343 femmes s'engagent
سوده راد می گوید درحالیکه بسیاری از مردم فکر می کنند که فرانسه از نظر جنسیتی یک جامعه برابر است، با این حال واقعیت نشان می دهد که همچنان زنان این کشور در مقابل کار و مهارت برابر ، بطور متوسط 27 در صد کمتر از مردها حقوق میگیرند.
درآستانه چهلمین سالگرد انتشاربیانیه پرسر و صدا و جنجال برانگیز سیصد و چهل و سه زن، که در سال 1971 در فرانسه منتشر شد، و در آن زمان همچون غرش رعدی فضای مرد سالارانه جامعه را به لرزه انداخت، این روزها گروهی از فعالان زن در این کشور با تدارک یک بیانیه مطالباتی جدید، به تشریح نابرابری های جنسی در فرانسه پرداخته و اعلام کرده اند که بعنوان خواهران ، دختران و نوه های آن 343 زن مبارز فمینیست، مصمم هستند که از حقوق بدست آمده خود پاسداری کرده و علیه نابرابری های جنسیتی موجود به پیکار متوسل شوند.
فردا پنجم اوریل درست چهل سال از انتشار بیانیه ی پر آوازه ای می گذرد که در متن جامعه ای سرشار از تبعیض های جنسیتی منتشر شد و فمینیست های نامدار آن زمان با امضاء کردن و انتشار آن علیه غیر قانونی بودن عمل سقط جنین شوریدند و اعلام کردند که همه آنها، بی توجه به ممنوعیت قانونی ، از ادامه حیات جنین فرزندان ناخواسته خود جلوگیری کرده اند.
این بیانیه با تیتر " شکم ما به خودمان تعلق دارد" مردم و مسئولان کشور را فرا خوانده بود که با گرایش های ارتجاعی زن ستیزانه ی رایج در جامعه فاصله بگیرند و حق زنان بر اندام خود را به رسمیت بشناسند.
اینک سیصد و چهل و سه زن مبارز حقوق زنان، که خود را دختران و نواده های معنوی امضاء کنندگان بیانیه سال 1971 مینامند، با انتشار یک بیانیه جدید دوباره به میدان آمده اندتا به مردم فرانسه و زنان این کشور هشدار دهند که حقوق زنان هنوز هم رعایت نمی شود. نابرابری جنسیتی میان زنان و مردان ، گرچه شاید کمتر به چشم می آید، اما همچنان به سخت جانی خود ادامه می دهد و برای مقابله با آن ، باید هشیار بودو پیکار جوئی پیشه کرد.
در گفتگوئی با خانم سوده راد ، فمینیست مقیم فرانسه، و از مسئولان یک تشکل مبارزاتی زنان بنام oser le féminisme و البته یکی از امضاء کنندگان همین بیانیه جدید پنجم آوریل ، با او درباره شرایط زنان در فرانسه و اروپا صحبت کرده ایم.
سوده راد می گوید درحالیکه بسیاری از مردم فکر می کنند که فرانسه از نظر جنسیتی یک جامعه برابر است، با این حال واقعیت نشان می دهد که همچنان زنان این کشور در مقابل کار و مهارت برابر ، بطور متوسط 27 در صد کمتر از مردها حقوق میگیرند. هنوز هم در دوران بازنشستگی زنان چهل در صد کمتر از مردها حقوق میگیرند، هشتاد درصد کارهای خانه را زنها انجام می دهند ، تنها در فرانسه هفتاد و پنج هزار زن در سال مورد تجاوز قرار می گیرند و درهردو روزو نیم ، یک زن براثرخشونت های خانگی توسط همسر فعلی و یا سابقش کشته می شود.
سوده راد بر این نکته تاکید می کند که هم اینک فرانسه از نظر برابری جنسیتی در یک فهرست جهانی در ردیف چهل و ششم قرار دارد. او با استناد به یک سند بین المللی توضیح می دهد که در زمینه نابرابری زدائی جنسیتی کشور های اروپای شمالی – ایسلند، نروژ، فنلاند و سوئد – بهترین موقعیت را بخود اختصاص داده اند و کشور های خاورمیانه و شمال آفریقا در آخرین مراتب این فهرست قرار دارند.
بعقیده او برای مقابله با ستم جنسی، باید با " عادت کردن " به نابرابری مبارزه کرد.
فردا پنجم اوریل درست چهل سال از انتشار بیانیه ی پر آوازه ای می گذرد که در متن جامعه ای سرشار از تبعیض های جنسیتی منتشر شد و فمینیست های نامدار آن زمان با امضاء کردن و انتشار آن علیه غیر قانونی بودن عمل سقط جنین شوریدند و اعلام کردند که همه آنها، بی توجه به ممنوعیت قانونی ، از ادامه حیات جنین فرزندان ناخواسته خود جلوگیری کرده اند.
این بیانیه با تیتر " شکم ما به خودمان تعلق دارد" مردم و مسئولان کشور را فرا خوانده بود که با گرایش های ارتجاعی زن ستیزانه ی رایج در جامعه فاصله بگیرند و حق زنان بر اندام خود را به رسمیت بشناسند.
اینک سیصد و چهل و سه زن مبارز حقوق زنان، که خود را دختران و نواده های معنوی امضاء کنندگان بیانیه سال 1971 مینامند، با انتشار یک بیانیه جدید دوباره به میدان آمده اندتا به مردم فرانسه و زنان این کشور هشدار دهند که حقوق زنان هنوز هم رعایت نمی شود. نابرابری جنسیتی میان زنان و مردان ، گرچه شاید کمتر به چشم می آید، اما همچنان به سخت جانی خود ادامه می دهد و برای مقابله با آن ، باید هشیار بودو پیکار جوئی پیشه کرد.
در گفتگوئی با خانم سوده راد ، فمینیست مقیم فرانسه، و از مسئولان یک تشکل مبارزاتی زنان بنام oser le féminisme و البته یکی از امضاء کنندگان همین بیانیه جدید پنجم آوریل ، با او درباره شرایط زنان در فرانسه و اروپا صحبت کرده ایم.
سوده راد می گوید درحالیکه بسیاری از مردم فکر می کنند که فرانسه از نظر جنسیتی یک جامعه برابر است، با این حال واقعیت نشان می دهد که همچنان زنان این کشور در مقابل کار و مهارت برابر ، بطور متوسط 27 در صد کمتر از مردها حقوق میگیرند. هنوز هم در دوران بازنشستگی زنان چهل در صد کمتر از مردها حقوق میگیرند، هشتاد درصد کارهای خانه را زنها انجام می دهند ، تنها در فرانسه هفتاد و پنج هزار زن در سال مورد تجاوز قرار می گیرند و درهردو روزو نیم ، یک زن براثرخشونت های خانگی توسط همسر فعلی و یا سابقش کشته می شود.
سوده راد بر این نکته تاکید می کند که هم اینک فرانسه از نظر برابری جنسیتی در یک فهرست جهانی در ردیف چهل و ششم قرار دارد. او با استناد به یک سند بین المللی توضیح می دهد که در زمینه نابرابری زدائی جنسیتی کشور های اروپای شمالی – ایسلند، نروژ، فنلاند و سوئد – بهترین موقعیت را بخود اختصاص داده اند و کشور های خاورمیانه و شمال آفریقا در آخرین مراتب این فهرست قرار دارند.
بعقیده او برای مقابله با ستم جنسی، باید با " عادت کردن " به نابرابری مبارزه کرد.
در کشورهای خاورمیانه، چه در دو کشور تونس و مصر که رژیم های خودکامه سرنگون شده اند و چه در کشورهای درگیر با جنبش های آزادیخواهانه مردمی، کمتر فرصتی برای بحث درباره گزینه های حکومتی آینده بوجود آمده است و هنوز معلوم نیست که در جریان انتخابات اینده در این کشورها، نیروهای اسلامی چه وزن و جایگاهی را بخود اختصاص خواهند داد.
اینک مدتی است که مسئولان جمهوری اسلامی با استفاده از هر فرصتی نظام سیاسی حاکم بر ایران را یک الگوی مناسب برای جایگزینی رزیم های منطقه مینامند و مدعی میشوند که اینک مردم مسلمان منطقه به امید استقرار یک مدل اسلامی مشابه ایران به جنبش های اعتراضی پیوسته اند.
این در حالی است که مدل حکومتی ترکیه نیز که در آن یک حزب اسلامی در یک نظام لائیک بقدرت رسیده است، مورد توجه ناظران سیاسی قرار دارد.
واقعیت این است که در میان تحلیلگران کشور های غربی، از آنجا که در سالهای اخیر بطور روز افزونی به کشور های عربی خاورمیانه جوامع مسلمان یا اسلامی اطلاق می شود، این گرایش وضوح بیشتری یافته است که گویا "کشور های مسلمان " باید گزینه حکومت اینده خود را در میان دو الگوی جمهوری اسلامی و یا جمهوری ترکیه انتخاب کنند.
مشگل این جاست که در کشور های خاورمیانه ، چه در دو کشور تونس و مصر که رژیم های خودکامه سرنگون شده اند و چه در کشور های درگیر با جنبش های آزادیخواهانه مردمی، کمتر فرصتی برای بحث درباره گزینه های حکومتی آینده بوجود آمده است و هنوز معلوم نیست که در جریان انتخابات اینده در این کشور ها ، نیروهای اسلامی چه وزن و جایگاهی را بخود اختصاص خواهند داد.
در مجله رادیوئی زمینه ها و زمانه های این هفته ، با دو نفر از کارشناسان و اساتید دانشگاه در اروپا، خانم فیروزه نهاوندی استاد جامعه شناسی سیاسی در بلژیک و آقای تورج اتابکی مورخ و استاد دانشگاه در هلند گفتگو های جداگانه ای ترتیب داده ایم و درباره تفاوت ها و شباهت های این دو الگو ، نقاط ضعف و قوت آنهاو بویژه وزن تمایلات مذهبی در جنبش های اخیر و میزان اقبال افکار عمومی از گزینه های مذهبی در این مبارزات آزادی خواهانه گفتگو کرده ایم که شما را به شنیدن آنها دعوت می کنیم.
خانم فیروزه نهاوندی که در این مصاحبه از سفر های متعدد سالیانه اش به تعدادی از این کشور های شمال آفریقا خبر می دهد، معتقد است که در تدارک این انقلاب ها شعار های مذهبی جایگاه پر اهمیتی نداشته اند . او می گوی ممکن است که در کشور های آزاد شده در انتخابات اینده و یا در مدل بعدی که این کشور ها انتخاب می کنند، اسلام جای خودش را محکم تر کند . ولی او فکر نمی کند که فعلاً بشود گفت این جنبش ها با مدل اسلامی و یا پشتیبانی اسلامی پیش برده اند. خانم نهاوندی در پاسخ به پرسشی درباره احتمال جایگزینی یک دیکتاتوری مذهبی بجای دیکتاتوری های "لائیک " فعلی در سوریه و لیبی، و اینکه آیا می توان میان دیکتاتوری مذهبی و لائیک تفاوتی قائل شد، می گوید " گمان نمی کنم بتوان میان عقرب و مار انتخاب درستی کرد!"
تورج اتابکی برای نشان دادن ناتوانی انقلاب اسلامی ایران در ارائه یک الگوی مناسب به جنبش های منطقه، یاد آوری می کند که شعارهای مطرح شده در جنبش های خاورمیانه نشان می دهند که مطالبات مردم این کشور ها کمترین شباهتی به شعار های انقلاب ایران در سی سال قبل ندارد. این شعار ها نشان دهنده انقلاب بدون خشونت، جامعه مدنی و حرکت غیر مذهبی است.
بعقیده اتابکی، اساساً نیروی محرکه جنبش های اخیر فردانیت شهروندانی است که تجدد را بشارت می دهند و بدنبال آزادی های مدنی هستند.
او می گوید نباید فکر کنیم که سقوط دیکتاتور های لائیک ، ضرورتاً به برقراری دیکتاتوری های مذهبی می انجامد. او یاد آوری می کند که سالها کسانی مثل مبارک رئیس جمهوری مصر ، اسلامگرائی افراطی را جایگزین حتمی خود قلمداد می کردند و مردم را از هر تغییری می ترساندند.
این در حالی است که مدل حکومتی ترکیه نیز که در آن یک حزب اسلامی در یک نظام لائیک بقدرت رسیده است، مورد توجه ناظران سیاسی قرار دارد.
واقعیت این است که در میان تحلیلگران کشور های غربی، از آنجا که در سالهای اخیر بطور روز افزونی به کشور های عربی خاورمیانه جوامع مسلمان یا اسلامی اطلاق می شود، این گرایش وضوح بیشتری یافته است که گویا "کشور های مسلمان " باید گزینه حکومت اینده خود را در میان دو الگوی جمهوری اسلامی و یا جمهوری ترکیه انتخاب کنند.
مشگل این جاست که در کشور های خاورمیانه ، چه در دو کشور تونس و مصر که رژیم های خودکامه سرنگون شده اند و چه در کشور های درگیر با جنبش های آزادیخواهانه مردمی، کمتر فرصتی برای بحث درباره گزینه های حکومتی آینده بوجود آمده است و هنوز معلوم نیست که در جریان انتخابات اینده در این کشور ها ، نیروهای اسلامی چه وزن و جایگاهی را بخود اختصاص خواهند داد.
در مجله رادیوئی زمینه ها و زمانه های این هفته ، با دو نفر از کارشناسان و اساتید دانشگاه در اروپا، خانم فیروزه نهاوندی استاد جامعه شناسی سیاسی در بلژیک و آقای تورج اتابکی مورخ و استاد دانشگاه در هلند گفتگو های جداگانه ای ترتیب داده ایم و درباره تفاوت ها و شباهت های این دو الگو ، نقاط ضعف و قوت آنهاو بویژه وزن تمایلات مذهبی در جنبش های اخیر و میزان اقبال افکار عمومی از گزینه های مذهبی در این مبارزات آزادی خواهانه گفتگو کرده ایم که شما را به شنیدن آنها دعوت می کنیم.
خانم فیروزه نهاوندی که در این مصاحبه از سفر های متعدد سالیانه اش به تعدادی از این کشور های شمال آفریقا خبر می دهد، معتقد است که در تدارک این انقلاب ها شعار های مذهبی جایگاه پر اهمیتی نداشته اند . او می گوی ممکن است که در کشور های آزاد شده در انتخابات اینده و یا در مدل بعدی که این کشور ها انتخاب می کنند، اسلام جای خودش را محکم تر کند . ولی او فکر نمی کند که فعلاً بشود گفت این جنبش ها با مدل اسلامی و یا پشتیبانی اسلامی پیش برده اند. خانم نهاوندی در پاسخ به پرسشی درباره احتمال جایگزینی یک دیکتاتوری مذهبی بجای دیکتاتوری های "لائیک " فعلی در سوریه و لیبی، و اینکه آیا می توان میان دیکتاتوری مذهبی و لائیک تفاوتی قائل شد، می گوید " گمان نمی کنم بتوان میان عقرب و مار انتخاب درستی کرد!"
تورج اتابکی برای نشان دادن ناتوانی انقلاب اسلامی ایران در ارائه یک الگوی مناسب به جنبش های منطقه، یاد آوری می کند که شعارهای مطرح شده در جنبش های خاورمیانه نشان می دهند که مطالبات مردم این کشور ها کمترین شباهتی به شعار های انقلاب ایران در سی سال قبل ندارد. این شعار ها نشان دهنده انقلاب بدون خشونت، جامعه مدنی و حرکت غیر مذهبی است.
بعقیده اتابکی، اساساً نیروی محرکه جنبش های اخیر فردانیت شهروندانی است که تجدد را بشارت می دهند و بدنبال آزادی های مدنی هستند.
او می گوید نباید فکر کنیم که سقوط دیکتاتور های لائیک ، ضرورتاً به برقراری دیکتاتوری های مذهبی می انجامد. او یاد آوری می کند که سالها کسانی مثل مبارک رئیس جمهوری مصر ، اسلامگرائی افراطی را جایگزین حتمی خود قلمداد می کردند و مردم را از هر تغییری می ترساندند.
DR
ازیک سو اشتراک ده ها هزار تن از مردم در تظاهرات های متعددی که امروز هم ادامه داشت، نمایانگر پهنای گستردۀ نارضایتی مردم است، و از سوی دیگر، در مزارشریف، همه از این حرکت شدید ابراز تعجب میکنند و تصریح میکنند که تظاهرکنندگان، چنین هدفی نداشتند ولی در عین زمان، صدا های هم مبنی بر درخواست خروج نیروها و سازمان های خارجی از مملکت، بگوش میرسد.
مهمان این هفتۀ ما آقای صالح محمد خلیق، رئیس اطلاعات و فرهنگ مزار شریف است. آقای خلیق بعد از شرح اوضاع شمال افغانستان و مشخصاً ولایت بلخ، و اینکه درین ولایات علاوه بر امنیت، پیشرفت هم صورت گرفته است و مردم نسبتاً در رفاه زندگی میکنند، میگوید که در این تظاهرات با احساسات مردم بازی شد. اگرچه مردم به عقاید اسلامی خود بسیار اهمیت میدهند و توهین به مقدسات را هیچکسی نمتواند قبول کند، ولی حمله به کارکنان سازمان ملل، خارج از طرز برخورد معمولی مردم با اینچنین وقایع است.
فرض عمومی اینست که کسانیکه مردم را در این حادثه تحریک کردند، از خارج از شهر مزار شریف آمده بودند. و اینکار را برای بدنام ساختن ولایت بلخ انجام دادند. و در این ولایت، به گفتۀ آقای خلیق، مخالفتی با خارجیان هم وجود ندارد.
مهمان این هفتۀ ما آقای صالح محمد خلیق، رئیس اطلاعات و فرهنگ مزار شریف است. آقای خلیق بعد از شرح اوضاع شمال افغانستان و مشخصاً ولایت بلخ، و اینکه درین ولایات علاوه بر امنیت، پیشرفت هم صورت گرفته است و مردم نسبتاً در رفاه زندگی میکنند، میگوید که در این تظاهرات با احساسات مردم بازی شد. اگرچه مردم به عقاید اسلامی خود بسیار اهمیت میدهند و توهین به مقدسات را هیچکسی نمتواند قبول کند، ولی حمله به کارکنان سازمان ملل، خارج از طرز برخورد معمولی مردم با اینچنین وقایع است.
فرض عمومی اینست که کسانیکه مردم را در این حادثه تحریک کردند، از خارج از شهر مزار شریف آمده بودند. و اینکار را برای بدنام ساختن ولایت بلخ انجام دادند. و در این ولایت، به گفتۀ آقای خلیق، مخالفتی با خارجیان هم وجود ندارد.
سالی که آغاز شده است، از سوی رهبر جمهوری اسلامی ایران، سال جهاد اقتصادی نام گرفته است.بسیاری از آگاهان اقتصادی و سیاسی کشور بر این باورند که امسال، اقتصاد ملی ایران با چالش های بزرگی رو در روست که میتوانند تأثیرات بسیار مهمی- مثبت یا منفی، در زمینه های سیاسی و اجتماعی بدنبال داشته باشند.
با پیش بینی این موضوع که عدم اجرای بهینه پروژه های کلان کشور، چه آثار و زیانهایی را میتوانند به بار آورند، آیت الله سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران، خود رأساً به میدان آمده و تلاش میکند تا با ایجاد وحدت سیاسی بین صفوف شکاف برداشته اصول گرایان، ضمن آنکه تداوم اجرای طرح های اقتصادی دولت آقای محمود احمدی نژاد را تأمین نماید، تنش های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی- که میتوانند نظام اسلامی را به چالش بکشند، را کاهش دهد.
نتایج یک نظر سنجی اخیر از نمایندگان کمیسیون های اقتصادی مجلس شورای اسلامی در باره چالش های اقتصادی ایران در سال 1390 نشان میدهد که 75 در صد آنان بزرگترین چالش پیش روی اقتصاد کشور در سال جاری را، اجرای درست قانون هدفمند کردن یارانه ها و مهار تبعات این قانون دانسته اند. 50 در صد این نمایندگان در این نظر سنجی اشتغال و تورم را پس از اجرای قانون هدفمند ساختن یارانه ها، از اصلی ترین چالش های اقتصادی سال جاری میدانند.
هدفمند ساختن یارانه ها از دیدگاه اقتصاد دانان فی نفسه میتواند طرح خوبی باشد. واقعی کردن قیمت ها میتواند ظرفیت های اقتصادی و صنعتی را را افزایش داده و کشور را در یک اقتصاد جهانی شده قادر سازد تا درصحنه رقابت های جهانی حضور یابد.
اما آنچه پرسش بر انگیز است، آنست که این طرح در چه شرایطی و به وسیله چه کسانی (دولتی) به مرحله اجرا در خواهد آمد...
با پیش بینی این موضوع که عدم اجرای بهینه پروژه های کلان کشور، چه آثار و زیانهایی را میتوانند به بار آورند، آیت الله سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران، خود رأساً به میدان آمده و تلاش میکند تا با ایجاد وحدت سیاسی بین صفوف شکاف برداشته اصول گرایان، ضمن آنکه تداوم اجرای طرح های اقتصادی دولت آقای محمود احمدی نژاد را تأمین نماید، تنش های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی- که میتوانند نظام اسلامی را به چالش بکشند، را کاهش دهد.
نتایج یک نظر سنجی اخیر از نمایندگان کمیسیون های اقتصادی مجلس شورای اسلامی در باره چالش های اقتصادی ایران در سال 1390 نشان میدهد که 75 در صد آنان بزرگترین چالش پیش روی اقتصاد کشور در سال جاری را، اجرای درست قانون هدفمند کردن یارانه ها و مهار تبعات این قانون دانسته اند. 50 در صد این نمایندگان در این نظر سنجی اشتغال و تورم را پس از اجرای قانون هدفمند ساختن یارانه ها، از اصلی ترین چالش های اقتصادی سال جاری میدانند.
هدفمند ساختن یارانه ها از دیدگاه اقتصاد دانان فی نفسه میتواند طرح خوبی باشد. واقعی کردن قیمت ها میتواند ظرفیت های اقتصادی و صنعتی را را افزایش داده و کشور را در یک اقتصاد جهانی شده قادر سازد تا درصحنه رقابت های جهانی حضور یابد.
اما آنچه پرسش بر انگیز است، آنست که این طرح در چه شرایطی و به وسیله چه کسانی (دولتی) به مرحله اجرا در خواهد آمد...
RFI / Jean Christophe Verhaegen
سران بیست و هفت کشور عضو اتحادیه اروپا در یک نشست تاریخی در روزهای پنجشنبه و جمعه گذشته در بروکسل، که نسبتأ بی سر و صدا برگزار گردید، تصمیمات بسیار مهم و رادیکالی را اتخاذ نموده اند که بکلی مقررات بازی را برای کشورهای وحدت پولی اروپا، یعنی اعضای حوزه "یورو" تغییر داده است
این سلسله تصمیمات جدید اتحادیه اروپا، که رئوس آنرا در پی بررسی خواهیم کرد، نتیجه بحران مالی شدید دو-سه سال گذشته است، که دولتهائی چون یونان و ایرلند را به مرز ورشکستگی سوق داد.اعضای بزرگ و قدرتمند حوزه "یورو"، یعنی فرانسه و آلمان که بانی این تصمیمات بوده اند، میخواهند کاری کنند که فاجعه مالی سالهای اخیر دیگر تکرار نشود. فاجعه ای که نتیجه برخی بلند پروازیها و بی احتیاطی های اعضای کوچکتری چون یونان و ایرلند و بعضأ پرتقال و اسپانیا بوده است.
دولت یونان کار را در بی احتیاطی به جائی رسانده بود که برای پنهان نگه داشتن ولخرجی ها و بدهی های سرسام آوری که ببار آورده بود، بیلان های تقلبی و گزارشهای مالی دروغین تحویل مسئولین کمیسیون اتحادیه اروپا می داده است...
@fotolia
لوموند : دو تن از چهار پسر معمر قذافی، رهبر لیبی اعلام آمادگی کرده اند که به منظور خارج شدن از بحران کنونی حاضر به گفتگو هستند. کشورهای غربی که درگیر عملیات نظامی با نیروهای معمر قذافی شده اند، در برابر چنین نشانه هائی که از درون حاکمیت لیبی به خارج ارسال می شود، جانب احتیاط را رعایت می کنند.
لوموند، نشریه عصر چاپ پاریس، در حالیکه 7 هفته از آغاز اعتراضات و درگیریها در لیبی می گذرد به خبرهای چندباره ای که درباره آزادسازی شهرهای لیبی به دست نیروهای مخالف گزارش شده است، اشاره می کند. فرستاده ویژه این نشریه به شهر بن غازی، مرکز فعالیت مخالفان، از امید مخالفان و ناامیدی همراه با ترس آنان می گوید.
باردیگر روز یک شنبه، سوم آوریل، سخنگوی جنبش آزادیبخش لیبی در برابر جمعی از روزنامه نگاران برای چندمین بار از آزادسازی شهر برقه خبر داد. این در حالیست که در لحظات پایانی این کنفرانس مطبوعاتی، یکی دیگر از اعضای شورای انتقالی لیبی اعلام کرد که بار دیگر این شهر به دست نیروهای قذافی افتاد. این خبر که در ابتدا موجی از شادمانی را در میان مردم ایجاد کرده بود، بار دیگر پیام آور یاس همراه با ترس بود. فیگارو دیگر نشریه صبح چاپ پاریس نیز، ضمن اشاره به درگیریهای روز گذشته در چندین شهر لیبی می نویسد تنها در شهر مصراته در حدود 200 تن کشته شده اند. همچنین به نوشته فیگارو، پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، اعلام کرده است که تحقیقاتی را در خصوص حادثه آتش گشودن یک هواپیمای متعلق به نیروهای ناتو که در نتیجه آن 9 تن از نیروهای مخالفان و 4 شهروند لیبیائی به قتل رسیدند، آغاز می کند. در بررسیهای اولیه آمده است که خلبان این هواپیما با این تصور که هدف نیروهای هوادار قذافی قرار گرفته است، اقدام به گشودن آتش نموده است .
لوموند همچنین در مقاله ای به شکاف در درون حاکمیت لیبی اشاره می کند و تصریح می کند دو تن از چهار پسر معمر قذافی، رهبر لیبی اعلام آمادگی کرده اند که به منظور خارج شدن از بحران کنونی حاضر به گفتگو هستند. به نوشته لوموند، کشورهای غربی که درگیر عملیات نظامی با نیروهای معمر قذافی شده اند، در برابر چنین نشانه هائی که از درون حاکمیت لیبی به خارج ارسال می شود، جانب احتیاط را رعایت می کنند. این نشریه فرانسوی زبان در عین حال متذکر می شود که نشانه هائی که از درون حاکمیت و طرفداران معمر قذافی به خارج فرستاده شده است، آنقدر متعدد بوده است که توجه کشورهای غربی را به این امر جلب نماید که فشارهای بین المللی بر دولت معمر قذافی آنچنان شدید و موثر بوده است که گروهی از اطرافیان و طرفداران او را به فکر خروج از حاکمیت و گفتگو انداخته باشد. همین نشریه عصر چاپ پاریس، در ادامه این پرسش را مطرح می کند که آیا درون اطرافیان و افراد قبیله قذافی نیز شکاف و جدائی در حال رخ دادن است؟ لوموند به نقل از نشریه انگلیسی زبان نیویورک تایمز، می نویسد یک منبع دیپلماتیک لیبی گفته است که دو تن از پسران معمر قذافی خواهان کناررفتن معمر قذافی از حکومت و تغییر و انتقال رژیم کنونی لیبی به یک نظام مشروطه هستند. این منبع در عین حال متذکر شده است که این انتقال توسط سیف الاسلام قذافی صورت خواهد گرفت. به نوشته لوموند تاکنون، اطلاع چندانی از گفتگوها بر سر این پیشنهاد و همچنین موضع گیری معمر قذافی در دست نیست.
روز اول ماه ژوئن 2009، خبرگزاریها از یک فاجعه دیگر هوائی خبر دادند. هواپیمای 447 شرکت هواپیمائی ایرفرانس با 228 سرنشین و خدمه پرواز، که از برزیل به مقصد فرانسه در پرواز بود، در همان دقایق اولیه پرواز در آبهای اقیانوس اطلس سقوط کرد. تمامی سرنشینان این پرواز جان خود را از دست دادند. به رغم تلاش چند روزه گروه تحقیق و جستجو، هیچ اثری از جعبه سیاه هواپیما یافت نشد. به نوشته اومانیته، روزنامه ثبح چاپ پاریس، در پی عملیات جستجو در آبهای اقیانوس اطلس که ظرف 24 ساعت گذشته صورت گرفت، اعلام شد که قطعاتی از هواپیمای ایرفرانس یاد شده یافت شده است. بنابرگزارش این گروه، حادثه هوائی هواپیمای 447 ایرفرانس، قطعات یافت شده متعلق به همین هواپیمای سرنگون شده در روز اول ژوئن می باشد. این امر، به گفته گروه تحقیق امید ها برای یافتن جعبه سیاه هواپیمای 447 را افزایش داده است و در این صورت راز سقوط این هواپیما با شنیده شدن مکالمات خلبانان در لحظات پیش از سقوط گشوده خواهد شد.
باردیگر روز یک شنبه، سوم آوریل، سخنگوی جنبش آزادیبخش لیبی در برابر جمعی از روزنامه نگاران برای چندمین بار از آزادسازی شهر برقه خبر داد. این در حالیست که در لحظات پایانی این کنفرانس مطبوعاتی، یکی دیگر از اعضای شورای انتقالی لیبی اعلام کرد که بار دیگر این شهر به دست نیروهای قذافی افتاد. این خبر که در ابتدا موجی از شادمانی را در میان مردم ایجاد کرده بود، بار دیگر پیام آور یاس همراه با ترس بود. فیگارو دیگر نشریه صبح چاپ پاریس نیز، ضمن اشاره به درگیریهای روز گذشته در چندین شهر لیبی می نویسد تنها در شهر مصراته در حدود 200 تن کشته شده اند. همچنین به نوشته فیگارو، پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، اعلام کرده است که تحقیقاتی را در خصوص حادثه آتش گشودن یک هواپیمای متعلق به نیروهای ناتو که در نتیجه آن 9 تن از نیروهای مخالفان و 4 شهروند لیبیائی به قتل رسیدند، آغاز می کند. در بررسیهای اولیه آمده است که خلبان این هواپیما با این تصور که هدف نیروهای هوادار قذافی قرار گرفته است، اقدام به گشودن آتش نموده است .
لوموند همچنین در مقاله ای به شکاف در درون حاکمیت لیبی اشاره می کند و تصریح می کند دو تن از چهار پسر معمر قذافی، رهبر لیبی اعلام آمادگی کرده اند که به منظور خارج شدن از بحران کنونی حاضر به گفتگو هستند. به نوشته لوموند، کشورهای غربی که درگیر عملیات نظامی با نیروهای معمر قذافی شده اند، در برابر چنین نشانه هائی که از درون حاکمیت لیبی به خارج ارسال می شود، جانب احتیاط را رعایت می کنند. این نشریه فرانسوی زبان در عین حال متذکر می شود که نشانه هائی که از درون حاکمیت و طرفداران معمر قذافی به خارج فرستاده شده است، آنقدر متعدد بوده است که توجه کشورهای غربی را به این امر جلب نماید که فشارهای بین المللی بر دولت معمر قذافی آنچنان شدید و موثر بوده است که گروهی از اطرافیان و طرفداران او را به فکر خروج از حاکمیت و گفتگو انداخته باشد. همین نشریه عصر چاپ پاریس، در ادامه این پرسش را مطرح می کند که آیا درون اطرافیان و افراد قبیله قذافی نیز شکاف و جدائی در حال رخ دادن است؟ لوموند به نقل از نشریه انگلیسی زبان نیویورک تایمز، می نویسد یک منبع دیپلماتیک لیبی گفته است که دو تن از پسران معمر قذافی خواهان کناررفتن معمر قذافی از حکومت و تغییر و انتقال رژیم کنونی لیبی به یک نظام مشروطه هستند. این منبع در عین حال متذکر شده است که این انتقال توسط سیف الاسلام قذافی صورت خواهد گرفت. به نوشته لوموند تاکنون، اطلاع چندانی از گفتگوها بر سر این پیشنهاد و همچنین موضع گیری معمر قذافی در دست نیست.
روز اول ماه ژوئن 2009، خبرگزاریها از یک فاجعه دیگر هوائی خبر دادند. هواپیمای 447 شرکت هواپیمائی ایرفرانس با 228 سرنشین و خدمه پرواز، که از برزیل به مقصد فرانسه در پرواز بود، در همان دقایق اولیه پرواز در آبهای اقیانوس اطلس سقوط کرد. تمامی سرنشینان این پرواز جان خود را از دست دادند. به رغم تلاش چند روزه گروه تحقیق و جستجو، هیچ اثری از جعبه سیاه هواپیما یافت نشد. به نوشته اومانیته، روزنامه ثبح چاپ پاریس، در پی عملیات جستجو در آبهای اقیانوس اطلس که ظرف 24 ساعت گذشته صورت گرفت، اعلام شد که قطعاتی از هواپیمای ایرفرانس یاد شده یافت شده است. بنابرگزارش این گروه، حادثه هوائی هواپیمای 447 ایرفرانس، قطعات یافت شده متعلق به همین هواپیمای سرنگون شده در روز اول ژوئن می باشد. این امر، به گفته گروه تحقیق امید ها برای یافتن جعبه سیاه هواپیمای 447 را افزایش داده است و در این صورت راز سقوط این هواپیما با شنیده شدن مکالمات خلبانان در لحظات پیش از سقوط گشوده خواهد شد.
روزسیزدهم هرماه خورشیدی درگاهشماریهای ایرانی از آن ایزد «تیشتَـر»، ایزد آورنده باران و سال خوب، است. ایرانیان این روز را برای خجستگی بسیار آن انتخاب كردهاند و اینكه در برخی نواحی نیز كه سیزدهبدر را در روز چارشنبه برگزار میكنند هم به همین سبب بوده است. چرا كه روزچارشنبه درایران باستان با نام «تیشتَر شید» شناخته میشده و در نتیجه پیوندی میان چارشنبه و روز سیزدهم وجود دارد.
شواهد مردمنگاری و منابع مكتوب در یكی- دو سده پیشین، جای تردید کمی در این باره میگذارد. ادوارد پولاك، پزشك اتریشی ناصرالدینشاه و معلم مدرسه دارالفنون در سفرنامه خود به سال 1243 خورشیدی (1865 میلادی) گزارش كرده است كه زنان تهرانی در روز سیزدهبدر به آیینی كهن به دشت و صحرا میروند و دولت وقت برای جلوگیری از اینكار، عوارضی وضع كرده و مبلغی از زنان دریافت میكند. ماری شیل، همسر وزیر مختار بریتانیا در ایران در سفرنامه خود به سال 1228 خورشیدی (1850 میلادی) نقل كرده است كه زنان برای سیزدهبدر به سنت قدیم به باغ سفارتخانه بریتانیا میآیند و بجز باغبانها، هیچ مرد دیگری در آنجا نیست. همچنین قهرمان میرزا عینالسلطنه در روزنامه خاطرات خود شرح میدهد كه هنگام عزیمت به شمیران در سال 1287 خورشیدی (1326 قمری) دیده است كه زنان به سیزدهبدرآمده بودند و سبزیهای صحرایی را میچیدند در حالیكه مردان به زراعت رفته بودند.
بجزاسناد مكتوب، توجه به باورهای مردمشناختی نیزاززنانه بودن سیزدهبدر حكایت میكند. درافغانستان، روزسوم و یا سیزدهم فروردین را «نوروز زنان» مینامند. در آسیای میانه و نواحی ورارود، برخی از روزهای نوروزی به «هوروزا» ایزدبانوی سغدی آبها وابسته است و زنان برای بزرگداشت او به دشت و طبیعت میروند. در بسیاری نواحی، مراسم فالگیری سیزدهبدر، منحصراً بدست زنان انجام میشود. در سنگسرِ سمنان، زنان آش مخصوصی به مناسبت این روز میپزند. درمیان ارامنه فریدن، تازهعروسان با جامه اَروسی (عروسی) خود در مراسم حاضر میشوند. درسنگسر و نیزدرتبرستان و مازندران، پسران جوان به نامزدها و دلدادههای خود هدیههایی پیشكش میكنند. همه این شواهد كه بطور خلاصه گفته آمد، بر زنانه بودن جشن سیزدهبدر دلالت میكنند كه بعدها مردان نیز خود را از آن بیبهره نكردهاند.
ارتباط جشن با روز سیزدهم فروردین:
بسیاری از آیینهای ملی در سرزمینهای ایرانی، به شیوههای گوناگون و در زمانهای مختلفی برگزار میشود. اما از آنجا كه شیوه رایج در تهران، بیشتر در رسانهها بازتاب مییابد، تصور میشود كه همین شیوه در همهجا و در میان همه مردمان روایی دارد. برای نمونه، افزودن ماهی سرخ به سفره هفتسین، ابتكارناهنجاری بود كه سوداگران در تهران رواج دادند و به لطف تلویزیون، در شهرهای بزرگ هم فراگیر شد. در بسیاری از شهرها و روستاهای دورافتاده كه به امواج مخرب تلویزیون دسترسی نداشتهاند، چنین بدعتی كاملاً ناشناخته است و آیینهای ایرانی كه پیوندی عمیق با پاسداشت زیستبوم و گرامیداشت همه موجودات هستی دارد، هیچ ارتباطی با چنین قتلعام گستردهای ندارند.
هر چند فراگیرترین شكل برگزاری این جشن در سیزدهمین فروردینماه است اما گونههای دیگری از آن نیز شناخته شده است. دربرخی نواحی استان سمنان، خوزستان و بختیاری، در چهاردهم فروردین و به نام «چاردهبدر» برگزار میشود. درباختر افغانستان، در نخستین چارشنبه سال و در نواحی استان كرمان در نخستین شنبه سال نو انجام میشود. هممیهنان ارمنی درسیزدهمین روز ژانویه، و ارمنیان فریدن اصفهان در سیزدهم ماه فوریه چنین جشنی را با نام «دِرِنـدِز» یا «دریانداراج» برگزار میكنند. البته روحانیت مسیحی برای این آیین كهن، توجیهی دینی نیز پدید آورده و سیزدهم ژانویه را روز نامگذاری عیسی نامیده است. مراسم روز «كیپور» در نزد یهودیان نیز شباهتهایی با سیزدهبدر دارد. برگزاری سیزدهبدر در سیزدهمین روز ماه قمری صفر نیز در نواحی گوناگون و در منابع مكتوب سدههای اخیر دیده شده است. همچنین از گفتارهای ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه چنین برمیآید كه گویا در زمان او، آیینی شبیه به سیزدهبدر در ششم فروردین ماه برگزار میشده است.
به گمان من، وظیفه پژوهشگران و رسانهها است كه در شرح و گزارش آیینهای ملی، تنها به شیوه رایج در تهران، بسنده نكنند و آنرا گونه اصیل و باستانی هر آیینی ندانند. وظیفه بزرگ ما برای دوری جستن از تفرقههای قومی و ایجاد همبستگی ملی، توجه و احترام به تمامی شیوههای گوناگون برگزاری آیینهای ایرانی درهمه سرزمینها و بازگو نمودن آنها است.
قدمت سیزدهبدر:
برای بررسی دیرینگی جشن سیزدهبدر، ما با یك خلأ درازمدت در منابع و اسناد مكتوب روبرو هستیم. از همین روی، برخی پژوهشگران بر این گمانند كه این جشن دیرینگیای بیش از یك یا دو سده ندارد. تمامی منابع مكتوبی كه به گزارش صریح سیزدهبدر (در فروردین یا صفر) پرداختهاند، متعلق به عصر قاجاریه هستند. اما دو شاهد دیگر نشاندهنده دیرینگی بسیار زیاد این جشن است. یكی آیینهای بسیار گسترشیافته و متنوع و گوناگون سیزدهبدر است كه بر پایه قواعد مردمشناسانه و فرهنگ عامه، هر چقدر دامنه گسترش باوری فراختر و شیوههای برگزاری آن متفاوتتر باشد، نشاندهنده دیرینگی بیشتر آن است. و دیگری، مراسم مشابهای است كه بموجب كتیبههای باستانی سومری و بابلی (اكدی) از آن آگاهی داریم. بموجب این گزارشهای مكتوب، آیینهای سال نو در سومر با نام «زَگموگ» و در بابل با نام «اَكیتو»، دوازده روز به درازا میكشیده و در روز سیزدهم جشنی در آغوش طبیعت میآراستهاند. بدین ترتیب تصور میشود كه سیزدهبدر دارای سابقهای دستكم چهارهزار ساله است.
نحسی عدد سیزده:
در باورهای ایرانی هر یك از روزهای ماه خورشیدی از آنِ یكی از ایزدان و مینویان است و تمامی روزهای سال خجسته و فرخنده هستند. نحس بودن عدد سیزده، ارتباطی با فرهنگ ایرانی ندارد و متعلق به جوامع غربی و اروپایی است و پس از آشنایی و گسترش روابط ایرانیان با اروپاییان از عصر صفوی به بعد، به ایران راه یافته است. میدانیم كه باور به نحس بودن عدد سیزده، علیرغم پیشرفتهای همهجانبه علمی و تكنولوژیكی هنوز هم عمیقاً در غرب متداول است و ایرانیان با اینكه سخنان فراوانی در باره نحس بودن عدد سیزده را شنیدهاند، اما میدانیم كه چنین باوری در نزد عموم مردم رواج گسترده ندارد و اگر دائماً در رسانهها تبلیغ نشود، خواهیم دید كه چنین اعتقادی كمتر از زبان مردم شنیده میشود.
اما از سوی دیگر، عدد سیزده در نزد ایرانیان و جوامع كهن، بخاطر خاصیت بخشناپذیری آن، عددی «بد قلق» دانسته میشده است. در حالیكه عدد دوازده از قابلیت بخشپذیری بسیار بالایی برخوردار بوده و به پنج مقسوم كامل و چهار مقسوم با خارج قسمت غیر گنگ، قابل تقسیم است. البته سخن در باره ویژگیهای خاص و جالب اعدادی همچون سه، پنج، هفت، دوازده، سی، چهل، هفتاد و دو، بسیار است كه باید در فرصت دیگری به آنها پرداخت.
اما انتخاب سیزده برای این جشن ایرانیان، نه به دلیل نحس بودن آن، بلكه از آن روی است كه روز سیزدهم هر ماه خورشیدی در گاهشماریهای ایرانی از آن ایزد «تیشتَـر»، ایزد آورنده باران و سال خوب، است. (در گاهشماری سیستانی «تیركیانوا»، در سغدی «تیشیج»، در خوارزمی «چیریج») ایرانیان این روز را برای خجستگی بسیار آن انتخاب كردهاند و اینكه در برخی نواحی نیز كه سیزدهبدر را در روز چارشنبه برگزار میكنند هم به همین سبب بوده است. چرا كه روز چارشنبه در ایران باستان با نام «تیشتَر شید» شناخته میشده و در نتیجه پیوندی میان چارشنبه و روز سیزدهم وجود دارد.
دلایل برگزاری سیزدهبدر:
سیزدهبدر، سه دلیل شناختهشده دارد. یكی اینكه آخرین روز جشنهای نوروزی است و همانگونه كه پیش از این گفته شد، سابقهای دستكم چهار هزار ساله دارد. دلیل دوم در اینست كه در این روز عملاً نیمسال دوم زراعی آغاز میشده است. سومین دلیل چنین است كه سیزدهم فروردین، نخستین «تیشتر روز» سال است. در این روز، مردمان ایرانی برای نیایش و گرامیداشت تیشتر، ایزد بارانآور و نویدبخش سال نیك، به كشتزارها و مزارع خود میرفته و در زمین تازهروییده وسرسبزوآكنده ازانبوه گلها و گیاهان صحرایی، به شادی و ترانهسرایی و پایكوبی میپرداختهاند و از گردآوری سبزههای صحرایی و پختن آش و خوراكیهای ویژه (در افغانستان به نام «آش ابودُردا») غافل نمیشدند. به سخن دیگر، سیزدهبدر از نسخههای جشنهای تیرگان و آبریزگان است.
نشانههایی از روابط آزاد و خارج ازعرف یا ازدواج مقدس در سیزدهبدر:
این خاص سیزدهبدر نبوده و عموما مربوط به آیینهای نوزایی طبیعت است که از ابتدای اسفندماه آغاز میشده و با تفاوتهایی در زمان و شیوهها، در سراسر آسیای غربی رواج داشته است.
سیزدهبدر در دیگر هنگامهای سالیانه:
ما از برگزاری آیینهایی مشابه با سیزدهبدر بر بنیاد گاهشماریهای دیگر آگاهی داریم. جشن تیرگان در سیزدهمین روز تابستان، بازمانده نخستین تیشتر روز سال در كهنترین گاهشماری شناختهشده ایرانی، یعنی گاهشماری گاهنباری است كه در آن سال، از ابتدای تابستان آغاز میشده است. آیین قالیشویان اردهال كاشان در سیزدهمین روز پاییز (امروزه در دومین آدینه مهرماه) بازمانده جشن ستایش و نیایشی برای این ایزد بزرگ ایرانیان است و میدانیم علیرغم اینكه به این آیین رنگ مذهبی دادهاند، اما هنوزهم پیوندی ژرف با مراسم نیایش آب و آببازی تیرگانی دارد و تنها مراسم مذهبی است كه با گاهشماری خورشیدی سنجیده میشود. هممیهنان گیلانی و مازندرانی بر بنیاد گاهشماری كهن دیلمی و طبری، آیینهایی شبیه به این را در سیزدهمین روز تیرماه خود (برابر با بیست و هفتم و دوازدهم آبانماه) به نامهای «گالشی جشن» و «تیر ماه سینزده» (sinzdah) انجام میدهند. اما سیزدهمین روز سالی با مبدأ آغاز زمستان، امروزه درمیان هممیهنان ارمنی در روز سیزدهم سال نوی میلادی برگزارمیشود.
مراسم سیزدهبدر و ریشههای آن:
بخشی از آیین سیزدهبدر را، باورداشتهایی تشكیل میدهد كه به نوعی با «تقدیر و سرنوشت» در پیوند است. نمونه اینها عبارت است از فالگوش ایستادن، فالگیری (به ویژه فال كوزه)، گره زدن سبزه و گشودن آن، بختگشایی (كه به ویژه در سمرقند و بخارا رایج است) و نمونههای پرشمار دیگر. چنین اعتقادهایی تنها منحصر به سیزدهبدر نیست بلكه با «آغاز یك مرحله جدید» در پیوند است. و در اینجا آغاز سال نو، آن مرحله جدید است. چنین باورهای مرتبط با بخت و تقدیر، از اعتقادهای بسیار كهن و همچنان زنده و پایدار «زروانی» ایرانیان سرچشمه میگیرد. همه مردمان درآغاز هرمرحله جدید درزندگی و روزگار خود، به نوعی در جستجو و گمانهزنی برای آینده هستند. بسیارند كسانی كه یك واقعه نیك یا بد دربامداد یك روز، در نخستین روز هفته، در نخستین روز ازدواج، در نخستین روز شغل جدید و در بسیاری هنگامهای دیگر را به كل آن روز یا واقعه تعمیم میدهند و به «فال نیك» یا بد میگیرند. حتی عبارتهای تهنیتآمیز و نیكخواهی كه مردمان درآغازروزیا سال به یكدیگر میگویند نیز گونههایی ازهمین باورها است. چنین مراسمی كه عموماً به «پیشبینی آینده» یا «تأثیرگذاری بر آینده» مربوط است، تنها متعلق به سیزدهبدر نیست و در چارشنبهسوری و دیگر مناسبتهای نوروزی دیده میشود.
علاوه براین، آیینهای سیزدهبدر بمانند چارشنبهسوری و نوروز، بسیار پرشمار، زیبا و دوستداشتنی هستند. بازیهای گروهی، ترانهها و رقصهای دستهجمعی، گردآوری گیاهان صحرایی، خوراكپزیهای عمومی، بادبادكپرانی، سواركاری، نمایشهای شاد، هماوردجوییهای جوانان و آبپاشی و آببازی (كه این آخری درمیان «پارسیوان»های پاكستان سخت رایج است) بخشی از آن آیینهاست.
همانگونه كه شباهتی بین چارشنبهسوری و نوروزامروزی متداول درتهران و شهرهای بزرگ، با شیوههای اصیل و كهن آن وجود ندارد، سیزدهبدر امروزی نیز تنها نامی از یك جشن كهن را برخود داشته و هیچ شباهتی به آیین كهن و یادگار نیاكان ما ندارد. نحوه اجرای این جشن، مانند بسیاری از دیگر آیینهای ایرانی، عمیقاً از شیوه اصیل و باستانی خود دور شده است و به شكل فعلی آن، دارای سابقه تاریخی در ایران نیست. اگر در گذشته مادران و پدران ما، سبزههای نوروزی خود را دراین روز به صحرا میبرده و برای احترام به زمین و گیاه، آنرا در آغوش زمین میكاشتهاند، امروزه ما آنرا بسوی یكدیگر پرتاب میكنیم و تكهتكهاش میكنیم.
سیزدهبدرِ پیشینیان ما، روزی برای ستایش تیشتر، برای طلب باران فراوان در سال پیش رو، برای گرامیداشت و پاكیزگی طبیعت و مظاهر آن، و زیستبوم مقدس آنان بوده است. در حالیكه امروزه روز ویرانی و تباهی طبیعت است. بر این باورم كه برای سپندارمذ ایران، برای ایزدبانوی زمین سرسبز، هیچ روزی غمانگیزتر از سیزدهبدر امروزی ما نیست.
بجزاسناد مكتوب، توجه به باورهای مردمشناختی نیزاززنانه بودن سیزدهبدر حكایت میكند. درافغانستان، روزسوم و یا سیزدهم فروردین را «نوروز زنان» مینامند. در آسیای میانه و نواحی ورارود، برخی از روزهای نوروزی به «هوروزا» ایزدبانوی سغدی آبها وابسته است و زنان برای بزرگداشت او به دشت و طبیعت میروند. در بسیاری نواحی، مراسم فالگیری سیزدهبدر، منحصراً بدست زنان انجام میشود. در سنگسرِ سمنان، زنان آش مخصوصی به مناسبت این روز میپزند. درمیان ارامنه فریدن، تازهعروسان با جامه اَروسی (عروسی) خود در مراسم حاضر میشوند. درسنگسر و نیزدرتبرستان و مازندران، پسران جوان به نامزدها و دلدادههای خود هدیههایی پیشكش میكنند. همه این شواهد كه بطور خلاصه گفته آمد، بر زنانه بودن جشن سیزدهبدر دلالت میكنند كه بعدها مردان نیز خود را از آن بیبهره نكردهاند.
ارتباط جشن با روز سیزدهم فروردین:
بسیاری از آیینهای ملی در سرزمینهای ایرانی، به شیوههای گوناگون و در زمانهای مختلفی برگزار میشود. اما از آنجا كه شیوه رایج در تهران، بیشتر در رسانهها بازتاب مییابد، تصور میشود كه همین شیوه در همهجا و در میان همه مردمان روایی دارد. برای نمونه، افزودن ماهی سرخ به سفره هفتسین، ابتكارناهنجاری بود كه سوداگران در تهران رواج دادند و به لطف تلویزیون، در شهرهای بزرگ هم فراگیر شد. در بسیاری از شهرها و روستاهای دورافتاده كه به امواج مخرب تلویزیون دسترسی نداشتهاند، چنین بدعتی كاملاً ناشناخته است و آیینهای ایرانی كه پیوندی عمیق با پاسداشت زیستبوم و گرامیداشت همه موجودات هستی دارد، هیچ ارتباطی با چنین قتلعام گستردهای ندارند.
هر چند فراگیرترین شكل برگزاری این جشن در سیزدهمین فروردینماه است اما گونههای دیگری از آن نیز شناخته شده است. دربرخی نواحی استان سمنان، خوزستان و بختیاری، در چهاردهم فروردین و به نام «چاردهبدر» برگزار میشود. درباختر افغانستان، در نخستین چارشنبه سال و در نواحی استان كرمان در نخستین شنبه سال نو انجام میشود. هممیهنان ارمنی درسیزدهمین روز ژانویه، و ارمنیان فریدن اصفهان در سیزدهم ماه فوریه چنین جشنی را با نام «دِرِنـدِز» یا «دریانداراج» برگزار میكنند. البته روحانیت مسیحی برای این آیین كهن، توجیهی دینی نیز پدید آورده و سیزدهم ژانویه را روز نامگذاری عیسی نامیده است. مراسم روز «كیپور» در نزد یهودیان نیز شباهتهایی با سیزدهبدر دارد. برگزاری سیزدهبدر در سیزدهمین روز ماه قمری صفر نیز در نواحی گوناگون و در منابع مكتوب سدههای اخیر دیده شده است. همچنین از گفتارهای ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه چنین برمیآید كه گویا در زمان او، آیینی شبیه به سیزدهبدر در ششم فروردین ماه برگزار میشده است.
به گمان من، وظیفه پژوهشگران و رسانهها است كه در شرح و گزارش آیینهای ملی، تنها به شیوه رایج در تهران، بسنده نكنند و آنرا گونه اصیل و باستانی هر آیینی ندانند. وظیفه بزرگ ما برای دوری جستن از تفرقههای قومی و ایجاد همبستگی ملی، توجه و احترام به تمامی شیوههای گوناگون برگزاری آیینهای ایرانی درهمه سرزمینها و بازگو نمودن آنها است.
قدمت سیزدهبدر:
برای بررسی دیرینگی جشن سیزدهبدر، ما با یك خلأ درازمدت در منابع و اسناد مكتوب روبرو هستیم. از همین روی، برخی پژوهشگران بر این گمانند كه این جشن دیرینگیای بیش از یك یا دو سده ندارد. تمامی منابع مكتوبی كه به گزارش صریح سیزدهبدر (در فروردین یا صفر) پرداختهاند، متعلق به عصر قاجاریه هستند. اما دو شاهد دیگر نشاندهنده دیرینگی بسیار زیاد این جشن است. یكی آیینهای بسیار گسترشیافته و متنوع و گوناگون سیزدهبدر است كه بر پایه قواعد مردمشناسانه و فرهنگ عامه، هر چقدر دامنه گسترش باوری فراختر و شیوههای برگزاری آن متفاوتتر باشد، نشاندهنده دیرینگی بیشتر آن است. و دیگری، مراسم مشابهای است كه بموجب كتیبههای باستانی سومری و بابلی (اكدی) از آن آگاهی داریم. بموجب این گزارشهای مكتوب، آیینهای سال نو در سومر با نام «زَگموگ» و در بابل با نام «اَكیتو»، دوازده روز به درازا میكشیده و در روز سیزدهم جشنی در آغوش طبیعت میآراستهاند. بدین ترتیب تصور میشود كه سیزدهبدر دارای سابقهای دستكم چهارهزار ساله است.
نحسی عدد سیزده:
در باورهای ایرانی هر یك از روزهای ماه خورشیدی از آنِ یكی از ایزدان و مینویان است و تمامی روزهای سال خجسته و فرخنده هستند. نحس بودن عدد سیزده، ارتباطی با فرهنگ ایرانی ندارد و متعلق به جوامع غربی و اروپایی است و پس از آشنایی و گسترش روابط ایرانیان با اروپاییان از عصر صفوی به بعد، به ایران راه یافته است. میدانیم كه باور به نحس بودن عدد سیزده، علیرغم پیشرفتهای همهجانبه علمی و تكنولوژیكی هنوز هم عمیقاً در غرب متداول است و ایرانیان با اینكه سخنان فراوانی در باره نحس بودن عدد سیزده را شنیدهاند، اما میدانیم كه چنین باوری در نزد عموم مردم رواج گسترده ندارد و اگر دائماً در رسانهها تبلیغ نشود، خواهیم دید كه چنین اعتقادی كمتر از زبان مردم شنیده میشود.
اما از سوی دیگر، عدد سیزده در نزد ایرانیان و جوامع كهن، بخاطر خاصیت بخشناپذیری آن، عددی «بد قلق» دانسته میشده است. در حالیكه عدد دوازده از قابلیت بخشپذیری بسیار بالایی برخوردار بوده و به پنج مقسوم كامل و چهار مقسوم با خارج قسمت غیر گنگ، قابل تقسیم است. البته سخن در باره ویژگیهای خاص و جالب اعدادی همچون سه، پنج، هفت، دوازده، سی، چهل، هفتاد و دو، بسیار است كه باید در فرصت دیگری به آنها پرداخت.
اما انتخاب سیزده برای این جشن ایرانیان، نه به دلیل نحس بودن آن، بلكه از آن روی است كه روز سیزدهم هر ماه خورشیدی در گاهشماریهای ایرانی از آن ایزد «تیشتَـر»، ایزد آورنده باران و سال خوب، است. (در گاهشماری سیستانی «تیركیانوا»، در سغدی «تیشیج»، در خوارزمی «چیریج») ایرانیان این روز را برای خجستگی بسیار آن انتخاب كردهاند و اینكه در برخی نواحی نیز كه سیزدهبدر را در روز چارشنبه برگزار میكنند هم به همین سبب بوده است. چرا كه روز چارشنبه در ایران باستان با نام «تیشتَر شید» شناخته میشده و در نتیجه پیوندی میان چارشنبه و روز سیزدهم وجود دارد.
دلایل برگزاری سیزدهبدر:
سیزدهبدر، سه دلیل شناختهشده دارد. یكی اینكه آخرین روز جشنهای نوروزی است و همانگونه كه پیش از این گفته شد، سابقهای دستكم چهار هزار ساله دارد. دلیل دوم در اینست كه در این روز عملاً نیمسال دوم زراعی آغاز میشده است. سومین دلیل چنین است كه سیزدهم فروردین، نخستین «تیشتر روز» سال است. در این روز، مردمان ایرانی برای نیایش و گرامیداشت تیشتر، ایزد بارانآور و نویدبخش سال نیك، به كشتزارها و مزارع خود میرفته و در زمین تازهروییده وسرسبزوآكنده ازانبوه گلها و گیاهان صحرایی، به شادی و ترانهسرایی و پایكوبی میپرداختهاند و از گردآوری سبزههای صحرایی و پختن آش و خوراكیهای ویژه (در افغانستان به نام «آش ابودُردا») غافل نمیشدند. به سخن دیگر، سیزدهبدر از نسخههای جشنهای تیرگان و آبریزگان است.
نشانههایی از روابط آزاد و خارج ازعرف یا ازدواج مقدس در سیزدهبدر:
این خاص سیزدهبدر نبوده و عموما مربوط به آیینهای نوزایی طبیعت است که از ابتدای اسفندماه آغاز میشده و با تفاوتهایی در زمان و شیوهها، در سراسر آسیای غربی رواج داشته است.
سیزدهبدر در دیگر هنگامهای سالیانه:
ما از برگزاری آیینهایی مشابه با سیزدهبدر بر بنیاد گاهشماریهای دیگر آگاهی داریم. جشن تیرگان در سیزدهمین روز تابستان، بازمانده نخستین تیشتر روز سال در كهنترین گاهشماری شناختهشده ایرانی، یعنی گاهشماری گاهنباری است كه در آن سال، از ابتدای تابستان آغاز میشده است. آیین قالیشویان اردهال كاشان در سیزدهمین روز پاییز (امروزه در دومین آدینه مهرماه) بازمانده جشن ستایش و نیایشی برای این ایزد بزرگ ایرانیان است و میدانیم علیرغم اینكه به این آیین رنگ مذهبی دادهاند، اما هنوزهم پیوندی ژرف با مراسم نیایش آب و آببازی تیرگانی دارد و تنها مراسم مذهبی است كه با گاهشماری خورشیدی سنجیده میشود. هممیهنان گیلانی و مازندرانی بر بنیاد گاهشماری كهن دیلمی و طبری، آیینهایی شبیه به این را در سیزدهمین روز تیرماه خود (برابر با بیست و هفتم و دوازدهم آبانماه) به نامهای «گالشی جشن» و «تیر ماه سینزده» (sinzdah) انجام میدهند. اما سیزدهمین روز سالی با مبدأ آغاز زمستان، امروزه درمیان هممیهنان ارمنی در روز سیزدهم سال نوی میلادی برگزارمیشود.
مراسم سیزدهبدر و ریشههای آن:
بخشی از آیین سیزدهبدر را، باورداشتهایی تشكیل میدهد كه به نوعی با «تقدیر و سرنوشت» در پیوند است. نمونه اینها عبارت است از فالگوش ایستادن، فالگیری (به ویژه فال كوزه)، گره زدن سبزه و گشودن آن، بختگشایی (كه به ویژه در سمرقند و بخارا رایج است) و نمونههای پرشمار دیگر. چنین اعتقادهایی تنها منحصر به سیزدهبدر نیست بلكه با «آغاز یك مرحله جدید» در پیوند است. و در اینجا آغاز سال نو، آن مرحله جدید است. چنین باورهای مرتبط با بخت و تقدیر، از اعتقادهای بسیار كهن و همچنان زنده و پایدار «زروانی» ایرانیان سرچشمه میگیرد. همه مردمان درآغاز هرمرحله جدید درزندگی و روزگار خود، به نوعی در جستجو و گمانهزنی برای آینده هستند. بسیارند كسانی كه یك واقعه نیك یا بد دربامداد یك روز، در نخستین روز هفته، در نخستین روز ازدواج، در نخستین روز شغل جدید و در بسیاری هنگامهای دیگر را به كل آن روز یا واقعه تعمیم میدهند و به «فال نیك» یا بد میگیرند. حتی عبارتهای تهنیتآمیز و نیكخواهی كه مردمان درآغازروزیا سال به یكدیگر میگویند نیز گونههایی ازهمین باورها است. چنین مراسمی كه عموماً به «پیشبینی آینده» یا «تأثیرگذاری بر آینده» مربوط است، تنها متعلق به سیزدهبدر نیست و در چارشنبهسوری و دیگر مناسبتهای نوروزی دیده میشود.
علاوه براین، آیینهای سیزدهبدر بمانند چارشنبهسوری و نوروز، بسیار پرشمار، زیبا و دوستداشتنی هستند. بازیهای گروهی، ترانهها و رقصهای دستهجمعی، گردآوری گیاهان صحرایی، خوراكپزیهای عمومی، بادبادكپرانی، سواركاری، نمایشهای شاد، هماوردجوییهای جوانان و آبپاشی و آببازی (كه این آخری درمیان «پارسیوان»های پاكستان سخت رایج است) بخشی از آن آیینهاست.
همانگونه كه شباهتی بین چارشنبهسوری و نوروزامروزی متداول درتهران و شهرهای بزرگ، با شیوههای اصیل و كهن آن وجود ندارد، سیزدهبدر امروزی نیز تنها نامی از یك جشن كهن را برخود داشته و هیچ شباهتی به آیین كهن و یادگار نیاكان ما ندارد. نحوه اجرای این جشن، مانند بسیاری از دیگر آیینهای ایرانی، عمیقاً از شیوه اصیل و باستانی خود دور شده است و به شكل فعلی آن، دارای سابقه تاریخی در ایران نیست. اگر در گذشته مادران و پدران ما، سبزههای نوروزی خود را دراین روز به صحرا میبرده و برای احترام به زمین و گیاه، آنرا در آغوش زمین میكاشتهاند، امروزه ما آنرا بسوی یكدیگر پرتاب میكنیم و تكهتكهاش میكنیم.
سیزدهبدرِ پیشینیان ما، روزی برای ستایش تیشتر، برای طلب باران فراوان در سال پیش رو، برای گرامیداشت و پاكیزگی طبیعت و مظاهر آن، و زیستبوم مقدس آنان بوده است. در حالیكه امروزه روز ویرانی و تباهی طبیعت است. بر این باورم كه برای سپندارمذ ایران، برای ایزدبانوی زمین سرسبز، هیچ روزی غمانگیزتر از سیزدهبدر امروزی ما نیست.
تولید انرژی اتمی درآلمان در بوتهی آزمایش
روز دوشنبه، ۴ آوریل، اولین نشست هیئت مـؤسسان "کمیسیون بررسی امور سیاسی ـ اجتماعی تولید انرژی اتمی" آلمان با حضور صدراعظم این کشور، آنگلا مرکل، برپا شد. دولت آلمان، این کمیسیون را حدود دو هفته پس از وقوع زلزلهو سونامی سهمگین ژاپن، که به تخریب نیروگاه اتمی فوکوشیما انجامید، تشکیل داده است. این کمیسیون قرار است، چگونگی ادامهی کار نیروگاههای اتمی در آلمان، وضعیت ایمنی آنها و تولید انرژیهای همسو با طبعیت را مورد بررسی قرار دهد.
وظایف کمیسیون
آنگلا مرکل در نشست نخستین این کمیسیون، از ۱۷ عضو آن خواست که نتایج بحث و گفتوگوهای خود را تا پایان ماه مه تسلیم دولت کنند. صدراعظم آلمان در این نشست گفت، کمیسیون از جمله باید به این مسئله بپردازد که «چگونه میتوان در کوتاهترین مدت، از استفاده از نیروگاههای اتمی برای تأمین انرژی چشم پوشید و برای همیشه تغییری درخور نیاز، در سیاست تولید انرژی ایجاد کرد.»
مرکل بهویژه به اهمیت بررسی "موانعی که بر سر راه حفظ محیط زیست" وجود دارد، اشاره کرد و گفت که خروج این نیروگاهها از چرخه تولید انرژی، پیآمدهایی برای محیط زیست به همراه خواهد داشت. مرکل تأکید کرد که این پیآمدها بر اهدافی که برای حفظ محیط زیست در نظر گرفته شده، تأثیر خواهد گذاشت. صدراعظم آلمان همچنین به مسئلهی کمبود تولید برق اشاره کرد و بررسی چگونگی واردات آن را از کشورهای دیگر، یکی از وظایف این کمیسیون دانست. او گفت که کشورهای دیگر، همچنان به تولید انرژی اتمی ادامه میدهند.
برنامهی کار کمیسیون
"کمیسیون بررسی امور سیاسی ـ اجتماعی تولید انرژی اتمی"، قرار است در ارزیابیهای خود، نتایج "کمیسیون بررسی مسائل امنیتی نیروگاههای اتمی آلمان"، را نیز مورد توجه قرار دهد. این کمیسیون، گزارش نهایی پژوهشهای خود را در نیمهی ماه مه در اختیار "کمیسیون بررسی امور سیاسی ـ اجتماعی" قرار می دهد. به گفتهی مرکل، این کمیسیون باید با توجه به نتایج "کمیسیون بررسی مسائل امنیتی" به این پرسش پاسخ دهد که «چگونه میتوان با خطرات ناشی از استفادهاز انرژی اتمی، روبرو شد و آن را با چرخش تعیینکنندهی تغییر به سوی دوران تولید انرژیهای همسو با طبعیت هماهنگ کرد.»
آنگلا مرکل، تصمیم در مورد چگونگی کار کمیسیون را به عهدهی اعضای آن گذاشت. وی تأکید کرد که "همگانیکردن بحث" از نظر او اهمیت ویژهای دارد. برخی از اعضای کمیسیون موافق پخش مستقیم آن از راه رسانههای همگانی هستند.
ریاست "کمیسیون بررسی امور مربوط به انرژی اتمی" به عهدهی کلاوس توپفر، از حزب دموکرات مسیحی و وزیر پیشین حمایت از محیط زیست آلمان است. ماتیاس کلاینر، رئیس مرکز پژوهش آلمان نیز، یکی دیگر از اعضای پرنفوذ این کمیسیون است. این دو، پیش از برپایی نشست کمیسیون اعلام کردند که تغییر سیاست تولید انرژی باید با تأمین نیازهای جامعه هماهنگ باشد. کلاینر در مصاحبهای گفت: «اگر قرار باشد ما به دلیل کمبود تولید، از کشورهای دیگر برق وارد کنیم، از این که نیروگاههای خود را با شتاب از دور تولید خارج کنیم، سودی نخواهیم برد.»
کمیسیون "بیصلاحیت"
احزاب اپوزیسیون آلمان، از جمله حزب سوسیال دموکرات و سبزها، تشکیل "کمیسیون بررسی امور سیاسی ـ اجتماعی تولید انرژی اتمی" را راهکار مؤثر مبارزه با خطرات استفاده از نیروگاههای اتمی نمیدانند. اوا بولینگ ـ شرودر، رئیس کمیتهی حمایت از محیط زیست پارلمان آلمان، در این رابطه میگوید: «تمام مسائل مربوط به این که آیا میتوان مسئولیت خطرات ناشی از استفاده از نیروگاههای اتمی را پذیرفت یانه، از زمان چرنوبیل تا کنون، بارها مورد بحث قرار گرفته است.» او میافزاید: «برای پاسخ دادن به پرسشها و پیآمدهای دیگر این مسئله، مجلس آلمان مرجع صالح است، نه کمیسیون بررسی امور سیاسی ـ اجتماعی تولید انرژی اتمی».
جمهوری اسلامی و«۳۲ سال بحرانآفرینی در منطقه»
دکتر مهرداد خوانساری رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه در لندن معتقد است روابط ایران با کشورهای عربی در سی سال گذشته هیچگاه مطلوب و بدون تنش نبوده اما با جریانات اخیر در کشورهای عربی و دخالتهای ایران، این کشورها زبان به شکایت گشودهاند.
وی میگوید جمهوری اسلامی با ایجاد تنش در منطقه سعی دارد توجه جهانیان را از ایران سلب و به سوی دیگر کشورها هدایت کند
دویچهوله: آقای خوانساری! شورای همکاری خلیج فارس در بیانیه روز گذشتهی خود، اعلام کرده که ایران قصد ایجاد ناآرامی و مناقشهی مذهبی در کشورهای عربی را دارد. این شورا همچنین مدعی شده که جمهوری اسلامی استقلال حاکمیت این کشورها را نقض کرده است. ناظران سیاسی معتقدند که این لحن گفتار تقریباً بیسابقه بوده و بوی تهدید از آن میآید. نظر شما چیست؟
دکتر مهرداد خوانساری: در اینکه این نوع گفتار بیسابقه است، تردیدی نیست. ولی باید توجه داشت که اصلاً این شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس در زمانی تشکیل شد که جنگ ایران و عراق شروع شده بود و این کشورها در آن زمان، یعنی در سال ۱۹۸۰ میلادی، ایران را خطری برای امنیت داخلی خودشان میدانستند و همیشه در ظرف ۳۰ سال گذشته از این موضع به ایران نگاه کردهاند.
اما اینکه آیا این تهدیدی است نسبت به ایران، من تصور نمیکنم که قصد آنها تهدید باشد، بلکه قصد آنها دفاع از اوضاع داخلی خودشان است که اتفاقا همیشه به نوعی مورد تهدید سیاستهای جمهوری اسلامی ایران و بهخصوص آماج سیاستهای تبلیغاتی و دسیسههای پنهانی جمهوری اسلامی قرار داشته است. جمهوری اسلامی در سراسر این منطقه، همیشه سعی کرده از وجود شیعیان برای ایجاد ناآرامی در درون این جوامع استفاده کند و این امری است که ظرف بیش از ۳۰ سال گذشته بارها اتفاق افتاده است.
اما در شرایط فعلی که اوضاع بحرین حاد شده و تب آزادیخواهی سراسر منطقه را گرفته، با توجه به نارساییهایی که در درون این جوامع وجود دارد، خطر ایران بیش از همیشه مورد نظر مسئولین و مقامهای حاکم در این منطقه است.
اگر نگاهی به پیشنیهی سخنان اعضای شورای همکاری خلیج فارس بیاندازیم، شاید آنوقت ادعای کسانی که مدعی هستند بوی تهدید از این سخنان میآید، کمی منطقیتر بهنظر بیاید. این شورا اصلاً در واکنش به اظهارات آقای بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس تشکیل شد که پنجشنبهی گذشته اعلام کرده بود ورود نیروهای نظامی کشورهای عضو شورای همکاری به بحرین، عملی اشغالگرانه است. او حتی گفته بود: «به عربستان توصیه میکنیم با آتش بازی نکند». وقتی این سخنان را در مقابل این بیانیهی شورای همکاری بگذاریم، شما چه نتیجهای از آن میگیرید؟ آیا میتوان اوضاع منطقه و روابط ایران با کشورهای عربی را در مرحلهای خطرناک توصیف کرد؟
خطرناک شدن روابط، اگر به معنای یک نوع درگیری نظامی بشود -که در اصل معنای خطرناک است- به نظر من، چنین امکانی وجود ندارد. ولی اینکه روابط دیپلماتیک تیره بشود و تنش میان ایران و کشورهای عربی خلیج فارس بیشتر بشود، بدون شک این امر از هماکنون صورت گرفته است. اما این هم که این ماجرا را بهصورت آشکار میبینیم، دلیل بر این نیست که روابط حسنه بوده و حالا بحرانی شده است.
روابط از روز اول میان ایران و این کشورها بر پایهی درستی بنا نشده بود. این کشورها از روز اول نسبت به نیات جمهوری اسلامی در ارتباط با اوضاع و احوال خودشان مشکوک بودند. در سالهای گذشته، گهگاه مسائلی رو میشد که نشان از مداخه دولت جمهوری اسلامی در بعضی از این کشورها داشت، اما طرفین سعی میکردند بدون سروصدای زیاد از کنار آنها بگذرند. ولی امروز بخشی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی به کنترل ناآرامیهای درون ایران برمیگردد. جمهوری اسلامی سعی میکند با اتخاد یک سیاست خارجی خصمانه و تهاجمی در ارتباط با کشورهای دیگر خاورمیانه، حرکات آزادیخواهانهی مردم این منطقه را پشتیبانی از سیاستهای خود و انقلابی که ۳۰ سال پیش در ایران رخ داد، قلمداد کند. این سیاست، کشورها را در مقابل ایران قرار میدهد و آنها برای دفاع از خودشان، ناچار میشوند مسائلی را که آمادگی بازگو کردن آنها را نداشتند، به صورت آشکار بازگو کنند و این باعث واکنش از سوی مقامات ایرانی شده و مسئله را بدتر کرده است.
اما بهنظر میرسد که کشورهای عربی از مرحلهی دفاع مقداری جلوتر رفتهاند. امروز یک روزنامهی کویتی مدعی شده که ایرانیها در حال بررسی حمله به کویت و تصرف جزایر کویتی خلیج فارس هستند. شاهد ادعایش هم این است که همهی کانالهای تلویزیونی ماهوارهای ایران دارند اینگونه القا میکنند که عربستان و بحرین قصد نابودی شیعیان را دارند و ایران هم حق خود میداند با حضور نظامی در این کشورها، از همکیشان خود دفاع کند. نظر شما در این باره چیست؟
من فکر نمیکنم این مسائل پایه و اساسی داشته باشد. بیشک الان یک جنگ تبلیغاتی بین ایران و این کشورها وجود دارد. ایران هم از سوی دیگر، از طریق رسانههای خود، مردم بحرین را به یک جهاد اسلامی علیه حاکمیت آن کشور دعوت کرده است. ولی این دلیل نمیشود که این حرفها از آن جنبهی تبلیغاتی فراتر برود، یا ایران قصد اشغال داشته باشد. این که ایران بخواهد جزایر کویت را اشغال کند یا دست به هرنوع عمل نظامی علیه این کشورها بزند، حرف کاملاً بیربطی است که هرگز صورت نمیگیرد و دولت جمهوری اسلامی اصلاً در چنین موقعیتی نیست که بخواهد این کارها را بکند. نیات جمهوری اسلامی هم هرگز این نبوده که از این طریق بخواهد از شیعیان دفاع کند.
سیاست و حربهی اصلی جمهوری اسلامی دو چیز است؛ یکی تبلیغات و دیگری اقدامات زیرجلکی که گاهی در غرب از آن به عنوان تروریسم یاد میشود. جمهوری اسلامی سعی کرده با ایجاد شبکههای پنهانی در درون این کشورها، مقاصد خود را به صورت آرام و از درون این جوامع پیش ببرد، نه اینکه بخواهد حملهی نظامی بکند و یا دست به چنین اقداماتی بزند. لذا این حرفها، بهنظر من، بیمعنی است.
پس چرا یک روزنامهی کویتی چنین ادعایی میکند؟ منظور چه میتواند باشد؟ آیا زمینهی سازی یا آماده کردن افکار عمومی برای یک اقدام احتمالی از سوی کشورهای عربی نیست؟
این به کلی فرق میکند که یک روزنامهی کویتی ادعا کند یا دولت کویت. روزنامهی کیهان ایران صحبت از این میکند که بحرین کماکان متعلق به ایران است ولی مقامات ایرانی از این ادعا دوری میکنند و سعی میکنند تنش میان ایران و بحرین از حد و حدود خودش فراتر نرود. به آنچه در یک روزنامه گفته میشود، نمیشود به عنوان یک مسئلهی جدی نگاه کرد، بهخصوص در خاورمیانه و با روزنامهنگارانی که در خاورمیانه و در کشورهای عربی مطلب مینویسند که هرکدام هرچه دلشان میخواهد را بنا بر مقتضیات مینویسند، بدون اینکه پایه و زمینهی اساسی داشته باشد.
در جو فعلی چنین تحریکاتی صورت میگیرد و چنین حرفهائی هم به سادگی زده میشود. با توجه به وضعیت ویژهای که وجود دارد، شاید عوامل بازدارنده و مکانیسمهای کنترل در درون دولتهای این ممالک کار خودشان را به درستی انجام نمیدهند. اما این دلیل نمیشود که عوامل بازدارنده هم بخواهند بگذارند که این مسئله از کنترل خارج شود.
روابط دیپلماتیک ایران با این کشورها صدمهی جدی خورده است. بازسازی و عادی ساختن آن، کاری است که خیلی طول خواهد کشید و برای حداقل آیندهی نزدیک، ما میتوانیم روی این مطلب حساب کنیم که روابط میان ایران و بیشتر کشورهای عضو شورای همکاری و نه همهی کشورها، بسیار تیره خواهد بود. باید در نظر گرفت که کشورهایی مانند قطر و عمان روابط خود را به نوعی با ایران نگاه داشتهاند و نگذاشتهاند علیرغم تصمیمات شورا، روابط خودشان با ایران، از حد و حدودی تنزل کند. ولی در مجموع، چون این کشورها با هم هستند و منافع همدیگر را تأمین میکنند، رابطهی ایران با اینها برای آیندهی نامعلومی بسیار تیره خواهد بود.
بین کشورهای عربی، بهترین رابطه را ایران با سوریه داشت. آیندهی سوریه هم با وضعیتی که پیش آمده معلوم نیست چگونه باشد و روابطش با ایران به کجا خواهد رسید. الان بهنظر میرسد که ایران در منطقه و بهخصوص در میان کشورهای عربی، در یک انزوای کامل سیاسی قرار گرفته است؟
بله؛ یعنی بهجز سوریه، روابط ایران با بیشتر کشورهای عربی، کموبیش در همین وضعیتی بود که امروز هست. امروز این دشمنیها دارد بهصورت آشکار بیان میشود. ولی چون دیروز این دشمنیها بهطور آشکار بیان نمیشدند، دلیل بر آن نبود که این دشمنیها وجود نداشت. رهبران عربستان سعودی از زمانی که آیتالله خمینی به قدرت رسید و موقعیت آنها را از اسلام گرفته تا مسائل دیگر منطقهای زیر سئوال برد، در یک حالت درگیری اعلام نشده با ایران قرار داشته است. ولی سعی میکردند با سکوت خودشان بحران نیافرینند، ولی موقعی که کارد به استخوان میرسد، آنها هم واکنش نشان میدهند. یعنی درست است که این مسائل امروز بهطور آشکار بیان میشود، ولی اینکه در گذشته بیان نمیشده، دلیل بر عادی بودن روابط نیست، بلکه دلیل بر سیاستهای خویشتنداری از سوی عربها است که به خاطر قوی نبودن و اتکای صددرصدشان به امریکا و غرب، سعی میکردند نگذارند مسائل از حد و حدودی تجاوز کند. مثلاً در بحرین بیشک نارساییهایی در سیستم حاکمیت وجود دارد، چون سیستم حکومتی این کشور ایدهآل نیست، اما بههرحال عدالت اجتماعی و مسائل اینچنانی از آنچه در جمهوری اسلامی میگذرد، بدتر نیست. وضعیت مردم کشورهای عربی حوزه خلیج فارس هم از وضعیت مردم ایران بدتر نیست و آنها حاضر به گرفتن درس سیاسی از مقامات جمهوری اسلامی نیستند. کشورهای حوزه خلیج فارس هیچوقت دنبال درگیری نبودهاند، اما زمانی که میبینند جمهوری اسلامی دارد به ناآرامیهای داخلی کشورهاشان دامن میزند، از خودشان دفاع کنند.
جمهوری اسلامی هم فکر میکند اتفاقاتی که در منطقه، بهخصوص در کشورهای آفریقای شمالی رخ داده، به نفع ایران خواهد بود و حاکمیت جدیدی که مثلا در مصر روی کار آمده، با جمهوری اسلامی دارای روابط بهتری خواهد بود. در حالی که دلیلی ندارد این اتفاق صورت بگیرد، چون بنیاد اساسییی که در مصر یا تونس هست، با آنچه قبلاً بوده، تفاوت ۱۸۰ درجهای نخواهد کرد و همهی آنها از نظر سیاست خارجی، کموبیش همان روند گذشته را ادامه خواهند داد.
به این لحاظ ، من با شما موافقام، تا زمانی که جمهوری اسلامی دست از سیاستهائی که ظرف این سی و چند سال دنبال کرده، برندارد، موقعیتاش در جهان عرب بهتر نخواهد شد.
بسیاری از منتقدان معتقدند آنچیزی که طی ۳۰ سال گذشته در سیاست خارجی جمهوری اسلامی فراموش شده، منافع ملی ایران است و دولتمردان جمهوری اسلامی فقط روی اسلام و مشترکاتی که با دیگر مسلمانها دارند تاکید میکنند و به منافع ملی ایران به عنوان یک کشور مستقل، بیتوجهی میشود. الان، به نظر شما، منافع ملی ایران ایجاب میکند که جمهوری اسلامی چه موضعی در قبال کشورهای عربی اتخاذ کند؟
قطعا درگیریای که امروزمیان ایران و کشورهای عربی خلیج فارس وجود دارد، در جهت تأمین منافع ملی ایران نیست. منافع ملی ایران با کنار زدن دولت موجود در بحرین تأمین نمیشود. بهخصوص اگر کموبیش آن سیستم حکومتی، همان که هست بماند و فقط بعضی از مقامات جابهجا بشوند. منافع ملی ایران در این است که ایران روابط دیپلماتیک و اقتصادی خوب و منطقی با همهی این کشورها داشته باشد و خوب بودن روابط ایران با این کشورها، زمینهای را فراهم کند که نیروهای نظامی خارجی از این منطقه خارج بشوند.
سیاستهای تهاجمی جمهوری اسلامی باعث شده که مثلاً امریکا برای همیشه، یک پایگاه دریایی در بحرین تأسیس کند. ناوگان پنجم امریکا، که امروز در بحرین مستقر شده، در دوران جنگ ایران و عراق به خاطر سیاستهای تهاجمی جمهوری اسلامی ایران در آبهای خلیج وارد منطقه شد. اینها نمیتواند به نفع ایران باشد. ولی انگیزهی سیاستمداران جمهوری اسلامی در شرایط فعلی، به هیچ عنوان در چهارچوب حفظ منافع ملی نیست، تمرکز آنها روی حفظ موقعیت و بقای قدرت خودشان است و در شرایط فعلی یکی از اهرمهای این بقای قدرت را در این میبینند که فشار را روی کشورهایی که با آنها دارای روابط حسنه نیستند، بیشتر کنند. هرچه تمرکز دنیا روی مسائل خارج از ایران بیشتر باشد، جمهوری اسلامی در حفاظت بیشتری است. این یکی از سیاستهای کلی جمهوری اسلامی در ظرف سی سال گذشته بوده است.
روزی که خمینی به قدرت رسید و انقلاب و حاکمیت در میان مردم محبوب بود، جمهوری اسلامی هرگز در خارج از حاک ایران دست به اقدامات عملی علیه همسایگان خود نمیزد. اما امروز میبینیم که با حزب الله در لبنان، با حماس در فلسطین، با مقتدا صدر در عراق، با استفاده از شیعیان در کویت و بحرین و همچنین با مداخلات خود در افغانستان سعی میکند بحرانهایی را در این ممالک بهوجود بیاورد تا توجه افکار عمومی جهانی را از ایران منحرف کند.
این آن چیزی است که حاکمیت جمهوری اسلامی به دنبال آن است و سیاستهایی هم که امروز در قبال بحرین و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس پیگیری میکند، به همین منظور است. این کشورها هم به این سیاست معترضاند و این نمیتواند بههیچعنوان به نفع منافع ملی ایران باشد، ولی صددرصد به نفع حفظ حاکمیت هست و به همین دلیل هم هست که آنها این سیاست را دنبال میکنند.
آقای خوانساری، برخی معتقدند روابطی که ایران در دوران پهلوی با کشورهای عربی داشت، از نظر حفظ منافع ملی ایران، بهتر بود و بهتر است ایران به آن دوره برگردد. عدهای هم میگویند در آن دوره هم روابط با کشورهای عربی خیلی خوب نبود و اتفاقاً نوعی کژدار و مریز و ترس در این روابط، بهخصوص از طرف کشورهای عربی، وجود داشت. به نظر شما، الگوی ایدهآل برای ما آن دوره است یا اینکه آن را هم نفی میکنید؟
به نظر من، روندی که در سالهای آخر نظام سابق در ارتباط با این کشورها دنبال میشد، روند درستی بود و میتوانست به مرور زمان خیلی مسائل را حل کند. در درجهی اول، دولت ایران هرگز درپی برهم زدن اوضاع این کشورها نبود. روابط به لحاظ شک و تردید میان ایرانیها و عربها و عدم آشنایی به اوضاع و احوال و فرهنگ همدیگر، باعث ایجاد تنش میشد، ولی به مروز زمان، با پیش گرفتن سیاستهای تبلیغاتی و فرهنگی و ایجاد روابط اقتصادی بیشتر، زمینه برای اینکه این کشورها با مملکت ما بیشتر آشنا بشوند و این آشنایی باعث شود که آن شک و تردیدها و نگرانیها از بین برود، وجود داشت و دولت میخواست بهطور جدی در این راستا، اقداماتی را انجام بدهد.
ولی مسئلهی اساسی این است که در آن زمان، تبلیغاتی که در غرب میشد، اینطور وانمود میکرد که ایران قدرت نظامی عظیمی در خلیج فارس است که میتواند این کشورها را مورد تهدید قرار بدهد. در اینکه ایران یک قدرت نظامی بود، تردیدی نیست. ولی امروز، بهخصوص برای این کشورها ثابت شده که ایران در آن زمان از قدرت نظامی خودش برای حفظ استقلال و امنیت این کشورها استفاده میکرد. در دههی ۷۰، بهطور متوسط، روزی ۲۷-۲۸ میلیون بشکهی نفت از تنگهی هرمز میگذشت که حداکثر ۵ میلیون بشکهی آن متعلق به ایران بود، اما نقش حفاظت و ایجاد امنیت برای صدور این نفت، تماماً از طریق دولت ایران ایفا میشد و هزینهی آن را دولت ایران میپرداخت. امروز همین عربها، برای فروش نفت خودشان، قیمت هنگفتی را به طور غیرمستقیم به امریکا و غرب میپردازند که امریکا در بحرین، قطر و… حضور نظامی داشته باشد یا مثلاً فرانسه در امارات متحده.
لذا وقتی همهی این مسائل را کنار هم میگذاریم، فرق اساسی بین نظام قبلی و نظام فعلی این است که نظام قبلی از قدرت و نیروی خودش استفاده میکرد تا منطقهی خلیج فارس امن و باثبات باشد تا منطقه توسعه پیدا کنند و سازندگی بتواند صورت بگیرد. این نظام از روز اول که آمده، غیرمستقیم، به دنبال این بوده که وضعیت موجود در تمام این کشورهای عربی را بههم بزند و با همان صدور انقلابی که میگفتند، مقاصد و منافع موضعی خودش را تأمین کند. این با خواست این کشورها و اکثریت مردم آنها که شیعه هم نیستند متفاوت بوده و منافات داشته است.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: جواد طالعی
آمریکا از شهروندانش خواست خاک سوریه را ترک کنند
دولت آمریکا از شهروندانش در سوریه خواسته است با توجه به احتمال ادامه تظاهرات ضد دولتی در این کشور، خاک سوریه را ترک کنند.
وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرده است که دولت این کشور به اعضای خانواده کارکنان دولت آمریکا در سوریه، بلیط هواپیمای مجانی برای خروج از سوریه خواهد داد.در این پیام وزارت امور خارجه آمریکا همچنین از شهروندان آمریکایی خواسته شده است تا با توجه به تظاهرات ضد دولتی اخیر در سوریه که به کشته شدن دهها نفر منجر شد، شرایط امنیتی خود و اعضای خانواده شان را در نظر گرفته و خاک سوریه را ترک کنند.
در دوهفته گذشته این سومین بار است که دولت آمریکا در مورد سفر به سوریه به شهروندانش هشدارهای امنیتی می دهد.
در هفته های اخیر عده زیادی از مردم سوریه که به حکومت بشار اسد، رییس جمهوری این کشور اعتراض داشته اند به خیابان ها آمده اند و در چندین مورد نیروهای دولتی با آتش گشودن به روی مخالفان این اعتراضات را سرکوب کرده اند.
گروه های حقوق بشر می گویند که بین ۶۰ تا ۱۳۰ نفر در برخوردهای دو هفته گذشته کشته شده اند، اما مقامات سوری شمار کشته شدگان را نزدیک به سی نفر گزارش کرده اند.
هفته گذشته هم دولت آمریکا در هشداری مشابه به شهروندان خود توصیه کرده بود که از سفرهای غیرضروری به سوریه خودداری کنند، و از کسانی که در حال حاضر در این کشور به سر می برند خواسته بود از سوریه خارج شوند.
بشار اسد در سال ۲۰۰۰ میلادی، پس از مرگ پدرش، حافظ اسد، قدرت را در سوریه به دست گرفت.
ناظران معتقدند اعتراضات چند هفته اخیر در سوریه که در ادامه قیام های چند ماه اخیر در جهان عرب روی می دهد، جدی ترین چالش برای حکومت بسار اشد در ۱۱ سال گذشته به حساب می آید.
آمریکا و سوریه در سال های اخیر و با توجه به نزدیکی سوریه به ایران و حزب الله لبنان و اتخاذ سیاست های ضد اسراییلی، روابط پر تنشی را تجربه کرده اند.
در پی بروز ناآرامی های اخیر در سوریه بشار اسد وعده انجام یک رشته اصلاحات سیاسی در این کشور را مطرح کرده است.
از جمله آقای اسد به یک کمیته قضایی ماموریت داده تا درباره لغو وضعیت امنیتی فوق العاده که از سال ۱۹۶۳ بر این کشور حاکم است تحقیق کند.
حالت فوق العاده حقوق اساسی و آزادی های مدنی شهروندان را به شدت محدود می کند و به نیروهای امنیتی اختیارات گسترده ای برای دستگیری و حبس بدون محاکمه مخالفان می دهد.
به گفته سازمان های حقوق بشری، این قانون زمینه تخلفاتی مانند شکنجه مخالفان و زندانیان را هم ایجاد کرده است.
با توجه به استعفای دولت سوریه در واکنش به موج اعتراضات اخیر در این کشور، دیروز بشار اسد، رییس جمهوری سوریه از وزیر کشاورزی سابق خواست تا تشکیل کابینه دهد.
احمدی نژاد به عربستان هشدار داد
محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری ایران با هشدار به عربستان سعودی برای فرستادن نیروی نظامی به بحرین، بیانیه شورای همکاری خلیج فارس علیه ایران را فاقد ارزش حقوقی خواند.
وزیران خارجه کشورهای عرب حوزه خلیج فارس روز یکشنبه پس از نشست اضطراری ریاض با صدور بیانیه مشترکی از آن چه دخالت ایران در امور داخلی و توطئهچینی علیه امنیت ملی خود خواندند، به شدت انتقاد کردند.رییس جمهوری ایران تصویب این بیانیه را تحت فشارهای سیاسی آمریکا و متحدان این کشور خواند و گفت:" عربستان باید مراقب باشد. آمریکاییها بی وفاترین دوستان هستند."
آقای احمدی نژاد فرستادن نیروی نظامی توسط عربستان به بحرین را "زشت" خواند و این کار را با حمله نظامی عراق به کویت و ایران مقایسه کرد. او همچنین خواهان خروج نیروهای عربستان سعودی از بحرین شد.
آقای احمدی نژاد گفت: " البته دولت بحرین کار زشتی کرد که مردم خود را کشت. مردم مطالباتی دارند لذا دولت این کشور باید به حرف های آنها گوش داده و به آنها احترام گذاشته و با مردم خود همکاری کند."
شورای همکاری خلیج فارس در بیانیه خود ایران را به تشدید اغتشاش در کشورهای همسایه و اقدام علیه امنیت ملی آنها متهم کرده بود.
پیش تر کاظم جلالی، سخنگوی کمیسیون سیاست خارجی مجلس ایران، بیانیه شورای همکاری خلیج فارس را "احساسی" خوانده و هرگونه اتهام دخالت ایران در امور داخلی همسایگانش را رد کرد.
آقای احمدی نژاد همچنین با انتقاد از سیاست های آمریکا در منطقه گفت که باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا با کارنامه ای "سیاه تر" از جورج بوش، رییس جمهوری پیشین این کشور، دوره خود را تمام خواهد کرد.
"انقلاب های مردمی"
او گفت: " آن دولتی که ملت خود را سرکوب می کند شانس حیات دوباره ندارد."
محمود احمدی نژاد همچنین در پاسخ به سوالی درباره نظر ایران نسبت به تحولات سوریه، این کشور را "دوست صمیمی" ایران خواند و گفت ایران در امور داخلی دیگر کشورها دخالت نمی کند.
آقای احمدی نژاد در پاسخ به سوالی درباره لغو دعوت پادشاه اردن به ایران گفت که خود او شخصاً پادشاه اردن را به ایران دعوت کرده و پادشاه اردن این سفر را به تعویق انداخت.
احمد توکلى و علیرضا زاکانی از نمایندگان تهران و حشمت الله فلاحت پیشه نماینده اسلام آباد غرب در مجلس، از احتمال حضور پادشاه اردن در ایران انتقاد کرده بودند و انجام آن را خلاف تحولات منطقه خوانده بودند.
به گزارش خبرگزاری ایرنا، نشست خبری رییس جمهوری ایران با حضور سیصد خبرنگار داخلی و خارجی برگزار شد.
"جهش های بزرگ" اقتصادی
رییس جمهوری ایران در سخنان خود رکود اقتصاد ایران را تکذیب کرد و گفت امسال سال جهش های بزرگ اقتصادی در ایران است. او گفت دولت در سال ۱۳۹۰، دو و نیم میلیون شغل ایجاد خواهد کرد "که کمتر از نیمی از آن برای کسانی است که در نوبت اشتغال هستند."او همچنین گفت در سال جدید صادرات غیرنفتی ایران چهل درصد افزایش خواهد یافت.
او در پاسخ به سوالی درباره دیر فرستادن لایحه بودجه امسال به مجلس گفت این بودجه باید بعد از تصویب قانون برنامه پنجم به مجلس ارائه می شد و دولت یک روز پس از تصویب این قانون، بودجه را به مجلس فرستاد.
آقای احمدی نژاد همچنین گفت که مجلس می توانست بودجه را یک ماهه تصویب کند " اما کارهای دیگری داشت و صلاح دانست که تصویب آن را به امسال موکول کند و مشکلی هم در این زمینه ایجاد نمی شود."
رییس جمهوری ایران همچنین از ادامه اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها و اصلاح سیستم بانکی و مالیاتی در سال جدید خبر داد.
احمدی نژاد: برای بیانیه شورای همکاری خلیج فارس ارزشی قائل نیستیم
محمود احمدی نژاد، روز دوشنبه، در واکنش به بیانیه شورای همکاری خلیج فارس در انتقاد از «دخالت» جمهوری سالامی در امور کشورهای خلیج فارس گفت: «ما برای مصوبه شورای همکاری خلیج فارس ارزشی قائل نیستیم.»
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، آقای احمدینژاد در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود در سال ۱۳۹۰ با اشاره به این که اینگونه «مصوبات» تحت فشارهای سیاسی آمریکا و متحدانش به تصویب میرسد، تأکید کرد که روابط جمهوری اسلامی با ملتها و دولتها «خوب» است.
شورای همکاری خلیج فارس، متشکل از عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، عمان، کویت و قطر، شامگاه یکشنبه، ۱۴ فروردین، برای بحث پیرامون «دخالت ایران در امور داخلی کشورهای عضو شورای همکاری» تشکیل جلسه داد.
در پایان این جلسه، شورای مزبور با صدور بیانیهای ایران را به دخالت در امور داخلی بحرین و کویت و تلاش برای سوق دادن ناحیه به بیثباتی متهم و از «تداوم مداخله» ایران «عمیقا» ابراز نگرانی کرد.
پیش از این جلسه نیز عربستان و امارات به طور جداگانه به ایران هشدار دادند که در امور داخلی کشورهای حاشیه خلیج فارس دخالت نکند.
محمود احمدینژاد ضمن بیارزش دانستن بیانیه شورای همکاری خلیج فارس در این زمینه، تأکید کرد که «این برخوردها با ایران برخوردهای صحیحی نیست».
وی در عین تأکید بر تمایل ایران به دوستی با همه و برقراری «امنیت و پیشرفت و آبادانی» در همه کشورها، خاطر نشان کرد: «هم آمریکا و هم دیگران به نقشه نگاه کنند تا بدانند با چه کسی و چه کشوری حرف میزنند. دوستی با ایران به نفع همه است.»
به دنبال بالاگرفتن ناآرامیها در بحرین، جمهوری اسلامی بارها نسبت به عملکرد دولت بحرین در قبال معترضان انتقاد کرد که متعاقب آن تنش میان بحرین و ایران بالا گرفت.
در اعتراض به اعزام نیروهای نظامی سعودی و اماراتی کاردار بحرین در تهران به وزارت خارجه احضار شد و به دنبال آن در ۲۳ اسفندماه، بحرین نیز سفیر خود را فراخواند.
در تاریخ ۲۹ اسفند نیز بحرین کاردار ایران در منامه را اخراج کرد و همزمان وزارت امور خارجه ایران از کاردار بحرین در تهران خواست که یکی از دیپلمات های این کشور، ایران را ترک کند.
علاوه بر این در اوایل فروردین ماه، حزب وفاق، عمدهترین حزب شیعه مخالف حکومت در بحرین نیز از ایران خواست تا در امور داخلی بحرین دخالت نکند.
با اینحال روز دوشنبه، محمود احمدینژاد نیز از اعزام نیرو به بحرین انتقاد کرد و آن را حاصل «نقشههای» آمریکا دانست.
وی همچنین خطاب به آن دسته از کشورهای عضور شورای همکاری که نیروهای نظامی خود را عازم بحرین کردهاند، گفت: «زشت است که به بحرین لشگرکشی کردید؛ بروید بیرون.»
آقای احمدینژاد به علاوه دولت بحرین را نیز به خاطر کشتار مردم سرزنش کرد و افزود: «بنشینید با مردم خود حرف بزنید. انتخابات بگذارید و ببینید مردم چه میخواهند».
احمدینژاد: کویت چه دارد که ما آنجا جاسوسی کنیم؟
محمود احمدینژاد در ادامه سخنان خود درباره اظهارات کویت مبنی بر صدور حکم اعدام برای سه متهم به «جاسوسی برای ایران»، این ادعا را تکذیب کرد.
همزمان با تاکید ایالات متحده بر نقش ایران در تحولات و ناآرامیهای منطقه، کویت نیز به تازگی اعلام کرد که «دو ایرانی مرتبط با سپاه پاسداران» و «یک کویتی» را به اتهام «جاسوسی برای ایران» به اعدام محکوم کرده است.
در همین حال، محمود احمدی نژاد روز دوشنبه گفت: «اصلا این حرف یعنی چه که یک عده در آنجا جاسوسی میکنند؟ کویت چه دارد که ما جاسوسی کنیم؟»
این اظهارات در حالی بیان شده است که دولت کویت اعلام کرده است که سه فرد دستگیر شده در این کشور؛ «دو ایرانی مرتبط با سپاه پاسداران» و «یک کویتی»، از پایگاههای کویتی و آمریکایی در خاک کویت برای جمهوری اسلامی اطلاعات جمعآوری میکردهاند.
به دنبال صدور حکم اعدام برای این سه نفر که در سال ۲۰۱۰ دستگیر شدهاند، دولت کویت سفیر خود را از ایران فراخواند و سه دیپلمات ایرانی را از کویت اخراج کرد.
این درحالی است که جمهوری اسلامی همواره اتهام جاسوسی در خاک کویت را رد کرده است.
آقای احمدینژاد نیز روز دوشنبه جاسوسی در کویت را تکذیب کرد و تأکید کرد که دولت کویت با ایران «دوست» است و لذا جاسوسی در این کشور «اصلا معنایی ندارد».
وی همچنین در ادامه سخنان خود و در اشاره به تحولات خاورمیانه و در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران در مورد وقایع سوریه، دولت بشار اسد را نیز «دوست» ایران دانست و خاطرنشان کرد که «دوست و ملت سوریه باید خودشان با تدبیر مسائل را بی خودشان حل کنند».
محمود احمدینژاد در این کنفرانس خبری به علاوه بر علاقه ایران به برقراری رابطه با همه دولتها و ملتها، «بخصوص مصر» تأکید کرد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، آقای احمدینژاد در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود در سال ۱۳۹۰ با اشاره به این که اینگونه «مصوبات» تحت فشارهای سیاسی آمریکا و متحدانش به تصویب میرسد، تأکید کرد که روابط جمهوری اسلامی با ملتها و دولتها «خوب» است.
شورای همکاری خلیج فارس، متشکل از عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، عمان، کویت و قطر، شامگاه یکشنبه، ۱۴ فروردین، برای بحث پیرامون «دخالت ایران در امور داخلی کشورهای عضو شورای همکاری» تشکیل جلسه داد.
در پایان این جلسه، شورای مزبور با صدور بیانیهای ایران را به دخالت در امور داخلی بحرین و کویت و تلاش برای سوق دادن ناحیه به بیثباتی متهم و از «تداوم مداخله» ایران «عمیقا» ابراز نگرانی کرد.
پیش از این جلسه نیز عربستان و امارات به طور جداگانه به ایران هشدار دادند که در امور داخلی کشورهای حاشیه خلیج فارس دخالت نکند.
محمود احمدینژاد ضمن بیارزش دانستن بیانیه شورای همکاری خلیج فارس در این زمینه، تأکید کرد که «این برخوردها با ایران برخوردهای صحیحی نیست».
وی در عین تأکید بر تمایل ایران به دوستی با همه و برقراری «امنیت و پیشرفت و آبادانی» در همه کشورها، خاطر نشان کرد: «هم آمریکا و هم دیگران به نقشه نگاه کنند تا بدانند با چه کسی و چه کشوری حرف میزنند. دوستی با ایران به نفع همه است.»
به دنبال بالاگرفتن ناآرامیها در بحرین، جمهوری اسلامی بارها نسبت به عملکرد دولت بحرین در قبال معترضان انتقاد کرد که متعاقب آن تنش میان بحرین و ایران بالا گرفت.
در اعتراض به اعزام نیروهای نظامی سعودی و اماراتی کاردار بحرین در تهران به وزارت خارجه احضار شد و به دنبال آن در ۲۳ اسفندماه، بحرین نیز سفیر خود را فراخواند.
در تاریخ ۲۹ اسفند نیز بحرین کاردار ایران در منامه را اخراج کرد و همزمان وزارت امور خارجه ایران از کاردار بحرین در تهران خواست که یکی از دیپلمات های این کشور، ایران را ترک کند.
علاوه بر این در اوایل فروردین ماه، حزب وفاق، عمدهترین حزب شیعه مخالف حکومت در بحرین نیز از ایران خواست تا در امور داخلی بحرین دخالت نکند.
با اینحال روز دوشنبه، محمود احمدینژاد نیز از اعزام نیرو به بحرین انتقاد کرد و آن را حاصل «نقشههای» آمریکا دانست.
وی همچنین خطاب به آن دسته از کشورهای عضور شورای همکاری که نیروهای نظامی خود را عازم بحرین کردهاند، گفت: «زشت است که به بحرین لشگرکشی کردید؛ بروید بیرون.»
آقای احمدینژاد به علاوه دولت بحرین را نیز به خاطر کشتار مردم سرزنش کرد و افزود: «بنشینید با مردم خود حرف بزنید. انتخابات بگذارید و ببینید مردم چه میخواهند».
احمدینژاد: کویت چه دارد که ما آنجا جاسوسی کنیم؟
محمود احمدینژاد در ادامه سخنان خود درباره اظهارات کویت مبنی بر صدور حکم اعدام برای سه متهم به «جاسوسی برای ایران»، این ادعا را تکذیب کرد.
همزمان با تاکید ایالات متحده بر نقش ایران در تحولات و ناآرامیهای منطقه، کویت نیز به تازگی اعلام کرد که «دو ایرانی مرتبط با سپاه پاسداران» و «یک کویتی» را به اتهام «جاسوسی برای ایران» به اعدام محکوم کرده است.
در همین حال، محمود احمدی نژاد روز دوشنبه گفت: «اصلا این حرف یعنی چه که یک عده در آنجا جاسوسی میکنند؟ کویت چه دارد که ما جاسوسی کنیم؟»
این اظهارات در حالی بیان شده است که دولت کویت اعلام کرده است که سه فرد دستگیر شده در این کشور؛ «دو ایرانی مرتبط با سپاه پاسداران» و «یک کویتی»، از پایگاههای کویتی و آمریکایی در خاک کویت برای جمهوری اسلامی اطلاعات جمعآوری میکردهاند.
به دنبال صدور حکم اعدام برای این سه نفر که در سال ۲۰۱۰ دستگیر شدهاند، دولت کویت سفیر خود را از ایران فراخواند و سه دیپلمات ایرانی را از کویت اخراج کرد.
این درحالی است که جمهوری اسلامی همواره اتهام جاسوسی در خاک کویت را رد کرده است.
آقای احمدینژاد نیز روز دوشنبه جاسوسی در کویت را تکذیب کرد و تأکید کرد که دولت کویت با ایران «دوست» است و لذا جاسوسی در این کشور «اصلا معنایی ندارد».
وی همچنین در ادامه سخنان خود و در اشاره به تحولات خاورمیانه و در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران در مورد وقایع سوریه، دولت بشار اسد را نیز «دوست» ایران دانست و خاطرنشان کرد که «دوست و ملت سوریه باید خودشان با تدبیر مسائل را بی خودشان حل کنند».
محمود احمدینژاد در این کنفرانس خبری به علاوه بر علاقه ایران به برقراری رابطه با همه دولتها و ملتها، «بخصوص مصر» تأکید کرد.
جشنوارهای برای حس بحران حقوق بشر
پژمان اکبرزاده
این جشنواره با همکاری سازمان عفو بینالملل برگزار میشود و به فیلمهایی درباره فعالان حقوق بشر در سراسر دنیا میپردازد.
در برنامه امسال، علاوه بر نمایش ده مستند درباره فعالان حقوق بشر، بخشهای جنبی دیگری نیز فعال بودند. تاکو رایخافر، مدیر جشنواره، درباره روند گزینش فیلمها برای نمایش، به «زمانه» میگوید:
«ما فیلمهایی که درباره فعالان حقوق بشر ساخته میشود را تماشا میکنیم و سپس بهترینها را انتخاب میکنیم. البته باید گستردگی جغرافیایی آنها را هم در نظر داشته باشیم. در نتیجه هم باید از آسیا فیلم داشته باشیم، هم از آفریقا، آمریکایی لاتین و مناطق دیگر. کار مهم دیگری که تلاش میکنیم انجام دهیم این است که مدافعان حقوق بشری که درباره آنها فیلم ساخته میشود به لاهه بیایند و در جلسات بحث و سخنرانی شرکت کنند.»
برای جشنواره امسال، کشور یا موضوع خاصی بود که روی آن تمرکز شده باشد؟
بله، چندین موضوع. در کنار بخش اصلی A Matter of Act، بخشهای مهم دیگری هم داشتیم که به عدالت جهانی مربوط بود؛ برنامههای سالانه و همچنین نمایشهای ویژه مناطق و سوژههای خاص که امسال موضوعاش «مهاجرت به اروپا» بود. در بخش ویژه هم فیلمهایی درباره ایران و کلمبیا داشتیم.
چند فیلم از ایران به نمایش درآمد؟
پنج فیلم درباره ایران داشتیم که یا در ایران ساخته شده بودند و یا به ایران مربوط میشدند. البته یک بخش هم داشتیم مخصوص کارهای Kim Longinotto مستند ساز بریتانیایی که او هم یک فیلم درباره مشکلات زنان ایرانی برای گرفتن طلاق ساخته است.
یک فیلم از جعفر پناهی هم در جشنواره امسال به نمایش درآمد، دلیل نمایش این فیلم، وضعیت جعفر پناهی بود یا خود فیلم؟
خب صادقانه اگر بخواهم بگویم به هر دو دلیل! اما بیشتر برای بزرگداشت خود او. پناهی پنج سال پیش در جشنواره ما حضور داشت. او برنده جایزه "یک عمر خدمات هنری" شد. ما با کارهایش کاملا آشنا هستیم و از بابت شرایطی که برایش پیش آمده بسیار متاسف هستیم. در نتیجه فکر میکنم بسیار مهم است که جشنواره به وضعیت او و فیلمسازانی در شرایط مشابه، توجه نشان بدهند. بسیاری از جشنوارههای دیگر هم نسبت به وضعیت او واکنش نشان دادهاند، در روتردام، برلین و طبیعتا جشنواره ما که یک جشنواره حقوق بشری است.
Movies that Matter به یک جشنواره موفق سینمایی در زمینه حقوق بشر بدل شده، آیا فکر میکنید جشنواره توانسته از بابت ایجاد توجه بیشتر به بحران حقوق بشر در گوشه و کنار دنیا هم موفق عمل کند؟
من فکر میکنم برگزاری این جشنواره بر شیوه نگرش فیلمسازان به محیط پیرامونشان تاثیر میگذارد. اینکه بیشتر ببینند چه میگذرد و تعهدشان به ساختن فیلم درباره مدافعان حقوق بشر بیشتر شود؛ فیلمهایی که کار ما نمایش و مطرح کردنشان تا حد ممکن است.
هر سال هزاران فیلم در رابطه با مسایل حقوق بشر ساخته می شود ولی همه آنها موقعیتهای خوبی برای ارائه پیدا نمیکنند. زمانی که فیلم به پایان میرسد، کار فیلمساز تمام شده است. پس از آن دیگر به مخاطب برمیگردد. اگر روزنامهنگار باشید میتوانید درباره آن فیلم بنویسید. اگر سیاستمدار هستید می تونید از راه خودتان اعمال نفوذ کنید. اگر یک شهروند عادی هستید می توانید به این موضوعها فکر کنید و اینکه چه کمکی میتوانید انجام دهید.
به همین خاطر است که ما معمولا نمایش فیلمها را با جلسات گفتگو برگزار می کنیم تا موضوع دقیقاً بررسی شود و روشن شود قربانی کیست، مسئول کیست و برای حل بحران چه میتوان کرد. گاهی حتا فیلم ها را برای نمایندگان پارلمانها هم نمایش دادهایم، نه تنها در لاهه، در سراسر جهان.
از بابت تماشاگران چطور؟ هیچگاه حس کردهاید که دارند به قشر خاصی محدود میشوند؟
تماشاگران بسیار متنوع هستند. البته در لاهه، بسیاری از فعالان در عرصه صلح جهانی فعالیت دارند که به برنامههای جشنواره بسیار علاقه نشان میدهند. در عین حال افراد معمولی هم هستند و همچنین کسانی که در نهادهای مربوط به جامعه مدنی یا سازمانهای غیردولتی در لاهه فعالاند.
نکته جالب در رابطه با جشنواره این است که ما معمولا از راه اخبار از مسایل ناراحت کننده در جهان آگاه میشویم ولی از راه تماشای فیلم هاست که می توانیم دقیقاً حس کنیم در آنجا چه میگذرد. از این راه است که یک حس تعهد پیدا میشود برای حل بحران.
pejman@radiozamaneh.com
مرتضی کاظمیان
رهبر جمهوری اسلامی و «طبقه جدید» نظامی_رانتی مسلط در حاکمیت، چنان دچار بحران هژمونی و اقتدار شدهاند که...
حاکمیت در جمهوری اسلامی مانع برگزاری مراسم ختم پدر میرحسین موسوی میشود. جریان تمامیتخواه مسلط در ساخت قدرت، همچنین از حضور موسوی در مراسم تشییع و تدفین پیکر پدرش جلوگیری میکند. صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی در اقدامی دیگر، خانوادهی زندهیاد محسن دگمهچی را مورد تهدید قرار میدهند که مراسم ختمی برای این زندانی سیاسی (جدیدترین قربانی نظام تمامیتخواه) برگزار نکنند.آیا نظام ایدئولوژیک متکی بر ولایت مطلقه فقیه و سامان یافته از «طبقه جدید» نظامی_رانتی، واجد «اقتدار» و برخوردار از «هژمونی» است؟
آنتونیو گرامشی، اندیشمند برجستهی سیاسی، هژمونی (استیلا) را رضایت و توافقی توصیف میکند که توسط مردم به بلوک حاکم داده شده است و با سلطه و قدرت که معمولا جبری است تفاوت دارد. به بیان دیگر، هژمونی وضعی است که طبقهی مسلط سیاسی توانسته است طبقات جامعه را به پذیرفتن ارزشهای اخلاقی، سیاسی و فرهنگی خود ترغیب کند. در جامعهای كه طبقه حاکم در آن واجد هژمونی است میزان قابل توجهی از اجماع و وفاق و ثبات اجتماعی وجود دارد، و طبقات تحت سلطه، حامی آرمانها و ارزشهای مورد نظر طبقه مسلط هستند؛ ارزشهایی که ساختار قدرت را به جامعه پیوند میزند.
از نظر گرامشی، بلوک حاکم تا زمانی موفق است که بتواند روی توافق عمومی تودههای مردم تکیه کند؛ اما اگر بلوک حاکم در این زمینه شکست بخورد، بحران اقتدار یا هژمونی رخ خواهد داد.
به بیان دیگر، بحران اقتدار در نتیجهی ناتوانی بلوک حاکم در مواجهه با تغییرات اجتماعی ـ اقتصادی جامعه بروز و ظهور مییابد و اشارهای بر پایان دورهی رضایت و موافقت عمومی است. هژمونی كنترل از طریق اجماع فرهنگی است، درحالیکه سلطه کنترل جامعه با تمسک به اجبار و زور و خشونت محسوب میشود. به عقیدهی گرامشی، صرفنظر از نوع دولت، فقدان «رضایت خودجوش» در جامعه مدنی، دولت را وادار میكند تا به قوه قهریه متوسل شود.
با چنین تبیین اجمالی از مفهوم هژمونی، میتوان دقیقتر وضع کنونی طبقه حاکم در جمهوری اسلامی و نسبت آن را با جامعه مدنی ایران مورد ارزیابی قرار داد.
از این منظر، وقتی با وجود شبکهی انحصاری و بیرقیب صدا و سیمای جمهوری اسلامی، فیلترینگ اینترنت تشدید میشود، ارسال پارازیت و اختلال در امواج ماهوارهای لاینقطع ادامه مییابد، و برخوردهای امنیتی و قضایی با اصحاب رسانه و روزنامهنگاران مستقل، دامنهدار و رشدیابنده میگردد، مشخص است که ساخت قدرت نتوانسته است ارزشهای خود را در جامعه مدنی مستقر سازد و واجد هژمونی _به تعبیر گرامشی_ شود.
بر آنچه ذکر شد میتوان شواهد مهم دیگری _از حوزهی فرهنگ_ افزود: اظهارات اخیر ابراهیم حاتمیکیا، کارگردان مشهور سینما در مصاحبه با رسانهی رسمی جمهوری اسلامی (تاکیدات وی بر ضروری و قطعی بودن «اصلاح نظام» و انتقاد شدید او از امنیتی کردن فضای جامعه)؛ حمایت معنادار و صریح احمد توکلی، رییس مرکز پژوهشهای مجلس در سایتاش (الف) از حاتمیکیا (و تاکید توکلی بر وجود «ظلمها» و «انحرافها» در جمهوری اسلامی)؛ و فروش قابل اعتنای فیلم «جدایی نادر از سیمین» در پایتخت و شهرهای بزرگ کشور. اینها، تنها سه نمونهی اخیر و جدید دیگر محسوب میشوند.
در عرصهای دیگر (نهاد دین)، اظهارات انتقادی اخیر مرجع سنتی و غیرسیاسی، آیتالله وحید خراسانی خطاب به طبقه حاکم و شخص آیتالله خامنهای قابل اشاره است؛ نقدهایی که با نقطهعزیمت مذهبی بیان میشود و شنوندگان و حوزههای تأثیر خاص خود را داراست. مخاطبان این مرجع سنتی با گروههای هدف سخنان مراجع سیاستورزی چون آیتالله منتظری، دارای تفاوت هستند (بهویژه، بهعنوان یک گواه، آنجا که آیتالله منتظری، «جمهوری اسلامی» را نه «اسلامی» میداند و نه «جمهوری».)
احضارها و تهدیدها و بازداشتهای گسترده و پیوستهی منتقدان و مخالفان و دگراندیشان در ماههای اخیر، تشدید سرکوب و محدودیتهای گوناگون علیه مطبوعات و جمعیتهای سیاسی و نهادهای مدنی و ... جملگی تلاشهای حاکمیتی است که نتوانسته هژمونی خود را مسلط و متحقق سازد، و ناگزیر در وضعی بحرانی، اقتدار نامشروع و سلطهی متکی بر زور و قدرت و اجبار را در دستور کار خود قرار داده است.
وقتی فریبرز رئیسدانا درپی مصاحبهای انتقادی با تلویزیون فارسی بیبیسی، و اعتراض به سیاستهای اقتصادی دولت احمدینژاد و بهویژه حذف یارانهها، بازداشت میشود؛ یا هنگامی که اندک خبرگزاریها و مطبوعات نیمهمستقل فعال در جمهوری اسلامی، مورد تهدید قرار میگیرند که «آبروی نظام» (پروژهی حذف یارانهها) را مورد انتقاد قرار ندهند؛ آشکار است که دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی جمهوری اسلامی و توان کارشناسان رسانهای و اقتصادی و فرهنگی نظام برای توجیه و همراه ساختن افکار عمومی، با شکست مواجه شده و با اندک نقد و توضیحی، بهخود میلرزد.
چنین است ایجاد محدودیتهای مضاعف و مشدد برای زندانیان سیاسی در رجاییشهر و اوین و ...؛ چرا که مکتوبات رسواگر و آگاهیبخش آزادگانی چون عیسی سحرخیز، محمد نوریزاد، مصطفی تاجزاده، و مهدی محمودیان، یا یک بیانیهی بهاره هدایت و مجید توکلی و مهدیه گلرو، یا اظهارنظر دانشجویی ستارهدار در زندان و تبعید (ضیاء نبوی و مجید دری) وضع بحرانی نظام سیاسی را به جهت هژمونی و اقتدار، تشدید میکند؛ و اینگونه، از سوی صاحبان قدرت سختافزاری، درخور تشدید مجازات و محدودیت و سختی ارزیابی میشود.
اینگونه، و متکی بر شاهدهایی که به اجمال ارائه شد، میتوان مدعی شد که آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، بهمثابهی ستون خیمهی نظام ایدئولوژیک مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه، و «طبقه جدید» نظامی_رانتی مسلط در حاکمیت، چنان دچار بحران هژمونی و اقتدار شدهاند که چارهای نمییابند جز آنکه مانع حضور میرحسین موسوی در مراسم خاکسپاری پدرش یا برگزاری مراسم ختم ایشان، شوند.
کوتاه سخن آنکه نظام سیاسی سرکوبگر، اقتدارگرا و متکی به حاکم خودکامه، آشکارا از اقناع ایدئولوژیک شهروندان تحت سلطه و نیز همراه ساختن جامعه مدنی با ارزشهای خود ناتوان مانده است. البته وجهی دیگر از واقعیت آن است که دولت در جوامع استبدادی، با تکیه بر زور و خشونت و اجبار، محیط بر جامعه مدنی است؛ و به سبب برخورداری از قدرت سختافزاری، و قوای مجریه و قضاییه و مقننه، اقتدار نامشروع خود را تداوم میبخشد. گو اینکه هژمونی آن در جامعه مدنی، بس ضعیف و بیمقدار است.
اینچنین، به نظر میرسد که وظیفهی اصلی کوشندگان مسیر سخت آزادی و دموکراسی، آگاه ساختن بیش از پیش اقشار گوناگون اجتماعی؛ رهاییبخشی شهروندانی پرشمارتر از تسلیم به انواع رازپردازیها و سلطهی نظام استبداد دینی؛ و نیز همراهسازی لایههای فزونتری از جامعه برای پیشبرد تحول و تحقق تغییر از «وضع موجود» به «وضع مطلوب»، و گذار مطمئنتر و کمهزینهتر به دموکراسی است. در همین راستاست که بهرهجستن و نیز سامان دادن نهادهای مدنی و «شبکههای اجتماعی» در حوزهها و سطوح گوناگون جامعه، غیرقابل اجتناب و بس مهم و موثر مینمایاند.
جرس. بر اساس اطلاعات واصله رجبعلی مزروعی ماهها قبل به عنوان سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خارج از کشور منصوب شده است
مزروعی (متولد 1336 اصفهان) کارشناس ارشد برنامه ریزی سیستمهای اقتصادی دانشگاه شهید بهشتی از مبارزان قبل از انقلاب است. او از 1370 عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است و از همکاران ثابت دو هفته نامه "عصر ما" ارگان سازمان در تمام دوران انتشار بوده است. مزروعی پس از تاسیس جبهه مشارکت ایران اسلامی در سال 1376 عضو شورای مرکزی و در حال حاضر عضو دفتر سیاسی آن است
مزروعی از فعالترین نمایندگان دوره ششم مجلس شورای اسلامی و از سازمان دهندگان تحصن تاریخی نمایندگان در مجلس بوده است. وی عضویت شورای سردبیری روزنامه های سلام، صبح امروز، مشاركت، نوروز، ياسنو و وقايع اتفاقيه را در کارنامه مطبوعاتی خود دارد. مزروعی عضو هيات مديره انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران از بدو تاسيس تا كنون و در حال حاضر رياست اين انجمن را بر عهده دارد. مزروعی ماههاست خارج از کشور در اروپا از فعالان جنبش سبز است
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی یکی از تاثیرگذارترین احزاب سیاسی در ایران است که در سال 1389 بر خلاف قانون توسط هیأت حاکمه منحل گردید. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 از میرحسین موسوی حمایت کرد و بسیاری از اعضای شورای مرکزی آن در زندان بسر می برند. اعضای خارج از زندان آن نیز به زندانهای طویل المدت محکوم شده یا منتظر حکم دادگاه هستند
به دنبال فشار فزاینده پلیسی بر فعالان سیاسی و توقف عملی فعالیتهای احزاب شناسنامه دار در کشور شاخه خارج از کشور سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در تاریخ 20 بهمن 1389 آغاز بکار کرد و تا کنون پنج بیانیه صادر کرده است
چشمانداز تغییرات آینده ایران
حبیبالله پیمان *پایداری نظامات و ترتیبات حاکم بر هرجامعه وابسته به وجود دستکم چند عامل اساسی است: ثبات سیاسی، توسعه پایدار اقتصادی، همبستگی و اعتماد متقابل میان مردم (سرمایه اجتماعی) از یکسو و میان ملت و حکومت ازسوی دیگر. این شرایط به نوبه خود زمانی برقرار میشوند که مردم آن جامعه در سطح قابل قبولی از حقوق اساسی خود یعنی حق آزادی و حکومت بر خود، عدالتاجتماعی و امنیت و رفاه بهرهمند باشند. با کاربرد این معیار میتوان درباره میزان پایداری یا بیثباتی اوضاع سیاسی و اجتماعی کنونی ایران گمانهزنی کرد:
۱ـ به لحاظ سیاسی، در این واقعیت تردید نیست که طبق آمار رسمی مراجع دولتی در انتخابات خرداد ۸۸ ، سیزده میلیون نفر از افراد دارای شرایط رأیدادن، چون به نحوه برگزاری انتخابات و اعلام نتایج آن معترض بودند، عملاً از حقوق اجتماعی و سیاسی (قانونی) مثل آزادی عقیده و بیان، حق مشارکت سیاسی و انتشار روزنامه و یا تأسیس حزب و انجمن، محروم نگاه داشته شدهاند. با احتساب آن تعداد از ناراضیان و معترضانی که رأی ندادند و یا بعدها به صف منتقدان افزوده شدهاند، معترضان به وضع موجود در خوشبینانهترین حالت، دستکم حدود نیمی از جمعیت بالغ کشور را شامل میشوند.
۲ـ ادامه حالت اعتراض و محرومیت بخش بزرگی از جمعیت، از مشارکت در حیات سیاسی و اداره امور کشور بهطور قطع برهمزننده ثبات سیاسی است، بخصوص که برای خاموش نگاهداشتن معترضان از روشهای خشونتآمیز استفاده میشود که به افزایش تنش و بیاعتمادی میان دولت و ملت میانجامد و درنتیجه آن هر نوع گفتوگو و تعامل میان منتقدان و حاکمیت برای رسیدن به توافق بر سر راه حل مشکلات ناممکن میشود.
۳ـ ناکارآمدی نظام مدیریت کشور و اصرار بر کنترل همه منابع مالی و مؤسسههای اقتصادی توسط نهادهای دولتی یا وابسته به اشخاص حقیقی و حقوقی مرتبط و وابسته به حاکمیت، موجب تضعیف نظام تولید و نیروهای مولدکشور شده و از این طریق مشکلات معیشتی و اجتماعی عدیدهای چون فقر، بیکاری و تورم برای بیشتر قشرهای جامعه پدید آورده است؛ مشکلات و تنگناهایی که با اجرای سیاست تعدیل اقتصادی باعنوان اصلاح قیمتها در شرایط رکود، تورم بالا و بیثباتی سیاسی بهطور قطع تشدید خواهد شد.
۴ـ بدیهی است که وضعیتهای سهگانه یادشده، موجبات نارضایتی روزافزون مردم را فراهم میکند که دیر یا زود پیامدهای آشکار، مستقیم و بیشتر نهفته و غیرمستقیم آن بروز خواهد کرد و بهتدریج به بدنه و پایگاه اجتماعی حاکمیت نیز سرایت میکند و نگرانیهایی از تشدید نارضایتی و گسترش اعتراضات در حوزه حکومت پدید میآورد. واکنش اولیه و معمول به این نگرانی، نشاندادن شدت عمل و ایجاد رعب برای پیشگیری از هر حادثهای است که تصور میشود ثبات موجود را تهدید خواهد کرد، ولی این تمهیدات مانع از تشدید نابسامانیها و وخیمترشدن وضعیت معیشتی، مشکلات اجتماعی و سیاسی جامعه نمیشود، بلکه با راندن جریان اعتراضات و گفتوگوهای انتقادی به زیر پوسته جامعه و روابط درونی زیست جهان، بر بیگانگی برخی مدیران از واقعیتها میافزاید و مدیریت بحرانها و بازگرداندن تعادل و ثبات را به جامعه برای دولت دشوارتر میکند، از اینرو این سیاستها ازسوی بخشهای دیگر حاکمیت تأیید نشده، تقاضای تجدیدنظر در رویههای جاری، تغییر روشها و اصلاح امور رو به افزایش است.
در این حال دو راه یا امکان در برابر سیر حوادث و تحولات گشوده است، یکی واگذارکردن سرنوشت جامعه به تحولات خودبهخودی و در همان حال مواجهه روزبهروز و لحظهبهلحظه با پیشامدها و مشکلات و قناعتکردن به درمان موقتی و علامتی نابسامانیها، در این حالت چون با ریشهها و عوامل اصلی بحرانها برخورد نمیشود، مشکلات فزونی یافته و مسائل پیچیدهتر میگردند و چون نارضایتیها و اعتراضات هم ادامه مییابند و تشدید میشوند، خواهناخواه سیاست ارعاب، قهر و تعامل ستیزهجویانه نیز با شدت بیشتری استمرار مییابد. این وضع مساوی است با افزایش تنش در روابط داخلی میان مردم و حکومت و در روابط بینالمللی، که اگر به موقع برای پیشگیری ازآن اقدام جدی و فوقالعادهای صورت نگیرد، به صورت کنترلناپذیری شتاب میگیرد و چهبسا که به فروپاشی اجتماعی و تلاطمهای سخت سیاسی و نظامی بینجامد.
اما بنا به دلایل زیر احتمال وقوع این امکان ضعیفتر از چشمانداز دوم است:
۱ـ بسیاری از مردم خاطره تجربیات تلخ و ناشی از خشونت و آشوبهای فراگیر و تغییرات سریع قهرآمیز را در حافظه تاریخی خویش حفظ کرده و به یاد میآورند، همینطور تجربه طولانی زیستن در صلح و همبستگی با دیگر اقوام ایرانی و پیروان دیگر مذاهب و آیینها و با همسایگان و ملل بیگانه را در وجدان شعور جمعی خود بهطور زنده در دسترس دارند. تکثر و تنوع قومی و فرهنگی و وجود و همزیستی انواعی از مذاهب و آیینهای متفاوت درکنار یکدیگر، از ویژگیهای کهن و پایدار جامعه ایران است. تحت چنین شرایطی حفظ کیان و موجودیت ملی و فرهنگی ایرانی ممکن نبود مگر در سایهکنش و زیست مسالمتجویانه مبتنی بر باور به کرامت و برابری همه انسانها از هر قوم، نژاد، مسلک، آیین و حل کدخدامنشی(عقلانی) اختلافات. نزاع و خشونت میان اقوام یا پیروان مذاهب رخ نمیداد، مگر زمانیکه حکومتهای مستبد و متمرکز طایفهای با سوگیری قومی یا مذهبی، اعضای دیگر اقوام و مذاهب را زیر فشار و در تنگنا قرار داده، با اعمال سیاست تبعیضآمیز و تهدید هویت فرهنگی و قومی یا مذهبیشان، بذر نفرت و خشم در دلهای آنها میکاشتند. سیاست طرد، به حاشیهراندن، بیاعتنایی، تحقیر، تبعیض، محرومسازی، اعمال سلطه و قیمومیت بر گروههای قومی و مذهبی یا سیاسی، مهمترین عامل بروز نزاع و کنشهای خشونتآمیز بوده است.
۲ـ عامل بعدی، وجود گرایشهای فکری و سیاسی مختلف با پیشزمینههای اجتماعی و طبقاتی تا حدودی متفاوت در ترکیب طبقه حاکمه است. در تاریخ معاصر ایران و در موارد زیادی پیش از آن نیز، حوزه قدرت، بهندرت تنها در کنترل یک گروه خاص بوده است. در موارد اخیر معمولاً یک گروه نظامی و (یا طایفهای جنگجو و جویای قدرت) از طریق کودتا و با جنگ و زور، قدرت حکومتی را در اختیار میگیرند و آن را از وجود هر عنصر غیرخودی پاکسازی میکنند. در این نوع حکومتها، دوام قدرت وابسته به حفظ توانایی و اراده کاربرد سیستماتیک خشونت و سرکوب است، به همین جهت به محض بروز سستی در ارکان قدرت، دیر یا زود زیر فشار بحرانهای اجتماعی و اقتصادی و شورشهای تودهای و یا هجوم و غلبه رقبا سقوط کرده و طرد میشوند. به عکس حکومتهای برآمده از پیروزی انقلابها و جنبشهای اجتماعی معاصر نظیر مشروطیت، نهضتملی و انقلاب ۵۷، عموماً متکثر بوده، نمایندگانی از نیروهای مختلف اجتماعی شرکتکننده در انقلاب را در خود جمع دارند. یک دلیل آن است که آنها هدفهایی را دنبال میکنند که خواست فوری و مشترک همه طبقات ناراضی و معترض جامعه است. این ویژگی آنقدر قوی است که با وجود ریزشها و حذفشدنهای متعدد، همچنان محفوظ میماند، مگر آنکه همانند آنچه پس از انقلاب مشروطه و نهضتملی اتفاق افتاد با یک کودتای نظامی حوزه قدرت بهطور یکپارچه و انحصاری توسط کودتاچیان کنترل و دیکتاتوری تمامعیار برقرار شود. حکومت برآمده از انقلاب اسلامی ۵۷ نیز از این قاعده مستثنی نبود، بهطوریکه طی این سهدهه با وجود ریزشها و تصفیههای مکرر که بعضاً با خشونت همراه بوده و باوجود تلاش برخی گروههای انحصارطلب، تنوع جناحی آن محفوظ مانده است. پس از آخرین تصفیه بزرگ برخی تصور میکردند حاکمیت به انسجام و یکپارچگی کامل رسیده است، اما دیری نپایید که شکافهای بالقوه و پنهان ظاهر شدند و جبهه اصولگرا به چند جناح تقسیم شد و انتقاد از سیاستهای دولت در زمینه اقتصاد، روابط داخلی و بینالمللی و بویژه خصلت خودرأیی و قانونشکنی دولت رو به فزونی نهاد. آنان بهتدریج در حال ایفای نقشی هستند که یکدهه پیش از آن جناح اصلاحطلب در درون حاکمیت انجام میداد، بنابراین باید انتظار داشت که همراه با تشدید بحرانهای داخلی و در روابط بینالمللی و ادامه بیاعتناییهای بخشهای دیگر حاکمیت به قانوناساسی و قوانین مصوب مجلس و نهادهای دیگر نظیر قوهقضاییه و مجمع تشخیص مصلحت، جریان گفتوگو و مباحثه انتقادی و تقاضا برای اصلاحات اساسی در حوزه حکومت که در جریان وقایع سال ۸۸ مسدود شده است، بهتدریج باز شود.
چشمانداز پیشرو، محوریت قانوناساسی
وقتی به عملکرد هسته متصلب و جریان افراطی راست نظر میافکنیم و تمایل سیریناپذیر به انحصار تمامی منابع قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی (اطلاعات، تبلیغات و آموزش) را مد نظر قرار میدهیم و نیز با توجه به دست بازی که در کاربرد شیوههای خشونتآمیز و فراقانونی از خود نشان داده است و انعطافناپذیری در برابر انتقادات اصولی و در عین حال جدی جناحهای دیگر حکومت و بالاگرفتن اعتراضات عمومی، ابتدا به ظاهر چنین به نظر میرسد که هیچ عاملی نمیتواند مسیر تحولات جامعه را که باشتاب بهسوی تشدید بحران و وخیمترشدن اوضاع عمومی و وقوع تنشهای ویرانکننده میرود، تغییر دهد، ولی وجود برخی عوامل و نشانههای مثبت، از تیرگی این چشمانداز میکاهد و دورنمای روشنتری را در برابر چشمهای ما قرار میدهد.
چنانکه یادآور شدیم، در میان نیروها و طبقاتاجتماعیکه نقش فعالی در تولید ارزشافزوده ملی (مادی، اجتماعی و فرهنگی) دارند، تمایلی قوی و ریشهدار به همزیستی صلحآمیز با یکدیگر و حل مسالمتآمیز اختلافات از طریق گفتوگو و تعامل مثبت و خلاق وجود دارد. آنان خشونت، حذف و طرد را تأیید نمیکنند و در برابر دعوت به آن جواب رد میدهند. اینها که اکثریت بزرگ مردم ایران را تشکیل میدهند، آمادگی زیادی برای اتحاد، همبستگی، همکاری و اقدام مشترک برای دستیابی به هدفهای مشترک ملی دارند، چنانکه در یک سده گذشته بارها برای تحقق آزادی، استقلال و دستیابی به حق حاکمیتملی و عدالت، دوش به دوش هم مبارزه کردهاند و ظرفیت بالایی برای دوستی و همبستگی با یکدیگر بروز دادهاند.
مشکلات و نابسامانیهای موجود از زوایای مختلف، قابل تبیین و علتیابی هستند، آن تبیین و تحلیلی بیشتر راهگشاست که افزون بر جلب اتفاق نظر همگان، موانع عملی کمتری پیش روی کنشگران قرار میدهد، در ضمن شاخص بهکار رفته در این تبیین باید بهروشنی صفوف را از هم متمایز و مسئله اصلی مورد اختلاف را که گرهگشای بقیه مسائل و معضلات است و باید محور تعامل و گفتوگو، طرح مطالبات و شعار این مرحله قرار گیرد، از ابهام خارج کند و بهروشنی در برابر چشمهای همگان قرار دهد. این شاخص در حال حاضر جز قانوناساسی نیست که در این سیسال برخی از مهمترین اصول آن یعنی حقوق و آزادیهای مردمی، اجتماعی و حق حاکمیت مردم مورد بیاعتنایی قرار گرفته است، درحالیکه التزام به این اصول ازسوی حاکمیت بهطور قطع از وقوع بخش اعظم مفاسد و نابسامانیها و محرومیتها و ضایعات مادی، انسانی، اخلاقی، خشونتها و بیعدالتیها جلوگیری میکرد.
در حال حاضر قانوناساسی تنها میثاق رسمی است که قانونشکنان و متجاوزان به حقوق عمومی نیز نمیتوانند رسماً با آن مخالفت کنند و در برابر آن بایستند. مشروعیت این قانون (باوجود نواقص و نارساییهای چند) به اندازهای است که همه تلاشهای جریان راست متصلب برای بیاعتبارکردن اصول مربوط به حقوق اساسی ملت و رکن جمهوریت نظام را در این سالها، خنثی و بیاثر کرده است، بهعلاوه با تکیه بر شعار اجرای بیکموکاست همه اصول قانوناساسی، بخش اعظم مطالبات اساسی مردم در زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قابل وصول است؛ مطالباتیکه تحقق آنها شرط لازم برای برداشتن گامهای بلندتر در راستای توسعه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است.
شعار قانونگرایی که در جنبش اصلاحات خرداد ۷۶ دنبال شد و در پی آن شعار اجرای بدون تنازل اصول قانوناساسی که در حال حاضر پیگیری میشود، بهتدریج و زیر فشار ضرورتهای ناشی از بحرانهای رو به تزاید داخلی و بینالمللی و نیز تحتتأثیر جنبشها و انقلابهای منطقه، ازسوی اکثریت اقشار و طبقات ملت پذیرش عام پیدا کرده و واکنش مثبت بسیاری از نیروهای بدنه نظام و شخصیتها و جناحهای منتقد درون حاکمیت را برمیانگیزد. آنها بیش از پیش به این حقیقت پی خواهند برد که برای بازگرداندن تعادل، آرامش و صلح به جامعه و نظارت، ارزشیابی مراجع قدرت هیچ راهحلی کمهزینهتر و مؤثرتر از اجرای کامل و بدن کموکاست قانوناساسی وجود ندارد.
بنابراین، پس از سهدهه که مهمترین اصول قانوناساسی، آزادی بیان و حق فعالیت و مشارکت در تعیین سرنوشت کشور به فراموشی سپرده شده است و به دنبال آن هزینههای سنگین مادی و معنوی بر ملت و کشور تحمیل گردیده، دور از انتظار نیست اگر شعار احیای اصول دموکراتیک قانوناساسی، محور اتفاق نظر و وحدت همه نیروهای فعال جامعه قرار گیرد و قشرهای ناراضی و معترض درون جامعه را با جناحهای میانهرو، اصلاحطلب و مدافع قانون درون نظام را به هم نزدیک سازد.
در حال حاضر جنبشهایی در بسیاری از کشورهای منطقه برای تجدید حیات دموکراسی و اصلاح و اجرای قوانیناساسی در جریان است، که جایگاهی معادل نهضتملی ایران دارند و احیا و اجرای اصول دموکراتیک قانوناساسی مشروطیت را هدف گرفته و در همان راستا پیش میرود. با این تفاوت که در جنبشهای نوین سعی بر این است که درسهای برآمده از کوششهای پیشین بهکارگرفته شود و با درایت و عقلانیت و واقعبینی بیشتری کار مُلک و ملت به سامان برسد. تحولات مثبت و امیدبخشی که برای پایاندادن به عمر رژیمهای دیکتاتوری در منطقه رخ داده و در حال گسترش است، همه نشان از پایان دورهای بین ۵۰ تا یکصدسال میدهند که در آن حکومتها بدون آنکه قوانیناساسی برآمده از جنبشها و انقلابهای آزادیبخش و استقلالطلبی(دموکراتیک) پس از جنگ جهانی دوم را رسماً ملغی کنند با اعمال زور و یا فریبکاری، تزویر و پنهانشدن در زیر لوای شعارهای ملی (ناسیونالیستی)، توسعه و نوسازی (مدرنیزاسیون)، عدالتخواهانه و یا مذهبی (اسلامیکردن)، کشورهای خود را با روشهای دیکتاتوری اداره کرده، همه منابع قدرتهای مادی، انسانی و فرهنگی را تیول یک اقلیت کوچک قرار دادهاند. شواهد از پایان این دوره و عبور به مرحله تأمین حقوق و آزادیهای مردم یعنی احیای نهاد قانوناساسی خبر میدهند، گذار به این مرحله به کمک ائتلاف گسترده همه قشرها، طبقات مولد و نیروهای خواهان تغییر در درون و بیرون از نظامهای موجود و به یاری اقدامات و پایداریهای مدنی و روشهایی مسالمتجویانه، در حال انجامشدن است.
انبوه تحولات جامعه ایران را نیز که در هر مرحله پیشگام بوده در چشمانداز احیای قانوناساسی باید مشاهده و پیشبینی کرد.
* دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز، و عضو شورای فعالان ملی- مذهبی
منبع: چشم انداز ایران
میر اسماعیل موسوی به واسطه تربیت این فرزند، حق بزرگی بر همه مردم دارد
متن این پیام که در وبسایت مجمع روحانیون مبارز منتشر شده، به شرح زیر است:
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
در گذشت پدر بزرگوارتان موجب تأسف و تأثر تمام علاقمندان گردید. مرحوم سید اسماعیل موسوی مردی از سلاله پیامبر(ص) که عمر پر برکت خود را با تعهد و پاکی و صداقت به پایان برد و در حالی در جوار رحمت حق آرامید که از خاندان خود شهیدانی تقدیم اسلام و انقلاب نمود. او حق بزرگی بر همه مردم این مرز و بوم داشت چرا که فرزندی در دامان خود تربیت کرد که در هشت سال دوران دفاع مقدس از هیچ تلاشی برای اداره هر چه بهتر کشور فرو گذار نکرد و مردم ایران همواره آن خدمات ارزنده را پاس داشته و خواهند داشت.
مجمع روحانیون مبارز این مصیبت را به جنابعالی و سایر بازماندگان صمیمانه تسلیت می گوید و برای آن مرحوم علو درجات و برای جنابعالی و دیگر مصیبت دیدگان صبر و اجر و سربلندی از خداوند بزرگ مسئلت دارد.
مجمع روحانیون مبارز
۱۴ فروردین ۱۳۹۰
پیام مجمع روحانیون مبارز به میرحسین: مردم ایران همواره خدمات شما در دوران دفاع مقدس را پاس خواهند داشت
مجمع روحانیون مبارز در پیامی به مهندس میر حسین موسوی درگذشت پدر بزرگوار ایشان، سید اسماعیل موسوی، را تسلیت گفت و تاکید کرد که آن مرحوم، حق بزرگی بر همه مردم این مرز و بوم داشت چرا که فرزندی در دامان خود تربیت کرد که در هشت سال دوران دفاع مقدس از هیچ تلاشی برای اداره هر چه بهتر کشور فرو گذار نکرد و مردم ایران همواره آن خدمات ارزنده را پاس داشته و خواهند داشت.متن این پیام که در وبسایت مجمع روحانیون مبارز منتشر شده، به شرح زیر است:
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
در گذشت پدر بزرگوارتان موجب تأسف و تأثر تمام علاقمندان گردید. مرحوم سید اسماعیل موسوی مردی از سلاله پیامبر(ص) که عمر پر برکت خود را با تعهد و پاکی و صداقت به پایان برد و در حالی در جوار رحمت حق آرامید که از خاندان خود شهیدانی تقدیم اسلام و انقلاب نمود. او حق بزرگی بر همه مردم این مرز و بوم داشت چرا که فرزندی در دامان خود تربیت کرد که در هشت سال دوران دفاع مقدس از هیچ تلاشی برای اداره هر چه بهتر کشور فرو گذار نکرد و مردم ایران همواره آن خدمات ارزنده را پاس داشته و خواهند داشت.
مجمع روحانیون مبارز این مصیبت را به جنابعالی و سایر بازماندگان صمیمانه تسلیت می گوید و برای آن مرحوم علو درجات و برای جنابعالی و دیگر مصیبت دیدگان صبر و اجر و سربلندی از خداوند بزرگ مسئلت دارد.
مجمع روحانیون مبارز
۱۴ فروردین ۱۳۹۰
محمد حسین خوربک روانه ی اوین شد
محمدحسین خوربک برای گذراندن دوران یک سال زندان قطعی خود به زندان اوین رفت.به گزارش ندای سبز آزادی، محمدحسین خوربک، عضو کمیته دانشجویی و دبیر کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت برای گذراندن دوران یک سال زندان قطعی خود به زندان اوین بازگشت.
وی پیش از این با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی صادره از سوی بازپرس شعبه ۳ دادسرای انقلاب آزاد شده بود.
محمدحسین خوربک از اسرای مراسم کمیل سبزی است که پنج شنبه ۳۰ مهر ماه ۸۸، برای آزادی شهاب طباطبایی, عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در منزل او برگزار شده بود.
در این مراسم ماموران امنیتی با یورش به محل برگزاری مراسم، تمامی حاضران را بازداشت کرده بودند.
دلنوشته ساجده عرب سرخی برای بهاره هدایت: زمینِ سرزمین من سرد است
ساجده عرب سرخی، فرزند فیض الله عرب سرخی، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در یادداشتی به مناسبت سالگرد تولد بهاره هدایت برای وی نوشته است: چشم ها را می بندیم و دعا می کنیم روزگارت، خانه ات و دلت روشن باشد و قاصدک های خوشبختی به این رودخانه ی وحشی شده ی بحران زده بازگردند. چشم هایمان را باز نمی کنیم تا همه ی آزادیت را پس بگیریم، تا همه ی آزادگیت را نثارشان کنیم.فردا ۱۶ فروردین سالگرد تولد بهاره هدایت، سخنگوی دربند دفتر تحکیم وحدت است که از دی ماه سال ۸۸ بدون مرخصی در زندان اوین به سر می برد.
وی این روزها، به دلیل پیام روز دانشجوی خود در سال ۸۹ ممنوع الملاقات است.
متن این یادداشت که در اختیار کلمه قرار داده شده به شرح زیر است:
بانوی سرزمین من
می گویند به زودی متولد می شوی. می گویند بهار آمد و بهاری دیگر در راه است.
و چقدر این روزها خانه ات دل تنگ آرامش بی دریغ توست. چقدر این روزها تو بیرون از انحصار نگاه های دزد و دست های مرموز و رویاهای دریوزه ادراک می شوی. چقدر این روزها فراتر از دایره تنگ حصر، نظرهای تو را دیده ایم.
بانوی آزاده ی سرزمین آزاد
این روزها زمین سرزمین من سرد است. من سردم. آفتاب فروردین، جانی برای گرم کردن ندارد. هوای زمین سکوت است. ردپای جوانمردی در خاک سرزمین من ترک خورده و دستان پینه بسته مردمان چاک چاک شده. نگاه من، نگاه مردمم، از بس که سینه دریده و زمین سر بلندی را شخم زده و دانه پاشیده است و دست خالی بازگشته، بارانی است.
بانوی سر بلند
این روزها دنیا دچار نفس تنگی است. ارادت دست از ارادت شسته و رسم روزگار ناجوانمرد گشته. می بینی که چطور مردانگی حقیر و کوچک و ناچیز و بزرگی، همه ی بزرگی و مردانگی و سر بلندی خویش را در حقارت و نامردانگی و سر افکندگی جستجو می کند؟ چقدر وسعت ِ بودن، در حصار گرفتار شده و آسمان به انحصار نظرهای تنگ در آمده است.
چه کردی بانو؟
پشت دیوارها بی همهمه ی آدم ها زندگی می کنی و ما هر روز با عکسی و یادی درس میگیریم از آنچه مشق کرده بودی. یاد گرفته ایم چقدر می توان ساده بود و استوار. بی صدا بود و پر صدا. هفته ها و ماه ها ممنوع الملاقات بود و در آن چهار دیواری لعنتی ماند و ناگفته ها را چنین به بلندترین آوا به دور دست ها فریاد کشید.
بانوی سرافراز سبز
اینان که در کوتاه دستی از بادهای حریص خزان، گوی سبقت ربوده اند، جز حسرت سوت و کور و سرما زده زمستان توشه ای برای خود نیاورده اند.
باید همین روزها به سراغ امین برویم و کیکی ساده. شمع تولدت را هم خواهیم گذاشت. همان شمع سی سالگی که نماد عطفی در زندگی مان است. شمع ها را خودمان فوت می کنیم. چشم ها را می بندیم و دعا می کنیم روزگارت، خانه ات و دلت روشن باشد و قاصدک های خوشبختی به این رودخانه ی وحشی شده ی بحران زده بازگردند. چشم هایمان را باز نمی کنیم تا همه ی آزادیت را پس بگیریم، تا همه ی آزادگیت را نثارشان کنیم.
جمعه شب 12فروردين شماري از مزدوران و حقوق بگيران نيروي تروريستي قدس رژيم آخوندي، به سركردگي شيخ جبار معموري، با حمايت نيروهاي عراقي، 12متر از سياج شرقي اشرف را باز كردند تا به داخل اشرف نفوذ كنند. اما هوشياري ساكنان اشرف، اين طرح جنايتكارانه را خنثي نمود.
جمعه شب ۱۲فروردین شماری از مزدوران و حقوق بگیران نیروی تروریستی قدس رژیم آخوندی، به سرکردگی شیخ جبار معموری، با حمایت نیروهای عراقی، ۱۲متر از سیاج شرقی اشرف را باز کردند تا به داخل اشرف نفوذ کنند. اما هوشیاری ساکنان اشرف، این طرح جنایتکارانه را خنثی نمود.
این مزدوران از مدتها قبل تحت پوش جاده سازی، لودر و ماشین الات سنگین، در محل مستقر کرده و یک شبکه اطلاعاتی تشکیل داده و نقطه مناسب برای باز کردن سیاج را شناسایی کرده بودند. آنان قیچی های بزرگ که مخصوص بریدن سیاج است را به همراه داشتند. آنان به سیاج اشرف قلاب انداخته و با ماشین می کشیدند تا بخشی از سیاج پاره شود . آنان همچنین با سنگ و آجر به ساکنان حمله کرده و با تفنگ ساچمه ای به سمت ساکنان شلیک کردند.
معموری و مزدورانش یک بار دیگر بعد از ظهر روز شنبه۱۳فروردین به حوالی اشرف آمده و بار دیگر به پرتاب سنگ و آجر پرداخته و در صدد بازکردن مجدد سیاج بر آمدند.
معموری که در ارتباط مستمر با سفارت رژیم قرار دارد، همزمان تعدادی از مزدوران رژیم را بسیج نموده بود تا همزمان با بریدن سیاج دست به حمله به داخل اشرف بزنند. معموری به این عناصر گفته بود: «میخواهیم بهصورت غافلگیرانه با پاره کردن سیاح حفاظتی اشرف و با بسیج افراد مختلف به نام مردم عراق وارد اشرف شده و آنجا را غارت کرده و ساکنان را مورد حمله قرار دهیم». بسیاری از این مزدوران در حمله ۷ژانویه۲۰۱۱ به اشرف شرکت داشتند و با پرتاب سنگ و کوکتل مولوتوف ۱۷۶تن را مجروح نمودند.
مقاومت ایران نماینده ویژه دبیرکل, مقامها و فرماندهی آمریکایی در عراق را نسبت به توطئه رژیم ایران و عواملش در دولت و نیروهای عراقی علیه ساکنان اشرف جلب نموده و خواهان استقرار دائمی تیم ناظر یونامی در اشرف و حفاظت این تیم توسط نیروهای آمریکایی به منظور تضمین حفاظت ساکنان است.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۱۳فروردین ۱۳۹۰ ( ۲ آوریل ۲۰۱۱ )
جمعه شب ۱۲فروردین شماری از مزدوران و حقوق بگیران نیروی تروریستی قدس رژیم آخوندی، به سرکردگی شیخ جبار معموری، با حمایت نیروهای عراقی، ۱۲متر از سیاج شرقی اشرف را باز کردند تا به داخل اشرف نفوذ کنند. اما هوشیاری ساکنان اشرف، این طرح جنایتکارانه را خنثی نمود.
این مزدوران از مدتها قبل تحت پوش جاده سازی، لودر و ماشین الات سنگین، در محل مستقر کرده و یک شبکه اطلاعاتی تشکیل داده و نقطه مناسب برای باز کردن سیاج را شناسایی کرده بودند. آنان قیچی های بزرگ که مخصوص بریدن سیاج است را به همراه داشتند. آنان به سیاج اشرف قلاب انداخته و با ماشین می کشیدند تا بخشی از سیاج پاره شود . آنان همچنین با سنگ و آجر به ساکنان حمله کرده و با تفنگ ساچمه ای به سمت ساکنان شلیک کردند.
معموری و مزدورانش یک بار دیگر بعد از ظهر روز شنبه۱۳فروردین به حوالی اشرف آمده و بار دیگر به پرتاب سنگ و آجر پرداخته و در صدد بازکردن مجدد سیاج بر آمدند.
معموری که در ارتباط مستمر با سفارت رژیم قرار دارد، همزمان تعدادی از مزدوران رژیم را بسیج نموده بود تا همزمان با بریدن سیاج دست به حمله به داخل اشرف بزنند. معموری به این عناصر گفته بود: «میخواهیم بهصورت غافلگیرانه با پاره کردن سیاح حفاظتی اشرف و با بسیج افراد مختلف به نام مردم عراق وارد اشرف شده و آنجا را غارت کرده و ساکنان را مورد حمله قرار دهیم». بسیاری از این مزدوران در حمله ۷ژانویه۲۰۱۱ به اشرف شرکت داشتند و با پرتاب سنگ و کوکتل مولوتوف ۱۷۶تن را مجروح نمودند.
مقاومت ایران نماینده ویژه دبیرکل, مقامها و فرماندهی آمریکایی در عراق را نسبت به توطئه رژیم ایران و عواملش در دولت و نیروهای عراقی علیه ساکنان اشرف جلب نموده و خواهان استقرار دائمی تیم ناظر یونامی در اشرف و حفاظت این تیم توسط نیروهای آمریکایی به منظور تضمین حفاظت ساکنان است.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۱۳فروردین ۱۳۹۰ ( ۲ آوریل ۲۰۱۱ )
اخراج استاد حقوق بشر دانشکده حقوق وعلوم سیاسی خرم آباد
خبرگزاری هرانا - احسان الله حیدری وکیل پایه یک دادگستری و عضو تمام وقت و رسمی هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم آباد به دستور وزارت اطلاعات، به دلیل درویش بودن و وکالت از دراویش گنابادی درمراجع قضائی، اخراج شد.
به گزارش وبسایت مجذوبان نور، در نامه شماره ۳۸۲۵۱۷/۱/۱۷/۰۵ مورخ ۱۸ اسفندماه ۱۳۸۹ معاونت آموزشی این دانشگاه، بدون ذکر علت اخراج، به این درویش گنابادی اعلام شده که از تاریخ اول فروردین ماه ۹۰ رابطه استخدامی وی با دانشگاه قطع خواهد شد.
بنابراین گزارش مسئولین دانشگاه علت اخراج این استاد حقوق را سلب صلاحیت گزینشی بیان و به نقل از مامورین امنیتی علت مکاتبه وزارت اطلاعات با هیات مرکزی گزینش سازمان مرکزی جهت سلب صلاحیت وی را، دلبستگی به طریقت درویشی نعمت اللهی گنابادی و وکالت از دراویش در مراجع قضائی اعلام کردهاند. همچنین این استاد حقوق در سال ۱۳۸۷ در پی قبولی در کنکور ورودی دوره دکتری حقوق جزا وجرمشناسی دانشگاه قم، به دلایل عقیدتی از حق تحصیل محروم گردید و از سوی وزارت اطلاعات محدویتهایی نیز برای فعالیت وی در کانون وکلای لرستان ایجاد شد.
یادآور میشود آقای حیدری در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد خرم آباد دروس حقوق کیفری و حقوق بشر را تدریس میکرد و دارای ۱۲ سال سابقه همکاری باواحد مذکور بود و در پروندههای متعدد، وکالت دراویشی را قبول نموده که عموماً از طرف وزارت اطلاعات، اتهاماتی همچون اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری و... به آنها نسبت داده شده است.
برگردان: خ. طهوری
دروغهای بیپرده رسانههای بینالمللی: بمب و موشک به عنوان ابزار استقرار صلح و دمکراسی: اینجا مسأله بر سر دخالت به خاطر انساندوستی نیست.
جنگ در لیبی صحنه جنگی نوینی را میگشاید. در منطقه بزرگ خاورنزدیک و میانه و همینطور آسیای مرکزی سه صحنه جنگی مختلف وجود دارد: فلسطین، افغانستان و عراق.
در مقابل چشمان ما یک صحنه جنگی چهارم رشد مییابد که از طرف ایالات متحده آمریکا و پیمان نظامی ناتو در شمال آفریقا دامن زده شده و میرود که بیشتر تشدید گردد. این چهار صحنه جنگی به طور عملی با یکدیگر مربوط اند؛ آنها بخش غیرقابل تفکیکی از نقشه راه نظامی ایالات متحده آمریکا و پیمان نظامی ناتو میباشند.
به طوری که فرمانده سابق پیمان نظامی ناتو، ژنرال وسلی کلارک تأیید کرد، حملات هوایی به لیبی سالهاست که از طرف ستاد برنامهریزی پنتاگون آماده گردیده است.
عملیات بینالمللی نظامی علیه لیبی کهOdyssey Dawn نام دارد، به عنوان «بزرگترین حمله نظامی غرب در جهان عرب پس از حمله به عراق درست ۸ سال پیش» معرفی میگردد.
(„Russia: Stop ›indiscriminate‹ bombing of Libya", Taiwan News Online, ۱۹. März ۲۰۱۱)
این جنگ بخشی از جنگ به خاطر نفت است. لیبی جزو بزرگترین اقتصادهای نفتی در سطح جهان با حجم تخمینی ۳٫۵ درصد ذخایر جهانی به شمار میرود و بدین صورت ذخایرش دوبرابر ذخایر نفتی ایالات متحده آمریکا است.
آنها در پس حمله نظامی خود، این هدف را دنبال میکنند تا به بهانه انساندوستی وارد این کشور شده و کنترل منابع گازی و نفتی لیبی را در اختیار خود بگیرند. پیآمدهای ژئوپولیتیکی و اقتصادی حمله نظامی پیمان نظامی ناتو و ایالات متحده آمریکا به لیبی بسیار گسترده خواهد بود.
عملیات Odyssey Dawn بخشی از دستور کار جامع برای خاورمیانه و نزدیک و همینطور آسیای مرکزی میباشد که در نظر دارد کنترل و حق تصاحب بیش از ۶۰ درصد ذخایر جهانی نفت و گاز به انضمام لولههای نفتی و گازی را به خود تخصیص دهد.
با ۴۶٫۵ میلیارد بشکه (هر بشکه برابر ۱۵۸٫۹۹ لیتر) ذخیره معلوم (ده برابر مصر)، لیبی بزرگترین اقتصاد نفتی قاره آفریقا است، بعد از لیبی نیجریه و بعد الجزیره قرار دارند (ژورنال نفت و گاز)
برعکس، بنا بر گزارشهای اداراه اطلاعات انرژی ایالات متحده آمریکا، ذخایر نفتی معلوم این کشور بالغ بر ۲۰٫۶ میلیارد بشکه است.
Stand Dezember ۲۰۰۸, U.S. Crude Oil, Natural Gas, and Natural Gas Liquids Reserves
بزرگترین عملیات نظامی پس از جنگ عراق
یک عملیات نظامی به این بزرگی و وسعت را که در آن چندین کشور عضو پیمان نظامی ناتو و کشورهای دیگر شریک در آن فعالانه شرکت داشته باشند، نمیتوان فیالبداهه خلق کرد.
عملیات Odyssey Dawn قبل از آغاز اعتراضات در مصر و تونس در مرحله برنامهریزی نظامی پیشرفتهای قرار داشت. انظار عمومی جهانی میبایستی باور کنند که جنبش اعتراضی، خودبهخود از تونس و مصر به لیبی سرایت کرده است.
شورش در شرق لیبی به طور مستقیم از طرف قدرتهای خارجی مورد پشتیبانی قرار دارد. شورشیان در بنغازی فوراً پرچم سرخ- سیاه- سبز با هلال ماه و ستاره را که پرچم سلطنتی دوران شاه ادریس و نماد سلطه قدرتهای استعماری گذشته بود، برافراشتند.
(Manlio Dinucci, „Libya - When historical memory is erased", Global Research, ۲۸. Februar ۲۰۱۱)
در نتیجه، این قیام برنامهریزی شده و با عملیات نظامی هماهنگ گردیده بود. این عملیات به عنوان بخشی از عملیات سری، ماهها قبل از اعتراضات با دقت برنامهریزی و آماده گردیده بود.
یکانهای ویژه آمریکایی و انگلیسی از همان آغاز در محل حضور داشتند تا به «نیروهای اپوزیسیون امداد رسانند.» ما در اینجا با یک «نقشه راه» نظامی روبهرو هستیم که با دقت از نظر نظامی و اطلاعاتی آماده شده بود.
سازمان ملل متحد به عنوان شریک
حملات هوایی هماکنون قربانیان غیرنظامی فراوانی را در پی داشته است، که از طرف رسانهها یا «خسارات جانبی» نامیده میشوند و یا مسؤولیت آن به گردن نیروهای نظامی لیبی میافتد. با این وصف مسؤولیتی را که شورای امنیت سازمان ملل متحد به پیمان نظامی ناتو محول کرده که هدفش گویا «حفظ مردم غیرنظامی» است، میتوان استهزاآمیز خواند.
بند ۴ «کشورهای عضو را که دبیرکل سازمان را در جریان قرار دادند، مجاز میداند که به کمک سازمانهای ملی و یا فراملیتی و با اطلاع دبیرکل اقدام کنند و با اغماض بند ۹ قطعنامه ۱۹۷۰ (۲۰۱۱) کلیه اقدامات لازم را به اجرا گذارند و از مردم غیرنظامی و مناطق مسکونی در جمهوری عربی لیبی، از جمله شهر بنغازی که مورد تهدید قرار دارد، حفاظت به عمل آورند.
ین قطعنامه وجود هرنوع نیروی اشغالگری را به هر صورت و در هر بخش از جمهوری لیبی مردود میشمارد. از کشورهای عضو خواسته میشود، تا در اسرع وقت دبیرکل را در مورد اقداماتی که آنها بنا بر این مجوز انجام میدهند در جریان قرار دهند، که او نیز به نوبه خود شورای امنیت سازمان ملل متحد را مطلع خواهد سازد.
„UN Security Council Resolution on Libya: No Fly Zone and Other Measures", ۱۸. März ۲۰۱۱
این قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد با زیر پا گذاردن حقوق بینالملل و نقض منشور سازمان ملل متحد عملاً به نیروهای ائتلافی برای حمله رسمی به یک کشور مقتدر، چراغ سبز نشان میدهد.
این قطعنامه علاوه برآن، در خدمت منافع مالی حاکم عمل میکند: این قطعنامه نه تنها حملات هوایی به یک کشور مقتدر را مجاز اعلام کرده، بلکه در عین حال همینطور اجازه توقیف داراییهای (مالی و اقتصادی) این کشور را صادر نموده است، که سیستم مالی آن را را به خطر میافکند.
به گزارش وبسایت مجذوبان نور، در نامه شماره ۳۸۲۵۱۷/۱/۱۷/۰۵ مورخ ۱۸ اسفندماه ۱۳۸۹ معاونت آموزشی این دانشگاه، بدون ذکر علت اخراج، به این درویش گنابادی اعلام شده که از تاریخ اول فروردین ماه ۹۰ رابطه استخدامی وی با دانشگاه قطع خواهد شد.
بنابراین گزارش مسئولین دانشگاه علت اخراج این استاد حقوق را سلب صلاحیت گزینشی بیان و به نقل از مامورین امنیتی علت مکاتبه وزارت اطلاعات با هیات مرکزی گزینش سازمان مرکزی جهت سلب صلاحیت وی را، دلبستگی به طریقت درویشی نعمت اللهی گنابادی و وکالت از دراویش در مراجع قضائی اعلام کردهاند. همچنین این استاد حقوق در سال ۱۳۸۷ در پی قبولی در کنکور ورودی دوره دکتری حقوق جزا وجرمشناسی دانشگاه قم، به دلایل عقیدتی از حق تحصیل محروم گردید و از سوی وزارت اطلاعات محدویتهایی نیز برای فعالیت وی در کانون وکلای لرستان ایجاد شد.
یادآور میشود آقای حیدری در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد خرم آباد دروس حقوق کیفری و حقوق بشر را تدریس میکرد و دارای ۱۲ سال سابقه همکاری باواحد مذکور بود و در پروندههای متعدد، وکالت دراویشی را قبول نموده که عموماً از طرف وزارت اطلاعات، اتهاماتی همچون اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری و... به آنها نسبت داده شده است.
اشتراک: مسئولین کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد طی دیروز و امروز چندین بار با اعتصاب کنندگان جلسه گذاشته و مذاکراتی کرده اند.
به گزارش اشتراک، چندین نفر از مسئولین بلند پایه کمیساریای پناهندگان که به وسیله ی هواپیما دیروز به وان پرواز کرده اند، در چند مرحله مذاکره که با اعتصاب کنندگان داشته اند ضمن تکرار وعدههای تکراری مبنی بر مساعدت در زمینه ی انتقالشان به کشور امن ثالث، مصرّانه خواسته اند که اعتصاب غذا را پایان دهند اما این پناهندگان ضمن ردّ درخواست آنان تاکید کرده اند که تا دست یابی به نتیجه به هیچ وجه از اعتصاب غذا دست نخواهند کشید.
از طرف دیگر امروز سه نفر دیگر از پناهندگان به نامهای آقایان رفعت، سعدی و خانم ثریا از ۵ متری دفتر سازمان ملل به بیمارستان منتقل شده و پزشکان وضعیت آنان را وخیم اعلام کرده اند.
جهت تماس با اعتصاب کنندگان با شماره تلفنهای زیر تماس بگیرید
۰۰۹۰۵۵۴۶۹۰۵۰۰۵
۰۰۹۰۵۴۱۶۳۷۲۱۱۸
تماس با کمپین حمایتی
eshterak۱@gmail.com
http://www.eshterak.info/refugee
| نام | شماره پرونده | تاریخ قبولی |
۱ | منوچهر | ۰۷c۰۲۰۸۳ | ۱/۲/۲۰۱۰ |
۲ | صمد | ۰۷c۰۱۰۷۴ | ۳/۲/۲۰۱۰ |
۳ | رفعت | ۰۷c۰۲۷۸۳ | ۲۰/۶/۲۰۰۸ |
۴ | حمزه | ۰۵c۰۰۸۳۴ | ۱۳/۶/۲۰۰۷ |
۵ | پوریا | ۰۶c۰۱۳۱۷ | ۸/۱/۲۰۰۹ |
۶ | ثریا | ۰۸c۰۴۷۴۵ | ۱۰/۳/۲۰۰۹ |
۷ | سعدی | ۰۶c۰۱۱۷۸ | ۱۷/۹/۲۰۰۸ |
| | | |
| | | |
مشخصات تماس با کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل- ترکیه در زیر آمده است
Birleşmiş Milletler Mülteciler Yüksek Komiserliği ANKARA
Adres: Tiflis Cad. ۵۵۲. Sok. No:۳ Sancak Mah. ۰۶۵۵۰ Ankara
Telefon: ۰۳۱۲ ۴۰۹ ۷۰ ۰۰
Fax: ۰۳۱۲ ۴۴۱ ۲۱ ۷۳
turan@unhcr.org
Birleşimiş Milletler Mülteciler Yüksek Komiserliği VAN
Adres: Istasyon Mahalle, Terminal ۱. Sokak Hayirlar Caddesi ۴۰/۲ Van
Telefon: ۰۴۳۲ ۲۱۵۵۴۷۰ - ۲۱۴۳۶۳۰
Fax: ۰۴۳۲ ۲۱۴۸۴۰۴
turan@unhcr.org
برگردان: خ. طهوری
دروغهای بیپرده رسانههای بینالمللی: بمب و موشک به عنوان ابزار استقرار صلح و دمکراسی: اینجا مسأله بر سر دخالت به خاطر انساندوستی نیست.
جنگ در لیبی صحنه جنگی نوینی را میگشاید. در منطقه بزرگ خاورنزدیک و میانه و همینطور آسیای مرکزی سه صحنه جنگی مختلف وجود دارد: فلسطین، افغانستان و عراق.
در مقابل چشمان ما یک صحنه جنگی چهارم رشد مییابد که از طرف ایالات متحده آمریکا و پیمان نظامی ناتو در شمال آفریقا دامن زده شده و میرود که بیشتر تشدید گردد. این چهار صحنه جنگی به طور عملی با یکدیگر مربوط اند؛ آنها بخش غیرقابل تفکیکی از نقشه راه نظامی ایالات متحده آمریکا و پیمان نظامی ناتو میباشند.
به طوری که فرمانده سابق پیمان نظامی ناتو، ژنرال وسلی کلارک تأیید کرد، حملات هوایی به لیبی سالهاست که از طرف ستاد برنامهریزی پنتاگون آماده گردیده است.
عملیات بینالمللی نظامی علیه لیبی کهOdyssey Dawn نام دارد، به عنوان «بزرگترین حمله نظامی غرب در جهان عرب پس از حمله به عراق درست ۸ سال پیش» معرفی میگردد.
(„Russia: Stop ›indiscriminate‹ bombing of Libya", Taiwan News Online, ۱۹. März ۲۰۱۱)
این جنگ بخشی از جنگ به خاطر نفت است. لیبی جزو بزرگترین اقتصادهای نفتی در سطح جهان با حجم تخمینی ۳٫۵ درصد ذخایر جهانی به شمار میرود و بدین صورت ذخایرش دوبرابر ذخایر نفتی ایالات متحده آمریکا است.
آنها در پس حمله نظامی خود، این هدف را دنبال میکنند تا به بهانه انساندوستی وارد این کشور شده و کنترل منابع گازی و نفتی لیبی را در اختیار خود بگیرند. پیآمدهای ژئوپولیتیکی و اقتصادی حمله نظامی پیمان نظامی ناتو و ایالات متحده آمریکا به لیبی بسیار گسترده خواهد بود.
عملیات Odyssey Dawn بخشی از دستور کار جامع برای خاورمیانه و نزدیک و همینطور آسیای مرکزی میباشد که در نظر دارد کنترل و حق تصاحب بیش از ۶۰ درصد ذخایر جهانی نفت و گاز به انضمام لولههای نفتی و گازی را به خود تخصیص دهد.
با ۴۶٫۵ میلیارد بشکه (هر بشکه برابر ۱۵۸٫۹۹ لیتر) ذخیره معلوم (ده برابر مصر)، لیبی بزرگترین اقتصاد نفتی قاره آفریقا است، بعد از لیبی نیجریه و بعد الجزیره قرار دارند (ژورنال نفت و گاز)
برعکس، بنا بر گزارشهای اداراه اطلاعات انرژی ایالات متحده آمریکا، ذخایر نفتی معلوم این کشور بالغ بر ۲۰٫۶ میلیارد بشکه است.
Stand Dezember ۲۰۰۸, U.S. Crude Oil, Natural Gas, and Natural Gas Liquids Reserves
بزرگترین عملیات نظامی پس از جنگ عراق
یک عملیات نظامی به این بزرگی و وسعت را که در آن چندین کشور عضو پیمان نظامی ناتو و کشورهای دیگر شریک در آن فعالانه شرکت داشته باشند، نمیتوان فیالبداهه خلق کرد.
عملیات Odyssey Dawn قبل از آغاز اعتراضات در مصر و تونس در مرحله برنامهریزی نظامی پیشرفتهای قرار داشت. انظار عمومی جهانی میبایستی باور کنند که جنبش اعتراضی، خودبهخود از تونس و مصر به لیبی سرایت کرده است.
شورش در شرق لیبی به طور مستقیم از طرف قدرتهای خارجی مورد پشتیبانی قرار دارد. شورشیان در بنغازی فوراً پرچم سرخ- سیاه- سبز با هلال ماه و ستاره را که پرچم سلطنتی دوران شاه ادریس و نماد سلطه قدرتهای استعماری گذشته بود، برافراشتند.
(Manlio Dinucci, „Libya - When historical memory is erased", Global Research, ۲۸. Februar ۲۰۱۱)
در نتیجه، این قیام برنامهریزی شده و با عملیات نظامی هماهنگ گردیده بود. این عملیات به عنوان بخشی از عملیات سری، ماهها قبل از اعتراضات با دقت برنامهریزی و آماده گردیده بود.
یکانهای ویژه آمریکایی و انگلیسی از همان آغاز در محل حضور داشتند تا به «نیروهای اپوزیسیون امداد رسانند.» ما در اینجا با یک «نقشه راه» نظامی روبهرو هستیم که با دقت از نظر نظامی و اطلاعاتی آماده شده بود.
سازمان ملل متحد به عنوان شریک
حملات هوایی هماکنون قربانیان غیرنظامی فراوانی را در پی داشته است، که از طرف رسانهها یا «خسارات جانبی» نامیده میشوند و یا مسؤولیت آن به گردن نیروهای نظامی لیبی میافتد. با این وصف مسؤولیتی را که شورای امنیت سازمان ملل متحد به پیمان نظامی ناتو محول کرده که هدفش گویا «حفظ مردم غیرنظامی» است، میتوان استهزاآمیز خواند.
بند ۴ «کشورهای عضو را که دبیرکل سازمان را در جریان قرار دادند، مجاز میداند که به کمک سازمانهای ملی و یا فراملیتی و با اطلاع دبیرکل اقدام کنند و با اغماض بند ۹ قطعنامه ۱۹۷۰ (۲۰۱۱) کلیه اقدامات لازم را به اجرا گذارند و از مردم غیرنظامی و مناطق مسکونی در جمهوری عربی لیبی، از جمله شهر بنغازی که مورد تهدید قرار دارد، حفاظت به عمل آورند.
ین قطعنامه وجود هرنوع نیروی اشغالگری را به هر صورت و در هر بخش از جمهوری لیبی مردود میشمارد. از کشورهای عضو خواسته میشود، تا در اسرع وقت دبیرکل را در مورد اقداماتی که آنها بنا بر این مجوز انجام میدهند در جریان قرار دهند، که او نیز به نوبه خود شورای امنیت سازمان ملل متحد را مطلع خواهد سازد.
„UN Security Council Resolution on Libya: No Fly Zone and Other Measures", ۱۸. März ۲۰۱۱
این قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد با زیر پا گذاردن حقوق بینالملل و نقض منشور سازمان ملل متحد عملاً به نیروهای ائتلافی برای حمله رسمی به یک کشور مقتدر، چراغ سبز نشان میدهد.
این قطعنامه علاوه برآن، در خدمت منافع مالی حاکم عمل میکند: این قطعنامه نه تنها حملات هوایی به یک کشور مقتدر را مجاز اعلام کرده، بلکه در عین حال همینطور اجازه توقیف داراییهای (مالی و اقتصادی) این کشور را صادر نموده است، که سیستم مالی آن را را به خطر میافکند.
توقیف داراییهای مالی
بند ۱۹ مقرر میدارد که توقیف ارزشها، آنطور که در بندهای ۱۷،۱۹،۲۰ و ۲۱ قطعنامه ۱۹۷۰ (۲۰۱۱) آمده، شامل کلیه ذخایر و داراییهای مالی و همینطور منابع اقتصادی میباشد که در سرزمینهای آنهاست و به مسؤولین دولتی لیبی تعلق دارد و یا به طور غیرمستقیم از طرف آنها کنترل میشود.
در هیچ بخشی از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد معضل تغییر رژیم مطرح نمیگردد، ولی این تفاهم موجود است که بخشی از این پولها که طبق بند ۱۹ قطعنامه ۱۹۷۳ توقیف خواهد شد، در اختیار نیروهای اپوزیسیون گذاشته شود. تعامل با نمایندگان نیروهای اپوزیسیون در این مورد از قبل صورت گرفته است.
این گام انتخاب درونی (کوآپتیشن) و کلاهبرداری مالی نام دارد:
بند ۲۰ عزم جزم قطعنامه را تأیید میکند، که داراییهایی که بنا بر بند ۱۷ قطعنامه ۱۹۷۰ توقیف شده اند، باید بعداً در اسرع وقت در اختیار خلق جمهوری عربی لیبی قرار گرفته و به نفع خلق لیبی به مصرف برسد.
آنچه که بنا بر بند ۱۳ قطعنامه مربوط به اعمال تحریم سلاحهای نظامی میگردد، نیروهای ائتلاف بدون استثنا مصمم اند، تحریم نظامی کشور لیبی را به اجرا گذارند.
اما آنها با تحویل سلاح به نیروهای شورشی در بنغازی بند ۱۳ قطعنامه را از همان آغاز نقض نمودند.
یک مأموریت نظامی درازمدت؟
تصورات سیاسی و اخلاقی به طور عکس به کار برده میشوند. به کمک یک منطق کج و معوج بایستی که صلح، امنیت و حفاظت مردم غیرنظامی لیبی به کمک حملات موشکی و بمباران تأمین گردد.
هدف این حملات نظامی حفاظت از مردم غیرنظامی نیست، بلکه (مثل یوگسلاوی) این حملات تجزیه لیبی به کشورهای مختلف را دنبال میکند.
واشنگتن سالهاست که فکر تأسیس یک کشور مستقل در بخش نفتخیز شرق لیبی را در سر میپروراند.
تقریباً یک هفته قبل از آغاز حملات هوایی رییس دستگاههای جاسوسی ایالات متحده آمریکا، مدیر سازمان اطلاعات ملی (DNI) ، جیمز کلاپر در مقابل کمیسیون دفاع سنای آمریکا تأکید کرد که لیبی دارای توان دفاع ضدهوایی بااهمیتی است و اِعمال منطقه پرواز-ممنوع میتواند احتمالاً به اقدامات نظامی درازمدتی منجر گردد:
مشاور امنیت ملی تکرار کرد که سیاست پرزیدنت اوباما «در نظر دارد قذافی را از مقام خود کنار بگذارد.» ولی اظهارات کلاپر روشن میکند که این کار میتواند چقدر مشکل باشد. او در مقابل کمیسیون توضیح داد که به نظر وی قذافی خود را برای یک درگیری درازمدت آماده ساخته و به هیچوجه در نظر ندارد آزادانه از مقام خود کنارهگیری کند.
او در ادامه به برخی از شواهد اشاره کرد که چرا به نظر وی قذافی میتواند موفق گردد. رژیم دارای امکانات تدارکی نظامی فراوانی است و میتواند روی نیروهای خوب آموزش دیدۀ نظامی حساب کند. در اینجا میتوان از واحدهای «به خوبی مجهز» مثلاً هنگ ۳۲، که تحت فرمان پسر قذافی، خمیس قرار دارد و یا هنگ ۹ سخن گفت.
کلاپر ادامه داد: سازوبرگ نظامی آنها عمدتاً از توان پدافند هوایی ساخت روسیه از جمله توپ، تانک و خودروهای دیگر تشکیل میشود و «این طور به نظر میرسد که آنها دقیقاً میدانند که با سازوبرگ خود چگونه رفتار کنند و یا آنها را چگونه تعمیر نمایند.»
کلاپر تردید دارد که بتوان منطقه پرواز ممنوع را سریع و به راحتی به اجرا درآورد، زیرا قذافی پس از مصر دومین سیستم پدافند هوایی در خاورنزدیک را در اختیار دارد. او گفت: «آنها دارای مقادیر زیادی از تسلیحاتی روسی هستند، که دارای کیفیت مناسب است و بخشی از این تجهیزات به دست نیروهای شورشی افتاده.»
رژیم لیبی علاوه برآن دارای ۳۱ موشک زمین بههوا و یک سامانه راداری است، که وظیفه عمدهاش پوشش سواحل دریای مدیترانه میباشد.
کلاپر گفت: «۸۰ تا ۸۵ درصد مردم این کشور در این منطقه زندگی میکنند. واحدهای نظامی قذافی دارای "تعداد بسیار زیادی" نارنجکانداز ضدتانک میباشند.»
ژنرال ارتش رونالد بورگِس، مدیر آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده آمریکا DIAبا این برداشت کلاپر موافق است. او گفت: «هر چند که در ابتدا نیروهای اپوزیسیون ابتکار عمل را در دست داشتند، لکن زمان به نفع واحدهای قذافی عمل میکند.» بورگس ادامه داد: «آیا اینکه اکنون ابتکار عمل در کشور به طور کامل به سود قذافی تغییر کرده، به نظر من هنوز مشخص نیست. ولی ما اکنون به نوعی تعادل رسیده ایم که در آن ابتکار احتمالاً در دست رژیم قرار دارد.»
چند ساعت پس ا ز اظهارنظر کلاپر، مشاور امنیت ملی اوباما، تامس دونیلون ارزیابی کاملاً متفاوتی ارایه داد که نمایانگر اختلافنظر مابین کاخ سفید و سازمانهای جاسوسی ایالات متحده آمریکا میباشد. دونیلون اظهار داشت، ارزیابی رییس آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده آمریکا بسیار «خشک» و «یکبعدی» است. این ارزیابی فرض را بر تعادل مابین دو جبهه نظامی نهاده و انزوای فزاینده قذافی و همینطور عملکرد جامعه جهانی را، که جانب نیروهای اپوزیسیون را گرفته است، در نظر نمیگیرد.
(„White House, intel chief split on Libya assessment", McClatchy, ۱۱. März ۲۰۱۱)
این موضعگیری نشان میدهد که عملیات اودیسی داون Odyssey Dawn میتواند به یک جنگ علنی درازمدت که در آن ایالات متحده آمریکا و پیمان نظامی ناتو خسارات و آسیبهای فراوانی را تجربه خواهند کرد، تبدیل گردد.
از بدو آغاز حملات هوایی، منابع لیبی خبر از پاسخهای نظامی جدی به پیمان نظامی ناتو میدهند. تا به حال بنا بر گزارشهای تأییدنشدۀ لیبی، تنها چند ساعت پس از آغاز حملات هوایی سه هواپیمای شکاری فرانسوی منهدم گردیده اند.
Mahdi Darius Nazemroaya, „Breaking News: Libyan Hospitals Attacked. Libyan Source: Three French Jets Downed", Global Research, ۱۹. März ۲۰۱۱
تلویزیون دولتی لیبی گزارش داد یک هواپیمای شکاری فرانسوی در نزدیکی طرابلس مورد اصابت قرار گرفت. ارتش فرانسه این خبر را تکذیب کرد:
از سخنگوی ارتش فرانسه، سرهنگ تییری بورکارد در روزنامه لهِ فیگارو نقل شد: «ما این اطلاعات را، که یک هواپیمای شکاری فرانسوی مورد اصابت قرار گرفته، تکذیب میکنیم. کلیه هواپیماهایی که ما امروزبه مأموریت فرستادیم به پایگاههای خود بازگشتهاند.»
(„Libya: A french fighter plane was shot down! The French Army denies this information", xiannet.net, ۲۰. März ۲۰۱۱)
گزارشهای تأیید نشده دیگری از لیبی خبر از انهدام دو هواپیمای شکاری قطری میدهند. گزارشهای دیگر لیبیایی از انهدام ۵ هواپیمای فرانسوی در مجموع خبر میدهند، گویا ۳ هواپیما در نزدیکی طرابلس و ۲ هواپیما در سیرته مورد اصابت قرار گرفته اند.
. (Mahdi Darius Nazemroaya, „Libyan Sources Report Italian POWs Captured. Additional Coalition Jets Downed", Global Research, ۲۰. März ۲۰۱۱)
برگرفته از تارنگاشت عدالت
بند ۱۹ مقرر میدارد که توقیف ارزشها، آنطور که در بندهای ۱۷،۱۹،۲۰ و ۲۱ قطعنامه ۱۹۷۰ (۲۰۱۱) آمده، شامل کلیه ذخایر و داراییهای مالی و همینطور منابع اقتصادی میباشد که در سرزمینهای آنهاست و به مسؤولین دولتی لیبی تعلق دارد و یا به طور غیرمستقیم از طرف آنها کنترل میشود.
در هیچ بخشی از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد معضل تغییر رژیم مطرح نمیگردد، ولی این تفاهم موجود است که بخشی از این پولها که طبق بند ۱۹ قطعنامه ۱۹۷۳ توقیف خواهد شد، در اختیار نیروهای اپوزیسیون گذاشته شود. تعامل با نمایندگان نیروهای اپوزیسیون در این مورد از قبل صورت گرفته است.
این گام انتخاب درونی (کوآپتیشن) و کلاهبرداری مالی نام دارد:
بند ۲۰ عزم جزم قطعنامه را تأیید میکند، که داراییهایی که بنا بر بند ۱۷ قطعنامه ۱۹۷۰ توقیف شده اند، باید بعداً در اسرع وقت در اختیار خلق جمهوری عربی لیبی قرار گرفته و به نفع خلق لیبی به مصرف برسد.
آنچه که بنا بر بند ۱۳ قطعنامه مربوط به اعمال تحریم سلاحهای نظامی میگردد، نیروهای ائتلاف بدون استثنا مصمم اند، تحریم نظامی کشور لیبی را به اجرا گذارند.
اما آنها با تحویل سلاح به نیروهای شورشی در بنغازی بند ۱۳ قطعنامه را از همان آغاز نقض نمودند.
یک مأموریت نظامی درازمدت؟
تصورات سیاسی و اخلاقی به طور عکس به کار برده میشوند. به کمک یک منطق کج و معوج بایستی که صلح، امنیت و حفاظت مردم غیرنظامی لیبی به کمک حملات موشکی و بمباران تأمین گردد.
هدف این حملات نظامی حفاظت از مردم غیرنظامی نیست، بلکه (مثل یوگسلاوی) این حملات تجزیه لیبی به کشورهای مختلف را دنبال میکند.
واشنگتن سالهاست که فکر تأسیس یک کشور مستقل در بخش نفتخیز شرق لیبی را در سر میپروراند.
تقریباً یک هفته قبل از آغاز حملات هوایی رییس دستگاههای جاسوسی ایالات متحده آمریکا، مدیر سازمان اطلاعات ملی (DNI) ، جیمز کلاپر در مقابل کمیسیون دفاع سنای آمریکا تأکید کرد که لیبی دارای توان دفاع ضدهوایی بااهمیتی است و اِعمال منطقه پرواز-ممنوع میتواند احتمالاً به اقدامات نظامی درازمدتی منجر گردد:
مشاور امنیت ملی تکرار کرد که سیاست پرزیدنت اوباما «در نظر دارد قذافی را از مقام خود کنار بگذارد.» ولی اظهارات کلاپر روشن میکند که این کار میتواند چقدر مشکل باشد. او در مقابل کمیسیون توضیح داد که به نظر وی قذافی خود را برای یک درگیری درازمدت آماده ساخته و به هیچوجه در نظر ندارد آزادانه از مقام خود کنارهگیری کند.
او در ادامه به برخی از شواهد اشاره کرد که چرا به نظر وی قذافی میتواند موفق گردد. رژیم دارای امکانات تدارکی نظامی فراوانی است و میتواند روی نیروهای خوب آموزش دیدۀ نظامی حساب کند. در اینجا میتوان از واحدهای «به خوبی مجهز» مثلاً هنگ ۳۲، که تحت فرمان پسر قذافی، خمیس قرار دارد و یا هنگ ۹ سخن گفت.
کلاپر ادامه داد: سازوبرگ نظامی آنها عمدتاً از توان پدافند هوایی ساخت روسیه از جمله توپ، تانک و خودروهای دیگر تشکیل میشود و «این طور به نظر میرسد که آنها دقیقاً میدانند که با سازوبرگ خود چگونه رفتار کنند و یا آنها را چگونه تعمیر نمایند.»
کلاپر تردید دارد که بتوان منطقه پرواز ممنوع را سریع و به راحتی به اجرا درآورد، زیرا قذافی پس از مصر دومین سیستم پدافند هوایی در خاورنزدیک را در اختیار دارد. او گفت: «آنها دارای مقادیر زیادی از تسلیحاتی روسی هستند، که دارای کیفیت مناسب است و بخشی از این تجهیزات به دست نیروهای شورشی افتاده.»
رژیم لیبی علاوه برآن دارای ۳۱ موشک زمین بههوا و یک سامانه راداری است، که وظیفه عمدهاش پوشش سواحل دریای مدیترانه میباشد.
کلاپر گفت: «۸۰ تا ۸۵ درصد مردم این کشور در این منطقه زندگی میکنند. واحدهای نظامی قذافی دارای "تعداد بسیار زیادی" نارنجکانداز ضدتانک میباشند.»
ژنرال ارتش رونالد بورگِس، مدیر آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده آمریکا DIAبا این برداشت کلاپر موافق است. او گفت: «هر چند که در ابتدا نیروهای اپوزیسیون ابتکار عمل را در دست داشتند، لکن زمان به نفع واحدهای قذافی عمل میکند.» بورگس ادامه داد: «آیا اینکه اکنون ابتکار عمل در کشور به طور کامل به سود قذافی تغییر کرده، به نظر من هنوز مشخص نیست. ولی ما اکنون به نوعی تعادل رسیده ایم که در آن ابتکار احتمالاً در دست رژیم قرار دارد.»
چند ساعت پس ا ز اظهارنظر کلاپر، مشاور امنیت ملی اوباما، تامس دونیلون ارزیابی کاملاً متفاوتی ارایه داد که نمایانگر اختلافنظر مابین کاخ سفید و سازمانهای جاسوسی ایالات متحده آمریکا میباشد. دونیلون اظهار داشت، ارزیابی رییس آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده آمریکا بسیار «خشک» و «یکبعدی» است. این ارزیابی فرض را بر تعادل مابین دو جبهه نظامی نهاده و انزوای فزاینده قذافی و همینطور عملکرد جامعه جهانی را، که جانب نیروهای اپوزیسیون را گرفته است، در نظر نمیگیرد.
(„White House, intel chief split on Libya assessment", McClatchy, ۱۱. März ۲۰۱۱)
این موضعگیری نشان میدهد که عملیات اودیسی داون Odyssey Dawn میتواند به یک جنگ علنی درازمدت که در آن ایالات متحده آمریکا و پیمان نظامی ناتو خسارات و آسیبهای فراوانی را تجربه خواهند کرد، تبدیل گردد.
از بدو آغاز حملات هوایی، منابع لیبی خبر از پاسخهای نظامی جدی به پیمان نظامی ناتو میدهند. تا به حال بنا بر گزارشهای تأییدنشدۀ لیبی، تنها چند ساعت پس از آغاز حملات هوایی سه هواپیمای شکاری فرانسوی منهدم گردیده اند.
Mahdi Darius Nazemroaya, „Breaking News: Libyan Hospitals Attacked. Libyan Source: Three French Jets Downed", Global Research, ۱۹. März ۲۰۱۱
تلویزیون دولتی لیبی گزارش داد یک هواپیمای شکاری فرانسوی در نزدیکی طرابلس مورد اصابت قرار گرفت. ارتش فرانسه این خبر را تکذیب کرد:
از سخنگوی ارتش فرانسه، سرهنگ تییری بورکارد در روزنامه لهِ فیگارو نقل شد: «ما این اطلاعات را، که یک هواپیمای شکاری فرانسوی مورد اصابت قرار گرفته، تکذیب میکنیم. کلیه هواپیماهایی که ما امروزبه مأموریت فرستادیم به پایگاههای خود بازگشتهاند.»
(„Libya: A french fighter plane was shot down! The French Army denies this information", xiannet.net, ۲۰. März ۲۰۱۱)
گزارشهای تأیید نشده دیگری از لیبی خبر از انهدام دو هواپیمای شکاری قطری میدهند. گزارشهای دیگر لیبیایی از انهدام ۵ هواپیمای فرانسوی در مجموع خبر میدهند، گویا ۳ هواپیما در نزدیکی طرابلس و ۲ هواپیما در سیرته مورد اصابت قرار گرفته اند.
. (Mahdi Darius Nazemroaya, „Libyan Sources Report Italian POWs Captured. Additional Coalition Jets Downed", Global Research, ۲۰. März ۲۰۱۱)
برگرفته از تارنگاشت عدالت