۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

هر چه بکشند، بر عزمشان می افزایند

• نامه ی تسلیت مادر بهکیش (مادری که داغ بنج فرزند و داماد را کشیده است) و منصوره بهکیش به خانواده های پنج تن عدام شدگان روز ۱۹ اردیبهشت ...

اخبار روز:

هر چه بیشتر بکشند، ممکن است از تعداد معترضین بکاهد ولی بر عزمشان می افزاید!

یک شنبه ساعت پنج بعدازظهر بود. از خواب بیدار شده بودم و دخترم منصوره برایم چای آماده کرده بود و می خواستیم دو تایی ساعتی با هم بنشینیم و گپ بزنیم. تلویزیون راروشن کرد و یکی از کانال های خبری را گرفت. عکس پنج نفر از زندانیان سیاسی را نشان می دادند و پایین عکس ها نوشته هایی رد می شد. "شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، مهدی اسلامیان، فرهاد وکیلی و علی حیدریان اعدام شدند". به همین سادگی! دخترم یک باره به جای خود میخکوب شد و دیگر به حرف های من توجهی نمی کرد. گفتم چه شده است؟ با حالتی آشفته گفت: مامان جان کمی صبر کنید ببینم جریان چیست. او که نوشته های زیر تصاویر را تعقیب می کرد، به کلمه آخر" اعدام شدند" که رسید به ناگاه از جایش بلند شد و دستهایش را بر چهره کشید و فریاد زد " ای داد اعدامشان کردند ". وقتی جریان را برایم گفت، دو دستم را محکم به پایم کوییدم و سرم را بالا گرفتم. دلم می خواست فریاد بزنم، فریادی آنقدر بلند که همه مردم دنیا بشنوند.خدایا تا به کی کشتار، تا به کی اعدام؟! و ....
یک دختر با چهار پسر، وای چه شباهتی. آنها مرا یاد دختر و چهار پسرم زهرا، محمود، محمدرضا، محسن و محمدعلی انداختند که در دهه ۶۰ کشته شده بودند. دخترم داستان فرزاد را برایم گفت و برخی نامه هایش را برایم خواند. او معلم بود و قیافه معصومی داشت. او مرا به یاد پسرم محمود انداخت. همو که در روستاهای خراسان درس می داد. شیرین مرا به یاد دختر نازنین ام زهرا انداخت، همو که در جنوب شهر مشهد تدریس می کرد. من و دخترم منصوره هیچ کدام آنها را نمی شناختیم ولی همه به نظرمان آشنا می آمدند. پرسیدم جرمشان چه بود، دخترم گفت: درست نمی دانم " می گویند برخی در عملیات بمب گذاری مشارکت داشته اند" یکی از آنها معلم بود و نامه های بسیار زیبایی از زندان می نوشت. دیگری دختر کردی است که ظاهراً برای فرار از ازدواج ناخواسته به کردستان عراق فرار کرده و ... دیگری به خاطر کمک مالی دویست هزار تومانی به برادرش که همین اواخر اعدام شده به مرگ محکوم شده است و دیگران به جرم هایی مشابه. داشتم دیوانه می شدم، هر چند خوب می دانستم که جرم تراشیدن و به ناحق کشتن انسان ها در این کشور بلازده چیزی معمول است، مگر فرزندان ما را به چه جرمی کشتند، چند نفرشان آدم کشته بودند؟ چند نفرشان در عملیات تروریستی شرکت کرده بودند؟ چند نفرشان در زندان مسلح شده بودند که حکم زندانی و یا آزادی آنها به اعدام تبدیل شد؟

مادران و خانواده های جان باختگان شیرین، فرزاد، مهدی، فرهاد، علی و ...
ما درد شما و سایر مادران و خانواده هایی که در طی این سال ها عزیزانشان را از دست داده اند به خوبی حس می کنیم. ما را در غم خود شریک بدانید. اطمینان داشته باشید که با کشتن انسان ها، بخصوص انسان های در بند و بی دفاع، نمی توانند صدای مردم را خفه کنند و هر چه بیشتر بکشند مردم در راهشان مصمم تر می شوند، ممکن است تعدادشان کم شود ولی بر عزمشان افزوده می شود. مطمئن باشید که ماه پشت ابر پنهان نمی ماند و بایستی روزی پاسخ گو باشند و آن روز دور نیست.
"خبر کوتاه‌ بود
اعدام‌ شان‌ کردند!
خروش‌ دخترک‌ برخاست‌
لبش‌ لرزید
دو چشم‌ خسته‌اش‌ از اشک‌ پر شد
گریه‌ را سر داد
و من‌ با کوششی‌ پر درد
اشکم‌ را نهان‌ کردم‌
چرا اعدامشان‌ کردند؟
می‌پرسد ز من‌، با چشم‌ اشک‌آلود
عزیزم‌، دخترم‌
آنجا شگفت‌انگیز دنیایی‌ست‌
دروغ‌ و دشمنی‌ فرمانروایی‌ می‌کند آنجا
طلا، این‌ کیمیای‌ خون‌ انسان‌ها
خدایی‌ می‌کند آنجا
شگفت‌انگیز دنیایی‌ست‌
که‌ همچون‌ قرن‌های‌ دور
هنوز از ننگ‌ آزار سیاهان‌، دامن‌ آلوده‌ست‌
در آنجا حق‌ و انسان‌ حرف‌های‌ پوچ‌ و بیهوده‌ست‌
در آنجا رهزنی‌، آدم‌کشی‌، خون‌ ریزی‌ آزادست‌
و دست‌ و پای‌ آزادی‌ در زنجیر
عزیزم‌، دخترم‌
آنان‌ برای‌ دشمنی‌ با من‌
برای‌ دشمنی‌ با تو
برای‌ دشمنی‌ با راستی‌ اعدام‌ شان‌ کردند
و هنگامی‌ که‌ یاران‌
با سرود زندگی‌ بر لب‌
به‌ سوی‌ مرگ‌ می‌رفتند
امید آشنا می‌زد چو گل‌ در چشمشان‌ لبخند
به‌ شوق‌ زندگی‌، آواز می‌خواندند
و تا پایان‌ به‌ راه‌ روشن‌ خود با وفا ماندند
عزیزم‌
پاک‌ کن‌ از چهره‌ اشکت‌ را، ز جا برخیز
تو در من‌ زنده‌ای‌، من‌ در تو
ما هرگز نمی‌میریم‌
من‌ و تو با هزارانِ دگر
این‌ راه‌ را دنبال‌ می‌گیریم‌
از آن‌ ماست‌ پیروزی‌
از آن‌ ماست‌ فردا
با همه‌ شادی‌ و بهروزی‌
عزیزم‌
کار دنیا رو به‌ آبادی‌ست‌
و هر لاله‌ که‌ از خون‌ شهیدان‌ می‌دمد امروز
نوید روز آزادی‌ست‌." هوشنگ ابتهاج(ه ا سایه)
به امید روزی که انسان ها برای بیان عقاید خود به بند کشیده نشوند و مجازات اعدام از صحنه روزگار حذف گردد.

مادر بهکیش (مادری که داغ بنج فرزند و داماد را کشیده است) - منصوره بهکیش
۲۴ اردیبهشت ۱٣٨۹

به دستور آیت الله خامنه ای موضوع «جمع» شد


نقش حسین طائب در ماجرای ترانه موسوی قطعی است

جرس - حمیدرضا تکاپو: با گذشت نه ماه از انتشار خبر ربایش، تجاوز و قتل ترانه موسوی، در جریان بازداشت های پس از انتخابات ریاست جمهوری و کتمان و صحنه سازی های حکومت برای جعلی نشان دادن تمام این ماجرا، منابع خبری موثق از نقش مستقیم حسین طائب، رئیس وقت بسیج و معاونت اطلاعات فعلی سپاه در این رابطه خبر می دهند.
ترانه موسوی نام دختر جوانی بود که منابع خبری و شاهدان عینی اعلام کردند در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری و در حاشیه تجمعات هفتم تیر در اطراف مسجد قبای تهران توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر و پس از بازجویی های شدید، مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و در نهایت به شهادت رسیده است. منابع خبری خاطرنشان کرده بودند که خانواده این دختر جوان پس از تماسی تلفنی از یک بیمارستان مبنی بر بستری شدن او به علت جراحت در دستگاه تناسلی به بیمارستان مراجعه می‌کنند، ولی دخترشان را در آنجا نیافته و مدتی بعد جسد سوزانده شده او را در منطقه‌ای دیگر می‌یابند.
همان زمان مهدی کروبی در جریان نامه تاریخی خود به هاشمی رفسنجانی و همچنین نامه هایی که در این زمینه به مراجع مختلف ارسال کرد، اشاره ای واضح به ترانه موسوی کرده بود.

آنچه از میان اختلافات سپاه و اطلاعات به بیرون درز کرد
به گزارش منابع خبری جرس، در جریان بالا گرفتن اختلافات اخیر میان سپاه و وزارت اطلاعات که یکی از نتایج فوریِ آن انتقال تمامی افرادِ تحت بازداشت سپاه به وزارت اطلاعات بوده، وزیر اطلاعات با پرونده بسیار محرمانه طائب مسئول فعلی اطلاعات سپاه و فرمانده اسبق بسیج مواجه گشت که برابر این پرونده، "در مقر طائب در خیابان سئول تهران، در جریان بازداشتهای معترضان خیابانی به چند دختر از جمله ترانه موسوی تجاوز شده است."

تلاش های طائب برای تخریب سبزها
لازم به ذکر است همان زمان و در زمان افشای اولیه این قضیه، طائب به کمک دستگاههای امنیتیِ نزدیک به خود و عواملی در سپاه، مدعی شد که ترانه موسوی در کاناداست و این اتهام برای بدنام کردن سپاه توسط سبزها ساخته شده است.
منبع خبری جرس همچنین خاطرنشان کرد شاهدان عینی از میان کسانی که با ترانه موسوی در بازداشتگاه مقر طائب با وی بوده اند، حضور و زاری های وی در جریان بازجویی را به مسئولان ستاد تحقیق ستاد موسوی و کروبی شهادت داده بودند، که نکته جالب توجه این است که "تمام اعضای ستاد تحقیق که شنونده این شهادتها بوده اند، توسط سپاه بازداشت و تحت فشار قرار گرفتند."

تلاش برای گروکشی
این منبع خبری تصریح کرد به نظر برخی کارشناسان وزارت اطلاعات، وقوع چند فقره تجاوز در مقر سابق حسین طائب در خیابان سئول تهران حتمی بوده؛ اما نکته قابل توجه تر اینکه طائب پس از اطلاع از پرونده یادشده، به حیدر مصلحی هشدار می دهد که پرونده اخلاقیِ دهه شصت وی در اصفهان، هم اکنون در حفاظت اطلاعات سپاه در دست مطالعه می باشد.
گفتنی است طائب سالها با نام میثم، در بخش ضد جاسوسی وزارت اطلاعات مشغول به کار بوده است.
گزارش مذکور همچنین می افزاید در حالی که اختلاف بین این دو نهاد قدرتمند بسیار بالا گرفته و در مواردی کار به جاهای حساس و گروکشی کشیده، این موضوعات احتمالا با پا درمیانی آقای خامنه ای و صدور حکم حکومتی وی خاتمه یابد.
طائب پاییز سال گذشته بطور ناگهانی از فرماندهی بسیج عزل شد.

سناریو سازی با کمک سیمای ضرغامی
بعد از انتشار خبر ترانه موسوی وپس از ارسال نامه افشاگرانه کروبی به هاشمی و ارجاع این نامه توسط هاشمی به شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه، طائب در جریان این پیگیری قرار می گیرد. او که بشدت وحشت کرده ، در صدد چاره جویی بر می آید و با یاری گرفتن از خانواده باجناقش بعنوان بازیگر، تلاش می نماید در جمعی خصوصی و خانوادگی صورت مسئله ای بنام ترانه موسوی را پاک کند.
این سناریو در برنامه سیمای جمهوری اسلامی عملی می شود که طی برنامه ای، ضمن شایعه دانستن خبر تجاوز و قتل ترانه موسوی، ترانه را زنی چهل ساله، زنده و ساکن کانادا معرفی شد و در این خصوص با اشخاصی که خانواده ترانه موسوی معرفی شدند، مصاحبه گردید. پس از پخش این گزارش انتقاداتی در مورد صحت آن بیان گردید و ادعای صدا و سیما در خصوص تحقیق و هماهنگی با ثبت احوال و نیروی انتظامی و وجود تنها سه شخص به نام «ترانه موسوی» با پیدا شدن افراد دیگری با همین نام به چالش کشیده شد.
گفتنی است صدا و سیما در آن برنامه ابتدا فردی که به بنا به شهادت منابع موثق از پرسنل نیروی انتظامی بود را، بعنوان کارشناس ثبت احوال معرفی می کند که وی بطور قاطع می گوید که فقط سه ترانه موسوی وجود دارد؛ بجز یکی که دو ساله است، دو نفر دیگر یکی در فرانسه متولد و همانجا زندگی می کند و ترانه موسوی سوم نیز از کشور خارج و دیگر بازنگشته است. بلافاصله گزارشگر، برنامه را با مصاحبه با مادر یکی از ترانه موسوی ها ادامه می دهد و وی می گوید که دخترش در کانادا زندگی می کند و آخرین بار نیز سال گذشته به ایران سفر داشته است .
کروبی بلافاصله نامه ای به حجت الاسلام شاهمرادی برادر شوهر ترانه همان ترانه موسوی که مقیم کانادا معرفی شده بود، از نقش طائب در پرده پوشی قتل ترانه پرده برداشت و افشا کرد که وی باجناق حسین طائب است و در جهت سناریو سازی گام برداشته است. کروبی خاطرنشان کرده بود " آقای شاهمرادی برادر عزیز من! ما نمی توانیم جنایتی که در حق این مردم شده است را نادیده بگیریم و این خواست پروردگار بوده که این جنایات برملا شود."
و در نهایت مرتضی الویری عضو «کمیته پیگیری حقوق بازداشت‌شدگان و آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات»، اعلام کرد که ترانه موسوی یکی از جان باختگان است و نیز از صدا و سیما به دلیل انتشار اخبار کذب انتقاد کرد.

ماجرا چه بود؟
بنا به گزارش منابع خبری، روز هفتم تیرماه سال گذشته، ترانه موسوی که در تقاطع میرداماد و شریعتی کلاس آرایشگری داشت، ماشین خود را در یکی از خیابان‌های فرعی بین حسینیه ارشاد و میرداماد پارک کرده بود و در تماسی تلفنی با یکی از دوستان خود قرار گذاشته بود. قبل از رفتن به آموزشگاه به مسجد قبا که مراسم هفتم تیر توسط سبزها برگزار شده بود سر بزند و آنجا یکدیگر را ببینند. هنگامی که دوست ترانه به محل قرارشان رسید دید ترانه دستگیر شده و سوار یک ون شد. ترانه موسوی در محل بازداشت موقتش که ساختمانی در نزدیکی پاسداران بود، شماره تلفن خود را به دستگیر شدگان دیگر داده و از آنان می‌خواهد در صورتی که آزاد شدند با خانواده‌اش تماس بگیرند و دستگیری او را به خانواده‌اش اطلاع دهند.
پس از حدود سه هفته که خانواده‌ ترانه از وی بی‌خبر بودند، فردی ناشناس در تماس تلفنی به مادر ترانه گفت دخترش در بیمارستان امام خمینی کرج بستری است. آنها دلیل بستری بودن وی در بیمارستان را تصادف و خونریزی عنوان کردند. در پی این تماس تلفنی، خانواده ترانه موسوی به آن بیمارستان مراجعه کردند اما نتوانستند او را بیابند. مسئولان بیمارستان گفتند شخصی با این نام در این بیمارستان بستری نیست. اما یکی از کارکنان بیمارستان به آنها گفت لباس شخصی‌ها خانمی با مشخصات ظاهری ترانه را در حالی که بیهوش بود به بیمارستان آوردند و در همان حالت بیهوش او را برگرداندند. بعدها خبر کشف جسد سوزانده شده ترانه در بیابانهای اطراف کرج انتشار یافت .

آیا راست است؟
چندی پیش محمد مطهری، از فرزندان آیت الله شهید مطهری در این زمینه نوشته بود: "شربینی که توسط یک «شهروند» آلمانی در یک کشور سکولار کشته شد و در بیش از دویست بخش خبری در کشورمان از او یاد شد بسیار مظلوم بود، اما آیا یک جوان ایرانی که در یک اعتراض آرام خیابانی دستگیر شده و بعد جنازه اش در سانسور کامل خبری ـ آن هم در کشوری که خود را پرچمدار استقرار عدالت در جهان می‌داند ـ از بازداشتگاه بیرون می‌آید صدها بار مظلومتر از شربینی نیست؟... به سبب سیاست خبری موجود، کسی نمی‌داند آیا مثلا آنچه در مورد افراد بی‌کسی مانند «ترانه موسوی» دهان به دهان می‌گردد راست است؟ خانواده وی که ظاهرا در اطراف مسجد قبا دستگیر شده به کجا باید مراجعه کنند؟ متأسفانه سیاست خبری رسانه ملی هر خبری را باورپذیر کرده‌است. آیا رسانه ملی در مورد آنچه بر او گذشته‌است خبر موثقی خواهد داد و در صورت اثبات جرم، مجرمین را معرفی خواهد کرد؟ اگر چنین باشد امیدی به عدم تکرار اینگونه فجایع هست اما به نظر می‌رسد این رسانه، فعلا موظف به رصد کردن ظلم در جهان به جز ایران است آنهم در مورد کشورهایی که با ایران مشکل سیاسی دارند."
و علی مطهری نماینده مجلس و فرزند دیگر شهید مطهری نظری گفت "بحران بعد از انتخابات به علت مدیریت و رفتار غلط افرادی چون حسن طائب است که به جای عقل و تدبیر بیشتر با باتوم مأنوس است."

یک شاهد عینی دیگری
امسال و در آستانه روز معلم، بهاره مقامی که معلم مدرسه ای در تهران بود و در جریان اعتراضات بعد از انتخابات، دستگیر و در مقر بسیج مورد تجاوز قرار گرفت، شرحی از اتفاقاتی که در زمان دستگیری بر او گذشته بود را نوشت و بر ماجرای ترانه موسوی صحه گذاشت. او نوشته بود "...گویا در زندان خیابان سئول در قرارگاه ثارالله بودیم، این را از روی شرح حال های دیگرانی که آنجا بوده اند می گویم، چون همه ما را وقتی گرفتند چشم بند زدند و با ماشین های ون سیاه رنگی بردند. همین را می دانم که در زیر زمین بودیم. بعد از حدود یک شبانه روز سرگردانی و بی خبری به بندمان آمد. آمد و یکی از ما را که دختری زیبا و مهربان بود، همراه برد..."

مروری دیگر بر بازداشتگاه مستقر در قرارگاه ثارالله
سرکوب تظاهرات مسجد قبا (هفتم تیر ماه ۸۸) توسط قرارگاه ثارالله که زیر نظر طائب فعالیت می کرد، صورت گرفت. بنا به گزارش های موثق، دستگیرشدگان آنروز با ون های سیاه رنگی از صحنه منتقل شدند که این ون های سیاه انحصاراً متعلق به قرارگاه ثارالله می باشد. بازداشتی ها از محل دستگیری به مرکز قرارگاه ثارالله در خیابان سئول انتقال داده شدند.
گزارش های متعدد تاکید داشتند که طائب شخصاً بازجویی برخی از این افراد را بر عهده داشته و بقول خودشان دنبال رهبران و سر خط های تظاهرات بودند تا از طریق آنها شبکه سازماندهی کننده پشت تظاهرات را کشف کنند. در بین بازداشتی ها ترانه موسوی بدلیل تشابه اسمی با میرحسین موسوی مورد توجه طائب قرار گرفته و از نیروهایش می خواهد که وی را برای بازجویی به اطاق خاصی ببرند.
این گزارش ها خاطرنشان ساخته بودند "محوطه بازداشتگاه از اطاقهای شکنجه و بازجویی جدا بوده و زندانی ها در درب ورودی ساختمان بازجویی به بازجویان تحویل داده می شدند و بجز بازجویان، هیچ یک از زندانبانان و پرسنل بازداشتگاه اجازه ورود به این ساختمان را نداشته و اساساً نمی دانستند که در آنجا چه می گذرد و برای شکنجه از چه تجهیزاتی استفاده می شود." و ترانه موسوی توسط افرادی که در این مجموعه کار می کردند، برای آخرین بار به هنگام تحویل به ساختمان بازجویی دیده شده و بر خلاف سایر زندانیان که بعد از شکنجه و بازجویی دوباره به بازداشتگاه عودت داده می شوند، هرگز به بازداشتگاه بازگردانده نشد. روز بعد نام وی بدستور طائب از لیست بازداشتی ها حذف می گردد.

هنوز از سرنوشت این ماجرا، همچون پرونده هایی مانندکهریزک، حمله به کوی دانشگاه، مجتمع سبحان و ...، خبری در دست نیست.

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی: ازقوه قضائیه به خدا پناه می بریم

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی با نزدیک شدن به سالگرد انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری سال گذشته با صدور بیانیه ای ،ضمن شرح دردها و رنج های خود و عزیزانشان در یکسال گذشته نوشته اند که افق روشنی از چگونگی برخورد حاکمیت با زندانیان سیاسی دیده نمی شود . بسیاری از آنها را با احکام سنگین در زندان نگه داشته اند. برخی را به بهانه هایی که هنوز برای ما روشن نیست به زندان های مخوف و هولناکی چون رجایی شهر فرستاده اند.
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته ، به این شرح است :
ملت بزرگ ایران
یک سال از بازداشت همسران ، پدران و فرزندانمان می گذرد . در این یک سال همه ما خانواده های زندانیان سیاسی ، رنج ها و سختی های بسیاری را متحمل شده ایم . سختی ها و رنج هایی که بخشی از آن را با ملت ایران در میان گذاشتیم و بخش مهم آن را برای خود و خلوت خود و باز گو کردن با خدای خود . چه او از هر چیز به ما نزدیک تر و از هر کس به امور آگاهتر است .
امروز که این نامه را برای ملت ایران می نویسیم به همان اندازه روز نخست دستگیری عزیزانمان ، نگران و رنجور هستیم . افق روشنی از چگونگی برخورد حاکمیت با زندانیان سیاسی دیده نمی شود . بسیاری از آنها را با احکام سنگین در زندان نگه داشته اند . برخی را به بهانه هایی که هنوز برای ما روشن نیست به زندان های مخوف و هولناکی چون رجایی شهر فرستاده اند و عده ای معدود را با وثیقه های چند صد میلیون تومانی به مرخصی فرستاده اند . مرخصی هایی که گاه از زندان سخت تر و جانکاه تر است . همه ما در بلاتکلیفی به سر می بریم . پرسش های بسیاری ذهن ما را به خود مشغول کرده و قادر به یافتن پاسخی برای آنها نیستیم . چرا که حاکمیت و قوه قضائیه برای این پرسش ها پاسخی قانع کننده ، روشن و شفاف ندارد .
چرا فرزندانمان را بازداشت کرده اید؟ چرا آنها را در دادگاه های نمایشی حاضر کردید و کمترین اعتنایی به دفاعیات آنها و موکلانشان نشده است ؟ چرا آنها پس از ماه ها هنوز قادر به ملاقات با وکلایشان نیستند . چرا وکلای آنها از روند بررسی پرونده و نوع اتهام شان بی خبرند؟ چرا برای ماه ها آنها را در انفرادی نگه داشته اند و با چشمان بسته مورد بازجویی های خشن و خسته کننده قرار گرفته اند؟ چرا برای آنها احکامی صادر شده که خود قضات صادر کننده احکام اولیه نیز پس از تائید آن احکام در دادگاه های تجدید نظر ، اظهار تاسف می کنند و می گویند ما با این تصور که احکام صادره در دادگاه تجدیدنظر شکسته خواهد شد ،چنان احکام سنگینی صادر کردیم؟
آیا نباید جرم با مجازات هماهنگی داشته باشد ؟ این هماهنگی که یکی از ابتدایی ترین اصول قضائی است را باید در کدامین حکم دید ؟ احکام چندین ساله و اعدام ؟ وثیقه های های چند صد میلیون تومانی و بلاتکلیفی های طولانی و طاقت فرسا؟چرا باید بازجوها بر قضات و بازپرس ها مسلط باشند ؟ چرا کمترین استقلالی در قوه قضائیه دیده نمی شود ؟
ما مدتها براین باور بودیم که قوه قضائیه محل رجوع مظلومان و داد ستاننده از ظالمین است . اما رفته رفته از این قوه قضائیه ناامید شدیم و تنها امید به خدا داریم .
دادستان محترم تهران اخیرا گفته که بدترین گناهان کتمان حقیقت است . ما هم یک سال است که می گوئیم چرا حقیقت را کتمان می کنید .
بیائید شفافیت را در همه رفتارهایتان نشان دهید. آیا این شفافیت و عدم کتمان حقیقت نیاید برای حاکمان و صاحبان قدرت مورد توجه قرار گیرد . یک شهروند عادی ، یک زن خانه دار ، یک روزنامه نگار ، یک دانشجو و یک فعال حزبی چه چیزی را برای کتمان داشته که حتی پس از ماه ها بازجویی طاقت فرسا ، بر کسی معلوم نشده است ؟ آیا شفافیت و عدم کتمان حقیقت برای آنها در اولویت است یا برای صاحبان قدرت ؟
در هفته گذشته پنج نفر را در زندان اوین اعدام کرده اند . اعدام هایی که پر از ابهام در پروسه دستگیری ، بازجویی ، دادگاه ، چگونگی صدور حکم و اجرای حکم و حتی زمان اجرای آنها است. ما خانواده های زندانیان سیاسی با محکوم کردن نحوه اعدام واطلاع رسانی ناقصی که در باره این اعدام ها و رفتاری که با خانواده های داغدار آنها صورت گرفته ، نگرانی خود را بابت سرنوشت فرزندانمان اعلام می کنیم و از قوه قضائیه می خواهیم عدالت و شفافیت و عدم کتمان حقیقت را در برخورد با مسائل از خود شروع کند.
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی

دکتر متین فتاحیان بازداشت شد

خبرگزاری هرانا – دکتر متین فتاحیان شهروند کرد ساکن تبریز از سوی نیروهای امنیتی در این شهر بازداشت شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، یک پزشک ساکن تبریز به نام متین فتاحیان در طی هفته گذشته از سوی نیروهای امنیتی در این شهر بازداشت بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
شایان ذکر است، ماموران امنیتی در یورش به منزل شخصی این پزشک، ضمن تفتیش منزل برخی از وسایل نامبرده را نیز ضبط کردند.

محکومیت امیر خسرو دلیرثانی به تحمل چهار سال حبس تعزیری

خبرگزاری هرانا - امیر خسرودلیر ثانی از فعالین ملی-مذهبی و عضو کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه، از سوی شعبه ی 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به تحمل 4 سال حبس تعزیری محکوم شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، امیر خسرودلیر ثانی روز یکشنبه مورخ 26 اردی بهشت ماه، از بند 350 زندان اوین جهت ابلاغ حکم از زندان به شعبه 28 دادگاه انقلاب منتقل شد، تا حکم صادره به رویت وی برسد.
اتهام دلیرثانی که در پی اعتراضات مردمی 6 دی ماه (عاشورا) بازداشت شده، "اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور" عنوان شده است.
گفتنی است کمیته ی پیگیری بازداشت های خودسرانه، کمیته ای است که در تیرماه 1386 توسط گروهی از تشکل های سیاسی سابقه دارملی و ملی-مذهبی پایه گذاری شده است.

اخراج ۴ فعال دانشجویی از دانشگاه علم و صنعت

خبرگزاری هرانا -  ۴ تن از فعالین دانشجویی دانشگاه علم و صنعت بر اساس صدور احکام کمیته ی انضباطی اخراج شدند.
اتهام این دانشجویان "اقدام علیه امنیت ملی"، "تشویش اذهان عمومی"، "بر هم زدن نظم عمومی"، "تحریک و رهبری دانشجویان در تجمعات قبل و بعد از انتخابات" و هم چنین "برگزاری مراسم سوگواری برای شهید کیانوش آسا" (از جان باختگان حوادث بعد از انتخابات) عنوان شده است.
به گزارش کلمه، اسامی و احکام این دانشجویان به شرح زیر است:
پویا شریفی: اخراج از دانشگاه به همراه ۵ سال محرومیت از تحصیل در کلیۀ دانشگاه های کشور
حمید رضا صحرایی: ۴ ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات (که با اتمام شدن سنوات منجر به اخراج ایشان از دانشگاه می شود.)
علی اسداللهی: ۴ ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات (که با اتمام شدن سنوات منجر به اخراج ایشان از دانشگاه می شود.)
سجّاد درویش: ۴ ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات (که با اتمام شدن سنوات منجر به اخراج ایشان از دانشگاه می شود.)
لازم به ذکر است آقای "پویا شریفی" به دلیل حکم صادره از ادامه ی تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه امیر کبیر نیز بازماند. وی که از فعالین دانشجویی دانشگاه علم و صنعت بود، سابقه ی مدیر مسئولی نشریه ی "جمهوری" را داشت.
"حمید رضا صحرایی" دانشجوی ورودی ۸۳ رشته ی مهندسی مکانیک، دبیر اسبق شورای صنفی و مدیر مسئول هفته نامه توقیف شده ی "پویش"، "علی اسداللهی" دانشجوی ورودی ۸۴ رشته ی مهندسی راه آهن، دبیر اسبق کانون شعر دانشگاه و فعال مطبوعاتی و "سجاد درویش" دانشجوی ورودی ۸۴ رشته ی مهندسی صنایع، مدیر مسئول نشریه ی توقیف شده ی "تریا" و از فعالین دانشجویی دانشگاه علم و صنعت بودند.
پیش تر کمیته ی انضباطی دانشگاه علم و صنعت، در شهریور ماه سال گذشته (۱۳۸۸) با صدور احکام انضباطی برای این فعالین دانشجویی پرونده ی آن ها را برای تشدید مجازات به وزارت علوم ارجاع داده بود و از آن تاریخ این دانشجویان به دانشگاه و خوابگاه ممنوع الورود شده اند.
در روند رسیدگی به این پرونده ها موراد غیر قانونی فراوانی به چشم می خورد. از جمله صدور حکم برای دانشجوی فارغ التحصیل (آقای پویا شریفی)، عدم اجازه ی دفاع حضوری و حتی در یکی از موارد عدم دعوت از دانشجو برای تفهیم اتهام، تأخیر غیر قانونی در صدور احکام که طبق آئین نامه حداکثر ظرف مدت یک ماه می باشد و….

استمداد همسر جعفر کاظمی، زندانی محکوم به اعدام، از دبیرکل سازمان ملل

رودابه اکبری همسر جعفر کاظمی زندانی محکوم به اعدام حوادث بعد از انتخابات با نوشتن نامه‌ای به دبیر کل سازمان ملل برای نجات جان همسرش کمک خواست.
جعفر کاظمی، در تاریخ ۲۷ شهریور ماه سال گذشته بازداشت و به اعدام محکوم شده است. دادستان تهران روز شنبه  بیست و پنج اردی بهشت ماه از تایید حکم اعدام شش نفر از بازداشت‌شدگان پس از انتخابات خبر داد که نام جعفر کاظمی هم در میان آنان قرار داشت؛ سخن به میان آورد. به گفته دی ادستان تهران، این زندانی به هواداری از سازمان مجاهدین خلق متهم و در دادگاه به اعدام محکوم شده است.
به گزارش بامداد خبر، متن نامه‌ی همسر جعفر کاظمی به دبیرکل سازمان ملل به شرح زیر است:
اینجانب رودابه اکبری خانه دار و همسر زندانی سیاسی جعفر کاظمی،دارای ۲ فرزند می باشم.
همسرم را در تاریخ ۲۷ شهریور ماه ۱۳۸۸ در خیابان هفت حوض درشهر تهران ساعت ۶ صبح دستگیر کردند و به مدت ۲ هفته خبری از او نداشتم. وی ۳ روز تحت شکنجه بوده و ۷۴ روز در سلول انفرادی در شرایط بدی به سر برد.
اتهام وارده به همسرم هواداری و تبلیغ از سازمان مجاهدین و دیدار با فرزندمان در اشرف بوده است.
وضعیت او در داخل زندان به این نحو بوده که پس از ۳ روز شکنجه و ۳ ماه انفرادی ایشان را تحت فشار برای انجام مصاحبه تلویزیونی کردند و وقتی با مقاومت وی روبه رو شدند اقدام به شکنجه و ضرب شتم شدید نمودند به طوری که منجر به شکسته شدن ۳ دندان او گردید هم اکنون همسرم در شرایط جسمی و روحی نگران کننده‌ای به سر می برد.
بعد از دادگاه اول که حکم اعدام از سوی قاضی مقیسه ای صادر شد وکیل همسرم شفاها اعتراض نمودند که حکم صادره برای اتهام موجود که فقط تبلیغ علیه نظام بوده بسیار سنگین و غیر قانونی است که همان جا قاضی پرونده اعلام می دارد: "من تحت فشار مقامات بالا مجبور شدم چنین حکمی صادر نمایم. طبق گفته وکیل همسرم لایحه تنظیم شده جهت دادگاه دوم که ۳ صفحه بوده و اختصاص به تبلیغ علیه نظام بود، اصلا در دادگاه اشاره‌ای به آن نگردید و درحد ۲ خط کوتاه حکم اول (اعدام) را تایید کردند. نام قاضی دوم برای دادگاه تجدید نظر (زرگر) می باشد.
بازجو به همسرم گفت که ما برای حفظ نظام احتیاج به چند قربانی داریم که یکی از قرعه‌ها به نام تو افتاده است. مجددا از همسرم می‌خواهند که مصاحبه برای درگیری روز عاشورا انجام بدهد که با مخالفت وی روبرو می‌شوند، چرا که همسرم ۳ ماه قبل از عاشورا دستگیر شده بود. بازجویان او را تهدید می‌کنند در صورت عدم موافقت جهت انجام مصاحبه همسرو فرزندت را جلوی چشمانت تحت شکنجه قرار می‌دهیم وعلیرغم تهدید بازجویان مبنی براینکه همسرت را جلویت قطعه قطعه می‌کنیم ولی باز او در مقابل انجام هرگونه مصاحبه مقاومت می‌کند و درمقابل مقاومت همسرم به وی اعلام می‌کنند که اعدام وی لازم‌الاجرا و قطعی می‌باشد. بعد از ۷۴ روز که در بند ۲۰۹ در انفرادی بودند ایشان را یک هفته به جائی به نام سوئیت و بعد از آن به بند ۳۵۰ منتقل می کنند.
مدت سه هفته علیرغم مراجعات مکرر من و فرزند کوچکم به زندان برای دیدار پدرش، هیچ ملاقاتی ندادند.
در کدام قانون و قاموس و در کدام کشور دیدار با فرزند جرم محسوب می‌شود؟ اگر دیدار با فرزند از نظر جمهوری اسلامی جرم است و گناهی است که حکمش اعدام باید باشد، بله همسر من گناهکار می باشد.
با توجه به وضعیت وخیم زندانیان سیاسی و با توجه به عدم رسیدگی به احکام ضد حقوق بشری و غیر قانونی و بی گناهی عموم زندانیان سیاسی، درخواست رسیدگی فوری و عملی در باب عدم اجرای احکام صادره اعدام را دارم.
شرایط بالا فقط خاص همسر من و خانواده ما نمی‌باشد بلکه همه خانواده‌های زندانیان سیاسی، در شرایط بد روحی هستند و خواهان اقدام عملی و فوری سازمان ملل متحد و کمیسر عالی حقوق بشر می‌باشند.
با تشکر رودابه اکبری
همسر زندانی سیاسی جعفر کاظمی
اردیبهشت ۱۳۸۹

اعتراض كارگران صنايع فلزي به پرداخت نشدن مطالبات معوقه

خبرگزاری هرانا - كارگران كارخانه صنايع فلزي(1) مي‌گويند در اعتراض به پرداخت نشدن مطالبات معوقه خود از چهارشنبه ی گذشته تاكنون اعتصاب كرده‌اند.
یکی از اين كارگران در گفت‌وگو با ايلنا، گفت: 250 كارگر كارخانه صنايع فلزي(1) در چهارمين روز از اعتصاب خود در محوطه كارخانه تجمع كردند.
وي افزود: كارگران نزديك به 6 ماه حقوق و مزاياي پرداخت نشده از كارفرما طلب‌كارهستند.
به گفته اين كارگر، علاوه بر حقوق فروردين و ارديبهشت امسال، كارفرما بابت دستمزد ماه‌هاي تير، خرداد،بهمن و اسفند سال 88 به كارگران مقروض است.
وي افزود: پيش از اين كارفرما به منظور پايان دادن به وضع پيش‌‌ آمده از كارگران خواسته بود تا با تحمل شرايط كنوني به فعاليت خود ادامه دهند اما كارگران كه اميد خود را نسبت به پايان بحران و دريافت مطالبات خود از دست داده‌اند از چهار شنبه ی گذشته اعتراض خود را آغاز كردند.
به گفته اين كارگر در پي ادامه يافتن اين حركت اعتراضي، كارفرما با كارگران وارد گفت‌وگو شده‌است.
كارخانه صنايع فلزي(1) در منطقه جاده قديم كرج واقع است و در زمينه ساخت لوازم اداري و كانكس‌هاي فلزي فعاليت دارد.

محکومیت محمد داوری و مهدی محمودیان به پنج سال حبس تعزیری

خبرگزاری هرانا - مهدی محمودیان از اعضای جبهه مشارکت و محمد داوری سر دبیر سایت سحام نیوز ارگان رسمی حزب اعتماد ملی، به جرم تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده اند.
به گزارش کلمه، صبح امروز یکشنبه، بیست و ششم اردی بهشت ماه، حکم مهدی محمودیان و محمد داوری در غیاب وکلایشان به آنها ابلاغ شد.
لازم به ذکر است هر دو به رای صادره اعتراض نموده و درخواست تجدید نظر کرده اند.
مهدی محمودیان، روزنامه نگار، که از تاریخ ۲۵ شهریور ماه سال گذشته در بازداشت به سر می برد، نقش عمده ای در افشای فجایع کهریزک داشت.
محمد داوری، ‌سردبیر سحام نیوز(سایت رسمی حزب اعتماد ملی) نیز روز ۱۷ شهریور ماه سال گذشته با حکم جلب صادره از سوی دادستانی تهران بازداشت شد.

هرانا؛ مجموعه تصاویری از اعدام شدگان نوزده اردی بهشت/ سری اول

خبرگزاری هرانا - اولین سری تعدادی از تصاویر منتشر نشده ی اعدام شدگان ۱۹ اردی بهشت ماه در پی می آید.
اعدام شدگان ۱۹ اردی بهشت اشاره به واقعه اعدام ۵ زندانی سیاسی به نام های فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان دارد که در تاریخ مذکور در زندان اوین به صورت مخفیانه صورت گرفت.
















محکومیت شادي صدر و محبوبه عباسقلي‌زاده به حبس و شلاق

خبرگزاری هرانا - شعبه 26 دادگاه انقلاب شادی صدر را 6 سال حبس تعزيري و تحمل 74 ضربه شلاق و محبوبه عباسقلس زاده را به 2 سال و شش ماه حبس تعزیری و تحمل 30 ضربه شلاق محکوم کرده است.
محمد مصطفايي وكيل این دو تن از فعالان زنان، در گفتگو با ایلنا از برگزاري دادگاه رسيدگي به اتهامات شادي صدر و محبوبه عباسقلي در روز 18 اردي بهشت ماه و صدور حکم برای ایشان خبر داد.
وي با بيان اينكه شادي صدر و محبوبه عباسقلي درخارج از كشور به سر مي‌برند، اعلام كرد كه اين دادگاه بدون حضور آنها برگزار شد.
به گفته وي اتهامات اين دو نفر عبارت بود از: اقدام عليه امنيت كشور از طريق اجتماع و تباني به قصد برهم زدن امنيت عمومي، اخلال در نظم عمومي و تمرد در برابر مامورين.
وكيل شادي صدر از حكم 5 سال حبس تعزيري به جهت اقدام عليه امنيت كشور و يكسال حبس تعزيري و تحمل 74 ضربه شلاق به جهت اخلال در نظم عمومي و تمرد در برابر ماموران دولت خبر داد.
وي افزود: محبوبه عباسقلي‌زاده هم به جهت اقدام عليه امنيت كشور به 2 سال حبس تعزیری و 6 ماه حبس تعزيري و تحمل 30 ضربه شلاق جهت اخلال در نظم عمومي محكوم شده است.
مصطفايي با بيان اينكه اين حكم امروز در شعبه 26 دادگاه انقلاب به وي ابلاغ شده است، افزود: بنده 20 روز مهلت دارم كه اعتراضم را به دادگاه ابلاغ كنم كه به دليل سنگيني احكام صادره، حتما اعتراضم را اعلام خواهم كرد.
به گفته محمد مصطفایی، دستگيري 33 نفر از فعالان زن در روز 13 اسفندسال 85 علت صدور اين احكام بوده است. البته برخي از اين افراد تبرئه شده و برخي ديگر نيز احكام تعليقي داشته‌اند. ولي احكام صادره براي صدر و عباسقلي‌زاده از سنگين‌ترين احكام بوده است.

سه ماه بی خبری از سرنوشت عزیر محمد زاده، زندانی کرد محکوم به اعدام

خبرگزاری هرانا - از وضعیت عزیر محمد زاده، زندانی کرد محکوم به اعدام که به سقز منتقل شده است، اطلاعی در دست نیست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، عزیز محمدزاده مهرماه سال گذشته توسط نیروهای امنیتی شهر بانه دست‌گیر و به بازداشتگاه  این شهر منتقل شد و پس از اعتراض به حکم اعدام خود، در بهمن ماه سال قبل دست به اعتصاب غذا زده بود که به این دلیل به سلول های انفرادی زندان شهر سقز در حالی که از خون ریزی دستگاه گوارشی در رنج بود؛ انتقال یافت.
طی سه ماهه اخیر و علی رغم مراجعات مستمر خانواده ی این زندانی سیاسی، هیچ نهادی محل نگهداری کنونی وی را فاش نمی کند و مسئولان حتی از عدم وجود پرونده ی این زندانی سیاسی محکوم به اعدام سخن به میان می آورند.
نزدیکان آقای محمد زاده، اعتقاد دارند این رویه بسیار نگران کننده و در عین حال مشکوک است تا حدی که پنهان کاری های مسئولین مربوطه گمانه زنی هایی مبنی بر کشته شدن وی به میان آورده است.
لازم به توضیح است، عزیر محمد زاده، 26 ساله، پیش تر به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" و" محاربه با خدا" در دادگاه انقلاب شهر سقز به اعدام محکوم شده است.