۱۳۸۹ تیر ۳۱, پنجشنبه

آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها

   

ناگفته های مادر کوهنورد آمریکایی: یک سال انفرادی یعنی شکنجه

"دخترم نزدیک به یک سال است که در سلول انفرادی به سر می برد، هیچ هم سخنی ندارد. دردناک است که به من به عنوان یک مادر اجازه دادند بعد از ده ماه فقط یک بار یک مکالمه کوتاه تلفنی با او داشته باشم و تنها دو بار هم موفق به دیدار فرزندم شده ام، چه می توانستم بکنم؟ در تمام این مدت تنها راهی که داشتم این بود تا هر روز یک نامه برایش بنوسیم که همه نامه های مرا هم به او نرسانده اند، باورم نمی شود به همین راحتی یک دختر جوان را در یک سلول یک نفره از داشتن یک هم صحبت محروم نگه داشته اند و یک مادر را نیز از شنیدن صدای دخترش محروم می کنند."
جرس در طول یک سال گذشته با مادران زیادی گفتگو کرده است که فرزندانشان به عنوان زندانیان بی ملاقاتی و دربندان بی مرخصی، از ابتدایی ترین حقوق قانونی خود در اوین محروم بوده اند اما این نخستین بار است که یک مادر از رنج دیگری سخن می گوید که تقریبا هیچ یک از زندانیان در ایران این امر را تجربه نکرده اند و حداقل از مکالمات تلفنی با دربندان خود بی بهره نمانده اند.

این گفته های مادر سارا شرود همان کوهنورد زندانی است که مقامات جمهوری اسلامی با تدارک یک ملاقات ویژه، در یکی از هتل های مجلل ایران و پخش آن از شبکه های سراسری و به خصوص شبکه انگلیسی زبان پرس تی وی بکرات سعی داشتند نشان دهند که رفتار ایران با خانواده های زندانیان کاملا مهروزانه و مثبت است.

شین باور، جاشوا فتال و سارا شرود مرداد سال گذشته  به منطقه مرزی کردستان عراق رفته بودند که پس از ورود به خاک ایران بازداشت شدند و در طی این یک سال تنها تماس خانواده های این زندانیان، یک مکالمه تلفنی کوتاه و دیدار دو روزه آنها با فرزندان شان در تهران بوده است.

با نورا شرود، مادر سارا در یکی از کافه های لندن قرار مصاحبه گذاشته ام که در تمام طول مصاحبه هرگاه نام سارا را به زبان می آورد از او به عنوان یک « دختر کوچولو» یاد می کند که قربانی روابط تیره و تار ایران و آمریکا شده است و اینک هر دو کشور به او و دو دوست دیگرش که در ایران زندانی هستند به عنوان ابزارهای سیاسی برای پیشبرد اهداف خود نگاه می کنند.

او آمریکایی بودن را برای دختر دربند خود هیچ امتیازی نمی داند و می گوید ای کاش من هم مثل مادران ایرانی که حداقل صدای فرزندان در بند خودشان را در هفته چند بار از خطوط تلفنی می شنوند، می توانستم از همین حقوق ساده برخوردار می شدم. و این جمله ای است که وقتی نمایش ملاقات وی‍ژه مادران کوهنوردان آمریکایی با این سه آمریکایی دربند از تلوزیون ایران پخش شده بود برخی از مادران زندانیان ایرانی نیز آرزو کرده بودند که ای کاش آنها نیز همانند مادران آمریکایی می توانستند با فرزندان خود بعد از چندین ماه ملاقات داشته باشند.

گفتگوی کامل جرس با نورا شرود، پیرامون شرایط سفر دو روزه مادران آمریکایی به ایران و دشواری های یک سال انفرادی دختر ۳۱ ساله وی سارا شرود در پی می آید:

خانم شرود، اولین بار خبر بازداشت سارا و دوستانش را چه کسی به شما داد و چه حالی داشتید وقتی نام ایران را به عنوان کشور بازداشت کننده دخترتان شنیدید؟

برای پیاده روی رفته بودم کنار رودخانه اوکلند که از طریق تلفن وقتی خبر را شنیدم، چنان شوک آور بود که اصلا آن لحظه نمی دانستم باید چکار بکنم. وقتی شنیدم در ایران بازداشت شد، هی به خودم می گفتم باید بروم از نزدیک ترین آژانس هواپیمایی بلیط پرواز به ایران را تهیه کنم. باید بروم بچه ام را نجات دهم. هر مادری می داند که این خبر چقدر می تواند تکان دهنده باشد خصوصا وقتی یک کشور دیگری دخترت را دستگیر کرده باشد. آن روز خیلی شرایط سختی داشتم که هیچ وقت فراموش نمی کنم. تنها چیزی که به عنوان یک مادر فکر می کردم همین بود که به ایران بروم ولی خب، نمی شد، نگران بودم.

در ایران معمولا تا مدتی به خانواده ها خبر نمی دهند که زندانی کجا نگهداری می شود و جرمش چیست شما کی مطلع شدید جرم سارا و دوستانش چیست و در کجا نگهداری می شوند؟

ما هم بعد از چندین روز که به همه جا زنگ زدیم تازه مطلع شدیم که آنها را در تهران نگهداری می کنند اما هنوز هم مشخص نیست که واقعا جرم شان چیست، چون وقتی بچه ها را در تهران دیدیم، شان دوست پسر سارا که قرار است داماد آینده من هم باشد، می گفت: وقتی دستگیرشان کردند، آنها اصلا در خاک ایران نبودند.

پیش از آنکه در مورد سفرتان به ایران بپرسم ممکن است توضیح دهید پیش از سفر، بی خبری از دخترتان بر شما چگونه گذشت؟

فکر می کردم این خیلی طبیعی است که اجازه دهند حداقل من با دخترم حرف بزنم اما تا ده ماه این اجازه را ندادند و بعد از ده ماه من فقط یک مکالمه کوتاه تلفنی داشتم. خیلی سخت بود خیلی سخت. تصمیم گرفته بودم هر روز یک نامه برایش بنویسم. یعنی حتی یک روز هم نبود که من برایش ایمیل نفرستم.

ولی زندانیان در ایران امکان دسترسی به اینترنت را ندارند.

برای همین من ایمیل ها را به سفارت سوییس در ایران می فرستادم و از آنها می خواستم که نامه هایم را به دخترم برسانند.

می توانم بپرسم از چه چیزهایی برای دخترتان می نوشتید و آیا اساسا نامه ها و حرف های شما را به سارا می رساندند؟

از سیصد و پنجاه و یک نامه ای که هر روزه برایش نوشته بودم فقط شصت تا را به دستش رساندند. من به عنوان یک مادر از همه اتفاقاتی که بر من می گذشت برایش می نوشتم، بارها نوشتم که مردم و دوستانش فراموشش نکردند، نوشتم حتی ایرانیان زیادی را هم دیده ایم که با ما ابراز همدردی کردند و از زندانی بودن او ناراحت هستند. از بس برایش نوشتم به زودی آزاد خواهی شد، دیگر از این کلمه « به زودی» خسته شدم و کم کم سعی کردم از اتفاقات روزمره برای دخترم بنویسم. از اینکه وقتی هر روز کنار رودخانه راه می روم، به یاد او هستم. این حق دخترم بود که در تمام دوران انفرادی حداقل بداند که مادرش او را فراموش نکرده است.

آیا در طول همین مدت سارا هم توانست جوابی برای نامه های شما ارسال کند؟

سارا می گفت به نامه هایم جواب داده است اما کسی جواب های او را به من نرساند. بچه ها می گفتند در زندان زیاد برای خانواده ها نامه نوشتند ولی نامه هیچ کدام از آنها به دست ما نرسید.

حالا اگر مایل هستید در مورد سفرتان به ایران در اردیبهشت ماه سال جاری بپرسم که چگونه شکل گرفت و آیا با هیچ یک از مقامات ایرانی هم موفق به دیدار شده اید؟

همه دیدار های ما از طریق وزارت خارجه ایران هماهنگ شد و ما خیلی مایل بودیم که با آقای احمدی نژاد و آقای لاریجانی رییس قوه قضایی دیدار کنیم اما به ما این فرصت را ندادند و تنها کسانی که اجازه دادند تا با آنها دیدار داشته باشیم دو نفر تحت عنوان «کارشناس پرونده» (بازجو) بوده اند.

چرا می خواستید با احمدی نژاد دیدار کنید؟

فکر می کنم فعلا تنها کسی است که این قدرت را دارد که بچه های ما را آزاد کند. احمدی نژاد گفته بود بیشترین تخفیف را در مورد بچه های ما قائل خواهند شد. خود آقای احمدی نژاد بچه دارد و حتما می داند ما چه رنجی می کشیم. وعده داده بود بچه های ما از شفقت اسلامی در زندان های جمهوری اسلامی بهره مند خواهند شد ولی الان یک سال است که ما شفقت و رحمتی ندیده ایم .

اشاره کردید که هماهنگی های شما از طریق وزارت خارجه بود. آیا موفق شدید با خود آقای متکی که وضعیت سه کوهنورد آمریکایی را در زندان های ایران خیلی خوب توصیف کرده بود، از نزدیک دیداری داشته باشید؟

هم آقای متکی و هم آقای لاریجانی ، رییس قوه قضاییه گفته بودند وضعیت بچه های ما در زندان خیلی خوب است ولی واقعیت چیز دیگری است که ما موفق هم نشدیم تا با آنها دیدار کنیم تا از نزدیک به آنها بگوییم وضعیت بچه های ما چقدر سخت است. فکر می کنم دختر من تنها کسی است همه دوران بازداشت یک ساله اش را در یک سلول انفرادی به سر می برد و هنوز تکلیف پرونده او و دوستانش هم معلوم نیست. یعنی از شهریور تا کنون حتی یک بار هم بازجویی نشده اند و دادگاه شان را هم تشکیل نداده اند.

در تمام این یک سال که دختر شما در سلول انفرادی است آیا از طریق وکیل ایشان هم پیگیر این وضعیت بوده اید؟

بله. از طریق آقای شفیعی، وکیلی که خودشان برای بچه ها در نظر گرفته اند پیگیر بوده ایم ولی پاسخی نگرفته ایم. دخترم به آنها التماس کرده است که حداقل یک هم صحبت برای او در سلول در نظر گرفته شود تا از تنهایی در بیاید. یک سال تنها در یک سلول حبس کشیدن خیلی سخت است و بر اساس کنوانسیون حقوق بشر سازمان ملل سلول انفرادی به معنی شکنجه زندانی محسوب می شود. دلیلی که می آورند این است که کسی انگلیسی بلند نیست و نمی تواند هم صحبت سارا باشد ولی همه می دانند که الان در ایران دانشجویانی در زندان هستند که انگلیسی بلد هستند. با این همه دخترم به آنها گفت اگر رضایت دهند او را از انفرادی خارج کنند با زبان اشاره هم می شود با آدم های دیگر حرف زد.

شما وقتی وارد فرودگاه ایران شدید دو نکته جلب توجه کرد. اشکالی ندارد در مورد نحوه حجاب شما و چگونگی مصاحبه پرس تی وی از شما بپرسم که ظاهرا در تمام مدت حضورتان در ایران، خبرنگاران این شبکه شما را همراهی می کردند؟

نحوه حجاب ما ( استفاده از مقنعه و چادر) حتی خبرنگار پرس تی وی را هم خیلی عصبانی کرده بود و به ما گفتند چرا این شکلی آمدید. ما هم گفتیم می خواستیم به قوانین جمهوری اسلامی احترام بگذاریم. نگران بچه های مان بودیم و هیچ بهانه ای هم نمی خواستیم وجود داشته باشد.

پس از قبل در مورد نحوه پوشش زنان ایران مطلع بودید؟

بله ولی مغازه ایرانی در شهر ما نبود. برای همین از یک مغازه اسلامی آن چادر ها و مقنعه ها را تهیه کرده بودیم. نکته جالب این بود که خبرنگار پرس تی وی وقتی ما را دید گفت چرا این شکلی لباس پوشیدید. هرچند وقتی خودشان در یک جلسه دیگری که برای ما تدارک دیده بودند، حضور داشت و شاهد بودند که زنان ایرانی دیگری هم درست عین ما تمام بدن خود را به همان شکل پوشانده بودند.

این زنان  چه کسانی بودند؟

مقامات ایرانی جلسه ای را تدارک دیدند تا ما زنان و خانواده پنج دیپلمات ایرانی که در اربیل دستگیر شده اند را ملاقات کنیم آنها وقتی وارد اتاق شدند، سر تا پای شان را درست مثل لباس های لحظه ورود ما به ایران، پوشانده بودند، اما خبرنگار پرس تی وی در مورد آنها چیزی نگفت و از ما سوال کرد شما با شنیدن دردهای این خانواده ها چه حسی دارید. ما با آنها احساس همدردی کردیم و آنها هم حتی نسبت به زندانی بودن بچه های ما ابراز همدردی کردند.

اما احیانا پیش نیامد که خانواده های ایرانیانی که در خود ایران زندانی هستند را در طول اقامت تان ببینید ، یا بعنوان مثال آیا زندان اوین، محل بازداشت دخترتان را از نزدیک دیده اید؟

نه . اصلا. فکر می کنم نمی خواستند ما خیلی چیزها را ببینیم و تصویر بدی داشته باشیم. ما دلمان می خواست جای نگهداری بچه هایمان را ببینیم اما دولت ایران نمی خواست تصویر بدی نشان دهد و برای همین در یک هتل قرار ملاقات تنظیم کرده بودند که میز های پر از میوه و گل به چشم می آمد و ما در حالی جدا شدیم که می دانستیم بچه های ما به زندان بر می گردند.

خبرنگاران دیگری را هم در مدت اقامت تان ملاقات نکردید؟

به ایران که رسیدیم به ما گفتند پیش از هر گونه کار خبری اول باید با پرس تی وی گفتگوی اختصاصی انجام دهید. ما هرجا می رفتیم خبرنگار پرس تی وی هم با ما می آمد. حتی در ملاقات چهار ساعته روز اول ما، باز هم همان خبرنگار همیشه در اتاق بود و بعد فردای آن روز که ملاقات آخری را به ما داده بودند باز هم خبرنگار پرس تی وی حضور داشت و ما هیچگاه نتوانستیم با بچه های مان ملاقات خصوصی داشته باشیم. برای ما همان ملاقات دو روزه هم سخت ترین روزها بود به این دلیل که ترک کردن بچه ها برای مان اصلا راحت نبود.

آیا سارا به شما نگفت که اوقات خود را در سلول انفرادی چگونه می گذراند؟

بیست و سه ساعت در شبانه روز تنها است و روزی یک ساعت به او اجازه می دهند «شان» دوست پسرش و «جاش» دوست دیگرش را ببیند. حتی کتاب هایی که برایش فرستادیم را به او نمی دهند و او نمی داند باید چگونه خودش را سرگرم کند. بچه های ما خوره کتاب بودند . می گفتند به آنها قرآن به زبان انگلیسی و ده تا کتاب در مورد اسلام هم به آنها داده اند. سارا می گفت یک گوشه کوچکی در سلول درست کرده است که عکس هایی که از اعضای خانواده با خود برده بود را روی آن گذاشته است و گاهی وقتی از پنجره برگی به سلول بیاید و یا در هواخوری برگی از روی زمین پیدا کند می برد همان گوشه می چیند.

وضعیت سلامتی سارا چگونه است؟

سارا چندین سال است تحت مداوای پزشکی قرار دارد به این دلیل که احتمال ابتلا به سرطان رحم در او بالا است برای همین هر سه ماه باید تست سرطان می داد اما در طول یک سال فقط یک بار این تست را انجام داد که جوابش را نه به خود او گفته بودند و نه به ما. یعنی ما حتی به عنوان خانواده اصلا نمی دانیم که الان وضعیت سلامتی بچه های ما چگونه است. شاید مادران ایرانی حداقل باخبر می شوند که مثلا فرزندان شان بیمار هستند یا نیاز به مراقبت های پزشکی در زندان دارند اما ما همین را هم نمی دانیم.

شاید به جز پرس تی وی تا کنون با هیچ رسانه ایرانی مصاحبه نکرده اید چه حرفی برای مردم ایران و مخاطبان فارسی زبانی که این مصاحبه را می خوانند دارید؟

دخترم دلش می خواست مردم ایران بدانند که او و دوستانش مخالف سیاست های جنگ طلبانه علیه ایران بودند و همیشه ایران و کشورهای دیگر خاورمیانه را عاشقانه دوست داشتند. سارا و دوستانش ده سال بود که از فعالان سرسخت مخالف سیاست جنگ طلبانه آمریکا در خاورمیانه بودند و همچنین سارا و شان جز مخالفین تبعیض نژادی در اسراییل نیز بوده و مدت های زیادی را در اردوگاه های فلسطینی در سوریه و لبنان به سر برده اند و سارا به بچه ها آموزش زبان می داد. از دوستان نزدیک راشل کوری بودند که چندین سال پیش توسط بولدوزرهای ارتش اسراییل کشته شده بود و پرونده های آنها کاملا برای دنیا شفاف است. بچه های ما هرگز فکر نمی کردند روزی در کشوری که این همه عاشق مردمش بودند، زندانی شوند تنها به این دلیل که دولتمردان ایران و آمریکا به بچه های ما فقط به عنوان سکه های با ارزشی نگاه می کنند تا معادلات سیاسی خودشان را با آنها رقم بزنند. من هم یک مادر هستم مثل همه مادران دیگر دلم برای به آغوش کشیدن دخترم تنگ می شود، دلم برای دیدن صورتش تنگ می شود، دلم برای شنیدن صدای دخترم تنگ می شود، من اصلا توقع ندارم قوانین آمریکا در مورد بچه های ما که در ایران زندانی هستند، رعایت شود اما توقع دارم همان قوانین جمهوری اسلامی در مورد یک دختر جوان بیگناه رعایت شود تا حداقل از حق تلفن و حق نامه دادن به خانواده اش محروم نماند.

به عنوان آخرین سوال اگر سارا آزاد شود آیا با این خاطره بدی که از جمهوری اسلامی در ذهن دارد ممکن است بخواهد روزی به ایران سفر کند؟

سارا می گفت اگر آزاد شود، دلش می خواهد در شرایط متفاوت دیگری، آزادانه به ایران سفر کند.

 


تلخ و شیرین های زندگی منصور اسانلو از زبان همسرش

منصور اسانلو، رییس سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران بارها و بارها بازداشت و زندانی شده است. او هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج به سر می برد. این زندانی سیاسی این روزها  صبر و استقامتش زبانزد همه شده است. او از آن نوع زندانی هاست که انگار همه فشارها را تاب می آورد اما از خواسته های قانونی اش پا عقب نمی گذارد . شاید به همین خاطر بود که بعد از خروج از کشور و با وجود آنکه می دانست دوباره به زندان خواهد رفت، باز هم  ترجیح داد به وطنش بازگردد .سختی های زندگی اسانلو فقط مخصوص به خودش نیست و این روزها ماجرای ربودن  عروسش  نیز نقل محافل شده است . بعد از این ماجرا همه می پرسیدند  خانواده این زندانی مگر چه گناهی کرده اند که باید این چنین تحت فشار باشند. درباره این ماجرا و سختی های زندگی این خانواده با همسرش پروانه اسانلو به گفت و گو نشسته ایم، زنی که همچون همسر مقاومش صبر و مقاومت پیشه کرده تا به قول خودش خانواده کوچکش را حفظ کند او چشم به راه آزادی منصور است و از سختی های زندگی همسر یک زندانی سیاسی سخن می گوید :

خانم اسانلو ! در ده سال گذشته، همسر شما بارها بازداشت و زندانی  شده است  می خواهم بدانم این چند سال سخت و طاقت فرسا بر شما و فرزندان تان چگونه گذشته است ؟
مشکلات خانواده که خیلی زیاد بوده و هست. همیشه جای ایشان به عنوان همسر و پدر در خانه خالی بوده است . مواقعی بوده که واقعا به حضور ایشان در منزل احتیاج داشته ایم و کمبود او  را حس کرده ام .پسر کوچکم در زمان بازداشت آقای اسانلو کم سن و سال  بود و در نبود او دوران  کودکی سختی   را گذراند .  در این سالها یی که دور از پدر بر او گذشته خیلی از نظر روحی برایش مشکل به وجود آمده است . در شب عروسی پسر بزرگم هم  پدرش حضور نداشت. در حالی که با پی گیری های ما دادستان قول آزادی اش را داده بود تا حداقل بتواند  در جشن عروسی پسرش حضور یابد . اما این اتفاق هرگز رخ نداد   و مراسم بدون حضور منصور برگزار شد . هر چند جشن مان هم به همین دلیل تبدیل به مهمانی خیلی مختصری شد . این  موضوع برای همیشه در دل پسرم  باقی مانده است و برایش  تبدیل به خاطره ای تلخ شده است . عروس مان هم از روزی که قدم به خانه ما گذاشته  مدام تلفنی و غیر تلفنی تهدید می شود .چند وقت پیش هم که او را دزدیدند و ما چهارساعت از ایشان بی خبر بودیم. هرچه تماس می گرفتیم تلفن اش خاموش بود. او را در مترو کتک می زنند و با چشم بسته به محلی که خودش هم هنوز  نمی داند  کجا بوده ، می برند بعد  هم آنجا دوباره به شدت کتک اش می زنند.

مگر عروس شما فعالیت سیاسی دارد که چنین برخوردهایی  با او می کنند  ؟
اصلا . به هیچ عنوان این را بارها گفته ام.  ایشان آقای اسانلو را فقط یکبار آن هم در شب نامزدی اش دیده است .او در عمرش به هیچ عنوان فعالیت سیاسی نداشته است و کاملا  یک زندگی عادی و معمولی دارد . طفلک، از صبح  تا غروب سرکار می رود . به هیچ کاری، هم کار ندارد . آنجا رو به او می گویند  باید قول بدهید وقتی اسانلو از زندان  آزاد شد خانوادگی  از این مملکت بروید، یا اینکه فعالیتی نکنید.عروسم هم  که دهانش و چشمش بسته بوده  نتوانسته چیزی بگوید . گذشته از این  اصلا مگر مسایل خانواده من به او ارتباطی دارد  .آقای اسانلو  مگر به حرف من که زنش هستم گوش می کند ؟ به هرحال عروسم الان دچار مشکلات روحی شده است بعد از این حادثه  خنده از لبش افتاده است . عروس من آدمی بود که دائم می خندید. جزو انسان های شاد محسوب می شد  ولی الان واقعا دچار مشکلات روحی و عصبی شده است .

خانم اسانلو شما  ضمن صحبت هایتان اشاره کردید که از عروس تان خواسته اند که شما و همسرتان از ایران بروید.همسر شما چندسال پیش سفری به خارج از کشور داشتند که برخی تصور می کردند با وجود رنج های زیادی که ایشان تحمل کرده اند ،پس از این سفر دیگر به ایران بازنگردند. توصیه  خود شما در این باره به ایشان چه بود؟ و به نظر خودتان چرا با وجود تحمل این همه رنج ایشان  دوباره به ایران بازگشتند ؟
من با توجه به بلاهایی که سرش آمده بود می دانستم چه خطراتی در انتظارش است . طبیعی است  که من زندگی ام ، همسرم و بچه هایم برایم در اولویت هستند بنابراین  خیلی اصرار کردم که دیگر برنگردد چون می دانستم اگر برگردد دوباره بازداشت و زندانی میشود .
ولی ایشان در جواب اصرارهای من گفتتند  من نماینده کارگرها هستم. من برای مسائل کاری می روم  و باید برگردم . اگر برنگردم به خودم و همه کارگرها  خیانت کرده ام.  من خیلی اصرار کردم. حتی شب قبل از پروازش ، واقعا به  التماس افتادم که تو رو خدا برنگرد . گفتم حاضرم دوری  از تو را تحمل کنم  ولی آنقدر در اینجا رنج نکشی ولی گوش نکرد .

به عنوان خانواده یک زندانی سیاسی که سالهاست همسرش در زندان به سر می برد اکنون با چه مشکلاتی دست به گریبان هستید ؟
بعد از ۲۶ سال  سابقه کار در شرکت واحد الان حقوق و مزایای همسرم را قطع کرده اند.  یعنی اخراجش کرده اند. به هرحال وضعیت مادی خانواده تحت تاثیر این مسئله قرار گرفته است . همسر من به هر دلیلی الان دوران محکومیت اش را میگذراند  اما چرا باید حقوق زن و بچه اش قطع شود ! در واقع آقای اسانلوبه تنهایی  تنبیه نمی شود خانواده اش هم  تنبیه می شود.
موضوع دیگری  که خیلی برای ما اهمیت دارد، احساس عدم امنیت است. این احساس از خود عدم امنیت بدتر است. این احساس واقعا از زمانی که آن مشکل برای عروسم پیش آمد دامن مان را گرفته است و لحظه ای رهایمان نمی کند چه تضمینی وجود دارد که چنین اتفاقی دوباره رخ ندهد ؟

بعد از ماجرا یی که برای عروس تان رخ داد  هیچ اقدام قانونی کرده اید ؟ منظورم  شکایت یا دادخواهی یا مراجعه به مراکز قضایی است ؟
بله. ما به ۹ مرکز  قضایی نامه نوشته و درخواست کرده ایم که  به وضعیت مان  رسیدگی شود. ولی متاسفانه تا الان جوابی دریافت نکرده ایم .

خانم اسانلو می خواهم سوالی صریح از شما بپرسم اینکه شما به عنوان یک همسر زندانی سیاسی که انواع  فشارها ،تهدیدها و سختی ها را تحمل کرده  ،تا به حال شده که  از این نوع زندگی خسته شده باشید و آرزو کرده باشید کاش شوهری عادی داشتید ؟
هر انسانی به هرحال دوست دارد کانون خانواده اش حفظ بشود.اما گاه چیزهایی به انسان تحمیل می شود که باید تحمل کند . من هم تمام مشکلات را با صبوری  تحمل می کنم. برای اینکه می دانم  همسرم بی گناه است  .او تنها در چارچوب قانون از حق و حقوق خودش و همکارانش دفاع کرده است. و هرگز فکر نمی کرد این اقدامهای قانونی  جوابش زندان و این همه سحتی برای خود و خانواده اش باشد به خاطر همین چون مید انم این عواقب ناخواسته بوده، برای حفظ زندگی ام می کوشم .

ایا امکان استفاده از آزادی مشروط برای آقای اسانلو وجود دارد ؟

طبق قوانین ایشان الان سه چهارم مدت حبس اش را گذرانده است و  باید از آزادی مشروط برخوردار شود یا از مرخصی استفاده کند.اما  متاسفانه تاکنون هیچ یک از این موارد پذیرفته نشده است .الان یک سال از محکومیت اش هم باقی مانده است

چه مقام یا نهادی از آزادی مشروط ایشان  جلوگیری می کند ؟
دادستان  تهران  دو هفته پیش خودش در زندان با آقای اسانلو صحبت کرده  و گفته اند که برای  آزادی مشروط و مرخصی تان در خواست داده ام اما تاکنون  پاسخی نیامده است . یعنی منظورشان این بوده که کاری از دست شان  ساخته نیست. اتفاقا یک بار هم که خودم به ایشان مراجعه کردم  به من گفتند که “اگر  با من باشد  می تواند بیرون بیاید “  یعنی عین همین جمله را گفتند.

یعنی قدرتی فراتر از قانون و دادستان تهران  از آزادی ایشان جلوگیری می کند؟
احتمالا همینطور است .  وقتی دادستان با  مرخصی یا استفاده از حق آزادی مشروط ایشان موافقت می کند . لابد قدرتی بالاتر جلویش را می گیرد . مگر  در قوه قضاییه بالاتر از  مقام دادستان هم  کسی را داریم.

نظر وکلای آقای اسانلو  درباره پرونده شان چیست ؟
وکلا یش  خیلی تلاش کرده اند اما انگار وکلا در پرونده زندانیان سیاسی  خیلی کاری از دست شان بر نمی اید و خیلی محدود شان کرده اند .

از مشکلات تان شنیدیم خانم اسانلو . اما آیا در زندگی شما به عنوان همسر یک  زندانی سیاسی لحظات شیرینی هم وجود دارد ؟
لحظات شیرین !(می خندد) چه بگویم ؟ نمی توانم بگویم اصلا لحظات شیرین نداشته ام اما  به هرحال بیشتر زندگی خصوصی مان تحت تاثیر این مسایل نگران کننده قرار گرفته است .

طبق گفته خانواده های زندانیان سیاسی  اکنون شرایط نامناسبی از نظر وضعیت بهداشتی و و رفاهی بر  زندانها حاکم است . آقای اسانلو از کدام وضعیت و شرایط بیشتر از همه گلایه دارند ؟
آقای اسانلو خوشبختانه همیشه  خودش را با سختی ها انطباق می دهد .  همیشه هم صبور است و معمولا گلایه ای نمی کند خودش از بیماری رنج می برد. کمر درد سختی دارد اما سعی میکند روحیه اش را حفظ کند . تنها با  نرمش هایی که انجام میدهد  کمی دردش را کنترل می کند. باید از کمرش ام آر آی گرفته شود باید قلب اش آنژیوگرافی شود و چندماه  مدام تحت کنترل باشد . همه اینها دستورهای  پزشکی قانونی است اما به هیچکدام اش رسیدگی نشده است .
گذشته از همه این ها پرونده جدیدی هم برایش باز کرده اند که واقعا بابت اش نگرانیم .

چه پرونده ای ؟ مگر ایشان تمام این مدت در زندان نبوده اند ؟
پرونده ای در بازپرسی شعبه شش کرج برایش باز شده است  . می خواهند تلاش کنند برایش مدارک غیرواقعی توسط زندانی های دیگر درست کنند مثلا بگویند ما شاهد داشته ایم که آقای اسانلو در زندان  شلوغ کاری کرده است . در صورتی که آقای اسانلو آدم قانون گرایی است . با شناختی که از همسرم دارم می دانم  او دنبال هرج و مرج نیست. در زندان هم طبیعتا همین طور هست ولی متاسفانه باز هم قصد دارند  برایش پرونده سازی کنند تا باز هم زندانی اش کنند .

حرف آخر ؟
فقط  آرزو دارم هر چه زودتر روز  آزادی اش را ببینم . البته هم آزادی همسرم هم همه زندانی های دیگر.

 

دادخواهی سید احمد رضا احمد پور از دبیر کل سازمان ملل متحد

خبرگزاری هرانا - حجه الاسلام سید احمد رضا احمد پور ،محقق حوزه و وبلاگ نویس که به یک سال حبس تعزیری و خلع لباس محکوم شده است در نامه ای به دبیر کل سازمان ملل تظلم خواهی خود را ارائه نموده است
متن نامه ایشان بدین شرح است: دبیر کل محترم سازمان ملل متحد و فعالان حقوق بشر در سراسر جهان


(( درود بر شما ))
اینجانب سید احمد رضا احمد پور زندانی بند ویژه روحانیت در زندان مرکزی قم ، به اطلاع میرساند در ایران تحت نام دین و تشییع آشکارا (( حقوق بشر)) توسط عّمال و دست اندرکاران حکومتی نقض میگردد ، به مراجع محترم تقلید دینی اهانت میشود و بیوت و دفاتر مراجع محترم تقلید دینی اهانت میشود و بیوت و دفاتر مراجع تراز اول تقلید شیعه چون مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری (ره ) که در حیات مبارک خویش انواع فشارها و جفاها را متحمل شد وهمچنان جفاها بر خانواده ، بیت و شاگردان محترمش ادامه دارد و نیز به دفتر و بیت حضرت آیت الله العظمی صانعی که خدا او را از کینه ها ، پلیدیها ، نیرنگها و حسادتها محفوظ بدارد ، حمله ور میشوند و با تخریب محل مراجعه مقلدین و پیروان دینی مراجع محترم مذکور و ایجاد رعب و وحشت و ترساندن و تهدید مراجعین محترم به دفاتر مراجع تقلید ، عملا آزادی عقیده را نادیده و نقض کرده و از اجرای احکام و مراسم دینی ممانعت بعمل آورده اند ! از سویی با حکومتی کردن حوزه های علمیه و وجود غیر قانونی دادگاه و داد سرای ویژه روحانیت که همچون تیغ گیوتینی بر سر روحانیت مستقل ، منتقد و دگر اندیش عمل میکنند و آنانرا بخاطر تفکر ، بیان و قلم محکوم و محبوس و تبعیید میکنند ، مانع رشد و بالندگی علمی ، سیاسی و عقیدتی روحانیون شده اند .
امروزه دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت به اتاق (( تفتیش عقاید )) تبدیل گشته و موجب سلب آزادیهای همه جانبه و علمی روحانیون شده و هیچ روحانی منتقد و مستقل از دست آن در امان نیست ، و از کوچکترین حقوق قانونی و حقوق بشری برخوردار نمی باشد ، متهم روحانی از داشتن وکیل قانونی مورد تایید خویش در تمامی مراحل بازداشتی ، بازجویی ، دادرسی و دادگاه محروم است و بدون حضور وکیل مدافع ، او را به اتهامات واهی و غیر واقعی نظیر نشر اکاذیب ، اقدام علیه امنیت ملی ، توهین به رهبر و مسئولان و تبلیغ علیه نظام محکوم میکنند و در بند ویژه روحانیت محبوس میکنند .
آقای دبیر کل محترم سازمان ملل متحد و نهاد های حقوق بشر جهان ، خود نیز یکی از همان روحانیون منتقد و مخالف هستم که بخاطر گفته هایم ، نوشته هایم ، شعرهایم بخصوص آن شعری که در خصوص ندای آقا سلطان همان دختر بی گناهی که مظلومانه در خیابانهای تهران و در بین مردم معترض ، خونش پای درخت جنبش سبز ملت ایران ریخته شد وشهید گشت ، با عناوین واهی یاد شده به یک سال حبس محکوم شده ام وبیش از سه ماه است که در بازداشتگاه اطلاعات قم و  در زندان مرکزی قم (بند ویژه روحانیت) شاهد نقض آشکارحقوق بشر ونادیده گرفتن حقوق قانونی و انسانی زندانیان و خویش بوده ام و همچنان حبس وبی قانونی و بی عدالتی ادامه دارد .
در زندان تفتیش عقاید میکنند ، از پوشیدن لباس به رنگ سبز توسط زندانی ( اینجانب ) ممانعت میکنند و بارها من ودیگران مورد تفتیش بدنی غیر انسانی ، غیر شرعی و غیر قانونی واقع شده ایم و با این کار مرا تحقیر و به شخصیت و کرامت انسانی ام اهانت کرده اند . جناب دبیر کل اینجانب بارها شاهد کتک کاری زندانیان توسط ماموران زندان در سالن ((زیر هشت )) بوده ام . زندان از حیث امکانات و امور بهداشتی در حد صفر است و به مکانی برای رشد و گسترش انواع بیماریها مبدل گشته است و تا کنون هیچ اقدامی پیشگیرانه و اساسی از سوی مسئولان صورت نپذیرفته است .
جناب دبیر کل محترم سازمان ملل متحد و همه دست اندکاران نهاد های حقوق بشری در سراسر جهان ، اینجانب بدون دلیل موجه و قانونی در کوچه 39 خیابان صفائیه قم مورد ضرب و جرح چندین نفر ارازل و اوباش حکومتی قرار گرفته و غیر قانونی بازداشت شدم ، در بازداشتگاه اطلاعات قم در سلولهای انفرادی زیر زمینی نگه داشته شدم که نمی دانستم کی شب است و کی روز !؟ در آن بازداشتگاه اهانتها ، تحقیرها و تهدیدها را نسبت به خود و خانواده ام دیدم و شنیدم و الان که خویش در زندان هستم برای آواره کردن خانواده و فشار بر آنها از هیچ کوششی دریغ نکرده اند و حکم تخلیه خانه ای که خانواده ام در آن زندگی میکنند صادر کرده اند !؟ همانطور که ذکر گردید فشار روحی و شکنجه روحی بر خودم نیز در زندان همچنان ادامه دارد ، لذا با توجه به جمیع جهات مذکور و با توجه به نقض آشکار (( حقوق بشر)) بخاطر هتک حیثیت انسانی ام بواسطه تفتیش بدنی غیر انسانی و غیر اخلاقی و غیر شرعی و بخاطر تفتیش عقاید قرون وسطایی و نقض حقوق بشر و نادیده گرفتن حقوق زندانی به محضر شما و نهادهای مدافع (( حقوق بشر)) از مسئولان و بخصوص مسئولان مستقیم سازمان زندانهای ایران وقم و بالاخص دادسرای ویژه روحانیت شکایت میکنم و خواهان حضور نماینده یا نمایندگان شما در سازمان زندانها بخصوص در زندان مرکزی قم بند ویژه روحانیت و بندهای دیگر که حتی سقفی برای خوابیدن در زیر آن ندارند هستم .
آقای دبیر کل محترم سازمان ملل متحد و نهادهای مدافع حقوق بشر در سراسر جهان امروز 30 تیرماه هشتادو نه هجری شمسی مصادف با 21 جولای 2010 میلادی ، دوازدهمین روز اعتصاب غذای مطلق من است و حال و روز خوبی هم ندارم اما تا حضور و روئیت نماینده قانونی شما در زندان مرکزی قم و رسیدگی به شکایت من توسط آن سازمان یا توسط مسئولان مربوط به این اعتصاب . غذا ادامه خواهم داد . بدیهی است در صورت عدم اقدام شما و عدم رسیدگی به شکایت من و عدم تامین خواسته های قانونی ، انسانی و حقوق بشری ، توسط مسئولان نظام که از آن نه جمهوری گذاشته اند و نه اسلامی ، این اعتصاب غذا به مرگ منجر خواهد شد که در اینصورت نه تنها مسئولان اصلی جمهوری اسلامی قاتل من خواهند بود بلکه شما را هم بخاطر تعلل در عدم تحقق حقوق بشر در ایران مقصر میدانمم و باید پاسخگوی خانواده ،هموطنان شریف من وافکار عمومی جهان باشند و باشید .
به امید پیروزی نهایی جنبش سبز ملت ایران و به امید تحقق حقوق بشر در ایران
سید احمد رضا احمد پور زندانی سیاسی بند6 (ویژه روحانیت )  زندان مرکزی قم


 

 

سکینه محمدی آشتیانی در زندان تحت فشار است

خبرگزاری هرانا - در حالی که پس از تلاش‌های فعالان حقوق بشر و برگزاری کمپین‌های مختلف به منظور لغو حکم سنگسار سکینه محمدی آشتیانی، اجرای حکم وی به طور موقت متوقف شده است، روزنامه گاردین می‌نویسد که خانم محمدی در یک ماه گذشته توسط مسئولین زندان تحت فشار بوده است تا این فعالان حقوق بشر را معرفی کند.
به گزارش روزنامه بریتانیایی گاردین، این مادر ۴۳ ساله که اکنون در زندان تبریز به سر می‌برد در طول یک ماه گذشته بارها مورد بازجویی قرار گرفته تا در مورد چگونگی درز اخبار مربوط به وی به خارج از زندان و همچنین نحوه انتشار عکس او در رسانه‌ها توضیح داده و افرادی را که به انتشار این اخبار کمک کرده اند معرفی کند.

روزنامه گاردین به نقل از یکی از نزدیکان خانم محمدی آشتیانی که نخواسته است نامش فاش شود می‌نویسد که اخیراً خانم آشتیانی تحت بازجویی بوده و به او گفته شده است که به فرزندانش توصیه کند تا در مورد وضعیت مادرشان با رسانه‌ها گفت‌وگو نکنند که در غیر این صورت، بازداشت خواهند شد.
این روزنامه می‌نویسد که سجاد، پسر ۲۲ ساله خانم آشتیانی، که پیش از این نیز در نامه سرگشاده‌ای خواستار آزادی مادرش شده بود، در هفته گذشته دو بار توسط وزارت اطلاعات احضار شده و مقامات جمهوری اسلامی به او گفته‌اند که تلفن همراه خود را خاموش کند و هیچ گونه اطلاعاتی در مورد مادرش در اختیار رسانه‌ها قرار ندهد.
همچنین محمد مصطفایی، وکیل خانم آشتیانی، نیز به تازگی توسط وزارت اطلاعات احضار شده است تا برای «روشن شدن برخی مسائل» به زندان اوین مراجعه کند.
روزنامه گاردین همچنین می‌افزاید که جمهوری اسلامی در هفته گذشته انتشار هرگونه خبر در مورد خانم آشتیانی در رسانه‌های داخلی را ممنوع اعلام کرده است.
با این اوصاف تلاش برای جلوگیری از اعدام خانم آشتیانی کماکان در داخل ایران و همچنین در سطح جهانی ادامه دارد.
بیانیه‌ای که به منظور آزادی خانم سکینه محمدی آشتیانی تهیه شده و در وب‌سایت کمپین آزادی خانم محمدی آشتیانی قرار دارد تاکنون به امضای بیش از ۱۲۴ هزار نفر رسیده است که در میان آن‌ها می‌توان به نام شیرین عبادی، حقوقدان و برنده نوبل صلح، برنار هانری لوی، فیلسوف فرانسوی، پیتر گابریل، خواننده بریتانیایی، و مایکل داگلاس، بازیگر هالیوود، اشاره کرد.
علاوه بر این ۹۰ شخصیت سیاسی و هنری نظیر کاندولیزا رایس، وزیر خارجه پیشین آمریکا، کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه  اروپا و ژولیت بینوش، بازیگر نام‌آور فرانسوی، نیز با امضای نامه‌ای خواستار لغو حکم سنگسار خانم محمدی آشتیانی شدند.
خانم سکینه محمدی آشتیانی به اتهام زنای محصنه از سال ۱۳۸۴ در زندان به سر می‌برد. وی پیش از این برای این اتهام به ۹۹ ضربه شلاق محکوم شده بود که این حکم در مورد وی اجرا شده، اما بار دیگر با باز شدن پرونده قتل همسرش، پرونده پیشین خانم آشتیانی بار دیگر به جریان افتاد.
در این دادگاه خانم محمدی آشتیانی به اتهام زنای محصنه به سنگسار و به اتهام قتل همسرش به اعدام به وسیله دار محکوم شد.
در حال حاضر حکم سنگسار خانم محمدی آشتیانی متوقف شده است، اما به دار آویختن وی کماکان قابل اجراست.
محمد مصطفایی در بیانیه‌ای در اعتراض به حکم اعدام توسط دار وی اظهار کرده است که خانم محمدی آشتیانی پیش از این از اتهام قتل همسرش تبرئه شده و در حکم رسمی نهایی وی نیز سخنی از به دار آویختن وی به میان نیامده بود.
پیش از این نیز، سازمان عفو بین‌الملل از مقامات دولت جمهوری اسلامی ایران خواست تا سکینه محمدی آشتیانی را اعدام نکنند و اعلام کرد که تغییر در روش اعدام، مشکل خانم محمدی آشتیانی را حل نمی‌کند.
قرار بر این است که طی ۲۰ روز آینده، پرونده خانم محمدی آشتیانی در دادگاه عالی مورد تجدید نظر قرار گیرد.

 

 

اجرای حکم قطع دست 5 شهروند در زندان همدان

خبرگزاری هرانا - دادستانی همدان از اجرای حکم قطع دست 5 شهروند به اتهام سرقت در زندان مرکزی همدان خبر داد
وی در خصوص مشخصات سارقین و جرایم آنها به خبرگزاری ایلنا گفت: 5 سارقی که حکم قطع ید آنها امروز در زندان مرکزی همدان اجراشد میانگین سنیشان بالای 25 سال بوده است و سرقت های کلانی را مرتکب شده اند که خوشبختانه تعداد کمی از آنها همدانی هستند.
وی سرقت حدی را سرقتی دانست که سارق مرتکب بیش از 100 مورد سرقت شده باشد.
بیگلری هدف از اجرای حد سرقت را متنبه شدن خود سارق و همچنین عبرت آموزی افراد دیگر بیان کرد.
وی در خصوص اجرا نشدن حکم در ملاء عام اظهار داشت: در طول تاریخ ملت شیعه مظلوم واقع شده و استکبار جهانی از اجرای این حکم سو استفاده می کند و ادعا دارد که ایران حقوق بشر را رعایت نمی کند.

 

منتظر دادگاه قاضی و آمران کهریزک هستیم

خانواده امیر جوادی فر، یکی از قربانیان بازداشتگاه کهریزک، به حکم صادره از سوی سازمان قضایی نیروی مسلح اعتراض کرده و گفته اند: "باید مشخص شود چرا بچه ها را به بازداشتگاهی فرستاده اند که خارج از نظارت سازمان زندان ها بوده و آیا مقامات بالاتر خبر داشتند و بودجه کهریزک توسط کدام نهاد تامین می شده است".
براساس حکمی که ازسوی شعبه اول دادگاه نظامی سازمان قضایی نیروهای مسلح صادر شده، دو متهم پرونده کهریزک به اعدام و 9 متهم دیگر به حبس، شلاق، انفصال از خدمت و پرداخت دیه محکوم شده اند و سردار رجب زاده، فرمانده نیروی انتظامی تهران در سال 88 نیز تبرئه شده است.
بابک جوادی فر، برادر امیرجوادی فر به "روز" می گوید که خانواده او خواهان محاکمه آمران پرونده کهریزک و قاضی ای هستند که دستور انتقال امیر را به بازداشتگاه کهریزک داده است.
پیش از این، صالح نیکبخت، وکیل خانواده امیر جوادی فر هم گفته بود که حکم صادره دارای تعارض اساسی است و طبق کیفرخواست تنها ضربات و صدمات وارده به تنهایی موجب قتل مقتولین نشده بلکه آنچه موجب قتل شده وضعیتی بوده که برای بازداشت شدگان به وجود آمده بود و آنان را در آن شرایط چنان ضعیف کرده بود که نمی توانستند آن ضربات را متحمل شوند. لذا محکومیت دو درجه دار که هر دو استوار دوم هستند به عنوان افسر نگهبان، بدون توجه به مسئولیت کیفری کسانی که آن وضعیت را ایجاد کرده بودند، به دور از عدالت است و چنین حکمی در ذات خود دارای تناقض می باشد.
او همچنین خبر داده بود که به عنوان وکیل خانواده جوادی فر، به حکم صادره برای برخی از متهمان پرونده نیز اعتراض خواهد کرد.
خانواده محسن روح الامینی، دیگر جان باخته بازداشتگاه کهریزک نیز در گفتگو با هفته نامه مثلث، چاپ تهران، خواستار محاکمه سعید مرتضوی، معاون او و دادیاری شده بودند که به دستور مرتضوی، احکام انتقال بازداشت شدگان به بازداشتگاه کهریزک را نوشته بود.
عبدالحسین روح الامینی، پدر محسن روح الامینی گفته بود که "درباره بخشی از پرونده کهریزک که مربوط به دادستان سابق تهران و معاون او به عنوان قضات دستور دهنده اعزام بازداشت شدگان به کهریزک بوده، اقدامی انجام نشده است."
حکمی براساس کیفرخواست
بابک جوادی فر، حکم صادره را در چارچوب کیفرخواست تنظیم شده از سوی دادستان نظامی ارزیابی می کند و می گوید: "از همان جلسه اول دادگاه، هم خانواده ها و هم وکلا نسبت به بخش هایی از کیفرخواست اعتراض کردند که بخشی از این اعتراض ها مورد توجه قرار گرفت و بخش هایی مورد قبول واقع نشد و حکم صادره براساس همان کیفرخواست تنظیم شده از سوی دادستان نظامی صادر شده است."
وی می افزاید: "مساله اصلی این است که اعلام شده علت مرگ بچه ها، مجموع ضربات وارده به آنها بر اثر شرایط بد بازداشتگاه بوده است.اما سئوال اساسی این است که اگر امیر و بقیه بچه ها در محیطی بودند که در آن شرایط مناسب برای زندگی اولیه مهیا بود وامکان تنفس داشتندو آب و غذای مناسب به آنها داده می شد و پزشک و درمانگاه مناسب وجود داشت و داروی مورد نیاز در اختیار آنها قرار داده می شد، آیا ضرب و شتم های صورت گرفته باز هم باعث شهادت آنها می شد یا نه؟"
آیا مقامات بالاتر خبر داشتند؟
برادر امیر جوادی فر تاکید می کند: "اعلام کرده اند که همزمان با ضرب و شتم، شرایط نگهداری هم در شهادت بچه ها دخیل بوده است پس باید به این پرداخته شود که چرا بازداشتگاهی وجود داشته که زیر نظرسازمان زندان ها نبوده و بگویند بودجه این بازداشتگاه، توسط کدام نهاد تامین می شده است و اگر غذایی به بچه ها می دادند از کجا تامین می شد؟ آیا مقامات بالاتر خبر داشتند؟ چرا بازداشت شدگان بعد از انتخابات به این بازداشتگاه منتقل شدند؟ همه این مسائل باید در دادگاه انتظامی قضات بررسی شود و ما بی صبرانه منتظر برگزاری این دادگاه هستیم."
برادر امیر جوادی فر تصریح می کند: "مساله اساسی این است که اگر دستور قضایی وجود نداشت که بچه ها را به کهریزک منتقل کنند، عملا سایر اتفاقات نمی افتاد و اگر این بچه ها به اوین یا بازداشتگاه دیگری که زیر نظر سازمان زندان ها اداره می شد منتقل می شدند این اتفاقات نمی افتاد. لذا باید هر چه زودتر دادگاه قضات برگزار شود."
بابک جوادی فر، سپس به نقص کیفرخواست صادره در دادگاه نظامی اشاره می کند: "به اعتقاد ما، در شهادت امیر، محسن و محمد، به همان اندازه که ضرب و شتم ها دخیل بود، شرایط نگهداری هم دخیل بود و متاسفانه این قضیه در کیفرخواست مورد توجه واقع نشده و ما صد در صد به این مساله اعتراض می کنیم."
وی با اشاره به حکم صادره برای رئیس بازداشتگاه کهریزک می گوید: "طبق قرائن و شواهد و شهادت بچه هایی که از بازداشتگاه کهریزک آزاد شده اند و در دادگاه نیز شهادت دادند، رئیس بازداشتگاه کهریزک در روز آخر چندین ضربه به امیر زده است، در نتیجه یکی از اتهاماتی که در مورد ایشان مطرح است مشارکت در قتل است اما متاسفانه از این اتهام تبرئه شده و ما به این مساله اعتراض داریم."
برادر امیر جوادی فردرباره صدور حکم اعدام برای دو تن از افسر نگهبانان بازداشتگاه کهریزک می گوید: "واقعیت این است که طبق ضوابط و قوانینی که در داخل زندان وجود دارد، تنها کسانی که مستقیما با زندانیان ارتباط دارند افسر نگهبان ها هستند و در چند روزی که بچه ها در کهریزک بودند، دو نفری که برایشان حکم قصاص صادر شده، مستقیما با بچه ها در ارتباط بودند و به شدت بدرفتاری و ضرب و شتم کرده اند. در روز دیگری افسر نگهبان دیگری هم بوده که برخورد بسیار خوبی با بچه ها داشته و حتی آنها را به هواخوری هم برده است. یعنی اینطور نبوده که این افراد مجبور بوده باشند با بچه ها بدرفتاری کنند و این دو نفر هم می توانستند جور دیگری برخورد کنند که متاسفانه نکردند."
سردار رجب زاده، فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران بر اساس حکم صادره از همه اتهامات تبرئه شده است، از بابک جوادی فر می پرسم آیا نسبت به تبرئه او نیز اعتراضی دارید؟
او پاسخ می دهد: "مساله این است که سردار رجب زاده در کنفرانس رسانه ای اعلام کرده بود که کسی در بازداشتگاه کهریزک کشته نشده و این مساله در دادگاه نیز مطرح شد اما او تکذیب کرد و گفت من چنین حرفی نزده ام. دادگاه هم به این نتیجه رسید که او نقشی در قضایا نداشته و او را تبرئه کرد. اما اگر وکیل ما که تمام پرونده 3 هزار صفحه ای را خوانده به این نتیجه برسد که نمی بایست سردار رجب زاده تبرئه می شد، به حکم صادره نسبت به او نیز اعتراض خواهد کرد."
بابک جوادی فر در پایان برگزاری دادگاه کهریزک را گامی رو به جلو ارزیابی می کند: "این دادگاه قدمی رو به جلو است از این جهت که قانون برای همه افراد مملکت یکسان باشد و من تشکر می کنم ازسازمان قضایی نیروهای مسلح و همه کسانی که در برگزاری این دادگاه دخیل بودند و انشاالله دادگاه قضات نیز هر چه سریع تر برگزار شود."

 

وضعیت فاجعه بارسلامت کودکان کار خیابانی

خبرگزاری هرانا - تحقیقی که توسط پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی دانشگاه بهشتی بر روی کودکان خیابانی انجام گرفته است، نشان می‌دهد که این کودکان از نظر سلامت جسمی و روانی، میزان سواد، مشکلات گفتاری، رشد عاطفی هیجانی و رشد اجتماعی وضعیت فاجعه‌باری دارند.
بنابراین تحقیق، 73 درصد این كودكان به بیماریهای چشمی ، 61 درصد به بیماریهای تنفسی،64 درصد به بیماریهای قلبی، 69 درصد به اختلالات شنوایی، 82 درصد نیز به بیماریهای پوستی مبتلا هستند. از نظر رشد جسمی حرکتی بین 60 تا 84 درصد کودکان خیابانی با مشکلاتی مانند کم خونی کاهش قد و وزن بیمارهای مربوط به دهان چشم قلب گوارشی پوست و سوء تغذیه روبرو هستند .
به گزارش شهرزاد نیوز، 56 درصد کودکان خیابانی بی سوادند و در مجموع 86 درصد آنها فاقد هر گونه مهارت شغلی‌اند. بر اساس همین تحقیقات؛ كودكان كار، ضریب هوشی بالایی دارند و در صورت دستیابی به حداقل امكانات خدماتی و آموزشی، می‌توانند به مدارج بالای تحصیلی و شغلی دست یابند.
از نظر رشد ذهنی بین ۱۷ تا ۵۶ درصد آنان دارای مشکلاتی مانند بیسوادی مشکلات گفتاری کمبود توجه و تمرکز مشکلات یادگیری و کمبود شناخت محیط پیرامون خود هستند. بین 40 تا 89 درصد آنان از مشکلاتی مانند احساس کم ارزشی، بی قراری و ناآرامی انتقام‌جویی، بدبینی، افسردگی، ترس و ناامنی، بحران هویت و اضطراب رنج می‌برند.
هم چنین اغلب این کودکان مشکلاتی مانند پرخاشگری خشونت ناسازگاری سرقت سوءاستفاده جنسی تخریب تمایل به بزهکاری اعتیاد و خرید و فروش مواد مخدر و مشکل در برقراری ارتباط مناسب با دیگران را دارا هستند.

 

تعطیلی کوی دانشگاه تهران و انتقال دانشجویان به خوابگاه های سطح شهر

خبرگزاری هرانا - بر اساس شنیدها قرار است که ساختمان های 18 و 19 کوی دانشگاه در تعطیلات تابستان و در مرحله ی بعد، پس از ثبت نام دانشجویان خوابگاهی در مرداد ماه بسته شود و دانشجویان ساکن به خوابگاه های سطح شهر فرستاده شوند.
ساختمان های تعطیل شده قرار است مانند ساختمان های 23، 20 و 21 که سال گذشته بعد از حمله به کوی دانشگاه به طور کامل تخلیه شد، به متأهلین اختصاص داده شود و باقی ساختمان ها برای اسکان به دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا  تعلق یابد.

به گزارش دانشجونیوز، پیش از این فرهاد رهبر، رئیس انشگاه تهران اعلام کرده بود که خوابگاه کوی دانشگاه به دانشجویان ارشد و دکترا اختصاص خواهد یافت. به گفته دانشجویان، سیاست در پیش گرفته شده از سوی دانشگاه تهران جهت تخلیه ساکنین کوی و پراکنده ساختن دانشجویان به دلیل ممانعت از شکل گیری اعتراضات و تمرکز زدایی است.
از سال 1387 پس از ثبت نام دانشجویان ورودی 87 و 88 خوابگاه های سطح شهر به آنان اختصاص می یابد و از حضور دانشجویان در کوی دانشگاه جلوگیری به عمل آمده است.
گفتنی است خوابگاه های قرار گرفته در سطح شهر تهران دارای حداقل امکانات رفاهی بوده و جهت اسکان دانشجویان مناسب نیستند.
هم چنین اخیرا به دانشجویان ابلاغ شده است که به دانشجویان ترم 10 کارشناسی و ترم 6 کارشناسی ارشد نیز خوابگاهی تعلق نمی گیرد.

 

حکم لغو مجوز انجمن اسلامی دانشگاه کاشان از سوی وزارت علوم تائید شد

خبرگزاری هرانا - دبیر انجمن اسلامی دانشگاه کاشان از تائید حکم لغو مجوز انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه کاشان که اول اسفندماه سال گذشته از سوی هیات نظارت بر تشکل‌های اسلامی دانشگاه صادر شده بود از سوی وزارت علوم خبر داد.

به گزارش پارلمان‌نیوز، سعید رجبی در مورد دلیل صدور چنین حکمی گفت: این تصمیم به دلیل آنچه که تخلف از اصل 3 اساسنامه اعلام شده، اتخاذ شده است.

وی سیاست شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه کاشان را همواره حفظ اعتدال در منش و رفتار خود بیان کرد و حضور و فعالیت سیاسی این انجمن تا زمان حاضر را موید این نکته دانست.

دبیر انجمن اسلامی دانشگاه کاشان در مورد اتفاقاتی که منجر به صدور این حکم شد، افزود: در سال گذشته 2 تن از اعضای سابق انجمن به همراه دبیر سابق به اتهام شعار نویسی در دانشگاه، دستگیر شدند. با توجه به اعلام موضع رسمی انجمن اسلامی در این خصوص و به دلایلی کاملا ناموجه، از این اتفاق بهره برداری لازم صورت گرفت و محدودیت‌های ما به چندین برابر افزایش یافت. در بهمن ماه هم با تشکیل جلسه به اصطلاح هیئت منصفه و بررسی بیانیه‌ها و مواضع انجمن که بخش های بسیاری از آن مربوط به سال های گذشته بود، حکم لغو مجوز این انجمن از سوی هیئت نظارت دانشگاه صادر شد. ما با پیگیری‌های لازم و تدوین دفاعیه و ارسال مدارک به هیئت مرکزی نظارت، نسبت به صدور این حکم اعتراض کردیم. نکته مهم این که در ماه گذشته حدود 50 عضو هیئت علمی این دانشگاه با اعلام حمایت از انجمن، از وزیر علوم خواستند که نسبت به این حکم تجدید نظر کند و با یادآوری فضای دانشگاه کاشان از وی خواسته بودند که  تعادل این دانشگاه را به آن بازگرداند. اما صدور این حکم نشان داد که در وزارت علوم چه می گذرد.
گفتنی است بر اساس اصل 3 اساسنامه، انجمن اسلامی یك تشكل غیرانتفاعی است كه به قانون اساسی، ولایت مطلقه فقیه، قوانین موضوعه كشور و آیین‌نامه‌های مصوب التزام دارد و به عدم سوء استفاده از امكانات مالی دانشگاه و نام تشكل متعهد می‌باشد.

 

محکومیت ارسلان ابدی به شش سال حبس قطعی

خبرگزاری هرانا - ارسلان ابدی، دانشجوی دانشگاه بین‌المللی قزوین که 6 دی ماه (عاشورا) سال گذشته بازداشت شده بود به 6 سال حبس تعزیری در شبه 54 دادگاه تجدید نظر محکوم شد.
به گزارش دانشجونیوز، ارسلان ابدی در حکم بدوی به 9 و نیم سال حبس تعزیری محکوم شده بود که این حکم در دادگاه تجدید نظر، به 6 سال تقلیل یافت.
لازم به ذکر است که خواهر و نامزد این دانشجو نیز به مدت 30 روز در بازداشت بوده اند. علت بازداشت نزدیکان این دانشجو فشار به او عنوان شده است.


ملاقات مجید توکلی با خانواده اش پس از سه ماه

خبرگزاری هرانا - مجید توکلی، فعال سرشناس دانشجویی، پس از بیش از سه ماه موفق به ملاقات با خانواده ی خود شد.
علی توکلی در گفتگو با گزارشگر هرانا اعلام کرد که روز دوشنبه 28 تیرماه تنها 10 دقیقه توانست برادر خود را، آن هم به صورت کابینی، ببیند.
وی وضعیت جسمی مجید توکلی را بهتر از قبل توصیف کرد و روحیه ی وی را پس از تحمل بیش از هفت ماه زندان، عالی دانست.
به دلیل اینکه پدر و مادر این زندانی سیاسی در شرایط جسمی مساعدی نیستند و بایستی مسافت طولانی تهران تا شیراز تنها در 10 دقیقه طی کنند، تنها علی توکلی، توانسته با برادرش ملاقات کند.
مجید توکلی از 16 آذرماه سال گذشته تاکنون در زندان به سر می برد و با حکمی هشت و نیم ساله مواجه است.
وی چند هفته پیش به دلیل نارسایی ریوی و شرایط نامناسب بند امنیتی 350 زندان اوین(بند کارگری) دچار خونریزی و به بهداری منتقل شده بود.
گفتنی است خانواده و وکیل آقای توکلی کماکان منتظر برگزاری دادگاه تجدید نظر در رابطه با حکم صادره هستند.