۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

مهمترین خبرهای روز یکشنبه بخش چهارم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


joanna brenner.jpgترجمه‌ی اکرم پدرام‌نیا

در این نوشته برآنم که کتاب باارزش و خواندنی «فمنیسم گمراه شده» اثر هستر اینشتین، استاد علوم اجتماعی کالج کویینز را معرفی کنم، اثری که به نظر من همه‌ی طبقه‌های اجتماعی باید مطالعه کنند‌. هستر اینشتین در این کتاب فمنیسم لیبرالی را با استفاده از نشانه‌های تاریخی نقد می‌کند و نشان می‌دهد که پذیرش نظریه‌ی «فمنیسم رایج» یورش شرکت‌های سرمایه‌داری بزرگ را به طبقه‌ی کارگر آمریکا، به کشاورزان و کارگران شهری و روستایی در کشورهای آمریکای جنوبی و سراسر جهان موجه جلوه می‌دهد.

از دیدگاه او فمنیسم باب روز چون کُلفَت ناآگاه به طبقه‌ی سرمایه‌دار خدمت می‌کند و تاکنون تعریف رایج فمنیسم در دنیای اقتصاد سرمایه‌داری جهانی سبب رشد نولیبرالیسم شده است.

به عقیده‌ی هستر اینشتین نظریه‌ی «فمنیسم رایج» یا فمنیسم لیبرالی در فرهنگ مردم آمریکا و بسیاری از کشورهای جهان جا افتاده و بخشی از دانش همگانی شده؛ مثلا همه این را قبول دارند که وقتی زن وارد بازار کار شد و مزد گرفت، به استقلال و آزادی می‌رسد. البته موج دومی از فمنیسم نیز به وجود آمده که به فمنیسم سوسیالیستی گرایش دارد و هدف اصلی‌اش بر رشد کامل انسان و زن متمرکز است، اما بیشترینه‌ی زنان فمنیست جهان سوم و زنان فمنیست رنگین‌پوست و هم‌چنین فمنیست‌های رادیکال همه‌ی هدف‌شان را بر پیشرفت فردی و بالا بردن زمینه‌های شکوفایی ذاتی بازار آزاد رقابتی و نظام سیاسی متمرکز کرده‌اند. به عبارت دیگر، با ترویج این نوع فمنیسم بازار آزاد نولیبرالیسم از ورود زن به بازار کار سود برده و می‌برد.

درست است که فمنیسم لیبرالی در مورد زن به مسائل گوناگونی توجه می‌کند، اما هنوز در بازار کار زن را به رقابت با مرد وامی‌دارد. از یک‌سو به مبارزه با تبعیض آموزشی و کاریابی، آزار جنسی و جبران بی‌عدالتی‌های گذشته نسبت به زن و غیره اهمیت حیاتی می‌دهد و از سوی دیگر، خود این ایدئولوژی که فرهنگ و قانون‌مان را تغییر داده تا زمینه را برای مدیر و حرفه‌ای شدن زن‌ها آماده کند، سبب موجه جلوه دادن استثمار طبقه‌ی کارگر زن، بدبخت و منزوی کردن این طبقه در آمریکا و دیگر کشورهای جهان شده است. البته همین استقبال از مبارزه با تبعیض آموزشی و کاریابی و غیره که منجر به رسیدن آن‌ها به درجه‌های بالاتر شد، به این دلیل بود که ورود زن به بازار کار چشم‌انداز اقتصادی و سیاسی را تغییر داد. به این دلیل که این طبقه در هر سمتی نیروی کار ارزان‌تری نسبت به جنس مرد بود.

آن‌ها ادعا می‌کنند که هر زنی باید کسی باشد و فمنیسم عامه‌پسند علاقه‌ی زن‌ها را برای رسیدن به دانش بیش‌تر بالا برده، امروز پس از چهل سال از کوشش و مبارزات فمنیستی می‌بینیم که میان زنانی که کار می‌کنند، فاصله‌ی بزرگی ایجاد شده است. هستر اینشتین برای نشان دادن علت و چگونگی رخداد این اتفاق، تاریخچه‌ی اندیشه‌ها و سیاست‌های فمنیستی را در متن بازسازی اساسی اقتصاد جهان و سیاست‌های نولیبرالیسم بررسی می‌کند.

به گفته‌ی او صنعت‌زدایی، انتقال شرکت‌های تولیدی- صنعتی به کشورهای فقیر موسوم به جنوب، رشد بخش خدماتی، انفجار بخش مالی، مقابله‌ی کارفرمایان با اتحادیه‌ها، همه از نمادهای کلیدی تغییر رابطه‌ی زن با کارِ مزدی‌ست و تمام این‌ها در چارچوب به اصطلاح جهانی‌سازی رخ می‌دهد. در کشورهای ثروتمند معروف به شمال، جهانی‌سازی سبب کاهش شدید دست‌مزد مردها شده و خانواده‌هایی را که بنا به سنت همیشه با درآمد مرد خانواده زندگی می‌کردند، به عبارت دیگر، مرد نان‌آور خانه بوده، با مشکل مالی روبرو کرده است. هم‌زمان، اقتصاد خدماتی (کار در فروشگاه‌های زنجیره‌ای و خدمات اداری) افزایش یافته و از این روی نیاز به کار ارزان زن بالا رفته است.

در جنوب قاره‌ی آمریکا، جنبش فراگیر «فمنیسم رایج» زن‌ها را به بازار کارگری گسترده‌ای وارد کرد. چون فمنیسم زن‌ها را به انجام دادن کارهای مزدی تشویق می‌کرد تا آن‌ها را از سرکوب نظام مردسالاری در خانه نجات دهد، جمعیت بزرگی از کارگران ارزان‌قیمت (زنان) وارد بازار کار شدند و کارفرمایان سرمایه‌داری با استفاده از این کارگران ارزان‌قیمت سطح هزینه‌های شرکت‌های‌شان را کاهش دادند. از سوی دیگر میل زنان بی‌شمار به ورود به بازار کار سبب شد که شرکت‌های بزرگ در برابر هر گونه فشار برای افزایش حقوق کارگران مقاومت کنند. و وقتی فمنیسم ورود زنان به بازار کار مزدی را «آزادی» معنی کرد، بهره‌کشی شرکت‌های چندملیتی از کارگر زن در نواحی تجارت آزاد زیر این شعار مخفی ماند. به سخنی کوتاه، فمنیسم زبان سرمایه‌داری نوین شد.

نوسازی اقتصاد آمریکا به یاری و هم‌دستی جنبش نوباب محافظه‌کار و روی کار آمدن ریگان در دهه‌ی ۱٩٨٠ یورش به کارگر سازمان‌دهی شده را بی‌پرده‌تر کرد و با گذر دهه‌ها به قدرت این یورش افزود. از سوی دیگر، حذف کمک‌های رفاهی دولتی یکی از برنامه‌های اصلی حزب محافظه‌‌کار بود و اصلاح برنامه‌ی رفاه از مسائل اساسی این دولت. از آن‌جا که فمنیسم همواره و فقط به این نکته پیله کرد که کارِ مزدی اساس استقلال و آزادی زن است، حقوق مادران تنها و بی‌همسر فراموش شد و چون کمک‌های رفاهی قطع شده بود، فشار بزرگی بر این گروه وارد آمد، به‌ویژه وقتی دموکرات‌های میانه‌رو، چون بیل کلینتون به کاروان اصلاح برنامه‌ی کمک‌های رفاهی پیوستند و سرانجام همه‌ی کمک‌های رفاهی را حذف کردند.

همین ناتوانیِ فمنیسم در برانگیختن و دفاع از حقوق رفاهی زنان تا اندازه‌ای از پیامدهای تاریخی مسیرهای اشتباه فمنیسم آمریکا و دیگر کشورهای سرمایه‌داری‌ست که جنبش فمنیستی را سخت ناتوان کرده. از همان آغاز صداهای غالب در جنبش زنان رنج طبقه‌ی کارگر زن و مشکلات زنان رنگین‌پوست را منعکس نمی‌کرد. حتا مسائل بسیار مهم طبقه‌ی کارگر زن و زنان رنگین پوست وارد برنامه‌های فمنیسم رایج نشد... از نظر هستر اینشتین، جنبش زنان در سازمان‌هایی هم که برای آزادی سقط جنین تشکیل دادند، این موضوع را بیش‌تر انتخاب فردی تصویر کردند به‌جای این‌که آن را بخشی از برنامه‌ی گسترده‌ترِ «حق کامل تولید مثل» مطرح کنند. جنبش زنان هم‌چنین در ایجاد جنبش‌های ضد طبقاتی یا ضد نژادپرستی که می‌توانست در برابر حمله‌های دست راستی‌ها کم‌تر آسیب‌پذیر باشد، ناتوان بوده است.

اما به‌راستی چه‌طور فمنیسم دزدیده شد و اکنون چه باید کرد؟

به قول هستر اینشتین آن شاخه از فمنیسم که به افکار سنتی لیبرال معتقد است، و آزادی را فقط داشتن حق رقابت زن با مرد در بازی‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تعریف می‌کند، سخت در اشتباه است. این فمنیسم لیبرالی نه‌تنها با سرمایه‌داری نولیبرالیسم جور و هماهنگ است، که فقط به منافع طبقه‌ی زنان سفید‌پوست صاحب حرفه و مدیرانی که از هواداران قدرتمند سرمایه‌داری نولیبرالیسم هستند، می‌اندیشد.

به این ترتیب نباید تعجب کنیم که این نوع فمنیسم رواج پیدا می‌کند، نه فمنیسم با دیدگاه‌های ریشه‌ای‌تر. ناگفته نماند که همه‌ی کوشنده‌های فمنیستی به این سیاست‌ها گرایش ندارند و علاوه بر این گروه، موج دومی از فمنیسم با سیاست‌های دموکراتیک به راه افتاده، که من آن را فمنیسم رفاه اجتماعی می‌نامم. این گروه برنامه‌های اصلاحی گسترده‌ای دارند. فمنیسم رفاه اجتماعی از دولت می‌خواهد که به تبعیض‌ها پایان دهد و مثلا از زنانی که نقش دوگانه دارند، هم کارِ مزدی می‌کنند و هم در خانه مراقب فرزندان‌شان هستند، حمایت کند و پرستارهای کودک خوب با بهای مناسب در اختیارشان بگذارد. اما می‌دانیم که تاکنون در این هدف کاملا ناموفق بوده‌اند و به‌خاطر مخالفت‌های کارفرمایان سرمایه‌دارِ قدرتمند، اتحادیه‌های کارگری بی‌عرضه و بی‌علاقه به مبارزه برای حقوق زنان، و هم‌چنین حزب دموکراتی که شتابان به سمت راست می‌رود، جایی برای اجرای برنامه‌های فمنیسم رفاه اجتماعی نمی‌ماند. تنها با جنبش اجتماعی گسترده و مختل کننده‌ی برنامه‌های نظامی، مبارزه‌های فمنیستی و مبارزه‌ی اتحادیه‌های تجاری علیه سرمایه‌داری و نژادپرستی و با دفاع از حقوق دگرباشان و حقوق مهاجران خواهد توانست چنین امتیازهایی را به‌دست آورد... راه حل مناسب ما نقش بر آب کردن و شکست دادن است، نه گمراه شدن و فریب خوردن.

به نظر من هستر اینشتین درست می‌گوید که فمنیسم دچار دوگانگی شده، دست‌کم در مورد مادر بودن تمام وقت. اما به‌جای شماتت فمنیسم برای این دوگانگی، من معتقدم که باید ریشه‌های آن را در واقعیات مربوط به اقتصاد سیاسی سرمایه‌داری جست و به بحث‌های بی‌ثمری مثل این‌که آیا زن باید در خانه بماند و به وظیفه‌ی مادری‌اش عمل کند یا سر کار برود و مزد بگیرد، پایان داد. بی‌گمان زنان، از جمله مادرانِ تنها باید راه‌هایی برای ترکیب وظایف مادری و کار مزدی داشته باشند. البته همه‌ی راه‌حل‌ها نمی‌توانند موثر باشند، مثلا حتا مادرانی که کارشان را دوست دارند، اغلب بیش از توان‌شان کار می‌کنند و تحت فشارند و آن‌هایی که تن به فشار کار نمی‌دهند، از نظر درآمد، حقوق بازنشستگی و غیره جریمه‌های سنگینی می‌پردازند. هستر اینشتین فمنیست‌های دانشگاهی را به‌خاطر پافشاری‌شان بر «حذف تفاوت‌های جنسی» مورد نقد قرار می‌دهد و می‌گوید، این انکار هر گونه ادعا در مورد «برتری زن‌ها» را از بنیاد خراب می‌کند. به‌رغم فمنیسم مادرانه که به ایده‌آل‌های سنتی معتقد است و می‌گوید تغذیه و مراقبت از کودکان دلیلی‌ست برای دادخواهی زن از جامعه و دولت، فمنیسم مدرن سرسخت در برابر استفاده از تفاوت‌های جنسی برای دادخواهی می‌ایستد، چون نگران است که چنین بحث‌هایی سبب شود زن‌ها را متفاوت و پایین‌تر از مردها تصور کرده و با همین باور با آن‌ها برخورد شود. به نظر من این نگرانی بسیار به‌جاست.

ما نباید برای نشان دادن ارزش زن کارهایی چون تغذیه و مراقبت از کودکان را از جمله کارهایی بدانیم که برتری زن را نشان می‌دهد. نیازی نیست که برای نگه داشتن مادران در خانه دلیل‌های روانشناسانه بیاوریم تا بتوانیم برای اداره‌ی زندگی آن‌ها، به‌ویژه مادرانِ تنها، خرجی بخواهیم. مثلا در سال‌های ۱٩٨٩ تا ۱٩٩٨ زمانی که کمک‌های اجتماعی زیر ضربه‌های پیاپی بود، گروه حقوق کمک‌های اجتماعی خواسته‌های مادران تنها را در برنامه‌ی حمایت همگانی و گسترده از والدین قرار داد (مثلا مرخصی زایمان برای پدر یا مادر، یارانه برای خانواده‌های کم‌درآمد، حق داشتن پرستار کودک مناسب) که سبب می‌شد مادران بتوانند هم نان‌آور خانه باشند و هم مراقبت از کودکان‌شان به شیوه‌ای مناسب با نیاز بچه‌ها میسر گردد. گذشته از بحث درباره‌ی مرخصی با حقوق برای مادران با بچه‌های کوچک، بحث بر سر این بود که وقتی کار مادر زندگی بچه‌هایش را به خطر می‌اندازد یا کیفیت مراقبت از آن‌ها را پایین می‌آورد، مادرِ تنها باید این حق را داشته باشد که از کار کردن سر باز زند و حقوق دریافت کند.

هستر اینشتین در پایان این کتاب از فمنیست‌ها می‌خواهد جنبشی برپا کنند که به رفع نیازها و منافع زنان طبقه‌ی کارگر و رنگین‌پوست و زنان جوامع فقیر بیاندیشد و برای رسیدن به این اهداف تلاش کند.
-----------------------------
[۱]. جووانا برنر، استاد بازنشسته‌ی دانشگاه پورتلند و عضو سازمان فمنیستی سوسیالیستی همبستگی و کوشنده‌ی سیاسی اجتماعی آمریکایی.
نوشته‌ی بالا برداشتی آزاد از مقاله‌ی او در مجله‌ی مانتلی ریویو است.

وبسایت اکرم پدرام نیا: www.pedramnia.com





ساقی قهرمان در گفتگو با اشتراک 

شتراک :‌ در آستانه ی هشت مارس شاهد نابرابری شدید زنان در حقوق و موقعیت خود هستیم، در حال حاضر میزان این نابرابری بسیار بیشتر از همیشه آشکار است چرا که این نابرابری را بیشتر از همیشه می شناسیم. هشت مارس با توجه به تاریخ برخواسته از مبارزات زنان کارگر و پیگیری های کلارا زتکین در شکل دهی این روز جهانی به عنوان نقطه عطف مبارزات زنان در سراسر جهان به شمار می آید. سایت اشتراک که سنتاً در گرامیداشت این روز تلاش خود را برای تصویر کردن مشکلات زنان و راه برون رفت آن کرده است، اینبار به مصاحبه با «ساقی قهرمان» نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار ایرانی ساکن کانادا پرداخته است، وی تاکنون چند مجموعه شعر و یک مجموعه داستان کوتاه منتشر کرده و همچنین مدیر سازمان دگرباشان جنسی ایرانی و سردبیر نشریه چراغ  می باشد.

saghi-ghahraman.jpg
۱ - حقوق زنان در ایران به اشکال مختلف و در محیطهای مختلف تضییع میشود. در خانواده، محیطهای کار، قوانین، کوچه و خیابان و ... . حال با این وجود برای احقاق این حقوق از کجا باید شروع کرد و چه موانعی را باید از سر راه برداشت ؟

به اضافه‌ی همه‌ی اینها، به حقوق زنان از سوی زنان در فضاهای منحصر به زنان به دلایل مختلف و به اشکال مختلف آسیب می‌رسد. اگر این مورد اضافه را هم در نظر بگیریم، مساله‌ی حقوق زنان، روشن‌تر می شود و در نتیجه مطالبات زنان را بهتر می‌توان کلاسه کرد.  
و، با در نظر گرفتن این که حقوق زنان، در این همه فضای گوناگون نقض می‌شود، برای احقاق این حقوق باید همه جانبه کار کرد.  نمی‌شود محدود به یک جنبه از این حقوق، و در مقطع زمانی خاص شد، و  نمی‌شود فقط حقوق یک دسته از زنان را حفظ کرد. کار همه جانبه و پیگیر باید در تغییر قوانین، در چالش فرهنگی، و آموزش حقوق بشری و اجتماعی همه به زنان جامعه و هم به جامعه‌ی زنان داده شود. ما یک مشکلی در درک از حقوق بشر داریم در ایران که تقریبن به همان صورت در جنبش زنان هم این مشکل را داریم و به درک ما از تعریف بشر برمی گردد و پیرو آن، به درک ما از تعریف زن.  شما چند نفر را می‌شناسید که تصور نکنند حقوق بشر، مال بشرهای خوب است، و آدم‌های بد "سزاوار" ظلم اند، و لزومی ندارد کسی وقت‌اش را برای گرفتن حق بشر بد تلف کند چون به هر حال این بشر بد، یا دشمن خداست و قرار است در آتش جهنم بسوزد، و یا، دشمن خلق است و همین که اعدام انقلابی نشده، از سرش زیاد است؟ 
ما به حقوق بشر به عنوان بشر به ماهو قائل نیستیم. به همین نسبت، به حقوق زن، به عنوان زن به ماهو قائل نیستیم. هنوز که هنوز است حقوق زنان خوب و شایسته است که باید رعایت شود و زن‌های بد ارزش رعایت حقوق ندارند. یک مثال ساده می‌تواند این باشد: اگر از بین زندانی‌های زن که اسم‌شان روی نت به شدت تکرار شد، به نسرین ستوده‌ی عزیز و به سکینه آشتیانی عزیز نگاه کنیم، می‌بینیم: نسرین ستوده به خاطر بکارگیری حقوق حرفه ای‌اش زندانی شده و سکینه آشتیانی برای بکارگیری حقوق بشری‌اش (رابطه خارج از ازدواج داشته و به دلیل زنا محکوم به سنگسار شده). نسرین ستوده به عنوان وکیل از حقوق سکینه آشتیانی، زن عادی عامی مجرم که به زندان افتاده، دفاع می‌کند (برای مثال). به جرم دفاع از حقوق زندانی، خودش هم زندانی می‌شود. حالا دفاعی که از جانب زنان فعال حقوق بشری و زنان جنبش زنان از نسرین ستوده می‌شود را با دفاعی که از طرف همین فعالان از سکینه آشتیانی می‌شود، مقایسه کنید. قابل مقایسه نیستند. سکینه آشتیانی محکوم به سنگسار شده است. نسرین ستوده در انفرادی حبس شده است. نسرین ستوده محترم و عزیز است و حتی یک روز نباید در شرایط دشوار باشد. سکینه آشتیانی مجرم است، زن بد است و دارد مجازات می شود، حالا در نهایت، سنگسار نشود، اما انفرادی می‌تواند حق او باشد. درست؟ خب، این برخورد، با مفهوم رعایت بشر به عنوان بشر، و زن به عنوان زن و حقوق انسانی مجرم مغایرت دارد. اینجا از سوی زنان، و زنانی که دارای بلندگویند، حقوق نسرین ستوده و سکینه آشتیانی به یک نسبت رعایت نشده است. اخلاقیات و معیارهای ارزشی اجتماعی در آن دخیل بوده است. (یادمان باشد که قتل همسر، ربطی به این پرونده ندارد و حتی اگر شوهرش را نکشته بود به دلیل زنا محکوم به سنگسار بود و حتی اگر شوهرش را کشته بود مجازات اعدام مجازات منصفانه نبود.) با وجود تمام فشارهایی که به نسرین ستوده وارد شد که روا نیست، اما آیا در مقایسه‌ی حمایتی که این دو دریافت کرده اند، از طرف جامعه‌ی ایرانی، به عنوان دو بشر، یا دو زن، قضاوت شده اند یا به عنوان وکیل معتبر، همسر وفادار، و مادر فداکار در برابر زن عامی، زن خیانتکار، مادر بی‌مسوولیت؟ حقوق بشری این دو زن به خاطر این که ما با تعریف بشر در قطعنامه‌ی حقوق بشر آشنا نیستیم، از طرف فعالان حقوق بشر ایران و زنان فعال حقوق بشر و زنان جنبش زنان، به تساوی رعایت نشد. 
حقوق زنان زمانی به طور کامل رعایت خواهد شد که زنان تعریف انسانی از زن بودن داشته باشند، و زنان فعال حقوق بشر و فعال حقوق زنان به حقوق بشری یک زن احترام بگذارند بدون توجه به محدودیت‌هایی که فرهنگ و قانون برای تعریف زن/بشر اعمال می‌کند. در یک چنین شرایطی حقوق زن در حد و اندازه‌ای شناخته و درک می‌شود که نقض‌اش آسان نخواهد بود، و، حوزه های زنانه خود مانع نقض حقوق زنان خواهند شد. 
در نظر بگیریم که زنان، در همه عرصه‌ها حضور دارند، در خانه، در خیابان، در مجلس در اداره در مسجد در دانشگاه در کارخانه. اگر حوزه‌های زنانه حقوق زن/بشر را رعایت کنند، خود بخود مانعی در مقابل نقض حقوق زنان در بخش مردانه‌ی جامعه خواهند بود. و یک بار دیگر، زنانگی مرسوم در جامعه مردسالار، با تعریف‌های گوناگون زنانگی همخوانی ندارد و درک هویت جنسیتی زن را مخدوش می‌کند و رعایت حقوق زن با تمام هویت‌های جنسیتی‌اش را دشوار می‌کند. 
من امیدوارم که منظور از زن، فقط زن دگرجنسگرا، یا زن جامعه‌ی رسمی نباشد و در نظر بگیریم که در این جامعه زنانی هستند که در چهارچوب اخلاقیات جامعه رسمی نمی‌گنجند، نه به این دلیل بی‌اخلاق هستند، بلکه به این دلیل که اخلاقیات جاری در مورد آنها صدق نمی‌کند. مثلن، نمی‌توانند همسر وفادار یا فداکار یک مرد باشند، یا مادر فداکار چند بچه باشند، و تمام رابطه‌های جنسی آنها به ناچار بیرون از چارچوب ازدواج صورت می‌گیرد. زن‌های همجنسگرا و زن‌های تراجنسی هم حق دارند از حقوق بشری و شهروندی برخوردار شوند. 
حقوق زنان، که در همه عرصه‌ها نقض می شود، در عرصه‌هایی که هنوز برای جامعه مشخص نشده اند هم نقض می‌شود، و به دست خود زنان هم که در حوزه‌های گرایش جنسی و هویت جنسیتی دیگر  از یک جنس و در یک جبهه قرار نمی‌گیرند هم نقض می‌شود. برای کسب این حقوق باید از شیوه ‌ای شناخت حقوق بشری، یعنی تعریف زن به عنوان بشر بیولوژیک و نه به عنوان "زن خوب" یا "زن روشنفکر" و یا "زن زیبا" و یا "زن طفلکی" شروع کرد، و حقوق این بشر/زن را شناخت. موانعی که سر راه این زن قرار می‌گیرند، و باید برداشته شوند موانعی هستند که سر راه هر قشری که از نظر فرهنگی شهروند درجه دو به حساب می‌آید، قرار می‌گیرد، یعنی نابرخورداری از امکانات رشد شخصیتی، رشد فرهنگی، رشد اقتصادی. 

۲- برای رهائی و آزادی کامل زنان چه قدم هائی باید برداشت و در چه شرایطی میتوان گفت زنان از موقعیت انسانیشان در جامعه برخوردارند ؟

من معتقدم که زنان وقتی از موقعیت انسانی‌شان در جامعه می‌توانند برخوردار شوند که نیازی به پنهان شدن پشت چهره‌ی زنانه خود نداشته باشند. این یک شعار نیست، یک واقعیت است. زن بودن، وقتی که با طبیعت آدم همخوانی نداشته باشد، آدم نمی‌تواند درک کند که حقوق انسانی‌ زن‌بودن‌اش چیست چون خود انسانی‌اش را نمی‌شناسد که حقوق انسانی این خود را بشناسد.
.
آدمی که زن است، اگر در جامعه‌ای زندگی کند که ۱- در آن قوانین مطابق با قطعنامه‌ی (تکمیل شده‌ی) حقوق بشر اجرا می شود، و ۲- آزادی مبارزه برای تکمیل حقوق شهروندی خود را داشته باشد، و ۳- ناچار نباشد به کدها و نقش‌های پیش ساخته‌ی زنانگی برای کسب امنیت و رفاه اجتماعی محدود و مقید باشد، می‌توان گفت که می‌تواند، می‌تواند، از حقوق انسانی خود در جامعه برخوردار باشد یا بشود. 

۳- جنبش زنان میتواند تبدیل به جنبش گسترده ای شود، به این دلیل که بیش از نیمی از جامعه زن هستند و در جامعه ایران تحت حکومت اسلامی، ستم مضاعفی بر آنها رو داشته میشود. برای گسترش این جنبش و توده گیر شدن آن چه باید کرد و چه راهکارهائی را باید در نظر گرفت ؟

در وهله اول جهموری اسلامی "باید برود". سی سال تلاش کسانی که تصور می‌کردند می‌شود جمهوری اسلامی را آموزش داد و با معیارهای پذیرفته شده‌ی بین المللی هماهنگ کرد، نشان داد که این کار شدنی نیست نه به این خاطر که اسلام به عنوان یک دین، ظرفیت مطابقت با دنیای امروز را ندارد، بلکه به این دلیل که مسوولان رژیم به این قوانین متحجر به عنوان ابزار حمله و سرکوب همه‌ی دیگران، نیاز دارند و اجازه نخواهند داد که این قوانین ماهیت عوض کنند و از ویژگی ضدحقوق بشری خود تهی شوند. جنبش زنانی که در محدوده‌ی قوانین اسلامی گیر کرده اولین مبارزه‌اش باید جداسازی دین از دولت باشد، و بعد از آن مبارزه برای تدوین قوانینی که حقوق زنان را به طور کامل رعایت کنند. جنبش زنان (جنبش‌های گوناگون زنان)، به نوبه خودش، در مواردی، همان اشتباهی را می‌کند که اصلاح طلبان کردند و امکانات خود را از دست دادند، یعنی بلندپروازی نکردن، و، یعنی مرزبندی کردن با دیگرانی که خودی نیستند و در نظر نگرفتن این مساله که اگر جنبشی با نام فراگیر زن نامیده می‌شود، بایست در دیدگاهش زن با تعریف گسترده رعایت شود نه با تعریف انحصاری. چیزی که بیشتر از آموزش دادن این جنبش را فراگیر می‌کند، فراگیر بودن دیدگاه و مطالبات جنبش است. ما دیدیم که جنبش سبز، با آن که می‌توانست همه‌گیر شود، اما چون نفرات رهبری‌اش، و چهره‌های اصلاح‌طلبی که تبدیل به سخنگوی جنبش شدند، فراگیر نشد و خطری مرگبار مثل سرکوب خونین جنبش را به وجود آورد. جنبش زنان هم اگر فراگیر نشود و مطالبات فراگیر را مطرح نکند خطر کندشدن و تهی شدن جنبش زنان را برای خود خریده است. برای توده‌گیر شدن این جنبش، زنان شناخته شد‌ه‌ی جنبش باید بدانند که "زنان" از یک سو، به زنان اقلیت‌های قومی، مذهبی، زبانی، و از یک سو به زنان اقلیت‌های جنسی می‌رسد. از یک سو به زنانی که دارای آزادی‌های غیرقابل تصور برای جنبش زنان‌اند، و از سویی به زنانی که از حداقل ناچیز حقوق انسانی و شهروندی بهره ندارند و با در نظر گرفتن این پهناوری و گوناگونگی مطالبات جنبش و شیوه‌های مبارزه و حرکت و اطلاع‌رسانی و ارتباط‌گیری و نیازهای جنبش را تعیین کنند. 


۴- به عقیده شما رابطه جنبش زنان با جنبشهای اجتماعی دیگر (مانند جنبش کارگری، دانشجویان و) چگونه است و یا چگونه باید باشد ؟

این جمله بالا برای من معنی ندارد. درست است که ما یک جامعه‌ی جهانی داریم که در مقطع‌های گوناگون زمانی و مکانی تجربه‌هایی دارد که این تجربه‌ها در زمان و مکان‌های دیگر مورد استفاده واقع می‌شوند، اما چون من تئوریسین جنبش‌های اجتماعی نیستم شما نباید این سوال را به صورت کلی که در بالا پرسیدید از من بپرسید. از من وقتی سوال می‌کنید، می‌توانید نام ایران را اضافه کنید به جنبش‌ها، تا سوال محدود و مشخص شود، و منظره، قابل تماشا و تا حدی مربوط به من بشود.
.  
من معمولن اگر نان را نخورده باشم، سیر نشده ام. 
.
ما در ایران جنبش زنان نداریم. جنبش زنان دگرجنسگرا داریم. (مطالباتی که زنان دگرجنسگرا مطرح می‌کنند به خاطر این که ما در یک جامعه به شدت بسته و تحت سرکوب ابزارهای مذهب هستیم، برای زنان همجنسگرا و زنان تراجنسی هم به شدت ضروری است، اما این مطالبات، مطالبات زنان همجنسگرا نیستند. با وجود این برای این که جنبش زنان دگرجنسگرا به مطالباتی اشاره می‌کند که یا بودن و یا نبود‌ن‌شان (حق ازدواج نکردن، و حق طلاق گرفتن بعد از ازدواج اجباری با مرد) زندگی زنان همجنسگرا را با مخاطره‌ روبرو کرده، این جنبش باید مورد حمایت و احترام و همپیوندی زنان همجنسگرا باشد.)
با جنبش کارگری ایران آشنایی ندارم. 
جنبش‌های دانشجویی همیشه به آن نیازهای اجتماعی و سیاسی که در بدنه‌ی جامعه به دلیل تنگناهای فرهنگی پرداخته نمی شود، پرداخته است، و مطالبات مبهم دانشجویی را ابزاری برای پرداختن به آن دیگر نیازها، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی کرده است. در واقع جنبش دانشجویی در جامعه خودش را تبدیل به ابزاری برای دیگر جنبش‌های اجتماعی/سیاسی می‌کند. بعد از انقلاب، جنبش دانشجویی به بدنه‌ی جامعه هم سرریز شد. شاید بشود گفت که نیازهای اجتماعی بعد از انقلاب باعث این تداوم و سرریز شدن بوده اند اما از طرفی من همیشه فکر می‌کنم حضور فعال زنان، آشنایی با اندیشه کوییر، حضور مردان و زنان همجنسگرا در فعالیت‌های دانشجویی راه را برای شکستن مردانگی جنبش دانشجویی چپ پیش از انقلاب باز کرد. حتی اگر جنبش زنان و جنبش دانشجویی با هم بده بستانی برابر کرده باشند، هر دو گروه وامدار اندیشه کوییر که در دانشگاه جاری شد هستند.
.
جنبش‌های اجتماعی در جهان، تا به حال، هر بار، نشان داده اند که با همه‌ی خیز عظیمی که برداشته اند، مسافت دوری را نپریده اند.  کمبود خنده‌دار همه‌ی این جنبش‌ها هم از نظر انداختن بدنه‌ی جامعه به طور کامل، و تمرکز بر روی یک بخش از این بدنه و از نظر‌انداختن حقوق بشر به عنوان اصل حیاتی تمام حقوق دیگر بوده. تمام زلزله‌ای که انقلاب کارگری روسیه و خیزش‌های طبقاتی اروپا قرار بود ایجاد بکنند، و نشد، به خاطر این بود که به معضل به صورت موضعی و انحصاری نگاه کردند. مثلن، کارگر، که اهرم تغییر اجتماعی قرن گذشته بود، در انقلاب کارگری، به عنوان بشر در نظر گرفته نشد، به عنوان کارگر در نظر گرفته شد. به این طبقه طوری پرداخته شد که انگار کارگر‌به‌دنیا آمدن یک کارگر مربوط به ژئوپولتیک نیست، مربوط به ژنتیک است. یعنی کارگر هیچ ویژگی دیگری به جز کارگر بودن ندارد و مطالباتی به جز مطالبات کارگری قاعدتن نباید داشته باشد و از این زاویه می‌شود فقط نگاه کرده شود و کارگر بودن و مطالبات کارگری‌اش به بشر بودنش غالب شد. برای کارگر، آزادی اعتراض در نظر گرفته شد، آزادی عقیده در نظر گرفته نشد. آزادی جنسی در نظر گرفته شد، هویت جنسیتی در نظر گرفته نشد. برابری جنسیتی در نظر گرفته شد، گرایش جنسی در نظر گرفته نشد. فمینیسم بعد از مارکسیسم، کوییر، بعد از فمینیسم، برای همین جواب‌دادن به تنگ‌نظری‌های طبقاتی، و جنسیتی که مفهموم بشر را محدود به بخشی از وجود آدم و بخشی از افراد جامعه می‌کرد، کشف و مطرح شد. فاصله‌ی بین نیازهای بشر و جامعه‌ی بشری با تئوری‌هایی که مطرح می‌شوند به قدری زیاد است و درک از ضرورت و ارزش والای همین چند ماده‌ی ناچیز حقوق بشر به قدری اندک است، که هیچ کدام از این تئوری‌ها هنوز جزو روزمره‌ی زندگی جامعه‌ی بشری نشده و اگر این فاصله پر نشود ما به جایی خواهیم رسید که انسان بودن، خود، تبدیل به آلترناتیو در ساختارهای اجتماعی بشود. 
.
اگر بخواهم تا حدی به سوال مشخص شما، به صورتی که خودم تکمیل کردم، جواب بدهم: به نظر من جنبش زنان در ایران امروز نقش آموزگار و پیشرو جنبش‌های دیگر را به عهده گرفته و راه‌های مردمی‌شدن و فراگیر‌شدن مطالباتی که در جنبش‌های دیگر، مثل جنبش کارگری، و مثل جنبش دانشجویی که به صورتی بیان می شوند که از مطالبه‌ی روزمره به مطالبه‌ی سیاسی تبدیل و در نتیجه غریبه می‌شوند، را به این جنبش‌ها یاد می‌دهد. اگر آن بخش از جنبش زنان، مثل کمپین یک میلیون امضا، کار اجتماعی نکرده بود، الان جنبش سبز با وجود این که نیاز به خیزش‌اش بود راه خیزش را نمی‌دانست و دوباره در مقطع شروع، سرکوب می‌شد. همه جنبش‌ها، در سه دهه گذشته، از تجربه‌های جنبش زنان، سود برده اند نه به خاطر این که جنبش زنان آگاهی تئوریک دارد، به خاطر این که ضرورت حیاتی و غیرقابل برگشت پاسخ گرفتن به مطالبات را به تجربه و با گوشت و پوست درک می‌کند، و کار عملی می‌کند.

۵- زنان یک توده واحد نیستند و به فرهنگها و طبقات و اقشار مختلفی تعلق دارند ( زنان کارگر، زنان همجنسگرا، زنان طبقات مرفه جامعه، زنان متعلق به اجتماعات سنتی و ...) و شاید به همین دلیل اولویتهای مطالباتی متفاوتی داشته باشند. بنظر شما چگونه و تحت چه موازینی میتوان جنبشی گسترده و متحد برای احقاق حقوق زنان داشته باشیم ؟

اما همه و یکی یکی زن‌ها در یک نقطه مشترک‌اند، کس. در طول تاریخ شناسنامه‌ی زن با در نظر گرفتن کاربرد و میزان سوددهی کس ثبت شده. به همین دلیل هیچ اولویتی وجود ندارد که از اولویت "بازپس گرفتن کس" ضرورت حیاتی بیشتری داشته باشد. حق تحصیل؟ حق اشتغال؟ حق تعیین مسکن؟ حق ازدواج؟ حق طلاق؟ حق سرپرستی فرزند؟ حق تحرک و تردد بدون قیم؟  هیچ حقی در زندگی فردی و اجتماعی زن، بنیادین‌تر و حیاتی‌تر از حق کنترل شخص زن بر تن خود زن نیست. اول از همه، تعریف درستی از زن، بدون در نظر گرفتن این که بدن زن چگونه فوایدی برای وابستگان و اطرافیانش دارد، به دست بدهیم. وقتی زن، فارغ از این سوددهی در نظر گرفته شد، آن وقت قادر خواهد بود برای حقوق اجتماعی اولیه مثل حق تعیین شریک جنسی، حق تعیین محل زندگی، حق تامین مادی و حق تامین اجتماعی خود تلاش کند. چون تعریف مخدوش از زن، با تعریف مخدوشی که از مرد داده شده  پیوند دارد، نیاز به درک عمیق‌تر از چیزی که معنای جنسیت مرد را تشکیل می‌دهد، داریم. اگر به سیالیت جنسیت توجه کنیم و ببینم مردانگی چگونه زیر سوال می‌رود، با مانع‌های کمتری برای تعریف زن در معناهای گوناگونش روبرو می‌شویم. با شکستن تابوهای جنسیتی، راه برای احقاق حقوق زنان گوناگون جامعه باز می‌شود. 

۶- همجنسگرائی در ایران یک تابو است. و اگر به آن زن بودن را هم اضافه کنیم دیگر تابوی بزرگی است. به عقیده شما چگونه میشود از این مساله در جامعه ای مانند ایران تابوزدائی کرد ؟

کاش نسل شما فراموش نمی‌کرد که پیش از انقلاب اسلامی هم ایران وجود داشته. اگر "در ایران" مورد سوال است، در ایران، زن‌بودن تابو نیست. زن، در چارچوب قوانین اسلامی حاکم در ایران، جنس فرودست به شمار می‌آید. برایش مورد مصرف تعیین شده، حقوق اجتماعی‌اش سرکوب شده، زن‌بودنش محدوده‌ پیدا کرده، اما تابو نیست. حتی اگر مچ پای زن یا پستان زن دولت را دچار تشنج می‌کند، معنی‌اش این نیست که زن در ایران، تابو است. در ایران، همجنسگرایی تابو است و برای تابوزدایی همیشه یک روش وجود داشته، نزدیک شدن به تابو و آشنا شدن با تابو. در این مورد خاص، تابو باید به میان جامعه حرکت کند و خود را به جامعه بشناسند و از خود به عنوان یک آدم معمولی با گرایش همجنسگرایی، تابوزدایی کند. اگر همجنسگرایی برای مردم تابوزدایی شود، دولت قادر نخواهد بود مساله‌ای ساده را تبدیل به تابو کند(من امیدوارم رژیم عمر طولانی نداشته باشد و ما بیخودی در مورد تابوهایش امروز وقت تلف کرده باشیم). با وجود قوانین موجود، این تابو نمی‌تواند به شخصه به میان جامعه حرکت کند، اما راه‌های آلترناتیو برای پرده‌گشایی از راز و رمزهای همجنسگرایی هست. یکی از این راه‌ها می‌تواند این باشد که آن دسته از همجنسگراها که می‌دانند خانواده یا دوستان‌شان توان و ظرفیت روبروشدن با همجنسگرایی را دارند، برای خانواده و یا دوستان‌شان اشکارگری کنند و کل خانواده را درگیر مساله‌ی دردآور زندگی پنهان و حقوق نداشته‌ی خودشان بکنند. راه دیگر استفاده از فضاهای مجازی برای انتشار مطالب منطبق با واقعیت در مورد زندگی روزمره همجنسگرایان، انتشار آثار همجنسگرایان، (کاری که ما در نشر گیلگمیشان داریم انجام می دهیم)، و ساختن فیلم‌های مستند از زندگی همجنسگرایانی که زندگی عادی دارند، دانشگاه می‌روند، کار می‌کنند، فعالیت می‌کنند و لزومن دچار آسیب‌های اجتماعی مثل بیخانمانی و خودفروشی به عنوان تنها منبع موجود درآمد، نشده اند، است. من معتقدم که مردم امروز به همجنسگرایی به این دلیل مثل تابو نگاه می‌کنند که همجنسگرایی با بی‌اخلاقی (با توجه به اخلاق رایج) و رفتارهای عجیب و غریب (ارتباط جنسی دو جنس که یا چیزی برای فروکردن در هم ندارند یا چیزی که دارند را به سوراخ‌های غیرمتعارف هم فرو می‌کنند) تعریف شده است. این تصویر واقعیت ندارد. مردم عادی، که همجنسگرایی را تابو می دانند، اگر درگیر بحث در مورد همجنسگرایی بشوند درک خواهند کرد که همجنسگرایان دقیقن به همان اندازه‌ی مردم جامعه رسمی به اخلاقیات مرسوم معتقدند و این اخلاقیات و رسوم جاری را رعایت می‌کنند. مثلن همجنسگراها تمایل بسیار زیاد به ثبت ازدواج خود با همسر همجنس خود دارند و رابطه‌های غیرقانونی را دوست ندارند اما چاره‌ای به جز این که رابطه‌هاشان همیشه غیرقانونی باشد ندارند. در جامعه‌ی همجنسگرایان به همان نسبت جامعه‌ی رسمی، رفتارهای پیشرو و پسرو در مقابل ساختارهای موجود هست. تراجنسی‌ها، حتی بیشتر از همجنسگراها قوانین مرسوم جامعه‌ی رسمی را رعایت می کنند و کاملن مطابق کدهای رفتاری جنسیت مطابق با هویت جنسی خود رفتار می کنند. در جامعه‌ی ایران، اگر ما بتوانیم جنسیت، سیالیت جنسی، گرایش جنسی، هویت جنسیتی را توضیح و آموزش بدهیم، توضیح این که چرا یک نفر همجنسگرا است یا تراجنسی است، و چرا این همجنسگرا یا تراجنسی حق دارد از حقوق بشری و شهروندی برخوردار شود، بسیار ساده خواهد بود. اگر ما به آن بخش از مردم که هنوز رضایت خدا را به رضایت آدم مقدم می‌دانند، داریم با موفقیت آموزش می‌دهیم که به آدم‌بودن آدم فارغ از بندگی خدا، احترام بگذارند، به آزادی و به حقوق زنان فارغ از رضایت قیم‌هاشان، قائل باشد، با کمی تلاش بیشتر می‌توانیم به همان مردم آموزش بدهیم که به آزادی و حقوق همجنسگرایان به عنوان شهروند این جامعه احترام بگذارند. 


۷- رابطه زنان همجنسگرا با جنبش عمومی برای کسب حقوق زنان در جامعه باید چگونه باشد. آیا بنظر شما در شرایط کنونی میتوان مطالبات زنان همجنسگرا را در مطالبات کلی جنبش زنان گنجاند و یا با آن هماهنگ کرد ؟

این "باید چگونه باشد" ها خیلی خوبند. به جای این که وضعیت موجود را بررسی کنند یک دورنما از یک آینده را تصویر می کنند یا مجبورت می‌کنند تصویرش کنی. 
رابطه‌ی زنان همجنسگرا با جنبش عمومی برای کسب حقوق زنان، باید شبیه به جنبش زنان در رابطه با جامعه‌ی مردسالار باشد: مبارزه دائم و خستگی‌ناپذیر برای بدست آوردن سهمی از دست کسی که نفس به نفس تو ایستاده اما بخودی خود هیچ وقت تو را در نظر نخواهد گرفت. زنان همجنسگرا باید برای توضیح  و تشریح مطالبات‌شان کار پیگیر بکنند، هم برای به دست آوردن این مطالبات و هم برای آشنا کردن دیگران با این مطالبات. در جامعه‌ای که تنها جنس‌های شناخته‌شده و مورد پذیرش فقط مرد و زن است، و تنها گرایش جنسی ممکن، کشش مردان و زنان به همدیگر است، درک و دریافت از دیگر جنسیت‌ها و دیگر گرایشات جنسی بدون مطرح کردن آن، اصلن ممکن نیست. 
مطالبات زنان همجنسگرا را به این دلیل ساده که تن و روان زنان همجنسگرا در ساختار اجتماعی دگرجنسگرا دچار یک اعدام تدریجی است (مرگ نه، اعدام) باید در مطالبات حنبش زنان گنجاند. در شرایط فعلی ایران، با وجود محدودیت‌های فلج‌کننده برای همجنسگرایان، وارد مبارزه شدن با نام و نشان همجنسگرایی کم از راه‌رفتن روی مین نیست. برای همین است که جنبش دگرباشان جنسی می‌باید از سوی جنبش‌های دیگر اجتماعی که ظرفیت و توان رواداری و درک دیگری دارند، حمایت بشود.
اولین درد زنان همجنسگرا، در ایران، امروز، عدم امکان ازدواج/زندگی مشترک با زنی است که معشوق‌شان است، اما اولین معضل زنان همجنسگرا، ازدواج اجباری با مردان است. در این ازدواج‌ها، زنان همجنسگرا ناچار به رابطه جنسی با مرد/شوهر می شوند، یعنی دچار تجاوز جنسی مدام در خانه‌ای که قاعدتن خانه‌ی خودشان است. حق طلاقی که در مطالبات زنان دگرجنسگرا از مطالبات اولیه است، می‌تواند کمکی به زنان همجنسگرا باشد که زیر فشار اجبار کشنده‌ی خانواده ناچار به ازدواج می‌شوند. اما این فقط یک چاره از سر ناچاری است.  در صورتی که زنان همجنسگرا در جنبش زنان پذیرفته شوند  اهمیت حق ازدواج‌نکردن با مردان، به همان اندازه‌ی حق طلاق برای زنان دگرجنسگرا درک خواهد شد. در حال حاضر زنان همجنسگرای داخل ایران از امکانات اولیه‌ای که مبارزه‌ی اجتماعی را ممکن می کند، برخوردار نیستند. بخشی از این مبارزه را باید زنان همجنسگرا که در خارج از ایران هستند، مثل تشکل زنان همجنسگرا که سال‌هاست در آلمان و با همکاری و پشتیبانی شادی امین و شبکه زنان فعال است، و همین دو سه ماه گذشته در اولین نشست زنان همجنسگرا نیاز به حرکت مسقتیم و مستقل از سوی زنان همجنسگرا و تداوم این تشکل را اعلام کردند، به عهده بگیرند و این مطالبات را از داخل سمینارها به حوزه های عمومی تر بکشانند و روشنگری کنند. مبارزه‌ی اجتماعی زنان همجنسگرا باید در خارج شکل بگیرد و به داخل برای تحرک کمک کند. جنبش زنان، به دلیل این که درگیر مبارزه‌ی پیگیر بوده یک تشکل روشن و پویا است و هر جا که رواداری ندارد، رواداری را کسب می‌کند. به روی زنان همجنسگرا بسته نیست اما محدودیت‌های زنان همجنسگرا را نمی‌شناسد، و این کمکاری از ماست، که باید جبران کنیم. باید بنویسیم و منتشر کنیم که مطالبات زنان همجنسگرا چیست. در عین حال، مخاطب ما و همنشین و همکار ما فقط زنان درگیر در جنبش نیستند. جامعه‌ی زنان ایرانی با زنان همجنسگرا بیگانه و ناروادار است. 
می‌دانیم که ما در ایران به ندرت با چیزی به نام زن یا مرد برخورد داریم و بیشتر تماس ما با نقش های اجتماعی مثل مادر دختر عمه خاله پدر برادر عمو پسر شوهر زن است، یعنی زنان و مردانی که به دلیل نقش اجتماعی‌شان مقابل ما می‌ایستند و خارج از نقش اجتماعی‌شان قادر به تشخیص و تحلیل نیستند. به همین دلیل است که در جایی که زن دگرجنسگرا اگر همسری همکار و رفیق داشته باشد می‌تواند اگر بخواهد وارد اجتماع و مبارزه‌ی اجتماعی شود، اما زنان همجنسگرا در خلوت‌ترین روابط خانوادگی خود، و از سنین نوجوانی، از سوی مادر و خواهر و دوستان خود نیز از خلوت و حمایت و امنیت برخوردار نیستند و این بی‌حمایتی دامنه‌اش به زندگی اجتماعی و مبارزه‌ی اجتماعی هم کشیده می‌شود. به همین خاطر، اگر پنجاه در صد، مسوولیت زنان همجنسگرا باشد که به جنبش کلی زنان بپیوندند، پنجاه در صد دیگر باید از جنبش زنان خواسته شود که به معضل زنان همجنسگرا توجه کنند و مطالبات زنان همجنسگرا را وارد مطالبات کلی جنبش بکنند تا از این راه امکان متحرک‌شدن زنان همجنسگرا در داخل ایران هم فراهم شود. من معتقدم که حضور دیدگاه همجنسگرایانه در جامعه‌ی زنان دگرجنسگرا (و مردان دگرجنسگرا)، حضوری با ارزش و روشنگر است که افق‌های خوشرنگی را وارد منظره‌ی مبارزه می‌کند. این داد و ستد، برای جامعه‌ی دگرجنسگرا، یک‌جانبه و بی‌سود نخواهد بود.

۸- در یک تصویر کلی، شرایط و موقعیت جنبش زنان در ایران را چگونه ارزیابی میکنید ؟

به نظر من جنبش زنان کنونی، جنبش اجتماعی ایران را با حوصله با پشتکار با سرعت، به پیروزی می‌رساند. 

۹- ارتباط اعتراضات اجتماعی جاری در ایران با زنان و جنبش زنان را چگونه میبینید ؟

اگر انقلاب اسلامی حجاب را اجباری نکرده بود و حق طلاق را از زنان نگرفته بود، و سفر زنان را به اجازه مردان موکول نکرده بود می‌توانست امیدوار باشد حداقل تا صد سال آینده بر ایران حکومت کند. اما عمر خودش را به سی سال تقلیل داد.

۱۰- فکر میکنید اصلیترین خواسته ها و مطالبات زنان در ایران در شرایط فعلی چه چیزهائی باید باشد ؟

حق تعریف زنانگی، بی توجه به نقش‌های اجتماعی

۱۱- افق تحقق مطالبات زنان و پیروزی آن در ایران را چگونه میبینید ؟

مطالبات امروز زنان، مثل حق طلاق و سرپرستی فرزند و تحصیل و اشتغال و اینها؟ بدون اینها در جامعه‌ی ایران سنگ روی سنگ نمی‌ماند، تا الان هم در سی سال گذشته دیدید که، سنگ روی سنگ نمانده. الان کسانی که در ایران زندگی می‌کنند همه دارند زندگی می‌کنند اما همه در موقت زندگی می‌کنند. جنبش زنان دگرجنسگرا پیگیر است، و کسانی که برای مطالبات زنان دگرجنسگرا کار می‌کنند حامیان زنان دگرجنسگرا نیستند، خود زنان دگرجنسگرا هستند بنابراین سرنوشت این جنبش با جنبش‌هایی که حامیان‌شان برایشان کار می‌کنند فرق می‌کند.  

پنجم مارچ ۲۰۱۱




پروین اردلان: رفتن دیکتاتورها شرط لازم است نه کافی، لازمه دموکراسی مقاومت در برابر همه اشکال سلطه و تبعیض است

در آستانه 8 مارسی دیگر قرار گرفته ایم. روز جهانی زن در سال ۲۰۱۱صد ساله می شود و گوشه و کنار صحبت از تلاش زنان ایرانی در کنار زنان خاورمیانه جهت برپایی تجمعات و برنامه هایی اعتراضی به این مناسبت است. ایران نیز پیش از همه و طی دو سال گذشته دستخوش تحولات و حرکت های بسیاری در جامعه بوده است.
جنبش مدنی ایرانیان بعد از انتخابات تقلب آمیز ۸۸ به شکل بالنده ای رشد یافته و وارد سطوح مختلف جامعه شده است. جنبش زنان به عنوان بخش مهم و قابل توجه ای از جنبش مدنی ایران به دلیل رهبری خواسته های زنان در اعتراضات گذشته نقش ایفا کرده و کنشگران آن در کنار باقی فعالان دانشجویی وسیاسی هزینه پرداخته اند. به طوری که در حال حاضر نسرین ستوده مدافع حقوق زنان و بشر با یکی از سنگین ترین احکام حبس در زندان به سر می برد. همچنین زندانیان سیاسی زن چون بهاره هدایت، مهدیه گلرو، شبنم مددزاده نیز با احکام حبس و زندان بیش از یک سال است در زندان های مختلف اوین و رجایی شهر در بند هستند. تهدید ها و احضار کنشگران این جنبش نیز با نزدیک شدن به روز جهانی زن افزایش یافته است. رهبران جنبش سبز و همسران آنان زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، نیز به بند کشانیده شدند و مجموع این مسائل اهمیت این روز را به عنوان سرمایه ای برای جنبش مردمی ایران بالا برده است.
در همین زمینه و همچنین جهت بررسی تجربه انقلاب ۵۷ به بحث و گفتگو با پروین اردلان از فعالان و مدافعین سرشناس حقوق زنان و روزنامه نگار نشسته ایم.
در ادامه شرح گفتگوی سایت دانشجو نیوز با پروین اردلان آماده است:

فعالان حقوق زنان طی چند روز گذشته با یادداشت ها و بیانیه های متعدد اعلام و تاکید کرده اند که در کنار خواست تساوی حقوق زنان و مردان، مسئله زنان در همهمه اعتراضات نباید نادیده گرفته شود. پروین اردلان در آغاز گفتگو در زمینه نادیده گرفتن حقوق زنان در هیاهوهای اعتراضی اشاره ای به تجربه انقلاب اسلامی ۵۷ کرده و توضیح می دهد «وقتی به راه پیمایی های اعتراضی زنان در انقلاب 57 در اعتراض به حجاب اجباری و لغو قانون حمایت خانواده نگاه می کنم به درد عمیق زنان آگاهی می اندیشم که تنها یک ماه پس از انقلاب پیام انقلاب را گرفتند. زنانی که دو چهره و سخن متفاوت آیت الله خمینی را در پاریس و تهران دیدند و شنیدند، معنای واقعی "مصلحت اسلامی" را دریافتند، مصلحتی که سی سال است بر ما آوار شده است. آنان به مثابه آگاه ترین عناصر جامعه انقلابی صحنه ای را درتاریخ ایران ثبت کردند که راوی فراز و فرودهای تاریخی زنان ما طی صد سال گذشته هم هست، همان که آن را مشابه حرکت "مار و پله" می خوانم.»

وی همچنین در ادامه مختصری از وقایع روی داده در طی انقلاب ۵۷ را روایت می کند و آن تجربه را که قرار بود به مشارکت هر چه بیشتر سیاسی زنان منجر شود، اینگونه شرح می دهد: «اگر مشارکت سیاسی زنان را برخورداری آنان از حق رای برای  انتخاب کردن و انتخاب شدن بدانیم – که درسال های 1341 تا 1343 در پی خواسته های فعالان زن و رفرم محمدرضا شاه پهلوی به زنان داده شد و خشم آیت الله خمینی و اپوزیسیون مذهبی و قیام 15 خرداد 1342 را در پی داشت -  پس از انقلاب از زنان سلب نشد و به "مصلحت شرعی " حتی  از سوی آیت الله خمینی تایید شد. زیرا رای زنان به مثابه نیمی از جامعه در مشروعیت بخشی دولتی که آیت الله خمینی "تعیین" می کرد موثر بود. اما اگر  مشارکت سیاسی زنان را فراتر از داشتن حق رای بدانیم این مشارکت پس انقلاب شکل دیگری یافت و بسیاری از زنان مذهبی و سنتی را در برگرفت. در ساختار مردسالارانه قدرت در ایران به انضمام ترکیب صد در صدی دین و دولت تحت عنوان دولت اسلامی،  مشارکت سیاسی زنان نیز رنگ اسلامی به خود گرفت. هدف این بود جامعه  اسلامی  علیه غرب سازمان داده شود و نشانه های غربی البته  به جز  "حق رای اعطایی شاه به زنان " از جامعه زنان زدوده شود. بنا براین می بینیم  که حق رای را از زنان نمی گیرند اما مثلا به وزارت زنان که در دولت شاه پایه گذاری شده بود بی اعتنا می مانند و حتی فرخ رو پارسا اولین زن وزیر درایران را به طرز هولناکی اعدام می کنند. حق رای زنان را نمی گیرند اما قضاوت زنان را لغو می کنند و زنان را از داشتن مناصب قضایی بازمی دارند. حق رای زنان را نمی گیرند اما حق انتخاب در پوشش را از زنان سلب می کنند و بدین ترتیب،  لایحه حمایت از خانواده را لغو و اساسا حقوق شهروندی را از زنان می گیرند. در این حین  مفهوم مشارکت سیاسی زنان در تلفیق با ایدئولوژی اسلامی با ارزش هایی چون "زن مسلمان"، "وظیفه" و" تکلیف" و همچنین"طبیعی جلوه دادن نابرابری زن و مرد"تعریف می شود و عمل زنان نیز بر آن اساس ساخته و پرداخته می شود و اسلام به مثابه ابزاری سیاسی علیه مشارکت زنان مورد استفاده قرار می گیرد اما در عین حال آنان را به مشارکت سیاسی می خواند.
تحت  این نوع  مشارکت سیاسی،  زنان مسلمان در بسیج مساجد، محافل وهیئت های مذهبی، شبکه های روضه خوانی، تظاهرات و راهپیمایی ها، و حضور در نمازهای جمعه سازمان دهی می شوند. به عبارتی مفهوم مشارکت سیاسی زنان با تقلیل  نقش صاحبان رای و فکر و عمل  به تکثیر فرمانبردارن و مبلغان سیاسی حاکمیت  تغییر و گسترش می یابد.
تناقض قضیه همین جا خودش را نشان می دهد. همین انبوه زنانی که "زنان مسلمان تکلیف گرا" تعریف می شوند و مشارکت سیاسی دارند در تصمیم گیری سیاسی نقشی ندارند؛ و درهمین ساختار مردسالارانه و ایدئولوژیک هم حذف می شوند. علاوه بر قضاوت، از  فقاهت و اجتهاد محروم اند، نمی توانند رهبر شوند و رباست قوای سه گانه را داشته باشند و یا حتی عضوی در شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس خبرگان رهبری، سیاست خارجی ... تنها پس از سی سال می توانند  وزیر شوند آن هم برای تبلیغ در عرصه جهانی. اتفاق جالب این است که زنان "مسلمان" زیادی هم که در دل همین ارزش گذاری ها بودند و بدان عمل می کردند، هرچه بیشتر از قدرت فاصله گرفتند, بیشتر خواسته هایی سکولار طلب کردند. »

فکر می کنید که تجربه انقلاب اسلامی و حذف و محدودیت زنان پس از آن رخداد چه تأثیری بر جنبش زنان ایران و دیدگاه های فعلی فعالان حوزه زنان گذاشته است؟

وقتی به راه پیمایی های اعتراضی زنان در انقلاب 57 در اعتراض به حجاب اجباری و لغو قانون حمایت خانواده نگاه می کنم به درد عمیق زنان آگاهی می اندیشم که تنها یک ماه پس از انقلاب پیام انقلاب را گرفتند. زنانی که دو چهره و سخن متفاوت آیت الله خمینی را در پاریس و تهران دیدند و شنیدند، معنای واقعی "مصلحت اسلامی" را دریافتند، مصلحتی که سی سال است بر ما آوار شده است. آنان به مثابه آگاه ترین عناصر جامعه انقلابی صحنه ای را درتاریخ ایران ثبت کردند که راوی فراز و فرودهای تاریخی زنان ما طی صد سال گذشته هم هست، همان که آن را مشابه حرکت "مار و پله" می خوانم. مبارزه و مقاومت کرده اند و مجددا گزیده شده اند. مبارزه ای توامان در بافتی مردسالارانه و  ایدئولوژیکی که اساس آن مبتنی بر تبعیض است.

آنان که در سال 57 اعتراض کردند که "نمی خواهند به عقب برگردند" آموزه ها و تجربه هایشان را به نسل ما و پس ازما  که شاهد و ناظر برگشت به عقب ,هم در حقوق و هم در آزادی مان، بودیم،انتقال دادند و نه تنها خودشان را که ما را به بازخوانی و تحلیل و چرایی این شکست ها واداشتند. به تجربه من، شاید یکی از دانش هایی که آموزه جنبش زنان  ایران پس از انقلاب شد توجه به نقش آگاهی جنسیتی در پروسه تغییر و  طرح مطالبات زنان بود. فقدان این آگاهی درمیان بخش اعظمی از نسل انقلابی جامعه 1357 ، حتی زنان 57، در عقب گرد موقعیت زنان در جامعه نقش داشت. نوعی آزادی بدون برابری جنسیتی بود که به فقدان دموکراسی منتهی شد. ساختارمردانه گروه های سیاسی و کور جنسی آنان نسبت به نقش و حضور زنان نیز مزید بر علت بود. بسیاری از گروه های سیاسی پیش و پس از انقلاب دارای ساختار سلسله مراتبی مردانه بودند و همچون حاکمیت سیاسی ایران، از زنان پیرو و حامی می خواستند تا صاحب رای و فکر.

پس از انقلاب، پاسخ به چرایی ها،  توجه به حق انتخاب زنان، ارتقای آگاهی جنسیتی و شکل دادن کنش های فردی و جمعی حول تغییر مناسبات تبعیض آمیز علیه زنان و طرح مطالبات آنها بیش از گذشته مورد توجه فعالان جنبش زنان به مثابه جنبشی مستقل از گروه های سیاسی قرار گرفت.

سال گذشته با توجه به اعتراضات گسترده و میلیونی مردم با خواست دموکراسی، حقوق بشر و برگزاری انتخابات آزاد و سالم، جامعه ایران امکان نزدیک شدن به تغییرات گسترده را یافت. گرچه سرکوب ها آن حرکت را دچار افت نمود اما به نظر شما جنبش زنان چه نقشی در آن اعتراضات ایفا کرد و در حال حاضر چه دستاوردهایی از تجربه اعتراضات کسب نموده است؟


من دراین باره به تفصیل در مقاله ای توضیح داده ام. فزون بر آن بر پاسخ شما شاید بدنباشد دو مقایسه انجام دهم. بین دو موقعیت انتخاباتی یعنی 1384 و 1388.
یکی از نقاط اوج و قدرتمندی جنبش زنان روزهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری دور اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در 1384 بود. در آن زمان رویکرد جنبش زنان معطوف به خواسته بود. یعنی اعتراض به نقض حقوق زنان در قانون اساسی. حول این حرکت جدا از این که چه کسی کاندیدا است و جدا از این که در انتخابات شرکت کنیم یانه، حرکتی متشکل از سازمان ها و فعالان جنبش زنان شکل گرفت و سایر جنبش ها را نیز همراه کرد. خواسته مطرح شده با بحث روزدرباره قانون اساسی هماهنگی هم داشت و همصدایی آن بالا بود. در واقع سیاست زنانه به کار آمد تا هوشمندانه اعتراض و قدرت نمایی جنبش زنان را به نمایش عموم بگذارد و خواسته اش را هم مطرح کند.
اما در خرداد 1388، هم به خاطر شرایط سرکوب، اکثر گروه های زنان از فعالیت بازمانده بودند و هم در جنبش زنان تنوع و اختلاف آرا بالا بود. مهم تر آن در 1388، رویکردها معطوف به کاندیدا بود و نه به خواسته ها. دسته بندی و طیف بندی سر این کاندیدا یا آن کاندیدا مطرح بود، حتی طیفی از فعالان زنان هم که اعلام کردند که "به مطالبات زنان رای می دهند" عملا طیف مدافع یکی از کاندیداها را تشکیل می دادند. یعنی همه بر این اتفاق بودندکه یک نفر دیگری غیراز احمدی نژاد رئیس جمهور شود و تمام تلاش معطوف به عدم انتخاب او بود. در نتیجه نقش جنبش زنان عینیت چندانی نیافت. تنها حرکتی هم که در میان زنان توانسته بود طی سال های نخست ریاست جمهوری احمدی نژاد فضای بسته را باز کند، کمپین یک میلیون امضا بود که بحث تغییر قوانین تبعیض آمیز را به سطح گفتمان عمومی جامعه کشانده بود اما در انتخابات ریاست جمهوری تنها می توانست موافقان مطالبات کمپین را از طریق جمع آوری امضا و گفتگو با آنان به جامعه بشناساند. حتی در میان فعالان کمپین هم رویکرد بیش از همه متوجه کاندیداها بود نه مطالبات. می خواهم بگویم فضا و هیجان سیاسی دوران انتخاباتی انقدر بالا بود که جنبش زنان را در حاشیه قرار داد.
اما بعد از انتخابات و سرکوب و بهت پس از آن، آموزه ها و شیوه های عملی جنبش زنان را در کار شبکه  ای، حرکت افقی در دل ساختار عمودی، سخن از رهبران و سازمان دهندگان به جای رهبر، مقاومت در برابر خشونت تا ایجاد دایره های حمایتی از سوی وکلا و خانواده ها در جنبش سبز شاهد بودیم. با وجود این به دلیل حمله های پی درپی و سرکوب و بازداشت گسترده، تنگ کردن فضای فعالیت تا حد تحمل نکردن امضای بیانیه، مهاجرت های فعالان جنبش ها اعم از زنان و غیر زنان و در کنارآن گسترش سیاست گذاری های جنسیتی تبعیض آمیز علیه زنان، توان و انسجام جنبش تاحدی کاهش داد و ضرورت بازاندیشی و سازمان یابی مجدد را در جنبش مطرح کرده است .

آینده فعالیت جنبش های مدنی بخصوص جنبش زنان را با توجه به سرکوب گسترده نهادهای مدنی چگونه می بینید؟ به نظر شما چه راهکارهایی برای برون رفت از فضای سرکوب فعلی وجود دارد؟


وضعیت ایران را باید هم از بعد داخلی دید و هم از بعد خارجی دید.  در بعد خارجی با توجه تحولاتی که در منطقه علیه دیکتاتوری شکل گرفته است حاکمیت های تمامیت خواهی چون ایران بیشتردر معرض نقد و اعتراض قرار می گیرند و همین امر انرژی و شور دوباره ای را در منطقه ایجاد می کند. همان طور که دیکتاتورها ازهم می آموزند، جنبش ها هم از هم می آموزند. درحال حاضر خواسته ی تغییر  است که در خاورمیانه طنین انداخته و همبستگی مردم جهان را برای تحقق آزادی و دموکراسی علیه دیکتاتوری افزایش داده است. در واقع تحولات مصر و تونس شوکی جدی بر خود این کشورها و منطقه بودند. دولت های دیکتاتور معمولا تصور می کنند که بر روانشناسی جامعه تسلط دارند اما تکانه هایی چون وقایع تونس و مصر، برنامه ریزی و معادلات آنان را در هم می ریزد. حرکتی که با رای و حق من کجاست از ایران آغازشد، اکنون در سایرکشورها هم جاری و مسری است. همه اینها امید بخش است و بی تاثیر بر شرایط ایران نیست.

در حوزه داخلی، سرکوب همه جانبه هست. بعد از انتخابات  در عین حال که سطح مطالبات در جامعه گسترش یافت ازمشروعیت دولت و حاکمیت نیز کاسته شد. هرچه مقاومت بیشتر می شود گستره خشونت و سرکوب شدت بیشتری می گیرد تا یا مردم به سرکوب عادت کنند و یا حاکمیت تسلیم رای مردم شود. فقدان نهادهای مدنی و ضربه پذیر کردن نهادهای موجود تا حدودی جنبش زنان را نیز با دشواری مواجه کرده است. این  استراتژی به دنبال مایوس سازی و فلج کردن هرگونه فعالیت اجتماعی و سیاسی برای حداقل یک دهه هست چون اگر به خاطر داشته باشید ما طی سه دهه اخیر، هر دهه با یک سرکوب و ریزش جدی مواجه بوده ایم تا نسل دیگری برآید یک دهه سپری شده است.

اکنون شبکه ها نیز مورد هجوم و حمله قرارگرفته اند. پس ازبازداشت گسترده فعالان سیاسی و مدنی و دانشجویی و کارگری و زنان، گفتمان سرکوب حاکمیت از یافتن "گروه ها" و "سرها" و "رهبرها" به حمله به فعالان و سازمان دهندگان گسترش یافته است. رسیدن به نقاط تلاقی وهم پوشاننده، درون جنبش ، بین جنبش ها و بین منطقه ای ضرورت دارد. بی آنکه زیرمجموعه یکدیگر شویم در نقاطی باهم صدا شویم، از هم انرژی بگیریم و نیروی کانونی مان را افزایش دهیم و سپس دور شویم تا نقطه تلاقی دیگر .

یکی از آموزه های فعالیت در جنبش زنان برای من، طی سی سال گذشته، باز نایستادن در هر حالتی بوده است. به عبارتی حفظ نیرو از یک سو و استراتژی از سوی دیگر. اگر فعالیت های محفلی پاسخ گو نبود، به تشکیل گروه روی آوردیم، اگر اجازه تشکیل گروه نداشتیم در گروه های دیگر فعال شدیم ، اگر امتیاز نشریه نداشتیم، خبرنامه منتشر کردیم، اگر خبرنامه را می گرفتند به سایت و شبکه های مجازی برای ارتباط  روی آوردیم، اگر مانع  تجمع و ارتباطمان با مردم شدند به اقدامات چهره به چهره پرداختیم، اگر مانع تشکیل گروه و ارتباط با فعالان جنبش های دیگر در ایران و خارج از ایران شدند به تشکیل ائتلاف و  کمپین و شبکه پرداختیم، اگر شبکه ها ضعیف می کنند گروه هایی را که دردل این شبکه ها شکل گرفته اند عینیت بخشیم… در واقعا نهادینه کردن ایستایی تنها خطر بزرگ ما در جنبش زنان بوده است.

خاورمیانه دستخوش تغییرات فراوانی از سال گذشته تاکنون قرار گرفته است. آغاز این حرکت های خیابانی و اعتراضات گسترده از کشور ایران پس از انتخابات مخدوش و تقلب شده بود. موضوعی که در بسیاری از حرکت های شکل گرفته مطرح است حقوق زنان و تأمین و تضمین آن پس از هرگونه تغییری است. در ویدئویی که از تجمعات زنان تونسی برای حقوق خویش پس از انقلاب تونس پخش شد شاهد صحنه هایی از سرکوب زنان و کافر خواندن تظاهرات کننده ها از سوی مردان بودیم. با توجه به این مسائل تحلیل شما از دستیابی زنان به حقوقشان در کشورهای خاورمیانه چیست؟


تلاش برای بازپس گیری حقوق از زنان تنها ویژه خاورمیانه نیست. اساسا مردسالاری خاصیتی برگشت پذیر دارد. ساختار سلطه و قدرت است. هم جذاب است و هم قدرت بخش. همه ما چه زن و مرد در معرض آن هستیم اما مردان بیشتر، حتی بهترین شان. رفتن دیکتاتوری شرط لازم است اما کافی نیست. چون دیکتاتوری هم برگشت پذیر است. هم در تونس و هم در مصر حضور ومشارکت زنان انقلاب بالا بود اما نگرانی ها پس از تثبیت حکومت جدید افزایش می یابد. اما نمی توان گفت دیکتاتور نرو چون اگر بروی وضع زنان بدتر می شود.

از دست رفتن دستاوردهای زنان ایران  طی سی سال گذشته به رغم مقاومت چشمگیرشان، می تواند برای زنان رهایی یافته از دیکتاتوری هشدار دهنده هم باشد تا همه چیز را به فردا محول نکنند و از همین حال برای حفظ دستاوردها و طرح مطالباتشان در صحنه حاضر باشند. تجربه سی ساله ما نشان داده که رفتن دیکتاتور ها شرط لازم است اما کافی نیست و کفایت آن را راهبری سیاستی زنانه تعیین می کند که  لازمه آن نه الزاما حضور زنان در قدرت که مقاومت در برابر همه اشکال سلطه و تبعیض است.

مداخله فمینیستی در اینجا لازم است تا تلاش مضاعف را که همیشه بر دوش زنان بوده به کار گیرد تا هم علیه دیکتاتوری عمل کند و هم حقوق خود ارتقا دهد. ارتباط بین جنبش های زنان منطقه در اینجا ضرورت می یابد تا دیده بان حقوق یکدیگر باشند. اکنون این جنبش های باید نقاط تلاقی خود را بیابند و حول آن صدایشان را گسترده تر سازند. "خیابان" یکی از آن نقاط تلاقی است . مسائل ما به هم گره خورده و وقت آن است دانش و تجربه مان را در ارتباط نزدیک تر و برای تدوین استراتژی های جمعی تر به کاربندیم.

شما از این ویدئو حرف می زنید چون حمله به تجمعات زنان در آن منعکس شده است اما چند ویدئو دیدید که تجمعات زنان تونسی  به مثابه قدرت نمایی زنان و حضورشان برای حفظ دستاوردهایشان منعکس شود؟ کدامیک از دوربین های رسانه هایی که تظاهرات مردمی را گزارش می دهند در آنجا حضور داشتند؟ می خواهم بگویم زنان برای حفظ داشته ها و بیان مطالباتشان تجربه های مشترکی داشته اند. تصور کنید اگر همان تک فیلم تظاهرات زنان در سال 57 وجود نداشت – تنها فیلمی است که من دیده ام - چه حد امکان آن بود که مستند تظاهرات زنان در سال 1357 تکذیب و انکارشود؟ می خواهم بگویم اساسا ساختارهای مردسالارانه حتی در رسانه های غربی و شرقی در بازنمایی زنان خاورمیانه به مثابه  قربانی و نه کنشگر و فرمانبر نه منتقد گرایش بیشتری دارند و به همین ترتیب هم به بازتولید سیاست های زن ستیزانه کمک می کنند. در کنار همان اعتراض مردان به تظاهرات زنان ، صحنه هایی هم از تظاهرات زنان وجود داشت که کمتر منعکس شد.

همانطور که مطلع هستید در وقایع اخیر مصر نوال السعداوی از نویسندگان مشهور و فمینیست تبعید و زندانی شده به مصر بازگشت تا برای مبارزه در کنار مردم باشد، شما قدرت این کنشگران و نظریه پردازان مستقل از هر گونه حزب و دسته بندی سیاسی را در آینده سیاسی کشورها چگونه می بینید؟


چهره هایی چون نوال سعداوی سرمایه های مبارزاتی یک جنبش هستند. حضور این شخصیت ها در جایگاهی  مستقل فارغ از هرگونه حزب و گروهی اما برخوردار از نگرش انتقادی و ضد سلطه از معیارهای سنجش حرکت های دموکراتیک در یک جامعه و تاثیر گذار بر افکار عمومی هستند. با وجود این در چنین کشورهایی تنها یک نوال کافی نیست. آنچه برامد یک تحول  دموکراتیک خواهد بود علاوه بر بیان و حضور آزادانه این شخصیت ها، آزادی احزاب سیاسی و نهادهای مدنی و سیاسی چون اتحادیه های کارگری و دانشجویی هم هست. در کنار آنها حضور فعالانه نهادهای زنان به مثابه دیده بانان حقوق زنان و وسیع تر دیده بان حقوق شهروندی است و فزون بر آن، وجود جنبش های اجتماعی است تا دیده بان واقعی سیاست های حزبی و پارلمانی دولت هایشان نیز باشند.  واقعیتی که ضرورتش با حضور نظام های پارلمانی در بسیاری از کشورهای اروپایی  کم رنگ شده و پیامدهای آن نیز آشکار است.

آیا فکر می کنید نهادهای مدنی در کشورهای خاورمیانه آنقدر قدرت دارند که از وقوع دوباره آنچه که در انقلاب ۵۷ ایران در مورد مسائل زنان روی داد، جلوگیری کنند؟

تجربه ی انقلاب 57 ایران و تاثیرات منفی آن بر تشدید فرودستی زنان جامعه درسی است که بعد ازگذشت 30 سال باید قاعدتا به همه نهادهای مدنی چه در شما ل آفریقا و چه در خاورمیانه آموخته باشد که گرایش اسلام سیاسی و بنیادگرایی را درعقب گرد جوامع جدی بگیرند. 30 سال پیش این شناخت را نه بطور کامل ما ایرانیان داشتیم ونه مردم دیگر کشور ها . امروز این شناخت به بهای سنگینی بدست آمده است و فکر می کنم نهادهای مدنی مستقل در خاورمیانه نیز وقتی صحبت از وعده و وعید گرایشات اسلامی رو به جامعه در میان باشد بی اختیار تجربه ی وعده های پیش و عمکرد پس از قدرت گیری آیت الله خمینی را بیاد می آوردند و امروز بشدت نسبت به استراتژی های گروه های مختلف اسلامی درمنطقه حساسیت دارند. اما بیش از همه باز ما زنان ایران هستیم که باید در انعکاس در تجربه ی خود کوشا باشیم و در مبارزه ی بین المللی خود علت درغلطیدن جامعه ی ایران را به چرخه ی پایان ناپذیر خشنونت سیستماتیک به حقوق زنان را یادآورشویم و حساسیت ها را نسبت به احتمال خطرات تکرار تراژدی اجتماعی و مدنی درجوامع در حال تحول را یادآور شویم . همانطور که گفتم اما همه این خطرات بمعنای ایجاد تزلزل در اراده مردمی که با مطالبات مشخص بر علیه سیستم های دیکتاتوری بر خاسته اند نیست.
به نظر من ما زنان ایران باید در پیکارهای منطقه ای نیز درسوی و کنار مردمی بایستیم که بیدار می شوند و خواهان تغییرات درزندگی سیاسی و اجتماعی جوامع خودشان هستند و دراین راه باید به تقویت روابط دو سویه با فعالین و کنشگران نهادهای مدنی درخاورمیانه نیز بیش از این بکوشیم.


خانم اردلان از وقتی که به این گفتگو با سایت دانشجونیوز اختصاص دادید تشکر کرده و روز جهانی زن را به شما و سایر زنان ایرانی تبریک می گوییم.





شماری از مال‌باختگان در مقابل مجلس تحصن کردند


در شامگاه روز یکشنبه (۱۵ اسفند/۶ مارس)  شماری از مال‌باختگان شرکت تعاونی اعتبار بهمن ایثار در مقابل مجلس شورای اسلامی تحصن کردند. به گزارش ایسنا، آنها از نمایندگان مجلس خواستند، برای پی‌گیری وضعیت این تعاونی اقدام کنند. ایسنا می‌نویسد که شرکت تعاونی اعتبار بهمن ایثار با مجوز وزارت تعاون آغاز به فعالیت کرده اما اخیرا بانک مرکزی جلوی فعالیت این شرکت را گرفته و شعبه‌های این شرکت تعطیل شده‌اند. تجمع‌کنندگان خواستار بازپس‌گیری سپرده‌های خود در این تعاونی هستند.



ترکیه و دبی، آماده پذیرایی از "دلار"های ایرانیان

ساحل آنتالیا در ترکیه

درحالی که پیش‌بینی‌ها از کاهش ایرانگردی در ایام نوروز حکایت دارند، ترکیه و دبی برای استقبال از بیشترین میزان مسافران نوروزی ایرانی آماده می‌شوند؛ این یعنی خروج صدها میلیارد تومان از کشور و سرریز شدن آن به کشورهای همسایه.


ترکیه می‌گوید، در تعطیلات نوروزی سال ۱۳۹۰ تعداد توریست‌های ایرانی که به این کشور مسافرت می‌کنند، به رقم بی سابقه دو میلیون نفر خواهد رسید. شیخ‌نشین دبی در سواحل جنوبی خلیج فارس نیز خود را آماده می‌کند تا از ده‌ها هزار گردشگر ایرانی که هوای مطبوع آغاز بهار این شیخ‌نشین جذاب امارات عربی متحده را می پسندند، پذیرایی کند.
آمار دقیقی از میزان سرمایه‌ای که با خروج این تعداد گردشگر از کشور خارج می شود وجود ندارد، ولی یک حساب سرانگشتی نشان می‌دهد که این رقم در خوش‌بینانه‌ترین حالت کمتر از یک میلیارد دلار نخواهد بود و می‌تواند حتی تا چندین برابر این مقدار نیز افزایش یابد.
با سرمایه‌گذاری سنگین ترک‌ها در صنعت گردشگری، ترکیه در سال ۱۹۹۹ میلادی بالغ بر ۹ میلیارد دلار از طریق جذب توریست درآمد کسب کرده است. درسال گذشته میلادی حدود ۲۳ میلیارد دلار درآمد صنعت گردشگری این کشور بوده است. این مبلغ بیشتر از تمام صادرات غیرنفتی ایران در زمان مشابه است.
چرا ایرانی‌ها تعطیلات در ایران نمی‌مانند؟
مقام‌های گردشگری ترکیه می‌گویند، این کشور خود را آماده می کند تا سالانه از ۵ میلیون توریست ایرانی پذیرایی کند، اما بنا بر برخی گزارش‌ها، در ازای ورود یک میلیون ایرانی به ترکیه در هر سال، تنها چیزی در حدود ۱۰ تا ۱۵ هزار ترک به ایران سفر می‌کنند.

امارات متحده عربی و شیخ‌نشین دبی نیز از وضعیت کمابیش مشابهی برخوردارند. در دو دهه گذشته و همزمان با آغاز روند توسعه این شیخ‌نشین، صدها میلیارد دلار از سرمایه ایرانیان یا در قالب گردشگری و یا در قالب سرمایه‌گذاری به سوی دبی نفت‌خیز سرازیر شده است.
همزمان با آغاز روند توسعه دبی، صدها میلیارد دلار از سرمایه ایرانیان یا در قالب گردشگری و یا در قالب سرمایه‌گذاری به سوی این شیخ‌نشین سرازیر شده است.سهولت و در برخی موارد، مانند ترکیه و مالزی، حتی بی‌نیازی به اخذ ویزا، آزادی‌های اجتماعی مانند آزادی حجاب، برگزاری کنسرت‌های موسیقی خواننده‌های ایرانی خارج از کشور، برنامه‌های متعدد تفریحی و سرگرمی و تسهیلاتی که این کشورها برای گردشگران فراهم می‌کنند، از جمله دلایلی هستند که کارشناسان به عنوان دلیل جذب ایرانیان به کشورهایی مانند ترکیه، دبی و اخیرا مالزی، تایلند و ... عنوان می‌کنند.
خروج سالانه میلیاردها دلار ارز از کشور در قالب سفرهای توریستی، در شرایطی صورت می‌گیرد که صنعت گردشگری داخلی ایران در مرز ورشکستگی قرار دارد؛ مسئله‌ای که برخی کارشناسان معتقدند، اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها شتاب آن را بیشتر کرده است.
ورشکستگی گردشگری داخلی
سایت خبرآنلاین گزارش کرده که هدفمندی یارانه‌ها پس از یک ماه اجرا شدن، تاثیرات کوتاه‌مدت خود را بر همه صنایع از جمله گردشگری نشان داده است. تعدادی از فعالان صنعت گردشگری به طور واضح از کاهش تعداد گردشگران سنتی در ایران خبر می‌دهند.
این فعالان می‌گویند، عمده‌ترین دلیل این امر افزایش هزینه‌های هتل‌ها در پی اجرای هدفمندی یارانه‌هاست و خانه‌های اجاره‌ای هم رقیب سرسخت هتل‌ها در این میدان هستند. در خانه‌های اجاره‌ای می‌توان مصرف سوخت را کنترل کرد، ولی در هتل‌ها اتاق‌ها همیشه گرم می‌ماند و مصرف قابل کنترل نیست. از طرف دیگر، هتل‌ها باید هزینه‌های خود را بر اساس سقف مصرف مسافران حساب کنند و این مسئله باعث می شود قیمت هتل‌ها نسبت به گذشته افزایش چشمگیری پیدا کند.
به گفته مجید تهرانی، تورگردانان با شرایط فعلی نمی‌دانند چطور خدمات آینده خود را تعرفه‌گذاری کنند و به همین دلیل، مسافران نیز نمی‌دانند چگونه از قبل زمان تعطیلی خود را برای سفر و گردشگری مدیریت کنند. به بیان دیگر، فعالان این صنف می‌گویند، زمانی که هزینه رفتن به مقاصد گردشگری معلوم و مشخص نیست، نمی‌توان امیدوار بود گردشگری برای رفتن به تور برنامه‌ریزی کند.
این در حالی است که چون هدفمندی یارانه‌ها در داخل کشور اتفاق افتاده و کشورهایی که به عنوان مقصد گردشگری برای ایرانیان تعریف شده‌اند، تاثیری از هدفمندی نگرفته‌اند، آنها با ثابت گذاشتن و چه بسا ارزان‌تر کردن بسته‌های مسافرتی خود، بازار را از رقیبان داخلی خود ربوده‌اند.
یک عضو انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی ایران می‌گوید، با افزایش هزینه‌های مسافرت در داخل کشور، قیمت یک تور ۴ روزه از تهران به مقصد شیراز تا ۴۰۰ هزار تومان افزایش یافته، در صورتی که رفتن به ترکیه، با بهترین تورها و در زمان حداقل یک هفته‌ای، نزدیک به همین قیمت را طلب می‌کند. به همین خاطر، اصلا تعجب‌برانگیز نیست که گردشگران داخلی ترجیح دهند به جای مسافرت به شهرهای مختلف ایران، بار سفر به خارج از کشور ببندند و سر از کشورهای همجوار مانند ترکیه، ترکمنستان، آذربایجان، امارات متحده عربی و یا دورتر، یعنی آسیای جنوب شرقی، درآورند.
سهم ایران از توریسم جهانی: نزدیک به صفر
براساس آمارهاى يونسكو، ايران مى‌تواند جزو ۱۰ كشور اول دنيا به لحاظ ورود گردشگر باشد.آنگونه که تورگردانان می گویند، با گران شدن سوخت و هدفمندی یارانه‌ها، یکی از آسیب‌پذیرترین صنایع پولساز و فرهنگی در کشور، تحت تاثیر قرار گرفته و با وجود کسادی معمول، باز هم بی‌رونق تر خواهد بود.
براساس آمارهاى سازمان جهانى گردشگرى و يونسكو، ايران به دليل برخوردارى از جاذبه‌هاى متعدد مى‌تواند جزو ۱۰ كشور اول دنيا به لحاظ ورود گردشگر باشد. اما سهم بسيار ناچيز ايران از صنعت گردشگرى نشان‌دهنده آن است كه صنعت گردشگرى نتوانسته نقش خود را به عنوان يك عامل توسعه اقتصادى كشور و معرفى ايران به عنوان يك كشور توريستى و فرهنگى به خوبى ايفا كند.
آمارهاى رسمى حاكى از آن است كه بيش از ۸۰۰ ميليارد دلار گردش مالى سالانه صنعت توريسم در جهان است كه سهم كشور ايران كمتر از يك دهم درصد از اين گردش مالى است. برای مثال شهرهایی مانند تهران، اصفهان، شیراز، یزد، کرمان، تبریز و ... که با چندین هزار اثر باستانی ثبت شده و شهرتی جهانی می‌توانند در کنار مناطق بکر و مناظر طبیعی بسیاری از دیگر نقاط ایران به عنوان یکی از مقاصد مهم گردشگری خاورمیانه و آسیا مطرح باشند، عملا قافیه را به استانبول و دبی و ... باخته‌اند.



«بودجه سال آینده تورم لجام‌گسیخته ایجاد می‌کند»

محمود احمدی‌نژاد در مجلس برای تقدیم لایحه بودجه ۱۳۹۰
«با اجرای لايحه بودجه سال آينده، نرخ بيکاری درسال ۹۰، بين ۱ تا ۲ درصد کاهش می‌يابد»؛ اين پيش‌بينی رحيم ممبينی، معاون بودجه معاونت برنامه‌ريزی و نظارت راهبردی رئيس جمهور است که روز شنبه در جمع خبرنگاران آن را اعلام کرد.

مسئول بودجه‌نويسی دولت دهم در حالی اين پيش‌بينی را ارائه کرده است که ماه‌هاست مرکز آمار ايران، وزارت کار و امور اجتماعی و بانک مرکزی ،هيچ کدام حاضر نشده‌اند گزارشی از نرخ بيکاری در ايران ارايه کنند.
آخرين نرخ بيکاری اعلام شده، به نرخ بيکاری بهار امسال مربوط می‌شود که نرخ بيکاری در آن گزارش، رقمی نزديک به ۱۵ درصد را نشان می‌داد.
حسن منصور، اقتصاددان مقيم لندن، نسبت به کاهش نرخ بيکاری در سال ۹۰، با توجه به اعداد و ارقام لايحه بودجه سال آينده، چندان خوش‌بين نيست.
حسن منصور: دولت می‌گويد الان در کشور دو مليون و چهارصد هزار متقاضی کار  یا بیکار داريم . بعد اعلام می‌کند که ظرف مدت ۳ سال آينده، هر سال هم يک ميليون و ۲۰۰ هزار نفر به اين تعداد افزوده خواهد شد. بعد می‌گويند که ما برای اينکه اين بيکاری را به حد طبيعی، يعنی ۲ تا ۳ درصد برسانيم، سالانه دو ميليون و دويست تا دو ميليون و چهار صد هزار شغل ايجاد خواهيم کرد.
اين ادعا، يک بيان کمّی است و می‌شود ثابت کرد که بسيار نادرست است: اولا تعداد بيکاران کشور آنقدر نيست؛ رئیس دولت می‌گوید به دنبال ایجاد سالانه دو ميليون و ۲۰۰ تا دو ميليون و ۴۰۰ هزارشغل است. از طرف ديگر همين دولت چند ماه پيش اعلام کرده است برای ايجاد هر شغل ۳۵ هزار دلار هزينه کرده است.
برای ايجاد دو ميليون ۲۰۰ هزار تا دو ميليون و ۴۰۰ هزار شغل، دولت ناگزير است سالانه ۷۷ تا ۸۴ ميليارد دلار هزينه کند. اين کجای بودجه قرار گرفته است؟ اين رقم بزرگ برای ايجاد اشتغال کجای بودجه است؟»





تورم، ديگرشاخص بسيار مهم اقتصاد ايران است که رحيم ممبينی، مسئول بودجه نويسی دولت دهم ارزيابی تازه ای از آن ارايه کرده است.

بر اساس آنچه که رحيم ممبينی گفته است، با اجرای لايحه بودجه سال آينده، نرخ تورم از ۲ تا ۱۵ درصد در نوسان خواهد بود. فريدون خاوند، اقتصاددان مقيم پاريس، معتقد است اين لايحه تمام نشانه‌های افزايش نرخ تورم را با خود دارد.
فریدون خاوند: «حجم بودجه کل کشور از ۳۶۸ هزار ميليارد تومان به ۵۳۹ هزار ميليارد تومان می‌رسدکه نشان‌دهنده يک جهش ۴۶ درصدی است. البته در بودجه جديد با توجه به قانون معروف به هدفمندکردن يارانه‌ها و اصلاح قيمت‌ها، طبعا درآمد دولت، بخصوص از محل حامل‌های انرژی افزايش پيدا کرده است.
ولی  حتی با محاسبه اين افزايش، بازهم جهش ۴۶ درصدی حجم بودجه به شدت جلب نظر می‌کند و انبساطی با اين ابعاد، طبعا نمی‌تواند پيامدهای تورمی نداشته باشد.»
به گفته حسن منصور، استاد اقتصاد در لندن، جهش نزديک به ۵۰ درصدی حجم بودجه سال آينده، و انبساطی بودن اين لايحه، چيزی جز افزايش تورم برای اقتصاد ايران به همراه نخواهد داشت.
  حسن منصور: «من اين سند را اصولا سند بودجه نمی‌دانم، اين فقط سندی است انبساطی. يعنی اين لایحه تورمی لجام‌گسیخته ایجاد خواهد کرد، کاملا بر خلاف آنچه که می‌گويند که ضد تورمی است، این لایحه تورم ايجاد خواهد کرد.»
محمد قسيم عثمانی، عضو کمیسيون برنامه و بودجه مجلس نيز، در يک برنامه تلويزيونی در تلويزيون دولتی ايران، از چالش‌های بر سر راه تصويب اين لايحه در مجلس شورای اسلامی چنين می‌گويد:«عمده‌ترين چالش‌هايی که پيش روی لايحه بودجه سال ۹۰ وجود دارد، عمدتا به بحث تحقق درآمدهايی برمی‌گردد که دولت‌پيش بينی کرده است، که به نظر بنده درآمدهای دولت بيش‌برآورد شده است.
همچنين در اين لايحه بحث حساب ذخيره ارزی مهم است. طبق ماده ۸۵ قانون برنامه پنجم، دولت اجازه برداشت از حساب دخيره ارزی را ندارد .ولی قرار است ۱۱ و نه دهم ميليارد دلار- اگر اشتباه نکنم- از اين حساب برای صرف هزينه‌هايش بردارد که اين کار، خلاف برنامه است.
ديگری بحث هدفمندسازی يارانه‌ها است که، حدود ۲۷ هزار ميليارد تومان از منابع، از محل اجرای گام اول کسر شد.
ولی منابعی که ديده شده در لايحه بودجه سال ۹۰ ديده شده، بالغ بر ۶۲ هزار ميليارد تومان است. يعنی بيش از دو برابر درآمدی است که ما برای هدفمندسازی يارانه ها در نظر گرفته‌ايم. در مورد واگذاری دارايی های سرمايه‌ای که عمده تا به فروش نفت برمی‌گردد، دولت نفت را بشکه‌ای ۸۰ دلار در نظر گرفته است، ولی نرخ تسهيل ارزی را هزار و ۵۰ تومان لحاظ کرده استکه با توجه به فروش واقعی و صادرات واقعی ما در ۹ ماهه اول سال ۸۹، به نظر می‌رسد که امکان تحقق دو و سه دهم ميليون بشکه صادرات در روز محقق نشود و ما را مجبور کند که بيشتر از منابع ذخيره ارزی استفاده کنيم. اين به نظرم مهم ترين چالش‌ها است.»
آن طور که رحيم ممبينی، مسئول بودجه‌نويسی دولت گفته است در سال آينده در مجموع، مصارف ارزی دولت، نزديک به ۸۰ ميليارد دلار خواهد شدکه رکوردی تازه در خرج کردن درٱمدهای ارزی است .



نگرانی دو اتحادیه بین‌المللی کارگری از وضعیت منصور اسانلو

کنفدراسيون بين‌المللی اتحاديه‌های کارگری و فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل با ارسال نامه‌هايی برای سازمان بين‌المللی کار، نسبت به وضعيت منصور اسانلو، رئيس زندانی هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، ابراز نگرانی کردند.
آقای اسانلو در روزهای گذشته به دليل تشديد بيماری قلبی‌اش از زندان رجايی شهر کرج به بيمارستانی در اين شهر انتقال يافت و پزشکان معالج گفته‌اند که وی دچار گرفتگی رگ شده است و به مراقبت‌های پزشکی بيشتر و درمان ناراحتی قلبی‌اش نياز دارد.
در اين ارتباط، کنفدراسيون بين‌المللی اتحاديه‌های کارگری و فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل در نامه خود به سازمان بين‌المللی کار خواستار دخالت سريع اين نهاد وابسته به سازمان ملل متحد برای رسيدگی به وضعيت جسمانی آقای اسانلو شده‌اند.
مهدی کوهستانی‌نژاد، مشاور کنفدراسيون بين‌المللی اتحاديه‌های کارگری و عضو کنگره کار کانادا، به راديو فردا می‌گويد: سازمان بين‌المللی کار پس از دريافت اين نامه‌ها با وزير کار و امور اجتماعی جمهوری اسلامی ايران تماس خواهد گرفت و خواستار پيگيری او در اين مورد خواهد شد.
وی می‌افزايد: اينکه مقام‌های ايران به سازمان بين‌المللی کار جواب خواهند داد يا موضوع را پيگيری خواهند کرد يا خير، به شرايط نشست ماه مه و ماه ژوئن سازمان بين‌المللی کار در ژنو باز می‌گردد.
آقای کوهستانی‌نژاد با اشاره به قوانين جمهوری اسلامی ايران و نيز مقاوله نامه های بين‌المللی در مورد حقوق زندانيان می‌گويد: وظيفه دولت و سازمان زندان‌ها رسيدگی به وضعيت زندانيانی است که بيمار می‌شوند.
در اين حال، کنفدراسيون بين‌المللی اتحاديه‌های کارگری و فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل از گزارش‌هایی مبنی بر زدن زنجير به دستان و پاهای منصور اسانلو در مدت سه روز بستری بودنش در بيمارستان انتقاد کرده‌اند.
فاطمه گلگزی، مادر منصور اسانلو، در اين باره به رادیو فردا می‌گويد: «پس از آنژيوگرافی و در حالی که هنوز به طور کامل به هوش نيامده بود، دست بند و پابند زدند.»
وی با اشاره به اينکه چهار مامور محافظ آقای اسانلو مانع از نزديک شدنش و نيز همسرش اين فعال کارگری به او شدند، می‌افزايد که آنها گفته‌اند که در صورت اصرار، منصور اسانلو را در زندان بيشتر اذيت خواهند کرد.
مادر آقای اسانلو به اين پرسش که تهديد به اذيت شدن فرزندش از سوی چه کسی يا کسانی عنوان شد، پاسخ می‌دهد: «زندانبان‌هايی که با منصور اسانلو به بيمارستان آمده بودند، اين موضوع را گفته‌اند.»
پيش از اين نيز سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه با انتشار بيانيه‌ای از نامساعد بودن وضعيت جسمانی منصور اسانلو، رئيس زندانی اين تشکل کارگری، ابراز نگرانی کرده بود.
سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در بيانيه خود با اشاره به بيماری منصور اسانلو نوشته بود: «خانواده او و اعضای سنديکا از دستگاه قضايی انتظار دارند امکانات معالجه و رسيدگی پزشکی برای او را در خارج زندان فراهم کند.»
منصور اسانلو در تيرماه سال ۸۶ توسط ماموران امنيتی در تهران بازداشت و به اتهام‌های امنيتی به پنج سال زندان محکوم شد.
او که در زندان رجايی شهر کرج نگهداری می‌شود، در تابستان سال جاری دوباره به اتهام امنيتی محاکمه و به يک سال زندان ديگر محکوم شد.
آقای اسانلو تنها فعال کارگری نيست که در ساليان اخير با چنين رفتارهايی مواجه بوده است.
دهها فعال کارگری نيز در همين مدت بازداشت و يا زندانی شده‌اند.
از جمله اين فعالان کارگر زندانی، ابراهيم مددی، رضا شهابی، غلامرضا غلام حسينی و رضا رخشان هستند.




اخبار روز:

خبرنامه کرمانشاه: یکی از سایت های جریان خشونت طلب اقتدارگرای کرمانشاه از مسئولین قضایی استان خواست تا به شناسایی و برخورد با مراکز اطلاع رسانی جنبس سبز بپردازد . این درخواست در حالی است که پس از فراخوان شورای هماهنگی سبز کرمانشاه صدها جوان کرمانشاهی در ۱۰ اسفند و حضور همراه با سکوت خیابانی در مصدق و مسکن موجی از دیوارنویسی سبزها سطح استان را فراگرفته است. 
از سطح شهر خبر می رسد در اکثر نقاط در خیابان های اصلی و محله ها شعار نویسی به شکل گسترده ای همچنان ادامه دارد . از شهرستان ها نیز خبر از گسترش شعار نویسی است. 
سایت اصولگرای خط نیوز در حالی مسئولین قضایی را به برخورد با وبلاگ های به نوشته آن جریان فتنه ترغیب می کند که هفته گذشته شاهد فیلترشدن سه وبلاگ استانی بودیم.      



 
اخبار روز:


البرز: تیم رسانه ای رئیس دفتر رئیس جمهور که در ماه های اخیر به طور چشمگیری در رسانه های دیجیتالی حضور داشته است، این بار در تلاش هستند تا در رسانه های مکتوب کشور نیز حضور داشته باشند. 
به گزارش اعتدال، افراد نزدیک به اسفندیار رحیم مشایی در صدد هستند تا از اوایل سال آینده روزنامه ای به نام « هفت صبح » را منتشر کنند. 
این گزارش حاکی است، متصدیان این امر در نظر دارند با تعداد صفحات زیاد و متنوع و با استفاده از امکانات و نیروی انسانی فراوان، حضور چشمگیری در عرصه مطبوعات کشور داشته باشند. 
از موارد جالب توجه در این روزنامه حضور برخی از اعضای سابق تیم رسانه ای قالیباف، از جمله سردبیر اسبق روزنامه تهران امروز در کادر مدیریتی این روزنامه است. 
گفتنی است تاکنون بارها احتمال کاندیداتوری رحیم مشایی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده مطرح شده است که از سوی اشخاص مختلف سیاسی نیز موضع گیری های متفاوتی اتخاذ شده است. 
لازم به ذکر روزنامه «هشت صبح»، چاپ کابل نیز از روزنامه های فارسی زبان است، که تشابه اسمی بسیار زیادی با این روزنامه دارد.   




«فتنه‌گر سابق» و «الگوی امروز»؛ آنچه آمریکایی‌ها باید از الجزیره فرابگیرند

اتاق خبر تلویزیون الجزیره در مقر اصلی آن در دوحه قطر
وزیر خارجه آمریکا از شبکه‌های تلویزیونی کشورش خواسته است که کار خبررسانی حرفه‌ای را از شبکه‌هایی مانند الجزیره در دنیای عرب بیاموزید و به جای پرداختن به حرف‌های بیهوده و حاشیه‌ای، به مردم آمریکا بگویید که در جهان چه خبر است.
یک دهه پس از آنکه واشینتگتن شبکه تازه پایه‌گذاری شده الجزیره را «فتنه‌انگیز» می‌نامید، اکنون هیلاری کلینتون به تشویق این شبکه زبان گشوده و با آن، بر سر شبکه‌های آمریکایی کوبیده است.
در حالی که خاورمیانه دستخوش بحران تاریخی عظیمی است که بر سراسر جهان، بویژه آمریکا تا دهه‌های بعد اثرگذارخواهد بود، هر بیننده تلویزیونی در آمریکا که در روزهای اخیر شبکه‌های تلویزیونی متعدد آن کشور را باز می‌کند، می‌بیند که ساعت‌های متمادی در همه شبکه‌های جدی و غیر جدی، گویندگان درحال صحبت در باره زندگی خصوصی چارلی شین، بازیگر فیلم، یا مسایل حاشیه‌ای دیگر هستند (چارلی شین به خاطر ضرب وشتم در یک تفریح‌گاه زمستانی در کلرادو دستگیر شده بود).
بی‌اعتنایی حیرت انگیز شبکه‌های تلویزیونی آمریکایی به رخدادهای مهم خاورمیانه موجب واکنش جدی خانم کلینتون شد که چهارشنبه در نشست ادای شهادت در کمیسیون مناسبات خارجی مجلس سنای آمریکا گفت درحالی که شبکه الجزیره در نظرسنجی‌ها پیشتاز است ولی شبکه‌های ما در آمریکا دارند به عقب باز می‌گردند.
خانم کلینتون گفت «چه دوست داشته باشید، چه نه، الجزیره مفید و مؤثر است» و نیز اضافه کرد که «حقیقتاً پیوسته بر شمار بینندگان الجزیره در خود آمریکا افزوده می‌شود زیرا اینگونه شبکه‌ها برنامه‌ساز حقیقی در رخدادهای خبری هستند».
وزیرخارجه آمریکا همچنین گفت «انسان نباید الزاماً با آن‌ها موافق باشد اما وقتی برنامه‌های آن‌ها را نگاه می‌کنید، احساستان این است که خبر حقیقی را- آن هم ۲۴ ساعت شبانه روز و بی‌وقفه- آن‌ها در اختیار بیننده می‌گذارند».
خانم کلینتون در اشاره مستقیم به وضع رقت‌بار برنامه‌های خبری شبکه‌های آمریکایی گفت اینجا «یک میلیون تبلیغ دایم وسط خبر‌ها پخش می‌شود و وقتی هم گویندگان را می‌بینید، آن‌ها صرفاً سرهایی هستند که دهانشان مشغول حرف‌های حاشیه‌ای و غیر خبری است و انسان احساس نمی‌کند که اخبار واقعی مربوط به خود آمریکا را شنیده است چه برسد به اخباری که مربوط به کشورهای دیگر است».
ناظران می‌گویند اکنون مدتی است که توجه مردم آمریکا و دنیای غرب به شبکه انگلیسی‌زبان الجزیره افزایش یافته است- همانگونه که یک دهه است که صد‌ها میلیون نفر در کشورهای عربی و اسلامی، و نیز اعراب اروپا و جهان بیننده دائمی شبکه عرب زبان الجزیره هستند.
با وجود این، شبکه انگلیسی الجزیره از شماری معدود از سیستم‌های تلویزیونی کابلی آمریکا پخش می‌شود و تنها اگر افرادی حق اشتراک آن بسته کابلی مشخص را بپردازند از آن برخوردار می‌شوند و همه مردم آمریکا نمی‌توانند به راحتی به الجزیره دسترسی داشته باشند.
پخش کابلی تلویزیون الجزیره در آمریکا به سیستم کابلی در مناطق ورمونت، اوهایو و واشینگتن دی. سی محدود بوده است اما از آغاز زلزله سیاسی دنیای عرب، بر شمار بینندگان اینترنتی الجزیره در آمریکا ۲۵۰۰ درصد افزوده شده‌اند!
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، درپی سخنان خانم کلینتون در کمیسیون مناسبات خارجی مجلس سنای آمریکا، شبکه الجزیره بلافاصله در نامه‌ای به شبکه‌های کابلی محلی آمریکایی از آن‌ها درخواست کرد که الجزیره را به برنامه‌های خود بیافزایند و ۴۰ هزار نامه‌ای میلی بینندگان خود را که از این خواسته حمایت کرده‌اند، ضمیمه این تقاضا کرده است.
دست اندرکاران امور می‌گویند که شبکه‌های کابلی آمریکایی به آسانی الجزیره انگلیسی را به برنامه‌های خود اضافه نخواهند کرد زیرا این امر از شمار بیننده‌های شبکه‌های آمریکایی کم خواهد کرد و بر تبلیغات، و به تبع آن، بر وضع اقتصادی نیز اثر منفی خواهد گذاشت.
آقای عبدالرحیم فقراء، مدیر مسئول الجزیره در واشینگتن، می‌گوید از آغاز رخدادهای مصر، آمریکایی‌های بیشتری، و درمیان آن‌ها خود وزیرخارجه آمریکا، متقاعد شده‌اند که پوشش خبری الجزیره از تحولات خاورمیانه، حایز اهمیت بوده و این امر یک نقطه عطف مثبت در نگاه آمریکایی‌ها نسبت به الجزیره است.
اکثر مسئولان شبکه‌های آمریکایی که خانم کلینتون خطابش به آن‌ها بود، از واکنش به اظهارات او خودداری کرده‌اند؛ از سی.ان.ان گرفته تا ‌ای.بی.سی، سی.بی.اس و ان.بی.سی در این باره سکوت کرده‌اند.
اما مایکل کلمنت، معاون رئیس شبکه محافظه‌کار فاکس نیوز، که ادعا می‌شود پربیننده‌ترین شبکه برای آمریکایی‌هاست، گفته است که از این انتقاد خانم کلینتون «شگفت زده» شده است.
این مسئول فاکس نیوز گفته است «سخن از مسایلی در سطح رهبران و امنیت ملت ماست. این‌ها مسایل بزرگی هستند و به طور ناگهانی می‌بینیم که الجزیره علیه خبرهای ما تیتر می‌زند. این بسیار غریب و سؤال برانگیز است».
در میانه سکوت مسئولان کنونی سی.ان.ان، فرانک سسنو، مدیر پیشین سی.ان.ان در واشینگتن، کاملاً با خانم کلینتون موافق است. او با استفاده از بازی کلمات می‌گوید «اخبار شبکه‌های کابلی چیزی نیستند جز اخلال کابلی و درحالی که آنها می‌بایست به مردم اخبار و اطلاعات بدهند تبدیل به اهرم تحریک شده‌اند».
اشاره آقای سسنو به تحریکات شدیدی است که شبکه فاکس نیوز از زمان روی کار آمدن باراک اوباما علیه وی و دموکرات‌ها مطرح می‌کند و برخی از مجریان آن، بویژه گلن بک، ترتیب‌دهنده تظاهرات چند ده هزار نفری در واشینگتن و ده‌ها شهر دیگر آمریکا علیه اوباما بوده‌اند.
آقای سسنو می‌گوید حتی اگر خبری هم در باره مسایل خاورمیانه از شبکه‌های آمریکایی پخش می‌شود، سطحی است و شبکه‌ها خود از پرداختن به عمق رخداد‌ها خودداری می‌کنند.
ناظران می‌گویند که مجریان شبکه‌های تلویزیونی آمریکایی از آگاهی عمیق نسبت به مسایل بین‌المللی، بویژه خاورمیانه برخوردار نیستند. افزون بر آن، هم وقت برنامه‌ها و هم وجود تبلیغ‌های زیاد در وسط بولتن‌های خبری، امکان پیگیری یک مطلب را برای دقایقی نمی‌دهد.
شبکه فاکس نیوز و پیرو آن، شبکه ام.اس.ان.بی.سی در سال‌های اخیر بیشتر بر خبرهای جهت‌دار تکیه کرده‌اند درحالی که سی.ان.ان با اغراق در این شیوه مخالف بوده است و همچنان بیشتر بر خبر تکیه کرده است اما اتفاقاً این سی.ان.ان بوده که در سال‌های اخیر شمار زیادی از بینندگان خود را در آمریکا از دست داده است.
این درحالی است که شبکه سی.ان.ان که در داخل آمریکا پخش می‌شود با بخش جهانی سی.ان.ان تفاوت زیادی دارد و مجریان شبکه در شعبه اصلی آمریکایی آن نیز تحت تأثیر شبکه‌های داخلی آمریکایی، به مسایلی که حاشیه‌ای به نظر می‌رسد، مشغول می‌شوند.
بدین ترتیب، قریب به اتفاق شبکه‌های خبری آمریکایی نیز حالت سرگرمی گرفته‌اند و بخش چشمگیری از برنامه‌های خبری آن‌ها نیز، افزون بر برنامه‌های دیگرشان، بر مسایلی مانند زندگی هنرمندان و چهره‌های دیگری که به دلایلی مشهور می‌شوند و یا مسایل جنایی داخلی آمریکا تمرکز یافته است.
شبکه‌های کابلی خبری آمریکا از آغاز کارخود توجه چندانی به مسایل بین‌المللی مانند معضلات پیچیده خاورمیانه نداشته‌اند اما در سال‌های اخیر، به ویژه از آغاز بحران اقتصادی آمریکا در نیمه سال ۲۰۰۷، از میزان توجه آن‌ها به مسایل بین‌المللی دیگر کاملاً کاسته شده و آن‌ها هرچه بیشتر مشغول به مسایل آمریکایی بوده‌اند.
هنگامی که نبرد آمریکا در عراق شروع شد، آمریکاییان بسیاری که حتی عزیزانشان می‌بایست راهی این جبهه شوند، نمی‌دانستند که عراق در کجا قرار دارد و از مسایل مربوط به این بخش از جهان به شدت ناآگاه بودند.
ناظران می‌گویند که پرداختن شبکه‌های آمریکایی به برنامه‌هایی مانند انتخاب استعدادهای هنری و مسایلی از این دست، مردم آمریکا را به شدت از رخدادهای حقیقی دنیا دور کرده است و آن‌ها در دنیای کاملاً متفاوتی زندگی می‌کنند و اصرار دارند که دنیا باید پیرو آن‌ها شود.
آقای عبدالرحیم فقراء، مسئول الجزیره در واشینگتن، می‌گوید که تشنگی مردم خاورمیانه و دنیای عرب به اخبار بسیار جدی است. به گفته او، «درخاورمیانه مردم کاملاً گرسنه خبر هستند. آن را می‌بلعند. می‌توان برای آن‌ها ساعت‌های متمادی یک رخداد را تجزیه و تحلیل کرد و حتی روز‌ها و هفته‌ها به یک موضوع پرداخت اما در آمریکا اصل را از آغاز بر این گذاشته‌اند که کسی علاقه‌ای به اخبار ندارد به ویژه می‌گویند که هیچ علاقه‌ای به اخبار خارجی‌ها نداریم».
در همین حال، به باور فرانک سسنو، همانگونه که درنبرد خلیج فارس (در اوایل دهه نود میلادی) سی.ان.ان توانست جایگاه خود را در آمریکا مستحکم کند، اکنون نیز تلاطم جاری خاورمیانه موجب خواهد شد که جایگاه الجزیره هرچه بیشتر تقویت شود.
با پیروی از موفقیت خیره‌کننده الجزیره عربی بود که روسیه نیز در سال‌های اخیر شبکه‌های عربی وانگلیسی خود را درجهان پایه‌گذاری کرد.
چین هم اخیراً به این امر همت گماشته است. همچنین، یورونیوز برنامه‌های عربی و انگلیسی خود را راه‌اندازی کرد و برنامه‌هایش به زبان‌های دیگری نیز از جمله فارسی مستقیم ترجمه می‌شود.
فرانسه نیز از چند سال پیش شبکه جهانی انگلیسی و عربی زبان خود را پایه‌گذاری کرد. ایران هم شبکه‌های العالم و پرس تی. وی را راه‌اندازی کرد. اما هیچیک از این شبکه‌ها نتوانسته است که به سطح محبوبیت و کار حرفه‌ای الجزیره برسد.
الجزیره اکنون تنها به شبکه‌های عربی و انگلیسی محدود نیست؛ شبکه‌های متعدد دیگری دارد؛ از پخش مستندهای حرفه‌ای مهم گرفته تا پخش مستقیم رخدادهای مهم دنیا، الجزیره ورزشی و شبکه‌های دیگر، که آنها نیز دنیای عرب را تسخیر کرده‌اند.
الجزیره در سال ۱۹۹۶ در قطر پایه‌گذاری شد و همچنان مقر اصلی این امپراطوری عظیم رسانه‌ای در دوحه، پایتخت این امیرنشین، است. اهمیت خبری شبکه بلافاصله پس از فجایع سپتامبر ۲۰۰۱ بود.
رهبران بسیاری در دنیای عرب، بویژه در هفته‌های اخیر، از امیر قطر به خاطر اجازه دادن به رشد این شبکه اظهار ناخشنودی کرده‌اند، اما امیر قطر همواره گفته است که الجزیره بیانگر دیدگاه‌های قطر نیست.
در همین حال، ناظران می‌گویند که هرچه اهمیت جهانی الجزیره افزایش می‌یابد، به‌‌ همان میزان نیز بر اهمیت قطر در معادلات سیاسی افزوده می‌شود.



واکنش پاپ به ترور وزیر امور اقلیت های پاکستان

پاپ بندیکت شانزدهم
پاپ بندیکت شانزدهم روز یکشنبه با اشاره به ترور تنها وزیر مسیحی کابینه پاکستان و ابراز نگرانی از تنش‌ها در پاکستان، ابراز امیدواری کرد که این ترور به تلاش برای حفاظت از آزادی مذهب برای تمام انسان‌ها بیانجامد.
به گزارش آسوشیتدپرس، پاپ در سخنرانی خود برای حاضران در میدان سنت پیتر واتیکان اعلام کرد که امیدوار است «قربانی شدن» شهباز بهتی، وجدان ها را بیدار کند تا با شجاعت در مسیر برقراری آزادی مذهبی و برابری برای تمام مردم پاکستان تلاش کند.
شهباز بهتی، وزیر کاتولیک امور اقلیت‌های دینی که سال گذشته با پاپ نیز دیدار کرده بود، روز ۱۱ اسفند، در نزدیکی منزلش در پنجاب مورد حمله دو فرد مسلح قرار گرفت و کشته شد.
.وی که از منتقدین جدی قانون الحاد و خواستار اصلاح آن بود، چند ماه پیش از این در يک ويدئوی ضبط شده از تهديدهای القاعده و طالبان و احتمال کشته شدن خود سخن گفته بود اما قول داده بود که از دفاع از حقوق تضييع شده مسيحيان و ديگر اقليت های دينی دست نکشد.
در اعلامیه‌های به جا مانده از افراد مسلحی که آقای بهتی را به قتل رسانده‌اند از وی تحت عنوان «کافر مسیحی» یاد شده است. این اعلامیه‌ها دارای امضای طالبان القاعده شاخه پنجاب بوده است.
قانون الحاد یا «کفرگویی» که از سال ۱۹۸۶ در قانون مجازات عمومی پاکستان گنجانده شده و شامل مجموعه‌ مجازات‌هایی برای افرادی است که به تعارض با مقدسات مسلمانان متهم و محکوم می‌شوند. در این قوانین جزای بی‌حرمتی به قرآن، حبس ابد و مجازات توهین به پیامبر مسلمانان، اعدام تعیین شده است.
شهباز بهتی همچنین حدود چهار‌ماه پیش در جریان محاکمه آسیه بی‌بی، زن مسیحی که به اتهام کفر و دشمنی با پیامبر اسلام به مرگ محکوم شده بود با سلمان تأثیر، استاندار پنجاب همکاری کرده بود.
سلمان تأثیر نیز که از منتقدان سرسخت بنیادگرایی اسلامی بود، روز ۱۴ بهمن ماه در یک حمله تروریستی توسط یکی از محافظانش کشته شد. پس از مرگ وی شماری از روحانیون بنیادگرای پاکستان خواستار تحریم مراسم تدفین او شده‌ بودند.
دو ترور گذشته، اکنون نگرانی‌ها را متوجه خانم شری رحمان، دیگر نماینده مجلس کرده است که وی نیز از فعالان سرسخت در زمینه تغییر قانون الحاد است و از حدود دو ماه پیش خود را پنهان کرده است



دیلی تلگراف: زیمبابوه قصد دارد به ایران اورانیوم بفروشد

رابرت موگابه (راست)، رییس جمهور زیمبابوه و محمود احمدی نژاد
روزنامه بريتانيايی «ديلی تلگراف» روز يکشنبه در نسخه اینترنتی خود خبر داد در حالی که جامعه بین االمللی فروش اورانیوم به ایران را تحریم کرده است زيمبابوه قصد دارد تا به ايران اورانيوم فروخته و در مقابل از اين کشور سوخت وارد کند.
سيمباراشه مومبنگگوی، وزير امور خارجه زيمبابوه، تحريم های بين المللی عليه جمهوری اسلامی ايران را که کشورهای جهان را از فروش مواد خام برای ساخت سلاح اتمی به تهران منع می کند، «ناعادلانه» و «رياکارانه» خواند.
وی که کشورش نيز به دليل نقض حقوق بشر از سوی سازمان ملل متحد تحريم شده است، می گويد، زیمبابوه از عقد قرارداد با ايران بهره اقتصادی خواهد برد.
روزنامه ديلی تلگراف می نويسد که بر اساس اسناد فاش شده، زيمبابوه به ايران پيشنهاد کرده است تا در مقابل ارسال سوخت به اين کشور، به اورانيوم زيمبابوه دسترسی پيدا کند.
اين گزارش که در اختيار آژانس بين المللی انرژی اتمی قرار گرفته است، می‌گويد که وزيران امور خارجه و تعاون جمهوری اسلامی ايران برای انعقاد قرارداد و مهندسان ايرانی نيز برای برآورد ذخاير اورانيوم زيمبابوه به این کشور سفر کرده اند.
ديلی تلگراف می نويسد اقدام ايران در حالی صورت می گيرد که اين کشور پيشتر گفته بود که اورانيوم کافی برای مصارف اتمی خود در اختيار دارد. به گفته کارشناسان،  نقض تحريم های سازمان ملل علیه ايران از سوی هراره می تواند سرمايه گذاری خارجی در زيمبابوه را به خطر اندازد.
کيک زرد که ماده اولیه اورانیوم است پس از تبدیل به گاز هگزافلورايد و غنی سازی پایین به عنوان سوخت اتمی مورد استفاده قرار می گیرد و يا پس از غنی سازی در مقياس بالا، می‌تواند برای ساخت سلاح هسته ای به کار رود.
شورای امنيت سازمان ملل از سال ۲۰۰۶ تاکنون به دليل امتناع ايران از تعليق غنی سازی اورانيوم چهار دور تحريم های بين المللی عليه تهران به تصويب رسانده است.
روزنامه ديلی تلگراف می نويسد که ذخاير اورانيوم زيمبابوه حدود ۴۵۵ هزار تن برآورد می شود که در معدن کانيمبا در شمال هراره، پايتخت، قرار دارد. يک کارشناس معدن به اين روزنامه گفته است، بهره برداری و استخراج از اين معدن دو تا سه سال زمان می برد و ظرف پنج سال نیز ذخاير آن به پايان می رسد.
سيمباراشه مومبنگگوی، وزير امور خارجه زيمبابوه گفته است: «زيمبابوه ذخاير ارزشمند اورانيوم دارد اما با محدوديت سرمايه، فقدان دانش فنی و تجهيزات برای استخراج آن روبروست...هر کشوری حق دارد تا بر اساس معاهده های بين المللی از انرژی صلح آميز هسته ای استفاده کند.»
اين روزنامه بريتانيايی می نويسد که ديپلمات های نزديک به سازمان مل تاييد کرده اند در صورتی که زيمبابوه به ايران اورانيوم بفروشد، با تحريم های مستقيم روبرو خواهد شد، ولی آنها اذعان کرده اند که جامعه بين المللی امکان کمی برای تنبيه اين کشور دارد.
رابرت موگابه، رييس جمهور زيمبابوه، پيشتر هرگونه تحريم وضع شده از سوی آمريکا و اتحاديه اروپا عليه خود و ساير افراد رژيم اين کشور را «غيرقانونی» خوانده بود.
مومبنگگوی می گويد: «دولت های غربی راهکار تحريم را عليه کشورهايی دنبال می کنند که نمی خواهند سلطه پذير باشند و عليه منافع آنها اقدام می کنند.»
بن رود، کارشناس موسسه مطالعات امنيتی، به ديلی تلگراف گفته است که توافق ايران و زيمبابوه می تواند نگرانی های بين المللی را برانگيزد.
وی می افزايد: «ايران در حال حاضر برای سوخت تمام عمر راکتور بوشهر از روسیه تضمين گرفته است. سخت است به اين نتيجه رسيد که اقدام اخير ايران ماهيت صلح آميز و تجاری داشته باشد.»
با اين حال يک کارشناس ديگر موسسه مطالعات امنيتی در آفريقای جنوبی معتقد است که به دليل شکننده بودن ائتلاف رابرت موگابه با ديگر احزاب سياسی ممکن است چنين قراردادی وتو شود.
وی افزوده است: «در حالی که جهان در حال نظاره تحولات شمال آفريقاست، زيمبابوه قصد دارد حساسيت ها را محک بزند.»



اتحادیه اروپا هیئت حقیقت‌یاب به لیبی فرستاد

در آستانه نشست پنجشنبه آینده وزیران خارجه اتحادیه اروپا و نیز نشست اضطراری روز جمعه آنان در مورد بررسی وضعیت بحرانی در لیبی و کشورهای عرب، کاترین اشتون ، مسئول سیاست خارجی این اتحادیه روز یکشنبه یک گروه حقیقت‌یاب به لیبی اعزام کرده است.
بر اساس بیانیه دفتر کاترین اشتون، گروه کارشناسان بحران اتحادیه اروپا که روز یکشنبه به سرپرستی آگوستینو میوتسو عازم لیبی شده است، اولین گروه بین‌المللی از این دست است که از زمان دامن گرفتن اعتراض‌ها به معمر قذافی، رهبر لیبی، به این کشور سفر می‌کند.
مأموریت این گروه حقیقت‌یاب، به دست دادن ارزیابی لازم برای اقدام‌های بعدی در مورد لیبی عنوان شده است.
گروه حقیقت‌یاب اعزامی اتحادیه اروپا بخشی از دایره جدیدی است که در این اتحادیه برای چاره‌جویی بحران، به سرپرستی آگوستینو میوتسو تشکیل شده است.
وزیرات خارجه اروپایی که روز پنجشنبه در بروسکل گرد هم می‌آیند، روز جمعه نیز در نشست اضطراری این اتحادیه برای بررسی تحولات لیبی و جهان عرب تشکیل جلسه خواهند و خانم اشتون در بیانیه خود تأکید کرده است که اتحادیه اروپا برای تصمیم‌سازی در این نشست‌ها نیاز به «اطلاعاتی دست اول و روزآمد» دارد.
اعزام گروه حقیقت‌یاب اتحادیه اروپا همزمان با آن صورت گرفته است که گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان، روز یکشنبه در گفت‌وگو با هفته‌نامه «ولت آم زونتاگ» بر قطع «شریان‌های اقتصادی» لیبی تأکید کرده است.
وزیر خارجه آلمان همچنین خواستار آن شده است که تحریم‌های جدیدی علیه رژیم معمر قذافی اتخاذ شود.
در حال حاضر شورای امنیت سازمان ملل متحد، علاوه بر اعمال ممنوعیت سفر علیه معمر قذافی و نزدیکانش، خواستار مسدود کردن دارایی‌های آنان شده است و همچنین بر تحقیقات در مورد «جنایت علیه بشریت» در جریان سرکوب مخالفان قذافی در هفته‌های گذشته تأکید کرده است.
اقدام اتحادیه اروپا برای اعزام گروه حقیقت‌یاب به لیبی در حالی است که بریتانیا نیز روز یکشنبه، یک تیم دیپلماتیک را راهی بنغازی کرد تا با شورشیان لیبی گفت‌وگو کند.
بر اساس گزارش ساندی تایمز، شورشیان در شرق لیبی هشت تن از نیروهای ویژه بریتانیا را به همراه یک دیپلمات این کشور به اسارت در آورده‌اند.
با این حال وزیر دفاع بریتانیا با تأیید اعزام یک گروه دیپلماتیک به شرق لیبی حاضر نشد در مورد جزئیات مأموریت این گروه اظهار نظر کند و تنها به این نکته اکتفا کرد که بریتانیا قصد دارد تا با یاری رساندن به مخالفان، شاهد سقوط حکومت قذافی و گذر لیبی به ثبات باشد.




بازداشت یک خبرنگار در شیراز

پارسا بهمنی، خبرنگار روزنامه‌ی افسانه، در جریان تجمعات ۱۰ اسفند در شیراز بازداشت شده است.
به گزارش خبرنگار کلمه از شیراز، وی سال گذشته نیز در جریان اعتراضات به نتیجه‌ی انتخابات، به مدت دو هفته در بازداشت بود و چند ماه قبل از سوی شعبه‌ی اول دادگاه انقلاب شیراز به پرداخت یک میلیون تومان جریمه‌ی نقدی محکوم شده بود.
پارسا بهمنی در یکی از آخرین پست‌های وبلاگش نوشته است: «اندیشه های سبز زنده است و سبز هرگز نخواهد مرد.»
از محل نگهداری این خبرنگار و وضعیت وی اطلاعی در دست نیست.




خشم کیهان از «بیانیه اعتراضی» آيت‌الله موسوی اردبیلی

تنها ساعتی پس از صدور بیانیه آیت‌الله موسوی اردبیلی، در انتقاد از رواج تهمت و افترا، و نگرانی از اقدامات «فرصت‌طلبان داخلی و خارجی»، روزنامه کیهان که زیر نظر نماینده آیت‌الله خامنه‌ای منتشر می‌شود در یادداشتی این مرجع تقلید ساکن قم را متهم کرده است که در صدور این بیانیه ضمن «کلی‌گویی»، مورد «سوءاستفاده» نزدیکان خود قرار گرفته است.
آیت‌الله موسوی اردبیلی که از پایه‌گذاران جمهوری اسلامی و مسئول قوه قضائیه در زمان رهبری آیت‌الله خمینی بود، روز شنبه در بیانیه‌ای از رواج رفتارهایی «به نام دفاع از اسلام و حکومت اسلامی» که «روح عدالت‌طلبی، حق‌جویی و آزادی‌خواهی هر نظام مبتنی بر تعالیم اسلامی را تهدید می‌نماید» ابراز تأثر کرده بود.
وی در این بیانیه رواج تهمت و افترا علیه افراد و گروه‌ها را از جمله این رفتارها برشمرده و تأکید کرده بود که چنین رفتارهایی «خلاف شرع، قانون، اخلاق و کرامت انسانی است».
در این بیانیه تصریح شده بود که «بر اساس هیچ‌یک از ضوابط شرعی، توهین و افترا به هیچ فرد و گروهی حتی در صورت اثبات جرم وی در محکمه عادله جایز نیست، حال آنکه در شرایط امروز کشور، ناظر و شاهد تبدیل آن به روندی عادی و فراگیر هستیم.»
این مرجع تقلید نزدیک به اصلاح‌طلبان افزوده بود که در شرایط کنونی، «هر شخص مسئول و غیرمسئولی به خود این اجازه را می‌دهد که بی‌پروا به هر فرد و گروهی که خواست اهانت کرده، و یا بدون اینکه جرم وی در دادگاه صالحه ثابت شده و مجازات آن تعیین گردیده باشد، وی را متهم کرده و پیشاپیش حکم آن را نیز صادر کند، و خود نیز از عواقب آن در امان می‌بیند».
آیت‌الله موسوی اردبیلی، این روند را به آتشی تشبیه کرده بود که اگر محدود و خاموش نگردد، «دامن‌گیر خرد و کلان» شده و نه تنها اعتماد مردم به نظام را دچار تزلزل می‌کند، «چه بسا موجب سخط الهی و نزول بلا گردد».
گرچه در بیانیه آیت‌الله موسوی اردبیلی، اشاره صریح به گروه‌ها و مسئولانی که چنین روندی را در پیش گرفته‌اند نشده اما این بیانیه با واکنش شدید حسین شریعتمداری، نماینده آیت‌الله خامنه‌ای در روزنامه کیهان روبه‌رو شده و وی در یادداشتی «بیانیه اعتراضی» آیت‌الله موسوی اردبیلی را در اعتراض به «واکنش منطقی و مشترک مسئولان نظام و توده‌های چند ده میلیونی مردم علیه وطن‌فروشی آشکار و خیانت جنایت سران فتنه» ارزیابی کرده است.
سران فتنه عنوان است که در ادبیات حکومتی جمهوری اسلامی به رهبران مخالفان به ویژه میرحسین موسوی، مهدی کروبی، و محمد خاتمی اطلاق می‌شود و هواداران حکومت مدعی‌اند که ده‌ها میلیون نفر از مردم ایران همصدا با آنها خواهان محاکمه این شخصیت‌های پیشین نظام جمهوری اسلامی هستند.
حسین شریعتمداری در ادامه توصیه‌های آیت‌الله موسوی اردبیلی در مورد «رعایت ضوابط شرعی»، «اجتناب از توهین و افترا» و «حفظ کرامت انسانی» را اقدامی «پسندیده و ضروری» از سوی عالمان دینی خوانده است که «جای آن در بیانیه نیست» و در همین حال با برشمردن سوابق انقلابی آیت‌الله موسوی اردبیلی، وی را متهم کرده است که در صدور این بیانیه مورد سوءاستفاده نردیکان خود قرار گرفته است.

«دوستان قدیم از در آشتی درآیند»

آیت‌الله موسوی اردبیلی در دیگر فراز از بیانیه خود به مسئولان و مردم توصیه کرده است که با یادآوری ارزش‌های اسلامی و سرلوحه قرار دادن «اجرای عدالت همراه با رأفت و رحمت، و التزام به قانون و توجه به حقوق شرعی و قانونی افراد» جهت رفع کدورت‌ها بکوشند.
وی همچنین توصیه کرده است که «دوستان قدیم از در آشتی درآیند و سوابق مجاهدت‌ها و نیک‌خواهی‌ها از یاد نرود و عرصه کشور جولانگاه فرصت‌طلبان داخلی و خارجی نگردد.»
این فراز از سخنان آیت‌الله موسوی اردبیلی نیز از انتقاد شدیداللحن حسین شریعتمداری برکنار نمانده و وی در یادداشت خود نوشته است که این توصیه، «توصیه‌ای کارساز و خداپسندانه است» اما «اگر این به قول ایشان دوستان قدیم اکنون به دشمنان قسم‌خورده اسلام و انقلاب تبدیل شده باشند چه؟»
وی همچنین افزوده است که آیت‌الله موسوی اردبیلی «چرا طی ۱۸ ماه گذشته، در مقابل آن همه جنایت و خیانت و کینه‌توزی سران فتنه نسبت به اسلام و انقلاب و امام و رهبری و مردم سکوت فرموده‌اند؟!»
گرچه این نخستین که حسین شریعتمداری یکی از مراجع تقلید نزدیک به منتقدان حکومت را هدف حملات خود قرار می‌دهد اما مدیرمسئول کیهان برای اولین دامنه این حملات را متوجه مرجعی ساخته که علاوه بر مشارکت در پایه‌گذاری جمهوری اسلامی، به همراه آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله خامنه‌ای از بیانگذاران حزب جمهوری اسلامی است و در رهبری این حزب و نیز هدایت یکی از قوای سه‌گانه بیشترین سابقه همکاری را با آیت‌الله خامنه‌ای داشته است.


هشدار امامی کاشانی به مهدوی کنی: جریان افراطی می‌خواهد از شما سوء استفاده کند

سایت آینده به نقل از یک منبع آگاه از هشدار آیت الله امامی کاشانی به آیت الله مهدوی کنی در خصوص برنامه‌ی جریان افراطی برای سوء استفاده از وی خبر داد و با اشاره به منتفی بودن رقابت آیت الله هاشمی رفسنجانی و آیت الله مهدوی کنی با یکدیگر برای ریاست خبرگان، نوشت:
این منبع آگاه افزود: در جلسه سه شنبه صبح خبرگان یکی از این دو شخصیت برای پذیرش مسولیت خبرگان کاندیدا خواهند شد.
وی ادامه داد: آیت الله امامی کاشانی دو ماه قبل با آیت الله مهدوی ملاقات داشته اند که در آن دیدار، آیت الله امامی کاشانی با تاکید بر شخصیت و وجوه مثبت آیت الله مهدوی کنی به ایشان اظهاراتی با این مضمون داشته اند که شما از نظر فردی مورد قبول هستید، اما جریان افراطی می خواهد از شما برای رسیدن به اهداف خود استفاده کند.
آیت الله امامی کاشانی افزوده است :آیت الله هاشمی نیز اگر شما برای ریاست خبرگان کاندیدا شوید، کاندیدا نخواهد شد.
آیت الله مهدوی کنی در پاسخ اظهار کرده اند: رقابت من با آیت الله هاشمی مناسب نیست و هر نتیجه ای در این رقابت رقم بخورد، به ضرر انقلاب است و با وجود فشارهای زیادی که به من وارد شده است، تسلیم نشده ام.
آیت الله مهدوی کنی که در این ملاقات بر روی ویلچر قرار داشته، درباره کاندیداتوری خود برای ریاست خبرگان نیز به وضعیت جسمی خود نیز اشاره کرده و افزوده است که برای تصمیم گیری در این مورد نیاز به بهبود وضعیت جسمی وجود دارد و نظر نهایی خود را اظهار نکرده است.
این منبع افزود: اعلام آیت الله هاشمی درباره کاندیداتوری خود حدود یک ماه و نیم پس از عدم اعلام نظر آیت الله مهدوی و به دنبال اقدامات ارعاب آمیز و تخریب های افسارگسیخته نسبت به ایشان برای کناره گیری از ریاست خبرگان بوده است .
وی درباره اخبار منتشرشده درباره کاندیداتوری آیت الله مهدوی کنی افزود: آیت الله مهدوی کنی تا کنون در کلیه ملاقاتهایی که از ایشان برای ریاست خبرگان انجام شده است، ضمن تشکیک در برخی ادعاها در زمینه درخواست تعدادی از اعضای خبرگان برای کاندیداتوری اظهار کرده است که این موضوع بعید است اعتبار داشته باشد. چون همه اعضای خبرگان رای خود را اظهار نمی کنند و همچنین پذیرش کاندیداتوری را منوط به عدم کاندیداتوری آیت الله هاشمی کرده است.
این منبع در باره سرنوشت ریاست مجلس خبرگان افزود: با توجه به تحولات رخ داده، رقابت آیت الله هاشمی و آیت الله مهدوی کنی برای ریاست خبرگان منتفی است. اما این که کدام یک از این شخصیت ها کاندیدای ریاست خبرگان می شود، بستگی به توافق میان آنها خواهد داشت.
وی در خاتمه با اشاره به بی اخلاقی صورت گرفته در برخی رسانه ها گفت: انتساب مطالب کذب و جعلی به رهبر انقلاب درباره انتخابات ریاست خبرگان و عبور از مرزهای اخلاقی و شرعی برای جریان سازی سیاسی، آثار ناگواری برای جامعه ونظام خواهد داشت.


تظاهرات 25 بهمن 1389 چرت مسئولان عالی رتبه نظام را پاره کرده است. اخبار جسته و گریخته ای که از محافل حکومتی و جلسات اصول گرایان به بیرون درز کرده است در فضای سقوط پی در پی رژیمهای دیکتاتوری خاورمیانه حکایت از واهمه جدی حکام جمهوری اسلامی دارد.
به گزارش منابع خبری جرس از تهران شورای عالی امنیت ملی بعد از راه پیمائی 25 بهمن جلسه اضطراری تشکیل داده است. بر اساس تحقیقات مفصل و کارشناسی های متخصصان امنیتی و نظامی و انتظامی شورای عالی امنیت ملی، آمار مورد پذیرش شورا از تظاهر کنندگان تهران در روز 25 بهمن عدد ششصد هزار تا یک میلیون نفر بوده است. از نظر شورا این آمار فوق محرمانه تلقی شده است!
آمار روزنامه کیهان 300 تا 400 نفر بود! و آمار فعالان جنبش سبز حداقل بین یک تا یک و نیم میلیون نفر در تهران بوده است.



خبرگزاری خانه ملت، گزارش داد که هیات تطبیق مجلس، ۳۶ مصوبه‌ی هیات دولت را غیرقانونی دانسته و علی لاریجانی، رئیس مجلس، نیز در نامه‌هایی به احمدی نژاد، این موضوع را به وی اطلاع داده است.
به نوشته‌ی خانه‌ی ملت، رئیس مجلس شورای اسلامی با ارسال ۳۶ نامه‌ی جداگانه، مغایرت ۳۶ مصوبه از مصوبات هیات دولت را با قوانین جاری کشور به اطلاع رئیس دولت رسانده است.
بر اساس این گزارش، این موارد پس از انقضای یک هفته مهلت مقرر در قانون ملغی الاثر می شوند و نامه‌های مربوط به این مغایرت ها روز گذشته به امضای رئیس مجلس رسیده و در اختیار دولت قرار گرفته است.





در پی تداوم حصر و بازداشت راهبران جنبش سبز و بی خبری از وضعیت آنان، و همزمان با خیزش های مجدد مردمی در ایران و کشورهای منطقه، و همچنین انتشار ویراست دوم «منشور جنبش سبز»، جمعی از فعالین جنبش سبز در لندن، جهت تحلیل و تبیین موارد فوق و همچنین بررسی کنش ها و چالش های پیشِ رویِ جنبش، جلسۀ پرسش و پاسخی برگزار کردند.

به گزارش خبرنگار جرس، در این جلسه پرسش و پاسخ که روز جمعه ۱٣ اسفند – چهارم مارس در سالن یکی از کتابخانه های مرکز لندن (کنزیگنتون) برگزار شد، عطاالله مهاجرانی و فرخ نگهدار، دو پژوهشگر و نویسندۀ مقیم لندن، ابتدا به شرح کوتاهی از وضعیت کنونی جنبش – با توجه به بازداشت یا حصر راهبران آن- و مقایسۀ قیام های مردمی منطقه با روند کنونی جنبش مردم ایران پرداختند و ابعاد مختلف ویراست دوم «منشور جنبش سبز» و پیامهای آنرا مورد بررسی قرار دادند.
عطاالله مهاجرانی، نویسنده و پژوهشگر حامی جنبش سبز، با بیان اینکه “راه رسیدن به آزادی و عدالت و مردم سالاری راهی کوتاه نیست، بلکه مسیری است طولانی”، در مقایسۀ تطبیقی بین قیام های اخیر تونس و مصر و کشورهای منطقه با جنبش سبز مردم ایران خاطرنشان کرد که “با اینکه در روزگاری که ما زندگی می کنیم روزگار انقلاب های سریع است، اما در این مقطع، هر کشوری با مقتضا و شرایطی که دارد با این مساله رو به رو خواهد شد.”

همزمان فرخ نگهدار، تحلیلگر و فعال سیاسی، با اشاره به رفتار حاکمیت جمهوری اسلامی و بیان اینکه “با حکومتی زورگو مواجه هستیم که می گوید حق انتخاب ندارید”، خاطرنشان کرد “در کشورمان روزهای خوشی در پیش رو نداریم و خشونت از جانب حکومت رو به افزایش است، بنا براین باید آماده باشیم، چرا که روزهای سخت تری را باید در ایران تجربه کنیم.”

دوراهی انتخاب: اصلاح یا انقلاب
دکتر مهاجرانی سخنان خود را با نیم نگاهی به پیشینه تاریخی موضوع آزادی خواهی و عدالت طلبی و مکانیسم های تحقق آن آغاز کرد و خاطرنشان ساخت “شاید در این نقطه توافق نظر داشته باشیم که راه آزادی و عدالت و مردم سالاری راه کوتاهی نیست بلکه راهی است طولانی. و همین عنوان راه طولانی و دشوار را ماندلا هم در زندگی نامه خود (کتابی تحت عنوان راه دشوار آزادی) نوشت و به خوبی توضیح داد. این تحلیل و این نگاه که این مسیر، راهی است طولانی یا بسیار کوتاه، ما را بر سر یک دو راهی قرار می دهد: راه اصلاح یا راه انقلاب.”
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: ما با بی عدالتی در جامعه رو به رو می شویم و استبداد را در آن می بینیم به ویژه که همان تعبیر استبداد شرقی به شکل های مختلف و متنوع اش در طول تاریخ دیرپای کشور ما وجود داشته است. بی عدالتی به شکل های گاه حیرت انگیز و بی سابقه ای که نمونه های آن را وقتی در تاریخ خودمان جستجو می کنیم کمتر می توان چنین نمونه هایی را در دیگر تاریخ ها و دیگر سرزمین ها، با این شدت قساوت دید.
روزگار ما روزگار انقلاب های سریع است
مهاجرانی همچنین خاطرنشان کرد که “مردم سالاری و نقش مردم از ویژگی هایی هستند که به هر حال وقتی ما با ضد آن در کشوری رو به رو می شویم؛ راهی برای مقابله با آن پیدا می کنیم و طبیعی است که جوامع مختلفی این دو راه را تجربه کرده و مردم ایران نیز در سال ۵٧ انقلاب را مورد تجربه قرار دادند.
البته در روزگاری که ما زندگی می کنیم، روزگار انقلاب های سریع است که می توانیم به انقلاب تونس در دی ماه، انقلاب مصر در بهمن ماه و لیبی در اسفند ماه و همچنین دیگر کشورها اشاره کنیم. تقریبا عمر یک انقلاب در مصر ۱٨ روز هست. در تونس کمتر از دو هفته و در لیبی ممکن است که به بیش از یکماه بیانجامد. در این مقطع هر کشوری با مقتضا و شرایطی که دارد با این مساله رو به رو می شود.
در این مورد باید در ابتدا مشخصات و مختصات کشورها را با هم سنجید و اگر درست بخش فارق را از هم وتمییز و تشخیص ندهیم دچار مشکل، می شویم . یک خدشه در نگاه و یا کور رنگی می شویم.”
وی به انقلاب مصر اشاره کرد و گفت: رژیم مصر، رژیم وابسته بود و هیچ کسی تردیدی ندارد که نظام ایران، حکومتی مستقلی است.
این استاد تاریخ، به شبیه سازی ها و اطلاق های مشابه اشاره کرد و گفت “بعنوان مثال به محض اینکه جنبش سبز شروع شد از سوی حکومت نیز یک حرکت آغاز شد و با عنوان نهضت سبز علوی مطرح شد و تبلیغ کردند و مصاحبه انجام دادند. اما پیدا بود که نهضت سبز علوی ریشه ای ندارد. اکنون نه کسی بیانیه می داد و نه سخنی گفته می شد و در مقطعی هم گفتند که روس ها پشت سر این مساله و حکومت ایران هستند و کارشناسان روس به آنها مشورت می دهند. و مرگ بر روسیه شروع شد. پیداست که سخنان نادرستی بودند.”
مهاجرانی در ادامه به تفاوت دیگر مصر امروز با ایران پرداخت و گفت: وقتی مبارک و خانواده اش آمدند همگی نماد فساد اقتصادی در مصر بودند. لیست حساب هایشان وقتی در مصر مطرح شد و مشخصات حساب هایشان در خارج و در همه جا منتشر شد؛ نشان داد که چگونه غارتی از سوی خاندان مبارک در مصر صورت گرفته اما وقتی این شرایط را مقایسه کنیم با ایران، لااقل خود من که از آغاز انقلاب در مجلس و دولت بودم؛ ایه الله خامنه ای را می شناسم و به عنوان منتقد وی اقرار می کنم که یک نقطه خاکستری نه تاریک در زندگی اقتصادی وی پیدا نمی شود. بحث احمدی نژاد و معاون اول به جای خودش. اما اگر برگردیم به شخصی که به عنوان مرکزیت حکومت مطرح است فرق می کند. پس دیگر نمی توان شرایط انقلاب ایران را مصری کرد.
طرح واژه “رفلوشن» یا انقلاب اصلاحی
این پژوهشگر تاریخ، سپس به گزینه های پیشِ رویِ جنبش سبز در این دوره پرداخته و خاطرنشان کرد: سوالی که مطرح است این که ما و ملت ما و جنبش سبز در این دو راهی، راه اصلاح رو انتخاب می کنیم و یا راه انقلاب را. یعنی کدام دیدگاه و کدام روش را باید پذیرفت و مطابق آن حرکت کرد؟ البته برای نخستین بار یکی از نویسندگان گاردین واژه «رفلوشن» را به کار برد که آنچه در ایران اتفاق می افتد ترکیبی است از تحول، اصلاح و انقلاب یعنی راهی بینابین. گاه رنگ و نمای انقلابی دارد و گاه رنگ و نمای اصلاحی. خب پرسشی که مطرح می شود این است که بر سر این دو راهی اصلاح یا انقلاب، کدام راه را انتخاب می کنیم .
وی ادامه داد: به نظر من آنچه در منشور جنبش سبز مطرح شد نشان می دهد که راه اصلاح را انتخاب کرده است. در واقع منشور در ویرایش دومش وقتی می خواهد به این پرسش پاسخ دهد که ملت ایران در جنبش سبز، بر سر این دو راهی کدام را می خواهند انتخاب کنند، راه انقلابی یا اصلاحی؟ راه انقلابی یعنی تغییر نظام و تغییر قانون اساسی، تغییر حاکمان از صدر تا هرجایی که ضرورت پیدا کند و این یک راه انقلابی است که باید تغییر داد و یک راه هم این است که باید ما راه اصلاح را انتخاب کنیم. عنوانی که انتخاب شده در منشور در ویرایش دوم و در ویرایش اول هم هست. البته اگه دوستان فرصت بکنند منشور اول و دوم را دقیق با هم ببینند و موارد حذف شده را مشخص کنند و موارد اضافه شده را در این امر بررسی کنند حتی در یک پاراگراف یک کلمه حذف شده و یک کلمه اضافه شده، این کار با دقت صورت گرفته تا منشور بتواند گروه های مختلف را به یکدیگر نزدیک کند.
نمی توان سطح توافق را بر اساس آرمان ها انتخاب کرد
وی سپس به سطح آرمانها و اهداف گروههای موجود در صحنۀ جنبش اشاره کرد و گفت: برای توافق در چنین مسیری طبیعی است که نمی توان سطح توافق را بر اساس آرمان ها انتخاب کرد. در آرمان ها ممکن است برسیم به این نکته ای که فردی آرمانش انقلاب است و من آرمانم اصلاح است و به طبع اختلاف نظر، پیدا می کنیم. منشور نقطه ای را انتخاب کرده که در واقع این نقطه، محلی است که گروه های مختلف، افراد مختلف و کسانی که به عنوان رهبران یا راهبران و یا شخصیت های نمادین جنبش سبز مطرح هستند باور دارند و آن را مطرح کردند که در هر حال ما اصلاح را انتخاب می کنیم و این راه اصلاح هم مشخصاتی دارد که آنها نیز ذکر شده اند.
تطبیق شرایط در مقیاس مختصات
وزیر ارشاد دولت اول اصلاحات، در ادامه به یک مشخصه با اهمیت قابل توجه در این راه پرداخت و ادامه داد: در راه اصلاحی کسانی که این حرکت را انتخاب می کنند، باور دارند که این یک راه طولانی است. در واقع اگر بیان می کنیم که این جنبش سبز همانگونه که در جنگ ۱٨ روزه در مصر، مردم به نتیجه رسیدند در ایران هم می توان به چنین نتیجه ای رسید؛ باید در ابتدا مشخصات و مختصات کشورها را با هم سنجید و اگر درست بخش فارق و تمیز را تشخیص ندهیم دچار مشکل، یک خدشه در نگاه و یا کور رنگی می شویم.
این تحلیلگر بار دیگر به انتخاب گزینۀ اصلاحات تاکید کرد و گفت: راهی که آقایان موسوی و کروبی انتخاب کرده اند نیز اصلاحی است و این راهی است که در مجموع به مصلحت جامعه ایران، کمک می کند؛ راهی با هزینه کمتر و البته طولانی تر. طبیعی است که شاهدیم که دوستانی یا گروه هایی که نگاه انقلابی دارند (به معنای تغییر رژیم) آنها این راه را نمی پسندند. آنها می گویند همه چیز باید تغییر کند از رهبری، حاکمیت و … کلا باید بروند که البته این سخن تازه ای نیست و از آغاز انقلاب هم مطرح بوده است. هنوز همین جهت گیری و گرایش که می خواهیم رژیم را تغییر بدهیم و همین حضور نئوکان ها و ژنرال های سابق امریکایی و خصوصا جلسه ای که نوزده فوریه درباره تغییر رژیم در ایران برگزار شد.
ملی بودن جنبش
مهاجرانی ادامه داد: در منشور سبز بحث استقلال مورد تاکید واقع و گفته شده است که جنبش سبز جنبشی نیست که با حرکت هایی که ناقض استقلال هستند، بتواند همراه باشد. مورد دیگری که اشاره شده اینکه کسانی که به نحوی رو به سوی بیگانه دارند و یا وابسته بیگانه هستند این جنبش با آنها همراه نخواهد بود. تعبیری هست به عنوان کسانی که ضد جنبش یا ضد منشور عمل کردند دو جبهه مشخص کودتاگران انتخاباتی و وابستگان به سلطه جویان بیگانه. این را در صفحه نخست منشور به کار بردند به شکل دیگری هم در صفحه ششم باز هم این مساله مطرح شده که همان بحث جهت گیری استقلالی مطرح شده که این جنبش سبز یک نهضت ملی است و در واقع روی ملی بودن جنبش سبز تاکید شده و سوم به نیروهایی که وابسته به قدرت های بیگانه و سلطه جو هستند اشاره شده، که تردیدی نیست مهم ترین مشخصه اش امریکاست. در واقع اگر ما بخواهیم تفسیر بکنیم همین تعبیری که در منشور ذکر شده که آن نیروی بیگانه سلطه جویی که تاریخ ما هم نشان می دهد کجاست؟
استقلال خواهی جنبش و نه به مداخله خارجی
وی خاطرنشان ساخت “جنبش سبز را یک حرکت مستقل تلقی باید کرد. حتی در لیبی شعاری می دادند مبنی بر اینکه: “نه به مداخله خارجی، ما خودمان می توانیم این کار را انجام بدهیم.” طبیعی است که اگر بخواهیم استقلال و تمامیت ارضی کشور آسیب نبیند اهمیت این مساله کمتر از جنبش سبز نیست – اگر بیشتر نباشد- و این سخن را از مرحوم داریوش همایون تکرار می کنم که گفت: در این تکه زمین که کشور ماست، گرچه در طول این هزاران سال جزو معدود تکه های زمینی است که چند هزار سال است که ملتی در آن زندگی می کنند و حفظ این مجموعه به عنوان تمامیت ارضی یکی از مهمترین نگاه های استراتژیک در جنبش سبز باید باشد.
مهاجرانی تاکید کرد “کمترین بهانه دادن، کمترین خوش دلی کردن و طرح اینکه امریکایی ها هم بیایند کمک کنند – که اخیرا در همین دو هفته اخیر مقالاتی منتشر شد که امریکایی باید کمک کنند و بدون کمک آنها نمی شود جنبش سبز به پیروزی برسد – این نگاه در واقع به استقلال آسیب می زند و با آسیب دیدن آن، به تمامیت ارضی نیز آسیب وارد می شود.
من معتقدم که این بخش “نگاه استقلالی به جنبش سبز”، “ضدیت با هر گونه مداخله خارجی” و “مخالفت با هر گونه دخیل بستن و توجیه کردن برای دخالت خارجی” را به عنوان یکی از مشخصه های درجه اول باید دید.
ذهن انسان بدون تجدید نظر و تفکر می می میرد
این پژوهشگر تاریخ، سپس به اهمیت مکتوب شدن منشور جنبش اشاره کرد و ادامه داد: ما معمولا ملتی شفاهی هستیم و بیشتر به شکل شفاهی نظرات خود را مطرح می کنیم. اما مهندس موسوی قدم بزرگی را برداشت و خواسته هایی را که مطرح می شد را مکتوب کرد. وقتی متنی مکتوب شد آن وقت می توانید بگوئید این نکته اشکال دارد، این کلمه را باید تغییر داد و حذف و یا اضافه کرد. خوشبختانه این راه را هم باز گذاشتند با تدبیر و تعمق که باز هم کسانی که نظر دارند در مورد اصلاح منشور سبز می توانند نظر بدهند و این نظرات هم بررسی می شود و در واقع این ویرایش دوم است و چرا سومی نباشد. ذهن انسان بدون تجدید نظر و تفکر می می میرد. منشور سبز هم به عنوان یک کار جمعی محدود که اشاره هم کردم که در شرایط امنیتی ویژه ای این منشور نوشته شده نیاز به اصلاح و اضافه دارد.
وی تاکید کرد : “وقتی مدعاها و مکاتبات ما مکتوب می شود این گام خیلی مهمی است که برداشتیم و مقدمه ای است برای انباشت تجربه ها. چون یکی از مهمترین مرزهای ما به لحاظ فرهنگی و سیاسی در کشور خود ما عدم انباشت تجربه هاست. تجربه وقتی که نوشته می شود منشور می شود و منشور است که انباشت پیدا می کند و ما می توانیم بگوییم این ویرایش اول بود یا دوم برای ویرایش سوم. از این جهت من اعتقاد دارم که گام بسیار مهمی در تاریخ سیاسی کشور ما برداشته شد.”
باید آماده باشیم که روزهای سخت تری را در کشور تجربه کنیم
بر اساس این گزارش، سخنران دیگر جلسه، فرخ نگهدار، نویسنده و تحلیلگر سیاسی بود که سخن خود را با تاکید بر “اهمیت جنبه های اجرایی و عملی و همچنین دغدغه ها و نگرانی هایی که فعالین سیاسی در این دوره با آن مواجهه هستند”، آغاز کرد و گفت :
“ما در کشورمان روزهای خوشی در پیش رو نداریم. خشونت از جانب حکومت رو به افزایش است. نشانه هایی از تدبیر و دور اندیشی کمتر و کمتر دیده میشود. بنابراین باید آماده باشیم که روزهای سخت تری را در کشور تجربه کنیم.”
آنچه در تصمیم رهبری جمهوری اسلامی است، تبدیل ولایت به سلطنت و سلطنت به حکومت است
این فعال سیاسی همچنین به دیدار هفته گذشته رهبر جمهوری اسلامی از وزارت اطلاعات اشاره کرد و گفت “آقای خامنه ای به وزارت اطلاعات رفت و پنج ساعت بازدید داشت و مجموعه ای از رهنمودهایی که می بینید ارائه شده یک تغییر در عمق آن گفته هاست. اگر بنگریم می بینیم یک تغییر عمده در نظام جمهوری اسلامی در حال اتفاق است. در سال ۶٢ وقتی لایحه تشکیل وزارت اطلاعات در مجلس شورای اسلامی مطرح بود یکی از مهمترین بحث ها این بود که سازمان باید تحت نظر رهبری باشد یا تحت نظر دولت؟
پیام تحرکات اخیر رهبری
بحث این است که رهبری مقامی است غیر انتخابی و ارزش های دینی را حمل می کند و وزارت اطلاعات چنین خصیصه ای ندارد و نمی تواند داشته باشد. اگر همه اعمال وزارت اطلاعات و مقام رهبری به ولایت نسبت داده شود آنگاه دیگر آن مقام قدسی که آنها در نظر گرفتند از بین می رود. بنابراین بهتر است به عهده یک نهاد انتخابی قرار بگیرد که زیان و یا فضای تلخی که درست می کند در ارتباط با کارهایی که برای حفظ امنیت می کنند به حساب خود مردم نوشته می شود. وزارت اطلاعات دیروز مستقیما زیر نظر رهبری قرار می گرد و رهنمودهایی را یادداشت می کنند که برای اولین بار اتفاق می افتد. از طرفی آقای خامنه ای به دیدار مصباح به قم می رود. رهبر مملکت به خانه یکی از آقایان می رود و می گوید بیا با هم کار کنیم. این معنای بزرگی دارد.”
حذف رفسنجانی کلید خورده است
نگهدار سپس به نقش هاشمی رفسنجانی اشاره کرد و گفت: سالها مشاور آقای خامنه ای، آقای رفسنجانی بوده که اکنون مهدوی کنی را راضی کردند بیاید تا رفسنجانی از صحنه حذف شود و این یعنی اینکه آنچه در تصمیم رهبری جمهوری اسلامی است، تبدیل ولایت به سلطنت و سلطنت به حکومت است. یک بحث تاریخی در کشور ما داشتیم که شاه باید سلطنت کند نه حکومت. در ایران هم به تعبیر سعید حجاریان می خواست نهضت اصلاح طلبی به وجود بیاورد که ولی فقیه شما امر اداره دولت و مردم را به مجلس واگذار کند. با انتخاباتی که قانون می گوید اصحاب رقابت داشته باشند و هر کدام که با رای مردم بردند همان حاکم شود چه در مجلس چه در دولت. اداره امنیت کشور، اقتصاد، امور خدمات رسانی به مردم از طریق رای مردم برگزار شود.
ظرفیت قانون اساسی
این پژوهشگر همچنین ادامه داد: به نظر من ظرفیت قانون اساسی جمهوری اسلامی نه آن چه که به آن افزوده شد در برخی از مجلس ها از جمله قانون نظارت استصوابی که می توانست تا حدی این ظرفیت را باز نگه دارد که دولت ها مورد اعتماد و مورد انتخاب مردم باشند. نمونه استثنایی هم داشتیم؛ مجلس ششم و یک دولت هم داشتیم دولت محمد خاتمی که تا حدی یک چنین روحی را بازتاب داد.
فرخ نگهدار به قانون اساسی کنونی در ایران اشاره کرد و گفت: اکنون تفسیر و تعبیری دیگری از همان قانونی اساسی و از همان جمهوری اسلامی به روی زمین آمده با تحولاتی که اخیرا انجام شده هر چه بیشتر زمینه چینی می شود که شخص رهبر، شخص حاکم و ایشان تصمیم گیرنده اصلی باشد. حتی در حصر آقای موسوی و کروبی هم ایشان باید تصمیم بگیرد و در وزارت اطلاعات هم ایشان باید تصمیم بگیرد و مجموعه حیات و منات کشور را به یک نفر در اجرا وصل می کنند که هیچگاه در طول تاریخ جمهوری اسلامی اینگونه نبوده است.
آینده با ولایت فقیه نیست
او ادامه داد: دو سال پیش نوشتم آینده با ولایت فقیه نیست به دو دلیل یکی به خاطر سطح شعور اجتماعی که مفهوم ولایت فقیه یعنی شهروند حق تعیین سرنوشت خودش را ندارد و با این روندهای اجتماعی که در کشور رخ داده و با سطح تحصیلات و با سطح شهرنشینی و ارتباطات و تاثیر رسانه های همگانی، در ذهن مردم نسبت به اینکه کسی حرف بزند و ما همان را اجرا کنیم بسیار بی ربط است. حتی خیلی از علمای اسلام چنین تعبیری را قبول ندارند. آنچه که در عمل در حال اجراست آن نیست که هر چیزی که ولی فقیه گفت همان متاع است و ما باید انجام بدهیم. دلیل دوم اینکه وقتی در چنین جامعه ای در این سطح پیشرفت و شعور اجتماعی و اگر حاکمیت فقط بگوید حرف من و شما ساکت باشید باید به قوه قهریه متوسل شود. باید وزارت اطلاعات و بسیج و لباس شخصی داشته باشد که به این وسیله کنترل کند و این یعنی درگیری اجتماعی و مقابله با مردم. بنابراین صحبت از اینکه در آینده می توانیم شاهد این باشیم که آقایان می توانند میخ خودشان را بکوبند؛ این روشی که این حکومت در پیش گرفته به فرجام نمی رسد و نمی توانند از عهده این همه اعتراض در مملکت بر بیاید.
با حکومت زورگویی مواجه هستیم که می گوید حق انتخاب ندارید
فرخ نگهدار در بخش دیگری از سخنانش به رفتارهای فعلی حکومت جمهوری اسلامی اشاره کرد و گفت: با حکومت زورگویی مواجه هستیم که می گوید حق انتخاب ندارید؛ با این ملت که نیمی از آن شهر نشین و تحصیل کرده است چه می توانند بکنند. امید و آرزوی ما این بوده که همه ایرانی ها همان سطح فرهنگ، شعور، تحمل و مدارا، شناخت و روشن بینی که جنبش سبز دارد؛ رفتارشان فرق کند. خانم مهرانگیز کار دیروز نوشته بود که خانم زهرا رهنورد و فاطمه کروبی به همراه شوهرانشان به زندان برده شدند و او تبریک می گوید که زن در جامعه ما در صحنه عمومی حضور دارد و ابراز وجود می کند.
نیمی از ایرانیان این سبکی که سبزها می پسندد را نمی پسندد
وی ادامه داد: در ایران یک حکومت زورگو داریم ولی این هم واقعیت است که نه همه ایرانیان بلکه نیمی از ایرانیان این سبکی که سبزها می پسندد را نمی پسندد و نوع دیگری از زندگی را می خواهند و ارزش های دیگری را دارند. ولی این کوچک نیست. برخی هم محافظه کار هستند. همه رای آزاد و مستقل ندارند و یا رای اندیشیدن ندارند. اینها هم اگر بر رای حکومت اضافه بکنیم در یک انتخاباتی که همین ها می خواهند در یک نظام انتخابات بکنند، آن رایی را که بگوییم همه جامعه مال ماست اینگونه نیست.
فرخ نگهدار به نتیجه گیری حرف هایش پرداخت و بیان کرد: از این اصل می خواهم نتیجه بگیرم که سخن آقای مهاجرانی در این مورد که راه آزادی و عدالت راه دراز است، تعبیر می کنم به یک تعبیر عملی. راه تفاهم و فهم متقابل ما از آنها و آنها از ما راه طولانی است. یک شبه طی نمی شود و باید ترس ها بریزد. کسی که بالا نشسته و تصمیم می گیرد؛ دائما دارد تولید ترس می کند که اینها آمریکایی هستند. اینها اسرائیلی هستند. اینها مملکت را می خواهند بفروشند. اینها تروریست هستند و انواع و اقسام اتهامات مثلا در کیهان. ما نباید به وسائل آنها متوسل بشویم و اگرنه این همان تکرار فضایی است که آنها می خواهند درست کنند.
وی تصریح کرد “همین این دولت و هم دولت شاه تمام استراتژی اش این بوده که جامعه را دو قطبی کند و بگوید: “دشمن هستید یا دوستید. خطرناکید. اجنبی هستید.” در صورتیکه این واقعیت نیست. جامعه ما رنگارنگ و متنوع است و منشور سبز این را می پذیرد و اصلاح را به این معنی در رابطه بین قشرهای اجتماعی و گروه های اجتماعی می داند. اگر بحثی با حکومت داریم و اگر درگیر می شویم با حکومت برای این است که ما را بفهمد. ما خودمان می خواهیم برای خودمان تصمیم بگیریم. می خواهیم نماینده انتخاب بکنیم. جمهوری اسلامی روزی که میخش را کوبید اولین کاری که کرد تمام کسانی را که رنگ دیگری داشتند و یا روسری سرشان نبوده و خیلی افراد کسانی را قیچی کرد. آنقدر ضعیف بودیم در جامعه که حداکثر رای ما ده درصد بود قدرت مقاومت و ایستادگی نداشتیم. بیشتر آنها سعی می کردند که بریزند و بزنند و مقاومت ما هم در دهه شصت خرد شد.
مقاومت سنگینی از جانب سبز در حال صورت گرفتن است
سپس وی تاکید کرد که باید در این دوره بزرگترین موفقیتی که تا اینجا بدست آوردیم حفظ کنیم و در این رابطه گفت: اولین وظیفه ما برای آینده حفظ همین موقعیت است. معنای آقای کروبی و موسوی در ذهن من این است که ما می توانیم باشیم در ایران باشیم، آواره نباشیم. اینجا ننشینیم و بگوییم نه ما مخالفیم و نابود نشویم. حکومت تمام تلاشش را کرده که اینها را به کنجی بکشاند و بعد بگوید که شما حق حیات ندارید. مقاومت سنگینی از جانب سبز در حال صورت گرفتن است. عدم خشونت، عدم تقابل و شعارهایی هم که گاهی شما می شنوید. درگیری های حادی هم در جریان است. همه اینها به این خاطر است که می خواهیم بگوئیم ما می خواهیم حق حیات داشته باشیم، بایستیم رای بدهیم و کشور خود را بسازیم. بنابراین این موفقیتی که بدست آوردیم و منشوری آمده و کسانی پیدا شدند که برای اولین بار در تاریخ پنجاه ساله در دوره ثبات یعنی دوره ای که حکومت ادعای کنترل و حفظ امنیت کشور را دارد، در چنین شرایطی هیچگاه در تاریخ مشروطه خواهی مملکت مان ندیدیم که اپوزیسیون بتواند حرکتی که ٢۵بهمن داشت را انجام بدهد در حالیکه چهره هایش هم در کشور هستند. هیچکدام از نیروهای سیاسی ایران نتوانستند و این دستاورد بزرگی است. حال که توانستیم یک منشور بسازیم و کسانی را در داخل داریم که اسیر هستند. پیام من این است که سعی کنیم آقایان کروبی و موسوی را حفظ بکنیم، سعی کنیم منشوری که هست چون امروز راه ما را باز می کند. این منشور را محوری بسازیم که راه امروز ما را به سوی ایران برای همه ایرانیان باز می کند. یک جنبش متحد درست کنیم. اکنون وقت خط کشی در این جنبش و تقسیم کردن قدرت در این دوره نیست همه باید آنچه که همه می بینند که اینها هستند که می توانند مقاومتی در جامعه ایجاد بکنند و این مقاومت در جای دیگر ایجاد نمی شود اگر شما بخواهید ببرید. سعی نکنید که زور همین مقاومتی که در برابر این استبداد خزنده دارد صورت می گیرد. اگر این ارزیابی را قبول دارید همه جمع بشوید تا بتوانید این صدای اعتراض علیه استبداد را در کشور خودمان حفظ بکنیم.
با پایان یافتن صحبت های سخنرانان، نوبت به پرسش و پاسخ شد و حاضران به بیان سوالات خود پرداختند:
یکی از حضار از فرخ نگهدار پرسید “شما از چه زمانی پی بردید که با ولایت فقیه نمی توان کار کرد”، که وی پاسخ داد: “در مورد ولایت فقیه نگفتم که نمی شود با او کار کرد بلکه گفتم اگر ایشان بخواهد در مساله دولت و مجلس دخالت نکند؛ ما یک مساله مهممان حل شده و تلاش می کنیم که ایشان هم انتخابی باشد.همیشه گفته ام که تمامی نهادهای کشور، انتخابی بشود ولی اگر بخواهد وزارت اطلاعات، دولت، سپاه و بسیج و همه مملکت را اداره کند، نمی شود با او کار کرد. در دوره محمد خاتمی اینگونه نبوده، ولایت فقیه را می شد تحمل کرد. ولایت فقیه با شعور انسان مدرن سازگار نیست. اینکه می شود با او کار کرد یا نه بستگی به این دارد که او چقدر پایش را دراز می کند.
قسمت دوم سوال از فرخ نگهدار این بود که “جنبش سبز متعلق به کروبی و موسوی است یا کروبی و موسوی متعلق به جنبش سبز هستند؟” که نگهدار گفت:
“صد در صد مفهوم دوم است. موسوی و کروبی، حسن شان در این است که صدای مردم را شنیدند و گفتند ببینید مردم چه می گویند. این مردم هم در این جامعه هستند. هیچ کسی خودش رهبر نمی شود به جز اینکه فشاری از پائین به او اعمال بشود که ممکن است از طبقات بالایی باشد یا از طبقات غیرحاکم. آقای خامنه ای هم همینطور که بحث اش مفصل است. آقای کروبی و موسوی صدای بخشی از منابع قدرت را شنیدند که آن منابع قدرت مدنی بود. اما خامنه ای ممکن است صدای منابع قدرت نظامی، امنیتی، اطلاعاتی و … را بشنود. آن هم یک فشار از بیرون است.”
یکی از حضار نیز، با رویکردی به یکی از مقالات سال گذشتۀ کیهان لندن از مهاجرانی پرسید “شما سال گذشته گفتید که جنبش سبز به دنبال باز پس گرفتن رای خود است و خواسته دیگری ندارد، منظورتان چه بود”، که وی پاسخ داد:
“صحبتی که داشتم در آمریکا و پیرو همان، آقای مختار مقاله ای نوشتند تحت عنوان «مایوسم کردی». این صحبت حدود یکسال پیش بود و در مقطع دیگری به لحاظ زمانی مطرح شد که آن موقع هم یکی از پژوهش گران ایرانی صحبت کردند و گفتند که کاری کنید که جنبش سبز زود پیروز نشود و صحبت او این بود که حرکت را با تدبیر پیش ببرید. حرف من در آن مقطع این بود که همانطور که می بینید بین منشور اول و دوم جنبش سبز هم تفاوتی ایجاد شده است؛ در آن مقطع تمامی جهت گیری های سخنگویان جنبش سبز این بود که رای ما کجاست؟ رای ما را پس بدید شعار اصلی بود. طبیعی است که به این سخن توجهی نشد و این شعار با شعارهای دیگر تغییر کرد و تبدیل شد به این نقطه ای که در واقع رسیدیم.”
مهاجرانی در پاسخ به سوال و انتقاد یکی از حضار پیرامون “اتاق فکر جنبش” خاطرنشان کرد ” زمانی بیانیه ای را منتشر کردیم به اتفاق پنج نفر از دوستان. بعد عده ای گفتند که اینها آمده اند می خواهند سرنوشت جنبش سبز را در دست بگیرند و بگویند ما مسوول هستیم و اتاق فرمان جنبش سبز در دست ماست. علت این بود که قبل از آن بیانیه، جمعی دیگر بیانیه ای داده بودند که رهبری جنبش سبز به خارج منتقل خواهد شد و از این قبیل و در آن زمان من گفتم که نه ما جمعی هستیم که در واقع یک اتاق فکر است. البته مرحوم داریوش همایون این تعبیر مرا هفته بعد اصلاح کرد و گفت: «سرای اندیشه بهتر از اتاق فکر است» که حق هم با او بود. من معتقدم هر جمعی که در جنبش سبز هستند می توانند بحث کنند و نظر بدهند در واقع اتاق فکر و سرای اندیشه هستند. آن موقع ما یک سرای اندیشه رسمی برای جنبش سبز نداشتیم. الان شورای هماهنگی راه سبز امید همان اتاق رسمی و معتمد سران جنبش سبز و مردم ایران هستند کما اینکه بیانیه های آنها مورد توجه قرار می گیرد و همان بحثی که اشاره کردم که اتاق فکر صرفا ما جمعی هستیم که نظر می دهیم. خود شما می توانید به شکلی یک فرد با فردیت خودتان یا با جمعی که با شما همراه و هم نظر هستند، مطالبی را که به نظرتان می رسد مطرح بکنید و توجه کنید.”
یکی از دانشجویان نیز از دکتر مهاجرانی پیرامون اعتراضات سه شنبه های پی در پی اسفند ماه جاری در کشور پرسید و از دغدغه خود پیرامون اینکه با روند فعلی “جنبش به کجا می رود”، که مهاجرانی پاسخ داد: “بحث سه شنبه ها به شکل خودجوش از طرف برخی افراد و گروه ها از طریق شبکه های مجازی مطرح شد. ولی شورای هماهنگی راه سبز امید که بیانیه پنجمش را امروز (جمعه سیزدهم اسفند) برای اعلام هماهنگی میان جنبش سبز و جنبش زنان منتشر کرده، به موضوعات دیگری مثل تحصن، اعتصاب و اعتراض به شکل های دیگری نیز فکر خواهد کرد.
آنچه که اهمیت دارد این است که جنبش سبز بتواند حضور خودش را نشان بدهد که ما هستیم. از این جهت اهمیت دارد که دو نگاه وجود دارد که جنبش سبز را انکار می کردند در مقدمه ویرایش دوم هم به این دو نگاه اشاره شده. یک نگاه نگاه حکومت ایران است که شما می بینید که مقامات حکومت ایران هم وقتی صحبت می کنند جنبش سبز را نادیده می گیرند و یا با سکوت هیچ اشاره ای به آن نمی کنند. شما می بینید مقاماتی که موقعیت امنیتی، اجتماعی و سیاسی دارند مثل وزیر کشور مطلقا در این مورد صحبت نمی کنند. دیگران هم به نحوی که در موقعیت های مهمی هستند مثل دادستان انقلاب تهران اشاره می کنند که در این روز اتفاقی نیفتاد. یا وزیر اطلاعات اشاره می کند که مردم مطابق بازار خرید اسفند ماه که به شب عید هم نزدیک می شویم برای خرید آمده بودند و این نوعی نگاه است که می خواهند جنبش را نادیده بگیرند و جمع دیگری هم هستند که نگاه دیگری دارند و بیشتر از خارج از کشور صدایشان به گوش می رسد. آنها مدام تاکید می کردند که جنبش سبز تمام شد و این شیوه جواب نداد. آنها از زاویه یک نگاه به انقلاب این نگاه را می کنند و می گویند آقای موسوی و کروبی با این راهی که مطرح می کنند به ثمر نمی رسند و باید به سوی یک انقلاب حرکت کرد. این حرکتی که سامان گرفت مثل دعوت به راهپیمایی ٢۵ بهمن و اول اسفند و دهم اسفند و بیانیه پنجم که مطرح شد؛ جنبش حضورش را نگاه می دارد و مطرح می کند. اما نظرات مختلفی دیده می شود؛ برخی معتقدند که باید در یک جایی تجمع کنیم و همانجا بایستیم تا به یک نتیجه ای برسیم. گمان می کنم که با شکل گیری شورای هماهنگی راه سبز امید از آن حالت بلاتکلیفی و یک جور چشم بستن بر وضع موجود خارج شدیم و بالاخره جمعی هستند که مشورت می کنند و گروه های مختلف هستند که با بیانیه ای که می دهند راه را تا حدودی روشن می کنند.”
یکی دیگر از حضار نیز در مورد “نقش هاشمی رفسنجانی در جنبش سبز”، از دکتر مهاجرانی پرسش کرد که وی خاطرنشان ساخت “در مورد آقای هاشمی یک نکته را می گویم که جنبش سبز تا موقعی که جهت گیری اش به صورت یک حرکت اصلاحی پیش برود می تواند از ظرفیت وی هم استفاده کند؛ اما اگر این ظرفیت جنبش سبز به سوی رادیکالیسم پیش برود، هاشمی بیشتر فاصله خواهد گرفت. فقط بحث هاشمی به عنوان یک شخص نیست. در مقطعی که گذشت شاهد فاصله گیری افراد دیگری بودیم. ما شاهد فاصله گیری نمایندگان اقلیت اصلاح طلب مجلس بودیم. اگر جنبش سبز را به سوی حرکت اصلاحی پیش ببریم ما شاهد رویش خواهیم بود. افراد مختلف می پیوندند. اما اگر به سوی رادیکالیسم پیش برویم هم افراد به شکل شاخص و هم گروه ها فاصله می گیرند. حالا باید انتخاب کرد که می خواهیم جنبش را توسعه بدهیم و همه گیر باشد به سرانجام برسد و هر روز سربازان تازه ای بگیریم و یا نه ما یک حرکت انقلابی تند وقتی انتخاب کنیم؛ می بینیم که افراد مختلفی به زبان می آیند و موضع می گیرند و از جنبشی که اصلاحی نیست و رادیکالیسم است و بحث تغییر رژیم دارد، فاصله می گیرند و می بینید که وقتی بحث تغییر رژیم مطرح می شود سخن گویان مشابهی در جاهای مختلف پیدا می کند. نوع تفسیر نئوکان ها در امریکا و نوع تفسیر برخی نیز بدین گونه است. مثلا یک کسی معماری می کند که چگونه می شود مجاهدین خلق، سلطنت طلب ها، سبزهای طرفدار نئوکان ها را باهم پیوند زد که پیروز شد. این حرکت در داخل ریزش ایجاد می کند نه رویش و آنها می گویند جنبش سبز و امریکایی ها در صدد تغییر رژیم هستند و می خواهند که شرایط را تغییر دهند و انقلاب دیگری می خواهند. شاخص ترین فردی هم که موضع می گیرد و فاصله ایجاد می کند هاشمی خواهد بود که من گمان می کنم که آن بحثی که من مطرح کردم که جنبش سبز را یک اصلاح می دانیم و یا یک انقلاب، این پرسش اساسی و تعیین کننده است بر اساس این می توان آقای هاشمی را داشت و نداشت.
یکی دیگر از حضار پرسید “بر فرض که جنبش سبز پیروز شد و به نتیجه رسید، چقدر احتمال دارد که همین جنبش نتواند مخالفان فعلی خود (حامیان حکومت) را تحمل کند”، که فرخ نگهدار پاسخ داد “ما خیلی جامعه تقسیم شده ای هستیم. کار سختی است. ما قبل از انقلاب که مبارزه می کردیم اصلا نمی دیدیم. اکنون ما باید در زبان و رفتارمان جوری حرکت بکنیم که طرف مقابل هم احساس کند که امر مشترکی بین ما می گذرد. این هم در فرهنگ است و هم در سیاست است. اگر شما خواسته ای را می بینید که خواسته ملی است من انگشت می گذارم روی آن. در مساله تحریم ها همه ما ایرانیان ذی نفع هستیم که این تحریم ها برداشته شود و هر کسی که آن را بردارد باید بگوییم که کار درستی بوده که انجام گرفته است. این هزینه دارد. خیلی از ما که مساله قدرت برای ما مساله مرکزی است. هر کسی اگر امری انجام داد که ما پیش وجدان خودمان فهمیدیم آن امر به نفع همه است باید تائید کنیم. این نوعی اعتماد سازی است. متاسفانه مسیری که رهبر جمهوری اسلامی ، می رود روز به روز در میان حامیان خود این سیستم، شک و شبه بیشتری ایجاد می کند. نخست وزیر سابق، رئیس مجلس اسبق، رئیس جمهور اسبق همه شدند ضد انقلاب؟ این یعنی چه؟ یعنی رفتار شما که در راس حاکمیت هستید طوری است که ریزش دارد و شما آن را ادامه می دهید.
ما نباید همان مدل را تکرار کنیم. اگر تکرار نکنیم ما فکر می کنیم که بردیم و تا اینجا هم فاصله ای که بین نیروهای سکولار جامعه و نیروهای مذهبی جامعه بوده کم شده و زیاد نشده از دوم خرداد تا بیست و دوم خرداد و از بیست و دوم خرداد تا امروز.
اگر امروز اینجا می نشینیم و می بینیم که صدای آزادی خواهی هستیم و همه باور می کنیم و می گوییم موسوی کروبی تا وقتی با مردم هستی حمایت می کنیم. این را در مقطع ٢٢ خرداد هر کسی نمی توانست این را در شعارهای اعتراضی مقابل سفارت بشوند. جمع رادیکال تر شد ولی این اتفاق در حال رخ دادن است.”
درپاسخ به سوالی پیرامون “تعبیر شخصی دکتر مهاجرانی از ولایت فقیه”، این پژوهشگر تاریخ خاطرنشان کرد “…بحث جدی که دارم این است که مجلس خبرگان باید مجلسی باشد پرسش کننده و استیضاح کننده رهبری. این به مصلحت کشور بود اگر آیت الله خامنه ای می پذیرفت که مجلس خبرگان وی را احضار کنند و ایشان بیایند پشت تریبون بایستند و از او سوال کنند که در فلان روز چه کسی دستور تیر داده و عده ای از جوانان کشته شدند؟
وی فرمانده کل قوا در کشور است و مامور انتظامی و نظامی نمی تواند بدون دستور تیر از دستور مافوق خودش شرکت کند …”
وی ادامه داد “نگاه من نگاه اصلاحی است نه انقلابی. یکی از راه های حرکت اصلاحی این است که ما مطالبی که کمک نمی کند در یک مقطعی حرکت کنیم را مطرح نکنیم. به فرض شخصی به تقسیر قانون اساسی باور داشته باشد یا نداشته باشد آن چه که نقطه مشترک ماست آزادی است و عدالت است. حقوق انسانی انتخابات آزاد ما در واقع این گام را برداریم و وقتی به انتخابات آزاد رسیدیم خبرگان کسانی هستند که مردم آنها را انتخاب می کنند و در یک انتخابات آزاد که خبرگان انتخاب شدند منتقدین وضع موجود هم بودند که از موضع خبره انتقاد می کردند. این خبره ای که می تواند به مجلس خبرگان برود و تریبون هم در اختیارش قرار دارد که در آن جمع هم نقد خودش را بگوید خیلی موقعیت مناسبی است که کاش به جای یک نفر تعداد بسیاری اینچنین داشتیم. اگر چنین گرایشی اتفاق بیافتد اون موقع می توان گفت که در این مقطعی که مقطع اصلاحی است می توانیم از آنچه که مضرات یک تفسیر حداکثری موسع پرهیز بکنیم و در واقع تفسیر داشته باشیم که طرف گفتگو باشیم. مطلقا به لحاظ قانونی ولی فقیه حق دخالت در انتخابات را ندارد. مردم انتخاب کرده اند اما اگر رهبری دخالت کرد و یا تفسیری داشت که چون دستگاه های اجرایی زیر مجموعه ولایت امر وامامت امت هستند و در واقع او ناظر است پس در شکل گیری هم او باید دخالت بکند. مثل بحثی که شورای نگهبان در نظارت استصوابی داشته. با این تفسیر می توانیم از بسیاری از وجهه استبدادی که امروز معمول است بکاهیم و وضعیت معمولی را پیدا کنیم.
یکی از فعالان لندن نیز از مهاجرانی پرسید “شما در مورد مصر و تونس و لیبی، انقلاب را خوب عنوان کردید، اما در مورد ایران آنرا مورد نقد و رد قرار دادید، دلیل آن چیست”، که مهاجرانی تصریح کرد “مصر و تونس را با انقلاب ۵٧ ایران می توان مقایسه کرد به دلیل مجموعه مختصاتی که در مصر و در تونس است. لااقل من به عنوان یک فردی که این مسائل را دنبال می کند شما تمام روزنامه های عربی را می توانید بخوانید که آنها چه میگویند. مجموعه شرایط آنها شرایط انقلاب ۵٧است که اگر آنها را در نظر نگیریم در داوری دچار مشکل خواهیم شد. اینگونه نیست که بگوئیم انقلاب برای آنها خوب است و برای ما عملی نیست.”
وی ادامه داد “نکته دیگر این است که باید امکان را سنجید. در موقعیتی که الان هستیم امکان انقلاب در ایران وجود ندارد و تنها حاکمیت امکان پیدا می کند برای سرکوب خونین کسانی که دنبال انقلاب هستند. این همان نکته ای است که در بیانیه چهارم شورای رایزنی راه سبز امید آمده است. من معتقدم که حتما در بخشی از تشدید گرایش به رادیکالیسم، ما باید نقش بعضی از بازوهای دست اندرکاران حکومت را هم ببینم. اگر به سوی رادیکالیسم برویم حکومت برای سرکوب امکان و ابزار بهتری پیدا می کند. بنابراین من معتقدم که این قصه را باید در نظر گرفت.
یک حرکت اصلاحی بیشتر کمک می کند به مصلحت جامعه تا حرکتی که حکومت برای سرکوب پیدا می کند و جنبش سبز را دچار ریزش خواهد کرد. آن موقع اعلامیه می دهید و یک حضور جدی پیدا نمی شود.
. حکومت، جنبش سبز را کوچک تر از آن حدی که او باور دارد نشان می دهد. ما خود را بزرگ تر از حدی که هستیم تفسیر نکنیم چون دچار اشتباه خواهیم شد. در این اندازه جنبش سبز را بسنجیم و وقتی سنجیدیم. حرکت محدود و محدود می شود و حاکمیت به این می اندیشد. پس معتقدم که حرکت اصلاحی را تعقیب بکنیم و گام هایی متناسب با جایگاهی که هستیم برداریم. هیچ کوهنوردی توانا و حرفه ای گام اول را بر قله نمی گذارد. از دامنه شروع می کند و صخره نوردی می کند تا به قله می رسد.
یکی از حضار سپس از فرخ نگهدار پرسید “حمایت شما از اصلاح طلبان، آیا نظر شخصی شما است، یا نظرگروهتان را نیز منعکس می کند”، که وی پاسخ داد:
“من در هر جا که صحبت می کنم نظر فردی خودم را می گویم. البته سازمانی که مورد علاقه من است و همه عمرم را باهاش کار کردم؛ در این موضوع مشکلی وجود ندارد. آزادی بیان وجود دارد. اگر نظر مرا می خواهید تفاوت وجود دارد بین آن چیزی که من می گویم و نوع حمایتی که من می کنم از جنبش سبز و سایر دوستانم در تشکل های دیگری که با آنها کار می کنم. فرصت اینکه جزئیات را باز بکنم نیست موضوع من صرفا مساله شخصی است.”
گفتنی است قبل از شروع جلسه، فرخ نگهدار در شرح “ویرایش دوم منشور جنبش سبز”، با نمایش چکیده های منشور، شش بخش “تولد جنبش”، “اهداف آن”، چشم اندازهای بنیادین”، هویت سبز”، ارزش های جنبش”، و “راهکارها” را به صورت خلاصه مورد شرح نموداری قرار داد و بندهای آن را به صورت تیتر برای حضار معرفی کرد.

تنظیم کننده: حمیدرضا ظریفی نیا




دفتر سیاسی مجمع نیروهای خط امام در نشستی به بررسی وضعیت سیاسی ایران و حوادث کشورهای خاورمیانه پرداخت.
به گزارش کلمه، در این جلسه ضمن طرح تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌های سیاسی، حاضران به بیان دیدگاه‌های خود پرداختند.
دفتر سیاسی این تشکل اصلاح‌طلب در بخش بین الملل ضمن آرزوی پیروزی برای ملت‌های به پا خاسته در کشورهای عربی و مقاومت در برابر زورگویان حاکم و نیروهای مداخله‌گر غربی، بر ضرورت توجه به مطالبات مردمی تاکید کرد
همچنین این کمیته در بخش داخلی خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی بویژه رفع حصر از آقایان مهندس میرحسین موسوی، حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی و همسرانشان شد.
این دفتر معتقد است ایجاد محدودیت و فشار بر نخبگان سیاسی، اساتید دانشگاه، دانشجویان و سایر اقشار جامعه نه تنها موجب کاهش مشکلات نمی‌شود که به تشدید بحران خواهد انجامید.
این دفتر نیروهای نظامی و انتظامی را به رعایت حریم مردم و پرهیز از هرگونه خشونت توصیه کرد.
همچنین از قوه قضائیه خواست که اهانت‌کنندگان به شخصیت‌های اصلاح‌طلب نظام را در هر مسئولیت که هستند، به صورت جدی مورد تعقیب قرار داده و ریشه‌یابی کند.



رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام صبح یکشنبه در دیدار با اعضای شورای مرکزی خانه کشاورز، اجرای سیاست‌های کلان، حرکت در مسیر برنامه‌ها و پرهیز از تصمیمات بدون کارشناسی را از مهمترین عوامل در حل مسائل و مشکلات بخش کشاورزی کشور عنوان کرد.
به گزارش آفتاب، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با اشاره به طرح هدفمندی یارانه‌ها، حمایت وسیع از بخش کشاورزی را اجتناب‌ناپذیر عنوان کرد و افزود: عدم سرمایه‌گذاری مناسب در این بخش می‌تواند به آن صدمه بزند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به افزایش قیمت نفت و همچنین عطش بازار جهانی برای خرید انرژی، تأکید کرد: در این شرایط فرصت مناسبی است که با آینده‌نگری که توصیه‌ای دینی است با سرمایه‌گذاری در بخش‌های مولد، مشکلات را کاهش و زمینه را برای افزایش تولید فراهم کنیم.
وی با اشاره به ضرورت اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها برای اقتصاد کشور، تأکید کرد: اگر در مرحله اجرا برای برخی بخش‌ها که نقش اصلی و مولد در اقتصاد کشور دارند، فکر اساسی نشود هدف اصلی آن که شکوفایی اقتصاد است محقق نخواهد شد.
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در پاسخ به پرسش حاضران در مورد حوادث منطقه، گفت: سراسر جهان اسلام و جهان سوم در معرض تندبادهای جدی است و مردم نشان دادند سبک‌های حکومتی که در این مناطق رایج است دیگر جواب نمی‌دهد.
وی افزود: در جهان امروز دیگر امکان‌پذیر نیست که با ارعاب و تهدید حکومت کرد و این حرکت‌ها که امروز مشاهده می‌کنیم معلول هوشیاری و بیداری مردم است و این نیز خود معلول انفجار اطلاعات و گسترش ابزارهای اطلاع‌رسانی است.
هاشمی در پاسخ به سؤال دیگری، با اشاره به شرایط فعلی کشور، پرهیز از تنش و افزایش اختلافات را چاره‌ساز عنوان کرد و گفت: به همین دلیل باید برای حفظ مصالح و منافع نظام، وحدت و انسجام کشور را تقویت و از منافع شخصی خود صرف‌نظر کنیم.
در ابتدای این دیدار، عیسی کلانتری دبیرکل خانه کشاورز و همچنین تعدادی از اعضای شورای مرکزی هر کدام به اختصار مطالبی را درخصوص وضعیت این بخش بیان کردند. افزایش هزینه‌های تولید در بخش کشاورزی با توجه به اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها، عدم حمایت لازم از بخش کشاورزی، کاهش قدرت خرید مردم و همچنین خروج نخبگان از این بخش از مهمترین عوامل تهدیدکننده حوزه کشاورزی بود که حاضران بر آن تأکید کردند.



بازداشت مادر معین اسلامی جم از فعالین دانشجویی دانشگاه نوشیروانی بابل

خبرگزاری هرانا - ساعت ۶ صبح روز یکشنبه پانزدهم اسفندماه، چند مامور امنیتی با هجوم به منزل پدری معین اسلامی جم در شهر تهران ضمن تفتیش وسایل و ضبط لپ تاپ شخصی این فعال دانشجویی مادر وی را بازداشت کردند.
به گزارش دانشجونیوز، معین اسلامی جم دبیر تشکیلات سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل خود نیز در منزل حضور داشت اما ماموران امنیتی مادر وی را که هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشته است بازداشت کردند.
اسلامی جم سال گذشته از سوی کمیته انضباطی دانشگاه به یک ترم تعلیق با احتساب سنوات محکوم شده بود.
پس از ۲۵ بهمن و تجمعات اعتراضی مردم بابل فشارها بر فعالین دانشجویی دانشگاه نوشیروانی افزایش پیدا کرده است بطوریکه طی روزهای گذشته ۷ نفر از این دانشجویان به دلایل نامعلوم به کمیته انضباطی احضار شده اند و پس از آزادی سه دانشجو از زندان همچنان دو فعال دانشجویی دیگر این دانشگاه به نامهای محسن برزگر و ایمان صدیقی به ترتیب از روزهای ۲۵ بهمن و اول اسفند در بازداشت به سر می برند.



ممنوعیت حضور خانم‌ها در نقد و بررسی‌ فیلم آتشکار

خبرگزاری هرانا - فيلم سينمايي «آتشكار» به كارگرداني محسن اميريوسفي اخيرا براي نقد و بررسي دانشجويي‌ به يكي از دانشگاه‌ها دعوت شده است كه به كارگردان آن اعلام كرده‌اند، اين نشست تنها با حضور آقايان قابل برگزاري است.
به گزارش تا آزادی خانواده برابر، اميريوسفي كارگردان آتشكار در بخش‌هايي از يادداشتي كه در اختيار بخش سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گذاشته نسبت به اين شرط نقطه‌نظراتش را مطرح كرده است.
اين كارگردان در بخش‌هايي از اين يادداشت نوشته است: "خبر برايم مبهوت کننده بود. براي نمايش و نقد وبررسي فيلم آتشکار بايد از ورود خانمها جلوگيري به عمل آيد! پس از شنيدن اين پيشنهاد! طبق روش هميشگي خودم لحظه‌اي فکر کردم با گفتگو و تعامل! مي‌شود قضيه را حل و فصل کرد، ولي وقتي فهميدم که اين سالن نمايش در يک دانشگاه معتبر قرار دارد و اين پيشنهاد مديريت فرهنگي اين مجموعه است که از مدتها پيش چند دانشجوي علاقمند و صادق، پيگير نمايش و نقد وبررسي «آتشکار»در آنجا بودند، متوجه شدم قضيه فراتر از يک اعمال نظر شخصي و سليقه‌اي است."
امير يوسفي در ادامه آورده است: "آقايان دانشگاه‌دار، «آتشکار» بعد از سه سال کلنجار و کشمکش فرسوده کننده سرانجام با نظر و همت معاونت سينمائي به اکران رسيد، هرچند که به ناچاردر بدترين زمان و بدون تبليغات قبلي اکران شد ولي جاي خوشوقتي است که طبق نظر مديران قبلي ارشاد به بايگاني نرفت. وزارت ارشاد به اين فيلم پروانه نمايش داد و محدوديت سني زير 16 سال را هم براي آن در نظر گرفت. «آتشکار» اکران شد و مردم در اين فصل بد فروش سينما از اين فيلم استقبال کردند و در کمال آرامش همه اقشار مردم و خانواده‌ها «آتشکار» را ديدند و خنديدند و هيچ اتفاقي هم نيفتاد!"
اين كارگردان با تشكر "از همه خانمها و آقاياني که در اين فصل خريد عيد و درگيريهاي ديگر، از "آتشکار" حمايت کردند" خطاب به مديران فرهنگي اين دانشگاه آورده است: "آقايان، هرگونه تفکيک يا تبعيض جنسيتي در سالن سينما، تکامل يافته تفکري است که همه ظاهراً از آن گريزانيم.
آقايان، شايد تبليغات آتشکار را جدي گرفته‌ايد؟! شايد عبارت تبليغي "اتشکار، يک راز مردانه" شما را مشوش کرده و تصور کرده‌ايد با يک فيلم ناموسي روبرو هستيد؟ لطفاً ساعتي از ميزمديريتتان فاصله بگيريد و به سالنهاي نمايش آتشکار برويد تا صداي خنده و شادي مردم اعم از زن يا مرد را بشنويد و پس از آن از ورود خانمها به سالنها جلوگيري کنيد!
آقايان، آتشکار يک فيلم انساني- اجتماعي در مورد موضوع مهمي است که مرد و زن جامعه امروز ما بايد آن را بشناسند. و اين کار را هم خواهند کرد، چه شما بخواهيد و چه نخواهيد."
اميريوسفي دربخش‌هايي پاياني آورده است: "از دانشجوياني که صادقانه تلاش کردند اين جلسه نقد و بررسي برگزار شود تشکر مي‌کنم و از شرکت در اين نمايش مردانه عذرخواهي مي کنم."



نصب دوربین در خوابگاه های دانشگاه امیر کبیر

خبرگزاری هرانا - در پی حوادث های روز های اخیر، حراست دانشگاه امیر کبیر به منظور کنترل ورود و خروج دانشجویان اقدام به نصب دوربین در ورودی خوابگاه ها نموده است.
به گزارش دانشجو نیوز، اخیرا انتظامات خوابگاه ها نیز در روزهایی که تظاهرات برگزار می شود با حضور و غیاب کردن دانشجویان اقدام به شناسایی دانشجویان شرکت کننده در شلوغی ها می کنند.
گفتنی ست در همین زمینه و در روزهای گذشته غفاری، مسئول انتظامات خوابگاه های دانشگاه امیرکبیر با همکاری حراست دانشگاه اقدام به احضار و تهدید دانشجویان کرده بود.




هفتاد تن از زندانیان سیاسی زندان ارومیه دست به اعتصاب غذا زدند

خبرگزاری هرانا - هفتاد تن از زندانیان سیاسی محبوس در بند ۱۲ زندان مرکزی ارومیه، در اعتراض به محدودیت‌ها و فشارهای مسئولین زندان دست به اعتصاب غذا زدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این زندانیان که اغلب ایشان را زندانیان کرد و ترک تشکیل می‌دهند، از صبح امروز به دلیل ممنوع الملاقات شدن و عدم حق دسترسی به تلفن عمومی زندان و محدود شدن ارتباط با سایر زندانیان عادی محبوس در این زندان دست به اعتصاب جمعی زده‌اند.
مسئولین زندان به همراه رئیس زندان برای مجاب کردن زندانیان به پایان اعتصاب غذا با این زندانیان مذاکراتی انجام داده است که زندانیان با رد شکستن اعتصاب غذای خود به شرط حضور رئیس کل سازمان زندان‌های استان آذربایجان غربی در بند ۱۲ حاضر به انجام مذاکره هستند.
گفتنی است پس از اعدام مخفیانه حسین خضری در زندان ارومیه محدودیت‌های شدیدی در بند ۱۲ زندان ارومیه اعمال شده و برخی از این زندانیان بار‌ها به اداره اطلاعات ارومیه و یا سلول های انفرادی زندان ارومیه منتقل و مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفته‌اند.




تداوم بازداشت فرزانه نجار‌نژاد علیرغم آزادی دو تن از فعالین دانشجویی مشهد

خبرگزاری هرانا - علی رغم آزادی دو تن از فعالین دانشجویی دانشگاه آزاد مشهد، فرزانه نجارنژاد، دیگر فعال دانشجویی این دانشگاه، پس از گذشت بیست روز از زمان بازداشت کماکان در بازداشتگاه ادارهٔ اطلاعات شهر مشهد، زندانی ست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، فرزانه نجارنژاد که ۲۵ بهمن ماه در خانه پدری‌اش، توسط ماموران اداره اطلاعات شهر مشهد بازداشت شد، به‌دستور حیدری، بازپرس شعبه ۹۰۳ دادگاه انقلاب شهر مشهد، هم چنان در بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر مشهد زندانی است.
گفته می‌شود بازپرس حیدری پس از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، در مشهد بسیار فعال شده و رسیدگی قضایی به بسیاری از پرونده ‌های سیاسی، به او سپرده می‌‌شود.
از این جمله می‌‌توان به صدور دستور بازداشت محمدرضا جلایی‌پور، صدرا میردامادی، هاشم خواستار، دانشجویان دانشگاه آزاد واحد مشهد در دی ماه ۱۳۸۸ و نیز مردم حاضر در تجمع‌های پس از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در شهر مشهد اشاره کرد.
در این راستا، پرونده همه دستگیرشدگان سیاسی در روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، به وی سپرده شده است.
شایان ذکر است که دو تن دیگر از فعالان دانشجویی دانشگاه آزاد مشهد به نام های حسین احمدنژاد و علی رزاقی، که در روز ۲۵ بهمن ماه بازداشده شده بودند، به ترتیب در ۱۳ و ۱۴ اسفندماه به قید وثیقه از زندان آزاد شدند. مبلغ وثیقه علی رزاقی ۲۰۰ میلیون ذکر است.




ابلاغ حکم اعدام ۳ نفر در زندان مرکزی ارومیه

خبرگزاری هرانا - حکم اعدام سه نفر از زندانیان محبوس در زندان مرکزی ارومیه از سوی مسئولان به ایشان ابلاغ شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر در ایران، حکم اعدام دو برادر به نام‌های "جواد قاسم‌زاده" و "داود قاسم‌زاده" فرزندان "صادق" و "شاپور قاسم‌زاده" عمویشان فرزند "سعدالله"، روز پنج شنبه دوازده اسفندماه به ایشان که در زندان مرکزی ارومیه محبوس‌اند، ابلاغ شده است.
گفتنی ست هر ۳ نفر، از اهالی روستای حله گوش منطقه سومای برادوست از توابع ارومیه می‌باشند.
اتهام هرسه نفراز طرف مقامات قضایی "جرایم مربوط به مواد مخدر" عنوان شده است.




تنها ۱۳درصد از زنان ایرانی مشغول به کار هستند

خبرگزاری هرانا - بر اساس گزارش سازمان کار هم‌اکنون ۱۳درصد از زنان ایرانی مشغول به کار هستند که این آمار بر اساس وعده های مسئولان در رتبه پایینی قرار دارد.
به گزارش ایلنا، فاطمه مقیمی رئیس موسسه کانون زنان بازرگان ایران گفت: "آمارهای مجمع جهانی اقتصاد حاکی از مشارکت ۴۲ درصدی زنان در فعالیت‌های اقتصادی است. براساس آمارهای این مجمع زنان ۴ هزار و ۴۷۵ دلار و مردان ۱۱ هزار و ۳۶۳ دلار درآمد دارند که با بررسی این آمار درمی‌یابیم مردان دو برابر زنان درآمد دارند."
رئیس هیات موسس کانون زنان بازرگان ایران گفت: "براساس آمار مجمع جهانی اقتصاد ایران در رتبه ۱۱۶ از حیث فعالیت‌های اقتصادی زنان قرار دارد که این آمار در گذشته جایگاه ۱۱۸را نشان می‌داد."
وی تاکید کرد: "براساس گزارش سازمان کار هم‌اکنون ۱۳درصد از زنان ایرانی مشغول به کار هستند."
این فعال اقتصادی در ادامه با عنوان این مطلب که این کانون گام نخست خود را به شناسایی زنان کارآفرین در داخل و خارج اختصاص داده است، گفت: "تشکیل بانک اطلاعاتی از بانوان اقتصادی تنها مسئولیتی نبود که کانون زنان بازرگان بر عهده داشت. ما در زمینه اخذ مجوزهای مورد نیاز زنان در قالب قوانین جمهوری اسلامی نیز اقداماتی را انجام داده‌ایم."
وی افزود: "بر همین اساس قصد داریم که با تشکیل کمیته متشکل از خبرنگاران زن روند اطلاع‌رسانی زنان بازرگان را نیز سرعت بخشیم."
رئیس هیات موسس کانون زنان بازرگان ایران در ادامه با اشاره به پایین بودن نرخ مشارکت زنان در ایران در مقایسه با مدل‌های مشابه بین‌المللی گفت: "در پنج سال اخیر همراه با افزایش آموزش زنان نرخ مشارکت این افراد رشد قابل توجهی داشته است."



اعتراض شهرام ناظری به ۳۳ سال پخش بدون اجازه آثارش از صدا و سیما

خبرگزاری هرانا - شهرام ناظری که به "شوالیه آواز ایران" شهرت دارد، نسبت به پخش بدون اجازه آثارش از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اعتراض کرد.
به گزارش العربیه، شهرام ناظری که روز گذشته در مراسم نکوداشت فرامرز پایور هنرمند عرصه‌ موسیقی در اصفهان سخن می‌گفت با اظهار امیدواری نسبت به اینکه روزی مثل همه دنیا در ایران هم به فرهنگ اهمیت داده شود، افزود: "برای برگزاری کنسرت با مشکلات زیادی چون سالن کوچک و غیراستاندارد، دوندگی ‌های بسیار و قیمت‌های بالای اجاره سالن ‌ها روبرو می‌شوم."
شوالیه آواز ایران در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه صدا و سیما ۳۳ سال است آثار او را بدون اجازه او پخش می‌کند و به نوعی حقوق او را ضایع می‌کند، خاطرنشان کرد: "در این ۳۳ سال از هیچ‌ گونه حمایت و امکانات بهره نگرفتیم و درعوض برای انجام هر کاری با مشکلات فراوان روبرو بودیم."
سال گذشته نیز محمد رضا شجریان استاد بزرگ آواز ایران با ارسال نامه‌ای به رئیس صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نسبت به پخش آثارش از شبکه‌های مختلف تلویزیونی و رادیویی این سازمان اعتراض کرده بود.
در این نامه آمده بود: "اینجانب در سال ۱۳۷۴ نیز اعلام کردم راضی به پخش آثار خود از صدا و سیما نیستم. مجدداً تقاضای خود را تکرار کرده و تأکید می‌کنم آن سازمان هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و شایسته است به حکم شرع و قانون سریعاً کلیه واحدهای آن سازمان از پخش صدا و آثار من خودداری کنند."



محاکمه ده درویش گنابادی به‌طور هم‌زمان

خبرگزاری هرانا - روز شنبه، ده درویش گنابادی به‌طور همزمان در بروجرد محاکمه شدند. یکی از وکلای دراویش بعد از اتمام دادگاه، از اعلام وقت دادگاه برای رسیدگی به اتهامات دیگر دراویش در آینده خبر داده است. در همین حال برای ۱۸۹ درویش احضاریه صادر شده است.
بر اساس گزارش سایت مجذوبان نور، ۱۰ درویش گنابادی روز ۱۴ اسفند ۱۳۸۹، به‌طور هم‌زمان، در یک دادگاه در شهر بروجرد محاکمه شدند.
مریم مشفق یکی از پنج وکیل دراویش گنابادی، بعد از اتمام جلسه دادگاه اعلام کرد: "این دادگاه از ساعت ۹ صبح تا ساعت ۴ بعدازظهر طول کشید. از ۱۰ متهم ردیف اول بازجویی شد. ما هم دفاعیات‌مان را مطرح کردیم و دادرسی انجام شد."
پیش‌تر نمایندگان دراویش گنابادی از محاکمه ۱۸۹ تن از این درویشان به‌شکل هم‌زمان خبر داده بودند. خبری که از سوی رییس دادگستری بروجرد تکذیب شد.
در همین حال محمد صادق اکبری، رییس دادگستری بروجرد، محاکمه دسته‌جمعی دراویش را تکذیب کرده و گفته است: "به‌دنبال تخریب حسینیه دراویش در بروجرد برخی از دراویش دستگیر شدند. این متهمان با وکلایشان در مجموع حدود ۱۵ نفر هستند. اکنون کار رسیدگی به جرایم این افراد با حضور وکلای آن‌ها در حال انجام است."
رییس دادگستری بروجرد، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹، اتهام دراویش گنابادی را "اخلال در نظم عمومی"، "تبلیغ علیه نظام" و "توهین" دانسته است.



تجمع کارگران و دانشجویان در شهر میبد

خبرگزاری هرانا - روز شنبه ۱۴ اسفندماه، کارگران سه کارخانه کاشی و سرامیک سازی دولتی در میبد با تجمع مقابل دانشگاه آزاد این شهر خواستار پرداخت دستمزدهای عقب افتاده خود شدند.
به گزارش دانشجو نیوز، اعتراض کارگران در حالی ادامه یافت که تعداد زیادی از دانشجویان دانشکده حقوق و دانشکده فنی دانشگاه آزاد میبد نیز به جمع کارگران پیوستند.
معترضین شعارهایی از قبیل "مرگ بر دیکتاتور" و "دانشجو-کارگر، اتحاد-اتحاد" سر می دادند.
این تجمع با قرائت بیانیه ای به پایان رسید. در این بیانیه کارگران، احمدی نژاد را "دیکتاتوری کوچک اما دروغگویی بزرگ" نامیدند و وعده هایش را "وعده ی سر خرمن" خواندند! نکته ی قابل توجه عدم حضور نیروهای انتظامی و امنیتی در حاشیه ی این تجمع بود.
روز گذشته ۱۳ اسفند نیز جاده میبد-اردکان و میبد-یزد توسط کارگران به مدت بیست دقیقه بسته شده بود. (این جاده استان های تهران، قم، اصفهان، یزد، کرمان و بندرعباس را به هم متصل می کند)



بازداشت چند تن از علمای اهل سنت در خراسان رضوی

خبرگزاری هرانا - تعدادی از علمای اهل سنت خراسان رضوی، در شهرستانهای مشهد و تایباد، طی روزهای اخیر بازداشت شده‌اند.
به گزارش سنی آنلاین، طبق آخرین خبر‌ها از شهرستان تایباد، سه تن از علمای اهل سنت این شهرستان به نام های مولوی "ادهم اختری"، مولوی "مظفر" و مولوی "شمس الله حیدری" شب شنبه ۱۴ اسفندماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده‌اند و تا کنون هیچ اطلاعی از وضعیت آنان در دست نیست.
گفته می شود مردم تایباد، پس از ادای نماز جمعه، به نشانه اعتراض از وضعیت مبهم مولوی محمد فاضلی، امام جمعه برکنار شده اهل سنت تایباد، که مدتی است در بازداشت به سر برده و هیچ اطلاعی از وضعیت وی در دست نیست، درخواست برگزاری تحصن در مسجد جامع این شهر را نمودند که تعدادی از علما، با این وعده که ما موضوع را از طریق قانونی و ملاقات با مسئولین مربوطه پیگیری خواهیم کرد، مانع تحصن مردم شدند.
هم چنین "حافظ عبدالرشید"، استاد شعبه حفظ و امام جماعت مسجدالنبی مشهد (محله تاجرآباد)، که قبلا مولوی عبدالعلی خیرشاهی مسئولیت امامت جمعه و جماعت این مسجد را بر عهده داشته است، یکشنبه هفته گذشته (۸۹/۱۲/۸) پس از احضار به دادگاه، بازداشت شد و تا کنون در بازداشت به سر می‌برد.
شایان ذکر است که مولوی عبدالعلی خیرشاهی نیز که از علما و خطیبان برجسته اهل سنت خراسان رضوی به شمار می‌رود، حدود سه سال قبل توسط دادگاه ویژه روحانیت مشهد بازداشت و پس از مدتی به ۴/۵ (چهار و نیم) سال زندان و ۵ سال تبعید محکوم شد، و هم اکنون در حال سپری نمودن دوران محکومیت خود می‌باشد.



بازداشت عبدالکریم سلیمانی از فعالین سیاسی ایلام

خبرگزاری هرانا - روز دهم اسفند ماه عبدالکریم سلیمانی از اعضای جبهه ملی در ایلام بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل گردیده است.
به گزارش دانشجو نیوز، پس از بازداشت آقای سلیمانی  تاکنون هیچ خبری از اتهام و مکان بازداشت وی در دست نمی باشد.
همچنین در راستای افزایش فشار ها بر اعضای جبهه ملی در ایلام، یونس رستمی مسئول شاخه دانش آموختگان جبهه ملی در ایلام به بند عمومی زندانیان مواد مخدر و سارقین در زندان مرکزی ایلام جهت اجرای حکم شش ماه حبس تعزیری که به اتهام تبلیغ علیه نظام در دادگاه انقلاب ایلام محکوم گردیده بود منتقل شده است.
آقای رستمی که برای بار دوم در روزهای پس از بیست و پنجم بهمن ماه بازداشت شده بود تنها یک بار با منزل تماس داشته و هم اکنون ممنوع الملاقات می باشد.