فراخوان شماره ی ۲ همراه با اطلاعات تازه
تظاهرات سراسری در اعتراض به سرکوب خونین مردم
تظاهرات سراسری در اعتراض به سرکوب خونین مردم
فراخوان شماره 2
تظاهرات سراسری همبستگی در اعتراض به سرکوب خونین مردم ایران
جمعه 29 و شنبه 30 بهمن 1389
در روز دوشنبه 25 بهمن 1389، نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران تظاهرات مسالمت آمیز مردم را در همبستگی با انقلاب مردم تونس و مصر به خون کشیدند. کشتن دست کم دو جوان به نام های صانع ژاله و محمد مختاری، ضرب و شتم وحشیانه و دستگیری گسترده صدها نفر از تظاهرکنندگان در تهران و دیگر شهرهای ایران، حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و تهدید آنها به اعدام از طرف تعدادی از نمایندگان مجلس و ادامه موج گسترده دستگیری ها، نشانگر خشم و وحشت سران حکومت از حضور قدرتمند مردم و تلاش برای مرعوب ساختن آنان است.
در اعتراض به سرکوب وحشیانه مردم و موج گسترده دستگیری ها و خشونت فزاینده رژیم علیه مخالفان به منظور خفه کردن هر نوع اعتراض، از همه آزادیخواهان، نهادها و سازمان های دمکراتیک و مدافع حقوق بشر میخواهیم که با برگزاری گردهمایی های اعتراضی در روزهای جمعه 29 و شنبه 30بهمن (18 و 19 فوریه) در مقابل سفارتخانه های جمهوری اسلامی و یا میدانهای اصلی شهر محل سکونت خود شرکت نمایند.
آخن: شنبه ساعت 14 میدان Eliesenbrunnen
کانون ره آورد
دیفا (Deutsch Iranisch Forum Aachen)
استکهلم: میدان مین توریت، روبروی پارلمان سوئد، جمعه ساعت 17
جمعیت پشتیبانی از مبارزات مردم ایران
اسلو: روبروی سفارت جمهوری اسلامی ایران، جمعه ساعت 17
کمیته نروژی ایرانی حمایت از مبارزات مردم ایران
برلین: جمعه، ساعت 18
Kaiser-Wilhem gedächtnis-Kirche
جمعیت پشتیبانی از جنبش دموکراسی خواهی ایران
بروکسل: میدان لوکزامبورگ، روبروی پارلمان اروپا، شنبه ساعت 11
اتحاد برای ایران- بلژیک
پاریس: میدان حقوق بشر تروکادرو، شنبه ساعت 18
کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی
دورتموند: روبروی Reihnoldikirche ، شنبه ساعت 15
حامیان مادران پارک لاله- دورتموند
شیکاگو : دیلی پلازا، ، جمعه ساعت 12
پشتیبانان دمکراسی و حقوق بشر در ایران
کلن: جمعه ساعت 18 روبروی درب اصلی ایستگاه قطار
جمعیت پشتیبانی از مبارزات دمکراتیک مردم ایران
جوانان و دانشجویان موج سبز
حامیان مادران پارک لاله- کلن
خانه همبستگی مهر
کمیته کردهای کلن
کمیته جمعی از ایرانیان ایالت نورد راین وستفالن
جبهه ملی ایران – آلمان
حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات)
جنبش ملی ما هستیم
حزب دمکراتیک مردم ایران – کلن
اتحاد جمهوری خواهان – واحد کلن
با پشتیبانی حمعیت دفاع از زندانیان سیاسی- کلن
گوتنبرگ : میدان گوستاو آدولف، شنبه ساعت 14
جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران - سوئد
لس آنجلس: پارک بلبوا، شنبه ساعت 15
حامیان مادران پارک لاله (عزادار ایران) در منطقه ولی
لندن: روبروی سفارت جمهوری اسلامی، جمعه و یکشنبه ساعت ۱۵
جنبش سبز لندن
مالمو: تری آنگل، شنبه ساعت 14
انجمن ایران آزاد
ملبورن : فدریشن اسکور، پنج شنبه 17 فوریه، ساعت 18
تجمع ایرانیان مقیم ملبورن در حمایت از جنبش آزادیخواهانه مردم ایران
وین: میدان آلبرتینا، شنبه ساعت 15
حامیان مادران پارک لاله در وین - اتریش
جمعیت دفاع از حقوق مردم ایران در اتریش
کمیته ی دفاع از حقوق بشردر ایران - اتریش
نسل آزادیخواه ایران - اتریش
هامبورگ : Ida - Ehre - Platz ، شنبه ساعت 30/15
حامیان مادران پارک لاله ، هامبورگ
اطلاعات دقیفتر از تظاهرات در شهرهای دیگر در فراخوان بعدی اعلام می گردد. شهرها و نهادهایی که مایلند با این حرکت همبستگی همراهی کنند می توانند با ایمیل زیر تماس بگیرند.
bahman29hambastegi@gmail.com
اخبار روز:
گزارشگران بدون مرز تشدید سرکوب روزافزون در ایران را محکوم میکند. از روز ٢٠ بهمن مقامات ایران با ارسال پارازیت بر روی امواج تلویزیونی و از جمله تلویزیونهای فارسی زبان بی بی سی و صدای امریکا، حمله به سایتهای اینترنتی، ممانعت از کار رسانههای خارجی، و دستگیری حرفهکارانرسانهها، سرکوب آزادی بیان در ایران را تشدید کردهاند.
در تاریخ ٢٦ بهمن ماموران امنیتی لباس شخصی به منزل حسین کروبی مدیر اجرایی روزنامه توقیف شدهی اعتماد ملی حمله و پس از شکستن درب اصلی و در نبود وی در منزل، رفتاری خشونت آمیز با اعضای خانواده داشتهاند. ماموران امنیتی همچنان خانه را در اشغال خود دارند.
از سوی دیگر قانع ژاله برادر صانع ژِاله یکی از کشته شدگان تظاهرات ٢٥ بهمن پس از مصاحبه با صدای امریکا و تکذیب ادعای رسانههای دولتی مبنی بر وابستگی برادرش به بسیج و هواداری از حکومت، از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
از تاریخ ٢٠ بهمن مقامات جمهوری اسلامی اقدام به سانسور گسترده رسانههایی کردند که در بارهی تظاهرات ٢٥ بهمن اطلاعرسانی میکنند. گزارشگران بدون مرز حمله به سایتهای اطلاعرسانی و اختلال در اینترنت و شبکه تلفن موبایل را در ایران تائید میکند. بسیاری از سایتهای مستقل اطلاعرسانی و نزدیک به مخالفان از حمله جرس،کلمه،سایت اشتراک نظر بالاترین که یکی از پایگاههای اصلی هواداران جنبش اعتراضی است و سایت پربیننده گویا نیوز که اخبار متنوع را منتشر میکند، تحت حملات شدید قرار گرفتهاند. در بسیاری از مناطق ایران صفحات جیمیل، گوگل ریدر و یا صفحه ایمیل یاهو قابل دسترسی نیستند.
پیامگیر رادیو فردا که امکانی برای پخش اظهار نظر شنوندگان برای میلیونها شنونده در داخل کشور است، پس از حمله دچار اختلال شده است. آرمان مستوفی مدیر رادیو فردا با تائید حملات از ادامه داشتن آنها خبر داد، وی در بارهی انگیزه این حملات به گزارشگران بدون مرز گفت " در کشوری که به سانسور کردن شهرت دارد هدف این ممانعت از اطلاع رسانی است"
در تاریخ ٢٧ بهمن محمد حسین خوشوقت مدیر سایت فرارو و غلامعلی دهقان مدیر سایت آفتاب نیوز از سوی مقامات وزارت اطلاعات بازداشت شدند. سایت فرارو به همراه سایت سحام نیوز که نزدیک به مهدی کروبی یکی از رهبران جنبش اعتراضی در ایران است، از اولین قربانیان حملات اینترنتی هواداران حکومت ایران بودند.
علت دستگیری مدیران فرارو و آفتاب نیوز، انتشار خبری در تاریخ ٢٤ بهمن ماه در باره " صدور مجوز از سوی وزارت کشور برای تظاهرات ٢٥ بهمن به درخواست عبدالله گل رئیس جمهوری ترکیه " منتشر کرده بودند. مدیران این دو سایت اعلام کرده بودند انتشار خبر به دلیل هک شدن سایت بوده است. محمد حسین خوشوقت سالها در دوران ریاست جمهور اصلاحطلب محمدخاتمی مسئولیت بخش مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بر عهده داشت.
اخبار روز: انتشارات «اندیشه و پیکار» دست به انتشار یادداشت های تقی شهرام در فاصله ی 14 تیر تا 26 مرداد 1358 زده است. در مقدمه ای که به قلم آقای تراب حق شناس در مورد انتشار این یادداشت نوشته شده چنین آمده است:
در پاییز 2010 دوستی گرامی تلفن زد و گفت: مسافری که چندی پیش از ایران آمده، برایت مجموعه ای از اسناد مربوط به تقی شهرام آورده است. پرسیدم او را می شناسی؟ گفت: بله. با او دوست هستم. قرار گذاشتیم و در ملاقات گرمی که داشتیم، یک سی دی که حاوی مجموعه ای از فایل های پ د اف (در هشتصد و بیست و یک صفحه) بود از ایشان دریافت کردم. با تشکر فراوان از کس یا کسانی که این اسناد را فرستاده بودند و نیز از دوستی که حامل این امانت بود. من این اسناد را نداشتم هرچند از همان سال 1358 می دانستم که نوشته هایی از این دست وجود داشته است. گفتنی است که این فایل های پ د اف دریافت شده نسخه ای منحصر به فرد نبوده و نسخه های دیگری یا بخش هایی از آن در دست کسان دیگری هم هست.
این فایل ها دارای چهار قسمت است: 1ـ فعالیت های خانوادهء گرامی شهرام برای نجات جان او از دست حاکمیت جمهوری اسلامی که از مدت ها پیش، کینه توزانه کمر به قتل او بسته بودند. 2ـ فعالیت های وکیل او آقای دکتر هادی اسماعیل زاده و اسناد حقوقی و قضائی مربوطه. 3ـ دفترهای یادداشت خطی محمد تقی شهرام در زندان های جمهوری اسلامی در فاصلهء 14 تیر تا 26 مرداد 1358. 4- انعکاس محاکمهء تقی شهرام در روزنامه ها و نشریات رسمی یا ممنوعهء آن زمان.
از اینها آنچه برای ما در درجهء اول اهمیت قرار داشت یادداشت ها و تأملات او بود که روزانه در شرایط بسیار سخت زندان انفرادی با شور و جسارت انقلابی و کمونیستی و نهایت هشیاری و تبحر و عقلانیتی که وی از آن در درجه ای ممتاز، برخوردار بود، نوشته (و این البته غیر از نامه به دادستان انقلاب و غیره است) و به نحوی بسیار غیرعادی و با کمک کسانی که چه بسا با برخی اندیشه های وی مخالف بودند ولی اهمیت تاریخی فکر و عمل او را درک می کردند به بیرون از زندان منتقل شده، تا کنون، چون اثری نفیس و گواه بر زمانه ای سراپا ستم و فراموش نشدنی، حفظ گردیده و سرانجام به عنوان سندی تاریخی برای جنبش انقلابی و کمونیستی ایران برجا مانده است.
صفحات این یادداشت ها و تأملات در مواردی به دشواری خوانده می شد. علاوه بر این، صفحاتی هم همچنان مفقود است. بایستی خاطر نشان کرد که نویسنده بر هر دو روی کاغذ می نوشته و در واقع از هر گونه کاغذی که به چنگ می آورده استفاده می کرده است. در اینجا، از دست رفتن یک برگه موجب از دست دادن دو صفحه می شود. از سوی دیگر برخی صفحات به دلیل جابجایی، از جای خود خارج شده اند و ما با بررسی و تطبیق دقیق محتوای دست نوشته ها، آنها را در جای خودشان قرار داده ایم. جمع تنظیم و انتشار آرشیو سازمان پیکار دستخط ها را بازخوانی و تایپ و ویراستاری کرده و انتشارات اندیشه و پیکار آن را در کتابی با بیش از 200 صفحه در آینده منتشر خواهد کرد. قبل از انتشار به صورت کتاب، بخش هایی از این نوشته را، در دفترهای پیاپی، به ترتیب تاریخ نوشته ها، روی سایت منتشر خواهیم کرد.
یاد آوری می کنیم که آنچه در کروشه آمده و نیز برخی تغییرات در رسم الخط و نقطه گذاری، از ویراستاری ست. همچنین از اینکه طی یک سال بعد از پایان این یادداشت ها که وی در زندان بوده، آیا اثری نوشتاری از خود باقی گذاشته یا نه و در صورت وجود نوشته ای دیگر، در کجا می تواند باشد، هیچ نمی دانیم.
با گرامی داشت یاد آن رفیق فرزانه (که همچون بسیاری از شخصیت های تاریخی حامل جنبه های متضاد بود و صرف نظر از اینکه عملکرد های او در زمینه های دیگر نقد مسوولانه و خاص خود را می طلبد) و با سپاسگزاری از همهء رفقا و دوستان دور و نزدیک که هریک به طریقی این سند را زنده نگه داشته اند و به تاریخ پررنج و در عین حال افتخارآمیز بشریت حق طلب و رزمنده در ایران و جهان سپرده اند.
از طرف جمع تنظیم و انتشار آرشیو سازمان پیکار در راه آزادی طبقهء کارگر
تراب حق شناس ــ بهمن ماه 1389
یادداشت های تقی شهرام در زندان جمهوری اسلامی در آدرس زیر منتشر می شود:
شورای هماهنگی راه سبز امید باصدور بیانیه ای از مردم ایران دعوت کرد روز یکشنبه، اول اسفندماه، به منظور هفتمین روز شهادت دو شهید تظاهرات ۲۵ بهمن و همچنین بزرگداشت یاد و خاطره سایر شهدای جنبش سبز، در تجمع های تهران و شهرستان شرکت کنند.
به گزارش سایت کلمه، متن کامل بیانیه،شورای هماهنگی راه سبز امید به این شرح است
با عرض تسلیت به مناسبت شهادت دو تن از جوانان مظلوم این مرز و بوم درتظاهرات ۲۵ بهمن و با گرامیداشت خاطره دهها شهید جنبش سبز، از ملت بزرگوار ایران دعوت می شود تا در تجمعات بزرگداشت هفتمین روز شهادت این عزیزان که روز یکشنبه اول اسفندماه ۸۹، ساعت ۳ عصر در تهران و شهرستانهای سراسر کشور برگزار می شود، حضور به هم رسانند.
این حضور پرشکوه در آستانه میلاد مسعود پیامبر رحمت حضرت محمد بن عبدالله (ص) و امام جعفر صادق (ع)، علاوه بر حمایت قاطع از مواضع رهبران جنبش آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای ادامه راه دشوار آزادی و کرامت انسان، نشانه اعلام همبستگی با هموطنان کرد در پاسداشت خون این دو عزیز ایرانی شیعه و سنی است که به پای مبارزه با استبداد دینی بر زمین ریخت.
شورای هماهنگی راه سبز امید
۲۸ بهمن ۱۳۸۹
گزارشی تحلیلی از 25 بهمن در تهران
از یک ناظر عینی
چاره ای جز سازمان یابی نیست
نیروهای حکومت با تمام توانشان به میدان آمدند و در محور امام حسین تا آزادی، خیابانها و کوچه های منتهی به آن و میادین اصلی مستقر شدند. موتورسوارهایشان در خیابانها جولان میدادند. به انواع سلاح مجهز بودند: باتون، گاز اشک آور، تفنگ و اسلحه ی کمری. نیروهای اطلاعاتی نیز با لباس غیرنظامی همه جا تحرک داشتند و با بیسیم گزارش میدادند. مطمئنا" نیروهای دیگری هم ذخیره و آماده بودند تا در صورت وخامت اوضاع به خیابان بیایند: ازجمله زره پوشهای ضد شورش و یگانهای ویژه مجهز به سلاح های خودکار و هلی کوپتر.
مثل دفعات قبل از تاکتیک جلوگیری از تشکیل هسته های تجمع استفاده کردند. ابتدا اجازه دادند بخشی از جمعیت وارد محور اصلی یعنی امام حسین - آزادی شود. قبل از ساعت 4 ورودیهای این محور را بستند. به این ترتیب جمعیت به سه قسمت تقسیم شد: جمعیت حبس شده در محور اصلی، و جمعیت جدا افتاده در شمال و جنوب آن. از همان ابتدا میدان انقلاب را بستند تا جمعیت خیابان انقلاب نتواند به طرف آزادی حرکت کند. در اقدام بعدی، سرکوبی جمعیت در خیابانهای انقلاب و آزادی را تشدید کردند و به تدریج آنها را به فرعی های شمالی و جنوبی فراری دادند که در آنها جنگ و گریز تا دیروقت تر ادامه پیدا کرد.
طبعا" موارد دیگری هم بوده، اما من فقط مشاهدات خودم را نقل کردم. برآورد مطمئنی از میزان جمعیت ندارم اما بر اساس مشاهدات خودم فکر میکنم حد اقل 100000 نفر بوده باشد.
شعارها خطاب به سران حکومت بود و خواهان برچیده شدن بساط دیکتاتوری با همان منش مسالمت آمیز همیشگی.
ترکیب جمعیت جوان بود، گرچه از سنین بالا هم حضور داشتند. در مقایسه با دفعات گذشته تعداد زنان کمتر بود. اما از لحاظ طبقاتی، مثل قبل، اقشار متوسط مدرن شهری جمعیت اصلی را تشکیل میدادند.
با توجه به شرایط حاکم در دو سال گذشته حضور همین تعداد جمعیت نیز باعث شگفتی بود.
نتیجه گیری: حکومت میداند از تعداد مخالفان کم نشده به همین دلیل اجازه ی راهپیمائی نمیدهد. و میداند قدرت مقابله با راهپیمائی را دارد: از نظر آنها این درد سری است که بالاخره از پسش بر میایند. برای مخالفان هم راهپیمائی چیزی شبیه به قدرت نمائی است، گرچه ابزاری قاطع در تغیر اساسی اوضاع نیست اما تردیدهائی در عناصر هرم قدرت به وجود میاورد و در همین حد تضعیفشان میکند. در ضمن مخالفان را هم دلگرم نگه میدارد.
اما ادامه ی تظاهرات خیابانی توام با سرکوب میتواند حرکت مسالمت آمیز را به شورش های خشونت آمیز بکشاند و بسته تر شدن فضا را به دنبال داشته باشد که پیامدهای آن مشخص نیست و چه بسا به وضعی بدتر بیانجامد. بنابراین باید راه دیگری پیدا کرد که مطمئن تر، هرچند دیرتر، به دموکراسی میرسد. باید ابزارهائی را به کار گرفت که فشار بیشتری بر حاکمان وارد آورده و آنها را ناچار به عقب نشینی کند. این ابزار چیزی جز سازمانهای مدنی غیر دولتی نیست که اکنون فاقد آنیم: تشکیلاتی مانند سندیکاها و اتحادیه ها که بتوانند مثلا" در بخش نفت، نیرو و حمل ونقل اعتصاب راه بیندازند و عملا" حکومت را فلج کنند. در کنار آنها تشکلهای سیاسی باید وجود داشته باشند که ضمن هماهنگ کردن این اعتصابها شالوده ی حکومت دموکراتیک آینده را نیز پی ریزی کنند. این نیروی عظیم که بخش کوچکی از آن در 25 بهمن به خیابان آمد چاره ای جز سازمان یابی ندارد. سازمانهائی که آنها را در پیکره ی جامعه، یعنی محل کارشان، در حرکت هماهنگ رهبری کند و نه فقط در خیابان.
در پی سرکوب تظاهرات روز دوشنبه ٢٥ بهمن در تهران و شهرستان ها، که به کشته شدن دو تن از تظاهر کنندگان، زخمی شدن شماری دیگر و بالاخره دستگیری نزدیک به ١٥٠٠ نفر، تنها در تهران، منجر شد، شماری از تشکل های ایرانیان خارج از کشور که در زمینه های سیاسی، اجتماعی وحقوق بشری فعالیت دارند، ایرانیان را به انجام تظاهراتی در روز های جمعه ٢٩ و شنبه ٣٠بهمن در شهرهای مهم اروپا و آمریکا فراخوانده اند.
در فراخوان این گروه ها به تظاهرات روز جمعه و شنبه، تظاهراتی که زیر عنوان "تظاهرات سراسری همبستگی در اعتراض به سرکوب خونین مردم ایران" بر پا خواهد شد از جمله می خوانیم در روز دوشنبه ٢٥ بهمن، نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران تظاهرات مسالمت آمیز مردم در همبستگی با انقلاب مردم تونس و مصر را به خون کشیدند. در دنبالۀ این فراخوان پس از اشاره به کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری در تظاهرات روز دو شنبه و ضرب وشتم مردم و دستگیری های گسترده و بالاخره در حبس خانگی قرار گرفتن مهدی کروبی و میرحسین موسوی، از این سرکوب ها به عنوان نشانه ای از وحشت سران نظام از جنبش مردم یاد شده است.
امضا کنندگان فراخوان در پایان از ایرانیان خارج از کشور خواسته اند در پایتخت های کشورهای محل اقامتشان در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران و در دیگر شهرها در میادین اصلی شهر دست به تظاهرات و تجمع بزنند.
در مورد این تظاهرات با بهمن امینی، یکی از اعضای "کمیتۀ مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی"، از نهادهای فعال در پاریس، گفتگوئی انجام داده ایم.
در فراخوان این گروه ها به تظاهرات روز جمعه و شنبه، تظاهراتی که زیر عنوان "تظاهرات سراسری همبستگی در اعتراض به سرکوب خونین مردم ایران" بر پا خواهد شد از جمله می خوانیم در روز دوشنبه ٢٥ بهمن، نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران تظاهرات مسالمت آمیز مردم در همبستگی با انقلاب مردم تونس و مصر را به خون کشیدند. در دنبالۀ این فراخوان پس از اشاره به کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری در تظاهرات روز دو شنبه و ضرب وشتم مردم و دستگیری های گسترده و بالاخره در حبس خانگی قرار گرفتن مهدی کروبی و میرحسین موسوی، از این سرکوب ها به عنوان نشانه ای از وحشت سران نظام از جنبش مردم یاد شده است.
امضا کنندگان فراخوان در پایان از ایرانیان خارج از کشور خواسته اند در پایتخت های کشورهای محل اقامتشان در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران و در دیگر شهرها در میادین اصلی شهر دست به تظاهرات و تجمع بزنند.
در مورد این تظاهرات با بهمن امینی، یکی از اعضای "کمیتۀ مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی"، از نهادهای فعال در پاریس، گفتگوئی انجام داده ایم.
کنفوسیوس گفت: ای مردم بدانیدحكومت ستمگر از ببر هم درنده تر است
|
نیکروز اولاد اعظمی
يك روز كنفوسيوس از دامنه كوهى مى گذشت ناگه زنى را دید که بر سر گورى زاری می کند نزيك شد و گفت اى زن اينگونه كه تو زارى مى كنى معلوم است كه غمى بر غمت افزوده شده حكايت چيست؟ زن گفت آرى چنين است چند روز پيش ببر شوهرم را دريد و بعد برادرم را و اكنون پسرم را دريد، كنفوسيوس گفت اى زن پس چرا اينجا ماندى، زن با تعجب گفت مگر اينجا حكومت ستمگرى است كه من نتوانم بمانم، آنگاه كنفوسيوس خطاب به مردم گفت اى مردم بدانيد كه حكومت ستمگر از ببر هم درنده تر است.
به دو نمونه از اين درنده گى در جمهورى اسلامى نظر مى افكنيم:
۱-دادگاهاى جمهورى اسلامى و کُشتن اندیشه:
دادگاهی که هزاران سال پیش در آتن برای محاکمه سقراط برپا شده بود بگونه ای پیش می رفت که هم مالتوس شاکی سقراط و هم هیئت قضاوت کننده و تصمیم گیرنده منتظر کلمه و جمله ای از سقراط در آخرین دفاعیات او بودند تا با تفسیر و با استناد به آن سقراط را از محکومیت و مجازات به مرگ برهانند، گرچه هنگامی که سقراط پی به مقاصد دادگاه برد خطاب به دادگاه گفت در حق سقراط بر حسب قانون عمل کنید اما بهر جهت نمی توان عذاب وجدان دادگاه با آگاهی به بی گناهی سقراط، جنبه اخلاقی_انسانی تلاش برای رهایی او از مجازات مرگ را نادیده انگاشت. اما پس هزاران سال از آن دادگاه و در هزاره سوم سقوط رفتار اخلاقی_انسانی در زمینه حقوق قضایی متهم و انصاف و دادگری در جمهوری اسلامی به درجه ای رسیده است که هیچ مسئولیت و عذاب وجدان به جهت احتمال بی گناهی و تبرئه فرد وجود ندارد.
دادگاه هاى جمهورى اسلامى متهم را در دادگاه مسخ شده می خواهند تا در صحن دادگاه زبان به تقریر به عملی ناکرده بگشاید كافى است چنین منظره خوفی را در دادگاه صدها نفرى افرادى كه بعد از كودتاى انتخاباتى دستگير شدند از نظر بگذرانیم تا ماهیت دادگاهای تفتیش عقاید اسلامی که ماهیتأ 32 سال به کُشتن اندیشه می پردازند پی برده شود. فرد در طی مدت زندان بعد از سپری کردن شکنجه های هولناک روحی و جسمی ( بنا به اعتراف بسیاری پس از آزادی از زندان) ّبه امیال های غیر انسانی مشتی روان بیمار و روان پریش در حد اعتراف به عمل مرتکب نشده تن داده و مضحک آنکه بر حسب همان شرایط اعتراف گیری یعنی شکنجه های طاقت فرسای روحی و جسمی غیر قابل تحمل انسان، واژه ها و جملات بر زبان جاری شده بعنوان اعتراف متهم او را محکوم می کنند، چه بسیار بی گناهانی که به همین منوال و متد اعتراف گیری از بیدادگاه های تفتیش عقاید جمهوری اسلامی حکم مرگ دریافت کردند و به سزایی متهم شدند که الحق سزاوار آن نبودند. دهشتناکتر از همه این باور مسلط برتمامی زیر مجموعه های نهاد قضاوت مبنی بر اینکه اگر شخص بیگناه اعدام شود در دنیای اخروی وارد بهشت و تا ابد زندگی بهشتی خواهد داشت. سی و دو سال بدین منوال به کُشتن اندیشه پرداختند اما در میان قلع و زنجیر و شمشیر آخته به زهر و سرمای زمستان نهال اندیشه رویید و خود را بطور عمده در سه مفهوم " ایران برای همه ایرانیان"(آشتی ملی)، "رأی من کجاست" ( حق انتخاب کردن و انتخاب شدن)، و تلاش نیمی از شهروندان کشور یعنی زنان برای تحقق برابری حقوق مدنی با مردان(حقوق شهروندی) نمایاند و با توجه به دوران گذار از ایدئولوژیک های مزموم و احکام دین بر دولت و حکومت به اندیشه های رهایبخش و متکثر، بساط حصر کننده گان و قاتلان به اندیشه که قائلان به احکام شیطانی اند برچیده می شود.
۲- رفتار "حکومت ستمگر درنده تر از ببر" جمهوری اسلامی را می توان در آخرین نمونه ضرب و شتم تظاهرات آرام جوانان به پشتیبانی از مبارزه مردم مصر و تونس علیه استبداد و دیکتاتوری و کُشتار و دستگیری ها به عیان مشاهده نمود. حکومتی که خود از زبان ولی فقیه اش داعیه حمایت از مردم مصر را داشت اینچنین بی رحمانه مردم خود را به خاک و خون می کشد و زشت تر از هر چیز رفتار لمپنیستی نمایندگان منتخب شورای نگهبان و ولی فقیه در مجلس اسلامی که به گونه ای هیستریک با مشت های گره زده در صحن مجلس با شعار مرگ بر خاتمی کروبی و موسوی ماهیت خود را به بی بضاعت بودن مقام نمایندگی از طریق صدور شفاهی حکم مرگ برای رهبران جنبش سبز که در واقع پیگیر مرگ جنبش سبزاند به نمایش در آوردند. آنها با چنین حکم مرگ بر ای رهبران نمادین جنبش سبز در واقع حکم مرگ اندیشه جنبش سبز در قامت همان سه مفهومی که متذکر شدم را در مخیله خود می پرورند.
نمايندگان منتخب مقبول رهبری و شورای نگهبان به جاى تصويت لوايح و قانون در جهت رفاه و امنيت و شنيدن صداى اعتراض مردم و مطالبات آنها، از يك راهپيمايى تاب نيآورده و از درون مجلس اما در جايگاه قوه قضائيه حكم مرگ صادر مى كنند و ایران را جولانگاه قدرت دیکتاتوری و منافع حقیر خود می پندارند و اين به روشنى نشان مى دهد كه درآميزى سه قوه در جمهورى ظلم اسلامى تابع يك منشأ تصميم گيرى بوده كه از اين منشأ به نام الله و دين ستم برحق مردم روا داشته مى شود. رفتار مستهجن نمايندگان مجلس در صحن مجلس با سردادن شعار مرگ بر رهبران جنبش سبز در واقع تاب نيآوردن انديشه دیگر در جامعه و آرزوی محو اندیشه جنبش سبزاست كه برای انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابى پای می کوبد. اين عمل خشونت کلامی آنها نشان داد كه آنها قبل از هر چيز عربده کشان قداربند منتخب شوراى نگهبان و بيت رهبرى اند تا نمايندگان واقعى مردم.
اين مجموعه موضعگيرى هاى خشن و شعار هاى مرگ بر اين و آن از سوى نمايندگان جيره خوار بيت رهبرى و خشونت نيروهاى نظامى بر تظاهرات عظيم سبز پوشها و همزمان سیمای بی سیمای تلویزیون اسلامی و کیهان شریتمداری در پوشش خبری ای که تظاهر کننده گان معترض تعداد اندکی ارازل و اوباش و فریب خورده خارجی بودند و به میدان آمدن چاقوکشان و قداره بندان شعبان بی مخ های زمان نظیر الله کرم در تشیع جنازه شهید سبز ۲۵ بهمن ماه صانع ژاله و محاصره دانشجویان در دانشگاه و ضرب و شتم آنها و نیز محاصره منازل مسکونی رهبران جنبش سبز و سخنان تحریک آمیز امثال احمد خاتمی این "دایناسور عهد عتیق" گرچه به ظاهر قدرتنمایی و چنگ و دندان نشان دادن به جنبش سبز است اما نشانگر خودباختگی و سرگشتگی است، زیرا آنها از طریق تمامی رسانه های خود با بوق و کرنا مدعی شدند که تظاهر کنندگان ناخشنود از حکومت اسلامی تعداد اندکی اوباش بودند اما اگر اینطور بود پس چرا اینهمه سراسیمه گی، اینهمه خشونت کلامی و فیزیکی؟
واقعیت این است که زمان، زمان جمهوری اسلامی با حکم فرمان حکومت الله بر زمین نیست، نسل جوان ایرانی با چنین ارزش هایی در حال وداع است، دانش سیاسی و اطلاعات همگانی و تحولات اجتماعی شگرف در جامعه تحولات ساختاری را موجب گشته و بیسوادی ۷۵ در صدی دوران مشروطیت به باسوادی ۷۵ در صدی امروز تبدیل شده و موجب زایش طبقه متوسط بزرگ در جامعه گشت، امروز در حاشیه شبکه های قابل رویت اجتماعی و مدنی شبکه های وسیع دنیای مجازی نقش بزرگی را در سازماندهی الگوهای زندگی اجتماعی ایفاء می کنند که حکومت ها قادر به کنترل آنها نیستند، از این رو روند میرایی حکومت های مستبد و دیکتاتوری اجتناب ناپذیر است هر چند که حکومت ستمگر ایران با رفتار خشن خود علیه جنبش سبز نشان داد "درنده تر از ببر" است اما با موقعیت کنونی جهان آزاد و تحولات رو به نضج آزادیخواهی در منطقه خصوصأ در خود کشور ایران که درقالب جنبش سبز سر برون آورد، عاجزتر از آن است که بتواند جنبش سبز را در خون غرقه کند.
niki_olad@hotmail.com
به دو نمونه از اين درنده گى در جمهورى اسلامى نظر مى افكنيم:
۱-دادگاهاى جمهورى اسلامى و کُشتن اندیشه:
دادگاهی که هزاران سال پیش در آتن برای محاکمه سقراط برپا شده بود بگونه ای پیش می رفت که هم مالتوس شاکی سقراط و هم هیئت قضاوت کننده و تصمیم گیرنده منتظر کلمه و جمله ای از سقراط در آخرین دفاعیات او بودند تا با تفسیر و با استناد به آن سقراط را از محکومیت و مجازات به مرگ برهانند، گرچه هنگامی که سقراط پی به مقاصد دادگاه برد خطاب به دادگاه گفت در حق سقراط بر حسب قانون عمل کنید اما بهر جهت نمی توان عذاب وجدان دادگاه با آگاهی به بی گناهی سقراط، جنبه اخلاقی_انسانی تلاش برای رهایی او از مجازات مرگ را نادیده انگاشت. اما پس هزاران سال از آن دادگاه و در هزاره سوم سقوط رفتار اخلاقی_انسانی در زمینه حقوق قضایی متهم و انصاف و دادگری در جمهوری اسلامی به درجه ای رسیده است که هیچ مسئولیت و عذاب وجدان به جهت احتمال بی گناهی و تبرئه فرد وجود ندارد.
دادگاه هاى جمهورى اسلامى متهم را در دادگاه مسخ شده می خواهند تا در صحن دادگاه زبان به تقریر به عملی ناکرده بگشاید كافى است چنین منظره خوفی را در دادگاه صدها نفرى افرادى كه بعد از كودتاى انتخاباتى دستگير شدند از نظر بگذرانیم تا ماهیت دادگاهای تفتیش عقاید اسلامی که ماهیتأ 32 سال به کُشتن اندیشه می پردازند پی برده شود. فرد در طی مدت زندان بعد از سپری کردن شکنجه های هولناک روحی و جسمی ( بنا به اعتراف بسیاری پس از آزادی از زندان) ّبه امیال های غیر انسانی مشتی روان بیمار و روان پریش در حد اعتراف به عمل مرتکب نشده تن داده و مضحک آنکه بر حسب همان شرایط اعتراف گیری یعنی شکنجه های طاقت فرسای روحی و جسمی غیر قابل تحمل انسان، واژه ها و جملات بر زبان جاری شده بعنوان اعتراف متهم او را محکوم می کنند، چه بسیار بی گناهانی که به همین منوال و متد اعتراف گیری از بیدادگاه های تفتیش عقاید جمهوری اسلامی حکم مرگ دریافت کردند و به سزایی متهم شدند که الحق سزاوار آن نبودند. دهشتناکتر از همه این باور مسلط برتمامی زیر مجموعه های نهاد قضاوت مبنی بر اینکه اگر شخص بیگناه اعدام شود در دنیای اخروی وارد بهشت و تا ابد زندگی بهشتی خواهد داشت. سی و دو سال بدین منوال به کُشتن اندیشه پرداختند اما در میان قلع و زنجیر و شمشیر آخته به زهر و سرمای زمستان نهال اندیشه رویید و خود را بطور عمده در سه مفهوم " ایران برای همه ایرانیان"(آشتی ملی)، "رأی من کجاست" ( حق انتخاب کردن و انتخاب شدن)، و تلاش نیمی از شهروندان کشور یعنی زنان برای تحقق برابری حقوق مدنی با مردان(حقوق شهروندی) نمایاند و با توجه به دوران گذار از ایدئولوژیک های مزموم و احکام دین بر دولت و حکومت به اندیشه های رهایبخش و متکثر، بساط حصر کننده گان و قاتلان به اندیشه که قائلان به احکام شیطانی اند برچیده می شود.
۲- رفتار "حکومت ستمگر درنده تر از ببر" جمهوری اسلامی را می توان در آخرین نمونه ضرب و شتم تظاهرات آرام جوانان به پشتیبانی از مبارزه مردم مصر و تونس علیه استبداد و دیکتاتوری و کُشتار و دستگیری ها به عیان مشاهده نمود. حکومتی که خود از زبان ولی فقیه اش داعیه حمایت از مردم مصر را داشت اینچنین بی رحمانه مردم خود را به خاک و خون می کشد و زشت تر از هر چیز رفتار لمپنیستی نمایندگان منتخب شورای نگهبان و ولی فقیه در مجلس اسلامی که به گونه ای هیستریک با مشت های گره زده در صحن مجلس با شعار مرگ بر خاتمی کروبی و موسوی ماهیت خود را به بی بضاعت بودن مقام نمایندگی از طریق صدور شفاهی حکم مرگ برای رهبران جنبش سبز که در واقع پیگیر مرگ جنبش سبزاند به نمایش در آوردند. آنها با چنین حکم مرگ بر ای رهبران نمادین جنبش سبز در واقع حکم مرگ اندیشه جنبش سبز در قامت همان سه مفهومی که متذکر شدم را در مخیله خود می پرورند.
نمايندگان منتخب مقبول رهبری و شورای نگهبان به جاى تصويت لوايح و قانون در جهت رفاه و امنيت و شنيدن صداى اعتراض مردم و مطالبات آنها، از يك راهپيمايى تاب نيآورده و از درون مجلس اما در جايگاه قوه قضائيه حكم مرگ صادر مى كنند و ایران را جولانگاه قدرت دیکتاتوری و منافع حقیر خود می پندارند و اين به روشنى نشان مى دهد كه درآميزى سه قوه در جمهورى ظلم اسلامى تابع يك منشأ تصميم گيرى بوده كه از اين منشأ به نام الله و دين ستم برحق مردم روا داشته مى شود. رفتار مستهجن نمايندگان مجلس در صحن مجلس با سردادن شعار مرگ بر رهبران جنبش سبز در واقع تاب نيآوردن انديشه دیگر در جامعه و آرزوی محو اندیشه جنبش سبزاست كه برای انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابى پای می کوبد. اين عمل خشونت کلامی آنها نشان داد كه آنها قبل از هر چيز عربده کشان قداربند منتخب شوراى نگهبان و بيت رهبرى اند تا نمايندگان واقعى مردم.
اين مجموعه موضعگيرى هاى خشن و شعار هاى مرگ بر اين و آن از سوى نمايندگان جيره خوار بيت رهبرى و خشونت نيروهاى نظامى بر تظاهرات عظيم سبز پوشها و همزمان سیمای بی سیمای تلویزیون اسلامی و کیهان شریتمداری در پوشش خبری ای که تظاهر کننده گان معترض تعداد اندکی ارازل و اوباش و فریب خورده خارجی بودند و به میدان آمدن چاقوکشان و قداره بندان شعبان بی مخ های زمان نظیر الله کرم در تشیع جنازه شهید سبز ۲۵ بهمن ماه صانع ژاله و محاصره دانشجویان در دانشگاه و ضرب و شتم آنها و نیز محاصره منازل مسکونی رهبران جنبش سبز و سخنان تحریک آمیز امثال احمد خاتمی این "دایناسور عهد عتیق" گرچه به ظاهر قدرتنمایی و چنگ و دندان نشان دادن به جنبش سبز است اما نشانگر خودباختگی و سرگشتگی است، زیرا آنها از طریق تمامی رسانه های خود با بوق و کرنا مدعی شدند که تظاهر کنندگان ناخشنود از حکومت اسلامی تعداد اندکی اوباش بودند اما اگر اینطور بود پس چرا اینهمه سراسیمه گی، اینهمه خشونت کلامی و فیزیکی؟
واقعیت این است که زمان، زمان جمهوری اسلامی با حکم فرمان حکومت الله بر زمین نیست، نسل جوان ایرانی با چنین ارزش هایی در حال وداع است، دانش سیاسی و اطلاعات همگانی و تحولات اجتماعی شگرف در جامعه تحولات ساختاری را موجب گشته و بیسوادی ۷۵ در صدی دوران مشروطیت به باسوادی ۷۵ در صدی امروز تبدیل شده و موجب زایش طبقه متوسط بزرگ در جامعه گشت، امروز در حاشیه شبکه های قابل رویت اجتماعی و مدنی شبکه های وسیع دنیای مجازی نقش بزرگی را در سازماندهی الگوهای زندگی اجتماعی ایفاء می کنند که حکومت ها قادر به کنترل آنها نیستند، از این رو روند میرایی حکومت های مستبد و دیکتاتوری اجتناب ناپذیر است هر چند که حکومت ستمگر ایران با رفتار خشن خود علیه جنبش سبز نشان داد "درنده تر از ببر" است اما با موقعیت کنونی جهان آزاد و تحولات رو به نضج آزادیخواهی در منطقه خصوصأ در خود کشور ایران که درقالب جنبش سبز سر برون آورد، عاجزتر از آن است که بتواند جنبش سبز را در خون غرقه کند.
niki_olad@hotmail.com
گفت و شنود پیرامون جنبش در ۲۵ بهمن و پیامدهای آن (۴)
پاسخ به پرسش های نادر عصاره - ویژه عصرنو
محمد اعظمی
پاسخ- به نظر من این اقدام مهم و هوشیارانه بود. مهم بود چون برای نخستین بار انتخاب زمان و موضوع با روزهای رسمی حکومتی، تفاوت داشت. تا کنون برای بسیج مردم و حرکات اعتراضی در خیابان ها، از روزهائی نظیر ۱۳ آبان و ۲۲ بهمن و عاشورا و تاسوعا و ...، که همگی روزهائی بودند که حکومت دعوت به راه پیمائی می کرد، استفاده می شد. ۲۵ بهمن از این نظر متفاوت بود، به ویژه انتخاب سه روز بعد از ۲۲ بهمن، معنای مرزبندی روشن با حکومت را داشت. هوشیارانه بود چون پس از افت حرکات خیابانی در یکساله اخیر، اهمیت داشت روز و موضوع آن مناسب انتخاب شود، تا مردم بتوانند هر چه بیشتر بدان پاسخ مثبت دهند. دفاع از خواسته های مردم مصر و تونس، ظاهرا مورد حمایت سردمداران حکومت هم بود. افزون بر این، از آن جا که این حرکت مستقیما حکومت را زیر ضرب نمی برد، سرکوب آن، دشوار می شد. اما همین سوژه، که ظاهرا به خارج از کشور مربوط بود، عمیقا با مسائل مردم ایران و خواسته های آنان نزدیکی و تا حدودی یگانگی داشت. به نظر می رسد دعوت کنندگان به راهپیمائی، خوب نشانه گیری کرده بودند. چون دقیقا به هدف نشست. حکومت متوجه شد که بن علی و مبارک بهانه است، "سید علی" نشانه است. اما چون ظاهرا دفاع از خواست مردم این دو کشور توسط حکومت نیز طرح شده بود، سرکوب آن دشوارتر بود. این حرکت از همان ابتدا، کار حکومت را دشوار کرد. شک و تردید در پاسخ صریح و روشن برای تائید یا مخالفت با راهپیمائی، توسط ارگان های رسمی، نشانه این دشواری بود. افزون بر این، روحیه عمومی مردم در نتیجه فرار دو دیکتاتور بالا رفته و این سئوال به صورت جدی برای همه طرح شد که اگر "تونس، تونست چرا ما نتونیم" بدین خاطر من فکر می کنم این حرکت، پس از آن افت حرکات و اعتراضات خیابانی، آغازی بسیار خوب و امیدوار کننده داشت. اما برای پاسخ به این پرسش که آیا این اقدام را تحول چدیدی در جنبش اعتراضی و دمکراسی خواهی اخیر می دانید؟ کمی زمان و همچنین به اخبار و اطلاعات بیشتری از درون نظام، نیاز داریم تا چنین حکمی را با قطعیت اعلام نمائیم. هر چند از هم اکنون می توان زمینه مثبت و شرایط مساعد برای چنین تحولی را هم در ایران و هم در دنیا نشان داد. شاید این نخستین بار است که جهان منافعش با دفاع از خواسته مردم ایران برای دستیابی به آزادی، همسو شده است. اینکه قدرت های جهان چنین روشن و آشکار از مبارزات مردم ایران دفاع می کنند و در برابر سرکوب مردم ایران ایستادگی کرده و هشدار می دهند، یکی از بزرگترین شانس های اپوزیسیون آزادیخواه ایران است. نباید با مرزبندی های نابجا این فرصت را بسوزانیم. در عین حال، باید در نظر داشت که آنها در پی منافع و مصالح خود هستند. تا دیروز مبارک را سرپا نگاهداشته و از او حمایت می کردند، امروز با جنبش مردم مصر، که علیه مبارک به میدان آمده است، همراهی می کنند و... از سوی دیگر حرکت در اغلب کشورها، به خصوص در خاورمیانه آغاز شده و در مواردی می رود که به میوه نشیند. این مسائل مردم ایران را به این نتیجه رسانده و می رساند که مصمم تر از پیش وارد مبارزه شوند. منطقا همین عوامل سردمداران را به واهمه انداخته، ترس از آینده اختلافات آنها را تشدید خواهد نمود. این مجموعه به رغم تهدیدها و سرکوب ها، مرا به آینده امیدوار و آغاز جدیدی از تحول خوشبین نموده است.
پرسش دوم- نظر شما در مورد شعارهای راهپیمایان مشخصا در مورد شعار «خامنه ای باید برود» چیست؟ این شعار متناسب با سطح رشد جنبش هست؟
پاسخ- نخست لازم می دانم بگویم که شعارهائی همه گیر می شوند که زمینه آن وجود داشته باشد. شعارهائی که از سطح رشد مبارزه مردم فاصله دارند، زمینه پذیرش نداشته، پاسخ نمی گیرند و سریع خاموش خواهند شد. به جز شعارهائی که با پرنسیپ های ما همخوانی ندارند، نیازی نیست که برای پائین آوردن شعله برخی شعارها، کسی دست به کار شود. ارزیابی من این است که امروز، بخش قابل توجهی از مردم، جمهوری اسلامی و اکثریت بالائی از کل مردم، دستگاه ولایت را نمی خواهند و از شخص ولی فقیه بیزارند، اما هنوز سطح مبارزه همگانی در این حد رشد نکرده است که برای آن به میدان آیند. یعنی مردم به لحاظ ذهنی برای رفتن دستگاه ولایت واکنش مثبت نشان می دهند، اما هنوز در مقیاس وسیع، آمادگی ندارند هزینه های آن را بپردازند. نکته دیگری که یادآوریش را لازم می دانم این است که بین دعوت از مردم برای یک حرکت مشخص و با شعاری معین، با شعارهائی که خود مردم، به دلایل مختلف بیان می کنند، تفاوتی وجود دارد. بی توجهی به این مساله ممکن است ما را به نتیجه نادرستی بکشاند. یعنی طرح شعار از جانب یک اتوریته اثرگذار، با شعاری که خود جمعیت سر می دهد، متفاوت است. یک فرد یا جریان صاحب نفوذ شعارها را باید متناسب با ظرفیت عمومی مردم پیشنهاد کند. شکی نیست بسیاری از مردم با شعار «خامنه ای باید برود» همدلی دارند، اما به نظر من نادرست بود اگر حول این شعار دعوت به راهپیمائی می شد. چون پاسخ نمی گرفت. تعادل قوا این اجازه را نمی داد. پس از افت یکساله حرکات خیابانی، شاید مناسب ترین سوژه ای که برای آب کردن این یخ موثر بود، همین دفاع از خواست مردم مصر و تونس بود. اینگونه سوژه ها، پوشش ایمنی بالائی برای شروع حرکت، ایجاد می کنند. مردم راحت تر می توانند برای تظاهراتی با این شعار به میدان آیند، چون هم نیروی وسیع تری را بسیج می کند و هم حلقه ای است، که می تواند در صورت تمایل شرکت کنندگان در تظاهرات، به سمت زدن دیکتاتور اصلی، یعنی ولی فقیه و دستگاه ولایت پیش رود. شعار خامنه ای باید برود که در این اکسیونها توسط بخشی از مردم طرح شد، نمی توانست از جانب اتوریته ها پیشنهاد شود. طرح آن از جانب اتوریته ها، چپ روانه و نادرست بود، برعکس، پیش کشیدن این شعار توسط خود مردم، اثر مثبت خواهد داشت. چون بیان این شعار از طرف اتوریته ها، یعنی اعلام جنگ به حکومت. در حال حاضر مردم آمادگی ورود به این جنگ را ندارند. اما طرح آن از جانب مردم بدین خاطر مثبت است که تمایل ذهنی برای رفتن خامنه ای، در ابعاد وسیع وجود دارد، ولی این رژیم با پول و زور و سرکوب، مانع بروز علنی آن شده است. خامنه ای باید برود به فروریختن ترس کمک کرده و جنبش را پیش می برد. کافی است که ترس ها ریخته شود تا انرژی نهفته در درون مردم برای شخم زدن این مناسبات ناعادلانه، نمایان شود. جامعه ما ظرفیت این را دارد که در صورت تداوم جنبش، شعارهایش به سرعت رادیکال شود و از شخص خامنه ای هم عبور کند و کل دستگاه ولایت و سیستم کنونی را نشانه گیری نماید. از اینرو من این شعار را در این حرکت توسط خود راهپیمایان در جهت تقویت جنبش و عقب نشاندن ارتجاع می بینم و از سوی دیگر، به رادیکال کردن نیروهای با اتوریته جنبش هم کمک می کند، تا اگر استعداد و ظرفیت تغییر داشته باشند، خود را در چارچوب قانون اساسی کنونی زندانی نکنند.
پرسش سوم- موضع شما در مورد رهبری جنبش کنونی چیست؟ این رهبری چگونه تحولی را دنبال می کند ، یا باید بکند؟
پاسخ- اگر منظور از رهبری، آقایان کروبی و موسوی مد نظر شما هستند، این دو، هنوز تا موقعیت کسب رهبری جنبش، به معنای شناخته شده آن، فاصله دارند. اما آنها با اتوریته ترین افرادی هستند که سخن شان روی جنبش اثرگذار است. این دو در شرایط کنونی بیشترین قدرت بسیج را دارند و پیام آنها در دل بخش زیادی از مردم نافذ است. اینها از انتخابات تا کنون، به نظر من پیش آمده اند. هر چند که هنوز به دلیل برخی محدودیت های نظری، شعارها و خواسته هائی را پیش می کشند که نه تنها گشایشی در راه جنبش ایجاد نمی کند، بلکه موجب دلسردی عده ای هم خواهد شد. تا کنون مهمترین نکته قوت این دو، ایستادگی قاطع و سرسختانه آنان در برابر زورگوئی های ولایت فقیه بوده است. این ایستادگی روحیه جنبش مردم را بالا برده است. افزون بر این، به رغم محدودیت های نظری که داشته اند اما به دلیل تکیه به مردم و اتکا به آنها، با گذشت زمان در مجموع خود را بیشتر با خواسته های جنبش هماهنگ کرده و تفسیر مثبت تری از تناقضات دستگاه فکری خود به سود منافع مردم ارائه داده اند. مهمترین مشکل آنها این است که هنوز افسوس دوره طلائی "امام راحل" را می خورند و در عمل سرکوب و اختناق و کشتار دوره خمینی را توجیه می کنند. این دو هر چند سیاست های مورد دفاعشان برای آینده، پیشرفت خوبی به سود آزادی کرده است، اما هنوز دل از گذشته یعنی دوران حکومت ارتجاعی خمینی نکنده اند و خود را در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی زندانی کرده اند .
پرسش چهار- تحرکات اپوزیسیون حول ۲۵ بهمن در خارج را چگونه ارزیابی می کنید؟
اپوزیسیون در خارج نسبت به گذشته خود، پیش آمده و متحدتر عمل می کند. البته هنوز از فرقه گرائی رنج می برد و برای هر کار مشترک و اتحاد عملی، سختگیری های غیر قابل قبول را به تمامی، کنار ننهاده است. به رغم این ضعف، در رابطه با 25 بهمن، موضع فعالی گرفت و کوشید در عمل با حرکت در کشورهای مختلف، روحیه جنبش را در داخل کشور بالا نگاهدارد. اما این اپوزیسیون هنوز به دلیل پراکندگی، درگیر خرده کاری است. اگر باز با تحولی روبرو شویم، حداکثر به عنوان پشتیبان وارد میدان می شود. برای اثر گذاری در جنبش، حداقل داشتن دو ویژگی، الزامی است. اول قدرت و نیرو و دوم فکر و برنامه. ما قدرت بالقوه مان مغلوب آفت پراکندگی است. تا این ویروس سکتاریسم و گروه گرائی از تن جریانات و فعالان چپ و ترقی خواه کشور بیرون ریخته نشود، همیشه و در هر برآمدی، در صف آخر، خواهیم ماند و پشتیبان و هوراکش جریاناتی خواهیم بود، که بخش ناقصی از برنامه ها و سیاست های ما را پرچم مبارزه خود کرده اند. دومین ویژگی به توان و فکرمان مربوط می شود. در این زمینه نیز توانائی های ما به دلیل همین پراکندگی یا امکان بروز ندارد و یا اگر خطوطی از یک برنامه سیاسی هم ارائه می شود، به گوش کسی نمی رسد و اگر هم رسانده شود، به دلیل نداشتن نیرو و قدرت، جدی گرفته نمی شود.
پرسش پنجم- مواجهه رژیم با تحرکات مربوط به ۲۵ بهمن را چگونه می بینید؟ از شعارهای تند در درون دستگاه حاکم علیه رهبران جنبش سبز چه می توان فهمید؟
حکومت به شدت ترسیده است. به واکنش ها اگر دقت شود، ترس حاکمان در رفتار و کردارشان نمایان است. تمام رسانه های خبری وابسته به حکومت، یکصدا دم گرفته اند، که معترضان چند نفر بیشتر نبوده اند. معلوم نیست برای این چند نفر، چه لزومی دارد 233 تن از نمایندگان حزب الهی و سپاهی، در صحن علنی مجلس اینچنین افسار بگسلند و با دادن شعار های مسخره، معرکه راه اندازند؟ چه نیازی است که مقامات ارشد مذهبی و امنیتی و نظامی یکی پس از دیگری خواستار اعدام سرانی شوند، که قدرت بسیج آنها چند نفر و یا حداکثر به قول کیهان 300 نفر است؟ این مقامات نمی گویند اگر چند نفر بیشتر به خیابان نیامده اند، پس این همه تهدید و به میدان آوردن دهها هزار مامور انتظامی و سپاهی و بسیجی و اوباش لباس شخصی، برای چه بوده است؟ به رغم این همه تهدید و ارعاب، اما در این سو، تمامی شواهد حاکی از بالا بودن روحیه هاست. با وجودی که حکومت در یکسال گذشته دامنه جنایاتش را به نزدیک ترین یاران دیروزش نیز کشاند و با پلیسی کردن فضای شهرهای بزرگ به ویژه تهران، می خواست فاتحه جنبش را بخواند، اما علیرغم این وحشیگری ها، باز مردم به خیابان آمدند و سطح شعارهای خود را بالاتر هم بردند. ارگان های سرکوب چه پیش از 25 بهمن و چه در این روز، همه تلاش خود را به کار گرفتند تا نگذارند مردم به خیابان بیایند. من بر این باورم که این هیاهوها، از سر ترس است. سقوط دیکتاتورها یکی در پی دیگری، از مبارک گرفته تا بن علی، خامنه ای را به شدت نگران کرده است. به همین میزان، مردم روحیه گرفته و می خواهند به آزادی برسند. در این فضا به لحاظ روانشناسی اجتماعی حکومت روحیه اش را باخته و ممکن است دست به هر دیوانگی بزند تا به خیال خام خود، لحظاتی بیشتر بماند. اینکه چه راهکاری پیشه کند، هنوز چندان روشن نیست. ترس از مردم، بخشی از آنها را ظاهرا متحد کرده است، اما در اعماق رابطه آنها، حقیقت دیگری در جریان است. حقیقتی که بارها در سطح جامعه برملا شد. جدا از اینکه هیچکدام دیگری را تحمل نمی کنند، برای ادامه حیات نیز یکسان نمی اندیشند. در روش و منش و فکر متفاوتند. این هم صدائی لحظه ای است. کافی است جنبش ادامه یابد تا عمق شکاف بازهم نمایان تر شود. اینکه چه پیش خواهد آمد، در درجه نخست به واکنش مردم بستگی دارد. به هر میزان مردم در داخل و خارج کشور صدای اعتراضشان رساتر شود، حکومت در تهاجم ضعیف تر وارد عمل خواهد شد. حتی اگر به زعم خود افراد موثر جنبش را هم دستگیر کنند، در چگونگی برخورد با آنها، سر در گم می مانند و آینده خود را خراب تر خواهند کرد. اما در درون این حکومت اختلافات چنان بالاست و جناح ها به اندازه ای توطئه گرانه و در مواردی بی چشم انداز عمل می کنند، که نمی توان در کوتاه مدت با منطق، سیر حرکت آنان را سنجید. چون بارها دیده ایم که گاهی قادر نیستند حتی منافع خود را هم تشخیص دهند.
با تشکر از آقای محمد اعظمی.
پرسش دوم- نظر شما در مورد شعارهای راهپیمایان مشخصا در مورد شعار «خامنه ای باید برود» چیست؟ این شعار متناسب با سطح رشد جنبش هست؟
پاسخ- نخست لازم می دانم بگویم که شعارهائی همه گیر می شوند که زمینه آن وجود داشته باشد. شعارهائی که از سطح رشد مبارزه مردم فاصله دارند، زمینه پذیرش نداشته، پاسخ نمی گیرند و سریع خاموش خواهند شد. به جز شعارهائی که با پرنسیپ های ما همخوانی ندارند، نیازی نیست که برای پائین آوردن شعله برخی شعارها، کسی دست به کار شود. ارزیابی من این است که امروز، بخش قابل توجهی از مردم، جمهوری اسلامی و اکثریت بالائی از کل مردم، دستگاه ولایت را نمی خواهند و از شخص ولی فقیه بیزارند، اما هنوز سطح مبارزه همگانی در این حد رشد نکرده است که برای آن به میدان آیند. یعنی مردم به لحاظ ذهنی برای رفتن دستگاه ولایت واکنش مثبت نشان می دهند، اما هنوز در مقیاس وسیع، آمادگی ندارند هزینه های آن را بپردازند. نکته دیگری که یادآوریش را لازم می دانم این است که بین دعوت از مردم برای یک حرکت مشخص و با شعاری معین، با شعارهائی که خود مردم، به دلایل مختلف بیان می کنند، تفاوتی وجود دارد. بی توجهی به این مساله ممکن است ما را به نتیجه نادرستی بکشاند. یعنی طرح شعار از جانب یک اتوریته اثرگذار، با شعاری که خود جمعیت سر می دهد، متفاوت است. یک فرد یا جریان صاحب نفوذ شعارها را باید متناسب با ظرفیت عمومی مردم پیشنهاد کند. شکی نیست بسیاری از مردم با شعار «خامنه ای باید برود» همدلی دارند، اما به نظر من نادرست بود اگر حول این شعار دعوت به راهپیمائی می شد. چون پاسخ نمی گرفت. تعادل قوا این اجازه را نمی داد. پس از افت یکساله حرکات خیابانی، شاید مناسب ترین سوژه ای که برای آب کردن این یخ موثر بود، همین دفاع از خواست مردم مصر و تونس بود. اینگونه سوژه ها، پوشش ایمنی بالائی برای شروع حرکت، ایجاد می کنند. مردم راحت تر می توانند برای تظاهراتی با این شعار به میدان آیند، چون هم نیروی وسیع تری را بسیج می کند و هم حلقه ای است، که می تواند در صورت تمایل شرکت کنندگان در تظاهرات، به سمت زدن دیکتاتور اصلی، یعنی ولی فقیه و دستگاه ولایت پیش رود. شعار خامنه ای باید برود که در این اکسیونها توسط بخشی از مردم طرح شد، نمی توانست از جانب اتوریته ها پیشنهاد شود. طرح آن از جانب اتوریته ها، چپ روانه و نادرست بود، برعکس، پیش کشیدن این شعار توسط خود مردم، اثر مثبت خواهد داشت. چون بیان این شعار از طرف اتوریته ها، یعنی اعلام جنگ به حکومت. در حال حاضر مردم آمادگی ورود به این جنگ را ندارند. اما طرح آن از جانب مردم بدین خاطر مثبت است که تمایل ذهنی برای رفتن خامنه ای، در ابعاد وسیع وجود دارد، ولی این رژیم با پول و زور و سرکوب، مانع بروز علنی آن شده است. خامنه ای باید برود به فروریختن ترس کمک کرده و جنبش را پیش می برد. کافی است که ترس ها ریخته شود تا انرژی نهفته در درون مردم برای شخم زدن این مناسبات ناعادلانه، نمایان شود. جامعه ما ظرفیت این را دارد که در صورت تداوم جنبش، شعارهایش به سرعت رادیکال شود و از شخص خامنه ای هم عبور کند و کل دستگاه ولایت و سیستم کنونی را نشانه گیری نماید. از اینرو من این شعار را در این حرکت توسط خود راهپیمایان در جهت تقویت جنبش و عقب نشاندن ارتجاع می بینم و از سوی دیگر، به رادیکال کردن نیروهای با اتوریته جنبش هم کمک می کند، تا اگر استعداد و ظرفیت تغییر داشته باشند، خود را در چارچوب قانون اساسی کنونی زندانی نکنند.
پرسش سوم- موضع شما در مورد رهبری جنبش کنونی چیست؟ این رهبری چگونه تحولی را دنبال می کند ، یا باید بکند؟
پاسخ- اگر منظور از رهبری، آقایان کروبی و موسوی مد نظر شما هستند، این دو، هنوز تا موقعیت کسب رهبری جنبش، به معنای شناخته شده آن، فاصله دارند. اما آنها با اتوریته ترین افرادی هستند که سخن شان روی جنبش اثرگذار است. این دو در شرایط کنونی بیشترین قدرت بسیج را دارند و پیام آنها در دل بخش زیادی از مردم نافذ است. اینها از انتخابات تا کنون، به نظر من پیش آمده اند. هر چند که هنوز به دلیل برخی محدودیت های نظری، شعارها و خواسته هائی را پیش می کشند که نه تنها گشایشی در راه جنبش ایجاد نمی کند، بلکه موجب دلسردی عده ای هم خواهد شد. تا کنون مهمترین نکته قوت این دو، ایستادگی قاطع و سرسختانه آنان در برابر زورگوئی های ولایت فقیه بوده است. این ایستادگی روحیه جنبش مردم را بالا برده است. افزون بر این، به رغم محدودیت های نظری که داشته اند اما به دلیل تکیه به مردم و اتکا به آنها، با گذشت زمان در مجموع خود را بیشتر با خواسته های جنبش هماهنگ کرده و تفسیر مثبت تری از تناقضات دستگاه فکری خود به سود منافع مردم ارائه داده اند. مهمترین مشکل آنها این است که هنوز افسوس دوره طلائی "امام راحل" را می خورند و در عمل سرکوب و اختناق و کشتار دوره خمینی را توجیه می کنند. این دو هر چند سیاست های مورد دفاعشان برای آینده، پیشرفت خوبی به سود آزادی کرده است، اما هنوز دل از گذشته یعنی دوران حکومت ارتجاعی خمینی نکنده اند و خود را در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی زندانی کرده اند .
پرسش چهار- تحرکات اپوزیسیون حول ۲۵ بهمن در خارج را چگونه ارزیابی می کنید؟
اپوزیسیون در خارج نسبت به گذشته خود، پیش آمده و متحدتر عمل می کند. البته هنوز از فرقه گرائی رنج می برد و برای هر کار مشترک و اتحاد عملی، سختگیری های غیر قابل قبول را به تمامی، کنار ننهاده است. به رغم این ضعف، در رابطه با 25 بهمن، موضع فعالی گرفت و کوشید در عمل با حرکت در کشورهای مختلف، روحیه جنبش را در داخل کشور بالا نگاهدارد. اما این اپوزیسیون هنوز به دلیل پراکندگی، درگیر خرده کاری است. اگر باز با تحولی روبرو شویم، حداکثر به عنوان پشتیبان وارد میدان می شود. برای اثر گذاری در جنبش، حداقل داشتن دو ویژگی، الزامی است. اول قدرت و نیرو و دوم فکر و برنامه. ما قدرت بالقوه مان مغلوب آفت پراکندگی است. تا این ویروس سکتاریسم و گروه گرائی از تن جریانات و فعالان چپ و ترقی خواه کشور بیرون ریخته نشود، همیشه و در هر برآمدی، در صف آخر، خواهیم ماند و پشتیبان و هوراکش جریاناتی خواهیم بود، که بخش ناقصی از برنامه ها و سیاست های ما را پرچم مبارزه خود کرده اند. دومین ویژگی به توان و فکرمان مربوط می شود. در این زمینه نیز توانائی های ما به دلیل همین پراکندگی یا امکان بروز ندارد و یا اگر خطوطی از یک برنامه سیاسی هم ارائه می شود، به گوش کسی نمی رسد و اگر هم رسانده شود، به دلیل نداشتن نیرو و قدرت، جدی گرفته نمی شود.
پرسش پنجم- مواجهه رژیم با تحرکات مربوط به ۲۵ بهمن را چگونه می بینید؟ از شعارهای تند در درون دستگاه حاکم علیه رهبران جنبش سبز چه می توان فهمید؟
حکومت به شدت ترسیده است. به واکنش ها اگر دقت شود، ترس حاکمان در رفتار و کردارشان نمایان است. تمام رسانه های خبری وابسته به حکومت، یکصدا دم گرفته اند، که معترضان چند نفر بیشتر نبوده اند. معلوم نیست برای این چند نفر، چه لزومی دارد 233 تن از نمایندگان حزب الهی و سپاهی، در صحن علنی مجلس اینچنین افسار بگسلند و با دادن شعار های مسخره، معرکه راه اندازند؟ چه نیازی است که مقامات ارشد مذهبی و امنیتی و نظامی یکی پس از دیگری خواستار اعدام سرانی شوند، که قدرت بسیج آنها چند نفر و یا حداکثر به قول کیهان 300 نفر است؟ این مقامات نمی گویند اگر چند نفر بیشتر به خیابان نیامده اند، پس این همه تهدید و به میدان آوردن دهها هزار مامور انتظامی و سپاهی و بسیجی و اوباش لباس شخصی، برای چه بوده است؟ به رغم این همه تهدید و ارعاب، اما در این سو، تمامی شواهد حاکی از بالا بودن روحیه هاست. با وجودی که حکومت در یکسال گذشته دامنه جنایاتش را به نزدیک ترین یاران دیروزش نیز کشاند و با پلیسی کردن فضای شهرهای بزرگ به ویژه تهران، می خواست فاتحه جنبش را بخواند، اما علیرغم این وحشیگری ها، باز مردم به خیابان آمدند و سطح شعارهای خود را بالاتر هم بردند. ارگان های سرکوب چه پیش از 25 بهمن و چه در این روز، همه تلاش خود را به کار گرفتند تا نگذارند مردم به خیابان بیایند. من بر این باورم که این هیاهوها، از سر ترس است. سقوط دیکتاتورها یکی در پی دیگری، از مبارک گرفته تا بن علی، خامنه ای را به شدت نگران کرده است. به همین میزان، مردم روحیه گرفته و می خواهند به آزادی برسند. در این فضا به لحاظ روانشناسی اجتماعی حکومت روحیه اش را باخته و ممکن است دست به هر دیوانگی بزند تا به خیال خام خود، لحظاتی بیشتر بماند. اینکه چه راهکاری پیشه کند، هنوز چندان روشن نیست. ترس از مردم، بخشی از آنها را ظاهرا متحد کرده است، اما در اعماق رابطه آنها، حقیقت دیگری در جریان است. حقیقتی که بارها در سطح جامعه برملا شد. جدا از اینکه هیچکدام دیگری را تحمل نمی کنند، برای ادامه حیات نیز یکسان نمی اندیشند. در روش و منش و فکر متفاوتند. این هم صدائی لحظه ای است. کافی است جنبش ادامه یابد تا عمق شکاف بازهم نمایان تر شود. اینکه چه پیش خواهد آمد، در درجه نخست به واکنش مردم بستگی دارد. به هر میزان مردم در داخل و خارج کشور صدای اعتراضشان رساتر شود، حکومت در تهاجم ضعیف تر وارد عمل خواهد شد. حتی اگر به زعم خود افراد موثر جنبش را هم دستگیر کنند، در چگونگی برخورد با آنها، سر در گم می مانند و آینده خود را خراب تر خواهند کرد. اما در درون این حکومت اختلافات چنان بالاست و جناح ها به اندازه ای توطئه گرانه و در مواردی بی چشم انداز عمل می کنند، که نمی توان در کوتاه مدت با منطق، سیر حرکت آنان را سنجید. چون بارها دیده ایم که گاهی قادر نیستند حتی منافع خود را هم تشخیص دهند.
با تشکر از آقای محمد اعظمی.
گفت و شنود پیرامون جنبش در ۲۵ بهمن و پیامدهای آن (۵)
پاسخ به پرسش های نادر عصاره - ویژه عصرنو
ابوالحسن بنی صدر
|
۱. حرکت ۲۵ بهمن و اقدام به دعوت برای راهپیمائی را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این اقدام را تحول چدیدی در جنبش اعتراضی و دمکراسی خواهی اخیر می دانید؟ اگر آری چرا؟ نظر شما در مورد شعارهای راهپیمایان مشخصا در مورد شعار «خامنه ای باید برود» چیست؟ این شعار متناسب با سطح رشد جنبش هست؟
دعوت به تظاهرات به حمایت از جنبش مردم مصر بعمل آمد. اما در ۲۲ بهمن، مبارک رفت و جنبش مصریان، در مرحله اول، به نتیجه رسید. پس لازم بود که هدف دیگری برای اجتماع مردم پیشنهاد شود. این کار نشد. اما شرکت کنندگان در تظاهرات، به آن هدف دادند: خامنه ای برو!
هدفی که تظاهر کنندگان ایران به آن دادند، همان هدف است که از شمال افریقا تا تایلند، نسل امروز، برای جنبش خویش معین می کند. برای نخستین بار، ما با یک جنبش بین المللی با هدف یکسان سروکار پیدا می کنیم. گرچه در ایتالیا، برای هدف دیگری تظاهر کنندگان شعار برلوس کنی برو را سر می دادند، اما مسئله ای که نسلهای جوان با آن روبرو هستند، یکی است: استبداد فراگیر سرمایه داری لیبرال بر جهان.
بدین قرار، از دو نظر – با آنکه نمی توان جنبش ۲۵ بهمن را جنبش همگانی خواند – این جنبش ورود به مرحله ایست که در آن، جامعه با هدف استقرار مردم سالاری با رژیم روبرو می شود. یکی بخاطر روشن بودن هدف و دیگری بخاطر اشتراک در هدف با جامعه های دیگر.
۲. موضع شما در مورد رهبری جنبش کنونی چیست؟ این رهبری چگونه تحولی را دنبال می کند ، یا باید بکند؟
رهبری در گرو هدف و روش مردمی است که روی به جنبش می نهند: هرگاه مردم خود را توانا به مقابله با رژیم نبینند و خود را قانع کنند که رژیم «اصلاح پذیر» است، رهبری متناسب با این هدف را پیدا می کند. و اگر به این نتیجه برسد که رژیم اصلاح پذیر نیست و باید به جنبش همگانی روی آورد تا آن را تغییر دهد، رهبری متناسب با این هدف را می جوید. در تونس و مصر، شرکت کنندگان در جنبش ها، رهبری آن را نیز برعهده گرفتند. با این حال، ازخطرها که در کمین دموکراسی - که هدف این جنبش ها است – پرهیز می شود هرگاه جامعه بتواند رهبری لازم برای گذار به دموکراسی و استقرار آن را بجوید.
باوجود این، نیروی محرکه سیاسی می تواند نقش تعیین کننده ای را بازی کند: دریابد که تحول وقتی روی می دهد که ۱ - ملتی هدف می جوید (دموکراسی) و ۲ – رژیمی خالی از هدف می گردد و ۳ – ملت به جنبش همگانی در می آید و رژیم را تغییر می دهد. این قاعده عمل نمی کند هرگاه هدف تغییر، شفاف و دقیق نباشد. اگر هدف، تغییر یک رژیم اصلاح ناپذیر نباشد، جنبش همگانی جز به شکست نمی انجامد. و اگر هدف تغییر باشد، اما جنبش همگانی نباشد، باز به نتیجه نمی رسد. بنا براین، رهبری را مردم پدید می آورند اما نیروی محرکه نقش خود را دارد. بر او است که هدف را دقیق و شفاف کند و با مردم، وارد عمل شود.
۳. تحرکات اپوزیسیون حول ۲۵ بهمن در خارج را چگونه ارزیابی می کنید؟
اجتماعات ایرانیان در خارج از کشور، بسی اثر بخش است. اما با توجه به موقعیتی که ایرانیان در خارج از کشور دارند، می باید به جنبشی با صفت مداوم روی آورند تا زمانی که در ایران نیز، جنبش صفت مداوم بجوید. ایرانیان مقیم در کشورهای جهان می توانند نگذارند جنبش در ایران بخوابد.
۴. مواجهه رژیم با تحرکات مربوط به ۲۵ بهمن را چگونه می بینید؟ از شعارهای تند در درون دستگاه حاکم علیه رهبران جنبش سبز چه می توان فهمید؟
واکنش رژیم – که همانند رژیم های بن علی و مبارک خالی از هدف است – بیش از همه، گویای انعطاف ناپذیری است که رژیمها وقتی از هدف خالی می شوند، گرفتارش می گردند. واکنشهای جنون آمیز گویای شدت عصبانیت از بی نتیجه شدن سرکوبهای سبعانه اش نیز هست. رژیم گمان می برد جامعه تن به تسلیم داده است و دیگر روی به جنبش نمی آورد. اینک می بیند ترس از سبعیت رژیم نیست بلکه مشکل در معین نشدن هدف است. جنبش 25 بهمن به رژیم حالی کرد که نسل امروز، در کار قطعی کردن هدف جنبش خویش است.
با تشکر از آقای بنی صدر.
دعوت به تظاهرات به حمایت از جنبش مردم مصر بعمل آمد. اما در ۲۲ بهمن، مبارک رفت و جنبش مصریان، در مرحله اول، به نتیجه رسید. پس لازم بود که هدف دیگری برای اجتماع مردم پیشنهاد شود. این کار نشد. اما شرکت کنندگان در تظاهرات، به آن هدف دادند: خامنه ای برو!
هدفی که تظاهر کنندگان ایران به آن دادند، همان هدف است که از شمال افریقا تا تایلند، نسل امروز، برای جنبش خویش معین می کند. برای نخستین بار، ما با یک جنبش بین المللی با هدف یکسان سروکار پیدا می کنیم. گرچه در ایتالیا، برای هدف دیگری تظاهر کنندگان شعار برلوس کنی برو را سر می دادند، اما مسئله ای که نسلهای جوان با آن روبرو هستند، یکی است: استبداد فراگیر سرمایه داری لیبرال بر جهان.
بدین قرار، از دو نظر – با آنکه نمی توان جنبش ۲۵ بهمن را جنبش همگانی خواند – این جنبش ورود به مرحله ایست که در آن، جامعه با هدف استقرار مردم سالاری با رژیم روبرو می شود. یکی بخاطر روشن بودن هدف و دیگری بخاطر اشتراک در هدف با جامعه های دیگر.
۲. موضع شما در مورد رهبری جنبش کنونی چیست؟ این رهبری چگونه تحولی را دنبال می کند ، یا باید بکند؟
رهبری در گرو هدف و روش مردمی است که روی به جنبش می نهند: هرگاه مردم خود را توانا به مقابله با رژیم نبینند و خود را قانع کنند که رژیم «اصلاح پذیر» است، رهبری متناسب با این هدف را پیدا می کند. و اگر به این نتیجه برسد که رژیم اصلاح پذیر نیست و باید به جنبش همگانی روی آورد تا آن را تغییر دهد، رهبری متناسب با این هدف را می جوید. در تونس و مصر، شرکت کنندگان در جنبش ها، رهبری آن را نیز برعهده گرفتند. با این حال، ازخطرها که در کمین دموکراسی - که هدف این جنبش ها است – پرهیز می شود هرگاه جامعه بتواند رهبری لازم برای گذار به دموکراسی و استقرار آن را بجوید.
باوجود این، نیروی محرکه سیاسی می تواند نقش تعیین کننده ای را بازی کند: دریابد که تحول وقتی روی می دهد که ۱ - ملتی هدف می جوید (دموکراسی) و ۲ – رژیمی خالی از هدف می گردد و ۳ – ملت به جنبش همگانی در می آید و رژیم را تغییر می دهد. این قاعده عمل نمی کند هرگاه هدف تغییر، شفاف و دقیق نباشد. اگر هدف، تغییر یک رژیم اصلاح ناپذیر نباشد، جنبش همگانی جز به شکست نمی انجامد. و اگر هدف تغییر باشد، اما جنبش همگانی نباشد، باز به نتیجه نمی رسد. بنا براین، رهبری را مردم پدید می آورند اما نیروی محرکه نقش خود را دارد. بر او است که هدف را دقیق و شفاف کند و با مردم، وارد عمل شود.
۳. تحرکات اپوزیسیون حول ۲۵ بهمن در خارج را چگونه ارزیابی می کنید؟
اجتماعات ایرانیان در خارج از کشور، بسی اثر بخش است. اما با توجه به موقعیتی که ایرانیان در خارج از کشور دارند، می باید به جنبشی با صفت مداوم روی آورند تا زمانی که در ایران نیز، جنبش صفت مداوم بجوید. ایرانیان مقیم در کشورهای جهان می توانند نگذارند جنبش در ایران بخوابد.
۴. مواجهه رژیم با تحرکات مربوط به ۲۵ بهمن را چگونه می بینید؟ از شعارهای تند در درون دستگاه حاکم علیه رهبران جنبش سبز چه می توان فهمید؟
واکنش رژیم – که همانند رژیم های بن علی و مبارک خالی از هدف است – بیش از همه، گویای انعطاف ناپذیری است که رژیمها وقتی از هدف خالی می شوند، گرفتارش می گردند. واکنشهای جنون آمیز گویای شدت عصبانیت از بی نتیجه شدن سرکوبهای سبعانه اش نیز هست. رژیم گمان می برد جامعه تن به تسلیم داده است و دیگر روی به جنبش نمی آورد. اینک می بیند ترس از سبعیت رژیم نیست بلکه مشکل در معین نشدن هدف است. جنبش 25 بهمن به رژیم حالی کرد که نسل امروز، در کار قطعی کردن هدف جنبش خویش است.
با تشکر از آقای بنی صدر.
زین العابدین بن علی ،رئیس جمهوری سابق تونس بحالت اغماء فرو رفته است
به گزارش خبرگزاری فرانسه ، زین العابدین بن علی ، رئیس جمهوری سابق تونس بدنبال یک سکته مغزی بحالت اغماء فرو رفته است.
یکی از نزدیکان بن علی به خبرگزاری فرانسه گفته است: بن علی ۷۴ ساله که چند روز پیش دچار سکته مغزی شده بود ،در حالیکه در بیمارستانی در جده تحت مداوا قرار داشت به حالت اغماء فرو رفته است.
آقای بن علی که بیش از دو دهه رئیس جمهوری تونس بود ، حدود یک ماه پیش در پی تظاهرات اعتراضی مخالفان، از تونس فرار کرد و به عربستان سعودی پناهنده شد.
یک مقام عربستان سعودی هم که نخواسته نامش فاش شود خبر وخامت حال آقای بن علی را تائید کرده است.
یکی از نزدیکان بن علی به خبرگزاری فرانسه گفته است: بن علی ۷۴ ساله که چند روز پیش دچار سکته مغزی شده بود ،در حالیکه در بیمارستانی در جده تحت مداوا قرار داشت به حالت اغماء فرو رفته است.
آقای بن علی که بیش از دو دهه رئیس جمهوری تونس بود ، حدود یک ماه پیش در پی تظاهرات اعتراضی مخالفان، از تونس فرار کرد و به عربستان سعودی پناهنده شد.
یک مقام عربستان سعودی هم که نخواسته نامش فاش شود خبر وخامت حال آقای بن علی را تائید کرده است.
گورباچف: روند احیای دموکراسی در روسیه کند و ناقص است
میخائیل گورباچف، رئیس جمهور و رهبر سابق حزب کمونیست اتحاد شوروی، در مصاحبهای اختصاصی با رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی گفت که از «سیستم حکومتی دو نفره» حاکم بر روسیه شرمسار است و ضمن انتقاد از رهبران آن کشور خواستار احیای دموکراسی در روسیه شد.
او افزود که در این سیستم دو مقام اصلی حکومت یعنی ولادیمیر پوتین، نخستوزیر، و دیمیتری مدودف، رئیس جمهور، با یک نوع توافق قدرت را بین خود تقسیم کرده بدون آنکه حقی برای مشارکت مردم قائل شوند.
آقای گورباچف در این گفتوگو به پرسشهای لیودمیلا تلن، خبرنگار بخش روسیه رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی، پاسخ داده است.
به عنوان مثال در روسیه ما بسیاری از نهادهای لازم برای برقراری دموکراسی، مثل پارلمان، دستگاه قضایی و رسانهها را داریم ولی نتیجه عملی آن بسیار ناچیز و در حال تضعیف شده است.
واقعیت این است که در شرایط فعلی نیروهایی بر فراز پارلمان و نهادهای انتخابی دیگر عمل میکند و اگر عناصر خودکامگی در حکومت روسیه به همین شکل ادامه یابد احتمال وقوع حوادثی مثل مصرافزایش خواهد یافت.
او افزود که در این سیستم دو مقام اصلی حکومت یعنی ولادیمیر پوتین، نخستوزیر، و دیمیتری مدودف، رئیس جمهور، با یک نوع توافق قدرت را بین خود تقسیم کرده بدون آنکه حقی برای مشارکت مردم قائل شوند.
آقای گورباچف در این گفتوگو به پرسشهای لیودمیلا تلن، خبرنگار بخش روسیه رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی، پاسخ داده است.
- نظر شما در مورد سیستم سیاسی حاکم بر روسیه چیست؟
- اما شاید انتصاب چنین افرادی به مقامهای مهم این حسن را داشته باشد که اطرافیان هیچگاه به شما پشت نخواهند کرد. مثل نمونه سال ۱۹۹۱ که اطرافیان شما را تنها گذاشته و حتی خیانت کردند.
- مهم ترین انتقاد شما از وضعیت سیاسی روسیه چیست؟
به عنوان مثال در روسیه ما بسیاری از نهادهای لازم برای برقراری دموکراسی، مثل پارلمان، دستگاه قضایی و رسانهها را داریم ولی نتیجه عملی آن بسیار ناچیز و در حال تضعیف شده است.
- چرا کسانی که در روسیه به قدرت رسیدهاند با آنچه که زمانی «پرسترویکا» نامیده میشد فاصله دارند؟
- اما ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۴ اکثریت آرا را به دست آورد...
- در مورد بازگشت ولادیمیر پوتین به مقام ریاست جمهوری روسیه چه نظری دارید؟
- فکر میکنید که با توجه به سناریوی مصر چه آیندهای در انتظار رژیمهای خودکامه دیگر است؟
واقعیت این است که در شرایط فعلی نیروهایی بر فراز پارلمان و نهادهای انتخابی دیگر عمل میکند و اگر عناصر خودکامگی در حکومت روسیه به همین شکل ادامه یابد احتمال وقوع حوادثی مثل مصرافزایش خواهد یافت.
- آیا شما موافقید که ولادیمیر پوتین باری دیگر در سال ۲۰۱۸ ریاست جمهوری روسیه را به دست بگیرد؟
- به نظر شما در رأیگیری و انتخابات سال ۲۰۱۲ رقابت سیاسی آزادانه و واقعی امکانپذیر خواهد بود؟
سرنوشت اعضاء شورای انقلاب ايران
اکثر اعضای شورای انقلاب ايران، يا کشته شده و يا از دايره قدرت حذف شدهاند.
اولين کسی از اعضای شورای انقلاب که از حکومت قهر کرد، آيتالله محمود طالقانی بود، که فقط دو ماه پس از انقلاب فرزندش را بازداشت کردند، و او به حالت قهر تهران را ترک کرد.
آيتالله طالقانی هشت ماه پس از پيروزی انقلاب در اوج محبوبيت و نفوذ در گذشت و دليل مرگ او، طبق روايت رسمی جمهوری اسلامی حمله قلبی اعلام شد و او پيش از مرگ از خطر استبداد در جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرده بود و گفته بود: به همين منوال پيش برود، مستبدين و مستبدهايی می خواهند بر ما و بر همه ما مسلط شوند و ديگر رحم به صغير و کبير ما نخواهند کرد . در چنين محيطی است که يک انسان خونخوار و در عين حال با هوش و زرنگی سربيرون می آورد ، خدا را شاهد می گيرد که من دلسوزترين مردم در حق شما ملت هستم ولی روحيه اش لجوج ترين و کينه ورزترين مردم است نسبت به خلق .
آيت الله مرتضی مطهری، ديگر عضو شورای انقلاب، که از نظر نزديکان امام خمينی از مغزهای متفکر انقلاب بود، فقط سه ماه پس از پيروزی انقلاب ترور و کشته شد.
آيت الله مطهری مسئول شورای انقلاب بود و همانند بسياری از روحانيون در ابتدای انقلاب میگفت که ولی فقيه خود حکومت نخواهد کرد. مسئله ولايت فقيه اين نيست که فقيه خودش در رأس دولت قرار بگيرد و خودش میخواهد عملاً حکومت کند و اجرا بکند.
آيتالله حسينعلی منتظری، ديگر عضو شورای برجسته شورای انقلاب بود. آيتالله منتظری اگرچه بعدها تا مقام جانشينی آيتالله خمينی بالا رفت، اما پس از انتقاد از اعدام زندانيان سياسی برکنار شد.
آيتالله منتظری حتی در دوران رهبری آقای خامنهای سالها به حبس خانگی فرستاده شد. زيرا زبان به انتقاد از رهبر گشوده بود و آشکارا میگفت: «اينجا به آقای خامنهای بايد گفت، آقای خامنهای مرجعيت چرا؟ مرجعيت که شما نيستيد در شأن مرجعيت. نيست ايشان در حد مرجعيت . حق هم ندارد بدون رودربايستی حقی ندارد.»
آيتالله بهشتی و آيتالله باهنر نيز، دو عضو شورای انقلاب بودند، که سه سال پس پيروزی انقلاب در سال ۶۰ و در انفجارهای جداگانه بمب، کشته شدند.
اما غير از اعضای روحانی شورای انقلاب، اعضای غير روحانی اين شورا نيز تقريباً تمامی يکی پس از ديگری از دايره قدرت حذف و حتی برخی اعدام شدند.
يکی از نخستين حذف شد گان غير روحانی شورای انقلاب، ابوالحسن بنیصدر، رئيس شورای انقلاب و اولين رئيس جمهور ايران بود.
او در سال ۱۳۶۰ پس از انتقادات مکرری از جريان حاکم در جمهوری اسلامی، از سمت رياست جمهوری برکنار شد. او در يکی از سخنرانی هايش گفته بود: «اگر ما بخواهيم وحدت داشته باشيم، بايد آزادی بيان هم داشته باشيم. نمیشود که نداشته باشيم و آن را به دست بياوريم، نمیشود و محال است که شما بيايد زبان مرا ببريد و بگوييد که حال بيايم با هم وحدت کنيم.»
صادق قطبزاده، ديگر عضو شورای انقلاب که در هنگام تبعيد آيتالله خمينی در پاريس از نزديکترين افراد به او بود، سرنوشت بهتری از اعدام نيافت.
مهدی بازرگان، ديگر غير روحانی عضو شورای انقلاب که نخستين نخستوزير بعد از انقلاب بود، و بعدها به يکی از مهمترين منتقدان جمهوری اسلامی تبديل شد و حتی هنگامی که در مجلس نسبت به خطر استبداد هشدار داد، وابستگان جريان حاکم، مانع سخنرانی او شدند و تا مرز کتک زدنش پيش رفتند
او گفته بود: «اگر ما مجلس آزاد مستقلی نداشته باشيم که متعلق و منبعث از تمام ملت باشد، دير يا زود جمهوری اسلامی مانند سلف خود، مشروطيت سلطنتی، با حفظ صورت و عنوان، تبديل به نوعی از استبداد و نظام طاغوتی متکی به استيلای خارجی خواهد شد.»
و اما کهنسالترين زندانی سياسی ايران در حال حاضر نيز، روزگاری عضو شورای انقلاب بوده است. او کسی نيست جز ابراهيم يزدی که روزگاری از نزديکان آيتالله خمينی و وزير خارجه ايران بود.
با اين وجود يکی از آخرين بازماندگان شورای انقلاب را بايد اکبر هاشمی رفسنجانی دانست.
کسی که اگر چه ۳۰ سال در مناصب قدرت باقی ماند، اما او نيز سال گذشته و در جريان ناآرامیهای پس از انتخابات به جمع منتقدان حاکم پيوست.
و حالا اکبر هاشمی رفسنجانی همچنان رئيس مجلس خبرگان ومجمع تشخيص مصلحت نظام است، اما مدتهاست که بر همگان آشکار شده است که او نيز به عنوان آخرين بازمانده شورای انقلاب، عملاً از دايره قدرت حذف شده است وآن هم در دوران رهبری فردی چون آيتالله خامنهای که خود از ابتدا عضو شورای انقلاب نبوده است و فقط با توصيه آيتالله مطهری به اين شورا راه يافت.
اولين کسی از اعضای شورای انقلاب که از حکومت قهر کرد، آيتالله محمود طالقانی بود، که فقط دو ماه پس از انقلاب فرزندش را بازداشت کردند، و او به حالت قهر تهران را ترک کرد.
آيتالله طالقانی هشت ماه پس از پيروزی انقلاب در اوج محبوبيت و نفوذ در گذشت و دليل مرگ او، طبق روايت رسمی جمهوری اسلامی حمله قلبی اعلام شد و او پيش از مرگ از خطر استبداد در جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرده بود و گفته بود: به همين منوال پيش برود، مستبدين و مستبدهايی می خواهند بر ما و بر همه ما مسلط شوند و ديگر رحم به صغير و کبير ما نخواهند کرد . در چنين محيطی است که يک انسان خونخوار و در عين حال با هوش و زرنگی سربيرون می آورد ، خدا را شاهد می گيرد که من دلسوزترين مردم در حق شما ملت هستم ولی روحيه اش لجوج ترين و کينه ورزترين مردم است نسبت به خلق .
آيت الله مرتضی مطهری، ديگر عضو شورای انقلاب، که از نظر نزديکان امام خمينی از مغزهای متفکر انقلاب بود، فقط سه ماه پس از پيروزی انقلاب ترور و کشته شد.
آيت الله مطهری مسئول شورای انقلاب بود و همانند بسياری از روحانيون در ابتدای انقلاب میگفت که ولی فقيه خود حکومت نخواهد کرد. مسئله ولايت فقيه اين نيست که فقيه خودش در رأس دولت قرار بگيرد و خودش میخواهد عملاً حکومت کند و اجرا بکند.
آيتالله حسينعلی منتظری، ديگر عضو شورای برجسته شورای انقلاب بود. آيتالله منتظری اگرچه بعدها تا مقام جانشينی آيتالله خمينی بالا رفت، اما پس از انتقاد از اعدام زندانيان سياسی برکنار شد.
آيتالله منتظری حتی در دوران رهبری آقای خامنهای سالها به حبس خانگی فرستاده شد. زيرا زبان به انتقاد از رهبر گشوده بود و آشکارا میگفت: «اينجا به آقای خامنهای بايد گفت، آقای خامنهای مرجعيت چرا؟ مرجعيت که شما نيستيد در شأن مرجعيت. نيست ايشان در حد مرجعيت . حق هم ندارد بدون رودربايستی حقی ندارد.»
آيتالله بهشتی و آيتالله باهنر نيز، دو عضو شورای انقلاب بودند، که سه سال پس پيروزی انقلاب در سال ۶۰ و در انفجارهای جداگانه بمب، کشته شدند.
اما غير از اعضای روحانی شورای انقلاب، اعضای غير روحانی اين شورا نيز تقريباً تمامی يکی پس از ديگری از دايره قدرت حذف و حتی برخی اعدام شدند.
يکی از نخستين حذف شد گان غير روحانی شورای انقلاب، ابوالحسن بنیصدر، رئيس شورای انقلاب و اولين رئيس جمهور ايران بود.
او در سال ۱۳۶۰ پس از انتقادات مکرری از جريان حاکم در جمهوری اسلامی، از سمت رياست جمهوری برکنار شد. او در يکی از سخنرانی هايش گفته بود: «اگر ما بخواهيم وحدت داشته باشيم، بايد آزادی بيان هم داشته باشيم. نمیشود که نداشته باشيم و آن را به دست بياوريم، نمیشود و محال است که شما بيايد زبان مرا ببريد و بگوييد که حال بيايم با هم وحدت کنيم.»
صادق قطبزاده، ديگر عضو شورای انقلاب که در هنگام تبعيد آيتالله خمينی در پاريس از نزديکترين افراد به او بود، سرنوشت بهتری از اعدام نيافت.
مهدی بازرگان، ديگر غير روحانی عضو شورای انقلاب که نخستين نخستوزير بعد از انقلاب بود، و بعدها به يکی از مهمترين منتقدان جمهوری اسلامی تبديل شد و حتی هنگامی که در مجلس نسبت به خطر استبداد هشدار داد، وابستگان جريان حاکم، مانع سخنرانی او شدند و تا مرز کتک زدنش پيش رفتند
او گفته بود: «اگر ما مجلس آزاد مستقلی نداشته باشيم که متعلق و منبعث از تمام ملت باشد، دير يا زود جمهوری اسلامی مانند سلف خود، مشروطيت سلطنتی، با حفظ صورت و عنوان، تبديل به نوعی از استبداد و نظام طاغوتی متکی به استيلای خارجی خواهد شد.»
و اما کهنسالترين زندانی سياسی ايران در حال حاضر نيز، روزگاری عضو شورای انقلاب بوده است. او کسی نيست جز ابراهيم يزدی که روزگاری از نزديکان آيتالله خمينی و وزير خارجه ايران بود.
با اين وجود يکی از آخرين بازماندگان شورای انقلاب را بايد اکبر هاشمی رفسنجانی دانست.
کسی که اگر چه ۳۰ سال در مناصب قدرت باقی ماند، اما او نيز سال گذشته و در جريان ناآرامیهای پس از انتخابات به جمع منتقدان حاکم پيوست.
و حالا اکبر هاشمی رفسنجانی همچنان رئيس مجلس خبرگان ومجمع تشخيص مصلحت نظام است، اما مدتهاست که بر همگان آشکار شده است که او نيز به عنوان آخرين بازمانده شورای انقلاب، عملاً از دايره قدرت حذف شده است وآن هم در دوران رهبری فردی چون آيتالله خامنهای که خود از ابتدا عضو شورای انقلاب نبوده است و فقط با توصيه آيتالله مطهری به اين شورا راه يافت.
عراق از آمریکا به دلیل تخریب چهره بغداد یک میلیارد دلار غرامت خواست
فرمانداری بغداد از دولت آمریکا خواسته است تا ضمن عذرخواهی به دلیل تخریب زیبایی شهر بغداد از طریق احداث دیوارهای حفاظتی که در طول جنگ عراق در سرتاسر بغداد ساختهشده است، یک میلیارد دلار نیز به این شهر خسارت بدهد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، این فرمانداری بعد از ظهر چهارشنبه با انتشار بیانیهای با اشاره به تخریب شدید ساختار شهر بغداد به وسیله اقدامات ارتش آمریکا، اعلام کرده است که نیروهای آمریکایی این «شهر زیبا را به یک کمپ زشت» تبدیل کردهاند و این امر را ناشی از «بیاعتنایی و بیتوجهی عامدانه» آمریکا دانسته است.
این بیانیه میافزاید که با توجه به سطح «عظیم» تخریبی که شهرداری بغداد قادر به جبران آن نیست، فرمانداری بغداد خواستار آن است که آمریکا به خاطر این تخریب «از مردم بغداد عذرخواهی کند و هزینههای» آن را بپردازد.
فرمانداری بغداد در این بیانیه هیچ اشارهای به تخریبهای ناشی از انفجار نکرده و تنها به دلیل این دیوارهای حفاظتی خواستار غرامت شده است.
ایالات متحده تا کنون نظر خود در مورد این پیشنهاد را ابراز نکردهاند.
به نوشته رویترز محلات بغداد پوشیده از کیلومترها دیوار حفاظتی است که این شهر را به یک «هزارتوی پیچیده» تبدیل کرده و موجب افزایش حجم ترافیک شهری شده است.
علاوه بر این، رویترز میافزاید که این دیوارها موجب تخریب سیستم فاضلاب، آبرسانی، خیابانها، پیاده روها و پارکهای بغداد نیز شده است.
حکیم عبدالزهرا، سخنگوی فرمانداری بغداد به این خبرگزاری گفته است که آسیب دیدن ساختار شهر بغداد خسارات «اقتصادی و روانی» در برداشته است.
آنگونه که رویترز گزارش میکند اگرچه خشونتهای بغداد در سالهای اخیر به شدت کاهش یافته، تنها ۵ درصد از دیوارهای حفاظتی شهر برداشته شدهاند.
همچنین این خبرگزاری میافزاید که در سالهای استقرار نیروهای آمریکایی در عراق برقرسانی بغداد با اختلال همراه بوده و سیستم جمعآوری زباله نیز نامنظم بوده است. علاوه بر این سطح خیابانها تخریب شده است و تشکیلات سیستم فاضلاب این شهر تعمیر و بازسازی نشده است.
نیروهای آمریکایی از سال ۲۰۰۹ آغاز به ترک خاک عراق کردهاند و در حال حاضر حدود پنجاه هزار نیرو در این کشور باقیمانده است که قرار بر این است تا پایان سال ۲۰۱۱ کاملاً از عراق خارج شوند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، این فرمانداری بعد از ظهر چهارشنبه با انتشار بیانیهای با اشاره به تخریب شدید ساختار شهر بغداد به وسیله اقدامات ارتش آمریکا، اعلام کرده است که نیروهای آمریکایی این «شهر زیبا را به یک کمپ زشت» تبدیل کردهاند و این امر را ناشی از «بیاعتنایی و بیتوجهی عامدانه» آمریکا دانسته است.
این بیانیه میافزاید که با توجه به سطح «عظیم» تخریبی که شهرداری بغداد قادر به جبران آن نیست، فرمانداری بغداد خواستار آن است که آمریکا به خاطر این تخریب «از مردم بغداد عذرخواهی کند و هزینههای» آن را بپردازد.
فرمانداری بغداد در این بیانیه هیچ اشارهای به تخریبهای ناشی از انفجار نکرده و تنها به دلیل این دیوارهای حفاظتی خواستار غرامت شده است.
ایالات متحده تا کنون نظر خود در مورد این پیشنهاد را ابراز نکردهاند.
به نوشته رویترز محلات بغداد پوشیده از کیلومترها دیوار حفاظتی است که این شهر را به یک «هزارتوی پیچیده» تبدیل کرده و موجب افزایش حجم ترافیک شهری شده است.
علاوه بر این، رویترز میافزاید که این دیوارها موجب تخریب سیستم فاضلاب، آبرسانی، خیابانها، پیاده روها و پارکهای بغداد نیز شده است.
حکیم عبدالزهرا، سخنگوی فرمانداری بغداد به این خبرگزاری گفته است که آسیب دیدن ساختار شهر بغداد خسارات «اقتصادی و روانی» در برداشته است.
آنگونه که رویترز گزارش میکند اگرچه خشونتهای بغداد در سالهای اخیر به شدت کاهش یافته، تنها ۵ درصد از دیوارهای حفاظتی شهر برداشته شدهاند.
همچنین این خبرگزاری میافزاید که در سالهای استقرار نیروهای آمریکایی در عراق برقرسانی بغداد با اختلال همراه بوده و سیستم جمعآوری زباله نیز نامنظم بوده است. علاوه بر این سطح خیابانها تخریب شده است و تشکیلات سیستم فاضلاب این شهر تعمیر و بازسازی نشده است.
نیروهای آمریکایی از سال ۲۰۰۹ آغاز به ترک خاک عراق کردهاند و در حال حاضر حدود پنجاه هزار نیرو در این کشور باقیمانده است که قرار بر این است تا پایان سال ۲۰۱۱ کاملاً از عراق خارج شوند.
کروبی: اگر حکومت شجاعت دارد مانند شاه محاکمه علنی برای ما برگزار کند
مجتبی واحدی از مشاوران مهدی کروبی در گفتوگو با رادیو فردا اعلام کرد پس از مدتی بیخبری توانسته است با این رهبر اصلاحطلب ارتباط برقرار کند.
به گفته مجتبی واحدی، مهدی کروبی در این گفتوگو تصریح کرده است که اگر حکومت شجاعت دارد محاکمه علنی و با حضور رسانههای آزاد برگزار کند.
مجتبی واحدی که در خارج از کشور به سر میبرد تاکید کرد که وی حامل پیام ویژه مهدی کروبی است.
مهدی کروبی و میرحسین موسوی از پیش از تظاهرات ضدحکومتی روز ۲۵ خرداد در شهرهای مختلف ایران در حصر خانگی به سر میبرند و چهرههای حکومتی و دستگاههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی خواستار بازداشت آنها شدهاند.
به گفته مجتبی واحدی، مهدی کروبی در این مکالمه اول از هر چیز از همسایهها پوزش خواست چرا که به گفته وی تا بامداد پنجشنبه آنها برای چندمین بار مجبور بودند «حرفهای رکیک اراذل حکومتی را تحمل کنند.»
مجتبی واحدی در ادامه گفت: «نکته مهمی که ایشان در حرفهایشان داشتند پاسخی به اتفاقات هماهنگ دیروز (چهارشنبه) بود.»
مشاور مهدی کروبی افزود: «روز چهارشنبه پس از ۲۰ ماه که از وقایع ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ میگذرد آقای ناطق نوری، آقای حسن روحانی و آقای قالیباف به صورت همزمان سکوتشان را شکستند و با کسانی که خواستار محاکمه سران جنبش سبز یا به قول آقایان سران فتنه هستند، ظاهرا همزبان شدند.»
مجتبی واحدی تصریح کرد: «همزمانی این پیامهای سهگانه با اطلاعیه دستپاچه و فوقالعاده هیات رئیسه مجلس خبرگان نشان میدهد که یک دستوری از بالا آمده است و ظاهرا به بعضی از آقایان گفتهاند یا باید با ما باشید یا شما هم جز سران فتنه تلقی خواهید شد و همه را مجبور کردند باید پیام بدهند.»
مجتبی واحدی اظهار داشت که مهدی کروبی به خطاب به این سه نفر گفت: «شما که پیام دادید حداقل این شجاعت را داشته باشید و از حاکمیت بخواهید ما را به صورت علنی محاکمه بکنند؛ آماده محاکمه علنی هستیم و در آن محاکمه ثابت خواهم کرد که برانداز کیست. در محکمه ثابت خواهد شد که ما میخواستیم نظام را اصلاح کنیم یا برانداز بودیم.»
مجتبی واحدی در ادامه گفت که مهدی کروبی خطاب به حاکمیت تصریح کرد: «اگر حکومت شجاعت و غیرت دارد حداقل آن رفتاری که حکومت شاه با گلسرخی، طالقانی، بخارایی، امانی و دیگران کرد، با ما داشته باشد و اجازه بدهد محاکمه ما در رسانهها منتشر شود.»
مجتبی واحدی در ادامه اظهار داشت که مهدی کروبی گفته است: «البته ما از صدا و سیمای دروغپرداز و مزدور توقع نداریم که دادگاه را پوشش بدهد؛ اجازه بدهند رسانههای مکتوب و رسانههای مجازی دفاعیات ما را پخش بکنند.»
این مشاور مهدی کروبی در ادامه تصریح کرد که مهدی کروبی در گفتوگو با وی بارها تاکید کرده است که «دادگاه حتما برگزار شود و فوری هم برگزار شود و علنی هم» باشد.
مجتبی واحدی در پاسخ به این پرسش رادیو فردا که آیا ارزیابی مهدی کروبی با وجود فضای موجود، بازداشت قریبالوقوع و میرحسین موسوی است، گفت: «آقای کروبی مانند حاکمان فعلی نیست که یک روز هم زندان را تجربه نکرده باشد و میراثخوار انقلاب شده باشد. »
مجتبی واحدی گفت: «من تنها نکتهای که در سخنان مهدی کروبی ندیدم، نگرانی درباره بازداشت ایشان بود. اما توجه داشته باشید که آقای کروبی هماکنون به نوعی در زندان است. آقای لاریجانی روز پنجشنبه گفته است که ما دیگر اجازه نخواهیم داد آقایان بیانیه صادر کنند.»
مجتبی واحدی در پاسخ به این پرسش که آیا مهدی کروبی به آینده جنبش اعتراضی و راهبرد این جنبش اشارهای داشتند، گفت: «اینکه آقای کروبی و موسوی چه عزم و ارادهای دارند در آینده مشخص خواهد شد اما اراده و عزم آقای کروبی نافی وظایفی که دیگران دارند نیست؛ آقای کروبی بسیار حساس است که برای حمایت از وی لطمهای به کسی نخورد ولی این رفتار انسانی ایشان تکلیف ما را ساقط نمیکند.»
به گفته مجتبی واحدی، مهدی کروبی در این گفتوگو تصریح کرده است که اگر حکومت شجاعت دارد محاکمه علنی و با حضور رسانههای آزاد برگزار کند.
مجتبی واحدی که در خارج از کشور به سر میبرد تاکید کرد که وی حامل پیام ویژه مهدی کروبی است.
مهدی کروبی و میرحسین موسوی از پیش از تظاهرات ضدحکومتی روز ۲۵ خرداد در شهرهای مختلف ایران در حصر خانگی به سر میبرند و چهرههای حکومتی و دستگاههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی خواستار بازداشت آنها شدهاند.
به گفته مجتبی واحدی، مهدی کروبی در این مکالمه اول از هر چیز از همسایهها پوزش خواست چرا که به گفته وی تا بامداد پنجشنبه آنها برای چندمین بار مجبور بودند «حرفهای رکیک اراذل حکومتی را تحمل کنند.»
مجتبی واحدی در ادامه گفت: «نکته مهمی که ایشان در حرفهایشان داشتند پاسخی به اتفاقات هماهنگ دیروز (چهارشنبه) بود.»
مشاور مهدی کروبی افزود: «روز چهارشنبه پس از ۲۰ ماه که از وقایع ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ میگذرد آقای ناطق نوری، آقای حسن روحانی و آقای قالیباف به صورت همزمان سکوتشان را شکستند و با کسانی که خواستار محاکمه سران جنبش سبز یا به قول آقایان سران فتنه هستند، ظاهرا همزبان شدند.»
مجتبی واحدی تصریح کرد: «همزمانی این پیامهای سهگانه با اطلاعیه دستپاچه و فوقالعاده هیات رئیسه مجلس خبرگان نشان میدهد که یک دستوری از بالا آمده است و ظاهرا به بعضی از آقایان گفتهاند یا باید با ما باشید یا شما هم جز سران فتنه تلقی خواهید شد و همه را مجبور کردند باید پیام بدهند.»
مجتبی واحدی اظهار داشت که مهدی کروبی به خطاب به این سه نفر گفت: «شما که پیام دادید حداقل این شجاعت را داشته باشید و از حاکمیت بخواهید ما را به صورت علنی محاکمه بکنند؛ آماده محاکمه علنی هستیم و در آن محاکمه ثابت خواهم کرد که برانداز کیست. در محکمه ثابت خواهد شد که ما میخواستیم نظام را اصلاح کنیم یا برانداز بودیم.»
مجتبی واحدی در ادامه گفت که مهدی کروبی خطاب به حاکمیت تصریح کرد: «اگر حکومت شجاعت و غیرت دارد حداقل آن رفتاری که حکومت شاه با گلسرخی، طالقانی، بخارایی، امانی و دیگران کرد، با ما داشته باشد و اجازه بدهد محاکمه ما در رسانهها منتشر شود.»
مجتبی واحدی در ادامه اظهار داشت که مهدی کروبی گفته است: «البته ما از صدا و سیمای دروغپرداز و مزدور توقع نداریم که دادگاه را پوشش بدهد؛ اجازه بدهند رسانههای مکتوب و رسانههای مجازی دفاعیات ما را پخش بکنند.»
این مشاور مهدی کروبی در ادامه تصریح کرد که مهدی کروبی در گفتوگو با وی بارها تاکید کرده است که «دادگاه حتما برگزار شود و فوری هم برگزار شود و علنی هم» باشد.
مجتبی واحدی در پاسخ به این پرسش رادیو فردا که آیا ارزیابی مهدی کروبی با وجود فضای موجود، بازداشت قریبالوقوع و میرحسین موسوی است، گفت: «آقای کروبی مانند حاکمان فعلی نیست که یک روز هم زندان را تجربه نکرده باشد و میراثخوار انقلاب شده باشد. »
مجتبی واحدی گفت: «من تنها نکتهای که در سخنان مهدی کروبی ندیدم، نگرانی درباره بازداشت ایشان بود. اما توجه داشته باشید که آقای کروبی هماکنون به نوعی در زندان است. آقای لاریجانی روز پنجشنبه گفته است که ما دیگر اجازه نخواهیم داد آقایان بیانیه صادر کنند.»
مجتبی واحدی در پاسخ به این پرسش که آیا مهدی کروبی به آینده جنبش اعتراضی و راهبرد این جنبش اشارهای داشتند، گفت: «اینکه آقای کروبی و موسوی چه عزم و ارادهای دارند در آینده مشخص خواهد شد اما اراده و عزم آقای کروبی نافی وظایفی که دیگران دارند نیست؛ آقای کروبی بسیار حساس است که برای حمایت از وی لطمهای به کسی نخورد ولی این رفتار انسانی ایشان تکلیف ما را ساقط نمیکند.»
آمريکا: دولت بحرين از توسل به خشونت عليه معترضان خودداری کند
وزير امور خارجه آمريکا و کاخ سفيد روز پنجشنبه از حکومت بحرين و نيروهای امنيتی اين کشور خواستند در برخورد با تظاهر کنندگان خويشتنداری کنند و از توسل به خشونت عليه معترضان اجتناب ورزند.
هيلاری کلينتون، روز پنجشنبه گفت: آمريکا از تغييرات جدی و معنیدار در بحرين حمايت میکند و از حکومت اين کشور میخواهد در آستانه دور احتمالی تظاهرات مخالفان خويشتنداری کرده و از توسل به خشونت خودداری کند.
هيلاری کلينتون گفت که با همتای بحرينی خود به صورت تلفنی صحبت کرده و در اين گفتوگو تصريح کرده است: اين مهم خواهد بود در صورتی که مراسم تشييع و نماز مخالفان در روز جمعه برگزار شود، با اين مراسم با خشونت برخورد نشود.
هيلاری کلينتون که با خبرنگاران صحبت میکرد، همچنين گفت: «ما خواهان بازگشت به مسيری هستيم که به تغييرات جدی و معنیدار برای مردم بحرين منجر شود.»
وزير امور خارجه آمريکا همچنين از دولت بحرين خواست عناصری از پليس اين کشور را که عليه تظاهر کنندگان خشونت اعمال کردهاند، را پاسخگو کرده و مورد تعقيب قضايی قرار دهد.
هيلاری کلينتون گفت: «ما خواستار خويشتنداری دولت هستيم و از مقامات حکومت بحرين میخواهيم که به تعهدات خود عمل کرده و کسانی که از خشونت عليه تظاهرات مسالمتاميز استفاده کردهاند، را پاسخگو کند.»
جری کارنی، سخنگوی کاخ سفيد نيز روز پنجشنبه از اقدامات دولت بحرين در مقابله با تظاهرات مسالمت آميز بحرين انتقاد کرد و گفت آمريکا به شدت مخالف استفاده از خشونت در برخورد با تظاهرات مسالمت آميز است.
نيروهای امنيتی و پليس بحرين بامداد پنجشنبه تجمع اعتراضی در منامه، پايتخت اين کشور، را به شدت سرکوب کردند.
بنا بر گزارشها، پليس بحرين برای پراکندن جمعيت معترض که در يکی از ميدانهای اصلی شهر منامه به نام «ميدان مرواريد» گرد آمده بودند اقدام به پرتاب گاز اشکآور و ضرب و شتم معترضان با باتوم کرد.
به گزارش رويترز، مقامات وزارت بهداشت بحرين می گويند در درگيریهای روز پنجشنبه سه نفر کشته و دست کم ۲۳۱ نفر زخمی شدهاند.
معترضان بحرينی میدان «لؤلؤ» ( مرواريد) منامه را «ميدان تحرير» بحرين لقب دادهاند که به ميدان تحرير در قاهره اشاره دارد جايی که بيشتر فعاليتها و راهپيمايیهای معترضان ضد دولت حسنی مبارک در آن برگزار شد. در حدود دو هزار تن از بحرينیها ازجمله زنان و کودکان از سه روز پيش در «ميدان لؤلؤ» گرد آمده بودند و با مستقر شدن در اين میدان شهر، خواستار تغييرات سياسی در کشور خود شدند.
در حالی که هفتاد درصد از جمعيت بحرين را شيعيان تشکيل میدهند، حکومت اين کشور در دست اقليت سنی است و به گزارش خبرگزاریها، روز پنجشنبه «جمعيت وفاق» که بزرگترين جناح شيعه در بحرين است در اعتراض به کشته شدن معترضان توسط پليس، عضويت خود در پارلمان اين کشور را به حال تعليق درآوده و ۱۸ نماينده وفاق در پارلمان استعفا دادهاند.
شيعيان بحرين میگويند در بسياری از موارد از جمله دسترسی به خدمات دولتی، بهداشتی و آموزشی عليه آنها تبعيض میشود. حکومت شيخ حمد بن عيسی آل خليفه، پادشاه بحرين، به تازگی برای جلوگيری از بالا گرفتن حرکتهای اعتراضی در بحرين وعده دادهبود که به هر بحرينی معادل سه هزار دلار پرداخت خواهد کرد.
یکی از پايگاههای مهم نيروی دريايی آمريکا در منطقه خليج فارس در بحرین قرار دارد.
هيلاری کلينتون گفت که با همتای بحرينی خود به صورت تلفنی صحبت کرده و در اين گفتوگو تصريح کرده است: اين مهم خواهد بود در صورتی که مراسم تشييع و نماز مخالفان در روز جمعه برگزار شود، با اين مراسم با خشونت برخورد نشود.
هيلاری کلينتون که با خبرنگاران صحبت میکرد، همچنين گفت: «ما خواهان بازگشت به مسيری هستيم که به تغييرات جدی و معنیدار برای مردم بحرين منجر شود.»
وزير امور خارجه آمريکا همچنين از دولت بحرين خواست عناصری از پليس اين کشور را که عليه تظاهر کنندگان خشونت اعمال کردهاند، را پاسخگو کرده و مورد تعقيب قضايی قرار دهد.
هيلاری کلينتون گفت: «ما خواستار خويشتنداری دولت هستيم و از مقامات حکومت بحرين میخواهيم که به تعهدات خود عمل کرده و کسانی که از خشونت عليه تظاهرات مسالمتاميز استفاده کردهاند، را پاسخگو کند.»
جری کارنی، سخنگوی کاخ سفيد نيز روز پنجشنبه از اقدامات دولت بحرين در مقابله با تظاهرات مسالمت آميز بحرين انتقاد کرد و گفت آمريکا به شدت مخالف استفاده از خشونت در برخورد با تظاهرات مسالمت آميز است.
نيروهای امنيتی و پليس بحرين بامداد پنجشنبه تجمع اعتراضی در منامه، پايتخت اين کشور، را به شدت سرکوب کردند.
بنا بر گزارشها، پليس بحرين برای پراکندن جمعيت معترض که در يکی از ميدانهای اصلی شهر منامه به نام «ميدان مرواريد» گرد آمده بودند اقدام به پرتاب گاز اشکآور و ضرب و شتم معترضان با باتوم کرد.
به گزارش رويترز، مقامات وزارت بهداشت بحرين می گويند در درگيریهای روز پنجشنبه سه نفر کشته و دست کم ۲۳۱ نفر زخمی شدهاند.
معترضان بحرينی میدان «لؤلؤ» ( مرواريد) منامه را «ميدان تحرير» بحرين لقب دادهاند که به ميدان تحرير در قاهره اشاره دارد جايی که بيشتر فعاليتها و راهپيمايیهای معترضان ضد دولت حسنی مبارک در آن برگزار شد. در حدود دو هزار تن از بحرينیها ازجمله زنان و کودکان از سه روز پيش در «ميدان لؤلؤ» گرد آمده بودند و با مستقر شدن در اين میدان شهر، خواستار تغييرات سياسی در کشور خود شدند.
در حالی که هفتاد درصد از جمعيت بحرين را شيعيان تشکيل میدهند، حکومت اين کشور در دست اقليت سنی است و به گزارش خبرگزاریها، روز پنجشنبه «جمعيت وفاق» که بزرگترين جناح شيعه در بحرين است در اعتراض به کشته شدن معترضان توسط پليس، عضويت خود در پارلمان اين کشور را به حال تعليق درآوده و ۱۸ نماينده وفاق در پارلمان استعفا دادهاند.
شيعيان بحرين میگويند در بسياری از موارد از جمله دسترسی به خدمات دولتی، بهداشتی و آموزشی عليه آنها تبعيض میشود. حکومت شيخ حمد بن عيسی آل خليفه، پادشاه بحرين، به تازگی برای جلوگيری از بالا گرفتن حرکتهای اعتراضی در بحرين وعده دادهبود که به هر بحرينی معادل سه هزار دلار پرداخت خواهد کرد.
یکی از پايگاههای مهم نيروی دريايی آمريکا در منطقه خليج فارس در بحرین قرار دارد.
موج گسترده حملات سایبری به وبسایتهای حکومتی در ایران
گروه «ناشناس» (Anonymous) که از هکرها و خورههای کامپیوتر در سراسر جهان تشکیل شده، در روز ۲۲ بهمن (۱۱ فوریه) و همزمان با پیروزی انقلاب مردم مصر، در پیامی خطاب به مردم ایران اعلام کرده بود: « ما از عظمت شما آگاهیم. شما کشته، زندانی، شکنجه و وادار به سکوت شدهاید؛ آزادی دربند شدنی نیست، بدانید که ما با شماییم؛ بدانید که تنها نیستید. ما ناشناسیم، ما بیشماریم، ما نمیبخشیم و فراموش هم نمیکنیم. منتظرمان باشید.»
ساعاتی پس از صدور این پیام تصویری، «عملیات ایران» گروه ناشناس با هدف «از کار انداختن بخشهایی از ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی» آغاز شد و وبسایت رسمی سازمان صدا و سیما، ایرنا، سایت شبکه خبر و کل سرویس ایمیل و پیامرسانی مجموعه ریاستجمهوری و مجلس شورای اسلامی، از دسترس خارج شد.
پس از اقدامات نمایندگان مجلس در واکنش به رویدادهای ۲۵ بهمن و تقاضای صدور حکم اعدام برای مجازات رهبران جنبش سبز، این گروه وبسایت رسمی مجلس شورای اسلامی را نیز از دسترس خارج کرد.
از شب گذشته این حملات گسترده تکذیب سرویس (DDoS) با شدت و سرعت بیشتری پیگیری شده و بسیاری از دیگر وبسایتهای حکومتی را برای چندین ساعت از کار انداخته و در ارائه سرویس آنها اختلال ایجاد کرده است. وبسایت رسمی رهبر ایران، وبسایت رسمی نهاد ریاستجمهوری، پایگاه اینترنتی بسیج، سایت وزارت امور خارجه، وزارت دادگستری و سازمان انرژی اتمی، از جمله وبسایتهایی هستند که در اثر این حملات برای مدتی از دسترس کاربران خارج شدهاند.
فارسنیوز، خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آخرین هدف حملات سایبری «ناشناس»ها در عصر امروز (۲۸ بهمن/ ۱۷ فوریه) است که از دسترس خارج شده است. گروه ناشناس اعلام کرده است که «این خبرگزاری از سال گذشته تا کنون جان بسیاری از معترضان و مخالفان حکومت در ایران را در معرض خطر قرار داده است.»
از عملیات سایبری تا عملیات روانی بر ضد دیکتاتوری
اعضای گروه ناشناس که در نقاط گوناگون دنیا و بهصورت همآهنگ حملات خود را سازماندهی میکنند، اعلام کردهاند که «عملیات ایران» برای آنها پروژهای بلندمدت است و در آینده نیز ادامه خواهد یافت تا «پیام حمایت خود را برای مردم تحولخواه ایران ارسال کند.»
ساختار حملات این گروه کاملا باز است و همه کسانی که به اینترنت و پهنای باند مناسب دسترسی داشته باشند، میتوانند در این عملیات مشارکت کنند.
«ناشناس»ها که پیش از این در جریان خیزش مردمی در تونس و مصر نیز به حمایت از مردم آزادیخواه آن کشورها پرداختند و بسیاری از وبسایتها و سرویسهای دولتی در آن دو کشور را از دسترس خارج کردند، میگویند عملیات تونس، عملیات مصر و عملیات ایران، بخشی از عملیات بزرگتری است که «ناشناس» در پی اجرای آن است: «عملیات آزادی.»
گروه «ناشناس» به موازات حملات گسترده تکذیب سرویس، عملیات روشنگرانهای را هم با ارسال گسترده فکس به شمارههای مشخص نهادها و شرکتهای گوناگون در ایران به پیش میبرد. این گروه در این پیامها علاوه بر اعلام خبرهای پیرامون اعتراضات جنبش سبز، تلاش میکند تا مردم را به مبارزه در راه تغییر ترغیب کند. این پیامها برای دو فهرست متفاوت از مخاطبان ارسال میشود: دوستان و همراهان تغییر، و دشمنان و مخالفان آن.
با جستجوی تگ OpIran# در توییتر میتوانید در جریان جزییات خبرهای مربوط به عملیات ایران گروه ناشناس قرار بگیرید.