اخبار روز:
مترو مکان خوبی است برای گپ زدن، بخصوص وقتی که مسیرهای طولانی را از ابتدای خط تا انتها مجبوری بروی. گپ زدن گذشت زمان و شلوغی مترو را از خاطر می برد و تا چشم به هم بزنی به مقصد رسیده ای. گفت و گویی که می خوانید در یکی از این سفرها رخ داد و ما را با شرایط کاری در عسلویه آشنا می کند که روزگاری نه چندان دور بهترین امکان شغلی برای بسیاری از جوانان بود. هر چند شرایط کاری بسیار دشوار بود، اما حقوق های بالا و دو سه برابر دستمزد و حقوق در تهران سبب می شد که بسیاری دشواری کار را به جان بخرند و حداقل برای چند سالی برنامه کار در آنجا را برای خودشان بریزند تا بتوانند در ابتدای راه، برای شروع یک زندگی جدید، پس اندازی دست و پا کنند .
جوانی ریزنقش کنارم نشست. به نظر کمتر از ٣۰ سال سن داشت. از گرمای بیرون کلافه بود. برای اینکه سر صحبت را باز کنم از گرمای تهران و شلوغی مترو گفتم. اما در پاسخم از گرمای عسلویه گفت و شلوغی سرویس رفت و آمد به محل کار در آنجا. می گفت چند ماهی است که در عسلویه مشغول به کار شده است. از او پرسیدم:
جوانی ریزنقش کنارم نشست. به نظر کمتر از ٣۰ سال سن داشت. از گرمای بیرون کلافه بود. برای اینکه سر صحبت را باز کنم از گرمای تهران و شلوغی مترو گفتم. اما در پاسخم از گرمای عسلویه گفت و شلوغی سرویس رفت و آمد به محل کار در آنجا. می گفت چند ماهی است که در عسلویه مشغول به کار شده است. از او پرسیدم:
- زمانی که رفتی عسلویه، اونجا چطور به نظرت اومد؟
ج: اونجا که رسیدم، انگار که به یه پادگان نظامی وارد شدم. ساعت چهار و نیم صبح باید از خواب بیدار بشی، نزدیک یک ساعت تو راه باشی و قبل ساعت شش صبح، تو محل کارت حاضر بشی و کارت بکشی. کل منطقه عسلویه فنس کشی شده و ورود و خروج، کنترل میشه. کنترل ورود و خروج دست حراست POGC (شرکت ملی نفت و گاز ایران) هست. دور هر سایت که معمولا شامل دو فاز هست، بازم فنس کشی جدا داره و گیت ورود و خروج گذاشتن که ماشین ها و کیف ها رو می گردن. از کمپ، که محل خواب و استراحته، تا محل سایت، که محل کاره، با ماشین حدود نیم ساعت فاصله هست. همه باید یونیفرم شرکت شون رو بپوشن. اینم شاید یه دلیل دیگه هست که عسلویه تو همون نظر اول، شبیه پادگان به نظر بیاد. داخل کمپ ها، بین کانکس ها هم فنس کشی شده. آدم های کارفرما، اکثرا سرهنگ و درجه دار هستن که با ماشین های سپاه، عبور و مرور می کنن.
س: چند روز در ماه و روزی چند ساعت باید کار کنین؟
ج: از یه شرکت تا شرکت دیگه متفاوته. ما هر ماه بیست و دو روز کار و هشت روز رست(استراحت) داریم. مثلا شرکت پتروشیمی جم، پانزده روز کار و پانزده روز استراحت داره. البته کارگر یا مهندسی که می خواد مرخصی بره، باید جایگزین داشته باشه. اگه کسی نباشه که تو مدت مرخصی اش، کارهاش رو انجام بده، حق مرخصی اش سلب می شه و اون کارگر یا مهندس، مجبوره بمونه عسلویه و مرخصی نره.
مدت کار روزانه، ده ساعته. از شش صبح تا دوازده ظهر، و از چهار تا هشت بعد از ظهر.
رفت و آمد هم جزو ساعات کاری حساب نمیشه. رفت و آمد هر روز، صبح از کمپ تا سایت یک ساعت، ظهر از سایت تا کمپ یک ساعت، دوباره از کمپ تا سایت یک ساعت و آخر روز هم از سایت تا کمپ یک ساعت طول میکشه. در بیست و چهار ساعت شبانه روز، حدود چهار ساعت تو رفت و آمد هستیم که هیچی اش جزو ساعات کاری حساب نمیشه. این چهار ساعت جزو ساعات استراحت ما محسوب میشه.
س: خوب تو این چهار ساعت، استراحت می کنید دیگه؟
ج: البته بستگی داره کارگر باشی یا کارمند. سرویس کارگرها کولر نداره و اتوبوس بنز ٣۰۲ (سوپر) و مینی بوس هست. تعداد سرویس ها هم طوریه که همیشه راهروی سرویس، پُره و کارگرها، چسبیده به هم، در راهروی ماشین سرپا می ایستن.
سرویس کارمندها کمی وضعش بهتره و اتوبوس شاتله. تعداد کمتری هم سرپا می ایستن و کولر هم داره. البته تو اون شرایط آب و هوایی، کولر تنها یه نقطه از بدن رو خنک می کنه و بقیه نقاط، همچنان داغ باقی می مونه!
با این وضعیت، کمتر کسی می تونه تو مسیر یک ساعته به خواب بره و تجدید قوا کنه.
پراید و سمند و پژو ۴۰۵ و تویوتا لندکروز و سوزوکی هم به عنوان سرویس استفاده میشه که بستگی به رده کاری مسافرهاش، تعیین میشه. پراید برای تکنسین های ارشد، تا.... سوزوکی که سرویس روسای پیمانکار اصلیه. در فازهای ۱ و ۲ که کار در عسولیه تازه شروع شده بود و کارگران هندی و کره ای هم مشغول کار بودن، سواری موسو هم به عنوان سرویس کارگران استفاده می شد.
س: خوب، گفتی که ساعات کار روزانه ده ساعته؟
ج: از این ده ساعت، سه ساعت اضافه کاری اجباری هست و فقط هفت ساعت، جزو ساعات کاری محاسبه میشه. روزهای تعطیل هم اضافه کاری حساب میشه. بابت این اضافه کاری مزدی هم دریافت نمی کنیم!
س: وضعیت امنیت شغلی چطوریه؟ خیال تون از این بابت اینکه بیکار نشین، راحته یا نه؟
ج: هر روز امکان داره که بهت بگن عصر بیا تسویه کن! اگه اینطوری بگن و تو بخوای بیکار نشی و بمونی کار کنی، باید بری پیش رییس کارگاه و گریه و زاری کنی تا شاید دلش به رحم بیاد و اخراجت نکنه.
س: مگه قرارداد ندارین با کارفرما؟
ج: هیچ قرارداد مکتوبی به دست کارگر یا کارمند یا مهندس داده نمی شود!
همین چند روز پیش بود که حدود صد نفر از کارگرها رو در دو نوبت اخراج کردن. اسم پنجاه تا کارگر ماهر دیگه هم تو لیست رزرو (اخراج) قرار گرفته.
تعداد پاسدارهایی که به اسم کارمند حضور دارن و کارخاصی انجام نمیدن ، کم نیست. کار اصلی آنها کنترل کارگران ودادن گزارش است. در شرکت های خصوصی که رسما سپاهی ها هستند، تمام کارگران ساده و ماهر باید دو نفر پاسدار را به عنوان معرف، معرفی کنند. این دو معرف، فرم "معرف پاسدار" را پر کرده و امضا می کنن.
تو این فرم، پایبندی عقیدتی و سیاسی کارگر، توسط معرف گواهی میشه.
س: حقوق دریافتی چقدر است؟
ج: اوایل، که فاز ۱ و ۲ شروع شده بود و پیمانکارهای واسطه حضور نداشتن و کارگرها مستقیما برای پیمانکار اصلی کار می کردن، کارگر ساده حدود ماهی سه میلیون تومن حقوق می گرفت. نقل هست که تعدادی از کارگرها، پس از دریافت دستمزد ماه اول، به سرعت از عسلویه خارج شدند! چون فکر میکردند اشتباه شده و زیادی پول داده اند.الان (شهریور ۱٣٨۹) کارگر ساده، روزی بین بیست تا بیست و یک هزار تومن دریافت می کنه.
س: یعنی کارگر روزمزد، آخر روز بیست هزار تومن دستشو می گیره؟
ج: خیر! هر روز تعدادی کارگر روزمزد رو از جلوی در سایت جمع کرده و به کار می گیرن، اما دستمزدشون رو زمان پایان کار پرداخت می کنن نه پایان روز.
روزانه حدود سیصد نفر از کارگران اخراجی، جلوی در هر سایت جمع میشن تا شاید یه فُرمن (سرکارگر) بیاد و اونا رو انتخاب کنه و به کار بگیره.
هربار که مسولی برای بازدید به عسلویه میاد، این کارگرای اخراجی رو از جلوی درها جمع می کنن تا در دید دوربین های تلویزیونی نباشن.
اینم بگم که حدود دو سال پیش که رییس جمهور برای بازدید اومده بود عسلویه، خیلی صمیمی با کارگرهای شاغل، رو در رو صحبت کرد و از میزان دستمزدها پرسید. اما بلافاصله بعد از پایان بازدیدها، تمام دستمزدها دقیقا نصف شد و پنج هزار نفر اخراج شدن.
س: نیروهای سپاهی، چه سمت هایی دارن؟
ج: سرهنگ ها معمولا رییس کارگاه و یا توی تشکیلات دفتر مدیریتی (مثلا معاون رییس کارگاه و ...) هستن. سربازهای وظیفه ، بسته به تخصصی که دارن، کارگری می کنن. ساعت کاری سربازها و کل شرایط کاری شون، مثل بقیه کارگر هاست، اما دستمزدشون مثل سربازهای شهرهای دیگه (یعنی ماهی پنجاه هزار تومان!) هست. بعد کسر بیمه و غیره، ماهی حدود چهل و پنج هزار تومن، به هر یک از سربازها میدن!
اینم بگم که کارگرها و سربازها، دقیقا مثل پادگان، تنبیه و تشویق دارن. فُرمن ها (foreman) یا همون سر کارگرها، هر لحظه که دلشون بخواد و شخصا تصمیم بگیرن، اقدام به تنبیه کارگرها و سربازان زیر دست شون می کنن. یعنی هر لحظه که فرمن اراده کرد، به کارگر یا سرباز نگون بخت میگه: "امروز رو برات کسر کار حساب می کنم." در نتیجه، کارگر یا سرباز مغضوب، اون روز رو هم باید مثه بقیه روزها کار کنه، اما هیچ مزدی بابتش نمی گیره و مزد اون روز، از دستمزد ماهانه اش، کسر میشه.
یه روش دیگه تنبیه اینه که فرمن، برای کارگر زیر دستش، که باهاش خرده حساب داره، "اضافه کار بدون حقوق" صادر می کنه. بعدشم فرمن برای تحقیر و فشار روی کارگر مغضوب، اطلاعیه ای رو روی دیوار کانکس محل کارشون می چسبونه. معمولا فرمن تو اون اطلاعیه، می نویسه که: "به علت ... (عبارت تحقیر آمیز و فحش) فلانی به چهار روز کسر کار، تنبیه می شود."
فحاشی هم متداوله. هدف این فحاشی، معمولا زیر دست های خرده پیمانکار هستن. کارگر یا تکنسین یا مهندسی که فرمن باهاش مشکل داره، به طور حساب شده ای، با فحاشی مدام تحقیر میشه تا در نهایت، مجبور به ترک عسلویه بشه. فرمن هم بلافاصله، جاش رو با کارگر یا تکنسین یا مهندسی از میان اقوام یا آشنایان اش پر می کنه.
س: چه بخش هایی از کار، دست سپاه و شرکت های تابعه اش هست؟
ج: کارفرمای کل منطقه عسلویه، شرکت ملی نفت و گاز ایران (POGC) است. POGC هم اجرای هر فاز رو بین سه یا چهار شرکت، تقسیم کرده که حداقل، یکی از اون ها، از شرکت های تابعه ی سپاه است که البته به عنوان شرکت خصوصی حضور داره. روسا و معاونان این شرکت تابعه، که از رده فرماندهان و سرهنگ هستن، با ماشین های پلاک سپاه تردد می کنن.
بعد از ظهر روزی که سردار با پرادوی پلاک سپاه وارد سایت میشه، حقوق ها پرداخت میشه. بنابراین حضور سردار پرادو سوار، برای پیمانکاران جزء و کارگران، شعف انگیزه!
توی فاز ۱۵ و ۱۶ که دوستانم اونجا کار می کنن، از اوایل تیرماه امسال، روی تمام تابلوهای اطلاعات پروژه، که در دید عموم قرار دارن، برچسب سفید چسبانده اند و اسم شرکت مجری که از شرکت های تابعه است، دیگه دیده نمی شه.
س: آیا به نظر تو، این مساله یعنی مخفی کردن اسم شرکت های سپاه در تابلوهای عمومی، ربطی به تحریم های بین المللی داره؟
ج: ببینین! همون اوایل تیرماه، تلویزیون بی بی سی فارسی، خبری پخش کرد مبنی بر اینکه: مجری فاز ۱۵ و ۱۶ که شرکت سپانیر است، کنار کشیده و پروژه، به شرکت های خارجی واگذار شده.
هفته بعد، اخبار بیست و سی شبکه دوی ایران، اعلام کرد که شرکت سپانیر، از فازهای ۱۵ و ۱۶ کناره گیری کرده. دو سه روز بعدش، قضیه برچسب ها و پوشوندن نام سپانیر در تابلوهای عمومی اطلاعات پروژه پیش اومد. چند روز بعد هم، خبر تحریم های جدید که اسم شرکت های تابعه سپاه، که مشمول تحریم های بین المللی قرار گرفتن، توش لیست شده بود، منتشر شد.
س: یعنی اینها که که گفتی، ارتباط شون با هم چیه؟
ج: من فقط اتفاق هایی رو که با خیلی ها شاهدش بودیم گفتم. نتیجه گیری با خودتونه.
س: خوب این قضیه تحریم های جدید، چه تاثیری روی روند پیشرفت کارهای پروژه ها داشته؟
ج: هیچ! مواد اولیه با همون حجم و سرعت قبل از تحریم ها، از دبی و جاهای دیگه وارد اسکله گمرک میشه و کارها، بدون وقفه ادامه دارن.
صحبت ما اینجا ناتمام ماند چرا که جوان به مقصد رسیده بود. خداحافظی کرد و به سرعت از قطار خارج شد. من ماندم و سوالات دیگری که بدون پاسخ ماندند.
ج: اونجا که رسیدم، انگار که به یه پادگان نظامی وارد شدم. ساعت چهار و نیم صبح باید از خواب بیدار بشی، نزدیک یک ساعت تو راه باشی و قبل ساعت شش صبح، تو محل کارت حاضر بشی و کارت بکشی. کل منطقه عسلویه فنس کشی شده و ورود و خروج، کنترل میشه. کنترل ورود و خروج دست حراست POGC (شرکت ملی نفت و گاز ایران) هست. دور هر سایت که معمولا شامل دو فاز هست، بازم فنس کشی جدا داره و گیت ورود و خروج گذاشتن که ماشین ها و کیف ها رو می گردن. از کمپ، که محل خواب و استراحته، تا محل سایت، که محل کاره، با ماشین حدود نیم ساعت فاصله هست. همه باید یونیفرم شرکت شون رو بپوشن. اینم شاید یه دلیل دیگه هست که عسلویه تو همون نظر اول، شبیه پادگان به نظر بیاد. داخل کمپ ها، بین کانکس ها هم فنس کشی شده. آدم های کارفرما، اکثرا سرهنگ و درجه دار هستن که با ماشین های سپاه، عبور و مرور می کنن.
س: چند روز در ماه و روزی چند ساعت باید کار کنین؟
ج: از یه شرکت تا شرکت دیگه متفاوته. ما هر ماه بیست و دو روز کار و هشت روز رست(استراحت) داریم. مثلا شرکت پتروشیمی جم، پانزده روز کار و پانزده روز استراحت داره. البته کارگر یا مهندسی که می خواد مرخصی بره، باید جایگزین داشته باشه. اگه کسی نباشه که تو مدت مرخصی اش، کارهاش رو انجام بده، حق مرخصی اش سلب می شه و اون کارگر یا مهندس، مجبوره بمونه عسلویه و مرخصی نره.
مدت کار روزانه، ده ساعته. از شش صبح تا دوازده ظهر، و از چهار تا هشت بعد از ظهر.
رفت و آمد هم جزو ساعات کاری حساب نمیشه. رفت و آمد هر روز، صبح از کمپ تا سایت یک ساعت، ظهر از سایت تا کمپ یک ساعت، دوباره از کمپ تا سایت یک ساعت و آخر روز هم از سایت تا کمپ یک ساعت طول میکشه. در بیست و چهار ساعت شبانه روز، حدود چهار ساعت تو رفت و آمد هستیم که هیچی اش جزو ساعات کاری حساب نمیشه. این چهار ساعت جزو ساعات استراحت ما محسوب میشه.
س: خوب تو این چهار ساعت، استراحت می کنید دیگه؟
ج: البته بستگی داره کارگر باشی یا کارمند. سرویس کارگرها کولر نداره و اتوبوس بنز ٣۰۲ (سوپر) و مینی بوس هست. تعداد سرویس ها هم طوریه که همیشه راهروی سرویس، پُره و کارگرها، چسبیده به هم، در راهروی ماشین سرپا می ایستن.
سرویس کارمندها کمی وضعش بهتره و اتوبوس شاتله. تعداد کمتری هم سرپا می ایستن و کولر هم داره. البته تو اون شرایط آب و هوایی، کولر تنها یه نقطه از بدن رو خنک می کنه و بقیه نقاط، همچنان داغ باقی می مونه!
با این وضعیت، کمتر کسی می تونه تو مسیر یک ساعته به خواب بره و تجدید قوا کنه.
پراید و سمند و پژو ۴۰۵ و تویوتا لندکروز و سوزوکی هم به عنوان سرویس استفاده میشه که بستگی به رده کاری مسافرهاش، تعیین میشه. پراید برای تکنسین های ارشد، تا.... سوزوکی که سرویس روسای پیمانکار اصلیه. در فازهای ۱ و ۲ که کار در عسولیه تازه شروع شده بود و کارگران هندی و کره ای هم مشغول کار بودن، سواری موسو هم به عنوان سرویس کارگران استفاده می شد.
س: خوب، گفتی که ساعات کار روزانه ده ساعته؟
ج: از این ده ساعت، سه ساعت اضافه کاری اجباری هست و فقط هفت ساعت، جزو ساعات کاری محاسبه میشه. روزهای تعطیل هم اضافه کاری حساب میشه. بابت این اضافه کاری مزدی هم دریافت نمی کنیم!
س: وضعیت امنیت شغلی چطوریه؟ خیال تون از این بابت اینکه بیکار نشین، راحته یا نه؟
ج: هر روز امکان داره که بهت بگن عصر بیا تسویه کن! اگه اینطوری بگن و تو بخوای بیکار نشی و بمونی کار کنی، باید بری پیش رییس کارگاه و گریه و زاری کنی تا شاید دلش به رحم بیاد و اخراجت نکنه.
س: مگه قرارداد ندارین با کارفرما؟
ج: هیچ قرارداد مکتوبی به دست کارگر یا کارمند یا مهندس داده نمی شود!
همین چند روز پیش بود که حدود صد نفر از کارگرها رو در دو نوبت اخراج کردن. اسم پنجاه تا کارگر ماهر دیگه هم تو لیست رزرو (اخراج) قرار گرفته.
تعداد پاسدارهایی که به اسم کارمند حضور دارن و کارخاصی انجام نمیدن ، کم نیست. کار اصلی آنها کنترل کارگران ودادن گزارش است. در شرکت های خصوصی که رسما سپاهی ها هستند، تمام کارگران ساده و ماهر باید دو نفر پاسدار را به عنوان معرف، معرفی کنند. این دو معرف، فرم "معرف پاسدار" را پر کرده و امضا می کنن.
تو این فرم، پایبندی عقیدتی و سیاسی کارگر، توسط معرف گواهی میشه.
س: حقوق دریافتی چقدر است؟
ج: اوایل، که فاز ۱ و ۲ شروع شده بود و پیمانکارهای واسطه حضور نداشتن و کارگرها مستقیما برای پیمانکار اصلی کار می کردن، کارگر ساده حدود ماهی سه میلیون تومن حقوق می گرفت. نقل هست که تعدادی از کارگرها، پس از دریافت دستمزد ماه اول، به سرعت از عسلویه خارج شدند! چون فکر میکردند اشتباه شده و زیادی پول داده اند.الان (شهریور ۱٣٨۹) کارگر ساده، روزی بین بیست تا بیست و یک هزار تومن دریافت می کنه.
س: یعنی کارگر روزمزد، آخر روز بیست هزار تومن دستشو می گیره؟
ج: خیر! هر روز تعدادی کارگر روزمزد رو از جلوی در سایت جمع کرده و به کار می گیرن، اما دستمزدشون رو زمان پایان کار پرداخت می کنن نه پایان روز.
روزانه حدود سیصد نفر از کارگران اخراجی، جلوی در هر سایت جمع میشن تا شاید یه فُرمن (سرکارگر) بیاد و اونا رو انتخاب کنه و به کار بگیره.
هربار که مسولی برای بازدید به عسلویه میاد، این کارگرای اخراجی رو از جلوی درها جمع می کنن تا در دید دوربین های تلویزیونی نباشن.
اینم بگم که حدود دو سال پیش که رییس جمهور برای بازدید اومده بود عسلویه، خیلی صمیمی با کارگرهای شاغل، رو در رو صحبت کرد و از میزان دستمزدها پرسید. اما بلافاصله بعد از پایان بازدیدها، تمام دستمزدها دقیقا نصف شد و پنج هزار نفر اخراج شدن.
س: نیروهای سپاهی، چه سمت هایی دارن؟
ج: سرهنگ ها معمولا رییس کارگاه و یا توی تشکیلات دفتر مدیریتی (مثلا معاون رییس کارگاه و ...) هستن. سربازهای وظیفه ، بسته به تخصصی که دارن، کارگری می کنن. ساعت کاری سربازها و کل شرایط کاری شون، مثل بقیه کارگر هاست، اما دستمزدشون مثل سربازهای شهرهای دیگه (یعنی ماهی پنجاه هزار تومان!) هست. بعد کسر بیمه و غیره، ماهی حدود چهل و پنج هزار تومن، به هر یک از سربازها میدن!
اینم بگم که کارگرها و سربازها، دقیقا مثل پادگان، تنبیه و تشویق دارن. فُرمن ها (foreman) یا همون سر کارگرها، هر لحظه که دلشون بخواد و شخصا تصمیم بگیرن، اقدام به تنبیه کارگرها و سربازان زیر دست شون می کنن. یعنی هر لحظه که فرمن اراده کرد، به کارگر یا سرباز نگون بخت میگه: "امروز رو برات کسر کار حساب می کنم." در نتیجه، کارگر یا سرباز مغضوب، اون روز رو هم باید مثه بقیه روزها کار کنه، اما هیچ مزدی بابتش نمی گیره و مزد اون روز، از دستمزد ماهانه اش، کسر میشه.
یه روش دیگه تنبیه اینه که فرمن، برای کارگر زیر دستش، که باهاش خرده حساب داره، "اضافه کار بدون حقوق" صادر می کنه. بعدشم فرمن برای تحقیر و فشار روی کارگر مغضوب، اطلاعیه ای رو روی دیوار کانکس محل کارشون می چسبونه. معمولا فرمن تو اون اطلاعیه، می نویسه که: "به علت ... (عبارت تحقیر آمیز و فحش) فلانی به چهار روز کسر کار، تنبیه می شود."
فحاشی هم متداوله. هدف این فحاشی، معمولا زیر دست های خرده پیمانکار هستن. کارگر یا تکنسین یا مهندسی که فرمن باهاش مشکل داره، به طور حساب شده ای، با فحاشی مدام تحقیر میشه تا در نهایت، مجبور به ترک عسلویه بشه. فرمن هم بلافاصله، جاش رو با کارگر یا تکنسین یا مهندسی از میان اقوام یا آشنایان اش پر می کنه.
س: چه بخش هایی از کار، دست سپاه و شرکت های تابعه اش هست؟
ج: کارفرمای کل منطقه عسلویه، شرکت ملی نفت و گاز ایران (POGC) است. POGC هم اجرای هر فاز رو بین سه یا چهار شرکت، تقسیم کرده که حداقل، یکی از اون ها، از شرکت های تابعه ی سپاه است که البته به عنوان شرکت خصوصی حضور داره. روسا و معاونان این شرکت تابعه، که از رده فرماندهان و سرهنگ هستن، با ماشین های پلاک سپاه تردد می کنن.
بعد از ظهر روزی که سردار با پرادوی پلاک سپاه وارد سایت میشه، حقوق ها پرداخت میشه. بنابراین حضور سردار پرادو سوار، برای پیمانکاران جزء و کارگران، شعف انگیزه!
توی فاز ۱۵ و ۱۶ که دوستانم اونجا کار می کنن، از اوایل تیرماه امسال، روی تمام تابلوهای اطلاعات پروژه، که در دید عموم قرار دارن، برچسب سفید چسبانده اند و اسم شرکت مجری که از شرکت های تابعه است، دیگه دیده نمی شه.
س: آیا به نظر تو، این مساله یعنی مخفی کردن اسم شرکت های سپاه در تابلوهای عمومی، ربطی به تحریم های بین المللی داره؟
ج: ببینین! همون اوایل تیرماه، تلویزیون بی بی سی فارسی، خبری پخش کرد مبنی بر اینکه: مجری فاز ۱۵ و ۱۶ که شرکت سپانیر است، کنار کشیده و پروژه، به شرکت های خارجی واگذار شده.
هفته بعد، اخبار بیست و سی شبکه دوی ایران، اعلام کرد که شرکت سپانیر، از فازهای ۱۵ و ۱۶ کناره گیری کرده. دو سه روز بعدش، قضیه برچسب ها و پوشوندن نام سپانیر در تابلوهای عمومی اطلاعات پروژه پیش اومد. چند روز بعد هم، خبر تحریم های جدید که اسم شرکت های تابعه سپاه، که مشمول تحریم های بین المللی قرار گرفتن، توش لیست شده بود، منتشر شد.
س: یعنی اینها که که گفتی، ارتباط شون با هم چیه؟
ج: من فقط اتفاق هایی رو که با خیلی ها شاهدش بودیم گفتم. نتیجه گیری با خودتونه.
س: خوب این قضیه تحریم های جدید، چه تاثیری روی روند پیشرفت کارهای پروژه ها داشته؟
ج: هیچ! مواد اولیه با همون حجم و سرعت قبل از تحریم ها، از دبی و جاهای دیگه وارد اسکله گمرک میشه و کارها، بدون وقفه ادامه دارن.
صحبت ما اینجا ناتمام ماند چرا که جوان به مقصد رسیده بود. خداحافظی کرد و به سرعت از قطار خارج شد. من ماندم و سوالات دیگری که بدون پاسخ ماندند.
اخبار روز:
توضیح: در این نوشته تهران را به عنوان نمونه ای از جامعه فارس و کردستان را به عنوان نمونه ای از جوامع غیرفارس بکار برده ام که بی شک با تغییراتی قابل تعمیم است. این گفته در مورد بکار بردن نام مقدس احسان فتاحیان و سهراب اعرابی نیز صدق میکند.
خرداد هشتاد و هشت و شور انتخابات ریاست جمهوری !شاید در همه جای دنیا، در هر کشوری، دمکرات یا دیکتاتور، در زمان انتخابات، همه مردم و به ویژه جوانان و نوجوانانی که برای اولین بار احساس میکنند حقی در تعیین سرنوشت کشورشان دارند، به جنب و جوش می افتند. کشور دیکتاتوری - مذهبی ایران نیز از این امر مستثناء نیست. اما انتخابات دهم دارای ویژگی خاصی بود. چهار سال ریاست جمهوری احمدی نژاد با تمام تیرگی ها در سیاستهای داخلی و خارجی، سرکوبهای علنی، رکود اقتصادی و فرهنگی و هزاران مورد دیگر که همگی از آنها آگاهیم، و مقایسه آن با دوران هشت ساله ریاست جمهوری خاتمی که هر چند دوران سرکوب های پنهانی بود، ولی چون به هر حال ظاهر جامعه ایران از لحاظ سیاست داخلی و خارجی و فرهنگی و اقتصادی، دارای وجهه ای به مراتب معقولتر از دوران دیگر پس از انقلاب بود، باعث ایجاد انگیزه ای قوی برای شرکت در انتخابات و برگرداندن اصلاح طلبان بر سر کار شد.
صرفنظر از اینکه معتقدم موسوی، کروبی یا هر به اصطلاح اصلاح طلب دیگر که خود را پیرو خط جنایتکاری به نام خمینی میداند، هیچگاه نخواهد توانست، اصلاح اساسی در جامعه بوجود آورد، این حقیقت انکارناپذیر است که تقلب انتخاباتی گسترده و توهین علنی به شعور مردم باعث شد تا جامعه ی خفته ایران، بخصوص در مناطق مرکزی به حرکت درآید. خیل عظیم مردمی که بلافاصله بعد از انتخابات به خیابانها ریختند و در یک حرکت کاملا مدنی خواستار باز پس گرفتن آرایشان شدند، گواهیست بر این مدعا.
اما این خیل عظیم انتظار چنان عکس العملی از سوی حکومت کودتا را نداشتند. واقعیت این است که عامه مردم مرکزنشین با سرکوب ها و کشتارهای سیاسی در دیگر نقاط ایران بیگانه بودند. آن چیزی که در ظاهر تهران و شیراز و... آزاردهنده بود، مشکلات اقتصادی و محدودیت فضای فرهنگی و هنری بود. برای نمونه، یک تهرانی هیچگاه مسئله نفی هویت ملیش را لمس نکرده و یا صحنه هایی که نیروهای رژیم به منظور نسل کشی با توپ و تانک وارد خانه های مسکونی مردم کردستان میشدند و از نوزاد و پیر و جوان همه را به خاک و خون میکشیدند را ندیده است. هر چند، نسل جوانان امروز ایران در هر کجای این مرز نه چندان پرگوهر، به پویایی و شعور سیاسی و حس دمکراسی خواهی رسیده، اما تفاوت است میان خواسته های جوانی که در تهران بپا می خیزد با یک جوان کرد یا لر یا بلوچ یا عرب یا آذری. خواه ناخواه وقتی خواسته ها متفاوت باشند، وقتی نوع و شدت محرومیتهای کشیده شده یکی نباشند، و وقتی جو عمومی، فضای سیاسی و امکانات دو جامعه یکی نباشند، عکس العمل و شیوه مبارزه نیز متفاوت خواهند بود.
هر چند بعد از شنیدن صدای اولین گلوله در تهران، از شمار معترضین به نتایج انتخابات کم شد، ولی باز بسیار بودند کسانی که با ایمان به شعار آزادیخواهی، شجاعانه ایستادند، مقاومت کردند و خون دادند. تقلب انتخاباتی بهانه ای شد برای یک جوان دمکراسی خواه تهرانی تا خواسته های به حق خود را فریاد زند. آنچه تفاوت بین سهراب آزادیخواه بود در تهران با احسان آزادیخواه در کردستان، تفاوت بین نوع محرومیت ها و فرق بین بستری بود که در آن بتوانند فعالیت کنند. آنچه نیز که در آنان یکی بود، روح آزاد و بلندشان و نوع نگاه هر دوی آنها به انسان آزاد بود.
آن روحیه ای که احسان را راهی کوههای کردستان کرد، سهراب را نیز به خیابانهای تهران کشاند. چرا که بطور اتفاقی، احسان شد کرد و سهراب تهرانی. آن نگاه نافذ سهراب و آن چهره معصومش که نشان از روح فرازمینیش دارد، گواهی میدهد که اگر سهراب در کردستان متولد شده بود و با بند بند وجودش تبعیض و تحقیر و سرکوب ملتش را لمس کرده بود، بی شک به مانند احسان راهی کوهستان های کردستان میشد تا بعضی روشنفکر ایرانی، تجزیه طلبش بخوانند. چرا که به قول احسان:
"وااسفا که آنان چنان فضا را مسدود و حق طلبی را محجور و سرکوب کرده بودند که در داخل راهی نیافتم و ورای محدوده های تصنعی به مکانی دیگر و مامنی دیگر کوچیدم."...
و اما احسان با آن عمق نگاهش و آن صورت معصوم و سوخته از درد محرومیتش اگر در تهران زاده و بزرگ شده بود، چه بسا خون پاکش آسفالت های ولیعصر و انقلاب را رنگین می کرد تا تبدیل به سمبل جنبش سبز شود.
صدها احسان فتاحیان و سهراب اعرابی رفتند و صدها حبیب لطیفی و مجید توکلی در اسارتند با عزمی راسخ و روحیه ای آسمانی که به من و تو بفهمانند ندای آزادیخواهی را مرزی نیست.
با تعظیم به روح آسمانی تمامی احسان ها و سهراب های برابری خواه و آزادی طلب و خانواده های داغدارشان، بویژه خانم پروین فهیمی، مادر سهراب که نقش اساسی در زنده نگهداشتن نام و یاد پسرش و تمامی شهدای جنبش سبز داشته. زنی که بعد از دایه سلطنه مادر شجاع فرزاد کمانگر، عزیزترین شخصی است که آرزو دارم بوسه بر دستهای پر پینه اش بزنم.
خرداد هشتاد و هشت و شور انتخابات ریاست جمهوری !شاید در همه جای دنیا، در هر کشوری، دمکرات یا دیکتاتور، در زمان انتخابات، همه مردم و به ویژه جوانان و نوجوانانی که برای اولین بار احساس میکنند حقی در تعیین سرنوشت کشورشان دارند، به جنب و جوش می افتند. کشور دیکتاتوری - مذهبی ایران نیز از این امر مستثناء نیست. اما انتخابات دهم دارای ویژگی خاصی بود. چهار سال ریاست جمهوری احمدی نژاد با تمام تیرگی ها در سیاستهای داخلی و خارجی، سرکوبهای علنی، رکود اقتصادی و فرهنگی و هزاران مورد دیگر که همگی از آنها آگاهیم، و مقایسه آن با دوران هشت ساله ریاست جمهوری خاتمی که هر چند دوران سرکوب های پنهانی بود، ولی چون به هر حال ظاهر جامعه ایران از لحاظ سیاست داخلی و خارجی و فرهنگی و اقتصادی، دارای وجهه ای به مراتب معقولتر از دوران دیگر پس از انقلاب بود، باعث ایجاد انگیزه ای قوی برای شرکت در انتخابات و برگرداندن اصلاح طلبان بر سر کار شد.
صرفنظر از اینکه معتقدم موسوی، کروبی یا هر به اصطلاح اصلاح طلب دیگر که خود را پیرو خط جنایتکاری به نام خمینی میداند، هیچگاه نخواهد توانست، اصلاح اساسی در جامعه بوجود آورد، این حقیقت انکارناپذیر است که تقلب انتخاباتی گسترده و توهین علنی به شعور مردم باعث شد تا جامعه ی خفته ایران، بخصوص در مناطق مرکزی به حرکت درآید. خیل عظیم مردمی که بلافاصله بعد از انتخابات به خیابانها ریختند و در یک حرکت کاملا مدنی خواستار باز پس گرفتن آرایشان شدند، گواهیست بر این مدعا.
اما این خیل عظیم انتظار چنان عکس العملی از سوی حکومت کودتا را نداشتند. واقعیت این است که عامه مردم مرکزنشین با سرکوب ها و کشتارهای سیاسی در دیگر نقاط ایران بیگانه بودند. آن چیزی که در ظاهر تهران و شیراز و... آزاردهنده بود، مشکلات اقتصادی و محدودیت فضای فرهنگی و هنری بود. برای نمونه، یک تهرانی هیچگاه مسئله نفی هویت ملیش را لمس نکرده و یا صحنه هایی که نیروهای رژیم به منظور نسل کشی با توپ و تانک وارد خانه های مسکونی مردم کردستان میشدند و از نوزاد و پیر و جوان همه را به خاک و خون میکشیدند را ندیده است. هر چند، نسل جوانان امروز ایران در هر کجای این مرز نه چندان پرگوهر، به پویایی و شعور سیاسی و حس دمکراسی خواهی رسیده، اما تفاوت است میان خواسته های جوانی که در تهران بپا می خیزد با یک جوان کرد یا لر یا بلوچ یا عرب یا آذری. خواه ناخواه وقتی خواسته ها متفاوت باشند، وقتی نوع و شدت محرومیتهای کشیده شده یکی نباشند، و وقتی جو عمومی، فضای سیاسی و امکانات دو جامعه یکی نباشند، عکس العمل و شیوه مبارزه نیز متفاوت خواهند بود.
هر چند بعد از شنیدن صدای اولین گلوله در تهران، از شمار معترضین به نتایج انتخابات کم شد، ولی باز بسیار بودند کسانی که با ایمان به شعار آزادیخواهی، شجاعانه ایستادند، مقاومت کردند و خون دادند. تقلب انتخاباتی بهانه ای شد برای یک جوان دمکراسی خواه تهرانی تا خواسته های به حق خود را فریاد زند. آنچه تفاوت بین سهراب آزادیخواه بود در تهران با احسان آزادیخواه در کردستان، تفاوت بین نوع محرومیت ها و فرق بین بستری بود که در آن بتوانند فعالیت کنند. آنچه نیز که در آنان یکی بود، روح آزاد و بلندشان و نوع نگاه هر دوی آنها به انسان آزاد بود.
آن روحیه ای که احسان را راهی کوههای کردستان کرد، سهراب را نیز به خیابانهای تهران کشاند. چرا که بطور اتفاقی، احسان شد کرد و سهراب تهرانی. آن نگاه نافذ سهراب و آن چهره معصومش که نشان از روح فرازمینیش دارد، گواهی میدهد که اگر سهراب در کردستان متولد شده بود و با بند بند وجودش تبعیض و تحقیر و سرکوب ملتش را لمس کرده بود، بی شک به مانند احسان راهی کوهستان های کردستان میشد تا بعضی روشنفکر ایرانی، تجزیه طلبش بخوانند. چرا که به قول احسان:
"وااسفا که آنان چنان فضا را مسدود و حق طلبی را محجور و سرکوب کرده بودند که در داخل راهی نیافتم و ورای محدوده های تصنعی به مکانی دیگر و مامنی دیگر کوچیدم."...
و اما احسان با آن عمق نگاهش و آن صورت معصوم و سوخته از درد محرومیتش اگر در تهران زاده و بزرگ شده بود، چه بسا خون پاکش آسفالت های ولیعصر و انقلاب را رنگین می کرد تا تبدیل به سمبل جنبش سبز شود.
صدها احسان فتاحیان و سهراب اعرابی رفتند و صدها حبیب لطیفی و مجید توکلی در اسارتند با عزمی راسخ و روحیه ای آسمانی که به من و تو بفهمانند ندای آزادیخواهی را مرزی نیست.
با تعظیم به روح آسمانی تمامی احسان ها و سهراب های برابری خواه و آزادی طلب و خانواده های داغدارشان، بویژه خانم پروین فهیمی، مادر سهراب که نقش اساسی در زنده نگهداشتن نام و یاد پسرش و تمامی شهدای جنبش سبز داشته. زنی که بعد از دایه سلطنه مادر شجاع فرزاد کمانگر، عزیزترین شخصی است که آرزو دارم بوسه بر دستهای پر پینه اش بزنم.
اخبار روز:
شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت، با انتشار تحلیلی پیرامون شرایط فعلی دانشگاه های کشور، رویکردهای جدید فعالیت در شرایط حاضر در دانشگاه ها را اعلام کرد.
به گزارش دانشجو نیوز، دفتر تحکیم وحدت این نوشتار تحلیلی-راهبردی را تلاشی در جهت آغاز بحث و گفت و گو در خصوص تدوین استراتژی های نوین فعالیت سیاسی، اجتماعی و مدنی در حوزه دانشجویی و دانشگاه ها میداند و اساتید، روشنفکران و دانشجویانی که دغدغه ای در این زمینه دارند را به گفت و گو و بحث و نقد و نظر دعوت میکند.
متن کامل این نوشتار تحلیلی-راهبردی به شرح زیر است:
بی شک فضای فعالیت سیاسی و مدنی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ تفاوت عمده ای با قبل از آن کرده است. به صورتی که روش ها و استراتژی های گذشته بعضا نه تنها در فضای فعلی کاربردی و راهگشا نیست که حتی می تواند بعضا به عنوان آفت نیز مطرح شود. بر این اساس است که ناظران، روشنفکران و فعالان سیاسی و دانشجویی همه و همه بر این باورند که کشتیبان را سیاستی دیگر باید. به این منظور و برای تدوین استراتژی های جدید فعالیت های مدنی و اجتماعی، خصوصا در حوزه دانشجویی، بایستی در گام نخست فضای فعلی و ابعاد و ویژگی های آن را به طور دقیق مورد مداقه و شناخت قرار داد.
نوشتار حاضر تلاشی است جهت آغاز بحث و گفت و گو در خصوص تدوین استراتژی های نوین فعالیت سیاسی، اجتماعی و مدنی در حوزه دانشجویی و دانشگاه ها. لذا در این خصوص اساتید، روشنفکران و دانشجویانی که دغدغه ای در این زمینه دارند را به گفت و گو و بحث و نقد و نظر دعوت می کنیم تا با تشریک مساعی بتوان طرحی پخته تر و جامع الاطراف جهت فعالیت های دانشجویان، که در سالیان گذشته نقش بارزی در روند دموکراسی خواهی در ایران داشته اند، ارائه داد.
ویژگی های خاص فضای حاکم بر فعالیت های دانشجویی پس از انتخابات ریاست جمهوری
واضح و مبرهن است که فضای حاکم بر فعالیت های دانشجویی و دانشگاه پیش و پس از انتخابات ۱۳۸۸ تفاوت عمده ای کرده است. قبل از انتخابات بر اثر سرکوب ها و عدم وجود راه های جایگزین مناسب جهت فراروی از آن فضا، تا حدی جو رخوت بر فعالیت های دانشجویی سایه افکنده بود. اگر چه فعالان دانشجویی با تلاش ها و فعالیت های خود، فضای فعالیت دانشجویی را زنده نگاه داشته بودند، اما جمع قابل توجه ای از دانشجویان رغبتی به مشارکت در فعالیت های سیاسی و مدنی از خود نشان نمی دادند. فعالان دانشجویی پیش از انتخابات از حداقل فضاهای موجود برای برگزاری جلسات و تجمعات مختلف استفاده میکردند و سعی داشتند با استفاده ازفضای محدود و حداقلی، جنبش دانشجویی را زندهنگهدارند.
اما هم زمان با برگزاری انتخابات و درگیر شدن کلیت جامعه و دانشگاه ها با مسایل سیاسی و همچنین خلق آلترناتیوی برای غلبه بر فضای سرکوب موجود، شور و نشاط بر جامعه حاکم شد و فعالیت چشم گیر جمع کثیری از دانشجویان در جهت تغییر وضع موجود فضای دانشگاه ها را فرا گرفت. اما پس از مدتی سرکوب شدید شامل حال دانشگاه ها نیز شد. در این میان ویژگی های فضای فعالیت های دانشجویی پس از انتخابات شامل موارد زیر است:
۱ - به تبع دیگر بخش های جامعه، و حتی در مواردی بسیار شدیدتر از دیگر بخش ها، دانشگاه ها نیز فضای سرکوب شدید را تجربه کردند. بازداشت، شکنجه، اعتراف گیری، زندان های طویل المدت، اخراج، ستاره دار کردن دانشجویان و بسیاری محدودیت ها و محذوریت های دیگر پس از انتخابات ریاست جمهوری و همچنین نگاه امنیتی و تهدید محور به دانشگاه ها و دخالت و نفوذ عناصر امنیتی در مراکز آموزشی و علمی به شدت افزایش یافت.
۲ - در پی فشار شدید بر فعالان باسابقه دانشجویی و تعطیلی تشکل های شناسنامه دار، نقش سابق این فعالان و تشکل ها تا حدی کمرنگ و در اثر سرکوب، ارتباط فعالان با سابقه با بدنه فعال دانشگاه تا حدی مخدوش شد. اما از آن سو در پی سرکوب جریانات شناسنامه دار، هسته های مختلف و فراوان دانشجویی به صورت نیمه علنی – نیمه مخفی، وارد فعالیت های دانشجویی شدند و فضای غیررسمی و خودجوش گسترش چشم گیری داشت. همچنین فضای فعالیت دانشجویی شاهد مشارکت جمع کثیری از دانشجویان، خصوصا دانشجویان ورودهای جدیدتر، بود که این مسئله در گذشته نه چندان دور کمتر مشاهده شده است. اما فقدان مطالعه و عدم تدوین استراتژی های جدید فعالیت از یک سو، وفضای سنگین برخورد از سوی دیگر، موجب حاکم شدن رخوت نسبی بر فضای فعالیت های دانشجویی و همچنین دشواری سازمان دهی یا سازمان گیری متداوم و مستمر گردید.
۳ - به تبع فعال شدن بدنه دانشگاه ها و وارد شدن خیل عظیمی از دانشجویان به فعالیت های سیاسی و مدنی، به علت فقدان تجربه کافی و عدم شناخت درست از فضای حاکم، دانشجویان بعضا دست به کارهای پرهزینه ای که نتیجه ملموس قابل قبولی در پی نداشت می زدند که متاسفانه به علت گمنام بودن فعالین، هزینه های گزافی بر بدنه دانشگاه ها و دانشجویان تحمیل شد.
۴ - فعالیت های رسمی و روش های مالوف گذشته بعضا غیرممکن شد اما از آن سو کارهای خلاقانه و جدید باب شد و گسترش پیدا کرد.
۵ - بیداری عمومی دانشجویان و حساس شدن نسبت مسائل روز جامعه و نفوذ گفتمان اعتراضی موجب شد موقعیت و پایگاه اجتماعی دانشجویان افزایش یابد و مطالبات آن ها نیز در هرم مطالبات اجتماعی جایگاه مناسبی کسب کند. مطالبات جنبش دانشجویی در سطح جامعه و نیروهای سیاسی و اجتماعی فراگیر شد و به ارتباط و نزدیکی دانشگاهیان با مردم منجر شد. فضای پس از انتخابات باعث شد جنبش دانشجویی در سطح جامعه بیش از قبل شناخته شود.
۶ - در اثر خلق فضای جدید بسیاری از تابوهای نادرست و غیرواقعی شکسته شد. حربه های اقتدارگرایان، که همواره از آن ها برای بدنام کردن فعالان دانشجویی و سیاسی و جدا کردن آن ها از یکدیگر استفاده می کردند، ناکارآمد شد. این فضا موجب نزدیک تر شدن و ارتباط بیشتر فعالان سیاسی و اجتماعی با دانشجویان و نوعی همبستگی ملی شد.
رویکردهای جدید فعالیت
جنبش دانشجویی پس از احیا در اوایل دهه هفتاد، تا چندی پیش بر اساس رویکرد علنی، رسمی و قانونی فعالیت کرده است. ولی امروز به نظر می رسد باید راهبردش را تغییر دهد. تنظیم و تدوین راهبرد جدید بایستی بر اساس درک مختصات شرایط فعلی سیاسی حاکم بر کشور باشد. از آنجا که فشارهای مضاعف از طرف حاکمیت اقتدارگرا جنبش دانشجویی را آسیب پذیر کرده است، بر فعالان با سابقه دانشجویی است که پشتوانه سازی برای فعالیت های آتی دانشجویان را به عنوان پیش فرض محیطی تدوین هرگونه استراتژی مدنظر قرار دهند. از این رو و بر این اساس، راهبرد جدیدی که در فضای فعلی بایستی مورد توجه فعالیت های دانشجویی قرار گیرد به شرح زیر مطرح می شود:
۱ - پرهیز از خشونت: تجارب گوناگون نشان داده است هر گونه دست یازیدن به عمل خشونت آمیز به عنوان روش و یا استراتژی مبارزه در مقابل یک حاکمیت تمامیت خواه برای رسیدن به دموکراسی و حقوق حقه مردم سم مهلکی است. خشونت سیکل معیوبی است که فعالیت ها را به انحراف می کشد و ما را از سرمنزل مقصود دور می کند. اگر چه خشونت بی حد و حصر اوباش تحت حمایت دولت، به طور طبیعی حس انتقام جویی و کینه ورزی را در انسان ها بیدار می کند اما باید احساسات را تحت کنترل درآورد و در دامی که اتفاقا توسط اقتدارگرایان پهن شده نیفتاد. در این خصوص می توان به مواردی چون تجمعات دانشجویی در مدت یک سال و نیم گذشته که بعضا با درگیری با نیروهای مخالف یا نیروهای حراست و انتظامات در دانشگاه ها رخ داده و حتی به سوء استفاده عده ای در تخریب اموال عمومی دانشگاه منجر شده است و یا تجمعاتی که به سنگ پراکنی متقابل با نیروهای انتظامی و لباس شخصی بیرون دانشگاه انجامیده اشاره کرد.
دست یازیدن به فعالیت ایجابی توام با خشونت، خط قرمز کلیه فعالیت های دانشجویی و مدنی و پرهیختن از آن سرفصل کلیه فعالیت ها و رویکردها است. اشتباهات گذشتگان را نباید مرتکب شد و هزار راه رفته را نباید دوباره طی کرد. با درس گرفتن از گذشته، باید گام های خود را هر چند آهسته، ولی محکم و استوار برداریم. لازم است این مهم را برگرفت و به دیگران و نسل های بعد هم آموخت. خاصه آن که در دانشگاه نسل جوان حضور دارد و نسل جوان توام است با ظلم ناپذیری و هیجان. غلیان احساسات را باید در ظرف عقلانیت ریخت و بر حس سرکش انتقام جویی لگام زد. فعالیت مسالمت آمیز باید به عنوان هم استراتژی و هم تاکتیک توسط فعالان، شناخته شده و به کار گرفته شود.
البته باید توجه داشت که مقصود از پرهیز از خشونت شامل اشکال منفی و ناموجه خشونت ورزی است. استفاده کنترل شده و مقطعی از نیروی قهر در مقام دفاع از خود و عقب راندن نیروی های سرکوبگر در شرایطی که هیچ راه دیگری برای گریز وجود ندارد، با راهکارهای فعالیت بی خشونت تعارضی ندارد. جنبش دانشجویی نه تنها بایستی خود فعالیت های ضدخشونت را سرلوحه کار خویش قرار دهد بلکه لازم است در راه تحکیم گفتار ضدخشونت در جامعه نیز تلاش کند. دانشجویان باید بر این اساس تلاش کنند تا آگاهی جامعه را در این خصوص بالا ببرند تا گفتار و رفتار ضدخشونت را بیش از پیش در جامعه نهادینه کنند و آن را به هنجار تبدیل نمایند. از آن جا که سرکوب در برابر کنش های بدون خشونت، غیرموجه تر، ناعادلانه تر و ظالمانه تر است، ترویج و تقویت گفتمان ضدخشونت در جامعه در نهایت انگیزه مشارکت در جنبش مدنی را بالا می برد.
۲ - عقلانی کردن و کنترل هزینه: بی شک یکی از مهم ترین مولفه ها در خصوص فعالیت در فضای فعلی محاسبه هزینه های انجام فعالیت است. البته این محاسبه هزینه با توجه به خصیصه آرمان خواهی جنبش دانشجویی است و از اساس با چرتکه اندازی و بررسی های منفعت طلبانه متفاوت است. دانشجویان با توجه به روحیه شجاعت و دلاوری خود، اصولا آمادگی بیشتری برای پرداخت هزینه و پرهیز از آسایش و آرامش خود به منظور بهبود وضعیت ایران و ملت ایران دارند، اما با این وجود این هزینه باید زمانی پرداخت شود که در چهارچوب اهداف آرمانگرایانه، منافع و نتیایج فعالیت ها، ارزش لازم را داشته باشد و منجر به تغییرات مثبت و ملموسی گردد. به عبارت دیگر هزینه دادن فی نفسه مثبت نیست و فضیلت به شمار نمی رود، اما هر گاه از پرداخت هزینه گریزی نباشد و یا ایجاد تحول و گرفتار نشدن در فضای انفعال و تسلیم، لاجرم حکم به پرداخت هزینه دهد، باید با برخورد عقلانی از آن استقبال کرد. اما نباید فراموش کرد که در هر حال باید تلاش نمود تا هزینه ها را به حداقل ممکن کاهش داد و آن را به مثابه شر اجتناب ناپذیر در نظر گرفت.
در شرایط کنونی متاسفانه دولت آن چنان هزینه فعالیت های منتقدانه و مسالمت آمیز را به صورتی نامتناسب بالا برده است تا به خیال خود جای هیچ گونه انتقاد و اعتراضی باقی نگذارد. اما می توان با برگرفتن تجربیات گذشته و برنامه ریزی دقیق، عملکرد سنجیده ای انجام داد که کمترین هزینه را برای فعالان و بدنه دانشگاه به همراه داشته باشد. شوربختانه حاکمیت راه هرگونه فعالیت علنی و شفاف را بسته است و با این کار، خود را از تعامل با جامعه، سنجش نیازهای عمومی، نظارت بر فعالیت ها و مطالبات و.... محروم کرده است. در این فضا چاره ای جز مراعات اصل پوشیده عمل کردن و غیرعلنی کردن برخی از فعالیت ها نیست. البته این سخن بدان معنا نیست که فعالیت ها به سمت فعالیت های زیرزمینی و خطرزا برود، بلکه در این فضا بایستی فعالیت های مدنی و مسالمت آمیز نیز دور از چشم گزمه های امنیتی و نیروهای حراست صورت گیرد، تا حداقل آسیب به فعالان وارد شود.
یکی دیگر از مواردی که هزینه فعالیت سیاسی را کاهش می دهد، تعداد هر بیشتر مشارکت کنندگان است. کنش های جمعی که بتواند تعداد بیشتری از دانشجویان را درگیر کند، هزینه ها را کاهش می دهد.همچنین بایستی بر روی تجارب انباشه شده گذشته، خصوصا تجربه یک سال و نیم اخیر، تمرکز کرد و از فعالیت های پرهزینه بی حاصل و یا کم اثر پرهیز کرد. باز این گفته به این معنا نیست که هیچ خطر و هزینه ای فعالان دانشجویی را تهدید نمی کند. متاسفانه در فضای فعلی، هر دانشجویی که تصمیم به فعالیت منتقدانه می گیرد بایستی حداقلی از هزینه را برای خود در نظر گیرد. ولی با این همه، جانب احتیاط نیز بایستی نگه داشته شود.
۳ - خلق راه های جدید و پرنشاط و امید برای فعالیت: جنبش دانشجویی نشان داده است که جنبش ساکن و راکدی نیست. این جنبش در هر زمان ابزار و روش های متناسب با همان فضا را خلق می کند و به بهترین شکل از آن ها استفاده می کند. جنبش دانشجویی به نیکی نشان داده است که فرزند زمانه خود است. به همین خاطر در دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد که سیاست سرکوب دانشگاه ها شکلی جدید و شدتی سخت تر به خود گرفت، راه های جدید فعالیت، خصوصا در دانشگاه هایی که از نزدیک با این سرکوب مواجه بودند، آغاز شد و در سایر دانشگاه ها نیز پی گرفته شد. از آن جمله می توان به تجربه فعالیت غیررسمی انجمن های اسلامی، پدیده دانشجو-خبرنگار که بعدا در جنبش سبز به شهروند-خبرنگار نیز تعمیم یافت، استفاده از پتانسیل فضای مجازی جهت اطلاع رسانی و مقابله با هجمه های رسانه ای دولتی و... اشاره کرد.
بعد از انتخابات هم باز روش های جدید و تازه ای از فعالیت در سطح جامعه و دانشگاه ها خلق شد. پرواضح است که در فضای فعلی، برخی از راه های فعالیت که در گذشته مرسوم و مالوف بود، دیگر کارآمد نیست. البته این سخن به معنای بی اثر بودن هر چه مربوط به گذشته می شود، نیست. چه آن که بسیاری از روش های فعالیت دانشجویی میراث گذشته های دور است. در هر صورت روند خلق راه های جدید فعالیت بایستی با خلاقیت دانشجویان ادامه یابد و راه های کم هزینه و پرفایده به وجود آید و به دیگر دانشگاه ها نیز تسری یابد. همچنین در فضایی که حاکمیت سعی در القای یاس و دلمردگی دارد، بایستی به فعالیت هایی اندیشید که موقعیت ها و فرصت های شاد، سرزنده و نشاط آوری خلق کنند. از این دست فرصت ها در فضاهای عمومی دانشگاه ها کم نیست. باید هنر استفاده از موقعیت ها را در خود پرورش داد. همان گونه که در تجمعات و مراسم های قبل و بعد از انتخابات به وفور شاهد چنین موقعیت هایی و استفاده عمومی از این گونه فضاها بودیم.
ایجاد امید و انگیزه، باید یکی از سرفصل های اصلی فعالیت دانشجویی در شرایط فعلی باشد. دانشجویان به واسطه خصیصه جوانی خود باید از شادترین و امیدوارترین اقشار باشند و به دیگران نیز امید ببخشند. میزان مشارکت در کنش جمعی به میزان برداشت مشارکت کنندگان به اثربخشی فعالیت شان وابسته است و این احساس در گرو امید به دست خواهد آمد.
۴ - حفظ ارتباط فعالان باسابقه، با دانشگاه: در مدت یک سال و نیم گذشته شاهد سرکوب شدید فعالان باسابقه دانشجویی بوده ایم. در این مدت سعی شده است، آن چنان هزینه برای فعالان دانشجویی بالا رود که حضور و فعالیت ایشان در سطح دانشگاه کان لم یکن شود. کسب و انباشت تجربه در جنبش دانشجویی یکی از نقاط کلیدی این جنبش است. فعالیت های دانشجویی بنا به خاصیت و ماهیت خود، خصلتی موقت و مقطعی دارد. لذا آن چه فعالیت دانشجویی را غنا می بخشد و ثمربخش می کند انباشت تجربه و استفاده از ثمره تلاش های گذشتگان است. اتفاقا به همین علت است که اقتدارگرایان همواره سعی کرده اند ارتباط نسل های مختلف دانشجویی را با یکدیگر قطع کنند. فعالان با سابقه دانشجویی در سطح دانشگاه زیر ذره بین حراست و نیروهای امنیتی هستند. هر گونه تحرک آن ها دیده می شود و با شدیدترین وجه با آن برخورد شده و سعی می شود که از سطح دانشگاه ها حذف شوند. نیروهای باسابقه بایستی با درک فضا، جانب احتیاط را رعایت کنند و سعی نمایند ارتباط خود را با فعالان فعلی دانشگاه برقرار کنند، طرف مشورت مداوم فعالان کم تجربه تر باشند، از فعالیت های پرهزینه آن ها را پرهیز دهند، تجربیات خود را به آن ها منتقل کنند. این گونه تجربیات بایستی حتی الامکان به صورت مکتوب درآید و در اختیار نسل های بعد قرار گیرد. خاطرات شفاهی فعالیت های دانشجویی گنجینه ای است که باید نسل به نسل در میان دانشجویان هر دانشگاه بچرخد و این وظیفه فعالان با تجربه تر است.
بر فعالان باسابقه و با تجربه است که با توجه به فضا و پتانسیل های موجود در دانشگاه محل تحصیل خود فعالان جدید را با این فضا و پتانسیل ها آشنا کنند. مطمئنا همه گونه فعالیتی در هر دانشگاه قابلیت اجرایی ندارد و بایستی با توجه به فضای موجود در دانشگاه ها، در مراحل مختلف تاکتیک های مناسب از سوی فعالان اتخاذ شود. فعالان باسابقه باید تجربیاتی چون انتشار و توزیع نشریات دانشجویی به صورت مجازی و چاپ و پخش آن در دانشگاه و خوابگاه، پدیده شهروند-خبرنگار و ارتباط با رسانه های دانشجویی معتبر، ارتباط با فعالان دیگر دانشگاه ها و... را به فعالان جدید یادآور شوند. مهم تر از از تمام این موارد، انجام کار تشکیلاتی و انتظام بخشیدن به فعالیت ها در قالب تشکیلاتی افقی است. هیچ فعالیتی به اندازه تشکیلات سازی در یک دانشگاه مهم تر، ماندگارتر و در بلند مدت تاثیرگذارتر نیست. لازم است که فعالان دانشجویی حتی بعد از فارغ التحصیلی تا مدتی ارتباط خود را با فضای دانشگاه و فعالان جدید حفظ کنند. فعالان باسابقه بایستی اقدام به تشکیل شبکه غیررسمی فعالان در دانشگاه نمایند تا این شبکه با نفوذ در دیگر شبکه های غیررسمی بتواند از ظرفیت آن ها استفاده نماید.
۵ - حفظ تشکل های شناسنامه دار: در طول مدت دولت نهم روند حذف تشکل های باسابقه و شناسنامه دار آغاز و پس از انتخابات اخیر این روند، سرعتی بیش از پیش یافت. حساسیت شدید سرکوبگران بر تداوم حضور تشکل های منتقد سابقه دار تاکیدی بر این نکته است که نقش و فایده این تشکل ها در سطح دانشگاه ها انکارناپذیر است. تشکل های منتقد دانشجویی حامل سابقه و سنت غنی اعتراضی و فعالیت مدنی در یک دانشگاه هستند و حفظ آن ها به تداوم سنت تشکیلات سازی کمک شایانی می نماید. این تشکل ها بعضا از سال ها پیش از انقلاب در نسل های مختلف دانشجویی دست به دست شده تا به نسل حاضر رسیده است. روشن نگاه داشتن چراغ این تشکل ها و جلوگیری از نابودی آن ها سنت حسنه ای بوده که در نسل های مختلف وجود و تداوم داشته است. تلاش برای حفظ و بقای این تشکل ها به روش های مالوف در شرایط حاضر مستلزم صرف هزینه های گزاف است. اما به نظر می رسد نگاه به تجربه تشکیل، فعالیت و بقای انجمن های اسلامی دانشجویان پیش از انقلاب در فضایی که انجمن ها نه دفتری داشتند و نه حضوری رسمی در فضای دانشگاه ها، خالی از لطف نباشد.
واضح است که عدم نوزایی، پرورش و جذب فعالان جدید تدریجا موجب مرگ و اضمحلال تشکل های دانشجویی می شود. از این رو در فضای سرکوب فعلی، بر فعالان انجمن های اسلامی است که با استفاده از فضاهای عمومی موجود در داخل و خارج از دانشگاه و خوابگاه به دور از نگاه گماشتگان اقتدارگرایان، اقدام به تشکیل مجمع عمومی خود، هر چند کم تعداد و کوچک، نمایند و از میان خود گروهی را به عنوان افراد هماهنگ کننده و شورای مرکزی انتخاب کنند. حفظ و تطابق اساسنامه با شرایط فعلی و ایجاد امکان نوزایی و جذب نیروهای جدید و فعال سازی آن ها در شرایط حال حاضر نکته ای مهم می نماید. پر واضح است که مقصود از فعالیت شورای مرکزی، فعالیت به شکل سابق نیست. بلکه فضای فعلی شکلی جدید از فعالیت را می طلبد که در این نوشتار سعی در بازگویی قالب های آن داریم.
شورای مرکزی نیز باید درگیر با متن دانشگاه باشد و با بدنه دانشجویان در ارتباط و تماس مستمر باشد. شورای مرکزی تشکل ها، باید جلسات منظم خود را تداوم بخشند. همچنین به علت شناسایی و سرکوب افراد فعال در قالب تشکل های رسمی لازم است در خصوص عضویت و فعالیت افراد در رده های مختلف تشکیلاتی، به اصل محرمانگی موارد تشکیلاتی مجموعه توجه شود. اعضای شورای مرکزی نیز بایستی هر یک برای خود یک یا چند نیروی جایگزین در نظر بگیرند و با آن ها ارتباط داشته باشند. نیروهای جایگزین نیز باید در متن فعالیت ها باشند تا در صورت حذف افراد اصلی از سطح دانشگاه، به هر علتی، فعالیت های آن واحد یا انجمن به یکباره به تعطیلی نینجامد.
۶ - استفاده از پتانسیل شبکه های غیررسمی: شبکه های اجتماعی در جنبش های اجتماعی می توانند دو نقش کلیدی برعهده داشته باشند؛ نخست، در معرض جنبش قرار دادن افرادِ همسو و همدل با جنبش از طریق تکثیر آگاهی، توزیع اخبار و انتشار برنامه ها و تحولات جامعه، جنبش و سپهر سیاسی-اقتصادی-فرهنگی کشور. دوم، افزایش انگیزه اجتماعی و اخلاقی مشارکت و انگیزه رسیدن به نفع عمومی که به مشارکت در جنبش اجتماعی می انجامد. در نظام های دموکراتیک این هر دو نقش بیشتر از سوی شبکه های رسمی احزاب، تشکل ها و سازمان ها ایفا می شود، اما تحت سیطره حکومت های غیردموکراتیک اقتدارگرا که هیچ گونه کار تشکیلاتی رسمی پذیرفتنی نیست، شبکه های رسمی تا حدی توان نقش بازی کردن خود را از دست می دهند. بنابراین نقش شبکه های اجتماعی غیررسمی نسبت به شبکه های رسمی در آگاهی رسانی و انگیزش افراد پررنگ تر می شود. در شرایط کنونی جامعه و ساختار سیاسی ایران نیز، شبکه های اجتماعی غیررسمی، یعنی مجموعه شبکه های شخصی افراد جامعه که به واسطه شغل، خانواده، محل زندگی و علایق شان در آن ها درگیر هستند، به شکل قابل توجهی از شبکه های رسمی در پیشبرد اهداف جنبش آزادیخواهی ایران بااهمیت ترند.
بدین ترتیب تقویت و گسترده کردن این شبکه ها از کارویژه های گروه ها و جریانات فعال است. به ویژه دانشجویان و جنبش دانشجویی که به لحاظ ویژگی های جمعیت شناسی و ذاتی خود می توانند از دو جهت نقش بسیار بااهمیت و بی بدیلی در تقویت این شبکه های اجتماعی غیررسمی ایفا کنند. دانشجویان از یک سو در شبکه های دانشجویی حاضر هستند و از سوی دیگر به دلیل زمینه های خانوادگی و محلی خود در شبکه های متنوع و گسترده اجتماعی جای دارند. توجه به این هر دو شبکه و ارتباطات درون آن دو، موقعیت بی نظیر و حساس دانشجویان را می نماید.
دانشجویان به لحاظ همگونی نسبی با دیگر دانشجویان از نظر فرهنگی، سطح دانش و آگاهی، مطالبات صنفی و نسلی و.... دارای روابط مستحکمی در شبکه های دانشجویی، از قبیل شبکه ای از همکلاسی ها، هم ورودی ها، شبکه دانشجویان خوابگاهی، تیم های ورزشی دانشجویی، گروه های کوهنوردی و... هستند. این روابط قوی و مستحکم می تواند به همبستگی شبکه دانشجویان یاری رساند، دیدگاه ها را به یکدیگر نزدیک کند و انتشار اخبار و آگاهی ها را سرعت و تسهیل بخشد. فعالان دانشجویی باید به قدرت و پتانسیل این حجم گسترده از شبکه های غیررسمی مستحکم و همبسته در سطح دانشگاه ها توجه ویژه ای داشته باشند. تلاش دولت احمدی نژاد از ابتدای بر سر کار آمدن کاستن از قدرت شبکه های غیررسمی در دانشگاه ها به انحاء مختلف بوده است. شبکه فعالان دانشجویی هر دانشگاه بایستی بر تقویت هر چه بیشتر شبکه های غیررسمی موجود در دانشگاه اهتمام ورزند. هر یک از فعالان دانشجویی بی شک در یک یا چند شبکه غیررسمی موجود در دانشگاه عضویت دارند. شبکه های غیررسمی موجود بایستی تقویت شده و در کنار آن ها شبکه های جدید ایجاد شوند. فعالان دانشجویی بایستی نقش خود را در شبکه های غیررسمی که عضو آن هستند بارز کنند و از پتانسیل هر یک از این شبکه ها و ارتباطات آن ها با یکدیگر جهت انجام اطلاع رسانی، فعالیت های جمعی و کم هزینه، همبستگی میان دانشجویان و... کمال استفاده را ببرند.
علاوه بر شبکه های غیررسمی موجود در دانشگاه، دانشجویان از طریق خانواده، محل زندگی، دوستان و ... با شبکه های متنوع و کلان اجتماعی دیگری از قبیل فرودستان، کارگران، اقوام و حاشیه نشینان در ارتباط هستند. این ارتباط های ضعیف با شبکه های متنوع اجتماعی می تواند پل های ارتباطی شبکه شهرنشین، جوان، تحصیل کرده و مرتبط به ابزارهای مدرن ارتباطی چون اینترنت با دیگر گروه های اجتماعی باشد. اگر دانشجویان به این ارتباط های ضعیف توجه نشان دهند، هم قادر خواهند بود از یک سو خواست ها، مطالبات و اخبار این گروه ها در شبکه اصلی طبقه متوسط تبیین کنند و هم از سوی دیگر می توانند اخبار و آگاهی هایی که در فضای اطلاع رسانی جنبش های دموکراسی خواهی ایران (جنبش سبز) در جریان است به گوششان برسانند. توجه به ارتباط های ضعیف می تواند نقش ارزنده ای در گسترش جنبش اجتماعی بازی کند.
جنبه ی مهم دیگری از بحث شبکه های غیر رسمی مربوط به یکی از ویژگی های مذکور جنبش دانشجویی است. همان طور که در بالا گفتیم، دانشجویان نشان داده اند که فرزند زمانه ی خود هستند. از ابتدای سده ی اخیر میلادی و با تحولات شگرفی که در دنیای مجازی و رسانه ای بوجود آمده، ابزارهای خاص شکل دهی به شبکه های نامحسوس، غیر رسمی، و همبسته به شکلی خاص و جدید فراهم شده است. همان طور که تاکنون نیز از همین طریق، گام هایی ابتدایی برداشته شده است، در شرایطی که صحن عمومی دانشگاه زیر تسلط نیروهای سرکوب قرار گرفته است، ما از تمامی ابزارهای مجازی و رسانه ای جهت شبکه سازی و بسیج منابع استفاده خواهیم برد.
یکی دیگر از بااهمیتترین بحثها پیرامون جنبشهای اجتماعی، بحث مشارکت است. از عوامل افزایشِ مشارکت، میتوان به میزان اعتماد اجتماعی اشاره کرد. هر چه میزان نفوذ فعالان دانشجویی در شبکه های غیررسمی اطراف خود در دانشگاه بیشتر باشد به همان میزان اعتماد و اعتبار آن ها در آن شبکه ها بیشتر خواهد شد و به تبع آن مشارکت افراد نیز بیشتر می شود. در یک شبکه قابل اعتماد و همراه با اطمینان خاطر بالا، میزان مشارکت در کارهای جمعی، ازخودگذشتگی، استقامت و پایداری بر عهد مشترک بیشتر است. نکته مهم این است که توجه کنیم ایجاد تغییر و جلب مشارکت افراد یک فرآیند کاملا تدریجی است و ناگهان نمی توان از افراد انتظار حرکت ها و گام های بزرگ داشت. نسنجیده گام برداشتن و هزینه گزاف وارد کردن بر افرادی که آماده فعالیت و مشارکت در فعالیت ها هستند، قطعا پتانسیل افراد مشارکت کننده و سرمایه اجتماعی فعالین، که همانا اعتماد دیگر دانشجویان است، را دستخوش زوال می کند.
ناگفته نماند که شبکه فعالین دانشجویی بایستی ارتباط ارگانیک و منظمی با شبکه اساتید منتقد در دانشگاه نیز داشته باشند و در خصوص وضعیت دانشگاه و دانشجویان به آن ها اطلاع رسانی کنند و از طریق آن ها در جریان وقایعی که در سطح اساتید و مدیریت دانشگاه اتفاق می افتد، قرار گیرند و معتقابا اخبار آن ها را در سطح شبکه های دانشجویی پخش کنند. همچنین این امکان وجود دارد که در مواقع لزوم در برخی موضوعات با اساتید منتقد حاکمیت، پروژه اعتراضی مشترکی را به صورت هماهنگ به اجرا گذاشت.
۷ - استفاده از تمام ظرفیت های دانشگاه: دانشجویان آزادیخواه نشان داده اند که چگونه با هنرمندی خود می توانند فضای دانشگاه را از آن خود کنند. از آن جا که حاکمیت اقتدارگرا در اقلیت محض قرار دارد، آن هم در دانشگاه ها که همواره فضایی برای انتقاد و اعتراض و پرسشگری بوده است، نمی تواند با کنترل و سرکوب از فضای دانشگاه ها در جهت مطامع خود سوء استفاده نماید. دانشگاه هیچ گاه زمین بازی اقتدارگرایان نبوده و بعد از این هم نخواهد بود. دانشجویان بایستی همان گونه که تاکنون نشان داده اند از هر فضایی جهت تشکل یابی، دور هم جمع شدن و شبکه سازی در جهت اهداف آزادیخواهانه خود استفاده نمایند. باید از حضور عمومی دانشجویان در مکان های عمومی مانند سلف سرویس ها، کتابخانه ها، و سایر اجتماعات عمومی به بهترین شکل استفاده کرد. همچنین به جز نهادهایی که اساسا ماهیت دانشجویی ندارند و همواره همانند یک نهاد نظامی از بالا و بیرون دانشگاه کنترل می شوند، سایر نهادهای موجود در دانشگاه قابلیت این را دارند که در اختیار دانشجویان قرار گیرند. نمونه بارز این سخن شوراهای صنفی است که همواره در کنار دانشجویان و از آن دانشجویان بوده است. از این قبیل می توان به کانون های فرهنگی-هنری، انجمن های ورزشی، انجمن های علمی و حتی کرسی های آزاد اندیشی، که اخیرا در دانشگاه ها توسط دولت در حال تاسیس است، اشاره کرد. باید توجه داشت که با عجله و فعالیت مقطعی نباید یک نهاد و مجموعه را از دست داد. بلکه باید به صورت تدریجی از تمام ظرفیت های آن جهت متشکل شدن بیشتر دانشجویان استفاده کرد.
۸ - ارتباط با فعالان دیگر دانشگاه ها و شبکه های اجتماعی-سیاسی: شبکه فعالان دانشجویی هر دانشگاه بایستی سعی کند با استفاده بهینه از فضای مجازی، با شبکه فعالان دانشگاه های دیگر شهرها و از طریق نیروهای رابط با فعالان دانشگاه های همان شهر مرتبط باشد. فعالان دانشگاه ها می توانند با استفاده از فضای مجازی یا محیط های غیر حساسیت زا جلسات منظم بحث و گفت و گو در سطح محلی و فرامحلی برگزار کنند. تا از این طریق بتوانند تجربیات خود را منتقل کنند، با فضای دیگر دانشگاه ها آشنا شوند، در جریان کاستی ها و ظرفیت های یکدیگر قرار گیرند و... . دانشجویان هر دانشگاه همچنین بایستی با استفاده از رابط های مناسب، با شبکه های رسمی چون احزاب و جریانات سیاسی منتقد، فعالان زن، کارگری، معلمان و... ارتباط برقرار کنند و بدین ترتیب شبکه بزرگ تر فعالان سیاسی-اجتماعی را تشکیل دهند. مطالبات و اخبار مربوط به نقض حقوق دیگر اقشار جامعه را به گوش دانشجویان و رسانه ها برسانند و مطالبات دانشجویی را نیز به دیگر فعالان و احزاب و گروه های سیاسی منتقل کنند. شبکه فعالان دانشجویی هر دانشگاه بایستی همچنین با رصد مداوم تولیدات فکری نخبگان و روشنفکران، ارتباط خود را با آن ها برقرار نماید و از این طریق اقدام به دریافت آگاهی از نخبگان جامعه نموده و تولیدات فکری را در اختیار دیگر دانشجویان و دیگر بخش های جامعه قرار دهد.
در پایان به موارد دیگری چون پرهیز از حل شدن جنبش دانشجویی در دیگر جنبش ها در حین ارتباط ارگانیک با آن ها، حفظ موضع انتقادی نسبت به عملکرد سیاستمداران، احزاب و گروه ها در جهت رشد و بالندگی و شکوفایی هر چه بیشتر حرکت های آزادیخواهانه، تاکید بر مطالبه محوری و حضور حول معیارها به جای اشخاص در جنبش دانشجویی و تلاش برای گسترش این پارادایم میان اقشار مختلف جامعه، پرهیز از اختلاف افکنی و دامن زدن به اختلافات بی ثمر و بعضا شخصی میان فعالان دانشجویی و دیگران، درنیفتادن در دام اتهام زنی و نگاه منفی در فعالیت های دانشجویی و... می توان اشاره کرد که همگی از جمله سرفصل هایی است که به عنوان استراتژی جنبش دانشجویی در فضای فعلی می توان از آن ها یاد کرد.
همچنین در طول چند سال گذشته، خصوصا یک سال و نیم پیش، روند فرار مغزها و مهاجرت نسل جوان به خارج از کشور به شدت فزونی گرفته است. به صورتی که جمع زیادی از فعالان دانشجویی سالیان اخیر، اکثرا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور مهاجرت کرده اند. این فعالان چشم و دلشان هنوز به دانشجویان داخل ایران است و آماده هر گونه یاری رسانی به این فعالان هستند. در این شرایط باید از نیروی ایشان به نحو احسن استفاده کرد و نیرو و توان آن ها را برای کمک به جنبش دانشجویی به خدمت گرفت. به عنوان مثال در حال حاضر که اطلاع رسانی در خصوص وضعیت دانشجویان بسیار پرهزینه است این افراد می توانند در خارج از کشور زبان گویا و یاور راستین جنبش دانشجویی ایران زمین باشند.
اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان (دفتر تحکیم وحدت)
انجمن های اسلامی دانشجویان و دفتر تحکیم وحدت تاریخ چندین ساله ای را پشت سر خود دارند. ما میراث دار پیشینیان خود هستیم. یکی از کارکردهای ایدئولوژی در حکومت های اقتدارگرا تلاش برای تغییر تاریخ و حذف هر فرد و جریانی اعم از انجمن ها و شخصیت های منتقد از دل تاریخ است. دفتر تحکیم وحدت به خاطر هویت انتقادی خود که از سال های میانی دهه ی هفتاد از آنِ خود کرده، همواره در معرض حذف، چه فیزیکی به معنای بسته شدنِ دفتر و به زندان افتادن اعضا، و چه در سطح گفتمانی به معنای خالی شدن از هویت از طریق ایجاد دفتر تحکیم وحدت طیف شیراز و یا حذف از طریق منع کردن روزنامه ها از به کار بردن عبارت دفتر تحکیم وحدت، بوده است. تلاش ما برای حفظ اتحادیه، دست کم در سطح گفتمانی، یک شکل از مبارزه با حاکمیت اقتدارگراست.
بر این باوریم که اتحادیه انجمن های اسلامی بایستی در قالب استراتژی ارائه شده در بالا (که با کمک روشنفکران و اساتید خبره پخته و ورزیده تر خواهد شد) فعالیت های خود را در چارچوبی جدید تعریف کنند. همان گونه که در بالا هم به تفصیل آمد از فعالان انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت انتظار می رود که حضور خود در فضا حفظ کنند، در قالب اتحادیه با یکدگیر در ارتباط باشند و تجربیات خود را به فعالان جدید انتقال دهند. قطعا با به وجود آمدن شبکه های افقی و گسترده غیررسمی در سطح دانشگاه ها و فعالیت دانشجویان در این قالب در فضای فعلی، نیاز است که رویکرد تشکل های رسمی چون انجمن های اسلامی تغییر کند و با کم کردن میزان هزینه، بخش اعظم فعالیت در سطح دانشگاه ها را از طریق شبکه های غیررسمی دنبال کنند.
شورای عمومی
دفتر تحکیم وحدت
آبان ماه ۱۳۸۹
به گزارش دانشجو نیوز، دفتر تحکیم وحدت این نوشتار تحلیلی-راهبردی را تلاشی در جهت آغاز بحث و گفت و گو در خصوص تدوین استراتژی های نوین فعالیت سیاسی، اجتماعی و مدنی در حوزه دانشجویی و دانشگاه ها میداند و اساتید، روشنفکران و دانشجویانی که دغدغه ای در این زمینه دارند را به گفت و گو و بحث و نقد و نظر دعوت میکند.
متن کامل این نوشتار تحلیلی-راهبردی به شرح زیر است:
بی شک فضای فعالیت سیاسی و مدنی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ تفاوت عمده ای با قبل از آن کرده است. به صورتی که روش ها و استراتژی های گذشته بعضا نه تنها در فضای فعلی کاربردی و راهگشا نیست که حتی می تواند بعضا به عنوان آفت نیز مطرح شود. بر این اساس است که ناظران، روشنفکران و فعالان سیاسی و دانشجویی همه و همه بر این باورند که کشتیبان را سیاستی دیگر باید. به این منظور و برای تدوین استراتژی های جدید فعالیت های مدنی و اجتماعی، خصوصا در حوزه دانشجویی، بایستی در گام نخست فضای فعلی و ابعاد و ویژگی های آن را به طور دقیق مورد مداقه و شناخت قرار داد.
نوشتار حاضر تلاشی است جهت آغاز بحث و گفت و گو در خصوص تدوین استراتژی های نوین فعالیت سیاسی، اجتماعی و مدنی در حوزه دانشجویی و دانشگاه ها. لذا در این خصوص اساتید، روشنفکران و دانشجویانی که دغدغه ای در این زمینه دارند را به گفت و گو و بحث و نقد و نظر دعوت می کنیم تا با تشریک مساعی بتوان طرحی پخته تر و جامع الاطراف جهت فعالیت های دانشجویان، که در سالیان گذشته نقش بارزی در روند دموکراسی خواهی در ایران داشته اند، ارائه داد.
ویژگی های خاص فضای حاکم بر فعالیت های دانشجویی پس از انتخابات ریاست جمهوری
واضح و مبرهن است که فضای حاکم بر فعالیت های دانشجویی و دانشگاه پیش و پس از انتخابات ۱۳۸۸ تفاوت عمده ای کرده است. قبل از انتخابات بر اثر سرکوب ها و عدم وجود راه های جایگزین مناسب جهت فراروی از آن فضا، تا حدی جو رخوت بر فعالیت های دانشجویی سایه افکنده بود. اگر چه فعالان دانشجویی با تلاش ها و فعالیت های خود، فضای فعالیت دانشجویی را زنده نگاه داشته بودند، اما جمع قابل توجه ای از دانشجویان رغبتی به مشارکت در فعالیت های سیاسی و مدنی از خود نشان نمی دادند. فعالان دانشجویی پیش از انتخابات از حداقل فضاهای موجود برای برگزاری جلسات و تجمعات مختلف استفاده میکردند و سعی داشتند با استفاده ازفضای محدود و حداقلی، جنبش دانشجویی را زندهنگهدارند.
اما هم زمان با برگزاری انتخابات و درگیر شدن کلیت جامعه و دانشگاه ها با مسایل سیاسی و همچنین خلق آلترناتیوی برای غلبه بر فضای سرکوب موجود، شور و نشاط بر جامعه حاکم شد و فعالیت چشم گیر جمع کثیری از دانشجویان در جهت تغییر وضع موجود فضای دانشگاه ها را فرا گرفت. اما پس از مدتی سرکوب شدید شامل حال دانشگاه ها نیز شد. در این میان ویژگی های فضای فعالیت های دانشجویی پس از انتخابات شامل موارد زیر است:
۱ - به تبع دیگر بخش های جامعه، و حتی در مواردی بسیار شدیدتر از دیگر بخش ها، دانشگاه ها نیز فضای سرکوب شدید را تجربه کردند. بازداشت، شکنجه، اعتراف گیری، زندان های طویل المدت، اخراج، ستاره دار کردن دانشجویان و بسیاری محدودیت ها و محذوریت های دیگر پس از انتخابات ریاست جمهوری و همچنین نگاه امنیتی و تهدید محور به دانشگاه ها و دخالت و نفوذ عناصر امنیتی در مراکز آموزشی و علمی به شدت افزایش یافت.
۲ - در پی فشار شدید بر فعالان باسابقه دانشجویی و تعطیلی تشکل های شناسنامه دار، نقش سابق این فعالان و تشکل ها تا حدی کمرنگ و در اثر سرکوب، ارتباط فعالان با سابقه با بدنه فعال دانشگاه تا حدی مخدوش شد. اما از آن سو در پی سرکوب جریانات شناسنامه دار، هسته های مختلف و فراوان دانشجویی به صورت نیمه علنی – نیمه مخفی، وارد فعالیت های دانشجویی شدند و فضای غیررسمی و خودجوش گسترش چشم گیری داشت. همچنین فضای فعالیت دانشجویی شاهد مشارکت جمع کثیری از دانشجویان، خصوصا دانشجویان ورودهای جدیدتر، بود که این مسئله در گذشته نه چندان دور کمتر مشاهده شده است. اما فقدان مطالعه و عدم تدوین استراتژی های جدید فعالیت از یک سو، وفضای سنگین برخورد از سوی دیگر، موجب حاکم شدن رخوت نسبی بر فضای فعالیت های دانشجویی و همچنین دشواری سازمان دهی یا سازمان گیری متداوم و مستمر گردید.
۳ - به تبع فعال شدن بدنه دانشگاه ها و وارد شدن خیل عظیمی از دانشجویان به فعالیت های سیاسی و مدنی، به علت فقدان تجربه کافی و عدم شناخت درست از فضای حاکم، دانشجویان بعضا دست به کارهای پرهزینه ای که نتیجه ملموس قابل قبولی در پی نداشت می زدند که متاسفانه به علت گمنام بودن فعالین، هزینه های گزافی بر بدنه دانشگاه ها و دانشجویان تحمیل شد.
۴ - فعالیت های رسمی و روش های مالوف گذشته بعضا غیرممکن شد اما از آن سو کارهای خلاقانه و جدید باب شد و گسترش پیدا کرد.
۵ - بیداری عمومی دانشجویان و حساس شدن نسبت مسائل روز جامعه و نفوذ گفتمان اعتراضی موجب شد موقعیت و پایگاه اجتماعی دانشجویان افزایش یابد و مطالبات آن ها نیز در هرم مطالبات اجتماعی جایگاه مناسبی کسب کند. مطالبات جنبش دانشجویی در سطح جامعه و نیروهای سیاسی و اجتماعی فراگیر شد و به ارتباط و نزدیکی دانشگاهیان با مردم منجر شد. فضای پس از انتخابات باعث شد جنبش دانشجویی در سطح جامعه بیش از قبل شناخته شود.
۶ - در اثر خلق فضای جدید بسیاری از تابوهای نادرست و غیرواقعی شکسته شد. حربه های اقتدارگرایان، که همواره از آن ها برای بدنام کردن فعالان دانشجویی و سیاسی و جدا کردن آن ها از یکدیگر استفاده می کردند، ناکارآمد شد. این فضا موجب نزدیک تر شدن و ارتباط بیشتر فعالان سیاسی و اجتماعی با دانشجویان و نوعی همبستگی ملی شد.
رویکردهای جدید فعالیت
جنبش دانشجویی پس از احیا در اوایل دهه هفتاد، تا چندی پیش بر اساس رویکرد علنی، رسمی و قانونی فعالیت کرده است. ولی امروز به نظر می رسد باید راهبردش را تغییر دهد. تنظیم و تدوین راهبرد جدید بایستی بر اساس درک مختصات شرایط فعلی سیاسی حاکم بر کشور باشد. از آنجا که فشارهای مضاعف از طرف حاکمیت اقتدارگرا جنبش دانشجویی را آسیب پذیر کرده است، بر فعالان با سابقه دانشجویی است که پشتوانه سازی برای فعالیت های آتی دانشجویان را به عنوان پیش فرض محیطی تدوین هرگونه استراتژی مدنظر قرار دهند. از این رو و بر این اساس، راهبرد جدیدی که در فضای فعلی بایستی مورد توجه فعالیت های دانشجویی قرار گیرد به شرح زیر مطرح می شود:
۱ - پرهیز از خشونت: تجارب گوناگون نشان داده است هر گونه دست یازیدن به عمل خشونت آمیز به عنوان روش و یا استراتژی مبارزه در مقابل یک حاکمیت تمامیت خواه برای رسیدن به دموکراسی و حقوق حقه مردم سم مهلکی است. خشونت سیکل معیوبی است که فعالیت ها را به انحراف می کشد و ما را از سرمنزل مقصود دور می کند. اگر چه خشونت بی حد و حصر اوباش تحت حمایت دولت، به طور طبیعی حس انتقام جویی و کینه ورزی را در انسان ها بیدار می کند اما باید احساسات را تحت کنترل درآورد و در دامی که اتفاقا توسط اقتدارگرایان پهن شده نیفتاد. در این خصوص می توان به مواردی چون تجمعات دانشجویی در مدت یک سال و نیم گذشته که بعضا با درگیری با نیروهای مخالف یا نیروهای حراست و انتظامات در دانشگاه ها رخ داده و حتی به سوء استفاده عده ای در تخریب اموال عمومی دانشگاه منجر شده است و یا تجمعاتی که به سنگ پراکنی متقابل با نیروهای انتظامی و لباس شخصی بیرون دانشگاه انجامیده اشاره کرد.
دست یازیدن به فعالیت ایجابی توام با خشونت، خط قرمز کلیه فعالیت های دانشجویی و مدنی و پرهیختن از آن سرفصل کلیه فعالیت ها و رویکردها است. اشتباهات گذشتگان را نباید مرتکب شد و هزار راه رفته را نباید دوباره طی کرد. با درس گرفتن از گذشته، باید گام های خود را هر چند آهسته، ولی محکم و استوار برداریم. لازم است این مهم را برگرفت و به دیگران و نسل های بعد هم آموخت. خاصه آن که در دانشگاه نسل جوان حضور دارد و نسل جوان توام است با ظلم ناپذیری و هیجان. غلیان احساسات را باید در ظرف عقلانیت ریخت و بر حس سرکش انتقام جویی لگام زد. فعالیت مسالمت آمیز باید به عنوان هم استراتژی و هم تاکتیک توسط فعالان، شناخته شده و به کار گرفته شود.
البته باید توجه داشت که مقصود از پرهیز از خشونت شامل اشکال منفی و ناموجه خشونت ورزی است. استفاده کنترل شده و مقطعی از نیروی قهر در مقام دفاع از خود و عقب راندن نیروی های سرکوبگر در شرایطی که هیچ راه دیگری برای گریز وجود ندارد، با راهکارهای فعالیت بی خشونت تعارضی ندارد. جنبش دانشجویی نه تنها بایستی خود فعالیت های ضدخشونت را سرلوحه کار خویش قرار دهد بلکه لازم است در راه تحکیم گفتار ضدخشونت در جامعه نیز تلاش کند. دانشجویان باید بر این اساس تلاش کنند تا آگاهی جامعه را در این خصوص بالا ببرند تا گفتار و رفتار ضدخشونت را بیش از پیش در جامعه نهادینه کنند و آن را به هنجار تبدیل نمایند. از آن جا که سرکوب در برابر کنش های بدون خشونت، غیرموجه تر، ناعادلانه تر و ظالمانه تر است، ترویج و تقویت گفتمان ضدخشونت در جامعه در نهایت انگیزه مشارکت در جنبش مدنی را بالا می برد.
۲ - عقلانی کردن و کنترل هزینه: بی شک یکی از مهم ترین مولفه ها در خصوص فعالیت در فضای فعلی محاسبه هزینه های انجام فعالیت است. البته این محاسبه هزینه با توجه به خصیصه آرمان خواهی جنبش دانشجویی است و از اساس با چرتکه اندازی و بررسی های منفعت طلبانه متفاوت است. دانشجویان با توجه به روحیه شجاعت و دلاوری خود، اصولا آمادگی بیشتری برای پرداخت هزینه و پرهیز از آسایش و آرامش خود به منظور بهبود وضعیت ایران و ملت ایران دارند، اما با این وجود این هزینه باید زمانی پرداخت شود که در چهارچوب اهداف آرمانگرایانه، منافع و نتیایج فعالیت ها، ارزش لازم را داشته باشد و منجر به تغییرات مثبت و ملموسی گردد. به عبارت دیگر هزینه دادن فی نفسه مثبت نیست و فضیلت به شمار نمی رود، اما هر گاه از پرداخت هزینه گریزی نباشد و یا ایجاد تحول و گرفتار نشدن در فضای انفعال و تسلیم، لاجرم حکم به پرداخت هزینه دهد، باید با برخورد عقلانی از آن استقبال کرد. اما نباید فراموش کرد که در هر حال باید تلاش نمود تا هزینه ها را به حداقل ممکن کاهش داد و آن را به مثابه شر اجتناب ناپذیر در نظر گرفت.
در شرایط کنونی متاسفانه دولت آن چنان هزینه فعالیت های منتقدانه و مسالمت آمیز را به صورتی نامتناسب بالا برده است تا به خیال خود جای هیچ گونه انتقاد و اعتراضی باقی نگذارد. اما می توان با برگرفتن تجربیات گذشته و برنامه ریزی دقیق، عملکرد سنجیده ای انجام داد که کمترین هزینه را برای فعالان و بدنه دانشگاه به همراه داشته باشد. شوربختانه حاکمیت راه هرگونه فعالیت علنی و شفاف را بسته است و با این کار، خود را از تعامل با جامعه، سنجش نیازهای عمومی، نظارت بر فعالیت ها و مطالبات و.... محروم کرده است. در این فضا چاره ای جز مراعات اصل پوشیده عمل کردن و غیرعلنی کردن برخی از فعالیت ها نیست. البته این سخن بدان معنا نیست که فعالیت ها به سمت فعالیت های زیرزمینی و خطرزا برود، بلکه در این فضا بایستی فعالیت های مدنی و مسالمت آمیز نیز دور از چشم گزمه های امنیتی و نیروهای حراست صورت گیرد، تا حداقل آسیب به فعالان وارد شود.
یکی دیگر از مواردی که هزینه فعالیت سیاسی را کاهش می دهد، تعداد هر بیشتر مشارکت کنندگان است. کنش های جمعی که بتواند تعداد بیشتری از دانشجویان را درگیر کند، هزینه ها را کاهش می دهد.همچنین بایستی بر روی تجارب انباشه شده گذشته، خصوصا تجربه یک سال و نیم اخیر، تمرکز کرد و از فعالیت های پرهزینه بی حاصل و یا کم اثر پرهیز کرد. باز این گفته به این معنا نیست که هیچ خطر و هزینه ای فعالان دانشجویی را تهدید نمی کند. متاسفانه در فضای فعلی، هر دانشجویی که تصمیم به فعالیت منتقدانه می گیرد بایستی حداقلی از هزینه را برای خود در نظر گیرد. ولی با این همه، جانب احتیاط نیز بایستی نگه داشته شود.
۳ - خلق راه های جدید و پرنشاط و امید برای فعالیت: جنبش دانشجویی نشان داده است که جنبش ساکن و راکدی نیست. این جنبش در هر زمان ابزار و روش های متناسب با همان فضا را خلق می کند و به بهترین شکل از آن ها استفاده می کند. جنبش دانشجویی به نیکی نشان داده است که فرزند زمانه خود است. به همین خاطر در دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد که سیاست سرکوب دانشگاه ها شکلی جدید و شدتی سخت تر به خود گرفت، راه های جدید فعالیت، خصوصا در دانشگاه هایی که از نزدیک با این سرکوب مواجه بودند، آغاز شد و در سایر دانشگاه ها نیز پی گرفته شد. از آن جمله می توان به تجربه فعالیت غیررسمی انجمن های اسلامی، پدیده دانشجو-خبرنگار که بعدا در جنبش سبز به شهروند-خبرنگار نیز تعمیم یافت، استفاده از پتانسیل فضای مجازی جهت اطلاع رسانی و مقابله با هجمه های رسانه ای دولتی و... اشاره کرد.
بعد از انتخابات هم باز روش های جدید و تازه ای از فعالیت در سطح جامعه و دانشگاه ها خلق شد. پرواضح است که در فضای فعلی، برخی از راه های فعالیت که در گذشته مرسوم و مالوف بود، دیگر کارآمد نیست. البته این سخن به معنای بی اثر بودن هر چه مربوط به گذشته می شود، نیست. چه آن که بسیاری از روش های فعالیت دانشجویی میراث گذشته های دور است. در هر صورت روند خلق راه های جدید فعالیت بایستی با خلاقیت دانشجویان ادامه یابد و راه های کم هزینه و پرفایده به وجود آید و به دیگر دانشگاه ها نیز تسری یابد. همچنین در فضایی که حاکمیت سعی در القای یاس و دلمردگی دارد، بایستی به فعالیت هایی اندیشید که موقعیت ها و فرصت های شاد، سرزنده و نشاط آوری خلق کنند. از این دست فرصت ها در فضاهای عمومی دانشگاه ها کم نیست. باید هنر استفاده از موقعیت ها را در خود پرورش داد. همان گونه که در تجمعات و مراسم های قبل و بعد از انتخابات به وفور شاهد چنین موقعیت هایی و استفاده عمومی از این گونه فضاها بودیم.
ایجاد امید و انگیزه، باید یکی از سرفصل های اصلی فعالیت دانشجویی در شرایط فعلی باشد. دانشجویان به واسطه خصیصه جوانی خود باید از شادترین و امیدوارترین اقشار باشند و به دیگران نیز امید ببخشند. میزان مشارکت در کنش جمعی به میزان برداشت مشارکت کنندگان به اثربخشی فعالیت شان وابسته است و این احساس در گرو امید به دست خواهد آمد.
۴ - حفظ ارتباط فعالان باسابقه، با دانشگاه: در مدت یک سال و نیم گذشته شاهد سرکوب شدید فعالان باسابقه دانشجویی بوده ایم. در این مدت سعی شده است، آن چنان هزینه برای فعالان دانشجویی بالا رود که حضور و فعالیت ایشان در سطح دانشگاه کان لم یکن شود. کسب و انباشت تجربه در جنبش دانشجویی یکی از نقاط کلیدی این جنبش است. فعالیت های دانشجویی بنا به خاصیت و ماهیت خود، خصلتی موقت و مقطعی دارد. لذا آن چه فعالیت دانشجویی را غنا می بخشد و ثمربخش می کند انباشت تجربه و استفاده از ثمره تلاش های گذشتگان است. اتفاقا به همین علت است که اقتدارگرایان همواره سعی کرده اند ارتباط نسل های مختلف دانشجویی را با یکدیگر قطع کنند. فعالان با سابقه دانشجویی در سطح دانشگاه زیر ذره بین حراست و نیروهای امنیتی هستند. هر گونه تحرک آن ها دیده می شود و با شدیدترین وجه با آن برخورد شده و سعی می شود که از سطح دانشگاه ها حذف شوند. نیروهای باسابقه بایستی با درک فضا، جانب احتیاط را رعایت کنند و سعی نمایند ارتباط خود را با فعالان فعلی دانشگاه برقرار کنند، طرف مشورت مداوم فعالان کم تجربه تر باشند، از فعالیت های پرهزینه آن ها را پرهیز دهند، تجربیات خود را به آن ها منتقل کنند. این گونه تجربیات بایستی حتی الامکان به صورت مکتوب درآید و در اختیار نسل های بعد قرار گیرد. خاطرات شفاهی فعالیت های دانشجویی گنجینه ای است که باید نسل به نسل در میان دانشجویان هر دانشگاه بچرخد و این وظیفه فعالان با تجربه تر است.
بر فعالان باسابقه و با تجربه است که با توجه به فضا و پتانسیل های موجود در دانشگاه محل تحصیل خود فعالان جدید را با این فضا و پتانسیل ها آشنا کنند. مطمئنا همه گونه فعالیتی در هر دانشگاه قابلیت اجرایی ندارد و بایستی با توجه به فضای موجود در دانشگاه ها، در مراحل مختلف تاکتیک های مناسب از سوی فعالان اتخاذ شود. فعالان باسابقه باید تجربیاتی چون انتشار و توزیع نشریات دانشجویی به صورت مجازی و چاپ و پخش آن در دانشگاه و خوابگاه، پدیده شهروند-خبرنگار و ارتباط با رسانه های دانشجویی معتبر، ارتباط با فعالان دیگر دانشگاه ها و... را به فعالان جدید یادآور شوند. مهم تر از از تمام این موارد، انجام کار تشکیلاتی و انتظام بخشیدن به فعالیت ها در قالب تشکیلاتی افقی است. هیچ فعالیتی به اندازه تشکیلات سازی در یک دانشگاه مهم تر، ماندگارتر و در بلند مدت تاثیرگذارتر نیست. لازم است که فعالان دانشجویی حتی بعد از فارغ التحصیلی تا مدتی ارتباط خود را با فضای دانشگاه و فعالان جدید حفظ کنند. فعالان باسابقه بایستی اقدام به تشکیل شبکه غیررسمی فعالان در دانشگاه نمایند تا این شبکه با نفوذ در دیگر شبکه های غیررسمی بتواند از ظرفیت آن ها استفاده نماید.
۵ - حفظ تشکل های شناسنامه دار: در طول مدت دولت نهم روند حذف تشکل های باسابقه و شناسنامه دار آغاز و پس از انتخابات اخیر این روند، سرعتی بیش از پیش یافت. حساسیت شدید سرکوبگران بر تداوم حضور تشکل های منتقد سابقه دار تاکیدی بر این نکته است که نقش و فایده این تشکل ها در سطح دانشگاه ها انکارناپذیر است. تشکل های منتقد دانشجویی حامل سابقه و سنت غنی اعتراضی و فعالیت مدنی در یک دانشگاه هستند و حفظ آن ها به تداوم سنت تشکیلات سازی کمک شایانی می نماید. این تشکل ها بعضا از سال ها پیش از انقلاب در نسل های مختلف دانشجویی دست به دست شده تا به نسل حاضر رسیده است. روشن نگاه داشتن چراغ این تشکل ها و جلوگیری از نابودی آن ها سنت حسنه ای بوده که در نسل های مختلف وجود و تداوم داشته است. تلاش برای حفظ و بقای این تشکل ها به روش های مالوف در شرایط حاضر مستلزم صرف هزینه های گزاف است. اما به نظر می رسد نگاه به تجربه تشکیل، فعالیت و بقای انجمن های اسلامی دانشجویان پیش از انقلاب در فضایی که انجمن ها نه دفتری داشتند و نه حضوری رسمی در فضای دانشگاه ها، خالی از لطف نباشد.
واضح است که عدم نوزایی، پرورش و جذب فعالان جدید تدریجا موجب مرگ و اضمحلال تشکل های دانشجویی می شود. از این رو در فضای سرکوب فعلی، بر فعالان انجمن های اسلامی است که با استفاده از فضاهای عمومی موجود در داخل و خارج از دانشگاه و خوابگاه به دور از نگاه گماشتگان اقتدارگرایان، اقدام به تشکیل مجمع عمومی خود، هر چند کم تعداد و کوچک، نمایند و از میان خود گروهی را به عنوان افراد هماهنگ کننده و شورای مرکزی انتخاب کنند. حفظ و تطابق اساسنامه با شرایط فعلی و ایجاد امکان نوزایی و جذب نیروهای جدید و فعال سازی آن ها در شرایط حال حاضر نکته ای مهم می نماید. پر واضح است که مقصود از فعالیت شورای مرکزی، فعالیت به شکل سابق نیست. بلکه فضای فعلی شکلی جدید از فعالیت را می طلبد که در این نوشتار سعی در بازگویی قالب های آن داریم.
شورای مرکزی نیز باید درگیر با متن دانشگاه باشد و با بدنه دانشجویان در ارتباط و تماس مستمر باشد. شورای مرکزی تشکل ها، باید جلسات منظم خود را تداوم بخشند. همچنین به علت شناسایی و سرکوب افراد فعال در قالب تشکل های رسمی لازم است در خصوص عضویت و فعالیت افراد در رده های مختلف تشکیلاتی، به اصل محرمانگی موارد تشکیلاتی مجموعه توجه شود. اعضای شورای مرکزی نیز بایستی هر یک برای خود یک یا چند نیروی جایگزین در نظر بگیرند و با آن ها ارتباط داشته باشند. نیروهای جایگزین نیز باید در متن فعالیت ها باشند تا در صورت حذف افراد اصلی از سطح دانشگاه، به هر علتی، فعالیت های آن واحد یا انجمن به یکباره به تعطیلی نینجامد.
۶ - استفاده از پتانسیل شبکه های غیررسمی: شبکه های اجتماعی در جنبش های اجتماعی می توانند دو نقش کلیدی برعهده داشته باشند؛ نخست، در معرض جنبش قرار دادن افرادِ همسو و همدل با جنبش از طریق تکثیر آگاهی، توزیع اخبار و انتشار برنامه ها و تحولات جامعه، جنبش و سپهر سیاسی-اقتصادی-فرهنگی کشور. دوم، افزایش انگیزه اجتماعی و اخلاقی مشارکت و انگیزه رسیدن به نفع عمومی که به مشارکت در جنبش اجتماعی می انجامد. در نظام های دموکراتیک این هر دو نقش بیشتر از سوی شبکه های رسمی احزاب، تشکل ها و سازمان ها ایفا می شود، اما تحت سیطره حکومت های غیردموکراتیک اقتدارگرا که هیچ گونه کار تشکیلاتی رسمی پذیرفتنی نیست، شبکه های رسمی تا حدی توان نقش بازی کردن خود را از دست می دهند. بنابراین نقش شبکه های اجتماعی غیررسمی نسبت به شبکه های رسمی در آگاهی رسانی و انگیزش افراد پررنگ تر می شود. در شرایط کنونی جامعه و ساختار سیاسی ایران نیز، شبکه های اجتماعی غیررسمی، یعنی مجموعه شبکه های شخصی افراد جامعه که به واسطه شغل، خانواده، محل زندگی و علایق شان در آن ها درگیر هستند، به شکل قابل توجهی از شبکه های رسمی در پیشبرد اهداف جنبش آزادیخواهی ایران بااهمیت ترند.
بدین ترتیب تقویت و گسترده کردن این شبکه ها از کارویژه های گروه ها و جریانات فعال است. به ویژه دانشجویان و جنبش دانشجویی که به لحاظ ویژگی های جمعیت شناسی و ذاتی خود می توانند از دو جهت نقش بسیار بااهمیت و بی بدیلی در تقویت این شبکه های اجتماعی غیررسمی ایفا کنند. دانشجویان از یک سو در شبکه های دانشجویی حاضر هستند و از سوی دیگر به دلیل زمینه های خانوادگی و محلی خود در شبکه های متنوع و گسترده اجتماعی جای دارند. توجه به این هر دو شبکه و ارتباطات درون آن دو، موقعیت بی نظیر و حساس دانشجویان را می نماید.
دانشجویان به لحاظ همگونی نسبی با دیگر دانشجویان از نظر فرهنگی، سطح دانش و آگاهی، مطالبات صنفی و نسلی و.... دارای روابط مستحکمی در شبکه های دانشجویی، از قبیل شبکه ای از همکلاسی ها، هم ورودی ها، شبکه دانشجویان خوابگاهی، تیم های ورزشی دانشجویی، گروه های کوهنوردی و... هستند. این روابط قوی و مستحکم می تواند به همبستگی شبکه دانشجویان یاری رساند، دیدگاه ها را به یکدیگر نزدیک کند و انتشار اخبار و آگاهی ها را سرعت و تسهیل بخشد. فعالان دانشجویی باید به قدرت و پتانسیل این حجم گسترده از شبکه های غیررسمی مستحکم و همبسته در سطح دانشگاه ها توجه ویژه ای داشته باشند. تلاش دولت احمدی نژاد از ابتدای بر سر کار آمدن کاستن از قدرت شبکه های غیررسمی در دانشگاه ها به انحاء مختلف بوده است. شبکه فعالان دانشجویی هر دانشگاه بایستی بر تقویت هر چه بیشتر شبکه های غیررسمی موجود در دانشگاه اهتمام ورزند. هر یک از فعالان دانشجویی بی شک در یک یا چند شبکه غیررسمی موجود در دانشگاه عضویت دارند. شبکه های غیررسمی موجود بایستی تقویت شده و در کنار آن ها شبکه های جدید ایجاد شوند. فعالان دانشجویی بایستی نقش خود را در شبکه های غیررسمی که عضو آن هستند بارز کنند و از پتانسیل هر یک از این شبکه ها و ارتباطات آن ها با یکدیگر جهت انجام اطلاع رسانی، فعالیت های جمعی و کم هزینه، همبستگی میان دانشجویان و... کمال استفاده را ببرند.
علاوه بر شبکه های غیررسمی موجود در دانشگاه، دانشجویان از طریق خانواده، محل زندگی، دوستان و ... با شبکه های متنوع و کلان اجتماعی دیگری از قبیل فرودستان، کارگران، اقوام و حاشیه نشینان در ارتباط هستند. این ارتباط های ضعیف با شبکه های متنوع اجتماعی می تواند پل های ارتباطی شبکه شهرنشین، جوان، تحصیل کرده و مرتبط به ابزارهای مدرن ارتباطی چون اینترنت با دیگر گروه های اجتماعی باشد. اگر دانشجویان به این ارتباط های ضعیف توجه نشان دهند، هم قادر خواهند بود از یک سو خواست ها، مطالبات و اخبار این گروه ها در شبکه اصلی طبقه متوسط تبیین کنند و هم از سوی دیگر می توانند اخبار و آگاهی هایی که در فضای اطلاع رسانی جنبش های دموکراسی خواهی ایران (جنبش سبز) در جریان است به گوششان برسانند. توجه به ارتباط های ضعیف می تواند نقش ارزنده ای در گسترش جنبش اجتماعی بازی کند.
جنبه ی مهم دیگری از بحث شبکه های غیر رسمی مربوط به یکی از ویژگی های مذکور جنبش دانشجویی است. همان طور که در بالا گفتیم، دانشجویان نشان داده اند که فرزند زمانه ی خود هستند. از ابتدای سده ی اخیر میلادی و با تحولات شگرفی که در دنیای مجازی و رسانه ای بوجود آمده، ابزارهای خاص شکل دهی به شبکه های نامحسوس، غیر رسمی، و همبسته به شکلی خاص و جدید فراهم شده است. همان طور که تاکنون نیز از همین طریق، گام هایی ابتدایی برداشته شده است، در شرایطی که صحن عمومی دانشگاه زیر تسلط نیروهای سرکوب قرار گرفته است، ما از تمامی ابزارهای مجازی و رسانه ای جهت شبکه سازی و بسیج منابع استفاده خواهیم برد.
یکی دیگر از بااهمیتترین بحثها پیرامون جنبشهای اجتماعی، بحث مشارکت است. از عوامل افزایشِ مشارکت، میتوان به میزان اعتماد اجتماعی اشاره کرد. هر چه میزان نفوذ فعالان دانشجویی در شبکه های غیررسمی اطراف خود در دانشگاه بیشتر باشد به همان میزان اعتماد و اعتبار آن ها در آن شبکه ها بیشتر خواهد شد و به تبع آن مشارکت افراد نیز بیشتر می شود. در یک شبکه قابل اعتماد و همراه با اطمینان خاطر بالا، میزان مشارکت در کارهای جمعی، ازخودگذشتگی، استقامت و پایداری بر عهد مشترک بیشتر است. نکته مهم این است که توجه کنیم ایجاد تغییر و جلب مشارکت افراد یک فرآیند کاملا تدریجی است و ناگهان نمی توان از افراد انتظار حرکت ها و گام های بزرگ داشت. نسنجیده گام برداشتن و هزینه گزاف وارد کردن بر افرادی که آماده فعالیت و مشارکت در فعالیت ها هستند، قطعا پتانسیل افراد مشارکت کننده و سرمایه اجتماعی فعالین، که همانا اعتماد دیگر دانشجویان است، را دستخوش زوال می کند.
ناگفته نماند که شبکه فعالین دانشجویی بایستی ارتباط ارگانیک و منظمی با شبکه اساتید منتقد در دانشگاه نیز داشته باشند و در خصوص وضعیت دانشگاه و دانشجویان به آن ها اطلاع رسانی کنند و از طریق آن ها در جریان وقایعی که در سطح اساتید و مدیریت دانشگاه اتفاق می افتد، قرار گیرند و معتقابا اخبار آن ها را در سطح شبکه های دانشجویی پخش کنند. همچنین این امکان وجود دارد که در مواقع لزوم در برخی موضوعات با اساتید منتقد حاکمیت، پروژه اعتراضی مشترکی را به صورت هماهنگ به اجرا گذاشت.
۷ - استفاده از تمام ظرفیت های دانشگاه: دانشجویان آزادیخواه نشان داده اند که چگونه با هنرمندی خود می توانند فضای دانشگاه را از آن خود کنند. از آن جا که حاکمیت اقتدارگرا در اقلیت محض قرار دارد، آن هم در دانشگاه ها که همواره فضایی برای انتقاد و اعتراض و پرسشگری بوده است، نمی تواند با کنترل و سرکوب از فضای دانشگاه ها در جهت مطامع خود سوء استفاده نماید. دانشگاه هیچ گاه زمین بازی اقتدارگرایان نبوده و بعد از این هم نخواهد بود. دانشجویان بایستی همان گونه که تاکنون نشان داده اند از هر فضایی جهت تشکل یابی، دور هم جمع شدن و شبکه سازی در جهت اهداف آزادیخواهانه خود استفاده نمایند. باید از حضور عمومی دانشجویان در مکان های عمومی مانند سلف سرویس ها، کتابخانه ها، و سایر اجتماعات عمومی به بهترین شکل استفاده کرد. همچنین به جز نهادهایی که اساسا ماهیت دانشجویی ندارند و همواره همانند یک نهاد نظامی از بالا و بیرون دانشگاه کنترل می شوند، سایر نهادهای موجود در دانشگاه قابلیت این را دارند که در اختیار دانشجویان قرار گیرند. نمونه بارز این سخن شوراهای صنفی است که همواره در کنار دانشجویان و از آن دانشجویان بوده است. از این قبیل می توان به کانون های فرهنگی-هنری، انجمن های ورزشی، انجمن های علمی و حتی کرسی های آزاد اندیشی، که اخیرا در دانشگاه ها توسط دولت در حال تاسیس است، اشاره کرد. باید توجه داشت که با عجله و فعالیت مقطعی نباید یک نهاد و مجموعه را از دست داد. بلکه باید به صورت تدریجی از تمام ظرفیت های آن جهت متشکل شدن بیشتر دانشجویان استفاده کرد.
۸ - ارتباط با فعالان دیگر دانشگاه ها و شبکه های اجتماعی-سیاسی: شبکه فعالان دانشجویی هر دانشگاه بایستی سعی کند با استفاده بهینه از فضای مجازی، با شبکه فعالان دانشگاه های دیگر شهرها و از طریق نیروهای رابط با فعالان دانشگاه های همان شهر مرتبط باشد. فعالان دانشگاه ها می توانند با استفاده از فضای مجازی یا محیط های غیر حساسیت زا جلسات منظم بحث و گفت و گو در سطح محلی و فرامحلی برگزار کنند. تا از این طریق بتوانند تجربیات خود را منتقل کنند، با فضای دیگر دانشگاه ها آشنا شوند، در جریان کاستی ها و ظرفیت های یکدیگر قرار گیرند و... . دانشجویان هر دانشگاه همچنین بایستی با استفاده از رابط های مناسب، با شبکه های رسمی چون احزاب و جریانات سیاسی منتقد، فعالان زن، کارگری، معلمان و... ارتباط برقرار کنند و بدین ترتیب شبکه بزرگ تر فعالان سیاسی-اجتماعی را تشکیل دهند. مطالبات و اخبار مربوط به نقض حقوق دیگر اقشار جامعه را به گوش دانشجویان و رسانه ها برسانند و مطالبات دانشجویی را نیز به دیگر فعالان و احزاب و گروه های سیاسی منتقل کنند. شبکه فعالان دانشجویی هر دانشگاه بایستی همچنین با رصد مداوم تولیدات فکری نخبگان و روشنفکران، ارتباط خود را با آن ها برقرار نماید و از این طریق اقدام به دریافت آگاهی از نخبگان جامعه نموده و تولیدات فکری را در اختیار دیگر دانشجویان و دیگر بخش های جامعه قرار دهد.
در پایان به موارد دیگری چون پرهیز از حل شدن جنبش دانشجویی در دیگر جنبش ها در حین ارتباط ارگانیک با آن ها، حفظ موضع انتقادی نسبت به عملکرد سیاستمداران، احزاب و گروه ها در جهت رشد و بالندگی و شکوفایی هر چه بیشتر حرکت های آزادیخواهانه، تاکید بر مطالبه محوری و حضور حول معیارها به جای اشخاص در جنبش دانشجویی و تلاش برای گسترش این پارادایم میان اقشار مختلف جامعه، پرهیز از اختلاف افکنی و دامن زدن به اختلافات بی ثمر و بعضا شخصی میان فعالان دانشجویی و دیگران، درنیفتادن در دام اتهام زنی و نگاه منفی در فعالیت های دانشجویی و... می توان اشاره کرد که همگی از جمله سرفصل هایی است که به عنوان استراتژی جنبش دانشجویی در فضای فعلی می توان از آن ها یاد کرد.
همچنین در طول چند سال گذشته، خصوصا یک سال و نیم پیش، روند فرار مغزها و مهاجرت نسل جوان به خارج از کشور به شدت فزونی گرفته است. به صورتی که جمع زیادی از فعالان دانشجویی سالیان اخیر، اکثرا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور مهاجرت کرده اند. این فعالان چشم و دلشان هنوز به دانشجویان داخل ایران است و آماده هر گونه یاری رسانی به این فعالان هستند. در این شرایط باید از نیروی ایشان به نحو احسن استفاده کرد و نیرو و توان آن ها را برای کمک به جنبش دانشجویی به خدمت گرفت. به عنوان مثال در حال حاضر که اطلاع رسانی در خصوص وضعیت دانشجویان بسیار پرهزینه است این افراد می توانند در خارج از کشور زبان گویا و یاور راستین جنبش دانشجویی ایران زمین باشند.
اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان (دفتر تحکیم وحدت)
انجمن های اسلامی دانشجویان و دفتر تحکیم وحدت تاریخ چندین ساله ای را پشت سر خود دارند. ما میراث دار پیشینیان خود هستیم. یکی از کارکردهای ایدئولوژی در حکومت های اقتدارگرا تلاش برای تغییر تاریخ و حذف هر فرد و جریانی اعم از انجمن ها و شخصیت های منتقد از دل تاریخ است. دفتر تحکیم وحدت به خاطر هویت انتقادی خود که از سال های میانی دهه ی هفتاد از آنِ خود کرده، همواره در معرض حذف، چه فیزیکی به معنای بسته شدنِ دفتر و به زندان افتادن اعضا، و چه در سطح گفتمانی به معنای خالی شدن از هویت از طریق ایجاد دفتر تحکیم وحدت طیف شیراز و یا حذف از طریق منع کردن روزنامه ها از به کار بردن عبارت دفتر تحکیم وحدت، بوده است. تلاش ما برای حفظ اتحادیه، دست کم در سطح گفتمانی، یک شکل از مبارزه با حاکمیت اقتدارگراست.
بر این باوریم که اتحادیه انجمن های اسلامی بایستی در قالب استراتژی ارائه شده در بالا (که با کمک روشنفکران و اساتید خبره پخته و ورزیده تر خواهد شد) فعالیت های خود را در چارچوبی جدید تعریف کنند. همان گونه که در بالا هم به تفصیل آمد از فعالان انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت انتظار می رود که حضور خود در فضا حفظ کنند، در قالب اتحادیه با یکدگیر در ارتباط باشند و تجربیات خود را به فعالان جدید انتقال دهند. قطعا با به وجود آمدن شبکه های افقی و گسترده غیررسمی در سطح دانشگاه ها و فعالیت دانشجویان در این قالب در فضای فعلی، نیاز است که رویکرد تشکل های رسمی چون انجمن های اسلامی تغییر کند و با کم کردن میزان هزینه، بخش اعظم فعالیت در سطح دانشگاه ها را از طریق شبکه های غیررسمی دنبال کنند.
شورای عمومی
دفتر تحکیم وحدت
آبان ماه ۱۳۸۹
لس آنجلس تايمز و نفوذی ها در افغانستان
ايران در هرات
تقريباً هر روز صبح جمعيت انبوهی از متقاضيان رواديد به کنسولگری ايران در هرات، شهر اصلی افغانستان در غرب که از ريشه های عميق فرهنگ پارسی برخوردار است، مراجعه می کنند. اکنون قرار است آمريکا نيز يک کنسولگری جديد در ساختمان مجللی که روزگاری يک هتل بوده، برپا کند.
ديپلمات ها به کار مشغولند و هيچکدام از طرفين ايرانی يا آمريکايی از رقابت و يا تلاش برای غلبه بر رقيب حرفی نمی زند اما در شهر هرات، جائي که که برای رسيدن به مرز ايران تنها يک ساعت رانندگی کافی است، رشد نفوذ تهران در فضايی آشکار و روشن ادامه دارد.
در آستانه پايان حضور نظامی ايالات متحده در افغانستان، ايران برای تثبيت قدرت خود در صف مقدم کشورهای همسايه قرار گرفته است و گوشه چشمی نيز به عصر جديد در اين کشور دارد.
همين مسأله، سبب نگرانی دولت آمريکا شده است. دولتی که همين حالا از مداخله ايران در عراق، منطقه جنگی ديگر واشنگتن، نگران است. ژنرال ديويد اچ پترایوس که پيش از برعهده گرفتن فرماندهی افغانستان، هدايت نيروهای نظامی آمريکا در عراق را برعهده داشت، دولت تهران را به تأمين کمک برای طالبان متهم کرده است. اين درحالی است که ايران در سال 2001 برای سقوط طالبان به شبه نظاميان افغان کمک کرده بود.
اين واقعيت که حامد کرزای دريافت سالانه 2 ميليون دلار از تهران توسط دفتر خود را تأييد کرده است، به شک و ترديد وزارت خارجه نسبت به انگيزه های ايران در افغانستان دامن زده است. اما مقامات آمريکا اعتقاد دارند کيسه پولی که به رئيس دفتر کرزای تحويل شد، تنها گوشه ای قابل مشاهده از يک کوه يخ عظيم است.
ديپلمات های غربی و مقامات افغان می گويند مبالغ بسيار بيشتری به صورت مستقيم يا غيرمستقيم به گروه ها و چهره های مختلف افغانی وفادار به تهران پرداخت می شود. در هرات نيز، ناديده گرفتن ارتباط ويژه با ايران کاری دشوار است.
پول ايران صرف ساخت جاده ها و پارک های صنعتی می شود و کالاهای متنوعی از سوپ گرفته تا آجيل با ذائقه ايرانی، سرازير شده اند. انتقال پول های نقد ايران به اينجا با سر برآوردن مساجد و خانه های آنچنانی در منطقه همراه شده است.
نفوذ ايران حتی در زيربنايی ترين امور نيز قابل مشاهده است: تهران برای ساخت شبکه سراسری برق هرات پول داده و کمک کرده است.
از ديد برخی ها، اين روابط نزديک نتيجه طبيعی قرابت زبانی، فرهنگی و پيوندهای فاميلی موجود ميان دو کشور است. به هرحال اين استان زمانی زير سيطره ايران بوده و نظير همسايه خود، اغلب دارای جمعيت شيعه است.
اما از ديد برخی ديگر، الگوی ايرانی پا به محدوده های وسيع تری گذاشته و قلب چهارچوب قدرت در افغانستان را هدف گرفته است.
نظر احمد حيدر رئيس شورای استانی هرات می گويد: "ايران در تمامی جوانب نفوذ کرده است: اقتصادی، سياسی و زندگی روزمره. وقتی کسی اين قدر پول نقد خرج می کند، مردم تسليم ديدگاه های آنها می شوند. مسأله در اينجا فقط همسايگی نيست."
ايران در سياست های قومی افغانستان نيز نقش ايفا می کند. اقليت های قومی نظير تاجيک ها و ازبک ها به زبان دری صحبت می کنند که شاخه ای از زبان فارسی است. اما ايران بيشترين ارتباط خود را با اقوام شيعه هرات برقرار کرده است و تمايل خود نسبت به آنها و ساير شيعيان را ابراز کرده است.
شهناز حماتی عضو شيعه پارلمان افغانستان از هرات که بر اساس نتايج مقدماتی انتخابات، مجدداً به همين مقام دست يافته است، گفت: "مردم گاهی شما را به کار کردن برای ايران متهم می کنند. اگر ايران خواهان نفوذ بود، از طريق رهبران شيعه وارد صحنه نمی شد. من خواهان يک افغانستان مستقل هستم."
تنش های فرقه ای گاهی در هرات قابل مشاهده هستند. در اينجا، يکی از معتبرترين دبيرستان ها با پول واريز شده از آنسوی مرز مديريت می شود و به دانش آموزان ممتاز، وعده بورس تحصيلی در دانشگاه های ايران داده شده است.
محمد اخباری رضوی که پس از بازنشستگی از وزارت علوم ايران، پست مديريت اين دبيرستان را برعهده گرفته است، گفت: "ما محتوای درسی 100 درصد افغانی داريم. در اينجا هيچ انگيزه سياسی وجود ندارد."
سؤال اصلی در ذهن قدرت های نظامی غرب اين است که نقش ايران در تجهيز نظامی شبه نظاميان مسلح چيست؟ مقامات اطلاعاتی غرب اتفاق نظر دارند که هرچند دولت ايران به ستيزه جويان کمک کرده است، اما مايل به بازگشت طالبان سنی مذهب بر سر قدرت نيست.
ايران تأمين کمک برای شبه نظاميان افغان را رد کرده و نيروهای نظامی غرب را به عنوان عوامل اصلی بروز خشونت در کشور معرفی می کند. در عين حال، به ستيزه جويان محلی به چشم ابزار گسترش نفوذ خود می نگرد.
تصور می شود ايران از غلام يحيی اکبری شهردار سابق هرات حمايت می کرد. کسی که سال ها به ستيزه جويی و ايجاد رعب و وحشت در شهر مشغول بود و سرانجام در سال گذشته توسط نيروهای ائتلاف به هلاکت رسيد. اکنون نيز تصور می شود گروهی که تحت رهبری پسر اوست، مجدداً با ايران همدست شده است.
ايرانی های مرتبط با افغانستان می گويند آنها هيچ علاقه ای به بازگشت طالبان ندارند زيرا اين مسأله سبب بروز نا آرامی در همسايگی کشورشان می شود.
علی خاکسار، يک تاجر ايرانی که اخيراً برای سازماندهی نمايشگاه کالا و خدمات ايرانی به هرات سفر کرده بود، می گويد: "صلح برای افغانستان به منزله صلح برای خودمان است. ما نمی خواهيم همسايه خودمان را بی ثبات کنيم. اين به ضرر ما خواهد بود و به ضرر تجارت ما خواهد بود!"
اما حيدر، رئيس شورای استانی هرات، می گويد وی نسبت به انگيزه های همگان در افغانستان مشکوک است.
وی گفت: "اين فقط مربوط به ايران نيست، بلکه در مورد تمام همسايگان و نيز غرب صدق می کند. همه می خواهند از افغانستان برای پيشبرد اهداف خودشان استفاده کنند."
منبع: لس آنجلس تايمز- 13 نوامبر
مقاله واشنگتن پست درباره دشواری گفتگو با ايران
مذاکرات پنج به اضافه یک؛ سخت و بی آینده
گلن کسلر
کاترين آشتون رئيس سياست خارجه اتحاديه اروپا و سعيد جليلی مذاکره کننده هسته ای ايران، برای تعيين مکان و زمان ملاقات ايران با گروهی از کشورهای قدرتمند دنيا و گفتگو بر سر برنامه هسته ای تهران از چهار ماه پيش تا کنون به نامه نگاری مشغول بوده اند. به نظر می رسد دو طرف سرانجام در هفته گذشته بر روی انتخاب تاريخ 5 دسامبر جهت آغاز اين گفتگوها توافق کرده اند.
آنها در عين حال بايد بر سر محل ملاقات، مدت زمان مذاکرات و حتی دستور کار اين گفتگوها نيز به توافق برسند. ايران می گويد آماده گفتگو بر سر تمامی مسائل، به جزء برنامه غنی سازی است و ساير کشورها شامل آمريکا، انگلستان، فرانسه، روسيه، چين و آلمان خواهان گفتگو بر سر کل برنامه هسته 1ای تهران هستند.
تحليلگران و ديپلمات ها می گويند روند دشوار آغاز مجدد گفتگوهايی که به مدت چند ماه معلق مانده بود، دورنمای خوبی ندارد.
آخرين دور تحريم های شورای امنيت سازمان ملل که تأثير به مراتب شديدتر از حد تصور در تمامی جوانب داشته است، برای مجبور کردن تهران به گفتگوی جدی بر سر برنامه هسته ای آن کشور تنظيم شده اند. اما مسؤولان ايران در حالی که اصرار دارند اين برنامه در خدمت توليد انرژی صلح آميز هسته ای است، نشانه ای از تمايل به پيگيری مذاکراتی از اين دست نشان نمی دهند.
مقامات آمريکا می گويند مشکلات مسلم ايران در پیشبرد برنامه غنی سازی در سال جاری، از نگرانی در باره عبور ايران از حد آستانه توليد تسليحات هسته ای کاسته است و فرصت تازه ای برای دستيابی به يک توافق در اختيار قرار داده است.
يک مقام ارشد که به دليل حساسيت موضوع نخواست نامش فاش شود گفت ايران در حال ادامه غنی سازی اورانيوم به کمک نسخه های پاکستانی از دستگاه های ساخت آلمان است و «مقامات اين کشور اکنون متوجه شده اند که اين دستگاه ها بسيار نامناسب هستند. اين دستگاه ها به سادگی معيوب می شوند. آنها با صد مورد از خرابی اين دستگاه ها روبرو شده اند.»
وی افزود به نظر می رسد غنی سازی برپايه استفاده از کمتر از 400 دستگاه فعال ادامه داشته باشد. وی با بيان اينکه ظاهراً ايرانی ها در آزمايش نمونه های پيشرفته تر موفق نبوده اند، گفت: "آنها می توانستند دستگاه های بيشتری مستقر کنند اما متوجه شده اند که اين دستگاه های قديمی مناسب نيستند و به همين دليل اين کار را نکرده اند."
درهمين حال، کسب اکثريت مجلس نمايندگان توسط جمهوری خواهان آمريکا می تواند با اعمال فشار بيشتر به دولت برای سخت تر کردن موضع واشنگتن در برابر تهران، و در نتيجه دشوارتر شدن دستيابی به توافق با ايران، همراه شود.
چهره های جمهوری خواه آمريکا در طول هفته گذشته، دولت اين کشور را به اتخاذ موضع سخت تر در قبال ايران فرخوانده اند. آيلنا راس لتينن، رئيس آتی کميسيون روابط خارجه مجلس آمريکا، به رويترز گفت "اگر کشوری که در حال مذاکره و مانورهای ديپلماتيک با آن هستيم، احساس کند که می تواند ما را بازی دهد و هيچ کاری هم انجام ندهد، در اينصورت فکر می کنم به آمريکا خسارت وارد خواهد شد." وی نسبت به ارائه "تصويری ضعيف و متزلزل" هشدار داد.
هرچند دولت اوباما تمايل خود برای انجام مذاکرات را به طور علنی ابراز کرده است، اما برخی مقامات و مشاوران دولت در خفا می گويند درصورتيکه به نظر برسد ايران در آستانه دستيابی به توانمندی هسته ای است، رئيس جمهور آمريکا برای متوقف کردن برنامه هسته ای به اقدام نظامی متوسل خواهد شد.
درعين حال، برخی تحليلگران معتقدند گفتگوهای خصومت آميز می تواند شانس موفقيت مذاکرات را کاهش دهد. پال آر پيلر افسر اطلاعات ملی در امور خاور نزديک و آسيای جنوبی که اکنون مشغول تدريس در دانشگاه جورج تاون است، می گويد: «گزينه چماق به قدری مورد تأکيد قرار گرفته که برای ايران شنيدن سخنان مثبت به امری دشوار تبديل شده است.» وی هشدار داد گزينه نظامی "می تواند يک اشتباه بسيار بزرگ با عواقبی چشمگير برای آمریکا باشد."
ضمناً مذاکرات پيش رو نيز به دليل عدم حصول توافق بر سر موضوع نگران کننده رآکتور تحقيقات پزشکی در تهران، با پيچيدگی همراه خواهد بود. اين موضوع در کانون مذاکرات سال 2009 قرار داشت.
در آن زمان به نظر می آمد توافق بدست آمده نشانه ای از يک ديپلماسی فعال باشد. مذاکره کنندگان ايرانی در اصول برای انتقال بيش از 2600 پوند اورانيوم خلوص پائين به روسيه و فرانسه برای تبديل شدن به سلول های سوختی قابل استفاده توسط رآکتور تحقيقاتی موافقت کرده بودند. آمريکا نيز می توانست به بهبود وضعيت امنيتی رآکتور برای توليد ايزوتوپ های مورد استفاده در درمان بيماران سرطانی کمک کند.
اما با عقب نشينی ايرانی ها، اين توافق بلافاصله از هم پاشيد و این ظاهر نشان می داد سرمستی آمريکا از اين دستاورد، با شکسته شدن غرور ايرانی ها همراه شده است. ايران بعدها دوباره به پای ميز مذاکره بازگشت و اين بار توافق مشابهی را با ترکيه و برزيل به امضا رساند. توافق ياد شده با مخالفت قدرت های بزرگ روبرو شد.
از آنجا که ايران از پائيز گذشته تا کنون همچنان به افزايش ذخيره اورانيوم غنی سازی شده خود ادامه داده است، ايالات متحده و ساير کشورها اين بار خواستار خروج مقدار بيشتری از اورانيوم از اينکشور هستند. تحليلگران معتقدند 2600 پوند اورانیوم می تواند نيازهای ايران برای رآکتور تحقيقاتی را در 20 سال آينده پاسخ دهد و معلوم نيست ايران با چه انگيزه ای بايد بيش از اين امتياز بدهد.
ايوانکا بارزاشکا مقام تحقيقاتی انجمن دانشمندان آمريکا گفت ايران احساس خواهد کرد که غرب مجدداً خط پايان را جابجا کرده است. وی بر اهميت حصول توافق سريع با ايران برای خروج 66 پوند اورانيوم 19.75 درصد توليد شده بعلاوه مقادير کافی از اورانيوم خلوص پائين معادل با 2,200 پوند اورانيوم، برای توليد مابقی سوخت مورد نياز رآکتور تحقيقاتی ايران، پافشاری کرد.
وی گفت اين "نقطه نظر سياسی" که بايد اورانيوم کافی از ايران خارح بشود تا امکان ساخت بمب با باقيمانده اورانيوم در اين کشور وجود نداشته باشد، معنای خود را از دست داده است زيرا اين کشور در طول سال گذشته به غنی سازی ادامه داده است.
ايوان اولريچ ناظر ارشد اين انجمن نيز گفت: "نکته مهم تر دستيابی به اين توافق است. ما بايد فقط تمهيدات لازم برای انجام گفتگوها را فراهم کنيم."
منبع: واشنگتن پست- 13 نوامبر
میدان آکادمیا در آتن، پایتخت یونان این روزها ظاهرا به آخرین پناهگاه عده ای از هموطنان آواره ما تبدیل شده است. تقریبا از سه هفته قبل تاکنون حدود بیست پناهنده ایرانی در این میدان، روبروی دانشگاه آتن با لبان دوخته در اعتصاب غذا به سر می برند. هدف از این فعالیت اعتراضی انتقال آنان به کشوری امن تر از یونان است.
خواستی به حق، ولی این همه داستان نیست.
مشاهده این صحنه رقت بار خود گویای مشگلات و فجایع دیگری نیز می باشد.
حضور حتی همین عده محدود از ایرانیان که در میان آنان هم استاد دانشگاه، هم قهرمان جودو و هم تعمیرکار باسابقه اتوموبیل دیده می شود، خبر از فاجعه ای بزرگ می دهد که هم اکنون در سرزمین ما در جریان است. با دیدن این عده می توان حدس زد که چگونه و با چه سرعتی ایران رفته رفته از نیروهای کارآمد تخلیه می شود. چنین به نظر می رسد که احمدی نژاد و خامنه ای قصد آن را دارند که از "شر" همه انسانهای کارآمد راحت شوند. دیگر تنها ملاک های سیاسی تعیین کننده نیستند. ایران ظاهرا برای آدم های عادی هم غیر قابل تحمل است.
حضور این لبان دوخته در آتن در عین حال نشان از شکست کامل نظام پناهندگی اروپاست. بیش از ٨۰ در صد متقاضیان پناهندگی در اروپا خود را از طریق مرز ترکیه و یونان به اتحادیه اروپا می رسانند. ولی یونان با این که از اعضاء این اتحادیه است فاقد استاندارد، توان و امکانات مالی و قانونی برای رسیدگی به خواسته این پناهجویان است. نه تنها ایرانیان، بلکه افغانها، عربها و دیگر متقاضیانی که در سطح شهر آتن پراکنده اند، یونان را زندانی می دانند که در آن گرفتار آمده اند.
نه راه پس و نه راه به پیش به طرف کشوری دیگر در اروپا
دولت یونان خود اذعان دارد که نه دستگاه های اجرائی اش، نه سیستم قضائی اش و نه توان مالی اش قادر به حل این معضل است. ولی پناهنده ای که یک بار در یکی از کشورهای اروپائی درخواست پناهندگی سیاسی کند، دیگر حق آن را ندارد که به کشور دیگری در اروپا مراجعه کند. این است مفهوم زندان.
ولی صحنه لبان دوخته در میدان آکادمیای آتن آدمی را به این فکر می اندازد که چرا ما ایرانیان تمایل به خودآزاری داریم؟
آیا زنجیرزنی و قمه زنی پایان ماجراست و یا این همواره خود را به اشکال گوناگون نشان می دهد. همدردی با این دوستان نباید مانع از طرح این سوال شود که چرا با لبان
دوخته؟ به خصوص هنگامی که در میان این معترضین مادر یک کودک هم دیده می شود. قصد جلب ترحم داریم و یا می خواهیم بن بستی را نشان دهیم که در آن گرفتار آمده ایم
هیچ کدام از این هدف ها توجیه گر لبان دوخته، توجیه گر از خود گذشتگی نیستند.
از نگاه روانی و فلسفی فاصله چندانی میان لب دوختن و عملیات انتحاری نیست. هر دو با انگیزه سیاسی است و هر دو با قربانی کردن جسم و جان خویش ولی جنایات جمهوری اسلامی چنان ابعادی دارد که گاه آدمی را از طرح سوال های اساسی تری باز می دارد.
به یاری این دوستان بشتابیم!
آنگ سن سو چی: هدف من انقلاب صلح آمیز در برمه است
بی بی سی: آنگ سن سو چی، رهبر طرفدار دموکراسی برمه می گوید هدف او یک انقلاب صلح آمیز در این کشور است.
او که در مقر حزب خود موسوم به لیگ ملی برای دموکراسی، با بی بی سی صحبت می کرد، گفت رهبران نظامی برمه نباید از او یا حمایت گسترده از وی ترسی به دل راه دهند چون او بدخواه آنان نیست.
او افزود که مایل به سقوط دولت نظامی برمه نیست ولی می خواهد رهبران نظامی برمه با پیاده کردن دموکراسی واقعی، اوج میهن پرستی خود را نشان دهند.
آنگ سن سو چی، تاکید کرد که آزادی وی مشروط به محدود کردن فعالیت های سیاسی اش نبوده است.
ولی او افزود که چنانچه دولت تصمیم بگیرد او را به خاطر هر گونه حرف یا عملی به زندان بیاندازد، آماده است پیامدهایش را بپذیرد.
رهبر طرفدار دموکراسی برمه گفت مطمئن است که برمه سرانجام دارای حکومت مبتنی بر دموکراسی خواهد شد ولی تاریخ آن را نمی داند.
آنگ سن سو چی، در آغاز هفته جاری پس از هفت سال که در بازداشت خانگی بود، آزاد شد.
وی یک روز پس از آزادی خطاب به هوادارانش گفت اگر آنها خواهان تغییر هستند، باید راه درست و صحیح را برای رسیدن به آن انتخاب کنند.
کاردار سفارت آمریکا در برمه به بی بی سی گفته است دولت آمریکا خواستار آشتی دولت برمه و آنگ سن سو چی است.
آزاد کردن آنگ سن سو چی از حبس خانگی، شش روز پس از برگزاری اولین انتخابات برمه پس از بیست سال، صورت گرفت.
در این انتخابات، احزاب و گروه های مرتبط با دولت نظامی برمه پیروز شدند.
ولی جامعه جهانی این انتخابات را رد کرد.
رهبر طرفدار دموکراسی برمه، در سال ۱۹۹۰ در انتخابات عمومی این کشور پیروز شد ولی رهبران نظامی برمه این انتخابات را باطل اعلام کردند.
آنگ سن سو چی، از آن هنگام تا روز آزادیش در سیزده نوامبر، به خاطر اتهامات مختلف زندانی یا در بازداشت خانگی بوده است.
انتقاد سازمان عفو بین الملل از همکاری ضعیف کشورهای اروپایی
سازمان عفو بین الملل، کشورهای عضو اتحادیه اروپا را متهم کرده است که نتوانسته اند در مورد نقش خود در رابطه با بازداشت کسانی که سازمان اطلاعاتی امریکا (سیا) آنها را متهم به انجام اقدامات تروریستی می داند، توضیح دهند.
این سازمان مدافع حقوق بشر از کشورهای اروپایی در خواست کرده است تا از اجرای عدالت در مورد کسانی که تحت برنامه انتقال زندانیان به کشورهای دیگر مورد بازجویی قرار می گیرند، اطمینان حاصل کند.سازمان عفو بین الملل در تازه ترین ارزیابی که در رابطه با دست داشتن دیگر کشورها در برنامه آمریکا برای انتقال زندانیان انجام داده است، می گوید کشورهای عضو اتحادیه اروپا واکنش ضعیفی نشان داده اند.
این سازمان مدافع حقوق بشر می گوید اروپا نباید در زمینه پاسخگویی، به یک منطقه آزاد تبدیل شود.
سازمان عفو بین الملل اعلام کرده است که بر پایه تحقیقات این سازمان و گفتگوهایی که با افرادی که قبلا در بازداشت بودند انجام داده است، ۸ کشور اروپایی از طریقی با این برنامه بحث برانگیز آمریکا همکاری کرده اند.
بر اساس این برنامه آمریکا، افراد متهم به انجام اقدامات تروریستی به کشورهایی منتقل می شوند که گفته می شود در آنجا مورد آزار و اذیت قرار می گیرند.
بر اساس این گزارش در لهستان، لیتوانی و رومانی زندان های مخفی وجود دارد و چند کشور دیگر از جمله آلمان و ایتالیا، روند انتقال زندانیان را تسهیل می کنند.
بریتانیا اعلام کرده است که در مورد اقدامات سرویس های اطلاعاتی این کشور، در رابطه با اتهامات همکاری آنها در شکنجه زندانیان، تحقیقاتی انجام خواهد داد.
سازمان عفو بین الملل از این اقدام بسیار استقبال کرده است اما می گوید راه بسیار دشواری در پیش است تا کشورهای اروپایی بپذیرند در این برنامه آمریکا به صورت کامل دست داشته اند.
منصور امان
در نامُساعد ترین زمان مُمکن و در همان حال که رژیم جمهوری اسلامی به شدت در تلاش است، روزنه ای برای فرار از فشارهای بین المللی و جلوگیری از تشدید آن بیابد، یک برگ جدید به پرونده قطور آن به دلیل بی توجُهی به قوانین بین المللی و نقض قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل افزوده شده است.
روز شنبه، سفیر نیجریه در سازمان ملل از ارایه گُزارش رسمی این کشور به شورای امنیت در مورد کشف مُهمات و جنگ افزارهای قاچاق شده از جمهوری اسلامی به نیجریه خبر داد. آقای جی وی اوگو توضیح داد که گُزارش مزبور براساس تحریمهای شورای امنیت علیه رژیم ایران و تعهُد کشورش به اجرا و جلوگیری از نقض آن تهیه شده است.
نیجریه در اوایل ماه (4 آبان) خبر داد که دستگاه های امنیتی آن 13 کانتینر حاوی اسلحه و مُهمات که از بندرعباس بارگیری شده و زیر پوشش وسایل ساختمانی ثبت گردیده بود را کشف کرده اند. زمان کوتاهی بعد، مقامهای این کشور آفریقایی اعلام داشتند که دو مُتهم این رُسوایی به نامهای آقاجانی و طهماسبی به سفارت جمهوری اسلامی گریخته اند.
در پی انتشار این اطلاعات، دولت نیجریه، جمهوری اسلامی را تهدید کرد که در صورت عدم همکاری در روشن شُدن جوانب این رُسوایی، موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع خواهد داد. اگر چه جمهوری اسلامی پس از طرح جدی مساله از سوی نیجریه به طور شتابزده وزیر امورخارجه خود را - به احتمال زیاد با هدایا و پیشنهادهای گُشاده دستانه - به "آبوجا" فرستاد اما جدیدترین تحولات نشان می دهد که این تلاش به گونه دردناکی بی نتیجه مانده است.
در دو ماه گُذشته، این دُومین محموله مُهمات و جنگ افزارهای قاچاق جمهوری اسلامی است که کشف می شود. در مهر ماه نیز پایوران افغان از توقیف یک کانتینر تسلیحات که از ایران به این کشور وارد شده بود، خبر داده بودند.
ردگیری سیاستهای ماجراجویانه رژیم ولایت فقیه و تدارک چینی آن برای اقدامات تروریستی، اصلی ترین استدلال غرب در مُخالفت با پروژه هسته ای جمهوری اسلامی یعنی، کارکرد آن به مثابه تهدیدی برای امنیت بین المللی را تقویت کرده است. این امر یک نیروی مُحرک تازه در پُشت شرایطی ایجاد می کند که به هرصورت به زیان "نظام" در حال پیشروی است.
روز شنبه، سفیر نیجریه در سازمان ملل از ارایه گُزارش رسمی این کشور به شورای امنیت در مورد کشف مُهمات و جنگ افزارهای قاچاق شده از جمهوری اسلامی به نیجریه خبر داد. آقای جی وی اوگو توضیح داد که گُزارش مزبور براساس تحریمهای شورای امنیت علیه رژیم ایران و تعهُد کشورش به اجرا و جلوگیری از نقض آن تهیه شده است.
نیجریه در اوایل ماه (4 آبان) خبر داد که دستگاه های امنیتی آن 13 کانتینر حاوی اسلحه و مُهمات که از بندرعباس بارگیری شده و زیر پوشش وسایل ساختمانی ثبت گردیده بود را کشف کرده اند. زمان کوتاهی بعد، مقامهای این کشور آفریقایی اعلام داشتند که دو مُتهم این رُسوایی به نامهای آقاجانی و طهماسبی به سفارت جمهوری اسلامی گریخته اند.
در پی انتشار این اطلاعات، دولت نیجریه، جمهوری اسلامی را تهدید کرد که در صورت عدم همکاری در روشن شُدن جوانب این رُسوایی، موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع خواهد داد. اگر چه جمهوری اسلامی پس از طرح جدی مساله از سوی نیجریه به طور شتابزده وزیر امورخارجه خود را - به احتمال زیاد با هدایا و پیشنهادهای گُشاده دستانه - به "آبوجا" فرستاد اما جدیدترین تحولات نشان می دهد که این تلاش به گونه دردناکی بی نتیجه مانده است.
در دو ماه گُذشته، این دُومین محموله مُهمات و جنگ افزارهای قاچاق جمهوری اسلامی است که کشف می شود. در مهر ماه نیز پایوران افغان از توقیف یک کانتینر تسلیحات که از ایران به این کشور وارد شده بود، خبر داده بودند.
ردگیری سیاستهای ماجراجویانه رژیم ولایت فقیه و تدارک چینی آن برای اقدامات تروریستی، اصلی ترین استدلال غرب در مُخالفت با پروژه هسته ای جمهوری اسلامی یعنی، کارکرد آن به مثابه تهدیدی برای امنیت بین المللی را تقویت کرده است. این امر یک نیروی مُحرک تازه در پُشت شرایطی ایجاد می کند که به هرصورت به زیان "نظام" در حال پیشروی است.
علیرضا عسکری شاهد دادگاه بین المللی ترور رفیق حریری است
العربیه.نت
برخی منابع خبری لبنانی اعلام کرده اند علیرضا عسگری فرمانده باز نشسته سپاه پاسداران و معاون سابق وزیر دفاع ایران یکی از شاهدان دادگاه بین المللی رسیدگی کننده به پرونده تروررفیق حریری نخست وزیر اسبق لبنان است.
دادگاه بین المللی حزب الله را به دست داشتن در این ترور متهم کرده است.
روزنامه لبنانی " الدیار " در شماره دوشنبه 15-11-2010 تاکید کرده است تایید چنین خبری می تواند بسیاری از معادلات سیاسی موجود در لبنان را تغییر دهد. رسانه های عربی به این شاهد لقب " شاه جدید صفحه شطرنج " داده اند.
رفیق حریری در سال 2005 در انفجاری مهیب در مرکز بیروت پایتخت لبنان کشته شد و بحران های ناشی از این ترور تا کنون ادامه دارد.
چند ماه پس از این حادثه، دادگاهی بین المللی زیر نظر شورای امنیت سازمان ملل متحد به منظور رسیدگی به ترور حریری و مجازات عاملان آن تشکیل شد. اپوزیسون لبنان متشکل از حزب الله، امل و شماری دیگر از همپیمانشان با فعالیت دادگاه ین المللی مخالف هستند و آن را توطئه ای آمریکایی- اسرائیلی علیه لبنان و مقاومت توصیف می کنند.
تا کنون هیچ شخص یا گروهی به طور رسمی به عنوان قاتل اصلی حریری معرفی نشده است. اما زمزمه هایی وجود دارد مبنی بر این که دادگاه بین المللی قرار است در لایحه اتهامی خود شماری از اعضای حزب الله را به دست داشتن در ترور حریری متهم کند.
حسن نصر الله دبیر کل حزب الله اخیرا اعلام کرده بود این حزب هیچ گونه اتهامی به هیچ کدام از اعضایش را نمی پذیرد و دستی که برای بازداشت آن ها دراز شود را قطع خواهد کرد.
با توجه به اصرار جناح اکثریت پارلمان لبنان به ادامه فعالیت دادگاه بین المللی ، فضای سیاسی لبنان اکنون بسیار متشنج و پرتنش است.
روزنامه " الدیار" به نقل از منابع مطلع مدعی شده است که علیرضا عسکری هشت ماه پیش اطلاعاتی درباره دست داشتن حزب الله در ترور حریری در اختیار دادگاه بین المللی قرار داده است.
عسکری چند سالی است که ناپدید شده است. جمهوری اسلامی می گوید او را سرویس های امنیتی آمریکا با هدف تخلیه اطلاعات ربوده اند. الدیار نوشته است که او هم اکنون در آمریکا زندگی می کند.
در ادامه گزارش " الدیار " آمده است که عسکری متهم است که اطلاعات لازم برای ترور عماد مغنیه فرمانده سابق نیروهای نظامی حزب الله را در اختیار سازمانهای اطلاعات آمریکا و اسرائیل قرار داده است.
بنا بر این گزارش این فرمانده سابق سپاه با مغنیه ارتباط نزدیکی داشته است. عماد مغنیه در سال 2008 در دمشق پایتخت سوریه کشته شد.
العربیه.نت
برخی منابع خبری لبنانی اعلام کرده اند علیرضا عسگری فرمانده باز نشسته سپاه پاسداران و معاون سابق وزیر دفاع ایران یکی از شاهدان دادگاه بین المللی رسیدگی کننده به پرونده تروررفیق حریری نخست وزیر اسبق لبنان است.
دادگاه بین المللی حزب الله را به دست داشتن در این ترور متهم کرده است.
روزنامه لبنانی " الدیار " در شماره دوشنبه 15-11-2010 تاکید کرده است تایید چنین خبری می تواند بسیاری از معادلات سیاسی موجود در لبنان را تغییر دهد. رسانه های عربی به این شاهد لقب " شاه جدید صفحه شطرنج " داده اند.
رفیق حریری در سال 2005 در انفجاری مهیب در مرکز بیروت پایتخت لبنان کشته شد و بحران های ناشی از این ترور تا کنون ادامه دارد.
چند ماه پس از این حادثه، دادگاهی بین المللی زیر نظر شورای امنیت سازمان ملل متحد به منظور رسیدگی به ترور حریری و مجازات عاملان آن تشکیل شد. اپوزیسون لبنان متشکل از حزب الله، امل و شماری دیگر از همپیمانشان با فعالیت دادگاه ین المللی مخالف هستند و آن را توطئه ای آمریکایی- اسرائیلی علیه لبنان و مقاومت توصیف می کنند.
تا کنون هیچ شخص یا گروهی به طور رسمی به عنوان قاتل اصلی حریری معرفی نشده است. اما زمزمه هایی وجود دارد مبنی بر این که دادگاه بین المللی قرار است در لایحه اتهامی خود شماری از اعضای حزب الله را به دست داشتن در ترور حریری متهم کند.
حسن نصر الله دبیر کل حزب الله اخیرا اعلام کرده بود این حزب هیچ گونه اتهامی به هیچ کدام از اعضایش را نمی پذیرد و دستی که برای بازداشت آن ها دراز شود را قطع خواهد کرد.
با توجه به اصرار جناح اکثریت پارلمان لبنان به ادامه فعالیت دادگاه بین المللی ، فضای سیاسی لبنان اکنون بسیار متشنج و پرتنش است.
روزنامه " الدیار" به نقل از منابع مطلع مدعی شده است که علیرضا عسکری هشت ماه پیش اطلاعاتی درباره دست داشتن حزب الله در ترور حریری در اختیار دادگاه بین المللی قرار داده است.
عسکری چند سالی است که ناپدید شده است. جمهوری اسلامی می گوید او را سرویس های امنیتی آمریکا با هدف تخلیه اطلاعات ربوده اند. الدیار نوشته است که او هم اکنون در آمریکا زندگی می کند.
در ادامه گزارش " الدیار " آمده است که عسکری متهم است که اطلاعات لازم برای ترور عماد مغنیه فرمانده سابق نیروهای نظامی حزب الله را در اختیار سازمانهای اطلاعات آمریکا و اسرائیل قرار داده است.
بنا بر این گزارش این فرمانده سابق سپاه با مغنیه ارتباط نزدیکی داشته است. عماد مغنیه در سال 2008 در دمشق پایتخت سوریه کشته شد.
سرکوب اعتراضهای صنفی به بهانه «فتنه اقتصادی»
زینت میرهاشمی
قدرت گیری بیشتر دولت پاسداران در مجادله با مجلس
روند مجادله دولت با مجلس بر سر اعمال قدرت بر منابع عمومی کشور، با تکیه بر حمایتهای ولی فقیه سرانجام به نفع دولت احمدی شد. بر اساس خبر ایلنا 25 مهر، «با فشارهای دولت، مجلس ارگان نظارتی خود را از برنامه پنجم حذف کرد.»
بر اساس قوانین جمهوری اسلامی، «دیوان محاسبات کشور» که زیر نظر مجلس کار می کند ارگانی است که بر کلیه حسابهای وزارتخانه ها، موسسات، شرکتهای دولتی و سایر نهادهایی که از بودجه کل کشور استفاده می کردند، نظارت دارد. این نظارت شامل رسیدگی و حسابرسی هزینه های این نهادها است. ماجرای مفقود شدن پول حاصل از فروش نفت یکی از چالشهای این نهاد با دولت بود. موضوع «نظارت» این نهاد حتا در شکل فرمایشی آن سبب بگومگوهای زیاد بین مجلس و دولت شده بود تا جایی که احمدی نژاد شخص خود را بالاترین نهاد و بالاتر از قوه مقننه دانست. برای خاتمه دادن به این مشاجره و هموار کردن نیات دولت نظامی – امنیتی، «کمیته حل اختلاف مجلس و دولت» موافقت کرد که نقش «دیوان محاسبات مجلس» را از لایحه برنامه پنجم توسعه حذف کند و نقش این نهاد را به کمیسیونهایی بسپارد که زیر نفوذ دولت خواهد بود. بدین ترتیب سپاه پاسداران برای چپاول بیشتر بودجه عمومی کشور، خود را از دردسرها و فضولیهای شرکایش رها کرد تا جایی که قانون خود نظام را هم زیر پا گذاشت.
افزایش نرخ بیکاری
در تابستان امسال پایوران رژیم با ادعاهای پوچ صحبت از رشد اشتغالزایی و پایین آوردن نرخ بیکاری نسبت به سال گذشته کردند اما نرخ بیکاری همچنان سیر صعودی دارد و طرحهای اشتغالزایی مانند طرح زودبازده بار بحران بیکاری را کاهش نداده است.
ولی الله داوود آبادی عضو شواری عالی اشتغال، در گفتگویی با خبرگزاری حکومتی مهر، اعتراف می کند که تا کنون «ساز و کار مشخصی» برای دستیابی به تصمیم شورای عالی اشتغال برای تحقق یک و یک دهم میلیون فرصت شغلی تعریف نشده است. وی می گوید:«این موضوع جای نگرانی دارد، چون مشخص نیست در چند ماه باقیمانده از سال قرار است چگونه به این هدف برسیم.» (منبع:جام جم دوشنبه 15 شهریور)
این عضو شورای عالی اشتغال با تاکید بر نرخ بیکاری در عدد 14.6 می گوید:«با روند فعلی اگر بتوانیم نرخ بیکاری را ثابت نگه داریم نیز خوشبینانه است.» (سایت آفتاب یکشنبه 18 مهر) این افزایش نرخ بیکاری زنان جویای کار را بیش از همیشه در بر می گیرد.
دنیای اقتصاد در سزمقاله روز یکشنبه 11 مهر می نویسد:«آمار نرخ بیکاری را با میزان ایجاد اشتغال در کشور باید سنجید تا واقعیتها نمایان خواهد شد چنان که در سال 86 حدود 289 هزار شغل ایجاد شده و در سال 87 نه تنها شغلی ایجاد نشده، بلکه 592 هزار شغل از دست رفته و در نهایت در سال 88 معادل 491 هزار شغل ایجاد شده است...جالبترین نکته مربوط به سال 87 است.....همزمان با کاهش نرخ بیکاری به پایینترین سطوح، بازار کار ایران یکی از بحرانیترین سالها را تجربه كرد؛ چرا که در سال 87، نه تنها شغلی در اقتصاد ایران ایجاد نشده، بلکه 592 هزار شغل از دست رفته است!»
بر اساس گزارش 5 مهر صدای آلمان، نرخ بیکاری رنان بین سن 15 تا 24 ساله در بهار سال جاری، 46 درصد بوده است. بر اساس گفته همین منبع «یک میلیون و 231 هزار زن ایرانی در این فصل در جستجوی کار بوده اند.» این منبع نرخ غیر رسمی بیکاری زنان را تا 65 درصد اعلام می کند.
جنبش اعتراضی و هراس رژیم
بحرانی شدن بازار ارز و سقوط بی سابقه ارزش ریال در ماه گذشته انعکاس بحران اقتصادی و آشفتگی سیاستهای اقتصادی رژیم جمهوری اسلامی و پیامد تحریمهای بین المللی و محدودیت مراودات بانگ مرکزی با بانکهای اروپایی و برخی بانکهای آسیایی است. فرمانده نیروی انتظامی، احمدی مقدم ماجرای کمبود ارز در بازار را همچون مشکلات دیگر به غربیها نسبت داد و آن را «ضرب آهنگ فتنه اقتصادی» دانست. وی ادعا کرد که «دشمن با جمع آوی ارز از بازار داخلی می خواست به سیستم اقتصادی ضربه وارد کند.»
سخن پراکنی اسماعیل احمدی مقدم در نماز جمعه 16 مهر، نشان از درهمریختگی سیاستهای رژیمی است در برابر زمینی که زیر پایش می لرزد و برای حفظ تعادل به هر ریسمانی متوسل می شود. این رژیم همه را توطئه گر و دشمن و همه مخالفتها را «فتنه» می خواند و به قول کارشناسانش اتاق فکرشان مرتب در حال خنثی کردن «توطئه» ها هستند. در این شرایط فرمانده نیروی انتظامی به دروغ همچون همکیشانش، درجه امنیت را در بالاترین مرحله می داند.
وی می گوید:«جمهوری اسلامی همچون جزیره ای امن در میان امواج سهمگین تهدیدات و آسیبها زندگی می کند.» (خبرگزاری فارس شنبه 17 مهر)
در حالی که شرایط بحرانی جامعه به ویژه به دنبال حذف یارانه ها، از فقر بیشتر و در نتیجه شروع اعتراضهای صنفی خبر می دهد و حتا کارگزاران اقتصادی رژیم از «شورشهای اجتماعی» حرف می زنند، پایوران رژیم پیشاپیش این حرکتهای اعتراضی را «فتنه» نامیده و شرایط را برای به کارگیری خشونت و سرکوب آنها آماده می کنند.
رئیس پلیس رژیم «فتنه امروز» را تلاش کسانی دانست که پس از «اجرای طرحهای تحول اقتصادی دولت»، می خواهند «اعتصاب» کنند. وی آنها را به سرکوبی تهدید کرد.
در آستانه اجرایی شدن طرح حذف یارانه ها که پیشاپیش بر بهای کالاهای حاملهای انرژی سیر صعودی گذاشته است و مردم را دچار شوک نموده است، عدم پرداخت حقوق کارگران و مزدبگیران، ناامنی کار و تعطیلی واحدهای تولیدی در پیامد این طرح، همراه با اعتراضهای کارگری بوده است.
در زیر به گزیده ای از اعتراضهای کارگری در ماه گذشته اشاره می کنیم.
برخی از مهمترین حرکتهای اعتراضی کارگران و مزدبگیران در مهر 1389
*کارگران کارخانه ریسندگی خاور رشت صبح روز شنبه 3 مهر با تجمع مقابل استانداری گیلان خواستار دریافت حقوق معوقه خود از مسئولان شدند.
به فارس، یکی از کارگران این کارخانه با اشاره به اینکه مدت هفت ماه است حقوق دریافت نکرده است، اظهار داشت: بالغ بر ۳۰۰ نفر از کارگران مرد و زن کارخانه خاور مدت هفت ماه است هیچگونه حقوق و مزایایی از کارخانه دریافت نکردهاند.
*به گزارش ایلنا بيش از 600 معلم خريد خدمتي روز یکشنبه 4 مهر در مقابل مجلس رژیم تجمع کردند. اين معلمان در اعتراض به سياستهاي جديد وزارت آموزش و پرورش در بحث استعلام و مديريت نيروي انساني در آموزش و پرورش اقدام به تجمع كردند.
اكثر این معلمان سه تا چهار سال سابقه براي آموزش و پرورش و سيستم آموزشي دارند و با مدارك بالا همچون ليسانس و فوقليسانس تدريس ميكنند.
*روز يكشنبه 4 مهر کارگران کارخانه کرپ ناز کرمانشاه، پس از تجمع در مقابل اداره کار و امور اجتماعی و استانداری، برای چندمین بار مقابل ساختمان مرکزی بانک ملت کرمانشاه تجمع کردند.
به گزارش ایلنا، کارگران در تجمع خود، خواهان اجرایی شدن مصوبات جلسه استاندار و مسئولان این کارخانه از سوی بانک ملت کرمانشاه که سیاست گذار و سهام دار اصلی این کارخانه است، شدند.
*روز يكشنبه 4 مهر 200 تن از كارگران معترض كارخانه ريسندگي نازنخ قزوين در مقابل اين كارخانه تجمع كردند. به گزارش ايران كارگر اين كارگران در مرداد ماه امسال نيز براي پيگيري حقوق معوقه خود به مدت 4 روز در تهران مقابل مجلس تجمع كرده بودند و خواهان حقوق معوقه خود و همچنين تعيين تكليف وضعيت شغلي خود شده بودند.
*روز يكشنبه 4 مهر کارگران کا رخانه چینی البرز قزوین برای پیگیری مطالبات و حقوقهای خود مقابل این شرکت تجمع کردند. به گزارش آسمان دیلی نیوز، مسئول این کارخانه خواهر زاده واعظ طبسی امام جمعه مشهد است که علاوه بر کارخانه های مشهد چندین کارخانه دیگر نیز در شهرهای مختلف دارد اما حقوق کارگران رانمی دهد.
*حدود سه هزار و پانصد کارگر لاستیک بارز از ظهر روز یکشنبه 4 مهر در اعتراض به شرایط اسفبار کارشان و عدم پرداخت اضافه کاری روتین خود که ماهیانه به آنان پرداخت می شد به طور یکپارچه ای دست از کار کشیدند و تا صبح روز چهارشنبه هفتم مهر ماه به اعتصاب ادامه دادند.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، 90 درصد کارگران این کارخانه با قرارداد موقت یکماهه و بقیه با قرار داد موقت یکساله مشغول به کار هستند.
کارخانه لاستیک البرز روزانه 240 تن لاستیک تولید می کند و سود خالص آن در سال گذشته مبلغ 40 میلیارد تومان بوده است.
*كارگران كارخانه روغن نباتي پارس قو (واقع در تهران) دراعتراض به عملكرد مديريت اين شركت و پرداخت حقوق كارگران از محل فروش املاك شركت قو روز سه شنبه 6 مهر دست ازكار كشيدند.
به گزارش ايلنا به نقل از یکی از کارگران، این شركت از نظر مالي وضعيت خوبي ندارد و با 20 تا 30 درصد ظرفيت توليدي كار ميكند. اين كارخانه زماني بيش از 1700 كارگر داشت كه درحال حاضر تعداد آنها به حدود 420 كارگر كاهش پيدا كرده كه 375 نفر از آنان رسمي و 75 نفر ديگر قراردادي هستند. مالك این شرکت بنياد شهيد است.
*روز سه شنبه 6 مهر کارگران کارخانه کنف کار(ایران کنف) در مقابل استانداری گیلان واقع در خیابان معلم رشت تجمع کردند. به گزارش فعالان ضدسرمایه داری گیلان، کارگران پس از گفتگو با نگهبانی سه نماینده از بین خود انتخاب کردند و نمایندگان خود را به داخل فرستادند تا با مسئولان استانداری در مورد شرایط خود صحبت کنند. پس از یک ساعت سرگردانی به آنها گفتند باید سلسله مراتب رعایت کنند و کارگران نماینده را به خارج از ساختمان استانداری هدایت کردند. کارگران درخواست ملاقات با استاندار و یا نماینده وی را کردند که در جواب به آنان گفتند الان ظهر و وقت نماز است. کارگران پس از سرگردانی کم کم پراکنده شدند و دست از پا درازتر محل را ترک کردند.
در حال حاضر بیش از 120 کارگر کنف کار در طول 6 ماهه سال 1389 فقط 400 هزار تومان آن هم در چند بار و هر بار 100 یا 150 هزار تومان دریافت کرده اند، در حالی که مطالبات هر یک از کارگران بابت دستمزدهای معوقه بالغ بر 7 میلیون تومان است.
*طبق خبر دريافتي توسط انجمن برق و فلزكار كرمانشاه، روز پنجشنبه 9 مهر حدود 100 تن از كارگران شركت پرهون اعتصاب كرده و به مدت سه روز اعتصاب خود را ادامه دادند. كارگران شركت پرهون طي هفته هاي گذشته چندين بار براي گرفتن حقوقهاي معوقه خود از جمله حقوق خرداد و تیر اعتصاب كرده بودند كه در نتيجه توانستند ضمن ناچار كردن كارفرما مبني دادن وعده پرداخت حقوق تیر ماه در تاريخ 30 شهریور حقوق خرداد ماه خود را دريافت كنند.
*كاركنان دانشگاه فردوسي مشهد روز یکشنبه 11 مهر در مقابل ساختمان مركزي دانشگاه تجمع كردند و خواستار برقراري عدالت در پرداخت حقوق و مزايا ميان كاركنان و كادر هيات علمي دانشگاه فردوسي شدند. به گزارش خبرگزاری دولتی فارس، يكي از كاركنان بخش تربيتبدني دانشگاه فردوسي با اشاره به مصوبه وزارت علوم در ارتباط با افزايش حقوق كاركنان و كادر هيات علمي اظهار داشت؛ براساس مصوبه وزارتخانه مقرر شد كه حقوق اعضاي هيات علمي در حدود 700 هزار تومان و كاركنان و نيروي اداري در حدود 200 هزار تومان افزايش يابد كه بر اين اساس حقوق اعضاي هيات علمي افزايش يافت، ولي خبر از افزايش حقوق كاركنان نشد.
*بنا بر گزارشهای دریافتی توسط اتحادیه آزاد کارگران ایران، کارگران کیان تایر از صبح روز شنبه 10 مهر در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای معوقه خود و سایر مشکلات موجود در کارخانه دست به اعتصاب زدند اما مدیریت کارخانه هیچگونه توجهی به خواستهای آنان نکرد و همین امر باعث شد کارگران ضمن تداوم اعتصاب خود، از صبح روز یکشنبه 11 مهر دست به تجمع در مقابل انتظامات کارخانه بزنند و در ادامه، ظهر همین روز از خوردن غذای کارخانه خودداری کرده و اعتصاب غذا کردند.
بدنبال این اعتصاب که منجر به يورش كارگران به مديران كارخانه و اخراج آنان از محل كارخانه شد اين كارگران روز دوشنبه 12 مهر با برگزاری يك مجمع عمومی نماینده های خود را به شورای تامین استان جهت مذاکره اعزام کردند.
روز چهارشنبه 14 مهر 50 درصد دستمزد کارگران کیان تایر به حسابهای آنان واریز شد و این کارگران همزمان اقدام به برگزاری یک مجمع عمومی بزرگ کردند.
*روز چهار شنبه 14 مهر رانندگان مسکن مهر سنندج واقع در ویلا شهر برای گرفتن مطالباتشان دست به اعتصاب زدند .
به گزارش کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری، پرداخت حقوق معوقه 4 ماهه، لغو کاراجباری و شیفت اجباری شبانه که کارفرما برای آن مزد شیفت روزانه را پرداخت می کند از خواست این رانندگان است.
*جمعی از از ناجيان غريق طرحهاي سالم سازي دريا در اعتراض به عدم دریافت حقوق معوقه خود در مقابل استانداري گیلان تجمع کردند.
شمال نیوز در روز جمعه 16 مهر گزارش داد که؛ با وجود ورود 7 میلیون گردشگر به سواحل گیلان ناجيان مـوفق شدنـد جان صدها شناگر را از کـام مـرگ نجـات دهند و کارنامه درخشانی داشته باشند با این حال با پایان طرح بـا مشکل معيشتي روبرو شده و دو ماه حقوق خود را دریافت نکرده اند .
*روز شنبه 17 مهرماه شماری از کارگران پروژه ساخت نیروگاه سیکل ترکیبی یزد در اعتراض به عدم پرداخت 6 ماه دستمزدهای معوقه خود دست به اعتصاب زدند.
به گزارش آژانس ایران خبر، کارگران معترض در جریان اعتصاب خود، برق قسمت ساخت «بویلر» را قطع کردند و از ادامه کار ممانعت به عمل آوردند. در ادامه این اعتصاب ماموران حراست نیروگاه قصد متفرق ساختن کارگران را داشتند، اما کارگران ضمن مقاومت در برابر آنان بر ادامه اعتصاب تاکید نمودند
*روز یكشنبه 18 مهرماه کارگران کارخانه كاغذسازی كارون در اعتراض به برخی كمبودهای صنفی خود در مقابل مجلس رژیم تجمع كردند.
به گزارش ایسنا، در این تجمع اعتراضی افراد معترض با در دست داشتن پلاكاردهایی خواستار رسیدگی به مطالبات و خواستهای خود شدند. روي برخي از پلاكاردهاي آنها نوشته شده بود:«آيا شما به عنوان امانتدار مردم وضعيت ما را درك ميكنيد؟»، «هيچ مقام مسئولي در استان در جهت حل مشكل ما اقدامي انجام نميدهد، آيا افسردگي، فقر و بيماري خانوادههاي ما براي شما اهميتي دارد؟ مگر ما ايراني نيستيم.»
*به گزارش خبرگزاری هرانا روز یکشنبه 18 مهرماه تعدادی از معلمان خرید خدمتی با هدف پیگیری مطالبات صنفی خود در مقابل مجلس رژیم در تهران دست به تجمع اعتراضی زدند.
معلمان شرکت کننده در این تجمع به نحوه همکاری خود با وزارت آموزش و پرورش رژیم معترض و خواستار استخدام رسمی هستند. پیش از این نیز در هفته اول بازگشایی مدارس بیش از 500 معلم حق التدریسی، خرید خدمتی و شرکتی، با خواستی مشابه در مقابل مجلس رژیم اقدام به بر پایی تجمع اعتراضی نموده بودند.
*روز یکشنبه 18مهر شماري از کارگران البرز بافت و شرکت فرنخ قزوین در مقابل ساختمان ریاست جمهوری تجمعی اعتراضی برگزار کردند.به گزارش آژانس ايران خبــــــــر این کارگران از اینکه حدود یک سال حقوق و مزایای خود را دریافت نکرده اند معترض هستند. این کارگران که بارها در شهر قزوین با تجمع در مقابل استانداری و مقابل کارخانه اعتراض خود را اعلام کرده بودند چون جوابی نگرفته اند به تهران آمده و در مقابل ریاست جمهوری دست به تحصن زدند.
*روز دوشنبه 19 مهر کارگران کارخانه های آونگان اراک، کمباین سازی و واگن پارس با تجمع در مقابل کارخانه و انسداد ورودی شهر اراک، نسبت به عدم پرداخت دستمزدهای معوقه خود اعتراض کردند.
به گزارش هرانا، کارگران معترض کارخانه «آونگان اراک» که در اعتراض به عدم پرداخت 9 ماه دستمزد معوقه خود در مقابل درب کارخانه و ورودی شهر اراک تحصن کرده بودند، خواستار دریافت تمامی دستمزدهای معوقه خود شدند. کارگران معترض قصد عزیمت به تهران و تجمع در مقابل مجلس رژیم را داشتند که این اقدام آنان با دخالت نیروهای انتظامی به تعویق افتاد. از سوی دیگر کارگران کارخانه های «کمباین سازی، واگن پارس» نیز که به عدم پرداخت 4 ماه دستمزدهای معوقه خود معترض بودند با تجمع در مقابل درب کارخانه و ورودی شهر اراک، خواستار دریافت مطالبات معوقه خود شدند.
*روز چهارشنبه 21 مهر دهها تن از کارگران کارخانه ریسندگی فرنخ قزوین در اعتراض به عدم پرداخت 9 ماه دستمزدهای معوقه خود در مقابل درب اصلی این کارخانه تجمع اعتراضی برپا کردند.
به گزارش آژانس ایران خبر، روز سه شنبه 20 مهر نیز بیش از 200 تن از کارگران این کارخانه با برپایی تجمع در مقابل درب اصلی کارخانه خواستار دریافت دستمزدهای معوقه خود شده بودند.
*کارگران معترض کارخانه روغن نباتی پارس قو روز چهارشنبه 21 مهرماه در این کارخانه تجمع اعتراضی برگزار کردند. به گزارش آژانس ایران خبر کارگران این واحد تولیدی که برای دومین بار در مهر ماه اقدام به حرکت اعتراضی کرده اند خواستار تثبیت شرایط کاری و امنیت شغلی خود شدند.
*کارگران پیمانکاری شاهین کاران، تحت پوشش شهرداری منطقه یک آبادان در اعتراض به عدم پرداخت چندین ماه دستمزدهای معوقه خود در روز شنبه 24 مهر در مقابل ساختمان مرکزی شهرداری این شهر تجمع اعتراضی برپا کردند.
به گزارش ایلنا به نقل از کارگران معترض، پرداخت نشدن چهار ماه حقوق مشکلاتی را برای کارگران به لحاظ امرار معاش، پرداخت کرایه خانه، هزینه تحصیلی فرزندان، پرداخت قبوض آب، برق و غیره در پی داشته است.
*به گزارش آژانس ایران خبر، روز دوشنبه 26 مهر کارگران نساجی خامنه در تبریز در اعتراض به تعطیلی این کارخانه و عدم پرداخت دستمزدهای معوقه خود در مقابل فرمانداری این شهر دست به تجمع زدند.
هيات حل اختلاف شوش اخراج كارگران هفت تپه را تاييد كرد
هيات حل اختلاف اداره كار شهرستان شوش راي به اخراج چهار نفر از كارگران كارخانه نيشكرهفتتپه داد.
رضا رخشان از فعالان كارگري در كارخانه نيشكر هفت تپه در گفتوگو با ايلنا اعلام كرد: هيات حل اختلاف اداره شوش در تازهترين احكام خود اخراج فريدون نيكوفرد، جليل احمدي، قربانعليپور و محمد حيدري مهر را تاييد كرد.
وي افزود: اين افراد از كارگران عضو سنديكاي كارگري نيشكر هفت تپه بودند كه در ارتباط با اعتراضهاي كارگري و فعاليت صنفي توسط كارفرما اخراج شدهاند.
كارخانه نيشكر هفتتپه كه يكي از بزرگترين واحدهاي توليد كننده شكر خام در ايران است در پي بحران شدن صنايع قند شكر به يكي از واحدهاي بحراني تبديل شده بود.
گرچه كارگران وضعيت كنوني اين واحد توليدي را نسبت به گذشته مطلوب توصيف ميكنند اما درماههاي گذشته اخباري در خصوص اخراج فعالان كارگري اين واحد توليدي به گوش ميرسد.
گزارشی از شرکت اندیشه شمال
فعالان ضدسرمایه داری گیلان
21 مهر 1389
این شرکت وابسته به بخش خصوصی است و در کیلومتر 3 جاده رشت - تهران پشت پمپ بنزین دولت آباد قرار دارد. محصول این کارخانه فیلترهای صنعتی است. این کارخانه متعلق به سه نفر به نامهای حمیدی، صبحی، مهرپور است. در این میان، مهرپور بیشتر در کشورهای دیگر در جهت خرید مواد اولیه برای کارخانه به سر می برد. کارگران کارخانه در حدود 30 نفر هستند. مواد اولیه کارخانه کاغذ فیلتر است که محصول آمریکاست و توسط شرکتهای وابسته به آمریکا از طریق دبی وارد ایران می شود. ساعت کار 8 ساعت در روز طبق معمول است و کارخانه در 2 شیفت کار می کند. البته در بعضی از قسمتها مانند تراشکاری و قالب سازی ساعت کار بیش از 8 ساعت است. در قبال هر ساعت اضافه کار مبلغ 1650 تومان به کارگران پرداخت می شود. دستمزد کارگران طبق مصوبه ی اداره کار است. تمامی کارگران قراردادی هستند. کارخانه سابقه تولیدی 20 بیست ساله دارد. قدیمی ترین کارگر کارخانه بیش از 13 سال سابقه کار دارد. بقیه کارگران نیز در حدود 7 الی 8 سال سابقه کار دارند. در کارخانه از غذای گرم خبری نیست زیرا سالن غذاخوری ندارد و به کارگران شیفت مبلغ هزار تومان بابت نهار پرداخت می شود. از شام نیز خبری نیست. کارخانه فاقد سرویس ایاب و ذهاب است. در کارخانه از حمام حمام خبری نیست. در روزهای گرم کارگران بدن خود را با شیلنگ آب سرد می شویند. در سرویس بهداشتی حتی از مایع دستشویی نیز خبری نیست و کارگران مجبورند از همان چندرغاز دستمزد خود مواد شوینده هم برای شستن دستهای روغنی خود بخرند. خطرناک ترین قسمت کارخانه بخش پرس است. در این بخش با توجه به فرسودگی زیاد دستگاهها و قدیمی بودن آنها سالانه به طور متوسط کارگران شاهد حداقل 8 حادثه هستند که حتی منجر به قطع انگشت و سایر آسیبها می شود. علت این مساله نیز روشن است. پرسها ضربه ای بوده که توسط پایه به آن انتقال می شود و این اتفاقها زمانی می افتد که قطعات فلزی کاسه های سرو ته فیلتر زده می شود. چون در دستگاههای پرس مسایل ایمنی رعایت نشده است این اتفاقات و حوادث متوجه کارگران می شود. از کفش و لباس کارگری خبری نیست. از نظر پرداخت بیمه بیشتر کارگران مشکل دارند و بیشتر مواقع حق بیمه ناچیز آنها پرداخت نمی شود که مشمول ماده 103 قانون تأمین اجتماعی می شود که با شعار حمایت از کارآفرین اجرایی شده است و سعی در تخفیف بیمه دریافتی از کارفرما را دارد. عدم تمدید دفترچه بیمه هم از مشکلات همیشگی کارگران است.
سرکوب، آزار، پرونده سازی، دستگیری، شکنجه و محاکمه فعالان کارگری در ایران را به شدت محکوم می کنیم.
زینت میرهاشمی
قدرت گیری بیشتر دولت پاسداران در مجادله با مجلس
روند مجادله دولت با مجلس بر سر اعمال قدرت بر منابع عمومی کشور، با تکیه بر حمایتهای ولی فقیه سرانجام به نفع دولت احمدی شد. بر اساس خبر ایلنا 25 مهر، «با فشارهای دولت، مجلس ارگان نظارتی خود را از برنامه پنجم حذف کرد.»
بر اساس قوانین جمهوری اسلامی، «دیوان محاسبات کشور» که زیر نظر مجلس کار می کند ارگانی است که بر کلیه حسابهای وزارتخانه ها، موسسات، شرکتهای دولتی و سایر نهادهایی که از بودجه کل کشور استفاده می کردند، نظارت دارد. این نظارت شامل رسیدگی و حسابرسی هزینه های این نهادها است. ماجرای مفقود شدن پول حاصل از فروش نفت یکی از چالشهای این نهاد با دولت بود. موضوع «نظارت» این نهاد حتا در شکل فرمایشی آن سبب بگومگوهای زیاد بین مجلس و دولت شده بود تا جایی که احمدی نژاد شخص خود را بالاترین نهاد و بالاتر از قوه مقننه دانست. برای خاتمه دادن به این مشاجره و هموار کردن نیات دولت نظامی – امنیتی، «کمیته حل اختلاف مجلس و دولت» موافقت کرد که نقش «دیوان محاسبات مجلس» را از لایحه برنامه پنجم توسعه حذف کند و نقش این نهاد را به کمیسیونهایی بسپارد که زیر نفوذ دولت خواهد بود. بدین ترتیب سپاه پاسداران برای چپاول بیشتر بودجه عمومی کشور، خود را از دردسرها و فضولیهای شرکایش رها کرد تا جایی که قانون خود نظام را هم زیر پا گذاشت.
افزایش نرخ بیکاری
در تابستان امسال پایوران رژیم با ادعاهای پوچ صحبت از رشد اشتغالزایی و پایین آوردن نرخ بیکاری نسبت به سال گذشته کردند اما نرخ بیکاری همچنان سیر صعودی دارد و طرحهای اشتغالزایی مانند طرح زودبازده بار بحران بیکاری را کاهش نداده است.
ولی الله داوود آبادی عضو شواری عالی اشتغال، در گفتگویی با خبرگزاری حکومتی مهر، اعتراف می کند که تا کنون «ساز و کار مشخصی» برای دستیابی به تصمیم شورای عالی اشتغال برای تحقق یک و یک دهم میلیون فرصت شغلی تعریف نشده است. وی می گوید:«این موضوع جای نگرانی دارد، چون مشخص نیست در چند ماه باقیمانده از سال قرار است چگونه به این هدف برسیم.» (منبع:جام جم دوشنبه 15 شهریور)
این عضو شورای عالی اشتغال با تاکید بر نرخ بیکاری در عدد 14.6 می گوید:«با روند فعلی اگر بتوانیم نرخ بیکاری را ثابت نگه داریم نیز خوشبینانه است.» (سایت آفتاب یکشنبه 18 مهر) این افزایش نرخ بیکاری زنان جویای کار را بیش از همیشه در بر می گیرد.
دنیای اقتصاد در سزمقاله روز یکشنبه 11 مهر می نویسد:«آمار نرخ بیکاری را با میزان ایجاد اشتغال در کشور باید سنجید تا واقعیتها نمایان خواهد شد چنان که در سال 86 حدود 289 هزار شغل ایجاد شده و در سال 87 نه تنها شغلی ایجاد نشده، بلکه 592 هزار شغل از دست رفته و در نهایت در سال 88 معادل 491 هزار شغل ایجاد شده است...جالبترین نکته مربوط به سال 87 است.....همزمان با کاهش نرخ بیکاری به پایینترین سطوح، بازار کار ایران یکی از بحرانیترین سالها را تجربه كرد؛ چرا که در سال 87، نه تنها شغلی در اقتصاد ایران ایجاد نشده، بلکه 592 هزار شغل از دست رفته است!»
بر اساس گزارش 5 مهر صدای آلمان، نرخ بیکاری رنان بین سن 15 تا 24 ساله در بهار سال جاری، 46 درصد بوده است. بر اساس گفته همین منبع «یک میلیون و 231 هزار زن ایرانی در این فصل در جستجوی کار بوده اند.» این منبع نرخ غیر رسمی بیکاری زنان را تا 65 درصد اعلام می کند.
جنبش اعتراضی و هراس رژیم
بحرانی شدن بازار ارز و سقوط بی سابقه ارزش ریال در ماه گذشته انعکاس بحران اقتصادی و آشفتگی سیاستهای اقتصادی رژیم جمهوری اسلامی و پیامد تحریمهای بین المللی و محدودیت مراودات بانگ مرکزی با بانکهای اروپایی و برخی بانکهای آسیایی است. فرمانده نیروی انتظامی، احمدی مقدم ماجرای کمبود ارز در بازار را همچون مشکلات دیگر به غربیها نسبت داد و آن را «ضرب آهنگ فتنه اقتصادی» دانست. وی ادعا کرد که «دشمن با جمع آوی ارز از بازار داخلی می خواست به سیستم اقتصادی ضربه وارد کند.»
سخن پراکنی اسماعیل احمدی مقدم در نماز جمعه 16 مهر، نشان از درهمریختگی سیاستهای رژیمی است در برابر زمینی که زیر پایش می لرزد و برای حفظ تعادل به هر ریسمانی متوسل می شود. این رژیم همه را توطئه گر و دشمن و همه مخالفتها را «فتنه» می خواند و به قول کارشناسانش اتاق فکرشان مرتب در حال خنثی کردن «توطئه» ها هستند. در این شرایط فرمانده نیروی انتظامی به دروغ همچون همکیشانش، درجه امنیت را در بالاترین مرحله می داند.
وی می گوید:«جمهوری اسلامی همچون جزیره ای امن در میان امواج سهمگین تهدیدات و آسیبها زندگی می کند.» (خبرگزاری فارس شنبه 17 مهر)
در حالی که شرایط بحرانی جامعه به ویژه به دنبال حذف یارانه ها، از فقر بیشتر و در نتیجه شروع اعتراضهای صنفی خبر می دهد و حتا کارگزاران اقتصادی رژیم از «شورشهای اجتماعی» حرف می زنند، پایوران رژیم پیشاپیش این حرکتهای اعتراضی را «فتنه» نامیده و شرایط را برای به کارگیری خشونت و سرکوب آنها آماده می کنند.
رئیس پلیس رژیم «فتنه امروز» را تلاش کسانی دانست که پس از «اجرای طرحهای تحول اقتصادی دولت»، می خواهند «اعتصاب» کنند. وی آنها را به سرکوبی تهدید کرد.
در آستانه اجرایی شدن طرح حذف یارانه ها که پیشاپیش بر بهای کالاهای حاملهای انرژی سیر صعودی گذاشته است و مردم را دچار شوک نموده است، عدم پرداخت حقوق کارگران و مزدبگیران، ناامنی کار و تعطیلی واحدهای تولیدی در پیامد این طرح، همراه با اعتراضهای کارگری بوده است.
در زیر به گزیده ای از اعتراضهای کارگری در ماه گذشته اشاره می کنیم.
برخی از مهمترین حرکتهای اعتراضی کارگران و مزدبگیران در مهر 1389
*کارگران کارخانه ریسندگی خاور رشت صبح روز شنبه 3 مهر با تجمع مقابل استانداری گیلان خواستار دریافت حقوق معوقه خود از مسئولان شدند.
به فارس، یکی از کارگران این کارخانه با اشاره به اینکه مدت هفت ماه است حقوق دریافت نکرده است، اظهار داشت: بالغ بر ۳۰۰ نفر از کارگران مرد و زن کارخانه خاور مدت هفت ماه است هیچگونه حقوق و مزایایی از کارخانه دریافت نکردهاند.
*به گزارش ایلنا بيش از 600 معلم خريد خدمتي روز یکشنبه 4 مهر در مقابل مجلس رژیم تجمع کردند. اين معلمان در اعتراض به سياستهاي جديد وزارت آموزش و پرورش در بحث استعلام و مديريت نيروي انساني در آموزش و پرورش اقدام به تجمع كردند.
اكثر این معلمان سه تا چهار سال سابقه براي آموزش و پرورش و سيستم آموزشي دارند و با مدارك بالا همچون ليسانس و فوقليسانس تدريس ميكنند.
*روز يكشنبه 4 مهر کارگران کارخانه کرپ ناز کرمانشاه، پس از تجمع در مقابل اداره کار و امور اجتماعی و استانداری، برای چندمین بار مقابل ساختمان مرکزی بانک ملت کرمانشاه تجمع کردند.
به گزارش ایلنا، کارگران در تجمع خود، خواهان اجرایی شدن مصوبات جلسه استاندار و مسئولان این کارخانه از سوی بانک ملت کرمانشاه که سیاست گذار و سهام دار اصلی این کارخانه است، شدند.
*روز يكشنبه 4 مهر 200 تن از كارگران معترض كارخانه ريسندگي نازنخ قزوين در مقابل اين كارخانه تجمع كردند. به گزارش ايران كارگر اين كارگران در مرداد ماه امسال نيز براي پيگيري حقوق معوقه خود به مدت 4 روز در تهران مقابل مجلس تجمع كرده بودند و خواهان حقوق معوقه خود و همچنين تعيين تكليف وضعيت شغلي خود شده بودند.
*روز يكشنبه 4 مهر کارگران کا رخانه چینی البرز قزوین برای پیگیری مطالبات و حقوقهای خود مقابل این شرکت تجمع کردند. به گزارش آسمان دیلی نیوز، مسئول این کارخانه خواهر زاده واعظ طبسی امام جمعه مشهد است که علاوه بر کارخانه های مشهد چندین کارخانه دیگر نیز در شهرهای مختلف دارد اما حقوق کارگران رانمی دهد.
*حدود سه هزار و پانصد کارگر لاستیک بارز از ظهر روز یکشنبه 4 مهر در اعتراض به شرایط اسفبار کارشان و عدم پرداخت اضافه کاری روتین خود که ماهیانه به آنان پرداخت می شد به طور یکپارچه ای دست از کار کشیدند و تا صبح روز چهارشنبه هفتم مهر ماه به اعتصاب ادامه دادند.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، 90 درصد کارگران این کارخانه با قرارداد موقت یکماهه و بقیه با قرار داد موقت یکساله مشغول به کار هستند.
کارخانه لاستیک البرز روزانه 240 تن لاستیک تولید می کند و سود خالص آن در سال گذشته مبلغ 40 میلیارد تومان بوده است.
*كارگران كارخانه روغن نباتي پارس قو (واقع در تهران) دراعتراض به عملكرد مديريت اين شركت و پرداخت حقوق كارگران از محل فروش املاك شركت قو روز سه شنبه 6 مهر دست ازكار كشيدند.
به گزارش ايلنا به نقل از یکی از کارگران، این شركت از نظر مالي وضعيت خوبي ندارد و با 20 تا 30 درصد ظرفيت توليدي كار ميكند. اين كارخانه زماني بيش از 1700 كارگر داشت كه درحال حاضر تعداد آنها به حدود 420 كارگر كاهش پيدا كرده كه 375 نفر از آنان رسمي و 75 نفر ديگر قراردادي هستند. مالك این شرکت بنياد شهيد است.
*روز سه شنبه 6 مهر کارگران کارخانه کنف کار(ایران کنف) در مقابل استانداری گیلان واقع در خیابان معلم رشت تجمع کردند. به گزارش فعالان ضدسرمایه داری گیلان، کارگران پس از گفتگو با نگهبانی سه نماینده از بین خود انتخاب کردند و نمایندگان خود را به داخل فرستادند تا با مسئولان استانداری در مورد شرایط خود صحبت کنند. پس از یک ساعت سرگردانی به آنها گفتند باید سلسله مراتب رعایت کنند و کارگران نماینده را به خارج از ساختمان استانداری هدایت کردند. کارگران درخواست ملاقات با استاندار و یا نماینده وی را کردند که در جواب به آنان گفتند الان ظهر و وقت نماز است. کارگران پس از سرگردانی کم کم پراکنده شدند و دست از پا درازتر محل را ترک کردند.
در حال حاضر بیش از 120 کارگر کنف کار در طول 6 ماهه سال 1389 فقط 400 هزار تومان آن هم در چند بار و هر بار 100 یا 150 هزار تومان دریافت کرده اند، در حالی که مطالبات هر یک از کارگران بابت دستمزدهای معوقه بالغ بر 7 میلیون تومان است.
*طبق خبر دريافتي توسط انجمن برق و فلزكار كرمانشاه، روز پنجشنبه 9 مهر حدود 100 تن از كارگران شركت پرهون اعتصاب كرده و به مدت سه روز اعتصاب خود را ادامه دادند. كارگران شركت پرهون طي هفته هاي گذشته چندين بار براي گرفتن حقوقهاي معوقه خود از جمله حقوق خرداد و تیر اعتصاب كرده بودند كه در نتيجه توانستند ضمن ناچار كردن كارفرما مبني دادن وعده پرداخت حقوق تیر ماه در تاريخ 30 شهریور حقوق خرداد ماه خود را دريافت كنند.
*كاركنان دانشگاه فردوسي مشهد روز یکشنبه 11 مهر در مقابل ساختمان مركزي دانشگاه تجمع كردند و خواستار برقراري عدالت در پرداخت حقوق و مزايا ميان كاركنان و كادر هيات علمي دانشگاه فردوسي شدند. به گزارش خبرگزاری دولتی فارس، يكي از كاركنان بخش تربيتبدني دانشگاه فردوسي با اشاره به مصوبه وزارت علوم در ارتباط با افزايش حقوق كاركنان و كادر هيات علمي اظهار داشت؛ براساس مصوبه وزارتخانه مقرر شد كه حقوق اعضاي هيات علمي در حدود 700 هزار تومان و كاركنان و نيروي اداري در حدود 200 هزار تومان افزايش يابد كه بر اين اساس حقوق اعضاي هيات علمي افزايش يافت، ولي خبر از افزايش حقوق كاركنان نشد.
*بنا بر گزارشهای دریافتی توسط اتحادیه آزاد کارگران ایران، کارگران کیان تایر از صبح روز شنبه 10 مهر در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای معوقه خود و سایر مشکلات موجود در کارخانه دست به اعتصاب زدند اما مدیریت کارخانه هیچگونه توجهی به خواستهای آنان نکرد و همین امر باعث شد کارگران ضمن تداوم اعتصاب خود، از صبح روز یکشنبه 11 مهر دست به تجمع در مقابل انتظامات کارخانه بزنند و در ادامه، ظهر همین روز از خوردن غذای کارخانه خودداری کرده و اعتصاب غذا کردند.
بدنبال این اعتصاب که منجر به يورش كارگران به مديران كارخانه و اخراج آنان از محل كارخانه شد اين كارگران روز دوشنبه 12 مهر با برگزاری يك مجمع عمومی نماینده های خود را به شورای تامین استان جهت مذاکره اعزام کردند.
روز چهارشنبه 14 مهر 50 درصد دستمزد کارگران کیان تایر به حسابهای آنان واریز شد و این کارگران همزمان اقدام به برگزاری یک مجمع عمومی بزرگ کردند.
*روز چهار شنبه 14 مهر رانندگان مسکن مهر سنندج واقع در ویلا شهر برای گرفتن مطالباتشان دست به اعتصاب زدند .
به گزارش کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری، پرداخت حقوق معوقه 4 ماهه، لغو کاراجباری و شیفت اجباری شبانه که کارفرما برای آن مزد شیفت روزانه را پرداخت می کند از خواست این رانندگان است.
*جمعی از از ناجيان غريق طرحهاي سالم سازي دريا در اعتراض به عدم دریافت حقوق معوقه خود در مقابل استانداري گیلان تجمع کردند.
شمال نیوز در روز جمعه 16 مهر گزارش داد که؛ با وجود ورود 7 میلیون گردشگر به سواحل گیلان ناجيان مـوفق شدنـد جان صدها شناگر را از کـام مـرگ نجـات دهند و کارنامه درخشانی داشته باشند با این حال با پایان طرح بـا مشکل معيشتي روبرو شده و دو ماه حقوق خود را دریافت نکرده اند .
*روز شنبه 17 مهرماه شماری از کارگران پروژه ساخت نیروگاه سیکل ترکیبی یزد در اعتراض به عدم پرداخت 6 ماه دستمزدهای معوقه خود دست به اعتصاب زدند.
به گزارش آژانس ایران خبر، کارگران معترض در جریان اعتصاب خود، برق قسمت ساخت «بویلر» را قطع کردند و از ادامه کار ممانعت به عمل آوردند. در ادامه این اعتصاب ماموران حراست نیروگاه قصد متفرق ساختن کارگران را داشتند، اما کارگران ضمن مقاومت در برابر آنان بر ادامه اعتصاب تاکید نمودند
*روز یكشنبه 18 مهرماه کارگران کارخانه كاغذسازی كارون در اعتراض به برخی كمبودهای صنفی خود در مقابل مجلس رژیم تجمع كردند.
به گزارش ایسنا، در این تجمع اعتراضی افراد معترض با در دست داشتن پلاكاردهایی خواستار رسیدگی به مطالبات و خواستهای خود شدند. روي برخي از پلاكاردهاي آنها نوشته شده بود:«آيا شما به عنوان امانتدار مردم وضعيت ما را درك ميكنيد؟»، «هيچ مقام مسئولي در استان در جهت حل مشكل ما اقدامي انجام نميدهد، آيا افسردگي، فقر و بيماري خانوادههاي ما براي شما اهميتي دارد؟ مگر ما ايراني نيستيم.»
*به گزارش خبرگزاری هرانا روز یکشنبه 18 مهرماه تعدادی از معلمان خرید خدمتی با هدف پیگیری مطالبات صنفی خود در مقابل مجلس رژیم در تهران دست به تجمع اعتراضی زدند.
معلمان شرکت کننده در این تجمع به نحوه همکاری خود با وزارت آموزش و پرورش رژیم معترض و خواستار استخدام رسمی هستند. پیش از این نیز در هفته اول بازگشایی مدارس بیش از 500 معلم حق التدریسی، خرید خدمتی و شرکتی، با خواستی مشابه در مقابل مجلس رژیم اقدام به بر پایی تجمع اعتراضی نموده بودند.
*روز یکشنبه 18مهر شماري از کارگران البرز بافت و شرکت فرنخ قزوین در مقابل ساختمان ریاست جمهوری تجمعی اعتراضی برگزار کردند.به گزارش آژانس ايران خبــــــــر این کارگران از اینکه حدود یک سال حقوق و مزایای خود را دریافت نکرده اند معترض هستند. این کارگران که بارها در شهر قزوین با تجمع در مقابل استانداری و مقابل کارخانه اعتراض خود را اعلام کرده بودند چون جوابی نگرفته اند به تهران آمده و در مقابل ریاست جمهوری دست به تحصن زدند.
*روز دوشنبه 19 مهر کارگران کارخانه های آونگان اراک، کمباین سازی و واگن پارس با تجمع در مقابل کارخانه و انسداد ورودی شهر اراک، نسبت به عدم پرداخت دستمزدهای معوقه خود اعتراض کردند.
به گزارش هرانا، کارگران معترض کارخانه «آونگان اراک» که در اعتراض به عدم پرداخت 9 ماه دستمزد معوقه خود در مقابل درب کارخانه و ورودی شهر اراک تحصن کرده بودند، خواستار دریافت تمامی دستمزدهای معوقه خود شدند. کارگران معترض قصد عزیمت به تهران و تجمع در مقابل مجلس رژیم را داشتند که این اقدام آنان با دخالت نیروهای انتظامی به تعویق افتاد. از سوی دیگر کارگران کارخانه های «کمباین سازی، واگن پارس» نیز که به عدم پرداخت 4 ماه دستمزدهای معوقه خود معترض بودند با تجمع در مقابل درب کارخانه و ورودی شهر اراک، خواستار دریافت مطالبات معوقه خود شدند.
*روز چهارشنبه 21 مهر دهها تن از کارگران کارخانه ریسندگی فرنخ قزوین در اعتراض به عدم پرداخت 9 ماه دستمزدهای معوقه خود در مقابل درب اصلی این کارخانه تجمع اعتراضی برپا کردند.
به گزارش آژانس ایران خبر، روز سه شنبه 20 مهر نیز بیش از 200 تن از کارگران این کارخانه با برپایی تجمع در مقابل درب اصلی کارخانه خواستار دریافت دستمزدهای معوقه خود شده بودند.
*کارگران معترض کارخانه روغن نباتی پارس قو روز چهارشنبه 21 مهرماه در این کارخانه تجمع اعتراضی برگزار کردند. به گزارش آژانس ایران خبر کارگران این واحد تولیدی که برای دومین بار در مهر ماه اقدام به حرکت اعتراضی کرده اند خواستار تثبیت شرایط کاری و امنیت شغلی خود شدند.
*کارگران پیمانکاری شاهین کاران، تحت پوشش شهرداری منطقه یک آبادان در اعتراض به عدم پرداخت چندین ماه دستمزدهای معوقه خود در روز شنبه 24 مهر در مقابل ساختمان مرکزی شهرداری این شهر تجمع اعتراضی برپا کردند.
به گزارش ایلنا به نقل از کارگران معترض، پرداخت نشدن چهار ماه حقوق مشکلاتی را برای کارگران به لحاظ امرار معاش، پرداخت کرایه خانه، هزینه تحصیلی فرزندان، پرداخت قبوض آب، برق و غیره در پی داشته است.
*به گزارش آژانس ایران خبر، روز دوشنبه 26 مهر کارگران نساجی خامنه در تبریز در اعتراض به تعطیلی این کارخانه و عدم پرداخت دستمزدهای معوقه خود در مقابل فرمانداری این شهر دست به تجمع زدند.
هيات حل اختلاف شوش اخراج كارگران هفت تپه را تاييد كرد
هيات حل اختلاف اداره كار شهرستان شوش راي به اخراج چهار نفر از كارگران كارخانه نيشكرهفتتپه داد.
رضا رخشان از فعالان كارگري در كارخانه نيشكر هفت تپه در گفتوگو با ايلنا اعلام كرد: هيات حل اختلاف اداره شوش در تازهترين احكام خود اخراج فريدون نيكوفرد، جليل احمدي، قربانعليپور و محمد حيدري مهر را تاييد كرد.
وي افزود: اين افراد از كارگران عضو سنديكاي كارگري نيشكر هفت تپه بودند كه در ارتباط با اعتراضهاي كارگري و فعاليت صنفي توسط كارفرما اخراج شدهاند.
كارخانه نيشكر هفتتپه كه يكي از بزرگترين واحدهاي توليد كننده شكر خام در ايران است در پي بحران شدن صنايع قند شكر به يكي از واحدهاي بحراني تبديل شده بود.
گرچه كارگران وضعيت كنوني اين واحد توليدي را نسبت به گذشته مطلوب توصيف ميكنند اما درماههاي گذشته اخباري در خصوص اخراج فعالان كارگري اين واحد توليدي به گوش ميرسد.
گزارشی از شرکت اندیشه شمال
فعالان ضدسرمایه داری گیلان
21 مهر 1389
این شرکت وابسته به بخش خصوصی است و در کیلومتر 3 جاده رشت - تهران پشت پمپ بنزین دولت آباد قرار دارد. محصول این کارخانه فیلترهای صنعتی است. این کارخانه متعلق به سه نفر به نامهای حمیدی، صبحی، مهرپور است. در این میان، مهرپور بیشتر در کشورهای دیگر در جهت خرید مواد اولیه برای کارخانه به سر می برد. کارگران کارخانه در حدود 30 نفر هستند. مواد اولیه کارخانه کاغذ فیلتر است که محصول آمریکاست و توسط شرکتهای وابسته به آمریکا از طریق دبی وارد ایران می شود. ساعت کار 8 ساعت در روز طبق معمول است و کارخانه در 2 شیفت کار می کند. البته در بعضی از قسمتها مانند تراشکاری و قالب سازی ساعت کار بیش از 8 ساعت است. در قبال هر ساعت اضافه کار مبلغ 1650 تومان به کارگران پرداخت می شود. دستمزد کارگران طبق مصوبه ی اداره کار است. تمامی کارگران قراردادی هستند. کارخانه سابقه تولیدی 20 بیست ساله دارد. قدیمی ترین کارگر کارخانه بیش از 13 سال سابقه کار دارد. بقیه کارگران نیز در حدود 7 الی 8 سال سابقه کار دارند. در کارخانه از غذای گرم خبری نیست زیرا سالن غذاخوری ندارد و به کارگران شیفت مبلغ هزار تومان بابت نهار پرداخت می شود. از شام نیز خبری نیست. کارخانه فاقد سرویس ایاب و ذهاب است. در کارخانه از حمام حمام خبری نیست. در روزهای گرم کارگران بدن خود را با شیلنگ آب سرد می شویند. در سرویس بهداشتی حتی از مایع دستشویی نیز خبری نیست و کارگران مجبورند از همان چندرغاز دستمزد خود مواد شوینده هم برای شستن دستهای روغنی خود بخرند. خطرناک ترین قسمت کارخانه بخش پرس است. در این بخش با توجه به فرسودگی زیاد دستگاهها و قدیمی بودن آنها سالانه به طور متوسط کارگران شاهد حداقل 8 حادثه هستند که حتی منجر به قطع انگشت و سایر آسیبها می شود. علت این مساله نیز روشن است. پرسها ضربه ای بوده که توسط پایه به آن انتقال می شود و این اتفاقها زمانی می افتد که قطعات فلزی کاسه های سرو ته فیلتر زده می شود. چون در دستگاههای پرس مسایل ایمنی رعایت نشده است این اتفاقات و حوادث متوجه کارگران می شود. از کفش و لباس کارگری خبری نیست. از نظر پرداخت بیمه بیشتر کارگران مشکل دارند و بیشتر مواقع حق بیمه ناچیز آنها پرداخت نمی شود که مشمول ماده 103 قانون تأمین اجتماعی می شود که با شعار حمایت از کارآفرین اجرایی شده است و سعی در تخفیف بیمه دریافتی از کارفرما را دارد. عدم تمدید دفترچه بیمه هم از مشکلات همیشگی کارگران است.
سرکوب، آزار، پرونده سازی، دستگیری، شکنجه و محاکمه فعالان کارگری در ایران را به شدت محکوم می کنیم.
دشمنان آزادی مطبوعات
مطبوعات هم دشمناني دارد. رئيس جمهور باشند يا وزير و شاه، ولي فقيه وفرمانده چريکهای شورشي و يا رهبر سازمان های جنايتکارانه، دشمنان مطبوعات چهره و نام و نشاني دارند، اين درندگان آزادی مطبوعات قدرت آنرا دارند که روزنامه نگاران را زنداني کنند، بربايند، شکنجه کنند و گاه نيز به قتل برسانند. موقعيت و مقام شان عموما عاملي برای مصون ماندن شان از مجازات است و برای مسوليتي که در نقض حقوق بشر دارند معمولا هيچگاه محاکمه نمي شوند. گزارشگران بدون مرز از سال ٢٠٠٢ تصميم گرفته است که هر ساله چهره ی اين دشمنان آزادی مطبوعات را آشکار و آنها را به همگان معرفي کند.