از توافق هستهای استقبال کنیم
امیدواری به این مذاکرات که
قرار است دور بعدی آن در ۴ خرداد در بغداد برگزار شود بیشتر از گذشته است و
اپوزیسیون ایران نیز باید از توافق هسته ای میان ایران و آمریکا استقبال
کند. هر چند برخی معتقدند توافق هسته ای با غرب می تواند به تشدید سرکوب ها
منجر شود اما به نظر می رسد وضعیت سرکوب در صورت حل مسئله هسته ای ایران
از وضعیت فعلی شدیدتر نخواهد شد.
.
مذاکرات هسته ای استانبول و آینده این مذاکرات را می توان از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد.
غربی ها با دیدگاه مثبتی وارد این مذاکرات
شدند. این دیدگاه مثبت در مذاکرات ژنو در سال ۱۳۸۸ نیز وجود داشت.
مذاکراتی که در آن ایران و آمریکا تا مرحله توافق پیش رفتند و در مورد
تبادل سوخت به نقاط مشترکی دست یافتند. به نظر می رسد غرب با دید حل مسئله
به مذاکرات استانبول وارد شده است.
جمهوری اسلامی ایران نیز نسبت به دور قبلی
با موضع خوش بینانه تری وارد مذاکرات استانبول شده است. واقعیت این است در
نظام جمهوری اسلامی ایران گروه های فعال در بلوک قدرت در قبال حل مسئله
رابطه با آمریکا منافع ویژه ای دارند. به همین دلیل میان این گروه ها رقابت
هایی بر سر این موضوع نیز وجود دارد. همین رقابت های داخلی باعث شده حل
این مسئله از سوی جناحی خاص با مخالفت و کارشکنی جناح های دیگر مواجه شود.
آقای علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی نیز در این سیر همیشه از جناح مخالف
برقراری رابطه با آمریکا حمایت کرده و همین موضوع راه را برای شکست برقراری
رابطه با آمریکا هموار کرده است.
اما در این مذاکرات عوامل تاثیر گذاری
وجود دارند که خوش بینی نسبت به فرجام مذاکرات را افزایش داده اند. بر خلاف
موارد قبلی این بار خود آقای خامنه ای رهبری مذاکرات را بر عهده گرفته و
سعید جلیلی به عنوان نماینده خامنهای مواضع مثبتی را در مذاکرات استانبول
اتخاذ کرد. از طرف دیگر شرایط جهانی، تحریم های شدید و البته توافق روسیه و
آمریکا فشار بیشتری به ایران وارد کرده و به نظر می رسد این شرایط آقای
خامنه ای را وادار به انعطاف در پرونده هسته ای ایران کرده است.
هر چند در این مورد همچنان شبهه هایی وجود
دارد. یکی از آنها نیت ایران برای خرید زمان است. این شبهه نیز تا حدودی
قابل قبول است. یعنی سابقه ایران در مذاکرات هسته ای این شبهه را تایید می
کند. ایران تا حد توان تلاش می کند تحریم ها را دور بزند. واقعیت این است
سیاست ضد غربی یکی از محورهای اساسی گفتمان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران
است که در صورت توافق با غرب به این اصل خدشه وارد می شود و به همین دلیل
تن دادن جمهوری اسلامی به توافق سخت است. اما باید توجه داشت وضعیت برای
جمهوری اسلامی عادی نیست. بحران سوریه و تزلزل متحد استراتژیک تهران همچنان
ادامه دارد. تحریم ها گسترده تر می شوند و مسکو و واشنگتن هم در مورد این
پرونده به توافق رسیده اند. همچنین کشورهای غربی نیز در مذاکرات عزمی جدی
نشان داده اند. غربی ها در مذاکرات سابق نیز تلاش می کردند به نوعی این
پرونده را به سرانجام رسانند. از زمان ارائه بسته پیشنهادی در زمان دولت
سید محمد خاتمی تا کنون غربی ها در پرونده هسته ای ایران فعال بوده اند.
اما ایجاد اختلال در روند مذاکرات از سوی جمهوری اسلامی ایران و سپس سیاست
های افراطی در آمریکا و اسرائیل باعث شده گفت و گوها به نتیجه نرسد. به
خصوص تلاش غربی ها در دوره آقای اوباما برای تفاهم تشدید شده است.
این دولت تلاش می کند تا حد امکان این
پرونده حل و فصل شود تا کار به مراحل خطرناک کشیده نشود وحتی خاویر سولانا
مذاکره کننده سابق اتحادیه اروپا در پرونده هسته ای ایران به وجود ارتباط
مستقیم میان واشنگتن و تهران و یا به تعبیری تلفن سرخ که در مواقع اضطراری
کاربرد دارد اشاره کرده است.
در مجموع می توان گفت امیدواری به این
مذاکرات که قرار است دور بعدی آن در ۴ خرداد در بغداد برگزار شود بیشتر از
گذشته است و اپوزیسیون ایران نیز باید از توافق هسته ای میان ایران و
آمریکا استقبال کند. هر چند برخی معتقدند توافق هسته ای با غرب می تواند به
تشدید سرکوب ها منجر شود اما به نظر می رسد وضعیت سرکوب در صورت حل مسئله
هسته ای ایران از وضعیت فعلی شدیدتر نخواهد شد. ضمن اینکه در صورت حل مسئله
هسته ای و رابطه تهران و واشنگتن به یکی از مبناهای ایدئولوژیک جمهوری
اسلامی یعنی غرب ستیزی خدشه وارد خواهد شد و این موضوع می تواند در دراز
مدت به جنبش دموکراسی خواهی در ایران کمک کند. پس بهتر است جنبش دموکراسی
خواهی و جنبش سبز ایران در مورد رابطه با آمریکا و پرونده هسته ای موضع
شفافی اتخاذ کنند و از گشایش رابطه تهران و واشنگتن استقبال کنند.
* یادداشت شفاهی
جام زهری همچون جام زهر جنگ
جمهوری اسلامی کماکان به دنبال
خریدن وقت است .اما اگر قرار بر نوشیدن جام زهر (بنا به خواسته بخشی از
جمهور ی اسلامی) باشد درست همانند نوشیدن جام زهر در جنگ عراق، بسیاری از
فرصتها و امتیازاتی که کشور میتوانست پیش از آن داشته باشد را از بین
میبرند کما اینکه تاکنون بردهاند.
.گفتگویهای هستهای جمهوری اسلامی و غرب در استانبول به پایان رسید و بر اساس وعده طرفین تا چندی دیگر مذاکرات دو طرف در بغداد آغاز خواهد شد. اما مذاکرات بغداد به کجا خواهد انجامید؛ جای بحث فراوان دارد.
به نظر میرسد جمهوری اسلامی مانند
گفتگوهای خود با غرب در استانبول، اینطور عنوان خواهد کرد که آماده یافتن
یک راه حل مشترک است. اما اینبار هم همچون مذاکرات قبلی از جمله مذاکرات
استانبول جمهوری اسلامی همچنان به دنبال خریدن وقت خواهد بود.
با مطالعه مواضع جمهوری اسلامی اینطور بر
نمیآید که آنها تصمیم روشنی پیرامون یک چرخش بزرگ گرفته باشند و از سوی
دیگر جامعه جهانی نیز روشنتر از پیش خواهان توقف غنی سازی در داخل ایران
است.
باید به این نکته توجه داشته باشیم غرب
مذاکرات را موفقیتآمیز نخوانده بلکه نظرات دیپلماتی های غربی این بوده که
صحبتها بسیار صریح و روشن بوده است و به حاشیه نرفته و جامعه جهانی
روشنتر از گذشته خواست خود را به جمهوری اسلامی گفته است و جمهوری اسلامی
عنوان کرده حاضر به مذاکره در این زمینه است . این موضع مورد استقبال جامعه
جهانی قرار گرفته است .اما دستاورد خوشحال کنندهای که غربیها مطرح کردند
این نبوده که به نوعی القاء شده جمهوری اسلامی اعلام کرده باشد در پی
یافتن راه حل و سازش و مصالحه با جامعه جهانی بوده است.
نباید این نکته را از نظر دور داشت که
موضع غرب بسیار روشنتر و سرسخت تر از گذشته است . در سال ۲۰۰۵ آقای خاتمی
مذاکره موفقیت آمیزی با غرب داشت به ویژ اروپا که البته با پشیتبانی آمریکا
صورت گرفت(رییس جمهور آمریکا در آن زمان جرج بوش پسر بود) . در آن مذاکرات
ایران میتوانست دستاورهای خوبی داشته باشد و حتی از غرب امتیازها ی
مناسبی دریافت کند از جمله درمورد غنی سازی در داخل ایران و کمک غرب در این
زمینه و یا اینکه غرب روابط اقتصادی خود را با ایران گسترش دهد ؛
امتیازاتی همانند نوع روابطی که ترکیه امروز با غرب دارد. اما متأسفانه با
به قدرت رسیدن آقای احمدینژاد تمام این دستاوردها کناری زده شد و مواضع
تند وی مورد حمایت اشخاصی مانند آقای لاریجانی و آقای خامنهای قرار گرفت.
ولی امروز میبینیم که در جامعه جهانی و غرب دیگر چنین امتیازاتی نخواهند
داد و صحبتها به صراحت این است که ایران غنی سازی را متوقف کند و فشارهای
خود را در این زمینهها روز افزون کرده اند تا نهایتاً جمهوری اسلامی به
این خواستهها تن در دهد.
با وجود این جمهوری اسلامی کماکان به
دنبال خریدن وقت است .اما اگر قرار بر نوشیدن جام زهر (بنا به خواسته بخشی
از جمهور ی اسلامی) باشد درست همانند نوشیدن جام زهر در جنگ عراق، بسیاری
از فرصتها و امتیازاتی که کشور میتوانست پیش از آن داشته باشد را از بین
میبرند کما اینکه تاکنون بردهاند.
نباید فراموش کرد که با توجه به مواضع
آقای بنیامین نتانیاهو نخست وزیر کشور اسراییل و در پیش بودن انتخابات
ریاست جمهوری در آمریکا مواضع جامعه جهانی بهخصوص غرب در مقابل برنامه
هستهای ایران، نرمشآمیزتر نخواهند بود و جامعه جهانی موضع سختگیرانهتری
را اتخاذ خواهد کرد.
برخلاف تصور برخی، با نزدیکتر شدن به زمان
انتخابات آمریکا مسلماً مواضع ایالات متحده در برابر ایران که به چشم
«دشمن»به آن مینگرد سرسختانهتر خواهد شد، بدین صورت که اگر آقای اوباما
در سال اول و یا دوم ریاست جمهوری خود، قصد نوعی سازش با جمهوری اسلامی
داشت اما در ماه های آخر این کار را نمیتواند بکند. در این زمینه، مواضع
کشورهای اروپایی مشخصتر است و حتی اگر هم در فرانسه تغییری در راس قدرت
صورت بگیرد، اختلافی بین آقای اولاند چپگرا و آقای سارکوزی راستگرا در
نوع برخورد با جمهوری اسلامی وجود ندارد و در زمان کمیپن انتخاباتی بین این
دو نامزد، عدم تفاوت بین مواضع این دو جناح در مقابل ایران را شاهد بودیم.
بدین ترتیب قابل پیش بینی است که جامعه
جهانی با گذشت زمان هر روز بیشتر از دیروز بر خواستههای خود پای خواهد
فشرد و انعطاف کمتری در برابر جمهوری اسلامی نشان خواهد داد. اما از سوی
دیگر در داخل جمهوری اسلامی میزان تأثیر فشارهای اقتصادی رشد روزافزونی
داشته و در هیات حاکمه نیز ایجاد چند دستگی شده است.اینک جمهوری اسلامی در
موقعیتی قرار گرفته که بخشی از آن خواستار رسیدن به توافق با جامعه جهانی
است اما درعین حال از نظر سیاسی در موقعیتی قرار گرفته که توانایی رسیدن به
این توافق را نیز به راحتی ندارد.
* یادداشت شفاهی
در گفتگوی سایت ملی- مذهبی با خانواده های رجایی ، مدنی و پدرام بررسی شد:
آخرین وضعیت برخی فعالان ملی‑ مذهبی در بند
در بازداشت فله ای اسفند ۱۳۷۹ تعداد
زیادی از فعالان ملی‑ مذهبی (ازجمله مرحوم مهندس عزتالله سحابی، دکتر
حبیبالله پیمان، دکتر رضا رییس طوسی ، دکتر محمد ملکی، محمد بستهنگار،
دکتر محمدحسین رفیعی، محمد محمدی اردهالی، تقی رحمانی، مرحوم هدی صابر، رضا
علیجانی، دکترعلیرضا رجایی ، دکتر مسعود پدرام، سعید مدنی، ، مرتضی
کاظمیان، و محمود عمرانی) بطور غیرقانونی بازداشت شدند. پس از ماهها
انفرادی این فعالان ملی‑ مذهبی در دادگاههای غیرعلنی و بدون حضور هئیت
منصفه به احکام سنگین و غیرقانونی محکوم شدند. قاضی حداد، رییس شعبه ۲۶
دادگاه انقلاب برای تمامی متهمان این پرونده، احکام زندان از ۴ سال تا ۱۱
سال و نیز احکام محرومیت از حقوق اجتماعی از پنج سال تا ۱۰ سال صادر کرد.
تمامی متهمان که از ۵ماه تا ۱۵ ماه در حبس و سلول انفرادی بودند، با
وثیقههای چند ده میلیون تومانی آزاد شدند.
این فعالان ملی‑ مذهبی با قید وثیقه آزاد
شدند اما پرونده قضایی آنها همچنان مفتوح ماند، تا اینکه پس از حوادث
انتخابات سال ۸۸ این طیف ملی‑مذهبی بار دیگر مورد هجوم ماموران امنیتی قرار
گرفتند و علی رغم اینکه احکام آنها مشمول مرور زمان شده بود، بازداشت
شدند.
هدی صابر یکی از اعضای برجسته این طیف
فکری بود که پس از اعتصاب غذای اعتراضی، بر اثر بی توجهی مسئولان زندان و
ضرب و شتم در بهداری اوین، به شهادت رسید.
هم اینک علیرضا رجایی، مسعود پدرام و سعید
مدنی از اعضای دربند طیف ملی‑مذهبی هستند که سایت ملی‑ مذهبی در خصوص
آخرین وضعیت آنها با خانواده هایشان به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می
آید:
تداوم بازجویی از سعید مدنی پس از گذشت چهار ماه
پس از گذشت چهار ماه از بازداشت سعید مدنی
وی هنوز تحت بازجویی است و پیگیری های خانواده و وکیل این فعال ملی‑مذهبی
تاکنون از سوی مسئولین قضایی بی پاسخ مانده است.
منصوره اتفاق همسر سعید مدنی با اشاره به
بی نتیجه بودن پیگیری هایش به سایت ملی‑ مذهبی می گوید: “همسرم هنوز تحت
بازجویی است و هر ماه بازداشت موقت او را تمدید می کنند. آقای شریف وکیل
آقای مدنی خیلی پیگیری کردند که بتوانند با موکل خود ملاقات داشته باشند
اما به هیچ وجه اجازه ملاقات به وکیل داده نمی شود. برای دادستان نامه
نوشته ایم و مرتبا به دادگاه شعبه دو مراجعه می کنیم اما هیچ پاسخی نمی
دهند. می گویند کارشناس های پرونده ایشان هر وقت صلاح بدانند بازجویی تمام
می شود. این در حالی است که نزدیک به چهار ماه است آقای مدنی تحت بازجویی
است اما هنوز تشخیص داده نشده که بازجویی او تمام شود. متاسفانه به هر کجا
هم برای پیگیری مراجعه می کنیم اصلا پاسخگو نیستند، نه به ما و نه به وکیل
آقای مدنی و ما همچنان به این مسائل “معترض” هستیم.”
سعید مدنی جامعه شناس و پژوهشگر مسائل
اجتماعی است که در گروه مسائل و آسیب های اجتماعی انجمن جامعه شناسی ایران و
گروه پژوهشی رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی مشغول به
فعالیت علمی است. سعید مدنی همچنین از یاران و همراهان نزدیک مهندس عزت
الله سحابی است و عضویت در تحریریه نشریه ایران فردا، و سردبیر فصلنامه
علمی پژوهشی رفاه اجتماعی را در کارنامه فعالیت های ارزشمند خود دارد.
همسر دکتر مدنی با بیان اینکه دو هفته
یکبار با همسرش ملاقات دارد، می افزاید: “همسرم از نظر روحی شکر خدا خیلی
خوب است و این مشکلات و سختی ها را تحمل می کنند. در هر حال شرایط سختی است
و ما از جزییات بازجویی ها خبر نداریم و ظاهرا آقای مدنی بخاطر تمام
فعالیت هایشان بازجویی می شوند. البته می گویند تا آخر اردیبهشت بازجویی
تمام می شود اما باید ببینیم؟ زیرا مدام می گویند تمام می شود، اما الان
چهار ماه می گذرد و ایشان هنوز تحت بازجویی هستند.”
دکتر سعید مدنی بارها نسبت به ناکارآمدی
سیاست های مسئولین هشدار داده و معتقد بود که برخی نهادها در سالهای اخیر
سیاستهایی را دنبال کردهاند که ولو ناخواسته موجب افزایش خشونت و کاهش
مدارا در کشور شده است. سیاستهای غلط اجتماعی جامعه را به سوی پرتگاه
خشونت و نفرت میبرد که بازگرداندن آن بسیار دشوار است.
انتقال ناگهانی علیرضا رجایی به بند دو الف
روز دوشنبه در پی مراجعه خانواده علیرضا
رجایی برای ملاقات هفتگی با وی متوجه شدند که وی به بند دو الف سپاه منتقل
شده است اما در خصوص دلایل این انتقال هیچ توضیحی به خانواده نگران وی داده
نشد.
یکی از نزدیکان این فعال ملی‑ مذهبی به
خبرنگار ما می گوید: ” زمانیکه روز دوشنبه خانواده آقای رجایی برای ملاقات
به زندان مراجعه می کنند، می گویند ایشان را به بند دو الف منتقل کرده اند.
ما هنوز نمی دانیم علت انتقال ایشان به بند دو الف چیست و نگران هستیم.
حالا رئیس بند گفته است که ایشان را روز پنج شنبه به بند عمومی بر می
گردانند و تماس می گیرد.”
دکتر علیرضا رجایی،فعال سیاسی و
روزنامهنگار در روز چهارم اردیبهشتماه سال گذشته بازداشت شد. او در دوران
موسوم به بهار مطبوعات در سالهای ابتدایی پس از دوم خرداد ۷۶ در هیات
تحریریه نشریات توقیف شده ایران فردا، جامعه، توس، خرداد، نشاط و عصر
آزادگان حضور داشت و پس از آن هم در انتشارات گام نو به فعالیتهای فرهنگی
خود ادامه میداد.
دکتر علیرضا رجایی نیز مطابق حکم دادگاه
بدوی به اتهام عضویت در ائتلاف نیروهای ملی‑ مذهبی و اقدام علیه امنیت ملی
نظام جمهوری اسلامی و نیز فعالیت تبلیغی علیه آن، به چهار سال حبس و پنج
سال محرومیت از تمامی حقوق اجتماعی و حق عضویت در تشکلهای سیاسی و نهادهای
مدنی، محکوم شد.
آگاهی در زیر پوست جامعه؛ از زبان همسرمسعود پدرام
دکتر مسعود پدرام نویسنده و فعال ملی‑
مذهبی در پی بازداشت غیرقانونی، از بیست و یکم آبان ماه سال گذشته تاکنون
در زندان بسر می برد. علت اصلی بازداشت وی موضع گیری های صریح وی در حمایت
از جنبش سبز بود و پس از آن با اجرای حکم سال ۸۲ او را در زندان نگه
داشتند.
زهرا حیدرزاده همسر دکتر مسعود پدرام در
خصوص آخرین وضعیت همسرش به سایت ملی‑ مذهبی می گوید: “آقای پدرام الان در
حال گذراندن همان حکم سال ۸۲ هستند که در دادگاه تجدیدنظر به سه سال زندان
محکوم شدند. فقط بحث مشمول مرور زمان بود که ظاهرا تفسیر آقایان این است که
حکم ایشان مشمول مرور زمان نمی شود. طبق قانون جدید که نمی دانم بعد از
تصویب هنوز قابل اجرا است یا نه، احکام بین دو سال تا پنج سال بعد از ده
سال مشمول مرور زمان می شود و اتهام اقدام علیه امنیت ملی هم شامل مشمول
مرور زمان نمی شود. خب، آقایان الان با تفسیر خودشان عمل می کنند. حتی یک
روز انفرادی برابر ده روز زندان را هم اجرا نمی کنند و در اجرای احکام هم
می گویند که این شایعه بین مردم است.”
مسئولین قضایی در حالی از شایعه به محاسبه
هر روز انفرادی به ازای ده روز زندان عادی در بین مردم صحبت می کنند که
پیش تر آقای خامنه ای در دیدار با اعضای دستگاه قضا گفته بود که دادگاه به
اهمیت سلول انفرادی توجه کند. هر روز بازداشت در چنین سلولی حداقل به قدر
ده روز بازداشت باید محسوب گردد. پس از آن و در پی اختلافات گسترده بر سر
این مسئله، آقای خامنه ای بار دیگر در پاسخ به سوال ناطق نوری به صراحت این
موضوع را مورد تکرار قرار داده بود.
همسر این فعال ملی‑ مذهبی در ادامه می
افزاید: “اواخر اسفند ماه به ما اطلاع دادند که می توانیم برای گذاشتن
وثیقه اقدام کنیم و بعد از چهار ماه و نیم آقای پدرام به مرخصی شش روزه
آمدند. اگرچه خیلی خوشحال بودیم اما وقتی می دیدیم که بسیاری از زندانیان
سیاسی چند سال است که به مرخصی نیامده اند، برایمان سخت بود. به هر حال ما
خانواده های زندانیان سیاسی خودمان را از یک خانواده می دانیم و دوست
داشتیم شاهد خوشحالی دیگر اعضای خانواده باشیم.”
وی با تاکید بر درد مشترک و همدلی خانواده
های زندانیان سیاسی خاطرنشان می کند: “اگرچه در این مدت خیلی بر ما سخت
گذشت، اما باعث شد با دوستان زیادی که قبلا نمی شناختم آشنا شوم. دردمشترکی
که داشتیم باعث شد به هم نزدیک شویم و فرصتهای تازه ای برایمان ایجاد شود.
از طرف دیگر هم دیدیم که چقدر افراد جامعه روی این مسائل حساس هستند و
واکنش نشان می دهند و اگرچه حاضر نیستند به خیابان بیایند، اما وقتی می
فهمند جزو خانواده زندانیان سیاسی هستیم هر کمکی که از دست شان بر بیاید
انجام می دهند. این همدلی ها و همدردی ها خیلی برای ما با ارزش است. در
حالی که فکر می کنید همه خواب هستند اما تجربه شخصی ما نشان می دهد که این
طور نیست و مردم آنجایی که می بینند تحت فشار نیستند و امنیت دارند با این
شرایط همدلی می کنند و پشتیبان ما هستند. این خیلی با ارزش است و نشان می
دهد زیر پوست جامعه ما همچنان زنده و هوشیار است. دعا کنیم انشالله همه
عزیزان دربندمان آزاد شوند.”
زهرا حیدرزاده پس از بازداشت همسرش در
گفتگویی با سایت جرس با تاکید بر اینکه “ما بیدی نیستیم که با این بادها
بلرزیم” گفته بود: “ما یک سری اعتقادات و باورهایی داریم که بخاطر آنها
هزینه هایش را هم می پردازیم تا انشالله روزی برسد که این گونه برخوردها با
انسان های معتقد و خوب صورت نگیرد.
گفتنی است، کتاب های«روشنفکران دینی و
مدرنیته در ایران پس از انقلاب» و «سپهر عمومی روایتی دیگر از سیاست:
نظریات آرنت و هابرماس» از آثار ارزنده دکترمسعود پدرام است. وی همچنین
مترجم کتاب «زندگی و زمانه دموکراسی لیبرال» و صاحب مقالات متعددی در
نشریات داخلی کشور در تبیین آراء یورگن هابرماس و هانا آرنت و مفهوم «سپهر
عمومی» است.
پل دوستی میان شهروندان ایران و اسرائیل!
گفتگوی خسرو شمیرانی از مجله ی هفته
با یونی شادمی دبیر سایت تهران- حیفا - تل آویو
گفتگوی خسرو شمیرانی از مجله ی هفته
با یونی شادمی دبیر سایت تهران- حیفا - تل آویو
اخبار روز:
تنش میان ایران و اسرائیل حکایتی است به عمر انقلاب اسلامی در ایران. رجزخوانیهای سیاستمداران دو کشور برای یکدیگر و شعارهای تند و تیز متقابل، یک روی سکه این رابطه تنشآمیز و محدودیتهای ارتباط میان شهروندان دو کشور روی دیگر آن است. قوانین و مقررات نوشته و خط قرمزهای نانوشته، این دو ملت را که دوستی تاریخی آنها را پیوند میدهد، از هم دور نگاه داشته است. نتیجه، چیزی جز عدم آشنایی این دو با هم نیست.
این ناشناس ماندن برای یکدیگر تا این حد است که صحنههای زندگی شهرنشینی مدرن ایرانیها در فیلم «جدایی نادر از سیمین» برای برخی شهروندان اسرائیل شگفتانگیز مینمود و درباره تعجبشان با رسانهها صحبت میکردند. بر اساس یک اصل روانشناسی، ما انسانها از آنچه نمیشناسیم میترسیم. آیا دولتهای ایران و اسرائیل با توجه به این اصل یا فقط برخاسته از خودخواهیهای سیاستمدارانهشان، این دو ملت را از هم دور نگاه داشتهاند؟ البته این موضوع گزارش ما نیست، زیرا نیت هر چه بوده نتیجه این است که شناخت محدود برای برخی سبب ترس و برای برخی دیگر سبب نفرتی شده است که گاه خود دلیل آن را نمیدانیم و نمیدانند.
طی ماههای گذشته تنش میان دو کشور ابعاد تازهای پیدا کرد، تا آنجا که مقامهای آمریکایی تاریخ حملهی اسرائیل به ایران را در ماههای آوریل و می اعلام کردند. از سوی دیگر تلاشها برای پیشگیری از جنگی که میتواند تبعاتی خانمانبرانداز و غیرقابل محاسبه برای ایران، اسرائیل، منطقه و حتی برای جهان داشته باشد نیز اوج گرفت.
یکی از حرکتهایی که صورتگرفته، تلاشی از سوی دانشگاه حیفا در اسرائیل است. در تاریخ ۴ مارس ۲۰۱۲، با مدیریت یونی شادمی، وبسایتی راهاندازی شد که هدف خود را آشنا کردن مردم ایران با زندگی در اسرائیل قرار داده است. آدرس این وبسایت، روی شبکه جهانی اینترنت، TEHTEL.COM است و اجزای آن از ابتدای نام سه شهر تهران، حیفا و تلآویو برداشت شده است.
در بخش معرفی سایت اعلام شده است: « تهران - حیفا - تلآویو، برای ایجاد ارتباط بین ایرانیان و اسرائیلیها به وجود آمد. دولتهای ما هرچه میخواهند بکنند، ما مردم هنوز میتوانیم رودررو با هم صحبت کنیم. در سایت داستانهایی از زندگی ما و مواردی در مورد اسرائیل از قبیل فرهنگ، فراغت، موسیقی، سیاست، فنآوری و... را خواهید یافت. داستانهایی که از صدها وبلاگ و سایت اسرائیلی به فارسی ترجمه شدهاند.
در سایت با اسرائیلیهایی آشنا خواهید شد که متفاوتند از آنچه رسانههای ایرانی به شما معرفی کردهاند. ما امیدواریم تا با کمک اتاقهای گفتوگو و فرومها شانس گفتوگو با خودتان را به ما هدیه کنید تا بتوانیم ایرانیانی را ملاقات کنیم که با آنچه رسانههای اسرائیلی به ما گزارش کردهاند متفاوتند.»
بعد از گذشت چند هفته از آغاز زندگی این وبسایت، رسانههای دولتی و شبهدولتی ایران واکنش نشان دادند. سایت تابناک، منتسب به محسن رضایی، فرمانده سابق سپاه پاسداران، به نقل از «ندای انقلاب» نوشت: «به نظر میرسد هدف اصلی این سایت اینترنتی، جاسوسی و کسب اطلاعات از داخل ایران به روش جدید و از طریق شبکههای اجتماعی میباشد. امری که دقت بیشتر مسئولین امنیت سایبری را طلب میکند.»
زمان کوتاهی بعد از انتشار این خبر (شاید هم همزمان یا قبل از انتشار آن) سایت تهران - حیفا - تلآویو، در ایران فیلتر شد.
در پاسخ به انتشار این خبر در سایت تابناک، دستاندرکاران TehTel، ساناز کاهن، مترجم و نویسنده، شارونا سلیمانی، مسئول بخش فارسی و یونی شادمی، دبیر سایت از آقای محسن رضایی دعوت به گفتوگو کردند. در این دعوتنامه که روی سایت TehTel منتشر شده آمده است: « آقای رضایی، ما جاسوس نیستیم. از شما دعوت میکنیم تمامی مطالب سایت را بررسی نمایید و در مورد اهداف واقعی ما شخصاً نتیجهگیری کنید.
ما شهروندان اسرائیلی هستیم که علاقهمند به گفتوگو با مردم کشور شما میباشیم. دوست داریم طرز فکر و دنیای ایرانیان را بشناسیم و دنیای خود را نیز به ایشان نشان دهیم. همانطور که برخی از مردم ایران بر این نظرند که «گفتوگو با اسرائیلیها بیفایده است»، در اسرائیل هم افرادی هستند که میگویند هیچ توجیهی برای گفتوگو با ایرانیان وجود ندارد، چرا که ایرانیان به دلایل غیرمعقولی از اسرائیل متنفرند، تنفری که نمیتوان آن را اصلاح کرد. باور ما غیر از این میباشد. تنفر، ترس از بیگانگان، نژادپرستی و طرز فکر غیرقابلانعطاف در هر دو طرف وجود دارد، ولی میتوان شرایط را تغییر داد. هنوز دیر نیست.»
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این وبسات و اهداف گردانندگان آن با آقای یونی شادمی، دبیر آن، گفتوگو کردیم.
خسرو شمیرانی
آقای یونی شادمی، سایتی که شما در دانشگاه حیفا راهاندازی کردهاید، در رسانههای ایران به عنوان سایت جاسوسی قلمداد شده است، نظر شما در اینباره چیست؟
ما در این رابطه یک پاسخ روی وبسایت منتشر کردیم. تنها چیزی که میتوانم به آن پاسخ اضافه کنم این است که این یک دروغ است. من روی فیس بوک هستم و هر کسی میخواهد میتواند راجع به هر چیز با من گفتوگو کند. آنها که چنین چیزهایی را مطرح میکنند یا علاقهای به حقیقت ندارند یا اینکه از آغاز یک گفتوگوی واقعی وحشت دارند و در نتیجه تمام تلاش خود را میکنند تا آن را متوقف کنند.
لطفاً درباره وبسایت توضیح بدهید! بر چه پایهای بود که ایدهی آن شکل گرفت؟
سایت TEHTEL.COM روز ۴ مارس در دانشگاه حیفا روی شبکه رفت. این سایت از یک ایدهی منفرد زاده شد: پل بزنیم روی درهای که میان شهروندان ایران و شهروندان اسرائیل فاصله انداخته است. من به عنوان یک فعال اجتماعی میخواستم با همانهایی صحبت کنم که به ما گفته بودند دشمنان قسمخورده ما هستند، با ایرانیان. سایت TEHTEL تا حدود زیادی از بهار عربی و اعتراضهای تابستان ۲۰۱۱ در اسرائیل تأثیر گرفته است.
من این امکان را یافتم که نقشی در اعتراضها داشته باشم. کار من جلب حمایت مالی از طریق اینترنت بود. ما موفق شدیم ٣۰۰هزار شِکِل Shekel گردآوری کنیم که در تاریخ جلب حمایت مالی اینترنتی در اسرائیل بیسابقه بود.
به باور من محتوای جذاب وبسایت، موثرترین ابزار رابطه میان مردم دو کشور است. به همین دلیل با بیش از ۱۰۰ وبسایت مستقل اسرائیلی تماس گرفتیم و از آنها اجازه گرفتیم تا نوشتههایشان را به طور رایگان برداشت کنیم و بعد از ترجمه به زبان فارسی روی وبسایتمان بگذاریم.
از طرف دیگر برای ما مهم بود که با زبان محلی صحبت کنیم و یک پروژه بینالمللی به زبان انگلیسی نباشیم. پس باید با زبانی که با مخاطبمان ارتباط برقرار کند کار را آغاز میکردیم. بازتاب کار ما اعجابانگیز بود. در فرصتی کوتاه دهها هزار بازدیدکننده از ایران داشتیم.
و مشکلات آغاز شد. درست است؟
بله! چالش بزرگ، فیلتر شدن ما در ایران بود که با آن دست و پنجه نرم میکنیم و یک گروه به نام «مبارزان سایبری استان کرمان» به پروژه ما اعلام جنگ کرد.
از یک بازدیدکننده ایرانی چه انتظاری دارید؟
پیش از هرچیز امیدوارم محتوای سایت ما برای مراجعهکننده لذتبخش باشد. هر ایرانی که در فورومها یا بخش نظرات ابراز نظر کند و چیزی بنویسد، مایه خوشحالی و سپاسگزاری ماست. برخی ایده همکاری بیشتر را مطرح کردهاند و ما با انگیزه قوی روی آنها کار میکنیم.
چرا در این مقطع زمانی ایده سایت متولد شد؟ چرا زودتر نه؟
به نظر میآید ما به یک جنگ نزدیک میشویم. علاوه بر این ما میخواهیم ایده Tehtel را به دیگر کشورهای خاورمیانه امتداد بدهیم (مثلاً دمشق - حیفا - تلآویو، قاهره - حیفا - تلآویو، رامالله - حیفا - تلآویو و...) اما به نظر میآمد برای سایت ایران یک وضعیت اورژانس وجود دارد.
بسیاری از تحلیلگران در صورت حمله اسرائیل به ایران، نتایج وحشتناکی را پیشبینی میکنند. نظر شما درباره حمله نظامی اسرائیل به ایران چیست؟
پیش از اینکه به این سوال پاسخ بدهم میخواهم تأکید کنم که منابع متنوع اینترنتی به سایت ما مقاله میدهند. افراد مختلف با نیتهایی متفاوت مینویسند، اما آنچه به من، به عنوان سردبیر سایت بازمیگردد، باید بگویم که یک حمله نظامی به ایران نتیجهای معکوس دربردارد و به آیندهای بهتر برای ما نمیانجامد.
آیا هیچ شباهتی میان دولتهای ایران و اسرائیل میبینید؟ شخصاً در رابطه با ایران چه پیشنهادی برای دولتتان دارید؟
این سوال عمدهای است. مانند هر شهروند هر کشوری در جهان ضرورتاً با تمام اعمال حکومت خودم موافق نیستم. به عنوان کسی که پای ثابت اعتراضهای اجتماعی است، و به عنوان یک فعال اجتماعی در اسرائیل در بسیاری موارد با سیاستهای جاری موافق نیستم. در عین حال باور شخصی من این است که میان ایران و اسرائیل تفاوتهای واقعی وجود دارد اما این بدان معنی نیست که ما نتوانیم با هم در صلح زندگی کنیم. وضعیت جاری برای هر دو طرف خطرناک است و باید تغییر کند.
آیا شما شخصاً باور دارید که حکومت ایران میخواهد اسرائیل را نابود کند؟
وضعیت پیچیده است. به باور من شکل برخورد هر دو حکومت تهاجمی است. این وضعیت میتواند به سرعت به سمت بدی برود. وضعیت خیلی دشوار است. به نظر من وظیفه ما در اسرائیل و مسئولیت شما در ایران این است که بپذیریم که در قبال شرنوشت خود مسئولیم. البته پذیرش این مسئولیت در شرایط ایران خیلی دشوارتر است. وقتی که به پیرامون خود در خاورمیانه نگاه میکنیم میبینیم که مردم قادر هستند واقعیتهای شگفتانگیزی را بیافرینند.
الان در این تلاش هستم که فعالان سیاسی منطقه را در یک مکان گرد بیاورم، از همهجا، اما بهویژه از ایران و اسرائیل، تا با هم شروع کنیم و طرحی نو دراندازیم برای آیندهای بهتر. این مکان میتواند حقیقی یا مجازی، مثلاً روی اینترنت باشد. برای من این همان مسئولیت جمعی ماست، چیزی که باید همه ما روی آن کار کنیم.
فکر میکنم مناقشه کنونی، واقعی است و هر دو طرف در جهت تقویت آن تلاش میکنند. طبیعی است که تجزیه و تحلیل این مناقشه و روند شکلگیری آن در اینجا دشوار است، اما به گمان من مناقشه موجود، از یکسو مربوط میشود به رهبری به شدت اصولگرای ایران، و از سوی دیگر به نحوه برخورد ما با موضوع فلسطین و دیگر موضوعهای خاورمیانه.
در رابطه با برخورد با ایران، چه پیشنهادی برای دولت اسرائیل دارید؟
به نظر من موضوع ایران و فلسطین به هم گره خورده است و تنها یک صلح حقیقی است که برای اسرائیل، امنیت واقعی به ارمغان میآورد.
چگونه ما مردم ایران و اسرائیل میتوانیم بر سیاستمداران جنگدوست غلبه کنیم و به یکدیگر نزدیک شویم؟
همین دغدغه اصلی من است. ما میتوانیم شب و روز درباره سیاستمداران صحبت کنیم، اما درنهایت مسئولیت بر دوش خود ماست. ما، مردم و فعالان، لازم است با هم کار و همکاری کنیم. از ابتدای کار TEHTEH من بر این تأکید کردم که نباید به ایرانیان درس حقوق بشر بدهیم، یا درباره مشکلات حکومتشان صحبت کنیم. آنها خوشان بهتر از من با مشکلات کشورشان آشنا هستند. آنچه من میخواهم این است که به هم نزدیک شویم. کنار هم بنشینیم و برای مشکلات منطقه راه حل پیدا کنیم.
هر کدام از دو طرف بهتر از دیگری کشور خود را میشناسد. ما نیازی به دیکته کردن به دیگران، یا واردات کورکورانه ارزشهای غربی نداریم، اما باید راه حلهای خاورمیانهای خودمان را بیابیم. این حقیقت که ما را فیلتر کردند نشان میدهد صاحبان قدرت از روشی که به عمل موثر بیانجامد بیشترین ترس را دارند.
آیا شعر گونترگراس درباره مسائل ایران و اسرائیل را خواندهاید؟ در مورد آن، چه فکر میکنید؟
آن شعر را خواندم و به نظرم یک دیدگاه سیاسی معتبر است که لازم است مورد بحث قرار بگیرد.
از وقایع تاریخی بگذریم. از ایران و ایرانیها چه چیزی را بیشتر دوست دارید؟
سه چیز: مردم، غذا و موسیقی ایرانی را دوست دارم. بسیاری از ایرانیها در فورومها و بخش نظرات برای ما مینویسند یا حتی نامه میفرستند. به این ترتیب من با ایرانیهای بسیاری برخورد دارم. آنها پرشور و خوشبیان هستند. به دیگران توجه دارند و شگفتانگیزند. امری که برخوردهای ما را لذتبخش میکند.
غذای ایرانی برایم آنقدر لذتبخش است که گاهی فکر میکنم ایرانیها غذا را اختراع کردهاند و درباره موسیقی باید بگویم که، اصولاً موسیقی را دوست دارم. برای گوش کردن به موسیقی مورد علاقهام خیلی وقت میگذارم. خواننده و هنرمند خاصی جذبم نمیکند، بیشتر آهنگ و ترانهی خاص است که مرا به سوی خود میکشد. در حال حاضر به آهنگ «کویر دل» از مرجان گوش میکنم. انگار مرا تسخیر کرده و گاه روزی سه، چهار بار به آن گوش میدهم.
دوست دارید ایران را ملاقات کنید؟ چه چیزی شما را به چنین سفری جذب میکند؟
خیلی دوست دارم به ایران سفر کنم. بسیاری از افرادی که در آنجا متولد شده یا ایران را دیدهاند از زیباییهای شگفتانگیز ایران تعریف میکنند. واقعیت این است که ما اسرائیلیها نمیتوانیم به بیشتر کشورهای منطقه سفر کنیم و من دلتنگ چنین سفرهایی هستم. من دوست دارم در ایران کوهنوردی کنم، دلم میخواهد از دماوند بالا بروم. همچنین برایم تعریف کردهاند که ایرانیها بسیار میهماننواز هستند.
و حرف آخر شما؟
من دوباره میخواهم تأکید کنم که بعد از اوجگیری جنبش سبز در ایران، اعتراضهای تابستان ۲۰۱۱ در اسرائیل و انقلابهای عربی، آینده برای ما روشن و روشنتر شده است، و ما فعالان خاورمیانه باید همکاری با هم را آغاز کنیم. این بر دوش ماست که آینده خودمان را شکل بدهیم و برای ساختن آیندهای بهتر باید روشی که در گذشته به آن عمل کردهایم، یعنی تلاش و عمل منفردمان را تغییر دهیم. برای یک خاورمیانه بهتر، ایرانیها، عربها و اسرائیلیها نمیتوانند دیگر به فعالیت در قالب کشورهای خود بسنده کنند. اگر نمیخواهیم اشتباهات گذشته را تکرار کنیم لازم است که با هم کار و همکاری کنیم، ورای مرزهای کشورهامان.
آقای یونی شادمی، از شما سپاسگزاریم.
این گفتوگو از طریق ایمیل، با آقای یونی شادمی Yoni Shadmi، توسط خسرو شمیرانی برای نشر در هفتـــــه مونترال، در آوریل ۲۰۱۲ انجام شده است.
لینک مطلب بالا در هفته:
hafteh.ca
درباره یونی شادمی
در مزرعه اشتراکی کفار بلوم در شمال اسرائیل متولد شد. او سی سال دارد و در دانشگاههای حیفا و تلآویو تحقیق و تدریس میکند. یونی شادمی از فعالان جنبش اعتراضی سال ۲۰۱۱ در اسرائیل بود.
در نوشتهای که روی وبسایت TEHTEH گذاشته شده، آقای شادمی خود را چنین معرفی میکند:
«اسم من یونی است و ٣۰ سالم است. در کفار بلوم متولد و بزرگ شدم. کفار بلوم کیبونص کوچکی در شمال اسرائیل است، در مجاورت مرز لبنان و سوریه. حالا ساکن تلآویو هستم و در دانشگاه حیفا کار میکنم. این جملات را مینویسم درحالیکه روی نیمکتی در بلوار حرتصل در شهر یافو نشستهام؛ ماشینها و اتوبوسها از جاده روبهرو میگذرند.
بعضی اوقات به نظر میرسد که در منطقه ما فقط تاریکی موجود است، که هیچ امیدی نیست، و گاهی واقعاً در برابر شرایط سیاسی منطقه چارهای جز یأس و نامیدی نیست. میتوانیم بگوییم که تلاشهای ما برای گفتوگو بیفایدهاند، که راه حلی وجود ندارد، که همه چیز بیهوده است. ولی اگر شما واقعاً تصور میکنید که روابط بین ما خراب شده، پس باور کنید که میشود آنها را دوباره ساخت و درست کرد. درست است که اشتباه کردهایم، که به هم لطمه زدهایم، ولی درها هرگز تا آخر بسته نیستند.
من افتخار دارم که مهرهای کوچک از اعتراضهای اخیر بودم که در تابستان ۲۰۱۱ در اسرائیل رخ داد. بخشی از این اعتراضها به روابط متزلزل ما با همسایگانمان در منطقه، از جمله ایران ربط داشت. در این اعتراضها فهمیدیم که ما اسرائیلیها هنوز باید خیلی چیزها درباره خاورمیانه بیاموزیم.
این سایت تلاشی است برای فشار دادن دستهای شما. سلام، من اسرائیلی هستم، نظامی نیستم، افسر نیستم و البته نخستوزیر یا رئیس ستاد ارتش هم نیستم. ما رهبران کشورهای خود نیستیم. فرقی نمیکند دولتهای ما چگونه رفتار کنند، مردم ما هنوز میتوانند رودرو با هم گفتوگو نمایند. بین ما ایرانیها و اسرائیلیها نقطه مشترک وجود دارد. همه ما از همان ویدیوها در یوتیوب خوشمان میآید، همه ما با یکدیگر در فیسبوک دوست میشویم، همه ما سعی میکنیم در اقتصادی بیثبات زندگی خود را بگذرانیم، به قیمتهای سرسامآور خانه و مواد اولیه معترضیم و عصر که از راه میرسد کمی وقت برای خوشگذرانی و استراحت میخواهیم.
در سایت TeHTel سعی خواهیم کرد تا قسمتی از اسرائیل را، از طریق نگاه خودمان به شما نشان دهیم. ما خود را موظف میدانیم با زبانی ساده و صادق، تصویر زیباتری از اسرائیل را نمایان کنیم، ولی با این حال از زمینههای منفی این کشور نیز چشمپوشی نخواهیم نمود. ما وعده میدهیم که گفتوگویی صادق و حقیقی برپا نماییم. اگر موافق باشید ما خوشحال خواهیم شد که شما نیز کشور ایران را از طریق نگاه خود برای ما به تصویر بکشید.»
در مزرعه اشتراکی کفار بلوم در شمال اسرائیل متولد شد. او سی سال دارد و در دانشگاههای حیفا و تلآویو تحقیق و تدریس میکند. یونی شادمی از فعالان جنبش اعتراضی سال ۲۰۱۱ در اسرائیل بود.
در نوشتهای که روی وبسایت TEHTEH گذاشته شده، آقای شادمی خود را چنین معرفی میکند:
«اسم من یونی است و ٣۰ سالم است. در کفار بلوم متولد و بزرگ شدم. کفار بلوم کیبونص کوچکی در شمال اسرائیل است، در مجاورت مرز لبنان و سوریه. حالا ساکن تلآویو هستم و در دانشگاه حیفا کار میکنم. این جملات را مینویسم درحالیکه روی نیمکتی در بلوار حرتصل در شهر یافو نشستهام؛ ماشینها و اتوبوسها از جاده روبهرو میگذرند.
بعضی اوقات به نظر میرسد که در منطقه ما فقط تاریکی موجود است، که هیچ امیدی نیست، و گاهی واقعاً در برابر شرایط سیاسی منطقه چارهای جز یأس و نامیدی نیست. میتوانیم بگوییم که تلاشهای ما برای گفتوگو بیفایدهاند، که راه حلی وجود ندارد، که همه چیز بیهوده است. ولی اگر شما واقعاً تصور میکنید که روابط بین ما خراب شده، پس باور کنید که میشود آنها را دوباره ساخت و درست کرد. درست است که اشتباه کردهایم، که به هم لطمه زدهایم، ولی درها هرگز تا آخر بسته نیستند.
من افتخار دارم که مهرهای کوچک از اعتراضهای اخیر بودم که در تابستان ۲۰۱۱ در اسرائیل رخ داد. بخشی از این اعتراضها به روابط متزلزل ما با همسایگانمان در منطقه، از جمله ایران ربط داشت. در این اعتراضها فهمیدیم که ما اسرائیلیها هنوز باید خیلی چیزها درباره خاورمیانه بیاموزیم.
این سایت تلاشی است برای فشار دادن دستهای شما. سلام، من اسرائیلی هستم، نظامی نیستم، افسر نیستم و البته نخستوزیر یا رئیس ستاد ارتش هم نیستم. ما رهبران کشورهای خود نیستیم. فرقی نمیکند دولتهای ما چگونه رفتار کنند، مردم ما هنوز میتوانند رودرو با هم گفتوگو نمایند. بین ما ایرانیها و اسرائیلیها نقطه مشترک وجود دارد. همه ما از همان ویدیوها در یوتیوب خوشمان میآید، همه ما با یکدیگر در فیسبوک دوست میشویم، همه ما سعی میکنیم در اقتصادی بیثبات زندگی خود را بگذرانیم، به قیمتهای سرسامآور خانه و مواد اولیه معترضیم و عصر که از راه میرسد کمی وقت برای خوشگذرانی و استراحت میخواهیم.
در سایت TeHTel سعی خواهیم کرد تا قسمتی از اسرائیل را، از طریق نگاه خودمان به شما نشان دهیم. ما خود را موظف میدانیم با زبانی ساده و صادق، تصویر زیباتری از اسرائیل را نمایان کنیم، ولی با این حال از زمینههای منفی این کشور نیز چشمپوشی نخواهیم نمود. ما وعده میدهیم که گفتوگویی صادق و حقیقی برپا نماییم. اگر موافق باشید ما خوشحال خواهیم شد که شما نیز کشور ایران را از طریق نگاه خود برای ما به تصویر بکشید.»
اخبار روز: سلامه کایله، فعال مارکسیست برجسته عرب از فلسطین که در سوریه زندگی می کند در شب ۲٣ آوریل توسط رژیم اسد دستگیر شد.
به گزارش سرویس خبری جهانی برای فتح، این خبر توسط ناهید باداوی، یکی از زندانیان سیاسی سابق و همسر سابق او، که در آن زمان با او بوده است، گزارش شده است. ظاهرا هیچگونه اعلان رسمی و عمومی در مورد این بازداشت نشده است و حتی اخبار بیشتری تا این زمان وجود ندارد. نیروهای امنیتی بشار اسد، به جمع کردن و دستگیری فعالان و اعضای اپوزیسیون از طیف های سیاسی مختلف اقدام کرده اند و گاهی اوقات هیچ الگو و روند مشخصی برای زمان دستگیری و یا هدف خاصی از دستگیری های فله ای وجود ندارد.
کایله به مدت هشت سال در اوایل سالهای ۱۹۹۰ زندانی بوده است. از آن زمان به بعد اجازه خروج و ورود او به سوریه با دشواری روبرو بوده است. او در کنفرانس پاریس "چشم انداز انقلاب خاورمیانه و شمال آفریقا" در کنار سخنرانان برجسته ی دیگری، از جمله کمونیست سوری حسن شتیلا، شهرزاد مجاب فعال ایرانی استاد دانشگاه تورنتو، و عادل تبات از حزب کمونیست کارگران تونس و ریموند لوتا نویسنده روزنامه انقلاب، ارگان حزب کمونیست انقلابی آمریکا در ماه مه ۲۰۱۱ سخنرانی کرد.
او همچنین در ۱٣ فوریه ۲۰۱۲ مصاحبه ای با سرویس خبری جهانی برای فتح در مورد اوضاع سوریه انجام داد.
سلامه کایه به عنوان یک مخالف رژیم اسد و همچنین مخالف دخالت های خارجی و یک فعال در حمایت از شورش مردم سوریه و حمایت از دیدگاه های رادیکال تر جنبش در سوریه و منطقه شناخته شده است.
اخبار روز:
اول ماه مه، روز همبستگی بین المللی کارگران در اعتراض به ستم و نابرابری های نظام سرمایه داری در سرتاسر جهان است. در ایران نیز علیرغم تمام محدودیتهای اعمال شده توسط رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی, کارگران به اشکال مختلف این روز خجسته را گرامی می دارند و برای دستیابی به حقوق انسانی خود علیه مناسبات سرمایه داری فریاد اعتراض سر می دهند.
امسال نیز در آستانه اول ماه مه همچنان شاهد شرایط اسفبار زندگی کارگران و زحمتکشان کشورمان هستیم. افزایش تورم و تداوم گرانی, کاهش مداوم قدرت خرید خانوارها و تنزل سطح زندگی آنان, تعطیلی مستمر واحدهای تولیدی, اخراج هر روزه کارگران تحت عنوان “تعدیل نیرو”, افزایش نرخ بیکاری, تشدید روند فقر و بدبختی عمومی و عمیقتر شدن شکاف طبقاتی, بیش ار پیش عرصه زندگی را بر کارگران و زحمتکشان شهری و روستایی تنگ کرده است.
برنامه آزادسازی اقتصادی رژیم نیز که مدعی ریشه کن ساختن پدیده فقر در کشور بود, رشد پیوسته و توقفناپذیر قیمت کالاها و خدمات عمومِی را سبب شده و اکثریت مردم و بویژه طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان شهری و روستایی را در دسترسی به امکانات معیشتی و حداقل های یک زندگی شایسته انسانی با دشواریهای جدی مواجه ساخته است.
هر روز که می گذرد تعداد بیشتری از زحمتکشان به زیر خط فقر ریزش می کنند و هر روز که می گذرد طشت رسوایی تعداد بیشتری از سردمداران غارتگر و تبهکاران اقتصادی از بام رژیم اسلامی می افتد؛ با این حال غارتگران اسلامی همچنان به زد و بندهای سودجویانه خود برای غارت منابع مملکت ادامه می دهند.
تمامی این مظالم و ستم در حالی اتفاق می افتد که کارگران از ابتدایی ترین حق خود در تشکیل آزادانه تشکلهای مستقل کارگری محروم هستند؛ حق تجمع، تحصن و اعتصاب علیه سیاستهای استثمارگرانه حاکم بر واحدهای تولیدی و کارخانه ها را ندارند؛ با کوچکترین اعتراضی به وحشیانه ترین شکل سرکوب می شوند؛ فاقد امنیت شغلی پایدار هستند و هزاران تن از آنان از حق برخورداری از بیمه تامین اجتماعی و دریافت بیمه بیکاری نیز محروم می باشند.
این وضعیت خبر از آن می دهد که در سال جدید نیز روند تنزل سطح زندگی کارگران و زحمتکشان نه تنها ادامه خواهد داشت, بلکه باید منتظر وضعیتی بدتر از شرایط فعلی نیز در زندگی آنان و دیگر اقشار فرودست جامعه باشیم.
به موازات این بیدادگریها, پاسداران نظام سرمایه داری حاکم همچنان به سرکوب و زندانی کردن کارگران پیشرو, فعالین کارگری و هر آن کس که به وضع موجود اعتراض کند, ادامه میدهند. هنوز هم صدها کارگر و فعال کارگری در سیاهچالهای رژیم روزگار میگذرانند و هنوز هم چشم نگران صدها خانواده در سرتاسر کشور، به درب زندانهای قرون وسطایی رژیم دوخته شده است.
هم اینک گروهی از کارگران مبارز و فعالان کارگری آذربایجان – همچون شاهرخ زمانی و دوستانش- که به جرم تلاش برای اتحاد هم طبقه های خویش، به ده ها سال زندان محکوم شده اند، نزدیک به یک سال است که در زندان مرکزی تبریز, تحت شرایط غیرانسانی دوران محکومیت ناعادلانه خود را می گذرانند و علیرغم تاکیدات نهادهای بین المللی و تشکل های کارگری جهانی و ملی مبنی بر آزادی آنان, همچنان اسیر پاسداران نظام سرمایه داری هستند.
این ستمگری های نظام سرمایه داری و دولت دینی در آذربایجان با ستم ملی، تبعیض و تمرکز گرایی افراطی در هم آمیخته و فشارها و سختی های مضاعفی را بر طبقه کارگر و توده زحمتکش آذربایجان تحمیل کرده است. قرار داشتن آذربایجان در راس استانهای مهاجر فرست کشور، نشانه ای از حال و روز توده کار و زحمت در این منطقه است. و در نتیجه اینهمه بیدادگری است که پیشروان طبقه کارگر در آذربایجان علیرغم همه فشارهای رژیم، پای پس نمی نهند و رژیم با حساسیتی بیشتر درگیر سرکوب این تلاشها و نگران همدلی فعالان کارگری و مبارزان برابر حقوقی ملی است.
ما بعنوان بخشی از نیروهای ملی, دمکرات, برابری طلب و عدالتخواه آذربایجانی ضمن تبریک روز جهانی کارگر به تمام کارگران, تاکید میکنیم که:
کارگران کشورمان صرف نظر از منسوبیت های ملی, قومی, جنسیتی و مذهبی, بخشی از پیکره ی واحد طبقه کارگر ایران هستند که همچون سایر برادران و خواهران کارگر خود تحت استثمار نظام سرمایه داری در اشکال مختلف آن قرار دارند. بنا بر این بر ضرورت همبستگی جنبش ملی- دمکراتیک و جنبش کارگری ایران چند ملیتی تاکید می کنیم و همصدا با کارگران کشورمان خواهان تحقق بی قید شرط موارد زیر در شرایط فعلی هستیم:
۱- متوقف شدن اخراج و بیکارسازی کارگران به هر بهانه ای؛
۲- بهره مندی تمام کارگران بیکار شده و آماده ورود به بازار کار از بیمه بیکاری متناسب با یک زندگی شایسته تا زمان اشتغال به کار؛
۳- لغو قراردادهای موقت و سفید امضاء و تامین امنیت شغلی کارگران؛
۴- تعیین حداقل دستمزد متناسب با نرخ واقعی تورم با نظر نمایندگان واقعی کارگران؛
۵- ممنوع شدن کار کودکان و بهره مندی تمامی آنان از امکانات آموزشی، رفاهی و بهداشتی یکسان و رایگان، صرف نظر از موقعیت اقتصادی و اجتماعی والدین، نوع جنسیت و وابستگی های ملی, قومی و مذهبی آنان؛
۶- رفع تبعیض و نابرابریهای اعمال شده جنسیتی بر زنان در محیطهای کار و در قوانین کار؛
۷- بر چیده شدن تمامی نهادهای فرمایشی دولت ساخته از محیط های کار؛
۸- برپایی تشکلهای کارگری مستقل از دولت و کارفرماها؛
۹- تامین حق اعتراض, نحصن, اعتصاب, تشکل و آزادی فعالیتهای صنفی و سیاسی کارگران؛
۱۰- آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه فعالین کارگری زندانی و دیگر زندانیان سیاسی و توقف پیگردهای قضایی علیه آنان؛
۱۱- لغو هرگونه ممنوعیت برگزاری مراسم روز جهانی کارگر؛
۱۲- تعطیلی رسمی اول ماه مه و گنجاندن آن در تقویم رسمی کشور.
زنده باد اول ماه مه، روز همبستگی بین المللی کارگران
زنده باد همبستگی جنبش ملی- دمکراتیک و جنبش کارگری ایران چند ملیتی
پیش به سوی ایجاد تشکل های مستقل کارگری!
۱۳۹۱/۰۲/۰۵
دموکراتهای چپ تبریز
هیئت تحریریه «آذربایجان» – نشریه اینترنتی چپ دموکرات آذربایجان
azersoldem@gmail.com
azer@azer-online.com
اعتراض حزب سوسیالیست و دولت فرانسه به بازداشت نرگس محمدی
یک روز بعد از اعتراض رسمی وزارت خارجۀ فرانسه به بازداشت نرگس
محمدی، حزب سوسیالیست این کشور نیز به صدور حکم شش سال زندان علیه وی،
اعتراض کرد. حزب سوسیالیست که بر اساس نظرسنجیها، به احتمال زیاد برندۀ
انتخابات ریاست جمهوری فرانسه خواهد بود، در اعلامیۀ خود از افزایش فشار بر
فعالان ایرانی ابراز نگرانی میکند.
حزب سوسیالیست فرانسه در اعتراض به محکومیت نرگس
محمدی اعلامیهای صادر کرد. یک روز پس از واکنش رسمی دولت فرانسه نسبت به
بازداشت خانم محمدی، سوسیالیستها نیز که بطور جدی بخت پیروزی در انتخابات
ریاست جمهوری کشورشان را دارند، با قاطعیت حکم دادگاه انقلاب اسلامی را
محکوم کردند.
در اعلامیۀ حزب سوسیالیست آمده است: «خانم نرگس محمدی،
روزنامهنگار و نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران، به اتهام
فعالیتهای "براندازانه"، از سوی دادگاه انقلاب به شش سال زندان محکوم شد.
خانم محمدی فعال خستگیناپذیر و شجاعی است که تاکنون چندین بار بازداشت شده
و سلامتی او اینک در زندان به خطر افتاده است. همسر وی آقای تقی رحمانی،
مدافع حقوق بشر نیز چهارده سال از عمر خود را در زندان گذرانده است».
حزب سوسیالیست فرانسه سپس رفتار سماجتآمیز مقامات
ایرانی علیه خانوادۀ محمدی را با قاطعیت محکوم میکند و میافزاید: «فشار
بر روزنامهنگاران، نویسندگان، وکلا و همۀ مدافعان حقوق بشر در ایران شدت
گرفته است. این وضعیت غیرقابل قبول است».
در پایان اعلامیه، حزب سوسیالیست فرانسه آزادی فوری خانم نرگس محمدی و سایر زندانیان عقیدتی را طلب میکند.
یک روز قبل (پنجشنبه ٢٦ آوریل)، وزارت خارجۀ فرانسه به
بازداشت نرگس محمدی اعتراض کرد. آقای برنار والرو، سخنگوی این وزارتخانه
گفت: «این بازداشت یک بار دیگر طبیعت سرسختانۀ سرکوب و اختناق را در ایران
نشان میدهد».در پایان اعلامیه، حزب سوسیالیست فرانسه آزادی فوری خانم نرگس محمدی و سایر زندانیان عقیدتی را طلب میکند.
آقای والرو با اشاره به این نکته که فشارها از زمان آخرین انتخابات ریاست جمهوری شدت گرفته، افزود: «ادامۀ سیاست سرکوب علیه روزنامهنگاران، مدافعان حقوق بشر، وکلا و هنرمندان، با تعهدات بینالمللی ایران تناقض دارد».
نگاه توأم با نگرانی واشنگتن به انتخابات ریاست جمهوری فرانسه
خبرگزاری فرانسه، در آستانۀ برگزاری دور دوم انتخابات ریاست
جمهوری فرانسه، تفسیری را به نگاه سیاستمداران و دولتمردان آمریکائی به این
انتخابات اختصاص داده است.به نوشتۀ مفسران این خبرگزاری، نگاه ایالات
متحدۀ امریکا به این انتخابات با توجه به موضع گیری های فرانسوا هولاند-
نامزد حزب سوسیالیست فرانسه، در ارتباط با حضور نظامی این کشور در
افغانستان، نگاهی توأم با نوعی نگرانی است.
به نوشتۀ این خبرگزاری، موضع دولت آمریکا در
قبال انتخابات ریاست جمهوری فرانسه خودداری از هرگونه موضع گیری، له یا
علیه فرانسوا هولاند- نامزد حزب سوسیالیست، و نیکلا سارکوزی- رئیس جمهوری
کنونی و نامزد احراز این مقام برای یک دورۀ پنج سالۀ دیگر است.
خبرگزاری فرانسه می نویسد واشنگتن نمی خواهد در
انتخابات ریاست جمهوری کشوری مداخله کند که یکی از پنج عضو دائمی شورای
امنیت سازمان ملل متحد و برخوردار از حق وتو در این شوراست و افزون بر این
٣٦٠٠ نظامی خود را نیز برای جنگیدن در کنار تفنگداران دریائی آمریکا به
افغانستان اعزام کرده است.
جی کرنی- سخنگوی کاخ سفید واشنگتن، بدون آن که به
هیچگونه قضاوتی در مورد نتیجۀ دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه و
پیامدهای آن بر روابط پاریس و واشنگتن بپردازد در تماس خبرگزاری فرانسه با
او، تنها به ذکر این نکته بسنده کرده است که فرانسه متحد بزرگی برای آمریکا
بوده و کماکان متحدی بزرگ خواهد ماند.
فرانسوا هولاند- نامزد حزب سوسیالیست فرانسه، که در
دور دوم انتخابات در مقابل نیکلا سارکوزی- نامزد حزب حاکم و رئیس جمهوری
کنونی، خواهد ایستاد در روز چهارشنبه (پریروز) تأکید کرد که در صورت پیروزی
او در انتخابات روز ششم ماه مه، روابط آتی فرانسه با آمریکا برغم وجود
اختلاف دیدگاه ها در ارتباط با ناتو و افغانستان روابطی مبتنی بر اعتماد به
رهبری کنونی واشنگتن خواهد بود.
پروندۀ افغانستان می تواند منجر به بروز تنش ها و برخوردهائی میان پاریس و واشنگتن، در صورت پیروزی هولاند در این انتخابات شود.
پروندۀ افغانستان می تواند منجر به بروز تنش ها و برخوردهائی میان پاریس و واشنگتن، در صورت پیروزی هولاند در این انتخابات شود.
بر اساس طرح تدوین شده به وسیلۀ دولت اوباما، نیروهای
خارجی مستقر در افغانستان در پایان سال ٢٠١٤ مسئولیت تأمین امنیت در کشور
را به طور کامل به نیروهای افغان سپرده و خود از این کشور خارج خواهند شد.
این در حالی است که فرانسوا هولاند، که بر اساس نظر سنجی های انجام شده در فرانسه در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی خواهد رسید، اعلام کرده است که نیروهای فرانسه را تا پایان سال جاری میلادی (٢٠١٢) از افغانستان خارج می کند مگر آن که چنین کاری در عمل با توجه به نیازهای موجود در عرصۀ نقل و انتقال تجهیزات نظامی ارسال شده به افغانستان «غیر ممکن» باشد.
این در حالی است که فرانسوا هولاند، که بر اساس نظر سنجی های انجام شده در فرانسه در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی خواهد رسید، اعلام کرده است که نیروهای فرانسه را تا پایان سال جاری میلادی (٢٠١٢) از افغانستان خارج می کند مگر آن که چنین کاری در عمل با توجه به نیازهای موجود در عرصۀ نقل و انتقال تجهیزات نظامی ارسال شده به افغانستان «غیر ممکن» باشد.
ژوستین وئیس"*- کارشناس و پژوهشگر در مرکز مطالعاتی
موسوم به "انستیتوی بروکلین"، در این ارتباط می گوید فرانسوا هولاند اعلام
کرده است که در صورت پیروزی و راه یافتن به کاخ الیزه، خارج ساختن نیروهای
فرانسه از افغانستان را بلافاصله آغاز کرده و آن را تا پایان سال جاری به
سرانجام می رساند و چنین کاری با طرح مورد قبول کشورهای حاضر در افغانستان
دو سال فاصله دارد و مشکلاتی برای دولت اوباما به وجود می آورد.
در بخش دیگری از این تفسیر می خوانیم: فرانسوا هولاند
در صورت پیروزی در دور دوم انتخابات و رسیدن به مقام ریاست جمهوری باید
بلافاصله به این نگرانی های واشنگتن پاسخ دهد.
شایان یادآوری است که هولاند در صورت پیروزی درست در
مدت زمانی کم تر از یک هفته باید در کمپ دیوید در کنفرانس هشت کشور بزرگ
صنعتی جهان و در شیکاگو در کنفرانس ناتو شرکت کند.
به باور "چارلز کوپچان"- کارشناس شورای روابط خارجی آمریکا، در این دوگردهمائی رئیس جمهوری جدید فرانسه برای ماندن در صف متحدان ناتو تحت فشارهائی قرار خواهد گرفت.
البته باید توجه داشت که فرانسوا هولاند قصد ندارد در تصمیم نیکلا سارکوزی- رئیس جمهوری کنونی، مبنی بر پیوستن مجدد فرانسه به فرماندهی نظامی ناتو تجدید نظر کند.
به باور "چارلز کوپچان"- کارشناس شورای روابط خارجی آمریکا، در این دوگردهمائی رئیس جمهوری جدید فرانسه برای ماندن در صف متحدان ناتو تحت فشارهائی قرار خواهد گرفت.
البته باید توجه داشت که فرانسوا هولاند قصد ندارد در تصمیم نیکلا سارکوزی- رئیس جمهوری کنونی، مبنی بر پیوستن مجدد فرانسه به فرماندهی نظامی ناتو تجدید نظر کند.
تصمیم سارکوزی مبنی بر پیوستن مجدد به فرماندهی
یکپارچۀ ناتو در واقع گسستی از خط مشی و میراث سیاسی ژنرال دوگل- اولین
رئیس جمهوری فرانسه در جمهوری پنجم، است که فرانسه را از فرماندهی نظامی
ناتو خارج کرده بود.
به گفتۀ "ژوستین وئیس"، فرستادگان فرانسوا هولاند به واشنگتن به مقامات دولت اوباما گفته اند که با نحوه و شیوه ای که سارکوزی فرانسه را در فرماندهی ناتو ادغام کرده است موافق نیستند اما در نظر ندارند این تصمیم را لغو کنند.
به گفتۀ "ژوستین وئیس"، فرستادگان فرانسوا هولاند به واشنگتن به مقامات دولت اوباما گفته اند که با نحوه و شیوه ای که سارکوزی فرانسه را در فرماندهی ناتو ادغام کرده است موافق نیستند اما در نظر ندارند این تصمیم را لغو کنند.
"بن رودس"*- معاون مشاو امنیت ملی اوباما می گوید بدون
تردید نیکلا سارکوزی یکی از پشتیبانان فوق العادۀ ناتو و شریکی نزدیک در
پرونده هائی چون پروندۀ لیبی بوده است و آمریکا مطمئناً می خواهد در آینده
نیز با فرانسه چنین رابطه ای داشته باشد. این کارشناس آمریکائی یادآور می
شود که در دهه های اخیر سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) شاهد گرایش های
سیاسی متفاوتی در میان کشورهای عضو بوده و این دگرگونی ها و تفاوت را از
سر گذرانده است.
در بخش دیگری از تفسیر خبرگزاری فرانسه به این نکته
پرداخته شده است که باراک اوباما و نیکلا سارکوزی برغم اختلاف نظرهای واقعی
در مورد شماری از مسائل و به ویژه در مورد مناقشۀ اسرائیل- فلسطین و
چگونگی راه اندازی رشد اقتصادی پس از بحران مالی و اقتصادی سال ٢٠٠٨، امروز
به همکاری های مؤثر و کارآمد خود در ماه های اخیر می بالند.
این تفسیر با نقل سخنان باراک اوباما در مورد نیکلا
سارکوزی در ماه نوامبر سال گذشته به پایان می رسد.سخنانی که در آن رئیس
جمهوری آمریکا روابط خود با رئیس جمهوری کنونی فرانسه را عالی توصیف کرده و
افزوده است عالی بودن این روابط ناشی از ان است که هردو نفر در واقع یک
مبارزه را در دورانی دشوار به پیش می برند و به یکسان احساس مسئولیت می
کنند.
انفجار انتحاری در دمشق و تأکید اخوان المسلمین سوریه بر شکست طرح صلح
در حالی که ناآرامی ها در سوریه با وقوع انفجار انتحاری در دمشق ادامه
دارد، بان کی مون- دبیرکل سازمان ملل، متحد از نقض آتش بس در این کشور
ابراز نگرانی و گروه اخوان المسلمین هم بر شکست طرح صلح کوفی عنان تأکید
کرده است. جواد طالعی تحلیلگر مسائل خاورمیانه معتقد است که شانس حل بحران
سوریه از طریق دیپلماتیک وجود نخواهد داشت و کار به تنش بزرگتری خواهد
انجامید.
امروز، جمعه ۲۷ آوریل، و در ادامه ناآرامیهای سوریه، انفجار انتحاری در مرکز دمشق رخ داد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، به نقل از منابع رسمی در سوریه، در این انفجار ۹ تن کشته و ۲۸ نفر مجروح شدند.
این انفجار در حالی روی داده است که نمازگزاران بعد از نماز روز جمعه در حال خروج از مسجدی به نام مسجد زین العابدین در مرکز دمشق بودند.
این انفجار در حالی روی داده است که نمازگزاران بعد از نماز روز جمعه در حال خروج از مسجدی به نام مسجد زین العابدین در مرکز دمشق بودند.
در این شرایط گروه اخوان المسلمین سوریه ازبان کی
مون- دبیرکل سازمان ملل، خواسته است که شکست طرح این سازمان را در سوریه
اعلام کند.
این گروه مخالف حکومت، با اشاره به کشته شدن ده ها تن
بعد از آغاز طرح آتش بس در سوریه، گفته است که بشار اسد به تعهداتش در
برابر طرح کوفی عنان پایبند نیست.
این در حالی است که بان کی مون- دبیر کل سازمان ملل
متحد، نیز دیروز پنجشنبه ۲۶ آوریل نگرانی خودش را نسبت به نقض آتش بس از
سوی نیروهای دولتی در سوریه ابراز کرده است.
اما در حالی که وزیر امور خارجه فرانسه طی روزهای
گذشته با تأکید بر اعزام هر چه سریعتر ناظران بین المللی به سوریه، گزینه
نظامی را درباره حل بحران سوریه پیش کشیده بود، امروز نوری المالکی-
نخستوزیرعراق، با صدور بیانیهای گفته که بغداد با هر نوع دخالت نظامی در
سوریه مخالف است.
***
جواد طالعی، کارشناس مسائل سوریه در آلمان،
در گفتوگو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه میگوید: جامعه جهانی
میکوشد بحران سوریه را از طریق دیپلماتیک حل کند، زیرا به اعتقاد
کارشناسان غربی بحران سوریه شباهتی به بحران لیبی یا کشورهای دیگر ندارد.
وی با تأکید بر اینکه افزایش ناظران در سوریه، دولت
اسد را در مورد عمل کردن به تعهداتش زیر فشار میگذارد، اضافه میکند:
البته آن چیزی که در سوریه در جریان است نشان میدهد که شانس حل بحران
سوریه از طریق دیپلماتیک وجود نخواهد داشت و کار به تنش بزرگتری خواهد
انجامید.
بدبینی وزیر دفاع آمریکا به ارزیابی خوشبینانۀ نظامیان اسرائیل از نیات هسته ای ایران
لئون پانه تا"٭، وزیر دفاع آمریکا، در واکنش به سخنان فرماندهان
ارتش اسرائیل که اخیراً گفته اند جمهوری اسلامی ایران تصمیم به تولید سلاح
هسته ای نگرفته است گفت امیدوار است که ارزیابی این نظامیان اسرائیل درست
بوده و آنان در این مورد حق داشته باشند.
"لئون پانه تا"٭ طی سخنانی که در سانتیاگو،
پایتخت شیلی، ایراد کرد گفت امیدوار است ژنرال "بنی گانتز"*- رئیس ستاد
ارتش اسرائیل، در این مورد حق داشته و اطلاعاتش در این مورد بیشتر از او
باشد.
لئون پانه تا، گفت او هیچ اطلاعات خاصی ندارد که حاکی از آن باشد که رهبران جمهوری اسلامی ایران در این راستا حرکت کرده و تصمیم به تولید بمب نگرفته باشند.
لئون پانه تا، گفت او هیچ اطلاعات خاصی ندارد که حاکی از آن باشد که رهبران جمهوری اسلامی ایران در این راستا حرکت کرده و تصمیم به تولید بمب نگرفته باشند.
ژنرال بنی گانتز، اخیراً در مصاحبه ای با روزنامۀ چپ
گرای "ها آرتض" گفته بود تصور نمی کند که آیت الله خامنه ای- رهبر جمهوری
اسلامی ایران، خواهان برداشتن واپسین گام مورد نیاز برای تولید بمب اتمی
باشد.
رئیس ستاد ارتش اسرائیل که اخیراً از آمریکا دیدن کرده
است پا را از این نیز فراتر گذاشته و از رهبران تهران به عنوان «آدم هائی
بسیار معقول» نام برد و گفت به باور او تحریم های اعمال شده علیه ایران به
بار نشسته است.
افزون بر این، اهود باراک- وزیر دفاع اسرائیل، نیز پس
از بازگشت از سفری به آمریکا گفته بود که که مسئولان جمهوری اسلامی ایران
هنوز تصمیم به تولید بمب نگرفته اند.
لئون پانه تا، در عین حال تأکید کرد که ایالات
متحدۀآمریکا به اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران ادامه می دهد تا مانع
دست یابی این کشور به جنگ افزار هسته ای شود.
" پیانو نواز افغان" برنده جایزه "مدیترانه دانشجویان ٢٠١٢ "در فرانسه
"پیانو نواز افغان"، اولین رمان "شبنم زریاب"- نویسنده جوان
افغان، جایزه رمان "مدیترانه دانشجویان برای سال ٢٠١٢" در فرانسه را بدست
آورد. این جایزه در شهر مون پلیه در جنوب فرانسه همه ساله از سوی هیأت
داوران به یکی از پنج رمانی اهدا می گردد که هر سال از ادبیات زبان فرانسه
انتخاب و با رأی دهی نمایندگان دانشجویان بیشتر از ٥٠ مدرسه در جنوب
فرانسه بحیث بهترین رمان انتخاب می گردد.
رمان "پیانو نواز افغان" در رقابت های امسال جایزه "مدیترانه
دانشجویان" با چهار رمان برجسته دیگر از نویسندگان فرانسوی زبان به رقابت
پرداخت و با رایدهی نزدیک به ٥٠ در صد دانشجویان خواننده این رمان ها، که
شمار شان به ١٢٤١ تن میرسید بعنوان بهترین رمان جایزه "مدیترانه دانشجویان
٢٠١٢" انتخاب شد.
"شبنم زریاب" در سال ١٩٨٢ در کابل تولد شده و و در اولین سال های کودکی اش در جریان تجاوز ارتش سرخ به افغانستان، با خانواده اش به فرانسه مهاجرت کرده است.
"پیانو نواز افغان"، بازبان ساده و صمیمی آمیخته با طنز، تصویری از روزهای کودکی قهرمان کتاب را در افغانستان و سپس رویارویی او با دنیای ناشناخته و پر از اضطراب مهاجرت در یک کشور بیگانه را به تصویر می کشد.
شبنم زریاب، دختر سپوژمی زریاب و اعظم رهنور زریاب است که هردو از پیشگامان ادبیات داستانی افغانستان معاصر بشمار می روند.
وی علاوه از نویسندگی در رشته سینما هم فعالیت دارد و سال گذشته فیلم مستند او «من می گذرم»، در فیستیوال "یک سرزمین، یک فیلم" در فرانسه، جایزه بهترین فیلم مستند را از آن خود کرده بود.
ایران برای تقویت قابلیت حملات سایبری خود یک میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده است
بنا به اظهارات کارشناسان آمریکایی که روز پنج شنبه نتایج
تحقیقات خود را در مقابل کنگرۀ آمریکا مطرح می کردند، جمهوری اسلامی ایران
قصد دارد با کسب دانش و فن آوری های لازمه، حملات سایبری سنگینی را علیه
ایالات متحدۀ آمریکا و متحدانش راه اندازی کند.
در این زمینه "ایلان برمن" معاون رئیس مرکز تحقیقات شورای سیاست
خارجی آمریکا در برابر اعضای زیر گروه امنیت ملی شورای نمایندگان اظهار
داشت که:" در سه سال اخیر دولت جمهوری اسلامی سرمایه گذاری کلانی برای
تقویت توانایی های تهاجمی و همچنین تدافعی خود در شبکه اینتنرنتی و دنیای
مجازی آن انجام داده است."
وی درهمین زمینه تأکید کرد که مقامات جمهوری اسلامی بیش از پیش از جنگ سایبری به عنوان راهکاری بالقوه برای حمله به ایالات متحدۀ آمریکا یاد می کنند.
از سوی دیگر "پاتریک میهن" رئیس جمهوری خواه گروه امنیت ملی مجلس نمایندگان به دنبال اظهارات کارشناسان افزود:"در حالیکه برنامۀ غیر قانونی هسته ای ایران کماکان به وضعیت بحرانی میان دولت جمهوری اسلامی و غربی ها دامن می زند، ظاهر شدن نوعی تهدید دیگر از سوی ایران بسیار نگران کننده است. و آن هم امکان راه اندازی حملات سایبری علیه آمریکا از سوی ایران."
وی در ادامۀ سخنانش تأکید کرد که بنا به اطلاعات کسب شده، جمهوری اسلامی ایران تا به حال بیش از یک میلیارد دلار برای افزایش توانایی های خود در جهت حملات سایبری سرمایه گذاری کرده است.
بنا به اظهارات کارشناسان آمریکایی، جمهوری اسلامی ایران قصد دارد دراقدامی تلافی جویانه در قبال ماجرای ویروس استاکس نت که رایانه های برنامۀ هسته ای ایران را مورد هدف قرار داده بود، از طریق شبکۀ اینترنت و با حملات سایبری ایالات متحدۀ آمریکا را مورد هدف قرار دهد.
پاکستان خانواده بن لادن را به عربستان سعودی فرستاد
یک سال بعد از کشته شدن اسامه بن لادن، رهبر شبکه القاعده، در
نزدیکی اسلام آباد، پاکستان امروز اعلام کرد زنان و فرزندان او را از این
کشور اخراج کرده و به عربستان سعودی فرستاده است.
وزیر کشور پاکستان امروز جمعه اعلام کرد سه بیوه بن لادن که دو تن از
آنان تبعه عربستان و یک تن دیگر تبعه یمن هستند، همراه با نزدیک به ١٠ تن
از فرزندان او، شب گذشته با یک هواپیمای ویژه خاک پاکستان را بمقصد عربستان
سعودی ترک گفتند.
وکلای امل عبدالفتاح، بیوه یمنی بن لادن، گفته اند وی با ٥ فرزند خود بعد تر به یمن منتقل خواهد شد.
بعد از کشته شدن بن لادن در دوم ماه مه سال ٢٠١١ توسط یک کماندوی آمریکایی، افراد خانواده او تحت بازداشت دولت پاکستان قرار گرفته و در همین اواخر از سوی این کشور بدلیل اقامت غیر قانونی در خاک پاکستان به ٤٥ روز زندان محکوم شده بودند.
خبرگزاری فرانسه می نویسد در هفته های گذشته همزمان با پایان دوره زندان اعضای خانواده بن لادن، مقامات پاکستانی از عدم تمایل مقامات عربستان سعودی به بازگشت آنان به این کشور سخن گفته بودند.تجدید دوره بازداشت و نگهداری بدون موجب افراد خانواده بن لادن در پاکستان، پرسش هایی را درباره رفتار مقامات پاکستانی و این سوءظن در برداشت که آنان سعی کرده اند اطلاعات مربوط به سال های اخیر زندگی رهبر القاعده در پاکستان و این مسأله که آیا او در این جریان از همکاری مقامات پاکستانی سود برده است یا نه را، پنهان کنند.
مقامات پاکستان در هفته های اخیر برخلاف ادعا می کردند آرزو دارند هرچه زودتر خانواده بن لادن را از این کشور اخراج کنند و به داستان روابط نه چندان پر افتخار رهبر القاعده و این کشور خاتمه دهند.
کشته شدن بن لادن در شهرک نظامی ایبت آباد در نزدیکی اسلام باد- پایتخت پاکستان، بدست آمریکایی ها، موجب شد پاکستان در معرض اتهام همکاری با رهبر القاعده قرار بگیرد و در نتیجه آن روابط اسلام آباد و واشنگتن دچار تنش گردد.
با این وجود کمیسیون موظف شده از سوی دولت پاکستان، برای بررسی احتمال همکاری عناصری از دولت یا ارتش این کشور با بن لادن، تا هنوز نتایج کار خود را بیرون نداده است.
بزرگترین آرزوی دولت اسرائیل از اغتشاشات کنونی در سوریه سقوط
رژیم اسد و جانشین شدن آن با دولتی سکولار است که روابط خود را با حزبالله
لبنان قطع و نهایتا با اسرائیل روابط دیپلماتیک برقرار کند.
بزرگترین چالش اسرائیل این است که در مناقشات کنونی در سوریه بازیکن نیست
و نقش مستقیمی ندارد. این به چند دلیل است: اولا بخاطر اینکه اسرائيل هم
برای دولت سوریه و هم برای گروههای مخالف بشار ال اسد دشمن محسوب میشود.
دلیل این دیدگاه تسخیر تپههای جولان در سال ۱۹۶۷ میلادی است که تا امروز
ادامه دارد. اشغال سرزمینهای سوریه یک مقوله ناسیونالیستی فراحزبی و
فرادینی برای تمام مردم سوریه است. هر گروه سوری که در حال حاضر با دولت
اسرائیل نزدیکی نشان دهد، به اعتبار و مرام خود در بین مردم سوریه ضرر
خواهد زد.
دلیل دوم فقدان روابط اسرائیل با شماری از همسایگان سوریه مثل عراق و لبنان و داشتن روابط سرد با همسایگان دیگر سوریه مثل اردن و ترکیه است. هیچ کدام از این کشورها به اسرائیل اجازه دخالت در سوریه چه از نظر سیاسی یا نظامی یا از طریق مرزها یا دستگاه دیپلماسی خود نمیدهند و حاضر به همپیمانی با اسرائیل در این مساله نیستند.
تحت این شرایط، در حال حاضر دولت اسرائیل به جز نقشی مشورتی برای اتحادیه اروپا و دولت آمریکا در مورد مسائل کنونی سوریه، نقش دیگری راجع به مسائل این کشور ندارد. بر اساس این محدودیتهاست که دولت اسرائیل در حال حاضر نقش یک تماشاچی را بازی میکند.
بهرغم وجود این چالش و ادامه بقای دولت بشار ال اسد، وضع کنونی در سوریه از مزایایی برای دولت اسرائیل برخوردار است.
از یک طرف نیروهای سوریه که در سالهای ۶۰، ۷۰ و ۸۰ میلادی به اسرائیل از طریق مرز میان دو کشور و یا کمک به حزب الله تعرض میکردند، در حال حاضر تحت حملات شدید قرار دارند. تضعیف گسترده اسد، برتری نظامی اسرائیل را در منطقه افزایش میدهد.
از طرف دیگر نا آرامیها در سوریه و کمک اقتصادی دولت ایران به رژیم اسد، این مساله را به یک باتلاق مالی برای دولت آقای خامنهای تبدیل کرده است. دولت ایران روزهای سختی را در اقتصاد خود میگذراند و روزهای سختتری هم در پیش است. ولی دولت ایران این روزها مجبور است صدها میلیون دلار از در آمد نفتی خود را که هم رژیم و هم اقتصاد ایران به آن شدیدا نیاز دارند، خرج دولت سوریه کند. ادامه تضعیف اقتصادی دولت ایران به نفع دولت اسرائیل است چون اقتصاد ایران مسالهای حیاتی برای رهبری در ایران است.
در عین حال به ضررهای سیاسیای که اغتشاشات کنونی در سوریه به دولت ایران و حزبالله میزند نمیتوان بیاعتنایی کرد. حمایت رهبران ایران و حزبالله از دولت بشار ال اسد منجر به صدمهزدن به چهره و موضع حزب الله و دولت ایران در منطقه شده چون بسیاری از مردم عرب ساکن این منطقه ضد سرکوب مردم سوریه و رفتار بشار ال اسد هستند. مخدوش شدن چهره دولت ایران و گروه حزبالله به نفع دولت اسرائیل است.
در عین حال اختلافات بر سر سوریه منجر به تیره شدن روابط بین ایران و ترکیه شد. بهرغم اینکه روابط اسرائیل و ترکیه روزهای سختی را میگذراند، ولی افزایش تنش بین تهران و آنکارا و به خصوص توافق دولت ترکیه برای استقرار سیستم ضد موشکی ناتو در خاک خود به نفع دولت اسرائیل بوده است.
از دیدگاه امنیت فوری اسرائیل، دوری کنونی دولت ایران از حماس هم به منافع اسرائیل کمک کرده است. حماس دور از ایران، حتی اگر هنوز اسرائیل را به رسمیت نشناسد، برای اسرائیل بهتر از حماس نزدیک به دولت ایران است.
اسرائیل تنها وقتی مجبور خواهد شد نقش خود را از تماشاچی به بازیکن تغییر دهد که از خاک سوریه به اسرائیل حمله شود. این سناریو غیرممکن نیست و میتواند تحت دو سناریوی مختلف تبدیل به حقیقت شود.
اولین سناریو این است که رژیم اسد احساس کند سقوطش نزدیک است و برای توجیه حمله گسترده به نیروهای اپوزیسیون به این کار احتیاج داشته باشد. حمله کردن به اسرائیل و به وجود آوردن وضعیت جنگی با کشور خارجی، دولت اسد را قادر خواهد ساخت با استفاده از جو امنیتی جنگ، حملههای گسترده نظامی علیه نیروهای اپوزیسیون انجام دهد.
سناریو دوم سقوط رژیم اسد و ایجاد جنگ داخلی در سوریه است. در میان هرج و مرج چنان جنگی، نیروهایی چون حزبالله، القاعده یا دیگر نیروهای ضد اسرائیل احتمالا خواهند توانست از فقدان کنترل دولتی برای حمله به اسرائیل از درون خاک سوریه استفاده کنند. تحت این شرایط دفاع از قلمرو اسرائیل میتواند دشوار باشد، چون پیدا کردن گروههای مسئول بسیار دشوار خواهد بود و در عین حال هیچ قدرت مرکزی در سوریه وجود نخواهد داشت که با تنبیه کردن آن گروهها از طریق واکنش نظامی، بتواند دولت اسرائیل را متقاعد و از حملات آن کشور به سوریه جلوگیری کند.
وضعیت کنونی در سوریه میتواند به زودی عوض شود و در مدت کمی به یک وضعیت خطرناک برای اسرائیل تبدیل شود. دولت اسرائیل بایستی آماده باشد. تنها آمادگی نظامی کافی نخواهد بود. دولت اسرائیل احتیاج به آمادگی دیپلماتیک هم دارد. بهترین آمادگی بهبود روابط با دولت محمود عباس و دولت رجب طیب اردوغان در ترکیه است، چون این بهبود مناسبات میتواند دفاع اسرائیل از قلمرو خود بر ضد حملات احتمالی از سوریه را توجیه کند.
ولی در حال حاضر و در آینده نزدیک، بهبود روابط اسرائیل با این دو دولت بعید به نظر میآید، زیرا اسرائیل برای رویارویی با این چالش حاضر نیست.
دلیل دوم فقدان روابط اسرائیل با شماری از همسایگان سوریه مثل عراق و لبنان و داشتن روابط سرد با همسایگان دیگر سوریه مثل اردن و ترکیه است. هیچ کدام از این کشورها به اسرائیل اجازه دخالت در سوریه چه از نظر سیاسی یا نظامی یا از طریق مرزها یا دستگاه دیپلماسی خود نمیدهند و حاضر به همپیمانی با اسرائیل در این مساله نیستند.
تحت این شرایط، در حال حاضر دولت اسرائیل به جز نقشی مشورتی برای اتحادیه اروپا و دولت آمریکا در مورد مسائل کنونی سوریه، نقش دیگری راجع به مسائل این کشور ندارد. بر اساس این محدودیتهاست که دولت اسرائیل در حال حاضر نقش یک تماشاچی را بازی میکند.
بهرغم وجود این چالش و ادامه بقای دولت بشار ال اسد، وضع کنونی در سوریه از مزایایی برای دولت اسرائیل برخوردار است.
از یک طرف نیروهای سوریه که در سالهای ۶۰، ۷۰ و ۸۰ میلادی به اسرائیل از طریق مرز میان دو کشور و یا کمک به حزب الله تعرض میکردند، در حال حاضر تحت حملات شدید قرار دارند. تضعیف گسترده اسد، برتری نظامی اسرائیل را در منطقه افزایش میدهد.
از طرف دیگر نا آرامیها در سوریه و کمک اقتصادی دولت ایران به رژیم اسد، این مساله را به یک باتلاق مالی برای دولت آقای خامنهای تبدیل کرده است. دولت ایران روزهای سختی را در اقتصاد خود میگذراند و روزهای سختتری هم در پیش است. ولی دولت ایران این روزها مجبور است صدها میلیون دلار از در آمد نفتی خود را که هم رژیم و هم اقتصاد ایران به آن شدیدا نیاز دارند، خرج دولت سوریه کند. ادامه تضعیف اقتصادی دولت ایران به نفع دولت اسرائیل است چون اقتصاد ایران مسالهای حیاتی برای رهبری در ایران است.
در عین حال به ضررهای سیاسیای که اغتشاشات کنونی در سوریه به دولت ایران و حزبالله میزند نمیتوان بیاعتنایی کرد. حمایت رهبران ایران و حزبالله از دولت بشار ال اسد منجر به صدمهزدن به چهره و موضع حزب الله و دولت ایران در منطقه شده چون بسیاری از مردم عرب ساکن این منطقه ضد سرکوب مردم سوریه و رفتار بشار ال اسد هستند. مخدوش شدن چهره دولت ایران و گروه حزبالله به نفع دولت اسرائیل است.
در عین حال اختلافات بر سر سوریه منجر به تیره شدن روابط بین ایران و ترکیه شد. بهرغم اینکه روابط اسرائیل و ترکیه روزهای سختی را میگذراند، ولی افزایش تنش بین تهران و آنکارا و به خصوص توافق دولت ترکیه برای استقرار سیستم ضد موشکی ناتو در خاک خود به نفع دولت اسرائیل بوده است.
از دیدگاه امنیت فوری اسرائیل، دوری کنونی دولت ایران از حماس هم به منافع اسرائیل کمک کرده است. حماس دور از ایران، حتی اگر هنوز اسرائیل را به رسمیت نشناسد، برای اسرائیل بهتر از حماس نزدیک به دولت ایران است.
اسرائیل تنها وقتی مجبور خواهد شد نقش خود را از تماشاچی به بازیکن تغییر دهد که از خاک سوریه به اسرائیل حمله شود. این سناریو غیرممکن نیست و میتواند تحت دو سناریوی مختلف تبدیل به حقیقت شود.
اولین سناریو این است که رژیم اسد احساس کند سقوطش نزدیک است و برای توجیه حمله گسترده به نیروهای اپوزیسیون به این کار احتیاج داشته باشد. حمله کردن به اسرائیل و به وجود آوردن وضعیت جنگی با کشور خارجی، دولت اسد را قادر خواهد ساخت با استفاده از جو امنیتی جنگ، حملههای گسترده نظامی علیه نیروهای اپوزیسیون انجام دهد.
سناریو دوم سقوط رژیم اسد و ایجاد جنگ داخلی در سوریه است. در میان هرج و مرج چنان جنگی، نیروهایی چون حزبالله، القاعده یا دیگر نیروهای ضد اسرائیل احتمالا خواهند توانست از فقدان کنترل دولتی برای حمله به اسرائیل از درون خاک سوریه استفاده کنند. تحت این شرایط دفاع از قلمرو اسرائیل میتواند دشوار باشد، چون پیدا کردن گروههای مسئول بسیار دشوار خواهد بود و در عین حال هیچ قدرت مرکزی در سوریه وجود نخواهد داشت که با تنبیه کردن آن گروهها از طریق واکنش نظامی، بتواند دولت اسرائیل را متقاعد و از حملات آن کشور به سوریه جلوگیری کند.
وضعیت کنونی در سوریه میتواند به زودی عوض شود و در مدت کمی به یک وضعیت خطرناک برای اسرائیل تبدیل شود. دولت اسرائیل بایستی آماده باشد. تنها آمادگی نظامی کافی نخواهد بود. دولت اسرائیل احتیاج به آمادگی دیپلماتیک هم دارد. بهترین آمادگی بهبود روابط با دولت محمود عباس و دولت رجب طیب اردوغان در ترکیه است، چون این بهبود مناسبات میتواند دفاع اسرائیل از قلمرو خود بر ضد حملات احتمالی از سوریه را توجیه کند.
ولی در حال حاضر و در آینده نزدیک، بهبود روابط اسرائیل با این دو دولت بعید به نظر میآید، زیرا اسرائیل برای رویارویی با این چالش حاضر نیست.
ماده ۷۹ قانون کار ایران استخدام افراد زیر ۱۵ سال را ممنوع کرده
اما معافیت کارگاههای زیر ده نفر از شمول قانون، موجب بهکارگیری صدها
هزار نوجوان و کودک ایرانی در تولیدیهای تاریک و نمور با کمترین دستمزد
شده است.
طبق دادههای سازمان جهانی کار از هر شش کودک دنیا یک نفر کار میکند و
این بهمعنای حضور بیش از ۵۰۰ میلیون کودک در بازارهای دنیاست.
بند ۱ ماده ۳۲ پیماننامه جهانی حقوق کودک خواستار مقابله با هرکاری است که خللی در آموزش، سلامتی یا رشد جسمی، ذهنی و اجتماعی کودک ایجاد کند. ایران از جمله امضاکنندگان این پیماننامه است.
آخرین آمار از بچهها و نوجوانان کار در ایران از سرشماری سال ۱۳۸۵ باقی مانده است: یک میلیون و هفتصد هزار کودک در گروه سنی ۱۰ تا ۱۸ سال در کشور کار میکنند. در این آمار از کار کودکان در رده سنی زیر ده سال سخنی در میان نیست و این در حالی است که بسیاری بچهها از همان خردسالی به کشاورزی و قالیبافی در شهرستانها و کار در تولیدیها و کارگاههای نیمه صنعتی در شهرها گمارده میشوند.
اولین قانون مربوط به کار کودکان در ایران به سال ۱۳۰۲ باز می گردد. این قانون برای حمایت از کودکان و نوجوانان شاغل در کارگاههای قالیبافی کرمان وضع شد و کار پسران کمتر از ۸ سال و دختران کمتر از ۱۰ سال را ممنوع کرد.
ماده ۸۰ قانون کار ایران، کارگرانی را که بین ۱۵ تا ۱۸ سال سن دارند کارگر نوجوان مینامد و یه کارگیری آنها را مستلزم انجام آزمایشهای پزشکی توسط سازمان تامین اجتماعی میکند. ماده ۸۲ این قانون ساعات کار روزانه کارگر نوجوان را نیم ساعت کمتر از سایر کارگران منظور میکند اما نحوه استفاده از این امتیاز را منوط به توافق کارگر و کارفرما میسازد. طبق ماده ۸۴ نیز مشاغل "زیان آور از نظر اخلاقی یا سلامتی" تنها برای افراد بالاتر از ۱۸ سال در نظر گرفته میشود و تشخیص این امر هم بر عهده وزارت کارو امور اجتماعی خواهد بود.
در ماده ۸۳ قانون کار ایران به تاکید آمده که ارجاع هر نوع کار اضافی و انجام کار در شب و هم چنین ارجاع کارهای سخت، زیان آور، خطرناک یا حمل بار بیش از حد مجاز با دست یا استفاده از وسایل مکانیکی برای کارگر نوجوان ممنوع است.
قوانین ایران همچنین ۲۳ نوع شغل برای نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله را ممنوع دانسته است. کارهایی مانند جوشکاری یا کار با وسایل دارای ارتعاش بالا از آن جملهاند. استفاده از کودک و نوجوان در حفر قنات، کار در دامداریها، کشتارگاهها، کارگاههای کوچک قالیبافی و زیلوبافی، کورهپزخانهها و نانواییها ممنوع شمرده میشود.
حداقل حسن این قوانین آن است که گاه نظارتی از سوی نهادهای مربوطه برای اجرای آنها صورت میگیرد اما بخش بزرگی از نوجوانان یا کودکان زیر ده سال در کارهای ثبت نشده و خانگی یا کارگاههای کوچکی مشغول هستند که از چشم پنهاناند یا به دلیل اندک بودن کارگران، مشمول قانون کار نمیشوند.
نوجوانان در این کارگاهها با کمترین دستمزد و بالاترین زمان با میانگین ۱۰ ساعت در روز کار میکنند. پسران عموما در تولیدیها وکارگاههای کفاشی، آهنگری و ریختهگری، درودگری، مبلسازی، کیفدوزی، آجرپزی، نانوایی، مکانیکی و جوشکاری یا امور ساختمانی به کار گرفته میشوند.از دختران نوجوان بیشتر در بستهبندی، تولیدیهای پوشاک و مواد خوراکی، کارگاههای طلاسازی یا قالیبافی استفاده میشود.
سهم کارفرما از خلاء قانونی
بسیاری از کارفرمایان در ایران برای کاستن از مخارج خود، کارگران نوجوان را بیمه نمیکنند و آنها را هنگام بازرسیهای وزارت کار از نظر مخفی میدارند. همین موجب میشود که کارگر نوجوان برای از دست ندادن کار خود تن به هر شرایطی بدهد که کارفرما تعیین میکند. این کارگران به دلیل در حاشیه قرار گرفتن، فرصت آگاه شدن از حقوق صنفی خود را نیز نمییابند و غالبا از تضمینهای قانونی مربوط به خود بیخبر میمانند. در پارهای کارگاهها آنها را تنبیه بدنی نیز میکنند.
قراردادهای موقت چندماهه و روزمزدی در میان کارگران نوجوان بسیار رایج است. این نوع قراردادها که از نظر بیمه، سابقه کار، مزایای قانونی و حقوق صنفی کارگر بالغ به ضرر او هستند، از سوی نوجوانان به دلیل کم تجربگی و نیاز اقتصادی به سهولت پذیرفته میشوند. در بیشتر موارد کارفرما منتی نیز از بابت این قراردادها و دستمزدهای زیر حدنصاب بر سر کارگر میگذارد.
ساعات کار در کارگاههای کوچک و زیر ده نفر رعایت نمیشود و کارگر نوجوان چیزی به نام مرخصی استعلاجی یا استحقاقی نمیشناسد. طبق ماده ۱۷۶ قانون کار، هرگونه بیتوجهی کارفرما در ارجاع اضافه کار، کار شبانه یا کارهای سخت به نوجوانان زیر ۱۵ سال تعقیب قانونی دارد اما غالبا این کارفرمایان هستند که در صورت اعتراض کارگر خود او را به اخراج یا گوشمالیهای دیگر تهدید میکنند.
فعالان حوزه حقوق کودک و حقوق کارگر از موارد بسیار خشونتهای جسمی، روحی و
جنسی در قبال کارگران نوجوان گزارش میدهند. اما آنها امکان شکایت از
شرایط کاری خود به وزارت کار را ندارند زیرا نامشان در هیچ فهرستی در این
وزارتخانه ثبت نشده و در اداره تامین اجتماعی پروندهای ندارند.
آسیبهای کاری نوجوانان
در گزارش خبرگزاری مهر از یک کارگاه تولیدی کیف در ناصرخسرو آمده که شش کودک ایرانی و افغانی از ۸ تا ۱۳ ساله در اتاقی تاریک به مساحت ۲۰ متر مربع، روی موکت مندرسی نشسته و کنارههای کیفهای دوخته شده را با قیچی مرتب میکردند تا روزانه ۵۰ کیف تحویل کارفرما دهند.
این گزارش از قول کارگران یادشده نوشته که آنها برای کار روزانه از هشت صبح الی ده شب ماهانه بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان دستمزد میگیرند. نوجوانان و کودکان شاغل در این کارگاهها، ضمن محرومیت از حق تحصیل، به دلیل شرایط ناسالم محیط کار، از نظر بهداشتی، فرهنگی و اخلاقی نیز متحمل آسیبهای جدی میشوند.
برخی کارگاهها اصطلاحا "زیر پلهای" نامیده میشوند. این فضاها عملا آب انبارها و دالانهایی نمور، تاریک و بدبو هستند که کارفرما برای صرفهجویی در مخارج کرایه از آنها استفاده میکند. در این کارگاهها از هوا، نور یا بهداشت خبری نیست. کارگران حتی مستراح هم ندارند و ناچارند از آبریزگاههای بس آلوده و عمومی مشترک بین چند کارگاه مجاور استفاده کنند.
کارفرما موظف است در کارخانههای نساجی و تولید مواد شیمیایی برای حفظ
سلامتی دستگاه تنفسی کارگران، روزانه به آنها سهمیه شیر بدهد. در
کارخانههای بزرگ واحدی برای رسیدگی به سوانح هنگام کار وجود دارد که
رسیدگیهای اولیه در زمان بروز سانحه یا بیماری را انجام میدهد. این
مقررات در کارگاههای کوچک و در قبال نوجوانان و کودکان شاغل محلی از اعراب
ندارند.
یک فعال کارگری میگوید که بیشتر نوجوانان شاغل در چرمسازیها، کارگاههای بافنده سوزنی یا تولید پوشاک در درازمدت با مشکلات ریوی روبرو خواهند شد و خطر آسیب دیدن مفاصل و استحوان نزد برخی از آنها نیز به دلیل کار طولانی بر روی زمین به صورت نشسته و چمباتمه زده بسیار بالاست.
در گزارشی تصویری از یک کارگاه کوله پشتی، کارگران نوجوانی را میتوان دید که بر تکهای موکت روی زمین نشستهاند و به بستهبندی کیفهای باربی مشغولند. مزد روزانه آنها از چند ساعت قوز کردن و چهارزانو نشستن، حداکثر هفت هزارتومان است.
سازمان بینالمللی کار دلایل ورود نوجوانان به عرصه کار را از زاویه عرضه و تقاضا بررسی می کند و فقر را مهمترین عامل وادار شدن آنان به کار میداند. کارشناسان این سازمان میگویند اگر بنا باشد سیاستهای منع کار کودک و نوجوان موثر واقع شوند، قبل از هر اقدام باید اطمینان حاصل کنیم که آنها جای دیگری برای رفتن داشته باشند.
بند ۱ ماده ۳۲ پیماننامه جهانی حقوق کودک خواستار مقابله با هرکاری است که خللی در آموزش، سلامتی یا رشد جسمی، ذهنی و اجتماعی کودک ایجاد کند. ایران از جمله امضاکنندگان این پیماننامه است.
آخرین آمار از بچهها و نوجوانان کار در ایران از سرشماری سال ۱۳۸۵ باقی مانده است: یک میلیون و هفتصد هزار کودک در گروه سنی ۱۰ تا ۱۸ سال در کشور کار میکنند. در این آمار از کار کودکان در رده سنی زیر ده سال سخنی در میان نیست و این در حالی است که بسیاری بچهها از همان خردسالی به کشاورزی و قالیبافی در شهرستانها و کار در تولیدیها و کارگاههای نیمه صنعتی در شهرها گمارده میشوند.
اولین قانون مربوط به کار کودکان در ایران به سال ۱۳۰۲ باز می گردد. این قانون برای حمایت از کودکان و نوجوانان شاغل در کارگاههای قالیبافی کرمان وضع شد و کار پسران کمتر از ۸ سال و دختران کمتر از ۱۰ سال را ممنوع کرد.
ماده ۸۰ قانون کار ایران، کارگرانی را که بین ۱۵ تا ۱۸ سال سن دارند کارگر نوجوان مینامد و یه کارگیری آنها را مستلزم انجام آزمایشهای پزشکی توسط سازمان تامین اجتماعی میکند. ماده ۸۲ این قانون ساعات کار روزانه کارگر نوجوان را نیم ساعت کمتر از سایر کارگران منظور میکند اما نحوه استفاده از این امتیاز را منوط به توافق کارگر و کارفرما میسازد. طبق ماده ۸۴ نیز مشاغل "زیان آور از نظر اخلاقی یا سلامتی" تنها برای افراد بالاتر از ۱۸ سال در نظر گرفته میشود و تشخیص این امر هم بر عهده وزارت کارو امور اجتماعی خواهد بود.
در ماده ۸۳ قانون کار ایران به تاکید آمده که ارجاع هر نوع کار اضافی و انجام کار در شب و هم چنین ارجاع کارهای سخت، زیان آور، خطرناک یا حمل بار بیش از حد مجاز با دست یا استفاده از وسایل مکانیکی برای کارگر نوجوان ممنوع است.
قوانین ایران همچنین ۲۳ نوع شغل برای نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله را ممنوع دانسته است. کارهایی مانند جوشکاری یا کار با وسایل دارای ارتعاش بالا از آن جملهاند. استفاده از کودک و نوجوان در حفر قنات، کار در دامداریها، کشتارگاهها، کارگاههای کوچک قالیبافی و زیلوبافی، کورهپزخانهها و نانواییها ممنوع شمرده میشود.
حداقل حسن این قوانین آن است که گاه نظارتی از سوی نهادهای مربوطه برای اجرای آنها صورت میگیرد اما بخش بزرگی از نوجوانان یا کودکان زیر ده سال در کارهای ثبت نشده و خانگی یا کارگاههای کوچکی مشغول هستند که از چشم پنهاناند یا به دلیل اندک بودن کارگران، مشمول قانون کار نمیشوند.
نوجوانان در این کارگاهها با کمترین دستمزد و بالاترین زمان با میانگین ۱۰ ساعت در روز کار میکنند. پسران عموما در تولیدیها وکارگاههای کفاشی، آهنگری و ریختهگری، درودگری، مبلسازی، کیفدوزی، آجرپزی، نانوایی، مکانیکی و جوشکاری یا امور ساختمانی به کار گرفته میشوند.از دختران نوجوان بیشتر در بستهبندی، تولیدیهای پوشاک و مواد خوراکی، کارگاههای طلاسازی یا قالیبافی استفاده میشود.
سهم کارفرما از خلاء قانونی
بسیاری از کارفرمایان در ایران برای کاستن از مخارج خود، کارگران نوجوان را بیمه نمیکنند و آنها را هنگام بازرسیهای وزارت کار از نظر مخفی میدارند. همین موجب میشود که کارگر نوجوان برای از دست ندادن کار خود تن به هر شرایطی بدهد که کارفرما تعیین میکند. این کارگران به دلیل در حاشیه قرار گرفتن، فرصت آگاه شدن از حقوق صنفی خود را نیز نمییابند و غالبا از تضمینهای قانونی مربوط به خود بیخبر میمانند. در پارهای کارگاهها آنها را تنبیه بدنی نیز میکنند.
قراردادهای موقت چندماهه و روزمزدی در میان کارگران نوجوان بسیار رایج است. این نوع قراردادها که از نظر بیمه، سابقه کار، مزایای قانونی و حقوق صنفی کارگر بالغ به ضرر او هستند، از سوی نوجوانان به دلیل کم تجربگی و نیاز اقتصادی به سهولت پذیرفته میشوند. در بیشتر موارد کارفرما منتی نیز از بابت این قراردادها و دستمزدهای زیر حدنصاب بر سر کارگر میگذارد.
ساعات کار در کارگاههای کوچک و زیر ده نفر رعایت نمیشود و کارگر نوجوان چیزی به نام مرخصی استعلاجی یا استحقاقی نمیشناسد. طبق ماده ۱۷۶ قانون کار، هرگونه بیتوجهی کارفرما در ارجاع اضافه کار، کار شبانه یا کارهای سخت به نوجوانان زیر ۱۵ سال تعقیب قانونی دارد اما غالبا این کارفرمایان هستند که در صورت اعتراض کارگر خود او را به اخراج یا گوشمالیهای دیگر تهدید میکنند.
آسیبهای کاری نوجوانان
در گزارش خبرگزاری مهر از یک کارگاه تولیدی کیف در ناصرخسرو آمده که شش کودک ایرانی و افغانی از ۸ تا ۱۳ ساله در اتاقی تاریک به مساحت ۲۰ متر مربع، روی موکت مندرسی نشسته و کنارههای کیفهای دوخته شده را با قیچی مرتب میکردند تا روزانه ۵۰ کیف تحویل کارفرما دهند.
این گزارش از قول کارگران یادشده نوشته که آنها برای کار روزانه از هشت صبح الی ده شب ماهانه بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان دستمزد میگیرند. نوجوانان و کودکان شاغل در این کارگاهها، ضمن محرومیت از حق تحصیل، به دلیل شرایط ناسالم محیط کار، از نظر بهداشتی، فرهنگی و اخلاقی نیز متحمل آسیبهای جدی میشوند.
برخی کارگاهها اصطلاحا "زیر پلهای" نامیده میشوند. این فضاها عملا آب انبارها و دالانهایی نمور، تاریک و بدبو هستند که کارفرما برای صرفهجویی در مخارج کرایه از آنها استفاده میکند. در این کارگاهها از هوا، نور یا بهداشت خبری نیست. کارگران حتی مستراح هم ندارند و ناچارند از آبریزگاههای بس آلوده و عمومی مشترک بین چند کارگاه مجاور استفاده کنند.
یک فعال کارگری میگوید که بیشتر نوجوانان شاغل در چرمسازیها، کارگاههای بافنده سوزنی یا تولید پوشاک در درازمدت با مشکلات ریوی روبرو خواهند شد و خطر آسیب دیدن مفاصل و استحوان نزد برخی از آنها نیز به دلیل کار طولانی بر روی زمین به صورت نشسته و چمباتمه زده بسیار بالاست.
در گزارشی تصویری از یک کارگاه کوله پشتی، کارگران نوجوانی را میتوان دید که بر تکهای موکت روی زمین نشستهاند و به بستهبندی کیفهای باربی مشغولند. مزد روزانه آنها از چند ساعت قوز کردن و چهارزانو نشستن، حداکثر هفت هزارتومان است.
سازمان بینالمللی کار دلایل ورود نوجوانان به عرصه کار را از زاویه عرضه و تقاضا بررسی می کند و فقر را مهمترین عامل وادار شدن آنان به کار میداند. کارشناسان این سازمان میگویند اگر بنا باشد سیاستهای منع کار کودک و نوجوان موثر واقع شوند، قبل از هر اقدام باید اطمینان حاصل کنیم که آنها جای دیگری برای رفتن داشته باشند.
مدیر امور بین الملل شرکت ملی نفت ایران در گفت و گو با خبرگزاری
مهر گفته ایران با برگ برنده "نفت ارزان" میتواند با تحریمها مقابله کند.
حسن منصور میگوید در شرایط کنونی عرضه ارزان قیمت نمیتواند کارساز باشد.
حسن منصور کارشناس اقتصادی مقیم لندن از جمله کسانی است که معتقدند
بالارفتن قیمت نفت در اثر تحریم ایران، چندان پایدار نخواهد بود و چون به
دلیل شرایط بد اقتصادی به طور کلی تقاضا برای نفت کم است، کمبود عرضه در
درازمدت "شوک نفتی" ایجاد نخواهد کرد.
به همین دلیل است که وی با استدلالهای مدیر امور بینالملل شرکت نفت ایران مخالف است و میگوید نه عرضه ارزان و نه حذف شدن احتمالی منابع نفتی غیرمتعارف هیچ کدام نمیتوانند ترفندهای مناسبی برای مقابله با تحریمها توسط ایران باشند.
بشنوید: گفت و گو با حسن منصور
دویچهوله: آقای منصور! مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت ایران گفته ایران از ترفند نفت ارزان بهعنوان برگ برندهاش در شرایط تحریم استفاده میکند و به این روش ایران میتواند خیلی از رقبایش را از بازار جهانی حذف کند. این ترفند در شرایط کنونی چه قدر به نظر شما قابل اجراست؟
حسن منصور: ایران در شرایط کنونی هم، تخفیفهایی روی قیمتهای موجود به خریدارانش میدهد. ولی وقتی تحریمها جنبهی رسمی پیدا کنند و تحریمکنندگان یعنی اتحادیه اروپا و آمریکا در برابر کشورهایی نظیر چین و هند و ژاپن هم نخواهند کوتاه بیآیند و آنها هم نخواهند و نتوانند نفت ایران را بخرند، تخفیف زیاد کارساز نخواهد بود.
گرچه ایران یک کادر ورزیدهی بازاریابی دارد ولی ناگزیر خواهد شد نفت خود را عموماً به وسیلهی دلالها بفروشد که این کشورها مسئول نباشند. دلالها نفت را میخرند و بعد از آن با دست دوم و سوم به آن کشورها منتقل میکنند. در نتیجه درآمد نفتی ایران از این بابت افت میکند و البته ثروت مردم ایران به یغما میرود.
در مصاحبهای که خبرگزاری مهر با مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت انجام داده، وی یکسری فاکتورهایی را برشمرده که باعث شده الان قیمت نفت پایین بیآید و پیشبینی کرده که این سقوط قیمت نفت ادامه خواهد داشت و بعد گفته خود همین سقوط قیمت نفت باعث میشود خیلی از رقبا از عرصهی تولید نفت خارج شوند و این موضوع هم قطعاً به نفع ایران خواهد بود. این مسئله را چه طور ارزیابی میکنید؟
سقوط قیمت نفت عمدتاً بستگی به میزان رشد اقتصادی کشورها دارد. هر وقت که آمار حاکی از این میشود که رشد دارد خیز برمیدارد، قیمتها بالا میرود. ولی این اواخر رشد اقتصادی کشورهای آمریکا و اروپا تعریفی ندارد و چشمانداز دو سال آینده هم چندان مثبت نیست. در نتیجه قیمتها افت میکنند.
از طرف دیگر قانون اقتصادی حاکم بر بازار این است که تعیینکنندهی قیمت نفت، هزینهی آخرین میلیون بشکهای است که وارد بازار میشود و این هزینه در گرانترین جاهای دنیا نظیر خلیج مکزیک یا نفتی که از شنهای شیل و دریای شمال به دست میآید، در حدود ۷۰ تا ۸۰ دلار برای هر بشکه است. بدین ترتیب تا زمانی که قیمت نفت به ۸۰ یا ۷۵ سقوط نکند، هیچ کدام از این میادین از تولید حذف نخواهند شد. بدین ترتیب این در واقع رقمیست بسیار حساس برای ایران. چون وقتی که قیمت به ۸۰ دلار سقوط کند، ایران حتی از بستن بودجهی خودش هم ناتوان خواهد بود.
ولی مدیر امور بینالملل شرکت نفت ایران معتقد است اگر قیمت نفت همچنان سقوط کند استخراج از این ذخایر که شما هم به آنها اشاره کردید دیگر توجیه اقتصادی ندارد و این باز هم به نفع ایران خواهد بود؟
ملاحظه بفرمایید که توجیه ایشان ظاهراً توجیه اقتصادی و استواری است ولی بر پایههای واقعی سوار نیست. درست است تعیینکنندهی قیمت بازار، قیمت تولیدی در کشورهای اوپک نیست. در ایران قیمت هر بشکه نفت مثلاً بین ۵ تا ۶ دلار تمام میشود ولی این تعیینکنندهی قیمت نیست. تعیینکنندهی قیمت آخرین واحدهاییست که در گرانترین نقاط جهان پدید میآیند که اگر آنها حذف شوند، کمبود ایجاد خواهد شد.
بدین ترتیب تمامی کشورهایی که خودشان نفت استخراج میکنند، تابع این مسئله هستند که اگر قیمت از این بالاتر باشد، استخراج میکنند و اگر از آن حد که الان عرض کردم حدود ۸۰ دلار پایینتر بیآید، دیگر تولید نمیکنند. توسل به منابع دیگر هم همه بر مبنای این منطق انجام میگیرد و نفتی که از گرانترین میادین حاصل میکنند بالای ۸۰ دلار نیست، در حالی که قیمت بازار امروز بالای ۱۰۰ دلار است و این مابهالتفاوت در واقع پریمیومی است که به فقدان امنیت پرداخت میشود و کاری با هزینهی تولید ندارد.
همان طور که شما خودتان بیشتر در جریان هستید بازار نفت بازار پیچیدهای است و فقط براساس عرضه و تقاضا تعیین نمیشود. الان موقعیتی را خبرگزاری رویترز تصویر کرده که نیمی از نفتکشهای دریایی ایران به انبار نفت روی آب تبدیل شدهاند. برای این که ایران نفت را استخراج کرده و اینها ماندهاند در جزیرهی خارک و به جایی هم نمیتوانسته صادر کند. شما در نظر بگیرید این انبار نفت در خلیج فارس سرگردان باشد و کشورهای مثلا آسیایی هم که بیشتر به نفت ایران نیاز دارند خریدار باشند و ایران هم راضی باشد که به قیمت پایین این نفت انبار شده را بفروشد، آیا فکر نمیکنید این قضیه یک مقدار باعث شود که این تئوریهای نفتی بههم بخورد؟
بههیچوجه. تمامی این تئوریها مستخرج از واقعیت هستند. یعنی تئوریها خیالپردازی نیستند، اینها قوانین استوار اقتصادیاند. ایران امروز چون نمیتواند نفت خودش را بفروشد، نفتکشهای خودش را پر کرده است. از سوی دیگر علیرغم تمام اطلاعات ناقص و نادرستی که ایران اعلام میکند، آماری که مثلاً لویدز نشان میدهد، فروش ایران یک سوم افت کرده برای این که شرکتهای بیمه از بیمه کردن کشتیهای ایران از هماکنون تن میزنند و اگر دو ماه دیگر بگذرد، یعنی به مرحلهی آغاز تحریمهای اتحادیه اروپا برسیم و اینها قرار باشد که تا آن وقت اجرا شوند، در این صورت بسیاری از بیمهها قطع خواهند شد و این نفتکشها نخواهند توانست نفت موجود را حمل کنند.
بدین ترتیب حتی اگر ایران بخواهد قیمت خودش را بسیار تخفیف دهد، همان طور که گفتم کشورهای مسئول که از یکسو در برابر سازمان ملل و از سوی دیگر در روابط تجاری با کشورهای اتحادیه اروپا و آمریکا درگیرند، تن به تحریمشکنی نخواهند داد. ناگزیر دلالهای بازار نفت این کالا را بسیار ارزانتر خواهند خرید و بعد از ترسیم و ترمیم سندهای خودشان، بهعنوان کالای نوع دیگری به آن کشورها خواهند فروخت. این کار هم البته چون جرم است، تحت تعقیب قرار خواهد گرفت و کار آسانی نخواهد بود که حتی دلالها از عهدهی حل این مشکل برآیند.
چیزی را که شما پیشبینی کردید در صورت شکست مذاکرات ایران و ۵+۱ اتفاق بیفتد، در حقیقت یک شوک بزرگ به بازار جهان خواهد بود. با توجه به این که الان حوزهی یورو در بحران اقتصادی بهسر میبرد و امسال انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را داریم، بههرحال غرب دنبال یک راهحل خواهد گشت که جلوی این شوک اقتصادی را بگیرد. آیا میشود جلویش را گرفت یا نه؟
صحبت شوک نفتی را حتی برخی از مسئولان مطلع بازار نفتی هم عنوان کردهاند. ولی من با تحلیلهایی که از بازار نفت دارم شوکی را نمیبینم. یعنی اگر به آنجا برسد که تولید نفت ایران به طور کلی از بازار حذف شود، یعنی به کمتر از دو میلیون بشکه برسد، این به راحتی ترمیم خواهد شد.
وانگهی این در قیمتهای بازار جاسازی میشود. به این معنا که پیشبینی کردهاند که ممکن است قیمت به ۱۵۰ برسد. من تصور نمیکنم. ممکن است به صورت کوتاه مدت به ۱۲۰ برسد و دوباره برگردد مثل نوسانهای روزمره. ولی در این شرایط بحران که اشاره فرمودید، بهویژه در شرایط فقدان رشد اقتصادی که در اتحادیه اروپا وجود دارد، رشدی که در آمریکا امروز متأسفانه به طرف نزول میرود، رشدی که در چین دارد کاهش پیدا میکند، بازار نفت با تقاضای حادی روبهرو نیست، در نتیجه کنارآمدن با این کمبود عرضه کار غیرممکن و دشواری نخواهد بود.
آیا میتوان جایگزینی برای نفت ایران متصور بود مثلا عربستان؟ اگر تولید ایران واقعا به کمتر از دو میلیون بشکه در روز برسد، آیا در درازمدت عربستان میتواند این کمبود را جبران کند؟
در درون اوپک ظرفیت بالای سه میلیون بشکه در روز برای افزایش وجود دارد. در کشورهای غیراوپک نیز این ظرفیتها وجود دارند. منتهی فقط این جنبهی فیزیکی نیست. نفتها به سادگی قابل جایگزینی نیستند. یعنی هر نفتی جای نفت دیگر را نمیگیرد، برای این که پالایشگاهها برای فرآوری هر محصول با نفتهای معینی کوک میشوند. بدین ترتیب این کار هزینه دارد. ولی در شرایط بحران و در شرایط تحریم این هزینهها ناگزیر برای کشورهایی که دست به این کار میزنند قابل تحمل است.
به همین دلیل است که وی با استدلالهای مدیر امور بینالملل شرکت نفت ایران مخالف است و میگوید نه عرضه ارزان و نه حذف شدن احتمالی منابع نفتی غیرمتعارف هیچ کدام نمیتوانند ترفندهای مناسبی برای مقابله با تحریمها توسط ایران باشند.
بشنوید: گفت و گو با حسن منصور
دویچهوله: آقای منصور! مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت ایران گفته ایران از ترفند نفت ارزان بهعنوان برگ برندهاش در شرایط تحریم استفاده میکند و به این روش ایران میتواند خیلی از رقبایش را از بازار جهانی حذف کند. این ترفند در شرایط کنونی چه قدر به نظر شما قابل اجراست؟
حسن منصور: ایران در شرایط کنونی هم، تخفیفهایی روی قیمتهای موجود به خریدارانش میدهد. ولی وقتی تحریمها جنبهی رسمی پیدا کنند و تحریمکنندگان یعنی اتحادیه اروپا و آمریکا در برابر کشورهایی نظیر چین و هند و ژاپن هم نخواهند کوتاه بیآیند و آنها هم نخواهند و نتوانند نفت ایران را بخرند، تخفیف زیاد کارساز نخواهد بود.
گرچه ایران یک کادر ورزیدهی بازاریابی دارد ولی ناگزیر خواهد شد نفت خود را عموماً به وسیلهی دلالها بفروشد که این کشورها مسئول نباشند. دلالها نفت را میخرند و بعد از آن با دست دوم و سوم به آن کشورها منتقل میکنند. در نتیجه درآمد نفتی ایران از این بابت افت میکند و البته ثروت مردم ایران به یغما میرود.
در مصاحبهای که خبرگزاری مهر با مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت انجام داده، وی یکسری فاکتورهایی را برشمرده که باعث شده الان قیمت نفت پایین بیآید و پیشبینی کرده که این سقوط قیمت نفت ادامه خواهد داشت و بعد گفته خود همین سقوط قیمت نفت باعث میشود خیلی از رقبا از عرصهی تولید نفت خارج شوند و این موضوع هم قطعاً به نفع ایران خواهد بود. این مسئله را چه طور ارزیابی میکنید؟
سقوط قیمت نفت عمدتاً بستگی به میزان رشد اقتصادی کشورها دارد. هر وقت که آمار حاکی از این میشود که رشد دارد خیز برمیدارد، قیمتها بالا میرود. ولی این اواخر رشد اقتصادی کشورهای آمریکا و اروپا تعریفی ندارد و چشمانداز دو سال آینده هم چندان مثبت نیست. در نتیجه قیمتها افت میکنند.
از طرف دیگر قانون اقتصادی حاکم بر بازار این است که تعیینکنندهی قیمت نفت، هزینهی آخرین میلیون بشکهای است که وارد بازار میشود و این هزینه در گرانترین جاهای دنیا نظیر خلیج مکزیک یا نفتی که از شنهای شیل و دریای شمال به دست میآید، در حدود ۷۰ تا ۸۰ دلار برای هر بشکه است. بدین ترتیب تا زمانی که قیمت نفت به ۸۰ یا ۷۵ سقوط نکند، هیچ کدام از این میادین از تولید حذف نخواهند شد. بدین ترتیب این در واقع رقمیست بسیار حساس برای ایران. چون وقتی که قیمت به ۸۰ دلار سقوط کند، ایران حتی از بستن بودجهی خودش هم ناتوان خواهد بود.
ولی مدیر امور بینالملل شرکت نفت ایران معتقد است اگر قیمت نفت همچنان سقوط کند استخراج از این ذخایر که شما هم به آنها اشاره کردید دیگر توجیه اقتصادی ندارد و این باز هم به نفع ایران خواهد بود؟
ملاحظه بفرمایید که توجیه ایشان ظاهراً توجیه اقتصادی و استواری است ولی بر پایههای واقعی سوار نیست. درست است تعیینکنندهی قیمت بازار، قیمت تولیدی در کشورهای اوپک نیست. در ایران قیمت هر بشکه نفت مثلاً بین ۵ تا ۶ دلار تمام میشود ولی این تعیینکنندهی قیمت نیست. تعیینکنندهی قیمت آخرین واحدهاییست که در گرانترین نقاط جهان پدید میآیند که اگر آنها حذف شوند، کمبود ایجاد خواهد شد.
بدین ترتیب تمامی کشورهایی که خودشان نفت استخراج میکنند، تابع این مسئله هستند که اگر قیمت از این بالاتر باشد، استخراج میکنند و اگر از آن حد که الان عرض کردم حدود ۸۰ دلار پایینتر بیآید، دیگر تولید نمیکنند. توسل به منابع دیگر هم همه بر مبنای این منطق انجام میگیرد و نفتی که از گرانترین میادین حاصل میکنند بالای ۸۰ دلار نیست، در حالی که قیمت بازار امروز بالای ۱۰۰ دلار است و این مابهالتفاوت در واقع پریمیومی است که به فقدان امنیت پرداخت میشود و کاری با هزینهی تولید ندارد.
همان طور که شما خودتان بیشتر در جریان هستید بازار نفت بازار پیچیدهای است و فقط براساس عرضه و تقاضا تعیین نمیشود. الان موقعیتی را خبرگزاری رویترز تصویر کرده که نیمی از نفتکشهای دریایی ایران به انبار نفت روی آب تبدیل شدهاند. برای این که ایران نفت را استخراج کرده و اینها ماندهاند در جزیرهی خارک و به جایی هم نمیتوانسته صادر کند. شما در نظر بگیرید این انبار نفت در خلیج فارس سرگردان باشد و کشورهای مثلا آسیایی هم که بیشتر به نفت ایران نیاز دارند خریدار باشند و ایران هم راضی باشد که به قیمت پایین این نفت انبار شده را بفروشد، آیا فکر نمیکنید این قضیه یک مقدار باعث شود که این تئوریهای نفتی بههم بخورد؟
بههیچوجه. تمامی این تئوریها مستخرج از واقعیت هستند. یعنی تئوریها خیالپردازی نیستند، اینها قوانین استوار اقتصادیاند. ایران امروز چون نمیتواند نفت خودش را بفروشد، نفتکشهای خودش را پر کرده است. از سوی دیگر علیرغم تمام اطلاعات ناقص و نادرستی که ایران اعلام میکند، آماری که مثلاً لویدز نشان میدهد، فروش ایران یک سوم افت کرده برای این که شرکتهای بیمه از بیمه کردن کشتیهای ایران از هماکنون تن میزنند و اگر دو ماه دیگر بگذرد، یعنی به مرحلهی آغاز تحریمهای اتحادیه اروپا برسیم و اینها قرار باشد که تا آن وقت اجرا شوند، در این صورت بسیاری از بیمهها قطع خواهند شد و این نفتکشها نخواهند توانست نفت موجود را حمل کنند.
بدین ترتیب حتی اگر ایران بخواهد قیمت خودش را بسیار تخفیف دهد، همان طور که گفتم کشورهای مسئول که از یکسو در برابر سازمان ملل و از سوی دیگر در روابط تجاری با کشورهای اتحادیه اروپا و آمریکا درگیرند، تن به تحریمشکنی نخواهند داد. ناگزیر دلالهای بازار نفت این کالا را بسیار ارزانتر خواهند خرید و بعد از ترسیم و ترمیم سندهای خودشان، بهعنوان کالای نوع دیگری به آن کشورها خواهند فروخت. این کار هم البته چون جرم است، تحت تعقیب قرار خواهد گرفت و کار آسانی نخواهد بود که حتی دلالها از عهدهی حل این مشکل برآیند.
چیزی را که شما پیشبینی کردید در صورت شکست مذاکرات ایران و ۵+۱ اتفاق بیفتد، در حقیقت یک شوک بزرگ به بازار جهان خواهد بود. با توجه به این که الان حوزهی یورو در بحران اقتصادی بهسر میبرد و امسال انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را داریم، بههرحال غرب دنبال یک راهحل خواهد گشت که جلوی این شوک اقتصادی را بگیرد. آیا میشود جلویش را گرفت یا نه؟
صحبت شوک نفتی را حتی برخی از مسئولان مطلع بازار نفتی هم عنوان کردهاند. ولی من با تحلیلهایی که از بازار نفت دارم شوکی را نمیبینم. یعنی اگر به آنجا برسد که تولید نفت ایران به طور کلی از بازار حذف شود، یعنی به کمتر از دو میلیون بشکه برسد، این به راحتی ترمیم خواهد شد.
وانگهی این در قیمتهای بازار جاسازی میشود. به این معنا که پیشبینی کردهاند که ممکن است قیمت به ۱۵۰ برسد. من تصور نمیکنم. ممکن است به صورت کوتاه مدت به ۱۲۰ برسد و دوباره برگردد مثل نوسانهای روزمره. ولی در این شرایط بحران که اشاره فرمودید، بهویژه در شرایط فقدان رشد اقتصادی که در اتحادیه اروپا وجود دارد، رشدی که در آمریکا امروز متأسفانه به طرف نزول میرود، رشدی که در چین دارد کاهش پیدا میکند، بازار نفت با تقاضای حادی روبهرو نیست، در نتیجه کنارآمدن با این کمبود عرضه کار غیرممکن و دشواری نخواهد بود.
آیا میتوان جایگزینی برای نفت ایران متصور بود مثلا عربستان؟ اگر تولید ایران واقعا به کمتر از دو میلیون بشکه در روز برسد، آیا در درازمدت عربستان میتواند این کمبود را جبران کند؟
در درون اوپک ظرفیت بالای سه میلیون بشکه در روز برای افزایش وجود دارد. در کشورهای غیراوپک نیز این ظرفیتها وجود دارند. منتهی فقط این جنبهی فیزیکی نیست. نفتها به سادگی قابل جایگزینی نیستند. یعنی هر نفتی جای نفت دیگر را نمیگیرد، برای این که پالایشگاهها برای فرآوری هر محصول با نفتهای معینی کوک میشوند. بدین ترتیب این کار هزینه دارد. ولی در شرایط بحران و در شرایط تحریم این هزینهها ناگزیر برای کشورهایی که دست به این کار میزنند قابل تحمل است.
چن گوانگچنگ، منتقد دولت چین و فعال حقوق بشر که از دو سال پیش
زیر نظر قرار داشت، توانست از بازداشت خانگی بگریزد. وی که نابیناست، در
اعتراض به فقر روستاییان و سیاست تک فرزندی به زندان و حبس خانگی محکوم شده
بود.
چن گوانگچنگ ۴۰ ساله است و یکی از شناختهشده ترین چهرههای مدافع حقوق
بشر در چین به شمار میرود. او به دلیل نابینایی حق تحصیل در دانشگاه را
نداشته اما شهرت خود را در تلاش برای کسب حقوق دهقانان فقیر و زنان معترض
به قانون تکفرزندی به دست آورده است.
چن یکی از پرشمار "حقوقدانان خودآموخته" در چین است که به راهنمایی مردم در مسائل حقوق بشری و موارد نقض حقوق آنها میپردازند. انتقاد و اعتراض صریح او به سقط جنین اجباری زنان روستایی در ماههای بالای حاملگی خشم دولت چین را برمیانگیخت. چن از جمله فاش کرد که دولت چین در شاندونگ به بهانه معاینات معمول، دست به عقیم سازی زنان زده است.
گوانگچنگ در سال ۲۰۰۵ به اتهام اخلال در نظم عمومی زندانی شد. او یکسال بعد به دادگاه رفت و حکم ۴ سال حبس دریافت کرد اما پس از آزادی در سپتامبر سال ۲۰۱۰ همچنان در خانه خود تحت بازداشت به سر میبرد.
مدافعان حقوق بشر در چین گفتهاند که گوانگچنگ طی دو سال حبس خانگی خود، بارها از سوی ماموران دولتی و امنیتی مورد خشونت قرار گرفت. شبکه فعالان اجتماعی موسوم به "چاینا اید" از جمله به ضرب و شتم چهار ساعته چن و همسرش در ژوییه سال ۲۰۱۱ اشاره کرده و افزوده که بسیاری از هواداران این کنشگر نابینا نیز در تلاش برای دیدار او از مردان ناشناس و شخصیپوش کتک خوردهاند.
خبر فرار چن از حبس خانگی از سوی باب فو، فعال حقوق بشر چینی اعلام شده که در آمریکا زندگی میکند. باب فو تاکید کرده که گوانگچنگ حدود یک هفته قبل خانه خود در شاندونگ را ترک کرده و نزد یکی از دوستان معتمد خود رفته است.
همسر، مادر و دختر چن همچنان در شاندونگ به سر میبرند. باب فو اعلام کرده که ماموران امنیتی، محل زندگی این خانواده را محاصره کردهاند و کسی نمیداند چه بر سر بستگان چن خواهد آمد.
همچنین شایع شده که چن به سفارت آمریکا در پکن پناه برده است. باب فو این را تایید نکرده و سخنگوی سفارت آمریکا در پکن نیز در پاسخ به پرسش خبرنگاران گفته که چیزی در این باره نمیداند.
خانم هه پیرونگ، دیگر فعال مدنی چینی به نشریه "تایمز" لندن گفته که به چن در فرار از حبس خانگی کمک کرده است: « چن در شامگاه یکشنبه ۲۲ آوریل از نردههای خانهاش بالا رفت و پس از طی مسافتی طولانی با من تماس گرفت. بعد دوستان دیگری به کمک ما آمدند و ما او را به مکان امنی بردیم.»
مقامات رسمی چینی هنوز خبر فرار چن از حبس خانگی را تایید نکرده و چیزی در مورد آن نگفتهاند.
در این میان ویدئویی از سوی دگراندیشان چینی در یوتیوب قرار داده شده که چن در آن به توضیح دلایل فرار خود میپردازد. او در این ویدئو از ون جیابائو نخست وزیر چین خواسته که هیاتی برای تحقیق در مورد خشونت با خود و همسرش به شاندونگ اعزام کند. او همچنین نسبت به سرنوشت خانوادهاش پس از فرار خود ابراز نگرانی کرده و خواهان تامین امنیت آنها شده است.
نهادهای حقوق بشری چین بارها خواستار آزادی چن و تامین حقوق شهروندی او شده بودند. شبکه فعالان اجتماعی "چاینا اید" از جمله از جهانیان خواسته بود که در اعتراض به موقعیت چن، عکسهایی با عینک دودی گرفته و در اینترنت قرار دهند.
"چاینا اید" جزو ده کمپین فعالان اجتماعی است که در مسابقه سالانه دویچهوله برای گزینش بهترین وبلاگها نامزد شده است. شعار کمپین آزادی چن گوانگچنگ این بود: « ما دست بر نمیداریم تا تو آزاد شوی»
چن یکی از پرشمار "حقوقدانان خودآموخته" در چین است که به راهنمایی مردم در مسائل حقوق بشری و موارد نقض حقوق آنها میپردازند. انتقاد و اعتراض صریح او به سقط جنین اجباری زنان روستایی در ماههای بالای حاملگی خشم دولت چین را برمیانگیخت. چن از جمله فاش کرد که دولت چین در شاندونگ به بهانه معاینات معمول، دست به عقیم سازی زنان زده است.
گوانگچنگ در سال ۲۰۰۵ به اتهام اخلال در نظم عمومی زندانی شد. او یکسال بعد به دادگاه رفت و حکم ۴ سال حبس دریافت کرد اما پس از آزادی در سپتامبر سال ۲۰۱۰ همچنان در خانه خود تحت بازداشت به سر میبرد.
مدافعان حقوق بشر در چین گفتهاند که گوانگچنگ طی دو سال حبس خانگی خود، بارها از سوی ماموران دولتی و امنیتی مورد خشونت قرار گرفت. شبکه فعالان اجتماعی موسوم به "چاینا اید" از جمله به ضرب و شتم چهار ساعته چن و همسرش در ژوییه سال ۲۰۱۱ اشاره کرده و افزوده که بسیاری از هواداران این کنشگر نابینا نیز در تلاش برای دیدار او از مردان ناشناس و شخصیپوش کتک خوردهاند.
خبر فرار چن از حبس خانگی از سوی باب فو، فعال حقوق بشر چینی اعلام شده که در آمریکا زندگی میکند. باب فو تاکید کرده که گوانگچنگ حدود یک هفته قبل خانه خود در شاندونگ را ترک کرده و نزد یکی از دوستان معتمد خود رفته است.
همسر، مادر و دختر چن همچنان در شاندونگ به سر میبرند. باب فو اعلام کرده که ماموران امنیتی، محل زندگی این خانواده را محاصره کردهاند و کسی نمیداند چه بر سر بستگان چن خواهد آمد.
همچنین شایع شده که چن به سفارت آمریکا در پکن پناه برده است. باب فو این را تایید نکرده و سخنگوی سفارت آمریکا در پکن نیز در پاسخ به پرسش خبرنگاران گفته که چیزی در این باره نمیداند.
خانم هه پیرونگ، دیگر فعال مدنی چینی به نشریه "تایمز" لندن گفته که به چن در فرار از حبس خانگی کمک کرده است: « چن در شامگاه یکشنبه ۲۲ آوریل از نردههای خانهاش بالا رفت و پس از طی مسافتی طولانی با من تماس گرفت. بعد دوستان دیگری به کمک ما آمدند و ما او را به مکان امنی بردیم.»
مقامات رسمی چینی هنوز خبر فرار چن از حبس خانگی را تایید نکرده و چیزی در مورد آن نگفتهاند.
در این میان ویدئویی از سوی دگراندیشان چینی در یوتیوب قرار داده شده که چن در آن به توضیح دلایل فرار خود میپردازد. او در این ویدئو از ون جیابائو نخست وزیر چین خواسته که هیاتی برای تحقیق در مورد خشونت با خود و همسرش به شاندونگ اعزام کند. او همچنین نسبت به سرنوشت خانوادهاش پس از فرار خود ابراز نگرانی کرده و خواهان تامین امنیت آنها شده است.
نهادهای حقوق بشری چین بارها خواستار آزادی چن و تامین حقوق شهروندی او شده بودند. شبکه فعالان اجتماعی "چاینا اید" از جمله از جهانیان خواسته بود که در اعتراض به موقعیت چن، عکسهایی با عینک دودی گرفته و در اینترنت قرار دهند.
"چاینا اید" جزو ده کمپین فعالان اجتماعی است که در مسابقه سالانه دویچهوله برای گزینش بهترین وبلاگها نامزد شده است. شعار کمپین آزادی چن گوانگچنگ این بود: « ما دست بر نمیداریم تا تو آزاد شوی»
لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا، به سخنان رئیس ستاد ارتش اسرائیل
مبنی بر "منطقی بودن" رهبران ایران واکنش نشان داد. ایهود باراک وزیر دفاع
اسرائيل نیز گفت که رهبران ایران به تعبیر غربی منطقی نیستند.
لئون پانهتا، وزیر دفاع ایالات متحد آمریکا، در جریان سفر به کشور شیلی
ابراز امیدواری کرد اظهارات رییس ستاد ارتش اسرائیل درباره "منطقی بودن
رهبران ایران" درست باشد. وزیر دفاع آمریکا همچنین گفت امیدوار است ژنرال
بنی گانتز درباره انگیزههای هستهای ایران چیز بیشتری از او بداند.
ژنرال بنی گانتز، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، روز چهارشنبه (۲۵ آوریل/ ۶ اردیبهشت) در مصاحبه با نشریه "هاآرتص" رهبران ایران را افرادی "منطقی" خوانده و گفته بود ایران هنوز برای ساخت بمب اتمی تصمیم نگرفته است.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس روز پنجشنبه (۲۶ آوریل/هفتم اردیبهشت) ژنرال بنی گانتز رییس ستاد ارتش اسرائیل یک روز پس از سخنان قبلی خود از کمک دیگر کشورها به اسرائیل در صورت حمله به ایران و آمادگی نیروی نظامی کشورش یاد کرد وگفت: «ما امیدواریم ضرورتی در استفاده از نیروی نظامی نباشد، اما باید به یقین بگوییم که چنین نیرویی وجود دارد. نه تنها نیروی ما، بلکه نیروهای دیگر هم آماده هستند.»
در همین حال ایهود باراک وزیر دفاع اسرائيل شامگاه پنجشنبه (۲۶ آوریل) در سخنانی متفاوت با رئیس ستاد ارتش اسرائیل گفت، رهبران ایران به تعبیر غربی منطقی نیستند. ایهود باراک همچنین دستکشیدن ایران از برنامه هستهای خود را در این سطح از فشارهای بینالمللی "بعید" دانست.
ایهود باراک در مراسمی به مناسبت روز استقلال اسرائیل در بیتالمقدس تصریح کرد «تحریمهای اعمال شده بر ایران از هر زمان دیگر شدیدتر است اما حقیقتی که باید گفته شود این است که شانس اینکه ایران در این سطح از فشارهای بینالمللی از برنامه هستهای خود دست بکشد کم است.»
"درس از هولوکاست"
در روزهای اخیر برخی مقامات اسرائیل سخنان متفاوتی درباره تاثیر تحریمها بر توقف برنامه هستهای ایران بیان کردهاند.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل روز سهشنبه (۲۴ اوریل/ ۵ اردیبهشت) در گفتگو با شبکه تلویزیونی "سیانان" اعلام کرده بود تحریمهای بینالمللی تغییری در رفتار جمهوری اسلامی ایجاد نخواهد کرد و ایران بهرغم تحریمها به غنیسازی اورانیوم ادامه خواهد داد.
آقای نتانیاهو در مراسم یادبود قربانیان هولوکاست نیز با انتقاد از برنامه هستهای ایران افزوده بود که تهدیدهای جمهوری اسلامی قابل مقایسه با هولوکاست هستند.
اما شیمون پرز رییس جمهور اسرائیل دو روز پس از این سخنان یادآوری کرد که این دو موضوع قابل قیاس با یکدیگر نیستند. وی تصریح کرد که «اسرائیل میتواند از خود دفاع کند اما تنها نیست و این یک مزیت است.»
جمهوری اسلامی ایران تاکید میکند که برنامههای اتمی این کشور اهدافی غیرنظامی دارد و ایران در صدد ساخت بمب اتمی نیست. اسرائیل که نگران دستیابی ایران به این سلاح است، بارها تصریح کرده که اجازه چنین کاری را به جمهوری اسلامی نمیدهد.
ژنرال بنی گانتز، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، روز چهارشنبه (۲۵ آوریل/ ۶ اردیبهشت) در مصاحبه با نشریه "هاآرتص" رهبران ایران را افرادی "منطقی" خوانده و گفته بود ایران هنوز برای ساخت بمب اتمی تصمیم نگرفته است.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس روز پنجشنبه (۲۶ آوریل/هفتم اردیبهشت) ژنرال بنی گانتز رییس ستاد ارتش اسرائیل یک روز پس از سخنان قبلی خود از کمک دیگر کشورها به اسرائیل در صورت حمله به ایران و آمادگی نیروی نظامی کشورش یاد کرد وگفت: «ما امیدواریم ضرورتی در استفاده از نیروی نظامی نباشد، اما باید به یقین بگوییم که چنین نیرویی وجود دارد. نه تنها نیروی ما، بلکه نیروهای دیگر هم آماده هستند.»
در همین حال ایهود باراک وزیر دفاع اسرائيل شامگاه پنجشنبه (۲۶ آوریل) در سخنانی متفاوت با رئیس ستاد ارتش اسرائیل گفت، رهبران ایران به تعبیر غربی منطقی نیستند. ایهود باراک همچنین دستکشیدن ایران از برنامه هستهای خود را در این سطح از فشارهای بینالمللی "بعید" دانست.
ایهود باراک در مراسمی به مناسبت روز استقلال اسرائیل در بیتالمقدس تصریح کرد «تحریمهای اعمال شده بر ایران از هر زمان دیگر شدیدتر است اما حقیقتی که باید گفته شود این است که شانس اینکه ایران در این سطح از فشارهای بینالمللی از برنامه هستهای خود دست بکشد کم است.»
"درس از هولوکاست"
در روزهای اخیر برخی مقامات اسرائیل سخنان متفاوتی درباره تاثیر تحریمها بر توقف برنامه هستهای ایران بیان کردهاند.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل روز سهشنبه (۲۴ اوریل/ ۵ اردیبهشت) در گفتگو با شبکه تلویزیونی "سیانان" اعلام کرده بود تحریمهای بینالمللی تغییری در رفتار جمهوری اسلامی ایجاد نخواهد کرد و ایران بهرغم تحریمها به غنیسازی اورانیوم ادامه خواهد داد.
آقای نتانیاهو در مراسم یادبود قربانیان هولوکاست نیز با انتقاد از برنامه هستهای ایران افزوده بود که تهدیدهای جمهوری اسلامی قابل مقایسه با هولوکاست هستند.
اما شیمون پرز رییس جمهور اسرائیل دو روز پس از این سخنان یادآوری کرد که این دو موضوع قابل قیاس با یکدیگر نیستند. وی تصریح کرد که «اسرائیل میتواند از خود دفاع کند اما تنها نیست و این یک مزیت است.»
جمهوری اسلامی ایران تاکید میکند که برنامههای اتمی این کشور اهدافی غیرنظامی دارد و ایران در صدد ساخت بمب اتمی نیست. اسرائیل که نگران دستیابی ایران به این سلاح است، بارها تصریح کرده که اجازه چنین کاری را به جمهوری اسلامی نمیدهد.
ادامه درگیری معترضان و پلیس در بحرین
معترضان بحرینی بعد از ظهر پنجشنبه ۷ اردیبهشت ماه با پرتاب کوکتل
مولوتوف به یک پاسگاه پلیس حمله کردند. نیروهای ضد شورش نیز با شلیک گاز
اشک آور و بمب صوتی به آنها پاسخ گفتند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، این درگیری در منطقه بلاد القدیم در منامه پایتخت بحرین روی داد. معترضان از عزاداری بر سر قبر صلاح عباس حبیب جوان شیعهای که شنبه گذشته در جریان درگیری میان معترضان و نیروهای پلیس در جریان اعتراضها بر سر برگزاری مسابقات اتومبیل رانی فرمول۱ کشته شد، باز میگشتند.
شاهدان عینی میگویند که حمله معترضان باعث آتش گرفتن بخشی از پاسگاه پلیس شد که در پی آن درگیر یبه اتوبان منتهی به مرکز منامه کشیده شد. این حادثه باعث بسته شدن اتوبان به مدت چند ساعت شد.
خانواده صلاح عباس حبیب، جنازه او را که بر روی آن آثار ضرب و شتم دیده میشد، روز دوشنبه در روستای شیعه نشین الشاخوره به خاک سپردند. دوستان حبیب میگویند که او در جریان اعتراضهای بامداد شنبه توسط نیروهای پلیس دستگیر شده بود و سپس جنازهاش در یکی از پارکها پیدا شد.
جمعیت وفاق که بزرگترین گروه معترض بحرینی است اعلام کرده است که آثار شکنجه بر روی بدن حبیب نمایان است. وزارت کشور بحرین هم اعلام کرده که در حادثه کشته شدن این جوان معترض تحقیق خواهد کرد.
جمعیت وفاق میگوید با کشته شدن حبیب شمار معترضان کشته شده از زمان آغاز اعتراضهای بحرین در سال گذشته، به ۸۱ نفر رسید.
دولت بحرین معترضان را به تلاش برای کشتن نیروهای پلیس متهم میکند. هفته گذشته یک بمب دست ساز گشت پلیس را مورد هدف قرار داد که در جریان آن ۴ تن از نیروهای دولتی زخمی شدند.
ناآرامیها در بحرین از سال گذشته، گاه به صورت برگزاری تظاهرات پرشمار اعتراض آمیز و گاه به صورت درگیری میان جوانان معترض با نیروهای پلیس در مناطق شیعه نشین، ادامه دارد.
شیعیان بحرینی که میگویند مورد تبعیض قرار میگیرند، سال گذشته دست به اعتراضهای خیابانی زدند. آنها میدان مروارید منامه را به عنوان محل تجمع خود برگزیدند. سرانجام نیروهای امنیتی بحرین با یورش به معترضان به حضور خیابانی آنها پایان دادند. در این حادثه دستکم ۳۵ نفر کشته شدند.
دولت بحرین سال گذشته نیروهای نظامی مشترک کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس موسوم به «سپر جزیره» را برای کمک فرا خوانده بودند. عربستان سعودی، امارات متحده عربی و کویت نیروهای نظامی خود را برای استقرار در مرزها و روبروی مراکز مهم حکومتی، به بحرین گسیل کردند.
اعتراضها پیش از برگزاری چهارمین دور از مسابقات اتومبیل رانی فرمول۱ جایزه بزرگ بحرین اوایل هفته جاری اوج گرفت. این اعتراضها با سرکوب نیروهای دولتی روبرو شد.
سرکوب اعتراضها باعث شد برخی از دولتها و سازمانهای مدافع حقوق بشر، پلیس بحرین را به استفاده از بیش از اندازه از زور در مقابله با معترضان متهم کنند.
راشد بن عبد الله آل خلیفه وزیر کشور بحرین روز چهارشنبه از نیروهای امنیتی دفاع کرد و گفت که این نیروها حق دفاع از خود را دارند.
بیمها بر سلامت عبد الهادی الخواجه فعال حقوقی بحرینی که بیش از دو ماه است که در اعتصاب غذا به سر میبرد، تنشها را در بحرین تشدید کرده است. او یکی از ۱۴ بحرینی است که به اتهام رهبری اعتراضها به حبس ابد محکوم شده است.
همسر و وکیل مدافع الخواجه میگویند که مقامهای دولتی از یک هفته پیش و پس از منتقل کردنش به بیمارستان نظامی، مانع از تماس با او میشوند. وزارت کشور بحرین بر روی شبکه توئیتر نوشت که الخواجه از سلامت کامل برخوردار است.
گروه «فرانتلاین دفندرز» که از فعالان حقوق بشر دفاع میکند و مقرش در ایرلند است، از دولت بحرین خواسته دلیلی برای زنده بودن الخواجه ارائه دهد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، این درگیری در منطقه بلاد القدیم در منامه پایتخت بحرین روی داد. معترضان از عزاداری بر سر قبر صلاح عباس حبیب جوان شیعهای که شنبه گذشته در جریان درگیری میان معترضان و نیروهای پلیس در جریان اعتراضها بر سر برگزاری مسابقات اتومبیل رانی فرمول۱ کشته شد، باز میگشتند.
شاهدان عینی میگویند که حمله معترضان باعث آتش گرفتن بخشی از پاسگاه پلیس شد که در پی آن درگیر یبه اتوبان منتهی به مرکز منامه کشیده شد. این حادثه باعث بسته شدن اتوبان به مدت چند ساعت شد.
خانواده صلاح عباس حبیب، جنازه او را که بر روی آن آثار ضرب و شتم دیده میشد، روز دوشنبه در روستای شیعه نشین الشاخوره به خاک سپردند. دوستان حبیب میگویند که او در جریان اعتراضهای بامداد شنبه توسط نیروهای پلیس دستگیر شده بود و سپس جنازهاش در یکی از پارکها پیدا شد.
جمعیت وفاق که بزرگترین گروه معترض بحرینی است اعلام کرده است که آثار شکنجه بر روی بدن حبیب نمایان است. وزارت کشور بحرین هم اعلام کرده که در حادثه کشته شدن این جوان معترض تحقیق خواهد کرد.
جمعیت وفاق میگوید با کشته شدن حبیب شمار معترضان کشته شده از زمان آغاز اعتراضهای بحرین در سال گذشته، به ۸۱ نفر رسید.
دولت بحرین معترضان را به تلاش برای کشتن نیروهای پلیس متهم میکند. هفته گذشته یک بمب دست ساز گشت پلیس را مورد هدف قرار داد که در جریان آن ۴ تن از نیروهای دولتی زخمی شدند.
ناآرامیها در بحرین از سال گذشته، گاه به صورت برگزاری تظاهرات پرشمار اعتراض آمیز و گاه به صورت درگیری میان جوانان معترض با نیروهای پلیس در مناطق شیعه نشین، ادامه دارد.
شیعیان بحرینی که میگویند مورد تبعیض قرار میگیرند، سال گذشته دست به اعتراضهای خیابانی زدند. آنها میدان مروارید منامه را به عنوان محل تجمع خود برگزیدند. سرانجام نیروهای امنیتی بحرین با یورش به معترضان به حضور خیابانی آنها پایان دادند. در این حادثه دستکم ۳۵ نفر کشته شدند.
دولت بحرین سال گذشته نیروهای نظامی مشترک کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس موسوم به «سپر جزیره» را برای کمک فرا خوانده بودند. عربستان سعودی، امارات متحده عربی و کویت نیروهای نظامی خود را برای استقرار در مرزها و روبروی مراکز مهم حکومتی، به بحرین گسیل کردند.
اعتراضها پیش از برگزاری چهارمین دور از مسابقات اتومبیل رانی فرمول۱ جایزه بزرگ بحرین اوایل هفته جاری اوج گرفت. این اعتراضها با سرکوب نیروهای دولتی روبرو شد.
سرکوب اعتراضها باعث شد برخی از دولتها و سازمانهای مدافع حقوق بشر، پلیس بحرین را به استفاده از بیش از اندازه از زور در مقابله با معترضان متهم کنند.
راشد بن عبد الله آل خلیفه وزیر کشور بحرین روز چهارشنبه از نیروهای امنیتی دفاع کرد و گفت که این نیروها حق دفاع از خود را دارند.
بیمها بر سلامت عبد الهادی الخواجه فعال حقوقی بحرینی که بیش از دو ماه است که در اعتصاب غذا به سر میبرد، تنشها را در بحرین تشدید کرده است. او یکی از ۱۴ بحرینی است که به اتهام رهبری اعتراضها به حبس ابد محکوم شده است.
همسر و وکیل مدافع الخواجه میگویند که مقامهای دولتی از یک هفته پیش و پس از منتقل کردنش به بیمارستان نظامی، مانع از تماس با او میشوند. وزارت کشور بحرین بر روی شبکه توئیتر نوشت که الخواجه از سلامت کامل برخوردار است.
گروه «فرانتلاین دفندرز» که از فعالان حقوق بشر دفاع میکند و مقرش در ایرلند است، از دولت بحرین خواسته دلیلی برای زنده بودن الخواجه ارائه دهد.
زندگینامه آيتالله خامنهای (بخش سوم)
در قسمتهای پيشين به معرفی پدر، مادر، برادران و خواهران آيت الله خامنهای پرداختيم و حالا به دوران کودکی و مدرسه رفتن او میپردازيم.
آيتالله خامنهای در حوالی بازار سرشور مشهد و در خيابان خسروی نو در کوچهای به نام حوض نصرت الملک متولد شده که حالا به کوچه خامنهای ها معروف است. جدای از محل زندگی آيتالله خامنهای، نکته ديگری که در مورد دوران کودکی او وجود دارد وضعيت اقتصادی و اجتماعی خانوادهاش در آن دوران است.
آيت الله خامنهای خود در خاطراتش گفته است وضعيت اقتصادی خانواده آنها در آن دوران توأم با سختی و فقيرانه بوده است. آقای خامنهای میگويد خانه آنها فقط شامل يک اتاق و زيرزمين بوده و هنگامی که فردی به ملاقات پدرش میآمده از آنجايی که منزل آنان اندرونی و بيرونی نداشته، مادر و فرزندان مجبور میشدند به زيرزمين بروند تا زمانی که آن فرد برود و آنها بتوانند به تنها اتاقشان برگردند.
البته آيتالله خامنهای میگويد بعدها اهالی محل و دوستداران پدرش کمک کرده و يک اتاق ديگر برای آنها ساختهاند. کسانی که از نزديک محل زندگی آقای خامنهای در کوچه خامنهایها را ديدهاند اين نکته را تاييد میکنند.
سراج الدين ميردامادی، تحليلگر و فعال سياسی در پاريس که پسردايی آيتالله خامنهای نيز به شمار میرود، از جمله کسانی است که پدر آيتالله خامنهای را در مشهد از نزديک ديده و از موقعيت او در اين شهر میگويد:« آقای مرحوم آقاسيدجواد خامنهای يک روحانی آذربايجانیالاصلی بود که به مشهد آمده و مجاور حضرت علیبن موسیالرضا شده بود و به زبان فارسی تسلط کافی نداشت و فارسی را با لهجه آذربايجانی غليظ صحبت میکرد. او دارای ارتباطات گسترده در حوزه روحانيون نبود و به نوعی يک روحانی تقريبا کنار و منزوی بود که با مبارزات سياسی به شدت مخالف و سياست گريز بود. البته روابط حسنهای با حاکميت شاه در دوران پهلوی نداشت ولی در عين حال روحانی بود که تعدادی اندک از آذربايجانیهای مقيم مشهد به ايشان مراجعه میکردند و در حوزه مشهور به فردی که محل مراجعه باشد و مريدهای زيادی داشته باشد به آن معنا نبود.»
سراجالدين ميردامادی همچنين میافزايد: «ايشان پيش نماز مسجد آذربايجانیها بود که مسجد کوچکی بود در گوشهای از خيابان. آنجا محل مراجعه اندکی از نمازگزاران بود و آن مسجد، مسجد مهمی در اطراف حرم امام رضا به حساب نمیآمد. ايشان درسی به آن معنا نمیداد، شايد درس خصوصی برای افراد خاصی ارائه میداد چون بيان آن چنانی نداشت.
در مورد آيت الله بودن ايشان هم البته در حوزه شاخص و خط کشی مشخصی برای آيتالله ناميدن يک فرد وجود ندارد، ولی عرفاً کسانی که در حوزه، خارج يا رسايل و مکاسب و کفايه درس میدهند و درس آنها پر مراجعه است، آيتالله خطاب میشوند. ولی مرحوم آقاسيدجواد خامنهای فاقد چنين شرطی بود و معمولا آيتالله ناميده شدن يک روحانی در محدوده اطرافيان و مريدان و دوستدارانش نمیتواند ملاک و معيار قرار بگيرد. مضاف بر اين که مرحوم آقاسيد جواد خامنهای فردی بود بسيار ساده زيست، زاهد، گوشه گير و گريزان از ظواهر دنيوی. او زندگی بسيار سادهای داشت و در فقر مالی شديدی به سر میبرد.»
اما آيتالله خامنهای کجا و به کدامين مدرسه رفته است؟
آيتالله خامنهای آن گونه که خود میگويد در اواسط دهه ۱۳۲۰ و از پنج- شش سالگی وارد مدرسه دينی «دارالتعليم ديانتی» شده و شش کلاس ابتدايی قديم را دراين مدرسه خوانده است.
آيت الله خامنهای ۶۰ سال بعد و در جريان ديدار با معلمان در سال ۱۳۸۴ از آن دوران میگويد: «دبستانی که من رفتم، معلم آن دبستان مرحوم ميرزاحسين تدين بود که کرمانی بود در مشهد. تنها مدرسه دينی مشهد هم همين مدرسه ايشان بود به نام دارالتعليم ديانتی. بنده شش سال در اين مدرسه زيردست آقای تدين درس خواندم. هم معلم بود هم ناظم، خوب با آن وقار و هيمنهای هم که داشت در حياط مدرسه راه میافتاد و چوبی هم دستش میگرفت. بچهها را گاهی هم البته فلک میکرد، بنده را هم يک بار فلک کرد. يک محلی ما در مدرسه داشتيم به نام قصاصگاه يا به قول ايشان "خصاص گاه".، اين محلی بود که بچهها آنجا مجازات میشدند. هم محل مجازات بچهها بود هم محل نوعی زباله دانی. ايشان هم همين طور راه میرفت در مدرسه به بچهها خطاب میکرد هر کس ميوه میخورد پوستش را بريزد قصاصگاه. اين صدا هنوز در گوش من هست از آن سالها.»
اين روايت آيتالله خامنهای است از اولين معلمش، ميرزا حسين تدين در دارالتعليم ديانتی مشهد دراواخر دهه ۱۳۲۰. البته محمدجواد حجتی کرمانی، از روحانيون شناخته شده کرمانی نيز که معلم دوران دبستان آيتالله خامنه ای، دايی مادر او بوده در گفتوگويی با سايت «تاريخ ايرانی»، اين روايت آيتالله خامنهای را تاييد کرده است.
در بخش بعدی از زندگینامه آيتالله خامنهای به نحوه ورود وی به حوزه علميه مشهد و تحصيلات حوزوی او دو مدرسه سليمان خان و نواب خواهيم پرداخت.
آيتالله خامنهای در حوالی بازار سرشور مشهد و در خيابان خسروی نو در کوچهای به نام حوض نصرت الملک متولد شده که حالا به کوچه خامنهای ها معروف است. جدای از محل زندگی آيتالله خامنهای، نکته ديگری که در مورد دوران کودکی او وجود دارد وضعيت اقتصادی و اجتماعی خانوادهاش در آن دوران است.
آيت الله خامنهای خود در خاطراتش گفته است وضعيت اقتصادی خانواده آنها در آن دوران توأم با سختی و فقيرانه بوده است. آقای خامنهای میگويد خانه آنها فقط شامل يک اتاق و زيرزمين بوده و هنگامی که فردی به ملاقات پدرش میآمده از آنجايی که منزل آنان اندرونی و بيرونی نداشته، مادر و فرزندان مجبور میشدند به زيرزمين بروند تا زمانی که آن فرد برود و آنها بتوانند به تنها اتاقشان برگردند.
البته آيتالله خامنهای میگويد بعدها اهالی محل و دوستداران پدرش کمک کرده و يک اتاق ديگر برای آنها ساختهاند. کسانی که از نزديک محل زندگی آقای خامنهای در کوچه خامنهایها را ديدهاند اين نکته را تاييد میکنند.
مروری بر زندگی آیت الله خامنه ای (بخش سوم)
اما نقش و جايگاه اجتماعی پدر آيتالله خامنهای در مشهد چگونه بوده است؟سراج الدين ميردامادی، تحليلگر و فعال سياسی در پاريس که پسردايی آيتالله خامنهای نيز به شمار میرود، از جمله کسانی است که پدر آيتالله خامنهای را در مشهد از نزديک ديده و از موقعيت او در اين شهر میگويد:« آقای مرحوم آقاسيدجواد خامنهای يک روحانی آذربايجانیالاصلی بود که به مشهد آمده و مجاور حضرت علیبن موسیالرضا شده بود و به زبان فارسی تسلط کافی نداشت و فارسی را با لهجه آذربايجانی غليظ صحبت میکرد. او دارای ارتباطات گسترده در حوزه روحانيون نبود و به نوعی يک روحانی تقريبا کنار و منزوی بود که با مبارزات سياسی به شدت مخالف و سياست گريز بود. البته روابط حسنهای با حاکميت شاه در دوران پهلوی نداشت ولی در عين حال روحانی بود که تعدادی اندک از آذربايجانیهای مقيم مشهد به ايشان مراجعه میکردند و در حوزه مشهور به فردی که محل مراجعه باشد و مريدهای زيادی داشته باشد به آن معنا نبود.»
سراجالدين ميردامادی همچنين میافزايد: «ايشان پيش نماز مسجد آذربايجانیها بود که مسجد کوچکی بود در گوشهای از خيابان. آنجا محل مراجعه اندکی از نمازگزاران بود و آن مسجد، مسجد مهمی در اطراف حرم امام رضا به حساب نمیآمد. ايشان درسی به آن معنا نمیداد، شايد درس خصوصی برای افراد خاصی ارائه میداد چون بيان آن چنانی نداشت.
در مورد آيت الله بودن ايشان هم البته در حوزه شاخص و خط کشی مشخصی برای آيتالله ناميدن يک فرد وجود ندارد، ولی عرفاً کسانی که در حوزه، خارج يا رسايل و مکاسب و کفايه درس میدهند و درس آنها پر مراجعه است، آيتالله خطاب میشوند. ولی مرحوم آقاسيدجواد خامنهای فاقد چنين شرطی بود و معمولا آيتالله ناميده شدن يک روحانی در محدوده اطرافيان و مريدان و دوستدارانش نمیتواند ملاک و معيار قرار بگيرد. مضاف بر اين که مرحوم آقاسيد جواد خامنهای فردی بود بسيار ساده زيست، زاهد، گوشه گير و گريزان از ظواهر دنيوی. او زندگی بسيار سادهای داشت و در فقر مالی شديدی به سر میبرد.»
اما آيتالله خامنهای کجا و به کدامين مدرسه رفته است؟
آيتالله خامنهای آن گونه که خود میگويد در اواسط دهه ۱۳۲۰ و از پنج- شش سالگی وارد مدرسه دينی «دارالتعليم ديانتی» شده و شش کلاس ابتدايی قديم را دراين مدرسه خوانده است.
آيت الله خامنهای ۶۰ سال بعد و در جريان ديدار با معلمان در سال ۱۳۸۴ از آن دوران میگويد: «دبستانی که من رفتم، معلم آن دبستان مرحوم ميرزاحسين تدين بود که کرمانی بود در مشهد. تنها مدرسه دينی مشهد هم همين مدرسه ايشان بود به نام دارالتعليم ديانتی. بنده شش سال در اين مدرسه زيردست آقای تدين درس خواندم. هم معلم بود هم ناظم، خوب با آن وقار و هيمنهای هم که داشت در حياط مدرسه راه میافتاد و چوبی هم دستش میگرفت. بچهها را گاهی هم البته فلک میکرد، بنده را هم يک بار فلک کرد. يک محلی ما در مدرسه داشتيم به نام قصاصگاه يا به قول ايشان "خصاص گاه".، اين محلی بود که بچهها آنجا مجازات میشدند. هم محل مجازات بچهها بود هم محل نوعی زباله دانی. ايشان هم همين طور راه میرفت در مدرسه به بچهها خطاب میکرد هر کس ميوه میخورد پوستش را بريزد قصاصگاه. اين صدا هنوز در گوش من هست از آن سالها.»
اين روايت آيتالله خامنهای است از اولين معلمش، ميرزا حسين تدين در دارالتعليم ديانتی مشهد دراواخر دهه ۱۳۲۰. البته محمدجواد حجتی کرمانی، از روحانيون شناخته شده کرمانی نيز که معلم دوران دبستان آيتالله خامنه ای، دايی مادر او بوده در گفتوگويی با سايت «تاريخ ايرانی»، اين روايت آيتالله خامنهای را تاييد کرده است.
در بخش بعدی از زندگینامه آيتالله خامنهای به نحوه ورود وی به حوزه علميه مشهد و تحصيلات حوزوی او دو مدرسه سليمان خان و نواب خواهيم پرداخت.
تلویزیون دولتی سوریه از وقوع یک "انفجار انتحاری" در مرکز پایتخت، دمشق، خبر داده است.
روز جمعه، ۸ اردیبهشت (۲۷ آوریل)، تلویزیون دولتی
سوریه گزارش کرد که در برابر مسجد زین العابدین واقع در مرکز دمشق انفجار
انتحاری روی داده که در اثر آن، حد اقل ده نفر کشته و بیش از بیست تن دیگر
زخمی شده اند.در گزارش تلویزیون دولتی سوریه که با پخش تصاویری از محل انفجار و اجساد کشته شدگان همراه بود، آمده است که برخی از قربانیان این انفجار غیرنظامی و برخی دیگر، از نیروهای امنیتی بوده اند.
معمولا مساجد سوریه در روزهای جمعه محل برگزاری تظاهرات ضد دولتی پس از مراسم نماز جمعه است و به همین دلیل هم مساجد در این روز از نزدیک تحت نظر نیروهای امنیتی قرار دارد.
از زمان آغاز اعتراضات ضد دولتی در سوریه در بیش از یک سال پیش، این چندمین باری است که رسانه های دولتی از وقوع انفجار انتحاری در شهرهای این کشور خبر داده و آن را ناشی از عملیات مخالفان معرفی کرده اند.
به گفته آنان، این گونه عملیات نشانه ارتباط حرکت اعتراضی با گروه های تندرو اسلامگراست.
در مقابل، مخالفان حکومت سوریه با وجود تایید حملاتی علیه مراکز و نیروهای امنیتی، دست زدن به عملیات انتحاری را مردود دانسته و گفته اند که از چنین روشی استفاده نمی کنند.
به گزارش خبرگزاری ها، تلویزیون عرب زبان العالم، متعلق به ایران نیز گزارش رسانه های دولتی سوریه در مورد انفجار در مرکز دمشق را همراه با تصاویر تکاندهنده ای از صحنه انفجار پخش کرده است.
انفجار روز جمعه در دمشق در حالی گزارش می شود که با وجود توافق دولت سوریه و مخالفان با برقراری آتش بس، گزارش های خبری از ادامه خشونت در نقاط مختلف این کشور حکایت دارد.
روز گذشته، وقوع انفجار در شهر حما تلفات سنگینی برجای گذاشت.
منابع دولتی گفتند که انفجار زمانی روی داد که گروهی از "تروریست ها" مشغول تهیه بمب بودند اما مخالفان دولت این انفجار را به اصابت موشک و خمپاره به مناطق مسکونی شهر نسبت دادند.
مقامات دولتی شمار کشته شدگان این انفجار را شانزده تن و مخالفان تا هفتاد نفر گزارش کردند.
وزیر ارشاد در سخنرانی خود در
نماز جمعه امروز تهران تاکید کرد که امسال در نمایشگاه کتاب تهران "خطوط
قرمز" مورد توجه است و "هرکس نمی تواند هر کتابی را به نام فکر و اندیشه در
نمایشگاه عرضه کند".
محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد ایران امروز جمعه
هشتم اردیبهشت در سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه ضمن اعلام این موضوع
افزود "در نمایشگاه امسال افکار و اندیشه های تفرقه افکنانه مجالی برای
ارائه پیدا نمی کنند."آقای حسینی در تشریح این خطوط قرمز به این نکته اشاره کرد که وزارت ارشاد از به کارگیری برخی اسامی جعلی درباره خلیج فارس جلوگیری می کند و در بخش دیگری گفت "افرادی که در شرق ایران عملیات انتحاری می کنند مبانی فکری خاصی دارند که شاید بخواهند این مبانی را در قالب کتاب منتشر کنند یا اینکه عرفان های کاذب و ساختگی اجازه انتشار نخواهند یافت."
بهمن دری، معاون فرهنگی وزارت ارشاد ایران، اخیرا از تشکیل هیات رسیدگی به تخلفات ناشران در نمایشگاه کتاب در محل مصلای تهران خبر داده بود.
آقای دری که ریاست بیست و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران را برعهده دارد، گفته بود: اگر این هیات که نماینده حقوقی وزارت ارشاد هم عضو آن است، تخلف ناشری را اعلام کند، با دستور رئیس نمایشگاه به این تخلف رسیدگی و رای نهایی در صحن مصلی به اجرا در خواهد آمد.
او همچنین مراحل برخورد با ناشران متخلف را اینگونه اعلام کرده بود: ابتدا کتاب جمعآوری میشود، غرفه ناشر پلمپ میشود، ناشر از نمایشگاه اخراج میشود، ناشر برای همیشه از حضور در نمایشگاه محروم خواهد شد.
بنا بر گزارش منابع خبری ایران بسیاری از ناشران و نویسندگان ایرانی از ممیزی کتاب و عدم صدور مجوز برای کتاب ها شکایت دارند اما وزارت ارشاد مدتهاست که رویه خود را در این زمینه تغییر نداده است.
به گفته آقای دری، وزارت ارشاد اجازه عرضه کتابهایی که "مبلغ و مروج وهابیگری، بابیگری، بهایی گری و ضد شیعی باشد و یا کتابهایی که حاوی تصاویر مبتذل باشند و نیز آنها که تمامیت ارضی ایران را خدشه دار میکند"، را نمی دهد.
بیست و پنجمین دوره نمایشگاه کتاب تهران از ۱۲ اردیبهشت تا ۲۳ اردیبهشت با حدود ۴۰۰ هزار عنوان کتاب در مصلای تهران برگزار می شود.
وزیر صنعت و معدن و تجارت ایران خبر آزاد شدن واردات خودروهای دست دوم را تکذیب کرد.
مهدی غضنفری گفت واردات این خودروها آزاد نشده و خبر اعلام شده برداشت نادرست از یکی از مصوبه های دولت بوده است.شماری از سایت های خبری ایران یک هفته پیش از قول رییس مجمع عالی واردات گفته بودند که واردات خودروهای دست دوم به ایران آزاد شده است.
رسانه ها از قول عباس معمار نژاد، رییس مجمع عالی واردات نوشته بودند، دولت مصوب کرده خودروهای دست دوم که تا ۳ سال از تاریخ تولید و مصرف آنها گذشته باشد، میتوانند وارد کشور شوند.
در پی پرسش هایی در مورد برخی
اقدامات تشکیلات خودگردان فلسطینی در محدود کردن فعالیت وبسایت های منتقد
دولت، مشهور ابودقه، وزیر ارتباطات این تشکیلات در اعتراض به آنچه که حرکت
به سوی سانسور خوانده از سمت خود استعفا کرده است.
آقای ابودقه گفته است که هر نوع اقدامی در راستای
محدود کردن دسترسی به سایت های مخالف باعث لطمه خوردن به وجهه تشکیلات
خودگردان در جهان امروز می شود.اخیرا چهار روزنامه نگار و یک فعال مبارزه با فساد که در فیس بوک خود از محمود عباس، رئیس، و سایر مقامات تشکیلات خودگردان فلسطینی انتقاد کرده بودند توسط ماموران امنیتی فلسطینی بازداشت شدند.
وزارت خارجه آمریکا بازداشت این افراد را باعث نگرانی خوانده است.
حکومت افغانستان از امامان مساجد خواسته که از تبلیغ "علیه منافع ملی و به نفع کشورهای بیگانه" خودداری کنند.
وزارت حج و اوقاف اعلام کرده که اگر امامان مساجد
به این درخواست توجه نکنند، از وظایف خود برکنار شده و به نهادهای امنیتی
معرفی خواهند شد.او افزود: "اگر ثابت شود که کسانی علیه منافع کشور صحبت میکنند و مردم را تشویق میکنند به انجام حملات انتحاری یا این گونه گروهها را در مساجد جا دهند، طبعا تصمیم ما در این قسمت قاطع است و واضح است که ما مشترکا با نهادهای امنیتی در این قسمت اقدام میکنیم."
مقامهای حکومتی گفتهاند که نگران هستند که از مساجد و مکانهای مذهبی به نفع شورشیان استفاده شود و یا این مکانها، به محلاتی برای فعالیتهای ضد حکومتی تبدیل شود.
اخیرا دولت افغانستان نظارت بر مدارس دینی را هم بیشتر کرده است.
اخیرا گزارشهایی از ولایت غزنی در جنوب افغانستان حاکی از آن بود که شماری از امامان مساجد به "تبلیغات ضددولتی" پرداختهاند و حکومت مجبور به جلوگیری از آن شده است.
همچنین پیش از این در مواردی اداره امنیت ملی گزارش داده که مهاجمان انتحاری از مکانهای مذهبی مانند مسجدها و مدرسههای دینی به عنوان پناه گاه استفاده کرده و از حمایت شماری از امامان مساجد برخوردار بوده اند.
در پی این هشدار دولت، روز جمعه، ۸ ثور/ اردیبهشت بیشتر امامان مساجد در خطبههای نماز جمعه مسائل مذهبی را مطرح کردند و از طرح مسائل سیاسی خودداری کردند.
با وجود این، امامان جمعه در برخی از مسجدهای چند شهر و از جمله کابل، بلخ، جلال آباد و خوست به طرح مسائل سیاسی در خطبههای نماز جمعه پرداختند.
شماری از امامان مساجد در کابل هر چند تاکید کردهاند که هیچ کسی حق ندارد که از اماکن مذهبی مانند مسجدها به نفع گروههای سیاسی مشخص استفاده کنند، اما گفتهاند که علما حق دارند که مردم و دولت را از انجام کارهای بد منع کنند.
او افزود: "اگر ما از کارها و برنامههای منفی آن (دولت) به طور نمونه یاد میکنیم نه بخاطر این است که ما علیه نظام یا دولت هستیم، بلکه ما به عنوان یک خیرخواه آن را یاد میکنیم."
آقای حمیدی همچنین گفت که از منبر مسجد نباید به عنوان یک "سنگر" علیه دولت یا جناحهای سیاسی دیگر استفاده شود.
بر اساس برخی آمارها، در سراسر افغانستان حدود ۱۲۶ هزار مسجد وجود که از آن جمله تنها شش هزار مسجد رسما در وزارت حج و اوقاف ثبت شده و امامان آنها از سوی دولت منصوب می شوند و ماهانه از وزارت حج و اوقاف، حقوق می گیرند.
جمعی از سازمانها و فعالان حقوق
بشر ایران، از جمله شیرین عبادی، وکیل و برنده جایزه صلح نوبل، کمپینی با
عنوان 'صدای دانشجویان در بند باشیم' به راه انداختهاند.
هدف آنان جلب توجه جهانی نسبت به وضعیت دانشجویان زندانی در ایران است.مصطفی خسروی، از اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت و فعال این کمپین، به بیبیسی فارسی گفت دولت ایران نسبت به فشارهای معمول جهانی مقاوم شده و از این رو اتحاد همه "نیروهای دموکراسیخواه" برای رسیدن به نتیجه مطلوب ضروری است.
به گفته فعالان دانشجویی ایران هم اکنون ۲۹ فعال دانشجویی در زندان به سر میبرند و شمار بیشتری نیز در انتظار اجرای حکم و یا برگزاری دادگاه هستند.
بهاره هدایت، مجید توکلی و علی ملیحی از جمله دانشجویانی هستند که در زندان به سر میبرند.
به گفته آقای خسروی برخی از دانشجویان زندانی در تبعید و در "شرایط غیر قابل تحمل" نگهداری میشوند. به عنوان نمونه مجید دری، دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی محکومیت خود را در زندان بهبهان سپری میکند.
ضیا نبوی، از موسسان شورای دفاع از حق تحصیل نیز دوران حبس خود را در زندان کارون اهواز میگذراند. او در نامههایی که توسط سایتهای مخالف حکومت ایران منتشر شدند به شرح وضعیت خود و شرایط زندان کارون پرداخته است.
پس از اعتراضات سال ۸۸ به نتایج انتخابات ریاستجمهوری، دانشجویان ایران از گروههایی بودهاند که بیشترین برخورد را با حکومت داشتهاند.
آقای خسروی به بیبیسی فارسی گفت: "جای دانشجو در دانشگاه است و نه زندان".
دولت ایران میگوید که دانشگاههای ایران نمیتوانند پذیرای "طرفداران غرب" و "فعالان فتنه" باشند.
درگیری سپاه و پژاک بهانهای برای سرکوب مضاعف مردم بیگناه مرزنشین
بعدازسکوتی
قریب به پنج ماه درمناطق کردستان ایران،که قبلا بامداخله مقامات کردستان
عراق آتش بس نسبی از طرف پژاک صورت گرفته بود، وجمهوری اسلامی نیز حملات
رامتوقف کرد.
به گزارش
ایسنا دردرگیری نیروهای سپاه با پژاک در نودشه شهرستان پاوه چهارتن
ازسپاهیان کشته شده اند. همچنین خبرگزاریهای دیگر ازجمله فارس وموکریان
نیوز هم به آن اشاره کردهاند. شهریار حیدری، مدیرکل سیاسی و امنیتی
انتظامی استاندار کرمانشاه در گفتگو با خبرنگار مهر با تایید این خبر گفت:
گروهک تروریستی پژاک در اقدامی ناجوانمردانه و با استفاده از توپوگرافی
منطقه، چهار تن از نیروهای سپاه پاسداران را به شهادت می رسانده و ۴ نفر
دیگر را مجروح کرد. سایتهای نزدیک به پژاک چون NNSROJویا fa.firatnews.biz ادعا می کنند که نیروهای
سپاه پاسداران ایران مدتی است دست به حملاتی گسترده در آن مناطق زدهاند
تااینکه روز سه شنبه پنجم اردیبهشت ماه منجربه درگیری دوطرف شد.
دردوطرف مرزازکرمانشاه تاجنوب
آذربایجان غربی مناطق کردنشین ایران وحکومت اقلیم کردستان عراق است، که در
درگیریهای مرداد و شهریور ماه سال گذشته
بخش اعظمی ازکشاورزان ودامداران کردهای
عراق براثرحملات توپخانهای ایران متحمل خسارت زیادی شدند؛ که درنهایت
حکومت منطقهای کردستان وعراق به یاری آنها شتافتند ومردم آن سوی مرز خسارت
خود را گرفتند.
دراین میان مردم بیگناه مرزنشین کرد
ایران بدون انکه قادر به دریافت کمکی ازطرف جمهوری اسلامی بعنوان خسارت
درجنگ بین سپاه و پژاک گردد، بسیاری از مردم نیزهتک حرمت ویا زندانی شدند.
مردم این دیار سالهاست که زیرآتش وخون روزگار را سپری میکند ودرجنگ هشت
ساله انچه در توان داشتند برای دفاع ازوطن دریغ نکردند. اما امروزه شاهد
نبرد باطل علیه باطل هستند که هردو دیگر بیگانهای بیش نیستند. پژاک برای
اعلام موجودیت خود گزینه نظامی را برگزید که خیلی زود ازطرف کشورهای غربی
بعنوان یک سازمان تروریستی شناخته شد.
احزاب عمده کردستان ایران چون دمکرات
وکومه له اوایل انقلاب راه دیالوگ را انتخاب کردند؛وجلسات ونشست های زیادی
با آقای خمینی،بهشتی،آیت الله طالقانی و نمایندگان وقت انجام دادند، که
درنهایت منجربه شکست شد. از زمانی که خمینی فتوای جهاد علیه کردها را داد،
جنگ با رژیم تا سالهای زیادی ادامه پیداکرد. اما درنهایت دمکرات وکومهله
که که پایگاه زیاد مردمی داشتند دست ازمبارزه مسلحانه کشیدند و راه
دیپلماسی درخارج ازکشورراترجیح دادند. چون دریافتند که تنها مردم بیگناه
در این راه قربانی میشود.
البته اشاره من به دمکرات وکومهله
جانبداری ازآنها نیست، بلکه مقایسهای است با پژاک. چون راهی را که پژاک
میرود آنها سی سال پیش پیمودند و موفق نشدند، چون دیگر مردم ایران وخصوصا
کردها ازجنگ خاطره خوبی ندارند. به امید اینکه هم سپاه وهم پژاک دیگر ازاین
ملت برای اهدافشان که غیر ملی است بهره برداری نفرمایند.
اظهارات توکلی درباره تفکرات «مارکسیستی» میرحسین موسوی
احمد توکلی
با بیان خاطراتی از دوران نخستوزیری میرحسین موسوی در دهه شصت، گفته است
که در آن سالها «آقای روغنی زنجانی که معاون آقای موسوی بود، برنامهای
نوشتند؛ آقای موسوی این برنامه را امضا نکرد، چون آن برنامه از مالکیت
خصوصی و کوچک کردن دولت که دخالتش خیلی گسترده بود دفاع میکرد.» توکلی
همچنین گفته است که میرحسین موسوی میخواست با چاپ اسکناس، پول در جیب مردم
«پوکتر» شود.
احمد توکلی در گفتوگو با همشهری ماه
گفته است: «در دولت آقای موسوی، در مورد مستضعفگرایی، موضع یکسانی داشتیم
اما اختلاف ما در این بود که او فکر میکرد با تسلط دولت بر اقتصاد
میتواند جلوی انباشت ثروت را بگیرد ولی نظر من این بود که این کار هم خلاف
شرع است و با این کار آزادی اقتصادی مردم سلب میشود و هم با این روش از
انباشت ثروت جلوگیری نشده بلکه فساد هم اضافه میشود و ثروت به شکل
فسادآمیزی انباشته میشود. در این حالت ثروت از کنترل رسمی خارج شده و به
صورت غیررسمی شکل میگیرد. در نتیجه، اختلافنظر ما بالا گرفت و به غلط،
به بنده و دیگران گفتند که شما طرفدار سرمایهدار هستید. این درحالی بود که
ما طرفدار سرمایهدار نبودیم بلکه طرفدار مالکیت بودیم. در پاسخ گفتیم،
غصب و چپاول اموال مردم چرا بد است؟ چون مالکیت خوب است. اگر مالکیت بد
باشد، دیگر غصب چه معنای بدی پیدا میکند؟ اگر اسلام آزادی اقتصادی را قبول
دارد، این باور در چارچوب خاصی است که با نظام سرمایهداری تطبیق ندارد،
ولی با مارکسیسم تعارضهای مبنایی جدی دارد. البته کاپیتالیسم مالکیت خصوصی
را امضا میکند اما با معیارهای خودش؛ ما هم امضا میکنیم با معیارهای
خودمان.»
وی
در بخش دیگری از این مصاحبه گفته است: «یادم میآید در یکی از جلسات شورای
اقتصاد که آقای موسوی ریاستش را بر عهده داشت، من گفتم که آقای سلامتی،
افکار مارکسیستی را تبلیغ میکند. ایشان گفتند که من کجا چنین کاری را
انجام دادم؟ من یکی از جزواتی را که وزارت کشاورزی تهیه کرده بود باز کردم و
خواندم. اول آن نوشته بود که چون مالکیت خصوصی موجب استثمار است، پس تمام
واحدهای بهرهبرداری را باید به تعاونی تبدیل کنیم. این نظر در مبنا با
اسلام تعارض دارد و مارکسیستی است. ممکن است که ما از تعاونی کشاورزی و
کارکردهایی که در پخش ثروت دارد دفاع کنیم، ولی نه بهدلیل اینکه مالکیت
خصوصی موجب استثمار است. این یک نوع شرکت است که کارکنانش مالکینش هستند.
ایشان دست و پا زد و گفت که اینجور نیست و اشتباه شده. گفتیم که نه اشتباه
نشده است. جای دیگر هم گفتید. گفت کجا گفتیم؟ مجله زیتون را باز کردم.
مشابه آن حرف را برایش خواندم. آقای بهزاد نبوی رو کرد به آقای سلامتی و
گفت که همین فردا برو اصلاح کن که احمد، تا تو رو مارکسیست اعلام نکند
رهایت نمیکند.»
توکلی
همچنین در بخش دیگری از مصاحبه افزوده است: «برنامه اول سال ۶۲ یا ۶۳ در
دولت تعبیه شد که من علیهاش موضع گرفتم و یک نامه ۱۳ صفحهای به مجلس
نوشتم و در آن اعلام کردم که این برنامه، هم برنامه نیست و هم اسلامی و ملی
نیست. این برنامه به اتفاق آراء در کمیسیون ویژهای رد شد. البته آقای
هاشمی حاضر نشد گزارش رد آن برنامه در جلسه علنی بیاید. آقای درّی رئیس
کمیسیون ویژه بود. یک کمیتهای تشکیل دادند از دولتیها و مجلسیها، که
برنامه را بازبینی کند. نتیجه کار این کمیته، تأیید حرفهای ما بود. آقای
روغنی زنجانی که معاون آقای موسوی بود، برنامهای نوشتند؛ آقای موسوی این
برنامه را امضا نکرد، چون آن برنامه از مالکیت خصوصی و کوچک کردن دولت که
دخالتش خیلی گسترده بود دفاع میکرد. آقای هاشمی که آمد، با یک سال تأخیر
آن برنامه تقدیم مجلس شد و به این ترتیب برنامه اول نوشته شد. قبل از
اینکه امام به رحمت خدا برود، سیاستهای اقتصادی جدیدی توسط کمیتهای
تدوین شد. این سیاست جدید از سرمایهگذاری بخش خصوصی، مالکیت خصوصی، جذب
سرمایهگذاری خارجی و کوچک شدن دولت، دفاع میکرد. امام آن را امضا و تأیید
کرد که همین، مبنای سیاست اقتصادی در دوره بازسازی شد و ما از آن دفاع
میکردیم. وقتی که آقای هاشمی سر کار آمد، برخی از نمایندگان مجلس سوم
نطقهای تندی علیه سیاستهای آقای هاشمی ایراد کردند. من به دفاع از آقای
هاشمی، سرمقاله نوشتم که اینها سیاستهای زمان بازسازی است و در زمان
امام تدوین شده است. دفاع من هم خیلی سروصدا کرد چون من کد میآوردم و یک
به یک جواب میدادم.»
توکلی
گفته است: «در سال ۶۵ آقای موسوی میخواست کسری بودجهاش را با استقراض از
بانک مرکزی جبران کند، یک لایحه متمم بودجه نوشت، مهر سرّی زد و به مجلس
داد. من هم سرمقالهای با عنوان «لایحه سری» نوشتم. استدلال کردم که چرا
لایحه نباید سری باشد، ما لایحه سری نداریم. جلسه رسمی غیرعلنی داریم. زمان
جنگ است، شما میخواهید یک لایحه را بررسی کنید به اسم لایحه متمم بودجه.
آن را تقدیم مجلس میکنید، تقاضای جلسه رسمی غیرعلنی میکنید و لایحه بررسی
میشود. بعد هم مصوبه به شما ابلاغ میشود. بعدا هم طبق قانون اساسی،
مذاکرات سر موعدش پخش میشود و مردم میفهمند چه گذشته بود. من در
سرمقالهام اعلام کردم که دولت میخواهد هزار و یکصد میلیارد تومان دیگر
اسکناس چاپ بکند و پول در جیب شما پوکتر بشود و در عین حال نمیخواهد شما
بفهمید.»
مجلس نمایندگان آمریکا تصویب کرد: «طرح تبادل و حفاظت اطلاعات سایبری»
با بالاگرفتن
خبرِ حملات سایبری در طی چند هفتهی گذشته، حالا مجلس نمایندگان آمریکا
طرحی را تصویب کردهاند که در صورتی که به فردی شک کنند، میتوانند اطلاعات
خصوصی او را در اختیار داشته باشند.
این طرح، سیسپا نام دارد که مخفف «طرح تبادل و حفاظت اطلاعات سایبری» است. دولتِ ایالات متحده با این قانون مخالف است و گفته که در زمان تصویب نهایی، آن را وتو خواهد کرد.
برخلاف
دولت اما، ۸۰۰ شرکت بزرگ، از جمله فیسبوک و مایکروسافت و اینتل به حامی
این طرح هستند. طرحی که به گفته مخالفان، باعث میشود که دولت در حریم شخصی
افراد دخالت کند.
بیبیسی گزارش داده که تعدادی از کارشناسانی که در جلسه حضور داشتند گفته اند که ایران ممکن است از حملات سایبری برای تلافی ویروس رایانهای استاکسنت که در سال ۲۰۱۰ تاسیسات اتمی ایران را هدف قرار داد استفاده کند.
همچنین طی چند روز گذشته شرکت نفتِ ایران، با حمله سایبری مواجه شده است. حملهای که موجب شد «ستاد بحران»
تشکیل شود و مسئولان فنی شرکت متروی تهران هم به کمک شرکت نفت بشتابند.
پیشاز آن شرکت کشتیرانی ایران هم مورد حمله سایبری قرار گرفته بود. همچنین
پس از سخنرانی تازهی باراک اوباما،
رئیسجمهور آمریکا مبنی بر تحریم شرکتهای اینترنتی که با فناوریشان به
سرکوب کمک میکنند، شرکت داتک که مدعیست ۲۵ درصد بازار اینترنت را در
ایران در اختیار دارد، به اتهام سرقت اطلاعات برای سپاه مورد تحریم قرار گرفت.
گفتوگو با ژیلا بنییعقوب درباره کتاب تازه منتشرشدهاش
از دیدهها و شنیدههایم در بند ۲۰۹ اوین
لیلی نیکونظر
ژیلا بنییعقوب روزنامهنگار و فعال حقوق زنان، به تازگی
کتابی نوشته به نام «زنان در بند ۲۰۹ اوین.» کتاب مشخصا دوره ای از فعالیت
جنبش زنان را به تصویر میکشد و آنچه متعاقبا در شکل بازداشت و زندان پیش
آمد. نکته جالب توجه این است که بنییعقوب تسلیم شرایط سانسور حکومتی نشده.
او کتابش را از طریق یک ناشر ایرانی خارج کشور به دست چاپ سپرده است.
گفتوگوی زیر درباره «زنان در بند ۲۰۹ اوین» و انگیزه نویسندهاش از انتشار
آن در خارج از مرزهای ایران است.
خانم بنییعقوب، شما به تازگی کتابی نوشتهاید به نام «زنان در بند ۲۰۹ اوین.» ایده نوشتن این کتاب از کجا آمد؟
ژیلا بنییعقوب: همان لحظهای که در تظاهرات زنان در میدان
هفتتیر تهران بازداشت شدم تصمیم گرفتم که حتما این اتفاقات را ثبت کنم.
البته ابتدا تصورم این بود که تنها یک گزارش دربارهاش بنویسم. پس از آزادی
از نخستین دوره زندانام گزارشی درباره آنچه بر من و دیگر زنان در آن
تظاهرات و پس از آن در زندان گذشت، نوشتم که البته هیچ روزنامهای به خاطر
سانسور حکومتی حاضر به چاپش نبود و سرانجام در وبسایت کانون زنان ایرانی
که سردبیریاش با خودم بود منتشر شد و البته به نقل از این وبسایت در
نشریات متعددی بازنشر پیدا کرد.
وقتی برای دومین بار من به همراه تعدادی از زنان برابریخواه
بار دیگر به زندان افتادیم، تصمیم گرفتم که مبارزه زنان ایرانی را برای به
دست آوردن حقوق برابر به طور جدیتر ثبت کنم. نگران بودم این همه فداکاری و
تلاش فعالان جنبش زنان برای کسب بدیهیترین حقوقشان خیلی زود فراموش شود،
مثل خیلی دیگر از تلاشهای زنان در طول تاریخ که چیز چندانی از آن باقی
نمانده است. به همین دلیل این ایده به سراغم آمد که ماجرای تظاهرات مهم
زنان در خرداد ۸۵ و همینطور تجمع زنان در اسفند همان سال در تهران را که
منجر به بازداشت تعدادی از فعالان زن شد به کتاب تبدیل کنم، البته به همراه
آنچه در زندان بر آنها گذشت.
آیا برای نوشتن این کتاب، یک هدف خاص داشتهاید؟ اگر اینطور است، آن هدف مشخصا چیست؟
ثبت مبارزات زنان ایرانی برای کسب برابری و البته ارائه تصویری واقعبینانه از زنانی که در مسیر این مبارزه به زندان افتادهاند.
برای نوشتن «زنان در بند ۲۰۹» طرح پیوسته اولیهای داشتید یا صرفا این کتاب مجموعهای از پراکندههاست؟
قطعا طرح پیوسته و مشخصی داشتم و همین طور که از کتاب پیداست مجموعه ای از پراکندهها نیست.
کتاب شما، زندانیهای زن چه دورهای از بند ۲۰۹ را در بر میگیرد؟
سال ۸۵ و البته زندانیان مربوط به جنبش زنان را در بر میگیرد.
رویدادهای مربوط به بند ۲۰۹ تمامی ندارد. چطور تصمیم گرفتید تا همینجا بسنده کنید؟
در این کتاب به همین بسنده کردهام و امیدوارم بتوانم آن را
ادامه بدهم. همانطور که میدانید سابقه بازداشت و زندانی بودن من در بند
۲۰۹ صرفا محدود به این دوره زمانی که در این کتاب روایت کردهام، نمیشود.
من در مرحله نخست اولویت را به آن بخش دادهام که به فعالان جنبش زنان
مربوط میشود و این یکجورهایی به دغدغهها و علاقمندیهای ذهنیام
بازمیگردد. امیدوارم دیگر دورههای زنان را در این بند از جمله دوره
زندانیان پس از انتخابات و جنبش سبز را نیز روایت کنم.
کوتاه و کلی، زنان بند ۲۰۹ در این دوران را چطور تعریف میکنید؟
پرشور، مصمم، با روحیه و پرانرژی.
در این کتاب شما به مرور خاطرات خودتان در بند ۲۰۹ میپردازید یا کتاب شنیدهها و شواهد آدمهای دیگری را هم دربر میگیرد؟
کتاب روایت دیدهها و شنیدههای خودم در بند ۲۰۹ است.
گویا در این کتاب خاطره ای هم از بهمن احمدی امویی هست؟
بله. دلیلش هم این بود که در تظاهرات بیست و دوم خردادماه
۱۳۸۵ در تهران علاوه بر چهل و چند زن٬ بیش از سی مرد نیز بازداشت شدند؛
مردانی که اغلب آنها به عنوان مدافعان حقوق برابر آمده بودند تا از
خواستههای زنان معترض حمایت کنند. به جز دو سه نفر٬ کمتر کسی نام بقیه آن
مردان را میداند. بهمن یک هفته با این مردان در بند ۲۰۹ بود و خاطرات خودش
را در اینباره نوشت. با انتشار این خاطرات سعی کردهایم که خاطره آن
مردان را نیز که به همراه زنان بازداشت شدند ماندگار کنیم.
تاثیرگذارترین روایت این کتاب به انتخاب خودتان کدام است؟
شاید زمان ورودمان به بند ۲۰۹ پس از بازداشت اسفندماه ۱۳۸۵.
فکر میکنید مکتوب کردن این رویدادها چه نقشی در حافظه جنبشهای اعتراضی ایران داشته باشد؟
امیدوارم که اجازه ندهد تلاش و مبارزات زنان ایرانی از خاطر
برود و همچنین شاید به عنوان تجربههایی بتواند مورد استفاده زنان در
سالهای اینده و یا در دیگر کشورها بهویژه کشورهای منطقه قرار بگیرد.
نوشتن از یک دوران تلخ که تا حدی تجربهها و حسهای خودتان را هم در برمیگیرد، باید به لحاظ حسی سخت باشد. چطور مینوشتید؟
راستش دورهای که با فعالان جنبش زنان در سال ۸۵ در زندان
گذراندم آنقدر برایم آموزنده بود که به راحتی بخشهای تلخاش را
تحتالشعاع قرار میداد. احساسات تلخ این دوران با دورهای که پس از
انتخابات ۸۸ در زندان گذراندم قابل مقایسه نیست. سال ۸۸ و زندان مربوط به
حوادث جنبش سبز نسبت به سال ۸۵ بسیار تلختر بود و برای نوشتن آن از نظر
حسی بیشتر مشکل دارم تا دورهای که در این کتاب روایت کردهام.
کتاب از طرف انتشارات باران در سوئد به بازار آمده. چطور شد که به انتشارات خارج از کشور فکر کردید؟
چون ناشری در ایران به خاطر قوانین سخت سانسور حاضر به چاپش نبود.
کلیدواژه ها: انتخابات ۸۸, بند ۲۰۹, بهمن احمدی امویی, جنبش زنان, جنبش سبز, حقوق زنان, زنان در بند ۲۰۹ اوین, زندان اوین, سانسور, سانسور نشر, سانسور کتاب, نشر باران, ژیلا بنی یعقوب
از سوی یک عضو مجلس خبرگان رهبری صورت گرفت:
انتقاد از «پرسه زدن» زنان در ادارات
به گزارش خبرگزاری فارس٬ آقای حسینی بوشهری این مطلب را در جمع گروهی از طلبههای حوزه علمیه خراسان بیان کرده است.
وی گفته است: «زنان باید در خانه اقدام به امر مهم تربیت فرزندان کرده و در صورت اقتضای فاطمهگونه در عرصههای مختلف وارد شوند.»
روحانیون سنتی و برخی از مراجع تقلید٬ مخالف حضور فعال زنان در جامعه به خصوص مجامع ورزشی هستند.
آبان ماه سال گذشته نیز مهدی خاموشی٬ رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در سخنانی از «تردد بیمورد» زنان در خیابانها انتقاد کرده بود.
۲۲ تیرماه سال گذشته هم سایت «تریبون مستضعفین» با انتقاد از گسترش آگهی استخدام منشی زن در مطبوعات٬ نوشته بود علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی با استخدام منشیهای زن مخالف است.
حمایت صریح نماینده خامنهای در سپاه از محافظهکاران
علی سعیدی٬ نماینده ولیفقیه در سپاه پاسداران طی سخنانی به صراحت از جریان «اصولگرایان» تمجید کرد و این جریان را فریادگر «استقلال»٬ «آزادی» و «جمهوری اسلامی» دانست.
به گزارش روز جمعه (هشتم اردیبهشت) خبرگزاری فارس٬ آقای سعیدی این حمایت و تمجید از محافظهکاران را طی سخنانی در مراسمی مذهبی در گرگان مطرح کرده است.
وی در عین حال گفته است: «واگرایان، استقلال، آزادی و جمهوری ایرانی را بر لب زمزمه میکنند که یکی شعار جبهه حق و دیگری شعار جبهه باطل است.»
فرماندهان سپاه سالهاست به یکی از مهمترین حامیان جریان سیاسی «اصولگرایان» در جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
دخالت نیروهای نظامی در سیاست هر چند ممنوع است٬ اما فرماندهان سپاه سالهاست به بهانه دفاع از «آرمانهای انقلاب اسلامی» وارد فعالیتهای سیاسی شدهاند.
فرماندهان این نیرو در حالی که از جریان محافظهکاران حمایت میکنند٬ مدعی هستند هیچ تعلق حزبی و جناحی ندارند.
نرگس می خواند: “علی کوچولو پیرمرد کوچک تو قصه ها نیست”
تقی رحمانی
نرگس می خواند: “علی کوچولو پیرمرد کوچک تو قصه ها نیست”
کیانا می گوید: “پس من چی؟”
نرگس می گوید: “کیانای من خیلی خوشگله”
علی می گوید: “پس من”
نرگس می گوید: “علی کوچولو، علی کوچولو، علی کوچولو”
…
ساعت ۱۰ شب بود من از در نیمه باز اتاق می نگریستم که علی و کیانای ۳ ساله در دو طرف نرگس خوابیده اند. نگاهی به دست نوشته ام می انداختم که درباره مشکل استقرار نهاد های مدنی در ایران بود و کاغذهای پراکنده نرگس که درباره اسلام و حقوق بشر بود و پرسش از مراجع قم درباره حقوق زنان، در مورد سمیناری که در کانون مدافعان برگزار شد. حالا هر سه خواب بودند گاهی علی و کیانا نرگس را خواب می انداختند و پیش من می آمدند و می خواستند کارتون نگاه کنند اما … .
مادر شدن برای نرگس تا دم مرگ رفتن اتفاق افتاد، هنگام زایمان آمبولی ریه شد، اما مادر شدن به او حس برتری بخشید و حقوق بشر را برای او عینی تر می کرد، دوست داشتن همه، یعنی دوست داشتن همه انسان ها و به تعبیر شاملو حتی دوست داشتن نوزاد دشمنش. به مرور زمان آیات رحمت قرآن، شخصیت گاندی، دوستی او با هاله سحابی، مهندس سحابی و مهندس میثمی معقوله حقوق بشر را برای او تبدیل به عرصه واقعی زندگی کرده بود: دوست داشتن همه به صرف انسان بودن. در گشت و گذاری در قرآن عاشق سوره یوسف شد چون در سوره یوسف هیچ کس بازنده نمی شد، به دالایی لاما و ان سان سوکی، بانو کرمان (بانوی یمنی) بسیار علاقه نشان می داد و برای خانم عبادی احترام قائل بود. علی و کیانا برای او نشانه دوستی و عشق به همه کودکان جهان بود. نرگس مادر آرام آرام داشت بانوی اردیبهشت می شد. او دختر اردیبهشت یعنی متولد روز اول ماه دوم بهار بود. امیدوارم تندی شدت مخالفان آزادی و فضای زندان باعث نشود که درسینه اش غبار کینه و رنجش و خشم از دیگران بنشیند.
او فعالیت حقوق بشری اش را از تلاش برای آزادی من از زندان آغاز کرد و به تلاش برای دوستی و محبت میان همه انسان ها رسید. همانقدر به کودکان ایران علاقه داشت که به کودکان غزه و به صلح میان فلسطین و اسراییل، برای اینکه فلسیطنی ها هم فردای بهتری داشته باشند. اگر چه هر انسان خود دنیایی است. راه پوئیدن و رسیدن به ارزش های انسانی منتهایی ندارد. نرگس برخی از این گامها را استوار رفته است اگر چه در پیش رو عرصه وسیع دیگری باقی مانده است.
برایش دعا کنید که همچنان بدون کنیه و با محبت همه انسان ها را دوست داشته باشد.
نرگس می خواند: “علی کوچولو پیرمرد کوچک تو قصه ها نیست”
کیانا می گوید: “پس من چی؟”
نرگس می گوید: “کیانای من خیلی خوشگله”
علی می گوید: “پس من”
نرگس می گوید: “علی کوچولو، علی کوچولو، علی کوچولو”
…
ساعت ۱۰ شب بود من از در نیمه باز اتاق می نگریستم که علی و کیانای ۳ ساله در دو طرف نرگس خوابیده اند. نگاهی به دست نوشته ام می انداختم که درباره مشکل استقرار نهاد های مدنی در ایران بود و کاغذهای پراکنده نرگس که درباره اسلام و حقوق بشر بود و پرسش از مراجع قم درباره حقوق زنان، در مورد سمیناری که در کانون مدافعان برگزار شد. حالا هر سه خواب بودند گاهی علی و کیانا نرگس را خواب می انداختند و پیش من می آمدند و می خواستند کارتون نگاه کنند اما … .
مادر شدن برای نرگس تا دم مرگ رفتن اتفاق افتاد، هنگام زایمان آمبولی ریه شد، اما مادر شدن به او حس برتری بخشید و حقوق بشر را برای او عینی تر می کرد، دوست داشتن همه، یعنی دوست داشتن همه انسان ها و به تعبیر شاملو حتی دوست داشتن نوزاد دشمنش. به مرور زمان آیات رحمت قرآن، شخصیت گاندی، دوستی او با هاله سحابی، مهندس سحابی و مهندس میثمی معقوله حقوق بشر را برای او تبدیل به عرصه واقعی زندگی کرده بود: دوست داشتن همه به صرف انسان بودن. در گشت و گذاری در قرآن عاشق سوره یوسف شد چون در سوره یوسف هیچ کس بازنده نمی شد، به دالایی لاما و ان سان سوکی، بانو کرمان (بانوی یمنی) بسیار علاقه نشان می داد و برای خانم عبادی احترام قائل بود. علی و کیانا برای او نشانه دوستی و عشق به همه کودکان جهان بود. نرگس مادر آرام آرام داشت بانوی اردیبهشت می شد. او دختر اردیبهشت یعنی متولد روز اول ماه دوم بهار بود. امیدوارم تندی شدت مخالفان آزادی و فضای زندان باعث نشود که درسینه اش غبار کینه و رنجش و خشم از دیگران بنشیند.
او فعالیت حقوق بشری اش را از تلاش برای آزادی من از زندان آغاز کرد و به تلاش برای دوستی و محبت میان همه انسان ها رسید. همانقدر به کودکان ایران علاقه داشت که به کودکان غزه و به صلح میان فلسطین و اسراییل، برای اینکه فلسیطنی ها هم فردای بهتری داشته باشند. اگر چه هر انسان خود دنیایی است. راه پوئیدن و رسیدن به ارزش های انسانی منتهایی ندارد. نرگس برخی از این گامها را استوار رفته است اگر چه در پیش رو عرصه وسیع دیگری باقی مانده است.
برایش دعا کنید که همچنان بدون کنیه و با محبت همه انسان ها را دوست داشته باشد.
مولوی عبدالحمید: اهل سنت یک واقعیت در کشور هستند و باید دیده شوند
سحام
نیوز: مولوی عبدالحمید؛ امام جمعه اهل سنت زاهدان در دیدار با دانشجویان
اهل سنت با اشاره به برخی محدودیتهای اعمال شده بر این جلسه گفت: عده ای از
مسئولین استانی می گویند که شما باید برای دیدار دانشجویان اهل سنت
درخواست مجوز بدهید. زیرا نشست ما را غیرقانونی می دانند. در حالیکه این
دیدار در راستای وحدت حوزه و دانشگاه است و نه یک همایش بلکه دیداری است که
به علت مشغله درسی ما و دانشجویان گرامی در هر سال یکبار انجام می شود و
فاقد هرگونه شعار، قطعنامه و بیانیه است. استدلال ما بر این است که این
دیداری معنوی است که در مسجد و خانه خدا برگزار می شود و هیچ یک از تعاریف
کنفرانس، همایش و متینگ و … در مورد آن صدق نمی کند. آنچه در این دیدار
مطرح می شود چیزی جز دعا و نیایش و گفتمانی معنوی و تشویق دانشجویان به
ادامه مسیر دانش اندوزی و فراگیری علم نیست. قطعا چنانچه ما بخواهیم
کنفرانس یا همایشی برگزار کنیم درخواست مجوز خواهیم داد و بیانیه منتشر
خواهیم کرد و به طرح مطالبات خود خواهیم پرداخت.
مولوی عبدالحمید افزود: در هیچ جای دنیا چنین چیزی نیست که شهروندی برای سفر به یکی از نقاط کشورش و دیدار با هموطنانش نیاز به مجوز و گذرنامه داشته باشد. متاسفانه برخی تنگ نظریها و کوته فکریها باعث شد تا بسیاری از دانشگاهیان ما امروز نتوانند در این دیدار شرکت کنند. ما از مسئولین نظام و استان می خواهیم اهل سنت را ببینند. ما یک واقعیت در این کشور هستیم. اگر چه برخی آمار اهل سنت را ۱۰ درصد و برخی ۳۰ تا ۳۵ درصد اعلام می کنند اما به طور واقع بینانه و بر اساس تحقیقات ما، اهل سنت ایران حداقل ۲۰ درصد یعنی یک پنجم جمعیت کشور را تشکیل می دهند. همانگونه که شیعه یک واقعیت است و کسی نمی تواند حق و حقوق شیعه را انکار کند، اهل سنت نیز واقعیتی هستند که باید دیده شوند.
امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: عده ای به مسئولان کشور گزارش داده اند که اهل سنت خطر بالقوه ای برای نظام اسلامی هستند و اجازه ندهید آنان با یکدیگر ارتباط داشته باشند. ما از این افراد سفیه به نزد خداوند شکایت می کنیم. اهل سنت هیچگونه خطری برای کشور نیستند. اهل سنت برای نظام جمهوری اسلامی فرصت هستند. ما چیزی فراتر از قانون نمی خواهیم و در صورتی که حقوق ما رعایت شود و نظام، نه در شعار، بلکه در عمل به مطالبات و خواسته های اهل سنت توجه کند، جوانان ما را استخدام نماید و نگاه یکسانی در واگذاری مسئولیتها نسبت به اهل سنت وجود داشته باشد، اهل سنت می توانند بهترین نقش را در جهان برای تحکیم وحدت اسلامی داشته باشند.
مولوی عبدالحمید در ادامه گفت: اهل سنت در مسیر افراط نیستند. راه ما را راه اعتدال، اندیشه و عقل است. ما بر تامین حقوق قانونی و آزادیهای مذهبی خود پافشاری می کنیم و معتقدیم اهل سنت در هر دانشگاه و پادگان نظامی باید بتوانند آزادانه نماز جماعت و عبادات دینی خود را به جای بیاورند. سخن ما در اینگونه مجالس همیشه سخن وحدت و ترغیب به دین بوده و هست. در جلسات ما هرگز سخنی علیه شیعه و در جهت تفرقه بیان نشده است. ما خیرخواهانه و دلسوزانه می گوئیم که نظام باید مذاهب، اقوام، ادیان و حتی مخالفین خود را ببیند و صدای همه را بشنود. صدای کسانی را که در زندانها هستند بشنود و ببیند که چه می گویند. این درخواست ما از همه کشورهایی است که مانند مصر، تونس، یمن و لیبی انقلاب آنها به پیروزی رسیده و یا در راه پیروزی هستند که هر حزب و جناحی که در این کشورها به قدرت رسید باید سعه صدر و دید وسیع داشته باشد. حقوق ادیان یهودی و مسیحی و … و حقوق بشر را رعایت کنند. به مسئولین خودمان نیز همین ندا را می دهیم که راه بقا و پایداری در وسعت دید و رعایت حقوق همه مردم است.
امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: باید خیرخواه از بدخواه و انسان صادق از منافق جدا شود. ما منافق نیستیم. ما نه به کسی تهمت زده ایم و نه اهانت و ناسزایی بر کسی روا داشته ایم. و امیدواریم که دانشجویان ما در آینده چنین مشکلاتی نداشته باشند و بتوانند آزادانه و به راحتی در چنین مراسمی شرکت کنند. دانشجویان آینده سازان این مملکت هستند و باید به آینده امیدوار باشند.
مولوی عبدالحمید در ادامه خطاب به دانشجویان گفت: علم را به خاطر معیشت و مادیات تحصیل نکنید. با این انگیزه به فراگیری علم بپردازید که به جامعه خدمت کنید. عده ای از دانشجویان اهل سنت این پرسش را مطرح کرده اند که زمانیکه ما را استخدام نمی کنند برای ادامه تحصیل انگیزه ای نداریم. پاسخ من به آنان این است که شما نباید دانش را به خاطر مدرک و استخدام فرا بگیرید. انگیزه شما برای ادامه تحصیل باید بیشتر از دیگران باشد. زیرا شرایط همیشه اینگونه باقی نمی ماند و خداوند این شرایط را تغییر می دهد. دانشجویان خواهر و برادر عزت جامعه ما هستند و عفت و پاکی و رعایت مسایل اخلاقی و التزام آنها به شریعت مایه سربلندی ماست. و آن روز دور نیست که شما بتوانید همسان با دیگران به جامعه خدمت کنید و در جامعه تاثیرگذار باشید.
امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: توجه داشته باشید که دنیا وفا ندارد. خودکامگی، استبداد و دیکتاتوری محکوم به فناست. همانگونه که در طول تاریخ و تا کنون دیکتاتورهایی مانند قذافی، مبارک و … به همت بیداری زنان و جوانان سرنگون شدند. دانشجویان در دانشگاهها باید در صحنه علم و عمل و اخلاق و تعهد و مسئولیت پذیری بدرخشند. برای هر ملتی لازم و ضروری است که هویت مذهبی و قومی خود را حفظ کند. ما به دنبال این نیستیم که یک شیعه را سنی کنیم اما می خواهیم هویت مذهبی خودمان حفظ شود. من در سفری به تاجیکستان دیدم که طلاب تاجیکی که در ایران بودند لباس محلی ما را در آنجا پوشیده اند. من به آنان اعتراض کردم و گفتم شما باید لباس و هویت تاجیکی خود را حفظ کنید. اسلام نیامده است که لباس ملتها را تغییر دهد. هر ملتی دو هویت قومی و مذهبی دارد. لباس هر قومی هویت قومی آن ملت است و باید هویت قومی و مذهبی را پاسداری کند. هر ملتی که هویت نداشت آن ملت مرده است. کرد، بلوچ، ترک، ترکمن و فارس و … باید در حین برادری هویت خود را حفظ کنند. قانون اساسی نیز بر حفظ زبانهای قومی تاکید کرده است، اگر چه به آن عمل نمی شود. اینکه شیعه با دست باز، و سنی با دسته بسته نماز بخواند مشکلی نیست، چون هر دو عبادت پروردگار را انجام می دهند، ولی هیچ کسی حق ندارد جلوی نماز خواندن کسی دیگر را بگیرد.
مولوی عبدالحمید افزود: در هیچ جای دنیا چنین چیزی نیست که شهروندی برای سفر به یکی از نقاط کشورش و دیدار با هموطنانش نیاز به مجوز و گذرنامه داشته باشد. متاسفانه برخی تنگ نظریها و کوته فکریها باعث شد تا بسیاری از دانشگاهیان ما امروز نتوانند در این دیدار شرکت کنند. ما از مسئولین نظام و استان می خواهیم اهل سنت را ببینند. ما یک واقعیت در این کشور هستیم. اگر چه برخی آمار اهل سنت را ۱۰ درصد و برخی ۳۰ تا ۳۵ درصد اعلام می کنند اما به طور واقع بینانه و بر اساس تحقیقات ما، اهل سنت ایران حداقل ۲۰ درصد یعنی یک پنجم جمعیت کشور را تشکیل می دهند. همانگونه که شیعه یک واقعیت است و کسی نمی تواند حق و حقوق شیعه را انکار کند، اهل سنت نیز واقعیتی هستند که باید دیده شوند.
امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: عده ای به مسئولان کشور گزارش داده اند که اهل سنت خطر بالقوه ای برای نظام اسلامی هستند و اجازه ندهید آنان با یکدیگر ارتباط داشته باشند. ما از این افراد سفیه به نزد خداوند شکایت می کنیم. اهل سنت هیچگونه خطری برای کشور نیستند. اهل سنت برای نظام جمهوری اسلامی فرصت هستند. ما چیزی فراتر از قانون نمی خواهیم و در صورتی که حقوق ما رعایت شود و نظام، نه در شعار، بلکه در عمل به مطالبات و خواسته های اهل سنت توجه کند، جوانان ما را استخدام نماید و نگاه یکسانی در واگذاری مسئولیتها نسبت به اهل سنت وجود داشته باشد، اهل سنت می توانند بهترین نقش را در جهان برای تحکیم وحدت اسلامی داشته باشند.
مولوی عبدالحمید در ادامه گفت: اهل سنت در مسیر افراط نیستند. راه ما را راه اعتدال، اندیشه و عقل است. ما بر تامین حقوق قانونی و آزادیهای مذهبی خود پافشاری می کنیم و معتقدیم اهل سنت در هر دانشگاه و پادگان نظامی باید بتوانند آزادانه نماز جماعت و عبادات دینی خود را به جای بیاورند. سخن ما در اینگونه مجالس همیشه سخن وحدت و ترغیب به دین بوده و هست. در جلسات ما هرگز سخنی علیه شیعه و در جهت تفرقه بیان نشده است. ما خیرخواهانه و دلسوزانه می گوئیم که نظام باید مذاهب، اقوام، ادیان و حتی مخالفین خود را ببیند و صدای همه را بشنود. صدای کسانی را که در زندانها هستند بشنود و ببیند که چه می گویند. این درخواست ما از همه کشورهایی است که مانند مصر، تونس، یمن و لیبی انقلاب آنها به پیروزی رسیده و یا در راه پیروزی هستند که هر حزب و جناحی که در این کشورها به قدرت رسید باید سعه صدر و دید وسیع داشته باشد. حقوق ادیان یهودی و مسیحی و … و حقوق بشر را رعایت کنند. به مسئولین خودمان نیز همین ندا را می دهیم که راه بقا و پایداری در وسعت دید و رعایت حقوق همه مردم است.
امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: باید خیرخواه از بدخواه و انسان صادق از منافق جدا شود. ما منافق نیستیم. ما نه به کسی تهمت زده ایم و نه اهانت و ناسزایی بر کسی روا داشته ایم. و امیدواریم که دانشجویان ما در آینده چنین مشکلاتی نداشته باشند و بتوانند آزادانه و به راحتی در چنین مراسمی شرکت کنند. دانشجویان آینده سازان این مملکت هستند و باید به آینده امیدوار باشند.
مولوی عبدالحمید در ادامه خطاب به دانشجویان گفت: علم را به خاطر معیشت و مادیات تحصیل نکنید. با این انگیزه به فراگیری علم بپردازید که به جامعه خدمت کنید. عده ای از دانشجویان اهل سنت این پرسش را مطرح کرده اند که زمانیکه ما را استخدام نمی کنند برای ادامه تحصیل انگیزه ای نداریم. پاسخ من به آنان این است که شما نباید دانش را به خاطر مدرک و استخدام فرا بگیرید. انگیزه شما برای ادامه تحصیل باید بیشتر از دیگران باشد. زیرا شرایط همیشه اینگونه باقی نمی ماند و خداوند این شرایط را تغییر می دهد. دانشجویان خواهر و برادر عزت جامعه ما هستند و عفت و پاکی و رعایت مسایل اخلاقی و التزام آنها به شریعت مایه سربلندی ماست. و آن روز دور نیست که شما بتوانید همسان با دیگران به جامعه خدمت کنید و در جامعه تاثیرگذار باشید.
امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: توجه داشته باشید که دنیا وفا ندارد. خودکامگی، استبداد و دیکتاتوری محکوم به فناست. همانگونه که در طول تاریخ و تا کنون دیکتاتورهایی مانند قذافی، مبارک و … به همت بیداری زنان و جوانان سرنگون شدند. دانشجویان در دانشگاهها باید در صحنه علم و عمل و اخلاق و تعهد و مسئولیت پذیری بدرخشند. برای هر ملتی لازم و ضروری است که هویت مذهبی و قومی خود را حفظ کند. ما به دنبال این نیستیم که یک شیعه را سنی کنیم اما می خواهیم هویت مذهبی خودمان حفظ شود. من در سفری به تاجیکستان دیدم که طلاب تاجیکی که در ایران بودند لباس محلی ما را در آنجا پوشیده اند. من به آنان اعتراض کردم و گفتم شما باید لباس و هویت تاجیکی خود را حفظ کنید. اسلام نیامده است که لباس ملتها را تغییر دهد. هر ملتی دو هویت قومی و مذهبی دارد. لباس هر قومی هویت قومی آن ملت است و باید هویت قومی و مذهبی را پاسداری کند. هر ملتی که هویت نداشت آن ملت مرده است. کرد، بلوچ، ترک، ترکمن و فارس و … باید در حین برادری هویت خود را حفظ کنند. قانون اساسی نیز بر حفظ زبانهای قومی تاکید کرده است، اگر چه به آن عمل نمی شود. اینکه شیعه با دست باز، و سنی با دسته بسته نماز بخواند مشکلی نیست، چون هر دو عبادت پروردگار را انجام می دهند، ولی هیچ کسی حق ندارد جلوی نماز خواندن کسی دیگر را بگیرد.
نامه همسر حسن اسدیزیدآبادی به مناسبت تولد همسرش: قامت علاقه ما از ارادههایی که ما را از هم دور کردهاند، بلندتر است
سحام نیوز: عاطفه خلفی، همسر حسن اسدی زیدآبادی، عضو شورای مرکزی و مسوول کمیته حقوق بشر سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم
وحدت) به مناسبت تولد همسرش نامه ای خطاب به وی نوشته است.
به گزارش جرس، خلفی در این نامه از ملاقات هایش با همسرش می نویسد و عنوان می کند «انگار قد علاقه و دلبستگی ما از شیشه ها و میله ها و اراده هایی که ما را از هم دور کرده، بلندتر است».
وی در ادامه از «دستگاه های قضایی و امنیتی» به عنوان «سنگ محک صبر» خانواده های زندانیان نام برده و تاکید می کند «می خواهند صبر ما را اندازه بگیرند، مهم نیست هر چه امتحانشان سخت تر باشد ما نمره بهتری خواهیم گرفت».
حسن اسدی زیدآبادی، دوازدهم آبان ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت شد و پس از ۴۰ روز با قید ضمانت آزاد گشت، وی بار دیگر در تاریخ ۳۱ مرداد ماه سال ۱۳۸۹ توسط نیروهای امنیتی دستگیر و در تاریخ ۱۴ شهریور ماه همان سال پس از اتمام بازجویی ها، از سلول انفرادی به سلول های چند نفره بند ۲۴۰ اوین منتقل شد.
در ۱۲ مرداد ۸۹، در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی محمد مقیسه محاکمه و در روز ۲۱ شهریور همان سال حکم ۵ سال حبس تعزیری به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی»، «تشویش اذهان عمومی»، «شرکت در تجمعات غیرقانونی» و «تبلیغ علیه نظام» و همچنین یک میلیون ریال جزای نقدی به اتهام «توهین به ریاست جمهوری» به وکیل وی ابلاغ و سپس به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد.
حکم وی در دادگاه تجدید نظر تایید شد و هم اینک در بند ۳۵۰ دوره محکومیت خود را در سپری می کند.
آنچه می خوانید نامه عاطفه خلفی، همسر وی برای روز تولد اوست.
قد علاقه ما از اراده هایی که ما را از هم دور کرده، بلند تر است
نمیدانم چه شد که گفتی برایم بخوان. سرم را به شیشه های دوجداره کثیف سالن ملاقات تکیه دادم و با ترس و آرام زمزمه کردم : “مرغ سحر ناله سر کن داغ مرا تازه تر کن ” بغضی راه گلویم را گرفت و دیگر نتوانستم ادامه دهم سکوت کرده بودی و من هم با اشکهایم کلنجار می رفتم با محبت نگاه کردی ، دلم لرزید . گفتم انگار قد علاقه و دلبستگی ما از شیشه ها و میله ها و اراده هایی که ما را از هم دور کرده بلند تر است . سرت را به نشانه تایید تکان دادی و خندیدیم، تلخ .
دیشب دوباره مادرت برایم داستان نامگذاریت راتعریف کرد. روز مبعث حضرت پیامبر به دنیا آمده بودی و قرار بود نامت را “محمد” بگذارند اما در همان روز پیکر شهیدی از اعضای خانواده را از جبهه می آورند که نامش حسن بوده و مادرشهمراه با سوز و ضجه بر پیکر پاره پاره پسرش از مادرت می خواهد که نامت را “حسن” بگذارند تا تو بشوی هم نام فرزندش شهیدش…
مولود فصل زیبای بهار
یادم می آید که وقتی بعد از دو هفته انفرادی در سال ۸۸ دیدمت و مادرت نتوانسته بود به خاطر بیماری بیاید گفتی:” به مادرم بگو تمام انگیزه ام قدم برداشتن در راه حق و برای آزادی است همانند حسن” . این را به مادرت گفتم اشکهایش امان نمی داد اما شنیدم که زیر لب می گفت: “خدا پشت و پناهت باشد”. و چندی بعد مادر آن شهید را در خواب دیده بود…
نازنینم
تقدیر ما این شده است که دستگاه های قضایی و امنیتی که طبق قانون وظایف دیگری را بر عهده دارند تمام نیرویشان رادر این مدت به کار بگیرند و خود را سنگ محک صبر ما قرار دهند. می گویند۵ سال محکومیت دارد،آزادش نمی کنیم، مرخصی نمی دهیم، ملاقات حضوری ممنوع حتی تلفن هم نخواهد زد، چرا ؟ برای چه ؟ طبق کدام قانون نوشته شده کشور و طبق کدام قانون نانوشته انسانی و وجدانی؟ هیچ نمی گویند فقط می خواهند صبر ما را اندازه بگیرند! مهم نیست هر چه امتحانشان سخت تر باشد ما نمره بهتری خواهیم گرفت. روز داوری هم هست روزی که خداوند بزرگ همه ما را داوری خواهد کرد . تمامی امید مان به آن روز است . روزی که از آمدنش گریزی نیست.
حسن جان
اکنون نزدیک دوسال است که هفته ای بیست دقیقه به دیدنت می آیم و گاهی اوقات ۵ دقیقه بیشتر! به نظرم سالن ملاقات هفتگی ناامن ترین جای دنیا برای دیدارمان باشد اما هر هفته من و تو و ده ها نفر مثل ما بی تاب این ناامن ترین جای دنیا می شویم. به شیشه ها دست می کشیم ، با گوشیها درد و دل می کنیم و تصویر آخر آن پرده ایست که به ناگاه پایین می آید و تمام ارتباط ما را قطع می کند و ما از سر عصبانیت لعن و نفریش می کنیم . آخر این قصه هم آن است که با هزاران حرف ناگفته از بین درزها رفتن عزیزانمان را تماشامی کنیم …. این قصه زندگی ماست که هر هفته تکرار می شود ، نه کهنه می شود نه عادی می شود و نه به آن عادت میکنیم ، قصه زندگی هایی که چندیست بر روی یک ساعت و مکان قفل شده است.
همسرم
دلم می خواست اینجا بودی، دستهایت را می گرفتم و شاخه گلی را به نشانه سپاس برای همه خوبیها و بودنت در کنارم تقدیمت می کردم امابرای دومین سال پیاپی است که تو در اتاق کوچکی در بند ۳۵۰ اوین هستی و من هم در خانه ای که بی قرار حضور توست . برای همین رو سوی آسمان، پایداریت را در راهی که در مسیر مبارک سبز بودن و آزادی برگزیده ای از خداوند مهربان می خواهم . به حضورت در اینجا در همین فاصله دور و نزدیک به خانه و خانواده ات افتخار می کنم و تولدت مبارک.
همسرت عاطفه
۸ اردیبهشت ۹۱
وحدت) به مناسبت تولد همسرش نامه ای خطاب به وی نوشته است.
به گزارش جرس، خلفی در این نامه از ملاقات هایش با همسرش می نویسد و عنوان می کند «انگار قد علاقه و دلبستگی ما از شیشه ها و میله ها و اراده هایی که ما را از هم دور کرده، بلندتر است».
وی در ادامه از «دستگاه های قضایی و امنیتی» به عنوان «سنگ محک صبر» خانواده های زندانیان نام برده و تاکید می کند «می خواهند صبر ما را اندازه بگیرند، مهم نیست هر چه امتحانشان سخت تر باشد ما نمره بهتری خواهیم گرفت».
حسن اسدی زیدآبادی، دوازدهم آبان ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت شد و پس از ۴۰ روز با قید ضمانت آزاد گشت، وی بار دیگر در تاریخ ۳۱ مرداد ماه سال ۱۳۸۹ توسط نیروهای امنیتی دستگیر و در تاریخ ۱۴ شهریور ماه همان سال پس از اتمام بازجویی ها، از سلول انفرادی به سلول های چند نفره بند ۲۴۰ اوین منتقل شد.
در ۱۲ مرداد ۸۹، در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی محمد مقیسه محاکمه و در روز ۲۱ شهریور همان سال حکم ۵ سال حبس تعزیری به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی»، «تشویش اذهان عمومی»، «شرکت در تجمعات غیرقانونی» و «تبلیغ علیه نظام» و همچنین یک میلیون ریال جزای نقدی به اتهام «توهین به ریاست جمهوری» به وکیل وی ابلاغ و سپس به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد.
حکم وی در دادگاه تجدید نظر تایید شد و هم اینک در بند ۳۵۰ دوره محکومیت خود را در سپری می کند.
آنچه می خوانید نامه عاطفه خلفی، همسر وی برای روز تولد اوست.
قد علاقه ما از اراده هایی که ما را از هم دور کرده، بلند تر است
نمیدانم چه شد که گفتی برایم بخوان. سرم را به شیشه های دوجداره کثیف سالن ملاقات تکیه دادم و با ترس و آرام زمزمه کردم : “مرغ سحر ناله سر کن داغ مرا تازه تر کن ” بغضی راه گلویم را گرفت و دیگر نتوانستم ادامه دهم سکوت کرده بودی و من هم با اشکهایم کلنجار می رفتم با محبت نگاه کردی ، دلم لرزید . گفتم انگار قد علاقه و دلبستگی ما از شیشه ها و میله ها و اراده هایی که ما را از هم دور کرده بلند تر است . سرت را به نشانه تایید تکان دادی و خندیدیم، تلخ .
دیشب دوباره مادرت برایم داستان نامگذاریت راتعریف کرد. روز مبعث حضرت پیامبر به دنیا آمده بودی و قرار بود نامت را “محمد” بگذارند اما در همان روز پیکر شهیدی از اعضای خانواده را از جبهه می آورند که نامش حسن بوده و مادرشهمراه با سوز و ضجه بر پیکر پاره پاره پسرش از مادرت می خواهد که نامت را “حسن” بگذارند تا تو بشوی هم نام فرزندش شهیدش…
مولود فصل زیبای بهار
یادم می آید که وقتی بعد از دو هفته انفرادی در سال ۸۸ دیدمت و مادرت نتوانسته بود به خاطر بیماری بیاید گفتی:” به مادرم بگو تمام انگیزه ام قدم برداشتن در راه حق و برای آزادی است همانند حسن” . این را به مادرت گفتم اشکهایش امان نمی داد اما شنیدم که زیر لب می گفت: “خدا پشت و پناهت باشد”. و چندی بعد مادر آن شهید را در خواب دیده بود…
نازنینم
تقدیر ما این شده است که دستگاه های قضایی و امنیتی که طبق قانون وظایف دیگری را بر عهده دارند تمام نیرویشان رادر این مدت به کار بگیرند و خود را سنگ محک صبر ما قرار دهند. می گویند۵ سال محکومیت دارد،آزادش نمی کنیم، مرخصی نمی دهیم، ملاقات حضوری ممنوع حتی تلفن هم نخواهد زد، چرا ؟ برای چه ؟ طبق کدام قانون نوشته شده کشور و طبق کدام قانون نانوشته انسانی و وجدانی؟ هیچ نمی گویند فقط می خواهند صبر ما را اندازه بگیرند! مهم نیست هر چه امتحانشان سخت تر باشد ما نمره بهتری خواهیم گرفت. روز داوری هم هست روزی که خداوند بزرگ همه ما را داوری خواهد کرد . تمامی امید مان به آن روز است . روزی که از آمدنش گریزی نیست.
حسن جان
اکنون نزدیک دوسال است که هفته ای بیست دقیقه به دیدنت می آیم و گاهی اوقات ۵ دقیقه بیشتر! به نظرم سالن ملاقات هفتگی ناامن ترین جای دنیا برای دیدارمان باشد اما هر هفته من و تو و ده ها نفر مثل ما بی تاب این ناامن ترین جای دنیا می شویم. به شیشه ها دست می کشیم ، با گوشیها درد و دل می کنیم و تصویر آخر آن پرده ایست که به ناگاه پایین می آید و تمام ارتباط ما را قطع می کند و ما از سر عصبانیت لعن و نفریش می کنیم . آخر این قصه هم آن است که با هزاران حرف ناگفته از بین درزها رفتن عزیزانمان را تماشامی کنیم …. این قصه زندگی ماست که هر هفته تکرار می شود ، نه کهنه می شود نه عادی می شود و نه به آن عادت میکنیم ، قصه زندگی هایی که چندیست بر روی یک ساعت و مکان قفل شده است.
همسرم
دلم می خواست اینجا بودی، دستهایت را می گرفتم و شاخه گلی را به نشانه سپاس برای همه خوبیها و بودنت در کنارم تقدیمت می کردم امابرای دومین سال پیاپی است که تو در اتاق کوچکی در بند ۳۵۰ اوین هستی و من هم در خانه ای که بی قرار حضور توست . برای همین رو سوی آسمان، پایداریت را در راهی که در مسیر مبارک سبز بودن و آزادی برگزیده ای از خداوند مهربان می خواهم . به حضورت در اینجا در همین فاصله دور و نزدیک به خانه و خانواده ات افتخار می کنم و تولدت مبارک.
همسرت عاطفه
۸ اردیبهشت ۹۱
کسی باید مدعی باشد که نظارت بر اجرای قانون اساسي باید انجام شود که خود در اجرای قانون تخلفی نداشته باشد.
جـــرس: وزير كشور دولت اصلاحات گفت: طرح تشکیل کمیته نظارت برقانون اساسی سفارش محمد خاتمی و دلسوزان نظام است.
به گزارش ایلنا، موسوی لاری گفت: تشكيل هیئت نظارت بر قانون اساسی بر اساس
اصل ۱۱۳ قانون اساسی است که در رابطه با اختیارات و وظایف ریاست جمهوری از
سوی خاتمی تشکیل شد.
وی در ادامه افزود: احمدینژاد در روزهای نخستین کاری خود در ریاست جمهوری
تشكيل هيئت نظارت برقانون اساسي را یک اقدام زائد دانست و به اجرای آن
بیاعتنا شد اما در ادامه به اشتباه کار خود پی برد.
وزیر اسبق کشور اظهار داشت: کسی باید مدعی باشد که نظارت بر اجرای قانون
اساسي باید انجام شود که خود در اجرای قانون تخلفی نداشته باشد.
موسوی لاری در ادامه در رابطه با هدف کاری هیئت نظارت بر اجرای صحیح بر
قانون اساسی تصریح کرد: این هیئت مسئول رصد کردن عدم اجرای صحیح و یا تعطیل
ماندن قانون اساسی در میان قوا و مدیران است و پس ازشناسايی محل عدم
اجرای آن را به رئیس جمهور که مسئول اجرای قانون اساسی است اعلام و رئیس
جمهور به دستگاه متخلف تذکر و اخطار خواهد داد.
وی در ادامه بیان کرد: خاتمی در دوران ریاست جمهوری خود ساز و کار و حدود
اختیارات این هیئت نظارت برقانون اساسی را در قالب لایحهای به مجلس ارائه
کرد که به تصویب نهایی نمایندگان مجلس شورای اسلامی وقت نرسید.
وی در ادامه خطاب به احمدینژاد گفت: اگر احمدینژاد بخواهد این موضوع را
از خود و مدیرانش آغاز کند ما حرکت وی را به فال نیک میگیریم.
برای دومین باز در هفتهی اخیر
جـــرس: تلویزیون دولتی سوریه از وقوع یک "انفجار انتحاری" در مرکز پایتخت، دمشق، خبر داده است.
به گزارش بی بی سی، روز جمعه، ۸ اردیبهشت (۲۷ آوریل)، تلویزیون دولتی سوریه
گزارش کرد که در برابر مسجد زین العابدین واقع در مرکز دمشق انفجار
انتحاری روی داده که در اثر آن، نه نفر کشته و بیش از بیست تن دیگر زخمی
شده اند.
در گزارش تلویزیون دولتی سوریه که با پخش تصاویری از محل انفجار و اجساد
کشته شدگان همراه بود، آمده است که برخی از قربانیان این انفجار غیرنظامی و
برخی دیگر، از نیروهای امنیتی بوده اند.
معمولا مساجد سوریه در روزهای جمعه محل برگزاری تظاهرات ضد دولتی پس از
مراسم نماز جمعه است و به همین دلیل هم مساجد در این روز از نزدیک تحت نظر
نیروهای امنیتی قرار دارد.
از زمان آغاز اعتراضات ضد دولتی در سوریه در بیش از یک سال پیش، این چندمین
باری است که رسانه های دولتی از وقوع انفجار انتحاری در شهرهای این کشور
خبر داده و آن را ناشی از عملیات مخالفان معرفی کرده اند.
به گفته آنان، این گونه عملیات نشانه ارتباط حرکت اعتراضی با گروه های تندرو اسلامگراست.
در مقابل، مخالفان حکومت سوریه با وجود تایید حملاتی علیه مراکز و نیروهای
امنیتی، دست زدن به عملیات انتحاری را مردود دانسته و گفته اند که از چنین
روشی استفاده نمی کنند.
به گزارش خبرگزاری ها، تلویزیون عرب زبان العالم، متعلق به ایران نیز گزارش
رسانه های دولتی سوریه در مورد انفجار در مرکز دمشق را همراه با تصاویر
تکاندهنده ای از صحنه انفجار پخش کرده است.
انفجار روز جمعه در دمشق در حالی گزارش می شود که با وجود توافق دولت سوریه
و مخالفان با برقراری آتش بس، گزارش های خبری از ادامه خشونت در نقاط
مختلف این کشور حکایت دارد.
روز گذشته، وقوع انفجار در شهر حما تلفات سنگینی برجای گذاشت.
منابع دولتی گفتند که انفجار زمانی روی داد که گروهی از "تروریست ها" مشغول
تهیه بمب بودند اما مخالفان دولت این انفجار را به اصابت موشک و خمپاره به
مناطق مسکونی شهر نسبت دادند.
مقامات دولتی شمار کشته شدگان این انفجار را شانزده تن و مخالفان تا هفتاد نفر گزارش کردند.انتقال نرگس محمدی به بند ۲۰۹ اوین
خبرگزاری
هارنا - نرگس محمدی، وکیل پایه یک دادگستری و نایب رییس کانون مدافعان
حقوق بشر، که از روز دوم اردیبهشت در بازداشت است، در اولین تماس تلفنی با
منزل اعلام کرده که در بند ۲۰۹ زندان اوین بسر میبرد.
به گزارش دویچهوله، نرگس محمدی روز
چهارشنبه ۶ اردیبهشت با منزل مادر همسرش تماس گرفته و با دو کودک خردسالش
صحبت کرده است. وی پس از صحبت با فرزندانش توانسته است خیلی کوتاه با مادر
همسرش نیز صحبت کند.
تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی، گفت که خانم محمدی در این مکالمه کوتاه تنها
توانسته بگوید که به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است همچنین در پاسخ به
این سوال که آیا برای اجرای حکم او را به زندان بردهاند، گفته است که فعلا
در حال بازجویی شدن است و صحبتی از اجرای حکم نیست.
آقای رحمانی از احتمال گشودن یک پرونده
جدید برای خانم محمدی سخن میگوید هرچند تاکید میکند که با این اطلاعات
ناقص فعلا هیچ خبر قطعیای را نمیتوان در این باره اعلام کرد.
گفتنیست، نرگس محمدی به اتهام اجتماع و
تبانی علیه امنیت کشور، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و فعالیت تبلیغی
علیه نظام جمهوری اسلامی به شش سال زندان محکوم شده است.
هرانا؛ دوتن از زندانیان امنیتی زندان رجایی شهر به مرخصی رفتند
خبرگزاری
هرانا - محمود ناجی و رضا کاهه، دوتن از زندانیان بند ۴ سالن ۱۲ زندان
رجایی شهر کرج که به اتهام امنیتی (جاسوسی) در زندان اوین به سر میبرند
صبح امروز به مرخصی رفتند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دوتن از زندانیان امنیتی (جاسوسی) بند ۴
سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج بنامهای محمود ناجی و رضا کاهه که هردو در
سال ۱۳۹۰ بازداشت شدهاند صبح امروز به مرخصی رفتند.
این در حالیست که زندانیان سیاسی بسیاری مانند جعفراقدامی، مجید توکلی،
سعید ماسوری، مسعود باستانی، صالح کهندل، رسول بداقی، فرزاد مددزاده، مهدی
زالیه، محمد نظری و بسیاری دیگر تا کنون از حق مرخصی محروم بودهاند.