هشدار جعفر پناهی: از کاه کوه نسازیم، از شیوه کیهان پیروی نکنیم
در نقد حملات غیرمتعارف به مسیح علی نژاد
جعفر پناهی فیلمساز برجسته ایرانی که رنج زندان جمهوری اسلامی را هم کشیده است در یادداشتی در صفحه فیسبوک خود به رایج شدن ادبیات کیهانی در خارج از کشور در نقد خبرنگاران سبز و تخریب شخصیت آنها هشدار داد.
متن یادداشت جعفر پناهی به شرح زیر است:
جامعهی ما زخم خورده است. معلوم نیست این زخمهای عمیقی که بر تن و جان مردم ما نشسته است کی التیام پیدا میکند و این چرکها و زهرها کی از جان و زبانِ ما بیرون میرود.
دیده ام در این فضای مجازی گاهی کسانی به هم نیش می زنند، نیشی که قلب را می سوزاند و واقعیت را هم قلب می کند.
شنیده ام در این یکی دو روز نام و یاد ندا آقا سلطان را کسانی که رندانه نام از یک فیلم و یک بازیگر به میدان انداخته اند، دوباره زنده کردند. ندا سمبل آزادی خواهی یک ملت صلح خواهِ بی سلاح بود، چه رایی به صندق انداخته باشد چه چون جمعی دیگر بی اعتماد به صندوق آرا بوده باشد،
خوانده ام که مسیح علی نژاد نیز همانند همکارانِ دیگر دور از ایران اش، گاهی حتی از سکوتِ آدم های درون ایران خبر رسانی کرده تا به زعم خویش مخاطب را تلنگری زند که در این سکوت، خبری نهفته است.
اما اگر خانواده ای این شیوه روزنامه نگار را نقدی ظریف در صفحه مجازی خود نوشت این حقِ آن خانواده عزیز است. آیا رسم و مروت رسانه ای این است که به نام همدلی با یک خانواده داغ دیده اما به واقع قدرتمند بر دامنه این زبان تلخی ها اضافه کنیم؟
راه و رسم نقد ما دانسته یا ندانسته شبیه همان راه و رسمی است که از کیهان و رجانیوز و وطن امروز می بینیم و از آن می نالیم. این پرخاشگری ها و بی پروا اتهام زدن ها و دهان باز کردن و خادم را خائن کردن راه ما نیست.
اجازه بدهید از وارونه سازی دست برداریم. از کاه کوه ساختن کار شایستگان نیست. گره ها را با دست باز کنیم کور نکنیم. یک مساله ساده را به یک جنجال تبدیل نکنیم. اینها هیچکدام نه روزنامه نگاری است نه تمرین دموکراسی.
وظیفهی ما در میانه این بحث ها که همیشه بوده و همیشه هم خواهد بود آیا این است که از حبّ ذاتِ خود بگوییم یا از تفاوتهای سلیقهی سیاسیمان یا اینکه مرهمی باشیم بر زخمی؟ یا صدایی باشیم برای ناتوانی؟ هر چه هست، یک نکته مثل روز روشن است: هر چه باشیم و هر چه بکنیم نمیتوانیم و نباید صدای ستم و بیداد باشیم. یا خود ستم و بیداد آغاز کنیم.
"مچ گیری" دینورزانه ی التقاط گرانه یا نقد روشنفکری روشنگرانه؟
"گیر دادن" اکبر گنجی به آرامش دوستدار
نیکروز اولاداعظمی
منظور از نقد روشنفکری روشنگرانه آن است که؛ هدف روشنفکر از نقد بر ملا ساختن معایب چیزی و امری و منتقل کردن و قرارد دادن آن ها در فضای جدید به جهت پدیداری و هویدا شدن حقیقت و روان شدن در مسیر آن است، این ناممکن است مگر سنجش چیز ها و وقایع مبتنی بر خرد عقلی و معیارهای آن و هر نوع نفوذ ویژه ورای عقل نظیر دین و مکتب های مشابه دارای اصول جاودانه از آن منزه باشد، این روش نقد و شیوه سنجش تنها در قلمرو روشنفکری سکولار غیر دین و فارغ از هر نوع ایدئولوژیک تمامیت خواه قابل میسر و عمل است.
اما مراد از دینورزان التقاط گر همان هایی هستند که امروزه مرده ریگ نگرش "فلسفه اسلامی" اند که به قول محمد رضا فشاهی هر نوع "تجدد" و "تجدد خواهی" را در ایران به شکست کشاند. این دسته از دینورزان ایرانی که مشاطه گر اسلام اند و اسلام تعدیل شده را بر حوزه سیاست و طبعأ متنفذ برمدیریت سیاسی جامعه می خواهند، نمی توانند در حوزه روشنفکری نقاد قرار گیرند زیرا بر خلاف تعهد و وظیفه این حوزه و حیطه، هدفشان نقض اصول نیست بلکه سازگار کردن اصول است در حالی که هدف نقد روشنفکری تردید اصول و نقض آن از طریق بازاندیشی است به عبارت دیگر روشنفکر با روش نقد، به صدق اندیشه شک روا می دارد و دینورز صدق اندیشه را در قالب اعتقادی رفو می کند.
بیان توضیحی راجع به این دو روش تعقلی و تعبدی منفک از هم را بدین سبب لازم دانستم تا مشخص شود آقای آرامش دوستدار، اتهام زنان و مچ بگیران هر یک از کدام حوزه فکری و جایگاه سخن می گویند و ارزش های نقد اندیشه در هر یک از این دو حوزه تا چه حد تعمیق یافته و منجر به بازاندیشی می شوند. برای سنجش و قضاوتی به دور از هر گونه حُب و بغض نیاز به آشنایی از کارکرد این دو روش مفهومی است تا مشخص گردد که نقد از نظر این دو حیطه فکری و دینی تا چه اندازه جدی و اشخاص در این دو حوزه چگونه نقدپذیری اندیشه و عقیده خود را تعریف و تحمل می کنند.
نخست می پردازم به روابطی که ریشه حسد ورزی در آن ممانعت جدی در دیالوگ و نزدیکی ایرانیان با یکدیگر است و نیز نشان دادن برخی عنصر ارتباطی آن به اصل موضوع این سطور، هدف راقم است.
ضرب المثلی داریم که می گوید: نزدیک نباش چش ندارم، دور نباش دل ندارم. معنی آن این است: نزدیک من هستی چشم دیدنت را ندارم، دور از من هستی طاقت دوری ات را ندارم.
من بسیاری از فعالین شهر استکهلم را می شناسم که برخی ها دیگر که از نزدیکان هم هستند چشم دیدن فعالیت آن ها را ندارند و به بهانه های واهی به قول معروف گیر می دهند، و واژه هایی همچون طرف "کیش شخصیت" دارد، به دنبال معروف شدن و خود را مطرح کردن (و امثالهم) است، به کار برده و خود را ارضا می نمایند و به همین اندازه آگاهانه و ناآگاهانه به جو بی اعتمادی دامن می زنند. اجازه دهید این گونه معروض دارم: اگر فلان ایکس فعال در زمینه مورد تخصص خود در کشوری، که شناخته شده و مورد احترام ما ایرانیان استکهلم نیز هست به دلیلی قصد سکونت در این شهر را برگزیند و همان فعالیت تخصصی خود را در محل اقامت جدید آغاز کند، شکی نیست به همان دردی دچار می شود که امروز برخی فعالین این شهر بدان دچار شدند. به همین دلیل ضرب المثل بالا را مصدق دیدم. این برچسب زدن ها به فعالین اطراف خود جز از سر حب و بغض از چیز دیگری مایه نمی گیرد و اگر این حب و بغض و همه آن معایبی که در ذهن نسبت به فرد دیگرساخته شد برای دقایقی کنار نهاده شود، ای چه بسا عمل مثبت فرد برجسته گردد و حسد ورزیدن که "مثل خوره روح را آهسته" می ساید در کنترل اراده فرد قرار گرفته و جهان حقیقتآ زیبا و به کام می گردد و مدارا، در قبال تلاش کنشگر برای موقعیت اجتماعی و مسئولیت پذیری اش به عنوان رفتار ارزشی مثبت تلقی می شود، به همین خاطر باید آگاه باشیم که جامعه ای بدون شانس و امکان برای کسب موقعیت اجتماعی و مسئولیت پذیری افراد جامعه ای دمکرات نخواهد بود.
جامعه شناسی رفتاری نشان می دهد که انسان کنشگر همیشه در تلاش برای کسب موقعیت اجتماعی خود است( و این با کیش شخصیت و امثالهم متفاوت است) و این میسر نمی گردد مگر از طریق احراز مسئولیت بر حسب نوع تخصص و کارشناسی خود یعنی همان چیزی که ما ایرانیان به درستی فقدان آن را دلیل عقب ماندگی کشورمان ایران ذکر می کنیم.
اگر خواسته باشیم این موضوع را به اتفاقات تاریخی مان تعمیم دهیم می توان به شخصیت های تاریخی، اندیشمندان و نخبگان سیاسی نظیر قائم مقام فراهانی، امیر کبیر و مصدق رسید که همواره مورد بی مهری رفتار بعضأ حسدورزانه اطرافیان خود قرار داشتند که یا در حمام فین رگ زده شدند و یا به وسیله کودتا از صحنه خارج شان کردند.
یکی دیگر از روش ها برای خالی کردن جا پای دیگری و توطئه خنثی گرانه علیه نظر و اندیشه از ابزار دینی "مجوس" و یا "کافر" خواندن دگراندیشان استفاده می شده است که بقایای آن را ما هنوز در محافل ایرانیان ناظریم، مثلأ در یک مناظره تلویزیونی مابین آقایان یوسفی اشکوری و ماشاالله آجودانی، آقای یوسفی اشکوری تلاش نمودند تا پژوهش گر دین آقای آرامش دوستدار را ضد دین معرفی نمایند، اگر این همان تلاش برای از میدان بدر کردن رقیب نظری از راه برچسب و تهمت نیست، پس چیست؟. آیا فکر می کنید آقای یوسفی اشکوری نمی داند که آرامش دوستدار قبل از هر چیز یک پژوهشگر و منتقد دین است و آن چه می کند در چهارچوب نقد نظری روشنگرانه می کند؟ اگر آقای یوسفی اشکوری دارای متانت طبع و مداراجو در قبال اندیشه های دیگر باشد، قاعدأ باید به جای تلاش برای از میدان بدر کردن حریف از راه تهمت زنی، استدلال نظری بر پایه نقد روشنفکری روشنگرانه را در خصوص "فرهنگ دینی" و یا "دینخویی" ایرانیان که آرامش دوستدار را به "امتناع تفکر در فرهنگ دینی" رساند، می نمود تا به جای ضد دین معرفی شدن آقای آرامش دوستدار از سوی ایشان، نظر خود ایشان در این خصوص معرف حضور همگان می شد.
آن نامه ی سه نفره دارای مضمون چغلی از سر استیصال به هابر ماس، که چغلی خود خبط و خطایی ست و از آن بگذریم فردی دیگری که "مچ گیری" را به جای تهمت نشاند (که البته در مچ گیری هم عنصر تهمت نهفته است) آقای اکبر گنجی خودمان است. قبل از این که دو مورد از "مچ گیری" ایشان را طرح نمایم لازم می دانم بگویم که آقای اکبر گنجی چه در نوشته های خود و چه مصاحبه هایی که انجام می دهند، مدام و مکرر از جو تهمت زنی و مفتریان در میان ایرانیان شاکی واظهار تأسف می کنند و خواهان محیط سالمی است تا همه ی نظرها گفته شوند و به روی میز بیایند. اما خود آن طور که به نظر می رسد و یا شاید پای لنگی در میان باشد تا کنون هیچ نقدی و نظری از ایشان در باره نظر و تز آرامش دوستدار منتشر نشده و به نظر می رسد که مانند خیلی از افراد دیگر که تلاش می کنند از آرامش دوستدار شخصیت ضد دین بسازند تا منتقد و پژوهشگر دین، تمایل به ورود بحث روشنگرانه و نقادانه در این خصوص را ندارند اما مدام پا پیج آرامش دوستدار از طریق نه نقد منصفانه به آراء نظری ایشان بلکه از راه "مچ گیری" که گویا آن را جانشین تهمت زنی کرده است، می شوند، با دو نمونه از "مچ گیری" ایشان آشنا شده و ادامه بحث را پی می گیریم.
نمونه اول از "مچ گیری" و بزرگ نمایی را در نوشته ای از آقای گنجی در مورد نحوه برخورد برخی روشنفکران سکولار و از آن جمله آرامش دوستدار و بیان برخی واژه های به کار برده شده از سوی آن ها می بینیم که آن واژگان را محکی بر آرائ اخلاقی آرامش دوستدار بر مخالفان نظری اش القاء نمود و مورد دوم نامه آرامش دوستدار به هابر ماس بود که آقای اکبر گنجی در کمین آرامش دوستدار نشسته به خیال خود با بیان " سکوت هابر ماس یا عدم اطلاع آرامش دوستدار" تیر را شلیک می کند.
حتی اگر در هر دو مورد حق را به آقای گنجی بدهیم، پرسش این جاست که آیا آرای نظری و سیاسی آقای آرامش دوستدار باید مورد نقد منصفانه و به دور از هر نوع حب و بغض قرار گیرد یا "بی اطلاعی" و برخی ویژگی های شخصی ایشان، آیا روش ها و معیارهای اخلاقی بدین سبک و منوال مورد سنجش قرار می گیرند و نشان عمل خیر است یا ملاک باید آن جنبه ای باشد که عمل خیر را از طریق نقد روشنفکری روشنگرانه جهت رستگاری انسان که روشنفکر در این حوزه نخست آرای نظر خود را به معرض نقد می گذارد، قابل حصول کند.
در کار تحقیقی و پژوهشی هیچ مصلحتی جایز نیست مگر این که بازگویی خود حقیقت باشد که هدف محقق و پژوهشگر است. وقتی که محقق و پژوهشگر و یا روشنفکر در جستجوی حقیقت نظریه و یا اندیشه ای را راجع به موضوع معین اعلام نمود، در واقع نخست اندیشه خود را در معرض نقد قرار می دهد در حالی که برای دینورز، حقیقت، اصول مسلم است و نقد اصول تنها ممکن است به تفسیر دیگری از آن بیانجامد و بس و دقیقأ از همین نقطه نظر دینی است که پژوهشگر دین و روشنفکر سکولار نقاد در راه حقیقت که حقیقت برایش حکم اصول غیرقابل تغیر نیست، به ضدیت با دین معرفی می شود به عبارت دیگر دینورز نقد را تا جایی مجاز می شمرد که به اساس جاودانگی اصول خدشه وارد نشود در حالی که هدف روشنفکر بری از هر نوع جزمگرایی، تردید اصول و نقض آن است.
یکی دیگر از این دینورزان که آش را بسیار شور کرد و صدای خانم زهرا رهنورد را هم در آورد آقای عطالله مهاجرانی ست، ایشان در مصاحبه ای در برابر پرسشی در رابطه با محدود خواستن جنبش سبز که مدام از سوی آقای مهاجرانی شگرد زده می شد گفت؛ آن ها حرف های خود را می زنند آقای موسوی نیز حرف های خود را(نقل به معنی)، آری آقای مهاجرانی با روشی به معیار دینورزانه که از نقد در نفی برای رویش حقیقت مثل همه ی دینورزان دیگر در هراس است افاضات نمودند که آن ها (سکولارهای غیردینی) سخنگویان خود را دارند ما هم خطاب مان به اکثریت مردم مسلمان است(مصاحبه ای بود که در جرس انعکاس یافت)، معنای این حرف چیزی نیست جز این که جنبش سبز متعلق به اکثریت مردم مسلمان ایران است و شما سکولار ها هم بروید پی کارتان، در حالی که محدودیت فکری او که از پایبندی و اعتقاد او به حقیقت مطلق اصول دین ناشی می گردد به او اجازه نمی دهد تا مطالبات مدرن جنبش سبز که تنها از طریق ایجاد نهاد دولت-ملت مدرن قابل حصول است را، بسیط نگریسته و بر زبان آرد، به همین دلیل مجبور است تنها به اندیشه های التقاطی عبدالکریم سروش که در دعای کمیل منزل آقای عبدالله نوری، ابتدا حکم "فتوا" علیه سکولاریسم صادر کرد و بعدها هنگام اوج جنبش سبز وجه سیاسی آن بر او تحمیل گشت، بسنده کند.
باز گردیم به آقای اکبر گنجی، ایشان در یاداشت ها و مصاحبه های خود به وفور از جو تهمت زنی در محافل ایرانیان سخن گفته و از این بابت شاکی است و من هم نگرانی ایشان را متذکر شدم اما سخن دیگر او این است که؛ سی سال است به ما می گویند این حرف را الان نزنید وقتش نیست و بعد ادامه می دهد پس چه وقت باید حرف زد و در همین رابطه خواهان آن می شود که همه حرف ها و نظرات باید در هر زمان گفته شوند، در این جا آقای گنجی از مصلحت اندیشی فاصله گرفته و به جرگه روشنفکر نقاد و روشنگر می پیوندد، زیرا در دفاع از بیان نظر در هر زمان معنایش دفاع از تکثرگرایی نظر است که می بایست در جدل نظری و نقد، اندیشه صیقل یابد اما خود به دلایلی، احتمالأ معذوریت دینی، به دام دیگری که ظاهرأ و گویا با تهمت زنی فاصله دارد یعنی "مچ گیری" کردن می غلتد و دیگر مضمون و جهات اصلی نامه آرامش دوستدار به هابرماس برای آقای گنجی مهم جلوه نمی کند بلکه نکته سنجی از این نامه یعنی "بی اطلاعی" آقای دوستدار موردی می شود تا آقای گنجی "مچ گیری" کند، دقیقأ همان نوع "مچ گیری" که یک بار در بررسی خود از چگونگی احوال شخصی برخی روشنفکران از جمله آقای آرامش دوستدار به جای نقد آرای نظری ایشان انجام دادند.
آقای گنجی به جای آتش زدن قیصریه به خاطر یک دستمال بهتر نیست تز اندیشمند که از "فرهنگ دینی" و "دینخویی" ایرانیان به "امتناع تفکر در فرهنگ دینی" رسیده است را مورد بررسی و نقد قرار دهی؟
من هر چقدر گشتم و گشتم جز ضد دین معرفی کردن آقای آرامش دوستدار از سوی دینورزان و از آقای اکبر گنجی جز "مچ گیری" چیزی ندیدم، آیا این مرده ریگ از پیشینیان نیست که مخالفین دگر اندیش را "مجوس" و "کافر" القاء می نمودند و شرایط سرکوب نظر و غلاف کردن اندیشه را در جامعه فراهم می آوردند؟
آقای گنجی جامعه ما ایرانیان هم از تهمت زنی خسته و هم از "مچ گیری" عاصی، ایران ما نیازمند اندیشه و فرایند بازاندیشی جهت زایش فکربکر است، فکربکری که ملاک زندگی دنیوی ما را در آینده می بایست سرو سامان دهد این ممکن نمی شود مگر با بازبینی و بازآفرینی اندیشه که نقد مفاهیم مرکز ثقل آن قرار دارد. همه ی آن ها روشنفکران سکولار غیر دینی که در حوزه روشنگری به منظور دسترسی به حقیقت تعهد اخلاقی دارند و تعهد اخلاقی جزء غیر مٌنفک از روشنفکری روشنگری شان است، بر خلاف دینورزان بر این باورند که غایت حقیقت دست نیافتنی ست و فقط می توان در امتداد آن خیز برداشت و باز هم از نظر این دسته از روشنفکری هیچ عرصه ای از اندیشیده گی نقد ناپذیر نیست به همین دلیل( همان طور که در همین سطور اشاره شد) روشنفکر سکولار و روشنگر با دستیابی به اندیشه و طرح آن در انظار عمومی، در واقع، نخست همین را معروض نقد می کند به همین دلیل روش اتهام زنی که شما اعلام نمودید با آن وصلتی ندارید سخنی نیک بوده، از "مچ گیری" نیز بپرهیز و نقد نظر را رهین راه خود ساز.
شما که در مسیر زندگی سیاسی و فکری به مناعت طبع و سخاوت اخلاقی-روحی رویکرد نشان می دهید و عزم را جزم کردید تا فضای بیان و ابراز نظر(تکثر نظر) را جانشین تهمت زنی رواج یافته در محافل ایرانی کنید، نخست خود باید از هر نوع "گیر" دادن ها بپرهیزی و الفت خود را به نقادی روشنفکرانه در جهت دسترسی به حقیقت و کمک به زایش اندیشه های نوین به ثبوت رسانی.
اما مراد از دینورزان التقاط گر همان هایی هستند که امروزه مرده ریگ نگرش "فلسفه اسلامی" اند که به قول محمد رضا فشاهی هر نوع "تجدد" و "تجدد خواهی" را در ایران به شکست کشاند. این دسته از دینورزان ایرانی که مشاطه گر اسلام اند و اسلام تعدیل شده را بر حوزه سیاست و طبعأ متنفذ برمدیریت سیاسی جامعه می خواهند، نمی توانند در حوزه روشنفکری نقاد قرار گیرند زیرا بر خلاف تعهد و وظیفه این حوزه و حیطه، هدفشان نقض اصول نیست بلکه سازگار کردن اصول است در حالی که هدف نقد روشنفکری تردید اصول و نقض آن از طریق بازاندیشی است به عبارت دیگر روشنفکر با روش نقد، به صدق اندیشه شک روا می دارد و دینورز صدق اندیشه را در قالب اعتقادی رفو می کند.
بیان توضیحی راجع به این دو روش تعقلی و تعبدی منفک از هم را بدین سبب لازم دانستم تا مشخص شود آقای آرامش دوستدار، اتهام زنان و مچ بگیران هر یک از کدام حوزه فکری و جایگاه سخن می گویند و ارزش های نقد اندیشه در هر یک از این دو حوزه تا چه حد تعمیق یافته و منجر به بازاندیشی می شوند. برای سنجش و قضاوتی به دور از هر گونه حُب و بغض نیاز به آشنایی از کارکرد این دو روش مفهومی است تا مشخص گردد که نقد از نظر این دو حیطه فکری و دینی تا چه اندازه جدی و اشخاص در این دو حوزه چگونه نقدپذیری اندیشه و عقیده خود را تعریف و تحمل می کنند.
نخست می پردازم به روابطی که ریشه حسد ورزی در آن ممانعت جدی در دیالوگ و نزدیکی ایرانیان با یکدیگر است و نیز نشان دادن برخی عنصر ارتباطی آن به اصل موضوع این سطور، هدف راقم است.
ضرب المثلی داریم که می گوید: نزدیک نباش چش ندارم، دور نباش دل ندارم. معنی آن این است: نزدیک من هستی چشم دیدنت را ندارم، دور از من هستی طاقت دوری ات را ندارم.
من بسیاری از فعالین شهر استکهلم را می شناسم که برخی ها دیگر که از نزدیکان هم هستند چشم دیدن فعالیت آن ها را ندارند و به بهانه های واهی به قول معروف گیر می دهند، و واژه هایی همچون طرف "کیش شخصیت" دارد، به دنبال معروف شدن و خود را مطرح کردن (و امثالهم) است، به کار برده و خود را ارضا می نمایند و به همین اندازه آگاهانه و ناآگاهانه به جو بی اعتمادی دامن می زنند. اجازه دهید این گونه معروض دارم: اگر فلان ایکس فعال در زمینه مورد تخصص خود در کشوری، که شناخته شده و مورد احترام ما ایرانیان استکهلم نیز هست به دلیلی قصد سکونت در این شهر را برگزیند و همان فعالیت تخصصی خود را در محل اقامت جدید آغاز کند، شکی نیست به همان دردی دچار می شود که امروز برخی فعالین این شهر بدان دچار شدند. به همین دلیل ضرب المثل بالا را مصدق دیدم. این برچسب زدن ها به فعالین اطراف خود جز از سر حب و بغض از چیز دیگری مایه نمی گیرد و اگر این حب و بغض و همه آن معایبی که در ذهن نسبت به فرد دیگرساخته شد برای دقایقی کنار نهاده شود، ای چه بسا عمل مثبت فرد برجسته گردد و حسد ورزیدن که "مثل خوره روح را آهسته" می ساید در کنترل اراده فرد قرار گرفته و جهان حقیقتآ زیبا و به کام می گردد و مدارا، در قبال تلاش کنشگر برای موقعیت اجتماعی و مسئولیت پذیری اش به عنوان رفتار ارزشی مثبت تلقی می شود، به همین خاطر باید آگاه باشیم که جامعه ای بدون شانس و امکان برای کسب موقعیت اجتماعی و مسئولیت پذیری افراد جامعه ای دمکرات نخواهد بود.
جامعه شناسی رفتاری نشان می دهد که انسان کنشگر همیشه در تلاش برای کسب موقعیت اجتماعی خود است( و این با کیش شخصیت و امثالهم متفاوت است) و این میسر نمی گردد مگر از طریق احراز مسئولیت بر حسب نوع تخصص و کارشناسی خود یعنی همان چیزی که ما ایرانیان به درستی فقدان آن را دلیل عقب ماندگی کشورمان ایران ذکر می کنیم.
اگر خواسته باشیم این موضوع را به اتفاقات تاریخی مان تعمیم دهیم می توان به شخصیت های تاریخی، اندیشمندان و نخبگان سیاسی نظیر قائم مقام فراهانی، امیر کبیر و مصدق رسید که همواره مورد بی مهری رفتار بعضأ حسدورزانه اطرافیان خود قرار داشتند که یا در حمام فین رگ زده شدند و یا به وسیله کودتا از صحنه خارج شان کردند.
یکی دیگر از روش ها برای خالی کردن جا پای دیگری و توطئه خنثی گرانه علیه نظر و اندیشه از ابزار دینی "مجوس" و یا "کافر" خواندن دگراندیشان استفاده می شده است که بقایای آن را ما هنوز در محافل ایرانیان ناظریم، مثلأ در یک مناظره تلویزیونی مابین آقایان یوسفی اشکوری و ماشاالله آجودانی، آقای یوسفی اشکوری تلاش نمودند تا پژوهش گر دین آقای آرامش دوستدار را ضد دین معرفی نمایند، اگر این همان تلاش برای از میدان بدر کردن رقیب نظری از راه برچسب و تهمت نیست، پس چیست؟. آیا فکر می کنید آقای یوسفی اشکوری نمی داند که آرامش دوستدار قبل از هر چیز یک پژوهشگر و منتقد دین است و آن چه می کند در چهارچوب نقد نظری روشنگرانه می کند؟ اگر آقای یوسفی اشکوری دارای متانت طبع و مداراجو در قبال اندیشه های دیگر باشد، قاعدأ باید به جای تلاش برای از میدان بدر کردن حریف از راه تهمت زنی، استدلال نظری بر پایه نقد روشنفکری روشنگرانه را در خصوص "فرهنگ دینی" و یا "دینخویی" ایرانیان که آرامش دوستدار را به "امتناع تفکر در فرهنگ دینی" رساند، می نمود تا به جای ضد دین معرفی شدن آقای آرامش دوستدار از سوی ایشان، نظر خود ایشان در این خصوص معرف حضور همگان می شد.
آن نامه ی سه نفره دارای مضمون چغلی از سر استیصال به هابر ماس، که چغلی خود خبط و خطایی ست و از آن بگذریم فردی دیگری که "مچ گیری" را به جای تهمت نشاند (که البته در مچ گیری هم عنصر تهمت نهفته است) آقای اکبر گنجی خودمان است. قبل از این که دو مورد از "مچ گیری" ایشان را طرح نمایم لازم می دانم بگویم که آقای اکبر گنجی چه در نوشته های خود و چه مصاحبه هایی که انجام می دهند، مدام و مکرر از جو تهمت زنی و مفتریان در میان ایرانیان شاکی واظهار تأسف می کنند و خواهان محیط سالمی است تا همه ی نظرها گفته شوند و به روی میز بیایند. اما خود آن طور که به نظر می رسد و یا شاید پای لنگی در میان باشد تا کنون هیچ نقدی و نظری از ایشان در باره نظر و تز آرامش دوستدار منتشر نشده و به نظر می رسد که مانند خیلی از افراد دیگر که تلاش می کنند از آرامش دوستدار شخصیت ضد دین بسازند تا منتقد و پژوهشگر دین، تمایل به ورود بحث روشنگرانه و نقادانه در این خصوص را ندارند اما مدام پا پیج آرامش دوستدار از طریق نه نقد منصفانه به آراء نظری ایشان بلکه از راه "مچ گیری" که گویا آن را جانشین تهمت زنی کرده است، می شوند، با دو نمونه از "مچ گیری" ایشان آشنا شده و ادامه بحث را پی می گیریم.
نمونه اول از "مچ گیری" و بزرگ نمایی را در نوشته ای از آقای گنجی در مورد نحوه برخورد برخی روشنفکران سکولار و از آن جمله آرامش دوستدار و بیان برخی واژه های به کار برده شده از سوی آن ها می بینیم که آن واژگان را محکی بر آرائ اخلاقی آرامش دوستدار بر مخالفان نظری اش القاء نمود و مورد دوم نامه آرامش دوستدار به هابر ماس بود که آقای اکبر گنجی در کمین آرامش دوستدار نشسته به خیال خود با بیان " سکوت هابر ماس یا عدم اطلاع آرامش دوستدار" تیر را شلیک می کند.
حتی اگر در هر دو مورد حق را به آقای گنجی بدهیم، پرسش این جاست که آیا آرای نظری و سیاسی آقای آرامش دوستدار باید مورد نقد منصفانه و به دور از هر نوع حب و بغض قرار گیرد یا "بی اطلاعی" و برخی ویژگی های شخصی ایشان، آیا روش ها و معیارهای اخلاقی بدین سبک و منوال مورد سنجش قرار می گیرند و نشان عمل خیر است یا ملاک باید آن جنبه ای باشد که عمل خیر را از طریق نقد روشنفکری روشنگرانه جهت رستگاری انسان که روشنفکر در این حوزه نخست آرای نظر خود را به معرض نقد می گذارد، قابل حصول کند.
در کار تحقیقی و پژوهشی هیچ مصلحتی جایز نیست مگر این که بازگویی خود حقیقت باشد که هدف محقق و پژوهشگر است. وقتی که محقق و پژوهشگر و یا روشنفکر در جستجوی حقیقت نظریه و یا اندیشه ای را راجع به موضوع معین اعلام نمود، در واقع نخست اندیشه خود را در معرض نقد قرار می دهد در حالی که برای دینورز، حقیقت، اصول مسلم است و نقد اصول تنها ممکن است به تفسیر دیگری از آن بیانجامد و بس و دقیقأ از همین نقطه نظر دینی است که پژوهشگر دین و روشنفکر سکولار نقاد در راه حقیقت که حقیقت برایش حکم اصول غیرقابل تغیر نیست، به ضدیت با دین معرفی می شود به عبارت دیگر دینورز نقد را تا جایی مجاز می شمرد که به اساس جاودانگی اصول خدشه وارد نشود در حالی که هدف روشنفکر بری از هر نوع جزمگرایی، تردید اصول و نقض آن است.
یکی دیگر از این دینورزان که آش را بسیار شور کرد و صدای خانم زهرا رهنورد را هم در آورد آقای عطالله مهاجرانی ست، ایشان در مصاحبه ای در برابر پرسشی در رابطه با محدود خواستن جنبش سبز که مدام از سوی آقای مهاجرانی شگرد زده می شد گفت؛ آن ها حرف های خود را می زنند آقای موسوی نیز حرف های خود را(نقل به معنی)، آری آقای مهاجرانی با روشی به معیار دینورزانه که از نقد در نفی برای رویش حقیقت مثل همه ی دینورزان دیگر در هراس است افاضات نمودند که آن ها (سکولارهای غیردینی) سخنگویان خود را دارند ما هم خطاب مان به اکثریت مردم مسلمان است(مصاحبه ای بود که در جرس انعکاس یافت)، معنای این حرف چیزی نیست جز این که جنبش سبز متعلق به اکثریت مردم مسلمان ایران است و شما سکولار ها هم بروید پی کارتان، در حالی که محدودیت فکری او که از پایبندی و اعتقاد او به حقیقت مطلق اصول دین ناشی می گردد به او اجازه نمی دهد تا مطالبات مدرن جنبش سبز که تنها از طریق ایجاد نهاد دولت-ملت مدرن قابل حصول است را، بسیط نگریسته و بر زبان آرد، به همین دلیل مجبور است تنها به اندیشه های التقاطی عبدالکریم سروش که در دعای کمیل منزل آقای عبدالله نوری، ابتدا حکم "فتوا" علیه سکولاریسم صادر کرد و بعدها هنگام اوج جنبش سبز وجه سیاسی آن بر او تحمیل گشت، بسنده کند.
باز گردیم به آقای اکبر گنجی، ایشان در یاداشت ها و مصاحبه های خود به وفور از جو تهمت زنی در محافل ایرانیان سخن گفته و از این بابت شاکی است و من هم نگرانی ایشان را متذکر شدم اما سخن دیگر او این است که؛ سی سال است به ما می گویند این حرف را الان نزنید وقتش نیست و بعد ادامه می دهد پس چه وقت باید حرف زد و در همین رابطه خواهان آن می شود که همه حرف ها و نظرات باید در هر زمان گفته شوند، در این جا آقای گنجی از مصلحت اندیشی فاصله گرفته و به جرگه روشنفکر نقاد و روشنگر می پیوندد، زیرا در دفاع از بیان نظر در هر زمان معنایش دفاع از تکثرگرایی نظر است که می بایست در جدل نظری و نقد، اندیشه صیقل یابد اما خود به دلایلی، احتمالأ معذوریت دینی، به دام دیگری که ظاهرأ و گویا با تهمت زنی فاصله دارد یعنی "مچ گیری" کردن می غلتد و دیگر مضمون و جهات اصلی نامه آرامش دوستدار به هابرماس برای آقای گنجی مهم جلوه نمی کند بلکه نکته سنجی از این نامه یعنی "بی اطلاعی" آقای دوستدار موردی می شود تا آقای گنجی "مچ گیری" کند، دقیقأ همان نوع "مچ گیری" که یک بار در بررسی خود از چگونگی احوال شخصی برخی روشنفکران از جمله آقای آرامش دوستدار به جای نقد آرای نظری ایشان انجام دادند.
آقای گنجی به جای آتش زدن قیصریه به خاطر یک دستمال بهتر نیست تز اندیشمند که از "فرهنگ دینی" و "دینخویی" ایرانیان به "امتناع تفکر در فرهنگ دینی" رسیده است را مورد بررسی و نقد قرار دهی؟
من هر چقدر گشتم و گشتم جز ضد دین معرفی کردن آقای آرامش دوستدار از سوی دینورزان و از آقای اکبر گنجی جز "مچ گیری" چیزی ندیدم، آیا این مرده ریگ از پیشینیان نیست که مخالفین دگر اندیش را "مجوس" و "کافر" القاء می نمودند و شرایط سرکوب نظر و غلاف کردن اندیشه را در جامعه فراهم می آوردند؟
آقای گنجی جامعه ما ایرانیان هم از تهمت زنی خسته و هم از "مچ گیری" عاصی، ایران ما نیازمند اندیشه و فرایند بازاندیشی جهت زایش فکربکر است، فکربکری که ملاک زندگی دنیوی ما را در آینده می بایست سرو سامان دهد این ممکن نمی شود مگر با بازبینی و بازآفرینی اندیشه که نقد مفاهیم مرکز ثقل آن قرار دارد. همه ی آن ها روشنفکران سکولار غیر دینی که در حوزه روشنگری به منظور دسترسی به حقیقت تعهد اخلاقی دارند و تعهد اخلاقی جزء غیر مٌنفک از روشنفکری روشنگری شان است، بر خلاف دینورزان بر این باورند که غایت حقیقت دست نیافتنی ست و فقط می توان در امتداد آن خیز برداشت و باز هم از نظر این دسته از روشنفکری هیچ عرصه ای از اندیشیده گی نقد ناپذیر نیست به همین دلیل( همان طور که در همین سطور اشاره شد) روشنفکر سکولار و روشنگر با دستیابی به اندیشه و طرح آن در انظار عمومی، در واقع، نخست همین را معروض نقد می کند به همین دلیل روش اتهام زنی که شما اعلام نمودید با آن وصلتی ندارید سخنی نیک بوده، از "مچ گیری" نیز بپرهیز و نقد نظر را رهین راه خود ساز.
شما که در مسیر زندگی سیاسی و فکری به مناعت طبع و سخاوت اخلاقی-روحی رویکرد نشان می دهید و عزم را جزم کردید تا فضای بیان و ابراز نظر(تکثر نظر) را جانشین تهمت زنی رواج یافته در محافل ایرانی کنید، نخست خود باید از هر نوع "گیر" دادن ها بپرهیزی و الفت خود را به نقادی روشنفکرانه در جهت دسترسی به حقیقت و کمک به زایش اندیشه های نوین به ثبوت رسانی.
هیات اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
یاد مبارزین آزادی و قربانیان استبداد،
داریوش و پروانه فروهر را گرامی می داریم!
مردم ایران مبارزات خستگی ناپذیر پروانه و داریوش فروهر در راه بر قراری آزادی در سرزمین ایران را هرگز فراموش نخواهند کرد. مبارزات آزادیخوهانه داریوش و پروانه فروهر، رهروان مصدق بزرگ و جبهه ملی، در دوران قبل از بهمن 57 آنان را به چهره های شناخته شده ملی تبدیل نمود. آنها پس از استقرار جمهوری اسلامی و هنگامی که به فریب بزرگ مردم توسط جمهوری اسلامی پی بردند، بی پروایانه و در کمال شهامت به انتقاد از رژیم و اعمال آن پرداختند.
داریوش و پروانه فروهر، ستارگان قرنی تلاش در آسمان مبارزات رهائی بخش مردم ایران را دژخیمان جمهوری اسلامی با ضربات کارد بیرحمانه و وحشیانه، در یکم آذر 1377 از پای در آوردند. حاکمان دیکتاتور، بزعم خود دو مخالف و مقاوم سرسخت را نابود ساختند. ولی چهره صمیمی و مبارز این دو قهرمان آزادیخواه همواره الهام بخش مردم قدرشناس ایران در فضای مبارزه باقی ماند و سردمداران جنایتکار حکومت هرگز نتوانستند نام فروهرها را از خاطره مبارزاتی مردم بزدایند.
قتلهای سیاسی زنجیره ای که در طول آن بهترین فرزندان این آب و خاک بخون کشیده شدند، فاجعه ای بود که در تاریخ سیاسی اجتماعی ایران کم نظیر است. تنها حکومتی که سی سال نامردمی در این آب و خاک روا داشته است میتواند قادر بانجام اینگونه جنایات باشد. حکومتی که رهبر خشک مغزش در تابستان 1367 بالغ بر سه هزار تن از جوانان ما را در حالیکه اسیر زندانهای او بودند به سلاخان سپرد.
خاطره مبارزات قهرمانانه پروانه و داریوش فروهر در ذهن تاریخی مردم ایران باقی میماند و نام ایشان همواره بر جریده تاریخ مبارزات آزادیبخش مردم ایران ثبت و پایدار خواهد ماند. ما همراه مبارزین راه آزادی ایران عهد خویش در برچیدن سیطره سیاه و شوم جمهوری اسلامی را از یاد نخواهیم برد و تا بپایان بردن این راه دور با رنج بسیار با مردم شریف ایران همراه و همقدم خواهیم ماند!
خاطره مبارزات آزادیخواهانه داریوش و پروانه فروهر را گرامی میداریم.
هیات اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
مهندس کامبیز قائم مقام ـ مهندس بهمن مبشری - دکتر همایون مهمنش
بیست و پنجم آبان 1389 برابر شانزدهم نوامبر 2010
داریوش و پروانه فروهر، ستارگان قرنی تلاش در آسمان مبارزات رهائی بخش مردم ایران را دژخیمان جمهوری اسلامی با ضربات کارد بیرحمانه و وحشیانه، در یکم آذر 1377 از پای در آوردند. حاکمان دیکتاتور، بزعم خود دو مخالف و مقاوم سرسخت را نابود ساختند. ولی چهره صمیمی و مبارز این دو قهرمان آزادیخواه همواره الهام بخش مردم قدرشناس ایران در فضای مبارزه باقی ماند و سردمداران جنایتکار حکومت هرگز نتوانستند نام فروهرها را از خاطره مبارزاتی مردم بزدایند.
قتلهای سیاسی زنجیره ای که در طول آن بهترین فرزندان این آب و خاک بخون کشیده شدند، فاجعه ای بود که در تاریخ سیاسی اجتماعی ایران کم نظیر است. تنها حکومتی که سی سال نامردمی در این آب و خاک روا داشته است میتواند قادر بانجام اینگونه جنایات باشد. حکومتی که رهبر خشک مغزش در تابستان 1367 بالغ بر سه هزار تن از جوانان ما را در حالیکه اسیر زندانهای او بودند به سلاخان سپرد.
خاطره مبارزات قهرمانانه پروانه و داریوش فروهر در ذهن تاریخی مردم ایران باقی میماند و نام ایشان همواره بر جریده تاریخ مبارزات آزادیبخش مردم ایران ثبت و پایدار خواهد ماند. ما همراه مبارزین راه آزادی ایران عهد خویش در برچیدن سیطره سیاه و شوم جمهوری اسلامی را از یاد نخواهیم برد و تا بپایان بردن این راه دور با رنج بسیار با مردم شریف ایران همراه و همقدم خواهیم ماند!
خاطره مبارزات آزادیخواهانه داریوش و پروانه فروهر را گرامی میداریم.
هیات اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
مهندس کامبیز قائم مقام ـ مهندس بهمن مبشری - دکتر همایون مهمنش
بیست و پنجم آبان 1389 برابر شانزدهم نوامبر 2010
اخبار روز:
جنگ در آئین اسلام، مقدس است، چون امر الله است. در کتاب قرآن نیز، جنگ محور گفتمان الله است. «قتل فی سبیل الله» و یا جنگ در راه الله یکی از مهمترین احکام الهی ست. اگر بگوییم جنگ و به تبع انتقام جویی در ذات دین اسلام نهفته است، سخنی به گزاف نگفته ایم. الله هرگز انسانها را بسوی صلح و آزادی فرا نمیخواند. بندگان خود را پیوسته بسوی جهاد و شهادت، دعوت میکند. محمد، پیامبر اعراب، ده سال حکومت کرد و در آن ده سال بیش از ۶۰ بار دست به لشگر کشی زد و با دیگر قبایل و بادیه نشین های اطراف جنگید. اما این بدان معنا نیست که در کتاب الله از رحمت و رحمان و رحیم سخنی نرفته است. در این باب اگر در کتاب قرآن خوب غور کنی شاید بیشتر از صد آیه نجویی که خود نیز بیانگر این حقیقت است که رحمت الله مصداق عام ندارد و تنها شامل آن هایی میشود که به یگانگی الله تسلیم و از امیال و احکام او اطاعت کنند، یعنی به نظم و انضباط شریعت تحت شمشیر، تن بدهند. جنگ الله با دشمنان خود، کافرین و مشرکین، یک جنگ ابدی ست.
نظام ولایت نیز سی سال است که در پیروی و تبعیت از الله، لاینقطع در حال جنگ بوده است. از همان آغاز پایه های ش در خون بنیاد نهاده شد. جوخه های اعدام را شبانه برپا ساختند و سران و سرداران رژیم شاهی را به جوخه های اعدام سپردند. سپس آتش جنگ را بر نیروهای مخالف از مارکسیست و مجاهد و دمکرات گرفته تا کرد و ترک و ترکمن، گشود و به قلع و قم آنها پرداخت. پاسداران دین یا بر سر دشمنان خود بمب ریختند، یا آنها را جلوی جوخه های اعدام گذاردند و یا بدار مجازات آویختند و در زندانها، قتل عام نموند. در همین اثنا بود که شعبده بازی گروگانگیری را بر پا و جنگ با شیطان بزرگ را آغاز نمودند. غرق در رویای تسخیر قدس از راه کربلا ، جنگ خونینی را نیز به رهبری امام خمینی که زنده به مقام شهادت رسید، ادامه داد و بدون آنکه وجبی از خاک دشمن را تسخیر کند اعلام "پیروزی شگفت انگیز" نمودند.
از آنجاییکه حکومت اسلامی آموزشها و احکام الله را بکار می بندد، زمانی با جنگ "سخت،" نرد عشق می باخت و آنرا موهبت و "برکت الهی" میخواند. جهاد، جنگ و خونریزی را مقدس و شهادت، ریختن خون دیگری تا آخرین قطره ی خون خود را بعنوان آغاز زندگی ابدی تبلیغ و ترویج مینمود. جنگ سخت بدلایل هزینه های هنگفت، تلفات سنگین و خطر فرو ریزی قدرت، از سر ضرورت به پایان رسید. اما نظام اسلامی پیوسته بر طبل جنگ کوبیده است. آن چنانکه همه ی صدا ها را مقهور و محدود و معدوم ساخته است. حتی در آنزمان که آقای محمد خاتمی با رای اکثریت مردم، در مسند ریاست جمهوری تلاش میکرد که نسخه رحمانی اسلام را، اسلام اصلاح شده را به جهانیان عرضه کند. هر گاه که دهان خود را در بسط رحمت الله، گشود، مشت محکم و خوار کننده ای از ولایت تحویل گرفت.
این بدین معنا ست که نظام اسلامی هرگز لحظه ای از کوبیدن بر طبل جنگ باز نایستاده است و در واقع.با ظهور احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری هرچه بیشتر شدت یافت. احمدی نژاد با تمرکز بر دست یابی به فن آوری هسته ای و نابود سازی اسرائیل، در شیپور جنگ هرچه توانایی داشت دمید. جهانیان را در برابر اسلام که از طریق نظام ولایت نمایندگی میشود، به تسلیم و اطاعت " و "راه مستقیم،" فراخواند. روابط دوستانه با کشورهای دیگر نیز بر محور جنگ و بخشی از یاری گیری و آمادگی برای جنگ بکار گرفته شد. اما با خروش و اعتراض مردمی در وقایع پس از انتخابات رئیس جمهوری (خرداد ٨٨)، گفتمان جنگ به اوج خود رسید. پس از آنکه زدند و کوبیدند و مضروب و زخمی ساخته و در زندانها مورد شکنجه و تجاوز قرار دادند، بر فراز منبر های مقدس جار زدند که درگیر جنگی بنام "جنگ نرم" گردیده اند. که دشمن در جنگ "سخت" شکست خورده ، وارد در جنگ نرم شده است. جنگی که در آن نه تیری شلیک میشود و نه خونی میریزد. نه خمپاره ای پرتاب میشود و نه بنایی ویران میگردد. جنگ نرم بنا بر تعریف جنگی است که قابل رویت نیست. در آن سرها بجای آنکه با شمشیر بر زمین افکنده شوند، با پنبه از تن جدا میشوند، نه دردی، نه خونی. در این جنگ بنا بر قول ولایت " هدف دشمن ایجاد تردید، اختلاف و بدبینی میان آحاد مردم" است. البته هدف دشمن به اینجا ختم نمیشود. تخریب و فرو پاشی خانواده ها، ترویج بیتقوایی، وسوسههای شیطانی، بیحجابی، فریب جوانان از طریق ماهواره ها که "مرکز جنگ نرم دشمن برای توطئه" است. تلاش در آلوده ساختن جوامع شرقی و دینی به انواع ویروس ها و میکروب های اجتماعی و فرهنگی، از جمله اهداف دشمن هستند. البته که جنگ نرم آسیت های اجتماعی را هم در بر میگیرد. خبرگزاری فارس گزارش میدهد که: معاون اجتماعی نیروی انتظامی گفته است: آسیبهای اجتماعی هم جزء جنگ نرم هستند و ما باید به درستی این آسیبها را شناسایی و برای حل آن اقدامات عملیاتی انجام دهیم.
ماموران حفط نظام، بویژه رده فوقانی سازمانها دولتی، انتظامی و امنیتی با یکدیگر توافق کامل دارند که راهکار مقابله با جنگ نرم در افزایش بصیرت مردم است. خبرگزاری فارس کزارش میدهد که: "مددیر اداره آموزش و پرورش پاکدشت با اشاره به توطئههای دشمن نظام گفته است که: روشنگری قشرهای مختلف در مورد تهدیدات جنگ نرم ضروری است." و نیز عضو بسیج جامعه پزشکی کشور صدای خود را به جمع نظر پردازان افزوده که: برای مقابله با جنگ نرم باید فضای بصیرت را تقویت و هوشمندانه دنبال کنیم.همچنین از خبرگزاری فارس است که مسئول سیاسی سپاه انصارالحسین (ع) استان همدان گفته است: تحکیم اعتقادات دینی، بارور کردن روحیه اعتقادی و اخلاقی جوانان و ترویج ارزشها نخستین راه مقابله با جنگ نرم است.اما یکی دیگر از سران رژیم دین، جنگ نرم را چنین شرح میدهد که - امروز جبهه عظیمی در مقابل اسلام گسترده شده است؛ چرا نبینیم؟ چرا بعضی این جبهه عظیم را نمی بینند؟ مثل جنگ احزاب است. فرق مختلف ضداسلامی، ضد معنویت.
بعبارت دیگر، جنگ نرم یک جنگ بسیار جدی و واقعی ست. نه وهم است نه توهم. دارای سازمانی است و سامانی، سرداری دارد و افسر و لشگری. اما این لشگر وسیع و عظیم نه در بیرون که در درون است که به میدان نبرد میرود. جنگ نرم یعنی جنگ با تنوع و تکثر، اختلافات و تضادهای طبقاتی، غنی و فقیر ،کار فرما و کارگر، فرامانروا و فرامانبر. جنگ نرم یعنی انکار آنچه واقعیت دارد و حقیقت است، با ابزار سخت، با ایجاد رعب و وحشت از زندان و شکنجه و دار مجازات. جنگ نرم پوششی است بر حنگ سختی که رژیم دین علیه ولایت ستیزی و دین ستیزی، آغاز نموده است.
بعبارت دیگر، این فرو ریزی دین است که حکومت اسلامی را سخت نگران ساخته است. جنگ نرم هدفی ندارد مگر تحکیم دین و ارزشهای دینی. چرا که تضعیف دین یعنی تضعف قدرت و بالعکس. چرا که فرو ریزی ارزشهای توحیدی همراه است با جوانه زدن اراده آزاد انسانی. اما از آنجا که نگرش نظام ولایت به انسان برخاسته است از از بینش و دانایی الله، به انسان امروز همچون بنده و رعیت مینگرد، تهی از عقل و خرد. از آنها جز تسلیم و اطاعت چیزی دیگری انتظار ندارد. همگان یک جور و یکسان، مثل یک رمه ی بیکران. سخن یکی، اندیشه یکی و کردار و رفتار یکی. بعبارت دیگر، جنگ نرم، در خدمت ترمیم دیوارهای زندانی ست بنام مدینه فاضله ی ولایت.
فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com
نظام ولایت نیز سی سال است که در پیروی و تبعیت از الله، لاینقطع در حال جنگ بوده است. از همان آغاز پایه های ش در خون بنیاد نهاده شد. جوخه های اعدام را شبانه برپا ساختند و سران و سرداران رژیم شاهی را به جوخه های اعدام سپردند. سپس آتش جنگ را بر نیروهای مخالف از مارکسیست و مجاهد و دمکرات گرفته تا کرد و ترک و ترکمن، گشود و به قلع و قم آنها پرداخت. پاسداران دین یا بر سر دشمنان خود بمب ریختند، یا آنها را جلوی جوخه های اعدام گذاردند و یا بدار مجازات آویختند و در زندانها، قتل عام نموند. در همین اثنا بود که شعبده بازی گروگانگیری را بر پا و جنگ با شیطان بزرگ را آغاز نمودند. غرق در رویای تسخیر قدس از راه کربلا ، جنگ خونینی را نیز به رهبری امام خمینی که زنده به مقام شهادت رسید، ادامه داد و بدون آنکه وجبی از خاک دشمن را تسخیر کند اعلام "پیروزی شگفت انگیز" نمودند.
از آنجاییکه حکومت اسلامی آموزشها و احکام الله را بکار می بندد، زمانی با جنگ "سخت،" نرد عشق می باخت و آنرا موهبت و "برکت الهی" میخواند. جهاد، جنگ و خونریزی را مقدس و شهادت، ریختن خون دیگری تا آخرین قطره ی خون خود را بعنوان آغاز زندگی ابدی تبلیغ و ترویج مینمود. جنگ سخت بدلایل هزینه های هنگفت، تلفات سنگین و خطر فرو ریزی قدرت، از سر ضرورت به پایان رسید. اما نظام اسلامی پیوسته بر طبل جنگ کوبیده است. آن چنانکه همه ی صدا ها را مقهور و محدود و معدوم ساخته است. حتی در آنزمان که آقای محمد خاتمی با رای اکثریت مردم، در مسند ریاست جمهوری تلاش میکرد که نسخه رحمانی اسلام را، اسلام اصلاح شده را به جهانیان عرضه کند. هر گاه که دهان خود را در بسط رحمت الله، گشود، مشت محکم و خوار کننده ای از ولایت تحویل گرفت.
این بدین معنا ست که نظام اسلامی هرگز لحظه ای از کوبیدن بر طبل جنگ باز نایستاده است و در واقع.با ظهور احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری هرچه بیشتر شدت یافت. احمدی نژاد با تمرکز بر دست یابی به فن آوری هسته ای و نابود سازی اسرائیل، در شیپور جنگ هرچه توانایی داشت دمید. جهانیان را در برابر اسلام که از طریق نظام ولایت نمایندگی میشود، به تسلیم و اطاعت " و "راه مستقیم،" فراخواند. روابط دوستانه با کشورهای دیگر نیز بر محور جنگ و بخشی از یاری گیری و آمادگی برای جنگ بکار گرفته شد. اما با خروش و اعتراض مردمی در وقایع پس از انتخابات رئیس جمهوری (خرداد ٨٨)، گفتمان جنگ به اوج خود رسید. پس از آنکه زدند و کوبیدند و مضروب و زخمی ساخته و در زندانها مورد شکنجه و تجاوز قرار دادند، بر فراز منبر های مقدس جار زدند که درگیر جنگی بنام "جنگ نرم" گردیده اند. که دشمن در جنگ "سخت" شکست خورده ، وارد در جنگ نرم شده است. جنگی که در آن نه تیری شلیک میشود و نه خونی میریزد. نه خمپاره ای پرتاب میشود و نه بنایی ویران میگردد. جنگ نرم بنا بر تعریف جنگی است که قابل رویت نیست. در آن سرها بجای آنکه با شمشیر بر زمین افکنده شوند، با پنبه از تن جدا میشوند، نه دردی، نه خونی. در این جنگ بنا بر قول ولایت " هدف دشمن ایجاد تردید، اختلاف و بدبینی میان آحاد مردم" است. البته هدف دشمن به اینجا ختم نمیشود. تخریب و فرو پاشی خانواده ها، ترویج بیتقوایی، وسوسههای شیطانی، بیحجابی، فریب جوانان از طریق ماهواره ها که "مرکز جنگ نرم دشمن برای توطئه" است. تلاش در آلوده ساختن جوامع شرقی و دینی به انواع ویروس ها و میکروب های اجتماعی و فرهنگی، از جمله اهداف دشمن هستند. البته که جنگ نرم آسیت های اجتماعی را هم در بر میگیرد. خبرگزاری فارس گزارش میدهد که: معاون اجتماعی نیروی انتظامی گفته است: آسیبهای اجتماعی هم جزء جنگ نرم هستند و ما باید به درستی این آسیبها را شناسایی و برای حل آن اقدامات عملیاتی انجام دهیم.
ماموران حفط نظام، بویژه رده فوقانی سازمانها دولتی، انتظامی و امنیتی با یکدیگر توافق کامل دارند که راهکار مقابله با جنگ نرم در افزایش بصیرت مردم است. خبرگزاری فارس کزارش میدهد که: "مددیر اداره آموزش و پرورش پاکدشت با اشاره به توطئههای دشمن نظام گفته است که: روشنگری قشرهای مختلف در مورد تهدیدات جنگ نرم ضروری است." و نیز عضو بسیج جامعه پزشکی کشور صدای خود را به جمع نظر پردازان افزوده که: برای مقابله با جنگ نرم باید فضای بصیرت را تقویت و هوشمندانه دنبال کنیم.همچنین از خبرگزاری فارس است که مسئول سیاسی سپاه انصارالحسین (ع) استان همدان گفته است: تحکیم اعتقادات دینی، بارور کردن روحیه اعتقادی و اخلاقی جوانان و ترویج ارزشها نخستین راه مقابله با جنگ نرم است.اما یکی دیگر از سران رژیم دین، جنگ نرم را چنین شرح میدهد که - امروز جبهه عظیمی در مقابل اسلام گسترده شده است؛ چرا نبینیم؟ چرا بعضی این جبهه عظیم را نمی بینند؟ مثل جنگ احزاب است. فرق مختلف ضداسلامی، ضد معنویت.
بعبارت دیگر، جنگ نرم یک جنگ بسیار جدی و واقعی ست. نه وهم است نه توهم. دارای سازمانی است و سامانی، سرداری دارد و افسر و لشگری. اما این لشگر وسیع و عظیم نه در بیرون که در درون است که به میدان نبرد میرود. جنگ نرم یعنی جنگ با تنوع و تکثر، اختلافات و تضادهای طبقاتی، غنی و فقیر ،کار فرما و کارگر، فرامانروا و فرامانبر. جنگ نرم یعنی انکار آنچه واقعیت دارد و حقیقت است، با ابزار سخت، با ایجاد رعب و وحشت از زندان و شکنجه و دار مجازات. جنگ نرم پوششی است بر حنگ سختی که رژیم دین علیه ولایت ستیزی و دین ستیزی، آغاز نموده است.
بعبارت دیگر، این فرو ریزی دین است که حکومت اسلامی را سخت نگران ساخته است. جنگ نرم هدفی ندارد مگر تحکیم دین و ارزشهای دینی. چرا که تضعیف دین یعنی تضعف قدرت و بالعکس. چرا که فرو ریزی ارزشهای توحیدی همراه است با جوانه زدن اراده آزاد انسانی. اما از آنجا که نگرش نظام ولایت به انسان برخاسته است از از بینش و دانایی الله، به انسان امروز همچون بنده و رعیت مینگرد، تهی از عقل و خرد. از آنها جز تسلیم و اطاعت چیزی دیگری انتظار ندارد. همگان یک جور و یکسان، مثل یک رمه ی بیکران. سخن یکی، اندیشه یکی و کردار و رفتار یکی. بعبارت دیگر، جنگ نرم، در خدمت ترمیم دیوارهای زندانی ست بنام مدینه فاضله ی ولایت.
فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com
اخبار روز
گزارش روز: پس از دو سال سرکوب فعالین و ایجاد خفقان در دانشگاه تربیت معلم کرج که در پی تحصن و اعتصاب غذای گسترده دانشجویان این دانشگاه از طرف حراست دانشگاه و وزارت اطلاعات رژیم صورت گرفت، در هفته اخیر بار دیگر شاهد اعتراض دانشجویان و فعالین این دانشگاه به وضع موجود دانشگاه به خصوص اقدامات امنیتی جدید رژیم در سطح دانشگاه بودیم.
فعالین دانشگاه در بیانیه های مشترک رادیکال خود و با لحنی قاطع، اقدامات صورت گرفته را مضحک و کثیف دانستند، که هدفی جز اشغال کردن ذهن دانشجویان، آزار وجهت دادن به آن ندارد.
موضوعات مطرح شده در این بیانیه شامل:
- فضای ارعاب و سرکوب موجود در جامعه و وضعیت معیشتی وخیم مردم
- اقدامات سرکوبگرانه صورت گرفته در مورد مساله تفکیک جنسیتی (جدایی اتوبوس ها، جدایی فضاهای سبزو پارک ها و حتی در دانشگاه ها) و نیز برخوردهای مستقیم حراست دانشگاه ها.
- مشکلات صنفی دانشگاه و مساله شورای صنفی که بعد از تحصن سال ٨۷ هیچ انتخابات و نماینده ای از طرف دانشگاه ندارد.
دانشجویان در بیانیه شدیداللحن خود نسبت به موارد فوق رئیس دانشگاه را این گونه خطاب دادند:
"سرکار خانم حجازی زاده! هر روز که می گذرد بیشتر پی به آن می بریم که حرکات شما همگی پوپولیستی و عوام فریبانه اند و بسیار شبیه به آنچه که رئیس دولت انجام می دهد و به همین دلیل است که امروز قدیمی ترین دانشگاه ایران با سیاست های شما به این وضع دچار شده است".
دانشجویان معترض هم چنین جو خفقان در دانشگاه و جامعه را ناشی از اقدامات حکومت دیکتاتوری دانستند و مساله تفکیک جنسیتی را نیز شرم آور و توهین به دانشجو و مسئله حجاب را نیز نهایت تحجر اعلام نمودند.
در پی این بیانیه و فعالیت های جنبی دانشجویان معترض به موازات آن، مساله تفکیک جنسیتی و اقدامات صورت گرفته در جهت اعمال آن متوقف گردیده و به وضعیت قبل بازگشت. انتخابات شورای صنفی نیز همین ماه برگزار خواهد شد. هم چنین رئیس دانشگاه از سوی دانشگاه موظف به حضور در جلسه پرسش و پاسخی شد که از سوی دانشجویان ترتیب داده است. مجموعه این اعتراضات و اقدامات دانشجویان تربیت معلم کرج، پیروزی هایی برای جنبش دانشجوییست که در مقابل سرکوب و فشارهای پیاپی مقاومت می کند.
فعالین دانشگاه در بیانیه های مشترک رادیکال خود و با لحنی قاطع، اقدامات صورت گرفته را مضحک و کثیف دانستند، که هدفی جز اشغال کردن ذهن دانشجویان، آزار وجهت دادن به آن ندارد.
موضوعات مطرح شده در این بیانیه شامل:
- فضای ارعاب و سرکوب موجود در جامعه و وضعیت معیشتی وخیم مردم
- اقدامات سرکوبگرانه صورت گرفته در مورد مساله تفکیک جنسیتی (جدایی اتوبوس ها، جدایی فضاهای سبزو پارک ها و حتی در دانشگاه ها) و نیز برخوردهای مستقیم حراست دانشگاه ها.
- مشکلات صنفی دانشگاه و مساله شورای صنفی که بعد از تحصن سال ٨۷ هیچ انتخابات و نماینده ای از طرف دانشگاه ندارد.
دانشجویان در بیانیه شدیداللحن خود نسبت به موارد فوق رئیس دانشگاه را این گونه خطاب دادند:
"سرکار خانم حجازی زاده! هر روز که می گذرد بیشتر پی به آن می بریم که حرکات شما همگی پوپولیستی و عوام فریبانه اند و بسیار شبیه به آنچه که رئیس دولت انجام می دهد و به همین دلیل است که امروز قدیمی ترین دانشگاه ایران با سیاست های شما به این وضع دچار شده است".
دانشجویان معترض هم چنین جو خفقان در دانشگاه و جامعه را ناشی از اقدامات حکومت دیکتاتوری دانستند و مساله تفکیک جنسیتی را نیز شرم آور و توهین به دانشجو و مسئله حجاب را نیز نهایت تحجر اعلام نمودند.
در پی این بیانیه و فعالیت های جنبی دانشجویان معترض به موازات آن، مساله تفکیک جنسیتی و اقدامات صورت گرفته در جهت اعمال آن متوقف گردیده و به وضعیت قبل بازگشت. انتخابات شورای صنفی نیز همین ماه برگزار خواهد شد. هم چنین رئیس دانشگاه از سوی دانشگاه موظف به حضور در جلسه پرسش و پاسخی شد که از سوی دانشجویان ترتیب داده است. مجموعه این اعتراضات و اقدامات دانشجویان تربیت معلم کرج، پیروزی هایی برای جنبش دانشجوییست که در مقابل سرکوب و فشارهای پیاپی مقاومت می کند.
ترکیه و میانجیگری در گفتوگوهای هستهای ایران و غرب
با اینکه ایران به برگزاری دور تازه مذاکرات با گروه ۵+۱ در استانبول ابراز تمایل کرده است و عبدالله گل رئیسجمهور ترکیه نیز تمایل کشورش برای میزبانی این گفتوگوها را «در صورت رضایت طرفین» ابراز داشته بود، کاترین اشتون که از سوی گروه پنج به علاوه یک مسئولیت هدایت گفتوگوها با ایران را برعهده دارد، با پذیرش تاریخ ۱۴ آذر ماه (پنجم دسامبر) به عنوان زمان برگزاری مذاکرات، پیشنهاد کرد که این مذاکرات نه در ترکیه بلکه در سوئیس یا اتریش برگزار شود.
ایالات متحده آمریکا نیز با حمایت از پیشنهاد اتحادیه اروپا برای برگزاری دور نخست مذاکرات جدید هستهای با ایران در «اروپای مرکزی» اعلام کرد که دور بعدی این مذاکرات همانگونه که ایران پیشنهاد کرده است، «میتواند» در ترکیه برگزار شود.
عارف کسکین، کارشناس مرکز مطالعات یورو-آسیای ترکیه، در گفتوگو با رادیو فردا، بر این عقیده است که تمایل ایران برای برگزاری دور جدید مذاکرات با گروه موسوم به ۵+۱ (پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل به علاوه آلمان) در ترکیه تلاشی برای کشاندن مسیر مذاکرات به چهارچوب «بیانیه تهران» است.
«بیانیه تهران» که در ماه ژوئن سال جاری میان وزرای خارجه ایران، ترکیه و برزیل در حضور رهبران هر سه کشور به امضا رسید، حاوی توافق بر خروج هزار و ۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم کم غلظت (۳.۵ درصد) و نگهداری آن به مدت یک سال در ترکیه و نهایتاً مبادله ان با ۱۲۰ کیلوگرم صفحه سوخت ۲۰ درصدی با یکی از کشورهای سازنده این نوع صفحات سوخت، برای بارگذاری در راکتور امیرآباد تهران است.
در بیانیه به صراحت از غرب خواسته شده بود که علاوه بر انجام این مبادله، حق ایران را در غنیسازی به رسمیت بشناسد. توافقی که آرامش خاطر کشورهای غربی از پتانسیل بالقوه ذخایر اورانیوم ایران برای ساخت سلاح هسته ای را فراهم نکرد.
آقای کسکین میگوید که ایران هم اکنون در انزوای سختی قرار گرفته و با توجه به قهر اخیر روسیه از ایران و سیاست نزدیکی به شرق ترکیه، میخواهد از فرصت به وجود آمده نهایت استفاده را بکند.
وی میگوید: «اخیراً موضع ترکیه به ایران نزدیکتر شده و به همان نسبت روابط ترکیه و غرب سردتر شده است. ایران حتی کوشش دارد که ترکیه را هم درگیر میانجیگری برنامه هستهای خودش با کشورهای غربی بکند. ایران خواهان احیای مذاکرات در چهارچوب بیانیه تهران است و ترکیه را تنها حامی قدرتمند خود در مقابل غرب به حساب میآورد».
هفته گذشته آقای متکی وزیر خارجه ایران در بیاناتی اظهار کرده بود که ایران به خاطر «صداقت» ترکیه، مایل است که مذاکرات ۵+۱ با تهران در این کشور انجام پذیرد.
آقای کسکین میگوید که نزدیکی ایران و ترکیه باعث ایجاد تنشهایی میان آنکارا، اسرائیل و غرب شده است و به نظر این کارشناس سیاسی، در جمعبندی کلی ریسک نزدیکی ترکیه به ایران از دستاوردهای آن به مراتب بیشتر است و حتی پیشنهاد میانجیگری ایران میتواند دامی برای آنکارا باشد.
وی ادامه میدهد: «حساسیت اساسی امریکا بر ترکیه بیشتر حول روابط این کشور با ایران است. ایران این موضوع را به خوبی میداند و شاید آگاهانه با وارد کردن ترکیه به مناقشه هستهای خودش خواهان متلاطم کردن هر چه بیشتر روابط ترکیه با غرب است و بهتر است که مقامات ترکیه کمی محتاطانه در مورد میانجیگری برنامه هستهای تهران تصمیم بگیرند».
به گفته این کارشناس مرکز مطالعات یورو-آسیای ترکیه، ایران با تأکید بر میانجیگری ترکیه در مقابل رد این پیشنهاد از سوی کشورهای ۵+۱، عملاً سناریویی چیده است که به آنکار تلقین کند که غرب بر خلاف ایران اعتماد و جایگاهی برای ترکیه قائل نیست. ایران مصرانه خواهان بر هم زدن روابط ترکیه و غرب است. این میتواند دامی بر سر راه ترکیه و به زیان این کشور باشد.
به عقده این کارشناس ترک، ترکیه عملاً سیاستی متمایل به ایران دارد و هرگز نمیتواند نقش میانجی بیطرف میان ایران و غرب را ایفا کند و در صورتی که وارد این معرکه شود و باز هم جانب ایران را بگیرد، ممکن است روابطش با دنیای غرب دستخوش تنشهای شدید شود.
آقای کسکین همچنین میگوید که سیاست کنونی ترکیه در مسیری نیست که نتایج مثبتی برای حل برنامه هستهای ایران به ارمغان آورد و به همین خاطر نباید بیش از این بر طبل میانجیگری بگوبد.
وی میافزاید:«به صراحت باید اعتراف کرد که بعد از بیانیه تهران، ترکیه نه تنها نتیجه مثبتی در مسیر حل مناقشه هستهای ایران حاصل نکرد، بلکه حتی خودش نیز به قسمتی از مشکل هستهای ایران تبدیل شد که بایستی دامنش را از این معرکه بیرون بکشد».
وی میگوید در شرایطی که هنوز ۵+۱ و ایران نتوانستهاند موضوع مذاکرات را مشخص کنند، یعنی هیچ زمینهای برای حصول شانس باز شدن این گره وجود ندارد، ترکیه میخواهد چه نقش مثبتی در این مذاکرات «بی سر و ته» داشته باشد؟
آخرین دور گفتوگوهای ایران و گروه پنج به علاوه یک در مهرماه سال ۸۸ در ژنو سوئیس برگزار شد و توافق کلی حاصل از این نشست مبنی بر تبادل سوخت با هدف تأمین سوخت مورد نیاز رآکتور تحقیقاتی تهران، چند هفته بعد در وین میان نمایندگان ایران و کشورهای فرانسه، روسیه و آمریکا، تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی به بحث گذاشته شد که با تعلل ایران در ارائه پاسخ نهایی به این پیشنهاد و اصرار ایران بر آغاز غنیسازی ۲۰ درصدی در داخل کشور، علاوه بر متوقف کردن مذاکرات هستهای، به اجماع کشورهای غربی برای تصویب دور چهارم تحریمهای ایران در شورای امنیت انجامید.
در پی بیانیه تهران و رد این توافق از طرف آمریکا و غرب، چهارمین دور تحریمها علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید؛ تحریمهایی که با محدودیتهای یکجانبه وضع شده از سوی اروپا و آمریکا تکمیل شد تا به گفته ناظران سیاسی، ایران را متحمل سختترین تحریمها و محدودیتهایی کند که تا کنون با آن مواجه بوده است.
قرار است دور جدید مذاکرات در پنج ماه دسامبر سال جاری پیگیری شود، با اینهمه ایران مایل است که حول بسته پیشنهادی خود که سال گذشته تدوین کرده و به غرب ارئه کرد مذاکره کند. بسته پیشنهادی ایران بدون اشاره به برنامه هستهای این کشور، پیرامون موضوعات کلی، از جمله امنیت منطقه و مدیریت جهان است.
ایالات متحده آمریکا نیز با حمایت از پیشنهاد اتحادیه اروپا برای برگزاری دور نخست مذاکرات جدید هستهای با ایران در «اروپای مرکزی» اعلام کرد که دور بعدی این مذاکرات همانگونه که ایران پیشنهاد کرده است، «میتواند» در ترکیه برگزار شود.
عارف کسکین، کارشناس مرکز مطالعات یورو-آسیای ترکیه، در گفتوگو با رادیو فردا، بر این عقیده است که تمایل ایران برای برگزاری دور جدید مذاکرات با گروه موسوم به ۵+۱ (پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل به علاوه آلمان) در ترکیه تلاشی برای کشاندن مسیر مذاکرات به چهارچوب «بیانیه تهران» است.
«بیانیه تهران» که در ماه ژوئن سال جاری میان وزرای خارجه ایران، ترکیه و برزیل در حضور رهبران هر سه کشور به امضا رسید، حاوی توافق بر خروج هزار و ۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم کم غلظت (۳.۵ درصد) و نگهداری آن به مدت یک سال در ترکیه و نهایتاً مبادله ان با ۱۲۰ کیلوگرم صفحه سوخت ۲۰ درصدی با یکی از کشورهای سازنده این نوع صفحات سوخت، برای بارگذاری در راکتور امیرآباد تهران است.
در بیانیه به صراحت از غرب خواسته شده بود که علاوه بر انجام این مبادله، حق ایران را در غنیسازی به رسمیت بشناسد. توافقی که آرامش خاطر کشورهای غربی از پتانسیل بالقوه ذخایر اورانیوم ایران برای ساخت سلاح هسته ای را فراهم نکرد.
آقای کسکین میگوید که ایران هم اکنون در انزوای سختی قرار گرفته و با توجه به قهر اخیر روسیه از ایران و سیاست نزدیکی به شرق ترکیه، میخواهد از فرصت به وجود آمده نهایت استفاده را بکند.
وی میگوید: «اخیراً موضع ترکیه به ایران نزدیکتر شده و به همان نسبت روابط ترکیه و غرب سردتر شده است. ایران حتی کوشش دارد که ترکیه را هم درگیر میانجیگری برنامه هستهای خودش با کشورهای غربی بکند. ایران خواهان احیای مذاکرات در چهارچوب بیانیه تهران است و ترکیه را تنها حامی قدرتمند خود در مقابل غرب به حساب میآورد».
هفته گذشته آقای متکی وزیر خارجه ایران در بیاناتی اظهار کرده بود که ایران به خاطر «صداقت» ترکیه، مایل است که مذاکرات ۵+۱ با تهران در این کشور انجام پذیرد.
آقای کسکین میگوید که نزدیکی ایران و ترکیه باعث ایجاد تنشهایی میان آنکارا، اسرائیل و غرب شده است و به نظر این کارشناس سیاسی، در جمعبندی کلی ریسک نزدیکی ترکیه به ایران از دستاوردهای آن به مراتب بیشتر است و حتی پیشنهاد میانجیگری ایران میتواند دامی برای آنکارا باشد.
وی ادامه میدهد: «حساسیت اساسی امریکا بر ترکیه بیشتر حول روابط این کشور با ایران است. ایران این موضوع را به خوبی میداند و شاید آگاهانه با وارد کردن ترکیه به مناقشه هستهای خودش خواهان متلاطم کردن هر چه بیشتر روابط ترکیه با غرب است و بهتر است که مقامات ترکیه کمی محتاطانه در مورد میانجیگری برنامه هستهای تهران تصمیم بگیرند».
به گفته این کارشناس مرکز مطالعات یورو-آسیای ترکیه، ایران با تأکید بر میانجیگری ترکیه در مقابل رد این پیشنهاد از سوی کشورهای ۵+۱، عملاً سناریویی چیده است که به آنکار تلقین کند که غرب بر خلاف ایران اعتماد و جایگاهی برای ترکیه قائل نیست. ایران مصرانه خواهان بر هم زدن روابط ترکیه و غرب است. این میتواند دامی بر سر راه ترکیه و به زیان این کشور باشد.
به عقده این کارشناس ترک، ترکیه عملاً سیاستی متمایل به ایران دارد و هرگز نمیتواند نقش میانجی بیطرف میان ایران و غرب را ایفا کند و در صورتی که وارد این معرکه شود و باز هم جانب ایران را بگیرد، ممکن است روابطش با دنیای غرب دستخوش تنشهای شدید شود.
آقای کسکین همچنین میگوید که سیاست کنونی ترکیه در مسیری نیست که نتایج مثبتی برای حل برنامه هستهای ایران به ارمغان آورد و به همین خاطر نباید بیش از این بر طبل میانجیگری بگوبد.
وی میافزاید:«به صراحت باید اعتراف کرد که بعد از بیانیه تهران، ترکیه نه تنها نتیجه مثبتی در مسیر حل مناقشه هستهای ایران حاصل نکرد، بلکه حتی خودش نیز به قسمتی از مشکل هستهای ایران تبدیل شد که بایستی دامنش را از این معرکه بیرون بکشد».
وی میگوید در شرایطی که هنوز ۵+۱ و ایران نتوانستهاند موضوع مذاکرات را مشخص کنند، یعنی هیچ زمینهای برای حصول شانس باز شدن این گره وجود ندارد، ترکیه میخواهد چه نقش مثبتی در این مذاکرات «بی سر و ته» داشته باشد؟
آخرین دور گفتوگوهای ایران و گروه پنج به علاوه یک در مهرماه سال ۸۸ در ژنو سوئیس برگزار شد و توافق کلی حاصل از این نشست مبنی بر تبادل سوخت با هدف تأمین سوخت مورد نیاز رآکتور تحقیقاتی تهران، چند هفته بعد در وین میان نمایندگان ایران و کشورهای فرانسه، روسیه و آمریکا، تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی به بحث گذاشته شد که با تعلل ایران در ارائه پاسخ نهایی به این پیشنهاد و اصرار ایران بر آغاز غنیسازی ۲۰ درصدی در داخل کشور، علاوه بر متوقف کردن مذاکرات هستهای، به اجماع کشورهای غربی برای تصویب دور چهارم تحریمهای ایران در شورای امنیت انجامید.
در پی بیانیه تهران و رد این توافق از طرف آمریکا و غرب، چهارمین دور تحریمها علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید؛ تحریمهایی که با محدودیتهای یکجانبه وضع شده از سوی اروپا و آمریکا تکمیل شد تا به گفته ناظران سیاسی، ایران را متحمل سختترین تحریمها و محدودیتهایی کند که تا کنون با آن مواجه بوده است.
قرار است دور جدید مذاکرات در پنج ماه دسامبر سال جاری پیگیری شود، با اینهمه ایران مایل است که حول بسته پیشنهادی خود که سال گذشته تدوین کرده و به غرب ارئه کرد مذاکره کند. بسته پیشنهادی ایران بدون اشاره به برنامه هستهای این کشور، پیرامون موضوعات کلی، از جمله امنیت منطقه و مدیریت جهان است.
رابرت گیتس: حمله نظامی برنامه اتمی ایران را زیرزمینی میکند
رابرت گیتس، وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا، گفته است، از طریق حمله نظامی نمیتوان جمهوری اسلامی ایران را از تلاش برای ساخت جنگافزارهای هستهای بازداشت و چنین اقدامی تنها موجب «مخفیانه» شدن برنامه اتمی این کشور شده و «اتحاد ایران» را در پی خواهد داشت.
به گزارش خبرگزاری رویترز، رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا روز سهشنبه در سخنانی در نشست سالانه والاستریتژورنال برای «مدیران اجرایی»، اظهار داشته است، حمله نظامی به ایران نمیتواند، موجب بازداشتن این کشور از ساخت جنگافزارهای هستهای شود.
آقای گیتس با بیان این که اقدام نظامی علیه ایران، این کشور را مصمم به ساخت سلاحهای هستهای خواهد کرد، بر اهمیت «استفاده از راهکارهای دیگر برای واداشتن ایران به صرف نظر کردن از تلاش برای ساخت جنگافزارهای هستهای» تاکید کرده است.
این در حالی است که در اوایل مرداد ماه سال جاری خورشیدی، مایکل هایدن، رئیس پیشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، با ابراز نگرانی نسبت به پیامدهای دستیابی ایران به جنگافزارهای هستهای و نیز با زیر سئوال بردن کارآیی تحریمها در بازداشتن ایران از ساخت این گونه سلاحها گفته بود، حمله نظامی به ایران «چه بسا بدترین گزینه موجود» برای بازداشتن ایران از ساخت جنگافزارهای هستهای نباشد.
این ژنرال بازنشسته نیروی هوایی آمریکا که در دوران ریاست جمهوری جورج بوش ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا را برعهده داشت، با ابراز نگرانی نسبت به دستیابی ایران به توانایی ساخت جنگافزارهای هستهای آن را به اندازه تولید این گونه جنگافزارها در ایران، «بیثبات کننده» دانسته بود.
ایالات متحده آمریکا و اسرائیل که برنامه هستهای ایران را تهدیدی برای امنیت خود ارزیابی میکنند، بارها تاکید کردهاند، اگرچه از تلاشهای دیپلماتیک برای وادار ساختن جمهوری اسلامی به صرفنظر کردن از این برنامه حمایت میکنند، اما حمله نظامی را به عنوان یک راهحل احتمالی از دستور کار خود خارج نمیکنند.
با این همه وزارت دفاع ایالات متحده در ماه آوریل سال جاری اعلام کرده بود، حمله به ایران «در آینده نزدیک» در دستور کار آمریکا قرار ندارد.
در این میان جورج بوش، رئیس جمهور پیشین آمریکا، در کتاب خاطرات خود که به تازگی منتشر شده، فاش کرده است که وی در دوره ریاست جمهوریاش به وزارت دفاع دستور داده بود، طرحی را برای حمله به ایران آماده کند.
رئیس جمهور پیشین آمریکا در کتاب خاطرات خود در این باره نوشته است: «به پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) دستور دادم، بررسیهای لازم را درباره ضروریات حمله به ایران انجام دهد. چنین اقدامی میتوانست، لااقل به صورت موقت، بمب ساعتی را متوقف سازد.»
با این حال آقای بوش با بیان این که مشاورانش درباره حمله به ایران با هم اختلاف نظر داشتند، افزوده است، در حالی که برخی از آنها چنین استدلال میکردند که نابود ساختن تاسیسات هستهای ایران به نفع مخالفان رژیم خواهد بود، گروه دیگری از آنان از این بابت نگران بودند که حمله آمریکا به ایران موجب برانگیختن احساسات ملیگرایانه ایرانیها علیه ایالات متحده شود.
در این میان، رابرت گیتس، که در دولت دوم جورج بوش نیز پست وزارت دفاع آمریکا را بر عهده داشت، در سخنان روز سهشنبه خود با ابراز نگرانی از این که حمله نظامی به ایران تنها موجب تاخیر «دو تا سه ساله» در ساخت جنگافزارهای هستهای توسط این کشور و «مخفیانه» شدن برنامه هستهای جمهوری اسلامی شود، ابراز عقیده کرده است، چنین اقدامی میتواند، به اتحاد «یک کشور متفرق» منجر شود.
وی همچنین با بیان این که تحریمهای اعمال شده علیه ایران «بیش از آن که تصور میشود، تاثیرگذار بودهاند»، از «اختلاف روزافزون میان محمود احمدینژاد و علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی» بر سرکارآیی تحریمها خبر داده و گفته است، شواهدی در دست است که نشان میدهد، کم کم خامنهای این پرسش را مطرح میکند که آیا «احمدینژاد در باره تاثیر تحریمها بر اقتصاد ایران به وی دروغ نمیگوید؟»
وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا در باره راهحل تنش کنونی بر سرمساله هستهای ایران نیز گفته است: «تنها راه حل پایدار برای جلوگیری از ساخت جنگافزارهای هستهای توسط ایران این است که خود ایرانیها به این نتیجه برسند که این کار به نفع آنها نیست. هر گزینه دیگری غیر از این، یک راه حل کوتاه مدت خواهد بود.»
به گزارش خبرگزاری رویترز، رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا روز سهشنبه در سخنانی در نشست سالانه والاستریتژورنال برای «مدیران اجرایی»، اظهار داشته است، حمله نظامی به ایران نمیتواند، موجب بازداشتن این کشور از ساخت جنگافزارهای هستهای شود.
آقای گیتس با بیان این که اقدام نظامی علیه ایران، این کشور را مصمم به ساخت سلاحهای هستهای خواهد کرد، بر اهمیت «استفاده از راهکارهای دیگر برای واداشتن ایران به صرف نظر کردن از تلاش برای ساخت جنگافزارهای هستهای» تاکید کرده است.
این در حالی است که در اوایل مرداد ماه سال جاری خورشیدی، مایکل هایدن، رئیس پیشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، با ابراز نگرانی نسبت به پیامدهای دستیابی ایران به جنگافزارهای هستهای و نیز با زیر سئوال بردن کارآیی تحریمها در بازداشتن ایران از ساخت این گونه سلاحها گفته بود، حمله نظامی به ایران «چه بسا بدترین گزینه موجود» برای بازداشتن ایران از ساخت جنگافزارهای هستهای نباشد.
این ژنرال بازنشسته نیروی هوایی آمریکا که در دوران ریاست جمهوری جورج بوش ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا را برعهده داشت، با ابراز نگرانی نسبت به دستیابی ایران به توانایی ساخت جنگافزارهای هستهای آن را به اندازه تولید این گونه جنگافزارها در ایران، «بیثبات کننده» دانسته بود.
ایالات متحده آمریکا و اسرائیل که برنامه هستهای ایران را تهدیدی برای امنیت خود ارزیابی میکنند، بارها تاکید کردهاند، اگرچه از تلاشهای دیپلماتیک برای وادار ساختن جمهوری اسلامی به صرفنظر کردن از این برنامه حمایت میکنند، اما حمله نظامی را به عنوان یک راهحل احتمالی از دستور کار خود خارج نمیکنند.
با این همه وزارت دفاع ایالات متحده در ماه آوریل سال جاری اعلام کرده بود، حمله به ایران «در آینده نزدیک» در دستور کار آمریکا قرار ندارد.
در این میان جورج بوش، رئیس جمهور پیشین آمریکا، در کتاب خاطرات خود که به تازگی منتشر شده، فاش کرده است که وی در دوره ریاست جمهوریاش به وزارت دفاع دستور داده بود، طرحی را برای حمله به ایران آماده کند.
رئیس جمهور پیشین آمریکا در کتاب خاطرات خود در این باره نوشته است: «به پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) دستور دادم، بررسیهای لازم را درباره ضروریات حمله به ایران انجام دهد. چنین اقدامی میتوانست، لااقل به صورت موقت، بمب ساعتی را متوقف سازد.»
با این حال آقای بوش با بیان این که مشاورانش درباره حمله به ایران با هم اختلاف نظر داشتند، افزوده است، در حالی که برخی از آنها چنین استدلال میکردند که نابود ساختن تاسیسات هستهای ایران به نفع مخالفان رژیم خواهد بود، گروه دیگری از آنان از این بابت نگران بودند که حمله آمریکا به ایران موجب برانگیختن احساسات ملیگرایانه ایرانیها علیه ایالات متحده شود.
در این میان، رابرت گیتس، که در دولت دوم جورج بوش نیز پست وزارت دفاع آمریکا را بر عهده داشت، در سخنان روز سهشنبه خود با ابراز نگرانی از این که حمله نظامی به ایران تنها موجب تاخیر «دو تا سه ساله» در ساخت جنگافزارهای هستهای توسط این کشور و «مخفیانه» شدن برنامه هستهای جمهوری اسلامی شود، ابراز عقیده کرده است، چنین اقدامی میتواند، به اتحاد «یک کشور متفرق» منجر شود.
وی همچنین با بیان این که تحریمهای اعمال شده علیه ایران «بیش از آن که تصور میشود، تاثیرگذار بودهاند»، از «اختلاف روزافزون میان محمود احمدینژاد و علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی» بر سرکارآیی تحریمها خبر داده و گفته است، شواهدی در دست است که نشان میدهد، کم کم خامنهای این پرسش را مطرح میکند که آیا «احمدینژاد در باره تاثیر تحریمها بر اقتصاد ایران به وی دروغ نمیگوید؟»
وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا در باره راهحل تنش کنونی بر سرمساله هستهای ایران نیز گفته است: «تنها راه حل پایدار برای جلوگیری از ساخت جنگافزارهای هستهای توسط ایران این است که خود ایرانیها به این نتیجه برسند که این کار به نفع آنها نیست. هر گزینه دیگری غیر از این، یک راه حل کوتاه مدت خواهد بود.»
سفیر ایران به وزارت امور خارجه فرانسه احضار شد
سفیر جمهوری اسلامی ایران روز سهشنبه (۱۶ نوامبر/ ۲۵ آبان) به وزارت امور خارجه فرانسه فراخوانده شد. سخنگوی این وزارتخانه در مورد علت فراخوان سفیر گفت که «نیروهای امنیتی ناشناس روز یکشنبه گذشته مانع از ورود بیش از یک سوم از ۱۳۰ میهمان دعوت شده به منزل سفیر فرانسه در تهران شدهاند». خبرگزاری آلمان به نقل از وزارت خارجه فرانسه مینویسد که نیروهای امنیتی حتی یک دیپلمات فرانسوی را نیز مورد ضرب و جرح قرار دادهاند. به گفتهی وزارت امور خارجه فرانسه، «این رفتار غیر قابل قبول و نقض پیمان وین در زمینه روابط دیپلماتیک» است.
نگرانی از پایان ذخائر نفت و انرژی در ایران
بر اساس گزارش وبسایت خبری "تابناک"، دوشنبه (۲۴ آبان / ۱۵ نوامبر) عماد حسینی، سخنگوی کمیسیون انرژی، رشد مصرف انرژی در کشور را بالا ارزیابی کرد و گفت: «با روند کنونی مصرف، ده سال دیگر واردکننده انرژی خواهیم شد.»
وی در ادامه، مصرف جامعه در حوزههای پخش، انتقال و تولید را نگرانکننده خواند و تصریح کرد که این میزان مصرف در مقایسه با دیگر کشورها مانند ژاپن و چین، به ترتیب ۱۰ و ۵.۲ برابر ودر مقابل معدل جهانی نیز ۵.۲ برابر بیشتر است.
حسینی با اشاره به برابری مصرف انرژی ایران با مصرف انرژی بخش صنعتی قاره اروپا، چنین پیشبینی کرد: «با توجه به این که ایران دومین کشور دارنده گاز و سومین کشور دارنده نفت در دنیا به شمار میرود با مصرف بیرویه انرژی در ده سال آینده وارد کننده انرژی خواهیم بود.»
سخنگوی کمیسیون انرژی ایران ضمن اشاره به طرح ۸۴ مادهای اصلاح الگوی مصرف در پارلمان ایران در سال جاری از تصویب ۸۰ ماده آن خبر داد. وی افزود که قانون اصلاح الگوی مصرف مکمل قانون هدفمندی یارانههاست با این تفاوت که هدفمندسازی یارانهها، سیاست قیمتی را برای کاهش مصرف دنبال میکند، اما اصلاح الگوی مصرف سیاست غیرقیمتی و بازسازی سیستم به موجب کاهش مصرف انرژی است.
دولت مکلف به ارائه سند ملی راهبردی انرژی شد
براساس گزارش شبکه اطلاعرسانی "نفت و انرژی" (شانا)، سهشنبه (۲۵ آبان / ۱۶ نوامبر) نمایندگان پارلمان ایران به پیشنهاد کمیسیون انرژی، دولت را به ارائه سند ملی راهبردی انرژی در ۶ ماه نخست برنامه پنجم توسعه موظف کردند.
با تصویب ماده ۱۱۸ لایحه پنجم در بخش نفت و گاز، همزمان با لزوم ارائه سند توسط دولت، شرایط اساسی روشهای اکتشاف، توسعه و تولید با حفظ حق مالکیت و اعمال تصرفات مالکانه برای دولت در سال اول برنامه با پیشنهاد وزارت نفت تهیه و به تصویب شورای اقتصاد میرسد.
پیش از این نیز نمایندگان مجلس نسبت به ضرورت برنامهریزی برای استفاده بهینه از ذخائر نفتی از دولت انتقاد کرده بودند. ۳۹ نماینده مجلس در تیرماه جاری از وزیر نفت خواستند تا در مورد دلایل عقب افتادن ايران از برخی حوزههای مشترك نفتی به دولت توضیح دهد.
بنا به گزارش روزنامه "همشهری" در آبان ماه سال جاری، سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) با انتشار آخرین آمار خود از ذخائر انرژی در جهان (منتشر شده در سال ۲۰۰۹) ونزوئلا را در مقام دوم و جایگزین ایران در این رتبه معرفی کرد.
مسئولان ایرانی نسبت به آمار اوپک ابراز تردید کردند، به طوریکه محمدعلی خطیبی، نماینده ایران در اوپک، گفت: «زمانیکه کشورها با ارسال نامهای به اوپک از افزایش میزان ذخائر نفتی خود خبر میدهند، این سازمان رقم جدید را رسمی تلقی کرده و آن را در بولتن سالانه آماری ذکر میکند.»
اما آنچه گزارشها و آمار نشان میدهند حاکی از کاهش میزان تولید نفت خاک ایران تحت تاثیر عواملی مانند عمر مخازن نفتی، مهندسی ضعیف مخازن و مصرف بالای داخلی است که در صورت عدم مهار این عوامل یکی از منابع تامینکننده هزینههای اقتصادی ایران از بین خواهد رفت.
از سوی دیگر، بنا به گزارش شبکه اطلاعرسانی "نفت و انرژی" (شانا)، گروه دیدهبان انرژی مستقر در آلمان با انتشار گزارشی در لندن اعلام کرد تولید نفت سالانه ۷ درصد کاهش خواهد یافت و در آیندهای نزدیک، جهان قادر به تولید تمام نفت مورد نیاز خود نخواهد بود.
موسسه دیدهبانان انرژی معتقد است، میزان واقعی ذخائر نفت دو سوم برآوردهای رسمی صنعت نفت جهان است که با روند کنونی تولید جهان تکافوی ۴۲ سال را خواهد داشت.
یورگ شیندلر، تهیه کننده این گزارش با خبر دادن از کاهش تولید گاز، زغال سنگ و اورانیوم خاطرنشان کرد که «جهان در آستانه یک تغییر ساختاری در سامانه اقتصادی است؛ کاهش تولید سوختهای فسیلی محرک این تغییر خواهد بود و تقریبا بر تمامی جنبههای زندگی تاثیر خواهد داشت».
پیشرفت تازه در روند از سرگیری مذاکرات هستهای
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران از توافق تهران با گروه ۵+۱ در مورد زمان دور جدید مذاکرات خبر داد. خبرگزارهای ایران تاریخ دقیقی را از قول رامین مهمانپرست ذکر نکردهاند، اما خبرگزاری آلمان میگوید که وی از روز ۵ دسامبر نام برده است.
سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در نامهای که روز ۹ نوامبر برای کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا فرستاد، پیشنهاد کرد که مذاکرات هستهای میان نمایندگان ایران و گروه ۵+۱ در روز ۲۳ نوامبر یا ۵ دسامبر سال جاری در شهر استانبول ترکیه برگزار شود.
گروه ۵+۱ از اعضای دائم شورای امنیت، یعنی آمریکا، روسیه، چین، بریتانیا، فرانسه و آلمان تشکیل شده و معمولاَ مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به نمایندگی از سوی این گروه با مقامات ایرانی در تماس بوده است.
این گروه هدایت تصمیمها و رویکردهای بینالمللی نسبت به برنامههای اتمی جمهوری اسلامی را به عهده دارد. تهیه پیشنویس قطعنامههای تنبیهی شورای امنیت علیه ایران هم توسط اعضای این گروه انجام شده است.
در روزهای گذشته خبرگزاریها گزارش دادند که خانم اشتون با تاریخ ۵ دسامبر به عنوان روز مذاکرات موافقت کرده، اما خواسته است که دور اول گفتوگوها در سوئیس یا اتریش برگزار شود. او گفته است که با برگزاری دور دوم مذاکرات در استانبول مخالفتی ندارد. دولت آمریکا نیز نظر مشابهی را در بارهی زمان و مکان مذاکرات بیان کرده است.
ناخشنودی در ایران
انگیزه جمهوری اسلامی از پیشنهاد ترکیه به عنوان مکان مذاکرات ظاهرا این بود که مناسبات حسنه میان دو کشور به سود تقویت موضع ایران در مذاکرات تمام شود. از همین رو مخالفت غرب با این پیشنهاد ناخشنودی تهران را به دنبال داشته است.
جواد جهانگیرزاده، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ایران در همین رابطه به خبرگزاری ایسنا گفته است: «تركیه از این جهت برای انجام مذاكرات میان ایران و ۵+۱ مناسب بود كه هم در بیانیه تهران حضور داشت و علاوه بر آن مذاكرات در منطقه انجام میشد؛ اما انتقال محل مذاكرات به غیر از كشورهای منطقه به تحقق خواستههای كشورهای غربی كمک میكند.»
جهانگیرزاده در ادامه، مخالفت غرب با پیشنهاد ایران را نشاندهندهی وجود «مسائلی در پشت ماجرا» و دلیلی بر تلاش غرب برای «منحرفکردن اصل مذاکرات» توصیف کرده و آن را «نگرانکننده» دانسته است. با این همه، وی گفته است که جمهوری اسلامی در همه جا میتواند «از خود دفاع کند».
واکنش به رد پیشنهاد ایران از سوی غرب
مهمانپرست که روز سهشنبه (۱۷ نوامبر / ۲۵ آبان) در یک کنفرانس مطبوعاتی در تهران سخن میگفت، به سئوالی پیرامون اظهارات وزیر خارجه آمریکا مبنی بر رد پیشنهادات ایران برای مذاکره با گروه ۵+۱، پاسخ صریحی نداد و تنها گفت: «اگر برای مذاکرات توافق طرفین باشد و نیت طرفین همکاری و حل موضوعات جهانی باشد، درباره زمان و مکان و چگونگی مذاکرات میشود به توافق رسید.»
سخنگوی وزارت خارجه ایران اظهار داشت که رایزنیها در این موضوعات در دستورکار است. وی افزود: «فکر میکنیم مذاکرات شروع میشود و در طی مذاکرات باید دید چه مقدار با روحیه همکاری مواجه میشویم و چه مقدار میتوان به نتیجهبخش بودن مذاکرات امیدوار بود.»
محمود احمدینژاد در ماههای اخیر شروط متفاوتی را برای از سرگیری مذاکرات هستهای اعلام کرده است. او خواسته که غرب دربارهی "بمب اتمی" اسرائیل اظهار نظر کند و نیز اعلام کند که آیا پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای (ان پی تی) را به عنون یک معاهده بینالمللی میپذیرد یا نه. تعیین هدف مذاکرات و اعلام حسن نیت نسبت به روند و نتیجه آن و نیز افزودن کشورهایی مانند ترکیه و برزیل به ترکیب گروه ۵+۱ از دیگر شروط احمدینژاد بودهاند.
غرب پیوسته به شروط احمدینژاد بیاعتنایی نشان داده است و موضوع مذاکرات را صرفاَ پرداختن به برنامه هستهای ایران و چگونگی اعتمادسازی تهران دربارهی آن اعلام کرده است.
غنیسازی، جزیی از "حقوق اساسی ایران"؟
احمدینژاد اخیراَ دوباره در اشاره به مناقشه هستهای با گروه ۵+۱ اعلام کرد که «بر سر حقوق اساسی» مردم ایران با کسی مذاکره نخواهد کرد. خبرنگار خبرگزاری رویترز در کنفرانس مطبوعاتی روز سهشنبه از سخنگوی وزارت خارجه ایران پرسید که آیا «غنیسازی اورانیوم» هم جزیی از «حقوق اساسی» مورد اشاره احمدینژاد است. مهمانپرست به این پرسش نیز پاسخ مشخصی نداد و تنها گفت: «مذاکره با ۵+۱ و بحثهایی که باید مطرح شود توسط تیمهای مذاکرهکننده مورد رایزنی قرار میگیرد.» او افزود که «مفهوم آمادگی طرفین برای شروع مذاکرات این معنی را میدهد که درباره موضوعات مورد بحث، چارچوبهایی در حال شکل گرفتن است.»
گیتس: تحریم بهتر از حمله نظامی است
در این میان، رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا بار دیگر حمله نظامی به ایران را رویکردی غیرموثر در توقف برنامه هستهای این کشور دانسته است. وی که روز سهشنبه (۱۶ نوامبر / ۲۵ آبان) در جمعی از مدیران اقتصادی و سیاسی آمریکا سخن میگفت، حمله نظامی را عاملی دانست که میتواند شکافها میان حکومت و مردم ایران را کم کند و به انسجام میان آنها بیانجامد.
گیتس با تاکید بر اینکه باید رویکرد دیگری برای توقف برنامه هستهای ایران در پیش گرفت، تصریح کرد که حمله نظامی صرفاَ این برنامه را با تاخیر مواجه میکند، و میتواند دولت ایران را به تلاشهای فشردهتر برای ساخت سلاح هستهای سوق دهد.
گیتس مجدداَ بر اولویت تحریمها نسبت به حمله نظامی تاکید کرد. او یک هفته پیش نیز در جریان سفر به استرالیا با اشاره به تحریمهای شدیدتر سازمان ملل که اینک در حال اجرا هستند، آنها را تأثیرگذار دانست و دامنهی این تاثیر بر فعل و انفعالات اقتصادی ایران را فراتر از انتظار توصیف کرد.
رسانه های دولتی حادثه سعادتآباد را به دوران هاشمی و خاتمی ربط دادند!
یکهفته پس از آنکه شهرام شکیبا در یاداشت طنزی خواستار کشف ردپای سران فتنه در ماجرای سعادتآباد شد، رسانههای حامی دولت از جمله رجانیوز و بولتننیوز در تحلیلی ریشههای این جنایت را به ۱۶ سال ریاستجمهوری هاشمی و خاتمی نسبت دادند .
به گزارش سایت آفتاب متن تحلیل این دو سایت به شرح زیر است:
موضوع جنایت میدان کاج چند روزی سوژهای جذاب بوده زیرا همه چیز در آن برای هر نوع سلیقهها یافت میشود؛ از ماجرای دراماتیک عشقی گرفته تا بحث اقتصادی.
اما در میان گزارشها و تحلیلهایی که از این ماجرا در رسانهها و روزنامهها منتشر شده، برخی گفتهها و مواضع خاص هم دیده میشود؛ از جمله از تمام درام ماجرا برای جهت دادن به احساسات مردم علیه نیروی انتظامی استفاده میشود، حال آنکه این نادرست است.
در اینجا قصد بر این نیست که کوتاهی و اهمال مأموران در برخورد با چنین حادثهای نادیده گرفته شده و یا رفتار مردم نسبت به ماجرا طبیعی قلمداد شود. بلکه در کنار تمام این مسائل، برخی از موارد اساسی نادیده گرفته شده و بهنظر میرسد این امر تعمدی است؛ یعنی برخی از کسانی که در این زمینه اظهارنظر کرده و همه را متهم کردهاند، متهم اصلی را واگذاشته و از کنارش گذشتهاند. متهم اصلی کیست؟
به لحاظ جامعهشناسی، حادثهای از این دست، دو وجه دارد: وجه کنشی و وجه رفتاری. وجه کنشی آن همان است که در صفحه حوادث روزنامهها نوشتند و فیلمش را سایتها عرضه کردند و پیرامون آن مرثیهسراییها درگرفت. اما وجه رفتاری آن کمتر مورد مداقه واقع شد که اتفاقاً مهمتر است. رفتار چیزی نیست که فیالبداهه بروز کند و یکباره شکل بگیرد بلکه در طول زمان و در اثر عوامل و عناصر مختلف پدید میآید. مجموعه رفتارها فرهنگ را شکل میدهد و تکرار کنشها، عادات را.
مثال روشن تفاوت کنش و رفتار و عادت در استفاده از مواد مخدر است. استفاده از مواد در دفعات اولیه یک کنش است اما آنچه فرد را به این کنش سوق داده یک رفتار است. یعنی استفاده از مواد مخدر ناشی از رفتاری است که بخشی از فرهنگ فرد است.
در مورد جنایت میدان کاج هم همینگونه است. آنچه باعث میشود که سه فرد ماجرایی را بهوجود آورند که فرهنگ جامعه را زیر سؤال ببرد، چیزی نیست که در این چند روز و چند ماه و حتی چند سال اخیر بهوجود آمده باشد. ریشه چنین رفتارهایی را بیهیچ تردیدی باید در رویکردهای توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی که برای شانزده سال افکار جامعه را آماج قرار داده و زمینه ترویج و تبلیغ انواع تفکرات فردگرایانه و فمینیستی و سودمحورانه را فراهم کرده بود جست. بیدلیل نیست که اکنون طیف سیاسی گفتمان انقلاب اسلامی با نادیده گرفتن این موضوع تمام توان خود را صرف بیاعتبار نشان دادن اقتدار نیروی انتظامی و سیاستهای فرهنگی کنونی میکند.
هیچ تردیدی در این نیست که ترویج دیدگاههای غربی موجب بروز چنین رفتارهایی است، همانگونه که در غرب انواع و اقسام جنایتها و بسیار فجیعتر از این هر روز رخ میدهد.
در این حالت جای تأسف بسیار است که از این حادثه برای منافع باندی سوءاستفاده شده و ناجوانمردانه ریشههای واقعی آن لاپوشانی شده تا مبادا گردی بر دامن مروجان فرهنگ غربی در ایران بنشیند. جنایت میدان کاج، جنایتی کثیف بود و کثیفتر از آن فرهنگ غربی است و آنان که این فرهنگ را تبلیغ و ترویج کرده و میکنند هم در این جنایت مقصرند!
جرس: پلیس امنیت و گارد ویژه امروز از ساعات اولیه صبح در مقابل حسینیه ارشاد برای ممانعت از برگزاری مراسم معنوی دعای عرفه حضور یافت.
بنا برگزارش های رسیده به جرس، تا زمان ارسال این خبر همچنان پلیس ضد شورش( که لباس های مشکی برتن دارند) و ماموران لباس شخصی هنوز در مقابل حسینیه ارشاد حضور دارند و با هر گونه گفت و گوی دو نفره و ایستادن مردم در خیابان و کوچه های اطراف حسینیه ارشاد برخورد می کنند.
پیش از این نیز گفته شده بود که مراجع رسمی با برگزاری مراسم معنوی دعای عرفه بعد از ظهر روز عرفه در حسینیه ارشاد تهران مخالفت کرده اند.
این در حالیست که این مراسم که در سالیان گذشته به یک سنت در حسینیه ارشاد تبدیل شده، حتی در سال ۸۸ و با وجود محدودیتهای گسترده اجتماعی سال گذشته نیز متوقف نشده بود، امسال نیز سه شنبه ۲۵ آبان ماه قرار بود برگزار شود، اما آنطور که صفحه حسینیه ارشاد در سایت فیسبوک اعلام کرده، این مراسم به دلیل آنچه اعلام مراجع رسمی توصیف شده، برگزار نخواهد شد.
جرس: رهبر جمهوری اسلامی برای دومین بار پس از سفر اخیر خود به استان قم، شامگاه شنبه ٢٢ آبان ماه نیز، بطور ناگهانی عازم آن شهر شد، تا بر اساس گزارش برخی رسانه ها، با چند تن از مراجع عظام، دیدار و گفتگو کند.
به گزارش رجا نیوز، رهبری برای دومین بار پس از سفر به استان قم، برای بازدید از چند تن از مراجع عظام به قم سفر کرد و طی سفر شنبه شب خویش، با حضور در بیوت حضرات آیات شبیری زنجانی و جوادی آملی، از حضور و دیدار این دو مرجع در زمان سفر وی به قم قدردانی کند.
این گزارش حاکیست رهبری هفته گذشته نیز با سفر به قم با حضرات آیات مکارم شیرازی، نوری همدانی و سبحانی دیدار و گفتگو نمود.
رهبر جمهوری اسلامی، بعد از تایید و تکذیب های فراوان، تحت تبلیغات و تدارکات گسترده ای، ٢٧ مهرماه برای انجام سفری نه روزه به شهر قم سفر كرد، که طی آن سفر تنها موفق شد با نیمی از مراجع عظام مقیم آن شهر دیدار نماید.
فخرالسادات محتشمیپور
گفته اند ملاقات محدود! یعنی که لشکر راه نیندازید بیاورید مجلس که لابد این خبرنگارهای ارگان کودتا که پرسه می زنند در راهروهای مجلس دوباره سناریوسازی کنند و بازارگرمی و بلوا و فتنه های سیاه و ... چندتا اسم داده ایم که وکالتاً بروند از جانب همه خانواده ها با وکلا گفتگو کنند. خانم مجردی زنگ می زند و می نالد از درد زانو و می گوید افتاده ام سخت نمی توانم بیایم ولی مجموعه مکاتبات قبلی را یادتان باشد ببرید. قرارمان دوازده و ربع است. اذان می گویند. ماشین را می گذارم جلوی مسجد فخرالدوله و وارد مسجد می شوم. این بنا هم باید کار فخرالدوله مادر مصدق باشد اگر اشتباه نکنم. دستش درد نکند کاش در وقف نامه می نوشت اگر قسمت اعظم را نمی دهند به زن ها، لااقل نصف شود مکان اقامه نماز و ...
دلم بهانه می گیرد. بهانه مکه و کعبه و زیارت و یادم می آید که تذکره را کس دیری باید بدهد نه مزدوران سارقی که می ریزند به بیوت مردم و ناامن می کنند خانه ها را و گرفتاری درست می کنند برای صاحبان اموال مسروقه آن هم با لباس سپاه!!!نماز ظهر را به جماعت می خوانم و برای جلوگیری از خلف وعده عصر را فرادی می خوانم و شعار مرگ را در تعقیبات نماز نشنیده راهی بهارستان می شوم. ما هر یک میهمان نماینده ای هستیم. وارد راهرو مجلس که می شوم خاطرات سال گذشته می آید در نظرم و حاشیه سازی های ارگان کودتا و دروغپردازهای دولتی را که منجر به صدور تکذیبیه های مجلس و شکایت من شد. به کارت میهمان نظری می اندازم برای خاطرجمعی و سرم را می اندازم زیر و از پله ها پایین می روم. دوستان عضو فراکسیون یکی یکی می رسند و حال و احوال می کنند. دارند روضه امام باقر می خوانند. نماینده ای زیرلب میگوید کاش متخلق به اخلاق امام و مستنّ به سنت آنان بودند.ساعت یک جلسه شروع می شود. روضه را آغاز می کنیم: همه با دقت گوش می کنند. رئیس جلسه نگران جلسه مجلس است که باید به موقع برسند و ما نگران جاماندن حتی یک اسم یک تخلف یک مهم از مجموعه گزارشاتمان هستیم.
ساعت که دو می شود هنوز رضا خندان دارد طعم تلخ هجران همسرش و مادر فرزندان خردسالش را می ریزد در کام نمایندگان ملت و آقایان نمایندگان این پا و آن پا می کنند برای به نصاب رساندن جلسه و امین که شروع می کند از ستاره دارها بگوید و از تبعیدی ها و از زنان منتقل شده به متادون،هنوز کلامش به انتها نرسیده تمام می کنند. بغض من می شکند آخر ما نمایندگی همه خانواده ها را داریم.اگر بپرسند اسم ما یادتان ماند چه بگوییم. نماینده ای دولا می شوند و دستمال برمی دارند. من هم دستمالی برمی دارم. یکی چایی تعارف می کند و من معنی آب خوش را که از گلو پایین نمی رود تازه درک می کنم!یکی می گوید کاری نمی شود کرد. ما می گوییم می شود. بقیه تأیید می کنند. می گوییم اگر کاری نمی شود کرد پس معطل چه هستید؟؟؟کسی می گوید: فشارها نباید فقط بر ما باشد باید تقسیم شود و ما خیلی دلمان می خواهداین غصه های هر روزمان را با همه نمایندگان تقسیم کنیم. عریضه ها را تحویل می دهیم و می آییم بیرون. همه عجله دارند که به کارهایشان برسند. به کارهایی که تمامی ندارند. من هم باید به کارهایم برسم و ساعت ۵ هم با مهندس سحابی قرار دارم. چه دفتر کار کوچک و باصفایی. با چای از من پذیرایی می کند و من چه احساس آرامشی دارم این جا. دلم می خواهد یک تاریخ را سیر بخوانم در مقابل این مردبزرگ. مراتب ارادت همسرجان را می رسانم و ایشان هم محبت می کنند و تشکر از حضور من. می گویندمن باید می آمدم دیدن. می گویند شماروحیه تان خوب باشد لازم تر است از سلامت جسم. و از دغدغه هایش می گوید مهندس. از این که کشور نیاز به آرامش دارد و به تدبیر مسئولانه و به امثال تاجزاده که اهل اندیشه و تدبیر و ژرف نگری هستند. می گویم اگر نصایح و نقدهای مشفقانه را می پذیرفتند کارمان به این جا نمی کشید و اگر به شکایت از کودتاگران رسیدگی می شد. مهندس سحابی امیدوارانه از فردا می گوید و من باید خداحافظی کنم و بیش از این مصدع اوقاتشان نشوم.
تئاترهای پری صابری همه دیدنی هستند. پیشنهاد زهرا خانوم گلشن را رد نمی کنم و با یکی دوتن از دوستان قرار می گذارم جلوی تئاتر شهر. خیلی شلوغ است. آخر برنامه می فهمم که علت شلوغی امشب تقدیر ویژه از ایشان است و برای جایزه ای که قرار است از بنیاد فردوسی بگیرد. فردوسی را دوست دارم چون ایران را دوست داشته و سروده هایش را دوست دارم چون ایرانیت را به یادم می آورد و پری صابری را دوست دارم چون به شاهنامه می پردازد و علائق ملی آدم را برمی انگیزد با آثارش. بازی ها هم همه زیبا هستند و بازیگران مسلط. همه چیز دست به دست هم می دهد تا یک شب خوب بسازد و به ویژه دیدار دوستان دلبند و اساتید بزرگوار.
در راه بازگشت کارهای فردا را دوره می کنم و کارهای امشب را. نوشتنی ها زیاد است و گفتنی ها. حال نوشتن روزانه ها را ندارم. شاید همین گاه و بیگاه نگاشت را کنار هم بگذاریم،به جایی برسیم.
23 ابان 1389
نوروز
جرس: مسئولان دادستانی هنگام مراجعت مادر نازنین خسروانی، روزنامهنگار در بند، به او گفتهاند سه هفته دیگر تکلیف پرونده این روزنامهنگار مشخص میشود.
به گزارش جرس، اعظم افشاریان، مادر نازنین خسروانی با تایید این خبر گفت؛ در مراجعهای که روز گذشته به دفتر دادستانی داشتهام، مسوولان آن مرجع قضایی ابتدا فقط میگفتند:«پروندهای به این مرجع نیامده چرا به اینجا مراجعه کردید؟» اما پس از پافشاری من و ابراز نگرانی از وضعیت فرزندم یکی از مسوولان پس از ملاقات با دادستان گفت: «دوتا سه هفته آِینده وضعیت پرونده نازنین مشخص میشود».
مادر نازنین خسروانی با ابراز نگرانی نسبت به وضعیت سلامتی فرزندش گفت: "دخترم ناراحتی قلبی دارد و من بعد از تماس هفته گذشته هیچ خبری از او ندارم و به شدت نگران وضعیت سلامتیاش هستم، با توجه به اینکه در سرمای پاییزه تهران مسوولان زندان اوین از پذیرفتن لباس گرم برای نازنین خودداری کردند، نگرانم که در سرمای زندان بیمار شود که همان بیماری ناراحتی قلبی او را هم تشدید کند."
نازنین خسروانی، روزنامهنگار صبح روز 12 آبان ماه در منزل پدری خود بازداشت شد و پس از یک هفته در تماس کوتاه تلفنی با خانواده سلولهای انفرادی زندان اوین را محل نگهداریاش عنوان کرد، او در همان تماس کوتاه از سرمای سلولهای زندان ابراز ناراحتی و در خواست لباس گرم کرده بود، اما پس از مراجعه خانواده در روز 5شنبه برای ملاقات با نازنین خسروانی و رساندن لباس گرم به او، مسوولان زندان اوین پس از اعلام اینکه این روزنامهنگار «ممنوعالملاقات» است، از پذیرش لباس گرم هم خودداری کردند.
حق برگزاری مراسم ندارید
جرس: نیروی انتظامی دیروز به پرستو فروهر، فرزند داریوش فروهر هشدار داد که اجازه برگزاری مراسم چه در اماکن عمومی چه در خانه آزادی را ندارد.
به گزارش جرس،در این هشدار تاکید شده است که خانواده این دو جانباخته (پروانه اسکندری و داریوش فروهر ) اجازه برگزاری هیچگونه مراسمی را ندارند.
به گزارش جرس،در این هشدار تاکید شده است که خانواده این دو جانباخته (پروانه اسکندری و داریوش فروهر ) اجازه برگزاری هیچگونه مراسمی را ندارند.
بر طبق دستور ماموران امنیتی فرزندان فروهر حق اعلام مراسم در هیچ نشریه و سایتی را ندارند.
علی رغم تهدیدات امنیتی پرستو فروهر اعلام کرده است که در خانه آزادی( خانه داریوش فروهر) بر روی همه هم میهنان برای برگزاری مراسم یادمان فروهر ها باز است.
گفتنی است ، پیش از این اعلام شده بود که مراسم سالگرد از سوی پرستو و آرش فرزندان آن مرحومان در منزل فروهرها واقع در خیابان هدایت روز اول آذرماه سال 89 از ساعت 16: 30 دقیقه برگزار می شود.
همچنین بر اساس گزارش خبرنگار جرس، ماموران وزارت اطلاعات امروز اعلام کردند که پاسپورت پرستو فروهر که در فرودگاه ضبط گردیده ، همچنان به وی بازگردانده نخواهد شد.
داريوش فروهر، رهبر حزب ملت ايران و همسرش پروانه اسکندرى، در اول آذرماه سال 1377 در جريان قتل هاي زنجيره اي در منزلشان بر اثر ضربات چاقو کشته شدند.
نامه محمد مصطفایی به رهبر ایران پیرامون پخش برنامه 20:30
خبرگزاری هرانا - محمد مصطفایی، وکیل پایه یک دادگستری که وکالت بسیاری از نوجوانان بزهکار محکوم به اعدام را برعهده داشت است در اعتراض به پخش جعلیات صدا سیما در خصوص وی نامه ای را در خظاب به رهبر جمهوری اسلامی نگاشته است.
متن این نامه به قرار زیر است:
به نام خدا
حضرت آيت الله خامنه اي
رهبر جمهوري اسلامي ايران
با سلام
اين اولين باري ست که خطاب به شما نامه مي نوسم و آخرين بار هم خواهد بود که شما را خطاب خود قرار خواهم داد. چرا که اعتقاد دارم که به هيچ عنوان شايستگي رهبري يک نظام مردمي و دموکراتيک را نداشته و خود مي دانيد که با اغفال و دروغ و تزوير و ريا سکان رهبري را در دست گرفته و با توصيه و مسامحات و تسامهات، آيت الله شده و بعد از فوت امام خميني به ناحق رهبر شديد. به هر حال تقدير چنين است که امروز شما رهبر کشوري هستيد که حدود هشت ميليون نفر از مردمانش به دليل نالايقي شما و ايجاد نظامي غير مردمي وديکتاتوري آواره کشورهاي ديگر شده و توان بازگشت به ايران را ندارند اما اميدوارم اين نامه يکي از فرزندان زجر کشيده ايران زمين را بخوانيد و يا اگر سربازان گمنام امام زمان شما خواندند به دست مبارک شما نيز برسانند.
آقاي خامنه اي
هفت ساله بودم که وارد جامعه شدم جامعه اي که شروعش با حکومت خميني و افرادي مثل شما و دار و دسته قدرتمند شما بود. از هفت سالگي به دليل فقر مالي کار کردم، پدر و مادر م نيز سرسختانه مشغول کار بودند و ناچار بودم به هر دري زنم تا لباس گرمي خريده و در زمستان بر تن کنم. هيچ وقت از ياد نخواهم برد روزهاييکه در خيابان هاي تهران به دنبال لقمه ناني به هر دري مي زدم و دست ياري به هر کس و ناکسي دراز مي کردم. يادم نمي رود سيلي هايي را که از برخي افراد مي خوردم و اجباري که ناچار بودم براي لقمه ناني تحمل کند. يادم نيم روم روزهايي که تا ساعات دو نيمه شب به همراه مادر و پدرم کار مي کردم و زجر مي کشيدم. پيله ها و تورم هايي که بر دستانم به دليل اشتغال به کار زيان آور از جمله کاشي پزي با آن کوره هاي داغ، ايجاد مي شد را هرگز فراموش نمي کنم. يادم نمي رود کتک ها و سيلي هاي معلمم را که به دليل نبود وقت براي تحصيل و درس خواندن بر صورتم مي امد و ناچار بودم صدايم را در گلو خفه کنم. و يادم نمي رود، در دوران کودکي، حسرت خريد دوچرخه اي را داشته و براي اينکه نمي توانستم با هم سن و سالي هاي خودم بازي کنم غصه مي خوردم و ساعت ها گريه مي کردم. يادم نمي رود مادر سيدم را که او نيز مشقتهاي بسياري را تحمل کرد و ساليان سال سختي کشيد.
مصيبت هايي که بر من و مادرم رفت باعث شد تا مسير زندگي ام را تغيير دهم و پس از خدمت سربازي تصميم گرفتم راهي دانشکده حقوق شود. به دليل آنکه شما به دنبال پر کردن جبيب خود با سرمايه هاي غني نفتي و صنايع بوديد و من و امثال من محروم از حقوق اجتماعي و به دليل کار در کودکي يکي از ناموفق ترين شاگردان دوران دبستان و راهنمايي و دبيرستان بودم با تلاشهاي شبانه روزي و با شدايد بسيار موفق به قبول در رشته حقوق دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران شده و پس از سالها وکيل دادگستري شدم. وکيلي که قسم خورد مدافع حقوق مظلومين و مستضعفين باشد.
آقاي خامنه اي
کوتاه سرگذشت خود را گفتم که گمان نکنيد به راحتي توانستم شغلي را که عاشقش بودم را به دست آورم. من سي سال در دوران حکومت شما و افراد نالايقي مثل شما زجر کشيدم و تلاش کردم و تلاش کردم و توانستم جايگاه اجتماعي بسيار مناسبي براي خود ايجاد کنم و افتخار مي کردم که مدافع کساني هستم که حقوقشان ضايع شده و من براي آنکه حقوق از دست رفته شان را احقاق کنم شبانه روز تلاش مي کردم. اغلب کساني که به دفتر کارم رجوع مي کردند کساني بودند که حقوقشان را برخي از قضات دادگستري بي وجدان و وحشي دستگاه قضايي تضييع کرده بود. قضاتي که جز اعمال خشونت و صدور احکام غير انساني از جمله سنگسارو اعدام، زندانهاي طولاني مدت عملي ديگر بلد نبودند.
آقاي خامنه اي
زماني که کودک بودم شاهد زجر و در به دري و بدبختي خود بوده و بعد که وکيل دادگستري شدم شاهد زجر و ناله کساني شدم که به دفتر کارم مراجعه مي کردند. روزي نبود که مادري گريان در دفتر کارم نيايد و استمداد نجويد و پدري براي نجات فرزند بي گناهش التماس نکند. چون زجر و سختي کشيده بودم، مي دانستم مراجعه کنندگان چه دردي مي کشند. آنان دردشان از ستم و ظلمي بود که شما و سربازان شما بر سرشان آورده بوديد.
آقاي خامنه اي
در طول دوران وکالتم، از زندگي و خانواده خود زدم. شب و روز کار کردم. روزها فرزند کودک خود را براي نجات جان انسانهايي که در دست شيادان شما اسير بودند را نمي ديدم و همسرم نيز به احترام آرمان هايم تحمل مي نمود. در اين مدت به لطف خدا توانستم جان پنجاه نفر را از مرگ نجات داده و دهها نفر از بي گناهان را از زندان آزاد کنم.
آقاي خامنه اي
از هفت سال پيش هر جايي که مي شنيدم حق فردي ضايع شده است وکالتش را به عهده مي گرفتم و به زندان هاي مختلف هر گوشه کشورمي رفتم، تا بتوانم حق مظلومي را بستانم. فرياد مي زدم که نبايد کودکان زير 18 سال را اعدام کرد. فرياد مي زدم که سنگسار انسانها عملي وحشيانه است و قطع دست و پا و شلاق و صدور دستورهاي بازداشت خودسرانه و زنداني کردن غيرقانوني اشخاص به نظام به اصلاح جمهوري اسلامي ضربه مي زند. براي نجات جان کودکان به هر دري مي زدم از درآمد شخصي خود صرف مي کردم و با کمک بسياري از خيرين ايراني و خارجي با پرداخت ديه جان انسانهايي که مستحق اعدام نبودند را نجات مي دادم و کساني که سالها به صورت خودسرانه در زندان بودند را ياري مي کردم که از حبس بي مورد نجات يابند. يادم نمي رود فاطه زن تبعه افغان را که دو سال بي گناه در زندان بود و اگر من وکالت او را به عهده نداشتم باز هم در زندان مي ماند و شايد تا حال اعدام مي گرديد. يادم نمي رود زنداني دو جنسيتي که هر روز مورد تجاوز ماموران زندان قرار مي گرفت و ماهها در زندان انفرادي بود و توانستم از زندان آزادش کنم. يادم نمي رود زني را که همسر بي رحمش بر صورتش اسيد پاشيده بود و متواري کشته بود. هيچ نبود دستش را بگيرد و توانستم براي او امکانات رفاهي و پزشکي فراهم کنم. يادم نمي رود هديه دختر 14 ساله را که به اتهام رابطه نامشروع راهي زندان اوين مي شود و بعد از مدتي به زندان رجايي شهر تبعيد و در ميان زندانيان خطرناک قرار مي گيرد و در نهايت توسط قاتلاني که با وي هم سلول بوده اند به قتل مي رسد. ياد نمي رود رحيم جوان اهل تبريز را که مامورين دولتي شما چشم به زنش داشتند و زمينه اعدام وي را فراهم کرده و همسرش را دستگاه قضايي به سنگسار محکوم کرد و رحيم را ناجوانمردان اعدام نمود. يادم نمي رود التماس هايي که براي نجات جان بهنود شجاعي نوجوان 17 ساله کردم و جلادان شما او را ناجوانمردانه در مقابل چشمانم اعدام کردند. يادم نمي رود خاطرات تلخ شکنجه موکلينم را که مامورين آگاهي و اطلاعات انجام داده بودند.
آقاي خامنه اي
وکالت صدها پرونده را به عهده گرفته ام که حقوقشان توسط مراجع امنيتي و قضايي شما و با اجازه شما و دوستان نزديکتان از جمله جنتي و لاريجانها و احمدي نژاد، تضييع شده بود و دست ياري به سوي من دراز کرده بودند. به دليل مخالفتي که با مجازات سنگسار داشتم هر جا مي شنيدم که احدي به سنگسار محکوم شده است وکالت او را مي پذيرفتم و براي من فرقي نمي کرد که اين پرونده توسط چه کسي معرفي شده است. مهم اين بود که شخصي به سنگسار محکوم شده و هر لحظه جلادان دادگستري تشنه وار قصد کشتن زندانيان بي پناه را داشتند و احدي نبود که ياريشان کند. اما شما کجاييد آقاي خامنه اي عزيز، که ببينيد چه جنايتهاي در دادگستري و زندانهاي جمهوري اسلامي به خصوص زندان گوانتانموي 209 امنيتي اوين در حال رخ دادن است. هر چند مي دانم و به خوبي مي دانم که عامل اصلي تمام اين جنايتها شماييد. شمايي که چشم خود را بسته ايد و براي حفظ قدرت هر دستوري که لازم باشد صادر مي نماييد.
آقاي خامنه اي
نمي گويم چه تهديدهايي از سوي دستگاه قضايي و امنيتي شدم و چندين بار مورد بازجويي و بازخواست قرار گرفتم چون برايم مهم نيست و خود پذيرفته بودم که شرايط سختي را در پيش خواهم داشت. برحسب وظيفه در سال گذشته، وکالت زني به نام سکينه محمدي را که به جرم ناکرده زناي محصنه درزندان تبريز بود به عهده گرفتم خبر زنداني بودن اين زن بي پناه را يکي از موکلينم که در زندان تبريز بود به من داد. تمام مقدمات سنگسار فراهم شده بود و تلاش هايم براي نجاتش به نتيجه نرسيد به هر دردي مي زدم بسته بود. ناچار شدم خبر سنگسار قريب الوقوع اين زن را در وب سايتم منتشر کرده و به بسياري از خبرنگاران داخلي و خارجي اطلاع دهم تا صداي بي گناهي موکلم را به گوش مسئولين ناشنواي جمهوري اسلامي برسانند. پس از اينکه اين خبر منتشر شد بسياري از سياستمداران حمايت خود را اعلام کردند ولي هرگز و هيچگاه نخواسته و نمي توانستم به خود جرات دهم که از پرونده اي سواستفاده کنم. اما اين پرونده، جنبه و حساسيت بين المللي به خود گرفت و جهاني شد.
پس از اين ماجرا بود که احضار شدم و مورد بازجويي 4 ساعته شعبه دوم بازپرسي قرار گرفتم. روز احضار گمانم اين بود که ديگر به خانه بازنخواهم گشت اما به لطف الهي بازپرس شعبه دوم بازپرسي زندان اوين مرا آزاد کرد. چند ساعت بدون آنکه بدانم چه اتفاقاتي رخ داده است، بعد به دفتر کارم رفتم و متوجه شدم که مامورين امنيتي براي بازداشت من به دفترم هجوم آورده و با نبودم رفته بودند اما دهها نفر از ماموين امنيتي بيرون از دفتر در کمين من بودند ولي آنها چشمشان کور بود و ورود مرا به دفترم نديدند. چند ساعت بعد متوجه شدم ماموران امنيتي همسرم را گروکان گرفته اند و مي گويند تا زماني که خود را معرفي نکنم او را آزاد نخواهند کرد. اين شد که تصميم گرفتم به خواسته هاي غيرقانوني مرجع امنيتي و قضايي تمکين نکنم و خود را معرفي نکنم چند روزي گذشت و چاره را تنها در اين ديدم که از مرز ايران خارج شوم و به اين صورت همسرم از بازداشت امنيتي سربازان شما آزاد شود. پس از خروج از مرز به ترکيه رفتم و در آنجا خود را به پليس معرفي کردم. خبر بازداشتم در يکي از روزنامه ها ترکيه منتشر شد و اين بود که تيمي از مامورين وزارت اطلاعات و امورخارجه براي مذاکره جهت برگرداندنم، به ترکيه آمدند و اما حمايت همين دولتي هاي اروپايي و آمريکا و غيره باعث شد دست مامورين نيروي امنيت به من نرسد.
آقاي خامنه اي
دست سربازان امام زمان شما به من نرسيد و حال از اينکه نتوانستند حتي با گروگان گيري همسرم مرا بازداشت کنند مي سوزند. دست سربازان امام زمان شما به نرسيد تا از من نيز همچون سجاد قادر زاده پسر سکينه محمدي، هوتن کيان وکيل ديگر سکينه و خود سکينه تحت شکنجه اقرار گرفته و سوءاستفاده تبليغاتي کنند. دست سربازان امام زمان شما به من نرسيد تا بتوانم صداي مظلوميت زنان و کودکان زندانيان و جنايتهايي که شما عليه بشريت کرده ايد را به گوش جهانيان برسانم.
آقاي خامنه اي
اگر هم دست سربازان امام زمان شما به من مي رسيد باز هم واهمه و باکي نداشتم چرا که خون من رنگين تر از هزاران نفر از زندانياني که در دهه 60 و 70 به صورت خودسرانه اعدام شدند نيست. خون من رنگين تر از دهها نفراز جوانان و نوجوانان و زنان و مرداني که در خيايانهاي تهران مورد حمله سربازان امام زمان شما قرار گرفته و به قتل رسيدند نيست. خون من رنگين تر از زندانيان سياسي که حق ملاقات با فرزندان و خانواده خود را ندارند نيست. خون من رنگين تر از سهراب ها و نداها و کشته شدگان بازداشتگاه کهريزک نيست.
آقاي خامنه اي
پس از اينکه ماموران امام زمان شما دستشان به من نرسيد شروع کردند به تخريب شخيصت من، يک روز من را کلاهبردار خواندند. يک روز وکيل فراري خواندند. يک روز مزدور غرب خواندند و در کنار اين تهمت زني ها، بارها از طرق مختلف ازجمله سفارت ايران در نروژ خواستند که بر گردم تا به اهداف شومشان برسند. حال نيز در برنامه هشت و سي دقيقه ديروز مرا مزدور غرب و منتسب به حزب کمونيست کارگري نمودند.
آقاي خامنه اي
من بارها گفته ام که با هيچ گروهي همکاري نمي نمايم و وکيلي مستقل هستم اگر هم با گروهي فعاليت کنم نيز تخلف ننموده ام. همه کساني که در خارج از کشور زندگي مي کنند اعم از کمونيست و مجاهدين و توده اي و غيره همه قرباني جنايتهايي شده اند که شما و امثال شما مرتکب شده ايد و حال به دنبال احقاق حق هستند و خوشبختانه امروز اکثريت آنها مدافع حقوق بشرند و شما ناقض حقوق بشر.
آقاي خامنه اي
مظمئن هستم با شکنجه و زور و اجبار و زنداني کردن افراد و سرکوب معترضان به سياست هاي غلط شما و پخش برنامه هاي دروغين و اغفال کننده در صدا و سميا، راه به جايي نخواهيد برد و توصيه مي کنم بيش از اين به نام اسلام جنايت نکنيد. به نام اسلام زنان را برده نکنيد و تبعض هاي ناروا بر آنها ننمايد. به نام اسلام اعدام و سنگسار نکنيد و به نام اسلام و حفظ اسلام گروگان گيري نکنيد. توصيه مي کنم به جاي اخذ اقرار با شکجه به فکر زدودن مجازات هاي غير انساني از قوانين باشيد هر چند شما و سربازان شما که برخي ها با نام و برخي ها گمنام هستند، لياقت حکومت و حکم راني را به هيچ عنوان نداشته و نداريد.
وسلام عليکم و رحمت الله و برکاته
محمد مصطفايي
متن این نامه به قرار زیر است:
به نام خدا
حضرت آيت الله خامنه اي
رهبر جمهوري اسلامي ايران
با سلام
اين اولين باري ست که خطاب به شما نامه مي نوسم و آخرين بار هم خواهد بود که شما را خطاب خود قرار خواهم داد. چرا که اعتقاد دارم که به هيچ عنوان شايستگي رهبري يک نظام مردمي و دموکراتيک را نداشته و خود مي دانيد که با اغفال و دروغ و تزوير و ريا سکان رهبري را در دست گرفته و با توصيه و مسامحات و تسامهات، آيت الله شده و بعد از فوت امام خميني به ناحق رهبر شديد. به هر حال تقدير چنين است که امروز شما رهبر کشوري هستيد که حدود هشت ميليون نفر از مردمانش به دليل نالايقي شما و ايجاد نظامي غير مردمي وديکتاتوري آواره کشورهاي ديگر شده و توان بازگشت به ايران را ندارند اما اميدوارم اين نامه يکي از فرزندان زجر کشيده ايران زمين را بخوانيد و يا اگر سربازان گمنام امام زمان شما خواندند به دست مبارک شما نيز برسانند.
آقاي خامنه اي
هفت ساله بودم که وارد جامعه شدم جامعه اي که شروعش با حکومت خميني و افرادي مثل شما و دار و دسته قدرتمند شما بود. از هفت سالگي به دليل فقر مالي کار کردم، پدر و مادر م نيز سرسختانه مشغول کار بودند و ناچار بودم به هر دري زنم تا لباس گرمي خريده و در زمستان بر تن کنم. هيچ وقت از ياد نخواهم برد روزهاييکه در خيابان هاي تهران به دنبال لقمه ناني به هر دري مي زدم و دست ياري به هر کس و ناکسي دراز مي کردم. يادم نمي رود سيلي هايي را که از برخي افراد مي خوردم و اجباري که ناچار بودم براي لقمه ناني تحمل کند. يادم نيم روم روزهايي که تا ساعات دو نيمه شب به همراه مادر و پدرم کار مي کردم و زجر مي کشيدم. پيله ها و تورم هايي که بر دستانم به دليل اشتغال به کار زيان آور از جمله کاشي پزي با آن کوره هاي داغ، ايجاد مي شد را هرگز فراموش نمي کنم. يادم نمي رود کتک ها و سيلي هاي معلمم را که به دليل نبود وقت براي تحصيل و درس خواندن بر صورتم مي امد و ناچار بودم صدايم را در گلو خفه کنم. و يادم نمي رود، در دوران کودکي، حسرت خريد دوچرخه اي را داشته و براي اينکه نمي توانستم با هم سن و سالي هاي خودم بازي کنم غصه مي خوردم و ساعت ها گريه مي کردم. يادم نمي رود مادر سيدم را که او نيز مشقتهاي بسياري را تحمل کرد و ساليان سال سختي کشيد.
مصيبت هايي که بر من و مادرم رفت باعث شد تا مسير زندگي ام را تغيير دهم و پس از خدمت سربازي تصميم گرفتم راهي دانشکده حقوق شود. به دليل آنکه شما به دنبال پر کردن جبيب خود با سرمايه هاي غني نفتي و صنايع بوديد و من و امثال من محروم از حقوق اجتماعي و به دليل کار در کودکي يکي از ناموفق ترين شاگردان دوران دبستان و راهنمايي و دبيرستان بودم با تلاشهاي شبانه روزي و با شدايد بسيار موفق به قبول در رشته حقوق دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران شده و پس از سالها وکيل دادگستري شدم. وکيلي که قسم خورد مدافع حقوق مظلومين و مستضعفين باشد.
آقاي خامنه اي
کوتاه سرگذشت خود را گفتم که گمان نکنيد به راحتي توانستم شغلي را که عاشقش بودم را به دست آورم. من سي سال در دوران حکومت شما و افراد نالايقي مثل شما زجر کشيدم و تلاش کردم و تلاش کردم و توانستم جايگاه اجتماعي بسيار مناسبي براي خود ايجاد کنم و افتخار مي کردم که مدافع کساني هستم که حقوقشان ضايع شده و من براي آنکه حقوق از دست رفته شان را احقاق کنم شبانه روز تلاش مي کردم. اغلب کساني که به دفتر کارم رجوع مي کردند کساني بودند که حقوقشان را برخي از قضات دادگستري بي وجدان و وحشي دستگاه قضايي تضييع کرده بود. قضاتي که جز اعمال خشونت و صدور احکام غير انساني از جمله سنگسارو اعدام، زندانهاي طولاني مدت عملي ديگر بلد نبودند.
آقاي خامنه اي
زماني که کودک بودم شاهد زجر و در به دري و بدبختي خود بوده و بعد که وکيل دادگستري شدم شاهد زجر و ناله کساني شدم که به دفتر کارم مراجعه مي کردند. روزي نبود که مادري گريان در دفتر کارم نيايد و استمداد نجويد و پدري براي نجات فرزند بي گناهش التماس نکند. چون زجر و سختي کشيده بودم، مي دانستم مراجعه کنندگان چه دردي مي کشند. آنان دردشان از ستم و ظلمي بود که شما و سربازان شما بر سرشان آورده بوديد.
آقاي خامنه اي
در طول دوران وکالتم، از زندگي و خانواده خود زدم. شب و روز کار کردم. روزها فرزند کودک خود را براي نجات جان انسانهايي که در دست شيادان شما اسير بودند را نمي ديدم و همسرم نيز به احترام آرمان هايم تحمل مي نمود. در اين مدت به لطف خدا توانستم جان پنجاه نفر را از مرگ نجات داده و دهها نفر از بي گناهان را از زندان آزاد کنم.
آقاي خامنه اي
از هفت سال پيش هر جايي که مي شنيدم حق فردي ضايع شده است وکالتش را به عهده مي گرفتم و به زندان هاي مختلف هر گوشه کشورمي رفتم، تا بتوانم حق مظلومي را بستانم. فرياد مي زدم که نبايد کودکان زير 18 سال را اعدام کرد. فرياد مي زدم که سنگسار انسانها عملي وحشيانه است و قطع دست و پا و شلاق و صدور دستورهاي بازداشت خودسرانه و زنداني کردن غيرقانوني اشخاص به نظام به اصلاح جمهوري اسلامي ضربه مي زند. براي نجات جان کودکان به هر دري مي زدم از درآمد شخصي خود صرف مي کردم و با کمک بسياري از خيرين ايراني و خارجي با پرداخت ديه جان انسانهايي که مستحق اعدام نبودند را نجات مي دادم و کساني که سالها به صورت خودسرانه در زندان بودند را ياري مي کردم که از حبس بي مورد نجات يابند. يادم نمي رود فاطه زن تبعه افغان را که دو سال بي گناه در زندان بود و اگر من وکالت او را به عهده نداشتم باز هم در زندان مي ماند و شايد تا حال اعدام مي گرديد. يادم نمي رود زنداني دو جنسيتي که هر روز مورد تجاوز ماموران زندان قرار مي گرفت و ماهها در زندان انفرادي بود و توانستم از زندان آزادش کنم. يادم نمي رود زني را که همسر بي رحمش بر صورتش اسيد پاشيده بود و متواري کشته بود. هيچ نبود دستش را بگيرد و توانستم براي او امکانات رفاهي و پزشکي فراهم کنم. يادم نمي رود هديه دختر 14 ساله را که به اتهام رابطه نامشروع راهي زندان اوين مي شود و بعد از مدتي به زندان رجايي شهر تبعيد و در ميان زندانيان خطرناک قرار مي گيرد و در نهايت توسط قاتلاني که با وي هم سلول بوده اند به قتل مي رسد. ياد نمي رود رحيم جوان اهل تبريز را که مامورين دولتي شما چشم به زنش داشتند و زمينه اعدام وي را فراهم کرده و همسرش را دستگاه قضايي به سنگسار محکوم کرد و رحيم را ناجوانمردان اعدام نمود. يادم نمي رود التماس هايي که براي نجات جان بهنود شجاعي نوجوان 17 ساله کردم و جلادان شما او را ناجوانمردانه در مقابل چشمانم اعدام کردند. يادم نمي رود خاطرات تلخ شکنجه موکلينم را که مامورين آگاهي و اطلاعات انجام داده بودند.
آقاي خامنه اي
وکالت صدها پرونده را به عهده گرفته ام که حقوقشان توسط مراجع امنيتي و قضايي شما و با اجازه شما و دوستان نزديکتان از جمله جنتي و لاريجانها و احمدي نژاد، تضييع شده بود و دست ياري به سوي من دراز کرده بودند. به دليل مخالفتي که با مجازات سنگسار داشتم هر جا مي شنيدم که احدي به سنگسار محکوم شده است وکالت او را مي پذيرفتم و براي من فرقي نمي کرد که اين پرونده توسط چه کسي معرفي شده است. مهم اين بود که شخصي به سنگسار محکوم شده و هر لحظه جلادان دادگستري تشنه وار قصد کشتن زندانيان بي پناه را داشتند و احدي نبود که ياريشان کند. اما شما کجاييد آقاي خامنه اي عزيز، که ببينيد چه جنايتهاي در دادگستري و زندانهاي جمهوري اسلامي به خصوص زندان گوانتانموي 209 امنيتي اوين در حال رخ دادن است. هر چند مي دانم و به خوبي مي دانم که عامل اصلي تمام اين جنايتها شماييد. شمايي که چشم خود را بسته ايد و براي حفظ قدرت هر دستوري که لازم باشد صادر مي نماييد.
آقاي خامنه اي
نمي گويم چه تهديدهايي از سوي دستگاه قضايي و امنيتي شدم و چندين بار مورد بازجويي و بازخواست قرار گرفتم چون برايم مهم نيست و خود پذيرفته بودم که شرايط سختي را در پيش خواهم داشت. برحسب وظيفه در سال گذشته، وکالت زني به نام سکينه محمدي را که به جرم ناکرده زناي محصنه درزندان تبريز بود به عهده گرفتم خبر زنداني بودن اين زن بي پناه را يکي از موکلينم که در زندان تبريز بود به من داد. تمام مقدمات سنگسار فراهم شده بود و تلاش هايم براي نجاتش به نتيجه نرسيد به هر دردي مي زدم بسته بود. ناچار شدم خبر سنگسار قريب الوقوع اين زن را در وب سايتم منتشر کرده و به بسياري از خبرنگاران داخلي و خارجي اطلاع دهم تا صداي بي گناهي موکلم را به گوش مسئولين ناشنواي جمهوري اسلامي برسانند. پس از اينکه اين خبر منتشر شد بسياري از سياستمداران حمايت خود را اعلام کردند ولي هرگز و هيچگاه نخواسته و نمي توانستم به خود جرات دهم که از پرونده اي سواستفاده کنم. اما اين پرونده، جنبه و حساسيت بين المللي به خود گرفت و جهاني شد.
پس از اين ماجرا بود که احضار شدم و مورد بازجويي 4 ساعته شعبه دوم بازپرسي قرار گرفتم. روز احضار گمانم اين بود که ديگر به خانه بازنخواهم گشت اما به لطف الهي بازپرس شعبه دوم بازپرسي زندان اوين مرا آزاد کرد. چند ساعت بدون آنکه بدانم چه اتفاقاتي رخ داده است، بعد به دفتر کارم رفتم و متوجه شدم که مامورين امنيتي براي بازداشت من به دفترم هجوم آورده و با نبودم رفته بودند اما دهها نفر از ماموين امنيتي بيرون از دفتر در کمين من بودند ولي آنها چشمشان کور بود و ورود مرا به دفترم نديدند. چند ساعت بعد متوجه شدم ماموران امنيتي همسرم را گروکان گرفته اند و مي گويند تا زماني که خود را معرفي نکنم او را آزاد نخواهند کرد. اين شد که تصميم گرفتم به خواسته هاي غيرقانوني مرجع امنيتي و قضايي تمکين نکنم و خود را معرفي نکنم چند روزي گذشت و چاره را تنها در اين ديدم که از مرز ايران خارج شوم و به اين صورت همسرم از بازداشت امنيتي سربازان شما آزاد شود. پس از خروج از مرز به ترکيه رفتم و در آنجا خود را به پليس معرفي کردم. خبر بازداشتم در يکي از روزنامه ها ترکيه منتشر شد و اين بود که تيمي از مامورين وزارت اطلاعات و امورخارجه براي مذاکره جهت برگرداندنم، به ترکيه آمدند و اما حمايت همين دولتي هاي اروپايي و آمريکا و غيره باعث شد دست مامورين نيروي امنيت به من نرسد.
آقاي خامنه اي
دست سربازان امام زمان شما به من نرسيد و حال از اينکه نتوانستند حتي با گروگان گيري همسرم مرا بازداشت کنند مي سوزند. دست سربازان امام زمان شما به نرسيد تا از من نيز همچون سجاد قادر زاده پسر سکينه محمدي، هوتن کيان وکيل ديگر سکينه و خود سکينه تحت شکنجه اقرار گرفته و سوءاستفاده تبليغاتي کنند. دست سربازان امام زمان شما به من نرسيد تا بتوانم صداي مظلوميت زنان و کودکان زندانيان و جنايتهايي که شما عليه بشريت کرده ايد را به گوش جهانيان برسانم.
آقاي خامنه اي
اگر هم دست سربازان امام زمان شما به من مي رسيد باز هم واهمه و باکي نداشتم چرا که خون من رنگين تر از هزاران نفر از زندانياني که در دهه 60 و 70 به صورت خودسرانه اعدام شدند نيست. خون من رنگين تر از دهها نفراز جوانان و نوجوانان و زنان و مرداني که در خيايانهاي تهران مورد حمله سربازان امام زمان شما قرار گرفته و به قتل رسيدند نيست. خون من رنگين تر از زندانيان سياسي که حق ملاقات با فرزندان و خانواده خود را ندارند نيست. خون من رنگين تر از سهراب ها و نداها و کشته شدگان بازداشتگاه کهريزک نيست.
آقاي خامنه اي
پس از اينکه ماموران امام زمان شما دستشان به من نرسيد شروع کردند به تخريب شخيصت من، يک روز من را کلاهبردار خواندند. يک روز وکيل فراري خواندند. يک روز مزدور غرب خواندند و در کنار اين تهمت زني ها، بارها از طرق مختلف ازجمله سفارت ايران در نروژ خواستند که بر گردم تا به اهداف شومشان برسند. حال نيز در برنامه هشت و سي دقيقه ديروز مرا مزدور غرب و منتسب به حزب کمونيست کارگري نمودند.
آقاي خامنه اي
من بارها گفته ام که با هيچ گروهي همکاري نمي نمايم و وکيلي مستقل هستم اگر هم با گروهي فعاليت کنم نيز تخلف ننموده ام. همه کساني که در خارج از کشور زندگي مي کنند اعم از کمونيست و مجاهدين و توده اي و غيره همه قرباني جنايتهايي شده اند که شما و امثال شما مرتکب شده ايد و حال به دنبال احقاق حق هستند و خوشبختانه امروز اکثريت آنها مدافع حقوق بشرند و شما ناقض حقوق بشر.
آقاي خامنه اي
مظمئن هستم با شکنجه و زور و اجبار و زنداني کردن افراد و سرکوب معترضان به سياست هاي غلط شما و پخش برنامه هاي دروغين و اغفال کننده در صدا و سميا، راه به جايي نخواهيد برد و توصيه مي کنم بيش از اين به نام اسلام جنايت نکنيد. به نام اسلام زنان را برده نکنيد و تبعض هاي ناروا بر آنها ننمايد. به نام اسلام اعدام و سنگسار نکنيد و به نام اسلام و حفظ اسلام گروگان گيري نکنيد. توصيه مي کنم به جاي اخذ اقرار با شکجه به فکر زدودن مجازات هاي غير انساني از قوانين باشيد هر چند شما و سربازان شما که برخي ها با نام و برخي ها گمنام هستند، لياقت حکومت و حکم راني را به هيچ عنوان نداشته و نداريد.
وسلام عليکم و رحمت الله و برکاته
محمد مصطفايي
بیانیه دانشجویان معترض دانشگاه تربیت معلم کرج
خبرگزاری هرانا - پس از دو سال سرکوب فعالین و ایجاد خفقان در دانشگاه تربیت معلم کرج که در پی تحصن و اعتصاب غذای گسترده دانشجویان این دانشگاه از طرف حراست دانشگاه و وزارت اطلاعات صورت گرفت، در هفته اخیر بار دیگر شاهد اعتراض دانشجویان و فعالین این دانشگاه به وضع موجود دانشگاه به خصوص اقدامات امنیتی جدید در سطح دانشگاه بودیم.
فعالین دانشگاه در بیانیه ای و با لحنی قاطع، اقدامات صورت گرفته را مضحک و کثیف دانستند، که هدفی جز اشغال کردن ذهن دانشجویان، آزار وجهت دادن به آن ندارد.
موضوعات مطرح شده در این بیانیه شامل:
- فضای ارعاب و سرکوب موجود در جامعه و وضعیت معیشتی وخیم مردم
- اقدامات سرکوبگرانه صورت گرفته در مورد مساله تفکیک جنسیتی (جدایی اتوبوس ها، جدایی فضاهای سبزو پارک ها و حتی در دانشگاه ها) و نیز برخوردهای مستقیم حراست دانشگاه ها.
- مشکلات صنفی دانشگاه و مساله شورای صنفی که بعد از تحصن سال 87 هیچ انتخابات و نماینده ای از طرف دانشگاه ندارد.
دانشجویان در بیانیه شدیداللحن خود نسبت به موارد فوق رئیس دانشگاه را این گونه خطاب دادند:
"سرکار خانم حجازی زاده! هر روز که می گذرد بیشتر پی به آن می بریم که حرکات شما همگی پوپولیستی و عوام فریبانه اند و بسیار شبیه به آنچه که رئیس دولت انجام می دهد و به همین دلیل است که امروز قدیمی ترین دانشگاه ایران با سیاست های شما به این وضع دچار شده است".
دانشجویان معترض هم چنین جو خفقان در دانشگاه و جامعه را ناشی از اقدامات حکومت دیکتاتوری دانستند و مساله تفکیک جنسیتی را نیز شرم آور و توهین به دانشجو و مسئله حجاب را نیز نهایت تحجر اعلام نمودند.
در پی این بیانیه و فعالیت های جنبی دانشجویان معترض به موازات آن، مساله تفکیک جنسیتی و اقدامات صورت گرفته در جهت اعمال آن متوقف گردیده و به وضعیت قبل بازگشت. انتخابات شورای صنفی نیز همین ماه برگزار خواهد شد. هم چنین رئیس دانشگاه از سوی دانشگاه موظف به حضور در جلسه پرسش و پاسخی شد که از سوی دانشجویان ترتیب داده است. مجموعه این اعتراضات و اقدامات دانشجویان تربیت معلم کرج، پیروزی هایی برای جنبش دانشجویی است که در مقابل سرکوب و فشارهای پیاپی مقاومت می کند.
حقوق کارگران نساجی کاشان ۲۷ ماه پرداخت نشده است
خبرگزاری هرانا - گرانمایه پور نماینده کاشان، آران وبیدگل به احمدی نژاد درباره پرداخت حقوق معوقه ۲۷ ماهه کارگران شرکت ریسندگی، بافندگی و نساجی کاشان تذکرداده است.
روز گذشته نیز جام جم آنلاین ضمن پخش فیلم کوتاهی از اعتراضات این کارگران که از شبکه سوم سیمای ایران پخش شده بود نوشت: اجحاف برخی شرکتهای خصوصی در حق کارگران، نبودن نظارت کافی بر بعضی از شرکتهای خصوصی باعث شده تا کارگران به حق و حقوقشان نرسند. به عنوان نمونه میتوان از کارخانه نساجی کاشان نام برد.
خلیل بهرامیان، وکیل دادگستری محاکمه می شود
خبرگزاری هرانا - خلیل بهرامیان، وکیل پایه یک دادگستری روز 17 آذر ماه محاکمه می شود.
به گزارش جرس، خلیل بهرامیان که تاکنون وکالت بسیاری از زندانیان از جمله زندانیان سیاسی کرد را برعهده داشته است از سوی دادگاه انقلاب در روز 17 آذر ماه سال جاری محاکمه می شود.
موارد اتهامی این وکیل پایه یک دادگستری اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام عنوان شده است.
بر اساس این گزارش، خلیل بهرامیان، وکیل فرزاد کمانگر و شیرین علم هویی، دو تن از زندانیان کرد بود که در آستانه سالگرد انتخابات ۲۲ خرداد اعدام شدند.
این وکیل دادگستری پس از اعدام این زندانیان اعلام کرد که از اعدام آنها بی خبر بوده و این زندانیان سیاسی بیگناه اعدام شدند.
به گزارش جرس، خلیل بهرامیان که تاکنون وکالت بسیاری از زندانیان از جمله زندانیان سیاسی کرد را برعهده داشته است از سوی دادگاه انقلاب در روز 17 آذر ماه سال جاری محاکمه می شود.
موارد اتهامی این وکیل پایه یک دادگستری اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام عنوان شده است.
بر اساس این گزارش، خلیل بهرامیان، وکیل فرزاد کمانگر و شیرین علم هویی، دو تن از زندانیان کرد بود که در آستانه سالگرد انتخابات ۲۲ خرداد اعدام شدند.
این وکیل دادگستری پس از اعدام این زندانیان اعلام کرد که از اعدام آنها بی خبر بوده و این زندانیان سیاسی بیگناه اعدام شدند.
مشکل اصلی زنان خیابانی اشتغال و تأمین سرپناه است
خبرگزاری هرانا - رئیس پلیس امنیت اخلاقی با اعلام اینکه اقداماتی در مورد زنهای خیابانی در مجلس و وزارت کشور در دست اجرا است تا به وضعیت آنها به طور جامع رسیدگی شود گفت:مشکل اصلی این زنان اشتغال و تأمین سرپناه مناسب برای زندگی بعد از آزادی از زندان است.
سردار احمد روزبهانی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب افزود: زنان آسیب دیده را خانواده و جامعه نمی پذیرند برهمین اساس بسیاری از آنان برای اینکه جایی برای زندگی ندارند در خانه های فساد فعالیت می کنند تا از این طریق برخلاف میل باطنی مخارج زندگی خود را تامین کنند.
رئیس پلیس امنیت اخلاقی با اعلام اینکه در این زمینه مشکل اصلی نگهداری این زنان، اشتغال آنها و تأمین سرپناه مناسب برای زندگی بعد از آزادی از زندان است و افزود: باید مجلس و سایر مسئولان کشور تمهیداتی اتخاذ کنند تا با ایجاد منبع درآمد برای این زنان آنان را از خانه های فساد جدا کرده و به خانواده ها بازگرداند.
وی گفت: این وظیفه سازمانهای مسئول است که تدبیری کنند تا این افراد برای امرار معاش خود راهی داشته باشند زیرا در شرایط فعلی این افراد پس از جمع آوری دوباره کارهای قبلی خود را شروع می کنند.
سردار روزبهانی افزود: باید بودجه ای برای ساماندهی این زنان از سوی دولت اختصاص یابد.
وی تصریح کرد: تمامی زنان خیابانی در پلیس پرونده دارند و به نحوی شناسنامه دار هستند اما قوه قضائیه نیز نمی داند که باید چه حکمی برای آنان صادر کند.
در همین رابطه سخنگوی کمیسیون اجتماعی مجلس در گفتگو با خبرنگار مهر گفته بود که در جلسه بررسی موضوع زنان خیابانی در کمیسیون اجتماعی بهزیستی اعلام کرد که زنان خیابانی جمع آوری شده توسط نیروی انتظامی را تحویل نمی گیرد و حتی در صورت تحویل گرفتن نیز امکان نگهداری تنها 20 تا 25 زن را در طول سال دارد.
به گفته سیدجواد زمانی، تنها نگهداری از این زنان راه حل این مشکل نیست چرا که دوباره بعد از خروج از این مکانها به کار خود ادامه می دهند. اغلب این زنان مطلقه هستند و به خاطر امرار معاش دست به این کار می زنند و باید ساز و کاری فراهم شود که این زنان مکانی برای زندگی و شغلی برای درآمدزایی داشته باشند.
سردار احمد روزبهانی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب افزود: زنان آسیب دیده را خانواده و جامعه نمی پذیرند برهمین اساس بسیاری از آنان برای اینکه جایی برای زندگی ندارند در خانه های فساد فعالیت می کنند تا از این طریق برخلاف میل باطنی مخارج زندگی خود را تامین کنند.
رئیس پلیس امنیت اخلاقی با اعلام اینکه در این زمینه مشکل اصلی نگهداری این زنان، اشتغال آنها و تأمین سرپناه مناسب برای زندگی بعد از آزادی از زندان است و افزود: باید مجلس و سایر مسئولان کشور تمهیداتی اتخاذ کنند تا با ایجاد منبع درآمد برای این زنان آنان را از خانه های فساد جدا کرده و به خانواده ها بازگرداند.
وی گفت: این وظیفه سازمانهای مسئول است که تدبیری کنند تا این افراد برای امرار معاش خود راهی داشته باشند زیرا در شرایط فعلی این افراد پس از جمع آوری دوباره کارهای قبلی خود را شروع می کنند.
سردار روزبهانی افزود: باید بودجه ای برای ساماندهی این زنان از سوی دولت اختصاص یابد.
وی تصریح کرد: تمامی زنان خیابانی در پلیس پرونده دارند و به نحوی شناسنامه دار هستند اما قوه قضائیه نیز نمی داند که باید چه حکمی برای آنان صادر کند.
در همین رابطه سخنگوی کمیسیون اجتماعی مجلس در گفتگو با خبرنگار مهر گفته بود که در جلسه بررسی موضوع زنان خیابانی در کمیسیون اجتماعی بهزیستی اعلام کرد که زنان خیابانی جمع آوری شده توسط نیروی انتظامی را تحویل نمی گیرد و حتی در صورت تحویل گرفتن نیز امکان نگهداری تنها 20 تا 25 زن را در طول سال دارد.
به گفته سیدجواد زمانی، تنها نگهداری از این زنان راه حل این مشکل نیست چرا که دوباره بعد از خروج از این مکانها به کار خود ادامه می دهند. اغلب این زنان مطلقه هستند و به خاطر امرار معاش دست به این کار می زنند و باید ساز و کاری فراهم شود که این زنان مکانی برای زندگی و شغلی برای درآمدزایی داشته باشند.
انتقاد شدید لاریجانی از پیش نویس قطعنامه حقوق بشری علیه ایران
خبرگزاری هرانا - مشاور ارشد امور بین الملل رئیس قوه قضائیه با اشاره به اینکه حقوق بشر نباید به میدانی برای سوء استفاده سیاسی و تحمیل و فشار بر کشورهای دیگر از سوی غربی ها تبدیل شود به شدت از تهیه پیش نویس قطعنامه علیه ایران پیرامون حقوق بشر انتقاد کرد. به گزارش خبرگزاری مهر، هیئت عالیرتبه جمهوری اسلامی ایران به سرپرستی دبیر ستادحقوق بشر و مشاور ارشد امور بین الملل ریاست قوه قضائیه به منظور دفاع از مواضع اصولی خود در برابر بانیان پیش نویس قطعنامه پیشنهادی از سوی کشورهای غربی وارد نیویورک شد.
دکتر محمد جواد لاریجانی در بدو ورود به نیویورک برای شرکت در شصت و پنجمین اجلاس عمومی سازمان ملل، مطرح کردن پیش نویس قطعنامه علیه ایران از سوی کشورهای غربی را اقدامی اساسا غیر حقوقی و فاقد وجاهت دانست.
درحالیکه اجلاس شصت و پنجمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد از اوایل ماه جاری در نیویورک آغاز به کار کرده و قطعنامه هایی را نیز در دستور کار قرار دارد، کشورهای غربی پیش نویس قطعنامه ای را تحت عنوان موارد نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی مطرح کرده اند .
لاریجانی با اشاره به تاسیس شورای حقوق بشر سازمان ملل به جای کمیسیون حقوق بشر سابق و تعریف ساز و کار نظارت دوره ای جهانی موسوم به UPR بر وضعیت حقوق بشر در همه کشورهای عضو سازمان ملل این اقدام کشورهای غربی را سوء استفاده سیاسی و به منظور انحراف تعامل و همکاری سازنده با شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد دانست چرا که ایران در بهمن ماه سال گذشته با تعاملی سازنده با شورای حقوق بشر توانست در خردادماه با موفقیت، گزارش خود را با اجماع به تصویب برساند.
دبیر ستاد حقوق بشر در ادامه تاکید کرد این موضع گیری ها علیه ایران در حالی است که مدعیان دفاع از حقوق بشر امروز بیش از هرزمان دیگری در برابر ملت های خود و مردم جهان رسوا شده اند چرا که هریک از آنها خود دارای کارنامه ای بسیار ننگین از موارد نقض اشکار نسبت به حقوق شهروندان خود و سایر کشورهای دنیا هستند.
لاریجانی با اشاره به اینکه این اقدام کشورهای غربی نوعی زیر سئوال بردن جایگاه شورای حقوق بشر محسوب می شود افزود: امروز جوامع غربی مملو از تبعیض، اسلام هراسی و مجازات ها و دستگیری های غیرقانونی و بازجویی های همراه با شکنجه هستند که همه را به بهانه حفظ امنیت و مبارزه با تروریسم سرپوش می گذارند.
دکتر لاریجانی با تاکید براینکه مردم دنیا طبیعتا حق دارند سئوال کنند که این مدعیان دفاع از حقوق بشر چه صلاحیتی برای این امر دارند گفت : جمهوری اسلامی ایران معتقد است که حقوق بشر یک مسئله ای است کاملا فرهنگی و همه کشورهای دنیا با فرهنگ های مختلف خود باید در این فرایند حضور فعال داشته باشند و از آنجا که مسلمانان از جمعیت بالایی برخورداند باید فرهنگ اصیل و عمیق اسلامی در این زمینه نقش افرینی جدی داشته باشد.
مشاورارشد امور بین الملل رئیس قوه قضائیه با اشاره به اینکه حقوق بشر و نهادهای مربوط به آن نباید به میدانی برای سوء استفاده سیاسی و تحمیل و فشار بر کشورهای دیگر از سوی غربی ها تبدیل شود گفت : کشورهای غربی نسبت به یک روند عادلانه و بدون تبعیض در رسیدگی به کارنامه حقوق بشر کشورها موضع بسیار منفی دارند و این ناشی از خود محوری و خود بزرگ بینی برخی از این کشورها و نگاه تحقیر آمیزشان به دیگران است.
خالد حردانی در یازدهمین سال محکومیت همچنان محروم از حقوق یک زندانی
خبرگزاری هرانا - خالد حردانی زندانی امنیتی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در حالی وارد یازدهمین سال محکومیت خود شده است که تا کنون از حقوق یک زندانی محروم بوده است.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" خالد حردانی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق اخلال در امنیت پرواز به حبس ابد محکوم شد. وی چندی بعد در دادگاه انقلاب تهران به اتهام اطلاع رسانی و مصاحبه با رسانه های بیگانه برای بار دوم به 7 سال زندان و تبعید به خارک محکوم شد.
وی در سلول های انفرادی تا بحال 2 بار دچار نارسایی قلبی شده و قادر به گذراندن دوران محکومیت خود در زندان نیست و بهداری زندان به همین علت خواستار معالجه این زندانی در بیرون از زندان توسط پزشک متخصص شده که این درخواست به دلیل تبعید غیر قانونی این زندانی به زندان رجایی شهر و نداشتن دسترسی به مسئولین پرونده وی رد شده است.
در حکم اصلی این زندانی امنیتی که در حال حاضر به اجرا در آمده است از تبعید به زندانی دیگر نامی برده نشده و تبعید ایشان به زندان رجایی شهر کرج به طور غیرقانونی بوده است.
لازم به یاد آوردی است که این زندانی امنیتی 32 ماه ممنوع الملاقات بوده و ماه گذشته پس از 32 ماه برای اولین بار با خانواده خود ملاقات کرده است.
بیخبری مطلق از زندانی سیاسی، آیت الله بروجردی و 6 تن از هوادارانش
خبرگزاری هرانا - از روز شنبه 22 آبان ماه که آیت الله بروجردی به مکان نامعلومی انتقال داده شد، تاکنون هیچگونه اطلاعی از ایشان در دست نیست و تلاشهای خانواده برای کسب اطلاعاتی در مورد سلامتی ایشان یا برقراری تماس تلفنی با وی نتیجه بخش نبوده و مسئولین دادگاه ویژه روحانیت پاسخ شفافی برای رفع نگرانی این خانواده رنجدیده ارائه نداده اند.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" این روحانی دگر اندیش که صرفا بخاطر عقایدش پنجمین سال محکومیت بی وقفه را در بندهای انفرادی و عمومی زندانهای حکومت جمهوری اسلامی سپری می کند، (بدون حتی یک ساعت مرخصی) در اثر بدرفتاری ها و شرایط ناگوار زندان، دچار بیماریهای صعب العلاج و خطرناکی گردیده است.
گفتنی است خانم اکرم ولی دوست همسر آقای بروجردی، در اثر این حوادث و همچنین فشارهای اخیر وزارت اطلاعات، در روز پنجشنبه 20 آبان 89 برای چندمین بار دچار حمله قلبی گردیده و هم اکنون در بیمارستان بستری می باشد.
همچنین بعد از گذشت 8 روز از بازداشت 6 تن از هواداران آیت الله بروجردی میگذرد و در این مدت خانواده های این بازداشتیان موفق به دیدار و یا تماس تلفنی با این زندانیان نشده اند.
منابع غیر رسمی خبر از نگهداری و شکنجه این زندانیان در بند 209 زندان اوین داده اند.
انتقال و قطع تماس تلفنی آیت الله بروجردی به دنبال دستگیری طرفدارانش، این نگرانی را قوت می بخشد که انگیزه مقامات دادگاه ویژه روحانیت از دستگیری و شکنجه این افراد، تحت فشار گذاشتن آقای بروجردی و متعاقب آن سازش و تسلیم ایشان در مقابل خواسته های آنان می باشد.
بازگشت هنگامه شهیدی به زندان به علت عدم تمدید مرخصی استعلاجی
سحام نیوز
به گزارش «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی» این روزنامه نگار زندانی در روز ۶ آبان و در پی تلاش خانواده جهت تودیع وثیقه به مدت سه روز به مرخصی استعلاجی آمد. وی در طول این مدت هر ۳ روز یک بار در حالی که حضور خودش برای تمدید مرخصی در دادستانی الزامی بود مرخصی خود را تمدید می کرد.
حکم دادگاه بدوی هنگامه شهیدی از ۶ سال و سه ماه و یک روز با تخفیف در مورد اهانت به ریاست جمهوری به شش سال و پرداخت پنجاه هزار تومان وجه نقد تبدیل شده است.
پیش از این هنگامه شهیدی در روز سه شنبه ۹ تیر ۱۳۸۸ و در پی دستگیریهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران بازداشت شده بود.
بازگشت هنگامه شهیدی به زندان به علت عدم تمدید مرخصی استعلاجی
سحام نیوز
به گزارش «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی» این روزنامه نگار زندانی در روز ۶ آبان و در پی تلاش خانواده جهت تودیع وثیقه به مدت سه روز به مرخصی استعلاجی آمد. وی در طول این مدت هر ۳ روز یک بار در حالی که حضور خودش برای تمدید مرخصی در دادستانی الزامی بود مرخصی خود را تمدید می کرد.
حکم دادگاه بدوی هنگامه شهیدی از ۶ سال و سه ماه و یک روز با تخفیف در مورد اهانت به ریاست جمهوری به شش سال و پرداخت پنجاه هزار تومان وجه نقد تبدیل شده است.
پیش از این هنگامه شهیدی در روز سه شنبه ۹ تیر ۱۳۸۸ و در پی دستگیریهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران بازداشت شده بود.