نامه شورای هماهنگی راه سبز امید به مراجع عظام
سحام نیوز: شورای هماهنگی راه سبز امید همزمان با ایام عاشورای حسینی در نامهای به مراجع عظام و علمای اعلام، با اشاره به این سخن شهید عاشورا که در توجیه قیام خود فرموده «الا ترون انّ الحقّ لا یعمل به و انّ الباطل لا یتناهی عنه» تصریح کرد: مردم دیندار ما، به حق، لبّیک به آن را پیش و بیش از همه، از شما چشم انتظارند.
این شورا در بخشی از بیانیه خود آورده است: از تاریخ آموخته ایم که ایستادگی دینداران حقیقی در برابر مدعیان دینداری تا چه حد دشوار است و نیز می دانیم که دغدغهی خاطر بسیاری از شما حفظ دیانت است. امّا آیا در تندباد حوادث امروز از چهرهی دیانت که روز به روز بر آن شائبه های ظلم و فساد می افتد و ایمان ها را به یغما می برد، چیزی برای محافظت باقی می ماند؟
شورای هماهنگی راه سبز امید با اذعان به اینکه حتی سکوت برخی از مراجع و علما نیز بی هزینه نبوده و با حریم شکنی و هتاکی رو به رو بوده، در عین حال پرسیده است: آیا این سکوت سنگین کافی است؟ مگر نه این است که دین برای برخی ابزاری برای رسیدن به مقاصد قدرت مطلق و کسب ثروت نامشروع از اموال مردم شده، در حالی که پذیرش قدرت، جز برای احقاق حقوق و اقامهی قسط و عدل و اعلای کلمهی توحید از جانب پیامبران عظام و امامان کرام نبوده است؟ مگر نه اینست که همهی مضامین و شعائر دینی با عملکرد قدرت طلبان و ثروت جویان در لباس دین از محتوا تهی شده و نقش پرارج دین در معنادهی به زندگی پیر و جوان ما در حال رنگ باحتن است؟
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار سحام قرار گفته به شرح زیر است:
محضر مبارک مراجع عظام و علماء اعلام (ادام الله برکاتهم)
در ایام عاشورای حسینی که یادآور ایستادگی مسئولانه و شجاعانه تا پای جان حضرت سید الشهداء (ع) در برابر ستمگری است، بر خود فرض دیدیم تا با شما که برای پاسداری از ارزش های الهی و انسانی با خداوند پیمان صدق بسته اید و دل در گرو دیانت دارید، بار دیگر شرایط ناگوار و خطیر حاکم بر کشور را بنا به فریضهی تواصی به حق یادآور شویم.
این روزها، انقلابی که با تلاش جانکاه مردم در بند نظام استبداد و استعمار، با محوریت آزادی، استقلال و ارزشهای انسانی اسلام و راهبری مرجعی زمان آگاه، شجاع و از خودگذشته که زبان خواسته های بحق مردم شد و با همت صدها انسان حق طلب که در زندان های مخوف ستمشاهی و در کوی و برزن شهرها و روستاهای این سرزمین به خاک و خون افتادند و مصائبی وصف ناپذیر کشیدند به پیروزی رسید و پس از بیرون راندن نظام فاسد، بر اساس آراء مردم، نظمی نوین برپا کردند و در پی استقرار و تثبیت آن، در برابر فشارها و تهدیدها و ترورها و جنگی تحمیلی هرآنچه داشتند در طبق اخلاص نهادند تا شاهد تحقق احترام به کرامت انسانی و ارزش های والای زمینه ساز آن باشند، در پی گذشت بیش از سه دهه، در معرض آزمونی بزرگ قرار گرفته است.
در حالی که با این تلاشهای بی شمار چنین به نظر می رسید که آرزوهای برآمده از تاریخ دیرینهی پرفراز و نشیب این ملّت در مسیری دشوار امّا پیمودنی، در فرآیندی درازمدّت رو به سوی تحقق نسبی نهاده است، شاهد آنیم که این حرکت بر اثر کم ظرفیتی ها، خودبینی ها، سستی در پایبندی به میثاق با مردم، عوام فریبی ها و حاکمیت مجدد خوی استبداد و تفرعن، به کژراهه ای آشکار افتاده است. چشم گشوده ایم و خود را در جامعه ای می بابیم که بار دیگر چهرهی بی اخلاقی، دروغ، فساد، تباهی، تجاوز به حقوق مردم و تفرقه بر آن حکمفرماست و بر اثر خودخواهی ها و بی تدبیری ها، آزادی و استقلال نه تنها پایمال، بلکه تعدّی به آبرو و جان و مال و ناموس مردم به تدریج سنت جاری و روال ساری شده است.
جانسوزتر این که با وجود این استحالهی بزرگ، وقیحانه بر آن لعاب دین و دینداری می کشند تا مقاصد شرک آلود برخی پوشیده بماند و زبان اعتراض بحق مردم بر آنان کُند و بلکه بسته شود (مستعملاً آلة الدین للدنیا و مستظهراً بنعم الله علی عباده و بحججه علی اولیائه). تزویرگرانه سخن از «اصل» و «فرع» بر زبان می رانند، در حالی که «اصل»، یعنی موهبت الهی کرامت، آزادی، عدالت و زندگی انسانی، نه تنها قربانی «فرع»، که قربانی «شخص» شده است. فراتر از دین و حق و قانون و خواست مردم، به جای آن که فروتنانه ملتزم اصول باشند، با بدعتی جدید مدعی آن شده اند که خود، «اصل» اند و همه چیز دیگر باید به پای این «اصل» قربانی شود. بلندگوها در خدمت مدّاحی و مجیزگویی غالیانه و نقل معجزات و کرامات برای این «اصل»، مرتبت «فصل الخطاب» بودن را که خداوند از روی لطف به پیامبری بزرگ و معصومی چون داوود نبیّ (ع) عطا نموده است، بی چون و چرا برای آن مصادره می کنند. با انطباق دروغین اخبار آخرالزّمان بر خود و شرایط خود و یا سکوت تأییدآمیز و مجال دادن تلویحی به این انتساب های ناروا، هالهی تقدّس و نور گرداگرد خود می کشند و حتّی از زبان وابستگان خود، مدّعی مدیریّت و هدایت مستمرّ امامت معصوم بر این همه تباهی ها می شوند و او را ملزم به تصحیح نارواها، ظلم ها، سوء تدبیر ها و عنان گسیختگی هایی می دانند که مرتکب می شوند.
کارگزارانی جاهل، خودشیفته و زبان آور نه تنها با تعابیری نظیر آنچه در آموزه های خودساختهی شیخیّه سراغ داشته ایم و طرح مفهوم انسان کامل برگزیدهی الهی، حتی خود را از رجوع به حدیث پیامبر(س) و اوصیای کرام(ع) بی نیاز و مستقیماً به منبع وحی و الهام متّصل می بینند و از ناحیهی مقدّسه مورد تأیید، بلکه ادعای برخورداری از علوم غریبه و ارتباط با جنّیان و اجنّه و پیش گویی آینده سر می دهند. اینان به مصداق «و جعل اهلها شیعاً»، با تقسیم جامعه به «خودی» و «ناخودی» و «عوام» و «خواص»، خود را عمود خیمهی دین و «امّ القرا» می خوانند، خودی ها را از امتیازات بی شمار و حیف و میل بی حساب بیت المال برخوردار و ناخودی ها را حتّی از حقوق اولیّه انسانی شان محروم می سازند.
قانون در دست اینان و کارگزاران شان بازیچه شده، تا آنجا که حتّی قانون اساسی که میثاق وحدت این ملّت است با بی اعتنایی به فرمان الهی «اوفوا بالعهد، انّ العهد کان مسئولاً» به ورق پاره ای بی ارزش مبدّل شده و نهاد های نظارتی، ناتوان از انجام وظایف خود شده و آراء مردم و نمایندگان شان که اساس مشروعیت این حکومت بر آن استوار است، به هیج گرفته می شود.
مأموران نظامی، امنیتی و اطّلاعاتی بر خلاف اصول بدیهی حکمرانی مردم سالار، بر تمامی شئون سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی و حتّی دینی جامعه بی محابا دست انداخته اند و سخن و فعل شان نافذ و جاری و تخطّی های آشکارشان بی پاسخ می ماند. ضعف و سست عهدی درون و ناتوانی شان از پذیرش خطا، بلکه معصیت بودن مسیری که با دروغ بزرگ انتخابات اخیر آغاز شد و برای پوشاندنش ناچار به گفتن هزاران دروغ بزرگتر شدند، با هتک حرمت ها، قتل بی گناهان، انباشتن زندان ها از معترضان، تجاوز به نوامیس، تصاحب اموال و انهدام حرث و نسل، ردّ پای خونین خود را در تاریخ معاصر این ملّت برجای گذارده است.
این ها دیگر نه سخنی است که از ناحیهی دشمنان و بیگانگان، بلکه از زبان کارگزاران و کسانی شنیده می شود که خود، برکشیدگان و گماشتگان این طایفه اند و هر روز با افشای اسرار مگوی رقیب، در صدد تفوّق جویی بر یکدیگرند و متقابلاً یکدیگر را تهدید به افشا و وادار به سکوت می کنند. ملتی که تمامی شئون زندگی اش را این چنین دستخوش یغما می بیند و بی تدبیری ها، آن را تا لبهی تهدید آشکار و پنهان بیگانگان رانده، جز تجربه های تلخ تاریخی و نجابت ذاتی اش چه انگیزه ای برای ایستادگی دارد؟
جای بسی تأسف است که همهی این فجایع به نام اسلام و تشیع صورت می گیرد. همهی ما پیش از انقلاب در برابر نظامی فاسد و آلوده صادقانه فریاد اعتراض خویش را سر می دادیم و بسیاری از ما در راه مقابله با ظلم، همهی خطرها را به جان می خریدیم. ما در پای خطابه ها شما یاد گرفته ایم و از زیارت وارث آموخته ایم که لعن و نفرین خداوندی تنها بر آمران و عاملان آن حادثهی شوم سزا نیست بلکه بر آنها که شنیدند و با سکوت خود به آنچه اتفاق افتاد رضایت دادند نیز رواست. ما را چه شده است که در قبال این کژروی ها و بی عدالتی ها و تعدّی ها به ساحت تعالیم دینی و حقوق مردم و در برابر این همه خودخواهی که نه خود راه بجایی می برد و نه راه را برای تلاش های ناصحانه و مشفقانه برای اصلاح می گشاید، سکوت اختیار کرده ایم؟
اگر امروز شاهد گسترش امواج دین گریزی در میان مردم و به ویژه جوانانمان هستیم (که صد البته از ابعاد آن باخبرید) نه از آن روست که در قلب های ایرانیان جایی برای شناخت و پرستش خداوند نمانده، بلکه از آن روست که می بینند دین در دستان کسانی که به منظور حفظ قدرت خویش در ظلم و ستم هیچ خط قرمزی نمی شناسند و از ضرب و شتم و حبس و شکنجه و تجاوز پروا ندارند، ابزاری بیش نیست و از روح پالایشگر دین اثری برجای نمانده است. می بینند که دختران و پسران بی گناه را به کوچک ترین لغزشی در خور بازداشت، آبرورویزی و تعزیر می دانند در حالی که از کرور کرور دزدی شریکان قدرتشان چشم پوشی می کنند. این همه به نام «حفظ نظام» انجام می شود، در حالی که حفظ نظام یعنی حفظ ارزش های والای اخلاقی که باید در عرصه های گوناگون زندگی شخصی و اجتماعی تجلی یابد، نه حفظ صاحبان قدرت و حراست از سفره ای که برای همگنان گسترده شده. آنچه باعث ایجاد فاصله میان روحانیت و مردم می شود، فاصله ای است که میان قول و عمل روحانیت دیده شود. اگر جوان مسلمان ببیند که دین نه تنها دردی از او دوا نمی کند بلکه بر دردهای او می افزاید، چگونه می توان انتظار داشت که از دین، دست کم صورت رسمی و رایج آن، رویگردان نشود.
اگر روحانیت توانسته است در طول تاریخ در کنار مردم مظلوم و در مقابل حاکمان ظالم بایستد، با پشتوانهی استقلال و نیز تحمل گوناگونی دیدگاه ها در میان علمان دینی بوده است. اینک دستگاه های امنیتی و دولتی از طریق کمک های مالی هدفمند، برنامه ریزی برای یکدست کردن آنچه در خطابه ها گفته و در مرثیه خوانی ها خوانده می شود، کنترل شدید دفاتر مراجع، تشکیل هیئت های مذهبی هماهنگ با خود، به انحصار درآوردن شبکه های صدا و سیما و مانند آن، کار را بدانجا کشانده اند که به روحانیون مستقل پیام می دهند که در پایان سخنرانی خود دعا به صاحبان قدرت را از قلم نیندازند، و در عرصهی فقاهت و افتاء در تعیین صلاحیت یا عدم صلاحیت علمی مراجع تقلید دخالت می کنند. اگر بنا باشد به نشانهی اعتراض کفن پوش به خیابان آمد، باید برای اعتراض به دست اندازی اینان به ساحت دین و دینداری آمد.
اگر چراغ مرجعیت و روحانیت هنوز در جامعهی ما خاموش نشده، بی تردید مرهون پایمردی برخی از مراجع و عالمان دینی بوده که جانبداری از حق را بر هرچیز دیگر ترجیح داده اند. همه می دانیم که سکوت بسیاری از شما ارجمندان، بی هزینه نبوده و با حریم شکنی های متفرعنانه و نیز هتاکی های بلندگوها و ایادی قدرت و ثروت روبهرو بوده اید. امّا آیا این سکوت سنگین کافی است؟ مگر نه این است که دین برای برخی ابزاری برای رسیدن به مقاصد قدرت مطلق و کسب ثروت نامشروع از اموال مردم شده، در حالی که پذیرش قدرت، جز برای احقاق حقوق و اقامهی قسط و عدل و اعلای کلمهی توحید از جانب پیامبران عظام وامامان کرام نبوده است؟ مگر نه این است که حتّی مراجع دینی که در تاریخ این سرزمین پناهگاه مردم بوده اند، خود و بیوت شان از تعرّض مصون نمانده اند؟ مگر نه اینست که همهی مضامین و شعائر دینی با عملکرد قدرت طلبان و ثروت جویان در لباس دین از محتوا تهی شده و نقش پرارج دین در معنادهی به زندگی پیر و جوان ما در حال رنگ باحتن است؟ مگر نه این است که مردم سخن «لایبقی مع الظلم» و «انّما اعظکم بواحده» را از زبان کسانی جون شما شنیده اند؟
از تاریخ آموخته ایم که ایستادگی دینداران حقیقی در برابر مدعیان دینداری تا چه حد دشوار است و نیز می دانیم که دغدغهی خاطر بسیاری از شما حفظ دیانت است. امّا آیا در تندباد حوادث امروز از چهرهی دیانت که روز به روز بر آن شائبه های ظلم و فساد می افتد و ایمان ها را به یغما می برد، چیزی برای محافظت باقی می ماند؟ و مگر نه این است که خداوند که فروفرستندهی ذکر است، خود حفظ آن را ضمانت نکرده است؟
این سخن شهید عاشورا را از ورای تاریخ به روزگارمان می شنویم که «الا ترون انّ الحقّ لا یعمل به و انّ الباطل لا یتناهی عنه». و مردم دیندار ما، به حق، لبّیک به آن را پیش و بیش از همه، از شما چشم انتظارند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
شورای هماهنگی راه سبز امید
این شورا در بخشی از بیانیه خود آورده است: از تاریخ آموخته ایم که ایستادگی دینداران حقیقی در برابر مدعیان دینداری تا چه حد دشوار است و نیز می دانیم که دغدغهی خاطر بسیاری از شما حفظ دیانت است. امّا آیا در تندباد حوادث امروز از چهرهی دیانت که روز به روز بر آن شائبه های ظلم و فساد می افتد و ایمان ها را به یغما می برد، چیزی برای محافظت باقی می ماند؟
شورای هماهنگی راه سبز امید با اذعان به اینکه حتی سکوت برخی از مراجع و علما نیز بی هزینه نبوده و با حریم شکنی و هتاکی رو به رو بوده، در عین حال پرسیده است: آیا این سکوت سنگین کافی است؟ مگر نه این است که دین برای برخی ابزاری برای رسیدن به مقاصد قدرت مطلق و کسب ثروت نامشروع از اموال مردم شده، در حالی که پذیرش قدرت، جز برای احقاق حقوق و اقامهی قسط و عدل و اعلای کلمهی توحید از جانب پیامبران عظام و امامان کرام نبوده است؟ مگر نه اینست که همهی مضامین و شعائر دینی با عملکرد قدرت طلبان و ثروت جویان در لباس دین از محتوا تهی شده و نقش پرارج دین در معنادهی به زندگی پیر و جوان ما در حال رنگ باحتن است؟
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار سحام قرار گفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احداّ الا الله و کفی بالله حسیبا
الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احداّ الا الله و کفی بالله حسیبا
محضر مبارک مراجع عظام و علماء اعلام (ادام الله برکاتهم)
در ایام عاشورای حسینی که یادآور ایستادگی مسئولانه و شجاعانه تا پای جان حضرت سید الشهداء (ع) در برابر ستمگری است، بر خود فرض دیدیم تا با شما که برای پاسداری از ارزش های الهی و انسانی با خداوند پیمان صدق بسته اید و دل در گرو دیانت دارید، بار دیگر شرایط ناگوار و خطیر حاکم بر کشور را بنا به فریضهی تواصی به حق یادآور شویم.
این روزها، انقلابی که با تلاش جانکاه مردم در بند نظام استبداد و استعمار، با محوریت آزادی، استقلال و ارزشهای انسانی اسلام و راهبری مرجعی زمان آگاه، شجاع و از خودگذشته که زبان خواسته های بحق مردم شد و با همت صدها انسان حق طلب که در زندان های مخوف ستمشاهی و در کوی و برزن شهرها و روستاهای این سرزمین به خاک و خون افتادند و مصائبی وصف ناپذیر کشیدند به پیروزی رسید و پس از بیرون راندن نظام فاسد، بر اساس آراء مردم، نظمی نوین برپا کردند و در پی استقرار و تثبیت آن، در برابر فشارها و تهدیدها و ترورها و جنگی تحمیلی هرآنچه داشتند در طبق اخلاص نهادند تا شاهد تحقق احترام به کرامت انسانی و ارزش های والای زمینه ساز آن باشند، در پی گذشت بیش از سه دهه، در معرض آزمونی بزرگ قرار گرفته است.
در حالی که با این تلاشهای بی شمار چنین به نظر می رسید که آرزوهای برآمده از تاریخ دیرینهی پرفراز و نشیب این ملّت در مسیری دشوار امّا پیمودنی، در فرآیندی درازمدّت رو به سوی تحقق نسبی نهاده است، شاهد آنیم که این حرکت بر اثر کم ظرفیتی ها، خودبینی ها، سستی در پایبندی به میثاق با مردم، عوام فریبی ها و حاکمیت مجدد خوی استبداد و تفرعن، به کژراهه ای آشکار افتاده است. چشم گشوده ایم و خود را در جامعه ای می بابیم که بار دیگر چهرهی بی اخلاقی، دروغ، فساد، تباهی، تجاوز به حقوق مردم و تفرقه بر آن حکمفرماست و بر اثر خودخواهی ها و بی تدبیری ها، آزادی و استقلال نه تنها پایمال، بلکه تعدّی به آبرو و جان و مال و ناموس مردم به تدریج سنت جاری و روال ساری شده است.
جانسوزتر این که با وجود این استحالهی بزرگ، وقیحانه بر آن لعاب دین و دینداری می کشند تا مقاصد شرک آلود برخی پوشیده بماند و زبان اعتراض بحق مردم بر آنان کُند و بلکه بسته شود (مستعملاً آلة الدین للدنیا و مستظهراً بنعم الله علی عباده و بحججه علی اولیائه). تزویرگرانه سخن از «اصل» و «فرع» بر زبان می رانند، در حالی که «اصل»، یعنی موهبت الهی کرامت، آزادی، عدالت و زندگی انسانی، نه تنها قربانی «فرع»، که قربانی «شخص» شده است. فراتر از دین و حق و قانون و خواست مردم، به جای آن که فروتنانه ملتزم اصول باشند، با بدعتی جدید مدعی آن شده اند که خود، «اصل» اند و همه چیز دیگر باید به پای این «اصل» قربانی شود. بلندگوها در خدمت مدّاحی و مجیزگویی غالیانه و نقل معجزات و کرامات برای این «اصل»، مرتبت «فصل الخطاب» بودن را که خداوند از روی لطف به پیامبری بزرگ و معصومی چون داوود نبیّ (ع) عطا نموده است، بی چون و چرا برای آن مصادره می کنند. با انطباق دروغین اخبار آخرالزّمان بر خود و شرایط خود و یا سکوت تأییدآمیز و مجال دادن تلویحی به این انتساب های ناروا، هالهی تقدّس و نور گرداگرد خود می کشند و حتّی از زبان وابستگان خود، مدّعی مدیریّت و هدایت مستمرّ امامت معصوم بر این همه تباهی ها می شوند و او را ملزم به تصحیح نارواها، ظلم ها، سوء تدبیر ها و عنان گسیختگی هایی می دانند که مرتکب می شوند.
کارگزارانی جاهل، خودشیفته و زبان آور نه تنها با تعابیری نظیر آنچه در آموزه های خودساختهی شیخیّه سراغ داشته ایم و طرح مفهوم انسان کامل برگزیدهی الهی، حتی خود را از رجوع به حدیث پیامبر(س) و اوصیای کرام(ع) بی نیاز و مستقیماً به منبع وحی و الهام متّصل می بینند و از ناحیهی مقدّسه مورد تأیید، بلکه ادعای برخورداری از علوم غریبه و ارتباط با جنّیان و اجنّه و پیش گویی آینده سر می دهند. اینان به مصداق «و جعل اهلها شیعاً»، با تقسیم جامعه به «خودی» و «ناخودی» و «عوام» و «خواص»، خود را عمود خیمهی دین و «امّ القرا» می خوانند، خودی ها را از امتیازات بی شمار و حیف و میل بی حساب بیت المال برخوردار و ناخودی ها را حتّی از حقوق اولیّه انسانی شان محروم می سازند.
قانون در دست اینان و کارگزاران شان بازیچه شده، تا آنجا که حتّی قانون اساسی که میثاق وحدت این ملّت است با بی اعتنایی به فرمان الهی «اوفوا بالعهد، انّ العهد کان مسئولاً» به ورق پاره ای بی ارزش مبدّل شده و نهاد های نظارتی، ناتوان از انجام وظایف خود شده و آراء مردم و نمایندگان شان که اساس مشروعیت این حکومت بر آن استوار است، به هیج گرفته می شود.
مأموران نظامی، امنیتی و اطّلاعاتی بر خلاف اصول بدیهی حکمرانی مردم سالار، بر تمامی شئون سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی و حتّی دینی جامعه بی محابا دست انداخته اند و سخن و فعل شان نافذ و جاری و تخطّی های آشکارشان بی پاسخ می ماند. ضعف و سست عهدی درون و ناتوانی شان از پذیرش خطا، بلکه معصیت بودن مسیری که با دروغ بزرگ انتخابات اخیر آغاز شد و برای پوشاندنش ناچار به گفتن هزاران دروغ بزرگتر شدند، با هتک حرمت ها، قتل بی گناهان، انباشتن زندان ها از معترضان، تجاوز به نوامیس، تصاحب اموال و انهدام حرث و نسل، ردّ پای خونین خود را در تاریخ معاصر این ملّت برجای گذارده است.
این ها دیگر نه سخنی است که از ناحیهی دشمنان و بیگانگان، بلکه از زبان کارگزاران و کسانی شنیده می شود که خود، برکشیدگان و گماشتگان این طایفه اند و هر روز با افشای اسرار مگوی رقیب، در صدد تفوّق جویی بر یکدیگرند و متقابلاً یکدیگر را تهدید به افشا و وادار به سکوت می کنند. ملتی که تمامی شئون زندگی اش را این چنین دستخوش یغما می بیند و بی تدبیری ها، آن را تا لبهی تهدید آشکار و پنهان بیگانگان رانده، جز تجربه های تلخ تاریخی و نجابت ذاتی اش چه انگیزه ای برای ایستادگی دارد؟
جای بسی تأسف است که همهی این فجایع به نام اسلام و تشیع صورت می گیرد. همهی ما پیش از انقلاب در برابر نظامی فاسد و آلوده صادقانه فریاد اعتراض خویش را سر می دادیم و بسیاری از ما در راه مقابله با ظلم، همهی خطرها را به جان می خریدیم. ما در پای خطابه ها شما یاد گرفته ایم و از زیارت وارث آموخته ایم که لعن و نفرین خداوندی تنها بر آمران و عاملان آن حادثهی شوم سزا نیست بلکه بر آنها که شنیدند و با سکوت خود به آنچه اتفاق افتاد رضایت دادند نیز رواست. ما را چه شده است که در قبال این کژروی ها و بی عدالتی ها و تعدّی ها به ساحت تعالیم دینی و حقوق مردم و در برابر این همه خودخواهی که نه خود راه بجایی می برد و نه راه را برای تلاش های ناصحانه و مشفقانه برای اصلاح می گشاید، سکوت اختیار کرده ایم؟
اگر امروز شاهد گسترش امواج دین گریزی در میان مردم و به ویژه جوانانمان هستیم (که صد البته از ابعاد آن باخبرید) نه از آن روست که در قلب های ایرانیان جایی برای شناخت و پرستش خداوند نمانده، بلکه از آن روست که می بینند دین در دستان کسانی که به منظور حفظ قدرت خویش در ظلم و ستم هیچ خط قرمزی نمی شناسند و از ضرب و شتم و حبس و شکنجه و تجاوز پروا ندارند، ابزاری بیش نیست و از روح پالایشگر دین اثری برجای نمانده است. می بینند که دختران و پسران بی گناه را به کوچک ترین لغزشی در خور بازداشت، آبرورویزی و تعزیر می دانند در حالی که از کرور کرور دزدی شریکان قدرتشان چشم پوشی می کنند. این همه به نام «حفظ نظام» انجام می شود، در حالی که حفظ نظام یعنی حفظ ارزش های والای اخلاقی که باید در عرصه های گوناگون زندگی شخصی و اجتماعی تجلی یابد، نه حفظ صاحبان قدرت و حراست از سفره ای که برای همگنان گسترده شده. آنچه باعث ایجاد فاصله میان روحانیت و مردم می شود، فاصله ای است که میان قول و عمل روحانیت دیده شود. اگر جوان مسلمان ببیند که دین نه تنها دردی از او دوا نمی کند بلکه بر دردهای او می افزاید، چگونه می توان انتظار داشت که از دین، دست کم صورت رسمی و رایج آن، رویگردان نشود.
اگر روحانیت توانسته است در طول تاریخ در کنار مردم مظلوم و در مقابل حاکمان ظالم بایستد، با پشتوانهی استقلال و نیز تحمل گوناگونی دیدگاه ها در میان علمان دینی بوده است. اینک دستگاه های امنیتی و دولتی از طریق کمک های مالی هدفمند، برنامه ریزی برای یکدست کردن آنچه در خطابه ها گفته و در مرثیه خوانی ها خوانده می شود، کنترل شدید دفاتر مراجع، تشکیل هیئت های مذهبی هماهنگ با خود، به انحصار درآوردن شبکه های صدا و سیما و مانند آن، کار را بدانجا کشانده اند که به روحانیون مستقل پیام می دهند که در پایان سخنرانی خود دعا به صاحبان قدرت را از قلم نیندازند، و در عرصهی فقاهت و افتاء در تعیین صلاحیت یا عدم صلاحیت علمی مراجع تقلید دخالت می کنند. اگر بنا باشد به نشانهی اعتراض کفن پوش به خیابان آمد، باید برای اعتراض به دست اندازی اینان به ساحت دین و دینداری آمد.
اگر چراغ مرجعیت و روحانیت هنوز در جامعهی ما خاموش نشده، بی تردید مرهون پایمردی برخی از مراجع و عالمان دینی بوده که جانبداری از حق را بر هرچیز دیگر ترجیح داده اند. همه می دانیم که سکوت بسیاری از شما ارجمندان، بی هزینه نبوده و با حریم شکنی های متفرعنانه و نیز هتاکی های بلندگوها و ایادی قدرت و ثروت روبهرو بوده اید. امّا آیا این سکوت سنگین کافی است؟ مگر نه این است که دین برای برخی ابزاری برای رسیدن به مقاصد قدرت مطلق و کسب ثروت نامشروع از اموال مردم شده، در حالی که پذیرش قدرت، جز برای احقاق حقوق و اقامهی قسط و عدل و اعلای کلمهی توحید از جانب پیامبران عظام وامامان کرام نبوده است؟ مگر نه این است که حتّی مراجع دینی که در تاریخ این سرزمین پناهگاه مردم بوده اند، خود و بیوت شان از تعرّض مصون نمانده اند؟ مگر نه اینست که همهی مضامین و شعائر دینی با عملکرد قدرت طلبان و ثروت جویان در لباس دین از محتوا تهی شده و نقش پرارج دین در معنادهی به زندگی پیر و جوان ما در حال رنگ باحتن است؟ مگر نه این است که مردم سخن «لایبقی مع الظلم» و «انّما اعظکم بواحده» را از زبان کسانی جون شما شنیده اند؟
از تاریخ آموخته ایم که ایستادگی دینداران حقیقی در برابر مدعیان دینداری تا چه حد دشوار است و نیز می دانیم که دغدغهی خاطر بسیاری از شما حفظ دیانت است. امّا آیا در تندباد حوادث امروز از چهرهی دیانت که روز به روز بر آن شائبه های ظلم و فساد می افتد و ایمان ها را به یغما می برد، چیزی برای محافظت باقی می ماند؟ و مگر نه این است که خداوند که فروفرستندهی ذکر است، خود حفظ آن را ضمانت نکرده است؟
این سخن شهید عاشورا را از ورای تاریخ به روزگارمان می شنویم که «الا ترون انّ الحقّ لا یعمل به و انّ الباطل لا یتناهی عنه». و مردم دیندار ما، به حق، لبّیک به آن را پیش و بیش از همه، از شما چشم انتظارند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
شورای هماهنگی راه سبز امید
احمدی نژاد قانون کاهش روابط با انگلیس را ابلاغ کرد
سحام نیوز: به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دولت ایران، محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری، طرح مصوب مجلس راجع به “کاهش سطح روابط با انگلیس” را که به تایید شورای نگهبان رسیده امضا و برای اجرا به وزارت خارجه ابلاغ کرده است.
این طرح دو هفته پیش به تصویب نمایندگان مجلس رسید و بر اساس آن، دولت موظف شده است تا ظرف دو هفته، روابط سیاسی جمهوری اسلامی با بریتانیا را از سطح سفیر به سطح کاردار و روابط اقتصادی و سیاسی با آن کشور را به حداقل ممکن تنزل دهد.
این طرح در عین حال به دولت اجازه داده است تا “در صورت تغییر سیاست خصمانه انگلیس” در مورد ارتقاء سطح روابط اقدام کند.
مصوبه مجلس در حالی ابلاغ می شود که هفته گذشته، مراکز سفارت بریتانیا در تهران مورد حمله گروهی تظاهرکننده قرار گرفت که به تصمیم دولت بریتانیا برای خارج کردن کارکنان سفارتخانه این کشور از تهران و دستور خروج تمامی کارکنان سفارت جمهوری اسلامی از لندن منجر شد.
این طرح دو هفته پیش به تصویب نمایندگان مجلس رسید و بر اساس آن، دولت موظف شده است تا ظرف دو هفته، روابط سیاسی جمهوری اسلامی با بریتانیا را از سطح سفیر به سطح کاردار و روابط اقتصادی و سیاسی با آن کشور را به حداقل ممکن تنزل دهد.
این طرح در عین حال به دولت اجازه داده است تا “در صورت تغییر سیاست خصمانه انگلیس” در مورد ارتقاء سطح روابط اقدام کند.
مصوبه مجلس در حالی ابلاغ می شود که هفته گذشته، مراکز سفارت بریتانیا در تهران مورد حمله گروهی تظاهرکننده قرار گرفت که به تصمیم دولت بریتانیا برای خارج کردن کارکنان سفارتخانه این کشور از تهران و دستور خروج تمامی کارکنان سفارت جمهوری اسلامی از لندن منجر شد.
علی اکبر موسوی خوئینی: وجود دهها دانشجوی زندانی نشانه وحشت حکومت از جنبش دانشجویی است
سحام نیوز: دانشجویان ایران در دو سال اخیر علاوه بر این که جزیی از جنبش دانشجویی بودهاند، اغلب خود را عضوی از جنبش دموکراسیخواهی بزرگتری که در جامعه شکل گرفته میدانند و این، تاثیر متقابل جنبش دانشجویی و جامعه را در سالهای اخیر افزایش داده است.
مهندس علیاکبر موسوی خوئینی، که خود سالها عضوی از همین جنبش دانشجویی بوده گرچه معتقد است از جنبش دانشجویی انتظار به دوش کشیدن مسئولیتهای سنگین و پرهزینه سیاسی نیست اما میگوید: آگاهیبخشی و فعالیت صنفی دو کار ویژه امروز جنبش دانشجویی است که البته شبکهسازی، کار مطالعاتی و افزایش خودآگاهی لازمه موفقیت در آن دو کارکرد است.
او که علاوه بر نمایندگی در مجلس ششم، دبیرکل پیشین سازمان دانشآموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) بوده است، وجود میلیونها دانشجو در خانوادههای ایرانی و “نقش آنان در پرسشگری و شکستن سد سانسور شبکههای ارتباطی” را تاثیری پر اهمیت در بالا بردن سطح آگاهی عمومی اجتماعی میداند.
متن کامل گفتوگوی جرس با مهندس موسوی خوئینی در ادامه آمده است:
حمله ۱۶ آذر ۳۲ به دانشگاه، در فضای سیاه دیکتاتوری کودتا رخ داد. چه شباهتها و تفاوتهایی بین فضای آنروزها و فضای پس از کودتای ۸۸ از یک سو، و بین توانمندیها و داشتههای جنبش دانشجویی آن روز و امروز میبینید؟
ابتدا اجازه می خواهم یادی کنم از شهدای ۱۶ آذر یعنی شهیدان قندچی، بزرگ نیا و شریعت رضوی. همچنین یادی کنم از فعالین دانشجویی که امروزه بی گناه در زندان های ایران به سر می برند مانند مجید توکلی، بهاره هدایت، علی ملیحی، حسن اسدی زیدآبادی، عاطفه وضیا نبوی، پیمان عارف، شبنم مددزاده، مجید دری، آرش صادقی، کوهیار گودرزی، علی اکبر محمدزاده و … همچنین از نسلهای گذشته جنبش دانشجویی در زندان مانند عبدالله مومنی، علی جمالی، داود سلیمانی، محسن میردامادی و از حامیان سختکوش این جنبش مانند احمد زیدآبادی، کیوان صمیمی و بهروز جاوید تهرانی و آرزوی آزادی همه آنها وبازگشت به کانون گرم خانواده شان را دارم. آنچه مسلم است آنکه وجود دهها دانشجوی زندانی نشانه وحشت حکومت از جنبش دانشجویی است.
اما در پاسخ به پرسش اول باید گفت در آذر ۳۲ دولت کودتا تلاش داشت این پیغام را به نیروهای سیاسی داخل و دولت های خارجی ارسال کند که دولت کودتا تثبیت شده است و اجازه هیچ گونه تحریکی را در داخل به نیروهای سیاسی نمیدهد و مضافا اینکه به متحدان خود هم بگوید کاملا برشرایط داخلی مسلط است. دانشگاه در ان دوره به عنوان یک نیروی مستقل و جریان مرجع اجتماعی به شمار نمی آمد و حکومت آن را به عنوان لجستیک احزاب سیاسی همچون جبهه ملی و یا جریان چپ می دید. لذا سرکوب دانشگاه در حقیقت سرکوب توان بسیج کنندگی و سازماندهی احزاب به شمار می رفت. بعد از ۱۶ اذر ۳۲ نیز تا سال ۳۹ و روی کارآمدن دولت دکتر امینی تحرک جدی ما در دانشگاه و احزاب به معنی علنی دیگر نمی بینیم.
در سالهای اخیر اما دانشگاه به عنوان یک جریان مرجع و بخشی از جنبش اجتماعی منتقد به شمار می آمد و استقلال و هویت مشخص خود را داشت. علاوه بر کینه و نفرتی که جریان استبداد از دانشگاه همواره داشته، در سالهای اخیر سرکوب دانشگاه به معنی انتقام از دانشگاه و سرکوب جنبش سبز و کنترل یکی از مهمترین نیروهای فعال در آن بوده است. دانشگاه در سال ۳۲ نسبت به ۸۸ از گستره کمتر و توان بسیج کنندگی و برد موثر کمتری در افکار عمومی برخوردار است در حالی که در سال ۸۸ منزلت اجتماعی دانشگاه و جنبش دانشجویی و توان بسیج کنندگی در آن بالاتر ازدوره بعد از کودتا بوده است. اما همواره در این نکته که جریان استبداد از پاک بازی و شجاعت و هزینه دهی دانشگاه هراس داشته است، فصل مشترک این دو دوره بوده است.
بعد از ۳۲ انجمن های اسلامی به پرورش نیرو و کیفی نمودن و کادر سازی روی آرودند و پایه بسیاری از احزاب سیاسی در دهه ۴۰ از درون این دوران متولد شد. بنابراین جنبش دانشجویی علاوه بر اینکه استقلال و تشخص یافت به درون خود نظر افکند و رسالت خود را تربیت نیرو های سیاسی گذاشت نه تنها در بخشی از تولید فکر و جریان روشنفکری نقش داشت که نیروهای سیاسی دهه اینده را تولید کرد. تجربه ۳۲ برای امروز دانشگاه هم میتواند درس اموز باشد. اینکه توانی ایجاد بشود کیفیتی تولید شود که برای اینده سیاسی ایران به کار اید و نقش افرینی کند.
- سالهای سال است دستکم به صورت مشخص از سال ۳۲، که جنبش دانشجویی یکی از اصلی ترین مشارکت کنندگان فعالیت سیاسی در ایران بوده است، آیا اصولا “فعالیت سیاسی” را یکی از کارکردهای دانشگاه و دانشجو میدانید؟ آیا به وجود آمدن چنین شرایطی ناشی از شرایط ویژه سیاسی در ایران است و چه عواملی، ایجابی و یا سلبی، در شکل گیری این فضا موثر بودهاند؟
به طور طبیعی دانشجویان در دانشگاهها عمدتا نقش صنفی ایفا میکنند تا نقش سیاسی ولی این مربوط به شرایط نرمال است و در شرایطی نه تنها صنف دانشجویان که برخی دیگر صنف ها مانند روزنامه نگاران ممکن است از خود عمل سیاسی بروز دهند ولی این امر صرفا موقتی است .در مقاطعی که احزاب سیاسی قدرتمند برای نقش آفرینی سیاسی در کشور وجود نداشته فعالین دانشجویی بخشی از این خلا را پر کرده اند مانند دوم خرداد ۷۶ که منجر به آغاز دوران اصلاحات وروی کار آمدن آقای خاتمی شد جنبش دانشجویی نقش موثری داشت که البته بعد ها مورد خشم وانتقام جویی از سوی اقتدارگرایان قرار گرفت و در جریان ۱۸ تیرماه ۷۸ یعنی دوسال بعد دانشگاه مورد تهاجم وانتقام سختی قرار گرفت . اما به محض برطرف شدن نسبی این خلاء جریان دانشجویی خود را از صحنه وجود به فعالیت های سیاسی به معنی مصطلح آن کنار کشید وعمدتا نقش دیده بانی جامعه مدنی را ایفا کرد. دانشگاه به هر جهت نهاد تولید علم و دانش است و وظیفه اصلی آن تولید دانش در یک کشور ست اما به دلیل شرایط خاص ایران در خلاء سایر نهادها، آگاهی بخشی و مطالبه استقلال و آزادی و عدالت نیز ناخواسته به دوش دانشگاه نهاده شده است. دانشگاه اگرچه وظیفه اصلی خود را تلاش برای توسعه کشور میداند، به دلیل فقدان سیر نهادها به موانع توسعه نیز پرداخته است.
شما در مجلس ششم به عنوان کاندیدا و نمایندهی دانشجویان به مجلس راه پیدا کردید و در دورهی نمایندگی خود تلاشهایی در زمینهی حقوق زندانیان برای مثال دانشجویان زندانی انجام دادید. اما جنبش دانشجویی در ایران از اواسط دورهی اصلاحات سمت و سوی سیاسی خود را تغییر داد؛ به این مفهوم که از جهتگیری به سمت به دست آوردن کرسیهای سیاسی به سمت حضور به عنوان دیدهبان جامعهی مدنی و دوری از قدرت داشت. این تغییر جهت را چهطور ارزیابی میکنید؟
در اواسط دوران اصلاحات تعداد قابل توجهی از احزاب وتشکل های سیاسی هر چند توام با ضعف هایی در ایام انتخابات نقش آفرینی می نمودند واین امر به خودی خود ورود مستقیم دانشجویان به رقابت های انتخاباتی را بی نیاز می ساخت ودر عوض نقد وارزیابی نهادهای مدنی و عملکرد احزاب در تعهد شان به وعده ها امری بود که اتفاقا بیش از پیش در جامعه ضرورت آن احساس می شد و فعالین دانشجویی آن مسئولیت را متناسب تر با شرایط خود وجامعه یافتند . از طرف دیگر جنبش دانشجویی به دلیل سیال بودنش از لجستیک کافی برای حضور در امور درازمدت و با ابعاد حجیم برخوردار نبود و عملا این جنبش به سمت وظایف ذاتی تر خود گام برداشته ودر مقاطع بعدی به هویت صنفی خود بازگشت که البته حاصل آن در جوشش وتقویت سایر جنبش های اجتماعی کارگران ، معلمان ، زنان و اقوام در دوران پس از اصلاحات ونقش آفرینی آنها به عنوان جریانات مطالبه محور در آستانه انتخابات اخیر ریاست جمهوری و جنبش سبز متجلی شد.
چه نسبتی بین روابط جنبش عمومی دانشجویی و احزاب حرفهای سیاسی مطلوب است؟ آیا حضور شاخههای دانشجویی احزاب و یا ائتلاف سیاسی دانشگاه با احزاب مفید است؟
احزاب سیاسی قدرتمند حتما نیاز به شاخه های دانشجویی و تربیت کادر آتی خود دارند که بخش مهمی از ممارست وآموزش های لازم از دوران دانشجویی شروع وتداوم می یابد اما شاخه های دانشجویی احزاب با نهادهای دانشجویی درون دانشگاه طبع و ماموریت های متفاوت ذاتی خود را دارند ولی تاثر پذیری وتاثرگذاری خود را خواهند داشت. از نظر روند هم رابطه میان احزاب سیاسی و دانشگاه از شهریور ۲۰ به این سو رابطه توام با نوسانی بوده است. در دهه ۲۰ دانشگاه به عنوان لجستیک احزابی همچون جبهه ملی و حزب توده عمل می کرده و در دهه ۳۰ به عنوان نیروی موثر در نهضت مقاومت ملی و همچنین در دهه ۴۰ به عنوان عمده ترین محل پرورش نیرو و جذب نیروبوده است. نهضت آزادی ایران از دل فشار اعضای انجمنهای اسلامی به مرحوم بازرگان شکل می گیرد و یا مجاهدین از درون انجمن های اسلامی حلقه های اولیه ش شکل می گیرد. دردهه ۵۰ عمود بار مبارزه مسلحانه روی دانشگاه است و نیروی عمده سیاسی از درون دانشگاه به شکل احزاب بیرون می اید. بعد از انقلاب احزاب تلاش می کنند توان بسیج کنندگی و اعتبار اجتماعی خود را از طریق نیرویی که در دانشگلاه جذب می کنند ارتقا دهند. تا انقلاب فرهنگی، در دهه ۶۰ که دانشگاه از حضور احزاب به کلی خالی می شود و حکومت تنها نیروی وابسته به خود را در محیط دانشگاه تحمل می کند . دهه ۷۰ و خصوصا پس از دوم خرداد عمده جریان های سیاسی نگاه کارگر کارفرما به دانشگاه دارند و تبعیت و تریبون دانشگاه را بیشتر می پسندند تا استقلال آن را.
اما در دهه ۸۰ به گمانم این نسبت اندکی بهبود یافته و احزاب نیز علاوه بر استقلال تشخص و توان دانشگاه را به عنوان یک نیروی مستقل به رسمیت شناخته اند. به هر حال دانشجویان و نیروهای سیاسی به دلیل تماس مداومی که از ۷۶ تا کنون با همدیگر داشته اند به جایگاه خود و کارکرد خود بیشتر آگاهی پیدا کردند و این امر در تحولات دانشگاه کارکرد خاص خود را دارد. دانشجوی سیاسی با فعال سیاسی تفاوت هایی در کارکرد و ماهیت دارد.دانشگاه شاید نتواند در یک ائتلاف حزبی در کنار نیروهای سیاسی قرار گیرد اما به دلیل رویکرد جامعه محوری که دانشگاه دارد و درک مستقیمی که از مطالبات جامعه ایران دارد و نقد بی ملاحظه و بی چشم داشت و صادقانه ی که از محیط سیاسی دارد. توجه به خواست دانشجویان و لحاظ این انتقادات و دیدگاه ها ، کارآمدی ائتلاف سیاسی را افزایش خواهد داد . در حقیقت کیفیت و تجربه نیروهای سیاسی وقتی با فهم صادقانه دانشجویان از تحولات سیاسی و اجتماعی آنان گره خورد علاوه بر همبستگی بیشتر از دقت نظر بیشتری نیز برخوردار خواهد بود.
حداقل از سال ۸۴ و به صورت روشن و ویژه از سال ۸۸ جنبش دانشجویی در اتمسفر سختترین دوران دیکتاتوری و فضای بستهی سیاسی تنفس کرده است. موقعیت جنبش دانشجویی امروز ایران را در چنین دورانی چطور میبینید؟ آیا در این دو سال و نیم مبارزه، برآیند کار جنبش دانشجویی را مثبت ارزیابی میکنید و نسبت امروز آن را با جنبش عمومی و آزادی خواهانه مردم ایران چه میدانید؟
دانشجویان به دلیل شبکه گسترده ای که در کشور دارند و همچنین توان هزینه دهی و توان بازسازی بعد از هر سرکوب، تفاوت هایی با سایر نیروهای اجتماعی دارند که میتوان اینها را به عنوان مزیت های جریان دانشجویی محسوب نمود بنابراین این مزیت ها در کنار اعتبار اجتماعی دانشگاه و همراهی آن با خواست های عمومی مردم ایران، امکان ادامه حیات به جنبش اعتراضی همچون جنبش سبز را مهیا ساخته است. اما این ویژگی ها چنانچه با تجربه دورهای گذشته گره خورد، مانند تجربه دهه ۳۰ دانشگاه که به کادر سازی و ایجاد شبکه و تقویت فکری و تشکیلاتی منجر شد شاید در آینده نه چندان دور نسل تازه ی از نیروهای سیاسی را برای کشور ایجاد کند.
شما سالها تجربهی فعالیت دانشجویی داشتید؛ به نظرتان در چنین فضایی که کوچکترین فعالیت سیاسی یا حتی فعالیتهای صنفی، فرهنگی و یا مدنی در دانشگاهها با سرکوب شدید مواجه میشود و هزینههای بسیاری به دانشجویان که کمترین آن محرومیت از تحصیل است تحمیل میکند، دانشجویان چه راههایی برای ایفای نقش خود دارند؟
امروز دانشگاهها با چالش های فراوانی مواجهند از جمله سلب آزادیهای آکادمیک، برچیدن بساط علوم انسانی و طرح تفکیک جنسیتی. از طرفی در خارج آن نیز دانشجویان شاهد تداوم بازداشت هم کلاسیهای خود و بسیاری از فعالین و رهبران اجتماعی و نیز حرکت کشور به سمت انحطاط در همه عرصههای داخلی و خارجی هستند. بالطبع از جنبش دانشجویی انتظار به دوش کشیدن مسئولیتهای سنگین و پرهزینه سیاسی نیست ولی آگاهی بخشی و فعالیت صنفی دو کار ویژه امروز جنبش دانشجویی است که البته شبکه سازی، کار مطالعاتی و افزایش خود آگاهی لازمه موفقیت در آن دو کارکرد است. وجود میلیونها دانشجو در خانواده های ایرانی و نقش آنان در پرسشگری و شکستن سد سانسور شبکههای ارتباطی تاثیر درازمدت ویژهای بر سپهر عمومی جامعه داشته وخواهد داشت. از این رو تلاش حکومت در محو علوم انسانی و طرح تحجر آمیز و مضحک تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و سلب آزادیهای آکادمیک در مقابل آگاهی بخشی دانشجویان محکوم به شکست خواهد بود و دانشجویان ایرانی حاضر در دانشگاههای خارج کشور نیز در این مسیر آنان را در ایران تنها نخواهند گذاشت.
مهندس علیاکبر موسوی خوئینی، که خود سالها عضوی از همین جنبش دانشجویی بوده گرچه معتقد است از جنبش دانشجویی انتظار به دوش کشیدن مسئولیتهای سنگین و پرهزینه سیاسی نیست اما میگوید: آگاهیبخشی و فعالیت صنفی دو کار ویژه امروز جنبش دانشجویی است که البته شبکهسازی، کار مطالعاتی و افزایش خودآگاهی لازمه موفقیت در آن دو کارکرد است.
او که علاوه بر نمایندگی در مجلس ششم، دبیرکل پیشین سازمان دانشآموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) بوده است، وجود میلیونها دانشجو در خانوادههای ایرانی و “نقش آنان در پرسشگری و شکستن سد سانسور شبکههای ارتباطی” را تاثیری پر اهمیت در بالا بردن سطح آگاهی عمومی اجتماعی میداند.
متن کامل گفتوگوی جرس با مهندس موسوی خوئینی در ادامه آمده است:
حمله ۱۶ آذر ۳۲ به دانشگاه، در فضای سیاه دیکتاتوری کودتا رخ داد. چه شباهتها و تفاوتهایی بین فضای آنروزها و فضای پس از کودتای ۸۸ از یک سو، و بین توانمندیها و داشتههای جنبش دانشجویی آن روز و امروز میبینید؟
ابتدا اجازه می خواهم یادی کنم از شهدای ۱۶ آذر یعنی شهیدان قندچی، بزرگ نیا و شریعت رضوی. همچنین یادی کنم از فعالین دانشجویی که امروزه بی گناه در زندان های ایران به سر می برند مانند مجید توکلی، بهاره هدایت، علی ملیحی، حسن اسدی زیدآبادی، عاطفه وضیا نبوی، پیمان عارف، شبنم مددزاده، مجید دری، آرش صادقی، کوهیار گودرزی، علی اکبر محمدزاده و … همچنین از نسلهای گذشته جنبش دانشجویی در زندان مانند عبدالله مومنی، علی جمالی، داود سلیمانی، محسن میردامادی و از حامیان سختکوش این جنبش مانند احمد زیدآبادی، کیوان صمیمی و بهروز جاوید تهرانی و آرزوی آزادی همه آنها وبازگشت به کانون گرم خانواده شان را دارم. آنچه مسلم است آنکه وجود دهها دانشجوی زندانی نشانه وحشت حکومت از جنبش دانشجویی است.
اما در پاسخ به پرسش اول باید گفت در آذر ۳۲ دولت کودتا تلاش داشت این پیغام را به نیروهای سیاسی داخل و دولت های خارجی ارسال کند که دولت کودتا تثبیت شده است و اجازه هیچ گونه تحریکی را در داخل به نیروهای سیاسی نمیدهد و مضافا اینکه به متحدان خود هم بگوید کاملا برشرایط داخلی مسلط است. دانشگاه در ان دوره به عنوان یک نیروی مستقل و جریان مرجع اجتماعی به شمار نمی آمد و حکومت آن را به عنوان لجستیک احزاب سیاسی همچون جبهه ملی و یا جریان چپ می دید. لذا سرکوب دانشگاه در حقیقت سرکوب توان بسیج کنندگی و سازماندهی احزاب به شمار می رفت. بعد از ۱۶ اذر ۳۲ نیز تا سال ۳۹ و روی کارآمدن دولت دکتر امینی تحرک جدی ما در دانشگاه و احزاب به معنی علنی دیگر نمی بینیم.
در سالهای اخیر اما دانشگاه به عنوان یک جریان مرجع و بخشی از جنبش اجتماعی منتقد به شمار می آمد و استقلال و هویت مشخص خود را داشت. علاوه بر کینه و نفرتی که جریان استبداد از دانشگاه همواره داشته، در سالهای اخیر سرکوب دانشگاه به معنی انتقام از دانشگاه و سرکوب جنبش سبز و کنترل یکی از مهمترین نیروهای فعال در آن بوده است. دانشگاه در سال ۳۲ نسبت به ۸۸ از گستره کمتر و توان بسیج کنندگی و برد موثر کمتری در افکار عمومی برخوردار است در حالی که در سال ۸۸ منزلت اجتماعی دانشگاه و جنبش دانشجویی و توان بسیج کنندگی در آن بالاتر ازدوره بعد از کودتا بوده است. اما همواره در این نکته که جریان استبداد از پاک بازی و شجاعت و هزینه دهی دانشگاه هراس داشته است، فصل مشترک این دو دوره بوده است.
بعد از ۳۲ انجمن های اسلامی به پرورش نیرو و کیفی نمودن و کادر سازی روی آرودند و پایه بسیاری از احزاب سیاسی در دهه ۴۰ از درون این دوران متولد شد. بنابراین جنبش دانشجویی علاوه بر اینکه استقلال و تشخص یافت به درون خود نظر افکند و رسالت خود را تربیت نیرو های سیاسی گذاشت نه تنها در بخشی از تولید فکر و جریان روشنفکری نقش داشت که نیروهای سیاسی دهه اینده را تولید کرد. تجربه ۳۲ برای امروز دانشگاه هم میتواند درس اموز باشد. اینکه توانی ایجاد بشود کیفیتی تولید شود که برای اینده سیاسی ایران به کار اید و نقش افرینی کند.
- سالهای سال است دستکم به صورت مشخص از سال ۳۲، که جنبش دانشجویی یکی از اصلی ترین مشارکت کنندگان فعالیت سیاسی در ایران بوده است، آیا اصولا “فعالیت سیاسی” را یکی از کارکردهای دانشگاه و دانشجو میدانید؟ آیا به وجود آمدن چنین شرایطی ناشی از شرایط ویژه سیاسی در ایران است و چه عواملی، ایجابی و یا سلبی، در شکل گیری این فضا موثر بودهاند؟
به طور طبیعی دانشجویان در دانشگاهها عمدتا نقش صنفی ایفا میکنند تا نقش سیاسی ولی این مربوط به شرایط نرمال است و در شرایطی نه تنها صنف دانشجویان که برخی دیگر صنف ها مانند روزنامه نگاران ممکن است از خود عمل سیاسی بروز دهند ولی این امر صرفا موقتی است .در مقاطعی که احزاب سیاسی قدرتمند برای نقش آفرینی سیاسی در کشور وجود نداشته فعالین دانشجویی بخشی از این خلا را پر کرده اند مانند دوم خرداد ۷۶ که منجر به آغاز دوران اصلاحات وروی کار آمدن آقای خاتمی شد جنبش دانشجویی نقش موثری داشت که البته بعد ها مورد خشم وانتقام جویی از سوی اقتدارگرایان قرار گرفت و در جریان ۱۸ تیرماه ۷۸ یعنی دوسال بعد دانشگاه مورد تهاجم وانتقام سختی قرار گرفت . اما به محض برطرف شدن نسبی این خلاء جریان دانشجویی خود را از صحنه وجود به فعالیت های سیاسی به معنی مصطلح آن کنار کشید وعمدتا نقش دیده بانی جامعه مدنی را ایفا کرد. دانشگاه به هر جهت نهاد تولید علم و دانش است و وظیفه اصلی آن تولید دانش در یک کشور ست اما به دلیل شرایط خاص ایران در خلاء سایر نهادها، آگاهی بخشی و مطالبه استقلال و آزادی و عدالت نیز ناخواسته به دوش دانشگاه نهاده شده است. دانشگاه اگرچه وظیفه اصلی خود را تلاش برای توسعه کشور میداند، به دلیل فقدان سیر نهادها به موانع توسعه نیز پرداخته است.
شما در مجلس ششم به عنوان کاندیدا و نمایندهی دانشجویان به مجلس راه پیدا کردید و در دورهی نمایندگی خود تلاشهایی در زمینهی حقوق زندانیان برای مثال دانشجویان زندانی انجام دادید. اما جنبش دانشجویی در ایران از اواسط دورهی اصلاحات سمت و سوی سیاسی خود را تغییر داد؛ به این مفهوم که از جهتگیری به سمت به دست آوردن کرسیهای سیاسی به سمت حضور به عنوان دیدهبان جامعهی مدنی و دوری از قدرت داشت. این تغییر جهت را چهطور ارزیابی میکنید؟
در اواسط دوران اصلاحات تعداد قابل توجهی از احزاب وتشکل های سیاسی هر چند توام با ضعف هایی در ایام انتخابات نقش آفرینی می نمودند واین امر به خودی خود ورود مستقیم دانشجویان به رقابت های انتخاباتی را بی نیاز می ساخت ودر عوض نقد وارزیابی نهادهای مدنی و عملکرد احزاب در تعهد شان به وعده ها امری بود که اتفاقا بیش از پیش در جامعه ضرورت آن احساس می شد و فعالین دانشجویی آن مسئولیت را متناسب تر با شرایط خود وجامعه یافتند . از طرف دیگر جنبش دانشجویی به دلیل سیال بودنش از لجستیک کافی برای حضور در امور درازمدت و با ابعاد حجیم برخوردار نبود و عملا این جنبش به سمت وظایف ذاتی تر خود گام برداشته ودر مقاطع بعدی به هویت صنفی خود بازگشت که البته حاصل آن در جوشش وتقویت سایر جنبش های اجتماعی کارگران ، معلمان ، زنان و اقوام در دوران پس از اصلاحات ونقش آفرینی آنها به عنوان جریانات مطالبه محور در آستانه انتخابات اخیر ریاست جمهوری و جنبش سبز متجلی شد.
چه نسبتی بین روابط جنبش عمومی دانشجویی و احزاب حرفهای سیاسی مطلوب است؟ آیا حضور شاخههای دانشجویی احزاب و یا ائتلاف سیاسی دانشگاه با احزاب مفید است؟
احزاب سیاسی قدرتمند حتما نیاز به شاخه های دانشجویی و تربیت کادر آتی خود دارند که بخش مهمی از ممارست وآموزش های لازم از دوران دانشجویی شروع وتداوم می یابد اما شاخه های دانشجویی احزاب با نهادهای دانشجویی درون دانشگاه طبع و ماموریت های متفاوت ذاتی خود را دارند ولی تاثر پذیری وتاثرگذاری خود را خواهند داشت. از نظر روند هم رابطه میان احزاب سیاسی و دانشگاه از شهریور ۲۰ به این سو رابطه توام با نوسانی بوده است. در دهه ۲۰ دانشگاه به عنوان لجستیک احزابی همچون جبهه ملی و حزب توده عمل می کرده و در دهه ۳۰ به عنوان نیروی موثر در نهضت مقاومت ملی و همچنین در دهه ۴۰ به عنوان عمده ترین محل پرورش نیرو و جذب نیروبوده است. نهضت آزادی ایران از دل فشار اعضای انجمنهای اسلامی به مرحوم بازرگان شکل می گیرد و یا مجاهدین از درون انجمن های اسلامی حلقه های اولیه ش شکل می گیرد. دردهه ۵۰ عمود بار مبارزه مسلحانه روی دانشگاه است و نیروی عمده سیاسی از درون دانشگاه به شکل احزاب بیرون می اید. بعد از انقلاب احزاب تلاش می کنند توان بسیج کنندگی و اعتبار اجتماعی خود را از طریق نیرویی که در دانشگلاه جذب می کنند ارتقا دهند. تا انقلاب فرهنگی، در دهه ۶۰ که دانشگاه از حضور احزاب به کلی خالی می شود و حکومت تنها نیروی وابسته به خود را در محیط دانشگاه تحمل می کند . دهه ۷۰ و خصوصا پس از دوم خرداد عمده جریان های سیاسی نگاه کارگر کارفرما به دانشگاه دارند و تبعیت و تریبون دانشگاه را بیشتر می پسندند تا استقلال آن را.
اما در دهه ۸۰ به گمانم این نسبت اندکی بهبود یافته و احزاب نیز علاوه بر استقلال تشخص و توان دانشگاه را به عنوان یک نیروی مستقل به رسمیت شناخته اند. به هر حال دانشجویان و نیروهای سیاسی به دلیل تماس مداومی که از ۷۶ تا کنون با همدیگر داشته اند به جایگاه خود و کارکرد خود بیشتر آگاهی پیدا کردند و این امر در تحولات دانشگاه کارکرد خاص خود را دارد. دانشجوی سیاسی با فعال سیاسی تفاوت هایی در کارکرد و ماهیت دارد.دانشگاه شاید نتواند در یک ائتلاف حزبی در کنار نیروهای سیاسی قرار گیرد اما به دلیل رویکرد جامعه محوری که دانشگاه دارد و درک مستقیمی که از مطالبات جامعه ایران دارد و نقد بی ملاحظه و بی چشم داشت و صادقانه ی که از محیط سیاسی دارد. توجه به خواست دانشجویان و لحاظ این انتقادات و دیدگاه ها ، کارآمدی ائتلاف سیاسی را افزایش خواهد داد . در حقیقت کیفیت و تجربه نیروهای سیاسی وقتی با فهم صادقانه دانشجویان از تحولات سیاسی و اجتماعی آنان گره خورد علاوه بر همبستگی بیشتر از دقت نظر بیشتری نیز برخوردار خواهد بود.
حداقل از سال ۸۴ و به صورت روشن و ویژه از سال ۸۸ جنبش دانشجویی در اتمسفر سختترین دوران دیکتاتوری و فضای بستهی سیاسی تنفس کرده است. موقعیت جنبش دانشجویی امروز ایران را در چنین دورانی چطور میبینید؟ آیا در این دو سال و نیم مبارزه، برآیند کار جنبش دانشجویی را مثبت ارزیابی میکنید و نسبت امروز آن را با جنبش عمومی و آزادی خواهانه مردم ایران چه میدانید؟
دانشجویان به دلیل شبکه گسترده ای که در کشور دارند و همچنین توان هزینه دهی و توان بازسازی بعد از هر سرکوب، تفاوت هایی با سایر نیروهای اجتماعی دارند که میتوان اینها را به عنوان مزیت های جریان دانشجویی محسوب نمود بنابراین این مزیت ها در کنار اعتبار اجتماعی دانشگاه و همراهی آن با خواست های عمومی مردم ایران، امکان ادامه حیات به جنبش اعتراضی همچون جنبش سبز را مهیا ساخته است. اما این ویژگی ها چنانچه با تجربه دورهای گذشته گره خورد، مانند تجربه دهه ۳۰ دانشگاه که به کادر سازی و ایجاد شبکه و تقویت فکری و تشکیلاتی منجر شد شاید در آینده نه چندان دور نسل تازه ی از نیروهای سیاسی را برای کشور ایجاد کند.
شما سالها تجربهی فعالیت دانشجویی داشتید؛ به نظرتان در چنین فضایی که کوچکترین فعالیت سیاسی یا حتی فعالیتهای صنفی، فرهنگی و یا مدنی در دانشگاهها با سرکوب شدید مواجه میشود و هزینههای بسیاری به دانشجویان که کمترین آن محرومیت از تحصیل است تحمیل میکند، دانشجویان چه راههایی برای ایفای نقش خود دارند؟
امروز دانشگاهها با چالش های فراوانی مواجهند از جمله سلب آزادیهای آکادمیک، برچیدن بساط علوم انسانی و طرح تفکیک جنسیتی. از طرفی در خارج آن نیز دانشجویان شاهد تداوم بازداشت هم کلاسیهای خود و بسیاری از فعالین و رهبران اجتماعی و نیز حرکت کشور به سمت انحطاط در همه عرصههای داخلی و خارجی هستند. بالطبع از جنبش دانشجویی انتظار به دوش کشیدن مسئولیتهای سنگین و پرهزینه سیاسی نیست ولی آگاهی بخشی و فعالیت صنفی دو کار ویژه امروز جنبش دانشجویی است که البته شبکه سازی، کار مطالعاتی و افزایش خود آگاهی لازمه موفقیت در آن دو کارکرد است. وجود میلیونها دانشجو در خانواده های ایرانی و نقش آنان در پرسشگری و شکستن سد سانسور شبکههای ارتباطی تاثیر درازمدت ویژهای بر سپهر عمومی جامعه داشته وخواهد داشت. از این رو تلاش حکومت در محو علوم انسانی و طرح تحجر آمیز و مضحک تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و سلب آزادیهای آکادمیک در مقابل آگاهی بخشی دانشجویان محکوم به شکست خواهد بود و دانشجویان ایرانی حاضر در دانشگاههای خارج کشور نیز در این مسیر آنان را در ایران تنها نخواهند گذاشت.
دکتر ملکی: در سه دهه اخیر هزار هزار دانشجو با سربلندی و افتخار در صف مقدم مقاومت و مبارزه علیه استبداد قرار داشتند
دکتر محمد ملکی، اولین رییس دانشگاه تهران پس از انقلاب، در مصاحبه با "دانشجونیوز" به مناسبت روز دانشجو، از هزینه های زیاد دانشجویان برای ایستادگی در برابر "فاشیسم دینی" در سه دهه اخیر گفته است.
آقای ملکی در قسمتی از این مصاحبه می گوید: "از یاد نبریم دانشجویان و دانشگاهیان از همان روزهای تغییر نظام مورد اذیت و آزار حاکمیت قرار گرفتند و آقای خمینی صفت غرب زده و عامل استکبار جهانی را در مورد دانشگاهیان بکار می برد و عوامل حکومت بارها به دانشگاهها حمله کردند تا بالاخره با حمله ی سبعانه ی روزهای اول اردیبهشت سال 59 کشتار و دستگیری و شکنجه دانشجویان به مرحله جدیدی وارد شد و اگر امروز شکنجه، احکام طولانی مدت حبس، محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه و ستاره دار شدن و .... دانشجویان عزیز ما را رنج می دهد، این برخوردهای خشونت آمیز با دانشجویان و دانشگاهیان متاسفانه در نظام ولایی امری همیشگی بوده واین نظام هیچگاه دانشجو را تحمل نکرده است و با آنها همیشه سر ستیز داشته است."
متن کامل این مصاحبه در ادامه آمده است:
- جناب آقای دکتر ملکی باز هم 16 آذر دیگری از راه رسید. از سال 1332 که سه آذر اهورایی در دانشگاه تهران جاودانه شدند تا به امروز که دانشجویان زیادی به دست عوامل حاکمیت در جمهوری اسلامی به شهادت رسیده اند، دانشگاه همواره در صف مقدم ایستادگی و مبارزه علیه استبداد قرار داشته است. به نظر شما، جنبش دانشجویی در ایران دارای چه ویژگی هایی است که توانسته در تمام این سال ها در برابر همه فشارها مقاومت کرده و هم چنان فریاد آزادی خواهی سر دهد.
متن کامل این مصاحبه در ادامه آمده است:
- جناب آقای دکتر ملکی باز هم 16 آذر دیگری از راه رسید. از سال 1332 که سه آذر اهورایی در دانشگاه تهران جاودانه شدند تا به امروز که دانشجویان زیادی به دست عوامل حاکمیت در جمهوری اسلامی به شهادت رسیده اند، دانشگاه همواره در صف مقدم ایستادگی و مبارزه علیه استبداد قرار داشته است. به نظر شما، جنبش دانشجویی در ایران دارای چه ویژگی هایی است که توانسته در تمام این سال ها در برابر همه فشارها مقاومت کرده و هم چنان فریاد آزادی خواهی سر دهد.
با گرامی داشت آن روز به یادماندنی (16آذر 1332) و با الهام گیری از خون پاک آن سه شهید بزرگوار و از آنجا که امسال ایام عاشورای حسینی مصادف با 16 آذر شده با درس آموزی از مکتب حسینی که به ما آموخت راه مبارزه با ظلم و ظالمین را، و اسوه ای شد برای همه ی آزادگان جهان با هر اندیشه و تفکری و اینکه در هر زمان و مکانی باید با یزیدهای زمان جنگید و بگفته شما دوستان عزیز در برابر همه فشارها مقاومت کرد و همچنان فریاد آزادی خواهی سرداد و طبیعی است دانشجویان مبارز و مقاوم ما چنین باشند و چنین کنند.
اما دلیل اینکه چرا پس از گذشت 58 سال از 16 آذر 32 هنوز دانشجویان ما به راه آن شهیدان راه آزادی ادامه می دهند و در سه دهه اخیر هزار هزار دانشجو با سربلندی و افتخار در صف مقدم مقاومت و مبارزه علیه استبداد قرار داشتند این است که دانشجویان آزادیخواه نه در کشور ما که در همه جهان به دلیل آگاهی که کسب کرده و مقتضای سن و عدم وابستگی به زر و زور، آزادیخواه و آزاد اندیش هستند و با استبدادیان که حقوق انسانی مردم را پایمال می کنند مبارزه میکنند. دانشجویان ما هم از این قاعده مستثنی نیستند و جنبش دانشجوئی ما همان جنبشی است که باید باشد. اگر دانشگاهها در صف مقدم مبارزه و مقاومت قرار نگرفته باشند بنظر من دیگر جنبش دانشجویی وجود نخواهد داشت.
- در طول سال های اخیر دانشجویان هزینه های زیادی برای ایستادگی در برابر استبداد حاکم پرداخته اند و هم اکنون حاکمیت با هرگونه حرکتی در درون دانشگاه ها به شدت برخورد می کند و هزینه فعالیت های دانشجویی به شدت افزایش یافته است. احکام طولانی مدت حبس، محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه، دانشجویان ستاره دار و ... به بخشی از زندگی عادی دانشجویان در ایران تبدیل شده است. آیا در زمان رژیم شاه نیز چنین برخوردهایی به صورت مداوم با دانشجویان و اساتید صورت می گرفت؟ در چنین شرایطی بهترین راه برای مبارزه علیه وضع موجود چیست.
- در طول سال های اخیر دانشجویان هزینه های زیادی برای ایستادگی در برابر استبداد حاکم پرداخته اند و هم اکنون حاکمیت با هرگونه حرکتی در درون دانشگاه ها به شدت برخورد می کند و هزینه فعالیت های دانشجویی به شدت افزایش یافته است. احکام طولانی مدت حبس، محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه، دانشجویان ستاره دار و ... به بخشی از زندگی عادی دانشجویان در ایران تبدیل شده است. آیا در زمان رژیم شاه نیز چنین برخوردهایی به صورت مداوم با دانشجویان و اساتید صورت می گرفت؟ در چنین شرایطی بهترین راه برای مبارزه علیه وضع موجود چیست.
من معتقدم به جای کاربرد جمله "در طول سالهای اخیر" باید گفت و نوشت "در طول سه دهه اخیر" دانشجویان هزینه های زیادی برای ایستادگی در برابر فاشیسم دینی پرداخته اند. از یاد نبریم دانشجویان و دانشگاهیان از همان روزهای تغییر نظام مورد اذیت و آزار حاکمیت قرار گرفتند و آقای خمینی صفت غرب زده و عامل استکبار جهانی را در مورد دانشگاهیان بکار می برد و عوامل حکومت بارها به دانشگاهها حمله کردند تا بالاخره با حمله ی سبعانه ی روزهای اول اردیبهشت سال 59 کشتار و دستگیری و شکنجه دانشجویان به مرحله جدیدی وارد شد و اگر امروز شکنجه، احکام طولانی مدت حبس، محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه و ستاره دار شدن و .... دانشجویان عزیز ما را رنج می دهد، این برخوردهای خشونت آمیز با دانشجویان و دانشگاهیان متاسفانه در نظام ولایی امری همیشگی بوده واین نظام هیچگاه دانشجو را تحمل نکرده است و با آنها همیشه سر ستیز داشته است.
اما پاسخ به این سئوالتان که "آیا در زمان شاه نیز چنین برخوردهایی به صورت مداوم با دانشجویان و اساتید صورت می گرفت"، باید بگویم بله نظام شاهی هم جنبش دانشجویی را تحمل نمی کرد که نمونه آن واقعه 16 آذر 32 بود، اما تفاوت است بین رفتار یک حکومت "استبدادی" با یک نظام "فاشیستی" آنهم از نوع مذهبی آن. در نظام شاهی یک استبداد قانونمند حاکم بود، ولی در نظام ولایی هیچ قانونی حاکم نیست. قانون چیزی نیست جز تفکرات و برداشتهای حاکم شرع و ولی فقیه که چگونگی رفتار با متهمین را تعیین می کند. مقامات امنیتی دستور می دهند و حاکم شرع اجرا می کند و این همان چیزی است که ما امروز شاهد آن هستیم و می بینیم بهترین فرزندان وطن تنها به جرم حق گویی و حق خواهی با چنین احکامی مواجه می شوند.
و اما اینکه بهترین راه برای مبارزه در چنین شرایطی چیست، بنظر من شناخت صحیح شرایط، همبستگی و ایستادگی. باید با تشکیل شبکه های مقاومت، دانشجویان خود راه آینده را تعیین کنند. دیگر تعیین خط مشی از سوی دیگران کافی است، دانشجویان به آن حد از آگاهی رسیده اند که راه را بشناسند و نقش خود را بار دیگر در تحولات اجتماعی بازی کنند و دشمن اصلی و ریشه مشکلات را بهتر بشناسند.
- امروز جمهوری اسلامی در یکی از بحرانی ترین شرایط پس از پیروزی انقلاب به سر می برد. حاکمیت نه تنها با مخالفان سنتی خود به شدت برخورد کرده است، که با بخش زیادی از نیروهای اصلاح طلب نیز مرزبندی های مشخصی کرده و خطوط قرمز خود را به شدت محدود کرده است.آقایان موسوی و کروبی نیز در حصر به سر می برند. از سویی دیگر تحریم های اقتصادی ایران به مرحله بسیار تعیین کننده ای رسیده و حتی تهدید به حمله نظامی و آوای جنگ نیز به گوش می رسد. با این وجود همچنان گوشه ای از عقلانیت در رفتارهای حاکمیت نه با ملت ایران و نه با جامعه جهانی دیده نمی شود. ارزیابی شما از وضعیت موجود و شرایط آینده ایران چیست.
- امروز جمهوری اسلامی در یکی از بحرانی ترین شرایط پس از پیروزی انقلاب به سر می برد. حاکمیت نه تنها با مخالفان سنتی خود به شدت برخورد کرده است، که با بخش زیادی از نیروهای اصلاح طلب نیز مرزبندی های مشخصی کرده و خطوط قرمز خود را به شدت محدود کرده است.آقایان موسوی و کروبی نیز در حصر به سر می برند. از سویی دیگر تحریم های اقتصادی ایران به مرحله بسیار تعیین کننده ای رسیده و حتی تهدید به حمله نظامی و آوای جنگ نیز به گوش می رسد. با این وجود همچنان گوشه ای از عقلانیت در رفتارهای حاکمیت نه با ملت ایران و نه با جامعه جهانی دیده نمی شود. ارزیابی شما از وضعیت موجود و شرایط آینده ایران چیست.
آنچه در ترسیم وضع موجود نوشته اید واقعیت هایی است که همگان بر آن واقف هستند. بله نظام در بحرانی ترین شرایط به سر می برد و نه به "غیرخودی" که به "خودی" های دیروز هم رحم نمی کند. کار را به جایی رسانده اند تا بتواند شرایط را برای یک حمله نظامی که به عقیده من خواست نظام است، آماده کنند و در این شرایط شما سخن از عقلانیت حاکمیت در رفتار با مردم و جامعه جهانی می زنید!! در جواب سوال قبلی گفتم ما با یک نظام فاشیستی مذهبی سروکار داریم، مگر در چنین نظامی می توان عقلانیت جستجو کرد. کافی است به حوادث روزهای اخیر از جمله اشغال سفارت انگلیس توجه کنیم. کدام عقل سلیم در شرایط کنونی جهانی و بلبشوی داخل نظام به چنین اعمالی فتوا می دهد؟ اما برای دانستن شرایط آینده ایران، نگاهی به اطراف خودمان بیاندازیم و سرنوشت استبدادیان تونس و مصر و لیبی و یمن و سوریه و .... را بنگریم تا پاسخ را دریافت کنیم. شرایط آینده ی مردم ایران را باید خود مردم از جمله دانشجویان با آگاهی و ایستادگی و مبارزه رقم بزنند.
- آقای دکتر شما چندی پیش در مقاله ای ضمن اشاره به اولین انتخابات برگزار شده در جمهوری اسلامی، رفراندوم، معتقد بودید که از آغازین روزهای این انقلاب در انتخابات تقلب صورت گرفته و به آرای مردم احترام گذاشته نشده است. همانگونه که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 نیز شاهد این ماجرا بودیم. انتخابات مجلس ایران نیز در اسفند ماه برگزار خواهد شد. اصولگرایان دچار اختلافات درونی هستند و اکثر اصلاح طلبان نیز از عدم شرکت در انتخابات سخن می گویند. ارزیابی شما از آرایش نیروهای سیاسی و مهندسی حاکمیت برای این انتخابات چیست.
- آقای دکتر شما چندی پیش در مقاله ای ضمن اشاره به اولین انتخابات برگزار شده در جمهوری اسلامی، رفراندوم، معتقد بودید که از آغازین روزهای این انقلاب در انتخابات تقلب صورت گرفته و به آرای مردم احترام گذاشته نشده است. همانگونه که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 نیز شاهد این ماجرا بودیم. انتخابات مجلس ایران نیز در اسفند ماه برگزار خواهد شد. اصولگرایان دچار اختلافات درونی هستند و اکثر اصلاح طلبان نیز از عدم شرکت در انتخابات سخن می گویند. ارزیابی شما از آرایش نیروهای سیاسی و مهندسی حاکمیت برای این انتخابات چیست.
من در نامه ای که اخیرا منتشر شد ، با اسناد و مدارک غیر قابل انکار اعلام کردم از زمانیکه قدرت به دست آقای خمینی و یاران معمم و مکلای ایشان افتاد هرگز با مردم صادقانه برخورد نشد. در این نوشته که بنام "اخلاق، سیاست و انتخابات" منتشر شد نوشتم آقای خمینی تمام وعده و وعیدهای خود با مردم را زیر پا گذاشت و بقول خودش "خدعه" کرد تا نیات و نظرات خود را برای پیاده کردن اسلام فقاهتی عملی سازد. اسناد و مدارک افشا شده همه نشانگر این واقعیت است که در نظام ولایی برخلاف آنچه مردم می پنداشتند، اخلاق و صداقت جایگاهی نداشته و نه تنها در مسئله انتخاب ها بلکه در تمام امور حاکمان به مردم دروغ گفتند و عهد و میثاق خود را با مردم شکستند. وقتی آقای خمینی می فرمایند اصل، حفظ نظام اسلامی است و برای حفظ نظام می توان نماز را هم تعطیل کرد، طبیعی است که دروغ و چپاول و دزدی و دادن آمار غلط و تقلب در انتخابات و ... اگر در جهت حفظ نظام صورت گیرد، نه تنها حرام نیست بلکه مباح و حتی واجب است. بنابراین نباید از کودتای انتخاباتی سال 88 تعجب کرد و نباید انتظار معجزه از انتخابات مجلس در اسفندماه داشته باشیم، چون برای این انتخابات هم مانند همه انتخاب ها آراء ساختگی و اعلام نتیجه دلخواه حاکمیت در دستور کار خواهد بود. من بارها گفته ام و باز هم می گویم که با ساختار مطلقه حاکم بر این قانون اساسی، نمیتوان انتظار صداقت و پاکی و راستی از سوی حکومت کنندگان داشت.
- آقای دکتر با سپاس از وقتی که در اختیار دانشجونیوز قرار دادید. لطفا چنانچه سخنی با مخاطبان و دانشجویان دارید، بفرمائید.
- آقای دکتر با سپاس از وقتی که در اختیار دانشجونیوز قرار دادید. لطفا چنانچه سخنی با مخاطبان و دانشجویان دارید، بفرمائید.
اما سخن آخر من با مخاطبان و دانشجویان؛ حال که بقول شما اصولگرایان دچار اختلاف درونی هستند و اکثر اصلاح طلبان از عدم شرکت در انتخابات سخن می گویند، باید عدم شرکت در انتخابات را به یک عدم شرکت فعال و هدفمند تبدیل کرد تا مانع اجرای نمایش دیگر انتخاباتی از سوی حکومت شد. در این مورد من پیشنهادهایی را شنیدم که بعضی از جوانان و دانشجویان طرح میکنند از جمله اینکه از ماههای قبل برای یک تجمع مسالمت آمیز در روز انتخابات با شعار "انتخابات آزاد" فکر و برنامه ریزی شود. در هر صورت برای عملی کردن یک تحریم هدفمند حتما راههایی وجود دارد که هموطنان در داخل و خارج کشور می توانند مطرح کنند تا از میان پیشنهادها بهترین آنها انتخاب گردد.
جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه امیرکبیر: مجید توکلی به جرم نفی استبداد و ستایش آزادی در زندان است
جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) در دومین سالروز بازداشت مجید توکلی، با صدور پیامی ضمن محکومیت بازداشت وی، خواستار آزادی فوری مجید توکلی از زندان شدند.
به گزارش دانشجونیوز، در بخشی از این نامه که با قسمتی از پیام مجید توکلی به مناسبت مهرماه آغاز شده، آمده است: "دو سال گذشت... از آن روز که مجید از عشق به آزادی سخن گفت و بر سر استبداد بی صبرانه فریاد کشید. گفته بود که هر چه فریاد در گلو دارد، بر سر استبداد می کوبد. از آن روز که به قصد تحقیرش برخاستند، و ندانستند که همه ما "مجید توکلی" هستیم و شرافت او زاییده شجاعتش بود، نه جامه اش. این روزها مجید در حبس، نماد نسلی است که سخنی جز آزادی بر زبان نداشت و سلاحی جز قلم در دست."
در حالی که دو سال از بازداشت غیرقانونی مجید توکلی در سالگرد روز دانشجو در دانشگاه امیرکبیر می گذرد، وی هم چنان از حق مرخصی محروم و کلیه تماس های تلفنی وی نیز با خارج از زندان مسدود شده است. مادر مجید توکلی که به دلیل بیماری قادر به سفر نیست، بیش از دو سال است که فرزندش را ملاقات نکرده است. وی همچنین نزدیک به یازده ماه است که به دلیل قطع تماس های تلفنی زندانیان سیاسی در زندان رجائی شهر کرج با پسرش سخن نگفته است. مجید توکلی به هشت سال و نیم زندان و محرومیت مادام العمر از تحصیل محکوم شده است.
متن کامل نامه جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه امیرکبیر به شرح زیر است:
"چنین است که امید مردم به دانشگاه است و گویا مردم از دانشجویان پیمانی گرفته اند. آن ها پیمان گرفته اند که آزادی باید زنده بماند، شادی میهمان هر خانه شود، خشونت چنان رسوا شود که اجازه ی حضور و بروز نیابد، زنجیر های عقاید و بیان و اندیشه ها پاره شود، دوستی و همدلی افزون گردد، به جای برتری جویی ها، روا داری و احترام به همدیگر نشانده شود و آزادی و عدالت، دموکراسی و رفاه و حقوق بشر و زیست اخلاقی و انسانی و همه با هم محقق گردد. مردم پیمانی سخت گرفته اند و کاری سخت پیش رو دارید. اما می دانم که با همت تان پیروز می شوید و احترام مردم را بر می انگیزید. آن گاه اگر استبداد همه ی توان اش را به خشونت و سرکوب تبدیل کند، باز شکست خواهد خورد." (بخشی از پیام مجید توکلی به دانشجویان در مهرماه ١٣٨٩)
آذر ارمغان طلب آزادی و آزادگی است، که با خون و زندان درآمیخته است. یادآور سه آذر اهورایی است و هزاران آذرخش دیگر. آذر برای پلی تکنیک یادآور مجید توکلی، شرف جنبش دانشجویی، است.
دو سال گذشت... از آن روز که مجید از عشق به آزادی سخن گفت و بر سر استبداد بی صبرانه فریاد کشید. گفته بود که هر چه فریاد در گلو دارد، بر سر استبداد می کوبد. از آن روز که به قصد تحقیرش برخاستند، و ندانستند که همه ما "مجید توکلی" هستیم و شرافت او زاییده شجاعتش بود، نه جامه اش. این روزها مجید در حبس، نماد نسلی است که سخنی جز آزادی بر زبان نداشت و سلاحی جز قلم در دست.
دو سال گذشت. ١٦ آذر سال ١٣٨٨، تریبون "برای آزادی"، سالگرد روز دانشجو در دانشگاه پلی تکنیک تهران، مجید توکلی جز "برای آزادی" سخن نگفت. وی در حالی پس از ضرب و شتم ماموران امنیتی بازداشت شد، که در دو دادگاه مختلف، به دلیل سخنان و نوشته هایش در مجموع به نه سال زندان محکوم شد و مادام العمر از ادامه تحصیل محروم شد.
مجید اکنون در حالی در زندان رجایی شهر کرج در حال گذراندن دوران حبس خود در تبعید به سر می برد، که مادر بیمار وی بیش از دو سال از دیدار فرزند محروم مانده و با قطع کلیه تماس های تلفنی زندانیان سیاسی توسط زندانبانان، بیش از ده ماه است که با مجید سخن نگفته است. این ها تنها گوشه ای از ظلم هایی است که بر وی و خانواده اش رفته است.
دانشگاه خانه آزادی است. در جامعه ای که در دانشگاهش نتوان آزادانه سخن گفت و ابراز عقیده نمود، نمی توان به انتظار شکوفایی و توسعه نشست. در چنین جامعه ای فساد رشد می کند و مداحی جایگزین نقادی می شود. بی خردان و چاپلوسان بر مسند امور می نشینند و حکم می رانند، و آگاهان و دل سوزان یا در بند جاهلانند و یا در بند سکوت.
ما جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) ضمن محکومیت مجدد بازداشت و صدور حکم ناعادلانه نه سال حبس برای مجید توکلی، خواستار آزادی هر چه زودتر وی از زندان هستیم؛ که تنها در سخنان و نوشته هایش از نفی استبداد و ستایش آزادی سخن گفته است. و اگر جرم اینست ما همه گناهکاریم و مستحق مجازات.
امضا کنندگان
پیمان احمدپور
آیلین اسدی نژاد
فرناز اسلامی
مهدی اشراقی
علی افشاری
میلاد ایران نژاد
احسان ایری
امیررضا آهویی
هادی باقری
بهنام برهمن
ایمان بهرام زاده
ناهید پرویزی
هادی پلاور
بیژن پوریوسفی
ناصر پویافر
یاسر ترکمن
عابد توانچه
دلارام جلیلی
آیدا حاجی زاده
سید امیر حسینی پرور
عباس حکیم زاده
حسین خائفی
مقداد خلیل پور
حمید خوانین
مسعود دهقان
وحید دولت آبادی
میثم رزم آرا
محمد یوسف رشیدی
پدرام رفعتی
فرشته رفیعیان
فواد سجودی فریمانی
مهدی سعیدی پور
محمد اسماعیل سلمانپور
محسن سهرابی
ثمره شاه صفی
سامان شاه محمدی
حامد شجاعی
مریم شعبانی
مجید شیخ پور
علی صابری
احد صراف شیرازی
بیتا صمیمی زاد
آروین طاهائی
هومن طاهری
توحید علی اشرفی
مصطفی غفوری ورزنه
مهرداد فرنوش
شکوفه قاسمی
علیرضا قراگزلو
احمد قصابان
محسن قمری
مازیار کریمی
میثم محمد
کورش محمودکلایه
پویان محمودیان
سید نریمان مصطفوی
البرز ملیحی
مهسا مهرداد
بهزاد نبوی
بتسابه نبی ییان
سیاوش نیشابوری
حامد ورمزیار
سجاد ویس مرادی
علی هنری
حسین یکتایی
محمد یوسفی
رضا یونسی
پیمان احمدپور
آیلین اسدی نژاد
فرناز اسلامی
مهدی اشراقی
علی افشاری
میلاد ایران نژاد
احسان ایری
امیررضا آهویی
هادی باقری
بهنام برهمن
ایمان بهرام زاده
ناهید پرویزی
هادی پلاور
بیژن پوریوسفی
ناصر پویافر
یاسر ترکمن
عابد توانچه
دلارام جلیلی
آیدا حاجی زاده
سید امیر حسینی پرور
عباس حکیم زاده
حسین خائفی
مقداد خلیل پور
حمید خوانین
مسعود دهقان
وحید دولت آبادی
میثم رزم آرا
محمد یوسف رشیدی
پدرام رفعتی
فرشته رفیعیان
فواد سجودی فریمانی
مهدی سعیدی پور
محمد اسماعیل سلمانپور
محسن سهرابی
ثمره شاه صفی
سامان شاه محمدی
حامد شجاعی
مریم شعبانی
مجید شیخ پور
علی صابری
احد صراف شیرازی
بیتا صمیمی زاد
آروین طاهائی
هومن طاهری
توحید علی اشرفی
مصطفی غفوری ورزنه
مهرداد فرنوش
شکوفه قاسمی
علیرضا قراگزلو
احمد قصابان
محسن قمری
مازیار کریمی
میثم محمد
کورش محمودکلایه
پویان محمودیان
سید نریمان مصطفوی
البرز ملیحی
مهسا مهرداد
بهزاد نبوی
بتسابه نبی ییان
سیاوش نیشابوری
حامد ورمزیار
سجاد ویس مرادی
علی هنری
حسین یکتایی
محمد یوسفی
رضا یونسی
انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران: بساط نهاد های نظامی و شبه نظامی را از دانشگاه برچینید
به مناسبت ۱۶ آذر، انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران و علوم پزشکی با انتشار بیانیه ای به حاکمان ایران هشدار داده است که دست از "خیره سری" بردارند.
به گزارش دانشجونیوز، در قسمتی از این بیانیه آماده است: "به عنوان اولویت خواسته ها و مطالباتمان خواهان آزادی و حفظ امنیت جانی دانشجویان در بند و برچیدن بساط نهاد های نظامی و شبه نظامی از دانشگاه می باشیم و تا تحقق این امر خواهیم ماند و ضمن محکوم نمودن تعرض و سرکوب سراسری دانشگاه خصوصا طی دو سال اخیر بر عهدی که با یاران دبستانی در بندمان بسته ایم، وفادار خواهیم ماند."
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
در آستانه ی 16 آذر قرار داریم و همچنان دوستانمان، این فرزندان پاک ایران در پشت میله های زندان به جور حاکمیت اسیرند. نخبگان کشور از تحصیل محرومند و سازندگان ایران راهی جز مهاجرت از کشور و پناه بردن به دنیای خارج را ندارند. فضای دانشگاه ها آکنده از اختناق و سرکوب است و فضای شادابی و پویایی دانشجویی متاثر از جو پلیسی از بین رفته و رخوت و سکوتی سرد، پاییزمان را سخت دلگیر نموده است. در شرایطی که خیزش عظیم ملت ایران هر روز به آتشی گسترده تر در زیر خاکستر تبدیل می شود، مسئولان امر در خواب غفلت به سر می برند و از سر هوسرانی به بازی بر سر منافع ملت ایران می پردازند.
در این فرصت بر خود لازم می دانیم تا بار دیگر یاد و خاطره عزیزان از دست رفته مان در خیزش ملی علیه استبداد و خود رایی حاکمان مطلق گرای ایران را گرامی بداریم و با بازماندگانشان همدردی نماییم که آنها همچون پاره ی تنمان بودند. بر خود لازم می دانیم تا بار دیگر فریاد اعتراض عزیزان دربندمان را به گوش ملت ایران و دانشجویان کشور برسانیم و استواری و استقامتشان را ارج نهیم. بر خود می دانیم با کلیه ی آحاد ملت که در این زمانه ی سختی و فشار زندگی ناشی از ظلم و حاکمیت غیر مشروع و ناکارآمد مشقتها را تحمل میکنند، همدردی بنماییم و بار دیگر فریاد همبستگی ملی را به گوش همگان برسانیم.
اینک که در پس چهرهی حیات دانشجوییمان، غبار فسردگی ناشی از بر زمین ماندن خواستههای بر حقمان، بر روح و جانمان نشسته بر این گمانیم که می باید فصلی دیگر از گفت و گوی دانشجویی و ملی با یکدیگر را بگشاییم. در بحبوحه ی جنگ و جدال حکومتیان با یکدیگر، بر ماست که خود را باز یابیم، آنچه که باید بدان دست یابیم را باز شناسیم، مسیر آینده ی زندگیمان را چه در عرصه ی اجتماعمان و در چه در عرصه ی حیات شخصیمان ترسیم سازیم و با روندی دیگرگونه به مقاومتی متفاوت در برابر ساختارهای ناکارآمد و حاکمان کوته فکر روی آوریم. بر ماست که با به راه انداختن موجی از صحبت، هم اندیشی و هم نوایی با یکدیگر از حیات شخصی تا جلوه های اجتماعی حیاتمان، رونقی دوباره به آنچه تلاش در راستای رسیدن به جامعه باز، پویا و رو به توسعه می نامیم، ببخشیم. آنچه بر ما گذشته تجربه ای توامان از امید و حرکت، تجربه ای از تصلب قدرت و نخوت حاکمان در برابر زندگی شایسته، تجربه ای از مقاومت در برابر قدرت بر اساس شادابی و خلاقیت و امید و قدرت متقابلمان و تجربه ای از حس تلخ قرار گرفتن در موقعیت سخت سرکوب همه جانبه و حکومت پلیسی بوده است. در عصری که امواج پیشرفت و توسعه جهانی همه چیز را دگرگون نموده و فرصتی برای هدر رفتن در اختیار انسان ها نمانده، نمی توانیم به سکوت و رخوت، روزهای طلاییمان را به دست امیال هوسبازانه و نخوت حاکمان مستبد بسپاریم و فرصت ها را از کف دهیم.
ما در این زمانه ی عسرت و سختی به مقاومتی متفاوت می اندیشیم. امروز شایسته است با یادآوری اصول زندگی مان مبتنی بر انسانیت، آزادی خواهی، رعایت حقوق یکدیگر، دفاع از حقوق مظلومین، روابط مبتنی بر شرافت و آزادگی، سبک زندگی بر پایه های شادی و امیدواری، جهانی فکر کردن و عمل بر اساس منافع ملی راستین کشور ایران به رونوشت شایسته جامعه ایرانی رنگ همه گیری، گسترش و تفوق بزنیم و رونوشت رسمی مبتنی بر جهل و دروغ، ظلم و خود پرستی و کینه و نخوت را به گوشه ای از انزوا که مستحقش می باشد، سوق دهیم. بدیهی است در شرایطی که حکومت پلیسی با پیش گرفتن روش سرکوب و اختناق هیچ گونه فعالیت و کنش جمعی را بر نمی تابد و پنجه های خود را دیگر حتی در لفافه ای نمی پوشاند، راه و عمل ما نه می تواند مبتنی بر فدا کردن خون عزیزانمان باشد و نه می تواند انزوا و مرگ تدریجی باشد. ما بر این هستیم که شور زندگی، تلاش جهت افزایش آگاهی جمعی، حفظ ارتباطات، دامن زدن به گفت و گوهای عمومی و گروهی و آمادگی جهت بهره برداری از فرصتهای شکل گیری فضای فعالیت سیاسی آزادانه، آفت استبداد حاکمان امروزی ایران و جریان هدایت کننده پروژهی تباهی ملی می باشد.
انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران بار دیگر حاکمان سرخود را انذار می دهد که دست از خیره سری بردارید و با توبه از کردهی خود، بساط هوسرانیتان را جمع کنید، مناصب اشغالیتان را به صاحبان اصلیش پس دهید تا دلسوزان و بزرگان کشور اوضاع نابسامان فعلی را درمانی مقطعی نمایند و هدایت مملکت با برگزاری انتخابات آزاد و سالم بر اساس قواعد نوین، انسانی و مبتنی بر دموکراسی به دست نمایندگان واقعی ملت ایران سپرده شود. همچنین به عنوان اولویت خواسته ها و مطالباتمان خواهان آزادی و حفظ امنیت جانی دانشجویان در بند و برچیدن بساط نهاد های نظامی و شبه نظامی از دانشگاه می باشیم و تا تحقق این امر خواهیم ماند و ضمن محکوم نمودن تعرض و سرکوب سراسری دانشگاه خصوصا طی دو سال اخیر بر عهدی که با یاران دبستانی در بندمان بسته ایم، وفادار خواهیم ماند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
در آستانه ی 16 آذر قرار داریم و همچنان دوستانمان، این فرزندان پاک ایران در پشت میله های زندان به جور حاکمیت اسیرند. نخبگان کشور از تحصیل محرومند و سازندگان ایران راهی جز مهاجرت از کشور و پناه بردن به دنیای خارج را ندارند. فضای دانشگاه ها آکنده از اختناق و سرکوب است و فضای شادابی و پویایی دانشجویی متاثر از جو پلیسی از بین رفته و رخوت و سکوتی سرد، پاییزمان را سخت دلگیر نموده است. در شرایطی که خیزش عظیم ملت ایران هر روز به آتشی گسترده تر در زیر خاکستر تبدیل می شود، مسئولان امر در خواب غفلت به سر می برند و از سر هوسرانی به بازی بر سر منافع ملت ایران می پردازند.
در این فرصت بر خود لازم می دانیم تا بار دیگر یاد و خاطره عزیزان از دست رفته مان در خیزش ملی علیه استبداد و خود رایی حاکمان مطلق گرای ایران را گرامی بداریم و با بازماندگانشان همدردی نماییم که آنها همچون پاره ی تنمان بودند. بر خود لازم می دانیم تا بار دیگر فریاد اعتراض عزیزان دربندمان را به گوش ملت ایران و دانشجویان کشور برسانیم و استواری و استقامتشان را ارج نهیم. بر خود می دانیم با کلیه ی آحاد ملت که در این زمانه ی سختی و فشار زندگی ناشی از ظلم و حاکمیت غیر مشروع و ناکارآمد مشقتها را تحمل میکنند، همدردی بنماییم و بار دیگر فریاد همبستگی ملی را به گوش همگان برسانیم.
اینک که در پس چهرهی حیات دانشجوییمان، غبار فسردگی ناشی از بر زمین ماندن خواستههای بر حقمان، بر روح و جانمان نشسته بر این گمانیم که می باید فصلی دیگر از گفت و گوی دانشجویی و ملی با یکدیگر را بگشاییم. در بحبوحه ی جنگ و جدال حکومتیان با یکدیگر، بر ماست که خود را باز یابیم، آنچه که باید بدان دست یابیم را باز شناسیم، مسیر آینده ی زندگیمان را چه در عرصه ی اجتماعمان و در چه در عرصه ی حیات شخصیمان ترسیم سازیم و با روندی دیگرگونه به مقاومتی متفاوت در برابر ساختارهای ناکارآمد و حاکمان کوته فکر روی آوریم. بر ماست که با به راه انداختن موجی از صحبت، هم اندیشی و هم نوایی با یکدیگر از حیات شخصی تا جلوه های اجتماعی حیاتمان، رونقی دوباره به آنچه تلاش در راستای رسیدن به جامعه باز، پویا و رو به توسعه می نامیم، ببخشیم. آنچه بر ما گذشته تجربه ای توامان از امید و حرکت، تجربه ای از تصلب قدرت و نخوت حاکمان در برابر زندگی شایسته، تجربه ای از مقاومت در برابر قدرت بر اساس شادابی و خلاقیت و امید و قدرت متقابلمان و تجربه ای از حس تلخ قرار گرفتن در موقعیت سخت سرکوب همه جانبه و حکومت پلیسی بوده است. در عصری که امواج پیشرفت و توسعه جهانی همه چیز را دگرگون نموده و فرصتی برای هدر رفتن در اختیار انسان ها نمانده، نمی توانیم به سکوت و رخوت، روزهای طلاییمان را به دست امیال هوسبازانه و نخوت حاکمان مستبد بسپاریم و فرصت ها را از کف دهیم.
ما در این زمانه ی عسرت و سختی به مقاومتی متفاوت می اندیشیم. امروز شایسته است با یادآوری اصول زندگی مان مبتنی بر انسانیت، آزادی خواهی، رعایت حقوق یکدیگر، دفاع از حقوق مظلومین، روابط مبتنی بر شرافت و آزادگی، سبک زندگی بر پایه های شادی و امیدواری، جهانی فکر کردن و عمل بر اساس منافع ملی راستین کشور ایران به رونوشت شایسته جامعه ایرانی رنگ همه گیری، گسترش و تفوق بزنیم و رونوشت رسمی مبتنی بر جهل و دروغ، ظلم و خود پرستی و کینه و نخوت را به گوشه ای از انزوا که مستحقش می باشد، سوق دهیم. بدیهی است در شرایطی که حکومت پلیسی با پیش گرفتن روش سرکوب و اختناق هیچ گونه فعالیت و کنش جمعی را بر نمی تابد و پنجه های خود را دیگر حتی در لفافه ای نمی پوشاند، راه و عمل ما نه می تواند مبتنی بر فدا کردن خون عزیزانمان باشد و نه می تواند انزوا و مرگ تدریجی باشد. ما بر این هستیم که شور زندگی، تلاش جهت افزایش آگاهی جمعی، حفظ ارتباطات، دامن زدن به گفت و گوهای عمومی و گروهی و آمادگی جهت بهره برداری از فرصتهای شکل گیری فضای فعالیت سیاسی آزادانه، آفت استبداد حاکمان امروزی ایران و جریان هدایت کننده پروژهی تباهی ملی می باشد.
انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران بار دیگر حاکمان سرخود را انذار می دهد که دست از خیره سری بردارید و با توبه از کردهی خود، بساط هوسرانیتان را جمع کنید، مناصب اشغالیتان را به صاحبان اصلیش پس دهید تا دلسوزان و بزرگان کشور اوضاع نابسامان فعلی را درمانی مقطعی نمایند و هدایت مملکت با برگزاری انتخابات آزاد و سالم بر اساس قواعد نوین، انسانی و مبتنی بر دموکراسی به دست نمایندگان واقعی ملت ایران سپرده شود. همچنین به عنوان اولویت خواسته ها و مطالباتمان خواهان آزادی و حفظ امنیت جانی دانشجویان در بند و برچیدن بساط نهاد های نظامی و شبه نظامی از دانشگاه می باشیم و تا تحقق این امر خواهیم ماند و ضمن محکوم نمودن تعرض و سرکوب سراسری دانشگاه خصوصا طی دو سال اخیر بر عهدی که با یاران دبستانی در بندمان بسته ایم، وفادار خواهیم ماند.
«۱۰۹ ملوان ايرانی گروگان دزدان دريايی سومالی هستند»
سعيد ايزديان، معاون امور دريايی سازمان بنادر و دريانوردی می گويد درحال حاضر ۱۰۹ ملوان ايرانی گروگان دزدان دريايی سومالی هستند. وی همچنين گفته است، دزدان دريايی همچنان هفت کشتی صيادی ايرانی را در اختيار دارند.
به گزارش روز چهارشنبه سامانه خبری سازمان بنادر و دريانوردی ايران، سعيد ايزديان درمورد حمله دزدان دريايی به کشتی های صيادی ايرانی گفته است:« ۳۱ شناور ماهيگيری ايرانی در سال ۸۹ و يک ماهه اول سال جاری در خليج عدن و آب های سومالی مورد حمله دزدان دريايی قرار گرفته و ربوده شده است.»
سعيد ايزديان می گويد که از ارديبهشت ۱۳۹۰ تاکنون گزارشی درخصوص ربوده شدن کشتی های صيادی ايرانی دريافت نکرده است و نخستين شناور از اين ۳۱ فروند در تاريخ ۶ فروردين ماه ۸۹ و آخرين آن در ۱۷ فروردين سال جاری ربوده شده است.
معاون امور دريايی سازمان بنادرودريانوردی می گويد، در جريان حملات دزدان دريايی سه ملوان ايرانی کشته و شش فروند شناور از اين ۳۱ کشتی نيز غرق شده اند.
آقای ايزديان با اشاره به آزاد سازی ۱۸ فروند از اين ۳۱ فروند همچنين گفته است: «درحال حاضر تنها هفت فروند شناور صيادی ايرانی در گروگان دزدان دريايی قرار دارد.»
معاون امور دريايی سازمان بنادرودريانوردی تعداد ماهيگيران ايرانی در گروگان دزدان دريايی را نيز ۱۰۹ نفر اعلام کرد.
طی سال های اخير دزدان دريايی در سواحل سومالی ده ها شناور را هدف حمله خود قرار داده اند و شماری از آنها را ربوده اند. دزدان دريايی تعدادی از اين شناورها را در برابر دريافت باج آزاد کردند.
سعيد ايزديان درخصوص نحوه آزادسازی کشتی های ماهيگيری نيز گفت: «از آن جا که شناورهای صيادی به لحاظ ارزش قابل مقايسه با کشتی های نفتی و تجاری نيستند به همين دليل دزدان دريايی معمولا برای آزادسازی آن ها درخواست باج نمی کنند و عمدتا پس از استفاده اين شناورها ، سرقت بار و محموله آن ها و در مواردی بيگاری از خدمه ،شناورهای مذکور را آزاد می کنند.»
اين در حالی است که تعدادی از کشورهای جهان ناوهای جنگی خود را به منظور حفاظت از کشتيرانی تجاری به اين منطقه اعزام کرده اند.
ايران در سال ۱۳۸۸برای مقابله با دزدان دريايی دو ناو را به آبهای سومالی و خليج عدن اعزام کرده بود.
بر اساس قطعنامههای شورای امنيت سازمان ملل، کشورها میتوانند به منظور مقابله با دزدی دريايی، کشتیهای نظامی خود را به خليج عدن و سواحل سومالی اعزام کنند.
سومالی از سال ۱۹۹۱ تا کنون دچار بیثباتی و جنگهای داخلی شده و فاقد يک دولت مرکزی است. به همين دليل، ساحل ۳۰۲۵ کيلومتری سومالی، که طولانیترين ساحل در ميان کشورهای آفريقايی است، تحت کنترل جدی قرار ندارد.
به گزارش روز چهارشنبه سامانه خبری سازمان بنادر و دريانوردی ايران، سعيد ايزديان درمورد حمله دزدان دريايی به کشتی های صيادی ايرانی گفته است:« ۳۱ شناور ماهيگيری ايرانی در سال ۸۹ و يک ماهه اول سال جاری در خليج عدن و آب های سومالی مورد حمله دزدان دريايی قرار گرفته و ربوده شده است.»
سعيد ايزديان می گويد که از ارديبهشت ۱۳۹۰ تاکنون گزارشی درخصوص ربوده شدن کشتی های صيادی ايرانی دريافت نکرده است و نخستين شناور از اين ۳۱ فروند در تاريخ ۶ فروردين ماه ۸۹ و آخرين آن در ۱۷ فروردين سال جاری ربوده شده است.
معاون امور دريايی سازمان بنادرودريانوردی می گويد، در جريان حملات دزدان دريايی سه ملوان ايرانی کشته و شش فروند شناور از اين ۳۱ کشتی نيز غرق شده اند.
آقای ايزديان با اشاره به آزاد سازی ۱۸ فروند از اين ۳۱ فروند همچنين گفته است: «درحال حاضر تنها هفت فروند شناور صيادی ايرانی در گروگان دزدان دريايی قرار دارد.»
معاون امور دريايی سازمان بنادرودريانوردی تعداد ماهيگيران ايرانی در گروگان دزدان دريايی را نيز ۱۰۹ نفر اعلام کرد.
طی سال های اخير دزدان دريايی در سواحل سومالی ده ها شناور را هدف حمله خود قرار داده اند و شماری از آنها را ربوده اند. دزدان دريايی تعدادی از اين شناورها را در برابر دريافت باج آزاد کردند.
سعيد ايزديان درخصوص نحوه آزادسازی کشتی های ماهيگيری نيز گفت: «از آن جا که شناورهای صيادی به لحاظ ارزش قابل مقايسه با کشتی های نفتی و تجاری نيستند به همين دليل دزدان دريايی معمولا برای آزادسازی آن ها درخواست باج نمی کنند و عمدتا پس از استفاده اين شناورها ، سرقت بار و محموله آن ها و در مواردی بيگاری از خدمه ،شناورهای مذکور را آزاد می کنند.»
اين در حالی است که تعدادی از کشورهای جهان ناوهای جنگی خود را به منظور حفاظت از کشتيرانی تجاری به اين منطقه اعزام کرده اند.
ايران در سال ۱۳۸۸برای مقابله با دزدان دريايی دو ناو را به آبهای سومالی و خليج عدن اعزام کرده بود.
بر اساس قطعنامههای شورای امنيت سازمان ملل، کشورها میتوانند به منظور مقابله با دزدی دريايی، کشتیهای نظامی خود را به خليج عدن و سواحل سومالی اعزام کنند.
سومالی از سال ۱۹۹۱ تا کنون دچار بیثباتی و جنگهای داخلی شده و فاقد يک دولت مرکزی است. به همين دليل، ساحل ۳۰۲۵ کيلومتری سومالی، که طولانیترين ساحل در ميان کشورهای آفريقايی است، تحت کنترل جدی قرار ندارد.
علی افشاری: جنبش دانشجویی باید "دوران گذار" را کوتاه کند
شانزدهم آذرماه که از سال ۱۳۳۲ به عنوان روز دانشجو نامیده شده، مناسبتی است برای مرور بر وضعیت جنبش دانشجویی ایران. این مناسبت این بار ما را به سمت علی افشاری کشاند. کسی که در دوران پر تلاطم اصلاحات، دبیر سیاسی تشکیلات تحکیم وحدت بود و اینک پس از ۱۰ سال دوباره رخت دانشجویی بر تن کرده، این بار اما کیلومترها دورتر از ایران در واشنگتن دیسی.
او بیش از همه نگران آن است که فضای اطاعت و انقیاد دانشآموزی بر دانشگاههای ایران حاکم شود. علیرغم این نگرانیها اما علی افشاری معتقد است جنبش دانشجویی بیش از بقیه جنبشهای مدنی فعال است و "همچنان مشعل مقاومت را زنده نگه داشته".
دویچهوله: آقای افشاری! شما در مقالهای که به مناسبت روز دانشجو منتشر کردهاید، گفتهاید که «گذشت زمان به نفع جنبش دانشجویی نیست». این در حقیقت، برعکس نظر غالبی است که در مورد جنبش سبز گفته میشود و خیلی از تحلیلگران معتقدند که هرچقدر این جنبش دیرتر پیروز شود، پیروزی آن پایدارتر خواهد بود. اگر ممکن است توضیح بدهید که منظور شما دقیقاً از اینکه «گذشت زمان به نفع جنبش دانشجویی نیست»، چه بوده است؟
علی افشاری: البته موضوعی که من گفتهام، متفاوت با آن نگاهی است که شما در مورد جنبش سبز به آن اشاره کردید که البته من با آن هم موافق نیستم. یعنی ما اصلی نداریم که حتماً اگر چیزی طولانیتر بشود، بهتر است. باید بهطور مشخص صحبت کنیم که در چه شرایطی داریم حرف میزنیم. قطعاً پیروزی سریع آفاتی دارد، اما تضمینی هم وجود ندارد که اگر ما همینطور منتظر بمانیم و سیاست صبر و انتظار را پیش بگیریم، به سمت وضعیت مطلوب برویم.
اما جنبش دانشجویی ایران امروز با یکسری چالشهای جدی مواجه است که به نظر من، برخی از این چالشها میتواند تغییراتی را در جنبش دانشجویی ایجاد کند که در هفت دهه عمر آن وجود نداشته و تصوراتی را که نسبت به جنبش دانشجویی وجود داشته تغییر بدهد. آن هم در وهلهی اول رواج مناسباتی است که به عنوان «مناسبات دانشآموزی» از آن نام برده میشود. یعنی حالتی که دانشجو همانطور که در دبیرستان تقریبا یک عنصر مطیع در برابر اقتدار مسئولین مدرسه است، در دانشگاه نیز عمل کند. در حال حاضر فضای دانشگاهها نشان میدهد که بعضاً چنین روندی دارد بهوجود میآید…
همانطور که خود شما هم در مقاله و مصاحبههاتان اشاره کردهاید، به دنبال سرکوب گسترده و بیسابقه بعد از سال ۸۸، الان فضای دانشگاهها بهاجبار اینگونه شده است که شما تشریح میکنید. راه برونرفت از این حالت، در شرایط کنونی چیست؟
من فقط توضیحام را کامل کنم؛ اینکه من میگویم گذشت زمان به نفع نیست، به لحاظ تمام شدن و کوتاه شدن دورهی گذار است. جنبش دانشجویی در این شرایط احتیاج دارد که هم استراتژی و هم شکل فعالیت جدیدی را تعریف کند، فرمولها و مدل قبلی پاسخگو نیست.
اما در مورد راهبرد، به نظر من، در وهلهی نخست شناسایی درست این مسئله است و بعد هم متناسب با آن، باید تغییر پارادایم بدهند که به اعتقاد من، رفتن به سمت فعالیت غیررسمی، پوشیده و مدل شبکهای و غیرمتمرکز است. این مسئلهای است که فضا را تغییر میدهد و مانع از آن میشود که "مناسبات دانشآموزی" گسترش پیدا کند.
البته درست است که الان فشار واقعاً بیسابقه است. ما پس از انقلاب فرهنگی، در دانشگاهها شاهد اینقدر از سختیها و دشواریها نبودیم. اما این به این معنا نیست که جنبش دانشجویی کاری نمیتواند بکند و باید تسلیم بشود. اساساً موجودیت جنبش دانشجویی در ایران تا حدودی به همین فشارها و تنگناها گره خورده. یعنی فعالیت دانشجویی در تمامی این هفت دهه کموبیش با این مشکلات مواجه بوده است. اگر ساختار سیاسی ایران، دمکراتیک بود و این محدودیتها را ایجاد نمیکرد، آن وقت چه بسا که جنبش دانشجویی به این شکلاش بروز نمییافت.
بنابراین مرحله و مقطع حساسی است. اگر جنبش دانشجویی ایران بر این چالشها غلبه نکند، با توجه به اینکه عمر دانشجویی محدود است و فعالان باتجربهی دانشجویی کنونی ممکن است ظرف یکی دو سال آینده فارغالتحصیل بشوند، این خطر و نگرانی وجود دارد که چه بسا دیگر این نوع تحرکات دانشجوییای که تا الان وجود داشته، بهطور کل از صحنهی دانشگاه رخت بربندد. در این صورت هم دانشگاه مستقل و تفکر انتقادی در دانشگاهها آسیب جدی میبیند و هم یکی از نیروهای تأثیرگذار و مهم جنبش آزادیخواهی ایران دچار مشکل میشود.
شما هم الان در صحبتهایتان و هم در مقالهتان به مسئلهی بحران استراتژی پرداختهاید و حتی گفتهاید که «این بحران استراتژی کشتی جنبش دانشجویی ایران را زمینگیر کرده است». ولی جایی دیگر، در یکی از مصاحبههایتان گفتهاید که معتقدید «مشعل مقاومت را دانشجویان فروزان نگه داشتهاند». به نظرم مقداری تناقض بین این دو گفته وجود دارد. شما معتقدید که واقعاً دانشجویان سردمدار مقاومت هستند یا اینکه جنبش دانشجویی زمینگیر شده است؟
علی افشاری دبیر سابق تشکیلات تحکیم وحدتاین دو با هم تناقضی ندارند. مقاومت الزاما ً به معنای داشتن استراتژی نیست. مقاومت به این معناست که هنوز میل به مبارزه وجود دارد. من در آن مصاحبهام هم توضیح دادهام که به طور نسبی و در مقایسه با دیگر بخشهای جامعه، دانشجویان مقاومت نشان میدهند و هنوز تحرکاتی دارند، ولی در مقایسه با گذشتهی خودشان و ادوار مختلف جنبش دانشجویی، یا اگر شاخصهای مختلف را مد نظر قرار بدهیم، ما به نحو چشمگیری شاهد کاهش سطح فعالیتهای انتقادی و اعتراضی در دانشگاه هستیم.
در دو سال گذشته، جنبش دانشجویی تقریبا در یک دورهی سرگردانی به سر میبرده. شیوه و شکل فعالیتهای سابق امکانپذیر نبوده و هزینههای آن خیلی زیاد بوده است. از طرف دیگر نتوانستهاند روشها و شیوههای فعالیت جدید را جایگزین کنند. پس هنوز در مرحلهی گذار بهسر میبرند که در اصل بحران خلاء استراتژی برای جنبش دانشجویی است و این خلا، نیروهایاش را به تحلیل میبرد.
اما کماکان در مقایسه با دیگر بخشهای جامعهی ایران، بهطور نسبی دانشگاه فعالتر است و هنوز حکومت نتوانسته حاکمیت تکصدایی یا وجود یک دانشگاه مطیع و منقاد کامل استبداد دینی را شاهد باشد یا جشن بگیرد. بههرحال هنوز گفتمان انتقادی در دانشگاهها فعال است.
آیا به نظر شما، این راهکرد که دانشجویان الان با توجه به شرایط خفقانآور سیاسی، بیشتر فعالیتهاشان را روی خواستههای صنفی تمرکز بدهند، میتواند مفید باشد؟
بله؛ البته این مسئله فقط برای الان نیست. همیشه جنبش دانشجویی ایران فعالیتهای داخلی داشته، فعالیتهای بیرون از دانشگاه را هم داشته، ولی نتوانسته توازن را بین این دو عامل برقرار کند. اما این نه فقط برای الان، برای هر دورهای لازم است. یعنی جنبش دانشجویی اگر در درون دانشگاه فعال نباشد و به خواستههای صنفی دانشجویان توجه کافی نکند، قدرت و توان مانورش در مورد مسائل سیاسی هم کاهش پیدا میکند.
اما در شرایط کنونی، حوزههای عمل مختلفی در دانشگاهها وجود دارد؛ از امور صنفی، فرهنگی، علمی و هنری گرفته تا فعالیتهای سیاسی. نیاز هست که گروههای مختلف دانشجویی یا فعالان مختلف دانشجویی هم در هر کدام از این حوزهها فعال باشند. نمیشود انتظار داشت که همهی آنها بیایند در حوزهی سیاسی کار کنند. اما وقتی همهی اینها فعالیت میکنند، به نوعی با ساختار سلطه و حکومت درگیر میشوند. چون حکومت پذیرای استقلال فعالیت در هیچکدام از این حوزهها نیست. به اینترتیب، همینها چون یک دشمن مشترک پیدا میکنند، یا چون در برابر یک عامل مزاحم واحد قرار میگیرند، طبیعی است که کلیت جنبش دانشجویی را تقویت میکند.
بهطور مشخص، در حوزههای صنفی و در حوزههای علمی میشود هنوز به شکل علنی فعالیت کرد و فعالیت در این حوزه هنوز کامل مسدود نشده است. مهم این است که چتری برای فعالیتهای مختلف دانشجویی ایجاد بشود و از طریق وجود شبکههای کوچک، هماهنگی بین همهی آنها بهوجود بیاید.
الان حاکمیت دارد با گسترش دخالت در حوزهی خصوصی دانشجویان و مسئلهی سبکهای زندگی دوباره به دههی۶۰ برمیگردد. بهطور مشخص همین تفکیک جنسیتی کلاسها یا دخالت در نحوهی گزینش دانشجو. اینها همه موضوعاتی هستند که استعداد تبدیل شدن به حرکتهای اعتراضی مستمر و فراگیر را دارند و با توجه به اختلاف نظری هم که در بخشهای حاکمیت وجود دارد، امکان موفقیت جنبش دانشجویی برای متوقف کردن این مسائل بالاست.
شما اشاره کردید به طرح تفکیک جنسیتی. اجرای این طرح از آغاز سال تحصیلی جاری، صرفنظر از میزان تحقق یا عدم تحقق آن، رسماً آغاز شده، اما تاکنون هیچ اعتراض گسترده و پررنگی نسبت به آن دیده نشده است. شما اشاره کردید که این طرح پتانسیل آن را دارد که چتری حمایتی را برای اعتراضات دانشجویی فراهم کند. فکر میکنید علت چیست که حتی در ارتباط با این مسئله که میتوانست موضوعی کاملاً صنفی برای دانشجویان باشد، اعتراض پررنگی صورت نگرفته است؟
البته به شکل پراکنده اعتراض بوده ، نه اینکه هیچگونه اعتراضی را شاهد نبودهایم ولی تبدیل به یک حرکت فراگیر نشد. من فکر میکنم هنوز همین بحران استراتژی یک عامل است و عامل دیگر یک نوع فضای رویگردانی هم هست. یعنی ما شاهد روند دیگری هم هستیم که در سالهای اخیر بین جوانان ما گسترش پیدا کرده و آن هم ناامید شدن از اوضاع کشور است و نوعی تصور اینکه آیندهی روشنی وجود ندارد و همین باعث شده که میل به مهاجرت و خروج از کشور گسترش پیدا کند. این عامل هم به نوعی الان بر فضای دانشجویی ما سنگینی میکند.
مسئلهی دیگر هم همین تاکتیکها یا برخوردهای متناقضی است که حکومت انجام داده و در برخی حوزهها رسماً عقبنشینی کرده است. این باعث شده که هنوز شاید این نگرانی بهصورت جدی بهوجود نیاید و فکر کنند که این مسئله در داخل دانشگاهها عملاً اجرا نخواهد شد و نیاز به یک اعتراض گسترده در بخشهایی از جامعهی دانشجویی دیده نشود.
ولی بههرحال، به نظر من، این یک نقص است و این خلاء وجود دارد. چون علیرغم اینکه این طرح چندبار از سوی مسئولین تکذیب شده، ولی عملاً دارند به شکل تدریجی این پروژه را جلو میبرند و هرچقدر هم واکنش محکم و جدی جنبش دانشجویی عقب بیافتد، احتمال اینکه آنها بتوانند موفق بشوند و این پروژه را در ابعادی وسیعتر اجرا کنند، زیاد خواهد بود.
آقای افشاری! همانطور که شما هم اشاره کردید، تعداد زیادی از دانشجویان در دو سال اخیر، بعد از انتخابات پرمسئلهی سال ۸۸، از ایران خارج شدهاند. الان تعداد زیادی از فعالان شناخته شدهی جنبش دانشجویی در اروپا و امریکا بهسر میبرند. فکر میکنید الان چقدر احتمال یا اصلاً لزوم تشکیل یک تشکل شبیه کنفدراسیون دانشجویی ایرانیان که قبل از انقلاب شکل گرفته بود و نقش مهمی هم در پیروزی انقلاب سال ۵۷ داشت، دیده میشود و چقدر احتمالش هست که چنین تشکلی بتواند شکل بگیرد؟
در مفید بودن وجود چنین تشکلی یا بازتولید کنفدراسیون که حرفی نیست. به نظر من، امر مثبتی است. اما واقعیتهای حاکم بر فضای دانشجویی خارج از کشور خیلی با آن دوران فاصله دارد و انتظار واقعبینانهای نیست که ما به زودی شاهد تکرار مدل فعالیتی شبیه کنفدراسیون باشیم. چون عمدهی فعالان دانشجویی که در این سالها خارج شدهاند، در خارج از کشور دوباره دانشجو نشدهاند و این نکته را باید در نظر بگیریم. در آن دوران، رأس فعالیتهای کنفدراسیون بر روی دانشجویانی بود که در دانشگاههای خارج از کشور تحصیل میکردند.
این افراد (فعالین دانشجویی) از زمینهی فعالیت خودشان خارج شدهاند، دورهی دانشجوییشان تمام شده و آمدهاند در فضای جدیدی قرار گرفتهاند که حالا باید معلوم بشود که آیا آنها میتوانند خودشان را جا بیاندازند و دوباره فعالیتهایشان را ادامه بدهند یا اینکه در شرایط جدید، هویت دیگری پیدا میکنند. لذا، ضمن اینکه حضور این فعالان دانشجویی در خارج از کشور، به صورت بالقوه پتانسیلی برای فعالیت ایجاد میکند، ولی لزوماً به این معنا نیست که آنها یا حداقل همهی آنها بتوانند دوباره فعال بشوند.
اما مشکل عمدهای که پیش روی فعالیتهای دانشجویی گسترده در دانشگاههای خارجی وجود دارد، این است که میل به فعالیت سیاسی چه در میان دانشجویانی که از ایران میآیند و چه در میان دانشجویانی که در این کشورهای خارجی به دنیا آمدهاند، بسیار پایین است.
بر همین مبناست که این گروههای دانشجویی که وجود دارند، به شکل خیلی محدودی فعالیتهای سیاسی انجام میدهند. البته این به نظر من مثبت است و شاید بهتدریج در آینده، آنها بتوانند فضا را مساعد کنند و موانع را از سر راه بردارند. ولی ما الان خیلی فاصله داریم با اینکه دوباره شاهد تکرار تجربهی کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور باشیم.
پس فکر میکنید کسانی که الان در خارج از کشور به سر میبرند، چگونه میتوانند از جنبش دانشجویی داخل ایران پشتیبانی کنند؟
راهحل حداقل این است که در هرجایی که هستند بتوانند صدای دانشجویان ایرانی باشند. به خصوص یاد و نام زندانیان دانشجو را گرامی بدارند، زنده نگه دارند و به بهانههای مختلف آنها را طرح کنند و همچنین مطالبات صنفی و سیاسی دانشجویان ایرانی را مطرح کنند.
علاوه بر این، آنهایی که در دورههایی فعالیت دانشجویی داشتهاند، سعی کنند تجارب خودشان را مستند کنند و از طریق رسانههای مختلفی که وجود دارد، آنها را به فعالان کنونی جنبش دانشجویی ایران منتقل کنند.
بسیاری از ناظران و تحلیلگران و حتی فعالان سیاسی و مدنی معتقد هستند که بعد از سرکوب گستردهی اعتراضات مردمی پس از انتخابات سال ۸۸، جنبشهای اجتماعی در خوشبینانهترین حالت آتش زیر خاکسترند؛ یعنی اینکه فعلاً خاموشاند. به عنوان جمعبندی، آیا شما جنبش دانشجویی را کاملاً خاموش میبینید؟
نه؛ من خاموش نمیبینم! در صحبتهای قبلیام هم گفتم که این جنبش بهطور نسبی فعال است. ما اعتراضاتی را بعضاً از دانشگاهها میشنویم و فعالیتهای محدودی وجود دارد.
اما این مسئلهی کلی که این جنبشها آتش زیر خاکستر هستند، بحث درستی است. منتها وقتی این گروههای اجتماعی به این حالت دچار میشوند، آن وقت همیشه امکان فعالیتهای انفجاری، یعنی بروز انفجار هم افزایش پیدا میکند. مثلاً جامعهی تونس یا جامعهی مصر را در نظر بگیرد که یک اتفاق جرقهوار مانند خودسوزی یک جوان باعث شد که آن جنبش یکدفعه منفجر بشود. در مورد ایران هم، درست است که الان شرایط به همین سمت رفته و ما واقعاً فعالیتی را در سطح جامعه نمیبینیم، ولی این امکان هم مرتب بیشتر میشود که ایران هم به آن سمت برود.
ولی من در بخش اول صحبتهایم هم گفتم که جنبش دانشجویی ایران فعلاً با این تهدید مواجه است که اگر مناسبات دانشآموزی گسترش پیدا کند، آنوقت دیگر اساساً موجودیت سابق خود را از دست خواهد داد که آن وقت ما تغییر بزرگی را در دانشگاههای ایران شاهد خواهیم بود.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: جواد طالعی
کشمکش بر سر «میوههای ممنوعه» و گوشت گاومیش
واردات کالا در دولت احمدینژاد همیشه مورد توجه منتقدان و کارشناسان بوده است. این منتقدان میگوید دولت در چند سال اخیر درآمد سرشار نفت را صرف واردات کالا کرده تا قیمتها را پایین نگاه دارد و رضایت کاذب ایجاد کند. سیاستی که بخش تولید داخلی را با بحران روبرو کرده است.
واردات شکر، محصولات کشاورزی و دامی در چند سال اخیر محل مناقشه و نزاع موافقان و مخالفان دولت محمود احمدینژاد بود. اما این روزها کشمکش بیشتر میان وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و شبه دولتی است.
آنها یکدیگر را متهم میکنند که با استفاده از رانت و نادیده گرفتن قانون دست به واردات گوشت و میوه زدهاند. وزارت جهاد کشاورزی از انتشار اسناد تبانی گمرک و وزارت صنعت، معدن و تجارت برای واردات غیرقانونی خبر میدهد.
مسوولان وزارت صنعت، معدن و تجارت این اخبار را تکذیب میکنند و مدعی هستند که واردات غیرقانونی میوه انجام نگرفته است.
میوههای ممنوعه در بازار ایران
در پنج ماه نخست سال ۱۳۹۰ در حدود ۲۰ هزار تن انواع «میوه ممنوعه» شامل مرکبات به ارزش نزدیک به ۲۴ میلیون دلار وارد ایران شده است. میوه ممنوع به لیستی از انواع مرکبات گفته میشود که ورودشان به ایران ممنوع است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) این میزان واردات در شرایطی صورت گرفته که طبق دستور وزارت جهاد کشاورزی، واردات میوه ممنوع است و تخلف محسوب میشود.
محمد علی نیکبخت، معاون وزارت جهاد کشاورزی، میگوید که وزارت بازرگانی باید پاسخگوی واردات باشد.
وی تصریح میکند: «تا پایان سالجاری واردات انواع میوه همچنان ممنوع است و ذخیرهسازی برای ایام پرمصرف همچون عید نوروز با اولویت تولیدات داخلی باید باشد و اعتقادی به ذخیرهسازی محصول خارجی نداریم و نیاز شب عید براساس تولید داخل و کمک تشکلهای تولیدی که اعلام آمادگی کردهاند، تامین میشود.»
علیرضا سائلی، مشاور وزیر جهاد کشاورزی نیزمدعی است که ورود میوههای ممنوعه در پی تبانی وزارت صنعت، معدن و تجارت با گمرک ایران اتفاق افتاده است. وی در گفتوگو با خبرگزاری مهر گفته است: «پیش از این، وزارت جهاد کشاورزی بر ممنوعیت واردات میوه تاکید کرده بود، اما مسوولان وزارت صنعت، معدن و تجارت، بیتوجه به ممنوعیتهای اعلام شده، اقدام به صدور مجوز واردات میوه کردند.»
از سوی دیگر محمود دودانگه مشاور وزیر صنعت، معدن و تجارت گفته است که «واردات میوه ممنوعه نداریم.» وی علت وفور میوههای خارجی در بازار را مربوط به ثبت سفارش قبلی یا میوههایی که قبلا در انبارها نگهداری شده میداند. دودانگه تصریح کرده است: «تا شش ماه ثبت سفارشهای قبلی اعتبار داشته و میتواند وارد کشور شود.»
اما این استدلال نتوانسته منتقدان را قانع کند. آنها میگویند از مهرماه سال ۱۳۸۹ فهرست واردات ممنوعه اعلام شده و در این شرایط، پس از گذشت یک سال امکان واردات با ثبت سفارشهای سال گذشته وجود ندارد.
در همین حال خبرگزاری فارس روز سه شنبه (۱۵آذر/۶دسامبر) از کاهش تعرفه واردات میوه از ۱۵ بهمن به چهار درصد برای تنظیم بازار عید خبر داد. خبری که با سخنان معاون وزیر جهاد کشاورزی مبنی بر ممنوعیت واردات میوه در تضاد است.
به پایهی این گزارش یک مقام مسوول در وزارت صنعت، معدن و تجارت گفته است که با مجوز وزارت جهاد کشاورزی تعرفه واردات میوه بهویژه سیب و پرتقال از ۱۵ بهمن ماه چهار درصد میشود.
به نظر میرسد هیچکدام از وزارتخانههای متولی در ایران حاضر نیستند مسئولیت این واردات را بپذیرند. با این حال گمرک ایران در گزارش رسمی خود میزان واردات «میوههای ممنوعه» را اعلام کرده است.
دخالت دولت در واردات گوشت
بحث بر سر واردات گوشت به ایران نیز داغ است. خردادماه سال جاری وزیر جهاد کشاورزی با ابراز رضایت از وضیت تولیدات گوشتی و پروتئینی در ایران گفت که با اقدامات انجام شده، ۹۰ درصد گوشت مورد نیاز ایران به راحتی در داخل تامین میشود.
صادق خلیلیان افزود: «خوشبختانه واردات گوشت کنترل شده و ضابطهمند است و وزارت جهاد کشاورزی، واردات گوشت را در حد همان ۱۰ درصد مورد نیاز محدود کرده است.»
اما حسین صدر، رییس اتحادیه واردکنندگان گوشت قرمز و سفید نظر دیگری دارد. وی در گفتوگو با روزنامه شرق گفته است: «تقریبا دو سال پیش بود که وزارت بازرگانی سابق در فراخوانی اقدام به انتخاب مباشر و امضای تفاهمنامه کرد. در این بین رفتار و عملکرد ناشیانه وزارت بازرگانی موجب شد تا عقد قرارداد برای واردات نزدیک به یکمیلیون و یکصدهزار تن گوشت انجام شود. در حالی که نیاز بازار یکدهم این میزان بود.»
وی با انتقاد از عملکرد وزارت بازرگانی سابق که در حال حاضر با وزارت صنعت و معدن ادغام شده، افزوده است: «این موضوع موجب شد تا یک فضای کاذب و بازار رقابتی ناسالم در بازارهای جهانی شکل گیرد و از این رهگذر برزیل به عنوان بزرگترین صادرکننده گوشت به ایران، توانست با یک پروسه برنامهریزیشده، در عرض کمتر از شش ماه قیمت هر تن گوشت را تا ۷۰۰ یورو افزایش دهد.»
آقای صدر از دخالت وزارت کشاورزی در سیاستگذاری واردات گوشت انتقاد کرده و گفته که عملکرد معاونت توسعه بازرگانی داخلی، انحصار و رانت بزرگی را برای گروهی خاص ایجاد کرده است.
به گفته رییس اتحادیه وارد کنندگان گوشت، در حال حاضر معاونت توسعه بازرگانی داخلی در ابلاغیهای به سازمان توسعه تجارت اعلام کرده که ثبت سفارش اقلام پروتئینی تنها با امضای گروه واردکنندگان مواد پروتئینی مجاز است: «اعضای این گروه نیز از شرکتهای اقماری و زیرمجموعه وزارت جهاد کشاورزی و برخی از تجار نزدیک به وزارتخانهها هستند که زیر نظر مجمع عالی واردات فعالیت میکنند.»
از گوشتهای آلوده تا گوشت گاومیش هندی
حسین صدر همچنین از واردات گوشت گاومیش هندی خبر میدهد که سود سرشاری را نصیب وارد کنندگان کرده است: «برخی از تجار اقدام به وارد کردن گوشت گاومیش هندی کردهاند. اقدامی که در سالهای گذشته نیز به عناوین مختلف رخ داده است. ار آنجا که گوشت گاومیشهای هندی قابل خوردن نبوده و قیمت آن بسیار پایین است در این موارد میتوان سودهای ۳۰۰ تا ۴۰۰ درصدی را متصور شد.»
روزنامه شرق تصریح میکند که این نوع گوشت در برخی سربازخانهها، سلف سرویس دانشگاهها و غذاخوریها مورد استفاده قرار میگیرد.
پیشتر نیز موضوع واردات گوشتهای آلوده مورد توجه رسانههای ایران قرار گرفته بود. موضوعی که به مرور زمان از توجه عمومی خارج شد و همچون «پروندهی برنجهای آلوده» مورد پیگیری قرار نگرفت.
برخی کارشناسان و تولیدکنندگان گوشت در ایران میگوید که در چند سال گذشته این کشور به عنوان یکی از کشورهای تولیدکننده مرغوب و با کیفیت گوشت قرمز شناخته میشد. به نحوی که ایران در مرز خودکفایی تولید گوشت قرار داشت و بخشی از تولید خود را به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس صادر میکرد.
به باور این کارشناسان، بروز برخی مشکلات از جمله واردات بیرویه گوشت قرمز، قاچاق دام زنده به ایران، خشکسالی و عدم پشتیبانی از دامداریهای داخلی، ازمیزان تولید کاسته و ایران را به یک وارد کننده و یک بازار جذاب برای تولیدکنندگان تبدیل کرده است.
مهدی محسنی
تحریریه: جواد طالعی
واردات شکر، محصولات کشاورزی و دامی در چند سال اخیر محل مناقشه و نزاع موافقان و مخالفان دولت محمود احمدینژاد بود. اما این روزها کشمکش بیشتر میان وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و شبه دولتی است.
آنها یکدیگر را متهم میکنند که با استفاده از رانت و نادیده گرفتن قانون دست به واردات گوشت و میوه زدهاند. وزارت جهاد کشاورزی از انتشار اسناد تبانی گمرک و وزارت صنعت، معدن و تجارت برای واردات غیرقانونی خبر میدهد.
مسوولان وزارت صنعت، معدن و تجارت این اخبار را تکذیب میکنند و مدعی هستند که واردات غیرقانونی میوه انجام نگرفته است.
میوههای ممنوعه در بازار ایران
در پنج ماه نخست سال ۱۳۹۰ در حدود ۲۰ هزار تن انواع «میوه ممنوعه» شامل مرکبات به ارزش نزدیک به ۲۴ میلیون دلار وارد ایران شده است. میوه ممنوع به لیستی از انواع مرکبات گفته میشود که ورودشان به ایران ممنوع است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) این میزان واردات در شرایطی صورت گرفته که طبق دستور وزارت جهاد کشاورزی، واردات میوه ممنوع است و تخلف محسوب میشود.
محمد علی نیکبخت، معاون وزارت جهاد کشاورزی، میگوید که وزارت بازرگانی باید پاسخگوی واردات باشد.
وی تصریح میکند: «تا پایان سالجاری واردات انواع میوه همچنان ممنوع است و ذخیرهسازی برای ایام پرمصرف همچون عید نوروز با اولویت تولیدات داخلی باید باشد و اعتقادی به ذخیرهسازی محصول خارجی نداریم و نیاز شب عید براساس تولید داخل و کمک تشکلهای تولیدی که اعلام آمادگی کردهاند، تامین میشود.»
علیرضا سائلی، مشاور وزیر جهاد کشاورزی نیزمدعی است که ورود میوههای ممنوعه در پی تبانی وزارت صنعت، معدن و تجارت با گمرک ایران اتفاق افتاده است. وی در گفتوگو با خبرگزاری مهر گفته است: «پیش از این، وزارت جهاد کشاورزی بر ممنوعیت واردات میوه تاکید کرده بود، اما مسوولان وزارت صنعت، معدن و تجارت، بیتوجه به ممنوعیتهای اعلام شده، اقدام به صدور مجوز واردات میوه کردند.»
از سوی دیگر محمود دودانگه مشاور وزیر صنعت، معدن و تجارت گفته است که «واردات میوه ممنوعه نداریم.» وی علت وفور میوههای خارجی در بازار را مربوط به ثبت سفارش قبلی یا میوههایی که قبلا در انبارها نگهداری شده میداند. دودانگه تصریح کرده است: «تا شش ماه ثبت سفارشهای قبلی اعتبار داشته و میتواند وارد کشور شود.»
اما این استدلال نتوانسته منتقدان را قانع کند. آنها میگویند از مهرماه سال ۱۳۸۹ فهرست واردات ممنوعه اعلام شده و در این شرایط، پس از گذشت یک سال امکان واردات با ثبت سفارشهای سال گذشته وجود ندارد.
در همین حال خبرگزاری فارس روز سه شنبه (۱۵آذر/۶دسامبر) از کاهش تعرفه واردات میوه از ۱۵ بهمن به چهار درصد برای تنظیم بازار عید خبر داد. خبری که با سخنان معاون وزیر جهاد کشاورزی مبنی بر ممنوعیت واردات میوه در تضاد است.
به پایهی این گزارش یک مقام مسوول در وزارت صنعت، معدن و تجارت گفته است که با مجوز وزارت جهاد کشاورزی تعرفه واردات میوه بهویژه سیب و پرتقال از ۱۵ بهمن ماه چهار درصد میشود.
به نظر میرسد هیچکدام از وزارتخانههای متولی در ایران حاضر نیستند مسئولیت این واردات را بپذیرند. با این حال گمرک ایران در گزارش رسمی خود میزان واردات «میوههای ممنوعه» را اعلام کرده است.
دخالت دولت در واردات گوشت
بحث بر سر واردات گوشت به ایران نیز داغ است. خردادماه سال جاری وزیر جهاد کشاورزی با ابراز رضایت از وضیت تولیدات گوشتی و پروتئینی در ایران گفت که با اقدامات انجام شده، ۹۰ درصد گوشت مورد نیاز ایران به راحتی در داخل تامین میشود.
صادق خلیلیان افزود: «خوشبختانه واردات گوشت کنترل شده و ضابطهمند است و وزارت جهاد کشاورزی، واردات گوشت را در حد همان ۱۰ درصد مورد نیاز محدود کرده است.»
اما حسین صدر، رییس اتحادیه واردکنندگان گوشت قرمز و سفید نظر دیگری دارد. وی در گفتوگو با روزنامه شرق گفته است: «تقریبا دو سال پیش بود که وزارت بازرگانی سابق در فراخوانی اقدام به انتخاب مباشر و امضای تفاهمنامه کرد. در این بین رفتار و عملکرد ناشیانه وزارت بازرگانی موجب شد تا عقد قرارداد برای واردات نزدیک به یکمیلیون و یکصدهزار تن گوشت انجام شود. در حالی که نیاز بازار یکدهم این میزان بود.»
وی با انتقاد از عملکرد وزارت بازرگانی سابق که در حال حاضر با وزارت صنعت و معدن ادغام شده، افزوده است: «این موضوع موجب شد تا یک فضای کاذب و بازار رقابتی ناسالم در بازارهای جهانی شکل گیرد و از این رهگذر برزیل به عنوان بزرگترین صادرکننده گوشت به ایران، توانست با یک پروسه برنامهریزیشده، در عرض کمتر از شش ماه قیمت هر تن گوشت را تا ۷۰۰ یورو افزایش دهد.»
آقای صدر از دخالت وزارت کشاورزی در سیاستگذاری واردات گوشت انتقاد کرده و گفته که عملکرد معاونت توسعه بازرگانی داخلی، انحصار و رانت بزرگی را برای گروهی خاص ایجاد کرده است.
به گفته رییس اتحادیه وارد کنندگان گوشت، در حال حاضر معاونت توسعه بازرگانی داخلی در ابلاغیهای به سازمان توسعه تجارت اعلام کرده که ثبت سفارش اقلام پروتئینی تنها با امضای گروه واردکنندگان مواد پروتئینی مجاز است: «اعضای این گروه نیز از شرکتهای اقماری و زیرمجموعه وزارت جهاد کشاورزی و برخی از تجار نزدیک به وزارتخانهها هستند که زیر نظر مجمع عالی واردات فعالیت میکنند.»
از گوشتهای آلوده تا گوشت گاومیش هندی
حسین صدر همچنین از واردات گوشت گاومیش هندی خبر میدهد که سود سرشاری را نصیب وارد کنندگان کرده است: «برخی از تجار اقدام به وارد کردن گوشت گاومیش هندی کردهاند. اقدامی که در سالهای گذشته نیز به عناوین مختلف رخ داده است. ار آنجا که گوشت گاومیشهای هندی قابل خوردن نبوده و قیمت آن بسیار پایین است در این موارد میتوان سودهای ۳۰۰ تا ۴۰۰ درصدی را متصور شد.»
روزنامه شرق تصریح میکند که این نوع گوشت در برخی سربازخانهها، سلف سرویس دانشگاهها و غذاخوریها مورد استفاده قرار میگیرد.
پیشتر نیز موضوع واردات گوشتهای آلوده مورد توجه رسانههای ایران قرار گرفته بود. موضوعی که به مرور زمان از توجه عمومی خارج شد و همچون «پروندهی برنجهای آلوده» مورد پیگیری قرار نگرفت.
برخی کارشناسان و تولیدکنندگان گوشت در ایران میگوید که در چند سال گذشته این کشور به عنوان یکی از کشورهای تولیدکننده مرغوب و با کیفیت گوشت قرمز شناخته میشد. به نحوی که ایران در مرز خودکفایی تولید گوشت قرار داشت و بخشی از تولید خود را به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس صادر میکرد.
به باور این کارشناسان، بروز برخی مشکلات از جمله واردات بیرویه گوشت قرمز، قاچاق دام زنده به ایران، خشکسالی و عدم پشتیبانی از دامداریهای داخلی، ازمیزان تولید کاسته و ایران را به یک وارد کننده و یک بازار جذاب برای تولیدکنندگان تبدیل کرده است.
مهدی محسنی
تحریریه: جواد طالعی
احمد شهید: انکار نقض حقوق بشر در ایران، نشانه وخامت اوضاع است
دکتر احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل که مقامات ایرانی از ورودش به کشور جلوگیری کردهاند، برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران، در حال گذراندن یک تور اروپایی برای دیدار با نخبگان، فعالان و کنشگران ایرانی است. او پس از سفرش به فرانسه، به فرانکفورت آمد تا با فعالان ایرانی ساکن آلمان هم دیدار کند؛ دیدارهایی که به گفته او با هدف «واقعیتیابی» انجام میشود.
احمد شهید گزارش مقطعی خود درباره وضعیت حقوق بشر در ایران را اواخر ماه گذشته ارائه کرد و در پی آن سازمان ملل با رایی بیسابقه قطعنامهای در محکومیت نقض گسترده حقوق بشر در ایران صادر کرد. او قرار است گزارش نهایی خود را اوایل ماه مارس به شورای حقوق بشر سازمان ملل ارائه کند و حالا در صدد است تا با ملاقات شبکه گسترده فعالان ایرانی در خارج از کشور، تصویر درستتر و کاملتری از اوضاع ایران را در گزارش خود منعکس کند.
دویچهوله در فرانکفورت به گفتوگو با احمد شهید نشسته است که حاصل آن را در ادامه میخوانید.
دویچه وله: بگذارید از تور اروپاییتان شروع کنیم. هدفتان از سفر به اروپا پیش از تدوین نهایی گزارش وضعیت حقوق بشر در ایران چیست؟ با چه افراد و گروههایی دیدار میکنید؟
احمد شهید: سفر من به کشورهای اروپایی و ملاقات با نخبگان و فعالان ایرانی، واقعیتیابی است. با توجه به اینکه امکان سفر به ایران از من سلب شده، تلاش کردهام تا با ایرانیان ساکن اروپا دیدار کنم، از جمله با کسانی که پس از انتخابات مجبور به ترک کشورشان شدهاند و نیز کسانی که از مدتها پیش ناظر تحولات و رویدادهای ایران بودهاند و با چهرههای فعال در حوزه حقوق بشر در ایران ارتباط نزدیک دارند.
ملاقات با شبکه گستردهای از کنشگران، خانوادههای زندانیان، بستگان قربانیان شکنجه و اعدام، روزنامهنگاران، بلاگرها و سازمانهای فعال در حوزههای مرتبط با حقوق بشر، از اولویتهای کار من در ارتباط با ایران است و پیش از ارائه گزارش به شورای حقوق بشر سازمان ملل در نقاط دیگری از دنیا از جمله آمریکای شمالی هم ادامه خواهد یافت.
نمایندگان یا وابستگان دولت در این میان چه جایگاهی خواهند داشت؟ آیا برای برقراری ارتباط با آنها هم تلاش کردهاید؟ دیدگاههای دولت ایران و وابستگانش در این گزارش چهطور منعکس خواهد شد؟
اگر بخواهم تلاشی برای ملاقات با نمایندگان دولتی بکنم، ترجیح میدهم که چنین ملاقاتی در جایی مانند ژنو انجام شود که هیات رسمی ایران در سازمان ملل آنجا حضور دارد. همچنان به تلاشهایم برای متقاعد کردن مقامات ایرانی برای سفر به این کشور هم ادامه خواهم داد. سفر به کشوری که حوزه ماموریت من است، ضرورتی است که توسط مقامات ایرانی نادیده گرفته شده. این میتواند سریعترین راه برای ایجاد تغییرات مثبت باشد. کار کردن با دولت ضرورتی انکارناپذیر است، چون آنها در جایگاهی هستند که اگر بخواهند میتوانند به بهترین نحو و با بیشترین سرعت، تغییرات لازم را اعمال کنند.
پس از تدوین گزارش، پیشنویس آن را برای هیات رسمی ایران در ژنو ارسال خواهم کرد تا نظرات آنها را هم بدانم. اما همه اینها فقط در صورتی ممکن است که آنها بخواهند با من ارتباط داشته باشند.
با توجه به اظهارات مقامات ارشد جمهوری اسلامی، فکر میکنید مهمترین دلایل ممانعت آنها از سفر شما به ایران چیست؟
مساله این است که بسیاری از کشورها گمان میکنند انتصاب گزارشگر ویژه سازمان ملل، اقدامی تنبیهی علیه آنان است و به همین خاطر است که از همکاری با گزارشگران ویژه سر باز میزنند. اگر مثلا به سخنان محمدجواد لاریجانی در یک کنفرانس خبری در نیویورک درباره ماموریت من دقت کنید، میبینید که به اعتقاد او این ماموریت بخشی از سناریوی قدرتهای بزرگ جهانی برای اعمال فشار بر ایران است. واقعیت این نیست. من یک گزارشگر مستقلم و گزارشم را به شورای حقوق بشر ارائه میکنم و همه زوایای کارم شفاف است؛ حتی باید همه منابعی که برای تدوین گزارش از آنها بهره گرفتهام را بهصورت شفاف به شورا ارائه کنم.
شاید آنها از این میترسند که گزارش نهایی، گزارشی منصفانه و متوازن نباشد. آقای لاریجانی گفته اگر من به ایران بروم و برگردم، ممکن است بگویم شرایط از آنچه گفته میشود بسیار وخیمتر و نگرانکنندهتر است. اگر وضعیت ایران واقعا از آنچه دیگران درباره این کشور میگویند بدتر و وخیمتر نیست، مسئولان جمهوری اسلامی نباید درباره آن نگرانی خاصی داشته باشند.
وقتی سازمان ملل قطعنامهای در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران صادر کرد، آقای لاریجانی گفت باید به گزارشگر ویژه وقت و فرصت بیشتری داد تا به دور از پیشداوری به کار خود ادامه دهد. این سخنان به نوعی پذیرش مشروعیت ماموریت من بود که پیشتر آقای لاریجانی آن را زیر سوال برده بود. اتفاقا یکی از کسانی که میتوانند چنین فرصتی در اختیار من قرار دهد، شخص محمدجواد لاریجانی است. مقامات ایران باید اجازه سفر من را صادر کنند. در این سفر من باید بتوانم با هر کسی که میخواهم ملاقات داشته باشم، از هر مکانی که میخواهم دیدن کنم، از جمله زندانها و زندانیان، قربانیان خشونت دولتی و تجاوزها و ... همه اینها فرصتهایی است که دولت ایران باید در اختیار من قرار دهد اما از پذیرش آن امتناع میکند.
اما دستکم از پس از انتخابات پرشبهه و بحثبرانگیز ریاستجمهوری در ایران، مقامات جمهوری اسلامی نشان دادهاند که نه فقط برای شما، که برای هیچ شخص یا نهاد دیگری هم چنین امکانی را فراهم نخواهند کرد.
به نظر من هنوز همه درها بسته نیست. ایران چندی پیش اعلام کرد که سال آینده از دو گزارشگر ویژه دعوت خواهد کرد، البته اشارهای به هویت آنها نشد. اگر چنین دعوتی صورت گیرد و امکان فعالیت آزادانه به آنها داده شود، نشانه مثبتی است. آنها حتی هنوز در پاسخ درخواستهای من، مستقیما آن را رد نکردهاند و گفتهاند که میخواهند پیش از هرچیز درباره متدولوژی گزارش، در ژنو بحث کنند. سیگنالهایی که تا کنون آقای لاریجانی فرستاده، کمی آشفته و ترکیبی از سیگنالهای مثبت و منفی بوده، اما آخرین سیگنال به نظرم مثبت بوده و قابل تامل.
با بررسیهایی که تا کنون درباره وضعیت حقوق بشر در ایران انجام دادهاید، آیا با واقعیتهای شوکهکنندهای مواجه شدهاید؟ به نظرتان اوضاع حقوق بشر در داخل کشور، تا چه اندازه با توصیفی که مقامات ایرانی در نشستهای رسمی ارائه میدهند، تفاوت دارد؟
همه دولتها تلاش میکنند که تصویر مثبتی از وضعیت کشورشان ارائه دهند و به همین خاطر بین ادعاهای آنان با واقعیتها معمولا فاصله وجود دارد، بهخصوص وقتی این ادعاها از سوی دولتهایی بیان میشوند که با باز شدن فضا در کشورشان به شدت مخالفاند. اما کشورهایی هم هستند که نواقص و کاستیها را میپذیرند و اعتراف میکنند که مشکلاتی وجود دارد، اما میتوان در یک فضای باز و آزاد برای حل آنها تلاش کرد. وقتی کشوری وجود مشکلات را انکار میکند، معمولا واقعیت این است که اوضاع در آنجا بهشدت وخیم است.
در سطح شخصی، من روایتهای واقعا شوکهکنندهای از موارد نقض حقوق بشر در ایران شنیدهام. گزارشهایی که از شکنجه در زندانها، اعدامها، نقض حقوق اساسی متهمان در روند دادرسی، تهدید و بازداشت وکلا و فعالان حقوق بشر، نقض حقوق زنان و سرکوب فعالان زن، نقض حقوق اقلیتهای دینی و قومی و محدودیتهای عجیبی که برای بهاییان وجود دارد، واقعا نگرانکننده است، اما همه این موارد نیازمند بررسی بیشتر است.
نسبت به حاکمیت قانون و استقلال قوه قضاییه در ایران نیز تردیدهای جدی وجود دارد. گسترش روزافزون سرکوب و سانسور رسانهها، فیلترینگ اینترنت، حمله به جریان اطلاعرسانی و کنشگران مدنی هم از موارد مهمی است که بسیار نگرانکننده است.
بخش عمدهای از موارد نقض حقوق بشر در ایران توسط نهادهای موازی غیررسمی یا نیمهرسمی انجام میشود. این نهادها که وابستگی مستقیم به مراکز قدرت دارند، امکانات گستردهای در سراسر کشور در اختیار دارند؛ از جمله زندانهای مخفی و بینام و نشان و سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی زیرزمینی با کارکردهای خاص. برای بررسی این نهادهای موازی چه تدابیری اندیشیدهاید؟
وجود چنین نهادهایی مانع از درک درست ساختار قدرت در ایران میشود. اگر دولت ایران واقعا درصدد این است که چهره مثبتی از خود به جامعه جهانی ارائه کند، باید با گشایش فضا برای بررسیهای دقیق و عمیق، همه سوءتفاهمها و نگرانیهای موجود را برطرف کند. من هنوز به نتیجه مشخصی در این باره نرسیدهام، اما مطمئنا از موضوعات مهمی است که باید موشکافانه بررسی شود. همانطور که گفتید همین مراکز موازی در بسیاری از موارد، نقشی کلیدی در نقض حقوق شهروندان ایفا کردهاند و نیروی محرکه ماشین نقض حقوق بشر بودهاند.
انتشار گزارش وضعیت حقوق بشر در ایران، از چه راههایی میتواند به بهبود وضعیت حقوق بشر در داخل کشور کمک کند و چه پیامدهایی میتواند برای دولت ایران داشته باشد؟
مستندسازی موارد نقض حقوق بشر و ارائه راهکارها و توصیههایی برای ارتقای وضعیت در داخل کشور، از جمله وظایفی است که بر عهده گزارشگر گذاشته شده. نتیجه این است که در ابعاد گستردهتری درباره نگرانیهای موجود اطلاعرسانی میشود و توجه جامعه جهانی به نقض گسترده حقوق اساسی شهروندان در یک کشور خاص جلب خواهد شد. تا همین الان هم تاثیر زیادی گذاشته و اگر به پیامدهای تصویب قطعنامه بر ضد ایران نگاه کنید، دشواریهای پدید آمده برای ایران را خواهید دید.
درباره پیامدهای احتمالی، اگر موارد پیشین را در نظر بگیریم، مشخص است که اگر نقض حقوق بشر بهصورت جدی در کشوری صورت گیرد، تحریمهای سازمان ملل را به دنبال خواهد داشت. من در شرایط کنونی همه تلاشم را میکنم که به بهترین نحو با بهرهگیری از معتبرترین منابع، اطلاعات را جمعآوری کنم و مشخصا نمیتوانم به پیامدهای آتی اشاره کنم.
با توجه به آنچه درباره نگرانیهای موجود نسبت به گسترش فزاینده سانسور و سرکوب رسانهها و تشدید فیلترینگ در ایران گفتید، مایلم بدانم برای مستندسازی موارد سرکوب اکتیویستهای آنلاین چه اقداماتی انجام دادهاید. مقابله جمهوری اسلامی با گردش آزاد اطلاعات در جهان آنلاین و آفلاین، موج گستردهای از سرکوب و نقض حقوق اساسی فعالانی را به دنبال داشته که تمرکز فعالیتهایشان بر دنیای مجازی بود و خیلی از آنها حتی چندان شناختهشده نیستند. یکی از آنها حسین رونقی است، که چندی پیش در اثر برخوردهای سوء مسئولان زندان، یکی از کلیههایش را از دست داده است.
بستن فضا برای فعالیت رسانهها و رسانهنگاران، از جمله ژورنالیستها، بلاگرها و همینطور اکتیویستهای آنلاین، از نگرانیهای جدی من است. در توصیههایی که به ایران ارائه خواهیم کرد، بخشی را به ضرورت بهبود وضعیت در این زمینه اختصاص خواهیم داد. آزادی بیان و اندیشه و آزادی دسترسی به اطلاعات، از حقوق اساسی است که به فضای سایبر هم قابل تعمیم است. یکی از مواردی که در قطعنامه اخیرا صادرشده توسط سازمان ملل بارها تکرار شده، ضرورت آزادی رسانهها است.
احسان نوروزی، مهدی محسنی
تحریریه: فرید وحیدی
تحریریه: فرید وحیدی
یک روز پس از راهاندازی "سفارتخانه مجازی آمریکا در تهران"، این سایت اینترنتی در ایران مسدود شد.
خبرگزاریهای بینالمللی و منابع خبری داخلی ایران روز چهارشنبه (۱۶ آذر) خبر دادند که این وبسایت که به دو زبان فارسی و انگلیسی طراحی شده بود، اندکی بعد از آغاز به کار در ایران فیلتر شد.سایت سفارتخانه مجازی آمریکا در تهران که توسط وزارت امور خارجه ایالات متحده راه اندازی شده، حاوی اطلاعات مختلف درباره چگونگی مطرح کردن تقاضای روادید سفر به ایالات متحده و تحصیل در دانشگاههای این کشور است.
وزارت امور خارجه آمریکا در بیانیهای اعلام کرد این سفارتخانه مجازی میتواند "در غیاب روابط مستقیم، مانند پلی میان مردم ایران و آمریکا" عمل کند.
روابط ایران و آمریکا پس از حمله "دانشجویان پیرو خط امام" به سفارتخانه ایالات متحده در تهران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ قطع شد.
وزارت امور خارجه آمریکا گفته است که این سفارتخانه مجازی به ایرانیها امکان میدهد که نظراتشان را درباره سیاستهای دولت آمریکا به مقامهای این کشور منتقل کنند.
'فریبکاری جدید شیطان بزرگ'
همزمان شماری از نمایندگان مجلس ایران از اقدام آمریکا برای راه اندازی این سفارت خانه مجازی انتقاد کردهاند.علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران در گفتوگو با سایت خانه ملت (خبرگزاری مجلس ایران) ایجاد این سفارتخانه اینترنتی را "فریبکاری جدید شیطان بزرگ" خواند.
آقای بروجردی گفت که این اقدام نمیتواند نشاندهنده احترام آمریکا به حقوق شهروندان ایرانی باشد، چرا که به گفته او "تحریم قطعات هواپیماهای مسافربری توسط آمریکا که جنگ، نه با دولت که با ملت ایران است، نشان میدهد که آمریکا کوچکترین احترامی برای شهروندان ایرانی قائل نیست."
حشمت االه فلاحتپیشه، یکی دیگر از اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران، تأسیس سفارتخانه مجازی آمریکا در تهران را "اعلام عمومی برای جذب جاسوس توسط آمریکا" توصیف کرد.
آقای فلاحتپیشه با اشاره به این که "بر اساس کنوانسیون های روابط دیپلماتیک، چیزی به نام سفارتخانه مجازی وجود ندارد"، این اقدام آمریکا را "نوعی فشار سیاسی به جمهوری اسلامی ایران" خواند.
حسن غفوری فرد، عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس ایران نیز هدف آمریکا از این کار را "فاصله انداختن بین دولت و ملت ایران" خواند و گفت: "ملت ایران علاقهای به برقراری ارتباط حتی در سطح سفارتخانه مجازی نخواهند داشت."
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا در اواخر ماه اکتبر در مصاحبه با بیبیسی فارسی از برنامه آمریکا برای راهاندازی سفارتخانه مجازی خبر داده بود که در آن زمان هم این خبر با واکنش تند مقامهای جمهوری اسلامی ایران مواجه شد.
گزارش ها از منامه، پایتخت بحرین حاکی است که مأموران امنیتی این کشور برای جلوگیری از تجمع معترضان در یکی از میادین شهر که برای آنها جنبه نمادین دارد، از گاز اشک آور استفاده کردهاند.
صدها تن از معترضان شیعه که پس از شرکت در مراسم عزاداری محرم، تلاش می کردند خود را به میدان لؤلؤ برسانند، با برخورد پلیس ضد شورش مواجه شده اند.میدان لؤلؤ در نخستین روزهای اعتراضات ضد حکومتی در بحرین، می رفت که به محل اصلی تجمع معترضان و نماد اعتراضات تبدیل شود.
معترضان بحرینی کوشش می کردند این میدان را به مکانی مشابه میدان تحریر قاهره تبدیل کنند، اما مأموران حکومتی با تخریب مجسمه این میدان و جلوگیری از تجمع معترضان در آن، از این کار جلوگیری کردند.
بنابه گزارش ها، مأموران پلیس ضد شورش امروز باتوم به دست داشتند و با استفاده از حدود ۱۰۰ خودروی جیپ، مانع از پیشروی معترضان به سوی میدان شدند.
یکی از معترضان به خبرگزاری رویتر گفته است که شاهد بازداشت تعدادی از تظاهرکنندگان بوده است.
معترضان بحرینی عموما از اکثریت شیعه این کشور هستند که به رفتار حاکمان سنی مذهب با شیعیان اعتراض دارند.
حکومت بحرین ایران را به تحریک معترضان متهم می کند.
'انهدام یک بسته مشکوک در فرودگاه'
همزمان وزارت کشور بحرین از منهدم کردن بسته ای مشکوک در فرودگاه منامه خبر می دهد.به گفته مقامات وزارت کشور، این بسته از بریتانیا و از طریق دوبی به بحرین فرستاده شده بود.
مأموران به ظن اینکه این بسته حاوی مواد منفجره است، آن را منهدم کردند.
وزارت کشور بحرین می گوید که تحقیق در مورد این بسته ادامه دارد.
این وزارتخانه مدتی پس از انتشار خبر انفجار، در صفحه توییتر خود نوشت که بسته مذکور حاوی مواد منفجره نبوده بلکه حاوی ابزار ساخت بمب بوده است.
سه روز پیش، انفجار کوچکی در نزدیکی سفارت بریتانیا در منامه اتفاق افتاد که تلفات جانی نداشت، اما به تعدادی اتومبیل خسارت وارد کرد.
بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، میگوید که به نیروهای امنیتی دستور نداده است که در مقابل مردمی که ۱۰ ماه است علیه او دست به شورش زده اند به خشونت متوسل شوند.
بشار اسد در گفتگویی با شبکه تلویزیونی آمریکایی ای بی سی گفت که او صاحب نیروهای امنیتی یا مالک کشور نیست.رئیس جمهوری سوریه در صحت گزارشهای مربوط به اقدامات خشونت آمیز نیروهای دولتی علیه تظاهرکنندگان ابراز تردید کرد و گفت که در رابطه با آنچه که در سوریه می گذرد، احساس گناه نمی کند.
بر اساس تخمین سازمان ملل متحد، از زمان آغاز ناآرامی های سوریه در ماه مارس تا کنون دست کم ۴۰۰۰ نفر در این کشور کشته شدهاند.
دولت سوریه "گروههای مسلح تبهکار" را مسئول خشونتها معرفی میکند.
مصاحبه بشار اسد یک روز پس از اعلام خبر بازگشت رابرت فورد، سفیر آمریکا به سوریه انجام گرفت. در ماه اکتبر، آقای فورد به خاطر نگرانی در مورد امنیت او در سوریه این کشور را ترک کرد و به آمریکا رفت.
سفیر فرانسه هم روز دوشنبه به دمشق بازگشت.
سازمان ملل 'معتبر نیست'
بشار اسد در پاسخ به سئوال باربارا والترز، مجری باسابقه شبکه ای بی سی، در مورد توسل به خشونت برای سرکوب مردم، گفت که نیروهای امنیتی متعلق به او نیستند، اما اقدامات آنان را هم محکوم نمی کند.رئیس جمهوری سوریه در مورد حملات ماموران دولتی به معترضان هم گفت: "هیچ دستوری در مورد استفاده از خشونت و یا کشتن مردم به آنها داده نشده است."
وقتی مجری برنامه از بشار اسد در مورد تفتیش خانههای مردم و دستگیری آنها، از جمله کودکان، سئوال کرد، رئیس جمهوری سوریه پاسخ داد که منابعی که این خبرها را منتشر کردهاند قابل اعتماد نیستند.
به گفته آقای اسد، سازمان ملل متحد هم، که دولت سوریه را به ارتکاب جنایت علیه بشریت متهم کرده، سازمانی معتبر و قابل اعتماد نیست.
بشار اسد عضویت سوریه در سازمان ملل را یک "بازی" توصیف کرد که کشورش به آن ادامه می دهد.
واکنش آمریکا
مارک تونر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، مواضع رئیس جمهوری سوریه در مصاحبه با ای بی سی را محکوم کرده است.آقای تونر گفته است این که رئیس جمهوری سوریه ادعا می کند، اختیار و قدرتی در کشورش ندارد، مضحک است.
بیبیسی، دویچه وله (صدای آلمان)، رادیو تلویزیون خارجی فرانسه (رادیو فرانسه)، رادیو جهانی هلند و صدای آمریکا ایجاد اختلال عمدی در انتشار سیگنالهای ماهوارهای را محکوم کردند و هدف آن را ساکت کردن صدای رسانههای مستقل و جلوگیری از دسترسی آزاد به اطلاعات دانستند.
روسای این رسانه های بین المللی پس از نشستی در لندن با انتشار بیانیه ای اعلام کردند: "امسال شاهد افزایش تعداد تاکتیک های اعمال فشار بر رسانه هایی بوده ایم که مخاطبانی در ایران و سایر کشورها دارند".آنها به طور مشخص به شدت گرفتن روند ایجاد اختلال عمدی و ارسال پارازیت بر روی برنامه تلویزیونی های ماهواره ای فارسی زبان اشاره کردند.
گردانندگان ماهواره ها می گویند که منبع ارسال این پارازیت ها درون ایران است.
روسای پنج رسانه بین المللی مذکور می گویند که هدف از ایجاد این اختلالات، جلوگیری از دسترسی مخاطبان ایرانی به برنامه هایی است که دولت ایران از آن ناراضی است.
در بیانیه رسانه های بین المللی آمده است: "ما از نهادهای نظارتی می خواهیم که علیه کسانی که عمدا پخش امواج ماهواره ای را مختل می کنند، اقدام کنند؛ زیرا کار آنها خلاف کنوانسیون های بین المللی ناظر بر استفاده از ماهواره است. ما مشخصا از مقامات امور ارتباطات کشورها می خواهیم که در نشست آینده اتحادیه بین المللی ارتباطات راه دور در ژنو این موضوع را بررسی کنند".
در این بیانیه همچنین از گردانندگان ماهواره ها و ارائه دهندگان خدمات ماهواره ای خواسته شده است که به "اهمیت نقشی که در تضمین جریان آزاد اطلاعات به عهده آنها است" توجه کنند.
پارلمان اروپا حدود سه هفته پیش با صدور قطعنامه ای، اقدام دولت ایران را در مختل کردن پخش برنامه های بیبیسی فارسی و دویچه وله محکوم کرد و از یوتل ست، شرکت مالک ماهواره ای به همین نام، خواست که به شبکه های تلویزیونی دولتی ایران خدمات ارائه ندهد.
پیش تر یک مقام سازمان همکاری نظامی و فنی روسیه اعلام کرده بود که این کشور در گذشته دستگاه های پارازیت انداز سیار در اختیار مقامات ایرانی قرار داده است و در حال فروش تعداد بیشتری از این دستگاه ها به ایران است.
سخنگوی آصف علی زرداری، رئیس جمهوری پاکستان با تکذیب خبر احتمال کنارهگیری او گفت که آقای زرداری به علت مشکل قلبی در بیمارستانی در دوبی بستری است.
یوسف رضا گیلانی، نخست وزیر پاکستان هم گفته است که آقای زرداری به علت عارضه ای قدیمی در بیمارستان بستری است و پس از معاینه و آزمایش های پزشکی به کشور باز خواهد گشت.دولت پاکستان به شایعات منتشر شده در رسانه ها در مورد کنارهگیری آصف علی زرداری، رئیس جمهوری این کشور واکنش نشان داده و این گزارش ها را رد کرده است.
طی هفته های اخیر، دولت آقای زرداری تحت فشارهای بسیاری قرار داشته است.
انتشار گزارشی در مورد درخواست دولت پاکستان از آمریکا برای حمایت از این دولت در برابر اقدام احتمالی ارتش برای کودتا، جنجالهایی به همراه داشت.
حسین حقانی، سفیر پیشین پاکستان در آمریکا که ادعا شده بود، نامه ای را در این ارتباط در اختیار مقامات آمریکایی گذاشته، این گزارش ها را تکذیب کرد اما ناچار به کناره گیری از سمت خود شد.
آقای حقانی متهم شده که با ارسال نامه ای محرمانه به دریاسالار مایک مولن، بلندپایه ترین مقام ارتش آمریکا، از این کشور درخواست کمک برای محدود کردن نفوذ ارتش پاکستان شده بود.
آقای حقانی دخالت خود در نوشتن این نامه و ارسال آن را رد کرده است.
جنجال بر سر این مساله، باعث تشدید تنش ها در روابط میان دولت غیرنظامی و ارتش پاکستان شده است.
با خروج آقای زرداری از پاکستان، این احتمال به سرعت مطرح شده که او در آستانه کناره گیری از قدرت است.
آصف علی زرداری، همسر بی نظیر بوتو، نخست وزیر پیشین پاکستان، چهره ای جنجالی به شمار می رود.
بی نظیر بوتو در سال ۲۰۰۷ ترور شد.
یک منبع نزدیک به رئیس جمهوری پاکستان که نامش فاش نشده، به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته است که حال آقای زرداری "خوب نیست."
در رسانه های پاکستان، اخیرا شایعاتی در موردکناره گیری آقای زرداری تحت عنوان "بیماری" مطرح شده است. این رسانه ها می گویند این کناره گیری در واقع به دلیل ماجرای نامه سفیر سابق پاکستان به مقامات آمریکایی خواهد بود.
سخنگوی آصف علی زرداری گفته است که هدف دیگر سفر آقای زرداری به دوبی، دیدار با فرزندانش خواهد بود که در این شهر زندگی می کنند.