۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه

مهمترین خبرهای روز یکشنبه بخش چهارم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

نگرانی حاکمیت از برگزاری چهارشنبه‌سوری اعتراضی

سردار حسین ساجدی‌نیا فرمانده پلیس تهران بزرگ در اظهار‌نظری بی‌سابقه ادعا کرد بیش از ۹۵ درصد مردم تمایلی به برگزاری مراسم چهارشنبه‌سوری ندارند.
ساجدی‌نیا این ادعا را در گفتگو با شبکه اول سیما جمهوری اسلامی مطرح کرده، اما نگفته که این آمار ۹۵ درصدی را از چه منبعی بدست آورده است.
ادعای فرمانده پلیس تهران بزرگ در حالی مطرح شده که برگزاری مراسم چهارشنبه‌سوری سال‌هاست با ممانعت نیروهای پلیس و بسیج مواجه است.
از سال گذشته و پس از آغاز اعتراض‌ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، محدودیت‌های ایجاد شده از سوی پلیس برای برگزاری هر گونه تجمع غیر حکومتی و ملی شدید‌تر شده و چهارشنبه‌سوری سال گذشته نیز با سخت‌گیری‌های کم‌سابقه‌ای همراه بود.
اگر چه هر سال همزمان با فرارسیدن چهارشنبه‌سوری، تهدیدات مقام‌های پلیس افزایش می‌یابد، اما اظهارات اخیر ساجدی‌نیا در شرایطی مطرح شده که آخرین سه‌شنبه سال جاری علاوه بر چهارشنبه‌سوری، قرار است مردم در اعتراض به بازداشت میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان در خیابان‌ها حضور یابند.
سه‌شنبه هفته گذشته نیز به دعوت شورای راه سبز امید قرار بود معترضان در خیابان‌های تهران و سایر شهرهای ایران حضور یابند که فضای به شدت امنیتی در کشور مانع از شکل گرفتن راهپیمایی شد، اما با این حال معترضان به صورت پراکنده در برخی خیابان‌ها دست به تجمع زدند.
مقام‌های جمهوری اسلامی نگران هستند که معترضان با استفاده از فضای چهارشنبه‌سوری بتوانند باردیگر فرصت ابراز اعتراض‌های خود را در خیابان‌ها پیدا کنند.
تشدید فضای امنیتی در یک ماه گذشته در برخی شهرهای ایران و به ویژه تهران به اندازه‌ای بوده که با اعتراض تعدادی از رسانه‌های محافظه‌کار نیز مواجه شده است.
این سایت‌ها از نیروهای پلیس خواسته‌اند به پادگان‌ها بازگردند و در آستانه سال جدید شمسی از ایجاد رعب و وحشت در میان شهروندان خودداری کنند.




یک عضو مجلس خبرگان رهبری:

سکوت مراجع تقلید به خاطر حفظ رهبری است

آیت‌الله احمد بهشتی عضو مجلس خبرگان رهبری گفت مراجع تقلید به وضعیت فعلی کشور اشکال و ایراد‌های فراوانی دارند اما به خاطر حفظ نظام و رهبری سکوت کرده‌اند.
آقای بهشتی روز یکشنبه (۲۲ اسفند) به خبرآنلاین گفته که «مراجع به وضعیت فعلی اشکال و ایراد فراوانی دارند. به دولت، صدا و سیما و سایر ارگان‌ها ایراد فراوانی دارند. اما اینکه چرا سکوت کرده‌اند به خاطر این است که تضعیف نظام و رهبری نشود.»
این عضو مجلس خبرگان افزوده که «نظام و رهبری برای مراجع و علما از اهمیت بسیار برخوردار است. باید طوری انتقاد کرد که به تضعیف نظام منجر نشود.»
احمد بهشتی در بخش دیگری از این گفتگو از فاصله گرفتن دولت محمود احمدی‌نژاد از مراجع تقلید خبر داده است.
همان‌طور که این عضو خبرگان رهبری گفته است بسیاری از مراجع تقلید در سال‌های اخیر به بهانه «حفظ نظام و رهبری» از بیان بسیاری انتقاد‌ها و اعتراض‌ها خودداری می‌کنند.
آن دسته از مراجع تقلیدی هم که در اعتراض به وضعیت موجود به خصوص وقایع سال گذشته سخن گفته‌اند با حملات خشونت‌بار حامیان علی خامنه‌ای و دولت مواجه شده‌اند.
در ۱۹ ماه گذشته لباس شخصی‌های حامی خامنه‌ای به دفتر و خانه چند مرجع تقلید معترض در قم، مشهد و شیراز حمله‌ور شده و شعار‌های تندی علیه آن‌ها سر داده‌اند.
طی این مدت بسیاری از خانواده‌های زندانیان سیاسی از دیگر مراجع تقلید خواسته‌اند سکوت خود در برابر عملکرد خشونت‌بار حاکمیت علیه مردم را بشکنند، اما این درخواست‌ها همچنان از سوی این دسته از مراجع بی‌پاسخ مانده است.
به اعتقاد بسیاری از کار‌شناسان سیاسی، مراجع تقلید پس از آغاز اعتراض‌ها به نتیجه انتخابات و وقایع پس از آن در آزمونی تاریخی قرار گرفته‌اند اما بسیاری از آن‌ها تاکنون ترجیح داده‌اند با سکوت خود از برخورد‌های خشونت‌بار دولتی با مردم حمایت کنند.




سعد حریری نخست وزیر سابق لبنان که دولتش با استعفای گروه 8 مارس متشکل از حزب الله و همپیمانانش حدود دو ماه پیش سقوط کرد، امروز یکشنبه 13-3-2011 با حضور در جمع صدها هزار تن از هواداران خود با مخاطب قرار دادن آیت الله خامنه ای گفت: “به کسی که 20 سال در قدرت است اجازه نمی دهیم با زور سلاح به ما درس تبادل قدرت بدهد.”
به گزارش العربيه؛ صدها هزار لبنانی هوادار گروه 14 مارس متشکل از حریری و همپیمانانش یکشنبه با تجمع در میدان آزادی ( شهدا ) بیروت پایتخت لبنان، خواستار خلع سلاح حزب الله شدند.
در روزهای گذشته لبنان شاهد اوج گیری جنگ تبلیغاتی میان گروه های سیاسی رقیب بود. در حالی که گروه 14 مارس هواداران خود را دعوت به حضور در تجمع یکشنبه کرد، گروه 8 مارس دست از کار ننشسته و تابلوهایی در خیابان های بیروت نصب کرد با این عنوان که “اسرائیل نیز خواستار ساقط کردن سلاح است.” میشل عون یکی از رهبران این گروه نیز شنبه گفت: “هواداران 14 مارس بروند در خانه های خود بخوابند.”
سلاح حزب الله یکی از مسائل اصلی مورد اختلاف میان گروه های سیاسی لبنان است. حزب الله می گوید که سلاح برای پیش گیری از اسرائیل و مقابله با آن در صورت هر گونه تجاوز است. اما گروه 14 مارس می گوید حزب الله از سلاح برای پیشبرد اهداف داخلی خود با زور استفاده می کند.
دو ماه پیش گروه 8 مارس که خواستار قطع ارتباط لبنان با دادگاه بین المللی ویژه ترور رفیق حریری بود، اقدام به ساقط کردن دولت وحدت ملی به ریاست سعد حریری کرد.
رفیق حریری نخست وزیر اسبق لبنان سال 2005 در انفجار مهیبی در مرکز بیروت کشته شد. حزب الله که می گوید دادگاه بین المللی که با دستور شواری امنیت سازمان ملل متحد تشکیل شده، شماری از اعضایش را متهم به دست داشتن در ترور حریری خواهد کرد آلت دست آمریکا و اسرائیل برای ضربه زدن به مقاومت و لبنان است. اما گروه 14 مارس این ادعاهای حزب الله را رد می کند و خواستار شناسایی عاملان ترور حریری و مجازات آن ها از راه این دادگاه است.
گروه 14 مارس می گوید حزب الله با زور سلاح توانست رای شماری از نمایندگان
پارلمان لبنان را تغییر دهد و رای های لازم برای نخست وزیری نجیب میقاتی نامزد حزب الله برای این پست را به دست بیاورد.
گروه14 مارس یکشنبه بار دیگر توانست صدها هزار هوادار خود را به خیابان بیاورد اما با محوریت اعتراض به سلاح حزب الله. این برای اولین بار است که اعتراض به سلاح حزب الله و خواست خلع سلاح این حزب شبه نظامی محور اصلی تحرک گروه 14 مارس می شود.
در سخنرانی های ایراد شده در میدان شهدا، چند محور مشترک وجود داشت: “خواست خلع سلاح حزب الله، معرفی حزب الله به عنوان بازوی نظامی جمهوری اسلامی ایران در منطقه، کودتا دانستن اقدام گروه 8 مارس در ساقط کردن دولت حریری، مخالفت با اجرای خواست های سوریه و ایران در لبنان، مخالفت با مصادره کردن مقاومت توسط یک گروه و دفاع از لبنان تاکید از ادامه فعالیت دادگاه بین المللی ویژه ترور حریری.”
نکته قابل توجه در تجمع یکشنبه، حضور شمار زیادی از دروزی ها است که همراهی خود با گروه 14 مارس را اعلام کردند. ولید جنبلاط رهبر دروزی های لبنان اعلام کرده است که در پارلمان با گروه 8 مارس همراهی خواهد کرد. مساله دیگر حضور غازی یوسف به عنوان سخنرانی به نمایندگی از جمعی از شیعیان جبل عامل در جنوب لبنان و اعلام همراهی با گروه 14 مارس و مخالفت با سلاح حزب الله است.
سعد حریری سخنران اصلی مراسم یکشنبه گفت: “ملتی که کشور او، قانون اساسی او، امنیت او و اقتصاد او تحت سیطره سلاح یک گروه باشد آزادی ندارد.” او همچنین تاکید کرد که از حقیقت و عدالت دست نمی کشیم و این محال نیست، بلکه محال است که از لبنان دست بکشید. و این سوال را مطرح کرد که : “آیا راضی هستید دولتی تشکیل شود که تعهد لبنان به دادگاه بین المللی را از برنامه خود حدف کند؟”
حریری همچنین پیکان حملات خود را متوجه سلاح حزب الله کرد و خواست تا سلاح در لبنان تنها در درست ارتش برای دفاع از لبنان باشد، نه در درست یک گروه که ” خواست کشورهای دیگر را با زور آن پیاده کند.”
سمیر جعجع رئیس هیات اجرای حزب نیروهای لبنانی نیز در سخنان خود با اشاره به حزب الله گفت: “کسانی هستند که با نام مقاومت می خواهند کنترل مردم را در دست داشته باشند و برنامه های جمهوری اسلامی ایران را در لبنان پیاده کنند” و تاکید کرد: “اجازه نمی دهیم ملت لبنان آلت دست ایران برای پیاده کرده پروژه هایش باشد.

امین جمیل نخست وزیر اسبق لبنان نیز با متوجه کردن انتقادات خود علیه حزب الله گفت: “حزب الله اسرائیل را فراموش کرد و تنها هم و غمش مقابله با دادگاه بین المللی است.” او با اشاره به خروج سوریه در سال 2005 از لبنان گفت: “اگر سوریه از لبنان خارج نشده بود، آزادی به وجود نیامده بود.” او تاکید کرد که هر سلاحی خارج از کنترل دولت سلاحی غیر قانونی است.
جمیل ادامه داد” :آن ها با سلاح می خواهند دولت در دولت به وجود بیاورند و با کودتا و ساقط کردن دولت مقاومت اهداف ملی ما را به یغما ببرند.”



جرس: ماموریت اش را برای مهندسی انتخابات ریاست جمهوری به پایان برد و سپس به وزارت علوم آمد تا ماموریتی تازه را به عهده بگیرد. کامران دانشجو یک دستور کار مشخص داشت.
 او برای " تسویه دانشگاه ها " پا به وزارت علوم گذاشت و در یک سال و نیمی که از حضورش در این پست می گذرد بخش های اصلی این ماموریت را اجرا کرده است. امنیتی کردن فضای دانشگاه ها، تعلیق و محروم کردن دانشجویان منتقد از تحصیل، اخراج و بازنشسته کردن اجباری اساتید ، بازاندیشی در رشته های علوم انسانی،جذب طرفداران حکومت به عنوان اعضای هیات علمی و تدوین آیین نامه پوشش اجباری اجزای به هم پیوسته سیاستی بوده اند که وزیر علوم دولت دهم آن را به اجرا در آورده است. "جرس" در بررسی کارنامه یک سال اخیر این وزارت خانه نگاهی به سناریوی تسویه محیط های آکادمیک انداخته است. سناریویی که در رسانه ها از ان به عنوان انقلاب فرهنگی دوم یاد می شود و همزمان بسیاری از تشکل ها و فعالان دانشجویی آن را سناریویی از پیش شکست خورده نامیده اند.

توهم یک وزیر

دکتر "حسین سیف زاده" را همه دانشجویان و دانش آموخته های علوم سیاسی و روابط بین الملل در ایران می شناسند. او آخرین قربانی پروژه تسویه اساتید منتقد است. طی سالهای اخیر سیاهه ای بلند بالا از اساتید طراز اول کشور به دلایل عقیدتی با حکم بازنشستگی اجباری روبرو شده اند و از زمان روی کار آمدن کامران دانشجو این روند شیب تندتری پیدا کرده است. وزیر علوم چندی پیش در دفاع از تسویه اساتید منتقد و سکولار گفته بود :" آیا هرکس دانش داشته باشد باید وارد دانشگاه‌ها شود؟ ما باید دانشمند متقی داشته باشیم." او در یک موضع گیری جنجال برانگیز دیگر نیز ادعا کرده بود که دانشگاه‌های مخالف فرهنگ بسیجی با خاک یکسان می‌شوند. سخنان او نه تنها در میان مخالفان حکومت بلکه در میان برخی نمایندگان مجلس نیز واکنش هایی را به همراه داشت به گونه ای که "عبدالجبار کرمی" عضو مجلس شورای اسلامی در پاسخ به این اظهارات گفت : بیانات دانشجو مبین توهم عمیق ایشان و نوعی نگرش پارانوئیدی به جامعه دانشگاهی است که بی شک لازم است یک نفر وزیر علوم را از این توهم درآورد." اکنون نیز جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران در واکنش به اخراج دکتر سیف زاده طی بیانیه ای گفته اند :"بر هیچ یک از اساتید و دانشجویان این دانشکده پوشیده نیست که این حکم بازنشستگی، پوششی رسمی برای اخراج این استاد منتقد می باشد. " در این بیانیه آمده است که "مدیران این دانشکده با بیرون راندن افرادی چون دکتر سیف زاده و دکتر حسین بشیریه و دهها استاد مطرح دیگر که هر یک ذخیره ای ارزشمند در علوم انسانی می باشند اقدام به دعوت از افرادی چون حسین الله کرم و افرادی هم طیف فکری خود برای تدریس در این دانشکده می نمایند که این افراد فاقد حداقل سواد علمی در علوم سیاسی و حقوق می باشند."

پیاده روی وزارت اطلاعات

پروژه تسویه محیط های آکادمیک جز با امنیتی کردن فضای آن پیش نمی رفت. استقرار این فضا نیازمند تولید رعب و وحشت میان دانشجویان و اساتید منتقد بود. این بخش از پروژه تشویه در شکل های گوناگونی انجام شده است. از استقرار گیت های ورود و خروج در برخی دانشگاه ها گرفته تا نصب دوربین های مدار بسته در راهروها و کلاس های درس و احضار مکرر دانشجویان به کمیته های انضباطی به دلیل فعالیت های سیاسی. علاوه بر این برخی تشکل های دانشجویی خبر از ورود نیروهای نفودی حکومت در میان دانشجویان می دهند که با هدف تسلط تمام عیار بر دانشگاه به این نهاد وارد شده اند. این فضای امنیتی سوای خشونت عریانی است که حکومت به هنگام تظاهرات دانشجویان علیه آنها اعمال می کند. گروه های دانشجویی می گویند که وزارت علوم با سیاست های امنیتی، دانشگاه را کاملا تبدیل به یک پادگان کرده و امکان هر فعالیت آزادانه ای را از بین برده است. گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران به تازگی در واکنش به این فضا طی بیانیه ای گفته اند: این دانشگاه دیگر دانشگاه نیست. پیاده روی بازجویان وزارت اطلاعات و ماموران حراست است." در این بیانیه خطاب به مسوولان وزارت علوم آمده است :" دانشگاه ما را، به ما برگردانید و در غیر این صورت ما را به اوین ببرید و از رنج تنفس در زندانی به نام دانشگاه رها کنید، بازجویان را ثبت نام کنید و آموزش دهید تا رفت وآمدشان به دانشگاه اینهمه بیهوده نباشد."

جذب استاد با تایید سپاه!

کامران دانشجو در ماموریت خود برای تسویه کامل دانشگاه ها بی تابی می کند و خبرهای روزانه درباره بازنشستگی اساتید و اخراج روسای منتقد برخی دانشگاه ها گواه بی تابی اوست اما جذب اعضای جدید هیات علمی هم بخشی دیگر از این سناریو را تشکیل می دهد. وزارت علوم در این سناریو در صدد گزینش افرادی است که خود را متعهد به حکومت و ولایت فقیه بدانند و در راستای منویات آن حرکت کنند. آیین نامه جدید ارتقای اعضای هیات علمی دانشگاه های کشور که به تازگی از سوی وزیر علوم ابلاغ شده رویکرد این نهاد را به خوبی تشریح می کند. در این آیین نامه آمده است که "فعاليت‌هاي فرهنگي،‌تربيتي و اجتماعي اعضاي هيئت علمي موسسات آموزشي به مجموعه فعاليت‌هاي عضو هيئت علمي اطلاق مي شود كه مؤيد آميختگي علم و اخلاق اسلامي و مبتني بر تقويت و ترويج باورهاي اعتقادي، مذهبي و ملي منطبق با قانون اساسي و ارزش‌هاي انقلاب اسلامي در ميان خانواده دانشگاهيان بوده و نگاه مثبت جامعه به دانشگاهيان را به عنوان عناصر سازنده و پيشرو در پي داشته باشد." این آیین نامه صرفا یک بخش کوچک از پروژه پرکردن محیط های آکادمیک با نیروهای تابع حکومت است. سپاه پاسداران که اکنون بر همه شئون قدرت در ایران سیطره دارد در این پروژه با وزارت علوم همدست است.این نهاد طرحی را به عنوان " طرح ولایت " تدوین کرده که بر مبنای آن شرط استخدام اساتید در رشته های علوم انسانی گذراندن این دوره خواهد بود. ناظران اجرای این طرح را به معنای رسمی شدن حضور نهادهای نظامی در محیط های آکادمیک می دانند و آن را یک نشانه روشن از در جریان بودن انقلاب فرهنگی تلقی می کنند.

رشته های مظنون به براندازی

رهبر جمهوری اسلامی احساس خطر خود از رشته های علوم انسانی را کتمان نکرده است. او پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بارها خواهان بازاندیشی در این رشته ها شد و در یکی از سخنرانی های خود علوم انسانی را مروج شکاکیت و تردید در مبانی اعتقادی و دینی دانست. "محمد تقی مصباح یزدی" روحانی تندرو حامی حکومت نیز با پشتیانی از این سخنان، اعتراضهای پس از انتخابات را حاصل تدریس رشته های علوم انسانی در دانشگاه ها خواند و گفت : "حوادث بعد از انتخابات ضعف علوم انساني در دانشگاه‌ها را بر ملا کرد. چرا که تفکر براندازي نظام اسلامي محصول انديشه اساتيدي است که از ساليان گذشته چنين تئوريسين‌هايي را تربيت كرده‌اند." کارگزاران فرهنگی حکومت در راستای عمل به دستورات اقای خامنه ای کمیته ای برای بازاندیشی در علوم انسانی تشکیل دادند و وزارت علوم به عنوان متولی اصلی آن 12 رشته را در لیست بازاندیشی قرار داد. در این لیست نام رشته های" حقوق، مطالعات زنان، حقوق بشر، مدیریت، مدیریت فرهنگی و هنری، جامعه شناسی، علوم اجتماعی، فلسفه، روانشناسی، علوم تربیتی و علوم سیاسی قید شده و مدیر کل دفتر گسترش آموزش عالی نیز گفته که 70 درصد محتوای این رشته ها با محوریت بومی و دینی تا تابستان سال آینده ( سال 90 ) بازنگری خواهد شد.

اعتراض از پشت حصارها

خبر تعلیق و محرومیت از تحصیل و حتی به زندان افتادن دانشجویان منتقد چنان عادی و همیشگی شده که حالا کمتر مخاطبی از شنیدن اخبار آن تعجب می کند. وسعت برخورد به حدی است که نمی توان آماری دقیق از میزان دانشجویان تعلیقی و ستاره دار و بازداشتی به دست داد. مقام های حکومتی عمدتا اخبار این حوزه را تحریف و تکذیب می کنند و آمار نهادهای مستقل هم به دلیل شدت سرکوبها مدام در حال تغییر است. با این حال مشخص است که دانشجویان منتقد در بحرانی ترین شرایط ممکن به سر می برند. وزیر علوم آنها را به صراحت تهدید می کند و نهادهای امنیتی و قضایی نیز ابایی از تعقیب این گروه از دانشجویان ولو در کلاس های درسشان ندارند. علاوه بر چهره های شناخته شده دانشجویی در تشکل هایی نظیر دفتر تحکیم وحدت و سازمان ادوار تحکیم وحدت صدها دانشجوی دیگر در ماه های اخیر روانه زندان شده و احکام طولانی مدتی دریافت کرده اند. با این حال دانشجویان منتقد حتی در زندان نیز دست از باورهای خود برنداشته اند. چهره های شناخته ای مانند "بهاره هدایت"، "مجید توکلی" و "ضیاء نبوی" از درون زندان بارها همبستگی خود را با مبارزه سراسری علیه دیکتاتوری حاکم ابراز کرده و پیام گروهی از دانشجویان زندانی در مهرماه گذشته همزمان با بازگشایی دانشگاه ها نیز نمونه ای بارز از ایستادگی آنها بر سر آرمان های خود بود. در این پیام که 28 دانشجوی زندانی بازداشتگاه اوین آن را امضا کرده بودند با اشاره به تلاش حکومت برای تسویه دانشگاه ها آمده بود که " انقلاب فرهنگی جدید، پروژه ای شکست خورده است." این گروه با شرح برخی از نمونه های سرکوب دانشگاه ها تاکید کرده بودند که علیرغم "تلاش همه جانبه اقتدارگرایان برای تسخیر دانشگاه و به انقیاد کشیدن آن" جنبش اعتراضی دانشجویی ادامه خواهد یافت.

سرمایه های از دست رفته

خسارت های ناشی از تسویه دانشگاه ها به گونه ای نیست که بتوان با اعداد و ارقام آن را تخمین زد. سرمایه های انسانی فراوانی به دلیل سرکوبهای آکادمیک طی سالهای گذشته کشور را ترک کرده اند و همچنان بر موج فرار آنها از ایران اضافه می شود. بر اساس جدیدترین گزارش  صندوق بین‌المللی پول، ایران رتبه اول را در آمار مهاجرت نخبگان از میان 91 کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته دنیا کسب کرده است و سالانه حدود 180 هزار ایرانی تحصیل‌کرده از کشور خارج می‌شوند. این صندوق رقم خروج حدود 180 هزار نخبه تحصیلکرده از ایران، را به معنی خروج سالانه 50 میلیارد دلار ارز از کشور می داند. در همین حال تحقيقاتی که در سطح دانشگاه هاي معتبر ايران انجام شده نشان داده است که به طور متوسط از هر هیجده نفري که از سوي دانشگاه براي کسب تخصص به کشورهاي توسعه يافته اعزام شده اند، تنها سه نفر به ايران بازگشته اند. هفته‌نامه سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی ایران نیز سال گذشته در گزارشی نوشت که: "از ۱۲۵ دانش‌آموز ایرانی که ظرف ۳ سال گذشته در المپیادهای جهانی کسب رتبه کردند، ۹۰ نفر آن‌ها هم اکنون در آمریکا مشغول تحصیل هستند." چنین وضعیتی مطمئنا آهنگ پرشتاب تری نیز به خود خواهد گرفت. انگیزه جوانان ایرانی برای تحصیل در دانشگاه های کشو روز به روز در حال کمتر شدن است و این بی انگیزگی از دید ناظران محصول مستقیم سیاست پادگانی کردن دانشگاه هاست. پادگانی که حالا ظاهرا فقط سردر آن با سردر پادگان های نظامی تفاوت دارد.






 جرس:
 دومین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات سه شهروند آمریکایی ۲۱ اردیبهشت سال آینده برگزار خواهد شد.
به گزارش ایرنا، علی رضا آوایی، رئیس دادگستری تهران، با اعلام این خبر، از احتمال غیرعلنی بودن این جلسه خبر داد.
سارا شورد، شین بائر و جاش فتال در مرداد ۱۳۸۸ به اتهام ورودغیرقانونی به ایران و جاسوسی در مناطق مرزی میان ایران و عراق بازداشت شدند.
سارا شورد در شهریور ماه با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد و به کشورش بازگشت.
  نخستین جلسه دادگاه این سه آمریکایی در روز ۱۷ بهمن به صورت غیرعلنی برگزار شده بود.




 جرس:
یک نویسنده اهل سوریه، با نام علی عبدالله، در دادگاه نظامی دمشق به جرم انتقاد از سیاست دولت این کشور در قبال ایران و لبنان به 18 ماه زندان محکوم شد.
سایت فردا نوشت: علی عبدالله که 61 سال دارد، قرار بود تابستان گذشته پس ازپایان دوره دو سال و نیم محکومیتش، آزاد شود، اما دولت سوریه او را به آسیب زدن به روابط خارجی این کشورمتهم کرد.
او متهم شده بود که در زندان، از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ایران، انتقاد کرده است.




پنج ماه بی خبری مطلق از نخبه ریاضی جهان حسن جولانی
 جرس: 
با گذشت حدود پنج ماه از بازداشت حسن جولایی هنوز هیچ اطلاعی از وی در دست نیست. 
حسن جولانی نابغه ریاضی ایرانی در دنیا و شاگرد اول دانشگاه دانشكده ریاضی دانشگاه تهران كه تاكنون بیش از ١٢ مقاله معتبر بین المللی نوشته است، از روز ١١ آبان ماه امسال که توسط ماموران لباس شخصی درخیابان ١۶آذر (درب غربی دانشگاه تهران) ربوده شده، تا کنون هیچ خبری از وی و محل نگه داری اش نیست.
مادر این دانشجوی نمونه با گریه و فریاد دادخواهی به جرس گفته بود: " خبری از پسرم ندارم، نمی دانم درکجا زندانی است. در جلوی دانشگاه گرفتندش وچشمهاش را بستند و بردند. بعد لختش کرده بودند و آب سرد رویش ریخته بودند. یکبار تماس گرفت و گفت نمی داند کجاست و فقط تکرار می کرد "به داد من برسید، به داد من برسید." ای خدا با بچه ام چه کردند؟ خدایا به داد ما برس!"  
گفتنی است، حسن جولانی که از ۴ دانشگاه برتر ریاضی جهان دعوت نامه دارد، پیش از این یک بار در تاریخ ۱۶ آذر سال ۸۸ دستگیر و بعداز ۴ ماه آزاد شده بود. وی بارها از طرف وزارت اطلاعات مورد تهدید وآزار قرار گرفته، بطوریکه مانع او برای ادامه تحصیل در رشته دکترای ریاضی شدند.
 
این دانشجوی نخبه از چندین دانشگاه معتبر جهان دعوت نامه دارد.







 جرس: 
صادق لاریجانی بر این باور است که اگر بنا باشد که باب فحاشي و توهين به جاي نقد گشوده شود حد و مرزي ندارد، مثل يک بيماري مسري به همه جا سرايت مي‌کند.
به گزارش ایلنا وی در سخنانی  در جلسه شورای عالی قضایی، به تحلیل سخنان رهبری پرداخت و با اشاره به اینکه «جوانها بايد انتقادگر و منتقد باشند و بايد اوضاع را رصد کنند» تاکيد كرد: نقد سالم غير از توهين است اگر بنا باشد که باب فحاشي و توهين به جاي نقد گشوده شود حد و مرزي ندارد، مثل يک بيماري مسري به همه جا سرايت مي‌کند. ما گمان نکنيم که يک گروهي مي‌توانند در يک برهه‌اي با توهين و فحاشي ميدان را در دست داشته‌باشند بايد بدانند که جبهه‌هاي مقابل و کشورهايي هستند که در پشت صحنه مي‌توانند کارهاي ايذايي انجام دهند و آرام آرام ممکن است صحنه‌گردان بشوند.
رئيس قوه قضاييه تاکید کرد که آلوده کردن فضاي سياسي به ناهنجاري‌هايي مثل فحاشي و توهين و افتراء به نفع هيچ کسي نيست.
وی نگفت به رغم شناسایی افرادی  که از سال گذشته تاکنون با توهین به مراجع و علما و خانواده های آنان، به فضای بحرانی جامعه دامن زده اند، چرا قوه قضاییه تاکنون اقدامی نکرده است.
آملي لاريجاني  بدون اشاره به خشونت عریان در مقابله با انتقاد آرام مردم  به نتایج انتخابات، با بيان تفاوت نقد سازنده با هتک حرمت افراد و مسئولان اظهار داشت: افراد و رسانه‌ها مي‌توانند به کسي، شخصي، گروهي و حزبي و هر جرياني انتقاد کنند و مطالب نادرست‌شان را برجسته کنند اما اينکه با فحاشي و توهين باشد جز آلوده کردن فضا و جز خروج از حدود شرعي و حدودي که ما خود را به حفظ آن موظف مي‌دانيم تا به عنوان نظام اسلامي حامي آن ارزشها باشيم، چيز ديگري نيست.
رئيس قوه قضاييه اجلاس مجلس خبرگان در هفته گذشته را اجلاسي بسيار خوب دانست و اظهار داشت: در اين اجلاس، شايد مهمترين بحثي که مطرح شد بحث انتخاب رئيس مجلس خبرگان بود و همان طور که در جلسه قبل هم عرض کردم با شناختي که از مجلس خبرگان داريم، خبرگاني که به لحاظ ديني و سياسي انسان‌هاي متدين، عادل، عالم و آگاه به زمانشان هستند، تحت تاثير جوسازي‌هاي رسانه‌اي در داخل و خارج کشور قرار نگرفتند.
روزنامه گاردین. نوام چامسکی
 
الجزیره هفته ی پیش اینطور گزارش داد: دنیای اعراب در التهاب است، در حالیکه در سراسر منطقه کشورهای غربی "به سرعت نفوذ و اعتبارشان را از دست می دهند". این التهاب با قیام چشمگیر مردم تونس که دیکتاتور مورد حمایت غرب در این کشور را به زیر کشیدند شروع شد و پس لرزه های آن در کشورهای دیگر و به خصوص در مصر دیده شد که معترضان توانستند پلیس را در هم شکنند.
ناظران بین المللی این رخداد را با ریزش و قیام در حوزه های روسیه در سال 1989 مقایسه کرده اند، اما تفاوت های چشم گیری در این بین وجود دارد. اولا هیچ میخائیل گورباچفی در بین کشورهای غربی (که از دیکتاتورهای کشورهای عربی حمایت می کنند) وجود ندارد. بعلاوه واشنگتن و متحدانش به این قاعده ی اساسی توجه دارند که دموکراسی فقط تا جایی قابل پذیرش است که با اهداف اقتصادی و استراتژیک ایالات متحده تداخل نداشته باشد. دموکراسی (تا یک حدی) در سرزمین دشمنان ما خوب است، اما در نواحی تحت سیطره ی ما خیر، مگر اینکه تابعیت و سرسپردگی آنها به ما کاملا خدشه ناپذیر باشد. البته مقایسه ای که از سال 1989 انجام شده از این منظر دارای اعتبار است. مثلا رومانی را در نظر بگیرید. کشوری که واشنگتن حمایت خود را از نیکولای چائوشسکو، بدنام ترین دیکتاتور اروپای شرقی انجام داد تا زمانیکه وفاداری و سرسپردگی او مورد شک واقع شد. سپس طرح براندازی و سقوط رژیم او را ریختند. این یک الگوی استاندارد است: فردیناند مارکوس، جان کلود دوالیر، چون دو-هوان، سوهارتو و بسیاری از گنگسترهایی که برای آمریکا مفید بودند. سپس نوبت حسنی مبارک هم رسید، البته با انجام تلاش هایی جدی که اطمینان حاصل شود که رژیم بعدی در مصر از مسیر مورد نظر ایالات متحده انحراف چندانی نداشته باشد.
خطر عمومی وجود استقلال در این کشورهاست. ایالات متحده و متحدان غربی اش قبلا نیز برای جلوگیری از خطر کمونیسم یا ناسیونالیسم سکولار مرتبا از اسلامیست های رادیکال حمایت کرده اند.
یک نمونه ی دم دستی اش عربستان سعودی است که مرکز ایدئولوژیک رادیکالیسم اسلامی (و تروریسم اسلامی) است. نمونه دیگر ضیاء الحق است که یکی از مستبدترین دیکتاتورهای پاکستان و در عین حال فرد مورد علاقه ی ریگان، رئیس جمهور وقت ایالات متحده بود. ضیاء الحق با حمایت مالی عربستان سعودی، برنامه ی اسلامیزاسیون رادیکال را برنامه ریزی کرد.
مروان معاشر، یکی از مقامات پیشین دولت اردن و رئیس کنونی تحقیقات خاورمیانه در موسسه ی کارنگی می گوید: "بحث و کلام ثابتی که حکام مستبد و تمامیت خواه کشورهای عرب دارند این است که هیچ چیز اشتباهی در میان نیست و همه چیز تحت کنترل است یا باید باشد. با وجود این خط فکری، وقتی مخالفان و کشورهای بیگانه (خارجی) درخواست رفرم می کنند آن را در جهت نوعی اغراق و سیاه نمایی شرایط کشور می دانند. به همین دلیل معترضین و عموم مردم را می توان به گلوله بست. البته این دکترین متعلق به زمان کنونی نیست و به خیلی وقت پیش و در سرتاسر جهان باز می گردد، حتی در داخل خاک ایالات متحده. به محض وقوع ناآرامی، تغییرات تاکتیکی لازم می نماید، که البته همیشه با نگاهی بر کنترل مجدد و سوار شدن بر اوضاع همراه است."
جنبش متلاطم دموکراسی خواهی در تونس علیه "یک دولت پلیسی" به جریان در آمد که در کنار نقض گسترده ی حقوق بشر، آزادی بیان و آزادی اجتماع محدودی ارائه می داد. این دولت توسط دیکتاتوری اداره می شد که خانواده اش به خاطر رشوه خواری مورد تنفر عموم بودند. رابرت گودک (Robert Godec)، سفیر ایالات متحده در تونس در یکی از اسناد منتشر شده در ویکی لیکس به تاریخ جولای 2009 این مسئله را از قبل گزارش و تصدیق می کرده است.
بنابراین در نظر برخی ناظران، اسناد ویکی لیکس می تواند به عموم آمریکایی ها احساس خرسندی بدهد که مقامات دولتی شان اهل حیله نیستند. در حقیقت این اسناد آنقدر نقش حمایتی از سیاست های ایالات متحده بازی می کنند که حتی گفته می شود اوباما شخصا آنها را منتشر می کند.
یکی از تیترهای اصلی روزنامه ی فایننشیال تایمز به نوشته ی گیدون رحمان (Gideon Rachman) نوشته بود که "آمریکا باید به آسانژ مدال افتخار بدهد". رحمان در ادامه می نویسد: "سیاست خارجی آمریکا بوسیله ی این اسناد یک سیاست اصولی، عملگرا و هوشمندانه معرفی می شود و اینطور وانمود می شود که موضع عمومی ایالات متحده در قبال هر مسئله دقیقا با موضع محرمانه و عملی این کشور یکسان است."
از این منظر ویکی لیکس می تواند "تئوریستن های توطئه" را سرجایشان بنشاند که دائما اظهار نظرها و اعلامیه های واشنگتن را مورد شک و سوال قرار می دهند.
سند گزارش گودک چنین احساسی را در عموم مردم بر می انگیزد - حداقل اگر بررسی بیشتری انجام ندهیم. ولی با بررسی های موشکافانه - که قبلا استفان زیونز این کار را در روزنامه ی فایننشیال تایمز انجام داده - درخواهیم یافت که با در نظر گرفتن اطلاعات گودک، واشنگتن 12 میلیون دلار به دولت تونس کمک نظامی کرده است. اتفاقا تونس یکی از پنج دولت ذینفع از سیاست خارجی واشنگتن نیز هست: اسرائیل (که به طور مداوم این کمک ها را دریافت می کند)، دو دیکتاتوری در خاورمیانه یعنی مصر و اردن، و کشور کلمبیا که در قاره ی آمریکا بزرگترین ناقض حقوق بشر و در عین حال بزرگترین دریافت کننده ی کمک های نظامی ایالات متحده است.
سند منتشر شده ی یکی از سفرای آمریکا نشان می دهد که کشورهای عربی مدافع سیاست های ایالات متحده علیه ایران هستند. حتی گیدون رحمان نیز برای ترغیب موسسان ویکی لیکس و دست های پشت پرده نسبت به انتشار هر چه بیشتر اسناد، به این مسئله پرداخت و از این موضع گیری ها حمایت کرد. عکس العمل رسانه ها و اصحاب رسانه نشان می دهد که خفت و خواری دموکراسی در فرهنگ های توسعه یافته ی دنیا چقدر ریشه دوانده است.
اما نظر عموم مردم معمولا ذکر نمی شود. بر اساس نظرسنجی هایی که سازمان بروکینگز (Brookings) در آگوست انجام داده است، بعضی از مردم عرب با سیاست واشنگتن و مفسران غربی مبنی بر تهدید شمردن ایران موافق هستند. این عده فقط 10 درصد بوده اند. در طرف مقابل، از 77 تا 88 درصد از مخاطبان، ایالات متحده و اسرائیل را به عنوان تهدیدهای عمده ی جهان می شناسند. نظر مردم عرب آنقدر نسبت به سیاست های واشنگتن خصم آلود است که اکثریت آنها فکر می کنند که اگر ایران سلاح های اتمی می داشت امنیت منطقه نیز افزایش می یافت.
اما هنوز به قول سردمداران غربی و پیروان دیکتاتور منش آنها "هیچ اشتباهی رخ نداده و همه چیز تحت کنترل است". دیکتاتورها از مواضع جهان غرب حمایت می کنند، بنابراین می توان واقعیت های منفی در رابطه با نوع حکم رانی آنها را نادیده انگاشت، البته تا زمانیکه زنجیرها پاره نشده و تعدیل سیاست یا اتخاذ سیاستی جدید لاجرم نشده باشد.
به نظر می رسد که دیگر اسناد ویکی لیکس نیز بیشتر در جهت برانگیختن قضاوت های مثبت راجع به اصالت و درستی سیاست های واشنگتن منتشر شده اند. در جولای 2009، هوگو لورنس، سفیر ایالات متحده در هندوراس، تایید کرد که در ساختمان سفارتخانه یک کارگروه "بهانه های شبه مشروع و مطابق قانون اساسی را راجع به حذف اجباری مانوئل زلایا در 28 ژوئن" بررسی کردند تا بتوانند دستاویزی برای توجیه مردم داشته باشند. سفارتخانه اینطور نتیجه گیری کرد که "هیچ شکی وجود ندارد که ارتش، دادگاه عالی و مجلس ملی این کشور (هندوراس) در 28 ژوئن حول یک کودتای غیرقانونی علیه گروه اجرایی کشور (کابینه ی دولتی) به تفاوت رسیده بوده اند". در قدم بعدی نیز باراک اوباما بر خلاف نظر تمام کشورهای آمریکای لاتین و برخی کشورهای اروپایی از دولت کودتا حمایت کرد.
شاید بتوان برجسته ترین افشاگری های ویکی لیکس را در رابطه با پاکستان دانست که توسط فرد فرانفمن (Fred Branfman)، تحلیلگر سیاست خارجی در سایت مترقیTruthdig مورد بررسی قرار گرفته اند. این اسناد نشان می دهد که سفارتخانه ی ایالات متحده به خوبی آگاه است که جنگ واشنگتن در افغانستان و پاکستان نه تنها احساسات ضدآمریکایی را تشدید می کند، بلکه "ریسک بی ثبات شدن دولت و نهایتا کشور پاکستان" را نیز افزایش می دهد، و حتی ممکن است به این کابوس نیز جامه ی عمل بپوشاند که سلاح های اتمی این کشور به دست تروریست های اسلامگرا بیفتند.
مجددا می بینید که این اسناد این احساس را بوجود می آورند که اظهار نظرهای عمومی و اعمال واقعی مقامات ایالات متحده یکسان است و بعلاوه این سیاست مداران در خواب نیستند، در حالیکه بهرحال واشنگتن مستقیما به سمت این فاجعه قدم بر می دارد.




شکوری راد: صراحت کلمه با مردم، همان ویژگی میرحسین است

کلمه- محمد جهاندیده: علی شکوری راد، عضو ارشد جبهه مشارکت ایران اسلامی و از  اعضای فعال ستاد مهندس موسوی در گفت‌و‌گو با “کلمه” ضمن تاکید بر مطلع بودن از دیدار میرحسین موسوی با فرزندانش، روش کلمه در تصحیح خبر پیشین خود را شبیه همان ویژگی مهندس موسوی دانست که “وقتی احساس کردند یک مطلبی با واقعیت تطابق ندارد، آن را صمیمانه و با صراحت گفتند و از خود انتقاد کردند.”
کلمه پس از  حصر و بازداشت میرحسین و کروبی، مورد هجمه‌ی وسیع دولت کودتا و همراهی برخی رسانه‌های خارجی با آنها قرار گرفته بود، که به نظر می‌رسد دارای منافع مشترکی از خاموش شدن صدای همراهان اصیل جنبش سبز باشند.
متن مصاحبه “کلمه” با دکتر شکوری راد، به این شرح است:
برخی درباره اصل دیدار مهندس میرحسین موسوی با فرزندانش و نامه‌ای که در “کلمه” منتشر شده، تشکیک می‌کنند. آیا شما از اصل این دیدار خبر دارید؟
من اطلاع دارم که این ملاقات صورت گرفته است و در آن، مهندس موسوی و همسرشان در ساختمانی در کنار منزلشان بودند. حتی پیش از انتشار خبر این دیدار در سایت کلمه، من از طریق منابع موثق از آن اطلاع داشتم. همچنین خبر دارم که دختر کوچک مهندس موسوی با ایشان دیدار کرده است. از این رو محتوای نامه را تایید می‌کنم و مطمئنا این نامه را دختران مهندس موسوی نوشته‌اند.
برخی دلیل خود در تشکیک در نامه را اشاره‌ی آن به اسنادی عنوان می کنند که از دوره‌ی نخست وزیری مهندس موسوی در خانه بوده است و می گویند شاید این تلاشی است از سوی نهادهای امنیتی برای پرونده‌سازی‌های جدید علیه ایشان. آیا این دلیلی برای عدم صحت نامه است؟
من فکر نمی‌کنم این دلیل موجهی برای تشکیک باشد. من خبر دارم که مشاجره‌ای لفظی میان مهندس موسوی و کسانی که منزل را مورد بازرسی قرار می‌دادند، صورت گرفته. مهندس موسوی گفته که برخی از اسنادی که آنها در حال بردنشان بودند، مربوط به دوران نخست وزیری ایشان و مسائل بین ایشان و آقای خامنه ای بوده است. به همین دلیل مهندس موسوی این نیروها را نامحرم می‌دانسته، ولی آنها گفته‌اند که مجوز بردنشان را دارند.
یعنی این حساسیت ها را بی‌پایه می‌دانید؟
حساسیت‌هایی که برخی نشان می‌دهند، حساسیت‌های درستی نیست. من هم از اینکه سایت کلمه هفته‌ی گذشته خبر قبلی خود را ناگهان تصحیح کرد و به خصوص در ابتدا از روش ِ به کار گرفته شده نگران شدم. اما بعد فکر کردم شاید خیر در این باشد که همین‌قدر صریح و صمیمی اصل مطلب با مردم در میان گذاشته شود. خیلی از رسانه‌ها شاید هیچ‌وقت این‌گونه رفتار نکنند. اما این همان ویژگی مهندس موسوی است که در سایت کلمه به کار گرفته شده، که وقتی احساس کردند یک مطلبی با واقعیت تطابق ندارد، آن را صمیمانه و با صراحت گفتند و از خود انتقاد کردند.



یک سال از بازداشت «موقت» عماد بهاور گذشت

یک سال از زندانی شدن رییس شاخه جوانان نهضت آزادی گذشت.
به گزارش میزان خبر، یک سال پیش در چنین روزی، عماد بهاور برای چهارمین مرتبه در سال ۱۳۸۸ از سوی نهادهای امنیتی بازداشت شد و از آن زمان تا کنون در بازداشت به سر می‌برد.
او ابتدا چند روز پیش از انتخابات و دومین بار در روز پس از انتخابات بازداشت شد و جمعا مدت ۵۰ روز را دربازداشت گذراند. سپس در اسفند ماه سال گذشته بازداشت شد، اما با سرباز زدن قاضی مربوطه از صدور حکم بازداشت، سومین مرتبهٔ بازداشت او یک شب بیشتر به درازا نکشید. پس از آن در ۲۲ اسفند ماه، او به دادگاه انقلاب احضار شد و بار دیگر، این بار به به حکم قاضی صلواتی، بازداشت شد.
او در سال ۸۹ در شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب پس از چندین بار تعویق زمان دادگاه، محاکمه شد و به درخواست بازجوی پرونده، حکم ده سال حبس و ده سال محرومیت از فعالیت در فضای احزاب، رسانه‌ها و فضای سایبری برای وی صادر و تایید شد.
بهاور در یک سال گذشته با نگاشتن نامه به دادستان تهران و انتشار دفاعیت خود، بر مشی اصلاح طلبانه‌اش تاکید ورزیده و از آن دفاع کرده است. همچنین او در این یک سال اجازه استفاده از مرخصی نیافته است و به گفتهٔ دادستانی تهران ممنوع المرخصی است.
بهاور در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می‌برد و از ملاقتهای حضوری با همسر و خانوادهٔ خود محروم است.


پیشنهاد عجیب معاون استاندار قم: سه‌شنبه مدارس را دیرتر تعطیل کنید تا دانش‌آموزان نتوانند در خیابان‌ها حضور یابند

معاون سیاسی امنیتی استاندار قم پیشنهاد داد در سه شنبه هفته جاری، کلاس های جدیدی برای دانش آموزان برگزار شود تا مدارس دیرتر تعطیل شود و دانش آموزان امکان حضور در خیابان ها را نداشته باشند. وی همچنین ابراز نگرانی کرد که در چهارشنبه آخر سال، فارغ از مسایل سیاسی، جوانان احساساتی شده و اقدام به کارهای خطرناکی کنند که برای خود خانواده و دیگران مشکل آفرین شود.
به گزارش ایلنا، احمد حاجی زاده در نهمین جلسه شورای آموزش و پرورش استان قم، که در محل تالار امام رضا استانداری قم برگزار شد، اظهار داشت: مردم قم اجازه فعالیت حتی به صورت کمرنگ به فتنه گران دراین استان نمی دهند. مسوولان نیز به پشتیبانی مردم با این گونه حرکات جدا برخورد می کنند.
معاون سیاسی و امنیتی استان قم گفت: در سال های اخیر استان قم در چهارشنبه‌های آخر سال از امنیت بالایی برخوردار بوده است.
وی با بیان این که قم جز استان هایی بوده است که طی دو سه سال اخیر با کمترین مشکلی مواجه شده و امنیت در آن در سطح بسیار بالایی برقرار بوده است، گفت: امسال نیز در چهارشنبه آخر سال حادثه‌ای در استان قم اتفاق نخواهد افتاد.
حاجی زاده با تأکید بر این نکته که مسلما هیچگاه به خاطر هوشیاری مردم انقلابی مومن و متعهد استان قم، فتنه گران فرصت کمترین اقدام را نخواهند پیدا کرد، گفت: نگرانی ما از چهارشنبه آخر سال فارغ از مسایل سیاسی، این است که جوانان احساساتی شده و اقدام به کارهای خطرناکی کنند که برای خود خانواده و دیگران مشکل آفرین شود.
وی همچنین با توجه به مطرح شدن تعطیلی مدارس در بعد از ظهر سه شنبه اظهار داشت: پیشنهاد ما این است که اتفاقا کلاس‌های متعددی برای دانش آموزان گذاشته شود تا آنها دیگر توانایی حضور در خیابان‌ها را نداشته باشند نه اینکه آنها را به طور کامل و یا زودتر از وقت معمول تعطیل کنیم، اما به هر حال این مساله باید در کمیسیون امنیتی استان بررسی و در مورد آن تصمیم گیری شود.



اصرار دولت بر ادامه حضور روسیه و چین در میادین نفتی ایران

پس از آنکه برخى مقام هاى نفتى ایران به شرکت هاى روسى تلویحا اعلام کردند که در صورت تاخیر بیشتر، از مشارکت در طرح هاى توسعه اى انرژى ایران کنار گذاشته مى شوند، دیروز معاون وزیر نفت از مشارکت روس ها و چینى ها در توسعه چهار میدان نفتى کشورمان خبر داد.
به گزارش دیپلماسى ایرانى، احمد قلعه بانى عضو ستاد تدابیر اقتصادی وزارت نفت درباره وضعیت توسعه میدان مشترک نفتی آزادگان جنوبی به خبرگزارى مهر گفته است: در حال حاضر شرکت های پیمانکار چینی برای توسعه این میدان نفتی به تمامی تعهدات خود عمل کرده اند.
این عضو کارگروه نمایندگان ویژه محمود احمدى نژاد در امور نفت اضافه کرد که در حال حاضر قراردادهای جداگانه ای برای توسعه میادین نفتی آزادگان شمالی و آزادگان جنوبی با شرکت های چینی امضا شده است. وى در این باره افزود: با توجه به اینکه پیمانکار طرح توسعه این دو میدان یک شرکت چینی است از این رو قرار است توسعه آزادگان شمالی و جنوبی به صورت یکپارچه توسعه یابد.
وی همچنین در پاسخ به این سئوال که چرا از ظرفیت پیمانکاران داخلی برای توسعه این دو میدان نفتی استفاده نمی شود، گفت: برای توسعه کامل این دومیدان بزرگ نفتی در مجموع به بیش از شش میلیارد دلار منابع مالی و اعتباری نیاز است که تامین این میزان منابع توسط پیمانکاران داخلی وجود ندارد.
قلعه بانی پیشتر با بیان اینکه هم اکنون مذاکرات با شرکت های داخلی و خارجی در حال انجام است گفته بود: در مجموع برای توسعه این میدان در دو فاز پیش بینی تولید بیش از ۶۰۰ هزار بشکه نفت شده است و در هر یک از این فازهای توسعه تولید ۳۲۰ هزار بشکه نفت خام در روز هدف گذاری شده است.
در همین حال محسن خجسته مهر معاون برنامه ریزی وزیر نفت پیشتر با اشاره به مذاکره با چند شرکت داخلی و خارجی از جمله چین برای توسعه میدان آزادگان از افزایش تولید نفت در این میدان مشترک خبر داده و گفته بود: توسعه آزادگان تحت هیچ شرایطی متوقف نخواهد شد.
با گذشت بیش از سه سال از خروج اینپکس ژاپن از طرح توسعه میدان نفتی آزادگان، توسعه تنها دو فاز از این میدان مشترک نفتی اجرایی شده است. البته با توسعه فازهای اول و دوم طرح تولید زودهنگام این میدان نفتی ظرفیت برداشت نفت از این حوزه مشترک به حدود ۵۵ هزار بشکه در روز رسیده است. این درحالى است که توسعه این میدان مشترک نفتی توسط عراق با مشارکت کنسرسیوم پتروناس مالزی، شرکت انگلیسی – هلندی شل و هالیبتون امریکا برای تولید ۱٫۶ تا ۱٫۷ میلیون بشکه در روز آغاز شده است.
مدیرعامل شرکت ملی نفت همچنین از ادامه مذاکرات با روسیه برای توسعه دو میدان نفتی خبر مى دهد. در حالى که پیشتر گفته شده بود احتمال حذف شرکت روسى و جایگزین شدن آن با پیمانکار داخلى وجود دارد، اما بعد از اظهارات اخیر مدیرعامل شرکت ملى نفت مشخص مى شود که اظهارنظرهاى پیشین در این باره، تنها اخطار و هشدارى به طرف روسى بوده است تا به حضور در طرح مزبور ترغیب شود.
قلعه بانى درباره احتمال حذف شرکت های روسی از طرح توسعه میادین نفتی آذر و چنگوله، این گونه نظر داد: در حال حاضر طرح توسعه این دو میدان نفتی توسط شرکت ملی نفت آغاز شده است. تاکنون حذف شرکت های روسی از این دو پروژه نفت نهایی نشده است و مذاکرات با شرکت های علاقه مند داخلی و خارجی در حال انجام است.
در همین باره، ناجی سعدونی مدیرعامل شرکت مهندسی و توسعه نفت اخیرا درخصوص احتمال مشارکت گازپروم روسیه در طرح توسعه میدان آذر به خبرگزارى مهر اعلام کرده بود: در سال های اخیر مذاکراتی با گازپروم انجام شده اما برای توسعه این میدان مشترک نفتی معطل این شرکت روسی نمی مانیم.
میدان نفتی آذر با در اختیار داشتن بیش از دو میلیارد و ۵۰۰ میلیارد بشکه نفت خام درجا با میدان بدرای عراق مشترک است که حجم نفت قابل استحصال این میدان مرزی حدود ۴۰۰ میلیون بشکه برآورد می شود. همچنین انجام مطالعات و بررسی های اکتشافی نشان می دهد، پس از توسعه کامل و بهره برداری نهایی از آذر، امکان تولید روزانه ۵۰ تا ۶۵ هزار بشکه نفت خام سبک با درجه ای.پی.آی ۳۲ در مدت ۲۵ سال از این میدان وجود دارد.


یک عضو خبرگان: مراجع به وضع فعلی اشکال و ایراد فراوان دارند، ولی سکوت می‌کنند تا نظام تضعیف نشود

آیت الله احمد بهشتی، از اعضای مجلس خبرگان رهبری، در مصاحبه‌ای با خبرآنلاین، وجود اختلاف گسترده بین علما و دولت را تایید و تاکید کرد که مراجع به وضعیت فعلی اشکال دارند و تنها به ملاحظه‌ی اصل نظام، اعتراض خود را مطرح نمی‌کنند.
این عضو خبرگان در اظهاراتی که از سوی روحانیون محافظه‌کار حاضر در مجلس خبرگان کم‌سابقه تلقی می‌شود، گفت: دولت از علما فاصله گرفته است؛ تنها به خاطر حفظ نظام است که مراجع سکوت می کنند و الا مراجع حرف دارند.
وی افزود: مراجع به وضعیت فعلی اشکال و ایراد فراوانی دارند. به دولت، صدا و سیما و سایر ارگان ها ایراد فراوانی دارند. اما اینکه چرا سکوت کرده اند و برخورد تندی نمی کنند به خاطر این است که تضعیف نظام و رهبری نشود. نظام و رهبری برای مراجع و علما از اهمیت بسیار برخوردار است. باید طوری انتقاد کرد که به تضعیف نظام منجر نشود.
نماینده شیراز در خبرگان رهبری، در حاشیه نهمین اجلاسیه این مجلس، تصریح کرد: انتقاد لازم است ولی طوری که باعث تضعیف نظام نشود. می توان طوری انتقاد کرد که نتیجه اش تضعیف نظام باشد و می توان طوری انتقاد کرد که نتیجه اش اصلاح باشد.
وی همچنین به این ادعا که سیاست های دولت در سفرهای استانی اخیر، فرهنگی باشد، واکنش نشان داد و اظهار داشت: ما در خصوص مسایل فرهنگی بسیار مساله داریم که فکر نمی کنم با رویکرد فرهنگی سفرهای استانی حل شود.


وزیر آموزش و پرورش: بعد از عید، ابتدایی‌ها پنجشنبه‌ها تعطیل‌اند

وزیر آموزش و پرورش گفت: طرح تعطیلی پنجشنبه مدارس ابتدایی سال آینده و پس از تعطیلات نوروزی اجرا می شود.
حمیدرضا حاجی بابایی در مصاحبه با واحد مرکزی خبر افزود: با تمهیداتی که در نظر گرفته شده است مشکلی برای اجرای این طرح از سال آینده وجود ندارد.
وی همچنین خبر اجباری شدن دوره پیش دبستانی برای دانش آموزان از سال تحصیلی آینده را تکذیب و اضافه کرد: آموزش نونهالان در این مراکز از سال تحصیلی آینده با نظارت وزارت آموزش و پرورش انجام می شود اما این دوره هنوز جزو آموزش رسمی قرار نگرفته است.
وزیر آموزش و پرورش درباره مطالبات فرهنگیان گفت: با تأمین اعتبار مناسب همه مطالبات فرهنگیان اعم از رسمی و قراردادی پرداخت شده است و مشکلی در پرداخت مطالبات وجود ندارد.



همسر علی باقری:امیدوارم به زودی به دیدار معتکفان بهشت اوین نایل آییم

مژگان اثباتی، همسر علی باقری، عضو تازه آزاد شده ی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دلنوشته ای برای شهین جهادی، فعال عرصه ی اجتماعی و فرهنگی که به تازگی بازداشت شده است، می گوید:
جهادی به اعتراف دوست و دشمن در همه ی عرصه های حضور، خوش درخشیده است و با تکیه بر ایمان خدادایش از صبر تحمل بالایی برخوردار است و یقیناً در این امتحان الهی نیز سربلند بیرون خواهد آمد وهرگز نخواهد شکست و این بغض فرو خورده ی همه را پاسخ درخوری خواهد داد که به کدامین گناه، پس از ۳۲ سال تلاش و مجاهدت درهمه ی عرصه های انقلاب، به جای دست مریزاد، زندان پاداش اوست؟ آنان که در جهاد اکبر پیروز میدان بوده اند، باکی از امتحان با جهاد اصغر ندارند.
شهین جهادی، معلم و معاون اجتماعی شهردار منطقه ی هفت در زمان اعظم السادات نوری، غروب دهم اسفند به همراه فخرالسادات محتشمی پور و مهسا امرآبادی بازداشت شده است.
متن این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است:
یا لطیف
یادی از شیرزن آزاده؛ شهین جهادی
در میان موج دستگیری های فعالین سیاسی مدنی کشور در یک ماه گذشته، شماری از بانوان مکرمه ی کشور نیز قرار داشتند که تعدادی از آنان همچنان دربندند. در این میان یک نام قرار دارد که شاید کمتر از او گفته و شنیده شده است؛ خواهر بزرگوارم “شهین جهادی” که غروب روز ۱۰ اسفندماه به همراه فخرالسادات محتشمی پور بازداشت شد. بانویی باتقوی، معلمی موفق و عالم و انسان خودساخته ای که از نیکان روزگار کنونی ماست.
خانم جهادی را از سال ۱۳۶۴ می شناسم زمانی که دانشجوی رشته ی زبان و ادبیات فرانسه دانشکده ی ادبیات دانشگاه الزهرا (س) بود. دانشجویی مسلمان و پیرو خط امام. او از معدود دانشجویان خوش فکر و اصیلی بود که در “سالهای بی انگیزگی”، پا به انجمن اسلامی دانشگاه گذاشت و خیلی زود به واسطه ی خصوصیات بارز مثبتی که داشت سرآمد سایر دانشجویان شد.
شهین جهادی از بدو تاسیس امور تربیتی (سالهای ۵۸-۵۹) جذب آموزش و پرورش شد و در مناطق جنوب شهر تهران مربی تربیتی بود. شاید بچه های دو راهی قپان و مرتضوی و … آن معلم دلسوز و آن مشاور خلاق را هرگز از یاد نخواهند برد که چراغ به دست، راه را به آنان نشان می داد و شمع جانش برای آنان می سوخت.
خواهرم جهادی از آنرو که دانشجویی مذهبی و محجبه، اهل منطق، با سواد، خوشفکر و مدافع حقوق دانشجویان بود، خیلی سریع نماینده ی منتخب همه ی دانشجویان دانشگاه در تمام دوران تحصیلش در دانشگاه بود. او در عرصه های مختلف مدیریتی نیز حضوری فعال داشت؛ از معلمی گرفته تا معاونت امور اجتماعی در شهرداری منطقه ی ۷ تهران و آخرین پست سازمانیش، مدیریت روابط عمومی مرکز مشارکت زنان در دولت اصلاحات و فعال مدنی در حوزه های اجتماعی و فرهنگی بوده است.
جهادی به اعتراف دوست و دشمن در همه ی عرصه های حضور، خوش درخشیده است و با تکیه بر ایمان خدادایش از صبر تحمل بالایی برخوردار است و یقیناً در این امتحان الهی نیز سربلند بیرون خواهد آمد وهرگز نخواهد شکست و این بغض فرو خورده ی همه را پاسخ درخوری خواهد داد که به کدامین گناه، پس از ۳۲ سال تلاش و مجاهدت درهمه ی عرصه های انقلاب، به جای دست مریزاد، زندان پاداش اوست؟ آنان که در جهاد اکبر پیروز میدان بوده اند، باکی از امتحان با جهاد اصغر ندارند.
او و سایر دوستانش، انقلابی امروز نیستند، فراز و نشیبهای بسیار پشت سر گذاشته اند و هر روز با آرمان و ایمانشان استوارتر گشته اند و در راه صبر و استقامت، ورزیده اند و خوب می دانند که همه در معرض امتحان الهی هستند.
امید است به زودی به زیارت همه ی آزادگان در بند این مرز و بوم که در بهشت اوین به اعتکاف نشسته اند نایل آییم.
انشاالله




نیاز فوری مجید دری به رسیدگی پزشکی

پیگیری های خانواده مجید دری برای مرخصی استعلاجی وی بی نتیجه مانده است.
به گزارش جرس، در حالی که وضعیت جسمانی مجید دری بسیار وخیم است، به گفته یکی ازنزدیکان این دانشجوی زندانی، پیگیری های خانواده وی برای مرخصی استعلاجی همچنان بی نتیجه مانده است. دادستان علت موافقت با مرخصی مجید دری را نامه های نوشته شده توسط وی به مناسب های روزجهانی زن و روز دانشجو اعلام کرده است.
گفتنی است مسئولان اداره اطلاعات کرج ضمن تهدید پدر و مادر این دانشجوی زندانی و محروم از تحصیل آنها را مجبور به امضای تعهدنامه مبنی بر عدم اطلاع رسانی در خصوص مظالم روا داشته شده بر پسرشان کرده اند و به آنها گفته اند اگر از رسانه ها با شما تماس گرفتند و جویای حال فرزندتان شدند تلفن را قطع کنید. به همین سبب آنها نمی توانند در خصوص وضعیت بسیار وخیم جسمانی فرزندشان اطلاع رسانی کنند.
یکی از نزدیکان مجید دری در خصوص وضعیت “نگران کننده” وی به خبرنگار جرس گفت: “الان دو سه روز است که مجید دچار سرگیجه شدید می شود و نمی تواند از جایش بلند شود. دو هفته پیش هم زیر سرم بستری بوده و در حالیکه وی نیاز به رسیدگی پزشکی فوری دارد اما از بردن وی نزد پزشک متخصص مغز و اعصاب جلوگیری بعمل می آید.”
شایان ذکر است مجید دری، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه در شرایط بسیار سختی دوران تبعید خود را در زندان بهبهان می گذراند. خانوده مجید دری بارها از طرق قانونی پیگیر وضعیت پرونده پسرشان بوده اند اما مسئولان قوه قضائیه ضمن اذعان به عدم استقلال قضائی حتی از دریافت متن تظلم خواهی ایشان به خود قوه قضائیه امتناع نموده اند .
مجید دری بارها و بارها از اقدام ناجوانمردانه قاضی پیر عباس در جلسه دادگاه و عدم اجازه دفاع از اتهام محاربه و صدور حکم بر مبنای همین اتهام در جلسه آخر گفته است و تاکنون تلاش خانوده دری، مبنی بر پیگیری قضایی این اقدام قضات دادگاه های انقلاب بی نتیجه بوده است .
مجید دری طی نامه ای هشتم مارس را به همه زنان آزادی خواه تبریک گفته بود: “هشتم مارس روز جهانی زن را به تمام زنان کشورمان، بخصوص آنان که در راه آزادی و رفع تبعیض ها می جنگند تبریک می گویم .
مهدیه ، کاملیا ، ژیلا ، بهاره ، خانم محتشمی پور ، مهسا امرآبادی و . . .
یک تبریک ویژه هم خدمت دلاور زن سبزمان دارم ، خانم زهرا رهنورد به امید روزی که که دیگر لازم نباشد برای بدیهیات بجنگیم .”
مجید دری از ۱۸ تیرماه ۱۳۸۸ بازداشت شد و در دادگاه به شش سال و نیم حبس در تبعید ( شهر بهبهان ) محکوم شده است.




دختران بی ناموس

ناهید میرحاج
باور کنید، قصدم از گذاشتن این عنوان در بالای نوشتارم، توهین نیست. آن هم توهین به هم جنس های خودم. و البته و صد البته آن هم در صدمین سال بزرگداشت هشت مارس ، روز جهانی زنان که باید آن را بزرگ و عزیز بداریم. بلکه قصدم از نوشتن این چند سطر تلنگری به جامعه ای است که مدتهاست چشمانش را به سرنوشت این گروه از دختران بی پناه بسته است و انگار صیانت و حفاظت از آنها را وظیفه خود نمی داند.

به عنوان یک زن که در این جامعه بزرگ شده ام، می دانم در فرهنگ مردانه و مردسالار ما ، در ساده ترین حالت بی ناموس توهین و ناسزا است. در حقیقت فحشی مردانه است. و در ابعاد دیگرش البته می تواند بار شرعی و حقوقی و ...هم داشته باشد. با علم به این موضوع، اما چاره ای ندارم که بگویم اکنون در شهرهای ما دختران بی ناموس بیش از گذشته افزایش یافته اند. شاید بپرسید که چگونه و از چه راهی کشف کرده ام که دختران بی ناموس در جامعه ما افزایش یافته اند؟ برای کشف این موضوع کار خاصی نکردم، فقط نگاهم را عوض کردم. به همین دلیل بجای اینکه بی ناموس را ناسزا فرض کنم، طور دیگری به آن نگاه کردم. گاهی می شود کلمات را دیگر گونه کرد و دیگر گونه خواند. عبارت دختران بی ناموس را اگر دیگر گونه کنیم، می تواند فحش و ناسزا نباشد. می تواند هشدار باشد به ماجامعه دارد به کدام طرف می رود و لحظه ای کوتاه ما را به فکر وادارد.. بگذارید از خود کلمه ی ناموس شروع کنیم. ناموس یک مفهوم است برساخته جامعه مردسالار. ناموس از آن کلماتی است که چنان با تفسیرهای جوراجور چربی گرفته و فربه شده که گاهی اصل کلمه که آن پوست و استخوان زیرین باشد، زیر این چربیها گم شده است. سببش هم این است که ناموس کلمه ایست با تاریخ بلند که تا عصر افلاطون می رسد و ظاهراً او بوده که برای اولین بار این لغت را در مفهوم "قانون" وارد فرهنگ بشر کرده است. بعد از آن ناموس هم در ساختار حقوقی و هم در فرهنگ دینی و به موازات آن در فرهنگ عوام رشد کرده و لایه به لایه پیچیده تر شده است. اگر بخواهیم ساده ترین معنی این کلمه را به دست بیاوریم، رجوع به لغتنامه دهخدا کارساز است. در این لغتنامه معنی این کلمه را هم قانون آورده و هم عفت و عصمت. متضاد آن هم که بی ناموس باشد، به عنوان بی عفت و بی عصمت آمده است. این ساده ترین و روشن ترین معنی این کلمه است که در فرهنگ عوام هم به همین شکل پذیرفته شده.
در اینجا در پی تعریف از ناموس نیستم که بسیار تعریف ها از آن شده است که ماهیت و ذات این کلمه و مفهوم را روشن کند. آنچه که در پی آن هستم، فراتر از این است. می خواهم مفهوم ناموس را فراتر از یک امر شخصی ببرم و به جامعه ای که خیلی ادعا دارد که اخلاقی است، این تذکر را بدهم که ناموس خوب یا بد، با بار منفی یا مثبت می تواند از چارچوب خانه ها و در هیئت امر خصوصی فراتر برود و کل جامعه رادر هیئت امری اجتماعی دربگیرد. اگر نگاهمان را عوض کنیم، می توان بی ناموس را معادل بی عفت و بی عصمت نگرفت و به جای آن معادل "بی پناه" گرفت. در حقیقت منظور من از دختران بی ناموس دختران بی پناه است. اگر این گونه به این دختران نگاه کنیم، آن وقت است که بعضی چیزها می تواند عوض شود تا دختران بی ناموس در جامعه ما دیده نشوند و زندگی های بهتری همراه با امید به آینده داشته باشند.
مدتهاست که من هم به عنوان عضوی از جامعه با روند رو به افزایش این دختران در سرچهارراه ها و گذرها به هراس افتاده ام و سخت نگرانم. مدتهای مدیدی می شود که هربار با دیدن دختران کار و خیابان که در سرما و گرمای زمستان و تابستان در سر هر کوی و برزنی و سرهرچهارراهی به دنبال لقمه نانی به پیاده و سواره التماس می کنند تا متاع شان را بفروشند، با خود می گویم، چرا جامعه چشمهایش را برروی این فاجعه بسته است؟ تا اینکه در یکی از همین روزهای زمستانی که مسیر خانه تا میدان ونک را طی می کردم یکی از آنها آمد توی زندگی ام. مدتها بود که دیگر او را می شناختم. دخترکی بود هشت تا ده ساله ، هر وقت که از او سنش را می پرسیدم، فقط می گفت: بزرگ شده ام! اصرار که می کردم، همین طور خیره نگاهم می کرد و ارتباط مان قطع می شد یا نیمه می ماند. خیلی وقت بود که رفته بودم توی نخش. همیشه سرچهار راه یا زیر پل پارک وی می ایستاد. ضلع جنوب غربی آن که فضای بازتری دارد. یک بار که پیاده از آن طرفها به سوی خانه می رفتم، پاپیچم شد و گفت: خانوم تو رو خدا آدامس بخر! آدامس!
اول می خواستم، بگذرم، مثل همیشه، چون نمی توانستم که خانه را پر از آدامس کنم. اما وقتی که سبزی چشمهایش را دیدم، در آن صورتی که از آفتاب و سرما سوخته شده و لبهایی که از سرمای بی امان خشکی و قاچ زده بود، زیبایی را کشف کردم و چشمانی زیباتر. از او پرسیدم با کی زندگی می کنی؟
گفت: آدامس بخر! تورو خدا آدامس بخر!
ایستادم و گفتم:آدامس می خرم، به یک شرط! اگر بگویی با کی زندگی می کنی؟
همین طور که جعبه آدامس را به طرف من گرفته بود، گفت: با هیچ کس! کسی رو ندارم! پرسیدم: چرا؟
گفت: مادرم متادونیه! بابام را هم نمی شناسم!
این اصطلاحی بود که این بچه ها برای اعتیاد بکار می بردند. با آن آشنا بودم. و بعد پرسیدم: شبها تنها کجا می خوابی، پیش کی می خوابی؟
نمی دانم کلمات را بد انتخاب کردم، یا نمی دانم چه. انگار برق گرفتش. چشمهایش پر از اشک شد. جواب نداد. دیگر جواب هم نمی خواستم . جوابم را گرفته بودم. چندتا از آدامسهایش خریدم، اما نمی دانم چرا به جای راه خانه، مسیر پارک ملت را می رفتم. نزدیک غروب بود و هوا هم سوز سختی داشت. خودم را سپرده بودم به سوز سرد، تا بغضم را که اشک می شد و از پهنای صورتم جاری بود، خاموش کند. درطول راه تا پارک ملت چندبار دیگر دختران و پسرانی را دیدم که از گوشه پیاده رو به طرفم می دویدند و التماس می کردند: خانوم جوراب بخر! خانوم شکلات بخر! خانوم دستکش بخر!
و این بچه ها خیلی کوچک بودند و دخترانی که بین آنها می دیدم، آن قدر وضع نگران کننده ای داشتند که در دل فریاد می زدم، آخر مگر کسی در این شهر نیست، که این دختران معصوم را پناه دهد؟
خسته شده بودم، کنار یک آب میوه فروشی ایستادم تا آب بخرم و بغضم را فرو بدهم. کنارم یک زن و مرد جوان هم منتظر بودند که آب میوه شان حاضر شود. به آنها نگاه نمی کردم، انگیزه ای نداشتم تا نگاهشان کنم. دست مرد دوبار دراز شد و آب میوه را گرفت. همین قدر حس می کردم که آب میوه های شان را گرفته و دارند می نوشند. تا اینکه صدای زمزمه مرد را شنیدم: روت را بگیر، چادرت رفته کنار!
و این موقع بود که برگشتم و به زن جوان نگاه کردم. بیچاره مانده بود که آب میوه اش را سر بکشد یا رویش را سفت کند. در همین احوال هم یکی از این دخترک های خیابانی جلو آب میوه فروشی سبز شد. به مرد جوان گفت: فال بگیر! فال بگیر! خوبش می آد!
مرد جوان محل نگذاشت. من هم رفته بودم در فکرهای دیگر. مرد جوان همه حواسش در این بود که از ناموسش خوب مواظبت کند. به دخترکی که زیر دستش بود، توجه نداشت. مگر او ناموسش نبود؟ فکر کردم چرا جامعه باید مردان را چنان تربیت کند که دخترکان آواره در خیابان مسئله شان نباشند، اما زنی که همراهشان بود، اصلی ترین مسئله زندگی شان باشد، زیرا به آنها آموخته بودند، زنان عورت اند، و باید از عورت چنان نگه داری و حفاظت کرد که چشم غیر و ناپاک به آن نیفتد! مگر آن دخترکها چه تفاوتی با زن همراه خودشان داشتند؟ آیا آنها از جنسی دیگر بودند؟ یعنی در نگاه آنها پست تر از عورت؟ در این لحظه بود که فکر کردم این دخترهای آواره در خیابان، چیزی نیستند جز دختران بی ناموس. چون هیچ مردی در شهر ما پیدا نمی شد که برای آنها رگ غیرتش بالا بزند و از فشار خون به کبودی بیفتد.
راستش نمی توانستم به کسی دعوا راه بیندازم که چرا محدوده ناموس پرستی در شهرما این قدر تنگ شده است، شاید این مرد هم درکی از این احوال یا تاریخ حفاظت از ناموس نداشت. راهم را کشیدم و به پارک ملت رفتم. خودم هم نمی دانم برای چه این قدر آشفته شده بودم. کمی که در فضای زمستانی پارک گشتم و آرامتر شدم، راه رفته را برگشتم. دخترک سبز چشم، سرچهارراه نبود. کمی دور و بر پرسه زدم تا توی یکی از کوچه های پایین دست پل پیدایش کردم، با چند نفر دیگر از بچه های خیابانی دور یک آتش بی رمق نشسته بودند و از فرط سرما خودشان را روی آتش انداخته بودند. دخترک این بار که مرا دید، در نگاهش حرفهای خاصی بود. نمی دانم می خواست به من چه بگوید که از دخترهای کنارش می ترسید. خوب نگاهم کرد. خنده ای بی رنگ به صورتش آمد. من هم به او لبخندی زدم. کنار بچه ها ایستادم. پسرکی که به زحمت سنش به شش سال می رسید، بیشتر از همه سردش بود و خودش را در بغل یکی از دخترها که ظاهراً خواهرش بود، انداخته بود. بالای سرشان ایستادم و از آنها سوال کردم: چرا توی این سرما نمی روید خانه تان؟
خوب می دانستم حرفم بی معنی است، اما فقط برای این از آنها می پرسیدم که سرحرف را باز کرده باشم.
دخترک سبزچشم گفت: خانه مون سرده! نفت نداره!
بچه ها با هم خندیدند. فهمیدم، مرا دست انداخته است.
به او گفتم: یعنی سردتر از خیابان است؟
یکی از دخترها گفت: خانه ما دور است! صابون پزخانه است! بلدی؟
گفتم : بلدم! سوار اتوبوس شوید و بروید به خانه!
درهمین حال ناگهان متوجه شدم، مردی سیاه چرده که لباس هایش بزرگتر از قواره اش بود، روبرویم سبز شد. قیافه و سروضعش به معتادان می خورد. بدجوری به من نگاه می کرد. نمی دانستم که او چکاره است و چه نسبتی به دخترها و آن تک پسر دارد. اما فهمیدم که با حضور او دخترها ساکت شدند و سرشان را پایین انداختند. او به من نگاه می کرد و من به او. مانده بودم که چه بگویم. تا خودش به حرف آمد و گفت: می خواهی به این بچه ها کمک کنی؟
گفتم: بله!
گفت: اگر نقد است، بده به خودم، بین شان قسمت می کنم!
و من به روی خودم نیاوردم و گفتم: چه نسبتی با این بچه ها داری؟
گفت: عموشان هستم!
خیلی زود کارمان به بگومگو کشید. یکی او گفت و یکی من. تا اینکه تهدیدم کرد. از اول هم می دانستم که او یکی از اعضای اصلی باند است. دختران خیابانی بدون باند و دسته جرات نداشتند که در خیابان حاضر شوند. می دانستم که کاری از من ساخته نیست. پریشانتر از اول راهم را کج کردم و دختران بی ناموس شهرم را تنها گذاشتم. تنها، در اختیار مشتی حیوان که نه تنها آنها را دستاویز بدست آوردن پول کرده بودند، بلکه هرنوع دیگری سوء استفاده از آنها می کردند.
همین طور که به طرف خانه برمی گشتم، فکرهای پراکنده ام مرا به روزگار قدیم برد. به وقتی که شهرهای ما کوچک بودند، چند محله و چند گذر و بازارچه با چهارسوق و لوطی های شهر این محله ها را بین خود تقسیم کرده بودند. آن هنگام کافی بود که یکی از نالوطی های محله های دیگر به ناموس محله دیگر نگاه بد بیندازد، تا لوطی ها به جنگ هم بیفتند. در آن وقتها ناموس تنها یک مسئله خصوصی نبود که به چهاردیواری خانه ها محدود شود. بلکه زنان یک شهر ناموس آن شهر بودند. اینکه ناموس بودن زنان خوب یا بد بود، موضوع بحثم نیست. زیرا در آن فرهنگ سرنوشت زنان در دست مردان بود و آنها نیز باید از این موجود که بیشتر یک کارخانه زایشی و دستگاه جنسی بود، به خوبی مراقبت می کردند. هدفم این است که ما با همان ذهنیت آمدیم در شهرهایی که دیگر در آن درشکه و گاری آبکش نیست، و جای آن را برجهای سربه فلک کشیده و ماشینهای آخرین مدل و زرق و برقهای دیگر گرفته است. اما هرچه که نگاه می کنیم، تغییری در ذهنیت مردان ناموس پرس امروز با روزگار قاجاری نمی بینیم، الا اینکه محدوده ناموس را از جامعه به چهاردیواری خانه ها کشانده اند. چون در شهر لوطی نیست، پس دروازده های شهر را برروی نالوطی ها بازگذاشته ایم که با این دختران هرکاری که می خواهند بکنند. کسی هم نیست که مسئولیت این دخترهای بی پناه را برعهده بگیرد. همه مان درهای خانه هایمان را بسته ایم و موضوع این دختران را مربوط به زندگی خودمان نمی دانیم. هیچ نهادی هم به طور واقعی به موضوع این دختران نمی پردازد. که اگر می پرداخت نباید یکی از این دختران در خیابانها و گذرها دیده می شدند.
موضوع این دخترکان بی پناه در خیابانها و گذرها، امری خصوصی و مربوط به اعضای باندهای آنها نیست که در صورت لزوم بتوانند از پس مداخله آدمهایی مثل من برآیند، بلکه این موضوع امری عمومی و مربوط به تمامیت جامعه ما است. زن باشیم یا مرد باید از حقوق انسانی و حق این کودکان که بیشترشان به سن بلوغ هم نرسیده اند، دفاع کنیم. اگر غیرت و ناموس پرستی مردان ما محدود شده به چادر و روسری پس و پیش شده ی همسران و دخترانشان ، ما زنان مثل همیشه باید برای دختران و خواهران خود آستین بالا بزنیم و به سهم خود در بهبود زندگی این کودکان تلاش، کنیم. همان گونه که اکنون هم هستند سازمانهای غیردولتی که بخش بسیار کوچکی از این دختران را زیر پوشش خود گرفته اند و به آنها کمک می کنند. و از قضا سرپرستی بیشتر این سازمانها را نیز زنان فعال در جامعه ما برعهده دارند. برای هر کدام از ما دوراه وجود دارد، یا مانند عابران بی تفاوت از کنار این دختران معصوم و بی پناه بگذریم، یا این که نگاه دردمند این دختران را برروی زندگی انسانی تر برگردانیم. شاید صدسال دیگر که دویستمین سالگرد روز جهانی زنان باشد، مورخان بنویسند در آن وقت که روزجهانی زنان صدساله بود، جهان پر از چنین دخترانی بود و امروز در سرتاسر جهان نمی توان یکی از این دختران را یافت، چه آرزوهای نیکی!
منبع: تغییر برای برابری




احضار های فله ای به کمیته انضباطی و بازداشت دو تن از دانشجویان دانشگاه سمنان

خبرگزاری هرانا - صبح روز شنبه ۲۱ اسفند ماموران لباس شخصی با ورود به منزل سه تن از دانشجویان و تفتیش خانه با حکم دست نویس کپی شده برای تحقیق، امین روغنی دانشجوی فنی و احسان قشقایی دبیر سیاسی دو دوره مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه سمنان و دبیر فعلی واحد روابط عمومی این تشکل را به همراه خود بردند.
به گزارش دانشجو نیوز، ماموران لباس شخصی کتاب ها، مجلات، لب تاب های شخصی، تلفن همراه و حتی سی دی ها و جزوات علمی چهار نفر از هم خانه ای های این دانشجویان دستگیر شده را نیز با خود بردند و بر ظاهر امر جز لحاف و تشک و وسایل آشپز خانه بر جای نگذاشتند.
این در حالیست که کمیته انضباطی دانشگاه سمنان در هفته منتهی به پایان سال به احضار های فله ای و صدور احکام سنگین انضباطی دست زده است . از آن جمله حکم یک ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات و حکم توبیخ کتبی برای ابوالفضل قربانیان و یک ترم محرومیت از تحصیل بدون احتساب سنوات برای محمد زارعی است.
گفتنی است بعد از تظاهرات نسبتا گسترده مردم در ۲۵ بهمن ماه فشارها بر روی دانشجویان سراسر کشور به شکل گسترده ای افزایش پیدا کرده است بطوریکه بیش از ۹۰ دانشجو در یک ماه اخیر بازداشت شده اند.



بازداشت حسین گودرزی، از فعالان ستاد موسوی در قم

خبرگزاری هرانا - گزارش ها حاکی از بازداشت حسین گودرزی، از فعالان ستاد میرحسین موسوی در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در استان قم، است.
بر اساس گزارش وبسایت امروز، حجت الاسلام حسین گودرزی از فعالین ستاد روحانیون مهندس موسوی در استان قم و همچنین از فعالان اصلاح طلب قم در تاریخ ۱۱ اسفند ۱۳۸۹ در محل کارش بازداشت شده است.
گفتنی ست که تا کنون هیچ اطلاعی از وضعیت ایشان در دست نیست.




سوزاندن بیش از سیصد جلد انجیل توسط نیروهای امنیتی

خبرگزاری هرانا - اداره بازرسی و كشف كالای قاچاق با هماهنگی نیروی امنیتی سپاه پاسداران ۲ كارتن كتاب حاوی بیش از ۳۰۰ جلد كتاب "انجیل" را كه در جریان یك عملیات ایست بازرسی در داخل یك اتوبوس كشف و ضبط كرده بودند، به آتش كشیدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، روز سه شنبه مورخ ۱۹ بهمن ماه اداره بازرسی و كشف كالای قاچاق با همكاری سپاه پاسداران استان آذربایجان غربی شهرستان سلماس، در اقدامی بیش از ۳۰۰ جلد كتاب مقدس مسیحیان را به همراه برخی دیگر از كالاهای قاچاق مكشوفه نظیر مشروبات الكلی و ... كه پیش از این توسط ماموران امنیتی در نوار مرزی كشور كشف و ضبط شده بود؛ طی مراسمی در روستای "دریشك" به آتش كشیدند.
روستای "دریشك" در نزدیكی مرز ایران و تركیه و در ۱۵ كیلومتری شهرستان سلماس قرار دارد.
بر پایه این گزارش علي اكبر آقايي، نماينده مردم سلماس در مجلس شوراي اسلامي ورود اینگونه كالا و اجناس بطریقه قاچاق از طریق مرزهای كشور به داخل ایران را ضعف مرزبانی سلماس دانست و از نیروهای مرزبان و امنیتی كشور خواست تا در این امور بیشتر هشیار باشند.
پیش از این نیز در هفتم آبان ماه سال جاری ماموران ایست بازرسی نیروی انتظامی و سپاه پاسداران آذربایجان غربی در یک دستگاه اتوبوس مسافربری مسیر سلماس- تهران که از شهر سلماس عازم تهران بود، تعداد ۳۰۰ جلد انجیل را پس از بازرسی اتوبوس کشف و ضبط نمودند.
گفته می شود کسی به همراه این کتاب ها که به صورت دو بسته پستی توسط اتوبوس حمل می شده نبوده و بنابر این فردی در این رابطه بازداشت نشده؛ اما گزارش ها حاکی از آن است که منزل یکی از نوکیشان مسیحی شهرستان سلماس دراین ارتباط توسط ماموران امنیتی اطلاعات مورد بازرسی قرار گرفته است.
این در حالیست ‌که در خرداد ماه سالجاری نیز در اقدامی مشابه نیروهای امنیتی صدها جلد کتاب مقدس مسیحیان را در شهرستان سردشت از شهرهای مرزی در غرب كشور به آتش كشیدند و خبر آن به صورت بسیار آشکار و مستند توسط رسانه‌های حكومتی وابسته به حکومت اسلامی اعلام شده بود.
 شایان ذکر است که مسیحیان در ایران اجازه چاپ انحیل را ندارند و برای دسترسی به آن مجبور هستند این کتاب را از خارج کشور تهیه کنند که عمدتا نیز به طور قانونی اجازه ورود ندارد.




خودکشي يكی از زندانیان زندان تبريز

خبرگزاری هرانا - یکی از زندانیان جوان محبوس در زندان تبریز به دلایل نامعلوم دست به خودکشی زد.
بر اساس گزارش خبرگزاری فارس، مرد جواني كه به اتهام استعمال و توزيع مواد مخدر از سوي محاكم قضايي تبريز به تحمل دو سال و نيم حبس محكوم شده بود، در حال تحمل دوران حبس در زندان تبريز دست به خودكشي زد.
هنوز دليل اين اقدام وي هنوز مشخص نشده است اما گزارش پزشكي قانوني علت فوت وی را ايست قلبی بر اثر مصرف داروی نظافت اعلام كرده است.



اخراج كاركنان هواپيمايی ها در پی خروج توپولف

خبرگزاری هرانا - یک عضو کمیسیون صنایع مجلس از اخراج‌شدن تعداد زیادی از کاکنان و کارمندان برخی شرکت‌های هواپیمایی در پی خروج هواپیماهای توپولف از ناوگان هوایی خبر داد.
به گزارش عصر ایران، عزیز اکبریان نماینده مردم کرج و عضو کمیسیون صنایع مجلس شورای اسلامی، با اشاره به از رده خارج‌شدن هواپیماهای توپولف و خروج آن از ناوگان هوایی کشور گفت: از ابتدای اسفندماه جاری مدیران شرکت‌های هواپیمایی اجازه ندارند که به هواپیماهای توپولف مجوز پرواز بدهند چراکه عمر این هواپیماها به پایان رسیده و هواپیماهای مذکور از استانداردهای لازم نیز برخوردار نیستند.
وی افزود: واقعاً این اقدام سازمان هواپیمایی کشور که برای جلوگیری از پرواز هواپیماهایی که امکان سقوط و یا بروز سانحه زیادی در آنها وجود دارد، قابل تقدیر و تشکر است.
عضو کمیسیون صنایع مجلس تصریح کرد: البته شرکت‌های هواپیمایی در خصوص خارج کردن هواپیماهای توپولف از رده‌های پروازی، زمینه‌سازی فراوانی کرده بودند اما با این وجود در روزهای اخیر شاهد اخراج و تعدیل تعداد زیادی از نیروها و کارکنان این شرکت‌ها بوده‌ایم، امری که در آستانه عید نوروز بسیاری از خانواده‌ها را با مشکل مواجه کرده است.
اکبریان ادامه داد: شرکت‌هایی که اقدام به اخراج کارمندان و کارکنان خود کرده‌اند، باید با کمک مراجع‌ ذیربط به‌ خصوص سازمان هواپیمایی کشوری اقدام به خرید یا اجاره هواپیماهای جایگزین برای توپولف می‌کردند تا امروز مجبور نمی‌شدند که کارکنان خود را اخراج کنند.
این نماینده مجلس خاطرنشان کرد: به هر حال سازمان هواپیمایی کشوری باید به این مسأله رسیدگی کرده و موضوع را حل کند.




کشته شدن دو تن از کولبران مرزی در سردشت

خبرگزاری هرانا - در تدوام کشتار سیستماتیک شهروندان مرزنشین کرد در مناطق مختلف مرز غربی کشور، دو شهروند دیگر توسط نیروهای انتظامی به قتل رسیدند.
بنا به اطلاع گزشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، اواخر هفتهٔ گذشته در منطقهٔ مرزی "آلان" از توابع شهرستان سردشت نیروهای انتظامی مستقر در این منطقه تعدادی از شهروندان مرزنشین(کولبران) این منطقه را به رگبار بستند که بر اثر آن دو شهروند کرد به نام‌های "رحمان حسن پور" و "عثمان رسولی" کشته می شوند.
لازم به ذکر است کولبران در مناطق مرزی غرب کشور به افرادی گفته می‌شود که با استفاده از کول ده‌ها کیلو کالای خارجی منجمله چای، لوازم صوت و تصویری و... را حمل می‌کنند و از این طریق امرار معاش خویش را تامین می‌کنند. این افراد در مناطق کوهستانی صعب العبور علی الرغم خطر گرفتار شدن در میدان‌های مین و کمین نیروهای انتظامی به این کار می‌پردازند.




عبدالرضا تاجیک به شش سال حبس تعزیری محکوم شد

خبرگزاری هرانا - قاضی پیرعباس، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر را به شش سال حبس تعزیری محکوم کرد.
محمد شریف، وکیل عبدالرضا تاجیک در گفتگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر اعلام کرد، صبح امروز ۲۱ اسفندماه، رای دادگاه به صورت کتبی به او ابلاغ شده است.
حکم مذکور بر اساس اتهامات "عضویت در گروه‌های غیرقانونی" و "تبلیغ علیه نظام" صادر شده است. دکتر محمد شریف، در این خصوص به کمیته گزارشگران حقوق بشر گفت: "رای دادگاه بر اساس سقف مجازات برای اتهام عضویت در گروه‌های غیرقانونی است که علی الاصول منظور از گروه غیرقانونی، کانون مدافعان حقوق بشر بوده است و یک سال هم برای تبلیغ علیه نظام برای ایشان حبس در نظرگرفته‌اند."
دکتر شریف با اشاره به اینکه ظرف ۲۰ روز مهلت قانونی، درخواست تجدید نظر را به دادگاه ارائه خواهد گفت: "این‌که چرا چنین حکمی صادر شده است، بنده هم نه تنها ایشان را عضو کانون مدافعان به شمار نمی‌آورم، بلکه اساسا کانون مدافعان به آن مفهوم عضویت در موردش تحقق پیدا نمی‌کند. از سوی دیگر غیرقانونی بودن کانون مدافعان حقوق بشر هم محل تردید است و در دفاع هم اشاره کردیم که تنها گویا وزارت کشور چنین نظری داشته‌اند و من این مورد را در پرونده هم ندیده‌ام، اما دادگاه چنین حکمی صادر کرده است."
دکتر شریف همچنین در مورد وضعیت پروندهٔ دیگر عبدالرضا تاجیک که در شعبه ۱۰۵۹ دادگاه عمومی مفتوح است گفت: "دادگاه رسیدگی به این پرونده، روز چهارم بهمن ماه تشکیل جلسه داد و با وجود گذشت بیش از یک ماه و نیم، از تاریخ برگزاری دادگاه و ارائه دفاعیات وکلا، هنوز رای خود را صادر نکرده است." محمد شریف اتهام عبدالرضا تاجیک را در این پرونده "نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی" عنوان کرد و گفت: "این پرونده با شکایت معاون دادستان در دادگاه عمومی تشکیل شده است."
دادگاه عبدالرضا تاجیک روز دوم بهمن ماه در شعبه۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس برگزار شد و در این جلسه رسیدگی، دکتر محمد شریف به همراه یلدا مظفریان، وکلای عبدالرضا تاجیک، دفاعیات خود را در خصوص موارد اتهامی مندرج در پرونده این روزنامه نگار به دادگاه ارائه کردند.
تاجیک، آذرماه گذشته و در حالی که هنوز در بازداشت به سر می‌برد از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز به عنوان "برنده جایزه بهترین روزنامه‌نگار سال ۲۰۱۰" شناخته شد.
عبدالرضا تاجیک، اول دی ماه گذشته، در پی هفت ماه حبس در بازداشت آخر خود، با تودیع وثیقه پانصد میلیون تومانی آزاد شد. این روزنامه نگار و فعال حقوق بشر در ۲۲ خرداد سال جاری برای سومین بار در یک سال گذشته بازداشت شده بود. او یک بار پس از انتخابات ریاست جمهوری دستگیر و بعد از ۴۴ روز با تودیع قرار وثیقه آزاد شد. دومین دستگیری تاجیک پس از حوادث عاشورای سال گذشته بود و این روزنامه‌نگار باز هم به مدت دو ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر برد و سپس به قید وثیقه آزاد شد.