دستور اوباما برای اجرای تحريم های تازه آمریکا عليه ايران
باراک اوباما، رييس جمهوری آمريکا، روز دوشنبه فرمان اجرايی تحريم های جديد و گسترده مالی عليه ايران و بانک مرکزی اين کشور را امضا کرد. آقای اوباما گفته است که به دلیل پنهان کاری بانک های ايران برای دور زدن تحریم ها، اقدامات تازه برای برخورد با آنها ضروری است.
باراک اوباما در نامه ای به کنگره آمريکا تصريح کرده است:« با توجه به اقدامات فريبکارانه بانک مرکزی و ديگر بانک های ايران برای پنهان کردن معاملات (افراد و نهادهای) مورد تحريم، نبود مقرارات ضد پولشويی موثر (در ايران) و اجرای آن، و همچنين با توجه به اين که فعاليت های ايران برای نظام مالی بين المللی خطری مدوام و غيرقابل قبول است، تحريم های بيشتر را ضروری می دانم.»
تحريم بانک مرکزی ايران به صورت متمم در قانون بودجه دفاعی در اواخر سال ۲۰۱۱ به تصویب رسیده بود.در جریان تصویب قانون بودجه دفاعی آمریکا، کنگره و کاخ سفید توافق کرده بودند که برای جلوگیری از ورود شوک به بازارهای نفتی، تحریم ها عليه بانک مرکزی ايران و همچنین مجازات موسسه های مالی طرف معامله با اين بانک شش ماه پس از ابلاغ اين قانون اجرا شود.
کاخ سفيد می گويد، آقای اوباما اين فرمان اجرايی را در روز يکشنبه و پيش از پايان گرفتن مهلت شش ماه امضا کرده است.
به گزارش خبرگزاری رويترز، پيشتر براساس تحريم های قبلی بانک های آمريکايی موظف بودند تا از پذيرش هرگونه دارايی و اموال متعلق به بانک های ايرانی خودداری کنند، اما اين فرمان اجرايی قدرت تازه ای به نهادهای مالی آمريکايی می دهد که براساس آن می توانند به جای نپذيرفتن دارايی متعلق به ايران، آنها را توقيف کنند.
وزارت خزانه داری امريکا نيز پيرو امضای این فرمان اجرايی اعلام کرده است، تحريم های گسترده تازه؛ دارايی های تمام وزيران، شرکت ها و نهاد های دولتی، از جمله بانک مرکزی، و درآمدهای نفتی ايران را در بر می گيرد.
وزارت خزانه داری آمريکا در بيانيه خود تصريح کرده است:«اين اقدامات (تحريم های) تازه عزم دولت آمريکا را برای پاسخگو کردن حکومت ايران به دليل ناديده گرفتن تعهدات بين المللی اش، نشان می دهد.»
وزارت خزانه داری آمريکا روز دوشنبه به نهاد ها و موسساتی که با ايران معامله می کنند هشدار داده است که با خطر تحريم و تنبيه از سوی ايالات متحده مواجه خواهند شد.
در همين زمينه، روز پنجشنبه کميتۀ امور بانکی سنای آمريکا در راستای اعمال فشار بيشتر به دولت ايران طرحی را تصويب کرد که براساس آن ، شرکت ملی نفت ايران و شرکت ملی نفتکش ايران مشمول تحريم خواهند شد.
طبق اين طرح شرکت هايی که با ايران برای استخراج اورانيوم در کشورهای مختلف مشارکت دارند و همجنين آن دسته از شرکت هايی که به ايران تجهيزات و ابزار سرکوب مردم می فروشند، تحريم خواهند شد.
کشور های غربی ايران را متهم می کنند که در پوشش برنامه هسته ای خود در صدد دستيابی به تکنولوژی ساخت سلاح هسته ای است. ايران در مقابل با رد اين اتهام می گويد برنامه هسته ايش کاملا صلح آميز است.
اين در حالی است که آژانس بين المللی انرژی اتمی در آخرين گزارش خود در خصوص برنامه هسته ای ايران، نسبت به ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرده است.
باراک اوباما در نامه ای به کنگره آمريکا تصريح کرده است:« با توجه به اقدامات فريبکارانه بانک مرکزی و ديگر بانک های ايران برای پنهان کردن معاملات (افراد و نهادهای) مورد تحريم، نبود مقرارات ضد پولشويی موثر (در ايران) و اجرای آن، و همچنين با توجه به اين که فعاليت های ايران برای نظام مالی بين المللی خطری مدوام و غيرقابل قبول است، تحريم های بيشتر را ضروری می دانم.»
تحريم بانک مرکزی ايران به صورت متمم در قانون بودجه دفاعی در اواخر سال ۲۰۱۱ به تصویب رسیده بود.در جریان تصویب قانون بودجه دفاعی آمریکا، کنگره و کاخ سفید توافق کرده بودند که برای جلوگیری از ورود شوک به بازارهای نفتی، تحریم ها عليه بانک مرکزی ايران و همچنین مجازات موسسه های مالی طرف معامله با اين بانک شش ماه پس از ابلاغ اين قانون اجرا شود.
کاخ سفيد می گويد، آقای اوباما اين فرمان اجرايی را در روز يکشنبه و پيش از پايان گرفتن مهلت شش ماه امضا کرده است.
به گزارش خبرگزاری رويترز، پيشتر براساس تحريم های قبلی بانک های آمريکايی موظف بودند تا از پذيرش هرگونه دارايی و اموال متعلق به بانک های ايرانی خودداری کنند، اما اين فرمان اجرايی قدرت تازه ای به نهادهای مالی آمريکايی می دهد که براساس آن می توانند به جای نپذيرفتن دارايی متعلق به ايران، آنها را توقيف کنند.
وزارت خزانه داری امريکا نيز پيرو امضای این فرمان اجرايی اعلام کرده است، تحريم های گسترده تازه؛ دارايی های تمام وزيران، شرکت ها و نهاد های دولتی، از جمله بانک مرکزی، و درآمدهای نفتی ايران را در بر می گيرد.
وزارت خزانه داری آمريکا در بيانيه خود تصريح کرده است:«اين اقدامات (تحريم های) تازه عزم دولت آمريکا را برای پاسخگو کردن حکومت ايران به دليل ناديده گرفتن تعهدات بين المللی اش، نشان می دهد.»
وزارت خزانه داری آمريکا روز دوشنبه به نهاد ها و موسساتی که با ايران معامله می کنند هشدار داده است که با خطر تحريم و تنبيه از سوی ايالات متحده مواجه خواهند شد.
در همين زمينه، روز پنجشنبه کميتۀ امور بانکی سنای آمريکا در راستای اعمال فشار بيشتر به دولت ايران طرحی را تصويب کرد که براساس آن ، شرکت ملی نفت ايران و شرکت ملی نفتکش ايران مشمول تحريم خواهند شد.
طبق اين طرح شرکت هايی که با ايران برای استخراج اورانيوم در کشورهای مختلف مشارکت دارند و همجنين آن دسته از شرکت هايی که به ايران تجهيزات و ابزار سرکوب مردم می فروشند، تحريم خواهند شد.
کشور های غربی ايران را متهم می کنند که در پوشش برنامه هسته ای خود در صدد دستيابی به تکنولوژی ساخت سلاح هسته ای است. ايران در مقابل با رد اين اتهام می گويد برنامه هسته ايش کاملا صلح آميز است.
اين در حالی است که آژانس بين المللی انرژی اتمی در آخرين گزارش خود در خصوص برنامه هسته ای ايران، نسبت به ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرده است.
آمریکا سفارت خود را در سوریه تعطیل کرد
آمریکا روز دوشنبه اعلام کرد سفارت خود را در دمشق، پایتخت سوریه تعطیل می کند. روابط دو کشور در پی سرکوب های خشونت بار ۱۱ ماه گذشته نیروهای نظامی و دولتی سوریه علیه شهروندان غیرنظامی، دوران پر تنشی را سپری کرده و به پایین ترین حد رسیده است.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتد پرس، در حالی که نیروهای نظامی سوریه شهر حمص را هدف حمله های سنگین خود قرار دادند، همزمان نیروهای سفارت آمریکا به طور کامل خارج شده و هرگونه فعالیت کاری را متوقف کردند.
حملات سنگین نیروهای نظامی به حمص از روز یکشنبه و پس از وتوی قطعنامه توقف خشونت ها در سوریه توسط روسیه و چین، شروع شده است. قطعنامه یاد شده که با حمایت اتحادیه عرب و دولت های غربی نوشته شده بود، درخواست کرده بود هرگونه خشونت متوقف شده و دولتی با حضور مخالفان در سوریه تشکیل شود.
این گزارش حاکی است در سوریه هراس از اعمال حکومت بیشتر شده چرا که وقتی بشار اسد از حمایت کامل چین و روسیه برخوردار باشد، دیگر هیچ گونه واهمه ای از هرگونه فشار بین المللی نخواهد داشت. روسیه و چین تاکنون دو قطعنامه در مورد سوریه را در شورای امنیت وتو کرده اند.
به گزارش سازمان ملل، بیش از پنج هزار و ۴۰۰ تن طی اعتراض ها در روسیه در ۱۱ ماه گذشته توسط نیروهای حکومتی کشته شده اند.
باراک اوباما در گفت وگو با شبکه تلویزیونی ان بی سی آمریکا گفت: «ما به طور موکد گفته و پیام داده ایم که بشار اسد باید از قدرت کنار برود. حالا هم مسئله این نیست که این کار صورت بگیرد یا نه، فقط زمان آن مطرح است (و این که چه زمانی وی از قدرت کنار می رود.)»
دولت آمریکا از زمان شروع سرکوب ها در سوریه از دولت دمشق خواسته به اعمال خشونت آمیز پایان دهد و فشارهای زیادی هم بر سوریه آورده است اما هرگونه اقدام نظامی را کنار گذاشته و گفته گزینه نظامی در دستور کار نیست.
به گزارش آسوشیتد پرس، وزارت خارجه آمریکا یک ماه پیش به دولت دمشق گفته بود با توجه به افزایش خودروهای بمب گذاری شده، محافظت از سفارت آمریکا را افزایش دهد در غیر این صورت ادامه کار و حفاظت از کارکنان سفارت مقدور نخواهد بود.
اين گزارش می گويد حملات سنگين نيروهای نظامی و امنيتی سوريه به شهر حمص ادامه دارد و برخی گزارش ها حاکی است در پی بمباران يک مرکز درمانی و حمله به مناطق مسکونی، دستکم ۲۳ تن در روز دوشنبه کشته شده اند. فعالان حقوق بشر سوريه گفته اند در جریان حملاتی ديگر علیه معترضان در سوریه در روز دوشنبه، ۱۰ تن کشته شده اند.
نبیل العربی، دبیرکل اتحادیه عرب، روز دوشنبه در قاهره به دولت دمشق هشدار داد دست از خشونت بردارد و گفت که به شدت نگران وضعیت استفاده از خشونت سنگین علیه مردم غیرنظامی است. اتحادیه عرب قصد داشت طرحی برای پایان دادن به خشونت ها در سوریه را از طریق شورای امنیت اجرا کند که با وتوی چین و روسیه، به جایی نرسید.
خبرگزاری ها و منابع خبری وابسته به دولت در سوریه اما روز دوشنبه در گزارش های خود گفته اند: «نیروهای دولتی حمص را به توپ و بمباران نبسته اند، اما گروهی از تروریست های مسلح هستند که به مردم و پلیس در گوشه و کنار شهر حمله می کنند.»
دولت سوریه اجازه دستیابی به خبرنگاران مستقل را نمی دهد، از این رو تایید اخباری که از این کشور منشتر می شود کاری دشوار است.
هر حمص که از آن در میان معترضان سوریه به عنوان «پایتخت انقلاب سوریه» یاد می شود، در ۱۱ ماه گذشته صحنه اعتراض ها و حضور سنگین نظامی بوده و حتی بخش هایی از آن به کنترل شورشیان و معترضان مسلح درآمده است.
سوزان رایس، سفیر آمریکا در سازمان ملل پس از وتوی قطعنامه سوریه هشدار داد: «چین و روسیه با این کار با این خطر روبرو هستند که به همان اندازه انزوای حکومت اسد، با انزوای بین المللی روبرو شوند.»
به گزارش رويترز، روز شنبه در پی حمله نيروهای دولتی سوريه، بيش از ۲۰۰ تن در شهر حمص کشته شدند. منابع خبری می گويند نيروهای سوريه از صبح زود روز دوشنبه حملات سنگين به حمص را از سرگرفته اند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتد پرس، در حالی که نیروهای نظامی سوریه شهر حمص را هدف حمله های سنگین خود قرار دادند، همزمان نیروهای سفارت آمریکا به طور کامل خارج شده و هرگونه فعالیت کاری را متوقف کردند.
حملات سنگین نیروهای نظامی به حمص از روز یکشنبه و پس از وتوی قطعنامه توقف خشونت ها در سوریه توسط روسیه و چین، شروع شده است. قطعنامه یاد شده که با حمایت اتحادیه عرب و دولت های غربی نوشته شده بود، درخواست کرده بود هرگونه خشونت متوقف شده و دولتی با حضور مخالفان در سوریه تشکیل شود.
این گزارش حاکی است در سوریه هراس از اعمال حکومت بیشتر شده چرا که وقتی بشار اسد از حمایت کامل چین و روسیه برخوردار باشد، دیگر هیچ گونه واهمه ای از هرگونه فشار بین المللی نخواهد داشت. روسیه و چین تاکنون دو قطعنامه در مورد سوریه را در شورای امنیت وتو کرده اند.
به گزارش سازمان ملل، بیش از پنج هزار و ۴۰۰ تن طی اعتراض ها در روسیه در ۱۱ ماه گذشته توسط نیروهای حکومتی کشته شده اند.
باراک اوباما در گفت وگو با شبکه تلویزیونی ان بی سی آمریکا گفت: «ما به طور موکد گفته و پیام داده ایم که بشار اسد باید از قدرت کنار برود. حالا هم مسئله این نیست که این کار صورت بگیرد یا نه، فقط زمان آن مطرح است (و این که چه زمانی وی از قدرت کنار می رود.)»
دولت آمریکا از زمان شروع سرکوب ها در سوریه از دولت دمشق خواسته به اعمال خشونت آمیز پایان دهد و فشارهای زیادی هم بر سوریه آورده است اما هرگونه اقدام نظامی را کنار گذاشته و گفته گزینه نظامی در دستور کار نیست.
به گزارش آسوشیتد پرس، وزارت خارجه آمریکا یک ماه پیش به دولت دمشق گفته بود با توجه به افزایش خودروهای بمب گذاری شده، محافظت از سفارت آمریکا را افزایش دهد در غیر این صورت ادامه کار و حفاظت از کارکنان سفارت مقدور نخواهد بود.
اين گزارش می گويد حملات سنگين نيروهای نظامی و امنيتی سوريه به شهر حمص ادامه دارد و برخی گزارش ها حاکی است در پی بمباران يک مرکز درمانی و حمله به مناطق مسکونی، دستکم ۲۳ تن در روز دوشنبه کشته شده اند. فعالان حقوق بشر سوريه گفته اند در جریان حملاتی ديگر علیه معترضان در سوریه در روز دوشنبه، ۱۰ تن کشته شده اند.
نبیل العربی، دبیرکل اتحادیه عرب، روز دوشنبه در قاهره به دولت دمشق هشدار داد دست از خشونت بردارد و گفت که به شدت نگران وضعیت استفاده از خشونت سنگین علیه مردم غیرنظامی است. اتحادیه عرب قصد داشت طرحی برای پایان دادن به خشونت ها در سوریه را از طریق شورای امنیت اجرا کند که با وتوی چین و روسیه، به جایی نرسید.
خبرگزاری ها و منابع خبری وابسته به دولت در سوریه اما روز دوشنبه در گزارش های خود گفته اند: «نیروهای دولتی حمص را به توپ و بمباران نبسته اند، اما گروهی از تروریست های مسلح هستند که به مردم و پلیس در گوشه و کنار شهر حمله می کنند.»
دولت سوریه اجازه دستیابی به خبرنگاران مستقل را نمی دهد، از این رو تایید اخباری که از این کشور منشتر می شود کاری دشوار است.
هر حمص که از آن در میان معترضان سوریه به عنوان «پایتخت انقلاب سوریه» یاد می شود، در ۱۱ ماه گذشته صحنه اعتراض ها و حضور سنگین نظامی بوده و حتی بخش هایی از آن به کنترل شورشیان و معترضان مسلح درآمده است.
سوزان رایس، سفیر آمریکا در سازمان ملل پس از وتوی قطعنامه سوریه هشدار داد: «چین و روسیه با این کار با این خطر روبرو هستند که به همان اندازه انزوای حکومت اسد، با انزوای بین المللی روبرو شوند.»
به گزارش رويترز، روز شنبه در پی حمله نيروهای دولتی سوريه، بيش از ۲۰۰ تن در شهر حمص کشته شدند. منابع خبری می گويند نيروهای سوريه از صبح زود روز دوشنبه حملات سنگين به حمص را از سرگرفته اند.
«بازداشت عدهای در ایران به اتهام همکاری با بیبیسی فارسی»
یک «منبع آگاه» امنیتی جمهوری اسلامی روز دوشنبه از بازداشت افرادی در ایران خبر داد که به گفته وی، با شبکه خبری بیبیسی فارسی همکاری می کرده اند.
این «منبع آگاه» که نامش فاش نشده است به خبرگزاری مهر گفته که این افراد به دلیل «جمعآوری اخبار و اطلاعات، تولید محتوا در قالبهای مختلف، جذب، آموزش، استخدام و خروج از کشور نخبگان رسانهای در ایران» بازداشت شدهاند.
این خبر در حالی منتشر می شود که مدیران بیبیسی فارسی بارها تاکید کرده اند که این شبکه خبری هیچ همکاری در ایران ندارد.
منبع خبرگزاری مهر بدون ذکر نام و تعداد افراد بازداشت شده، جرایم آنها را ضد امنیتی خواند و افزود: «اتهامات افراد دستگیر شده فعالیت رسانهای آنها نبوده و بسیاری از اقدامات ایشان تحت عناوین مجرمان بوده و بر اساس نص قانون جزا و حقوق عمومی، مشمول کیفرهای سنگین و شدید است.»
خبر این بازداشتها پس از آن اعلام می شود که شبکه خبری بیبیسی از شدت گرفتن فشارهای جمهوری اسلامی بر این شبکه و نزدیکان کارکنان بیبیسی فارسی خبر داده و خواستار کارزار جهانی برای محکوم کردن این دست اقدامات شده است.
صادق صبا، مدیر بی بی سی فارسی روز ۱۳ بهمنماه از بازداشت نزدیکان کارکنان بیبیسی در ایران، تحت فشار قرار دادن آنها و همچنین در یک مورد، بازجویی اینترنتی یکی از اعضای بیبیسی فارسی خبر داده بود.
مارک تامپسون، مدیر کل بیبیسی، نیز ضمن محکوم کردن فشارهای اخیر جمهوری اسلامی علیه کارمندان بیبیسی گفته بود: «در ماههای اخیر شماری از نزدیکان اعضای بیبیسی فارسی توسط مقامهای ایران بازداشت شدهاند و به آنها گفته شده است تا اقوام خود در بیبیسی را ترغیب کنند تا به کار در این مجموعه خاتمه دهند یا با مقامهای اطلاعاتی ایران همکاری کنند.»
دولت بریتانیا، سازمان دیده بان حقوق بشر و کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران این اقدامات جمهوری اسلامی را محکوم کرده اند.
الیستر برت، معاون وزارت خارجه بریتانیا، روز ۱۵ بهمنماه، با بیان اینکه مقامهای ایران در تحت فشار قرار دادن وکلا، روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر ایرانی از طریق هدف قراردادن نزدیکان آنها سابقه «شرمآوری» دارند، گفت: «این اعمال نفرتانگیز بار دیگر نشاندهنده وضعیت رو به وخامت حقوق بشر در ایران و درماندگی رژیم ایران در به سکوت واداشتن صداهای مستقل است.»
منبع امنیتی جمهوری اسلامی روز دوشنبه به خبرگزاری مهر گفت: پرونده افراد بازداشت شده پس از تکمیل نهایی و تنظیم کیفرخواست برای صدور حکم، تحویل مراجع قضایی خواهد شد.
تلويزيون بیبیسی فارسی روز ۲۶ شهريورماه مستندی تحت عنوان «خط و نشان رهبر» را به نمايش گذاشت که در آن زندگی سياسی آيتالله خامنهای و شيوه حکومت داری او طی دو دهه گذشته بررسی شده بود.
به دنبال پخش اين مستند، تبليغات حکومت جمهوری اسلامی بر ضد اين شبکه شدت گرفت و در مهرماه، پنج مستند ساز و يک تهيه کننده فيلم به اتهام «جاسوسی و فروش فيلم به شبکه تلويزيونی بیبیسی فارسی» دستگير و روانه زندان شدند.
نيروهای امنيتی ايران همچنين حسن فتحی، روزنامه نگار در تهران، را در آبان ماه سال جاری به اتهام مصاحبه با بی بی سی فارسی بازداشت کردند.
این «منبع آگاه» که نامش فاش نشده است به خبرگزاری مهر گفته که این افراد به دلیل «جمعآوری اخبار و اطلاعات، تولید محتوا در قالبهای مختلف، جذب، آموزش، استخدام و خروج از کشور نخبگان رسانهای در ایران» بازداشت شدهاند.
این خبر در حالی منتشر می شود که مدیران بیبیسی فارسی بارها تاکید کرده اند که این شبکه خبری هیچ همکاری در ایران ندارد.
منبع خبرگزاری مهر بدون ذکر نام و تعداد افراد بازداشت شده، جرایم آنها را ضد امنیتی خواند و افزود: «اتهامات افراد دستگیر شده فعالیت رسانهای آنها نبوده و بسیاری از اقدامات ایشان تحت عناوین مجرمان بوده و بر اساس نص قانون جزا و حقوق عمومی، مشمول کیفرهای سنگین و شدید است.»
خبر این بازداشتها پس از آن اعلام می شود که شبکه خبری بیبیسی از شدت گرفتن فشارهای جمهوری اسلامی بر این شبکه و نزدیکان کارکنان بیبیسی فارسی خبر داده و خواستار کارزار جهانی برای محکوم کردن این دست اقدامات شده است.
صادق صبا، مدیر بی بی سی فارسی روز ۱۳ بهمنماه از بازداشت نزدیکان کارکنان بیبیسی در ایران، تحت فشار قرار دادن آنها و همچنین در یک مورد، بازجویی اینترنتی یکی از اعضای بیبیسی فارسی خبر داده بود.
مارک تامپسون، مدیر کل بیبیسی، نیز ضمن محکوم کردن فشارهای اخیر جمهوری اسلامی علیه کارمندان بیبیسی گفته بود: «در ماههای اخیر شماری از نزدیکان اعضای بیبیسی فارسی توسط مقامهای ایران بازداشت شدهاند و به آنها گفته شده است تا اقوام خود در بیبیسی را ترغیب کنند تا به کار در این مجموعه خاتمه دهند یا با مقامهای اطلاعاتی ایران همکاری کنند.»
دولت بریتانیا، سازمان دیده بان حقوق بشر و کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران این اقدامات جمهوری اسلامی را محکوم کرده اند.
الیستر برت، معاون وزارت خارجه بریتانیا، روز ۱۵ بهمنماه، با بیان اینکه مقامهای ایران در تحت فشار قرار دادن وکلا، روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر ایرانی از طریق هدف قراردادن نزدیکان آنها سابقه «شرمآوری» دارند، گفت: «این اعمال نفرتانگیز بار دیگر نشاندهنده وضعیت رو به وخامت حقوق بشر در ایران و درماندگی رژیم ایران در به سکوت واداشتن صداهای مستقل است.»
منبع امنیتی جمهوری اسلامی روز دوشنبه به خبرگزاری مهر گفت: پرونده افراد بازداشت شده پس از تکمیل نهایی و تنظیم کیفرخواست برای صدور حکم، تحویل مراجع قضایی خواهد شد.
تلويزيون بیبیسی فارسی روز ۲۶ شهريورماه مستندی تحت عنوان «خط و نشان رهبر» را به نمايش گذاشت که در آن زندگی سياسی آيتالله خامنهای و شيوه حکومت داری او طی دو دهه گذشته بررسی شده بود.
به دنبال پخش اين مستند، تبليغات حکومت جمهوری اسلامی بر ضد اين شبکه شدت گرفت و در مهرماه، پنج مستند ساز و يک تهيه کننده فيلم به اتهام «جاسوسی و فروش فيلم به شبکه تلويزيونی بیبیسی فارسی» دستگير و روانه زندان شدند.
نيروهای امنيتی ايران همچنين حسن فتحی، روزنامه نگار در تهران، را در آبان ماه سال جاری به اتهام مصاحبه با بی بی سی فارسی بازداشت کردند.
محمود عباس ریاست دولت موقت فلسطینی را بر عهده می گیرد
گزارش ها حاکی است که آشتی ملی ميان دو گروه های فلسطینی فتح و حماس در حال پيشرفت است و بر اساس توافق های صورت گرفته، قرار است محمود عباس تا زمان برگزاری انتخابات سراسری فلسطينی ریاست دولت انتقالی را بر عهده گیرد.
امير نشين قطر که در روزهای اخیر بار دیگر ميزبان سران فتح و حماس است، روز دوشنبه با اعلام رسمی يک سلسله توافق های جديد ميان سران این دو گروه فلسطینی، اعلام کرد که ابومازن (محمود عباس) با تصدی مقام نخست وزيری دولت انتقالی موافقت کرده است.
در بيانيه دولت قطر که از سوی معاون وزير امور خارجه اين امير نشين صادر شد، اشاره ای به تاريخ قطعی آغاز نخست وزيری محمود عباس نشده است.
محمود عباس، رييس تشکيلات خودگردان فلسطينی که رهبر فتح است و خالد مشعل، رييس دفتر سياسی حماس، روز دوشنبه به هنگام انشتار بيانيه رسمی قطر، در دوحه حضور داشتند و پس از امضای سند، روی يکديگر را در برابر دوربين ها بوسيدند.
شيخ حمد بن خليفه آل ثانی، امیر قطر، که در دو روز گذشته با مشعل و عباس گفت و گوهايی انجام داده بود، از دنيای عرب خواست که به صورت عملی از «حقوق تاريخی ملت فلسطين» حمايت کنند.
قطر اعلام کرد که بر اساس توافق های جديد، وزيران دولت انتقالی فلسطينی را شخصيت های تکنوکرات و مستقل تشکيل خواهند داد.
بر اساس اين توافق ها، زمان برگزاری انتخابات سراسری رهبری تشکيلات فلسطينی و پارلمان فلسطينی «به دلايل فنی و اداری» تا اطلاع ثانوی به تعویق خواهد افتاد.
پيشتر اعلام شده بود که انتخابات سراسری رهبری و مجلس فلسطينی در ماه مه (سه ماه ديگر) برگزار شود اما اکنون ممکن است که تا زمان نامعلومی به تاخیر بیفتد.
بر اساس توافق های تازه، شورای ملی فلسطين هم احياء خواهد شد؛ تلاش ها برای اينکه حماس نيز به زير چتر سازمان آزاديبخش فلسطين در آيد و ساف دوباره نقش پيشاهنگ و انحصاری را در پيشبرد هدف های فلسطينی در جهان داشته باشد، ادامه خواهد يافت؛ کميته های انتخاباتی در کرانه باختری، غزه و قدس- شرق عرب نشين بیت المقدس (اورشليم) فعال خواهند شد؛ باريکه غزه با مشارکت فتح و حماس بازسازی می شود و همچنين زندانيان طرف مقابل آزاد خواهند شد.
خالد مشعل در مراسم روز دوشنبه گفت که «ما از اين دستاورد، غرق در شادی هستيم و به ملت خود که از عدم اجرای توافق ها نگران بود، می گوييم که ما در هدف مان برای پايان دادن به اين دوران انشقاق و جدايی و عملی کردن حقيقی توافق آشتی ملی جدی هستيم.»
محمود عباس نيز در این زمینه گفت: «ما توافق ها را برای عملی کردن آن امضاء کرديم نه برای اينکه صرفا مراسم امضاء کردن داشته باشيم.»
توافق آشتی ملی ميان فتح و حماس، سال گذشته اندک زمانی پس از تغيير حکومت در مصر، با ميانجی گری سران جديد مصر به دست آمده بود اما اجرای بندهای مهم آن تاکنون عملی نشده بود هر چند که پاره ای گام های بلند برای تشکيل کميته های انتخاباتی و خودداری طرفين از دستگيری نيروهای جناح مقابل، برداشته شده بود.
رقابت شديد و عميق ميان حماس و فتح در تابستان سال ۲۰۰۷ به کودتای خونين و پرتلفاتی از سوی حماس در غزه و بيرون راندن فتح از مسند قدرت در اين باريکه منجر شده بود.
اسماعيل هنيه، نخست وزيری که در سال های شکاف ميان حماس و فتح، رياست دولت حماس در غزه را در دست داشته است، روز دوشنبه در حالی که خود در سفر خارجی بود، از توافق به دست آمده در قطر ابراز «خرسندی» کرد و قول داد که آن را عملی کند.
اسماعيل هنيه در روزهای اخير در قطر بود و با امير، نخست وزير و ساير سران قطر در باره پيشبرد آشتی ملی فلسطينی گفت و گو کرده بود.
اعلام نخست وزيری محمود عباس برای دولت انتقالی در حالی است که خالد مشعل در روزهای گذشته تأييد کرد که او ديگر نمی خواهد و نمی تواند که در مقام رياست دفتر سياسی حماس بماند.
اساسنامه جديد حماس رياست دفتر سياسی اين جنبش را تنها برای دو دوره پنج ساله در اختيار يک فرد تعيين کرده است؛ ده سالی که خالد مشعل در حال به پايان بردن آن است.
اسماعيل هنيه برای جانشينی خالد مشعل ابراز تمايل کرده است و در اين راستا، آقای هنيه در دو ماه اخير چند سفر به کشورهای مختلف عربی و اسلامی داشته است که همچنان ادامه دارد.
برخی از سران حماس در روزهای گذشته گفته اند شايسته است که خالد مشعل رياست تشکيلات خودگردان فلسطينی را عهده دار شود.
در توافق های جديد در قطر، به سرنوشت سياسی دکتر سلام فياض، تکنوکرات فلسطينی اشاره ای نشده است.
حماس در ماه های گذشته با ادامه نخست وزيری دکتر فياض در يک دولت انتقالی تا زمان انتخابات سراسری، به سختی مخالفت می کرد.
دکتر فياض، اقتصاددانی متبحر است که در سال های اخير نخست وزيری دولت فلسطينی در کرانه باختری را بر عهده داشت و از اعتماد عميق جامعه جهانی بويژه آمريکا، اتحاديه اروپا و ژاپن و نهادهای اقتصادی مهم بين المللی برخوردار بود.
وی توانست که در ميانه بحران اقتصادی جهانی موجب شکوفايی اقتصادی چشمگيری در کرانه باختری شود.
در همين حال، آقای فياض نيز روز دوشنبه بلافاصله از دستيابی فتح و حماس به توافق جديد ابراز خرسندی عميق کرد و گفت که در راه پايان دادن به فصل طولانی غم انگيز شکاف در جامعه فلسطينی، آماده هر کاری است.
اسرائيل هنوز نسبت به توافق های روز دوشنبه حماس و فتح واکنش نشان نداده است. اما اسرائيل سال گذشته از تفاهم اوليه آشتی ملی فلسطينی ابراز خشم کرد و نتانياهو، نخست وزير اسرائيل، آشکارا محمود عباس را به «پاره کردن» اين سند فرا خواند.
سران اسرائيل به کشورهای دنيا نيز گفته بودند مبادا با يک دولت فلسطينی که حماس بخشی از آن باشد، کنار بيايند.
تفاهم های جديد در قطر برای آشتی ملی فلسطينی در حالی به دست آمد که حماس به دليل عدم حمايت عملی از حکومت بشار اسد در سوريه تا حدی موجب خشم سران سوريه و جمهوری اسلامی ايران شده است و بسياری از کادرهای اصلی حماس، سوريه را ترک کرده اند.
امير نشين قطر که در روزهای اخیر بار دیگر ميزبان سران فتح و حماس است، روز دوشنبه با اعلام رسمی يک سلسله توافق های جديد ميان سران این دو گروه فلسطینی، اعلام کرد که ابومازن (محمود عباس) با تصدی مقام نخست وزيری دولت انتقالی موافقت کرده است.
در بيانيه دولت قطر که از سوی معاون وزير امور خارجه اين امير نشين صادر شد، اشاره ای به تاريخ قطعی آغاز نخست وزيری محمود عباس نشده است.
محمود عباس، رييس تشکيلات خودگردان فلسطينی که رهبر فتح است و خالد مشعل، رييس دفتر سياسی حماس، روز دوشنبه به هنگام انشتار بيانيه رسمی قطر، در دوحه حضور داشتند و پس از امضای سند، روی يکديگر را در برابر دوربين ها بوسيدند.
شيخ حمد بن خليفه آل ثانی، امیر قطر، که در دو روز گذشته با مشعل و عباس گفت و گوهايی انجام داده بود، از دنيای عرب خواست که به صورت عملی از «حقوق تاريخی ملت فلسطين» حمايت کنند.
قطر اعلام کرد که بر اساس توافق های جديد، وزيران دولت انتقالی فلسطينی را شخصيت های تکنوکرات و مستقل تشکيل خواهند داد.
بر اساس اين توافق ها، زمان برگزاری انتخابات سراسری رهبری تشکيلات فلسطينی و پارلمان فلسطينی «به دلايل فنی و اداری» تا اطلاع ثانوی به تعویق خواهد افتاد.
پيشتر اعلام شده بود که انتخابات سراسری رهبری و مجلس فلسطينی در ماه مه (سه ماه ديگر) برگزار شود اما اکنون ممکن است که تا زمان نامعلومی به تاخیر بیفتد.
بر اساس توافق های تازه، شورای ملی فلسطين هم احياء خواهد شد؛ تلاش ها برای اينکه حماس نيز به زير چتر سازمان آزاديبخش فلسطين در آيد و ساف دوباره نقش پيشاهنگ و انحصاری را در پيشبرد هدف های فلسطينی در جهان داشته باشد، ادامه خواهد يافت؛ کميته های انتخاباتی در کرانه باختری، غزه و قدس- شرق عرب نشين بیت المقدس (اورشليم) فعال خواهند شد؛ باريکه غزه با مشارکت فتح و حماس بازسازی می شود و همچنين زندانيان طرف مقابل آزاد خواهند شد.
خالد مشعل در مراسم روز دوشنبه گفت که «ما از اين دستاورد، غرق در شادی هستيم و به ملت خود که از عدم اجرای توافق ها نگران بود، می گوييم که ما در هدف مان برای پايان دادن به اين دوران انشقاق و جدايی و عملی کردن حقيقی توافق آشتی ملی جدی هستيم.»
محمود عباس نيز در این زمینه گفت: «ما توافق ها را برای عملی کردن آن امضاء کرديم نه برای اينکه صرفا مراسم امضاء کردن داشته باشيم.»
توافق آشتی ملی ميان فتح و حماس، سال گذشته اندک زمانی پس از تغيير حکومت در مصر، با ميانجی گری سران جديد مصر به دست آمده بود اما اجرای بندهای مهم آن تاکنون عملی نشده بود هر چند که پاره ای گام های بلند برای تشکيل کميته های انتخاباتی و خودداری طرفين از دستگيری نيروهای جناح مقابل، برداشته شده بود.
رقابت شديد و عميق ميان حماس و فتح در تابستان سال ۲۰۰۷ به کودتای خونين و پرتلفاتی از سوی حماس در غزه و بيرون راندن فتح از مسند قدرت در اين باريکه منجر شده بود.
اسماعيل هنيه، نخست وزيری که در سال های شکاف ميان حماس و فتح، رياست دولت حماس در غزه را در دست داشته است، روز دوشنبه در حالی که خود در سفر خارجی بود، از توافق به دست آمده در قطر ابراز «خرسندی» کرد و قول داد که آن را عملی کند.
اسماعيل هنيه در روزهای اخير در قطر بود و با امير، نخست وزير و ساير سران قطر در باره پيشبرد آشتی ملی فلسطينی گفت و گو کرده بود.
اعلام نخست وزيری محمود عباس برای دولت انتقالی در حالی است که خالد مشعل در روزهای گذشته تأييد کرد که او ديگر نمی خواهد و نمی تواند که در مقام رياست دفتر سياسی حماس بماند.
اساسنامه جديد حماس رياست دفتر سياسی اين جنبش را تنها برای دو دوره پنج ساله در اختيار يک فرد تعيين کرده است؛ ده سالی که خالد مشعل در حال به پايان بردن آن است.
اسماعيل هنيه برای جانشينی خالد مشعل ابراز تمايل کرده است و در اين راستا، آقای هنيه در دو ماه اخير چند سفر به کشورهای مختلف عربی و اسلامی داشته است که همچنان ادامه دارد.
برخی از سران حماس در روزهای گذشته گفته اند شايسته است که خالد مشعل رياست تشکيلات خودگردان فلسطينی را عهده دار شود.
در توافق های جديد در قطر، به سرنوشت سياسی دکتر سلام فياض، تکنوکرات فلسطينی اشاره ای نشده است.
حماس در ماه های گذشته با ادامه نخست وزيری دکتر فياض در يک دولت انتقالی تا زمان انتخابات سراسری، به سختی مخالفت می کرد.
دکتر فياض، اقتصاددانی متبحر است که در سال های اخير نخست وزيری دولت فلسطينی در کرانه باختری را بر عهده داشت و از اعتماد عميق جامعه جهانی بويژه آمريکا، اتحاديه اروپا و ژاپن و نهادهای اقتصادی مهم بين المللی برخوردار بود.
وی توانست که در ميانه بحران اقتصادی جهانی موجب شکوفايی اقتصادی چشمگيری در کرانه باختری شود.
در همين حال، آقای فياض نيز روز دوشنبه بلافاصله از دستيابی فتح و حماس به توافق جديد ابراز خرسندی عميق کرد و گفت که در راه پايان دادن به فصل طولانی غم انگيز شکاف در جامعه فلسطينی، آماده هر کاری است.
اسرائيل هنوز نسبت به توافق های روز دوشنبه حماس و فتح واکنش نشان نداده است. اما اسرائيل سال گذشته از تفاهم اوليه آشتی ملی فلسطينی ابراز خشم کرد و نتانياهو، نخست وزير اسرائيل، آشکارا محمود عباس را به «پاره کردن» اين سند فرا خواند.
سران اسرائيل به کشورهای دنيا نيز گفته بودند مبادا با يک دولت فلسطينی که حماس بخشی از آن باشد، کنار بيايند.
تفاهم های جديد در قطر برای آشتی ملی فلسطينی در حالی به دست آمد که حماس به دليل عدم حمايت عملی از حکومت بشار اسد در سوريه تا حدی موجب خشم سران سوريه و جمهوری اسلامی ايران شده است و بسياری از کادرهای اصلی حماس، سوريه را ترک کرده اند.
معاون استاندار تهران: ضرب و شتم معترضان را نبايد به پای جمهوری اسلامی گذاشت
معاون سياسی- اجتماعی استانداری تهران می گويد که در جريان سرکوب های سال ۱۳۸۸ هيچ مسوولی نگفته بود که از چوب و چماق برای ضرب و شتم مردم معترض استفاده شود و اگر هم شده نبايد آن را به پای جمهوری اسلامی گذاشت.
صفرعلی براتلو در سخنانی که خبرگزاری فارس آن را منتشر کرده با اشاره به اعتراض های سال ۱۳۸۸ به نتايج انتخابات رياست جمهوری گفته است: «در آن روزها نزديک به ۳۰ نفر از نيروهای بسيج و مردم کشته شدند و همانند ساير کشورهای عربی يک تانک به داخل خيابان های شهر وارد نشد.»
به گفته وی، «در برخی از کشورهای عربی تنها ظرف چند ماه سه هزار نفر کشته شدند، حال آنکه ما پس از انتخابات هشت ماه درگير بوديم و اتفاق خاصی نيفتاد.»
آقای براتلو مدعی شده که هدف جمهوری اسلامی، «کنترل بحران بدون اعمال هرگونه خشونت بوده» و افزوده است: «هيچ مسوولی نگفته بود که کسی از چوب و چماق برای ضرب و شتم مردم معترض استفاده کند. البته ممکن است اتفاقاتی از اين دست روی داده باشد اما نبايد آن را به پای جمهوری اسلامی نوشت.»
اظهارات اين مقام مسوول در دولت احمدی نژاد در حالی بيان می شود که در جريان اعتراض های سال ۱۳۸۸ بيش از ۷۰ نفر در اثر تيراندازی نيروهای امنيتی و انتظامی جان خود را از دست دادند.
در اين اعتراض ها که از سوی نيروهای بسيجی و لباس شخصی سرکوب شد، به گفته فرماندهان نظامی و مقام های جمهوری اسلامی، بيش از چهار هزار نفر بازداشت شدند.
تصاوير سرکوب گسترده معترضان و کشته شدگان به سرعت در تلويزيون های جهان، سايت های خبری و شبکه های اجتماعی پخش و منتشر شد.
معاون سياسی- اجتماعی استاندار تهران درباره نيروهای سرکوب کننده تظاهرات گفته است: «گروه های بسياری در نيروی انتظامی مشغول به خدمت هستند و بخشی از آنها را سربازان وظيفه تشکيل می دهند. از اين رو ممکن است حرکتی تند از سوی سربازی بروز پيدا کند.»
وی مدعی شد که در اين وقايع، «تعداد قابل توجهی از ماموران به دادسرای نظامی معرفی شدند و پس از محاکمه به زندان رفتند.»
ا وجود گذشت دو سال از وقايع سال ۱۳۸۸ هيچ گزارشی از سوی منابع خبری جمهوری اسلامی درباره محاکمه و صدور احکام زندان برای افراد شرکت کننده در سرکوب ها منتشر نشده است.
اين در حالی است که در برخی موارد از جمله شناسايی هويت «قاتل ندا آقا سلطان» و ارائه مدارک آن، از سوی مقام های قضايی و انتظامی برای تعقيب قضايی وی هیچ گونه پیگیری صورت نگرفت.
از دو سال پیش تاکنون مقام های ايران بويژه آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، از اعتراض ها به نتيجه انتخابات به عنوان «فتنه ۸۸» ياد کرده و معترضان را «فتنه گران» خطاب می کنند که به گفته آنها از کشورهای خارجی دستور گرفته بودند.
در همين حال، محمد جواد لاريجانی، دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه، در يک برنامه تلويزيونی با نام «ديروز، امروز، فردا» گفته است، «در فتنه ۸۸ ديديم که اصلاح طلبی پوست انداخت» و تاکيد کرده «جريانی که به نام اصلاح طلبی يک کودتای عظيم عليه انقلاب اسلامی کرد، لياقت شرکت در انتخابات را ندارد.»
وی کسانی را که «دشمن» ناميد متهم کرد که قصد دارند انتخابات مجلس نهم را به «چالش امنيتی» تبديل کنند و گفته است: «آنها می خواهند در چند شهر کوچک درگيری ايجاد کنند و چند نفر را به دست خود بکشند و با فيلم گرفتن، آن را در جهان منتشر کنند تا با تبليغات گسترده انتخابات ما را زير سوال ببرند.»
به دنبال نا آرامی های پس از انتخابات دهم رياست جمهوری، مقام های جمهوری اسلامی با ارائه آمارهای متناقض از تعداد کشته شدگان در جريان تيراندازی نيروهای امنيتی اعلام کردند که بيشتر کشته شدگان افراد بسيجی بوده اند و از درون جمعيت تظاهرکننده به سوی آنها تيراندازی شده بود.
انتخابات مجلس نهم در حالی برگزار می شود که اصلاح طلبان اعلام کرده اند در آن شرکت نخواهند کرد و رقابت اصلی ميان اصولگرايان هوادار آيت الله علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد است.
صفرعلی براتلو در سخنانی که خبرگزاری فارس آن را منتشر کرده با اشاره به اعتراض های سال ۱۳۸۸ به نتايج انتخابات رياست جمهوری گفته است: «در آن روزها نزديک به ۳۰ نفر از نيروهای بسيج و مردم کشته شدند و همانند ساير کشورهای عربی يک تانک به داخل خيابان های شهر وارد نشد.»
به گفته وی، «در برخی از کشورهای عربی تنها ظرف چند ماه سه هزار نفر کشته شدند، حال آنکه ما پس از انتخابات هشت ماه درگير بوديم و اتفاق خاصی نيفتاد.»
آقای براتلو مدعی شده که هدف جمهوری اسلامی، «کنترل بحران بدون اعمال هرگونه خشونت بوده» و افزوده است: «هيچ مسوولی نگفته بود که کسی از چوب و چماق برای ضرب و شتم مردم معترض استفاده کند. البته ممکن است اتفاقاتی از اين دست روی داده باشد اما نبايد آن را به پای جمهوری اسلامی نوشت.»
اظهارات اين مقام مسوول در دولت احمدی نژاد در حالی بيان می شود که در جريان اعتراض های سال ۱۳۸۸ بيش از ۷۰ نفر در اثر تيراندازی نيروهای امنيتی و انتظامی جان خود را از دست دادند.
در اين اعتراض ها که از سوی نيروهای بسيجی و لباس شخصی سرکوب شد، به گفته فرماندهان نظامی و مقام های جمهوری اسلامی، بيش از چهار هزار نفر بازداشت شدند.
تصاوير سرکوب گسترده معترضان و کشته شدگان به سرعت در تلويزيون های جهان، سايت های خبری و شبکه های اجتماعی پخش و منتشر شد.
معاون سياسی- اجتماعی استاندار تهران درباره نيروهای سرکوب کننده تظاهرات گفته است: «گروه های بسياری در نيروی انتظامی مشغول به خدمت هستند و بخشی از آنها را سربازان وظيفه تشکيل می دهند. از اين رو ممکن است حرکتی تند از سوی سربازی بروز پيدا کند.»
وی مدعی شد که در اين وقايع، «تعداد قابل توجهی از ماموران به دادسرای نظامی معرفی شدند و پس از محاکمه به زندان رفتند.»
ا وجود گذشت دو سال از وقايع سال ۱۳۸۸ هيچ گزارشی از سوی منابع خبری جمهوری اسلامی درباره محاکمه و صدور احکام زندان برای افراد شرکت کننده در سرکوب ها منتشر نشده است.
اين در حالی است که در برخی موارد از جمله شناسايی هويت «قاتل ندا آقا سلطان» و ارائه مدارک آن، از سوی مقام های قضايی و انتظامی برای تعقيب قضايی وی هیچ گونه پیگیری صورت نگرفت.
از دو سال پیش تاکنون مقام های ايران بويژه آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، از اعتراض ها به نتيجه انتخابات به عنوان «فتنه ۸۸» ياد کرده و معترضان را «فتنه گران» خطاب می کنند که به گفته آنها از کشورهای خارجی دستور گرفته بودند.
در همين حال، محمد جواد لاريجانی، دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه، در يک برنامه تلويزيونی با نام «ديروز، امروز، فردا» گفته است، «در فتنه ۸۸ ديديم که اصلاح طلبی پوست انداخت» و تاکيد کرده «جريانی که به نام اصلاح طلبی يک کودتای عظيم عليه انقلاب اسلامی کرد، لياقت شرکت در انتخابات را ندارد.»
وی کسانی را که «دشمن» ناميد متهم کرد که قصد دارند انتخابات مجلس نهم را به «چالش امنيتی» تبديل کنند و گفته است: «آنها می خواهند در چند شهر کوچک درگيری ايجاد کنند و چند نفر را به دست خود بکشند و با فيلم گرفتن، آن را در جهان منتشر کنند تا با تبليغات گسترده انتخابات ما را زير سوال ببرند.»
به دنبال نا آرامی های پس از انتخابات دهم رياست جمهوری، مقام های جمهوری اسلامی با ارائه آمارهای متناقض از تعداد کشته شدگان در جريان تيراندازی نيروهای امنيتی اعلام کردند که بيشتر کشته شدگان افراد بسيجی بوده اند و از درون جمعيت تظاهرکننده به سوی آنها تيراندازی شده بود.
انتخابات مجلس نهم در حالی برگزار می شود که اصلاح طلبان اعلام کرده اند در آن شرکت نخواهند کرد و رقابت اصلی ميان اصولگرايان هوادار آيت الله علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد است.
دلایل وتوی قطعنامه علیه بشار اسد از سوی روسیه و چین
اقدام روسیه و چین در وتوی قطعنامه شورای امنیت درباره سوریه با محکومیت کشورهای غربی روبرو شدهاست. این در حالی است که تازهترین خبرها از حرکت دوباره تانکهای ارتش سوریه به مرکز شهر حمص حکایت میکند.
درباره تحولات سوریه و اقدام چین و روسیه با امیر طاهری، تحلیلگر مسائل بینالملل و علی مهتدی، کارشناس مسائل منطقه خاورمیانه، گفتوگو کردهایم.
امیر طاهری: روسیه منافع استراتژیکی در حفظ رژیم بشار اسد دارد. برای اینکه بندر طرطوس در سوریه تنها پایگاه نیروی دریایی روسیه در مدیترانه است. اگر این بندر از دست برود، روسیه عملا تبدیل به کشوری خواهد شد که نمیتواند نیروی دریایی در آبهای آزاد داشته باشد.
از سوی دیگر قرارداد اجارهای که روسیه برای پایگاه اصلی نیروی دریایی خود در سباستوپول اوکراین دارد تا سال ۲۰۱۷ به اتمام میرسد و احتمالا اگر اوکراین به پیمان آتلانتیک شمالی بپیوندد، روسیه آن پایگاه را هم از دست خواهد داد.
از دیدگاه چین نیز؛ چینیها فکر میکنند اگر چنین قطعنامهای در مورد سوریه به تصویب برسد، میتواند سابقهای برای کشورهای دیگر بشود.
اگر یک روزی مثلا در داخل چین شورشهایی علیه رژیم کمونیستی ایجاد شد، این جریان سوریه سابقهای برای دخالت سازمان ملل در امور چین بشود.
به همین جهت روسیه و چین به خاطر ملاحظات استراتژیک و سیاسی خودشان علاقهمند نیستند که سازمان ملل به وسیلهای برای تبدیل رژیم سوریه تبدیل بشود.
ولی روسیه و چین مطمئن هستند که هر حکومت جایگزین بشار اسد در سوریه متحد غرب خواهد بود؟
این بستگی دارد به این که سرانجام چه راه حلی مورد قبول نیروهایی که در داخل سوریه هستند، قرار بگیرد. طرح اعراب برای انتقال قدرت از آقای بشاراسد به یکی از معاونین اوست.
آقای اسد دارای دو معاون است؛ یکی آقای فارغ الشرع است که قبلا وزیر خارجه سوریه بود. و دیگری خانم نجاح العطار است که پیش از این وزیر فرهنگ و نویسنده و رماننویس و در عین حال تحصیلکرده انگلیس بود.
اعراب علاقهمندند که این انتقال با شرکت خانم العطار صورت بگیرد، چون خانم العطار سنی مذهب و از اهالی دمشق و در عین حال برادرش تصادفا رهبر اخوان المسلمین یا برادران مسلمان سوریه است که الان نیروی اصلی مخالف آقای اسد را تشکیل میدهد.
روسیه بر عکس اگر قرار باشد که این راه حل اجرا شود علاقهمند است که آقای فارغ الشرع رهبری انتقال را بر عهده بگیرد، چون او بیشتر به روسیه نزدیک است و احتمال اینکه سوریه را به طرف اردوگاه طرفدار آمریکا و غرب ببرد، کمتر خواهد بود.
با این وتوی چین و روسیه تحولات سوریه به سمتی خواهد رفت؟ آیا این طور که برخی از ناظران و کارشناسان امور بینالملل پیشبینی میکنند، احتمال وقوع یک جنگ داخلی وجود دارد؟
فکر نمیکنم جنگ داخلی بشود. برای اینکه جنگ داخلی موقعی اتفاق میافتد که در یک کشوری دو اردوگاه تقریبا هموزن روبروی هم قرار بگیرند.
اگر دو اردوگاه و دو نیرو هموزن هم نباشند، نفعی در جنگ داخلی نخواهند داشت.
در سوریه چنین وضعی نیست. در سوریه میشود گفت که از یک سو تقریبا یک سوم از جمعیت در سراسر کشور علیه رژیم قیام کردهاند و یک سوم دیگر کماکان هوادار رژیم باقی ماندهاند و یک سوم باقی مانده ناظران خاموشند و نگاه میکنند تا ببینند که کدام طرف ماجرا برنده خواهند شد.
یک خاصیت یا ویژگی دیگر قیام در سوریه در مقایسه با تونس، مصر و لیبی این است که این قیام در سراسر سوریه حضور دارد، نه در یکی دو شهر، مثل قیام مصر.
اعتراض در سوریه در مناطق کردنشین سوریه هست، در مناطق دروزنشین، در مناطق علوینشین، در مناطق سنینشین وجود دارد.
چیزی که مرا در بررسی اوضاع سوریه شگفتزده کردهاست، طیف وسیع مخالفان آقای اسد است که از چپ گرفته تا برادران مسلمان تا لیبرالها و دموکراتها و همه اقلیتها را در بر میگیرد. به همین جهت هم فکر نمیکنم وضعی ایجاد شود که سوریه تبدیل به دو اردوگاه شده و وارد جنگ داخلی شود.
نگرانیهای روسیه و چین
به دنبال وتوی قطعنامه پیشنهادی اتحادیه عرب درباره سوریه در شورای امنیت از سوی چین و روسیه، گمانهزنیها درباره سوریه شکل پیچیدهای به خود گرفتهاست.
این دومین بار است که روسیه قطعنامهای را در شورای امنیت درباره سوریه وتو میکند.
روسیه چرا به شدت با هر گونه تغییری در حاکمیت سوریه مخالف است؟
فئودور لوکیان، سردبیر مجله روسیه در سیاست جهانی پاسخ این پرسش را چنین میدهد: «مخالفت شدید روسیه به این دلیل نیست که مسکو حاضر است خود را فدای رژیم بشاراسد کند. فکر نمیکنم کسی در روسیه وجود داشته باشد که به بقای این رژیم امید داشته باشد. به جز منافع مالی و ژئوپولوتیک که قطعا نقش خود را ایفا میکنند، مسکو دلیل دیگری نیز برای مخالفت با این قطعنامه دارد. مشکل این است که با تصویب این قطعنامه راه بازگشت از بین میرود. اینکه بشار اسد در پیروی از درخواست جامعه جهانی از قدرت کنارهگیری کند، سادهلوحانه است. پس در پی محکومیت لفظی باید تحریمها اعمال شود، و پایان این مسیر جنگ است.
البته موضع روسیه به سوریه کمک نخواهد کرد. اما درست نیست تصور کنیم که مسکو صرفا برای حفظ منافع خود یا برای حمایت از هر رژیمی که با آمریکا مشکل دارد، این موضع را اتخاذ میکند.»
قطعنامه شورای امنیت علاوه بر روسیه توسط چین نیز وتو شد و انجام این اقدام برای دومین بار از سوی چین بیش از گذشته قابل توجه است.
لی باودینگ، نماینده چین در شورای امنیت سازمان ملل درباره وتوی قطعنامه توسط کشورش گفت: «در شرایط کنونی هر گونه اعمال فشار ناروا به دولت سوریه، پیشداوری درباره نتیجه گفتوگوها و ارائه راه حل، کمکی به حل بحران سوریه نمیکند، بلکه موضوع را پیچیدهتر میکند.»
روز یکشنبه علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران، با حمایت از این اقدام چین و روسیه گفت که «این دو کشور از طراحی غربیها برای آینده منطقه آگاه هستند.»
علی مهتدی، کارشناس مسائل منطقه خاورمیانه، این گمانهزنیها درباره آینده منطقه را نگرانی اصلی روسیه و چین و عامل اصلی وتوی قطعنامه شورای امنیت توسط این دو کشور میداند.
علی مهتدی: تقریبا میشود این موضوع را تایید کرد. چرا که اپوزیسیون سوریه هنگامی به اتحاد رسید و توانست یک شورایی به نام شورای اپوزیسیون تشکیل بدهد که نمایندگان فراماسونری و نمایندگان اپوزیسیون در استانبول جلسهای محرمانه با مسئولان آمریکایی و غربی تشکیل دادند.
در آن زمان که تقریبا اوایل تابستان گذشته بود، گفته شد که بعد از هماهنگی نمایندگان اپوزیسیون با غرب بود که غرب تصمیم به حمایت از این جریان مخالف با حکومت اسد در سوریه گرفت.
اما اینکه در آینده چه اتفاقی ممکن است بیافتد؟ مقداری غرب از اتفاقاتی که در مصر افتاده، نگران است و تصمیم ندارد که اجازه بدهد که در سوریه هم این اتفاقات رخ دهد.
در عین حال طرف مقابل، یعنی جبهه روسیه، چین و ایران که حامیان اصلی نظام بشار اسد هستند نیز از این موضوع استفاده میکنند و میگویند که نظام اسد فعلا بهترین نظامی است که میتواند یکپارچگی و وحدت داخلی سوریه را حفظ کند و بعد از آن مشخص نیست که چه اتفاقی برای سوریه میافتد؟
حتی روسیه صراحتا گفتهاست که اگر نظام اسد سقوط کند، سوریه دچار جنگ داخلی خواهد شد.
وتوی قطعنامه از سوی چین و روسیه با واکنشهای شدید کشورهای غربی و در صدر آنها با واکنش آمریکا روبرو شدهاست. با این همه پیشبینی درباره شرایط آینده سوریه با وتوی این قطعنامه پیچیدهتر شدهاست، به ویژه نگرانیها درباره افزایش خشونتها در این کشور بیشتر شدهاست.
علی مهتدی درباره آینده وضعیت سوریه میگوید: «پیشبینی دقیقی نمیشود کرد. فعلا گروههای اپوزیسیون اعلام کردهاند که قصد دارند دعوت به اعتصاب گسترده در سراسر کشور بکنند. و یک جور نافرمانی مدنی را در سوریه اجرا کنند. همچنین آنها اعتراض گستردهای به روسیه و چین به خاطر وتوی قطعنامه سازمان ملل داشتند. از سوی دیگر اروپا و در راس آنها فرانسه گفتهاند که از وتوی قطعنامه احساس ناامیدی کردهاند و ابتکار جدیدی را مطرح کردهاند که از همین روزهای آینده به اجرا در میآورند.
این ابتکار این است که ادامه مباحثات را از دست شورای امنیت خارج کنند و این پرونده را در مجمع عمومی سازمان ملل ادامه بدهند.
اگر در مجمع عمومی سازمان ملل مصوبهای علیه سوریه تصویب بشود که بسیار قابل پیشبینی هم هست، مانند مصوبه شورای امنیت الزامآور نیست، اما یک اهرم فشار بسیار موثر بر دولت بشار اسد خواهد بود و مقداری روسیه و چین را در انزوا قرار خواهد داد.
در قطعنامه وتو شده از بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه خواسته شده بود که اختیارات ریاست جمهوری را به معاون اول خود واگذار کند و معاون رئیس جمهور با حضور اپوزیسیون دولت وحدت ملی تشکیل دهد.
درباره تحولات سوریه و اقدام چین و روسیه با امیر طاهری، تحلیلگر مسائل بینالملل و علی مهتدی، کارشناس مسائل منطقه خاورمیانه، گفتوگو کردهایم.
گفتوگوی بابک غفوری آذر با امیر طاهری، تحلیلگر مسائل بینالملل، درباره سوریه
نخست از امیر طاهری پرسیدیم که چرا روسیه و چین با این شدت از حکومت بشار اسد حمایت میکنند؟امیر طاهری: روسیه منافع استراتژیکی در حفظ رژیم بشار اسد دارد. برای اینکه بندر طرطوس در سوریه تنها پایگاه نیروی دریایی روسیه در مدیترانه است. اگر این بندر از دست برود، روسیه عملا تبدیل به کشوری خواهد شد که نمیتواند نیروی دریایی در آبهای آزاد داشته باشد.
از سوی دیگر قرارداد اجارهای که روسیه برای پایگاه اصلی نیروی دریایی خود در سباستوپول اوکراین دارد تا سال ۲۰۱۷ به اتمام میرسد و احتمالا اگر اوکراین به پیمان آتلانتیک شمالی بپیوندد، روسیه آن پایگاه را هم از دست خواهد داد.
از دیدگاه چین نیز؛ چینیها فکر میکنند اگر چنین قطعنامهای در مورد سوریه به تصویب برسد، میتواند سابقهای برای کشورهای دیگر بشود.
اگر یک روزی مثلا در داخل چین شورشهایی علیه رژیم کمونیستی ایجاد شد، این جریان سوریه سابقهای برای دخالت سازمان ملل در امور چین بشود.
به همین جهت روسیه و چین به خاطر ملاحظات استراتژیک و سیاسی خودشان علاقهمند نیستند که سازمان ملل به وسیلهای برای تبدیل رژیم سوریه تبدیل بشود.
ولی روسیه و چین مطمئن هستند که هر حکومت جایگزین بشار اسد در سوریه متحد غرب خواهد بود؟
این بستگی دارد به این که سرانجام چه راه حلی مورد قبول نیروهایی که در داخل سوریه هستند، قرار بگیرد. طرح اعراب برای انتقال قدرت از آقای بشاراسد به یکی از معاونین اوست.
آقای اسد دارای دو معاون است؛ یکی آقای فارغ الشرع است که قبلا وزیر خارجه سوریه بود. و دیگری خانم نجاح العطار است که پیش از این وزیر فرهنگ و نویسنده و رماننویس و در عین حال تحصیلکرده انگلیس بود.
اعراب علاقهمندند که این انتقال با شرکت خانم العطار صورت بگیرد، چون خانم العطار سنی مذهب و از اهالی دمشق و در عین حال برادرش تصادفا رهبر اخوان المسلمین یا برادران مسلمان سوریه است که الان نیروی اصلی مخالف آقای اسد را تشکیل میدهد.
روسیه بر عکس اگر قرار باشد که این راه حل اجرا شود علاقهمند است که آقای فارغ الشرع رهبری انتقال را بر عهده بگیرد، چون او بیشتر به روسیه نزدیک است و احتمال اینکه سوریه را به طرف اردوگاه طرفدار آمریکا و غرب ببرد، کمتر خواهد بود.
با این وتوی چین و روسیه تحولات سوریه به سمتی خواهد رفت؟ آیا این طور که برخی از ناظران و کارشناسان امور بینالملل پیشبینی میکنند، احتمال وقوع یک جنگ داخلی وجود دارد؟
فکر نمیکنم جنگ داخلی بشود. برای اینکه جنگ داخلی موقعی اتفاق میافتد که در یک کشوری دو اردوگاه تقریبا هموزن روبروی هم قرار بگیرند.
اگر دو اردوگاه و دو نیرو هموزن هم نباشند، نفعی در جنگ داخلی نخواهند داشت.
در سوریه چنین وضعی نیست. در سوریه میشود گفت که از یک سو تقریبا یک سوم از جمعیت در سراسر کشور علیه رژیم قیام کردهاند و یک سوم دیگر کماکان هوادار رژیم باقی ماندهاند و یک سوم باقی مانده ناظران خاموشند و نگاه میکنند تا ببینند که کدام طرف ماجرا برنده خواهند شد.
یک خاصیت یا ویژگی دیگر قیام در سوریه در مقایسه با تونس، مصر و لیبی این است که این قیام در سراسر سوریه حضور دارد، نه در یکی دو شهر، مثل قیام مصر.
اعتراض در سوریه در مناطق کردنشین سوریه هست، در مناطق دروزنشین، در مناطق علوینشین، در مناطق سنینشین وجود دارد.
چیزی که مرا در بررسی اوضاع سوریه شگفتزده کردهاست، طیف وسیع مخالفان آقای اسد است که از چپ گرفته تا برادران مسلمان تا لیبرالها و دموکراتها و همه اقلیتها را در بر میگیرد. به همین جهت هم فکر نمیکنم وضعی ایجاد شود که سوریه تبدیل به دو اردوگاه شده و وارد جنگ داخلی شود.
نگرانیهای روسیه و چین
به دنبال وتوی قطعنامه پیشنهادی اتحادیه عرب درباره سوریه در شورای امنیت از سوی چین و روسیه، گمانهزنیها درباره سوریه شکل پیچیدهای به خود گرفتهاست.
گفتوگوی بابک غفوری آذر با علی مهتدی، کارشناس مسائل منطقه خاورمیانه
نماینده روسیه در سازمان ملل با این استدلال که قطعنامه جدید خواستار کنارهگیری بشار اسد شدهاست، آن را وتو کرد.این دومین بار است که روسیه قطعنامهای را در شورای امنیت درباره سوریه وتو میکند.
روسیه چرا به شدت با هر گونه تغییری در حاکمیت سوریه مخالف است؟
فئودور لوکیان، سردبیر مجله روسیه در سیاست جهانی پاسخ این پرسش را چنین میدهد: «مخالفت شدید روسیه به این دلیل نیست که مسکو حاضر است خود را فدای رژیم بشاراسد کند. فکر نمیکنم کسی در روسیه وجود داشته باشد که به بقای این رژیم امید داشته باشد. به جز منافع مالی و ژئوپولوتیک که قطعا نقش خود را ایفا میکنند، مسکو دلیل دیگری نیز برای مخالفت با این قطعنامه دارد. مشکل این است که با تصویب این قطعنامه راه بازگشت از بین میرود. اینکه بشار اسد در پیروی از درخواست جامعه جهانی از قدرت کنارهگیری کند، سادهلوحانه است. پس در پی محکومیت لفظی باید تحریمها اعمال شود، و پایان این مسیر جنگ است.
البته موضع روسیه به سوریه کمک نخواهد کرد. اما درست نیست تصور کنیم که مسکو صرفا برای حفظ منافع خود یا برای حمایت از هر رژیمی که با آمریکا مشکل دارد، این موضع را اتخاذ میکند.»
قطعنامه شورای امنیت علاوه بر روسیه توسط چین نیز وتو شد و انجام این اقدام برای دومین بار از سوی چین بیش از گذشته قابل توجه است.
لی باودینگ، نماینده چین در شورای امنیت سازمان ملل درباره وتوی قطعنامه توسط کشورش گفت: «در شرایط کنونی هر گونه اعمال فشار ناروا به دولت سوریه، پیشداوری درباره نتیجه گفتوگوها و ارائه راه حل، کمکی به حل بحران سوریه نمیکند، بلکه موضوع را پیچیدهتر میکند.»
روز یکشنبه علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران، با حمایت از این اقدام چین و روسیه گفت که «این دو کشور از طراحی غربیها برای آینده منطقه آگاه هستند.»
علی مهتدی، کارشناس مسائل منطقه خاورمیانه، این گمانهزنیها درباره آینده منطقه را نگرانی اصلی روسیه و چین و عامل اصلی وتوی قطعنامه شورای امنیت توسط این دو کشور میداند.
علی مهتدی: تقریبا میشود این موضوع را تایید کرد. چرا که اپوزیسیون سوریه هنگامی به اتحاد رسید و توانست یک شورایی به نام شورای اپوزیسیون تشکیل بدهد که نمایندگان فراماسونری و نمایندگان اپوزیسیون در استانبول جلسهای محرمانه با مسئولان آمریکایی و غربی تشکیل دادند.
در آن زمان که تقریبا اوایل تابستان گذشته بود، گفته شد که بعد از هماهنگی نمایندگان اپوزیسیون با غرب بود که غرب تصمیم به حمایت از این جریان مخالف با حکومت اسد در سوریه گرفت.
اما اینکه در آینده چه اتفاقی ممکن است بیافتد؟ مقداری غرب از اتفاقاتی که در مصر افتاده، نگران است و تصمیم ندارد که اجازه بدهد که در سوریه هم این اتفاقات رخ دهد.
در عین حال طرف مقابل، یعنی جبهه روسیه، چین و ایران که حامیان اصلی نظام بشار اسد هستند نیز از این موضوع استفاده میکنند و میگویند که نظام اسد فعلا بهترین نظامی است که میتواند یکپارچگی و وحدت داخلی سوریه را حفظ کند و بعد از آن مشخص نیست که چه اتفاقی برای سوریه میافتد؟
حتی روسیه صراحتا گفتهاست که اگر نظام اسد سقوط کند، سوریه دچار جنگ داخلی خواهد شد.
وتوی قطعنامه از سوی چین و روسیه با واکنشهای شدید کشورهای غربی و در صدر آنها با واکنش آمریکا روبرو شدهاست. با این همه پیشبینی درباره شرایط آینده سوریه با وتوی این قطعنامه پیچیدهتر شدهاست، به ویژه نگرانیها درباره افزایش خشونتها در این کشور بیشتر شدهاست.
علی مهتدی درباره آینده وضعیت سوریه میگوید: «پیشبینی دقیقی نمیشود کرد. فعلا گروههای اپوزیسیون اعلام کردهاند که قصد دارند دعوت به اعتصاب گسترده در سراسر کشور بکنند. و یک جور نافرمانی مدنی را در سوریه اجرا کنند. همچنین آنها اعتراض گستردهای به روسیه و چین به خاطر وتوی قطعنامه سازمان ملل داشتند. از سوی دیگر اروپا و در راس آنها فرانسه گفتهاند که از وتوی قطعنامه احساس ناامیدی کردهاند و ابتکار جدیدی را مطرح کردهاند که از همین روزهای آینده به اجرا در میآورند.
این ابتکار این است که ادامه مباحثات را از دست شورای امنیت خارج کنند و این پرونده را در مجمع عمومی سازمان ملل ادامه بدهند.
اگر در مجمع عمومی سازمان ملل مصوبهای علیه سوریه تصویب بشود که بسیار قابل پیشبینی هم هست، مانند مصوبه شورای امنیت الزامآور نیست، اما یک اهرم فشار بسیار موثر بر دولت بشار اسد خواهد بود و مقداری روسیه و چین را در انزوا قرار خواهد داد.
در قطعنامه وتو شده از بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه خواسته شده بود که اختیارات ریاست جمهوری را به معاون اول خود واگذار کند و معاون رئیس جمهور با حضور اپوزیسیون دولت وحدت ملی تشکیل دهد.
علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران، اظهار داشت که تهران برای مقابله با بدترین سناریوها آماده است. یک سناتور آمریکایی میگوید، باراک اوباما در صورت حمله به ایران از جانب هر دو حزب کنگره حمایت خواهد شد.
آقای صالحی در گفتوگویی با شبکه خبری المنار با اشاره به تحریمهای شدید غرب علیه ایران به دلیل برنامههای هستهای این کشور اظهار داشته است که تهران "بدترین سناریوها" را هم بررسی میکند و در حال آمادهساختن خود برای "مقابله با آنهاست".
وزیر امور خارجه ایران در این گفتوگو دخالت احتمالی نظامی در سوریه را باعث بروز "وقوع انفجار" در منطقه دانسته و از مواضع چین و روسیه به دلیل وتوی قطعنامه علیه سوریه در شورای امنیت سازمان ملل، استقبال کرده است.
هشدار ترکیه نسبت به حمله نظامی علیه ایران
احمد داود اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه در کنفرانس امنیتی مونیخ که در آلمان در جریان است، حمله نظامی در منطقه را "فاجعه" دانست و گفت، تصویب تحریمهای شدیدتر علیه ایران با هدف تسلیم ساختن این کشور "چندان مناسب" نبوده است.
به گفتهی این مقام ارشد سیاسی در ترکیه بهترین روش برای ایجاد اعتماد میان طرفین، "گفتوگو" بر سر برنامههای هستهای ایران است. جوزف لیبرمن، سناتور آمریکایی و از شرکتکنندگان کنفرانس مونیخ نیز با اشاره به تحریمهای چندین سالهغرب علیه ایران، اذعان داشت که این تحریمها علیرغم تکذیب مقامات ایرانی، به اقتصاد جمهوری اسلامی آسیب رساندهاند.
وزیر امور خارجه ایران در این گفتوگو دخالت احتمالی نظامی در سوریه را باعث بروز "وقوع انفجار" در منطقه دانسته و از مواضع چین و روسیه به دلیل وتوی قطعنامه علیه سوریه در شورای امنیت سازمان ملل، استقبال کرده است.
هشدار ترکیه نسبت به حمله نظامی علیه ایران
احمد داود اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه در کنفرانس امنیتی مونیخ که در آلمان در جریان است، حمله نظامی در منطقه را "فاجعه" دانست و گفت، تصویب تحریمهای شدیدتر علیه ایران با هدف تسلیم ساختن این کشور "چندان مناسب" نبوده است.
به گفتهی این مقام ارشد سیاسی در ترکیه بهترین روش برای ایجاد اعتماد میان طرفین، "گفتوگو" بر سر برنامههای هستهای ایران است. جوزف لیبرمن، سناتور آمریکایی و از شرکتکنندگان کنفرانس مونیخ نیز با اشاره به تحریمهای چندین سالهغرب علیه ایران، اذعان داشت که این تحریمها علیرغم تکذیب مقامات ایرانی، به اقتصاد جمهوری اسلامی آسیب رساندهاند.
به باور آقای لیبرمن، با این همه این تحریمها هیچگونه تأثیری بر رفتار دولت ایران در مورد فعالیتهای هستهای این کشور نداشتهاند. این سناتور آمریکایی گفتهاست: «چنانچه باراک اوباما، رییسجمهور آمریکا، تصمیم به اجرای عملیات نظامی علیه ایران بگیرد، از جانب هر دو حزب کنگره حمایت خواهد شد.»
ولفگانگ ایشینگر، مدیر کنفرانس امنیتی مونیخ نیز خواستار اتخاذ رویکردهای تازه در مورد کشمکشها بر سر برنامههای هستهای ایران شده است. به گفتهی آقای ایشینگر، روند اوضاع نباید به گونهای باشد که جنگ به گزینهی پایانی تحریمها تبدیل شود.
او چنین پیشامدی را "اعلام ورشکستگی سیاست" نامید و از همین رو گفتوگو با ایران را به موازات تحریمها راهی دانست که بایستی غرب به آن توجه کند.
روز شنبه (۴ فوریه/ ۱۵ بهمن) توماس دمزیر، وزیر دفاع آلمان نیز در حاشیه این کنفرانس اظهار داشته بود که در شرایط کنونی بسیاری از نگاهها به سوی اسرائیل خیره شده در حالیکه ایران باید بیشتر در کانون توجه قرار بگیرد زیرا "کلید در دستان این کشور" است.
هشدار ایران به کشورهای همسایه
در همین حال حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، گفته است که ایران هر کشوری را که از آن به جمهوری اسلامی حمله شود، مورد هدف قرار میدهد.
آقای سلامی به جزئیات بیشتری در این زمینه اشاره نکرده است اما ناظران سیاسی سخنان وی را هشداری نسبت به کشورهای همسایه ایران در مورد در اختیار گذاشتن خاک خود برای حمله به ایران تعبیر کردهاند.
تنشها در مورد برنامههای هستهای ایران در روزهای اخیر به شدت افزایش یافته است. در همین حال وزیر امور خارجه اسرائیل، در اقدامی غیرمنتظره راهی واشنگتن شده است.
به گزارش رسانههای غربی، آویگدور لیبرمن، قصد دارد در دیدار با هیلاری کلینتون، ارزیابی خود را در مورد ناکافی بودن تحریمها علیه ایران و ضرورت تلاش برای سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی با وزیر امور خارجه آمریکا در میان بگذارد.
ولفگانگ ایشینگر، مدیر کنفرانس امنیتی مونیخ نیز خواستار اتخاذ رویکردهای تازه در مورد کشمکشها بر سر برنامههای هستهای ایران شده است. به گفتهی آقای ایشینگر، روند اوضاع نباید به گونهای باشد که جنگ به گزینهی پایانی تحریمها تبدیل شود.
او چنین پیشامدی را "اعلام ورشکستگی سیاست" نامید و از همین رو گفتوگو با ایران را به موازات تحریمها راهی دانست که بایستی غرب به آن توجه کند.
روز شنبه (۴ فوریه/ ۱۵ بهمن) توماس دمزیر، وزیر دفاع آلمان نیز در حاشیه این کنفرانس اظهار داشته بود که در شرایط کنونی بسیاری از نگاهها به سوی اسرائیل خیره شده در حالیکه ایران باید بیشتر در کانون توجه قرار بگیرد زیرا "کلید در دستان این کشور" است.
هشدار ایران به کشورهای همسایه
در همین حال حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، گفته است که ایران هر کشوری را که از آن به جمهوری اسلامی حمله شود، مورد هدف قرار میدهد.
آقای سلامی به جزئیات بیشتری در این زمینه اشاره نکرده است اما ناظران سیاسی سخنان وی را هشداری نسبت به کشورهای همسایه ایران در مورد در اختیار گذاشتن خاک خود برای حمله به ایران تعبیر کردهاند.
تنشها در مورد برنامههای هستهای ایران در روزهای اخیر به شدت افزایش یافته است. در همین حال وزیر امور خارجه اسرائیل، در اقدامی غیرمنتظره راهی واشنگتن شده است.
به گزارش رسانههای غربی، آویگدور لیبرمن، قصد دارد در دیدار با هیلاری کلینتون، ارزیابی خود را در مورد ناکافی بودن تحریمها علیه ایران و ضرورت تلاش برای سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی با وزیر امور خارجه آمریکا در میان بگذارد.
منابع نزدیک به دفتر آویگدور لیبرمن میگویند، او برای تشریح دیدگاههایش در مورد ایران و سوریه با همتای آمریکایی خود در واشنگتن دیدار میکند. وزیر خارجه اسرائیل تحریمها علیه تهران و دمشق را ناکافی میداند.
رسانههای غربی سفر وزیر دفاع اسرائیل به واشنگتن را غیرمنتظره خوانده و انگیزهی آن را افزایش تشنج در خاورمیانه توصیف کردهاند. گفته میشود آویگدور لیبرمن در این سفر، پس از یک سال و نیم با هیلاری کلینتون وزیر خارجه ایالات متحده نیز دیدار و گفتگو خواهد کرد.
ناکافی بودن تحریمها، ضرورت حمله نظامی؟
وزیر خارجه اسرائیل قصد دارد در دیدار با کلینتون ارزیابی خود در مورد ناکافی بودن تحریمها علیه ایران و ضرورت تلاش برای سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی را با او در میان بگذارد. خبرگزاری آلمان روز یکشنبه ( ۱۶ بهمن/ ۵ فوریه) به نقل از منابع نزدیک به دفتر وزیر خارجه اسرائیل گزارش داد، لیبرمن معتقد است در مورد سوریه نیز نباید به تحریم بسنده کرد و باید تغییر رژیم بشار اسد در دستور کار قرار بگیرد.
بنابر گزارشهایی که هنوز رسما تایید نشدهاند، قرار است وزیر خارجه اسرائیل با شماری از اعضای ارشد کنگره آمریکا نیز ملاقات کند. محور اصلی این دیدارها نیز سوریه و ایران و نگرانیهای اسرائیل در مورد وضعیت این دو کشور و نقش آنها در ناآرامیهای منطقه عنوان شده است.
رایزنی در مورد ایران در دو کنفرانس امنیتی
به گزارش رسانههای آمریکایی این کشور نگران است که اسرائیل در آیندهای نزدیک به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی حمله کند. به نوشتهی "واشنگتن پست" وزیر دفاع ایالات متحده لئون پانهتا احتمال بمباران تاسیسات هستهای ایران توسط نیروی هوایی اسرائیل را "بسیار قوی" توصیف کرده و معتقد است چنین عملیاتی ممکن است در یکی از ماههای تابستان سال جاری انجام شود.
روزنامه آلمانی "دی ولت" روز یکشنبه نوشت موضوع حمله احتمالی نظامی به ایران در دو کنفرانس امنیتی مونیخ (سوم تا پنجم فوریه) و کنفرانس امنیتی هرتزلیای اسرائیل (سی ژانویه تا دوم فوریه) نیز به بحث گذاشته شده است. این روزنامه نوشت، سیاستمداران تلآویو با یک حملهی پیشگیرانه به ایران موافقاند اما نظامیان اسرائیلی هنوز تصمیم نهایی را نگرفتهاند.
از سالها پیش در تمام عمارتهای نوساز در اسرائیل داشتن یک پناهگاه با دیوارهای بتنی و در فولادی اجباری شده است. این پناهگاهها بایستی از شهروندان این کشور در برابر حملههای احتمالی تلافیجویانهی ایران حفاظت کنند.
"دیرتر" شاید خیلی دیر باشد
به گزارش "دیولت" گرچه بحث در مورد چنین حملههایی رسما در دستور کار کنفرانس مونیخ قرار نداشته، به دلیل اوضاع بحرانی منطقه گفتگوهای مفصلی در این زمینه پشت درهای بسته انجام شده است. بنابر این گزارش، جدی بودن اوضاع در خبرهایی که از وزارت دفاع آمریکا به رسانههای این کشور درز کرده قابل مشاهده است.
اهود باراک وزیر دفاع اسرائیل در کنفرانس امنیتی هرتزلیا در ارتباط با حملهی پیشگیرانه به ایران گفته بود کسانی که همیشه میگویند "دیرتر" زمانی متوجه خواهند شد که دیرتر خیلی دیر بوده است. "دی ولت" از قول شیمون اشتین، سفیر سابق اسرائیل در برلین که در کنفرانس امنیتی مونیخ حضور داشت، مینویسد اظهارات باراک را باید پیام هشدارآمیزی به جامعه جهانی تلقی کرد که "تلاشهای دیپلماتیک نمیتواند تا ابد ادامه یابد."
تهدید اسرائیل به نابودی
اسرائیل معتقد است ایران به زودی تاسیسات عنیسازی خود را به سایتهای جدید در مناطق کوهستانی قم منتقل میکند که هدف قرار دادن آنها دشوار خواهد بود. بسیاری از سیاستمداران اسرائیل اعتقاد دارند هر اقدام بازدارندهای در ارتباط با تلاش جمهوری اسلامی برای دست یافتن به سلاح هستهای باید پیش از جا به جایی تاسیسات غنیسازی انجام شود. ایران اتهام نظامی بودن برنامههای هستهای خود را بیاساس میخواند.
برخی از کارشناسان بر این نظرند که از زمان خروج کامل نیروهای آمریکایی از عراق، ۳۱ دسامبر ۲۰۱۱، حریم هوایی این کشور به شکل موثری کنترل نمیشود. بر این اساس جنگندههای اسرائیلی میتوانند با پرواز بر فراز عراق از مسیری مستقیم وارد حریم هوایی ایران شوند. رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای در نماز جمعه ۱۴ بهمن ماه کشور اسرائیل را یک "غده حقیقتاً سرطانی" خواند و گفت "اسرائیل باید در منطقه از بین برود و این مسئله بدون تردید روی خواهد داد."
ناکافی بودن تحریمها، ضرورت حمله نظامی؟
وزیر خارجه اسرائیل قصد دارد در دیدار با کلینتون ارزیابی خود در مورد ناکافی بودن تحریمها علیه ایران و ضرورت تلاش برای سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی را با او در میان بگذارد. خبرگزاری آلمان روز یکشنبه ( ۱۶ بهمن/ ۵ فوریه) به نقل از منابع نزدیک به دفتر وزیر خارجه اسرائیل گزارش داد، لیبرمن معتقد است در مورد سوریه نیز نباید به تحریم بسنده کرد و باید تغییر رژیم بشار اسد در دستور کار قرار بگیرد.
بنابر گزارشهایی که هنوز رسما تایید نشدهاند، قرار است وزیر خارجه اسرائیل با شماری از اعضای ارشد کنگره آمریکا نیز ملاقات کند. محور اصلی این دیدارها نیز سوریه و ایران و نگرانیهای اسرائیل در مورد وضعیت این دو کشور و نقش آنها در ناآرامیهای منطقه عنوان شده است.
رایزنی در مورد ایران در دو کنفرانس امنیتی
به گزارش رسانههای آمریکایی این کشور نگران است که اسرائیل در آیندهای نزدیک به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی حمله کند. به نوشتهی "واشنگتن پست" وزیر دفاع ایالات متحده لئون پانهتا احتمال بمباران تاسیسات هستهای ایران توسط نیروی هوایی اسرائیل را "بسیار قوی" توصیف کرده و معتقد است چنین عملیاتی ممکن است در یکی از ماههای تابستان سال جاری انجام شود.
روزنامه آلمانی "دی ولت" روز یکشنبه نوشت موضوع حمله احتمالی نظامی به ایران در دو کنفرانس امنیتی مونیخ (سوم تا پنجم فوریه) و کنفرانس امنیتی هرتزلیای اسرائیل (سی ژانویه تا دوم فوریه) نیز به بحث گذاشته شده است. این روزنامه نوشت، سیاستمداران تلآویو با یک حملهی پیشگیرانه به ایران موافقاند اما نظامیان اسرائیلی هنوز تصمیم نهایی را نگرفتهاند.
از سالها پیش در تمام عمارتهای نوساز در اسرائیل داشتن یک پناهگاه با دیوارهای بتنی و در فولادی اجباری شده است. این پناهگاهها بایستی از شهروندان این کشور در برابر حملههای احتمالی تلافیجویانهی ایران حفاظت کنند.
"دیرتر" شاید خیلی دیر باشد
به گزارش "دیولت" گرچه بحث در مورد چنین حملههایی رسما در دستور کار کنفرانس مونیخ قرار نداشته، به دلیل اوضاع بحرانی منطقه گفتگوهای مفصلی در این زمینه پشت درهای بسته انجام شده است. بنابر این گزارش، جدی بودن اوضاع در خبرهایی که از وزارت دفاع آمریکا به رسانههای این کشور درز کرده قابل مشاهده است.
اهود باراک وزیر دفاع اسرائیل در کنفرانس امنیتی هرتزلیا در ارتباط با حملهی پیشگیرانه به ایران گفته بود کسانی که همیشه میگویند "دیرتر" زمانی متوجه خواهند شد که دیرتر خیلی دیر بوده است. "دی ولت" از قول شیمون اشتین، سفیر سابق اسرائیل در برلین که در کنفرانس امنیتی مونیخ حضور داشت، مینویسد اظهارات باراک را باید پیام هشدارآمیزی به جامعه جهانی تلقی کرد که "تلاشهای دیپلماتیک نمیتواند تا ابد ادامه یابد."
تهدید اسرائیل به نابودی
اسرائیل معتقد است ایران به زودی تاسیسات عنیسازی خود را به سایتهای جدید در مناطق کوهستانی قم منتقل میکند که هدف قرار دادن آنها دشوار خواهد بود. بسیاری از سیاستمداران اسرائیل اعتقاد دارند هر اقدام بازدارندهای در ارتباط با تلاش جمهوری اسلامی برای دست یافتن به سلاح هستهای باید پیش از جا به جایی تاسیسات غنیسازی انجام شود. ایران اتهام نظامی بودن برنامههای هستهای خود را بیاساس میخواند.
برخی از کارشناسان بر این نظرند که از زمان خروج کامل نیروهای آمریکایی از عراق، ۳۱ دسامبر ۲۰۱۱، حریم هوایی این کشور به شکل موثری کنترل نمیشود. بر این اساس جنگندههای اسرائیلی میتوانند با پرواز بر فراز عراق از مسیری مستقیم وارد حریم هوایی ایران شوند. رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای در نماز جمعه ۱۴ بهمن ماه کشور اسرائیل را یک "غده حقیقتاً سرطانی" خواند و گفت "اسرائیل باید در منطقه از بین برود و این مسئله بدون تردید روی خواهد داد."
۲۳ سال اقامت اجباری در برازجان برای مهدی خزعلی
مهدی خزعلی، وبلاگنویس و مدیر انتشارات حیان، با حکم اولیه دادگاه به ۱۳ سال و ۱۰ ماه زندان، ۱۰ سال تبعید در شهرستان برازجان و ۹۰ ضربه شلاق محکوم شده است. متن این حکم هنوز به وی ابلاغ نشده است.
مهدی خزعلی، فعال سیاسی و فرزند آیتالله خزعلی، به ۱۳ سال و ۱۰ ماه حبس در زندان برازجان، ۱۰ سال اقامت اجباری در این شهرستان و ۹۰ ضربه شلاق محکوم شده است. چنانچه این حکم دادگاه بدوی تایید شود، آقای خزعلی باید در مجموع ۲۳ سال و ۱۰ ماه را در شهرستان برازجان بگذراند.
وی روز دوشنبه (۱۹ دی / ۹ ژانویه) بازداشت شده بود. خزعلی از اولین روز بازداشت خود در اعتراض به نحوه دستگیریاش دست به اعتصاب غذا زد. این فعال سیاسی، ۱۰ روز قبل از بازداشتش در گفتوگویی با دویچهوله درباره انتخابات مجلس ایران گفته بود: «۱۲ اسفند شهر بوی مرده خواهد داد.»
مهدی خزعلی، وبلاگنویس و مدیر انتشارات حیان، پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت و پس از مدتی به قید وثیقه آزاد شد. از آن زمان به بعد چندین بار او را به بهانههای مختلف بازداشت کردند.
آقای خزعلی هفتم مهرماه از ایران خارج شد. پس از این خروج رسانههای طرفدار دولت ایران نوشتند که وی فرار کرده و به گفتهی آنان «به دامان غرب پناهنده شده است».
مهدی خزعلی اما در تاریخ ۱۴ مهر به ایران بازگشت و در نوشته کوتاهی پاسخ داد: «من نگریختهام و در دفتر کارم هستم و خار چشم و استخوان در گلوی انحصارطلبان. خروج مخفیانه هم نداشتهام، از مرز فرودگاه امام خمینی و قانونی رفتم و برگشتم. مصاحبه هم نداشتهام، اما از امروز با همه مصاحبه خواهم کرد و پاسخ یاوهگویان را خواهم داد.»
مهدی خزعلی در آذرماه با نوشتن نامه سرگشادهای به آیتالله خامنهای اعلام کرده بود که از این پس هفتهای یک بار به عنوان درد دل به رهبر جمهوری اسلامی نامه خواهد نوشت و انتقاداتش را با وی در میان خواهد گذاشت.
وی در نامه خود خطاب به خامنهای گفته بود: «من پست و مقامی ندارم که نگرانش باشم، کیسهای ندوختهام که از پاره شدنش بهراسم، پس این فرصت را غنیمت بشمارید، بگذارید این نقاد هفتهای یکبار - به شیوهای دیگر - دردهای جامعه را برایتان بازگو کند. حال مختارید پاسخ مرا حضوری دهید یا برای پنجمین بار راهی سلول انفرادیام کنید.»
پس از انتشار این نامه وی در گفتوگویی با دویچهوله خبر از تشکیل پرونده جدیدی داد که به اتهام «اهانت به رهبری، نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» از سوی دادسرای کارکنان دولت برای او گشوده شده است.
آیتالله خزعلی، نماینده مجلس خبرگان و پدر مهدی خزعلی، در نامهی سرگشادهای اعلام کرد که پسرش از راه راست منحرف شده است.
تحریمهایی که اتحادیه اروپا علیه ایران مقرر کرده موجب دشواریهایی برای محافل تجاری اروپایی شده. شرکتهای تجاری اتحادیه اروپا میگویند اطلاعات کافی در مورد این تحریمها و چگونگی اجرای آن دریافت نمیکنند.
نماینده یک شرکت تجاری اروپایی به خبرنگار روزنامه آلمانی "تاتس" در برلین گفت، هنوز کاملا ناروشن است که اقداماتی که قرار است با تشدید تحریمها علیه ایران صورت گیرد، در عمل چه نتایجی برای شرکتهای مختلف به بار خواهد آورد. این نماینده که نخواسته نامش در گزارش "تاتس" (منتشر شده در روز شنبه ۴ فوریه) برده شود، ابراز نگرانی کرد که کمیسیون اروپا هم نتواند اطلاعاتی در این زمینه به او بدهد.
کشورهای عضو اتحادیه اروپا تشدید تحریمها علیه ایران را در روز ۳۰ ژانویه (۱۰ بهمن) تصویب کردند. حال نوبت کمیسیون اتحادیه اروپاست که دستورات لازم را برای اجرای تحریمها تنظیم و جزئیات دقیق و قواعد مربوط به تحریم نفت ایران را تعیین کند. به گزارش "تاتس"، در بروکسل گفته میشود که طی دو هفته آینده این دستورات تنظیم و اقدامات مقرر در تابستان امسال اجرا میشود.
تنها منافع شرکتهای اروپاییای که پیش از این از ایران نفت میخریدند نیست که با تشدید تحریمها علیه ایران به خطر میافتد؛ شرکتهایی هم هستند، بخصوص شرکتهایی آلمانی و فرانسوی، که برای مثال برای استخراج نفت و گاز ماشینآلات میفروختند و اینک دیگر چشماندازی برای فروش تولیدات خود به ایران ندارند.
نماینده یک شرکت اروپایی به "تاتس" گفت، بخصوص محدود کردن فعالیت بانکها مسئلهساز است: «تحریمها مبادله مالی با ایران را بسیار پیچیده میکند. ما پیشبینی میکنیم که بسیاری از بانکها ترجیح دهند کنار بکشند، چون میترسند کاری خلاف قانون انجام دهند. این مسئله هر گونه معاملهای را غیرممکن میکند.»
تردید نسبت به امکان اجرای تحریمها
در این میان عرصههایی چون مواد غذایی و دارو هم وجود دارند که در حقیقت مشمول تحریم نیستند، ولی به خاطر محدودیتهای مقرر برای مبادله مالی، آسیب میبینند.
معامله در این عرصه در عمل بایستی به صورت نسیه انجام گیرد، اما این نوع معاملهها در عرصه تجارت بینالمللی نامرسوم است. در عین حال، به گفته نماینده یک شرکت اروپایی، شرکتها وقتی موضوع بر سر داروهایی حیاتی باشد که ایران به آن نیاز دارد، در برابر مسئلهای اخلاقی و وجدانی قرار میگیرند.
در اتحادیه اروپا هم در مورد امکان اجرای تحریمها شک وجود دارد. به گفته محافل در پیوند با حزب سبزهای آلمان، اجرای این تحریمها، هم میتواند موجب ایجاد بیثباتی در منطقه خاورمیانه و در کشورهای همسایه ایران شود و هم برای برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا پیامدهایی پیشبینیناپذیر داشته باشد.
آنچه آمار رسمی درباره تاثیر تحریم نفت ایران نمیگوید
هنوز کاملا روشن نیست که کشورهای مختلف به چه اندازه نفت از ایران وارد میکنند. طبق آمار رسمی کمیسیون اروپا، یازده کشور عضو اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۰ در مجموع ۳۰ میلیون و ۳۰۰ هزار تن نفت از ایران خریداری کردهاند. این مقدار ۸ / ۵ درصد همه واردات نفت اتحادیه اروپا را شامل میشود.
یونان، اسپانیا و ایتالیا هر کدام با حدود ۱۴ درصد بزرگترین خریداران نفت ایراناند. نفت ایران تنها ۶ / ۱ درصد واردات آلمان را شامل میشود.
البته گویا این آمار تمام واقعیت را بازتاب نمیدهد، چنانچه در پارلمان اروپا گفته میشود که یونان تا حدود ۶۰ درصد نفت خود را از ایران وارد میکند، آنهم به بهایی بسیار مناسب. به گزارش "تاتس"، نمایندگان شرکتهای اروپایی در بروکسل میگویند: «آمار رسمی تنها قراردادهای درازمدت را در نظر میگیرد که شرکتها با ایران بستهاند. اما برخی اوقات شرکتها نفت را کوتاهمدت و از طریق واسطه خریداری کردهاند.»
از این رو، هنوز معلوم نیست که تاثیر تحریم نفت ایران برای مثال بر اقتصاد یونان چه خواهد بود. اما روشن است که بهای نفت افزایش خواهد یافت و اقتصاد یونان که هماکنون هم به هر حال بسیار ضعیف شده، به شدت زیر فشار قرار خواهد گرفت.
کشورهای عضو اتحادیه اروپا تشدید تحریمها علیه ایران را در روز ۳۰ ژانویه (۱۰ بهمن) تصویب کردند. حال نوبت کمیسیون اتحادیه اروپاست که دستورات لازم را برای اجرای تحریمها تنظیم و جزئیات دقیق و قواعد مربوط به تحریم نفت ایران را تعیین کند. به گزارش "تاتس"، در بروکسل گفته میشود که طی دو هفته آینده این دستورات تنظیم و اقدامات مقرر در تابستان امسال اجرا میشود.
تنها منافع شرکتهای اروپاییای که پیش از این از ایران نفت میخریدند نیست که با تشدید تحریمها علیه ایران به خطر میافتد؛ شرکتهایی هم هستند، بخصوص شرکتهایی آلمانی و فرانسوی، که برای مثال برای استخراج نفت و گاز ماشینآلات میفروختند و اینک دیگر چشماندازی برای فروش تولیدات خود به ایران ندارند.
نماینده یک شرکت اروپایی به "تاتس" گفت، بخصوص محدود کردن فعالیت بانکها مسئلهساز است: «تحریمها مبادله مالی با ایران را بسیار پیچیده میکند. ما پیشبینی میکنیم که بسیاری از بانکها ترجیح دهند کنار بکشند، چون میترسند کاری خلاف قانون انجام دهند. این مسئله هر گونه معاملهای را غیرممکن میکند.»
تردید نسبت به امکان اجرای تحریمها
در این میان عرصههایی چون مواد غذایی و دارو هم وجود دارند که در حقیقت مشمول تحریم نیستند، ولی به خاطر محدودیتهای مقرر برای مبادله مالی، آسیب میبینند.
معامله در این عرصه در عمل بایستی به صورت نسیه انجام گیرد، اما این نوع معاملهها در عرصه تجارت بینالمللی نامرسوم است. در عین حال، به گفته نماینده یک شرکت اروپایی، شرکتها وقتی موضوع بر سر داروهایی حیاتی باشد که ایران به آن نیاز دارد، در برابر مسئلهای اخلاقی و وجدانی قرار میگیرند.
در اتحادیه اروپا هم در مورد امکان اجرای تحریمها شک وجود دارد. به گفته محافل در پیوند با حزب سبزهای آلمان، اجرای این تحریمها، هم میتواند موجب ایجاد بیثباتی در منطقه خاورمیانه و در کشورهای همسایه ایران شود و هم برای برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا پیامدهایی پیشبینیناپذیر داشته باشد.
آنچه آمار رسمی درباره تاثیر تحریم نفت ایران نمیگوید
هنوز کاملا روشن نیست که کشورهای مختلف به چه اندازه نفت از ایران وارد میکنند. طبق آمار رسمی کمیسیون اروپا، یازده کشور عضو اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۰ در مجموع ۳۰ میلیون و ۳۰۰ هزار تن نفت از ایران خریداری کردهاند. این مقدار ۸ / ۵ درصد همه واردات نفت اتحادیه اروپا را شامل میشود.
یونان، اسپانیا و ایتالیا هر کدام با حدود ۱۴ درصد بزرگترین خریداران نفت ایراناند. نفت ایران تنها ۶ / ۱ درصد واردات آلمان را شامل میشود.
البته گویا این آمار تمام واقعیت را بازتاب نمیدهد، چنانچه در پارلمان اروپا گفته میشود که یونان تا حدود ۶۰ درصد نفت خود را از ایران وارد میکند، آنهم به بهایی بسیار مناسب. به گزارش "تاتس"، نمایندگان شرکتهای اروپایی در بروکسل میگویند: «آمار رسمی تنها قراردادهای درازمدت را در نظر میگیرد که شرکتها با ایران بستهاند. اما برخی اوقات شرکتها نفت را کوتاهمدت و از طریق واسطه خریداری کردهاند.»
از این رو، هنوز معلوم نیست که تاثیر تحریم نفت ایران برای مثال بر اقتصاد یونان چه خواهد بود. اما روشن است که بهای نفت افزایش خواهد یافت و اقتصاد یونان که هماکنون هم به هر حال بسیار ضعیف شده، به شدت زیر فشار قرار خواهد گرفت.
دادگاهی در مصر شماری از کارمندان نهادهای غیردولتی را احضار و ممنوعالخروج کرده است. این افراد متهماند که با پول خارجی به ناآرامیها در کشور دامن میزنند. آلمان و آمریکا بشدت به رویه مصر اعتراض کردند.
در روز یکشنبه، ۵ فوریه ۲۰۱۲، دادگاهی در مصر ۱۹ تبعهی آمریکا و ۲۵ کارمند نهادهای غیردولتی در مصر که با بودجهی آمریکا اداره میشوند را به دادگاه فراخوانده است.
دادگاه این افراد را متهم کرده است که از بودجههای کشورهای خارجی برای دامن زدن به آشوب و ناآرامی در کشور سوءاستفاده میکنند. همهی این افراد با حکم قضایی تا زمان برگزاری دادگاه ممنوعالخروج شدهاند.
انتقاد شدید وزیر خارجه آلمان از برخورد مصر با سازمانهای غیردولتی
گیدو وستروله، وزیر امورخارجه آلمان، از اخلال در فعالیت نهادهای خارجی در مصر بشدت انتقاد کرد. وزیر امورخارجه آلمان تصریح کرد که رویه سازمانهای دولتی مصر در این زمینه «غیرقابل قبول» است. سخنان وستروله واکنش به گزارشهایی است که در تلویزیون دولتی مصر درباره فعالیت نهادهای غیردولتی خارجی پخش شده است.
تلویزیون دولتی مصر در این گزارش مدعی شده که برخی نهادهای خارجی به طور غیرقانونی کمکهای مالی به سازمانهای حقوقبشری و غیردولتی (NGO) در مصر کردهاند و بدین خاطر باید محاکمه شوند. هنوز تابعیت همه افراد و موسسات متهم کاملاَ روشن نیست. اما ظاهراَ شهروندان آمریکایی، آلمانی و عرب در میان آنان هستند. چندی پیش ماموران انتظامی و قضایی مصر دست به تفتیش دفاتر ۱۷ موسسه غیردولتی از جمله دفتر بنیاد آلمانی "کنراد آدناوئر" در قاهره زدند و برخی اسناد این بنیاد را با خود بردند.
اتهام به کارمندان سازمانهای غیردولتی
ایالات متحدهی آمریکا هرسال بیش از۵، ۱ میلیارد دلار کمک مالی به مصر میکند. از زمان انقلاب مصر رویهی برخورد رژیم تازهی مصر با آمریکا پرتنش و بحرانی شده است. آمریکا در نتیجهی همین روابط پرتنش، تهدید کرده است که کمک مالی امسال خود به نهادهای غیردولتی در مصر را قطع خواهد کرد.
مقامات مصر تایید کردهاند که در میان ۴۰ نفری که به دادگاه فراخوانده شدهاند، سام لاهود، مدیر دفتر قاهره سازمان آمریکایی «موسسه جمهوریخواهان» که اتاق فکر و نهادی فعال در بسط سیاستهای محافظهکاران آمریکا است نیز به چشم میخورد.
گفته میشود در میان افرادی که متهم شدهاند، اسامی دو تبعهی آلمان و سه شهروند دیگر کشورهای عرب زبان نیز به چشم میخورند.
نیروهای نظامی مصر در ماه دسامبر سال ۲۰۱۱ میلادی نیز به دفاتر ۱۷ سازمان غیردولتی در قاهره حملهور شده و به تفتیش این دفاتر پرداختند. در میان این نهادهای غیردولتی نیز، دفاتر ۳ سازمان آمریکایی فعال در مصر مورد حمله قرار گرفت.
در دوران دیکتاتوری حسنی مبارک، مصر و آمریکا از نزدیکترین متحدان یکدیگر محسوب میشدند و برای سه دهه روابطی تنگاتنگ داشتند. پس از انقلاب سال گذشتهی مصر، روابط خوب این دوکشور رو به تیرگی رفته و با بحرانها و چالشهای جدی مواجه شده است.
فعالان لیبرال و سکولار مصر ارتش را متهم میکنند که با دردست گرفتن قدرت بعد از کنارهگیری مبارک، با خشونت و ناکارآمدی امور را اداره کرده و در هدایت کشور به سوی دمکراسی، ناموفق بودهاند. ارتش مصر در توجیه ناکارآمدی خود، انگشت اتهام را به سوی قدرتهای خارجی گرفته و معترضان را متهم میکنند که از نهادهای خارجی و بهویژه آمریکا پول میگیرند تا در خیابان اغتشاش کرده و نافرمانی کنند.
معترضان مصری و فعالان سکولار و کشورهای خارجی اتهامهای ارتش مصر را شدیدا تکذیب میکنند.
واکنش هیلاری کلینتون به اتهامهای ارتش مصر
وزیر امورخارجهی ایالات متحدهی آمریکا در واکنش به اتهامهای ارتش مصر که دولت آمریکا از طریق نهادهای غیردولتی فعال خود در مصر به معترضان کمک مالی کرده و آنها را تهییج میکند، گفته است:« این اتهامات بیاساس و شرمآور است.»
هیلاری کلینتون دولت مصر را تهدید کرده است که اگر به چنین اتهامزنیها و حمله و احضار کارمندان این نهادهای غیردولتی ادامه دهد، کمک مالی آمریکا برای بسط جامعهی مدنی در مصر قطع خواهد شد.
سخنگوی وزارت امور خارجهی آمریکا در کنفرانس مطبوعاتی خود با محکوم کردن این اقدام مصر، گفته است:«ادامهی این روند و اتهامزنیها از سوی مصر موجب نگرانی عمیق ما شده است.» ویکتوریا نولاند در ادامهی اظهارات خود گفته است که آمریکا رویهی برخورد دولت و قوهی قضائیه با فعالان جامعه مدنی را با دقت دنبال میکند و در صورت ادامهی چنین روندی، کمکهای مالی خود را کاهش داده یا قطع خواهد کرد.
محمد عمر، وزیر امورخارجهی فعلی مصر در واکنش به انتقادها گفته است که دولت نمیتواند در کار سیستم قضایی کشور دخالت کند و این افراد از سوی دادگاه فراخوانده شده و دخالت دولت در امور قضایی، جرم محسوب میشود.
بنا به قوانین مصر همهی سازمانهای غیردولتی خارجی برای فعالیت در این کشور باید از وزارت امور خارجه مجوز دریافت کنند. بعد از دریافت مجوز، بودجهو منابع مالی هر سازمان باید به تایید وزارت تامین اجتماعی مصر برسد و همهی این نهادها روند قانونی فعالیت در مصر را طی کرده و گزارشهای مالی خود را در اختیار مقامات مسئول قرار میدهند.
در روزهای اخیر، دور تازهای از ناآرامیها و خشونتها در مصر آغاز شده است. در درگیریهای بعد از مسابقه فوتبال در مصر در هفتهی گذشته دستکم ۷۴ نفر کشته شده و صدها تن دیگر مجروح شدند.
دادگاه این افراد را متهم کرده است که از بودجههای کشورهای خارجی برای دامن زدن به آشوب و ناآرامی در کشور سوءاستفاده میکنند. همهی این افراد با حکم قضایی تا زمان برگزاری دادگاه ممنوعالخروج شدهاند.
انتقاد شدید وزیر خارجه آلمان از برخورد مصر با سازمانهای غیردولتی
گیدو وستروله، وزیر امورخارجه آلمان، از اخلال در فعالیت نهادهای خارجی در مصر بشدت انتقاد کرد. وزیر امورخارجه آلمان تصریح کرد که رویه سازمانهای دولتی مصر در این زمینه «غیرقابل قبول» است. سخنان وستروله واکنش به گزارشهایی است که در تلویزیون دولتی مصر درباره فعالیت نهادهای غیردولتی خارجی پخش شده است.
تلویزیون دولتی مصر در این گزارش مدعی شده که برخی نهادهای خارجی به طور غیرقانونی کمکهای مالی به سازمانهای حقوقبشری و غیردولتی (NGO) در مصر کردهاند و بدین خاطر باید محاکمه شوند. هنوز تابعیت همه افراد و موسسات متهم کاملاَ روشن نیست. اما ظاهراَ شهروندان آمریکایی، آلمانی و عرب در میان آنان هستند. چندی پیش ماموران انتظامی و قضایی مصر دست به تفتیش دفاتر ۱۷ موسسه غیردولتی از جمله دفتر بنیاد آلمانی "کنراد آدناوئر" در قاهره زدند و برخی اسناد این بنیاد را با خود بردند.
اتهام به کارمندان سازمانهای غیردولتی
ایالات متحدهی آمریکا هرسال بیش از۵، ۱ میلیارد دلار کمک مالی به مصر میکند. از زمان انقلاب مصر رویهی برخورد رژیم تازهی مصر با آمریکا پرتنش و بحرانی شده است. آمریکا در نتیجهی همین روابط پرتنش، تهدید کرده است که کمک مالی امسال خود به نهادهای غیردولتی در مصر را قطع خواهد کرد.
مقامات مصر تایید کردهاند که در میان ۴۰ نفری که به دادگاه فراخوانده شدهاند، سام لاهود، مدیر دفتر قاهره سازمان آمریکایی «موسسه جمهوریخواهان» که اتاق فکر و نهادی فعال در بسط سیاستهای محافظهکاران آمریکا است نیز به چشم میخورد.
گفته میشود در میان افرادی که متهم شدهاند، اسامی دو تبعهی آلمان و سه شهروند دیگر کشورهای عرب زبان نیز به چشم میخورند.
نیروهای نظامی مصر در ماه دسامبر سال ۲۰۱۱ میلادی نیز به دفاتر ۱۷ سازمان غیردولتی در قاهره حملهور شده و به تفتیش این دفاتر پرداختند. در میان این نهادهای غیردولتی نیز، دفاتر ۳ سازمان آمریکایی فعال در مصر مورد حمله قرار گرفت.
فعالان لیبرال و سکولار مصر ارتش را متهم میکنند که با دردست گرفتن قدرت بعد از کنارهگیری مبارک، با خشونت و ناکارآمدی امور را اداره کرده و در هدایت کشور به سوی دمکراسی، ناموفق بودهاند. ارتش مصر در توجیه ناکارآمدی خود، انگشت اتهام را به سوی قدرتهای خارجی گرفته و معترضان را متهم میکنند که از نهادهای خارجی و بهویژه آمریکا پول میگیرند تا در خیابان اغتشاش کرده و نافرمانی کنند.
معترضان مصری و فعالان سکولار و کشورهای خارجی اتهامهای ارتش مصر را شدیدا تکذیب میکنند.
واکنش هیلاری کلینتون به اتهامهای ارتش مصر
وزیر امورخارجهی ایالات متحدهی آمریکا در واکنش به اتهامهای ارتش مصر که دولت آمریکا از طریق نهادهای غیردولتی فعال خود در مصر به معترضان کمک مالی کرده و آنها را تهییج میکند، گفته است:« این اتهامات بیاساس و شرمآور است.»
هیلاری کلینتون دولت مصر را تهدید کرده است که اگر به چنین اتهامزنیها و حمله و احضار کارمندان این نهادهای غیردولتی ادامه دهد، کمک مالی آمریکا برای بسط جامعهی مدنی در مصر قطع خواهد شد.
سخنگوی وزارت امور خارجهی آمریکا در کنفرانس مطبوعاتی خود با محکوم کردن این اقدام مصر، گفته است:«ادامهی این روند و اتهامزنیها از سوی مصر موجب نگرانی عمیق ما شده است.» ویکتوریا نولاند در ادامهی اظهارات خود گفته است که آمریکا رویهی برخورد دولت و قوهی قضائیه با فعالان جامعه مدنی را با دقت دنبال میکند و در صورت ادامهی چنین روندی، کمکهای مالی خود را کاهش داده یا قطع خواهد کرد.
محمد عمر، وزیر امورخارجهی فعلی مصر در واکنش به انتقادها گفته است که دولت نمیتواند در کار سیستم قضایی کشور دخالت کند و این افراد از سوی دادگاه فراخوانده شده و دخالت دولت در امور قضایی، جرم محسوب میشود.
بنا به قوانین مصر همهی سازمانهای غیردولتی خارجی برای فعالیت در این کشور باید از وزارت امور خارجه مجوز دریافت کنند. بعد از دریافت مجوز، بودجهو منابع مالی هر سازمان باید به تایید وزارت تامین اجتماعی مصر برسد و همهی این نهادها روند قانونی فعالیت در مصر را طی کرده و گزارشهای مالی خود را در اختیار مقامات مسئول قرار میدهند.
در روزهای اخیر، دور تازهای از ناآرامیها و خشونتها در مصر آغاز شده است. در درگیریهای بعد از مسابقه فوتبال در مصر در هفتهی گذشته دستکم ۷۴ نفر کشته شده و صدها تن دیگر مجروح شدند.
فشار آمریکا برای قطع صادرات گاز ترکمنستان به ایران
در سال ۲۰۰۷ ترکمنستان صدور گاز خود را به ایران قطع کرد. ایران نیز مجبور شد صادرات گاز به ترکیه را متوقف کند. اکنون از فشار مقامهای آمریکایی و احتمال قطع دوباره صدور گاز ترکمنستان به ایران صحبت میشود.
در سال ۱۳۷۶ (۱۹۹۶) با احداث خط لولهی "کرپچه – کردکوی" توسط "شرکت ملی مهندسی و ساختمان نفت ایران" صادرات گاز ترکمنستان به ایران آغاز شد.
دومین خط لولهی گازی "دولت آباد- سرخس- خانگیران" در ۲۷ نوامبر ۲۰۱۰ (۶ آذر۱۳۸۸) با حضور روسای جمهور دو کشور افتتاح شد. گفته میشود ایران اکنون تا سقف ۲۰ میلیارد مترمکعب در سال از ترکمنستان گاز خریداری میکند و حدود ۱۰ درصد از نیازهای گازی کشور را از این طریق تامین میکند.
احتمال قطع صدور گاز ترکمنستان به ایران
به گزارش خبرگزاری رویترز پس از اعلام تحریمهای جدید آمریکا و اتحادیهی اروپا علیه بانک مرکزی ایران و تحریم نفت ایران، مقامهای آمریکایی برای تشدید فشارها به ایران و توقف صادرات گاز به ایران بر دولت ترکمنستان فشار میآورند.
در این رابطه همچنین گزارش میشود که کمیتهی بانکداری سنای آمریکا در ۱۳ بهمن ۱۳۹۰جلسهای برگزارمیکند. دربیانیه مشترک تیم جانسون سناتور حزب دمکرات و ریچارد شلبی سناتورحزب جمهوریخواه که به این منظور منشر شده، آمده است «توانهای دیپلماتیک، سیاسی و بهخصوص اقتصادی خود را بکار خواهیم برد، تا خطر روبه رشد ناشی از ادامهی برنامههای هستهای ایران را خنثی سازیم».
اعمال فشارهای سیاسی و بکارگیری اهرمهای دیپلماتیک میتواند، صدور گاز ترکمنستان به ایران را نیز هدف قرار دهد. گفته میشود در صورت متوقف ماندن صدور گاز طبیعی ترکمنستان به ایران، اینبار نیز صدور گاز ایران به ترکیه به دلیل نیاز به تامین مصرف داخلی، قطع خواهد شد.
سکوت ترکمنستان دربارهی احتمال قطع صدور گاز به ایران
گزارش خبرگزاری رویترز تاکنون در رسانههای ترکمنستان انعکاس نیافته و مقامهای این کشور رسما آن را تکذیب یا تائید نکرهاند.
اما سفر مقامهای آمریکائی و اروپایی به ترکمنستان اخیرا افزایش یافته است. از سوی دیگر حجم صادرات گاز ترکمنستان به چین نیز بیشتر شد.
بایمراد حاج محمداف، معاون اول نخست وزیر ترکمنستان گفت که کشورش قصد دارد تا سال ۲۰۱۵ صادرات گاز خود را تا سقف ۶۰ میلیارد مترمکعب در سال افزایش دهد.
«قطع صدور گاز مغایر با قوانین بینالملل است»
با توجه به وضعیت کنونی، آیا ترکمنستان باردیگر شریان گاز خود به ایران را قطع خواهد کرد؟
دکترهومن پیمانی، رئیس بخش امنیت انرژی و جغرافیای سیاسی انستیتوی مطالعات انرژی دانشگاه سنگاپور، به این سئوال چنین پاسخ میدهد:«ترکمنستان بدون داشتن توجیه منطقی نمیتواند صدور گاز خود را به ایران قطع کند. این عمل از نظر قوانین بینالمللی و همچنین از نظر روابطی که با ایران دارد مورد قبول نیست. برای اینکه ترکمنستان مناسباتش با ایران فقط محدود به صدور گاز نیست و از این جهت بعید است که ترکمنستان بخواهد در هوای سرد زمستان، مشکلاتی را برای ایران بوجود بیاورد.»
اما ترکمنستان در سال ۲۰۰۷ با بروز سرمای زمستان صدور گاز خود را به ایران قطع کرد. این کشور قصد داشت از این طریق با فشار گذاشتن به ایران، قیمت گاز صادراتی خود را افزایش دهد. در آن زمان علیرغم اعتراض مقامهای ایرانی، ترکمنستان گاز خود را به ایران نفروخت.
هومن پیمانی در این رابطه چنین توضیح میدهد:«در حال حاضر هم امکان قطع صدور گاز ترکمنستان هست. اما این اقدام پیامدهای ناخوشایندی برای این کشور بهبار خواهد آورد. ایران تنها کشوری است که ترکمنستان صادرات بینالمللی خود از جمله پنبه را از آن طریق انجام میدهد و بزرگترین شریک تجاری ترکمنستان است، بنابراین قطع صدورگاز به ایران توجیه اقتصادی ندارد و به نفع منافع ملی این کشورنیست.»
آقای پیمانی نتیجه میگیرد که قطع صدور گاز ترکمنستان به ایران بیشتر به ضرر این کشور است و برای ترکمنستان پیامدهای سیاسی، امنیتی بدنبال خواهد داشت.
«درصورت قطع صدور گاز، آمریکا باید خسارت را بپردازد»
یک مقام وزارت نفت ترکمنستان که نخواست نامش فاش شود، به دویچه وله گفت:«ترکمنستان تصمیمی در رابطه با قطع صدور گاز به ایران نگرفته است. قراردادی که ما با ایران انعقاد کردیم درازمدت است و زیرپاگذاشتن آن، اعتبار کشورما را در سطح بینالملل خدشهدارخواهد کرد.»
وی همچنین خاطرنشان کرد: «قطع صدور گاز ترکمنستان به ایران مشکلات فنی بوجود خواهد آورد. علاوه برآن، درآمد حاصله از فروش گاز به ایران از بین میرود و روی زندگی کارگران و کارمندان صنایع نفت نیز تاثیرمنفی خواهد گذاشت. اگر آمریکا از دولت ترکمنستان درخواست کند که صدور گاز ما قطع شود، باید خسارت وارده به ترکمنستان را جبران کند.»
«ایران به ازای گاز به ما پول میدهد، چین کالا»
مقام وزارت نفت ترکمنستان تاکید کرد که «دولت ترکمنستان با قطع صدور گاز موافقت نخواهد کرد. این اقدام سبب خواهد شد که خریداران گاز دیگر به ما اعتماد نکنند.»
وی همچنین گفت: « حجم صادرات گازما به روسیه تا نصف تقلیل یافته از سوی دیگرچین هم در ازای گازی که صادر میکنیم کالا به ما تحویل میدهد. اما ایران درمیان خریداران گاز ترکمنستان تنها کشوری است که با پول نقد آن را میپردازد و کشور ما شدیدا به آن نیاز دارد».
قطع صدور گاز و احتمال بحران در هر دو کشور
این مقام وزارت نقت ترکمنستان در ادامهی صحبتهایش، هشدار میدهد که قطع صدور گاز این کشور به ایران با توجه به شرایط و اوضاع کنونی ترکمنستان میتواند برای این کشورنیز بحران بوجود آورد.
در قیاس با سال ۲۰۰۷ تاثیر منفی قطع شدن صدور گاز ترکمنستان به ایران، این بار به دلیل افزایش حجم آن احتمالا بیشتر خواهد بود و شاید بازهم شاهد "بحران گازی" جدیدی در کشور شویم. بحرانی که اینبار به عقیدهی کارشناسان علاوه بر ایران دامن ترکمنستان را نیز خواهد گرفت.
طاهر شیرمحمدی
تحریریه: فرید وحیدی
دومین خط لولهی گازی "دولت آباد- سرخس- خانگیران" در ۲۷ نوامبر ۲۰۱۰ (۶ آذر۱۳۸۸) با حضور روسای جمهور دو کشور افتتاح شد. گفته میشود ایران اکنون تا سقف ۲۰ میلیارد مترمکعب در سال از ترکمنستان گاز خریداری میکند و حدود ۱۰ درصد از نیازهای گازی کشور را از این طریق تامین میکند.
احتمال قطع صدور گاز ترکمنستان به ایران
در این رابطه همچنین گزارش میشود که کمیتهی بانکداری سنای آمریکا در ۱۳ بهمن ۱۳۹۰جلسهای برگزارمیکند. دربیانیه مشترک تیم جانسون سناتور حزب دمکرات و ریچارد شلبی سناتورحزب جمهوریخواه که به این منظور منشر شده، آمده است «توانهای دیپلماتیک، سیاسی و بهخصوص اقتصادی خود را بکار خواهیم برد، تا خطر روبه رشد ناشی از ادامهی برنامههای هستهای ایران را خنثی سازیم».
اعمال فشارهای سیاسی و بکارگیری اهرمهای دیپلماتیک میتواند، صدور گاز ترکمنستان به ایران را نیز هدف قرار دهد. گفته میشود در صورت متوقف ماندن صدور گاز طبیعی ترکمنستان به ایران، اینبار نیز صدور گاز ایران به ترکیه به دلیل نیاز به تامین مصرف داخلی، قطع خواهد شد.
سکوت ترکمنستان دربارهی احتمال قطع صدور گاز به ایران
گزارش خبرگزاری رویترز تاکنون در رسانههای ترکمنستان انعکاس نیافته و مقامهای این کشور رسما آن را تکذیب یا تائید نکرهاند.
اما سفر مقامهای آمریکائی و اروپایی به ترکمنستان اخیرا افزایش یافته است. از سوی دیگر حجم صادرات گاز ترکمنستان به چین نیز بیشتر شد.
بایمراد حاج محمداف، معاون اول نخست وزیر ترکمنستان گفت که کشورش قصد دارد تا سال ۲۰۱۵ صادرات گاز خود را تا سقف ۶۰ میلیارد مترمکعب در سال افزایش دهد.
«قطع صدور گاز مغایر با قوانین بینالملل است»
با توجه به وضعیت کنونی، آیا ترکمنستان باردیگر شریان گاز خود به ایران را قطع خواهد کرد؟
دکترهومن پیمانی، رئیس بخش امنیت انرژی و جغرافیای سیاسی انستیتوی مطالعات انرژی دانشگاه سنگاپور، به این سئوال چنین پاسخ میدهد:«ترکمنستان بدون داشتن توجیه منطقی نمیتواند صدور گاز خود را به ایران قطع کند. این عمل از نظر قوانین بینالمللی و همچنین از نظر روابطی که با ایران دارد مورد قبول نیست. برای اینکه ترکمنستان مناسباتش با ایران فقط محدود به صدور گاز نیست و از این جهت بعید است که ترکمنستان بخواهد در هوای سرد زمستان، مشکلاتی را برای ایران بوجود بیاورد.»
اما ترکمنستان در سال ۲۰۰۷ با بروز سرمای زمستان صدور گاز خود را به ایران قطع کرد. این کشور قصد داشت از این طریق با فشار گذاشتن به ایران، قیمت گاز صادراتی خود را افزایش دهد. در آن زمان علیرغم اعتراض مقامهای ایرانی، ترکمنستان گاز خود را به ایران نفروخت.
آقای پیمانی نتیجه میگیرد که قطع صدور گاز ترکمنستان به ایران بیشتر به ضرر این کشور است و برای ترکمنستان پیامدهای سیاسی، امنیتی بدنبال خواهد داشت.
«درصورت قطع صدور گاز، آمریکا باید خسارت را بپردازد»
یک مقام وزارت نفت ترکمنستان که نخواست نامش فاش شود، به دویچه وله گفت:«ترکمنستان تصمیمی در رابطه با قطع صدور گاز به ایران نگرفته است. قراردادی که ما با ایران انعقاد کردیم درازمدت است و زیرپاگذاشتن آن، اعتبار کشورما را در سطح بینالملل خدشهدارخواهد کرد.»
وی همچنین خاطرنشان کرد: «قطع صدور گاز ترکمنستان به ایران مشکلات فنی بوجود خواهد آورد. علاوه برآن، درآمد حاصله از فروش گاز به ایران از بین میرود و روی زندگی کارگران و کارمندان صنایع نفت نیز تاثیرمنفی خواهد گذاشت. اگر آمریکا از دولت ترکمنستان درخواست کند که صدور گاز ما قطع شود، باید خسارت وارده به ترکمنستان را جبران کند.»
«ایران به ازای گاز به ما پول میدهد، چین کالا»
مقام وزارت نفت ترکمنستان تاکید کرد که «دولت ترکمنستان با قطع صدور گاز موافقت نخواهد کرد. این اقدام سبب خواهد شد که خریداران گاز دیگر به ما اعتماد نکنند.»
وی همچنین گفت: « حجم صادرات گازما به روسیه تا نصف تقلیل یافته از سوی دیگرچین هم در ازای گازی که صادر میکنیم کالا به ما تحویل میدهد. اما ایران درمیان خریداران گاز ترکمنستان تنها کشوری است که با پول نقد آن را میپردازد و کشور ما شدیدا به آن نیاز دارد».
قطع صدور گاز و احتمال بحران در هر دو کشور
این مقام وزارت نقت ترکمنستان در ادامهی صحبتهایش، هشدار میدهد که قطع صدور گاز این کشور به ایران با توجه به شرایط و اوضاع کنونی ترکمنستان میتواند برای این کشورنیز بحران بوجود آورد.
در قیاس با سال ۲۰۰۷ تاثیر منفی قطع شدن صدور گاز ترکمنستان به ایران، این بار به دلیل افزایش حجم آن احتمالا بیشتر خواهد بود و شاید بازهم شاهد "بحران گازی" جدیدی در کشور شویم. بحرانی که اینبار به عقیدهی کارشناسان علاوه بر ایران دامن ترکمنستان را نیز خواهد گرفت.
طاهر شیرمحمدی
تحریریه: فرید وحیدی
ابراهیم گلستان در بخش نخست گفتوگوی خود با دویچهوله از انسجام فیلم "جدائی نادر از سیمین" گفت. به فیلمنامه باز می گردیم و محتوای آن.
دویچه وله: آیا پس از دیدن فیلم، برای شما هم این حس بهوجود آمد که پشت این درهای بسته، جامعهای در حال محاکمهی خود و تاریخ خودش است؟
در هر فیلمی، در هر شعری و در هر کاری باید این باشد. من با این غرض که میخواهم چنین چیزی را ببینم، با این فیلم روبرو شدم. این سئوال خارج از میدان کار دارد انجام میگیرد، من از داخل میدان کار دارم تماشا میکنم.
اما دقیقاً توی میدان کار است، آقای گلستان. برای اینکه سناریو اینجور به آدم تفهیم میشد.
مگر من مخالف این هستم و میگویم اینجور نبود؟! من میگویم باید اینجور باشد. اگر اینجور نبود، بهدرد نمیخورد. اگر اینجوری نبود، حالت سرسری آبکی داشت. به این جهت است که بافته است، از توی اجتماعاش آمده بیرون، و نه فقط اجتماع فعلی ایران. البته در فیلم اجتماع فعلی ایران دیده میشود و باید اجتماع مشخص باشد. اگر این فیلم نخواهد و نتواند اجتماع ایران را طوری نشان بدهد که امریکایی هم در اجتماع خودش آن را ببیند، انسانیت فیلم ناقص است. انسانیت وقتی است که اگر در ایسلند فیلم را تماشا کنند، آن را حس کنند و اگر در کامچاتکا هم آن را ببینند، حس کنند. انسان باید حس کند، بر پایهی فرهنگی که آن فرد بهخصوص دارد. این فیلم را به این ترتیب من باید نگاه کنم و من هم به این ترتیب نگاه کردهام. اینکه کجای فیلم چهجوری بوده، کی خوشتیپ بوده، کی چگونه آرایش کرده و… به درد من نمیخورد. آنچیزی که به درد من میخورد، این است که آیا این فیلم از انسان و انسانیت حکایت میکند؟ آره حکایت میکند.
چون از انسان و انسانیت حکایت میکند، لطفاً بگویید برداشت شما از سه پدری که در این فیلم مطرح بودند چیست؟ سه پدری که یکی از آنها آلزایمر دارد و احتمالاً سعی در فراموش کردن گذشته، پدری که قضاوت را به فرزندش واگذار میکند، بدون اینکه خودش بخواهد نفوذ مستقیمی روی فرزند داشته باشد و پدری که تنها به فکر کلاشی است و پول میخواهد.
همین را تصویر میکند که نمایندهی بشریتاش میکند. این فقط مختص به جامعهی ایران نیست. من خودم نمونههایی میشناسم که بچهها سر پدرشان کلاه گذاشتهاند، نمونههایی را میتوانم نام ببرم که پدرهایی پدر بچههای خودشان را با کتک و… درآوردهاند. انواع و اقسام نمونهها را میتوان نام برد. وقتی شما فیلم را تماشا میکنید، پیدا میکنید. باید خودتان پیدا کنید و ببینید. من نرفتهام سینما، بلیط بخرم که آنطوری که من دلم میخواهد، مثلاً به یکی فحش بدهد یا تعریف کند. من مینشینم آنجا، ببینم این فیلم چهکار دارد میکند؟ آیا اطراف خود و دنیای خود را میبیند؟ این فیلم اجزاء مختلف دنیای خود را دارد تماشا و نقل میکند و به بهترین شکلی هم دارد نقل میکند. فالگوش که نیست، جدول کلمات متقاطع که نمیرویم حل کنیم، داریم تماشا میکنیم که سازندهی این فیلم چهکار کرده است.
عین همین داستان در فیلم "چهارشنبهسوری" هم بود. چهارشنبهسوری فضای عجیبی را تصویر می کرد. هر خارجیای فیلم "چهارشنبهسوری" را تماشا کند، ملتفت نیست که ما چهارشنبهی آخر سال، آتش روشن میکنیم و از روی آتش میپریم و حتی عدهای هم میگویند اینکار را نکنید، این آتشپرستی است، بیایید سینه بزنید، زنجیر بزنید… همهی اینها برمیگردد به روحیهی آدم و اینکه آدم چطور رشد کرده و چه توقعی از زندگی دارد. توی فیلم چهارشنبهسوری هم همینجوری نگاه کرده میشود.
تاریخ سینمای ایران، تاریخ بدبخت و بیچارهای است، همچنانکه تاریخ خود مملکت، آدمهای مملکت، نوشتههای مملکت، شعرهای مملکت. عدهی خیلی کمی در این تاریخ شعر خوب گفتهاند. شعر خوب هم نه به این معنا که عروضاش درست بوده و یا اینکه بهخاطر میل من که این یا آن را میخواهم گفته باشند. نه؛ وقتی هوس، فکر، بیشرفی، شرفمندی که در آدمها هست را در کاری ببینید، میبینید که این کار درست است. وقتی تولستوی یا داستایوسکی و یا فلوبر را میخوانید، میبینید اینجور نگاه کرده. ولی شعر فلان شخص که هاهاها، هیهی، هوهو… به درد هیچکس نمیخورد.
ولی جزییات همین مجموعه را میتوان شکافت و در مورد این جزییات بحث کرد.
هر کسی باید این کار را بکند. این وظیفهی من و شما نیست…
چون شما در این زمینه حرفهای هستید، قصد من هم این است که نظر شما را در بارهی جزییات این کار بدانم. به همین دلیل، اگر اجازه بدهید، من سئوال دیگری در مورد نقش مادر در این سناریو بکنم…
من به هیچوجه حاضر نیستم، آنالیزی را که خودم میخواهم بکنم، بگویم. برای چی بگویم؟ اگر کسی کنجکاو است که بداند من در بارهی فیلم فرهادی چهگونه فکر میکنم، خیلی ساده و بهطور خیلی کلی میتوانم بگویم که درجه اول بود. اما اگر بخواهم بگویم که اینجای این آدم اینجوری بود، اینجوری فکر میکرد، عین همین است که بیایم بگویم اگر دوربیناش را اینجا گذاشته بود و از این زاویه عکس گرفته بود، بهتر بود. اینها جزییاتی است که حق خالق فیلم، حق خالق قصه و حق خالق شعر است. اگر بخواهیم اینها را آنالیز کنیم، با دو کلمه نمیتوانیم آنالیز کنیم و نباید هم آنالیز کرد. آنچه من می خواهم بگویم، این است که این فیلم، فیلم خیلی خوبی بود. فیلم خوب هم در بین فیلمهای ایرانی خیلی کم است. من خیلی از فیلمهایی را که تازه ساخته شده ندیدهام. اما در بین فیلمهایی که در گذشته دیدهام، فیلم خیلی خوبی است. مثلاً کسی در بارهی فیلم "چشمه" آوانسیان حرف نمیزند. فیلم "چشمه"ی آوانسیان فوقالعاده است. چرا کسی در بارهی آن حرف نمیزند؟ در بارهاش دروغ میگویند که این فیلم قصهی فلان امریکایی است که آورده و تبدیل کرده به قصهای در رضائیه یا در خلیج فارس. اما پرت میگویند. میخواهند خودشان را بچسبانند به دنیایی که مال خودشان نیست و توی آن نرفتهاند و دارند چرت و پرت میگویند.
ممکن است آقای فرهادی از این به بعد فیلم بد درست کند. من نمیدانم… امیدوارم اینکار را نکند. بعضیها بودهاند که فیلم خیلی خوب درست کردهاند، اما بعدش گول همین سئوالها و منقدین را خوردهاند. من آدمی را میشناسم که فیلم اولی که ساخت، فوقالعاده بود، ولی فوری افتاد توی دامن رفقایی که منقدین قزمیت روزگار خودشان بودند و همینطور مرتب فیلم درست کرد و درست کرد و همان حرفها را تکرار کرد. همه هم گفتند بهبه! حالا عمری گذشته، ۶۰-۷۰تا هم فیلم ساخته شده، ولی چیزی بهتر از اولی نیست.
مسئله را نباید اینطوری مطرح کرد. فرض کنید شما ۲۰تا از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای دنیا را انتخاب میکنید و همهی این ۲۰ فیلم را با همدیگر در جشنوارههایی مانند گلدنگلوب یا اسکار میگذارید. از میان این ۲۰ فیلم، یک فیلم باید انتخاب شود. در این صورت، آیا آن ۱۹ فیلم دیگر به درد نمیخوردند؟! خُب اینطور نیست. مثلاً نگاه کنید، جایزهی نوبل را که این همه برای بردناش تلاش میکنند، "جویس" نبرده است.
دقیقاً انتخاب ژوری هم بر اساس یک قیاس ذهنی است. ژوری هم برای این قیاس تجزیه و تحلیل میکند که ببیند فلان جای دوربین کاشتن، فلان صحنه، فلان نورپردازی، فلان شخصیتپردازی کجا مناسبتر و بهتر بوده و در فیلم چگونه رعایت شده است.
اگر این کار را بکند، ژوری بسیار قزمیتی است. ژوری باید ببیند که محتوای این فیلم، آنچه مجموعهی این فیلم هست، چگونه ترکیب شده و این ترکیب چگونه به نفع هنر و قوت فکری است. خیلی آدمهای درجهاولی هستند که رمانهای درجه اول نوشتهاند و فاشیست بودهاند، بد بودهاند و کج و کوله فکر میکردند. ولی رمانشان را خوب ساختهاند. تاریخ هنر دنیا پر است از این حرفها. اگر بخواهد اندازه بگیرد که دوربین را اینطرف گذاشته یا آن طرف، مثل این میماند که بگوید اگر وقتی میخواست فیلمبرداری کند، کفش اینجوری یا آنجوری پوشیده بود، بهتر بود.
اینها جزییات وحشتناک پرتی است. آنچه اصلکاری است، این است که آیا مجموعهی اینکار گره خورده است به همدیگر؟ چه میخواهد بگوید؟ حتی اگر میخواهد فحش بدهد، آیا این فحش را خوب داده، آیا این فحش را با دقت داده، آیا این فحش را با سلاست داده است؟!
من با متدهایی که شما برای قضاوت پیشنهاد میکنید، اصلاً موافق نیستم. نمونهاش در دنیای سینما را هم به شما میدهم. فیلم "همشهری کین" (Citizen Kane) اورسن ولز، که ۲۰-۳۰ سال است از منقدین دنیا که میپرسی بهترین فیلم کدام است، میگویند "همشهری کین". ولی این فیلم نه تنها هیچ جایزهای نبرد، بلکه تمام فحشهای دنیا را هم به آن دادند و سعی کردند نابودش کنند. ولی مانده. الان هم نظرها نسبت به آن عوض شده، اصل قضیه دیده شده و از سوی عادتهای احمقانهی ناقص خودشان آمدهاند بیرون، دارند نگاه میکنند و میگویند: "همشهری کین".
به این ترتیب، منظور شما این است که اصلاً منتقد چیز بیخودی است؟ منتقد وجود ندارد و فیلم یا خوب است یا بد. منظورتان این است؟
خیلی کم منتقدهایی هستند که دست هنر را میگیرند و به آن کمک میکنند. اگر خودشان نمیتوانستند فیلم درست کنند، اگر خودشان نمیتوانستند شعر بگویند و یا قصه بنویسند، شعر یا قصه و یا فیلمی را خیلی خوب میبینند و میگویند ای کاش من آن را گفته و یا ساخته بودم.
اما آقای گلستان، منتقد فقط به "خیلی خوبه" قناعت نمیکند. منتقد میرود توی جزییات.
واضح است که نباید قناعت کند. اما مسئله این است که الان ما داریم این فیلم را نقد میکنیم، یا میخواهیم در بارهی این فیلم حرف بزنیم. این خیلی فرق میکند.
داریم در بارهی فیلم حرف میزنیم. منتقد هم حتماً نباید انتقاد کند و یا تحسین کند. منتقد هم در مورد جزییات فیلم حرف میزند، ما هم داریم در بارهی جزییاتاش حرف میزنیم.
شما در بارهی جزییاتاش حرف میزنید، ولی من میگویم به این فیلم باید بر حسب کلیاتاش نگاه شود.
بعضیها معتقدند که ایرانیها به دنبال فیلمهای جشنوارهای میروند و فیلم را مورد پسند جشنوارهها میسازند؛ احتمالاً به دلیل اینکه رگ خواب هیئت داوران را به دست بیاورند. نظر شما در اینمورد که طی این سالها اینقدر بحثبرانگیز بوده و عدهای موافق و مخالف داشته، چیست؟
این حرف پرت است! آنهایی که نمیتوانند فیلم درست کنند، آنهایی که عقب میافتند، باید به شکلی خود را توجیه کنند. امروز مطلبی میخواندم که آقایی در تهران که وابسته به دستگاهی است که مخالف فرهادی است، گفته که : بله؛ ما بودیم کمکاش کردیم. در حالیکه پدر فیلم را درآوردهاند، نگذاشتند دربیاید. اما حالا که میبینند کاری نمیتوانند بکنند و اتفاقاً جایزه برده است، میگویند که ما کمک کردهایم.
نمونهاش در مورد خود من بارها پیش آمده است. در یک سالی، تعدادی از بهترین کارگردانهای دنیا به تهران آمده بودند و گفته بودند که میخواهیم فیلمهای گلستان را ببینیم. وزارت فرهنگ و هنر میگوید: «گلستان؟! گلستان کیست؟ ما نمیشناسیم؛ ما چنین کسی نداریم!»
همیشه اینطوری است. وقتی کسی دارد کاری میکند و جلو میافتد، دیگری ممکن است زیربالش را بگیرد و کمکاش کند و ممکن هم هست که مچ پایاش را بگیرند و نگذارند بدود. عدهای نمیخواهند بدود، میگویند: آها… این فیلم برای جشنواره ساخته شده. مگر جشنواره احمق است که همینطوری به فیلم مزخرفی جایزه بدهد.
این اصلاً حرف پرتی است و از کوچکی و تنگی نظر حکایت میکند. آنهایی که این حرف را میزنند، پرت میگویند. این منطق نیست که فیلمهایی برای جشنواره ساخته میشوند! کسی میآید مقدار فراوانی پول خرج میکند که فیلمی برای جشنواره درست کند؟ که جایزه بگیرد؟ که چه بشود؟
بخوانید: "جدایی نادر از سیمین" از نگاه ابراهیم گلستان (بخش اول)
گفت و گو کننده: الهه خوشنام
تحریریه: جواد طالعی
در هر فیلمی، در هر شعری و در هر کاری باید این باشد. من با این غرض که میخواهم چنین چیزی را ببینم، با این فیلم روبرو شدم. این سئوال خارج از میدان کار دارد انجام میگیرد، من از داخل میدان کار دارم تماشا میکنم.
اما دقیقاً توی میدان کار است، آقای گلستان. برای اینکه سناریو اینجور به آدم تفهیم میشد.
مگر من مخالف این هستم و میگویم اینجور نبود؟! من میگویم باید اینجور باشد. اگر اینجور نبود، بهدرد نمیخورد. اگر اینجوری نبود، حالت سرسری آبکی داشت. به این جهت است که بافته است، از توی اجتماعاش آمده بیرون، و نه فقط اجتماع فعلی ایران. البته در فیلم اجتماع فعلی ایران دیده میشود و باید اجتماع مشخص باشد. اگر این فیلم نخواهد و نتواند اجتماع ایران را طوری نشان بدهد که امریکایی هم در اجتماع خودش آن را ببیند، انسانیت فیلم ناقص است. انسانیت وقتی است که اگر در ایسلند فیلم را تماشا کنند، آن را حس کنند و اگر در کامچاتکا هم آن را ببینند، حس کنند. انسان باید حس کند، بر پایهی فرهنگی که آن فرد بهخصوص دارد. این فیلم را به این ترتیب من باید نگاه کنم و من هم به این ترتیب نگاه کردهام. اینکه کجای فیلم چهجوری بوده، کی خوشتیپ بوده، کی چگونه آرایش کرده و… به درد من نمیخورد. آنچیزی که به درد من میخورد، این است که آیا این فیلم از انسان و انسانیت حکایت میکند؟ آره حکایت میکند.
چون از انسان و انسانیت حکایت میکند، لطفاً بگویید برداشت شما از سه پدری که در این فیلم مطرح بودند چیست؟ سه پدری که یکی از آنها آلزایمر دارد و احتمالاً سعی در فراموش کردن گذشته، پدری که قضاوت را به فرزندش واگذار میکند، بدون اینکه خودش بخواهد نفوذ مستقیمی روی فرزند داشته باشد و پدری که تنها به فکر کلاشی است و پول میخواهد.
همین را تصویر میکند که نمایندهی بشریتاش میکند. این فقط مختص به جامعهی ایران نیست. من خودم نمونههایی میشناسم که بچهها سر پدرشان کلاه گذاشتهاند، نمونههایی را میتوانم نام ببرم که پدرهایی پدر بچههای خودشان را با کتک و… درآوردهاند. انواع و اقسام نمونهها را میتوان نام برد. وقتی شما فیلم را تماشا میکنید، پیدا میکنید. باید خودتان پیدا کنید و ببینید. من نرفتهام سینما، بلیط بخرم که آنطوری که من دلم میخواهد، مثلاً به یکی فحش بدهد یا تعریف کند. من مینشینم آنجا، ببینم این فیلم چهکار دارد میکند؟ آیا اطراف خود و دنیای خود را میبیند؟ این فیلم اجزاء مختلف دنیای خود را دارد تماشا و نقل میکند و به بهترین شکلی هم دارد نقل میکند. فالگوش که نیست، جدول کلمات متقاطع که نمیرویم حل کنیم، داریم تماشا میکنیم که سازندهی این فیلم چهکار کرده است.
عین همین داستان در فیلم "چهارشنبهسوری" هم بود. چهارشنبهسوری فضای عجیبی را تصویر می کرد. هر خارجیای فیلم "چهارشنبهسوری" را تماشا کند، ملتفت نیست که ما چهارشنبهی آخر سال، آتش روشن میکنیم و از روی آتش میپریم و حتی عدهای هم میگویند اینکار را نکنید، این آتشپرستی است، بیایید سینه بزنید، زنجیر بزنید… همهی اینها برمیگردد به روحیهی آدم و اینکه آدم چطور رشد کرده و چه توقعی از زندگی دارد. توی فیلم چهارشنبهسوری هم همینجوری نگاه کرده میشود.
تاریخ سینمای ایران، تاریخ بدبخت و بیچارهای است، همچنانکه تاریخ خود مملکت، آدمهای مملکت، نوشتههای مملکت، شعرهای مملکت. عدهی خیلی کمی در این تاریخ شعر خوب گفتهاند. شعر خوب هم نه به این معنا که عروضاش درست بوده و یا اینکه بهخاطر میل من که این یا آن را میخواهم گفته باشند. نه؛ وقتی هوس، فکر، بیشرفی، شرفمندی که در آدمها هست را در کاری ببینید، میبینید که این کار درست است. وقتی تولستوی یا داستایوسکی و یا فلوبر را میخوانید، میبینید اینجور نگاه کرده. ولی شعر فلان شخص که هاهاها، هیهی، هوهو… به درد هیچکس نمیخورد.
ولی جزییات همین مجموعه را میتوان شکافت و در مورد این جزییات بحث کرد.
هر کسی باید این کار را بکند. این وظیفهی من و شما نیست…
چون شما در این زمینه حرفهای هستید، قصد من هم این است که نظر شما را در بارهی جزییات این کار بدانم. به همین دلیل، اگر اجازه بدهید، من سئوال دیگری در مورد نقش مادر در این سناریو بکنم…
من به هیچوجه حاضر نیستم، آنالیزی را که خودم میخواهم بکنم، بگویم. برای چی بگویم؟ اگر کسی کنجکاو است که بداند من در بارهی فیلم فرهادی چهگونه فکر میکنم، خیلی ساده و بهطور خیلی کلی میتوانم بگویم که درجه اول بود. اما اگر بخواهم بگویم که اینجای این آدم اینجوری بود، اینجوری فکر میکرد، عین همین است که بیایم بگویم اگر دوربیناش را اینجا گذاشته بود و از این زاویه عکس گرفته بود، بهتر بود. اینها جزییاتی است که حق خالق فیلم، حق خالق قصه و حق خالق شعر است. اگر بخواهیم اینها را آنالیز کنیم، با دو کلمه نمیتوانیم آنالیز کنیم و نباید هم آنالیز کرد. آنچه من می خواهم بگویم، این است که این فیلم، فیلم خیلی خوبی بود. فیلم خوب هم در بین فیلمهای ایرانی خیلی کم است. من خیلی از فیلمهایی را که تازه ساخته شده ندیدهام. اما در بین فیلمهایی که در گذشته دیدهام، فیلم خیلی خوبی است. مثلاً کسی در بارهی فیلم "چشمه" آوانسیان حرف نمیزند. فیلم "چشمه"ی آوانسیان فوقالعاده است. چرا کسی در بارهی آن حرف نمیزند؟ در بارهاش دروغ میگویند که این فیلم قصهی فلان امریکایی است که آورده و تبدیل کرده به قصهای در رضائیه یا در خلیج فارس. اما پرت میگویند. میخواهند خودشان را بچسبانند به دنیایی که مال خودشان نیست و توی آن نرفتهاند و دارند چرت و پرت میگویند.
مسئله را نباید اینطوری مطرح کرد. فرض کنید شما ۲۰تا از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای دنیا را انتخاب میکنید و همهی این ۲۰ فیلم را با همدیگر در جشنوارههایی مانند گلدنگلوب یا اسکار میگذارید. از میان این ۲۰ فیلم، یک فیلم باید انتخاب شود. در این صورت، آیا آن ۱۹ فیلم دیگر به درد نمیخوردند؟! خُب اینطور نیست. مثلاً نگاه کنید، جایزهی نوبل را که این همه برای بردناش تلاش میکنند، "جویس" نبرده است.
دقیقاً انتخاب ژوری هم بر اساس یک قیاس ذهنی است. ژوری هم برای این قیاس تجزیه و تحلیل میکند که ببیند فلان جای دوربین کاشتن، فلان صحنه، فلان نورپردازی، فلان شخصیتپردازی کجا مناسبتر و بهتر بوده و در فیلم چگونه رعایت شده است.
اگر این کار را بکند، ژوری بسیار قزمیتی است. ژوری باید ببیند که محتوای این فیلم، آنچه مجموعهی این فیلم هست، چگونه ترکیب شده و این ترکیب چگونه به نفع هنر و قوت فکری است. خیلی آدمهای درجهاولی هستند که رمانهای درجه اول نوشتهاند و فاشیست بودهاند، بد بودهاند و کج و کوله فکر میکردند. ولی رمانشان را خوب ساختهاند. تاریخ هنر دنیا پر است از این حرفها. اگر بخواهد اندازه بگیرد که دوربین را اینطرف گذاشته یا آن طرف، مثل این میماند که بگوید اگر وقتی میخواست فیلمبرداری کند، کفش اینجوری یا آنجوری پوشیده بود، بهتر بود.
اینها جزییات وحشتناک پرتی است. آنچه اصلکاری است، این است که آیا مجموعهی اینکار گره خورده است به همدیگر؟ چه میخواهد بگوید؟ حتی اگر میخواهد فحش بدهد، آیا این فحش را خوب داده، آیا این فحش را با دقت داده، آیا این فحش را با سلاست داده است؟!
من با متدهایی که شما برای قضاوت پیشنهاد میکنید، اصلاً موافق نیستم. نمونهاش در دنیای سینما را هم به شما میدهم. فیلم "همشهری کین" (Citizen Kane) اورسن ولز، که ۲۰-۳۰ سال است از منقدین دنیا که میپرسی بهترین فیلم کدام است، میگویند "همشهری کین". ولی این فیلم نه تنها هیچ جایزهای نبرد، بلکه تمام فحشهای دنیا را هم به آن دادند و سعی کردند نابودش کنند. ولی مانده. الان هم نظرها نسبت به آن عوض شده، اصل قضیه دیده شده و از سوی عادتهای احمقانهی ناقص خودشان آمدهاند بیرون، دارند نگاه میکنند و میگویند: "همشهری کین".
به این ترتیب، منظور شما این است که اصلاً منتقد چیز بیخودی است؟ منتقد وجود ندارد و فیلم یا خوب است یا بد. منظورتان این است؟
خیلی کم منتقدهایی هستند که دست هنر را میگیرند و به آن کمک میکنند. اگر خودشان نمیتوانستند فیلم درست کنند، اگر خودشان نمیتوانستند شعر بگویند و یا قصه بنویسند، شعر یا قصه و یا فیلمی را خیلی خوب میبینند و میگویند ای کاش من آن را گفته و یا ساخته بودم.
اما آقای گلستان، منتقد فقط به "خیلی خوبه" قناعت نمیکند. منتقد میرود توی جزییات.
واضح است که نباید قناعت کند. اما مسئله این است که الان ما داریم این فیلم را نقد میکنیم، یا میخواهیم در بارهی این فیلم حرف بزنیم. این خیلی فرق میکند.
داریم در بارهی فیلم حرف میزنیم. منتقد هم حتماً نباید انتقاد کند و یا تحسین کند. منتقد هم در مورد جزییات فیلم حرف میزند، ما هم داریم در بارهی جزییاتاش حرف میزنیم.
شما در بارهی جزییاتاش حرف میزنید، ولی من میگویم به این فیلم باید بر حسب کلیاتاش نگاه شود.
بعضیها معتقدند که ایرانیها به دنبال فیلمهای جشنوارهای میروند و فیلم را مورد پسند جشنوارهها میسازند؛ احتمالاً به دلیل اینکه رگ خواب هیئت داوران را به دست بیاورند. نظر شما در اینمورد که طی این سالها اینقدر بحثبرانگیز بوده و عدهای موافق و مخالف داشته، چیست؟
این حرف پرت است! آنهایی که نمیتوانند فیلم درست کنند، آنهایی که عقب میافتند، باید به شکلی خود را توجیه کنند. امروز مطلبی میخواندم که آقایی در تهران که وابسته به دستگاهی است که مخالف فرهادی است، گفته که : بله؛ ما بودیم کمکاش کردیم. در حالیکه پدر فیلم را درآوردهاند، نگذاشتند دربیاید. اما حالا که میبینند کاری نمیتوانند بکنند و اتفاقاً جایزه برده است، میگویند که ما کمک کردهایم.
نمونهاش در مورد خود من بارها پیش آمده است. در یک سالی، تعدادی از بهترین کارگردانهای دنیا به تهران آمده بودند و گفته بودند که میخواهیم فیلمهای گلستان را ببینیم. وزارت فرهنگ و هنر میگوید: «گلستان؟! گلستان کیست؟ ما نمیشناسیم؛ ما چنین کسی نداریم!»
همیشه اینطوری است. وقتی کسی دارد کاری میکند و جلو میافتد، دیگری ممکن است زیربالش را بگیرد و کمکاش کند و ممکن هم هست که مچ پایاش را بگیرند و نگذارند بدود. عدهای نمیخواهند بدود، میگویند: آها… این فیلم برای جشنواره ساخته شده. مگر جشنواره احمق است که همینطوری به فیلم مزخرفی جایزه بدهد.
این اصلاً حرف پرتی است و از کوچکی و تنگی نظر حکایت میکند. آنهایی که این حرف را میزنند، پرت میگویند. این منطق نیست که فیلمهایی برای جشنواره ساخته میشوند! کسی میآید مقدار فراوانی پول خرج میکند که فیلمی برای جشنواره درست کند؟ که جایزه بگیرد؟ که چه بشود؟
بخوانید: "جدایی نادر از سیمین" از نگاه ابراهیم گلستان (بخش اول)
گفت و گو کننده: الهه خوشنام
تحریریه: جواد طالعی
فریدون فریاد، شاعر و مترجم ایرانی، در یونان در گذشت. وی یکی از شناختهشدهترین مترجمهای آثار یانیس ریتسوس، شاعر معاصر یونانی است. فریاد مبتلا به سرطان روده بود و یکشنبه در بیمارستانی در آتن درگذشت.
فریدون فریاد، شاعر و مترجم ایرانی، یکشنبه شب (۱۶ بهمن ۱۳۹۰، ۶ فوریه ۲۰۱۲) بر اثر سرطان در سن ۶۲ سالگی دربیمارستانی در شهر آتن درگذشت. فریاد در ایران به علت ترجمههایش از زبان یونانی به فارسی و خصوصاَ با ترجمه آثار یانیس ریتسوس شهرت دارد.
یانیس ریتسوس از شعرای بنام یونان و از دوستان فریاد نیز بود. وی در نوامبر ۱۹۹۰ درگذشت.
فریاد متولد ۱۳۲۸ در شهر خرمشهر ایران بود. وی در یونان اقامت داشت. خواهرزاده فریاد به خبرگزاری ایسنا اعلام کرد: «فریدون فریاد حدود ساعت هشت و نیم یکشنبه، ۱۶ بهمنماه به وقت تهران در پی ابتلا به سرطان روده در بیمارستانی در آتن از دنیا رفت.» ژیلا عابدینزاده در این گفتوگو بیان کرد: «فریاد حدود ۲۰ روز در بیمارستان بستری بود و چند روز پیش عمل شد که متأسفانه سرطان پخش شده بود و دیگر دوام نیاورد.» به گفته عابدینزاده، قرار است فریاد در آتن به خاک سپرده شود.
فریدون فریاد دانشآموخته ادبیات تطبیقی بود که برای ادامه تحصیل راهی یونان شد. آثار او به زبانهای یونانی و فارسی منتشر شدهاند. یکی از کتابهای شعر او، آسمان بیگذرنامه، در سال ۲۰۰۶ به فرانسه نیز ترجمه شده است. این کتاب در آمریکا نیز ترجمه و منتشر شده است.
نگاهی به کارنامه فریاد
از فریاد آنتولوژی شعر یونان و همچنین ترجمه آثار عطار، فردوسی، خواجوی کرمانی به زبان یونانی منتشر شده است. البته فریاد پیش از آن که کار ترجمه را آغاز کند، شاعر بود. او اولین مجموعه شعرش را با عنوان «میلاد نهنگ» در سال ۱۳۵۷ منتشر کرد. دومین مجموعه شعر وی نیز «شاعران جوان» نام داشت که در سال ۱۳۵۸ منتشر شد.
از آثار منتشر شده فریدون فریاد میتوان به آنچه در پی میآید اشاره کرد: «تقویم تبعید» (ترجمهبرگزیده شعرهای یانیس ریتسوس)، «آسمان بیگذرنامه»، «افسانهای از بهشت» (ترجمه از ادبیات کهن فارسی به یونانی)، «نفس و داستانهای دیگر» (ترجمهبرگزیده داستانهای کوتاه آنتونیس ساماراکیس از یونانی) و «زمان سنگی» (ترجمهشعرهای اولین دورهی تبعید ریتسوس).
فريدون فرياد برنده جايزه ملی ترجمه ادبی در سال ۲۰۰۵ یونان شد. در مراسم اهدای جايزه وی که در ۲۰۰۶ برگزار شد، وزير فرهنگ و تمدن يونان جایزه را برای ترجمه و نشر زمان سنگی يانيس ريتسوس به فریاد تقدیم کرد.
داستان «خوابهايم پر از كبوتر و بادبادك است» نوشته فریدون فریاد توسط يانيس ريتسوس به یونانی ترجمه شده و در مدارس ابتدایی یونان تدريس میشود. محور این داستان صلح و دوستیست.
یانیس ریتسوس از شعرای بنام یونان و از دوستان فریاد نیز بود. وی در نوامبر ۱۹۹۰ درگذشت.
فریاد متولد ۱۳۲۸ در شهر خرمشهر ایران بود. وی در یونان اقامت داشت. خواهرزاده فریاد به خبرگزاری ایسنا اعلام کرد: «فریدون فریاد حدود ساعت هشت و نیم یکشنبه، ۱۶ بهمنماه به وقت تهران در پی ابتلا به سرطان روده در بیمارستانی در آتن از دنیا رفت.» ژیلا عابدینزاده در این گفتوگو بیان کرد: «فریاد حدود ۲۰ روز در بیمارستان بستری بود و چند روز پیش عمل شد که متأسفانه سرطان پخش شده بود و دیگر دوام نیاورد.» به گفته عابدینزاده، قرار است فریاد در آتن به خاک سپرده شود.
فریدون فریاد دانشآموخته ادبیات تطبیقی بود که برای ادامه تحصیل راهی یونان شد. آثار او به زبانهای یونانی و فارسی منتشر شدهاند. یکی از کتابهای شعر او، آسمان بیگذرنامه، در سال ۲۰۰۶ به فرانسه نیز ترجمه شده است. این کتاب در آمریکا نیز ترجمه و منتشر شده است.
نگاهی به کارنامه فریاد
از آثار منتشر شده فریدون فریاد میتوان به آنچه در پی میآید اشاره کرد: «تقویم تبعید» (ترجمهبرگزیده شعرهای یانیس ریتسوس)، «آسمان بیگذرنامه»، «افسانهای از بهشت» (ترجمه از ادبیات کهن فارسی به یونانی)، «نفس و داستانهای دیگر» (ترجمهبرگزیده داستانهای کوتاه آنتونیس ساماراکیس از یونانی) و «زمان سنگی» (ترجمهشعرهای اولین دورهی تبعید ریتسوس).
فريدون فرياد برنده جايزه ملی ترجمه ادبی در سال ۲۰۰۵ یونان شد. در مراسم اهدای جايزه وی که در ۲۰۰۶ برگزار شد، وزير فرهنگ و تمدن يونان جایزه را برای ترجمه و نشر زمان سنگی يانيس ريتسوس به فریاد تقدیم کرد.
داستان «خوابهايم پر از كبوتر و بادبادك است» نوشته فریدون فریاد توسط يانيس ريتسوس به یونانی ترجمه شده و در مدارس ابتدایی یونان تدريس میشود. محور این داستان صلح و دوستیست.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل به مقامات کشورش هشدار داده است که از "وراجی" در مورد احتمال حمله به سایتهای هسته ای ایران خودداری کنند.
خبرگزاری فرانسه به نقل از روزنامه معاریو گزارش داده که آقای نتانیاهو این هشدار را به شماری از مقامات نظامی و وزرای دولت اسرائیل داده است که به عقیده او بیش از حد آزادانه در مورد احتمال حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران صحبت می کنند.روزنامه معاریو این خبر را به نقل از مقامات بلندپایه ای گزارش داده که نامشان را فاش نکرده است.
این مقامات می گویند آقای نتانیاهو این اظهارات را روز یکشنبه در جریان نشست وزرای حزب لیکود در دولت ائتلافی اسرائیل مطرح کرده است.
بر اساس این گزارش آقای نتانیاهو به مقامات اسرائیلی گفته که " چنین صحبتهایی به شدت زیانبار است و علاوه بر قرار دادن اسرائیل در خط مقدم ماجرا، به تحریمها هم ضربه می زند."
هشدار آقای نتانیاهو پس از آن مطرح می شود که چندین مقام بلندپایه نظامی و سیاسی اسراییل در هفته گذشته در مورد احتمال حمله آن کشور به تاسیسات اتمی ایران اظهار نظر کردند.
خبرگزاری رویترزبه نقل از منابع صنعت نفت چین گزارش کرده که در پی اختلاف سه ماهه چین با ایران بر سر بهای نفت وارداتی از ایران، شرکت های چینی تصمیم دارند واردات نفت خام از ایران را از ماه مارس سال جاری به نصف میزان سال گذشته کاهش دهند.
چین از خریداران اصلی نفت خام ایران است و دو هفته پیش هم گزارش شده بود که شرکت های چینی، ظاهرا با هدف خرید نفت ایران به بهای نازلتر و با شرایط مناسب تر، نفت کمتری از ایران وارد می کنند.هفته گذشته آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان به چین سفر کرد و به گفته خبرگزاری ها، در ملاقات با مقامات چینی از آنان خواست تا واردات نفت از ایران را کاهش دهند و عرضه کنندگان دیگر نفت را جایگزین این کشور سازند.
رویترز در عین حال افزوده است که قرار است مقامات چینی به زودی برای گفتگو پیرامون قراردادهای جدید با مقامات ایرانی دیدار کنند.
مقامهای ایرانی میگویند که موفق شدهاند ، ۷۰۰ زندانی تبعه ایران را در خارج از این کشور آزاد کنند.
علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران به پایگاه اطلاع رسانی دولت این کشور گفته است که این افراد در سال جاری خورشیدی آزاد شدهاند.به گفته او وزارت خارجه ایران خود را "موظف به رفع مشکل ایرانیان در هر جای دنیا" میداند.
ایران با شماری از کشورها از جمله چند همسایه خود قرارداد استرداد مجرمین امضا کرده است.
بر اساس این توافق، اتباع دو کشور طرف قرارداد در صورتی که در دادگاه های کشور میزبان محکوم به زندان شوند، میتوانند دوران محکومیت خود را در کشور خودشان طی میکنند.
عمده زندانیان ایرانی که تاکنون با استفاده از این قرارداد به ایران بازگردانده شده اند، محکومان دادگاه های خارج از کشور در ارتباط با مواد مخدر بودهاند.
وزیر خارجه ایران به نوع اتهام یا جرم این ۷۰۰ نفر اشاره نکرده و مشخص نیست که این افراد در کدام کشورها زندانی بوده اند و در عین حال به ایران بازگردانده شده اند یا خیر.
آقای صالحی از شهروندان ایرانی خواسته است برای جلوگیری از چنین مسائلی، قوانین بین المللی و مقررات محل اقامت خود را در خارج از کشور رعایت کنند.
وزیر خارجه ایران در عین حال بار دیگر به شهروندان کشورش نسبت به سفر زمینی به سوریه هشدار داده و گفته است که انجام سفر زمینی به سوریه می تواند با "خطرات جانی" همراه باشد.
درگیری معترضان با دولت بشار اسد و سرکوب آنها از سوی نیروهای دولتی که از نزدیک به یک سال پیش آغاز شده بود، در هفته های اخیر اوج گرفته است.
سازمان ملل خشونت های دولتی علیه معترضان در سوریه را گسترده و خونین توصیف کرده است.
براساس گزارش های دریافتی آمریکا سفارتخانه اش را در سوریه تعطیل کرده و تمامی کارکنانش را از دمشق، پایتخت این کشور خارج کرده است.
در همین رابطه وزارت خارجه آمریکا گفته است به دلیل آن که مقامات سوری نتوانستند به نگرانی های امنیتی آمریکا پاسخ مناسبی بدهند، از این رو این کشور تمامی فعالیت های سفارتخانه اش را در سوریه به حال تعلیق در آورده است.گزارش ها همچنین از خروج جان فورد، سفیر آمریکا از سوریه حکایت دارد.
به گفته خبرنگاران این تصمیم آمریکا که با هدف منزوی کردن بیشتر سوریه انجام شده، در حالی صورت گرفته که چین و روسیه قطعنامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل در باره سوریه را وتو کردند.
بریتانیا هم به نشانه اعتراض با سیاست های سرکوبگرانه بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، سفیرش را برای مشورت از این کشور فراخوانده است.
ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا هم ضمن انتقاد شدید از روسیه و چین به خاطر وتو کردن قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، گفته است که این اقدام آنها به معنای خیانت به مردم سوریه است.
وزارت خارجه بریتانیا همچنین سفیر سوریه در این کشور را در اعتراض به خشونت علیه معترضان احضار کرده است.
در همین حال قرار است سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه فردا سه شنبه هیجدهم بهمن ماه (هفتم فوریه) در راس هیاتی برای گفتگو و مذاکره با بشار اسد، رئیس جمهور سوریه به این کشور سفر کند.
آقای لاوروف در حمایت از اقدام روسیه مبنی بر وتوی قطعنامه اخیر شورای امنیت در باره سوریه گفته است که او خواستار به تاخیر افتادن رای گیری در شورای امنیت سازمان ملل متحد تا زمان دیدار او از سوریه و ارزیابی شرایط شده بود.
از سوی دیگر وزارت خارجه چین با اشاره به اختلافات زیاد دربین اعضای شورای امنیت سازمان ملل در مورد اوضاع سوریه گفته است در صورت تصویب قطعنامه اخیر شورای امنیت ، شرایط در سوریه پیچیده تر می شد.
این در حالی است که حملات ارتش سوریه و آتشباری به نقاط مسکونی شهر حمص شدت گرفته است.
روز دوشنبه، ۱۷ بهمن (۶ فوریه)، خبرگزاری های بین المللی گزارش کردند که حملات سنگین واحدهای ارتش سوریه به نقاط مسکونی شهر حمص، از مراکز اصلی مخالفت با حکومت سوریه، به شدت ادامه دارد و به خصوص این نقاط در فواصل زمانی کوتاه هدف اصابت گلوله خمپاره قرار می گیرند.
برخی از ساکنان حمص گفته اند که واحدهای توپخانه ارتش سوریه در حوالی شهر مستقر شده اند که این نگرانی را در پی آورده که ممکن است ارتش این کشور در صدد باشد این شهر را هدف آتشباری سنگین تر قرار دهد.
به گزارش گروه ناظران حقوق بشر سوریه، عملیات ارتش علیه معترضان طی چند روز اخیر چند صد کشته برجای گذاشته و تنها در طول روز یکشنبه، حدود سی نفر جان خود را از دست داده و شمار نامعلومی زخمی شدند.
شرایط در سوریه به خصوص در شهر حمص، که زیر آتش سنگین واحدهای نظامی و تک تیراندازان ارتش قرار دارد، بحرانی توصیف شده و ساکنان شهر گفته اند که از بیم حمله نفرات ارتش، شبانه به دفن اجساد قربانیان این حملات مبادرت می کنند.
کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ماه ژانویه، شمار کشته شدگان را ۵۴۰۰ نفر گزارش کرد اما از آن زمان به بعد، به دلیل دشواری در تایید شمار تلفات، از انتشار ارقام جدید خودداری ورزیده است.
مخالفت با قطعنامه شورای امنیت و موقعیت روسیه و چین
روز شنبه ( پنجم فوریه)، پیش نویس قطعنامه مورد نظر اتحادیه عرب برای خاتمه بحران سیاسی سوریه در شورای امنیت سازمان ملل متحد به رای گذاشته شد و از میان پانزده عضو شورا، دو کشور چین و روسیه، که دارای حق وتو هستند، به این قطعنامه رای منفی دادند.
در پیش نویس این قطعنامه، که از حمایت کشورهای غربی و سایر اعضای شورا برخوردار بود، از بشار اسد خواسته شده بود تا اختیارات خود را به معاون رئیس جمهوری تفویض کند تا به این ترتیب، زمینه تشکیل دولت وحدت ملی و برگزاری انتخابات آزاد در سوریه فراهم شود.
روسیه و چین شرط کنار رفتن بشار اسد و برگزاری انتخابات توسط دولت وحدت ملی را به منزله تلاش برای تغییر رژیم در سوریه عنوان کردند و گفتند که این قطعنامه حاوی محکومیت عملیات مخالفان حکومت نیز نبوده است.
در پی اعلام موجودیت جبهه "منتقدان دولت دهم"، علی مطهری خبر داد که وی و تعدادی از دیگر نمایندگان اصولگرای مجلس چون علی عباسپور و حمیدرضا کاتوزیان در لیستی به همین نام حضور خواهند داشت.
اظهارات آقای مطهری در شرایطی منتشر می شود که دوشنبه ۱۷ بهمن (۶ فوریه) تعدادی از سایت های اصولگرا فهرست کاندیداهای جبهه متحد اصولگرایان در تهران را منتشر کرده اند که در آن، نام این سه نماینده معروف به چشم نمی خورد.هرچند خبرگزاری فارس نوشته که اسامی نامزدهای جبهه متحد اصولگرایان در تهران هنوز نهایی نشده و فهرست نهایی در جلسه دوشنبه شب شورای مرکزی این جبهه تعیین خواهد شد، اما علی مطهری به خبرگزاری مهر گفته که این فهرست، نهایی شده است.
این نماینده تهران با ذکر اینکه وی و همفکرانش بعد از مشخص شدن فهرست جبهه متحد با "جدیت بیشتری" به فعالیت انتخاباتی خواهند پرداخت، از ابوالحسن نواب معاون سیاسی جامعه روحانیت مبارز به عنوان یکی دیگر از اعضای فهرست انتخاباتی "منتقدان دولت نهم" یاد کرده است.
دو روز پیش از این تحولات، گروهی تحت عنوان "جبهه منتقدان دولت دهم" اعلام موجودیت کرده و با صدور بیانیه ای از آغاز فعالیت در "حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر" خبر داده بود. گروهی که به نظر میرسد همان فهرست انتخاباتی مورد اشاره علی مطهری باشد.
در همین ارتباط، مصطفی رضاحسینی قطبآبادی نماینده شهر بابک، به عنوان یکی از اعضای جبهه منتقدان دولت دهم، از انتشار فهرست نهایی این جبهه تا سه شنبه خبر داده است.
مشخص نیست که عضویت این نماینده شهر بابک در تشکل انتخاباتی جدید، نشان دهنده امکان انتشار فهرست انتخاباتی منتقدان دولت دهم در خارج از حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر است، یا آنکه به معنی عضویت احتمالی تعدای از نمایندگان فعلی شهرستان ها در لیست تهران خواهد بود.
"حق میدهم اسم ما را در لیست قرار ندهند"
علی مطهری در مصاحبه امروز خود، در باره فهرست انتخاباتی منتقدان دولت گفته است که وی و همفکرانش به دنبال ارائه یک لیست ۳۰ نفره نیستند و ممکن است لیست آنها شامل تنها نیمی از این تعداد شود.وی با این حال افزوده است: "اگر بتوانیم کسانی را پیدا کنیم که معیارهای مد نظر ما را داشته باشند، حتما آنها را در لیست قرار خواهیم داد و شاید این لیست به ۳۰ نفر هم برسد."
اظهارات آقای مطهری در مورد فهرست ۳۰ نفره، اشاره ای به تعداد نمایندگان حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس شورای اسلامی است.
این نماینده تهران، معیارهای مورد نظر فهرست انتخاباتی منتقدان دولت را "مبارزه با قانون گریزی، مبارزه با حرمت شکنی، اعتدال، عقلگرایی و احترام به آزادی ها و حقوق مردم در چارچوب قانون اساسی" ذکر کرده است.
علی مطهری در عین حال، اخبار حاکی از قرار نگرفتن نام خود و همفکرانش در فهرست انتخاباتی جبهه متحد اصولگرایان را مثبت ارزیابی کرده و اظهار داشته که برداشت اعضای این جبهه از اصولگرایی را قبول ندارد.
وی ادامه داده: "ما در برخی مبانی اصولگرایی مانند مفهوم آزادی و ولایت فقیه با آنها اختلاف داریم و من شخصاً حق می دهم اسم ما را در لیست قرار ندهند و فکر می کنم با این شرایط رقابت جدیتر و شور انتخاباتی بیشتر خواهد بود."
جبهه متحد اصولگرایان، ائتلافی از تشکل های سیاسی اصولگراست که رقبای سیاسی محمود احمدی نژاد و همکارانش محسوب می شوند. رهبران این تشکل ها، در پی ایجاد اختلاف میان رئیس جمهور و رهبر ایران بر سر مدیریت وزارت اطلاعات در فروردین ماه گذشته، به انتقاد پی در پی از سیاست های دولت دهم می پردازند.
با این حال گروهی از اعضای جبهه متحد اصولگرایان، با وجود انتقاد از قوه مجریه، حاضر به همراهی با اقدامات نمایندگانی مانند علی مطهری علیه دولت و دیگر نهادهای حکومتی نبوده اند و این اقدامات را در راستای مصالح کلی حکومت ندانسته اند.
در واکنش به مواضع معتقدان به این تفکر در مجلس هشتم، آقای مطهری در تیر ماه گذشته، به انتقاد از نمایندگانی پرداخته بود که به ادعای وی "دائما برای هر کاری از دفتر رهبری سوال میکنند و به صورت شاخهای از دفتر رهبری درآمده اند".
کردهای ایران و انتخابات مجلس
آنچه ما در این نوشته از آنها به عنوان قوم نام می بریم، در واقع تعریفی است که گفتمان حاکم از این هویتها ارائه داده است. حاکمیت، رسانه های جمعی و گروهای فعال در داخل و خارج از ایران از قومیتها به عنوان گروهایی نام می برند که در چارچوب هویتهای خرد، اجتماعات متنوعی را به وجود آورده اند.
هویتهای مذکور از جنبه های فرهنگی، زبانی و مذهبی دارای ویژگی های خاص خود هستند که این امکان را به آنها داده که خود را در اجتماعات جداگانه تعریف کنند، البته در مدار هویت کلان یعنی ایرانی بودن.
از طرف دیگر خارج از گفتمان رسمی، گفتمانی غیر رسمی نیز وجود دارد که به تعریفی بر می گردد که خود این هویتها از خود ارائه می دهند. خصوصیاتی که تحت عنوان فرهنگی، زبانی و مذهبی از آن نام بردیم، باعث شده که هویتهای خارج از هویت رسمی خود را قوم تعریف نکنند، بلکه از تعریف فرهنگی هویت خارج شوند و ماهیت سیاسی به آن ببخشند.
گذار از تعریف فرهنگی و حرکت به سمت تعریف سیاسی از قومیت باعث شده که این هویتها بیشتر خود را ملت بنامند. کشمکش میان گفتمان حاکم و گفتمان غیر رسمی به حدی رسیده است که هویتهای مذکور در مراحل متفاوت تاریخی در جهت واگرایی سیاسی گام برداشته و خواسته های خود را تحت عنوانهای متفاوت مطرح کنند.
نمونهای این چالش: از تشکیل جمهوری آذربایجان و کردستان در سالهای پس از جنگ جهانی دوم گرفته تا خودمختاری طلبی آذری ها، کردها و بلوچ ها و ترکمن ها در سالهای پس از انقلاب و آنچه این روزها تحت عنوان فدرالیزم به عنوان مدل مطلوب آینده ایران از طرف هویتهای مذکور ارائه می شود و در این راستا کنگرهای تحت عنوان گنگره ملیتهای ایران فدرال نیز بوجود آمده است.
کردها یکی از این هویتها هستند که سابقه طولانی در تضاد با گفتمان حاکم دارند و همواره تلاش کرده اند که از طریق احزاب و گروهای فعال اجتماعی واکنشهای خود را در رابطه با تحولات سیاسی تنظیم کنند و رفتارهای خود را متناسب با منافع جامعه کرد سازمان بدهند.
یکی از عرصه هایی که کردها میزان همگرایی و واگرایی خود را با دولت مرکزی نشان داده اند، انتخابات است.
واکنش کردها به انتخابات بعد از پیروزی انقلاب ایران هیچگاه حول گفتمان رسمی نبوده و بیشتر واکنشی هویتی بوده به آنچه که کردها در چارجوب منافع جامعه کرد تلقی کرده اند.
از مجموع ١٠ انتخابات ریاست جمهوری و ٨ انتخابات مجلس شورای اسلامی، کردها رفتارهای متفاوتی از خود نشان داده اند که تحریم و مشارکت را در بر می گیرد. اما تحریم و مشارکت آ نها در طول حیات جمهوری اسلامی ایران تا به امروز به نوعی بیانگر برداشت و تصوری بوده است که آنها از حاکمیت داشته اند.
مثلا کردها در اولین انتخابات مجلس شرکت کردند چون به نظرشان می رسید که شرایط ساختاری در آن هنگام این اجازه را به آنها می داد که با حفظ هویت خود در قوه قانونگذاری کشور مشارکت کنند. نمونه دیگر از مشارکت بالای کردها در طول حیات جمهوری اسلامی به زمان اصلاحات بر می گردد. در هر دو حالت فرصتهای ساختاری که بوجود آمد، باعث شد که کردها خود را از حاشیه تحولات خارج کرده و میزان فاصله خود را با مرکز کاهش دهند. اما در موارد دیگر ما شاهد مشارکت بالای آنها در انتخابات نبودیم و آنها بیشتر نظاره گر انتخابات بوده اند تا بازیگر فعال آن.
در این نوشته سعی خواهیم کرد با مرور واکنش کردها درانتخابات سالهای پس از پیروزی انقلاب، تصوری را از واکنش احتمالی آنها به انتخابات مجلس نهم ارائه دهیم. به این منظور این واکنشها را در چهار دوره متفاوت مرور خواهیم کرد که عبارتند از:
دوره اول تضاد کردها با حاکمیت از سالهای اول پس از انقلاب شروع می شود، یعنی دقیقا از زمانی که مذاکرات کردها و حکومت مرکزی به بن بست رسید.
این دوره از سال ١٣٥٨ تا ١٣٦٨ یعنی انتخاب اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور را در بر می گیرد.
در این سالها سه دوره انتخابات مجلس و چهار دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود که بجز انتخابات دوره اول مجلس، همه دوره های دیگر از طرف نیروهای سیاسی کرد که عمده ترین آنها در آن زمان احزاب دمکرات و کومله بودند، تحریم شد.
جدا از انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، عرصه چالش کردها با حاکمیت در انتخابات خبرگان نیز به وضوح دیده شد. در اولین انتخابات مجلس خبرگان دکتر عبدالرحمان قاسملو در آن شرکت کرد و موفق شد که رای لازم برای رفتن به مجلس مذکور را بدست آورد، اما بعدا بواسطه اختلافات کردها با دولت مرکزی، آیت الله خمینی ایشان را مفسد فی الارض خواند و در نتیجه رفتن قاسملو به تهران غیر ممکن شد.
در همان سالهای اول انقلاب یعنی در ١٠ فروردین ١٣٥٨ رفراندم قانون اساسی نیز برگزار شد که کردها آن را هم تحریم کردند. کشمکش میان کردها و حکومت مرکزی به حدی رسید که انتخابات به کارزاری میان احزاب کرد و دولت مرکزی تبدیل شد، به گونه ای که احزاب کرد از مردم خواستند که در انتخابات شرکت نکنند و حاکمیت هم از حربه های گوناگون جهت ترغیب یا ارعاب مردم جهت شرکت در انتخابات استفاده کرد.
از طرف دیگر هم وجود فضای جنگ مزید بر علت شده بود، چرا که قرار دادن مناطق کردنشین در حوضه مناطق جنگی و پلیسی بودن فضای کردستان و حضور نیروهای مسلح وابسته به احزاب دمکرات و کومله در منطقه باعث شده بود که انتخابات برای کردها جنبه فرمایشی پیدا کند و برای حاکمیت فرصتی برای به عرصه کشاندن نیروهای وابسته به خود تعبیر شود تا به گفته آنها از حضور "ضد انقلاب" جلوگیری شود.
دوره دوم، سالهای جنگ و ترور رهبران کرد
این دوره از سال ١٣٦٨ شروع شد و تا سال ١٣٧٦ ادامه پیدا کرد. آغاز این دوره همزمان است با سر کار آمدن آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور. ترور دکتر عبدالرحمان قاسملو دبیر کل وقت حزب دمکرات در سال ١٣٦٨ در وین اتریش و همتای ایشان دکتر صادق شرفکندی در سال ١٣٧١ در برلین از رابطه کردها را با حکومت مرکزی تحت تاثیر خود قرار داد.
در این فاصله زمانی دو دوره انتخابات ریاست جمهوری و دو دوره انتخابات مجلس شواری اسلامی برگزار شد که همه آنها در مناطق کردنشین کاملا تحت تاثیر ترور رهبران کرد قرار گرفت، به گونه ای که دوره اول انتخاب آقای هاشمی رفسنجانی کمترین میزان مشارکت را از کردها دیدیم و در دوره دوم هم کردها به رقیب او یعنی احمد توکلی رای دادند.
رای کردها به آقای توکلی بیانگر "نه به حاکمیت" و در عین حال نشان دهنده میزان شکاف حاکمیت و مردم کرد تلقی شد، به گونه ای که آقای توکلی تنها در کردستان توانست از آقای هاشمی رفسنجانی پیشی بگیرد.
انتخابات مجلس هم در این دوره از شور و نشاط چندانی برخوادار نبود و تنها کسانی می توانستند که از فیلتر شورای نگهبان بگذرند که در جبهه مقابل احزاب کرد بودند. هر چند در این سالها از شدت فضای جنگی در کردستان (به معنای زد و خورد نیروهای کرد و نیروهای رژیم) تا حدودی کاسته شده بود، اما مسئله همچان وجود داشت. بهرحال شاید بتوان گفت که این دوره یکی از حساسترین دوره های گسترش یافتن میزان شکاف میان حاکمیت و کردها و افت میزان مشارکت آنها بود.
دوره سوم، سالهای بازگشت امید و فروکش کردن جنگ در کردستان
این دوره از انتخابات سال ١٣٧٦ ریاست جمهوری و سر کار آمدن محمد خاتمی آغاز شد و تا پایان ریاست جمهوری او در سال ١٣٨٤ ادامه یافت.
این دوره، دوره ای است که کردها در آن بالاترین میزان مشارکت را در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری داشتند (میانگین مشارکت کردها از میانگین کل کشور بالاتر بود). یکی از نکات حائز اهمیت این دوره اشاره یا حمایت ضمنی حزب دمکرات کردستان ایران از انتخاب مجدد محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور کشور بود.
در سالهای مذکور دو دوره انتخابات ریاست جمهوری و دو دوره انتخابات مجلس نیز برگزار شد که در آن کردها بطور جدی وارد کارزار انتخابات شدند. هر چند در دوره اول ریاست جمهوری احزاب کرد از محمد خاتمی حمایت نکردند، اما سیر تحولات و فضای باز سیاسی که در کشور به وجود آمد باعث شد که آنها نیز خود را با مردم همگام کنند تا از میزان موانع موجود در راه تغییر کاسته شود.
کردها در این سالها در نتیجه باز شدن فضای سیاسی در قالب و شکلهای گوناگونی در جهت متشکل کردن خود برآمدند و در این جهت فراکسیون نمایندگان کرد مجلس شورای اسلامی، اصلاح طلبان کرد، نهادهای غیر دولتی، نشریات منطقه ای و دانشجویی، تشکل کردهای مقیم مرکز (تهران)، انجمنهای ادبی و بسیاری دیگر از نهادهای کوچک در مناطق کردنشین بوجود آمدند که بیانگر میزان امید و کمتر شدن میزان شکاف میان کردها و حکومت مرکزی بود.
آنچه اهمیت این دوره را بیشتر می کند، کاسته شدن از میزان عملیات مسلحانه از طرف نیروهای کرد و فاصله گرفتن احزاب کرد از گفتمان راه حل مسلحانه جهت حل پرسش کرد در ایران بود. چرا که باز شدن فضای سیاسی و افق دیدگاهی که کردها در این دوره نسبت به آینده خود در چارچوب ایران پیدا کردند، نوید بخش این موضوع بود که فعالیت سیاسی می تواند دستاوردی به مراتب بیشتری در برابر مبارزه مسلحانه برای کردها داشته باشد.
دوره چهارم، دوره تنگتر شدن فضای سیاسی در کردستان
با افول اصلاحات و قدرت گرفتن گفتمان اصولگراها فضای سیاسی و فرهنگی در کردستان ایران نیز به یکباره تنگتر شد. سالهای پس از اصلاحات مصادف شد با مسلط شدن تفکر نظامی بر حوزه عمومی و خصوصی مردم کرد.
از طرف دیگر شکست اصلاحات و به حاشیه رانده شدن کردها باعث شد که همزمان با بازگشت نظامیان به عرصه قدرت در مناطق کردنشین، گفتمان مبارزه مسلحانه نیز جان تازه ای بگیرد و گروهی دیگر وارد بازی سیاسی کردستان ایران شوند که احزاب دمکرات و کومله را مورد انتقاد قرار دهد که چرا مبارزه مسلحانه را از دستور کار خود خارج کرده اند و عرصه را برای حاکمیت خالی گذاشته اند.
بهرحال در دوره مذکور تا کنون دو دوره انتخابات ریاست جمهوری و یک انتخابات مجلس برگزار شده است و دومین انتخابات مجلس در پیش است.
نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و هشتمین دوره انتخابات مجلس کاملا تحت تاثیر عدم موفقیت اصلاح طلبان در تغییر ساختار سیاسی کشور قرار گرفت و رای دهندگان این استدلال را مطرح می کردند که آنها نتوانستند خواسته های مردم را برآورده کنند.
اما حساسترین مقطع این دوره هنگامی بود که انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران کلید خورد و فضای عمومی کشور دوباره به اصلاح طلبان متمایل شد. در این میان یکی از نامزدهای انتخابات، آقای کروبی، از حقوق قومیتها سخن به میان آورد و سعی کرد که در این مسیر نظر آنها را جلب کند.
جامعه کرد که در آن شرایط تقسیم شده بود، عده ای از نیروهای سیاسی همچون انشعابیون از حزب دمکرات، حزب آزادی کردستان و تعداد دیگری از گروهای سیاسی حمایت خود را از آقای کروبی و برنامه های او اعلام کردند و از مردم و هواداران خود خواستند که به آقای کروبی رای دهند.
از طرف دیگر احزاب دمکرات و کومله انتخابات را به طور کلی تحریم کردند. اما نتیجه انتخابات که در آن کردها همچون شهروندان سایر مناطق ایران در سطح وسیعی شرکت کردند، بر وفق مراد طرفداران شرکت در انتخابات پیش نرفت و در حالیکه بسیاری از کردها بر این نظر بودند که میرحسین موسوی برنده انتخابات خواهد شد، محمود احمدی نژاد پیروز انتخابات معرفی شد.
اعتراضاتی که بعد از انتخابات انجام گرفت و سرکوبهای همگام با آن واکنشهای متعددی را از طرف مردم در پی داشت، اما کردها که همواره از شرایط به وجود آمده همچون اعتراضات مردمی استفاده می کردند، این بار هیچ واکنشی از خود نشان ندادند، به گونه ای که احساس می شد حالتی از سرخودگی سیاسی فضای کردستان را احاطه کرده بود.
سر کار آمدن دوبار آقای احمدی نژاد استدلال گروهایی را تقویت کرد که انتخابات را تحریم کرده بودند و این گروها آنرا به نوعی نشان دهنده شناخت درست آنها از ماهیت جمهوری اسلامی ایران قلمداد می کنند.
اکنون با نزدیک شدن دهمین دوره انتخابات مجلس ایران این پرسش مطرح می شود که واکنش کردها به این انتخابات چگونه خواهد بود؟ برای پاسخ دادن به این سئوال می توان از واکنش نیروهای سیاسی و اندک صداهای که از داخل کردستان ایران شنیده می شود بهره گرفت.
احزاب کرد عمدتا بر این اعتقاد هستند که انتخابات پیش رو را باید تحریم کرد، به این منظور احزابی همچون دمکرات و کومله قدیم و جدید از هر دو طرف با صدور بیانیه از مردم کرد درخواست کرده اند که در انتخابت شرکت نکنند و سعی کنند که در روز انتخابات از خانه های خود خارج نشوند.
گروه هایی همچون اصلاح طلبان کرد نیز از همان روش اصلاح طلبان مرکز پیروی کرده و به شیوهای تلویحی از مردم خواسته اند که در انتخابات شرکت نکنند.
اما گروهی دیگر که در این سالها تحت عنوان "جبهه متحد کرد" فعالیت خود را در مناطق کردنشین ایران آغاز کرده است، آمادگی خود را جهت شرکت در انتخابات اعلام کرده و از مردم کرد خواسته است که در این مسیر این گروه را همراهی کنند.
انتخابات مجلس و انتخابات ریاست جمهوری در ایران ساختاری کاملا متفاوت دارند. اگر در انتخابات ریاست جمهوری امکان این وجود دارد که مردم تمام کشور همصدا از نامزدی خاصی حمایت کنند، در انتخابات مجلس مسائل هویتی، منطقه ای، محلی و عوامل خرد دیگر می تواند رفتار رای دهندگان را تحت تاثیر قرار دهد.
این امر می تواند در مورد مناطق کردنشین هم صادق باشد. اما در مجموع با توجه به شناختی که از رفتار سیاسی کردها وجود دارد، انتظار می رود که انتخابات پیش رو در کردستان از شوق و نشاطی که آیت الله خامنه ای، رهبر ایران انتظار دارد، برخواردار نباشد؛ مخصوصا که در این سالها فضای امنیتی در کردستان سنگین تر شده، اعتراضات مدنی بیشتری اتفاق افتاده و اغلب نیروهای سیاسی کرد هم انتخابات را تحریم کرده اند.
* حسام دست پیش استاد علوم سیاسی دانشگاه صلاح الدین اربیل در شمال عراق است
نمونهای این چالش: از تشکیل جمهوری آذربایجان و کردستان در سالهای پس از جنگ جهانی دوم گرفته تا خودمختاری طلبی آذری ها، کردها و بلوچ ها و ترکمن ها در سالهای پس از انقلاب و آنچه این روزها تحت عنوان فدرالیزم به عنوان مدل مطلوب آینده ایران از طرف هویتهای مذکور ارائه می شود و در این راستا کنگرهای تحت عنوان گنگره ملیتهای ایران فدرال نیز بوجود آمده است.
کردها یکی از این هویتها هستند که سابقه طولانی در تضاد با گفتمان حاکم دارند و همواره تلاش کرده اند که از طریق احزاب و گروهای فعال اجتماعی واکنشهای خود را در رابطه با تحولات سیاسی تنظیم کنند و رفتارهای خود را متناسب با منافع جامعه کرد سازمان بدهند.
یکی از عرصه هایی که کردها میزان همگرایی و واگرایی خود را با دولت مرکزی نشان داده اند، انتخابات است.
واکنش کردها به انتخابات بعد از پیروزی انقلاب ایران هیچگاه حول گفتمان رسمی نبوده و بیشتر واکنشی هویتی بوده به آنچه که کردها در چارجوب منافع جامعه کرد تلقی کرده اند.
از مجموع ١٠ انتخابات ریاست جمهوری و ٨ انتخابات مجلس شورای اسلامی، کردها رفتارهای متفاوتی از خود نشان داده اند که تحریم و مشارکت را در بر می گیرد. اما تحریم و مشارکت آ نها در طول حیات جمهوری اسلامی ایران تا به امروز به نوعی بیانگر برداشت و تصوری بوده است که آنها از حاکمیت داشته اند.
مثلا کردها در اولین انتخابات مجلس شرکت کردند چون به نظرشان می رسید که شرایط ساختاری در آن هنگام این اجازه را به آنها می داد که با حفظ هویت خود در قوه قانونگذاری کشور مشارکت کنند. نمونه دیگر از مشارکت بالای کردها در طول حیات جمهوری اسلامی به زمان اصلاحات بر می گردد. در هر دو حالت فرصتهای ساختاری که بوجود آمد، باعث شد که کردها خود را از حاشیه تحولات خارج کرده و میزان فاصله خود را با مرکز کاهش دهند. اما در موارد دیگر ما شاهد مشارکت بالای آنها در انتخابات نبودیم و آنها بیشتر نظاره گر انتخابات بوده اند تا بازیگر فعال آن.
در این نوشته سعی خواهیم کرد با مرور واکنش کردها درانتخابات سالهای پس از پیروزی انقلاب، تصوری را از واکنش احتمالی آنها به انتخابات مجلس نهم ارائه دهیم. به این منظور این واکنشها را در چهار دوره متفاوت مرور خواهیم کرد که عبارتند از:
- ١- انتخابات سالهای اولیه پس از انقلاب (سالهای جنگ در کردستان)
٢- انتخابات سالهای دوران سازندگی (جنگ و ترور رهبران کرد)
٣- انتخابات دوران اصلاحات (سالهای درهای باز و فروکش کردن جنگ)
۴- انتخابات پس از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد (سالهای تنگتر شدن فضای سیاسی کردستان)
دوره اول تضاد کردها با حاکمیت از سالهای اول پس از انقلاب شروع می شود، یعنی دقیقا از زمانی که مذاکرات کردها و حکومت مرکزی به بن بست رسید.
این دوره از سال ١٣٥٨ تا ١٣٦٨ یعنی انتخاب اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور را در بر می گیرد.
در این سالها سه دوره انتخابات مجلس و چهار دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود که بجز انتخابات دوره اول مجلس، همه دوره های دیگر از طرف نیروهای سیاسی کرد که عمده ترین آنها در آن زمان احزاب دمکرات و کومله بودند، تحریم شد.
جدا از انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، عرصه چالش کردها با حاکمیت در انتخابات خبرگان نیز به وضوح دیده شد. در اولین انتخابات مجلس خبرگان دکتر عبدالرحمان قاسملو در آن شرکت کرد و موفق شد که رای لازم برای رفتن به مجلس مذکور را بدست آورد، اما بعدا بواسطه اختلافات کردها با دولت مرکزی، آیت الله خمینی ایشان را مفسد فی الارض خواند و در نتیجه رفتن قاسملو به تهران غیر ممکن شد.
در همان سالهای اول انقلاب یعنی در ١٠ فروردین ١٣٥٨ رفراندم قانون اساسی نیز برگزار شد که کردها آن را هم تحریم کردند. کشمکش میان کردها و حکومت مرکزی به حدی رسید که انتخابات به کارزاری میان احزاب کرد و دولت مرکزی تبدیل شد، به گونه ای که احزاب کرد از مردم خواستند که در انتخابات شرکت نکنند و حاکمیت هم از حربه های گوناگون جهت ترغیب یا ارعاب مردم جهت شرکت در انتخابات استفاده کرد.
از طرف دیگر هم وجود فضای جنگ مزید بر علت شده بود، چرا که قرار دادن مناطق کردنشین در حوضه مناطق جنگی و پلیسی بودن فضای کردستان و حضور نیروهای مسلح وابسته به احزاب دمکرات و کومله در منطقه باعث شده بود که انتخابات برای کردها جنبه فرمایشی پیدا کند و برای حاکمیت فرصتی برای به عرصه کشاندن نیروهای وابسته به خود تعبیر شود تا به گفته آنها از حضور "ضد انقلاب" جلوگیری شود.
دوره دوم، سالهای جنگ و ترور رهبران کرد
این دوره از سال ١٣٦٨ شروع شد و تا سال ١٣٧٦ ادامه پیدا کرد. آغاز این دوره همزمان است با سر کار آمدن آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور. ترور دکتر عبدالرحمان قاسملو دبیر کل وقت حزب دمکرات در سال ١٣٦٨ در وین اتریش و همتای ایشان دکتر صادق شرفکندی در سال ١٣٧١ در برلین از رابطه کردها را با حکومت مرکزی تحت تاثیر خود قرار داد.
در این فاصله زمانی دو دوره انتخابات ریاست جمهوری و دو دوره انتخابات مجلس شواری اسلامی برگزار شد که همه آنها در مناطق کردنشین کاملا تحت تاثیر ترور رهبران کرد قرار گرفت، به گونه ای که دوره اول انتخاب آقای هاشمی رفسنجانی کمترین میزان مشارکت را از کردها دیدیم و در دوره دوم هم کردها به رقیب او یعنی احمد توکلی رای دادند.
رای کردها به آقای توکلی بیانگر "نه به حاکمیت" و در عین حال نشان دهنده میزان شکاف حاکمیت و مردم کرد تلقی شد، به گونه ای که آقای توکلی تنها در کردستان توانست از آقای هاشمی رفسنجانی پیشی بگیرد.
انتخابات مجلس هم در این دوره از شور و نشاط چندانی برخوادار نبود و تنها کسانی می توانستند که از فیلتر شورای نگهبان بگذرند که در جبهه مقابل احزاب کرد بودند. هر چند در این سالها از شدت فضای جنگی در کردستان (به معنای زد و خورد نیروهای کرد و نیروهای رژیم) تا حدودی کاسته شده بود، اما مسئله همچان وجود داشت. بهرحال شاید بتوان گفت که این دوره یکی از حساسترین دوره های گسترش یافتن میزان شکاف میان حاکمیت و کردها و افت میزان مشارکت آنها بود.
دوره سوم، سالهای بازگشت امید و فروکش کردن جنگ در کردستان
این دوره از انتخابات سال ١٣٧٦ ریاست جمهوری و سر کار آمدن محمد خاتمی آغاز شد و تا پایان ریاست جمهوری او در سال ١٣٨٤ ادامه یافت.
این دوره، دوره ای است که کردها در آن بالاترین میزان مشارکت را در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری داشتند (میانگین مشارکت کردها از میانگین کل کشور بالاتر بود). یکی از نکات حائز اهمیت این دوره اشاره یا حمایت ضمنی حزب دمکرات کردستان ایران از انتخاب مجدد محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور کشور بود.
در سالهای مذکور دو دوره انتخابات ریاست جمهوری و دو دوره انتخابات مجلس نیز برگزار شد که در آن کردها بطور جدی وارد کارزار انتخابات شدند. هر چند در دوره اول ریاست جمهوری احزاب کرد از محمد خاتمی حمایت نکردند، اما سیر تحولات و فضای باز سیاسی که در کشور به وجود آمد باعث شد که آنها نیز خود را با مردم همگام کنند تا از میزان موانع موجود در راه تغییر کاسته شود.
کردها در این سالها در نتیجه باز شدن فضای سیاسی در قالب و شکلهای گوناگونی در جهت متشکل کردن خود برآمدند و در این جهت فراکسیون نمایندگان کرد مجلس شورای اسلامی، اصلاح طلبان کرد، نهادهای غیر دولتی، نشریات منطقه ای و دانشجویی، تشکل کردهای مقیم مرکز (تهران)، انجمنهای ادبی و بسیاری دیگر از نهادهای کوچک در مناطق کردنشین بوجود آمدند که بیانگر میزان امید و کمتر شدن میزان شکاف میان کردها و حکومت مرکزی بود.
آنچه اهمیت این دوره را بیشتر می کند، کاسته شدن از میزان عملیات مسلحانه از طرف نیروهای کرد و فاصله گرفتن احزاب کرد از گفتمان راه حل مسلحانه جهت حل پرسش کرد در ایران بود. چرا که باز شدن فضای سیاسی و افق دیدگاهی که کردها در این دوره نسبت به آینده خود در چارچوب ایران پیدا کردند، نوید بخش این موضوع بود که فعالیت سیاسی می تواند دستاوردی به مراتب بیشتری در برابر مبارزه مسلحانه برای کردها داشته باشد.
دوره چهارم، دوره تنگتر شدن فضای سیاسی در کردستان
با افول اصلاحات و قدرت گرفتن گفتمان اصولگراها فضای سیاسی و فرهنگی در کردستان ایران نیز به یکباره تنگتر شد. سالهای پس از اصلاحات مصادف شد با مسلط شدن تفکر نظامی بر حوزه عمومی و خصوصی مردم کرد.
از طرف دیگر شکست اصلاحات و به حاشیه رانده شدن کردها باعث شد که همزمان با بازگشت نظامیان به عرصه قدرت در مناطق کردنشین، گفتمان مبارزه مسلحانه نیز جان تازه ای بگیرد و گروهی دیگر وارد بازی سیاسی کردستان ایران شوند که احزاب دمکرات و کومله را مورد انتقاد قرار دهد که چرا مبارزه مسلحانه را از دستور کار خود خارج کرده اند و عرصه را برای حاکمیت خالی گذاشته اند.
بهرحال در دوره مذکور تا کنون دو دوره انتخابات ریاست جمهوری و یک انتخابات مجلس برگزار شده است و دومین انتخابات مجلس در پیش است.
نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و هشتمین دوره انتخابات مجلس کاملا تحت تاثیر عدم موفقیت اصلاح طلبان در تغییر ساختار سیاسی کشور قرار گرفت و رای دهندگان این استدلال را مطرح می کردند که آنها نتوانستند خواسته های مردم را برآورده کنند.
اما حساسترین مقطع این دوره هنگامی بود که انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران کلید خورد و فضای عمومی کشور دوباره به اصلاح طلبان متمایل شد. در این میان یکی از نامزدهای انتخابات، آقای کروبی، از حقوق قومیتها سخن به میان آورد و سعی کرد که در این مسیر نظر آنها را جلب کند.
جامعه کرد که در آن شرایط تقسیم شده بود، عده ای از نیروهای سیاسی همچون انشعابیون از حزب دمکرات، حزب آزادی کردستان و تعداد دیگری از گروهای سیاسی حمایت خود را از آقای کروبی و برنامه های او اعلام کردند و از مردم و هواداران خود خواستند که به آقای کروبی رای دهند.
از طرف دیگر احزاب دمکرات و کومله انتخابات را به طور کلی تحریم کردند. اما نتیجه انتخابات که در آن کردها همچون شهروندان سایر مناطق ایران در سطح وسیعی شرکت کردند، بر وفق مراد طرفداران شرکت در انتخابات پیش نرفت و در حالیکه بسیاری از کردها بر این نظر بودند که میرحسین موسوی برنده انتخابات خواهد شد، محمود احمدی نژاد پیروز انتخابات معرفی شد.
اعتراضاتی که بعد از انتخابات انجام گرفت و سرکوبهای همگام با آن واکنشهای متعددی را از طرف مردم در پی داشت، اما کردها که همواره از شرایط به وجود آمده همچون اعتراضات مردمی استفاده می کردند، این بار هیچ واکنشی از خود نشان ندادند، به گونه ای که احساس می شد حالتی از سرخودگی سیاسی فضای کردستان را احاطه کرده بود.
سر کار آمدن دوبار آقای احمدی نژاد استدلال گروهایی را تقویت کرد که انتخابات را تحریم کرده بودند و این گروها آنرا به نوعی نشان دهنده شناخت درست آنها از ماهیت جمهوری اسلامی ایران قلمداد می کنند.
اکنون با نزدیک شدن دهمین دوره انتخابات مجلس ایران این پرسش مطرح می شود که واکنش کردها به این انتخابات چگونه خواهد بود؟ برای پاسخ دادن به این سئوال می توان از واکنش نیروهای سیاسی و اندک صداهای که از داخل کردستان ایران شنیده می شود بهره گرفت.
احزاب کرد عمدتا بر این اعتقاد هستند که انتخابات پیش رو را باید تحریم کرد، به این منظور احزابی همچون دمکرات و کومله قدیم و جدید از هر دو طرف با صدور بیانیه از مردم کرد درخواست کرده اند که در انتخابت شرکت نکنند و سعی کنند که در روز انتخابات از خانه های خود خارج نشوند.
گروه هایی همچون اصلاح طلبان کرد نیز از همان روش اصلاح طلبان مرکز پیروی کرده و به شیوهای تلویحی از مردم خواسته اند که در انتخابات شرکت نکنند.
اما گروهی دیگر که در این سالها تحت عنوان "جبهه متحد کرد" فعالیت خود را در مناطق کردنشین ایران آغاز کرده است، آمادگی خود را جهت شرکت در انتخابات اعلام کرده و از مردم کرد خواسته است که در این مسیر این گروه را همراهی کنند.
انتخابات مجلس و انتخابات ریاست جمهوری در ایران ساختاری کاملا متفاوت دارند. اگر در انتخابات ریاست جمهوری امکان این وجود دارد که مردم تمام کشور همصدا از نامزدی خاصی حمایت کنند، در انتخابات مجلس مسائل هویتی، منطقه ای، محلی و عوامل خرد دیگر می تواند رفتار رای دهندگان را تحت تاثیر قرار دهد.
این امر می تواند در مورد مناطق کردنشین هم صادق باشد. اما در مجموع با توجه به شناختی که از رفتار سیاسی کردها وجود دارد، انتظار می رود که انتخابات پیش رو در کردستان از شوق و نشاطی که آیت الله خامنه ای، رهبر ایران انتظار دارد، برخواردار نباشد؛ مخصوصا که در این سالها فضای امنیتی در کردستان سنگین تر شده، اعتراضات مدنی بیشتری اتفاق افتاده و اغلب نیروهای سیاسی کرد هم انتخابات را تحریم کرده اند.
* حسام دست پیش استاد علوم سیاسی دانشگاه صلاح الدین اربیل در شمال عراق است
شرکت ملی نفت ایران توانسته است در دومین دور فروش اوراق مشارکت ریالی میدان گازی پارس جنوبی دستکم یک هزار و ۱۵۰ میلیارد تومان سرمایه از محل منابع داخلی ایران جمع کند. گفته شده است که منابع مالی حاصل از فروش این اوراق صرف تکمیل فازهای در حال اجرای طرح توسعه میدان گازی عظیم پارس جنوبی خواهد شد.
دومین دور فروش اوراق مشارکت پارس جنوبی با سود ۲۰ درصد از روز شنبه، ۱۵ بهمن، آغاز شده است.پایگاه اطلاعرسانی دولت به نقل از احمد قلعهبانی، مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران، اعلام کرده است که به دنبال فروش هزار و ۱۵۰ میلیارد تومان اوراق مشارکت پارس جنوبی در دو روز اول ارائه آنها، با درخواست وزارت نفت و موافقت بانک مرکزی ۵۰۰ میلیارد تومان دیگر از این اوراق برای عرضه منتشر میشود.
اوراق مشارکت پارس جنوبی اولین بار در آذر ماه امسال و با سود ۱۷ درصد عرضه شد، ولی استقبال چندانی را به دنبال نداشت؛ مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در بهمن ماه گذشته اعلام کرد که در اولین مرحله از فروش اوراق مشارکت ریالی از سوی شرکت ملی نفت ایران، ۵۰۰ میلیارد تومان از این اوراق منتشر شد که تنها ۲۰ درصد از آن به فروش رفت.
تحریمهای اقتصادی و فشارهای بینالمللی در سالهای اخیر باعث شده است اغلب شرکتهای نفتی خارجی فعال در صنعت نفت ایران، از ادامه حضور در این صنعت انصراف دهند و شرکت ملی نفت ایران ناگزیر شده است برای اجرای پروژههای توسعهای خود، به شرکتهای داخلی رو بیاورد.
گزارش شده است که به دلیل نبود منابع مالی مورد نیاز شرکت ملی نفت ایران، تحقق اهداف تعیینشده در چارچوب برنامه پنجم توسعه ایران در بخش نفت به سختی امکانپذیر خواهد بود و تلاش مسئولان نفتی ایران برای به کارگیری تمام روشهای ممکن به منظور جذب سرمایه در صنعت نفت ادامه دارد.
براساس گزارشها، شرکت نفت و گاز پارس که مسئولیت توسعه میدان گازی عظیم پارس جنوبی را به عهده دارد، به دنبال آن است تا منابع مالی مورد نیاز برای اجرای هشت فاز جدید طرح توسعه این میدان را از محل فروش اوراق مشارکت ارزی و ریالی تامین کند.
ولی در عین حال، میانگین سرمایهگذاری موردنیاز برای اجرای هر یک از فازهای جدید میدان پارس جنوبی حدود پنج میلیارد دلار برآورد شده است و صرفنظر از کاهش ارزش ریال در برابر دلار در هفتههای اخیر، میزان سرمایهای که شرکت ملی نفت ایران در دو مرحله فروش اوراق مشارکت میدان گازی پارس جنوبی جمع کرده است، برای سرمایهگذاری در یکی از پروژههای در حال اجرای طرح توسعه این میدان هم کافی نخواهد بود.
نرخ سود بیشتر؛ شمشیر دولبه نفت
اوراق مشارکت ریالی نفت، چهارساله، بینام، قابل واگذاری به غیر و معاف از مالیات است و خریداران آنها هر زمان که بخواهند، میتوانند با ارائه اوراق مشارکت به بانک عامل، بلافاصله اصل و سود پول خود را دریافت کنند.
قابلیت بازخرید این اوراق، در عین حال که عاملی برای جذب خریدار بیشتر به شمار میرود، در صورتی که با سیاستهای پولی و مالی مناسبی همراه نشود، میتواند به عاملی تهدیدکننده در روند توسعه صنعت نفت ایران تبدیل شود.
نرخ بازخرید اوراق مشارکت پارس جنوبی پیش از سررسید نهایی در سال اول ۱۸ درصد و در سال دوم و بعد از آن ۱۹.۵ درصد اعلام شده است. نرخ موثر این اوراق هم ۲۷ درصد در نظر گرفته شده است.
نگرانی از تمایل احتمالی خریداران پیشین اوراق مشارکت نفتی به بازخرید این اوراق در هفتههای گذشته زمینهساز نامهنگاری مسئولان صنعت نفت ایران با بانک مرکزی ایران شده بود؛ همزمان با مصوبه بانک مرکزی ایران برای افزایش نرخ سود اوراق مشارکت به ۲۰ درصد، هشدار داده شد که افزایش یکباره نرخ سود اوراق مشارکت جدید، ممکن است باعث شود خریداران اوراق مشارکتی که قبلا عرضه شدهاند، برای فروش اوراق خود اقدام کنند.
اوراق مشارکت پیشین نفتی ایران با سود علیالحساب ۱۷ درصد به فروش رفته بود و در صورت حفظ تفاوت سود اوراق قبلی و جدید، خریداران آنها میتوانستند ضمن بازخرید اوراق و دریافت سود خود، اوراق جدید را با نرخ سود بیشتر بخرند.
در عین حال، افزون بر اوراق مشارکتی که در آذر ماه عرضه شد، خبرگزاری فارس گزارش داده بود که صنعت نفت ایران در سال گذشته ۴ هزار و ۱۵۰ میلیارد تومان اوراق مشارکت منتشر کرده است و اگر خریداران این اوراق هم برای بازخرید آنها اقدام کنند، صنعت نفت با مشکل مالی جدیدی روبهرو خواهد شد.
در نهایت، شرکت ملی نفت ایران اعلام کرد که بانک مرکزی ایران پذیرفته است خریدارانی که اوراق مشارکت نفتی را در گذشته با سود ۱۶ تا ۱۷ درصد خریدهاند، با موافقت بانک مرکزی، اوراق آنها هم از روز شنبه، ۱۵ بهمن، همزمان با فروش مرحله دوم اوراق مشارکت پارس جنوبی با سود ۲۰ درصد محاسبه میشود.
انتشار اوراق مشارکت یکی از ابزارهای بانک مرکزی ایران برای جمعآوری نقدینگی در کشور و هدایت آن به سمت بخشهای تولیدی است. هرچند بانک مرکزی ایران مجال چندانی برای استفاده از این ابزار نداشته است.
پیش از آغاز دور دوم فروش اوراق مشارکت پارس جنوبی، خبرگزاری رسمی ایران (ایرنا)، به نقل از علی اصغر میرمحمدصادقی، مدیرکل اعتبارات بانک مرکزی ایران گزارش داد که از ابتدای امسال تاکنون یک هزار و ۳۷۰ میلیارد تومان اوراق مشارکت منتشر شده است که تنها ۳۰۰ میلیارد تومان آن به فروش رفته است.
او گفته بود که این میزان فروش در ۱۷ سال گذشته، پایینترین فروش اوراق مشارکت بوده است.
مجلس ایران روز یکشنبه (۱۶ بهمن) شاهد تحولی بود که معنای آن می تواند تبدیل محمود احمدی نژاد به اولین رئیس جمهور تاریخ ایران باشد که برای پاسخگویی به سوالات نمایندگان به مجلس احضار شده است.
روز یکشنبه طراحان سوال از محمود احمدی نژاد در قوه مقننه، رسما اعلام کردند که سوال کنندگان، از پاسخ های دولت قانع نشده اند و این موضوع را به اطلاع هیات رئیسه مجلس رسانده اند.به این ترتیب طبق قانون، رئیس مجلس باید سوالات را برای رئیس جمهور ارسال کند و او موظف است ظرف یک ماه از تاریخ دریافت پرسش ها، برای پاسخگویی به نمایندگان در جلسه علنی مجلس حاضر شود.
با توجه به برگزاری انتخابات مجلس نهم در ۱۲ اسفند، معنی واضح اقدام امروز سوال کنندگان از رئیس جمهور آن است که محمود احمدی نژاد باید، در فاصله میان دو مرحله اول و دوم انتخابات مجلس، در حضور رسانه های گروهی به دفاع از خود در مقابل اتهامات نمایندگان بپردازد.
با توجه به هشدارهای پی در پی مقام های ارشد جمهوری اسلامی در مورد حساسیت های سیاسی و امنیتی ویژه انتخابات مجلس نهم، این سوال مطرح است که موضع رهبر ایران در مورد اقدام اخیر نمایندگان چیست؟
حتی اگر اختلاف نظری در مورد میزان دخالت رهبر ایران در تصمیم گیری های مجلس وجود داشته باشد، به نظر می رسد در پرونده مشخص سوال از محمود احمدی نژاد، تردید چندانی راجع به میزان تاثیرپذیری این پرونده از دیدگاه های آقای خامنه ای موجود نیست.
علی مطهری، مبتکر طرح سوال از رئیس دولت، در مهرماه گذشته فاش کرد که در نامه ای به آیت الله خامنه ای، از او خواسته است تا "دست مجلس را در موضوع سوال از رییس جمهور باز بگذارد"، نامه ای که به گفته وی پاسخی دریافت نکرد. این در حالی است که پیش از اظهارات آقای مطهری، روح الله حسینیان رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس (حامی محمود احمدی نژاد) گفته بود "قطعا طرح سؤال از رئیس جمهوری مورد رضایت مقام معظم رهبری نیست"؛ و بعد از آن هم محمدرضا باهنر، نایب رئیس مجلس ایران اعلام کرد که "بزرگان نظام"، "کش دادن" ماجرای سوال از محمود احمدی نژاد توسط نمایندگان مجلس را به صلاح ندانستهاند.
به سختی قابل پذیرش است که جدیدترین اقدام نمایندگان در ارتباط با طرح سوال از رئیس جمهور – اعلام رسمی قانع نشدن از پاسخ های دولت – بی اعتنا به مواضع آیت الله خامنه ای صورت گرفته یا ناشی از اطمینان یافتن از "عدم مخالفت" رهبر ایران با این اقدام نباشد.
رهبر جمهوری اسلامی ایران، در ماه های گذشته چند بار در مورد احتمال بروز بحران در انتخابات بعدی هشدار داده و منسوبین او نیز به کرات نزدیکان رئیس دولت را به زمینه چینی برای بحران سازی متهم کردهاند.
آقای خامنهای در جدیدترین اظهار نظر خود در همین ارتباط، به کسانی که در انتخابات مجلس "رأی نمی آورند" هشدار داده که مانند "رای نیاوردگان سال ۸۸" رفتار نکنند؛ هشداری که گمان می رود بخشی از مخاطبانش را همراهان رئیس جمهور (که "جریان انحرافی" لقب گرفتهاند) تشکیل بدهد.
در چنین شرایطی، قرار دادن محمود احمدی نژاد در معرض احضار به مجلس، در فاصله زمانی دو مرحله انتخابات مجلس نهم، اقدامی کاملا معنیدار است.
نمیتوان مطمئن بود که این احضار حتما صورت خواهد گرفت و مجددا بر اثر رایزنیهای پشت پرده متوقف نخواهد شد. همچنین، احتمالا رئیس دولت خواهد کوشید تا در صورت احضار به مجلس، هزینه این عمل را با طرح موضوعات غیرقابل پیش بینی از تریبون مجلس افزایش بدهد.
اما فارغ از آنکه کدام یک از این احتمالات به وقوع بپیوندد، نگه داشتن محمود احمدی نژاد در زیر تیغ تهدید به بازخواست در مجلس، درست در زمانی که درگیر انتخاباتی سرنوشت ساز است، لاجرم او را برای کنترل رفتار خود و همکارانش به شدت تحت فشار قرار خواهد داد.
به بیان مشخص، میتوان اعلام تصمیم امروز نمایندگان را، در سطح کلان تلاشی با هدف مهار رئیس جمهور و همکارانش در انتخابات آینده تلقی کرد. اگرچه، تضمینی هم وجود ندارد که حتی اقداماتی در این حد، توان کنترل رفتار انتخاباتی پیش بینی ناپذیر دولت دهم در اسفند ماه را داشته باشد.
شلختهگی سیاستمداران و بی نظمیِ سیاسی
شلختهگی و خلاء نظم و سازماندهی در همه جا به چشم میآید.
از موضعگیری در رابطه با مسائل روز گرفته تا سخنرانی، مصاحبه و نوشتهها.
سیاست مداران ما غالباً به بی کنشی دچارند. در گوشهای نشسته و چشم به اخبار روز ایران دوختهاند تا خبری رسانهای شود و آنان در مورد آن نظر مبارکشان را اعلام کنند.
کمتر پیش میآید که خود خبر ساز باشند و گامی در راه اهدافی که برای خود تعیین کردهاند بردارند. گویا همین انفعال و دنباله روی از حوادث، هدف آنان باشد.
وقتی هدفی نباشد، سازمانی نیز شکل نمیگیرد و به تبع آن کار سازمانی و نظم و دیسپلین کاری نیز بیمعنا خواهد بود.
به موضع گیریهایشان دقت میکنیم، نبود خط مشی دقیق و معین آنچنان روشن است که گاهاً موجب دو برخورد متضاد با یک موضوع مشابه میگردد.
برخورد هواداران و وابستهگان این سیاسیون را که میبینیم، حاد بودن بیبرنامهگی را در مییابیم. هر کس ساز خود را میزند ولی در عین حال همه ادعای پیروی از یک نفر را دارند. اعتراض که کنی، نوازندهی خارجزن را به خودسر و خودجوش تعبیر میکنند.
چرا چنین است؟! این بی نظمی در کجا ریشه دارد؟
باید عقبتر برویم و سیاسیون را زیر ذره بین بگذاریم.
به وبگاههای این سیاستمداران وارد میشویم. گویی عنوانی پرطمطراق، تنها نکتهایست که صاحب وبگاه به آن توجه داشته است.
در جستجوی نوشتهها و نظرات سیاستمدارمورد نظرمان، در گوشه و کنار وبسایتش خرت وپرتها را زیر و رو میکنیم، تمام صفحات و زیر صفحات را ورق میزنیم، اما دریغ! هر چه بیشتر میجوییم، کمتر مییابیم. چرا برای دستیابی به نظرات و نوشتههای یک سیاستمدار میبایست به منابع متفرقه رجوع کرد؟! آیا انتشار نظرهای خودشان برایشان در اولویت نیست؟! کسی که مدیریت یک وب سایت را نتواند بهدرستی انجام دهد و از به روز رسانی اطلاعات آن عاجز باشد، چگونه قادر خواهد بود مسائل کلانتر را اداره و مدیریت کند؟
میتوان این نقیصه را به عنوان شلختهگی شخصی در نظر گرفت. سیاستمداران ما چنان از نظم و انضباط فردی خود غافلاند که نمود آنرا در فعالیتهای اجتماعی و سیاسیشان میتوان دید.
شاید بد نباشد که بار دیگر گفتهی زیر را مرور کنیم تا در یابیم، قبل از آنکه به فکر اثر گذاری در آینده ایران باشیم و در مدیریت کلان کشور برای خود نقشی را در نظر بگیریم همان بهتر که به مدیریت فردی خود و اطرافمان تمرکز کرده تا شاید از اینراه بتوانیم از عهدهی نقشهای بزرگتر نیز برآییم.
«كودك كه بودم میخواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر كه شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید کشورم را تغییر دهم. بعدها کشورم را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانوادهام را متحول كنم .اینك كه در آستانه مرگ هستم میفهمم كه اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم شاید میتوانستم دنیا را هم تغییر دهم».
«یوان» اول است و نه «دلار»
سرمایهگذاری بر روی یوان چین طی سال گذشته میتوانست بیش از هشتاد و هشت و نیم درصد سود داشته باشد. عملا، این «یوان» چین است که بیشترین سود را عاید خریداران کرده است.
دیروز در یک وبلاگ شخصی، اطلاعات جالبی به اشتراک گذاشته شده بود. در این وبلاگ آمده است که اگر یک نفر در سال گذشته یک میلیون تومان بر روی خرید و فروش ارز سرمایهگذاری میکرد، چقدر درآمد میتوانست کسب کند. نتیجهی جالبی بدست آمده که در آن نشان میدهد برعکس حساسیتهای دولت و مردم بر روی «دلار» و حتی فیلتر کلمهی دلار و بهایی کردن افرادی که در به اشتراک گذاشتن نرخ به روز آن فقط اطلاع رسانی کردهاند، این «یوان» چین است که بیشترین سود را عاید خریداران کرده است.
اگر برای اطلاع از برابری نرخ دلار در مقابل یوان هم سری به وبسایتهایی بزنید که اطلاعات ارزها وتبدیل آنها به یکدیگر را در خود ذخیره میکنند، متوجه خواهید شد که در طی همین مدت یک سال، یوان نسبت به دلار چیزی در حدود چهار و نیم درصد رشد داشته است (که البته این خود مطلوب بازار صادرات چین نیست).
این درحالی است که تفاوت سود ناشی از تبدیل این دو ارز در ایران به بیش از ۴۷ درصد رسیده است.
در همان وبلاگ و در ادامهی همان مقاله، جدول جالب توجه دیگری نیز هست که تفاوت نرخ ارزها را از سال ۸۶ تا کنون برای بهمن ماه ارائه کرده است. در این بین هم بیشترین منفعت نصیب ذخیره کنندگان رینگیت مالزی، دینار عراق، یوان چین و بالاخره دلار استرالیا شده است.
در جداول ارائه شده همانطور که نویسنده ی آن امیرهادی انواری مشخص کرده است، سود متوسط سرمایهگذاری در بازار ارز به ازای یک میلیون تومان، ۶۲۴،۰۰۰ تومان یا به عبارتی بیش از۶۲ درصد سود بوده است. از طرف دیگر، سود حداکثر بانکها در سال گذشته برای سرمایه گذاری یک ساله کمتر از ۱۳ درصد بود.
به خاطر داشته باشید که این جداول و مقایسه، مربوط به سال گذشته است و دلیلی برای ادامه ی همین روند در آینده و پیش بینی نیست.
روزگار «روزگار» تیره شد
روزنامه روزگار که امروز گفتوگویی را با محمدرضا خاتمی با تیتر «فرمان نمیپذیریم» منتشر کرده بود، توقیف شده است. در این گفتگو، محمد رضا خاتمی در باره عدم مشارکت در انتخابات و نیز قدرت اجتماعی اصلاحطلبان سخن گفته بود. گفته میشود تعطیلی موقت روزگار به خاطر همین گفتگو و تیتر آن در صفحه اول بوده است.
پیشتر نیز این روزنامه در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۹۰ به مدت دو ماه توقیف شده بود.
در بار پیشین، روزگار به اتهام تبلیغ علیه نظام و انتشار مسایل محرمانه کشور باستناد تبصره ۲ ماده ۵ قانون مطبوعات توقیف شد.
به گفته یکی از خبرنگاران این روزنامه، خدابخش، مدیر مالی «روزگار» امروز به دادستانی فرا خوانده شده بود. همچنین گفته میشود که این توقیف، موقتی است، اما با توجه به نزدیک بودن به انتخابات مجلس، ممکن است توقیف طولانیتر شود.
بازداشتهای بیسابقه در خوزستان و انتشار خبر کشتهشدن چند نفر زیر شکنجه
تاکنون حدود پنجاه نفر در استان خوزستان از سوی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی بازداشت شده و چند نفر از آنان نیز زیر شکنجه کشته شدهاند؛ هنوز از محل بازداشت این عده خبری در دست نیست اما فعالان سیاسی علت این بازداشتها را ترس جمهوری اسلامی از تحریم انتخابات مجلس عنوان کردهاند.
سایت العربیه خبر داده که محمد کعبی، جوان عرب اهل شوش، به دست نیروهای اطلاعاتی این شهر بازداشت شده و روز پنجشنبه گذشته دوم نوامبر، زیر شکنجه کشته شده است.
بر این اساس، محمد کعبی کمتر از دو هفته پیش به همراه خواهر خود خدیجه و پدرش جاسم در منزل مسکونی خود در محله احمدآباد دستگیر شده بودند.
بر اساس گزارشها پیشتر دو جوان دیگر به نامهای ناصر آلبوشوکه درفشان در روز ۳۰ ژانویه ۲۰۱۲ زیر شکنجه نیروهای امنیتی اهواز جان سپرده و قبل از او نیز رضا مغامسی در بازداشتگاه اداره اطلاعات دزفول کشته شده بود.
همچنین سایت رادیو فردا تعداد بازداشت شدگان اخیر خوزستان را در مناطق عربنشین شوش، حمیدیه و اهواز ۴۹ نفر اعلام کرده است.
سایت بیبیسی فارسی نیز سهم بازداشت شدگان هر شهر را به این شرح اعلام کرده است: ۸ نفر در اهواز، ۲۶ نفر در شوش و ۲۴ نفر در حمیدیه.
دویچهوله علت این بازداشتهای گسترده را در گفتوگو با یوسف عزیزی بنیطرف، دبیر کانون مبارزه با نژادپرستی در ایران و عضو کانون نویسندگان ایران، «دیوار نویسی» و «دعوت مردم به تحریم انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی» ذکر کرده است.
این فعال سیاسی در گفتوگو با روزآنلاین گفته بود: «نظام جمهوری اسلامی یک دیوار آهنین دور استان خوزستان کشیده است. موضوعی که در مورد کردستان و جاهای دیگر هم وجود دارد، اما در خوزستان به علت اهمیت استراتژیک و ژئوپولتیک این استان، مستحکمتر شده است.»
۲۵ بهمنی دیگر در راه است
گروههای مختلف دانشجویی و اعضای شبکههای اجتماعی در طول روزهای گذشته برای داغ کردن مجدد فضای اعتراض پیامهای مختلفی منتشر کردهاند.گروهی از دانشجویان «سبز» دانشگاه تهران، با انتشار بیانیهای، دانشجویان دانشگاه تهران را به برگزاری «سکوت اعتراضی» در کتابخانه مرکزی این دانشگاه در روز ۲۵ بهمن فراخواندهاند.
به گزارش ندای آزادی، متن کامل بیانیه این گروه از دانشجویان سبز به شرح زیر است:هو الفتاح
مسئوليت تاريخی ماست كه به اعتراض خود ادامه دهيم و از تلاش برای استيفای حقوق مردم دست بر نداريم- میر حسین موسوی
تقویم ما بار دیگر شاهد برگی سبز از تاریخ ملت خویش است. سرخی خون ژاله ها و مختاری ها ، گواه سیاهی عملکرد کرسی نشینان قدرت است. ادامه یافتن حصر غیر قانونی یاران همیشه همراهمان، زندانی و شکنجه نمودن منتقدین مصلحت اندیش،هتک و لگد مال نمودن حقوق بدیهی ملت شریف مان، طرح دروغ ها و نیرنگ ها جهت تحکیم بنای نیم بند جهل و استبداد، تنها بخشی از واقعیات صریحاً مشهود است.
انتظار از مجلس و از شیخ و از ملای شهر / کار بیهوده است خود را حاضر دعوا کنید
ادامه یافتن چنین شرایطی بیش از پیش جان ،مال و ناموس هریک از شهروندان مان را در معرض تهدید و نابودی قرار خواهد داد. بی تفاوتی نسبت به نادیده انگاشتن حقوق محرز اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مردم بی دفاعمان، عرصه را بر جولان حاکمان جور مهیاتر مینماید. در این حال که حرمت هیچ شخص و شخصیتی مصون نیست،اگر باز هم بی تفاوت باشیم، نوبت به خودمان می رسد.
اگر ما نتوانیم سرکوب گران را، حتی با "سکوتمان" مورد سرزنش قرار دهیم، ویرانی و تهاجم بیشتر، بر پیکر نحیف میهن و هممیهنان مان، شاهد خواهیم بود. مبادا فضای ارعاب ، ترس و بی اعتمادی نفس گیرمان شود و عنان اختیارمان را به آنان بسپرد.
لیک ما دانشگاهیان را سر باز ایستادن نیست و با اراده ای آهنین و عزمی استوار به اعتراض مسالمت آمیز خویش به استبداد و خفقان حاکم ادامه خواهیم داد. از این رو از زیر بار تعهداتی که در قبال مردم و تاریخ بر عهده گرفته ایم، شانه خالی نمی کنیم و می خواهیم باشیم و با سکوت ، اعتراضمان را فریاد کنیم و یاد و نام صانع ژاله و محمد مختاری و تمامی شهدای راه آزادی، زندانیان سیاسی و همراهان سبزمان،آقایان موسوی، کروبی و خانم رهنورد را زنده نگاه داریم. و یقین داریم که حضورمان نقطه ای روشن بر حیات پرفراز و نشیب دانشگاه خواهد بود.
ما دانشجویان سبز دانشگاه تهران اعلام می کنیم که قویاً از حرکت اعتراضی مردم آزاد اندیش ایران زمین در روز بیست و پنجم بهمن ماه حمایت کرده لذا با برگزاری تجمع اعتراضی خود در بیست و چهارم بهمن ماه به استقبال حرکت مردمی در روز ۲۵ بهمن خواهیم رفت تا آن روز را در کنار یکدیگر، سبز باشیم .
از این رو اعلام می داریم که تجمع اعتراضی پویش ۲۵ بهمن ،دوشنبه ۲۴ بهمن ماه درساختمان کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ضمن برقراری "سکوت اعتراضی" در ساعت ۱۲ برگزار می شود.
جمعی از دانشجویان سبز دانشگاه تهران، پویش ۲۵ بهمن.
۱۵ بهمن ۱۳۹۰
گردهمآیی «مخفیانه» کسری از اپوزیسیون برگزار شد
خودنویس
در حالیکه بنیاد اولاف پالمه خواستار شفاف بودن کنفرانسهای مرتبط با دموکراسی و بعضا «اپوزیسیونسازی» است، کنفرانس دو روزه «اتحاد برای دموکراسی» این بنیاد پشت درهای بسته انجام شد. به گفته برخی شرکت کنندگان، جای بسیاری از چهرههای سیاسی از طیفهای مختلف خالی بوده است. یکی از شرکت کنندگان نیز گفت: «حاصل این کنفرانس توافقنامهای بوده است که بر مبنای کلی که بر محور آن مخالفان جمهوری اسلامی کنار هم بیایند.»
با وجود حضور تعدادی از خبرنگاران در این کنفرانس دو روزه که دیروز در نقطهای در حوالی استکهلم برگزار شد، هیچ خبری از درون جلسات و «کارگاه»های آن بیرون نیامده است. یک فعال سیاسی مقیم آمریکا به خودنویس گفت که روزنامهنگاران در ظرفیت حرفهای خود در این کنفرانس شرکت نکردهاند.محسن سازگارا که گفته میشود یکی از افراد موثر بر تشکیل این گردهمایی بوده، به بخش فارسی رادیو سوئد گفت که این همایش به خواست تعدادی از شرکت کنندگان و به دلایل امنیتی مخفیانه برگزار شده است.
بر پایه گزارش رادیو سوئد، ینس اوربک مدیر بنیاد گفته است که برخی از شرکت کنندهها نمیخواستند که اسامی منتشر شود وگرنه اکثر کنفرانسها «علنی» برگزار میشوند.
محسن مخلملباف نیز که در این کنفرانس حاضر بود به رادیو سوئد گفت که باید مخالفین دور یک میز جمع شوند و گفتگو کنند و بر اساس حداقل خواستهها به توافق برسند اما به سمت توافق حداکثری بروند. او گفت که در متنی که حاضر شده، همه متفقالقول هستند که این «آغازی است بر گفتگوهای دموکراتیک و باید در جمع مخالفان جمهوری اسلامی ایران تداوام پیدا کند».
نوشابه امیری، روزنامهنگار حاضر در این کنفرانس گفت: «حاصل این کنفرانس توافقنامهای بوده است که بر مبنای کلی که بر محور آن مخالفان جمهوری اسلامی کنار هم بیایند. هر آغازی مهم است، اما به جایی برسید که پای متنی را امضا کنید اتفاق مبارکی است.»
اما عبدالله مهتدی،دبیر کل «حزب کومله کردستان» که این گردهمایی را مثبت ارزیابی کرده است گفت: «هدف این کنفرانس ایجاد یک اتحاد یا سازمان نبود، هدف تدوین منشور برای اتحاد اپوزیسیون نبود، هدف گردهمایی برای دیالوگ بوده است».
لیلی پورزند نیز گفت که از طیفهای زیادی، چهرههایی را ندیده و اظهار امیدواری کرد که همه طیفها بتوانند کنار هم بیایند و با هم گفتگو کنند.
دوگانههای هاشمی: عکس در کنار «امام» مقوایی؛ اعتراض به سازندگان «امام» مقوایی
اکبر هاشمی رفسنجانی که چند روز پیش از «اجرای برنامههای سخیف در سالروز پیروزی انقلاب» از جمله درست کردن ماکت مقوایی آیتالله خمینی انتقاد کرده بود، فکرش را نمیکرد که سایتهای دست راستی، عکس او را کنار ماکتهای مقوایی «امام» و خودش در کنار سید علی خامنهای و آیتالله بهشتی را به رخاش بکشند.
به دنبال سخنان انتقاد آمیز هاشمی رفسنجانی در مورد نحوه تبلیغات دهه فجر امسال، سایتهای الف* و پارسینه که به جناح اصولگرا گرایش دارند، عکسهای خبرگزاری ایلنا از هاشمی در کنار ماکتهای مقوایی را بازنشر کردهاند. اما در روز ۱۵ بهمن، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با تاکید بر عظمت انقلاب اسلامی ایران ابراز امیدواری کرد که برنامههای فرهنگی و تبلیغی این ایام توسط دستگاههای تبلیغی در خور و شان و بزرگی آن باشد و از انجام برنامههای کممحتوا و سخیف مانند بیسلیقگی در استفاده از ماکتهای مقوایی که بعضا میتواند مورد اعتراض مردم فهیم و سوءاستفاده دشمنان انقلاب نیز قرار گیرد، خودداری شود.این در حالی است که هاشمی رفسنجانی هرگز در اعتراض به ساخت ماکت مقوایی آیت الله خمینی از قرار گرفتن کنار آن خودداری نکرده است.
* سایت الف بعدا این لینک را از روی برداشت. عنوان آن این بود: «آقای رفسنجانی، این عکسها را ببینید»
دکتر فریدون خاوند: ریختن ارز به بازار یعنی تصمیم به خودکشی بانک مرکزی
جمهوری اسلامی مدعی است که بحرانی وجود ندارد اما هر روز صحبت از بگیر و ببند است. دشمن فرضی به اقتصاد حمله کرده است. دستهای پنهانی که هیچ گاه مصلحت اجازه افشاء و برخورد با آنها را نمیدهد. دولت حتی برای کنترل بازار ارز تهدید به اعدام میکند. به گفته دکتر فریدون خاوند مردم «بازنده» اصلی این اوضاع هستند با شناخت این دست پنهان تصمیم درست تری برای حفظ پس انداز خود بگیرند.
فریدون خاوند معتقد است که « کسی نمیداند واقعا چطور این نرخ ۱۲۲۶ تومان محاسبه شده است»، «اصلا چرا ۱۲۲۶ تومان ؟چرا ۱۲۳۰ تومان نه؟ اصلا ممیز هم به آن اضافه کنند!». وی میگوید که « اقتصاد دروغ نمیگوید» و توطئه ای در کار نیست بلکه دلیل افزایش تقاضای ارز، مردم «عادی» هستند که به دلیل عدم اطمینان از آینده سعی دارند پس انداز خود را نجات دهند. این اقتصاددان مقیم پاریس معتقد است که همیشه در چنین شرایطی کسانی هستند که به دنبال سودجوییاند، اما آنها عامل وضعیت موجود نیستند که معلول آن هستند. خاوند میگوید که «بگیر و ببند» این علامت را به مردم میدهد که اوضاع خوب نیست و در نتیجه «ارز به کالای ناب تر و نادرتری تبدیل میشود». خاوند میگوید که «در نهایت تب بالاست» و شکستن «میزان الحراه» بیفایده! وی معتقد است که ریختن ارز به بازار توسط بانک مرکزی یعنی تصمیم به «خودکشی». از سخنان این اقتصاددان میتوان چنین برداشت کرد که سیاست های غلط اقتصادی و سیاسی حکومت ایران، وضع را به اینجا رسانده و این همان دست پنهان است! وی در این شرایط چاره ای نمیبیند جز اینکه «مردم به هرشکل ممکن سعی کنند که ارز یا طلا گیر بیاورند و یا به سمت بازار مسکن بروند». در ادامه گفتگوی بخش اقتصادی خودنویس را با دکتر فریدون خاوند میخوانید:چرتکه: فلسفه تک نرخی کردن نرخ ارز چیست و اصولا این نرخ ۱۲۲۶ تومان چطور محاسبه شده است؟
فریدون خاوند: بعد از تاسیس صندوق بین المللی پول، تصمیم گرفته شد که یک نرخ برابری تعیین شود بین هر پولی و دلار و خود دلار با طلا. اما از سال ۱۹۷۶ هر کشوری مجاز شد که نرخ برابریش رو نسبت به پول های دیگر خودش تعیین کند و طلا از سیستم بین المللی پول حذف شد. از آن زمان به بعد، پول ها به تدریج تابع بازار شدند. اما در مورد بعضی از کشورها بانک مرکزی بود که برای پول، نرخ تعیین میکرد مانند ایران.
نظام ارزی ایران بعد از انقلاب تا مدتی نظام چند نرخی بود که همین سیستم باعث بروز یک فساد گسترده در ایران شد. به این معنی که کسانی بودند که به دلیل موقعیت سیاسی و اعمال نفوذشان در اواخر جنگ، دلار هفت تومانی در اختیار داشتند و آن را در بازار آزاد به صدو چهل تومان میفروختند و به ثروت های افسانه ای هم دست پیدا کردند.
بعد از جنگ، تصمیم و تلاش برای تک نرخی کردن نرخ ارز عملی نشد تا سال ۱۳۸۱ و زمان نوربخش که موفق به تک نرخی کردن نرخ دلار شدند. اما قرار شد بر اساس فاصله نرخ تورم ایران با نرخ تورم در دنیا و منطقه دلار، نرخ دلار را تغییر دهند. یعنی سیستم ارز شناور مدیریت شده.اما افزایش تدریجی نرخ ارز، به خصوص برای جلوگیری از افزایش قیمت واردات، بر این اساس انجام نشد. بنابراین با تزریق انبوه دلارهای نفتی به بازار تلاش شد که نرخ دلار در ایران ثابت بماند و به دلیل وضعیت مساعد بازار نفت حدودا هم موفق شدند.
امروز ذخیره ارزی ایران حدود صدمیلیارد دلار هست، یعنی معادل یک سال واردات ایران، اما دولت با توجه به تحریم ها دیگر نمیتواند دلار به بازار بریزد. بنابراین ابتدا دوباره سیستم چند نرخی ارز را شاهد بودیم و بعد بانک مرکزی تصمیم گرفت که دوباره به سیستم تک نرخی برگردد. و درست زمانی که نرخ دلار در بازار آزاد به بالای ۲۱۰۰ تومان رسیده بود، نرخ ۱۲۲۶ تومان را اعلام کردند . ضمن اینکه کسی نمیداند واقعا چطور این نرخ ۱۲۲۶ تومان محاسبه شده است.
چرتکه: در زمینه اجرای این سیاست، آیا گفتن این که نرخ ارز از این به بعد ۱۲۲۶ تومان است کافی است و دیگر ارز به قیمت بالاتر مبادله نخواهد شد؟
فریدون خاوند: به هیچ وجه کافی نیست! زیرا که در عرصه اقتصاد، فرمان دادن، کار را به جایی نمیرساند. اقتصاد دروغ نمیگوید زیرا که مبتنی است بر فعل و انفعالات واقعی. آنچه که تقاضا برای ارز را این روزها بسیار بالا برده است پس انداز کننده ها هستند یعنی آدم های عادی. آدم های عادی که پس اندازشان میلیاردی نیست بلکه ۲۰ یا ۳۰ یا ۱۰۰ میلیون پول دارند. اینها با توجه به تورم و وضعیتی که برای آینده متصور هستند، سعی میکنند که این پس انداز را در برابر این آفت ها حفظ کنند. با این پول که نمیتوانند در بازار مسکن وارد شوند و سرنوشت مسکن هم که مشخص نیست. بازار بورس هم که در ایران قابل اطمینان نیست. پس به بازار ارز و سکه مراجعه میکنند. مقدار ارزی که اینها میخواهند مقدار کمی است اما تعدادشان بسیار زیاد است در نتیجه حجم تقاضا بسیار بالا رفته. در کنار اینها دولت یک بازار موازی ایجاد کرده، بازار نرخ بهره. نرخ سود بانکی حدود ۱۴ تا ۱۵ درصد بود. برای تشویق مردم به وارد شدن به این بازار این نرخ را افزایش دادند. اما پس انداز کننده های ایرانی که در این نوسانات تقریبا نصف پس اندازشان را از دست دادهاند آیا حاضر هستند که در این نااطمینانی ها پس اندازشان را به بانک ها بسپارند. بنابراین اصرار بر اینکه نرخ دلار روی ۱۲۲۶ تومان بماند، اصرار مسخره ای است. اصلا چرا ۱۲۲۶ تومان؟ چرا ۱۲۳۰ تومان نه؟ اصلا ممیز هم به آن اضافه کنند! تنها یک راه وجود دارد برای حفظ این قیمت و آن هم اینکه بانک مرکزی تصمیم به خودکشی گرفته باشد و بدون توجه به آینده در بازار ارز بریزد.
چرتکه: به نظر میرسد که دولت واقف هست که اجرای این سیاست به کنترل زیادی نیاز دارد تا جایی که حتی حرف از اعدام هم میزند. اما منظور دولت از این دست پنهانی که میگوید چیست؟
فریدون خاوند: طبعا بسیاری از صاحبان سرمایه های بزرگ از این شرایط در حال سود بردن هستند و این همیشه هست. وقتی نرخ ارز در بازار آزاد حدود ۱۸۰۰ تومان است و نرخ بانک مرکزی ۱۲۲۶، طبعا کسانی هستند که از این اختلاف، میلیاردی سود میبرند. این در هر کشوری که سرنوشت بازار ارزش روشن نیست بروز میکند. اما این عامل نیست که معلول وضعیت آشفته بازار ارز است. بسیاری هم هستند از دست اندرکاران همین نظام که به دلیل ترس از آینده سعی میکنند که به ارز دسترسی پیدا کنند و سرمایه خود را خارج کنند. خبرهای پراکنده میرسد که خرید مسکن ایرانی ها در دوبی دوباره افزایش یافته است. کسی که در دوبی مسکن میخرد، یک پس انداز کننده عادی نیست. مطلب دیگر اینکه، پول صادرات غیر نفتی ایران در این شرایط به ایران برنخواهد گشت. زیرا که صادرکنندگان در این شرایط حاضر نیستند که ارزشان را به بانک مرکزی به قیمت ۱۲۲۶ تومان بفروشند بلکه ترجیح میدهند پولشان را بیرون نگه دارند و این هم عاملی میشود برای کمبود عرضه در ایران. بنابراین توطئه ای درکار نیست.
چرتکه: در خبرها آمده بود که مدیریت سایت مثقال دستگیر شده است. آیا سانسور اطلاعات به کاهش تقاضا کمک خواهد کرد؟
فریدون خاوند: این مثل کسی است که میزان الحراره را میگذارد ببینید که چقدر تب دارد و وقتی دید که تبش بالا است، میزان الحراره را میشکند! اما در نهایت تب بالاست! دستگیری مدیریت سایت مثقال هم دقیقا عین شکستن میزان الحراره است. در کوبا به طور مثال، هر وقت که بگیرو ببند در بازار ارز زیاد میشود، ارز به کالای ناب تر و نادرتری تبدیل میشود. زیرا که مردم میگویند اگر شرایط عادی بود، بگیرو ببندی هم نبود. وقتی در ایران ده سال آزگار با تکیه به درآمد نفتی قیمت ارز را پایین نگه داشتند باعث شد که کالاهای وارداتی ارزان وارد بازار ایران شوند. یعنی دولت ایران به مدت ده سال به کالاهی چینی، ترکیه ای و... یارانه پرداخت میکرد و این کالاهای یارانه ای در بازار ایران کمر تولید را شکستند. اما خارج از این هزینه هایی که به اقتصاد لطمه زد، چون مردم احساس میکردند که بانک مرکزی توانایی عرضه نامحدود ارز را دارد به دنبال ارز نمیرفتند و به عنوان ایزاری برای کسب درآمد مورد توجه نبود. الان اما چون همه فهمیدند که بانک مرکزی دیگر دامنه مانور قبلی را ندارد این وضعیت به وجود آمده، حالا شما همه سپاه و بسیج را هم به بازار بریزید، این تصور در مردم از بین نمیرود. تا وقتی بانک میگوید که با قیمت ۱۲۲۶ تومان پاسخگوی عرضه هست اما ارز به بازار نمیریزد، همین آش است و همین کاسه و بسیج و سپاه و موشک کاری از پیش نمیبرد.
چرتکه: رئیس بانک مرکزی دیروز گفت که باید هزینه را برای دلال ها بالا برد، این درحالی هست که بعضی خود دولت رو متهم به دلالی و استفاده از وضعیت آشفته بازار ارز و طلا کردهاند . نظر شما در این مورد چیست؟
فریدون خاوند: من با این دیدگاه موافق نیستم. اگر دولت قیمت را تا ۱۰۰ تومان یا ۲۰۰ تومان بالا میبرد شاید این ادعا قابل قبول بود اما این اتفاقاتی که در بازار ارز افتاد از نظر سیاسی برای ایران هزینه بسیار سنگینی دارد زیرا که به غرب این علامت را میدهد که تحریم ها اثر داشتهاند . بنابراین نمیخواهند که این وضعیت ادامه داشته باشد و بنابراین چنین ادعایی غلط است. اینها میتوانند هزینه را برای صرافی ها بالا ببرند و اصلا همه صرافی ها را ببندند، وقتی ارز ۱۲۲۶ تومان به صرافی نمیدهند، صرافی چطور ارز را به این قیمت یا کمی بالاتر بفروشد؟ تنها راه این هست که یا قیمت بازار را به رسمیت بشناسند یا وضعیت سیاسی ایران طوری تغییر کند که ایران دوباره به راحتی بتواند دلارهای نفتی را به داخل منتقل کند. ایران میتواند که مثلا روپیه از هند بگیرد یا از بازار هند خرید کند اما چیزی که به دولت ایران اجازه تنفس میدهد داشتن ارزهای سنگین بین المللی مثل دلار، پند انگلیس و... است.بانک مرکزی حتی اگر الان به مقدار کافی این ارز را داشته باشد نمیتواند آن را به بازار بریزد و به همین دلیل ارز به یک مسئله امنیتی تبدیل شده است. با ریختن این ارز به بازار، جمهوری اسلامی خودش را در وضعیت شکننده ای قرار میدهد. بنابراین دولت جمهوری اسلامی هیچ نفعی از وضعیت موجود نمیبرد.
چرتکه: در این وضعیت مردم چه باید بکنند برای حفظ پس اندازشان؟
فریدون خاوند: متاسفانه وقتی وضعیت اقتصادی یک کشور تا این حد شکننده شود، قربانی اصلی مردم هستند و پس انداز کننده های ایرانی که نتوانند ارز یا طلا بخرند متحمل ضررخواهند شد. احتمالا به دلیل فشارهایی که بر بازار ارز و سکه هست، این نقدینگی مثلا به بازار مسکن سرازیر شود. من در شرایط فعلی چاره ای نمیبینم جز اینکه مردم به هرشکل ممکن سعی کند که ارز یا طلا گیر بیاورند و یا به سمت بازار مسکن بروند.راه دیگری برای حفظ پس انداز نیست.متاسفانه در این شرایط، مردم همیشه خیلی خیلی بازنده میشوند.
فرجالله سلحشور٬ کارگردان محافظهکار سینما:
جشنواره فیلم فجر محل «چاقو کشها» است
فرجالله سلحشور٬ کارگردان محافظهکار سینما جشنواره فیلم فجر را «احیاگر سینمای شاهنشاهی و صهیونیستی» دانست که عدهای «ساواکی» و «چاقوکش» در آن شرکت میکنند.
آقای سلحشور روز دوشنبه (۱۷بهمن) به «خبرگزاری دانشجو» گفته که «هدف جشنواره فیلم فجر احیای سینمای شاهنشاهی، آمریکایی، صهیونیستی و کوبیدن و به قهر کشاندن سینمای ارزشی» است.
وی افزوده است: «جشنواره در فضای کنونی، مکانی است که چند میلیارد بودجه کشور باید در آن خرج شود و افراد ناباب تحت عنوان چاقوکش و ساواکی که هم خود آنها و همسرانشان نیروهای وابسته به ساواک بودند حضور دارند و از آنها تجلیل و قدردانی هم میشود.»
سلحشور اظهار کرده است: «جشنوارههای ما در جهت ارزش گرایی، تربیت افراد لایق، تجلیل از آثار انقلابی، معنوی و دفاع مقدس حرکت نمیکنند.»
فرجالله سلحشور از جمله سینماگران محافظهکاری است که دارای دیدگاههای رادیکال اسلامی در حوزه هنر است.
وی در سالهای اخیر حملات گستردهای به سینماگران ایران داشته و انتقادهای تندی در خصوص برخی فیلمها٬ برنامههای هنری و بازیگران در حوزه سینما مطرح کرده است.
سلحشور چندی پیش نیز سینمای ایران را «فاحشهخانه» خوانده بود که بازتابهای فراوانی داشته است.
ائتلاف نانوشته ایثارگران و رهپویان با جبهه پایداری
جبهه متحد در آستانه «فروپاشی» قرار گرفت
سایت «رها پرس» روز دوشنبه (۱۷ بهمن) نوشته رقابت میان حداد عادل با لاریجانی برای کسب کرسی ریاست مجلس نهم مهمترین علت بروز اختلاف در این جبهه شده است.
به نوشته این سایت٬ حسین فدایی٬ دبیرکل «جمعیت ایثارگران» به همراه علی زاکانی٬ دبیرکل «جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی» برای ریاست حداد عادل بر مجلس نهم تلاش میکنند و طیف سنتی محافظهکاران نیز میخواهد لاریجانی همچنان رئیس مجلس بماند.
«رها پرس» در عین حال نوشته است حضور حداد عادل در فهرست «جبهه پایداری» و مخالفت وی با افزوده شدن نام علی مطهری٬ حمید کاتوزیان و علی عباسپور به فهرست «جبهه متحد اصولگرایان» از دیگر موارد اختلاف میان نزدیکان محمدرضا مهدویکنی است.
آنطور که این سایت وابسته به تیم احمدینژاد گزارش کرده است٬ «جمعیت ایثارگران»٬ «جمعیت رهپویان» و «جبهه پایداری» به طور مشترک برای کنار گذاشتن علی لاریجانی از ریاست مجلس تلاش میکنند.
سایت «خبر آنلاین» وابسته به علی لاریجانی نیز امروز در گزارشی به تجزیه و تحلیل ترکیب فهرست ۲۷ نفره نامزدهای «چبهه متحد اصولگرایان» در حوزه انتخابیه تهران پرداخته است.
آنطور که «خبر آنلاین» نوشته بسیاری از کسانی که نام آنها در این فهرست آمده است٬ عضو «جمعیت ایثاگران» و «جمعیت رهپویان» هستند.
در این فهرست «جامعه روحانیت مبارز» و «جبهه پیروان خط امام و رهبری» کمترین نامزد را دارند.
علی مطهری نیز در واکنش به این مسئله اعلام کرده قصد دارد فهرست انتخاباتی «منتقدان دولت دهم» را در دو یا سه روز آینده منتشر کند.
به نظر میرسد طیف ایثارگران و رهپویان با ائتلافی نانوشته با «جبهه پایداری» تلاش میکنند طیف سنتی محافظهکاران را کنار بزنند که این اقدام با اعتراض آنها مواجه شده است.
سایت اطلاعرسانی علی خامنهای اعلام کرد:
ایران همچنان در امور فلسطین دخالت خواهد کرد
این سایت روز شنبه (۱۵ بهمن) این مطلب را در قالب یادداشتی تفسیری از سخنان آقای خامنهای که ۱۴ بهمن ماه در خطبههای نماز جمعه تهران ایراد شده٬ اعلام کرده است.
در این تفسیر آمده معنی سخنان خامنهای این است که جمهوری اسلامی پیشتر در امور فلسطین «دخالت مثبت» کرده و از این پس نیز به دخالتهای خود ادامه خواهد داد.
سایت علی خامنهای نوشته است: «اگر کمک جمهوری اسلامی ایران نبود، پیروزیهای جنگ سی و سه روزه و پیروزیهای جنگ بیست و دو روزه به این خوبی حاصل نمیشد.»
رهبر جمهوری اسلامی در خطبههای ۱۴ بهمن نماز جمعه تهران به صراحت از دخالت جمهوری اسلامی در امور فلسطین خبر داد و گفت این دخالتها همچنان ادامه خواهد داشت.
عبدالعلی گواهی٬ نمایندگی ولیفقیه در سپاه تهران نیز در تقسیری از این سخنان٬ گفته دخالت جمهوری اسلامی در جنگ ۳۳ روزه لبنان بر مبنای «حق همسایگی مسلمانی» بوده است.
سال ۲۰۰۶ جنگی ۳۳ روزه بین ارتش اسرائیل و حزبالله لبنان به وقوع پیوست و دامنه آن شمال اسرائیل و سراسر لبنان را دربرگرفت.
این جنگ با قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ ۱۴ اوت ۲۰۰۶ پایان یافت و درباره پیروز جنگ هم اختلاف نظرهایی بوجود آمد٬ به طوری که هر کدام از طرفین خود را پیروز میخواند.
مقامهای جمهوری اسلامی پیش از سخنرانی ۱۴ بهمن خامنهای٬ اعلام کرده بودن تهران از هستههای مقاومت در جهان تنها حمایت سیاسی و معنوی میکرده است.
عماد افروغ٬ استاد دانشگاه تربیت مدرس:
کسی مجاز به کودتا برای حفظ قدرت نیست
آقای افروغ این مطلب را روز یکشنبه (۱۶ بهمن) در گفتگو با خبرگزاری ایلنا بیان کرده و افزوده است «تصویر مبتنی بر زور، اجبار، ترس و اغوا نباید از ولی فقیه ساخته شود.»
مهمترین گزارههای این گفتگو به این شرح است:
● ما به ولی فقیه فرهّ ایزدی اعطا نمیکنیم، ولی فقیه شاه نیست و نباید نگاهی مانند شاه به ولی فقیه داشت. این توهین به ولایت فقیه و جایگاه قاعدهمند و منضبط آن است.
● نه ایشان {علی خامنهای} خود این تصویر را از خودشان دارند و نه ما باید به مثابه یک شاه به ایشان نگاه کنیم و با ترس و لرز و هراس با ایشان گفتوگو کنیم.
● محدودیتی که وجه حقانی و دینی مردمسالاری دینی برای مقبولیت ایجاد میکند، این است که مردم حق ندارند دور هر کسی حلقه بزنند و از هر کسی اطاعت بکنند.
● محدودیتی که مردمسالاری برای وجه دینی ایجاد میکند، این است؛ کسانی که حقانیت دارند٬ حق ترور و کودتا ندارند. حق ندارند با تمسک به هر وسیلهای به قدرت برسند یا به قدرت بیشتر دست پیدا کنند یا قدرت را حفظ کنند.
● وضع را وضع مطلوبی نمیدانم، اما معتقدم که میتوانست بدتر باشد. لکن باید این نوید را هم بدهم که روز به روز فضا به سمت مبانی و اصولی پیش میرود که براساس آنها هشدارها داده شده است.
● به رغم اینکه فضا نامناسب است اما در باطن روندی وجود دارد که نویدبخش و امیدوار کننده است. به تدریج توهمها، جهالتها و رندیها و کلاه برداریها کم رنگ و بر ملا میشود.
● اگر نقادی قدرت غیررسمی نباشد، قدرت رسمی از درون میپوسد و اگر مراقب نباشیم بلای خانمان سوز میشود.
● بدون کمک نخبگان و نقد نمیشود کشور را به سلامت اداره کرد. با چنگ و دندان به قدرت رسمی چسبیدن و انقلاب را با سیاستها و رفتارهای رسمی مستتر در جمهوری اسلامی خلط کردن و اتخاذ سیاستهای مذبذب در جمهوری اسلامی چاره کار نیست.
● در همان ابتدا باید انقلاب را به لحاظ ذهنی و معیاری از جمهوری اسلامی جدا میکردیم و از انقلاب به عنوان محک و معیار نقد جمهوری اسلامی استفاده میکردیم تا شاهد برخی رخدادهای تلخ نباشیم.
● شرایط زمانه چیزهایی را به ما دیکته کرد که قرار نبود در شرایط عادی تن به این دیکتهها بدهیم.
● مصلحت دایره زمانی و مکانی خود را دارد. باید بازنگری شود که چه بخشی از اقتضائات ضروری شده و باید آنها را حذف کرد و این مساله بسیار مهمی است.
● یکی از ظرفهایی ناموجهی که انقلاب اسلامی در آن شکل گرفت رابطه قدرت – ثروت، تمرکزگرایی در اداره کشور و اقتصاد نفتی بود.
● دولت رانتی یکی از عوامل اصلی انقلاب بود، در مقابله با دولت رانتی ما انقلاب کردیم، ولی دولت رانتی کماکان ادامه دارد.
● نمیتوانی با فرهنگ جامعه و مردم بازی کنی، زیرا مردم میفهمند، بازی کردن شاید چند صباحی جواب بدهد اما یک روزی و یک جایی دستها رو میشود.
● در اوایل انقلاب٬ اسلامیت را در مقابل ایرانیت قرار داریم که اشتباه بود و بعد ایرانیت را در مقابل اسلامیت قرار داریم که آن هم اشتباه بود.