۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

مهمترین خبرهای روز چهار شنبه بخش دوّم تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها




اخبار روز: 

مردم آزاده!
دکتر فریبرز رییس‌دانا، اقتصاددان، نویسنده، مترجم و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران نیمه‌شب ۲۷ آذر با یورش مأموران لباس‌شخصی به منزلش دستگیر شده است.
در کشوری که به‌تازگی "نماینده‌"اش در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل اعلام کرده‌ است ایران آزادترین کشور جهان است، اقتصاددانی را ظاهراً به اتهام اظهارنظر درباره‌ی «طرح تعدیل اقتصادی و حذف یارانه‌ها» کمتر از دو ساعت پس از مصاحبه بازداشت می‌کنند، تنی چند از روزنامه‌نگاران را از محل کار خود می‌ربایند، وکیلی را به اتهام دفاع از متهمان سیاسی به بند می‌کشند و مرگ تدریجی او از گرسنگی را با بی‌اعتنایی نظاره می‌کنند، کارگری را که جرمی جز دفاع از حقوق صنفی و سندیکایی ندارد ماه‌ها در زندان نگاه می‌دارند و . . .
کانون نویسندگان ایران، که به حکم منشور خود آزادی بیان را حق بی‌چون‌وچرای هر شهروند ایرانی، بی هیچ حصر و استثنا، می‌داند خواهان آزادی بی‌ قید و شرط فریبرز رییس‌دانا و همه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی دیگر است.

کانون نویسندگان ایران
٣۰ آذر ۱٣٨۹


اخبار روز - گزارش دریافتی: فشارها و تهدیدها بر اساتید منتقد دولت احمدی نژاد در دانشکده حقوق دانشگاه تهران همچنان ادامه دارد. این فشارها که همراه با تهدید و آزار و اذیت اساتید می باشد پس از وقایع و رخدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به اوج خود رسیده است.
بنا بر این گزارش با توجه به هزینه سیاسی اخراج یا بازنشستگی اساتید مخالف دولت، سیستم امنیتی در سالهای اخیر روند جدیدی را در پیش گرفته است و با ایجاد آزار و اذیت توسط عوامل خود و همچنین تنگ نمودن عرصه بر اساتید منتقد آنها را مجبور به استعفاء یا اعلام بازنشستگی می نماید. از جمله این اساتید می توان از دکتر سید حسین سیف زاده استاد برتر علوم انسانی دانشکده حقوق دانشگاه تهران نام برد.
دو ماه پیش هنگامی که خبر بازجویی سه ساعت و نیمه و توهین مکرر به این استاد در سایت های خبری اصلاح طلبان انعکاس یافت نهادهای امنیتی وابسته به دولت در دانشگاه، فشار بسیاری را بر این استاد مبنی بر تکذیب خبر فوق وارد آوردند و در حالی که ایشان خبر فوق را تکذیب ننموده بود بسیاری از سایت های دولتی مانند فارس و جهان نیوز که ید طولایی در انتشار اخبار کذب دارند اقدام به تکذیب خبر بازجویی از جانب ایشان نمودند.
بنا به اظهارات دانشجویان، بسیج دانشجویی دانشکده حقوق که ارتباط سیستمیک و روشنی با نهادهای امنیتی دارد به تازگی با حضور در سر کلاس های درسی دکتر سیف زاده اقدام به عکاسی از این استاد هنگام شوخی با یکی از دانشجویان نموده و با انتشار این عکس در اینترنت خبری به عنوان ضرب و شتم دانشجویان توسط دکتر سیف زاده منتشر نموده است که با توجه به لو رفتن هویت شخص عکاس و ترس از برخورد قضایی افراد مذکور اقدام به حذف این خبر می نمایند. ضبط کردن صدای این استاد در سر کلاس های درسی و نوشتن شکوائیه علیه وی به نهادهای مختلف امنیتی و دولتی از دیگر کارهای بسیج دانشجویی این دانشکده عنوان شده است. شنیده ها همچنین حاکیست علاوه بر انتشار اخبار کذب برخی از اعضای وابسته به بسیج گاهاً اقدام به فحاشی و توهین مستقیم به این استاد و اساتید منتقد دیگر می نمایند.
بنا بر اظهارات دانشجویان روز گذشته دکتر سیف زاده در ابتدای کلاس درسی خود خطاب به دانشجویان از تداوم این فشارها و آزار و اذیت ها گله نموده و شرایط ایجاد شده برای ادامه تدریس اش را در دانشکده حقوق غیرقابل تحمل عنوان نمود.
شایان ذکر است که اول آبان ماه امسال دکتر سیف زاده به حراست دانشگاه تهران فراخوانده شده و به مدت سه ساعت و نیم توسط ماموران وزارت اطلاعات در خصوص مباحث مطرح شده در سر کلاس های درسی اش بازجویی گردید. در همان تاریخ برخی از سایت های خبری نیز از اهانت و برخورد فیزیکی با این استاد در حین بازجویی اخباری را در سایت های خود درج نمودند. در سال های گذشته فشار نیروهای امنیتی و حامی دولت منجر گردید تا اساتید مطرحی از این دانشکده چون دکتر حسین بشیریه و دکتر شفیعی اقدام به ترک کشور نمایند.
دکتر سید حسین سیف زاده دارای مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه سانتاباربارا کالیفرنیا و فوق دکترای علوم سیاسی از دانشگاه هاروارد می باشد. وی تاکنون بیش از بیست جلد کتاب تالیف نموده است که تعداد قابل توجهی از تالیفات وی نیز موفق به دریافت مجوز چاپ نگردیده است.


درخواست برای آزادی فوری فریبرز رئیس دانا

خبرگزاری هرانا - در واکنش به دستگیری و ادامه بازداشت دکتر فریبرز رئیس دانا، محقق، نویسنده و عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران، که بلافاصله بعد از انتقاد در رسانه ها به طرح هدفمندی یارانه ها، توسط ماموران امنیتی به زندان منتلق گردید، دهها تن از کوشندگان سیاسی، فعالان مدنی، منتقدان اقتصادی و همچنین کنشگران حقوق بشری؛ با تشکیل کمپینی برای آزادی وی، و با امضای فراخوانی، خواستار آزادی این اقتصاددان ایران شدند.
در بخشی از این فراخوان  آمده  است:
در نخستین ساعات بامداد ، 23 آذرماه 1389 ( 19 دسامبر 2010 ) فریبرز رییس دانا، روشنفکر،  اقتصاد دان و کوشنده ی اجتماعی و عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران، توسط ماموران امنیتی در منزلش واقع در تهران، دستگیر شد. فریبرز رییس دانا مولف و مترجم کتاب ها و مقالات متعددی پیرامون نظرگاه های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی است. او به عنوان اقتصاد دانی پیش کسوت  و صاحب نظر اجتماعی، در تحلیل آسیب های اقتصادی کشورمان ، همواره به طبقات فرودست و کم بضاعت ایران نظر دارد، به طوری که می توان به جرات او را « اقتصاد دان طبقه ی کارگر و زحمتکش ایران » نامید. رشته ی تخصصی رئیس دانا « اقتصاد سنجی » است و او به کمک معادلات و محاسبات کاربردی ریاضیات، می کوشید روابط و  مناسبات اقتصاد سیاسی را در جامعه ی پر تلاطم ایران نمایان سازد و به ویژه نشان دهد که چگونه کارگران و مزد بگیران جامعه در محاق قرار گرفته اند و محنت روزافزون می کشند. دستگیری عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران ، به عنوان کانونی دیرپای در مبارزه با سانسور ، هشداری است به مردم عدالتخواه که نقض گسترده ی حقوق بشر و تهدیدهای بی شمار به آزادی بیان را در مقطع اخیر در صدر مطالبات مدنی و دموکراتیک خود قرار داده اند.
در ادامه آمده است: دستگیری رییس دانا، به عنوان اقتصاد دان چپ و منتقد برنامه های دولت فعلی ایران، مبین جریان ویژه ی سرکوب اجتماعی، در آستانه ی طرحی است که کاهش تخصیص یارانه های ملی را مدنظر دارد. بدیهی است که این طرح غیر علمی و نابخردان، به صورتی که در ایران در شرف تحقق است  و از سوی بسیاری از صاحب نظران در راستای تحکیم اقتدار نظامی و سیاسی حاکم بر کشور ارزیابی می شود، منجر به کاهش رفاه همگانی و افزایش فشار بر طبقات زیرین جامعه خواهد شد، همان ها که رییس دانا صدای ناله و فریاد فروخفته ی آنان بود. باری، چنین شده است که    بی محابا بر منتقدین می تازند و ناروا، روا می دارند تا بیش از پیش بر ساختار ارتجاعی خود یکه تاز شوند.
در انتها امضاء کنندگان، ضمن محکوم کردن بازدداشت فریبرز رییس دانا، با التزام به حقوق مدنی و آزادی بیان، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط وی شده اند .
1.        داریوش آشوری – فرانسه
2.        یوسف آبخون – آلمان
3.        سیروس آرین پور – فرانسه
4.        پریسا آزادیان - ایرلند
5.        عباس آزادیان – کانادا
6.       فرشید آذر نیوش – آلمان
7.       حمید آذر - سوئد
8.       محمد کریم آسایش - ایران
9.       سهیل آصفی – آلمان
10.     ابراهیم آوخ – فرانسه
11.     کاوه آهنگری - بلژیک
12.     مهدی ابراهیم زاده
13.     کاوه احسانی - امریکا
14.     محمد رضا احمدی – ترکیه
15.     جلیل احمدی – سوئد
16.     داریوش ارجمندی – سوئد
17.     یوسف اردلان - فرانسه
18.     سودابه اردوان - سوئد
19.     ابوالفضل اردوخانی - بلژیک
20.     رحیم استخری - سوئد
21.     جمشید اسدی -  فرانسه
22.     مریم اسکویی  - فرانسه
23.     مانویل اسماعیلی - آلمان
24.     اکبر اشراقی – اسپانیا
25.     امیراصغری نیا – آمریکا
26.     کمال اطهاری - ایران
27.     بابک اکبری فراهانی – فرانسه
28.     مریم امانی - آلمان
29.     بابک امیرخسروی - فرانسه
30.     فریبا امیر خیزی - بلژیک
31.     بهمن امینی - فرانسه
32.     مهدی امینی - امریکا
33.     شاهین انزلی – اتریش
34.     ایراندخت انصاری - فرانسه
35.     جلال ایجادی – فرانسه
36.     کولین بارکر - انگلستان
37.     دانش باقرپور - آلمان
38.     ارژنگ بامشاد – آلمان
39.     عباس بختیاری - فرانسه
40.     محمد برزنجه
41.     محمد برقعی – امریکا
42.     تهمینه بقایی - انگلستان
43.     شهلا بهاردوست – آلمان
44.     سهراب بهداد – امریکا
45.     کامیار بهرنگ - سوئد
46.     بهروز بیات –  وین
47.     اکرم پدرام نیا - کانادا
48.     مایکل پرلمن - امریکا
49.     علی پیچگاه - سوئد
50.     آرزو پور اسماعیلی – ایتالیا
51.     علی پور نقوی
52.     بهروزپیله ور - آلمان
53.     سعید پیوندی – فرانسه
54.     لیلا تاج پور - امریکا
55.     نیره توحیدی - امریکا
56.     شهرام تهرانی – امریکا
57.     علی رضا جالینوسی - فرانسه
58.     علیرضا جباری – ایران
59.     لیلا جدیدی – امریکا
60.     میهن جزنی – فرانسه
61.     حسن جعفری
62.     محمد جلالی (م. سحر) -  فرانسه
63.     هما جوادی - آلمان
64.     امیرجواهری لنگرودی – سوئد
65.     هادی جواهری لنگرودی - آلمان
66.     فواد جودی خسروشاهی – آلمان
67.     شاهپر جهان - اتریش
68.     گلرخ جهانگیری - آلمان
69.     رضا چیت ساز - سوئد
70.     جعفر حسین زاده - بلژیک
71.     اعظم خاتم – ایران
72.     حسن حسام - فرانسه
73.     امین حصوری - آلمان
74.     نسیم خاکسار- هلند
75.     اسماعیل ختایی – فرانسه
76.     آیدین خرسند فر - ایران
77.     کریم خوش عقیده - سوئد
78.     ناهید خیرایی - ایران
79.     بهنام دارایی زاده - سوئد
80.     لیلی دانش - کانادا
81.     مزدک دانشور - ایران
82.     شیریندخت دقیقیان
83.     البرز دماوندی - آلمان
84.     ابراهیم دین خواه – آلمان
85.     بهزاد ذوالنور - فرانسه
86.     مهشید راستی
87.     پژمان رحیمی - ایران
88.     سارا رضایی - کانادا
89.     حمید رفیع – فرانسه
90.     احمد رناسی – فرانسه
91.     رفعت رنجبران لنگرودی – سوئد
92.     بهرنگ ریاحی لنگرودی - آلمان
93.     آزاده رئیس دانا - کانادا
94.     رضا رئیس دانا - کانادا
95.     پویان رئیس دانا - کانادا
96.     فرشته رئیس دانایی - کانادا
97.     نجف روحی -  سوئد
98.     حمید روشن - دانمارک
99.     سعید روشنبخش - سوئد
100.    ماندانا زندیان - امریکا
101.    محمد زاهدی - بلژیک
102.    احمد زاهدی لنگرودی - ایران
103.    زویا زرافشان - آلمان
104.    حمید زنگنه
105.    حسن زهتاب - سوئد
106.    رضا سپیدرودی - دانمارک
107.    سیامک ستوده - کانادا
108.    احمد سعیدی - دانمارک
109.    سیامک سلطانی
110.    عباس سماکار – سوئد
111.    فریدا سهرابیان - فرانسه
112.    محمد تقی سید احمدی - آلمان
113.    لیلا سیدی – امریکا
114.    احمد سیف - انگلستان
115.    علی شاکری
116.    مینو شاکری
117.    محمد رضا شالگونی - فرانسه
118.    مسعود شب افروز - امریکا
119.    حسین شفیعی - فرانسه
120.    روشن شمکالی - فرانسه
121.    گوهر شمیرانی - ایران
122.    عسکرشیرین بلاغی - سوئد
123.    بهروز شیدا - سوئد
124.    بانو صابری – امریکا
125.    پرویز صداقت - ایران
126.    علی صمد – بلژیک
127.    رضا طالبی - سوئد
128.    فرهنگ طاولی - آلمان
129.    فرشته عابدی - امریکا
130.    مهرداد عارفانی -  بلژیک
131.    شیدا عارفی - امریکا
132.    آرش عزیزی - کانادا
133.    پویا عزیزی - ایتالیا
134.    یاسر عزیزی – ایران
135.    یوسف عزیزی بنی طرف - انگلستان
136.    ابوالحسن عظیمی  - آلمان
137.    مریم عظیمی - آلمان
138.    رضا علامه زاده - هلند
139.    کاظم علمداری – امریکا
140.    مسعود علوی بحرینی - فرانسه
141.    م. ص. علی اصغری
142.    احمد غروی نخجوانی - ایران
143.    ناصرغفرانی فر - سوئد
144.    رضا فانی یزدی
145.    مسعود فتحی-‌ اتریش
146.    بهروز فراهانی - فرانسه
147.    رزا فرج الهی
148.    خیرالله فرخی - ایران
149.    فروز فرنوش
150.    ویدا فرهودی - فرانسه
151.    نگارفکری - دانمارک
152.    فیروزه فولادی
153.    شهاب فیضی - سوئد
154.    سروژ قازاریان - سوئد
155.    بهروز قاسمی  - امریکا
156.    نصرالله قاضی - انگلستان
157.    پرویز قلیچ خانی - فرانسه
158.    فرخ قهرمانی - سوئد
159.    فرشین کاظمی نیا - فرانسه
160.    الکس کالینیکوس - انگلستان
161.    محمود کرد – آلمان
162.    پوران کریمی - فرانسه
163.    رضا کریمی - سوئد
164.    حجت کسراییان- سوئد
165.    حسن کلانتری
166.    سیاوش کوهرنگ
167.    آرش کیا – امریکا
168.    جهانگیر گلزار – آلمان
169.    یوسف لنگرودی - کانادا
170.    مزدک لیماکشی – سوئد
171.    روبن مارکاریان - فرانسه
172.    حسن ماسالی – امریکا
173.    محمد مالجو - ایران
174.    داریوش مجلسی – هلند
175.    مجید محقق
176.    رژین محمدی - فیلیپین
177.    شکوه محمودزاده
178.    حمید محوی - فرانسه
179.    مرتضی محیط – امریکا
180.    سیروس مددی
181.    سیران مرادیان - فرانسه
182.    فریبا مرزبان – انگلستان
183.    مهرداد مشایخی – امریکا
184.    مهران مصطفوی – فرانسه
185.    نیلوفر مظفری - ترکیه
186.    داریوش معمار
187.    محمد رضا معینی - امریکا
188.    حسن مکارمی  - فرانسه
189.    ابراهیم مکی - فرانسه
190.    پروین ملک – کالیفرنیا
191.    مجید ملکی - ایران
192.    مرتضی ملک محمدی
193.    امیر ممبینی - سوئد
194.    نوید مومنی - سوئد
195.    علی اکبر مهدی - امریکا
196.    آندره مهرداد مهدیانفر – اسپانیا
197.    همایون مهمنش – آلمان
198.    سیامک مویدزاده - آلمان
199.    سراج الدین میردامادی - فرانسه
200.    زینت میر هاشمی – فرانسه
201.    جلال نادری - آلمان
202.    احمد نجاتی – بلژیک
203.    پریسا نصرآبادی – سوئد
204.    اردشیرنظری - سوئد
205.    بهروزنظری – انگلستان
206.    مجتبی نظری - هلند
207.    فرهاد نعمانی – فرانسه
208.    عیدی نعمتی - کانادا
209.    داوود نوائيان –  سوئد
210.    پرتو نوری علا -  امریکا
211.    شاهین نوروزی - کانادا
212.    احمد نوین -  سوئد
213.    ایرج نیری - فرانسه
214.    مازیار واحدی - نروژ
215.    ژاله وفا - آلمان
216.    مهسا ولی زاده - آلمان
217.    عطا هودشتیان - کانادا
218.    رضا هیوا-  فرانسه
219.    هنگامه هویدا – ایران
220.    بهزاد یغمائیان - امریکا
221.    محسن یلفانی – فرانسه
222.    علی یوسفی – دانمارک
223.    میترا یوسفی - آلمان

گروه ها و احزاب و ... :

224.    انجمن بیان بلژیک
225.    کمیته ی جوانان بلژیک
226.    جمعی از فعالان کارگری ( جافک)
227.    گروه پروسه ( ایران - ترکیه)
228.    انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران - پاریس
229.    مرکز آموزشی ایران - گوتنبرگ
230.    سایت لج ور
231.    رادیو راه کارگر
232.    رادیو ندا



درخواست مشترک فعالان ادبی از رئیس قوه‌ی قضاییه برای آزادی احمد غلامی

بیش از ۱۵۰ نویسنده، مترجم، روزنامه‌نگار و فعال ادبی در نامه‌ای خطاب به رئیس قوه‌ی قضاییه، ضمن ابراز حیرت خود از بازداشت احمد غلامی، سردبیر روزنامه‌ی شرق، و با تأکید بر شخصیت داستان‌نویس او، آزادی وی را خواستار شده‌اند. احمد غلامی و چند تن از همکاران او از روز ۱۶ آذرماه در بازداشت به سر می‌برند و از وضعیت آن‌ها اطلاعی در دست نیست.
بابک احمدی، احمد آرام، محمود استاد‌محمد، محمد‌رضا اصلانی، سیمین بهبهانی، فتح‌الله بی‌نیاز، عباس پژمان، احمد پوری، احمد پورنجاتی، یونس تراکمه، مراد ثقفی، محمد‌علی جعفریه، محمد حسینی، محمد‌‌سعید حنایی‌کاشانی، علی خدایی، منیرو روانی‌پور، رضا رئیسی، محمد‌علی سپانلو، بلقیس سلیمانی، حسین سناپور، محمد شمس لنگرودی، فرزانه طاهری، ناهید طباطبایی، عباس عبدی، مهدی غبرایی- زاون قوکاسیان، مجید قیصری، محمدرضا کاتب، مدیا کاشیگر، عبدالله کوثری، حسن کیائیان، لیلی گلستان، محمد محمدعلی، حسین مرتضائیان‌آبکنار، عباس معروفی و حافظ ‌موسوی از جمله امضاکنندگان این نامه‌اند.
متن کامل نامه و فهرست امضاکنندگان از این قرار است:
به نام خدا
ریاست محترم قوه‌ قضاییه
حضرت آیت‌الله صادق آملی‌لاریجانی
با سلام و احترام
احمد غلامی، سردبیر روزنامه‌ی شرق و چند تن از همکارانش از روز ۱۶ آذرماه ۸۹ بازداشت و به زندان اوین منتقل شده‌اند.
احمد غلامی به زعم ما و نیز به اعتقاد خودش، داستان‌نویسی است که شغلش روزنامه‌نگاری است. او پیشینه‌ای روشن و درخشان در خدمت به میهن خویش از زمان جنگ گرفته تا در سال‌های اخیر در عرصه‌ی ادبیات، به‌خصوص ادبیات جنگ دارد. او در مقام روزنامه‌نگار نیز همواره به اعتدال، پرهیز از تنش و سیاست‌پیشگی شهره بوده و در بند کردن او، در بند کردن قلم داستان‌نویسی است که همواره بر آن بوده تا عشق و ایمان را در مخاطبانش زنده نگه دارد.
ما امضاکنندگان این نامه، گروهی از نویسندگان، مترجمان و روزنامه‌نگاران و فعالان عرصه‌ی ادبیات از بازداشت ناگهانی او به این شکل و با اتهام کلی، مبهم و عجیب امنیتی هم‌چنان حیران و مبهوتیم و ضمن اعلام نگرانی خود از وضع نامشخص او، آزادی‌اش را از حضرت‌عالی خواهانیم.
امضاکنندگان:
اسفندیار آبان- احمد آرام- محسن آزرم- رضا آشفته – مریم آموسا- فرزانه ابراهیم‌زاده –– ایثار ابو‌محبوب - شهره احدیت - بابک احمدی - فرشته احمدی - محمود استاد‌محمد- سعیده اسلامیه- حامد اسماعیلیون- محمد‌رضا اصلانی- امیر هوشنگ افتخاری راد - مهدی افشارنیک - ناتاشا امیری- مهسا امرآبادی- مهدی امیدپور- یوسف انصاری- رضیه انصاری- لیدا ایاز- سما بابایی - پونه بریرانی - علی بزرگیان - سیمین بهبهانی- شیما بهره‌مند- فتح‌الله بی‌نیاز - ایمان پاکنهاد- عباس پژمان- احمد پوری – احمد پورنجاتی- نسرین تخیری- یونس تراکمه- اردوان تراکمه - مجید تیموری - مراد ثقفی- سپیده جدیری - محمد‌علی جعفریه- حامد حبیبی –مهدی حسنی - سیدرضا حسینی - محمد حسینی - نگار حسینی- ملیحه حسینی – ملیحه سادات حسینی - مهسا حکمت - محمد‌‌سعید حنایی‌کاشانی- هادی حیدری- علی خدایی- مهین خدیوی- نسرین خسروشاهی- الهه خسروی یگانه – مریم خورسند - امیر‌حسین‌ خورشید‌فر - سینا دادخواه - بابک ذاکری- حسین ذوقی - نیما راد - رضا رئیسی- مهدی ربی- شبنم رحمتی - ثمینا رستگاری – مرضیه رسولی - پدرام رضایی‌زاده - پویا رفوئی- مسعود رفیعی‌طالقانی- منیرو روانی‌پور- مهیار زاهد- علیرضا سامنی - محمد‌علی سپانلو- سونیتا سراب‌پور- بلقیس سلیمانی - محمد شمس لنگرودی - حسین سناپور- علی‌اصغر سید‌آبادی- آزاده شاهمیری- رضا شجاعیان – علی شروقی- حامد شفیعی- سیدرضا شکراللهی- آرزو شهبازی - محمد‌حسن شهسواری – محمد صادقی - روزبه صدرآرا - فرزانه طاهری- سعید طباطبایی – ناهید طباطبایی – سحر طلوعی- احسان عابدی - پوریا عالمی - شیرزاد عبداللهی- عباس عبدی - امین علم‌الهدی - مهدی غبرایی- مهدی فاتحی - مانلی فخریان – امیرقباد فراهانی - سروش فرهادیان- گیسو فغفوری - سمیرا قرائی - حسین قوام - زاون قوکاسیان- مجید قیصری- محمدرضا کاتب – مدیا کاشیگر- عبدالله کوثری - حسن کیائیان- لیلی گلستان- جواد لگزیان- احسان مازندرانی- جواد ماهزاده- نازنین متین‌نیا - مهسا محب‌علی- محمد محمدعلی – آرش محمدی - داوود محمدی - علیرضا محمودی ایرانمهر- حسین مرتضائیان‌آبکنار- نسیم مرعشی - علی مطلب‌زاده - عباس معروفی - آزاده معصومی- نگار مفید - پیمان مقدم- نیما ملک‌محمدی - مریم منصوری - بنفشه منصوریان - حافظ‌ موسوی- مینو مؤمنی - مریم مهتدی - مهدی میرمحمدی- سپینود ناجیان - ماهور نبوی‌نژاد - مریم نراقی- مریم نظری - ماندانا نعمت‌نژاد- فرشته نوبخت - یاسر نوروزی- نیلوفر نیاورانی - پیمان هوشمندزاده - امیرحسین یزدان‌بد - مهدی یزدانی‌خرم.


گفت و گو با مادر یکی از کشته شدگان عاشورای ۸۸

خبرگزاری هرانا - یک سال پس از کشته شدن شماری از معترضان در تظاهرات روز عاشورای سال گذشته، خانواده های کشته شدگان می گویند مسئولان و مقامات دولتی همچنان از پیگیری شکایت آنها برای شناسایی عاملان این قتل ها خودداری می کنند.
بر اساس گزارش های منتشر شده، تعدادی از معترضان در آن روز یا بر اثر شلیک مستقیم گلوله، یا له شدن زیر ماشین نیروی انتظامی و یا پرت شدن از بالای پل کشته شدند. این در حالی بود که پلیس ایران اعلام کرد در آن روز به کسی شلیک نکرده است.
همچنین گزارش ها و تصاویر منتشر شده حاکی از آن بود که تعدادی از ماموران پلیس هم در درگیری های روز عاشورا مورد ضرب و جرح قرار گرفتند.
اکثر کشته شدگان روز عاشورای سال گذشته از جمله علی موسوی، خواهر زاده میرحسین موسوی از سران مخالفان دولت، تحت تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده شدند.
مصطفی کریم بیگی ۲۶ ساله یکی از کشته شدگان روز عاشورا در سال گذشته است که به گفته مادرش، شهناز اکملی بر اثر اصابت گلوله به پیشانی اش جان خود را از دست داد.
خانم اکملی در گفت و گو با بی بی سی فارسی ضمن تاکید بر اینکه پیگیری های او تا کنون بی نتیجه مانده است، گفت: "ما که می دانیم ظهر عاشورا گلوله ای به پیشانی اش خورده است. پس از ۱۵ روز جنازه پسرم به عنوان جسد مجهول الهویه در کهریزک توسط پدرش شناسایی شد. تمام بدنش سالم بود و تنها بر پیشانی سمت چپ جای سوراخی بود و پشت سر هم نداشت."
به گفته خانم اکملی پزشکی قانونی علت مرگ پسرش را برخورد جسم نوک تیز به سر او اعلام کرده است.
خانم اکملی همچنین گفت: "اگر قرار بود پیگیری ها به نتیجه برسد که نمی کشتند. به چه کسی شکایت کنم؟ چرا پسر ۲۶ ساله مرا کشتند؟ آیا ندای آزادی سر دادن با دست خالی جرم است؟ پسر من جزو هیچ گروه و دسته ای نبود. جرم پسر من آزادی خواهی بود."
او افزود: "همیشه حسش می کنم. هیچ گاه فراموش نمی کنم که فرزندم صبح عاشورا رفت بیرون و دیگر پیدایش نکردم. این داغ همیشه برای من زنده است."
به گزارش رسانه های نزدیک به مخالفان دولت، در ادامه فشارها به خانواده کشته شدگان روز عاشورا نهادهای امنیتی از روزها قبل تمهیداتی به کار گرفته اند تا هیچ کس مراسمی برگزار نکند و یا اگر مراسمی انجام شود، بدون انعکاس در رسانه ها باشد.
به گزارش سایت جرس، به رسانه های دولتی نیز ابلاغ شده که درج هرگونه آگهی مراسم کشته شدگان عاشورای سال گذشته ممنوع است.
در روزهای گذشته هم لیلا توسلی به دلیل آنچه "شرکت در اغتشاشات و تجمعات غیر قانونی" عنوان شد به دو سال حبس محکوم شد و اکنون در زندان اوین به سر می برد.
خانم توسلی پیشتر در مورد له شدن شهرام فرج زاده زیر چرخ های ماشین نیروی انتظامی در روز عاشورا شهادت داده بود.
یکشنبه چهاردهم آذر (۵ دسامبر) مادر مصطفی کریم بیگی، به همراه دخترش برای شرکت در مراسم سالگرد تولد امیر ارشد تاجمیر از دیگر کشته شدگان روز عاشورا به بهشت زهرا رفته بودند اما توسط نیروهای امنیتی ساعاتی بازداشت شدند.
خانم اکملی در مورد دلیل بازداشتش می گوید:"همزمان با تولد امیر ارشد تاجمیر که با پسرم در روز عاشورا کشته شده بود، برای دلداری به مادرش بر سر خاک او حاضر شدیم. از همان جا به اتفاق مادر سهراب و مادر رامین رمضانی به قطعه ۲۵۷ ( کشته شدگان خرداد ماه سال گذشته) رفتیم."
به گفته خانم اکملی، زمانی که او و بقیه مادران سوار مینی بوس در راه بازگشت به تهران بودند، دو ماشین جلو آنها را گرفتند و سپس آنها را به خانه ای در شهر ری منتقل کردند.
خانم اکملی با اشاره به اینکه این خانه هیچ نشانی نداشت، افزود: "تک تک ما را بر صندلی نشاندند و از ما عکس گرفتند، پرسیدم که مگر ما متهم یا قاچاقچی هستیم؟ گفتم من یک مادرم، آیا شما پدر هستید، فرزندی دارید؟ من پسر ۲۶ ساله ام که یک عمر زحمتش را کشیدم در یک آن و دقیقه ای کشته شده است. مادر دیگری هم به همان نسبت من داغدار فرزندش است، آیا این جرم است که برای تسلای این مادر در کنارش باشیم."
مادر مصطفی کریم بیگی می گوید که پس از دو ساعت و قبل از آزادی، یکی از بازجویان او را تهدید کرد و گفت: "دختر جوان داری اگر از خودت نمی ترسی برای دخترت بترس."
بی بی سی



جعفر پویه


سفر چند باره علی خامنه ای، رهبر و ولی فقیه درمانده رژیم جمهوری اسلامی به قم نشان از تلاطم و درگیری در بالاترین سطوح رژیم دارد. نزاع و کشاکش بین باندهای قدرت، شاخ و شانه کشیدن جریانهای باند غالب برای یکدیگر بر سر تقسیم غنایم و از همه بدتر، هزار پاره شدن آن چیزهایی که خامنه ای سعی داشت به مددشان یکدست سازی رژیم را به پیش برد، تنها بخشهایی از نگرانیهای اوست.
کشاکش بین مجلس و دولت و گاه بالاگرفتن آن به گونه ای که اساس رژیم را به زیر سووال می کشد، یکی از این نشانه هاست. از سوی دیگر، خُرده باندهایی که جریان نزدیک به خامنه ای را می سازند، هر کدام ساز خود را کوک کرده و هیچ نشانی از کوتاه آمدن یا توافق بین آنها دیده نمی شود. همچنین فشار بی وقفه بر رفسنجانی برای سرکوب کردن یکی از سرشاخه های باندهای موازی نتوانسته نتیجه مطلوب به بار آورد. هرچند این فشارها به طور روز افزونی انجام می پذیرد اما عدم امید خامنه ای به زود بازدهی این کار باعث می شود تا او دست به مانور دیگری بزند. ناتوانی از به هم آوردن شکاف در بالا و عدم توانایی در کنترل جریانهای مختلف، او را به سوی پایگاه سنتی آخوندها در قم می کشاند تا مگر این که از این طریق بتواند ابزاری برای سر پا نگه داشتن پایه های رو به سستی قدرتش دست و پا کند اما همه نشانه ها گواه از ناکامی او در این کار و بی نتیجه بودن تلاش و تقلای بسیار وی برای باز گرداندن آب رفته به جوی دارد.

سوداییان قدرت
باند غالب رژیم که خود را تحت نام کلی جریان اصولگرایی تعریف می کند، از به هم آمدن خرده جریاناتی شکل می گیرد که بیش از همه در مخالفت با باند حریف یعنی، جریان مغلوب موسوم به اصلاح طلبی خود را تعریف می کنند. این جریانها که یک صدا در برابر حریف، کُر هم صدایی را شکل می دادند، پس از بیرون راندن آنها از قدرت و حاشیه نشین کردن شان، اکنون به جانب هم تاخت آورده و یکدیگر را زیر ضرب گرفته اند. بدیهی است این دندان نشان دادن گرگها به هم، تنها برای سهم بیشتر از قدرت و به کار گیری ابزار سابق علیه رقبای جدید است. این رقابت در میدان اصولگرایی رژیم کار را بدان جا رسانده که بعضیهایشان کارد جراحی اصول گرایی را برای حریف تیز می کنند و زمزمه یکدست سازی و "غربالگری" رقبا را سر داده اند.
این حرکات که از دید رقبا مخفی نیست، باعث تکاپوی آنان شده و از هر طرف با متهم سازی یکدیگر و تیغ کشیدن به سوی حریف، میدان داری می کنند.
اما آن چه بیش از همه خود نمایی می کند، ترکیب این جریانها و پیچیدگی باندها و تنیدگی شان در یکدیگر است. هرچند باند غالبی که خود را اصولگرا می نامد، مدعی یکپارچگی است اما در یک دید کلی می شود گفت که آنها به سه گروه بزرگ تعلق دارند. گروههای راست سنتی، گروههای حامی دولت و گروههای منتقد دولت. اما در دل این به ظاهر گروه بندی، خرده باندهایی نیز وجود دارند که هر کدام به راه خود می روند. از همه بیشتر، گروههای حامیان دولت و منتقد دولت بیش از بقیه به چشم می آیند و باعث حدس و گمانهایی می شوند که گاه گمراه کننده است. این دو جریان باند غالب، در داخل خود به طور جدی کشاکش دارند. دو گروه و دسته کلی آنها را حامیان دولت احمدی نژاد همراه با مشایی و حامیان دولت احمدی نژاد بدون مشایی شکل می دهند.
نزدیکی احمدی نژاد به مشایی و ریشه مشترک هر دو آنها که از اطلاعات سپاه به این موقعیت رسیده اند، گاه به حدی است که ناظران را شگفت زده می کند. حامیان احمدی نژاد همراه با مشایی به این موضوع واقف هستند و اتحاد علنی و عملی آنان که ریشه در پس پرده دارد را دانسته و از حمایت قدرت سایه‌ای که بخش علنی خود را مهندسی می کند، آگاهند و سعی دارند تا با این نزدیکی، خود را از مزایای آن بهره مند کنند.
اما حامیان احمدی نژاد منهای مشایی، منتقد این اتحاد نامقدس هستند و بر این باورند که دیدگاههای مشایی نه تنها اصولگرایی نیست، بلکه او را به تجدید نظر طلبی در مبانی نظری متهم می کنند. اما آنان خوب می دانند که احمدی نژاد در دفاع از مشایی هیچ گونه تردیدی به خود راه نمی دهد. او حتا بعضی از وزرای کابینه را به دلیل انتقاد از نظریه های مشایی از کابینه بیرون راند و حاضر به عقب نشینی در برابر منتقدین وی نیست. از این رو، هر گونه امکان برخورد با مشایی و نظریه های او که برای بسیاری غیر قابل پذیرش است، به دلیل حضور پر قدرت احمدی نژاد در پشت سرش وجود ندارد و کسی را نیز یارای هماوردی در این پهنه با او نیست. این است که هرگونه کوتاه آمدن و همگرایی در بین آنان بی نتیجه بوده و این شکاف همچنان خود برجای می ماند.
همچنین گروههای دیگری که خود را اصولگرا می دانند اما منتقد دولت احمدی نژاد هستند نیز خود به چندین خرده جریان تقسیم می شوند. "جمعیت ایثارگران" و "رهپویان انقلاب اسلامی" دو جریان عمده این گروهها هستند. حمعیت ایثارگران به دبیر کلی حسین فدایی و جمعیت رهپویان انقلاب به دبیرکلی علیرضا زاکانی هرچند خود را منتقد دولت احمدی نژاد نشان می دهند اما رفتار آنان و برخوردهای منفعت طلبانه شان با اتفاقات و جریانات جاری باعث می شود تا دیگران از نزدیکی به آنان پرهیز کنند و توانمندی آنها برای تبدیل شدن به یک باند عمده سلب شود. به همین دلیل به عنوان خرده جریانها و باندهایی که در صورت بروز اتفاقی می توانند تبدیل به بلندگوی بخشی از قدرت طلبان شوند، همچنان در انتظار اتفاقی هستند تا فلسفه وجودی خود را به اثبات برسانند.
اما در میان این طیف رنگارنگ، دسته ای دیگر وجود دارند که به کمتر از قتل و مرگ و کشتار راضی نمی شوند. آنان را در تقسیم بندیهای خرده جریان اصولگرایی در دسته اصولگرایان افراطی جای می دهند. اینها همه جا حضور دارند و مواضع متناقض وجه بارز آنان است. هنگامی که از احمدی نژاد حمایت می کنند، همزمان انتقادهای تندی را نیز علیه او بیان می دارند. گوش به فرمان بودن و خط و ربط از جای دیگر گرفتن وجه بارز این جریان است. معلوم نیست حامی دولت هستند یا منتقد آن. حرفهای بی ریشه، انتقادهای سطحی و حمایتهای چشم و گوش بسته آنان از احمدی نژاد می گوید که این چماق به دستان و حل کنندگان مشکلات رژیم به ضرب قمه و زنجیر و اسلحه، در حالی که از قدرت بسیاری برخوردارند اما بی بته و ریشه ترین جریان اصولگرایی رژیم را تشکیل می دهند.
در این دسته بندیها اما یک عده دیگر نیز حضور دارند که پیروان حزب باد و رهروان تیوری "هر که خر شد ما هم پالانش" هستند. آنان خود را اصولگرایان معتدل و یا دیگران آنان را به این نام می نامند. همچون ژوکر در بازی ورق، تعیین کننده در برخی مواقع حساس هستند. حاضر به نوسان در هر عرصه و پهنه ای اند و قادرند به هر شکل و شمایلی خود را بیارایند. این دسته از معتدلهای جریان اصولگرایی که در فضای بین دو صندلی همه سالنها زندگی می کنند، کم تعداد هم نبوده و قادرند حتا تا جناح مقابل یعنی، اصلاح‌طلبان خود را گسترش دهند و در صورت نیاز آن گونه خود را آرایش کنند. سرمایه گذاری سردمداران قدرت و کار به دستان در سایه روی این افراد کم نیست زیرا برآوردن نیازهای رژیم به دست آنان و بیان مواضع عجیب و غریب که گاه می تواند ناظران را فریب دهد و باعث کشف جریانهایی در دل رژیم شود که کور سوی امیدشان است، از این روزنه تابانده می شود.

محلل
آنچه در این بین و به ظاهر ساده سازی باندهای در بالا دیده می شود، عدم سازگاری آنان با یکدیگر و کمر به قتل هم بستن است. به همین دلیل ریش سفیدان و آنانی که خود را هنوز وزنه متوازن کننده قدرت می دانند، به میدان می آیند مگر این که از این ارکستر ناکوک، صدایی قابل شنیدن بیرون آوردند. پس از مدتهای مدید ریش سفیدی و گله گذاری بعضی از زعمای قوم که پای به میدان نهادند، بالاخره با اشاره رهبر و خواست او، عسگراولادی وارد میدان می شود. شعار او گردهم آوردن اصولگرایان یعنی، باند غالب رژیم است. او که دستور از مقامهای بالا دارد، با رفت و آمد بین باندها و جریانهای مختلف سعی می کند تا حداقلی از همگرایی را نشان دهد و این جریانهای هزار تکه شده را به هم بچسباند. آیا این لحاف چهل تکه عسگراولادی می تواند اندکی از ترس و لرز خامنه ای از بهم ریختن جبهه موسوم به اصولگرایی را تخفیف دهد؟ باید به نتیجه کارهای تا کنونی او توجه بیشتری کرد.
در وحله اول عسگراولادی سعی می کند تا تعریف مشخصی از جریان اصولگرایی ارایه دهد تا بتواند بر اساس آن، دیگر خرده جریانهایی که به شیوه خود اصولگرایی رژیم ولایت فقیه را تعریف می کنند را به یک نظریه واحد برساند. او می گوید:"بر مبنای بیانات رهبری و امام راحل، دایره اصولگرایی شامل چهار اصل اسلام، جمهوری اسلامی، امام و ولایت فقیه است و تمام افرادی كه این چهار اصل را قبول داشته باشند، در دایره اصولگرایی قرار می‌گیرند."
عسگراولادی حملات تندی به خرده جریاناتی که تنها خود را اصولگرا می دانند کرده و می گوید:"در دیداری به آقای احمدی نژاد گفتم، شما و آقای هاشمی رفسنجانی هر دو اصولگرا هستید، شما فقط طرفداران خود را اصولگرا می‌دانید و اما آقای هاشمی همه را اصولگرا می‌داند. ایشان پرسیدند كدام درست است كه گفتم كه هیچكدام درست نبوده و هر دو غلط است، بلكه نقطه وسط درست است و افرادی كه اصول چهارگانه را قبول داشته باشند، جزو اصولگرایان هستند."
حال با این تعریف و شیوه عمل عسگراولادی می شود گفت که او آب در هاون می کوبد زیرا داخل کردن رفسنجانی در این طیف و آشتی دادن او با احمدی نژاد که به معنی نزدیکی او به خامنه ای معنی می دهد، کار بیهوده ای است. اما آن چه این تلاش و تقلا را پی می گیرد، این است که با تیوری توطیه به ماجرا نگاه کنیم و بگویم که در زیر کاسه حرفهای عسگراولادی نیم کاسه ای نهفته است که در این باره در جای خود توضیح خواهم داد.
هرچند دید و بازدیهای عسگراولادی با احمدی نژاد ابتدا به صورت مخفی و محرمانه برگزار می شد اما بالاخره پرده کنار رفت و نتیجه این رفت و آمدها عیان گردید. غلامرضا مصباحی مقدم، رییس فراکسیون اصولگرایان مجلس آخوندها به مطبوعات گفت:"در جلسه محرمانه‌ احمدی نژاد با چهره های اصولگرا، هیات سه نفره ای از سوی رییس جمهور انتخاب شدند که حبیب الله عسگراولادی، علی اکبر ولایتی و غلامعلی حداد عادل اعضا آن هستند."
مصباحی مقدم وظیفه این هیات را این گونه بیان می کند:"این افراد مامور شدند تا برگزاری جلسات مشترک میان جریان اصولگرایی کمک کنند تا مواضع مشترک و واحد بیش از پیش در این جریان شکل بگیرد."
او در همین مصاحبه موانع وحدت اصولگرایان را منکر شد و هدف از تشکیل جلسات هیات را وحدت بیشتر و نزدیک شدن دیدگاهها و مواضع افراد بیان کرد.
از سوی دیگر، آخوند احمد سالک، عضو جامعه روحانیت مبارز خبر از تشکیل جلسات مشترک جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برای تعیین مبانی اصولگرایی می دهد. او نگرانی خود را از استفاده زود هنگام رقبا از این جلسات اعلام می کند و می گوید:"تا زمانی که به نتیجه دلخواه نرسیم، از انتخابات آتی مجلس سخن نمی گوییم. به آقایانی که از حالا در جلسات خود به این موضوع می پردازند هم توصیه می کنیم که دست نگه دارند."
همین چند جمله نشان می دهد که برگزاری جلسات بین دو رهبر تشکیلاتی که خود را صاحب سهم می دانند، از چندان انسجامی برخوردار نیست و کشاکش در آنجا نیز وجود دارد. هرچند محمد یزدی، رییس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و مهدوی كنی، دبیركل جامعه روحانیت مبارز تهران هر کدام پنج نفر را تعیین کرده اند تا کمیته ای تشکیل دهند و مباحث وحدت و مبانی اصولگرایی را تبیین کنند. با این حساب، تعریف عسگراولادی مورد توافق این دو تشکل آخوندی نیست و آنان برای خود مشغول تبیین نظر هستند. فرض هم که این جلسات به نتیجه برسد، چه کسی باید این نظریات را بپذیرد؟ همه گروههای اصولگرا؟
در مورد این اقدامات و جلسات دار و دسته محمد یزدی و مهدوی کنی، حمید رسایی از مدافعان سینه چاک احمدی نژاد و شاگرد به نام آیت الله مصباح می گوید:"اتحاد اصول‌گرایان یک اصلی است که همه خواهان آن هستند اما نباید کسانی که در جریان فتنه جز مغضوبین اصولگرایان شناخته شدند، بخواهند رهبری اصول‌گرایان را به دست بگیرند."
حمید رسایی و روح الله حسینیان به طور علنی مخالفت خود را با جامعه روحانیت مبارز و مدرسین حوزه علمیه قم اعلام کرده و گفته اند اجازه نمی دهند که این دو تشکل، رهبری جریان اصولگرایی را به دست بگیرند.
رسایی نشانه های اصولگرایی را "اسلام، انقلاب، امام و رهبری" اعلام می کند. در حالی که همین اصول از جانب عسگراولادی در دیدار با احمدی نژاد "اسلام، جمهوری اسلامی، امام و ولایت فقیه" بیان می شود. تغییر جمهوری اسلامی به انقلاب و ولایت فقیه به رهبری در دیدگاه رسایی–حسینیان از جمله آن مواضعی است که محل مناقشه در جریانهای گوناگون در رژیم جمهوری اسلامی است. به غیر از این، در حالی که بسیاری از گروههای اصولگرا معتقد به تصفیه این جریان هستند اما نظر باند رسایی–حسینیان که "فراکسیون انقلاب اسلامی" مجلس آخوندها را شکل می دهند، به گونه ای دیگر است. حسینیان که از پیشینه اطلاعاتی در مقام تصفیه کننده های خونین برخوردار است، به خبرگزاری ایسنا می گوید:"درآینده مردم باید در بین اصولگرایان نیز غربالگری كرده و بین اصولگرایان واقعی و كسانی كه لباس اصولگرایی به تن كرد‌ه‌اند، تفكیك قایل شوند كه در این صورت قطعا یك خلوص در جریان اصولگرایی به وجود خواهد آمد."
بدیهی است که این غربالگری که نام دیگر تصفیه است، شامل حال بسیاری از خرده باندها و گروههای سازنده این جریان می گردد و این گونه آب در لانه مورچگان می افتد و بسیاری حساب کار دست شان می آید و از همین الآن به فکر آخر و عاقبت ماجرا هستند. به همین دلیل هرچه تلاش و تقلای محللها و میانه بگیرهایی همچون عسگراولادی و مهدوی کنی و محمد یزدی بیشتر می شود، نمایان می گردد که آنان نقش بر آب می زنند و این درگیری و کشاکش که سر در جایی دیگر دارد با این اقدامات به جایی نخواهد رسید.

چاقو و دسته اش
در چنین فضایی است که کشاکش مجلس و دولت بر سر اختیارات بالا می گیرد. احمدی نژاد رییس جمهور برگزیده رهبر در سخنرانیهایش خود را بالاتر از مجلس می خواند. او حتا بسیاری از مصوبات مجلس را خلاف قانون اساسی می خواند و اجرا نمی کند. او خواستار حق تذکر قانون اساسی به مجلس و قوای دیگر می شود و با بازگشت دادن بودجه و طرحهایی همچون طرح هدفمند سازی یارانه ها به مجلس خواستار در نظر گرفتن نظریات خود می شود و به طور رسمی اعلام می کند بدون حرف شنویی مجلس از او و اعمال خواسته هایش، مصوبات مجلس را اجرا نمی کند. کشاکش مجلس و رییس جمهور که سر دیگر رشته قدرت طلبی خامنه ای برای یکدست سازی قدرت است، روز به روز بالاتر می گیرد. کار این درگیری به جایی می رسد که علی لاریجانی، رییس مجلس نیز چندین بار هشدار می دهد که در صورت ادامه روند کنونی توسط دولت، مجلس از "ابزارهای قانونی" خود استفاده خواهد کرد.
احمدی نژاد در این بین نامه ای به خامنه ای می نویسد و خواهان دخالت او برای جلوگیری از کارشکنی مجلس و مانع تراشی بر سر راه دولت می شود. به زبان دیگر، احمدی نژاد علیه قدرت نظارتی مجلس بر حسن اجرای قوانین و پرسش و پیگیری از وزرا و رییس جمهور اقدام می کند. خامنه ای نیز نامه احمدی نژاد را به شورای نگهبان ارجاع می دهد و خواستار تشکیل کار گروه مشترکی از دولت، مجلس و صاحب نظران به سرپرستی شورای نگهبان می شود تا "راهکاری قاطع و ماندگار" ارایه دهند. ارایه راهکاری "قاطع و ماندگار" به معنی حذف قدرت نظارتی مجلس و حواله آن به نهادی است که از دسترس دیگران به دور باشد. چه نهادی در این میانه می تواند غیر قابل دسترس تر از خود خامنه ای باشد که در بین سطور نوشته او پنهان است؟
آخوند جنتی و شورای نگهبان تحت سرپرستی او که به حمایت از احمدی نژاد شهره است، وظیفه تبیین این راهکار را از سوی خامنه ای به عهده می گیرد. به زبان دیگر، گرگ، چوپان می شود و گوشت را به دست گربه می سپارند. هرچند نمایندگان مجلس نیز خود برگزیدگان شورای نگهبان هستند اما خطر را بیخ گوش خود حس می کنند. گرد و خاک کردن جنتی برای نمایندگان مجلس و هشدارهای او از تریبون نماز جمعه نشان می دهد که این کشاکش از چهار چوب مجلس و دولت فراتر رفته و اصل ماجرا انشقاقی است که در بالای رژیم وجود دارد و هرچه تلاش می شود، گسترده تر می گردد. در راه یکدست سازی قدرت خامنه ای، جنتی علیه حقوق اولیه مجلس از تریبون نماز جمعه اقدام می کند و می گوید:"شنیده‌ام نمایندگان وزیری را می‌خواهند و از او چیزی می‌خواهند و قبول نمی‌كند و او را تهدید به استیضاح می‌كنند. امیدوارم این موضوع واقعیت نداشته باشد زیرا چشم تیزبین نظارت ما هم در همه جا كار می‌كند."
همراه این شانتاژهای جنتی، جلسات کار گروه مشترک شورای نگهبان، مجلس و دولت به فرمان خامنه ای جریان دارد. تا این که عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان نتیجه نشستهای کارگروه حل اختلاف مجلس و دولت را در گفتگو با خبرنگاران اعلام می کند. او خود را سخنگوی کار گروه اعلام کرده و نتیجه مذاکرات و تصمیمات را که به خامنه ای پیشنهاد داده، این گونه بر می شمارد:"رییس جمهوری حق داشته باشد تا در باره نقض اصول قانون اساسی ازطرف سایر قوا، به آنها تذکر دهد. مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام تا دوره زمانی محدودی معتبر باشد. نمایندگان حق پافشاری بر تصمیم خود و ارجاع موضوع به مجمع تشخیص مصلحت نظام را نداشته باشند و …."
این مصاحبه، نمایندگان مجلس نشین را برآشفته می کند. علی لاریجانی می گوید:"آن چه كه كدخدایی مصاحبه كرده، نظر جنتی است."
احمد توکلی که خود عضو کار گروه حل اختلاف مجلس و دولت است گفت:"آن چه که آقای کدخدایی به عنوان جمع‌بندی نظرات کارگروه بیان کردند، تنها نظرات آقای جنتی بود که ایشان هم در نامه‌شان آن را به کارگروه نسبت ندادند."
او در همین رابطه به ناچار شکست تدبیر مزبور را فاش کرده و تاکید می کند:"کارگروه نه جمع‌بندی داشت و نه رای‌گیری شد."
با این حساب، جنتی و دستگاه تحت امر بار دیگر با دروغگویی و شارلان بازی سعی کردند تا به حریفان رو دست بزنند و کار را با یک مانور مطبوعاتی فیصله دهند. اما آن چه کدخدایی اعلام کرده، علاوه بر حق نظارتی مجلس، بیشتر میل به جانب نهادی دیگر یعنی مجمع تشخیص مصلحت نظام دارد. این قصد، در محدود کردن قدرت آن و سلب حق نمایندگان برای ارجاع موضوع مورد اختلاف به مجمع تشخیص به نمایش درآمده است. به عبارت دیگر، خامنه ای همه نهادهایی که قدرت نظارتی یا قانون گذاری و کنترل دارند را با این مانور سلب اختیار کرده و در عمل در راه یکدست سازی قدرت اقدام نموده است. این مایه گرفتن برای رفسنجانی تنها در بیانات و مصاحبه کدخدایی وجود ندارد. احمدی نژاد از وقتی که برای مصاحبه انتخاباتی به تلویزیون آمد، این جنگ قدرت را استارت زد و با به میان کشیدن پای رفسنجانی همچنان این کشاکش ادامه دارد. خامنه ای در نماز جمعه به صورت علنی و در دیدارهای خصوصی خود بارها بیان کرده که از احمدی نژاد در این کشاکش حمابت می کند. دلیل آن هم واضح تر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد، از مایه گرفتن علیه رفسنجانی که قدرتمندترین فرد به ظاهر قانونی در رژیم جمهوری اسلامی است، موارد بسیاری را می شود نام برد. اما چرا مجلس خبرگان رهبری که رفسنجانی ریاست آن را به عهده دارد، مورد مناقشه نیست و تنها از زاویه مجمع تشخیص زیر ضرب قرار می گیرد؟
زیرا علی خامنه ای وجود نهادهای دیگر قدرت را تحمل نمی کند و پروژه یکدست سازی قدرت با وجود چنین نهادهایی امکان پذیر نیست. به همین دلیل علی اکبر جوانفکر، مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد و مدیر عامل خبرگزاری دولتی ایرنا می گوید:"عملکرد مجمع تشخیص مصلحت نظام مغایر قانون اساسی است."
جوانفکر به صراحت می گوید:"قانون اساسی صراحت دارد که کار مجمع، فقط تشخیص مصلحت است اما آن چه اکنون شاهد آن هستیم، چیزی بسیار فراتر از تشخیص مصلحت است."
چه چیزی وجود دارد که جوانفکر به آن اشاره نمی کند اما آن را فراتر از تشخیص مصلحت می نامد. در ادامه حرفهای در لفافه پیچیده شده وی می شود اگر نه به اصل ماجرا اما به بخشهایی از آن پی برد. او می گوید:"مراجع در موضوعات مختلف نظرات متفاوتی دارند که دولت نمی تواند به همه آنها عمل کند و بنابراین بهتر است مطابق پیش بینی قانون اساسی، نظرات خود را به رهبر جمهوری اسلامی منتقل کنند، تا اگر وارد تشخیص داده شد به قوای مختلف ارایه شود."
او همچنین با انتقاد از کسانی که به گفته وی "جوسازی می کنند و به ظاهر از روی دلسوزی برای مراجع، مدعی می شوند که دولت به نظر آنان اعتنا نمی کند"، به دفاتر مراجع تقلید توصیه کرد:"مراقب ترفند و تلاشهای رندانه برخی افراد و جریانها باشند."
با یک چینش دقیق می شود فهمید که جوانفکر از زاویه ای به رفسنجانی حمله می کند که دیگران کمتر به آن اشاره دارند و یا سعی می کنند آن را علنی نکنند. رفت و آمد رفسنجانی به قم، نفوذ و رابطه او با آخوندهای بلند پایه و از همه بالاتر، طرح شورای رهبری به وسیله او به جای ولایت فقیه و قدرت مطلقه خامنه ای از جمله مواردی است که جوانفکر مستقیم به آنها نمی پردازد. اما شکایت رفسنجانی از دستگاه علی خامنه ای به آیت الله ها و آخوندهایی که هیچ قدرتی را بر نمی تابند و خود را بالاتر از همه می دانند و طمع به شورای رهبری به جای ولایت مطلقه خامنه ای که به مذاق آنان خوش تر می آید، همه و همه می تواند یکی از دلایل حمله بدون وقفه به رفسنجانی باشد. ارایه نظریات مراجع به طور مستقیم به رهبر و ارتباط آنان بدون واسطه به او، دور زدن رفسنجانی و دور کردن آخوندهای حوزه از وی معنی می دهد. به میان کشیدن پای فرزندان رفسنجانی، به دلیل غیر قابل دسترس بودن خودش است. تا وقتی که او جایگاههای بلند مرتبه را اشغال کرده و ریاست مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت را دارد، نمی شود بیش از این به او دسترسی داشت. سر و صدای دانشگاه آزاد و وقف آن از سوی رفسنجانی و دار و دسته او و دورخیر احمدی نژاد برای قبضه کردن آن به دستور خامنه ای و سپس باطل اعلام کردن وقف، نشان از دخالت مستقیم رهبر در این جریان سازی دارد. سخنان جنتی هنگامی که به فرزند رفسنجانی می رسد، آنچنان از تریبون نماز جمعه گفته می شود که انگار تا دیروز همین آخوندها نبودند که واژه آقازاده را برای شناسایی فرزندان خود باب کردند و سر زبانها انداختند. جنتی در مورد فرزند رفسنجانی می گوید:"در مورد فردی به نام مهدی هاشمی توصیه شده كه اگر این شخص به ایران بازگشت او را در فرودگاه دستگیر نكنیم چون به او هتك احترام می شود لذا اجازه دهید به خانه برود و استراحت كند و با دوستان خود برنامه هایش را تنظیم كند و ..."
آیا این گفته ها و حرکات جنتی، مهدی هاشمی دیگری را به یاد نمی آورد و تداعی نمی کند؟ آیا باز جنتی و دار و دسته اش، مشابه برخورد رژیم با نزدیکان منتظری را در دستور دارند؟

سفرهای بی پایان
به هرحال با چینش حداقلی داده‌ها در کنار هم می شود به دلایل سفر چند باره خامنه ای به قم پی برد. او برای جلوگیری از شکاف بیشتر رژیم، نیاز به آخوندهای قم دارد. کشاکش و درگیری بین گروههای سازنده باند قدرت و عدم توانایی نمایندگان و برگزیدگان او برای جلوگیری از آن، او را وادار می کند تا دست به سوی حوزه و آخوندهای قم دراز کند. او می داند که رفسنجانی در قم پایگاه دارد و بسیاری از آخوندهای بلند پایه قم حاضر به پذیرش اتوریته او نیستند. او هرچند سیاست چماق و هویج را در قم به کار گرفت اما به نظر می رسد تطمیع آخوندها با پول و اموال غارت شده چندان کار ساز نبوده است. بنابراین او طرحی چند وجهی را برای یکدست کردن قدرت و جلوگیری از سقوط آن و برهم خوردن بساط غارت و چپاول آخوندهای دزد و بادمجان دورقاب چینهای امنیتی–نظامی در دست اجرا دارد. او می داند که بدون یکدست کردن قدرت امکان کنترل آن وجود ندارد. جنبش اجتماعی مردم از هر زمان دیگری قدرتمندتر و مصمم تر است. نارضایتی در همه سطوح جامعه به حداکثر خود رسیده است و با هر بحرانی امکان برباد رفتن کل رژیم وجود دارد. باندهای نظامی- امنیتی به چیزی به جر منافع خود نمی اندیشند و حتا در مواردی بحث کودتای نظامی، مشابه آن چه در ترکیه، پاکستان و ... مطرح می شود.
این گونه است که یک پای خامنه ای در قم برای جلب نظر آخوندها و آیت الله هاست و یک پای دیگرش در دسیسه سازی برای حذف رقبای قدرت خود. در این میان آن چه در تیوریهای او محلی از اعراب ندارد، مردم و وضعیت آنان است که هر روز نسبت به روز قبل بدتر می شود. آنها با بحران اقتصادی، بیکاری، اعتیاد، تورم افسار گسیخته و از همه بدتر، با آثار بحران بین المللی دست به گریبان هستند.
در این کشاکش و تلاش همه جانبه کار به کجا خواهد رسید؟ در چشم انداز، ستاره ای به سوی ولایت خامنه ای سوسو نمی زند.

منبع: نبرد خلق شماره 305، دو شنبه 1 آذر 1389 – 22 نوامبر 2010



حقوق بشردر ایران فقط سکینه نیست! 

وحید پوراستاد

خبرگزاری هرانا - نقض حقوق بشر در ایران بر همان پاشنه ای می چرخد که تا به امروز می چرخیده است. بنابراین  باید تمام  365  روز سال در ایران،  روز حقوق بشر باشد. هم چنان که در تمام 32 سال پس از انقلاب و حتی قبل از انقلاب، همه روزها، روز حقوق بشر بوده است
کشورها و سازمان های زیادی هستند که  سالهاست پرونده حقوق بشری ایران را  زیر نظر دارند اما از زمانی که مساله هسته ای ایران مطرح  شد توجه به نقض حقوق بشردرایران درحاشیه قرار گرفت و دیگر دغدغه ای برای آن نداشتند. هرچند اگر هم داشتند تا آن جایی پیش می رفتند که منافع اقتصادی شان با دولت جمهوری اسلامی به خطر نیفتد و در این بین مردم ایران این موضوع را به درستی درک کرده اند. از این روست که افکارعمومی ایران با فشارهسته ای غربی ها در بیشتر مواقع همراهی نکرده اند چون معتقدند درد ما درد ایران هسته ای نیست، درد اول ما درد حقوق بشر است.  همان دردی که غربی ها یا آن را نمی بینند و یا اگر می بینند بخشی از آن را با هزار اما و اگر یا همان دیالوگ دو جانبه می خواهند حل کنند. تازه اگر در سایه مساله هسته ای ایران آن را فراموش نکند.
در مقابل قربانیان و فعالان حقوق بشر می گویند غیر از این است که وقتی پای میز دیالوگ های دو جانبه می نشینید اولین پاسخی که از مقامات جمهوری اسلامی می شنوید این است که کارنامه حقوق بشر خودتان نیز سیاه است ودر این زمینه  صدها مثال  برای تان ردیف می کنند؛ از گوانتانامو تا همراهی غربی ها در نقض حقوق بشر علیه مردم فلسطین و عراق و افغانستان و بدین طریق با اعتماد به نفس در اثبات حقوق بشر خود به نفی دیگران روی می آورند.  پس اگر با دیالوگ های این چنینی این مشکل حل می شد تا به امروز وضعیت حقوق بشرایران کمی بهتر شده بود نه اینکه نقض حقوق بشر در تمام زمینه های آن از بازداشت ها و احکام ناعادلانه گرفته تا اعدام ها  هر روز بیشتر و حتی بدتر شود.
نیازی نیست پرونده حقوق بشر ایران در طول پس از انقلاب  را ورق بزنیم  تا فراز و نشیب های حقوق بشری برخی دولت ها را، با فشارهای آنها در موضوع سکینه آشتیانی  مقایسه کنیم. فقط کافی است  نقض حقوق بشر در ایران را در حوادث پس از انتخابات جستجو کنیم که مصادیق آن گویاتر وبی توجهی دولت ها عینی تراست.(1)
وقتی در این سال، ده ها نفر دراعتراضات بدون خشونت کشته  و هزاران نفر بازداشت و در سلول های انفرادی  حبس و در مواردی  شکنجه شدند ؛ وقتی ده ها نفر اعدام و هزاران حکم غیر قانونی و فراقانونی صادر شد؛ وقتی ده ها روزنامه توقیف و ده ها دانشجو ستاره دار و تبعید شدند  وقتی در دنیا ایران به نام بزرگ ترین زندان روزنامه نگاران و دومین کشور در زمینه اعدام لقب گرفت، دولت های غربی واکنش هایی در حد محکومیت و ابراز تاسف داشتند اما وقتی ماجرای سکینه آشتیانی به وجود آمد سازمان های بین المللی و دولت ها نه تنها تمام قد وارد این ماجرا شدند بلکه  چند وزیرخارجه دولت اروپایی نیز بسیار فعال ظاهر شدند -  هرچند که حکومت ایران پس از این فشارها در پرونده دیگر و با اعدام شهلا جاهد خواست نشان دهد که زیر فشارهای حقوق بشری دنیا نمی رود -  اما دراین بین برای فعالان حقوق بشراین سئوال به وجود آمد که آیا هزاران بازداشتی سیاسی این 18 ماه  اخیر در سلول های انفرادی و محاکمه های چند دقیقه ای و احکام غیرقانونی و حتی فراقانونی و شرایط سخت زندان که در مواردی حتی با شکنجه همراه بوده است به اندازه یک متهم به نام خانم سکینه آشتیانی (2) ارزش ندارند تا به همان اندازه که  دیگردولت ها نسبت به این پرونده به حق حساس شدند نسبت به هزاران متهم سیاسی زندان اوین "حساسیتی عملی" داشته باشند؟
البته چند هفته پیش، بخشی از این "حساسیت عملی" با محکومیت و صدور قطعنامه جدید مجمع عمومی سازمان ملل علیه نقض حقوق بشر در ایران صورت گرفت که از ویژگی‌ های قطعنامه‌ی جدید این خواهد بود  که هر سه ماه یک‌ بار دبیرکل سازمان ملل متحد باید گزارشی از وضع حقوق بشر در ایران تهیه کند و به مجمع عمومی گزارش دهد.اما ایا این قطعنامه نیز دولت جمهوری اسلامی را از نقض حقوق بشر باز خواهد داشت؟
در حالی که بان گی‌مون،  دبیر کل سازمان ملل متحد از "سیاست ملایم" خود و سازمان متبوعش در زمینه حقوق بشر دفاع می کند و می گوید سازمان ملل متحد به طور پیوسته به دنبال "بهترین راه‌ها" برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود در زمینه حقوق بشر است (3)  پس کافی است تعداد بازداشت های سیاسی، اعدام ها، احضار به مراکز امنیتی و... در ظرف همین چند هفته ای که این قطعنامه علیه ایران  صادر شده است را نگاه کنیم تا مفهوم "سیاست ملایم" حقوق بشری سازمان ملل  را از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی بهتر درک کنیم.
حکومتی که قطعنامه مهم شورای امنیت – نه مجمع عمومی – در زمینه هسته ای را با آن اجماع جهانی کاغذ باطله می داند آیا در مقابل "سیاست ملایم" حقوق بشری سازمان ملل،  دیگر تره ای هم خورد خواهد کرد؟

پی نوشت و منابع:
1.      بر دیدن آمار های مختلف احضار و بازداشت و محاکمه و توقیف نشریات  و... به این سایت ها می توان مراجعه کرد: سامانه خبری خانه حقوق بشر ایران – رهانا -، سایت گزارشگران بدون مرز، هرانا خبرگزاری حقوق بشر ایران و دیگر سایت های فعال حقوق بشر.
2.      بر اساس نوشته  محمد مصطفایی وکیل سکینه آشتیانی که در وب سایتش منتشر شده است سکینه آشتیانی متهم به رابطه نامشروع و همدستی در قتل همسرش است. هر چند که خانواده مقتول از حق قصاص خود گذشتند و سکينه محمدي از لحاظ جنبه عمومي جرم به ده سال حبس تعزيري محکوم شد و به اين نحو موضوع قتل منتفي گشت. پس حداقل در زمینه قتل گویا ابهامی وجود ندارد و ایراد فقط به سنگسار این متهم است که وکیل وی توضیحات کاملی در این نشانی داده است.
3.      سخنان دبیر کل سازمان ملل در آستانه برگزاری مراسم اعطای جایزه صلح نوبل به لیو شیائوبو، ناراضی سیاسی چینی، بان گی‌مون

منبع: روز آنلاین


موج جدید دستگیری روزنامه‌نگاران و منتقدان در بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران در جهان


از تاریخ ١٥ آذر هشت حرفه‌کار رسانه‌ها بازداشت شده‌اند. امروز ایران با ٣٧ روزنامه‌نگار زندانی بزرگترین زندان روزنامه نگاران در جهان است.
گزارش‌گران بدون مرز موج جدید دستگیری روزنامه‌نگاران و منتقدان در ایران را محکوم می‌کند. از تاریخ ١٥ آذر هشت حرفه‌کار رسانه‌ها بازداشت شده‌اند. امروز ایران با ٣٧ روزنامه‌نگار زندانی بزرگترین زندان روزنامه نگاران در جهان است.
در تاریخ ٢٨ آذر ماه فریبرز رئیس دانا نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران از سوی ماموران امنیتی پس از بازرسی منزلش بازداشت شد. علت و محل بازداشت وی از سوی مقامات رسمی اعلام نشده است. این اقتصاددان برجسته در مصاحبه‌ای با شبکه فارسی بی بی سی از برنامه حذف یارانه‌های دولت انتقاد کرده بود. وی در بخشی از این مصاحبه گفته بود " در بلند مدت این سیاست پیامد مثبتی برای مردم ندارد. اما می‌تواند به این دولت کمک کند ... امروز چهل هزار تومان به حساب مردم ریخته می‌شود ولی فردا تهدید می‌کند که اگر رای ندهید و به پای صندوق رای نروید قطع می کنم."
کانون نویسندگان ایران، یکی از قدیمی‌ترین نهادهای جامعه مدنی در ایران است. فعالیت‌های کانون در هر دو نظام سلطنتی و جمهوری اسلامی ممنوع بوده است. دو تن از مسئولان کانون نویسندگان ایران محمد مختاری و محمد جعفر پوینده در پائیز سال ١٣٧٧در جریان قتل های سیاسی کشته شدند.
در تاریخ ٢٧ آذر ماه هادی حیدری روزنامه‌نگار و کاریکاتوریست پس از احضار به دادسرای امنیت مستقر در اوین بازداشت شد. وی به همراه سه عضو دیگر سازمان جوانان حزب مشارکت بازداشت شده است. مدیر سایت پرشین کارتون پیش از این در تاریخ ٣٠ مهرماه ١٣٨٨ بازداشت شده بود که در ١٨ ابان ماه همان سال با سپردن وثیقه آزاد شد.
خانواده نازنین خسروانی نزدیک به دو ماه پس از بازداشت این همکار روزنامه‌های اصلاح‌طلب همچنان از وی بی خبر هستند.این روزنامه نگار در تاریخ بازدشت و به محل نامعلومی منتقل شده است. از سوی دیگر، در تاریخ ٢٥ آذر ماه، گزارش‌گران بدون مرز از آزادی امیر هادی انواری روزنامه‌نگار روزنامه توقیف شده اعتماد مطلع شد.

منبع: گزارشگران بدون مرز



زینت میرهاشمی

شعار «مرگ بر ظالمان» که در روز 30 آبان توسط صدها تن از کارگران خشمگین کارخانه لوله سازی خوزستان، داده شد، حکومتی را نشانه می رود که بیشترین خدمت را به نئولیبرالیسم و سرمایه داری انگلی داخلی نموده است. گسترش حرکتهای اعتراضی کارگران علیرغم تهدید به اخراج و فشار بر فعالان کارگری و نیز زندانی نمودن شرکت کنندگان در اعتراضهای کارگری، گواهی بر پوچ بودن شعارهای دولت احمدی نژاد می دهد. این شعارهای به ظاهر پوپولیستی پوششی برای سیاستهای ضد کارگری ولی فقیه است که نزد کارگران و مزدبگیران هیچ خریداری ندارد. ماهیت ضد انسانی و ضد کارگری برنامه ها و سیاستهای اقتصادی رژیم را کارگرانی که به مدت بیش از یک سال حقوق دریافت نمی کنند و با آینده ای از بیکاری، عدم امنیت شغلی، بلاتکلیفی و محروم از زندگی انسانی روبرو هستند، با گوشت و پوست خود حس می کنند و آن را در شعارهایشان منعکس می کنند. در برابر محرومیت مردم زحمتکش از حقوق اولیه شان که تنها بخشی از ارزش کار واقعی آنان است، پایگاههای بسیج ضد مردمی با پولهای بی حساب دولت گسترش می یابند.
برای نمونه و بر اساس گزارشی که در ماه گذشته در رسانه های دولتی منتشر شد، صدها کارگر رسمی و قراردادی کارخانه «یخچال سازی ایران پویا» به مدت 4 ماه دستمزد خود را دریافت نکرده اند. طی این مدت کارگران بارها با توقف کار و تجمع در محوطه کارخانه خواستار دریافت دستمزدهای معوقه خود شده اما همواره با کارشکنی و تهدید به اخراج کارگران از سوی کارفرمای مربوطه روبرو شده اند. این کارخانه تا سال گذشته بیش از 1000 کارگر داشت و با اخراجهای پی در پی تعداد کارگران آن به 400 تن تقلیل پیدا کرده است.
در ماه گذشته 4 کارخانه دیگر از 12 کارخانه واقع در منطقه «تهران پارس» تعطیل و صدها کارگر بیکار شدند. بیش از 6 هزار کارگر شاغل و اخراجی کارخانه های واقع در استان قزوین با مشکلاتی از قبیل عدم پرداخت دستمزدهای معوقه، اخراج سازی و عدم بازنشستگی درگیر هستند. به گزارش ایلنا، دبير اجرايی خانه کارگر استان قزوين که یک نهاد دولتی است در این مورد مي‌گويد:«بيش از ۶ هزارکارگر منتظرند تا وضعيت بازنشستگي، اشتغال و حقوق عقب‌افتاده آنها درسفر هيات دولت به استان قزوين حل و فصل شود.»
به گزارش خبرنگار نظام پرستاري، با مخالفت دولت و مجلس براي استخدام 23 هزار پرستار، بسياري از پرستاران کشور طي تماس با سازمان نظام پرستاري با تأکيد بر کمبود شديد نيرو در بيمارستانها، نگراني خود را از وضعيت رسيدگي به بيماران اعلام کردند.
بر اساس اخبار منتشر شده در ماه گذشته، کارفرمای شرکت راهسازی خرمدشت از اخراج گروهی 230 کارگر شاغل در این شرکت خبر داده است. در مورد عدم پرداخت مطالبات معوقه کارگران نیز در ماه گذشته گزارشات زیادی منتشر شد که برای نمونه می توان به عدم پرداخت ماهها دستمزد به کارگران ریسندگی خاور در رشت، کارگران شهرداری شوشتر، کارگران کارخانه زرین بنا (پارسیان) واقع در کیلومتر 30 جاده سنندج–دهگلاناشاره کرد. همچنین در حال حاضر بیش از یک میلیون و ۴۰۰ هزار بازنشسته تحت پوشش تامین اجتماعی قرار دارند که حداقل مستمری ۸۰ درصد آنان ۳۵۳ هزار تومان است که با توجه به نرخ تورم در شرایط کنونی جامعه و اعلام ۸۰۰ هزار تومان برای خط فقر، همه این بازنشستگان زیر خط فقر قرار دارند. از این نمونه ها در ماه گذشته به تعداد زیاد وجود داشته است
روز سه شنبه 18 آبان، فرمانده لشکر 41 ثارالله کرمان از دریافت بودجه میلیونی از طرف دولت برای افزایش پایگاههای بسیج خبر داد. به گزارش خبرگزاری حکومتی فارس، مطهری در جمع بسیجیان اعلام کرد که:«هر ساله به منظور تامین تجهیزات و امکانات مورد نیازِ گردانهای عاشورا و الزهرا بسیج معادل 350 میلیون دلار اختصاص می یابد.»
اختصاص این بودجه میلیونی، بخش ناچیزی از هزینه دیکتاتوری دینی برای برپا نگاه داشتن معبدِ ویرانه نظام جمهوری اسلامی است. بسیج یک نهاد نظامی امنیتی وابسته به سپاه پاسداران و زیر امر ولی فقیه است که طی سالهای گذشته با به دست گرفتن شریانهای اقتصادی به چابیدن مردم مشغول است. تعیین بودجه نظامی سال 89 به نفع افزایش بی سابقه بودجه برای بسیج و تشکلهای وابسته به سپاه، بار وظیفه چماقداری و سرکوبگری بسیج را بیشتر می کند. این نهاد سر سپرده ولی فقیه، در سرکوب خیزشهای مردمی و نیز سرکوب دانشجویان نقش اساسی بر عهده داشته و به شدت مورد تنفر مردم است. خامنه ای با حمایت مستقیم از سپاه و بسیج همراه با موضع گیری علیه مردم، مشوق به کارگیری هر چه بیشتر خشونت علیه مردم است. تجهیزات و امکانانی که پاسدار مطهری به آنها اشاره کرده است، بنا به اعتراف خودش برای سرکوب جنبشهای مردمی است.

حذف یارانه ها همراه با سرکوبی و وعده های توخالی
گفتارهای تهدید آمیز و ضد و نقیض پایوران رژیم در آستانه اجرایی کردن طرح حذف یارانه ها، بازتاب وحشت رژیم از اراده مردمی است که اگر سرنیزه و داغ شکنجه و سرکوب بر بالای سرش نباشد، یک لحظه امکان اجرایی کردن چنین کلان طرحهای ناعادلانه ای را به رژیم نمی دهند. به راستی این طرح جه نفعی برای مردم دارد که مجریانش برای عملی کردن آن باید از نیروهای انتظامی و گاردهای ویژه در نقاط مختلف کشور استفاده کنند.
سخن پراکنیهای کارگزاران رژیم بر سر این طرح چنان ضد و نقیض و مسخره است که وزیر اقتصاد و دارایی روز دوشنبه 17 آبان از رسانه های حکومتی درخواست کرد که «به دنبال تناقض یا کنار هم گذاشتن جملات مسئولان مختلف نباشند.» محمدرضا نقدی رئیس «سازمان بسیج مستضعفان» برای اجرایی شدن طرح فوق نهاد تحت امر خود را مسئول مهار شورشهای مردمی اعلام کرده است. او بخشهای آسیب پذیر را به «صبر و تحمل بیشتر» فراخوانده تا در زمانی نامعین بتوانند «طعم میوه های شیرین اجرای این قانون را بچشند.»
اما مسخره تر سخن پراکنی مهدی غضنفری، وزیر بازرگانی رژیم در روز دوشنبه 17 آبان است. حرفهای او مانند این است که با نشان دادن عکس یک شُکُلات به کودکی، به او بگویی اگر این را بخوری دندانت خراب می شود.
وی به مردم توصیه می کند که «نباید مبالغ واریز شده برای خرید بیشتر هزینه شود و مصرف کنندگان باید رفتار خرید عادی و همیشگی خود را دنبال کنند.» این حرف در حالی زده می شود که قیمت بسیاری از کالاهای اولیه در ماههای اخیر افزایش یافته و میزان این افزایش هیچ خوانایی با مبلغ احتمالی یارانه که تاکنون اعلام شده است ندارد. کارشناسان اقتصادی رژیم پیش بینی کرده اند که زندگی مردم فقیرانه تر خواهد شد، یعنی مردم توان تامین مایحتاج زندگیشان را به صورت قبل نخواهند داشت.

ثروت مردم ایران در جیب کرزای و طالبان
روزنامه نیویورک تایمز، روز دوشنبه 3 مهر از ماجرای سفر کرزای به ایران و دادن بسته های پول توسط احمدی نژاد به رئیس دفتر کرزای پرده برداشت.
گیرنده باج که آقای کرزای و رئیس دفترش باشند لب به اعتراف گشودند. در حالی که سفارت جمهوری اسلامی در افغانستان طی اطلاعیه ای بخشش کیسه های پول نقد به رئیس دفتر کرزای را تکذیب کرده و آن را «شایعات بی اساس»، «اهانت آمیز» و طبق معمول «توطئه دشمنان» نامیده است، روز دوشنبه 3 مهر حامد کرزای دریافت میلیونها دلار پول از ایران را البته با فعل استمراری تایید کرد. یعنی این بسته های پول مدتهاست گرفته شده و گرفته خواهد شد.
ارسال بسته های پول از طرف رژیم ایران به کرزای، تقویت تروریسم در منطقه و یا دخالت در کشورهای همسایه مانند عراق و فلسطین و لبنان با هدف تولید بحران خارج از مرزهای ایران و با هدف قدرت گیری در منطقه با گذر از بحران داخلی و سرکوب مردم ایران، موضوعی است که سالهاست از طرف مخالفان رژیم به ویژه اپوزیسیون سازمان یافته یعنی شورای ملی مقاومت افشا شده است. یکی از اهداف رژیم، ایجاد اتحاد جماهیر اسلامی است. سیاستهای ماجراجویانه به منظور تبدیل شدن به یک قدرت رهبری کننده در منطقه از طریق صدور تروریسم و بنیادگرایی اسلامی و دامن زدن به جنگ عملی می شود. طی سه دهه گذشته این سیاست بیشترین خسارت را به مردم ایران وارد کرده است. موضوع غنی سازی اورانیوم و دستیابی به سلاح اتمی، تولید بحران در منطقه و سرکوب مردم در داخل سوژه های به هم وابسته اند که طی این سه دهه رژیم را بر سر پا نگاه داشته است.

دستگیری فعالان کارگری
در ماه گذشته فشار بر فعالان سندیکای شرکت واحد افزایش یافته و تعدادی از آنها دستگیر شدند. در حالی که رضا شهابی، خزانه دار سندیکای شرکت واحد و منصور اسانلو از رهبران سندیکای شرکت واحد به دلیل دفاع از حقوق کارگران در سیاهچالهای رژیم به سر می برند، تعداد دیگری دستگیر شده اند. در حال حاضر 5 نفر از اعضای سندیکای شرکت واحد در زندان به سر می برند.
فشار بر فعالان سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه نیز همچنان ادامه دارد. سه فعال کارگری عضو این سندیکا، آقایان بهروز نيکوفرد، عليرضا سعيدی و بهروز ملازاده از سوی شعبه 13 بیدادگاه تجديدنظر اهواز به شش ماه زندان محکوم شده اند.
شورای عالی امنیت رژیم به رسانه های حکومتی دستور داده که خبرهای مربوط به اعتراضهای کارگری را انتشار ندهند.
در ماه گذشته فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل (آی.تی.اف) با انتشار بيانيه‌ای از بازداشت غلامرضا غلام‌حسينی، عضو سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، ابراز نگرانی کرد.
با بحرانی شدن شرایط اقتصادی در آستانه حذف یارانه ها و امکان شدت یابی اعتراضهای کارگری و صنفی، فشار بر فعالان و مدافعان تشکلهای مستقل کارگری از طرف رژیم افزایش یافته است. پایوران رژیم در سخن پراکنیهای تهدیدآمیز خود مرتب به مردم هشدار می دهند تا بدین گونه از موج اعتراضهای احتمالی جلوگیری کنند.
این هشدارها آن قدر تهدیدآمیز و خشن شده که معترضان به شرایط اقتصادی را «فتنه گران» می خوانند. فراسوی این جو رعب و وحشت، ترویج خشونت حکومتی علیه کارگران و مزدبگیرانی است که برای حقوق ابتدایی خود دست به اعتراض می زنند. ایجاد این شرایط ضد انسانی، زمینه های سرکوب بیشتر فعالان کارگری چه در محیط کار و چه در زندان را افزایش می دهد.
تشدید فشار، آزار و اذیت و دستگیری فعالان کارگری محکوم است. همه کارگران زندانی و زندانیان سیاسی باید آزاد گردند.

برخی از مهمترین حرکتهای اعتراضی کارگران و مزدبگیران در آبان 1389

*روز یکشنبه 2 آبان فرهنگيان ناحيه 1 مشهد كه نسبت به حكم بیدادگاه شعبه 103 عمومي مشهد در خصوص عدم انجام تعهدات تعاوني مسكن ناحيه يك مشهد معترض بودند مقابل دادگستري مشهد تجمع كردند.
به گزارش خبرگزاري دولتی فارس هر كدام از این فرهنگیان از سال 84 تا امروز نزديك به 14 ميليون تومان به حساب شركت تعاوني واريز نموده‌اند که پس از پيگيريهاي لازم متوجه شده اند که رئيس سابق هيات مديره اقدامي انجام نداده است.

*کارگران کیان تایر برای تحقق خواستهایشان تا پایان وقت اداری روز یکشنبه 2 آبان اقدام به آتش زدن لاستیک در محل کارخانه و مشرف به جاده اسلامشهر (روبروی بخشداری چهاردانگه) کردند.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران، کارگران خشمگین کیان تایر تمامی پارچه نوشته هایی را که از بیرون و با مضامین تبریک به بخشدار چهاردانگه به عنوان بخشدار نمونه بر قسمت بیرونی نرده های کارخانه نصب شده بود پایین کشیده و آنها را نیز آتش زدند.
همزمان توافقی در وزارت صنایع میان نمایندگان کارگران و کارفرما و مسئولان این وزارتخانه صورت گرفت و کارگران اعلام کرده اند چنانچه روز دوشنبه توافقات صورت گرفته عملی نشود از روز سه شنبه 4 آبان حرکت اعتراضی خود را از سر خواهند گرفت. در روز سه شنبه 4 آبان کارگران از ساعت 9 صبح اقدام به آتش زدن ضایعات لاستیک در محل کارخانه کردند و همزمان با برگزاری جلسه ای در بخشداری چهاردانگه که فرماندار اسلامشهر و مسئولان نیروی انتظامی در آن شرکت داشتند حدود 200 نفر از کارگران با قصد مسدود کردن جاده اسلامشهر اقدام به خروج از کارخانه کردند که پس از مشورتی میان کارگران و نمایندگانشان، آنان به محل کارخانه بازگشتند.

*صدها کارگر کارخانه « نورد و لوله صفا» واقع در جاده تهران – ساوه، در پی پرداخت نشدن دو ماه حقوق شان در روز پنجشنبه 6 آبان دست به اعتصاب غذا زده اند.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران، در پی اعتصاب غذای کارگران این کارخانه که ۱۳۰۰ پرسنل دارد، کارفرما اعلام کرد دستمزدهای معوقه را تا چند روز آینده پرداخت خواهد کرد. کارگران کارخانه « نورد و لوله صفا» در ماههای گذشته نیز در اعتراض به پرداخت نشدن حقوق شان دست به اعتصاب زده بودند.

*کارگران سازمان فضای سبز شهرداری آبادان در اعتراض به پرداخت نشدن سه ماه حقوق و بيمه خود روز پنجشبه 6 آبان در مقابل شهرداری مرکزی آبادان تجمع کردند. به گزارش خبرگزاری آفتاب کارگران معترض گفته‌اند، دريافت‌نکردن سه ماهه حقوق، سبب بروز مشکلاتی برای آنها در تامين امرار معاش، پرداخت قبوض، تحصيل فرزندان و غيره شده است. سرپرست شهرداری آبادان، دليل تاخير در پرداخت حقوق و بيمه کارگران را مسدود بودن حساب اين سازمان از سوی سازمان ماليات ارزش افزوده عنوان کرده است.

*به گزارش کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، در روز یکشنبه 9 آبان ، حدود 30 تن از کارگران سیمان درود واقع در استان لرستان در اعتراض و اعتصاب برای تثبیت قراردادهایشان، توسط نیروهای امنیتی دستگیر و روانه ی بازداشتگاه شدند. این کارگران که تحت پیمانهای موقتی در کارخانه سیمان درود مشغول به کار بودند پس از آن که متوجه شدند علیرغم وعده های داده شده قرار نیست آنها را به عقد قرارداد دائمی و رسمی شرکت مذکور درآورند، دست از کار کشیدند و به اعتراض از طریق اعتصاب عمومی پرداختند و در نتیجه تولید در این کارخانه متوقف گردید و با هجوم نیروهای انتظامی و امنیتی ، 30 تن از این کارگران بازداشت شدند.

*به گزارش آژانس ایران خبر صبح روز یکشنبه 9 آبان، کارگران کارحانه لبنیات شقایق، تولید کننده مواد لبنی در مقابل اداره کل صنایع تجمع کردند تا از این طریق شاید پنج ماه حقوق و مزایای معوقه خود را دریافت کنند.

*اعتصاب روز یکشنبه 9 آبان کارگران فنی ریلهای راه آهن بین شهری تهران در منطقه اسلام شهر، با دریافت 2 ماه از دستمزدهای معوقه آنان پایان یافت.
به گزارش سایت اینترنتی جنبش کارگری، در پی اعتصاب یکصد تن از کارگران فنی خط و ریل راه آهن بین شهری تهران منطقه اسلام شهر و زمزمه پیوستن کارگران خطوط و بخشهای دیگر راه آهن به کارگران اعتصابی جهت دریافت 3 ماه دستمزدهای معوق و پرداخت حق بیمه آنان از سوی شرکت «راژمان کبیر»، کارفرما مجبور به پرداخت 2 ماه دستمزدهای معوقه بیش از یکهزار کارگر شاغل در این شرکت گردید.

*کارگران فازهای 14 و 15 میدان گازی پارس جنوبی که در اختیار شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران است، در اعتراض به پرداخت نشدن حقوق چند ماه گذشته خود از روز دوشنبه 10 آبان دست به اعتصاب زدند.
به گزارش نداي سبز آزادي، کارگران در اعتراض به دريافت نکردن حقوق چند ماه گذشته خود يعني زماني که سپاه پاسداران پيمانکار پروژه بود، اعتراض کردند.
قرارداد توسعه فازهاي 14 و 15 پارس جنوبي تا چندي پيش در اختيار سپاه پاسداران بود؛ اما اکنون پيمانکار فاز 14 کنسرسيومي متشکل از هشت شرکت داخلي به رهبري سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران (ايدور) است
توسعه فاز 15 پارس جنوبي نيز که تا مهر ماه در اختيار قرارگاه خاتم الانبياء سپاه بود، چند هفته پيش به شرکت کشتي‌‏سازي خليج فارس، «ايزوايکو» واگذار شد.

*کارگران کارخانه نساجی مازندران روز چهارشنبه 12 آبان پس از راهپيمايی از محل اين واحد توليدی، در مقابل فرمانداری قائم شهر تحصن کردند.
به گزارش خبرگزاری دولتی فارس اين کارگران از آذر سال گذشته، چهار ماه عيدی و پاداش خود را دريافت نکرده اند و سه ماه از حقوق سال جاری نيز به آنان پرداخت نشده است.
کارگران اين کارخانه به خبرنگار فارس گفته اند که، نانوايیها ديگر به آنها نان اقساطی نمی فروشند و تمام فروشگاهها به علت بدهی بالای آنها از فروش اغذيه و پوشاک خودداری می‌کنند.

*کارگران کارخانه لاستيک البرز تهران، در پی قول نمايندگان وزارت صنايع و کارفرما برای قبول خواسته هايشان، از روز چهارشنبه 12 آبان به اعتصاب يک ماهه خود پايان دادند و با شروع به کار از روز شنبه 15 آبان موافقت کردند.
يکی از کارگران لاستيک البرز به راديو فردا گفت که نيمی از حقوق شهريور ماه کارگران پرداخت شدن و گفته شده است که بلافاصله پس از پرداخت وام به کارخانه، حقوق شان را دريافت خواهند کرد.

*گروهي از کارگران و بازنشستگان تامين اجتماعي، ظهر روز چهارشنبه 12 آبان در مقابل مجلس رژیم تجمع کردند.
به گزارش خبر آنلاين، اعتراض اين کارگران و بازنستگان به دخالت دولت در سازمان تامين اجتماعي بود که در جريان بررسي برنامه پنجم توسعه نمايندگان به آن راي مثبت دادند.

*جمعي از اعضاي خانه کارگر روز شنبه 15 آبان در مقابل مجلس رژیم تجمع کردند. به گزارش خبرگزاری دولتی ایسنا تجمع علت این حرکت اعتراضی مخالفت با جدا شدن درمان مستقيم از تامين اجتماعي و واگذاري آن به وزارت بهداشت بوده است. این کارگران همچنین نسبت به افزايش 6 درصدي دستمزدها اعتراض داشتند و خواستار افزايش 15 درصدي دستمزد خود بودند.

*کارگران معادن روستاهای «رودبار و قشلاق مینودشت» واقع در استان گلستان در اعتراض به عدم دریافت دستمزدهای معوقه خود دست به اعتراض زدند.
به گزارش روز یکشنبه 16 آبان رادیو فردا به نقل از خبرگزاری دولتی مهر، کارگران معادن این منطقه در 10 ماه گذشته دستمزد دریافت نکرده اند. همین گزارش می افزاید جمعی از کارگران زغال سنگ «البرز شرقی» نیز در هفته های اخیر چند روز به دلیل عدم دریافت دستمزدهای معوقه خود دست به اعتصاب زدند و در محل کار خویش حاضر نشدند.
استان گلستان دارای 21 معدن فعال می باشد که در نیمه نخست سال جاری بیش از 179 هزار تن مواد معدنی زغال سنگ از آنها توسط کارگران استخراج شده است.

*تعدادی از کارگران شرکت پوشینه بافت که 11 ماه حقوق خود را دریافت نکرده‌اند صبح روز سه شنبه 18 آبان در مقابل استانداری قزوین تجمع کردند.
به گزارش خبرگزاری دولتی فارس از قزوین، یکی از کارگران تجمع‌کننده در خصوص مشکلات خود گفت: متأسفانه بارها و بارها به مسئولان مختلف برای حل مشکل این شرکت مراجعه کرده‌ایم ولی با وجود این پیگیریها تاکنون مشکل کارگران این شرکت حل نشده است.
کارگران این شرکت در ۱۷ مهر امسال، برای چهارمین بار از قزوین به تهران آمده بودند و مقابل نهاد ریاست جمهوری تجمع کرده بودند. همچنین روز شنبه ۱ آبان، کارگران این کارخانه برای پیگیری حقوقهای ماههای گذشته خود در مقابل درب این شرکت از ساعت هشت صبح تجمع کردند. روز دوشنبه 9 آبان نیز کارگران شرکت پوشینه بافت در مقابل استانداری قزوین تجمع اعتراضی برگزار کرده بودند.

*کارگران اخراجی کارخانه قند بردسیر روز دوشنبه ۱۷ آبان در مقابل اداره کار این شهر تجمع کرده و خواستار دریافت دو سال حقوق و مزایای معوقه خود شدند.
به گزارش ایران کارگر، یکی از کارگران ضمن اعتراض به مقامات ومسئولان دست اندرکار گفت:«بالاخره باید سراغ چه کسی در این مملکت رفت که حرفش حرف باشد و بشود روی آن حساب کرد، ما بیش از دو سال است که از کار اخراج شده ایم و هیچ کاری هم برای ما پیدا نمی‌شود که انجام دهیم. ما می‌خواهیم که به سر کار برگردیم. آیا زن و بچه‌های ما انسان نیستند و حق زندگی و نفس کشیدن ندارند؟ ازکجا باید مخارج آنها تامین شود؟ نه اداره کار، نه فرمانداری، نه استانداری و نه هیچ مقامی به اعتراضات و تجمعات ما جوابی نداده‌اند.»

*کارگران کارخانه چینی البرز واقع در شهر قزوین در روز چهارشنبه 19 آبان، همزمان با حضور احمدی نژاد در قزوین، برای پیگیری مشكلات و دستمزدهای معوقه خود به جای استقبال از احمدی نژاد، در مقابل اداره صنایع این شهر تجمع اعتراضی برپا کردند. به گزارش ایران کارگر، در اسفند ماه سال گذشته حكم انحلال كارخانه چینی البرز صادر و كارگران این كارخانه از فروردین ماه سالجاری تاكنون به طور مستمر در حال برگزاری تجمعات اعتراضی برای به دست آوردن دستمزدهای معوقه و سایر مطالبات خود هستند.

*بنا به گزارش کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، بیش از 20 تن از کارگران شرکت ساختمانی «بناپی مهاباد» در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای معوقه و عدم بیمه خود، روز شنبه 22 آبان اعتصاب کردند.
کارگران معترض اعلام کرده اند تا زمانی که دستمزدهای معوقه و بیمه تامین اجتماعی آنان از سوی کارفرمای شرکت پرداخت نگردد از رفتن بر سر کار امتناع ورزید و به اعتصاب خود ادامه خواهند داد. کارگران شاغل در این شرکت بیش از 3 ماه است دستمزدهای معوقه خود را دریافت نکرده اند.

*هزاران تن از مهندسانی که در سراسر ایران در طرح خودکفایى گندم شاغل بوده اند در اعتراض به بیکاری و بلاتکلیفی خود در روز یکشنبه 23 آبان، در مقابل صدا و سیمای رژیم تجمع اعتراضی برپا داشتند.
به گزارش خبرنگار شبکه خبرى آتى نیوز، یکى از این افراد که در تجمع مهندسان ناظر طرح گندم در مقابل ورودى مرکز همایشهاى صدا و سیما سخن مى گفت، اظهار داشت:«هشت سال است که مسئولان به مهندسان ناظر طرح گندم وعده جذب و استخدام داده اند اما با گذشت این مدت از استخدام و جذب در وزارت جهاد کشاورزى خبرى نیست.»

*روز یکشنبه 23 آبانماه کارکنان استانداری اردبیل در اعتراض به قطع کمک هزینه هایشان در محل استانداری تجمع اعتراضی برپا داشتند.
به گزارش جرس، کارمندان معترض استانداری اردبیل خواستار احقاق حقوق خود، ارائه پاداشها و کمک هزینه ها از جمله حق عائله مندی، فرزند و ناهار خود شدند.

*روز دوشنبه 24 آبان، کارگران کفش بلا با تجمع در مقابل دفتر مرکزی اين شرکت اعتراض خود را نسبت به عملکرد مديريت کنونی اين مجموعه اعلام کردند.
به گزارش ايلنا، در اين تجمع کارگران کفش بلا با انتقاد از عملکرد ۶ ماه گذشته مديريت اين شرکت نسبت به آينده شغلی خود ابراز نگرانی کردند. آنها از بانک ملی به‌عنوان سهامدار و مالک کارخانه کفش بلا خواستند تا با نظارت برعملکرد هيات مديره به وضع موجود خاتمه دهند.

*بنا بر گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، کارگران «نورد لوله صفا» روز دوشنبه ٢٤ آبانماه در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای معوقه خود بار دیگر اعتصاب کردند.
در این اعتصاب کارگران سالنهای «اسپیرال، rb و erw که تعداد آنها حدود 600 نفر هستند» به طور متحدانه و یکپارچه ای شرکت داشتند و بقیه کارگران سالنهای دیگر نیز به تدریج به اعتصاب پیوستند. در پی این اقدام کارفرمایان با حضور در جمع کارگران اعتصابی تهدید به اخراج آنان کردند. کارگران نیر تهدید به برپایی تجمع اعتراضی در مقابل فرمانداری شهر ساوه نمودند.

*كارگران شركت لوله‌سازی خوزستان روز شنبه 29 آبان، مقابل استانداری در شهر اهواز تجمع اعتراضی کردند. به گزارش خبرگزاری دولتی ایلنا، عضو شورای كارگری كارخانه لوله‌سازی خوزستان با اشاره به این‌ كه كارگران این كارخانه ١٨ماه كامل است كه حقوق نگرفته‌اند، گفت‌:«ما خواهان راه‌اندازی مجدد كارخانه هستیم.»
كارگران خشمگین شعار می دادند، مرگ بر ظالمین ، مرگ بر ظالمین.

دو گزارش کوتاه از شرکت آریا کیان نیروگاه بخاری و گازی لوشان
این شرکت در 10 کیلومتری آبیک قزوین قرار دارد وابسته به بخش خصوصی است. مالک و کارفرمای شرکت، فرامرز شهریاری، مدام در مسافرت های خارج از کشور به سر می برد. تولیدات شرکت بیشتر لوازم جعبه فرمان خودرو پراید و مونتاژ آن است و در ضمن رنگ آمیزی بدنه خودروهای پژو و سمند و پراید را نیز در این کارخانه انجام می گیرد. در کارخانه حدود 200 کارگر مشغول به کارند که اکثراً قراردادی اند و قراردادها به صورت یک ماهه و سه ماهه است. کارخانه دارای سرویس ایاب و ذهاب و کانتین نهارخوری برای نهار و شام است. دستمزد کارگران براساس مصوبه اداره کار پرداخت می شود.
نیروگاه بخاری و گازی لوشان
این نیروگاه نیمه خصوصی زیرمجموعه وزارت نیرو است و در 5 کیلومتری لوشان، مسیر جاده قدیم رشت – قزوین، قراردارد.
مدیرعامل کارخانه فردی ضدکارگر به نام پورجمال است و کارکنان شرکت حدود 300 نفرند که از این تعداد 200 نفر استخدامی دائم و 100 نفر دیگر قراردادی هستند. قراردادها معمولا یک ماهه و سه ماهه است. 50 درصد کارگران در حدود 8 الی 22 سال، 30 درصد در حدود یک الی 8 سال و 20 درصد بقیه بیش از 22 و اکثرا بالای 25 سال سابقه کار دارند. شرکت 24 ساعته فعال است و کارگران به طورشیفتی به سرکار می آیند. در این میان، کارگران در شهرهای رشت ، قزوین ، لوشان ، منجیل ، رودبار و ... با سرویس به کارخانه می آیند . کارخانه دارای کانتین جهت صرف نهار و شام کارگران است. اخیراً شایعه خرید این نیروگاه توسط شرکت گل گهر سیرجان به سر زبان ها افتاده و هراس از اخراج موجب نگرانی کارگران، چه استخدامی و چه قراردادی، گردیده است . لازم به ذکر است که می گویند گل گهر سیرجان از شرکت های وابسته به سپاه پاسداران است.
فعالان ضدسرمایه داری گیلان
18 آبان 1389


سرکوب، آزار، پرونده سازی، دستگیری، شکنجه و محاکمه فعالان کارگری در ایران را به شدت محکوم می کنیم.

منبع: نبرد خلق شماره 305، دو شنبه 1 آذر 1389 – 22 نوامبر 2010



بازداشت انیسا صفریان، دانشجوی بهایی اخراجی دانشگاه بابلسر

خبرگزاری هرانا - انیسا صفریان، دانشجوی بهایی اخراجی دانشگاه علم و صنعت واحد بهشهر، 29 آذر ماه 1389 توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی در بابلسر بازداشت شده است.
به گزارش جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، 5 تن از نیروهای امنیتی در ساعت 7:30 صبح 29 آذر به منزل این دانشجوی اخراجی بهایی هجوم برده و با ارائه حکمی دست نویس اقدام به تفتیش منزل ایشان کرده و وسایلی از قبیل کتب، جزوات، سی دی و عکس های مرتبط با دیانت بهایی و 2 عدد کیس کامپیوتر و موبایل ایشان را ضبط کرده و ایشان را به اداره اطلاعات ساری منتقل کرده اند.
انیسا صفریان، دانشجوی ریاضی کاربردی دانشگاه علم و صنعت واحد بهشهر بوده اند که به علت اعتقاد به دیانت بهایی از این دانشگاه اخراج شده اند.
لازم به ذکر است که پس از گذشت بیش از 24 ساعت از بازداشت خانواده وی هیچگونه تماس تلفنی و ملاقاتی با وی نداشته و از ایشان بی خبر می باشند.


زینت میرهاشمی
مُجریان و مُبلغان طرح حذف یارانه ها، برای تکمیل سرکوب و فشار در عملی کردن طرح فوق، خدا و امام زمان تا آمار و ارقام غیر واقعی را به خدمت گرفته تا بتوانند از خیزشهای اجتماعی اعتراضی به هر طریقی جلوگیری کنند. احمدی نژاد برای فریب مردم ادعا کرد که می خواهد مردم فقیر سر سفره شان گوشت داشته باشند. در حالی که طرح فوق فقر و بیکاری را افزایش خواهد داد و در نتیجه به طور مستقیم بر وضعیت آموزش و بهداشت تاثیر مستقیم خواهد داشت. وی در اولین ساعات اجرای طرح بر سر چاه جمکران رفت تا بگوید قیمت بنزین را امام زمان تعیین کرد.
در محاسبه ای ساده می توان دید که ماهی 40 هزار تومان که قرار است به افراد کم درآمد داده شود، در برابر افزایش قیمتها در همه ابعاد از خوراک، ترانسپورت تا بهداشت و ... بسیار ناچیز است. مهمتر این که یارانه هایی که احمدی نژاد با آن تلاش می کند کام عده ای را شیرین کند، بنا به شرایط ناپایدار اقتصاد ایران و نیز بحرانی بودن تولید و صنعت هیچ حساب و کتابی نخواهد داشت. در کشوری که نقدینگی بالاست، تورم بالاست، با بیکاری و تعطیلی واحدهای تولیدی مرتب مواجه هستیم، چطورمی توان برنامه ای برای یارانه ها تنظیم کرد. یک حکومت فاسد و غیر دموکراتیک هیچ گونه توانایی تنظیم چنین برنامه هایی را ندارد.
اما نکته بسیار مضحک، این که پولی که هنوز به دست مردم نرسیده است، برای گیرندگان آن از ماهها قبل نوع چگونه خرج کردنش را تعیین می کنند. احمدی نژاد گفته که قرار است با این پول آنهایی که توان گوشت خوردن نداشتند حالا سر سفره شان گوشت باشد یا بخچال و ... بخرند. کسی که اگر تا دیروز امکان خوردن گوشت را نداشته است چطور می شود با قیمتهای جدید گوشت بخورد. این هم از شیادیهای احمدی نژادی. وی همچنین به طور مضحکی قبلاً به مردم توصیه کرده بود که با این پول حساب ذخیره ای برای فرزندان خود ایجاد کنید.
خبرگزاری حکومتی مهر روز دوشنبه 29 آذر نوشت که تعدادی از مراجع از تعلق گرفتن «خُمس» بر یارانه ها صحبت کرده اند. بنا به گزارش این خبرگزاری آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی در پاسخ به سوال تعلق گرفتن خُمس بر یارانه ها گفته است که «چنانچه این کمک به لحاظ استمرار و مقدار بتواند بخشی از مئونه زندگی را تامین کند و در مئونه سال مصرف نشود باید خُمس آن پرداخت شود.»
این فریبکاران طوری تبلیغ می کنند که گویا جیبهای مردم پر از پول و سفره ها پر از خوردنی شده و حالا این کادوی 40 هزار تومانی را ذخیره می کنند، پس سهم حوزه ها هم در شکل خُمس باید پرداخت شود. مردم اما از شدت سرکوب فهمیده اند که رژیم از جنبش اعتراضی آنان وحشت دارد.



تجمع کارکنان شرکت مخابرات تهران

خبرگزاری هرانا - حدود 150 نفر از شرکت مخابرات تهران در اعتراض به کاهش محسوس حقوق ماهیانه خود تجمع کرده‌اند.
کارکنان شرکت مخابرات تهران جلوی ساختمان شاهد، در پی واگذاری این شرکت به بخش خصوصی و تغییرات شدید در فیش حقوقی خود به این روند معترض هستند.
آئین‌نامه جدید حقوق کارکنان مخابرات که تحصلات پائین دارند را تغییر داده و برخلاف روال سابق حقوق ماهیانه را به پائین‌ترین سطح خود در سال‌های اخیر رسانده است.
به گزارش آفتاب، کارمندانی که حقوق 800 هزار تومانی دریافت می‌کردند امروز در حساب بانکی‌شان تنها 25 هزار تومان ریخته شده است و هیچ‌کسی پاسخ‌گو نیست.
همچنین تاکسی‌های فرودگاه امام‌ جلوی تاکسی‌رانی تجمع‌ کرده‌اند.


كارگران توانبخش الوند قزوين 21ماه حقوق نگرفته‌اند

خبرگزاری هرانا - تعدادي از كارگران توانبخشي الوند قزوين با مراجعه به دفتر خبرگزاري ايلنا نسبت به عدم توجه صاحب اين كارخانه و برخي از مسئولين به نپرداختن 21 ماه از حقوقشان معترض بودند.
به گزارش خبرنگار ايلنا، اين كارگران كه تا 25 سال سابقه كارگري دارند در مراجعه به دفتر خبرگزاري ايلنا در شهر صنعتي البرز از عدم پرداخت حقوق 21 ماهه خود شكايت داشتندو گفتند: با توجه به اينكه كارخانه در حال حاضر توليد و فروش دارد، ولي متاسفانه كارفرما با ادعاي ورشكستگي ،به ما كارگران حقوق نمي دهد.
عدم پرداخت بيمه اين كارگران به تامين اجتماعي در 9 ماه گذشته از ديگر مشكلات كارگران توانبخش الوند قزوين است و اين كارگران اعلام داشتند: در جلسه كميسيون امنيت كارگري شهرستان البرز كه همزمان با سفر رئيس جمهور محترم به استان برگزارشد، نماينده اين شركت در جلسه قول داد تا پانزدهم آذر ماه جاري نسبت به پرداخت 3 ماه از حقوق معوقه اقدام كند كه تاكنون اين قول عملي نشده است.
در ادامه كارگران معترض به طرح شكايت از صاحب شركت به ادار ه هاي كار ، تامين اجتماعي ، دادگستري و... اشاره كردند و گفتند:با سيلي صورتمان را سرخ نگه مي داريم ، برخي ها از ما كارگران هنوز مستاجرند و فرزند دانشجو دارند، كسي به دادمان نمي رسد.
يكي از اين كارگران كه نخواست نامش اعلام شود ،گفت : وقتي مشكلاتمان رابراي برخي از مسئولين مي گوييم، انگار آقايان به داستان گوش مي دهند و دركي از 21 ماه حقوق نگرفتن كارگران ندارند كه جاي تاسف دارد.
يكي ديگر ازاين كارگران با اشك هاي در چشم گفت: تا به حال مشكلمان را رسانه اي نكرديم تا شايد كاري كنند، ولي صاحب كارخانه به تعهد نماينده اش در پرداخت مطالبتان كارگران پايبند نيست.



گزارش تفصیلی نقض حقوق بشر - ویژه آذر ماه

خبرگزاری هرانا - علی رغم تلاش های گسترده ی واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، گزارشی پیش رو به دلیل شرایط سخت جمع آوری اخبار به هیچ عنوان گزارشی مفصل نیست و تنها روایتی حداقلی از نقض حقوق بشر در ایران در آذر ماه سال 89 در کشور است. ذكر این نكته نیز ضروری است كه محتمل است زمان وقوع برخی اخبار آمار ذیل مربوط به گذشته باشد و تنها انتشار آن مربوط به محدوده ی زمانی فوق الذكرباشد.
در آذر ماه سال جاری دستكم 4657 نقض موردی حقوق بشر در کشور رخ داده و از سوی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، به ثبت رسیده است.
در طول ماه گذشته، بیش از 3601 مورد نقض حقوق كارگران، 280 مورد نقض حقوق دانشجویان، 224 مورد نقض حقوق فعالین سیاسی و مدنی در حوزه ی آزادی اندیشه و بیان، 26 مورد صدور، تایید یا اجرای حكم اعدام، 301 مورد شكنجه و نقض حقوق زندانیان سیاسی و عادی در زندان ها، دست كم 130 مورد بازداشت شهروندان به دست نیروهای انتظامی، 48  مورد بازداشت و نقض حقوق اقلییت های ملی ، 35 مورد بازداشت و نقض حقوق اقلییت های مذهبی را شاهد بوده ایم.
زندانیان
در طی ماه گذشته دهها زندانی از حقوق اولیه یک زندانی از جمله مرخصی، ملاقات، حق تماس تلفنی محروم بودند و بسیاری از زندانیان بیمار از حق درمان در زندان و یا خارج از زندان محروم شدند.
پیمان کریمی، احمد تمویی، کیوان صمیمی، آرش صادقی، غلام‌حسین عرشی، مهران فرجی، دکتر لطیف حسنی به تحمل انفرادی محکوم شدند. و برخی از زندانیان در پی اعمال فشار بر ایشان مورد تهدید، توهین، ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفتند و چهار زندانی در زندانهای کشور به دلایل مختلف از جمله عدم رسیدگی پزشکی، ضرب و شتم و خودکشی جانباختند.
بیش از 30 زندانی بازداشت موقت در بلاتکلیفی قرار گرفته و دهها تن از زندانیان نیز در بی خبری مطلق قرار داشته ان و دست کم هشت زندانی جهت دستیابی به حقوق اولیه خود دست به اعتصاب غذا زدند.
دهها زندانی به صورت اجباری از زندانی به زندانی دیگر و یا از بندی به بند دیگر منتقل شده اند که در این بین نقل و انتقالات در زندان رجایی شهر موجب تهدید به اعتصاب غذای برخی از زندانیان سیاسی شد و از سوی دیگر مسئولین زندان و یا دستگاه قضایی و اطلاعاتی از آزاد دست کم 4 زندانی ممانعت به عمل آوردند.
اندیشه و بیان
در طی آذر ماه و در حوزه اندیشه و بیان دهها فعال سیاسی و مدنی با احضار به دادگاه ها مورد محاکمه قرار گرفته و 83 تن بازداشت و برای 18 تن احکامی چون حبس و شلاق صادر شد.
یک هفته نامه توقیف و دو وب سایت محاکمه و دهها وب سایت اینترنتی فیلتر شدند و برای صدها شهروند و فعال سیاسی و مدنی قرار وثیقه صادر شد و صدها تن از شهروندان به بهانه های مختلفی بازداشت شدند.
دانشجویان
در طی ماه گذشته و وجود روز دانشجو در این روز دهعا تجمع دانشجویی در دانشگاه های مختلف کشور برگزار شد که توام با تهدید و ارعاب و بازداشت دانشجویان بوده است.
کمیته های انضباطی دانشگاه ها نیز حکم اخراج دست کم 5 دانشجو را صادر و برای حداقل 50 دانشجو احکام تعلیق از تحصیل صادر کردند.
دست کم 20 دانشجو بازداشت و برای 8 تن از ایشان نیز احکامی چون حبس تعزیری صادر شد
کارگران
در طی ماه گذشته و در حوزه حقوق کارگران بیش از سه هزار مورد نقض حقوق بشر ثبت شد و انتظار می روند با آغاز طرح هدفمند سازی یارانه ها تعطیلی کارخانجات به دلیل عدم قدرت برای تهیه مواد اولیه تعطیل و بسیاری از کارگران از محل کار خود اخراج شوند.
اما در طی آذر ماه نیز ده ها تجمع اعتراضی برگزار شد که در برخی موراد با ممانعت حراست و یا با دخالت نیروهای انتظامی همراه بوده است.
دست کم 400 کارگر از محل کار خود اخراج شدند، یک کارگر بازداشت و 4 کارگر نیز در حادثه ای در یک معدن زغال سنگ جانباهتند.
گفتنی است دست کم 4 واحد تولیدی و یا کارخانه در طی ماه گذشته تعطیل شدند.
فرهنگی
در طی آذرماه و در حوزه فرهنگی دو کارگردان در مجموع به 12 سال حبس و محرومیت از کارگردانی محکوم شدند، یک استودیوی ضبط صدا و دوبلاژ فیلم پلمپ و کارکنان آن بازداشت شد و از سوی دیگر اعضای یک گروه موسیقی زیر زمینی در مشهد هم بازداشت شدند.
اعدام
در طی آذر ماه 19 تن اعدام شدند و برای 9 تن حکم اعدام صادر شده است که در این بین یک نوجوان بزهکار به اعدام و یک زن و مرد به شیوه سنگسار به اعدام محکوم شدند.
دست کم چهار تن از شهروندان که پیشتر به قطع عضو محکوم شده بودند نیز حکم غیر انسانی فوق در خصوص ایشان اجرا شده است.
اصناف
در طی ماه گذشته و در حوزه حقوقی اصناف کامیوان داران در سه نوبت مختلف در مقابل مجلس دست به اعتصاب و تحصن زدند، دو استاد دانشگاه ترور شد و کارکنان یک دانشگاه نیز اخراج شدند.
اقلیت های قومی
در آذر ماه و در تداوم سرکوب شهروندان مرز نشین دست کم هفت از شهروندان در استانهای کردستان و بلوچستان به قتل رسیده است و دهها شهروند و فعال مدنی از سوی نیروها و ارگان های مختلف احضارو بازجویی شدند.
برای دو تن از هموطنان احکام زندان صادر شد.
اقلیت های مذهبی
در آذر ماه و در حوزه حقوق اقلییت های دینی و مذهبی دست کم 14 نفر از ایشان بازداشت شدند دهها تن به دادگاه های انقلاب احضار و برای چندین تن نیز احکام تعزیری و شلاق صادر شد و از تجمع برخی از مردم نیز ممانعت شد.
در همین راستا چندین مغازه از شهروندان بهایی سمنان به آتش کشیده شد و برخی رهبران دینی ممنوع الخروج باقی ماندند.


برای مشاهده گزارش تفصیلی و دریافت آن بر روی تصویر کلیک کنید


تجمع تاکسی داران قم در اعتراض به گران شدن قیمت گاز

خبرگزاری هرانا - جمعی از تاکسی‌داران شهر قم روز گذشته به نشانه اعتراض با تجمع در مقابل صدا وسیمای قم در خیابان بلوار امین دست به اعتصاب زدند.
بنا به اخبار رسیده به جرس، این معترضین که تعدادشان حدودا به 100 نفر می‌رسید با تجمع با تاکسی های خود اعتراض خود را به گران شدن قیمت گاز CNG را در اولین ساعات اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها اعلام کردند. در همان ابتدای تجمع، با حضور نیروهای پلیس و برخورد با معترضین، خواهان متفرق شدن جمع معترض شدند که با مخالفت معترضان همراه شد، ولی بعد از گذشت همان ساعت های اول با فشار بیشتر پلیس تاکسی دارن مجبور به متفرق شدن گردیدند و بدون اینکه مسئولی پاسخی به آنها دهد صحنه اعتراض را ترک گفتند.



سازمان ملل متحد نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرد

خبرگزاری هرانا - با گذشت یک ماه از تصویب و صدور قطعنامه‌ کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل درباره وضعیت حقوق بشر در ایران، شامگاه سه‌شنبه ۲۱ دسامبر (۳۰ آذر۱۳۸۹) مجمع عمومی سازمان ملل این قطعنامه‌ را تایید و ضمن ابراز نگرانی از "نقض شدید و مکرر حقوق بشر در ایران"، این موارد را شدیدا محکوم کرد.
این قطعنامه ماه گذشته (۱۸ نوامبر ۲۰۱۰) در کمیته‌ی سوم مجمع عمومی، موسوم به «کمیته حقوق بشر» تصویب شده بود و پیش‌نویس آن توسط نماینده‌ کانادا به کمیته سوم ارائه شده بود که با رای مثبت ۸۰ کشور به تصویب رسید. ۵۷ کشور نیز رای ممتنع و ۴۴ کشور رای منفی به آن دادند. به گزارش خبرگزاری آلمان، در قطعنامه‌ای که روز سه شنبه به تایید مجمع عمومی سازمان ملل رسید از مجازات‌های غیرانسانی رایج در ایران مانند سنگسار، قطع عضو و یا شلاق‌زدن به‌شدت انتقاد شده است.

از دیگر مسایل مورد انتقاد در این قطعنامه، شمار بالا و افزایش مداوم اعدام‌ها در ایران است. این اعدام‌ها در مواردی شامل محکومانی نیز بوده که در زمان ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال سن داشته‌اند.
در ماه‌های اخیر نهادهای بین‌المللی مدافع حقوق بشر گزارش‌هایی را درباره اعدام‌های دسته‌جمعی در زندان عادل‌آباد مشهد منتشر کردند که گفته شده شمار آنها صدها نفر بوده است. دولت ایران در مورد این گزارش‌ها هیچ‌گونه واکنشی نشان نداده است.
علاوه براین، قطعنامه‌ی مجمع سازمان ملل، بازداشت‌های خودسرانه و تبعیض علیه زنان در ایران را نیز محکوم کرده است. پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و اعتراض‌های رای‌دهندگان به نتایج اعلام‌شده، چندین هزار نفر بازداشت شدند. برخی مقام‌های انتظامی حتی از "بازداشت ۱۰ هزار نفر" سخن گفتند. به گفته‌ی نهاد‌های بین‌المللی حقوق بشر، صدها نفر از آنان هنوز در زندان به‌سر می‌برند.
برخی وکلای دادگاه، مانند خانم نسرین ستوده که وکالت ‌پرونده‌ی شماری از بازداشت‌شدگان حوادث یک سال اخیر را بر عهده داشتند، خود هم‌اکنون در شرایط ناگواری در زندان به‌سر می‌برند.
گفتنی است به هنگام بررسی پیش‌نویس قطعنامه‌ نقض حقوق بشر در ایران در کمیته سوم، محمدجواد لاریجانی، یکی از معاونان قوه قضاییه به نیویورک رفت تا مانع از تصویب قطعنامه شود. اما این تلاش‌ها به جایی نرسید و کمیته سوم، قطعنامه را با آرایی بیشتر از سال گذشته به تصویب رساند. در نوامبر سال ۲۰۰۹ قطعنامه‌‌ی مشابهی با ۷۴ رای مثبت به تصویب رسیده بود.
مجمع سازمان ملل متحد، برای چندمین سال پیاپی است که جمهوری اسلامی را بخاطر نقض حقوق بشر محکوم می‌کند. نهادهای بین‌المللی دفاع از حقوق بشر می‌گویند، تصویب این قطعنامه‌ها نشان‌دهنده‌ی عدم پای‌بندی ایران به اعلامیه‌ها و کنوانسیون‌های بین‌المللی است که خود پای آنها را امضا کرده است.



پنج ماه حقوق عقب افتاده یک هزار و دویست کارگر لاستیک البرز

خبرگزاری هرانا - دبیر اجرایی خانه کارگر اسلامشهر از بحران صنعتی در این شهر خبر داد وگفت: سوء مدیریت و واگذاری‌های غیراصولی از عوامل اصلی تشکیل‌دهنده بحران صنعتی شهرستان اسلامشهر است.
پور طالبیان، دبیر اجرایی خانه کارگر اسلامشهر از بحران صنعتی در این شهر خبر داد وگفت: سوء مدیریت و واگذاری‌های غیراصولی از عوامل اصلی تشکیل‌دهنده بحران صنعتی شهرستان اسلامشهر است.  حسن پورطالبیان اظهار داشت: واگذااری‌های غیراصولی و بدون برنامه‌ریزی و عدم لحاظ شدن شرایط خاص باعث شده تا این شهرستان در یک بحران صنعتی فرو برود.

به گزارش آفتاب، به گفته پورطالبیان همین امر باعث شده تا بزگ‌ترین کارخانه موجود این شهرستان یعنی لاستیک البرز با یک چهارم ظرفیت تولیدکند.

دبیراجرایی خانه کارگر اسلامشهر در ادامه بیان داشت: بیش از یک هزار و 200 کارگرلاستیک البرز از این کارخانه 5 ماه حقوق طلبکار هستند.

پور طالبیان گفت: با توجه به اینکه خط فقر در حدود 800 هزار تومان عنوان شده است لذا باید درآمد کارگران نیز افزایش یابد.


زمان مقرري بيمه بيكاري كارگران چيني هيس تمام شد

خبرگزاری هرانا - دبير اجرايي خانه كارگر خرم دره ازتعطيلي شركت چيني هيس خبر داد.
كاظم خلجي درگفت وگوبا ايلنا بااشاره به اشغال 500 كارگر در شركت چيني هيس افزود: به علت عدم فروش محصولات، مسوولان اين واحد توليدي مجبوربه تعطيل كردن واحد خود شده‌اند.
وي با اشاره به مالكيت خصوصي شركت چيني هيس، تصريح كرد: با كارگران تسويه حساب شده و آنها به بيمه بيكاري معرفي شدند اما در حال حاضر مدت زمان قانوني دريافت مقرري بيمه بيكاري پايان‌پذيرفته وكارگران بلاتكليف هستند.




جرس:
جمعی از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین در پیامی به احمد منتظری، سالروز درگذشت پدر وی، مرحوم آیت‌الله حسینعلی منتظری را تسلیت گفتند.
به گزارش کلمه، متن این پیام به این شرح است:
حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج احمد منتظری
نخستین سالروز درگذشت فقیه عالی قدر و مرجع تقلید آزاده و حامی همیشگی حقوق زندانیان و مظلومان، حضرت آیت الله العظمی منتظری را به جنابعالی و خانواده معزز ایشان تسلیت عرض کرده و علو درجات آن فقید سعید را از درگاه احدیت خواستاریم.

جمعی از زندانیان بند ۳۵۰
 

جرس:
آخرین جلسه رسیدگی به اتهامات احسان عبده تبریزی هفته گذشته به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد، اما با این وجود این دانشجوی زندانی همچنان در زندان به سر می برد و با تبدیل قرار بازداشت او به وثیقه موافقت نشده است.
به گزارش کلمه، اولین جلسه رسیدگی به اتهامات احسان عبده، هشتم آبان ماه سال جاری برگزار و با نیمه تمام ماندن دادگاه مقرر شد این جلسه در زمان دیگری برگزار شود. دومین جلسه دادگاه وی نیز روز ۲۱ آذر ماه برگزار شد.
عبده که در انگلستان مشغول به تحصیل بود، ده ماه قبل هنگام بازگشت از این کشور به ایران، در فرودگاه بین المللی امام بازداشت و روانه زندان اوین شد. وی در تمام این مدت به صورت کاملا بلاتکلیف در زندان اوین به سر می برد و هر بار بازجویان وزارت اطلاعات با آزادی او مخالفت می کنند.
احسان عبده تبریزی دانشجوی دکترای  دانشگاه دورهام انگلستان است. حسین عبده تبریزی، پدر احسان، یکی از منتقدان سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد و دبیر اسبق بورس تهران بوده است. وی بارها با نقدهای جامع اقتصادی در روزنامه سرمایه، واکنش های دولتیان را برانگیخته بود. او از جمله ۷۰ اقتصاددانی بود که در نامه هایی سرگشاده، رفتار و عملکرد اقتصادی دولت را به نقد کشیده بودند.
احسان عبده تبریزی به همراه تعداد دیگری از زندانیان سیاسی در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد.


جرس: 
تجمعی که شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل و تعدادی دیگر از فعالان حقوق زنان در مقابل مقر سازمان ملل متحد در ژنو برای آزادی "نسرین ستوده" وکیل مدافع و فعال حقوق بشر انجام داده‌ بودند، با انتشار بیانیه‌ای پایان یافت.
بنا به اخبار رسیده به جرس، در این بیانیه که به امضای شیرین عبادی، خدیجه مقدم، منصوره شجاعی، آسیه امینی، محبوبه عباسقلی زاده، پروین اردلان و شادی صدر رسیده، آمده است: اعتراضات در دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران تا کنون به نتیجه نرسیده است و نسرین ستوده و سایر زندانیان سیاسی همچنان در زندان و در شرایطی دشوار قرار دارند.

متن کامل بیانیه این جمع به شرح زیر است:
نسرین ستوده ، وکیل شجاع ما در زندان پس از دوازده روز، اعتصاب غذای خود را شکسته است، هرچند که به مبارزات خود برای واداشتن قوه قضاییه به اجرای قوانین همچنان پای بند است. او در پی بستری شدن در بهداری زندان اوین و درپاسخ به درخواست های پیاپی دوستان و نزدیکان اش و به خاطر پایبندی اش به "مسوولیت مادرانه" به اعتصاب غذای خود پایان داده است.
 اما در عین حال اوضاع نابسامان زندانیان سیاسی و بی توجهی مقامهای قضایی به ابتدایی ترین حقوق زندانیان دو فعال دیگر حقوق زنان یعنی بهاره هدایت و مهدیه گلرو را که هر دو دارای احکام سنگین زندان هستند نیز به اعتصاب غذا واداشته است.
 متاسفانه شرایط زندانیان سیاسی وعقیدتی درایران روز به روز وخیم تر می شود .تعدادی از آنان در اعتصاب غذا به سر می برند ازجمله رضا شهابی ، آرش صادقی ، محمد نوری زاد و غلامحسین عرشی.
 تعدادی سلامتی جسمانی خودرا از دست داده اند ازجمله دکتر ابراهیم یزدی ، محمد صدیق کبودوند ،عیسی سحر خیز، محمد اولیایی فر، منصور اسانلو و ...
 تعداد زیادی از فعالان حقوق زنان حکم های بسیار سنگینی برایشان صادر شده است.
تعدادی از مادران پارک لاله با اتهامات واهی در زندان به سرمی برند و تعدادی از فعالان جنبش دانشجویی همچون احمد زیدآبادی و عبدالله مومنی در شرایط بسیار سختی دوران محکومیت خویش را می گذرانند.
روزنامه نگارانی همچون بهمن احمدی امویی و مسعود باستانی با احکام نا عادلانه دوران حبس خود را طی می کنند یا همچون نازنین خسروانی و عبدالرضا تاجبک شرایط نامعلوم دارند.
علاوه بر شرایط دشواری که بر زندانیان تحمیل شده است، حتی بستگان و خانواده زندانیان نیز از خشم حکومتی از توهین و تحقیر گرفته تا خشونت و صدور حکم در امان نبوده اند.
 ما جمعی ازفعالان جنبش زنان همانگونه که در بیانیه شماره یک عنوان کردیم، از روز دوشنبه بیست ونهم آذر ماه 1389، (بیستم دسامبر2010) در مقابل دفتر سازمان ملل تحصن خود را آغاز کردیم تا صدای حق طلبانه نسرین ستوده را از این دریچه به گوش جهان برسانیم و در ضمن از سازمان ملل و به طور مشخص تر از کمیسر عالی حقوق بشر این سازمان بخواهیم که نسبت به جان نسرین ستوده مسوولانه تر عمل کند.
 اعتراضات در دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران تا کنون به نتیجه نرسیده است و نسرین ستوده و سایر زندانیان سیاسی همچنان در زندان و در شرایطی دشوار قرار دارند.
 در طول سه روزتحصن بسیاری از فعالان مدنی و نهادهای حقوق بشری از تحصن فعالان حقوق زن در ژنو اعلام حمایت کرده اند و اعتراض به شرایط نامساعد نسرین ستوده، امروز تبدیل به یک درخواست عمومی برای رسیدگی به احکام ناعادلانه همه زندانیان سیاسی در ایران شده است.
 در سومین روز این تحصن نامه ای از طرف کمیسر عالی حقوق بشر خانم ناوانتم پیلای به خانم شیرین عبادی نوشته شد که در آن ایشان شخصا قول پی گیری موضوع را، تا رسیدن به نتیجه داده است.
در این نامه آمده است : از طرف کمیسر عالی حقوق بشر خانم ناوانتم پیلای ،که در حال حاضر در ژنو نیستند، از شما به خاطر نامه 20 دسامبر و اطلاع رسانی در مورد وضعیت خانم ستوده تشکر می شود.
همانطور که می دانید در 23 نوامبر 2010 کمیسار عالی بیانیه ای در مورد وضعیت مدافعان حقوق بشر و وکلا در ایران منتشر کردند که بخشی از این نامه به طور مشخص در مورد خانم ستوده بود.
ما گفت و گوی مستقیم مان را با مقام های ایرانی ادامه می دهیم.
نشست حقوقی که در اول و دوم دسامبر از طریق کمیساریای عالی حقوق بشر در تهران برگزار شد نیز فرصت دیگری بود که بتوانیم گفت و گوی مستقیمی در موردموضوعاتی که موجب نگرانی ماست با قوه قضائیه ایران داشته باشیم. از جمله این موضوعات، اقدامهای غیر قانونی حقوقی به ویژه در پرونده های سیاسی و محدودیتها و آزار وکلا، روزنامه نگاران و مدافعان حقوق بشر بود.
همکاران من در گفت و گوی رو در رو با مقامهای ایرانی مورد خانم ستوده را مطرح کردند. ساز و کارهای ویژه شورای حقوق بشر نیز با مقامهای دولتی ایران در مورد خانم ستوده وارد عمل شدند.
مطمئن باشید دفتر ما این مورد را پی گیری کرده و گامهای لازم را برخواهد داشت تا نگرانی ما را در این مورد به طور خاص به مقامهای ایرانی منتقل کند.
ما تحصن کنندگان، با توجه به قولی که در نامه خانم پیلای مطرح شده و نیز به خاطر احترام به قانون کشور میزبان که به دلیل شرایط اضطراری درخواست کنندگان و فوری بودن این درخواست، مجوز را تا روز سوم تمدید کرد به تحصن خود پایان می دهیم اما همچنان به اعتراض خود تا آزادی نسرین ستوده، سایر فعالان جنبش زنان، روزنامه نگاران و همچنین زندانیان سیاسی بی وقفه ادامه خواهیم داد.
 از تمامی هموطنان به ویژه تمامی رسانه های جهان درخواست می کنیم که برای انعکاس شرایط زندانیان سیاسی عقیدتی در ایران اهمیت ویژه ای قائل شده و با ما همراه شوند.
 شیرین عبادی – خدیجه مقدم – منصوره شجاعی –- آسیه امینی – محبوبه عباسقلی زاده- پروین اردلان - شادی صدر




مهندس سحابی: جسارت، آزادگی و وسعت مشرب آیت الله منتظری را  کمتر 
فقیهی داشت
 جرس: مهندس عزت الله سحابی تاریخ آشنایی خود را با آیت الله منتظری بالغ بر 45 سال می داند و می گوید از سال 44-45 با ایشان آشنا شدم. وی با طرح این مسئله که دلیل خصومت فراوان نسبت به آیت الله منتظری را متوجه نمی شود، می گوید:"این مسئله را من نمی فهمم چرا نسبت به آقای منتظری این قدر خصومت به خرج داده می شود،اگر اختلاف نظر است خیلی از همین مراجع موجود،مراجع حی و حاضر اختلاف نظر دارند اما با هیچکدامشان رفتاری که با آقای منتظری شد، صورت نگرفت؛ یا آن اهانتهایی که به ایشان در سال 76 شد.خوب من شاهد بودم رفتار بسیار بدی با ایشان شد که حتی می خواستند به ایشان طناب ببندند و از خانه بیرون بکشند بعد دیدم آقای خامنه ای برای بسیجیان صحبت می کردند و می گفتند از این به بعد دیگر برخوردها را برعهده قانون و دادگاه  بگذارید، می خواستند این مرجع دادگاهی بشود."
 وی در بخش دیگری از سخنانش به نقل از شهید مطهری می گوید: " من معتقدم که بعد از شیخ طوسی اصلا اجتهاد در فقهای ما نبوده ولی به نظر من آقای منتظری این سد را شکست یعنی اجتهاد کرد."
  سحابی در ادامه در رابطه با چگونگی طرح بحث ولایت فقیه در مجلس خبرگان می گوید: "هم شاگردان دست اول امام مثل مرحوم شهید بهشتی که در شورای انقلاب بودند اعتقادی به ولایت فقیه نداشتند، آقای هاشمی اعتقاد نداشت، آقای باهنر و آقای موسوی اردبیلی هم اعتقادی نداشتند،خود امام هم مصلحت نمی دانست که آن موقع ولی فقیه را بیاورد در قانون اساسی. آنهایی که سیاسی بودند و مذهبی هم نبودند آمدند و کاسه داغتر از آش شدند آنها منظور سیاسی دیگری داشتند و هیچ منظور مذهبی نبود بنابراین طرح ولایت فقیه  در مجلس توسط آنها بود. جو هم یک جوری بود که هیچ کس نمی توانست مخالفت کند...اکثر علما مخالف بودند ولی همین آقای آیت  و دیگران، چنان جوی ساخته بودند که کسی جرات مخالفت نداشت..." 
متن کامل گفتگوی جرس با مهندس سحابی  به مناسبت اولین سالگرد ارتحال آیت الله منتظری در پی می آید:

سال 88 سال پر فراز و نشیبی بود. سرعت وقوع حوادث چنان بالا بود که گاه دنبال کردن آنها نیز مشکل بود.یکی از این حوادث رحلت آیت الله منتظری بود شخصی که در مدت 6 ماه ابتدایی جنبش سبز به عنوان پدر معنوی جنبش سبز شناخته شد. ولی مشیت الهی بر آن قرار گرفت که جنبش سبز از همراهی ایشان محروم باشد. جنبش سبز نیز با وداعی با شکوه و با عظمت علاقه خود را به ایشان نشان دادند. متاسفانه عده ای بجای اینکه ازاین واقعیات درس بگیرند و در رفتار گذشته خود تجدید نظر کنند بر تکرار بد تر از گذشته خود اصرار ورزیدند و حتی بعد از رحلت آیت الله منتظری احترام  بیت ایشان را حفظ نکردند و بیت ایشان را بحکم دادگاه ویژه و با یک یورش بستند. آیا چنین رفتاری نمونه تاریخی دارد؟
 این رفتاری که می کنند مثلا بیت ایشان را بستند و حمله کردند و تخریب کردند کاری غیر عادی است در حالی که سنت حوزه این بود،مراجعی که فوت می کردند بیتشان برقرار بود چون هنوز عده ای از مقلدان شان بر تقلید از میت باقی بودند سوال داشتند یا وجوهاتی می دادند این مرسوم بود. مرحوم آقای بروجردی سال 40 فوت کردند الان نزدیک به پنجاه سال و بیتشان هست ولی بیت ایشان را بستند این کارها بسیار غیر عادی است. این مسئله را من نمی فهمم چرا نسبت به آقای منتظری این قدر خصومت به خرج داده می شود،اگر اختلاف نظر است خیلی از همین مراجع موجود،مراجع حی و حاضر اختلاف نظر دارند اما با هیچکدامشان رفتاری که با آقای منتظری شد، صورت نگرفت؛ یا آن اهانتهایی که به ایشان در سال 76 شد.خوب من شاهد بودم رفتار بسیار بدی با ایشان شد که حتی می خواستند به ایشان طناب ببندند و از خانه بیرون بکشند بعد دیدم آقای خامنه ای برای بسیجیان صحبت می کردند و می گفتند از این به بعد دیگر برخوردها را برعهده قانون و دادگاه  بگذارید می خواستند این مرجع دادگاهی بشود. بعد مخصوصا این لغت را بکار بردند که این بیچاره مفلوک. خوب چه کرده آقای منتظری، انتقادی از اوضاع کرده بود، مگر آن سخنرانی سیزده رجب چه بود انتقاد از اوضاع بود.انتقاد زیر مجموعه ای از امر به معروف و نهی از منکر است خود حضرت علی در آن خطبه 207 می فرماید "... پس از حقگویی یا مشورت بعدل خودداری ننمائید زیرا من برتر نیستم از اینکه خطا کنم و از آن در کار خویش ایمن نمی باشم مگر آنکه خدا از نفس من کفایت کند آنرا که او به آن از من مالکتر است...". حضرت علی امام معصوم است و دارد چنین حرفی را میزند حالا فرضاً آقای منتظری انتقادی کردند  خوب یک انتقاد جزء اجزاء امر به معروف و نهی از منکراست. نمی دانم چرا اینقدر خصومت هست واقعاً حقیقتش را نمی فهمم حالا به هر صورت ایشان از دار دنیا رفته و بالا خره قیامتی هم هست وفقط خداوند است که می تواند بین اختلاف مردم قضاوت کند.

 وقتی آقای خامنه ای رهبر شدند آقای منتظری پیام تبریک فرستادند وقتی مادرشان فوت شدند پیام تسلیت فرستادند.
 خدا شاهد است که من همین اواخر نزدیکهای انتخابات 88 رفتم خدمت ایشان حتی یک کلمه گله هم از آقای خامنه ای نمی کرد. این آدم این جوری بود سینه ای بی کینه و درون صافی داشت.

آشنایی شما با آقای منتظری به چه سالی بر می گردد؟
 آشنایی ما با ایشان از سال 44-45 است. خوب آن موقعی که ما زندان بودیم  آقای منتظری و برخی از علمای قم از ما حمایت می کردند.یک مدتی هم ایشان زندان بودند که من خودم زندان نبودم ولی دوستان ما مرحوم آقای علی بابایی و شیبانی بودند خیلی با ایشان روابط حسنه ای داشتند.من و مرحوم شهید محمد منتظری هم بند بودیم با ایشان بحث زیاد داشتیم روی مسائل اقتصادی هم بحث می کردیم.ایشان نقل می کردند که درس و بحث آقای منتظری بر خلاف خیلی های دیگر، باز بود و طلاب می توانستند همه نوع سوالی مطرح کنند. در سالهای نزدیک به انقلاب، علما در بند خاصی بودند و آقای منتظری و آقای طالقانی هم بودند علمای دیگر مخصوصا مرحوم ربانی شیرازی و یکسری دیگر با آقای طالقانی مشکل داشتند و پای تفسیرش هم نمی رفتند ولی آقای منتظری می رفت رفتارش با آقای طالقانی حسنه بود خوب هر دو موید همدیگر بودند.

گویا آقای ربانی شیرازی با مجاهدین نیز مشکل داشتند.
 بله این جوری بود. آقای طالقانی هم با مجاهدین مارکسیست شده مشکل داشتند.اصلا مجاهدین مارکسیست شده بکل مردود بودند، اصلا   همان ها آقای طالقانی را به زندان کشاندند همان وحید افراخته. لیکن ایشون می گفتند با مجاهدین مسلمان مانده باید یک برخورد عاقلانه بکنیم نه یک برخورد توام با کینه. واقعاً اینجوری نبود که آقای طالقانی طرفدار مجاهدین باشد. حالا این معترضه است در سالهای بعد از انقلاب در همان ابتدا هنوز مجاهدین مطرود نبودند با همین مرحوم بهشتی و آقای خامنه ای روابط داشتند می آمدند و می رفتند حتی از کارهای ارتشی ها اطلاعات می دادند بعد بحث شد که آیا نماینده ای از مجاهدین در شورای انقلاب باشد یا نباشد،من این را مطرح کردم،نمی گفتم که باشند ولی می گفتم که شورای انقلاب به اصطلاح اعتبار ذاتی ندارد اعتبار تبعی دارد،چون اعضای آن را امام خمینی منصوب کردند اعتباری دارد و اکنون شورای انقلاب مسئول اداره کشور است و باید اعتبارش ذاتی بشود و اعتبارش وقتی ذاتی می شود که اعضای شورای انقلاب در واقع نمایندگی از طبقات مردم داشته باشند.این بحث را من مطرح کرده بودم از جمله بحث شد بر سر اینکه چه کسانی و به عنوان نمایندگان چه گروههایی. چند نفر اضافه شدند مثلا همین آقای میر حسین موسوی به عنوان نماینده یک قشر روشنفکر مذهبی یا اون آقای احمد جلالی که توی صدا و سیما بود اون موقع نماینده ایران در یونسکو بود و آقای دکتر پیمان هم بود اینها اضافه شدند غیر از آنهایی که خود امام منصوب کردند. بعد که صحبت مجاهدین شد خدا می داند آقای طالقانی هم رای داد که نشود یعنی آقای طالقانی هم موافق این که مجاهدین بیایند شورای انقلاب نبود.منظورم این است که طرفداری آقای طالقانی از مجاهدین این جوری نبود که چشم بسته طرفدارشان باشد. مواظب خطراتشان هم بود حالا این معترضه بود و به بحث ما مربوط نمی شد. روابط آقای منتظری و آقای طالقانی بسیار حسنه بود من خاطرم هست در همان ایام مجلس خبرگان آقای منتظری رئیس مجلس خبرگان بود یک روز من و آقای طالقانی باهم داشتیم می رفتیم در کوریدور مجلس آقای منتظری به آقای طالقانی گفتند شما به این محمد کمی نصیحت کنید حرف شما را می شنوند آقای منتظری مثل آینه صاف بود ظاهر و باطنش یکی بود،هیچ غرض ومرض و خصومت و حسادت و رقابتی نداشت یا مثلا رعایت شئونات را بکند که بگوید حالا من در معرض مرجعیت هستم و بخواهد از آقای طالقانی فاصله بگیرد خیلی خودمانی با خود من خدا می داند – هنگامی که اصل ولایت فقیه تصویب شد من به مجلس خبرگان نمی رفتم- ایشان شخصا دو مرتبه زنگ زده بود خانه ما که من از ایشان خجالت می کشیدم.این نشان از صفای باطن و شفافیت ایشان می کند این خصوصیت اخلاقیش بود به همین جهت ارادت من هم به ایشان زیاد بود و خیلی هم ایشان به ما محبت داشت خیلی وقتها در غیاب بنده از من تعریف می کردند.         

 شما یک بحث معترضه ای را مطرح کردید من یاد یک بحثی که در قبل از انقلاب در زندان در بند روحانیون مطرح شد افتادم و آن این بود که یک اعلامیه ای در زندان اوین به عنوان نجاست کمونیستها در آمد چرا چنین چیزی از جانب آقای منتظری و آقای طالقانی و دیگران صادر شد؟
 این مسئله پاکی و نجسی کفار از قدیم در فقه مطرح بوده است، در زندان هم این بحث بود که آیا می توانیم با کمونیستها که خدا پرست نیستند هم غذا بشویم یا نه ؟ خوب یک عده ای اعتراض داشتند که چرا مجاهدین با کمونیستها هم سفره یا به قول خودشان متحد استراتژیک شدند.این حرفی است که ممکن است امروز هم باشد منتها حرف آقای طالقانی این بود که در مسئله نجس و پاکی مسئله نجس و پاکی ذاتی نیست آقای طالقانی می گفت ما باید در روابطمان با کمونیستها مواظب باشیم. مرحوم جعفری تبریزی رحمه الله علیه در بحث خود برای انجمن اسلامی مهندسین می گفتند که آیه قرآن می فرماید انما المشرکین نَجَسٌ. نجَس با نجِس فرق دارد.نجس با فتح جیم یعنی تحت تاثیر آنها نباشید. 

آقای منتظری در کتاب خاطرات خود منکر بیانیه ای کتبی در این زمینه می شوند و می گویند این صرفا قراری بین هفت نفر روحانی دربند بوده است. ایشان مهمترین علت آن را هم عدم رعایت نجس و پاکی از جانب کمونیست ها می دانند...
 از این موضوع خارج شویم... بعد از پیروزی انقلاب ابتدا یک پیش نویس قانون اساسی نوشته شد که در آن صحبتی از ولایت فقیه نبود.ولی بعد که خبرگان قانون اساسی تشکیل شد در آنجا بحث ولایت فقیه مطرح شد و آقای منتظری از پایه گذاران آن بودند البته نه به شکلی که امروز هست.
 بله من در مورد این، توضیح می دهم من یک مصاحبه ای در سال 78 با روزنامه صبح امروز کرده بودم و آنجا گفته بودم مسئله ولایت فقیه را آیت و دکتر یقایی به جمهوری اسلامی القا کردند. آقای منتظری البته نه بطور مستقیم ولی توسط شاگردانشان مثل آقای ایازی به من گفتند نه چنین چیزی نیست و من از قدیم به این موضوع اعتقاد داشتم.من برای ایشان پیغام دادم که بله من می دانستم شما از زمان آیت الله بروجردی طرفدار ولایت فقیه بودید ولی این که ولایت فقیه بیاید در قانون اساسی که می خواهد یک کشوری متکثر را اداره کند باید رعایت همه بشود مسئله دیگری است. من گفتم اینکه ولایت فقیه بیاید در قانون اساسی اصرار آیت و بقایی بود.
البته بعدها نظر آقای منتظری عوض شد و ایشون حالا معتقد شدند به نظارت فقیه.خوب این یک نوع تحول بود.واقع گرایی آقای منتظری بود که مشاهده کرد ولایت فقیهی که عملا مرادف با حاکمیت روحانیت است و اینکه روحانیت بخواهد در همه امور دخالت کند مملکت دچار آشوب می شود ایشان عقب نشستند و گفتند ولایت فقط نظارت.و بعدها ایشان گفتند دیگر نظارت هم نباشد. خود آیت برای من تعریف کرد که با اسرافیلیان رفتند پیش آقای منتظری و گفتند آقای منتظری مردم برای چی انقلاب کردند،آقای منتظری مثلا گفتند برای ولایت فقیه،اینها گفتند پس خوب ولایت فقیه در این قانون کجاست؟ آقای منتظری هم همان شب که 18 تیر سال 58 بود و یک ماه و ده روز مانده بود به افتتاح مجلس خبرگان آن را در مطبوعات منعکس کردند. حالا این گذشت بعدها آقای منتظری گفتند منظور ما این نبود که ولایت فقیه بیاید در قانون اساسی و اصرار آنها بود که چنین کاری بشود. من شاهدم خود امام خمینی است.امام خمینی خودشان واضع نظریه ولایت فقیه هستند و خیلی هم جدی طرفدارش بودند. ولی من اینجا مدرکش را دارم قانون اساسی که از دولت موقت به صورت لایحه آمد شورای انقلاب، در شورای انقلاب تقریبا یک ماه رویش کار شد تغییراتی مهم بهش دادند و این تغییرات بیشتر هم از جهت اقتصادی بود.آقای بهشتی در شورای انقلاب یک نحو غلبه فکری داشت و آنوقت افرادی مثل مرحوم باهنر تابع آقای بهشتی بودند آقای اردبیلی هم تابع نبود ولی نظرش موافق آقای بهشتی بود و نظرشان نسبت به مسائل اقتصادی چپ بود برای همین، قانون اساسی که توسط شورای انقلاب تصویب شد نسبت به لایحه ای که دولت آورده بود چپتر بود. بعد با نظر خود آقای بهشتی در شرایط رییس جمهور آوردند که هر ایرانی مسلمان نه مرد گفتند و نه شیعه، در مورد نخست وزیر هم همینجور.ما گفتیم آقای بهشتی براش حرف درمی آید آقای بهشتی به خود من گفت که ما مدرک داریم که زن قاضی هم می تواند بشود مدرک تاریخی و شرعی داریم. بعد که قانون اساسی در شورای انقلاب تدوین شد فرستادیم خدمت امام. ایشون گفتند خدمت سایرین آقایان هم بفرستید. برای آقایان گلپایگانی و مرعشی و شریعتمداری فرستادیم،اونها زود جوابشان را فرستادند. آقای گلپایگانی خیلی روی شیعه و سنی حساس بودند و گفته بودند باید شرط شیعه بودن در شرایط رییس جمهور قید شود. در آن قانون اساسی اصلا اسمی از ولایت فقیه نبود.امام هم بر آن نسخه قانون که شورای انقلاب خدمتشان فرستادند حاشیه نوشتند بعضی جاها ابرو باز کرده بودند و اکثرا نوشته بودند بر طبق موازین اسلام. من اینجا عین خط امام را دارم،ایشان اصلا نگفتند که چرا در این قانون اسمی از ولایت فقیه نیست،یعنی امام هم که خودش واضع ولایت فقیه بود آن موقع مصلحت نمی دید که این بیاید در قانون اساسی  چرا؟ برای اینکه امام خیلی به وحدت کلمه اعتقاد داشت و در سخنرانیهایش هم می گفت، و می دید که اگر بخواهد ولایت را در قانون بیاورد وحدت کلمه تحت الشعاع قرار می گیرد صرف نظر از روشنفکران مذهبی، در همین حوزه بسیاری با ولایت فقیه مخالفند. خوب امام می دید که اگر ولایت فقیه بیاید در قانون اساسی ضد وحدت کلمه می شود و امام نسبت به این چیزها مراقب بود

آقای منتظری هم در خاطراتشان می گویند در پیش نویس قانون اساسی اصلا صحبتی از ولایت فقیه نبود و امام هم نسبت به این موضوع اعتراضی نکردند.
 در مجلس خبرگان ابتدا مرحوم آقای صدوقی بحث را مطرح کرد و به دنبال ایشان آیت و جلال الدین فارسی بلند شدند و حمایت کردند. منظورم این است که هم شاگردان دست اول امام مثل مرحوم شهید بهشتی که در شورای انقلاب بودند اعتقادی به ولایت فقیه نداشتند آقای هاشمی اعتقاد نداشت آقای باهنر و آقای موسوی اردبیلی هم اعتقادی نداشتند،خود امام هم مصلحت نمی دانست که آن موقع ولی فقیه را بیاورد در قانون اساسی. آنهایی که سیاسی بودند و مذهبی هم نبودند آمدند و کاسه داغتر از آش شدند آنها منظور سیاسی دیگری داشتند و هیچ منظور مذهبی نبود بنابراین طرح ولایت فقیه  در مجلس توسط آنها بود. جو هم یک جوری بود که هیچ کس نمی توانست مخالفت کند فقط من آن موقع یک کمی جسور تر بودم. مثلا یکی از این آقایان کنار من نشسته بود و به من راهنمایی کرد که این را بگو و آن را نگو و اینجوری با ولایت فقیه مخالفت کن یعنی من را راهنمایی می کرد که چگونه با ولایت فقیه مخالفت کنم،ولی هنگامی که قرار شد رای گیری صورت گیرد این آقا از ترس بلند شد و رای مثبت داد. مرحوم آقای انگجی را من از زمان آقای مصدق می شناختم مخالف بود ولی بلند شد و رای داد.مرحوم آقای شیخ مرتضی حائری برادر بزرگتر آقا مهدی حائری که ایشان قریب به مرجعیت بود،آقای طالقانی و آقای مطهری در زمان قبل از انقلاب وقتی می رفتند قم اغلب می رفتند منزل ایشان،در ضمن ایشان پدر زن آقا مصطفی و وصی آقای خمینی هم بودند و خیلی مورد احترام آقای خمینی بودند،با این اصل مخالف بودند. اکثر علما مخالف بودند ولی همین آقای آیت  و دیگران، چنان جوی ساخته بودند که کسی جرات مخالفت نداشت. منظور من این است که آقای منتظری که ولایت فقیه را مطرح کرد بعدها خودش در عمل دید که حضور ولی فقیه در اجرائیات متضمن یک نوع فسادهایی در جامعه است من این را توضیحا بیان می کنم چرا فساد؟ من آن سالی که با ولایت فقیه  مخالفت کردم در شب هفت آقای طالقانی در پارک خزانه یک صحبتی کردم،گفتم که  چون حضرت آقای منتظری رییس مجلس خبرگان در خارج از مجلس خبرگان درباره ولایت فقیه صحبت کردند من هم به خودم جسارت می دهم و اشاره ای می کنم. ولایت فقیه کشور را دچار دوگانگی می کند چرا؟ چون اگر ما کشور را یک سیستم تصور کنیم در این سیستم نمی تواند دو نظم حاکم باشد،اینکه خدا می فرماید اگر در عالم دو خدا  یا چند خدا وجود می داشت فساد می شد، چون هر کدام حتی با عدم سوء نیت مطابق نظر خودش می خواست عمل کند. در آن بحثم گفتم در بحثهای علمی امروز هم هست که سیستمها نمی توانند دارای دو نظام باشد اگر سیستمی دچار دو نظام باشد حرکت سیستم حرکت آنتروپیک می شود یعنی حرکت رو به زوال می شود.حرف من این بود که صرف نظر از این که ما با بحث ولایت فقیه موافق باشیم یا نباشیم اگر ولایت فقیه را بیاوریم داخل قانون اساسی، کشور دارای دو حکومت می شود یک حکومت تابع نظام قانونی و مجلس و قوه قضائیه و قوه مجریه و یک نظم دیگری که تابع این سه تا نیست لذا تناقض و تزاحم پیدا می شود. وقتی هم سیستم دچار تزاحم می شود روند یک روند آنتروپیک می شود یعنی افزایش بی نظمی و می رود رو به فرو پاشی.ما این را آنجا گفتیم بعد یک سر و صدایی پیدا شد. ما با توصیه دوستان رفتیم خدمت امام، در خدمت امام همین استدلال را گفتم. امام گفتند خوب حالا می گویی باید چه کار کرد،گفتم در قوه مقننه شورای نگهبان مواظب است که مصوبات مجلس خلاف اسلام و شرع نشود اما در اجرائیات وقتی که انتخابات ریاست جمهوری می شود مثلا وقتی 15 نفر اعلام آمادگی می کنند از بین آنها شما تعدادی را که به آنها اعتماد دارید تایید می کنید و بعد انتخاب را می گذارید به عهده رای مردم،بعد سیستمی که رییس جمهور آن مورد تایید شما هم هست وبا رای مردم انتخاب شده شرعی است بنابراین شمایی که ولی فقیه هستید دیگر در آن دخالت نمی کنید برای چی ؟ برای اینکه مملکت دو نظامی نشود و شما دیگر در اجرائیات دخالت نمی کنید. خدا شاهد است که آقای خمینی با دو انگشتش به من اشاره کرد و گفت این ولایت فقیه است. من می گویم ولایت فقیه صرفنظر از دلایل شرعیش در عمل کشور را دو نظامی می کند کما اینکه اکنون هم این کار را کرده. خوب آقای منتظری هم از آنجایی که آدم سالمی بود مشاهده کرد که بعد از انقلاب و بخصوص بعد از فوت آقای خمینی چه روندی پیدا کرد. یک نظام قانونی مبتنی بر رای اکثریت داشتیم و یک نظام آقای خامنه ای،اختلاف پیدا می شد خوب این اختلاف هم منجر به سقوط کشور می شد، کشوری که نظامش برقرار نمی شد دولت هیچ وقت اقتدار واقعی پیدا نمی کرد. شما اینجور نگاه نکنید که دولت مخالفان خود را سرکوب می کند و اقتدار دارد ولی بر اعضای خودش نفوذ ندارد، هر رئیس  اداره ای مطابق میل خودش رفتار می کند این اقتدار نیست.

یک حسنی که آقای منتظری داشتند این بود که ایشان بعد از تصویب ولایت فقیه در قانون آن را رها نکردند و طی چهار سال به تدریس آن در حوزه پرداختند و اتفاقا عمده ترین تغییر در نظرشان مربوط است به همان سال های 62-63. در ضمن درس به نقد نظر خود در زمان مجلس خبر گان می پردازند که در کتاب مبانی فقهی حکومت اسلامی ایشان آمده است. ایشان می گویند در آن زمان قائل به نصب عام فقها بودند ولی با بررسی بیشتر به نتیجه رسیده اند که کلیه نظریات مربوط به نظریه نصب عام اصلا در مقام ثبوت دارای مشکل هستند. نظر آقای خمینی و آقای بروجردی را نقد می کنند و در ادامه 26 دلیل جهت اثبات اینکه مشروعیت از جانب مردم است اقامه می کنند و در واقع بعد از نقد نظرات مربوط به نصب به اثبات نظریه نخب می پردازند. و جالب اینکه این اتفاقات مربوط به قبل از قائم مقامی ایشان    می باشد. یک مورد دیگر که باید مورد توجه قرار گیرد این است که ایشان در همان موقع نیز بر مقبولیت عامه تاکید ویژه ای داشتند و این موضوعی بود که کمتر مورد توجه سایر فقها بود.
 بله این ویژگی بود که سایر فقها کمتر داشتند. جسارت داشت در صورتی که ظاهرش صاف و ساده و خودمانی بود ولی در نظریات فقهیش جسارت داشت. ما یک دفعه رفتیم خدمت آقای منتظری،اتفاقا آقای سعیدیان نماینده خمینی شهر هم آنجا بود. آقای منتظری هم قبلا کتاب مبانی فقهی را به من داده بودند. گفتند این کتاب را خواندی گفتم بله و خیلی هم استفاده کردیم ولی به نظر می آید تکالیفی که برای دولت گذاشته اید عملا دخالت دولت در همه امور حتی در امور شخصی را فراهم می کند و این عملا موجب استبداد می شود و این خطرناک است. آقای سعیدیان هم حرف ما را تایید کرد آقای منتظری هم هیچ نگفت. ولی بعد دیدم ایشان در مورد نظریاتشان تغییراتی دادند. یعنی اولا دخالت را به نظارت تغییر دادند و نظارت را هم در امور عمومی کردند در واقع این یک نوع صداقت و ملاحظه واقعیات است، تسلیم واقعیت شدن نه تسلیم اعتقاد شخصی خود. این یکی از برجستگی های آقای منتظری بود و به نظر من کمتر فقیهی چنین خصلتی را داشت.                
 مرحوم آقای مطهری بارها به من می گفت که " من معتقدم که بعد از شیخ طوسی اصلا اجتهاد در فقهای ما نبوده ولی به نظر من آقای منتظری این سد را شکست یعنی اجتهاد کرد." یک نمونه اش همین مسئله بهایی ها ست. به حق یا باطل بودن عقاید شان کاری نداریم. وقتی از ایشان در مورد حقوق بهایی ها سوال شد ایشان حقوق شهروندی بهایی ها را تایید کرد و در دنیا هم پیچید. این جسارت را هیچ یک از فقهای دیگر نداشتند.همین نوآوریهایش وهم اینکه با افراد مختلف رابطه داشت مثلا  با آقای طالقانی یا آقای بازرگان وبا بنده یا پدرم رابطه خوبی داشتند حکایت از سعه صدر و وسعت مشرب ایشان می کرد.این ویژگی در نظریات فقهیش نیز وارد می شود و اثر خودش را می گذارد. به نظر من، نظر ایشان درمورد بهایی ها نیز از همین ویژگی ایشان نشات می گیرد و سعه صدر و وسعت مشرب ویژگی تمام مومنانی است که با قرآن سر و کار دارند. اینهایی که خیلی در روایات می روند و اخباری هستند خیلی متعصب و جهت دار می شوند. ولی آنهایی که قرآنیند این گشادگی نظر و بینش را دارند،مثلا ایشان در مبانی فقهی یا کارهای دیگر شان به نوشته ها و کتابهای اهل سنت  نیزاستناد می کنند یا به کتابهای روشنفکران جدید اسلامی مثل محمد ارغون یا حامد ابوزید استناد می کند و از آنها پرهیز نمی کند در حالی که هیچ فقیهی این کار نمی کند،این وسعت مشرب است و وسعت مشرب خصلتی است که قرآن به افراد القا می کند. آقای بازرگان هم مثلا یک مقداری این ویژگی را داشت آقای طالقانی هم این ویژگی را داشت و علت آنهم انس زیاد آنها با قرآن بود. یک ویژگی اخلاقی دیگر ایشان صفا و محبت بود نسبت به آدمها صرفنظر از اینکه  روحانی بودند و یا غیر روحانی یا اینکه جزء مذهبی های سنتی و بازاری  و یا کرو اتی و روشنفکر بودند نسبت به همه اینها یک جور بودند.ایشان نسبت به خود بنده خیلی محبت داشتند یک وقتهایی من را خیلی خجالت می دادند. من در دوران جوانی و دانشجویی مبلغ اسلام بودم ولی آدم فنی نبودم یعنی این که فقیه باشم ولی آقای منتظری به نظر بنده هم توجه می کرد نمی گفت این عوام است و وارد نیست . شجاعت ایشان هم بسیار عالی بود. مثلا بنده ای که امروز جزء معترضین یا اپوزسیون حساب می شوم کنار گودم تا آنجایی که مبادا بگیرندم انتقاد می کنم اما یک وقت هست من جزء نظامم یا مقامی دارم یا طرف مقابل من مقام بالایی دارد، مثلا آقای منتظری هر وقت می رفت پیش آقای خمینی روبروی آقای خمینی می نشست و انتقاد می کرد.همین داستانهای کشتار 67  را ایشان چشم تو چشم آقای خمینی می گفت طوری که آقای خمینی ناراحت می شد. یک چنین شجاعتی را کمتر کسی دارد و به نظر من این ویژگی کم نظیر است.این حریت و آزادگی را هم داشت که در هر شرایطی اعم از اینکه آقای خمینی بدشان بیاید یا دیگرانی ناراحت بشوند حرفش را می زد این حرفهای 13 رجب سال 76 واقعاً یک نوع حریت و آزادگی است ملاحظه مقام و موقعیت خودش را نمی کند ما این ویژگی را در بین انسانها کم می بینیم.اما صداقتشان هم بقدری است که این اواخر از مردم هم به علت تبعات ولایت فقیهی که آوردند عذر خواهی کردند.

آقای مهندس همین نامه اعتراضی سال 67 آقای منتظری به آقای خمینی در مورد کشتارهای درون زندانها را که شما حمل بر شجاعت آقای منتظری کردید بعضی ها کار اشتباهی می دانستند و شاید عده ای از آنها هنوز هم آن را کار اشتباهی بدانند و قائل بودند و باشند که آقای منتظری باید صبر می کرد و خودش که رهبر می شد کارها را سر و سامان می داد آیا به نظر شما و بعد از گذشت 21 سال از آن این فکر درست بوده است؟
 به نظر من شرط حریت را ایشان بجا آورد. آنوقت که آقای خمینی درگذشت آنقدر جانشینی آقای خمینی طالب داشت که اینها جایی برای آقای منتظری نمی گذاشتند و آقای منتظری هم که نسبت به این مقام بی اعتنا بود مثل حضرت علی. حضرت علی اصلا توجه نداشت که چه کسی جانشین می شود و در خانه مشغول به شست وشوی پیغمبر شد. آقای منتظری هم اینجور بود نه به اینکه رهبر بشود اعتنایی می کرد و نه اقدامی می کرد،اما عده ای بودند که طالب این موقعیت بودند و اگر آقای منتظری هم آن حرفها را نمی زد نمی گذاشتند رهبر شود بخصوص اینکه می دیدند نسبت به مجاهدین یک کمی نرمتر رفتار می کند یا نسبت به اپوزسیون نیز کمی نرمتر است.من موافق نیستم که اگر آقای منتظری هم آن حرفها را نمی زد بهتر بود و خودش رهبر می شد.

 آقای منتظری در کتاب خاطراتشان نقل می کنند که منوچهر قربانی رابط ایران و آمریکا در قضیه مک فارلین برای ایشان پیغام داده بوده که قرار است شما عزل شوید و سفیر فلسطین در سیرالئون به دو تا از شاگردان آقای منتظری در بهمن 67 می گوید که قرار است آقای منتظری عزل شوند از او می پرسند که این تحلیل است یا خبر که جواب می دهد خبر است. واقعاً یک تصمیم جدی بوده است که ایشان رهبر نشود. در واقع در دفتر ایشان هم به ایشان گفته می شد که نامه را ننویسند خود ایشان در خاطراتشان نقل می کنند که همه مخالف نوشتن نامه بودند آقای هادی هاشمی هم مخالف بودند ولی من هرچه فکر می کردم می دیدم شرایط  ناگواری است و بالاخره با قرآن مشورت کردم  و در نتیجه تصمیم گرفتم نامه را بنویسم و به هیچ کس و حتی آقا هادی هم نگفتم و نامه را فرستادم و بعد زنگ زدم به آقا هادی و گفتم نامه را نوشتم و فرستادم. و پیرو حرفهایی که شما زدید من هم یک نکته ای را عرض کنم. یک کاری که آقای منتظری به آن اهتمام ورزید پیگیری مبحث ولایت فقیه بود، اتفاقی که در ایران برای پیگیری بحثها کمتر اتفاق می افتد. پیگیری آقای منتظری منجر به کتاب مبانی فقهی شد که صرفنظر از پذیرش یا عدم پذیرش بحث ولایت فقیه این کتاب از نقطه نظر احکام اجتماعی اگر نگوییم بی نظیر کم نظیر است و در واقع یک مصداق بارز حرف آقای مطهری است که شما فرمودید،یعنی یک اجتهاد تازه است در منابع فقه اسلامی و شیعی، چیزی که از زمان شیخ طوسی(ره) تعطیل بوده است.



صف بانک‌ها و خودپردازها روز به روز شلوغ‌تر می‌شود

هر چه از اولین روزی که حق برداشت یارانه های نقدی اعلام شد می گذرد بر صف های جلوی خودپرداز بانک هاافزوده می شود. امروز (چهارشنبه) نیز این روند ادامه دارد و نه تنها بر صف های جلوی خودپردازها اضافه شده بلکه صف هایی نیز در داخل شعب بانک ها تشکیل شده است. البته بخشی از شلوغی های امروز بانک ها به پایان هفته جاری باز می گردد که موعد برداشتهای حقوق آخر ماه کارمندان و کارگران هم هست اما به طور حتم بخشی از آن به برداشت یارانه ها از حساب افراد مربوط است.
به نوشته خبرآنلاین، افزایش تمایل افراد برای دریافت یارانه ها در حالی صورت می گیرد که احمدی نژاد در شب اعلام اجرای قانون هدفمندی یارانه ها از مردم خواست که عجله ای برای برداشت یارانه ها نکنند. با این حال افراد از هر لحظه ای برای برداشت یارانه های موجود در حسابشان استفاده می کنند. نتیجه چنین اقدام هیجانی تشکیل صف های طولانی جلوی خوپردازها و داخل شعب بانک ها، اتلاف زمان و به ویژه عدم ارائه خدمات مناسب تر به مشتریاخواهد بود.
این عامل در عمل به زیان مردم خواهد شد چرا که غالبا به تمام شدن پول دستگاه، قطعی شتاب، خرابی دستگاه و انواع و اقسام پیام هایی که بیانگر عدم ارایه خدمات توسط دستگاه است، منجر می شود. عواملی که این روزها به دلیل فشار مضاعف بر سیستم ها افزوده شده است و آماده باش بانک مرکزی نیز نمی تواند از بروز چنین مشکلاتی در سیستم های خودپرداز جلوگیری کند.
ابهام در فرضیه وزیر اقتصاد
فردای اعلام اجرای قانون هدفمندی یارانه ها وزیر اقتصاد اعلام کرد تنها نیم درصد افراد یارانه های خود را برداشت کرده اند در حالی که مسوولان بانک مرکزی از وجود چنین آماری اظهار بی اطلاعی کرده و گفتند هنوز آمار مربوط به دریافت یارانه ها جمع آوری نشده و برای اظهار نظر در این زمینه زود است.
با این حال در تعبیر این رفتار افراد که کارشناسان اقتصادی آن را عقلایی نمی دانند می توان گفت نخستین عاملی که افراد را به بانک ها کشانده نیاز مالی است. مهدی تقوی در این باره می گوید: این گروه از افراد که پیش از هر گروهی اقدام به برداشت یارانه نقدی خود کرده اند لابد نیاز شدید به پول دارند والا این رفتار توجیه منطقی ندارد. یعنی برخی از آنها به دلیل نداشتن وضعیت اقتصادی مناسب به برداشت وجوه حاصل از یارانه ها روی آورده اند یا این که برخی از این افراد از نظر شغلی در وضعیت مناسبی نیستند و به همین دلیل از هم اکنون نیاز به پول دارند.
در کنار این گروه، دسته دیگری از افراد قرار دارند که هنوز به یارانه های موجود در حسابشان دست نزده اند. تقوی در خصوص این افراد هم می گوید: اینها یا تدبیر اقتصادی بالاتری دارند یا افرادی هستند که نسبت به گروه نخست در شرایط اقتصادی بهتری قرار دارند و به همین دلیل نیازی به برداشت وجوه حاصل از یارانه ها را در خود نمی بینند.
پیش تر وزیر اقتصاد و یکی از معاونانش به مردم توصیه کرده بودند با وجوه دریافتی از دولت به ازای حذف یارانه ها، کالاهای سرمایه ای و بادوام خریداری کرده یا این که آن را در بورس سرمایه گذاری کنند. گویا رفع نیازهای سرکوب شده افراد کم درآمد نگذاشته که آنها به خرید کالاهای سرمایه ای و سرمایه گذاری در بورس بیاندیشند. حتی آنها به انباشت پول ها در حساب خود نیز رضایت نداده اند. وجوهی که شبکه بانکی در صورت انباشت آنها در حساب افراد وعده پرداخت سود بالاتری به آنها داده بود.
با این همه برخی مشقت یافتن خودپردازهای فعال و ایستادن در صف های طولانی حتی در شب یلدا را به جان خریده اند.



یارانه‌ها به کدام جیب می‌روند؟


سایت صبح امید که به اصلاح طلبان شیراز نزدیک است، در گزارشی خواندنی، به تاثیر هدفمند شدن یارانه‌ها بر زندگی روزمره مردم پرداخته و نوشته است:
هوا سرد است، همین! آنقدر سرد که همه سرها در گریبان فرو رفته و حتی به سلامی هم از جا جم نمی‌خورند! دست‌ها هم حتی برای ادای دوستی‌های دیرینه در آن ساعات آخر شب، باسختی و اکراه از درون جیب‌ خارج می‌شود، مگر با دستکش! غباری خیس شیشه‌های اتومبیل‌های متعددی که احتمالا به سمت خانه‌هایشان می‌روند، پوشانیده، انگار داخل ماشین را ستاری می‌کند.
چراغ راهنما قرمز خوش‌رنگی است، که انگار قصد سبز شدن ندارد! در سکوت شب، ضربه‌ای به شیشه کنار دستم نواخته می‌شود و سایه‌ای که بچه می‌نماید، از پس غبار خیس روی شیشه، متاعی برای فروش دارد. باطمانینه شیشه را از سرجایش حرکت می‌دهم، همراه با سرما، دستان پسرکی که دسته‌های گل نرگس را سفت چسبیده به میان ماشین هل می‌خورد، بی‌هیچ حرفی.
خیابان هنوز شلوغ است از ماشین‌های رنگ‌رنگی که هرچه به سمت شمال و غرب شهر می‌روی مدل‌هایشان بالاتر می‌رود و تعداد سرنشینانشان کمتر می‌شود، نگاهی به صندلی خالی کنارم می اندازم، دسته‌گل نرگس در میان خالی صندلی. آن گاه حرکتی می‌کند، با آن عطر مسحور کننده، در این فکرم که زمستان و گل و این همه عطر، آنهم به‌این زیبایی، سبحان‌الله.
به چهارراه بعدی رسیده‌ام، تعداد ماشین‌های منتظر پشت چراغ قرمز، بیشتر شده، ردیف دومم در میان اتومبیل‌های رنگ‌رنگی که بعضی پلاکشان هم رنگی است! بعضی‌ها با رسیدن به چراغ خطر، همزمان با ایستادن ماشین را خاموش می‌کنند که چند ثانیه‌هم، چند ثانیه است! ماشین‌ها را می‌شمارم که ضربه‌ای این بار به‌آن شیشه می‌خورد، دخترکی است و متاعش دسته‌های دعا و زیر آن بسته‌ای آدامس، نگاهمان تلاقی می‌کند و سرمای هوا را برای یک لحظه از دو دوی چشمان درشتش، با تمام وجود حس می‌کنم.
آدامسی می‌خرم، تنها خریدارش در میان ازدحام اتومبیل‌ها، شیرین است و تازه، اما یاد دخترک طعم آدامس و بوی خوش گل را یکجا از یادم می‌برد.
چهارراه بعدی شلوغ‌تر است و تعداد بچه‌هایی که در آن وقت شب کنار اتومبیل‌ها ضربه‌هایی آرام به شیشه می‌نوازند، هم بیشتر، همه سوی چهارراه هستند و در میان دستان کوچکشان دستمال‌های نم‌داری را محکم گرفته‌اند.
با اولین ضربه شیشه را پایین می‌آورم، تا سبز شدن چراغ ثانیه‌هایی باقی است، سکوت می‌شکند،‌ انگاری بغضی است، پر از حزن، دستی با دستمال مچاله شده بر گوشه پایینی شیشه جلو و دست دیگر با پنجه‌هایی سرخ شده از سرما، جلوی روی من.
چراغ زرد بنزین،‌ هشدار می‌دهد که باک رو به خالی شدن است و دستان پسرک در فضای گرم ماشین، یخ می‌ترکاند و سرخی را از یاد می‌برد! صدتومانی را محکم می‌گیرد و دور می‌شود در حالی‌که چهره‌اش را تبسمی پیروزمندانه پر کرده است و روی شیشه جلو جای دستمالش لکه به‌جا مانده.
سبز می‌شود، هنوز خیابان‌ها خلوت نیست، ساعت به یازده نزدیک می‌شود، به پمپ بنزین می‌رسم، خلوت است و فرصتی برای من که صبح تا شب تغییر روز را در میان اتاق‌های کار متوجه نمی‌شوم.
هنوز در ماشین را کامل بازنکرده‌ام که پسرکی خوش لباس مودبانه سلامم می‌کند.
ده یازده سال بیشتر ندارد، گونه‌ها، نوک بینی و انگشتانش را سرما سرخ کرده، گویی ساعتی هست که پرسه می‌زند!
سلام.
معذرت می‌خواهم امکان دارد به من کمک کنید.
به سمت پمپ می‌روم و پسرک سرجایش ایستاده، گویی از چشمانم پرسشی خوانده باشد، ادامه می‌دهد:
یکی دو ماه است که پدرم را هم از دست داده‌ام، کسی را ندارم، جایی هم برای خوابیدن ندارم، اگر ممکن است به‌اندازه جایی برای خواب و شام امشب کمکم کنید.
بی‌اختیار دو دو تا چهارتایی می‌کنم که یک پسر بچه چقدر پول نیاز دارد تا شبی را زیر یک سقف به‌سر برده و با شکم سیر بخوابد؟ با کمتر از ده هزارتومان ممکن نیست این خواسته برآورده شود، اما موجودی جیب من در آن شب شاید با زحمت به چهارهزار تومان می‌رسید.
نازل را درون باک کرده‌ام، می‌پرسم:
مدرسه هم می‌روی؟
می‌رفتم،‌ اما حالا فکر نکنم بتوانم بروم، نمی‌دانم، فعلا جایی برای ماندن ندارم.
یعنی دیگر نمی‌روی
درس خواندن را دوست دارم اما پدرم را بیشتر از همه‌چیز دوست داشتم و حالا که نیست….
هوا سرد است نه؟
سری به علامت آری تکان می‌دهد.
کلاس چندم هستی؟
اول، اول راهنمایی،
ده لیتر بنزین درون باک می‌ریزم، عقربه‌های ساعت از دوازده عبور کرده، مسئول پمپ به سراغم می‌آید، چهارهزار تومان را به‌طرفش می‌گیرم، می‌خندد و به عدد حک شده روی پمپ اشاره می‌کند.
۷۰۰۰۰،
با تعجب می‌پرسم، چرا؟
از امشب بنزین گران شد!!!
پسرک ایستاده و من مرددم که چگونه می‌توانم مسئول پمپ را متقاعد کنم که تا صبح مهلت دهد باقی پولش را بیاورم، جیب‌هایم را می‌کاوم، یک اسکناس پانصد تومانی چندتا شده ته یکی از جیب‌هایم پیدا می‌کنم، مسئول پمپ متوجه شده،‌ می‌گوید:
اگر نیست قابلی ندارد، برایم بیاورید، اما خداوکیلی …
حرفش را می‌خورد، قرمز شده‌ام، گرمای خونی که زیر پوست صورتم دویده است را حس می‌کنم، اسکناس پانصدی را به‌طرف پسرک دراز می‌کنم که هنوز ایستاده و ما را نگاه می‌کند، می‌گیرد،‌نگاهی به آن می‌اندازد و می‌گوید:
دست شما درد نکند اما من گدا نیستم، قرض خواستم.
متاسفم این آخرین اسکناس جیبم بود، دیدی که حتی پول بنزین را هم نداشتم.
کارتم را به مسئول جایگاه داده و راه می‌افتم، لحظه‌ای بعد به آخرین چهارراه می‌رسم، شلوغ است، در ازدحام خودروهایی که اغلب پشت چراغ قرمز خاموشند، تعداد زیاد خودروهای با پلاک قرمز به چشم می‌آید، خودروهایی که بخار اگزوزهایشان نشان می‌دهد همچنان روشن مانده‌ و منتظر چراغ سبزهستند، در حالیکه تنها سایه‌ای از راننده و سرنشینان دیگر از پشت شیشه‌های دودی‌شان که به سیاهی می‌زند، پیدا است.
بچه‌ها اینجا هم هستند، لابه‌لای اتومبیل‌ها می‌چرخند و هرکدام متاعی می‌فروشند، شیشه‌های هیچ یک از خودروهای پلاک قرمز در هیچ سمتی پایین نمی‌آید، چپ و راست ندارد، نگاهشان تنها به روبرو و به ثانیه‌شماری است که زمان رسیدن سبز را خبر می‌دهد، عجله برای رسیدن به خانه و به‌پایان بردن یک‌روز تا فردا بعد از خواب خوش، چه پیش‌آید و چه برنامه‌ای پیش‌رو باشد.
دختری به ماشینم نزدیک می‌شود، با دسته‌ای سی‌دی، شیشه پایین است، عطر گل به‌مشامم نمی‌رسد، سرما را با بچه‌ها شریک شده‌ام، دخترک می‌گوید:
انواع فیلم، به‌رنگ ارغوان، پسر آدم دختر حوا، افراطی‌ها….. فقط پانصد تومن،
فقط نگاهش می‌کنم که چطور لب پایینیش از سرما می‌لرزد و نواهای خارج شده از دهانش را زیر و بم می‌بخشد.
پسرکی هم آنطرف،‌ ایستاده و دسته‌های نرگس را به‌طرفم دراز می‌کند، گل‌هایی که آرام آرام پژمرده شده‌اند، از بس بیخشان را محکم با ساقه خودشان گره زده‌اند، احساس خفگی می‌کنم.
روی تابلوی بزرگ مقابلم نوشته‌ای رد می‌شود،‌ آغاز اجرای طرح هدف‌مندسازی یارانه‌ها، مبارک باد، ثانیه شمار چراغ خطر چهار راه تازه به ۴۰ رسیده و من تازه به علت گرانی بنزین پی برده‌ام و به این فکر می‌کنم که آیا فردا شب چند نفر از این بچه‌ها را کنار خیابان نخواهم دید، آیا آن پسر بچه یتیمی که ایرانی است،‌می‌تواند سقفی بالای سرش ببیند و به مدرسه برود! آیا بازهم اتومبیل‌های پلاک‌ قرمز بدون دغدغه بنزینی که می‌سوزد، برای رتق و فتق امور مردم در خیابان‌ها تردد می‌کنند، امسال کارانه و عیدی و پاداش مدیر فلان اداره چقدر اضافه‌تر از کارمندان شرکتی و رسمی همان اداره خواهد بود؟ آیا نظافت‌چی اداره ….. حقوق سیصد هزار تومانی‌اش به سه میلیونی که مدیرعامل همان اداره در پایان هر ماه بی‌دغدغه و تنها به‌عنوان حقوق دریافت می‌کند، خواهد رسید؟
آیا….. صدای بوق‌های ممتد خودروهایی که با دیدن چراغ سبز روشن شده‌اند و آماده حرکت به‌سوی جلو هستند، از ژرفنای خیال یارانه‌ها خارجم می‌کند، اما همچنان چشمم مسیر یارانه‌ها را دنبال می‌کند تا بدانم به کدام جیب سرازیر خواهد شد.



حمله به مرجعیت، جدیدترین جلوه ی ترس های ارباب قدرت

فتواهای شریعتمداری و مشایی برای مراجع تقلید

کلمه – آل طاها: 
مراجع عظامی که مخاطب نوشته های حسین شریعتمداری هستند، «بایـد» از آن تلقی خدمت داشته باشند. این اولین فتوای حسین شریعتمداری برای مراجع عظام تقلید است. مراجعی هم بنا به فتوای دوم آقای شریعتمداری «بعضی از آنها نه محترم اند و نه مرجع». فتوای سوم هم مربوط به رفتار آن هاست. گروهی از مراجع هم که برادر حسین فقط و فقط آنها را محترم و مرجع می داند، «نبایــد» در «پذیرش و ملاقات با خانواده زندانیان» به گونه ای رفتار کنند که تصور حمایت از فتنه را به ذهن مخاطبان بکشاند.
آنچه آمد، تنها گوشه هایی از نوشته ی حسین شریعتمداری در یادداشت روز کیهان – اول دی ماه ۸۹ – است. نوشته ای که به ملاقات های خانواده ی زندانیان با مراجع پرداخته است و نویسنده با ابراز نگرانی از «نتایج این دیدارها»به کرات برای مراجع تقلید، تعیین «تکلیف» کرده و از فرط هراس به هتاکی روی آورده و حتی در جایی گفته است «چرا برخی از مراجع عظام و محترم – فقط برخی از آنها که محترمند و نه برخی دیگر که نه مرجع هستند و نه قابل احترام – وارد این بازی شده و در این بازی دشمن ساخته، چه بخواهند و چه نخواهند، آب به آسیاب دشمنان اسلام ریخته اند؟!»
این نخستین باری نیست که کسانی چون حسین شریعتمداری با «پشتوانه ی قدرت»، جرات هتاکی می یابند و به ساحت علمای دین می تازند. هنوز چند روز از سخنان اسفندیار رحیم مشایی، نگذشته است که «نفهمیدن موسیقی و سخنان خود» را به گروهی از مراجع نسبت داده بود و البته او نیز قبل از هر چیز، تکلیف مخاطب را تعیین کرده بود و گفته بود: «مبادا بگویند کفر می گوید.» به شباهت استدلال های این دو نفر و نوع مواجهه با مراجع دقت کنید. هر دو چیزی را می فهمند که مراجع نمی فهمند و هر دو پیشاپیش بر شعور مخاطب تکلیف می نویسند. گویا دین زدایی تنها به عملکرد آقایان ختم نمی شود و نوبت به ریشه ها رسیده است. زیرا دینی که مانع قدرت آقایان باشد و ماندن آن ها در قدرت را توجیه نکند، لازم است مهار شود.
مستی قدرت اینان را چنان غافل کرده است که گویی بی خبرند که سنت افتاء و وجود مراجع تقلید از برکات دین اسلام است و قرن هاست که مردانی خداترس و مردم دوست، با اقتدا به همین سنت حسنه زندگی خود را وقف اسلام و مردم کرده اند و ارتباط میان نیازهای مردمی و روش های دینی را پویا و زنده نگه داشته اند. این مردان دین – که جهان هیچ گاه از وجود آنها خالی نیست و خالی مباد – بنا به همین رسالت تاریخی، همواره پایگاه مراجعه ی مردم بوده اند و درهای خانه ی آن ها همواره بر روی همه باز است.
کسانی که سرکشی ارباب قدرت را در مقابل مراجع تقلید ندیده اند و احیاناً اعتقادی ندارند و شاید بعید می دانند، با مطالعه ای کوتاه در رفتار و گفتار حسین شریعتمداری و اسفندیار رحیم مشایی می توانند به این باور برسند که رویارویی ارباب قدرت و علمای دین، یک رویارویی بالقوه است و هر لحظه که قدرت مطلقه خود را در خطر ببیند و هر جا که دین، قدرت را به فساد گرفتار بداند، به فعلیت خواهد رسید. افعال و گفتار این دو نفر، شاهدی گویا و زنده بر این حقیقت تاریخی اند و در آخرین نمونه، سرکشی ارباب قدرت، کار را به جایی رسانده است که آقای شریعتمداری تلویحاً از مراجع تقلید خواسته است در خانه ی خود را به روی مردم ببندند و پل ارتباط با مردم را محدود کنند؛ مبادا دق الباب خانه ی مرجعیت، خواب ارباب قدرت را آشفته تر کند.
پیشاپیش معلوم است که تکلیفِ قدرت مدار شریعتمداری، آبی به آسیاب کسی نخواهد ریخت و جز آبرویی از او نخواهد برد و این تنها حسین شریعتمداری است که باید تکلیف خود را بداند و بداند که اگر از مراجعه ی خانواده های زندانیان به بیوت مراجع ترسیده است و درهای باز خانه های مراجع او را عصبانی کرده است – که بازجویان این یکی را نمی توانند ببندند – دلیلی ندارد ترس و خشم خود را به حساب مراجع عظام بنویسد و درس نخوانده و مکتب نرفته برای آن ها تعیین تکیف کند. قرار نیست کسی از عصبانیت و خشم برادر حسین تلقی «خدمت» داشته باشد، مراجع تقلید که جای خود دارند. برادر حسین، اگر اوهام فتنه او را تنها نمی گذارد و زیاده ترسیده است و احساس خطر می کند و گمان می برد که مظلوم واقع شده است، بهتر است او نیز به همین سنت حسنه اقتدا کند و مودبانه به خانه ی مراجع برود و داد بخواهد و طلبِ تکلیف کند. شاید تکلیف پذیری ِ ارباب قدرت کار همه را آسان تر کند.


بازداشت فرزند آیت‌الله کفعمی به همراه خانواده


گروهی از مأموران امنیتی با مراجعه به منزل محمدعلی کفعمی، فرزند مرحوم آیت‌الله شیخ محمود کفعمی از روحانیان اصفهان، او را به همراه همسر و دو فرزندش بازداشت کرده اند. گفته می‌شود داماد این خانواده نیز بازداشت شده است.
میزان خبر در این باره گزارش داده که اداره اطلاعات اصفهان از مهر ماه گذشته و پس از یورش به نماز گروهی از اعضا و علاقه مندان نهضت آزادی در این شهر و بازداشت برخی از افراد حاضر، دیگر حاضران را نیز به تناوب احضار کرده و مورد بازجویی قرار دادند و بازداشت خانواده کفعمی نیز در همین راستا صورت پذیرفته است.
از بازداشت شدگان آن مراسم دکتر ابراهیم یزدی همچنان در زندان به سر می برد.








 اگر فرض کنیم که اوباش به معنای یک گروه اجتماعی است که خاستگاه و گذرگاه باندهای جرم و جنایت هستند، به نظر می رسد دولت کنونی بسرعت در حال حرکت به سوی چنین وضعیتی است. اوباش، گروهی هستند که با گریز از حکومت نظم و قانون، بدون هراس از کنترل اجتماعی، به کارهایی پر خطر دست می زنند تا به هدف خود که همانا قدرت و موقعیت بهتر دست یابند. این گروه که معمولا در حاشیه شهرهای بزرگ زندگی می کنند، چون تحت کنترل اجتماعی نیستند، و به هیچ اصول و قاعده تعریف شده و روشنی پایبند نیستند، توانایی عظیمی در ویرانگری دارند و می توانند در شرایط هرج و مرج اجتماعی قدرت بگیرند. اگر مشخصات اجتماعی اوباش را همچون بی سواد بودن، حاشیه نشینی، استفاده از قدرت بدنی در مجادلات شهری، رفتار غیرقانونی، فساد مالی و اخلاقی، بی هنجاری و ناهنجاری، شهامت در انجام جرم، آلودگی به مفاسد جنسی و جرم و خلاف های قانونی، ضدیت با فرهنگ و روشنگری، تقدیرگرایی در نظر بگیریم، مقایسه چهار دولت پیشین ایران، در شانزده سال گذشته، نشان می دهد که ویژگیهای دولت روز به روز به حکومت اوباش نزدیک تر می شود.
 در حکومت اوباش، همه راهها در دولت برای هر کاری با پول باز می شود، ارتباطات خصوصی و باندی تعیین کننده قدرت است، تعادل و پایداری وجود ندارد، گروههای جرم و جنایت چه در درون حکومت باشند، یا نه، قدرت اجتماعی بیشتری پیدا می کنند، جامعه به سوی پریشانی اخلاقی، هرج و مرج جنسی، دروغ و نهان روشی حرکت می کند. و بدنه اجتماعی برای سازگاری با قدرت حاکم مجبور است روز به روز با ویژگی های دولت حاکم سازگارتر شود. از همین رو دروغ گفتن توسط حکومت رسمی می شود و بتدریج عمومی می گردد. معمولا، روند حرکت حکومت از نظام شبه استبدادی به حکومت اوباش، از این مسیر می گذرد، نخست دولت ایدئولوژیک می شود، همزمان با آن نظامیان به قدرت می رسند، بعد دولت به نظامیان واگذار می شود، بعد قدرت فیزیکی بر اقتدار معنوی و قانونی غلبه می کند و دولت مشروعیت خود را از دست می دهد و بتدریج مشخصه های افرادی که در دولت حاضر می شوند، یا حاضر می شوند با دولت کار کنند، آنقدر محدود می شود که دولت بتدریج به ترکیبی از نظامیان و جنایتکاران تبدیل می شود. مافیای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و جرم و جنایت همه چیز را در دست می گیرد. گروههای جرم و جنایت، به دلیل نداشتن اصول و پرنسیپ های اخلاقی، می توانند هر پوسته ای را بپذیرند، می توانند سلطنتی باشند، سوسیالیستی باشند، دینی باشند، ضد دینی باشند، یا حتی مثل مافیای روسی بشدت به کلیسای ارتودوکس پایبند باشند.
 اگر فرض کنیم برنامه ریزی اقتصادی عملی است که توسط دولت معتقد به لیبرالیسم اقتصادی، یا دولت آزاد انجام می شود، برنامه ریزی دو وجهی عملی است که توسط دولت ایدئولوژیک انجام می گردد، اگر دولت به نوعی سوسیالیسم معتقد باشد، سوبسید را در سطح ملی مصرف می کند. در این حالت برنامه ریزی دو وجهی یعنی اقتصادی و اجتماعی صورت می گیرد. اما وقتی دولت جهت ایدئولوژیک تندتری پیدا می کند، سوبسید ملی حذف می شود و سوبسید فقط به کسانی تعلق می گیرد که جزو حامیان دولت حاکم یا حزب حاکم اند. دولت مشخصات رای دهندگان به خودش را تعریف می کند، سوبسید را از عموم جامعه می گیرد و ان را به یک گروه مشخص می دهد. به عبارتی برنامه ریزی سه وجهی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی انجام می شود. یعنی دولت آزاد تبدیل به دولت ایدئولوژیک می شود. این موضوع برای هر دولتی یک خبر خوب دارد و برای هر دولتی یک خبر بد، خبر خوب این است که حامیان دولت که معمولا یک گروه کوچک اجتماعی هستند، از حمایت مادی دولت برخوردار می شوند. خبر بد نیز این است که مخالفان دولت، حمایت مادی دولت را که می بایست شامل عموم مردم شود، از دست می دهند. البته، اگر همین عمل توسط دولتی صورت بگیرد که جهت گیری اش تنها مبتنی بر کاهش فاصله طبقاتی باشد، عملی ستایش آمیز خواهد بود و باعث بهتر شدن زندگی مردم می شود، دولت از فقرا می گیرد و به تهیدستان می دهد، اما اگر حمایت اقتصادی از گروههای تعریف شده توسط سیاست باشد، عملا منجر به توسعه فاشیسم و استبداد سیاسی و در صورت بی قدرتی دولت، منجر به یک ماه عسل کوتاه و بعد یک جدایی همیشگی می شود.
 دولت دهم، حالا دیگر همه تخم مرغ هایش را در یک زنبیل می گذارد، کمربندهای خودش را محکم می بندد تا از حکومت شبه دموکراتیک جمهوری اسلامی، به سوی یک حکومت استبدادی پیش برود. معمولا دولتی که یک حزب سیاسی مقتدر، یا یک ساختار سیاسی محکم دارد، مثل کشور چین، فقط جرات می کند چنین کاری بکند. در غیر این صورت تغییراتی که با این وسعت دولتها آغاز می کنند، فقط منجر به توسعه بحران سیاسی و اگر جامعه در استبداد سنگین باشد، منجر به فروپاشی اجتماعی می شود. معنای فروپاشی برای من این است که حکومت در شرایطی دشوار مجبور می شود که در یک استحاله کوتاه مدت جای خود را به گروههای جرم و جنایت بدهد. گفتن این حرف در این زمان ممکن است توهم جلوه کند، اما اگر بدانید که 33 درصد دولت حاضر دارای سوابق فساد اقتصادی هستند، و این در مقایسه با دولت قبلی که حداکثر پنج درصد دولت دارای چنین سابقه ای بود، اصلا تعجب نخواهید کرد.
 در بررسی وضعیت سی شخصیت فعال که بعد از احمدی نژاد قدرت را در دست گرفته اند، شامل 25 عضو دولت، 2 رئیس قوه و 3 نظامی مهم دولت کودتا مشخصات آنان چنین است:
80 درصد دولت دهم سابقه نظامی در سپاه دارند.
33 درصد دولت دهم سابقه جرائم مالی و پرونده اختلاس دارند که پرونده به دادگاه رفته.
20 درصد دولت دهم سابقه جعل مدرک و سرقت علمی دارند.
25 درصد دولت دهم، سابقه حضور در باندهای کلاهبرداری، ترور، سرقت مسلحانه در سطح داخلی و بین المللی دارند و چند نفرشان به همین دلیل مدتی زندانی بودند.
40 درصد دولت دهم، سابقه استفاده از الفاظ رکیک، فحاشی در مقابل دوربین، دروغ علنی در مقابل رسانه ها و ضرب و شتم افراد و بخصوص خبرنگاران را دارند.
15 درصد دولت دهم، سابقه شکنجه، بازجویی و کار اطلاعاتی و سرکوب دارد.
30 درصد دولت دهم، سابقه خلاف ندارند و صرفا همکلاسی های رئیس جمهور بوده اند.
تقریبا هیچ کدام از این شاخص ها قابل مقایسه با دولت های قبلی نیست و نشان دهنده یک روند تغییر است. این که یک نظامی که در جوانی عضو حزب بعث عراق بوده، مدتها قاچاق کالای منطقه بین ایران و عراق را کنترل می کرده، به دلیل تجاوز جنسی، تشکیل باند کلاهبرداری به زندان رفته، دو سه بار در خیابانها علیه مسوولان دولتی سابق چاقوکشی کرده و حالا مسوول بسیج و یکی از مهم ترین افراد تصمیم گیر امنیت کشور است، نشان می دهد که ما فاصله چندانی با یک دولت اوباش نداریم.
 به نظر می رسد، حکومت تصمیم دارد وضعیت را به نفع خود چنان تغییر دهد که ادامه جنبش اجتماعی میسر نگردد، این امر از دو راه ممکن است، یا ایجاد یک دولت مقتدر فاشیستی با یک گشتاپوی پنج میلیونی، یا در صورتی که دولت توانایی و پول کافی برای سازماندهی حامیان خود نداشته باشد، عملا منجر به فروپاشی کشور می شود. یک سال قبل آیت الله خامنه ای می توانست با سهیم شدن قدرت با نمایندگان مردم، هم خودش را برای مدتی حفظ کند، هم جمهوری اسلامی را نگه دارد، هم جلوی ویرانی کشور را بگیرد. اما او بدترین و بی منطق ترین رفتار را انجام داد. آنچه اتفاق خواهد افتاد، به نظر من از دهها حمله نظامی هم خطرناک تر است. شاید درست می گویند که معمولا عامل نابودی حکومت ها، رهبران همان حکومت ها هستند.




پرتو نوری علا

اخبار روز:
مدتی است از طریق سایت های اینترنتی و ایمیل های این و آن، نامه های سرگشاده آقای نوری زاد که در حال حاضر، در چنگال مرگبار رژیم اسلامی اسیر است و در شرایط جسمی و روحی سختی به سر می برد را دیده و خوانده ام. نامه هایی خطاب به آقای خامنه ای، دولتمندان رژیم اسلامی و مردم ایران.
آقای نوری زاد در یکی از بحرانی ترین لحظات تاریخی ایران، با شجاعتی کم نظیر، از شخص آقای خامنه ای و دولتمندان رژیم اسلامی آشکارا انتقاد کرده و همگی، از جمله خودش را مسئول مستقیم سیه روزی مردم ایران خوانده است. او در این نامه ها ضمن افشاگری هایی که بنیان رژیم اسلامی را می لرزاند، از همکاری با رژیم ابراز ندامت نموده و از مردم، طلب عفو و بخشش کرده است.
اخیراً نیز بیانیه ای در حمایت از ایشان تهیه شده تا کسانی که می توانند و مایل اند به خواست آقای نوری زاد پاسخ مثبت بدهند و او را ببخشند، بیانیه را امضاء کنند.۱ من این بیانیه را امضاء کردم بی آن که در باورهایم که در زیر آمده تغییری داده باشم:
تمام کسانی که از آغاز قدرت گرفتن رژیم اسلامی ایران، جداسری ی آقای خمینی از دگراندیشان و فرمان سرکوب و بگیر و ببند و کشتار آنان را دیده بودند، اما با بستن چشم خود، همچنان بر طبل استحکام و استمرار حکومت اسلامی، "نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد"، کوبیدند،
تمام کسانی که اوامر و دستورات رهبران دینی-سیاسی ایران، را مبتنی بر قوانین اسلامی دانسته و آنها را برای انهدام فیزیکی یا فکری منتقدین و مخالفین رژیم اسلامی اِعمال نمودند،
تمام کسانی که مستقیم یا غیرمستقیم، در زنده کردن نابرابری ها، تبعیض ها، اعدام های فردی و کشتارهای دسته جمعی، مفقودالاثر شدن ها، زندانی و شکنجه و فرار میلیون ها ایرانی و آواره شدن آنها در سراسر دنیا، نقش داشتند،
تمام کسانی که به عنوان پناهده یا مهاجر، در خارج از ایران، دست به قتل، ایجاد رعب و ترس زده، یا با گرفتن عکس و فیلم، برای رژیم اسلامی جاسوسی و گزارش تهیه می کردند، یا با رخنه کردن در تشکلات ایرانیان مخالف رژیم، بوجود آورنده فضائی غیرقابل اعتماد، ناامنی و در نهایت موجب تفرقه و نفاق بین ایرانیان می شدند، مسئول مستقیم تمام فجایع و رفتارهای ضد انسانی با مردم ایران اند و مقصر بشمار می روند. و تا محاکمه علنی آنان بر اساس موازین حقوق بشر و قوانین بین المللی برگزار نشود، هیچ ایرانی شرافتمندی نمی تواند خاموش بماند.
اما اگر بهر دلیلی، یکی از دولتمندان دیروز، امروز، چشم گشوده و شجاعانه پلشتی های عُمال و کارگزاران رژیم اسلامی را فریاد می کند و به اشتباهات گذشته اش اقرار، و بخاطر همکاری با رژیم و رنج های غیرقابل جبرانی که بر مردم رفته، اظهار ندامت و طلب بخشش می نماید، جا دارد که مردم لطمه دیده و رنج کشیده ایران، آنان ببخشایند. زیرا:
مطمئناً شستن خون با خون، زلالی نمی آورد، و خشم، اژدهای خشونت می زاید و باید در جائی بند ناف این اژدها را برای همیشه قطع کرد.
مطمئناً بخشوده شدن آقای نوری زاد در محکمه عالی وجدان ملت ایران می تواند انگیزه ای شود برای کناره گیری، افشاگری و اعتراف و طلب بخشش سایر زنان و مردانی که گرچه تاکنون حجرالاسودهای رژیم را مستحکم کرده اند، اما امروزه از کرده های خود پشیمان و خواهان بازگشت به سوی مردم اند و آرزوی بخشوده شدن دارند.

اما آن چه مصرانه باید به آن اندیشید و لحظه ای از نظر دور نداشت، همانا شناخت زمینه ها و شرایطی است که به یک فرد یا یک سیستم، قدرت کوری می دهد که خود را تافته جدا بافته، یا ولی فقیهی ببیند، که در سایه مذهب یا ایدئولوژی، سند قدرت مادام العمر و لایزالش را، رهبر، یا خود ِ خدا مُهر زده است.
شرایطی که به یک فرد یا سیستم امکان میدهد تا با سوء استفاده از خرافات و باورهای مردم، بخود اجازه دهد بصورت مستبدی یکه خواه و رهبر سیستمی فاسد و پوسیده، هر نظر مخالف و مختلفی را با زدن انواع برچسب های پلید سیاهکارانه، محکوم و به ضرب گلوله و چماق و چاقو و چوبه دار صاحب نظر را منهدم کند. تجربه دردناکی که ایرانیان، طی سه دهه با آن مواجه و درگیر بوده اند.
حال که جنبش مردمی، سبز و جوان، در داخل و خارج از ایران، اوج گرفته تا بنیاد رژیم اسلامی را برای همیشه از پایه برکند، جا دارد تا آقای نوری زاد و نوری زادها در محکمه وجدان عالی مردم بخشوده شوند.
اما آن چه براستی بخشودنی نیست و هرگز هم بخشیده نخواهد شد، همانا بار دیگر غفلت، بی اعتنائی و عدم توجه ما به ادغام مذهب در حکومت است.
موج عظیم مخالفان رژیم اسلامی در ایران و خارج از ایران، باید با پشتیبانی از تمام شخصیت ها و حرکت های ضد حکومت و با حفظ تمام اصول مبارزات خشونت پرهیز، با چشمانی باز و هرسو نگر، و ارزیابی لحظه به لحظه شرایط موجود ایران، نگذارند که بار دیگر مقررات و قوانین عصر حجر، بر زندگی و سرنوشت امروز مردم ایران تسلط یابد.
بی اعتنائی در جلوگیری از ادغام مذهب در حکومت، همان اشتباهی است که در انقلاب ۱٣۵۷ رخ داد. اشتباهی که می تواند نسل ما را در برابر آیندگان شرمسار و مقصر قلمداد کند. شاید دیگر طلب عفومان نیز در نزد آنان بخشودنی نباشد.

روشن باد وجدان عالی مردم ایران

۱- www.ipetitions.com


www.parklaleh.blogspot.com
www.noorialapartow.blogspot.com



رحیمی توضیح درباره اتهام فساد مالی را به بعد موکول کرد

محمدرضا 
رحیمی، معاون اول محمود احمدی‌نژاد

یک روز پس از آنکه سخنگوی قوه قضاییه محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور ایران را به «فساد مالی» متهم کرد، رحیمی نشست خبری خود برای توضیح در باره این اتهام را لغو کرد.


محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه روز د‌وشنبه (۲۹ آذر۱۳۸۹) در یک کنفرانس خبری از احضار محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور ایران در آینده خبر داد.
سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به پرسش یکی از خبرنگاران در باره متهم‌شدن معاون اول رئیس جمهوری به فساد مالی گفت: «اتهام فساد مالی به آقای رحیمی معاون اول رئیس دولت، متوجه است و وی پس از بررسی‌های قضایی و دریافت اظهارات سایر متهمان، به دستگاه قضایی احضار خواهد شد.»
اتهام فساد مالی به معاون اول احمدی‌نژاد از سوی الیاس نادران یکی از نمایندگان اصول‌گرای مجلس به وی وارد شده و در حال پیگیری است.
الیاس نادران اوایل سال جاری خورشیدی از وجود یک شبکه‌ی فساد اقتصادی در دولت خبر داد که به ادعای وی، محمدرضا رحیمی در راس آن قرار داشته است. بنابه گفته‌ی نادران، فعالیت این شبکه در خانه‌ای در خیابان فاطمی تهران برنامه‌ریزی می‌شده و به همین دلیل در رسانه‌ها از آن با عنوان «حلقه‌ فاطمی» نام برده می‌شود.
گفته می‌شود برخی از پرونده‌های سوء استفاده مالی که قوه قضائیه در سال گذشته از آنها به عنوان «پرونده بزرگ فساد اقتصادی» یاد می‌کرد، بخشی از این شبکه فساد اقتصادی بوده‌اند. جزئیات دقیق‌تری در باره «حلقه فاطمی» و فعالیت‌های آنها منتشر نشده است.
واکنش معاون اول
در پی اظهارات سخنگوی قوه قضاییه،  پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری با انتشار اطلاعیه‌ای از برگزاری نشست خبری در صبح روز چهارشنبه ۲۲ دسامبر (اول دی‌ماه) با حضور معاون اول خبر داد. این اطلاعیه موضوع نشست خبری را «تشریح علل و عوامل برخی شبهات و افترائات و دلایل اصرار برخی به تکرار اکاذیب و نقض آشکار قانون اساسی» اعلام کرد.
اما صبح چهارشنبه محمدرضا رحیمی این نشست را لغو و در پیامی اعلام کرد، توضیح در این باره را «به یک فرصت مقتضی» موکول می‌کند.
رحیمی در پیام خود نوشته است، اظهارات سخنگوی قوه قضاییه، «منجر به تشدید برخی تخریب‌ها و ابهامات در افکار عمومی» علیه وی شده است. به گفته معاون اول احمدی‌نژاد، وی در صدد بوده «با شرکت در یک نشست خبری، به تبیین مستدل موضوع و روشنگری درباره علل و عوامل آن» بپردازد،  اما به‌خاطر اینکه ملت ایران به گفته‌ی وی «در مرحله اجرای یک تصمیم بزرگ اقتصادی» (طرح حذف یارانه‌ها) قرار دارد، ورود به این موضوع را به مصلحت نمی‌داند.
محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدی‌نژاد، در سال‌های آخر ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسجانی، استاندار کردستان بود. بنا به جزئیاتی که روزنامه توقیف‌شده «سلام» در سال ۱۳۷۶ منتشر کرد، در انتخابات ریاست جمهوری همان سال، او به دستکاری گسترده‌ای در صندوق‌های آرا دست زده بود. به‌نوشته سلام، زیر نظر رحیمی ۲۵۰ هزار برگ رای از پیش آماده‌شده به سود نامزد مورد حمایت خود به صندوق‌ها ریخته شده بود. وقتی از آقای رحیمی در باره چرایی این اقدام پرسش می‌شود، می‌گوید قرار بوده دیگر استاندارها هم این‌کار بکنند.
روزنامه‌ی سلام به خاطر این نوع افشاگری‌هایش در سال ۱۳۷۸ توسط قوه قضاییه‌ی زیرکنترل طیفی که امروز خود را «اصول‌گرا» می‌نامد توقیف شد.





آیت الله مکارم شیرازی: در برابر اظهارات مشایی سکوت نخواهیم کرد

آیت الله
 ناصر مکارم شیرازی (راست) آیت ‌الله ناصر مکارم شیرازی، از مراجع تقلید قم، روز چهارشنبه اظهارات اسفندیار رحیم مشایی، رییس دفتر محمود احمدی نژاد، درباره موسیقی را توهین به علما دانست و گفت در برابر آن سکوت نخواهیم کرد.
به گزارش برخی سایت‌های خبری، آقای رحیم مشایی اواسط آذرماه در حضور جمعی از هنرمندان استان مرکزی با تأکید بر نیاز جامعه به موسیقی گفته بود: «اگر موضوعی را بگویم می ‌گویند کفر گفت، ولی بعضی موسیقی را درک نمی ‌کنند و نمی‌فهمند و می ‌گویند موسیقی حرام است.»
آیت الله مکارم شیرازی گفته است: «هر کسی این حرف را زده باشد در برابر آن سکوت نخواهیم کرد و نمی‌ گذاریم در جمهوری اسلامی با مقدسات بازی شود.»
به گزارش خبرگزاری مهر، این مرجع تقلید نزدیک به اصولگرایان اظهار داشت: در روزهای اخیر خبری از یک مقام مسئول منتشر شد که می ‌گفت «کسانی که با موسیقی مخالفند نمی‌ فهمند» که ما منتظر تکذیب این خبر بودیم که تکذیب نشد... تمام علما به اجماع بر حرمت (حرام بودن) موسیقی لهوی تأکید کردند و بیان این مطلب توهین به همه علما است.
وی در ادامه با اظهار این مطلب که « تعبیر به این زشتی توهین به امام صادق و امام باقر، امام راحل و همه علماست» گفت: « این معنی ندارد که در کشور هر کسی مسئولیتی پیدا کرد هرچه دلش می‌خواهد بیان کند و بنده در عمل هم نشان داده‌ام که در این ماجرا نیز از آن نخواهیم گذشت.»
رییس دفتر محمود احمدی نژاد در سخنان خود گفته بود که «بعضی ها موسیقی را نمی شناسند و با کتاب حافظ و سعدی و شاهنامه انس ندارند و عشقی هم در وجودشان پیدا نمی‌شود.»
وی خطاب به کسانی که «انتقادپذیر نیستند» گفته بود: «شما قبله‌ای غلط دارید و موسیقی را هم نمی‌فهمید چون که در فهم و درک دنیای شاعر و هنرمندی عاجزید.»
آیت ‌الله مکارم شیرازی در واکنش به اظهارات آقای مشایی گفته است: «امروز در کشور طرح هدفمند کردن یارانه‌ها در حال اجراست و کشور در شرایط خاصی به سر می ‌برد که نیازمند برقراری آرامش است که اگر این شرایط حاکم نبود طور دیگری با این داستان برخورد می کردیم و وظیفه خود را انجام و هزینه‌های آن را نیز پرداخت می‌ کردیم.»
این انتقاد در حالی عنوان شده است که از دیگر سو، آیت‌الله نوری همدانی، از مراجع تقلید محافظه کار نیز از شرکت در شورای عالی ایرانیان خارج از کشور که ریاست آن بر عهده محمود احمدی‌نژاد بوده و رحیم مشایی جانشین وی در این شوراست، خودداری کرده است.
شورای عالی ایرانیان خارج از کشور روز سه شنبه از حضور آیت‌الله نوری همدانی در نشست خود خبر داده بود.
اسفندیار رحیم مشایی، پیش از این در مراسم اختتامیه همایش ایرانیان خارج کشور که ۱۴ مردادماه در تهران برگزار شد با ذکر این مطلب که «حقیقت ایران و حقیقت اسلام، مکتب ایران است» مورد انتقاد گسترده اصولگرایان و برخی از مراجع تقلید قرار گرفت.
در روزهای اخیر، انتقاد‌ها به اسفندیار رحیم مشایی بار دیگر بالا گرفته است و گفته می‌شود انتقاد منوچهر متکی، وزیر پیشین امور خارجه و همچنین مهرداد بذرپاش، رئیس برکنار شده سازمان ملی جوانان از وی، در تصمیم محمود احمدی‌نژاد برای برکنار کردن آنان بی‌تأثیر نبوده است.
در همین زمینه، اسدالله بادامچیان، نماینده تهران و عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس، روز چهارشنبه، عزل اعضای دولت به دلیل «مخالفت با یک فرد» را باعث تضعیف مدیریت کشور و عناصر اجرایی دانست.
آقای بادامچیان در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کار ایران، ایلنا، افزود: «نمی‌دانم این موضوع صحت دارد یا خیر ولی این کار زشتی است که یک فرد با هر عنوان، از جمله رئیس دفتر بودن و با استفاده از نفوذ خود هرکس را که موافق او نیست برکنار کند.»
همچنین، در جلسه علنی چهارشنبه مجلس، نماینده شهر بابک نیز با اشاره به سوال‌های موجود از محمود احمدی‌نژاد در مورد آقای مشایی گفت: «من تقاضای آن دارم که این سوال‌ها منعکس شود چرا که از رئیس جمهور سوال می‌شود که اسفندیار رحیم‌مشایی کیست؟ من نیز از رئیس جمهور تقاضا دارم با معرفی شفاف این شخص از فشارهای محیطی وارد آمده بر ما بکاهد.»
محمد تقی رهبر، نماینده اصفهان نیز پیش از این در انتقاد از نحوه برکناری آقای متکی به خبرگزاری مهر گفته بود: «متأسفانه افرادی پیرامون رئیس جمهور هستند و تصمیم به برکناری مسئولان دیگر می‌گیرند که مشاوران خوبی برای آقای احمدی‌نژاد محسوب نمی‌شوند... در گذشته هم چند وزیر صرفا به خاطر مخالفت با یک فرد خاص در دولت از سمت خود برکنار شدند و این وضعیت یک وضعیت هشدار برای رئیس جمهور است.»



بریتانیا: اول پرونده هسته‌ای، بعد حقوق بشر

دیوید کمرون (چپ)، نخست وزیر بریتانیا، به همراه نیک کلگ
بعدازظهر ۲۱ دسامبر، ۳۰ آذرماه، دیوید کمرون، نخست وزیر بریتانیا، و نیک کلگ، معاون او، آخرین کنفرانس خبری سال ۲۰۱۰ را در ساختمان شماره ۱۰ داونینگ استریت، مقر نخست وزیری در لندن، برگزار کردند.
در سرمای بی‌سابقه بریتانیا، مقر نخست وزیری بریتانیا در لندن با شیرینی مخصوص کریسمس و شراب قرمز به جمعیت کثیری از خبرنگاران داخلی و خارجی خوشامد گفت.
سپس دیوید کمرون، نخست وزیر دولت ائتلافی از حرب محافظه‌کار، و نیک کلگ، معاونش از حزب لیبرال دموکرات، هر یک چند دقیقه‌ای درباره مسائل مختلف داخلی بریتانیا صحبت کردند. اما پیش از آن از خدمات ارتش بریتانیا در افغانستان قدردانی شد و برای خانواده‌های نیروهای بریتانیایی در این کشور پیام تبریک میلاد مسیح و سال نو فرستادند.
آنها سپس درباره مشکلاتی که بارش شدید برف و سرمای شدید و بی‌سابقه در بریتانیا به همراه آورده صحبت کردند و از اقداماتی که برای تسهیل کار فرودگاه‌ها و پروازهای داخلی و بین‌المللی در پیش گرفته شده اطلاع دادند.
تمام صحبت‌ها و پرسش و پاسخ‌ها در این جلسه درباره مسائل داخلی بریتانیا بود. از جمله وضعیت بانک‌ها، تغییرات شدید سیاست‌گذاری‌های مالی و رفاهی و همچنین استحکام دولت ائتلافی با توجه به اختلاف نظرهایی که از سوی برخی اعضای عالی‌رتبه حزب لیبرال دموکرات ابراز شد.
اما تنها سوال در مورد روابط خارجی بریتانیا در پایان این جلسه از سوی رادیوفردا مطرح شد.
رادیوفردا: یک روز پس از آن که آقای احمدی‌نژاد، رئیس جمهور ایران، خواهان همکاری با قدرت‌های بزرگ جهان شد و آقای صالحی، مسئول جدید وزارت خارجه، از ضرورت تعامل مثبت با اتحادیه اروپا صحبت کرد، کمیسیون امنیت ملی مجلس در اعتراض به سخنان سایمون گس، سفیر بریتانیا در ایران، خواهان قطع رابطه دیپلماتیک با بریتانیا شد. برداشت شما از این پیام‌های متناقض از سوی ایران چیست؟
دیوید کمرون: مهم این است که پاسخ ما به این صحبت‌ها به هیچ وجه متناقض نیست. پیام ما بسیار واضح و روشن است، اگر ایران می‌خواهد بخشی از جامعه جهانی باشد، اگر می‌خواهد روابط مبتنی بر همکاری داشته باشد و خواهان روابط تجاری و بازرگانی بهتر است که البته همه اینها به نفع مردم ایران است، راه رسیدن به آن آسان و پایان دادن به غنی‌سازی اورانیوم و برنامه تولید سلاح هسته‌ای است.
از جانب ما راه برای تعامل و گفت‌وگو با ایران باز است. این دولت ایران است که نخواسته این راه را در پیش گیرد. به همین دلیل من فکر می‌کنم اقدامات دولت ما در پافشاری به در پیش گرفتن تحریم‌های شدید علیه ایران از سوی اتحادیه اروپا و سازمان ملل کار بسیار درستی بود، اما اگر ایران به تعهداتی که گفتم عمل کند البته تحریم‌ها برداشته خواهد شد.
آیا این مسئله بدان معنی است که آن وقت شما به نقض حقوق بشر در ایران توجهی نخواهید داشت؟
دیوید کمرون: در مورد نقض حقوق بشر باید بگویم تردیدی نیست سابقه ایران در رعایت حقوق بشر بسیار اسفناک و بد است. این را در موارد اخیر زندان‌ها و اعدام‌ها و همچنین وقایع بعد از انتخابات سال گذشته شاهد بوده‌ایم، اما این بخشی از پیامدهای دولتی است که روی کار آمده است. من باز هم تاکید می‌کنم آن چه برای ما و جامعه جهانی در وهله اول مهم است مسئله حل پرونده هسته‌ای ایران است.
نیک کلگ: حقوق بشر موضوعی است جهانی، یا باید به آن معتقد بود یا نبود، نمی‌توان بخشی از آن را قبول و بخشی را رد کرد و جامعه جهانی باید در این مورد به ایران فشار بیاورد.
رعایت حقوق بشر ربطی به تفاوت‌های فرهنگی و دین و آیین یک جامعه با جامعه دیگر ندارد، اما همان طور که دیوید کمرون گفت راه برای تعامل با ایران باز است و باید در مورد تمام این مسائل به گفت‌وگو نشست.



تظاهرات گسترده دانشجویان ایتالیا در اعتراض به اصلاح نظام آموزشی

تظاهرات گسترده دانشجویان در اعتراض به اصلاح نظام آموزشی
در رم، هزاران دانشجو با آرامش در خیابان ها راهپیمایی می کنند اما وضعیت در نقاط دیگر متفاوت بوده است
در آستانه رای گیری در سنای ایتالیا در باره اصلاح نظام آموزشی این کشور که در هفته های اخیر باعث بحث و جدل‌های زیادی شده است، هزاران دانشجو دست به تظاهرات زده اند.
آنها به این اصلاحات و کاهش بودجه که دولت سیلویو برلوسکونی برای بخش آموزش در نظر گرفته است، اعتراض دارند و می گویند این اقدامات به فعالیت دانشگاه ها آسیب می رساند.
به دنبال اعتراضات خشونت بار هفته گذشته علیه آقای برلوسکونی که موفق به کسب رای اعتماد نمایندگان پارلمان شد، پلیس رم، پایتخت ایتالیا، امروز خیابان های اطراف پارلمان را مسدود کرده است.
وزیر آموزش ایتالیا می گوید اصلاحات در نظر گرفته شده باعث خواهد شد این کشور میلیاردها یورو کمتر هزینه کند و نظام آموزشی خلق شود که شایسته سالار است.
منتقدان اصلاحات پیشنهادی می گوید بودجه ای که دانشگاه های ایتالیا با آن به حیات خود ادامه می داده اند به شدت پایین بوده است و کاهش بیشتر آن باعث مشکلات بیشتری می شود.
در رم، هزاران دانشجو با آرامش در خیابان ها راهپیمایی می کنند اما وضعیت در نقاط دیگر متفاوت بوده است.
تظاهرات اعتراضی در پالرمو، در سیسیل، به خشونت کشیده شده است و گزارش شده که دانشجویان به سوی نیروهای پلیس سنگ پرتاب کرده اند.
تظاهرات دانشجویان در اعتراض به اصلاح نظام آموزشی در سراسر ایتالیا، از جمله میلان، ونیز، تورین و پروجیا در جریان است.
ایتالیا کمتر از 5 درصد از درآمد ناخالص ملی خود را صرف آموزش می کند که از بسیاری کشورهای صنعتی جهان پایین تر است.
اما کاهش هزینه نظام آموزشی در ایتالیا بخشی از برنامه ریاضتی است که دولت آقای برلوسکونی برای کاهش بدهی های این کشور در نظر گرفته است.
دانشجویان در ماه های اخیر دست به تظاهرات متعددی زده اند که برخی تخمین زده اند منجر به اخراج 130 هزار نفر از بخش آموزش خواهد شد.




لیلا جدیدی

سازماندهی جنبشهای عصر جدید پس از جنگ سرد (6)

از سیاتل تا جنوا
در سال 1999، بیش از 80 هزار نفر که از سراسر آمریکا به سیاتل آمده بودند، توانستند طی 5 روز گردهمایی و تظاهرات، نشست سازمان تجارت جهانی را متوقف کنند. با وجود رویارویی سخت و خشونت آمیز پلیس، دانش آموزان و دانشجویان، سازمان دهندگان، کارگران و مردم عادی در یک خیزش عمومی شرکت کردند و تا پیروزی و کسب هدف مقطعی خود مقاومت کردند. وزرای تجاری، روسای دول و نمایندگان کمپانیها ناچار به عقب نشینی شدند و اعلام کردند که نشست سران در آستانه هزاره دوم یک شکست کامل بود. "استفنی گیلود"، یکی از بنیانگذاران و رهبران این جنبش در مقاله ای با عنوان "10 آموزش برای سازماندهی یک جنبش" می نویسد:"ما گفتیم این نشست را متوقف می کنیم و کردیم."
همزمان، جنبشی که از سیاتل آغاز شد، یک حرکت اعتراضی جهانی برای همبستگی با آن را از هند تا ایتالیا نیز شکل داد. 30 شهر بزرگ جهان در این کارزار همبستگی شرکت کردند.
11 سال از آغاز این جنبش می گذرد، چه دستاوردهایی در این مدت داشته؟ چگونه جنبشی که از سیاتل آغاز شد، توانسته است به تغییرات بنیادی اجتماعی واقعی دست یابد؟ نیروهای جدید کدامند و قدرت جنبشهای اجتماعی چگونه ارزیابی می شود؟
مطالعه آموزشهای این جنبش به ما و مردم ایران که در نبردی سخت علیه جمهوری اسلامی قرار داریم، می آموزد که پیروزیهای مقطعی خود را چگونه بررسی و ارزیابی کرده و از آثار آن در دستیابی به هدف استراتژیک خود که همانا سرنگونی حکومت ولایت فقیه است، بهره بگیریم.
پیش از آنکه به 10 آموزش و جمعبندی "استفنی گیلود" بپردازیم، نگاهی کوتاه به علل اعتراضات و خواستهای این جنبش می افکنیم.

نو - لیبرالیسم پس از جنگ سرد و جنبشهای اعتراضی
با پایان جنگ سرد و آغاز جهانی سازی سرمایه داری، تقویت نهادهای فراملیتی آن و پیشبرد نو–لیبرالیسم، جنبشهایی نیز علیه آن شکل گرفت. این جنبشها، نهادها و مراکز مالی جهانی از جمله، "بانک جهانی"(WB)، "صندوق بین المللی پول" (IMF)، "سازمان توسعه همکاریهای اقتصادی" (OECD)، "سازمان جهانی تجارت "(WTO)، و بازار آزاد که شامل "پیمان بازار آزاد آمریکای شمالی" (NAFTA) و "تجارت جهانی آمریکای شمالی" و "بازار آزاد پیرامون آمریکا" (FTAA) و "پیمان چند جانبه سرمایه گذاری" (MAI) را هدف اعتراضهای خود قرار دادند.
آن چه که به "جنبش ضد جهانی سازی" معروف است، در واقع از سوی این جنبش به "جنبش علیه سرمایه داری کمپانیهای بزرگ"، "جنبش عدالت جهانی"، "جنبش دگرگون سازی جهانی"، "جنبش ضد جهانی سازی کمپانیها" و یا "جنبش علیه جهانی سازی لیبرالیسم" خوانده می شود.
"نوام چامسکی" در این باره می گوید:"واژه "جهانی سازی" یعنی، حفظ حقوق جهانی سرمایه گذار، در حالی که باید "توافق سرمایه گذاری آزاد جهانی" باشد." (Znet ,May 07 2002)
وی بعدها و پس از تشکیل "فوروم جهانی" در مصاحبه ای در سال 2005 گفت:"فوروم اجتماعی جهانی را ضد جهانی سازی " نام می گذارند و این به خاطر تبلیغات سیستم است که فورمی که جمعیت زیادی را از سراسر جهان از هر شغل و جایگاهی که فکر کنی، در برابر یک طبقه حاکمه کوچک که در فوروم جهانی اقتصاد جمع می کند، "ضد جهانی سازی" می نامند." (Interview by Snije‍ana Matejčić, June 2005)

این جنبش در مخرج مشترک خود علیه کمپانیهای بزرگ چند ملیتی شکل گرفت که دارای قدرت سیاسی تعدیل نشده هستند و توان عملی که می تواند به وسیله قراردادهای تجاری و بازار مالی خصوصی شده، سود خود را به بالاترین میزان از جیب زحمتکشان و به بهای حذف امنیت شغلی و پایین آوردن استانداردهای استخدام و جبران خسارتهای اخراج و بی توجهی به اصول و پرنسیبهای زیست محیطی بیرون بکشد.
در گزارشی از سوی "ژان زیگلر"، گزارشگر ویژه سازمان ملل پیرامون حق انسانها در دسترسی به مواد غذایی آمده است:"میلیونها کشاورز منبع درآمد خود را در کشورهای در حال توسعه از دست می دهند اما کشاورزان کوچک نیز در کشورهای توسعه یافته در رنج هستند."
در این گزارش نتیجه گیری می شود: "به سبب نابرابری در سیستم تجارت جهانی تحت سیاستهای بانک جهانی، نابرابری قدرت بین کشورهای عضو افرایش یافته است."
فعالان این جنبش معتقدند که سوبسیدهای کلان کشاورزی در کشورهای پیشرفته موجب گردیده که صنعت کشاورزی آنان رونق بیشتری پیدا کند و باعث سقوط بخش کشاورزی در بسیار از کشورها بشود.
از سوی دیگر، نو-لیبرالها می گویند که تجارت آزاد، منافع کشورهای فقیر را در نظر دارد و فقط به سود کشورهای ثروتمند نیست. جنبش ضد جهانی سازی معتقد است که تخریب محیط زیست، نقض حقوق بشر و بنیادهای غیر دمکراتیک، حاصل نو-لیبرالیسم است.
به طور کلی اعتراض جنبش به این بود که نهادهای جهانی سازی از امکاناتی که در زیر می آید برخوردار هستند، در حالیکه شهروندان عادی از آن محرومند:
1- عبور آزادانه از مرزها
2- استخراج منابع طبیعی کشورها
3- در دست داشتن منابع انسانی متنوع
4- خروج پس از وارد کردن صدماتی جبران ناپذیر به سرمایه ها و تنوعات طبیعی ملتها.
همچنین در سال 2002، جبهه گیری ضد جنگ از جمله علیه اشغال عراق نیز در کانون آماجهای این جنبش قرار گرفت. جالب توجه است که اعتراض 11 میلیون نفر در فوریه 2003 علیه جنگ در عراق را نیویورک تایمز "دومین ابر قدرت جهان " نام نهاد.

اعتراضهای بزرگ جنبش ضد جهانی سازی بازار آزاد
1- کارناوال علیه سرمایه داری یا جی 18
اولین اعتراضهای متشکل در ژوئن سال 1999 در تعدادی از شهرهای جهان صورت گرفت که بدان نام "کارناوال علیه سرمایه داری یا جی 18" داده شد. این اعتراضها به خشونت کشیده شد و گروههای آنارشیست آمریکایی موفق شدند پلیس را از پارکی در یوجین در ایالت اورگان خارج کنند.
2- در سیاتل، اعتراض به گردهمایی سازمان تجارت جهانی N 30
دومین تظاهرات در نوامبر 1999 علیه کنفرانس وزرا که توسط سازمان جهانی تجارت برگزار می شد، در سیاتل واقع در ایالت واشنگتن صورت گرفت. معترضان از ورود نمایندگان به محل نشست سازمان تجارت جهانی جلوگیری کردند. این تظاهرات N30 خوانده شد. تظاهرکنندگان همچنین مراسم بازگشایی این میتینگ را بر هم زدند. این تظاهرات نیز به خشونت کشیده شد. پلیس از گاز اشک آور استفاده کرد با این حال تظاهر کنندگان، خیابانهای اطراف مقر کنفرانس را بستند و از پراکنده شدن خودداری کردند. بیش از 600 نفر دستگیر و هزاران نفر از جمله 3 پلیس زخمی شدند. تظاهر کنندگان با پرتاب سنگ، پنجره فروشگاههای زنجیره ای را که صاحبان آن شرکتهای بزرگ مانند "نایکی" و "استار باکس" بودند را شکستند. در پی اوج گرفتن اعتراضها، شهردار، حکومت نظامی اعلام کرد.
تا سال 2002 شهر سیاتل مبلغ 200 هزار دلار جریمه به خاطر شکایتهایی که علیه پلیس و دستگیریهای غیرقانونی آن شده بود، پرداخت کرد. رسیدگی به این شکایات پس از آن نیز ادامه یافت.
3- در واشنگتن، اعتراض به نشست صندوق بین المللی پول و بانک جهانی (A 16)
در آوریل سال 2000، تظاهر کنندگان علیه نشست صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به اعتراض برخاستند. پلیس در خیابان فلوریدا با ایجاد سنگر و انبار مهمات به مقابله پرداخت. در این تظاهرات 678 نفر دستگیر شدند که در میان آنها "کارول کوزی"، عکاس واشنگتن پست و برنده 3 بار جایزه "پلیتزر" نیز به چشم می خورد. همچنین عده ای از جمله دو روزنامه نگار آسوشیتدپرس نیز با باتومهای پلیس مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. طبق تجربه عینی که گزارش آن در "نبرد خلق" نیز به چاپ رسید، شهر واشنگتن به دو قسمت تظاهرات قانونی و غیر قانونی تقسیم شده بود. مردم در برابر حمله پلیس روی زمین می نشستند و شعار می دادند: "خشونت نه". در نوامبر 2009 شکایت جمعی به خاطر دستگیریهای غیر قانونی، در دادگاه به نفع شاکیان به نتیجه رسید و مبلغ 13 میلیون دلار به آنها پرداخت شد. این تظاهرات معروف به A16 است
4- جنوا، تظاهرات خونین
در ژوئیه 2001 نشست سران جی 8 در جنوا، ایتالیا، برگزار می شد. اعتراضات به این نشست یکی از خونین ترین تظاهرات در اروپای غربی در تاریخ معاصر بود. در این تظاهرات یک جوان آنارشیست بنام کارلو جولیانی (Carlo Giuliani) توسط پلیس که به صورت وی شلیک کرد، کشته شد. در این تظاهرات، شرکت کنندگان در دو شکل، تظاهرات آرام و خشونت آمیز حضور داشتند، با این حال هر دو به خشونت کشیده شد و تعدادی از هر دو گروه به بیمارستان برده شدند. پلیس با به کارگیری خشونت، شکنجه و حمله به هر دو گروه، تظاهرات را به خشونت کشاند و در نتیجه صدها نفر زخمی و صدها نفر دیگر نیز دستگیر شدند. طبق قوانین "ضد مافیا" و "ضد تروریست" در ایتالیا بسیاری از تظاهر کنندگان به جرم "شرکت در جنایت" مجازات شدند اما اقدامی جدی علیه آنان صورت نگرفت زیرا هویت برخی به دلیل داشتن ماسک مشخص نشد و از سوی دیگر این اقدامات سرکوبگرانه با مخالفت جدی مجلس که در دست احزاب چپ و منجمله حزب احیای کمونیستی بود، روبرو شد.
پس از گذشت 8 سال، شهر جنوا هنوز صدمات وارد شده از این زمان را نتوانسته است ترمیم کند. تحقیقات همچنان ادامه دارد. بسیاری از افسران و مقامهای شهر جنوا که در سرکوب این خیزش نقش داشتند، تحت تحقیقات قضات ایتالیا قرار دارند. برخی از آنان نیز از مشاغل خود استعفا داده اند.
5 – واشنگتن، خیزش پر هزینه
در سپتامبر 2002 تظاهرات دیگری در واشنگتن علیه صندوق بین المللی پول صورت گرفت که چندین گروه از جمله، "همگرایی ضد سرمایه داری" و "بسیج عمومی برای عدالت جهانی" در آن شرکت داشتند. در این تظاهرات نیز 649 نفر دستگیر شدند که 17 نفر آنان گزارشگر و روزنامه نگار بودند. شکایت دستگیر شدگان از رفتار غیرقانونی پلیس، این بار 25/8 میلیون دلار برای سرکوبگران هزینه در بر داشت.

10 آموزش برا ی سازماندهی یک جنبش
"استفنی گیلود"، یک از بنیانگذاران و رهبران "شبکه اقدام مستقیم"، ساکن شهر "اولمپیا" در ایالت واشنگتن بود که فروپاشی میتینگ سازمان تجارت جهانی را در "نبرد سیاتل" نقطه عطفی در زندگی خود می داند. وی به فعالیت خود در سازماندهی فوروم اجتماعی آمریکای شمالی و "مجمع جنبش مردمی" ادامه داده است. استفنی در نوشته ای با عنوان "10 آموزش برای سازماندهی جنبش" می گوید:"به طور روزانه این آموزشها را با احساس مسوولیت و با تواضع کامل در دستور کار خود قرار می دهم."
او توضیح می دهد که در جمعبندی خود "هر گاه از واژه "ما" استفاده می کنم، اشاره به قشر جوانی دارم که در سنین 20 سالگی هستند و در سیاتل، اولمپیا، پورتلند و کناره ساحلی زندگی می کنند و بسیاری دیگر که بسیج کنندگان، سازمان دهندگان و اجرا کنندگان استراتژی این حرکت بودند و ماهها برای آن برنامه ریزی کردند."
شرح مختصری از جمعبندی وی را در زیر می خوانید:

1- تاریخ خود را بشناس: سیاتل نقطه عطف بود
سیاتل نقطه عطفی در تاریخ جنبش ما برای مبارزه با بی عدالتی نژادی، اقتصادی و جنسیتی بود. تظاهرات ما در سیاتل به خاطر جایگاه و همچنین موقعیت جغرافیایی ما که در ایالات متحده آمریکا هستیم، موثر واقع شد. سیاتل شروع جنبش نبود اما آغاز ارتباطات لازم و پر اهمیت ما در آمریکا با باقی جهان بود.
جنبش جهانی برای دهها سال نهادهای مالی را به چالش کشیده بود اما تظاهرات 5 روزه ما و واکنش خشونت آمیز حکومت و اتحادهای به وجود آمده ناشی از آن، چندین جهش مهم تاریخی را در برداشت. این تظاهرات برای شهروندان آمریکایی آثار مخرب جهانی سازی را لمس پذیر کرد. سازماندهی ما نشان داد که می توانیم به مقابله با سیاستها و برنامه های سازمان تجارت جهانی(WTO) برویم و برای اولین بار در تاریخ، میتینگ جهانی نهاد های مالی را بر هم زنیم. سیاتل درها را بر عصر جدیدی از مبارزات در آمریکا گشود. ضعفها و نقاط قدرت در تلاشهایمان برای سازماندهی، چراغی بود که راهنمای ما در کارهای جدیدمان شد. گفتگوهای جدی و اشتیاق جدیدی در نسل جدید ایجاد کرد. برای این نسل امکان درک اقدام به ایجاد جنبش و درک استراتژی و اثر بخشی آن را فراهم آورد. این خیزش فرصتی بود تا نیروی ابتکارات خود را در سازماندهی توده ای دریابیم، همچنین ضعفها و نقایص رهبری و عدم وجود ارتباطات لازم جهت اقدام برای تغییرات دراز مدت را نشان داد.

2- پیروزیهای خود را اعلام واشتباهات خود را محاسبه کن
این که چگونه ما توانستیم برای این پیروزی سازماندهی کنیم، هنوز یک سووال است. در هر جنبش، برنده شدن معنای خاصی دارد. باید موقعیت سیاسی و توان و خواست مردمی که در آن شرکت دارند را در نظر گرفت. ما گفتم این میتینگ را برهم می زنیم، بدون این که کاملا اعتماد به نفس داشته باشیم اما در اولین روز به آن چه گفتیم، دست یافتیم. برهم زدن نشست یک نهاد مالی مهم به وسیله دهها هزار نفر که بسیار منظم و متشکل در اقداماتی غیر خشونت آمیز حرکت کردند، یک پیروزی بود.
پیروزی خود را اعلام کردن اهمیت زیادی در گرفتن تصمیمات تاکتیکی در میدان و همچنین درک اهمیت سیاسی آن در مرحله بعدی دارد. بعد از روز اول ما شورای سخنگوی خود را به آسانی گرد هم آوردیم. ما از احتمال این که عده ای به زندان خواهند رفت، آگاه بودیم و برای آن برنامه ریزی کرده بودیم. با این وجود، خوشبختانه از شوق پیروزی فراتر رفتیم و این را درک کردیم که این پروسه ادامه خواهد داشت. در روزهای بعد، خواستها و تاکتیکهای دیگری را پیش کشیدیم و افراد تازه ای را به صحنه آوردیم. این همان چشیدن طعم سازماندهی جنبش است و گرنه چطور می شود بی درنگ و به طور پیوسته و در مقابل اقدامات و واکنشهای دولت به حرکت ادامه داده و به بسیج مردم و افزودن به وسعت جنبش پرداخت؟ چگونه به جهتی حرکت کنیم و بعد دوباره بازگردیم و از نو شروع کنیم آن هم هنگامی که به یک پیروزی دست یافته ایم و در شرایطی هستیم که پس از یک تظاهرات بزرگ، از هجوم توده ای مردم کاسته شده است؟ چگونه می توانستیم لحظه پیروزی را با استراتژی و برنامه هایی که از پیش ریخته شده، بسط داده و آن چه که آغاز کرده ایم را تداوم بخشیم؟ و در نهایت چگونه امکان داشت گامهایی را که باید بر می داشتیم اما بر نداشتیم را پس از این تجربه بزرگ و گسترده محاسبه کنیم؟ چطور انتقادات را بشنویم و درک کنیم و از آنها استقبال کنیم و در همان حال شوق پیروزی و اعتماد به حقانیت عمل خود را از دست ندهیم؟

3-دشمن خود را شناسایی کن: تظاهرات توده ای خود به خودی نیست
جهانی سازی و لیبرالیسم ترمهای روزمره در گفتگوهای مردم نبود. سازمان تجارت جهانی تقریبا ناشناخته بود و نشستهای آن به طور سری برگزار می شد و همزمان، روابط و تصمیمها بین دولتها و نمایندگان کمپانیها شفاف نبود. ما بر این باور بودیم که اگر بگذاریم این نشست، پنهانی برگزار شود، زندگی همه ما در خطر است. ما می دانستیم که یک حرکت بزرگ خود به خودی به وجود نخواهد آمد و نیاز به دخالت و شرکت بخشهای زیادی از جامعه به ویژه در سیاتل است. ما در بیشمار کلاسها، سخنرانیها نوشته ها و غیره، با اتحادیه ها، با فرد فرد اشخاص، در کلاسها و در محله ها با مردم ارتباط گرفتیم. اثرات تصمیمهای سازمان جهانی تجارت پیرامون مواد غذایی، سلامتی و اقتصاد را توضیح دادیم. تیمی از ما لیست طویلی تهیه کرد، این لیست را در تابستان آن سال به 25 هزار نفر که در بخشهای زیست محیطی، نیروی کار، صلح و عدالت اجتماعی کار می کردند، رساندیم. این گزارش نشان می داد که سازمان جهانی تجارت نهادی ناعادلانه و غیر دمکراتیک است و اعلام کردیم که در 30 نوامبر 1999 باید بسته شود.
یکی از مهمترین دستاوردهای ما در سازماندهی این جنبش این بود که مردم دشمن را شناختند. آنها دلایل و توضیحات اقدام علیه آن را می دانستند و از کاراکتر ناعادلانه و اثرات آن با خبر شدند. ما به گونه ای سازماندهی کردیم که بتوانیم پیروزیمان را قطعی کنیم. ما مطالعه کردیم و تاکتیکها و استراتژی خود را از جنگ داخلی اسپانیا و جنبش ضد هسته ای آموخته و به کار بردیم. همزمان، تاکتیکها و استراتژیهای جدیدی نیز ابداع کرده و به کار بردیم. این جنبش برنامه ریزی شده و شبکه ای به تظاهراتی توده ای با آثاری جهانی تبدیل شد.

4- دیگران هم پیوستند. سازماندهی و آماده بودن، اقدامات خود به خودی را نیز همراه آورد
روز اول تظاهرات، افراد حاضر در میدان، متفاوت بودند. آنها نیروهای سازمانیافته بودند. آنان، دوستان "شبکه اقدام مستقیم" که برای ماهها آماده و متشکل شده بودند را شامل می شدند، از این رو حرکتهای آنها دقیق و به گونه ای متفاوت برنامه ریزی شده بود. برخی از آنها کارورزانی در سیاتل بودند که کار خود را رها کردند و زنجیره ای در برابر درب شیشه ای مقر نشست زدند. آنها همان کسانی بودند که مورد ضرب و شتم پلیس، گاز اشک آور و غیره قرار گرفته و دستگیر شدند. در این مدت نمایندگان سازمان جهانی تجارت جهانی به خشم آمده بودند. در سومین روز تظاهرات و پس از آن که عده ای دستگیر شدند و رسانه ها هم گزارشهایی هر چند گیج کننده داده بودند، این مردم بودند که خشمگین شده بودند. اکنون مردم می خواستند به ما بپیوندند؛ مردمی که سازماندهی نشده بودند و بدین صورت بود که تظاهرات خود به خودی رخ داد.
در شرایط تازه، ما مردم را به دو دسته تقسیم کردیم. عده ای را به مقابل زندانها که 600 نفر افراد دستگیر شده در آنجا بودند، بردیم. ما توانستیم با موفقیت به تاکتیکهای غافلگیر کننده دست بزنیم (به خاطر داشته باشید که در آن هنگام نه تلفن موبایلی بود، نه اس ام اس و نه تویتر و ایمیل به طور محدود وجود داشت). 200 نفر را به مقابل زندان بردیم و خواست خود را بیان کردیم، وکلا را آوردیم و به داخل فرستادیم اما پیروزی واقعی حضور توده ای مردمی بود که هیچ آمادگی نداشتند، هیچ گونه تجربه نداشتند اما کاملا به رهبری ما اعتماد کردند و جمعی حرکت می کردند.
برای این که این اعتماد به وجود بیاید، ما فرهنگی را خلق کردیم، برای این همگرایی هر کاری توانستیم کردیم و سپس در یک لحظه، فرهنگی خود به خود ظهور کرد؛ روشی که در درخواست و پاسخ گیری رویایی بود. باید از واژه های پر معنی و دقیق استفاده می کردیم و همانجا و همان زمان به نتیجه می رسیدیم.
هنوز هم برای من تکاندهنده است وقتی به نیروی مردمی و توان ابتکاری آنان فکر می کنم.

5- غافلگیری فقط یکبار است، تاکتیکها و استراتژیها را باید تغییر داد
ما نمی توانیم بر استراتژیهای کهنه تکیه کنیم فقط به این خاطر که در گذشته موثر بودند. تنها از طریق تظاهرات توده ای نیست که می توانیم اعتراضهای خود را بیان کنیم.
برای نمونه، غافلگیر کردن پلیس در سیاتل ما را در هر حرکتی در موقعیت برتر قرار می داد. اما به خاطر ماهیت جنبش ما که مسلحانه نبود، ما نمی توانستیم همان تاکتیک را به کار ببریم، تکرار کنیم و پیروز هم بشویم. ما باید هوشیار تر می بودیم، یعنی یکی دو گام جلو تر حرکت می کردیم، به طوری که هر قسمتی که می رفتیم را کاملا در اختیار بگیریم.
موضوع دیگر آن که همیشه همگرایی توده مردم به اندازه سازماندهی محلی موثر نیست. ما همین تجربه را در پروسه تشکیل فوروم اجتماعی آمریکا هم به دست آوردیم. این فوروم هم اگر ما در محلهای گوناگونی که شامل منطقه ای، ملی و جهانی باشد، فعالیت نکنیم، در معرض خطر تبدیل شدن به یک کنفرانس بزرگ قرار می گیرد.
بر اساس تجربه من، حضور و کار در جنوب [آمریکا] و سازماندهی فوروم اجتماعی آمریکا که پروسه آن با همگرایی و رهبری سیاهپوستان به پیش رانده می شود، لازم و با ارزش است. همگرایی و پیوستن مردم به تظاهرات در سیاتل مهم بود اما ما همیشه علیه یک نهاد ستمگر نمی جنگیم. ما در کنار هم قرار می گیریم که عمق و پهنای نیروهای محلی را وسعت دهیم. تاکتیکها و استراتژیهای تازه نیز از همینها بر خواهد خاست.

6- سخن از رهبر نیست، سخن از رهبری کردن است.
دو اصل مهم را می توان از درون یک گروه متشکل و هماهنگ آموخت:
نخست آن که هر کس وظیفه خود را ایفا می کند و دوم به این که دیگران نیز وظیفه خود را ایفا می کنند، اعتماد دارد. وظایف مشخص و لازمی برای هر کس وجود دارد. پروسه اعتماد سازی و مهارت یافتن در چنین گروهی طی زمان به وجود می آید و سبب می شود که هر کس وظیفه خود را به بهترین شیوه ایفا کند. ما سخنگو، نظم دهنده، برنامه ریز، تدارکات کننده، تاکتیک پرداز، حمایت کننده از زندانیان و غیره داشتیم و وقتی خواستیم تصمیم بگیریم، با توافق عمومی تصمیم می گرفتیم. شما نمی توانید ادعا کنید که با 200 نفر نمی شود به توافق رسید و یا طول می کشد؛ اگر مدعی شوید، راه آن را نمی دانید
باید یاد گرفت که چگونه صدها نفر را که قرار است هزاران نفر دیگر را رهبری کنند، به انجام وظایفی که بدانها محول می شود، قانع کرد. در پیشبرد تصمیمهای تاکتیکی، رهبری از اهمیت خاصی برخوردار است. رهبری جمعی داشتن آسان نیست، ما در زندگی عادی یاد نگرفته ایم که این گونه کار کنیم اما در شرایطی که ما در آن قرار داشتیم، رهبری به شکلی تنظیم شده بود که در دست تعداد زیادی بود و بی نهایت خوب پیش می رفت. هم زمان باید امکان داده می شد تا هر کس که به میدان آمده بود، احساس پیروزی را در وجودش حس کند. باید ببینیم از این مدل رهبری چه می آموزیم و آموزشهای خود را به اشتراک بگذاریم . باید ببینیم چگونه می توانیم در بسط و گسترش آن تلاش کنیم.

7- لطفاً استراتژی داشته باش! حرکت پرشی، جنبش ساختن نیست
بسیاری از تظاهراتی که پس از سیاتل انجام شد، دارای همان اهداف، زمانبندی و بسیج محلی نبود، اگر چه به پیروزیهایی نیز دست یافت. از این رو، موقعیت برای ساختن جنبشهای وسیع تر و جهانی تر وجود داشت که به آن چه در سیاتل رخ داد، نزدیک بود.
برای این که جنبش جهانی عدالت خواهی را در حوزه های محلی خود سازماندهی کنیم، باید درک کنیم که فرم و شکل و اعمال قدرت نهادهای مالی بین المللی تغییر کرده است. کلوپ انحصاری قدرتهای مستعمراتی تبدیل به جی 8 و سپس جی 20 شدند. ما چطور باید تغییر جهت و روش بدهیم تا با شرایط جدید رو به رو شویم؟ چه نوع سازماندهی باید در سطح محلی داشته باشیم تا ضمن این که آثار این سیاستها را در نابسامانیها و اوضاع و احوال محلی برجسته می کنیم، در سطح گسترده تری نیز واقعیتها را ببینیم و بدان اعتراض کنیم.

8- توسعه و گسترش رهبری
وقتی ارتباطات بین چندین نسل برقرار بود، تواناییها بالا بود، هنگامی که ما فقط به خود به عنوان جوانان متکی می شدیم، لنگ می ماندیم. بیشتر ما که در این تظاهرات شرکت کرده بودیم، جوان بودیم (استفنی 22 ساله بود) اما تجربه بزرگی آموختیم.
ما با همان مشکلاتی که رهبریهای جوان تجربه می کنند، دست و پنجه نرم می کردیم. ما فاقد جهت سیاسی، استراتژی، توسعه یابی و مهارت در سازماندهی بودیم. به موضوع شرکت و حمایت و تجربه اندوزی از نسلهای گذشته نباید کم بها داد. من را یک وکیل با تجربه، استخدام و آموزش داده بود. او مرا به چالش می کشید، تشویق می کرد و اتفاقات را در سطحی وسیع تر و تاریخی تر توضیح داده و ارتباط آن را شرح می داد. آموزشی که من روزانه می گرفتم، سبب شد که در سازماندهی مهارت پیدا کنم. دیگران نیز در محیط خود با افرادی پر تجربه در ارتباط بودند اما ساختار این جنبش به صورتی نبود که بتوان به آموزش ادامه داد. از این رو است که من در هر لحظه تلاش می کنم به کسانی که در این مبارزه تلاش می کنند، آموزش دهم و خود نیز بیاموزم.

9- احساس گناه حرکت ما را کند می کند: همبستگی عمل است
"الیزابت مارتینس" در مقاله ای تحت عنوان "رنگ در سیاتل کجا بود؟" بحث مهمی را آغاز کرد. این بحثهای بعد از تظاهرات در باره نژاد، رنگ پوست، رهبری و عدالت جهانی بود. او مطرح می کند که چگونه به علت عدم حضور وسیع سیاهپوستان، برتری سفید پوستان و نژاد پرستی خود را در جنبشهای اجتماعی ما نشان داده است. تظاهرات سیاتل "جنبش سفیدها" نبود اما تضادهای بسیاری را پیرامون رهبری، نژاد و فرهنگ ایجاد کرد. بحث در باره نقش سفیدها در رهبری و در میان سازمان دهندگان بالا گرفت.
درسی که جنبش ما در آمریکا باید می گرفت، درک این امر بود که چگونه باید هم افرادی در موقعیتهای ممتاز و هم افرادی در موقعیتهای سرکوب شده را دریابیم و در ساختن جنبشی کوشا باشیم که بزرگ، پهناور و عمیق بوده و رهبری آن ریشه در درون مردمی داشته باشد که خود بی عدالتی و استثمار را در حال و در گذشته تجربه کرده اند.

10- چشم انداز خود را بدان! بیاموز تا بتوانی به جلو حرکت کنی
آموزشهای آن زمان همواره در کار سازماندهی روزانه ام با من هستند. من در سال 2003 به جنوب رفتم (از هیستون به آتلانتا) تا با "پروژه جنوب"* کار کنم و سازماندهی جنبش را در جوامع مردم جنوب تجربه و تمرین کنم. پس از سیاتل من می فهمم که پیرامون استراتژی، تاریخ و تنوع اشکال متعددی از سازماندهی و برای داشتن آمادگی در برابر واکنشهای آنی، به آموزش بیشتری نیاز دارم. "پروژه جنوب" یکی از لنگرهای اصلی فوروم اجتماعی بود. برای من این فوروم ادامه آن حرکتی است که در سیاتل شروع کردیم، در یک تغییر جهت هیجان انگیز و جالب.
در کمتر از ده سال پس از نبرد سیاتل، فوروم به خاطر پیوند با مبارزات جهانی دارای چشم اندازهای بیشتر، رهبری قوی تر و ارتباطات استراتژیکی گسترده تر است.
ما برای ساختن "مجمع جنبش مردمی" ( People’s Movement Assembl) فعالیت می کنیم و این پروسه ای از سازماندهی برای آمادگی شرکت در فوروم جهانی است. تلاش می کنیم تا بتوانیم در فوروم تصمیم گیری کرده و راهبردهای خود را ارتقا دهیم.
ما در این مدت آموختیم که چگونه "مجمع جنبش مردمی" را بسازیم، با توده مردم پیوند داشته باشیم، تصمیم گیری جمعی کنیم و شفاف سازی سیاسی، رهبری جمعی و اعتماد به این که پیش خواهیم رفت را در دستور کار قرار دهیم. آن چه که در سالهای آینده می سازیم، ما را به سمت رشد جنبش و پیروزی سوق خواهد داد.

* سازمانی که بیش از 23 سال پیش در جنوب آمریکا پایه گذاری شد


ادامه دارد


منبع: نبرد خلق شماره 305، دو شنبه 1 آذر 1389 – 22 نوامبر 2010