۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

زندانیان سیاسی قربانی تخیلات و توهمات اقتدارگرایان شده اند/جنبش سبز با ایستادگی مدنی و قانونی تداوم خواهد یافت

کلمه:
حمید رضا جلائی پور از فعالان خوش نام اصلاح طلب است که مفاهیم مورد نظر خود را بیشتر در قالب تئوریک و قابل فهم برای مخاطب بیان می کند. وی مقالات و تحلیل های متعددی در باره مسائل سیاسی و جامعه شناسی در روزنامه های کشور داشته است.
جلائی پور صریح و بی پرده از تحولاتی سخن می گوید که می تواند در جامعه آینده ایران بر پایه تحقق اهداف جنبش سبز بوجود بیاید. این فعال و اندیشمند سیاسی همچنین تاکید کرده که جنبش سبز دشمن اقتدارگرایان نیست بلکه آنچه محل مناقشه با اقتدارگرایان است مقابله با زورگوئی آنهاست.
وی همچنین موسوی را مرد عمل و نه شعار دانسته و ضمن آنکه ۳  تصویر متفاوت از موسوی در ۳ برهه مختلف ارائه می کند  می گوید اقتدارگرایان برای نظم سیاسی آینده ایران نقشه ها کشیده اند.
وی همچنین در باره چشم انداز روشن جنبش سبز و چالشهای پیش روی آن در گفتگو با سایت کلمه مطالبی مبسوط را عنوان کرده که مشروح پرسش و پاسخ خبرنگار سایت کلمه با وی در ذیل می آید.
کلمه: سؤال اول را می‌خواهم با سؤالی شخصی شروع کنم. شما در تمام مقاطع حساس و بحرانی تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی درگیر بودید و در هر مقطعی، به شکلی هزینه دادید. اول درگیر انقلاب و جنگ بودید و خودتان خانواده شهید هستید و سه برادر عزیزتان را در راه چنگ و انقلاب دادید. بعد، در مقطع دوم خرداد، در بهار مطبوعات، روزنامه اداره می‌کردید و بابت همین کار مطبوعاتی و آگاهی بخشی روزنامه‌ای هزینه دادید و به زندان رفتید. حالا هم که در وقایع مربوط به انتخابات ریاست جمهوری و برآمدن جنبش سبز، درگیر هستید. پسرتان را سه بار به زندان برده‌اند، حریم خانواده‌تان را شکسته‌اند، عروس‌تان را آزار و اذیت می‌کنند و… . می‌خواستم در ابتدای بحث، یک ارزیابی کلی و مقایسه‌ای ازسیر این وقایع و وضعیتی که در آن هستیم، داشته باشید.
جلائی پور: ببینید این فقط خانواده ما نبود که هزینه داد و می‌دهد. من برای شما می‌توانم صدها خانواده نام ببرم که در راه تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی (یا همان شعار اصلی استقلال، آزادی و جمهوری سازگار با اسلام) هزینه داده و می‌دهند- مثل خانوادۀ بهشتی، باکری، احمد آقا خمینی، احمد آقامنتظری، کروبی، هاشمی، موسوی، ناطق، نبوی، تاج‌زاده، میردامادی، نعیم‌پور [همینجور می‌توانم برایتان بشمرم]. اینها با هم تفاوت نظر دارند ولی سر آرمان‌های انقلاب جدی هستند و در برابر کسانی که به دنبال استحاله جمهوری اسلامی به حکومت اقتدارگرای اسلامی هستند، ایستاده‌اند و جا هم نمی‌زنند.
حالا اینجا من دوست دارم فقط به دو انگیزه و علت اصلی که در این سی سال پیگیری‌های من را توضیح می‌دهد اشاره‌کنم. شما اگر از همه این خانواده‌ها انگیزه‌های آنها را بپرسید یک ادبیات غنی و مفیدی برای نسل جدید فراهم می‌شود  و این کار را بکنید.
یکی از انگیزه‌های مهم که به من در دوره انقلاب، دوره جنگ، دوره بازسازی، دوره اصلاحات و در دوره فعلی (دورۀ سبز) نیرو می‌دهد یاد برادران و دوستانِ شهیدم هست. ما متعلق به یک نسل ایثارگریم. من ده‌ها دوست صادق و ایثارگر داشتم. هرچه از سه برادر شهیدم و دوستانم به یاد دارم صداقت، گذشت و ایثار بود. این نسل ایثارگر در جریان انقلاب دنبال یک حرکت کور نبود. به زبان حالا دنبال یک جامعۀ اخلاقی‌تر بود، یک جامعه‌ای که فقیر کم‌تر داشته باشد، یک جامعه‌ای که زیردست خارجی نباشد، یک جامعه‌ی که همه باهم برادر و خواهر باشند. به نظر من شعار اصلی انقلاب یعنی «استقلال، آزادی و جمهوری سازگار با اسلام» این آرزوها را پوشش می‌داد و می‌دهد. لذا آن نسل صادق به دنبال تحقق چنان جامعه و نظامی بود و اگر در این راه جوانی یا جانش را می‌داد، که داد، مشکلی نداشت.
حالا چیزی که  من را رها نمی‌کند این است که من در خانواده‌ام اولین نفری بودم که در آن فضای ایثارگری پیش از انقلاب انقلابی شدم، بعد به مناطق جنگی رفتم (خاطرات آن را در کتاب کردستان نوشته‌ام.) وقتی که من این راه را رفتم برادرانم و تعداد زیادی از دوستانم و بچه‌های محله ما به جبهه‌ها رفتند و انقلابی شدند. تعداد زیادی از آنها شهید شدند. آن شهدا رفتارشان و صداقتشان هیچوقت از جلوی چشم من نمی‌رود. (شما به مدعیان دروغ گوی امروزی مدافع شهدا توجه نکنید اینها الآن که جنگ بیست سال تمام شده، چفیه می‌بندند!) آن شهدا اگر زنده بودند اکثرشان از مخالفان سر سخت اقتدارگرایی و این زدن و کشتن مردم بی‌گناه می‌شدند. لذا انگیزه من برای پیگیری آرمان‌های آزادیخواهانه، اخلاقی و دینی آن نسل خیلی بالا و زنده هست. یعنی اینجوری فکر می‌کنم که اگر آن آرمان‌ها را رها کنم (و مثلاً به پاچه خواری مدعیان دروغین آرمان‌های انقلاب بپردازم تا به مقام و منزلت رسمی برسم) واقعاً وجدانم ناراحت می‌شود و شب خوابم نمی‌رود.
اما غیر از این انگیزه فردی، عامل دوم هم مهم است. ببینید ما فقط در این سه دهه به دنبال ایثارگری نبودیم به دنبال فهمیدن و سردرآوردن از مسائل جامعه و انقلاب هم بودیم. من پیش از انقلاب شانزده ساله بودم (سال ۵۲) که در جو مدرسه علوی یک بچه مذهبی- انقلابی شدم. ما تا یک دهه بعد در فضای انقلابی‌گری، ایدئولوژی‌گرایی تنفس می‌کردیم. در این فضا مهمترین کار ما خوش‌بینی به آینده و ایثارگری بود. ولی با گذشت زمان و تجربه‌ها ما وارد مرحلۀ «انقلاب آگاهی» و «ایدئولوژی آگاهی» شدیم و در این فضا در کنار فداکاری‌ها «نقد کردن» را هم یاد گرفتیم. من یادم هست قبل از انقلاب من رشته فنی می‌خواندم فقط به این دلیل که بچه‌های انقلابی به رشته‌ها فنی می‌روند، رشته فنی را شروع کردم. ولی بعد از انقلاب من آگاهانه تغییر رشته دادم و از اول نشستم و رشته جامعه‌شناسی را خواندم. اصلاً  جامعه‌شناسی خواندم که علل و پیامدهای انقلاب را بفهمم این رشته را خواندم که به پیامدهای ناخواسته ایدئولوژی‌گرایی و ربط آن با توسعه پی‌ببرم. لذا این که می‌بینید ما در دوره اصلاحات از انتخابات آزاد و منصفانه، از آزادی و رقابت احزاب، از آزادی مطبوعات، از آزادی مخالف، از رعایت حقوق افراد و بشر و از مردم‌سالاری دفاع می‌کردیم و می‌کنیم؛ این مطالبات برای ما یک پدیده‌های فانتزی نبود و نیست بلکه ما فهمیده بودیم که این سازوکارها مهمترین راه تحقق آرمان‌های تحقق نیافتۀ انقلاب اسلامی است و با شعار و اقتدارگرایی نمی‌توان از انقلاب دفاع کرد. لذا آن انگیزه و این آگاهی شاید دو علت استمرار فعالیت‌ها در این سه دهه باشد.
همینجا بگذارید خدمتتان عرض کنم این کسانی که در کشور ما پس از سی سال دوباره می‌خواهند یک نظم سیاسی اقتدارگرا را برپا کنند با چندین مشکل روبرو هستند. یکی از مشکلاتشان حضورهمین خانواده‌های ایثارگر نسل انقلاب است. اگر اقتدارگرایان حتی پس از زندانی کردن این نسل آنها را به قبرهای بهشت زهرا هم بفرستند مشکلشان حل نمی‌شود. چون یاد آنها به نسل جوان امروز الهام می‌دهد. ببینید تعداد زیادی از جوان‌های زندانی سبز، مربوط به بچه‌های خانواده‌های انقلابی است (چه خانواده‌های انقلابی- مذهبی و چه سایر خانواده‌های انقلابی).
شما جامعه‌شناس هستید و به طور تخصصی در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی تحقیق می‌کنید. آرایش نیروهای اجتماعی را در عرصه سیاسی، در وضعیت فعلی چطور می‌بینید؟ آیا می‌شود تحلیلی از نیروهای اجتماعی درگیر در جنبش سبز پس از یک سال حیات این جنبش داشت؟ به عبارت دیگر، نحوه رفتار سیاسی حکومت پس از انتخابات و نحوه حضو ر جنبش سبز در فضای اجتماعی و سیاسی امروز ایران، چطور آرایش نیروهای اجتماعی را در حوزه سیاسی تغییر داده است؟ ریزش‌ها و رویش‌های بخش‌های مختلف سیاسی جامعه ایرانی را چطور می‌بینید؟
جلایی پور:به نظر من برای نشان دادن آرایش نیروهای اجتماعی و سیاسی در ایران باید از چند تا آرایش سیاسی که مبتنی بر چند تا شکاف است صحبت کنیم. من در اینجا به ترتیب فعال بودن از چهار آرایش و شکاف نام می‌برم.
اول اینکه مهمترین و وسیعترین آرایش سیاسی، آرایش طیف وسیع طرفداران متکثر مردم‌سالاری در برابر طیف اقتدارگرایی است. این آرایش سیاسی بازتاب فعالترین و وسیع‌ترین شکاف، که همان شکاف میان دولت و ملت است، هست. طرفداران اقتدارگرایی مهمترین پایگاه قدرتشان امکانات حکومتی است و اصول‌گرایان میانه‌رو را هم منفعل و بی‌خاصیت کرده‌اند. طرفداران مردم‌سالاری مهمترین پایگاهشان جامعه و جامعه‌مدنی و حرکت اجتماعی برآمده از آن یعنی همان جنبش سبز در ایران و ایرانیان خارج از کشور است. منسجم‌ترین نیروی سیاسی مردم‌سالاری در ایران طیف وسیع اصلاح‌طلبان به رهبری مهندس موسوی (و کروبی و خاتمی) است.
دومین آرایش سیاسی، آرایشی است که در درون حاکمیت است- یعنی آرایش اقتدارگرایان تندرو در برابر اصول‌گرایان میانه‌رو. اولی امکانات دولت و نهادهای انقلابی و رسانه‌ای را در اختیار دارد. دومی امکانات پارلمان بخشی از روحانیت و بازار (و…) را در اختیار دارد. در شرایط فعلی دست بالا با اقتدارگرایان تندرو است که البته در میان اقشار مؤثر جامعه آبرویی ندارند. این آرایش سیاسی بر روی موضوع نحوه اداره کردن حکومت و جامعه قرار دارد. اقتدارگرایان تندرو معتقدند با اراده‌گرایی، مردم‌انگیزی، بی‌توجهی به واقعیات جهانی و کاربرد دروغ وفریب علیه رقبا می‌توانیم یک حکومت مقتدر تشکیل بدهیم و می‌توانیم با یک جامعه مدنی و اقتصاد  سازماندهی شده بوسیلۀ بسیج و سپاه و یک مردم مطیع از حکومت اقتدارگرا دفاع کرد. ولی اصول‌گرایان میانه‌رو معتقدند شیوه عملکرد اقتدارگرایان تندرو به نظام سیاسی موجود ضربات مهلکی وارد خواهد کرد و ممکن است روزی کار از دست برود (و به نظر من آنها درست فهمیده‌اند). در این آرایش سیاسی نقش آقای هاشمی خیلی مهم است. این درست است که اقتدارگرایان تندرو دشمن کینه‌توز آقای هاشمی و خانواده‌اش هستند ولی هاشمی هم در میان اصلاح‌طلبان و هم در میان اصول‌گرایان میانه‌رو و هم در میان روحانیان ریشه‌دار کشور نفوذ دارد و در جریان وقایع یکسال گذشته پایگاه مردمی‌اش عمیق‌تر و وسیع‌تر شده است.
سومین آرایش سیاسی در درون جنبش سبز است. این آرایش سیاسی میان سبزهای اصلاح‌طلب به رهبری موسوی (و کروبی و خاتمی) است که می‌خواهند در چارچوب قانون اساسی و بدون تنازل اصول آن معضلات جامعه را سازمان دهند و سبزهای انقلابی که حل معضل جامعه را موکول به تغییرات ساختاری در قانون اساسی می‌کنند. به نظر من در شرایط فعلی بخش اصلی جنبش سبز تحت تأثیر سبزهای اصلاح‌طلب است و بیست درصد از آن زیر نفوذ سبزهای انقلابی است (البته رسانه‌های سبزهای اصلاح‌طلب خیلی کمتر از سبزهای انقلابی است). با این همه جنبش سبز در شرایط فعلی در داخل و خارج ایران بیشتر یک جنبش مدنی، اصلاحی، صبورانه و مستمر است و گرایش انقلابی‌گری در آن ضعیف است. (در اینجا توجه داشته باشید که اقتدارگرایان تندرو استعداد آنرا دارند که با سیاست‌های شعاری و کورشان یک انقلاب دیگر را روی دست ایران بگذارند که فعلاً موضوع بحث این مصاحبه نیست).
چهارمین آرایش مربوط به آرایش نیروهای سیاسیِ ناشی از انواعِ ملی‌گرایی است. شما می‌دانید همه ایرانیان ایران را دوست دارند و به آن اعتقاد دارند و این سرزمین را وطن و خانۀ خود می‌دانند. ولی در شرایط کنونی سه نوع اعتقاد به ملت یا سه نوع ملت‌گرایی در صحنه سیاسی ایران وجود دارد و هر کدام از این ملت‌گرایی‌ها نیروی سیاسی خود را دارد. اولین و وسیعترین ملی‌گرایی، ملی‌گراییِ مدنی است. ملی‌گرایی مدنی یعنی اینکه ایران متعلق به همه ایرانیان صرف نظر از تفاوت قومی،زبانی و مذهبی آنها است. در این ملی‌گرایی حقوق شهروندی همه ایرانیان برابر است و اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی (آزادی و احترام به حقوق فرهنگی) جزو حقوق شهروندی اقوام ایرانی است. این ملی‌گرایی مدنی تقریباً ملی‌گرایی غالب در جبش سبز در داخل و خارج ایران است. موسوی و سایر رهبران اصلاح‌طلب از ملت‌گراییِ مدنی و از عقیدۀ ایران برای همه ایرانیان دفاع می‌کنند و دارند هزینۀ آن را هم می‌دهند.
دومین ملی‌گرایی، ملی‌گرایی فرهنگی یا عظمت طلب اتمی است (که یک مقدار هم با موعودگرایی سطحی و کوروش‌گرایی آبکی مخلوط شده). در این ملی‌گرایی اقتدارگرایان تندرو اعتقادی به ایران برای همه ایرانیان وجود ندارد. ایران متعلق به پیروان بی‌چون و چرایِ اقتدارگرایان است، اقتدارگرایانی که قصد دارند با ارتقای توانِ انرژی هسته‌ای عظمت ایران را مجدداً احیا کنند (درصورتیکه در زمان جنگ، سازندگی و اصلاحات پروژه انرژیِ هسته‌ای بی‌سر و صداتر و بهتر پی‌گیری می‌شد و در برابر آن سازمان ملل هم چهار قطعنامه صادر نکرده بود).
سومین ملی‌گرایی، ملی‌گرایی قومیِ نیروهای نیمه آشکار ِ هویت‌طلب در مناطق ترک‌زبان، کردزبان، عرب زبان و بلوچ زبان است. این نیروها هم با ملی‌گرایی مدنی هم با ملی‌گرایی عظمت‌طلب مشکل دارند. لذا این نیروها در جنبش سبز هم فعال نبودند و از الگوهای فدرالی و خلقها و ملل ایران دفاع می‌کنند.
به نظر من در تاریخ معاصر ایران هر وقت دولت مرکزی ضعیف شده، چون در مناطق قومی واقعاً تبعیض فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی وجود داشته، این نیروهای هویت‌طلب فعال شده حتی تا سطح جنبش اجتماعی فراروییده‌اند. [البته در تجزیه و تحلیل من از تاریخ معاصر ایران، این ملی‌گرایی- مدنی است که برای همۀ ایرانیان راهگشا است و امکان همزیستی مسالمت‌آمیز را فراهم می‌کند و ملی‌گرایی عظمت طلب و قومی معمولاً به اقتدارگرایی نظام سیاسی کمک کرده‌اند که جای بحث آن اینجا نیست]. بنابر این در آرایش سیاسی موجود در جامعه نباید آرایش سیاسی (اما نیمه خفته) قومی و ملی را ندید. با این همه در شرایط فعلی فعال‌ترین آرایش و جبهه‌گیری سیاسی همان آرایش میان طرفداران مردم‌سالاری و اقتدارگرایی است.
سؤال بعدی شاید سؤالی سیاسی‌تر باشد، اما باز از منظر تخصصی شما یعنی  جامعه‌شناسی با این ارزیابی که از فضای اجتماعی و سیاسی ایران در وضعیت فعلی دارید و توصیفی که از وزن و وضعیت نیروهای سیاسی و بدنه اجتماعی آنها در شرایط کنونی می‌کنید، آینده سیاسی ایران چگونه ‌می‌بینید؟ آیا امکان بازگشت تعادل و پویایی به فضای سیاسی قطبی شده امروز ایران را می‌دهید؟ آیا میانه‌روهای جریان‌های مختلف امکان در دست گرفتن فضای سیاسی را دارند، یا شرایط به سمت حذف بیشتر ورادیکالیسم بیشتر پیش خواهد رفت؟ وضعیت نیروهای اجتماعی این جریان‌های سیاسی چطور خواهد بود، و از کدام گرایشات حمایت خواهند کرد؟ گرایش‌های تندرو و افراطی، یا میانه رو و معتدل؟
جلایی پور: من قبل از اینکه پاسخ به سؤال شما را بدهم به دو توضیح اشاره می‌کنم. اول اینکه پیش‌بینی دقیق آینده جامعه ایران کار ممکنی نیست. اصلاً جامعه‌شناسی الآن ادعای پیش‌بینی دقیق کلان یک جامعه ندارد، جامعه‌شناسی بیشتر می‌تواند روندهای جاری و احتمالاتی را که بیشتر است مطرح ‌کند. البته برای نیروهایی که می‌خواهند مسؤلانه با معضلات جامعه مواجه شوند و می‌خواهند از دستاوردهای عقل بشری استفاده کنند، مطالعه همین روندها و احتمالات خیلی آموزنده و مفید است. دوم اینکه در ایران اقتدارگرایان تندرو که بر مهمترین نهاد کشور که دولت باشد حاکم شده‌اند، در سال‌های اخیر نشان داده‌اند که افراد مؤثر این اقتدارگرایان در «شرایط گلخانه‌ای» هستند. بدین معنا که آنها اوضاع کشور را همانطوری که دوست دارند می‌بینند و می‌شوند و از نعمت واقع بینی سیاسی (و البته التزام به قواعد اخلاقی) تقریباً محرومند. برای همین است که برغم یکپارچه کردن حکومت دائم توپ را به پشت جمعیت می‌زنند، دائم فول می‌کنند و ولی فول‌های خود را در صدا و سیما عین پیروزی تبلیغ می‌کنند. به همین یکسال نگاه کنید. رفتار کور اقتداگرایان تندرو باعث شده سطح انتقادات به دولت به سطح انتقادات به کل نظام کشیده شود، ولی در همان حال از لحاظ تبلیغاتی رجز خوانی می‌کنند و ظاهراً خود هم باور می‌کنند. لذا در آینده نیز این اقتدارگرایان ممکن است باز دسته گل‌های بیشتری (غیر از مهندسی انتخابات) به آب بدهند که پیامدهای ویرانگر و غیر منتظره‌ای برای کشور و نظم سیاسی داشته باشد. از این لحاظ نیز امکان پیش‌بینی قطعی آینده ایران ممکن نیست. با توجه به این دو توضیح من ارزیابی و حدس خود را از آیندۀ وضعیت سیاسی را در چهار نکته ارائه می‌کنم.
نکته اول اینکه از لحاظ سرمایه اخلاقی، سرمایۀ فکری و سرمایه اجتماعی نیروی جنبش سبز اساساً قابل مقایسه با نیروی اقتدارگرایان تندرو نیست. اقتدارگرایی صحنۀ عمومی ایران را از لحاظ اخلاقی، فکری و اجتماعی از دست داده است. قدرتِ اقتدارگرایی فعلاً مبتنی برزور عریان، پول نفت و سوء استفاده از رسانه‌های عمومی و نهادهای مذهبی است. با این نیرو اقتدارگرایان می‌توانند خیابان را کنترل کنند ولی نمی‌توانند در قلب و روح مردم و خانواده‌ها نفوذ کنند، توسعه و پیشرفت کشور را سامان دهند. در حالی که قدرت جنبش سبز اتفاقاً در خیابان نیست، بلکه در قلب و روح مردم و در خانواده‌ها است. در سال گذشته هم جنبش  به دنبال تسخیر خیابان‌ها نبود، بلکه به دنبال حضور در روزهای ملی بود که تا آن روزهای ملی از محتوای واقعی‌اش خالی نشود.
نکته دوم اینکه، خصوصاً با توجه به نکته اول، جنبش سبز قدرت اجتماعی و اخلاقی دارد (یعنی جنبشی است که در میان مردم جاذبه تولید می‌کند) ولی اقتدارگرایان هم قدرت سیاسی، مالی و فیزیکی دارند (یعنی اینکه می‌توانند ظاهر را کنترل کنند و ترس را تولید کنند). از اینرو از منظر توازن قوا (نه محتوای قوایِ طرفین) می‌توان گفت در شرایط فعلی قوت سبزها با اقتدارگراها پنجاه، پنجاه است. به این معنا که اقتدارگرایان پس از یکسال قادر نبودند جنبش سبز را محو  کنند فقط این جنبش را از خیابان به خانه‌ها برده‌اند و دائم هم باید در خیابان آماده باش باشند. هر چه هم سعی کنند جنبش سبز را سرکوب کنند مشروعیت آنها و سرمایه اخلاقی آنها کم و کم‌تر می‌شود. از طرف دیگر جنبش سبز هم در شرایط فعلی آنقدر توان ندارد که مطالبات مردم‌سالارانه مردم را به حکومت بقبولاند. لذا در شرایط توازن قوای فعلی راهبرد فعالیت سیاسی جنبش سبز، خصوصاً موسوی و سایر رهبران اصلاحات، در چارچوب قانون اساسی (عدم تنازل اصول آن) یک راهبرد واقع‌گرایانه بوده و هست و راهبرد و ایستادگی قانونی و مدنی سبزهای اصلاح طلب تا کنون نتیجه‌بخش بوده است یعنی تا حالا پروژه استقرار یک نظم اقتدارگرایانه را با یک مانع اساسی روبه رو کرده است و چشم‌انداز این راهبرد مدنی نیز در آینده مثبت است.
نکته سوم، نکته خیلی ظریفی است و سبزهای انقلابی از آن غافل‌اند. در ارزیابی قدرت جنبش سبز باید به لوازم نظری و گفتمانی این جنبش هم توجه کرد. جنبش سبز یک جنبش خشونت‌پرهیز، مدنی و مردم‌سالار است. یعنی اینکه جنبش سبز به دنبال این است که جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی متعلق به هفتاد میلیون نفر و همه آحاد جامعه باشد و همه گروه‌های اجتماعی بتوانند در درون آن با هم همزیستی داشته باشند.
به عبارت دیگر جنبش سبز دشمن اقتدارگرایان نیست (چون اقتدارگرایان نیز بیست درصد جامعه را نمایندگی می‌کنند) بلکه با انحصار طلبی آنها، و اینکه ایران را به گروگان گرفته‌اند، مخالف است. در آیندۀ جامعه ایران این بیست درصد هم هستند و دموکراسی در ایران همزیستی با این بیست درصد را هم شامل می‌شود. از طرف دیگر جنبش سبز از حقوق شهروندان دگراندیش و سکولار نیز دفاع می‌کند. لذا چون جنبش سبز به دنبال همزیستی همۀ نیروهای موجود در ایران است و معتقد است این همزیستی از هم اکنون باید توسط علاقمندان به مردم‌سالاری در جامعه تمرین شود، همین ملاحظه همزیستی باعث می‌شود جنبش سبز در برابر زورگویی اقتدارگرایان تبلیغ زورگویی و تبلیغ انتقام‌گیری نکند. جنبش سبز فقط در برابر زورگویی‌های تندروها، روشنگری و ایستادگی مدنی می‌کند. به بیان دیگر جنبش سبز از لحاظ نظری و اخلاقی چون به دنبال زورگویی و انتقام‌گیری نیست وجنبشی مدنی است بر خلاف جنبش‌های انقلابی زیاد پُر زور نیستند ولی اشکال هم ندارد. جنبش‌های مدنی طول می‌کشد ولی نتیجه‌اش برای همزیستی و مردم سالاری بهتر است ولی جنبش‌های انقلابی پُر زورند و معمولاً زودتر به نتیجه می‌رسند (یا زود پیروز می‌شوند یا سرکوب می‌شوند) ولی معلوم نیست به همزیستی و دموکراسی در جامعه کمک کند.
نکته چهارم اینکه با توجه به نکاتی که ذکر شد تقریباً به آینده خوشبین هستم. البته در کوتاه مدت همین بگیر و بببندهای یکسال گذشته ادامه پیدا می‌کند. حالا چرا من خوشبین هستم. زیرا سه حالت را می‌توان برای آینده تصور کرد که وقوع حالتِ خوش‌بینانۀ آن بیشتر محتمل است.
حالت اول همین نقشه‌ای است که اقتدارگراها برای نظم سیاسی ایران کشیده‌اند و می‌خواهند یک حکومت اقتدارگرا ایجاد کنند. (شما نحوه برگزاری انتخابات ۸۸ را هم در همین چارچوب ببینید). ولی من معتقدم ایجاد اقتدارگرایی به چهار دلیل در جامعه ما در میان مدت ممکن نیست. اول اینکه دولت‌های اقتدارگرا در جامعه ما در زمانی رخ داده که جامعه ناامن، گرسنه و دچار بیماری‌های همه‌گیر بوده است- مثل جامعه ایران پس از انقلاب مشروطه که دولت اقتدارگرای رضا شاه شکل گرفت. الآن جامعه ایران خیلی مشکلات و بدقواره‌گی‌ها دارد ولی جامعه ناامن، گرسنه و دچار سِل، سوزاک و سفلیس نیست.  دلیل دوم و سوم این است که اقتدارگرایی در جامعه‌ای شکل می‌گیرد که در آن جامعه، مردم از حکومت بترسند و امکان سانسور خبری هم باشد. در جامعۀ شیشه‌ای و جهانی شدۀ فعلی ایران امکان ایجاد رعب و سانسور همه‌گیر و پایدار ممکن نیست. دلیل چهارم این است که در ایران در برابر اقتدارگرایی یک جنبش فراگیر اجتماعی، که هم ایرانیان و هم جهانیان آن را شناخته‌اند، شکل گرفته است. اقتدارگرایان فقط می‌توانند این جنبش را با صرف هزینه‌های زیاد و با انواع آبروریزی‌ها فقط در سطح خیابان کنترل کنند ولی روح و قلب آدم‌های خواهان تغییر را در محل کار و خانه آن‌ها نمی‌توانند کنترل کنند. لذا در میان مدت امکان استقرار و تداوم الگوی اقتدارگرایی ضعیف است.
حالت دوم که می‌توان دربارۀ آینده تصور کرد به بحث راجع به میزان امکانِ تحقق انقلاب آرام آنگونه که سبزهای انقلابی به دنبال آن هستند، مربوط می‌شود. به نظر من الگوی انقلاب آرام هم مثل الگوی اقتدارگرایی در میان مدت متصور نیست. من در اینجا فقط به دو دلیل اشاره می‌کنم. یکی اینکه اکثر هواداران جنبش سبز به دنبال همزیستی، حقوق شهروندی و مردم‌سالاری هستند تا بتوانند در کنار هم بهتر زندگی کنند. لذا آنها دنبال زندگی هستند. به همین دلیل به دنبال رفتارهای انقلابی که هزینه‌بر باشد نیسیتند. حداقل تاکنون این طور بوده است. دلیل دوم اینکه چشم‌انداز و پیامدهای انقلاب‌ها حتی انقلاب‌های آرام نامعلوم است و لذا جامعه‌ای که یک انقلاب کرده، یک جنگ هشت ساله را پشت سر گذاشته و شاهد انواع رجز خوانی‌های اقتدارگرایان بوده، بعید است اسیر سراب وعده‌های رخدادهای بزرگ مثل یک انقلاب دیگر بشود. حداقل تاکنون هواداران جنبش سبز خیلی عقلانی، حسابگرانه و متمدنانه فعالیت کرده‌اند و اکثر آنها از حدود رفتارهای قانونی، مدنی خارج نشده‌اند.
ولی سومین حالت در میان مدت بازگشت اصلاحات و اجرایِ حداقلی از سازوکارهای مردم‌سالاری است. یعنی بازگشت انتخابات حدوداً آزاد و سالم، بازگشت امکان رقابت حزبی، بازگشت مطبوعات مستقل، بازگشت اعمال قضاوت مستقل [و...] . من معتقدم (و روح حرف‌های من در این مصاحبه این را نشان می‌دهد) که در میان مدت بازگشت اصلاحات محتمل‌ترین وضع است. در شرایط کنونی اقتدارگرایان فقط می‌توانند کشور را کنترل کنند واداره نمی‌توانند بکنند. در صورتیکه در شرایط فعلی مهمترین نیاز کشور جلوگیری از رشد فزایندۀ آسیب‌های اجتماعی (بیکاری مزمن، حاشیه‌نشینی، فقر، اعتیاد و …) و  رشد دادنِ «توسعۀ» کشور است که متوقف شده است. توسعه کشور بدون پای‌بندی به الزامات مردم‌سالاری و کمک جامعه‌مدنی ممکن نیست. الآن اقتدارگرایان کشور را از لحاظ سیاست داخلی و خارجی به کوچه بن‌بست برده‌اند و فقط مانده که از لحاظ اقتصادی هم کشور را کاملاً وارد کوچه بن‌بست کنند. به نظر می‌رسد در میان مدت آنها باید بروند کنار تا بن‌بست‌ها باز شود وگرنه محتمل است همۀ اصول‌گرایان را وارد گردباد سیاسی کنند.
میرحسین موسوی به همراه بیانیه ۱۸ خود، منشوری را برای جنبش سبز پیشنهاد کرده است که اکنون به منشور سبز مشهور شده است. انتشار این منشور با نظرات و بازتا‌های مختلفی مواجه شده است. بعضی آن را دیرهنگام دانسته‌اند و بعضی ارائه آن را در یک سالگی جنبش به موقع دانسته‌اند. بعضی آن را جمع‌بندی خوب و حاوی نکات بدیعی از مواضع و موازین جنبش دانسته‌اند، اما برخی آن را واجد نکته جدیدی نیافته‌اند. بعضی آن را شمول‌گرایانه و تکثرگرا و قابل استفاده برای گرایش‌های مختلف و متکثر جنبش سبز ارزابی کرده‌اند، برخی آن را مضیق و محدود کننده به گرایش‌های خاصی دانسته‌اند. بعضی هم به برخی قسمت‌های خاص این منشور و برخی مفاهیم به کار رفته در آن اعتراض کرده‌اند. ارزیابی شما از این منشور چیست؟ و نقاط قوت و ضعف آن را چه می‌دانید؟ اگر ارزیابی کلی‌ای هم از بیانیه‌های هجده‌گانه میرحسین موسوی تاکنون و کارکرد آن‌ها دارید، فرمایید.
جلایی پور: هم بیانیه‌ها به موقع و هم مثبت و مؤثر بود. باز من قبل از اینکه به این سؤال تفصیلی جواب بدهم خوب است به یک نکته جالبی اشاره کنم. شما می‌دانید هم من و اصلاً همه بچه‌های مشارکت در انتخابات ۸۸ به دنبال حمایت از نامزدی خاتمی بودیم. حتی وقتی آقای موسوی آمدند ما مخالفت کردیم، خیلی مخالفت کردیم. تا اینکه بالاخره خاتمی به نفع موسوی کنار رفت و ما همه از موسوی حمایت کردیم. لذا نظراتی که الآن من راجع به موسوی می‌دهم نظرات کسی است که در انتخابات از خاتمی دفاع می‌کرده و منتقد آمدن موسوی بوده است.
نکته اول اینکه صادقانه بگویم من و خیلی از دوستان، تصویری که از موسوی در این یکسال دیدیم، اصلاً قبلاً تصورش را نمی‌کردیم. به نظر من ما سه موسوی داریم. یکی موسوی صاحب تجربۀ گرانبار دورۀ انقلاب و جنگ است. موسوی‌ای که نزدیک یک دهه با کمترین امکانات مالی و نیروهای متخصص زیر آتش موشک، جامعه را اداره کرد و در آن زمان پس از هاشمی نزدیک‌ترین و معتمدترین فرد نسبت به امام (ره) بود (و درآن موقع چهارصد ملیارد دلار در دستش نبود). دوم موسوی دورۀ بیست سالۀ بعدی است که بدون ادعا درکناری بود و شاهد مسائل کشور بود و مطالعه می‌کرد. یکی هم موسوی سوم است که در جریان انتخابات تاکنون ظاهر شده است. به نظر من موسوی سوم موسوی است که از ترکیب تجربه‌های دوره جنگ، تجربه‌های دهۀ سازندگی و دوره اصلاحات شکل گرفته است. من فکر می‌کنم موسوی تقوا کرده بود و قبل از انتخابات خود را به جامعه خصوصاً به جامعه مدنی ایران نشان نداده بود. خوشبختانه ما پس از انتخابات، موسوی سوم را دیدیم. اینکه می‌بینید اقتدارگرایان نمی‌توانند جنبش مدنی ایران را نادیده بگیرند علل گوناگونی دارد (که به پاره‌ای از آنها قبلاً اشاره شد) ولی یکی از علل مهم آن شخصیت و سرمایه موسوی است (و البته این حرف من نافی سرمایه کروبی، خاتمی، هاشمی و دیگر شخصیت‌های ریشه‌دار برای جنبش سبز نیست). او شخصیت سیاسی و رهبری است که چند ویژگی برجسته را باهم دارد و این را در عمل نشان داده است. اولاً فوق‌العاده واقع‌بینی سیاسی دارد. مثل اقتدارگرایان فضایی نیست و اهل ِ ارائه حرف‌های بی‌ربط و شعاری سیاسی نیست؛ ثانیاً اخلاقی است. یعنی برای مطرح کردن خود دست به هر کاری نمی‌زند و همچون شارلاتان‌های سیاسی برای ایجاد محبوبیت از سرمایه‌های مردم هزینه نمی‌کند؛ ثالثاً شجاع است  و وقتی او را محارب می‌خوانند جا نمی‌زند بلکه محکم‌تر و وزین‌تر می‌شود؛ رابعاً خود و خانواده خود را برای هرگونه هزینه دادن آماده کرده است. به عبارت دیگر تعلقات مادی ندارد؛ خامساً متواضع و صبور است و می‌داند در چه راهی قدم گذاشته است. او صادقانه گفت که مردم در جریان انتخابات می‌خواستند بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنند، ولی او پای حرف‌هایی که در دوره انتخابات زده بود، ایستاد. (و البته آقای کروبی هم جانانه و صادقانه ایستاد).
نکته دوم اینکه کلیه بیانیه‌های موسوی عملاً حاصل یک کار جمعی است. موسوی اهل گوش دادن است او ده گوش دارد ولی یک دهان. او ادعای ایدئولوگ‌ها را ندارد، و هر کسی و گروهی سخنی شنیدنی و راهگشا داشته باشد می‌شنود و در ذهنش جای می‌دهد. او فقط اهل گوش دادن هم نیست، اهل خواندن هم هست. اصلاً علت اینکه بیانیه‌های موسوی تأثیرگذار بوده است بخاطر این است که عملاً برآیند اکثر نظرها  و واقع‌بینی ویژۀ اوست و با قلمی که با صداقت عجین است، نوشته شده است به همین دلیل او بر فکر و قلب اکثر نخبگان جامعه و هواداران جنبش سبز نشسته است.
نکته سوم اینکه بیانیه ۱۸ موسوی هم راهگشا و هم هویت جنبش سبز را روشن‌تر کرده است. شما توجه داشته باشید در یک بحث علمی ودر هنگام حقیقت‌جویی ست که نباید حقیقت را با هویت مخلوط کرد. اما یکی از مؤلفه‌های هر جنبشی هویتِ اصلی آن است و بیانیه ۱۸ مختصات هویت سبزهای مدنی را روشن کرده است. با این همه موسوی ادعا نکرده که حرف همین است و جز این نیست. خوشبختانه فضای مجازی، فضایی است که به همه صاحب‌نظران و نیروهای اجتماعی این امکان را می‌دهد که نظرات انتقادی و تکمیلی خود را مطرح کنند و به غنای بیانیه‌های بعدی موسوی کمک کنند.
نکته چهارم اینکه می‌خواهم ارزیابی دیگری را از بیانیه‌ها مطرح کنم. من البته مورخ تاریخ ایران نیستم ولی تا حدودی با تاریخ معاصر ایران آشنا هستم. شما اگر رهبران استثنایی تاریخ معاصر ایران را مثل امام خمینی(ره) را استثنا کنید و سایر رهبران سیاسی را مورد توجه قرار دهید، آنگاه من معتقدم از حیث اتخاذ مواضع سیاسی در شرایط بحرانی آنطور که در بیانیه‌های ۱۸ گانه آمده، نمرۀ موسوی از سایر شخصیت‌های سیاسی که می‌شناسیم بالاتر است. در این بیانیه‌ها واقع‌بینی سیاسی، جهت‌گیری مدنی، اخلاقی و مردم‌سالارانه و استفاده از دانش و تجربه موجود ، باهم آمده است. به نظر من بهترین سند مکتوب ماندگار در جریان جنبش سبز همین بیانیه‌های موسوی است. (شما توجه کنید من در این مصاحبه دارم دربارۀ موسوی بحث می‌کنم. جای دارد ما یک بحث دیگری هم راجع به روشنگری‌ها و مبارزات صادقانه و شجاعانه کروبی در کنار زدن پردۀ تزویر و اعمال ناشایست تندروها داشته باشیم).
بالاخره به قسمت آخر سؤال چهارم شما بازگردم و آن هم بحث دربارۀ نقاط ضعف است. ببینید من به جای اینکه راجع به نقاط ضعف منشور یا جنبش سبز تأکید کنم اجازه بدهید به یکی از نقاط ضعف جنبش‌های فراگیر گذشته در تاریخ معاصر ایران اشاره کنم، که آن نقطه ضعف جدی است ما هم باید آن را در شرایط فعلی جدی بگیریم. ببینید اگر شما به جنبش‌های گذشته ایران توجه کنید در جریان این جنبش‌ها یک حالتی پیش می‌آمده و آن حالت می‌تواند دوباره در جنبش سبز هم پیش‌ بیاید. این حالت را با عناوین مختلف می‌توان ذکر کرد، مثل سیاست‌زدگی یا تقلیل‌گرایی سیاسی. ببینید این حالت این بوده که در جریان جنبش‌های گذشته این کلیشه شکل می‌گرفته که اگر تغییر سیاسی پیش بیاید بعد ان شاءالله همه مسائل و معضلات جامعه حل می‌شود. ولی بعد از انجام تغییر سیاسی عملاً شکاف‌ها و معضلات اجتماعی سرجایش بوده دوباره رخ می‌نمود و پس از مدتی جامعه بحرانی و جنبشی می‌شد. لذا باید از تاریخ معاصر ایران دست گرفت و دانست که لزوماً با هر تغییر سیاسی ، به خوب شدن وضع، مردم‌سالاری و توسعه همه جانبه نمی‌رسیم. جنبش‌ها باید قبل از پیروزی با گسترش فضای عرصۀ نقد و بررسیِ مهمترین معضلات و شکاف‌های جامعه را واقعاً به بحث بگذارند (و الآن فضای مجازی آن را ممکن می‌کند) و همه نیروها اعم از صاحبنظران، نیروهای سیاسی، قربانیان شکاف‌های اجتماعی وارد بحث بشوند، معضلات را حلاجی کنند و برمبنای عقل جمعی و وفاق جمعی راه حل‌ها را احصا کنند. اگر چنین عرصه‌ای قبل از موفقیت جنبش شکل نگیرد دوباره بعد از پیروزی شکاف‌های و معضلات اجتماعی سرباز می‌کند و روند نهادینه شدن مردم‌سالاری و توسعه با مشکل روبرو می‌شود. بر این مبنا حرف من این است که اکنون که جنبش سبز هنوز مطالباتش تحقق نیافته، فرصت بسیار خوبی است که جنبش سبز و رهبران آن در عرصه عمومی  بحث و گفت و گو راجع به شکاف‌ها و معضلات جامعه را رونق بدهند.
این شکاف‌ها و معضلات کدام‌اند؟
جلایی پور:  به نظر من از جمله شکاف‌ها و معضلاتی که می‌تواند توسط همه نیروهای جامعه به‌طور مرتب در عرصه عمومی مورد نقد و بررسی‌های راهگشا قرار گیرد  این‌ها است. البته این لیست ۸ گانه پیشنهادی است و می‌تواند تغییر کند و همچنین پاره‌ای از شکافهایی که اشاره می‌کنم بر روی هم همپوشانی دارد.
۱- همه می‌دانیم پر کردن مهمترین شکاف موجود جامعۀ ایران یعنی شکاف دولت و ملت به تحقق سازوکارهای مردم‌سالاری (که در قانون اساسی پیش‌بینی شده) نیاز دارد. ولی به نظر من این نقطه نظر خیلی کلی است و به بحث همه صاحبنظران خصوصاً نیروهای سیاسی مختلف (اعم از سبزهای اصلاح‌طلب، اصول‌گرای میانه‌رو و سبزهای انقلابی) نیاز دارد. به نظر من در شرایطی که پاره‌ای از مسؤلان که گرفتار شرایط گلخانه‌ای شده‌اند، از این شکاف خیلی غفلت کرده‌اند و آینده جامعه ایران را غیر قابل پیش‌بینی کرده‌اند. هرچه این غفلت ادامه پیدا کند برقراری نظم پایدار در جامعه با هزینه‌های بیشتری همراه خواهد بود.
۲- دومین شکاف این است: شکاف میان بخش آسیب دیدۀ جامعه و بخش کمتر آسیب دیده آن. الآن جامعه ایران به دو بخش تقسیم شده است. یک بخش آن، آن بخشی است که از آسیب‌های جدی و خانمانسوز رنج می‌برد. مثل ده میلیون فقیر مطلق، هشت میلیون حاشیه نشین، یک و نیم میلیون تا سه میلیون معتاد، ده میلیون افسرده. بخش دیگر جامعه همین اقشار متوسط شهری و روستایی هستند که کمتر در معرض آسیب‌های حاد هستند. این دو بخش جامعه یک شبه درست نشده و یک علت هم ندارد و یک شبه هم پس از پیروزی جنبش سبز حل نمی‌شود. همه صاحبنظران و نیروهای اجتماعی برای توصیف و تحلیل این شکاف لازم است وارد بحث شوند. هم اکنون جنبش سبز بیشتر متکی به بخش سالم و آسیب ندیده جامعه است. و اقتدارگرایان تندرو (به جای درمان بخش آسیب دیده) بوسیله پول نفت از بخش آسیب‌دیدۀ جامعه برای سازمان‌هایِ ضربتی خود یارگیری می‌کنند. این شکاف باید در سطح همه مناطق جامعه ایران توسط کسانی که شاهد آن هستند و دارای نظر هستند، به بحث گذاشته شود. (شکاف مذکور در عرصه کنونی ایران بیشتر از منظر شکاف غنی و فقیر و شکاف مرکز پیرامون مورد بحث قرار می‌گیرد. این بحث‌ها نیازمند این است که بلحاظ توصیفی، تحلیلی و راهبردی غنی شود).
۳- شکاف بعدی شکاف در دو نوع سبک زندگی است. به نظر من این درست است که جامعه ایران هم به لحاظ تاریخی و هم در شرایط کنونی دارای سبک‌های متکثر و گوناگون زندگی بوده و هست. ولیکن به رغم این گوناگونی هم اکنون ما در جامعه با یک وضعیت دو قطبی هم روبرو هستیم. یعنی شکاف میان سبک زندگی مذهبی‌ها- خودی‌ها با غیر مذهبی‌ها- سکولارها. بااینکه جنبش سبز تقویت کنندۀ این دوقطبی نیست و از تکثرگرایی در جامعه در چارچوب قانون و حقوق شهروندی دفاع می‌کند و اصلاً مدافع بخش خاکستری جامعه است. ولیکن پر شدن این وضع دو قطبی نیازمند بحث و گفت و گوی زیادی است. درمان این دوقطبی وهمزیستی بین اقشار مختلف با سبک‌های مختلف، فرآیند آسانی در جامعه ایران نیست و به گفت و گویی مستمر نیاز دارد. تجربۀ چهاردهۀ گذشتۀ ترکیه برای ما خیلی درس‌آموز است.
۴- معضل بعدی به مافیاهای اقتصادی که در سال‌های اخیر رشد فزاینده پیدا کرده است، مربوط می‌شود. این پدیده هم اکنون در بخش پنهان جامعه با قدرت دارد به حیات خود ادامه می‌دهد و بند ناف آن به پول نفت وابسته است. این پدیده نیازمند این است که در پناه روشنگری‌های صاحبنظران توصیف و تبیین شود و از بخش پنهان جامعه بیرون بیاید. این فساد پنهان مثل خوره و سرطان فعالیت سازنده اقتصادی (و حتی اخلاقی) جامعه را فلج کرده است.
۵- شکاف قومیت- ملیت به شدت محتاج بحث و بررسی در عرصه عمومی است. همانطور که اشاره شد هم اکنون صحنه سیاسی جامعه درگیر سه نوع ملی‌گراییِ مدنی، عظمت طلب و قومی است. این ملی‌گرایی‌ها یک شبه بوجود نیامده و پس از تقویت دموکراسی در ایران یک شبه هم سر و سامان نمی‌گیرد. جامعه ایران به شدت نیازمند بحث راجع به محتوا و پیامدهای انواعِ ملی‌گرایی است.
۶- شکاف جنسیتی نیز همچنان نیازمند بحث و گفت و گو است. این شکاف و چالش رابط مستقیم با چالش سبک‌های زندگی دارد و در شرایط فعلی فقط سر این کوه یخ پیدا است. بعنوان مثال یکی از مسائل بغرنج این شکاف بحث حقوق زنان و حجاب است و شما می‌توانید در بخش پنهان جامعه ببینید که کاملاً جامعه دو قطبی شده است، حتی درون خانواده‌ها را قطبی کرده. لذا جامعه نیازمند بحث در این زمینه است.
۷- معضل بعدی، معضل نسبت مبارزات مدنی با مبارزات سیاسی در این جنبش است. همانطور که می‌دانید در شرایط امنیتی فعلی این بعد مبارزات مدنی جنبش سبز است که فعال است و تمام کوشش اقتدارگرایان این است که بعد سیاسی جنبش از طریق مهار رهبران و فعالان سیاسی آن فلج شود. لذا یکی از بحث‌های مهم این است که چگونه می‌توان با التزام به روشهای مسالمت‌آمیز و قانونی و در شرایط امنیتی فعلی بُعدِ مبارزات سیاسی جنبش پا به پای مبارزات مدنی آن به پیش برود.
۸- مشکل بعدی مشکل مباحث مربوط به چگونگی مذاکره و گفت و گو با اقتدارگرایان است یا همان بحث چگونگی آشتی ملّی است. همانطور که می‌دانید اولاً هنوز اقتدارگرایان آماده گفت و گو نشده‌اند ولیکن همانطور که ذکر شد اقتدارگرایان آب در آسیاب می‌کوبند و با اقدامات کور خود حرکت توسعه ایران را نسبت به ترکیه، مالزی کند می‌کنند و دیر یا زود شرایط به سمتی می‌رود که نیازمند به گفت و گو می‌شوند. ثانیاً جنبش سبز یک جنبش مسالمت‌آمیز است و به دنبال سرنگونی نیست و همیشه برای تحقق مطالبات مردم راه اصلی‌اش گفت و گو است و معتقد به باز کردن گره با دست است نه با دندان. اما گفت و گو، فرایندی مهم و حساسیت برانگیزی است که خودش نیازمند انواع بحث‌ها است. به بیان دیگر یکی از بحث‌های جدی ما بحث‌های مربوط به چگونگی آشتی ملّی است. در جوامعی که انقلاب شده معمولاً «آشتی ملّی» یک بحث سازش‌کارانه است در صورتی که هدف اصلی جنبش‌های مدنی رسیدن به آشتی ملّی است نه قهر ملّی.  و در شرایطی که خلیج‌فارس آرایش نظامی گرفته بحث آشتی ملّی از نان شب هم واجب‌تر است.
من در انتها آرزو می‌کنم گره مطالبات مردم در جنبش سبز (که توسط آقای موسوی و سایر رهبران اصلاحات با زبان‌های مختلف بیان شده) با دست و از طریق گفت‌وگو و هرچه زودتر باز شود و اینقدر جامعه ایران فرصت‌های توسعه‌ای خود را در نقطه حساس از دست ندهد. ولی فکر می‌کنم تا رسیدن به چنین مقصودی (چون اقتدارگرایان همچنان در وضعیت گلخانه‌ای هستند) جنبش سبز با ایستادگی مدنی و قانونی خود تداوم خواهد یافت ولی تا پیروزی جنبش همۀ نیروهای اجتماعی می‌توانند همزیستی با یکدیگر را همچنان تمرین کنند و یکی از بهترین مظاهر این همزیستی، گفت و گو دربارۀ معضلات و شکاف‌های جامعه به زبان مدنی است. جالب اینکه اساساً یکی از مؤلفه‌های بنیادی این جنبش همین بحث و گفت‌وگوها بود. پیروزی این جنبش تاکنون تسخیر خیابان‌ها نبوده بلکه سرافرازی در ساحت اخلاقی جامعه بوده، اقناع قلب‌ها و افکار بوده است، استواری بر اصول اخلاقی، مدنی و مردم‌سالارانه بوده است. لذا حرف من این است که همین بُعد را باید تقویت کرد که خیلی هم بهداشتی و هم مؤثر است. سخن خود را با دعا برای آزادی همه زندانیان سیاسی (که قربانی تخیلات و توهمات اقتدارگرایان شده‌اند) به پایان می‌برم. یادتان باشد معدل جوانان زندانی سیاسی در اوین فوق‌لیسانس است. تعداد قابل توجهی از آنها برندگان طلاها و نقره‌های المپیاد هستند. لذا اقتدارگرایان تندرو از این نظر پیشرو در جهان هستند. زیرا در هیچ جای دنیا زندانی سیاسی مثل اوین با ترکیبی از جوان‌ترین و صادق‌ترین نخبگان کشور نمی‌توانید پیدا کنید. زیاد حرف زدم، ببخشید.
ممنون از فرصتی که در اختیار کلمه قرار دادید

شاه هم می گفت فقط یک حزب داریم/ عده‌ای نمی‌خواهند ما در چارچوب نظام کار کنیم

کلمه:

جمعی از جوانان احزاب و روزنامه نگاران اصلاح طلب با سید محمد خاتمی دیدار و گفت‌وگو کردند. رئیس جمهور سابق کشورمان در این دیدار با تاکید بر اینکه جنبش سبز، جنبشی ضدخشونت است، گفت:« ما می خواهیم در چارچوب نظام و قانون کار کنیم اما عده ای نمی گذارند و به نظر ما آنها هستند که خارج از نظام خارج هستند.»
حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی در این دیدار با تبریک اعیاد مذهبی ماه مبارک رجب ونیز ماه مبارک شعبان خصوصا عید مبعث پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) گفت: «عید مبعث یکی از مهمترین اعیاد اسلامی است و برای ما نیز اهمیت ویژه ای دارد چرا که سرچشمه ارزش ها و اصولی است که ما به آن اعتقاد داریم.»
رییس جمهور سابق کشورمان افزود: « دین در کشور ما جایگاه بسیار مهمی دارد و در تمامی جنبش های مدنی ایران و در مبارزه با استعمار و استبداد نقش کلیدی بازی کرده و انقلاب اسلامی ایران با محتوای بعثت نسبت نزدیکی دارد.»
وی خاطر نشان کرد:« روح فرهنگ ما اسلامی و شیعی است ؛البته این به این معنی نیست که غیر مسلمانان ایرانی یا مسلمان غیر شیعی نقش و اعتبار ندارند.همه ملت ایران و فرهنگ غنی ایرانی دارای حرمت و جایگاه وی‍ژه اند ولی حتی ایرانیان سنی و یا غیر مسلمان نیز به اهل بیت گرایش و علاقه خاصی دارند و قرائت اهل بیت از اسلام قرائتی است انسانی وعدالت محور.»
خاتمی گفت: « البته باید توجه کرد که دین یک شمشیر دولبه است و تا جاییکه به دنبال احقاق حقوق مردم و برقراری عدالت و خیرخواه مردم باشد موفق است اما زمانیکه از دین ابزاری برای توجیه ناروایی ها و نارسایی ها ساخته شود خطرناک و ناموفق می شود. »
رییس دولت اصلاحات افزود:« در اوایل بعثت روزی که پیامبر، یاران و افراد خانواده خود را جمع کرد و فرمود که انی قد اتیکم خیر الدنیا و الاخره، یعنی من خیرو نیکی دنیا و آخرت را برایتان اورده ام‬. خیر آخرت که مطمئنا در عمل به گفته های خدا و اطاعت از او و انجام دستورات دینی حاصل می‌شود؛اماخیر دنیا در چیست؟ آیا خیرجامعه در ظلم است؟ آیا خیر جامعه در گرسنگی است؟ آیا خیر جامعه در تبعیض است؟ در این است که افراد دارای امنیت نباشند و امنیت فقط برای بخشی از حاکمان باشد؟ قطعا اینها شر است.»
خاتمی ادامه داد:« در جامعه‌ای که انسان‌ها امکان بروز و ظهور شخصیت انسانی خود را نداشته باشند خیر وجود ندارد، جامعه‌ای که در عرصه جهانی از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی عقب افتاده است در آن خیری نیست. در چنین جوامعی خیری که مد نظر پیامبر بود وجود ندارد؛بنا بر این می توان ملاکی روشن بدست آورد تا جامعه مورد نظر پیامبر را تشخیص داد.»
وی افزود: « در جامعه ای که مد نظر پیامبر است انسان‌ها در آن امنیت دارند، سرنوشتان را خود تعیین می کنند، سربلند و برای دیگران الگو هستند و بر آن جامعه عدالت حکم فرما است، البته نه عدالتی که مارکسیت ها می گویند آن هم برداشتی سطحی از عدالت مارکسیستی که فقط امکانات بصورت یکبار مصرف بین مردم توزیع شود،بلکه عدالتی که همه جوانب را در بر می گیرد ؛ اسلامی است.»
سید محمد خاتمی در خصوص وقایع یک سال اخیر نیز گفت: « در این مدت نیروهای اصلاح طلب در چهارچوب قانون و ضوابط اسلامی خواستار تغییر بودند و می خواستند و می خواهند جلوی انحرافات را بگیرند.»
رییس بنیاد باران تصریح کرد: «متاسفانه کسانی وجود دارند که خود را معیار حق و باطل می دانند و به همین دلیل اگر کسی نیز با آنان مخالفت کند تبدیل می‌شود به فتنه گر در حالیکه ما معتقد هستیم که قانون و ارزش های انقلاب و مصالح کشور و مردم معیارهستند.»
وی در خصوص دستگیری ها نیز تاکید کرد:« ما از روز نخست معتقد بودیم که جرمی صورت نگرفته است و بعد از گذشت یک سال با تمام ادعاهای صورت گرفته و دیگر باید روشن شده باشد که واقعا نسبت هایی که داده شد و فشار هایی که وارد آمد بی جا و بی اساس بود.»
رییس بنیاد باران درباره دلجویی از خانوده زندانیان سیاسی تاکید کرد: « در حال حاضر بسیاری از فعالان سیاسی، شخصیت‌ها، دانشگاهیان، در زندان هستند، این‌ها تمامی هزینه‌های اشتباهاتی است که صورت گرفته است.»
به گزارش روابط عمومی دفتر سید محمد خاتمی؛ وی درباره تعامل گروه‌های سیاسی مختلف نیز گفت: «تعامل به آن معنی نیست که از آنچه که حق دانسته می شود دست برداشته شود و دست ها به نشانه تسلیم بالا برود. صرف نظر از اصولی که وجود دارد ؛چهارچوب هایی نیز است که باید عاقلانه و واقع بینانه و به دور از تخیلات به آن توجه کرد.»
رییس دولت اصلاحات در خصوص بحران‌های پیش‌روی کشور گفت:« همه هویت انقلاب ما به مشروعیتی مردمی بود نه زور و اسلحه و یا کمک‌های خارجی .نقش امام آن روحانی بزرگوار و از خود گذشته سبب شد که تمامی مردم حول محور وجودش جمع شوند. حضرت امام اجازه ندادند که کسی دست به اسلحه برد و اگر گروه‌های چریکی و مسلحی نیز بودند امام اجازه ندادند که انقلاب در دام آنها بیفتد و از خشونت پرهیزکردند و همان طورکه ایشان گفتند این انقلاب پیروزی خون بر شمشیر و یا به قول مردم گل بر گلوله بود.»
وی افزود: «به قول یک پژوهش‌گر غربی انقلاب اسلامی براندازایش نیز با کلام و منطق بود نه سلاح و زور، از این رو نیز محال است چنین انقلابی برای استقرارو تداوم کار دست به خشونت بزند. مطئننا می‌توان گفت که در دنیا نخست گاندی بود که بزرگترین مروج تز عدم خشونت بود و یکی دیگر نیز انقلاب اسلامی ایران بود.»
خاتمی با اشاره به اینکه امام گروه‌های خشونت طلب چون چریک‌ها و دیگر گروه های مسلح را از خود دور می کردند، افزود: «مردم نیز در این یک سال همین گونه عمل کردند و تمام تلاششان این بود که از خشونت دوری کنند هرچند هزینه سنگینی پرداختند و چه زیبا و صبورانه مادر یکی از شهدای جنبش سبز گفت که اگر زندانیان را آزاد کنند از خون فرزندش می‌گذرد. این بزرگواری و از خود گذشتگی مردم را نشان می‌دهد و اینکه از گذشته‌ها برای ساختن آینده و آزادی حاضرند صرف‌نظر کنند ولی باید به آینده و تامین حقوق و حرمت مردم مطمئن شوند.»
سید محمد خاتمی در بخش دیگری از سخنانش تاکید کرد: « در حال حاضر سه خواست مشترک وجود دارد که مطالبه همه مردم نیز هست. نخست اینکه زندانیان سیاسی هرچه سریعتر آزاد شوند، دوم اینکه این فضای بسته امنیتی تبدیل به فضای آزاد؛رقابتی و حزبی شود و سوم آنکه به سوی انتخابات سالم و آزاد حرکت کنیم. معتقد هستیم که اگر به خواسته های مردم توجه شود می توان با تحمل رنج های گذشته و صرف نظر از آنها نسبت به آینده امن و ارام چشم دوخت.»
رئیس موسسه بین‌المللی گفتگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها در خصوص بحران‌های خارجی نیز اظهار داشت:« کشور در حال حاضر در معرض تهدید است ؛ دشمن توطئه می کند اما اگر مردم دلخور باشند مطمئن باشید که توطئه ها کارگر می‌افتد.اگردولت به مردم پاسخگو بود و سیاست ها و رفتارها درست بود بسیاری از این اتفاق ها نمی ‌افتاد.»
وی تصریح کرد:« متاسفانه به جایی رسیده‌ایم که حتی مجلس نیز نمی‌تواند جلوی بی قانونی‌ها را بگیرد از دولت انتقاد کند و اگر تصمیمی نیز می گیرد تحت فشار و هیاهو از جنس تهاجم به بیوت مراجع و اجتماعات آن را وادار به عقب نشینی می‌کنند و این فاجعه است که مجلسی که باید در راس امور باشد نیز مورد تعرض قرار می‌گیرد.»
سید محمد خاتمی با اشاره به اینکه به درستی گفته شده است که قوه قضاییه باید به گونه‌ای باشد که هر مظلومی از اینکه داد او گرفته می‌شود مطمئن باشد، گفت:« من می‌گویم خیلی‌ها مظلومند و فریادشان به جائی نمی رسد.صرف نظر از این همه گرفتار بند و زندان و محکومیت های غیر موجه ؛ این همه اتهامات زده شد ، به بیوت مراجع حمله شد و در رسانه ملی یک طرفه هرچه که خواستند گفتند بی آنکه مظلومان بتوانند از حق خود دفاع کنند و با افرادی نیز که به بیوت حمله کردند و به شخصیت ها اهانت کردند هیچ برخورد قضایی صورت نگرفت.»
وی ادامه داد:« متاسفانه همه چیز امنیتی و نظامی و اطلاعاتی شده و این خوب نیست که اگر کسی برای دادخواهی به قوه قضاییه رفت احساس کند که حقش داده نمی شود. در حالیکه متهتکان و متجاوزان از امنیت برخوردارند.»
خاتمی خاطر نشان کرد: «اخیرا گفته اند فقط یک حزب وجود دارد و همه تشکل ها و احزاب ناباب و باطلند واقعا عجیب است! در زمان شاه نیز او گفت که یک حزب داریم و هرکه نمی خواهد عضو آن باشد از کشور خارج شود. امروز نیز بسیاری از مردم، اساتید، دانشجوها، متخصصان، روزنامه‌نگاران و سرمایه های کشور در حال خروج از کشور هستند.چرا جلوی این فجایع گرفته نمی شود؟ »
وی در خصوص عدالت نیز خاطر نشان کرد: «عدالت اقتصادی مهم است اما عدالت باید در تمامی سطوح اجرا شود. ما ادعا می کنیم که نظامی دینی داریم اما آیا حداقل ها نیز در این نظام رعایت می شود؟ مطمئنا همه چیز نمی تواند کامل باشد و انسان کامل نیز وجود ندارد و ما همگی ناقص هستیم و ایراداتی داریم. اما بعضی‌ها فکر می‌کنند که برترهستند و خود را ملاک حق می‌بینند و این انحراف از اصول دینی است. حتی امیرالمونین نیز با تمامی آن سجایا و کمالی که داشت می‌فرمود حق را بشناسید اهل آن را خواهید شناخت.»
سید محمد خاتمی خاطر نشان کرد: «مایی که علاقه‌مند به نظامی هستیم که به نام اسلام، پیامبر برای مردم ایران و با محوریت مردم تاسیس شده است باید تمامی تلاش خود را معطوف به این نکته کنیم که این نظام برای همه الگو شود. عدالت بیشتر، حرمت انسان ها، آزادی های سیاسی ، اقتصادی، تامین معیشت مردم و … از جمله مواردی هستند که باید به عنوان یک وظیفه و کار انقلابی مد نظر قرار بگیرد تا بتوانیم الگویی خوب برای دیگران باشیم. »
وی افزود:« نارسایی ها، ظلم ها، زندان های بی جا و بی عدالتی ها فقط سبب می شود که سرمایه های عظیم مادی و معنوی خود را از دست بدهیم و در دنیا نیز منزوی شویم. بیایید امروز ایران و ایرانی را با سال های پیش مقایسه کنید؛مردم می‌گفتند هر جا که می رفتیم محترم بودیم و افتخار می کردیم که ایرانی هستیم ولی امروز ادعاهای بر خلاف گزاف وضع ما در دنیا چگونه است؟ آیا این است آن الگویی که می خواستیم برای جهان بسازیم؟ »
خاتمی در پاسخ به پرسشی درباره جنبش سبز نیز گفت: «همان طور که گفته ام این حرکت مربوط به امروز و دیروز نیست و یک حرکت صد و پنجاه ساله است. مردم ما همیشه به دنبال آزادی ، مردم سالاری، دموکراسی و عدالت سازگار با دین بوده اند. »
رییس دولت اصلاحات تاکید کرد:« در یک سال اخیر شاهد بودیم که مردم پس از انتخابات آگاهانه و با وفاداری به اصول نظام در صحنه حاضر شدند. جنبش سبز متعلق به مردم است و از متن جامعه بیرون آمده واینگونه نیست که چند نفر آن را ایجاد واداره کنند و تصمیم بگیرند .این جنبش ضد خشونت است و نشانه رشد مردم که خواستار احیای ارزش های انقلاب و مردم سالاری سازگار با دین و حقوق مسلم خودش و اعتبار و پیشرفت کشور است تا هم جمهوریت و هم اسلامیت نظام حفظ شود و جنبش اعتراض مردم گرچه ممکن است متشکل از افراد و گروه‌ها با سلائق مختلف وانگیزه‌های مختلف باشد اما خواست نخست مردم این بوده و هست که مردم به حساب آیند و رایشان مورد احترام باشد و انتخابات سالم و آزاد باشد.»
وی افزود:« یک سال است که مردم در حال دادن هزینه هستند و حتی دربسیاری از جمع‌ها اگر برگزار شود نمی‌شود از آرمان های انقلاب و امام دفاع کرد! ما می خواهیم در چارچوب نظام و قانون کار کنیم اما عده ای نمی گذارند و به نظر ما آنها هستند که خارج از نظام خارج هستند.»
سید محمد خاتمی خاطر نشان کرد:« اگر عاقلانه به مسائل نگاه شود راه برون رفت از بحران و ایجاد فضای مناسب برای اینکه همه در خدمت مردم و ایران و انقلاب باشند فراهم خواهد شد.»
در این نشست جوانان در باره لزوم تعریف جنبش سبز و رهبری آن و نیز فعالیت بیشتر در عرصه بین المللی و محکومیت تحریم ایران و زیانی که به ملت وارد می شود صحبت کردند.
همچنین خواستار بیان شفاف تر دیدگاهها شدند و از بعضی مشکلات به خصوص برای صنف روزنامه نگار و خبرنگار که از مظلوم ترین بخش های جامعه اند و اینکه تعداد زیادی از اصحاب رسانه در بند هستند سخن گفته شد.
و نیز از عزیزانی که طی ماه های طولانی و در بند بودن حتی اجازه یک مرخصی کوتاه هم به آنان داده نشده است؛یاد کردند.

خانواده شهید روح الامینی: امیدواریم مسببین اصلی کهریزک پای میز محاکمه بیایند

 کلمه:

در آستانه سالگرد قتل ناجوانمردانه مرحوم محسن روح الامینی، هفته نامه مثلث در شماره جدید خود با پدر و مادر آن جوان از دست رفته گفتگو کرده است. مشروح این گفتگوها به شرح زیر اند:

* خانم حقیقی! در ابتدا بفرمایید که چه زمانی متوجه غیبت فرزندتان شدید؟

ـ آن زمان من تهران نبودم و برای کنگره‏ای در شهرستان حضور داشتم. هنگامی که به تهران رسیدم، متوجه این ماجرا شدم.

*چقدر طول کشید که متوجه بازداشت محسن شدید؟

ـ پیگیری می‏شد، ولی معلوم نبود کجاست؛ یعنی رد مشخصی از ایشان پیدا نمی‏شد.

*آخرین ملاقاتی که با پسرتان داشتید کی بود؟


ـ یکی دو روز قبل از ناپدید شدن وی بود.

*تلاش برای پیدا کردن محسن چقدر زمان برد؟


ـ زمانی از محل بازداشت پسرم مطلع شدیم که خبر شهادت ایشان به ما رسید؛ به عبارت دیگر اصلاً به آنجا نرسید که بشود برای آزادی وی اقدامی صورت پذیرد.

*بعد از این حوادث اصلا خودتان رفتید بازداشتگاه کهریزک را ببینید؟

ـ نه، من نرفتم.

*چه زمانی برای پیگیری علت فوت محسن شکایت تنظیم شد؟


ـ بلافاصله بعد از اطلاع از فوت و گزارش پزشکی قانونی این کار صورت گرفت. البته پدرشان بیشتر در جزئیات طرح و پیگیری شکایت هستند.

*متهمان را خودتان دیدید؟

ـ بله، متأسفانه در دادگاه مجبور شدیم آن‏ها را ببینیم.

*چه واکنشی داشتند؟

ـ در جلسات اول اظهار ندامتی از سوی آنها مشاهده نکردیم.

*بعداً چطور؟

ـ اقدامی را که آن‏ها انجام می‏دادند در قالب یک روندی بود که خودشان شاید زیاد متوجه عمق کارهای خود نبودند. زیرا افرادی که این مأموران با آن‏ها سر و کار داشتند، به اصطلاح اراذل و اوباش بودند و به همین خاطر با بازداشت‏شدگان حوادث پس از انتخابات نیز همین رفتار را در پیش گرفتند و بین این دو گروه تفاوتی قائل نبودند. شاید اگر بازداشت‏شدگان در محل دیگری بودند، این اعمال انجام نمی‏شد . یعنی محیط آن‏ها بیشتر موجب این برخوردها می‏شد. در حقیقت فضایی بود که قبح قضیه برای مرتکبان این جنایت ریخته بود.

*در دادگاه چگونه با شما برخورد شد؟


ـ در دادگاه که حساب ما جدا بود . شاکی قضیه ما بودیم.

*احساس کردید که واقعاً در جایگاه شاکی قرار دارید؟


ـ خدا را شکر در تمام مراحل بازپرسی، تشکیل پرونده و… طوری بود که شخصاً به یک اطمینان خاطر رسیده بودم؛ چون صحبت‏هایی که با آیت‏الله لاریجانی انجام دادیم، نشان می‏داد رویکردها برای رسیدگی به این مسائل جدی است. مخصوصاً وقتی خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، از نظرات ایشان مطلع شدیم. حتی بعداً هم می‏شنیدیم که رهبر انقلاب در مورد رسیدگی به این مسأله بارها پیگیری و تأکید کرده‏اند؛ لذا مطمئن بودم که تلاش‏ها نتیجه‏بخش خواهد بود.

*از حکم صادره رضایت دارید؟

ـ البته جزئیات وقایع کهریزک به طور تفصیلی در پرونده آمده است. پیش از این، آنچه ما شنیدیم، تشریح اوضاع از زبان بعضی ‏دیگر از بازداشت‏شدگان همراه پسرم بود. در ثانی مدت بازداشت ایشان در آنجا ۴ روز بیشتر نبود. اما برای همین مدت بیش از ۱۸ جلد مستندات پرونده در سازمان قضایی نیروهای مسلح جمع‏آوری شد؛ مطمئن هستیم که قاضی مصدق روی جزئیات مسأله و وقایع رخ داده تسلط کامل داشته و اشراف ایشان به توضیحات شکات و متهمان در جریان ۸ جلسه طولانی رسیدگی در دادگاه مشهود بود. لذا با تفاسیری که گفتم حکم دادگاه بر اساس مستندات صادر شده است.

* جزئیات ماجرا در دادگاه تشریح شد؟


ـ  من تحمل شنیدن آن‏ها را نداشتم؛ ولی مشخص بود که قاضی پرونده اشراف کامل را روی مسائل داشت.

* ‏راجع به پسرتان بیشتر صحبت کنید. محسن به لحاظ شخصیتی و رفتاری چگونه بود؟

ـ محسن بسیار فرزند عاطفی و خیلی مهربان بود. بسیار به پدر و مادر خودش احترام می‏گذاشت، حتی در راه رفتن دقت می‏کرد که جلوی ما حرکت نکند. نسبت به برادران خود بسیار عاطفه به خرج می‏داد. دانشجویان هم‏دوره او هم که آمدند منزل ما، می‏گفتند که محسن با وجودی که درس داشت، اگر کمکی از وی خواسته می‏شد، کار خود را رها می‏کرد تا دغدغه دوستان خود را برطرف کند و آن‏ها را در به اتمام رساندن پروژه‏های درسی‏شان مدد برساند. آقا محسن حدود ۲ سال درس نرم‏افزار کامپیوتر را خوانده بود. البته به دلیل خصوصیات خاصی که داشت، حتی فضای دانشگاه هم نتوانست او را اقناع کند. روحیات ایشان بسیار منحصر به فرد بود حرف بقیه برای محسن مهم نبود. این‏که دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود، اصلاً آن را ملاک فرق قائل شدن بین خود و دیگران قرار نمی‏داد. اگر ایشان به یک مسأله‏ای می‏رسید، عزمش جزم می‏شد؛ آنچه برای محسن اهمیت داشت، عمل به تصمیمش بود. البته در پاره‏ای مواقع که مخالف میل و نظر ما تصمیم‏گیری می‏کرد، تمام تلاش خود را در جهت کسب رضایت ما انجام می‏داد.

*فعالیت اجتماعی وی چگونه بود؟

ـ شاید ارتباط وسیعی با اطرافیان نداشت، ولی رابطه‏اش بسیار کیفی بود. مثلاً از مقطع راهنمایی و دبیرستان دوستانی داشت که تا سال گذشته با آن‏ها رفت و آمد می‏کرد. دوستان متنوعی داشت.

*فعالیت‏های مذهبی محسن در چه حد بود؟


ـ در راهنمایی و دبیرستان عضو بسیج بود، ولی در دانشگاه تنها در یک مقطع کوتاهی حضور داشت و بعد هم که مشغول کار برنامه نویسی، نرم افزاری و زندگی شد.

* رابطه ایشان با شما بیشتر بود یا با پدرشان؟

ـ به لحاظ عاطفی بیشتر من سعی می کردم به مسائل او رسیدگی کنم.

*با پدرش چقدر راجع به مسائل سیاسی مشورت می‏کرد؟

ـ در منزل ما افراد خانواده به راحتی می‏توانند عقاید خود را صمیمانه بازگو کنند. روی مسائل طرح شده نیز بحث و گفتگو می‏شد و با استدلال سعی در توجیه یکدیگر داشتیم و تحکمی در مورد سلایق سیاسی وجود ندارد.

*به پیگیری مقام معظم رهبری راجع به رسیدگی به این پرونده اشاره کردید؛ پیگیری و تأکیدات ایشان چقدر کمک کرد که مسئولان مسأله را جدی‏تر دنبال کنند؟

ـ من این موضوع را به حجت‏الاسلام والمسلمین صدیقی نیز عرض کردم که موضع رهبر انقلاب نشان‏دهنده اشراف ایشان به مسائل و رویدادهای کشور است. از طرف دیگر ورود مقام معظم رهبری به این مسأله و تأثیر آن بر پیگیری موضوع از سوی دستگاه قضا تداعی‏گر آن است که مسئولان و مدیران در حوزه‏های مختلف آن طور که باید و شاید به مسئولیت‏های خود عمل نمی‏کنند و باعث می‏شود که بالاترین مقام مملکت با تذکرات خود آن‏ها را به تحرک وادارد؛ در حالی‏که نیازی نیست رهبری وارد جزئیات شوند و باید خود مسئولان قبل از تذکرات ایشان به وظایف خود عمل کنند.

*توصیه‏های ایشان چقدر در پیگیری مسائل تأثیرگذار بود؟

- خیلی، واقعاً این از افتخارات ماست که مقام معظم رهبری آن قدر نسبت به موضوع حساس بودند. چون می‏توانست ضربه سنگینی به نظام وارد کند و روی نگرش مردم به ویژه جوانان تأثیر منفی بگذارد. البته ناگفته نماند مسئولانی هم که پیگیر قضیه بودند، زحمات درخور تقدیر و شایسته‏ای انجام دادند که در این بین رئیس قوه قضائیه و قاضی پرونده طی ملاقات‏هایی که با آن‏ها داشتیم، انصافاً خیلی خوب و منصفانه با آن مسأله برخورد کردند.

*شما گزارش تحقیق و تفحص مجلس از اتفاقات کهریزک را خوانده‏اید، چقدر آن را کامل می‏دانید؟

ـ این گزارش، یک اقدام مقدماتی بزرگی بود و به قوه قضائیه ارجاع شد تا آن دستگاه به موارد اشاره شده در گزارش رسیدگی کند.

*منظورم میزان رضایت شما از گزارش بود؟

ـ به نظرم کار خوبی بود؛ واقعا گزارش کاملی تهیه شد و آقایان سروری و دهقان از نمایندگان به منزل ما آمدند تا درباره مسأله پیش‏آمده گزارش داده و دلجویی کنند. از این‏رو به عنوان نقش نظارتی مجلس تلاش شایسته‏ای انجام دادند.

*موضوع ندا آقا سلطان دستاویز بسیاری از افراد شد تا خود را در رسانه‏های بیگانه مطرح و به نوعی خوراک رسانه‏ای علیه نظام تهیه کنند؛ چرا شما با وجودی که داغی چنین بزرگ و مصیبتی جبران ناپذیر داشتید، کاملاً موضوع را داخلی و از طریق مجاری قانونی دنبال کردید؟

ـ شخصاً این موضوع را مسأله‏ای داخلی می‏دانستم؛ چون در همه نهادها و سازمان‏ها امکان دارد که افراد خاطی، بی‏مسئولیت و بی‏تعهد وجود داشته باشد و ناجا و دستگاه قضا نیز از این امر مستثنی نیستند. بنابراین کشاندن این مسأله به فراتر از مرزها غیر از آن‏که به خانواده انقلاب که ما نیز عضوی از آن هستیم ضربه بزند، ثمره دیگری ندارد. اما از بُعد داخلی، پیامد یک خطا به حوزه مسئولیت خطاکار بستگی دارد. هر چه جایگاه آن فرد بالاتر باشد، تبعات اشتباه و بی‏ مسئولیتی نیز بیشتر خواهد بود؛ تا آنجا که می‏تواند جان شهروندان را به خطر بیاندازد. از این رو ضروری است که‏ در دستگاه قضا و نیروی انتظامی به واسطه تأثیرگذاری ویژه‏ای که در حوزه امنیت اجتماعی دارند، نظارت بیشتری صورت بگیرد تا اشتباهات به حداقل ممکن برسد.

*سوالی که در بخش قبل فراموش کردم بپرسم این بود که نوع ارتباط محسن با برادرانش چگونه بود؟

ـ خیلی با هم خوب بودند. اصولاً محسن بچه‏ای عاطفی بود؛ به گونه‏ای که با هر کسی به شکل خاصی معاشرت می‏کرد. یعنی شاید با برادر بزرگ‏تر در حوزه‏های خاصی صحبت می‏کرد و با برادر کوچک‏تر به فراخور علایق مشترکی که با هم داشتند، ارتباط داشت.

*رأی صادره از سوی دادگاه قابل تجدید نظر است؛ فکر می‏کنید دیوان عالی کشور چطور عمل کند؟

ـ آن چیزی که ما از قاضی خواستیم، بیشتر یک حکم خداپسندانه بود. حکمی که بازدارنده و متناسب با جرم و جنایتی که رخ داده است، باشد. از این رو با توجه به اشرافی که از قاضی مشاهده کردیم، شخصاً معتقدم که حکم دادگاه بدوی دور از افراط و تفریط بود. در جلسه اولی هم که خانواده‏ها با قاضی داشتند، ایشان گفت که من نه طرف شما و نه طرف متهمان هستم و بر اساس یک رویه خداپسندانه به مسأله نگاه می‏کنم و حکم خواهم داد. بنابراین در پایان نیز ایشان حکمش را صادر کرد. در ضمن خون پاک این جوانان، آن قدر پیامد داشت که مسئولین نیروی انتظامی یک بازنگری کاملی نسبت به نحوه برخورد با جوانان داشته باشند، به طوری که خود آن‏ها نیز به ما می‏گفتند که سعی دارند روندها و رویکردهای آن مجموعه را اصلاح کنند؛ این بزرگ‏ترین دستاورد این قضیه بود. در ثانی افرادی که در این قضیه مقصر بودند، به دو دسته آمر و مباشر تقسیم می‏شدند. آنچه تا به حال مورد رسیدگی واقع شده است، در پایین‏ترین سطح قرار دارد. یعنی افراد اجرایی و کسانی که با ضرب و شتم و بی تدبیری منجر به این جنایت شدند، مورد محاکمه قرار گرفتند و امیدواریم از این سطح فراتر برود و تا رده‏های آمر که مسبب اصلی فاجعه کهریزک بودند، پای میز محاکمه بیایند. چون این‏ها با وجود آن که از فضای آنجا اطلاع داشتند و می‏دانستند چه اتفاقاتی در آنجا رخ داده است، دستور انتقال جوانان را به کهریزک صادر کردند. با توجه به اینکه حکم مربوط به محدوده‏ای است که اتفاق در آنجا روی داده و فقط اجرا کنندگان را در سطح رئیس، افسر نگهبان و … شامل می‏شود نه فراتر از آن، امیدواریم آمران قضیه نیز مانند مباشران مورد محاکمه قرار گیرند.

*یعنی شما پرونده‏ای به غیر از پرونده فعلی را نیز دنبال می کنید؟

- بله، قطعاً باید به مراحل پیش از حادثه کهریزک نیز رسیدگی شود تا مشخص شود که تصمیم‏گیران با چه منطق و رویکردی دستور انتقال بازداشت شدگان را به کهریزک صادر کردند. قطعاً مسئولیت و درجه خطای آمران از مباشران کمتر نیست. شاید به لحاظ فیزیکی و اجرایی نقشی نداشته باشند، ولی قطعاً به عنوان افرادی که دستور دهنده بودند، مسئولیت دارند و باید پاسخگو باشند.

* آیا ممکن است که شما در قبال مباشران رضایت بدهید؟

ـ این موضوع الان مطرح نیست. چون حکمی که الان صادر شده حکم اولیه است و قطعاً متهمان برای تجدید نظر اقدام می‏کنند. باید گذاشت زمان جلوتر برود.

*آقای روح ‏الامینی! افتخار می‏کنیم که به عنوان اولین رسانه در خصوص فرزندتان با همسر شما گفتگو کردیم.


ـ این مسأله برای اولین بار اتفاق افتاد و ایشان تا به حال با هیچ رسانه‏ای مصاحبه نکرده بود. بنا به تصمیمی که از قبل در خانواده جمعاً گرفته بودیم برای هماهنگی‏های رسانه‏ای.

*آقای دکتر! به عنوان اولین سوال می‏خواهم از زمان تنظیم شکایت در قوه قضائیه بپرسم.

ـ دقیقا هشتم شهریور و بعد از چهلم فرزندم، شکایت خود را تقدیم قوه قضائیه کردم و رونوشت آن را نیز همزمان به مقام معظم رهبری و رئیس مجلس دادم.

* آن زمان از پیگیری چهره‏های شاخص مجلس و برخی سیاسیون در مورد این مسأله اخباری منتشر می‏شد، در این رابطه توضیح می‏دهید؟
ـ با کمیته مجلس که با مسئولیت آقای سروری پیگیر قضیه بود؛ از طرفی هم در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی کمیته ای متشکل از نمایندگان سه قوه، کار گروهی را تشکیل دادند. البته این کمیته به دستور مقام معظم رهبری پیگیر موضوع بود. یعنی در یک زمان چند تیم روی مسأله زندان کهریزک کار می‏کردند تا زوایای آن مشخص شود؛ منتهی اهمّ بررسی قضایا در بازپرسی سازمان قضایی نیروهای مسلح انجام شد و هزاران صفحه بازجویی‏ها و اسناد را تشکیل داد. به عبارت دیگر یک کمیته از شورای عالی امنیت ملی که منتخب سه قوه بودند، یک کمیته در مجلس، همچنین در بازرسی کل کشور، دادسرای انتظامی قضات، بازرسی ناجا و بازپرسی سازمان قضایی نیروهای مسلح ۶ مرجعی بودند که از زوایای مختلف مسأله را مورد رسیدگی قرار دادند. بخش دیگری از این پرونده مربوط به قضات دستور دهنده برای اعزام بازداشت‏شدگان مربوط به دادستان سابق تهران و معاون وی می شود. چندین ماه است درخواست تعلیق آنها صادر شده ولی هنوز اقدامی صورت نگرفته است.

*آقای دکتر! روشن‏تر راجع به بخش دوم صحبت می‏کنید؟

ـ آقای مرتضوی و معاون ایشان و همچنین دادیاری که احکام آن‏ها را به دستور دادستان سابق تهران نوشته بود، چندین ماه است که درخواست تعلیق ایشان در دادسرای انتظامی قضات، کیفر خواستش صادر شده تا محاکمه آن‏ها انجام شود؛ اما متأسفانه بنا به دلایلی که برای ما چندان معلوم نیست، متوقف مانده است. امیدواریم طبق وعده‏ای که رئیس محترم قوه قضائیه و رئیس دادگاه انتظامی قضات داده‏اند رسیدگی به آن مرحله نیز شروع شود.

*قبل از شهادت محسن آیا خبری از بازداشت ایشان به شما داده بودند؟

ـ خیر؛ هیچ‏کس چنین مسأله‏ای را به من نگفت.

*یعنی شما وقتی متوجه شدید که ایشان عروج کرده بودند؟

ـ درست یک هفته بعد از شهادت مظلومانه وی، به من خبر دادند. به عبارت دیگر ظهر چهارشنبه ۳۱ تیر ماه ۱۳۸۸، ما را طی تماسی تلفنی از پلیس امنیت مطلع کردند.

*در روند بررسی این موضوع، نحوه همکاری با شما چگونه بود؟

ـ تا کنون مانعی وجود نداشته است؛ در واقع به واسطه دستور صریح رهبر معظم انقلاب و پیگیری‏های مجلس و نهادهای نظارتی، روند بازپرسی و دادگاه از پیگیری‏های ما جلوتر بود. یعنی ما پیگیری‏های خاص خودمان را داشتیم، ولی آن‏ها جلوتر از ما بودند.

* سوالی را از همسرتان پرسیدم و می‏خواهم جواب شما را هم بدانم. مرگ برخی افراد در آن دوران دستاویزی برای رسانه‏های بیگانه شد، در حالی‏که این اتفاق در رابطه با خانواده شما رخ نداد؛ چرا؟

ـ خط قرمز ما از روز اول، مصاحبه با رسانه‏های بیگانه بود و نگران سوء استفاده ضد انقلاب بوده و هستیم. چون مطمئن هستم روح پسرم از این بابت آزرده می‏شد و علاوه بر آن موجبات ناخرسندی بسیاری از مردم انقلابی را هم فراهم می‏آورد. ملت ایران یک خانواده بزرگ است که در تلخی‏ها و شیرینی‏ها می‏داند که چگونه کشور را اداره و مسائل را حل و فصل کند؛ ولو سخت‏ترین مصائب و مشکلات بر ما وارد شود. لذا هیچ موقع کوچک‏ترین گرایش و توجهی به خارج از مرزها پیدا نخواهیم کرد. کسانی که دست در دست ضد انقلاب و کشورهای استعماری دارند، با طرفی هم‏پیمان شده‏اند که صدها سال خون مردم ایران را در شیشه کردند و منابع و ثروت ملی ایرانیان را غارت نموده‏اند. آن‏ها دل شان به حال ما نمی سوزد و منافع خودشان را پیگیری می کنند و بسیاری از مشکلات کنونی ما ریشه در برنامه های گذشته آن ها برای مردم ما داشته و دارد. زمانی سرنوشت همه ما تغییر می کند که خودمان را تغییر دهیم و آن گاه اصلاح حقیقی صورت خواهد گرفت. فرزند من فرزند این آب و خاک بوده و خود ما هم متعلق به این کشور هستیم و با توجه به گستردگی کار و پیچیدگی مباحث، این مسأله تا کنون خوب پیگیری شده و منتظریم کاری که به نیمه رسیده با جدیت دنبال شده تا به نتیجه برسد.

* پیام رای دادگاه اولیه به خارج‏نشینان و افکار عمومی داخل را چه می‏دانید؟

- قبلا هم عرض کردم که اصلاح رویه‏ ها مهم‏ترین دستاورد پیگیری این پرونده است. بچه‏های ما که بر نمی‏گردند، از روز اول هم والده ایشان گفت محسن ما که رفت محسن‏های مردم را دریابیم. ان‏شاءالله این پیگیری‏ها باعث جلوگیری از تکرار این قبیل جنایات شود. لذا آنچه برای ما اهمیت دارد، اصلاح رویه‏هاست. نکته مهم آن نیست که افراد چه انتسابی دارند و منسوبین آن‏ها چه جایگاهی دارند؛ به حمدالله از آقای کامرانی که به عنوان یک شهروند عادی شکایت کرده‏اند تا حقیر که دسترسی بیشتری به مسئولان کشور دارم، هیچ تفاوتی وجود نداشته است. پیام این مسأله این است که مظلومین می‏توانند در دستگاه قضا حق خود را بگیرند. البته باور این شاید برای همه قدری سخت باشد ولی از باور گذشته و محقق شده است. چرا که شهادت جوادی‏فر، کامرانی، قهرمانی و روح‏الامینی و مطالبات‏شان پیگیری قضایی شده و این همان توقعی است که از دستگاه قضایی جمهوری اسلامی انتظار می‏رفت که خارج از انتسابات، ارتباطات و تفاوت دسترسی‏ها، هر مظلومی بتواند حق خود را پیگیری کند و به حقوقش برسد. پیام به خارج هم این است که نقش دایه‏ های دلسوزتر از مادر را بازی نکنند. کسانی که با نقاب‏های فریبنده به نام حقوق بشر مشت‏های آهنین‏شان را علیه نظام، انقلاب و ایرانیان گره کرده‏اند و دست‏شان با جانیان و منافقین در یک کاسه است، با هر ادعای واهی که داشته باشند ما گول آن‏ها را ان‏شاءالله نخواهیم خورد.

*روند دادگاه تجدید نظر چگونه خواهد بود؟


ـ ما منتظریم و انتظار داریم که این حکم عادلانه تأیید شود و به اجرا در بیاید. در این مسیر تابع روند قانونی هستیم.

ر مورد علت فوت پسرتان موارد زیادی مطرح شد و تناقضات زیادی بود. بعد از گذشت یکسال و پس از اعلام نظر دادگاه، راجع به این مسأله توضیح می‏دهید؟

ـ یکی از مسائلی که در دادگاه به روشنی آشکار شد، نظریه پزشکی قانونی بود که در چندین نوبت رفت و برگشت به کمیسیون‏ها و مراجع مختلف، قطعی شد که این جوانان بر اثر ضرب و شتم و شرایطی که آنجا بوده به شهادت رسیدند. در این راستا سناریو سازی در خصوص موضوع مننژیت مشهود شد. در دادگاه مشخص شد که افرادی به دستور یک مقام قضایی سابق موضوع مننژیت را مطرح کرده‏اند که در جای خودش باید دادگاه انتظامی قضات و دادگاه کارکنان دولت به آن مسأله رسیدگی کند.

*این متهمان که در دادگاه به عنوان مباشر در انجام اقدامات صورت گرفته در کهریزک محاکمه شدند، آیا از نسبت بین شما و پسرتان آگاهی داشتند؟

ـ برای ما محرز نشده که این‏ها می‏دانستند، گرچه همراه پسر من موقع دستگیری کارت ویزیت قدیمی مسئولیت سابقم به عنوان رئیس موسسه پاستور بود و ایشان هم آدرس، شماره‏های تلفن و تماس را اعلام کرده بود؛ ولی با این وجود برای ما این امر که با علم به این موضوعات، این اقدام درباره پسرم صورت گرفته باشد محرز نشده است. لذا شرایطی که در آنجا بوده به گونه‏ای نبوده که افراد خاصی را مورد شناسایی قرار دهند.

*در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید؟

ـ (سکوت و نفس عمیق) امیدوارم که این جنایت با همه سختی‏هایش (لرزش صدا ناشی از بغض) با پیگیری‏هایی که شده باعث اصلاح رویه‏ ها شود. این بزرگ‏ترین دستاورد برای جامعه است. (سکوت) این داغ هیچ‏گاه برای ما فراموش نمی‏شود و نخواهد شد. (بغض همراه با اشک) در همین جا در آستانه سالگرد شهادت ایشان از کلیه آحاد مردم و مسئولان و دوستان که از ابتدا تا کنون کتبی و حضوری و در هر محلی که با ما مواجه می‏شدند ابراز همدردی داشته و در این غم جانکاه به ما تسلیت گفته‏اند و عواطف خود را بروز داده‏اند، تشکر می‏کنیم. خصوصا از مقام معظم رهبری، آیات عظام و مسئولان قوا، نمایندگان مجلس و عموم شخصیت‏های کشوری، لشکری، سیاسی، دانشگاهی، فرهنگی و اجتماعی و رسانه‏ها. ان‏شاءالله مطالبه جدی ایشان و آحاد مردم در پیگیری این پرونده را فراموش نخواهیم کرد.

انفجار در اوین - نامه ی خانواده های زندانیان سیاسی به دادستان



 کلمه: 
خانواده های زندانیان سیاسی اوین در نامه ای خطاب به جعفری دولت آبادی ،دادستان تهران از وی خواسته اند که درباره دلایل صدای انفجارهایی که در محوطه زندان اوین شنیده شده و پس از آن زندانیان شعله های بلند آتش را در اطراف بند ۳۵۰ اوین دیده اند ،تحقیق کند .خانواده های زندانیان سیاسی همچنین از دادستان تهران خواسته اند هرچه سریع تر کمیته ای را مسوول رسیدگی به این موضوع کند و نتیجه را به خانواده بزرگ زندانیان سیاسی اعلام کند.
متن کامل این نامه به شرح زیر است :

جناب آقای جعفری دولت آبادی، دادستان محترم تهران
با سلام
یک شنبه هفته گذشته ۱۳ تیرماه در هنگام شب صدای چند انفجار مهیب در زندان اوین شنیده شد و متعاقب آن زندانیان اغلب بندها بویژه زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ شعله های آتـش حاصل از انفجارها را مشاهده کرده اند که سبب اضطراب شدید آن ها شده بود. صدای انفجارها به اندازه ای بوده که حتی ساکنان منازل نزدیک به زندان اوین هم متوجه آن شده اند و هم اکنون سیاهی به جا مانده از آتـش سوزی در برخی تپه های زندان به خوبی قابل مشاهده است.
فردای همان روز اغلب خانواده های زندانیان در ملاقات با عزیزان خود متوجه شوک وارده ناشی از صداهای مهیب انفجارها در چهره آنها شدند و اخبار و جزییات آن حادثه را نیز از زندانی های خود شنیدند.ما در این مدت سعی کردیم در سکوت کامل و بدون رسانه ای کردن ماجرا ،پیگیر دلایل این انفجارها و آتش سوزی ها در اوین بشویم اما چون پاسخی در یافت نکردیم به ناچار این نامه را خطاب به شما منتشر می کنیم.
از هفته گذشته تا کنون مسوولان زندان و دستگاه قضایی هیچ توضیحی در مورد علت وقوع انفجار و ابعاد آن نداده اند و ما از شما می پرسیم که نگرانی های ما در مورد نحوه رفتار با عزیزانمان و شرایط غیر بهداشتی حاکم بر زندان اوین کم بود که از این پس باید نگران وقوع انفجارهای مجهول هم باشیم .

دادستان محترم تهران
شما تاکنون اقدامات مثبتی را در باره زندانیان سیاسی انجام داده اید .ما از شما تقاضا داریم در ادامه اقدامات مثبت خود ، هرچه سریع تر کمیته ای را مامور پیگیری و کشف دلایل وقوع انفجارهای اخیر در زندان اوین کنید و خود نیز بر کار این کمیته از نزدیک نظارت کنید .
ما، خانواده بزرگ زندانیان سیاسی، با نگرانی زیاد خواستار توضیح دستگاه قضایی در مورد علت انفجارهای رخ داده هستیم ، همچنین از دستگاه قضایی می خواهیم تضمین دهد که در آِینده چنین انفجارهایی رخ نخواهد داد. ما شخص شما را که مسئول پرونده های قضایی پس از انتخابات هستید و همچنین ریاست محترم دستگاه قضایی را مسوول حفظ جان و سلامتی عزیزانمان می دانیم و در مورد تکرار چنین حوادثی و همچنین تداوم وضعیت نامناسب زندانیان اوین هشدار می دهیم .

خانواده های زندانیان سیاسی اوین
۲۰ تیرماه سال ۸۹

شهرام امیری به دفتر حافظ منافع ایران در واشنگتن پناه برد

اخبار روز: 
منابع خبری مختلف از پناهنده شدن شهرام امیری به دفتر حافظ منافع ایران در واشنگتن خبر داده اند.

ایرنا: حضور شهرام امیری در دفتر حافظ منافع ایران در واشنگتن تایید شد
تهران- یک منبع آگاه در وزارت امور خارجه تایید کرد که شهرام امیری کارشناس ربوده شده ایرانی بدست عوامل آمریکایی، به دفتر حفاظت از منافع جمهوری اسلامی ایران در واشنگتن پناه برده است.   
این منبع آگاه در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار سیاسی ایرنا گفت: پس از تماس مسوولین وزارت امور خارجه با دفتر حفاظت از منافع ایران در واشنگتن، خبر پناه بردن شهرام امیری به این دفتر حافظ منافع مورد تایید قرار گرفت.
منبع مذکور گفت که جزئیات بیشتر درباره این خبر در دست بررسی است و متعاقبا اعلام خواهد شد.
شهرام امیری که پیشتر از سوی آمریکایی ها و با هماهنگی سرویس امنیتی عربستان در مراسم حج ربوده شد با مراجعه به دفتر حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران در واشنگتن خواستار بازگشت به کشور شد.
شهرام امیری کارشناس و محقق دانشگاه صنعتی مالک اشتر که سال گذشته در مدینه منوره ربوده شده است، هفدهم فروردین ماه گذشته طی یک پیام تصویری ضبط شده ‌، به تشریح چگونگی ربوده شدن خود پرداخت .
وی در این پیام با بیان اینکه در شهر "توسان" ایالت آریزونای آمریکا است، تاکید کرده بود که در تاریخ۱٣ خرداد سال ۱٣٨٨ در یک عملیات مشترک بین تیم‌های ترور و ربایش سازمان اطلاعات آمریکا (CIA) و استخبارات عربستان سعودی در مدینه منوره ربوده شده است.
ایران از زمان مفقود شدن این تبعه خود در عربستان با توجه به اطلاعاتی که در اختیار داشت بر ربوده شدن وی توسط سیا تاکید داشت و آمریکا را مسئول حفظ جان وی دانست.


بی بی سی: شهرام امیری به دفتر حفاظت از منافع ایران در آمریکا 'پناه برد'
منابع خبری داخل ایران گفته اند که شهرام امیری، پژوهشگر ناپدید شده ایرانی، به دفتر حفاظت از منافع ایران در واشنگتن مراجعه کرده است.
بامداد سه شنبه، ۲۲ تیر (۱٣ ژوئیه)، واحد مرکزی خبر، وابسته به شبکه رادیو و تلویزیون دولتی ایران، خبر داد که آقای امیری "ساعات پیش با مراجعه به دفتر حفاظت از منافع ایران در واشنگتن، خواستار بازگشت سریع به ایران شده است."
از زمان قطع روابط دیپلماتیک ایران و ایالات متحده در حدود سی سال پیش، دفتر حفاظت از منافع ایران زیر نظر سفارت پاکستان در واشنگتن فعالیت می کند و سفارت سوئیس در تهران نیز حفاظت از منافع ایالات متحده را برعهده دارد.
سایت واحد مرکزی خبر در گزارش کوتاهی با عنوان "شهرام امیری، کارشناس ربوده شده ایرانی، به دفتر حفاظت از منافع جمهوری اسلامی ایران در واشنگتن پناه برد" گفته است که جزئیات بیشتر در این زمینه را بعدا منتشر خواهد کرد.
این خبر در حالی انتشار می یابد که وضعیت آقای امیری در ماه های اخیر موضوع گزارش های متفاوت و گاه ضد و نقیضی بوده است.
به گفته مقامات جمهوری اسلامی، شهرام امیری، پژوهشگر دانشگاه صنعتی مالک اشتر، وابسته به وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، در ماه ژوئن (خرداد) سال گذشته هنگام سفر حح عمره در عربستان سعودی ربوده و به ایالات متحده منتقل شد.
مقامات و بعضی رسانه های جمهوری اسلامی ماموران اطلاعاتی آمریکا و عربستان را مسئول ربودن آقای امیری قلمداد کرده و با تکذیب هرگونه ارتباط او با فعالیت های اتمی ایران، گفته بودند که انگیزه آمریکاییان از این اقدام انتشار اطلاعات جعلی درباره این فعالیت ها بوده است.
در ماه مارس سال جاری، یک شبکه تلویزیونی آمریکایی به نقل از یک منبع اطلاعاتی این کشور، بدون ذکر نام او، گزارش کرد که آقای امیری، که به عنوان پژوهشگر، با فعالیت های هسته ای ایران ارتباط داشته، خود به ایالات متحده پناهنده شده است.
براساس این گزارش، این پژوهشگر ایرانی اطلاعات ارزشمندی را در مورد فعالیت های محرمانه اتمی جمهوری اسلامی در اختیار آمریکا و آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار داده که از جمله شامل افشای طرح احداث یک مرکز مخفی غنی سازی اورانیوم در نزدیکی شهر قم بوده است.
با اینهمه، مقامات جمهوری اسلامی همچنان بر ربوده شدن آقای امیری و انتقال اجباری او به ایالات متحده پافشاری کرده اند.
در ماه ژوئن سال جاری، کانال تلویزیون دولتی ایران یک پیام ویدیوئی از این شهروند ایرانی را پخش کرد و اظهار داشت که شهرام امیری این نوار ویدیوئی را با فرار از دست محافظان آمریکایی خود تهیه و به شیوه ای محرمانه برای سازمان های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ارسال داشته است.

نوارهای متضاد
آقای امیری در این نوار ویدیوئی اظهارات مقامات ایرانی در مورد ربوده شدن خود در عربستان را کمابیش به طور کامل مورد تایید قرار داد و خواستار بازگشت به ایران شد.
همزمان، نوار ویدیوئی دیگری از آقای امیری در سایت یوتیوب منتشر شد که در آن، وی اظهار می کرد که برای ادامه تحصیل و به اراده خود به ایالات متحده آمده و تلویحا هم اتهام ربوده شدن و هم موضوع پناهندگی خود را مردود دانست.
در حالیکه بر اساس این دو نوار، آقای امیری در ایالات متحده سکونت داشت، اما همسر و فرزند او همچنان در ایران بودند.
یکی از رسانه های غربی در توجیه اظهارات متناقض آقای امیری در دو نواری که از او منتشر شد، گفته است که نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی از طریق خانواده شهرام امیری، او را تحت فشار قرار داده اند و از او خواسته اند اتهام ربوده شدن خود به دست آمریکاییان را تایید کند و خواستار بازگشت به ایران شود.
این گزارش از سوی منافع رسمی تایید یا تکذیب نشده اما اخیرا، رسانه های خبری جمهوری اسلامی از ملاقات اعضای خانواده آقای امیری با یک مقام وزارت امور خارجه و درخواست آنان برای پیگیری وضعیت خویشاوند "ربوده شده" خود خبر دادند.
طی ده روز اخیر، وزارت خارجه جمهوری اسلامی دو بار کاردار سفارت سوئیس، حافظ منافع آمریکا در ایران را در ارتباط با وضعیت آقای امیری احضار کرده است.
به گفته وزارت امور خارجه، در اولین ملاقات، مدارکی حاکی از ربوده شده شهرام امیری در اختیار مسئول سفارت سوئیس در تهران قرار گرفت و در ملاقات دوم، این وزارت خانه خواستار بازگشت بدون قید شرط آقای امیری به ایران شد.
مقامات ایالات متحده اتهام ربودن شهرام امیری را بی اساس و مغایر روش های متداول دولت آمریکا توصیف کرده و اظهارات مقامات جمهوری اسلامی در این زمینه را جدی ندانسته اند.
پیش از این، بعضی ناظران، با اشاره به ماجرای بازداشت سه شهروند آمریکایی در مرز ایران و عراق، از احتمال تلاش جمهوری اسلامی برای مبادله آنان و بازگرداندن آقای امیر و چند ایرانی "ناپدید شده" دیگر از آمریکا سخن گفته بودند اما هیچ منبع رسمی تماس بین دو طرف در این مورد، از جمله از طریق سفارت سوئیس را تایید نکرد.
در صورت تایید خبر مراجعه آقای امیری به دفتر حفاظت از منافع ایران در واشنگتن، مشخص نیست که آیا این اقدام بازهم با استفاده از غفلت ماموران محافظ آمریکایی صورت گرفته و یا اینکه شهرام امیری در خاک آمریکا از آزادی عمل برای تصمیم گیری در مورد وضعیت خود برخوردار بوده و به نحوی قانع شده است تا به ایران بازگردد، یا اینکه توافق هایی برای بازگشت او صورت گرفته است.
همچنین، این سئوال نیز مطرح است که این پژوهشگر ایرانی در صورت بازگشت به ایران از امنیت برخوردار خواهد بود و آیا تضمین های لازم در این زمینه وجود داشته است.

تداوم كشتار شهروندان مرزنشين كرد

خبرگزاری هرانا - روز يك شنبه بیستم تیرماه، یکی از شهروندان کرد مناطق مرزی غرب کشور، بر اثر تیراندازی مستقیم نیروهای انتظامی از پای درآمده و جان خود را از دست داد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، نيروهاي انتظامي در منطقه مرزي "بايه وه" شهر مريوان تعدادي از شهروندان مرزنشين اين منطقه را به بهانه حمل كالاي قاچاق به رگبار مي بندند كه بر اثر آن یکی از این شهروندان کشته می شود.
گفتنی است از هويت فرد کشته شده اطلاعی در دست نیست.
نیروهای انتظامی به بهانه ی جلوگیری از ورود کالای قاچاق سالانه دست به کشتار سیستماتیک بسیاری از شهروندان مناطق مرزی غرب کشور می زنند؛ این در حالیست که در مرز شرقی کشور که اصلی ترین محل ورود "مواد مخدر" به صورت قاچاق است، نظارت آن چنانی وجود ندارد.

بازداشت وانتقال داور نبیل زاده به زندان برای گذراندن محكومیت 5 سال

خبرگزاری هرانا -  داور نبیل زاده شهروند بهایی ساكن مشهد صبح روز سه شنبه 22 تیر ماه طبق احضاریه ای خود را به دایره اجرای احكام دادگاه انقلاب مشهد ، معرفی و در همان محل بازداشت و برای گذراندن محكومیت 5 ساله به زندان وكیل آباد مشهد منتقل گردید.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، نامبرده به همراه هشت شهروند بهایی دیگر اهل مشهد با تشدید فشارهای یك ساله گذشته  بر بهاییان ایران بر اساس  پرونده مختومه ای مربوط به سال 84 در پائیز سال پیش محاكمه و طبق رای دادگاه بدوی و تجدید نظر به 5 سال حبس تعزیری محكوم شد.

نكته قابل توجه پرونده این 9 شهروند بهایی مشهدی اینست كه جلسه دادگاه و اتهامات ایشان همه یكسان و مشابه می باشد ولی احضار این افراد برای اجرای حكم تك به تك و با فاصله زمانی صورت گرفته است كه دلیل چنین اقدامی را خانواده های این شهروندان  جلوگیری از پخش گسترده خبرمحكومیت بستگانشان می دانند.
از طرف دیگر یكسان بودن اتهامات نیز دارای مشكل اساسی می باشد از جمله اتهامات  سفر به تركیه و دیدار با سران بهایی است كه این اتهام در مورد داور نبیل زاده صدق نمی كند چرا كه نامبرده اصلا دارای پاسپورت نیست كه توانسته باشد از مملكت خارج شود.
قابل ذكر است نامبرده در سال 1362 نیز یك سال به دلیل عضویت در تشكیلات بهایی دوره حبس را گذرانده است و در ضمن فرزند 22 ساله وی به نام " نوراء نبیل زاده " هم بیش از دو هفته است در بازداشت اداره اطلاعات مشهد می باشد.

چرا حكم تعليق قاضي مرتضوي اجرا نمي شود؟

خبرگزاری هرانا - پدر محسن روح الامينی، از قربانیان سوله ی کهریزک، در جديدترين اظهارات پس از انتشار حكم دادگاه بدوي كهريزك به نقش مرتضوي و قضات دستور دهنده براي اعزام بازداشت شدگان به كهريزك اشاره كرد و گفت: بخش ديگري از اين پرونده مربوط به دادستان سابق تهران و معاون وي مي باشد و در عین حال که چندين ماه است درخواست تعليق آنها صادر شده ولي هنوز اقدامي در این رابطه صورت نگرفته است.
به گزارش جهان، عبدالحسين روح الاميني در خصوص سرنوشت پرونده متهمين دادگاه كهريزك گفت: آقاي مرتضوي و معاون ايشان و هم چنين دادياري كه احكام آنها را به دستور دادستان سابق تهران نوشته بود، چندين ماه است كه درخواست تعليق شان توسط دادسراي انتظامي قضات، كيفر خواستش صادر شده تا محاكمه آنها انجام شود،اما متاسفانه بنا به دلايلي كه براي ما چندان معلم نيست متوقف مانده است.
وي اظهار اميدواري كرد: طبق وعده اي كه رئيس قوه قضائيه و رئيس دادگاه انتظامي داده اند اميدواريم رسيدگي به اين مرحله نيز شروع شود.
پدر روح الاميني در گفت وگو با هفته نامه مثلث به نحوه رسيدگي به پرونده كهريزك اشاره كرد و گفت:ت اكنون در مسير رسيدگي به شكايت ما مانعي وجود نداشته است.

بازداشت آزاد خوانچه‌زر و صدور احکام حبس برای فعالان مدنی مریوان

خبرگزاری هرانا
آزاد خوانچه‌زر، از فعالان سیاسی - مدنی، که از سوی دادگاه انقلاب شهر مریوان به تحمل 6 ماه حبس تعزیری و 2 سال تعلیقی محکوم شده بود، جهت اجرای حکم، در روز یک‌شنبه 20 تیر‌ماه احضار و بازداشت شد.

این در حالی است که وی در اردی بهشت‌ماه سال گذشته بازداشت شده و پس از تحمل دوماه حبس در بازداشتگاه‌های اطلاعات شهرهای مریوان و سنندج با تودیع وثیقه 20 میلیون تومانی آزاد شده بود.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، وی و دیگر فعالان مدنی بازداشت شده در بازداشتگاه‌های مریوان و سنندج تحت فشارهای جسمی و روحی شدید قرار دارند.

هم چنین کاروان درسید، مظفر روخنده و نجیبه سبحانی از دیگر فعالان مدنی و سیاسی شهر مریوان نیز از سوی دادگاه انقلاب این شهر با احکام حبس روبرو شده‌اند.

مظفر روخنده و کاروان درسید، هریک به دوسال حبس تعلیقی محکوم شده‌اند. حکم دادگاه نجیبه سبحانی هنوز به وی ابلاغ نشده اما گزارش‌ها حاکی از ا"فسردگی شدید وی" در پی فشارهای ناشی از دوران زندان است.

لازم به ذکر است این سه فعال مدنی نیز در اردیبهشت‌ماه گذشته بازداشت شده و پس از دوماه با تودیع وثیقه آزاد شده بودند.

نامبردگان، همگی از فعالان شناخته‌شده شهرهای مریوان و سنندج، در زمینه دفاع از حقوق کودکان، زنان و کارگران هستند

آخرین اخبار و گزارشات از مطبوعات

 
خبرگزاری هرانا
 سه عضو نهاد شبه نظامی بسیج با سوء استفاده از مدارک شناسایی خود، دختر جوانی را در شهر تبریز ربوده و پس از ضرب و شتم و تعرض و تجاوز به وسیله سلاح گرم او را به قتل رسانده و جسد وی را در بیرون شهر رها کرده اند. این موضوع باعث حساسیت افکار عمومی و تالم شدید مردم منطقه شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، پس ازمفقود شدن دختر جوانی در شهر تبریز با نام الناز - ب. 26 ساله، خانواده او مراتب مفقود شدن وی را به تمامی نهادهای مربوطه اطلاع دادند و پس از یک هفته تجسس جسد وی در پزشکی قانونی در حالی که پزشکی قانونی پس از آزمایشات از تعرض، ضرب و شتم، تجاوز و قتل به وسیله شلیک سلاح گرم را تایید می کرد به خانواده تحویل داده شد. نیروهای انتظامی محل کشف جسد را اطراف گورستان امامیه تبریز اعلام نمودند.
با اعلام شکایت خانواده نیروهای انتظامی سه شهروند تبریزی عضو فعال بسیج را بازداشت نمودند که متهم ردیف اول در اداره آگاهی به تمام موارد فوق اعتراف نمود. وی اذعان نمود که با عنوان امر به معروف و تذکر بابت بدحجابی که در قالب طرح "حجاب و عفاف" از سوی بسیج و نیروی انتظامی تعریف می شود وارد خودروی این دختر جوان در منطقه ولیعصر تبریز می شود و سپس با تهدید وی با سلاح گرم و سوار نمودن دو تن دیگر از دوستان خود وی را به خارج شهر کشانده و مورد سوء استفاده قرار می دهند. و پس از این اقدام با شلیک سه گلوله به ناحیه سینه نامبرده را از پای در می آورند.
در حال حاضر گفته می شود متهم اصلی این پرونده به دلیل حساسیت موضوع، در اختیار سپاه پاسداران است.
عضویت وی در نیروی شبه نظامی بسیج، حمل سلاح گرم، حضور نیروهای رده بالای سپاه در خانواده وی و همینطور استفاده از کارت شناسایی و عنوان طرح مبارزه با بدحجابی به حساسیت های این موضوع در افکار عمومی افزوده است.


استیضاح ها و تحقیق و تفحص ها بی اثر می شود
نگرانی رییس کمیسیون اصل ۴۴ مجلس از قانون گریزی دولت

جرس:
 نماینده مردم اصفهان در مجلس با ابراز نگرانی از بی اثر شدن ابزارهای نظارتی مجلس مانند استیضاح و تحقیق و تفحص گفت: درهمه دولتها تمایل به قانون گریزی و دوری ازنظارت وجود داشته اما در این دولت گرایش به تجمیع اختیارات هم وجود دارد.
حمید رضا فولادگر رئیس کمیسیون ویژه اصل 44 و عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس درگفت و گو با خبرآنلاین در پاسخ به اینکه مهمترین نقد های وارد به رفتار دولت و مجلس چیست گفت: بخشی نگری و توجه به امور محلی از جمله آفت های کار نمایندگان است و در دولت هم تمایل به تجمیع اختیارات وجود دارد.
وی با با بیان اینکه نفس توجه به توسعه حوزه انتخابیه چیز بدی نیست و همه نقاط کشور باید رشد کند،افزود: اما این دغدغه درست، برخی اوقات سبب می شود که مصالح ملی در تصویب قوانین قربانی شود.
  وی یکی دیگر از مشکلات موجود در مجلس رابخشی نگری دانست و گفت: این مشکل در شرایطی بروز می کند که کلان نگری فراموش می شود و نماینده تنها به دنبال حل مشکل حوزه کاری خود است در حالی که همه بخش ها راباید با هم دید وبراساس یک نگاه کلان به تصویب قوانین پرداخت
.
فولادگرتصریح کرد: درتصویب هر قانونی باید به اسناد بالا دستی توجه داشت و مسائل بخش ها و مناطق را براساس آن اولویت بندی کرد.
وی افزود:درباره نحوه تعامل با دولت هم این آفت وجود دارد که برخی سوال ها و امضا استیضاح ها با قول و قراری که بین نمایندگان و وزارتخانه مربوطه انجام می گیرند پس گرفته می شود و این سبب می شود که استیضاح ها و تحقیق و تفحص ها که به عنوان ابزار های نظارتی مجلس است، بلا اثر شود.
وی درباره حل این عیوب گفت:بخشی از این موضوع به این برمی گردد که مردم در زمان انتخاب نماینده خود به افراد کلان نگر تر رای بدهند و یک بخش آن هم به اصلاح قانون انتخابات باز می گردد.
به گفته وی راهکار سوم در این زمینه آن است که به سمتی پیش برویم که اختیارات اجرایی حوزه های انتخابیه به نهاد دیگری واگذار شود و نماینده مجبور نشود برای انجام کارهای حوزه انتخابیه به روش های نظارتی که بوی معامله گری می دهد روی بیاورد یا در قانون گذاری بخشی نگری و منطقه ای نگری کند.
وی در بخش دیگری از این گفت وگو درباره گردن گشی دولت دربرابر اجرای قوانین گفت:موضوع قانون گریزی ونظارت پذیر نبودن عموما در دولت های گذشته هم بوده و آنها به دنبال ان بودند که نظارت بر آنها کمتر باشد.
وی با بیان اینکه اگر لایحه دولت در مجلس تغییراتی کرده راهکارش اجرا نکردن نیست افزود: قانون اساسی در این زمینه راهکاردارد.کافی است لایحه ای با فورتی به مجلس تقدیم کنند و با ارائه دلایل قانون را اصلاح کند. چون اگر دولت هر قانونی را به فرض اینکه اجرایی نیست اجرا نکند دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود.
وی درپاسخ به اینکه در کدام دولت ها این روند افزایش یا کاهش داشته است گفت:من بنای این گونه قضاوت کردن را ندارم اما در دوره هفتم وهشتم که در مجلس حضور داشتم در یک و نیم سالی که با دولت آقای خاتمی کار کردیم در آن دولت هم لایه های از این قانون گریزی وعدم اجرای قوانین را دیدیم اما در دولت فعلی علاوه برقانون گریزی و عدم تن دادن به نظارت گرایش به تجمیع اختیارات هم دیده می شود.
این عضو جامعه اسلامی مهندسین درادامه با اشاره به برخی نامه نگاری های بین دولت وشورای نگهبان، مذاکراتی رئیس جمهور با کمیسیون اصل نود آنها را حاکی از روحیه تجمیع اختیارات دانست و گفت: برخی از طرح ها و ولوایحی هم که به مجلس می آید حاکی ازهمین روحیه تجمیع اختیارات در دولت است.



کشته شدن یکی از بازاریان معترض به دست لباس شخصی ها
ادامه اعتصاب و ناآرامی در بازار تهران
جرس:

 بازار پارچه فروشان و بخشي از بازار فرش فروشان تهران روز يكشنبه در اعتراض به کشته شدن یکی از بازاریان بدست لباس شخصی ها در حالت نیمه تعطیل بود.
  به گزارش خبرنگار جرس از تهران، طرح ماليات بر ارزش افزوده ، در هفته گذشته موجب ناآرامي و اعتصاب در بازار تهران شد و باعث شد تا از روز سه شنبه هفته گذشته بازار تهران در اعتصاب بسر برد و اين اعتصاب هنوز هم ادامه داشته باشد.
 
اعتصاب از بازار پارچه فروشان شروع شد و به بازار فرش فروشان و سپس طلافروشان سرايت كرد . عده اي از بازاريان تهران معتقدند كه پس از مدتها اين اولين بار بود كه در ميان بازاريان چنين اتحادي اتفاق افتاد كه منجر به تعطيلي كامل بازار در دو روز چهارشنبه و پنجشنبه شد . حتي روساي صنوف بازار در مذاكره با يكديگر به اين نتيجه رسيده اند كه همگي در اعتراض به اين طرح استعفا بدهند.
گزارش خبرنگار جرس حاکی است: تعطيلي بازار تهران باعث شد تا نيروهاي نظامي و لباس شخصي ها به بازار حمله كنند و كسبه را وادار كنند تا مغازه هاي خود را باز كنند. گفته مي شود يكي از بازاريان به نام و معروف صنف پارچه فروشان كه معروف به حاجي كاشاني است در اين درگيري ها به ضرب چاقوي يك لباس شخصي از پا در آمده است.
بازار تهران در بايكوت خبري از طرف دولت قرار دارد، عكاسان اجازه عكسبرداري ندارند و خبرنگاران در محل بازداشت مي شوند. اما يكي از بازاريان معروف تهران كه بنا به دلایل امنیتی از از ذكر نامش خودداری می شود، خبر كشته شدن حاجي كاشاني را تائيد كرد.
وي گفت كه روز يكشنبه قرار بود در بازار مراسمي به مناسبت درگذشت وي برگزار شود و شايد به همين دليل دولت اين دو روز را تعطيل اعلام كرده است. وي اضافه كرد كه حاجي كاشاني آدم كوچكي نيست و دولت نمي تواند اين خبر را براي مدت زيادي مخفي نگاهدارد.
در عين حال به نظر مي رسد تعطيلي كامل صنف پارچه فروشان در روز يكشنبه به دليل اعتراض به قتل حاجي كاشاني و ممنوعيت برگزاري مراسم براي اين كاسب معروف بازار بوده است.
این در حالی است که از هفته گذشته خبر کشته شدن یکی از بازاریان در برخی سایتها منتشر شده بود.
همچنین روز چهارشنبه نماینده صنف پارچه فروشان نیز از سوی لباس شخصی ها دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شد.
بحران روابط دولت و بازار هنوز پايان نيافته است. با اينهمه به نظر مي رسد دولت عقب نشيني از اجراي طرح ماليات بر ارزش افزوده را آغاز كرده است. سال گذشته نيز در پي اعتراض به اين طرح، دولت ناگزير از تعويق يك ساله اين طرح شد.
از سوی دیگر خبرهای دیگر حاکی است که تعداد زیادی لباس شخصی‌ها با بی‌سیم و دوربین در اطراف سبزه ‌میدان تردد می‌کنند.
طبق خبرهای رسیده از تهران به "ایران‌پرس‌نیوز" روی پشت بام بانک ملی، مشرف به سبزه میدان، نیز تعدادی لباس شخصی با بی‌سیم و دوربین ایستاده‌اند.
علاوه بر این، چهار مینی‌بوس نیروی پلیس ضد شورش از سمت میدان ارک به محوطه پشت بانک ملی (سبزه میدان) وارد و در آنجا مستقر شدند.
بر اساس این گزارش، از صبح امروز در بازار بزرگ تهران رفت و آمدهای مشکوکی از لباس شخصی‌ها دیده شده است و بیم آن می‌رود حکومت برای ضربه زدن یا تهدید بازاریان توسط اوباش حکومتی دست به خرابکاری بزند.
اعتصاب و تنش در بخش‌هایی از بازار تهران از ۱۵ تیر ماه، درپی بالا گرفتن اختلاف میان سازمان امور مالیاتی و اصناف در خصوص تعیین مالیات سال ‌٨٨، آغاز شد.

سرای پارچه‌فروشان، پاساژ قائم، بازار قماش و پرده، بازار عباس‌آباد و حمام چال از جمله بازارهایی بود که با نا آرامی و اعتراض بازاریان همراه بود. همچنین بازار طلا و پارچه با هدف عقب انداختن مجدد مالیات بر اصناف دست به اعتصاب زدند.
گفته می‌شود تعطیلی روزهای یکشنبه و دوشنبه به بهانه "گرمای هوا" به دلیل نمایش کمتر اعتصاب بازاریان در سطح عمومی جامعه بوده است.
گفتنی است گرچه یک روز پس از اعتصاب در بازار تهران، معاون وزیر بازرگانی ایران در مصاحبه با خبرگزاری فارس مدعی شد افزایش ۷۰ درصدی مالیات از ابتدا نیز مطرح نبوده که منتفی شود، اما روز گذشته رییس سازمان امور مالیاتی درباره منتفی شدن مالیات 70 درصدی اصناف گفت: بنده درباره چنین درصدی تا زمانی که تعیین تکلیف منابع بین اتحادیه‌ها و توزیعش بین اعضا انجام نشود، چیزی نمی‌توانم بگویم.
علی عسکری، رییس سازمان امور مالیاتی، اظهار کرد: در چند روز گذشته تفاهم‌نامه جدیدی با شورای اصناف امضا کردیم و بر اساس همان هم عمل می‌کنیم.



احمدی‌نژاد: نظام ما تنها یک حزب دارد و آن ولایت است
برخی هنوز گمان می‌کنند موضوع اصلی دانشگاه، دانش است

جرس:
 احمدی نژاد گفت: نظام ما تنها یک حزب دارد و آن ولایت است. وی افزود: هنوز برخی از مدیران و برنامه ریزان هستند که تصور می‌کنند موضوع اصلی دانشگاه، دانش است، اما به نظر من ما باید موضوع دانشگاه را عوض کنیم چرا که اگر موضوع دانشگاه بر محور دانش قرار بگیرد نتیجه همین می‌شود که می‌بینیم.
محمود احمدي‌نژاد كه عصر ديروز در همايش مسئولان نمايندگي رهبري در دانشگاه‌ها سخن مي‌گفت، افزود: موضوع اصلی دانشگاه خود انسان است، چرا که علم باید در خدمت انسان قرار داشته باشد؛ اگر تنها دانش در دانشگاه ارائه شود، دانش صرف به چه کاری می آید، دانش منهای حقیقت انسان و دانش منهای انسانیت انسان هیچ مفهومی ندارد.
با اشاره به اینکه دایره حقیقت انقلاب بسیار وسیع است گفت : با تشکیل جناح‌بندی‌های سیاسی، فاتحه بعضی از ارزش‌های انقلاب خوانده شد، درحالیکه نظام ما تنها یک حزب دارد و آن ولایت است.
به گزارش ایلنا، وی در ادامه مدعی شد: دانشگاه های ما صد سال پیش تاسیس شدند و تفکر کسانی که دانشگاه های ما را تاسیس کردند خارج از حوزه فرهنگ و اندیشه بوده است.
احمدی‌نژاد در ادامه گفت: انشاء الله دانشگاه‌هایی که تحت کنترل ما نیستند به سرعت تحت مدیریت دولت در بیایند.
وی افزود: متاسفانه دانشگاه سال‌ها مانند قطاری در این ریل حرکت کرده است و تمام تجهیزات، قطعات و وسایل آن براساس این مسأله شکل گرفته است از این رو تغییر دادن آن کار مشکلی است اما شدنی است. این مسأله خیلی طول می‌کشد اما شاید یکی از بهترین نقاط شروع آن برای تحقق این هدف گروه معارف و دفتر نمایندگی ولی فقیه است.
احمدی‌نژاد با این ادعا که گزارش‌ها وضع فرهنگی و پوشش تعداد زیادی را نامناسب و خارج از حوزه فرهنگ توضیح می‌دهد، اظهار عقیده کرد: علت این است که ما دایره و محدوده خود را به گونه‌ای ترسیم کرده ایم که عده زیادی تصور می‌کنند که خارج از دایره ارزش ها و آرمان های انقلاب قرار گرفته‌اند.
در حالی که موج بازنشتسگی زود هنگام و اخراج منجر به خالی شدن دانشگاهها از استادان با تجربه شده است، وی ادعا کرد: به عنوان مثال ما در دوره‌ای کروات زدن را مسأله کردیم و یا زمانی بود که اگر استادی ریش خود را می‌تراشید تمام گروه‌های حزب‌اللهی از وی در دانشگاه فاصله می‌گرفتند و این در حالی است که دایره انقلاب و اسلام دایره‌ای بسیار وسیع است و حتی وسیع‌تر از آن چیزی است که ما تصور آن را می‌کنیم.
احمدی‌نژاد با بیان این که "در جامعه آن چیزی نیست که ما برای آن زحمت کشیده‌ایم" ادعا کرد: دوران قبل از انقلاب استادی بود که منافقان وی را به‌عنوان یک استاد بزرگ اخلاق قبول داشتند و ما دائم بر سر وی با آنها جرح و بحث داشتیم. زمانی یکی از دوستان برای دیدن این شخص به کردستان رفته بود و از مقامات عرفانی او تعریف می‌کرد که وی در یک حجره ساده اقامت کرده و تنها حصیری را در زیر پای خود انداخته و با یک کتری سیاه روزگار را می گذراند. بعد از انقلاب این شخص در یکی از استان‌های اصلی حاکم شهر شد اما زمانی که حضرت امام (ره) مقام معظم رهبری را به سمت امام جمعه تهران منصوب کردند وی اعلامیه‌ای علیه این کار صادر کرد و بعد به کردستان عراق فرار کرد و در کنار صدام بر علیه انقلاب شروع به فعالیت کرد. چرا این طور شد، دلیل اصلی آن این بود که درس معارف و درس اخلاق به تنهایی کافی نیست و آن چیزی که در معارف و اخلاق جان می‌دمد چیز دیگری است.
وی اظهار عقیده کرد: ما تصور کردیم که اگر ذهن‌ها را از علوم انباشته کنیم آدم‌ها تربیت می‌شوند اما اینگونه نشد، آن آدم‌هایی که ملاتر از بقیه بودندو مدعی بودند نتوانستند در تار و پود حوادث، به‌درستی تشخیص بدهند. تصور من از عرفان و دین چیز دیگری است، من فکر می‌کنم عرفان و اخلاق باید در موانع عملی دست آدم را بگیرند مگر نه اینکه دین باید به انسان فرقان بدهد.
وی ادامه داد: می‌گویند فلانی آدم خیلی با تقوایی است، آنکه آدم با تقوایی است که در موقعیت حساس در کنار آمریکا، انگلیس، منافقین، سلطنت‌طلبان و تمام دزدها قرار گرفت، چطور آن اخلاق به دادش نرسید. در این صورت ما باید یا در کلام خدا تردید کنیم یا باید دینداری او را محل اشکال بدانیم. کسی که مدعی دینداری است و از آمریکا می‌ترسد، ما می‌گوییم چنین شخصی دیندار است اما دینش ضعیف است.
احمدی‌نژاد، گفت: تربیت تنها یک کار مکانیکی نیست البته برخی‌ها به این کار مکانیکی ایمان دارند، اما کار شما تنها از طریق عشق ممکن است و این عشق تجلی وجود نازنین امام است. استکبار برای دانشجو برنامه‌ریزی می‌کند. قبل از آنکه طرف وارد دانشگاه شود برای وی مرزبندی درست می‌کنند.
وی با بیان این که "برخی‌ آمریکا را دست‌کم گرفتند" گفت: آنها بسیار بیشتر از ما تلاش می‌کنند، تنها در یک قلم به صورت رسمی اعلام کردند که 400 میلیون دلار را هزینه کرده‌اند. آنها مثل ما نیستند که تا زمانی که یک طرح به‌صورت کامل مصوب نشده آن را پشت تریبون اعلام کنند، زمانی که رئیس جمهور آمریکا بیانیه‌ای را مبنی‌بر حمایت یک گروه خاص اعلام می‌کند شما مطمئن باشید که چندین برابر آن در پشت این بیانیه کار شده است.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: از وقتی که برخی از جناح بندی‌ها در داخل کشور درست شد، بسیاری از این مشکلات پیش آمد البته ما مشکلی با احزاب نداریم اما ولایت و انقلاب یک حزب بیشتر ندارد و آن حزب ولایت و حزب خداست. از روزی که انقلاب را دو شقه کردند در داخل کار را به جایی رساندند که صحبت از ماموریت جهانی انقلاب و شهدا مذموم شد و مقاله‌نویسانی که به این ارزش‌ها اهانت کردند از ناحیه حکومت مورد تشویق قرار گرفتند.
احمدی نژاد بر این باور است که دعوای اصلی ما بر سر امامت جامعه است . امامت نه برای حکومت و نه برای قدرت طلبی، مانند جامعه ما که عده ای اعم از چپ و راست به دنبال ولایت هستند و هدف اصلی آنها گرفتن پست و مقام است و اگر آنها را با ذره بین به دقت نگاه کنیم متوجه می شویم که آن دو به هیچ عنوان تفاوتی با یکدیگر ندارند. من ولایتی را مد نظرم است که تنها راه نزول رحمت الهی است و هیچ راه دیگری به غیر از آن برای رسیدن انسانها به کمال وجود ندارد.



گزارش مرکز پژوهشهای مجلس از افزایش دو رقمی نرخ بیکاری

جرس:  
در بررسی مركز پژوهش‌هاي مجلس شوراي اسلامي در خصوص حوزه اقتصاد كلان را در چارچوب برنامه پنجم توسعه با اشاره به مساله بیکاری آمده است: از حوزه‌‌هاي چالشي و دغدغه‌هاي پيش روي سياستگذاران در عرصه اقتصاد كلان كشور، نرخ بالاي بيكاري است. شواهد تحولات نرخ بيكاري ايران در سال‌هاي گذشته همگي از نرخ‌ بيكاري دو رقمي حكايت مي‌كند.
به گزارش روابط عمومي مركز پژوهشها، دفتر مطالعات اقتصادي اين مركز با اعلام اين مطلب كه بر اساس سياست‌هاي كلي برنامه پنجم توسعه، به منظور قطع وابستگي دولت به نفت، صندوق پس‌انداز توسعه ملي طراحي شده است، افزود: تفاوت برنامه پنجم با برنامه چهارم اين است كه در برنامه پنجم به جاي به كار بردن عبارت «تلاش براي قطع اتكاي هزينه‌هاي جاري به نفت» «تغيير نگاه به نفت و گاز و درآمدهاي حاصل از آن، از منبع تأمين بودجه عمومي به منابع و سرمايه‌هاي زاينده اقتصادي و ايجاد صندوق توسعه ملي با تصويب اساسنامه آن در مجلس شوراي اسلامي» مورد تاكيد و تصريح قرار گرفته است كه بدون ترديد تعبيه ساز و كار نظارتي و تدارك ابزارهاي تحقق اين سهم از جانب دستگاه مقننه به عنوان امري ضروري جلوه مي‌كند.
در این گزارش آمده است: يكي ديگر از دغدغه‌هاي اقتصاد كلان، توزيع عادلانه درآمد و رسيدگي به وضع اقشار ضعيف و آسيب‌پذير است. بر اين اساس در اين سياست‌‌هاي كلي برنامه پنجم توسعه به تأسي از الگوي ايراني – اسلامي توسعه يك محور از امور اقتصادي به گسترش عدالت اجتماعي اختصاص يافته است.
به طور خاص كاهش فاصله دو دهك بالا – پايين درآمدي جامعه به طوري كه ضريب جيني به حداكثر 0/35 در پايان برنامه برسد، مورد هدف واقع شده است. بررسي مواد لايحه حاكي از آن است كه متأسفانه اهتمام لازم براي اين مهم صورت نپذيرفته است.
اين گزارش مي‌افزايد: از ديگر حوزه‌‌هاي چالشي و دغدغه‌هاي پيش روي سياستگذاران در عرصه اقتصاد كلان كشور، نرخ بالاي بيكاري است. شواهد تحولات نرخ بيكاري ايران در سال‌هاي گذشته همگي از نرخ‌ بيكاري دو رقمي حكايت مي‌كند. اين مهم در سياست‌‌هاي كلي برنامه مورد دقت نظر قرار گرفته و كاهش آن به 7 درصد توصيه شده است. به طور خاص جهت تحقق اين مهم اتخاذ سياست‌هاي فعال بازار كار توسط سياستگذاران و برنامه‌ريزان بازار كار مورد تأكيد قرار مي‌گيرد. چرا كه تأثير بيشتر سياست‌هاي فعال در كاهش نرخ بيكاري در مقايسه با سياست‌‌هاي منفعل بازار كار در تجربيات كشورهاي موجود به اثبات رسيده است.
همچنين از جمله نكات ديگر مورد تأكيد در برنامه پنجم توسعه، تحقق رشد مستمر و پايدار اقتصادي است. بررسي مواد حاكي از آن است كه آن‌گونه كه انتظار است در جهت هدف مذكور مواد لايحه برنامه پاسخگو نيست.
در این گزارش آمده است: اين مهم را نيز نبايد از نظر دور داشت كه بهتر است به دو مقوله دستيابي به رشد شتابان و مستمر و نيز توزيع برابر ثمرات رشد به صورت همزمان و توأمان نگريسته شود.
در خصوص ارتقاي سهم بهره‌‌وري از رشد اقتصادي مورد تأييد سياست‌‌هاي كلي نيز متأسفانه مشاهدات حاكي از آن است كه در تمام سال‌هاي مورد برسي ارتقاي رشد اقتصادي از طريق بهبود بهره‌وري عوامل توليد محقق نشده است. از مفاد سياست‌‌هاي كلي برنامه پنجم چنين مستفاد مي‌شود كه افزايش بهره‌وري بايد در پايان برنامه پنجم دست كم 7/2 درصد بر رشد اقتصادي ساليانه كشور اضافه كند.



نماینده رهبری در سپاه:  کوچکترین خطای  مسئولان،  کیفرسنگین دارد

جـــرس:
نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران اظهار داشت "مسئولیت نیاز به مراقبت دارد و اگر كوچك‌ترین خطایی از سوی فرد مسئول صورت گیرد، همراه با كیفرهای سنگین خواهد بود."
به گزاش ایلنا، علی‌سعیدی در پنجمین مراسم انتخاب كتاب سال سپاه و همچنین پاسداران اهل قلم، با بیان اینکه "مسئولیت نیاز به مراقبت دارد و اگر كوچك‌ترین خطایی از سوی فرد مسوول صورت گیرد، همراه با كیفرهای سنگین خواهد بود"، خاطرنشان کرد "مسوولیت از این بُعد، نسبت به ائمه، انبیاء و رهبران دینی یكسان است."
سعیدی تصریح کرد "كسانی كه در جایگاه‌ها و پست‌های كلیدی قرار می‌گیرند، چنین مسوولیتی متوجه آنها است؛ بنابراین باید خیلی از خود مراقبت كنند واگر كسی با این جریان و شجره طیبه انتساب داشته باشد، باید این مسائل را رعایت كند."
نماینده ولی فقیه در سپاه با بیان اینكه این انقلاب بر محور قلم و بیان امام خمینی می باشد، ادامه داد: "شهید مطهری و آیت‌الله مصباح نیز خط مقدم جهاد فكری و اعتقادی انقلاب هستند."
سعیدی تاكید كرد: خانواده شهدا مانند دیگران نیستند كه همین جوری موضع بگیرند. و ادامه داد "محدودیت‌های شرعی، عرفی و سازمانی سه محدودیت خانواده پاسداران محسوب می‌شود."
نماینده ولی فقیه در سپاه، روز ولایت امام حسین (و روز پاسدار) را مسوولیت سنگینی برای پاسداران دانست و گفت: سپاهی كه امام حسین می‌خواهد و پاسدارانی كه زیبنده ایشان هستند از جهت رفتار فردی، مدیریت اجتماعی وخانوادگی باید چه خصوصیاتی داشته باشند؟ بنابراین از این جهت مسوولیت سنگینی متوجه پاسداران است.
این مقام روحانی سپاه پاسداران، بدون ذکر اقدامی خاص اظهار عقیده کرد: انتصاب به امام حسین الزاماتی به همراه دارد كه هم سازمان سپاه باید آن خصوصیات در خود ایجاد كند و هم پاسداران.
گفتنی است ورود و دخالت نظامیان به امور سیاسی، از جمله موارد مورد منع توسط رهبر فقید جمهوری اسلامی و قوانین موضوعه کشور می باشد؛ اما با این حال، طی سالیان اخیر، مقامات سپاه در امور سیاسی، اقتصادی و اجرایی کشور دخالت واضح و آشکار داشته اند.




کارکنان تالیا فقط یک ماه حقوق گرفته‌اند

 

خبرگزاری هرانا
کارکنان شرکت تالیا می‌گویند: با گذشت نزدیک به چهار ماه از آغاز سال جاری تنها یک ماه حقوق دریافت کرده‌اند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، این کارکنان که تعداد آنها نزدیک به 200 نفر است و درچارچوب قانون کار در استخدام شبکه مستقل تلفن همراه اعتباری «تالیا» هستند می‌گویند: چون بر توافق شرکت های مخابراتی، استخدام کارمندان اخراحی ویا مستعفی این شرکت در شرکت های دیگر ممنوع است در نتجه کارمندان این شرکت با آنکه سه ماه حقوق عقب افتاده طلب دارند از ترس بیکاری نمی‌توانند استعفا دهند.
آن ها هم چنین می‌گویند که با وجود داشتن تخصص در زمینه مخابرات از ابتدایی ترین امکانات رفاهی همانند نهار خوری ونمازخانه وامکانات ورزشی…محروم هستند.
بیشترین سابقه کاری این کارگران در شرکت تالیا به زمان آغاز فعالیت‌های مخابراتی این شرکت در خرداد سال ۸۴ بازمی‌گردد.
به گفته کارکنان وضع موجود درحالی است که مسوولان تالیا می‌توانند از محل وجوه دریافتی از مشتریان مشترک خود مطالبات کارکنان را به موقع پرداخت کنند.




محکومیت پنج ساله یک زن زندانی در روند غیر قانونی دادرسی

 


خبرگزاری هرانا
 خانم ناهید ملک محمدی 59 ساله مادر دو فرزند 31 و 28 ساله با گذشت بیش از شش ماه از زمان بازداشت با دریافت بی دلیل حکم، محکوم به 5 سال حبس تعزیری شد و در حال حاضر در بند نسوان زندان اوین تحمل کیفر می نماید.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ایشان در تاریخ دهم دی ماه سال گذشته و پس از حوادث 6 دی ماه(عاشورا) هنگام دستگیری همسرش علی اصغر محمودیان توسط نیروهای امنیتی در ساعت 2 با مداد بدون حکم بازداشت دستگیر و بند 209 سلول انفرادی زندان اوین منتقل می شود.

نامبرده در طی مراحل بازجویی با تحت فشار قرار گرفتن و اعلام دروغین پذیرش شرکت در تظاهرات بعد از انتخابات توسط همسرش، اتهاماتی به ایشان القا و مجبور به پذیرش شرکت در تظاهرات می نماید در صورتی که چنین عملی نه توسط ایشان و نه توسط همسرش انجام نشده است و در پرونده بازجویی همسر ایشان نیز چنین مسئله ای وجود ندارد اما بازجویان وزارت اطلاعات در بازجویی ها به خانم ملک محمدی اعلام می کنند همسر ایشان به شرکت در تظاهرات اعتراف نموده که این مسئله دروغ و بی اساس است.

پرونده این دبیر بازنشسته آموزش و پرورش به شعبه 28 به ریاست قاضی مقیسه ارسال و در تاریخ نوزدهم اری بهشت ماه سال جاری علی رغم تشکیل جزئیات اظهارات ایشان که بر اثر فریب بازجو ترتیب داده شده بود و ضمن دفاعیات روشنگرانه وکیل مدافع به نحوه غیر قانونی بازداشت و فریب در مراحل بازجویی نقض آئین دادرسی توسط بازجویان وزارت اطلاعات نهایتا ایشان با اتهام اجتماع و تبانی به 5 سال حبس تعزیری محکوم شده است.
لازم به ذکر است، نامبرده پیشتر در تیر ماه سال 60 دستگیر و به مدت 20 روز در بازداشت گاه پل رومی در بین زندانیان معتاد و فروشندگان مواد مخدر در بدترین شرایط و تحت انواع شکنجه ها و شدیدترین ضرب و شتم قرار گرفته که یک نمونه آن اعدام مصنوعی در اطراف بیابان های مجموعه ورزشی آزادی بوده است و این همه در حالیست که ایشان دو ماهه باردار بوده و جهت جلوگیری از ضرب و شتم و آزار و اذیت بارها به مسئولین مسئله بارداری را یادآورمی شود که هیچ تاثیری در رفتار خشونت آمیز آنان نداشته است و سپس به اوین منتقل و مجددا تحت بازجویی و ضرب و شتم قرار می گیرد و در نهایت پس از گذشت حدود 16 ماه در تاریخ 22/6/61 بعد از متولد شدن فرزندش در زندان و پس از دستگیری همسرش بدون تفهیم اتهام و رسیدگی پرونده در مراجع قضایی و بدون حضور در دادگاه آزاد می شود.
 



بازداشت نعمت اسدی، دبیر اخراجی آموزش و پرورش کردستان

 


خبرگزاری هرانا
 نعمت اسدی، فرزند حبیب الله، دبیر اخراجی آموزش و پرورش کردستان، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، حدود 20 روز پیش نعمت اسدی، دبیر اخراجی رشته حسابداری و از فعالین مدنی بسیار کوشای سنندجی بار دیگر توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی اش دستگیر شد.
مأموران ضمن تفتیش منزل و ضبط کیس کامپیوتر، کتاب ها و یادداشتهای ایشان خانواده ی وی را نیز تهدید نموده اند که در صورت انعکاس موضوع با عواقب ناگوار آن روبرو خواهند شد.
گفتنی است پیگیری های خانواده وی تاکنون نتیجه ی در پی نداشته و نتوانسته اند از مکان نگهداری و علت بازداشتش مطلع شوند.
نعمت اسدی که به عنوان همکار هفته نامه "ژیوار" به فعالیت های مطبوعاتی مشغول بود، پیش تر نیز به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" مدتی را را در بازداشتگاه ها و زندان های جمهوری اسلامی به سر برده است.




پرونده كهريزك به دادگاه تجديد نظر رفت



خبرگزاری هرانا
 رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح گفت: پرونده كهريزك هم‌اكنون مرحله نهايي تجديد نظر را سپري مي‌كند و به زودي حكم قطعي در مورد متهمان اجرايي مي‌شود.
حجت‌‌‌الاسلام محمدكاظم بهرامي امروز در حاشيه سفر به اردبيل و در گفت‌و‌گوي اختصاصي با خبرنگار فارس در اردبيل اظهار داشت: حكم اوليه متهمان اين پرونده صادر شده و با توجه به اعتراض متهمان و محكومين پرونده براي تجديدنظر در مرحله رسيدگي نهايي است.
وي گفت: در اين پرونده‌ها هم محكومين و هم شكات مي‌توانند اعلام تجديد نظر كنند و ما قرار است بعد از اعلام راي قطعي مراحل اجراي احكام صادره را مطابق با قانون اجرايي كنيم.
شایان ذکر است، دادگاه اولیه دو تن از عاملین در قتل شهروندان معترض به نتیجه انتخابات را به اعدام محکوم کرده است.




سقوط سه کارگر از طبقه ششم یک ساختمان نیمه‌کاره



خبرگزاری هرانا - عدم تامین اینی در حین کار، منجر به سقوط سه کارگر از طبقه ششم ساختمان در حال ساخت شد.
در پی تماس شهروندان با سامانه 125 حادثه سقوط چند کارگر از روی داربست به آتش‌نشانی گزارش شد و آتش‌نشانان ایستگاه 29 ساعت 18 دقیقه بامداد روز دوشنبه به سوی محل حادثه واقع در خیابان شریعتی اعزام شدند.
به گزارش خبرآنلاین، علی اکبر طالقانی فرمانده آتش‌نشانان اعزامی در رابطه با جزییات این حادثه اظهار کرد: در این حادثه سه کارگر هنگام کار بر روی داربست یک ساختمان در حال ساخت از طبقه ششم به پایین سقوط کردند که یک نفر از آنها در طبقه پنج و دو نفر دیگر در طبقه اول متوقف شده بودند.
وی افزود: آتش‌نشانان پس از ایمن‌سازی محل، این سه کارگر را که دست، پا، سر و صورتشان آسیب دیده بود، با استفاده از برانکارد به سطح خیابان منتقل کرده و آن ها را برای اعزام به مراکز درمانی تحویل عوامل اورژانس دادند.
گفتنی است سالانه تعداد کثیری از کارگران، به دلیل نبود ایمنی کافی در محل کار مصدوم شده و بعضا جان خود را از دست می دهند.




160 فعال مطبوعاتی، سیاسی و روزنامه نگاری خواستار آزادی اعظم ویسمه شدند


نیمه شب دوشنبه دهم خردادماه، گروهی از ماموران امنیتی با ورود به منزل خبرنگار باسابقه پارلمانی اعظم ویسمه، پس از تفتیش منزل و ضبط وسایل شخصی، بدون ارائه هیچ توضیحی وی را بازداشت و روانه زندان اوین کرده اند.
اعظم ویسمه، خبرنگار سایت پارلمان نیوز وابسته به فراکسیون خط امام مجلس شورای اسلامی اتهامی جز فعالیت در رسانه های رسمی کشور، خبررسانی و فعالیت حرفه ای و تخصصی مطبوعاتی در چهارچوب قانون نداشته است واکنون با گذشت نزدیک به دو ماه از بازداشت وی، ما جمعی از همکاران، همفکران و دوستان، اعتراض خود را به نقض حق آزادی بیان و بازداشت این عضو مطبوعات کشور و تداوم بازداشت سایر روزنامه نگاران دربند اعلام داشته و خواستار آزادی هرچه سریع تر آنها و احترام مسوولان به حقوق اساسی و رکن چهارم دموکراسی هستیم.
1. آذرمند مریم
2. آسترکی روشنک
3. احمدی امیر
4. اسدپور زهرا
5. اسفاری لیلا
6. اسلامی سعیده
7. اسماعیلی سیدکوهزاد
8. اسماعیلی معصومه
9. اصلاح چی مرتضی
10. اعتمادی بهارک
11. اعتمادی ریحانه
12. افشار نازک
13. افشارنیک مهدی
14. آقایی سامناک
15. اکبریان هاشم
16. اکرمی علی
17. امرآبادی مهسا
18. امیدپرور نجمه
19. امیرشاهی سیدافشین
20. امیری نوشابه
21. امین زاده مهدی
22. امینی آسیه
23. انصاری راد رضا
24. انصاری راد رضا
25. ایران مهر امید
26. ایزدی محمد
27. باطبی احمد
28. بذرپور فرزانه
29. براتیان ایمان
30. بنی یعقوب ژیلا
31. بهرامی نجات
32. بهمنی آرش
33. بهنود مسعود
34. پاک نهاد ایمان
35. پوراندخت سمیرا
36. تاجیک مهدی
37. تراب علی
38. توحیدی مرجان
39. توماج فرشاد
40. جدیدفرد ریحانه
41. جزایری ایلیا
42. جعفری حمید
43. جعفري مريم
44. جمالی حمیده
45. جوانبخت علیرضا
46. حبیبی فرزاد
47. حسن پور لیلی
48. حسن نیا آرش
49. حسین زاده محبوبه
50. حسینی پژوه آرش
51. حسینی نژاد لیدا
52. حقیقت جو فاطمه
53. حکمی حافظ
54. حیدری جواد
55. خرد پیر علی
56. خسروی مصطفی
57. خضر حیدری فهیمه
58. راد سوده
59. رجبعلی فرهاد
60. رحیمی سالومه
61. رحیمی طاهره
62. رسول پور سامان
63. رشیدی امیر
64. رضایی علیرضا
65. رضایی علیرضا
66. رفیع زاده شهرام
67. رفیعی بهرام
68. زارع زاده اردشیر حسن
69. زارع کهن نفیسه
70. زمان زاده سامان
71. زند نسرین
72. سراب پور سونیتا
73. سربخشیان حسن
74. سعیدزاده محمد
75. سعیدزاده محمود
76. سمیع نژاد مجتبی
77. شاکر صالح
78. شجاعی صادق
79. شروقی علی
80. شریفی حجت
81. شیخ لو صابر
82. شیرافکن آمنه
83. صابری فاطمه
84. صادقی محمد
85. صارمی مهسا
86. صفی اریان یحیی
87. صمد بیگی بهروز
88. طاهری رسول
89. طباطبایی اردکانی سیدعلی
90. طباطبایی ریحانه
91. طباطبایی مرجان
92. عابدی ترلان
93. عابدینی آرزو
94. عباسی رضا
95. عبدی علی
96. عرب سرخی ساجده
97. عزلتی مریم
98. علی پور زهرا
99. علی نژاد مسیح
100. علیپور سعیده
101. علیپور فرهمند
102. غالبی حمزه
103. غائب فریده
104. غضنفری سارا
105. غفوری آرش
106. فخرایی پویان
107. فناییان فاطمه
108. قاسمی اختر
109. قاسمی نژاد سعید
110. قاضی فرشته
111. قاضی‌زاده علی‌حسین
112. قجر آیدا
113. قریشی کاوه
114. قریشی مسعود
115. کحال زاده هادی
116. گرجی حامد
117. گلکاری سحر
118. لطفی لیلا
119. محبعلی نیلوفر
120. محتشمی پور فخرالسادات
121. محجوب نیکی
122. محسنی مهدی
123. محمدی احسان
124. محمدی روژین
125. مختاری آزاده
126. مرادویسی بلال
127. مرشدیان احمد
128. مزروعی حنیف
129. مصطفوی نریمان
130. مظاهری ریحانه
131. مفید نگار
132. ملکی رویا
133. منتظری جواد
134. مهتدی علی
135. مهتری ابراهیم
136. موسوی خوئینی علی اکبر
137. موسوی سمانه
138. میرابراهیمی روزبه
139. میرزا مریم
140. میرشفیعی محمد
141. میرهادی زاده داوود
142. ناعمه مرتضی
143. نجدی یوحنا
144. نجفی روجا
145. نراقی آرش
146. نسان نیلوفر
147. نسب عبداللهی محمدرضا
148. نعیمی سعید
149. نوربخش سید شاهین
150. نوروزی احسان
151. نوریان حسین
152. هاشمی محمد
153. هراتیان صفا
154. همایی راد عنایت
155. هنری علی
156. وباب نینا
157. یزدان پناه محمدرضا