و توهین به یک پلیس متهم و به یک ماه زندان محکوم شد اما به دلیل اینکه پیش از صدور حکم، این مدت را در بازداشت موقت سپری کرده بود، از زندان آزاد شد.
او خواهان پایان دادن به سرکوب مخالفان و آزادی پدرش شده بود.
از فوریه ۲۰۱۱ که ناآرامی‌ها بحرین را فرا گرفت، بیش از ۶۰ نفر کشته شده‌اند.
معترضان خواهان آزادی‌های بیشتر در کشور و پایان دادن به تبعیض‌ها علیه اکثریت شیعه در بحرین هستند.

 

مشاور سابق رسانه‌ای نخست وزیر بریتانیا بازداشت شد

پلیس اسکاتلند می‌گوید اندی کلسون، مسئول مستعفی امور ارتباطات و رسانه های دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا و سردبیر سابق هفته نامه نیوز آو د ورلد را بازداشت کرده است.
اتهام او، ایراد شهادت دروغ در پرونده‌ای در دادگاهی در اسکاتلند در سال ۲۰۱۰ است.
آقای کلسون پیش از این در ماه ژوئیه گذشته در ارتباط با رسوایی شنود تلفنی در بریتانیا بازداشت شده بود.
او مدتی پیش از انتخابات پارلمانی بریتانیا در سال ۲۰۱۰، که به تشکیل دولت به رهبری حزب محافظه کار منجر شد، به عنوان مسئول امور ارتباطات و رسانه های دیوید کامرون، رهبر حزب، استخدام شد و تا ژانویه سال ۲۰۱۱ همین سمت را در دفتر نخست وزیری برعهده داشت.








چن گیانگ چن، فعال سیاسی منتقد دولت چین که اخیرا توانسته است به آمریکا برود گفته است که قانون گریزی بزرگترین خطری است که ثبات سیاسی جمهوری خلق چین را تهدید می کند.
آقای چن، که فرار او از حبس خانگی و پناه بردن به سفارت آمریکا در پکن چند هفته پیش به یکی از خبرهای مهم روز تبدیل شد، در مقاله ای در نشریه نیویورک تایمز گفته است که مشکل چین، فقدان قانون نیست بلکه نبود حکومت قانون است.
وی با اشاره به نحوه بازداشت، محاکمه و بازداشت خانگی خود، گفت که دستگاه ها و ماموران دولتی به سادگی توانستند قوانین موجود را نادیده بگیرند و یا آنها را به نفع اهداف خود تفسیر کنند.






یحیی رحیم‌صفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران و مشاور عالی آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی از دولتمردان ایرانی خواسته است که از سرمایه گذاری کلان برخی کشورهای همسایه ایران در حوزه های نظامی غفلت نکنند.
به گزارش خبرگزاری رسمی دولت ایران سرلشکر یحیی رحیم‌صفوی گفته که حکومت ایران باید برای رسیدن به امنیت پایدار تحولات جهانی و منطقه‌ای را "رصد" کند.
او گفت که "شناخت علائق ژئواستراتژیک، ژئوپولتیک و ژئواکونومیک قدرت های سلطه گر در حوزه های ژئوپولتیک ایران از مسائل اساسی در رسیدن به امنیت پایدار است."
او مناطق خلیج فارس، فلات قاره ایران، آسیای مرکزی و قفقاز و دریای خزر از مناطق ژئوپولتیک ایران به شمار آورد و گفت که ایران باید حضور قدرت‌های بیگانه در این حوزه ها و علائق آنها را ارزیابی کند.
یحیی رحیم‌صفوی همچنین با بیان این که پاکستان و افغانستان به علت حضور قدرت های بزرگ مانند آمریکا، چین، روسیه و هند در مرحله گذار ژئوپولتیک قرار گرفته اند گفت که ایران باید تلاش کند در این مرحله گذار، خود نیز تاثیرگذار باشد.






در پی یافت شدن ۱۳ جسد در شرق سوریه، ژنرال رابرت مود، رییس هیات ناظران سازمان ملل متحد مجددا خواستار خویشتنداری تمامی طرف های درگیر در این کشور شده است. دست و پای این اجساد بسته بوده و از فاصله نزدیک به آنها شلیک شده است.
در بیانیه ای که از سوی هیات ناظران سازمان ملل منتشر شده، آمده است که ژنرال مود به شدت از این اقدام هولناک و غیرقابل توجیه، ناراحت شده است.
یک روز پس از آن که کوفی عنان، نماینده مشترک سازمان ملل و اتحادیه عرب برای حل بحران سوریه، به بشار اسد، رییس جمهور سوریه هشدار داد که کشورش به نقطه عطف رسیده، شهر حمص در طول شب گذشته هدف گلوله باران بود و در دمشق نیز وقوع تیراندازی هایی گزارش شد.
به گفته منابع مخالف دولت بشار اسد، گلوله باران دوره، از حومه های دمشق و نیز محله های مرکزی حمص از ساعات اولیه بامداد روز چهارشنبه آغاز شد.
در همین حال در ادامه واکنش های بین المللی به واقعه حوله، ترکیه سه روز به دیپلمات‌های سوریه وقت داده است که خاک ترکیه را ترک کنند. وزارت خارجه ژاپن نیز اعلام کرده که در هماهنگی با اقدامات کشورهای غربی در کاهش سطح روابط با سوریه، به سفیر سوریه در توکیو دستور داده است تا "در اسرع وقت" خاک این کشور را ترک کند.
آلمان، آمریکا، اسپانیا، استرالیا، ایتالیا، بریتانیا، بلغارستان، فرانسه، کانادا، هلند، و بلغارستان پیشتر سرپرستان نمایندگی های دیپلماتیک سوریه را از کشورهای خود اخراج کرده بودند.
همچنین گزارش شده است که وزارت خزانه داری آمریکا بانک اسلامی بین المللی سوریه را تحریم کرده است.
در کشتار حوله که روز جمعه گذشته رخ داد، ۱۰۸ زن و کودک و مرد کشته شدند.
کشورهای غربی و رسانه های بین المللی، ارتش و شبه نظامیان وابسته به حکومت سوریه را مسئول کشتار حوله شناخته اند و شورای امنیت سازمان ملل نیز با صدور بیانیه ای تلویحا از مسئولیت دولت سوریه در این زمینه سخن گفته است.
روز گذشته، فرانسوا اولاند، رئیس جمهوری فرانسه، احتمال مداخله نظامی در سوریه به منظور حمایت از جان غیرنظامیان در برابر حملات ارتش را مطرح اما تاکید کرد که چنین اقدامی مستلزم مصوبه شورای امنیت سازمان ملل است.
در واکنش به موضعگیری کشورهای غربی، روز چهارشنبه، گنادی گاتیلوف، معاون وزارت خارجه روسیه، گفت که دولت او با هرگونه دخالت نظامی در سوریه مخالف است و اعتقاد دارد که هنوز ضرورتی وجود ندارد که شورای امنیت تدابیر جدیدی را در مورد سوریه بررسی کند.
سخنگوی وزارت خارجه چین نیز در یک نشست خبری در روز چهارشنبه، ضمن ابراز نگرانی از وقایع اخیر سوریه، مخالفت دولت خود با دخالت نظامی در سوریه را اعلام کرد.








عزت الله سحابی و رویای ایران فردا


* تقی رحمانی روزنامه و از فعالان ملی- مذهبی است که اینک در فرانسه اقامت دارد
عزت الله سحابی، امثال من را از سپهر آرمان‌ها به سوی واقعیت آورد.
ما در دنیای آرمانی شریعتی آموخته بودیم که باید بر سر پیمان ایستاد. با مشعل عرفان، برابری و آزادگی در دست نه ظلم کرد و نه ظلم دید.
اما در دهه ۱۹۹۰ میلادی یا ۷۰ شمسی جهان تغییر کرده بود. آرمان‌گرایی به غلط، واژه شوم یا تلخ قلمداد می‌شد، اما ما با این آرمان به ولایت فقیه، نه، گفته بودیم. هم با مشی چریکی مجاهدین خلق بعد از انقلاب مخالف بودیم و هم با اعدام‌های بی‌رویه حکومت.


عزت الله سحابی، امثال من را از سپهر آرمان‌ها به سوی واقعیت آورد.
ما در دنیای آرمانی شریعتی آموخته بودیم که باید بر سر پیمان ایستاد. با مشعل عرفان، برابری و آزادگی در دست نه ظلم کرد و نه ظلم دید.
اما در دهه ۱۹۹۰ میلادی یا ۷۰ شمسی جهان تغییر کرده بود. آرمان‌گرایی به غلط، واژه شوم یا تلخ قلمداد می‌شد، اما ما با این آرمان به ولایت فقیه، نه، گفته بودیم. هم با مشی چریکی مجاهدین خلق بعد از انقلاب مخالف بودیم و هم با اعدام‌های بی‌رویه حکومت.
به عبارتی ما با آرمان‌های شریعتی به استبداد «نه» گفته بودیم پس نمی‌توانستیم با آرمان‌هایمان دشمن شویم. و نه به آنها پشت کنیم و یک شبه، سپر اندازیم و جبهه عوض کنیم. مگر نه این است که انسان‌ها در موقعیت‌ آرمان‌ها و باورهای خود زندگی می‌کنند و عمل می‌نمایند.
در چنین بحرانی باغ سبز سحابی در ایران فردا خود را نشان داد. ایران فردا به همت افرادی برپا شد که مانند من می‌اندیشیدند اما نقش مهندس سحابی در آن محوریت داشت. حال برای فردای ایران اندیشیدن بدون نفی گذشته و بلکه بازخوانی آن بستری فراهم شده بود که سعی می‌کرد در سپهر آرمان‌ها اما روی زمین با دید کارشناسی گام بگذارد. این به معنی طرح عدالت ممکن، دموکراسی معقول و توسعه پایدار در میان نخبگان، روشنفکران و دانشجویان بود. اما سحابی در این میان چه کرد؟
واقعیت این بود در نقد آرمان‌گرایی عدالت‌طلبانه شریعتی زمانه سوالاتی در ذهن ما ایجاد کرده بود. دموکراسی‌خواهی مهندس بازرگان نیز نیاز به بازخوانی داشت. بازرگان، مبشر میراث دموکراسی بر سه محور بود:
یک - ما در ایران زندگی می‌کنیم.
دو - اسلام به معنی ایدئولوژی یا فرهنگ را برای ایران می‌خواهیم.
سه - انقلاب ما ضدسلطنتی بود.
ما وظیفه صدور انقلاب نداریم. انقلاب اگر حقانیت داشته باشد، خود صادر می‌شود. اما در دنیای آرمانی ما اقیانوس ایده‌پردازی شریعتی هم حضور داشت که انگیزه و بینش برای عمل ایجاد می‌کرد. در انسان‌شناسی شریعتی، انسان در مسیر رهایی، آزادی و آفرینندگی مدام تعریف می‌شود و در جامعه برای تحقق آزادی و عدالت.
حال سوال این بود که چگونه می‌شود استخر آرام دموکراسی بازرگان را با اقیانوس مواج انسان‌شناسی شریعتی که شور و حال ایجاد می‌کند پیوند داد. به عبارتی آشتی عدالت و دموکراسی چگونه ممکن بود؟ آن هم در دهه ۱۹۹۰ و ۱۳۷۰ شمسی که همه چیز درباره عدالت دود می‌شد و به هوا می‌رفت.
مهندس سحابی حتی بدون این که خود بخواهد یا چنین ادعایی داشته باشد بستر پیوند دموکراسی و عدالت شد.
وی در سرمقاله‌های ایران فردا کوله‌باری از تجربه سیاسی و مبارزاتی را با دید تشکیلاتی پیوند داد و دیگران را نیز در این راستا به همکاری طلبید. اما شاه‌بیت تجربه مهندس سحابی منجر به تولید نظریه توسعه درون‌زا یا توسعه پایدار بود.
سحابی در حقیقت بحران راهبردی طرفداران شریعتی و هم بن‌بست راهکار سیاسی بازرگان را در آن زمان با انتشار ایران فردا و هم طرح نظریه توسعه درون‌زا حل کرد. چرا که ایران فردا بن‌بست فعالیت سیاسی - فرهنگی را به وسیله طرح نگاه کارشناسی ملی دور زد.
در نتیجه در حد توان خود حدیث شمعی شد که حتی در روستاهای ایران ذهن‌ها را روشن می‌کرد یا در آن سوال ایجاد می‌نمود. برای امثال من سحابی می‌توانست در پیوند میراث شریعتی - بازرگان، پاسخ امروز باشد.
طرح منشور مصدقی که همان نظریه دولت ملی بود، در ایران فردا سپهری می‌ساخت که دموکراسی بازرگان را با عدالت‌طلبی شریعتی پیوند می‌داد، اما از آن فراتر می‌رفت. چرا که از دموکراسی و رسیدن به آن به شکل ممکن و از عدالت و امکان تحقق آن در بستر ایجاد کار و تولید سخن می‌گفت.
حال، در سحابی می‌شد بازرگان و شریعتی را دید. منتها با وارد کردن عنصر کارشناسی ملی به جای شعارهای کلان. و این هنر سحابی بود. بدون ورود عامل توسعه پایدار و دید کارشناسی، بازرگان و شریعتی با هم تلاقی نمی‌کردند. این تلاقی مثلث جدیدی را شکل داد. که در درون آن آزادی به دموکراسی و برابری به عدالت ممکن نزدیک می‌شد. و تجربه تاریخی دولت دکتر مصدق به عنوان یک دموکرات ملی عدالت‌طلب، به عنوان ایده و قضاوت اعمال و عملکردها مبنا قرار می‌‌گرفت.
چنین بود که ایران فردای سحابی با بازخوانی مجدد از مصدق، بازرگان و شریعتی، تبدیل به نشریه‌ای مطرح و کارآمد شد در ایجاد شورای فعالان ملی - مذهبی نقش محوری بازی کرد و سحابی، یزدی و دکتر پیمان و دیگر بزرگان در حوادث سال‌های اخیر توانستند به عنوان یک نیروی موثر نقش بازی کنند.
یک سال بعد از مرگ سحابی، مرگ جانگداز هاله سحابی و فقدان هدی صابر که او نیز نگاه کارشناسی در کنار آرمان‌هایش نقش اساسی داشت، باغ سبز سحابی پیش روی ماست.
بی‌گمان این باغ را باید کاوید، به آن توجه داد و در عین حال سعی نمود تا حد ممکن با بازخوانی و نقد و بررسی آن، آن را سبزتر نمود چرا که سبزی این باغ به معنی رسیدن ایران در حد و اندازه توسعه پایدار، آزادی و عدالت ممکن است و این آرزوی سحابی بود.








احمدی نژاد، تجربه ای منحصر به فرد


احمدی نژاد یک تجربه ی منحصر به فرد در چارچوب ساختار سیاسی جمهوری اسلامی است. او جلوی قوه ی قضائیه، قوه ی مقننه، شورای نگهبان و حتی رهبری می ایستد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی از یک سو قدرت مطلقه را به ولی فقیه سپرده و گفته است که همه ی قوا و نهادها تحت امر ولایت مطلقه ی فقیه قرار دارند (اصل ۵۷ قانون اساسی)، اما از سوی دیگر اختیاراتی به رئیس جمهور واگذار کرده و او را "مسئول اجرای قانون اساسی" به شمار آورده است (اصل ۱۱۳ قانون اساسی). اگر رئیس جمهور جداً بر اختیار اجرای قانون اساسی اصرار بورزد، این اصرار قانونی می تواند به درگیری با قوای دیگر- از جمله ولی فقیه- بینجامد. به عنوان نمونه او در مراسم تحلیف در مجلس سوگند می خورد که "از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است حمایت" کند (اصل ۱۲۱ قانون اساسی)، اگر رئیس جمهوری بخواهد این اصل را به اجرا در آورد- مثلاً سید محمد خاتمی- کارش به رویارویی با رهبری و نهادهای تحت امر او می کشد که سلب کننده‌ی آزادی و حرمت اشخاص و حقوق اساسی آنها هستند.
دو رئیس جمهور پیشین- هاشمی رفسنجانی و خاتمی- به دنبال درگیری با رهبری و قوای دیگر نبودند، اما احمدی نژاد نه به دنبال استفاده ی از حداکثر حقوق و اختیرات قانونی خود را داشته، بلکه حتی به اختیاراتی فراتر از قانون اساسی نیز اندیشیده است. موارد زیادی برای این مدعا می توان ذکر کرد، اما در اینجا به مهمترین برنامه ی اقتصادی قوه ی مجریه و کشور- یعنی طرح هدفمندسازی یارانه ها- اشاره خواهیم کرد.
دولت های قبلی اگر چه معطوف به این هدف بودند، اما اجرای بلند مدت آن را تعقیب می کردند. احمدی نژاد بود که می خواست به سرعت تمام آن را به اجرا بگذارد. اختیارات زیادی از مجلس گرفت، با این حال حداقل ۱۷ خلاف قانونی در اجرای مرحله ی اول این قانون مرتکب شد. پیامدهای این امر مجلس هشتم را واداشت که در برابر اجرای مرحله ی دوم- مطابق خواست احمدی نژاد- بایستد و تقاضای او را بسیار تعدیل نماید.
قانون بودجه ی سال ۱۳۹۱ کل کشور در نهایت به تصویب مجلس شورای اسلامی(در ۳۰/۲/۹۱) و تأیید شورای نگهبان (در ۳۰/۲/۹۱) رسید و احمدی نژاد با اکراه بسیار آن را ابلاغ کرد. احمدی نژاد در ۳ خرداد، متن نامه ی ابلاغی قانون بودجه را نه "لایحه ی دولت"، که "طرح نمایندگان" به شمار آورد و نوشت:
"لازم به یادآوری است که تغییرات وسیعی که از سوی مجلس شورای اسلامی در لایحه ی بودجه بعمل آمده است، موجب استحاله ی آن شده و عملاً لایحه ی مذکور به طرح نمایندگان تبدیل گردیده است. با توجه به مخالفت بندهایی از آن قانون با قانون اساسی وجود تبعیض، اثر تورم زا و فزاینده ی معوقات بانکی در برخی از مفاد قانون مذکور و جهت‌گیری ایجاد محدودیت برای دولت و مخالفت با قوانین دائمی، لازم است تدبیر کافی در اجرا لحاظ تا از بروز مشکلات و آسیب به اقتصاد کشور اجتناب شود" .
احمدی نژاد در سال گذشته- همچون سال های پیش- لایحه ی بودجه را با چند ماه تأخیر به مجلس ارسال کرد. به همین دلیل تصویب بودجه ی سال ۹۱ تا پایان اردیبهشت ماه به طول انجامید. احمدی نژاد با سه روز تأخیر قانون بودجه را ابلاغ کرد. یعنی هر چه در آن سه روز در کل کشور هزینه شده، غیر قانونی بوده است.
واقعیت این است که مجلس تقریباً لایحه ی ارسالی دولت را با کمترین تغییر به تصویب رساند. تنها تغییر مهم، اضافه کردن مرحله ی دوم طرح هدفمندسازی یارانه ها- به میزان ۶۶ هزار میلیارد تومان- به قانون بودجه بود که احمدی نژاد با تخلف قانونی آن را از لایحه ی ارسالی حذف کرده بود. مطابق قانون هدفمند کردن یارانه ها، دولت مکلف است سالانه درآمد حاصل از اجرا و مصارف مشخص شده ی این طرح را در ردیف های بودجه درج کند.
اما نکته ی جالب توجه این است که شورای نگهبان مفسر قانون اساسی و تأیید کننده ی مصوبات مجلس و معین کننده ی تعارض یا عدم تعارض آنها با قانون اساسی است. شورای نگهبان قانون بودجه ی سال ۱۳۹۱ را تأیید کرده است، اما احمدی نژاد در ابلاغ بودجه می نویسدکه این قانون با قانون اساسی تعارض دارد.
درخواست احمدی نژاد این بود که قیمت حامل های انرژی را تا سه برابر افزایش دهد تا از این محل ۱۳۵ هزار میلیارد تومان کسب درآمد کند، مجلس آن را به ۵۶ میلیارد تومان کاهش داد تا فشار تورمی آن کمتر باشد. به تعبیر دیگر، مصوبه ی مجلس نیز موجب افزایش نرخ تورم می شود، اما نه به آن حدی که دولت قصد داشت.
احمدی نژاد که در تصویب مرحله ی دوم طرح هدفمندسازی یارانه ها به مقصود خود دست نیافت، حال به شیوه ی دیگر قانون شکنی می کند. اعضای دولت به انحا گوناگون می گویند که فعلا برنامه‌ای برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها نداریم. ابتدأ محمدرضا فرزین- دبیر ستاد هدفمندسازی یارانه ها- اعلام کرد که با توجه به تغییراتی که مجلس به وجود آورد، دولت فعلاً هیچ تصمیمی برای اجرای مرحله ی دوم ندارد. سپس سید شمس الدین حسینی- وزیر اقتصاد- در ۸/۳/۹۱ گفت :
"انشاالله به موقع فاز دوم اجرایی می‌شود. دولت زمان مشخصی را در نظر ندارد، باید با توجه به ابلاغیه مجلس در ستاد هدفمندی‌ یارانه‌ها، مسئله را بررسی کنیم و آن وقت تصمیم‌گیری نهایی صورت گیرد. همانطور که سخنگوی کار گروه طرح تحول اقتصادی به موقع و به درستی اعلام کرده اکنون ما هیچ برنامه‌ مصوبی درباره زمان و چگونگی اجرای این قانون نداریم. البته این به آن معنا نیست که قانون از دستور کار خارج شده باشد ".
گام سوم را احمدی نژاد برداشت. او در عرض ۲۴ ساعت دو تن از مقامات ارشد اجرای قانون یارانه ها را به سمت های دیگری منصوب کرد تا نشان دهد که در قصد خود جدی است. بهروز مرادی و محمدرضا فرزین از این ستاد کوچ کردند. احمدی نژاد، بهروز مرادی را به معاونت برنامه ریزی و فرزین را به عنوان رئیس هیأت عامل صندوق توسعه ی ملی منصوب کرد.
بدین ترتیب احمدی نژاد در حال حاضر مرحله ی دوم طرح هدفمندسازی یارانه ها را به اجرا در نخواهد آورد تا به مجلس نشان دهد که برای مصوبات آن بهایی قائل نیست. احمدی نژاد رئیس جمهور منحصر به فردی است. ابتدا می کوشد تا بدون تصویب مجلس مرحله ی دوم هدفمند کردن یارانه ها را به اجرا در آورد ، وقتی با مقاومت مجلس روبرو می شود و مصوبه ی مجلس را دلخواه خود نمی یابد، آن را بی اهمیت کرده و از اجرای آن خودداری می کند. معلوم نیست آن همه تأکید بر ضرورت اجرای مرحله ی دوم از سوی او برای چه بود؟ اگر مهمترین طرح اقتصادی دولت آن همه اهمیت داشت، چرا اینک فاقد اهمیت شده است؟
به نوشته خبرگزاری مهر (۹ خرداد ۱۳۹۱) حجت الاسلام سعیدی- نماینده ی ولی فقیه در سپاه پاسداران- نیز خبر داده که آیت الله خامنه ای به مجلس گفته است که نباید تارد و پود لوایح دولت را به هم بریزد: "بنده شنیده ام که مقام معظم رهبری به نمایندگان مجلس هشتم فرمودند کاری کنید که دولت انگیزه ی اجرای مصوبات را داشته باشد. منظور ایشان این بوده است که تار و پود لایحه های دولت نباید توسط مجلس به هم ریخته شود و اگر بنا باشد تغییری صورت بگیرد مجلس و دولت باید قبل از آن با هم مذاکره کنند تا زمینه ی تفاهم بیشتری بوجود بیاید".
محمود احمدی نژاد روزی رئیس جمهور مطلوب ولی فقیه بود. کار او این بود که طبقه ی سیاسی حاکمه ی سه دهه ی گذشته جمهوری اسلامی را بی آبرو و حذف نماید. آن چنان در این کار موفق جلوه کرد که آیت الله خامنه ای در نماز جمعه ی ۲۹/۳/۱۳۸۸ تهران اعلام کرد که نظرات رئیس جمهور محترم از دیگران - خصوصاً هاشمی رفسنجانی- به من نزدیکتر است. پایین آوردن جایگاه مجلس نیز بخشی از همین طرح بود و احمدی نژاد این طرح را هم به نحو احسن به اجرا در آورد تا مجلس زبونی ساخته شود. این امر به سود فرایند سلطانیزه کردن دائمی ساختار سیاسی جمهوری اسلامی است.
سلطانی کردن تمام عیار ساختار سیاسی نیازمند قانون اساسی سازگار است. نمی توان صورت نهادهای مدرنی چون دولت مدرن ملی، تفکیک قوا، پارلمان، ریاست جمهوری،انتخابات، احزاب، رسانه ، و... را گرفت و آنها را با نظام سلطانی ترکیب کرد و به نتیجه ی این آمیزش امیدوار بود. نهادهای مدرن هر قدر هم که به کاریکاتور تبدیل شوند، بازهم حداقلی از کارکردهای خود را بروز خواهند داد. اتفاقات انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۸۸ یک نمونه از کارکردهای نهاد انتخابات در رژیمی است که انتخابات را به کاریکاتور مبدل ساخته است. حجم کنترل و خودی سازی به هر میزان که باشد، باز هم چهرهایی چون خاتمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمود احمدی نژاد از آن برون خواهند آمد. تجربه ی احمدی نژاد ممکن است آیت الله خامنه ای را به این نتیجه رسانده باشد که رئیس جمهوری چون حداد عادل را بر سر کار آورد و خیال خود را در دورانی که مذاکرات سخت و طولانی هسته ای در پیش است، کاملاً راحت کند.
اما فراموش نباید کرد که این نهادهای مدرن چون مومی در دستان آدمیان نیستند که هرکاری بتوانند با آنها انجام دهند. همین مجلس سلطانی ایران نیز- چون به هرحال صورتی از پارلمان است- می تواند نمایندگانی چون مطهری بیافریند که در نطق خود از دخالت سپاه پاسدران در انتخابات سخن می گوید. ریاست جمهوری یک نهاد مدرن است. تحلیل گران باید تا انتخابات آینده منتظر بمانند تا پیامدهای آن انتخابات را هم شاهد باشند.






تب خونریزی دهنده کریمه کنگو از طریق این کنه منتقل می شود.
به گزارش خبرگزاری مهر، پس از شیوع تب کریمه کنگو در استانهای شرقی ایران، این بیماری اینک به تهران رسیده است.
خبرگزاری مهر می نویسد که حال دو شهروند ایرانی که در تهران ساکن هستند به دلیل ابتلا به "تب خونریزی دهنده کریمه کنگو" وخیم اعلام شده است.
این خبرگزاری دستگاه‌های مسئول از جمله وزارت بهداشت و سازمان صدا و سیمای ایران را به دلیل "اهمال در پیشگیری و همچنین کوتاهی در زمینه اطلاع رسانی" مورد انتقاد قرار داده است.
تا کنون ۹ نفر در استان خراسان رضوی به تب کریمه کنگو مبتلا شده اند و دو نفر هم جان خود را از دست داده اند.
خبرگزاری فارس از شهر بجنورد در استان خراسان شمالی (شمال شرق ایران) گزارش داده است که مصرف گوشت به دلیل نگرانی مردم از ابتلا به این بیماری ۵۰ درصد کاهش یافته است.
ماه گذشته نیز رئیس دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان از مراجعه پنج مورد مشکوک به تب کریمه کنگو به مراکز بهداشتی و درمانی استان هرمزگان خبر داده بود.
این بیماری از طریق دام های آلوده از مرزهای شرقی وارد ایران می شود.
یک کارشناس بهداشت گفته است که دامداران می توانند با سمپاشی چهارپایان خود از انتقال این بیماری که توسط حشراتی مانند کنه به وجود می آید جلوگیری کنند.
همچنین مصرف کنندگان می توانند با استفاده از دستکش در زمان تماس با گوشت و نگهداری آن در فریزر به مدت ۴۸ ساعت پیش از مصرف، با شیوع این بیماری مقابله کنند.
تب خونریزی دهنده‌ کریمه کنگو یک بیماری حاد ویروسی همراه با تب و خونریزی‌های وسیع است که می تواند در صورت عدم درمان به موقع به مرگ انسان منجر شود.
از علایم این بیماری می‌توان به تب، سردرد، تهوع و استفراغ، خونریزی‌های شدید و کاهش فشار خون اشاره کرد.








چارلز تیلور، رئیس‌جمهوری پیشین لیبریا
چارلز تیلور، رئیس‌جمهوری پیشین لیبریا در دادگاه ویژه سیرالئون در لاهه به اتهام ارتکاب جنایات جنگی به پنجاه سال زندان محکوم شده است.
قضات دادگاه، جنایات آقای تیلور را که شامل قتل، تجاوز و به بردگی کشاندن است، جزء فجیع‌ترین جنایات در طول تاریخ خواندند.
قضات این دادگاه گفتند در طول یک دهه جنگ داخلی در کشور آفریقایی سیرالئون، آقای تیلور در ازای دریافت الماس، سلاح و کمک‌های لجستیکی و معنوی در اختیار شورشیان این کشور قرار می‌داد.
در حین جنگ داخلی سیرالئون، شورشیان فجایع زیادی مرتکب شدند. از جمله آنها دست و پای قربانیان خود را می‌بریدند و شکم زنان حامله را پاره می‌کردند و بر جنسیت نوزاد به دنیا نیامده، شرط بندی می‌کردند.
آقای تیلور در طول برگزاری دادگاه به خاطر جنایات خود ابراز تاسف نکرده است.
چارلز تیلور در طول پنج سال گذشته در دادگاه ویژه سیرالئون در لاهه تحت محاکمه بود.
دادستان این دادگاه ویژه و مخالفان چارلز تیلور گفته‌اند که او برای تامین هزینه های شورشیان "جبهه متحد انقلابی" سیرالئون الماس‌های معادن آن منطقه را در بازارهای جهانی می‌فروخت.
در دادگاه، از دیگر اتهامات او مسلح کردن و استفاده از نوجوانان به عنوان سرباز در "جبهه متحد انقلابی" عنوان شد.
چارلز تیلور که از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۳ رییس جمهور لیبریا بود، در ۲۰۰۳ به تبعید در نیجریه رفت و از آنجا نهایتا برای محاکمه به لاهه فرستاده شد.
با توجه به این که دولت هلند فقط برگزاری دادگاه را تقبل کرده، آقای تیلور باید دوره محکومیت خود را در بریتانیا بگذراند. بریتانیا گفته است که نوع زندان به مدت حبس آقای تیلور بستگی خواهد داشت.






پائولو گابریله، خدمتکار مخصوص پاپ بندیکت
پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیک‌های جهان برای اولین بار در مورد افشای اسناد و مدارک واتیکان سخن گفته و رسانه‌ها را در مورد نحوه پوشش این رسوایی مورد سرزنش قرار داده است.
پاپ در بخش آخر خطابه خود برای زائران در رم گفت برخی رسانه‌ها، در گزارش‌های خود تصویری از واتیکان خلق کرده‌اند که با واقعیت جور در نمی‌آید.
پاپ بندیکت همچنین نسبت به وفاداری نزدیکان خود ابراز اطمینان کرده است.
رسوایی درز این اطلاعات که به "واتیلیکس" مشهور شده، منجر به خشم پاپ بندیکت شده است.
در این اسناد و مدارک به موراد فساد، سوء مدیریت و جنگ قدرت در عالی‌ترین سطوح در واتیکان اشاره شده است.
پائولو گابریله، خدمتکار مخصوص پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیک‌های جهان نیز در همین رابطه بازداشت شده است.
تحقیقات در این باره همچنان ادامه دارد و واتیکان به دنبال سایر افراد درگیر در این افشاگری‌هاست.
پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیک‌های جهان
ماه پیش پاپ بندیکت شانزدهم کمیسیون ویژه‌ای مرکب از چند کاردینال را مامور تحقیق در مورد این افشاگری‌ها کرد.
یک مقام بلندپایه واتیکان امروز، چهارشنبه، سی مه گفت که درز اسناد و مدارک محرمانه واتیکان، حمله شخصی به پاپ است.
آنجلو بچیو، معاون وزیر خارجه واتیکان گفت که این اسناد و مدارک افکار شخصی نویسندگان آن بودند و در مواردی حاوی شدیدترین انتقادها بوده و نویسندگان آن با اطمینان خاطر این نامه‌ها را به دلیل جایگاه ویژه‌ پاپ، برای او فرستاده بودند.
خبرنگار بی بی سی در واتیکان می‌گوید این بزرگ‌ترین رسوایی در طول هفت سالی است که بندیکت شانزدهم به عنوان رهبر کاتولیک‌های جهان فعالیت می‌کند.
رسانه‌های ایتالیا گفته‌اند که پیشخدمت مخصوص پاپ از معدود افرادی بوده که به آپارتمان خصوصی رهبر کاتولیک‌های جهان دسترسی داشت.
تنها عده بسیار اندکی حق ورود به محل اقامت پاپ را دارند که این شامل چهار راهبه، دو منشی و پیشخدمت است.
در اسناد فاش شده، نامه‌ای از سفیر واتیکان در واشنگتن به پاپ بندیکت شانزدهم دیده می‌شود که او در آن مدعی فساد، خویشاوندسالاری و نوچه‌پروری در دستگاه اداری واتیکان شده بود.


 

غیرنظامیان
سازمان ملل متحد می‌گوید، تلفات غیرنظامیان افغان در اثر خشونت های این کشور، در چهار ماه اول سال جاری میلادی به تناسب عین دوره زمانی در سال گذشته، ۲۱ درصد کاهش یافته است.
براساس آمار سازمان ملل متحد، در این مدت، ۵۷۹ غیرنظامی در خشونتهای افغانستان کشته و ۱۲۱۹ غیرنظامی دیگر زخمی شده اند.
یان کوبیس، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد برای افغانستان به خبرنگاران گفت که اکثریت این تلفات، ناشی از حملات شورشیان مسلح بوده است.
به گفته آقای کوبیس، حملات شورشیان مسلح مخالف دولت، عامل ۷۹ درصد این تلفات بوده است.
در حالی که مسئول ۹ درصد دیگر نیروهای دولتی و خارجی بوده اند و مسئول بقیه این تلفات هنوز مشخص نیست.
فرستاده ویژه سازمان ملل متحد برای افغانستان گفت: "جلوگیری از تلفات غیرنظامیان، از اولویت های نمایندگی سازمان ملل متحد در افغانستان است."
او گفت: ما از تمامی جناح های درگیر همواره می خواهیم تا در این زمینه تدابیر اتخاذ کنند، گاهی این تلاشهای ما نتیجه می دهد، و با دیدن نتایج این تلاشها، خورسند می شوم.
تعداد تلفات غیرنظامیان در خشونت های افغانستان، هر سال سیر صعودی داشته است و این آمار، در سال ۲۰۱۱، سه هزار و ۲۱ نفر بودند که بلند ترین آمار تلفات غیرنظامیان را در ده سال اخیر نشان می داد.
بیشتر این افراد، در نتیجه حملات انتحاری و بمبگذاری های کنار جاده ای کشته شده اند، اما حملات هوایی نیروهای ناتو و عملیات های نظامی سربازان افغان نیز در مواردی باعث کشته شدن غیرنظامیان شده است.

 

وزارت ارشاد دوباره دستور به انحلال خانۀ سینما داد

نوشتۀ رضا ولی زاده
حکم انحلال خانۀ سینما امروز برای دومین بار از سوی وزارت ارشاد صادر شد. فرهاد توحیدی، رئیس هیات مدیره خانه سینما گفته است وزارت ارشاد 20 روز مهلت برای اعتراض به این حکم تعیین کرده و خانۀ سینما ظرف 20 روز آینده اعتراض خود را به حکم انحلال اعلام خواهد کرد.

گفتگو با رضا صدیق
More
 رضا ولی زاده
دیوان عدالت اداری، پیش از این و در نخستین روزهای خردادماه، حکم انحلال خانۀ سینما از سوی وزارت ارشاد را غیرقانونی اعلام کرده و به دنبال رأی دیوان عدالت اداری، خانۀ سینما فعالیت خود را آغاز کرده بود.
فرهاد توحیدی، رییس هیأت مدیرۀ خانۀ سینما به خبرگزاری مهر گفته است: «ترجیح دادیم از امروز 10 خرداد ماه فعالیت های خانه سینما را تا رسیدن به نتیجه نهایی از طریق روال قانونی تعلیق کنیم.»







وزارت امور خارجه فرانسه: مواضع غرب درقبال پرونده اتمی ایران تغییری نکرده است

نوشتۀ رحمت قاسم بیگلو
برنارد والرو، سخنگوی وزارت امورخارجه فرانسهدولت جدید فرانسه می گوید: خواست های کشورهای پنج به علاوه یک ازایران درمورد پرونده هسته ای این کشورقاطعانه دنبال می شود.

 به دنبال ایراد انتقاداتی ازسوی مقامات اسرائیل مبنی برتساهل بیش ازحد کشورهای عربی درقبال ایران درپرونده اتمی این کشور، برنارد والرو سخنگوی وزارت امورخارجه فرانسه امروزگفت درمواضع 1+5 درقبال پرونده هسته ای ایران تغییری نکرده و کشورهای غربی قاطعانه برخواست های خود ازایران پافشاری می کنند که این موضوع ازسوی خانم آشتون دردیدار بغداد به اطلاع ایرانیان رسانده شده است.
وی گفت هدف اصلی دراین مذاکرات یافتن راه حلی دیپلماتیک سریع برای پاسخ به نگرانی های کشورهای غربی درمورد ماهیت برنامه های هسته ای ایران و به اجراگذاشته شدن کلیه مفاد قطعنامه های شورای امینت دراین مورد ازسوی ایران است.
بنیامین ناتانیاهو نخست وزیراسرائیل روزسه شنبه دیروز بیست ونهم ماه مه طی سخنانی دراورشلیم ارزیابی کرده بود که غرب ازخواست های قبلی خود درقبال پروند اتمی ایران عقب نشینی کرده است. وی گفت قبلاُ 1+5 خواستارتوقف غنی سازی اورانیوم درایران حتی درحد 5/3 درصد بود ولی اکنون حتی ازتوقف غنی سازی سخنی به میان نمی آید.
سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه تصریح کرد که کشورهای غربی درمواضع خود همچنان قاطعانه باقی مانده اند.







فروش کراوات در تهران ممنوع شد

نوشتۀ رضا ولی زاده
ادارۀ اماکن نیروی انتظامی به فروشندگان پوشاک اعلام کرده است از نمایش و فروش کراوات خودداری کنند. اگرچه پس از انقلاب اسلامی در ایران، کراوات به عنوان نماد یک پوشش غربی و بیگانه معرفی شده است، اما متخصصان حوزۀ مد و لباس، نخستین شکل‌های ابتدایی استفاده از کراوات را ابتکار ایرانیان دورۀ ساسانی می‌دانند.

گفتگو با خانم نازآفرین طراح مد در پاریس
More
 رضا ولی زاده
جواد دروديان، رييس اتحاديه پيراهن دوزان و پيراهن فروشان امروز به خبرگزاری ایسنا گفته است ادارۀ اماکن نیروی انتظامی علاوه بر اعلام مقررات تازه در مورد ممنوعیت فروش کراوات خواسته حتی تصویر سربرگ های این اتحادیه كه روی آن از قديم يك عكس كراوات وجود داشته است، تغییر کند.
درودیان گفته است: «اداره اماكن نيروي انتظامي چند روزي است كه اين دستور را صادر كرده است و ما مجبور به جمع‌آوري همه كراوات‌ها از مغازه شده‌ايم. ظاهرا اين تحريم فقط براي مغازه‌هايي كه محصول برند مي‌فروشند، اعلام شده است.»
پیش از این ممنوعیت استفاده از کراوات به دهۀ نخست پس از انقلاب اسلامی باز می گشت و دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی، کراوات را نماد تهاجم فرهنگی، غرب‌زدگی و حتی در پاره ای موارد «افسار تمدن»، توصیف می کرد.









حمله ویروسی جدید علیه تأسیسات الکترونیکی رژیم تهران

نوشتۀ فرزاد جوادی
روزنامه بزرگ صبح پاریس، فیگارو: "فلیٍم"، یا به فارسی "شعله"، نام ویروس کامپیوتری جدیدی است که علیه تأسیسات رژیم جمهوری اسلامی ایران بکار گرفته شده، و توسط موئسسه خدماتی روسی "کاس پرسکی" کشف گردیده است. اما اینکه چه کسانی مسئول این بمباران الکترونیکی هستند، معلوم نیست 

بررسی روزنامه های فرانسه
More
 فرزاد جوادی
فیگارو: در عین حال، انگشت اتهام صاحب نظران اینگونه امور مستقیمأ متوجه سازمانهای مخفی اسرائیلی است. بگفته متخصصین فرانسوی، این ویروس جدید قوی ترین و ویرانگرترین سلاح الکترونیکی است که تا بحال علیه تأسیسات کامپیوتری یک کشور بکار گرفته شده است. واینطور که پیداست، هدف فرستندگان ویروسٍ "فلیٍم"، تأسیسات کامپیوتری وزارت نفت جمهوری اسلامی ایران، و به ویژه ترمینالهای اینکشور است.
روزنامه فیگارو در صفحه "نظرات و مناظرات" خود نیز مطلبی در باره ایران بچاپ رسانده، که خالی از جذابیت نیست. این مقاله تحلیلی، که دو تن از سفیران پیشین آمریکا، "ویلیام لورز" و "توماس پیکرینگ" تدوین کرده اند، در ارتباط با سبک و شیوه برخورد با دولت اسلامی ایران است.
ویلیام لورز و توماس پیکرینگ معتقدند که کارسازترین راه برای پایان دادن به مشکلات جامعه جهانی با رژیم تهران  آغاز مذاکرات دوجانبه و مستقیم بین ایالات متحده آمریکا و ایران است. از دیدگاه این دو دیپلمات با تجربه آمریکائی، مذاکرات کنونی "گروه پنج بعلاوه آلمان" با ایران بیشتر جنبه تشریفاتی دارد، و نمیتواند کارساز باشد... 








روسیه و آلمان با هر نوع دخالت نظامی در سوریه مخالفت کردند

نوشتۀ بیژن برهمندی
امروز، سخنگوی وزیر خارجه آلمان که درباره سخنان فرانسوا هولاند مورد پرسش قرار گرفته بود، اظهار نظر کرد که دولت آلمان هیچ دلیلی نمی یابد که موضوع حمله نظامی را بر سر زبانها اندازد. معاون وزیر خارجه روسیه نیز امروز با اشاره به سخنان هولاند، تصریح کرد که در شورای امنیت، روسیه با قطعنامه دخالت نظامی مخالفت خواهد کرد.

پس از سخنان دیشب فرانسوا هولاند رئیس جمهوری فرانسه مبنی بر ممکن بودن احتمال حمله نظامی به سوریه تحت کنترل سازمان ملل، و نیز سخنان وزیر خارجه آلمان که دیروز خواهان تشکیل اجلاس شورای امنیت برای رسیدگی به وضعیت سوریه شد، امروز معاون وزیر خارجه روسیه، گنادی گاتیلف، هر نوع اقدام جدید سازمان ملل متحد علیه سوریه را – به دلیل حوادث خونین هولا - "زود رس" و شتابزده نامید.
بعقیده گاتیلف،انتشار بیانیه ای از سوی ریاست شورای امنیت درباره حوادث تراژیک هولا، نشانه ای باندازه کافی نیرومند برای حکام سوریه بود و از سوی شورای امنیت همین سطح از واکنش کفایت می کند.
امروز هم چنین در واکنش به اشارات شب گذشته رئیس جمهوری فرانسه درباره احتمال حمله نظامی به سوریه، سخنگوی وزیر خارجه آلمان نیز که درباره سخنان فرانسوا هولاند مورد پرسش قرار گرفته بود، اظهار نظر کرد که دولت آلمان هیچ دلیلی نمی یابد که موضوع حمله نظامی را بر سر زبانها اندازد.
معاون وزیر خارجه روسیه نیز امروز با اشاره به سخنان هولاند، تصریح کرد که در شورای امنیت، روسیه با قطعنامه دخالت نظامی مخالفت خواهد کرد.
گنادی گاتیلف، اضافه کرد که ما همیشه گفته ایم که با هر نوع دخالت خارجی در منازعات سوریه مخالفیم، چرا که اینکار تنها به وخامت اوضاع در سوریه و منطقه خواهد انجامید و حوادث غیر قابل پیش بینی ببار می آورد.
معاون وزارت خارجه روسیه در عین حال ضروری دانست که درباره فراهم کردن شرایط مناسب تر بقصد تحقق پروژه کوفی عنان، گفتگو های مجددی انجام گیرند.
امروز همچنین سخنگوی وزارت خارجه روسیه نیز طی سخنانی اخراج سفرای سوریه از پایتخت های کشور های اروپائی را "غیر سازنده" توصیف کرد و گفت که به این ترتیب کانال های مهمی که می توانستند دولت سوریه را تحت تاثیر قرار دهند تا طرح عنان را به مورد اجرا بگذارد، مسدود شده است.
در پی اخراج سفرای سوریه توسط دولت های اروپائی، امروز اعلام شد که ترکیه هم به دیپلمات های سوریه هفتاد و دو ساعت فرصت داد تا خاک این کشور را ترک کنند.
همزمان با این حوادث ، دولت سوریه نیز به کاردار کشور هلند ، که از معدود دیپلمات های غربی در دمشق بشمار می رود، دستور داد که از سوریه خارج شود.
اهود باراک وزیر دفاع اسرائیل ، امروز اقدام غربی ها در اخراج سفرای سوریه را مورد تمجید قرار داد و اضافه کرد که این کار کافی نیست و باید اقدامات مشخص تری انجام گیرند.
امروز هم چنین دولت آمریکا اعلام کرد که در اقدام مشترکی با قطر ، سیستم مالی هر دو کشور را بروی "بانک بین المللی اسلامی سوریه" بسته اند.
وزارت خزانه داری آمریکا با انتشار اطلاعیه ای مدعی شد که این اقدام مشترک فشار اقتصادی بر رژیم سوریه را افزایش خواهد داد.
 








درخواست سازمان ملل از حکومت افغانستان برای مبارزۀ جدی بر ضد مواد مخدر

نوشتۀ عزیز احمد فرد
دفتر مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل، با ابراز اینکه افغانستان نود در صد تریاک دنیا را تولید میکند، با دیگر از حکومت این کشور، درخواست کرد تا با این پدیده مبارزه کند.

رئیس این بخش سازمان ملل، یوری فدوتوف، میگوید که مبارزه بر ضد مواد مخدر، تنها وظیفۀ بعضی از بخش های دولت نیست، مسئولین قدرت هم، مستلزم مبارزۀ جدی بر ضد مواد مخدر استند. حامد کرزی در جواب میگوید که افغان ها در این موضوع بد نام استند، ولی منفعت را دیگران میبرند. حامد کرزی، با مرتبط دانستن مواد مخدر و تروریسم، تاکید میکند که بسیاری از دست اندر کاران این قاچاق، افغان نیستند و با اعلان اینکه، خواست سیاسی مبارزه بر ضد مواد مخدر موجود است،  برای اینکه افغان ها «مجبور» به کشت کوکنار نشوند، از سازمان ملل درخواست کمک میکند.
یوری فدوتوف، با تصریح این که یک کیلوگرام هروئین، که در افغانستان 4000 دالر ارزش دارد، زمانیکه به کشور های همسایه میرسد، ارزش آن به 12000 دالر میرسد و در بازار های مسکو و اروپا، نرخ آن، 50000 دالر است، قبول میکند که مشکل، تنها افغانی نیست. ولی او در عین زمان تاکید میکند که میخواهد مشکل را از ریشه مهار کند.
تولید تریاک افغانستان در سال 2010 به دلیل آفت طبیعی، کاهش پیدا کرد ولی در سال 2011، بار دیگر این تولید افزایش یافت و به 5800 تن رسید. براساس تخمین سازمان ملل، در سال 2010 حدود 130هزار هکتار زمین خاشخاش کشت شد که نسبت به سال قبل، هفت در صد بیشتر بود. پیش بینی میشود که امسال (2012) هم احتمال دارد تولید تریاک افغانستان، آفت طبیعی ببیند و افت کند.
رئیس روسی دفتر مبارزه بر ضد مواد مخدرسازمان ملل میگوید که امسال، در حدود ده هزار هکتار  زمین، خاشخاش کشت شده توسط مسئولین تخریب شده است. اگر چه این مقدار، کم تر از ده درصد زمین های خاشخاش است، ولی با آنهم سه برابر سال قبل میباشد. وزارت مبارزه بر ضد مواد مخدر اضافه میکند که در عملیات تخریب زمین های خاشخاش، پنجاه تن از اعضای پولیس کشته، و هشتاد تن از آنان زخمی شده اند.
در حالیکه مواد مخدر، هر سال در جهان با عث مرگ 250000 نفر میشود، قاچاق تریاک و هروئین 15 در صد تولید ناخالص ملی افغانستان را تشکیل میدهد و 1.4 ملیارد دالر، از این تولید، عاید کشاورزان افغان میشود.








انتقاد از حکومت در اجلاس جبهۀ ملی در تالقان

نوشتۀ عزیز احمد فرد
در ادامۀ مجالسی که جبهۀ ملی در بعضی از شهرهای شمال افغانستان داشت، امروز در تالقان هم، اعضای این جبهه، با برگزاری یک مجلس از حکومت افغانستان انتقاد کردند.

گفتگو با احمد فهیم کوهدامنی
More
 عزیز احمد فرد
احمد ضیا مسعود، عبدالرشید دوستم، حاجی محمد محقق، امرالله صالح، فیض الله ذکی، نجیب الله کابلی و تعداد دیگری از سران و اعضای جبهۀ ملی، پیشاپیش انتخابات آینده، برای آگاهی دادن به مردم در مورد مشکلات سیاسی افغانستان، این مجلس را برگزار کردند.
در بررسی این موضوع، گفتگویی دارم با احمد فهیم کوهدامنی. آقای کوهدامنی، که یکی از اعضای این جبهه است میگوید که جبهۀ ملی در مورد اصلاحات نظام سیاسی نظرات جدی دارد و خواهان تغیر نظام متمرکزی است که در افغانستان شرایط را برای دیکتاتوری آماده ساخته است. همچنان، تاکید آنان بر مبارزه بر ضد فساد اداری است. پیشنهاد اینکه والی ها و شهر دار های افغانستان توسط مردم انتخاب شوند، به گفتۀ آقای کوهدامنی میتواند در هر دو مورد مفید باشد.
موضوع مهم دیگری که در این اجلاس مطرح بود، قاطعیت در برابر طالبان بود. آقای کوهدامنی میگوید که حکومت افغانستان در برابر طالبان از انعطاف پذیری بیش از حد کار میگیرد در حالیکه جبهۀ ملی خواهان قاطعیت در سرکوب آنان است.




 

اعدام ده ایرانی درعربستان

نوشتۀ رحمت قاسم بیگلو

سامانه خبری تابناک وابسته به محافل حکومتی درایران، از اعدام ده شهروند دیگر ایرانی درعربستان سعودی خبرداد.
با اعدام این ده تن، شمارایرانیان اعدام شده درعربستان سعودی طی دو ماه گذشته به هجده تن رسید. تابناک روز سه شنبه، دیروز نهم خردادماه، این خبررا به نقل از یکی اززندانیان درزندان "دمام" عربستان سعودی منتشرکرده است.
این زندانی گفته است که ازجمع بیست و پنج نفرایرانی که درزندان دمام بوده اند یک با هشت تن و چند روز پیش ده تن دیگر اعدام شده اند.
درجریان ماه آوریل نیز گزارش شد که هشت ایرانی درزندان های عربستان اعدام شده اند، ولی مقامات وزارت امورخارجه ایران این خبررا تکذیب کرده وعلی اکبرصالحی وزیرامور خارجه جمهوری اسلامی از این بابت ازمقامات عربستان به خاطرخود داری ازاعدام ایرانیان سپاسگزاری کرد. وزارت امور خارجه ایران هنوز به این خبر سامانه بازتاب واکنشی نشان نداده است.

 

جایگاه کسروی در تاریخ‌نگاری و تاریخ‌شناسی (بخش اول)

اين عكس در قوچان و زماني گرفته شده است كه كسروي از سوي وزارت دادگستري به ماموريّت خراسان رفته بود. در دست راست كسروي شادروان كسرائي (شهردار قوچان) و دخترش فروغ و در دست چپ او افسران ژاندارمري ديده ميشوند
اين عكس در قوچان و زماني گرفته شده است كه كسروي از سوي وزارت دادگستري به ماموريّت خراسان رفته بود. در دست راست كسروي شادروان كسرائي (شهردار قوچان) و دخترش فروغ و در دست چپ او افسران ژاندارمري ديده ميشوند
نوشتۀ علیرضا مناف زاده

این نوشته متن کوتاه شدۀ سخنرانی علیرضا مناف‌زاده است در انجمن اجتماعی- فرهنگی ایرانیان فرانسه (وال دُ مارن) در روز شنبه ١٩ ماه مه ٢٠١٢ که در دوبخش به چاپ می‌رسد. بخش دوم را در روزهای آینده منتشر خواهیم کرد.

پیش از آنکه به اصل موضوع بپردازم، توضیح مختصری را در بارۀ عنوان گفتارم ضروری می‌دانم. تاریخ‌نگاری را در فارسی به جای Historiographie به کار می‌برند. واژۀ ایستوریوگرافی در زبان فرانسه هم به مجموعۀ اسناد دربارۀ موضوعی تاریخی گفته می‌شود و هم به کاری که تاریخنگار می‌کند، یعنی نوشتن تاریخ. و تاریخ در معنای کوتاه و محدود کلمه، یعنی روایت رویدادهای گذشته از طریق بازسازی آن‌ها در مجموعه‌ای به هم پیوسته و سازمند با تکیه بر منابع تاریخی و نه شهود عقلی (intuition intellectuelle). واژۀ هیستوار در بیشتر زبان‌های اروپایی که ما در دنیای اسلام به جای آن واژۀ تاریخ را به کار می‌بریم، از واژۀ «هیستوریا» در یونانی باستان گرفته شده است. هیستوریا در اصل معنای «آنکِت» یعنی «پژوهش» و «پرس و جو» می‌دهد. خود این واژه از واژۀ «هیستور» به معنای فرزانگی، شاهد و داور می‌آید.
و اما تاریخ، که می‌گویند در میان مسلمانان از زمان هجرت پیامبر اسلام آغاز شده و از زمان خلافت عمر تثبیت شده و به‌ صورت واژه در عربی و سپس در فارسی و دیگر زبان‌های جهان اسلام به جای هیستوار به کار رفته، در لغت، تعریف «زمان» است. لغت‌شناسان آن را مقلوب یا واژگونۀ «تأخیر» عربی می‌دانند. واژۀ تاریخ به معنای «غایت» نیز هست و وقتی می‌گویند: فلان آدم تاریخ مردم خود است، یعنی شرف (یا عالی‌ترین مرتبۀ) آنان به او می‌انجامد. و وقتی می‌گویند این کار در فلان تاریخ انجام شده، یعنی در وقت معینی انجام گرفته است. البته در زبان‌های اروپایی واژۀ هیستوار را به این معنا به کار نمی‌برند. در گذشته کسانی (مانند سُیوطی، ابن فارِس، جَوالیقی) تاریخ را کلمه‌ای مُعرب دانسته و گفته‌اند مسلمانان آن را از اهل کتابِ پیش از خود گرفته‌اند.
واژۀ هیستوریوگرافی در انگلیسی علاوه بر معنایی که این واژه در فرانسه دارد، به متدولوژی یا روش‌های تاریخنگاری نیز گفته می‌شود که مبحث بسیار دامنه‌داری است. این واژه را در فرانسه مدتی است به جای «تاریخ‌شناسی» نیز به کار می‌برند. در انگلیسی برای تاریخ‌شناسی از واژۀ هیستوریولوژی استفاده می‌کنند که اکنون کم و بیش به یک رشتۀ دانشگاهی تبدیل شده و معنای آن، نگاه سنجشگرانه به تاریخ‌نویسی‌ها و، به طور کلی، نقد روشمند کار تاریخ‌نویسان است. در آلمانی به جای این واژه از واژۀ «Geschichtswissenschaft» یعنی «علم تاریخ» استفاده می‌کنند. این رشته به عنوان رشتۀ پژوهشی هنوز در میان ایرانیان چندان شناخته شده نیست.
با توجه به این توضیحات، منظور از تاریخ‌نگاری در این گفتار همان ایستوریوگرافی فرانسوی است و منظور از تاریخ‌شناسی، هیستوریولوژی انگلیسی است. در ایران، هنوز میان این دو شاخۀ رشتۀ کهن تاریخ فرقی نمی‌گذارند و هرکسی را که در زمینۀ تاریخ کار می‌کند، مورخ یا تاریخ‌نگار می‌نامند. با توجه به این دو معنا، خواهیم دید که کسروی هم تاریخ‌نگار بود و هم تاریخ‌شناس. برخی کارهای پژوهشی‌اش در حوزۀ تاریخ‌نگاری می‌گنجند، برخی دیگر در حوزۀ تاریخ‌شناسی. برای آنکه بتوانیم جایگاه کسروی را در این دو حوزه بشناسیم، باید به زمان آغاز کار او برگردیم و ببینیم تاریخ‌نگاری در آن روزگار چه وضعی در ایران داشت. سرآمدان فرهنگی ما چه درکی از تاریخ داشتند؟ تاریخ‌نویسان چه هدفی را از نوشتن تاریخ دنبال می‌کردند و تاریخ و سیاست چه رابطه‌ای باهم داشتند.
تاریخ و حس هویت جمعی
آگاهی به اهمیت تاریخ برای ایجاد هویت جمعی و روایتِ هدفمند گذشته به منظور برانگیختن حس همبستگی در میان ایرانیان در نیمۀ دوم قرن نوزدهم در میان سرآمدان فرهنگی کشور پدید آمد. جلال‌الدین میرزا (1819 – 1870 یا 72)، فرزند فتحعلی‌شاه قاجار، کتابی زیرعنوان «نامۀ خسروان» با عنوان فرعی «داستان پادشاهان پارس» نوشت تا، چنان که خود می‌گوید، مردم به‌ویژه کودکان و نوجوانان را با تاریخ باستانی ایران آشنا کند. این کتاب را نویسنده به فارسی سره یا، به گفتۀ خودش، به زبان نیاکانی نوشته و به شیوۀ کتاب‌های تاریخی اروپاییان در آن زمان، تصویرهای خیالی پادشاهان را نیز در آن چاپ کرده است. او سلسله‌های باستانی ایران را برپایۀ کتاب‌های دساتیری به پنج گروه تقسیم کرده که عبارتند از: آبادیان، جیان، شاییان، ساییان و گلشاییان. گروه پنجم دربرگیرندۀ چهار سلسله است که آن‌ها را نیز با تغییراتی از روی شاهنامه گرته‌برداری کرده است. این چهار سلسله عبارتند از: پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان. نه تنها سلسله‌های اساطیری بلکه بخش ساسانیان نیز آمیخته به داستان و افسانه است و این نشان می‌دهد که در آن زمان، یعنی در نیمۀ دوم قرن نوزده، سرآمدان فرهنگی ما نه مفهوم درست تاریخ را می‌شناختند، نه از تاریخ ملی به معنای امروز آن اطلاع داشتند و نه گذشتۀ پیش از اسلام ایران را درست می‌شناختند. نویسنده پس از بیان سرگذشت هر پادشاهی، سخنان و اندرزهایی را نیز از آن پادشاه آورده است که کتاب را بیشتر به اندرزنامه‌ تبدیل کرده است.
پس از جلال‌الدین میرزا، از ایرانیانی که به فکر نوشتن تاریخ ایران پیش از اسلام افتادند، از میرزاآقاخان کرمانی (1853 – 1896) باید یاد کرد. از او چندین کتاب به یادگار مانده است. او با نوشتن کتاب آیینه سکندری یا تاریخ ایران، خواسته است به نوعی تاریخ عمومی ایران را بنویسد. میرزاآقاخان، برخلاف جلال‌الدین میرزا، در نوشتن تاریخ ایران پیش از اسلام کوشیده است از برخی منابع اروپایی و دستاوردهای باستان‌شناسی استفاده کند. به رغم ستایشی که فریدون آدمیت از روش تاریخ‌نگاری میرزاآقاخان کرده، هنوز کتاب‌هایی مانند آینۀ سکندری را نمی‌توان تاریخ به معنای مدرن به شمار آورد. دوره‌بندی تاریخ پیش از اسلام ایران در این کتاب نشان می‌دهد که نویسندۀ آن نیز مانند جلال‌الدین میرزا نتوانسته است از منابع سنتی تاریخ پیش از اسلام ایران، که در آن‌ها اسطوره و داستان و تاریخ درهم آمیخته‌اند، چشم بپوشد و کار خود را بر منابع معتبر تاریخی و نتایج پژوهش‌های علمی استوار کند. برای مثال، تاریخ پیش از اسلام ایران را به چهار دوره تقسیم کرده است. دورۀ آبادیان و پهلوانان، که آن را دورۀ خرافات و اساطیر خوانده است. دورۀ آجامیان و پیشدادیان، که آن را عصر تاریکی یعنی اوقات مشکوکه نامیده است. دورۀ هخامنشیان و اشکانیان که از آن زیر عنوان عصر شفق‌آمیز یاد کرده است؛ و دورۀ ساسانیان، که آن را عصر منور یا دورۀ معلوم خوانده است. نظرپردازی‌هایی هم در بارۀ ریشه‌شناسی برخی از واژه‌ها مانند واژۀ تاریخ کرده است که به قول ملک‌الشعرای بهار، کتاب را هرچه بیشتر از اعتبار انداخته است.
چنان که می‌بینیم، سرآمدان فرهنگی ما در قرن نوزده که تازه با تاریخ‌نویسی اروپایی آشنا شده بودند و چیزکی از آن آموخته بودند، نگارش تاریخ ملی را وظیفۀ خود می ‌دانستند و می‌کوشیدند نخست چهارچوبی برای آن تعیین کنند. سخنانی که در بارۀ تاریخ و فواید آن می‌گفتند، برگرفته از نوشته‌های مورخان غربی بود و انتقادی که به تاریخ‌نویسی سنتی می‌کردند، درست و به جا بود. اما وقتی خود دست به نوشتن تاریخ پیش از اسلام ایران می‌زدند، نمی‌توانستند از چارچوب تاریخ سنتی فراتر بروند و روش‌های تاریخ‌نویسی غربی را به کار ببندند. آنان چنان تخته‌بند منابع سنتی بودند که توانایی بهره جویی از منابع غربی را نداشتند. بی‌گمان، یکی از عوامل بازدارنده، اندیشه‌های نادرستی بود که در نیمۀ دوم قرن نوزدهم برخی از اروپاییان دربارۀ کتاب‌های به جامانده از گروه آذرکیوانیه در میان ایرانیان پراکنده بودند. مدت‌ها فکر می‌کردند که دساتیر آسمانی کتابی است به جا مانده از ایران پیش از اسلام، اما سپس معلوم شد که این کتاب را در قرن شانزدهم در زمان سلطنت اکبرشاه در هند، شخصی به نام آذر کیوان از مردم استخر فارس نوشته است و در آن با زبانی جعلی دروغ‌هایی در بارۀ تاریخ پیش از اسلام ایران نوشته است که سال‌ها مایۀ گمراهی مورخان و فرهنگ‌نویسان شده بود.
چهارچوب تاریخ ملی را روشنفکران دورۀ مشروطه به ویژه روشنفکرانی که در دو دهۀ پس از آن، پیرامون مجلۀ کاوه به سردبیری تقی‌زاده گرد آمده بودند، تعیین کردند. در تعیین این چهارچوب، تقی‌زاده نقش تعیین کننده داشت. سرمقالۀ او در شمارۀ دوم مجلۀ کاوه (8 فوریۀ 1916) نشان می‌دهد که چهارچوب این تاریخ از نظر گزینش رویدادها، به هم پیوستن آن‌ها و معنایی که باید به آن رویدادها داده می‌شد، برای او روشن و مشخص بود. در آن سرمقاله، که در اصل سرمقاله‌ای است سیاسی چنین می‌خوانیم: «اینک روح داریوش بزرگ از بالای بیستون به عرصۀ جنگ کرمانشاه و همدان نگران است. بقا و فنای قطعی ایران به نتیجۀ جانفشانی اولاد ایران بسته است. این جهاد اعظم حکم غزوۀ بدر کبری [غزوۀ معروف پیامبر اسلام با مشرکان قریش در سال دوم هجری که به آن بدرالکبری نیز می‌گویند] را دارد... نژاد ایرانی باید نشان بدهد که فرمانروایان طهران نمایندۀ حقیقی او نیستند و هنوز روح غیرت و شجاعت ایرانی نمرده است.» یا: «جنگ‌های اسدآباد و کنگاور نظیر جنگ هرمزان (میان اردشیر بابکان و اردوان) و دامغان (میان نادرشاه و افاغنه) یا خدای نکرده مانند جنگ ایسوس و قادسیه و جَلولا [دهی در نزدیکی خانقین که در سال 16 هجری قمری در آنجا جنگی میان مسلمین و ایرانیان روی داد] و نهاوند جنگ‌های تاریخی خواهد بود.»
کتاب «ایران باستانی» پیرنیا در سال 1927 چاپ شد. در مقدمۀ کتاب، نویسنده از تقی‌زاده به سبب کمک‌های گرانبهایش در یافتن و رساندن مدارک لازم سپاسگزاری کرده است. پیداست که میان آن دو نوعی هم‌فکری و هم‌رأیی وجود داشته. در سال 1307 (1928)، یعنی یک سال پس از انتشار تاریخ باستانی پیرنیا، به درخواست اعتمادالدولۀ قراگوزلو، وزیر معارف، قرار شد برای مدارس نیز تاریخی دربرگیرندۀ سه دورۀ تاریخی یعنی ایران پیش از اسلام، از اسلام تا استیلای مغول و از استیلای مغول تا اعلان مشروطیت نوشته شود. نویسندگان به ترتیب پیرنیا، تقی‌زاده و اقبال آشتیانی بودند. کاری نداریم که این سه دوره را سرانجام چه کسانی نوشتند. می‌دانیم که بخش مربوط به ساسانیان را پیرنیا در بستر بیماری به سعید نفیسی سپرد. آنچه در اینجا برای ما اهمیت دارد، همین دوره‌بندی تاریخ ملی و گزینش رویدادها، به هم پیوستن آن‌ها و معنا دادن به آن‌هاست.
بیش از این در این‌باره صحبت نمی‌کنم و می‌پردازم به جایگاه کسروی در تاریخ‌نگاری و تاریخ‌شناسی. هنگامی که کسروی شروع به نوشتن تاریخ می‌کند، غالب پژوهش‌های تاریخی در ایران در چهارچوب تاریخ‌نگاری سیاسی با انگیزۀ ملی انجام می‌گیرد. بیشتر تاریخ‌نگاران در پی نشان دادن استمرار تاریخی ایرانیان از روزگار باستان تا امروز هستند. این تاریخ‌نگاری دو هدف عمده دارد. یکی، چنان که تقی‌زاده در شمارۀ 25 کاوه نوشته است، می‌خواهد: «هموطنان را به فضایل مدنیت قدیم ملی ایران واقف گرداند و از شکوه و عظمت دیرین ایران و از احوال فضلا و دانشمندان و پادشاهان نامدار کشور باستان آگاه سازد... تا ایرانیان درک بکنند که در گذشته چه ملتی بوده و چه ثروت و عظمتی داشته‌اند، از نژاد چه نیاکان با عزم و همت بوده و امروز چرا به این حال افتاده‌اند و چگونه باید خود را فرزندان لایق آن اجداد مِهین قرار بدهند.» هدف دوم این است که پژوهش‌های تاریخی شالوده‌ای فراهم آورند برای برساختن ناسیونالیسم ایرانی که اگر خوب بنگریم می‌بینیم که دغدغۀ خاطر قدرت سیاسی و سرآمدان فرهنگی کشور در آن دوره است. این تاریخ‌نگاری اساساً ضد عرب است، نگاه خود را به ایران پیش از اسلام دوخته است، هرچه را در روزگار باستان می‌بیند می‌ستاید و می‌کوشد سهم اسلام را در فرهنگ و تمدن ایرانی ناچیز جلوه دهد.
راهی دیگر
کسروی برای بیدار کردن حس ملی و میهن‌دوستی در میان ایرانیان، راهی دیگر پیش می‌گیرد. خواست اصلی او حفظ همبستگی میان اقوام ایرانی و استواری وحدت ملی است که گمان می‌کند اختلاف‌های دینی و گوناگونی زبان‌ها و گویش‌ها آن را تهدید می‌کند. او در جوانی در زادگاهش شاهد زد و خوردهای فرقه‌های دینی بود و پس از سفرهایش به مناطق گوناگون کشور متوجه تفاوت‌های زبانی و فرهنگی در میان ایرانیان شد که به گمان او سرچشمۀ سوء تفاهم بودند و به کشاکش‌های پایان‌ناپذیر می‌انجامیدند. به گفتۀ او، در ایران هر کیشی برای خود تاریخی دارد که آکنده از دشمنی با ایران است و شهیدانی دارد که گویا ایرانیان آنان را به شهادت رسانده‌اند. با بررسی کتاب‌ها و گفتارهای اثر‌گذار و مهم او می‌بینیم چگونه با حرکت از این مشاهده‌های جامعه‌شناختی، کسروی موضوع‌های پژوهش‌های تاریخی‌اش را انتخاب می‌کند.
یکی از کوشش‌های کسروی در همۀ کارهای پژوهشی‌اش نشان دادن این حقیقت بود که کارهای شرق‌شناسان غربی در زمینۀ تاریخ و فرهنگ ایران همه دارای ارزش علمی بی‌چون و چرا نیستند. کم نیستند در میان این کارها که ایرادهای اساسی دارند و بیشتر وقت‌ها سرچشمۀ بدفهمی‌های پایدار وسمج در میان ایرانیان هستند. این دل‌مشغولی کسروی بی شک رشتۀ پیوند با مبارزۀ او با اروپاییگری‌ داشت. کسروی در زمانی می‌زیست که سرآمدان فرهنگی و سیاسی کشور همه دلباختۀ اروپا بودند و هرچه را که از اروپا می‌آمد چشم‌بسته می‌پذیرفتند و می‌پرستیدند. او این ایده را که کارهای دانشمندان اروپایی همه بی‌عیب و نقص است مردود می‌دانست. با این حال، معتقد بود که پژوهشگران ایرانی برای بررسی علمی تاریخ کشورشان باید شگردها و روش‌های دانشمندان اروپایی را بیاموزند و به کار ببندند. با چنین روحیه‌ای بود که در سال 1922 مقالۀ بلندی زیر عنوان «تواریخ طبرستان و یادداشت‌های ما» در مجلۀ نوبهار نوشت و در آن لغزش‌های ادوارد براون را در ترجمۀ انگلیسی کتاب «تاریخ طبرستان» ابن اسفندیار و خطا‌های او را در حواشی و توضیحاتی که بر آن کتاب نوشته بود، نشان داد. به گفتۀ سعید نفیسی، نخستین بار بود که یک پژوهشگر ایرانی خطاهای علمی یک دانشمند اروپایی را نشان می‌داد.
تاریخ مشروطه
به رغم ناهمگونی موضوع‌هایی که کسروی دربارۀ آن‌ها تحقیق کرده است، تغییری در هدف‌هایی که در همۀ این تحقیق‌ها و با گزینش این موضوع‌ها دنبال می‌کرد، نمی‌بینیم. یکی از هدف‌های کسروی در نوشتن تاریخ مشروطه (1934 به‌صورت کتاب: 1940) پدید آوردن یک وجدان جمعی در میان ایرانیان بود. می‌خواست ایرانیان با جانبازی‌ها، گردن‌فرازی‌ها و ستم‌برنتابی‌های مبارزان جنبشی که برای آزادی و حکومت قانون به راه افتاده بود، آشنا شوند. برای رسیدن به چنین هدفی، تاریخ پیش از اسلام ایران زمینۀ مناسبی نبود. این تاریخ، که در سایۀ تحقیقات شرق‌شناسان اروپایی و کاوش‌های باستان‌شناختی تازه داشت از فولکلور و افسانه جدا می‌شد، و بیشتر شرح جنگ‌ها و فتوحات پادشاهان، برآمدن و سقوط سلسله‌های پادشاهی بود و بر استمرار ساختگی نظام پادشاهی ایرانی از زمان هخامنشیان تا امروز تأکید می‌کرد، جاذبه‌ای برای مردم عادی نداشت. درحالی که جنبش مشروطه‌خواهی، به گفتۀ کسروی، نمونۀ غیرت تودۀ مردم بود که دلاوری‌ها و جانفشانی‌هاشان می‌توانست حس آبرو و شرف در میان ایرانیان برانگیزد. از همین رو، دلاوری‌های آن مبارزان را با آب و تاب روایت می‌کند. در کتاب تاریخ مشروطه و تاریخ هیجده سالۀ آذربایجان، از هنر روایتگری ماهرانه بهره می‌جوید تا بر جاذبۀ گزارش خود از آن جنبش هرچه بیشتر بیفزاید. با این کار تاریخ را به هنر نزدیک می‌کند بی‌آنکه رویدادها را دگرگون کند.
اگرچه کسروی هرگز با بینشی دوگانه‌انگار به جامعه ننگریست، اما عقیده داشت که در جنبش مشروطه‌ در درجۀ اول «درس ناخواندگان و کم‌دانشان کوشیدند و بیشتر آنان یا جان باختند یا پراکنده شدند و چون کسانی نبودند که در پی نام و آوازه باشند و به خودنمایی بپردازند، بیشترشان ناشناخته ماندند و به جای آنان، دروغگویان و لافزنان به شناسانیدن خود برخاستند و چون کسی در برابر ایشان نبود و پاسخی به ایشان داده نمی‌شد، دروغ‌هاشان ریشه می‌دوانید و در آینده کمتر کسی بر دروغ بودن آن‌ها می‌توانست پی ببرد.» کسروی می‌خواست نخست جنبش مشروطه‌خواهی را از فراموشی برهاند، سپس از کنشگران ناشناس آن جنبش قدردانی کند. به عقیدۀ او، گسترش و پایداری جنبش نتیجۀ ایستادگی کسان گمنام، بازاریان و مردم بی‌شکوه شهری بود. در نتیجه، تاریخ باید به نام آنان نوشته شود.
البته این را نیز نباید فراموش کرد که اگر کسروی در تاریخ مشروطه از جانفشانی‌های مردم گمنام و از دلبستگی آنان به آرمان‌های مشروطه قدردانی ‌کرده، به این معنا نیست که با آنان سنخیت فکری داشت. می‌دانیم که او در اوضاع و احوال دیگر و در زمینه‌های دیگر سخت به آنان تاخته است. باری، برای نوشتن این تاریخ، کسروی نه تنها از همۀ اسناد و مدارکی که به فارسی و ترکی و انگلیسی در دست داشته، استفاده کرده است، بلکه خاطرات شاهدان عینی و مبارزان جنبش را نیز گردآوری کرده و از آن‌ها پس از بررسی، سنجش و مقابلۀ آن‌ها سود جسته است. در هر حال، این دو کتاب کسروی دربارۀ مشروطه هر ایرادی داشته باشند، بی‌نظیرند و هیچ کار جدی دربارۀ آن دوره نمی‌تواند آن‌ها را نادیده بگیرد.
 

 

 

کرکره‌های مغازه اپل پایین کشیده شد؛ موقتا البته

image ۱۰ خرداد ۱۳۹۱ نسترن فرمانیان
مشتری‌های خوره‌ی اپل، حالا منتظر محصولات تازه‌ای هستد.
کرکره‌های فروشگاه اپل، پایین کشده شده که این نشانه‌ این است که قرار است محصولات تازه‌ای روی ویترین‌های آن جا خوش کنند.
روی این صفحه سایت اپل نوشته شده: ما در حال حاضر مشغول به روز رسانی این فروشگاه اپل هستیم تا به زودی به جمع شما بازگردیم.
این احتمال می‌رود که با توجه به شایعات روزهای اخیر، لپ‌تاپ‌های مک بوک ۱۵ اینچی جدید به بازار بیایند. مک‌بوک‌هایی که نازک‌ترند و کیفیت نمایشگر آن‌ها به مراتب بهتر است.
پس از بروز شدن صفحه فروشگاه، خودنویس خبر معرفی محصولات تازه را به اطلاع شما می‌رساند.

 

 

 

آذربایجان پس از اخراج معاون بیت خامنه‌ای، سفیر خود را هم فراخواند 

سروش جعفری

در ادامه‌ی تنش‌ها بین دو کشور ایران و آذربایجان؛ دولت جمهوری آذربایجان به محمد هادی فرید، معاون دفتر نمایندگی ولی فقیه در جمهوری آذربایجان اجازه ورود به خاک این کشور را نداد. در اقدامی دیگر جمهوری آذربایجان سفیر خود را هم از ایران فراخواند.
imageدولت آذربایجان پس از اخراج معاون دفتر نمایندگی ولی فقیه در باکو از فرودگاه این شهر٬ سفیر خود را از تهران فراخواند و دو یادداشت اعتراضی هم تسلیم مقام‌های جمهوری اسلامی کرد.
محمدهادی فرید که برای مرخصی به تهران رفته بود٬ ساعت پنج بامداد روز دوشنبه هشتم خردادماه قصد بازگشت به آذربایجان را داشت که ماموران فرودگاه باکو به وی اجازه ورود ندادند.
به گزارش بازتاب امروز سفارت جمهوری اسلامی ایران در آذربایجان امروز سه‌شنبه، نهم خردادماه در این خصوص اعلام کرد: «ما با تاسف بسیار اعلام می‌کنیم که روز دوشنبه از ورود مسئول فرهنگی بیت رهبر جمهوری اسلامی به آذربایجان جلوگیری شد.»
طبق اعلام سفارت ایران، ممانعت از ورود این مقام مسئول به شیوه‌ای «غیردیپلماتیک» انجام شده و محمدهادی فرید هنگامی که قصد ورود به باکو را داشت، از فرودگاه این شهر بازگردانده شده است.
گفتنی است مقامات آذربایجان از اظهارنظر در این مورد خودداری کرده‌اند و فقط در اقدامی سفیر خود از تهران را به منظور «رایزنی و مشورت» فراخوانده‌اند و همچنین دو یادداشت اعتراضی هم به مقام‌های جمهوری اسلامی ارسال کرده‌اند.
مسابقات آوازخوانی یوروویژن در باکو؛ رژه همجنس‌گرایان در آذربایجان، دستگیری برخی از ایرانیان به جرم جاسوسی در باکو و .. از جمله مسائلی است که طی ماه‌های اخیر به تنش میان ایران و آذربایجان دامن زده است.

 

 

 

دستیار امنیت ملی اوباما: ایران از سقوط اسد ضربه خواهد خورد

image
عکس: نیک آهنگ کوثر
دنیس مک‌دانا، معاون مشاور امنیت ملی کاخ سفید و دستیار امنیتی باراک اوباما سقوط حکومت سوریه را بزرگ‌ترین شکست برای جمهوری اسلامی خواند. مک‌دانا که در جمع کارشناسان سیاسی در کنفرانس «ایالات متحده - جهان اسلام» سخن می‌گفت، تاکید کرد که ایران در موقعیت بسیار ضعیفی قرار گرفته است.
به گزارش خبرنگار خودنویس از دوحه، دستیار باراک اوباما در امور امنیتی و معاون مشاور امنیت ملی کاخ سفید، گفت که آمریکا به ایران از سه سال و نیم پیش فرصت لازم برای بازگشتن به جامعه جهانی را داده بود، اما جمهوری اسلامی با عدم توجه به معاهدات بین‌المللی فضا را عملا به روی خود بسته است.
دنیس مک دانا، معاون مشاور امنیت ملی کاخ سفید و دستیار امنیت ملی باراک اوباما بعد از ظهر امروز در کنفرانس «ایالات متحده - جهان اسلام» گفت که فشارهایی که به سوریه وارد می‌شود نهایتا به ضرر ایران خواهد بود. ایران تنها کشور حمایت کننده از بشار اسد است و بعد از سقوط اسد، حتما ضربه خواهد خورد.
این مقام آمریکایی با اشاره به تلاش‌های ایران برای ایجاد شکاف میان قدرت‌های ۵+۱ گفت: «این مساله تنها نشان دهنده موقعیت ضعیف ایران است و ایران می‌داند که به خاطر فشار تحریم و کاهش فروش نفت و مشکلات ارزی که دچار شده، باید پای میز مذاکره برگردد.»
کنفرانس سالانه  «ایالات متحده - جهان اسلام» از ۹ سال پیش و مشارکت موسسه بروکینگز آمریکا و وزارت امور خارجه قطر برگزار می‌شود و مقام‌های سیاسی، مذهبی، امنیتی، آکادمیک و اجتماعی آمریکایی و مسلمان به بحث در باره وضعیت فعلی رابطه جهان اسلام و ایالات متحده می‌پردازند.

 

 

 

آیا مهدی هاشمی بعد از غیبت صغری در ایران ظهور می‌کند؟

image
مهدی هاشمی و بخشی از حکم دادگاه عالی انتاریو علیه او
در حالی که به‌نظر می‌رسد مهدی هاشمی برای لغو حکم دادگاه کانادا دچار مشکل شده باشد، زمزمه‌هایی از بازگشت او به ایران به گوش می‌رسد. وکیل مهدی هاشمی در ایران می‌گوید که فرزند هاشمی رفسنجانی از سوی دستگاه قضایی«نه تحت تعقيب است و نه در معرض اتهام». محمود علیزاده طباطبایی که «محرم» خانواده هاشمی است در گفتگو با روزنامه شرق مسائلی را مطرح کرده که به بررسی آنها پرداخته‌ایم.
محمود علیزاده طباطبایی، وکیل مهدی هاشمی به روزنامه شرق گفته است که فرزند هاشمی رفسنجانی می‌خواهد به ایران بازگردد.
یک تحلیل‌گر سیاسی آشنا با خانواده هاشمی [نام محفوظ] به خودنویس گفت که با توجه به بهبود رابطه رهبری و هاشمی رفسنجانی در هفته‌های اخیر، زمینه بازگشت کم‌هزینه‌تر مهدی هاشمی به ایران فراهم شده است.
علیزاده طباطبایی، وکیل مهدی هاشمی که نمی‌داند موکلش در مرداد ماه ۱۳۸۴ از مقامش در سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت کنار رفته در گفتگو با روزنامه شرق با اشاره به اتهام‌هایی که مهدی هاشمی از سوی رسانه‌های دست راستی نسبت داده می‌شود، با اشاره به اعترافات حمزه کرمی، معاون بخش فرهنگی بهینه‌سازی تا سال ۸۴ می‌گوید: «[مهدی]تا مرداد ۸۸ رياست اين سازمان برعهده مهدي بود. حمزه كرمي در دادگاهي كه از تلويزيون پخش شد اتهاماتي به خودش منتسب كرد و گفت مهدي هم در جريان بوده و نقش داشته.  کرمي ‌گفت همه حرف‌هايش عليه مهدي دروغ بوده. تا آخر هم پاي آن ايستاد و هنوز هم پاي آن ايستاده و مي‌گويد تمام حرف‌هايي كه من زدم، واقعيت ندارد.»
این در حالی است که مهدی هاشمی در تابستان دو سال پیش در گفتگو با سردبیر خودنویس گفته بود که اتهام ۶ میلیارد تومان برداشت مالی حمزه کرمی اغراق آمیز است و رقم مورد بحث این قدر نبوده. [میزان مورد ادعای مهدی هاشمی محفوظ است].
علیزاده طباطبایی در پاسخ به سوال شرق درباره اتهام‌های وارده به مهدی هاشمی می‌گوید: «در احضاريه‌اي كه آمده بود بايد مي‌نوشتند كه شخص را به چه دليل احضار كردند. اما چيزي ننوشته بودند و خالي بود. آدرسي كه داده بودند، اشتباه بود. گفته بودند بايد به شعبه 4 بازپرسي كاركنان دولت مراجعه شود در صورتي‌كه بازپرسي كاركنان دولت در ميدان ارگ و بازپرسي امنيت در اوين مستقر است. در احضاريه اسم مهدي را اشتباه نوشته بودند آن هم در حالي كه در اوراق قضايي بايد اسم دقيق باشد. اسم ايشان«مهدي هاشمي‌بهرماني» است كه نوشته بودند «مهدي هاشمي‌رفسنجاني.» حتي اسم پدر را به جاي «اكبر» نوشته بودند «علي‌اكبر.» من رفتم ايرادهاي اين احضاريه را به بازپرس اطلاع دادم و بعد هم به او گفتم مهدي الان در لندن مشغول تحصيل و به ماموريت رفته است. لازم است بدانيد كه قبلا آقاي هاشمي به من گفتند كه در طول اين مدت مهدي چندبار خواسته برگردد و چون هنوز ماموريتش تمام نشده مي‌خواهد ترددي بيايد ولي گفته‌اند، بگذاريد مهدي آنجا بماند و درسش تمام شود. به من هم گفتند تو برو و به مقام‌هاي قضايي بگو علت اينكه مهدي نمي‌آيد چيست. من رفتم به بازپرس گفتم داستان نيامدن مهدي اين است؛ مهدي مايل است كه بيايد ولي اجازه ندادند بيايد. به بازپرس گفتم اگر شما مشكل را حل كرديد، راه قانوني‌اش اين است كه براي مهدي به آدرسش احضاريه بفرستيد و چون مهدي الان در دانشگاه آكسفورد درس مي‌خواند و از طرف دانشگاه آزاد مامور است، اقامتگاه قانوني‌اش لندن است. اگر مي‌خواهيد من آدرس اقامتگاه قانوني‌اش را بدهم، قانون نحوه احضار متهمان خارج از كشور را مشخص كرده كه بايد از طريق سفارت احضاريه را به اقامتگاه قانوني‌اش ابلاغ كنيد تا به دادگاه بيايد؛ دو ماه هم مهلت دارد. ايشان گفت شما به او بگوييد كه به صلاحش است كه بيايد. به او گفتم اگر شما از نظر قانوني حضورش را ضروري مي‌دانيد، اين روال را طي كنيد كه گفت من با مسوولان صحبت مي‌كنم. اما بعد دادستان تهران مصاحبه كرد كه حكم جلب مهدي صادر شده و دادستان كل كشور هم در گفت‌وگويي با رسانه‌ها اعلام كرد مهدي از هر فرودگاهي بيايد، همان‌جا بازداشت مي‌شود.»
این در حالی است که مهدی هاشمی، بخش عمده‌ای از سه سال گذشته را در آپارتمانی در دوبی سپری کرده و هنوز به شماره موبایل دوبی خود جواب می‌دهد. به گفته یک منبع خودنویس در آکسفورد، دانشجویان دانشگاه آکسفورد باید به طور قانونی در همان منطقه زندگی کنند که با توجه به اعلام وکیل مهدی هاشمی، نام‌برده که «اقامت‌گاه قانونی‌»اش در لندن است، ممکن است دچار مشکلاتی با مسوولان اداری دانشگاه بشود. یک ماه پیش، یک منبع خودنویس در لندن گفت که دو نفر از عموهای مهدی هاشمی در منطقه «ناتینگ‌هیل گیت» مشاهده شده‌اند که می‌تواند محل اقامت مورد نظر آقای علیزاده طباطبایی باشد.
وکیل مهدی هاشمی در ادامه مدعی می‌شود که مقام‌های قضایی خود گفته‌اند که به نفع «مهدی» نیست که به ایران برگردد: «اواخر ۸۹ و اوايل ۹۰؛ با اين اوضاع من پيش رييس دفتر رييس قوه‌قضاييه رفتم. ايشان گفتند مسوولان مربوطه هم مي‌گويند مصلحت نيست كه مهدي بيايد اما اگر خودش اصرار دارد كه بيايد، ما آمادگي رسيدگي داريم. من گفتم اگر همه گفتند كه نيايد پس چرا دادستان اين حرف را زده. آقاي خلفي در جواب گفت: شما موضوع را رسانه‌اي نكنيد. خبرنگاران سوال كردند و دادستان هم يك جوابي دادند.»
علیزاده طباطبایی همچنین به شرق می‌گوید که مهدی هاشمی در زمان اقامتش در ایران تحت بازجویی‌هایی قرار گرفته است: «عمدتا گزارش‌هاي بازرسي كل كشور بود و هر بار به هر شعبه بازپرسي كه احضار مي‌شديم، به اتفاق به آنجا مي‌رفتيم و او بازجويي مي‌شد ... اصلا آقازاده‌اي برخورد نمي‌شد. مهدي براي هر پرونده دو، سه جلسه بازجويي مي‌شد، بعد هم پرونده در دادسرا بسته مي‌شد. ما حتي بعضا معترض بوديم كه چرا وقتي بازپرس حكم به منع تعقيب مي‌زد، دادستان اعتراض مي‌كرد... در مواردي هم كه بازپرس اعلام مجرميت كرد، به دادگاه مي‌رفتيم و در دادگاه تبرئه مي‌شديم. فقط در يك مورد، دادگاه هم راي به محكوميت داد اما دادگاه تجديدنظر مهدي را تبرئه كرد... هر بار كه احضار مي‌شد، قرار كفالت صادر مي‌شد و خود من كفالتش را بر عهده مي‌گرفتم. تا اينكه پرونده استات‌اويل مطرح شد. آنجا خيلي جدي با مهدي برخورد شد. در پرونده استات‌اويل يكي از مديران اين شركت يعني آقاي اولاف فيل در دادگاهي در نروژ گفته بود كه ما قراردادي با عباس يزدي به‌عنوان مشاور به مبلغ ۲۰ ميليون‌دلار بستيم كه پنج‌ميليون‌دلار هم پيش‌پرداخت داده‌ايم كه ‌درصدي به مهدي هاشمي پرداخت شده است.»
«عباس یزدی»، همان عباس یزدان‌پناه یزدی، همکلاسی مهدی هاشمی از دوران مدرسه «نیکان» است که گویا بعد از خروج اجباری مهدی هاشمی در اواخر دهه ۶۰ از ایران و اقامتش در استرالیا، همراه با او به استرالیا می‌رود. بر اساس قبض‌ها و رسیده‌های موجود در دادگاهی در کانادا، مهدی هاشمی در اقامت دو روزه‌اش در هتل هیلتون شهر ژنو در سال ۱۹۹۲ که هزینه‌اش از سوی یک بازرگان ایرانی پرداخته شده، نام تلفیقی خود و عباس یزدانپناه یزدی را به هتل می‌دهد. نشانی اعلام شده از سوی مهدی هاشمی در آن زمان، استرالیا بوده است. معلوم نیست که مدرک شناسایی ارائه شده به هتل، استرالیایی بوده یا ایرانی.
علیزاده طباطبایی، اما، عباس یزدی را دوست دوران دانشگاهی مهدی هاشمی عنوان می‌کند: «با مهدي دوست بود...عباس يزدي در لندن شركت داشت. مدير شركت استات‌اويل گفته بود با عباس يزدي قرارداد بستيم كه در مورد قراردادهاي نفتي به ما مشورت دهد. عباس يزدي هم شوهرخواهر معاون قراردادهاي وزير نفت بود. مهدي مي‌گفت درست است عباس يزدي در دانشگاه با من همكلاس بوده و سلام‌وعليك داشتيم، ولي او اگر مي‌خواست اطلاعاتي بگيرد تا به آن شركت نروژي مشاوره بدهد، از شوهرخواهرش مي‌گرفت و نيازي نبود از من بگيرد. ضمن اينكه هرگز مطرح نشد كه مهدي چه اطلاعاتي را به استات‌اويل داده.»
بنا به گفته منابع مختلف، ارتباط عباس یزدانپناه یزدی با مهدی هاشمی از دهه ۶۰ تا به امروز ادامه دارد و بر اساس اطلاع خودنویس، جوابیه دو سال پیش یزدانپناه در باره ادعاهای هوشنگ بوذری به خودنویس، با اطلاع مهدی هاشمی نوشته شده است. بر اساس ادعای هوشنگ بوذری، مهدی هاشمی از طریق عباس یزدانپناه یزدی درخواست میلیون‌ها دلار پول کرده بود. هوشنگ بوذری در گفتگو با خودنویس تاکید کرد که میزان پول درخواستی فراتر از میزان سودی بوده که شرکتش از کنسرسیوم مرتبط با قرارداد پارس جنوبی دریافت می‌کرده است.
علیزاده در باره شاکی مهدی هاشمی به روزنامه شرق می‌گوید که شکایت بوذری علیه مهدی هاشمی به نتیجه نرسیده به دادگاه حکمی نداده است. این درحالی است که بر اساس حکم دادگاه عالی انتاریو، مهدی هاشمی محکوم به پرداخت ۱۳ میلیون دلار خسارت شده است. وکیل مهدی هاشمی در باره بوذری می‌گوید: «بوذري بعد از جنگ از وزارت نفت استعفا مي‌دهد و يك شركت مي‌زند و در كارهاي تجارت نفت شركت مي‌كند. مورد سوءظن وزارت اطلاعات قرار مي‌گيرد و توسط وزارت اطلاعات بازداشت مي‌شود... یعنی گفتند اطلاعات مي‌فروخته و پورسانت مي‌گرفته... یعنی گفتند با يك عده در داخل وزارت نفت ارتباط داشته و اطلاعات نفت را به بيگانه مي‌فروخته. به اين دو اتهام آقاي بوذري در ايران بازداشت مي‌شود. ايشان را وادار مي‌كنند ۲۰۰ هزار دلار پول را برگرداند كه از حسابش در كانادا اين پول را مي‌ريزد. معمولا پول به حساب ضابط ريخته مي‌شود كه بعد به دادستاني بدهد. اين ۲۰۰ هزار دلاري كه برمي‌گرداند از اتهام فروش اطلاعات، منع تعقيب مي‌خورد ولي به اتهام اخذ پورسانت برايش مجرميت مي‌زنند و با ۹۰ میلیون  تومان وثيقه از زندان آزاد مي‌شود، از زندان هم كه آزاد مي‌شود (سال ۷۵- ۷۴) از ايران مي‌رود. بعدها در آمريكا شكايتي عليه مهدي هاشمي، وزير اطلاعات و دادستان وقت مطرح مي‌كند.»
با توجه به مدارکی که نزد خودنویس موجود است، وزارت اطلاعات مبلغ ۳ میلیون دلار از هوشنگ بوذری گرفته است و این حساب «کانادایی» نبوده است.
علیزاده طباطبایی در بخشی دیگر به دسترسی به بازجویی‌های هوشنگ بوذری اشاره کرده است: «ما بازجويي‌هاي بوذري را از پرونده‌اش بيرون آورديم، قراري كه صادر شده بود، اقراري كه خودش داشت.»
با توجه به این نکته که متن کامل بازجویی‌ها در اختیار وزارت اطلاعات بوده است، و بر اساس ادعای هوشنگ بوذری، تمامی بازجویی‌ها تحت شکنجه انجام گرفته و یک گوش او عملا ناشنوا شده و سال‌هاست برای آسیب‌های وارده به ستون فقرات تحت درمان است، علیزاده طباطبایی توضیح نداده که ارتباطش با وزارت اطلاعات برای بررسی بازجویی‌ها به چه شکلی بوده است.
متن کامل گفتگوی شرق با محمود علیزاده طباطبایی را می‌توانید اینجا بخوانید.

 

 

 

خاتمی: از اصل رای‌دادنم دفاع می‌کنم؛ راه ما از براندازان جداست

image
یک هفته پس از اخبار ضد و نقیضی که از جلسه محمد خاتمی با برخی فعالان اصلاح‌طلب به مناسبت دوم خرداد منتشر شد، وب‌سایت آقای خاتمی امروز اقدام به انتشار کامل محتوای این جلسه کرده که طی آن، خاتمی با تاکید بر جدا بودن راهش از براندازان گفته است که از اصل رای دادنش دفاع می‌کند.
به گزارش وب‌سایت آقای خاتمی؛ در این جلسه پرسش‌های یک زندانی سیاسی آزاد شده از خاتمی و نیز جواب رییس جمهور پیشین ایران قابل تامل است.
در این جلسه یکی از زندانیان سیاسی آزاد شده به سید محمد خاتمی گفت: «ایده تحریم انتخابات در مورد انتخابات مجلس، ایده چندان موفقی نیست و به خاطر مسائل قومی و منطقه‌ای، همواره درصد کم و بیش مشخصی از حضور مردم در انتخابات مجلس پیش‌بینی می‌شود که همین موجب می‌شود ایده‌ی تحریم به عنوان یک اعتراض سیاسی، نمود چندانی نداشته باشد. اما بار دیگر مردم کاری غیرقابل پیش‌بینی انجام دادند.. عدم مشارکت بخش قابل توجهی از مردم در انتخابات مجلس نهم، خود را نشان داد..»
این فرد خطاب به خاتمی سخن خود را این‌گونه ادامه داد: «متاسفانه ناگهان خبری مبنی بر حضور جناب عالی در پای صندوق رأی، آن هم در روستایی خارج از تهران منتشر شد و غیر از این که این عمل شما، نشان از عدم همراهی‌تان با خواسته اکثریت مردم و نادیده گرفتن شروطی بود که خود مطرح کرده بودید، این رأی شما، موج خبری بزرگی ایجاد کرد که اثر و خبر عدم شرکت بخش بزرگی از مردم در پای صندوق‌های رأی را به محاق برد و ناخودآگاه همه چشم‌ها و گوش‌ها را به رأی شما معطوف کرد و به نوعی این همبستگی و اعتراض مردم، بی‌اثر و خنثی شد.»
این زندانی سیاسی آزاد شده در پایان هم نظرات خاتمی درباره‌ی بازگشت به «آرمان‌های اصیل انقلاب را، مبهم» خواند و از رییس جمهور پیشین ایران پرسید: «با مشی فعلی شما و قدرت‌نمایی‌های جناح حاکم، آیا همچنان می‌توان به رسیدن به این آرمان‌ها امیدوار بود؟ و به فرض موفقیت، آیا این آرمان‌ها، پس از ۳۳ سال، نیاز به بازبینی و تجدید نظر ندارند؟»
و محمد خاتمی هم در سخنرانی خود و در قسمتی که مربوط به پاسخ این فرد است چنین گفت: «رأی دادن من گرچه موجب دلخوری و جریحه دار شدن احساسات بسیاری از دوستان شد، اما در این مورد همچنان از اصل کاری که انجام داده‌ام دفاع می‌کنم، گرچه نقدهای دوستان به شیوه آن را وارد دانسته و می‌پذیرم.»

 

 

ضرغامی: خامنه‌ای گفت نشان دهید مردم کف خیابان حامی میرحسین نیستند

image
رییس سازمان صدا و سیمای ایران با دفاع تمام قد از عملکرد خود در دوران حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، ناگفته‌هایی را از آن حوادث بیان کرده است. ضرغامی با بیان اینکه در آن زمان تلویزیون دولتی، «به عنوان پرمخاطب‌ترین رسانه» وظیفه دشواری را به دوش داشت گفت صدا و سیما بسیار موفق عمل کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انتخاب، عزت‌اله ضرغامی، رییس سازمان صدا و سیمای ایران که در همایشی با نام «امنیت پایدار» در دانشگاه امام حسین سپاه سخن می‌گفت اظهار داشت که حوادث سال ۸۸ بسیاری را «غافلگیر» کرد.
وی در خصوص حضور گسترده مردم در خیابان‌ها گفت «بخشی از کار مقابله با فتنه جمع کردن کف خیابان‌ها بود که توسط نهادهای امنیتی انجام می‌شد و رهبری در آن زمان از ما خواستند که جداسازی کنیم و نشان دهیم افرادی که الان در کف خیابان‌ها» هستند، غیر از «۱۳ میلیونی هستند که به جریان مقابل رأی دادند.»
ضرغامی با بیان اینکه گفتگوهای تلویزیونی و مصاحبه‌های زیادی در این خصوص صورت گرفت، افزود: «من شخصا با سران فتنه گفتگو کردم و به آنها گفتم شما هم بیایید و گفتگو کنید اما آنها می‌خواستند یک طرفه بیایند و بیانیه بخوانند، از طرفی برخی از آقایان هم نیامدند و می‌خواستند ببینند در آینده چه می‌شود..»
رئیس سازمان صدا و سیما در بخش دیگری از سخنان خود گفت که در آن حوادث، برخی فیلم‌ها برای مردم از طریق صداوسیما پخش می‌شد که «در این زمان کمپانی یونیورسال به ما گفت شما از فیلم ما استفاده سیاسی کردید و از ما شکایت کرد و مدعی شد مردم در خیابان‌ها در حال دفاع بودند و شما با پخش فیلم ارباب حلقه‌ها باعث شدید جوان‌ها به خیابان‌ها نروند.»
آقای ضرغامی در پایان هم با بیان اینکه تلویزیون نقش موثری در خنثی سازی «توطئه‌ها و تضعیف امید مردم» داشته با ذکر مثالی چنین گفت: «در چهار سال پیش و ایام عید که آمریکا تبلیغات فراوانی برای حمله به ایران می‌کرد، ما در جهت خنثی‌سازی آن گزارش‌هایی از عادی بودن شرایط در ایران و خرید شب عید مردم پخش می‌کردیم که این خودش یک کار امنیتی بود.»

 

 

افزایش تنش‌های دیپلماتیک میان تهران و باکو

دولت آذربایجان پس از اخراج معاون دفتر نمایندگی ولی فقیه در باکو از فرودگاه این شهر٬ سفیر خود را از تهران فراخواند و دو یادداشت اعتراضی تسلیم مقام‌های جمهوری اسلامی کرد.
محمدهادی فرید که برای مرخصی به تهران رفته بود٬ ساعت پنج بامداد روز دوشنبه (هشتم خرداد) قصد بازگشت به محل ماموریت خود را داشت که ماموران فرودگاه باکو به وی اجازه ورود ندادند.
سفارت ایران در آذربایجان نیز با صدور اطلاعیه‌ای از این رفتار «غیردیپلماتیک» دولت آذربایجان ابراز تاسف کرده است.
آن‌طور که رسانه‌های آذربایجان اعلام کرده‌اند دولت باکو روز چهارشنبه (۱۰ خرداد) سفیر خود از تهران را به منظور «رایزنی و مشورت» فراخوانده است.
باکو همچنین با تسلیم دو یادداشت به مقام‌های جمهوری اسلامی٬ بازداشت فرید حسین و شهریار حاجی‌زاده٬ دو نفری که آن‌ها را شاعر و تبعه جمهوری آذربایجان نامیده اعتراض کرده است.
به گزارش خبرگزاری «ترند» این دو نفر حدود دو ماه پیش برای شرکت در جشنواره شعری که در شهر مراغه برگزار شده به ایران سفر کرده بودند که از سوی ماموران امنیتی بازداشت شدند.
تنش دیپلماتیک میان تهران و باکو در هفته‌های اخیر افزایش یافته است و دو طرف یکدیگر را متهم به امور داخلی هم می‌کنند.
دور تازه این تنش‌ها از زمانی شدت گرفت که ۱۹ اردیبهشت گروهی از حامیان علی خامنه‌ای در تبریز با تجمع مقابل کنسولگری جمهوری آذربایجان در این شهر٬ شعار‌های تندی علیه مقام‌های این کشور سر دادند.
در واکنش به برگزاری این تجمع٬ دو تجمع مقابل سفارت ایران در باکو برگزار شد که تجمع‌کنندگان شعار‌های تندی علیه علی خامنه‌ای سر دادند که این مسئله با خشم مقام‌های جمهوری اسلامی مواجه شد.

 

 

 

اختلاف سپاه و ستاد مرکزی بزرگداشت آیت‌الله خمینی بر سر برگزاری مراسم ۱۴ خرداد


تنش‌ میان سپاه پاسداران و ستاد مرکزی بزرگداشت آیت‌الله خمینی بر سر زمان تشییع پیکر ۹۶ شهید جنگ عراق علیه ایران بالا گرفت.
حسین کاظمینی، فرمانده سپاه تهران بزرگ که هشتم خرداد اعلام کرده بود زمان تشییع به نظر ستاد مرکزی بزرگداشت بستگی دارد٬ روز چهارشنبه (۱۰ خرداد) گفته این مراسم ۱۴ خرداد برگزار خواهد شد.
محمدعلی انصاری دبیر ستاد بزرگداشت آیت‌الله خمینی هم ضمن مخالفت با برگزاری این مراسم در روز ۱۴ خرداد گفته نمی‌تواند مسئولیت این مراسم را برعهده بگیرد و مراسم مذکور در این روز برگزار نخواهد شد.
آقای انصاری به فرماندهان سپاه پیشنهاد کرده این مراسم را ۱۳ یا ۱۵ خرداد و یا عصر روز ۱۴ خرداد برگزار کنند٬ اما این پیشنهاد با مخالفت آن‌ها مواجه شده است.
آقای کاظمینی هم امروز در یک نشست خبری گفته است: «پیکر ۹۶ نفر از شهدای دفاع مقدس در روز ۱۴ خرداد تشیع می‌شود.»
آن‌طور که فرماندهان سپاه اعلام کرده‌اند این مراسم صبح روز ۱۴ خرداد ماه در آرامگاه روح‌الله خمینی برگزار خواهد شد.
پیکر ۹۶ تن از قربانیان جنگ عراق علیه ایران که روز سوم خرداد پس از تفحص به خاک ایران وارد شده‌اند در قالب کاروان «فرزندان روح‌الله در آغوش روح‌الله» به سمت تهران در حال حرکت است.
این کاروان قرار است پس از عبور از شهرهای شوش، دزفول، اندیمشک، پل دختر، خرم‌آباد، بروجرد، اراک، خمین، محلات، دلیجان، کاشان و قم روز ۱۴ خرداد به تهران برسد.

 

 

جـــرس: 
عضو کمیسیون تلفیق بودجه مجلس از برداشت پنج میلیارد دلاری دولت از منابع صندوق توسعه ملی خبر داد و تاکید کرد که این امر بر خلاف اساسنامه صندوق است.
به گزارش ایلنا، موسی الرضا ثروتی با تأکید بر اینکه صندوق توسعه ملی، محلی برای تامین اعتبارات مورد نیاز توسعه اقتصادی کشور و منبعی متعلق به بخش خصوصی و غیردولتی است، اظهار داشت: متأسفانه خبردار شده‌ایم که دولت طی روز‌های گذشته حدود پنج میلیارد دلار بر خلاف قانون از محل این صندوق برداشت کرده است.
ثروتی در ادامه سخنان خود، همچنین برکناری قربانی و انتصاب فرزین بر صندوق توسعه ملی با حفظ سمت را غیرطبیعی خواند .
پیش از این نیز موارد متعددی از برداشت های غیرقانونی دولت توسط مجلس به قوه قضائیه ارجاع شده اما تاکنون هیچ پرونده ای دراین خصوص باز نشده است.
 حساب ذخیره ارزی در سال ۷۹ توسط محمد خاتمی، رئیس‌جمهوری دولت اصلاحات برای دفع شوک ناشی از کاهش شدید درآمدهای نفتی راه‌اندازی شد، اما در دولت محمود احمدی‌نژاد به صندوق ذخیره ارزی تغییر نام داد و در سال ۸۷ هیئت امنای این صندوق را منحل و وظایف آن را به کمیسیون اقتصای دولت واگذار کرد .
همان زمان مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز برای تقویت سرمایه‌گذاری‌ها و جلوگیری از برداشت‌های بی‌رویه از دولت، رای به تشکیل صندوق توسعه ملی داد.
چندی پیش در شرایطی که لایحه بودجه ۹۱ در کمیسیون تلفیق مجلس در حال بررسی بود، گزارش هایی منتشر شده بود مبنی بر اینکه دولت تلاش دارد با لابی گری با نمایندگان میزان استفاده از اعتبارات صندوق توسعه ملی را از بیست درصد به پنجاه درصد آن هم به صورت ریالی افزایش دهد. 
 
 
 
 
  جـــرس:
منابع خبری گزارش داده اند که سالانه ۱۰۰ هزار میت بدون مجوز دفن می شوند این در حالی است که سازمان پزشکی قانونی قول داده تا سه ماه آینده با اجرای طرح دادپزشک به نابه‌سامانی دفن اموات پایان داده و مسئولیت صدور تمامی مجوزهای مرگ در سراسر کشور را بر عهده گیرد.
به گزارش مهر، هم اکنون وقتی شهروندی دارفانی را وداع می کند بستگان و آشنایان در اولین اقدام باید مجوز فوت را اخذ کنند تا بتوان میت را تحویل گورستان داده و پس از مراحل غسل دفن کنند. روال کار بدین گونه است که برگه های مجوز فوت از سوی وزارت بهداشت صادر می شود و پزشکان تنها می توانند مجوز فوتهای طبیعی و فوت بر اثر بیماری را صادر کنند.
بر اساس این گزارش، با در نظر گرفتن موارد فوق، چند سوال مطرح می شود:

۱- آیا گورستانهای کشور به بانک اطلاعات پزشکان دسترسی دارند تا از صحت مهر و امضا و مجوز طبابت پزشک مطلع شوند؟
۲- آیا در روستاها و برخی شهرهای کوچک تمامی اموات با تائید پزشک دفن می شوند؟
۳- آیا پزشکانی که مجوز دفن صادر می کنند آگاهی از روشهای پزشکی قانونی دارند؟
۴- آیا نظارتی بر مجوزهای دفن از سوی پزشکان انجام می شود؟
۵- آیا صد درصد فوتهایی که مجوز دفن آن توسط پزشکان صادر می شود طبیعی و یا بر اثر بیماری است؟
پاسخ دادن به این سوالات کار چندان دشواری نیست زیرا هنوز هیچ بانک اطلاعاتی در کشور وجود ندارد تا تمامی مجوزهای دفن اموات را تجمیع کند و یا اینکه بتوان آمار کاملی از دلایل مرگ و میر، مشخصات کامل میت و پزشک تائید کننده مرگ و محل دفن در اختیار داشت. همچنین تمامی گورستانهای کشور به شبکه و بانک اطلاعات جامعی متصل نیستند و در بسیاری از مناطق محروم و حتی روستاها اموات گاها حتی بدون مجوز دفن می شوند.

دفن ۱۰۰ هزار میت بدون مجوز دفن
به گزارش مهر، آمارهای موجود در دستگاههای نظارتی حاکی از آن است که سالانه حدود ۱۰۰ هزار میت بدون مجوز پزشک دفن می شوند که شاید بسیاری از این اموات به مرگ طبیعی نمرده باشند.
به عنوان مثال در یکی از پرونده های جنایی کشور پزشکی با حضور در خانه ای در تهران مجوز مرگ پیرمردی سالخورده را صادر می کند. پس از ۶ ماه یکی از اتباع خارجه که به اتهام قتل دستگیر شده بود در اعترافاتش عنوان می کند این پیرمرد را کشته است. با مجوز دادستان نقش قبر می شود و صحت گفته های متهم ثابت می کند پیرمرد سالخورده به قتل رسیده است. از اینگونه نمونه ها بسیار زیاد است که پزشکان بدون تجربه کافی از دلایل مرگهای مشکوک اقدام به صدور مجوز دفن می کنند.
در این میان تشخیص مرگهای مشکوک بر عهده سازمان پزشکی قانونی است ولی تمامی مرگها به این سازمان منتهی نمی شود. شاید باید طرحی را نوشت تا تمامی مرگهای کشور توسط یک نهاد مورد تائید قرار گیرد. در این خصوص سازمان پزشکی قانونی کشور طرحی را با عنوان "دادپزشک" نوشته است تا به این بی سروسامانی اموات سامان دهد. ولی انگار خود طرح هنوز سروسامان نگرفته و در دستگاه قضایی همچنان سرگردان است.
دکتر احمد شجاعی رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور در مورد طرح دادپزشک می گوید: دادپزشک به پزشکی اطلاق می شود که آموزش دیده و می داند که در چه مواردی گواهی فوت را صادر کند و در چه مواردی نیاز است که برای بررسی بیشتر و کالبد گشایی شود و این پزشک مورد تائید سازمان پزشکی قانونی بوده و با حکم سازمان فعالیت می کند.
وی افزود: یکی از مباحث مورد بررسی در پزشکی قانونی، موضوع گواهی فوت است که پزشک معالج می تواند در زمینه تعدادی از فوتیها اظهارنظر کند اما در اکثر موارد علت فوت را نمی توان با یک معاینه سطحی انجام داد و پزشکی قانونی باید وارد شود. در اینگونه موارد هم یک هزینه به پزشکی قانونی تحمیل می شود و هم زمان طولانی طی می شود و اجساد معطل باقی می مانند. که برای رفع این مشکل پیشنهاد طرح «دادپزشک» مطرح شده است.
شجاعی تاکید کرد: در صورت نهایی شدن و ابلاغ این آیین نامه، بیمارستانها و شهروندان با دادپزشک تماس می گیرند و بلافاصله دادپزشک در محل حضور می یابد و اسناد و مدارک و معاینات سطحی را انجام می دهد و اگر به جمع بندی رسید و توانست علت فوت را تشخیص بدهد، در همان جا علت فوت را مشخص و گواهی را که مورد قبول سازمان پزشکی قانونی است را صادر می کند.
رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور گفت: طرح دادپزشک توسط سازمان پزشکی قانونی تهیه شده و به رئیس قوه قضائیه ارجاع داده شده و هم اکنون در کارگروه تخصصی در قوه در حال بررسی است.

۳ ماه دیگر طرح ارجاع می شود/ شماره تلفنی برای حضور دادپزشک
شجاعی گفت: قطعا این طرح در سال ۹۱ اجرایی خواهد شد و من قول سه ماه آینده را می دهم. در این طرح حتی دیده شده است تا شماره تلفنی در سراسر کشور اعلام و تمامی شهروندان و بیمارستانها در صورت فوت شهروند یا بیمار و مصدوم شدن او سریعا با این شماره تماس بگیرند تا با سرعت دادپزشک در محل حضور یابد.
به گزارش مهر، به لحاظ حقوقی یک دادپزشک باید با کلیات پزشک و قانون، مرگ‌شناسی، تشخیص هویت، ترومالوژی، سم‌شناسی و داروهای مخدر و توهم‌زا به‌صورت تخصصی آشنا باشد و در صورتی می‌تواند گواهی فوت صادر کند که متوفی بیمار وی باشد، علت مرگ مشخص و عامل آن طبیعی باشد، آثار تروما و جنایت مشاهده نشود و ضمن احراز هویت، خانواده متوفی نیز شکایتی نداشته باشند.
از آنجا که پرداخت بیمه عمر مشروط به صدور گواهی فوت مستند است و در مواردی چون فوت بیمه‌شده در اثر خودکشی یا ناشی از مصرف هر یک از انواع مواد‌مخدر، مشروبات الکلی و مواد انرژی‌زا، شرکت در مسابقه سرعت و پروازهای اکتشافی و آکروباتیک و هر نوع تمرین پرواز هوایی، بیمه عمر پرداخت نخواهد شد وقتی صحبت از عدم‌پرداخت و شرط و شروط می‌شود بیمه‌شونده برای فرار از چارچوب قانون به راه‌های دیگری متوسل می‌شود که در این بین پرداخت رشوه برای صدور گواهی فوت به‌رغم واقعیات موجود نیز مطرح می‌شود. در طرح ارائه شده، چند نکته مهم و اساسی وجود دارد که اگر از هریک از آنها غافل بمانیم روند اجرایی‌شدن درست طرح را مختل می‌کند:
دادپزشک بدون وابستگی و انگیزه‌های مالی گواهی فوت صادر کند
دادپزشک در چارچوب ضوابط و تعرفه‌های سازمان عمل کند
دادپزشک آموزش و تخصص لازم را جهت تشخیص و بررسی داشته باشد
دادپزشک تحت نظارت مستمر پزشکی قانونی باشد و در هر جایی حضور داشته باشد
دادپزشک در قبال بیمه پاسخگو باشد
بر اساس این گزارش، هر چند که این طرح در ظاهر می تواند مشکلات موجود در امور اموات را برطرف کند ولی در این میان چند سوال مطرح می شود:
۱- آیا سازمانهای بیمه گر برای معلق نگه داشتن بیمه عمر باز هم متوسل به ترفندهای قانونی می شوند؟
۲- آیا می توان برای هر دادپزشک یک بازرس گذاشت و نحوه نظارت بر عملکرد آنها چگونه است؟
۳- آیا با وجود دستمزدهای اندک پزشکی قانونی دادپزشکان می توانند دوام بیاورند؟
دکتر جابر قره داغی مدیرکل تشریح و صحنه جرم سازمان پزشکی قانونی می گوید: با اجرای طرح دادپزشک تمام فوتی ها با پزشکی قانونی ارجاع می شود و تسریع در صدور مجوز دفت افزایش یافته و خانواده متوفی با خیالی آسوده می توانند فوت عزیزشان را قبول کنند.
وی افزود: متاسفانه در برخی از مناطق کشور افراد فوت شده بدون مجوز دفن می شوند و این هم از لحاظ بهداشتی و هم از لحاظ قانونی صحیح نیست. ولی با اجرای این طرح این بی سامانیها سامان داده می شود.

 

 

جـــرس:
حمیدرضا (ماهان) محمدی قدیمی ترین زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین که به مرخصی آمده بود امروز به زندان بازگردانده شد.
به گزارش ندای سبز آزادی، محمدی با گذشت نزدیک به هفت سال از دوران حبس تا خرداد سال ۹۰ از حق استفاده مرخصی محروم بوده و پس از هفت سال حبس در ۲۳ خردادماه سال گذشته برای اولین بار به مرخصی آمد.
ماهان محمدی که بیش از ۷ سال را در زندان سپری کرده برای تعطیلات نوروزی نیز به مرخصی آمده بود و با توجه به سپری شدن بخش عمده ای از محکومیتش خانواده وی تقاضا کرده بودند که او به زندان باز نگردد اما مسئولین با این تقاضای خانواده وی مخالفت کردند.
حمیدرضا (ماهان) محمدی برادر غلامرضا محمدی سرمربی سابق تیم ملی کشتی است که در ماه های گذشته از سمت خود استعفا کرد.
حمیدرضا (ماهان) محمدی بر اساس دو پرونده خود حکم یازده سال و نیم حبس دریافت کرده بود و در حال حاضر در این پرونده ها پنج سال از محکومیت او، باقی مانده است و گویا در پرونده دیگری نیز برای او حکم زندان صادر شده است. او قدیمی ترین فرد در بند ۳۵۰ اوین است.
محمدی، در تاریخ ۱۷ اسفندماه سال ۱۳۸۳، به همراه دو برادر، یک خواهر و خواهر زاده‌اش توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. همزمان با او دو برادر و یک خواهر، خواهرزاده‌اش و هم دانشگاهی‌اش از اراک و همچنین چند نفر دیگر در کرمانشاه دستگیر شدند و همگی به بازداشتگاه ٢٠٩ منتقل شدند که پس از گذشت حدوداً دو هفته تمامی کسانی همراه او دستگیر شده بودند آزاد شدند.
وی سپس در دادگاهی که در شعبه چهاردهم بازپرسی امنیت و بدون دسترسی به وکیل تعیینی و یا تسخیری برگزار شد، به استناد مواد ۴٩٩ و ۵٠٠ به شش سال حبس تعزیری محکوم شد و برای بار دوم در تاریخ ٢٨ فروردین ماه سال ١٣٨٧ مجدداً در شعبه ١٠۵٩ جزایی ویژه به استناد ماده ۵١٣، به پنج سال و شش ماه حبس تعزیری و پرداخت یک میلیون ریال جریمه محکوم شد که حکم صادره در تاریخ ٢٩ اردیبهشت ماه ١٣٨٧ در زندان اوین به وی ابلاغ شد.
به علت تهدیدات وزارت اطلاعات خانوادهٔ این زندانی سیاسی در طی این مدت مجبور به سکوت رسانه‌ای شدند و در سالیان گذشته اخبار معدودی از او منتشر شده است.
حمیدرضا محمدی در طی دوران حبس خود چندین بار دست به اعصاب غذا زده و در پی آن بارها به سلول های انفرادی زندان اوین منتقل شده است

 

جـــرس: 
همسر یکی از زندانیان سیاسی با اشاره به شرکت محمد خاتمی در انتخابات مجلس نهم – با وجود تاکید وی بر عدم حضور- خطاب به رئیس جمهور سابق گفت: "ما همچنان بر سر رأی دادن شما با شما اختلاف نظر داریم... راهی که ما رفته ایم به انتخاب خودمان بوده و بابت آن منّتی بر سر هیچ کس نداریم. زندانیان سیاسی و خانواده های آنان همانند بقیه افراد جامعه نظراتی دارند که آنرا بیان می کنند، ولی هیچ تعیین تکلیفی برای کسی نداشته و ندارند."
برنامه گرامی داشت دوم خرداد که هفته گذشته با حضور جمعی از جوانان، فعالان سیاسی، هنرمندان و روزنامه نگاران، در دفتر رئیس جمهوری سابق ایران برگزار شد، علاوه بر سخنان سید محمد خاتمی که پیش تر منتشر شد، با ارائه دیدگاه ها، پیشنهادها و انتقادهای حضار همراه بود.
به گزارش تارنمای محمد خاتمی، موافقت، مخالفت و توصیه های تکمیلی درباره شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی، چگونگی امکان تداوم اصلاح طلبی در شرایط موجود، شرایط فرهنگی کشور، ضرورت انسجام نیروهای اصلاح طلب و نگرانی از تداوم شرایط سخت حصر و حبس و صدور و اجرای احکام زندانیان سیاسی از مهم ترین مطالبی بود که در این جلسه مورد بحث و گفت و گو قرار گرفت.
محور مباحث اولین جوانی که در این دیدار سخن گفت "استفاده از خرد جمعی اصلاح طلبان در همه کنشهای سیاسی و اجماع حداکثری اصلاح طلبان بخصوص در مقاطع سیاسی مهمی مانند انتخابات" بود. وی شرایط پیش از انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی و همراهی قاطبه نیروهای اصلاح طلب با موضع عدم شرکت در انتخابات را به عنوان نمونه ای از این رویکرد ذکر کرد.
وی با بیان اینکه شوک ایجاد شده بعد از رأی سید محمد خاتمی به آن هماهنگی لطماتی وارد کرده، پیشنهاد داد تا با آکسیونهای سیاسی مناسب و ظرفیت آفرین، بار دیگر فضای تعامل و همراهی بین نیروهای دموکراسی خواه اصلاح طلب ایجاد شود.
جوان دیگری که از استان خوزستان در این جمع حضور یافته بود با اشاره به سختی های پیش روی راه و رسم اصلاح طلبی در جامعه و فضای سیاسی گفت: ”در چنین شرایطی باید مراقب بود تا مخالفان اصلاحات نتوانند نیروهای نزدیک به خود را به نام اصلاح طلب معرفی و تحت حمایت ما در آورند“.
توصیه این جوان ضرورت استفاده از همه ظرفیت های گفت و گو با حاکمیت و گروه های مختلف سیاسی و نیز مراقبت از ایجاد انشقاق تحت عنوان دوگانه جنبش سبز - اصلاحات بود. این دختر جوان خوزستانی با اشاره به پرهیز از طرح شعارهای بلندپروازانه، خواستار نامزدی فردی شاخص از میان اصلاح طلبان در انتخابات آینده ریاست جمهوری (با استفاده از ظرفیت های اجتماعی موجود) شد.
در ادامه یکی از زندانیان سیاسی آزاد شده که در تجمعات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت شده بود، به گلایه از سید محمد خاتمی درخصوص شرکت در انتخابات اخیر مجلس پرداخت و پرسش هایی را در باب چگونگی تداوم اصلاح طلبی مطرح نمود.
وی با بیان اینکه ”ما همان نسلی هستیم که در سال ۷۶ حماسه دوّم خرداد را آفریدیم“ به گلایه از رأی دادن رئیس دولت اصلاحات پرداخت و گفت: ”عدم مشارکت در انتخابات وسیله ای است برای بیان اعتراض و رسیدن به هدفی مشخّص. ایده تحریم انتخابات در مورد انتخابات مجلس ، ایده چندان موفقی نیست و به خاطر مسائل قومی و منطقه ای، همواره درصد کم و بیش مشخّصی از حضور مردم در انتخابات مجلس پیش بینی می شود که همین موجب می شود ایده ی تحریم به عنوان یک اعتراض سیاسی، نمود چندانی نداشته باشد. اما بار دیگر مردم کاری غیر قابل پیش بینی انجام دادند و با وجود تمامی مسائلی که پیشتر اشاره کردم، عدم مشارکت بخش قابل توجهی از مردم در انتخابات مجلس نهم، خود را نشان داد؛ به ویژه در شهرهای بزرگ. امّا متأسّفانه ناگهان خبری مبنی بر حضور جناب عالی در پای صندوق رأی ، آن هم در روستایی خارج از تهران منتشر شد و غیر از این که این عمل شما، نشان از عدم همراهیتان با خواسته اکثریت مردم و نادیده گرفتن شروطی بود که خود مطرح کرده بودید، این رأی شما، موج خبری بزرگی ایجاد کرد که اثر و خبر عدم شرکت بخش بزرگی از مردم در پای صندوق های رأی را به محاق برد و ناخودآگاه همه چشم ها و گوش ها را به رأی شما معطوف کرد و به نوعی این همبستگی و اعتراض مردم، بی اثر و خنثی شد.“
این جوان تبعات ناشی از رأی سید محمد خاتمی را نیز مورد توجه قرار داد و افزود: ”خواسته یا ناخواسته، انشقاقی غیر قابل تصوّر در میان دوستان و اصلاح طلبان و فعّالین جنبش سبز به وجود آمده که توضیحات شما هم اکثر دوستان را قانع نکرده است.“
این زندانی سیاسی آزاد شده نظرات سید محمد خاتمی درباره بازگشت به آرمان های اصیل انقلاب را همواره مبهم و قابل تفسیر به شکل های گوناگون خوانده و پرسید: ”با مشی فعلی شما و قدرت نمایی های جناح حاکم، آیا همچنان می توان به رسیدن به این آرمان ها امیدوار بود؟ و به فرض موفقیت، آیا این آرمان ها، پس از 33 سال، نیاز به بازبینی و تجدید نظر ندارند؟“
وی با رد امکان ایجاد روزنه ای از طریق مشی سیاسی توأم با مدارای سید محمد خاتمی پرسید: ”با چه روشی و استراتژی مشخّصی می توان اصلاحات را پیش برد؟ آیا راه دیگری به جز اصلاح طلبی و انقلابی گری وجود ندارد؟“
وی سخنان خود را با این جملات به پایان برد که ”ما هم دلسوزان این سرزمینیم؛ نه می خواهیم سرانجامی چون سوریه و عراق داشته باشیم که شاهد جنگ داخلی یا دخالت خارجی باشیم و نه دوست داریم به عاقبت مردم کره ی شمالی دچار شویم“.
رئیس شاخه جوانان حزب اعتماد ملی نیز، در ادامه به گلایه هایی اشاره کرد که پس از شنیدن بیان صریح انتقادها از سوی دیگر دوستان حاضر در جلسه از یک سو و کیک و لبخندهای سید محمد خاتمی از سوی دیگر از بیان آن منصرف شده است.
نویسنده جوانی هم به جنبه فرهنگی شخصیت سید محمد خاتمی اشاره کرد و خواستار استفاده از این ظرفیت گران بها برای ایجاد تحول و پیشرفت در حوزه نشر کشور شد.
سپس یکی از هموطنان خراسانی به بررسی تبعات عدم حضور نمایندگان اصلاح طلبان در میان رسانه های عمومی کشور پرداخت و آن را موجب یکه تازی افرادی که کمتر قرابتی با آرمان های انقلاب دارند دانسته، محرومیت جامعه از توان نظری و کارشناسی اصلاح طلبانی که می توانند برای درمان مشکلات فراوان مردم چاره اندیشی کنند را از دیگر تبعات این موضوع دانست.

این جوان خراسانی از راهکارهای کاهش این صدمه را فعال تر کردن نهادهایی مانند بنیاد باران خوانده، خواستار فعالیت بیشتر این بنیاد شد.
دو جوان اصفهانی که یکی از فعالان سیاسی و دیگری روزنامه نگار بود، در ادامه نوبت سخن را در دست گرفتند و به دفاع از رأی سید محمد خاتمی در انتخابات اخیر مجلس پرداختند.
یکی از آنها با انتقاد از روش رأی دادن سید محمد خاتمی اصل این اقدام را ستود و آن را یکی دیگر از اقدامات خاتمی برای نگه داشتن روزنه های اصلاح طلبی با هزینه کردن از آبروی خود دانست.
دیگر جوان اصفهانی نیز ضمن دفاع از رأی دادن آقای خاتمی، به هزینه های فراوان ایجاد شده برای چهره های شاخص اصلاحات و زندانیان سیاسی و خانواده آنها پرداخته و در عین حال تاکید کرد ”این جمع نشان می دهد با همه این مشکلات اصلاحات همچنان زنده است و ما تا آخر از آن دفاع می کنیم“.
وی با اشاره به اینکه اصلاح طلبان با مقاومت خودشان در برابر فشارها نشان دادند که اصولگرا تر از بسیاری از داعیه داران اصولگرایی هستند، افزود: ”بسیاری از زندانیان سیاسی ما هنوز پایبند به آرمان های نظام و انقلاب هستند و فشارهای متعدد باعث نشده از آرمان خود دست بکشند“.
این روزنامه نگار افزود: ”ما گرچه خواستار اصلاح روش ها و سیاست ها هستیم، اما همچنان به انقلاب، آرمان های امام و جمهوری اسلامی وفاداریم و در عین حال نقد اوضاع جاری را حق مسلم خود می دانیم“.
وی خطاب به سید محمد خاتمی گفت: ”بعد از هزینه ای که در پی رأی شجاعانه تان پرداختید، انتظار می رفت فعال تر در صحنه سیاست نقش آفرینی کنید و گشایش هایی برای جریان اصلاحات فراهم کنید. البته مسؤولان هم باید لطف شما را قدر می دانستند و حداقل شاهد آزادی زندانیان سیاسی می بودیم“.
آخرین فردی که پیش از سخنان سید محمد خاتمی صحبت کرد، یکی دیگر از روزنامه نگاران بود که در ابتدا از شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات اخیر مجلس تشکر کرد و با عاقلانه و مدبرانه دانستن آن افزود: ”از شما یاد گرفتیم که نمی شود با شیوه های تند و رادیکال به هدف رسید. راهی که می روید اگرچه آهسته، اما پیوسته است و می تواند جمع وسیع تری را با شما همراه کند“.
سید محمد خاتمی پیش از شروع سخنان خود که متن آن پیش تر انتشار یافته، به انتقادها و مسائل مطرح شده از سوی حاضران پاسخ گفت.
رئیس جمهوری سابق ایران با تأکید بر اینکه مسأله ما بازگشت به قدرت نیست، گفت: ”بروز و ظهور قدرت ظاهری، پیروزی نیست. پیروزی حقیقی تحقق اراده مردم است. ما با کسی دعوا نداریم، تنها خواستار بازتر شدن فضا هستیم. برای این که راه و رسم موجود، مبتنی بر اراده مردم جریان یابد یا باید به راهی که مردم می خواهند بازگشت و یا شاهد تلاطم هایی در عرصه جامعه و سیاست بود“.
رئیس بنیاد باران با اشاره به حضور بسیاری از دوستان و همراهان اصلاح طلبش در زندان و در پاسخ به نقد یکی از حاضران که رأی سید محمد خاتمی را محافظه کارانه خوانده بود، تأکید کرد: ”والله اگر میان دوستانم در زندان بودم برایم گواراتر بود“.
وی درباره رأی خود تصریح کرد: ”بارها گفته ام که ما خود را داخل نظام می دانیم و اگر نقدی هم داریم، نقد سیاست ها و روش هایی است که معتقدیم باید اصلاح شود. درباره آرمان های انقلاب هم بارها صحبت کرده ایم و نیازی نمی بینیم که دوباره در اینجا به آن بپردازم. به هر حال ما راهمان با کسانی که خواستار براندازی اند جدا است و معتقدیم بسیاری از مردم شهید داده اند و بخش های گوناگون جامعه همچنان به اصل نظام و آرمان های آن پای بندند. لذا خوب است وقتی از افکار عمومی و نظر اکثریت بحث می شود دقت بیشتری به کار برده شود. من از اصل رأیی که دادم دفاع می کنم. در عین حال بسیار متأسفم که بعد از انتخابات حتی از تنگناها نسبت به زندانیان سیاسی و جناب آقای مهندس موسوی و جناب آقای کروبی کاسته نشده و بلکه بالعکس نسبت به زندانیان سیاسی سخت گیری بیشتری شده و بسیاری را برای اجرای حکم فراخوانده اند؛ بخصوص در این مورد نسبت به خانم ها نگرانی بیشتری وجود دارد.“
وی با بیان اینکه نباید ناامید شد و نباید انتظار داشت همه چیز یک شبه درست شود، افزود: ”صبوری، توکل و امید به لطف خدا در کنار به روز کردن تقاضاهایمان با توجه به اصول و چارچوب های اعتقادی و نیز پرهیز از انشعاب و تفرقه تحت عناوینی چون سبز و اصلاح طلب از ضروریات امروز ماست. ما باید روی اصولی که به آنها پای بندیم و معتقدیم عملی است، توافق کنیم. باید دلهایمان را به هم نزدیک تر کنیم و تمام تلاش هایمان برای گذر از این فضای امنیتی به شرایط سالم سیاسی و غیرامنیتی باشد، نه برای بازگشت به قدرت. بلکه ایجاد فضای سالمی که در شأن این مردم باشد باید هدف ما باشد و این که بتوانیم حداقل فضای گفت و گو و تبادل نظر را دوباره احیا کنیم“.
در خاتمه این جلسه نیزهمسر جوان یکی از زندانیان سیاسی ضمن اشاره به این نکته که ما همچنان بر سر رأی دادن شما با شما اختلاف نظر داریم، ولی آن را یک اختلاف روشی دانسته و خود را کماکان اصلاح طلب می دانیم، گفت: ” راهی که ما رفته ایم به انتخاب خودمان بوده و بابت آن منّتی بر سر هیچ کس نداریم. زندانیان سیاسی و خانواده های آنان همانند بقیه افراد جامعه نظراتی دارند که آنرا بیان می کنند، ولی هیچ تعیین تکلیفی برای کسی نداشته و ندارند“.
سید محمد خاتمی نیز در پاسخ به این بانوی جوان تصریح کرد: ”ما حتماً باید حرف زندانیانمان را بشنویم و نظر آنها را بدانیم“.
وی با دفاع مجدد از رأیی که داده، افزود: ”رأی دادن من گرچه موجب دلخوری و جریحه دار شدن احساسات بسیاری از دوستان شد، اما در این مورد همچنان از اصل کاری که انجام داده ام دفاع می کنم، گرچه نقدهای دوستان به شیوه آن را وارد دانسته و می پذیرم. آنچه در ۴۸ ساعت آخر به آن رسیدم را می شد زودتر هم با تحلیل دریافت. ما میدان را به دو دسته تحریمی داده بودیم، یک تحریمی های خارج از کشور که می گفتند انتخابات باید تحریم شود و اصرار داشتند که تحریم را به اصلاح طلبان هم نسبت دهند و دیگری جریانی در داخل که با نسبت دادن تحریم به ما در صدد ضربه زدن به بخش های باقی مانده از اصلاحات بودند. ما می بایست توضیح بیشتری می دادیم که اولاً ما تحریمی نبودیم، دوم اینکه تحریم همیشه به معنای براندازی نیست و سوم این که اگر کسی خواست رأی بدهد اشکالی ندارد و باید ذهن جامعه را درباره این سه نکته آماده می کردیم که نکردیم“.
وی با اشاره به نقد یکی از افراد که رأی خاتمی سایر مسائل مربوط به انتخابات را تحت تأثیر قرار داد، اظهار کرد: ”اگر ظرفیتی در من هست که یک رأی من هم برای کسانی که در حکومت اند و هم برای مخالفان از کل انتخابات مهم تر تلقی می شود، آن را از همین مردم و جامعه گرفته ام، ولی این مسؤولیت مرا هم بیشتر می کند. آنچه شد بر اساس تشخیصی در چارچوب همین مسؤولیت بود، ولی این نباید باعث تفرقه نیروها شود. هم ما و هم این مفاهیم چارچوب هایی دارد که باید مراقب بود در داخل این چارچوب ها حرکت کنیم و دچار تفرقه نشویم“.

 

 

برادری و آزادگی‌ات بر من عیان شده است؛ به اعتصاب غذایت پایان بده
جـــرس: سید حسین رونقی، زندانی سیاسی اعتصابی، از آرش صادقی، فعال دانشجویی زندانی که در حمایت از او اعتصاب غذا کرده، خواست تا به اعتصابش پایان دهد.
به گزارش کلمه، سیدحسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی که از روز شنبه ۶ خرداد در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان … دست به اعتصاب غذا زده؛ در نامه ای خطاب به آرش صادقی فعال دانشجویی محبوس دربند ۲۰۹ زندان اوین نوشته است: ما در دورانی واقع شده ایم که ارزش های انسانی به کلی از بین رفته و به جای آن ارزش های غیر انسانی نشسته است. دورانی که ستمگران به آزادگان و ارزش هایشان هجوم آورده اند. ما باید با صبوری، استواری و ایستادگی ظلمات و سیاهی ها را کنار بزنیم و به جای آن نور بنشانیم، ظلم را بر چینیم و جایش عدالت بر پا کنیم. هر دو می دانیم بیش از این برادری، استواری و آزاده بودنت بر من عیان شده است.
صادقی، فعال دانشجویی دربند، چند روز پیش در حمایت از حسین رونقی، زندانی سیاسی اعتصابی، دست به اعتصاب غذا زده است. این زندانی سیاسی که پس از نزدیک به چهارماه اجازه یافته بود در حضور ماموران با پدربزرگ خود ملاقات داشته باشد، گفته بود در طی این مدت در انفرادی بوده است و هر سه هفته یک بار او را برای بازجویی می برند.
آرش صادقی، از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی در جریان سرکوب های پس ازانتخابات ۸۸ اولین بار در تاریخ ١٨ تیر ٨٨ بازداشت و بعد از ۵٠ روز انفرادی، آزاد شد. او مجددا در پی حوادث عاشورای ٨٨ بازداشت و در ١۵ اسفند همان سال آزاد شد.
بر اساس این گزارش، آرش صادقی در شعبه های ٢٨ و ٢۶ دادگاه انقلاب تهران به ترتیب به ٣ و ۶ سال محکوم و در دادگاه تجدید نظر حکم ٣ سال به برائت و ۶ سال حبس تعزیری اش به ۴ سال تعلیقی و ١سال تعزیری کاهش یافت. این فعال دانشجویی در حالی بعد از تحمل ١٨ماه حبس از زندان آزاد شد که بر اساس حکم دادگاه تنها به یکسال حبس تعزیزی محکوم شده بود.
زمستان سال گذشته نیز وی در حالی که به همراه پدر بزرگ و مادر بزرگش بر مزار مادرش رفته بود، توسط ماموران بازداشت شد. مادر این فعال دانشجویی در اثر شوک ناشی از هجوم نیروهای امنیتی به منزلشان فوت کرد.

متن نامه حسین رونقی به شرح زیر است:
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندارم
تو می روی به سلامت سلام ما برسان

آرش عزیز!
لحظه ای که پدر و مادرم گفتند که در حمایت از دوست و همراهت اعتصاب غذا کرده ای هم احساس شادمانی کردم، هم احساس ناراحتی! شاد بودم از اینکه همچنان محکم و استوار تو را در کنار خود می بینم و ناراحت از اینکه با وضعیت بد جسمی خود دست به اعتصاب غذا زده ای. خوب می دانی استواری، صبوری، استعداد، صداقت و لطافت روحت چیزی نیست که من فراموش کنم.

برادر عزیزم
می دانم بعد از آنکه ۱۸ تیر ۸۸ توسط اطلاعات سپاه بازداشت و روانه عشرت آباد شدی، چه بر سرت آوردند و چه شکنجه هایی را تحمل کردی؛ می دانم بعد از عاشورای ۸۸ بازداشت شدی، چه یزیدانی تو را زجر دادند که تن رنجور و آسیب دیده ات و چشمان کبود تو گواه این واقعه کربلایی بوده است و می دانم امروز در سلول های انفرادی ظالمان با سربلندی ایستاده ای و همه شکنجه ها و سختی ها را تحمل می کنی اما تن به ذلت نمی دهی و در برابر استبداد سر خم نمی کنی تا همگان آزادگی و ایستادگی را از تو بیاموزند. نمی دانم رنج از دست دادن مادر به خاطر یورش دست نشانده های استبداد چیست، اما تو خوب می دانی و رنجش را می فهمی.

همرزم استوارم!
ما در دورانی واقع شده ایم که ارزش های انسانی به کلی از بین رفته و به جای آن ارزش های غیر انسانی نشسته است. دورانی که ستمگران به آزادگان و ارزش هایشان هجوم آورده اند. ما باید با صبوری، استواری و ایستادگی ظلمات و سیاهی ها را کنار بزنیم و به جای آن نور بنشانیم، ظلم را بر چینیم و جایش عدالت بر پا کنیم. هر دو می دانیم بیش از این برادری، استواری و آزاده بودنت بر من عیان شده است.
به همین دلیل از تو می خواهم که به اعتصاب غذایت پایان دهی. این خواسته همراه و همرزم توست. نهایتا امیدوارم به چنین نتیجه ای برسی برادر من. دعا می کنم این روشنی ستیزان بدانند که: "خانمان سوز بوده آتش آهی گاهی ناله ای می شکند پشت سپاهی گاهی"

 

 

اعلام همبستگی و همدردی با مردم رنجدیده سوریه+ متن انگلیسی

محکومیت کشتار زنان و کودکان در سوریه از سوی شورای هماهنگی راه سبز امید

بدنبال کشتار فجیع زنان و کودکان در سوریه سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید با صدور بیانیه ای این کشتار را محکوم کرد.
در این بیانیه آمده است: شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن محکوم کردن هر گونه کمک یا حمایت از این اعمال غیر انسانی, یک بار دیگر مراتب همدردی و همبستگی خویش و فعالان جنبش سبز مردم ایران را به یکایک مردم رنجندیده در سوریه تقدیم کرده و بر حمایت از مبارزات مجدانه انها برای کسب ازادی و بر قراری نظامی ملی, مستقل و دموکراتیک مبتنی بر عدالت و حقوق بشر تایید می کند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
کشتار مردم بی گناه بویژه زنان و کودکان در سوریه موجب تاسف عمیق و نگرانی و انزجار مردم ازادیخواه و همراهان جنبش سبز ایران از خودکامگان دمشق شده است. اصرار بر سرکوب و عدم تمکین به نظر و رای مردم و فرایند های دموکراتیک , ثمری جز تعمیق بحران موجود, نقض بیشتر و گسترده تر حقوق بشر و فراهم اوردن زمینه مداخله قدرتهای خارجی در منطقه را بدنبال نخواهد داشت.
شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن محکوم کردن هر گونه کمک یا حمایت از این اعمال غیر انسانی, یک بار دیگر مراتب همدردی و همبستگی خویش و فعالان جنبش سبز مردم ایران را به یکایک مردم رنجدیده در سوریه تقدیم کرده و بر حمایت از مبارزات مجدانه انها برای کسب ازادی و بر قراری نظامی ملی, مستقل و دموکراتیک مبتنی بر عدالت و حقوق بشر تایید می کند.
اردشیر امیرارجمند
سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید
نه خرداد ۱۳۹۱
In the name of God the Merciful,
The freedom seeking Iranians and companions of Iran’s Green Movement are truly concerned and deeply regretful regarding the killing of innocent Syrian citizens and in particular women and children at the hands of the dictators in Damascus. The persistent repression of Syrian citizens and the utter disregard for their opinions, votes and a democratic process will only deepen the existing crisis, lead to further human rights violations and ripen the conditions for foreign intervention in the region.
While condemning any and all support of such inhumane acts, The Coordination Council for the Green Path of Hope once again extends its deepest condolences and the solidarity of the Iranian people and the activists of the Green People’s Movement of Iran to each and every Syrian citizen. Furthermore, we reiterate our support for the renewed efforts by the freedom seeking Syrian citizens to achieve freedom and establish an independent and democratic government based on justice and human rights.
Ardeshir Amir Arjomand
Spokesperson for The Coordination Council for the Green Path of Hope
May 29th, 2012

 

 

دروغ ممنوع/ عبدالله مومنی؛ زندانی به جرم حق گویی و نامه به رهبری

Kaleme Newsکلمه: در سومین سالگرد ۱۳ خرداد ۸۸،  روز دروغ ممنوع، روزی که میرحسین موسوی همه ی دروغگویان حاکمیت را به سکوت فراخواند، محمدحسن رحیمیان از نمایندگان ولی فقیه ادعا کرده که رهبری در سال ۸۸ دستور آزادی کسانی را که اتهامشان توهین به رهبری بوده، صادر کرده است. این دروغ بزرگ در حالی مطرح شده که بسیاری از زندانیان سیاسی پس از انتخابات به اتهام توهین به رهبری محاکمه و زندانی شده اند و هنوز تعدادی از آنها در زندان اند.
عبدالله مومنی یکی دیگر از نمونه هایی است که شرح وضعیت او،  دروغ نماینده‌ی رهبری را برملا می کند. این معلم درد آشنا، از خانواده شهیدان است. تاکنون ۵ شهید به این انقلاب و نظام هدیه داده اند. جرمش مثل همه همرزمانش است، او که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در حبس و شکنجه است و محکومیتش ۴ سال و یازده ماه حبس. صد روز هم در انفرادی بوده و تحت فشار و شکنجه و توهین و فحاشی.
در همین باره:
به استقبال «روز دروغ ممنوع» در سیزدهم خردادماه
دروغ ممنوع/ هنوز بسیاری به جرم انتقاد از رهبری زندانی‌اند
دروغ ممنوع/ ابوالفضل قدیانی، یکی از ده ها زندانی که جرمشان انتقاد از رهبری است
دروغ ممنوع/ قاسم شعله سعدی، یکی دیگر از ده ها زندانی که جرمشان انتقاد از رهبری است
دروغ ممنوع/ احمد زیدآبادی؛ محبوس برای پرسشگری از رهبری
عبدالله مومنی شرح شکنجه های اوین را هم داده است و نوشته “تحمل انفرادی و بازجویی های طولانی امری بود که باید به آن عادت می کردم. اما درکنار انفرادی، بی خوابی های مکرر در نتیجه جلسات بازجویی چند ساعته و ایستادن بر روی یک پا و ضرب و شتم و سیلی های پیاپی نیز ترجیع بند این روزها بود. فشارها و آزار ناشی از عدم اطاعت از خواست بازجویان آنقدر بود که گاهی باعث می شد در حین بازجویی از هوش بروم. گاهی نیز که گویی باید مشت آهنین از آستین بازجو بیرون می آمد، چنین می شد و چندین بار آنچنان بازجوی پرونده، گلویم را تا حد خفگی می فشرد که بی هوش برزمین می افتادم و تا روزها از شدت درد در ناحیه گلو، خوردن آب و غذا برای ام زجرآور می شد.”
در خصوص اعترافات اجباری هم گفته است“ از همان ابتدای بازجویی من را وادار به تک نویسی علیه دوستان و نزدیکان کرده و وقتی مقاومت کردم علاوه بر ضرب و شتم و سیلی های پیاپی با این پاسخ بازجو مواجه شدم که “باید تک نویسی کنی تا شخصیت کذایی ات خورد شود”. شاید از همین رو و برای خورد شدن و تحقیر شخصیتی من بود که مرتبا می خواستند به روابط و مسائل اخلاقی ناکرده خود نیز اعتراف کنم و وقتی می گفتم این سخنان درست نیست و من نمی توانم علیه خود به دروغ اعتراف کنم با فحش های رکیک و ضرب و شتم و این پاسخ آنها روبرو می شدم که ” فاحشه ای را در دادگاه می آوریم تا علیه تو اعتراف کند و بگوید که رابطه نامشروع با تو داشته است”.
او حتی پاسخی هم برای این همه ظلم نخواسته است چرا که می داند “صلاح مملکت خویش خسروان دانند”. اما فقط یادآوری کرده است که چنین رفتارهایی نه با عدالت و انصاف سازگار و نه با هیچ قانون وشرعی قابل توجیه است.
و عبدالله نامه اش را اینگونه به پایان برده است با کلامی از پروردگارش ” وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ.
و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب مى‏شود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولى و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت؛ و یارى نمى‏ی شوید!”
خدا با عبدالله است و همه آنان که به جرم حق گویی در حبسی ناعادلانه به سر می برند.

 

 

وعده دستگاه قضایی برای صدور کیفرخواست مرتضوی در پرونده کهریزک تا پایان خرداد

پدر یکی از قربانیان جنایت های بازداشتگاه کهریزک از وعده دستگاه قضایی برای صدور کیفرخواست برای سعید مرتضوی تا اوایل ماه آینده خبر داد.
علی کامرانی پدر محمد کامرانی از کشته شدگان کهریزک، در گفت و گو با مهر با اشاره به بازداشت حیدری فرد معاون مرتضوی و یکی از متهمان پرونده کهریزک، خبر داد: دادسرا قول داده است که تا پایان این ماه و یا اوایل ماه آینده کیفرخواست سعید مرتضوی صادر می شود.
وی افزود: این پرونده ابتدا در دادسرای قضات تشکیل و برای تکمیل به دادسرای کارمندان ارجاع داده شد و نهایتا در دادگاه عمومی نیز رسیدگی شد. به زودی نیز با صدور کیفرخواست، پرونده به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده خواهد شد.
سعید مرتضوی دادستان سابق تهران که در پرونده حادثه کهریزک متهم است، بیش از این در زمینه‌های “معاونت در قتل”، “نقض حقوق شهروندی” و “هتک حیثیت ناجا” تفهیم اتهام شده و پرونده جنایات کهریزک هنوز مفتوح است.
با این حال احمدی نژاد مسئولیت سازمان تامین اجتماعی را به او سپرده و برای این منظور به زمینه چینی برای فریب نمایندگان مجلس نیز پرداخته است.
برادر امیر جوادی فر، قربانی دیگر جنایت کهریزک، نیز چندی پیش به انتصاب مرتضوی به ریاست سازمان تامین اجتماعی واکنش نشان داد و گفت: متاسفم برای مسوولین اجرایی که چرا شخصی که اتهاماتی متوجه اش است و هنوز پرونده جرمش در دادگاه رسمی کشور در حال بررسی است پست جدید دولتی می دهد. حداقل دولت تا اعلام نتیجه دادگاه صبر می کرد و بعد به مرتضوی پست و مدال می داد.
پدر محسن روح الامینی، دیگر قربانی جنایات بازداشتگاه کهریزک که سعید مرتضوی دادستان سابق تهران متهم اصلی آن است نیز چنید پیش در گفت و گو با الف، در خصوص روند رسیدگی به پرونده کهریزک توضیح داده بود: سعید مرتضوی در چند شعبه پرونده دارد که یک مورد مربوط به شکایت آقای کامرانی است که قرار منع تعقیب از سوی بازپرس صادر شد و آقای کامرانی هم به آن اعتراض کرد اما پرونده دیگر مربوط به کهریزک است که در دادسرای انتظامی قضات مفتوح است و تاکنون در خصوص صدور لغو منع تعقیب هیچ خبری به اینجانب و آقای جوادی فر و یا وکلای ما اعلام نشده است.
روح الامینی افزود: دادستان سابق تهران با ادعای ابتلای فوت شدگان به مننژیت به پرونده سازی در خصوص سه جوان فوت شده در کهریزک نیزمتهم است و اما به دلیل اینکه آقای مرتضوی شغل نظامی ندارد این پرونده در داسرای نظامی رسیدگی نشد و به دادسرای ویژه قضات فرستاده شد که هم اکنون مفتوح است.

 

آزادی محمدمهدی فروزنده پور، رئیس دفتر سابق میرحسین موسوی، از زندان

محمدمهدی فروزنده پور، رییس دفتر میرحسین موسوی پس از یک سال حبس در زندان اوین، روز گذشته آزاد شد.
به گزارش کلمه، فروزنده پور که از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است در دادگاه بدوی به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده بود و این محکومیت در مرحله تجدیدنظر به یک سال کاهش یافته بود، اینک پس از گذراندن دوره کامل محکومیت خود آزاد شده است.
رییس دفتر میرحسین موسوی در فرهنگستان هنر، که دارای فوق لیسانس مدیریت است، از ۲۲ سال پیش کارمند نهاد ریاست جمهوری بوده است.
فروزنده پور در تاریخ هفتم دی ماه ۱۳۸۸ در منزل شخصی‌اش توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بود. وی بعد از گذشت بیش از دوماه بازداشت انفرادی و گذراندن بازجویی های فراوان در اسفند ۸۸ با تودیع وثیقه آزاد شد و سال گذشته بار دیگر به اوین بازگشت.
بهمن احمدی امویی در نامه ای به همسرش درباره مهدی فروزنده پور می نویسد: محمد مهدی فروزنده پور، رییس دفتر مهندس میرحسین موسوی در فرهنگستان هنر را که یادت هست. این روزها زیاد با هم حرف می زنیم، دیروز او از گذر زمان گلایه می کرد و می گفت: «در تمام این سال ها چیزهایی توی ذهن ما کرده بودند که شده بود دیوارهای بین ما و بقیه مردم. نمی گذاشتند مردم، جامعه و اطرافم را آن طور که هستند، ببینیم. آدم ها را با مسلک ها و مرام هایی که معلوم نبود چقدر درست است، انگ می زدند و این انگ ها توی ذهن ما تبدیل به تابوهایی شده بودند، تابوهایی که نباید به آنها نزدیک شد.” فروزنده پور با افسوس می گفت: «در چند ماهی که بین زندانیان هستم، تازه فهمیدم چقدر دور خودمان دیوار کشیده بودیم و خیلی ها را نمی دیدیم» و بعد به بچه های ملی-مذهبی توی اتاق هفت که با آنها هم اتاق است، اشاره کرد: «خیلی آدم های با صفا و پاکی هستند، یا آن دانشجوی جوان که گرایش چپ دارد. چرا نمی گذاشتند که این آدم ها را به صفت انسان بودن شان ببینیم و بشناسیم.” حرفهای فروزنده پور برایم جالب بود، او هم داشت به چیزهایی فکر می کرد که من چند روزی به آن می اندیشیدم: دیوار، دیوار و باز هم دیوار و دیوار.”

 

تاجزاده : به بیان روشن هرچه جامعه تک‌صدایی‌تر شود، در عرصه بین‌المللی آسیب‌پذیرتر می‌شود

سحام نیوز: مصطفی تاج زاده در ادامه نامه نگاریهای خود به دکتر علی مطهری، فرزند شهید مطهری،به پیامدهای”حاکمیت نگاه و راهبرد نظامی” در آسیب‌پذیر کردن “امنیت عمومی و ملی” پرداخته است.
به گزارش نوروز، این زندانی سیاسی در توضیح دلایل خود برای انتخاب موضوع نامه آورده است: ” مهم‌ترین دلیل من برای طرح این مسأله، آن است که حضور سنگین نظامیان در قلمروهای انتخاباتی، اقتصادی، فرهنگی، هنری، علمی و آموزشی و صدور بیانیه‌ها و اعلام مواضع سیاسی توسط مقامات نظامی در سال‌های اخیر به پدیده جاری و “طبیعی” کشور تبدیل شده است.”
سرپرست وزارت کشور دولت اصلاحات در بخشی از این نامه آورده است:”آروزی من آن است که در جمهوری اسلامی هر چیز در جای خود قرار گیرد. من نمی‌خواهم ایران مثل شیلی “ژنرال پینوشه”، ترکیه “ژنرال اورن” یا پاراگوئه “ژنرال گوستاو واستر وستر” شود.”
متن کامل این نامه که رونوشتهایی از آن خطاب به سردار حسین علایی و دکتر عماد افروغ صادر شده است در پی می آید:

به نام خدا
جناب آقای دکتر علی مطهری
با سلام
موضوع پیشنهادی من برای مناظره مکتوب جدید پیامدهای “حاکمیت نگاه و راهبرد نظامی” در آسیب‌پذیر کردن “امنیت عمومی و ملی” کشور است. مهم‌ترین دلیل من برای طرح این مسأله، آن است که حضور سنگین نظامیان در قلمروهای انتخاباتی، اقتصادی، فرهنگی، هنری، علمی و آموزشی و صدور بیانیه‌ها و اعلام مواضع سیاسی توسط مقامات نظامی در سال‌های اخیر به پدیده جاری و “طبیعی” کشور تبدیل شده است و توصیه‌ها و تأکیدهای رهبر فقید انقلاب درباره “سم مهلک” بودن دخالت نظامیان در فعالیت‌های انتخاباتی و حزبی و سیاسی، هیچ حساسیتی در محافل رسمی و تصمیم‌گیر میهن برنمی‌انگیزد. به عنوان مثال فرماندهان نظامی دخالتگر در انتخابات چنان در مجاری کنترل و مهندسی انتخابات جا خوش کرده‌اند که آن مراکز را “جای طبیعی” خود می‌پندارند و هر نوع کوشش آشکار و مصلحانه احزاب قانونی منتقد سیاست‌های جاری کشور را “غیر طبیعی”، “فتنه‌انگیز” و حتی “توطئه” می‌خوانند. حال آن‌که در عصر حاکمیت قانون و مردم سالاری “فتنه” از زمانی آغاز می‌شود که نظامیان از جایگاه طبیعی خود، یعنی از پادگان‌ها و پست‌های نگهبانی و حفاظتی در مرزها خارج می‌شوند و عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را یکی پس از دیگری به اشغال خود در می‌آورند. به سخن دیگر شروع “فتنه” هنگامی است که به جای ملت، فرماندهای نیروهای مسلح تصمیم می‌گیرند چه کسی ‌باید در انتخابات پیروز شود و سپس بر اساس ذهنیتی نظامی و میلیتاریستی، احزاب قانونی و ستادها و کمپین‌های انتخاباتی آنان را قرارگاه‌ها و پایگاه‌های “دشمن” می‌خوانند و تلاش آشکار آنان را برای پیروزی در انتخابات “توطئه” می‌نامند. پایگاه‌هایی که به زعم آنان باید منهدم شوند و کوشش‌هایشان ناکام بماند. یاد استاد مطهری به خیر که علت جا به جا شدن مفهوم و مصداق “فتنه” را قدمت و مزمن شدن بی‌عدالتی‌ها و رسوب آن در اذهان می‌دانست. عکس آنچه فرقه مصباحیه و کیهانیان درباره “فتنه” تبلیغ می‌کنند.
آروزی من آن است که در جمهوری اسلامی هر چیز در جای خود قرار گیرد. من نمی‌خواهم ایران مثل شیلی “ژنرال پینوشه”، ترکیه “ژنرال اورن” یا پاراگوئه “ژنرال گوستاو واستر وستر” شود که “ایزابل هیلتون” در داستان “ژنرال” درباره آن می‌گوید: “پاراگوئه قانون اساسی و ساختار حکومتی داشت. قانون و انتخابات داشت. اما هیچ یک واقعی نبود. آنچه واقعی بود قدرت، خویشاوند بازی، فساد، آدم‌های شریف و موجه در حبس و جنایتکارانی بودند که در دولت بودند.” (چالش‌های حقوق بشر، ترجمه فروغ‌ پوریاوری، نشر آگه، ص ۵۰)
جناب آقای دکتر مطهری!
قصد ندارم به جنابعالی یادآوری کنم که رهبر فقید انقلاب، ورود فعالیت‌های سیاسی و انتخاباتی را به پادگان‌ها به “ورود هروئین” تشبیه می‌کرد تا عمق فاجعه‌ را برای نیروهای مسلح و نیز برای میهن و مردم نشان دهد. ایشان در دوره‌ای که کشور در حال جنگ بود و نظامیان بهترین بهانه و نیز طلایی‌ترین فرصت را برای چنین دخالتی در دست داشتند، چنین تشبیهاتی به کار می‌برد تا سیاست‌‌ورزی ناممکن نشود و راه مشارکت آزاد مردم و اصلاح امور مسدود نگردد. به ممنوعیت قانونی چنین رفتاری و نیز به سکوت رهبری کنونی نظام درباره منع دخالت نظامیان در انتخابات نمی‌پردازم. تنها متذکر می‌شود بنیانگذار جمهوری اسلامی در این زمینه مسئولیت سنگینی به دوش رهبران بعدی خود نهاده است. در این نامه می‌خواهم به ابعاد خطرناک حاکمیت “گفتمان نظامی- دشمن محور” از جمله مقابله با جامعه مدنی و نهادهای آن و تضعیف قدرت نرم ملی در دفاع از کیان کشور اشاره کنم و از جنابعالی بخواهم نظریات خود را در این باره صریح بیان کنید تا ادامه گفت‌وگو ممکن شود و نتایج مفیدی حاصل گردد.
طبق دیدگاه جناح حاکم، همچنان که در سخنرانی سردار مشفق و نیز دیگر مقامات نظامی مداخله‌گر در انتخابات بیان می‌شود، ظهور قشرهای نوین و جنبش‌های جدید اجتماعی و مشارکت‌طلبی سیاسی آنان نتیجه طبیعی “پروسه” و روند توسعه شهرنشینی، افزایش سوادآموزی و تحصیلات در همه سطوح، گسترش وسایل ارتباط جمعی، صنعتی شدن اقتصاد کشور، رشد آگاهی‌های عمومی و… نیست، بلکه محصول “پروژه”ای غیر طبیعی، توطئه‌آمیز و فتنه‌انگیز است که دشمنان نقش اصلی را در شکل‌گیری، سازماندهی و بیان مطالباتشان دارند. حتماً توجه دارید که چنین نگاهی اختصاص به جناح حاکم در کشور ما ندارد. همین ذهنیت نظامی، توطئه بین و فتنه پرور در کشور همسایه ما، ترکیه، برچسب‌های مشابهی را بر پیکر جنبش‌های نوظهور جامعه می‌کوبد. به عنوان مثال «طه آگ یول» روزنامه‌نگار و نویسنده ترک بر پایه چهل و اندی سال مشاهده جامعه‌شناختی کشورش، درباره “توطئه بینی کهنه‌گرایان” آن سرزمین می‌گوید: «در دهه‌های قبلی کدهای موجود فکری در ذهن ما کما بیش با زیست اجتماعی ما انطباق داشت. «عقب‌مانده» می‌گفتید، «مترقی» می‌گفتید، «چپ» یا «راست» می‌گفتید، یا «آتاتورک چی» و «ضد آتاتورک» می‌گفتید. این‌ها با واقعیت انطباق داشت. اما ترکیه از دوران “اوزال” به این سو به چنان سرعتی از تغییر و چنان درجه‌ای از گشودگی به روی دنیای خارج رسید و در نتیجه آن تکثر و گونه‌گونی‌های جدیدی به میان آمده است که ما دیگر نمی‌توانیم به کمک قالب‌ها و شابلون‌های پیشاپیش شکل گرفته در ذهنمان این‌ها را ببینیم. به جای این که این پدیده‌های جدید را به کمک عوامل و فاکتورهای جامعه‌شناختی از قبیل شهری ‌شدن، صنعتی شدن و توسعه آموزش بررسی کنیم، می‌گوییم «امپریالیست‌ها» چنان کردند و یا «عرب‌ها» چنین کردند.»
جناب دکتر مطهری!
احتمالاً مستحضرید که “مخملی- سوروسی” جلوه دادن و “آمریکایی” خواندن جنبش‌های جدید اجتماعی حربه‌ای است که ژنرال‌های لائیک- دیکتاتور در ترکیه علیه مخالفان دخالت نظامیان در آن کشور به کار می‌برند؟ نظامیانی که دخالت در سیاست و انتخابات را نه تنها “حق”، بلکه “وظیفه” خود می‌خوانند و بر این اساس هر از چندی دست به کودتا می‌زنند. با وجود این، از جناب عالی می پرسم که چرا جناح حاکم شکل عقب‌مانده‌تری از آن را در ایران تعقیب می‌کند؟ چه پیوند مشترکی میان طرفین است؟ به احتمال زیاد بر جنابعالی پوشیده نیست که نظام کنونی در ترکیه، پس از جنگ‌های رهایی و استقلال بخش آن کشور در سال‌های ۱۹۱۸تا ۱۹۲۳ میلادی (۱۲۹۶ تا ۱۳۰۲ خورشیدی) به رهبری “مصطفی کمال پاشا” و نظامیان ترکیه تأسیس شد. بنابراین ذهنیت و نگاه فرماندهان ارتش ترکیه درباره جایگاه خود در عرصه مدیریت کشور قابل درک است، اگر چه نمی‌توان متأسف نبود و سؤال نکرد از این‌که چرا در دهه‌های آغازین قرن بیستم میلادی قفل شده‌اند و ضرورت‌های عصر جدید را فهم نکرده‌اند؟ ولی آیا دلایل و نحوه پیروزی انقلاب اسلامی و چگونگی تأسیس جمهوری اسلامی (با همه‌پرسی و از طریق انتخابات آزاد) شبیه ترکیه است که اخیراً بعضی فرماندهان نظامی‌اش چنین حقی برای خود قائل شده‌اند؟ آیا رهبر فقید انقلاب “میزان را رأی ملت” خواند یا “اراده نظامیان”؟ و مگر وی در هنگامه دفاع مقدس و در نقطه اوج حماسه‌آفرینی نظامیان در پهنه جنگ با وسواس بی‌نظیری مانع دخالت آنان در امر انتخابات و سیاست نشد؟ و نگفت هر فرد نظامی چنانچه مایل به فعالیت‌های سیاسی است،‌ لباس نظامی را در آورد و به احزاب بپیوندد؟ یعنی در زمان جنگ که کشورهای در حال رشد و توسعه مستعد میوه‌چینی نظامیان در همه عرصه‌ها هستند، او به صراحت اعلام کرد یا احزاب یا سپاه وارتش. راه سومی در میان نیست.
حساسیت و مخالفت رهبر فقید انقلاب علیه مداخله انتخاباتی- سیاسی نظامیان به اندازه‌ای مدلل و قاطع بود که به نوه بزرگوارش این اجازه و امکان را داد که دو دهه پس از رحلت خود، علیه چنین دخالتی هشدار دهد و البته از سوی “ستاد مهندسی انتخابات” مورد هتاکی و تبلیغات سوء قرار گیرد. در ادامه چنین خروش به حق و اهانت‌های ناحق بعدی بود که آیت‌الله توسلی، رییس دفتر امام هنگام دفاع از اندیشه،‌ وصیتنامه و میراث امام و نیز در حمایت از بیت و نوه امام و در اعتراض به خرافه‌پروری و نظامی‌گری در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام جان خود را به جان‌آفرین تسلیم کرد. دیدگاه مؤسس نظام در این باره چنان برای ملت روشن است که نه آقای مصباح و نه هیچ کدام از همفکران وی جرأت نکردند مرحوم توسلی را به دلیل این نوع مرگ سرزنش کنند. تنها حرکت اعتراضی، عدم شرکت آقای احمدی‌نژاد در مراسم متعدد بزرگداشت وی در تهران و قم بود تا به این ترتیب نارضایتی خود را از بیت امام نشان دهد و زمینه را برای توهین آشکار به نوه امام، در مرقد امام و در سالگرد فوت امام در ۲۵ خرداد ۸۹ آماده سازد، که البته این طراحی و فتنه‌گری رسوا با محکومیت عمومی مواجه شد و سال بعد خود در مرقد امام پاسخ آن را دریافت کرد.
چنین مرگی در ترکیه، سوریه و مصر قابل تصور نیست. چرا که بنیانگذاران نظام‌های کمالیستی، بعثی و حتی ناصریستی چنان اندیشه و وصیتنامه‌ای نداشتند. تجربه تلخ انحراف مشروطه با ورود نظامیان به عرصه سیاست و در نهایت کنترل انحصاری آن و مقاومت مرحوم مدرس علیه چنین روندی الگوی همیشگی رهبر فقید انقلاب بود.
جناب آقای علی مطهری!
به توصیف سردار مشفق از زنجیره باشکوه سبز انسانی میدان راه‌‌آهن تا میدان تجریش بنگرید. او نمی‌تواند این پدیده درخشان را به نام واقعی خودش بخواند و بر اساس ذهن نظامی- دشمن محور خود، آن کمپین قانونی و کاملاً مسالمت‌آمیز را «غبار فتنه» و «توطئه مخملی آمریکایی‌ها» می‌نامد. محدودیت ذهنیت مداخله‌گران نظامی در انتخابات، در آن‌جا رخ می‌نماید که نمی‌توانند بین دیروز انقلابی در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی و امروز اصلاح‌طلبانه و سبز جامعه در دهه ۱۳۸۰ اتصال طبیعی برقرار کنند. بنابراین در پی برقراری پیوندهای دیگر از نوع «امپریالیستی»، «صهیونیستی»، «مخملی» و «فتنه‌ای» برمی‌آیند.
در مقاله «زیبایی شناسی جنبش سبز» گفته شد که چگونه ذهن سیّال و جوّال یک هنرمند بین روبان‌های «یا حسین» دوران جنگ و روبان‌های “سبز” امروز نوعی اتصال خلاق برقرار می‌کند و بیانی تصویری از «این‌همانی» پدران و فرزندان به دست می‌دهد. درایت مهندس موسوی در آن بود که به محض مواجهه با منظره رنگارنگ جنبش‌های نوین اجتماعی، خود را در گذشته حبس نکرد و با بهره‌وری از همه ظرفیت‌ هنری و معماری و زیبایی شناختی خود، اتصالی خلاق و هنرمندانه بین دیروز و امروز برقرار کرد و گفت: «مگر این‌ها فرزاندان همان پدرانی نیستند که انقلاب به آن‌ها اعتماد کرد؟» اعتماد به عنوان رکن اصلی سرمایه اجتماعی، آن همه معجزه در سخت‌ترین ایام محاصره اقتصادی و نظامی کشور آفرید. پیش از او، فرزند فاضل، متقی و معنوی امام خمینی خواهان گردش و باز تولید همان سرمایه پیشین در شبکه اجتماعی نوین در عصر اصلاحات شد. اما با کمال تأسف ذهنیت بسته “توطئه‌گر و فتنه‌جو” نمی‌تواند بین جامعه شبکه‌ای امروز و جامعه انقلابی دیروز پل بزند و ناگزیر نوآوری‌های اجتماعی را «فتنه‌ای- مخملی» می‌بیند. این ذهنیت خواستار تعمیم مناسبات و ساختار نظامی متمرکز و تمامت‌خواه به جامعه است و ساختار شبکه‌ای جامه نوین را یک تهدید امنیتی ارزیابی می‌کند و اخیراً آن را “جنگ نرم” می‌خواند ولی با وسایل و شیوه های “جنگ گرم” به مصاف آن می‌رود. به راستی اگر “جنگ نرم” را واقعی می‌دانند، آیا نباید نظامیان را به دانش و پژوهش دعوت و پادگان‌ها را به دانشگاه تبدیل کنند؟ حال آن‌که جناح حاکم، مانند جنگ گرم، در حال نظامی کردن دانشجویان و پادگانی کردن دانشگاه‌ها هستند. از جنگ نرم سخن می‌گویند، هم زمان تیشه به ریشه اقتدار نرم می‌زنند!؟
جناب آقای علی مطهری!
اجازه دهید برای این‌که معلوم شود در جامعه ما چه رخ داده است، توجه شما را به چگونگی و مکانیزم استقبال مردمی از سریال “قهوه تلخ” جلب کنم تا سرشت شبکه‌ای ایران امروز و در نتیجه معنای واقعی “اقتدار نرم” یا “قدرت نرم” ملی بهتر درک شود.
به باور من عدم توافق میان تهیه کنندگان این سریال طنز با مسئولان صدا و سیما و توزیع خانگی آن در ظرف شبکه اجتماعی، اگر به دیده بصیرت واقعی نگریسته شود، می‌تواند یک فرصت مناسبی برای شناخت جامعه و پرهیز از تئوری‌های توطئه بین و فتنه بنیاد در اختیار ما قرار دهد. به تحلیل‌های زیر توجه فرمایید:
«در بررسی نمونه موردی «قهوه تلخ»، اکنون این خود سریال و محتوای آن نیست که با اقبال مخاطبان روبرو شده است (که البته محتوای آن هم جذاب و مخاطب پسند است) بلکه بیشتر سبک عرضه آن است که در فروش فوق‌العاده‌اش مؤثر بوده، زیرا مخاطبان یا همان کاربران به درست یا غلط تصور می‌کنند مدیری، قربانی سیاست‌های رسانه ملی شده و بر آن است حال که وی چنین ضرری را از باب عدم پخش سریالش از صدا و سیما متحمل شده، از او حمایت کنند و به توصیه‌هایش مبنی بر عدم کپی‌برداری از سی‌دی‌های قسمت‌های مختلف «قهوه تلخ» عمل نمایند.» (پژمان موسوی، ماهنامه آیین، ش ۳۲، ص ۱۰۱)
به این ترتیب در جامعه‌ای که کپی برداری از سی دی فیلم‌ها امری رایج محسوب می‌شود، حدود دو میلیون نسخه اول این سریال در یک بسته سه قسمتی به قیمت ۲۵۰۰ تومان یعنی ۵ میلیارد تومان فروش می‌کند. این مبلغ را ‌باید به عنوان سرمایه اجتماعی، یعنی اصل اعتماد و گردش آن در جامعه شبکه‌ای در نظر گرفت. در حقیقت «سریال «قهوه تلخ» به محض آن که از حوزه تأثیرپذیری جریان رسانه‌ای مسلط خارج می‌شود، افکار عمومی بیش از گذشته از آن استقبال می‌کند و به همراه آن یک نمونه عینی و گسترده علیه نظریه‌های کلاسیک برخی از کارشناسان ارتباطات عرضه می‌کند که بر اساس آن مردم صرفاً مصرف کننده منفعل تولیدات رسانه هستند.» (آصف نخعی، آیین، شماره ۳۲، ‌ص ۱۰۰)
در اینجا ‌باید روابط متقابل میان آن چه «مانوئل کاستلز»، «منطق سازمانی نوین» و «پاردایم تکنولوژیک جدید» می‌نامد، مورد مطالعه و مداقه جدی قرار گیرد و به این سؤال پاسخ داده شود که واقعاً منطق سازمانی موجود در جامعه ما چگونه عمل می‌کند؟ و چگونه توانسته است همه کارکردهای حزبی و سازمانی کلاسیک را در مقیاسی وسیع‌تر بر عهده گیرد، بی‌آن‌که دچار آسیب پذیری‌های خاص احزاب و سازمان‌های کلاسیک گردد و رشته ارتباطات آن بر اثر سرکوب گسسته شود؟ به نظر می‌رسد نحوه توزیع سریال «قهوه تلخ» در جامعه شبکه‌ای کشورمان ماکت کوچکی از معماری عظیم اجتماعی در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ را به نمایش می‌گذارد و حکایتگر زایش شیوه‌های نوین تولید اطلاعات و کسب مهارت و آفرینش ارزش‌های نوین فرهنگی جامعه است. «خودمختاری «قهوه تلخ» از صدا و سیما و ورودش به شبکه‌ اطلاعاتی و شبکه اجتماعی، خود مفهوم تمرکززدایی از مدیریت متمرکز در حوزه تصمیم‌گیری و سازماندهی اجتماعی و اقتصادی [و بنابراین سیاسی] را به همراه دارد. این همان آموزه قدرت اجتماعی آرنتی است.» (آصف نخعی، آیین، همان، ص ۱۰۰) و این همان آموزه‌‌ای است که در مقیاسی به مراتب بزرگ‌تر و عظیم‌تر در جریان انتخابات سال ۸۸ و جنبش سبز به صحنه آمد. عجز ذهنیت “دشمن محور- نظامی” از درک چنین پدیده‌ای که در پیش چشمان همگان رخ می‌دهد، به فرافکنی آن به دور دست‌های جغرافیای سیاسی قاره‌ها منجر می‌شود و توطئه بینان و فتنه جویان را به آن جا می‌کشاند که واقعه‌ای عمیقاً “مردمی و ایرانی” را «آمریکایی» و «گرجستانی» و «صربستانی» ببینند و ما را با قصاب مسلمانان در بوسنی در یک صف و ردیف بنشانند.
نماینده جناب دکتر مطهری!
آیا تردید دارید که سال‌ها قبل از ظهور انقلاب‌های مخملی، انقلاب اسلامی نمونه پیشرفته‌تری از منطق سازمانی غیر متمرکز، غیر حزبی و غیر سازمانی کلاسیک را به نمایش گذاشت؟ آیا با من هم عقیده اید که آنچه میشل فوکو را در مقطعی شیفته انقلاب اسلامی کرد، فقط مضمون و محتوای آرمان‌های آن نبود، بلکه فراتر از آن منطق سازمانی این انقلاب بود که به تعبیر او “بدون ستاد و بدون سازمان و بدون «پیشتاز کلاسیک»، در جایی فراتر از اشکال سازماندهی کلاسیک، یک رژیم نیرومند را به زانو در آورد” و منبع شگفتی عظیم ناظران خارجی شد؟ آیا نسل انقلاب بدین لحاظ مبدع مبارزه شبکه‌ای و ناسخ ساختار متمرکز حزبی و سازمانی کلاسیک نبود؟ به نظر می رسد همین خصلت شبکه‌ای و جامعه محور انقلاب اسلامی است که آقای حجاریان آن را در «مفصل بین انقلاب‌های کلاسیک و انقلاب‌های مخملی» قرار می‌‌دهد. در حقیقت پیروزی انقلاب اسلامی به این اعتبار پیروزی جامعه شبکه‌ای ایران ضد فرایندهای سازمان‌زدایی جامعه توسط رژیم شاه بود. همین جا باید بلادرنگ افزود که روند کودتایی کردن فضای انتخاباتی قبل از هر چیز ضربه اصلی را بر جامعه شبکه‌ای سنتی (عمدتاً شبکه‌های شکل گرفته حول مساجد و بسیج) وارد آورد و روابط افقی- غیر متمرکز آن را تابع روابط عمودی و سلسله مراتبی نظامی کرد. این کودتا سرمایه‌های اجتماعی بسیج را به شدت کاهش داد.
در هرحال و به تعبیر امروز، خلاقیت و همکاری خود- سازمان،‌ خودمختار و خود مدیر جزو ارزش‌های محوری انقلاب اسلامی بود و “توطئه” و “فتنه” محسوب نمی‌شد. همین منطق سازمانی بود که در دوران دفاع مقدس، کارکردی جنبشی و نهضتی به “بسیج” می‌داد و آن را فراتر از یک سازمان متمرکز و سنتی نظامی به بخشی از جامعه مدنی کشور تبدیل می‌کرد. یعنی اعتماد انقلاب و رهبری فقید آن به مردم، نسل جدید را در گستره وسیع کشورمان به سازمان دهندگان خودسازمان و خودمدیر دفاع مقدس و عرصه سازندگی کشور تبدیل کرد. باتوم به دست کردن جوانان کم سن و سال و صف‌آرایی در برابر فرزندان همت‌ها و باکری‌ها، در واقع تقلیدی ناموفق و کاریکاتورگونه از تجربه جنگ بود که متأسفانه به نام «بسیج» عرضه شد و صدامی و آمریکایی نمایاندن بهترین فرزندان این مرز و بوم را در دستور کار سرکوبگران قرار داد.
جناب آقای مطهری!
منطق سازمانی جامعه شبکه‌ای اگر چه از دهه ۹۰ به این سو همگرایی شگفت‌آوری با اینترنت یافته، اما مستقل ازآن است و همین زیرساخت اجتماعی است که تحت شرایط دموکراتیک می‌تواند جهش اقتصادی عظیمی را بر مبنای اقتصاد اطلاعاتی سازمان دهد:
«نشانه پدیدار شدن اقتصاد اطلاعاتی، توسعه منطق سازمانی نوینی است که به روند کنونی تحول ایدئولوژیک مربوط می‌شود، اما به آن وابسته نیست. بنیان تاریخی اقتصاد اطلاعاتی از همگرایی و تعامل میان یک پارادایم [منظومه] تکنولوژیک جدید و یک منطق سازمانی جدید تشکیل می‌شود. با وجود این، این منطق سازمانی در شکل‌های متفاوت و در بافت‌های فرهنگی و نهادی گوناگون جلوه‌گر می‌شود.» (مانوئل کاستلز، ظهور جامعه شبکه‌ای، ج ۱، ص ۱۹۶)
عدم فهم و جذب این پدیده نوین اجتماعی باعث شده است نوعی «فتنه‌ شناسی» سطحی جایگزین “جامعه‌شناسی” شود و به بنیان علوم انسانی کشور لطماتی جبران ناپذیر وارد کند. در حقیقت نگاه توطئه‌ محور سردار مشفق و همفکران او به جامعه شبکه‌ای ایران، به مداخله نظامی در روند انتخابات منحصر نخواهد شد و تا مرز مداخله‌ نظامی در علوم انسانی تعمیم خواهد یافت. عکس این قضیه نیز درست است. یعنی به میزانی که علوم انسانی و بویژه جامعه شناسی رشد می‌کند، تبیین «توطئه‌ای –مخملی» جنبش‌های اجتماعی و جامعه شبکه‌ای عقب‌نشینی می‌کند.
من در فرصت میان دو زندان به جوانان “جبهه مشارکت” و “مجاهدین انقلاب اسلامی” گفتم به علت آن‌که جامعه خود را نمی‌شناسیم، هر چند سال یک بار وقتی خیزش اجتماعی آن را مشاهده می‌کنیم، دچار حیرت می‌شویم. ولی این «حیرت» در جلوه‌های گوناگونی ظاهر می‌شود. یعنی در همان حال که ناظران روشن ضمیر از مشاهده تحرک اجتماعی در سطح ملی دچار حیرتی وجدآلود می‌شوند، در جانب مقابل در گوشه‌ای از تاریک خانه نظامی- امنیتی نیز همین پدیده از منظر دیگری نگریسته می‌شود و ذهنیت “توطئه‌بین” را دچار حیرت و سرگردانی دیگری می‌کند. در چنین حالتی ذهنیت دشمن محور نظامی برای مهار دامنه حیرت و بُهت خود به ابداع انواع گوناگون تئوری‌های توطئه (فتنه، مخملی، آمریکایی و…) می‌پردازد. چرا که نمی‌تواند خصلت چندین مرکزی و روابط افقی شبکه‌های اجتماعی را دریابد. به همین دلیل برای رهایی از تشویش روانی و آشفتگی فکری خود، یک «کانون اصلی» و یک «مرکز نهایی» برای همه پدیده‌های متکثر و متنوع اجتماعی ابداع می‌کند و همه چیز را به «توطئه بیگانگان» نسبت می‌دهد. به سخنان سردار مشفق توجه کنید. وی در مقام صریح‌ترین سخنگوی حزب پادگانی، در همان حال که ناشیانه و ناخودآگاه رئوس اصلی طرح‌های پشت پرده مداخله غیر قانونی ستاد مهندسی انتخابات را لو می‌دهد، ذهنیت پادگانی- تک بعد نگر حزب غیر قانونی خود را نیز افشا می‌کند. او ضمن شرح عملیات دو ساله پلیسی- امنیتی و روانی علیه فعالیت‌ قانونی احزاب رقیب برای پیروزی در انتخابات ۸۸، افسانه مخملی خود را از لحظه اشراف اطلاعاتی بر «محفل صبحانه» آغاز می‌کند. اما هنگامی که در پایان این روایت تک خطی به فراز زنجیره سبز انسانی میدان راه‌آهن تا میدان تجریش در ۱۹ خرداد ۸۸ می‌رسد، نمی‌تواند بهت خود را از مشاهده این صحنه باشکوه پنهان کند و خیابان‌های تهران را نقطه تلاقی و اتصال «چند جنبش» اجتماعی می‌نامد. اما بلافاصله سرشت «جنبشی» و «اجتماعی» این پدیده باشکوه را نادیده می‌‌انگارد و بار دیگر به «محفل صبحانه» باز می‌گردد و از آن‌جا به «توطئه‌های آمریکایی» جهش می‌کند! در این جا سوءظن متراکم پلیسی- امنیتی ضد جامعه جایگزین کنجکاوی جامعه شناختی می‌شود و برچسب «فتنه» نقش بلاگردانی آن حیرت و بهت نخستین را بر عهده می‌گیرد.
تجربه انتخابات ۸۸ بیانگر آن است که همه ارتباطات و تحولات در همین شبکه‌های اجتماعی جامعه رخ می‌دهد که در عین آشکارگی، خصلتی ناپیدا و نامرئی دارد. به همین لحاظ در معرض رویت برخی مدعیان «بصیرت» قرار نمی‌گیرد. از این فرصت استفاده نموده و به ستاد نظامی- امنیتی مهندسی انتخابات که برخی مراکز تصمیم سازی و تصمیم‌گیری نظام را به جولانگاه نفوذ و رخنه اراده خود تبدیل کرده‌ است، توصیه می‌کنم در کنار تلاش برای کشف سر پنجه‌های دشمنان خارجی در تحولات داخلی، بکوشند ذهنیت خود را در معرض نسیم رهایی‌بخش و عزت‌آفرین تحولات نیز قرار دهند و به پدیده شبکه‌های اجتماعی به عنوان یک فرصت و نقطه قوت دفاع نرم افزاری جامعه بنگرند. زیرا اگر چه توان تولید معنا و اطلاعات در جامعه شبکه‌ای در سطح داخلی همواره به آلترناتیوسازی ضد الگوها و روش‌های اقتدارگرایانه و قیم مآبانه منجر می‌شود، اما در جنبه ملی و دفاعی آن، یعنی در ابعاد کلان امنیت ملی، مصونیتی آهنین علیه مداخلات بیگانگان ایجاد می‌کند.
جناب دکتر مطهری!
کتاب جدیدالانتشار “جرج بوش” و اشاره او به طرح حمله نظامی علیه کشورمان، از منظر پدیده جامعه شبکه‌ای قابل بررسی است: رییس جمهور وقت ایالات متحده با وجود صدور دستور اولیه برای بررسی امکانات فنی و نظامی تهاجم به ایران نهایتاً پس از مشاوره با کارشناسان پنتاگون از موضع خود عقب‌نشینی می‌کند؛ اما نه به علت اینکه توان نظامی و فنی اعمال تهدید خود را ندارد، بلکه به دلیل ترس یا ملاحظه عواقب و توابع حمله در تشدید احساسات ضد آمریکایی حتی در میان مخالفان نظام، از حمله به ایران منصرف می‌شود. اگر به سال‌های حکومت “جرج بوش” و مشخصاً به دورانی که وی نیت حمله به ایران را با مشاورانش در میان می‌گذارد برگردیم، خواهیم دید که این سال‌ها، یعنی سال‌های اصلاحات، دورانی است که اقتدارگراها به قوت تمام از رخنه و نفوذ آمریکا در صفوف اصلاح‌طلبان و در مطبوعات سخن می‌گفتند و هر روز از «کشف» پایگاه‌های نفوذی دشمن خبر می‌دادند. تصویری که رسانه رسمی و مطبوعات جناح مزبور از فضای سیاسی اصلاح‌طلبانه به دست می‌دادند، چنان بود که گویی مزدوران و نفوذی‌های آمریکا از در و دیوار جامعه و از مجاری صندوق آرا بالا می‌روند و همه جا و از آن جمله مواضع کلیدی مجلس و دولت به تسخیر و اشغال آمریکا درآمده است. چنین چشم‌اندازی ظاهراً منظره‌ای وسوسه برانگیز برای یک مداخله‌گر متجاوز خارجی است و چنین می‌نمایاند که گویی، آمریکا در صورت حمله از یک «جاپا» و «پایگاه داخلی» و «ستون پنجم» بهره‌مند است. جالب آن‌که بعضی کارشناسان پنتاگون با تابلوی ارائه شده کیهانیان از سیمای «آمریکایی» بخش مهمی از جامعه توافق داشتند. به همین دلیل طرح حمله به ایران را تأیید و تشویق می‌کردند. اما نهایتاً عقل سلیم در کاخ سفید غلبه یافت و این نظریه مسلط ‌شد که «برعکس، چنین حمله‌ای تنها افزایش احساسات ضد آمریکایی را به دنبال خواهد داشت.»
به این ترتیب آنچه تاکنون باعث خنثی شدن طرح حمله نظامی به ایران شده است، نه ترس از توان نظامی ایران و یا عدم اعتماد آمریکا به قدرت نظامی خود، بلکه یک قدرت کاملاً نرم‌افزاری به نام “افکار عمومی” است که نقش سپر دفاعی نامرئی، اما نیرومند و اثرگذار را بر عهده گرفته است. به عبارت روشن ترس آمریکایی‌ها از حمله به ایران که دستان “جرج بوش” را در صدور فرمان حمله نظامی بست، افکار عمومی ایرانیان بود. همان پدیده قدرتمندی که نه در خلاء، بلکه در ظرف جامعه شبکه‌ای تولید می‌شود، با تمام ویژگی‌هایی که می‌توان برای یک شبکه اجتماعی برشمرد:
«شبکه اجتماعی، شبکه‌ای با ساختار اجتماعی است که گره‌های آن را افراد تشکیل می‌دهند. هر کدام از این گره‌ها را ارتباطات مختلفی مانند دوستی، تنفر و مهم‌تر از همه تبادل اطلاعات به یکدیگر پیوند می‌دهد، ارتباطات در یک شبکه اجتماعی در سطوح مختلف رده‌بندی می‌شود. شبکه اجتماعی شبکه‌ای است که تک‌تک کاربران در آن دخیل‌اند و همان طور که از آن استفاده می‌کنند، به دیگران نیز در استفاده از آن کمک می‌کنند. به طور کلی شبکه اجتماعی همان به اشتراک گذاشتن توانایی‌ها، مهارت‌ها و علایق است.» (پژمان موسوی، ماهنامه آیین، شماره ۳۲، ص ۱۰۱).
جناب آقای دکتر علی مطهری!
جامعه‌ای که شبکه اجتماعی آن در ایام مورد بحث به اصلاح‌طلبان رأی داد، با وجود محرومیت از امکانات قانونی، سرانجام توانست رسانه‌های شبکه‌ای خود را تولید کند و دولت و مجلس اصلاحات را بر سرکار آورد. اکنون با استناد به خاطرات رییس جمهور سابق آمریکا می‌توان گفت همان افکار عمومی بر کشنده اصلاحات، مستعد جهت‌گیری ضد تجاوزگرانه تا مرحله بازدارندگی تهاجم بود. نهایتاً همین استعداد اجتماعی طرح یک حمله مقدور و ظاهراً «محتوم» را خنثی کرد. این همان وضعیت و قدرتی است که “مسعود رجوی” بارها از آن به تلخی یاد کرد و می‌گفت: “تا خاتمی سرکار است، هر گونه حمله نظامی به ایران منتفی است”. چه از سوی ارتش به اصطلاح آزادیبخش آنان و چه از طرف دولت آمریکا. به همین دلیل همچون آقای مصباح و کیهانیان دوم خرداد را “فتنه” می‌خواند، زیرا به باور او، انقلاب را یک نسل به تعویق انداخت. به هر حال افکار عمومی همان پدیده و قدرتی است که گریبان اقتدارگراها را درباره کشتارگاه کهریزک و حمله به کوی دانشگاه و مجتمع سبحان و جنایت عاشورای ۸۸ رها نمی‌کند و انتظار پاسخگویی شفاف جناح حاکم را دارد، حتی اگر یک نماینده در درون قوه قضاییه نداشته باشد.
پس همان سرمایه اجتماعی و سرمایه ارتباطی و اطلاعاتی که در شرایط عادی کشور جایگزین آلترناتیو قدرت را می‌سازد و ضد اقتدارطلبی قد علم می‌کند و می‌تواند زیرساخت‌های ارتباطی و اطلاعاتی یک جهش عظیم اقتصادی و صنعتی را تشکیل دهد، در وضعیت غیر عادی، یعنی در زمان تجاوز احتمالی بیگانگان، کارکردی کاملاً دفاعی بر عهده می‌گیرد و قدرت معناسازی آن علیه تجاوز تا حدی است که کارآمدتر از هر سلاح پیشرفته‌ای عمل می‌کند. افکار عمومی در دل همین سنگرهای نامرئی جامعه مدنی و شبکه‌های اجتماعی آن تولید می‌شود و نگرانی آمریکا از تبعات پیش‌بینی نشده و عواقب ناسنجیده یک تهاجم نظامی در برانگیختن واکنش‌های مدنی، منجر به خنثی شدن یا تعویق طرح پنتاگون شد. جالب آن‌که در همان ایام مورد بحث، منطقه خاورمیانه و به طور کلی جهان اسلام غرق در احساسات شدید ضد آمریکایی بود، اما کاخ سفید از برانگیختن واکنش افکار عمومی ایران حساب ویژه‌ای می‌برد. گواه این ادعا آنکه افکار عمومی جهان عرب مانع تجاوز آمریکا و اشغال نظامی عراق نشد، اما افکار عمومی ملت ایران در بستر جامعه مدنی و فضای نسبتاً دموکراتیک و باز کشور در عصر اصلاحات به چنان حدی از غنا و کارآمدی رسیده بود که دولت آمریکا نمی‌توانست روی آن حساب نکند و از توابع احتمالی آن نهراسد. آنچه از چشم اقتدارگراها مغفول بود، پیوند “افکار عمومی” در ایران با “افکار عمومی” در کشورهای دموکراتیک بود که مانع تجاوز آمریکا به ایران می‌شد. دولت ایالات متحده نمی‌توانست و نمی‌تواند با نام “دموکراسی” و “حقوق بشر” به یک کشور دموکراتیک تجاوز کند یا آن را به اشغال خود درآورد. کاخ سفید در زمانی می‌تواند تهاجم نظامی به یک کشور را در دستور کار خود قرار دهد که افکار عمومی خود را توجیه کرده باشد. لازمه این کار ترسیم چهره‌ای استبدادی از نظام سیاسی کشور هدف است. در حقیقت هر نوع شلیک و تهاجم به ایران عصر اصلاحات نزد افکار عمومی جهان، شلیک به دموکراسی و اصلاحات تلقی می‌شد و هیچ دولتی در آمریکا نمی‌توانست مانند عراق و افغانستان، ایران را در آن ایام “صدامی” و “طالبانی” بنمایاند. به این ترتیب افکار عمومی غنی شده در دل نهادها و انتخابات دموکراتیک کشور خنثی‌گر تهاجم آمریکا می‌شود.
جناب آقای مطهری!
از همین‌ نکته پایانی می‌توان به دشمن‌شناسی وارونه مداخله‌گران نظامی در جریان انتخابات پی برد. آنان مهم‌ترین نرم‌افزار دفاعی کشور، یعنی ستادها و کمپین‌های انتخاباتی رقیب را به مثابه «پایگاه دشمن» نشانه‌گیری کردند و حتی در مسیر عملیاتی خود، انهدام و مختل‌سازی شبکه ارتباطی و نظارتی smsرقیب را «لطف امام زمان» خواندند! ذهنیت نظامی و دشمن‌شناسی کاذب و خطرناک آن در مناسبات داخلی، از درک این نکته عاجز است: درست است که ساکنان سنگرهای جامعه مدنی و شبکه‌های اجتماعی جامعه به لحاظ سیاسی واجد رجحان‌ها و هنجارهای انتخاباتی متفاوت هستند و به کاندیدای مورد نظر حزب پادگانی رأی نمی‌دهند، در عین حال کارآمدترین قوه دفاعی این کشور را تشکیل می‌دهند؛ در صورتی که همراه با برگزاری انتخابات آزاد باشد. بنابراین در شرایطی که مسئولان آمریکایی هیچ‌گاه «گزینه نظامی» را از روی میز خود حذف نکرده‌اند، مداخله نظامیان در امر انتخابات و فرمایشی کردن آن معنایی جز کوشش برای محروم ساختن کشور از نیرومندترین ابزار دفاعی خود، یعنی سلاح افکار عمومی در یک جامعه نسبتاً باز ندارد. به بیان روشن به میزانی که جامعه ما تک‌صدایی‌تر شود، به همان اندازه در عرصه بین‌المللی آسیب‌پذیرتر می‌شود.
جناب آقای دکتر مطهری!
تجربه توزیع سریال «قهوه تلخ» در یک مقیاس کوچک (در مقایسه با دوران انتخابات) نشان می‌دهد سلسله عملیات پلیسی- امنیتی در جهت تخریب شبکه‌های ارتباطی جامعه چندان کارآمد نبوده است و این قبیل فضاهای مجازی- خانگی به طور ضمنی فضاهای تمرین برای نقش‌آفرینی‌‌های به مراتب بزرگتر جامعه در فضاها و آزمون‌های دموکراتیک آتی را تشکیل می‌دهند. به تجربه شیلی نگاه کنید:
«اولین کار حکومت نظامیان [شیلی] در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ بمباران کردن فرستنده‌های رادیویی جناح چپ بود. در پشت این کار وقوف بر این امر بود که برای حکومت کردن بر کشور، هر شهروندی باید منزوی باشد. ارتش [شیلی] کانال‌هایی را که مردم همیشه با آن‌ها ارتباط داشتند به گونه‌ای سیستماتیک از بین برد و تجدید سازمان‌شان کرد. مجری تلویزیون که روز دهم سپتامبر [آخرین روز قبل از کودتا] در خانه‌ها ظاهر شد، احتمالاً روز دوازدهم سپتامبر متوجه شد که گچی رنگی در دست گرفته و به دنبال دیوار می‌گردد.» (یادداشت‌هایی از شیلی، چالش‌های حقوق بشر، ص ۳۳).
چنین امری در عصر اینترنت و جامعه شبکه‌ای غیر قابل تکرار است و بویژه سرمایه‌های معنوی و اطلاعاتی- شبکه‌ای جامعه ما از چنان غنایی برخوردار است که دیوارنویسی تنها عرصه ارتباطی آن نیست. زیرساخت‌های ارتباطی و اطلاعاتی در ایران، در شبکه‌های بی‌شمار اجتماعی به چنان حدی از استحکام رسیده است که نه تهاجم آمریکا و نه ضربه هیچ کودتایی نمی‌تواند آن را منهدم کند. بازی برد- برد یعنی به رسمیت شناختن این شبکه‌ها و تعامل برقرار کردن با آن. در غیر این صورت در یک بازی برد- باخت این شبکه‌ها مهر خود را بر تحولات آتی ایران خواهند زد، همچنان که از مشروطه تاکنون زده‌اند. آیا بازی برد-برد فقط با آمریکا و انگلستان باید توصیه و توجیه شود؟

با احترام
سیدمصطفی تاجزاده
اوین

رونوشت: سردار حسین علایی
رونوشت: دکتر عمادالدین افروغ

 

 

 روایت من از لواسان

فاجعه ای که تراژدی شد

مجتبی نجفیآقای شامخی نزدیک شد و به شاه حسینی گفت نیروهای امنیتی فشار آورده اند جنازه زودتر از منزل خارج شود و مراسم آغاز شود.ناگهان شاه حسینی عصبانی شد و گفت:« آقای شامخی دوستی من با سحابی ۷۰ ساله است.» و ناگهان گریه کرد و گفت:« بعد از هفتاد سال دوستی حق ندارم ۱۰ دقیقه با عزت درد دل کنم. بروید بگویید شاه حسینی نمی گذارد جسد خارج شود.» با گریه‌اش جمعیت گریست و شامخی کوتاه آمد و زیارت عاشورا خوانده شد.
.
می‌خواهم روایت کنم چگونه فاجعه ای بزرگ در عرض ۲۴ ساعت به یک تراژدی ماندگار تبدیل شد. می خواهم از شب لواسان بنویسم. شب ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ هجری شمسی.
شب لواسان برای من یک شب عادی نبود. شبی توام بود با غم ، اندوه، درد و زخم . احساسی متناقض از آرامش و تکاپو.
صبح روز دهم خرداد بود که عازم لواسان شدم. در حالی که باید از خواب نه چندان راحت و آرامم بیدار می شدم ناگهان صدای تلفن همراهم رشته های این خواب سبک را پاره کرد. … بود با صدایی اندوهناک گفت مهندس رفت. واقعیت این بود که خود را برای رفتن مهندس آماده کرده بودیم. مهندس را بر تخت بیمارستان، آرام و بی حرکت نظاره گر بودیم و هر لحظه منتظر رحلتش بودیم. دعاهایمان هم دیگر اثر نداشت. مهندس باید می رفت. چون خود سال قبلش در رنجنامه‌ای از خدایش خواسته بود. خسته و اندوهگین از سرنوشت کشورش و البته مصیبت بارتر اینکه بعد از ۶۰ سال مبارزه در حالی ایران را ترک گفت که استعدادهای کشور دوست داشتنی اش به قول خودش همچون قالبی یخ در دستان دولتی فاسد و بی کفایت در حال ذوب شدن بود. می گویند مهندس در آخرین روزهای عمرش افسرده بوده است. مدام تکرار می کرده است ببینید چه بلایی بر سر ایران آوردند. شاید پیر آزادیخواه دیگر تاب و توان دیدن این همه رنج و اندوه را نداشت. ایران فردای مورد نظرش با آنچه که دیده بود فرسنگ ها فاصله داشت. ما نیز خود را برای رحلتش آماده کرده بودیم. اما با این همه خبر رفتنش سخت و گران بود. همین که از تلفن شنیدم اندوه مرا فرا گرفت.همین اندوه را هنگام شنیدن خبر رحلت آیت الله منتظری هم داشتم. وقتی که یکی از دوستان از طریق اس ام اس از رحلت او خبر داد. چند تن از دوستان زنگ زدند و قراری گذاشتیم. به جای اینکه به تحریریه محل کارم بروم تی شرتی سیاه پوشیدم وبا ماشین یکی از دوستان رهسپار لواسان شدم.
خاطراتی که ذهنم را اشغال کردند
در مسیر مدام خاطرات دوران اصلاحات برایم زنده می شد. خاطرات ایران فردا، حسینیه ارشاد و دیدارهای خصوصی با مهندس. واقعیت این بود که سحابی برای من و نسلم آموزگار بود.هر چند که کمتر درس هایش را به کار بستیم. آموزگاری که عشق به ایران، استقامت و ایستادگی توامان ، دیگرخواهی بدون منت گذاشتن را آموزش داد. مهندس سحابی برای نسل ما« ویژه» بود. او لولای نسل های مختلفی بود که دغدغه آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی داشتند. از مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت تا جنبش سبز.
در مسیر لواسان یاد دیدارهایی افتادم که گهگاه همراه دوستان انجمنی با مهندس داشتیم:دعوت ما از طرف انجمن اسلامی علامه طباطبایی برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴، افطاری های بزرگی که در دانشگاه به محلی برای گردهمایی اپوزیسیون تبدیل شده بود ، مراسمی که بعد از دستگیری های خرداد ۸۲ برای دانشجویان زندانی دفتر تحکیم وحدت ترتیب داده شده بود و مهندس سحابی در میان انبوه تشویق دانشجویان و فریاد درود بر سحابی برای سخنرانی دعوت می شد و مراسم هایی که در حسینیه ارشاد شب های احیا برگزار می شد و اجرای آن بر عهده ما بود.
خاطرم هست که در آخرین دیدار که درست چند ماه قبل از رحلتش در دفتر کارش در میدان هفت تیر برگزار شد چگونه نگران بود که بعد از پیروزی جنبش سبز اختلاف و دودستگی و عدم برنامه ریزی دامان فاتحان را بگیرد و دستاوردها به سادگی از دست برود. تجربه تلخ انقلاب ۵۷ او را صاحب چنین دغدغه ای کرده بود. گفتم مهندس ما هنوز نگران پیروزی جنبش سبزیم و شما نگران بعد از پیروزی؟ با لبخندش از پیروزی این جنبش مردمی اطمینان خاطر حاصل کرد و گفت:«من تنها نگرانی ام بعد از پیروزی است.»
مهندس متواضع ما در مقابل صحبت یکی از دوستانم که می گفت دیدار با شما برای ما افتخاری است گفت:« چه افتخاری ؟ماشرمنده این مردمیم که خوب نتوانستیم حرفمان را به آنها بگوییم.» در آن دیدار از مهندس انتقاد کردم و گفتم نسبت به دید شما در مورد اقوام انتقاد دارم و شما بیشتر به معلول می پردازید تا علت. او نیز توضیح داد و در نهایت بر ظلم رفته بر کردهای ایران تاکید کرد. با اطمینان خاصی می گفت مطمئن باشید عموم کردها ایران دوست هستند و نسبتی با تجزیه طلب ها ندارند.هنگامی که مهندس این جمله را می گفت وطن دوستی و ایران دوستی اش از کلام و چهره اش نمایان بود.
در این دیدار مهندس از کروبی و موسوی تجلیل کرد. می گفت جنبش سبز موسوی را رهبری کرد. می گفت شجاعت کروبی و پایداری اش در برابر این همه تهدید برایش مثال زدنی است.
هر چه به لواسان نزدیک تر می شدم خاطرات فراوانی برایم زنده می شد. یاد نامه ای افتادم که به طور خصوصی به مهندس نوشتم و انتقاداتی را در طول چند سال فعالیتش در دهه هشتاد در مورد انتخابات ۱۳۸۴ ، نسبت ملی-مذهبی ها با برخی از گروههای سیاسی و… در آن مطرح کرده بودم. نامه ای مودبانه اما با لحنی تند. مهندس با حوصله و متانت خاصی بند بند این نامه را توضیح داد. در پایان گفت قانع شدی؟ گفتم: برخی موارد آری برخی دیگر خیر. با شوخی گفت اگر قانع نشدی تقصیر خودت است.
در انبوه خاطرات ریز و درشت بود که به لواسان نزدیک می شدم، در میانه راه چند ماشین نیروی انتظامی را دیدم و از همان آغاز نگرانی برخورد با شرکت کنندگان در تشییع جنازه مهندس سراپای وجودم را فرا گرفت. این نگرانی زمانی تشدید شد که به درب منزل مهندس رسیدم و جلوی در تعداد زیادی از نیروهای امنیتی را با لباس های بعضا سفید دیدم . از همانجا می شد بوی یک تشییع جنازه امنیتی را حس کرد. صدای قرآن اندوه خاصی بر خانه مهندس در لواسان حاکم کرده بود. وارد حیاط ساختمان شدم . بزرگان ملی-مذهبی همه جمع بودند. آن روزها روزهای خوشی نبود. آقا تقی چند روزی بیشتر نبود که از زندان آزاد شده بود و بلافاصله بعد از آزادی اش بر جسم بی جان مهندس بر تخت بیمارستان حاضر شده بود. هنوز روزهای بحرانی اش بعد از شهادت هاله و به خصوص هدی فرا نرسیده بود اما آن روزها هم حالش تعریفی نداشت.
آقا تقی همان روز در لواسان مصاحبه کرد و گفت مهندس چند چیز را می خواست اتفاق نیفتد اما افتاد. می خواست ولایت فقیه بر ایران حاکم نباشد اما شد. می خواست در کردستان جنگ داخلی رخ ندهد اما رخ داد، می خواست خودی و غیرخودی نباشد اما شد…همین را که گفت نتوانست خودش را کنترل کند اشک از چشمانش سراریز شد و نتوانست به مصاحبه اش ادامه دهد.
یاد آقا رضا افتادم که سه ماهی از هجرتش می گذشت. هنوز در کردستان بود و راهی پاریس نشده بود. با خود گفتم چه میکند با این غربت و غم رفتن مهندس . نمی دانستم روزهای داغ تر و اندوهناک تری در انتظاراوست. روزهایی که در ادامه اشاره خواهم کرد.
اما همه به آقا هدی فکر می کردند. با خود می گفتند خبر رحلت مهندس را چه کسی به هدی خواهد داد. هدی عاشق سحابی بود. سحابی نیز هدی را مانند فرزندش دوست می داشت. خلاصه روزهای تلخی بود . مرتضی کاظمیان هم در پاریس بود و مجبور به هجرت شده بود. این تلخی قرار بود عمیق تر نیز شود. روز دهم خرداد در لواسان منزل مهندس بقیه بزرگان ملی-مذهبی اندوهناک گردهم آمده بودند. به تدریج بر تعداد آنها افزوده می شد.
مهندس میثمی غمگینانه بر بالای جسد مهندس نشست و درد دل کرد. کیوان صمیمی، احمد زید آبادی وبسیاری دیگر در زندان بودند. گویی یکی از تلخ ترین دورانهای ملی-مذهبی ها فرا رسیده بود.
از همان ساعات نخستین فشار بر برخی دوستان تازه آزاد شده آغاز شده بود . می گفتند چرا در این مراسم حضور یافته اند. فضا کاملا امنیتی شده بود. مذاکره نیروهای امنیتی با خانواده سحابی برای تشییع جنازه در همان روز دهم آغاز شده بود. بعد از ظهر آن روز تحت تاثیر این مذاکرات بود. یادم می آید وقتی که شنیدم قرار است جنازه را منافقین منفجر کنند در اوج غمی که اذیتم می کرد خنده ام گرفت. انگار می خواستند بچه ای را بترسانند. دکتر ملکی به شوخی می گفت:« بیایند. اشکال ندارد بگذار منفجر کنند.» نیروهای امنیتی خواستار تشییع جنازه در همان عصر دهم بودند. هر لحظه خبری از نیروهای امنیتی می رسید: تهدید و پیشنهاد . اما سرانجام اصرار خانواده سحابی خصوصا هاله خانم باعث شد آنها هم رضایت دهند تا فردا مراسم تشییع صورت بگیرد.خانواده می گفتند ما که دفن نمی کنیم اگر خودتان می خواهید بیایید شبانه دفن کنید. عصر آن روز گذشت.
دکتر پیمان برای تعدادی از جوانان بحث هایی در مورد روحیه ایرانی و جنبش سبز ارائه می کرد. احسان شریعتی جایی مشغول صحبت بود. مادران صلح نیز عصر همان روز برای تسلیت به خانواده سحابی در منزل حضور یافته بودند. یادش به خیر با محمد رضایی که چند روزی است روانه زندان شده است در مورد تعداد شرکت کنندگان بحث می کردیم. محمد حیدری هم گوشه ای غمگین افتاده بود. عبدالرضا تاجیک هم بعد از ماراتنی از بازجویی مثل همیشه آرام به نظر می رسید و بیشتر شب را با او صحبت می کردم. چند تا از بچه های تحکیم هم عصر همان روز آمدند. نماز مغرب و عشا به جماعت خوانده شد. بعد از نماز جماعت دکتر پیمان سخنرانی کرد. آن شب برنامه بی بی سی را خیلی ها نگاه کردند. مصاحبه رضا علیجانی و مرتضی کاظمیان و مهم تر از آنها مصاحبه منتشر نشده مهندس سحابی بود و انصافا مصاحبه بی نظیری بود. انگار که مهندس برای آخرین بار مصاحبه می کند و می خواهد یک بار دیگر حرفش را بزند و برود. یک بار دیگر بگوید ملی-مذهبی چیست.
در آن مصاحبه مهندس گفت ویژگی ملی مذهبی کینه زدایی است. او به نکته ای ظریف هم اشاره کرد. جمهوری اسلامی با دشمنانش بهتر از رقیبانش رفتار می کند. او علت این همه ظلم به ملی- مذهبی ها را آلترناتیو بودن آنها می دانست. آن مصاحبه فضای خاصی داشت. هنگام پخش مصاحبه اشک های آرام تعدادی از حاضران، آه ها و افسوس ها و مظلومیت خاص زری خانم همسرمهندس توجه ام را جلب کرد. در همین اوضاع بود که ناگهان دکتر شامخی خبر داد نیروهای امنیتی اعلام کرده اند به جای اینکه تشییع جنازه ساعت ۸ باشد باید ساعت هفت صبح برگزار شود. تغییر ناگهانی ساعت تشییع جنازه آن هم در آخرین لحظات. از تهران تا لواسان راه زیادی بود. قطعا این تغییر ساعت می توانست عده ای را از آمدن منصرف کند. آرام آرام پس از هیاهوی روز، آرامش شب آغاز شد. کم کم همه خود را آماده استراحت و خواب می کردند. اما جسد بی جان مهندس در حیاط بود. پرچم سه رنگی جسدش را پوشانده بود. حاضران بر جسدش حاضر می شدند و گاهی هم قرآن می خواندند. بعد هم ملی -مذهبی های شهرستان ها نیمه شب رسیدند. بعد از فاتحه ای بر جسد مهندس و تاملی و درنگی و ریختن اشکی برای استراحت به داخل ساختمان می رفتند. من نیز دعوت یکی از دوستانم را رد کردم و دوست داشتم در حیاط لواسان بمانم. هر کسی تلاش می کرد ملحفه ای و پتویی برای خود تهیه کند. ترجیح دادم با دوستان تا صبح گپ بزنم. چون خواب هم بی فایده بود.
هوای لواسان ساعت به ساعت خنک تر می شد و کمبود پتو و ملحفه هم ما را مجبور کردقید خواب را بزنیم. زمزمه قرآن هم گاهی به گوش می رسید. گاهی اوقات بر سر جسد مهندس می رفتم. اندکی سکوت می کردم و پس از چند دقیقه بر می گشتم. چون دوستان دیگر می خواستند قرآن بخوانند و مهندس هم در انحصار ما نبود. ترجیح دادم حال که بی خوابی به سرم زده بود به کمک دوستان بروم. پوسترهای کوچکی را برای تشییع کنندگان آماده می کردند.
هاله خانم ما خود صاحب عزاییم
هاله خانم را دیدم آرام و متین و موقرانه قدم می زد و به همه جا سرک می کشید. رفتار هاله خانم از همان ابتدا برایم جالب توجه بود. من با هاله خانم کمتر برخورد داشتم.یک بار کتابی را در مورد تروریسم، تکثیر تسلیحات و نئومحافظه کاری آمریکایی برای انتشارات صمدیه مهندس میثمی از زبان فرانسه ترجمه کردم. هاله خانم این کتاب را ویراستاری کرد. این کتاب هم خود داستان خاصی دارد . اصلا خودش نماد است. ویراستارش شهید شد. مقدمه را مهندس سحابی و دکتر رئیس دانا نوشتند که اولی رحلت کرد و دومی هم اکنون در زندان است. موضوع کتاب هم شهید شد چون با پایان دوره ریاست جمهوری بوش و ورود اوباما محافظه کاران آمریکایی در حاشیه قرار گرفتند. من هم بعد از آن ناامید شدم و ترجمه کتاب را رها کردم. کتاب همچنان در وزارت ارشاد خاک می خورد و در نهایت مجوز انتشار نیافت. انتشاراتش هم حق فعالیت ندارد.
چندین بار در مراسم های مختلف دوران دانشگاه و در مراسم های ملی-مذهبی با هاله خانم برخورد داشتم اما برخوردهای بیشتر فراهم نشده بود. روزی که مهندس بی جان بر تخت بیمارستان افتاده بود هاله خانم را دیدم. با روحیه ای عالی و مثال زدنی. هنگامی که مهندس بر تخت بیمارستان بود هاله خانم برایش قرآن و اشعاری از پروین اعتصامی می خواند . گاهی قطرات اشک از چشم های مهندس سرازیر می شد. هاله خانم واقعا برای من عجیب بود. اول اینکه در او آرامشی عجیب دیدم. به سختی گریه می کرد و با روحیه بود . همان شب نیز آرامش خاصی داشت.
وقتی که پوسترها را آماده می کردیم به رسم ادب جلو آمد و تشکر کرد و گفت ببخشید که وسایل پذیرایی نداریم. گفتم ما خود صاحب عزا هستیم. مهندس برای همه ما پدر بود و ما اینجا میهمان نیستیم. کمی از خاطرات زندان و دوران جنبش سبزش برای ما گفت. با روحیه نشان می داد. بعد هم رفت تا به بقیه کارها برسد.
آن شب گوشه ای خلوت کردم. در گوشه ای از حیاط خانه مهندس در حالی که نسیمی سرد می وزید به آینده فکر کردم. واقعا هیچ چیز به اندازه مرگ توانایی تاثیرگذاری بر انسان را ندارد. با رفتن مهندس تاریخ معاصر ایران از ملی شدن صنعت نفت تا بعد از جنبش سبز در ذهنم مجسم می شد. با خود می گفتم این همه هزینه و زحمت و زندان و شکنجه در دوران سال ها زندگی مهندس آخرش هیچ؟ مهندس باید در دوره ای می رفت که شاهد ظهور و بروز یکی از بی کفایت ترین دولت های تاریخ ایران باشد؟ اما یک لحظه در حیاط لواسان سخن شجریان در مصاحبه با بی بی سی به ذهنم خطور کرد که می گفت ۱۰ سال، ۲۰ سال و اصلا همه عمر یک انسان یا حکومت یک لحظه از تاریخ است و زندگی مهندس هم از لحظات زیبای تاریخ بود. در این لحظه چقدر خوب است که دستاورد داشته باشیم اما اگر هم نداشته باشیم اتفاق خاصی نمی افتد . مهم همان لحظه ای است که ثبت می شود.
مهندس همه عمرش از لحاظ سیاسی شکست خورد. وقتی که علیرضا رجایی به عنوان نماینده تهران انتخاب شد مهندس به دوستاش می گوید این اولین پیروزی عمر سیاسی ماست. اما مهندس نمی دانست قرار است به زور شورای نگهبان حداد عادل را به جای علیرضا رجایی وارد مجلس کنند. به هر حال ساعت به ساعت آن شب می گذشت. حدود یک ساعت ظاهرا خوابیدم و بعد ازبیدار شدن نزدیک اذان شده بود و ملی- مذهبی ها کم کم برای نماز بیدار می شدند. صبح غمناک ۱۱ خرداد شروع شده بود.
تذکرهای امنیتی و حضور کمرنگ اصلاح طلبان
باید کم کم خود را برای تشییع جنازه آماده می کردیم. جسد مهندس برای شستشو آماده شده بود. یکی از سخت ترین لحظات همین لحظه بود. یعنی وقتی که جسد مهندس را می شستند. برادرش قرآن می خواند . دکتر ملکی بی قرار بود و دکتر پیمان اندوهناک. دکتر رفیعی هم همین طور.
کم کم به جمعیت افزوده می شد. هاله خانم با دو نفر از دوستانم برای خرید صبحانه بیرون رفته بودند. هاله خانم را در حال پذیرایی از میهمانان دیدم. عجب دلی داشت این هاله خانم. صبحانه ای که از سوی او به نیروهای امنیتی تعارف شد. نیروهای امنیتی تذکر دادند باید خیلی زود مراسم شروع شود.
فشار نیروهای امنیتی برای جمع و جور کردن تشییع جنازه آزاردهنده بود. با چند تن از دوستانم تماس گرفتم. دو سه نفر گفتند راه بسته است و ما نمی توانیم بیاییم. حتی یکی از افرادی که قصد حضور در مراسم را داشت توسط نیروی انتظامی بازداشت شده بود. مشخص بود حکومت تحت هر شرایطی قصد دارد از برگزاری یک مراسم با شکوه جلوگیری کند.
بعد ها شنیدم با چند صد فعال سیاسی تماس گرفته و از آنها خواسته می شود در مراسم مهندس حضور نیابند. حضور اصلاح طلبان در این مراسم کمرنگ بود. آقای دعایی را دیدم با چشمانی گریان. عبدالله نوری هم آمده بود. چند تای دیگر هم بودند که الان خاطرم نیست. آقای خانیکی هم بود. اما در کل این حضور خیلی کمرنگ به نظر می رسید. تهدیدها اثرگذار بودند.
عزت بلند شو…
وقتی که تحت فشار نیروهای امنیتی خانواده راضی شده بودند جسد مهندس را حتی زودتر از ساعت ۷ برای تشییع بیرون از ساختمان منتقل کنند ناگهان حسین شاه حسینی با صدایی لزران و گریان از راه رسید و فضا کاملا عوض شد. شاه حسینی با عصایش آرام آرام بر سر جنازه مهندس حاضر شد. گفت:«عزت پا شو هم بندیهات اومدن. پا شو براشون صحبت کن». شاه حسینی گفت برای عزت زیارت عاشورا بخوانید. آقای شامخی نزدیک شد و به شاه حسینی گفت نیروهای امنیتی فشار آورده‌اند جنازه زودتر از منزل خارج شود و مراسم آغاز شود.ناگهان شاه حسینی عصبانی شد و گفت:« آقای شامخی دوستی من با سحابی ۷۰ ساله است.» و ناگهان گریه کرد و گفت:« بعد از هفتاد سال دوستی حق ندارم ۱۰ دقیقه با عزت درد دل کنم. بروید بگویید شاه حسینی نمی گذارد جنازه خارج شود.» با گریه اش جمعیت گریست و شامخی کوتاه آمد و زیارت عاشورا خوانده شد. در فضایی سرشار از غم و اندوه. شاه حسینی آنچنان منقلب وازخود بی خود شده بود که حجت الاسلام احمد منتظری که وی نیز از همان ابتدای صبح در منزل سحابی حاضر شده بود از من خواست برای اینکه اتفاقی نیفتد شانه هایش را ماساژ دهم. درست می گفت شاه حسینی زیر لب می گفت عزت بلند شو دوستانت آمده اند. صدایش بیش از پیش لزران می شد. شاه حسینی با صدایی بلند در ذکر حسنات مهندس گفت و جمعیت گریه می کرد. او بر پاکی و راست کرداری سحابی گواهی داد و صدای حزن آلودش مردم را به گریه کردن وا می داشت.
زمانی که جمعیت می خواست مهندس را بر دوش هایش تشییع کند مهندس میثمی اندوهناک و قلب شکسته خود را به جسد رساند و با صدای همراه با اشک گفت:« ای خدا خودت شاهد باش بر پاک کرداری عزت.» با گریه مهندس میثمی بار دیگر کل جمعیت گریست.
صد متر تشییع جنازه رویایی من
مهندس باید می رفت. باید از خانه اش، از آن درختان و حیاط بزرگ خداحافظی می کرد. ناقوس رحیل به صدا در آمده بود. جمعیت تلاش می کردند زیر تابوتش قرار بگیرند. لحظه حساس فرا رسیده بود. برادر مهندس بار دیگر از جمعیت خواست از هر گونه شعار سیاسی خودداری کنند و به لااله الا الله اکتفا شود. جمعیت نیز همین کار را کرد. در همان کوچه خانه مهندس، تشییع کنندگان باید حدود صد متری می رفتند و جنازه در آمبولانس گذاشته می شد و جمعیت نیز با سایر وسایل نقلیه خود را به مزار می رساندند. آن صد متر برای من رویایی بود هر چند که به پایان نرسید. لحظاتی خاص که کمتر در زندگی ات اتفاق می‌افتند.
لا اله الا الله خود سیاسی ترین شعاری است که می توان سر داد به شرط آنکه در معنایش تعمق کنیم. «نیست مطلقی مگر الله.» یعنی خدا از هر قدرتی ، از هر مانعی ، از هر جاذبه و دافعه ای بزرگتر است. الله بر جهان و نفس ما تسلط دارد و در نهایت همه چیز به او ختم می شود. جمعیت مشخص بود اندوهناک و بغض آلود فریاد می زد لااله اله الله. مهم تعداد نبود. مهم صدایی بود که صادقانه از عمق قلب دوستداران مهندس بر می خاست.
جمعیت با صدای لا اله الا الله پیش می رفت. در حالی که عکس های مهندس را در دست داشتند.من در میانه جمعیت قرار گرفته بودم. عکس مهندس در دستم بود. لا اله الا الله را با لذت خاصی بر زبان می راندم. خدا از نگاه های خشمگینانه ای که با نفرت به ما می نگریستند بزرگتر بود. آقای اردهالی با بلندگو لا اله الا الله را می گفت و جمعیت تکرار می کرد. گاهی به عقب جمعیت و جلویش نگاه می انداختم دوستانم را می دیدم که با چشمانی اشک آلود حرکت می کردند. ماموران امنیتی ابتدا سعید مدنی را مدتی کوتاه از جمعیت خارج کردند اما بعد او را رها کردند. یکی از دوستان ما در شرف بازداشت بود اما جمعیت او را از دست نیروهای امنیتی رها کرد. در همین حال عده ای عصبانی شدند.
ناگهان صدا و همهمه ای برخاست. گفتند:« دکتر! دکتر !کسی اینجا دکتر نیست . »یکی از شرکت کنندگان از میان جمعیت خود را به جلو رساند. گفتند یک نفرحالش به هم خورده است. ما نمی دانستیم این یک نفر کیست؟ گفتیم شاید علت گرما باشد و تشنج. ناگهان دوستان را که در جلوی جمعیت بودند دیدم که گریه می کردند و بعضا با غرو لند. گریه ها نگران کننده بود. خبر دار شدم مهندس را از دستان جوانان ملی-مذهبی کشیده اند. جسد مهندس بر زمین افتاده . گفتند این جسد از سر هم بر زمین افتاده. به جسد مهندس هم رحم نکردند. گویی مهندس چه در حیات و چه در ممات باید تاوان بدهد: تاوان استقلال و آزادی.
دوستانم تعریف کردند به شکلی وحشیانه جسد را داخل آمبولانس کرده اند. قسمتی از بدن مهندس لای در گیر کرده بود و به زور آن را جا داده بودند. بچه ها عصبانی شده بودند اما همه خونسرد و با تجربه خود را کنترل کردند. از آن خانم که حالش خراب شده بود ما خبری نداشتیم. اصلا نمی دانستیم کیست. بعدا متوجه شدیم چه تراژدی بزرگی رخ داده است.
خدایا اینجا ایران است یا اسرائیل؟
جمعیت سوار بر اتوبوس ها به سمت مزار حرکت کرد. شهر بوی حکومت نظامی می داد. ردیف به ردیف سرباز اطراف خیابان ها را گرفته بودند. لباس شخصی ها گوشه گوشه به صورت حلقه های جداگانه قرار داشتند. گویی اسرا را به مکانی منتقل می کنند. تا مزار راهی نبود. رسیدیم. خواستیم نماز بخوانیم. ناگهان موتور سوارهای مسلح ما را محاصره کردند. یگان ویژه از یک طرف لباس شخصی ها از طرف دیگر و نیروی انتظامی هم همین طور. آنقدر فضا امنیتی شده بود که با خود گفتم خدایا اینجا ایران است یا اسرائیل؟ خدایا ما ایرانی هستیم یا فلسطینی؟ یاسر عرفات هم در سرزمینش با عزت دفن شد. این مهندس سحابی است . همه دشمنانش معترف به انصاف و اخلاقش هستند. سال ها زندان بود و خودشان می دانند یک مورد هم فساد ندارد. همه بر پاکی اش معترفند. موج این سئوال ها شدیدا از ذهنم می گذشت.
نماز را هم اجازه ندادند. قرار بود احمد منتظری نماز را اقامه کند اما اجازه ندادند. گفتند نماز خوانده شده . آقای منتظری گفتند:« با اجازه کی؟ قرار است من نماز را بخوانم.» این مسائل دیگر طبیعی شده بود. موقعی که اینگونه با تمام توان نظامی و امنیتی جمعیتی عزادار را که هیچ گونه شعار سیاسی هم سر نداده اند محاصره می کنند حساب کار را باید داشت. خلاصه بعد از چندین دقیقه ایستادن زیر آفتاب سوزان خرداد که مانند خود خرداد پر حرارت بود در را باز کردند و به سمت مزار رفتیم. خواستیم در آخرین لحظات همنشین جسد مهندس باشیم. اما دیدیم عده ای زودتر از ما آنجا اقامت کرده اند. آنها نیروهای انتظامی بودند. اما پر رنگ تر از آنها لباس شخصی هایی بودند که برای بر هم زدن مراسم استخدام شده بودند. ناگهان یکی از این افراد با صدایی تمسخر آلود فریاد می زد :«برای شادی روحش صلوات » و طرفین با صدای ناهنجار صلوات می فرستادند. جمعیت کاملا محاصره شده بود. هر گونه حرکت کوچکی با تذکر ماموران مواجه می شد. همه حرکات باید کنترل می شدند.
حمد و قل هو الله آهنگین و عصبانیت امنیتی ها
اما جمعیت نیز برای فرار از این محدودیت ها دست به ابتکاری زد. حمد و قل هوالله به صورت دسته جمعی با آهنگی خاص خوانده می شد. این آهنگ بارها تکرار می شد و مامورانی که باید در مراسم اختلال ایجاد می کردند در برابر این آهنگ تا مدتی مجبور به سکوت بودند.
چه زیبا بود خواندن دسته جمعی این دو سوره . در فضای رعب و ترس امیدبخش نیز بود. همان هنگام که واژه های عربی را در هماهنگی با جمع تکرار می کردم واژه های فارسی زیبایی بر ذهنم نقش می بست:« به نام خداوندی که هم بخشنده است و هم مهرورز.خدایی که پروردگار همه جهان هاست(جهان هایی که بی شمار وجود دارند اما ما از آنها بی خبریم). خدایی که هم مهر می دهد و هم رحم می کند. خدایی که صاحب روز داوری است. روزی که همه باید پاسخگوی آنچه باشند که کردند . خدایا در انبوه بت های مادی و دنیوی، در انبوه ظالمان و ستمگرانی که بر سرنوشت انسان ها تسلط یافته اند و می خواهند ما آنچه باشیم که تو نمی خواهی تنها تو را می پرستیم. خدایا در میان انبوه مشکلات و موانع و محدودیت ها و ستم ها دست یاری به سوی ظالم دراز نمی کنیم و تنها از تو کمک می گیریم. خدایا ما را به راهی هدایت کن که راست است ودر آن از کژِی و پلیدی خبری نیست. راه کسانی که بر آنها نعمت انسان بودن و ایستادگی در راه پاکدامنی و امانتداری ارزانی کرده ای و نه راه مغضوبین یعنی کسانی که آگاهانه از راهت تخطی جسته و انسانیت را با خوی شیطانی شان له کرده اند و نه راه گمراهان همان ناآگاهانی که بدون آگاهی و تدبیر در دام ظالمان گرفتار شده و به ابزاری برای اعمال اراده آنها تبدیل شده اند.»
این مفاهیم در ذهنم جریان داشت هر گاه الحمد و قل هوالله خوانده می شد و وجود آن همه نیروی امنیتی برایم انکار می شد. این دو سوره آن قدر تکرار شد که امنیتی ها مجبور به تذکر شدند. فضای امنیتی آنچنان شدید بود که هر لحظه باید منتظر حمله ناگهانی چندین مامور لباس شخصی می شدیم. یکی از دوستان را کشان کشان بردند و بعد از مدتی کوتاه آزاد کردند. بارها تذکر دادند و با لحنی عصبانی هشدار می دادند.
به هر حال خاک ها روی جسد ریخته می شد و باید آماده رفتن می شدیم. آن موقع کمتر کسی متوجه بود در این مراسم یک نفر غایب است: هاله
شایعه است باور نکنید!
آری هاله خانم غایب بودند. دختر در مراسم پدر شالی سبزرنگ بر دوش با عکسی از مهندس در دست پیشاپیش جمعیت حرکت کرده بود. وقتی که برای سوار شدن به اتوبوس بر می گشتیم یکی از دوستان گفت فلانی آن خانم که حالش خراب شده بود و تشنج گرفته هاله خانم بوده. با خودم گفتم تا حالا باید خوب شده باشد . یکی دیگر از دوستان نیز نزدیک شد و گفت فلانی این شایعه حقیقت دارد؟گفتم کدام شایعه:گفت:فوت هاله. همان لحظه خنده ای تلخ برصورتم نقش بست. گفتم مردم بیکار می شوند شایعه می سازند . با اتوبوس به سمت خانه آمدیم. زیاد راهی نبود. سرگرم گفت و گو با دوتن از دوستانم بودم. شایعه در دهان ها می پیچید و من بی اعتنا بودم. قدم به قدم به خانه مهندس نزدیک می شدم. صدای گریه و زاری بلند شده بود.
اینجا خانه مهندس است: محشری برپاست
ناگهان دلم فرو ریخت . باورم نمی شدم گفتم:« نکنه هاله خانم …» ، نزدیک تر شدم جمعیت جلوی در گریه می کرد اما عده‌ای می گفتند اینها شایعه است ما با دکترش صحبت کرده ایم. الان زیر سرم است به زودی خوب می شود ودر میان جمع حاضر می شود. این دلداری ها اندکی آرامم کرد. به محمد رضایی رسیدم گفت:« فلانی هاله رفت. واقعیت دارد.» خشک شدم و مبهوت و بی حرکت ایستادم. ذهنم کار نمی کرد. بغضم وسیع تر می شد و چند قدم ج لوتررفتم . بی اختیار از بچه ها می پرسیدم مطمئن هستید؟ برخی ها می گفتند شایعه است. حتی یادم می آید یکی با اطمینان می گفت من با دوستان صحبت کرده ام بالای سرش هستند سالم است. حالش به هم خورده. اما جلوترکه رفتم یکی گفت نه فوت کرده. کاملا در میان برزخ گرفتار شده بودم. ولی کم کم می دیدم همه دارند گریه می کنند. دیگر از آنهایی که دلداری هم می دادند خبری نبود. واقعا هاله از میان ما رفته بود. حرکاتش ، صدایش و نگاهش و آرامشش در شب گذشته جلوی چشمهایم رژه می رفت. اشک ها بی اختیار سرازیر می شدند. اما باز هم امیدوار به شایعه بودم. وارد حیاط شدم. آنجا هم برای خودش محشری بود. همه گریه می کردند. احسان هوشمند از پله ها بالا رفت ابتدا گفت خبر معلوم نیست درست باشد لطفا خونسردی تان را حفظ کنید. چند بار این کار را کرد اما شایعه بود که پشت شایعه می چرخید. دکتر یزدی هم با حال بیمارش آمده بود. مهندس صباغیان هم حال و روز خوشی نداشت و حتی برای لحظاتی حالش خراب شده بود. احسان هوشمند بار دیگر از پله ها بالا رفت و گفت:« انالله و انا الیه راجعون. متاسفانه خبر واقعی است .حقیقت دارد.» این را که گفت شیونی برخاست از میان جمعیت. همه گریستند. با صدای بلند .آن روز من گریه های کسانی را دیدم که شاید سال ها باید منتظر ماند تا جلوی چشمانت گریه کنند. همه گریه می کردند. کارگر افغان مهندس هم گوشه ای اشک می ریخت. همه می گفتند وای خدایا زری خانم همسر مهندس چه می کشد. صدای گریه ها تا مدت ها در حیاط می پیچید.
در میان هیاهو خبری نگران کننده به گوش رسید که حال مهندس صباغیان هم وخیم شده است. چند نفر از حاضران از ظلم رفته بر خاندان سحابی ها نزد احمد منتظری گلایه می کردند و با شور و عصبانیت خاصی می پرسیدند میان هاله و فاطمه زهرا چه فرقی است؟ میان اینها و قاتلان دختر پیامبر چه فرقی است؟ یکی فریاد لعنت الله علی القوم الظالمین سر می داد. یکی با گریه فریاد می زد خدایا ریشه ظلم را نابود کن. کمتر کسی بود که گریه نکند. هر کس هم این توان را داشت مشخص نبود در قلبش چه غوغایی است.
خلاصه ظهر روز یازدهم خرداد ۱۳۹۰ در حالی که آفتابی سوزان بر تهران حاکم بود خانه مهندس سحابی محشر به پا شده بود. مهندس سحابی غریبانه و مظلومانه دفن شد. اما شاید خدا خواست تا این تشییع جنازه به رغم هزینه سنگینش اسباب رسوایی ظلم هایی باشد که بر خاندان سحابی در طول سال های طولانی رفت.
در اواخر تشییع جنازه ما متوجه شدیم که از نیروهای امنیتی و لباس شخصی خبری نیست ظاهرا آنها هم می دانستند چه فاجعه ای را رقم زده اند و نیروهایشان را فراخوانده بودند. مدتی بعد احسان هوشمند از طرف خانواده سحابی ضمن تشکر از حضور مردم از آنها خواست منزل را ترک کنند و من نیز همراه دوستانم سوار بر ماشین شدیم و از لواسان به سوی تهران آمدیم. در این مسیر مدام گریه می کردیم. هنوز باورمان نمی شد. به راستی فاجعه بزرگ به تراژدی بزرگتری تبدیل شده بود. هاله همراه پدر رفت. به همین سادگی .
این رفتن ها برای ملی-مذهبی مرگ نیست
این رفتن ها در ادبیات ملی-مذهبی به معنای مرگ نیست. شهادت یعنی زنده بودن و گواهی بر یک ایمان، یک آرمان و عقیده ای که بر حفظ کرامت انسانی بنیان یافته است. برای ریشه دواندن این آرمان بر خاک ایران باید رنج کشید و سحابی ها بار سنگینی از این رنج بزرگ را بر دوش کشیدند. ما آن روزها باورمان نمی شد هاله رفته است. این داستان درست رنگ و بوی یک تراژدی بزرگ را داشت. تراژدی به قول شوپنهاور نمایش شوربختی بزرگ است و شهادت هاله سحابی در مراسم تشییع پدر نشان از شور بختی ما ایرانی ها داشت که از حق برگزای یک تشییع جنازه نیز محروم هستیم و مجبوریم با جان دادن ثابت کنیم ما از ابتدایی ترین حقوقمان محروم هستیم.
تراژدی پایان نیافت
خسته و کوفته بعد از ۲۴ ساعت بی خوابی و پس از تحمل شوکی بزرگ به خانه رسیدم در حالی که همچنان رفتن هاله را باور نکرده بودم. همان روزها به یاد آقا هدی افتادم. گفتم خدایا این خبر به آقا هدی برسد چه واکنشی خواهد داشت؟ او عاشق مهندس بود و حساس نسبت به هر گونه تعدی به بانوان سرزمینش .
آن روزها همه تلاشمان این بود باور کنیم هاله رفته است، باور کنیم تراژدی بزرگ رخ داده است، تازه داشتیم یاد می گرفتیم که فاجعه ای دیگر رخ داد. درست ده روز بعد…

 

 

دفتر سید محمد خاتمی مشروح دیدار وی با فعالان سیاسی را منتشر کرد

نقدها به شیوه رای دادنم را می پذیرم

W-FP-007دفتر سید محمد خاتمی رئیس جمهوری سابق کشورمان با ارائه توضیحاتی ضمن اشاره به دیدار وی با جمعی از فعالان سیاسی و فرهنگی که هفته پیش برگزار شد تاکید کرده است رئیس جمهور سابق همچنان از اصل رای دادن خود دفاع می کند اما انتقادها به شیوه آن را قبول دارد. در این دیدار سید محمد خاتمی تصریح کرده است:«رأی دادن من گرچه موجب دلخوری و جریحه دار شدن احساسات بسیاری از دوستان شد، اما در این مورد همچنان از اصل کاری که انجام داده ام دفاع می کنم، گرچه نقدهای دوستان به شیوه آن را وارد دانسته و می پذیرم. آنچه در ۴۸ ساعت آخر به آن رسیدم را می شد زودتر هم با تحلیل دریافت. ما میدان را به دو دسته تحریمی داده بودیم، یک تحریمی های خارج از کشور که می گفتند انتخابات باید تحریم شود و اصرار داشتند که تحریم را به اصلاح طلبان هم نسبت دهند و دیگری جریانی در داخل که با نسبت دادن تحریم به ما در صدد ضربه زدن به بخش های باقی مانده از اصلاحات بودند. ما می بایست توضیح بیشتری می دادیم که اولاً ما تحریمی نبودیم، دوم اینکه تحریم همیشه به معنای براندازی نیست و سوم این که اگر کسی خواست رأی بدهد اشکالی ندارد و باید ذهن جامعه را درباره این سه نکته آماده می کردیم که نکردیم»
خاطرنشان می شود کنشگران ملی-مذهبی خارج از کشور قبلا با انتشار بیانیه ای ضمن اعتراض به توهین به سید محمد خاتمی از شیوه رای دادن وی انتقاد کرده بودند. 
متن کامل توضیحات دفتر سید محمد خاتمی در مورد اظهارات شرکت کنندگان و توضیحات رئیس جمهور سابق به شرح زیر است:
برنامه گرامی داشت دوم خرداد که هفته گذشته با حضور جمعی از جوانان، فعالان سیاسی، هنرمندان و روزنامه نگاران، در دفتر رئیس جمهوری سابق ایران برگزار شد، علاوه بر سخنان سید محمد خاتمی که پیش تر منتشر شد، با ارائه دیدگاه ها، پیشنهادها و انتقادهای حضار همراه بود.
اهمیت مطالب مطرح شده از سوی عزیزان حاضر در جلسه و پاسخ ها و اظهار نظرهای متقابل سید محمد خاتمی ما را بر آن داشت تا به انعکاس چکیده ای از آنها بپردازیم.
موافقت، مخالفت و توصیه های تکمیلی درباره شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی، چگونگی امکان تداوم اصلاح طلبی در شرایط موجود، شرایط فرهنگی کشور، ضرورت انسجام نیروهای اصلاح طلب و نگرانی از تداوم شرایط سخت حصر و حبس و صدور و اجرای احکام زندانیان سیاسی از مهم ترین مطالبی بود که در این جلسه مورد بحث و گفت و گو قرار گرفت.
محور مباحث اولین جوانی که در این دیدار سخن گفت استفاده از خرد جمعی اصلاح طلبان در همه کنشهای سیاسی و اجماع حداکثری اطلاح طلبان بخصوص در مقاطع سیاسی مهمی مانند انتخابات بود. وی شرایط پیش از انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی و همراهی قاطبه نیروهای اصلاح طلب با موضع عدم شرکت در انتخابات را به عنوان نمونه ای از این روبکرد ذکر کرد. وی با بیان اینکه شوک ایجاد شده بعد از رأی سید محمد خاتمی به آن هماهنگی لطماتی وارد کرده، پیشنهاد داد تا با آکسیونهای سیاسی مناسب و ظرفیت آفرین، بار دیگر فضای تعامل و همراهی بین نیروهای دموکراسی خواه اصلاح طلب ایجاد شود.
جوان دیگری که از استان خوزستان در این جمع حضور یافته بود با اشاره به سختی های پیش روی راه و رسم اصلاح طلبی در جامعه و فضای سیاسی گفت: ”در چنین شرایطی باید مراقب بود تا مخالفان اصلاحات نتوانند نیروهای نزدیک به خود را به نام اصلاح طلب معرفی و تحت حمایت ما در آورند“. توصیه این جوان ضرورت استفاده از همه ظرفیت های گفت و گو با حاکمیت و گروه های مختلف سیاسی و نیز مراقبت از ایجاد انشقاق تحت عنوان دوگانه جنبش سبز – اصلاحات بود. این دختر جوان خوزستانی با اشاره به پرهیز از طرح شعارهای بلندپروازانه، خواستار نامزدی فردی شاخص از میان اصلاح طلبان در انتخابات آینده ریاست جمهوری (با استفاده از ظرفیت های اجتماعی موجود) شد.
در ادامه یکی از زندانیان سیاسی آزاد شده که در تجمعات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بازداشت شده بود، به گلایه از سید محمد خاتمی درخصوص شرکت در انتخابات اخیر مجلس پرداخت پرسش هایی را در باب چگونگی تداوم اصلاح طلبی مطرح نمود. وی با بیان اینکه ”ما همان نسلی هستیم که در سال ۷۶ حماسه دوّم خرداد را آفریدیم“ به گلایه از رأی دادن رئیس دولت اصلاحات پرداخت و گفت: ”عدم مشارکت در انتخابات وسیله ای است برای بیان اعتراض و رسیدن به هدفی مشخّص. ایده تحریم انتخابات در مورد انتخابات مجلس ، ایده چندان موفّقی نیست و به خاطر مسائل قومی و منطقه ای، همواره درصد کم و بیش مشخّصی از حضور مردم در انتخابات مجلس پیش بینی می شود که همین موجب می شود ایده ی تحریم به عنوان یک اعتراض سیاسی، نمود چندانی نداشته باشد. اما بار دیگر مردم کاری غیر قابل پیش بینی انجام دادند و با وجود تمامی مسائلی که پیشتر اشاره کردم، عدم مشارکت بخش قابل توجهی از مردم در انتخابات مجلس نهم، خود را نشان داد؛ به ویژه در شهرهای بزرگ. امّا متأسّفانه ناگهان خبری مبنی بر حضور جناب عالی در پای صندوق رأی ، آن هم در روستایی خارج از تهران منتشر شد و غیر از این که این عمل شما، نشان از عدم همراهیتان با خواسته اکثریت مردم و نادیده گرفتن شروطی بود که خود مطرح کرده بودید، این رأی شما، موج خبری بزرگی ایجاد کرد که اثر و خبر عدم شرکت بخش بزرگی از مردم در پای صندوق های رأی را به محاق برد و ناخودآگاه همه چشم ها و گوش ها را به رأی شما معطوف کرد و به نوعی این همبستگی و اعتراض مردم، بی اثر و خنثی شد.“
این جوان تبعات ناشی از رأی سید محمد خاتمی را نیز مورد توجه قرار داد و افزود: ”خواسته یا ناخواسته، انشقاقی غیر قابل تصوّر در میان دوستان و اصلاح طلبان و فعّالین جنبش سبز به وجود آمده که توضیحات شما هم اکثر دوستان را قانع نکرده است.“
این زندانی سیاسی آزاد شده نظرات سید محمد خاتمی درباره بازگشت به آرمان های اصیل انقلاب را همواره مبهم و قابل تفسیر به شکل های گوناگون خوانده و پرسید: ”با مشی فعلی شما و قدرت نمایی های جناح حاکم، آیا همچنان می توان به رسیدن به این آرمان ها امیدوار بود؟ و به فرض موفقیت، آیا این آرمان ها، پس از ۳۳ سال، نیاز به بازبینی و تجدید نظر ندارند؟“
وی با رد امکان ایجاد روزنه ای از طریق مشی سیاسی توأم با مدارای سید محمد خاتمی پرسید: ”با چه روشی و استراتژی مشخّصی می توان اصلاحات را پیش برد؟ آیا راه دیگری به جز اصلاح طلبی و انقلابی گری وجود ندارد؟“
وی سخنان خود را با این جملات به پایان برد که ”ما هم دلسوزان این سرزمینیم؛ نه می خواهیم سرانجامی چون سوریه و عراق داشته باشیم که شاهد جنگ داخلی یا دخالت خارجی باشیم و نه دوست داریم به عاقبت مردم کره ی شمالی دچار شویم“.
رئیس شاخه جوانان حزب اعتماد ملی هم در ادامه به گلایه هایی اشاره کرد که پس از شنیدن بیان صریح انتقادها از سوی دیگر دوستان حاضر در جلسه از یک سو و کیک و لبخندهای سید محمد خاتمی از سوی دیگر از بیان آن منصرف شده است.
نویسنده جوانی هم به جنبه فرهنگی شخصیت سید محمد خاتمی اشاره کرد و خواستار استفاده از این ظرفیت گران بها برای ایجاد تحول و پیشرفت در حوزه نشر کشور شد.
سپس یکی از هموطنان خراسانی به بررسی تبعات عدم حضور نمایندگان اصلاح طلبان در میان رسانه های عمومی کشور پرداخت و آن را موجب یکه تازی افرادی که کمتر قرابتی با آرمان های انقلاب دارند دانسته، محرومیت جامعه از توان نظری و کارشناسی اصلاح طلبانی که می توانند برای درمان مشکلات فراوان مردم چاره اندیشی کنند را از دیگر تبعات این موضوع دانست. این جوان خراسانی از راهکارهای کاهش این صدمه را فعال تر کردن نهادهایی مانند بنیاد باران خوانده، خواستار فعالیت بیشتر این بنیاد شد.
دو جوان اصفهانی که یکی از فعالان سیاسی و دیگری روزنامه نگار بود، در ادامه نوبت سخن را در دست گرفتند و به دفاع از رأی سید محمد خاتمی در انتخابات اخیر مجلس پرداختند. یکی از آنها با انتقاد از روش رأی دادن سید محمد خاتمی اصل این اقدام را ستود و آن را یکی دیگر از اقدامات خاتمی برای نگه داشتن روزنه های اصلاح طلبی با هزینه کردن از آبروی خود دانست. دیگر جوان اصفهانی نیز ضمن دفاع از رأی دادن آقای خاتمی، به هزینه های فراوان ایجاد شده برای چهره های شاخص اصلاحات و زندانیان سیاسی و خانواده آنها پرداخته و در عین حال تاکید کرد ”این جمع نشان می دهد با همه این مشکلات اصلاحات همچنان زنده است و ما تا آخر از آن دفاع می کنیم“. وی با اشاره به اینکه اصلاح طلبان با مقاومت خودشان در برابر فشارها نشان دادند که اصول¬گرا تر از بسیاری از داعیه داران اصول¬گرایی هستند، افزود: ”بسیاری از زندانیان سیاسی ما هنوز پای¬بند به آرمان های نظام و انقلاب هستند و فشارهای متعدد باعث نشده از آرمان خود دست بکشند“. این روزنامه نگار افزود: ”ما گرچه خواستار اصلاح روش ها و سیاست ها هستیم، اما همچنان به انقلاب، آرمان های امام (ره) و جمهوری اسلامی وفاداریم و در عین حال نقد اوضاع جاری را حق مسلم خود می دانیم“. وی خطاب به سید محمد خاتمی گفت: ”بعد از هزینه ای که در پی رأی شجاعانه تان پرداختید، انتظار می رفت فعال تر در صحنه سیاست نقش آفرینی کنید و گشایش هایی برای جریان اصلاحات فراهم کنید. البته مسؤولان هم باید لطف شما را قدر می دانستند و حداقل شاهد آزادی زندانیان سیاسی می بودیم“.
آخرین فردی که پیش از سخنان سید محمد خاتمی صحبت کرد، یکی دیگر از روزنامه نگاران بود که در ابتدا از شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات اخیر مجلس تشکر کرد و با عاقلانه و مدبرانه دانستن آن افزود: ”از شما یاد گرفتیم که نمی شود با شیوه های تند و رادیکال به هدف رسید. راهی که می روید اگرچه آهسته، اما پیوسته است و می تواند جمع وسیع تری را با شما همراه کند“.
سید محمد خاتمی پیش از شروع سخنان خود که متن آن پیش تر انتشار یافته، به انتقادها و مسائل مطرح شده از سوی حاضران پاسخ گفت:
رئیس جمهوری سابق ایران با تأکید بر اینکه مسأله ما بازگشت به قدرت نیست، گفت: ”بروز و ظهور قدرت ظاهری، پیروزی نیست. پیروزی حقیقی تحقق اراده مردم است. ما با کسی دعوا نداریم، تنها خواستار بازتر شدن فضا هستیم. برای این که راه و رسم موجود، مبتنی بر اراده مردم جریان یابد یا باید به راهی که مردم می خواهند بازگشت و یا شاهد تلاطم هایی در عرصه جامعه و سیاست بود“.
رئیس بنیاد باران با اشاره به حضور بسیاری از دوستان و همراهان اصلاح طلبش در زندان و در پاسخ به نقد یکی از حاضران که رأی سید محمد خاتمی را محافظه کارانه خوانده بود، تأکید کرد: ”والله اگر میان دوستانم در زندان بودم برایم گواراتر بود“.
وی درباره رأی خود تصریح کرد: ”بارها گفته ام که ما خود را داخل نظام می دانیم و اگر نقدی هم داریم، نقد سیاست ها و روش هایی است که معتقدیم باید اصلاح شود. درباره آرمان های انقلاب هم بارها صحبت کرده ایم و نیازی نمی بینیم که دوباره در اینجا به آن بپردازم. به هر حال ما راهمان با کسانی که خواستار براندازی اند جدا است و معتقدیم بسیاری از مردم شهید داده اند و بخش های گوناگون جامعه همچنان به اصل نظام و آرمان های آن پای بندند. لذا خوب است وقتی از افکار عمومی و نظر اکثریت بحث می شود دقت بیشتری به کار برده شود. من از اصل رأیی که دادم دفاع می کنم. در عین حال بسیار متأسفم که بعد از انتخابات حتی از تنگناها نسبت به زندانیان سیاسی و جناب آقای مهندس موسوی و جناب آقای کروبی کاسته نشده و بلکه بالعکس نسبت به زندانیان سیاسی سخت گیری بیشتری شده و بسیاری را برای اجرای حکم فراخوانده اند؛ بخصوص در این مورد نسبت به خانم ها نگرانی بیشتری وجود دارد.“
وی با بیان اینکه نباید ناامید شد و نباید انتظار داشت همه چیز یک شبه درست شود، افزود: ”صبوری، توکل و امید به لطف خدا در کنار به روز کردن تقاضاهایمان با توجه به اصول و چارچوب های اعتقادی و نیز پرهیز از انشعاب و تفرقه تحت عناوینی چون سبز و اصلاح طلب از ضروریات امروز ماست. ما باید روی اصولی که به آنها پای بندیم و معتقدیم عملی است، توافق کنیم. باید دلهایمان را به هم نزدیک تر کنیم و تمام تلاش هایمان برای گذر از این فضای امنیتی به شرایط سالم سیاسی و غیرامنیتی باشد، نه برای بازگشت به قدرت. بلکه ایجاد فضای سالمی که در شأن این مردم باشد باید هدف ما باشد و این که بتوانیم حداقل فضای گفت و گو و تبادل نظر را دوباره احیا کنیم“.
در خاتمه این جلسه نیزهمسر جوان یکی از زندانیان سیاسی ضمن اشاره به این نکته که ما همچنان بر سر رأی دادن شما با شما اختلاف نظر داریم، ولی آن را یک اختلاف روشی دانسته و خود را کماکان اصلاح طلب می دانیم، گفت: ” راهی که ما رفته ایم به انتخاب خودمان بوده و بابت آن منّتی بر سر هیچ کس نداریم. زندانیان سیاسی و خانواده های آنان همانند بقیه افراد جامعه نظراتی دارند که آنرا بیان می کنند، ولی هیچ تعیین تکلیفی برای کسی نداشته و ندارند“.
سید محمد خاتمی نیز در پاسخ به این بانوی جوان تصریح کرد: ”ما حتماً باید حرف زندانیانمان را بشنویم و نظر آنها را بدانیم“. وی با دفاع مجدد از رأیی که داده، افزود: ”رأی دادن من گرچه موجب دلخوری و جریحه دار شدن احساسات بسیاری از دوستان شد، اما در این مورد همچنان از اصل کاری که انجام داده ام دفاع می کنم، گرچه نقدهای دوستان به شیوه آن را وارد دانسته و می پذیرم. آنچه در ۴۸ ساعت آخر به آن رسیدم را می شد زودتر هم با تحلیل دریافت. ما میدان را به دو دسته تحریمی داده بودیم، یک تحریمی های خارج از کشور که می گفتند انتخابات باید تحریم شود و اصرار داشتند که تحریم را به اصلاح طلبان هم نسبت دهند و دیگری جریانی در داخل که با نسبت دادن تحریم به ما در صدد ضربه زدن به بخش های باقی مانده از اصلاحات بودند. ما می بایست توضیح بیشتری می دادیم که اولاً ما تحریمی نبودیم، دوم اینکه تحریم همیشه به معنای براندازی نیست و سوم این که اگر کسی خواست رأی بدهد اشکالی ندارد و باید ذهن جامعه را درباره این سه نکته آماده می کردیم که نکردیم“.
وی با اشاره به نقد یکی از افراد که رأی خاتمی سایر مسائل مربوط به انتخابات را تحت تأثیر قرار داد، اظهار کرد: ”اگر ظرفیتی در من هست که یک رأی من هم برای کسانی که در حکومت اند و هم برای مخالفان از کل انتخابات مهم تر تلقی می شود، آن را از همین مردم و جامعه گرفته ام، ولی این مسؤولیت مرا هم بیشتر می کند. آنچه شد بر اساس تشخیصی در چارچوب همین مسؤولیت بود، ولی این نباید باعث تفرقه نیروها شود. هم ما و هم این مفاهیم چارچوب هایی دارد که باید مراقب بود در داخل این چارچوب ها حرکت کنیم و دچار تفرقه نشویم“.

 

 

 

 به علت ابتلا به بیماری سرطان

فریده ماشینی عضو شورای مرکزی حزب مشارکت در گذشت

فریده ماشینی، بانوی قرآن پژوه و فعال حقوق زنان، که در سه سال اخیر یار و همراه بسیاری از خانواده های زندانیان سیاسی بود، دار فانی را وداع گفت.
به گزارش کلمه، این عضو دفتر سیاسی و شورای مرکزی جبهه مشارکت از مدتی قبل به بیماری سرطان مبتلا شده بود، اما نگذاشته بود حتی بسیاری از دوستان و همفکران نزدیک از بیماری اش باخبر شوند.
وی شنبه گذشته به علت وخامت شدید حالش به بیمارستان آتیه تهران منتقل و در بخش آی سی یو این بمارستان بستری شد. او که بلافاصله پس از انتقال به بیمارستان، به کما فرو رفته بود، در چند روز اخیر نتوانست از حضور بسیاری از خانواده های سیاسی که با نگرانی پیگیر حال او بودند و در این بیمارستان به ملاقاتش رفته بودند، مطلع شود؛ تا آنکه نهایتا ساعتی پیش در همین بیمارستان درگذشت.
این فعال مدنی و قرآن پژوه که از شاخص ترین زنان جلسات هم اندیشی زنان و مرتبط با اکثر گروه ها و طیف های مختلف فعالان حقوق زنان در ایران بود، در بین زنان مسلمان مبارز برای احیای حقوق زنان به لحاظ دانش نظری، فعالیت های اجرایی و فن بیان به نحو بارزی شاخص و محور بود.
او یکی از دستگیر شدگان مراسم دعای کمیل سبز بود که در مهرماه در منزل شهاب الدین طباطبایی از زندانیان سیاسی اصلاح طلب جمع شده بودند، و یک روز بعد آزاد شد. اما همراهی اش با خانواده های زندانیان سیاسی تا آخرین روزهایی که بیماری توان جسمی اش را به اضمحلال برده بود، ادامه داشت.
وی که مقالات علمی و پژوهشی اش به خصوص در حوزه زنان در نشریات مختلف سیاسی، اندیشه ای کشور منتشر شده، از جمله فعالانی است که در ایجاد ارتباط مثبت بین فعالان سیاسی و اجتماعی اصلاح طلب نقش پررنگی داشت و بدین جهت از محبوبیت و ارتباطات وسیعی بین دیگر فعالان برخوردار بود.
فریده ماشینی که جلسات تفسیر قرآنش نیز مشهور بوده و دوره هایی را به خصوص در جبهه مشارکت در این زمینه برگزار می کرد که با استقبال وسیعی همراه بود، بعد از وقایع انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۸۸ و سیل وسیع بازداشت فعالان سبز، از اصلی ترین بانیان شکل گیری جلسات خانواده زندانیان سیاسی بود و حضور پررنگ و روحیه بخش او در این جلسات نقش بسزایی در همدلی و افزایش روحیه خانواده زندانیان سبز در بند داشت.
وی با جلسات تفسیر قرآن خود و حمایت های معنوی جدی و ایجاد روحیه و انگیزه در تقویت تشکیل خانواده بزرگ زندانیان سیاسی نقش بی بدیلی داشت.
ماشینی متولد ۱۳۳۹ و همسر رحیم عبادی رییس اسبق سازمان ملی جوانان در دوره دولت اصلاحات بود.

 

 

 عروس آیت الله منتظری در نامه‌ای به رهبر جمهوری اسلامی

در کشور ما کدام دسته آزادند؟ متملقین یا خیرخواهان؟

881213-3
زهرا ربانی املشی عروس آیت الله منتظری و همسر حجت الاسلام و المسلمین احمد منتظری در نامه ای به آقای خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ضمن اعترض به وضعیت زندانیان سیاسی کشور  به فرازهای از پیام حضرت علی به مالک اشتر و تاکدی وی بر راهم سازی زمینه برای آزای بیان مردم اشاره کرده است و اورده است:«امیدوارم در سالروز تولد حضرت علی(ع)، فقط به جشن و سرور و دیدار و صرف ادعای پیروی بسنده نکنیم و با الهام و الگو برداری از سخنان گهربار و زندگی‌ساز ایشان، قبل از اینکه بیگانگان بخواهند برای ما تصمیم بگیرند، با درایت و مشارکت دادن همه آحاد ملت مشکلات به دست خودمان حل شود.» 
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران

پس از سلام و تحیت
چند روز قبل به نامه ای از مرحوم پدرم برخورد کردم که در آن خطاب به امام خمینی نوشته بودند: “به دلایل…. بنا نداشتم که نامه‌ای بنویسم و از مشکلات بگویم اما در نهایت، در جوار قبر پیغمبر(ص) و با تفأل به قرآن تصمیم به نوشتن کردم تا انجام وظیفه ای باشد از باب “النصیحة لائمة المسلمین” که بر همگان واجب است.” امروز من نیز پس از حدود سی سال، به تأسّی از ایشان و تفأل به قرآن و برای آرامش نسبی وجدان خود این مختصر را خدمت شما ارسال می کنم.
واضح و مبرهن است که افرادی که برای انقلاب زحمتی هر چند ناچیز را تحمل کرده باشند هرگز در صدد نابودی انقلاب نیستند بلکه از هر صدمه‌ای بر پیکر آن ناراحت شده و به فکر اصلاح آن هستند. بالعکس آنان که طعم تلخ زندان و شکنجه و تبعید را نچشیده‌اند، بسیار طبیعی است که به اندازه انقلابیون زجر کشیده قدر این انقلاب را ندانند و مصالح خود را بر مصالح انقلاب ترجیح دهند.
حضرت آیت الله خامنه ای
جنابعالی از معدود افرادی هستید که به دلیل هم خانه‌‌‌بودن چند ماهه با پدرم در جیرفت ، از گوشه‌ای از سختی‌ها و مشکلاتی که خانواده‌ ما در مسیر به ثمر رسیدن انقلاب متحمل شدند آگاهید. و ناگوارتر اینکه از خون دل‌ها و ظلم‌هایی که در سال‌های اول پیروزی انقلاب، یعنی اوایل دهه ۶۰ بر ایشان رفت مطلعید.
مادرم در گرمای طاقت فرسای تابستان جیرفت در خانه‌ای کوچک و با امکانات بسیار کم، با روحیه‌ای خستگی ناپذیر، به تنهایی مسئولیت پذیرایی از ۱۲ – ۱۰ نفر تبعیدی و از جمله جنابعالی و میهمانانی که از راه دور و نزدیک برای دیدار آنها می‌آمدند را بر عهده داشت.
حتماً به خاطر دارید آنقدر روزه گرفتن برای روزه داران بخصوص خواهر کوچکم که تازه مکلف شده بود، طاقت‌فرسا بود که شما گاهی از سر دلسوزی او را به ۴ فرسخی شهر می بردید تا روزه‌اش را افطار کند.
که البته این فقط چند ماهی از سال‌های زندان و تبعید پدرم و سختی‌ها و آوارگی خانواده‌ام بود که شما شاهد آن بودید.
و امَا اکنون، بسیار طبیعی است که دل امثال من و خانواده ام، همانند پدرم، از جفاهایی که بر این ملت و انقلابش وارد می‌آید به درد آید و گاهی ناله‌ای و حتی فریادی از سر دلسوزی بر آوریم، که متأسفانه به جای رسیدگی به آن‌ها با رفتارهای خشن مواجه می‌شویم؛ و حتَی به ضد انقلاب بودن متهم می‌گردیم.
حضرت آیت الله خامنه ای
علت تصدیع، طرح چند پرسش است، البته با الهام از نامه ۵۳ نهج البلاغه، که حضرت علی(ع) خطاب به بنده ای از بندگان خاص خدا می‌نویسد و طبیعتاً در همه مکان‌ها و زمان‌ها قابل اجراست:
حضرت خطاب به مالک اشتر می‌فرماید:
۱ – “اى مالک قسمتى از وقتت را بدون حضور ‏لشکریان و یاران و محافظانت براى صاحبان حاجات قرار بده تا کسانى که کاری دارند به تو مراجعه کنند. و در چنین وقتى به‏خاطر خدائى که تو را خلق نمود تواضع کن و کارى نکن که زبان آنان به ‏لکنت بیفتد و نیز خشونت و بدزبانى و لکنت زبانشان را تحمل کن.”
- آیا افراد نهادهای تحت نفوذ شما و حتی دفتر حضرتعالی چنین می کنند؟ و یا اینکه غالب مردم از دسترسی و درد دل مستقیم با مسئولین محرومند و حتی اگر نامه‌ای هم به دفتر آنان ارسال شود به دلایل مختلف به دست آنان نمی رسد؟
۲ – ” خدا تو را به ‏واسطه این رعیت در معرض امتحان قرار داده است. تو خودت را در معرض جنگ با خدا قرار مده، چرا که اگر شما به‏ یک رعیت ظلم کنى، این جنگ با خداست. ظلم به بندگان خدا جنگ با خداست.” در حدیث قدسى آمده است: “من‏أهان لى ولیّا فقد بارزنى بالمحاربة” اگر کسى به‏یکى از دوستان من اذیت کند علناً با من اعلام جنگ کرده است. اگر زمانى گذشت کردى و بخشیدى نباید پشیمان شوى و از عقوبت‏کردن رعیت خوشحال مشو”.
- آیا افراد مسئول تحت نفوذ شما مطابق دستور حضرت امیر(ع) عمل می‌کنند و از ظلم مبرّا هستند؟
- و آیا زندانی کردن معترضین ظلم نیست؟
- جدا کردن مادر از فرزندان خردسال به جرم دگراندیشی و فعالیت حقوق بشری ظلم نیست؟
- قطع حقوق زن و بچه زندانی ظلم نیست؟
- مبتلا شدن زندانیان به بیماری های قلبی- عروقی- فلج عضلانی و یا بیماری‌های عصبی و فشار خون و… در زندان ظلم نیست؟
- تبعیض‌های اقتصادی، عقیدتی و طبقاتی ظلم نیست؟
محروم بودن خانواده‌های زندانیان سیاسی از حتی یک ملاقات حضوری آن‌ هم در ایام نوروز ظلم نیست؟ و این در حالی است که به زندانیان غیر سیاسی حتی عفو هم تعلق می‌گیرد.
۳ – “مگو من فرماندهى هستم که فرمان مى‏دهم و باید فرمان مرا ببرند؛ اگر چنین فکر کردى که من فرمانده‏ام، تو مشغول فاسدکردن قلب خود شده‏اى و دین خود را هم ضعیف مى‏کنى؛ اگر سلطنت و حکومت در نفس تو ابهت ایجاد کند، پس به ‏سلطنت خدا که بزرگتر و فوق توست توجه کن”.
- آیا این فرموده حضرت دلالت بر لزوم آزادی اندیشه و عمل افراد ندارد؟
- آیا این سفارشات به این معنی نیست که در امر حکومت نباید زور حاکم باشد؟ بلکه همگان باید در نهایت آزادی راه خود را انتخاب کنند. آیا چنین شیوه ای در کشور ما حاکم است؟
۴- ” به افرادى که اهل ورع و صدق و راستى هستند و از خدا مى‏ترسند نزدیک باش، و آن‌ها را عادت بده که خیلى از تو تعریف نکنند، و تو را به‏ چیزى که واقعیت ندارد و تو انجام نداده‏اى خوشحال نکنند، زیرا تعریف زیاد ایجاد عجب مى‏کند، و تو را به کبر و تکبر نزدیک مى‏کند. بزرگى شخص سبب نشود که کار کوچکش را خیلى بزرگ جلوه بدهى، و کوچکى شخص‏هم سبب نشود کار بزرگش را کوچک جلوه بدهى؛ و خیرخواهى رعیت براى رئیس کشور محقق و صحیح نمى‏شود مگر به‏ این‏که مردم برحاکمشان احاطه کنند”.
- در کشور ما کدام دسته آزادند؟ متملقین و چاپلوسان تا کار کوچک را بزرگ جلوه دهند، یا آن‌هایی‌که اهل صدق و راستی هستند و از سرخیرخواهی مشکلات را بازگو می‌کنند؟
۵- “ازامور کسانى را که به تو دسترسى ندارند تفقّد و جستجو کن. و باید براى این‏گونه اشخاص یک عده‏اى را که مورد وثوق تو هستند، از اهل خشیت و ترس از خدا، و اهل تواضع و فروتنى هستند مخصوص گردانى”.
- یعنی نه تنها باید دسترسی مردم به مسئولین آسان باشد بلکه اگر چنانچه بعضی افراد به هر دلیلی از رفتن نزد مسئولین امتناع دارند ، وظیفه حاکمیت است که از آنها دلجویی و رسیدگی کند.
- آیا یکی از جرایم سیاسی که بعضی به خاطر آن زندانی شده اند رسیدگی به امور معیشتی زندانیان سیاسی نیست؟
۶ – “کارى کن که از اول مردم نسبت به‏ تو کینه پیدا نکنند، تو باید ریشه و سبب هر کینه‏اى را از آنان قطع کنى”.
- آیا روش و سیره کارگزاران بخصوص کارگزاران قضایی ما در جهت زدودن کینه هاست یا ایجاد کینه؟
- و آیا زندان‌های طویل المدت، شکنجه‌ها، برخورد نامناسب با خانواده‌ها، و عدم مرخصی، ایجاد کینه در نسل‌های متمادی نمی‌کند؟
امیدوارم در سالروز تولد حضرت علی(ع)، فقط به جشن و سرور و دیدار و صرف ادعای پیروی بسنده نکنیم و با الهام و الگو برداری از سخنان گهربار و زندگی‌ساز ایشان، قبل از اینکه بیگانگان بخواهند برای ما تصمیم بگیرند، با درایت و مشارکت دادن همه آحاد ملت مشکلات به دست خودمان حل شود.
در پایان، به قسمتی از مطالب مرحوم پدرم به امام خمینی در نامه مذکور، که در سال‌های اول دهه شصت نوشته شده، اشاره می‌کنم:
“کشور بر مبنای نظام تعیین شده در قانون اساسی اداره نمی‌شود. تمام قوا متمرکز در یک قسمت شده و چون دسترسی به آن قسمت برای کسی میسور نیست، همه قدرت در عمل در اختیار یکی دو نفر قرار گرفته و به هر صورت که دلخواه آنها است عمل می‌نمایند. و اگر وضع به این صورت باشد انتظار خوبی نباید داشت؛ چون اگر یکی دو نفر صالح هم باشند آنقدر اشتباه و خطا ممکن است از آنها سرزند که قصوراً نه تقصیراً کشور به انحطاط کشیده شود، چه رسد به اینکه مظنّه انحراف در بعضی از آنها که قدرت را به دست گرفته اند وجود دارد بلکه برای بعضی قطعی است”.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
۱۳۹۱/۰۳/۱۰
زهرا ربانی املشی

 

 

نامه شوراي اسلامي كار ایران تایر به استاندار تهران

از تعطیلی این کارخانه جلوگیری کنید

در پی بیکاری ۸۰ کارگر کارخانه ایران‌تایر، شورای اسلامی کار این کارخانه با ارسال نامه‌ای به مرتضی تمدن استاندار تهران، خواستار رسیدگی به مشکلات تولید و جلوگیری از تعطیلی این کارخانه شدند.
به گزارش ایلنا  در این نامه کارگران ایران تایر در تشریح مشکلات کارخانه آورده‌اند: با توجه به افزایش بی‌رویه قیمت مواد اولیه و در نتیجه ایجاد مشکلات فراوان جهت تامین مواد مورد نیاز در صنعت لاستیک، این شرکت در سالهای اخیر دچار مشکلات متعدد شده است و صورتهای مالی شرکت در دو سال اخیر زیان انباشته را نشان می‌دهد.
 کارگران ایران تایر در بخش دیگری از این نامه نتیجه معضلات کارخانه را کاهش ساعات اضافه کار، کاهش تولید و تعدیل گسترده نیرو‌ها ارزیابی کرده و از استاندار تهران درخواست کردند که با حمایت از این کارخانه، از بیکار شدن بیش از ۱ هزارو۳۰۰ نفر از کارگران این کارخانه جلوگیری کند.
 متن کامل نامه کارگران ایران تایر به شرح ذیل می‌آید:
جناب آقای تمدن
با سلام
احتراما با توجه به افزایش بی‌رویه قیمت مواد اولیه و در نتیجه ایجاد مشکلات فراوان جهت تامین مواد مورد نیاز در صنعت لاستیک، این شرکت در سالهای اخیر دچار مشکلات متعدد شده است و صورتهای مالی شرکت در دو سال اخیر زیان انباشته را نشان می‌دهد. از ابتدای سال جاری معضلات به گونه‌ای بوده است که مدیریت شرکت تصمیم به اتخاذ تصمیماتی جهت کاهش ساعات اضافه کار، کاهش تولید و در نتیجه تعدیل نیرو و بطور گسترده گرفته است.
با عنایت به نامگذاری سال ۱۳۹۱ به نام سال تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی توسط مقام معظم رهبری و با توجه به اینکه در حال حاضر بیش از یکصد نفر از همکاران در صورت همکاری سازمان بیمه تامین اجتماعی با شرایط سخت و زیان آور بازنشسته خواهند شد از جنابعالی تقاضا داریم نسبت به رفع مشکلات و همچنین هماهنگی با سازمان محترم بیمه تامین اجتماعی در راستای تسریع در امر بازنشستگی پیش از موعد و در ‌‌نهایت جلوگیری از تعطیل شدن این شرکت و بیکار شدن بیش از یک هزار و سیصد نفر مساعدت لازم را مبذول فرمائید.

و من ا… توفیق
شورای اسلامی کار
شرکت تولیدی ایران تایر

 

 

 با پایان دوره حبس محمد سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت از زندان آزاد شد

سلیمانی نماینده مردم تهران در مجلس ششم شورای اسلامی و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات دقایقی پیش با پایان دوره ی حبس خود از زندان رجایی شهر کرج آزاد شد.
به گزارش کلمه، داوود سلیمانی، قائم مقام ستاد انتخاباتی استان تهران میرحسین موسوی، ۴ روز پس از انتخابات در صبح روز ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ بازداشت و در دادگاه غیرعلنی به اتهام‌های «نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی، تبانی و اجتماع و تبلیغ علیه نظام» محاکمه شد.
او در نامه‌ای که در خرداد ۱۳۸۹ به رهبر جمهوری اسلامی  نوشته مدعی شده که «در بازجویی‌ها تحت شرایط شدید روحی و روانی، ضرب، شتم، فحاشی، اهانت و … قرار گرفته .. و توسط یک گروه از بازجویان تحت شرایط غیر معمول و در فشار برای نوشتن اقاریر کذب قرار گرفته‌ام که نام برخی از آن‌ها را می‌دانم و به دلیل اینکه عملاً در آنجا جز خدا شاهدی نداشته‌ام هیچگونه ادعایی ندارم.» او بعد انتشار این نامه، همراه با عیسی سحرخیز و رسول بداغی، از زندان فردیس به زندان رجایی‌شهر منتقل شد.
این عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها و استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸ و در زمان حملهٔ لباس‌شخصی‌ها به کوی دانشگاه تهران نقش مؤثری در افشای جنایت‌های لباس‌شخصی‌ها و عوامل سرکوبگر نیروی انتظامی در حمله به کوی دانشگاه داشت. سلیمانی برای شرکت درانتخابات مجلس هفتم توسط شورای نگهبان رد چون دیگر نمایندگان اصلاح طلب مجلس رد صلاحیت شدند.

 

 به رغم درخواست های عثمان مصطفی پور برای استفاده از حقوق خود ۲۱ سال زندان بدون مرخصی

با گذشت ۲۱ سال از محکومیت یک زندانی سیاسی کُرد در زندان‌های ایران، وی تا کنون از تسهیلات “مرخصی زندانی” محروم بوده است.
به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، عثمان مصطفی‌پور از فعالین سیاسی ارومیه در سال ۱۳۷۰ به اتهام همکاری با یکی از احزاب کُرد اپوزیسیون حکومت اسلامی ایران بازداشت و پس از چندین مرحله محاکمه نهایتا به تحمل ۲۵ سال حبس تعزیری محکوم گردید، اما در طول این مدت تمامی تلاش‌های وی و خانواده‌ی او نیز در اخذ آزادی مشروط و یا اخذ مرخصی بی‌نتیجه مانده است.
یکی از بستگان نزدیک عثمان مصطفی‌پور در گفت وگویی تلفنی با آژانس کُردپا گفت: عثمان در طول دوران زندانش، مادر، برادر، خواهر و خواهر زاده‌اش را از دست داده، اما هیچگاه دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی، حتی به صورت تحت‌الحفظ به وی اجازه شرکت در مراسم ختم عزیزانش را ندادند.
وی در ادامه‌ی گفتگو افزود: خانواده‌ی مصطفی‌پور تا کنون ده‌ها بار تلاش کرده‌اند که موافقت دادگاه را برای اخذ آزادی مشروط کسب کنند و در حالی که طبق قوانین موجود استفاده از این آزادی حق هر زندانی است، عثمان همچنان از این قانون نیز محروم مانده است.
عثمان مصطفی‌پور در سال ۱۳۷۰ و به همراه شش تن دیگر از فعالین سیاسی کُرد در ارومیه بازداشت که دو نفر از آنها اعدام و چند نفر دیگر به احکام سنگین زندان محکوم شدند.
پیش‌تر نیز عثمان مصطفی‌پور رنج‌نامه‌ای تکان دهنده از وضعیت خود در طول دوران زندان را منتشر کرده بود.

 

هرانا؛ نامه‌ی اعتراضی بیش از ۲۰۰ فعال مدنی و سیاسی نسبت به وضعیت آرش صادقی

خبرگزاری هرانا - بیش از ۲۰۰ فعال مدنی در نامه‌ای خطاب به به نهادهای حقوق‌بشری، خواستار پیگیری وضعیت آرش صادقی، فعال دانشجویی در بند شدند.
این فعالین ضمن اعتراض به عملکرد غیر قانونی و غیر انسانی بازجویان وزارت اطلاعات و قوه‌ی قضائیه  از کمیساریای عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستار مداخله برای پایان دادن به شرایط غیر انسانی علیه این فعال دانشجویی و آزادی فوری و بی قید و شرط آرش صادقی شدند.
متن این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:

-    خانم ناوی پیلای کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد،
-    گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در ایران دکتر احمد شهید،
احتراما به عرض می رسانیم که ما بیش از ۲۰۰ نفر از فعالان سیاسی، دانشجویی، اجتماعی و حقوق بشری، با نگارش نامه ای اعتراض خود را نسبت به بازداشت غیر قانونی، غیر انسانی و طولانی مدت آرش صادقی از فعالان دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی تهران که در بازداشتگاه وزارت اطلاعات در بند ۲۰۹ زندان اوین تحت شرایط غیر انسانی قرار دارد اعلام می داریم.
فعال دانشجویی آرش صادقی، متولد ۷/۷/۶۵ و دانشجوی ترم ۶ رشته فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، حدودا یک ماه پس از پایان محکومیتش بار دیگر در تاریخ ۲۵ دی ماه ۹۰ بازداشت شده و تنها یک بار آن هم چند روز پس از بازداشت اجازه یافت در یک تماس تلفنی کوتاه و کنترل شده که در حضور بازجویان وزارت اطلاعات صورت گرفته با خانواده اش صحبت کند و بعد از آن تاریخ تا به حال که بیش از چهار ماه از بازداشت و نگهداری این فعال دانشجویی در بند ۲۰۹ زندان اوین می گذرد، خانواده وی در بی خبری نگران کننده ای بسر می بردند تا اینکه بعد از ۱۳۰ روز تنها اجازه‌ی یک ملاقات ۵ دقیقه‌ای در خضور بازجو و ماموران بند ۲۰۹ داده شد. بنا به گفته‌ی خانواده، آرش صادقی در وضعیت بسیار بد جسمی و روحی قرار دارد و خودش روند طولانی بازجویی‌ها و نگهداری وی در تمام این مدت در سلول انفرادی را دلیل این وضعیت اعلام کرده است. لازم به ذکر است آرش صادقی در این ملاقات اعلام اعتصاب غذا کرده و در حال حاضر هیچ اطلاعی از سلامت وی در دست نیست.
از این رو اینجانبان امضاء کنندگان ذیل طی این نامه، اعتراض خود را به عملکرد غیر قانونی و غیر انسانی بازجویان وزارت اطلاعات و قوه‌ی قضائیه اعلام داشته و از کمیساریای عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستار مداخله برای پایان دادن به شرایط غیر انسانی علیه این فعال دانشجویی و آزادی فوری و بی قید و شرط او هستیم. پیشاپیش از تلاش های بشر دوستانه آن سازمان که جزئی از وظایف اولیۀ او می باشد قدردانی می شود.

گلرخ
ابراهیمی ایرایی
Golrokh Iraee
حامد
ابراهیمی نژاد
Hamed Ebrahiminejad
بابک
اجلالی
Babak Ejlali
بشیر
احسانی
Bashir Ehsani
امین
احمدیان
Amin Ahmadian
حسین
اردکانیان
Hossein Ardekanian
آزاده
اسدی
Azadeh Asadi
صادق
اسکندری
Sadegh Eskandari
سعیده
اسلامی
Saideh Eslami
بهرام
اسماعیل بیگی
Bahram Esmaeilbeigi
مرتضی
اسماعیل پور
Morteza Esmailpour
ایمان
اسماعیل زاده
Iman Esmaielzadeh
جواد
اسماعیلی
Javad Esmaili
سید کوهزاد
اسماعیلی
Seyed Koohzad Esmaeili
امیر
اعتمادی بزرگ
Amirhossein Etemadi Bozorg
داوود
افتخار
Davood Eftekhar
رضا
افشار
Reza Afshar
مریم
اکبری
Maryam Akbari
البرز
الماسی
Alborz Almasi
محمد
الموتی
Mohammad Alamouti
صفورا
الياسي
Safura Elyasi
امیررضا
امیر بختیار
Amir Reza Amir Bakhtiar
احسان
امینی
Ehsan Amini
اکبر
امینی ارمکی
Akbar Amini Armaki
سولماز
ایکدر
Solmaz Eikder
عباس
ایلالی
Abbas Elalee
فرشید
آذرنیوش
Farshid Azarniush
ایمان
آذریان بروجنی
Iman Azarian Borojeni
احمد
آزاد
Ahmad Azad
روحام
آلیان
Roham Alian
روناک
آلیان
Ronak Alian
کاوه
آهنگری
Kawe Ahangari
هاشم
باروتی
Hashem Barouti
احمد
باطبی
Ahmad Batebi
نگین
بانک
Negin Bank
احسان
بداغی
Ehsan Bodaghi
پدرام
بدخشان
Pedram Badakhshan
سید علی
بنی جمالی
Ali Bani Jamali
نجات
بهرامی
Nejat Bahrammi
کامیار
بهرنگ
Kamyar Behrang
سمانه
پاکدل
Samaneh Pakdel
محمد
پاکدل
Muhammad Pakdel
مهناز
پراكند
Mahnaz Parakand
سهیل
پرهیزی
Soheil Parhizi
کتی
پزشکی
katy pezeshki
امید
پور محمد علی
Omid Pour Mohammad Ali
سپیده
پورآقایی
Sepideh Pooraghaiee
آسو
پیروتی
Asso Piroti
زینب
پیغمبرزاده
Zeynab Peyghambarzade
حسین
ترکاشوند
Hossein Torkashvand
علي
تقي پور
Ali Taghi pour
مجید
تمجیدی
Majid Tamjidi
حامد
تهرانی
Hamed Tehrani
عابد
توانچه
Abed Tavanche
بهروز
جاوید تهرانی
Behrooz Javid Tehrani
رضا
جعفریان
Reza Jafarian
پويا
جهاندار
Pouya Jahandar
رحمان
جوانمردی
Rahman Javanma
فروغ
جواهری
Forough Javaheri
مسعود
چناسی
Masoud Chonasi
حنیف
حسین دوست
Hanif Hossein Dost
سید رضا
حسینی
Seyed Reza Hosseini
بابک
حشمت ساران
babak heshmat saran
مجید
حقی
Majid Haghi
مهرناز
حقیقی
Mehrnaz Haghighi
رضا
حموله
Reza Hamouleh
محمدرضا
حمیدی
Mohammad Reza Hamidi
زاهد
حنبلی
Zahed Hanbali
نوید
خانجانی
Navid Khanjani
عباس
خرسندی
Abbas Khorsandi
رامین
خرسندی
Ramin Khorsandi
دکتر مهدی
خزعلی
Dr Mehdi Khazali
مصطفی
خسروی
Mostafa Khosravi
فریبا
داودی مهاجر
Fariba Davodi Mohajer
ژیلا
داور پناه
Zhila Davarpanah
سپهر
داورپناه
Sepehr Davarpanah
محمود
دلخواسته
Mohammad DelKhasteh
سحر
دیناروند
Sahar Dinarvand
یاسمن
ذبیحی
yasaman zabihi
کریم (ریبین)
رحمانی
Rebin Rahmani
ابوالفضل
رحیمی شاد
Abolfazl Rahimi Shad
حبیب
رستمی
Habib Rostami
امیر
رشیدی
Amir Rashidi
آرمان
رضاخانی
Arman Rezakhani
سجاد
رضایی
Sajjad Rezaie
صادق
رضایی گیگلو
Sadegh Rezaei Gigloo
پدرام
رفعتی
Pedram Rafat
عباس
رنجبر
Abbas Ranjbar
میثم
رودکی
Meisam Roodaki
امین
ریاحی
Amin Riahi
شبنم
ریختگر
Shabnam Rikhtegar
رضا
زراعت کار مقدم
Reza Zeraatkar Moghadam
یلدا
زند
Yalda Zand
حسین
زندی
Hosein Zandi
حسین
سبحان اللهی
Hosein Sobhan Alahi
فتاح
سبحانی
Fatah Sobhani
محمد
سجاد نقوی
Mohamad Sajjad Naghavi
امیرحسین
سراجی
Amir Hosein Seraji
داود
سروش
Davod Soroush
اسماعیل
سلمانی
Esmaeel Salmani
مرتضی (فرید)
سلیمانی
Farid Soleimani
کاوه
سلیمی
Kaveh Salimi
صدرا
سمنانی رهبر
Sadra Semnani Rahbar
نگین
سهراب خانی
Negin Sohrabkhani
یوسف
سهرابیان
Yousef Sohrabian
حامد
سیاسی راد
رضا
سیاووشی
Reza Siavoshi
سلمان
سیما
Salman Sima
سجاد
شاه مرادی
Sajjad Shahmoradi
احمد
شاهرضایی
Ahmad shahrezaei
شلیر
شبلی
Shler Shebli
بهرام
شجاعی
Bahram Shojaei
صادق
شجایی
Sadegh Shojaie
محمود
شریفی
Mahmod Sharifi
آرمین
شریفی
Armin Sharifi
جواد
شریفی نوید
Javad Sharifi Navid
مریم
شفیع پور
Maryam Shafipour
فرهاد
شمس آبادی
Farhad Shams Abadi
حسین
شهرآبی
Hossein Shahrabi
روح الله
شهسوار
Rouhollah Shahsavar
شهاب‌الدین
شیخی
Shahabaddin Sheikhi
کاوه
شیرزاد
Kaveh Shirzad
مصی
شیروانی
Messi Shirvani
محمد
صادقی
Mohamad Sadeghi
بهنام
صارمی
Behnam Saremi
حسین
طالبی
Hossein Talebi
علی
طباطبایی
Ali Tabatabaei
پژمان
ظفرمند
pezhman Zafarmand
پیمان
عارف
مهران
عباس زاده
Mehran Abbaszadeh
محمد صابر
عباسیان
Mohamad Saber Abasian
علی
عبدی
Ali Abdi
مزدک
عبدی پور
Mazdak Abdipour
دکتر رویا
عراقی
Roya Araghi
مهدی
عربشاهی
Mehdi Arabshahi
محمد حسین
عزت زاده
Mohammad Hossein Ezzatzadeh
یوسف
عزیزی بنی طرف
Yousef Azizi Benitorof
حسین
علوی
Hossein Alavi
بهروز
علوی
Behrooz Alavi
ارشاد
علیجانی
Ershad Alijani
مسعود
علیزاده
Masood Alizadeh
شهاب
عموپور
Shahab Amupour
فرشاد
غایتی
Farshad Ghayati
آبتین
غفاری
Abtin Ghaffari
احسان
غلامی
Ehsan Gholami
منوچهر
فاضل
Manouchehr Fazel
منصوره
فتحی
Mansoureh Fathi
علی
فتوتی
Ali Fatoti
میلاد
فدایی اصل
Milad Fadaee Asl
بهمن
فرحبخش
Bahman Farahbakhsh
کیوان
فروزان
Keyvan Forouzan
ناصح
فريدي
Naseh Faridi
فرشید
فریادی
Farshid Faryabi
شروین
فکری
Shervin Fekri
علیرضا
فیروزی
Alireza Firoozi
سعید
قاسمی نژاد
Saeed Ghasseminejad
علی حسین
قاضی زاده
Ali Hosein Ghazizadeh
کامبیز
قائم مقام
kambiz Ghaem Magham
آیدا
قجر
Aida Ghajar
جعفر
قدیمخانی
Jafar Ghadimkhani
مریم
قربانی فر
Maryam Ghor
مهدی
قلی زاده اقدم
Mehdi Gholizadeh Aghdam
امیرحسن
کاظمی
Amir Hossein Kazemi
مرتضی
کاظمیان
Morteza Kazemian
نوید
کامران
Navid Kamran
مسعود
کردپور
Masoud kurdpour
خسرو
کردپور
Khosrow Kurdpour
نعیمه
کفشدوز
Naeime Kafshdoz
زهرا
کلانتری
Zahra Kalantari
علی
کلائی
Ali Kalaei
امیر
کلهر
Amir Kalhor
مهتا
کیانفر
Mahta Kianfar
ریحانه
گلی زاده
Reyhaneh Golizadeh
علی
گنجی
Ali Ganji
حمید
مافی
Hamid Mafi
حسین
ماهوتیها
Hossein Mahoutiha
بهمن
مبشری
Bahman Mobasher
نوید
محبی
Navid Mohebbi
فخرالسادات
محتشمی پور
Fakhri Mohtashamipoor
سوسن
محمدخانی غیاثوند
Susan Mohammadkhani Ghiasvand
زهره
محمدی
Zohreh Mohammadi
امیرمحسن
محمدی
Amir Mohsen Mohamadi
نارین
محمدی
Narin Mohammadi
سام
محمودی  سرابی
Sam Mahmoudi Sarabi
مسعود
مسجودی
Masood Masjoody
حمید رضا
مسیبیان
Hamid Reza Mosayebian
سیامک
مسیح پور
Syamak Masihpour
ریبوار
معروف زاده
Rebwar Mahrofzadeh
عبدالحمید
معصومی تهرانی
AbdolHamid Masuomi
امیر
معماریان
Amir Memarian
علی
معینی
Ali Moeini
بابک
مغازه ای
Babak Maghazei
مریم
مقدم
Maryam Moghadam
ناهید
مکری
Nahid Mokri
عمار
ملکی
Amar Maleki
دکتر محمد
ملکی
Dr.Mohammad Maleki
احسان
منصوری
Ehsan Mansouri
ابراهيم
مهتري
Ebrahim Mohtari
امیر
مهرزاد
Amir Mehrzad
محسن
موسوی
Mohsen Mousavi
بهنام
موسیوند
Behnam Mosivand
پویا
میر محبوب
Pouya Mirmahboub
مزدک
میردامادیان
Mazdak Mirdamadian
کاویان
میلانی
Kavian Milani
لیلا
نادری
Leila Naderi
عارف
نادری
Aref Naderi
دکتر حسن
نایب هاشم
Dr. Hassan Nayeb Hashem
حسن
نایب هاشم
Hassan Nayeb Hashem
مریم
نایب یزدی
Maryam Nayeb Yazdi
آرش
نجبائی
Arash Nojabaei
یوحنا
نجدی
Youhan Najdi
راضیه (پری)
نشاط
Razi Neshat
سعید
نعیمی
Saeed Naeimi
فریدون
نقابی
Fereidoon Naghibi
کژال
نقشبندی
Kajal Naqshbandi
شیوا
نوجود
Shiva Nojod
مهدی
نوزر
Mehdi Nozar
مجید
نیکنام امینی
Majid Nikname Amini
رضا
هیوا
Reza Hiwa
امیر
وارسته حیدری
Amir Varasteh Heydari
الهه
وفا
Elahe Vafa
سهیلا
ولیزاده
Sohila Valizadeh
اشکان
یزدچی
Ashkan Yazdchi

 

 

 

هرانا؛ سحرگاه امروز دست کم یک نفر در زندان اوین اعدام شد

خبرگزاری هرانا - کوروش زرینی، زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج که به اتهام حمل مواد مخدر به اعدام محکوم شده بود سحرگاه امروز پس از هفت سال حبس اعدام شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این زندانی در جریان اعتراضات صورت گرفته در زندان قزل حصار کرج که موجب کشته و زخمی شدن بیش از ۸۰ تن از زندانیان شد به زندان رجایی شهر کرج منتقل شده بود.
بر اساس گزارشات رسیده دست کم ۴ زندان دیگر به همراه این زندانی جهت اجرا ی حکم اعدام به زندان اوین منتقل شده بودند که از سرنوشت این افراد اطلاعی در دست نیست.




هرانا؛ احضار ۴۰ تن از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی به کمیته انضباطی

خبرگزاری هرانا - در روزهای اخیر دانشجویان شهید بهشتی با موج بی سابقه برخوردهای کمیته انضباطی این دانشگاه مواجه شده اند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بنا بر گفته دانشجویان این دانشگاه "مهرزاد" مسئول کمیته انضباطی این دانشگاه در روزهای اخیر با تردد پی در پی در محوطه اصلی و دانشکده های این دانشگاه اقدام به ضبط کارت دانشجویی افرادی که به اعتقاد وی پوشش مناسبی ندارند و یا سیگار می کشند کرده است.
بر طبق آخرین اخبار واصله تاکنون برای بیش از ۴۰ نفر از دانشجویان که عمدتا دختر هستند احضاریه کمیته انضباطی فرستاده شده که بعد از مراجعه به کمیته انضباطی با اتهاماتی همچون آرایش مبتذل و یا پوشش غیر اسلامی مواجه شده اند و در پاره ای از موارد با خانواده های دانشجویان از سوی کمیته انضباطی تماس گرفته شده است.
هم چنین برخی از دانشجویان خوابگاهی نیز در روزهای اخیر با بازرسی های سرزده مسئولان دانشگاه مواجه شده اند که در پاره ای از موارد به دلایلی همچون کشیدن سیگار و یا پوشش نامناسب و یا گوش دادن موسیقی در خوابگاه به کمیته انضباطی احضار شده اند.
تمامی این موارد در حالی رخ می دهد که دانشجویان این دانشگاه از ایتدایی ترین حقوق خود که داشتن شورای صنفی به منظور پیگیری مطالبات قانونی و به حق خود که حتی توسط وزارت علوم نیز به رسمیت شناخته شده نیز محروم هستند.




بازداشت مدیر سایت "دروازه جهنم" در مازنداران

خبرگزاری هرانا - سپاه کربلای مازندران مدعی شد مدیر یک وب سایت که اقدام به تولید محتوای پورنوگرافی می کرده است را در یکی از شهر های این استان بازداشت کرده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، بر اساس اظهارات تیم سایبری سپاه مازندران مدیر اصلی سایت موسوم به "دروازه جهنم" در طی یک سال اخیر در تله ماموران سایبری سپاه مازندران قرار داشته است و تمامی فعالیت‌های این گروه با مدیریت این شخص در فضای مجازی در یکی از شهرهای استان تحت نظر چشم‌های تیزبین سربازان سایبری و گمنام امام زمان (عج) در سپاه کربلای مازندران بوده است.
این گروه، سه صفحه را در شبکه‌های اجتماعی با موارد و مضامین متعدد غیراخلاقی با بیش از ۱۷ هزار عضو، مدیریت می‌کردند.
در این گزارش آمده است: «مدیر اصلی این شبکه در شبکه‌های اجتماعی با نام (س. ک) در زمان دستگیری به کتمان کردن حقایق پرداخت ولی در برابر مستند‌های ارائه شده، راهی جزء قبول واقعیت نداشته است.»




هرانا؛ رضا بوکانی به انفرادی زندان رجایی شهر منتقل شد

خبرگزاری هرانا - رضا شریفی بوکانی، زندانی سیاسی مجبوس در زندان رجایی شهر به انفرادی های بند یک در این زندان منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این زندانی سیاسی که از سوی دادگاه انقلاب به سه و نیم سال حبس محکوم شده است به دلیل ارتباط با رسانه های برون مرزی به انفرادی های بند یک در این زندان منتقل شده است.
پاسداران بند روز دوشنبه با مراجعه به بند ۴ سالن ۱۲ که محل استقرار زندانیان سیاسی و امنیتی در این زندان وی را از بند خارج کرده و به مدت ۱۰ روز به صورت تنبیه ی به انفرادی منتقل کردند.




هرانا؛ بابک مغازه ای، فعال مدنی "ستاره دار" شد

خبرگزاری هرانا – بابک مغازه ای، فعال فرهنگی و روزنامه نگار مستقل پس از اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد در سالجاری از حق تحصیل محروم شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بابک مغازه ای فعال مدنی و فرهنگی و روزنامه نگار مستقل نیز پس از اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد سال ۹۱ با پیام نقص در پرونده روبرو گردیده و پس مراجعه به سازمان سنجش متوجه گردید که به دلیل عدم تایید صلاحیت عمومی توسط دستگاه های مربوطه از دریافت کارنامه و ادامه تحصیل محروم گردیده است.
شایان ذکر است این فعال مدنی سال گذشته نیز در پی حکمی که به تعطیلی انجمن ایران شناسی کهن دژ اشاره داشت به عنوان دبیر کل این مجموعه از فعالیت در حوزه تشکلهای غیر منع گردید.




شاهرخ زمانی به زندان یزد تبعید شد

خبرگزاری هرانا - شاهرخ زمانی عضو «شورای نمایندگان کمیته پی‏گیری ایجاد تشکل‏های کارگری» و عضو سندیکای نقاشان که در روز یکشنبه ۷ خرداد ماه از زندان به مکان نامعلومی منتقل شده بود، در روندی غیرقانونی به زندان یزد انتقال یافته است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، شاهرخ زمانی۴۷ ساله و نقاش ساختمان، در تاریخ ۲۵ دی‌ماه ۹۰ توسط مأموران وزارت اطلاعات در محل کارش بازداشت و جهت اجرای حکم به زندان تبریز منتقل شد. وی به همراه چهارفعال کارگری دیگر، از سوی شعبه یکم دادگاه انقلاب تبریز محاکمه شده و به یازده سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
این فعال کارگری در تاریخ هفدهم خردادماه سال ۹۰، توسط نیروهای امنیتی در تبریز بازداشت و در تاریخ بیست و هفتم مهرماه، با تودیع وثیقه دویست میلیون تومانی به صورت موقت از زندان آزاد شد.
اتهامات شاهرخ زمانی در کیفرخواست صادره «مشارکت در تشکیل گروه غیرقانونی مخالف نظام به نام جنبش دموکراتیک کارگری به قصد برهم زدن امنیت کشور از طریق اعتصابات کارگری و قیام مسلحانه»، «مشارکت در اجتماع و تبانی برای فعالیت‌های غیرقانونی» و «مشارکت در فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به نفع گروه غیرقانونی جنبش دموکراتیک کارگری و گروه‌های غیر قانونی سازمان مجاهدین خلق و چریک‌های فدایی خلق از طریق چاپ و توزیع نشریه» عنوان شده است.
انتقال شاهرخ زمانی به زندان یزد در حالی صورت می‌گیرد که مطابق حکم دادگاه، محکومیت وی در زندان تبریز بوده است و تبعید وی به زندان یزد، بصورت خودسرانه انجام شده است.



بازداشت زهرا خدابخش، دختر مدیرعامل روزنامه روزگار

خبرگزاری هرانا - زهرا خدابخش، دختر بزرگ علی خدابخش مدیر عامل روزنامه روزگار، شب گذشته در منزل خود بازداشت شد.
به گزارش کلمه علی خدابخش، سرمایه‌گذار سابق روزنامه شرق روز ۱۶ آذر سال ۸۹ درپی یورش نیروهای امنیتی به دفتر تحریریه این روزنامه بازداشت شده بود، به یک سال حبس تعزیری و ۳۰۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است.
روزنامه روزگار با وجود سابقه چند توقیف، در آخرین جلسه هیات منصفه مطبوعات استان تهران در خصوص اتهام افشای مسایل محرمانه، تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب با اکثریت آرا مجرم شناخته نشد.
علت دستگیری فرزند علی خدابخش هنوز مشخص نیست.



سه دانشجوی دانشگاه اصفهان به جرم توزیع نشریه دانشجویی "کبریت" بازداشت شدند

خبرگزاری هرانا - سه دانشجوی دانشگاه اصفهان هفته گذشته به جرم توزیع نشریه دانشجویی "کبریت" توسط حفاظت اطلاعات سپاه اصفهان دستگیر شدند.
به گزارش کلمه، عرفان محمدی، محمد مرادی و مجتبی کریمی عصر روز دوشنبه هفته گذشته در خوابگاه دانشجویی دانشگاه اصفهان بازداشت شدند. حراست دانشگاه اصفهان مدعی شده که نشریه دانشجویی "کبریت" در حالت توقیف بوده و اجازه انتشار و توزیع نداشته است.
بنا بر پیگیری های خانواده های این دانشجویان مسئولین حراست دانشگاه اصفهان و همچنین وزارت اطلاعات اصفهان از وضعیت این دانشجویان بازداشتی اظهار بی اطلاعی کرده اند.
تا کنون هیچکدام از دانشجویان، تماسی با خانواده های خود نداشته و تنها طی تماسی از سوی سپاه اصفهان با یکی از خانواده ها اظهار شده که آنان در اختیار حفاظت اطلاعات سپاه اصفهان بوده و در زندان دستگرد اصفهان نگهداری می شوند.