بخش ۱۴: احکام دهگانه شاهرودی - خمينی درباره تجاوز، شکنجه و کشتار
مسعود نقره کارويژه خبرنامه گويا
".....سعيد محسنی نائينی با اتکا به رساله ی احکام دهگانه يا ده فرمانی که آيت الله شاهرودی بر مبنای احکام جزای اسلامی تنظيم و تدوين کرده است، عمل می کرد. اين رساله ی شقاوت وشکنجه و کشتاريکی ديگر از مراجع درس او بود. سعيد کپی ای ازبخش هائی از اين رساله کوتاه را برايم آورد. اصل اين سند در اختيارروح الله حسينيان در مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری می شد. شاهرودی در سال ۶۰ اين فرمان ها را، که خمينی وگيلانی هم باور داشتند و به کار بسته بودند ، تنظيم و صادر کرد.
مبانی اين رساله کتاب ها و رساله های مختلف (۱) ، به ويژه کتاب ها ی زير برداشته شده اند:
- اليفين ، نوشته سيد ابن طاووس ، تحقيق انصاری در مؤسسه الثقلين بيروت ۱۴۱۳ قمری
- المجروحين ، ابن حبان،تحقيق محمود ابراهيم زايد، دارا لوحی، حلب، ۱۳۹۶ قمری
- التنبيه الاشراف علی ابن حسين مسعودی ، دارالاتراث، بيروت،۱۳۸۸ قمری
- تاريخ يعقوبی، احمدبن ابی يعقوب کاتب،دارالصعب، بيروت ، ۱۴۰۷ قمری
- تاريخ طبری، محمد ابن الجرير طبری، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، دائرالمعارف مصر ، ۱۴۱۳ قمری
- الامامت و الاسياست، ( امامت و سياست) ابن قتيبه دينوری، چاپ مکتب مصطفی البابی، ، مصر ، ۱۳۸۸ قمری
***
احکام دهگانه يا ده فرمان !
۱- شکنجه بايد مؤثر باشد. بی شرمانه و نفرت انگيز. زندانی بايد حس کند که در اين حال مفهوم مذهب ، خود شکنجه است که قربانی با درد و زخم شکنجه به آن معنا بدهد.
۲- زندانی زير شکنجه فرياد می زند، فرياد ها آنقدر هولناک و دلخراش هستند که تصورش در اين جهان ممکن نيست. زندانی را مسخره کنيد، تحقيرش کنيد بر او تف بياندازيد. به او بخنديد.
۳- خدا ، حضرت زهرا، آقا امام زمان در فرياد زندانی جای مناسبی دارند. اين کلمات را زير شکنجه آنقدر کشيده و دردناک ادامه پيدا می کند که به پژواک (۲) هراسناکی تبديل می شود. بزنيد ، بزنيد، بزنيد تا که در درون خود زندانی پزواک خاموش شود.
۴- بارها و بارها زندانی فرياد می زند و می گويد به مادرم و پدرم ناسزا نگوئيد. مرا بزنيد ، مرا بکشيد.من شما را می فهمم اما خدا کجاست؟چرا اينجا نيست؟ چرا اورا احساس نمی کنم ؟در اين شرايط اگر زندانی پدر و مادر دارد آن ها را در شکنجه گاه حاضر کنيد.عريان کنيد ، اول زندانی را بزنيد تا آن ها التماس کنند و بعد آن ها را مجبور کنيد در حضور زندانی با هم آميزش جنسی کنند. زندانی را بيشتر بزنيد ، او را خونين کنيد. از زندانی بخواهيد آنچه بازجو می خواهد اعتراف کند تا پدر و مادرش آزاد شوند.
۵- شکنجه تعريف خاص خود دارد..اما شما يک شکنجه گر، يک انسان مذهبی هستيد که با ظرافت خاص شکنجه می کنيد. بايد بدانيد آنقدربايد بزنيد که سهم مهمی در پاک کردن گناه زندانی داشته باشيد. اجازه ندهيد زندانی با گناه بميرد ، او را آنقدر شکنجه کنيد و بزنيد تا پاک پاک شود ، در رفتن بهشت زندانی سهيم باشيد.
۶- زندانی بايد آنقدر در زير شکنجه بماند که شديدا" وجودش مورد نفرت و تحقير خودش باشد. بايد روحا" از هرگونه شناخت خالی شود.بايد او را در خودش به داربزنيد، در اين حالت زندانی اراده ای ندارد و نمی تواند فکر کند ، زندانی خوب و بد را نمی فهمد.شخصيت ندارد، بی هويت است ، در يک چنين حالتی آدم می کشد، جاسوسی می کند ، شکنجه می کندو روی مين می رود، به مادر و خواهر خودش تجاوزمی کند و هر وقت بخواهيد خود را دار می زند.
۷- در بهترين شرايط بدن زندانی را وسيله ی گناه و ثواب قرار دهيد، بدن را با شلاق تعزير کنيد ، بزنيد، بزنيد تا ازپوست و گوشت عبور کند ، حفره ايجاد کند تا هوا به استخوان برسد، درمان نکنيدتا استخوان تغيير رنگ بدهد.و عفونت کند، روی عفونت بزنيد تا فضايی ايجاد کند تا زندانی در برزخ چرک و خون يا اعتراف به جرم وگناه کند يا بميرد.
۸- ما وسيله ای هستيم برای وادار کردن زندانی اول اعتراف به جرم و بعد گناه . برای پاک شدن از گناه زندانی را تغزير کنيد از همان لحظه ورود به اتاق تعزير ، فرصت فکر کردن ندهيد، زندانی را بزنيد، بزنيد تا قادر به جمع بندی افکار خود نباشد و بازجو برايش فکر کند.زندانی بايد خود قربانی اعمال هولناک شکنجه شود.عمل شکنجه گر بارها و بارها بايد نسبت به اصل جرم پر از خشونت و شقاوت باشد، با دردو فرياد زندانی بايد حس لذت در بهشت رفتن را داشته باشيد، که وعده خدا دروغ نيست.
۹- دادگاه های انقلاب خود ابزار شکنجه هستند ، محکوميت زندانی را بايد بازجو تعيين کند. اين دادگاه فقط يک اتاق است، که حاکم شرع در آن نشسته است . آنچه ما تعيين کرده ايم بايد حاکم شرع امضا کند. کافی ست زندانی را در چند لحظه ببيند ، گاهی وقت ها هم اين سعادت را ندارد . در واقع حاکم شرع به جای قضا وت شکنجه وجنايت را تائيد می کند ، حاکم شرع اگر بخواهد خود قضاوت کند ممکن است از فرد باصطلاح منافق يا کافر يک مظلوم بی پناه و در نهايت يک شهيد بسازد يا قهرمان معرفی کند. به اين جهت حکم زندانی حق ماست نه حق حاکم شرع، صلاحيت قاضی را ما تعين می کنيم..
۱۰- زندانی يا منافق ، ملحد و مرتد يا کافر بايد ثابت کند که نيست، وچگونگی اش در زندان است. از تمام موانع عبور کنيد تا اغفال نشويد ، حامله است، باشد،برای رسيدن به اطلاعات نطفه را بزنيد،شما مالک زندانی هستيد، با تمام توان به شخصيت و حيثيت و آبرو ،و بدن زندانی يورش کنيد تا مرز انهدام او را بکشيد، مهم نيست که زندانی چه چيزی از دست می دهد، حتی عامل دختر بودن و زن بودن ، بايد ويران شود، زندانی محکوم است ، برای زنده بودن بايد از برزخ ما بگذرد.
**************
احکام فوق در سخنان و رهنمود های خمينی و گيلانی و آيت الله های ديگر تکرار شده اند . خمينی در آذر ماه ۱۳۶۰ در سخنرانی اش بر عمل به اين احکام و احکام مشابه تاکيد کرد. او گفت:
" .....يوم الله واقعی روزی ست که امير المومنين (ع) شمشير را کشيد و خوارج را از اول تا آخر درو کرد و تمام شان را کشت، ايام الله روزهائی ست که خداوند تبارک و تعالی يک زلزله ای وارد می کند ، يک سيلی وارد می کند ، يک طوفانی وارد می کند، به اين مردم شلاق می زند که آدم بشويد. امير المومنين اگر بنا بود مسامحه کند شمشير نمی کشيد تا ۷۰۰ نفر را يک دفعه بکشد . در حبس های ما ييشتر از اين اشخاص هستند که مفسد اند، اگر ما اين ها رانکشيم و هر يکی شان بيايند بيرون، آدم می کشند، آدم نمی شوند اين ها، شما علما چرا فقط سراغ احکام نماز و روزه می رويد، چرا هی آيات رحمت در قران می خوانيد، و نمی رويد آيات قتال را بخوانيد، رحمت مخالف با خداست، ما خليفه می خواهيم دست ببرد، حد بزند، رجم کند، همانطور که رسول الله دست می بريد، حد می زد، رجم می کرد، همانطور که يهود بنی قريضه را چون جماعتی ناراحت بودند قتل عام کرد، اگر رسول الله فرمان خانه را اتش بزنيد،فلان حانه را از بين ببريد حکم به عدل کرد، زندگی را بايد با قصاص تامين کرد زيرا حمايت توده زير اين قصاص خوابيده است، با چند سال زندان کار درست نمی شود، اين عواطف بچه گانه را کنار بگذاريد، مجرم محاکمه ندارد، و بايد او را کشت، تنها بايد هويت آن ها را ثابت کردو بعد او را کشت. اگر زير تعزير جان بدهند کسی ضامن نيست، فتوی مجتهد اعلم اين است. ( روح الله خمينی ، اذر ماه سال ۱۳۶۰).
" هر کس در خيابان و در هر جای ديگرعليه حکومت اسلامی قيام کرد در همان جا بايد حکم اعدام اش صادر شود"( ايت الله مشکينی ، بهمن سال ۶۰)
" تعزير بايد پوست را بدردو از گوشت عبور کند و استخوان را بشکند ...بازجويان دکتر و پزشک هستند، و اگر بيمار در جريان معاينه و معالجه بميرد ، اين است، ممکن است....حتی اگر محارب زير تعزير جان بدهد کسی ضامن نيست ، اين عين فتوی حضرت امام است "" ( آيت الله گيلانی، شهريور ۶۰)
"..اسلام اجازه می دهد اين ها را که در خيابان تظاهرات مسلحانه می کنند و دستگير می شوند بايد در کنار ديوار همين جا با گلوله بزنند و از نظر اصول فقهی لازم نيست به محاکم صالح بياورند، برای اينکه محارب بود، اسلام اجازه نمی دهد بدن مجروح اينگونه افراد باغی به بيمارستان برده شوند، بايد تمام کشته شوند ، احکام جمهوری اسلامی اين است، هرکس در برابر اين نظام و امام عادل بايستد زخمی اش را بايد زخمی تر کرد که کشته شود.حکم اسلام چيزی نيست که تازه آورده باشيم. ( گيلانی ، بهمن ۱۳۶۰)
ـــــــــــــــــــــ
زيرنويس:
* سلسله مطالبی که چهاردهمين بخش آن را خوانديد، اظهارات يکی از کارکنان سابق قوه قضائيه حکومت اسلامی درشکنجه گاه ها و زندان های اين حکومت، و در جبهه جنگ است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانيان سياسی و عقيدتی، از گوشه هايی از جنايت های پنهان مانده ی جنايتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد.( با توجه به اينکه در زندان ها حکومت اسلامی، شاغلين در زندان ها از نام های متعدد و مستعار استفاده می کردند - و می کنند- ، نام ها و فاميلی ها می توانند واقعی، و حقيقی، نباشند).
برای پيشبرد گفت و گوها قرارمان اين شد که در صورت امکان يک هفته مسائل مربوط به سال های گذشته مطرح شود و يک هفته مسائل روز. راوی اين سلسله مطالب سال ۱۳۸۵ ايران را ترک کرده است و در يکی از کشورهای شرق آسيا پناهنده است، او اما به دليل شغل های حساس و ارتباط های گسترده اش به هنگام خدمت ، هنوز با تعدادی از فرماندهان سپاه و نيروهای انتظامی ،کارکنان قوه قضائيه و روحانيون ارتباط دارد. اطلاعاتی که پيرامون مسائل جاری داده می شود از طريق همين ارتباط هاست.
۱-"......کتاب ديگری که مورد استفاده سعيد محسنی نائينی قرار می گرفت کتاب " المکافات الجنايات" بود که در بمبی توسط " المنصوربن کاتب لنک هوری" تدوين و تنظيم شده بود واگر اشتباه نکنم گويا به سال ۱۳۱۴ قمری چاپ شده . باستناد به احکام اين کتاب کافر بايد آتش زده شود، مشرک بايد اتش زده شود، ملحد و منافق باشمشير گردن زده شوند. باغی و لواط کاربايد مثله شوند و ديوار روی سرشان خراب شود و لواط کار بايد از بلندی پرت شود ، لاشه منافق بايد طعمه حيوانات شود و....."
خواندن همين احکام باعث شده بود که سعيد قاطعانه بگويد و بخواهد که زندانی کارش در مقابل شکنجه مقاومت است ، يعنی زندانی مساوی است با مقاومت ، و کار بازجو اين است که از زندانی مجرم بسازد. کار شکنجه گر هم طبق تعريف شرع مبين ايجاد درد مطلق و شکستن حرمت و هيبت کفر و نفاق و الحاد است. زندانی مجرم است ، در تعريف خاص شرع زندانی ای که محکوم به گناه ست مجوز بازجو ست ؛ در نهايت مجوز بازجو ذات گناه زندانی ست و.."
در زندان های جمهوری اسلامی اين دستورالعمل شيخ حرعاملی در رسائل شيعه آويزه ی گوش همه بود که : " ... حکم از طرف قاضی شرع بدون فوت وقت ، حتی خوردن آب و غذابايد اجرا و اقدام شود و اگر در انجام وظيفه( اجرای دستور حاکم شرع) کوتاهی شود شخص خاطی می بايد ۸۰ ضربه تازيانه تعزير شود."
۲- "بسياری از بازجو ها و شکنجه گرها معنای پژواک را نمی دانستند. کار من شده بود معنا کردن اين واژه برای آن ها!"
سند حکم عفو اعدام فرخ رو پارسای بقلم بنی صدر (تصویر)
فَرُّخرو پارسای(۱۳۰۱-۱۳۵۹) نخستین زن ایرانی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید و نیز نخستین نماینده زن مجلس شورای ملی بود. پست وی وزارت آموزش و پرورش در کابینه دوم و سوم امیرعباس هویدا بود.پس از انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی، وی با اتهاماتی چون: «حیف و میل اموال بیت المال و ایجاد فساد در وزارت آموزش و پرورش و کمک به نشو و نمای فحشا در آموزش و پرورش و همکاری موثر با ساواک و اخراج فرهنگیان انقلابی از وزارت فرهنگ ایران و غیره...» در دادگاه انقلاب اسلامی شعبه تهران به ریاست صادق خلخالی محاکمه شد و به عنوان «مفسد فی الارض» (عامل فساد بر روی زمین) در تاریخ ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ برابر با ۸ مه سال ۱۹۸۰ اعدام گردید.
ما به عصربربریت باز گشته ایم
اخبار روز:
ازهمین اول کار بگویم که پاسخ پرسش ها ی شما را نمی دانم. خبر ندارم که آیا دریافت لنینی اشتباه بود یا خیر؟ از شما چه پنهان، حتی فکر نمی کنم پرداختن به پرسشی این چنین موضوع اساسی زمانه ما باشد. از منظری که من به جهان می نگرم، مشکلات و مصائب حادتری داریم که اگر برایشان راه حل مناسبی یافت نشود، به چنان فلاکتی دچار خواهیم شد که دیگر جائی برای این گونه مباحث عقیدتی و ایدئولوژیک باقی نمی ماند. هر تعبیری که بکار گرفته شود، ما به عصر بربریت باز گذشته ایم. به جائی رسیده ایم که هیچ چیز بر سر جای خویش قرار ندارد. ما در سطح جهان گرفتار 5 بحران بهم وابسته و پیوسته هستیم که به گمان من به یک تعبیر فراطبقاتی اند و اگر راه برون رفتی پیدا نکنیم خشک و تر را با هم می سوزاند.
1- بحران مالی
اگرچه بحران درذات نظام سرمایه داری است ولی این بحران که درپائیز 2008 چیزی نمانده بود تا کل نظام پولی و مالی جهانی را نابود کند، نه تنها بحرانی به همین روایت بلکه بسیار مخرب تر است و این قدرت تخریبی بیشتر هم نه تنها پی آمد اجرای سیاست های اقتصادی اتوپیائی نئولیبرالی که درضمن نتیجه « نوآوری» های محیرالعقول درابداع ابزارهای مالی تازه و بدیع در کنار کنترل زدائی گسترده بود. اگرچه می خواهند باور کنیم که « بحران» را کنترل کرده اند ولی در منطقه یورو، تازه سرشب اصفهان است. یونان، اسپانیا، ایتالیا، پرتغال و تازگی ها مجارستان و حتی بلژیک حال و روز خوشی ندارند. درهمین چندروز گذشته فرانسه و 8 عضو دیگر اتحادیه اروپا، مخاطره آمیز ارزیابی شده اند. درامریکا، اگرچه موسسات مالی وال استریت به سود آوری رسیده و پرداخت حق بوق های نجومی به خود را ازسرگرفته اند ولی واقعیت دارد که حجم بازار مشتقات که کمتر کسی درباره شان اطلاع دندان گیری دارد از مرز 600 تریلیون دلار هم فراگذشته است. (1) یادآوری بکنم که کل تولید ناخالص داخلی جهان هم 65تریلیون دلار بیشتر نیست. به عبارت دیگر، کافیست تنها ده درصد این مشتقات مشکل آفرین بشوند، درآن صورت، اقتصاد کل جهان به گل خواهد نشست. گرفتاری دیگر این که اگر در2009، 80درصد این مشتقات درد ست 5 بانک عمده امریکائی بود امروز 4 بانک امریکائی- جی پی مورگان، سیتی گروپ، بانک امریکا و گروه گلدمن ساکس- 96 درصد این مشتقات را دراختیار دارند و به اندک نسیمی که درجهت مخالف بوزد، ورشکستگی شان اجتناب ناپذیر می شود. اگرچنین وضعیی پیش بیاید، آیا دولت به شدت مقروض امریکا می تواند با وام ستانی باز هم بیشتر برای نجات شان اقدام کند؟ من گمان نمی کنم. به این ترتیب، پرسش این است که اگر این چنین بشود، تکلیف نظام پولی و مالی جهان چه می شود؟
ابداعات و نوآوری های پیش گفته اقتصاد جهان را به صورت یک قمارخانه عظیم درآورده است که اگرچه برای تولید ارزش و ارزش افزوده سرمایه گذاری کافی انجام نمی گیرد، ولی تا دلتان بخواهد سر همه چیز شرط بندی می کنند. درمقطعی برروی قیمت نفت شرط بندی می شود و درمرحله بعدی برروی قیمت گندم و همین طور برسر خیلی چیزهای دیگر. به گوشه هائی از این گرفتاری بر می گردم.
2- بحران انرژی
درصد سال گذشته، رشد اقتصادی جهان به میزان زیادی به انرژی ارزان و مفت وابسته و پیوسته بود. همین انرژی ارزان و مفت، افزایش عرضه مواد غذائی را که برای جمعیت رو به افزایش ضروری بود، امکان پذیر کرد. ولی عصر انرژی ارزان به سررسیده است. نه فقط هزینه انرژی که حتی عرضه آن هم پرسش برانگیز شده است. حالا که عصر انرژی ارزان و مفت به پایان رسیده است، پی آمدهایش برای رشد اقتصادی جهان به چه صورتهائی در می آید؟ امریکا که تنها 5درصد جمعیت جهان را دارد بیش از 25 درصد از نفت جهان را مصرف می کند. درده سال گذشته حداقل در 2 مورد جنگ و لشگر کشی نفتی را شاهد بوده ایم. کمتر کسی امروزه تردید دارد که علت غائی و اساسی لشگر کشی امریکا به عراق در2003 به نفت مربوط می شده است. به همین نحو همین چند ماه پیش دولت های فخیمه انگلیس و فرانسه به ناگهان « کشف» کردندکه معمر قذافی دیکتاتور مجنون لیبی آدم نابابی است و به همین خاطرباسرعت درپوشش فریبکارانه بشردوستانه وارد جنگ شدند البته که این سیاست به ظاهر بشردوستانه هم بوی غلیظ نفت می دهد.
3- بحران جمعیت
جمعیت جهان از 7 میلیارد نفر فراتر رفته است. ولی این تنها گرفتاری ما دراین عرصه نیست. درکشورهای صنعتی جهان، بخش هرروزه بیشتری از جمیعت پیرتر می شوند و تامین مالی زندگی آنها درتنوربحران مالی حاکم می دمد. درگوشه دیگری از جهان شاهد جوان تر شدن جمعیت و حتی سقوط متوسط طول عمر هستیم. این جمعیت بطور فزاینده جوان ترهم به مدرسه و بهداشت و دانشگاه و کار بیشتر نیازمند است که آن هم به اندازه ای که لازم است دردسترس نیست. برآورد می شود که تا سال 2050 جمعیت بالای 60 سال درجهان افزایش می یابد و شاهد فقر فزاینده ای در میان بازنشستگان خواهیم بود و برهمین منوال درکشورهای پیرامونی نیز درصد بالاتری ازجمعیت بیکار و کم سواد و گرفتار فقر خواهد بود. درکشورهای صنعتی تنها راه تامین مالی پرداختهای بازنشستگان افزایش مالیاتهاست که دراقتصادی که بخش مولدش گرفتار رکود مزمن است تنها می تواند باعث تعمیق بحران و رکود بشود. اگرهم مالیاتها بیشتر نشود که روشن نیست پرداختهای بازنشستگان از چه منبعی باید تامین مالی بشود؟ به گفته دامبیسا مویو برنامه های بازنشستگی درکشورهای پیشرفته صنعتی بزرگترین برنامه مالی پونزی است که دولت ها تهیه دیده اند. چارلز پونزی یک کلاه بردارایتالیائی- امریکائی بود که در سالهای 1920 به شیوه ای کاملا بدیع کلاه برداری می کرد- یعنی وعده های مالی که نه ضمانت اجرائی داشت و نه قابلیت اجرائی. در2008 نظام بازنشستگی درامریکا به 2.1 تریلیون دلار نیاز داشت که حدودا 15% تولید ناخالص داخلی امریکاست و میزان اش درانگلیس هم 1.3 تریلیون دلار بود که درواقع 64% تولید ناخالص داخلی کشور است. نتیجه آن که کسانی که دراین جوامع کار می کنند از دو سو باید پس انداز کنند و مالیات بپردازند. مالیات پرداختی برای تامین مالی پرداختهای بازنشستگان کنونی ضروری است و پس انداز برای تامین مالی بازنشستگی خودشان اهمیتی حیاتی دارد. نتیجه این که مصرف درزمان کنونی کاهش می یابد و رکود و بحران را تشدید می کند (2).
4- بحران سیاسی
گذشته از مداخلات عوامل وابسته به قدرت برای کنترل سیاست وماشین سیاسی، وضع جهان به گونه ای متحول شده است که حتی درکشورهائی که این مداخلات غیرقانونی صورت نمی گیرد نیز ماشین دولتی دراختیار همان یک درصدی قرار گرفته است که پول و ثروت دارند و می توانند در فرایند بسیار پرهزینه انتخاباتی شرکت کنند. موفقیت درانتخابات دراین کشورها به میزان پولی که هزینه می شود بستگی مستقیم پیدا کرده است. درپی آمد این دگرسانی، انتخاب کنندگان انتخاب هر روزه کمتری دارند ( احتمالا به همین دلیل است که سرخوردگی سیاسی درجهان غرب رو به افزایش است). درتازه ترین انتخاباتی که درامریکا برگزار شده تنها 42 درصد از انتخاب کنندگان دررای گیری مشارکت داشتند. می خواهد درامریکا باشد یا درهرسرزمین دیگر، وقتی اکثریت جمعیت درفرایند انتخابات شرکت نمی کند، دموکراسی در چنین جامعه ای به دست انداز افتاده است. همین فرایند در انتخابات ریاست جمهوری هم مشاهده می شود. درانتخابات 1996، تنها 49 درصد درانتخابات شرکت داشتند.
5- بحران اخلاقی
منظورم از بحران اخلاقی این است که درعرصه اقتصاد و سیاست اعتقاد به اصول اخلاقی هرروزه کم رنگ تر می شود. درسیاست تنها اهداف تنگ نظرانه گروهی و قبیله ای است که عمده شده است و دراقتصاد و تجارت نیز چیزی به غیر از کوشش برای حداکثر کردن سود به هرقیمت به رسمیت شناخته نمی شود. درهمین راستا، به همین بحران مالی بنگرید. عوامل ساختاری آن به کنار، تردیدی نیست که تصمیم گیرندگان بازارهای مالی و پولی که درکشاندن وضعیت اقتصادی به شرایط ناهنجار کنونی نقش چشمگیری داشته اند، بدون توجه به پی آمدها تنها برا ی حداکثر کردن سود خود کوشیده بودند. عبرت آموز این که حالا که اقتصاد جهانی به تنگی نفس افتاده و دولتهای غربی عمدتا برای نجات همین موسسات به وام ستانی گسترده رو کردند، مشکلات ناشی از این وام ستانی چشمگیر به حساب اکثریتی واریز شده است که درایجاد بحران عمده اولیه هیچ نقش موثری نداشته است و دردوره رونق و رفاه هم از سودهای افسانه ای چیزی به جیب نزده است. و اما هزینه بیرون آمدن از این بحران به صورت بیکاری بیشتر، مزد و حقوق کمتر، مالیات بیشتر، حقوق تقاعد کمتر و بطور کلی عدم امنیت بیشتر برای اکثریت جمعیت درآمده است.
البته که این راه حل، مشکل را حل نخواهد کرد. سیاست های درپیش گرفته خصلت رکود آفرینی دارد و بیکاری بیشتر ناشی از رکود بیشتر نه فقط بیکاری را بازهم بیشتر می کند بلکه با کاهش درآمدهای مالیاتی و افزایش هزینه های رفاهی دولت، نیاز به وام ستانی را افزایش می دهد. یعنی می خواهم بر این نکته تاکید بکنم که رکود حاکم باسیاست رکود آفرین کنونی درمان نخواهد شد. شماری براین عقیده اند که تقاضای داخلی عامل تعیین کننده ای نیست. اگر کشور مورد نظر دربازارهای صادراتی خود موفق باشد، کمبود دربازارهای داخلی تاثیر ندارد. اگرچه نمونه هائی وجود دارد که ژاپن، کره جنوبی، و چین درحال حاضر از این الگو پیروی کرده اند ولی برای اقتصاد جهانی دستخوش بحران این راه حل عملی نیست. با این همه، باید تاکید کنم که این الگو موقعی می تواند موفق و مفید باشد که تنها از سوی تعداد کمی از کشورها درپیش گرفته شود. یعنی برای این که کشوری بتواند کمبود تقاضای داخلی را با تقاضای بین المللی چاره نماید و به اصطلاح الگوی صادرات سالار را درپیش بگیرد، باید کشورهائی هم باشند که با بکارگیری یک الگوی واردات سالار به خرید و مصرف کالاها و خدمات مازاد برمصرف کشورهای دیگر علاقمند باشند. همان طور که پیشتر هم گفته شود درسطح جهان این الگو نمی تواند عمل کند. درکنار دیگرمسایل می توان به عوامل زیر اشاره کرد:
- اغلب کشورها سیاست های انقباضی و رکود آفرین درپیش گرفته اند و درنتیجه تقاضای کل دراقتصاد جهان روند نزولی دارد.
- درشرایطی که تقاضای کل دراقتصاد جهان روند نزولی دارد، کشورهای بیشتری برای مقابله با رکود داخلی خویش باید بازارهای گسترده تر صادراتی داشته باشند و چنین احتمالی با توجه به وضعیتی که دراقتصاد جهان وجود دارد غیر ممکن است.
با این حساب، پس چه باید کرد؟
قبل از هرچیزو بیش از هرچیز آن چه اهمیتی اساسی دارد ارایه راه های برون رفت از شرایط بحرانی کنونی است و بحران کنونی هم بدون تشویق رشد اقتصادی رفع نمی شود و رشد اقتصادی هم بابرنامه های گسترده ریاضت اقتصادی ناهمخوان است. به عبارت دیگر، می خواهد سیاست اقتصادی دولت اوباما باشد درامریکا و یا خانم مرکل درآلمان و یا دیوید کامرون درانگلیس، من یکی تردید ندارم که بحران کنونی در درون دیدگاه غالب کنونی راه حل ندارد. درنتیجه تحولاتی که دراداره اقتصاد جهان در سی سال گذشته پیش آمده است، الگوی اقتصادی کینز نیز مثل خود کینز به تاریخ پیوسته است. کنترل زدائی های گسترده و تحرک سرمایه و حذف هرگونه محدودیتی در تحرک سرمایه مالی دراقتصاد جهانی، دست و بال دولتها را برای اجرای سیاست های اقتصادی کینزی بسته است. برای جلب سرمایه، رقابت بین دولت های غربی و غیر غربی برای کاستن از مالیات بر شرکت ها بسیار جدی است. سرمایه موجود دراین کشورها هم از چماق تحرک برای بستن دست و بال دولت در مالیات ستانی ازخود استفاده می کند و درمواردی حتی، با انتقال تولید و سرمایه به جوامع دیگر با « دولت های خاطی»- دولت هائی که برمالیات شرکت ها افزوده باشند- مقابله می کند.
از سوی دیگر، واقعیت دارد که الگوی سوسیالیستی هم به چند دلیل، بیانگر یک الگوی امکان پذیرو عملی برای برون رفت از وضعیت کنونی نیست.
- گذشته از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، و اروپای شرقی، واقعیت این است که احزاب کمونیستی درکشورهای عمده سرمایه داری درحال حاضر ضعیف تر وپراکنده تر آن هستند که درسی سال پیش بودند. اتحادیه های کارگری درهمه کشورها زیر ضرب قرار گرفته و تضعیف شده است. درحدودا سی سال حاکمیت بلامنازغ نئولیبرالیسم، بازتاب هجوم طبقاتی سرمایه به کار این بود که نه تنها درعرصه های حقوقی که درعرصه های اقتصادی نیز با تضعیف بیشتر کارگران روبرو بوده ایم.
- احزاب سوسیالیستی نیز به « راه راست» هدایت شده و درشماری از کشورها- از جمله درفرانسه دردوره میتران و انگلیس دردوره تونی بلر- مدافع سرسخت برنامه های و سیاست های نئولیبرالی شدند. آن چه باید با صبر و حوصله انجام بگیرد ترمیم و بازسازی این لطمات است و این بازسازی هم بدون ارایه یک بدیل نوآورانه برای تخفیف و نهایتا حذف مشکلات کنونی غیر ممکن است. باید اکثریتی که درطول این سالها از همه سو زیر ضرب قرار داشت، متقاعد شود که جهان بهتری ممکن و عملی است.
اگرچه درمیان مدت و دردراز مدت معتقد و مدافع فراگذشتن از ساختار سرمایه داری هستم ولی درکوتاه مدت چنین کاری به گمان من عملی نیست. برای همراه کردن تعداد بیشتری از مردم با این تحولات تاریخ ساز، درمیان مدت و دردراز مدت- باید برای تخفیف مصائب و مشکلات کنونی درکوتاه مدت راه برون رفت داشت. درچند مورد به چند حوزه اشاره خواهم کرد:
1- باید به سلطه اقتصاد اتوپیائی نئولیبرالی و حاکمیت بلامنازع « دستهای نامرئی» آدام اسمیت که اتقاقا وجود ندارند، برای همیشه پایان داد. به عوض این که « انسان» بنده نظام اقتصادی باشد- آن چه دراین سی سال شاهد بوده ایم - ضروری است تا نظام اقتصادی خدمت گزار انسان باشد. باید نظام بازار، با تنظیم مقررات لازم و ضروری دراین راستا تحول یابد.
2- باید پذیرفت که اگرچه عوامل اقتصادی دارای عقلانیت هستند ولی عقلانیت شان محدود است. برای بهره گیری ثمربخش تراز این عقلانیت محدود، تنظیمات پیش گفته تدوین می شوند. شماری ادعا می کنند که راه برون رفت شفافیت است. به عبارت دیگر، اگر اطلاعات کافی در دسترس باشد، مشکل رفع می شود. اگرچه درشماری از جوامع و دردوره هائی از تاریخ کنترل اطلاعات مشکل آفرین می شود و باید رفع شود، ولی به خصوص درسالهائی که به بحران عظیم 2008 منجرشده است، در امریکا و انگلیس که مراکز اصلی این بحران جهانی بودند، گرفتاری نه عدم شفافیت و کمبود اطلاعات که اتفاقا ناتوانی عوامل اقتصادی دراستفاده بهینه از اطلاعاتی بود که از بازارهای مالی و پولی داشتند. نوآوری های چشمگیر بازارهای مالی به جائی رسید که ارزیابی مفید از ریسک امکان پذیرنبود و بعلاوه شماره قابل توجهی از عوامل اقتصادی به واقع نمی دانستند چه می کنند و یا پی آمد آنچه که می کنند به چه شکل وشیوه هائی درخواهد آمد.
3- درسی سال گذشته هر روزه در این شیپور دمیده ایم که هدف اساسی عوامل اقتصادی حداکثرکردن منافع شخصی است. وقتی هر شخص و هرگروه منافع خود را به حداکثر برساند، منافع جامعه انسانی ما هم به حداکثر رسیده است. این ادعائی درس نامه ای است که اگردرواقعیت هم به واقع چنین باشد، آجربرروی آجر جوامع انسانی بند نمی شود و فساد و دوروئی و تقلب اقتصاد جهان را فرا می گیرد. و اما زیان اصلی این انگاره این است که به این ترتیب، برای افراد و سازمانها شرایطی فراهم آمده است تا از پذیرش مسئولیت اجتماعی خویش شانه خالی نمایند. وقتی هدف حداکثر کردن منافع فردی باشد، بیکار کردن کارگران، تعطیل کارخانه ها، لطمه به محیط زیست، انهدام نظام پولی و مالی بین المللی درراستای رسیدن به حداکثر « منافع شخصی» « منطقی» جلوه می کند. تنها جهت یادآوری، تاکید می کنم به روایت های متعددی که از همین بحران کنونی داریم بنگرید. آنچه باید بشود این که حداکثرکردن منافع شخصی نمی تواند و نباید تنها هدف عوامل اقتصادی باشد. باید خود و دیگران را برای احترام به اهداف اجتماعی و عمومی، که درذات انسانی ماست، از جمله همبستگی، راست کرداری، و همکاری آموزش داده و سازمان دهی کرد. درشیوه اداره موسسات اقتصادی تمایل جدی به حداکثر سازی منافع کوتاه مدت حاکم است که باید با آن مقابله شود. من حتی برآن سرم که این شیوه اداره بنگاه به نفع صاحبان بنگاه هم نیست. برای این منظور لازم است تا دولت با استفاده از ابزارهای مالیاتی مشوق پروژه هائی بشود که درکنار منافع فردی، فواید اجتماعی هم دارد. دراینجا تنها مقبولیت اخلاقی پروژه ها مد نظر من نیست بلکه منطق اقتصادی آنچه که برمنافع کوتاه مدت استوار است، هم نارساست و می تواند به نابودی کل نظام اقتصادی منجر شود.
به بازار سهام بنگرید. سهام داران شرکت های سرمایه داری سیال ترین کسانی هستند که دریک بنگاه دارای منافع هستند. اگراز این ادعا آغاز کنید، سهام داران- مگر در مواردی که عمده اند و فروش ناگهانی سهام شان ممکن است موجب سقوط قیمت آن بشود- برخلاف ادعاهائی که می شود به منافع درازمدت بنگاه علاقه ای ندارند و هرآن می توانند بدون این که فعالیت بنگاه را مختل نمایند سهام خود را بفروشند. از سوی دیگر، اگرقرارباشدکه بنگاه تنها با توجه به آن چه برای این جماعت مهم است اداره شود، استراتژی بنگاه باید حداکثر سازی سود درکوتاه مدت باشد و حداکثرسازی سود درکوتاه مدت هم با سرمایه گذاری برای سود بیشتر در درازمدت هم خوان نیست. درضمن تمایل سهام داران به این خواهد بود که درپایان سال مالی، حداکثر سود سهام به آنها پرداخت شود که آن هم با سرمایه گذاری مازاد برای گسترش فعالیت ها در درازمدت جوردرنمی آید. به سخن دیگر، حداکثرکردن منافع شخصی نه فقط با منافع اجتماعی ممکن است هم خوانی نداشته باشد که اغلب ندارد، اگربرخورد پویائی به مسایل داشته باشیم، حتی با حداکثرکردن همان منافع شخصی دردرازمدت هم ناسازگاراست. یعنی اگربنگاهی بخواهد فقط براین مبنا تصمیم گیری کند، دورنمای بنگاه دردرازمدت مطلوب نخواهد بود.
و اما ورشکستگی اخلاقی و ایدئولوژیک بازارستایان ازآنجا آشکار می شود که درآن دوره ای که بحران نبود « چیزی به نام جامعه» وجود نداشت و جهان می بایست با فلسفه هرکس به فکر خویش اداره شود و حالا که طشت رسوائی این نگرش از بامهای اقتصاد سرمایه داری فروافتاده است، نه تنها دولت از کیسه همگان زیان های بانکها و موسسات مالی خصوصی را اجتماعی می کند بلکه برای برون آمدن از این شرایط ناهنجار بایدبا درپیش گرفتن سیاست های ریاضت اقتصادی این هزینه ها روی همگان سرشکن شود. بعید نیست مداخلات دولت برای نجات بنگاههای سرمایه داری مورد توافق بخشی از بازارستایان نباشد، ولی تا کنون ندیده ام که کسی از این جماعت با سرشکن کردن هزینه های برون رفت از وضعیت بحرانی کنونی برروی همگان مخالفتی ابراز کرده باشد و چنین کاری را « غیر عادلانه» بداند. مگردرسودهای میلیاردی این بنگاهها همگان سهم داشته اند که حالا باید بخشی از هزینه های برون رفت از بحران را بپردازند؟ بگذارید نمونه دیگری از این ورشکستگی اخلاقی به دست بدهم. همین چند هفته پیش دولت انگلیس با استفاده از حق وتوی خود دراتحادیه اروپا جلوی تصویب لایحه اخذ مالیات از فعالیت های قماری و سفته بازانه را گرفت. این اگر بخشی از این فضاحت اخلاقی باشد بخش مهم تر این فضاحت هم آن بود که میزان مالیات- که تازه تصویب نشد- بسیار کمتر از یک درصد بود. پرسش این است وقتی مالیات بر مزد به مراتب سنگین تر از این مالیات پیشنهادی برفعالیت های قماری و سفته بازانه است، همین نظامی که قرار است به قول هایک مثل یک « نظام مخابراتی» عمل کند و علامت بدهد، چه پیامی به عوامل اقتصادی منتقل می کند؟ و آیا این نوع علامت دهی- ارجحیت دادن به فعالیت های قماری و سفته بازانه دربرابر تولید ارزش و تولید ارزش افزوده- به نفع عموم و به نفع اقتصاد است؟ آیا این است عقلانیتی که این حضرات درباره اش حرف و حدیث می گویند؟ باید تکرار کنم که اگراز بحران اخلاقی حرف می زنم، هدفم جلب توجه به مواردی است که اتفاق افتاده است. پروژه های پونزی، دادوستد براساس اطلاعات درونی و بطور کلی این خلا اخلاقی که پیش آمده است.
درحوزه حسابداری و حسابرسی شاهد حسابرسی ابتکاری و حتی فریبکارانه بوده ایم. ایجاد شبکه های بانکی مجازی باعث شد تا حسابهای رسمی بنگاهها و موسسات مالی و غیر مالی درواقع نه بیان موقعیت مالی آن گونه که هست، بلکه بیان موقعیت مالی با دستکاری باشد. و این دستکاری نیز نه این که بیانگر یک اشتباه معصومانه بوده باشد- که هرکس می تواند اشتباه کند- بلکه دقیقا نشانه یک طرح ریزی و مهندسی آگاهانه برای فریب دیگران بود .
خوب این دستکاری چه ارتباطی با بحران اخلاقی دارد؟ و از آن شاید مهم تر، این روایت ها چه ارتباطی با بحران مالی سرمایه داری دارد؟
برای روشن شدن این ارتباط مقدمه ای لازم است.
همان گونه که درجای دیگر توضیح داده ام، درشرایطی که شاهد کاهش سهم مزد درتولید ناخالص داخلی بودیم، سهم مصرف به نسبت تولید ناخالص داخلی افزایش یافت. خبرداریم که این افزایش مصرف با وام ستانی- یعنی هزینه کردن درآمدهای هنوز به دست نیامده- امکان پذیرشد. به عنوان نمونه نسبت بدهی به درآمد مصرف کنندگان که در 1975 درامریکا 62% بود در 2005 به بیش از 127% رسید. (3) برای این که یک تصویر جامع تری داشته باشیم بد نیست اشاره کنم که میزان کل بدهی دراقتصاد امریکا از 31.84 تریلیون دلار در2002 با 42.3% افزایش به 45.32 تریلیون دلار در2006 رسید. (4) به سخن دیگر، نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی به 350% افزایش یافت. و اما از افزایش آن درطول 5 سال، متوسط بدهی به ازای هر شهروند امریکائی 43هزار دلار بیشترشد.
میزان افزایش بدهی درطول 2002-2006
خانوارها 4.4 تریلیون دلار
دولت فدرال 2 تریلیون دلار
بنگاههای مالی 4.2 تریلیون دلار
بنگاههای غیر مالی 2.9 تریلیون دلار
و اما افزایش بدهی، گذشته از علل ساختاری، زمینه سازی لازم داشت و این زمینه سازی هم با برنامه انجام گرفت. در سال 2000 نرخ بهره درامریکا 6.5% بود ولی تا نوامبر 2002 این نرخ به 1.25% کاهش یافت. برای 8 ماه این نرخ ثابت ماند و درجلسه ای که در ژوئن 2003 برگزارشد، شورای پول فدرال رزرو تصمیم گرفت این نرخ را به 1% کاهش بدهد. به این ترتیب، با این کاهش چشمگیر درنرخ بهره، افزایش بدهی شگفت آوری نداشت. اگرچه این درست است که دریک اقتصاد سرمایه داری پیشرفته چندین نرخ بهره داریم که هیچکدام مستقیما از سوی بانک مرکزی تعیین نمی شوند ولی شکی نیست که نرخ پایه که از سوی بانک تعیین می شود، به واقع عامل اصلی درتعیین این نرخ هاست. یعنی وقتی بانک مرکزی به این صورت از نرخ بهره می کاهد، نرخ های بهره دیگر هم به ناچار سیر نزولی خواهند داشت کما این که این طور هم شد. و اما مشکل از کجاست. اجازه بدهید به سیروسیاحت مان ادامه بدهیم.
بانکی را در نظر بگیرید که 100 میلیون دلار سرمایه دارد. و 100 میلیون دلار هم ودیعه جمع آوری می کند که به صاحبان سالی 3% بهره می پردازد. فرض کنید که 10 % باید به صورت ذخیره سرمایه ای در بانک مرکزی بماند و بانک می تواند بقیه را به 8% نرخ بهره وام بدهد. در این صورت بانک سالی 11.1میلیون دلار سود خواهد داشت. فرض کنید به جای 100 میلیون، 400 میلیون دلار ودیعه می پذیردولی سرمایه اولیه بانک تغییر نمی کندولی بقیه شرایط به همان صورت باقی می مانند. در اینجا بانک، سالی 24 میلیون دلار سود خواهد داشت. فرض کنید بانک 500 میلیون دلارهم با نرخ 4% وام می گیرد و اگربا رعایت همه مقررات باهمان نرخ بهره قبلی وام دهی کند، سالی 40 میلیون دلار سود خواهد داشت. اگر همین مثال ساده را در نظر بگیرید مشاهده می کنید که چگونه وام ستانی و وام دهی بیشترسود عامل اقتصادی را بیشترمی کند. البته اگرچه امکان سودآوری بیشتر شده است ولی ریسک افزایش یافته است. اگرده درصد از وامها نکول پرداخت نشود، درحال اول بانک فقط 20% سرمایه اش را از دست می دهد و در حالت دوم هم 50% و درحالت نهائی هم 90% سرمایه از دست می رود. و درواقع این چیزی است که دربازارهای مالی اتفاق افتاد. بخش مالی که فرصتی برای وام ستانی- به خاطر رفع محدودیت ها و کاهش نرخ بهره- پیدا کرده بود هم وام بیشتری گرفت و هم وام بیشتری به متقاضیان پرداخت و نتیجه این که وام ستانی بخش مالی امریکا که در2002 تنها 10.1 تریلیون دلار بود در2003 به 14.3 تریلیون دلار و در2006 به 16 تریلیون دلار رسید. به سخن دیگر، بدهی بخش مالی به تنهائی از تولید ناخالص داخلی امریکا بیشتر شد و به 117% درصد آن رسید. درطول 2005-2006 اگرچه میزان واقعی درآمد تغییر زیادی نکرد ولی مصرف کنندگان امریکائی 1.1 تریلیون دلار بیشتر از درآمد خود هزینه کردند. نتیجه این پس انداز منفی این شد که تا پایان مارچ 2006 خانوارها 11.8 تریلیون دلار بدهی داشتند. (5) به این ترتیب تعجبی نداردکه موسسات مالی که درسالهای 1960 تنها 15% از سود به دست آمده دراقتصاد امریکا را به خود اختصاص داده بودند در2005 سهم شان به40% رسید، به عکس، سود صنایع که 50% کل بود به 15% کاهش یافت. (6)
این دگرگونی ساختاری به جائی رسید که حتی صاحبان صنایع هم به دلالی مالی روآوردند. جنرال موتورز که دربخش تولید خود ضرر می داد در بخش وام دهی اش 2.9 میلیارددلار سود به دست آورد. حتی خرده فروشان عمده چون وال مارت هم به دلالی مالی روآوردند. دربخش موسسات مالی، شاهد تحولات دیگری هم بوده ایم. بیش از 40% از درآمدهای شان نه براساس تفاوت نرخ بهره که به واقع کارمزدفعالیت هائی بود که انجام داده و به دیگران منتقل کرده بودند. (7) ناگفته روشن است که هرچه که میزان وام دهی بیشتر شد کیفیت ارزیابی ریسک هم سیر نزولی داشت چون با انتقال آن به دیگران، به صورت های مختلف، وام دهنده اول ریسکی به گردن نمی گرفت و طبیعتا دلیلی نداشت که اعتبارمتقاضی را به شایستگی وارسی کند. برخلاف ادعائی که از سوی بازارستایان می شد این نظام ابداعی نه این که مشکل اطلاعات پنهانی را به شایستگی حل کرده باشدبلکه وارسی ریسک را بطور کامل نادیده گرفت. ناگفته روشن است که درنتیجه این مسئولیت گریزی، بحران مالی هم اجتناب ناپذیرشد.
خلاصه کنم:
باید پذیرفت و در همه جار زد که این بربریتی که به آن وارد شده ایم اجتناب ناپذیر نبود، اگرچه اجتناب ناپذیر به نظر می آید.رسیدن به این بن بست کنونی دلایل متعددی دارد که از نظام سرمایه داری نتیجه می شود. اگرچه آن یک درصدی ها خواهان وضع کنونی نیستند ولی سیاست های درپیش گرفته از جانب آنهاست که شرایط کنونی را پیش آورده است. باید با هرگونه سرشکن کردن هزینه های برون رفت از وضعیت کنونی برروی همگان مخالفت کرده و دربرابرش مقاومت کرد. هرتغییری و هر سیاستی که درپیش گرفته شود باید درمرکز ثقل خویش بپذیرد که برآوردن نیازهای اولیه همگان، یعنی غذا، مسکن، شغل، بهداشت، آموزش و محیط زیستی پایدار قابل مذاکره نیستند.
تنها راه رسیدن به این حداقل هم آموزش خود و دیگران و سازمان دهی خود و دیگران است و این سازمان دهی هم تنها می تواند از تحتاتی ترین لایه های جامعه آغازشود. قدم به قدم در کنار بهبودی که ایجاد می شود، تعداد بیشتری از 99 درصدی ها درگیر می شوند و به این ترتیب، روزی خواهد رسید که با کنار زدن بربریت کنونی، قدم به قرن بیست و یکم بگذاریم.
1. Keith Fitz Gerald: Four US banks hold a staffering 95.9% of US derivatives: The $600 Trillion Time Bomb that’s set to explode, in www.globalresearch.ca
2. Dambisa Moyo: How the West was lost, Penguin books, 2011, pp 78-79
3. John Bellamy Foster & Fred Magdoff: The Great Financial Crisis, MR press, 2009, p. 29
4. John Cassidy: How Markets Fail, Penguin Books 2009, p. 223
5. Bellamy & Magdoff, ibid, p. 50
6. همان ص 54
7. همان ص 55
منبع: نشریه ی مهرگان - شماره ی هفت
ازهمین اول کار بگویم که پاسخ پرسش ها ی شما را نمی دانم. خبر ندارم که آیا دریافت لنینی اشتباه بود یا خیر؟ از شما چه پنهان، حتی فکر نمی کنم پرداختن به پرسشی این چنین موضوع اساسی زمانه ما باشد. از منظری که من به جهان می نگرم، مشکلات و مصائب حادتری داریم که اگر برایشان راه حل مناسبی یافت نشود، به چنان فلاکتی دچار خواهیم شد که دیگر جائی برای این گونه مباحث عقیدتی و ایدئولوژیک باقی نمی ماند. هر تعبیری که بکار گرفته شود، ما به عصر بربریت باز گذشته ایم. به جائی رسیده ایم که هیچ چیز بر سر جای خویش قرار ندارد. ما در سطح جهان گرفتار 5 بحران بهم وابسته و پیوسته هستیم که به گمان من به یک تعبیر فراطبقاتی اند و اگر راه برون رفتی پیدا نکنیم خشک و تر را با هم می سوزاند.
1- بحران مالی
اگرچه بحران درذات نظام سرمایه داری است ولی این بحران که درپائیز 2008 چیزی نمانده بود تا کل نظام پولی و مالی جهانی را نابود کند، نه تنها بحرانی به همین روایت بلکه بسیار مخرب تر است و این قدرت تخریبی بیشتر هم نه تنها پی آمد اجرای سیاست های اقتصادی اتوپیائی نئولیبرالی که درضمن نتیجه « نوآوری» های محیرالعقول درابداع ابزارهای مالی تازه و بدیع در کنار کنترل زدائی گسترده بود. اگرچه می خواهند باور کنیم که « بحران» را کنترل کرده اند ولی در منطقه یورو، تازه سرشب اصفهان است. یونان، اسپانیا، ایتالیا، پرتغال و تازگی ها مجارستان و حتی بلژیک حال و روز خوشی ندارند. درهمین چندروز گذشته فرانسه و 8 عضو دیگر اتحادیه اروپا، مخاطره آمیز ارزیابی شده اند. درامریکا، اگرچه موسسات مالی وال استریت به سود آوری رسیده و پرداخت حق بوق های نجومی به خود را ازسرگرفته اند ولی واقعیت دارد که حجم بازار مشتقات که کمتر کسی درباره شان اطلاع دندان گیری دارد از مرز 600 تریلیون دلار هم فراگذشته است. (1) یادآوری بکنم که کل تولید ناخالص داخلی جهان هم 65تریلیون دلار بیشتر نیست. به عبارت دیگر، کافیست تنها ده درصد این مشتقات مشکل آفرین بشوند، درآن صورت، اقتصاد کل جهان به گل خواهد نشست. گرفتاری دیگر این که اگر در2009، 80درصد این مشتقات درد ست 5 بانک عمده امریکائی بود امروز 4 بانک امریکائی- جی پی مورگان، سیتی گروپ، بانک امریکا و گروه گلدمن ساکس- 96 درصد این مشتقات را دراختیار دارند و به اندک نسیمی که درجهت مخالف بوزد، ورشکستگی شان اجتناب ناپذیر می شود. اگرچنین وضعیی پیش بیاید، آیا دولت به شدت مقروض امریکا می تواند با وام ستانی باز هم بیشتر برای نجات شان اقدام کند؟ من گمان نمی کنم. به این ترتیب، پرسش این است که اگر این چنین بشود، تکلیف نظام پولی و مالی جهان چه می شود؟
ابداعات و نوآوری های پیش گفته اقتصاد جهان را به صورت یک قمارخانه عظیم درآورده است که اگرچه برای تولید ارزش و ارزش افزوده سرمایه گذاری کافی انجام نمی گیرد، ولی تا دلتان بخواهد سر همه چیز شرط بندی می کنند. درمقطعی برروی قیمت نفت شرط بندی می شود و درمرحله بعدی برروی قیمت گندم و همین طور برسر خیلی چیزهای دیگر. به گوشه هائی از این گرفتاری بر می گردم.
2- بحران انرژی
درصد سال گذشته، رشد اقتصادی جهان به میزان زیادی به انرژی ارزان و مفت وابسته و پیوسته بود. همین انرژی ارزان و مفت، افزایش عرضه مواد غذائی را که برای جمعیت رو به افزایش ضروری بود، امکان پذیر کرد. ولی عصر انرژی ارزان به سررسیده است. نه فقط هزینه انرژی که حتی عرضه آن هم پرسش برانگیز شده است. حالا که عصر انرژی ارزان و مفت به پایان رسیده است، پی آمدهایش برای رشد اقتصادی جهان به چه صورتهائی در می آید؟ امریکا که تنها 5درصد جمعیت جهان را دارد بیش از 25 درصد از نفت جهان را مصرف می کند. درده سال گذشته حداقل در 2 مورد جنگ و لشگر کشی نفتی را شاهد بوده ایم. کمتر کسی امروزه تردید دارد که علت غائی و اساسی لشگر کشی امریکا به عراق در2003 به نفت مربوط می شده است. به همین نحو همین چند ماه پیش دولت های فخیمه انگلیس و فرانسه به ناگهان « کشف» کردندکه معمر قذافی دیکتاتور مجنون لیبی آدم نابابی است و به همین خاطرباسرعت درپوشش فریبکارانه بشردوستانه وارد جنگ شدند البته که این سیاست به ظاهر بشردوستانه هم بوی غلیظ نفت می دهد.
3- بحران جمعیت
جمعیت جهان از 7 میلیارد نفر فراتر رفته است. ولی این تنها گرفتاری ما دراین عرصه نیست. درکشورهای صنعتی جهان، بخش هرروزه بیشتری از جمیعت پیرتر می شوند و تامین مالی زندگی آنها درتنوربحران مالی حاکم می دمد. درگوشه دیگری از جهان شاهد جوان تر شدن جمعیت و حتی سقوط متوسط طول عمر هستیم. این جمعیت بطور فزاینده جوان ترهم به مدرسه و بهداشت و دانشگاه و کار بیشتر نیازمند است که آن هم به اندازه ای که لازم است دردسترس نیست. برآورد می شود که تا سال 2050 جمعیت بالای 60 سال درجهان افزایش می یابد و شاهد فقر فزاینده ای در میان بازنشستگان خواهیم بود و برهمین منوال درکشورهای پیرامونی نیز درصد بالاتری ازجمعیت بیکار و کم سواد و گرفتار فقر خواهد بود. درکشورهای صنعتی تنها راه تامین مالی پرداختهای بازنشستگان افزایش مالیاتهاست که دراقتصادی که بخش مولدش گرفتار رکود مزمن است تنها می تواند باعث تعمیق بحران و رکود بشود. اگرهم مالیاتها بیشتر نشود که روشن نیست پرداختهای بازنشستگان از چه منبعی باید تامین مالی بشود؟ به گفته دامبیسا مویو برنامه های بازنشستگی درکشورهای پیشرفته صنعتی بزرگترین برنامه مالی پونزی است که دولت ها تهیه دیده اند. چارلز پونزی یک کلاه بردارایتالیائی- امریکائی بود که در سالهای 1920 به شیوه ای کاملا بدیع کلاه برداری می کرد- یعنی وعده های مالی که نه ضمانت اجرائی داشت و نه قابلیت اجرائی. در2008 نظام بازنشستگی درامریکا به 2.1 تریلیون دلار نیاز داشت که حدودا 15% تولید ناخالص داخلی امریکاست و میزان اش درانگلیس هم 1.3 تریلیون دلار بود که درواقع 64% تولید ناخالص داخلی کشور است. نتیجه آن که کسانی که دراین جوامع کار می کنند از دو سو باید پس انداز کنند و مالیات بپردازند. مالیات پرداختی برای تامین مالی پرداختهای بازنشستگان کنونی ضروری است و پس انداز برای تامین مالی بازنشستگی خودشان اهمیتی حیاتی دارد. نتیجه این که مصرف درزمان کنونی کاهش می یابد و رکود و بحران را تشدید می کند (2).
4- بحران سیاسی
گذشته از مداخلات عوامل وابسته به قدرت برای کنترل سیاست وماشین سیاسی، وضع جهان به گونه ای متحول شده است که حتی درکشورهائی که این مداخلات غیرقانونی صورت نمی گیرد نیز ماشین دولتی دراختیار همان یک درصدی قرار گرفته است که پول و ثروت دارند و می توانند در فرایند بسیار پرهزینه انتخاباتی شرکت کنند. موفقیت درانتخابات دراین کشورها به میزان پولی که هزینه می شود بستگی مستقیم پیدا کرده است. درپی آمد این دگرسانی، انتخاب کنندگان انتخاب هر روزه کمتری دارند ( احتمالا به همین دلیل است که سرخوردگی سیاسی درجهان غرب رو به افزایش است). درتازه ترین انتخاباتی که درامریکا برگزار شده تنها 42 درصد از انتخاب کنندگان دررای گیری مشارکت داشتند. می خواهد درامریکا باشد یا درهرسرزمین دیگر، وقتی اکثریت جمعیت درفرایند انتخابات شرکت نمی کند، دموکراسی در چنین جامعه ای به دست انداز افتاده است. همین فرایند در انتخابات ریاست جمهوری هم مشاهده می شود. درانتخابات 1996، تنها 49 درصد درانتخابات شرکت داشتند.
5- بحران اخلاقی
منظورم از بحران اخلاقی این است که درعرصه اقتصاد و سیاست اعتقاد به اصول اخلاقی هرروزه کم رنگ تر می شود. درسیاست تنها اهداف تنگ نظرانه گروهی و قبیله ای است که عمده شده است و دراقتصاد و تجارت نیز چیزی به غیر از کوشش برای حداکثر کردن سود به هرقیمت به رسمیت شناخته نمی شود. درهمین راستا، به همین بحران مالی بنگرید. عوامل ساختاری آن به کنار، تردیدی نیست که تصمیم گیرندگان بازارهای مالی و پولی که درکشاندن وضعیت اقتصادی به شرایط ناهنجار کنونی نقش چشمگیری داشته اند، بدون توجه به پی آمدها تنها برا ی حداکثر کردن سود خود کوشیده بودند. عبرت آموز این که حالا که اقتصاد جهانی به تنگی نفس افتاده و دولتهای غربی عمدتا برای نجات همین موسسات به وام ستانی گسترده رو کردند، مشکلات ناشی از این وام ستانی چشمگیر به حساب اکثریتی واریز شده است که درایجاد بحران عمده اولیه هیچ نقش موثری نداشته است و دردوره رونق و رفاه هم از سودهای افسانه ای چیزی به جیب نزده است. و اما هزینه بیرون آمدن از این بحران به صورت بیکاری بیشتر، مزد و حقوق کمتر، مالیات بیشتر، حقوق تقاعد کمتر و بطور کلی عدم امنیت بیشتر برای اکثریت جمعیت درآمده است.
البته که این راه حل، مشکل را حل نخواهد کرد. سیاست های درپیش گرفته خصلت رکود آفرینی دارد و بیکاری بیشتر ناشی از رکود بیشتر نه فقط بیکاری را بازهم بیشتر می کند بلکه با کاهش درآمدهای مالیاتی و افزایش هزینه های رفاهی دولت، نیاز به وام ستانی را افزایش می دهد. یعنی می خواهم بر این نکته تاکید بکنم که رکود حاکم باسیاست رکود آفرین کنونی درمان نخواهد شد. شماری براین عقیده اند که تقاضای داخلی عامل تعیین کننده ای نیست. اگر کشور مورد نظر دربازارهای صادراتی خود موفق باشد، کمبود دربازارهای داخلی تاثیر ندارد. اگرچه نمونه هائی وجود دارد که ژاپن، کره جنوبی، و چین درحال حاضر از این الگو پیروی کرده اند ولی برای اقتصاد جهانی دستخوش بحران این راه حل عملی نیست. با این همه، باید تاکید کنم که این الگو موقعی می تواند موفق و مفید باشد که تنها از سوی تعداد کمی از کشورها درپیش گرفته شود. یعنی برای این که کشوری بتواند کمبود تقاضای داخلی را با تقاضای بین المللی چاره نماید و به اصطلاح الگوی صادرات سالار را درپیش بگیرد، باید کشورهائی هم باشند که با بکارگیری یک الگوی واردات سالار به خرید و مصرف کالاها و خدمات مازاد برمصرف کشورهای دیگر علاقمند باشند. همان طور که پیشتر هم گفته شود درسطح جهان این الگو نمی تواند عمل کند. درکنار دیگرمسایل می توان به عوامل زیر اشاره کرد:
- اغلب کشورها سیاست های انقباضی و رکود آفرین درپیش گرفته اند و درنتیجه تقاضای کل دراقتصاد جهان روند نزولی دارد.
- درشرایطی که تقاضای کل دراقتصاد جهان روند نزولی دارد، کشورهای بیشتری برای مقابله با رکود داخلی خویش باید بازارهای گسترده تر صادراتی داشته باشند و چنین احتمالی با توجه به وضعیتی که دراقتصاد جهان وجود دارد غیر ممکن است.
با این حساب، پس چه باید کرد؟
قبل از هرچیزو بیش از هرچیز آن چه اهمیتی اساسی دارد ارایه راه های برون رفت از شرایط بحرانی کنونی است و بحران کنونی هم بدون تشویق رشد اقتصادی رفع نمی شود و رشد اقتصادی هم بابرنامه های گسترده ریاضت اقتصادی ناهمخوان است. به عبارت دیگر، می خواهد سیاست اقتصادی دولت اوباما باشد درامریکا و یا خانم مرکل درآلمان و یا دیوید کامرون درانگلیس، من یکی تردید ندارم که بحران کنونی در درون دیدگاه غالب کنونی راه حل ندارد. درنتیجه تحولاتی که دراداره اقتصاد جهان در سی سال گذشته پیش آمده است، الگوی اقتصادی کینز نیز مثل خود کینز به تاریخ پیوسته است. کنترل زدائی های گسترده و تحرک سرمایه و حذف هرگونه محدودیتی در تحرک سرمایه مالی دراقتصاد جهانی، دست و بال دولتها را برای اجرای سیاست های اقتصادی کینزی بسته است. برای جلب سرمایه، رقابت بین دولت های غربی و غیر غربی برای کاستن از مالیات بر شرکت ها بسیار جدی است. سرمایه موجود دراین کشورها هم از چماق تحرک برای بستن دست و بال دولت در مالیات ستانی ازخود استفاده می کند و درمواردی حتی، با انتقال تولید و سرمایه به جوامع دیگر با « دولت های خاطی»- دولت هائی که برمالیات شرکت ها افزوده باشند- مقابله می کند.
از سوی دیگر، واقعیت دارد که الگوی سوسیالیستی هم به چند دلیل، بیانگر یک الگوی امکان پذیرو عملی برای برون رفت از وضعیت کنونی نیست.
- گذشته از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، و اروپای شرقی، واقعیت این است که احزاب کمونیستی درکشورهای عمده سرمایه داری درحال حاضر ضعیف تر وپراکنده تر آن هستند که درسی سال پیش بودند. اتحادیه های کارگری درهمه کشورها زیر ضرب قرار گرفته و تضعیف شده است. درحدودا سی سال حاکمیت بلامنازغ نئولیبرالیسم، بازتاب هجوم طبقاتی سرمایه به کار این بود که نه تنها درعرصه های حقوقی که درعرصه های اقتصادی نیز با تضعیف بیشتر کارگران روبرو بوده ایم.
- احزاب سوسیالیستی نیز به « راه راست» هدایت شده و درشماری از کشورها- از جمله درفرانسه دردوره میتران و انگلیس دردوره تونی بلر- مدافع سرسخت برنامه های و سیاست های نئولیبرالی شدند. آن چه باید با صبر و حوصله انجام بگیرد ترمیم و بازسازی این لطمات است و این بازسازی هم بدون ارایه یک بدیل نوآورانه برای تخفیف و نهایتا حذف مشکلات کنونی غیر ممکن است. باید اکثریتی که درطول این سالها از همه سو زیر ضرب قرار داشت، متقاعد شود که جهان بهتری ممکن و عملی است.
اگرچه درمیان مدت و دردراز مدت معتقد و مدافع فراگذشتن از ساختار سرمایه داری هستم ولی درکوتاه مدت چنین کاری به گمان من عملی نیست. برای همراه کردن تعداد بیشتری از مردم با این تحولات تاریخ ساز، درمیان مدت و دردراز مدت- باید برای تخفیف مصائب و مشکلات کنونی درکوتاه مدت راه برون رفت داشت. درچند مورد به چند حوزه اشاره خواهم کرد:
1- باید به سلطه اقتصاد اتوپیائی نئولیبرالی و حاکمیت بلامنازع « دستهای نامرئی» آدام اسمیت که اتقاقا وجود ندارند، برای همیشه پایان داد. به عوض این که « انسان» بنده نظام اقتصادی باشد- آن چه دراین سی سال شاهد بوده ایم - ضروری است تا نظام اقتصادی خدمت گزار انسان باشد. باید نظام بازار، با تنظیم مقررات لازم و ضروری دراین راستا تحول یابد.
2- باید پذیرفت که اگرچه عوامل اقتصادی دارای عقلانیت هستند ولی عقلانیت شان محدود است. برای بهره گیری ثمربخش تراز این عقلانیت محدود، تنظیمات پیش گفته تدوین می شوند. شماری ادعا می کنند که راه برون رفت شفافیت است. به عبارت دیگر، اگر اطلاعات کافی در دسترس باشد، مشکل رفع می شود. اگرچه درشماری از جوامع و دردوره هائی از تاریخ کنترل اطلاعات مشکل آفرین می شود و باید رفع شود، ولی به خصوص درسالهائی که به بحران عظیم 2008 منجرشده است، در امریکا و انگلیس که مراکز اصلی این بحران جهانی بودند، گرفتاری نه عدم شفافیت و کمبود اطلاعات که اتفاقا ناتوانی عوامل اقتصادی دراستفاده بهینه از اطلاعاتی بود که از بازارهای مالی و پولی داشتند. نوآوری های چشمگیر بازارهای مالی به جائی رسید که ارزیابی مفید از ریسک امکان پذیرنبود و بعلاوه شماره قابل توجهی از عوامل اقتصادی به واقع نمی دانستند چه می کنند و یا پی آمد آنچه که می کنند به چه شکل وشیوه هائی درخواهد آمد.
3- درسی سال گذشته هر روزه در این شیپور دمیده ایم که هدف اساسی عوامل اقتصادی حداکثرکردن منافع شخصی است. وقتی هر شخص و هرگروه منافع خود را به حداکثر برساند، منافع جامعه انسانی ما هم به حداکثر رسیده است. این ادعائی درس نامه ای است که اگردرواقعیت هم به واقع چنین باشد، آجربرروی آجر جوامع انسانی بند نمی شود و فساد و دوروئی و تقلب اقتصاد جهان را فرا می گیرد. و اما زیان اصلی این انگاره این است که به این ترتیب، برای افراد و سازمانها شرایطی فراهم آمده است تا از پذیرش مسئولیت اجتماعی خویش شانه خالی نمایند. وقتی هدف حداکثر کردن منافع فردی باشد، بیکار کردن کارگران، تعطیل کارخانه ها، لطمه به محیط زیست، انهدام نظام پولی و مالی بین المللی درراستای رسیدن به حداکثر « منافع شخصی» « منطقی» جلوه می کند. تنها جهت یادآوری، تاکید می کنم به روایت های متعددی که از همین بحران کنونی داریم بنگرید. آنچه باید بشود این که حداکثرکردن منافع شخصی نمی تواند و نباید تنها هدف عوامل اقتصادی باشد. باید خود و دیگران را برای احترام به اهداف اجتماعی و عمومی، که درذات انسانی ماست، از جمله همبستگی، راست کرداری، و همکاری آموزش داده و سازمان دهی کرد. درشیوه اداره موسسات اقتصادی تمایل جدی به حداکثر سازی منافع کوتاه مدت حاکم است که باید با آن مقابله شود. من حتی برآن سرم که این شیوه اداره بنگاه به نفع صاحبان بنگاه هم نیست. برای این منظور لازم است تا دولت با استفاده از ابزارهای مالیاتی مشوق پروژه هائی بشود که درکنار منافع فردی، فواید اجتماعی هم دارد. دراینجا تنها مقبولیت اخلاقی پروژه ها مد نظر من نیست بلکه منطق اقتصادی آنچه که برمنافع کوتاه مدت استوار است، هم نارساست و می تواند به نابودی کل نظام اقتصادی منجر شود.
به بازار سهام بنگرید. سهام داران شرکت های سرمایه داری سیال ترین کسانی هستند که دریک بنگاه دارای منافع هستند. اگراز این ادعا آغاز کنید، سهام داران- مگر در مواردی که عمده اند و فروش ناگهانی سهام شان ممکن است موجب سقوط قیمت آن بشود- برخلاف ادعاهائی که می شود به منافع درازمدت بنگاه علاقه ای ندارند و هرآن می توانند بدون این که فعالیت بنگاه را مختل نمایند سهام خود را بفروشند. از سوی دیگر، اگرقرارباشدکه بنگاه تنها با توجه به آن چه برای این جماعت مهم است اداره شود، استراتژی بنگاه باید حداکثر سازی سود درکوتاه مدت باشد و حداکثرسازی سود درکوتاه مدت هم با سرمایه گذاری برای سود بیشتر در درازمدت هم خوان نیست. درضمن تمایل سهام داران به این خواهد بود که درپایان سال مالی، حداکثر سود سهام به آنها پرداخت شود که آن هم با سرمایه گذاری مازاد برای گسترش فعالیت ها در درازمدت جوردرنمی آید. به سخن دیگر، حداکثرکردن منافع شخصی نه فقط با منافع اجتماعی ممکن است هم خوانی نداشته باشد که اغلب ندارد، اگربرخورد پویائی به مسایل داشته باشیم، حتی با حداکثرکردن همان منافع شخصی دردرازمدت هم ناسازگاراست. یعنی اگربنگاهی بخواهد فقط براین مبنا تصمیم گیری کند، دورنمای بنگاه دردرازمدت مطلوب نخواهد بود.
و اما ورشکستگی اخلاقی و ایدئولوژیک بازارستایان ازآنجا آشکار می شود که درآن دوره ای که بحران نبود « چیزی به نام جامعه» وجود نداشت و جهان می بایست با فلسفه هرکس به فکر خویش اداره شود و حالا که طشت رسوائی این نگرش از بامهای اقتصاد سرمایه داری فروافتاده است، نه تنها دولت از کیسه همگان زیان های بانکها و موسسات مالی خصوصی را اجتماعی می کند بلکه برای برون آمدن از این شرایط ناهنجار بایدبا درپیش گرفتن سیاست های ریاضت اقتصادی این هزینه ها روی همگان سرشکن شود. بعید نیست مداخلات دولت برای نجات بنگاههای سرمایه داری مورد توافق بخشی از بازارستایان نباشد، ولی تا کنون ندیده ام که کسی از این جماعت با سرشکن کردن هزینه های برون رفت از وضعیت بحرانی کنونی برروی همگان مخالفتی ابراز کرده باشد و چنین کاری را « غیر عادلانه» بداند. مگردرسودهای میلیاردی این بنگاهها همگان سهم داشته اند که حالا باید بخشی از هزینه های برون رفت از بحران را بپردازند؟ بگذارید نمونه دیگری از این ورشکستگی اخلاقی به دست بدهم. همین چند هفته پیش دولت انگلیس با استفاده از حق وتوی خود دراتحادیه اروپا جلوی تصویب لایحه اخذ مالیات از فعالیت های قماری و سفته بازانه را گرفت. این اگر بخشی از این فضاحت اخلاقی باشد بخش مهم تر این فضاحت هم آن بود که میزان مالیات- که تازه تصویب نشد- بسیار کمتر از یک درصد بود. پرسش این است وقتی مالیات بر مزد به مراتب سنگین تر از این مالیات پیشنهادی برفعالیت های قماری و سفته بازانه است، همین نظامی که قرار است به قول هایک مثل یک « نظام مخابراتی» عمل کند و علامت بدهد، چه پیامی به عوامل اقتصادی منتقل می کند؟ و آیا این نوع علامت دهی- ارجحیت دادن به فعالیت های قماری و سفته بازانه دربرابر تولید ارزش و تولید ارزش افزوده- به نفع عموم و به نفع اقتصاد است؟ آیا این است عقلانیتی که این حضرات درباره اش حرف و حدیث می گویند؟ باید تکرار کنم که اگراز بحران اخلاقی حرف می زنم، هدفم جلب توجه به مواردی است که اتفاق افتاده است. پروژه های پونزی، دادوستد براساس اطلاعات درونی و بطور کلی این خلا اخلاقی که پیش آمده است.
درحوزه حسابداری و حسابرسی شاهد حسابرسی ابتکاری و حتی فریبکارانه بوده ایم. ایجاد شبکه های بانکی مجازی باعث شد تا حسابهای رسمی بنگاهها و موسسات مالی و غیر مالی درواقع نه بیان موقعیت مالی آن گونه که هست، بلکه بیان موقعیت مالی با دستکاری باشد. و این دستکاری نیز نه این که بیانگر یک اشتباه معصومانه بوده باشد- که هرکس می تواند اشتباه کند- بلکه دقیقا نشانه یک طرح ریزی و مهندسی آگاهانه برای فریب دیگران بود .
خوب این دستکاری چه ارتباطی با بحران اخلاقی دارد؟ و از آن شاید مهم تر، این روایت ها چه ارتباطی با بحران مالی سرمایه داری دارد؟
برای روشن شدن این ارتباط مقدمه ای لازم است.
همان گونه که درجای دیگر توضیح داده ام، درشرایطی که شاهد کاهش سهم مزد درتولید ناخالص داخلی بودیم، سهم مصرف به نسبت تولید ناخالص داخلی افزایش یافت. خبرداریم که این افزایش مصرف با وام ستانی- یعنی هزینه کردن درآمدهای هنوز به دست نیامده- امکان پذیرشد. به عنوان نمونه نسبت بدهی به درآمد مصرف کنندگان که در 1975 درامریکا 62% بود در 2005 به بیش از 127% رسید. (3) برای این که یک تصویر جامع تری داشته باشیم بد نیست اشاره کنم که میزان کل بدهی دراقتصاد امریکا از 31.84 تریلیون دلار در2002 با 42.3% افزایش به 45.32 تریلیون دلار در2006 رسید. (4) به سخن دیگر، نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی به 350% افزایش یافت. و اما از افزایش آن درطول 5 سال، متوسط بدهی به ازای هر شهروند امریکائی 43هزار دلار بیشترشد.
میزان افزایش بدهی درطول 2002-2006
خانوارها 4.4 تریلیون دلار
دولت فدرال 2 تریلیون دلار
بنگاههای مالی 4.2 تریلیون دلار
بنگاههای غیر مالی 2.9 تریلیون دلار
و اما افزایش بدهی، گذشته از علل ساختاری، زمینه سازی لازم داشت و این زمینه سازی هم با برنامه انجام گرفت. در سال 2000 نرخ بهره درامریکا 6.5% بود ولی تا نوامبر 2002 این نرخ به 1.25% کاهش یافت. برای 8 ماه این نرخ ثابت ماند و درجلسه ای که در ژوئن 2003 برگزارشد، شورای پول فدرال رزرو تصمیم گرفت این نرخ را به 1% کاهش بدهد. به این ترتیب، با این کاهش چشمگیر درنرخ بهره، افزایش بدهی شگفت آوری نداشت. اگرچه این درست است که دریک اقتصاد سرمایه داری پیشرفته چندین نرخ بهره داریم که هیچکدام مستقیما از سوی بانک مرکزی تعیین نمی شوند ولی شکی نیست که نرخ پایه که از سوی بانک تعیین می شود، به واقع عامل اصلی درتعیین این نرخ هاست. یعنی وقتی بانک مرکزی به این صورت از نرخ بهره می کاهد، نرخ های بهره دیگر هم به ناچار سیر نزولی خواهند داشت کما این که این طور هم شد. و اما مشکل از کجاست. اجازه بدهید به سیروسیاحت مان ادامه بدهیم.
بانکی را در نظر بگیرید که 100 میلیون دلار سرمایه دارد. و 100 میلیون دلار هم ودیعه جمع آوری می کند که به صاحبان سالی 3% بهره می پردازد. فرض کنید که 10 % باید به صورت ذخیره سرمایه ای در بانک مرکزی بماند و بانک می تواند بقیه را به 8% نرخ بهره وام بدهد. در این صورت بانک سالی 11.1میلیون دلار سود خواهد داشت. فرض کنید به جای 100 میلیون، 400 میلیون دلار ودیعه می پذیردولی سرمایه اولیه بانک تغییر نمی کندولی بقیه شرایط به همان صورت باقی می مانند. در اینجا بانک، سالی 24 میلیون دلار سود خواهد داشت. فرض کنید بانک 500 میلیون دلارهم با نرخ 4% وام می گیرد و اگربا رعایت همه مقررات باهمان نرخ بهره قبلی وام دهی کند، سالی 40 میلیون دلار سود خواهد داشت. اگر همین مثال ساده را در نظر بگیرید مشاهده می کنید که چگونه وام ستانی و وام دهی بیشترسود عامل اقتصادی را بیشترمی کند. البته اگرچه امکان سودآوری بیشتر شده است ولی ریسک افزایش یافته است. اگرده درصد از وامها نکول پرداخت نشود، درحال اول بانک فقط 20% سرمایه اش را از دست می دهد و در حالت دوم هم 50% و درحالت نهائی هم 90% سرمایه از دست می رود. و درواقع این چیزی است که دربازارهای مالی اتفاق افتاد. بخش مالی که فرصتی برای وام ستانی- به خاطر رفع محدودیت ها و کاهش نرخ بهره- پیدا کرده بود هم وام بیشتری گرفت و هم وام بیشتری به متقاضیان پرداخت و نتیجه این که وام ستانی بخش مالی امریکا که در2002 تنها 10.1 تریلیون دلار بود در2003 به 14.3 تریلیون دلار و در2006 به 16 تریلیون دلار رسید. به سخن دیگر، بدهی بخش مالی به تنهائی از تولید ناخالص داخلی امریکا بیشتر شد و به 117% درصد آن رسید. درطول 2005-2006 اگرچه میزان واقعی درآمد تغییر زیادی نکرد ولی مصرف کنندگان امریکائی 1.1 تریلیون دلار بیشتر از درآمد خود هزینه کردند. نتیجه این پس انداز منفی این شد که تا پایان مارچ 2006 خانوارها 11.8 تریلیون دلار بدهی داشتند. (5) به این ترتیب تعجبی نداردکه موسسات مالی که درسالهای 1960 تنها 15% از سود به دست آمده دراقتصاد امریکا را به خود اختصاص داده بودند در2005 سهم شان به40% رسید، به عکس، سود صنایع که 50% کل بود به 15% کاهش یافت. (6)
این دگرگونی ساختاری به جائی رسید که حتی صاحبان صنایع هم به دلالی مالی روآوردند. جنرال موتورز که دربخش تولید خود ضرر می داد در بخش وام دهی اش 2.9 میلیارددلار سود به دست آورد. حتی خرده فروشان عمده چون وال مارت هم به دلالی مالی روآوردند. دربخش موسسات مالی، شاهد تحولات دیگری هم بوده ایم. بیش از 40% از درآمدهای شان نه براساس تفاوت نرخ بهره که به واقع کارمزدفعالیت هائی بود که انجام داده و به دیگران منتقل کرده بودند. (7) ناگفته روشن است که هرچه که میزان وام دهی بیشتر شد کیفیت ارزیابی ریسک هم سیر نزولی داشت چون با انتقال آن به دیگران، به صورت های مختلف، وام دهنده اول ریسکی به گردن نمی گرفت و طبیعتا دلیلی نداشت که اعتبارمتقاضی را به شایستگی وارسی کند. برخلاف ادعائی که از سوی بازارستایان می شد این نظام ابداعی نه این که مشکل اطلاعات پنهانی را به شایستگی حل کرده باشدبلکه وارسی ریسک را بطور کامل نادیده گرفت. ناگفته روشن است که درنتیجه این مسئولیت گریزی، بحران مالی هم اجتناب ناپذیرشد.
خلاصه کنم:
باید پذیرفت و در همه جار زد که این بربریتی که به آن وارد شده ایم اجتناب ناپذیر نبود، اگرچه اجتناب ناپذیر به نظر می آید.رسیدن به این بن بست کنونی دلایل متعددی دارد که از نظام سرمایه داری نتیجه می شود. اگرچه آن یک درصدی ها خواهان وضع کنونی نیستند ولی سیاست های درپیش گرفته از جانب آنهاست که شرایط کنونی را پیش آورده است. باید با هرگونه سرشکن کردن هزینه های برون رفت از وضعیت کنونی برروی همگان مخالفت کرده و دربرابرش مقاومت کرد. هرتغییری و هر سیاستی که درپیش گرفته شود باید درمرکز ثقل خویش بپذیرد که برآوردن نیازهای اولیه همگان، یعنی غذا، مسکن، شغل، بهداشت، آموزش و محیط زیستی پایدار قابل مذاکره نیستند.
تنها راه رسیدن به این حداقل هم آموزش خود و دیگران و سازمان دهی خود و دیگران است و این سازمان دهی هم تنها می تواند از تحتاتی ترین لایه های جامعه آغازشود. قدم به قدم در کنار بهبودی که ایجاد می شود، تعداد بیشتری از 99 درصدی ها درگیر می شوند و به این ترتیب، روزی خواهد رسید که با کنار زدن بربریت کنونی، قدم به قرن بیست و یکم بگذاریم.
1. Keith Fitz Gerald: Four US banks hold a staffering 95.9% of US derivatives: The $600 Trillion Time Bomb that’s set to explode, in www.globalresearch.ca
2. Dambisa Moyo: How the West was lost, Penguin books, 2011, pp 78-79
3. John Bellamy Foster & Fred Magdoff: The Great Financial Crisis, MR press, 2009, p. 29
4. John Cassidy: How Markets Fail, Penguin Books 2009, p. 223
5. Bellamy & Magdoff, ibid, p. 50
6. همان ص 54
7. همان ص 55
منبع: نشریه ی مهرگان - شماره ی هفت
همراه با نوروز ریگدرمانی تپههای شنی کرمان نیز آغاز شد
فرماندار شهرستان ریگان از آغاز ریگدرمانی در تپههای شنی این شهرستان، از توابع استان کرمان خبر داد.
محمد برزنگ روز شنبه (۵ فروردین) در گفتوگو با ایرنا در مورد این تپهها که از بلندترین تپههای شنی دنیا است افزوده است، آنها علاوه بر جاذبه گردشگری از خاصیت درمانی برخوردار بوده و شنهایشان برای درمان دردهای مفاصل و بیماریهای پوستی مفید است.
فرماندار ریگان افزود، با معرفی این تپهها از سوی رسانهها تا کنون استقبال خوبی از این جاذبههای طبیعی شهرستانهای ریگان انجام شده است.
شهرستان ریگان در ۳۰۰ کیلومتری شرق شهر کرمان واقع شده است.
محمد برزنگ روز شنبه (۵ فروردین) در گفتوگو با ایرنا در مورد این تپهها که از بلندترین تپههای شنی دنیا است افزوده است، آنها علاوه بر جاذبه گردشگری از خاصیت درمانی برخوردار بوده و شنهایشان برای درمان دردهای مفاصل و بیماریهای پوستی مفید است.
فرماندار ریگان افزود، با معرفی این تپهها از سوی رسانهها تا کنون استقبال خوبی از این جاذبههای طبیعی شهرستانهای ریگان انجام شده است.
شهرستان ریگان در ۳۰۰ کیلومتری شرق شهر کرمان واقع شده است.
بازجویی پلیس فرانسه از برادر قاتل کودکان یهودی ادامه دارد
پلیس فرانسه میگوید، در حال بازجویی از برادر محمد مراح، اسلامگرای افراطی مظنون به قتل دست کم ۷ نفر در تولوز است.
پلیس میگوید، برادر ۲۹ ساله محمد مراح و دوست دختر وی تا روز یکشنبه (۲۵ مارس) در بازداشت خواهند بود.
برخی خبرگزاریها میگویند، برادر مراح در بازجوییهای خود به اینکه برادرش تا آخرین لحظه مقاومت کرده و توسط نیروهای امنیتی کشته شده است افتخار کرده است. خبرهای مربوط به این اظهارات هنوز رسما تأیید نشده است.
پلیس فرانسه پیشتر از آزادی مادر محمد مراح خبر داده بود.
مراح پیش از کشته شدن، خود را وابسته به "مجاهدین" و در ارتباط با القاعده خوانده بود. وی روز پنجشنبه (۲۲ مارس) در تبادل آتش با نیروهای ویژه فرانسوی در منزل خود کشته شد.
پلیس میگوید، برادر ۲۹ ساله محمد مراح و دوست دختر وی تا روز یکشنبه (۲۵ مارس) در بازداشت خواهند بود.
برخی خبرگزاریها میگویند، برادر مراح در بازجوییهای خود به اینکه برادرش تا آخرین لحظه مقاومت کرده و توسط نیروهای امنیتی کشته شده است افتخار کرده است. خبرهای مربوط به این اظهارات هنوز رسما تأیید نشده است.
پلیس فرانسه پیشتر از آزادی مادر محمد مراح خبر داده بود.
مراح پیش از کشته شدن، خود را وابسته به "مجاهدین" و در ارتباط با القاعده خوانده بود. وی روز پنجشنبه (۲۲ مارس) در تبادل آتش با نیروهای ویژه فرانسوی در منزل خود کشته شد.
صادرات نفت ایران در ماه مارس به شکل معناداری کاهش یافته است. به نظر میرسد این کاهش به علت توقف یا کاهش واردات نفت توسط مشتریان ایران در پی شدیدتر شدن تحریمهای بینالمللی علیه برنامهی هستهای این کشور است.
به گزارش خبرگزاری رویترز بر اساس برآورد شرکت مشاور صنعتی "پترولوجستیکز" و یک شرکت بزرگ نفتی اروپایی، صادرات نفت خام ایران در ماه مارس میلادی روزانه ۳۰۰ هزار بشکه کاهش یافته است. این میزان کاهش، ۱۴درصد از کل صادرات نفت خام ایران را تشکیل میدهد.
پس از آنکه اتحادیه اروپا در ماه ژانویه اعلام کرد که از اول ماه ژوئیه واردات نفت خام از ایران را متوقف میکند، این اولین افت قابل ملاحظه در صادرات سبد نفتی اوپک محسوب میشود.
با اعلام این خبر قیمت هر بشکه نفت برنت با ۴ دلار افزایش به بالاتر از ۱۲۷ دلار در هر بشکه رسید . گرچه ساعاتی پس از آن کاهش یافت و هر بشکه نفت برنت ۱۲۵ دلار و ۵۵ سنت معامله شد. کارشناسان اقتصادی میگویند با توجه به میزان کاهش صادرات نفت ایران، افزایش قیمتها واکنش منطقی بازار محسوب میگردد.
در حال حاضر خریداران اروپایی، از جمله توتال فرانسه خرید نفت از ایران را متوقف کردهاند. یک مقام رسمی یک شرکت بزرگ اروپایی که پیش از تصویب تحریمها یکی از خریداران بزرگ نفت ایران بوده، میگوید: «ما روز به روز خرید خود را از ایران کاهش میدهیم.»
به گفتهی شرکت مشاورهی صنعتی"پترولوجستیکز" که مقر آن در ژنو است، این احتمال وجود دارد که حجم صادرات نفت خام ایران در ماه مارس، از روزانه ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه به ۱ میلیون و ۹۰۰هزار بشکه کاهش یابد.
پترولوجستیکز یکی از شرکتهایی است که با بررسی محمولههای نفتی، در مورد میزان صادرات نفت توسط کشورهای مختلف گمانهزنی میکند. ایران همچون بسیاری از صادرکنندگان بزرگ نفت از اعلام شفاف میزان صادرات حقیقی خود، خودداری میکند.
یک منبع خبری در یک شرکت نفتی که همچنان با ایران فعالیت میکند به خبرگزاری رویترز گفته است که بر اساس شواهد و مدارک دلیل عمده این کاهش ۳۰۰ هزار بشکهای، توقف یا کاهش خرید نفت ایران توسط شرکتهای اروپایی است.
با این وجود یک مقام رسمی شرکت نفت ایران روز جمعه در پاسخ به خبرگزاری رویترز در مورد کاهش صادرات نفت ایران، با اشاره به سخنان پیشین رستم قاسمی، وزیر نفت جمهوری اسلامی گفت که صادرات نفت خام نسبت به سال گذشته تغییر نداشته است.
افزایش تولید نفت عربستان سعودی
در همین حال برخی منابع خبری از روند رو به رشد صادرات نفت خام عربستان سعودی برای جبران اثرات کاهش صادرات نفت ایران بر بازار جهانی خبر میدهند. به نظر میرسد عربستان قصد دارد صادرات خود را در ماه مارس به ده میلیون بشکه در روز افزایش دهد.
مقامات این کشور روز سهشنبه ۲۰ مارس اعلام کردند که صادرات روزانه آنها به ۹ میلیون و ۹۰۰هزار بشکه در روز رسیده است که بالاترین میزان صادرات این کشور محسوب میگردد.
ایالات متحده آمریکا به همراه اتحادیه اروپا امیدوارند که با افزایش تحریمهای نفتی و مالی علیه ایران، این کشور را متقاعد سازند که با جامعه جهانی بر سر برنامه مناقشه برانگیز هستهایاش به توافق برسد.
در عین حال نگرانیهایی در مورد افزایش قیمت نفت خام وجود دارد. افزایشی که میتواند وضعیت نه چندان با ثبات اقتصاد جهانی را با مخاطره روبرو کند.
پس از آنکه اتحادیه اروپا در ماه ژانویه اعلام کرد که از اول ماه ژوئیه واردات نفت خام از ایران را متوقف میکند، این اولین افت قابل ملاحظه در صادرات سبد نفتی اوپک محسوب میشود.
با اعلام این خبر قیمت هر بشکه نفت برنت با ۴ دلار افزایش به بالاتر از ۱۲۷ دلار در هر بشکه رسید . گرچه ساعاتی پس از آن کاهش یافت و هر بشکه نفت برنت ۱۲۵ دلار و ۵۵ سنت معامله شد. کارشناسان اقتصادی میگویند با توجه به میزان کاهش صادرات نفت ایران، افزایش قیمتها واکنش منطقی بازار محسوب میگردد.
در حال حاضر خریداران اروپایی، از جمله توتال فرانسه خرید نفت از ایران را متوقف کردهاند. یک مقام رسمی یک شرکت بزرگ اروپایی که پیش از تصویب تحریمها یکی از خریداران بزرگ نفت ایران بوده، میگوید: «ما روز به روز خرید خود را از ایران کاهش میدهیم.»
به گفتهی شرکت مشاورهی صنعتی"پترولوجستیکز" که مقر آن در ژنو است، این احتمال وجود دارد که حجم صادرات نفت خام ایران در ماه مارس، از روزانه ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه به ۱ میلیون و ۹۰۰هزار بشکه کاهش یابد.
پترولوجستیکز یکی از شرکتهایی است که با بررسی محمولههای نفتی، در مورد میزان صادرات نفت توسط کشورهای مختلف گمانهزنی میکند. ایران همچون بسیاری از صادرکنندگان بزرگ نفت از اعلام شفاف میزان صادرات حقیقی خود، خودداری میکند.
یک منبع خبری در یک شرکت نفتی که همچنان با ایران فعالیت میکند به خبرگزاری رویترز گفته است که بر اساس شواهد و مدارک دلیل عمده این کاهش ۳۰۰ هزار بشکهای، توقف یا کاهش خرید نفت ایران توسط شرکتهای اروپایی است.
با این وجود یک مقام رسمی شرکت نفت ایران روز جمعه در پاسخ به خبرگزاری رویترز در مورد کاهش صادرات نفت ایران، با اشاره به سخنان پیشین رستم قاسمی، وزیر نفت جمهوری اسلامی گفت که صادرات نفت خام نسبت به سال گذشته تغییر نداشته است.
افزایش تولید نفت عربستان سعودی
در همین حال برخی منابع خبری از روند رو به رشد صادرات نفت خام عربستان سعودی برای جبران اثرات کاهش صادرات نفت ایران بر بازار جهانی خبر میدهند. به نظر میرسد عربستان قصد دارد صادرات خود را در ماه مارس به ده میلیون بشکه در روز افزایش دهد.
مقامات این کشور روز سهشنبه ۲۰ مارس اعلام کردند که صادرات روزانه آنها به ۹ میلیون و ۹۰۰هزار بشکه در روز رسیده است که بالاترین میزان صادرات این کشور محسوب میگردد.
ایالات متحده آمریکا به همراه اتحادیه اروپا امیدوارند که با افزایش تحریمهای نفتی و مالی علیه ایران، این کشور را متقاعد سازند که با جامعه جهانی بر سر برنامه مناقشه برانگیز هستهایاش به توافق برسد.
در عین حال نگرانیهایی در مورد افزایش قیمت نفت خام وجود دارد. افزایشی که میتواند وضعیت نه چندان با ثبات اقتصاد جهانی را با مخاطره روبرو کند.
عکاس و خبرنگار، مسلمان مسیحیشده و طرفدار سازمان مجاهدین خلق طیف پناهجویان ایرانیای هستند که در اوکراین تقاضای پناهندگی دادهاند. جایی که میخواستند سکوی پرش آنها به اروپا باشد و حالا شده اقامتگاه بی امکاناتشان.
ترکیه از دیرباز، یونان، قبرس، مالزی و به تازگی جمهوری آذربایجان و حالا اوکراین. این کشورها سکوی پرش پناهجویان ایرانی به سوی اروپا و آمریکا هستند.
"رضا شادپی"، ۳۵ ساله و متاهل، عکاس، وبلاگنویس و طراح وب بیش از دو سال است که در اوکراین تقاضای پناهندگی داده است. دفتر سازمان ملل در کیف پناهندگی او را پذیرفته اما هنوز به یک کشور ثالث فرستاده نشده است. ۱۳ آوریل یعنی حدود سه هفته دیگر مهلت اقامتش در اوکراین تمام میشود و او باید خاک آن کشور را ترک کند.
حالا مانده بدون چاره. میگوید تنها نیست. حدود پنجاه ایرانی دیگر در شرایطی به گفتهی او بدتر از موقعیت این عکاس، هریک بین ۸ تا ۱۰ سال است که در کیف بلاتکلیفاند. یکی از آنها نگهبان یک ساختمان در حال ساخت است و در سرمای ۲۵ درجه زیر صفر شبهای کیف در یکی از اتاقکهای این ساختمان نیمهکاره میخوابد. چند نفر دیگر نیز که از اسلام به مسیحیت گرویدهاند شبها را در کلیسا میگذرانند.
چرا اوکراین؟ رضا معینی مسئول بخش ایران سازمان گزارشگران بدون مرز به دویچهوله میگوید: «کیف سرپل ورود به اروپاست. از سوی دیگر تعداد دانشجویان ایرانی رشته پزشکی و دندانپزشکی در آنجا بسیار زیاد است. بسیاری از همین دانشجویان پس از پایان تحصیلات تقاضای پناهندگی میدهند. به همین دلیل هم تعداد پناهجویان ایرانی در اوکراین نسبتا زیاد است».
پیدا کردن کشور ثالث: معضل بعد از پناهندگی
رضا شادپی میگوید رفتار پرسنل سازمان ملل در کیف با پناهجویان بسیار بد است. او همچنین میگوید بعد از پذیرفته شدن تقاضای پناهندگی از سوی سازمان ملل هم شرایط هیچ تغییری نمیکند و فرستادن به کشور ثالث گاه چندین سال طول میکشد.
رضا معینی میگوید مسئله پیدا کردن یک کشور ثالث در برخی از کشورها مثل اوکراین و ارمنستان یک معضل برای سازمان ملل است چرا که این کشورها از نظر قوانین حقوق پناهندگی نه اروپا محسوب میشوند و نه آسیا.
بر اساس کنوانسیون دوبلین، هر کشور اروپایی ملزم است بررسی کند پناهجویی که از یکی از کشورهای عضو تقاضای پناهندگی کرده از کدام مرز وارد اروپا شده است و اگر این مرز با مکان درخواست پناهندگی مغایرت داشت، مجددا او را به کشور اولیه بازگرداند.
بنا بر این قانون، کسانی که در اوکراین یا ارمنستان پناهندگی گرفتهاند برای رفتن به یک کشور اروپایی دیگر دچار مشکل میشوند.
به گفتهی آقای معینی در ماه نوامبر ۲۰۱۱ به علت مشکلات اقتصادی و اجتماعی که یونان دچار آنهاست، دادگاه عالی اروپا رای بر این داد که پناهندگان یونان میتوانند به کشورهای دیگر اروپایی منتقل شوند. او میگوید با تکیه بر این رویه قضایی، کشورهایی مثل اوکراین و ارمنستان هم میتوانند پناهندگان را به کشورهای دیگر اروپا بفرستند.
سازمان مللی که دولتی است
رضا شادپی میگوید سازمان ملل تقاضای پناهندگی او را پذیرفته اما دولت اوکراین به او اقامت نمیدهد. اجازه رفتن به کشور دیگر هم هنوز برایش صادر نشده است.
رضا معینی میگوید مشکل دیگر کشورهایی مثل اوکراین و حتی ترکیه این است که دفتر سازمان ملل در این کشورها یک نهاد ملی است و تحت کنترل دولت است، بنابراین دفتر پناهندگی سازمان ملل نمیتواند مستقل از دولت اقدامی برای پناهندگان انجام دهد.
و این دقیقا همان شرایطی است که پناهندگان افغان و عراقی در ایران دارند یعنی پناهندگی را از سازمان ملل میگیرند اما اجازه اقامت را وزارت کشور ایران باید برایشان صادر کند.
"رضا شادپی"، ۳۵ ساله و متاهل، عکاس، وبلاگنویس و طراح وب سه هفته مهلت دارد تا یا از اوکراین خارج شود یا اجازه اقامت در این کشور را بگیرد. او واهمه دارد از این که به ایران بازگردانده شود. جایی که به گفتهی او کمترین مجازاتش چندین سال زندان خواهد بود.
میترا شجاعی
تحریریه: بهمن مهرداد
"رضا شادپی"، ۳۵ ساله و متاهل، عکاس، وبلاگنویس و طراح وب بیش از دو سال است که در اوکراین تقاضای پناهندگی داده است. دفتر سازمان ملل در کیف پناهندگی او را پذیرفته اما هنوز به یک کشور ثالث فرستاده نشده است. ۱۳ آوریل یعنی حدود سه هفته دیگر مهلت اقامتش در اوکراین تمام میشود و او باید خاک آن کشور را ترک کند.
حالا مانده بدون چاره. میگوید تنها نیست. حدود پنجاه ایرانی دیگر در شرایطی به گفتهی او بدتر از موقعیت این عکاس، هریک بین ۸ تا ۱۰ سال است که در کیف بلاتکلیفاند. یکی از آنها نگهبان یک ساختمان در حال ساخت است و در سرمای ۲۵ درجه زیر صفر شبهای کیف در یکی از اتاقکهای این ساختمان نیمهکاره میخوابد. چند نفر دیگر نیز که از اسلام به مسیحیت گرویدهاند شبها را در کلیسا میگذرانند.
چرا اوکراین؟ رضا معینی مسئول بخش ایران سازمان گزارشگران بدون مرز به دویچهوله میگوید: «کیف سرپل ورود به اروپاست. از سوی دیگر تعداد دانشجویان ایرانی رشته پزشکی و دندانپزشکی در آنجا بسیار زیاد است. بسیاری از همین دانشجویان پس از پایان تحصیلات تقاضای پناهندگی میدهند. به همین دلیل هم تعداد پناهجویان ایرانی در اوکراین نسبتا زیاد است».
پیدا کردن کشور ثالث: معضل بعد از پناهندگی
رضا شادپی میگوید رفتار پرسنل سازمان ملل در کیف با پناهجویان بسیار بد است. او همچنین میگوید بعد از پذیرفته شدن تقاضای پناهندگی از سوی سازمان ملل هم شرایط هیچ تغییری نمیکند و فرستادن به کشور ثالث گاه چندین سال طول میکشد.
رضا معینی میگوید مسئله پیدا کردن یک کشور ثالث در برخی از کشورها مثل اوکراین و ارمنستان یک معضل برای سازمان ملل است چرا که این کشورها از نظر قوانین حقوق پناهندگی نه اروپا محسوب میشوند و نه آسیا.
بر اساس کنوانسیون دوبلین، هر کشور اروپایی ملزم است بررسی کند پناهجویی که از یکی از کشورهای عضو تقاضای پناهندگی کرده از کدام مرز وارد اروپا شده است و اگر این مرز با مکان درخواست پناهندگی مغایرت داشت، مجددا او را به کشور اولیه بازگرداند.
بنا بر این قانون، کسانی که در اوکراین یا ارمنستان پناهندگی گرفتهاند برای رفتن به یک کشور اروپایی دیگر دچار مشکل میشوند.
به گفتهی آقای معینی در ماه نوامبر ۲۰۱۱ به علت مشکلات اقتصادی و اجتماعی که یونان دچار آنهاست، دادگاه عالی اروپا رای بر این داد که پناهندگان یونان میتوانند به کشورهای دیگر اروپایی منتقل شوند. او میگوید با تکیه بر این رویه قضایی، کشورهایی مثل اوکراین و ارمنستان هم میتوانند پناهندگان را به کشورهای دیگر اروپا بفرستند.
سازمان مللی که دولتی است
رضا شادپی میگوید سازمان ملل تقاضای پناهندگی او را پذیرفته اما دولت اوکراین به او اقامت نمیدهد. اجازه رفتن به کشور دیگر هم هنوز برایش صادر نشده است.
رضا معینی میگوید مشکل دیگر کشورهایی مثل اوکراین و حتی ترکیه این است که دفتر سازمان ملل در این کشورها یک نهاد ملی است و تحت کنترل دولت است، بنابراین دفتر پناهندگی سازمان ملل نمیتواند مستقل از دولت اقدامی برای پناهندگان انجام دهد.
و این دقیقا همان شرایطی است که پناهندگان افغان و عراقی در ایران دارند یعنی پناهندگی را از سازمان ملل میگیرند اما اجازه اقامت را وزارت کشور ایران باید برایشان صادر کند.
"رضا شادپی"، ۳۵ ساله و متاهل، عکاس، وبلاگنویس و طراح وب سه هفته مهلت دارد تا یا از اوکراین خارج شود یا اجازه اقامت در این کشور را بگیرد. او واهمه دارد از این که به ایران بازگردانده شود. جایی که به گفتهی او کمترین مجازاتش چندین سال زندان خواهد بود.
میترا شجاعی
تحریریه: بهمن مهرداد
محمود احمدینژاد به انگیزه برگزاری" نوروز بزرگ" به تاجیکستان سفر میکند، اما گسترش روابط اقتصادی و سیاسی هم در این سفر در دستور کار قرار دارد. اخیرا برخی عوامل منفی بر این روابط تاثیرگذار بودهاند.
سفر سه روزهی محمود احمدی نژاد از پنجم فروردین آغاز میشود. گرچه انگیزه این سفر شرکت در جشن بزرگ نوروز است، ولی مذاکرات اقتصادی و سیاسی هم از محورهای اصلی آن هستند.
امامعلی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان برای تجلیل از نوروز جهانی در کشورش برای ۳۰ رئیس جمهوری کشورهایی که در آنها نوروز جشن گرفته میشود، دعوتنامهی رسمی ارسال کرد و از آن میان فقط سران ۳ کشور رسما اعلام کردند که به تاجیکستان سفر خواهند کرد. در قیاس با سال پیش که مراسم نوروز جهانی در تهران برگزارشد این بار تعداد سران کشورهای شرکت کننده در مراسم نوروز جهانی کاهش پیدا کرد.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اسفند ۱۳۸۸ با تصویب قطعنامهای، ۲۱ ماه مارس را به عنوان روز بینالمللی نوروز به رسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. پس از آن قرار شد هر سال نوروز بینالمللی یا جهانی در یکی از کشورهای منطقه برگزار گردد.
نخستین بار مراسم نوروز جهانی در مزارشریف افغانستان برگزار شد. سال پیش نیز با حضور روسای جمهوری ایران، تاجیکستان، عراق، افغانستان، ترکمستان، رئیس مجلس پاکستان، معاونین نخست وزیران ترکیه و جمهوری آذربایجان، وزرای خارجه لبنان و عمان در حافظیه سعدآباد تهران برگزارشد.
دولتعلی حاتماف سفیر فوقالعاده و تامالاختیار جمهوری تاجیکستان در تهران میگوید، تاجیکستان حدود ۶ ماه است برای برگزاری جشن نوروز جهانی تدارک میبیند. سفیر تاجیکستان میگوید، جشنهای نوروز در تاجیکستان ۲ ماه به طول میانجامد و شامل مسابقات مختلف فرهنگی، هنری و ورزشی است. بنا به گفته او بیش از ۴۲ شرکت ایرانی نیز در مراسم نوروزی امسال تاجیکستان شرکت خواهند کرد.
سفیر تاجیکستان در ایران: تاجیکستان از ایران نفت میخرد
احمدینژاد را در سفر به تاجیکستان وزرای امور خارجه، نیرو، راه و مسكن، بهداشت و علوم همراهی میکنند. سفیر ایران در دوشنبه گفته است که احمدی نژاد در اولین روز سفر خود علاوه بر بازدید از طرحهای در دست اجرا نظیر سالن كشتی و مدرسه ایرانیان، خانهی جدیدالتاسیس ایران را نیز افتتاح خواهد كرد.
گفته میشود، در افتتاح مراسم خانهی ایران نمونههایی از فرهنگ اقوام ایرانی نیز به نمایش گذاشته خواهد شد.
به گفته سفیر تاجیکستان در ایران بیش از ۹۰ درصد از ساخت پروژه تونل استقلال تاجیکستان توسط مهندسان ایرانی به اتمام رسیده است. وی گفت که احتمال دارد کشورش از ایران نفت بخرد. وی دراین رابطه خاطرنشان کرد: «عمده نفت تاجیکستان از روسیه تأمین میشود و ما آمادهایم که کار خرید بخشی از نفت مورد نیازمان را از ایران آغاز کنیم».
ایران و تاجیکستان متحد استراتژیک منطقه
سفیر تاجیکستان در ایران میگوید نفت ایران باید به کشورهای آسیای میانه انتقال یابد. مقامهای ایران پیش از این گفتند که خریداران نفت در جهان زیادند و تحریم نفتی اتحادیه اروپا کارساز نخواهد بود. درخواست مقامهای تاجیک همزمان است با تشدید تحریمهای نفتی علیه ایران. اتحادیه اروپا در ۲۳ ژانویهی ۲۰۱۲ صادرات نفت از ایران را قطع و حسابهای بانکی ایران را نیز مسدود کرد.
رحمت کریم دولت، روزنامهنگار مقیم شهر دوشنبه میگوید که ایران و تاجیکستان دو متحد استراتژیک منطقهای هستند. این کارشناس در این رابطه میگوید که تاجیکستان مخالف هرگونه حملهی نظامی علیه ایران است و از سیاستهای ایران پشتیبانی میکند. وی به این هم اشاره میکند که تابحال ایران نیز از تاجیکستان در مقابل ازبکستان دفاع کرده است.
دفاع ایران از تاجیکستان
حدود یک سال پیش صدها واگن قطار با کالاهای ایرانی که قرار بود از خاک ازبکستان عبور کند اجازهی ورود به خاک تاجیکستان را نیافتند. ایران به ازبکستان "اولتیماتوم" داد و اعلام کرد، در صورت ممنوعیت ورود کالاهای ایرانی به تاجیکستان، محصولات ازبکستان نیز از طریق خاک ایران ترانزیت نخواهد شد. در پی این تهدید ازبکستان به قطارهای حامل کالاهای ایرانی اجازه ورود داد.
این قطارها بهگفتهی مقامهای ازبکستان حامل مصالح و موادی هستند که قرار است در احداث بزرگترین نیروگاه مولد برق منطقه یعنی راغون بکار گرفته شود. ازبکستان به شدت مخالف احداث این نیروگاه است و بهگفتهی کارشناسان محلی، حتی تهدید کرده که این مشکل را "با توسل به زور" حل کند.
تابعیت تاجیکستان از سیاست روسیه در منطقه
به نظر رحمت کریم تاجیکستان در مسائل منطقهای و بینالمللی شریک قدرتمندتری چون روسیه دارد و سیاستهای روسیه در قبال ایران میتواند تاجیکستان را تحت تاثیر قرار دهد و سیاست ایران را تغییر دهد.
وی نتیجه میگیرد که تاجیکستان نیاز شدیدی به سرمایهگذاری ایران دارد و ایران نیز به یک شریک و متحد منطقهای و این مسئله دو کشور را بیشتر نزدیک کرده است.
ولی به نظر این کارشناس اگر قدرتهای فرامنطقهای تاجیکستان را تحت فشار قرار دهند این سیاست تغییر خواهد کرد.
ضرر تاجیکستان از تحریمهای اقتصادی علیه ایران
به گفتهی رحمت کریم دولت تاکنون میزان خسارتهای تحریمها علیه ایران به اقتصاد تاجیکستان مشخص نشده است. اخیرا وزیر اقتصاد و و رئیس بانک ملی تاجیکستان اعلام کردند که مشکلاتی در معاملات بانکی انتقال پول از ایران به تاجیکستان بوجود آمده است.
از سوی دیگر مسئولین شرکتهای اقتصادی که طرحهای اقتصادی ایران در تاجیکستان را اجرا میکنند نیز خبر دادند در وارد کردن فنآوریها و انتقال پول دچار مشکلاتی شدند. از جمله نیروگاه سنگ توده ۲ که با سرمایه ۲۰۰ میلیون دلاری ایران ساخته میشود نیز دچار مشکلاتی شده است و حتی قرار بود در زمان حضور احمدی نژاد در تاجیکستان افتتاح گردد، اما با بروز مشکلات مالی و تحریمها افتتاح و بهره برداری از آن به تاخیر افتاده است.
بشنوید: مصاحبه با رحمت کریم دولت
تاسیس کانال تلویزیونی نوروز، وعدهی اجرا نشده سه رئیس جمهور
یکی از طرحهایی که قراراست از سوی احمدینژاد در شهر دوشنبه افتتاح شود، خانهی ایران است که در مرکز شهر دوشنبه ساخته شد. اما تلویزیون فارسی زبان نوروز که قرار بود از سوی کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان به زبان فارسی تاسیس گردد، تاکنون احداث نشده است.
رحمت کریم دولت، روزنامه نگار مقیم دوشنبه که در این باره تحقیق کرده به دویچه وله میگوید، رونامههای تاجیکستان هم دربارهی "وعدهی اجرا نشده سه رئیس جمهور" زیاد مینویسند. وی دربارهی عدم تاسیس این کانال مشترک میگوید: «به باور من به دلیل اختلافاتی که سه کشور دارند و ملاحضات سیاسی، مذهبی و ساختارهای متفاوتی که در این کشورها حاکم است، آنها درباره احداث کانال مشترک فارسی نوروز به توافق نرسیدهاند.»
در مراسم نوروز جهانی مشارکت سران کشورهای منطقه کمتر شده، اما بازهم حضور سران ایران، افغانستان و پاکستان در مراسم نوروز جهانی و بهدنبال آن در پنجمین اجلاس اقتصادی افغانستان فرصتی برای حل مشکلات سیاسی و اقتصادی منطقهای پدید میآورد.
طاهر شیرمحمدی
تحریریه: بهمن مهرداد
امامعلی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان برای تجلیل از نوروز جهانی در کشورش برای ۳۰ رئیس جمهوری کشورهایی که در آنها نوروز جشن گرفته میشود، دعوتنامهی رسمی ارسال کرد و از آن میان فقط سران ۳ کشور رسما اعلام کردند که به تاجیکستان سفر خواهند کرد. در قیاس با سال پیش که مراسم نوروز جهانی در تهران برگزارشد این بار تعداد سران کشورهای شرکت کننده در مراسم نوروز جهانی کاهش پیدا کرد.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اسفند ۱۳۸۸ با تصویب قطعنامهای، ۲۱ ماه مارس را به عنوان روز بینالمللی نوروز به رسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. پس از آن قرار شد هر سال نوروز بینالمللی یا جهانی در یکی از کشورهای منطقه برگزار گردد.
نخستین بار مراسم نوروز جهانی در مزارشریف افغانستان برگزار شد. سال پیش نیز با حضور روسای جمهوری ایران، تاجیکستان، عراق، افغانستان، ترکمستان، رئیس مجلس پاکستان، معاونین نخست وزیران ترکیه و جمهوری آذربایجان، وزرای خارجه لبنان و عمان در حافظیه سعدآباد تهران برگزارشد.
دولتعلی حاتماف سفیر فوقالعاده و تامالاختیار جمهوری تاجیکستان در تهران میگوید، تاجیکستان حدود ۶ ماه است برای برگزاری جشن نوروز جهانی تدارک میبیند. سفیر تاجیکستان میگوید، جشنهای نوروز در تاجیکستان ۲ ماه به طول میانجامد و شامل مسابقات مختلف فرهنگی، هنری و ورزشی است. بنا به گفته او بیش از ۴۲ شرکت ایرانی نیز در مراسم نوروزی امسال تاجیکستان شرکت خواهند کرد.
سفیر تاجیکستان در ایران: تاجیکستان از ایران نفت میخرد
احمدینژاد را در سفر به تاجیکستان وزرای امور خارجه، نیرو، راه و مسكن، بهداشت و علوم همراهی میکنند. سفیر ایران در دوشنبه گفته است که احمدی نژاد در اولین روز سفر خود علاوه بر بازدید از طرحهای در دست اجرا نظیر سالن كشتی و مدرسه ایرانیان، خانهی جدیدالتاسیس ایران را نیز افتتاح خواهد كرد.
گفته میشود، در افتتاح مراسم خانهی ایران نمونههایی از فرهنگ اقوام ایرانی نیز به نمایش گذاشته خواهد شد.
به گفته سفیر تاجیکستان در ایران بیش از ۹۰ درصد از ساخت پروژه تونل استقلال تاجیکستان توسط مهندسان ایرانی به اتمام رسیده است. وی گفت که احتمال دارد کشورش از ایران نفت بخرد. وی دراین رابطه خاطرنشان کرد: «عمده نفت تاجیکستان از روسیه تأمین میشود و ما آمادهایم که کار خرید بخشی از نفت مورد نیازمان را از ایران آغاز کنیم».
ایران و تاجیکستان متحد استراتژیک منطقه
سفیر تاجیکستان در ایران میگوید نفت ایران باید به کشورهای آسیای میانه انتقال یابد. مقامهای ایران پیش از این گفتند که خریداران نفت در جهان زیادند و تحریم نفتی اتحادیه اروپا کارساز نخواهد بود. درخواست مقامهای تاجیک همزمان است با تشدید تحریمهای نفتی علیه ایران. اتحادیه اروپا در ۲۳ ژانویهی ۲۰۱۲ صادرات نفت از ایران را قطع و حسابهای بانکی ایران را نیز مسدود کرد.
رحمت کریم دولت، روزنامهنگار مقیم شهر دوشنبه میگوید که ایران و تاجیکستان دو متحد استراتژیک منطقهای هستند. این کارشناس در این رابطه میگوید که تاجیکستان مخالف هرگونه حملهی نظامی علیه ایران است و از سیاستهای ایران پشتیبانی میکند. وی به این هم اشاره میکند که تابحال ایران نیز از تاجیکستان در مقابل ازبکستان دفاع کرده است.
دفاع ایران از تاجیکستان
حدود یک سال پیش صدها واگن قطار با کالاهای ایرانی که قرار بود از خاک ازبکستان عبور کند اجازهی ورود به خاک تاجیکستان را نیافتند. ایران به ازبکستان "اولتیماتوم" داد و اعلام کرد، در صورت ممنوعیت ورود کالاهای ایرانی به تاجیکستان، محصولات ازبکستان نیز از طریق خاک ایران ترانزیت نخواهد شد. در پی این تهدید ازبکستان به قطارهای حامل کالاهای ایرانی اجازه ورود داد.
این قطارها بهگفتهی مقامهای ازبکستان حامل مصالح و موادی هستند که قرار است در احداث بزرگترین نیروگاه مولد برق منطقه یعنی راغون بکار گرفته شود. ازبکستان به شدت مخالف احداث این نیروگاه است و بهگفتهی کارشناسان محلی، حتی تهدید کرده که این مشکل را "با توسل به زور" حل کند.
تابعیت تاجیکستان از سیاست روسیه در منطقه
به نظر رحمت کریم تاجیکستان در مسائل منطقهای و بینالمللی شریک قدرتمندتری چون روسیه دارد و سیاستهای روسیه در قبال ایران میتواند تاجیکستان را تحت تاثیر قرار دهد و سیاست ایران را تغییر دهد.
وی نتیجه میگیرد که تاجیکستان نیاز شدیدی به سرمایهگذاری ایران دارد و ایران نیز به یک شریک و متحد منطقهای و این مسئله دو کشور را بیشتر نزدیک کرده است.
ولی به نظر این کارشناس اگر قدرتهای فرامنطقهای تاجیکستان را تحت فشار قرار دهند این سیاست تغییر خواهد کرد.
ضرر تاجیکستان از تحریمهای اقتصادی علیه ایران
به گفتهی رحمت کریم دولت تاکنون میزان خسارتهای تحریمها علیه ایران به اقتصاد تاجیکستان مشخص نشده است. اخیرا وزیر اقتصاد و و رئیس بانک ملی تاجیکستان اعلام کردند که مشکلاتی در معاملات بانکی انتقال پول از ایران به تاجیکستان بوجود آمده است.
از سوی دیگر مسئولین شرکتهای اقتصادی که طرحهای اقتصادی ایران در تاجیکستان را اجرا میکنند نیز خبر دادند در وارد کردن فنآوریها و انتقال پول دچار مشکلاتی شدند. از جمله نیروگاه سنگ توده ۲ که با سرمایه ۲۰۰ میلیون دلاری ایران ساخته میشود نیز دچار مشکلاتی شده است و حتی قرار بود در زمان حضور احمدی نژاد در تاجیکستان افتتاح گردد، اما با بروز مشکلات مالی و تحریمها افتتاح و بهره برداری از آن به تاخیر افتاده است.
بشنوید: مصاحبه با رحمت کریم دولت
تاسیس کانال تلویزیونی نوروز، وعدهی اجرا نشده سه رئیس جمهور
یکی از طرحهایی که قراراست از سوی احمدینژاد در شهر دوشنبه افتتاح شود، خانهی ایران است که در مرکز شهر دوشنبه ساخته شد. اما تلویزیون فارسی زبان نوروز که قرار بود از سوی کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان به زبان فارسی تاسیس گردد، تاکنون احداث نشده است.
رحمت کریم دولت، روزنامه نگار مقیم دوشنبه که در این باره تحقیق کرده به دویچه وله میگوید، رونامههای تاجیکستان هم دربارهی "وعدهی اجرا نشده سه رئیس جمهور" زیاد مینویسند. وی دربارهی عدم تاسیس این کانال مشترک میگوید: «به باور من به دلیل اختلافاتی که سه کشور دارند و ملاحضات سیاسی، مذهبی و ساختارهای متفاوتی که در این کشورها حاکم است، آنها درباره احداث کانال مشترک فارسی نوروز به توافق نرسیدهاند.»
در مراسم نوروز جهانی مشارکت سران کشورهای منطقه کمتر شده، اما بازهم حضور سران ایران، افغانستان و پاکستان در مراسم نوروز جهانی و بهدنبال آن در پنجمین اجلاس اقتصادی افغانستان فرصتی برای حل مشکلات سیاسی و اقتصادی منطقهای پدید میآورد.
طاهر شیرمحمدی
تحریریه: بهمن مهرداد
انتخاب رئیس جدید بانک جهانی به رقابتی میان ایالات متحده آمریکا و کشورهای در حال توسعه تبدیل شده است. ریاست این بانک از زمان تاسیس در سال ۱۹۴۴ تاکنون در اختیار شهروندان ایالات متحده آمریکا بوده است.
بانک جهانی روز جمعه (۲۳ مارس / ۴ فروردین) تایید کرد که سه نفر برای پست ریاست این موسسه نامزد شدهاند. رسانههای خبری نامزد معرفی شده از سوی ایالات متحده آمریکا را "انتخابی غیرمتعارف" خواندهاند.
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، جیم یونگ کیم، رئیس کالج دارتموث در ایالت نیوهمپشایر را برای تصدی این مسئولیت معرفی کرده است. کاندیداتوری کیم که در اجرای برنامههای توسعه بهداشتی و همچنین مبارزه با بیماریهای ایدز و سل دارای تجربه است، "غیرمتعارف" ارزیابی شده است.
آقای اوباما روز جمعه هنگام اعلام نامزدی جیم یونگ کیم گفت: «اکنون زمان پیشرفت حرفهای برای رهبری بزرگترین آژانس توسعهی جهانی است.»
جیم یونگ کیم متولد کره جنوبی است و در سن ۵ سالگی به آمریکا مهاجرت کرده است. وی که پزشک است، در دانشگاه هاروارد تحصیل کرده و مدیر سابق برنامه مبارزه با اچآیوی/ایدز سازمان بهداشت جهانی است.
ریاست بانک جهانی از زمان تاسیس آن در سال ۱۹۴۴ تاکنون بر عهده شهروندان ایالات متحده آمریکا بوده است. بر اساس یک توافق نانوشته رئیس صندوق بینالمللی پول نیز توسط کشورهای اروپایی انتخاب میشود.
ریاست صندوق بینالمللی پول هماکنون در اختیار کریستین لاگارد فرانسوی است. خانم لاگارد سال گذشته جانشین هموطنش، دومینیک استراسکان شد که با اتهام فساد اخلاقی روبرو بود.
نامزدهای کشورهای در حال توسعه
رهبران و اقتصاددانان کشورهای در حال توسعه میگویند زمان آن فرا رسیده تا تغییراتی در انتخاب رئیس بانک جهانی صورت بگیرد و به سلطهی ایالات متحده آمریکا بر ریاست این بانک پایان داده شود.
خوزه آنتونیو اوکامپو، وزیر دارایی سابق کلمبیا که در حال حاضر استاد دانشگاه کلمبیا در نیویورک است، از سوی برزیل و به نمایندگی از کشورهای آمریکای لاتین برای ریاست بانک جهانی نامزد شده است.
از سوی دیگر، سه کشور آفریقای جنوبی، نیجریه و آنگولا، انگوزی اوکونجو ایوآلا، وزیر اقتصاد نیجریه را به عنوان نامزد تصدی این مسئولیت معرفی کردهاند. وی تا سال گذشته به عنوان مدیر در بانک جهانی فعالیت داشته است.
کارلوس کوزندلی، مسئول روابط خارجی وزارت دارایی برزیل، معتقد است که آقای اوکامپو و خانم اکونجو ایوآلا، "نامزدهای شایستهای" برای بانک جهانی محسوب میشوند و میتوانند به بهبود هماهنگی میان کشورهای درحال توسعه کمک کنند.
وی میافزاید: «ما باور داریم که انتخاب رئیس بانک جهانی باید بر اساس شایستگی صورت بگیرد و در این میان برگزاری یک رقابت آزاد و شفاف بسیار سازنده خواهد بود.»
رقابت بر سر ریاست بانک جهانی زمانی آغاز شد که رابرت زوریک، رئیس کنونی بانک، اعلام کرد که در ماه ژوئن از این سمت کناره گیری خواهد کرد. آقای زوریک از سال ۲۰۰۷ ریاست بانک جهانی را بر عهده داشته است.
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، جیم یونگ کیم، رئیس کالج دارتموث در ایالت نیوهمپشایر را برای تصدی این مسئولیت معرفی کرده است. کاندیداتوری کیم که در اجرای برنامههای توسعه بهداشتی و همچنین مبارزه با بیماریهای ایدز و سل دارای تجربه است، "غیرمتعارف" ارزیابی شده است.
آقای اوباما روز جمعه هنگام اعلام نامزدی جیم یونگ کیم گفت: «اکنون زمان پیشرفت حرفهای برای رهبری بزرگترین آژانس توسعهی جهانی است.»
جیم یونگ کیم متولد کره جنوبی است و در سن ۵ سالگی به آمریکا مهاجرت کرده است. وی که پزشک است، در دانشگاه هاروارد تحصیل کرده و مدیر سابق برنامه مبارزه با اچآیوی/ایدز سازمان بهداشت جهانی است.
ریاست بانک جهانی از زمان تاسیس آن در سال ۱۹۴۴ تاکنون بر عهده شهروندان ایالات متحده آمریکا بوده است. بر اساس یک توافق نانوشته رئیس صندوق بینالمللی پول نیز توسط کشورهای اروپایی انتخاب میشود.
ریاست صندوق بینالمللی پول هماکنون در اختیار کریستین لاگارد فرانسوی است. خانم لاگارد سال گذشته جانشین هموطنش، دومینیک استراسکان شد که با اتهام فساد اخلاقی روبرو بود.
نامزدهای کشورهای در حال توسعه
رهبران و اقتصاددانان کشورهای در حال توسعه میگویند زمان آن فرا رسیده تا تغییراتی در انتخاب رئیس بانک جهانی صورت بگیرد و به سلطهی ایالات متحده آمریکا بر ریاست این بانک پایان داده شود.
خوزه آنتونیو اوکامپو، وزیر دارایی سابق کلمبیا که در حال حاضر استاد دانشگاه کلمبیا در نیویورک است، از سوی برزیل و به نمایندگی از کشورهای آمریکای لاتین برای ریاست بانک جهانی نامزد شده است.
از سوی دیگر، سه کشور آفریقای جنوبی، نیجریه و آنگولا، انگوزی اوکونجو ایوآلا، وزیر اقتصاد نیجریه را به عنوان نامزد تصدی این مسئولیت معرفی کردهاند. وی تا سال گذشته به عنوان مدیر در بانک جهانی فعالیت داشته است.
کارلوس کوزندلی، مسئول روابط خارجی وزارت دارایی برزیل، معتقد است که آقای اوکامپو و خانم اکونجو ایوآلا، "نامزدهای شایستهای" برای بانک جهانی محسوب میشوند و میتوانند به بهبود هماهنگی میان کشورهای درحال توسعه کمک کنند.
وی میافزاید: «ما باور داریم که انتخاب رئیس بانک جهانی باید بر اساس شایستگی صورت بگیرد و در این میان برگزاری یک رقابت آزاد و شفاف بسیار سازنده خواهد بود.»
رقابت بر سر ریاست بانک جهانی زمانی آغاز شد که رابرت زوریک، رئیس کنونی بانک، اعلام کرد که در ماه ژوئن از این سمت کناره گیری خواهد کرد. آقای زوریک از سال ۲۰۰۷ ریاست بانک جهانی را بر عهده داشته است.
مقامات رسمی غرب ایران را متهم کردند که با ارسال اسلحه و مواد سمی به رژیم اسد کمک میکند. به گفته این مقامات کارشناسان امنیتی ایران با کنترل اینترنت و نصب دستگاههای شنود در سرکوب مخالفان مشارکت دارند.
انزوای هرچه بیشتر رژیم اسد سبب تشدید بحران سیاسی در سوریه شده است. پس از برقراری تحریمهای جدید اتحادیه اروپا علیه سوریه حال سفر خانواده اسد به اروپا نیز ممنوع شده است. گزارشهای رسیده حاکی از آن است که ادامه ناآرامیها سبب جدایی بیشتر نظامیان از ارتش سوریه شده است.
در این میان اتکای رژیم اسد به متحدان خارجیاش افزایش یافته است. خبرگزاری رویترز در روز جمعه (۲۳ مارس/۴ فروردین) به نقل از مقامات رسمی آمریکا و اروپا گزارش داد که «تهران دستگاههای شنود و نظارت الکترونیکی به سوریه ارسال کرده است».
خبرگزاری رویترز که نام این مقامات را فاش نساخته مینویسد که «جمهوری اسلامی به سوریه مواد سمی ارسال کرده و کارشناسان امنیتی ایران نیز در دمشق به سر میبرند». این نخستین بار است که ایران متهم به ارسال "مواد سمی" به سوریه میشود.
وظیفه اصلی کارشناسان ایرانی دادن اطلاعات در امور امنیتی و آموزش شیوههای مبارزه با مخالفان به نیروهای امنیتی سوریه است. برخی از کارشناسان امنیتی ایران به منظور کمک به رژیم اسد اقامتهای طولانیتری را در سوریه تدارک دیدهاند.
در این گزارش آمده است که کارشناسان امنیتی ایران در قطع شبکه اینترنت و کنترل آن به رژیم اسد یاری میرسانند. حکومت سوریه از این طریق خواهان اخلال در شبکه ارتباطی مخالفان است.
تاکتیک جدید "ارتش آزاد سوریه"
در حالیکه نیروهای نظامی طرفدار اسد با تانک، توپ و خمپارهانداز تلاش میکنند مقاومت مخالفان در شهرهای حمص، حماه و ادلیب را در هم شکنند، "ارتش آزاد سوریه" به تاکتیکی جدید روی آورده است. کارشناسان نظامی که تحولات سوریه را زیر نظر دارند اشاره میکنند که مخالفان با «حملات محدود به مراکز نظامی و امنیتی، جنگی فرسایشی علیه رژیم اسد را آغاز کردهاند».
ویدئوهایی از نبردهای چریک شهری به خارج ارسال شده که در آن نشان داده میشود چگونه مخالفان پس از حمله به یک تانک ارتش سوریه و انهدام آن محل درگیری را به سرعت ترک میکنند.
کارشناسان نظامی بر این باورند که این تاکتیک در روزهای آینده بیش از پیش از سوی مخالفان مسلح به کار گرفته خواهد شد. به گفته این کارشناسان، مخالفان با تشکیل فرماندهی نظامی مشترک اجرای این گونه عملیات را به صورتی منظمتر دنبال خواهند کرد.
کریس بلامی، تحلیلگر مسائل نظامی در لندن، میگوید: «حملات نظامی از طریق انفجار بمبهایی خودرو در برابر مراکز امنیتی و خرابکاری در خطوط راهآهن به معنای اجرای عملیات در پشت جبهه است.» این امر سبب خواهد شد که رژیم اسد نتواند در یک جبهه بزرگ به مقابله با مخالفان بپردازد.
این کارشناس مسایل نظامی با اشاره به تجربه لیبی میافزاید: «فرار نظامیان سوریه و پیوستن آنان به مخالفان از اهمیت زیادی برخوردار است، آنچنانکه در لیبی نیز ما شاهد آن بودیم. بشار اسد از این موضوع وحشت دارد. اگر تعداد نظامیان فراری افزایش یابد، به گونهای که در مناقشات دیگر نیز دیدهایم، رژیم اسد سقوط خواهد کرد.»
افزایش فشار بر نظامیان
رژیم اسد به خوبی میداند که تمرد نظامیان با طولانی شدن درگیریها افزایش خواهد یافت. اما پاسخهای رژیم اسد به این معضل بسیار محدود هستند. مایکل استفنز، کارشناس نظامی در موسسه سلطنتی بریتانیا در قطر، بر این باور است که «بخش امنیتی ارتش سوریه فشار بر نظامیان را افزایش خواهد داد». کارشناس این موسسه که نقش "اتاق فکر" در قطر را ایفا میکند، میافزاید: «بشار اسد و ژنرالهای او بخوبی میدانند که تمرد بیشتر سربازان به معنای شکست آنان در جنگ است.»
سفر کوفی عنان به روسیه و چین
کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب در امور سوریه،همچنان درصدد یافتن راهحلی صلحآمیز برای بحران سوریه است. وی در آخر این هفته با مقامات روسی در کرملین دیدار و گفتوگو خواهد داشت. به گفته دیپلماتها عنان قرار است به پکن نیز سفر کند.
روسیه و چین پس از بارها مخالفت با تصویب قطعنامهای علیه رژیم سوریه در شورای امنیت، سرانجام در روزهای گذشته با طرحی موافقت کردند که بر مبنای آن جامعه جهانی خود را موظف میداند از اقدامات کوفی عنان در بحران سوریه حمایت کند. یکی از موضوعات عاجل رسیدگی به وضعیت آوارگان سوری در مناطق جنگزده است.
شورای حقوقبشر سازمان ملل متحد در ژنو با صدور قطعنامهای در روز جمعه، ۲۳ مارس از رژیم اسد خواست سریعاَ به سرکوب مخالفان پایان دهد. شورای حقوقبشر همچنین تشکیل کمیسیون مستقلی برای رسیدگی به نقض حقوق بشر در سوریه را با آرایی قاطع تصویب کرد.
در این میان اتکای رژیم اسد به متحدان خارجیاش افزایش یافته است. خبرگزاری رویترز در روز جمعه (۲۳ مارس/۴ فروردین) به نقل از مقامات رسمی آمریکا و اروپا گزارش داد که «تهران دستگاههای شنود و نظارت الکترونیکی به سوریه ارسال کرده است».
خبرگزاری رویترز که نام این مقامات را فاش نساخته مینویسد که «جمهوری اسلامی به سوریه مواد سمی ارسال کرده و کارشناسان امنیتی ایران نیز در دمشق به سر میبرند». این نخستین بار است که ایران متهم به ارسال "مواد سمی" به سوریه میشود.
وظیفه اصلی کارشناسان ایرانی دادن اطلاعات در امور امنیتی و آموزش شیوههای مبارزه با مخالفان به نیروهای امنیتی سوریه است. برخی از کارشناسان امنیتی ایران به منظور کمک به رژیم اسد اقامتهای طولانیتری را در سوریه تدارک دیدهاند.
در این گزارش آمده است که کارشناسان امنیتی ایران در قطع شبکه اینترنت و کنترل آن به رژیم اسد یاری میرسانند. حکومت سوریه از این طریق خواهان اخلال در شبکه ارتباطی مخالفان است.
تاکتیک جدید "ارتش آزاد سوریه"
در حالیکه نیروهای نظامی طرفدار اسد با تانک، توپ و خمپارهانداز تلاش میکنند مقاومت مخالفان در شهرهای حمص، حماه و ادلیب را در هم شکنند، "ارتش آزاد سوریه" به تاکتیکی جدید روی آورده است. کارشناسان نظامی که تحولات سوریه را زیر نظر دارند اشاره میکنند که مخالفان با «حملات محدود به مراکز نظامی و امنیتی، جنگی فرسایشی علیه رژیم اسد را آغاز کردهاند».
ویدئوهایی از نبردهای چریک شهری به خارج ارسال شده که در آن نشان داده میشود چگونه مخالفان پس از حمله به یک تانک ارتش سوریه و انهدام آن محل درگیری را به سرعت ترک میکنند.
کارشناسان نظامی بر این باورند که این تاکتیک در روزهای آینده بیش از پیش از سوی مخالفان مسلح به کار گرفته خواهد شد. به گفته این کارشناسان، مخالفان با تشکیل فرماندهی نظامی مشترک اجرای این گونه عملیات را به صورتی منظمتر دنبال خواهند کرد.
کریس بلامی، تحلیلگر مسائل نظامی در لندن، میگوید: «حملات نظامی از طریق انفجار بمبهایی خودرو در برابر مراکز امنیتی و خرابکاری در خطوط راهآهن به معنای اجرای عملیات در پشت جبهه است.» این امر سبب خواهد شد که رژیم اسد نتواند در یک جبهه بزرگ به مقابله با مخالفان بپردازد.
این کارشناس مسایل نظامی با اشاره به تجربه لیبی میافزاید: «فرار نظامیان سوریه و پیوستن آنان به مخالفان از اهمیت زیادی برخوردار است، آنچنانکه در لیبی نیز ما شاهد آن بودیم. بشار اسد از این موضوع وحشت دارد. اگر تعداد نظامیان فراری افزایش یابد، به گونهای که در مناقشات دیگر نیز دیدهایم، رژیم اسد سقوط خواهد کرد.»
افزایش فشار بر نظامیان
رژیم اسد به خوبی میداند که تمرد نظامیان با طولانی شدن درگیریها افزایش خواهد یافت. اما پاسخهای رژیم اسد به این معضل بسیار محدود هستند. مایکل استفنز، کارشناس نظامی در موسسه سلطنتی بریتانیا در قطر، بر این باور است که «بخش امنیتی ارتش سوریه فشار بر نظامیان را افزایش خواهد داد». کارشناس این موسسه که نقش "اتاق فکر" در قطر را ایفا میکند، میافزاید: «بشار اسد و ژنرالهای او بخوبی میدانند که تمرد بیشتر سربازان به معنای شکست آنان در جنگ است.»
سفر کوفی عنان به روسیه و چین
روسیه و چین پس از بارها مخالفت با تصویب قطعنامهای علیه رژیم سوریه در شورای امنیت، سرانجام در روزهای گذشته با طرحی موافقت کردند که بر مبنای آن جامعه جهانی خود را موظف میداند از اقدامات کوفی عنان در بحران سوریه حمایت کند. یکی از موضوعات عاجل رسیدگی به وضعیت آوارگان سوری در مناطق جنگزده است.
شورای حقوقبشر سازمان ملل متحد در ژنو با صدور قطعنامهای در روز جمعه، ۲۳ مارس از رژیم اسد خواست سریعاَ به سرکوب مخالفان پایان دهد. شورای حقوقبشر همچنین تشکیل کمیسیون مستقلی برای رسیدگی به نقض حقوق بشر در سوریه را با آرایی قاطع تصویب کرد.
اختلاف میان روسیه و ناتو بر سر استقرار سپر دفاع ضد موشکی در اروپا وارد مرحلهی جدیدی میشود. دیمیتری مدودف رئیس جمهور روسیه میگوید درهای مذاکره همچنان بسته نشده اما فرصت درحال از دست رفتن است.
برنامههای ایالات متحده آمریکا و کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) برای استقرار سپر دفاع موشکی در اروپا و شرق ترکیه با مخالفت روسیه روبروست و احتمال دست یافتن به توافقی در این زمینه کاهش یافته است. ناتو هدف از استقرار این سامانه دفاعی را مقابله با تهاجم احتمالی کشورهایی چون ایران و کره شمالی عنوان میکند، اما روسیه این اقدام را تهدیدی علیه امنیت خود میداند.
لغو شرکت پوتین در نشست ناتو
سران کشورهای عضو ناتو قرار است در ماه مه سال جاری در واشنگتن با یکدیگر دیدار کنند. انتظار میرفت تا آن زمان گفتگو با روسیه بر سر استقرار یک سامانه دفاع ضد موشکی به نتیجهی مشخصی برسد اما به نظر میرسد تاکنون مذاکرات بینتیجه بوده است.
دیمیتری مدودف که روزهای پایانی دوران ریاست جمهوری خود را میگذراند روز جمعه (۲۳ مارس/ ۴ فروردین ۹۱) با اشاره به گفتگوهای مسکو با ناتو گفت، مذاکرات همچنان ادامه دارد اما زمان زیادی برای رسیدن به توافق باقی نمانده است. ظاهرا اظهارات مدودف واکنشی به سخنان یک روز پیش دبیر کل ناتو آندرس فوگ راسموسن است.
راسموسن پنجشنبه (۲۲ مارس) در بروکسل اعلام کرد در حاشیه دیدار سران ناتو در ماه مه گفتگویی با روسیه انجام نخواهد شد. علت این امر مشغلههای فراوان رئیس جمهور جدید روسیه ولادیمیر پوتین و دشواری هماهنگ کردن قرار ملاقات با او ذکر شده است.
نگرانی پوتین از شکست سیاست خارجی
دبیرکل ناتو پیشتر گفته بود دیدار با روسیه در نشست آینده سران ناتو تنها در صورتی انجام خواهد شد که پیش از آن دو طرف در مورد استقرار سامانه دفاعی در اروپا به توافق رسیده باشند. آلکساندر رار مدیر انجمن آلمانی سیاست خارجی میگوید، با توجه به عدم توافق ناتو و روسیه، برای پوتین راهی به جز انصراف از شرکت در نشست شیکاگو باقی نمانده است.
آلکساندر رار معتقد است استقرار سامانه دفاع ضد موشکی ناتو که ایالات متحده خواهان آن است در نشست شیکاگو به تصویب خواهد رسید و پوتین در صورت شرکت در این نشست راه دیگری ندارد جز این که شاهد خاموش این توافق باشد. او میگوید چنین وضعیتی برای ولادیمیر پوتین که روزهای نخست کار خود در کاخ کرملین را آغاز میکند یک شکست در عرصه سیاست خارجی خواهد بود.
دفاع از اروپا یا تهدید روسیه؟
به گزارش دویچه وله استیون پیفر، کارشناس تسلیحات "انستیتو بروگینگز" در شیگاگو میگوید عدم شرکت پوتین در نشست ناتو مایهی تاسف است اما قابل پیشبینی بود. او میگوید یکی از موانع دست یافتن به توافق، درخواست روسیه از آمریکا برای دادن ضمانتهای امنیتی است. روسیه از آمریکا میخواهد با یک ضمانتنامه الزامآور حقوقی عدم تهدید روسیه به وسیله سامانه دفاعی را تضمین کند. پیشبینی میشود سنای آمریکا با چنین تضمینی مخالفت کند.
اختلاف میان روسیه و آمریکا سالهاست ادامه دارد. ایالات متحده تاکید میکند که سامانه دفاع ضد موشکی قرار است منافع این کشور و همپیمانان ناتو در اروپا را در برابر حمله خارجی حفاظت کند. روسیه استقرار سیستمهای رادار و سکوی پرتاب موشکهای رهگیر در نزدیکی مرزهای خود را تهدیدی برای این کشور ارزیابی میکند.
اختلاف بر سر سپر دفاع ضد موشکی پاییز سال گذشته میلادی به اوج خود رسید. آن زمان مدودف تهدید کرد که اگر میان مسکو و واشنگتن توافقی بر سر این مسئله به دست نیاید روسیه موشکهای کوتاه برد خود را در مرزهای اتحادیه اروپا مستقر خواهد کرد.
در انتظار دیدار پوتین و اوباما در کمپ دیوید
بنابر گزارشها روسیه مقدمات استقرار موشکهای خود در کالینگراد در کنارهی دریای شرق را از ماهها پیش آماده کرده است. بر این اساس استقرار موشکهای روسی در نزدیکی مرزهای اتحادیه اروپا ممکن است در نیمهی دوم سال ۲۰۱۲ عملی شود. به اعتقاد کارشناسان چنین اقدامی روابط ناتو و روسیه را دشوارتر خواهد کرد. برخی از ناظران عدم شرکت پوتین در نشست شیکاگو را نشانهی اعتقاد مسکو به بینتیجه بودن مذاکرات با ناتو در موقعیت کنونی میدانند.
استیون پیفر معتقد است اگر مسکو موشکهای خود را در مرزهای اروپا مستقر کند نگرانی کشورهایی مانند لهستان که روسیه را تهدیدی برای امنیت خود میدانند تایید و تقویت میشود. شماری از صاحبمظران میگویند این اقدام گرچه به از سرگیری دوران جنگ سرد نمیانجامد، میتواند دور تازهای از مسابقه تسلیحاتی میان روسیه و غرب را به جریان بیندازد.
به رغم افزایش تنشها میان مسکو و غرب، دیدار آتی ولادیمیر پوتین و همتای آمریکاییاش باراک اوباما امیدواریهایی را برانگیخته است. این دو قرار است در حاشیه اجلاس سران گروه هشت که در ماه مه در کمپ دیوید، نزدیک واشنگتن برگزار میشود با یکدیگر ملاقات و گفتگو کنند. این دیدار برخلاف حضور پوتین در نشست ناتو تا کنون لغو نشده است.
لغو شرکت پوتین در نشست ناتو
سران کشورهای عضو ناتو قرار است در ماه مه سال جاری در واشنگتن با یکدیگر دیدار کنند. انتظار میرفت تا آن زمان گفتگو با روسیه بر سر استقرار یک سامانه دفاع ضد موشکی به نتیجهی مشخصی برسد اما به نظر میرسد تاکنون مذاکرات بینتیجه بوده است.
دیمیتری مدودف که روزهای پایانی دوران ریاست جمهوری خود را میگذراند روز جمعه (۲۳ مارس/ ۴ فروردین ۹۱) با اشاره به گفتگوهای مسکو با ناتو گفت، مذاکرات همچنان ادامه دارد اما زمان زیادی برای رسیدن به توافق باقی نمانده است. ظاهرا اظهارات مدودف واکنشی به سخنان یک روز پیش دبیر کل ناتو آندرس فوگ راسموسن است.
راسموسن پنجشنبه (۲۲ مارس) در بروکسل اعلام کرد در حاشیه دیدار سران ناتو در ماه مه گفتگویی با روسیه انجام نخواهد شد. علت این امر مشغلههای فراوان رئیس جمهور جدید روسیه ولادیمیر پوتین و دشواری هماهنگ کردن قرار ملاقات با او ذکر شده است.
نگرانی پوتین از شکست سیاست خارجی
دبیرکل ناتو پیشتر گفته بود دیدار با روسیه در نشست آینده سران ناتو تنها در صورتی انجام خواهد شد که پیش از آن دو طرف در مورد استقرار سامانه دفاعی در اروپا به توافق رسیده باشند. آلکساندر رار مدیر انجمن آلمانی سیاست خارجی میگوید، با توجه به عدم توافق ناتو و روسیه، برای پوتین راهی به جز انصراف از شرکت در نشست شیکاگو باقی نمانده است.
آلکساندر رار معتقد است استقرار سامانه دفاع ضد موشکی ناتو که ایالات متحده خواهان آن است در نشست شیکاگو به تصویب خواهد رسید و پوتین در صورت شرکت در این نشست راه دیگری ندارد جز این که شاهد خاموش این توافق باشد. او میگوید چنین وضعیتی برای ولادیمیر پوتین که روزهای نخست کار خود در کاخ کرملین را آغاز میکند یک شکست در عرصه سیاست خارجی خواهد بود.
دفاع از اروپا یا تهدید روسیه؟
به گزارش دویچه وله استیون پیفر، کارشناس تسلیحات "انستیتو بروگینگز" در شیگاگو میگوید عدم شرکت پوتین در نشست ناتو مایهی تاسف است اما قابل پیشبینی بود. او میگوید یکی از موانع دست یافتن به توافق، درخواست روسیه از آمریکا برای دادن ضمانتهای امنیتی است. روسیه از آمریکا میخواهد با یک ضمانتنامه الزامآور حقوقی عدم تهدید روسیه به وسیله سامانه دفاعی را تضمین کند. پیشبینی میشود سنای آمریکا با چنین تضمینی مخالفت کند.
اختلاف میان روسیه و آمریکا سالهاست ادامه دارد. ایالات متحده تاکید میکند که سامانه دفاع ضد موشکی قرار است منافع این کشور و همپیمانان ناتو در اروپا را در برابر حمله خارجی حفاظت کند. روسیه استقرار سیستمهای رادار و سکوی پرتاب موشکهای رهگیر در نزدیکی مرزهای خود را تهدیدی برای این کشور ارزیابی میکند.
اختلاف بر سر سپر دفاع ضد موشکی پاییز سال گذشته میلادی به اوج خود رسید. آن زمان مدودف تهدید کرد که اگر میان مسکو و واشنگتن توافقی بر سر این مسئله به دست نیاید روسیه موشکهای کوتاه برد خود را در مرزهای اتحادیه اروپا مستقر خواهد کرد.
در انتظار دیدار پوتین و اوباما در کمپ دیوید
بنابر گزارشها روسیه مقدمات استقرار موشکهای خود در کالینگراد در کنارهی دریای شرق را از ماهها پیش آماده کرده است. بر این اساس استقرار موشکهای روسی در نزدیکی مرزهای اتحادیه اروپا ممکن است در نیمهی دوم سال ۲۰۱۲ عملی شود. به اعتقاد کارشناسان چنین اقدامی روابط ناتو و روسیه را دشوارتر خواهد کرد. برخی از ناظران عدم شرکت پوتین در نشست شیکاگو را نشانهی اعتقاد مسکو به بینتیجه بودن مذاکرات با ناتو در موقعیت کنونی میدانند.
استیون پیفر معتقد است اگر مسکو موشکهای خود را در مرزهای اروپا مستقر کند نگرانی کشورهایی مانند لهستان که روسیه را تهدیدی برای امنیت خود میدانند تایید و تقویت میشود. شماری از صاحبمظران میگویند این اقدام گرچه به از سرگیری دوران جنگ سرد نمیانجامد، میتواند دور تازهای از مسابقه تسلیحاتی میان روسیه و غرب را به جریان بیندازد.
به رغم افزایش تنشها میان مسکو و غرب، دیدار آتی ولادیمیر پوتین و همتای آمریکاییاش باراک اوباما امیدواریهایی را برانگیخته است. این دو قرار است در حاشیه اجلاس سران گروه هشت که در ماه مه در کمپ دیوید، نزدیک واشنگتن برگزار میشود با یکدیگر ملاقات و گفتگو کنند. این دیدار برخلاف حضور پوتین در نشست ناتو تا کنون لغو نشده است.
وزیر امور خارجه آلمان ضمن هشدار پیرامون حمله نظامی به ایران تاکید کرد که موفقیت تحریمها در گروی مشارکت بیشتر جامعه جهانی است. وی بار دیگر دفاع از موجودیت اسرائیل را بخشی از "مصلحت دولتی" آلمان خواند.
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان، در گفتوگویی با مجله "فوکوس" در روز شنبه (۲۴ مارس/۵ فروردین) درباره پیامدهای حمله نظامی به ایران هشدار داد. وزیر امور خارجه آلمان گفت که باید از بحث پیرامون حمله نظامی به ایران پرهیز کرد.
وستروله تاکید کرد که «سیاست تحریمعلیه ایران زمانی موفقیتآمیز خواهد بود که کشورهای بیشتری تا حد ممکن در آن مشارکت داشته باشند. بدین خاطر بحث درباره سناریوهای نظامی برای حل مناقشه اتمی کارساز نیست».
وزیر امور خارجه آلمان بار دیگر بر پشتیبانی برلین از اسرائیل تاکید کرد. وی گفت: «حق بقا و امنیت اسرائیل بخشی از مصلحت دولتی در آلمان به شمار میآید و این موضوع دهها سال است که اعتبار داشته و نیازی به توضیح بیشتر ندارد.»
در محافل سیاسی و رسانهای اسرائیل گمانهزنیهای فراوانی درباره حمله هوایی احتمالی این کشور به تاسیسات و مراکز اتمی ایران صورت میگیرد که به نظر بسیاری از دیپلماتهای اروپایی از جمله وزیر دفاع آلمان میتواند پیامدهای ناگواری برای منطقه در پی داشته باشد. در حال حاضر آمریکا و کشورهای اروپایی میکوشند با تنگتر کردن حلقه تحریمها ایران را به تغییر برنامه اتمی خود وادارند.
توماس دمزیر، وزیر دفاع آلمان، در روز سهشنبه (۲۰ مارس/۱ فروردین) در دیدار با اهود باراک، همتای اسرائیلی خود، گفت که درگیری نظامی با ایران خطرات پیشبینی نشدهای را برای اسرائیل و تمامی منطقه به همراه خواهد داشت. وی تاکید کرد که همه طرفها باید در اظهاراتشان خویشتنداری نشان دهند و از تحریکات نظامی بپرهیزند.
در مقابل اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، گفت باید همه گزینهها را در نظر گرفت. باراک تصریح کرد که «یک ایران اتمی برای جهان پذیرفتنی نیست».
اسرائیل و آمریکا ایران را متهم میکنند که در پوشش برنامه اتمی خود در پی دستیابی به جنگافزارهای هستهای است. بدین خاطر رهبران آمریکا تا کنون بارها تکرار کردهاند که همهی گزینهها از جمله گزینهی نظامی همچنان بر روی میز است.
سپاسگزاری نتانیاهو از ارسال آتی یک زیردریایی آلمانی به اسرائیل
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در نامهای شخصی به آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، مراتب قدردانی خود را از موافقت آلمان برای ارسال یک زیردریایی به اسرائیل ابراز داشت.
روزنامه آلمانی "بیلد" که این خبر را در روز شنبه (۲۴ مارس / ۵ فروردین) منتشر کرده مینویسد که در نامه نتانیاهو همچنین آمده است که احتمال شرکت این زیردریایی در یک حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران وجود دارد. اسرائیل تا کنون ۳ زیردریایی پیشرفته از آلمان تحویل گرفته است.
بر اساس گزارش "بیلد" نتانیاهو در نامهی به خود صدراعظم آلمان مینویسد: «این زیردریاییها کمک خواهند کرد تا در این شرایط متلاطم نیاز مبرم اسرائيل برای دفاع از خود تامین شود.» طبق این گزارش منظور نتانیاهو از "شرایط متلاطم" اشاره به تهدیدات ایران علیه اسرائیل است.
آلمان به زودی زیردریایی جدیدی از نوع "دولفین" به اسرائیل تحویل خواهد داد. به نظر کارشناسان نظامی این زیردریایی توانایی حمل موشک با کلاهکهای اتمی را نیز داراست.
دفاع وستروله از حضور ارتش آلمان در افغانستان
وستروله همچنین در گفتگوی خود با مجله "فوکوس" از حضور ارتش آلمان در افغانستان دفاع کرد و گفت: «سربازان آلمانی در وهله نخست برای مقابله با خطر تروریسم در افغانستان حضور دارند و نه برای حفر چاه آب یا احداث جاده.» وی اطمینان داد که نیروهای نظامی آلمان تا پایان سال ۲۰۱۴ میلادی در افغانستان به ماموریت خود ادامه خواهند داد.
وستروله تصریح کرد که «ما بیش از متحدانمان در افغانستان نمیمانیم و حتا یک روز بیشتر از خواست افغانها ماموریت ما در این کشور ادامه نخواهد یافت.»
وستروله تاکید کرد که «سیاست تحریمعلیه ایران زمانی موفقیتآمیز خواهد بود که کشورهای بیشتری تا حد ممکن در آن مشارکت داشته باشند. بدین خاطر بحث درباره سناریوهای نظامی برای حل مناقشه اتمی کارساز نیست».
وزیر امور خارجه آلمان بار دیگر بر پشتیبانی برلین از اسرائیل تاکید کرد. وی گفت: «حق بقا و امنیت اسرائیل بخشی از مصلحت دولتی در آلمان به شمار میآید و این موضوع دهها سال است که اعتبار داشته و نیازی به توضیح بیشتر ندارد.»
در محافل سیاسی و رسانهای اسرائیل گمانهزنیهای فراوانی درباره حمله هوایی احتمالی این کشور به تاسیسات و مراکز اتمی ایران صورت میگیرد که به نظر بسیاری از دیپلماتهای اروپایی از جمله وزیر دفاع آلمان میتواند پیامدهای ناگواری برای منطقه در پی داشته باشد. در حال حاضر آمریکا و کشورهای اروپایی میکوشند با تنگتر کردن حلقه تحریمها ایران را به تغییر برنامه اتمی خود وادارند.
توماس دمزیر، وزیر دفاع آلمان، در روز سهشنبه (۲۰ مارس/۱ فروردین) در دیدار با اهود باراک، همتای اسرائیلی خود، گفت که درگیری نظامی با ایران خطرات پیشبینی نشدهای را برای اسرائیل و تمامی منطقه به همراه خواهد داشت. وی تاکید کرد که همه طرفها باید در اظهاراتشان خویشتنداری نشان دهند و از تحریکات نظامی بپرهیزند.
در مقابل اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، گفت باید همه گزینهها را در نظر گرفت. باراک تصریح کرد که «یک ایران اتمی برای جهان پذیرفتنی نیست».
سپاسگزاری نتانیاهو از ارسال آتی یک زیردریایی آلمانی به اسرائیل
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در نامهای شخصی به آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، مراتب قدردانی خود را از موافقت آلمان برای ارسال یک زیردریایی به اسرائیل ابراز داشت.
روزنامه آلمانی "بیلد" که این خبر را در روز شنبه (۲۴ مارس / ۵ فروردین) منتشر کرده مینویسد که در نامه نتانیاهو همچنین آمده است که احتمال شرکت این زیردریایی در یک حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران وجود دارد. اسرائیل تا کنون ۳ زیردریایی پیشرفته از آلمان تحویل گرفته است.
آلمان به زودی زیردریایی جدیدی از نوع "دولفین" به اسرائیل تحویل خواهد داد. به نظر کارشناسان نظامی این زیردریایی توانایی حمل موشک با کلاهکهای اتمی را نیز داراست.
دفاع وستروله از حضور ارتش آلمان در افغانستان
وستروله همچنین در گفتگوی خود با مجله "فوکوس" از حضور ارتش آلمان در افغانستان دفاع کرد و گفت: «سربازان آلمانی در وهله نخست برای مقابله با خطر تروریسم در افغانستان حضور دارند و نه برای حفر چاه آب یا احداث جاده.» وی اطمینان داد که نیروهای نظامی آلمان تا پایان سال ۲۰۱۴ میلادی در افغانستان به ماموریت خود ادامه خواهند داد.
وستروله تصریح کرد که «ما بیش از متحدانمان در افغانستان نمیمانیم و حتا یک روز بیشتر از خواست افغانها ماموریت ما در این کشور ادامه نخواهد یافت.»
پاپ بندیک شانزدهم در سفر خود به آمریکای لاتین مورد استقبال پرشور صدها هزار شهروند مکزیکی قرار گرفت. پاپ با مشکل مواد مخدر و خشونت گسترده در مکزیک روبرو است. مقصد دوم رهبر کاتولیکهای جهان کشور کوبا است.
پاپ بندیکت شانزدهم در سفر شش روزهی خود به آمریکای لاتین در روز جمعه (۲۳ مارس/۴ فروردین) وارد مکزیک شد. صدها هزار نفر از جمله فیلیپه کالدرون، رئیسجمهور مکزیک، از او استقبال کردند. به گفته خبرگزاریها حدود ۷۰۰ هزار نفر در فاصله ۳۰ کیلومتری فرودگاه تا شهر لئون ورود پاپ به مکزیک را خوشامد گفتند. این نخستین سفر بندیکت شانزدهم به کشورهای اسپانیاییزبان آمریکای لاتین است. دومین مقصد پاپ در این سفر کوبا خواهد بود.
بندیکت شانزدهم پیش از ورود به مکزیک گفت: «کلیسای کاتولیک طبیعتاَ باید از خود بپرسد که آیا به اندازه کافی برای برقراری عدالت در این قاره تلاش کرده است؟ این پرسشی وجدانی است که هر مومنی باید بدان پاسخ گوید.» مشکلات اجتماعی و طرح موضوع عدالت یکی از چالشهای پاپ در دو کشور مکزیک و کوبا است.
پاپ تصریح کرد که «در آگاهی کاتولیکها، در آمریکای لاتین و دیگر نقاط جهان، شکافی پدید آمده که در نتیجه آن میان اخلاق فردی و عمومی فرق گذاشته میشود».
معضل مواد مخدر و خشونت گسترده در مکزیک
پاپ گفت: «کاتولیکها در حوزه شخصی افراد مومنی هستند، اما در حوزه عمومی مسیری دیگر را برمیگزینند که از ارزشهای مسیحی بدور است. ولی ما برای ایجاد جامعهای عادلانه نیازمند این ارزشها هستیم.»
یکی از موضوعات مهم در سفر پاپ به مکزیک مشکل مواد مخدر و خشونت گسترده در این عرصه است. تا کنون دهها هزار نفر در مکزیک بر اثر درگیریهای مسلحانه میان باندهای مواد مخدر با یکدیگر و نیروهای دولتی کشته شدهاند.
رهبر کاتولیکهای جهان تاکید کرد: «ما باید تمام تلاش خود را برای مبارزه علیه شرّ مخرب بکار گیریم، شرّی که انسانیت و جوانان را هدف خود قرار داده است».
در ۵ سال گذشته در مکزیک در درگیری میان باندهای مواد مخدر با یکدیگر و در زد و خورد با پلیس حدود ۵۰ هزار نفر کشته شدهاند. بسیاری از شهروندان مکزیک امیدوارند که سفر پاپ پیامی موثر برای پرهیز از خشونت و برقراری صلح به همراه داشته باشد.
تظاهرات علیه سفر پاپ به مکزیک
در روز جمعه (۲۳ مارس/۴ فروردین)، یک روز پیش از ورود پاپ به مکزیک، تظاهراتی در مکزیکوسیتی، پایتخت مکزیک، علیه سفر وی برپا شد. تظاهرکنندگان پاپ را متهم کردند که بر خلافکاریهای کلیسا بویژه پیرامون سوءاستفادههای جنسی از کودکان سرپوش میگذارد.
از سوی دیگر تظاهرکنندگان به مخارج سنگین سفر پاپ به مکزیک انتقاد کردند. بیش از ۱۳ هزار مامور انتظامی وظیفه محافظت از سلامتی پاپ در این سفر را برعهده دارند.
مدافعان حقوقبشر در مکزیک انتظارات متفاوتی از سفر پاپ به کشورشان دارند. اما کلیسای کاتولیک پیشتر اعلام کرد که بندیکت شانزدهم درباره رسواییهای اخلاقی متولیان کلیسای مکزیک در این سفر سخنی نخواهد گفت.
در این میان باید به نقش گروه "لژیون مسیح" به رهبری کشیش "مارسیل ماسیل" اشاره کرد که متهم به سوءاستفاده جنسی از دهها کودک است. از سوی دیگر این کشیش کاتولیک که در سال ۲۰۰۸ درگذشت متهم به داشتن رابطه نامشروع با دو زن و داشتن ۳ فرزند غیرمشروع از آنان است. اعمال این کشیش به شدت به اعتبار کلیسای مکزیک آسیب رسانده است.
رهبر کاتولیکهای جهان قرار است که در روز یکشنبه (۲۵ مارس) مراسم نیایشی با حضور ۶۰۰ هزار نفر در مکزیک برگزار کند.
کوبا مقصد دوم پاپ
طبق برنامه قبلی رهبر کاتولیکهای جهان در روز دوشنبه (۲۶ مارس) به کوبا سفر خواهد کرد. این دومین سفر یک پاپ از کشور کمونیستی کوبا است.
پاپ ژان پل دوم نیز در سال ۱۹۹۸ به کوبا سفر و در دیدار با فیدل کاسترو، رهبر پیشین کوبا، از تحریمهای آمریکا علیه این کشور انتقاد کرده بود.
سفر پاپ بندیکت شانزدهم به کوبا نیز با بیصبری فراوان دنبال میشود. طبق برنامه اعلامشده پاپ دیداری نیز با رائول کاسترو، رهبر جدید کوبا، خواهد داشت. به گفته مقامات کلیسای کوبا، حدود ۶۰ درصد مردم این کشور کاتولیک هستند، اما تنها ۵ درصد مستمراَ در مراسم دینی در کلیسا شرکت میجویند.
لوپز لوی، کارشناس سیاسی امور کوبا، بر این باور است که «اغلب مردم کوبا، مخالفان رژیم و مهاجران کوبایی از سفر پاپ به کشورشان خشنود هستند». به گفته این کارشناس سیاسی، «کلیسای کوبا امیدوار است که سفر پاپ سبب گشایش سیاسی، برقراری گفتوگو با دولت و ایجاد آشتی ملی شود».
بندیکت شانزدهم پیش از ورود به مکزیک گفت: «کلیسای کاتولیک طبیعتاَ باید از خود بپرسد که آیا به اندازه کافی برای برقراری عدالت در این قاره تلاش کرده است؟ این پرسشی وجدانی است که هر مومنی باید بدان پاسخ گوید.» مشکلات اجتماعی و طرح موضوع عدالت یکی از چالشهای پاپ در دو کشور مکزیک و کوبا است.
پاپ تصریح کرد که «در آگاهی کاتولیکها، در آمریکای لاتین و دیگر نقاط جهان، شکافی پدید آمده که در نتیجه آن میان اخلاق فردی و عمومی فرق گذاشته میشود».
معضل مواد مخدر و خشونت گسترده در مکزیک
پاپ گفت: «کاتولیکها در حوزه شخصی افراد مومنی هستند، اما در حوزه عمومی مسیری دیگر را برمیگزینند که از ارزشهای مسیحی بدور است. ولی ما برای ایجاد جامعهای عادلانه نیازمند این ارزشها هستیم.»
یکی از موضوعات مهم در سفر پاپ به مکزیک مشکل مواد مخدر و خشونت گسترده در این عرصه است. تا کنون دهها هزار نفر در مکزیک بر اثر درگیریهای مسلحانه میان باندهای مواد مخدر با یکدیگر و نیروهای دولتی کشته شدهاند.
رهبر کاتولیکهای جهان تاکید کرد: «ما باید تمام تلاش خود را برای مبارزه علیه شرّ مخرب بکار گیریم، شرّی که انسانیت و جوانان را هدف خود قرار داده است».
تظاهرات علیه سفر پاپ به مکزیک
در روز جمعه (۲۳ مارس/۴ فروردین)، یک روز پیش از ورود پاپ به مکزیک، تظاهراتی در مکزیکوسیتی، پایتخت مکزیک، علیه سفر وی برپا شد. تظاهرکنندگان پاپ را متهم کردند که بر خلافکاریهای کلیسا بویژه پیرامون سوءاستفادههای جنسی از کودکان سرپوش میگذارد.
از سوی دیگر تظاهرکنندگان به مخارج سنگین سفر پاپ به مکزیک انتقاد کردند. بیش از ۱۳ هزار مامور انتظامی وظیفه محافظت از سلامتی پاپ در این سفر را برعهده دارند.
مدافعان حقوقبشر در مکزیک انتظارات متفاوتی از سفر پاپ به کشورشان دارند. اما کلیسای کاتولیک پیشتر اعلام کرد که بندیکت شانزدهم درباره رسواییهای اخلاقی متولیان کلیسای مکزیک در این سفر سخنی نخواهد گفت.
در این میان باید به نقش گروه "لژیون مسیح" به رهبری کشیش "مارسیل ماسیل" اشاره کرد که متهم به سوءاستفاده جنسی از دهها کودک است. از سوی دیگر این کشیش کاتولیک که در سال ۲۰۰۸ درگذشت متهم به داشتن رابطه نامشروع با دو زن و داشتن ۳ فرزند غیرمشروع از آنان است. اعمال این کشیش به شدت به اعتبار کلیسای مکزیک آسیب رسانده است.
کوبا مقصد دوم پاپ
طبق برنامه قبلی رهبر کاتولیکهای جهان در روز دوشنبه (۲۶ مارس) به کوبا سفر خواهد کرد. این دومین سفر یک پاپ از کشور کمونیستی کوبا است.
پاپ ژان پل دوم نیز در سال ۱۹۹۸ به کوبا سفر و در دیدار با فیدل کاسترو، رهبر پیشین کوبا، از تحریمهای آمریکا علیه این کشور انتقاد کرده بود.
سفر پاپ بندیکت شانزدهم به کوبا نیز با بیصبری فراوان دنبال میشود. طبق برنامه اعلامشده پاپ دیداری نیز با رائول کاسترو، رهبر جدید کوبا، خواهد داشت. به گفته مقامات کلیسای کوبا، حدود ۶۰ درصد مردم این کشور کاتولیک هستند، اما تنها ۵ درصد مستمراَ در مراسم دینی در کلیسا شرکت میجویند.
لوپز لوی، کارشناس سیاسی امور کوبا، بر این باور است که «اغلب مردم کوبا، مخالفان رژیم و مهاجران کوبایی از سفر پاپ به کشورشان خشنود هستند». به گفته این کارشناس سیاسی، «کلیسای کوبا امیدوار است که سفر پاپ سبب گشایش سیاسی، برقراری گفتوگو با دولت و ایجاد آشتی ملی شود».
آپارتمان تروریست تولوز پس از حمله پلیس
پلیس فرانسه، پنجشنبه، پس از ۳۲ ساعت محاصره محل زندگی محمد مراح، تروریستی که هفت نفر از جمله سه کودک را در فرانسه به قتل رسانده بود، اعلام کرد که این فرد الجزایری- فرانسوی پس از پریدن از پنجره آپارتمانش جان باخته است.
برادر وی که توسط پلیس بازداشت شده، گفته است که به برادرش افتخار میکند.
محمد مراح هفت تن، از جمله سه کودک یهودی، یک خاخام یهودی و سه کماندوی فرانسوی را به قتل رسانده است.
وی از کشته شدن این افراد نیز فیلم گرفته بود. وکیل محمد مراح روز پنجشنبه گفت که مظنون پیشتر قصد داشته به ارتش فرانسه بپیوندد اما پذیرفته نشده بود.
به گفته وی، محمد مراح همچنین پس از این که چند بار به دلیل جرایم کوچک دستگیر شد، دچار سرخوردگی شده بود.
به گزارش آسوشیتدپرس، در بیش از یک دهه گذشته، این نخستین کشتاری است که از سوی افراد وابسته به گروههای اسلامگرای افراطی در فرانسه صورت گرفته است.
وزارت کشور فرانسه اعلام کرده است که در دهه گذشته «۷۰۰ فرد» مظنون به عملیات تروریستی بازداشت شدهاند و همچنین «حدود ۶۰ اسلامگرا» که به انجام عملیات تروریستی «تمایل دارند» در حال حاضر در زندان به سر میبرند.
برادر وی که توسط پلیس بازداشت شده، گفته است که به برادرش افتخار میکند.
تصاویری از آپارتمان محمد مراح پس از درگیری با پلیس
وی از کشته شدن این افراد نیز فیلم گرفته بود. وکیل محمد مراح روز پنجشنبه گفت که مظنون پیشتر قصد داشته به ارتش فرانسه بپیوندد اما پذیرفته نشده بود.
به گفته وی، محمد مراح همچنین پس از این که چند بار به دلیل جرایم کوچک دستگیر شد، دچار سرخوردگی شده بود.
به گزارش آسوشیتدپرس، در بیش از یک دهه گذشته، این نخستین کشتاری است که از سوی افراد وابسته به گروههای اسلامگرای افراطی در فرانسه صورت گرفته است.
وزارت کشور فرانسه اعلام کرده است که در دهه گذشته «۷۰۰ فرد» مظنون به عملیات تروریستی بازداشت شدهاند و همچنین «حدود ۶۰ اسلامگرا» که به انجام عملیات تروریستی «تمایل دارند» در حال حاضر در زندان به سر میبرند.
ارزيابی آمريکا از برنامه اتمی ايران: گامی در مسير درست
«موسسه علوم و امنيت بين المللی» در گزارش جديدی به قلم «ديويد آلبرايت» و «پل برانان» دو تن از کارشناسان ارشد اين موسسه در امور هسته ای و تسليحاتی می نويسد که ارزيابی جديد سازمان های اطلاعاتی آمريکا در مورد جزييات برنامه های هسته ای ايران به نسبت گزارش مشابه اين نهادها که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، گامی در يک مسير درست است.
به اعتقاد کارشناسان اين موسسه در ارزيابی نهادها و سازمان های اطلاعاتی آمريکا در سال ۲۰۰۷ قيد شده بود که اين ارزيابی فعاليت های هسته ای غيرنظامی و اعلام شده ايران را در نظر نمی گيرد. اما ارزيابی جديد بين فعاليت های غنی سازی اعلام شده و اعلام نشده ايران تمايزی قايل نشده و به اين ترتيب در ارزيابی جديد نقش و تاثير پيشرفت های ايران در زمينه هايی نظير غنی سازی توسط سانتريفوژهای گازی، چه اعلام شده و چه اعلام نشده، بر توانايی اين کشور برای توليد اورانيوم با غلظت تسليحاتی در نظر گرفته می شود.
در ارزيابی جديد نهادهای امنيتی آمريکا اين نکته در نظر گرفته شده است که توانايی ايران در توليد اورانيوم با غلظت بيشتر روی تصميم گيری سياسی حکومت ايران برای توليد و يا عدم توليد سلاح هسته ای تاثير خواهد گذاشت.
در ارزيابی همچنين اعلام می شود که با وجوديکه هنوز شواهدی دال بر تصميم قطعی ايران برای توليد سلاح هسته ای در دست نيست اما ايران در ممکن است در حال تحقيق و توسعه اجزا و قطعات لازم برای ساخت سلاح های هسته ای باشد.
کارشناسان « موسسه علوم و امنيت بين المللی » يادآوری می کنند که هم در گزارش اخير و هم در گزارش سال ۲۰۰۷ نهادهای امنيتی آمريکا، اين نکته به صراحت اعلام شده که حکومت ايران تا قبل از سال ۲۰۰۴ مشغول پيشبرد برنامه های هسته ای تسليحاتی بوده است. آنچه که نمی توان به دقت در ارزيابی های نهادهای امنيتی آمريکا مشاهده کرد توان آنها برای تشخيص از سرگيری فعاليت های هسته ای نظامی در ايران است.
درگزارش سال ۲۰۰۷ با اعتمادی نسبی اعلام شده بود که برنامه های تسليحاتی تا اواسط سال۲۰۰۷ از سرگرفته نشده اند. بايد يادآوری کرد که اين ارزيابی مورد قبول اسرائيل و متحدان اروپايی آمريکا واقع نشد و آنها تقريبا اطمينان داشتند که وجه نظامی برنامه های هسته ای ايران بعد از سال ۲۰۰۳ نيز ادامه يافته است.
نقطه ضعف های ارزيابی امنيتی سال ۲۰۰۷
به اعتقاد کارشناسان « موسسه علوم و امنيت بين المللی » نقطه ضعف اصلی ارزيابی نهادهای اطلاعاتی آمريکا در سال ۲۰۰۷ اين بود که تداوم غنی سازی و تاثير آن بر برنامه های تسليحاتی احتمالی در ايران را کم اهميت تلقی می کرد. در مقابل تاکيد اصلی آن ارزيابی بر اين بود که برنامه های تسليحاتی ايران از سال ۲۰۰۳ متوقف شده و تا اواسط سال ۲۰۰۷ از سرگرفته نشده اند.
نقطه ضعف ديگر ارزيابی نهادهای اطلاعاتی آمريکا در سال ۲۰۰۷ اين بود که توقف برخی از فعاليت هسته ای تسليحاتی را دليلی برای توقف تمام فعاليت های تسليحاتی قلمداد می کرد. گزارشها و رويدادهای اخير مربوط به فعاليت های هسته ای ايران نشان داده که تعيين ماهيت نظامی و يا غير نظامی برای برخی از اين فعاليتها کار چندان ساده ای نيست.
به عنوان مثال احداث مرکز غنی سازی فردو در حومه قم، به احتمال زياد با هدف انتقال غنی سازی با غلظت بالا و برای مصارف نظامی صورت گرفته بود و حکومت ايران بعد از افشای وجود اين تاسيسات توسط نهادهای اطلاعاتی خارجی به وجود آن اعتراف کرد. اين تاسيسات در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ احداث شده است و اين نکته بايد به نهادهای امنيتی آمريکا ثابت می کرد که برخی از وجوه نظامی برنامه های هسته ای ايران حتی بعد از سال ۲۰۰۳ ادامه يافته اند.
کارشناسان « موسسه علوم و امنيت بين المللی » يادآوری می کنند که به دست آوردن شواهد دقيق در مورد از سرگيری وجوه نظامی در فعاليت هسته ای ايران بسيار دشوار و ارزيابی دقيق از آنها می تواند به ديدگاه کسانی که چنين ارزيابی را انجام می دهند بستگی داشته باشد. بايد در نظر گرفت که ايران فرصت فراوانی داشته تا در صورت لزوم تمام جنبه های احتياط برای پنهان کردن فعاليت های هسته ای غيرقانونی خود را به کار ببندد.
در عين حال بايد به خاطر داشت که بخش اعظم اين مباحث در سطوح بسيار ارشد سياسی و امنيتی در جريان است. تجربه عراق به ما نشان داد که يک چنين اطلاعاتی می تواند توسط سياستمداران و به منظور رسيدن به اهداف خاص خود مورد سواستفاده قرار بگيرد. به همين خاطر حمايت همه جانبه از اقدامات و بازرسی های آژانس بين المللی انرژی اتمی برای تشخيص دقيق سوء ظن ها و ناروشنايی در مورد برنامه هسته ای ايران و وجوه نظامی آن امری بسيار ضروری است.
برخورد صحيح تر
کارشناسان « موسسه علوم و امنيت بين المللی » يادآوری می کنند که نهادهای امنيتی آمريکا در ارزيابی جديد خود از برنامه های هسته ای ايران برخورد صحيح تری را در پيش گرفته و برای قضاوت در مورد تصميم حکومت ايران به توليد و يا عدم توليد سلاح هسته ای روی بررسی شواهد مربوط به اين روند متمرکز شده اند.
نبايد فراموش کرد که آژانس بين المللی انرژی اتمی اعلام کرده بود که ايران حتی قبل از سال ۲۰۰۴ دانش کافی برای ساخت يک سلاح هسته ای ابتدايی، انجام آزمايش های زيرزمينی و توليد سيستم شليک و انتقال بمب هسته ای را جمع آوری کرده و در اختيار داشته است. اين ارزيابی نشان می دهد که در صورت به دست آوردن اورانيوم های غنی شده لازم جهت استفاده در بمب هسته ای زمان مورد نياز ايران برای تکميل و استفاده از يک سلاح هسته ای ابتدايی بسيار کوتاه ، حدود شش ماه و يا کمتر از آن خواهد بود.
معيارهای ديگری که به آن وسيله می توان تصميم ايران برای توليد سلاح هسته ای را تشخيص داد ، علاوه بر تصميم نهايی رهبری و نهادهای عاليرتبه کشور، سنجش رفتار ايران در قبال بازرسی های آژانس، انتقال اورانيوم های غنی شده از مخفيگاهها و بالاخره راه اندازی مراکز غنی سازی اعلام نشده و پنهانی هستند.
در حال حاضر در صورتيکه ايران تصميم بگيرد سلاح هسته ای توليد کند چندين ماه تا توليد اورانيوم کافی و با غلظت بالا فاصله دارد. تشخيص غنی سازی اورانيوم با غلظت تسليحاتی بسيار ساده تر از تشخيص ساير وجوه آمادگی برای توليد سلاح هسته ای است. با بررسی راههای گوناگونی که ايران می تواند برای توليد اورانيوم با غلظت تسليحاتی در پيش بگيرد ما به اين نتيجه رسيده ايم که رديابی و شناسايی اين نوع فعاليت ها چندان دشوار نخواهد بود.
کارشناسان « موسسه علوم و امنيت بين المللی » در پايان گزارش خود يادآوری می کنند که اگر چند سال بگذرد و ايران علاوه بر تقويت توانايی هسته ای از ميزان شفافيت و همکاری خود با آژانس بين المللی انرژی هسته ای نيز بکاهد، تشخيص عبور آن کشور از خط قرمز و آغاز توليد سلاح هسته ای کار بسيار دشواری خواهد بود. ولی در حال حاضر اتخاذ چنين تصميمی از سوی ايران پيامدهای قابل سنجشی خواهد داشت و بنابراين به جامعه بين المللی فرصت خواهد داد که خود را برای واکنش به اين تحول آماده کند.
به اعتقاد کارشناسان اين موسسه در ارزيابی نهادها و سازمان های اطلاعاتی آمريکا در سال ۲۰۰۷ قيد شده بود که اين ارزيابی فعاليت های هسته ای غيرنظامی و اعلام شده ايران را در نظر نمی گيرد. اما ارزيابی جديد بين فعاليت های غنی سازی اعلام شده و اعلام نشده ايران تمايزی قايل نشده و به اين ترتيب در ارزيابی جديد نقش و تاثير پيشرفت های ايران در زمينه هايی نظير غنی سازی توسط سانتريفوژهای گازی، چه اعلام شده و چه اعلام نشده، بر توانايی اين کشور برای توليد اورانيوم با غلظت تسليحاتی در نظر گرفته می شود.
در ارزيابی جديد نهادهای امنيتی آمريکا اين نکته در نظر گرفته شده است که توانايی ايران در توليد اورانيوم با غلظت بيشتر روی تصميم گيری سياسی حکومت ايران برای توليد و يا عدم توليد سلاح هسته ای تاثير خواهد گذاشت.
در ارزيابی همچنين اعلام می شود که با وجوديکه هنوز شواهدی دال بر تصميم قطعی ايران برای توليد سلاح هسته ای در دست نيست اما ايران در ممکن است در حال تحقيق و توسعه اجزا و قطعات لازم برای ساخت سلاح های هسته ای باشد.
کارشناسان « موسسه علوم و امنيت بين المللی » يادآوری می کنند که هم در گزارش اخير و هم در گزارش سال ۲۰۰۷ نهادهای امنيتی آمريکا، اين نکته به صراحت اعلام شده که حکومت ايران تا قبل از سال ۲۰۰۴ مشغول پيشبرد برنامه های هسته ای تسليحاتی بوده است. آنچه که نمی توان به دقت در ارزيابی های نهادهای امنيتی آمريکا مشاهده کرد توان آنها برای تشخيص از سرگيری فعاليت های هسته ای نظامی در ايران است.
درگزارش سال ۲۰۰۷ با اعتمادی نسبی اعلام شده بود که برنامه های تسليحاتی تا اواسط سال۲۰۰۷ از سرگرفته نشده اند. بايد يادآوری کرد که اين ارزيابی مورد قبول اسرائيل و متحدان اروپايی آمريکا واقع نشد و آنها تقريبا اطمينان داشتند که وجه نظامی برنامه های هسته ای ايران بعد از سال ۲۰۰۳ نيز ادامه يافته است.
نقطه ضعف های ارزيابی امنيتی سال ۲۰۰۷
به اعتقاد کارشناسان « موسسه علوم و امنيت بين المللی » نقطه ضعف اصلی ارزيابی نهادهای اطلاعاتی آمريکا در سال ۲۰۰۷ اين بود که تداوم غنی سازی و تاثير آن بر برنامه های تسليحاتی احتمالی در ايران را کم اهميت تلقی می کرد. در مقابل تاکيد اصلی آن ارزيابی بر اين بود که برنامه های تسليحاتی ايران از سال ۲۰۰۳ متوقف شده و تا اواسط سال ۲۰۰۷ از سرگرفته نشده اند.
نقطه ضعف ديگر ارزيابی نهادهای اطلاعاتی آمريکا در سال ۲۰۰۷ اين بود که توقف برخی از فعاليت هسته ای تسليحاتی را دليلی برای توقف تمام فعاليت های تسليحاتی قلمداد می کرد. گزارشها و رويدادهای اخير مربوط به فعاليت های هسته ای ايران نشان داده که تعيين ماهيت نظامی و يا غير نظامی برای برخی از اين فعاليتها کار چندان ساده ای نيست.
به عنوان مثال احداث مرکز غنی سازی فردو در حومه قم، به احتمال زياد با هدف انتقال غنی سازی با غلظت بالا و برای مصارف نظامی صورت گرفته بود و حکومت ايران بعد از افشای وجود اين تاسيسات توسط نهادهای اطلاعاتی خارجی به وجود آن اعتراف کرد. اين تاسيسات در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ احداث شده است و اين نکته بايد به نهادهای امنيتی آمريکا ثابت می کرد که برخی از وجوه نظامی برنامه های هسته ای ايران حتی بعد از سال ۲۰۰۳ ادامه يافته اند.
کارشناسان « موسسه علوم و امنيت بين المللی » يادآوری می کنند که به دست آوردن شواهد دقيق در مورد از سرگيری وجوه نظامی در فعاليت هسته ای ايران بسيار دشوار و ارزيابی دقيق از آنها می تواند به ديدگاه کسانی که چنين ارزيابی را انجام می دهند بستگی داشته باشد. بايد در نظر گرفت که ايران فرصت فراوانی داشته تا در صورت لزوم تمام جنبه های احتياط برای پنهان کردن فعاليت های هسته ای غيرقانونی خود را به کار ببندد.
در عين حال بايد به خاطر داشت که بخش اعظم اين مباحث در سطوح بسيار ارشد سياسی و امنيتی در جريان است. تجربه عراق به ما نشان داد که يک چنين اطلاعاتی می تواند توسط سياستمداران و به منظور رسيدن به اهداف خاص خود مورد سواستفاده قرار بگيرد. به همين خاطر حمايت همه جانبه از اقدامات و بازرسی های آژانس بين المللی انرژی اتمی برای تشخيص دقيق سوء ظن ها و ناروشنايی در مورد برنامه هسته ای ايران و وجوه نظامی آن امری بسيار ضروری است.
برخورد صحيح تر
کارشناسان « موسسه علوم و امنيت بين المللی » يادآوری می کنند که نهادهای امنيتی آمريکا در ارزيابی جديد خود از برنامه های هسته ای ايران برخورد صحيح تری را در پيش گرفته و برای قضاوت در مورد تصميم حکومت ايران به توليد و يا عدم توليد سلاح هسته ای روی بررسی شواهد مربوط به اين روند متمرکز شده اند.
نبايد فراموش کرد که آژانس بين المللی انرژی اتمی اعلام کرده بود که ايران حتی قبل از سال ۲۰۰۴ دانش کافی برای ساخت يک سلاح هسته ای ابتدايی، انجام آزمايش های زيرزمينی و توليد سيستم شليک و انتقال بمب هسته ای را جمع آوری کرده و در اختيار داشته است. اين ارزيابی نشان می دهد که در صورت به دست آوردن اورانيوم های غنی شده لازم جهت استفاده در بمب هسته ای زمان مورد نياز ايران برای تکميل و استفاده از يک سلاح هسته ای ابتدايی بسيار کوتاه ، حدود شش ماه و يا کمتر از آن خواهد بود.
معيارهای ديگری که به آن وسيله می توان تصميم ايران برای توليد سلاح هسته ای را تشخيص داد ، علاوه بر تصميم نهايی رهبری و نهادهای عاليرتبه کشور، سنجش رفتار ايران در قبال بازرسی های آژانس، انتقال اورانيوم های غنی شده از مخفيگاهها و بالاخره راه اندازی مراکز غنی سازی اعلام نشده و پنهانی هستند.
در حال حاضر در صورتيکه ايران تصميم بگيرد سلاح هسته ای توليد کند چندين ماه تا توليد اورانيوم کافی و با غلظت بالا فاصله دارد. تشخيص غنی سازی اورانيوم با غلظت تسليحاتی بسيار ساده تر از تشخيص ساير وجوه آمادگی برای توليد سلاح هسته ای است. با بررسی راههای گوناگونی که ايران می تواند برای توليد اورانيوم با غلظت تسليحاتی در پيش بگيرد ما به اين نتيجه رسيده ايم که رديابی و شناسايی اين نوع فعاليت ها چندان دشوار نخواهد بود.
کارشناسان « موسسه علوم و امنيت بين المللی » در پايان گزارش خود يادآوری می کنند که اگر چند سال بگذرد و ايران علاوه بر تقويت توانايی هسته ای از ميزان شفافيت و همکاری خود با آژانس بين المللی انرژی هسته ای نيز بکاهد، تشخيص عبور آن کشور از خط قرمز و آغاز توليد سلاح هسته ای کار بسيار دشواری خواهد بود. ولی در حال حاضر اتخاذ چنين تصميمی از سوی ايران پيامدهای قابل سنجشی خواهد داشت و بنابراين به جامعه بين المللی فرصت خواهد داد که خود را برای واکنش به اين تحول آماده کند.
«اسرائيلی ها، ما دوست شما هستيم»
يک هفته پس از آغاز کمپين اسرائيلی های دوستدار ايران و ايرانی ها، اکنون کمپين متقابلی از سوی ايرانی ها در فيس بوک برای بيان دوستی با اسرائيل و اسرائيلی ها آغاز شده است؛ رخدادی که مورد توجه رسانه های مهم جهانی قرار گرفته است.
اين تحول از يک هفته پيش و از زمانی آغاز شد که يک زوج جوان اسرائيلی به نام های رونی ادری و ميخال تامير که گرافيست های مربی يک آموزشکده گرافيک در تل آويو هستند، کمپينی را خطاب به ايرانی ها با نام «ما شما را دوست داريم، ما شما را بمباران نمی کنيم»، آغاز کردند.
اکنون يک معمار ايرانی نيز به نام مجيد به ابتکار متقابلی دست زده و او نيز کارزاری با شعاری مشابه خطاب به اسرائيلی ها ايجاد کرده است؛ «اسرائيلی ها ، ما دوست شما هستيم.»
بنوشته روزنامه اسرائيلی هاآرتص، مجيد گفته است که برای نخستين بار از طريق راديو [اروپای] آزاد در پراگ، متوجه کارزار اين زوج اسرائيلی شده است.
مجيد گفته است «هميشه تأکيد داشتم که آخر چه دليلی دارد که ما ايرانی ها را دشمن اسرائيل معرفی کنند؟ هميشه می دانستم که اسرائيلی ها نمی توانند انسان هايی بد آنگونه که حکومت ايران اصرار دارد معرفی کند، باشند و حال اين روزها متوجه شده ام که اسرائيلی ها با اين کار خود براستی چه انسان های فرهنگی هستند.»
دختر جوان ايرانی ديگری که خود را شادی شاهين ناميده است و در هند زندگی می کند، در حالی که عبری نمی داند، صفحه فيس بوک خود را با حروف زبان عبری پر کرده است که هر چند مملو از اشتباه است اما معلوم است که او تنها خواسته است که با اين کار، دوستی نشان دهد.
شادی نوشته است «وقتی ديدم که مردم اسرائيل با عشق به ما حمله ور شده اند، گريه ام گرفت.»
مهندس ايرانی ديگری که خود را مايکل ناميده است، و نوشته است که اصليتش از بوشهر است ولی در شيراز کار و زندگی می کند، نوشته است «به عمرم يک اسرائيلی نديده ام و حال که می بينم که اسرائيلی ها تا چه حد برای زندگی ارزش قايل هستند، آنها را آدم های خوبی می دانم و اصلاً چه دليلی دارد که حاکمان، دلايل دروغينی را به زور توی کله ما برای کينه جويی عليه اسرائيلی ها بکارند؟»
ميخال تامير در پاسخ به پرسش روزنامه هاآرتص در اين زمينه که آيا فکر می کنيد که اين کمپين شما می تواند مانع از بروز جنگ شود، می گويد «ما ساده لوح نيستيم و می دانيم که با صرف گفتن يک جمله "ما عاشق شما هستيم"، دنيا تغيير نمی کند؛ ما نگران هستيم و می ترسيم اما حتی تا يک لحظه پيش از وقوع فاجعه نيز بايد برای جلوگيری از آن تلاش کرد.»
ميخال می گويد حال که با پيام عشق و دوستی با ايران حرف می زنيم، واژه ايران ديگر نبايد ما را بترساند و نام ايران ديگر آن مفهومی را که برخی از مقامات اسرائيل خواسته بودند که به ما بقبولانند، ندارد.»
ميخال می گويد که اين کمپين اصلاً برای هدف های چپگرايان نيست و صرفاً سخن از يک کارزار شهروندی است که بسيار هم موفق بوده است.»
روزنامه هاآرتص نوشته است که برخی از چپ گرايان اسرائيلی از سادگی بسياری که موفقيت درخشان اين کمپين داشته است، کمی حسودی کرده اند و در حالی که چپ های اسرائيلی همواره عليه بروز تنش نظامی با ايران صف آرايی کرده بودند، دوستان رونی ادری گفته اند که رونی هرگز يک فعال چپ نبوده است.
نظر به موفقيت خيره کننده کمپين «ايرانی ها ما عاشق شما هستيم»، کارزارهای متعدد و مشابهی نيز در فيس بوک با عنوان «ما شما فلسطينی ها را دوست داريم» براه افتاده است. در کشورهای ديگری نيز مانند رورسيه کمپينی با عنوان «ما دوستدار شما همجنس گرايان هستيم» ايجاد شده است.
اين تحول از يک هفته پيش و از زمانی آغاز شد که يک زوج جوان اسرائيلی به نام های رونی ادری و ميخال تامير که گرافيست های مربی يک آموزشکده گرافيک در تل آويو هستند، کمپينی را خطاب به ايرانی ها با نام «ما شما را دوست داريم، ما شما را بمباران نمی کنيم»، آغاز کردند.
اکنون يک معمار ايرانی نيز به نام مجيد به ابتکار متقابلی دست زده و او نيز کارزاری با شعاری مشابه خطاب به اسرائيلی ها ايجاد کرده است؛ «اسرائيلی ها ، ما دوست شما هستيم.»
بنوشته روزنامه اسرائيلی هاآرتص، مجيد گفته است که برای نخستين بار از طريق راديو [اروپای] آزاد در پراگ، متوجه کارزار اين زوج اسرائيلی شده است.
مجيد گفته است «هميشه تأکيد داشتم که آخر چه دليلی دارد که ما ايرانی ها را دشمن اسرائيل معرفی کنند؟ هميشه می دانستم که اسرائيلی ها نمی توانند انسان هايی بد آنگونه که حکومت ايران اصرار دارد معرفی کند، باشند و حال اين روزها متوجه شده ام که اسرائيلی ها با اين کار خود براستی چه انسان های فرهنگی هستند.»
دختر جوان ايرانی ديگری که خود را شادی شاهين ناميده است و در هند زندگی می کند، در حالی که عبری نمی داند، صفحه فيس بوک خود را با حروف زبان عبری پر کرده است که هر چند مملو از اشتباه است اما معلوم است که او تنها خواسته است که با اين کار، دوستی نشان دهد.
شادی نوشته است «وقتی ديدم که مردم اسرائيل با عشق به ما حمله ور شده اند، گريه ام گرفت.»
مهندس ايرانی ديگری که خود را مايکل ناميده است، و نوشته است که اصليتش از بوشهر است ولی در شيراز کار و زندگی می کند، نوشته است «به عمرم يک اسرائيلی نديده ام و حال که می بينم که اسرائيلی ها تا چه حد برای زندگی ارزش قايل هستند، آنها را آدم های خوبی می دانم و اصلاً چه دليلی دارد که حاکمان، دلايل دروغينی را به زور توی کله ما برای کينه جويی عليه اسرائيلی ها بکارند؟»
ميخال تامير در پاسخ به پرسش روزنامه هاآرتص در اين زمينه که آيا فکر می کنيد که اين کمپين شما می تواند مانع از بروز جنگ شود، می گويد «ما ساده لوح نيستيم و می دانيم که با صرف گفتن يک جمله "ما عاشق شما هستيم"، دنيا تغيير نمی کند؛ ما نگران هستيم و می ترسيم اما حتی تا يک لحظه پيش از وقوع فاجعه نيز بايد برای جلوگيری از آن تلاش کرد.»
ميخال می گويد حال که با پيام عشق و دوستی با ايران حرف می زنيم، واژه ايران ديگر نبايد ما را بترساند و نام ايران ديگر آن مفهومی را که برخی از مقامات اسرائيل خواسته بودند که به ما بقبولانند، ندارد.»
ميخال می گويد که اين کمپين اصلاً برای هدف های چپگرايان نيست و صرفاً سخن از يک کارزار شهروندی است که بسيار هم موفق بوده است.»
روزنامه هاآرتص نوشته است که برخی از چپ گرايان اسرائيلی از سادگی بسياری که موفقيت درخشان اين کمپين داشته است، کمی حسودی کرده اند و در حالی که چپ های اسرائيلی همواره عليه بروز تنش نظامی با ايران صف آرايی کرده بودند، دوستان رونی ادری گفته اند که رونی هرگز يک فعال چپ نبوده است.
نظر به موفقيت خيره کننده کمپين «ايرانی ها ما عاشق شما هستيم»، کارزارهای متعدد و مشابهی نيز در فيس بوک با عنوان «ما شما فلسطينی ها را دوست داريم» براه افتاده است. در کشورهای ديگری نيز مانند رورسيه کمپينی با عنوان «ما دوستدار شما همجنس گرايان هستيم» ايجاد شده است.
مشکل واردات؛ از پوشک نوزاد تا دارو
خبرگزاری رويترز طی گزارشی با پرداختن به معضل نقل و انتقالات مالی و تسويه حساب اقلام وارداتی بازرگانان ايرانی، به کالاهايی اشاره کرده است که با وجود اجازه وزارت خزانه داری امريکا برای صادرات به ايران، با توجه به تحريم های بانکی، عملا فروش اين اقلام عمدتا بهداشتی و دارويی با مشکل روبرو شده است.
اين گزارش می گويد، ايرانی ها هم مانند هر کسی نياز به پوشک بچه دارند. «فرد هارينگتون» که تجارتی برای فروش مواد خام برای توليد پوشک بچه به ايرانی ها دست و پا کرده بود، هم اکنون به ديوار برخورد کرده است.
اين تاجر که شرکتش در امريکا به ثبت رسيده و تحت مجوز «اقلام بشروستانه» وزارت خزانه داری امريکا به ايران جنس می فرشد، به خبرگزاری رويترز گفته است که که از شرکت های ايرانی سه ميلون و ۸۰۰ هزار دلار طلب دارد، اما بخاطر تحريمات اخير امريکا و اتحاديه اروپا، قادر به دريافت طلب خود نيست.
رويترز در ادامه می نويسد که وی تنها نيست. شرکتهای امريکايی از شرکت عظيم داروسازی «مرک اند کو» (Merck & Co.) گرفته تا شرکت های کوچک توليد پوشک، مانند کمپانی آقای کارينگتون برای دريافت بدهی خود از بازرگانان ايرانی از بابت فروش اقلام دارويی و ديگر کالاهای ضروری بشردوستانه با مشکل مواجه شده اند.
«کری استينبور» حقوقدان تجارت بين الملل و مشاور سابق اداره کنترل دارايی های خارجی وزارت خزانه داری امريکا به خبرگزاری رويترز گفته است که راه صادرات همه چيز، از آسپرين گرفته تا مولتی ويتامين ها، به ايران سد شده است.
اين گزارش در ادامه می نويسد:« مسدود شدن راههای پرداخت، نشان دهنده يک عظم گسترده برای موثر کردن آخرين دور از تحريم های مالی عليه ايران هست که با هدف وادار کردن اين کشور به متوقف کردن برنامه هسته ای آن اعمال شده است.»
اين در حالی است که وضعيت پيش آمده، در تناقض با آن چيزی است که امريکا پيشتر گفته بود هدف تحريم ها مردم ايران نيستند و اين تحريم ها رهبران جمهوری اسلامی و تلاش احتمالی آنها برای دستيابی به بمب اتمی را نشانه گرفته است.
هارينگتون می گويد که وی مخالف مجازات ايران بعنوان دولتی متمرد نيست، اما وقتی امريکا و اروپا تحريمهايی را وضع می کنند بايد رعايت حال برخی مسائل، همچنين شرکتهای خودشان را هم بکنند.
هارينگتون که نام و نام خانوادگی خود را از فرهاد فروحی تغيير داده و يک امريکايی ايرانی تبار است، بخاطر عدم وصول طلب خود از شرکتهای ايرانی مجبور شده است که ماه گذشته سه تن از کارمندان شرکتش را اخراج کند.
ضربه کاری
درحالی که شرکت های مالی طرف حساب بانک مرکزی ايران مورد توجه امريکا قرار گرفته و آنها را بنا بر قانونی که اخيرا تصويب شد تحت هدف قرار می دهد، مشاوران حقوقی تحريم ها بر اين باور هستند که قرار دادن بانک تجارت ، سومين بانک بزرگ ايران، در ليست سياه امريکا در ۲۳ ژانويه، تبعات سنگين تری بر تجارت اقلام بشردوستانه با ايران خواهد گذاشت.
اين به معنی قطع کردن رابطه بانک تجارت، به همراه بانک ها و موسسه هايی که با اين بانک همکاری می کنند با سيستم مالی امريکا است، ريسکی که بسياری از بانک های بين المللی حاضر به مواجهه با آن نيستند.
در پنج سال گذشته، وزارت خزانه داری امريکا ۲۳ موسسه مرتبط با ايران را در ليست تحريم ها جای داده است، اقدامی که تنگراه توانايی ايران برای انجام تجارت خارجی را باريکتر کرده است.
اين گزارش در ادامه می نويسد، بنا بر تحليل حقوقدان ها، تحريم بانک تجارت يک ضربه بسيار خرد کننده است، چرا که اين بانک آخرين بانک عمده ايرانی بود که قادر به مبادلات مالی قانونی با جهان خارج بود.
داگلاس جکوبسون، حقوقدانی که بر روی تحريم ها کار می کند به خبرگزاری رويترز گفته است که اعمال تحريم بر بانک تجارت اثری مانند يک موج سنگين داشته است. بگفته وی، از طرفی دولت می گويد که شما مجوز صادرات (اقلام انساندوستانه) به ايران را داريد، اما در عمل مشاهده می کنی که قادر به دريافت پول جنس صادراتی نيست.
وی به شرح حال تجريه يکی از مشتريان خود می پردازد که بعد از تحريم بانک تجارت قادر به دريافت صدها هزار دلار طلب خود از بابت فروش اقلام دارويی به بازگارنان ايرانی نشده است و وی چندين شرکت داروسازی می شناسد که در چنين وضعيتی قرار گرفته اند و بالاجبار فروش اقلام پزشکی و بهداشتی به ايران را متوقف کرده اند.
يک وکيل ديگر به رويتز گفته است که زمانی يک پنجره کوچک بعنوان فرصتی باز بود، اما حالا آن هم بسته شده است.
حقوقدانهای تحريمها به اين خبرگزاری گفته اند که قطع سرويس دهی سرويس جهانی معاملات مالی (سويفت) با تمامی بانکهای ايرانی تحت تحريم اتحاديه اروپا، وضعيت را برای انجام عمليات نقل و انتقال پول دشوارتر هم خواهد کرد.
احتمال استفاده ابزاری جمهوری اسلامی از تحريم ها
شرکت «مرک اند کو» امريکا بعنوان سومين شرکت عمده داروسازی جهان اعلام کرده است که مجوز فروش انواع داروها، شامل داروهای ديابت، سرطان، بيماری های تنفسی و عفونتی به ايران را دارد. اما، سخنگوی اين کمپانی داروسازی به خبرگزاری رويترز گفته است که از ابتدای سال ۲۰۱۲، وضعيتی پر چالش برای تامين امنيت دريافت پول کالاهای صادراتی اين شرکت به ايران بوجود آمده است.
شرکت «پفايزر» (Pfizer Inc)، بزرگترين شرکت داروسازی جهان نيز اعلام کرده است که برای دريافت پول محصولات صادراتی اش به ايران با چالش مواجه شده است.
با اينهمه، يکی از سخنگويان وزارت خزانه داری امريکا به اين خبرگزاری گفته است که تحريمها اقلام انساندوستانه را هدف قرار نداده و رويکرد امريکا در اين زمينه تغييری نداشته است. بگفته وی، هم اکنون کاهشی در صادرات اقلام انساندوستانه امريکا به ايران مشاهده نمی شود.
سال گذشته امريکا حدودا ۲۳۰ ميليون دلار صادرات به ايران داشته است.
رويترز می نويسد که تجارت شرکتهايی مانند «پفايزر» و «مرک اند کو» با ايران تنها يک بخش بسيار ناچيز از حجم تجارت خارجی آنها است.
يک کارشناس مسائل خاروميانه به اين خبرگزاری گفته است که اگر مردم ايران از اقلام دارويی و پزشکی به دشواری بافتند، دولت جمهوری اسلامی می تواند از آن بعنوان دستاويزی برای منفی کردن ديد مردم ايران نسبت به غرب استفاده ابزاری کند، مانند آنچه که صدام حسين در عراق انجام داد.
بگفته وی، روحانیون حاکم بر ایران نياز دارند که در مقابل مردم از مواضع خود دفاع کنند. آنها نياز دارند که تصوری بوجود آورند که نشان دهد جامعه بين الملل با سنگدلی در مقابل خواسته های ملت بی دفاع ايران جبهه گرفته اند.
اين گزارش می گويد، ايرانی ها هم مانند هر کسی نياز به پوشک بچه دارند. «فرد هارينگتون» که تجارتی برای فروش مواد خام برای توليد پوشک بچه به ايرانی ها دست و پا کرده بود، هم اکنون به ديوار برخورد کرده است.
اين تاجر که شرکتش در امريکا به ثبت رسيده و تحت مجوز «اقلام بشروستانه» وزارت خزانه داری امريکا به ايران جنس می فرشد، به خبرگزاری رويترز گفته است که که از شرکت های ايرانی سه ميلون و ۸۰۰ هزار دلار طلب دارد، اما بخاطر تحريمات اخير امريکا و اتحاديه اروپا، قادر به دريافت طلب خود نيست.
رويترز در ادامه می نويسد که وی تنها نيست. شرکتهای امريکايی از شرکت عظيم داروسازی «مرک اند کو» (Merck & Co.) گرفته تا شرکت های کوچک توليد پوشک، مانند کمپانی آقای کارينگتون برای دريافت بدهی خود از بازرگانان ايرانی از بابت فروش اقلام دارويی و ديگر کالاهای ضروری بشردوستانه با مشکل مواجه شده اند.
«کری استينبور» حقوقدان تجارت بين الملل و مشاور سابق اداره کنترل دارايی های خارجی وزارت خزانه داری امريکا به خبرگزاری رويترز گفته است که راه صادرات همه چيز، از آسپرين گرفته تا مولتی ويتامين ها، به ايران سد شده است.
اين گزارش در ادامه می نويسد:« مسدود شدن راههای پرداخت، نشان دهنده يک عظم گسترده برای موثر کردن آخرين دور از تحريم های مالی عليه ايران هست که با هدف وادار کردن اين کشور به متوقف کردن برنامه هسته ای آن اعمال شده است.»
اين در حالی است که وضعيت پيش آمده، در تناقض با آن چيزی است که امريکا پيشتر گفته بود هدف تحريم ها مردم ايران نيستند و اين تحريم ها رهبران جمهوری اسلامی و تلاش احتمالی آنها برای دستيابی به بمب اتمی را نشانه گرفته است.
هارينگتون می گويد که وی مخالف مجازات ايران بعنوان دولتی متمرد نيست، اما وقتی امريکا و اروپا تحريمهايی را وضع می کنند بايد رعايت حال برخی مسائل، همچنين شرکتهای خودشان را هم بکنند.
هارينگتون که نام و نام خانوادگی خود را از فرهاد فروحی تغيير داده و يک امريکايی ايرانی تبار است، بخاطر عدم وصول طلب خود از شرکتهای ايرانی مجبور شده است که ماه گذشته سه تن از کارمندان شرکتش را اخراج کند.
ضربه کاری
درحالی که شرکت های مالی طرف حساب بانک مرکزی ايران مورد توجه امريکا قرار گرفته و آنها را بنا بر قانونی که اخيرا تصويب شد تحت هدف قرار می دهد، مشاوران حقوقی تحريم ها بر اين باور هستند که قرار دادن بانک تجارت ، سومين بانک بزرگ ايران، در ليست سياه امريکا در ۲۳ ژانويه، تبعات سنگين تری بر تجارت اقلام بشردوستانه با ايران خواهد گذاشت.
اين به معنی قطع کردن رابطه بانک تجارت، به همراه بانک ها و موسسه هايی که با اين بانک همکاری می کنند با سيستم مالی امريکا است، ريسکی که بسياری از بانک های بين المللی حاضر به مواجهه با آن نيستند.
در پنج سال گذشته، وزارت خزانه داری امريکا ۲۳ موسسه مرتبط با ايران را در ليست تحريم ها جای داده است، اقدامی که تنگراه توانايی ايران برای انجام تجارت خارجی را باريکتر کرده است.
اين گزارش در ادامه می نويسد، بنا بر تحليل حقوقدان ها، تحريم بانک تجارت يک ضربه بسيار خرد کننده است، چرا که اين بانک آخرين بانک عمده ايرانی بود که قادر به مبادلات مالی قانونی با جهان خارج بود.
داگلاس جکوبسون، حقوقدانی که بر روی تحريم ها کار می کند به خبرگزاری رويترز گفته است که اعمال تحريم بر بانک تجارت اثری مانند يک موج سنگين داشته است. بگفته وی، از طرفی دولت می گويد که شما مجوز صادرات (اقلام انساندوستانه) به ايران را داريد، اما در عمل مشاهده می کنی که قادر به دريافت پول جنس صادراتی نيست.
وی به شرح حال تجريه يکی از مشتريان خود می پردازد که بعد از تحريم بانک تجارت قادر به دريافت صدها هزار دلار طلب خود از بابت فروش اقلام دارويی به بازگارنان ايرانی نشده است و وی چندين شرکت داروسازی می شناسد که در چنين وضعيتی قرار گرفته اند و بالاجبار فروش اقلام پزشکی و بهداشتی به ايران را متوقف کرده اند.
يک وکيل ديگر به رويتز گفته است که زمانی يک پنجره کوچک بعنوان فرصتی باز بود، اما حالا آن هم بسته شده است.
حقوقدانهای تحريمها به اين خبرگزاری گفته اند که قطع سرويس دهی سرويس جهانی معاملات مالی (سويفت) با تمامی بانکهای ايرانی تحت تحريم اتحاديه اروپا، وضعيت را برای انجام عمليات نقل و انتقال پول دشوارتر هم خواهد کرد.
احتمال استفاده ابزاری جمهوری اسلامی از تحريم ها
شرکت «مرک اند کو» امريکا بعنوان سومين شرکت عمده داروسازی جهان اعلام کرده است که مجوز فروش انواع داروها، شامل داروهای ديابت، سرطان، بيماری های تنفسی و عفونتی به ايران را دارد. اما، سخنگوی اين کمپانی داروسازی به خبرگزاری رويترز گفته است که از ابتدای سال ۲۰۱۲، وضعيتی پر چالش برای تامين امنيت دريافت پول کالاهای صادراتی اين شرکت به ايران بوجود آمده است.
شرکت «پفايزر» (Pfizer Inc)، بزرگترين شرکت داروسازی جهان نيز اعلام کرده است که برای دريافت پول محصولات صادراتی اش به ايران با چالش مواجه شده است.
با اينهمه، يکی از سخنگويان وزارت خزانه داری امريکا به اين خبرگزاری گفته است که تحريمها اقلام انساندوستانه را هدف قرار نداده و رويکرد امريکا در اين زمينه تغييری نداشته است. بگفته وی، هم اکنون کاهشی در صادرات اقلام انساندوستانه امريکا به ايران مشاهده نمی شود.
سال گذشته امريکا حدودا ۲۳۰ ميليون دلار صادرات به ايران داشته است.
رويترز می نويسد که تجارت شرکتهايی مانند «پفايزر» و «مرک اند کو» با ايران تنها يک بخش بسيار ناچيز از حجم تجارت خارجی آنها است.
يک کارشناس مسائل خاروميانه به اين خبرگزاری گفته است که اگر مردم ايران از اقلام دارويی و پزشکی به دشواری بافتند، دولت جمهوری اسلامی می تواند از آن بعنوان دستاويزی برای منفی کردن ديد مردم ايران نسبت به غرب استفاده ابزاری کند، مانند آنچه که صدام حسين در عراق انجام داد.
بگفته وی، روحانیون حاکم بر ایران نياز دارند که در مقابل مردم از مواضع خود دفاع کنند. آنها نياز دارند که تصوری بوجود آورند که نشان دهد جامعه بين الملل با سنگدلی در مقابل خواسته های ملت بی دفاع ايران جبهه گرفته اند.
تعيين تکليف مذاکرات اتمی ايران و گروه ۱+۵ در سئول
تکليف مذاکرات سرنوشت ساز اتمی مابين ايران و گروه ۱+۵ ، پيش از آغاز ديدار رسمی دو روزه نخست وزير ترکيه از تهران، و در حاشيه کنفرانس امنيت اتمی در سئول پايتخت کره جنوبی، روشن خواهد شد. بنا بر شواهد موجود هنوز نسبت به تعيين دستور مذاکرات، تاريخ، و محل برگزاری گفتگوها توافق نهايی مابين ايران و جامعه اروپا صورت نگرفته است.
رجب طيب اردوغان قرار است در حاشيه کنفرانس امنيتی سئول که روزهای دوشنبه و سه شنبه ( ۲۶ و ۲۷ مارس جاری ) برگزار ميشود، با برک اوباما رييس جمهور آمريکا پيرامون مسئله ايران، مذاکرات اتمی آينده، نحوه اجرای تحريم ها و همچنين امکان مستثنی ساختن ترکيه از شمول تحريم ها به گفتگو خواهد نشست.
بروز اختلاف مابين ايران و جامعه اروپا پيرامون تعيين دستور مذاکرات اتمی و همچنين محل برگزاری آن، ترديد های گذشته پيرامون امکان به نتيجه رسيدن گفتگو های آينده را افزايش داده است.
روز چهارشنبه، نشريه اسرائيلی هاارتص گزارش داد که گفتگوهای آينده ايران و گروه ۱+۵ روز ۱۳ ماه آوريل در ژنو مقر اروپايی سازمان ملل برگزار خواهد شد.
پيشتر انتظار ميرفت که مذاکرات اتمی با ميزبانی ترکيه، در شهر استانبول برگزار شود. تهران انجام گفتگوهای اتمی با گروه ۱+۵ را در استانبول، به انجام مذاکرات در ژنو ترجيح ميدهد. در نگاه تهران برخورداری از امکان ميانجيگری ترکيه، در صورت بروز دشواری های پيش بينی نشده، و همچنين داشتن دسترسی مناسبتر به رسانه های خبری از جمله دلايل ترجيح استانبول به ژنو محسوب ميشود.
در واکنش سريع به گزارش هاارتص، پرس تی وی، رسانه انگليسی زبان جمهوری اسلامی، ضمن اشاره به مذاکرات مقدماتی هفته جاری مابين معاون سعيد جليلی و معاون خانم اشتون، گزارش روز چهارشنبه نشريه اسرائيلی را رد کرد و از قول شورای امنيت ايران اعلام داشت «تاکنون توافق نهايی پيرامون تاريخ و محل برگزاری مذاکرات به عمل نيامده است.»
اعلام تاريخ دقيق انجام مذاکرات اتمی مابين ايران و گروه ۱+۵ و محل برگزاری آن از سوی منابع خبری اسرائيلی به گونه ای به معنی حضور غير مستقيم اسرائيل در مذاکرات ياد شده و قرار داشتن دولت آن کشور در جريان گفتگو های مقدماتی و اطلاع يافتن از دستور مذاکرات آينده است.
نخست وزير اسرائيل روز دوشنبه هفته گذشته در واشنگتن با رييس جمهور امريکا ملاقات و پيرامون برنامه اتمی ايران، امکان استفاده از ظرفيت نظامی برای متوقف ساختن آن، و همچنين تشديد تحريم ها عليه جمهوری اسلامی با برک اوباما مذاکرات گسترده ای به عمل آورد.
با توجه به حساسيت خاص موضوع برای تل آويو احتمال ميرود اسرائيل توسط آمريکا در جريان دقيق تحولات مرتبط با مذاکرات آينده ايران و گروه ۱+۵ قرار گرفته باشد. در عين حال پوشش خبری اختصاصی منابع اسرائيلی در اين زمينه از نگاه دولت ايران چندان متبوع و قابل هضم نيست.
نگاه منفی ايران
گفتگو های اتمی آينده با گروه ۱+۵ اگرچه با پيش گامی ايران و بدنبال ارسال نامه سعيد جليلی به خانم اشتون و اعلام آمادگی تهران در اين زمينه صورت ميگيرد، در عين حال تهران مايل است حضور در ميز مذاکره را به پذيرفتن خواسته های جامعه جهانی نسبت بدهد و نه در نتيجه تاثيرگذاری تحريم ها.
علی لاريجانی رييس مجلس شورای اسلامی که در گذشته مسئوليت هدايت ديپلماسی اتمی جمهوری اسلامی و مذاکره با گروه ۱+۵ را بر عهده داشت، روز ۶ مارس با اشاره به مذاکرات اتمی تاکيد کرد که در صورت رعايت نشدن خواسته های ايران و ادامه فشار های عليه تهران ( تحريم ها و تهديد به جنگ ) گفتگو های آينده به شکست کشيده خواهد شد.
طی هفته های اخير رهبران جامعه اروپا، رييس جمهور و وزير خارجه آمريکا نسبت به انجام گفتگو های گروه ۱+۵ با ايران ابراز خوشبينی محتاطانه نموده اند، در عين حال از روز ۳۰ دسامبر گذشته تا کنون، فشار های اقتصادی، سياسی، مالی و امنيتی عليه ايران بصورت فزاينده ادامه يافته است.
قطع خدمات بانکی «سوفيت» برای مبادلات بانکی با ايران، بدنبال تحريم بانک مرکزی و تحريم نفت ايران از سوی جامعه اروپا، تازه ترين اقدامی است که در زمينه تشديد فشار های عليه جمهوری اسلامی صورت گرفته، و اين اقدامات دقيقا شرايطی را فراهم آورده که ادامه آنرا، علی لاريجانی موجب شکست گفتگو های آينده معرفی ميکند.
انتظارات جامعه اروپا
روز ۵ مارس و هنگام اعلام توافق اوليه پيرامون برگزاری مذاکرات با ايران، کاترين اشتون ديپلمات ارشد جامعه اروپا که از سوی گروه ۱+۵ مذاکرات مقدماتی با ايران را عهده دار است اعلام داشت : «هدف کلی ما يافتن راه حل جامع و ماندگاری است که بر اساس آن اطمينان خاطر جامعه جهانی نسبت به صلح آميز بودن برنامه های اتمی ايران اعاده و حق ايران برای برخورداری از انرژی اتمی مراعات شود.»
ايران ادامه غنی سازی اورانيوم در داخل کشور و حفظ چرخه سوخت اتمی را حق خود ميداند، و جامعه جهانی به دليل پنهان کاری های ايران در گذشته، ادامه غنی سازی اورانيوم را وسيله ای برای کسب ظرفيت تبديل شدن به قدرت نظامی اتمی معرفی ميکند.
دو دور مذاکرات گذشته ايران با گروه ۱+۵ در ژنو ( دسامبر سال ۲۰۱۰ )، و در استانبول ( ژانويه سال ۲۰۱۱ )، به دليل دور بودن انتظارات به نتيجه نرسيد.
وزير خارجه آمريکا، گفتگوهای آينده مابين اعضاء ثابت شورای امنيت بعلاوه آلمان با ايران را آخرين فرصت ممکن برای خروج مسالمت آميز و از بن بست کنونی اعلام داشته است.
بنظر نميرسد ايران در شرايط ادامه فشار ها به قطع غنی سازی اورانيوم رضايت داده و چرخه سوخت اتمی خود را تعطيل کند. با اين وجود دست يافتن به توافق های جنبی مابين ايران و گروه ۱+۵ ، ميتواند ادامه مذاکرات در سطح کارشناسی را ممکن ساخته و مانع از رويارويی نظامی با ايران بشود.
در صورت انتشار اعلاميه رسمی مبنی بر انجام گفتگو های آينده در استانبول و اعلام تاريخ دقيق آن، ميتوان انتظار داشت که ميانجيگری ترکيه در آخرين روزها و مذاکرات مستقيم اردوغان با اوباما در سئول به نزديکتر ساختن انتظارات متقابل ايران و گروه ۱+۵ منجر شده باشد.
با توجه به تجربه شکست مذاکرات ژانويه سال گذشته در استانبول، ترکيه تنها زمانی آماده ادامه ميانجيگری و ميزبانی مذاکرات بعدی خواهد شد که اميد رسيدن به توافق های اوليه در مذاکرات رسمی و امکان ادامه مذاکرات در سطح کارشناسی افزايش يافته باشد.
برگزاری احتمالی مذاکرات در ژنو، در تاريخ مورد اشاره منابع خبری اسرائيل ( ۱۳ آوريل ) نشانه به نتيجه نرسيدن گفتگو های مقدماتی جاری و قرار داشتن دو طرف در مواضعی است که پيشتر به شکست دو دور گفتگوها در ژنو و استانبول منجر شد.
رجب طيب اردوغان قرار است در حاشيه کنفرانس امنيتی سئول که روزهای دوشنبه و سه شنبه ( ۲۶ و ۲۷ مارس جاری ) برگزار ميشود، با برک اوباما رييس جمهور آمريکا پيرامون مسئله ايران، مذاکرات اتمی آينده، نحوه اجرای تحريم ها و همچنين امکان مستثنی ساختن ترکيه از شمول تحريم ها به گفتگو خواهد نشست.
بروز اختلاف مابين ايران و جامعه اروپا پيرامون تعيين دستور مذاکرات اتمی و همچنين محل برگزاری آن، ترديد های گذشته پيرامون امکان به نتيجه رسيدن گفتگو های آينده را افزايش داده است.
روز چهارشنبه، نشريه اسرائيلی هاارتص گزارش داد که گفتگوهای آينده ايران و گروه ۱+۵ روز ۱۳ ماه آوريل در ژنو مقر اروپايی سازمان ملل برگزار خواهد شد.
پيشتر انتظار ميرفت که مذاکرات اتمی با ميزبانی ترکيه، در شهر استانبول برگزار شود. تهران انجام گفتگوهای اتمی با گروه ۱+۵ را در استانبول، به انجام مذاکرات در ژنو ترجيح ميدهد. در نگاه تهران برخورداری از امکان ميانجيگری ترکيه، در صورت بروز دشواری های پيش بينی نشده، و همچنين داشتن دسترسی مناسبتر به رسانه های خبری از جمله دلايل ترجيح استانبول به ژنو محسوب ميشود.
در واکنش سريع به گزارش هاارتص، پرس تی وی، رسانه انگليسی زبان جمهوری اسلامی، ضمن اشاره به مذاکرات مقدماتی هفته جاری مابين معاون سعيد جليلی و معاون خانم اشتون، گزارش روز چهارشنبه نشريه اسرائيلی را رد کرد و از قول شورای امنيت ايران اعلام داشت «تاکنون توافق نهايی پيرامون تاريخ و محل برگزاری مذاکرات به عمل نيامده است.»
اعلام تاريخ دقيق انجام مذاکرات اتمی مابين ايران و گروه ۱+۵ و محل برگزاری آن از سوی منابع خبری اسرائيلی به گونه ای به معنی حضور غير مستقيم اسرائيل در مذاکرات ياد شده و قرار داشتن دولت آن کشور در جريان گفتگو های مقدماتی و اطلاع يافتن از دستور مذاکرات آينده است.
نخست وزير اسرائيل روز دوشنبه هفته گذشته در واشنگتن با رييس جمهور امريکا ملاقات و پيرامون برنامه اتمی ايران، امکان استفاده از ظرفيت نظامی برای متوقف ساختن آن، و همچنين تشديد تحريم ها عليه جمهوری اسلامی با برک اوباما مذاکرات گسترده ای به عمل آورد.
با توجه به حساسيت خاص موضوع برای تل آويو احتمال ميرود اسرائيل توسط آمريکا در جريان دقيق تحولات مرتبط با مذاکرات آينده ايران و گروه ۱+۵ قرار گرفته باشد. در عين حال پوشش خبری اختصاصی منابع اسرائيلی در اين زمينه از نگاه دولت ايران چندان متبوع و قابل هضم نيست.
نگاه منفی ايران
گفتگو های اتمی آينده با گروه ۱+۵ اگرچه با پيش گامی ايران و بدنبال ارسال نامه سعيد جليلی به خانم اشتون و اعلام آمادگی تهران در اين زمينه صورت ميگيرد، در عين حال تهران مايل است حضور در ميز مذاکره را به پذيرفتن خواسته های جامعه جهانی نسبت بدهد و نه در نتيجه تاثيرگذاری تحريم ها.
علی لاريجانی رييس مجلس شورای اسلامی که در گذشته مسئوليت هدايت ديپلماسی اتمی جمهوری اسلامی و مذاکره با گروه ۱+۵ را بر عهده داشت، روز ۶ مارس با اشاره به مذاکرات اتمی تاکيد کرد که در صورت رعايت نشدن خواسته های ايران و ادامه فشار های عليه تهران ( تحريم ها و تهديد به جنگ ) گفتگو های آينده به شکست کشيده خواهد شد.
طی هفته های اخير رهبران جامعه اروپا، رييس جمهور و وزير خارجه آمريکا نسبت به انجام گفتگو های گروه ۱+۵ با ايران ابراز خوشبينی محتاطانه نموده اند، در عين حال از روز ۳۰ دسامبر گذشته تا کنون، فشار های اقتصادی، سياسی، مالی و امنيتی عليه ايران بصورت فزاينده ادامه يافته است.
قطع خدمات بانکی «سوفيت» برای مبادلات بانکی با ايران، بدنبال تحريم بانک مرکزی و تحريم نفت ايران از سوی جامعه اروپا، تازه ترين اقدامی است که در زمينه تشديد فشار های عليه جمهوری اسلامی صورت گرفته، و اين اقدامات دقيقا شرايطی را فراهم آورده که ادامه آنرا، علی لاريجانی موجب شکست گفتگو های آينده معرفی ميکند.
انتظارات جامعه اروپا
روز ۵ مارس و هنگام اعلام توافق اوليه پيرامون برگزاری مذاکرات با ايران، کاترين اشتون ديپلمات ارشد جامعه اروپا که از سوی گروه ۱+۵ مذاکرات مقدماتی با ايران را عهده دار است اعلام داشت : «هدف کلی ما يافتن راه حل جامع و ماندگاری است که بر اساس آن اطمينان خاطر جامعه جهانی نسبت به صلح آميز بودن برنامه های اتمی ايران اعاده و حق ايران برای برخورداری از انرژی اتمی مراعات شود.»
ايران ادامه غنی سازی اورانيوم در داخل کشور و حفظ چرخه سوخت اتمی را حق خود ميداند، و جامعه جهانی به دليل پنهان کاری های ايران در گذشته، ادامه غنی سازی اورانيوم را وسيله ای برای کسب ظرفيت تبديل شدن به قدرت نظامی اتمی معرفی ميکند.
دو دور مذاکرات گذشته ايران با گروه ۱+۵ در ژنو ( دسامبر سال ۲۰۱۰ )، و در استانبول ( ژانويه سال ۲۰۱۱ )، به دليل دور بودن انتظارات به نتيجه نرسيد.
وزير خارجه آمريکا، گفتگوهای آينده مابين اعضاء ثابت شورای امنيت بعلاوه آلمان با ايران را آخرين فرصت ممکن برای خروج مسالمت آميز و از بن بست کنونی اعلام داشته است.
بنظر نميرسد ايران در شرايط ادامه فشار ها به قطع غنی سازی اورانيوم رضايت داده و چرخه سوخت اتمی خود را تعطيل کند. با اين وجود دست يافتن به توافق های جنبی مابين ايران و گروه ۱+۵ ، ميتواند ادامه مذاکرات در سطح کارشناسی را ممکن ساخته و مانع از رويارويی نظامی با ايران بشود.
در صورت انتشار اعلاميه رسمی مبنی بر انجام گفتگو های آينده در استانبول و اعلام تاريخ دقيق آن، ميتوان انتظار داشت که ميانجيگری ترکيه در آخرين روزها و مذاکرات مستقيم اردوغان با اوباما در سئول به نزديکتر ساختن انتظارات متقابل ايران و گروه ۱+۵ منجر شده باشد.
با توجه به تجربه شکست مذاکرات ژانويه سال گذشته در استانبول، ترکيه تنها زمانی آماده ادامه ميانجيگری و ميزبانی مذاکرات بعدی خواهد شد که اميد رسيدن به توافق های اوليه در مذاکرات رسمی و امکان ادامه مذاکرات در سطح کارشناسی افزايش يافته باشد.
برگزاری احتمالی مذاکرات در ژنو، در تاريخ مورد اشاره منابع خبری اسرائيل ( ۱۳ آوريل ) نشانه به نتيجه نرسيدن گفتگو های مقدماتی جاری و قرار داشتن دو طرف در مواضعی است که پيشتر به شکست دو دور گفتگوها در ژنو و استانبول منجر شد.
هشدار و تهدید تازه روسیه در مورد سامانه دفاع موشکی آمریکا
دیمیتری مدودیف، رئیس جمهور روسیه، روز جمعه، چهارم فروردینماه، در یک سخنرانی بار دیگر هشدار داد که سامانه دفاع موشکی آمریکا در خاک اروپا میتواند «همسانی اتمی موجود» میان دو کشور را برهم زند و به مقابله به مثل از طرف روسیه منجر شود.
موضوع استقرار سامانه دفاع موشکی ناتو به رهبری ایالات متحده در خاک چند کشور اروپایی مدتهاست که محل بحث و مناقشه روسیه با این کشور است و علاوه بر این واکنش تند جمهوری اسلامی را نیز در پی داشته است.
واکنش تند مقامات جمهوری اسلامی از آن جهت بوده است که واشینگتن علنا اعلام کرده است که هدف از این سامانه دفاعی مقابله با «تهدید بالقوه» از سوی ایران است.
این در حالی است که با وجود این توجیهات، روسیه همچنان در این امر شک میکند و از آمریکا تضمین خواسته است که در آینده این سامانه موشکی را به سوی خاک روسیه نشانه نرود.
در همین زمینه رئیس جمهور روسیه روز جمعه گفته است: «هنوز کسی به من توضیح نداده است که چرا باید باور کنیم سامانه جدید در اروپا به سوی ما هدفگیری نخواهد شد.»
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، او پیشتر در هفته گذشته در گفتوگو با افسران عالیرتبه روس تاکید کرده است که نیروهای مسلح روسیه باید خود را برای مقابله با سامانه دفاعی آمریکا آماده کنند.
دیمیتری مدودیف گفت: «تا سال ۲۰۱۷ یا ۲۰۱۸ باید کاملا آماده و مسلح باشیم.»
آسوشیتدپرس این اظهار نظر را اشارهای دانسته است به تهدید قبلی آقای مدودیف مبنی بر این که در صورت عدم توافق روسیه و آمریکا در این زمینه، روسیه موشکهای خود را به سوی سامانه دفاعی ناتو نشانه خواهد رفت.
در همین حال در حالی که روسیه هر از گاهی از استقرار این سامانه در خاک اروپا و کشورهای دیگر ابراز نگرانی میکند، ناتو تحت فرماندهی آمریکا به کار استقرار و گسترش این سامانه ادامه میدهد.
از جمله در اوایل اسفندماه ۱۳۹۰ يک فرمانده ارشد در ارتش آمريکا راهاندازی سيستم رادار دفاعی ناتو در ترکيه را رسما تایيد کرده و گفت که سربازان و کارشناسان نظامی آمريکا در منطقه مستقر شدهاند.
اين سيستم رادار دفاعی که بخشی از سامانه دفاع موشکی ناتو برای مقابله با خطرات احتمالی موشکی جمهوری اسلامی است در ۷۰۰ کيلومتری مرز ترکیه با ايران مستقر شد.
سال گذشته دولت رجب طيب اردوغان در ترکیه با استقرار اين سيستم دفاعی که برای مقابله با تهديدهای احتمالی ايران طراحی شده است موافقت کرد.
موضوع استقرار سامانه دفاع موشکی ناتو به رهبری ایالات متحده در خاک چند کشور اروپایی مدتهاست که محل بحث و مناقشه روسیه با این کشور است و علاوه بر این واکنش تند جمهوری اسلامی را نیز در پی داشته است.
واکنش تند مقامات جمهوری اسلامی از آن جهت بوده است که واشینگتن علنا اعلام کرده است که هدف از این سامانه دفاعی مقابله با «تهدید بالقوه» از سوی ایران است.
این در حالی است که با وجود این توجیهات، روسیه همچنان در این امر شک میکند و از آمریکا تضمین خواسته است که در آینده این سامانه موشکی را به سوی خاک روسیه نشانه نرود.
در همین زمینه رئیس جمهور روسیه روز جمعه گفته است: «هنوز کسی به من توضیح نداده است که چرا باید باور کنیم سامانه جدید در اروپا به سوی ما هدفگیری نخواهد شد.»
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، او پیشتر در هفته گذشته در گفتوگو با افسران عالیرتبه روس تاکید کرده است که نیروهای مسلح روسیه باید خود را برای مقابله با سامانه دفاعی آمریکا آماده کنند.
دیمیتری مدودیف گفت: «تا سال ۲۰۱۷ یا ۲۰۱۸ باید کاملا آماده و مسلح باشیم.»
آسوشیتدپرس این اظهار نظر را اشارهای دانسته است به تهدید قبلی آقای مدودیف مبنی بر این که در صورت عدم توافق روسیه و آمریکا در این زمینه، روسیه موشکهای خود را به سوی سامانه دفاعی ناتو نشانه خواهد رفت.
در همین حال در حالی که روسیه هر از گاهی از استقرار این سامانه در خاک اروپا و کشورهای دیگر ابراز نگرانی میکند، ناتو تحت فرماندهی آمریکا به کار استقرار و گسترش این سامانه ادامه میدهد.
از جمله در اوایل اسفندماه ۱۳۹۰ يک فرمانده ارشد در ارتش آمريکا راهاندازی سيستم رادار دفاعی ناتو در ترکيه را رسما تایيد کرده و گفت که سربازان و کارشناسان نظامی آمريکا در منطقه مستقر شدهاند.
اين سيستم رادار دفاعی که بخشی از سامانه دفاع موشکی ناتو برای مقابله با خطرات احتمالی موشکی جمهوری اسلامی است در ۷۰۰ کيلومتری مرز ترکیه با ايران مستقر شد.
سال گذشته دولت رجب طيب اردوغان در ترکیه با استقرار اين سيستم دفاعی که برای مقابله با تهديدهای احتمالی ايران طراحی شده است موافقت کرد.
مالزی: واردات نفت از ایران را متوقف میکنیم
در ادامه افزایش فشار تحریمها بر جمهوری اسلامی، دولت مالزی نیز روز جمعه، چهارم فروردینماه، اعلام کرد که بهزودی به واردات نفت خام خود از ایران خاتمه خواهد داد. تنها دو روز قبل آفریقای جنوبی نیز اعلام کرده بود که دیگر نفت ایران را نمیخواهد.
در نزدیک به دو ماه گذشته فشار آمریکا بر دیگر کشورها برای پرهیز از نفت خام ایران افزایش یافته و هر روز یک مشتری ایران انصراف خود را از خرید نفت اعلام میکند.
خبرگزاری رسمی مالزی، برنامه، روز جمعه به نقل از نخست وزیر این کشور اعلام کرد که مالزی از این پس از ایران نفت نخواهد خرید.
نجیب رزاق، نخست وزیر مالزی، در عین حال گفته است که واردات نفت کشورش از ایران «مقدار اندکی» است. واردات نفت این کشور از ایران روزانه ۵۰ تا ۶۰ هزار بشکه برآورد میشود.
در همین حال برخی خبرگزاریها از جمله خبرگزاری آلمان زمان توقف واردات نفت ایران به مالزی را ماه آینده میلادی یعنی کمتر از دو هفته دیگر عنوان کردهاند.
این در حالی است که تنها دو روز پیش، پنجشنبه، وزارت خارجه آفریقای جنوبی نیز اعلام کرد که «به درخواست آمریکا» هرگونه خرید نفت از ایران را به حال تعلیق درآورده و در حال حاضر «هیچ ارتباط نفتی» با ایران ندارد.
به نظر میرسد سخنان اخیر وزیر خارجه آمریکا اغراق نبوده و روزبهروز بر پرهیزکنندگان از نفت خام ایران اضافه میشود.
هیلاری کلینتون اول فروردینماه اعلام کرد که در راستای اعمال تحریم بر صنعت نفت ایران، ۱۱ کشور واردات نفت خود از ایران را به شدت کاهش دادهاند. اشاره خانم کلینتون به ژاپن به علاوه ده کشور اروپایی بود که تا مدتی از تحریمهای آمریکا علیه ایران معاف شدند.
علاوه بر این روز جمعه خبرگزاری رویترز به نقل از یک شرکت مشاوره نفتی در سوئیس و نیز یک شرکت بزرگ نفتی گزارشی منتشر کرد که حاکی از کاهش چشمگیر صادرات نفت ایران در ماه جاری میلادی بود.
برپایه این گزارش، در ماه مارس، از صادرات نفت خام ایران ۳۰۰ هزار بشکه در روز (۱۴ درصد) کاسته شده است.
اما ایران در یک سال گذشته فقط با کاهش فروش و صادرات نفت مواجه نبوده، بلکه بر اساس گفتههای یک نماینده مجلس کاهش تولید نفت خام نیز گریبان کشور را گرفته است.
حمیدرضا کاتوزیان، نماینده مجلس، در اسفندماه ضمن آن که از کاهش تولید نفت ایران به میزان حدودی ۷۰ هزار بشکه خبر داد، دلیل این افت را «کمبود نقدینگی» و «ناتوانی برخی پیمانکاران داخلی» عنوان کرد.
در نزدیک به دو ماه گذشته فشار آمریکا بر دیگر کشورها برای پرهیز از نفت خام ایران افزایش یافته و هر روز یک مشتری ایران انصراف خود را از خرید نفت اعلام میکند.
خبرگزاری رسمی مالزی، برنامه، روز جمعه به نقل از نخست وزیر این کشور اعلام کرد که مالزی از این پس از ایران نفت نخواهد خرید.
نجیب رزاق، نخست وزیر مالزی، در عین حال گفته است که واردات نفت کشورش از ایران «مقدار اندکی» است. واردات نفت این کشور از ایران روزانه ۵۰ تا ۶۰ هزار بشکه برآورد میشود.
در همین حال برخی خبرگزاریها از جمله خبرگزاری آلمان زمان توقف واردات نفت ایران به مالزی را ماه آینده میلادی یعنی کمتر از دو هفته دیگر عنوان کردهاند.
این در حالی است که تنها دو روز پیش، پنجشنبه، وزارت خارجه آفریقای جنوبی نیز اعلام کرد که «به درخواست آمریکا» هرگونه خرید نفت از ایران را به حال تعلیق درآورده و در حال حاضر «هیچ ارتباط نفتی» با ایران ندارد.
به نظر میرسد سخنان اخیر وزیر خارجه آمریکا اغراق نبوده و روزبهروز بر پرهیزکنندگان از نفت خام ایران اضافه میشود.
هیلاری کلینتون اول فروردینماه اعلام کرد که در راستای اعمال تحریم بر صنعت نفت ایران، ۱۱ کشور واردات نفت خود از ایران را به شدت کاهش دادهاند. اشاره خانم کلینتون به ژاپن به علاوه ده کشور اروپایی بود که تا مدتی از تحریمهای آمریکا علیه ایران معاف شدند.
علاوه بر این روز جمعه خبرگزاری رویترز به نقل از یک شرکت مشاوره نفتی در سوئیس و نیز یک شرکت بزرگ نفتی گزارشی منتشر کرد که حاکی از کاهش چشمگیر صادرات نفت ایران در ماه جاری میلادی بود.
برپایه این گزارش، در ماه مارس، از صادرات نفت خام ایران ۳۰۰ هزار بشکه در روز (۱۴ درصد) کاسته شده است.
اما ایران در یک سال گذشته فقط با کاهش فروش و صادرات نفت مواجه نبوده، بلکه بر اساس گفتههای یک نماینده مجلس کاهش تولید نفت خام نیز گریبان کشور را گرفته است.
حمیدرضا کاتوزیان، نماینده مجلس، در اسفندماه ضمن آن که از کاهش تولید نفت ایران به میزان حدودی ۷۰ هزار بشکه خبر داد، دلیل این افت را «کمبود نقدینگی» و «ناتوانی برخی پیمانکاران داخلی» عنوان کرد.
کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب در امور سوریه به روسیه سفر کرده تا حمایت مقامات این کشور را برای اجرای طرح صلح پیشنهادی اش جلب کند.
آقای عنان در این طرح که مقامات چین و روسیه موافقت خود را با آن اعلام کردند، خواستار توقف فوری درگیری ها شده است. اما مقامات سوری می گویند که ابتدا مخالفان دولت باید سلاح هایشان را بر زمین بگذارند.براساس این طرح نیروهای دولتی باید استفاده از تجهیزات نظامی را علیه شهروندان غیرنظامی متوقف کرده و از مناطق غیرنظامی خارج شوند.
پیش از این شورای امنیت سازمان ملل به اتفاق آرا از طرح صلح نماینده ویژه خود، کوفی عنان، حمایت کرد.
شورای امنیت روز دوم فروردین (۲۱ مارس) با انتشار بیانیه ای، که البته الزام آور نیست، از دولت سوریه و مخالفان آن خواست که فورا به پیشنهادهای آقای عنان عمل کنند.
این پیشنهادها تضمین دسترسی کمک های انساندوستانه و عقب نشینی سربازان دولتی از شهرها و روستاها را شامل می شود.
در همین حال گروههای فعال مخالف دولت از ادامه بمباران و عملیات نظامی نیروهای نظامی در بسیاری از مناطق سوریه خبر داده اند.
خبرنگار بی بی سی به نقل از فعالان از یک حمله بزرگ با حضور شماری از تانکها و خودروهای زرهی در شهر سراقب در شمال غرب استان ادلب خبر داده است.
به گفته این فعالان بسیاری از خانه های این منطقه هدف گلوله توپ قرار گرفته اند که این حملات تلفات سنگینی به همراه داشته است.
گزارش ها همچنین از کشته شدن چندین نفر در جریان درگیری ها در حمص، سومین شهر بزرگ سوریه و قصیر حکایت دارد.
به گفته خبرنگار بی بی سی دولت سوریه عزمش را جزم کرده تا با توسل به زور کنترل شهرها را در اختیار گرفته و مانع از فعالیت آزادانه مخالفان شود.
به نظر می رسد آقای عنان باید علاوه بر ترغیب مقامات روسیه و چین به اعمال نفوذ بر سوریه، این دو کشور را متقاعد کند که برای متوقف کردن خشونت ها از سوی مخالفان هم سخت در تلاش است.
تحریم های جدید اتحادیه اروپا
در همین حال اتحادیه اروپا روز گذشته، جمعه چهارم فروردین ماه (23 مارس) تحریمهایی را علیه اسما اسد، همسر بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، تصویب کرد.طبق این تحریمها، سفر خانم اسد به کشورهای عضو اتحادیه اروپا ممنوع شده است هر چند خانم اسد دارای تابعیت بریتانیایی است و اداره مهاجرت بریتانیا گفته است که نمی تواند مانع از ورود او به این کشور شود.
ممنوعیت سفر به کشورهای عضو اتحادیه اروپا شامل برخی دیگر از اعضای خانواده آقای اسد هم شده است.
طبق این قطعنامه، نام خانم اسد به فهرست افرادی هم که اموالشان توقیف میشود، اضافه شده است.
در تحریمهای جدید اتحادیه اروپا علیه سوریه، نام برخی دیگر از اعضای خانواده آقای اسد به فهرست افراد تحت تحریم افزوده شده است.
خبرگزاری فرانسه میگوید مادر و خواهر رئیس جمهوری سوریه از جمله کسانی هستند که به این فهرست اضافه شدهاند.
یش از این، اتحادیه اروپا تحریمهای شدیدی را علیه سوریه وضع کرده بود. ممنوعیت فروش سلاح به سوریه و خرید نفت از این کشور از جمله این تحریمهاست.
شیمون پرز رئیس جمهوری اسرائیل در گفتگویی با رادیوی فارسی اسرائیل سال نو خورشیدی را به ایرانیان تبریک گفته است.
او پیام خود را با این جمله به زبان فارسی آغاز کرد: "ایرانیان گرامی در هرکجا که هستید نوروزتان پیروز باد."او در این پیام برنامه اتمی ایران را ملامت کرد و همچنین گفت: "در این روز عید نوروز شما ایرانیان، من آرزو می کنم که این جشن فرخنده را بتوانید توام با آزادی و احترام متقابل و دوستی و مناسبات دوستانه با دیگر ملت ها برگزار کنید. هیچ ملت دیگری را تهدید نکنید؛ نگذارید فرزندان شما ناچار شوند از خانه بگریزند و به یاد داشته باشید که ایرانیان دوستان بسیار زیادی در سراسر دنیا دارند."
اسرائیل ایران را به تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی متهم می کند؛ اتهامی که ایران رد کرده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه ایهود باراک وزیر دفاع اسرائیل روز دوشنبه در کمیته روابط خارجی و دفاعی پارلمان اسرائیل بار دیگر بر این ارزیابی اسرائیل تاکید کرد که برنامه اتمی ایران در آستانه مصون شدن از یک حمله احتمالی خارجی قرار می گیرد.
آقای بارک گفت که برنامه اتمی ایران "منظما به سوی پختگی می رود و در آستانه یک 'حوزه مصونیت' قرار می گیرد - موقعیتی که رژیم ایران می تواند با استفاده از آن برنامه اش را بدون اختلالی موثر، همانطور که می خواهد کامل کند."
یک مقام بلندپایه آمریکایی گفته است آزمایش آتی موشک دوربرد کره شمالی، منطقه ای مابین استرالیا، اندونزی و فیلیپین را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
کره شمالی گفته است این موشک در یک مسیر جدید و به سمت جنوب آزمایش خواهد شد و مسیر آن به سمت شرق و بر فراز ژاپن نخواهد بود.به نقل از کورت کمبل، از دستیاران وزیر امور خارجه آمریکا گفته شده که وی از این سه کشور خواسته است که این آزمایش موشکی را محکوم کنند.
خبرنگاران می گویند این آزمایش موشکی احتمالا اجلاس روز دوشنبه (۲۶ مارس) سران منطقه در سئول، پایتخت کره جنوبی، را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
محور این اجلاس، مسائل امنیتی خواهد بود و باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا نیز در آن شرکت خواهد کرد.
کره شمالی می گوید این موشک قرار است یک ماهواره را در مدار زمین قرار دهد اما آمریکا و متحدانش از جمله کره جنوبی و ژاپن می گویند پرتاب آن بهانه و پوششی برای یک آزمایش موشکی است.
مقامات کره شمالی تاکید کرده اند که موشک حامل ماهواره از فراز هیچ کشوری عبور نمی کند و قطعات آن نیز به احتمال زیاد در آبهای بینالمللی فرو خواهد ریخت.
اما دولت ژاپن برای مقابله با عبور احتمالی موشک دوربرد کره شمالی، شبکه دفاع ضد موشکی خود را به حالت آماده باش در آورده است.
کره جنوبی نیز پرتاب موشک دوربرد کره شمالی را بخشی از آزمایش های موشکی آن کشور با هدف های نظامی و به خصوص، برنامه ریزی برای حمل کلاهک اتمی توصیف کرده است.
شورای امنیت سازمان ملل متحدبا صدور قطعنامه هایی، کره شمالی را از ادامه برخی فعالیت های اتمی و انجام آزمایش های موشکی منع کرده است.
جامعه بین المللی و سازمان ملل کره شمالی را به خاطر برنامه اتمی و موشکی این کشور تحریم کردهاند.
دولت کره شمالی هفته قبل اعلام کرد که در نظر دارد جهت اطمینان بخشیدن به جامعه جهانی، از بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی برای بازدید از تمامی تاسیسات و مراکز اتمی این کشور دعوت کند.
بازرسان این آژانس سه سال قبل از کره شمالی اخراج شده بودند.
کره شمالی ماه گذشته موافقت کرد غنی سازی اورانیوم و همچنین آزمایش های اتمی و موشک های دوربرد خود را به حال تعلیق دربیاورد.
تصمیم کره شمالی که دو ماه پس از آغاز رهبری کیم جونگ اون، پسر کیم جونگ ایل، رهبر سابق آن کشور اعلام شد، با استقبال جامعه جهانی و از جمله دولت آمریکا همراه بود.
مقامات آمریکایی گفتند که در واکنش به این تصمیم، کمک های غذایی خود به کره شمالی را از سر می گیرند.
کره شمالی ده سال قبل، به دنبال از هم گسیختن توافقی با آمریکا، بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی را اخراج کرد.
این کشور در سال ۲۰۰۳ از پیمان منع گسترش سلاح های اتمی خارج شد.
بازرسان چند سال بعد بار دیگر اجازه بازرسی از کره شمالی را یافتند اما در سال ۲۰۰۹ دوباره اخراج شدند.
دولت ترکیه از کشته شدن دست کم ۱۵ پیکارجوی کرد که همگی آنها زن بودند، در درگیری با نیروهای امنیتی این کشور خبر داده است.
به گزارش خبرگزاری آناتولی، این درگیریها امروز شنبه ۲۴ مارس ( پنجم فروردین ماه) در حاشیه شهر بتلیس در جنوب ترکیه رخ داده است.این شهر مرکز فعالیت پیکارجویان حزب کارگران کردستان ترکیه موسوم به (پ ک ک) است.
به گفته یک مقام امنیتی محلی، این حزب دارای واحدهایی است که اعضای آن را تنها زنان تشکیل میدهند و درگیری امروز هم احتمالا بین یکی از همین واحدها با نیروهای امنیتی ترکیه بوده است.
این درگیری یک روز پس از آن صورت گرفت که نیروهای امنیتی ترکیه تهاجم وسیعی را علیه پیکارجویان پ ک ک در اطراف کوه جودی در نزدیکی مرز عراق انجام دادند که به کشته شدن ۷ نیروی نظامی ترکیه و ۶ پیکار جوی کرد منجر شد.
عملیات روز گذشته جمعه (۲۳ مارس ) یکی از بزرگترین عملیاتی بود که تاکنون در سال جاری علیه پیکارجویان کرد انجام شد.
گفته شده در این عملیات بیش از هزار نیروی امنیتی شامل پلیس و نیروهای ارتش با حمایت هلی کوپترهای نظامی و جت های جنگنده حضور داشتند.
براساس گزارش ها، با توجه به عملیات امروز شمار کشته های پیکارجویان کرد در کمتر از یک هفته به ۲۱ نفر رسیده است. این در حالی است که گفته میشود در جریان این درگیری ها ۸ نفر هم از نیروهای امنیتی کشته شدند.
در ماههای اخیر دولت ترکیه فشارها را بر پیکارجویان پ ک ک افزایش داده است.
در دسامبر سال گذشته میلادی جنگنده های ترکیه ۳۴ قاچاقچی کرد را در نزدیکی مرز عراق به ظن آن که از پیکار جویان کرد هستند، هدف حمله قرار دادند.
کنگره آمریکا موافقت خود را برای آزاد کردن تقریبا نود میلیون دلار کمک به تشکیلات خودگردان فلسطینی اعلام کرد.
این کمک ها شش ماه پیش از سوی آمریکا به حال تعلیق در آمده بود.این اقدام پس از آن انجام شد که دو نماینده ارشد جمهوریخواه از مجلس نمایندگان از مخالفت با ارائه کمک ها به فلسطینیان دست برداشتند.
ایلینا رزلتنین، یکی از نمایندگان جمهوریخواه گفته است که این پول به شرط آن که در اختیار دولت حماس قرار نگیرد، به تشکیلات خودگردان فلسطینی داده شده است. حماس کنترل نوار غزه را برعهده دارد.
این نماینده جمهوریخواه در عین حال تاکید کرد که بقیه ۵۸.۶ میلیون دلار کمک همچنان به فلسطینیان داده نخواهد شد.
خانم رزلتنین در نامه ای نسبت به استفاده از شبهنظامیان از این کمک ها ابراز نگرانی کرده است.
این نماینده جمهوریخواه که ریاست کمیته روابط خارجه مجلس نمایندگان آمریکا را برعهده دارد، گفته است که این ۸۸.۶ میلیون دلار با آگاهی از این که قرار نیست در جاده سازی در کرانه باختری و یا گسترش صنعت توریسم و یا تجارت فلسطینیان مورد استفاده قرار بگیرد، به آنها داده شده است.
گفته شده که این پول با هدف بهبود وضعیت بهداشت و درمان، پروژه های مربوط به تامین آب و غذا برای فلسطینیان در اختیار آنها گذاشته شده است.
قانونگذاران آمریکایی شش ماه پیش و پس از آن که تشکیلات خودگردان فلسطینی طرح به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی را به سازمان ملل متحد ارائه کرد، کمک های این کشور را به آنها به حال تعلیق در آوردند.
کمیته شورای امنیت سازمان ملل در مورد درخواست فلسطینیان در مورد به رسمیت شناختن آنها به توافق نرسیده است.
مقامات واشنگتن گفته اند که این اقدام فلسطینیان می تواند به روند از سرگیری مذاکرات صلح اسرائیل با فلسطینیان خدشه وارد کند و باعث بروز نا آرامی در منطقه شود.
دولت باراک اوباما از عملکرد کنگره آمریکا در به تعلیق درآوردن کمک های این کشور به تشکیلات خودگردان فلسطینی انتقاد کرده بود.
نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی میگوید تحریمهایی که علیه ایران تصویب شدهاند، تاثیری در فعالیتهای هستهای این کشور نداشته و تنها زندگی مردم ایران را تحت تاثیر قرار دادهاند. با این حال، او گفت که ایران آماده مذاکره با کشورهای غربی است.
علیاصغر سلطانیه در برنامه "صدای شما" در رادیو بخش انگلیسی بیبیسی گفت که با وجود تصویب تحریمها، "برنامه هستهای ایران همواره ادامه داشته است و حتی به پیشرفتهایی نیز دست یافتهایم."او گفت: "ما (برای فعالیتهای هستهای) چیزی را وارد نمیکنیم و (به همین دلیل) تحریمها تاثیری در فعالیتهای هستهای ایران ندارد."
نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی با بیان این که "تصمیمگیران برخی کشورهای غربی تمام واقعیت را نمیگویند"، تصریح کرد: "این تحریمها، نه سانتریفوژهای ایران، بلکه زندگی مردم ایران را تحتتاثیر قرار میدهند."
او با بیان این که غربیها باید با تغییر رویکردها، فضایی برای مذاکره به وجود آورند، خطاب به این کشورها گفت: "بیایید بر سر میز مذاکره بنشینیم. اگر شما سوالی دارید، ما آمادهایم پاسخ دهیم."
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارشی که ماه گذشته منتشر شد، با ابراز نگرانی در مورد برنامه هستهای ایران، تصریح کرد که با وجود انجام مذاکرات فشرده با مقامهای ایرانی، ابهامات در مورد ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای ایران، همچنان به قوت خود باقی است.
در این گزارش آمده بود که ایران نگرانیهای آژانس را بیاساس خوانده است و طرفین در این مورد، به شکل قابل توجهی دچار اختلاف نظر هستند.
"انتظار نامعمول برای بازدید از تاسیسات نظامی"
علیاصغر سلطانیه که به پرسشهای مخاطبان برنامه "صدای شما" در رادیو بخش انگلیسی بیبیسی پاسخ میداد، با تاکید بر این که ایران هیچگاه درخواست رسمی برای دسترسی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تاسیسات هستهای خود را رد نکرده است، گفت: "بازرسان این آژانس، تقریبا هر روز در ایران هستند و دوربینهای ۲۴ ساعته هم در (تاسیسات هستهای ایران) همه فعالیتها را زیر نظر دارند."ماه گذشته و بعد از آن که هیاتی بلندپایه از بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در روزهای اول و دوم اسفند، در سفری به تهران با مقامات ایرانی دیدار و گفتوگو کردند، مدیرکل این آژانس، گفت که ایران به اعضای هیات اعزامی، اجازه بازدید از منطقه نظامی پارچین در شرق تهران را نداده است.
اما آقای سلطانیه میگوید که "آخرین هیات اعزامی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، هیاتی عالیرتبه بود که برای مذاکره بر سر چارچوب گفتوگوهای آتی به تهران سفر کردند."
نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی اضافه کرد: "اعضای این هیات، بازرس نبودند و درخواست برای بازدید آنها از سایت نظامی پارچین نیز در برنامه سفر آنها نبود."
او طرح این موضوع را که ایران به بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اجازه بازدید از سایت پارچین نداده است، ادعایی برای گمراه کردن افکار عمومی خواند و گفت که این گروه قرار نبود از جایی بازرسی کند: "خود اعضای هیات هم از این که به محض ورودشان، از آنها خواسته شد به پارچین بروند، غافلگیر شدند."
آقای سلطانیه اضافه کرد: "انتظار معمول و بجایی نیست که برای بازدید از تاسیسات نظامی یک کشور، یکروزه تصمیم گرفته شود."
"آژانس به پارچین دسترسی داشته است"
نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنین یادآور شد که در سال ۲۰۰۵ میلادی، نمایندگان آژانس بینالمللی انرژی اتمی دوبار برای بازدید از سایت پارچین درخواست دادند: "ما نیز اجازه بازدید دادیم و سعی کردیم به دنیا ثابت کنیم که هیچ فعالیت هستهای در این سایت نظامی انجام نمیشود."علی اصغر سلطانیه گفت: "بر حسب اتفاق، در زمان بازدید هیات اعزامی آژانس از سایت پارچین، آنها را همراهی میکردم؛ در آن زمان، در اقدامی بیسابقه در تاریخ آژانس، ایران به این بازرسان امکان دسترسی نامحدود به سایت نظامی پارچین را داده بود و آنها میتوانستند به هر بخشی از سایت که میخواهند بروند."
او اضافه کرد که بعد از نمونهبرداری از سایت پارچین و آزمایش آنها، محمد البرادعی، دبیرکل وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گزارش داد که هیچ نشانهای از مواد هستهای در این سایت وجود ندارد.
نوای موسیقی ایران در سال ۱۳۹۰ نوایی حزنانگیز نبود، اجراهای متعدد هنرمندان ایرانی در داخل و خارج از کشور و استقبال مخاطبان از مهمترین ویژگیهای امسال بود؛ هر چند برخوردهای نظارتی و تصمیمگیری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره آلبوم ها، افراد، محتوای ترانهها و غیره در طول این سالیان، همواره موسیقی پسزمینه نوای ایرانی بوده است.
آن چه در زیر میخوانید مروری است بر آن چه در سال ۱۳۹۰ در موسیقی ایران اتفاق افتاد.
جلال ذوالفنون و گروه اوستا، ارکستر سمفونیک تهران به رهبری نادر مرتضی پور، ارکستر موسیقی ملی ایران به رهبری بردیا کیارس و خوانندگی عبدالحسین مختاباد، گروه بانوان دادمهر به خوانندگی پروین سلطانی، گروه بانوان خنیا به رهبری پری ملکی، فریبا اسدی، گروه کر نامیرا به رهبری فرهاد هراتی، ارکستر سمفونی رودکی به رهبری آرش امینی و احسان خواجه امیری از جمله افراد و گروههایی بودند که در فضای جشنواره نواختند و خواندند.
نام داریوش پیرنیاکان، رضا شفیعیان، نصرالله ناصح پور، کیوان ساکت، شاهین فرهت و محمد سریر در میان اعضای هیئت داوران این جشنواره به چشم میخورد.
استقبال علاقهمندان به ویژه از اجرای ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر موسیقی ملی ایران، اتمام زودهنگام بلیطهای پیشفروش و حضور استادان موسیقی ایران از مهمترین ویژگیهای فجر بیست و هفتم بود.
از جمله بدعتهای امسال جشنواره موسیقی فجر، اجرای موسیقی جاز در این فستیوال بود. کیوان میر هادی سرپرستی گروه کامه راتا را برعهده داشت و نخستین کنسرت جاز در تاریخ جشنواره موسیقی فجر را اجرا کرد.
یکی از شگفتیهای جشنواره موسیقی امسال که تقریبا در سکوت خبری رخ داد، حذف بخش موسیقی کودکان ایران بود. وزارت فرهنگ و ارشاد دلیل این حذف را کمبود بودجه و نداشتن امکانات اعلام کرد. در این بخش در غیاب هنرمندان ایرانی، حضور هنرمندانی از کشورهای دیگر که چندان شناخته شده نبودند، بین متولیان موسیقی کودکان ناراحتی هایی را در پی داشت.
آقای شجریان در گفتوگوهایش دلیل ساخت و ابداع سازهای جدید را نیاز به صداهای جدید و کمبود برخی صداها دانست و گفت که این سازها میتوانند در کنار سازهای سنتی بر زیایی موسیقی ایرانی بیفزایند.
در تیرماه سال ۱۳۹۰ نیز محمد رضا شجریان به ریاست شورای عالی خانه موسیقی ایران انتخاب شد و در مرداد ماه آلبوم «مرغ خوشخوان» پس از یک سال انتظار سرانجام از وزارت فرهنگ و ارشاد مجوز انتشار گرفت. اما او که ۲ سال است در ایران کنسرتی برگزار نکرده، اواخر تابستان راهی اروپا شد تا در ترکیه، هلند، بلژیک، ادینبورو (اسکاتلند)، هامبورگ (آلمان)، اتریش، سوئد و لندن کنسرت برگزار کند.
آقای شجریان در لندن برای انجام یک گفتوگو به دفتر تلویزیون بیبیسی فارسی رفت و انتشار عکسهای این دیدار در سایت بی بی سی و عکس دو نفره شجریان و گوگوش بعد از اجرای کنسرت شجریان، انتقادهای تند و تیزی را از سوی سایت های تندرو نزدیک به حکومت، متوجه او کرد.
این خواننده موسیقی پاپ در پاسخ به این پرسش که آیا محدودیت ها درباره او به دلیل ظاهرش که شبیه دراویش است اعمال می شود یا خیر، گفته «معلوم نیست، شاید این گونه باشد. آن چه مهم است این است که من درویش نیستم، اما شخصیت حضرت علی را از نظر شخصی دوست دارم.»
یکی از آلبومهایی که قرار بود در سال ۱۳۹۰ رونمایی شود، آلبوم «قصه زندگی» با صدای حسین خواجه امیری (ایرج) بود که به علت نداشتن مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رونمایی نشد. همچنین در خبرها آمد که مسئولان وزرات ارشاد از برگزارکنندگان خواسته بودند تا صحبتهایی را که قرار بود در این نشست مطرح شود، برایشان توضیح دهند. عنوان این آلبوم که تازهترین کار ایرج است، با فراخوانی عمومی توسط مخاطبان انتخاب شد و قطعات آن در فضای موسیقی پاپ ساخته شده است.
همچنین در دی ماه خبر رسید که ارسلان کامکار پس از ۲۹ سال فعالیت رسمی در ارکستر سمفونیک تهران در گزینش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رد شده و ادامه فعالیتاش در هالهای از ابهام قرار گرفته است.
این نوازنده ویولن از سال ۱۳۵۹ به دعوت کامبیز روشنروان برای اجرای قطعه «جمعه خونین» وارد ارکستر سمفونیک شده بود.
انتشار این خبر از سوی مدیریت مرکز موسیقی وزارت ارشاد بیپاسخ نماند. محمد میرزمانی به این خبر واکنش نشان داد و گفت «تا زمانی که یک مسئله رسانهای نشده باشد، ما از هنرمند حمایت میکنیم، الان هم معتقدیم با تفاهم این مشکل حل میشود.» بر اساس گفتههای میرهادی، آقای کامکار نیروی رسمی دائم ارکستر سمفونیک نبوده و نیروی رسمی آزمایشی بوده است.
میر زمانی اغلب اشعار خوانندگان پاپ ایران را دارای محتوای عاشقانه خواند و گفت که باید فرقی بین گروههایی که از اشعار شاعران بزرگ نظیر حافظ استفاده میکنند و کسانی که از اشعار عاشقانه استفاده میکنند باشد. میر زمانی همچنین اعلام کرد که موسیقی فیلم نیز نیاز به دریافت مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد و تمامی آهنگسازان که سفارش ساخت موسیقی فیلم میگیرند نمیتوانند خودسر ساخت موسیقی را آغاز کنند و باید ابتدا مجوز دریافت کنند.
پس از برگزاری کنسرت حسین علیزاده در مهرماه که با استقبال بینظیری همراه بود، تالارهای میلاد و وحدت شاهد حضور جمع وسیعی از علاقهمندان موسیقی از پاپ گرفته تا سنتی بود.
کنسرت محمدرضا لطفی در برج میلاد تهران از جمله کنسرتهای موفق بود که در آن خواننده جدیدی به موسیقی سنتی ایران معرفی شد. علیرضا فریدونپور در اجرای خود در شبهای اجرا توجهات بسیاری را به خود جلب کرد. گروه همنوازان حصار و همایون شجریان نیز در تالار وحدت پذیرای علاقهمندان موسیقی سنتی بودند و محمد اصفهانی نیز در تالار وحدت نشان داد هنوز میتواند علاقهمندانش را راضی نگه دارد.
احسان خواجه امیری نیز در آبان ماه کنسرتی برگزار کرد که عواید فروشاش صرف امور خیریه شد و در ادامه همراهی هنرمندان با هنرمندان بیمار، محسن یگانه، بنیامین و رضا صادقی در برج میلاد تهران در سه شب و هر شب دو نوبت برنامه اجرا کردند که هزینههایش صرف درمان مجید بهرامی، از هنرمندان عرصه تئاتر که اسیر بیماری سرطان است، شد.
امیر حسین مدرس در آبانماه خبر از تهیه یک آلبوم موسیقی با نام «خورشید» داد. آلبومی شامل نغمههای عاشورایی که امین تارخ در قطعاتی کار دکلمه شعرها را برعهده داشته است. این آلبوم توسط موسسه فرهنگی و هنری خورشید تهیه شده بود و برای ایام محرم وارد بازار موسیقی شد.
حامد بهداد نیز همراه با گروه دارکوب پیش از آغاز ماه محرم در برج میلاد برای جمع زیادی از علاقهمندانش خواند. ترانههایی که در این کنسرت اجرا شد از آلبوم اول و دوم گروه دارکوب بود، و با آن که در آلبوم دوم مهران مدیری نیز همراه با حامد بهداد خوانده بود، اما در کنسرت حضور نداشت.
بهرام رادان در شهریور ماه آلبوم خود با نام «روی دیگر من» را با کمک انتشارات سوته دلان منتشر کرد. رادان برای ضبط آلبوم از مشاورات رضا یزدانی بهره برده و کار آهنگسازی برخی قطعات نیز بر عهده آریا عظیمینژاد بود. مرحله میکس و مسترینگ این آلبوم در کشور ترکیه انجام شد.
محمد رضا هدایتی نیز در سال گذشته آلبوم «ماه میخنده» را منتشر کرد.
سیمرغ برگردان موسیقایی زندگی زال است که برای ارکستر بزرگ سازهای ایرانی، گروه کر و تکخوانی همایون شجریان نوشته شده است. این قطعه در مهر ماه در هلند به رهبری هومن خلعتبری اجرا شد و اجرای بعدی آن در فروردین سال ۱۳۹۱ در لندن خواهد بود.
آن چه در زیر میخوانید مروری است بر آن چه در سال ۱۳۹۰ در موسیقی ایران اتفاق افتاد.
جشنواره موسیقی فجر
جشنواره موسیقی فجر روز ۲۴ بهمن ماه به طور سراسری در شهرهای بزرگ ایران کار خود را آغاز کرد. دبیری این جشنواره بر عهده حسن ریاحی بود (که سال آینده نیز دبیری جشنواره بیست و هشتم را بر عهده خواهد داشت) و چند گروه مختلف ایرانی و خارجی (از جمله گروه بازار بلو از سوئد و روتین از سوئیس) در ۲۱ اجرا در ۱۰ شهر مختلف بازار این جشنواره را گرم کردند.جلال ذوالفنون و گروه اوستا، ارکستر سمفونیک تهران به رهبری نادر مرتضی پور، ارکستر موسیقی ملی ایران به رهبری بردیا کیارس و خوانندگی عبدالحسین مختاباد، گروه بانوان دادمهر به خوانندگی پروین سلطانی، گروه بانوان خنیا به رهبری پری ملکی، فریبا اسدی، گروه کر نامیرا به رهبری فرهاد هراتی، ارکستر سمفونی رودکی به رهبری آرش امینی و احسان خواجه امیری از جمله افراد و گروههایی بودند که در فضای جشنواره نواختند و خواندند.
نام داریوش پیرنیاکان، رضا شفیعیان، نصرالله ناصح پور، کیوان ساکت، شاهین فرهت و محمد سریر در میان اعضای هیئت داوران این جشنواره به چشم میخورد.
استقبال علاقهمندان به ویژه از اجرای ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر موسیقی ملی ایران، اتمام زودهنگام بلیطهای پیشفروش و حضور استادان موسیقی ایران از مهمترین ویژگیهای فجر بیست و هفتم بود.
از جمله بدعتهای امسال جشنواره موسیقی فجر، اجرای موسیقی جاز در این فستیوال بود. کیوان میر هادی سرپرستی گروه کامه راتا را برعهده داشت و نخستین کنسرت جاز در تاریخ جشنواره موسیقی فجر را اجرا کرد.
یکی از شگفتیهای جشنواره موسیقی امسال که تقریبا در سکوت خبری رخ داد، حذف بخش موسیقی کودکان ایران بود. وزارت فرهنگ و ارشاد دلیل این حذف را کمبود بودجه و نداشتن امکانات اعلام کرد. در این بخش در غیاب هنرمندان ایرانی، حضور هنرمندانی از کشورهای دیگر که چندان شناخته شده نبودند، بین متولیان موسیقی کودکان ناراحتی هایی را در پی داشت.
انتقادها از محمدرضا شجریان
در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰ محمدرضا شجریان نمایشگاهی از ۱۴ ساز ابداعی و ۱۰ سنتور در ابعاد مختلف برگزار کرد، سازهایی با نام هایی چون تندر، کرشمه، ساغر، صراحی ارغنون و باربد که پیش از این در کنسرتهای گروه شهناز از آنها استفاده شده بود همگی در کنار هم در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شدند.آقای شجریان در گفتوگوهایش دلیل ساخت و ابداع سازهای جدید را نیاز به صداهای جدید و کمبود برخی صداها دانست و گفت که این سازها میتوانند در کنار سازهای سنتی بر زیایی موسیقی ایرانی بیفزایند.
در تیرماه سال ۱۳۹۰ نیز محمد رضا شجریان به ریاست شورای عالی خانه موسیقی ایران انتخاب شد و در مرداد ماه آلبوم «مرغ خوشخوان» پس از یک سال انتظار سرانجام از وزارت فرهنگ و ارشاد مجوز انتشار گرفت. اما او که ۲ سال است در ایران کنسرتی برگزار نکرده، اواخر تابستان راهی اروپا شد تا در ترکیه، هلند، بلژیک، ادینبورو (اسکاتلند)، هامبورگ (آلمان)، اتریش، سوئد و لندن کنسرت برگزار کند.
آقای شجریان در لندن برای انجام یک گفتوگو به دفتر تلویزیون بیبیسی فارسی رفت و انتشار عکسهای این دیدار در سایت بی بی سی و عکس دو نفره شجریان و گوگوش بعد از اجرای کنسرت شجریان، انتقادهای تند و تیزی را از سوی سایت های تندرو نزدیک به حکومت، متوجه او کرد.
صداهایی که خاموش شدند
روز ۲۸ اسفند ماه جلال ذوالفنون، نوازنده سه تار و آهنگساز درگذشت. از جمله خدمات ذوالفنون به موسیقی ملی ایران میتوان به آلبومهای «گلصدبرگ» و «آتشی در نیستان» اشاره کرد. او یکی از قهارترین سهتار نوازان ایران بود و دربیستو هفتمین جشنواره موسیقی فجر از او به عنوان هنرمند برجسته سنتی تجلیل شده بود. چندی پیش نیز شهردار قونیه نشان مولانا را به جلالذوالفنون اهدا کرد. روز سیزدهم اسفند ماه کتاب «سهتار و نغمههای آشنا» به قلم جلال دوالفنون رونمایی شده بود اما او در بیمارستان بستری بود و نتوانست در این مراسم حاضر شود.
در اردیبهشت سال ۱۳۹۰، منوچهر سخایی، خواننده پاپ ایرانی که با ترانههای «کلاغها» و «پرستو» معروف شد بر اثر بیماری در گذشت. منوچهر سخایی و ویگن دو جربان موازی در موسیقی پاپ ایران بودند و به زعم کارشناسان موسیقی «صدای منوچهر سخایی مثل صدای ویگن رسا نبود ولی صدایی نرم و رمانتیک و عاشقپسند داشت و همین هم سبب معروفیت و شهرتش شد.»
از دیگر درگذشتگان عرصه موسیقی در این سال باید از موسی بلوچ (دونلینواز سیستان و بلوچستان) و ماشالله باری از هنرمندان عرصه موسیقی نواحی نام برد.
در اردیبهشت سال ۱۳۹۰، منوچهر سخایی، خواننده پاپ ایرانی که با ترانههای «کلاغها» و «پرستو» معروف شد بر اثر بیماری در گذشت. منوچهر سخایی و ویگن دو جربان موازی در موسیقی پاپ ایران بودند و به زعم کارشناسان موسیقی «صدای منوچهر سخایی مثل صدای ویگن رسا نبود ولی صدایی نرم و رمانتیک و عاشقپسند داشت و همین هم سبب معروفیت و شهرتش شد.»
از دیگر درگذشتگان عرصه موسیقی در این سال باید از موسی بلوچ (دونلینواز سیستان و بلوچستان) و ماشالله باری از هنرمندان عرصه موسیقی نواحی نام برد.
صداهای ممنوع، آلبومهای ممنوع:
در آذر ماه فرمان فتحعلیان در گفت و گو با خبرگزاری کار ایران (ایلنا) اعلام کرد که اواخر تابستان از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به او گفتهاند که نمیتواند روی هیچ صحنهای بخواند و صدایش نیز از هیچ رسانهای پخش نخواهد شد.این خواننده موسیقی پاپ در پاسخ به این پرسش که آیا محدودیت ها درباره او به دلیل ظاهرش که شبیه دراویش است اعمال می شود یا خیر، گفته «معلوم نیست، شاید این گونه باشد. آن چه مهم است این است که من درویش نیستم، اما شخصیت حضرت علی را از نظر شخصی دوست دارم.»
یکی از آلبومهایی که قرار بود در سال ۱۳۹۰ رونمایی شود، آلبوم «قصه زندگی» با صدای حسین خواجه امیری (ایرج) بود که به علت نداشتن مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رونمایی نشد. همچنین در خبرها آمد که مسئولان وزرات ارشاد از برگزارکنندگان خواسته بودند تا صحبتهایی را که قرار بود در این نشست مطرح شود، برایشان توضیح دهند. عنوان این آلبوم که تازهترین کار ایرج است، با فراخوانی عمومی توسط مخاطبان انتخاب شد و قطعات آن در فضای موسیقی پاپ ساخته شده است.
همچنین در دی ماه خبر رسید که ارسلان کامکار پس از ۲۹ سال فعالیت رسمی در ارکستر سمفونیک تهران در گزینش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رد شده و ادامه فعالیتاش در هالهای از ابهام قرار گرفته است.
این نوازنده ویولن از سال ۱۳۵۹ به دعوت کامبیز روشنروان برای اجرای قطعه «جمعه خونین» وارد ارکستر سمفونیک شده بود.
انتشار این خبر از سوی مدیریت مرکز موسیقی وزارت ارشاد بیپاسخ نماند. محمد میرزمانی به این خبر واکنش نشان داد و گفت «تا زمانی که یک مسئله رسانهای نشده باشد، ما از هنرمند حمایت میکنیم، الان هم معتقدیم با تفاهم این مشکل حل میشود.» بر اساس گفتههای میرهادی، آقای کامکار نیروی رسمی دائم ارکستر سمفونیک نبوده و نیروی رسمی آزمایشی بوده است.
عاشقانه خواندن یا نخواندن
محمد میر زمانی، مدیر دفتر موسیقی وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی، در اولین روز شهریور سال ۱۳۹۰ خبر از تهیه آییننامهای برای صدور مجوز کنسرت و آلبوم در آینده داد و اعلام کرد «داشتن گروه درجه یک، پرداختن به موسیقی ایرانی و استفاده از اشعار غیرعاشقانه و عرفانی» از مهمترین شروط برای دادن مجوز به سئانس دوم اجرای صحنهایست.میر زمانی اغلب اشعار خوانندگان پاپ ایران را دارای محتوای عاشقانه خواند و گفت که باید فرقی بین گروههایی که از اشعار شاعران بزرگ نظیر حافظ استفاده میکنند و کسانی که از اشعار عاشقانه استفاده میکنند باشد. میر زمانی همچنین اعلام کرد که موسیقی فیلم نیز نیاز به دریافت مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد و تمامی آهنگسازان که سفارش ساخت موسیقی فیلم میگیرند نمیتوانند خودسر ساخت موسیقی را آغاز کنند و باید ابتدا مجوز دریافت کنند.
ماه آبان و نواختن سازهایی حامی
در آبان ماه سال ۱۳۹۰ صحنه موسیقی ایران شاهد برگزاری کنسرتهای پررونقی بود.پس از برگزاری کنسرت حسین علیزاده در مهرماه که با استقبال بینظیری همراه بود، تالارهای میلاد و وحدت شاهد حضور جمع وسیعی از علاقهمندان موسیقی از پاپ گرفته تا سنتی بود.
کنسرت محمدرضا لطفی در برج میلاد تهران از جمله کنسرتهای موفق بود که در آن خواننده جدیدی به موسیقی سنتی ایران معرفی شد. علیرضا فریدونپور در اجرای خود در شبهای اجرا توجهات بسیاری را به خود جلب کرد. گروه همنوازان حصار و همایون شجریان نیز در تالار وحدت پذیرای علاقهمندان موسیقی سنتی بودند و محمد اصفهانی نیز در تالار وحدت نشان داد هنوز میتواند علاقهمندانش را راضی نگه دارد.
احسان خواجه امیری نیز در آبان ماه کنسرتی برگزار کرد که عواید فروشاش صرف امور خیریه شد و در ادامه همراهی هنرمندان با هنرمندان بیمار، محسن یگانه، بنیامین و رضا صادقی در برج میلاد تهران در سه شب و هر شب دو نوبت برنامه اجرا کردند که هزینههایش صرف درمان مجید بهرامی، از هنرمندان عرصه تئاتر که اسیر بیماری سرطان است، شد.
بازیگران میخوانند
در سالی که گذشت تعدادی از بازیگران سینما و تلویزیون به خوانندگی پرداختند.امیر حسین مدرس در آبانماه خبر از تهیه یک آلبوم موسیقی با نام «خورشید» داد. آلبومی شامل نغمههای عاشورایی که امین تارخ در قطعاتی کار دکلمه شعرها را برعهده داشته است. این آلبوم توسط موسسه فرهنگی و هنری خورشید تهیه شده بود و برای ایام محرم وارد بازار موسیقی شد.
حامد بهداد نیز همراه با گروه دارکوب پیش از آغاز ماه محرم در برج میلاد برای جمع زیادی از علاقهمندانش خواند. ترانههایی که در این کنسرت اجرا شد از آلبوم اول و دوم گروه دارکوب بود، و با آن که در آلبوم دوم مهران مدیری نیز همراه با حامد بهداد خوانده بود، اما در کنسرت حضور نداشت.
بهرام رادان در شهریور ماه آلبوم خود با نام «روی دیگر من» را با کمک انتشارات سوته دلان منتشر کرد. رادان برای ضبط آلبوم از مشاورات رضا یزدانی بهره برده و کار آهنگسازی برخی قطعات نیز بر عهده آریا عظیمینژاد بود. مرحله میکس و مسترینگ این آلبوم در کشور ترکیه انجام شد.
محمد رضا هدایتی نیز در سال گذشته آلبوم «ماه میخنده» را منتشر کرد.
سیمرغ در آسمان اروپا
قطعه سیمرغ بر اساس داستان زال در شاهنامه فردوسی درآمیخته با دستمایههای موسیقی سنتی ایران آفریده حمید متبسم است که چندین بار در ایران اجرا شد و در مهرماه سال ۱۳۹۰ به کشور هلند رفت تا نخستین اجرای خود را در خارج از ایران تجربه کند.سیمرغ برگردان موسیقایی زندگی زال است که برای ارکستر بزرگ سازهای ایرانی، گروه کر و تکخوانی همایون شجریان نوشته شده است. این قطعه در مهر ماه در هلند به رهبری هومن خلعتبری اجرا شد و اجرای بعدی آن در فروردین سال ۱۳۹۱ در لندن خواهد بود.
اخبار روز:
نوروز امسال بهانهای شد تا رهبران کُرد عراقی بر خواست استقلال و رسیدن به مطالبات کُردها در چارچوب این کشور تأکیدی دوباره کنند.
خواست استقلال هم بهانهای بود تا این رهبران اهداف و شعارهای خود را در لابلای پیامهای نوروزیشان مطرح نموده و افکار عمومی کُردها را بسوی سیاستهای خود جلب کنند.
مسعود بارزانی حکومت مرکزی عراق را خطاب قرار داد و گفت که اگر مطالبات آنها به فراموشی سپرده شود راهی دیگر در پیش خواهند گرفت.
انوشیروان مصطفی، رهبر جنبش اعتراضی کردستان عراق، میگوید باید اوضاع کنونی اقلیم کردستان را سروسامان داد و دست از تعصبات صرف حزبی برداشت، آنگاه بسوی استقلال گام نهاد.
جلال طالبانی هم گرچه هیچ سخنی از استقلال به میان نیاورد، اما سخنانش در مورد سیاستهای دولت نوری مالکی، نخست وزیر عراق، تشابهاتی با آقای بارزانی داشت.
مسئله استقلال کُردهای عراق
کُردهای عراق زمانی که رژیم صدام حسین همچنان در عراق برمسند قدرت قرار داشت بهدلیل خصومتهای شدید میان آنها، نپذیرفتن خودمختاری کُردها از سوی رژیم بعث سابق و قطع رابطه آنها با دولت مرکزی وقت، از آزادی عمل بیشتری برخوردار بودند.
برکناری رژیم بعث و تدوین قانون اساسی جدید که کُردها هم در تدوین آن مشارکت فعال داشتند آنها را ملزم به اجرا و پایبند بودن به آن کرد.
محدود نمودن آزادی عمل کُردها و لزوم پاسخگویی اقلیم، بعنوان یک حکومت خودمختار، به حکومت مرکزی و پایبند بودن به مبادی قانون اساسی جدید عراق که کُردها را به بغداد پیوند میدهد و از مرکز گریزی آنها ممانعت بعمل میآورد، از مشخصههای دورانی تازه در حیات سیاسی عراق میباشد.
اما اکنون نه نبود رابطه میان حکومت مرکزی و کُردها، بلکه ضعف حکومت مرکزی و تنشهای مداوم در صحنه سیاسی عراق که به بیثباتی حکومت مرکزی انجامیده است، این فرصت را برای آنها (کُردها) مهیا نموده تا آزادی عمل نسبی خود را همچنان حفظ نمایند و از سرکشیهای گاه و بیگاه در مقابل حکومت مرکزی ابایی نداشته باشند.
ضعف حکومت مرکزی موجب شده است تا کُردها از به میان آوردن خواست استقلال و جدایی از این کشور، چه بعنوان یک اهرم فشار و چه بعنوان یکی از راههای حق تعیین سرنوشت، هیچ ترس و واهمهای به دل راه ندهند.
اما خواست استقلال اگر بعنوان حربهای در صحنه سیاسی عراق مطرح میشود، در تحولات سیاسی داخلی کُردستان عراق کاربرد دیگری پیدا میکندو بیشتر جنبه شعاری به خود میگیرد.
اظهار نظرهای رهبران کُرد عراقی در نوروز امسال این واقعیت را بیشتر نشان میدهد.
استقلال کردستان عراق مسئلهای نیست که تأثیرات آن فقط در مرزهای عراق محصور بماند و تأثیرات آن به دیگر کشورها ـ بهویژه کشورهای همجوار ـ سرایت نکند.
استقلال کردستان عراق مسئلهای است که بر امنیت ملی کشورهای همجوار این اقلیم که اقلیتهای کُرد در آنها زندگی میکنند، تأثیر مستقیم خواهد گذاشت و این برای کشورهای مذکور مسئلهای نیست که به سادگی قابل هضم باشد.
استقلال هر کشوری نیاز به وجود زمینهها و فاکتورهای مختلفی دارد که حداقل آنها برای استقلال کردستان عراق موجود است.
مسعود بارزانی و خواست استقلال
در میان رهبران کُرد عراقی مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق، نماد ناسیونالیسم کُردی است و معمولا سخنان وی در این زمینه در میان کُردها بیشترین حساسیتها را بر میانگیزد. زیرا وی در سخنانش ثابت قدمتر، کمتر اهل شعار و بیشتر فردی عمل گراست.
وی چند روز قبل در کنفرانسی که برای "جوانان چهار بخش کردستان" در اربیل کردستان عراق تشکیل گردیده بود، گفت: در سال نو مژدهای خوب و بزرگ را به کردها خواهد داد.
گرچه او اشارهای به مژده خود نکرد، اما کُردها آنرا بعنوان اعلام استقلال کردستان تعبیر کردند.
اما چندی از این وعده نگذشت که آقای بارزانی در پیام نوروزی خود آنرا به فرصتی مناسب موکول کرد.
آقای بارزانی در پیام خود میگوید: "با اطمینان به شما میگویم که روزی که خبرخوشی به شما داده شود فرا خواهد رسید، اما باید در فرصتی مناسب باشد، اما اطمینان دارم آن روز فرا خواهد رسید."
نوروز سال گذشته نیز زمزمههایی مبنی بر استقلال کردستان در میان کُردهای عراقی به گوش میرسید. اعزام شمار زیادی نیروی پیشمرگ به مناطق کرکوک و سفر آقای بارزانی به اروپا و استقبال مقامات اروپایی و بهویژه ناتو از وی، در آن زمان به این شایعه بیشتر دامن زد.
اما وقتی امیدها به اعلام استقلال رنگ باخت، انگشت اتهام بسوی "جنبش تغییر" به رهبری انوشیروان مصطفی نشانه رفت. این جنبش در آن زمان کردستان عراق را با چالشی جدی روبرو کرده بود و همه نگاهها متوجه این جنبش بود. لذا احزاب حاکم در کردستان عراق از هر فرصتی برای فرونشاندن این جنبش استفاده میکردند.
مسعود بارزانی همواره از خواست استقلال بعنوان کارت فشار در مقابل حکومت مرکزی عراق به منظور تن دادن بغداد به خواستههایشان استفاده کرده است. ترفندی که شاید دیگر برای دولتمردان عراقی هم تکراری شده و کاربردش را از دست داده باشد.
وی در سخنانش با برشمردن اختلافات میان اقلیم کردستان عراق و حکومت مرکزی تهدید میکند که در صورت اجرای نشدن خواستههای کُردها به افکار عمومی مردم کُردستان رجوع خواهد کرد و هرآنچه که آنها تعیین کنند، همان را انجام خواهد داد.
منظور او این است که مردم کُرد خواهان استقلال هستند و در صورت عدم پایبندی دولت مرکزی به قانون اساسی عراق و اجرایی نکردن وعدههای داده شده به کُردها، تمایل آنها به استقلال را عملی خواهد کرد.
به گفته آقای بارزانی اختلافات میان کُردها و حکومت مرکزی از این قراراند: عدم پایبندی به قانون اساسی عراق، مسئله کرکوک و دیگر مناطق کُردنشین خارج از محدوده اقلیم، بودجه پیشمرگ، مسئله نفت و گاز و به قول آقای بارزانی عدم تمرکز قدرت که هم اکنون نوری مالکی آنرا در دست خود قبضه نموده است.
آقای بارزانی گرچه با صراحت لهجه بیشتری سخن میگوید اما در پشت این صراحت لهجه نیز منافع و مصالح حزبی نیز نقش ایفا میکنند. اتحادیه میهنی کردستان گرچه هم اکنون با حزب متبوع آقای بارزانی همپیمان و متحد هستند، اما همواره با هم در رقابت نیز بوده و هستند. جلال طالبانی، رهبر اتحادیه میهنی، هیچ گاه به صراحت مسعود بارزانی از استقلال سخن نگفته است.
خواست استقلال بیشتر به شعاری میماند که در بده و بستانهای سیاسی از آن استفاده میشود، و جنبه اجرایی آن از شانس بسیار کمی برخودار میباشد.
رهبر جنبش اعتراضی: برای استقلال باید زمینهها را فراهم آورد
انوشیروان مصطفی، رهبر جنبش اعتراضی تغییر، هم به بهانه نوروز نخواست از قافله به جا بماند و در مقابل شعارهای مسعود بارزانی، وجود زمینههایی ضروری برای اعلام استقلال را لازم دانست.
انوشیروان مصطفی بدون آنکه از هیچ شخص و گروهی اسم برده باشد، نخست وعده عمل نکرده مسعود بارزانی و سیاستهای مسئولین حکومت اقلیم کردستان عراق را به باد انتقاد گرفت و در پیام خود باز اهداف و دورنماهای جنبش اعتراضیاش را یادآور شد.
آقای مصطفی میگوید: "هدف اعلی و غایی ملی ما استقلال کردستان و تأسیس دولتی کُردی است،" اما وی در ادامه تأکید میکند که "نمیتوان کردستانی مستقل را با حرف تأسیس نمود."
وی در ادامه پیام نوروزی خود نکاتی را برای ایجاد کردستانی مستقل متذکر میشود که جنبش اعتراضیاش هم در اعتراض به آنها شکل گرفته است.
انوشیروان مصطفی سعی میکند شعار استقلال طلبی مسعود بارزانی را به چالش بکشد و از تأثیر گذاری آن به نفع آقای بارزانی در افکار عمومی کُردها بکاهد و افکار عمومی کُردها را باز به بسوی شعارهایی جلب نماید که آماج انتقادهای جنبش تحت رهبری وی میباشند.
البته پیام نوروزی انوشیروان مصطفی تنها به انتقاد از وعده بارزانی برای استقلال کردستان محدود نمیشود، بلکه نوروز بهانهای بود تا وی نکاتی را که جنبش تغییر سعی در از میان بردن آنها دارد، متذکر شود.
مواضع انوشیروان مصطفی به نوعی هم میتواند به انتقاد از مواضع جلال طالبانی تعبیر شود. آقای مصطفی پیشتر در اتحادیه میهنی کردستان معاون آقای طالبانی بود و یکی از نکاتی که موجب جدایی آنها از اتحادیه میهنی شد، موضع رادیکالتر جنبش تغییر در ابعاد میهنی است.
جلال طالبانی با موضعی میانهرو
جلال طالبانی، رئیس جمهوری کُرد عراق، که با مواضع میانهروانه خود شهره است، در پیام نوروزیاش بسیار محتاطانه به مسائل کُردها پرداخته است و در آن اشارهای به استقلال کردستان عراق به میان نیامده است.
وی از سوی از تثبیت دمکراسی در عراق سخن میگوید و از دیگر سو ناخرسندی خود را از عدم اجرای قانون اساسی عراق و عدم الحاق مناطق محل اختلاف به اقلیم کردستان ابراز داشته است.
وی حتی ابراز امیدواری میکند که کُردهای دیگر بخشهای کُردستان (کشورهای همجوار) نیز به حقوق خود دست یابند.
البته نباید انتظار داشت که جلال طالبانی بعنوان سیاستمداری با تجربه به این آسانیها خود را آماج حملههای انتقادآمیز جریانها و گروههای سیاسی عراقی و یا حتی کشورهای همجوار قرار دهد. و از سویی دیگر اگر جلال طالبانی از استقلال کردستان سخن گوید، بدان معنی است که تجربه عراق شکست خورده و این موجب خواهد شد تا کُردها حتی در کشورهای همجوار هم با مشکلاتی روبرو شوند. چرا که شکست تجربه عراق این کشورها را در رابطه با کُردها دچار شک و نگرانی بیش از پیش خواهد کرد.
جلال طالبانی پیشتر در رابطه با استقلال کردستان گفته بود: این مسئله تنها در میان اشعار شعرا قابل جستجو است. این بدان معناست که استقلال کردستان چیزی جز یک خیال نیست.
استقلال تنها یک خیال
نوروز بهانهای شد تا سه رهبر تأثیرگذار کُرد عراقی مواضع خود در مورد مسائل ملی کُردها را مطرح کنند و از سویی دیگر مواضع رقیبانشان را به چالش بکشند.
بنابراین استقلال کردستان نه سیاستی عملی، بلکه به ابزاری برای سیاستورزیهای جناحهای سیاسی کُرد تبدیل شده است.
اعلام استقلال کردستان عراق نه فقط برای هیچ یک از کشورهای همجوار، بلکه برای حکومت مرکزی این کشور نیز، قابل هضم نیست.
خودمختاری اقلیم کردستان عراق براساس توافقات دوجانبه ـ میان کُردها و حکومت مرکزی عراق ـ به حیات خود ادامه میدهد، بنابراین استقلال این منطقه هم به توافق دو طرف بستگی دارد و بعید است دولت مرکزی عراق به چنین توافقی گردن نهد.
در صورت عدم پذیرش استقلال کردستان عراق از سوی بغداد، کُردها با مشکلاتی عدیده روبرو خواهند شد و تنها راه حل آنها جهت برونرفت از مشکلاتشان به رسمیت شناختن آنها از سوی یکی از کشورهای همجوار است. در زمان حال اینکه یکی از این کشورها آنقدر انعطاف پذیر باشد که وجود یک دولت کُردی را به رسمیت بشناسد، انتظاری در حد صفر است.
خواست استقلال هم بهانهای بود تا این رهبران اهداف و شعارهای خود را در لابلای پیامهای نوروزیشان مطرح نموده و افکار عمومی کُردها را بسوی سیاستهای خود جلب کنند.
مسعود بارزانی حکومت مرکزی عراق را خطاب قرار داد و گفت که اگر مطالبات آنها به فراموشی سپرده شود راهی دیگر در پیش خواهند گرفت.
انوشیروان مصطفی، رهبر جنبش اعتراضی کردستان عراق، میگوید باید اوضاع کنونی اقلیم کردستان را سروسامان داد و دست از تعصبات صرف حزبی برداشت، آنگاه بسوی استقلال گام نهاد.
جلال طالبانی هم گرچه هیچ سخنی از استقلال به میان نیاورد، اما سخنانش در مورد سیاستهای دولت نوری مالکی، نخست وزیر عراق، تشابهاتی با آقای بارزانی داشت.
مسئله استقلال کُردهای عراق
کُردهای عراق زمانی که رژیم صدام حسین همچنان در عراق برمسند قدرت قرار داشت بهدلیل خصومتهای شدید میان آنها، نپذیرفتن خودمختاری کُردها از سوی رژیم بعث سابق و قطع رابطه آنها با دولت مرکزی وقت، از آزادی عمل بیشتری برخوردار بودند.
برکناری رژیم بعث و تدوین قانون اساسی جدید که کُردها هم در تدوین آن مشارکت فعال داشتند آنها را ملزم به اجرا و پایبند بودن به آن کرد.
محدود نمودن آزادی عمل کُردها و لزوم پاسخگویی اقلیم، بعنوان یک حکومت خودمختار، به حکومت مرکزی و پایبند بودن به مبادی قانون اساسی جدید عراق که کُردها را به بغداد پیوند میدهد و از مرکز گریزی آنها ممانعت بعمل میآورد، از مشخصههای دورانی تازه در حیات سیاسی عراق میباشد.
اما اکنون نه نبود رابطه میان حکومت مرکزی و کُردها، بلکه ضعف حکومت مرکزی و تنشهای مداوم در صحنه سیاسی عراق که به بیثباتی حکومت مرکزی انجامیده است، این فرصت را برای آنها (کُردها) مهیا نموده تا آزادی عمل نسبی خود را همچنان حفظ نمایند و از سرکشیهای گاه و بیگاه در مقابل حکومت مرکزی ابایی نداشته باشند.
ضعف حکومت مرکزی موجب شده است تا کُردها از به میان آوردن خواست استقلال و جدایی از این کشور، چه بعنوان یک اهرم فشار و چه بعنوان یکی از راههای حق تعیین سرنوشت، هیچ ترس و واهمهای به دل راه ندهند.
اما خواست استقلال اگر بعنوان حربهای در صحنه سیاسی عراق مطرح میشود، در تحولات سیاسی داخلی کُردستان عراق کاربرد دیگری پیدا میکندو بیشتر جنبه شعاری به خود میگیرد.
اظهار نظرهای رهبران کُرد عراقی در نوروز امسال این واقعیت را بیشتر نشان میدهد.
استقلال کردستان عراق مسئلهای نیست که تأثیرات آن فقط در مرزهای عراق محصور بماند و تأثیرات آن به دیگر کشورها ـ بهویژه کشورهای همجوار ـ سرایت نکند.
استقلال کردستان عراق مسئلهای است که بر امنیت ملی کشورهای همجوار این اقلیم که اقلیتهای کُرد در آنها زندگی میکنند، تأثیر مستقیم خواهد گذاشت و این برای کشورهای مذکور مسئلهای نیست که به سادگی قابل هضم باشد.
استقلال هر کشوری نیاز به وجود زمینهها و فاکتورهای مختلفی دارد که حداقل آنها برای استقلال کردستان عراق موجود است.
مسعود بارزانی و خواست استقلال
در میان رهبران کُرد عراقی مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق، نماد ناسیونالیسم کُردی است و معمولا سخنان وی در این زمینه در میان کُردها بیشترین حساسیتها را بر میانگیزد. زیرا وی در سخنانش ثابت قدمتر، کمتر اهل شعار و بیشتر فردی عمل گراست.
وی چند روز قبل در کنفرانسی که برای "جوانان چهار بخش کردستان" در اربیل کردستان عراق تشکیل گردیده بود، گفت: در سال نو مژدهای خوب و بزرگ را به کردها خواهد داد.
گرچه او اشارهای به مژده خود نکرد، اما کُردها آنرا بعنوان اعلام استقلال کردستان تعبیر کردند.
اما چندی از این وعده نگذشت که آقای بارزانی در پیام نوروزی خود آنرا به فرصتی مناسب موکول کرد.
آقای بارزانی در پیام خود میگوید: "با اطمینان به شما میگویم که روزی که خبرخوشی به شما داده شود فرا خواهد رسید، اما باید در فرصتی مناسب باشد، اما اطمینان دارم آن روز فرا خواهد رسید."
نوروز سال گذشته نیز زمزمههایی مبنی بر استقلال کردستان در میان کُردهای عراقی به گوش میرسید. اعزام شمار زیادی نیروی پیشمرگ به مناطق کرکوک و سفر آقای بارزانی به اروپا و استقبال مقامات اروپایی و بهویژه ناتو از وی، در آن زمان به این شایعه بیشتر دامن زد.
اما وقتی امیدها به اعلام استقلال رنگ باخت، انگشت اتهام بسوی "جنبش تغییر" به رهبری انوشیروان مصطفی نشانه رفت. این جنبش در آن زمان کردستان عراق را با چالشی جدی روبرو کرده بود و همه نگاهها متوجه این جنبش بود. لذا احزاب حاکم در کردستان عراق از هر فرصتی برای فرونشاندن این جنبش استفاده میکردند.
مسعود بارزانی همواره از خواست استقلال بعنوان کارت فشار در مقابل حکومت مرکزی عراق به منظور تن دادن بغداد به خواستههایشان استفاده کرده است. ترفندی که شاید دیگر برای دولتمردان عراقی هم تکراری شده و کاربردش را از دست داده باشد.
وی در سخنانش با برشمردن اختلافات میان اقلیم کردستان عراق و حکومت مرکزی تهدید میکند که در صورت اجرای نشدن خواستههای کُردها به افکار عمومی مردم کُردستان رجوع خواهد کرد و هرآنچه که آنها تعیین کنند، همان را انجام خواهد داد.
منظور او این است که مردم کُرد خواهان استقلال هستند و در صورت عدم پایبندی دولت مرکزی به قانون اساسی عراق و اجرایی نکردن وعدههای داده شده به کُردها، تمایل آنها به استقلال را عملی خواهد کرد.
به گفته آقای بارزانی اختلافات میان کُردها و حکومت مرکزی از این قراراند: عدم پایبندی به قانون اساسی عراق، مسئله کرکوک و دیگر مناطق کُردنشین خارج از محدوده اقلیم، بودجه پیشمرگ، مسئله نفت و گاز و به قول آقای بارزانی عدم تمرکز قدرت که هم اکنون نوری مالکی آنرا در دست خود قبضه نموده است.
آقای بارزانی گرچه با صراحت لهجه بیشتری سخن میگوید اما در پشت این صراحت لهجه نیز منافع و مصالح حزبی نیز نقش ایفا میکنند. اتحادیه میهنی کردستان گرچه هم اکنون با حزب متبوع آقای بارزانی همپیمان و متحد هستند، اما همواره با هم در رقابت نیز بوده و هستند. جلال طالبانی، رهبر اتحادیه میهنی، هیچ گاه به صراحت مسعود بارزانی از استقلال سخن نگفته است.
خواست استقلال بیشتر به شعاری میماند که در بده و بستانهای سیاسی از آن استفاده میشود، و جنبه اجرایی آن از شانس بسیار کمی برخودار میباشد.
رهبر جنبش اعتراضی: برای استقلال باید زمینهها را فراهم آورد
انوشیروان مصطفی، رهبر جنبش اعتراضی تغییر، هم به بهانه نوروز نخواست از قافله به جا بماند و در مقابل شعارهای مسعود بارزانی، وجود زمینههایی ضروری برای اعلام استقلال را لازم دانست.
انوشیروان مصطفی بدون آنکه از هیچ شخص و گروهی اسم برده باشد، نخست وعده عمل نکرده مسعود بارزانی و سیاستهای مسئولین حکومت اقلیم کردستان عراق را به باد انتقاد گرفت و در پیام خود باز اهداف و دورنماهای جنبش اعتراضیاش را یادآور شد.
آقای مصطفی میگوید: "هدف اعلی و غایی ملی ما استقلال کردستان و تأسیس دولتی کُردی است،" اما وی در ادامه تأکید میکند که "نمیتوان کردستانی مستقل را با حرف تأسیس نمود."
وی در ادامه پیام نوروزی خود نکاتی را برای ایجاد کردستانی مستقل متذکر میشود که جنبش اعتراضیاش هم در اعتراض به آنها شکل گرفته است.
انوشیروان مصطفی سعی میکند شعار استقلال طلبی مسعود بارزانی را به چالش بکشد و از تأثیر گذاری آن به نفع آقای بارزانی در افکار عمومی کُردها بکاهد و افکار عمومی کُردها را باز به بسوی شعارهایی جلب نماید که آماج انتقادهای جنبش تحت رهبری وی میباشند.
البته پیام نوروزی انوشیروان مصطفی تنها به انتقاد از وعده بارزانی برای استقلال کردستان محدود نمیشود، بلکه نوروز بهانهای بود تا وی نکاتی را که جنبش تغییر سعی در از میان بردن آنها دارد، متذکر شود.
مواضع انوشیروان مصطفی به نوعی هم میتواند به انتقاد از مواضع جلال طالبانی تعبیر شود. آقای مصطفی پیشتر در اتحادیه میهنی کردستان معاون آقای طالبانی بود و یکی از نکاتی که موجب جدایی آنها از اتحادیه میهنی شد، موضع رادیکالتر جنبش تغییر در ابعاد میهنی است.
جلال طالبانی با موضعی میانهرو
جلال طالبانی، رئیس جمهوری کُرد عراق، که با مواضع میانهروانه خود شهره است، در پیام نوروزیاش بسیار محتاطانه به مسائل کُردها پرداخته است و در آن اشارهای به استقلال کردستان عراق به میان نیامده است.
وی از سوی از تثبیت دمکراسی در عراق سخن میگوید و از دیگر سو ناخرسندی خود را از عدم اجرای قانون اساسی عراق و عدم الحاق مناطق محل اختلاف به اقلیم کردستان ابراز داشته است.
وی حتی ابراز امیدواری میکند که کُردهای دیگر بخشهای کُردستان (کشورهای همجوار) نیز به حقوق خود دست یابند.
البته نباید انتظار داشت که جلال طالبانی بعنوان سیاستمداری با تجربه به این آسانیها خود را آماج حملههای انتقادآمیز جریانها و گروههای سیاسی عراقی و یا حتی کشورهای همجوار قرار دهد. و از سویی دیگر اگر جلال طالبانی از استقلال کردستان سخن گوید، بدان معنی است که تجربه عراق شکست خورده و این موجب خواهد شد تا کُردها حتی در کشورهای همجوار هم با مشکلاتی روبرو شوند. چرا که شکست تجربه عراق این کشورها را در رابطه با کُردها دچار شک و نگرانی بیش از پیش خواهد کرد.
جلال طالبانی پیشتر در رابطه با استقلال کردستان گفته بود: این مسئله تنها در میان اشعار شعرا قابل جستجو است. این بدان معناست که استقلال کردستان چیزی جز یک خیال نیست.
استقلال تنها یک خیال
نوروز بهانهای شد تا سه رهبر تأثیرگذار کُرد عراقی مواضع خود در مورد مسائل ملی کُردها را مطرح کنند و از سویی دیگر مواضع رقیبانشان را به چالش بکشند.
بنابراین استقلال کردستان نه سیاستی عملی، بلکه به ابزاری برای سیاستورزیهای جناحهای سیاسی کُرد تبدیل شده است.
اعلام استقلال کردستان عراق نه فقط برای هیچ یک از کشورهای همجوار، بلکه برای حکومت مرکزی این کشور نیز، قابل هضم نیست.
خودمختاری اقلیم کردستان عراق براساس توافقات دوجانبه ـ میان کُردها و حکومت مرکزی عراق ـ به حیات خود ادامه میدهد، بنابراین استقلال این منطقه هم به توافق دو طرف بستگی دارد و بعید است دولت مرکزی عراق به چنین توافقی گردن نهد.
در صورت عدم پذیرش استقلال کردستان عراق از سوی بغداد، کُردها با مشکلاتی عدیده روبرو خواهند شد و تنها راه حل آنها جهت برونرفت از مشکلاتشان به رسمیت شناختن آنها از سوی یکی از کشورهای همجوار است. در زمان حال اینکه یکی از این کشورها آنقدر انعطاف پذیر باشد که وجود یک دولت کُردی را به رسمیت بشناسد، انتظاری در حد صفر است.
اخبار روز:
"مادر صمدی زکریا" ، مادر رضا شهابی کارگر زندانی در شامگاه چهارشنبه دوم فروردین ۱٣۹۱ در بخش اورژانس بیمارستانی در شهرستان شبستر و به دلیل ایست قلبی درگذشت.
مادر زکریا که از بیماری قلبی رنج می کشید بعد از دستگیری رضا شهابی و مدتها به علت دوری و بیخبری از رضا بارها دچار مشکلات قلبی شد. وی دائما از وضعیت رضا میپرسید و بی تابی میکرد. اعضای خانواده به مدت چندین ماه به وی میگفتند چون رضا راننده است و اکنون در ماموریت کاری به سر میبرد امکان اینکه با شما تماس بگیرد و یا به دیدار بیاید را ندارد. در چند مورد تماس تلفنی محدود رضا، مادر صمدی بیتابی میکرد. در مدت بستری شدن رضا شهابی در بیمارستان به دلیل اینکه مقامات امنیتی و قضایی ملاقات با رضا را ممنوع کرده بودند، مادر رضا موفق نمیشد به اندازه ی دلخواه بالای سر رضا حاضر شده و فرزند خود را ببیند. در اندک دیدارهای همراه با استرس و بسیار کوتاه، مادر صمدی که با چرخ ویلچر به بخش آورده میشد، رضا را در آغوش میکشید و میگریست.
در اخرین شب حیات، مادر صمدی تا جایی که میتوانست سخن بگوید دائما از رضا میگفت و نام او را صدا میزد. همراهان مادر صمدی اظهار داشته اند که وی تا اخرین لحظات انتظار آمدن رضا را میکشید و از واپسین کلماتی که موفق شد بر زبان بیاورد نام رضا بود.
بدین ترتیب دستگیری و حبس و آزار و اذیت رضا شهابی که تنها جرمش دفاع از حقوق کارگران بوده است، باعث رنج و آزار دیگر اعضای خانواده اش نیز شد. در جدیدترین تاثیرات این آزار و اذیت، مادر صمدی، مادر رضا شهابی، که زمینه ی نارحتی قلبی داشت، به علت رنج و عذابی که بابت رضا بر او وارد شده بود با قلبی آکنده از اندوه و غصه و با دلتنگی برای فرزندی که بسیار برایش عزیز بود، جان عزیز خود را از دست داد.
کمیته ی دفاع از رضا شهابی که از این پس، یکی از اعضای خود یعنی " مادر صمدی زکریا " را همراه و هم گام خود ندارد، با تاثر از درگذشت این مادر عزیز، به تمامی اعضای خانواده ی رضا شهابی زکریا تسلیت میگوید.
ما همچنین خواهان پایان دادن به ظلم آشکاری هستیم که بر رضا شهابی کارگر زندانی ، مسوول مالی و عضو هیات مدیره ی سندیکای کارگران شرکت واحد تحمیل شده است.
کمیته دفاع از رضا شهابی
سوم فروردین ۱٣۹۱
مادر زکریا که از بیماری قلبی رنج می کشید بعد از دستگیری رضا شهابی و مدتها به علت دوری و بیخبری از رضا بارها دچار مشکلات قلبی شد. وی دائما از وضعیت رضا میپرسید و بی تابی میکرد. اعضای خانواده به مدت چندین ماه به وی میگفتند چون رضا راننده است و اکنون در ماموریت کاری به سر میبرد امکان اینکه با شما تماس بگیرد و یا به دیدار بیاید را ندارد. در چند مورد تماس تلفنی محدود رضا، مادر صمدی بیتابی میکرد. در مدت بستری شدن رضا شهابی در بیمارستان به دلیل اینکه مقامات امنیتی و قضایی ملاقات با رضا را ممنوع کرده بودند، مادر رضا موفق نمیشد به اندازه ی دلخواه بالای سر رضا حاضر شده و فرزند خود را ببیند. در اندک دیدارهای همراه با استرس و بسیار کوتاه، مادر صمدی که با چرخ ویلچر به بخش آورده میشد، رضا را در آغوش میکشید و میگریست.
در اخرین شب حیات، مادر صمدی تا جایی که میتوانست سخن بگوید دائما از رضا میگفت و نام او را صدا میزد. همراهان مادر صمدی اظهار داشته اند که وی تا اخرین لحظات انتظار آمدن رضا را میکشید و از واپسین کلماتی که موفق شد بر زبان بیاورد نام رضا بود.
بدین ترتیب دستگیری و حبس و آزار و اذیت رضا شهابی که تنها جرمش دفاع از حقوق کارگران بوده است، باعث رنج و آزار دیگر اعضای خانواده اش نیز شد. در جدیدترین تاثیرات این آزار و اذیت، مادر صمدی، مادر رضا شهابی، که زمینه ی نارحتی قلبی داشت، به علت رنج و عذابی که بابت رضا بر او وارد شده بود با قلبی آکنده از اندوه و غصه و با دلتنگی برای فرزندی که بسیار برایش عزیز بود، جان عزیز خود را از دست داد.
کمیته ی دفاع از رضا شهابی که از این پس، یکی از اعضای خود یعنی " مادر صمدی زکریا " را همراه و هم گام خود ندارد، با تاثر از درگذشت این مادر عزیز، به تمامی اعضای خانواده ی رضا شهابی زکریا تسلیت میگوید.
ما همچنین خواهان پایان دادن به ظلم آشکاری هستیم که بر رضا شهابی کارگر زندانی ، مسوول مالی و عضو هیات مدیره ی سندیکای کارگران شرکت واحد تحمیل شده است.
کمیته دفاع از رضا شهابی
سوم فروردین ۱٣۹۱
یادآور جنگ عراق، بار دیگر شاهدیم که جنگ طلبان بر طبل جنگ می کوبند. گویی که ویرانی و آشفتگی افغانستان، عراق و لیبی کافی نبوده، این بار ایران هدف حمله قرار گرفته است. ماشین تبلیغات جنگ، یک نفس اذهان عمومی در غرب را نسبت به "خطری" که گویا جهان را تهدید می کند، و باید بلافاصله از طریق حمله نظامی متوقف شود، آماده می کند.
طنز تلخ این است که جمهوری اسلامی ایران نیز که در نتیجه دهه ها سرکوب سیاسی، فساد و بیکفایتی مشروعیت خود را از دست داده، محتاج جنگی است تا به واسطه آن مخالفین را کامل ساکت کند و به گسترش و قوی کردن ساختار امنیتی سپاهی و بنیادگرایی شیعی بپردازد.
مبلغان جنگ به خصوص گروههای طرفدار اسرائیل، ناتوان از درک این واقعیت، در توجیه جنگ حتا به دروغهای تاریخی متوسل می شوند. برای نمونه اخیرا پوستری توسط یکی از گروههای طرفدار اسرائیل منتشر شد و یکی از روزنامههای دانشجویی دانشگاه یورک نیز آن را منتشر کرد.
این پوستر با عطف به قصه ی "استر" که در تورات آمده، به پادشاه ایرانی دوران باستان اشاره دارد که گویا دستور قتل عام یهودیها را صادر کرده، و آنرا به گفته های ضداسرائیلی رئیس جمهور کنونی جمهوری اسلامی محمود احمدینژاد ربط داده است. عنوان پوستر «بدون تاج، همان دستور کار» است.
اظهارنظرهای بی پایه و نفرت انگیز احمدینژاد، که بارها توسط ایرانیهای داخل و خارج از کشور محکوم شده است، به کنار. اما شرم آور است که این سازمان "حقوق بشری" طرفدار اسرائیل بطرز گمراه کننده ای سعی کرده که بین حال و گذشته ی خیالی رابطهای ایجاد کند تا نشان دهد که ایران گویا تاریخا ضد یهود بوده است. در اینجا ما نمیخواهیم به بحث اعتبار تاریخی داستان استر بپردازیم، اما آنچه مورد تعجب ماست این است که حتا این قصه نیز به شکل گمراه کننده ای عنوان شده است. بر اساس داستان تورات، مقامی که سعی داشته پادشاه را قانع کند تا یهودیان را کشتار کند، پس از فاش شدن توطئهاش، خود بر اساس حکم پادشاه اعدام می شود. (کتاب استر 3:8 و 7:10 ).
اگر این سازمان میخواست به وقایع تاریخی استناد کند چرا به واقعیت بسیار روشنتر و مهم تر تاریخی کورش که تورات از وی بیش از ۳۲ بار نام برده و وی را حامی و ناجی یهودیان دانسته، اشاره نکرده است. (کتاب ایزایا 44:28 و 13:45)
واقعه پایان اسارت یهودیها توسط کورش و دستور وی به باز گرداندن یهودیان به سرزمینشان و کمک به بازسازی جامعه یهودی، یک واقعه تاریخی شناخته شده است.
واضح است که اگر این سازمان به این واقعه تاریخی اشاره میکرد نمیتوانست این تصویر تخیلی از ایرانیان را که گویی نسل اندر نسل ضد یهودی بوده اند و درنتیجه مستحق بمباران شدن هستند، ارائه دهد. مایه تاسف بیشتر ما این است که یک نشریه دانشجویی در دانشگاه ما بدون بررسی صحت وقایع تاریخی هر آنچه به دستش میرسد منتشر می کند.
خطری جدی رژیم اسلامی ایران متوجه زنان، جوانان، کراگران و کارمندان و روشن فکران ایران است که تحت نظام وحشیانه و واپسگرا رنج میبرند. جنگ و حمله اسرائیلی آمریکایی تنها به نابودی تمام شانسهای موجود مردم ایران برای مقابله و به چالش کشیدن حکومت می انجامد. نیازی نیست که به تاثیر ویران کننده جنگ بر ایران و کل منطقه خاور میانه که شامل اسرائیل نیز هست، اشاره کنیم.
انجمن ایرانی حقوق بشر دانشگاه یورک