۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

بيانيه مادران پارك لاله (مادران عزادار)ه


 



تغییر نام، اعلام خواسته‌ها و مواضع 
 
 
ما، مادران عزادار پس از يكسال عزاداري همراه با دادخواهي مصمم تر از پيش حركت خود را تا رسيدن به خواسته هاي قانونيمان ادامه خواهيم داد و در ادامه اين راه از اين پس خود را مادران پارك لاله مي ناميم چرا كه اولين ميعادگاه اين خانواده بزرگ پارك لاله تهران بوده و اولين تجمع سكوت در تاريخ 6/4/88 در همين پارك برگزار گرديد. 
مادران به رغم فشار، تهديد، توهين و بازداشت از پاي ننشسته، همچنان و همه جا بين مردم حضوري فعال دارند. 
مادران پارك لاله، مادراني هستند كه فرزندانشان بخاطر شركت در راهپيمايي اعتراضي، آرام و ميليوني پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري به صرف اعتراض به نتيجه انتخابات كشته شدند. اعتراضي كه با شليك مستقيم به سمت ميليون ها معترض پاسخ گفته شد و در نتيجه آن ده ها تن به قتل رسيدند. 
مادران پارك لاله، مادران تمامي زندانيان سياسي، عقيدتي، فعالان مدني و زندانيان گمنامي هستند كه در زندان هاي كهريزك، اوين، رجايي شهر و ... كشته شدند، شكنجه گشتند، مورد تجاوز قرار گرفتند و يا در دادگاه هاي نمايشي محاكمه و به احكام سنگين محكوم شدند.
مادران پارك لاله، مادران جانباختگان سي و يك سال گذشته هستند كه هرگز از خون فرزندانشان نخواهند گذشت و خواهان محاكمه آمران و عاملان اعدام هاي فردي و دسته جمعي، كشتارهاي قومي و ديني، زندان، شكنجه، تجاوز، ترور، شبيخون به منازل، به خاك و خون كشيدن خوابگاه ها و ... از دهه شصت تا كنون هستند. 
مادران پارك لاله، مادران تمامي جوانان اين سرزمين هستند كه توسط نيروهاي امنيتي بازداشت و سپس مفقود شدند و تاكنون هيچ اثري از آنان نيست. 
مادران پارك لاله، مادران تمامي مجروحان حوادث يكسال اخير مي باشند كه با معلوليت زندگي مشقت باري را پيش روي دارند. 
مادران پارك لاله، اعدام را يك قتل سازمان يافته مي دانند و مخالف هرگونه قتلي با هر شكل و هر نامي از جمله سنگسار و قصاص مي باشند و خواهان لغو قانون مجازات اعدام هستند.
مادران پارك لاله، كه خود قرباني خشونت و تبعيض عليه زنان بوده و هستند از تمامي فعاليت هاي مخالف خشونت و برابري خواهانه حمايت مي كنند و بر همه زنان و مردان آزاده درود مي فرستند. 
 
مادران پارك لاله (مادران عزادار) - مرداد ماه 89

کروبی: در راهپیمایی روز قدس مانند هر سال شرکت می کنم

جرس:
 
جرس: مهدی کروبی از شرکت خود در راهپیمایی روز قدس امسال خبر داد و گفت: در مورد تشکيل هسته های اوليه و برنامه ريزی برای اين روز درحال مشاوره با دوستان هستيم و نتيجه را اعلام خواهيم کرد. وی با بیان این که "مردم باید برای حکومت دینی یا غیردینی تصمیم بگیرند و مي توانند هرگونه حکومتی را برای خود  تعيين کنند، گفت: اين حکومتی که امروزه مشاهده می کنيم نه بر پايه جمهوريت است نه بر پايه ديانت اين حکومت آن حکومتی نيست که رهبران به مردم وعده داده بودند. بايد جمهوريت نيرومندتر باشد. ساير حکومت ها را نفی نمي کنم مردم هرچه را بخواهند خواهم پذيرفت.

به گزارش وبسایت مهدی خزعلی، کروبی که در یک ارتباط اینترنتی به سوالات گروه های مختلفی از مردم پاسخ می گفت درباره شرکت در راهپیمایی روز قدس گفت: در خصوص راهپيمايی روز قدس بايد بگويم اين راهپيمايی هر ساله برگزار مي شود و ما هم در آن حضور خواهيم داشت و در مورد تشکيل هسته های اوليه و برنامه ريزی برای اين روز درحال مشاوره با دوستان هستيم و نتيجه را اعلام خواهيم کرد.

اکنون جریانی در راس امور است که به خواست مردم توجه نمی کند


دبیر کل حزب اعتماد ملی افزود: متاسفانه اکنون جريانی در راس امور است که ابزار در دست اوست و به خواست مردم توجه نمي کند. ما بايد سعی کنيم تا قانون اساسی را پياده کنيم و بر طبق همين قانون من اطمينان مي دهم خواست اکثريت مردم با گرايش های مختلف را به اجرا بگذاريم. هر قانون و کتابی که از مغز بشر تراوش پيدا کرده باشد طبيعی است که نقص و عيب هم داشته باشد و در يک محيط آزاد که مطبوعات آزاد و مستقل هم باشند می توان آن را بازنگری کرد اما بايد توجه داشت که مهمترين قسمت های قانون اساسی يعنی احترام به حق مردم و پذيرش خواست مردم توسط حاکميت نقض مي شود و در نظر گرفته نمی شود. بايد برای اجرای آن تلاش کنيم. بايد تفکرات مختلف در عرصه سياست باشند و اجازه بدهيم که خود را ارائه کنند حتی همين تفکر تماميت خواه که خواست مردم را در نظر نمي گيرد هم باشد اما نمي تواند سردمدار و تعيین کننده باشد.

اگر مجلس جدی و قوه قضائیه سالم داشتیم، بچه هایمان از بی عدالتی در زندان اعتصاب غذا نمی کردند


کروبی تاکید کرد: مردم سی سال پيش به نظامی رای دادند که در آن حق حاکميت با مردم بود ما اعتقاد داريم اين نظامی که مردم انتخاب کرده بودند اکنون وجود ندارد. ما در اول راه هستيم ابتدا بايد تلاش کنيم قانون اساسی را اجرا کنيم تا به وسيله آن به ديگر خواسته هايمان برسيم با احترام به نمايندگان مجلس می گويم مطمئن باشيد اگر مجلس جدی داشتيم، قوه قضاييه سالم داشتيم حتما وضع ما اين نبود که قوه مجريه ادعا کند من قانون را اجرا نمي کنم و بچه هايمان از بی عدالتی در زندان ها بنالند و اعتصاب غذا کنند و شکنجه بشوند.

وی ادامه داد: شما مطمئن باشيد يک روزی در يک حکومت آزاد که قوانين آن اجرا مي شود و طبيعی است که مطبوعات در آن کار مي کنند، بحث های ديگری هم می شود. اما امروز ما معتقديم اين قانون اساسی اجرا نمي شود به نظرم  با پرداختن به اينکه "همين قانون اساسی ناقص است، يا آيا توان پاسخگوی به مردم را دارد؟" نيروی خود را بی هدف هدر خواهيم داد. با اجرای همين قانون خواسته بسياری از مخالفان نيز برآورده خواهد شد مثلا تصور کنيد که انتخابات آزاد داشته باشيم مطبوعات آزاد داشته باشيم مجلس مستقل داشته باشيم طبيعی است که وضع مردم بهتر خواهد شد.

شورای نگهبان در قانون اساسی مرجع نظارتی است و درعمل مرجع حاکم


دبیرکل حزب اعتماد ملی همچنین تصریح کرد: مشکل ما اين است که چارچوب قانون اجرا نمي شود. مثلا همين شورای نگهبان در قانون اساسی يک مرجع نظارتی است اما در عمل می بينيد که يک مرجع حاکم هست. يعنی بر قوه مجريه هم حاکم است. من مي گويم که اين شورا باشد اما در نقش نظارتی اش. با فشار افکار عمومی مي توان حاکميت را مجبور به قانون مندی کرد. فشار، نه درگيری. اين تجمعات و آگاه سازی ها نتيجه مي دهد. بالاخره خواه و ناخواه بايد کشور را اداره کنند و برای هميشه که نمی شود با پول نفت زندگی کرد.

وی افزود: کارهای زير ساختی و توسعه لازم است جهان به سرعت درحال پيش رفت است. اگر هم پای دنيا حرکت نکنند مردم همراهيشان نمی کنند، مگر اينکه به خواسته شان عمل کنند. اينگونه مجبور به پيروی از مردم مي شوند. نخواهيم که خيلی زود پيروز شويم چون پيروزی زودرس را زود از دست مي دهيم و فراموش مي کنيم.

در روز قدس به حکومت اجازه سوء استفاده ندهید

کروبی در آخر گفت: یک سفارشی دارم و تاکيد مي کنم روز قدس در پيش است و ما هم در راهپيمايی شرکت مي کنيم مساله حقی است که از يک ملتی تضعيف شده است. خواهش مي کنم که مواظب باشيد شعاری ندهيد که حکومت از آن سوء استفاده کند. دوما ممکن است که از طرف خودشان بين شما نفوذی بفرستند تا فضا را تهييج کنند. خواهش مي کنم که سايرين را دعوت به آرامش کنيد. حرمت روزه را نگه داريد. خواهش ميکنم، عده ای قليلی که با عذر شرعی که دارند و روزه نيستند حرمت نگاه دارند تا حکومت از آن سوژه نسازد. عکس پاره امام را نشان مي دهند دستانش پيداست اما سر و کله اش پيدا نسيت. همه شما را به خدا می سپارم. موفق باشيد.

نامه فخرالسادات محتشمی پور به دادستان تهران : آقای دادستان! فشار از ناحیه شماست یاکودتاگران؟

آقای دادستان! فشار از ناحیه شماست یا کودتاگران؟

جرس: همسر مصطفی تاج زاده، یکی از زندانیان کودتای انتخاباتی در عریضه پنجم خود به دادستان تهران پرسیده است: آن چه برایم مهم است و می خواهم در موردش جواب بگیرم این است که آیا دادستان شهر ما هنوز تحت فشار است که نمی تواند یک خواسته پیش پا افتاده ما را اجابت کند؟ چرا مصطفی تاجزاده نمی تواند با خانواده اش تماس بگیرد؟ اگر شما مانع شده اید که وای به روزی که بگندد نمک. اگر فشار از ناحیه کودتاگران است که باید دستی که آن شکایت نامه را امضا کرده بوسید که مدبرانه ترین اقدام در وضعیت پس از کودتا و دوره روشنگری را انجام داده است و اگر فشار از ناحیه بالاتری است که خوش به سعادت ما و همه یاران انقلاب و فرزندان امام.
به گزارش کلمه، فخرالسادات محتشمی پور، که همسرش را به تازگی و بعد از انتشار شکایت نامه هفت نفر از سپاه، تا زندان اوین بدرقه کرده است، همچین می نویسد: سال گذشته وقتی که شما تازه مسئولیت ستاندن داد را از بی دادگران پذیرفته بودید و ما دلخوش از تغییرات روی داده در نظام قضا و با امید عمل به مرّ قانون در اسرع وقت و جبران مافات، می نشستیم پشت در اتاقتان به انتظار دادستانی که نه، لااقل برای گرفتن خبری از سلامت عزیزانمان که کودتاچیان هرگونه ارتباطی را با او حتی برای مقامات قضایی و وکلا کینه توزانه قطع کرده بودند، همکاران شما در گوشمان می گفتند کمی صبر کنید ایشان تحت فشارند باید درکشان کنید!

متن نامه پنجم فخرالسادات محتشمی پور به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم اجعل لی فیه نصیبا من رحمتک الواسعة واهدنی فیه لبراهینک الساطعة و خذ بناصیتی الی مرضاتک الجامعة. بمحبتک یا امل المشتاقین

عریضه پنجم در نهم رمضان المبارک

از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی

به : دادستان تهران

سلام آقای دادستان

آدینه تان خوش و خرم. امید که دیشب در میان فرازهای عالی دعای کمیل ما را هم دعا کرده باشید. کمیل. چه مرد بزرگی بود این صحابه علی(ع) و خوشا به حالش که دعایی این چنین متعالی به نام او از امام عدل گستر برای ما به یادگار مانده تا در همه مواقع به ویژه هنگام سیطره بی داد به آن پناه ببریم و آرامش بگیریم. دعای کمیل. نامش که می آید یاد کمیل خوانان زندانی می افتم. محمدرضا که به خواست خدا درست شب بازگشت عزتمندانه آزاده عزیز نوری زاد به زندان، به آغوش ما و خانواده شهیدپرورش بازگشت اما هنوز حسین نورانی نژاد و داود سلیمانی و مهدی اقبال ها دارند تاوان گزاف کمیلی بودن را پس می دهند. نمی دانم شاید آن جا صوت داودی شان کاربرد بیشتری داشته باشد تا این بیرون. یکی از زندانیان سیاسی از خاطراتش در رمضان سال پیش نوشته بود. از ذکر «امن یجیب» مستمر مهندس نبوی و صوت قرآن مهندس صفایی فراهانی که نوازشگر روح و جانش بوده در آن تنهایی هول انگیزانفرادی و از صدای الله اکبر ما خانواده ها آن بیرون که یک قسم اراده ماورایی هنگام افطار می کشیدمان به آن سو مثل قطرات آبی که به هم می پیوستیم و ناگهان غرشی و بارشی. چه سفره های بی آلایشی داشتیم رمضان گذشته و همراهی و هم بستگی این سبز مردم چه شیرین می کرد کاممان را. یادش به خیر. از همه تلخکامی های پسین این خاطرات ناب ماندنی است در لوح خاطرمان تا ابد. گفتم کمیل و امروز جمعه است و ما دلمان تنگ خطبه های مرحوم طالقانی است که همه توصیه هایش به مومنین و نمازگزاران براساس اعتقادات راستینش بود به دین محمدی(ص) و ایمان عمیقش به خدای محمد(ص) و عشقش به مردم و چه نیکو بر دل ها می نشست گفته های نغزش. نمازهای جمعه و خطبه های وحدت آفرین و آرام بخش و تذکرات راهگشا. دلمان تنگ همه آن روزهایی سپید و پاکی است که گذشت. روزهایی که مسندها هنوز توسط آدم های ناصالح و کاذب غصب نشده بود. روزهایی که به تعبیر همسرجان ما، در یادداشت پدر مادر ما باز هم متهمیم، هرکس جای خودش بود: طالقانی و بهشتی و منتظری و خاتمی و موسوی و …

جمعه است و روز طهارت جسم و روح و من از خدای روز هفتم می خواهم که در هفتمین روز غیبت همسرم از جمع خانواده و یاران و حضور اثرگذارترش در سنگر جدیدی به نام زندان، که به دلیل شکایت از خاطیان و غاصبان بدان بازفراخوانده شد و شتابان به سویش شتافت، توفیق استجابت دعای امروز را در حق مان عطایمان کند: نصیبی از رحمت واسعه اش و هدایتی بواسطه براهین ساطعه اش و رسیدن به مرضات جامعه اش. انشاء الله

آقای دادستان

سال گذشته وقتی که شما تازه مسئولیت ستاندن داد را از بی دادگران پذیرفته بودید و ما دلخوش از تغییرات روی داده در نظام قضا و با امید عمل به مرّ قانون در اسرع وقت و جبران مافات، می نشستیم پشت در اتاقتان به انتظار دادستانی که نه، لااقل برای گرفتن خبری از سلامت عزیزانمان که کودتاچیان هرگونه ارتباطی را با او حتی برای مقامات قضایی و وکلا کینه توزانه قطع کرده بودند، همکاران شما در گوشمان می گفتند کمی صبر کنید ایشان تحت فشارند باید درکشان کنید! و ما درک نمی کردیم که فشار بر دادستان یا قاضی مستقل و قاضی القضات در حکومت اسلامی چه معنایی دارد اما همکاران شما زحمت کشیدند و نشانه دادند و فهماندندمان: روزنامه کیهان و ایران را بخوانید می فهمید. باورکردنی نبود که روزنامه های دولتی و خبرگزاری های دولتی قرار باشد برای قوه قضائیه تعیین تکلیف کنند اما قصه فقط به نشانه های آشکار ختم نمی شود انگار. این دوره روزنامه های ارگان سپاه و سایت هایشان جلوتر از دیگر دروغپردازن دولتی افتاده اند و تکلیف معلوم می کنند!!!کانال دویی که آقایان به همسرجان گفته بودند خشن هستند و اهل تعامل و گفتگو نیستند را شما می شناسید آقای دادستان؟ همان ها که به کانال یکی ها گفته بودند تاجزاده دارد از شما زمان می خرد و فریبتان داده؟ ما را باش که فکر می کردیم این نابسامانی ها و ناهمگنی ها و اختلافات فقط در حوزه دولت است و همکاران کودتا با هم هم بسته و هم روشند. حالا مهم نیست کانال یک کیست وکانال دو کدام است و برای من هم مهم نیست که سیاست و سلیقه و جمع بندی به اصطلاح هوشمندانه کدامشان منجر به بازداشت مجدد همسر دلبندم شده عزیزی که انگار عشق عمیق میان ما هم این روزها از نظر آقایان جرمی بر جرایممان افزوده است.

آن چه برایم مهم است و می خواهم در موردش جواب بگیرم این است که آیا دادستان شهر ما هنوز تحت فشار است که نمی تواند یک خواسته پیش پا افتاده ما را اجابت کند؟ چرا مصطفی تاجزاده نمی تواند با خانواده اش تماس بگیرد؟ اگر شما مانع شده اید که وای به روزی که بگندد نمک. اگر فشار از ناحیه کودتاگران است که باید دستی که آن شکایت نامه را امضا کرده بوسید که مدبرانه ترین اقدام در وضعیت پس از کودتا و دوره روشنگری را انجام داده است و اگر فشار از ناحیه بالاتری است که خوش به سعادت ما و همه یاران انقلاب و فرزندان امام. راستی امام جمعه امروز چه کسی بود آقای دادستان؟ جمعه نماز جمعه و یک خطیب چند شغله که بعضی از آن ها مادام العمری هستن. آقای دادستان نکند یک شکایت قدیمی ده ساله باعث این فشار باشد و نکند این آغازی باشد برای فشارهای بعدی بر شما و ما!!! خدا نکند وگرنه من باید یک تنه در غیبت همسرم پیگیر این شکایت تاریخی باشم و لابد باید کلی مزاحمت برای وکلای ارجمندش فراهم کنم.

خداوندا این بندگان خاطی ات را که به جای پاسخ گویی صریح و روشن به یک سوال ساده، ما را به ظن و گمان وامی دارند، به حق روز هفتم این ماه عزیز، خودت به هر طریق ممکن اصلاح بفرما.

بتوفیقک یا هادی المضلین
 

نامه بهمن احمدی امویی از زندان اوین به همسرش ژیلا بنی یعقوب



کلمه :ژیلا بنی یعقوب ،روزنامه نگار در جدیدترین مطلب وبلاگش ،نامه ای را از همسرش بهمن احمدی امویی ،که این روزها بعد از تحمل ۲۳ روز انفرادی و دو هفته اعتصاب عذا در بند ۳۵۰ به سر می برد ،منتشر کرده است .وی در مقدمه ای که بر نامه بهمن احمدی امویی نوشته ،توضیح داده است : «بهمن ،چند روز قبل از اینکه به انفرادی منتقل شود در نامه ای که از داخل زندان به بیرون فرستاد، تولدم را تبریک گفت. این دومین سالروز تولدم بدون بهمن است .سال پیش شیوا نظرآهاری برایم در سلول کوچکمان در بند ۲۰۹ تولدگرفت و امسال بهمن با ارسال نامه ای از داخل اوین این روز را به من تبریک گفت»
به گزارش کلمه ، متن کامل نامه بهمن احمدی امویی روزنامه نگار دربند به ژیلا بنی یعقوب به این شرح است :
۲۸ مرداد تا ۱۳ سال پیش برای من تنها در این چند جمله خلاصه می شد :آمریکایی ها آرزوهای ما را بر باد دادند و دمکرات ترین دولت تاریخ ایران را سرنگون کردند.شعبان بی مخ خیلی ها را از کوچه پس کوچه های تهران دورخود جمع کرد و با فریادهای جاویدشاه و با کمک نیروهای خارجی و نظامی داخلی کودتا پیروز و مصدق سرنگون شد.
اما از هفدهم بهمن ماه ۱۳۷۶ که تو را در پاگردپله های روزنامه همشهری دیدم چیزهای دیگری هم به خاطرات من از ۲۸ مرداد اضافه شد.
تو از اینکه در چنین روزی متولد شده ای که یاد آور طعم تلخ ناکامی و شکست یک ملت است ،احساس خوبی نداری شاید دلت می خواست در روز دیگری متولد می شدی .
اما عزیزم!شاید ژیلای هر روز دیگر با ژیلای ۲۸ مرداد فرق می کرد.
در لحظه لحظه های زندگی رازهایی نهفته است که حتی نابغه ترین آدم ها از آن سر در نمی آورند.
چهارشنبه روزی در ۲۸ مردادماه سال پیش در سلول انفرادی ام باز شد.دو بازجوی وزارت اطلاعات بودند که بستنی سنتی و فالوده شیرازی را با قاشق های پلاستیکی یکبار مصرف می خوردند،بوی آبلیموی تازه اضافه شده به فالوده را به خوبی حس می کردم.با خنده به من گفتند:
با خانواده تماس بگیر که برای ژیلا وثیقه بیاورند.ژیلا را با تاکید خاصی گفتند.
عزیزم!همه تو را ژیلا صدا می کنند.غریبه ،آشنا ،دوست و همکار و حتی بازجوهای وزارت اطلاعات.
قرار بود همان شب با وثیقه ۲۰۰ میلون تومانی آزاد شوی .
شب چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۸ ،بازهم صدای کودتا توی گوشم پیچید :مرگ بر مصدق ، جاوید شاه.
دو ماهی بود که توی زندان بودم و آن شب خاطراتم را در گوشه سلول انفرادی مرور می کردم :تو دلت نمی خواست چنین روزی را به عنوان روز تولدت جشن بگیریم.می گفتی مگر می شود در چنین روزی که آرزوهای ملتی بر باد رفته و سیاه بخت شد ،جشن گرفت؟
در همه سالهای گذشته برخی از شب های ۲۸ مرداد را با اصرار من به رستورانی می رفیتم ،گاهی همان جا غذایی می خوردیم و گاهی غذا را می خریدیم و به خانه می بردیم و تو در راه اولین بچه خیابانی را که می دیدی غذایت را به او می دادی.
شنیده ام این روزها تعداد بچه ها و جوانانی که سرچهارراه ها فال حافظ ،گل یا دستمال کاغذی می فروشند ،خیلی بیشتر شده است.یادم هست بچه های کار که می خواستند چیزی به ما بفروشند ،به من می گفتی بی تفاوت از کنارشان رد نشویم ،هرکدام از اینها می توانستند« امیرمهدی» ما باشند.
مهم نبود که نیاز داشتی یا نداشتی اما از آنها خریدمی کردی :گل ،دستمال کاغذی و پاکت های فال.
صندلی عقب ماشین پر از دستمال و شاخه های گل و برگه های فال می شد.
برگه های فال را در حالی که رانندگی می کردم ، برایم می خواندی:
- ای صاحب فال !کاری را شروع کرده ای که در آن برایت خیر است
- چیزی را که برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند.
- بدان و آگاه باش !در این دنیا هیچ چیز پایدار نیست و هیچ کس را پیدا نمی کنی که از همه چیز راضی باشد.
یکبار از من پرسیدی بهمن !اگر بخواهی چیزی در باره من بنویسی ،چه خواهی نوشت؟
و من در بند ۳۵۰ اوین به این سوالت فکر می کنم که اگر قرار باشد چیزی در باره ات بنویسم ،چه می نویسم.
در کار خیلی جدی هستی و برایت فرق نمی کند که خواهر ،همسر ،دوست یا غریبه همکارت باشد.همه باید در کار جدی و سخت کوش و منظم باشند.کار با نقص پذیرفته نیست .آدم بی توجه و غیردقیق اعصابت را خرد می کند.اینکه روزنامه نگار حضور ذهن و ذهن پرسشگر نداشته باشد تو را به هم می ریزد.
به یاد می آورم که در عراق و افغانستان تشویقم می کردی که از زمانی که در اختیار داریم حداکثر استفاده را بکنیم و حداکثر گزارش ها را تهیه کنیم.هر روز ازساعت هفت صبح تا ۱۲ شب یکسره از این طرف به آن طرف می رفتی ،قرار پشت قرار ،مصاحبه پشت مصاحبه و بازدید پشت بازدید .
من از خودم می پرسیدم مگر ژیلای ۴۸ کیلویی چقدر توان و انرژی دارد ؟
تو تنها اینها که گفتم نیستی .زندگی مجموعه ای از اتفاقات غیرقابل پیش بینی است و در سر هر پیچ و خمی می تواند سرنوشت را تغییر دهد.تو بزرگترین اتفاق زندگی من هستی .
تولدت مبارک ژیلای عزیز
بهمن احمدی امویی
مردادماه ۱۳۸۹
زندان اوین -بند ۳۵۰

آیا دادستان شهر ما تحت فشار است؟



همسر یکی از قربانیان کودتای انتخاباتی  در عریضه پنجم خود به دادستان تهران از او پرسیده است: آن چه برایم مهم است و می خواهم در موردش جواب بگیرم این است که آیا دادستان شهر ما هنوز تحت فشار است که نمی تواند یک خواسته پیش پا افتاده ما را اجابت کند؟ چرا مصطفی تاجزاده نمی تواند با خانواده اش تماس بگیرد؟ اگر شما مانع شده اید که وای به روزی که بگندد نمک. اگر فشار از ناحیه کودتاگران است که باید دستی که آن شکایت نامه را امضا کرده بوسید که مدبرانه ترین اقدام در وضعیت پس از کودتا و دوره روشنگری را انجام داده است و اگر فشار از ناحیه بالاتری است که خوش به سعادت ما و همه یاران انقلاب و فرزندان امام.
به گزارش کلمه متن نامه پنجم فخرالسادات محتشمی پور به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم اجعل لی فیه نصیبا من رحمتک الواسعة واهدنی فیه لبراهینک الساطعة و خذ بناصیتی الی مرضاتک الجامعة. بمحبتک یا امل المشتاقین
عریضه پنجم در نهم رمضان المبارک
از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی
به : دادستان تهران
سلام آقای دادستان
آدینه تان خوش و خرم. امید که دیشب در میان فرازهای عالی دعای کمیل ما را هم دعا کرده باشید. کمیل. چه مرد بزرگی بود این صحابه علی(ع) و خوشا به حالش که دعایی این چنین متعالی به نام او از امام عدل گستر برای ما به یادگار مانده تا در همه مواقع به ویژه هنگام سیطره بی داد به آن پناه ببریم و آرامش بگیریم. دعای کمیل. نامش که می آید یاد کمیل خوانان زندانی می افتم. محمدرضا که به خواست خدا درست شب بازگشت عزتمندانه آزاده عزیز نوری زاد به زندان، به آغوش ما و خانواده شهیدپرورش بازگشت اما هنوز حسین نورانی نژاد و داود سلیمانی و مهدی اقبال ها دارند تاوان گزاف کمیلی بودن را پس می دهند. نمی دانم شاید آن جا صوت داودی شان کاربرد بیشتری داشته باشد تا این بیرون. یکی از زندانیان سیاسی از خاطراتش در رمضان سال پیش نوشته بود. از ذکر «امن یجیب» مستمر مهندس نبوی و صوت قرآن مهندس صفایی فراهانی که نوازشگر روح و جانش بوده در آن تنهایی هول انگیزانفرادی و از صدای الله اکبر ما خانواده ها آن بیرون که یک قسم اراده ماورایی هنگام افطار می کشیدمان به آن سو مثل قطرات آبی که به هم می پیوستیم و ناگهان غرشی و بارشی. چه سفره های بی آلایشی داشتیم رمضان گذشته و همراهی و هم بستگی این سبز مردم چه شیرین می کرد کاممان را. یادش به خیر. از همه تلخکامی های پسین این خاطرات ناب ماندنی است در لوح خاطرمان تا ابد. گفتم کمیل و امروز جمعه است و ما دلمان تنگ خطبه های مرحوم طالقانی است که همه توصیه هایش به مومنین و نمازگزاران براساس اعتقادات راستینش بود به دین محمدی(ص) و ایمان عمیقش به خدای محمد(ص) و عشقش به مردم و چه نیکو بر دل ها می نشست گفته های نغزش. نمازهای جمعه و خطبه های وحدت آفرین و آرام بخش و تذکرات راهگشا. دلمان تنگ همه آن روزهایی سپید و پاکی است که گذشت. روزهایی که مسندها هنوز توسط آدم های ناصالح و کاذب غصب نشده بود. روزهایی که به تعبیر همسرجان ما، در یادداشت پدر مادر ما باز هم متهمیم، هرکس جای خودش بود: طالقانی و بهشتی و منتظری و خاتمی و موسوی و …
جمعه است و روز طهارت جسم و روح و من از خدای روز هفتم می خواهم که در هفتمین روز غیبت همسرم از جمع خانواده و یاران و حضور اثرگذارترش در سنگر جدیدی به نام زندان، که به دلیل شکایت از خاطیان و غاصبان بدان بازفراخوانده شد و شتابان به سویش شتافت، توفیق استجابت دعای امروز را در حق مان عطایمان کند: نصیبی از رحمت واسعه اش و هدایتی بواسطه براهین ساطعه اش و رسیدن به مرضات جامعه اش. انشاء الله
آقای دادستان
سال گذشته وقتی که شما تازه مسئولیت ستاندن داد را از بی دادگران پذیرفته بودید و ما دلخوش از تغییرات روی داده در نظام قضا و با امید عمل به مرّ قانون در اسرع وقت و جبران مافات، می نشستیم پشت در اتاقتان به انتظار دادستانی که نه، لااقل برای گرفتن خبری از سلامت عزیزانمان که کودتاچیان هرگونه ارتباطی را با او حتی برای مقامات قضایی و وکلا کینه توزانه قطع کرده بودند، همکاران شما در گوشمان می گفتند کمی صبر کنید ایشان تحت فشارند باید درکشان کنید! و ما درک نمی کردیم که فشار بر دادستان یا قاضی مستقل و قاضی القضات در حکومت اسلامی چه معنایی دارد اما همکاران شما زحمت کشیدند و نشانه دادند و فهماندندمان: روزنامه کیهان و ایران را بخوانید می فهمید. باورکردنی نبود که روزنامه های دولتی و خبرگزاری های دولتی قرار باشد برای قوه قضائیه تعیین تکلیف کنند اما قصه فقط به نشانه های آشکار ختم نمی شود انگار. این دوره روزنامه های ارگان سپاه و سایت هایشان جلوتر از دیگر دروغپردازن دولتی افتاده اند و تکلیف معلوم می کنند!!!کانال دویی که آقایان به همسرجان گفته بودند خشن هستند و اهل تعامل و گفتگو نیستند را شما می شناسید آقای دادستان؟ همان ها که به کانال یکی ها گفته بودند تاجزاده دارد از شما زمان می خرد و فریبتان داده؟ ما را باش که فکر می کردیم این نابسامانی ها و ناهمگنی ها و اختلافات فقط در حوزه دولت است و همکاران کودتا با هم هم بسته و هم روشند. حالا مهم نیست کانال یک کیست وکانال دو کدام است و برای من هم مهم نیست که سیاست و سلیقه و جمع بندی به اصطلاح هوشمندانه کدامشان منجر به بازداشت مجدد همسر دلبندم شده عزیزی که انگار عشق عمیق میان ما هم این روزها از نظر آقایان جرمی بر جرایممان افزوده است. آن چه برایم مهم است و می خواهم در موردش جواب بگیرم این است که آیا دادستان شهر ما هنوز تحت فشار است که نمی تواند یک خواسته پیش پا افتاده ما را اجابت کند؟ چرا مصطفی تاجزاده نمی تواند با خانواده اش تماس بگیرد؟ اگر شما مانع شده اید که وای به روزی که بگندد نمک. اگر فشار از ناحیه کودتاگران است که باید دستی که آن شکایت نامه را امضا کرده بوسید که مدبرانه ترین اقدام در وضعیت پس از کودتا و دوره روشنگری را انجام داده است و اگر فشار از ناحیه بالاتری است که خوش به سعادت ما و همه یاران انقلاب و فرزندان امام. راستی امام جمعه امروز چه کسی بود آقای دادستان؟ جمعه نماز جمعه و یک خطیب چند شغله که بعضی از آن ها مادام العمری هستن. آقای دادستان نکند یک شکایت قدیمی ده ساله باعث این فشار باشد و نکند این آغازی باشد برای فشارهای بعدی بر شما و ما!!! خدا نکند وگرنه من باید یک تنه در غیبت همسرم پیگیر این شکایت تاریخی باشم و لابد باید کلی مزاحمت برای وکلای ارجمندش فراهم کنم.
خداوندا این بندگان خاطی ات را که به جای پاسخ گویی صریح و روشن به یک سوال ساده، ما را به ظن و گمان وامی دارند، به حق روز هفتم این ماه عزیز، خودت به هر طریق ممکن اصلاح بفرما.
بتوفیقک یا هادی المضلین

آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

 

 

تفهیم اتهامات جدید به لاله حسن پور از سوی دادسرای مستقر در زندان اوین

خبرگزاری هرانا - لاله حسن پور، فعال حقوق بشر، روز چهارشنبه مورخ بیست و هفتم مرداد ماه، جهت اخذ آخرین دفاعیات به شعبه ی 3 بازپرسی دادگاه انقلاب تهران، مستقر در زندان اوین احضار شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، در این دادگاه که بدون حضور وکیل ایشان برگزار شد سه اتهام جدید مبنی بر توهین به رهبری، توهین به مقدسات و توهین به رئیس جمهور مطرح و تفهیم شد.
یکی از وکلای مدافع وی در گفتگو با گزارشگر هرانا اعلام کرد متاسفانه به ما وکلا اجازه ورود به دادسرای مستقر در اوین نمی دهند به همین دلیل من نتوانستم به همراه موکلم در دادگاه حضور به عمل رسانم.
وی افزود، در تماسی که با خانم لاله حسن پور داشتم گویا اتهامات جدیدی به ایشان تفهیم شده است، اتهاماتی چون توهين به مقدسات اسلام از طریق انتشار "اسلام چه به ایران" نوشته ای از صادق هدایت در وبلاگ شخصی، توهين به رهبري از طریق انتشار یک دلنوشته در وبلاگ شخصی، توهين به احمدي نژاد از طریق انتشار یک دلنوشته در وبلاگ شخصی، به ایشان تفهم شده است.
وی هم چنین خاطر نشان کرد پیشتر اتهاماتی چون اقدام عليه امنيت ملي از طریق امضا کمپین نوجونان محکوم به اعدام، عضويت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و شركت در اغتشاشات عنوان شده بود.
حسن پور در طی مدت بازداشت تحت فشار شدید بازجویان جهت اخذ اعترافات تلوزیونی قرار داشت.
لاله حسن پور، فعال حقوق بشر روز سه شنبه بیست و پنجم اسفندماه در منزل پدری اش در تهران توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت و به بند 2 الف زندان اوین منتقل شد.
وی دوازدهم خردادماه با قرار وثیقه ی دویست میلیون تومانی از زندان اوین به صورت موقت آزاد شد.

 

 

هرانا؛ وضعیت نامساعد جسمی رضا شهابی فعال کارگری در بند

خبرگزاری هرانا – صبح روز پنج شنبه 28/05/1389 خانواده رضا شهابي فعال کارگري و از اعضاي سنديکاي کارگران اتوبوسراني تهران  در زندان اوين با وي ديداري حضوري داشتند .
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا؛ در اين ديدار که ربابه رضايي همسر ، شيرين شهابي دختر و برادر کوچکتر اقاي  شهابي حسن شهابي حضور داشتند اين فعال کارگري توانست دقايقي  با خانواده خود ديدار کند.
به گفته يکي از ملاقات کنندگان رضا شهابي  به شدت دچار ضعف جسماني شده، و با اشاره به ناراحتي و درد شديد در ناحيه  گردن و کمر به مبتلا شدن به بيماري گوارشي اشاره کرد  . از  وضع جسماني اين فعال کارگري کاملا مشهود بود که  وي به شدت زير فشار روحي قرار داشته  است .
یکی از نزدیکان وی به گزارشگر هرانا گفت، آقای شهابی به شدت دچار ضعف جسمانی شده است و از ناحیه گردن و کمر به شدت احساس ناراحتی می کند و هم چنین از بیماری گوارشی در رنج است.
قابل ذکر است  رضا شهابي پيش از بازداشتش به دليل درد شديد در ناحيه گردن و کمر خود تحت نظر پزشک بوده و در تاريخ 18/3/89 يعني کمتر از 5 روز قبل از بازداشتش در يکي از مراکز پزشکي تهران راديوگرافي و الکتروميوگرافي را انجام داده بود.

 

حکم زندان برای شش فعال آذربایجانی در تبریز

خبرگزاری هرانا - حسن عبداللهی جهانی(امیداغلو) مدرس زبان و ادبیات ترکی، محبوب بوداقی شاعر آذربایجانی، فراز زهتاب فعال دانشجویی در دانشگاه تبریز، حبیب آوریده، محمدرضا هاشمی و حسین آسیابی از شهروندان آذربایجانی در تبریز از سوی شعبه ۱۱۱ جزائی تبریز به احکام حبس از شش ماه تا یکسال محکوم گردیدند. به گزارش ساوالان سسی، بر اساس حکم صادره از سوی قاضی محمدی رئیس شعبه ۱۱۱ جزائی تبریز، حبیب آوریده به یکسال حبس تعزیری و حسن عبداللهی جهانی، محبوب بوداقی، فراز زهتاب، محمدرضا هاشمی و حسین آسیابی هر کدام به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده اند.این افراد خرداد و تیر ماه ٨٨ توسط اداره اطلاعات تبریزدستگیر و پس از تحمل نزدیک سه ماه بازداشت موقت به قید وثیقه از زندان تبریز آزاد شده بودند.

اتهام این فعالین مشارکت در فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مدیریت وبلاگ و چاپ و انتشار اعلامیه و دعوت مردم به تظاهرات عنوان شده است.

دادگاه رسیدگی به اتهامات این افراد به صورت غیر علنی برگزار شده و بازداشت شدگان در دوران بازداشت در اداره اطلاعات تبریز از حق ملاقات با خانواده و وکیل محروم بوده اند.

نقی محمودی، عباس جمالی و عظیم زاده وکلای دادگستری در تبریز وکالت این متهمین را بر عهده دارند.

 


رنجنامه رضا شریفی بوکانی زندانی کرد محبوس در زندان رجایی شهر

خبرگزاری هرانا - رضا شریفی بوکانی، یکی از زندانیان محبوس در زندان رجایی شهر کرج است که از پانزدهم اردی بهشت ماه تاکنون به صورت بلاتکلیف در زندان به سر می برد.

این زندانی رنجنامه ای را در درون زندان نگاشته و بر اساس این متن که به دست گزارشگر خبرگزاری حقوق بشر ایران(هرانا) رسیده است وی به شرح آنچه که در طی این مدت بر وی رفته پرداخته است. متن این رنجنامه به شرح زیر می باشد:

رضا شریفی بوکانی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر که از 15 اردی بهشت در بازداشت اطلاعات سپاه پاسداران بسر می برد اینجانب رضا شریفی بوکانی متولد شهرستان بوکان محل اقامت تهران پس از یازده سال خدمت به راه و ریشه دموکراسی و فعالیت سیاسی در ایران که تنها هدفم خدمت به ملت کرد و آزادی کردستان و دموکراسی در ایران بود 15 اردی بهشت 89 ساعت 4:30 در یک کافی نت در شهرک غرب(کافی نت دانشجو) توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شدم.
در ابتدا مرا به مکان نامعلومی بردند و تا صبح با من کاری نداشتند صبح ساعت 9 بود که مرا شکنجه جسمی کردند و بسیار آزار و اذیت نمودند بعد از 3 ساعت با فضاحت و بی عدالتی مرا به دادگاهی بردند که متوجه نشوم کدام دادگاه بود چون غیر از چشم بند یک گونی کوچک را بر سرم انداخته و از همانجا مرا روی صندلی عقب دراز کشاندند و از پشت به من دستبند زدند. من عذاب زیادی کشیدم تا وارد دادگاه شدم و متاسفانه متوجه هیچ شخصیتی در آنجا نشدم چون نتوانستم چیزی ببینم.
در حضور روئسای دادگاه در همان دقیقه از من به عنوان جاسوس و دشمن نظام نام بردند و قرار بازداشت یک ماه را محرمانه امضا کردند و بلافاصله از دادگاه من را به رجایی شهر بند بازداشتگاه سپاه آوردند. از دادگاه نیز به همین شکل چشم بند و دستبند داشتم و اینبار پابند هم اضافه شد که بی نهایت دچار اذیت و ازار شدم.
من در سلول انفرادی ای بودم که یک توالت فرنگی هم آن جا بود و نزدیک 15 الی 20 روز زیر فشار روحی و جسمی قرار گرفتم بودم؛ هر روز 6 ساعت توسط مسئولین معاونت اطلاعات سپاه پاسداران تحت بازجویی قرار می گرفتم. بعد از 15 روز یعنی 6/3/89 دوباره مرا به یک دادگاه بردند بعد از آن مرا به یک مکانی که در نواحی کوهستانی تهران بود، انتقال دادند و بعدها متوجه شدم در مناطق لواسان است. دقیقا 5 روز زیر شکنجه قرار گرفتم. من در تمام این بازجویی ها با چشمبند بودم و مرا با تهدید و ارعاب فراوان و گاهی با خشونت بازجویی می کردند. بعد از آنجا مرا به ساختمان 209 محرمانه انتقال دادند و در سلول 77 به مدت 65 روز در انفرادی به سر بردم و هر روز بلااستثنا بازجویی داشتم و تحت فشار قرار می گرفتم.
در مورد شکنجه های جسمی که من آنجا متحمل می شدم باید بگویم که ضرب و شتم و شک الکتریکی از شکنجه های معمولی بود که برای من استفاده می شود، درست 48 ساعت مرا آویزان نمودند که الان متاسفانه دست چپم از کار افتاده و کارایی خود را از دست داده است من در ساختمان 209 هر روز تحت شدیدترین بازجویی ها قرار می گرفتم و هر روز شیوه بازجویی ما تغییر می کرد و بازجوی های جدیدی می آمدند بازجویان وزارت اطلاعات پس از انکه هیچ مدرکی علیه من پیدا نکردند از طریق فشارهای فراوان پسورد ایمیل مرا تهیه نمودند و اینگونه اقدام به سند سازی علیه من کردند. بعد از 5 ماه شخصی از وزارت اطلاعات و دیگری از اطلاعات سپاه پاسداران من را احضار نمودند و بدون چشم بند در مورد مصاحبه تلویزیونی که من دروغ های را به نفع آن ها به نمایش بگذارم با من صحبت کردند؛ من باید در این مصاحبه علیه خود و کسانی که نمی شناختم صحبت می کردم ولی بنده حاضر به این کار نشدم و جواب رد دادم.
روزهای اخر بود که مرا به طبقه پایین بردند و کل تشکیلات فیلم برداری را راه اندازی کرده بودند و من دوباره قاطعانه جواب رد دادم به همین دلیل آن ها مرا به اشد مجازات تهدید نمودند.24 تیرماه بود که مرا چشم بسته و دست بند به دست روی صندلی عقب ماشین سمند خواباندند و به رجایی شهر بند سپاه آورند انجا به مدت زمان 6 ساعت ماندگار شدم بعد مرا تحویل بند 2 زندان رجایی شهر دادند که به من اخطار دادند که به سایر زندانیان و پرسنل حتی جرمم را هم نگویم در بند 2 مرا درسخت ترین شرایط در حالی که ازدحام جمعیت اعصاب و روان انسان را به مختوش می کند که برای ساده ترین کارها مانند حمام و دستشویی و مخابرات و خرید از فروشگاه باید حداقل نیمی از روز را در صف منتظر باشیم نگهداری می کنند. اصل تفکیک جرایم که مسئولین قوه قضاییه سازمان زندان ها انقدر بر ان تاکید می کنند، به فراموشی سپرده شده و مرا به همراه زندانی سیاسی بهروز جاوید تهرانی در بین قاتلین و سارقین مسلح و کلاه برداران نگهداری می کنند. امکان استفاده از تلفن برای ما بسیار محدود است و شرکت در کلاس های قرآن و نماز جماعت و هم چنین روزه گرفتن برای همه ما اجباری می باشد.
معهذا هم چنان در آرزوی محاکمه عادلانه و به دست آوردن حداقل حقوق قانونی خویش در این زندان استقامت خواهیم کرد.
زندانی کرد رضا شریفی بوکانی
خبرگزاری هرانا

 

شیوا نظرآهاری به محاربه متهم شده است

خبرگزاری هرانا - مادر شیوا نظر آهاری، یکی از فعالان حقوق بشر که در ایران زندانی است، از متهم شدن دخترش به "محاربه" خبر داد.
شهرزاد کریمان، مادر خانم نظر آهاری روز چهارشنبه بیست و هفت مردادماه به بی بی سی فارسی گفت که محمد شریف، یکی از وکلای دخترش در پرونده او اتهام محاربه را دیده است.
به گفته خانم کریمان، سال گذشته هم در تفهیم اتهام به خانم نظر آهاری، چنین اتهامی مطرح شده بود اما "دخترم و وکلایش، چون فکر می کردند دلیلی ندارد این موضوع را جدی نگرفتند و از کنار این مساله گذشتند."
او با ابراز نگرانی شدید از این اتهام به نقل از آقای شریف گفت که حتی یک برگ سند یا مدرکی دال بر این اتهام در پرونده دخترش وجود ندارد، "اما این اتهام هست و ما نگرانیم."
خانم کریمان از تاخیر طولانی در برگزاری دادگاه دخترش انتقاد کرد و گفت که بازداشت طولانی او بدون برگزاری محاکمه اش، غیر قانونی بوده است.
او با اشاره به اینکه 13 شهریور ماه، به عنوان تاریخ برگزاری دادگاه خانم نظرآهاری تعیین شده است، ابراز امیدواری کرد: "پس از رفت و آمد های مکرر به من قول داده اند دادگاه او زودتر از این تاریخ برگزار شود."
شیوا نظر آهاری، دانشجوی ستاره‌دار، فعال حقوق بشر و از موسسان کمیته گزارشگران حقوق بشر در ایران است و سال گذشته، یک روز پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران بازداشت شد.
او پس از نزدیک به صد روز بازداشت با قرار وثیقه آزاد شد، اما اواخر آذر ماه سال گذشته خورشیدی، زمانی که قصد شرکت در مراسم درگذشت آیت الله منتظری را داشت، بار دیگر بازداشت شد و پس از ماه‌ها بازداشت در سلول انفرادی، به بند زنان زندان اوین منتقل گردید.