طنین مرگ بر دیکتاتور در دانشگاه تهران
امروز ۱۵ آذر، یک روز مانده به "روز دانشجو" دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران تجمع اعتراضی برگزار کردند.
به گزارش دانشجو نیوز، مراسم انجمن اسلامی دانشگاه تهران ظهر امروز در تالار "شهید چمران" دانشکده فنی دانشگاه تهران برگزار شد و دانشجویان با سر دادن شعار هایی همچون "نصر من الله و فتح قریب ، مرگ بر این دولت مردم فریب" ، "دانشجو میمیرد ذلت نمی پذیرد" ، "یا حسین میرحسین" ، "مرگ بر دیکتاتور" و "الله اکبر" دست به اعتراض زدند. در این مراسم دانشجویان همچنین سرود "یار دبستانی" را نیز بارها خواندند.
گفتنی است که این مراسم و تجمع در حالی برگزار شد که نیروهای امنیتی و پلیس حضور چشمگیری در اطراف دانشگاه داشتند. همچین نیروهای حراست از حضور فعالین دانشجویی به داخل دانشگاه جلوگری می کردند.
تجمع و مراسم اعتراضی امروز دانشجویان دانشگاه تهران در پی فعالیت ها و اقدامات روزهای گذشته دانشجویان برگزار شد. دانشجویان دانشگاه تهران طی ٢ هفته گذشته به اقداماتی همچون شعارنویسی بر روی دیوارها و همچنین پخش "نشریه دانشجو" در سطح دانشگاه دست زدند.
تنشهای تازه تورمی در ایران
تازهترین آمار بانک مرکزی جمهوری اسلامی نشان میدهد که نرخ تورم در ایران رو به اوجگیری است و هنوز چند ماهی از تکرقمی شدن آن نگذشته، بار دیگر حرکت دوباره به طرف دو رقمی شدن شروع کرده است.
فریدون خاوند، استاد اقتصاد در پاریس در گفتوگو با رادیو فردا به پرسشهایی در این مورد پاسخ داده است.
سال گذشته آمار رسمی بانک مرکزی و همین طور آمار سازمانهای بینالمللی از کاهش قابل ملاحظه نرخ تورم در ایران تا حدود ۱۱ درصد خبر دادند و بعد در اردیبهشت ماه سال ۸۹ بانک مرکزی جمهوری اسلامی اعلام کرد که نرخ تورم در ایران رسیده است به زیر ۱۰ درصد و این حرکت نزولی همینطور ادامه پیدا کرد تا مرداد ماه که به گفته همان نهاد، این شاخص به ۸.۸ درصد رسید.
ولی از مرداد ماه گذشته به این طرف حرکت اوجگیرنده تورم در ایران دوباره شروع شد و بر پایه آماری که یکشنبه منتشر شد، نرخ تورم ایران در آبانماه دوباره برگشته است به ۹.۷ درصد. البته اگر بخواهیم زبان فنی را رعایت کنیم، باید بگوییم «نرخ تورم در ۱۲ ماه منتهی به آبانماه ۱۳۸۹ نسبت به ۱۲ ماه منتهی به آبانماه ۱۳۸۸، معادل ۹.۷ درصد بوده است.»
دومین عامل کاهش نرخ تورم در دو سال گذشته، نیز تصمیم بانک مرکزی به کم کردن اهنگ رشد نقدینگی بود. نقدینگی پول و شبه پول را در بر میگیرد و یا، به عبارت سادهتر، پول نقدی که در اختیار مردم است به علاوه سپردههای بانکی که میتوانند آسان و سریع به پول نقد بدل شوند.
در اقتصاد ایران، همانند دیگر اقتصادها، اگر افزایش حجم پول با دیگر متغیرهای اقتصادی و به ویژه نرخ رشد اقتصادی هماهنگ نباشد، و یا به زبان بسیار ساده اگر افزایش حجم پول از افزایش حجم کالاها و خدمات موجود در بازار بیشتر باشد، تورم رو به اوجگیری میرود و این وضعیتی است که طی یک دوران طولانی بر اقتصاد ایران سنگینی کرده است.
طهماسب مظاهری، رئیسکل سابق بانک مرکزی، حدود دو سال پیش آهنگ رشد نقدینگی را کاهش داد، و این ابتکار یکی از عوامل کند شدن آهنگ رشد تورم در دو سال گذشته بود.
علاوه بر این دو عامل داخلی (رکود اقتصادی و کاهش آهنگ رشد نقدینگی)، رکود اقتصادی در جهان نیز، در پی بحران سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹، احتمالاً به گونهای غیرمستقیم بر آهنگ تورم در ایران تأثیر گذاشته و در کند کردن آن مؤثر بوده است.
مجموع این عوامل نرخ تورم ایران را تا مرداد ماه سال جاری، دستکم بر پایه آمار رسمی، به ۸.۸ درصد کاهش داد. تأکید بر این نکته ضروری است که نرخ تورم ایران، حتی در این سطح، همچنان یکی از بالاترین نرخهای تورم در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است.
از ابتدای سال جاری تا امروز نیز، به گفته منابع ارشد بانک مرکزی، رشد نقدینگی با همان سرعت افزایش یافته است، عاملی که طبعاً اوجگیری نرخ تورم را در پی دارد.
عامل دوم افزایش نرخ تورم در سه ماه گذشته، چشمانداز اصلاح قیمتها در چهار چوب قانون هدفمند کردن یارانهها است که از همین حالا جو روانی مساعدی را برای جهش قیمتها فراهم کرده است.
دو عامل خارجی دیگر هم به تنش قیمتها در ایران دامن میزنند: اول اینکه بهای شماری از کالاهای اساسی در بازار جهانی به شکل چشمگیری بالا رفته، از گندم و برنج گرفته تا پنبه، و این پدیده طبعاً بر سطح قیمتها در ایران هم تأثیر میگذارد.
دوم اینکه در بعضی از اقتصادهای نوظهور، از جمله چین، نرخ تورم تا اندازهای رو به افزایش گذاشته و این افزایش، از راه واردات، احتمالاً بر نرخ تورم در ایران هم تأثیر گذاشته است.
البته جزئیات مربوط به چگونگی اجرای این قانون هنوز معلوم نیست، ولی حتی بر اساس خوشبینانهترین پیشبینیها، تنش شدید در جبهه قیمتها سناریویی کاملاً محتمل است.
- در آخرین ارزیابیهای رسمی درباره تحول قیمتها در ایران، چه نکات تازهای دیده میشود؟
سال گذشته آمار رسمی بانک مرکزی و همین طور آمار سازمانهای بینالمللی از کاهش قابل ملاحظه نرخ تورم در ایران تا حدود ۱۱ درصد خبر دادند و بعد در اردیبهشت ماه سال ۸۹ بانک مرکزی جمهوری اسلامی اعلام کرد که نرخ تورم در ایران رسیده است به زیر ۱۰ درصد و این حرکت نزولی همینطور ادامه پیدا کرد تا مرداد ماه که به گفته همان نهاد، این شاخص به ۸.۸ درصد رسید.
ولی از مرداد ماه گذشته به این طرف حرکت اوجگیرنده تورم در ایران دوباره شروع شد و بر پایه آماری که یکشنبه منتشر شد، نرخ تورم ایران در آبانماه دوباره برگشته است به ۹.۷ درصد. البته اگر بخواهیم زبان فنی را رعایت کنیم، باید بگوییم «نرخ تورم در ۱۲ ماه منتهی به آبانماه ۱۳۸۹ نسبت به ۱۲ ماه منتهی به آبانماه ۱۳۸۸، معادل ۹.۷ درصد بوده است.»
- چرا نرخ تورم ایران از سال ۸۷ به بعد کاهش پیدا کرد؟
دومین عامل کاهش نرخ تورم در دو سال گذشته، نیز تصمیم بانک مرکزی به کم کردن اهنگ رشد نقدینگی بود. نقدینگی پول و شبه پول را در بر میگیرد و یا، به عبارت سادهتر، پول نقدی که در اختیار مردم است به علاوه سپردههای بانکی که میتوانند آسان و سریع به پول نقد بدل شوند.
در اقتصاد ایران، همانند دیگر اقتصادها، اگر افزایش حجم پول با دیگر متغیرهای اقتصادی و به ویژه نرخ رشد اقتصادی هماهنگ نباشد، و یا به زبان بسیار ساده اگر افزایش حجم پول از افزایش حجم کالاها و خدمات موجود در بازار بیشتر باشد، تورم رو به اوجگیری میرود و این وضعیتی است که طی یک دوران طولانی بر اقتصاد ایران سنگینی کرده است.
طهماسب مظاهری، رئیسکل سابق بانک مرکزی، حدود دو سال پیش آهنگ رشد نقدینگی را کاهش داد، و این ابتکار یکی از عوامل کند شدن آهنگ رشد تورم در دو سال گذشته بود.
علاوه بر این دو عامل داخلی (رکود اقتصادی و کاهش آهنگ رشد نقدینگی)، رکود اقتصادی در جهان نیز، در پی بحران سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹، احتمالاً به گونهای غیرمستقیم بر آهنگ تورم در ایران تأثیر گذاشته و در کند کردن آن مؤثر بوده است.
مجموع این عوامل نرخ تورم ایران را تا مرداد ماه سال جاری، دستکم بر پایه آمار رسمی، به ۸.۸ درصد کاهش داد. تأکید بر این نکته ضروری است که نرخ تورم ایران، حتی در این سطح، همچنان یکی از بالاترین نرخهای تورم در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است.
- چرا دوباره ورق بر گشت و از مهر ماه به این طرف، ما مجدداً شاهد حرکت صعودی تورم هستیم؟
از ابتدای سال جاری تا امروز نیز، به گفته منابع ارشد بانک مرکزی، رشد نقدینگی با همان سرعت افزایش یافته است، عاملی که طبعاً اوجگیری نرخ تورم را در پی دارد.
عامل دوم افزایش نرخ تورم در سه ماه گذشته، چشمانداز اصلاح قیمتها در چهار چوب قانون هدفمند کردن یارانهها است که از همین حالا جو روانی مساعدی را برای جهش قیمتها فراهم کرده است.
دو عامل خارجی دیگر هم به تنش قیمتها در ایران دامن میزنند: اول اینکه بهای شماری از کالاهای اساسی در بازار جهانی به شکل چشمگیری بالا رفته، از گندم و برنج گرفته تا پنبه، و این پدیده طبعاً بر سطح قیمتها در ایران هم تأثیر میگذارد.
دوم اینکه در بعضی از اقتصادهای نوظهور، از جمله چین، نرخ تورم تا اندازهای رو به افزایش گذاشته و این افزایش، از راه واردات، احتمالاً بر نرخ تورم در ایران هم تأثیر گذاشته است.
- پس میتوان گفت که بازگشت به تورم دو رقمی در ایران شروع شده است...
البته جزئیات مربوط به چگونگی اجرای این قانون هنوز معلوم نیست، ولی حتی بر اساس خوشبینانهترین پیشبینیها، تنش شدید در جبهه قیمتها سناریویی کاملاً محتمل است.
ویکی لیکس فهرست نقاط حساس جهان در اسناد وزارت خارجه آمریکا را فاش کرد
وب سايت ويکی ليکس که تاکنون صدها سند محرمانه وزارت خارجه آمريکا را منتشر کرده است اين بار دست به انتشار سندی زده است که گفته می شود يکی از جنجالی ترين سندهای محرمانه و امنيتی آمريکا است.
اطلاعات منتشر شده در سايت ويکی ليکس، فهرستی از اماکن، پايگاه ها، کارخانه ها و تمام تاسيسات حساسی است که به درخواست وزارت امور خارجه آمريکا توسط تمامی سفارتخانه ها و ديپلمات های اين کشورتهيه شده است.
ليستی که تهيه و به روز شده است شامل خط لوله های نفت و گاز در زير دريا، پايگاه های مخابراتی، کارخانه توليد انسولين در استراليا، معدن سنگ کبالت در کنگو، کارخانه توليد پادزهر مار در دانمارک و دهها کارخانه، تاسيسات حساس و موسسساتی با اهميت استراتژيک در نقاط مختلف جهان است.
هدف از تهيه اين ليست مشخص کردن تمامی شرکت ها و تاسيسات حساسی بود که نبود آن ها می تواند به بهداشت عمومی مردم، ساختار اقتصادی آمريکا و امنيت ملی اين کشور به طور جدی ضربه بزند.
وزارت امور خارجه آمريکا در فوريه سال ۲۰۰۹ از سفارتخانه ها و ديپلمات های اين کشور در سراسر جهان خواسته بود ليست موجود را به روز کنند.
در اسناد منتشر شده ويکی ليکس گفته می شود طرح به روز کردن اين ليست، برای تقويت و بهبود شرايط مقابله با حملات تروريستی در سطح کشور، واکنش به موقع، و ترميم و جبران خسارت های احتمالی در صورت حملات تروريستی، وقايع طبيعی غير مترقبه و يا ساير مواقع اضطراری تهيه شده بود.
در اين اسناد همچنين به اهميت تهيه ليست مذکور در جلوگيری و يا خنثی ساختن حملات تروريستی عليه تاسيساتی که برای آمريکا اهميت حياتی دارند، اشاره شده است.
اين ليست بيشتر کشورهای جهان را که به نوعی با آمريکا داد و ستد دارند در بر می گيرد. کشورهايی مانند کانادا، بريتانيا، زلاند نو، استراليا، آلمان، اتريش، چين و ده ها کشور ديگر در آفريقا، اروپا، خاورميانه و آسيا.
در سندی که توسط ويکی ليکس منتشر شده، گفته می شود يک مجتمع توليد برق در کانادا اهميتی حياتی برای تامين برق بخشی از مناطق شمال شرقی آمريکا دارد.
يکی از کارخانه های شرکت آلمانی زيمنس هم که بخشی از مواد شيميايی مهم را توليد می کند غير قابل جايگزين توصيف شده است.
در روسيه ،ايستگاه خط لوله انتقال گاز در منطقه غرب سيبری هم حساس ترين تاسيسات گاز در جهان توصيف شده است.
به گفته ديپلمات ها گرچه انتشار اين اسناد جديد، احتمالا نقض اسرار امنيتی محسوب نمی شود اما کشورهای زيادی را ناخشنود می کند.
«شبکه مخفی اینترنتی ایران در لبنان»
از سوی دیگر، سایت ویکی لیکس اسنادی دیگری از وزارت امور خارجه آمریکا منتشر کرده که نشان می دهد دولت لبنان دو سال پیش و پس از کشف یک شبکه مخفی ارتباط مخابراتی حزبالله لبنان هشدار دادهاست که شرکت مخابرات ایران «در حال در دست گرفتن امور کشور لبنان است.»
بنا بر این گزارش، دولت لبنان در آوریل سال ۲۰۰۸ سامانه گستردهای از فیبرهای نوری و خطوط پرسرعت اینترنت را کشف کرده که گفته میشود به هزینه ایران برای حزبالله لبنان احداث شدهاست.
روزنامه بریتانیایی گاردین، روز شنبه با گزارش جزئیات این سند نوشت که مَروان حَماده، وزیر ارتباطات لبنان، پس از کشف این شبکه به مقامهای آمریکایی گفت: این شبکه ارتباطاتی نه تنها اردوگاههای آموزشی حزبالله و اردوگاههای فلسطینی را پوشش میدهد بلکه تا اعماق مناطق مسیحینشین نیز نفوذ کردهاست و شرکت مخابرات ایران «دارد لبنان را در دست خود میگیرد.»
مروان حماده، «صندوق ایران برای بازسازی لبنان» را به عنوان تأمینکننده هزینههای این شبکه عنوان کرده و افزودهاست که این صندوق مالی پس از جنگ سال ۲۰۰۶ میان اسرائیل و گروه حزب الله، مشغول احداث جاده و پل و ساختمان در لبنان بوده و در امتداد این جادهها، خطوط ارتباطی و فیبر نوری هم جاسازی کردهاست.
بنا بر این گزارش، لبنان اطلاعات مربوط به شبکه فیبر نوری را به ایالات متحده، عربستان سعودی و فرانسه ارائه کردهاست و نیکلا سرکوزی، رئیس جمهور فرانسه از این کشف «بهتزده» شدهاست.
بر اساس این سند دیپلماتیک، پس از آنکه حزبالله به دولت لبنان اعلام کرد که هر گونه اقدام علیه این شبکه ارتباطی و مخابراتی را «همسنگ با اقدامات متجاوزانه اسرائیل» قلمداد خواهد کرد، وزیر ارتباطات لبنان تصمیم گرفت تا به کاردار ایالات متحده نسبت به خطرات این موضوع هشدار دهد.
بنا بر متن این سند، مروان حماده وجود این سیستم را «یک پیروزی راهبردی برای ایران» توصیف کرده، زیرا ایران با این کار توانستهاست با دور زدن سوریه پایگاهی مهم در لبنان ایجاد کند.
در متن این سند از قول مروان حماده آمدهاست که «حزبالله یک گام با ایجاد کشوری برای خودش فاصله دارد. حزبالله هماینک هم ارتش دارد، هم سلاح، هم ایستگاه تلویزیونی، نظام آموزشی، بیمارستان، خدمات اجتماعی، نظام مالی و هم سیستم مخابراتی.»
اما به گفته رسانههای لبنان، مروان حماده در واکنش به افشای اسناد در ویکیلیکس گفتهاست: نقل قولهایی که در این یادداشتها از او شده «داستانی است مملو از افترا و جعلیات» ولی از توضیح بیشتر در این مورد خودداری کردهاست.
وضعیت سیاسی در لبنان سالها است که با تنش همراه است و گروه حزبالله با اینکه در دولت این کشور چند وزیر دارد اما در عین حال در بسیاری از امور به طور مستقل عمل میکند.
با وجود کمکهای جداگانه ایران به حزبالله لبنان، آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران به تازگی در دیدار با سعد حریری، نخست وزیر لبنان، بر گسترش روابط میان دولت لبنان و حزبالله تأکید کرد.
سفر محمود احمدینژاد در مهرماه جاری به لبنان و استقبال لبنانیها از حضور رئیس جمهور ایران در کشورشان نیز در رسانههای داخلی و بینالمللی خبرساز بود.
بسیاری از دولتهای عربی و مخالفان حزبالله در جهان عرب، این حزب را ابزار دست جمهوری اسلامی ایران میدانند که به جز اهداف سیاسی به دنبال حاکم کردن فرهنگ ایرانی در مقابل فرهنگ عربی است.
حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان در واکنش به این انتقادات در یکی از سخنرانی خود رهبران ایران را از تبار عرب دانسته و گفتهاست: « در ایران امروز چیزی به نام پارسیسازی یا تمدن پارسی پیدا نمیشود. آنچه در ایران هست تمدن اسلامی است. آنچه در ایران هست دین محمد عرب هاشمی مکی قریشی تهامی است.»
اطلاعات منتشر شده در سايت ويکی ليکس، فهرستی از اماکن، پايگاه ها، کارخانه ها و تمام تاسيسات حساسی است که به درخواست وزارت امور خارجه آمريکا توسط تمامی سفارتخانه ها و ديپلمات های اين کشورتهيه شده است.
ليستی که تهيه و به روز شده است شامل خط لوله های نفت و گاز در زير دريا، پايگاه های مخابراتی، کارخانه توليد انسولين در استراليا، معدن سنگ کبالت در کنگو، کارخانه توليد پادزهر مار در دانمارک و دهها کارخانه، تاسيسات حساس و موسسساتی با اهميت استراتژيک در نقاط مختلف جهان است.
هدف از تهيه اين ليست مشخص کردن تمامی شرکت ها و تاسيسات حساسی بود که نبود آن ها می تواند به بهداشت عمومی مردم، ساختار اقتصادی آمريکا و امنيت ملی اين کشور به طور جدی ضربه بزند.
وزارت امور خارجه آمريکا در فوريه سال ۲۰۰۹ از سفارتخانه ها و ديپلمات های اين کشور در سراسر جهان خواسته بود ليست موجود را به روز کنند.
در اسناد منتشر شده ويکی ليکس گفته می شود طرح به روز کردن اين ليست، برای تقويت و بهبود شرايط مقابله با حملات تروريستی در سطح کشور، واکنش به موقع، و ترميم و جبران خسارت های احتمالی در صورت حملات تروريستی، وقايع طبيعی غير مترقبه و يا ساير مواقع اضطراری تهيه شده بود.
در اين اسناد همچنين به اهميت تهيه ليست مذکور در جلوگيری و يا خنثی ساختن حملات تروريستی عليه تاسيساتی که برای آمريکا اهميت حياتی دارند، اشاره شده است.
اين ليست بيشتر کشورهای جهان را که به نوعی با آمريکا داد و ستد دارند در بر می گيرد. کشورهايی مانند کانادا، بريتانيا، زلاند نو، استراليا، آلمان، اتريش، چين و ده ها کشور ديگر در آفريقا، اروپا، خاورميانه و آسيا.
در سندی که توسط ويکی ليکس منتشر شده، گفته می شود يک مجتمع توليد برق در کانادا اهميتی حياتی برای تامين برق بخشی از مناطق شمال شرقی آمريکا دارد.
يکی از کارخانه های شرکت آلمانی زيمنس هم که بخشی از مواد شيميايی مهم را توليد می کند غير قابل جايگزين توصيف شده است.
در روسيه ،ايستگاه خط لوله انتقال گاز در منطقه غرب سيبری هم حساس ترين تاسيسات گاز در جهان توصيف شده است.
روزنامه بریتانیایی گاردین، با انتشار گزارشی از اسناد وزارت امور خارجه آمریکا نوشت که مَروان حَماده، وزیر ارتباطات لبنان، پس از کشف یک شبکه مخابراتی به مقامهای آمریکایی گفت: این شبکه ارتباطاتی نه تنها اردوگاههای آموزشی حزبالله و اردوگاههای فلسطینی را پوشش میدهد بلکه تا اعماق مناطق مسیحینشین نیز نفوذ کردهاست و شرکت مخابرات ایران «دارد لبنان را در دست خود میگیرد.»
«شبکه مخفی اینترنتی ایران در لبنان»
از سوی دیگر، سایت ویکی لیکس اسنادی دیگری از وزارت امور خارجه آمریکا منتشر کرده که نشان می دهد دولت لبنان دو سال پیش و پس از کشف یک شبکه مخفی ارتباط مخابراتی حزبالله لبنان هشدار دادهاست که شرکت مخابرات ایران «در حال در دست گرفتن امور کشور لبنان است.»
بنا بر این گزارش، دولت لبنان در آوریل سال ۲۰۰۸ سامانه گستردهای از فیبرهای نوری و خطوط پرسرعت اینترنت را کشف کرده که گفته میشود به هزینه ایران برای حزبالله لبنان احداث شدهاست.
روزنامه بریتانیایی گاردین، روز شنبه با گزارش جزئیات این سند نوشت که مَروان حَماده، وزیر ارتباطات لبنان، پس از کشف این شبکه به مقامهای آمریکایی گفت: این شبکه ارتباطاتی نه تنها اردوگاههای آموزشی حزبالله و اردوگاههای فلسطینی را پوشش میدهد بلکه تا اعماق مناطق مسیحینشین نیز نفوذ کردهاست و شرکت مخابرات ایران «دارد لبنان را در دست خود میگیرد.»
مروان حماده، «صندوق ایران برای بازسازی لبنان» را به عنوان تأمینکننده هزینههای این شبکه عنوان کرده و افزودهاست که این صندوق مالی پس از جنگ سال ۲۰۰۶ میان اسرائیل و گروه حزب الله، مشغول احداث جاده و پل و ساختمان در لبنان بوده و در امتداد این جادهها، خطوط ارتباطی و فیبر نوری هم جاسازی کردهاست.
بنا بر این گزارش، لبنان اطلاعات مربوط به شبکه فیبر نوری را به ایالات متحده، عربستان سعودی و فرانسه ارائه کردهاست و نیکلا سرکوزی، رئیس جمهور فرانسه از این کشف «بهتزده» شدهاست.
بر اساس این سند دیپلماتیک، پس از آنکه حزبالله به دولت لبنان اعلام کرد که هر گونه اقدام علیه این شبکه ارتباطی و مخابراتی را «همسنگ با اقدامات متجاوزانه اسرائیل» قلمداد خواهد کرد، وزیر ارتباطات لبنان تصمیم گرفت تا به کاردار ایالات متحده نسبت به خطرات این موضوع هشدار دهد.
بنا بر متن این سند، مروان حماده وجود این سیستم را «یک پیروزی راهبردی برای ایران» توصیف کرده، زیرا ایران با این کار توانستهاست با دور زدن سوریه پایگاهی مهم در لبنان ایجاد کند.
در متن این سند از قول مروان حماده آمدهاست که «حزبالله یک گام با ایجاد کشوری برای خودش فاصله دارد. حزبالله هماینک هم ارتش دارد، هم سلاح، هم ایستگاه تلویزیونی، نظام آموزشی، بیمارستان، خدمات اجتماعی، نظام مالی و هم سیستم مخابراتی.»
اما به گفته رسانههای لبنان، مروان حماده در واکنش به افشای اسناد در ویکیلیکس گفتهاست: نقل قولهایی که در این یادداشتها از او شده «داستانی است مملو از افترا و جعلیات» ولی از توضیح بیشتر در این مورد خودداری کردهاست.
وضعیت سیاسی در لبنان سالها است که با تنش همراه است و گروه حزبالله با اینکه در دولت این کشور چند وزیر دارد اما در عین حال در بسیاری از امور به طور مستقل عمل میکند.
با وجود کمکهای جداگانه ایران به حزبالله لبنان، آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران به تازگی در دیدار با سعد حریری، نخست وزیر لبنان، بر گسترش روابط میان دولت لبنان و حزبالله تأکید کرد.
سفر محمود احمدینژاد در مهرماه جاری به لبنان و استقبال لبنانیها از حضور رئیس جمهور ایران در کشورشان نیز در رسانههای داخلی و بینالمللی خبرساز بود.
بسیاری از دولتهای عربی و مخالفان حزبالله در جهان عرب، این حزب را ابزار دست جمهوری اسلامی ایران میدانند که به جز اهداف سیاسی به دنبال حاکم کردن فرهنگ ایرانی در مقابل فرهنگ عربی است.
حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان در واکنش به این انتقادات در یکی از سخنرانی خود رهبران ایران را از تبار عرب دانسته و گفتهاست: « در ایران امروز چیزی به نام پارسیسازی یا تمدن پارسی پیدا نمیشود. آنچه در ایران هست تمدن اسلامی است. آنچه در ایران هست دین محمد عرب هاشمی مکی قریشی تهامی است.»
«هر ثانیه سه هزار کاربر به ویکیلیکس مراجعه میکنند»
بیشترین مراجعات به سایت ویکیلیکس در روز یکشنبه (۵ دسامبر / ۱۴ آذر) از طریق آدرس آن در سوئیس صورت گرفته است. به گفتهی مسئولان سایت ویکیلیکس در سوئیس، در هر ثانیه، سه هزار کاربر به این سایت مراجعه میکنند.
همزمان، کپی اسناد منتشر شده توسط ویکیلیکس به کامپیوترهای خادم دیگری منتقل شده تا در صورت بسته شدن رسمی سایت ویکیلیکس، این اسناد قابل دسترسی باشند.
«نخستین جنگ جهانی اطلاعاتی»
به گفتهی محافل پشتیبان ویکیلیکس، حتا اگر سرور این سایت در سوئد بسته شود، دیگر خیلی دیر است، زیرا در حال حاضر صدها «آینه» از این اسناد در اینترنت موجود است. پشتیبانان ویکیلیکس معتقدند که دولتهای جهان نمیتوانند چیزی را از شبکهی جهانی حذف کنند، چون کپی آن همهجا موجود است.
روزنامهی ایتالیایی "لا رپوبلیکا" روز دوشنبه (۶ دسامبر / ۱۵ آذر) یادآور شده که تا کنون ۲۰۸ وبسایت «آینه» شمارش شده که سعی میکنند «مخلوق جولیان آسانژ» را نجات دهند. این روزنامه، افشاگریهای ویکیلیکس را «نخستین جنگ جهانی اطلاعاتی» نامیده که در آن جولیان آسانژ مانند اسپارتاکوس در برابر امپراتوری روم که آمریکا باشد قدعلم کرده است.
محافل پشتیبان ویکیلیکس اعلام کردند که جولیان آسانژ، بنیادگذار ویکیلیکس، قصد دارد از سوئیس درخواست پناهندگی کند. روزنامهی اسپانیایی "الپایس" از قول آسانژ نقل کرده که وی تا کنون صدها بار به مرگ تهدید شده و بعضی از تهدیدها حتا علیه فرزندان و وکلای مدافع او بوده است.
اسناد تازه دربارهی روسیه
جولیان آسانژ، بنیادگذار ویکیلیکس، در گفتوگویی که شامگاه یکشنبه (۵ دسامبر) با فرستندهی تلویزیون روسی NTV داشت گفت، بهرغم حکم جلب بینالمللی، این حس را دارد که در امنیت به سر میبرد. وی افزود که هنوز «مکانهای مطمئن» و «دوستان زیادی» دارد.
آسانژ همچنین اعلام کرد که ویکیلیکس بزودی اسناد تازهای در مورد روسیه منتشر خواهد کرد. وی افزود، این اسناد دربارهی الیگارشی پیرامون شهردار مسکو و شرکتهای بزرگ روسی است.
بنیادگذار ویکیلیکس وعده داد که همهی اسناد مربوط به روسیه در ماههای آینده منتشر خواهد شد. در اسناد اخیری که ویکیلیکس از پیامهای سفارت آمریکا در مورد روسیه منتشر کرد، آمده که روسیه دارای دولت فاسدی است و در زمینهی دمکراسی با کاستیهای فراوانی روبرو است.
انتشار فهرست تاسیسات مهم
در چارچوب انتشار اسناد دیپلماتیک آمریکا توسط ویکیلیکس، همچنین فهرستی از تاسیساتی در اینترنت قرار داده شده که برای امنیت ملی آمریکا مهم قلمداد میشود. روزنامهی بریتانیایی "تایمز" در بخش آنلاین روز دوشنبه (۶ دسامبر) خود، این فهرست را «اهداف بالقوهی ترور» نامید.
در این فهرست افزون بر صدها شاهراه اطلاعاتی و ارتباطی در سراسر جهان، نام شرکتهایی آمده است که محصولات آنها میتواند برای امنیت ملی آمریکا مهم باشد. نام دهها شرکت آلمانی نیز در این فهرست آمده است.
جنبش دانشجوئی پرچم مبارزه علیه استبداد را برافراشته نگهمیدارد!
دانشگاه و جنبش دانشجوئی خار چشم دولت کودتا است. دولت کودتا در یکسال گذشته از تمام ابزارها برای خاموش کردن صدای دانشجو و دانشگاهیان بهره گرفته است. در سال گذشته صدها تن از دانشجویان دستگیر و روانه زندانها شدند. گفته میشود هماکنون حدود ۸۰ فعال دانشجوئی در اسارتگاههای رژیم به سر میبرند که در بیدادگاههای رژیم محاکمه و به زندانهای سنگین محکوم شدهاند.
در سال گذشته در دانشگاههای کشور فضای پادگانی گسترش یافت، حضور نیروهای امنیتی به طور قابل توجهی افزایش پیدا کرد، احضار دانشجویان برای بازجوئی به کارروزمره نهادهای حراست تبدیل گردید، دوربینهای مداربسته و دستگاههای شنود برای کنترل دانشجویان و استادان در برخی از دانشگاه ها نصب گردید، بسیاری از تشکلهای دانشجوئی منحل اعلام شد، فضا برای یکهتازی تشکلهای شبه نظامی بازتر شد، فعالیتهای صنفی و سیاسی دانشجویان به شدت محدود گردید، ستارهدار شدن دانشجویان و محرومیت آن ها از تحصیل ادامه یافت و تهدید و احضار کمیته های انظباطی و حراست ابعاد وسیعی پیدا کرد. فشارها، شامل استادان دانشگاهها هم گردید. عدهای از استادان برجسته علوم اجتماعی را به اجبار بازنشسته کردند، فعالیت علمی تعدادی از استادان را تعلیق نمودند، استادان را به خاطر بیان مواضع تحت فشار قرار دادند و فعالیت تشکلهای صنفی و مستقل آنها را محدود نمودند.
میزان فشار بر دانشگاهها در یکسال گذشته از "انقلاب فرهنگی" بدینسو بیسابقه بوده است. این امر از یکسو به مهاجرت موج جدیدی از استادان و دانشجویان انجامیده و از سوی کاهش فعالیت دانشجویان را موجب شده است. با این وجود رژیم در تبدیل دانشگاههای کشور به گورستان سکوت شکست خورده است.
تحرکات دانشجویان در سالگرد ۱۶ آذر حاکی از ناکامی رژیم در دستیابی به اهدافش است. دانشجویان در سراسر کشور با انتشار اعلامیه و با برگزاری مراسم به حرکت درآمدهاند تا به رژیم نشان دهند که دانشگاه زنده است و زنده خواهد ماند. دانشجویان در طی هفته های گذشته با شعارنویسی روی دیوارها، پخش تراکتها، پوسترها، اعلامیهها، تکبرگها به چالش با فضای امنیتی و پلیسی دانشگاه ها برخاستهاند. تعدادی از فعالین جنبش دانشجوئی از اسارتگاههای رژیم نیز پیام فرستاده و بر ایستادگی در مقابل مستبدان تاکید نموده و گفته اند که ما "سر خم نکردیم و همچنان ایستاده ایم".
امسال جنبش دانشجوئی پای دیگری هم در خارج از کشور پیدا کرده است. گروهی از دانشجویان همراه با فعالین سیاسی با انتشار فراخوان هائی به استقبال سالگرد ۱۶ آذر شتافتهاند میخواهند با برگزاری تظاهرات و گردهمائی صدای آزادیخواهانه دانشجویان را به گوش جهانیان میرسانند.
دانشجویان مبارز!
رژیم با کشتار، دستگیری، شکنجه، محاکمه فعالین سیاسی و اجتماعی و صدور محکومیت های سنگین میخواهد فضای گورستانی بر کشور حاکم کند. امروز مقابله با استبداد و برافراشته نگهداشتن پرچم مبارزه آزادیخواهانه و نشان دادن اینکه دانشگاه زنده است، همچنان به عنوان مسئله مبرم در مقابل جنبش دانشجوئی قرار دارد. این مبارزه در شرایط کنونی میتوانند با خواست های مشخص دانشجویان و استادان پیوند خورد. خواست معرفی و محاکمه حملهکنندگان به کوی دانشگاه، آزادی تمام دانشجویان زندانی، بازگرداندن دانشجویان و استادان اخراجی، متوقف کردن تهدیدها، احضارها و محرومیت از تحصیل، بیرون ریختن نیروهای امنیتی و برچیدان نهادهای شبه امنیت از دانشگاه های کشور، توقف انحلال تشکلهای مستقل دانشجوئی و به رسمیت شناختن فعالیتهای صنفی و سیاسی دانشجویان و برداشتن دوربین های مدار بسته و دستگاههای شنود.
دانشجویان آزادیخواه!
سازمان ما همراه با شما دانشجویان سالگرد برگزاری ۱۶ آذر روز جنبش دانشجوئی و خاطره سه شهید این جنبش بزرگ نیا، قندچی و شریعت رضوی را گرامی میدارد و امیدوار است که مبارزات مردم ما برای تامین آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی به ثمر نشیند و کشور ما از یوغ استبداد مذهبی رهائی یابد.
هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۱۵ آذر ۱۳۸۹(۵ دسامبر ۲۰۱۰)
دانشگاه و جنبش دانشجوئی خار چشم دولت کودتا است. دولت کودتا در یکسال گذشته از تمام ابزارها برای خاموش کردن صدای دانشجو و دانشگاهیان بهره گرفته است. در سال گذشته صدها تن از دانشجویان دستگیر و روانه زندانها شدند. گفته میشود هماکنون حدود ۸۰ فعال دانشجوئی در اسارتگاههای رژیم به سر میبرند که در بیدادگاههای رژیم محاکمه و به زندانهای سنگین محکوم شدهاند.
در سال گذشته در دانشگاههای کشور فضای پادگانی گسترش یافت، حضور نیروهای امنیتی به طور قابل توجهی افزایش پیدا کرد، احضار دانشجویان برای بازجوئی به کارروزمره نهادهای حراست تبدیل گردید، دوربینهای مداربسته و دستگاههای شنود برای کنترل دانشجویان و استادان در برخی از دانشگاه ها نصب گردید، بسیاری از تشکلهای دانشجوئی منحل اعلام شد، فضا برای یکهتازی تشکلهای شبه نظامی بازتر شد، فعالیتهای صنفی و سیاسی دانشجویان به شدت محدود گردید، ستارهدار شدن دانشجویان و محرومیت آن ها از تحصیل ادامه یافت و تهدید و احضار کمیته های انظباطی و حراست ابعاد وسیعی پیدا کرد. فشارها، شامل استادان دانشگاهها هم گردید. عدهای از استادان برجسته علوم اجتماعی را به اجبار بازنشسته کردند، فعالیت علمی تعدادی از استادان را تعلیق نمودند، استادان را به خاطر بیان مواضع تحت فشار قرار دادند و فعالیت تشکلهای صنفی و مستقل آنها را محدود نمودند.
میزان فشار بر دانشگاهها در یکسال گذشته از "انقلاب فرهنگی" بدینسو بیسابقه بوده است. این امر از یکسو به مهاجرت موج جدیدی از استادان و دانشجویان انجامیده و از سوی کاهش فعالیت دانشجویان را موجب شده است. با این وجود رژیم در تبدیل دانشگاههای کشور به گورستان سکوت شکست خورده است.
تحرکات دانشجویان در سالگرد ۱۶ آذر حاکی از ناکامی رژیم در دستیابی به اهدافش است. دانشجویان در سراسر کشور با انتشار اعلامیه و با برگزاری مراسم به حرکت درآمدهاند تا به رژیم نشان دهند که دانشگاه زنده است و زنده خواهد ماند. دانشجویان در طی هفته های گذشته با شعارنویسی روی دیوارها، پخش تراکتها، پوسترها، اعلامیهها، تکبرگها به چالش با فضای امنیتی و پلیسی دانشگاه ها برخاستهاند. تعدادی از فعالین جنبش دانشجوئی از اسارتگاههای رژیم نیز پیام فرستاده و بر ایستادگی در مقابل مستبدان تاکید نموده و گفته اند که ما "سر خم نکردیم و همچنان ایستاده ایم".
امسال جنبش دانشجوئی پای دیگری هم در خارج از کشور پیدا کرده است. گروهی از دانشجویان همراه با فعالین سیاسی با انتشار فراخوان هائی به استقبال سالگرد ۱۶ آذر شتافتهاند میخواهند با برگزاری تظاهرات و گردهمائی صدای آزادیخواهانه دانشجویان را به گوش جهانیان میرسانند.
دانشجویان مبارز!
رژیم با کشتار، دستگیری، شکنجه، محاکمه فعالین سیاسی و اجتماعی و صدور محکومیت های سنگین میخواهد فضای گورستانی بر کشور حاکم کند. امروز مقابله با استبداد و برافراشته نگهداشتن پرچم مبارزه آزادیخواهانه و نشان دادن اینکه دانشگاه زنده است، همچنان به عنوان مسئله مبرم در مقابل جنبش دانشجوئی قرار دارد. این مبارزه در شرایط کنونی میتوانند با خواست های مشخص دانشجویان و استادان پیوند خورد. خواست معرفی و محاکمه حملهکنندگان به کوی دانشگاه، آزادی تمام دانشجویان زندانی، بازگرداندن دانشجویان و استادان اخراجی، متوقف کردن تهدیدها، احضارها و محرومیت از تحصیل، بیرون ریختن نیروهای امنیتی و برچیدان نهادهای شبه امنیت از دانشگاه های کشور، توقف انحلال تشکلهای مستقل دانشجوئی و به رسمیت شناختن فعالیتهای صنفی و سیاسی دانشجویان و برداشتن دوربین های مدار بسته و دستگاههای شنود.
دانشجویان آزادیخواه!
سازمان ما همراه با شما دانشجویان سالگرد برگزاری ۱۶ آذر روز جنبش دانشجوئی و خاطره سه شهید این جنبش بزرگ نیا، قندچی و شریعت رضوی را گرامی میدارد و امیدوار است که مبارزات مردم ما برای تامین آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی به ثمر نشیند و کشور ما از یوغ استبداد مذهبی رهائی یابد.
هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۱۵ آذر ۱۳۸۹(۵ دسامبر ۲۰۱۰)
آغاز حبس تعزیری لیلا توسلی
جرس: همسر و وکیل لیلا توسلی، فعال مدنی و از شاهدین وقایع عاشورای سال گذشته، که به دلیل افشای شواهد خود، به حبس محکوم و اخیرا به زندان منتقل شده، می گوید "هفته پیش کتبا احضاریه ای از طرف شورای احکام زندان اوین ارسال شد و ایشان سه روز مهلت داشتند که خودشان را معرفی کنند که در مهلت قانونی هم این کار را کردند.. ما یکشنبه 14 آذر ماه به همان شعبه مراجعه کردیم و امیدوار بودیم که مهلتی داده شود اما متاسفانه قرار بازداشتش صادر و حکم دو سال به ما ابلاغ شد. اما امیدواریم که این وضعیت تغییر کند و مقامات قضایی نه تنها لیلا بلکه شرایط آزادی همه زندانیان سیاسی را فراهم کنند، اما..."
لیلا توسلی 14 آذر ماه و در پی احضار به اوین راهی زندان شد . جرم لیلا توسلی تشویش علیه نظام بود اما در واقع لیلا توسلی به علت اینکه شاهد یک قتل از سوی ماموران انتظامی در عاشورای سال گذشته بود به دوسال زندان محکوم شد. لیلا توسلی سال گذشته و در پی انتشار فیلمی که نشان می داد چگونه ماموران نیروی انتظامی یک معترض را با ماشین زیر می گیرند و دوبار از پیکرش عبور می کنند. با بی بی سی مصاحبه کرد و خبر داد که این صحنه فجیع را از نزدیک دیده و شاهد این جنایت بوده است . گرچه فرماندهان نیروی انتظامی این جنایت را تکذیب نکردند و تنها مدعی شدند خودروی نیروی ضد شورش دزدیده شده بود . اما خبری از دزد و یا پلیس مجرم نشد و این شاهد جنایت بود که دادگاهی شد و به جرم دیدن به زندان محکوم شد . در آستانه محرم و عاشورا دستگاه قضایی با فرستادن احضاریه ای حکم زندان را به لیلا توسلی ابلاغ کرد و این در حالی است که لیلا یکماه پیش ازدواج کرده است و حالا ماههای آغازین زندگی مشترک را می بایست در زندان به سر برد.
میرزاده همسر و وکیل لیلا به جرس میگوید: هفته پیش کتبا احضاریه ای از طرف شورای احکام زندان اوین ارسال شد و ایشان سه روز مهلت داشتند که خودشان را معرفی کنند که در مهلت قانونی هم این کار را کردند.. ما یکشنبه 14 آذر ماه به همان شعبه مراجعه کردیم و امیدوار بودیم که مهلتی داده شود اما متاسفانه قرار بازداشتش صادر و حکم دو سال به ما ابلاغ شد. اما امیدواریم که این وضعیت تغییر کند و مقامات قضایی نه تنها لیلا بلکه شرایط آزادی همه زندانیان سیاسی را فراهم کنند.
پدر، خواهر و داماد
لیلا توسلی تنها عضو خانواده نیست که به زندان می رود . محمد توسلی از برجستگان نهضت آزادی ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت شد . توسلی که زمانی شهرداری تهران در دولت موقت را عهده دار بود، پس از یک دوره بازجویی و حبس انفرادی آزاد شد . اما داماد او مهندس فرید طاهری یکسال پیش و به بهانه شرکت در تظاهرات روز عاشورا بازداشت شد و به زندان رفت . بازداشت فرید طاهری همچنان ادامه دارد و در این مدت حتی یک روز هم به مرخصی نیامده است . بازجویان البته به این هم اکتفا نکردند و همسر فرید طاهری سارا توسلی را هم چند روز بعد و به جرم شرکت در مراسم روز عاشورا و رفتن به خانه خواهر میرحسین موسوی برای تسلیت شهادت فرزندش بازداشت کردند. از خانواده سارا و فرید طاهری تنها یک دختر دبیرستانی مانده بود که به زندان نرفته بود که بازجویان او را هم به بازداشتی یک روزه بردند. چند ماه بعد مهندس طاهری در لایحه دفاعیه ای از رفتار کینه جویانه بازجویان گفت که او را در حضور دخترش شلاق می زدند و مورد ضرب و شتم و توهین قرار می دادند تا روحیه اش در هم بشکند.
شکواییه طاهری با اینکه پرده از رفتاری غیر انسانی در دستگاه امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی بر می داشت . اما هیچ واکنشی از سوی ریس قوه قضاییه و مسوولان نظام درپی نداشت. سارا توسلی به شش سال حبس و 74 ضربه شلاق محکوم و در دادگاه تجدید نظر این حکم به پنج سال حبس تعلیقی تبدیل شد . حکم دادگاه علیه سارا توسلی که یک دانپزشک و استاد دانشگاه است را می توان یکی از احکام منحصر به فرد در تاریخ قضاوت به شمار آورد .
دادگاه، سارا توسلی را به جرم سر دادن الله اکبر و حضور چهار ساعته در خانه خواهر مهندس موسوی محکوم کرد. در حکم دادگاه آمده بود که متهم می گوید مگر الله اکبر گفتن جرم است و این عبارت استفهامی در رای دادگاه ، به گونه ای اعجاب آور نشان می داد که در نظام اسلامی الله اکبر گفتن در روز عاشورا یک جرم بدیهی به شمار می رود. فرید طاهری که در زندان اوین به سر می برد در لایحه دفاعیه اش گفته بود که بازجویان سعی می کردند با بازداشت و زندانی کردن همسر و دخترش به او فشار بیاورند تا هر آنچه بازجویان می خواهند را بر زبان بیاورد.
مبارز هشتاد ساله در زندان
از آنجا که شیوه مسوولین امنیتی نظام محاصره خانواده زندانیان سیاسی است. به نظر می رسد فشار و اجرای احکام ناعادلانه برای خانواده توسلی در نهایت برای جنگ روانی با ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی و کهنسالترین زندانی سیاسی ایران است .
همسر مهندس محمد توسلی خواهر دکتر ابراهیم یزدی است و این نسبت سببی ، بازجویان را به این نتیجه رسانده است که تمام خانواده توسلی را تهدید کنند. ابراهیم یزدی بیش از دو ماه است با هشتاد سال سن در اوین به سر می برد و حتی بیماری او نیز باعث نشد که بازجویان چند روزی مرخصی استعلاجی به این مبارز قدیمی رژیم پهلوی بدهند. 16 آذر ماه قرار است که ابراهیم یزدی در دادگاه محاکمه شود . در روزی که یادآور جنبش دانشجویی است که ابراهیم یزدی و مهدی چمران از بنیانگذارن آن بودند. تقارن تاریخی محاکمه یزدی با روز 16 آذر نشانه تاسف آور کژراهه ای است که نظام می رود و مبارزان قدیمی و بنیانگذاران انقلاب اسلامی را به محاکمه می کشد .
بازداشت و تهدید چند تن از اعضای خانواده شهدای سبز در بهشت زهرا
تعدادی از خانوادههای شهیدان سبز و شرکتکنندگان در مراسم سالگرد تولد امیر ارشد تاجمیر، از شهدای جنبش سبز، روز گذشته در پی حضور در این مراسم برای چند ساعت بازداشت شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند.
به گزارش خبرنگار کلمه، روز گذشته خانواده امیر ارشد تاجمیر، از شهدای عاشورای سال گذشته، طبق سنت برخی خانوادههای شهدا به مناسبت سالروز تولد او، بر سر مزارش در قطعه ۳۰۲ بهشت زهرای تهران حاضر شدند.
بر اساس این گزارش، در میان شرکت کنندگان این مراسم، اعضای خانواده شهیدان سهراب اعرابی، رامین رمضانی، مصطفی کریم بیگی و … که سال گذشته در جریان سرکوب معترضان کشته شدند، حضور داشتند. اما وقتی آنها بعد از پایان مراسم و تسلیتگویی به خانواده تاجمیر، برای فاتحهخوانی به سمت مزار شهید سهراب اعرابی حرکت میکنند، با ماموران امنیتی روبهرو میشوند که اقدام به دستگیری آنها میکنند.
گزارش خبرنگار کلمه حاکی است، خانوادههای شهدای سبز از جمله مادر سهراب اعرابی نزدیک به شش ساعت مورد بازجویی قرار میگیرند و در نهایت، شبهنگام پس از بازرسی وسایلشان، آزاد میشوند.
همچنین گزارشهایی مبنی بر هجوم نیروهای امنیتی به منزل تعدادی از خانوادههای شهدای جنبش سبز در شب گذشته وجود دارد که گویا با بازداشت موقت و تفتیش منازل ایشان و نیز ایجاد رعب و وحشت همراه بوده است، که در صورت دریافت جزئیات و اخبار تکمیلی در این خصوص، منتشر خواهد شد.
امیر ارشد تاجمیر یکی از کشتهشدگان عاشورای خونین تهران و فرزند شهین مهینفر، گوینده و مجری باسابقه رادیو و تلویزیون، است که در هجوم خودروهای نیروهای انتظامی به مردم در میدان ولیعصر تهران مورد اصابت شدید قرار گرفت و سپس همان خودروها از روی بدن نیمهجان او رد شدند و او را به شهادت رساندند.
كانون حمايت ازخانواده هاي جان باختگان وبازداشتي ها :امروز مراسم تولد امير ارشد تاجمير شهيد عاشوراي 88 با شركت اعضاي خانواده امير ارشد و دوستان و دوستداران او و همچنين تعدادي از خانواده هاي شهداي اخير در قطعه 302 بهشت زهرا بر سر مزار او برگزار گرديد.مادران و خانواده هاي شهيدان سهراب اعرابي, مصطفي كريم بيگي,شهرام فرج زاده, علي حسن پور,رامين رضاني و همچنين تعداد ديگري از مادران عزادار و خانواده ها و دوستداران آزادي بر سر مزار امير ارشد حاضر شده و به مادر وي,خانم شهين مهين فر و خانواده اش تبريك و تسليت گفتند و مزار امير ارشد را گلباران كرده و ياد او را گرامي داشتند.خانواده امير ارشد امروز اظهار ميداشتند كه هر وقت كه به امير ارشد در جشني خيلي خوش ميگذشت,به همه ميگفت كه عجب جشن باشكوهي بود,آنان ميگفتند كه امروز نيز جشن باشكوهي براي امير ارشد برگزار كرديم و از همه دوستان و شركت كنندگان در مراسم تشكر كردند.
روایتی از مراسم روز دانشجو انجمن اسلامی تهران و علوم پزشکی تهران
امروز سالن شهید چمران سبز شد
تجمع بزرگ دانشجویان و استادان دو دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، ظهر روز دوشنبه (۱۵ آذر) در سالن دانشکده فنی دانشگاه تهران شد.
به گزارش کلمه، در این گردهمایی که به مناسبت سالروز شهادت سه آذر اهورایی در ۱۶ آذر ۳۲ و تحت عنوان “امید، رساترین اعتراض” برگزار شد چهره های اصلاح طلبی چون حجتالاسلام مجید انصاری، دکتر الهه کولایی، حجتالاسلام دکتر محسن رهامی و دکتر حمید رضا جلایی پور به سخنرانی پرداختند.
گفتنی است انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی خواستار سخنرانی سیدمحمد خاتمی در جمع دانشجویان در مراسم ۱۶ آذر بود، که با مخالفت مسئولان دانشگاه تهران روبهرو شد.
بنا به گزارش های رسیده به کلمه دانشجویان در این مراسم پارچه و دیگر نمادهای سبز را همراه با خود به سالن شهید چمران آورده بودند تا بار دیگر حمایت و هنبستگی خود را با جنبش سبز مردم ایران اعلام کنند.
یکی از دانشجویان سبزی که در این مراسم حضور داشته برای کلمه از این مراسم نوشته است:
ساعت ۱۲ دانشکده فنی در حال پر شدن است. همه منتظرند تا درها باز شوند و داخل تالار چمن بروند. انتظامات انجمن جلوی در ایستاده بود. کم کم داشتیم خسته می شدیم تا این که در باز شد. وارد شدیم. چمران در حال انفجار بود تعداد زیادی از دوستانمان بیرون ماندند. داخل خیلی صمیمی و گرم بود!
برنامه با تعدادی آهنگ آشنا شروع شد. همخوانانی تمام چمران جوی غلیظ از همبستگی ایجاد کرده بود.
سخنرانان با تشویق حضار وارد شدند. سخنران اول حجه الاسلام و المسلمین رهامی بود. به احترام کسانی که سر پا بودند، پشت تریبون سر پا سخنرانی کرد. سخنرانی او پیرامون مساله کوی و مسایل امنیتی کشور بود و این که با ستاره و توبیخ نمی توان دانشگاه را ساکت کرد.
سپس دکتر الهه کولایی که بین دو کلاس خود به مراسم آمده بود درباره پاسخ دادن به پرسش های مدرنیته در جامعه امروز ایران صحبت کرد و این که محققین باید آزاد باشند.
پس از دکتر کولایی محی الدین فاضلیان دبیر انجمن اسلامی بیانیه ی آن انجمن را قرائت کرد. در این بیانیه در چند قسمت به مطالبات دانشجویان در عرصه ی دانشگاه، دولت، مجلس و قوه قضاییه پرداخته شده بود.
سپس حجه الاسلام انصاری به سخنرانی پرداخت و بیشتر به فعالیتهای اقتصادی دولت پرداخت و نسبت به تخلف از قانون و عدم تمکین دولت به قانون هشدار داد. او درخواست کرد که با توجه به وجود ۶ کانال صدا و سیما تریبونی در اختیار او و امثال او داده شود تا نظراتشان را بیان کنند. او در آخر در این زمینه برای مناظره اعلام آمادگی کرد.
پس از سخنرانی حجه الاسلام انصاری کلیپی پخش شد که از مصدق شروع کرده و تکه هایی از سخنان بازرگان، شریعتی، طالقانی، مطهری، امام و . . . پخش شد و سپس به صحناتی از انقلاب، دفاع مقدس، درگذشت امام (که با سکوت سنگین سالن همراه شد) واقعه کوی ۷۸، استعفای دسته جمعی مجلس ششم، کوی ۸۸ و ۱۶ آذر ۸۸ و اتفاقات خیابان های تهران در سال ۸۸ و سرکوب مردم و توهین به سید حسن خمینی در ۱۴ خرداد و حمله به حسینیه جماران در سخنرانی خاتمی و . . . پخش شد و سپس مراسم انجمن اسلامی در روز دانشجو سال های گذشته پخش شد.
بعد از پخش کلیپ قرار بود دکتر ظریفیان سخنرانی کنند که به دلیل مشکلاتی نتوانستند حاضر شوند. در بین تشویق و غافلگیری حضار دکتر محمدرضا جلایی پور روی سن آمده و شروع به سخنرانی کرد. او در این سخنرانی از آخرین تحقیقاتش گفت که درباره جنبش دانشجویی ایران بود. او مطالبات جنبش را مردم سالاری و فضای باز نقد دانست و تاکید کرد که این مطالبات همچنان باقیست. به اعتقاد او جنبش دانشجویی ایران هیچگاه به دنبال قدرت نبوده و مدنی تر از جنبش دانشجویی فرانسه عمل کرده. او اعلام کرد که برای تمام ادعاهایش مستندات خود را در مقالات خود ارائه کرده است.
در پایان مجری جلسه برنامه انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران را با شعار “یا حسین” به پایان برد و نسبت دادن هر گونه برنامه ی دیگری را در روز ۱۶ آذر ۸۹ به انجمن اسلامی غیر واقعی دانست و اعلام کرد انجمن اسلامی در روز ۱۶ آذر هیچ برنامه ای ندارد.
تبعیض جنسیتی ، زنان و دانشگاه (بهمناسبت فرا رسیدن « 16 آذر »)
آزاده دواچی
پروژهی تفکیک جنسیتی و بومیگزینی دانشگاهها و همچنین تأکید بر اسلامیزهکردن محیطهای آموزشی ــ به ویژه در یک سال اخیر ــ شدت بیشتری یافته است . طرحهای متعدد و راهکارهای خلقالساعه برای اجرایی کردن این برنامهها مدام از جانب دستگاههای مختلف دولتی ارائه میشوند و اغلب با مخالفت موجی از فعالان دانشجویی و فعالان جنبش زنان مواجه میشوند. با وجود تمامی این اعتراضات اما هنوز ایده تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و در محیطهای آموزشی (و همینطور طرحهای جدید وزرات علوم مانند طرح بومیگزینی جنسیتی و ظرفیت دانشگاهها) با شدت بیشتری به ویژه در یک سال اخیر دنبال شدهاند .
پروژهی تفکیک جنسیتی و بومیگزینی دانشگاهها و همچنین تأکید بر اسلامیزهکردن محیطهای آموزشی ــ به ویژه در یک سال اخیر ــ شدت بیشتری یافته است . طرحهای متعدد و راهکارهای خلقالساعه برای اجرایی کردن این برنامهها مدام از جانب دستگاههای مختلف دولتی ارائه میشوند و اغلب با مخالفت موجی از فعالان دانشجویی و فعالان جنبش زنان مواجه میشوند. با وجود تمامی این اعتراضات اما هنوز ایده تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و در محیطهای آموزشی (و همینطور طرحهای جدید وزرات علوم مانند طرح بومیگزینی جنسیتی و ظرفیت دانشگاهها) با شدت بیشتری به ویژه در یک سال اخیر دنبال شدهاند .
مسئله اما به همین جا ختم نمیشود بلکه فشار به دانشجویان دختر از طریق سختگیری در حجاب و همینطور بازنشستگی اعضای هیئت علمی دانشگاهها و اخراج بسیاری از استادان در دانشگاههای مطرح کشور نیز دنبالهی همین پروژهی گسترده، است . شدت گرفتن بحث این طرح با بحث «لایحه حمایت از خانواده»، و نیز حضور متفاوت و پُر رنگتر زنان در جنبشهای دانشجویی و در جنبش دموکراتیک یک سال اخیر (جنبش سبز)، بیارتباط نبوده است . با همهی این موارد آنچه که تصمیم دارم در این مقاله به طور خاص به آن بپردازم طرحهای «جداسازی جنسیتی» در دانشگاهها و همینطور تأثیر ناگزیر و بازدارندهی این طرحها بر فرآیند رو به رشد جامعهی مدرن و حضور انکارناپذیر زنان در این جامعه است که گویا در چند سال اخیر این روند نادیده گرفته شده است . چراکه برخی از مسئولان به جای توجه به علل فراروییدن جریانهای مدرن امروزی و حضور گسترشیابنده و پرشور زنان، نعل را وارونه میزنند و مدام این طرحها و موانع مصنوعی و ارادهگرایانه را مطرح می کنند حال آنکه تمامی این طرحها با رشد زنان در تمامی عرصههای فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی و پیشرفت آنها در تضاد است .
اسلامیزه کردن محیطهای آموزشی
ایدهی اسلامی کردن محیطهای آموزشی باهدف ایستادگی در برابر غربی شدن دانشگاهها، از اوایل انقلاب آغاز شد . مسئولان انقلابی نظام آموزشی ایران پس از پیروزی انقلاب، برای مبارزه با رفتارها و شیوه و سبک زندگی غرب و بازگشتن به آموزههای مذهبی، سیستم آموزشی کشور را به کلی تغییر دادند . این تغییر همراه با حجاب اجباری ، تغییر محتوای کتابهای درسی ، تغییر نوع جدید پوشش و نیز ارائهی اصول و مبانی اسلامی ــ به عنوان پایهی سیستم آموزشی ــ دنبال شد . محتوای کتابهای درسی نیز تغییر کرد به گونهای که بعضی از رشتهها برای دختران و بعضی برای پسران طراحی شدند . از سوی دیگر دروس مذهبی وقت بیشتری را از سایر دروس در اجرای علمی مدارس میگیرند . برای مثال ساعتهای بیشتری به تدریس دروس مذهبی اختصاص می یابد . همچنین از همان اوایل انقلاب مدارس دخترانه و پسرانه جدا می شوند و نوعی الگوی اسلامی و سیاسی (اسلام ایدئولوژیک) با هدف مبارزه با استعمار و غرب، بر تمامی نهادهای آموزشی سایه می افکند، طوری که سیستم آموزشی بیشتر از آنکه به آموزش های علمی و کاربردی در مدارس توجه کند وقت خود را به طرز ادارهی مدارس بر مبنای ارزش های مذهبی و قرائت ایدئولوژیک از دین و از فقه اسلامی، صرف میکند.
از سوی دیگر با تغییر محتوای کتب درسی، نوع جدیدی از الگوی زن ایرانی به دختران از همان سالهای ابتدایی تحصیل، آموزش داده می شود . حتی در تصاویر کتابها می توان این تفیکیک های جنسیتی را دید . 1 "در کتب درسي امروز ايران تفاوت ميان زن و مرد و يا دختر و پسر يکي از نکات بسيار اساسي است که توجه هر پژوهشگري را به خود جلب مي کند. در يک نگاه کلي جايگاه و تصوير زن در مطالب درسي از سه داده کليدي تأثير پذيرفته است:
نخست آن که خانواده، و نه فرد، واحد اجتماعي اصلي در جامعه به شمار مي رود. بنابراين نقش و جايگاه زن در فضاي خانواده و همراه با دیگر اعضای خانواده (و نه مستقل) تعريف مي شود.
دوم، زن و مرد دو فرد اجتماعي برابر، بهشمار نميآيند، بلکه بيشتر به صورت مکمل يکديگر تعریف مي شوند. و سوم: اين که زن به عنوان يک فرد اجتماعي مستقل به رسميت شناخته نمي شود.
اين سه داده کليدي بر بستر فرهنگ مردسالارانهاي عينيت يافتهاندکه در آن مرد در، يک نظام پدرسالارانه، در حوزه هاي اصلي زندگي اجتماعي، از عرصهی سياست، تا حوزه های صنعتی، علمی، کاربردی، و فنآوري، خلاصه در همهجا حضوري مسلط و چيره دارد" . ( سعید پیوندی ) . دکتر پیوندی بر این باور است که این تصاویر ارائه شده در تحلیل نهایی، سیستم مردسالاری را تقویت کرده و لاجرم باعث تقویت و تشدید این نظام سلطهگر در تمامی نهاد ها و از جمله در بافت و نسوج روابط خانواده نیز می شود به طوری که دختران و پسران از همان آغاز به تفاوت جنسیتی خود پی می برند . «به سخن ديگر، هدف کتاب هاي درسي آن است که به باورها و واقعيت هاي فرهنگي مردسالارانه مشروعيتي تازه بخشند و برخي از رفتارهايي را که آشکارا با جايگاه زن در جامعه امروزي همخواني ندارد هنجاري و نهادي کنند. به اين ترتيب است که در مطالب کتاب هاي درسي، با تکيه بر داده هاي مذهبي و از طريق طبيعي جلوه دادن تفاوت هاي جنسي، الگوي رفتاري خاصي به دختر و پسر پيشنهاد مي شود.»
پیدایش این تفاوت و القاء الگوی تفاوتهای جنسیتی از همان ابتدا پایههای سیستم آموزشی مدارس در کشور ما را شکل می دهد یعنی از همان ابتدا این تفاوتها ، ویژگی های بیولوژیکی مردان را متفاوت از زنان تعریف می کنند ، همهی این تغییرات با هدف بنا کردن اصول شریعت به عنوان اصل اول آموزش است. به عبارت دیگر اسلامیزهکردن شرایط و فضاهای مختلف مدرسه ها و محیطهای آموزشی ــ و به ویژه در دانشگاهها ــ با شدت بیشتری دنبال می شود به طوری که بعضی از رشتهها فقط مردان را می پذیرند و بعضی دیگر تنها مخصوص زنان هستند. از دیگر موارد می توان به : عدم حضور آموزگاران زن در دبیرستانها و مدارس راهنمایی پسرانه، و همینطور استفاده از معلمان مرد در مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبستان دختران، اشاره کرد.
الگوهای خاص پوشش برای زنان همچون استفاده از رنگهای تیره برای دختران و پوشش اجباری در تمامی مقاطع تحصیلی نیز از دیگر تغییرات در بافت و فضای آموزشی کشور بوده است . چشمگیرترین مورد از اسلامیزهکردن، مسئلهی «تفکیک جنسیتی» است که هنوز هم این مسئله به عنوان یکی از مسائل اصلی و جنجالآفرین آموزشی در کشور ما محسوب میشود .
جنسیت ، زنان و تبعیضهای جنسیتی
جنسیت به پدیدهی پیچیدهای در جامعهی امروزی مبدل گشته است . تعریفهای متفاوت جنسیت در میان نظریهپردازان فمینیست (به خصوص فمینیستهای پستمدرن) عرصهی جدیدی را از تقابل جنسیت و مدرنیته گشوده است . برای مثال برایسون در کتاب «گفتمان فمینیسم»، جنسیت را پدیدهی مدرنیته میداند او مینویسد : " بسیاری از فمینیستهای پستمدرن بر این باورند که نه تنها هویت جنسیتی از آنچه که تصور می شود روانتر است ، بلکه تفاوت جنسیتی نیز توجیهناپذیر است . چراکه تفاوتهای بیولوژیکی به خودی خود اهمیت ندارند مگر اینکه اجتماع تفاوتهای آنها را پُررنگ سازد " (49). نقش اجتماع در تبدیل مسئله جنسیت و برداشت های تبعیض جنسیتی هنوز قابل بحث است . در اجتماع پیچیدهی امروزی به ویژه در غرب، مسئلهی تفاوتهای جنستی کمتر مطرح میشوند همین مسئله لزوم برقراری برابری جنسیتی میان زن و مرد را روشنتر میسازد . اما در ایران وضع به گونهی دیگری است ، افرادی که این برداشت ، یعنی «برابری جنسیتی» را داشته باشند عموماَ متهم به غربزدگی میشوند. بنابراین برای مقابله با این غربزدگی پیشفرضهای برابری جنسیتی رد شده و الگوهای جنسیتی جدیدی که عموماَ برگرفته از مذهب هستند ارائه می شود، الگوهایی که از همان ابتدا با فرض تفاوتهای جنسیتی دنبال می شود.
روشن است که این تفاوتها که در حوزهی آموزههای فقهی و مذهبی لاجرم پُر رنگتر میشوند به عنوان راهی برای حذف جنسیت زنان در جامعه عمل میکنند. این الگوها تنها جنسیت زنان را در بهترین حالت به صورت مکمل می پذیرند یعنی از نگاه مردسالارانه، جنسیت زنان زیر سایهی مردان تعریف و معنیدار میشوند . اما چرا جنسیت مذکر مدام تقویت می شود؟ به چه دلیل جنسیت مردانه بی وقفه بازتولید و فربه میشود در صورتی که جنسیت زنانه مرتباَ از سوی نهادهای قدرت، سرکوب و به حاشیه و انزوا هدایت می شود ؟ شاید نظر کاتراک تا حدودی جوابگوی این پیش فرض ما در جامعهی کنونی باشد آنجا که مینویسد: « تحلیل آموزش به عنوان یکی از مجموعه ها در ابزارهای جنگی استعماری، نشان می دهد که سطح وسیعی از اعمال قدرت از طریق نهادهای همانند، خواهی نخواهی تاثیرات گوناگونش را بر زندگی شخصی جنس زن و بدن او اعمال می کند. "سیاست فمینیسیتی تن زنان" هم با کنترلی که می شود و هم مقاومتی که نسبت به این منبع قدرت (مثل سیستم آموزشی) شکل میگیرد نشان می دهد که توجه زیادی به موقعیت فردی زن دارد در عین حال، این قدرت را میان لایهها و روابط قدرت ( زبان ، طبقه ، نژاد ، تحصیل ) در جامعه مستقر میکند. اینگونه تئوریزه کردن سیاستهای تن در سیاست تن بزرگتری است که بعد از همهی اینها رابطهی میان سیستم قدرت را نگاه می دارد» . می توان گفت که رابطهای پیچیده و چندلایه میان نقشهای جنسیتی با نهادهای قدرت وجود دارد. این رابطهی تاریخی و نهادمند بعد از انقلاب 57 و با رویکار آمدن تدریجی اقتدارگرایی مردسالار چه بسا پررنگتر از گذشته شده و جان تازهای گرفته است . یعنی رابطهی بغرنج جنسیت و قدرت سیاسی در جامعهی اسلامی مدام در تضاد و کشاکش با یکدیگر میباشند به طوری که هرچه قدر دایرهی قدرت سیاسی در نهادهای اجرایی و محیطهای آموزشی بیشتر شود ، شکاف میان روابط جنسیتی و اجتماعی نیز عمیقتر و گستردهتر می شود . بستر سنتی و قدرت سنتی جامعه مدام در حال تلاش برای تسخیر تن زنان و کنترل اراده آنها به عنوان اولین نماد مبارزه با غربگرایی است . به عبارت دیگر بنیادها و انواع نهادهای مذهبی با به دست آوردن این کنترل و ایجاد شکافهای عمیق جنسیتی، تمامی روابط را نیز در سیطرهی خود در میآورند .
حامدشهیدیان پیش از مرگ زودهنگاماش در تعریف این هویت جنسیتی و این که چرا زنان قربانیان این نگاه جنسیتی هستند مینویسد : " استعاره ساختن از ملت به عنوان زنان، ریشه در روابط مردسالاری دارد، در نتیجه بدن زنان نه تنها زمینه جنگی برای کشورها و دشمنانشان می شود بلکه برای رقابت در تعاریف هویت ملی نیز به کار گرفته میشود..» (194).
دلیل دیگر حضور قوانین تبعیضآمیز، وجود نهادهای مذهبی و بنیادگرا است . مطالعات و پژوهشهای تاریخی نشان می دهد که در گذشته بعضی از افراد مذهبی ـ از جمله برخی از روحانیون ـ با تحصیل زنان مخالف بودهاند. اتفاقی که برای مدارس زنانه در سالهای بعد از انقلاب مشروطه افتاد نشان می دهد که چگونه تحصیل برای زنان ننگ محسوب می شده است. این تفکر رفته رفته با حضور زنان در عرصه های مختلف آموزشی و پژوهشی و به ویژه با بالارفتن رشد فکری و فعالیتهای مدنی آنها دنبال شد و در جریان انقلاب 57 به اوج خود رسید اما بعد از تقویت جریانهای بنیادگرای مذهبی، حضور پرشور زنان برای کسب علم و آگاهی نادیده گرفته شد . بنیادگرایان مذهبی در همه جوامع تمایل دارند و بسیار سعی می کنند که با به دست گرفتن بخشهای اصلی و حقیقی قدرت، بحث زنان را از جهان ارزشها و مناسبات مدرنیت به دنیای سنت بازگردانند و این موازنهی میان قدرت و مدرنیته خواهی نخواهی تأثیرش را برآموزش زنان نیز میگذارد . دلیل مخالفت بخش عمده نهادها و بنیادهای مذهبی با حضور فعال و کنشگر زنان ــ به عنوان اعضای مستقل جامعه و همپای مردان ــ مشخص است، چرا که با رشد تحصیل و کسب آگاهی، زنان می توانند ریشهی عمیق و عمدتاَ پنهان ستم و تبعیضهای جنسیتی را کشف کنند و آنها را به چالش بکشند.2
ارائه طرحهای تبعیض جنسیتی عمدتاَ از همین منشاء سرچشمه میگیرد، وقتی که زنان نه به عنوان نیروی فعال یک جامعه بلکه صرفاَ به عنوان مادران و همسرانی تعریف می شوند که تنها در حاشیه زندگی سنتی معنی پیدا می کنند . در کشور ما نیز این دیدگاه تأثیرش را برسیاستهای دولت مبنی بر جداسازیهای جنسیتی گذاشته و همچنان میگذارد . به دلیل همین تمایل برای به دست گرفتن کنترل بدن زنان به عنوان اصلیترین سرمایههای جامعهی مدنی است که درک حساسیتهای جنسیتی نیز ممکن می شود . بستر سنتی جامعه به ویژه بعد از انقلاب در تلاش برای بازگرداندن زنان به خانه و فاصله دادن آنها از تمامی روابط مدرن اجتماعی است ، روابطی که تابوی جامعهی اسلامی محسوب می شود تا از یکسو کنترل بر بدن آنها آسانتر شود و از سوی دیگر از شکلگیری فضاهای مدرن در دانشگاهها و به ویژه مراکز آموزش عالی جلوگیری شود .
این مسئله به ویژه در یک سال اخیر که همکاری و اتحاد برابر به طور نسبی میان دانشجویان دختر و پسر شکل گرفته است با شدت فزایندهتری دنبال میشود . به خصوص زمانی که نیروی عظیم اعتراضات اجتماعی را زنان تشکیل دادهاند . علاوه بر این، آموزش زنان و ارتقاء آنها به سطح و مرکز رفتارهای اجتماعی از طریق تحصیل، یک تابو در نگاه بنیادها و ایدئولوژیگرایان است « ایران بعد از انقلاب 57 ایرانی اسلامی ، مدرن و جامعهی انقلابی بوده است . واژه اسلامیزه Islamized ) ( برای تمایل میان جامعهی عادی اسلامی به کار میرود که آخری به عنوان جامعهی با جمعیت اکثریت مسلمان است و نیز مبیّن ارتباط میان باورها و دستورات اسلامی در زندگی روزمره و شخصی افراد جامعه است . اما تقویت و اجرای خشن قوانین برگرفته از شریعت در تمامی حوزههای زندگی و اعمال قوانین منبعث از قدرتهای مذهبی و سیاسی ، ایران اسلامیزه را از دیگر جوامع مسلمان جدا می کند . دستورات ایدئولوژیک شدهی اسلامی در ایران امروز باعث شده است که شاهدان خارجی، این کشور را به عنوان کشوری که سنت در آن غالب است، بدانند.» (مهران 272).
از سوی دیگر قرائت ایدئولوژیک از اسلام، اولین تاثیرش را بر جنسیت زنان می گذارد زیرا با حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعی مخالف است. بنابراین این نهادها به هر صورت ممکن در تلاشند تا میزان حضور زنان در بخش ها و حوزه های مختلف آموزشی ، حرکت همتراز و پایا پای آنها با مردان جامعه، و توجه به نیازهای آنان به عنوان اعضای مستقل جامعه را نادیده بگیرند . طرحهای متفاوت جنسیتی مانند بومیگزینی جنسیتی ، تحصیل در رشتههای خاص و جداسازی جنسیتی، و دیگر موارد تبعیضآمیز در حوزهی آموزش زنان به همین نگاه و قرائت ایدئولوژیک از شریعت باز می گردد .
عامل دیگر نقشهایی است که عموماَ در حوزهی سنت و مذهب به زنان داده می شود . این نقشها از کودکی و در کتابهای درسی و آموزشی مدارس به تصویر کشیده می شوند. برای مثال همیشه زنان هستند که در خانه می مانند و مردان نانآور خانه هستند. گسترهی این نقشهای جنسیتی نیز به تصویرسازی از خانوادهای ایدهآل می رسد . در اکثر جوامع جهان سوم و به ویژه در جوامع اسلامی زنان سازندگان اصلی و پاسداران نهاد خانواده معرفی میشوند . همیشه از زنان نه به عنوان عضوی مشخص بلکه به عنوان همسران و مادران یک ملت یاد می شود. کانون خانواده است که در مرکز توجه نهادها قدرت و اقتدار، قرار می گیرد .بنابراین تمامی تعاریف هم بر همین مبنا است « شهروند ایدهآل زنی است که در همان زمانی که خودش را برای وضعیت اضطراری مدرنیسم و خواستهای ایدئولوژی اسلامی حاضر می کند، تماماَ به خواستهای جامعهی مذهبی و سنتی هم پاسخ دهد. بنابراین یک زن مسلمان از نیروهای سنتی پیروی می کند با این فرض که نقش او و ظیفهاش به عنوان همسر و مادر عملی شود و به عنوان هسته ی اصلی خانه و عامل صلح و پایداری در خانه باشد.» (275). دکتر حامد شهیدیان نیز در خصوص روابط دو جنس در ایران می نویسد : " روابط میان دو جنس در ایران ، به طور قابل ملاحظهای تحت تاثیر فرضیهی نقشهای مکمل در خانوادهی از هر دو جنس قرار می گیرد . هر دو جنس کاملا متفاوت از یکدیگر خلق می شوند و مطابق با آن باید مسئولیتهای متفاوت را درحوزه های فردی و اجتماعی بنیان نهند.» (19).
باخارج شدن زنان از چرخهی این رابطه و با حضور آنها در اجتماع، پایههای این چرخه سست و لرزان می شود و همین دلیل برای بازگرداندن زنان به جایگاهی است که خود بنیادگرایان تعریف کرده اند . این ترکیب از یک سو هویت مستقل زنان را زیر سوال می برد و از سوی دیگر تنها در سایه ی نهادهای قدرت و اقتدار، معنیدار می شوند یعنی اینکه جنسیت زنان هرگز به طور مستقل وجود ندارد بلکه ملغمهای از تبعات و نتایج چرخهی قدرت و سرکوب است . در واقع طرح جداسازی و تبعیضهای جنسیتی به جای آنکه به حضور زنان در محیطهای مدرن و آکادمیک توجه داشته باشند؛ متاسفانه آنها را به عنوان نمادهای اصلی خانواده در نظر میگیرند و در نتیجه تمایل دارند آنها به سوی همین روابط تعریف شدهی جنسیتی رجعت کنند. با این حال و با جود تمایل فراوان از سوی مذهب و سنت و فرهنگ ایرانی برای حذف جنسیت زن از مرکز رفتارهای اجتماعی ، تقاضای زنان برای حضور در محیطهای آکادمیک بیشتر شده است . مقاومت در برابر این فرمانها و دستورهای آمرانهی جنسیتی و از سوی دیگر فشار مضاعف برای حذف جنسیت زن همچنان با کمک برنامههای آموزشی ادامه دارد . در واقع تقاضای زیاد زنان برای حضور در محیطهای دانشگاهی نشان از علاقه و آگاهی زن ایرانی و رد نقشهای جنسیتی دیکته شده، دارد.
با همه اینها و با جود صرف انرژی عظیم زنان برا ی حضور در محیطهای تحصیلی ، اما پروژه هایی همچون: تفکیک جنسیتی ، بومیگزینی و انتقال دانشجویان دختر به شهرهای خود (به بهانهی تأمین امنیت آنها)، و درصد تفکیک بعضی از رشتهها به تناسب جنسیت و همینطور تعیین ظرفیتهای جنسیتی در دانشگاه ها متاسفانه تلاش رنجخیز زنان ایران را زیر سوال می برد و غالباَ ناکام می گذارد تا شاید اقدامات برابریخواهانهی آنان را از مشروعیت ساقط و مبارزاتشان را با بن بست مواجه نماید. از سوی دیگر زنان نسل جوان که اکنون با آگاهی به تواناییهای افتصادی و فرهنگی و پشتوانهی علمی خود، ریشه اغلب تبعیضهای جنسیتی را کشف کردهاند فشار بر آنها (با مستمسک قرار دادن تفکیک جنسیتی)، افزایش مییابد تا برای رسیدن به هدف، آنها را هر چه بیشتر با مشکل مواجه کند.
تاثیر قوانین تبعیضآمیز تحصیلی بر زندگی زنان
همانطور که پیشتر هم عرض کردم حضور قوانین تبعیضآمیز تنها به یک محدودهی خاص جنسیتی محدود نمیشود ؛این تبعیض متاسفانه در همه جا گسترده و فعال است از جمله در مدرسه و با جدا کردن رشته های درسی دخترانه پسرانه نیز دنبال می شود. با وجود خیل عظیم و پُرتعداد زنان اما هنوز رفتارهای آموزشی تمایل به حذف جنسیت مستقل زنان و بردن آن به حاشیهی روابط اجتماعی و سیاسی دارد . در نگاه اول ممکن است به نظر آید جداسازی و برنامه های جنسیتی برای زنان در اجتماع ضروری است چرا که امنیت آنها را تأمین می کند ولی مسئله اینجاست که حضور این قوانین تبعیضآمیز در تحصیل ، سایه سردی بر اعتماد بهنفس و خودباوری در رفتار اجتماعی زنان میاندازد .
تفکیک جنسیتی آن هم در محیطهای آموزشی چون دانشگاه مسئلهی جنسیت را با بحران تازهای مواجه می سازد : از یک سو زنان نسل جوان به واسطهی پیشرفت علم و تکنولوژی و به واسطهی حضور فعال و رو به گسترش زنان در عرصه های مختلف، آنان تمایل و کشش نیرومندتری به مشارکت در حوزههای مختلف دانشجویی و فعالیتهای فرهنگی ، علمی و سیاسی را دارند، از سوی دیگر نهادهای دولتی که از این پیشرفت و حضور زنان به ویژه در جنبشهای دانشجویی و برابریخواهانه، که همراه با جنبش سبز خیل عظیم اعتراضی را شکل دادند، چندان دل خوشی ندارند پس برای کمرنگ کردن این فعالیت و خنثا کردن جذابیتهای مبارزه، تمامی تلاش خود را به کار می برند . تجربه نشان داده است که مسئلهی جداسازی و بومیگزینی نه تنها امنیت زنان را تأمین نمی کند، بلکه رفتارهای جنسیتی را با بحرانهای متعددی از جمله: نتوانستن در برقراری ارتباط سالم با جنس مخالف، عدم اعتماد به نفس در مشارکت فعال در کنشهای اجتماعی و نیز عدم توازن در رفتارهای فردی و خانوادگی را ایجاد می کند . از سوی دیگر این نوع تفکیک ها فاصله دو جنس (زن و مرد ) را در اکثر مواقع به مرز رقابت و تقابل با یکدیگر فرو میکاهد. و هر دو جنس به جای آنکه بیاموزند تا د رفعالیتهای اجتماعی با هم تعامل و همکاری داشته باشند، به دور بودن از هم به عنوان دو ماهیت ــ یکی برتر از دیگری ــ عادت می کنند . گرچه باید گفت که همانگونه که در اعتراضات سال اخیر دیدیم گروههای مختلف زن و مرد از دانشجویان بدون در نظر گرفتن آموزشها و رفتارهای تبعیضآمیز جنسیتی توانستند نیروی موثر دانشجویی و جنبش سبز را شکل دهند که ورای این تبعیضهای جنسیتی و آموزش های رسمی در دانشگاه، عمل کرد . در واقع بیتوجهی مسئولین نسبت به خواستهای دانشجویان درمورد حذف تفکیکهای جنسیتی و تصویب قانونهایی مثل بومیگزینی و انتقال زنان و دختران دانشجو به شهرهای محل سکونتشان تا حدودی تحت تاثیر این حضور قرار گرفته است و باعث شده تا بار دیگر مسئلهی سختگیریهای آموزشی و انتقاد به آن، به مرکز اصلی گفتمان اجتماعی کشورمان تبدیل شوند.
تاثیر دیگر کاهش ظرفیت پذیرش دانشجویان دختر به دلیل حضور چشمگیر آنها در دانشگاههاست . این طرح جنسیتی که تا هم اکنون با اعتراضات زیادی مواجه بوده است نه تنها تاثیر منفی بر آموزش زنان در دانشگاهها دارد بلکه تبعیضی که از طریق پذیرش اعمال می شود نه تنها در سطح جامعه بلکه به حیطه رفتارهای شخصی هم کشیده می شود. در بسیاری از موارد شاهد بودهایم که دختران با وجود نمرات بسیار خوب و رتبهی بالاتر اما در رشتهی مورد دلخواهشان به دلیل تغییر ظرفیت دانشگاهها، پذیرفته نشدهاند . این مسئله از سویی یک نوع تبعیض جنسیتی به زنان در کنار سایر تبعیض هاست و از سوی دیگر از انگیزه و علاقه بسیاری از زنان نسل جوان می کاهد . در اینجا هم جنسیت زن به عنوان یکی از اعضای مستقل جامعه و کسی که می تواند در کنار دیگران فعالیت کند نادیده گرفته می شود تا بار دیگر نشان دهند که جنسیت زنان تحت کنترل نهادهای قدرت و اقتدار مردسالار است .
از موارد دیگر این تاثیرها ، تأثیر بومیگزینی بر دانشجویان دختر است ، دکتر شیوا دولت آبادی می نویسد :" از سوی دیگر در مطبوعات میخوانیم که طرح بومیگزینی دانشگاهی فقط برای دختران مطرح می شود و احتمال بخشنامه شدن ناگهانی آن بسیار بالا است. پس ۱۲ درصد پسران در راه دبیرستان جا میمانند، ولی دخترانی که با برتری ۱۴ درصدی مسیر دانشگاه را طی میکنند باید خود را در دانشگاههای با کیفیت پایینتر و صرفاَ نزدیک به محل سکونت اولیهشان، وفق بدهند".1
آیا نمی توان گفت که بومیگزینی جنسیتی راه را برای عدم استقلال زنان هموار میکند؟ به عبارت دیگر با باز گرداندن آنها به خانه هایشان علاوه بر اینکه مانع پیشرفتهای معرفتی و شخصیتی در آنها می شود نوعی تبعیض در حوزهی جنسیت را نیز به همراه دارد. آیا با ایجاد این طرحها به زنان فقط به عنوان جنس دومی که تنها در سایه رشد مردان و با بازگشتن به خانواده می توانند پیشرفت کنند و نباید در سطح اجتماع حضور یابند تلقی نمی شود ؟ با اینگونه تبعیض ها آیا هدف سیاستگزاران و برنامهریزان جلوگیری از اتحاد و یکدلی دانشجویان زن و مرد در مشارکتهای سیاسی و اجتماعی است؟ برای پاسخ به این سوالات باید گفت که دولت مهمان شدن دختران در دانشگاههای نزدیک به محل سکونت و همینطور طرح بومیکردن را یکی از راهکارها برای ایجاد امنیت بیشتر در حوزهی عمومی و اجتماعی می داند اما متاسفانه در عمل، این طرح چیزی جز گرفتن استقلال از دختران در حوزه های اجتماعی، و حتی شخصی، نیست . با این طرح ، بازگرداندن دختران به شهر محل سکونت و در کنار خانواده ،گفتمان جنسیت و مردسالاری مدام تقویت می شود ، این طرح هم که برگرفته از حوزه کنترل بدن زنان است ، زنان را تنها در حاشیه سنتی خانه ها و پذیرفتن وظایف سنتی، ناگزیر میسازد. بخش قابلملاحظهای از استعداد، انرژی و توان دختران اتفاقاَ در همان مقطع از بین می رود و دخترانی که شاید با وارد شدن به صحنه های مختلف اجتماعی شانس برخورداری از گفتمانهای مدنی و اجتماعی را دارند به طور اتوماتیک از این شانس محروم می شوند. در واقع باید گفت که اگر این طرح برای امنیت جامعه است چرا تنها محدود به دختران است ؟ اعمال این محدودیت نیز در جهت و راستای محدودیتهای اعمال شده برای تحصیل دختران است. از سوی دیگر این نوع تفاوت در تحصیل آن هم تنها برای دختران ، مبیّن این عقیده است که زنان نمیتوانند به صورت مستقل در جامعه و به دور از خانواده خود زندگی کنند. در نتیجه، نوعی احساس عدم امنیت و اعتماد به نقس را در دختران جوان، تقویت می کند، از آنها انسانهایی وابسته میسازد. اگر واقعا مسئلهی امنیت اجتماعی مطرح است دولت موظف است تا راهکارهای جدیتری را در این جهت فراهم آورد نه اینکه به بهانهی تأمین امنیت، زنان را از متن و مرکز رفتارهای اجتماعی دور کند . این طرح در واقع فاصله و شکاف رفتارهای جنستی را در زنان بیشتر میکند تا آنها بیش از پیش به تفاوت خود با مردان پی ببرند!
دانشجویان زن در چند سال گذشته و به ویژه در یک سال اخیر نشان دادهاند که جدای از حضور در محیطهای مختلف تحصیلی و حوزههای متفاوت ، پتانسیل و ظرفیت حضور در جنبش های اجتماعی و در حوزه های مختلف سیاسی و فرهنگی را نیز دارند به ویژه که بسیاری از سازماندهندگان جنبش دانشجویی و جنبش سبز در دانشگاهها اغلب زنان بوده و هستند. وجود این طرحها خواه ناخواه وسیلهای برای مانع شدن از این حضور مبارک است .
در پایان میتوان ادعا کرد که طرحهای تبعیض جنسیتی در روند تحصیل، در بلندمدت پیامدهای مخرّب و ناگواری برای نسلهای آینده سرزمینمان دارد بنابراین یکی از مواردی است که باید به آن توجه جدی شود . به خصوص که پیشرفت زنان در عرصههای علمی ، همتایی و برابریشان با مردان جامعه، و حرکت پایا پای آنها در کنار یکدیگر در این طرحها به کلی نادیده گرفته شده است، از این رو شاید هدف اصلی این طرحها بسط آگاهانهی نگاه سنتی و قیّممدار نسبت به زن و گسترش این دیدگاه به حوزهی مدرن تحصیلی است ، حوزهای که اکنون متاسفانه به یکی از بسترهای مناسب برای اعمال محدودیت بیشتر بر دختران و بسط تبعیضهای جنستی فروکاسته شده است . اکنون با توجه به مجموعهی مطالبی که در بالا ذکر شد میتوان با اطمینان بیشتری گفت که وجود این تبعیضها نه تنها متضمن امنیت زنان در جامعه نخواهد بود بلکه سرکوب جنسیت زن را به حوزههای علمی، آکادمیک و اجتماعی هم تسری خواهد داد تا بار دیگر، جنسیت زن را حتی در حوزه آموزشی هم، به حاشیه و انزوا، محکوم کند.
منابع :
Mehran, Golnar. "Comparative and International Education Society." Comparative Education Review 47 3 (2003): 269-86.
Shahidian, Hammed. Women in Iran: Gender Politics in the Islamic Republic. United States of America: Greenwood press 2002. Print.
Katrak ,Ketu. The Politics of the Female Body: Postcolonial Women Writers of the Third World . London: Rutgers University Press, 2006.
پیوندی ، سعید . "واقعیتهای نظام آموزشی در ایران" . بنیاد مطالعات ایران:
< http://fis-iran.org/fa/irannameh/volxviii/iran-educational-system>
دولت آبادی ، شیوا . "تبعیض جنسیتی در کسب دانایی" . تارنمای انجمن حمایت از کودکان :
پانوشت :
1- برگرفته از مقاله ی دکتر سعید پیوندی با نام واقعیتهای نظام آموزشی در ایران.
2- همان.
1- برگرفته از مقاله ی دکتر سعید پیوندی با نام واقعیتهای نظام آموزشی در ایران.
2- همان.
اعلام زمان دادگاه 9 شهروند بهايي ساكن مشهد
خبرگزاری هرانا - دادگاه انقلاب اسلامي مشهد تاريخ دادگاه 9 شهروند بهايي ساكن شهر مزبور را كه سال گذشته به انحاء مختلف مدتي در بازداشت اداره اطلاعات بوده اند را اعلام كرد
به گزارش خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران " هرانا"، طبق اين اعلام اين شهروندان موظفند در روز دوشنبه 29 آذر ماه89 براي شركت در جلسه محاكمه و پاسخگويي به اتهامات وارده در دادگاه انقلاب مشهد حاضر باشند اسامي اين نه شهروند بهايي عبارتست از : نورا نبيل زاده ، سونيا احمدي ، وصال محمدي ، امير قنواتي ، بهمن يزداني ، ناهيد قديري ، رزيتا واثقي ، شهاب طائفي و افشين نيك آئين .
قابل ذكر است از بين اين اشخاص رزيتا واثقي و ناهيد قديري هم اكنون در حال گذراندن محكوميت 5 ساله در زندان وكيل آباد مشهد هستند .
در ضمن دو زنداني فوق الذكر در روز سه شنبه 2 آذر همچنين شهاب طائفي و نورا نبيل زاده در روز چهارشنبه 3 آذر براي تكميل پرونده به دادگاه انقلاب احضار شدند .
يادآوري مي شود كه در حال حاضر 9 شهروند بهايي ديگر در حال سپري كردن محكوميتهاي بين 2 تا 5 سال در زندان مشهد هستند .
صدور حکم اعدام برای یوسف ندرخانی، کشیش نوکیش مسیحی
یوسف ندرخانی، کشیش نوکیش مسیحی، که از ۱۴ ماه پیش در زندان رشت به سر میبرد، توسط شعبه ۱۱ دادگستری استان گیلان، به اتهام ارتداد به اعدام محکوم شد.
آقای ندرخانی ۳۵ ساله متهم است که در سن ۱۹ سالگی از دین اسلام خارج شده و به مسیحیت روی آورده و به گفته مقامات قضایی جمهوری اسلامی در این سالها برای دین مسیحیت تبلیغ کرده است.
حکم صادره برای آقای ندرخانی به تازگی به صورت کتبی به او و وکیلش ابلاغ شده است.
محمد سیفزاده، وکیل دادگستری و حقوقدان در این مورد میگوید که برابر قانون مجازات اسلامی، ارتداد به عنوان جرم تعریف نشده است:
دروری دایک؛ مسئول خاورمیانه سازمان عفو بینالملل نیز در گفتوگویی با رادیو فردا از دیوان عالی کشور خواستار لغو حکم اعدام یوسف ندرخانی شد:
یکی از نزدیکان یوسف ندرخانی گفته است که او در ابتدای سن قانونی، مسیحی شده و برابر قوانین بینالملل تا قبل از آن نمیتوانسته دینش را انتخاب کند. بر این اساس اتهام ارتداد در مورد آقای ندرخانی را رد میکند.
دروری دایک از سازمان عفو بینالملل در مورد قوانین بینالملل دراین مورد این طور میگوید: از نظر دیگر البته اجرای حکم اعدام برای عقاید مذهبی صد در صد خلاف قوانین بینالمللی است. البته هر حکمی که در آن کسی به سبب ایمانش و عقایدش محکوم به اعدام شود، محکوم میشود و خلاف قانون بینالملل و حقوق بشر است. من خواهان لغو این حکم توسط دیوان عالی کشور هستم.
یوسف ندرخانی، تنها نوکیش مسیحی بازداشت شده در ایران نیست. بهروز خانجانی، نوکیش مسیحی دیگری است که به گفته خانوادهاش از ماهها پیش بازداشت شده و در زندان تحت فشارهای روحی و جسمی قرار گرفته است.
حسین سودمند هم مسیحی دیگری است که سالها پیش در شهر مشهد به اتهام ارتداد به دار آویخته شد.
آقای ندرخانی ۳۵ ساله متهم است که در سن ۱۹ سالگی از دین اسلام خارج شده و به مسیحیت روی آورده و به گفته مقامات قضایی جمهوری اسلامی در این سالها برای دین مسیحیت تبلیغ کرده است.
حکم صادره برای آقای ندرخانی به تازگی به صورت کتبی به او و وکیلش ابلاغ شده است.
محمد سیفزاده، وکیل دادگستری و حقوقدان در این مورد میگوید که برابر قانون مجازات اسلامی، ارتداد به عنوان جرم تعریف نشده است:
«در مقررات کیفری در قانون مجازات اسلامی ارتداد جرم نیست و قانونگذار آن را جرم ندانسته اما اینکه اگر جرم نیست پس چرا بعضی از دادگاهها به آن عمل میکنند؟ بعضی از دادگاهها و به ندرت تعداد بسیار کمی از قضات به استناد اصل ۱۶۷ قانون اساسی که به قاضی این حق را داده که در موارد سکوت و ابهام و اجمال، به فقه مراجعه کند و آرای فقها را مورد حکم قرار دهد، به مبحث ارتداد مراجعه میکنند و مجازات ارتداد را برای متهم در نظر میگیرند. اما از لحاظ اصولی با توجه به اینکه در قانون مجازات اسلامی این جرم شناخته نشده، بنابر این نمیتوانیم به استناد به اصل ۱۶۷ قانون اساسی، به فقه مراجعه کرده و حکم صادر کنیم. بنابر این کسانی که به استناد فقه، مجازات ارتداد را برای متهمان به چنین افعالی تعیین می کنند، قطعاً خلاف قانون عمل کردهاند.»
یکی از نزدیکان آقای یوسف ندرخانی در گفتوگو با رادیو فردا گفت که دادگاه تجدید نظر این حکم را تأیید کرده و هم اکنون وکیل او تقاضای فرجام کرده و قرار است دیوان عالی کشور، این پرونده را بررسی کند.دروری دایک؛ مسئول خاورمیانه سازمان عفو بینالملل نیز در گفتوگویی با رادیو فردا از دیوان عالی کشور خواستار لغو حکم اعدام یوسف ندرخانی شد:
«تحت یکسری قوانین فعلی جمهوری اسلامی، در قانون مجازات اسلامی ارتداد وجود ندارد و متأسفانه این اتهام خلاف قانون اساسی است. و قضات محترم میتوانند که با عنایت به اصل ۲۳ قانون اساسی ایران که بر اساس آن عقاید هر ایرانی را نباید مورد بررسی قرار داد، عمل کنند. پس این حکمی که صادر شده خلاف حاکمیت قانون اساسی ایران است و امیدوارم که دیوان عالی کشور این نظر را درک کرده و حکم را بشکند.»
کمیته گزارشگران حقوق بشر اعلام کرده است با اینکه آقای ندرخانی پدر دو فرزند خردسال است اما مقامهای قضایی در زندان به او اجازه ملاقات ندادهاند و او در این مدت فقط سه بار با خانواده خود تماس تلفنی برقرار کرده است.یکی از نزدیکان یوسف ندرخانی گفته است که او در ابتدای سن قانونی، مسیحی شده و برابر قوانین بینالملل تا قبل از آن نمیتوانسته دینش را انتخاب کند. بر این اساس اتهام ارتداد در مورد آقای ندرخانی را رد میکند.
دروری دایک از سازمان عفو بینالملل در مورد قوانین بینالملل دراین مورد این طور میگوید: از نظر دیگر البته اجرای حکم اعدام برای عقاید مذهبی صد در صد خلاف قوانین بینالمللی است. البته هر حکمی که در آن کسی به سبب ایمانش و عقایدش محکوم به اعدام شود، محکوم میشود و خلاف قانون بینالملل و حقوق بشر است. من خواهان لغو این حکم توسط دیوان عالی کشور هستم.
یوسف ندرخانی، تنها نوکیش مسیحی بازداشت شده در ایران نیست. بهروز خانجانی، نوکیش مسیحی دیگری است که به گفته خانوادهاش از ماهها پیش بازداشت شده و در زندان تحت فشارهای روحی و جسمی قرار گرفته است.
حسین سودمند هم مسیحی دیگری است که سالها پیش در شهر مشهد به اتهام ارتداد به دار آویخته شد.
اعمال فشار مضاعف بر زندانیان تبعیدی
خبرگزاری هرانا - زندانیان سیاسی تبعیدی در طی هفته ی اخیر از سوی مسئولین زندان تحت فشار قرار گرفته و از حقوق اولیه یک زندانی محروم هستند.
به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران "هرانا" احمد کریمی زندانی سیاسی تبعیدی به گنبد کاووس در هفته اخیر از ملاقات با برادرش منع شده است و مسئولین زندان با کارشکنی از ارسال نامه های وی به دادستانی جلوگیری کرده اند، وی که به اتهام عضویت در یک گروه معاند نظام به پانزده سال و سه ماه حبس در تبعید محکوم شده است در زندان گنبد کاووس از ارتباط با سایر زندانیان منع شده است و ملاقات های وی با خانواده اش نیز به صورت کنترل شده انجام می گیرد.
حامد روحی نژاد دیگر زندانی سیاسی تبعیدی نیز همچنان تنها زندانی مبتلا به بیماری ام اس در جهان است که همچنان از آزادی وی جهت درمان بیماری جلوگیری می شود، خانواده ای زندانی از رسیدگی پزشکی در زندان زنجان ابراز رضایت کرده اند اما آنرا کافی نمی دانند.
حامد روحی نژاد که پیشتر به اعدام و سپس در دادگاه تجدید نظر به 11 سال حبس تعزیری محکوم شده است بارها در خواست مرخصس استعلاجی جهت درمان بیماری ام اس و جلوگیری از پیشرفت آن که موجب فلج شدن تدریجی بیمار می شود را به دادستانی ارائه نموده است که تا کنون موافقتی در این خصوص صورت نگرفته است.
از سوی دیگر مجید دری دیگر زندانی تبعیدی در زندان بهبهان با تحریک و حمایت مسئولین زندان از انتقال وی به بند دیگر ممانعت به عمل می آورند و از رسیدن کتاب و روزنامه به ایشان نیز جلوگیری می کنند.
مجید دری ،دانشجوی ستاره دار به گذراندن شش سال حبس تعزیری در زندان بهبهان محکوم شده است. این حکم توسط قاضی پیرعباسی ریاست شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب صادر شده است
مقامات اطلاعاتی عاملان بیانیه منتسب به سازمان مجاهدین را شناسایی کنند
خبرگزاری هرانا - سخنگوی قوه قضائیه از مذاکرات خود با دادستان تهران برای شناسایی عاملان نویسنده بیانیه منتسب به سازمان مجاهدین خبر داد و گفت: از دادستان خواسته شد به طور جدی با همکاری سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات برای شناسایی افرادی که این بیانیه را دادند اقدام کند.
به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه ای بعداظهر دوشنبه در پنجمین نشست خود با خبرنگاران در مورد موضع قوه قضائیه برای برخورد با متهمانی که آزادانه در کشور فعالیت می کنند با وجود اینکه از مسببان حوادث سال گذشته بوده و علیرغم موضع جدی مسئولان کشور، به این مسئله دهن کجی کرده و بیانیه هایی صادر می کنند و همچنین احزاب مجاهدین انقلاب اسلامی و مشارکت که علیرغم لغو پروانه فعالیت همانند سابق فعالیت داشته و بیانیه منتشر می کنند گفت: موضع ما موضع قانون است و این افراد نیز اشتباه کرده و با این اقدامات روز به روز پرونده خود را سنگین تر می کنند.
سخنگوی قوه قضائیه تاکید کرد: تردید نکنید قانون به سراغ آنها خواهد رفت و زمانی می رسد که برای نجاتشان دیر است. در حال حاضر این افراد علیرغم وجود فرصت برای جبران گذشته خود نه تنها اقداماتی قبلی شان را جبران نکرده اند بلکه خلاف مسیر قانونی فعالیت خود را ادامه می دهند.
وی با اشاره به مذاکرات خود با دادستان تهران برای شناسایی عاملان نویسنده بیانیه منتسب به سازمان مجاهدین گفت: از دادستان خواسته شد که به طور جدی از سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات برای شناسایی افرادی که این بیانیه را دادند کمک خواسته شود.
محسنی اژه ای با بیان اینکه تا کنون فردی مسئولیت این نامه را برعهده نگرفته و امضایی نیز پای این بیانیه وجود ندارد گفت: به دادستان گفته شد که موظف است از طریق ضابطان مانند وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه افرادی که بعد از انحلال با این عنوان بیانیه منتشر می کنند را شناسایی و برخورد قانونی و قاطع داشته باشند.
به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه ای بعداظهر دوشنبه در پنجمین نشست خود با خبرنگاران در مورد موضع قوه قضائیه برای برخورد با متهمانی که آزادانه در کشور فعالیت می کنند با وجود اینکه از مسببان حوادث سال گذشته بوده و علیرغم موضع جدی مسئولان کشور، به این مسئله دهن کجی کرده و بیانیه هایی صادر می کنند و همچنین احزاب مجاهدین انقلاب اسلامی و مشارکت که علیرغم لغو پروانه فعالیت همانند سابق فعالیت داشته و بیانیه منتشر می کنند گفت: موضع ما موضع قانون است و این افراد نیز اشتباه کرده و با این اقدامات روز به روز پرونده خود را سنگین تر می کنند.
سخنگوی قوه قضائیه تاکید کرد: تردید نکنید قانون به سراغ آنها خواهد رفت و زمانی می رسد که برای نجاتشان دیر است. در حال حاضر این افراد علیرغم وجود فرصت برای جبران گذشته خود نه تنها اقداماتی قبلی شان را جبران نکرده اند بلکه خلاف مسیر قانونی فعالیت خود را ادامه می دهند.
وی با اشاره به مذاکرات خود با دادستان تهران برای شناسایی عاملان نویسنده بیانیه منتسب به سازمان مجاهدین گفت: از دادستان خواسته شد که به طور جدی از سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات برای شناسایی افرادی که این بیانیه را دادند کمک خواسته شود.
محسنی اژه ای با بیان اینکه تا کنون فردی مسئولیت این نامه را برعهده نگرفته و امضایی نیز پای این بیانیه وجود ندارد گفت: به دادستان گفته شد که موظف است از طریق ضابطان مانند وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه افرادی که بعد از انحلال با این عنوان بیانیه منتشر می کنند را شناسایی و برخورد قانونی و قاطع داشته باشند.
تداوم یورش به جلسه مذهبي بهاييان وبازداشت سه شهروند بهايي
خبرگزاری هرانا - ماموران اداره اطلاعات مازندران در تاريخ 1 آذر ماه 1389 به يك جلسه مذهبي مخصوص بهاييان موسوم به " ضيافت " در شهرستان رامسر هجوم آورده و سه تن را بازداشت کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا ، ماموران امنیتی پس از تفتيش منزل و بازجويي از همه حاضرين در جلسه و تهديد ايشان به اينكه بزودي همه آنها احضار خواهند شد ، سه شهروند بهايي ساكن شهر مذكور را به نام هاي سراج كيان ، مجيد صفري و خانم لطفي را دستگير و به بازداشتگاه شهيد كچويي ساري منتقل نمودند .
قابل ذكر است هجوم و برهم زدن جلسات مذهبي بهاييان در استان مازندران طي يك ماه و نيم اخير شدت بيشتري يافته بطوريكه بجز مورد فوق الذكر، طي اين مدت دو حمله ديگر نيز به اينگونه جلسات در شهرستان نور و تنكابن گزارش شده است كه همه اين موارد با بازداشت چند شهروند بهايي همراه بوده است .
تجمع مجدد کارگران ریسندگی خاور رشت
خبرگزاری هرانا - به دنبال عدم تحقق وعده های داده شده به کارگران ریسندگی خاور رشت ، روز شنبه 13 آذر 1389 تعداد زیادی از این کارگران از ساعت 8 صبح مقابل اداره صنایع و معادن رشت تجمع نمودند .
به گزارش کمیته هماهنگی، کارگران این کارخانه مدت 9 ماه است هیچ گونه حقوقی دریافت نکرده اند و این در حالی است که کارفرما به دفعات به بهانه پرداخت بدهی و حقوق معوقه کارگران ، موفق به دریافت وام های سنگین از بانک های استان شده است و هیچگونه پرداختی به کارگران نداشته است .
کارگران تجمع کننده که بشدت عصبانی بودند اعلام کردند که دیگر به وعده های داده شده اعتمادی نداشته و تا دریافت حقوق معوقه خود به تجمع ادامه خواهند داد .
در این میان تلاش مسئولین استان در اقناع کارگران جهت پایان دادن تجمع تا کنون به نتیجه ای نرسیده است .
این تجمع تا ساعت 4 بعد از ظهر ادامه داشت .
بهتازگی فیلم جدیدی از یک قتل واقعی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی فارسیزبان منشر شده که در آن زنی در خیابان شوهر خودش را میکشد. زمان و مکان این اتفاق مشخص نیست، اما این فیلم حدود یکماه پس از آن منتشر میشود که قتلی مشابه در میدان کاج سعادتآباد تهران رخ داد. در آن حادثه هم یک مرد یک مرد دیگر را در خیابان نقش زمین کرده بود و با داد وفریاد نمیگذاشت کسی به فرد مضروب کمک کند. مردم نظارهگر بودند و پلیس، با وجود حضور در صحنه، هیچ اقدامی انجام نداد. بعدا پلیس تهران قبول کرد که در آن حادثه تقصیر با ماموران بوده است.
سرهنگ همایون، یکی از افسران سابق نیروی پلیس ایران، حاضر شد در گفتوگو با دویچهوله درباره چرایی عملکرد پلیس ایران در این نوع حوادث توضیح دهد. سرهنگ همایون میگوید که در طول خدمتاش به عنوان سرهنگ نیروی انتظامی ایران، بارها چنین صحنههایی را دیده است. وی ادامه میدهد: « فرهنگ غلطی در جامعهی ما وجود دارد که چیز تازهای هم نیست؛ دفاع از ناموس. حالا جدیداً خانمها هم این کارها را بهصورت انتقامجویی انجام میدهند. مردم هم ترجیح میدهند در این مواقع دخالت نکنند. چون اولاً اصل جریان را نمیدانند و بعد هم کافی است طرف بگوید که دارد از ناموساش دفاع میکند، آنوقت دست و پاها بهقول معروف شل میشود.»
عدم آموزش ماموران پلیس
در شبکههای اجتماعی ایرانیان ماند فیسبوک، بالاترین یا وبلاگها، از عملکرد پلیس ایران در این حوادث انتقادهای زیادی شده است. سرهنگ همایون علت واکنش اینچنینی پلیس ایران در صحنههای قتل را، عدم آموزش پلیس میداند. او میگوید: «ماموران پلیس ایران آموزش لازم را برای دفاع از جان مردم نمیبینند. خود من سالیان گذشته در دانشکدهی افسری دیده بودم، آموزش به این ترتیب بود که فرض کنید به ما آموزش "کنترل اغتشاشات" میدادند، تمرین هم میکردیم. ما تمرین بدنی هم داشتیم برای دفاع شخصی و خلع سلاح مجرمین مسلح با چاقو، اسلحه و یا هر چیز دیگری. ولی من اصلاً یادم نمیآید که تمرینی کرده باشیم که مثلا اگر فرض کنید قاتلی که میخواهد در انظار عمومی اقدام به چنین کارهایی بکند، نحوهی برخورد دقیقاً به چه صورتی باید باشد.»
سرهنگ همایون به گذشتههایی دور اشاره میکند که به مامورین پلیس در دانشگاه دروس روانشناسی هم تدریس میکردند. او میگوید که در ساختار امروزی پلیس ایران، از سربازها هم برای گشتهای خیابانی استفاده میکنند. وی اضافه میکند:«در گذشته دروس روانشناسی را هم بهصورت محدود داشتیم، در مورد اینکه اگر فرضاً کسی با دردست داشتن چاقو یا اسلحه دارد اقدام به قتل میکند، چگونه میشود با گفتار و برخورد صحیح آن شخص را آرام کرد تا بتوان به او نزدیک شد و خلع سلاحاش کرد. در کل، دستور این است که وقتی کسی مسلح و در حال اقدام به قتل است اولین عکس العمل پلیس، دادن اخطار است. اگر آن شخص توجه نکرد باید تیر هوایی شلیک کند و اخطار دوم را بدهد. اخطار سوم که داده میشود، برای متوقف کردن قاتل از ادامهی کارش، از کمر به پایین اجازهی تیراندازی دارد. نه این که عقب جمعیت بایستد و تماشا کند.»
"اقتدار" یا "عدم اقتدار"
فرماندهان نیروی انتظامی ایران، بارها در گفتوگو با تلویزیون و رسانههای داخلی روی "اقتدار نیروی انتظامی" تاکید کردهاند. این فرماندهان از جمله تاکید دارند که در طرحهایی مانند، "برخورد با اراذل و اوباش" یا "گشت ارشاد" یا نحوه واکنش در برابر معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، "با اقتدار" عمل کردهاند.
در همین زمینه، سرهنگ همایون میگوید: «در مورد اینکه قاتلی را بخواهیم دستگیر کنیم، دستور صریح است. وقتی پلیس سه بار اخطار میکند و طرف به کارش ادامه میدهد، برای حفظ جان آن آدم مجروح، پلیس مجاز به تیراندازی از کمر به پایین است. ضمن اینکه در تمام موارد، این نیروها بیسیم دارند و با مرکز فرماندهیشان در تماس هستند. آنها خودروهای خیلی سریع و امکان واکنش فوری را در اختیار دارند. اما جای تأسف است که اگر به آنها گفته شود فلانجا تجمعی هست و شعار ضدحکومتی میدهند، خیلی سریعتر میروند تا برای نجات یک آدم.»
سرهنگ همایون، در پایان گفت و گو با دویچه وله به استاندارهای کشورهای اروپایی و آمریکایی اشاره میکند و میگوید: «استاندارهای پلیس در اروپا و آمریکا، برای رسیدن به صحنه جرم، در هر اتفاقی فقط ۳ دقیقه است.»
حسین کرمانی
تحریریه: جواد طالعی
تحریریه: جواد طالعی
بر اساس جديدترين نظر سنجی مؤسسه تحقيقاتی پیو (PEW) بيشتر مسلمانان جهان از افزايش نقش اسلام در زندگی سياسی کشورشان استقبال میکنند و آن را امر مثبتی میدانند.
درصد بالايی از شرکتکنندگان در اين نظرسنجی در کشورهای پاکستان، مصر، نيجريه و اردن موافق تغيير قوانين کشورشان برای همسو ساختن آن با شريعت اسلامی هستند.
اين دسته از مسلمانان جهان، موافق اجرای حکم سنگسار برای متهمين به زنا، قطع دست برای دزدها و اجرای حکم اعدام برای کسانی هستند که از اسلام به اديان ديگر گرويدهاند.
در پاکستان، حدود ۸۵ درصد از شرکتکنندگان در اين نظر سنجی حتی گفتهاند که از تصويب قانونی برای جدا ساختن زنان و مردان در محل کار حمايت خواهند کرد.
در عين حال بيشتر شرکتکنندگان در این نظرسنجی، کشمکش و جدال بين اسلام بنيادگرا و اسلام مدرن در کشورشان را تأیید کردهاند.
گرچه در کشورهايی مانند اندونزی، مصر، نيجريه و اردن بيش از ۷۰ درصد مردم نقش اسلام در سياست را مثبت ارزيابی میکنند ولی در عين حال بيشتر کشورهای مسلمان به اسلام مدرن و معتدل تمايل نشان میدهند.
در ترکيه که کشوری سکولار و غير دينی است ولی دولتی اسلامگرا در آن حاکم است ۸۴ درصد از شرکتکنندگان در اين نظرسنجی خود را با اسلام مدرن و معتدل همسو میدانند و در لبنان که متشکل از مسلمانان و مسيحيان است، سه چهارم مردم اسلام بنيادگرا را نفی میکنند.
اما در مصر و نيجريه، بيش از نصف مردم خود را با بنيادگرايان اسلامی همسو میدانند.
ميزان حمايت از احزاب و گروههای مسلمان شبهنظامی مانند حزبالله لبنان و حماس در کشورهای مختلف نيز تفاوتهای محسوسی نشان میدهد.
در کشورهايی مانند اردن که هزاران فلسطينی در آن زندگی میکنند و در لبنان که مقر حزبالله است، حماس و حزبالله طرفداران زيادی دارند ولی در کشورهايی مانند ترکيه و پاکستان افکار عمومی از حماس و حزبالله لبنان حمايت نمیکند.
گروه القاعده هم در کشورهای مسلمان محبوبيتی ندارد و تنها در نيجريه نزديک به نيمی از شرکتکنندگان در این نظرسنجی از اين گروه حمايت کردهاند.
اين نظر سنجی در اواخر بهار سال جاری ميلادی انجام گرفته و بيش از هشت هزار نفر از هفت کشور مسلمان جهان در گفتوگوهای رودررو به پرسشهای مؤسسه پیو پاسخ دادهاند.
درصد بالايی از شرکتکنندگان در اين نظرسنجی در کشورهای پاکستان، مصر، نيجريه و اردن موافق تغيير قوانين کشورشان برای همسو ساختن آن با شريعت اسلامی هستند.
اين دسته از مسلمانان جهان، موافق اجرای حکم سنگسار برای متهمين به زنا، قطع دست برای دزدها و اجرای حکم اعدام برای کسانی هستند که از اسلام به اديان ديگر گرويدهاند.
در پاکستان، حدود ۸۵ درصد از شرکتکنندگان در اين نظر سنجی حتی گفتهاند که از تصويب قانونی برای جدا ساختن زنان و مردان در محل کار حمايت خواهند کرد.
در عين حال بيشتر شرکتکنندگان در این نظرسنجی، کشمکش و جدال بين اسلام بنيادگرا و اسلام مدرن در کشورشان را تأیید کردهاند.
گرچه در کشورهايی مانند اندونزی، مصر، نيجريه و اردن بيش از ۷۰ درصد مردم نقش اسلام در سياست را مثبت ارزيابی میکنند ولی در عين حال بيشتر کشورهای مسلمان به اسلام مدرن و معتدل تمايل نشان میدهند.
در ترکيه که کشوری سکولار و غير دينی است ولی دولتی اسلامگرا در آن حاکم است ۸۴ درصد از شرکتکنندگان در اين نظرسنجی خود را با اسلام مدرن و معتدل همسو میدانند و در لبنان که متشکل از مسلمانان و مسيحيان است، سه چهارم مردم اسلام بنيادگرا را نفی میکنند.
اما در مصر و نيجريه، بيش از نصف مردم خود را با بنيادگرايان اسلامی همسو میدانند.
ميزان حمايت از احزاب و گروههای مسلمان شبهنظامی مانند حزبالله لبنان و حماس در کشورهای مختلف نيز تفاوتهای محسوسی نشان میدهد.
در کشورهايی مانند اردن که هزاران فلسطينی در آن زندگی میکنند و در لبنان که مقر حزبالله است، حماس و حزبالله طرفداران زيادی دارند ولی در کشورهايی مانند ترکيه و پاکستان افکار عمومی از حماس و حزبالله لبنان حمايت نمیکند.
گروه القاعده هم در کشورهای مسلمان محبوبيتی ندارد و تنها در نيجريه نزديک به نيمی از شرکتکنندگان در این نظرسنجی از اين گروه حمايت کردهاند.
اين نظر سنجی در اواخر بهار سال جاری ميلادی انجام گرفته و بيش از هشت هزار نفر از هفت کشور مسلمان جهان در گفتوگوهای رودررو به پرسشهای مؤسسه پیو پاسخ دادهاند.