۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

روز پنجشنبه بخش چهارم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


  به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) احمدی‌نژاد امروز پنج‌شنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۰ در جمع مردم کرمانشاه بدون اشاره به نام باراک اوباما، رئیس‌جمهوری آمریکا گفت: « آقا آمده است برای ما پيام نوروزی می‌دهد، شما چه می‌فهميد نوروز چيست؟ نوروز يعنی پاکی، توحيد، محبت، نو شدن، زيبا شدن، اميد، دعوت به صلح، عدالت و آرامش.»
  وی افزود: «ملت ايران برای حرف‌ها و موضع‌گيری‌های سردمداران آمريکا که عوامل خيمه‌شب‌بازی صهيونيست‌ها هستند، ارزشی قائل نيست.»
رئيس‌جمهوری ايران گفت: «شما يک راه بيش‌تر نداريد و آن دوستی با ملت ايران است و اگر در مسير دشمنی با ملت ايران حرکت کنيد، سرنوشت هيچ‌يک از شما بهتر از صدام و صداميان نخواهد بود.»
باراک اوباما در پيام نوروزی امسال گفته بود همان نيروهای اميدی که ميدان تحرير (مصر) را درنورديدند در ژوئن ۲۰۰۹ در ميدان آزادی (تهران) ديده شدند.
اين بخش از سخنان اوباما به تجمع ميليونی معترضان مصری در بهمن ٨٩ در ميدان تحرير اين کشور که منجر به کناره‌گيری حسنی مبارک از رياست‌جمهوری مصر شد، اشاره دارد. در ژوئن ۲۰۰۹ (۲۵ خرداد ۸۸) نيز معترضان به نتيجه انتخابات بحث‌برانگيز رياست‌جمهوری ايران در سال ۸۸، در ميدان آزادی تهران تجمع ميليونی برگزار کردند. شمار حاضران در اين تجمع بين يک تا سه ميليون نفر برآورد شده است.
اين بخش از پيام نوروزی اوباما با واکنش آيت‌الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ايران نيز مواجه شد.
وی روز دوشنبه اول فروردين جاری گفت: «اوباما گفته است مردمی که در ميدان آزادی جمع شدند شبيبه مردم مصر در ميدان تحرير هستند. بله مردمی که در ميدان آزادی هر سال ۲۲ بهمن جمع می شوند شبيه آن‌ها هستند، چون شعار مرگ بر آمريکا سر می‌دهند.»
علی لاريجانی، رئيس مجلس ايران نیز چند روز پیش، پيام نوروزی باراک اوباما را «تأسف‌آور و مضحک» خوانده بود.
لاريجانی دوشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۰ در مجلس شورای اسلامی ايران گفت اوباما در پيام نوروزی، «لباس رئيس‌جمهوری يک کشور بزرگ را از تن به در آورد و در حد رئيس حزب سبز شعبه يکی از شهرهای دورافتاده اروپا سخن راند.»
به گفته وی، اين اقدام رئيس‌جمهوری آمريکا باعث شد تا «ايرانيان پشت صحنه دغل‌کاری يکی دو سال آنان (آمريکا) در پيگيری گفت‌وگو با جمهوری اسلامی را بهتر بشناسند.»
  احمدی‌نژاد در بخش ديگری از سخنانش با اشاره به وقايع ليبی و بحرين گفت: «هدف آن‌ها (آمريکا و غرب) حفظ منافع خودشان، نجات رژيم صهيونيستی و تغيير چهره آمريکاست ولو اين که در طی تحقق اين اهداف هزاران نفر از مردم کشته شوند. »
در چند ماه اخير، موج اعتراض‌ها در کشورهای عربی و شمال آفریقا عليه حاکمانشان بالا گرفته است.
  وی افزود: «آن‌ها می‌خواهند در منطقه دعوای ايرانی-عربی و شيعه‌-سنی ايجاد کنند، اختلاف را در منطقه شعله‌ور کنند برای نجات رژيم صهيونيستی.»
  ایران از کشور اسرائیل با عنوان «رژیم صهیونیستی» نام می‌برد.
  احمدی‌نژاد گفت: «آن‌ها فريب پيچيده‌ای را دنبال می‌کنند و می‌خواهند اين رژيم را (اسرائيل) در قالب دو دولت تثبيت کنند. از اين نظر دارای مشکل هستند چرا که سرزمين اشغالی کوچک است و قريب به اتفاق اين سرزمين دست صهيونيست‌هاست و آن‌ها حاضر به عقب‌نشينی نيستند و حاضر نيستند که از سرزمين اشغالی مقداری عقب‌نشينی کنند.»
  وی افزود: «به همين باور آن‌ها می‌خواهند از يک سرزمين عربی و اسلامی به نام اردن منطقه‌ای را بکنند و دولت فلسطينی را در آن‌جا و دو سه منطقه از سرزمين اشغالی يعنی فلسطين اصلی ايجاد کنند، اين يک توطئه بزرگ است و همه ملت‌ها و گروه‌های مقاومت بايد هوشيار باشند.»



آيا جهاد با فعاليت اقتصادی شهروندان وجه مشترکی دارد؟

 آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در پيام نوروزی خود سال ۹۰ خورشيدی را سال جهاد اقتصادی نام گذاشت. اما آيا جهاد با فعاليت اقتصادی شهروندان وجه مشترکی دارد؟
فريدون خاوند، استاد دانشگاه و کارشناس اقتصادی در پاريس در این مورد می گوید: پيش از همه بايد بر اين تاکيد کرد که حرکت جهادگونه ای که آقای خامنه ای از آن اسم می برد، اصولاً با نفس اقتصاد چندان سازگار نيست.



جهاد به معنی اين است که انسان بر منافع فردی اش پا بگذارد و جانفشانی کند در راه آرمانهای جمعی. در حالی که انسان اقتصادی بيش از همه به منافع خودش می انديشد و اين خود پرستی او است که در يک جامعه متکی بر قانون در خدمت منافع ديگران قرار می گيرد.
 يک مثال معروفی آدام اسميت در کتاب معروف خودش به نام ثروت ملل زده. او می گويد وقتی که ما شام می خوريم قصاب و نانوا تنها و تنها به خاطر کسب سود خودشان گوشت و نان مورد نياز ما را برای تامين شام مان فراهم می کنند.
 تلاش آنها برای تامين شام ما هيچ ارتباطی با خيرخواهی آنها به سود ديگران ندارد. در واقع ما شام خودمان را مديون خودپرستی آنها هستيم نه بشردوستی آنها. ما اگر به اطراف خود نگاه کنيم اين همه کالا می بينيم. از کامپيوتر تا پارچه. کدام يک از اين کالاها به برکت حرکت جهادگونه فراهم آمده؟ چند اختراع در تاريخ تمدن انسانی مديون تمايل مخترعان به جانفشانی و فداکاری است؟
 هيچ شرکتی اعم از بزرگ و کوچک در دنيا به خاطر جهاد تلاش نمی کند. من فکر می کنم که اصولاً اقتصاد با شعار و فرمان و فتوا ميانه ای ندارد. البته می شود حکم کرد که احزاب منحل شوند. می شود حکم کرد که روزنامه ها درشان بسته شود. ولی نمی شود حکم کرد که نرخ رشد بالا برود، فرصت های شغلی ايجاد شود يا تورم پائين بيايد. ما در تاريخ معاصر جهان می بينيم که مثلاً حکومت شوروی در دوران استالين به زور گولاک و ايدئولوژی سعی کرد يک اقتصاد مرفه به وجود بياورد و موفق نشد.
فيدل کاسترو سخنرانی های چند ساعته می کرد که توليد شکر بالا برود، موفق نمی شد. بنابراين من فکر می کنم که به جای حکم کردن و اعلام شعار برای يک سال در زمينه اقتصادی، بهتر اين است که زمينه ای فراهم شود که مردم بتوانند در شرايط طبيعی و عادی بدون پرداختن به شعارهای مکتبی فعاليت اقتصادی خودشان را انجام دهند و فراهم کردن فضاس کسب و کار مساعد بهترين کاری است و بهترين ابتکاری است که می شود انجام داد برای تامين رشد اقتصادی.

آقای خاوند، به رغم بحث هايی که در سالهای گذشته بر سر آمارهای منتشر شده و يا منتشر نشده درباره شاخص های کلان اقتصادی در جريان هست، ظاهراً آيت الله خامنه ای با قبول آمارهای دولت احمدی نژاد درباره نرخ رشد دستاوردهای علمی در ايران در پيام نوروزی گفت: «مثلاً در عرصه توليد علم، مشارکت کشور ما در توليد علم در دنيا بيش از ۱۱ درصد است.» اگر ايران اين همه در زمينه علم موفق هست، آن طور که آقای خامنه ای می گويد، پس چرا دستاورد اين موفقيت ها بازتابی جز در آمارهای دولتی ندارد؟
برای اين که جايگاه يک کشور در توليد علمی جهان مشخص شود، معمولاً بر دو ملاک تاکيد می کنند.
 يکی ميزان ثبت اختراعات و دوم ميزان مقالات علمی که از سوی محافل علمی يک کشور در رسانه های معتبر جهان منتشر شده است. در مورد مسئله ثبت اختراعات می بينيم که فرض کنيد کشوری مانند چين با يک ميليارد و ۳۰۰ ميليون نفر جمعيت و با جايگاه عظيمی که در حال حاضر در اقتصاد جهانی در اختيار خودش دارد، چيزی در حدود ۳ تا ۳.۵ درصد ثبت اختراعات در جهان را به نام خودش دارد و چطور ممکن است که ايران که در اين رده ثبت اختراعات جايی ندارد، بتواند ۱۱ درصد علم جهان را توليد کند. در مورد انتشار مقالات علمی البته ايران بر اساس بعضی از آمارها در جايگاه بدی قرار ندارد ولی بخش بزرگی از اين مقالات از سوی ايرانيانی منتشر می شود که در دانشگاه های معتبر غرب تحصيل می کنند. از طرف ديگر ما ببينيم که دانشگاه های ايران در رده دانشگاه های معتبر جهان چه جايگاهی دارند.
اين سلسله مراتب را مثلاً يکی از دانشگاه های شانگهای منتشر می کند و ما می بينيم که در اين فهرست شانگهای نام هيچ دانشگاه ايرانی ديده نمی شود مگر در رده های بالای ۱۵۰ تا ۲۰۰. از طرف ديگر کدام کالای ايرانی است که در بازارهای جهان به فروش رود و به نام ايران به فروش برود. در عرصه صنعتی به جز مواد خام. بنابراين با توجه به تمام اين واقعيات گفتن اين که ايران ۱۱ درصد توليد علمی جهان را در اختيار دارد، باعث می شود که ايرانی ها به ضعف خودشان پی نبرند و تلاش لازم را برای پرکردن خلايی که بين وضعيت موجود آنها و واقعيات جهانی وجود دارد، انجام ندهند.
در برنامه این هفته مجله اقتصادی، پروين عليزاده، کارشناس اقتصادی و استاد دانشگاه در لندن در مورد نکات اصلی  جامعه به اصطلاح بزرگ و سياست های اقتصادی دولت کامرون در بریتانیا با رادیو فردا گفتگو کرده است.
  مهرداد عمادی، مشاور اقتصادی اتحاديه اروپا در لندن نیز در مورد   پيش شرط های اتحادیه اروپا برای استفاده از ياری های اين اتحاديه برای کشورهای عضو، با رادیو فردا گفتگو کرده است.



آمریکا: ایران در پی سواستفاده از تحولات منطقه است

رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا
رابرت گیتس، وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا، جمهوری اسلامی و گروه تروریستی القاعده را متهم کرده است، که در پی سواستفاده از شرایط منطقه برای گسترش نفوذ خود هستند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا،‌ روز پنج‌شنبه در سخنانی در یکی از پایگاه‌های نظامی آمریکا در بغداد با اشاره به ناآرامی‌های جاری در برخی از کشورهای عربی، نسبت تلاش ایران و گروه‌های بنیادگرا برای سواستفاده از این وضعیت ابراز نگرانی کرده است.
وی با بیان این که ایالات متحده آمریکا باید از نزدیک مراقب اوضاع باشد، در این باره اظهار داشته است: «اکنون شرایطی وجود دارد که ممکن است، بنیادگرایان و همین طور ایران برای گسترش نفوذ خود تلاش کنند.»
وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا همچنین گفته است، کشورش باید از این امر اطمینان حاصل کند که چنین گروه‌هایی نتوانند در سایه تحولات منطقه به اهداف خود دست یابند.
رابرت گیتس، که پیش از سفر به عراق در عربستان سعودی نیز توقف کوتاهی داشت، پس از دیدار با ملک عبدالله نیز به شدت از جمهوری اسلامی ایران انتقاد کرده بود.
وزیر دفاع آمریکا با اشاره به ناآرامی‌ها در بحرین گفته بود: «ما شواهدی در دست داریم که نشان می‌دهد، ایرانیان تلاش می‌کنند از اوضاع جاری در بحرین سواستفاده کنند.»
آقای گیتس افزوده بود: «ما همچنین شواهد و مدارکی در اختتار داریم که نشان می‌دهد، ایرانی‌ها در این فکر هستند که در جاهای دیگر هم مشکل ایجاد کنند.»
ایالات متحده آمریکا جمهوری اسلامی را متهم می‌کند که به دنبال ایجاد بی‌ثباتی در منطقه و مقابله با حکمرانان سنی کشورهایی مانند بحرین است که از مدتی پیش شاهد اعتراض‌های اکثریت شیعه این کشور است.
در اواخر اسفند ماه نیز وزیر دفاع آمریکا در جریان سفر خود به بحرین، از مقام‌های این کشور خواسته بود، به منظور جلوگیری از «دخالت ایران و تلاش برای ایجاد بی‌ثباتی»، دست به اصلاحات بزنند.
گفتنی است اعزام نیرو از سوی چند کشور عربی از جمله عربستان سعودی و امارات به بحرین برای مقابله با اعتراض‌های اکثریت شیعه در این کشور، اعتراض شدید جمهوری اسلامی را به دنبال داشته است که این اعتراض‌ها نیز به نوبه خود با واکنش تند کشورهای عربی روبرو شده که تهران را به دخالت در امور داخلی خود متهم کرده‌اند.
مقام‌های جمهوری اسلامی و رسانه‌های حکومتی در ایران رویکردی دوگانه در قبال تحولات در منطقه در پیش گرفته‌اند و در حالی که اعتراض‌های مردمی در کشورهایی مانند مصر، تونس یا بحرین را «پس‌لرزه‌های انقلاب اسلامی» یا «خیزش اسلامی» توصیف می‌کنند، درباره اعتراض‌های ضد حکومتی در سوریه سکوت کرده‌اند.




عفو بين الملل خواستار آزادی حشمت الله طبرزدی شد

حشمت الله طبرزدی
عفو بين الملل روز چهارشنبه دربيانيه ای خواستار آزادی فوری و بدون قيد و شرط حشمت الله طبرزدی، فعال سياسی، شد. اين سازمان مدافع حقوق بشر همچنين از  رد در خواست تجدید نظر در حکم آقای طبرزدی انتقاد کرده است.
عفو بين الملل در بيانيه خود تصريح کرده است: «حشمت الله طبرزدی يک زندانی عقيدتی است و تنها به خاطر فعاليت های مسالمت آميزش برای حق آزادی بيان زندانی شده است و می بايست بي‌درنگ و بدون قيد و شرط آزاد شود.»
عفو بين الملل در ادامه بيانيه خود به تشريح روند بازداشت حشمت الله طبرزدی پرداخته و نوشته است: «حشمت الله طبرزدی ۵۳ ساله، رهبر جبهه دموکراتيک ايران، يکی از احزاب مخالف در ايران، در ششم دی ماه ۱۳۸۸ در خانه‌اش در تهران توسط چهار نفر که مدعی بودند از طرف دفتر دادستانی هستند، و با يک حکم نامعتبر بازداشت شد.»
عفو بين الملل می گويد، حشمت الله طبرزدی در دادگاه خود گفته بود که «در طول دوران بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به تجاوز تهديد شده و شديداً برای اعتراف به دريافت پول از بيگانگان تحت فشار قرار داشته است.»
حشمت الله طبرزدی در مهرماه سال ۱۳۸۹ به اتهام «توهين به رهبر»، «فعالیت تبليغی عليه نظام»، «اجتماع و تبانی» و «برهم زدن نظم و آسايش عمومی از طريق شرکت در تجمعات» به ۹ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
محکوميت حشمت الله طبرزدی در دادگاه تجديدنظر و پس از برائت از اتهام «برهم زدن نظم عمومی» و «فعاليت تبليغی عليه نظام» به ۸ سال زندان کاهش يافته و محکوميت شلاق لغو شد. آقای طبرزدی همچنين به مدت ۱۰ سال از شرکت در هرگونه فعاليت اجتماعی محروم شده است.
حشمت الله طبرزدی، مدير مسئول نشريه توقيف شده «پيام دانشجو» است که دراوايل دهه ۱۳۷۰ منتشر می شد.
آقای طبرزدی همچنين در جريان حمله به کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تير ۱۳۷۸، بازداشت شده و به اتهام «اقدام عليه نظام» محاکمه و به تحمل زندان محکوم شده بود.



زلزله ۷.۴ ریشتری و هشدار سونامی در ژاپن


بنا بر گزارش‌ها روز پنجشنبه (۱۸ اسفند) زمین‌لرزه‌ای به قدرت ۴ / ۷ ریشتر منطقه زلزله‌زده‌ی شمال شرق ژاپن را دوباره لرزاند. مسئولان نسبت به وقوع یک سونامی دیگر با امواجی تا ارتفاع دو متر هشدار داده‌اند.


نزدیک به یک ماه پس از زلزله و سونامی کم‌سابقه‌ای که بخش‌های بزرگی از کناره‌های شرقی ژاپن را ویران کرد، منابع خبری از ثبت زلزله‌ی دیگری در شمال شرقی این کشور خبر داده‌اند.
توکیو هم لرزید
به گزارش خبرگزاری رویترز زمین‌شناسان آمریکایی روز پنجشنبه شدت زمین‌لرزه‌ای که بخش‌هایی از ژاپن را لرزاند ۴ / ۷ ریشتر اعلام کرده‌اند. این منابع مرکز زلزله را ۶۵ کیلومتری شرق سندای اعلام کرده‌اند که در جریان زلزله و سونامی ماه گذشته تقریبا ویران شده است. مسئولان هواشناسی ژاپن ضمن تایید این خبر مرکز زلزله‌را ۴۰ کیلومتری کناره‌های شمال شرقی این کشور ذکر کرده‌اند.
مرکز زلزله و سونامی مهیب قبلی (۱۱ ماه مارس) که ژاپن همچنان درگیر پیامدهای آن است در ۸۰ کیلومتری همین ساحل بوده است. منابع خبری ژاپن در پی زلزله‌ی امروز نسبت به وقوع یک سونامی جدید هشدار داده‌اند. مسئولان هواشناسی ژاپن گفته‌اند ارتفاع موج‌هایی که به ساحل می‌رسد می‌تواند تا دو متر باشد. در سونامی ماه گذشته ارتفاع موج به بیش از ۱۰ متر رسید. گفته می‌شود توکیو پایتخت ژاپن نیز امروز به شدت لرزیده است.

گسترش مناطق تخلیه‌شده
در فاجعه‌ی ماه گذشته که یکی از ۵ زلزله‌ی بزرگ ثبت شده در تاریخ محسوب می‌شود مناطق بزرگی از ژاپن تخریب شد. نیروگاه فوکوشیما در سواحل شرقی ژاپن از جمله تاسیساتی بوده که در این حادثه آسیب‌های جدی دیده و اوضاع آن همچنان تحت کنترل قرار نگرفته است.
در نخستین روزهای پس از سونامی و زلزله‌ی هولناک در شمال شرقی ژاپن‌دولت این کشور تصمیم به تخلیله‌ی سکونتگاه‌های اطراف نیروگاه آسیب‌دیده‌ی فوکوشیما گرفت. با این تصمیم ساکنان مناطقی که در شعاع ۲۰ کیلومتری نیروگاه قرار داشتند، به مکان‌های دورتر منتقل شدند. نهادهای مختلفی، از جمله آژانس بین‌المللی انرژی اتمی این محدوده را ناکافی ارزیابی کرده و خواستار گسترش آن، دست‌کم به ۳۰ کیلومتر شدند. اکنون دولت ژاپن آمادگی خود را برای عملی کردن این درخواست اعلام کرده است.
اجازه ورود به مناطق آلوده
یوکیو ادانو، سخنگوی دولت ژاپن روز پنجشنبه (۱۸ فروردین) در توکیو اعلام کرد اندازه‌گیری‌های انجام شده در فاصله‌ی ۲۰ تا ۳۰ کیلومتری اطراف فوکوشیما نشان می‌دهند که آلودگی رادیواکتیو در این مناطق می‌تواند در بلندمدت سلامت ساکنان را به مخاطره اندازد. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پیشتر اعلام کرده اندازه‌گیری‌های بازرسان این سازمان در ۴۰ کیلومتری فوکوشیما نیز آلودگی‌های شدید به مواد رادیواکتیو را تایید می‌کند.
سخنگوی دولت ژاپن در همین حال احتمال می‌دهد به کسانی که در محدوده بیست کیلومتری فوکوشیما سکونت داشته‌اند اجازه داده شود برای بازدیدهای کوتاهی به این مناطق وارد شوند. ادانو می‌گویند ساکنان اطراف فوکوشیما می‌توانند از این فرصت استفاده کنند و مثلا اشیاء باارزش خانه‌های خود را به بیرون انتقال دهند.
زلزله امروز ژاپن در ۱۲۰ کیلومتری فوکوشیما گزارش شده. مسئولان می‌گویند حادثه‌ی امروز آسیب جدیدی در نیروگاه به وجود نیاورده است.


آموزش شورشیان لیبی توسط بریتانیا



با طولانی شدن درگیری‌های داخلی در لیبی ضعف‌ها و کمبودهای شورشیان در برابر نیروهای وفادار به معمر قذافی آشکارتر می‌شود. ظاهرا قرار است سربازان بازنشسته‌ی یگان‌های ویژه‌ی بریتانیا آموزش شورشیان را بر عهده بگیرند.


در روزهای گذشته برخی از مناطقی که در اختیار رزمندگان مخالف حکومت لیبی بود به وسیله‌ی سربازان دولتی بازپس گرفته شده‌اند، و در برخی از شهرها از جمله بندر مصراته درگیری‌های شدیدی میان دو طرف رخ داده است. کارشناسان معتقدند دست به دست شدن مناطق آزاد شده بیانگر کمبود تجهیزات و سطح نازل آموزش نظامی شورشیان است.
آموزش شورشیان در اردن
ظاهرا قرار است نبرد شورشیان لیبی علیه نیروهای طرفدار معمر قذافی وارد مرحله‌ی جدیدی شود. به نوشته‌ی روزنامه‌ی گاردین، بریتانیا تصمیم گرفته آموزش نظامی رزمندگان مخالف قذافی را بر عهده بگیرد. منابع نزدیک به ارتش بریتانیا هدف از این اقدام را افزایش توان رزمی شورشیان و بهتر شدن موقعیت مخالفان در مذاکرات احتمالی آینده با حکومت لیبی عنوان می‌کنند.
هنوز در مورد محل آموزش نظامی شورشیان گزارش موثقی منتشر نشده است. با توجه به محدود و مخاطره‌آمیز بودن مناطق آزاد شده در لیبی گمان می‌رود این کار در خاک یکی از کشورهای همسایه انجام شود. منابع خبری بریتانیا کشور پادشاهی اردن را که از متحدان غرب محسوب می‌شود به عنوان پایگاه احتمالی این آموزش‌ها معرفی می‌کنند. ظاهرا در میان کشورهای عربی اردن بهترین امکانات را برای این منظور در اختیار دارد.
گلایه‌ی شورشیان
نیروهای ائتلاف بین‌المللی برای اجرای قطعنامه‌ی شورای امنیت سازمان ملل و حفاظت از جان شهروندان غیرنظامی لیبی حریم هوایی این کشور را بر روی نیروهای قذافی بسته‌اند. قطعنامه‌ی شورای امنیت اجازه‌ی حضور نیروی زمینی ائتلاف در خاک لیبی را نمی‌دهد. عملیات نیروهای ائتلاف که اکنون به رهبری ناتو انجام می‌شود، عمدتا بمباران هوایی و دریایی مواضع ارتش لیبی بوده است.

مخالفان قذافی در نزدیکی شهر بریقهمخالفان حکومت لیبی بارها، و به ویژه از زمان آغاز فرماندهی ناتو، از انفعال نیروهای ائتلاف در برابر حمله‌های زمینی ارتش لیبی شکوه کرده‌اند. سخنگوی پیمان ناتو در بروکسل این اتهام را رد می‌کند و معتقد است شمار عملیات هوایی علیه مواضع نیروهای حکومت هر روز افزایش یافته است.
نگرانی از جنگی بی‌پایان در لیبی
در همین حال در میان کشورهای عضو پیمان ناتو نیز ناخشنودی از کندی پیشرفت نظامی در لیبی افزایش می‌یابد. این کشورها نگرانند که بحران لیبی به جنگی پایان‌ناپذیر تبدیل شود. انتقاد ناتو و برخی از کشورهای عضو این پیمان به فقدان یک برنامه مشخص و فرماندهی کارآمد در عملیات شورشیان مربوط می‌شود. بر پایه‌ی برخی گزارش‌ها شورشیان که اغلب شهروندان عادی و آموزش‌ندیده هستند، بارها در لحظات تعیین کننده‌ی عملیات مجبور به عقب‌نشینی در برابر نیروهای دولتی شده‌اند.
به گزارش روزنامه گاردین، بریتانیا امیدوار است با آموزش تاکتیک‌های نظامی به شورشیان به بهتر شدن موقعیت آنها یاری رساند. گاردین این خبر را به نقل از مقام‌های ارشد وزارت دفاع بریتانیا منتشر کرده است. بر اساس این خبر انتظار می‌رود که شورشیان با این آموزش‌ها موفق شوند پیش از آغاز مذاکرات آتش‌بس مواضع خود را در برابر نیروهای وفادار به سرهنگ قذافی تثبیت کنند. این گزارش به نقل از مقام‌های دولت بریتانیا تاکید می‌کند که این کشور قصد ندارد نیروی زمینی ارتش خود را در درگیری‌های نظامی در لیبی دخالت دهد.



دیدار بانوان بیت آیت اله منتظری با خانواده بهاره هدایت

خانواده مرحوم آیت الله منتظری به دیدار خانواده ی بهاره هدایت سخنگوی دربند دفتر تحکیم وحدت رفتند.
به گزارش کلمه، جمعی از بانوان بیت مرجع فقید، مرحوم آیت الله منتظری، روز گذشته به دیدار خانواده بهاره هدایت فعال حوزه ی دانشجویی و زنان رفته و ضمن تبریک سالروز تولد وی، از صدور حکم سنگین وی ابراز تاسف کردند.
طاهره منتظری در این دیدار با انتقاد از شرایط ایجاد شده برای رهبران جنبش سبز گفت که این روزها حصر آقایان موسوی و کروبی و همراهان راستینشان، خانم رهنورد و کروبی یاد آور دوران تلخ حصر مرحوم منتظری است.
وی با اشاره به ترس حاکمیت از جنازه ها و با ابراز تاسف از واکنش نیروهای امنیتی در مراسم تشییع پیکر پدر میرحسین گفت سال گذشته درست مشابه همین برخورد در مورد همسر آقای منتظری تکرار شد و حاکمیتی که دم از اقتدار می زند این تناقض را که از یک مراسم تشییع وحشت می کند را نادیده می گیرد.
دختر مرحوم آیت الله منتظری خاطر نشان کرد که متاسفانه این روندیست که سالیان پیش نیز در مورد آیت الله منتظری و تعداد دیگری از بزرگان انجام گرفت و متاسفانه در آن زمان با واکنش درخور توجهی مواجه نگردید.
وی متذکر شد شاید اگر آن روزها با این قبیل ظلم ها برخورد قاطع تری می شد، امروز شاهد چنین اهانتی به بزرگان سیاست و اندیشه نبودیم.







باید برای جلب مشارکت مردم کرد رویکردهای نوینی را با تمرکز بر مشارکت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنان آزمود.

نگاهی دیگر به روند توسعه در حوزه های کردنشین غرب ایران
 1-کردها ایرانیان ساکن در غربی ترین بخش کشور هستند که در 4 استان ایلام،کرمانشاه، کردستان وآذربایجان غربی سکونت دارند.در این گستره جغرافیایی و اجتماعی،مردمی زندگی می کنند که با زبان های گوناگون و گویش ها و لهجه های متنوعی چون هورامی،سورانی و بادینان یا کرمانجی ،گروسی ،کرمانشاهی،لکی ،کلهری ،اردلانی و جلالی و... تکلم می کنند.ضمن آنکه بخشی از مردم استان کرمانشاهان با گویش فارسی کرمانشاهی سخن می گویند.
 بیش از نیمی از مردم کرد شیعه ،گروه زیادی سُنی و گروهی پیرو مذهب اهل حق هستند.گروه کمی از اقلیت های مذهبی ونیز گروه های قومی کوچک چون زرتشتی ها،مسیحیان و کلیمیان و...و نیز آشوری ها و ارمنی ها در این منطقه مستقرهستند.بنابر اخرین امار در سال 1387 حدود 13696 نفر از ساکنان استان های 4 گانه ی مورد بررسی این مقاله را پیروان آیین های زرتشتی،کلیمی،مسیحی و دیگر ادیان تشکیل می دهد.این وضعیت خاص زبانی و فرهنگی خود موجب شکل گیری پدیده های جامعه شناختی قابل ملاحظه ای همچون کثرت فرهنگی،اجتماعی و سیاسی و گاه ناهمگونی بارزی شده است که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت.
 2- با کم کردن جمعیت تقریبی آذری های استان اذربایجان غربی، در 4 استان کردنشین غرب ایران حدود 5373000 نفر زندگی می کنند .که از تعداد کل جمعیت این استان ها 3430500 نفر در مناطق شهری و حدود 2504000 نفر در روستاها مستقر هستند.این 4 استان به 49 شهرستان،117 بخش،111 شهر ، 322 دهستان و حدود7722 روستای دارای سکنه تقسیم می شود.حدود 1769 خانوار نیز در استان های ایلام و کرمانشاه غیر ساکن (شیوه معیشت و زندگی عشایری)هستند.در این 4 استان 7 شهر دارای جمعیتی بیش از 100 هزار نفر هستند.بزرگترین شهر کردنشین غرب ایران کرمانشاه است با جمعیت تقریبی 794863 نفر و شهرهای ارومیه،سنندج،ایلام،بوکان،مهاباد و سقز نیزبه ترتیب با جمعیتی بیش تر از صد هزارنفر در رتبه های بعدی جمعیت شهری قرار دارند.
 3-در سده ی اخیر مفهوم توسعه از ابعاد گوناگون مورد توجه جامعه شناسان،اقتصاددانان ،مدیران و سیاستمداران و روشنفکران و روزنامه نگاران بوده و حتی به عنوان یکی از مهمترین ملاک های مقایسه کشورها و مناطق مختلف به کار گرفته شده است،اما با وجود این کاربرد وسیع، توافق چندانی میان این گروه ها در باره معنا و تعریف این واژه و شاخص های آن وجود ندارد. مکتب های گوناگون در باره این واژه نگرش های متنوعی دارند.اما اگر بنا باشد تا در خصوص تعریف توسعه مخرج مشترکی برای دیدگاه های رایج در نظر گرفته شود همانا "مهیا نمودن فرصت ها و ابزارها برای زیستن انسانی وکاهش رنج و آلام انسان ها و گروه های انسانی است."
 ماهیت دولتی بودن اقتصاد ایران و نیز کنترل و نظارت تام و تمام دولت بر شئون مختلف حیات فردی و اجتماعی موجب گردیده هر گونه تلاش سامان مند برای تغییر شرایط و بهبود شرایط زندگی ایرانیان توسط دولت ها طراحی،اجرا و یا مورد نظارت قرار گیرد.این وضعیت موجب شده تا در شصت سال اخیر بخشی از دولت طرح و تدوین برنامه های توسعه کشور را برعهده گرفته و سایر بخش های دولت به اجرای این برنامه ها بپردازند.پس از شصت سال برنامه ریزی ، نتیجه اجرای برنامه های متعدد توسعه در ایران ؛گرچه تحول چشمگیری در زندگی ایرانیان ایجاد کرده ؛اماچندان رضایت بخش نیست.بسیاری از کشورها سال ها و حتی دهه ها پس از ایران گام های نخست توسعه را برداشته و امروز از نظر جامعه جهانی در بسیاری از شاخص های توسعه وضعیت مطلوب تر و مناسب تری از ایران دارند.نمونه ی کره جنوبی و مالزی می تواند مستند این مدعا باشد.
 از سوی دیگر روند توسعه در ایران چندان متوازن نبوده است.میان تهران،اصفهان و یکی دو استان برخوردارتر کشور با سایر نقاط کشور شکاف های توسعه ای بزرگی می توان مشاهده کرد.این ناموزونی تنها میان تهران و مناطق حاشیه ای کشور همچون سیستان و بلوچستان ،ایلام،کردستان،بوشهر و هرمزگان و خراسان شمالی و جنوبی برجسته نیست بلکه حتی میان مراکز هر استان و شهرستان های تابعه نیز گسل عمیقی ایجاد شده است.این شکاف توسعه ای حتی به مراکز شهرستان با بخش ها و از انجا به دهستان ها و و سپس به روستا ها کشیده شده است. این شکاف توسعه ای ویژگی قومی ندارد.زابل فارس زبان و شیعه مذهب یا خراسان شمالی و جنوبی فارس زبان همچون ایلامی کرد شیعه یا شبستری اذربایجان از مواهب توسعه کشور به صورت موزون برخوردار نشده است. از منظری دیگر ،برنامه های توسعه اجرا شده در کشورگاه خود پیامدهایی نیز داشته اند.گسترش حاشیه نشینی و متعاقب آن افزایش آسیب های اجتماعی از این منظر نیز می تواند مورد توجه قرار گیرد.
 4-برخی از شاخص های توسعه در استان های 4 گانه ی آذربایجان غربی،کردستان،کرمانشاه و ایلام نگران کننده است.به گونه ای که استان های کردستان و ایلام در برخی از شاخص بدترین وضعیت کشوری را به نمایش می گذارند. به صورت اجمالی به چند نمونه از این شاخص ها ی توسعه که وضعیت نامطلوب این استانهای 4 گانه ارجاع می شود.
در سال 1386کل کارگاه های صنعتی دارای ده تن و بییشتر کارکن در 4 استان مورد توجه تنها 727 کارگاه صنعتی بوده است. این رقم نشان می دهد سهم این 4 استان از کارگاه های صنعتی کشور تنها 6/4 درصد باشد.هر چند وضعیت کل کشور از نظر صنایع بسیار نامطلوب است.اما این امر نشانگر توسعه ناموزون کشور است.در 4 استان یاد شده نیز در سال 1386 حدود 34467نفر در کارگاه های صنعتی دارای10 نفر کارکن و بیشتر اشتغال دارند این رقم 1/3درصد شاغلین کشوری است.در سال 1387 در استان های 4 گانه ی مورد توجه این بررسی از کل جمعیت فعال 374000 نفر بیکارند!بنابراعلام مراکز رسمی نرخ بیکاری در سال 1387 نرخ بیکاری گروه سنی 15 ساله ها تا 29 ساله های استان آذربایجان غربی8/16 درصد،استان ایلام 30 درصد،کردستان6/23 درصدو کرمانشاه 5/25 درصد است.این ارقام نگران کننده نشان میدهد بیکاری در این استان ها بسیار گسترده است و این خود می تواند پیامد های ناگواری بر ساخت خانواده و گسترش طلاق و آسیب های اجتماعی داشته باشد.
 در سال 1387 در 4 استان مورد نظر حدود 969691 پرونده توسط دادگاه های عمومی،تجدید نظر ،دادسراها و شوراهای حل اختلاف مختمومه شده است این آمار نشان می دهد که حجم وسیعی از پرونده ها در محاکم قضایی مورد بررسی قرار گرفته است!این وضعیت نمی تواند نشانی از زندگی بی دغدغه و ارام مردمان این استان ها باشد.
همچنین یکی دیگر از شاخص های این بررسی آمارهای مربوط به اقدام به خودکشی است.در سال 1387 از حدود 3167 مورد اقدام به خودکشی مرد و زن در کل کشور،622 مورد در این 4 استان صورت گرفته است. یعنی 6/19 درصد اقدام به خودکشی های کشور در این حوزه ها صورت پذیرفته است.از این رقم 2/4 درصد مربوط به آذربایجان غربی ، 5/2 درصد استان کردستان،5 درصد کرمانشاه و 9/7 درصد مربوط به استان ایلام است.از 973 مورد اقدام به خودکشی زنان در کل کشور نیز 279 مورد یعنی 67/28 درصد مربوط به استان های 4 گانه است.متاسفانه 7/13 درصد از موارد خودکشی زنان کل کشور به تنهایی در استان ایلام صورت گرفته است!حاکمیت سنت ها ی غلط و مردسالارانه،تعمیق نسبی فرهنگ خودکشی به عنوان راه حلی برای رهایی یافتن از زیر بار مشکلات و ناراحتی ها، به ویژه در میان زنان ایلامی از جمله دلایل گسترش اقدام به خودکشی در این مناطق است.
 شاخص نامطلوب دیگری که در اینجا به آن توجه می شود طلاق است.گسترش طلاق نیز در دو استان از استان های مورد بررسی نگران کننده است.طلاق در استان آذربایجان غربی و ایلام به نسبت ازدواج های ثبت شده و در مقایسه با معدل کشوری کم تر و در استان های کردستان و کرمانشاه بسی نگران کننده و بالاتر از معدل کشوری است.در سال 1387 و در استان ایلام نسبت طلاق به ازدواج های ثبت شده 75/5 درصد و در استان آذربایجان غربی 2/10 درصد است .این نسبت در کل کشور 5/12 درصد است.اما در کرمانشاه 3/15 درصد و در کردستان 2/15 درصد است.نسبت طلاق به ازدواج در مناطق شهری کل کشور 76/14 درصد است.این نسبت درحوزه های شهری استان کرمانشاه4/17 درصد و در حوزه های شهری کردستان 2/18 درصد است.در برخی از حوزه ها همچون مهاباد،سقز و مناطق روستایی مریوان این نسبت بالاتر از ارقام پیش گفته است .این درصد در این شهرستان ها گاه به حدود 24درصد نیز می رسد!
 در استان های آذربایجان غربی،کردستان،کرمانشاه و ایلام تنها 11 سالن سینما با ظرفیت6926 صندلی فعالیت دارند.در استان های ایلام و کردستان تنها 1 سالن سینما فعالیت دارد!ایا ظرفیت های فرهنگی کشور آنهم در استان های با اهمیت مرزی کشور با این تعداد سالن سینما و صندلی بالفعل شده است؟!این لیست از مسائل استان های 4 گانه باید با شاخص های دیگری چون عدم وجود حتی یک کیلومتر آزاد راه در 4 استان،وجود تنها 421 کیلومتر بزرگراه ،وقوع 5 درصد از تصادفات درون شهری و برون شهری در این استان ها،و 9/6 درصد تصادفات منجر به فوت کشوری در این 4 استان ومرگ و میر و جراحات ناشی از برخورد با مین و... نیز اشاره شود.
در کنار مسائل و مشکلات اساسی و بنیادی این استان ها،که خود نشانی از رنج و الام مردمان این استان ها است و شوربختانه برای حل و فصل اساسی آن ،هم چون دیگر نقاط محروم کشور، تاکنون چاره ای درخوراندیشیده نشده است و نه تنها از سوی مسئولان مربوطه بلکه از نگاه روشنفکران،روزنامه نگاران و پژوهشگران کشور و استان های مورد بررسی جایگاه مناسب خود را برای طرح و بررسی نیافته است ؛باید به وجه دیگری از تحولات توسعه ای این مناطق نگریست تا بتوان در برابر این وضعیت تحلیل نهایی مقاله را عرضه داشت.
 5-سوادآموزی در کل کشور رشد چشمگیری داشته است.در استان های 4 گانه مورد نظر این مقاله نیز نرخ باسوادی در حال رشد است.بنابر امارهای سال 1385(سرشماری عمومی نفوس و مسکن)نرخ با سوادی مرد و زن 6 ساله و بالاتر بین 77 تا 88 درصد است.در مناطق شهری این نرخ بین 82 تا 90 درصد و در نقاط روستایی نیز بین 69 درسد تا 75 درصد 6 ساله ها و بالاتر باسواد هستند.زنان روستایی نیز در استان های فوق میان 59 تا 69 درصد سواد دار هستند. زنان شهری 77 تا 83 درصد باسواد هستند.بدون در نظر گرفتن ثبت نام شدگان دانشگاه های پیام نور و علوم پزشکی در 4 استان،حدود 64602 نفر در سال 1387 در دانشگاه های دولتی و آزاد 4 استان ثبت نام کرده وتعداد 240607 دانشجو در دانشگاه های دولتی و آزاد این استان ها(بدون امار دانشگاه های علو پزشکی و پیام نور و سایر مراکز اموز شعالی که رقم فوق را تا دوبرابر افزایش می دهد) مشغول تحصیل هستند.جنسیت 93322نفر از دانشجویان دانشگاه های دولتی یعنی12/55 درصد دانشجویان دختر و کمتر از 46 درصد پسر هستند.بیش از 17481 نفر استاد و عضو هیات علمی مشغول تدریس در دانشگاه های دولتی و ازاد(بدون استادان پیام نور و علو پزشکی) این 4 استان هستند این رقم معادل کل اعضای هیات علمی دانشگاه های ایران در سال 1357 کشور است!حدود 2498 پزشک شاغل در دانشگاه های علو پزشکی این استان ها به طبابت اشتغال دارند(بدون احتساب پزشکان ازاد یا بیمارستان های خصوصی و مطب ها)و 1387 پزشک متخصص نیز در این استان ها به کار اشتغال دارند.171 کتابخانه عمومی در این 4 استان پذیرای علاقمندان است و سالانه صدها جلد کتاب تالیفی و ترجمه بوسیله ناشران محلی این استان ها منتشر می شود.بیش از 1085749 مشترک از تلفن ثابت و 2565284 مشترک تلفن همراه در این استان ها از خمات تلفنی استفاده می کنند.در سال 1387 تنها بو سیله انواع وسیله نقلیه عمومی یعنی اتوبوس و مینی بوس و سواری های مسافربر 12753000مسافربرون استانی در این 4 استان جابه جاشده و 400هزارمسافر نیز بوسیله هواپیما وارد استان های 4 گانه شده اند.و به همین تعداد نیز خارج شده اند.از مجموع 111 شهر استان های 4 گانه در 60 شهر لوله کشی گاز به بهره برداری رسیده است و 13 شهر نیز در حال لوله کشی گاز است.صدها روستا نیز به شبکه سراسری گاز متصل شده است.تاسال 1387 تقریبا همه شهر ها و روستاهای دارای سکنه این 4 استان به شبکه سراسری برق متصل شده و کمتر روستایی را می توان یافت که به برق سراسری متصل نشده باشد.در ابتدای مقاله نیز گفته شد حدود 64 درصد جمعیت این 4 استان در مناطق شهری مستقر هستند.استفاده از صدا و سیما داخلیئ ونیز برنامه های تلویزیونی کشورهای همسایه(بدلیل مرزی بودن و بدون نیاز به استفاده از سیستم ماهواره) و ماهواره نیز به صورت چشمگیری در حال افزایش است.
 این داده ها نشانی روشن از تحولات اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی در مناطق مورد توجه این بررسی است. امارها می گویند سبک زندگی شهروندان این مناطق در حال دگرگونی است.نیازهای تازه ای در حال تبدیل شدن به مطالبات عمومی است و تغییر در سبک زندگی تغییر در ارزوها و خواسته ها ،ارزش ها و هنجارها را بدنبال خواهد داشت.ایا مناسبات موجود پذیرای این وضعیت دگرگون شده می باشد؟ایا ابعاد این دگرگونی مورد توجه برنامه ریزان ومجریان و حتی تحلیل گران و جامعه شناسان و روزنامه نگاران قرار گرفته است؟به عنوان نمونه ایا حضور گسترده بانوان در دانشگاه های(بیش تر از پسران )این استان ها و نیز اشتعال به کار فارغ التحصیلان زن نشانی از این دگرگونی گسترده نیست؟
 6-آمارها ی توسعه ای در عین حال که مشکلات و مسائل این مناطق را برجسته می کند، افق های روشن و امید بخش این مناطق را نیز هویدا می سازد. از نظر شاخص های توسعه وضعیت در مناطق کردنشین ایران با مناطق کردنشین عراق و ترکیه قابل مقایسه نیست.روند توسعه در این بخش از ایران بسیار مثبت ترو چشمگیرتر از ترکیه و عراق استاما این وضعیت بیم و امید های خاص خود را نمایان می سازد.
از سویی قابلیت های فراوان توسعه ای این مناطق می تواند رهگشای آینده مطلوب تر این حوزه از ایران باشد.وجود منابع آبی فراوان،هم مرزی با سه کشور جمهوری اذربایجان،ترکیه و عراق،طبیعت گردشگر پسند،منابع معادن فراوان،افزایش قشر باسواد و البته دانشگاه دیده،دسترسی روزافزون به وسایل ورسانه های ارتباطی،گسترش شهرنشینی و تحولات فرهنگی ناشی از آن،گسترش بازارچه های مرزی و حضور چندین میلیونی خریداران از اقصی نقاط ایران در شهرهای تجاری و مرزی همچون بانه و مریوان و پیرانشهر و اخیرا جوانرود،حضور دایمی زائران عتبات که برای رود به عراق از استانهای کرمانشاه و ایلام باید گذر کنند،و شواهدی از این دست نشان ی از فرصت های فوق العاده این استان ها برای توسعه موزون تر است.این وضعیت همانگونه که گفته شد تغییرات گسترده ای در سبک زندگی مردم این دیار ایجاد کرده است.نتیجه این تغییر سبک زندگی خود را در مشارکت طلبی سیاسی ، اجتماعی ،اقتصادی و فرهنگی بیشتر نمایان می کند.ایا در جامعه ایران امروز زیر ساخت های اقتصادی،فرهنگی و سیاسی لازم برای استقبال از این مشارکت طلبی مهیا است؟در صورتی که پاسخ این پرسش منفی باشد،این شکاف میان مطالبات و واقعیات زندگی چه پیامدهایی می تواند در پی داشته باشد؟ از آنجایی که متولی اصلی سیاست گذاری و برنامه ریزی در کشور دولت و حاکمیت است،ایا این شکاف تقابل میان ملت و حاکمیت را دوچندان خواهد کرد؟نتیجه این تشدید شکاف چگونه ودر چه مواقعی و در چه شرایطی و با چه ابعادی خود را نمایان خواهد ساخت؟ایا برای پر کردن این شکاف تدبیری اندیشیده شده است؟از دیگر سو برای کاستن از رنج و درد مردمی که ثمرات کمتری از توسعه به انان رسیده است تدابیر مناسب و راهکارهای کارشناسانه اندیشیده شده است؟
 شواهد فوق نشان می دهد جامعه امروز ایران و به ویژه استان های 4 گانه مورد بررسی این مقاله در صورت استمرار بی مبالاتی ها و ندانم کاری ها با مشکلات و مسائل نوینی دست به گریبان خواهد بود.باید برای جلب مشارکت ایرانیان و به ویژه مردم کرد رویکردهای نوینی را با تمرکز بر مشارکت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی این مردم آزمود.راه های طی شده نتوانسته بر مشکلات فایق آید اینک زمان بازآزمایی روش های منسوخ پیشین نیست بایدطرحی نو درافکند.
منبع:چشم انداز ایران اسفند ماه1389-فروردین 1390



دختر مرحوم آیت الله منتظری: حاکمیت مقتدر حتی از مراسم تشییع می ترسد

خانواده مرحوم آیت الله منتظری به دیدار خانواده ی بهاره هدایت سخنگوی دربند دفتر تحکیم وحدت رفتند.
به گزارش کلمه، جمعی از بانوان بیت مرجع فقید، مرحوم آیت الله منتظری، روز گذشته به دیدار خانواده بهاره هدایت فعال حوزه ی دانشجویی و زنان رفته و ضمن تبریک سالروز تولد وی، از صدور حکم سنگین وی ابراز تاسف کردند.
طاهره منتظری در این دیدار با انتقاد از شرایط ایجاد شده برای رهبران جنبش سبز گفت که این روزها حصر آقایان موسوی و کروبی و همراهان راستینشان، خانم رهنورد و کروبی یاد آور دوران تلخ حصر مرحوم منتظری است.
وی با اشاره به ترس حاکمیت از جنازه ها و با ابراز تاسف از واکنش نیروهای امنیتی در مراسم تشییع پیکر پدر میرحسین گفت سال گذشته درست مشابه همین برخورد در مورد همسر آقای منتظری تکرار شد و حاکمیتی که دم از اقتدار می زند این تناقض را که از یک مراسم تشییع وحشت می کند را نادیده می گیرد.
دختر مرحوم آیت الله منتظری خاطر نشان کرد که متاسفانه این روندیست که سالیان پیش نیز در مورد آیت الله منتظری و تعداد دیگری از بزرگان انجام گرفت و متاسفانه در آن زمان با واکنش درخور توجهی مواجه نگردید.
وی متذکر شد شاید اگر آن روزها با این قبیل ظلم ها برخورد قاطع تری می شد، امروز شاهد چنین اهانتی به بزرگان سیاست و اندیشه نبودیم




محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران، با اشاره به درگیری ها در بحرین و لیبی، آمریکا و کشورهای غربی را متهم کرد که در صدد به راه انداختن دعوای ایرانی – عربی، جنگ شیعه – سنی و اختلاف افکنی بین ملت های منطقه هستند.
آقای احمدی نژاد روز پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۰ (۷ آوریل ۲۰۱۱) هدف آنها از این اقدام را نجات دادن “رژیم ورشکسته و در آستانه سقوط صهیونیستی” و اصلاح “چهره منفور آمریکا” خواند.
این در حالی است که آقای احمدی نژاد روز دوشنبه و در کنفرانسی خبری در تهران به عربستان سعودی برای فرستادن نیروی نظامی به بحرین هشدار داده و بیانیه شورای همکاری خلیج فارس در محکومیت تحرکات ایران در کشورهای عربی منطقه را فاقد ارزش حقوقی خواند.
آقای احمدی نژاد، که در قالب سفرهای استانی با اعضای هیات دولت به شهر کرمانشاه سفر کرده، درباره راه حل ایجاد دو دولت مستقل فلسطینی و اسرائیلی برای حل بحران خاورمیانه گفت: “از این نظر دارای مشکل هستند چراکه سرزمین اشغالی کوچک است و قریب به اتفاق این سرزمین دست صهیونیست هاست و آن‌ها حاضر به عقب نشینی نیستند. به همین باور آن‌ها می‌خواهند از یک سرزمین عربی و اسلامی به نام اردن منطقه‌ای را بکنند و دولت فلسطینی را در آن‌جا و دو سه منطقه از سرزمین اشغالی یعنی فلسطین اصلی ایجاد کنند.”
محمود احمدی نژاد همچنین در واکنش به پیام نوروزی باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، این پیام را توهین به ملت ایران خواند.
او گفت: ” آقا آمده است پیام نوروزی می‌دهد و در آن پیام به ملت ایران توهین می‌کند، تهدید می‌کند و چهره زشت خود را از پشت ماسک فریب نشان می‌دهد. ملت ایران برای حرف‌ها و موضع‌گیری‌های سردمداران آمریکا که عوامل خیمه‌شب‌بازی صهیونیست‌ها هستند ارزشی قایل نیست.”
آقای اوباما در پیام نوروزی خود خطاب به مردم ایران گفته بود که حکومت ایران نخواهد توانست با ایجاد رعب و سرکوب مخالفان، آینده را شکل دهد و به ایرانیان اطمینان داد که “هرچند ممکن است زمانه تیره و تار به نظر برسد” او با آنها خواهد بود.
آقای احمدی نژاد خطاب به رییس جمهوری آمریکا هشدار که اگر در مسیر “دشمنی با ملت ایران” حرکت کند، سرنوشتی “بهتر از صدام و صدامیان” نخواهد داشت.


افزایش قیمت طلا در بازار ایران در شرایطی ادامه دارد که بانک مرکزی ایران از آغاز حراج حضوری شمش طلا از شنبه هفته آینده خبر داده است. بر اساس اعلام محمد کشتی‌آرای، رئیس اتحادیه کشوری طلا و جواهر ایران، بهای هر قطعه سکه بهار آزادی طرح قدیم در روز پنجشنبه، ۱۸ فروردین (۷ آوریل)، با ۱۰ هزار تومان افزایش نسبت به روز قبل، به ۴۵۵ هزار تومان رسید.
قیمت هر گرم طلای ۱۸ عیار هم در بازار ایران ۴۰ هزار تومان اعلام شده است.
در واکنش به افزایش قیمت طلا در بازار داخلی ایران، روابط عمومی بانک مرکزی ایران در اطلاعیه‌ای، اعلام کرده است که از روز شنبه، ۲۰ فروردین ماه، در تمام روزهای هفته به غیر از روزهای تعطیل، علاوه بر فروش سکه، فروش شمش طلا نیز به طور حراج حضوری در محل بانک کارگشایی انجام خواهد شد.
بانک کارگشایی از زیرمجموعه‌های بانک ملی ایران است که توزیع سکه و شمش طلا را به عهده دارد. پاسخگویی به نیاز بازار طلا و ایجاد تعادل در معاملات، دلیل تصمیم بانک مرکزی ایران برای حراج حضوری سکه و شمش طلا اعلام شده است.
بر اساس گزارش‌ها از بازارهای جهانی، در معاملات روز پنجشنبه، قیمت هر اونس طلا در بازار نیویورک با یک دهم درصد افزایش، به یک هزار و ۴۶۰ دلار رسید و با توجه به نگرانی‌ها از تورم جهانی و نیز تصمیم احتمالی بانک مرکزی اروپا برای افزایش نرخ بهره، پیش‌بینی می‌شود که قیمت طلا در بازارهای جهانی و منطقه‌ای همچنان روندی صعودی داشته باشد.
در عین حال، رئیس اتحادیه کشوری طلا و جواهر ایران در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر، نسبت به افزایش قیمت سکه در بازار داخلی ایران در روزهای آینده هشدار داده، هرچند گفته است که “اقدام بانک مرکزی ایران برای حراج انواع سکه، با هدف کاهش قیمت آن در بازارهای داخلی آغاز خواهد شد.”
محمد کشتی‌آرای گفته است که “بانک مرکزی ایران در نظر دارد که در دو نوبت صبح و عصر، حراج انواع سکه را در بازار آغاز کند، اما تا آن زمان که احتمالا ابتدای هفته آینده خواهد بود، قیمت‌ها روندی صعودی خواهند داشت.”



در شمال شرق ژاپن در پی وقوع زلزله ای با قدرت هفت و چهار دهم در مقیاس ریشتر، نسبت به وقوع سونامی هشدار داده شده است. با اعلام تلویزیون ژاپن پیش بینی شده است که سونامی امواجی به بلندی یک متر ایجاد کند.
از کسانی که در منطقه هشدار زندگی می کنند خواسته شده تا به مناطق مرتفع بروند. وقوع قوی ترین زلزله ثبت شده در تاریخ ژاپن در نزدیکی سواحل شمال شرقی این کشور در ماه گذشته باعث بروز یک سونامی سهمگین در این کشور شد.
زلزله ماه گذشته در ژاپن از نظر قدرت، پنجمین زلزله سهمگینی است که از سال ۱۹۰۰ در جهان گزارش شده است.
قدرت این زلزله ۸۰۰۰ بار بیشتر از زمین لرزه ماه گذشته در زلاند نو گزارش شد. کانون این زلزله در ۴۰۰ کیلومتری شمال شرقی توکیو و در عمق ۲۴ کیلومتری گزارش شده است در پی وقوع سونامی در ژاپن، موجی به ارتفاع ده متر در شهر بندری سندای مناطق وسیعی از مزارع و صدها خودرو و ساختمان را با خود برد.
در استان های میاگی و فوکوشیما نیز ده ها روستا و شهرک به زیر آب رفتند و یک نیروگاه اتمی در این کشور از کار افتاد و مواد اتمی از آن نشت کرد. زلزله باعث شد تا برق چهارمیلیون خانه در پایتخت ژاپن قطع شود و توقف فعالیت قطار زیرزمینی در این شهر سرگردانی مسافران را به همراه داشت .



مجتبي واحدي
کمتر کسی تردید دارد که سیستم دولتی ایران ، همواره از وجود « دزدان » و « دزد پیشگان » رنج برده است .این موضوع ، به دو ره تاریخی خاص تعلق نداشته و موارد متعددی از فساد ، دزدی و رانت خواری در  سیستم دولتی ایران – چه قبل و چه بعد از انقلاب – وجود داشته است اما نشانه های فراوان ، ثابت می کند که دولت احمدی نژاد ، فاسد ترین دولت در  میان دولت هایی است که در دهه های اخیر بر ایران حکمرانی کرده اند . فساد دراین دولت اکنون به جایی رسیده که دومین مقام دولت – معاون اول احمدی نژاد – توسط همفکران و حامیان پیشین یا فعلی  دولت ، به اختلاس چند صد میلیارد تومانی متهم می شود . بزرگ ترین برنامه اقتصادی این دولت  نیز به گونه ای طراحی و اجرا شده که تنها با  استناد  به آمار های دولتی ، می توان زمینه چینی برای سوءاستفاده چند هزار میلیاردتومانی از این برنامه را کشف و اثبات کرد .اما منابع مالی و ثروت های مادی ، تنها عرصه  برای  دست اندرکاران دولت احمدی نژاد نیست که چشم طمع به آن دوخته اند واسناد آن  در آینده نزدیک  افشا خواهد شد . این دولت که دوره دوم مسئولیت  خود را با « رأی دزدیِ » آشکار آغاز کرد پس از چندی به « شهید دزدی » روی آورد و کسانی که تنها به جُرم اعتراض به « رأی دزدی » کودتاگران به شهادت رسیده بودند به ناحق ،  « شهید حمایت از دولت» نامیده شدند که قطعاً پذیرش این ننگ برای بازماندگان آن شهیدان آزادیخواه ، از تحمل  فراق عزیزانشان ، سخت تر است . دزدان کارآزموده در دولت احمدی نژاد ، پس از چندی ، «دزدی انقلاب ها  » را آغاز کردند . آنها که برای پیگیری بلند پروازی های خویش ، به نفوذ در کشورهای گوناگون  نیاز دارند ، پس از آغاز تحرکات آزادیخواهانه در کشورهای منطقه ، به دروغ ادعا کردند که این انقلاب ها ، تحت  تأثیر انقلاب ایران صورت گرفته و عده ای از کودتاگران ، با وقاحت کامل  ادعا کردند که انقلابیون منطقه ، خود را تابع رهبر جمهوری اسلامی می دانند  در حالی که مهم ترین خواسته مشترک در تمام جنبش های اخیر ، سرنگونی دیکتاتورهای مادام العمر می باشد و لذا ایجاد هرگونه ارتباط میان جنبش های ضد دیکتاتوری اخیر در منطقه  با نظام حاکم بر ایران ، جز « انقلاب دزدی »  نام دیگری ندارد . در حال حاضر  بسیاری از انقلابیون  درکشورهای منطقه  ، تلاش گسترده ای را آغاز کرده اند تا هرگونه ارتباط میان قیام ضد دیکتاتوری خود با نظام ایران که دارای حکومت مادام العمر می باشد را تکذیب کنند. ضمن آنکه حکومت فعلی  ایران به دلیل سرکوب گسترده مخالفان و تمرکز همه مسئولیت ها در یک نفر ، در حدی از بد نامی قرار دارد که حتی توهم ارتباط با آن ، موجب رسوایی برای انقلابیون منطقه خواهد بود .
به هر حال از میان « رأی دزدی‌» ، « پول دزدی »‌، « شهید دزدی » و « انقلاب دزدی » ، تنها« پول دزدی » نتایج  ظاهراً مطلوب برای عوامل  دولت احمدی نژاد به همراه آورده است  و سایر
« سرقت » های ایشان ، جز رسوایی ، ثمره ای به دنبال  نداشته است. دزدان رأی ، از نخستین روز پس از کودتا تا امروز در حسرت  مقبولیت داخلی و خارجی بوده اند و هر روز که از کودتای بیست و دوم خرداد هشتاد وهشت گذشته ، از میزان مشروعیت  « رأی دزدان » کاسته شده است . « شهید دزدی » ها هم به دلیل استقامت خانواد ه های مظلوم این شهیدان ، برای آمران و عاملان آن ، جز رسوایی به بار نیاورده است . شکست سران وقیح دولت ایران  برای « انقلاب دزدی»‌هم واضح تر از آنست که نیازی به توضیح داشته باشد.اما ظاهراً کودتاگران ایرانی ، همچنان در اندیشه توسعه « میادین دزدی »خویش هستند . آخرین تلاش در این زمینه را باید « دزدیدن احزاب  » نامید . دیروز دو تن از مسئولان کمیسیون ماده ده احزاب ، از اعضای حزب اعتماد ملی خواسته اند که به قیمت « اعلام برائت »از دبیر کل مظلوم و زندانی خویش ، امکان حضور در عرصه سیاسی کشور را برای خود فراهم نمایند .این اظهار نظرهای دستوری که  بر روش های تفتیش عقاید مبتنی است در حالی مطرح می شود که هنوز هیچ مرجع قانونی در کشور ، جرئت اعلام نظر صریح در خصوص مهدی کروبی دبیر کل حزب اعتماد ملی نداشته و برای پلمپ طولانی مدت دفتر حزب هم تا کنون حکم قضایی صادر نشده است . لذا به نظر می رسد اظهار نظر اخیر تنها در راستای  نیاز دولت کودتایی ایران به گرم کردن تنور خاموش انتخابات مجلس می باشد. کودتاگران برای  رسیدن به این هدف ،  نیازمندِ وجود احزابی هستند که امکان استفاده از عنوان « اصلاح طلب » برای آنها وجود داشته باشد  و اکنون گمان کرده اند که می توانند از میان هزاران  عضو حزب اعتماد ملی در سراسر کشور ، چند نفر را بیابند و با تحریک ، تطمیع یا تهدید ایشان  نقشه خویش را پیاده کنند . بر اساس نقشه ناشیانه کودتاگران ، آنها تصمیم  گرفته اند هویت حزب اعتماد ملی را از دبیر کل و اعضای مؤثر شورای مرکزی سرقت کنند و آن را به عنوان پاداش  به کسانی اهدا نمایند که ممکن است به طمع رسیدن به چند کرسی در مجلس بی خاصیت و فرمایشی ، حاضر به همکاری با « حزبّ دزدان » مستقر در دولت کودتا هستند . بر اساس شنیده ها ، مشابه همین نقشه برای سایر احزاب اصلاح طلب هم  کشیده شده است تا از این طریق ، حداقل بخشی از نگرانی رهبر جمهوری اسلامی  در خصوص خلأ وجود اصلاح طلبان  در انتخابات آینده ، تا حدودی  مرتفع شود . البته کسی نباید گمان کند که رهبران حکومت کودتایی ، از بی رونق بودن انتخابات وحشت دارند بلکه آنچه که کودتاگران مستأصل ایرانی را به شدت وحشت زده کرده ، انتقال کامل رقابت به درون جناح  اصولگرایان است .  رهبر جمهوری اسلامی  به خوبی می داند در صورت ایجاد رقابت درون جناحی ،   مردم شاهد افشاگری های  متقابل ورسوا کننده ای خواهند بود که ظاهراً تنها ابزار تبلیغاتی فراکسیون های گوناگونِ اصولگرایان  برای جلب توجه مردم است .  همین نگرانی ، سران حکومت کودتایی رابه «  دزدیدن احزاب  » تشویق کرده تا بلکه بتوانند رقابتی هرچند محدود میان « اصلاح طلبان  عاریه ای » با «اصولگرایان کودتایی » ایجاد  از رقابت  رسواکننده  درون جناحی ، جلو گیری کنند.
نگارنده تردیدی ندارد که کودتاگران ایران  از « حزب دزدی » هم طرفی نخواهند بست همانطور که
« شهید دزدی » و« انقلاب دزدی » مشکلی از آنها حل نکرد و « رأی دزدی » هم آنان را در ایران و جهان ، رسوا نمود . اما ظاهراً به مصداق « الغریق یتشبث بکل حشیش »‌، سران دولت کودتایی برای به تعویق انداختن نگرانی های خویش ، در این عرصه نیز بخت خویش را می آزمایند .


سحام نيوز: فعاليت ياعدم فعاليت حزب اعتماد ملي! مسئله اين است ؟!
حزب اعتماد ملی توسط مهدی کروبی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ و پس از کناره گیری از دبیركلي مجمع روحانیون مبارز تأسیس گرديد. در تعريف اين حزب دو كلمه اساسي به چشم مي خورد:
عضو موسس: مهدي كروبي
دبيركل: مهدي كروبي
اين دو كلمه خود گوياي ميزان محوريت آقاي كروبي در اين حزب است. حزبي كه بنايش را نهاد تا با اعتماد ملي از حقوق ملت ايران دفاع كند.
چند روزي ست كه از گوشه و كنار سو سوي چراغ سبز به مزاق برخي خوش آمده است و در صدد بر آمده اند تا از اين آب گل آلود، بي نصيب نمانند.  برخي با افكار واهي فكر كردند در بند بودن ستون اين حزب، فرصتي را براي آنان فراهم آورده تا بتوانند آخرين ضربه را به تشكيلات مردمي كروبي وارد آوردند و به تصور خودشان پرونده مهدي كروبي را براي هميشه با تغيير خط مشي برخي اعضاي اين حزب از دبير كل آن، مختومه اعلام كنند و به تاريخ بسپارند. دريغ از اينكه كساني به تاريخ خواهند پيوست كه در مقابل جنبش مردمي و اراده ملي  بياستند و تخم تفرقه و نيرنگ بپاشند.
حكومت نزديك به دو سال است كه از تمام توان خود براي از هم پاشاندن اين حزب و ساختار آن استفاده نموده اما اعضاي اين حزب با اين فشارها و نيرنگ ها نا آشنا نيستند. تعطيلي حزبشان را ديدند. زنداني شدن دبيركل شان و توقيف روزنامه رسمي حزب را تحمل كردند. دستگيري و تهديد و ارعاب را به جان خريدند و تاكنون با تمام توانشان ايستادگي نموده اند.
حكومت بايد بداند با اين چراغ سبزها راه به جايي نخواهد برد. اكنون مهدي كروبي تنها دبيركل حزب اعتماد ملي نيست. بلكه يكي از نمادها و ستون هاي جنبش مردمي هست كه بر عليه دروغ و نيرنگ و ناعدالتي قد علم كرده است. جنبشي كه به خون صدها انسان بيگناه آبياري شده و پرونده هزاران زنداني دربند را در كارنامه خود دارد.
و اما سخني با كميسون ماده 10 احزاب
همگان بر تمامي فشارهاي وارده از سمت حكومت بر اعضاي حزب اعتماد ملي به خوبي آگاه اند و مي دانند طي اين دوسال اخير چه اتفاقاتي رخ داده است. چند تن را زندان كردند و حكم بريدند، يكي را براي روزنامه و ديگري به جرم انتشار هفته نامه به دادگاه كشانده؛ ديگري را به مسجدي كه خودش متولي آن بود راه نداده و با ضرب و شتم و ناسزا و توهين بدرقه اش كردند و نماينده اي را كه تهديد به عدم صلاحيت براي نامزدي دوره بعدش نمودند. البته هنوز سخني از زندان رفته ها و شكنجه شده ها و از آنان كه هر روزه با تماس تلفني تهديد به عدم ديدار و قطع ارتباط با دبيركل شان مي شدند؛ به ميان نياورديم.
هرچه پيش مي رويم، خطوط مرز حكومتيان با ملت را آشكارتر و واضح تر مي بينيم. برخي بنا را بر قدرت و دروغ و زور گذاشته اند و برخي بر مقاومت و صبر و مجاهدت. آينده تاريخ گواه اين مدعا خواهد بود كه اساس ظلم و تزوير و نيرنگ جايگاهي جز تباهي و نفرت نخواهد داشت و اين مردم هستند كه در نهايت وارثان اين كشور خواهند بود. مهدي كروبي در راه مردم قدم گذاشته و تبري نمودن از كروبي، تبري از مردم است.
مهدي كروبي اكنون نيازي به دبير كلي يك حزب ندارد. زيرا به گفته خودش ديگر جمهوريتي نمانده كه بخواهد به دنبال حزب و تشكيلات پيرامون آن باشد. آيا هنگامي كه سخن از يك صدايي در جامعه است، حزب ديگر معنايي دارد؟ هنگامي كه انتخابات آزاد در جامعه اي وجود ندارد، آيا حزب معنايي دارد؟  اكنون ما با مردم و خرد جمعي آنان رو برو هستيم.  حرمت اعتماد ملي و اعتمادي كه ملت به نام آن كرده اند را از ياد نبريد.

گرگها خوب بدانند در اين ايل غريب
گر پدر نيست ، تفنگ پدری هست هنوز
گر چه مردان قبيله همگی کشته شدند
توی گهواره چوبی پسری هست هنوز
آب اگر نيست نترسيد که در قافله مان
دل دريايي و چشمان تری هست هنوز

سحام نيوز




 اخبار روز:

پایگاه اطلاع رسانی خانواده کبودوند: محمدصدیق کبودوند، زندانی کرد و ایرانی نامه ای به هم رزم خود لیوشیائوبو زندانی چینی و برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۱۰ نوشته که درپی می آید: 


به دوست نادیده مبارزم جناب لیوشیائوبو 
از تعلق جایزه صلح نوبل ۲۰۱۰ به جنابعالی بسیار مسرور و شادمان شدم و از اینکه دولت چین به شما و همسر محترمتان اجازه دریافت جایزه را ندادند بسیار متاسف گردیدم. هم رزم شریفم من محمدصدیق کبودوند زندانی کرد و ایرانی هم چون شما به جرم دفاع از حقوق بشر و دموکراسی به ۱۱ سال حبس محکوم و زندانی شده ام. جرم من دفاع از حقوق بشر، دفاع از حقوق زنان و حمایت از حقوق مردم کرد و تشکیل و اداره سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان است. 
حکومت حاکم بر کشور من چون حکومت حاکم بر کشور شما، نظامی غیردموکراتیک و ایدئولوژیکی است که حتی اموری چون پوشش مردان و زنان، خوردن و نوشیدن، دیدن و شنیدن و اندیشیدن مردم را زیرکنترل دارد و تمامی امور فرهنگی و امور سیاسی و مدنی مردم را در دایره تنگ ایدئولوژیکی مذهبی قابل تقویت و قابل اجرا می بیند. 
لیوشیائوبوی عزیز، من از جمعیت ۱۰ میلیونی کرد در ایران هستم که خود بخشی از ملت ۴۰ میلیونی کرد در کشورهای ترکیه و عراق و سوریه است. این مردم که بعدها از عرب ها، ترک ها و فارس ها چهارمین ملت بزرگ خاورمیانه اند، هیچگونه نقشی در اداره امور کشورهای متبوع و حتی در امور محلی و فرهنگی خود ندارند.این ملت از ابتدایی ترین حقوق انسانی و حقوق بشر و آزادی ها محروم اند و نقشی درتعیین سرنوشت خود ندارند. 
دوست عزیز، من و شما و هزاران نفر دیگر در جهان برای دموکراسی و حقوق بشر مبارزه می کنیم و همه زندگی مان برای استقرار دموکراسی، صلح و حقوق بشر و برابری و برادری در جهان و برای اعتلای ارزش های جهانی صرف می کنیم، شاید که فرزندانمان و دیگر مردمان از آزادی و دموکراسی برخوردار شود. در پایان شادمانی و استواری و پیروزی در مبارزه را برای جنابعالی آرزومندم 


تهران: زندان اوین ۵ آوریل ۲۰۱۱/ ۱۶ فروردین


واکنش مجمع روحانیون مبارز تهران به برخورد با مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم

شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز به ریاست حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی تشکیل گردید.
به گزارش روابط عمومی مجمع روحانیون مبارز، اعضای مجمع ضمن ابراز خشنودی از موج بیداری و خود آگاهی ملت های مسلمان منطقه و حرکت های آزادی خواهانه و استقلال طلبانه آنان برخوردهای حکام مستبد و قدرت طلبان زیادی خواهی که با انواع و اقسام روش های خشونت آمیز به سرکوب ملت ها پرداخته اند مورد نکوهش قرار داده و ابراز امیدواری نمودند که اراده ملت ها بر تمامی ابزارهای سرکوب پیروز شده و منطقه از شر وجود دیکتاتورها و حکام سرکوب گر و وابسته نجات یابد.
همچنین در این جلسه درگذشت مرحوم مغفور سلالة السادات میر اسماعیل موسوی پدر گرامی جناب آقای مهندس میر حسین موسوی که از سادات بزرگوار و انسانی متقی، پارسا و وارسته بود به خانواده آن مرحوم بویژه جناب آقای مهندس موسوی تسلیت گفته از این که این خانواده شریف نتوانستند آنگونه که شایسته بیت شریف آن مرحوم و مورد انتظار جامعه اسلامی بود مراسم عزاداری و سوگواری داشته باشند ابراز تأسف کردند.
مجمع روحانیون مبارز برخورد غیر اصولی با مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه را که مرکب از علماء و فضلاء متعهد و منشأ خدمات ارزنده برای اسلام و انقلاب بوده است محکوم کرده و اظهار امیدواری کردند که همچنان شاهد فعالیت مؤثر این نهاد روحانی ارجمند باشیم.





پیام تسلیت جمعی از روزنامه نگاران و خبرنگاران مستقل به میرحسین موسوی

جمعی از روزنامه نگاران و خبرنگاران مستقل در پیامی خطاب به میر حسین موسوی در گذشت میر اسماعیل موسوی را به او تسلیت گفتند.
متن کامل این پیام که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است:
انا لله و انا الیه ارجعون
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
نخست وزیر محبوب امام راحل(ره)
ضایعه ارتحال جانسوز مردی فداکار، خستگی ناپذیر، خادم الشهداء، جناب “میراسماعیل موسوی” موجب تاثر و تالم روحی همه کسانی شد که با این شخصیت بزرگ آشنا بودند؛ پدری متواضع و ساده زیست که دری خدوم و برومند چون میرحسین موسوی را به ملت ایران پیشکش کرد تا در دو دوره مهم تاریخی ایرن زمین، روزهای سخت جنگ هشت ساله و بیست سال پس از آن یعنی روزگاران سخت اما سبز استقامت، امید ایرانیان و یاور آنان باشد.
پدری که پس از حصر فرزندی که دیگر متعلق به ملت بود، نتوانست اندوه پنهان کند و روزهای سبز اسیری پسر تحمل. لیکن به دیاری شتافت تا از این دنیای دنی که زور، تزویر، ریا و دین فروشی سرلوحه حاکمان شده رهایی یابد. حاکمانی که خفیف ترین نجواهای آزادی برنتافته و آن را به حصر، بند و سیاه چال هایی می کشند که تاریخ نشان داده در روزهای نه چندان دور تنها مامن لایق خودشان خواهد شد.
فقدان آن پیر انقلابی را حضور حضرتعالی، خانواده فداکار و جلیل القدرتان که هنوز در اندوه پرکشیدن شهید سیدعلی موسوی قرار دارید تسلیت عرض می نماییم و از خداوند متعال برای شما و همسر فداکارتان صبر و آزادی آرزومندیم.
جمعی از روزنامه نگاران و خبرنگاران مستقل



بزرگداشت سالگرد تولد بهاره هدایت در منزل وی

مراسم بزرگداشت تولد بهاره هدایت و همچنین سالگرد ازدواج وی با همسرش امین احمدیان، در حالی در منزل وی بر گذار می شود که این دومین سالی است که وی سالروز تولد خویش را پشت میله های زندان می گذراند.بهاره هدایت سال گذشته طی حکمی به نه سال و نیم زندان محکوم شد.







در جست و جوی آزادی از دست رفته

امین ریاحی
احتمالا در عصر مدرن هیچ نیروی اجتماعی تا لباس عقیده بر تن نکند راه به جایی نمی برد و «آزادی» واژه ای حذف نشدنی است که باید به هر قیمتی به این لباس وصله شود. به همین دلیل هر جریانی هر چند آزادی ستیز، مدعی آزادی خواهی است و در این راه به قلب معنای آزادی دست می زند. بزرگترین جریان های آزادی ستیز، با پیش کشیدن مفهوم «آزادی حقیقی» در برابر آزادی به معنای لیبرالی و قلب معنای آن به برابری، آزادگی، آزادی جمعی و امثال این ها مدعی آزادی خواهیند.
معنای آزادی نیز چون مفاهیم دیگری مثل برابری، حقیقت، زیبایی و سعادت آنقدر وسعت یافته که با هرگونه تفسیری سازگار شده است. البته آزادی معنای وسیعی دارد اما وسعت آن به معنی دست اندازی به ارزش های دیگر نیست، نمی توان معنای آزادی را آن قدر وسیع دانست که با ارزش های دیگر خلط شود و نهایتا برای حفظ ارزش های دیگری چون برابری، آزادی زیر پا گذاشته شود.
بسط معنای آزادی تا مفاهیمی چون صلاح و سعادت این خطر را در پی دارد که اجبار آدمی به پیروی از راهی که به نظر جباران صلاحی در آن نهفته است و قربانی قادر به درک آن نیست، به معنای رساندن قربانی به آزادی خوانده شود این در حالی است که شاید واقعا اجبار در آن مورد به صلاح قربانی باشد اما به معنای وسعت یافتن دامنه آزادی او نیست، آزادی با هر نوع اجباری در تضاد است و نمی توان با بسط معنای آزادی، اجبار در خیر را به معنای افزایش آزادی در نظر گرفت.
برای گریز از این دام فکری، ابتدا باید دانست که الزاما همه خیرها با هم هماهنگ نیستند، یعنی در زندگی واقعی، خیرهای متضاد و آشتی ناپذیر وجود دارند. نتیجه این که آرمان های نیکی چون آزادی، برابری، توسعه، امنیت و ... به صورت صد در صدی و مطلق با هم سازگار نیستند و دست یابی به همه آن ها با هم ممکن نیست و برای نیل به حداکثر خیر در میان ارزش های اجتماعی باید دست به انتخاب منافع زد و بر حسب ارزش هر کدام از آرمان ها به بیشترین خیر اجتماعی رسید.
- قرارداد نامبارک
رهایی از مسخ آزادی، نیازمند شناخت و تعیین گستره آزادی و طرق قلب معنای آن است. آزادی طبیعی انسان، مطلق است و نامحدود. بخشی از این آزادی تنها به اجبار و از سر نیاز به زندگی در اجتماع، در قالب یک قرارداد دموکراتیک و مبتنی بر حقوق بشر محدود می شود. قراردادی که قانون اساسی نام گرفته است و به صورت ضمنی، بین شهروندان منعقد می شود. احدی را نمی توان بیش از مفاد این قرارداد محدود کرد و آزادیش را در بند ساخت. نباید فراموش کرد که چشم پوشی بیش از حد از آزادی، جوهر انسانیت را به خطر می اندازد، بنابراین قربانی کردن آزادی در قالب وضع قوانین، باید حداقلی و تنها در صورت لزوم باشد. «قانون چیزی جز بند نیست، حتی اگر این بند برای حمایت از زنجیری گران تر باشد» و حتی اگر قانون در برابر تحکم و استبداد یا هرج و مرج وضع شود.
در برابر ادعای دشمنان آزادی که وضع قوانین دست و پاگیر را در جهت آزادسازی می خواند، پاسخ روشن و صریحی وجود دارد. آزادی هر چند دیر کشف شده اما با بشر زاده می شود و انسان برای زندگی در اجتماع از سر ناچاری تن به قانون می دهد. قانون هر چند برای حراست از آزادی باشد، اما به هر حال محدودیت است، «هر قانونی تجاوزی است به آزادی»، هر قانونی عقل را سرکوب می کند و احساس را منکوب. پس اساسا وظیفه قانون وضع محدودیت است نه آزادسازی، در نتیجه قانون گزار نباید در لباس آزادسازی و آزادی خواهی دست به وضع قوانین اضافی بزند.
- آزادی مطلق
برای تعیین میزان آزادی انسان، می پرسند «حد آزادی انسان کجاست؟» اما صورت مسئله از اساس غلط است، آزادی انسان نامحدود است و نمی توان برای امر نامحدود حدی در نظر گرفت. بنابراین به جای سوال غلط «حد آزادی انسان کجاست؟» باید پرسید «چقدر می توان انسان را محدود کرد؟» کدام راه ها از بی نهایت راه موجود را باید بست و چرا باید بست؟ پاسخ چندان روشن نیست اما با توجه به غایات زندگی در اجتماع و محدودیت های موجود در قرارداد یا قانون اساسی می توان کمی وجوه آن را روشن تر کرد. غایت زندگی اجتماعی دست یابی به منافع زندگی جمعی، منافعی چون توسعه، بهداشت عمومی، حفظ محیط زیست، امنیت و غیره است و در نتیجه محدودیت های زندگی اجتماعی به هیچ وجه نباید بیش از این ها باشند. با تعویض صورت مسئله هم آزادی نامحدود آدمی یادآوری می شود و هم بر نامبارکی محدودیت تاکید می گردد.
- آزادی فرد برتر از عرف و خواست اکثریت اما دشمنان آزادی به این ها بسنده نمی کنند، آزادی ستیزی از عرفی گری هم بر می آید، عرف گرایان کسانی هستند که از دیدن تفاوت بیزارند و تفاوت ها را به بهانه دفاع از نظم جامعه سرکوب می کنند. اما عرف چیست؟ هیچ. پیروی عده ای از عادات اجتماعی یا چنین چیزی. این که فردی خارج از عرف عمل کند و محافظه کاران را به وحشت اندازد نه مضر است و نه مفید و نه لازمه تحقق فردیت. چه بسا کسی با پیروی از عرف به آرامش برسد یا حتی تحقق فردیت خود را در پیروی از عرف ببیند اما هستند کسانی که نیازی به پیروی از عادات اجتماعی نمی بینند و در پی عقل یا فوران احساس درونی خود هستند. این که برای یک عادت اجتماعی، یک کنش فردی سرکوب شود به هیچ وجه قابل قبول نیست.
اما موضوع زمانی بغرنج می شود که به جای عرف، رای اکثریت و به جای تفاوت، نظر اقلیت گذاشته شود. تجربه حکومت های فاشیستی و در عین حال برآمده از رای مردم نشان داد که چه بسا خطری که آزادی فردی را تهدید می کند از سوی بعضی حکومت های مردمی بیش از حکومت های دیکتاتوری باشد. زندگی تحت لوای یک حکومت دیکتاتوری که به حوزه های اجتماعی و فردی کاری ندارد و خودکامگی را جز در حیطه سیاسی به کار نمی بندد چه بسا بسیار نزدیک تر به جوهر انسانی باشد تا حکومتی مردمی که در آن اکثریت، حوزه های اجتماعی و فردی را به نام ایدئولوژِی، طبقه، عرف، نژاد یا دین خاصی زیر ضرب می گیرند و در همه شئونات زندگی دخالت می کنند. آزادی فردی بیش از آن که به منشا قدرت و نوع حکومت مربوط باشد به محدوده اعمال قدرت بستگی دارد و هر چه قدرت کم تر در حوزه های اجتماعی دخالت کند و اعمال قدرت به حوزه سیاسی محدود شود آزادی فردی پر رنگ تر خواهد بود. نتیجه این که رابطه ای صد در صدی بین آزادی فردی و دموکراسی در معنای حکومت اکثریت نیست، هر چند دموکراسی تضمین های قابل اعتمادتری می دهد و علاوه بر این آزادی های سیاسی را نیز پاس می دارد.
- آزادی فرد فربه تر از چارچوب عقل در میان حملات دشمنان آزادی، تحدید آزادی به بهانه زندگی عقلایی اما خطری مهلک است. مهلک از آن رو که هواداران این جریان، نه از میان دشمنان شناخته شده آزادی، که عموما از بین حامیان آن بر می خیزند. این دسته با این ادعا که قربانیانشان قادر به تشخیص راه عقلانی نیستند و با این استدلال که همواره راه حلی واحد و مبتنی بر عقل وجود دارد زیر پرچم خردگرایی جمع می شوند و قربانیان را چه با زور چه با تزویر به مسیر مورد نظر خود می کشانند. این ها کسانی هستند که کل زندگی را با عقل معنا می کنند. در حالی که زندگی اجبارا فقط در حیطه عقل معنا نمی یابد، نخست اینکه ابزار شناخت به خرد محدود نمی شود واحساسات، وحی، کشف و شهود درونی و ... رقبای جدی خرد در یافتن راه صحیح هستند که الزاما با آن سازگار نیستند. دوم این که تضاد خیرها مانع از وجود راه حل نهایی و دست یابی یه خیر مطلق می شود، چه بسا مسائلی که چندین راه حل منطقی و صحیح دارند و چه بسیار مسائلی که پاسخی ندارند. بی شک حق هر کسی است که زندگی خود را بر مبنای عقل پیش ببرد اما الزام دیگران به پیروی از خرد حتی در بهترین حالت اگر بد نباشد دشمنی با آزادی و حق انتخاب آدمی است.
- قلب معنای آزادی به آزادگی در حالی که دشمنان آزادی در غرب با قلب مفهوم آزادی فردی به آزادی سیاسی و حل شدن فرد در جمع و برتری دادن جامعه به اجتماع افراد به ستیز با آزادی برخاسته بودند، دشمنان آزادی در خاورمیانه راهی دیگر برگزیدند. از آن جایی که در حافظه تاریخی مردمان این منطقه، دو مفهوم «آزادی» و «آزادگی» با واژه «حریت» تداعی می شوند و آزادگی در این میان جای بسیار بیشتری را اشغال کرده، با قلب معنای آزادی به آزادگی به ستیزی سخت با آزادی دست یازیده اند، در حالی که آزادی فرد و حیطه شخصی مفهومی مدرن است و اثر چندانی از آن به خصوص در تاریخ مشرق زمین یافت نمی شود. این که دین بر آزادی از نفس تاکید دارد هر چند به عنوان حربه ای علیه آزادی استفاده می شود اما ربطی به خواست آزادی ندارد. آزادی از نفس شاید همان آزادگی باشد اما آزادی به مفهوم مورد نظر آزادی خواهان نیست که کسی با تقدیم آن به فرد او را رها کند.
شاید الزام نفس اماره به تبعیت از صراط مستقیم به مثابه ساختن انسان آزاده باشد، اما به هیچ وجه به معنای ساختن انسان آزاد نیست - جدا از این بحث که آزادی خواهان دشمنان آشتی ناپذیر مفاهیمی چون الزام و انسان سازی هستند - آزادی با آزادگی متفاوت است و آزادی خواهان خود این را بهتر از هر کسی می دانند.





سعد حريری ايران را به «دخالت وقيحانه» در امور کشورهای عربی متهم کرد

سعد حريری، نخست‌وزير لبنان که دولتش با نداشتن رأی اعتماد از کار ساقط شده، با انتقاد شديد از سياست‌های خارجی جمهوری اسلامی در منطقه، ايران را به «دخالت وقيحانه» در امور کشورهای عربی متهم کرد.
به گزارش خبرگزاری آسوشيتد پرس، آقای حريری گفت: «ايران در امور لبنان، بحرين و کويت دخالت می‌کند اما اين دخالت‌ها ديگر به هيچ وجه قابل قبول نيست.»
وی که روز پنجشنبه در مراسم گشایش نشست اقتصادی عربستان سعودی و لبنان سخن می‌گفت، افزود که «لبنان و شماری از کشورهای منطقه خلیج فارس، و احتمالاً کشورهایی خارج از این منطقه متحمل دخالت‌های وقیحانه ایران در مسائل داخلی جهان عرب هستند.»
انتقادات روز پنجشنبه آقای حريری عليه جمهوری اسلامی در حالی عنوان می‌شود که ایران متحد اصلی حزب‌الله لبنان، رقيب و مخالف سياسی اصلی دولت اين کشور محسوب می‌شود.
در ماه ژانويه، چهار ماه پيش، ائتلاف حزب‌الله از دولت خارج شد و در نتيجه دولت سعد حريری از اعتبار ساقط شد. حزب‌الله لبنان در پارلمان به اندازه کافی نيروی سياسی دارد که کابينه ائتلافی ديگری تشکيل دهد.
آقای حريری که در حال حاضر رياست دولت موقت و انتقالی در لبنان تا زمان تشکيل دولت جديد را به عهده دارد، هشدار داده که «لبنان تحت قيموميت و سرپرستی ايران نخواهد رفت.»
ميشل سليمان، رئيس‌جمهور لبنان، نجيب ميقاتی، ميلياردر سنی و مورد حمايت گروه حزب‌الله را مأمور تشکيل دولت جديد اين کشور کرده و اکثريت نمايندگان مجلس لبنان از نامزدی آقای ميقاتی برای تصدی سمت نخست‌وزيری آينده لبنان حمايت کرده‌اند.
به این ترتیب گروه حزب‌الله لبنان که از سوی ايران و سوريه حمايت می‌شود کنترل دولت آينده لبنان را در اختيار خواهد گرفت.
دولت وحدت ملی لبنان که رياست آن با سعد حريری بود اواخر دی ماه و به دنبال استعفای ۱۱ وزير سقوط کرد. اقدام اين وزيران که اکثريت آنها از جناح حزب‌الله بودند در اعتراض به مواضع حزب سعد حريری در ارتباط با دادگاه ترور رفيق حريری صورت گرفت.
حزب‌الله لبنان معتقد است که اين دادگاه قصد دارد «به دروغ» اعضای حزب‌الله را عامل ترور رفيق حريری، سياستمدار ترور شده لبنانی، معرفی کند.
طبق قانون اساسی لبنان، نخست‌وزير اين کشور بايد از ميان سنی‌ها، رئيس جمهور از ميان مسيحيان و رئيس پارلمان لبنان از ميان شيعيان انتخاب شود.

روز پنجشنبه بخش سوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


 رضا رنجکش
مدرسه فمینیستی: در اثنای پیروزی انقلاب‌‌اسلامی سال ۱۳۵۷ چرخشی غیرمترقبه در شعار‌‌های بعضی از روحانیون و نیروهای سیاسی‌‌مذهبی ایران نسبت به زنان حادث شد. دوراندیشان و صاحبان فکر و قلم، دلیل غایی و اعلام نشده‌‌ی این چرخش را «اقتضائات حکمرانی بر توده‌‌ی مردم» تفسیر کردند. این چرخش ناگهانی حتی گروه‌‌های نواندیش شیعه‌‌مذهب را هم شامل گردید که مشخصاَ در سال ۱۳۴۱ شمسی همپای روحانیون با تصویب «حق رأی زنان» شدیداَ مخالف بودند.

آیا معنا و مفهوم این چرخش در شعار‌ها و طرز فکر آنان حاوی این پیام است که نیروهای ایدئولوژیک، بنیادگرا و سیاسی‌‌مذهبی‌‌‌ها ــ که پیش از انقلاب، مخالف حقوق و آزادی زنان بودند ــ اگر به قدرت سیاسی دست یابند تحت تأثیر اقتضائات حکمرانی (و احساس مسئولیت نسبت به توده مردم)، سر عقل می‌‌آیند و از مخالفت‌‌ با حقوق برابر زنان، دست می‌‌‌کشند؟
حل این معمّا، حقیقتاَ سخت است و علی‌‌الظاهر ناممکن! زیرا که در نظام معرفت سیاسی این نیرو‌ها (چه در قدرت باشند و چه نباشند) چهارچوبی آهنین، مقدس و نقدناپذیر، رسوب کرده است که کارکردی شبیه به «ترازو» ــ ملاک تشخیص سره از ناسره ــ دارد. تمامی تغییر و تبدّلات معنایی، حقوقی و اجتماعی (منجمله عدالت شهروندی، آزادی فردی، حقوق بشر و برابری...)، عندالزوم در همین چهارچوب منسجم و از پیش تعریف‌‌شده، قابل فهم و تأویل است لذا این مفاهیم (عدالت و...) بیرون از این چهارچوب ایدئولوژیک و پدرسالار، هیچ ارزش قدسی و رهایی‌‌بخش ندارد و اغلب به دیده‌‌ی کالایی طاغوتی، فرنگی و غیربومی (تهاجم فرهنگی بیگانگان)، با آن برخورد می‌‌شود. از باب مثال می‌‌توان به این گزاره دقت کرد: «خانواده واحد زندگی این‌‌جهانی است. در این واحد ازلی، مرد فرمانده و زن، مکمل مرد است یعنی که زن برای بقای مرد آفریده شده است.» کاربرد این گزاره‌‌ی مقدس و الهیاتی، در مقیاس اجتماعی، مسلماَ با کاربرد آن در واحد خانواده، متفاوت است ولیکن جابجایی عرصه‌‌ی عمل (بیرون یا درون حاکمیت، یا در محیط خانواده)، هیچگاه به مضمون و دستگاه درون‌‌زاد و چندهزارساله‌‌ی آن، خدشه‌‌ای وارد نمی‌‌‌کند.
چه دلایل و یقینی در دست است که ثابت می‌‌کند به محتوا و ساختار این گزاره، خدشه‌‌ای وارد نمی‌‌شود؟ در جواب به این سئوال، می‌‌‌توان گزاره‌‌ی دیگری را نمونه آورد: در آموزه‌‌های مذهب تشیع فراوان تأکید می‌‌‌شود که مسلمانان باید با زنان‌شان به عدالت رفتار کنند حتی اگر چهار زن عقدی اختیار کرده باشند. بنا به این آموزه‌‌ی اخلاقی، «مرد عادل مسلمان چه در منزل و چه در محیط‌ کار و حوزه‌‌ی عمومی، وظیفه دارد با زن، «عادلانه» رفتار نماید»، امّا از آن‌‌جا که طبق گزاره‌‌ی فوق و طبق قضاوت رایج نیروهای ایدئولوژیک و بنیادگرا «زن برای بقای مرد آفریده شده»، پس «عدالت»، و قائل شدن حق برابر (آزادی) برای زنان، بیرون از این تعریف مردسالار، خروج از چهارچوب است پس محلی از اعراب ندارد، لذا پافشاری فمینیست‌‌‌ها بر استقرار عدالت و حقوق و آزادی‌‌های فردی زنان (که خارج از چهارچوب رسمی است)، ابزاری به دست استکبار، صهیونیست‌‌‌ها و فرماسون‌‌ها است برای نفوذ در ایران اسلامی.

جستاری به تاریخ
بین سال‌‌های ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۵ شمسی گروه‌‌های نوگرای شیعه‌‌مذهب در ایران به روابط پراکنده‌‌ی خود نظم بخشیدند. برنامه‌‌ی عمل این گروه‌‌های نواندیش مذهبی به طور خلاصه اعلام شد: «تلاش برای به‌‌روز کردن اصول عقاید، پیراستن اسلام از خرافات و معرفی اسلام اصیل و متکی بر آزادی و عدالت و برادری.» (۱). تأویل این نواندیشان دینی در مورد جنبه‌‌های معرفت‌‌شناسی و فهم اسلام راستین، در برگیرنده‌‌ی سه جنبه‌‌ی: شناخت‌‌‌شناسی، ‌ مسیریابی و هنجار‌شناسی بود اما این تریلوژی ـ که علی‌‌الظاهر رویکردی باطنی‌‌گرا و عرفانی داشت ـ نه لزوماَ به دنبال رستگاری و رهایی انسان‌‌ها بل به منظور رسیدن به هدفی سیاسی و این‌‌جهانی بود که عموماَ پنهان‌‌ نگه داشته می‌‌شد. در پس‌‌پشت همه‌‌ی ظواهر و شعارهای منزه‌‌طلبانه و عارفانه، قبضه‌‌ی قدرت سیاسی نهفته بود زیرا در نظام معرفت دینی این گروه‌‌های منزه‌‌طلب مذهبی از باب نمونه جایی برای حقوق مساوی نیمی از جامعه‌‌ی بشری (زنان) و آزادی‌‌های فردی و اجتماعی آنان، وجود نداشت. درحالی که تجارب مستندشده‌‌ی ایرانیان در یک قرن گذشته نشان داده است که هر برنامه سیاسی یا اجتماعی و حتی عمرانی که همراه با حذف و نادیده گرفتن بخشی از مردم ــ چه برسد نیمی از جمعیت ایران ــ ارائه شده است در ‌‌نهایت امر، جز شکست و خُسران، نتیجه‌‌ای نداشته است.
سند زیر، همین معنا را کاملا مشخص می‌‌‌نماید: «از زمستان سال ۱۳۲۳ «کانون نشر حقایق اسلامی» رویکردی نقادانه به مسائل اقتصادی- اجتماعی کشور داشت. تفسیرهای قرآن و نهج‌‌البلاغه توسط استادان، در حقیقت سخنرانی‌‌هایی بودند که به ویژه جوانان مسلمان را تشویق به شرکت در مسئولیت‌‌های اجتماعی و مبارزات سیاسی می‌‌کردند.» (۲) برای اینکه عمق و باطن اجتماعی این نگاه، مبرهن شود، و مشخص گردد که منظور استادان و مفسران از «تشویق جوانان به شرکت در مسئولیت‌‌های اجتماعی و سیاسی» کدام جنس بوده است ــ آیا زنان و مردان، یا فقط مردان ــ چندسال نزدیک‌‌تر می‌‌آییم و بخشی از بیانیه غلاظ و شداد یکی از همین گروه‌‌ها را می‌‌خوانیم که در اعتراض به تصویب حق رأی برای زنان (در سال ۱۳۴۱) و آزاد شدن مشارکت زنان در مدیریت سیاسی کشور، منتشر شده است: «مداخله زنان در امور اجتماعیه چون مستلزم امور محرّمه و توالی فاسده‌‌ی کثیر است ممنوع و باید جلوگیری گردد.» (۳).
ترس و دغدغه از توالی و گسترش فساد ناشی از مداخله زنان در امورات اجتماعی فقط به معرفت سیاسی این گروه‌‌‌ها راجع نیست بلکه ریشه‌‌های عمیق در منظومه فکری و جهان‌‌بینی‌‌شان دارد. این دسته از گروه‌‌های پیرو الهیات رهایی‌‌بخش که عقائد خود را حقیقت محض می‌‌‌دانند عامل و حامل تفسیرهای جهانشمول و آرمان‌‌های خیلی بزرگ ــ فراسوی تاریخ ــ به منظور رهایی همه ابنا بشر از ظلم و بی‌‌عدالتی هستند. به قول معروف آن‌‌‌ها جنگل را می‌‌بینند ولی درخت‌‌ها را نمی‌‌بینند. و لذا فاجعه از حضور سایه سنگین همین معناست که آغاز می‌‌گردد. در حالی که آفریدگار عالم، این جهان را در کثرت و تنوع خلق نموده ولی آدم‌‌های متعصب و خودپیغمبر‌‌بین، که خودشان را ولی و قیّم مردم می‌‌‌پندارند جهان را یکدست می‌‌بینند و مسیر تطور عالم را مسیری واحد و سرراست به خلایق معرفی می‌‌کنند.
بنابراین بنیادگرایان در هر لباسی که باشند (مذهبی/ مارکسیست) به دلیل نگاه غایت‌‌انگار و لایتغییرشان، به سهولت خوردنِ یک جرعه آب، برای همه زنان، نسخه‌‌های جهان‌‌شمول برای رسیدن به «مدینه‌‌فاضله‌‌ی عاری از بی‌‌عدالتی» می‌‌‌پیچند و به زنان (مادران خود)، پند و اندرز می‌‌دهند که برای رهایی از بیماری غربزدگی و استضعاف و اباحه‌‌گری به نسخه‌‌ی آنان عمل کنند.

-----------------


منابع:

۲ . همانجا
۳ . بیانیه نهضت آزادی ایران به نقل از «ایران نامه» سال سوم، شماره 2 ، صفحه 317، مقاله‌‌‌ی «نظري به وضع زنان ايران از انقلاب مشروطيت تا...»




اخبار کارگری

آغاز موج اخراج سازیهای کارگران در اولین روزهای کاری سال جدید در شهر صنعتی کاوه و چند خبر دیگر...


بازنشستگان خواستار افزایش 20درصدی مستمریشان درسال جاری هستند

رئیس کانون بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی با اشاره به اینکه فقط 27 هزار تومان به حداقل حقوق مستمری بگیران در سال جاری اضافه می شود، گفت: در حال حاضر 70 درصد بازنشستگان تامین اجتماعی حداقل حقوق را دریافت می کنند. علی اکبر خبازها در گفتگو با خبرنگار مهردر مورد افزایش حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در سال 90 افزود: افزایش حقوق در مورد بازنشستگانی که حداقل مستمری را دریافت می کنند اعلام شده است و براین اساس مستمری این افراد از 303 هزار تومان در سال گذشته به 330 هزار تومان در سال جاری افزایش می یابد.
وی ادامه داد: اما در خصوص سایر بازنشستگان تامین اجتماعی تا این لحظه رقم دقیقی اعلام نشده است.
رئیس کانون بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی تاکید کرد: سال گذشته نرخ تورم 10 و نیم درصد بود در حالیکه مستمری بازنشتگان فقط 6 ردصد افزایش یافت به همین دلیل از سال گذشته ما هنوز 4 و نیم درصد بستانکار هستیم.
خبازها گفت: برای جبران این امر و همچنین با توجه به اینکه نرخ تورم امسال 12 و نیم درصد اعلام شده خواستار این هستیم که مستمری بازنشستگان 20 درصد در سال جاری افزایش پیدا کند.


تجمع اعتراضی کارگران ریسندگی وبافندگی کاشان مقابل فرمانداری

کارگران ریسندگی وبافندگی کاشان 16فروردین دراعتراض به عدم پرداخت عیدی سال 1389 وعمل نکردن کارفرما به تعهد خود مبنی برپرداخت 80هزارتومان حقوق هفتگی درمقابل فرمانداری اجتماع کردند.


بنا به گزارش ایلنا بتاریخ 16فروردین کارگران دراین تجمع اعتراض آمیز نسبت به عدم پرداخت عیدی سال 1389 و حقوق هفتگی خود که کارفرمای این شرکت تعهد کرده بود هفته ای 80 هزارتومان پرداخت کند اعتراض داشته وخواستاررسیدگی به این موضوع شدند .
تعدادی ازاین کارگران درگفتگو با خبرنگار ایلنا درکاشان ابراز داشتند به رغم اینکه30 ماه حقوق معوقه طلب داریم وشرکت تعهد نموده بود که هفته ای 80 هزارتومان به کارگران این شرکت پرداخت کند ولی مدت سه هفته است که مدیریت شرکت این مبلغ را پرداخت نکرده است .
کارگران همچنین از عدم پرداخت عیدی سال گذشته خود یعنی سال 1389 انتقاد نموده وخواستار پرداخت عیدی خود بودند آنها ابراز داشتند علیرغم اینکه مسئولین قول داده بودند که تعداد 400 نفرازکارگران این شرکت را بازنشست نمایند ولی تاکنون هیچ اقدامی دراین رابطه نشده است .
کارگران دراین تجمع اعتراض آمیز ازمسئولین مربوطه خواستند تا نسبت پرداخت حقوق معوقه ،عیدی ، پرداخت 30 ماه حقوق معوقه ،مشکل بازنشستگی ومشکلات پیش روی آنها هرچه سریعترپیگیری و اقدام نمایند.
همین گزارش از برگزاری جلسه ای بتاریخ 16فروردین با حضور مدیریت کارخانه ، روسای ادارات کارواموراجتماعی ،صنایع ومعادن ،تامین اجتماعی ودیگر مسئولین مربوطه به منظور بررسی ورسیدگی به مشکل این کارگران درفرمانداری ویژه این شهرستان خبرمی دهد.


اخراج کارگران کارخانه آرد سنبل مهاباد
بر اساس گزارش رسیده، کارفرمای کارخانه آرد سنبل مهاباد، تعداد زیادی از کارگران این کارخانه را اخراج نمود. این گزارش حاکی است که کارگران اخراجی چندین سال سابقه کار در کارخانه را دارند. بر اساس این گزارش، تعداد زیادی از کارگاه‌های تولیدی کفش در تبریز تعطیل شده و همچنین کارخانه قزلدشت مهاباد واقع در 17 کیلومتری مهاباد جنب سه راه دارلک نیز بعد از نشستهایی در هفته جاری در نظر دارد که همانند کارخانه سنبل یک شیفت از کارگران آرد را در قسمتهای مختلف را که مشغول به کار هستند، اخراج نماید .
لازم به ذکر است که به دنبال هدفمند کردن یارانه ها، طیف وسیعی از کارگران مراکز تولیدی اخراج شده‌اند و فشار بر کارگران طی چند ماه گذشته دو چندان گشته است.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری


بلاتکلیفی 800 کارگر شرکت دنا ره سازان با 5 ماه دستمزد معوقه
بنا بر گزارشهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران مسئولین شرکت دنا ره سازان به بیش از 800 کارگر این شرکت اعلام کرده اند تا اطلاع ثانوی شرکت تعطیل است و کارگران نباید بر سر کارهای خود حاضر شوند.
بنا بر این گزارش کارگران شرکت دنا ره سازان هم اکنون 5 ماه دستمزد معوقه دارند و در روزهای پایانی سال گذشته با یک اعتصاب سه روزه موفق شدند فقط یک ماه از شش ماه دستمزدهای معوقه خود را دریافت کنند. شرکت دنا ره سازان یک شرکت راهسازی بزرگ است که در حال حاضر مشغول ساخت اتوبان همدان ساوه است و محل کارگاه آن حدود 20 کیلومتری شهرستان ساوه قرار دارد.
اتحادیه آزاد کارگران ایران – 17 فروردین ماه 1390

آغاز موج اخراج سازیهای کارگران در اولین روزهای کاری سال جدید در شهر صنعتی کاوه

بنا بر گزارشهای رسیده به اتحادیه ازاد کارگران ایران، با اغاز اولین روزهای کاری در سال جدید شرکتهای پی آی سی و چینی سازی اسپیدار بطور کامل تعطیل شده و کارگران خود را اخراج کردند.
مسئولین شرکت پی آی سی پس از مراجعه بیش از 80 کارگر این شرکت برای شروع کار در سال جدید به آنها اعلام کردند شرکت بطور کامل تعطیل شده است و این کارگران برای وصل به بیمه بیکاری به اداره کار شهرستان ساوه معرفی شدند. شرکت پی آی سی در خیابان بیستم شهر صنعتی کاوه در شهرستان ساوه قرار دارد.
بنا بر این گزارش مسئولین شرکت چینی سازی اسپیدار نیز پس از مراجعه بیش از صد کارگر این شرکت برای شروع کار در سال جدید به آنان اعلام کردند کارخانه بطور کامل تعطیل شده است و کارگران میباید به اداره کار جهت وصل به بیمه بیکاری مراجعه کنند. این شرکت در خیابان 12 شهر صنعتی کاوه قرار دارد.
شهر صنعتی کاوه یکی از بزرگترین شهرهای صنعتی کشور است که در شهرستان ساوه قرار دارد. بر اساس گزارشهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران با پایان گرفتن تعطیلات نوروزی و شروع بکار کارخانه ها جلوی اداره کار شهرستان ساوه مملو از کارگرانی شده است که با تعطیلی کارخانجات شهر صنعتی کاوه جهت وصل به بیمه بیکاری به این اداره مراجعه میکنند.
اتحادیه آزاد کارگران ایران – 17 فروردین ماه




آخرین وضعیت شیرکو معارفی

 اخبار روز: حکم اعدام شیرکو معارفی در ۱۱ اردیبهشت اجرا نمی شود.
یکی از بستگان شیرکو معارفی به کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی گفته است با تلاش های نهادهای حقوق بشری و مردم و بخصوص تلاش های کمپین نجات شیرکو معارفی، به احتمال خیلی قوی حکم اعدام وی در روز ۱۱ اردیبهشت اجرا نمی شود و به تعویق افتاده است.
شیرکو معارفی از سوی دادگاه انقلاب اسلامی شهر سقز به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است. پیشتر گفته شده بود حکم اعدام وی روز یازده اردیبهشت به اجرا گذاشته خواهد شد.
بستگان شیرکوه معارفی هشدار داده اند بعید نیست که وی نیز مانند دیگر زندانیان سیاسی که سال گذشته اعدام شدند در بی خبری و در سحرگاهی اعدام شود. آن ها از تمامی نهادهای حقوق بشری و انسان های آزاده و تمامی مردم خواسته اند که به تلاش های خود برای نجات جان شیرکوه معارفی و سایر زندانیان محکوم به اعدام ادامه دهند.




زندانی سیاسی، زینب جلالیان:
من از مرگ نمی‌ترسم، من پيش‌مرگ آزادی‌ام


کمیته گزارشگران حقوق بشر - 17 فروردین
زینب جلالیان، با‌ آن لهجه شیرین كردی‌اش، وقتی حرف می‌زند، ، دلتان می‌خواهد ساعتها پای صحبتش بنشینید، شرح شكنجه‌های او، قلب هر انسانی را به درد می‌آورد. وقتی از ضربات شلاق بر بدنش می‌گوید. وقتی شرح می‌دهد كه بازجویان مرد، چگونه او را مثل یك توپ به هم پاس می‌دادند و كتك می‌زدند. وقتی از میله آهنینی می گوید كه بر سرش فرود آمد و هنوز جای شكستگی‌اش، عمیق، روی سرش خودنمایی می‌كند. وقتی از تهدیدش به تجاوز جنسی می‌گوید.

اما با همه این احوالات، زینب جلالیان، انگار افسانه‌ای در روزگار ما، لب از لب باز نكرد، علیه خود و دوستانش، كه مأموران، اعتراف دروغ می‌خواستند و زینب اهلش نبود. او همواره گفته است كه با پژاك ارتباط داشته، اما صرفا كار تبلیغی انجام می‌داده و هرگز در بخش نظامی فعالیت نداشته است.

زینب، فرزند خانواده‌ای محروم از كردستان، كه از كودكی با طعم تبعیض آشنا شده، در 16 سالگی در كوه‌های كردستان، با گروه پژاك آشنا می شود. زینب می‌گوید:" بارها دوستانم، هشدار دادند كه دیگر نباید به ایران برگردم، شناسایی شده و دستگیر خواهم شد. اما من فكر می‌كردم كه كاری انجام نداده‌ام كه بترسم. نمی‌توانستم، خانواده‌ام را، كردستان را، نبینم. برگشتم و دستگیر شدم." وی لحظه دستگیری‌اش را این‌گونه تعریف می‌كند:" به من گفتند كه شناسایی شده‌ام، چند روزی بود كه هر قراری كه می‌گذاشتم، تعداد زیادی مأمور سر آن قرار حاضر می‌شدند برای بازداشت من، اما هر بار به طریقی دستگیر نشدم. خارج از كرمانشاه بودم و همه دوستانم می‌گفتند كه نباید به كرمانشاه برگردم اما می‌خواستم خانواده‌ام را ببینم. سوار اتوبوس شدم به سمت كرمانشاه، در میانه راه، جلوی ماشین را گرفتند. ده‌ها مأمور مسلح، ریختند توی اتوبوس و من را دست بسته بیرون كشیدند. اولین چیزی كه گفتند این بود كه كیفم را به سرعت از من دور كنند و تفتیشم كنند. دنبال اسلحه بودند، یا بمبی، چیزی، اما چیزی پیدا نكردند. من هرگز مسلح نبودم."

دستگیری و حكم:

زینب جلالیان در آذرماه سال ۱۳۸۸ به اتهام محاربه و همکاری با گروه پژاک به اعدام محکوم شد. وی كه بیش از دو سال است در زندان به سر می‌برد، در دادگاه اولیه این اتهام را نپذیرفته؛ وی بارها اعلام كرده كه با گروه پژاك همکاری غیر مسلحانه داشته و صرفا کار تبلیغی می‌کرده است.

جلالیان،26 ساله، پس از بازداشت، به مدت 4 ماه در سلول‌های انفرادی بازداشتگاه اطلاعات به سر برد. وی در این مدت جهت اعتراف به شدت مورد شكنجه قرار گرفت به طوریكه از ناحیه سر دچار جراحت شدید شد و پس از چند روز مأموران اطلاعات به ناچار وی را به بیمارستانی در كرمانشاه انتقال دادند. در حین این انتقال، زینب جلالیان در بیمارستان با فریادهای خود مردم و مسئولان بیمارستان را در جریان اتهامات و شكنجه‌های خود قرار داد. مأموران اطلاعات، وی را به صورت مجزا از سایر بیماران نگهداری كردند.

جلالیان در مدت حضور خود در بازداشتگاه اطلاعات، مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت و در چندین مورد، حكم شلاق در مورد او به اجرا در آمد. زدن كابل به كف پا، بازجویی با چشم‌بند و دست‌بند و پابند، در حالی كه دست‌ها و پاهای وی به هم زنجیر شده بود، از جمله شكنجه‌هایی است كه در مورد او اعمال شده است. گفته می‌شود درجریان یكی از جلسات بازجویی، در‌حالی كه بازجو وی را تهدید به تجاوز جنسی كرده بود، در مقابل اعتراض او، با میله آهنی بر سر او كوبید كه منجر به خونریزی و بیهوشی وی شد. با وجود همه شكنجه ها، جلالیان ارتباط مسلحانه با گروه پژاك را رد كرد. اما، در جلسه دادگاه وی به اتهام ارتباط با گروه تروریستی، به مجازات اعدام محكوم شد. وی در شرح شكنجه‌های خود می گوید:" وقتی كف پاهایم را شلاق زدند، مرا به حال بیهوشی به سلول انتقال دادند. در آنجا هم وادارم می‌كردند با پاهای مجروحم طول راهرو را راه بروم. و و بعد دوباره می‌زدند."

زینب جلالیان درحالی كه حكم خود را دریافت كرده و در انتظار تجدیدنظرخواهی خود از دیوان عالی كشور است، در روندی غیر قانونی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 88 به مدت 3 ماه به سلول انفرادی منتقل شد، او كه در اعتراض به انتقال غیرقانونی و بی‌دلیل خود به سلول انفرادی، دست به اعتصاب غذا زده بود، پس از وخامت اوضاع جسمانی‌اش، بار دیگر به بند عمومی زندان كرمانشاه منتقل شد. در طی مدت انتقال وی به سلول انفرادی و بی‌خبری از شرایط او، بسیاری گمان می‌كردند كه این فعال سیاسی كرد، جهت اجرای حكم به سلول انفرادی منتقل شده است.

وی سپس در اسفندماه 88 از زندان كرمانشاه به بند 209 زندان اوین منتقل شد. زینب جلالیان كه خود نیز دلیل این جابجایی‌های نامعلوم را نمی‌دانست. بارها در مورد شرایط خود اعتراض كرد و نگهداری‌اش را در بازداشتگاه با توجه به اتمام بازجویی‌ها و صدور حكم، غیرقانونی دانست. جلالیان در مدت حضور در بند 209، چندین‌بار از سوی بازجویان در مورد مصاحبه تلویزیونی تحت فشار قرار گرفت. مأموران اطلاعات به وی وعده داده بودند، در صورت انجام مصاحبه تلویزیونی، حكم اعدام او را لغو خواهند كرد. این فشارها به خصوص پس از اجرای حكم اعدام 5 فعال سیاسی كرد در اسفندماه سال گذشته، افزایش یافت. با این‌حال جلالیان در جریان بازجویی‌ها اعلام كرده بود:" من برای مرگ آماده‌ام و از اعدام نمی‌ترسم."

جلالیان پس از 5 ماه حضور در بند 209، و پس از ملاقات با دادستان تهران، به زندان كرمانشاه انتقال یافت. جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران در ملاقات با جلالیان اعلام كرده بود كه حكم اعدام وی در دیوان عالی كشور تأیید شده است. با این وجود، دكتر محمد شریف وكیل این پرونده، از تأیید این حكم ابراز بی‌اطلاعی كرد. وی گفت :" تاكنون حكمی به من ابلاغ نشده است."

جلالیان پس از انتقال به زندان كرمانشاه از طریق یكی از مددكاران زندان، با خبر شد كه حكم اعدام وی در دیوان عالی كشور نقض شده است. با این حال، پس از پیگیری‌های وی، این موضوع بار دیگر تكذیب شد.

دكتر محمد شریف، وكیل زینب جلالیان نیز، نسبت به فرجام تجدیدنظرخواهی جلالیان، ابراز بی‌اطلاعی كرده است، به گفته‌ی این وكیل دادگستری، پیگیری‌های او برای اطلاع از روند پرونده جلالیان تاكنون بی‌نتیجه مانده است و هنوز حكمی به او ابلاغ نشده است. در حالی كه در ماه‌های گذشته، اجرای حكم اعدام برای زندانیان سیاسی شدت یافته است، هم‌اكنون نگرانی‌ها در مورد سایر زندانیان سیاسی زیر حكم اعدام، افزایش یافته است.

شیرین علم‌هویی، دیگر دختر زندانی كرد كه به مدت 2 سال زیر حكم اعدام به سر برد، سال گذشته در زندان اوین اعدام شد. این درحالی بود كه درخواست عفو وی در كمیسیون عفو و بخشودگی قوه قضائیه بی‌پاسخ مانده بود و بازجویان پرونده نیز بارها به وی وعده داده بودند كه حكم اعدام او نقض خواهد شد. شیرین علم‌هویی در حالی اعدام شد كه هنوز حكم وی در دیوان عالی كشور قطعی نشده بود، و او به مدت 2 سال در انتظار حكم قطعی دادگاه خود به سر برد.

زینب جلالیان كه از دوستان دوران كودكی شیرین علم هویی بوده است، روزهای پس از شنیدن خبر اعدام دوستش را بسیار سخت توصیف می‌كند. او كه در زمان اعدام شیرین در بند 209 به سر می‌برد، از طریق خانواده‌اش در جریان اجرای حكم اعدام شیرین قرار گرفت. وقتی در مورد شیرین صحبت می‌كند، چشمانش برق می‌زند و می‌گوید كه " كلی با هم خاطره داریم." و زمانی كه شیرین اعدام شد، زینب بیش از هر زمانی خود را برای مرگ آماده كرده است. و با‌ آن جسارت مثال زدنی‌اش می‌گوید:«من از مرگ نمی‌ترسم، من پیش مرگ آزادی‌ام.»


پی‌نوشت: متن فوق که توسط یکی از هم‌بندیان سابق زینب جلالیان نگاشته شده، توسط کمیته گزارشگران حقوق بشر تنظیم و به صورت گزارشی در خصوص وی منتشر شده است.



جعفر پویه

در اولین روزهای بازگشایی بازار و واحدهای تجاری در سال نو، بار دیگر قیمت ارزهای خارجی و طلا سیر صعودی پیدا کرد. بالا رفتن قیمت طلا و ارزهای خارجی یکی از علایم عدم اعتماد به وضعیت نابسامان اقتصادی و سیاستهای دولت است. در واکنش به این تحول، بانک مرکزی وارد عمل شد و اعلام کرد علاوه بر فروش سکه، فروش شمش طلا نیز از طریق حراج حضوری در محل بانک کارگشایی از بیستم فروردین در همه روزهای هفته انجام خواهد شد. این درحالی است که نرخ ارزهای خارجی به ویژه دلار و یورو رشد قابل توجهی داشته و بار دیگر از کنترل دولت خراج شده است.
مستقل از تلاطم قیمت در بازار ارز و طلا، قیمت کالاهای اساسی در حالی که به شدت از سوی دولت کنترل می شود، رو به افزایش دارد و مردم هر روزه شاهد اعلام قیمتهای جدیدی از سوی فروشندگان هستند. سیاست آزاد سازی قیمتها و طرح "هدفمند کردن یارانه ها" یا قطع سوبسیدهای دولتی از کالاهای اساسی به ویژه انرژی، دلیل اصلی این نابسامانی اقتصادی است. احمد توکلی، رییس مرکز پژوهشهای مجلس آخوندها، روز هفتم فروردین امسال در گفتگو با روزنامه همشهری افشا کرد که به موازات اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها، دولت تولیدکنندگان را زیر فشارهای شدید امنیتی قرار داده تا قیمت کالاها را بالا نبرند. او همچنین گفت: "مقامات دولتی، اصناف مختلف را احضار و حتی برخی از آنها را تهدید کرده‌اند که هنگام اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها، اگر قیمتها را بالا ببرند یا کار خود را تعطیل کنند، به زندان خواهند افتاد."
این تهدیدها و فشارهای امنیتی که برخلاف سیاست بازار آزاد و آزاد سازی قیمتهاست نه تنها کارساز نیست، بلکه باعث ورشکستگی و نابودی اصناف تحت فشار خواهد شد. همزمان با این بگیر و ببندها، شهروندان با قبضهای نجومی گاز و برق روبرو هستند که امکان پرداخت آن از عهده آنان برنمی آید. و کسی نیز در دولت گوش شنوایی برای صدای اعتراض شهروندان ندارد.
همچنین دولت مالیات بر ارزش افزوده را چند برابر کرده و اصناف مختلف را تحت فشار قرار داده است تا مبالغ درخواستی دولت را بدون و چرا بپردازند. به این وضعیت درهم و برهم، حقوق و دستمزد اقشار مختلف را می شود اضافه کرد که یا افزایشی پیدا نکرده و یا اگر تحت فشار به افزایش آن تن داده شده، مبلغ افزوده شده آنچنان ناچیز است که می شود آنرا نادیده گرفت.
به زبان ساده، بحران اقتصادی در آغاز سال جدید آنچنان که دیده می شود بسیار چالش برانگیز تر آن چیزی است که دولت سعی در لاپوشانی اش دارد. دستمزد اندک اقشار مزدبگیر کفاف خورد و خوراک و هزینه های حداقلی آنان را نیز نمی کند، تا چه رسد به پرداخت قبوض نجومی که دولت احمدی نژاد با طرح ضد ملی هدفمندی یارانه ها بر ای آنها صادر می کند.
تلاطم بازار ارز و طلا از یک سو و عدم توان مردم در پرداخت قبضهای نجومی دولت و دستمزد اندک اقشار حقوق بگیر از سوی دیگر، نشانه هایی است از یک بحران همه جانبه که در روزهای آینده سرباز خواهد کرد و امواج آن رژیم ستمگر ولایت فقیه را درهم خواهد کوبید.




انقلابات عربی الزاماً به دمکراسی فرانخواهند روئيد.

آنتوان آجوری، Antoine Ajoury
L’orient le Jour- 4 آوريل 2011
برگردان : سيامند

صدهاتن از بنيادگرايان اسلامی راهپيمايی ‏ای برای مقابله با لائيسيته در تونس سازمان دادند، و خواهان وضع قانونی برای اجباری نمودن حجاب اسلامی در کشور شدند. تصوير از آژانس فرانس پرس/ فتحی بلِيد
از نظر حمادی رديسی استاد علوم سياسیِ تونسی برای گام گذاشتن در راه دمکراسی، سه شرط لازم می ‏بايست گرد آيند : صبر و پايداری، تحمل و رواداری، نرمش و انعطاف ‏پذيری.
جهان عرب در جنبش و غليان است. اعتراضات توده‏ای يکی پس از ديگری، از تونس تا بحرين، مصر و يمن و ليبی را در بر گرفته ‏اند. برخی از حالا ابتدای بهار عربی، که وعده‏ی آينده‏ای بهتر برای مردمان عربی که از بسياری دهه ‏های پيشين سرکوب شده و در استبداد زيسته ‏اند، می‏بينند ؛ مردمانی که بالاخره می ‏خواهند طعم آزادی و دمکراسی را بچشند، و برخی ديگر چنين اطمينانی ندارند و با ترديد بيشتری به آينده می ‏نگرند.
حمادی رديسی استادِ علوم سياسی در دانشگاه تونس معتقد است: «يک انقلاب الزاماً به معنای اين نيست انقلابی دمکراتيک صورت گرفته. انقلاب يک دگرگونی توده‏ای، عمومی و متداوم است که می‏کوشد يک سيستم سياسی را تغيير دهد. اما الزاماً به دمکراسی فرانخواهد روئيد.» از نظرِ او «برای اين‏که انقلابی دمکراتيک باشد، می ‏بايست که رهبری ‏ای دمکراتيک و ارزش ‏های دمکراتيک داشته باشد. بدونِ اين، انقلابِ امروزه در کشورهای اسلامی می ‏تواند به يک هرج و مرج منتهی شود، يا جنگ داخلی و يا حتی به سویِ يک جمهوری اسلامی» همانطوری که در ايران اتفاق افتاد.
آقای رديسی به همين سان توضيح می ‏دهد که مخمرِ انقلابی در ليبی و يمن به همان ميزانی که در تونس و مصر بود، قدرتمند است، اما شانس ‏های دگرگونی دمکراتيک همه به همين پيش رفتگی نيستند. «دمکراسیِ نوزادِ يمنی با تهديداتی بسيار جدی روبروست. اين کشور با قبيله ‏گری، جنبش ‏های مذهبیِ راديکال و به اندازه‏ی کافی قدرتمند حسابی مين‏گذاری شده، و تازه خطرِ تجزيه طلبیِ جنوب هم امری واقعی است.».
از سوی ديگر «ليبی خيلی خوب شروع کرد، اما از موقعی که مردم مسلح شدند و مجبورند که با ديکتاتوری خونريز پنجه در پنجه افکنند، و دخالتِ نظامیِ خارجی هم به اين افزوده شد، داده‏ها رو به پيچيده شدن گذاشت». آقای رديسی توضيح می ‏دهد که از همين حالا شاهد مجادله ‏ای ميان شاخه ‏ی نظامی و شاخه ‏ی سياسی انقلاب ليبی هستيم، و اضافه می‏کند که در لحظه ‏ی کنونی :« هنوز چهره‏ی يک رهبری ليبيايی را نمی‏بينيم، رهبری که به احتمال قوی از جنگ برخواهد خاست تا از سياست. اين همان چيزی است که در الجزاير طی جنگِ استقلال ديديم. احتمال بسيار قوی هست که ليبی هم به سویِ يک چنين رژيمی متمايل شود، با يک قدرتِ غيرنظامیِ ضعيف، البته بدون اين که موجوديت يک هسته ‏ی عملِ دمکراتيک را فراموش کنيم.»
استاد علوم سياسی تونسی اما بهرحال خوش بين است : «عملاً در همه‏ ی شورش‏های عربی شاهد حضور قدرتمند مطالبات آزاديخواهانه ‏ايم. مردم و جوانان خواهان آزادی ‏اند. شايد که هنوز تصوير روشنی از سيستم سياسیِ آينده ندارند. اما می ‏دانند که می ‏خواهند آزاد باشند.»

تاثيرِ شيوع
با اين‏حال، تاثير شيوع و سرايت در حدی است که دامنگير شدن آن به کشورهايی ديگری چون مراکش و اردن خارج از موضوع نيست. مراکش پيشاپيش با طرح اصلاحات آينده نگری کرده، اما به نظر می ‏رسد مطالباتِ تظاهر کنندگان بيش از اين ‏هاست. «خاندانِ سلطنتیِ مراکش وارد بازیِ مسابقه با زمان شده. آيا آنها به اندازه‏ی کافی توانِ رفتنِ هر چه شتابان ‏تر در جهتِ نظامِ سلطنتی مشروطه را دارند ؟» و به شوخی اضافه می ‏کند «به هيچ عنوان نمی ‏بايست نمونه‏ی انگليسی را سرمشق قرار داد، در غير اين صورت بايد پنج قرن انتظار کشيد.»
شرايط در اردن، اما پيچيده ‏تر و مشکل‏ تر است. ابتدا موجوديت اسرائيل در همسايگی است. حمادی رديسی توضيح می‏دهد که «در واقعِ امر شرايط شبيه به بحرين است (که اکثريتی شيعه مذهب دارد) در جهتی که [اردن] اکثريتِ بسيار قابل توجهی فلسطينی دارد. بی‏ثباتیِ در حکومت سلطنتی منجر به بی‏ثباتی ‏ای منطقه ‏ای خواهد شد. نمی ‏توان حکومتی جمهوری در اردن متصور شد که اکثريت آن به فلسطينی ‏ها متعلق نباشد.»

شانس ‏های تونس
تونس شانس ‏های زيادی برای تبديل شدن به يک دمکراسی دارد. آقای رديسی پرسش ‎‏گر است و می‏گويد «موضوع ارزش ‏ها شايد تنها موضوعی باشد که زمينه‏ی بحث و مجادله را فراهم آورد. آيا تونس با رعايتِ گسترده‏ترين آزادی‏های ممکنِ ليبرالی (آزادیِ عقيده، انديشه، تجمعات و غيره) يک دمکراسی ليبرال خواهد شد، يا اين‏که حاصلی از درهم آميزی اسلامی خواهد بود در نوسان ميان مدلِ ترکيه و مدلِ پاکستان ؟» اين موضوع تنها از طريق مجلس موسسان که روز 24 ژوئيه‏ی آينده انتخاب خواهد شد، مشخص می ‏شود، هر چند که احتمالِ به تاخير انداختن اين تاريخ زياد است.
فرای اين، موضوعی فوری ‏تر هم هست، و آن هم روشن شدنِ جايگاه سياسی است. «انقلاب تونس بدون هيچ رهبریِ سياسی ‏ای صورت گرفت. درست به فوريت بعد از آن، شاهد بازگشت تشکل‏های سنتیِ پيشاپيش موجود که نيروهای اصلیِ اپوزيسيون بودند، بوديم ؛ و امروز چيزی حدود پنجاه حزب سياسی داريم. يعنی شاهد يک توسعه و تکثر احزاب سياسی هستيم، احزابی که به جز برخی از آنها، فاقد پايه ‏ی اجتماعی‏اند. حتی مشروعيتِ کميسيون عالیِ مسئولِ برگزاری انتخابات هم زير سئوال است. می ‏توان گفت که در شرايطِ کنونی شاهد يکِ لحظه‏ی انسداد در تونس هستيم، يکی از اولين از دست رفته ‏ها».

سه شرط برای در پيش گرفتن مسير دمکراسی
از نظر استاد علوم سياسی تونسی، سه شرط است که اجازه می‏دهد تونس در مسير دست ‏يابی به دمکراسی گام نهد. اين شروط راه ‏های حرکت به سوی دمکراسی از نوع ليبرال، در تقابل با آن چيزی که در انگليسی “Illiberal democracy” (دمکراسیِ غيرِ ليبرال) می‏نامند، خواهد گشود.
اول از همه صبر و استقامت. فعالين [انقلاب] همه چيز می ‏خواهند، همه را هم فوری می ‏خواهند. مهلتِ زمانیِ سياستمداران با مهلتِ زمانیِ مردم و جمعيت با هم هماهنگ نيست. چيزی که توضيح‏گر «اشاعه و تکثرِ تحصن ‏ها، تظاهرات و حتی پديده ‏ی خودسوزی ‏ها، که همچنان ادامه دارند و نشانگرِ امتناعِ مسری در مقابلِ هر نوع تحقيری در تونس است». به اين طريق برای هر نوع حکومتی بازگشت به نقطه‏ی اوليه بسيار مشکل خواهد بود. و اضافه می ‏کند «چرا که تونسی ‏ها امروز عميقاً حساسند، حساسيتی که به احدی اجازه نخواهند داد اندکی پيروزی‏شان را به يغما ببرد».
شرطِ دوم، انعطاف ‏پذيری است. اين [مترادفِ] اعتدال نيست. «به اين طريق می‏توان همچنان راديکال ماند و انعطاف ‏پذير هم بود، معتدل، اما قاطع و محکم. بطور مثال، اسلاميست ‏ها در زمينه‏ی ايدئولوژيک قاطع و محکم ‏اند، اما در زمينه‏ی سياست پراگماتيک‏اند». به اين طريق می‏بايست که فعالين برای اين‏که بتوانند با يکديگر همکاری و هماهنگی نمايند، رفتاری منطقی و معقول در پيش بگيرند.
شرط سوم تحمل و رواداری است. به نقل از آقای رديسی «گروهِ لائيک‏ها با پذيرشِ احزابِ اسلاميست در تقابل با تمايلاتش حرکت کرده، اما آنها می ‏خواهند که احزاب مذهبی هم به همين ميزان تساهل و رواداری عمل کنند. تساهل به معنای حقِ متفاوت بودن، حقِ اشتباه و خطا کردن، و همچنين حقِ درگير نبودن [بی‏خيالی] است. مردم حق دارند که در کوران [انقلاب] نباشند، هم عقيده‏ی اکثريت جمعيت نباشند، اين‏گونه افراد حقِ رواداری و تحمل شدن دارند، در غير اين صورت به دامِ رژيمی اسلامی از مدلِ پاکستانی خواهيم افتاد». از نظر اين متفکر تونسی «پاکستانی کردن دمکراسی مشتمل بر داشتنِ انتخابات است، اما توده ‏ی مردم ماهيتاً محافظه‏کار و متعصب باقی می ‏مانند، با جزيره‏هايی از مدرنيته که در مقابلِ کنفورميسم و محافظه‏کاری عمومی به مقاومت برمی ‏خيزد».
تونسی خواهانِ اصلاحاتی راديکال است، در حالی که در ابتدا دولت و گروهی از برگزيدگان می‏خواستند هسته‏ی مرکزیِ قانونِ اساسیِ 1959 را حفظ کنند، که البته قانونی ليبرال است، اما به فساد و ابتذال کشيده شده. در چنين شرايطی، تونس امروزه همچنان روزهايی با شرايط انقلابی را از سر می‏گذراند، روزهايی که راهنمونِ اصلاحات نه توسط دولت و نه توسطِ برگزيدگانِ در قدرت، بلکه توسط توده‏های خيابان روشن شده است. بر خلافِ مصری ‏ها و الجزايری ‏ها، تونسی ‎‏ها هر روز در خيابان ‏اند تا خواهان تغييرات شوند.

انقلابِ مصر
حمادی رديسی می‏گويد اگر با مصر مقايسه کنيم، متوجه می‏شويم که هرچند مخمر انقلاب کم و بيش شباهت داشته، يعنی توسطِ فيس بوک، تظاهرات جوانان و غيره، نتايج، اما متفاوتند. ابتدا اين که حسنی مبارک فرار نکرد، اما خود گذار را سازماندهی کرد. بعد از آن، ارتش در حال بازی کردن نقشی بسيار مهم برای تضمينِ گذار است. تفاوتی ديگر نشانگرِ تباينِ ميان اين دو کشور است ؛ تونس گزيدنِ قانون اساسیِ جديدی که پايه ‏گذار رژيمی پارلمانی خواهد بود را برگزيده، در حالی که مصر تصميم گرفته که قانونِ اساسیِ پيشين ‏‏اش از نوعِ جمهوری را حفظ کند.
و می‏افزايد : «همين مثال نشان می‏دهد که مورد تونس يک انقلابِ مردمی بود و همچنان هست و در جايی که تناقضات همچنان آشکارا مشهودند، به اين ترتيب قادر خواهد بود به دمکراسی از نوع جهانیِ آن دست بيايد. در حالی که در مصر اين تناقضاتِ کنترل شده ‏اند. در نتيجه احتمال اين هست که اگر مصر به سویِ دمکراسی گام بردارد، اين دمکراسی از نوع کنترل شده خواهد بود، يک دمکراسی نمايندگی شده، قيم‏ گونه».
در اوضاع و احوال کنونیِ انقلاباتِ عربی، شاهد اصلاحِ نقش ارتش هستيم. حال چه تونس باشد، چه مصر، يمن يا تا حدودی در ليبی، می ‏بينيم که نظاميان طرفِ خود را انتخاب می‏کنند و از فرمانِ آتش بر عليه جمعيت سرپيچی می ‏کنند و مطالباتِ جمعيت را مورد حمايت قرار می ‏دهند. به همين سان می ‏توان گمان برد که در مصر نيز، ارتش قدرت را به يک دمکراسی انتقال خواهد داد، اما اين دمکراسی، دمکراسی ‏ای جهت ‏داده شده، از نوعِ کنترل شده توسط نظاميان، که نقشی در پشت صحنه به عهده خواهند گرفت، خواهد بود. «به اين ترتيب است که می ‏توان از دو مدلِ رژيم صحبت کرد، يکی ترکيه و يا پاکستان. و بسيار مهم است که در ابتدا ارتش نقشی ميانجی ‏گرانه به عهده خواهد داشت، که در اين نقشِ خود احتمالاً حافظِ لائيسيته خواهد بود، چرا که اين کشورها به زمانی برای انطباق نياز دارند.»

نمونه‏ی ترک
از نظرِ حمادی رديسی، نمی ‏بايست ساده ‏نگر بود، اگر شرايط اجتماعی نشانی از آمادگی داشته باشد، اسلاميست ‏ها به سرعت بسيار پر اشتها خواهند شد. «آنچه که در نمونه ‏ی تجربه ‏ی ترک از نظر تاريخی بسيار جالب است، اين است که ارتش و قشر سياسی ‏های لائيک بطور عمومی، در همان دوران آتاتورک، اسلاميست ‏ها را به سوی پذيرش و فطری نمودنِ لائيسيته راندند.» در حالی که در تونس و در مصر، النهضت و اخوان ‏المسلمين، لائيسيته را، به معنای جدايی ميان دين و دولت، نمی ‏پذيرند. انديشمند تونسی برآشفته ادامه می ‏دهد «آنها حتی فرمولی را که من پيشنهاد می‏کنم نيز نمی ‏پذيرند، يعنی بی ‏طرفیِ دولت در زمينه ‏ی دين و به اين معناست که در قانون اساسی اشاره ‏ای به دينِ دولت نشود. بدين سان در را باز می‏گذاريد که نه تنها جامعه با ريتم عادی خود، و بر اساسِ نُرم های خودش زندگی ‏کند، بلکه در عينِ حال اسلاميست‏ها هم زمانی که به قدرت برسند، بندِ اول قانون اساسی تونس و بند دوم قانون اساسی مصر را بهانه نخواهند کرد، تا اسلامِ خودشان را اجرا و عملی کنند.» و آقای رديسی هشدارگونه می ‏افزايد «اگر که داريم قانون اساسی ‏ای برای پنجاه سالِ آينده تهيه می ‏کنيم، نمی ‏توان همچنان و برای هميشه وام‏ دار و وابسته به يک نگرشِ اعتدالی از اسلام ماند. خوب می ‏تواند که روزی يک حزبِ اسلاميست در انتخاباتی دمکراتيک برنده شود، و بعد هم شروع کند به اجرا و عملی کردن قوانين شريعت، چرا که [در قانون اساسی] اسلامِ دينِ اعلام شده ‏ی دولت است».

ضدانقلاب
از نظرِ او، جهان عرب مواجه با لحظه ‏ی انقلابی بزرگی است، اما اطمينانی نيست که همه‏ ی اين انقلابات به استقرار دمکراسی ليبرال منتهی شود. «نمی ‏بايست قدرتِ ضدانقلاب را دست کم گرفته و فراموش کرد ؛ ضدانقلابی که امکانات و ابزارِ سازماندهی خود در سه يا چهار سال آينده را در اختيار دارد.» در واقع برای تثبيت و استقرار دمکراسی ‏ای نوزاد، به زمان نياز است. ضدانقلاب هم همينطور می ‏تواند از درونِ يک نيروی توازن که روی ثبات و توسعه ‏ی اقتصادی سرمايه‏گذاری می ‏کند، سر برآورد. اين جريان نيرويی اساساً غيرنظامی، و نسبتاً سالم خواهد بود، به معنای اينکه فاسد [از نظر مالی] نخواهد بود. و برآورد می‏کند «فراموش نکنيم که مردم اساساً برای آزادی و عليه فساد به انقلاب برخاستند. يک جنبه‏ ی روحی بسيار مهم در اين انقلاب است».
انتظارات بسيار عظيم ‏اند. اما دمکراسی، مدرنيزاسيون و راه حل برای مشکلاتِ اجتماعی – اقتصادی هم نيازمند پيش ‏روی با ريتمِ خودشان هستند. اين است موضوعِ کنونیِ اين انقلابات.
از نظرِ آقای رديسی برای اين که جهان عرب – مسلمان دمکراتيزه شود، می‏بايست که اين دمکراتيزاسيون را به روشی ليبرال به انجام رساند. «يعنی با در نظر گرفتن اين که فضای سياسی فضايی بی ‏طرف است نسبت به نعارضات، حتی اگر که برانگيزاننده ‏ی حساسيت ‏های مذهبی باشد، مثل همه‏ ی کشورهای جهان. اين حساسيت مذهبی نمی ‏بايست برنامه ‏ای مذهبی باشد». امروز ما در اين لحظه ايستاده ‏ايم. به چهار يا پنج سال ديگر نياز داريم تا ببينيم در اين چالش موفق بوده ‏ايم يا خير.
حمادی رديسی نتيجه می‏گيرد «اين موفقيت در مقايسه با ديگر معضلاتی که جامعه‏ی خاورميانه ‏ای با آنها روبروست، تعيين کننده خواهد بود ؛ معضلاتی همچون استثنای فرهنگی، همگرايی فرهنگی ‏ای که موفق نيست، که نه کاملاً مدرن است و نه کاملاً سنتی، که جامعه را در حالتی ناراحت فرو می ‏برد، چيزی که همچون يک تراژدی با آن برخورد شده، در عين اينکه اين همگرايی فرهنگی می ‏تواند سعادتی بزرگ باشد».

• حمادی رديسی همچنين نويسنده‏ی سياست در اسلام (نشرِ L’Harmattan در 1998) و استثنای اسلامی (نشر Seuil در 2004) است.

برگردان : سيامند


بنا به گزارش مركزآمار اتحاديه اروپا (اوروستات )، طي سال 2010 ميلادي ،به رغم تحريم ها ، صادرات نفت ايران به اين اتحاديه نسبت به سال ماقبل آن 41 درصد افزايش يافته است . ( رژيم ايران طي سال 2009 ميلادي به 27 كشور عضو اتحااديه اروپا 11/8 ميليارد دلار صادرات نفت خام داشته و درسال 2010 آن را به 44/11 ميليارد دلار رسانده است ) . بنا بر همين گزارش ،طي سال گذشته، وابستگي اتحاديه اروپا به خريد نفت از رژيم تحت تحريم ايران به حدي بالا رفته كه ايران از مقام هفتمين كشور تامين كننده نفت اين اتحاديه به مقام پنجمين كشورفروشنده نفت به اروپا ( بعداز روسيه ، نروژ، ليبي و قزاقستان ) رسيده است . بنا به گزارش خبر گزاري رويتر ايتاليا بزرگترين خريدار نفت ايران در اروپا واردات نفت خود از ايران را طي سال 2010 ، حدود 6/80 درصد افزايش داده است ( رويتر ، 31 مارس 2011 ) . كمك رساني اتحاديه اروپا به رژيم تحت تحريم ايران فقط به افزايش خريد نفت از اين رژيم محدود نمي شود . دولت آلمان عضو ديگر اتحاديه اروپا در كمك رساني به رژيم ايران ، حتي به دلالي براي حل وفصل مساله مالي فروش نفت ايران به هند نيزروي مي آورد . بنا به گزارش روز اول آوريل 2011 هفته نامه"اشپیگل آنلاین" ،بانک مرکزی آلمان با پشتیبانی دولت این کشور در عقد معامله نفتی میان ایران و هند میانجیگیری کرده است. هند به دلیل فشارهای آمریکا از روابط مستقیم مالی با جمهوری اسلامی خودداری کرده و تنها از طریق بانک مرکزی آلمان نقل و انتقالات مالی خود را انجام می‌دهد.بدين ترتيب كه دولت هند پول خرید نفت را از طریق بانک مرکزی آلمان به "بانک تجاری اروپا و ایران" تحویل داده است. "بانک تجاری اروپا و ایران" که در هامبورگ مستقر است، از طرف ایالات متحده آمریکا به "تامین مالی برنامه هسته‌ای ایران" متهم است و در فهرست تحریم‌های وزارت خزانه‌داری این کشور قرار دارد ، كمك رساني هاي اينچنيني كشورهاي بزرگ اروپايي در شرايطي به رژيم ايرا ن انجام مي گيرد كه اين رژيم تغييرناپذير درعمل ونظر نشان داده كه با جامعه ايران وجامعه جهاني سر جنگ ونا سازگاري دارد . درضمن به جايي رسيده ايم كه به خصوص كشورهاي بزرگ اروپا نسبت به تغيير نا پذيري اين رژيم توهمي ندارند .جبهه گيري رسمي وايتلاف اروپا با آمريكا براي مقابله عملي با شرارتها ي تروريستي واتمي رژيم ايران ناشي ازهمين واقعيتها ي ملموس ا ست وبا اين كمك رساني ها ي سازشكارانه نمي خواند . سازشكاري « بزرگان » اتحاديه اروپا با اين رژيم شروروتغييرناپذير ازعوامل زير آب مي خورد :


الف -ضعف اروپا درمقابله با شرارتهاي رژيم ايران

كشورهاي بزرگ و بنيانگذار اتحاديه اروپا ، نظير آلمان وفرانسه، طي 22 سال اخير ، در مقابل ديكتاتوري نظامي وشرور ايران دو نقطه ضعف مستمرازخود نشان داده اند كه مانع برخورد فعال و اتخاذ موضعگيري لازم آنها در برابرشرارت هاي اين ديكتاتوري شده است .

1-تسليم شدن به سياست شانتاژ رژيم ايران :
نخستين نقطه ضعف اين كشورها، تسليم شدن دولتها ي اروپايي به شانتاژ وسياست هاي تروريستي وگروگانگيري رژيم ايران بوده است .آخرين وجديد ترين شاهد مثال اين نقطه ضعف، تسليم شدن دولت خانم مركل به شانتاژ وگروگانگيري اين رژيم است كه پس ازبازداشت دو روزنامه نگار آلماني در تهران وهمنشين شدن وزيرخارجه آلمان با احمدي نژاد در تهران ، شكل گرفت و دولت آلمان به قيمت شكستن پيمان خود با آمريكا و دلالي بانك مركزي آلمان براي حل وفصل مساله پرداخت بهاي نفت وارداتي هند به رژيم ايران، دو گروگان خود را آزاد كرد ! .(حتي اگر واسطه گري آلمان دراين ماجرا متوقف شود، نمي تواند ضعف دولت اين كشور در مقابل شانتاژ رژيم ايران را بپوشاند)

شاهد مثال ديگررپرتاژمستند و تكان دهنده اي است كه كانال 2 تلويزيوندولتي فرانسه روز 27 مارس 2011 در مورد نوع تنظيم رابطه دولتهاي مختلف فرانسه با سياست شانتاژ رژيم ايران پخش كرد . اين رپرتاژ مستند به وضوح نشان مي دهد كه دولتهاي قبلي فرانسه ، اعم از راست وچپ ، طي سالهاي متمادي تسليم سياست گروگانگيري وتروريستي رژيم ايران شده اند . اين دولتها براي آزا د كردن گروگانهاي فرانسوي كه رژيم ايران درلبنان وسايرنقاط گرفته به رژيم ايران باج داده اند و به نقض حق پناهندگي برخي از مخالفان ايراني پناهنده در فرانسه وحتي اخراج آنها از اين كشور پرداخته اند و براي متوقف كردن اقدامات تروريستي اين رژيم در پاريس ، به طلبكاري هاي هسته اي رژيم ايران پاسخ مثبت داده اند !!



2ا-ا-فتادن به دام امتيازهاي مالي :

رفسنجاني استوانه ومقام سياسي برجسته رژيم ايران سالها يي كه دراوج قدرت بود به شركاي حكومتي خود توصيه مي كرد كه « براي آنكه درعالم سياست دست خارجي هارا در حنا بگذاريد ، دست آنها را به تجارت وسرمايه گذاري در ايران بند كنيد » . اين رهنمود واين نوع برخورد در دولت او وسايردولت ها در مورد اروپايي ها به كاربسته شد تا بين اروپا و آمريكا شكاف سيا سي ايجاد كنند . دولتهاي اروپايي سالها با رژيم شرور ايران ، به قصد كسب امتياز وجلب منافع شركتهاي تابعه خود رابطه اي تاجرمآبانه برقرار كردند وبه روي شرارتهاي داخلي وخارجي اين رژيم چشم بستند . طي سالهاي بعد از انقلاب ايران ،در حالي كه آمريكا متحد اروپا وشريك تجاري سابق ايران، مجبورشد رابطه تجاري خود با ايران را كاهش دهد وبه خصوص بعداز سال 1995 كه شركتهاي نفتي آمريكا از انجام هرنوع معامله با ايران منع شدند ، شركتهاي نفتي اروپايي نظيرتوتال فرانسه ، اني ايتاليا ، بي پي انگليس وشركتهاي غيرنفتي نظير زيمنس ومرسدس بنز ،پژو ، رنو ، فيات ، درغيبت رقباي آمريكايي خود به بازارايران هجوم آوردند ، وحتي برخي از آنها مثل شركت توتال فرانسه ، در ازاي 2 ميليارد سرمايه گذاري و 4 ميليارد دلار برداشت از گازونفت ايران، به آلت فعل رژيم ايران براي شكستن تحريم وتنبيه شركت هاي غير آمريكايي ، تبديل شدند (تحريمي كه آمريكا به موجب قانون داماتو وضع كرده بود ). دولتهاي اروپايي براي خنثي كردن مزاحمت آمريكايي ها وهمكاري با رژيم شرور ايران تا آنجا پيش رفتند كه ازسياست تحريم آمريكا عليه شر كتهاي خود ،كه آنرا بازدارنده تجارت آزاد و سرمايه گذاري در ايران تحت حاكميت آخوندها تلقي مي كردند ، به مرجع قضايي «سازمان تجارت جهاني »شكايت بردند و برنده شدند . (اين امر و سياست سازش ومماشاتي كه دولت كلينتون در مقابل دولت خاتمي در پيش گرفت ،تا برملا شدن فعاليتهاي مخفي اتمي رژيم ايران در اواخر دولت خاتمي و روي كار آمدن احمدي نژاد ،مانع اجراي تحريم هاي ثانويه اي آمريكا براي مجازات شركتهايي شد كه به سرمايه گذاري سنگين در بخش نفت وگاز ايران مبادرت مي كردند ) .با اين اوصاف مي بينيم كه دولتهاي اروپايي سالها به انگيزه كسب سود شركتهاي تابعه خود، بدون توجه به نقض وحشتناك حقوق بشر در ايران و به رغم لمس عيني تروريسم وشانتاژرژيم ايران در خاك كشورهاي خود ، به تجارت وسرمايه گذاري بي قيدو شرط در ايران تحت حاكميت آخوند ها ادامه دادند .

ب -عدم قاطعيت دولت آمريكا .

اگرقطعنامه هاي تحريم شوراي امنيت و تحريم هاي خاص اتحاديه اروپا را ملاك قضاوت قرار دهيم ،دولتهاي عضو اين اتحاديه هنوز مجبور نيستند داد وستد نفتي وگازي شركتهاي تابع كشور خود را با رژيم تحت تحريم ايران منع كنند .اتحاديه اروپا درآخرين مصوبه خود براي تحريم مضاعف رژيم ايران ( مصوبه 27 اكتبر2010 شوراي وزيران ) ، با انكه سرمايه گذاري جديد روي پروژه هاي نفت وگاز اين رژيم را تحريم كرده ، تجارت وداد وستد نفت وگاز با ايران را مستثني كرده ودر اين مصوبه آورده است « اقدامات محدود كننده اين مصوبه نبايد واردات نفت وگازازايران وياصادرات اين كالاها به ايران، وهمچنين پرداخت ها وتعهدات مالي مربوطه را تحت تاثير قرار دهد » . اما اگر تحريم هاي خاص آمريكا را ، كه به تصويب مراجع قانوني اين كشور رسيده ودر برخي موارد توسط دولت اين كشور اجرا شده ،ملاك قرار دهيم، مي بينيم كه كمك رساني اتحاديه اروپا به رژيم تحت تحريم ايران ، از نظر آمريكا ،قابل چشم پوشي نيست . دولت آمريكا در راستاي اجراي قانون تحريم خاص خود ،ضمن آنكه از سال1995شركتهاي آمريكايي و شعب برون مرزي آنها را ازهرگونه معامله نفتي وگازي با رژيم ايران منع كرده، مي تواند شركتهاي غيرآمريكايي واز جمله شركت هاي اروپايي رانيز برسردوراهي انتخاب بازار آمريكا يا بازارايران قراردهد و اين شركتها را وادار به چشم پوشي ازمزاياي معامله با ايران نمايد . شاهد مثال آنكه ، به رغم آنكه شوراي وزيران اتحاديه اروپا دادوستد نفت وگازبا رژيم ايران را بلا مانع اعلام كرده ، وزارت خزانه داري آمريكا جلوي فروش بنزين به ايران توسط شركتهاي نفتي سويسي ، فرانسوي ، انگليسي وهندي را گرفته است . علاوه بر اين، در مورد خريد نفت خام ازايران، آمريكا سر راه دولت هند و شركتهاي نفتي هندي سنگ بزرگ مشكل پرداخت بهاي نفت وارداتي از ايران را انداخته است .به طوري كه ،تاقبل ازدلالي دولت آلمان ، شركت هاي هندي كه روزانه 400 هزار بشگه نفت ازرژيم ايران مي خرند به فكرآن افتاده بودند كه منابع و رداتي ديگررا جايگزين واردات نفت از ايران كنند.تا آنجا كه به اروپاييها مربوط مي شود ، آقاي ساركوزي رييس جمهور فرانسه نيز درحاشيه كنفرانس معروف به «جي20 » دريك كنفرانس مطبوعاتي اعلام كرد كه «ما ( اروپا) بايد به سمت تامين نفت مورد نياز خود از منابع ديگري غير ازايران برويم » . البته وضعيت بازارنفت وبه ويژه ارزان فروشي وامتيازاتي كه رژيم ايران به خريداران نفت ايران مي دهد ، تا به حال مانع آن شده كه دولتهاي اروپايي مثل دولت آمريكا بر سر تحريم خريد نفت خام ازرژيم تحت تحريم ايران به توافق برسند . اما پس از چهارمين قطعنامه تحريم شوراي امنيت كه به دنبال آن آمريكا واروپا جداگانه تحريم هاي مضاعفي عليه رژيم ايران وضع كردند، و پس ازاظهارات رييس جمهور فرانسه، انتظار مي رفت كه اروپايي ها طي سال 2010 خريد نفت ازرژيم ايران را به شدتي كه شرح آن رفت ، افزايش ندهند . به هر حال اين اقدام شركتهاي نفتي اروپا،با منطق وهدفگذاري تحريم هايي كه دولتهاي متبوع آنها درسطح شوراي امنيت ودر سطح اتحاديه اروپا عليه شرارتهاي هسته اي وتروريستي رژيم ايران وضع كرده اند ، همخواني ندارد ، و به خصوص در شرايطي كه قيمت نف خام به شدت بالا رفته و به قول معروف بره كشان رژيم ايران است ، تحريم اين رژيم را از جديت مي اندازد . آمريكا ، با توجه به روابط اقتصادي وسياسي گستردهاي كه با اروپايي ها دارد ، اگردر تحريم رژيم ايران قاطعيت بيشتري به خرج دهد ، مي تواند با استناد به قوانين تحريمي خاص خود ، هم جلوي كمك رساني فوق العاده اروپايي ها به رژيم ايران را بگيرد وهم در تحريم رژيم ايران، اروپا را با خود همآهنگ كند وبه سمت تحريم تدريجي خريد نفت ازاين رژيم بكشاند



از سیر تا پیاز مجله «توفیق» از زبان عضوی از خانواده آن

بیژن اسدی‌پور
آقای بیژن اسدی پور، نوروز شما پیروز. شماره بیست دفترهای هنر هم درآمد، ویژه فکاهی‌نامه توفیق. مدت‌ها پیش وعده‌اش را داده بودید. حالا که این کار به سرانجام رسیده، همزمان با نوروز، چه احساسی دارید؟
بیژن اسدی پور: احساسم این است که می‌توانم سال نو را به این وسیله به همه هم‌میهنان عزیزم تبریک بگویم.
  • از نتیجه کار راضی هستید؟
والله من اگر راضی باشم مثل بقالی است که از ماست خودش تعریف کند. شما باید راضی باشید!
  • این هم نشانه آن طنز توفیقی شما که خود به خود هم در کارهای طرح جای خودش را ثبت کرده و هم حتی در مکالمه. آقای اسدی پور، در کشتی نوح که آنجا آمده جزء چیزهایی که چاپ شده، نام‌های ابوالقاسم حالت، کیومرث صابری فومنی، اسماعیل نواب صفا، هادی خرسندی، از طراحان به جز خود شما احمد سخاورز، ناصر پاکشیر و از دیگران که با شما محشور بودند خیلی، پرویز شاپور، کاریکلماتورنویس و عمران صلاحی و بسیاری دیگر. آن چه که توفیق را توفیق می‌کرد، به نظر شما چیست؟
توفیق یک پایگاهی بود، چتری بود که برای اول بار در مطبوعات ایران، شما می‌بینید، که یک عده طنزنویس و فکاهی‌نویس ایرانی را زیر چتر خودش جمع می‌کند و برخی را پرورش می‌دهد و برخی را گسترش می‌دهد کارشان را و به هر حال اهمیت خیلی خاصی دارد.                                                                                                                                                   عباس، راست، و محمدعلی توفیق
اهمیت دیگر توفیق شیوه کار خودشان بود. برادران توفیق که من اطلاع دارم سعی می‌کردند مستقل باشند و از طریق تک‌فروشی مجله‌شان یعنی اتکا به مردم کارشان را ادامه دهند که، شما می‌بینید، مردم هم همین احساس را نسبت به توفیق دارند و آن را دوست دارند و بعد از چهل سال که به ناحق نگذاشته‌اند این نشریه‌ای که مردم‌دوست هست منتشر شود، حالا ما داریم صحبتش را می‌کنیم. این است که اینها از اهمیت‌های توفیق است که همیشه استقلال خودش را داشته و سعی کرده نیروهای جوان را جذب کند و نشریه را تازه نگاه دارد.
  • طراحانی هم که آنجا بودند یک وجهه خاصی به توفیق دادند، به این صورت که قبلش انواع و اقسام فکاهی و طنز وجود داشت. آیا به نظر شما بخشی از موفقیت توفیق به خاطر همین طراحی‌های رنگین و در قطعات مختلف که روی جلد چاپ می‌شد نبود؟
چرا. به خاطر این که برادران توفیق که از سال‌های ۳۷ کار را به عهده گرفتند، خودشان در زمینه‌های خاصی تبحر داشتند. یعنی حسن‌آقا توفیق یکی از درخشان‌ترین کاریکاتوریست‌های ماست. یعنی جدا از کار توفیق. حسین‌آقا توفیق یکی از سردبیران درخشان نشریات ایرانی است. همین طور عباس توفیق که اصلاً تحصیلاتش روی ژورنالیزم است. در نتیجه خودشان قسمت‌هایی را اداره می‌کردند و کاریکاتور و بخش کاریکاتور زیر نظر حسن‌آقا توفیق بود. ایشان بسیاری را پرورش دادند. خیلی از نام‌هایی که شما می‌بینید از شاگردان خود ایشان محسوب می‌شوند. آنجا کلاس کاریکاتور برای بچه‌های جوان دایر کرده بودند و کلاس طنزنویسی که هر دو را آموزش می‌دادند. شما در هیچ کدام از نشریات این گونه فعالیت‌ها را نمی‌بینید. جلسات توفیق که برگزار می‌شد، خود من هم شرکت داشتم، چیزی که هنوز هم در ذهنم مانده این است که خود برادران توفیق در جلسه حضور داشتند، ولی رئیس جلسه مرتضی فرجیان بود. یعنی اگر یک سوژه‌ای به خود حسن‌آقا یا حسین‌آقا توفیق فکر می‌کردند، ایشان می‌توانست رای‌گیری کند و بگوید سوژه ایشان خوب نیست و چاپ نمی‌شود. در نتیجه همه اینها دست به دست هم می‌دهد و این نشریه‌ای که مردم‌دوست است، یعنی در ذاتش عشق به مردم را شما می‌بینید، بعد از سال‌ها هنوز نامش برای همه کشش دارد.
  • به همکاران‌تان اشاره کردید. به آنها خواهیم پرداخت. ولی در مورد خانواده توفیق، حسین بزرگ، موسس و بعد محمدعلی و دوباره حسین و عباس و حسن که نام او را هم بردید و مازیار... خانواده جالبی باید بوده باشند.
بله. شادروان حسین توفیق بنیانگذار هستند. در ۱۳۱۸ بعد از یک زندان و درگیری و مکافاتی که می‌کشند وقتی بیرون می‌آیند فوت می‌کنند در یک فاصله کم. پشت سرش تنها پسرشان ممدعلی خان توفیق کار را به عهده می‌گیرد که تا سال‌های ۳۲ ادامه می‌دهد. بعداً خود او به خاطر جلدها و مطالبی که چاپ می‌کرد به فلک‌الافلاک و خارک تبعید می‌شود و اجازه انتشار توفیق برای چهار سال ممنوع می‌شود و نمی‌شود اصلاً نامش را به زبان آورد.
۱۳۳۷ خواهرزاده‌های شادروان توفیق که برادران توفیق باشند: حسن، حسین و عباس توفیق مجدداً نشریه را دایر می‌کنند. چون نمی‌توانستند نام توفیق را بگذارند، عنوان نشریه را می‌گذارند «فکاهی». بعد کوچک زیرش می‌نوشتند برادران توفیق. بعد کم‌کم «فکاهی»، «نشریه» و «برادران» کوچک و کوچک‌تر می‌شود و مجدداً مردم می‌بینند که همان نشریه توفیق است. در نتیجه ما با سه دوره در توفیق روبه‌رو هستیم. یک دوره شادروان حسین توفیق است و بعد دوره ممدعلی خان توفیق پسرشان و دوره‌ای که سه برادر که خواهرزاده شادروان توفیق می‌شوند...
  • دینامیسم روابط خودشان تا آنجا که شما مشاهده کردید، بگوبخند و اینها بود؟
بله. اصولاً فضای توفیق همیشه شاد بود و کوچک‌ترین صحبتی که می‌کردید چند نفر برای‌تان تک‌مضرابی می‌زدند. خود من یک مطلبی نوشته بودم و بعد صابری به من گفت بیژن برو این را یک‌کم کوتاه کن. بلند است. من کوتاهش کردم و آوردم دادم یک روز دیگر، گفت کوتاه کردی، ولی لطف قضیه را هم از بین بردی. عباس آقا توفیق گفت: «لطفش» را کوتاه کرد! این است که توی آنجا هر گونه صحبتی که می‌شد، یک جوری سرزنده و شاد و شنگول و منگول بود فضای توفیق.
  • شما و عمران صلاحی هم جوان‌ترین‌ها بودید؟
بله. ما خیلی کوچک بودیم. آن زمان غروب‌ها که می‌شد، می‌خواستند یک چیزی سفارش بدهند تا ما می‌خواستیم یک چیزی بگوییم، حسین آقا می‌گفتند برای بیژن و عمران هم دو تا شیر پاستوریزه بگیر با پستونک! این است که بله، ما جزء بچه‌های جوان توفیق بودیم.
  • شما و عمران صلاحی و پرویز شاپور اسم‌تان شد سه تفنگدار. این وجه تسمیه چه ارتباطی داشت با دوستی خودتان و توفیق؟
چون همیشه با هم این ور و آن ور می‌دیدند، یک بار کیخسرو بهروزی که از دوستان عزیزم هستند و آن موقع در رادیو ۲ کار می‌کردند، در یک مصاحبه‌ای که می‌کرد، گفت شماها مثل سه تفنگدار هستید و بعد این نام ماند. من هم اصلاح کردم، گفتم مال شاپور و عمران تفنگشان درست است، ولی مال من پلاستیکی است!
  • در سی‌دی دفتر هنر، شماره بیست ویژه توفیق همچنین ماجرایی هست با صدای پرویز شاپور که قبل از این که به بازار بیاید از طریق پیک فرهنگ پخش خواهد شد، ماجرایش را بگویید که پخش کنیم.
بخش‌هایی بود که آقای کیخسرو بهروزی می‌آمد و ضبط می‌کرد در سال‌های چهل و بخشی از نوشته‌های کوتاه ما را ضبط می‌کردند و خاطره و غیره. این یکی از آنهایی است که در آن شاپور یکی از لطیفه‌هایی را برای کیخسرو بهروزی تعریف کردند که بعد ایشان محبت کردند به من دادند.
  • در سی‌دی پیوست ویژه دفتر توفیق از جمله تصنیفی هست بحر طویل با صدای حسین همدانیان. ماجرای این چیست؟
خب، می‌دانید آقای همدانیان این طور اصلاً می‌گفت و می‌خواند و کارهایی بود که به این صورت انجام می‌داد. حالا البته من نمی‌دانم آن شعری که در آنجا می‌خواند از کار کدام یک از بچه‌های توفیق است. معمولاً اینها کارهای غلامرضا روحانی (اجنه توفیق) است. همین ماشین مشدی‌ممدلی یا چیزهای عامیانه‌ای که بین مردم رواج پیدا کرده و یکی‌اش هم در همین شماره توفیق آورده‌ام: «جمع شدن دور او عمه و خاله و پدر/ تا به دم اتول موبیل بدرقه رفت کل سفر/ گفت به شوهرش که چون بود سفر پر از خطر/ من بمیرم نری بی‌خبر/ من بمیرم نزنی به در/ من بمیرم نکنی سفر... همین شیوه کلامی اجنه است که خیلی‌هایش ضرب‌المثل شده. مردم مرتب استفاده می‌کنند. فکر می‌کنم همدانیان هم آن چیزی که می‌خواند یا کار خودش است یا کار اجنه.
  • در سی‌دی پیوست توفیق همچنین تصنیف «سمنو سمنو، یا سمنو» هست که من از طریق همین شماره متوجه شدم که شاعرش ابوالقاسم حالت است. این اول در توفیق منتشر شده بود؟
بله. اینها کارهای اسماعیل مهرتاش است که آنجا جمعی بودند که در لاله‌زار با ایشان کار می‌کردند و موسیقی درست می‌کردند. خواننده‌هایی مثل شجریان و غیره هم با ایشان همکاری می‌کردند. آقای منتشری هم یکی از خواننده‌هایی بود که با ایشان همکاری می‌کرد و برای شیرینی‌فروش و چیزهای مختلف دارند. این یکی چون مناسبت با نوروز داشت ما اینجا آوردیم.
  • یک مقدار در مورد کشتی نوح صحبت کنیم. یک طرحی هست که لابه‌لای آن به صورت جدا جدا عکس‌های کسانی که توی توفیق بودند، چاپ شده. ۴۷ نفر را من شمردم. جاهای دیگر عکس‌های دیگر هست. همکاری آن عده چه طور بود؟ مثلاً وقتی شما وارد دفتر توفیق می‌شدید، چه صحنه‌هایی را ممکن بود که مشاهده کنید از اول که وارد می‌شدید؟ چه چیزهایی از این همکاری به یادتان می‌آید؟
دفتر توفیق در دو مکان بود. سال‌هایی که من همکاری داشتم، یعنی دهه چهل. یکی در خیابان استانبول بود که طبقه دوم واقع شده بود بغل پاساژ مصطفی پایان. یکی دیگر هم چاپخانه رنگین بود در شاه‌آباد بغل کفاشی‌ها و این‌ها. هیئت تحریریه توفیق در چاپخانه رنگین می‌نشست. دفتر توفیق و کاریکاتوریست‌ها در خیابان استانبول. جلسات توفیق در خیابان استانبول برگزار می‌شد و سه‌شنبه‌ها آن طور که خاطرم هست می‌نشستیم سوژه فکر می‌کردیم برای روی جلد توفیق و داخل.
کار توفیق که خیلی اهمیت دارد این است که یک کار دسته‌جمعی را باب کرد. یعنی کاریکاتوری که شما می‌بینید ممکن است سوژه‌اش مال کس دیگری باشد و کارتونیست‌ها کشیده‌اند. من خودم چاپخانه رنگین می‌نشستم. وقتی وارد می‌شدیم یک اتاق هیئت تحریریه در آن گوشه بالا دم پنجره یک میز بزرگی بود که مال سردبیر یعنی حسین آقا توفیق بود و روبه‌روی آن میز دیگری بود یک‌خرده کوچک‌تر مال کیومرث صابری که تقریباً معاون حسین آقا می‌شد و ماها پنج شش میز کوچک داشتیم یک‌خرده بزرگ‌تر از قطع دفتر هنر که نزدیک‌ترینش به حسین‌آقا توفیق مال مرتضی فرجیان بود که مرتضی فرجیان و صابری بعدها نشریه گل آقا را درآوردند که صاحب امتیازش صابری بود به سردبیری مرتضی فرجیان. که متاسفانه خیلی زود هر دو فوت کردند. در دفتری که ما می‌نشستیم، بعد از فرجیان پهلویش عمران می‌نشست که یک میز کوچک داشت و بعد مرشد محمد خرمشاهی و ناصر اشتهاردی و محمد حاجی‌حسینی که نازک‌نارنجی توفیق بود و برای صفحه‌بندی و غلط‌گیری هم کمک می‌کرد. این‌ها بود در سمت روبه‌رو. بعد یک میز مثل میز نهارخوری هم بود بزرگ که چندین کشو داشت و ما آنجا می‌نشستیم که کسانی بودیم که هنوز به ما میزی تعلق نمی‌گرفت. یا کسانی بودند مثل شاپور که به صورت گاه‌گاه که می‌خواست می‌آمد در نتیجه همین جا پهلوی خود من می‌نشست. آنجا من مرتب می‌رفتم ولی هنوز به من میزی نداده بودند که از خودم داشته باشم. یک چند تا کشو بود و یک کشو هم مال من بود. دوستان دیگر هم سید ناب پهلوی من می‌نشست که خیار چنبر امضا می‌کرد. هوشنگ معمارزاده که «موش‌مرده» امضا می‌کرد، مسعود کیمیاگر پهلوی من می‌نشست روی همین میز بزرگ و او امضا می‌کرد «دوقلو».
بسیاری از بچه‌ها در همان جا رفت‌وآمد می‌کردند و می‌آمدند و می‌نشستند و کارهای‌شان را تحویل می‌دادند. این فضای عمومی کار بود که باید خیلی ساکت برگزار می‌شد. نمی‌توانستید بلند صحبت کنید چون دیگران را اذیت می‌کردید. فضا فضای کار بود و کارتان را انجام می‌دادید یا مطالب وارده را به شما می‌دادند که اصلاح کنید. خود من یک مدتی صندوق شکایات توفیق را انجام می‌دادم. هر مطلبی در این ارتباط می‌آمد من نگاه می‌کردم و اصلاح می‌کردم و به نام فرستنده‌اش چاپ می‌کردیم. همین طور بچه‌های دیگر.
  • گاهی وقت‌ها گفته شده که توفیق در خاورمیانه حتی می‌شود گفت که منحصربه‌فرد بود در چارچوب یک مجله فکاهی. همین طور با همان تصاویر و طراحی‌هایش. یکی از این طراحان آلمانی است به نام ولفگانگ ویلنات. علاقه‌مندی او به توفیق چه زمانی آغاز شد و طرح‌هایش به چه نامی چاپ می‌شد؟
به نام خودش چاپ می‌شد. فضای کلی و سیاست کلی توفیق این بود که هر کسی که شوق و ذوقی داشت، اجازه می‌یافت که شرکت کند. مثلاً حسین آقا توفیق کاغذ می‌فرستاد به عمران صلاحی که یک بچه دبیرستانی هست که بیا اینجا. ما مطلبت را چاپ کرده‌ایم. کسانی را که می‌دیدند ممکن است استعداد داشته باشند، خودشان پیش‌قدم می‌شدند و دعوت می‌کردند.
این آقای کارتونیست که شما نام می‌برید یک آلمانی بود که به هر مناسبتی در ایران بوده که کار فرستاده بود و این‌ها چاپ کرده بودند. یعنی فضای توفیق یک فضای باز بود برای هر گونه استعداد که ممکن بود جای خاصی برای خودش داشته باشد.
  • در مورد سیاست صحبت کردید. خط قرمزهایی که موجب شده بود در دورانی جلو انتشار توفیق چه به طور قانونی یا شبه‌قانونی گرفته شود، از طرف دیگر توفیق به عنوان جریده طبقه سوم (که این نوشته شده اینجا) عموم مردم، یا واژه زحمت‌کش... این رابطه توفیق با سیاست که با افتخار می‌گوید با هیئت حاکمه و حاکمان با زبان انتقاد صحبت می‌کنیم، چگونه بود و چه طور توانست در یک مقاطعی خودش را حفظ کند. این که جلو انتشار چیزی گرفته شود زیاد است. ولی این که علی‌رغم این، مدت‌های مدیدی منتشر شود برای خودش داستان دیگری است.
زمانی که این‌ها فعالیت می‌کنند آن طور که من استنباط می‌کنم سعی می‌کنند روی پای خودشان باشند و تکیه‌شان بر مردم باشد و تک‌فروشی‌شان باشد. در همین شماره می‌بینید که یک جایی آقای سعیدی سیرجانی نقل می‌کند که من یک جایی بودم که یکی از برادران توفیق آمد و وزیر اطلاعات وقت یک پاکتی داد و گفت این کمک نشریات است و ایشان نپذیرفت. پس فرستاد. گفت ما از تک‌فروشی امورات‌مان می‌گذرد. در نتیجه وقتی استقلال رای داشته باشید دیگر به حرف کسی و به ساز کسی نمی‌رقصید. این است که این را خود مردم هم احساس می‌کردند. مردم نسبت به توفیق لطف دیگری داشتند برای این که این نشریه را نزدیک به خواست‌های خودشان می‌دیدند. رژیمی که رو در رو با این گونه نشریات می‌خواهد آنها را جزء ابواب جمعی خودش کند، با مشکل مواجه می‌شود. برای این که اینها نمی‌خواهند جزء ابواب جمعی باشند. در نتیجه کشمکش پیش می‌آید. داستان توفیق هم همین بود و آمدند پیش از این که توفیق را ببندند، نشریه دیگری را علم کردند به اسم کاریکاتور. که محسن دولو را گذاشتند همه‌کاره آن نشریه که خیلی پر زرق و برق هم چاپ می‌شد در آن دوره. بسیاری از بچه‌های توفیق را هم بردند آنجا. ولی کارشان نگرفت. یعنی همه قدم‌ها را برداشتند و دیدند موفق نمی‌شود نهایتاً به صورت غیرقانونی نشریه را تعطیل کردند.
  • جدا از انتقاد سیاسی، بخشی از مطالب توفیق به خصوص طرح‌ها جنبه تابوشکنی دارد. یعنی از لحاظ فرهنگی. مثل این طرحی که شما در این دفتر هنر ویژه توفیق چاپ کرده‌اید که یک خانمی را نشان می‌دهد تقریباً نیمه عریان- که فکر می‌کنم باعث تعجب جوان‌هایی شود که الان این را ببینند که این چاپ می‌شده- و دم گرفته تصنیف معروف «حمومی، آی حمومی، لنگ و قدیفه‌ام رو بردن»... تاثیر این نوع کارهای توفیق روی قشر سنتی جامعه چگونه بود؟
توفیق یک محدودیت‌هایی برایش وجود داشت. یعنی خط‌کشی‌هایی برایش بود که از آنها نمی‌توانست عبور کند. یکی از آنها این بود که شما حق نداشتید مثلاً کلمه «شاه» را بیاورید. یک کسی برای توفیق مطلب می‌فرستاد و اسم مستعار گذاشته بود «شاهدونه». ولی ما چون نمی‌توانستیم بگذاریم «شاه» چاپ می‌شد «شادونه».
  • ولی نخست وزیر امیرعباس هویدا و عصا و گلایل و اینها...
آنها حدهایی بود که اجازه می‌دادند. یک حدهایی را هم اجازه نمی‌دادند. من خیلی آنها را نمی‌دانم ولی در یک صحبتی که عباس آقا توقیق در استنفورد می‌کردند گفتند که ما این چیزهایی را که مطرح می‌کردیم یک‌باره به دست نیاوردیم. اول یک موضوعی را مطرح می‌کردیم و بعد سعی می‌کردیم یک موضوع دیگری یک‌خرده بالاتر و بعد رساندیم به جاهایی که شما در توفیق می‌دیدید. یعنی در ابتدا بهشان این اجازه را نمی‌دادند که مثلاً از نخست وزیر انتقاد کنند. از چیزهای دیگر انتقاد می‌کردند و کم‌کم چیزهایی را می‌بینید که در توفیق می‌آید. یک خط‌کشی‌های عمومی بود. یکی از چیزهایی که مثلاً نمی‌توانستید درباره آن صحبت کنید خود شخص شاه بود. این موردی که در مورد طرح خانم نیمه‌عریان گفتید در محدوده خط قرمز نبود. سوژه‌های سکسی زیادی در توفیق می‌بینید. این هم یکی‌اش است.
  • اگر برگردیم به عقب در تاریخ ادبیات ایران سعدی، مولوی و البته عبید زاکانی، طنز نمایان است. در دوران مشروطه ملانصرالدین را داشتیم و طنزهای دهخدا (دخو) و بعد در کنار توفیق چلنگر را در دوره بعدی داریم و باباشمل... در این امتداد نشریه مصور فکاهی به اضافه طنز سیاسی توفیق در کجا قرار می‌گیرد و امتدادش تا حالا؟
توفیق چند تا ویژگی دارد. یکی‌اش این است که دوامی که در تمام این افت و خیزها می‌آورد... مثلاً شما چلنگر را نام بردید یا باباشمل، دوره‌هایی که چاپ می‌شوند خیلی کوتاه است. دو سال و نیم یا سه سال. ولی توفیق ۵۰ سال منتشر می‌شود. با یک توقف سه چهار ساله. در یک فاصله‌ای هم کاملاً جدی می‌شود شعر شعرا و ادیب‌ها و اصلاً فکاهی نیست. از خود شادروان حسین توفیق هم به همین نام یاد می‌کنند که بسیار آدم انعطاف‌پذیری بوده و آدم ملایمی بوده و تمام اینها دست به دست هم می‌دهد که این نشریه بتواند ۵۰ سال دوام بیاورد.
کار دیگری که نشریات دیگر می‌کردند و توفیق نمی‌کرد این بود که... شما از چلنگر نام می‌برید، چلنگر خودش را می‌برد وابسته می‌کند به حزب توده. نمی‌خواهم بگویم بد است یا خوب. ولی توفیق وابسته به مردم ایران بود. یعنی وابسته به جایی... البته ممکن است وقتی در کارهایش نگاه کنید خیلی شوق و ذوق داشته به مصدق و ملی‌گراها... ولی اصولاً به عنوان نشریه جبهه ملی خودش را معرفی نمی‌کند. استقلالش را نگاه می‌دارد. آن نشریات دیگر هر کدام به گونه‌ای این ویژگی توفیق را ندارند.
  • در شماره ویژه توفیق دفتر هنر مطلبی هست که با طنز در مورد توقیف توفیق و همچنین انقلاب بهمن ۱۳۵۷ نیشی زده شده...
بله. نوشته مال خود دکتر توفیق است. بله. مطلبی هست که من این مطلب را نمی‌دانم که عباس توفیق پیشتر از این چاپ کرد یا نه. ولی خودشان کتابی در دست انتشار دارند در ارتباط با ۵۰ سال فعالیت توفیق و این یک نوشته کوچک مال کتاب خودشان است. این را برای دفتر هنر فرستاده بودند که اینجا آوردیم.
تلویحاً در این نوشته گفته شده که کسانی که انقلاب کردند کجا بودند. صحبت سر این است که توفیق همه اینها را می‌گفت و دیده نمی‌شد.

توفیق می‌گفت که ما این نواقص و اشکالات را می‌گوییم که به اینجا نکشد. خوب وقتی که شما وقتی به روزنامه‌هایی که مال خودتان هست و نویسنده‌هایی که مال خودتان هست و برای شما کار می‌کنند حرف‌های آنها گوش می‌کنید این هم آخر و عاقبت‌تان است.
  • چند عکس در این شماره ویژه دفتر هنر آمده از عروسی پرویز شاپور و فروغ فرخزاد. آیا این عکس‌ها اولین بار است که چاپ می‌شود؟
بله. اینها عکس‌هایی است که تاحالا دیده نشده بود. علتش هم این است که منوچهر شاپور برادر بزرگ پرویز و حالا در کاناداست، بعد از مدتی مرا پیدا کردند و با هم گپ زدیم گفت بیژن من یک چند تا عکس دارم که برایت می‌فرستم که عین دست‌خط خودشان را هم گذاشتم که توضیحی بر این عکس‌ها هست. یکی از فامیل‌ها در آن جلسه عروسی با دوربین شخصی خودش چند تا عکس می‌گیرد. این دو تا را به منوچهر شاپور می‌دهد که بعد ایشان به من داد و من فکر کردم که مناسب است بغل کارهای خود پرویز بیاید. اینها برای اولین بار چاپ می‌شود.
  • به جز این دیگر چه چیزهایی هست که برای اولین بار در این شماره چاپ می‌شود؟
در این شماره خیلی از چیزهایی را که می‌بینید برای اول بار است. ما یک تصویر از هیئت تحریریه توفیق در ۱۳۱۸ داریم. هفت سال قبل از این که بنده به دنیا بیایم. از آرشیو نورالله خان خرازی است که به من داده‌اند. بسیاری از تصاویر در اینجا یا برای دفتر هنر تهیه شده... بسیاری از عکس‌هایی را که مازیار توفیق فرستاده از همسر شادروان حسین توفیق و خانواده ممدعلی خان توفیق و همسران‌شان و خواهران‌شان، عکس‌هایی است که شما برای اول بار می‌بینید. حتی عکسی هست از ممدعلی خان توفیق که مثلاً پنج یا شش سالش است و صفحه اول چاپ کردیم. شادروان حسین توفیق نشسته و او هم بچه کوچکی است پایین نشسته.
  • با شماره ویژه توفیق، دفتر هنر به شماره بیستم رسیده. مثل خود توفیق در این مدت مدید که در خارج از کشور چاپ شده، توانسته پابرجا بماند. رمز هر دوی اینها چه بوده؟
رمزش این است که ما سعی کردیم نشریه را به صورتی در بیاوریم که کاملاً آزاد باشد از هر قید و بندی و هیچ چیزی به غیر از مصلحت مردم ایران را مطرح نکند. این شیوه کلی کار ماست. ما هیچ چیزی در این جا به نادرستی عنوان نمی‌کنیم. اگر یک موقع هم چیز نادرستی عنوان کنیم هر کسی مطرح کند با پوزش از این که به بیراهه رفته‌ایم در شماره بعد منعکس می‌کنیم. نشریه دفتر هنر با حمایت مردم تا همین لحظه که با شما صحبت می‌کنم روی پای خودش ایستاده و کوشش فردی خود بنده و دوستانم.
  • رونمایی از این دفتر هنر ویژه توفیق کی انجام خواهد شد؟
دوستانم در سکرمنتوی کالیفرنیا برای دهم آوریل گذاشته‌اند که در آن جلسه، هم سی‌دی و تصویر ویدئوی دفتر هنر که کار سهراب اخوان است و بسیار کار مستند خوبی است که آن را هنوز ندیدید و صدا کار لقمان ادهمی است، ارائه خواهد شد. در این جلسه آقای دکتر پرهام، دکتر توفیق گفتند اگر بتوانند بیایند و آقای رجب‌نژاد و آقای سپند و اهل قلمی که شمال کالیفرنیا هستند محبت می‌کنند شرکت می‌کنند.
  • شماره بعدی دفتر هنر درباره چه خواهد بود؟
شماره بعدی برای علی اکبر دهخدا است.




اقلیت‌های مذهبی؛ «جمهوری اسلامی تنها یک قرائت از شیعه را می‌پسندد»

هفت رهبر جامعه بهاییان ایران که هم‌اکنون در زندان به سر می‌برند
دست‌کم برای اهل رسانه، کمتر هفته و ماهی است که خبری از برخورد نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی با اقلیت‌های مذهبی در کار نباشد، خبرهایی که از دستگیری و زندان و حتی اعدام را نیز در برمی‌گیرد، گرچه به گفته پیروان این اقلیت‌ها، خبرهای منتشر شده تنها بخش کوچکی از حقیقتی هستند که روزانه و به طور سیستماتیک بر ایرانیان پیرو اقلیت‌های مذهبی در نظام جمهوری اسلامی اعمال می‌شود.
ارامنه ایران اگر چه بر اساس قانون اساسی مجاز به انجام فرایض خویشند و حتی نماینده‌ای هم در مجلس شورای اسلامی دارند، اما این مسئله شامل همه پیروان آیین مسیحیت نیست، به ویژه وقتی که پای نوکیشان یا تازه‌مسیحی‌ها هم در میان باشد.


سامان کام‌ور، یکی از نوکیشان مسیحی، از سابقه این برخورد‌ها می‌گوید: این مسئله در واقع یک پروسه‌ای بود که نظام جمهوری اسلامی از‌‌ همان ابتدا در دست اجرا داشت، به طوری که از‌‌ همان ابتدا، دولتمردان جمهوری اسلامی در پی آن بودند که جامعه را به یک سمت تک‌قطبی یا تک‌دینی پیش ببرند.
بر همین اساس هم بر این باور بودند که یک دین حق است، و بقیه ادیان باطلند. بر همین اساس هم تلاش کردند کشور را به سمت تک‌دینی به پیش ببرند.
آیین بهائیت البته حکایت دیگری دارد، آیینی که از دوران ظهورش تا به امروز، در ایران نصیبش تکفیر بوده و محبس و مرگ.
سپهر عاطفی، از پیروان بهائیت: از ۱۶۰ سال پیش پیروان آیین بهائیت تحت فشار و سرکوب بودند. از قبل از انقلاب سال ۵۷ حتی، شاهد تاسیس گروه‌هایی مانند گروه حجتیه برای مبارزه با آیین بهاییت بودیم و بعد از انقلاب اسلامی، طبیعتا با قدرت گرفتن روحانیت شیعه، این مبارزه و سرکوب، شکل تازه‌تر و جدی‌تری به خودش گرفت.
در‌‌ همان روزهای انقلاب نیز کشتن و تخریب و آتش زدن خانه‌های بهائیان مرسوم شد. در بسیاری از روستاه‌ها بهائیان قتل عام شدند. در‌‌ همان مردادماه سال ۱۳۵۹ اعضای محفل روحانی ملی بهایی، که جزء تشکیلات بهائیت بودند، ربوده شدند و تا امروز هم از سرنوشت آنان هیچ اطلاعی در دست نیست.
هم اکنون هم هفت عضو تشکیلات بهائیان بازداشت شده و در زندان هستند، و به ۲۰ سال زندان محکوم شده‌اند.
جمهوری اسلامی ایرانیان اهل تسنن را هم در این میان نه تنها فراموش نکرده، بلکه آن گونه که عبدالستار دوشوکی می‌گوید، شیب برخورد با این اقلیت مذهبی را حتی تند‌تر هم کرده است.
عبدالستار دوشوکی: مشکل جمهوری اسلامی ایران با اهل سنت از‌‌ همان ابتدای انقلاب اسلامی آغاز شد. جمهوری اسلامی شروع به ترور مخالفان خود در میان اهل سنت، در کردستان و جنوب ایران، خراسان و به خصوص در بلوچستان کرد.
رژیم حتی علمایی را که از ایران به پاکستان رفته بودند را هم ترور کرد. این وضع ادامه داشت تا زمان دولت اصلاحات و بر سر کار آمدن آقای خاتمی، که تا حدی اهل سنت به آزادی رسیدند. متاسفانه این ورق هم بعد از سر کار آمدن آقای احمدی‌نژاد کاملا برگشت.
ما آن چه کمتر انتظارش می‌رفت، درگیری جمهوری اسلامی با «اهل حق» یا پیروان طریقت، یا‌‌ همان دراویش در ایران بود.
مصطفی آزمایش، از پیروان اهل حق از سابقه نخستین برخورد‌ها این گونه می‌گوید: دقیقا یک سال مانده به پایان ریاست جمهوری آقای خاتمی، کتابی به نام «سلوک در تاریکی» منتشر شد که این کتاب از سوی شخصی گمنام علیه اهل حق نوشته شده و در سطح بسیار وسیعی منتشر شد، با این هدف که اهل حق را یک جمعیت شیطان‌پرست و مخالف قرآن جلوه دهند.
سامان کام‌ور نیز از فشارهای اخیر حاکمیت بر نوکیشان مسیحی می‌گوید: در طی ماه‌های گذشته، جمهوری اسلامی فشار‌هایش را بر روی نوکیشان مسیحی افزایش داده است، به شکلی که در این مدت شاهد احضار و بازجویی یا زندانی شدن ۲۴۰ تن از نوکیشان مسیحی بودیم.
الان تعداد بسیاری از نوکیشان مسیحی در شهرهای مختلف ایران در زندان به سر می‌برند که اسامی بعضی از آن‌ها اعلام شده و خانواده تعدادی از آنان هم به خاطر مسائل امنیتی، در این مورد متاسفانه سکوت اختیار کرده‌اند.
سپهر عاطفی گوشه‌ای از رنج‌های بهائیان ایران را تصویر می‌کند: در طول این سه دهه، مسئولین رژیم از هیچ کوششی برای آزار و اذیت بهائیان ایران دریغ نکرده‌اند، از بازداشت و حبس‌های غیرقانونی تا تخریب خانه‌ها و محل کار‌ها و قبرستان‌ها گرفته تا فشار به روی دانشجویان و کودکان دانش‌آموز بهایی.
بعد از انقلاب حدود ۲۲۰ نفر از پیروان بهایی اعدام شدند. اموال بسیاری از بهائیان مصادره شد و از شهر و روستاههای خود اخراج و تبعید شدند. و بعد از انقلاب فرهنگی نیز محرومیت تحصیلی اساتید و دانشجویان بهایی آغاز شد و همه استادان بهایی از دانشگاه اخراج شدند.
پس از آن هم تا مدت‌ها بهائیان نمی‌توانستند وارد دانشگاه شده و در کنکور شرکت کنند. در چند سال اخیر گرچه می‌توانند در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کنند، اما هر‌گاه که این افراد وارد دانشگاه شده و مشخص شده که بهائی هستند، بلافاصله از دانشگاه اخراج شده‌اند.
آن چه بر اهل سنت می‌رود را به روایت عبدالستار دوشوکی بشنوید: بعد از سر کار آمدن دولت آقای احمدی‌نژاد، با حمایت و تشویق نیروهای ضد سنی، در مناطق سنی‌نشین، باعث تقابل می‌شدند.
در این سال‌ها، بسیاری از علمای اهل سنت که برای شرکت در سمینار‌ها و نشست‌ها به کشورهای همسایه سفر می‌کردند، ممنوع‌الخروج شدند. این در حالی است که اهل تشیع در همین سمینار‌ها و نشست‌های مذهبی حضور می‌یافتند.
در طول دو سال اخیر نیز تعداد زیادی از علمای اهل سنت راهی زندان شدند، پاسپورت بسیاری از آنان توقیف شد به شکلی که حتی اجازه نداشتند در مراسم حج شرکت کنند.
گوشه‌ای از ناملایماتی که بر اهل حق می‌گذرد را مصطفی آزمایش بازمی‌گوید: نه فقط زیارتگاه‌های اهل حق، بلکه حتی قبرستان‌های اهل حق را ویران کردند و استخوان‌های اموات را هم از زیر زمین بیرون کشیدند، فشار‌ها به حدی بود که تعدادی از پیروان اهل حق، اعتقادشان را کتمان می‌کردند.
اما چرا نظام جمهوری اسلامی، نه فقط با مخالفان سیاسی‌اش، بلکه با هر دگراندیشی و از جمله اقلیت‌های مذهبی ایران که سال‌هاست در این سرزمین زیسته‌اند چنین می‌کند؟
مهدی خلجی، پژوهشگر و نویسنده آثاری در مسائل ایران و اسلام: آن چه ما می‌بینیم یک برخورد ایدئولوژیک است. در این نوع برخورد، اساسا آن چه تعیین‌کننده است، این است که هر اقلیتی تا چه اندازه می‌تواند برای اقتدار مطلق حاکم، تخریب‌گر باشد؟
برای مثال، آن قدر که بهائیت می‌تواند برای جمهوری اسلامی تهدید به شمار بیاید، مسیحیت یا یهودیت تهدید به شمار نمی‌آید.
حتی به آن میزان که اهل تسنن می‌توانند برای اقتدار جمهوری اسلامی مشکل‌ساز باشند، یهودیان یا مسیحیان مشکل‌ساز نیستند، به همین دلیل است که در تهران یهودیان دارای کنیسه هستند، مسیحیان دارای کلیسا هستند، اما اهل تسنن از داشتن یک مسجد در پایتخت جمهوری اسلامی محرومند.
ایدئولوژیک بودن ماهیت مواجهه نظام جمهوری اسلامی با هر دگراندیشی را، رسول نفیسی، جامعه‌شناس و تحلیل‌گر سیاسی، هم تایید می‌کند: جمهوری اسلامی فقط یک قرائت بسیار محدودی از مذهب شیعه را به ایدئولوژی حکومتی تبدیل کرده و در مقابل تمام تفکرات دیگر واکنش نشان می‌دهد. و سعی می‌کند با نفی تمام این تفکرات، این قرائت خاص را در جامعه جا بیندازد.
بنا به گفته مهدی خلجی، اوضاع می‌توانست از این هم بد‌تر باشد، اگر جمهوری اسلامی مو به مو بر اساس فقه شیعه با اقلیت‌های مذهبی در ایران برخورد می‌کرد: اگر قرار بود در جمهوری اسلامی بر اساس قواعد فقهی با اقلیت‌های مذهبی برخورد شود، وضعیت آنان از این که الان هست، بسیار بسیار بد‌تر می‌بود. برای مثال، در فقه اسلامی، حاکم می‌تواند از اهل کتاب مالیات خاص بگیرد، آن‌ها اهل ذمه محسوب می‌شوند و اهل ذمه به عنوان مثال در روزهای بارانی نمی‌توانند در خیابان تردد کنند. نمی‌شود با آنان معامله کرد، اساسا فقه شیعه، دیانت بهایی را به رسمیت نمی‌شناسد و خون‌شان، مال‌شان و جان‌شان را مباح می‌داند.
چه این فشار‌ها بخشی از ماهیت سیاسی نظام موجود باشد و چه بخشی از فرهنگ خود ایرانیان، واقعیت محض آن است که زیستن در ایران با گرایش و مذهب و تفکری مغایر با آن چه صاحبان قدرت می‌پسندند، خالی از هزینه‌های گزاف نیست و نبوده است.



ستاد ملی زن و خانواده:‌ تلاشی دیگر برای «کم‌رنگ کردن نقش زن»

طرح اختصاصی علیرضا درویش برای رادیوفردا
«ستاد ملی زن و خانواده»: این نهاد دولتی تازه‌ای است که اخیرا کار خود را در حوزهٔ زنان آغاز کرده است، نهادی زیرمجموعهٔ مرکز امور زنان و خانواده که به نظر می‌رسد وظایف و اهدافش چندان فرقی هم با این مرکز ندارد.
رادیوفردا دربارهٔ این ستاد و هدف دولت محمود احمدی‌نژاد از تاسیس آن از آسیه امینی، فعال امور زنان، پرس‌وجو کرده است:




«ستاد ملی زن و خانواده» نخستین بار از طرف سخنگوی شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی شد. در‌‌ همان زمان مطرح شد که این ستاد تلفیقی است از شورای اجتماعی- فرهنگی زنان و یک کارگروه (کمیته) که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد خانواده تشکیل شده است. این دو نهاد زیرمجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی در هم تلفیق شدند و ستادی به نام «ستاد ملی زن و خانواده» شکل گرفت.
اما این که چرا چنین ستادی تشکیل شد، باید گفت بار‌ها دیده‌ایم بخشی از دولت که خارج از محدوده دولت در تصمیم‌گیری نقش دارد و بخشی از حاکمیت است، ولی الزاما زیرمجموعه دولت نیست، در قالب‌های مختلف پروژه‌هایی در سطح ملی می‌نویسند و به راحتی تصویب و اجرا کرده و بودجه‌های کلانی هم صرف می‌کنند.
ما هنوز یادمان نرفته طرح «عفاف و حجاب» با بودجه‌های میلیاردی در همین شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد و توسط بخش‌های عظیمی از بدنه اجرایی حکومت در ایران به اجرا درآمد.
مسئله دوم هم در این بحث مقوله زن است،‌‌ همان طور که از مفاد این ستاد برمی‌آید محور قرار دادن خانواده و کم‌رنگ کردن نقش زنیت زنان و پررنگ کردن نقش همسری و خانواده‌مدار کردن زنان یک هدف درازمدت است برای حاکمان جمهوری اسلامی.
  • خانم امینی! به نظر شما تفاوت این ستاد با مرکز امور زنان و خانواده چیست؟ چون به نظر می‌رسد اهداف و رویکردهای این دو به هم نزدیک و حتی یکی است؟
به نظر من بیشتر از این که این دو هم‌عرض هم باشند، در طول هم قرار دارند و از نظر ماهوی این‌ها در یک جهت و در راستای تثبیت یک بینش به مسئله زن است.
اما در صورت شکلی و اجرایی، مرکز مشارکت زنان و خانواده به عنوان بدنه‌ای مشورتی و اجرایی در داخل دولت قرار دارد و شورای انقلاب فرهنگی یک قدم کنار‌تر ایستاده و بیشتر در مقام تصمیم‌گیری یا برنامه‌ریزی و پیشنهاد است.

  • خانم امینی! یک سری شرح وظایف به نقل از مرکز امور زنان و خانواده برای این ستاد مطرح شده، از جمله تحکیم بنیاد خانواده، تحکیم بحث عفاف و حجاب، توانمندسازی زنان در مشاغل خانگی یا کمک به زنان سرپرست خانوار با احداث بازارچه و از این قبیل. به نظر شما این اهداف خیلی گسترده و عام نیست؟
این‌‌ همان صحبت‌هایی است که به طور مداوم به خصوص در دولت نهم و دهم به شدت روی آن پافشاری می‌شود، اما ایده‌های ملموس و مصداقی برای اجرا ندارد. این‌ها یک مفاهیم عوام‌فریبانه هستند که برای اجرای آن می‌توان بی‌‌‌نهایت تعریف قائل شد. مثلا ممکن است سه مدرسه را رنگ بزنید و بگویید این طرح شاداب‌سازی دختران است یا ممکن است ۵۰ باشگاه برای ورزش زنان احداث کنید.
البته موارد مثبتی هم دیده می‌شود، چیزهایی مانند بازارچه و توجه به زنان سرپرست خانوار که می‌تواند از موارد مثبت یک طرح باشد. من نمی‌خواهم فقط منفی نگاه کنم، اما به شرط این که نتیجه این‌ها با واقعیات موجود جامعه تطبیق داشته باشد.



آمریکا: تحولات منطقه بر ایران تاثیرگذار است

مایکل پوسنر، دستیار وزیر امور خارجه آمریکا در امور دمکراسی و حقوق بشر
مایکل پوسنر، دستیار وزیر امور خارجه آمریکا در امور دمکراسی و حقوق بشر با بیان این که ایران در شرایط کنونی «لحظات تاریکی» را می‌گذراند، گفته است، اعتراض‌های مردمی در کشورهای عربی به تدریج ایران را نیز تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.
مایکل پوسنر روز سه‌شنبه در گفت و گو با گلناز اسفندیاری، گزارشگر رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی در این باره گفته است: «به اعتقاد من تحولات منطقه به تدریج بر ایران تاثیر می‌گذارد، چرا که مردم این کشور در تلویزیون و از طریق اینترنت شاهد رویدادها در سوریه، مصر، تونس و سایر کشورهای منطقه هستند و بدون تردید به این فکر می‌کنند که باید نوبت آنها هم برسد.»

این مقام وزارت امور خارجه آمریکا در عین حال گفته است که ایران در شرایط کنونی «دوران سیاهی» را می‌گذراند که هیچ نشانه‌ای از اصلاحات یا کاستن از میزان سرکوب معترضان به چشم نمی‌خورد.
گفتنی است، به دنبال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران در سال ۱۳۸۸ موج گسترده‌ای از اعتراض‌ها نسبت به نتایج اعلام شده برای این انتخابات این کشور را فرا گرفت که بیش از یک سال ادامه داشت.
در این میان با آغاز اعتراض‌ها در برخی کشورهای عربی در ماه‌های گذشته، میرحسین موسوی، یکی از رهبران مخالفان در ایران «نقطه آغازین رویدادها در خیابان‌های تونس و صنعا و قاهره و اسکندریه و سوئز را» تظاهرات «چند میلیونی ۲۵ و ۲۸ و ۳۰ خرداد تهران» دانسته بود.
این در حالی است که مقام‌های جمهوری اسلامی و تلویزیون دولتی ایران اعتراض‌های مردم در کشورهای عربی را «پس‌لرزه‌های انقلاب اسلامی» یا «خیزش اسلامی» خوانده‌اند، هر چند آنها درباره اعتراض‌های ضد حکومتی در سوریه سکوت کرده‌اند.
از سوی دیگر چندی پیش نیز شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل، اظهار داشته بود به دلیل سرکوب شدید معترضان و نیز وضعیت اقتصادی «وخیم» در ایران، به زودی موج قیام‌های مردمی که چند کشور عربی را فراگرفته است، ایران را نیز در برخواهد گرفت.
خانم عبادی در عین حال تصریح کرده بود، فعالان حقوق بشر در ایران به دنبال آن بوده‌اند، تا هر گونه تغییری در کشور به صورت مسالمت‌آمیز صورت گرفته و از به راه ‌افتادن «حمام خون به سبک لیبی» جلوگیری شود.
در این میان مایکل پوسنر، دستیار وزیر امور خارجه آمریکا در امور دمکراسی و حقوق بشر که در آستانه انتشار گزارش سالانه وزارت امور خارجه آمریکا در باره وضعیت حقوق بشر در جهان سخن می‌گفت، اعلام کرده است، ایالات متحده آمریکا همچنان وضعیت حقوق بشر در ایران را زیر نظر دارد و موارد نقض حقوق بشر را گزارش خواهد کرد.
وی همچنین گفته است، ایالات متحده در زمینه آزادی اینترنت با فعالان ایرانی همکاری می‌کند و از جمله روش‌های مقابله با فیلترینگ را به آنها آموزش می‌دهد.



واکنش آمریکا به ابراز تردید گلدستون؛ «گزارش گلدستون از دستور کار خارج شود»

بازدید ریچارد گلدستون از سرزمین‌های اشغالی در بهار سال ، چند ماه پس از جنگ غزه۸۸
پس از آنکه قاضی ریچارد گلدستون، مسئول تهیه گزارش در مورد حمله اسرائیل به غزه بخش‌هایی از این گزارش خود را مورد تردید قرار داد، ایالات متحده می‌گوید که این گزارش نه ترمیم که بایستی از دستور کار خارج شود.
اسرائیل به تازگی از شورای حقوق بشر سازمان ملل خواهان لغو گزارش گلدستون شده است و آمریکا نیز از زبان سوزان رایس، نماینده این کشور در سازمان ملل متحد تأکید کرده است که این گزارش نباید گفت‌وگوهای آتی در مجمع عمومی یا شورای حقوق بشر سازمان ملل باشد.
گزارش ریچارد گلدستون، بازرس ویژه سازمان ملل در مورد جنگ غزه، که تقریباً ۹ ماه پس از حمله اسرائیل به غزه در هفته‌های پایان سال ۲۰۰۸ میلادی و هفته‌های آغازین سال ۲۰۰۹ تهیه شد، همزمان اسرائیل و گروه حماس را به ارتکاب جنایت جنگی در درگیری‌های پایان سال ۲۰۰۸ و آغاز سال ۲۰۰۹ متهم می‌کند.
در جریان این جنگ کوتاه ولی ویرانگر، بیشتر یک هزار چهارصد فلسطینی، از جمله صدها تن از غیرنظامیان، و نیز ۱۳ سرباز اسرائیلی کشته شدند. جنگی که اسرائیل به بهانه توقف راکت‌پراکنی از داخل مرزهای غزه به سوی خاک خود، آغازگر آن بود.
در زمان تهیه گزارش گلدستون، اسرائیل از همکاری با ریچارد گلدستون خودداری و پس از انتشار آن نیز محتوای این گزارش را به عنوان گزارشی «جانبدارانه و تحریف‌شده» محکوم کرد. اسرائیل همچنین خود تحقیقاتی را مورد شکل‌گیری این جنگ در غزه منتشر کرد که در آن کشته شدن غیرنظامیان فلسطینی «غیرعمد» توصیف شده است.
در این شرایط ریچارد گلدستون هفته گذشته در مطلبی در روزنامه آمریکایی واشینگتن پست، نوشت که چنانچه که گزارش خود را پس از انتشار تحقیقات اسرائیل «که نشان می‌دهد در درگیری‌های غزه، غیرنظامیان به طور عمدی هدف قرار نگرفته‌اند» تهیه می‌کرد، قطعاً گزارش متفاوتی تهیه می‌شد.
با تکیه بر این موضوع سوزان رایس خطاب به کنگره آمریکا گفته است که «مطمئن نیستم گزارش گلدستون قابل ترمیم باشد، و آنچه ایالات متحده می‌خواهد آن است که از گزارش از دستور کار خارج شود و موضوع مذاکرات آتی در مجمع عمومی و شورای حقوق بشر سازمان ملل یا بیرون از این دو نهاد نباشد.»
خانم رایس همچنین تأکید کرده است که از زمان انتشار گزارش گلدستون، ایالات متحده این گزارش را به واسطه «کاستی‌های عمیق» آن رد کرده بود.
وی افزوده است که آمریکا در آن زمان نیازی به در نظر گرفتن محتوای این گزارش نمی‌دید و اکنون که تهیه کننده آن صادقانه در مورد آن اظهار نظر کرد، این دیدگاه تقویت می‌شود که چنین گزارشی نباید در دستور کار باشد.
آمریکا که اصلی‌ترین متحد اسرائیل به شمار می‌آید، در سال‌های اخیر تلاش‌های خود را بر شکل‌گیری صلح میان اسرائیل و فلسطینیان متمرکز کرده است و همزمان با تحولات اخیر در دنیای عرب، باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده، روز پنجشنبه تأکید کرده است که از سرگیری روند صلح میان اسرائیل و فلسطینان «از هر موضوع دیگر ضروری‌تر است».
گزارش گلدستون در آبان ماه ۸۸ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد با حمایت ۱۱۴ عضو سازمان ملل، در مقابل ۱۸ رأی مخالف و ۴۴ رأی ممتنع تصویب شده بود.




مذاکرات دولت اوباما و کنگره برای حل مشکل بودجه بی‌نتیجه ماند

باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا، پس از شکست دور دیگری از مذاکرات با کنگره برای حل مسئله بودجه دولت، اعلام کرد هنوز هیچ نتیجه‌ای در این زمینه به دست نیامده، هرچند تلاش‌ها ادامه خواهد داشت.
جمهوریخواهان که اکنون اکثریت مجلس نمایندگان را در اختیار دارند، می‌گویند باید حدود ۶۶ میلیون دلار در بودجه صرفه‌جویی شود در حالی که دولت تنها با ۳۳ میلیون کاهش بودجه موافق است و حاضر نیست بیش از آن بودجه‌ها را قطع کند و کاهش دهد.
در این شرایط چنانچه دولت و کنگره نتوانند تا روز جمعه به توافق برسند، دولت توان خرج و استفاده از بودجه را نخواهد داشت و به عبارتی تعطیل می‌شود.
در این میان اکثریت جمهوریخواه در مجلس نمایندگان آمریکا می‌گوید با توجه به افزایش کسری بودجه دولت، باید اقدامات سخت و قطع بودجه‌های جدی در دستور کار قرار گیرد.
اما دموکرات‌ها با این گونه قطع بودجه مخالف هستند چرا که خدمات مالی، بهداشت و تندرستی، آموزشی، دانشگاهی و مدارس را با مشکل جدی روبه‌رو می‌کند.
نمایندگان دموکرات می‌گویند که هرگونه قطع بودجه باید از حوزه‌هایی شروع شود که بالاترین خرج در آنها می‌شود، از جمله بودجه‌های دفاعی که به گفته آنها، بیش از حد بالاست.
طبق قوانین اداری در آمریکا، دولت اجازه خرج بودجه بدون تصویب نهایی کنگره را ندارد. پیش از این به طور موقت و کوتاه مدت مجلس نمایندگان و دولت برای خرج‌های دولت به توافق رسیدند ولی اگر این تأیید نهایی نشود، به اصلاح «دولت تعطیل» خواهد شد.
تعطیلی دولت در آمریکا مسبوق به سابقه است و در زمان جیمی کارتر و بیل کلینتون، رؤسای جمهوری پیشین آمریکا هم روی داده است. این مسئله زمانی روی می‌دهد که کنگره آمریکا در اختیار یک جناح سیاسی و دولت در اختیار جناح سیاسی رقیب باشد.
در صورت تعطیلی دولت، پرداخت‌ها به نیروهای دولتی، نیروهای نظامی داخل و خارج از خاک آمریکا، بخش‌های دولتی و دیگر حوزه‌های زیرمجموعه دولت متوقف می‌شود.
دولت آمریکا می‌گوید با توجه به بهبود نسبی شرایط اقتصادی در آمریکا، هرگونه قطع بودجه شدید خطرناک است و ممکن است آسیب‌هایی به اقتصاد در حال بهبود برساند.
باراک اوباما گفت: «من مشکلی در این نمی‌بینم که نتوانیم به توافق برسیم و مذاکراتی هم هنوز در پیش داریم که شاید بتوانیم از تعطیلی دولت جلوگیری کنیم.»
آقای اوباما پیشتر از اکثریت جمهوریخواه در مجلس نمایندگان خواسته بود که «دست از بازی بردارند».
در همین حال روز چهارشنبه جان بوهنر، نماینده جمهوریخواه و رئیس مجلس نمایندگان پس از گفت‌وگو با هری رید، رئیس اکثریت دموکرات در مجلس سنای آمریکا گفت که مذاکرات ادامه دارد ولی ما هنوز نتوانسته‌ایم بر سر یک رقم مشخص به توافق برسیم.
یک نظر سنجی مشترک از روزنامه وال استریت جورنال و شبکه تلویزیونی ان بی سی می‌گوید فقط حدود ۲۸ درصد از جمهوریخواهان به دنبال توافق و رسیدن به نتیجه نهایی در کنگره آمریکا هستند در حالی که ۷۶ درصد از دموکرات‌ها و گروه‌های مستقل سیاسی از رسیدن به توافق و جلوگیری از تعطیلی دولت، حمایت می‌کنند.
مقام‌های دولت آمریکا می‌گویند که در صورت تعطیلی دولت، ۸۰۰ هزار نیروی کار دولتی به طور موقت کار خود را از دست می‌دهند که این موضوع برای اقتصاد و روند بهبود آن مناسب نیست.



نوشتۀ فرزاد جوادی
زمانی کشتیهای تجاری پرتقالی، از بندر عباس ما در خلیج فارس گرفته تا جزیره ماکائو در آبهای دریای چین و بنادر آمریکای لاتین در اقیانوسهای اطلس و کبیر، در تمامی آبهای کره زمین حکمفرمائی می نموده، و از مستعمرات اینکشوردر چهار گوشه جهان ثروت به کشور خویش سرازیر می کرده اند
در آن زمانها برزیل با جنگلهای آمازون خود و جمعیت سرشارش یکی از مستعمرات متعدد پرتقال بوده است. بازی روزگار، برزیل را امروز به صورت فرشته نجات دولت پرتقال در آورده است. رئیس جمهوری برزیل، خانم روسف، روز چهارشنبه گذشته برای کمک به خروج پرتقال از بحران اقتصادی وارد لیزبن گردید.
 اگرچه چگونگی و جزئییات کمک مالی برزیل به دولت پرتقال هنوز در مرحله بررسی است و مشخص نشده است  اما در محافل نزدیک به سفارتخانه برزیل در لیزبن گفته میشود که ممکن است ازهمین ماه جاری آوریل این کمکها آغاز شود.
آنچه مسلم است دولت پرتقال ملزم است که تا پیش از پایان ماه آوریل سررسید یکی از بدهی های خود را، که بالغ بر چهار میلیارد و ششصد میلیون یوروست تأمین سازد، و برای اواسط ماه ژوئن آینده نیز یک تعهد فوری دیگر خود بالغ بر چهار میلیارد و نهصد میلیون یورو را تأمین نماید...




نوشتۀ شاهرخ بهزادی
بیکاری و تورم چالش های بزرگ اقتصاد ایران در سال 1390 خواهند بود.اقتصادی که برای چهارمین سال پی در پی با رکود شدید اقتصادی دست به گریبان است. کارشناسان اقتصادی نرخ بیکاری در ایران را 17 در صد برآورد میکنند. این نرخ مبین وجود بیش از چهار میلیون بیکار در کشور است. همچنین، نرخ تورم واقعی که بر اساس تغییرات شاخص قیمت ها در سال گذشته محاسبه شده، برابر با 19.6 درصد است.
هر چند که آخرین گزارش بانک مرکزی جمهوری اسلامی، نرخ تورم در پایان سال 1389 را 12.4 در صد اعلام کرده است، اما در واقع، این نرخ گمراه کننده بوده و بیانگر نرخ واقعی تورم در کشور نیست. نرخ تورم واقعی که بر اساس تغییرات شاخص قیمت ها در سال گذشته محاسبه شده، برابر با 19.6 درصد است.
از سوی دیگر، نرخ رشد اقتصادی کشور، در غیاب آمارهای رسمی، طی سه سال گذشته بر اساس داده های بین المللی، مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و همچنین منابع اقتصادی غیر رسمی، با فرض خوش بینانه، همواره زیر 2 در صد بوده و برآوردهای جدید برای سال 1390این گرایش را تأیید میکنند.
یاد آور میشویم که پرسشی که طی سه سال گذشته از سوی بانک مرکزی جمهوری اسلامی همواره بدون پاسخ مانده است، میزان رشد اقتصادی کشور است. بانک مرکزی به بهانه های مختلف از انتشار نرخ رشد اقتصادی کشور شانه خالی میکند. محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی در نشست خبری دیروز(سه شنبه) ضمن اعلام پروژه حذف 4 صفر از پول ملی، بار دیگر از ارائه نرخ رشد اقتصادی کشور طرفه رفت.
نبود آمارهای رسمی در باره شاخص های کلان اقتصاد کشور، میتواندبه دلیل تناقض های آماری با گفته های مسئولان جمهوری اسلامی باشد. آنچه مسلم است و بسیاری از کارشناسان اقتصادی در باره آن اتفاق نظر دارند، رکود کنونی اقتصاد ایران است با یک رشد اقتصادی بسیار کند که نمی تواند در بهترین حالت از مرز 2 در صد در سال تجاوزنماید.
حال ببینیم که یک رشد اقتصادی کند( حداکثر 2 درصدی) چه تأثیراتی میتواند در زمینه اشتغال و توسعه بیکاری در کشور داشته باشد.
یک رشد اقتصادی دو درصدی در معادله اشتغال- بیکاری، در عمل توسعه بیکاری را بدنبال دارد. حتا یک رشد اقتصادی 3 تا 4 در صدی نمی تواند در اقتصاد ایران معادله یاد شده را به نفع توسعه اشتغال تغییر دهد. همانطور که در برنامه چهارم توسعه پیش بینی شده است، برای کاهش بیکاری و افزایش اشتغال در کشور نیاز به یک رشد اقتصادی 6 تا 8 در صدی داریم....



نامه قذافی به رئیس جمهوری آمریکا
جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید
نوشتۀ رحمت قاسم بیگلو
جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید
کاخ سفید واشنگتن در یک واکنش به نامه سه صفحه ای معمرقذافی
اعلام داشت که رهبرلیبی بهتراست به جای حرف عملاً درجهت پایان دادن به بحران داخلی این کشوراقدامی به عمل آورد.
خبرگزاری رسمی لیبی "جانا" روزچهارشنبه، دیروز، با انتشارخبری از طرابلس گزارش داد، رهبرلیبی با ارسال یک نامه سه صفحه ای خطاب به باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا خواستارخاتمه دادن به بمباران های لیبی شده است. لازم به یادآوری است که وزارت دفاع آمریکا روزدوشنبه هواپیماهای جنگی خود را از منطقه فراخوانده بود وپس از این تصمیم واشنگتن بود که رهبرلیبی نامه ای را خطاب به رئیس جمهور آمریکا ارسال داشت.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، "جی کارنی" سخنگوی کاخ سفید واشنگتن روز گذشته بدون اشاره به محتوای نامه ی معمرقذافی به این گفته اکتفا کرد که "حرف هیچگاه جای عمل را نمی گیرد. رئیس جمهوری آمریکا قبلاً نیز تاکید کرده است که رهبرلیبی باید به جای حرف عملاً اقدام به آتش بس نماید".
دراین حال به گزارش منابع خبری، درحملات متقابل نیروهای مخالف و طرفدار معمرقذافی، طی بیست و چهارساعت گذشته حداقل هفت نفراز دو طرف جان خود را ازدست دادند.
درپاریس "آلن ژوپه" وزیرامورخارجه فرانسه، امروز اعلام داشت که، اعضای گروه تماس لیبی که برای هماهنگی بین المللی درمورد بحران این کشورتشکیل گردیده، روز سیزدهم ماه آوریل (هفته آینده) در"دوحه" مرکز امیرنشین "قطر" تشکیل جلسه خواهد داد.





تبلیغات گستردۀ جمهوری اسلامی علیه مداخلۀ خارجی در بحرین

نوشتۀ فرید وهابی
بحرین
از زمان مداخلۀ نیروهای سعودی و اماراتی در بحرین، جمهوری اسلامی ایران تبلیغات وسیعی را علیه این اقدامات به راه انداخته است. به عنوان مثال خبرگزاری ایرنا متنی را منتشر کرده که در آن شیعیان بحرین از آیت‌الله خامنه‌ای کمک می‌طلبند. مجلس خبرگان نیز از "سازمان‌هاي جهاني" خواست که سكوت خود را در این مورد بشكنند.
خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، روز پنجشنبه متنی را تحت عنوان "نامۀ جمعي از شيعيان بحرين به رهبر معظم انقلاب" منتشر کرده است. بر اساس این متن، برخی از مقلدان بحرینی آیت‌الله خامنه‌ای، نزد وی از "ظلم و ستم آل خليفه" شکایت می‌کنند و سپس از وی یاری می‌خواهند.
در این متن آمده است: "ما گروهي از شيعيان بحرين هستيم كه از حضرتعالي تقليد مي‌كنيم... فشار بر ما سنگين شده است بحدي كه برادران و خواهران و عائله ما را در مقابل چشمانمان مي‌كشند و كسي فرياد رس ما نيست... از شما درخواست مي‌كنيم برايمان دعا كنيد... هر طور كه صلاح مي‌دانيد ما مقلدان و فرزندان خود را در بحرين ياري دهيد".
در پایان این متن، پیروزی انقلاب مصر از تأثیرات "سخنرانی عربی" آیت‌الله خامنه‌ای دانسته شده و از قول شیعیان بحرینی نقل شده است که "ما نيز در رنج و عذابيم و جز مقاومت و آمادگي براي شهادت چيزي نداريم".
از طرف دیگر مجلس خبرگان نیز با صدور بیانیه‌ای، "سكوت در برابر جنايت بحرين" را حرام خواند و از "سازمان‌هاي جهاني" خواست که سكوت خود را در این مورد بشكنند.
در بیانیۀ مجلس خبرگان آمده است که سرکوب خونین مردم بحرین "با دخالت غيرمشروع نيروهاي سركوب‌گر خاندان آل سعود و آل‌نهيان همراه است".
قبلاً دویست نفر از نمایندگان مجلس نیز به حضور نیروهای سعودی در بحرین اعتراض کرده بودند.
با بالا گرفتن اعتراضات در بحرین که اکثریت جمعیت آن شیعه است، پادشاه این کشور کوچک از عربستان سعودی و امارات متحد عرب کمک خواست. این کشورها نیز نیروهای خود را برای آرام کردن اوضاع و سرکوب تظاهرات به بحرین اعزام کردند. اما دولت جمهوری اسلامی ایران شدیداً به این مداخله واکنش نشان داد. در چند روز اخیر به ویژه تبلیغات دولتی در رسانه‌های رسمی ابعاد گسترده‌ای به خود گرفته است. در این تبلیغات معمولاً بر اعمال خشونت علیه مردم بحرین تأکید می‌شود. همچنین برخی روزنامه‌ها و نشریات و هنرمندان و نویسندگان طرفدار جمهوری اسلامی شدیداً از "کشتار مردم بحرین" ابراز تأسف می‌کنند و به شکل غیرمستقیم، خواهان دخالت در این امور این کشور می‌شوند.
روز پنجشنبه، محمود احمدی نژاد در سفر خود به کرمانشاه، هشدار داد که آمريكا و غرب درصدد به راه انداختن "دعواي ايراني – عربي ، جنگ شيعه- سني و اختلاف افكني بين ملت هاي منطقه هستند".

گفتگو با جواد طالعی
07/04/2011
by رحمت قاسم بیگلو

 


اعلام موجودیت "کنگرۀ سبز های ایران"


نوشتۀ فواد روستائی
بنیانگذاران "کنگرۀ دموکرات های سبز ایران" رعایت و احترام به حقوق بشر، حفظ تمامیت ارضی و استقلال ایران، استقرار یک دموکراسی عرفی (سکولار) در کشور و برگزاری یک انتخابات آزاد و عادلانه زیر نظارت نهادهای بین المللی برای تضمین گذار به دموکراسی را از اهداف خود اعلام کردند.  تشکل سیاسی جدیدی از فعالان سیاسی ایران زیر نام "کنگرۀ دموکرات های سبز" ایران دیروز (چهارشنبه) در پاریس اعلام موجودیت کرد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه این تشکل گرایش های سیاسی گونه گونی از ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور از سلطنت طلبان تا جمهوریخواهان به استثنای "سازمان مجاهدین خلق ایران" را در بر می گیرد.
رعایت و احترام به حقوق بشر، حفظ تمامیت ارضی و استقلال ایران و استقرار یک دموکراسی عرفی (سکولار) در کشور از اهداف اصلی اعلام شدۀ این تشکل است.
بنیانگذاران "کنگرۀ دموکرات های سبز ایران" دیروز (چهارشنبه) در نشستی در بنای مجلس ملی فرانسه برگزاری یک انتخابات آزاد و عادلانه زیر نظارت نهادهای بین المللی برای تضمین گذار کشور به دموکراسی را از دیگر اهداف خود اعلام کردند.
خبرگزاری فرانسه در گزارشی که به اعلام موجودیت این تشکل اختصاص داده است می نویسد "کنگرۀ دموکرات های سبز ایران" خود را با "جنبش سبز در ایران"، جنبشی که پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در پی اعتراض مردم به تقلب در این انتخابات به وجود آمد و میر حسین موسوی و مهدی کروبی دو نامزد معترض به نتایج این انتخابات به عنوان رهبران آن شناخته شده اند، دارای نسبتی می داند.
شماری از نمایندگان مجلس ملی فرانسه چون "مانوئل والس"*، از حزب سوسیالیست، و "نیکول املین"، از حزب حاکم اتحاد برای یک جنبش مردمی (UMP)، فرانسه از "کنگرۀ دموکرات های سبز" پشتیبانی کرده اند.
*Manuel Valls
*Nicole Ameline













«شرف اهل قلم»، برنده جایزه جهانی آزادی مطبوعات یونسکو

image
عکس: فارس
امروز یونسکو اعلام کرد که احمد زیدآبادی برنده جایزه جهانی آزادی مطبوعات این سازمان شده است. دبیرکل ادوار تحکیم وحدت بیش از یک سال و نیم است در زندان است و برخلاف بسیاری از زندانیان اصلاح‌طلب، یک روز هم به مرخصی نرفته است.
سازمان گزارشگران بدون مرز به نقل از یونسکو این خبر را اعلام کرده است.
بنا به گزارش این سازمان، رئیس هیات داوران دینا سانگور در این باره اعلام کرد: «اهدای این جایزه به احمد زیدآبادی ارج گذاری به شجاعت استثنایی، مقاوت و تعهد این روزنامه‌نگار در جهت آزادی بیان، دمکراسی و حقوق بشر، تساهل و انسانیت است. اهدای این جایزه ورای شخصیت احمد زیدآبادی جایزه به بسیاری از روزنامه‌نگاران ایرانی است که هم اکنون در زندان بسر می‌برند.»
ایرنا بوکوا مدیرکل یونسکو با تائید تصمیم هیات داوران خواهان آزادی این روزنامه نگار شد. «احمد زیدآبادی در همه مدت فعالیتیش همواره و شجاعانه از آزادی مطبوعات و آزادی بیان، حق بنیادین بشر که پایه‌ی دیگر آزادی‌ها مدنی و عنصر کلیدی برای جوامع باز و روامدار است دفاع کرده است. در پیوند با روز جهانی آزادی مطبوعات (٣ می -١٣ اردیبهشت) و با توجه به نگرانی‌های اعلام شده از سوی هیات داوران در باره وضعیت سلامت وی، من از مقامات ایران خواهان آزادی احمد زیدابادی هستم.»


احمد زیدآبادی که در ٢٤ خرداد ١٣٨٨ بازداشت شد و از سوی شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب تهران به ۶ سال زندان و تبعید در گناباد ممنوعیت دائم از فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی محکوم شد. زید آبادی برنده جایزه قلم طلایی ٢٠١٠ موسسه جهانی مطبوعات است.
گزارش‌گران بدون مرز خرسندی خود را از این انتخاب اعلام و ضمن تبریک به همه مدافعان حقوق بشر در ایران، همصدا با یونسکو خواهان آزادی احمدزیدابادی و دیگر روزنامه‌نگاران زندانی در ایران است.


فروزانفر: «مجتبی عوض شده؛ هادی ریاکار است»

image
حمیدرضا فروزانفر، عضوی از خانواده خامنه‌ای است که از زیر سایه بیرون آمده و علنا در باره خانواده خود سخن می‌گوید. فروزانفر که چند هفته پیش در تهران، مجتبی خامنه‌ای را از نزدیک دیده می‌گوید پسر کم حرف رهبری، تغییر کرده وحتی پشت سر پیش‌نمازی چون آیت‌الله جنتی نماز نمی‌خواند. او همچنین هادی خامنه‌ای را انسانی ریاکار و خطرناک خوانده که از موقعیت‌های مختلف نهایت استفاده را می‌برد.
نوه خواهر آیت‌الله خامنه‌ای اخیرا در گفتگو با خودنویس حرف‌هایی زده است که به مذاق فرزندان رهبری و نیز بخشی از خانواده که مخالف رهبر است خوش نیامده. حرف زدن از دوطرف ماجرا در ایران چندان راحت نیست اما نقد دو جناح خانواده از سوی حمیدرضا فروزانفر باعث ناراحتی بسیاری شده است. فروزانفر می‌گوید که داعیه سیاسی ندارد اما باید حرف‌ها در باره خانواده رهبری را بازگفت و از بقیه خانواده‌های مسوولان هم خواست که پرده بگشایند.
در پاریس با فروزانفر گفتگوهایی ویدیویی کردم که امروز نخستین بخش این گفتگوها در باره مجتبی خامنه‌ای و هادی خامنه‌ای را در خودنویس منتشر می‌کنیم.
فروزانفر معتقد است که مجتبی الان نگاهی از بالا به همه دارد و نقش او در خانواده مطمئنا تغییر یافته است.
او همچنین به هادی خامنه‌ای اشاره می‌کند که کمتر از سوی جناح چپ نقد شده است. فروزانفر معتقد است هادی یک منفعت طلب است و بر اساس منافع گاه به گاه رفتارش تغییر می‌کند.





منبع آگاه «فارس» علت اخراج دکتر محمد شریف را اعلام کرد



image 

خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران، در گزارشی به نقل از «یک منبع آگاه در دانشگاه علامه طباطبایی» درخصوص علت اخراج «محمد شریف» از اساتید سرشناس این دانشگاه اعلام کرد «وي در زمان دكتر حبيبي با سن ۴۸ سالگي آن هم بدون رعايت قوانين حاكم بر وزارت علوم و دانشگاه علامه، با مدرك فوق ليسانس استخدام و به تدريس در اين دانشگاه پرداخت كه استخدام وي غير قانوني بود؛ زيرا سن استخدام بايد ۴۰ سال و مدرك فرد نيز دكتري باشد.»

 این منبع آگاه که خبرگزاری فارس از درج نام وی خودداری کرده است در ادامه می گوید: «شريف،همچنين به صورت غير قانوني بورس دكتري گرفت؛ در حالي كه براي بورس دكتري بايد سن فرد ۳۵ سال باشد.» این خبرگزاری در شرایطی علت اخراج محمد شریف را شبهه در شرایط استخدام وی در سال‌ها پیش و در زمان ریاست در دوران اصلاحات اعلام کرده است که اکنون نزدیک به ۶ سال از برکناری نجفقلی حبیبی و جایگزینی سید صدرالدین شریعتی بر مسند ریاست این دانشگاه می گذرد و از سوی دیگر محمد شریف وکیل برجسته دادگستری و استاد حقوق دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی نیز ۲۵ سال سابقه تدریس در دانشگاه آزاد و برخی دانشگاههای کشور دارد.
حجت الاسلام سید صدرالدین شریعتی، معاون وزیر کشور در سال‌های ۷۲ تا ۷۶، دارنده دکترای الهیات و استاد دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی که اکنون ریاست این دانشگاه را بر عهده دارد در زمینه اخراج و بازنشسته کردن اساتید منتقد و حتی برخی از همفکران خود از نظر سیاسی در این دانشگاه ید طولایی دارد.
مهدی طیب از جمله اساتیدی بود که در مراسم تودیع نجفقلی حبیبی در سال ۸۴ با انتقاد شدید از او به دفاع از رئیس جدید دانشگاه پرداخت اما سه سال بعد در مرداد ماه سال ۱۳۸۷ با حکم صدرالدین شریعتی از این دانشگاه اخراج شد!
طیب تلاش زیادی برای بازگشت به دانشگاه داشت و حتی از نمایندگان مجلس و شخص محمود احمدی نژاد نیز استمداد کرد اما با وجود این تلاش‌ها ،شریعتی حاضر نشد این متحد سابق را به دانشگاه بازگرداند. صدرالدین شریعتی در اواخر بهمن ماه سال ۸۴ دکتر حسن نمک دوست تهرانی عضو هیئت علمی دانشکده علوم ارتباطات را نیز از دانشگاه اخراج کرد.
نمک دوست از جمله اساتید محبوب بود که به عنوان پژوهشگر برگزیده سال نیز انتخاب شده بود. در همان زمان تدریس دکتر مردی‌ها نیز در دانشکده علوم سیاسی با وقفه روبه رو شد.مرتضی مردیها به دلیل آن‌چه که "بی‌ارتباط بودن مدرک تحصیلی با حوزه تدریس" گفته می‌شد با محدودیت هایی مواجه شد. او فقط می‌توانست روش تحقیق و درس‌هایی از این جنس را در دانشکده علوم سیاسی تدریس کند. مردی‌ها ۲ سال بعد به طور کامل و با حکم صدرالدین شریعتی از دانشگاه اخراج شد.
 دکتر میرجلال الدین کزازی استاد برجسته ادبیات فارسی نیز یکی از اساتیدی بود که در اواخر تابستان سال ۸۶ و قبل از آغاز سال تحصیلی جدید توسط رئیس دانشگاه علامه طباطبایی بازنشسته شد. رییس دانشگاه علامه طباطبایی سال گذشته در اقدامی عجیب و بی‌سابقه ۱۲ تن از اساتید با تجربه و کاردان دانشکده اقتصاد علامه را بازنشسته کرد. شریعتی  «نیت اخلال در امتحانات دانشگاه از سوی اساتید و تبدیل کردن گروه آموزشی توسعه دانشکده اقتصاد به باشگاه سیاسی» را از دلایل ارائه این حکم بازنشستگی برای آن‌ها عنوان کرد. به این ترتیب گروه توسعه دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه به طور کلی منحل شد. از سال گذشته تا کنون، اساتید مجرب و پرسابقه ی بسیاری از دانشگاه اخراج شده اند که از جمله می توان به دکتر مرتضی مردیها، استاد فلسفه در دانشگاه علامه طباطبایی، سید علی اصغر بهشتی شیرازی؛ استاد برجسته ارتباطات و باسابقه در دانشگاه علم و صنعت، پرفسور محمد شهری، استاد سابق مهندسی الکترونیک، پرفسور تورج محمدی؛ اشاره کرد و در این میان نام اساتید برجسته‌ای همچون امیر ناصر کاتوزیان، کریم مجتهدی، علی شیخ الاسلام، حسن بشیریه، محمد عرفانی، ابولقاسم گرجی، محمد آشوری، جمشید ممتاز، محمد رضا شفیعی کدکنی، رضا داوری نیز به چشم می خورد





مخالفان مسلح لیبی زخمی در بیمارستان
این سومین باری است که نیروهای ناتو اشتباها مخالفان مسلح را مورد حمله قرار می دهند
در لیبی، مخالفان مسلح معمر قذافی، گفته اند نیروهای پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، به اشتباه، آنها را هدف حمله قرار داده اند. براساس گزارش ها این حمله منجر به کشته شدن شماری از مخالفان شده است.
تعدادی از پزشکان در اجدابیا به بی بی سی گفته اند که این حمله به کشته شدن ۱۳ نفر از مخالفان مسلح منجر شده است.
براساس گزارش ها، دست کم چهارموشک نیروهای ناتو، تعدادی تانک و خودروهای زرهی متعلق به مخالفان قذافی را در نزدیکی خط مقدم بین شهرها اجدابیا و بریقه هدف حمله قرار داده است.
به گفته خبرنگار بی بی سی، این حمله که ظاهرا بر اساس یک اشتباه صورت گرفته باعث خشم نیروهای مخالف مسلح شده است.
این سومین حادثه ای است که در روزها ی اخیر با دخالت نیروهای بین المللی که برای حفاظت از غیر نظامیان در لیبی به این کشور اعزام شده اند، اتفاق می افتد.
پیشتر دولت آمریکا درخواست شخصی سرهنگ قذافی از باراک اوباما برای پایان دادن به حملات را رد کرد و بار دیگر تاکید کرد که رهبر لیبی باید برود.
در همین رابطه هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در واکنش به نامه سه صفحه ای سرهنگ قذافی به آقای اوباما گفت:" آقای قذافی می داند که چه باید بکند."
سرهنگ قذافی در این نامه از رئیس جمهوری آمریکا خواست به "جنگ ناعادلانه " پایان دهد.
در تحولی جداگانه، یک نماینده سابق کنگره آمریکا هم اکنون برای انجام گفتگوهایی با سرهنگ قذافی در طرابلس به سر می برد.
کرت ولدون گفت که هدف او قانع کردن آقای قذافی به کناره گیری است.





محمد حسینی
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران از اختصاص بودجه‌ای در این وزارت‌خانه برای تسویه حساب با کارمندانی که 'به اسلام اعتقاد ندارند' خبر داده است.
محمد حسینی در دیدار با کارکنان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به ایجاد فضای غیر اسلامی در این وزارت‌خانه و زیرمجموعه های آن هشدار داده و گفته است: "کسی که به اسلام اعتقاد نداشته باشد، باید با او تسویه حساب کرد و امسال هم پولی را گذاشته ایم برای همین کار."
آقای حسینی 'ایمان و اعتقاد قلبی' را مهمترین عامل در کار فرهنگی خوانده و گفته است: "کسانی که نماز نمی‌خوانند و اعتقاد ندارند، نمی‌توانند فرهنگ اسلامی را ترویج دهند و باید با این وزارت‌خانه خداحافظی کنند و در جایی غیر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کار کنند."
موضع گیری صریح وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حالی انجام می‌شود که پیش ازاین هم مقام های بلندپایه ایران بارها از لزوم اسلامی شدن فضای علمی و فرهنگی در این کشور سخن گفته‌اند.
آقای حسینی همراهی با 'حرکت اسلامی' در وزارت ارشاد را لازم دانسته و گفته است: "من این را خیلی صریح و شفاف می‌گویم که کارها در فضایی شفاف انجام شود."
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران وعده داده که حق و حقوق افرادی که به دلایل اعتقادی با آنها تسویه حساب می‌شود، به صورت "تمام و کمال" پرداخت شود.

گسترش فضای اسلامی درعرصه علم، فرهنگ و هنر

"کسانی که نماز نمی‌خوانند و اعتقاد ندارند، نمی‌توانند فرهنگ اسلامی را ترویج دهند و باید با این وزارت‌خانه خداحافظی کنند"
محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد سلامی
آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی بارها بر جهت‌گیری اسلامی در فعالیت‌های فرهنگی، هنری و علمی تاکید کرده است.
آقای خامنه ای هنر اسلامی را برآمده از 'دل و باور ایمانی به معنای حقیقی' و خلق اثر هنری اسلامی را نتیجه 'تصحیح روح، دل و نگاه هنرمند' می داند.
اسلامی شدن دانشگاه ها نیز از موضوعاتی است که از زمان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در ۱۳۸۴، مسئولان ایران توجه ویژه‌ای به آن کرده‌اند.
تاکید رهبر جمهوری اسلامی بر اسلامی شدن دروس دانشگاهی به خصوص علوم انسانی در سال گذشته باعث به راه افتادن جریانی شد که از جمله نتایج آن بازنگری چهارصد هزار سرفصل درسی دانشگاه‌ها و تاکید مکرر و صریح وزیر علوم بر اسلامی‌تر کردن فضای دانشگاه‌ها بود.
در اظهار نظری مشابه با موضع گیری تازه وزیر ارشاد، سال گذشته کامران دانشجو، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری ایران در مورد لزوم انجام تغییرات در دانشگاه ها گفته بود: "اگر دانشگاهی وجود داشته باشد که در آن متدینین، فرهنگ انتظار و بسیج مورد تمسخر قرار گیرد و به بهانه آنکه به کلاس های درسی آسیبی نرسد، صدای اذان در آن بلند نشود، در یک کلام بهتر است چنین دانشگاهی وجود نداشته باشد، چون در غیر این صورت مردم، دانشجویان و اساتید این دانشگاه را با خاک یکسان می کنند."




باراک اوباما به کنگره آمریکا هشدار داده است که اگر بر سر بودجه به توافق نرسند، اقتصاد آمریکا آسیب می‌بیند
در صورت تصویب نشدن به موقع لایحه بودجه سالانه دولت آمریکا، فعالیت دستگاه های دولتی این کشور فلج می شود.
در حالیکه مذاکرات نمایندگان حزب‌های جمهوری‌خواه و دموکرات در کنگره آمریکا بر سر میزان کاهش بودجه دولت همچنان جریان دارد، مقامات دولتی هشدار داده اند در صورتی که نمایندگان کنگره آمریکا نتوانند تا نیمه شب جمعه، ۸ آوریل (۱۹ فروردین) بر سر متن نهایی بودجه مصوب به توافق برسند، فعالیت بخش‌هایی از دولت آمریکا متوقف خواهد شد.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، به نمایندگان کنگره این کشور هشدار داده است که در صورت نرسیدن به توافق بر سر بودجه دولتی، اقتصاد آمریکا آسیب می‌بیند.
بودجه‌ای که مذاکرات بر سر تصویب آن به بن‌بست رسیده است، هزینه فعالیت‌های روزانه نهادها و سازمان‌های دولت آمریکا را تا پایان سال مالی جاری یعنی ۳۰ سپتامبر تامین می‌کند.
باراک اوباما آخر وقت دیشب، با جان بینر، رییس جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان آمریکا و هری رید، سناتور دموکرات آمریکا دیدار داشت.
دموکرات‌ها پیشنهاد داده‌اند که بودجه آمریکا ۳۳ میلیارد دلار کاهش یابد، ولی برخی از جمهوری‌خواهان به دنبال کاهش بیش از ۶۰ میلیارد دلاری در بودجه هستند.
آقای اوباما بعد از نشستی در کاخ سفید که یک ساعت و نیم طول کشید، گفت که بحث‌های مطرح شده به طور کلی سازنده، صریح و بی‌پرده بود. او گفت اطمینان دارد دو طرف به دنبال رسیدن به توافق هستند و هیچکدام نمی‌خواهد در دلیل تعطیلی احتمالی فعالیت‌های دولتی، مقصر شناخته شود.
از اول ماه اکتبر تاکنون دولت آمریکا امور روزمره خود را با توسل به مجموعه تدابیر موقت اداره کرده است.
اگر مذاکرات در این زمینه نتیجه‌ای نداشته باشد، نیمه شب جمعه، بخشی از فعالیت‌های دولت آمریکا متوقف خواهد شد که در این صورت، این اولین بار در ۱۵ سال اخیر خواهد بود که دولت در آمریکا "تعطیل" می‌شود.
مقامات دولت آمریکا می‌گویند که با توجه به نقش قابل توجه دولت در تامین مالی فعالیت های مربوط به رهن و وام‌های مسکن، تعطیلی فعالیت های دولتی به بازار شکننده مسکن در آمریکا آسیب جدی خواهد رساند.
تعطیلی فعالیت‌های دولت آمریکا به معنای تعطیلی دفاتر دولتی است که در نتیجه، دستمزد کارکنان و کارمندان بخش‌های دولتی و نظامی هم پرداخت نخواهد شد و پارک‌های ملی و موزه‌های این کشور بسته می‌شوند.
مهرنوش پورضیائی، خبرنگار ما در واشنگتن، می‌گوید که اگرچه تعطیلی احتمالی دولت آمریکا به دلیل اختلاف‌نظرها بر سر بودجه و برای کاهش هزینه‌های دولتی است، ولی در عین حال، تعطیلی فعالیت‌های دولتی، پرهزینه و گران است و نوعی نقض غرض هم به شمار می‌رود.
به گفته خبرنگار ما، جمهوری‌خواهان وعده‌هایی را که به هوادارانشان داده‌اند، دلیل تاکید خود بر ضرورت کاهش بیشتر هزینه‌های دولتی عنوان می‌کنند.
در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون در آمریکا هم اتفاق مشابهی رخ داد و دولت آمریکا برای حدود یک ماه تعطیل شد. اختلاف‌نظرها بر سر بودجه در آن زمان، در نهایت نزد افکار عمومی، به نفع دموکرات‌ها تمام شد و جمهوری‌خواهان متهم شدند که منافع سیاسی خود را به منافع کشور ترجیح داده‌اند.




مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران گفته است که مشترکان می توانند قبض گازشان را در دو یا سه قسط بپردازند
با ادامه اعتراض‌ها به قیمت گاز و نحوه محاسبه آن در ایران، مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران گفته است که هر مشترک بخش خانگی می‌تواند با ارائه درخواست به ادارات شرکت ملی گاز ایران، بهای گاز مصرفی خود را در دو تا سه قسط پرداخت کند.
قانون هدفمند کردن یارانه ها از اواخر آذر سال گذشته در ایران اجرا شد که با فصل سرما و افزایش طبیعی مصرف خانگی گاز در بیشتر مناطق این کشور همزمان بود و باعث شد مبالغ قابل پرداخت در اولین قبض‌های گاز پس از آغاز اجرای این قانون، چشمگیر باشد.
فخرالدین حیدری، نماینده سقز و بانه در مجلس شورای اسلامی روز چهارشنبه ۱۷ فروردین ماه در تذکری شفاهی به رئیس جمهوری و وزیر نفت ایران در صحن علنی مجلس، گفت: "افزایش ناگهانی، بسیار نامعقول و غیرقانونی قیمت گاز در سراسر کشور، به ویژه در مناطق محروم و سردسیر، نگرانی شدید و عمومی را در بین مردم به وجود آورده است."
دولت ایران قرار بود آزادسازی قیمت‌ها را بطور تدریجی و در مدت ۵ سال انجام دهد تا از افزایش ناگهانی هزینه های زندگی جلوگیری شود، امابه گفته آقای حیدری، اینطور نشده است.
شهاب‌الدین صدر، رئیس جلسه علنی مجلس شورای اسلامی در روز چهارشنبه هم گفته است: "قیمت گاز با انتقاد و اعتراض‌هایی همراه بوده و لازم است که دولت و وزارت نفت این موضوع را بررسی کنند."
در عین حال، خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) به نقل از جواد اوجی، معاون وزیر نفت و مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران، اعلام کرد که مشترکان گاز در بخش خانگی، در ماه‌های دی و بهمن بیشترین میزان مصرف را داشته‌اند."
آقای اوجی گفته است که هزینه گاز مصرفی ۸۵ درصد مشترکان بخش خانگی حداکثر ۳۸ هزار تومان در ماه است، اما ۷۰ درصد مشترکان تاکنون قبض های گاز خود را پرداخت کرده‌اند.
با توجه به گرم شدن هوا در فصل‌های بهار و تابستان، انتظار می‌رود که هزینه گاز مصرف‌کنندگان خانگی در ماه‌های آینده کمتر شود.
طبق قانون هدفمند کردن یارانه‌ها، شرکت ملی گاز ایران باید تعرفه‌های جدیدی را برای محاسبه قیمت گاز در ۷ ماه گرم سال اعلام کند.
این احتمال مطرح است که با توجه به اعتراض‌های اخیر به بهای بالای گاز در آخرین قبض‌های صادرشده، تعرفه جدید قیمت گاز در ماه‌های آینده، کاهش یابد.
در قبض‌هایی که بر اساس تعرفه ۵ ماه سرد سال صادر شده‌اند، میانگین قیمت هر مترمکعب گاز برای بخش خانگی ۷۰ تومان، بخش نیروگاهی ۸۰ تومان، بخش صنعتی ۷۰ تومان، کسبه و خدمات تجاری ۱۰۰ تومان، بخش کشاورزی و دامپروری ۶۰ تومان و موارد دیگر شامل فعالیت‌های فرهنگی، آموزشی، مساجد و امثال آن ۶۰ تومان در نظر گرفته شده است.