۱۳۸۹ اسفند ۲۳, دوشنبه

مهمترین خبرهای روز دوشنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

بهار با آزادی شما می‌آید




حق مسلم ما آزادی است، نه اتم!

محمدرضا نیکفر
محمدرضا نیکفر − اگر در ایران زمین‌لرزه‌ای رخ دهد که به یکی از مرکزهای اتمی پیدا یا پنهان در کشور آسیبی برساند همتراز با آنچه در فوکوشیما (ژاپن) می‌بینیم، آیا شانسی برای مهار کردن خطر وجود دارد؟ کدام تکنولوژی و کدام توانایی مدیریت می‌تواند ما را آسوده‌خاطر سازد؟ بازی با اتم در ایران بازی قدرت است. اصولاً آیا می‌توان از عاقبت چنین بازی‌ای آسوده‌خاطر بود؟

نمونه‌ی ژاپن پیش روی ماست، کشوری با تجربه‌‌ای بی‌نظیر در مهار پیامدهای زلزله، کشوری با توانایی تکنولوژیک، مدیریت و انضباط مثال‌زدنی. زلزله‌ای رخ داد که انفجاری در یک نیروگاه اتمی از پی آورد. مخالفان نیروگاه‌های اتمی در ژاپن نیروی قابل توجهی هستند. آنان بارها و بارها درباره‌ی خطر این نیروگاه‌ها، بویژه از نظر زلزله‌خیز بودن کشور، هشدار داده‌اند. و اکنون ثابت شد که هشدار آنها درست بوده است.

این بار نخست نیست که بر اثر زلزله سانحه‌ای در یکی از نیروگاه‌های اتمی ژاپن رخ می‌دهد. شرکت‌های مدیریت‌کننده‌ی این نیروگاه‌ها هربار کوشیده‌اند سانحه‌ را بی‌اهمیت جلوه دهند. آنها به مردم دروغ گفته‌اند. دروغ‌گویی و فساد در ژاپن بسیار ناپسند است، چنانکه بارها شنیده‌ایم وقتی در این کشور فسادکاری مقام مسئولی رو می‌شود، او دست به خودکشی می‌زند. در ژاپن رسانه‌ها آزادند و می‌توانند درباره‌ی خطرهایی که امنیت شهروندان را تهدید می‌کنند، گزارش دهند. مردم شیفته‌ی تکنولوژی هستند، اما آگاهی علمی بالایی دارند وبا توجه به تجربه‌ی فراموش‌نشدنی بمب‌های اتمی هیروشیما و ناکازاکی نسبت به خطر سانحه‌ی اتمی بسیار حساس هستند. با وجود همه‌ی اینها باز در همین مورد مشخص پیش رو، یعنی سانحه در نیروگاه فوکوشیما، کل حقیقت به مردم گفته نمی‌شود. اطلاعات ناروشن و گاه متناقض‌اند.

ژاپن یک قطب تکنولوژیک دنیاست، یک کانون دیگر تکنولوژی آلمان است. سانحه‌ی فوکوشیما مردم آلمان را هم به شدت نگران کرده است. نگرانی در رأس دولت هم دیده می‌شود. آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان در واکنش به خبرهایی که از ژاپن می‌رسد، گفته است: «رخدادهای ژاپن نقطه‌ی عطفی برای جهان هستند.» به نظر او وقتی در کشور بسیار پیشرفته‌ای مثل ژاپن با بالاترین استانداردهای امنیتی چنین سانحه‌ای پیش آید، دیگر «در آلمان نیز نمی‌توان موضوع را عادی قلمداد کرد». و موضوع در آلمان عادی قلمداد نشده است.

در آلمان سیاستمدارانِ محافظه‌کارِ طرفدارِ تداوم کار نیروگاه‌های اتمی هم تشخیص داده‌اند که لازم است تجربه‌ی ژاپن را جدی بگیرند. موضوع در سطح اتحادیه‌ی اروپا مطرح شده و قرار گذاشته‌اند که وضعیت امنیتی نیروگاه‌های اتمی اروپا را با توجه به آنچه در ژاپن می‌گذرد، بازبینی کنند.

خبر سانحه‌ی فوکوشیما بحث همیشه جاری در آلمان درباره‌ی خطرهای فناوری اتمی را به فراز تازه‌ای کشانده است. در این کشور قرار بود نیروگاه‌های اتمی برچیده شوند. دولت محافظه‌کار توانست به طور میانگین دوازده سال بر مدتی که برای متوقف کردن کار هر نیروگاهی تعیین شده بود، بیفزاید و با این کار وداع با اتم را در آلمان به تعویق اندازد. اپوزیسیون اینک نیروی تازه‌ای برای مقاومت یافته است. شهروندان دوباره حساس‌ شده‌اند. در روز ۱۲ مارس، یعنی در روزی که پیاپی خبرهای نگران‌کننده‌ای از فوکوشیما می‌رسید، ۶۰ هزار نفر از مخالفان نیروگاه‌های اتمی در آلمان دست به تظاهرات زدند. آنان زنجیره‌ی انسانی‌ای به طول ۴۵ کیلومتر تشکیل دادند. یک سر آن مقر حکومت ایالتی در اشتوتگارت بود، سر دیگر یک نیروگاه اتمی که تظاهرکنندگان خواهان تعطیل کردن آن هستند.

رشد خطر متناسب با غلظت اختناق و استبداد

در ایران حساسیتی به خبرهای ژاپن دیده نمی‌شود، نه در رسانه‌های حکومتی، نه در رسانه‌های منتقد.[۱] انگار که موضوع به ما مربوط نیست و در ایران از نظر خطرخیزی مراکز اتمی نگرانی‌ای وجود ندارد.
همه‌ی عامل‌ها را که خنثا تصور کنیم و کنار بگذاریم، خطر زلزله را که نمی‌توانیم دست کم بگیریم.[۲] هیچ گوشه‌ی ایران از خطر زلزله در امان نیست و یک زلزله‌ی ۵ ریشتری هم می‌تواند مکانیسم امنیتی یک مرکز اتمی را مختل کند. تنها کافی است در نظر گیریم که مکانیسم‌های امنیتی به برق نیاز دارند که در نیروگاه اتمی مولد برق هم باید مستقل از نیروگاه تأمین شود. چنانکه در نمونه‌ی فوکوشیما دیده شد، ممکن است این برق تأمین نشود؛ در این صورت دیگر نمی‌توان قلب اتمی نیروگاه را خنک کرد. پوسته‌ی فلزی محافظ سوخت اتمی ذوب می‌شود، آنگاه مواد رادیوآکتیو به بیرون راه پیدا کرده و محیط وسیعی را آلوده می‌کنند. با این آلودگی کاری نمی‌توان کرد. هزاران سال مداومت نشان می‌دهد.

در آلمان گفته‌اند که استانداردِ ایمنیِ نیروگاهِ فوکوشیما را تحلیل می‌کنند، تمهیدات چیده شده را با آنچه رخ داده است می‌سنجند، حاصل بررسی را مبنا می‌گذارند و درمی‌نگرند که اکنون باید چه استاندارد تازه‌ای برای تأمین امنیت نیروگاه‌های اتمی در نظر گیرند. آیا در ایران هم چنین کاری می‌کنند؟ آیا این شعور و حس مسئولیت را دارند؟ آیا در هیئت حاکمه‌ای که رئیس‌جمهور دکتر-مهندس‌اش فکر می‌کند می‌توان با وسایل آشپزخانه انرژی اتمی تولید کرد، انفجار فوکوشیما باعث می‌شود در مغزی جرقه زده شود که باید از تجربه‌ی ژاپن درس گرفت؟

در ایران با کدام تکنولوژی و با کدام توان مدیریتی می‌توان مانع بروز خطر شد؟ آیا چرنوبیل، فوکوشیما، هشدارهای مخالفان نیروگاه‌های اتمی در دو کشور نمونه از نظر فناوری و مدیریت، یعنی ژاپن و آلمان، نباید ما را به فکر بیندازد؟ کشوری که از ساختن اتوموبیلی همخوان با کمینه‌ای از استانداردهای ایمنی ناتوان است و آشفتگی مدیریتی‌اش مثا‌ل‌زدنی است، با چه تضمینی زیر مهمیز شعار "حق مسلم" به سمت تبدیل به یک قدرت اتمی کشانده می‌شود؟ همردیف شدن با پاکستان اتمی، واجد افتخار نیست، اما خطرهای عظیمی در بر دارد.

خطرها متناسب با شدت استبداد و اختناق رشد لگاریتمی می‌کنند. اگر در کشور آزادی برقرار بود و رسانه‌ها می‌توانستند در مورد سازوکار ایمنی مراکز اتمی گزارش بنویسند و بر روی کمبودها
دست بگذارند، اگر اپوزیسیون بر سیاست اتمی حکومت نظارت انتقادی می‌کرد، آنگاه خطرها برطرف نمی‌شدند، اما این اطمینان برقرار می‌شد که در صورت بروز غفلت و ندانم‌کاری، ملت از تهدید جدی‌ای که وجود دارد، آگاه می‌شود.

اما اکنون وضع از چه قرار است؟ به آخرین خبر توجه کنید: میله‌های سوخت را از درون رآکتور اتمی بوشهر خارج کرده‌اند، بدون هیچ توضیحی. خبر را از رسانه‌های خارجی شنیدیم و چون موضوع دیگر انکارشدنی نبود، اطلاعات جزئی گنگی در این باره به مردم دادند. مردم به طور کامل نامحرم تلقی می‌شوند. در بوشهر چه می‌گذرد، و نیز در قم و اراک و اصفهان و نطنز و جاهای دیگر؟ فقدان شفافیت یعنی سپردن سرنوشت کشور و منطقه به دست خطری کور با قدرتی هیولایی که از نسل‌های آینده هم قربانی خواهد گرفت.

در آلمان مردم نگران‌اند، اما این که باز می‌توانند آسوده بخسبند، نه به خاطر اطمینانشان به تکنولوژی بالایشان، بلکه به خاطر وجود رسانه‌های آزاد و نیروهای سیاسی هوشیار و مسئول و منتقدی است که هر غفلتی را گوشزد می‌کنند و اگر خبر شوند که در جایی حساس سانحه‌ی کوچکی رخ داده است، از آن کارزار فراگیر سیاسی می‌سازند.

فاجعه‌ی مضاعف

در ایران، رسانه‌ها آزاد نیستند و هیچ امکانی برای نظارت بر تشکیلات و برنامه‌های اتمی رژیم توسط منتقدان وجود ندارد. این به تنهایی خود یک فاجعه است. فاجعه‌ی دیگر آن است که نیروی اپوزیسیون از سیاست اتمی رژیم غافل است و به خطر عظیمی که کشور و منطقه را تهدید می‌کند، بی‌توجه. در رسانه‌های منتقد حساسیتی نسبت به موضوع اتمی دیده نمی‌شود.

نمونه‌ای از غفلت: در سندی که به تازگی به عنوان "ویراست دوم جنبش سبز" منتشر شده، هیچ اشاره‌ای به سیاست اتمی رژیم نشده و هیچ خواستی در این رابطه مطرح نگردیده است. در انتقادهایی هم که به این سند شد، موضوعی که مطرح نبود، سیاست اتمی بود. این به چه معناست؟ آیا رژیم توانسته است که شعار عوامفریبانه‌ی "انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست" را با تکرار مداوم در مغز اپوزیسیون هم فرو کند؟ آیا اپوزیسیون هم با عظمت‌طلبی اتمی رژیم موافقت دارد؟ آیا نیروهای منتقد به آن سطح از آگاهی نرسیده‌اند که خطر تکنولوژی اتمی را، دست کم تا حد تأکید بر لزوم شفافیت بیشتر برای مراقبت بیشتر، جدی بگیرند؟

ولایت فقیه و اورانیوم

حکومت اسلامی در دور اول حیات خود سرنوشت خود را به جنگ گره زد. جام زهر صلح را که نوشید، جانشینی برای تداوم سیاست "جنگ جنگ تا پیروزی" پیدا کرد: حق مسلم هسته‌ای. این سیاست، کشور را منزوی کرده، باعث خسارت‌های اقتصادی و سیاسی فراوانی شده، جو منطقه را مسموم کرده و در آن به مسابقه‌ی تسلیحاتی و گرایش به اتمی شدن دامن زده و محملی شده است تا رژیم بر طول و عرض دستگاه امنیتی خود بیفزاید و امکان تازه‌ای برای تحمیق توده‌ها و استفاده از احساسات ناسیونالیستی برای پیشبرد برنامه‌های خود بیابد. اورانیوم اکنون جایگاهی قدسی یافته است. ولایت فقیه در اندیشه‌ی اتمی شدن است با این امید که ولایت فقیه هسته‌ای بقای تضمین‌شده‌ای یابد.

انتقاد از ولایت فقیه بدون انتقاد از وجه اتمی آن، انتقادی ناقص است. ولایت فقیه از ابتدا بر تکنیک استوار بود، نخست تکنولوژی سرکوب را سازمان داد، در جریان جنگ لشکر خود را ساخت و تقویت کرد، آن را ستون اقتصاد قرار داد و در ادامه بر آن شد آن را اتمی کند. اتم هم کارکردی سرکوبگرانه دارد، چون تقویت کننده دستگاه سرکوب و نظامی‌گری است، هم کارکردی اقتصادی، چون بودجه‌ی کلانی را وارد صندوق دستگاه سرکوب می‌کند و بوروکراسی عظیمی را تغذیه می‌کند، و همچنین دارای کارکرد ایدئولوژیک است: رکنی اساسی از تبلیغات حکومتی است، تبلیغاتی که چنان ماهرانه پیش برده شده‌ که مرز پوزیسیون و اپوزیسیون را درنوردیده است.

حق مسلم ما آزادی است، نه اتم. آزادی اگر باشد، حتّا در صورت تصمیم نابخردانه‌ی اکثریت به استفاده از انرژی اتمی، این امکان وجود دارد که بر ایمنی آن نظارت انتقادی شود. تجربه‌ی جهانی ثابت می‌کند که بدون شفافیت سیاسی، هیچ شانسی برای شفاف کردن پروژه‌‌ای همچون پروژه‌‌ی اتمی وجود ندارد و این پروژه تا زمانی که شفاف نباشد، به صورتی مضاعف خطرناک است: بمبی است که بالقوه خطر انفجار دارد، اما اینک بازیچه‌ی دست موجودی نادان هم شده است، موجودی نه فقط نادان، بلکه دیوانه.
دیوانگی از درون و بیرون امنیت کشور و منطقه را در خطر انداخته است. کرم اینترنتی استاکس‌نت ممکن است باعث شود که یک دستگاه اتمی درست کار نکند، منفجر شود و محیط را برای همیشه آلوده کند. کسانی که این بدافزار را ساخته‌اند دیوانگانی بوده‌اند که به هر چیزی فکر کرده‌اند جز امنیت و محیط زیست شهروندان ایران و منطقه.

در این باره نیز اپوزیسیون ایرانی حساسیتی نشان نداد. این بی‌توجهی‌ها نشان می‌دهد که در مورد خطر اتمی، ناآگاهی ژرفی در جامعه وجود دارد. ناآگاهی‌ای در حد بیسوادی، مصلحت‌گرایی‌ای که توجیه آن این است که حمله به سیاست اتمی رژیم گشودن جبهه‌ی تازه‌ای است که به نفع مخالفان نیست، و همچنین آلوده بودن به سموم ایدئولوژی عظمت‌طلب سه عامل اصلی این فقدان حساسیت هستند. مبارزه برای دموکراسی اگر بر این ضعف غلبه نکند، از انجام یک مسئولیت مهم و محتملا سرنوشت‌ساز سر باز زده است. اگر فاجعه‌ای رخ دهد، می‌توان گفت ما گفتیم، و اگر نگفته باشیم، باید بگوییم ما هم در قبال رخ دادن آن مسئولیت داریم. اما آیا به این حد از مسئولیت‌پذیری مدنی رسیده‌ایم؟


زیرنویس‌ها:

[۱] در رسانه‌های اصلی اپوزیسیون پس از خبر انتشار خبر انفجار در فوکوشیما تنها یک مقاله‌ی هشداردهنده به چشم می‌خورد:

سهراب مبشری: "ورشکستگی یک تکنولوژی خطرناک − خطر فاجعه اتمی در ژاپن و ما ایرانیان"، در سایت "اخبار روز".

[۲] در این باره به گفته‌های یک کارشناس توجه کنید، در مصاحبه با خبرگزاری مهر.




"مسأله ی ما"؛ در ملاقات با مهدی کروبی

اکبر گنجی

اکبر گنجی
ویژه خبرنامه گویا
با عماد باقی در اطاقی جداگانه در زندان اوین محبوس بودیم که بعداً به بند 2 الف واگذار شد.مهدی کروبی رئیس مجلس ششم بود. پس از مذاکرات طولانی، پنج روز مرخصی برای ما گرفته بود. به خانه که رسیدیم زنگ زدند و گفتند حاج آقا می خواهد شما را ببیند. به دفتر ایشان در مجلس رفتیم.پس از سلام و احوالپرسی، من به آقای کروبی گفتم: شما چرا شأن خود را در نظر نمی گیرید و به آدم پستی چون سعید مرتضوی زنگ می زنید تا برای من و باقی مرخصی بگیرید". آقای کروبی در پاسخ گفت:"من این کار را برای شما نمی کنم، برای بچه ها و همسران شما می کنم.آنها که با شما باشند و خوشحال شوند، برای من کافی است. این یک مسأله ی انسانی است، زنگ زدن به مرتضوی اهمیتی ندارد".اتفاقاً همان وقت به فرزندشان گفتند به رئیس دادگستری زنگ بزند و بگوید حاج آقا می گویند لطف کنید و مرخصی اینها را یک هفته ی دیگر هم تمدید کنید.
کروبی این گونه بود. خانواده ی زندانیان را به دفتر خود فرا می خواند و پای درد دل های آنها می نشست. دائماً با مقامات مختلف مذاکره می کرد تا مشکلات خانواده ی زندانیان را حل کند، برای آنها ملاقات جور کند،مرخصی بگیرد و از زندان آزادشان کند.خانم فاطمه ی کمالی- همسر آقای باقی- به من می گفت: کیمیا- دختر کوچک من که در آن زمان دبستان می رفت- آبروی ما را برد. تو اتاق آقای کروبی بودیم، رفته بود بالای میز آقای کروبی بازی می کرد که ایشان وارد دفتر شد و ما خجالت کشیدیم و عذر خواهی کردیم. آقای کروبی گفت عیبی ندارد".کروبی، یعنی رئیس مجلس ششم- شماره ی موبایل خود را به همین دختر کوچک من داده بود و به او گفته بود هر وقت کاری داشتی به من زنگ بزن. کیمیا هم دائماً به او زنگ می زد که بابای من کی از زندان آزاد می شود؟ این هم مشکل ما شده بود و همسر من از آقای کروبی بابت این کار عذرخواهی کرده بود، اما آقای کروبی گفته بود هیچ عیبی ندارد.
در هر صورت، من و باقی و همسرم در دفتر مهدی کروبی بودیم. آقای کروبی به آرامی گفت: "در اتاق شنود وجود دارد، کنار من بنشینید". من و باقی در کاناپه در دو سوی ایشان نشستیم. همسرم هم روبروی ایشان نشست. خیلی آهسته سخن می گفت، به طوری کهَ برخی نکات را من بعداً که بیرون آمدیم برای عماد تعریف کردم. سخنانی درباره ی وضعیت سیاسی کشور رد و بدل شد. نکته ی مهم این بود، کروبی گفت:
"آقای باقی، تو می گویی آقای خامنه ای نباشد و به جایش آقای منتظری ولی فقیه باشد. من می گویم آقای منتظری هم که رهبر باشد وضع از این بهتر نخواهد شد. آقای گنجی،تو مانیفست جمهوری خواهی نوشته ای و می گویی یک جمهوری سکولار جایگزین جمهوری اسلامی شود. من می گویم جمهوری سکولار هم بیاید وضع از اینکه هست بهتر نخواهد شد.چون مسأله ما این است که هچ کداممان "تحمل" همدیگر را نداریم. هیچ کس، هیچ کس را "تحمل" نمی کند. تا وقتی این مسأله حل نشود، وضع ما همین است که هست".
این عصاره ی صحبت های شیخ شجاع بود. ما "روادار" نیستیم،"تساهل" و "تسامح" در میان ما جایی ندارد، حتی حرف هم را گوش نمی کنیم،چه رسد به آنکه به آن فکر کنیم. شاید سخن حقی باشد.ما "متفاوت" هستیم. تحلیل ها و نقدها و آرزوهای متفاوتی داریم.ما فردی را که تحلیل متفاوتی از "وضعیت رژیم" و "وضعیت مخالفان" دارد، تحمل نمی کنیم. با دشنام و تهمت و ترور شخصیت حساب او را می رسیم. ما فردی را که نقدهایش با مذاق ما سازگار نباشد، تحمل نمی کنیم و سریع وصله ای به او می چسبانیم. ما کسی که مطالبات متفاوتی را تعقیب کند، تحمل نمی کنیم. گویی همه باید "یک چیز" بگویند.آن چیز را هم "من/ما" مشخص می کنیم که چیست؟
کروبی برای خانواده ی زندانیان سیاسی ملاقات درست می کرد.اینک خود کروبی زندانی است. اگر کروبی ملاقاتی داشته باشد، باز هم خواهد گفت:اگر دموکراسی می خواهید،اول از همه همدیگر را تحمل کنید.اگر شما نمی توانید یکدیگر را تحمل کنید، چگونه می خواهید دموکراسی درست کنید؟ "رواداری" اولین پله از پله های نردبان دموکراسی است.



به زمین هم نمی شود اتکا کرد، تجربه شخصی و اطلاعاتی م مصطفوی زمانی از زمین لرزهء ژاپن

mehran.jpg
با اینکه هنوز میزان تلفات روشن نیست و از ۱۳۰۰ قربانی و ناپدید شده سخن بمیان است باید گفت که یکی از علتهای این میزان تلفات که در ژاپن بالا تلقی میشود، این بود که فاصله زمانی بین زلزله و سونامی کوتاه بود و کار اطلاعاتی بموقع صورت نگرفته بود دعوت دانشگاه توکیو در ژاپن بسر میبردم. بعد از کنفراسی در توکیو در باره اثر تشعشعات یونزا در فرایند بازیافت سوخت اتمی که دو روز طول کشید برای یک سخنرانی دیگر به ۱۲۰ کیلومتری شمال توکیو رفتم. آنجا دانشگاه توکیو مرکزی برای پژوهش روی اثرات اشعات یونزا ساخته است که در کنار آژانس انرژی اتمی ژاپن در شهر توکای در شهرستان ایباراکی قرار دارد. وقتی وارد محوطه شدم مشاهده کردم که ساختمان رنگ خورده و تغییر کرده است و ستونهای بزرگ فلزی به ساختمان قدیمی اش که ۳۵ سال عمر دارد اضافه شده است. علت را پرسیدم گفتند که چون برای مقابله با زلزله نرمهای جدید تعیین شده است ساختمان را با ستونهای فلزی مستحکم کرده اند. طبق معمول ژاپنی ها که بر خلاف فراانسویها وقت کمی را برای صرف نهار اختصاص میدهند سخنرانی من ساعت ۱۳ و نیم شروع شد و بعد از یکساعت نوبت یکی از محققان چینی شد که در باره پروژه های اتمی چین سخنرانی خود را شروع کرد. ساعت حدود دو ۴۵ دقیقه بود و سخنران پروژه های اتمی بلند پروازانه چین را بر میشمرد که یکباره ساختمان شروع کرد به لرزیدن. بعلت عادت به زمین لرزه پانزده ثانیه اول از جایمان تکان نخوردیم اما وقتی ساختمان چنان تکانی خورد که سقف کاذب آن ریخت و دیوارها تکان خوردند وحشت کردیم و یکی از همکاران ژاپنی به انگلیسی فریاد زد که از ساختمان بیرون رویم. همه چیز با شدت غیر قابل وصفی میلرزید و صدای عجیبی بلند بود. از ساختمان بیرون رفتیم، ماشینها مانند توپ بالا و پایین میرفتند دیدن چنین صحنه ای وحشتناک بود. پا را روی زمین نمیشد گذاشت. انگار زمین زیر را خالی میکرد. باز شدن جزیی زمین پارکینک و فرو ریختن یکی از دیوارها وحشت را دیگر بر همه غالب کرده بود.
یک لحظه فکر کردم زمین کاملا باز میشود و در ذهنم دخترم و همسرم به ذهنم آمدند. برایم اینطور رفتن غیر قابل تصور بود. میخواستم قبل از رفتن چیزی به آنها بگویم. دستم را محکم به چمنهای زرد روی زمین گرفتم تا احساس امنیت کنم، اما فایده ای نداشت. زلزله دست را از چمنها رها میکرد. ساختمان میلرزید و ما روی زمین نشستیم همه از ساختمان ها بیرون آمده بودند. از شدت زلزله کاسته نمیشد و بدتر میشد. تعدادی از خانمها شوکه شده بودند و گریه میکردند. البته همه شوکه شده بودیم و سعی میکردیم خود را کنترل کنیم.
بگمانم علت اصلی شوک زدگی ما این بود که برای انسانها قدم گذاشتن روی زمین و راه رفتن و اصولا اینکه بر روی زمین تکیه کنیم آنچنان برایمان امری عادی و مسلم است که هرگز به آن فکر نمیکنیم و وقتی یکباره این محل اتکا را از دست میدهیم از نظر روانی دچار بهت می شویم. براستی میشود که به کره خاک هم نتوان اعتماد کرد؟ زلزله بزرگ بیش از ۸۰ ثانیه طول کشید ۸۰ ثانیه ای که پایان ناپذیربودند! اما دست بردار نبود هر ۱۰ دقیقه یک زلزله جدید البته با مدت کوتاهتر و شدت کمتر ما را تکان میداد. اولین چیزی که ژاپنی ها به من میگفتند این بود که که در زندگیشان چنین زلزله ای ندیده اند و معلوم بود که برای آنها نیز اتفاق خارق العاده ای پیش آماده است. مرکز اصلی زلزله نزدیک شهر سندای که در ۳۰۰ کیلومتری شمال توکیو قرار دارد، بود. در شلوغی و حالت بهتی که به همه دست داده بود، یکباره بلندگو از جلو آمدن سونامی از سوی اقیانوس اطلاع داد. محلی که ما بودیم در ۲۰۰ متری اقیانوس قرار داشت.
نگرانی ژاپنی ها زیاد شد بخصوص اینکه در محلی که ما بودیم یک راکتور اتمی تحقیقاتی هم موجود بود که حول آن رفت و آمد زیاد بود. اما یک دقیقه بعد اطلاع دادند که بلندی موج سونامی فقط ۱۰ متر است و محلی که ما قرار داریم ۲۵ متر بالاتر از سطح اقیانوس است و نباید نگران بود البته بعد که صحنه های سونامی در سندای را دیدم فهمیدم که چرا نگران بودند. در سندای و اطراف آن سونامی قربانیان زیادی گرفته و خسارات زیادی ببار آورده است. ژاپنی ها خیلی علاقه دارند که مجهز به آخرین تکنولوژی باشند! و از بخت خوب ماشین همکار ژاپنی هم تلویزیون دارد. تلویزیون مستقل از اینترنت است ودر ماشین مشغول شنیدن اخبار و نگاه کردن گزارشهای تلویزیون ژاپن هستیم. همه کانالها برنامه خود را فقط به زلزله اختصاص داده اند. اما از نتایج مستقیم زمین لرزه حوادث مربوط به نیروگاه هسته ای است.
در نیروگاه هسته ای دائیچی – یعنی شماره یک ـ فوکیشیما که در ۱۳۰ کیلومتری شمال محلی که ما بودیم قرار دارد، اول مسئولین بعلت آسیب دیدن یکی از پمپ ها مجبور به رها کردن میزانی از بخار آب همراه با رادیواکتیویته میشوند تا فشار آب پایین آید. اما حدود ساعت سه امروز یک زمین لرزه دیگر به شدت ۶ ریشتر یعنی کمتر از زمین لرزه روز قبل صورت میگیرد که باعث میشود سیستم پمپاژ آب کار خود را انجام ندهد. با از کار افتادن این پمپ، آب خنک کننده نیروگاه اتمی بشدت گرم میشود و فشار بخار آن بحدی میرسد که سقف نیروگاه اتمی را منفجر میکند. نتیجه اینکه مقداری زیادی مواد رادیو اکتیو، خصوصا اتم سزیم، به همراه آب به بیرون ریخته میشود. اما خبر بدتر اینکه در اثر نبود آب، سوخت نیروگاه یعنی اوررانیوم وپلوتونیم و دیگر مواد رادیواکتیو اکنون در حال ذوب شدن است. ذوب شدن آن باعث نشست کامل سوخت در محل نیروگاه میگردد و کنترل آن ساده نیست.
البته تا این ساعت از میزان خسارات و خطرات اطلاعی ندارم آنجه باید گفته شود این است که این انفجار ربطی به انفجار چرنوبیل ندارد انفجار چرنوبیل یک انفجار هسته ای بود و این انفجار نتیجه فشار بخار آب است. با اینحال منطقه را تا شعاع بیست کیلیومتر تخلیه کرده اند. لازم به گفتن این نکته است که خبر این انفجار را تلویزیونهای دولتی ژاپن دیر پخش کردند. حادثه حدود ساعت ۱۶ امروز بوقوع پیوسته است و تلویزیون دولتی حدود سه ساعت بعد خبر را منتشر کرد. اما هنوز صحنه خود انفجار را که در انترنت موجود است را نشان نداده اند. از استادان دانشگاه توکیو که بروی نیروگاههای هسته ای کار میکنند خواسته اند که در محل کار خود برای اطلاع رسانی بمانند. از ساعت ۶ بعدازظهر بوقت توکیو تمام برنامه تلویزیون در باره این انفجار و نتایج آنست. بنظر میرسد که مسئولین نیروگاه بعد از حادثه اول زلزله دیروز میبایستی نیروگاه را متوقف میکردند و اینکار را نکرده اند. دنبال کردن این حادثه دلنگرانی های من از کارهای ابلهانه رژیم ایران در رابطه با نیروگاه اتمی بوشهر را بیشتر میکند و بخود میگویم باید بیشتر در باره کارهای رژیم حول نیروگاه بوشهر نوشت.
سونامی کلمه ای ژاپنی است که معنی موج را میدهد ژاپنی ها با این پدیده طبیعی بخوبی آشنا هستند. طی این مدت پس لرزه ها ادامه داشتند و آرامش را از ما گرفته بودند. آب و برق و تلفن و انترنیت قطع شده بود. کلیه قطارها و متروها و هواپیماها متوقف شدند و من که بنا بود همان شب به فرانسه برگردم امکان دیگری به غیر از استفاده از ماشین برایم نبود.
یکی از محققین ژاپنی لطف کرد و گفت بهتر است من را به فرودگاه برساند و آنجا بمانم تا زمانی که هواپیماها دوباره پرواز را از سر گیرند. خصوصا که در محل هیچکاری نمیشد انجام داد. یکی از ژاپنی ها موقع خداحافظی بطرف من آمد و گفت معذرت میخواهیم. برایم جالب بود شرم و حیای ژاپنی ها هم یگانه است او از یک خارجی بخاطر اینکه در کشورش زلزله آمده بود و مهمانش اذیت شده بود معذرت خواهی میکرد! سوار ماشین شدیم درعرض ۴ ساعت حدود ده کیلومتر بیشتر نتوانستیم پیشرفت کنیم. در راه بسیاری از مغازه ها با دره ها و شیشیه های شکسته دیده میشدند و برایم جالب حتی یکنفر هم وارد آن مغازه ها نمیشد و سو استفاده نمیکرد. ژاپنی ها واقعا در رعایت کردن قانون تحسین انگیز و تک هستند. چراغ رهنمایی ها هیچکدام کار نمیکردند اما همه همدیگر را در کمال آرامش و احترام رعایت میکردند.
برخی از جاده ها از جمله اتوبانها را بسته بودند خسارت وارده به زیاد نبود اما مقامات ژاپنی رعایت موارد ایمنی را زیاد میکنند و بدینخاطر برخی از جاد ه ها رابرای پیشگیری از هر گونه حادثه بسته بودند. همه پمپ بنزینها و مغازه ها نیز بسته بودند. تصمیم گرفتیم برگردیم. برای خوابیدن گفتند که نمیتوانیم در طبقات بالا بخوابیم. همه از زن و بچه توی راهروهای طبقه همکف نزدیک خروجی ساختمان خوابیدیم. شوفاژها کار نمیکرد و برق و آب نبود و هوا سرد بود زیر صفر. نبود تلفن و انترنت و بی اطلاعی هم اذیت میکرد. دو تا از همکاران چینی با کت و شلوار و کاپشن کنار من دراز کشیده بودند. میگفتند هم سرد است و هم باید آماده بود که اگر زلزله آمد بیرون برویم.

هنوز بطور متوسط هر نیم ساعت یک زلزله مهم می امد. دراز کشیده بودیم که ناگهان زلزله شدیدی آمد همه به بیرون پریدیم و دوباره بعد از ۱۰ دقیقه برای خواب برگشتیم. تا صبح ده ها زلزله روی داد و برخی از آنها شدید بودند. دوستان چینی سه بار دیگر به بیرون پردند. اما سرما و مقداری اطمینان از اینکه زلزله ای به بزرگی قبلی نخواهد آمد باعث شد من از جایم تکان نخورم. دفعه آخر که دیدم دو نفر با کت و شلوار و کراوات و کاپشن یکباره از رختخواب بیرون می پرند و بیرون میروند باعث قهقه من زیر لحاف شد ، قهقه ای که بیشتر عصبی بود. خود را بسختی کنترل کردم که متوجه نشوند. فردای روز زلزله وضعیت مانند قبل بود. در محلی که ما بودیم و اصولا در همه ژاپن تعداد کمی از ساختمانها و آنهم بطور جزیی بعلت زلزله خراب شده اند و بیشتر خسارات را سونامی که نتیجه زلزله است باعث شده است.
با اینکه هنوز میزان تلفات روشن نیست و از ۱۳۰۰ قربانی و ناپدید شده سخن بمیان است باید گفت که یکی از علتهای این میزان تلفات که در ژاپن بالا تلقی میشود، این بود که فاصله زمانی بین زلزله و سونامی کوتاه بود و کار اطلاعاتی بموقع صورت نگرفته بود. همکار چینی میگفت اگر این چنین زلزله ای در چین می آمد بیش از ۲۰۰ هزار نفر کشته میشدند و من هم به او گفتم متاسفانه در ایران همین وضعیت است. الان که این مطالب را مینویسم فردای روز زلزله ۸.۸ ریشتری هستیم. توی ترافیک سنگین گیر کرده ایم. به این فکر میکنم که بشر ادعا میکند با علم و تکنولوژی بر طبیعت مسلط شده هنوز چقدر در مقابل زلزله آسیب پذیر است. ۱۲ ساعت است که بسوی توکیو در حرکت هستیم میگویند آنجا آب و برق هست. در راه صفهای طولانی جلوی بادجه های تلفن عمومی تشکیل شده و همچنین بندرت برخی از مغازه ها با اینکه برق ندارند باز شده اند و ژاپنی ها به آرامی در صف برای خرید مایحتاج اولیه مانند آب ایستاده اند. نزدیک ساعت ۹ بعد از ظهر است و هنوز به توکیو نرسیده ایم. هنوز ترافیک بسیار سنگین است، الان نخست وزیر ژاپن در حال سخنرانی است و من نوشته ام را اینجا پایان میدهم.



آيا كناره گيري هاشمي در مجلس خبرگان تاكتيك بود؟ پاسخ به پدرام فرزاد

بهزاد مرادي

rafsanjani2.jpg
اگر آقاي هاشمي رفسنجاني سينه اسرار نظام است، اين اسرار چيزي نيست كه از نقش اول خود وي در تبهكاريها و در زد و بندها و در قتل و عام ها كم بكند. او همواره نقش اول را برعهده داشت و ديگران نقش هاي بعدي را ايفا كردند. مثلا اگر او همين امروز بگويد داستان رهبري كردن آقاي خامنه اي جعلي بود كه من ساختم، آيا او بيشتر ضربه خواهد خورد يا رهبري؟
آقاي پدرام فرزاد بنا به اينكه تصور مي كنند تحقق يك نظام ايده آل از راه اصلاحات بدست مي آيد و بنا به اينكه تصور مي كنند يك نظام دموكراتيك از راه زدو بندهاي قدرت و بازي صاحبان قدرت در پس پرده، بدست مي آيد. و سرانجام بنا به اينكه تصور مي كنند، آقاي رفسنجاني بهترين فردي است كه مي تواند از راه زد و بندهاي سياسي با قدرت سياسي گامي در راستاي نظام دلخواه خود بردارد، لذا بي اثر شدن او را در نظام سياسي پس از حذف از رياست مجلس خبرگان بر نمي تابند و تفسيري بدست مي دهد كه تا حدي ميل خود را در تحليل و فرجام رويدادها ارضاء كند. او در مقاله اي با عنوان "جاخالی به موقع هاشمی و شوک فيش‌های پرداختی"! مي نويسد: «جناب رئيس جديد مجلس خبرگان نيز به حدی به ملک‌الموت نزديک است که تنها چند دقيقه‌ای او را با ويلچر آوردند و به کمک چند نفر توانست روی صندلی متعلق به هاشمی رفسنجانی بنشيند و حتی تحمل آن را نداشت که تا آخر اين مجلس، طاقت بياورد و حداقل در روز اول رياست، حضوری کامل داشته باشد.
هاشمی با علم به اين که مهدوی کنی عمر چندانی برای رياست بر مجلس خبرگان نخواهد داشت و مطمئنا قبل از پايان دوره رياستش (حتی شايد عمرش به سال ۹۱ نيز نرسد) مسافر آن دنيا خواهد شد، دودستی رياست مجلس خبرگان را به او تقديم کرد در حالی که مطمئن است پس از مرگ مهدوی کنی و در فقدان رياست مجلس خبرگان، مطمئنا همين دون‌مايگانی که خواستار تغيير وی بودند، به دست و پايش خواهند افتاد برای رياست مجلس خبرگان. اينان تازه تازه آن موقع يادشان خواهد آمد که خمينی روزی گفته بود «هاشمی زنده است تا وقتی نظام زنده است».
در اين راه نويسنده مقاله همراهان بسيار ديگري هم دارد. همراهاني كه براي اقتدار مجدد آقاي هاشمي رفسنجاني لحظه شماري مي كنند. بعضي از اين همراهان پيوندهاي محكمي از لحاظ منافع مالي و سياسي در همراهي با هاشمي دارند و بعضي ديگر بنا به رويه عمل گرايي يا پراگماتيستي، پيوندي با درست يا نادرست بودن، يا اخلاقي يا غير اخلاقي بودن يك مسئله ندارند. آنها فكر مي كنند، در عمل اگر بتوان با شيطان هم به آزادي رسيد، كار شايسته اي است. ديگر به اين مسئله فكر نمي كنند كه با شيطان مي توان تنها به حكومت جهنمي رسيد و نه بيشتر. لذا نويسنده اميال و آرزوهاي خود را به جاي تحليل واقعيت مي نشاند. اما واقعيت چيست؟
1. واقيعت اين است كه جريان راست افراطي ساليان متمادي است كه در تصرف قدرت در كمين نشسته است و براي اين منظور تمام بودجه حاكميت را به سمت يك سازماندهي سلطه سوق داده است. خود آقاي جنتي در يك مصاحبه پس از شكست اصلاحات در مجلس هفتم و در دولت نهم، گفت: ما مدتها بود كه خواب نداشتيم و هر لحظه منتظر حادثه اي بوديم (منظور آقاي جنتي لوايح و سخناني بود كه گاه و بي گاه از سوي نمايندگان مجلس ششم و از سوي دولت آقاي خاتمي ابراز مي شد) اكنون مي توانيم با خيال راحت بخوابيم. نويسنده مقاله "جاخالی به موقع هاشمی و شوک فيش‌های پرداختی"! به اين سازماندهي پرهزينه هيچ توجهي ندارد و فكر مي كند كه جريان حاكم به آساني قدرت را از دست مي دهد.
2. در ادامه برنامه سازماندهي شده جريان حاكم و در ادامه حذف آقاي هاشمي، ناگهان بنا به دستور رهبري آقاي مهدوي كني از قبر بيرون كشيده مي شود و او را مهيا و دستاويز براي تصرف يكي ديگر از پايگاههاي قدرت مي سازند. آقاي سازگارا در برنامه جمعه شب در صداي آمريكا مي گويد، آقاي مهدوي كني فرد شجاع و باهوشي است. اما معلوم نيست كه اين چه شجاعت و هوشي بوده كه جريان حاكم با دستور مقام رهبري، او را در طول تاريخ زندگي خود به چنان دستاويز و آلت دستي تبديل كرد، كه شايد هيچ شخصيتي تا كنون چنين دستاويز و آلت فعل قدرت نشده باشد؟ جريان حاكم و خشونت گرا در سازماندهي كار خود مي داند كه آقاي مهدوي چند صباحي بيشتر عمر نمي كند و اصلا بعيد به نظر مي رسد كه او پس از تعين رياست خبرگان اصلا در جلسه اي از جلسات بعدي خبرگان حضور پيدا كند. از هم اكنون نواب او يعني آيه الله محمد يزدي و آيه الله مصباح يزدي عملا رئيس مجلس خبرگان و جانشين رياست قبلي هستند.
3. اما چرا آقاي آيه الله مهدوي كني چنين آلت دست شد و با چه هدفي؟ اگر نويسنده مقاله ياد شده بنا به اميال خود تحليل نمي كرد، او هم نمي توانست به همين تحليل برسد. واقعيت اين است كه در مجلس خبرگان هيچكس در مقياس هايي كه قدرت سياسي اندازه گيري مي كند، در اندازه آقاي هاشمي رفسنجاني نبود. تنها كسي كه در اندازه او بود فردي بود كه ديري است كه در انتظار ملك الموت نشسته است. جريان حاكم بنا به ضرورت و مصلحت، او را هنوز به قبر نرفته بيرون كشيدند و بر كرسي رياست نشاندند. اما با توجه به اينكه آقاي هاشمي از اين پس در مجلس خبرگان وجود خارجي نخواهد داشت، جرياني كه ساليان دراز در تصرف قدرت سازماندهي كرده است، پس از فوت آقاي مهدوي كني ديگر نگران جانشين او نيست. در عدم حضور آقاي هاشمي فرد دلخواه خود را با دستور ديگري از رهبري جانشين رياست خواهند كرد. زيرا در شرايط حاضر كسي در اندازه هاشمي نبود، اما در اندازه رئيس مرده، افراد بسياري در خبرگان رهبري كانديد رياست بعدي هستند.
4. بعضي از افرادي كه فكر مي كنند آقاي هاشمي وزنه سنگيني در نظام جمهوري اسلامي است، به اين جهت است كه فكر مي كنند او سينه اسرار نظام است. به عنوان مثال او بود كه با يك جعل تاريخي آقاي خامنه اي را به كرسي ولايت نشاند. او بود كه مي داند چرا خميني دستور قتل عام سال 67 را صادر كرد و اوست كه هزاران راز در سينه خود از زمان شكل گيري خشونت ها و قتل عام ها و جنگ و... در سينه خود دارد. بنابراين فاش كردن هر يك از اين اسرار تومار نظام و تومار ولايت را در يك چشم بهم زدن مي پيچاند. اما اين ادعا ضمن درست بودن به اين مسئله مهم توجه ندارد، كه اگر آقاي هاشمي رفسنجاني سينه اسرار نظام است، اين اسرار چيزي نيست كه از نقش اول خود وي در تبهكاريها و در زد و بندها و در قتل و عام ها كم بكند. او همواره نقش اول را برعهده داشت و ديگران نقش هاي بعدي را ايفا كردند. مثلا اگر او همين امروز بگويد داستان رهبري كردن آقاي خامنه اي جعلي بود كه من ساختم، آيا او بيشتر ضربه خواهد خورد يا رهبري؟ ممكن است تا حدي (شايد تا حدي بسيار) حيثيت رهبري دچار لطمه اي بزرگ شود، اما لطمه اي كه آقاي هاشمي خواهد ديد بسيار بزرگتر است. زيرا در اين صورت آيا جامعه از او نخواهد پرسيد چرا و به چه دليل شما 20 سال با يك دروغ و يك جعل اين همه فساد و تبهكاري را بر سرنوشت مردم حاكم كرديد؟ رهبر خيلي خيلي هم مشكل پيدا نخواهد كرد. زيرا هم اكنون با زور حاكم است و پس از افشاء اين روايت هم مي تواند پيروان و مريدان خود به هر ترتيبي كه تا كنون فريب داده فريب دهد و هم مي تواند بگويد كه آقاي هاشمي چنان در فتنه آلوده شده است كه براي نجات خود دست به دروغ هم مي زند.
بنابراين كدام توبه و ندامت و پوزش خواستن مي تواند 20 سال حاكميت جعل را جبران كند؟ تنها در صورتي آقاي هاشمي رفسنجاني مي تواند سينه اسرار خود را بر ملا كند، و آن زماني است كه او در موقعيت مرگ و زندگي قرار گرفته باشد. آقاي هاشمي هرگز در چنين موقعيتي نيست. او مي تواند با سلام و صلوات قدرت را ترك كند و خانه نشين شود. هم از يك سو خود را از زير بار فشار رژيم خلاص كند و هم اگر رژيم تغيير كرد تا حدي خود را با خانه نشيني و بعضي از ژست هاي آزاديخواهي در مدتي كه در خانه نشسته است، آتيه خود را هم در رژيم بعدي تا حدي تأمين كند. چه موقعيتي بهتر از اين براي آقاي هاشمي رفسنجاني؟ پس چرا سينه اسرار او بتواند سنگ گراني عليه دم دستگاه حاكميت باشد؟ سنگي كه پيش از همه و بيش از همه بر سر او خواهد شكست؟




یادداشت مریم شربتدار قدس در تجلیل از مهدی کروبی

برای شیخ شجاعی که عافیت‌طلب نشد

با گذشت یک ماه از بی خبری و بازداشت مهدی کروبی و همسرش فاطمه کروبی، مریم شربتدار قدس، همسر فیض الله عرب سرخی، در یادداشتی با تجلیل از این رهبر جنبش سبز نوشت: در ۲۰ ماه گذشته یکی از تسلی بخش ترین تماس های تلفنی را از این پدر دلسوز داشتم و اینک نمی دانم کجاست و چه می کند.
متن این یادداشت را به نقل از جرس بخوانید:
یک ماه گذشت . در ۲۰ ماه گذشته یکی از تسلی بخش ترین تماس های تلفنی را از این پدر دلسوز داشتم و اینک نمی دانم کجاست و چه می کند .
شیخی شجاع از خطۀ لرستان که خواست خدا و مردم را به آسایش خود و خانواده اش ترجیح داده و با وجود کهولت سن، به همراه یاور همیشگی و همسر قهرمانش حاضر نشد حق را زیر پا نهاده و عافیت طلبی پیشه نماید.
نمی دانم چگونه باید به خانوادۀ مقاوم این شیخ پر صلابت، امیدواری داد که سالم هستند و با سرافرازی باز می گردند، که خود نیز مانند هموطنان افتخار آفرین لر و میلیون ها انسان دیگر، نگران وضعیت این زوج مهربان و فرزند غیورشان هستم. لکن آنچه مشخص است ایستادگی و پایمردی ایشان است که روز به روز بر عزت و بزرگی این خانواده در انظار مردم و افکار عمومی می افزاید.
ای کاش ستمکاران و زورگویان لحظه ای با خدا و وجدان خویش خلوت نموده و خود را آن سوی گود فرض نمایند، آنگاه اگر هنوز مورد لطف و عنایت خداوند باشند خواهند دانست که این دنیای فانی و زودگذر و قدرت های موقت آن، ارزش از دست دادن سرای جاوید را نداشته و آنان جز روسیاهی در مقابل ملت و شرمساری در بارگاه الهی، توشه ای نخواهند داشت.
آنچه تاریخ می نگارد نه آن چیزیست که از رسانه های دولتی به گوش می رسد بلکه آن لحظه هائی است که در دیدگان نقش می بندد و بر جان ها می نشیند و خاطراتش از صفحۀ ذهن کودکان پاک نخواهد شد تا برای نسل های پس از خود تعریف کنند.
ای کاش زودتر می فهمیدند که آنچه رو به زوال و نابودی است هویت فرهنگی و مذهبی می باشد که با رفتارهای خشن و غیر اسلامی گروهی مغرض و بی دین، آسیب پذیر گشته است.
ای کاش دلسوزان واقعی اسلام و مردم قبل از آنکه خیلی دیر شود به خود آمده و اجازه ندهند دین و مملکت، ملعبۀ دست افرادی معلوم الحال شود.
اگرچه امسال نیز سال نو را دور از عزیزان در بندمان آغاز می کنیم اما همچنان منتظر بوده و امیدواریم که بزرگانمان، کروبی و موسوی و همسران عزیزشان را در کنار مردم و در آزادی کامل داشته باشیم .
فإنّ مع العُسرِ یُسرأ ، إنّ معَ العُسرِ یُسرأ



گفته خواهد شد به روزگاران

مسعود بهنود
به گمانم قصه شده ایم. قصه مان شاید با همین تصویر آخر شروع شود، خانه ای که شهری بدان نگاه دوخته و می پایدش، و کسانی بر حسب دستور مامورند تا نگذارند مردمان از آن خانه و صاحبانش خبر گیرند. و چون لحظه ای چراغ در آن خانه روشنا بخشد، خبرش به دنیا برسد. آن خانه که اینکا چشم چراغی دیاری است که بعض شب ها هزارانی در آن یک صدا سر می دهند، یک صدا از هزاران گلو. و این صدا دو کلمه بیش نیست، به ظاهر حرمتی است در این دو کلمه. دو کلمه ای که در قصه ما نقشش به گناه افتاده است: الله اکبر.
وقتی روزگاری و مردمانی اذن ورود به تاریخ می گیرند که قصه شده باشند. به آن چه از انقلاب های جهان در ذهن مانده است چون سری بزنیم روشن است که تاریخ کهن، قصه به تاریخ آغشته است. چهره هائی در کسوت تاریخ در خاطره بشری مانده اند که گاه از نمونه های حقیقی خود بزرگ ترند، الگوترند، اثر بیشتر می گذارند، و چه بگویم، واقعی ترند. اصلا جز آن ها چیزی واقعی نیست. هنوز چیزی نگذشته بچه های انگلیسی به همکلاسی های خود که زبانشان می گیرد می گویند می خواهی پادشاه بشوی یا اسکار بگیری. اشاره به “نطق پادشاه” فیلمی که امسال جایزه ها برد.
پس به آنان که دست کم می گیرند قصه را، و هم از این رو نمی شنوند پیام ها و اشارات این ششصد روزه را نوید ده که روزگار به همین زودی فریادی در گوششان خواهد کشید که پرده اش بدرد. به آنان که نمی دانند قصه را نمی توان بست بگو انسان واقعی را شاید بتوان در حصر برد، اما انسان شعر و قصه در حبس نمی رود. و آن قصه است که راه می سپرد و انتقام می گیرد گاه هاملت وار.
پس بیهوده نیست که در ذهنم نشسته ما داریم قصه می شویم، شاعر گفت باری چو فسانه می شوی ای بخرد، افسانه نیک شو نه افسانه بد، یعنی قصه می شوی نقش گودمن بگیر، آقا خوبه باش. یعنی به شان انسانی خود می توانی در هر لحظه از حیاتت و حتی بعد از رفتنت، قصه شوی. بپا تا افسانه بد [بدمن قصه] نباشی. می توانی در آن خانه باشی که چراغش دیشب ساعتی روشن شد و خبرش به جهان رسید، یا آن باشی که پشت در خانه کمین کرده که کس نظر بدان نیندازد. می توانی آن باشی که شب نمازش را در همین سرما در پشت بام می خواند و الله اکبرش را به صدای بلند به سوی آسمان ها رها می کند و یا آن باشی که از نماز می گذری و پشت بام چشم و گوش در اطراف می چرخانی مبادا کس گفته باشد ای خدای بزرگ.
تو گمان نکن که حتما باید خانه ای بود و در آن خانه کدخدائی تا قصه شود، تو گمان نکن که باید حاتم طائی و فضیل باشد در خانه تا در قلب تاریخ نشیند. چه غافلی، آن فریدون که مردم در خیال در خانه می نشانند، پادشاه قصه آنان است و از همو دستور می گیرند. گو در همه آفاق چنان کس نباشد.
این خانه ها قصه می شوند. قصه مادری که دختر جوانش یک روز با کفش کتانی رفت و برنگشت و در طبقه هشتم یا نهم مجموعه ای در دل شهر بزرگ، دلشکسته نشسته میان عکس های دختر و هر لحظه زنگ به صدا می آید و کسانی به سن و سال فرزندش می آیند. بهانه این، روز زن است و آن یک، روز مادر. محمل این، همسایگی است و توجیه آن یکی، همکلاسی و بازی کودکی.
آن یک خانه دیگر را بگو که تیرانداز ندا در آن است، می گویند آن قدر نامه و پیام و شعار – گاهی به مضمون طعنه آمیز تبریک و تهنیت – به در آن خانه رفته است که تیرانداز اسباب از آن خانه برکشیده، از خانه گریخته. مگر از قصه می توان گریخت. همان حال که سعید عسگر داشت وقتی رفت و التماس کرد ماموریت خارجش بدهند. و سعید عسگر همان کس است که به سبک فیلم های وسترن برای خود برگ ماموریت زد. به جای اسب، پشت موتور روغنی پرید و در شلوغی شب عید آن سال شاد از سال های شاد اصلاحات، سال ضد خشونت، سال گلوله بدست، سال یاس و لبخند، رفت تا ماشه‌ای بچکاند در مغز حجاریان که قتلش به دست عسگر تقدیر نبود. تیراندازان و مشت زنان و گیس کشان فیلم های موبایلی ۲۵ خرداد و عاشورای سال پیش هم چندان که نام و تصویرشان در دنیای مجازی گشت دیگر چاره ندارند و وارد قصه شده اند. پایشان دیگر به بند قصه بسته.
خواهند نوشت قصه مان را. خواهند نوشت. از جمله روزی روزگاری همین قهرمان وسترن برآمده از دخمه شاه عبدالعظیم نادم به صدا در خواهد آمد و خواهد گفت آن روز که رفت تا در خیابان بهشت یکی را به خیال خود راهی جهنم کند هیچ نمی دانست جرم بزرگ حجاریان چیست. نخوانده بود شماره ۵ راه نو مصاحبه گنجی با حجاریان را. آن جا که گفت باید کاری کنیم آن که می خواهد ماشه را بچکاند دستش بلرزد. اما عسگر دستش نلرزید وقت شلیک به گوینده این سخن. قصه ما همین است. سعید مرتضوی هم روزی در مقابل خود، فرزندانش را خواهد دید که می پرسند بابا چطور توانستی . او هم هم‌سرنوشت دیگر کسانی است که همسر بندیان را صبح ها خط می کردند در محکمه، مرتضوی هم باد غروری در سرش بود که وقت گفتگو با خانواده زندانی انگار مارشال پتن سان می بیند از لشکر پیروز قلعه وردن.
کوچه خورشیدهمین جوان تاجیک نام که این روزها شرح هنرش و منتهای مردانگی و غیرت ورزی اش همه جا هست. نقشش آلت دست قدرت و سیاست، تا در گوشه ای خلوت زنی را گیر بیندازد و از سویدای وجود بانگ بردارد که جر خواهم داد. جوانک غافل، قصه نخوانده و فقط پای وعظ پناهیان نشسته. تاجیک هم روزی درد مشت یک شقی دیگر را در استخوان خود حس خواهد کرد، گریه فرزندش را خواهد دید و به فغان خواهد آمد و بر خود و دیگران بانگ خواهد زد ما چنان نکردیم که چنین شود. و صدایش در کوزه ای خالی خواهد پیچید و شاید از قلقل آن بشنود که پیرقصه می گوید مگر بزرگ تر از هاشمی رفسنجانی هستی همان که امام گفته باشد تا او زنده است انقلاب هست. تو خیال کرده ای که استثنائی.
روزگاری قصه این شهر و این روزها نوشته خواهد شد. قلمی همچون صاحب لولیتاخوانی آن را خواهد نوشت. یکی خواهد نوشت از خانمی با صورت گرد که عقد ازدواجش را بنیانگذار یک انقلاب بست، و همسرش جوانی که درس و دانشگاه و آمریکا را رها کرده بود راهی وطن شد برای همسوئی با انقلاب، پس آن خانم هم چادر به کمر بست و رفت چون خانواده خودش هم مذهب مدار بودند و در انقلاب جوانی گرفته. قصه آن زن را خواهند نوشت که زبانی و قلمی داشت به برایی الماس، به جسارتی تیز و به یاد ماندنی. وقتی همان انقلاب که فدائی اش بودند هر دو، شوهر را به بند کشید، زن بند از زبان و قلم گشود. شرح شیدائی خود را در شهری که دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم، سر داد. از هجر گفت و از ظلم. ظلم و عشق را به هم دوخت و دلسوز قلمی زد و فرستاد برای کسانی که قصه نمی دانند.
منبع: وبلاگ نویسنده
طرح از: هادی حیدری
کوچه خورشید



مفقود شدن دو کارگر بر اثر انفجار مواد ناریه فاسد

۲ نفر به علت سقوط بهمن در بخش بلده نور مفقود شدند.
به گزارش خبرگزاری واحد مرکزی خبر، فرماندار نور گفت: در این حادثه که به علت انفجار مواد ناریه فاسد متعلق به یک شرکت راهسازی در منطقه روستای یانه رود بلده اتفاق افتاد ۳ نفر از کارگران این شرکت در زیر بهمن گرفتار شدند که یکی از آنان با تلاش نیروی انتظامی و افراد حاضر در منطقه نجات یافت.
او افزود: این انفجار به منظور معدوم سازی آنها صورت گرفت.
ملکی گفت : این حادثه دیروز روی داد ولی به سبب تاریک شدن هوا و بارش برف سنگین، عملیات جستجو برای یافتن ۲ نفر دیگر از صبح امروز آغاز شده است.
وی همچنین خاطر نشان کرد: احتمال زنده بودن این افراد بعید به نظر می‌رسد.




اسیدپاشی به تصویر شهید 25 خرداد و کندن درخت پشت قبر او

حمله مجدد نیروهای لباس‌شخصی به مزار شهید کیانوش آسا

نیروهای لباس شخصی برای چندمین بار به قبر شهید «کیانوش آسا» در باغ فردوس کرمانشاه حمله کردند تا باز هم کینه و دشمنی خود را نسبت به جنبش سبز و شهدای آن نشان دهند.
به گزارش کلمه، قبر دانشجوی شهید کیانوش آسا که پیش از این هم مورد حمله‌ی ماموران لباس شخصی قرار گرفته و تصویر و نوشته‌های آن در آستانه‌ی مناسبت‌های خاص، با رنگ و اسید مخدوش شده بود، به تازگی بار دیگر مورد تعرض قرار گرفته است.
این نیروها در اقدامی سخیف، ضمن اسیدپاشی به تصویر این شهید جنبش سبز، درخت سروی را هم که در پشت مزار وی کاشته بود، کندند! این درخت سرو را مادر و دایه‌ی کیانوش آسا در آخرین جمعه‌ی سال گذشته (۲۷ اسفند ۱۳۸۸) به مناسبت هفته‌ی منابع طبیعی بر مزارش کاشته بودند.
کیانوش آسا، دانشجوی نخبه‌ی مقطع کارشناسی ارشد رشته‌ی مهندسی شیمی در دانشگاه علم و صنعت بود که در روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ پس از حضور در راهپیمایی پرشکوه آن روز، با گلوله‌ی مامورانی که هیچ‌گاه معرفی نشدند، به شهادت رسید.
او فعال محیط زیست بود و از سال ۷۷ با فعالیت در جبهه‌ی سبز کرمانشاه، منشأ خدمات عام‌المنفعه‌ی بسیاری بود. از جمله‌ی این فعالیت‌ها می‌توان به توزیع پنج تا شش هزار نهال در شهرک‌های امام (در سال ۸۲)، شهرک ظفر محل اسکان خانواده‌های سپاه (در سال ۸۳)، شهرک پردیس (در سال ۸۴) و شهرک سجاد کرمانشاه (در سال ۸۵) اشاره کرد.
برادر این شهید جنبش سبز، در نامه‌ای که چندی پیش خطاب به او نوشت، به تفصیل چگونگی شهادت او، رسیدن این خبر به خانواده، تشییع جنازه‌ی او و فشارهای وارد شده به این خانواده‌ی مظلوم را روایت کرده است.
تصاویر زیر، وضعیت مزار شهید کیانوش آسا را پس از حمله‌ی ناجوانمردانه‌ی لباس‌شخصی‌ها نشان می‌دهد:







ویدئوی زیر نیز شامل تصاویری از مزار شهید «کیانوش آسا» بعد از مورد تعرض قرار گرفتن توسط نیروهای امنیتی و سخنرانی آقای «عزیز دانشور» برادر بزرگ‌تر کیانوش بر مزار برادر شهیدش است. در این ویدئو همچنین تصاویری از عزاداری مادر کیانوش بر مزار فرزندش و نیز مراسم کاشتن نهال در جمعه ی آخر سال گذشته بر مزار کیانوش توسط مادر و دایه‌ی او دیده می‌شود:




عماد بهاور: این “راه” تحمیل و اتفاق نیست، انتخاب ماست

یک سال از چهارمین بازداشت عماد بهاور رییس شاخه ی جوانان نهضت آزادی می گذرد. وی که این روزها در بند ۳۵۰ زندان اوین دوره ی ۱۰ سال حکم خود را می گذراند همچنان ممنوع المرخصی بوده و ماه هاست ملاقات حضوری نداشته است.
عماد بهاور که از اعضای شاخص کمپین موج سوم و ستاد جوانان حامی خاتمی و موسوی (۸۸) بوده است چندی پیش در نامه ای خطاب به همسرش نوشته بود: وضعیتی که من و تو در آن قرار داریم، حاصل یک “انتخاب” بوده است نه یک “تحمیل” یا یک “اتفاق”. انتخابی که سال ها پیش در پی یک “تصمیم” صورت گرفته است. نه از آن جنس تصمیماتی که دیگران فکر می کنند؛ تصمیم به “بودن” و “زندگی کردن”…
وی مانند بسیاری دیگر از فعالان عرصه های سیاسی و فرهنگی و رسانه ای به حکم رییس قوه ی قضاییه قرار است دومین نوروز خود را نیز در اوین آغاز کند.
گزارش زیر را به نقل از سایت ندای سبز آزادی در آستانه ی آغاز دومین سال بازداشت موقت این جوان فعال می خوانیم:
“عشقت را جاری کن تا سرشار از عشق شوی. عشق تنها چیزی است که بخشیدنش به افزایش آن می انجامد. دشمنت را دوست بدار! آن کس که تو را به حبس می کشد، آن کس که تو را شکنجه می کند، آن کس که تو را بی کار و از ادامه تحصیل منع کرده است، ظالم را و عادل را، دیکتاتور را و آزادی خواه را، مذهبی را و ملحد را، صادق را و کاذب را، همه را دوست بدار! و این گونه اعترافی جز “ابراز عشق” در محضر بازجویان و قضات عزیز در چنته نخواهم داشت. “من از آن روز که در بند توام، آزادم …”"
وقتی در سالن سخنرانی پشت تریبون این جملات را بر زبان بیاوری، وقتی در کافی شاپی در جمع دوستان چنین بگویی و یا حتی در شرایطی که در هوای آزادی نفس می کشی در وبلاگ یا روزنامه ها این گونه بنویسی روشنفکری خوانده می شوی عاقل و روشن اندیش.
اما وقتی در چهار دیواری انفرادی این گونه بیندیشی و تنها فرصت نامه فرستادن به همسرت به این جملات بینجامد یعنی آزادگی در عمیق ترین لایحه های وجودت ریشه دوانده، حتی اگر آزاد نباشی.
عماد بهاور
عماد بهاور، ۳۰ ساله، موسس انجمن جمهوری خواهان دانشگاه یزد و دانشجوی اخراج شده ی دانشگاه بابل در مقطع فوق لیسانس و رییس شاخه ی جوانان نهضت آزادی ست.
عماد بهاور از اعضای موسس کمپین موج سوم بود. همان کمپینی که در ابتدا برای دعوت از خاتمی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری تشکیل و سپس به جوانان حامی میر حسین موسوی تبدیل شد.
عماد بهاور از اعضای موسس و شورای سیاستگذاری ستاد ۸۸ یعنی همان ستاد جوانان حامی خاتمی و موسوی نیز بود.
عماد بهاور…
همین ها کافی ست برای اینکه رکورد ۴ بار بازداشت در طول یک سال را بشکنی و بشوی فخر و آبروی جوانان. همین ها کافی ست که تنها کسی باشی که قبل از انتخابات و به اتهام فعالیت در ستاد قانونی انتخاباتی برای ۵ روز بازداشت باشی. همین ها کافی ست برای اینکه حکم ۱۰ سال زندان در دستانت قرار گیرد و تو با افتخار از بین همان دیوارهای سیاه و بلند لعنتی پیام بفرستی که: “من در خط بازرگان بوده ام و خواهم ماند. من همیشه در عمل به چارچوب قانون اساسی تاکید کرده ام و اصلاح طلب خواهم ماند.”
عماد بهاور و زندان
وضعیتی که من و تو در آن قرار داریم، حاصل یک “انتخاب” بوده است نه یک “تحمیل” یا یک “اتفاق”. انتخابی که سال ها پیش در پی یک “تصمیم” صورت گرفته است. نه از آن جنس تصمیماتی که دیگران فکر می کنند؛ تصمیم به “بودن” و “زندگی کردن”…
عماد بهاور در دلنوشته ای برای همسرش مریم می نویسد که انتخاب کرده است. انتخابی دانسته برای به تصویر کشیدن زیبایی های زندگیش. انتخابی نه از سر اجبار که اگر تردیدی در راهش داشت وقتی ۲۳ خرداد بازداشت شد، یعنی درست فردای انتخابات کذایی ریاست جمهوری که نیروهای نظامی کودتا چهره های شاخص و متفکر را دستگیر کردند، از ترس آنکه مبادا فضاحت انتخابات لو برود، و بعد از دوماه انفرادی آزاد شد، ترک اندیشه و قلم می کرد و به زندگی با نو عروس خانه اش می پرداخت.
عماد بهاور ۱۶ اسفند ماه برای بار سوم بازداشت شد. پس از آن در تاریخ ۱۷ اسفند ماه آزاد شده و مجددا در تاریخ ۲۲ اسفند ماه وقتی برای اعتراض نسبت به مزاحمت نیروهای دادستانی برای همسایه هایش به دادگاه انقلاب رفت، بازداشت و روانه ی اوین شد.
و درست یک ماه گذشت تا در۲۳ فروردین ماه خبر آمد عماد بهاور طی تماسی کوتاه با همسر خود از سلامتی و شادابی روحی و فیزیکی خود خبر داده است. در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ماه نیزگزارش شد قرار بازداشت وی برای دو ماه دیگر تمدید شده است.
یکم خرداد ماه سایت های سبز اعلام کردند عماد بهاور تحت فشار شدید برای اعتراف و مصاحبه قرار دارد. یک روز بعد اما همسرش، مریم شفیعی، در رنج نامه ای می نویسد:
“دوم خرداد است و بیش از هفتاد روز از آخرین بازداشت می گذرد، گرچه بیش از یک سال است که نیستی و هستی. محکومی پشت دیوارهای بتنی بمانی مبادا که راجع به حقایق فکر کنی.
این اشکی که هر روز بر گونه‌های من جاری می‌شود از دوری تو نیست؛ اشک خوشحالی است از این‌که تو، زیر بار شکنجه کسانی که به آن‌ها عشق می‌ورزی در صلح زندگی می‌کنی و زیباترین تصاویر زندگی‌ات را نقش کرده‌ای.
خوشحالم که از ملاقات‌های هفتگی هم محروم شدم، مبادا که به آن عادت کنی و روزی من را پشت شیشه نبینی و آزرده شوی…”
عماد بهاور و روزهای تاریخ
می گویند در سفر تجربه های ناب توشه ی مسافران خواهد بود. این روزها زندان رفتن هم از آن تجربه های ناب زندگی ست. گاه احساس می کنی حسرت را در چهره و رفتار مبارزان و فعالین خارج از زندان. حسرت معاشرت های حقیقی داخل بند، حسرت خودسازی های انفرادی، حسرت سربلند از بازجویی ها و فشارهای بازجوها بیرون آمدن و حسرت رو سفیدی در برگه های تاریخ.
چهارم خرداد ماه ۸۹ سایت های اطلاع رسانی سبز خبر می دهند؛ عماد بهاور پس از ۵۱ روز انفرادی هم‌سلولی جعفر پناهی شده‌بود و در تماس تلفنی امروز خود از بخش قرنطینة زندان رجایی‌شهر به خانواده خود اطلاع داده‌است که از دو هفته پیش که از جعفر پناهی جدا شده، دوباره به سلول انفرادی انتقال پیدا کرده‌و روز گذشته هم به زندان رجایی‌شهر منتقل شده‌است.
وی در این تماس تلفنی که بعد از دو هفته صورت گرفته‌است هم چنین خبر داده است که در این مدت بی‌خبری برای فشار بیشتر به او گفته‌اند که همسرت را بازداشت کرده‌ایم و مادرت هم سکته کرده است و با این اخبار کذب او را بسیار نگران کرده‌و برای مصاحبة تلویزیونی تحت فشار قرار داده‌اند که مورد پذیرش وی قرار نگرفته‌است.
عماد اما ۱۲ خرداد ماه به بند عمومی زندان اوین انتقال یافت و در سوم تیر ماه به جمع دوستان و همفکران خود در بند ۳۵۰ زندان اوین پیوست.
عماد بهاور و بی آبرویی ِ بیدادگاه
ورق زدن تقویم و مرور حادثه ها به نظر فقط عدد می آیند و تاریخ، اما وقتی نوشته های مقابل تاریخ را بخوانی و تصور کنی هر کدام از این روزها مادری و همسری ساعت ها در راهروهای دادگاه و دادستانی قدم زدند و جفا دیدند و فقط به امید وعده ی الهی به روز قضا و جزا واگذارشان کردند، شرمسار می شوی از آنکه هیچ کاری از دستت بر نمی آید جز آنکه قلم برداری و فقط بنگاری از حجم ظلم و جفا به این امید که روزی یکی از قضاتی که خود را ماشین امضای احکام می داند مخاطب نوشته هایت شود و شاید روزی، ساعتی، حتی لحظه ای به فکر فرو رود و امضایی را بر پایه ی حق پای حکمی گذارد.
۱۳ مرداد ماه ۱۳۸۹: دادگاه بهاور در تاریخ ۲۷ مرداد ماه برگزار خواهد شد.
۲۷ مرداد: دادگاه عماد بهاور، به دلیل عدم حضور نماینده دادستان به تعویق افتاد.
۵ شهریور: ۹ شهریور دادگاه عماد بهاور برگزار خواهد شد.
۹ شهریور: دادگاه بهاور، به علت عدم هماهنگی بین قاضی و مسئولین زندان برای دومین بار پیاپی به تعویق افتاد.
۱۱ مهر: دادگاه عماد بهاور برگزار شد.
۸ آذر: عماد بهاور از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۱۰ سال حبس محکوم شد.
۱۸ آذر: عماد بهاور علاوه بر حکم ۱۰ سال حبس به ۱۰ سال محرومیت از فعالیت های رسانه ای نیز محکوم شد.
۲۵ آذر: حکم ۱۰ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از فعالیت های رسانه ای عماد بهاور در دادگاه تجدید نظر تایید شد.
طاهره طاهریان مادر عماد بهاور می گوید: وقتی به خانه مان ریختند و عماد را بازداشت کردند، بازجو در تهدید و خط و نشان کشیدن به ما گفت که ده سال او را به زندان خواهد انداخت و حالا پس از یکسال همان حرف بازجو به حکم تبدیل شده است. حکم را همان یک سال پیش بازجو داده بود. قاضی صلواتی، رییس شعبه پانزده دادگاه انقلاب، ۵ سال برای اجتماع و تبانی و ارتکاب جرم به واسطه برگزاری جلسه با سران نهضت آزادی و ۴ سال عضویت در نهضت آزادی و یکسال هم تبلیغ علیه نظام بریده است .
عماد بهاور و دومین نوروز با رنگ اوین
بیستم بهمن سال ۸۹ است، درست یازده ماه از بازداشت عماد بهاور می گذرد، به گفته مقامات و مسئولان دادستانی تهران، عماد که هم اکنون دوران حبس ده ساله خود را در بند ۳۵۰ اوین سپری می کند ممنوع المرخصی شده است.
به گزارش سایت های اطلاع رسانی سبز، همسر عماد بهاور که روز گذشته قصد داشت نامه درخواست مرخصی این فعال سیاسی را به مقامات مسئول در دادستانی تهران برساند با این پاسخ مواجه شد که “نامه ات را بردار و برو. همسرت اجازه مرخصی ندارد.”
و مریم نامه را برای خودشان جا گذاشت تا سندی باشد از ظلم مضاعف بر آنچه بر فخر جوانان ایران زمین می رود. مریم نامه را جا گذاشت برایشان تا شاید کاغذی باشد سر سفره ی هفت سین آنان که ناجوانمردانه سرخی و سفیدی خانه ی تازه چیده شان را گرفته و سبزی و سیاهی به این تازه عروس و داماد اهدا کردند. مریم نامه را جا گذاشت تا تمام تعطیلات نوروز وقتی کودتاگران در سفر و مهمانی کنار خانواده هایشان می خندند به یاد بیاورند خانواده هایی را که بغض خود را فرو می خورند و لبخند از لبشان نمی افتد مبادا دل دشمنانشان را شاد کنند. خانواده هایی که از دلتنگی و تنهایی آرزو می کنند لحظه ی تحویل سال عقب بیفتد.. اصلا نیاید. معجزه ای شود که بتوان از روی آن روز و از روی همه ی روزهای تعطیل و طولانی عید نوروز پرواز کرد و دوباره دل ها را که چون تیرکی خسته به سقفی شکسته هر دم میل رها شدن دارد به سمت دوشنبه ها و کابین های شماره خورده با آن شیشه های کثیف و آن سکوهای سنگ مرمری جاری کرد..
مریم نامه را برای خودشان جا گذاشت و سربلند و پیروز از این امتحان از پله ها پایین آمد و با ایمان به جمله ی عماد که گفته بود این “راه” انتخاب ماست نه تحمیل و اتفاق، در برگه های زرین و افتخار آمیز تاریخ قدم گذاشت.


سؤال از وزیر کشور درباره کشته شدن چند نفر توسط مرزبانی شهرستان راسک

در جلسه علنی امروز در مجلس، نماینده چابهار از وزیر کشور خواست در مورد علت کشتن چند نفر در مرز توسط مرزبانی شهرستان راسک توضیح دهد.
به گزارش خبرگزاری فارس، تذکرات کتبی نمایندگان مجلس به مسئولان اجرایی کشور امروز (دو‌شنبه) در صحن علنی مجلس قرائت شد.
کوچکی‌نژاد نماینده رشت به وزیر امور اقتصادی و دارایی در خصوص نظارت دقیق ‌بر عملکرد موسسات مالی و اعتباری، به وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در مورد تأمین امنیت شغلی کارکنان شرکت مخابرات ایران با توجه به خصوصی‌سازی شرکت، به وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در مورد نظارت بر ارائه بهینه خدمات درمانی به روستائیان و به وزیر بازرگانی در مورد رفع مشکلات مربوط به استفاده از کارت سخا تذکر داد.
پاپری‌مقدم نماینده دشتستان از رئیس‌جمهور خواست دستور برخوردار شدن کارکنان دشتستان از حق نوار مرزی را صادر کند.
نصیرپور نماینده سراب به وزیر نفت در مورد جلوگیری از ابطال مناقصات برگزار شده قانونی در شرکت نفت تذکر داد.
جدگال نماینده چابهار از وزیر کشور خواست در مورد علت کشتن چند نفر در مرز توسط مرزبانی شهرستان راسک توضیح دهد.
محمدی نماینده مریوان و سروآباد به وزیر نفت در مورد تجدید نظر در جدول اقلیم‌بندی استان کردستان تذکر داد.
کیخا نماینده زابل به وزیر نیرو در خصوص حل مشکل آب شرب روستائیان حوزه انتخابیه و به رئیس ‌جمهور در خصوص صدور دستور بررسی علل لغو پروازهای هوایی به فرودگاه زابل و به وزرای کشور و مسکن و شهرسازی در مورد جمع‌آوری ماسه و شن‌های روان از معابر و منازل روستاییان منطقه سیستان و تکمیل طرح ساخت مجتمع‌های مسکونی روستایی آغاز شده در سال ۱۳۷۰ تذکر داد.
دلاور نماینده درگز از وزیر نیرو خواست در پرداخت حقوق کارگران سد زنگلانلو در شهرستان درگز تسریع ایجاد شود.
جعفری نماینده سمیرم به وزیر نفت در مورد عودت مابه‌تفاوت بهای گاز مصرفی از مشترکان گاز شهرستان سمیرم با توجه به تغییر جدول‌بندی منطقه تذکر داد.
یحیی‌زاده نماینده تفت و میبد به وزیر کشور در مورد ارائه لایحه اصلاح حوزه‌های انتخابیه مجلس شورای اسلامی و به وزرای جهاد کشاورزی و نیرو در خصوص تسریع در ارائه کاهش تعرفه بهای برق مصرفی چاه‌های کشاورزی تذکر داد.
میرخلیلی نماینده میناب از رئیس‌جمهور خواست دستور راه‌اندازی گمرک و بازارچه مرزی در بندر کوهستک واقع در شهرستان بندر سیریک را صادر کند.
لاهوتی نماینده لنگرود از رئیس‌جمهور خواست دستور اتمام طرح احداث کنارگذر شهر لنگرود را صادر کند.
محمدی، شعبانی، حسینی، مراد‌نیا و حیدری نمایندگان مریوان، سنندج، قروه، بیجار و سقز به وزیر کشور در خصوص بررسی علل شهادت چهار تن از محیط بانان محیط زیست استان کردستان تذکر دادند.
علیخانی نماینده قزوین به رئیس‌ جمهور در مورد دستور عاجل و قاطع برای انتقال آب از رودخانه شاهرود الموت به دشت قزوین موضوع مصوبه دور سوم سفر هیئت وزیران به استان قزوین، صدور دستور عاجل و قاطع برای رسیدگی جدی به وضعیت اسفبار شرکت پوشینه بافت و تسریع در پرداخت حقوق و مزایای معوقه کارگران، به وزیر بازرگانی در خصوص صدور دستور عاجل و قاطع به منظور حمایت جدی و اتخاذ راه کارها و تدابیر مناسب به منظور برون رفت از مشکلات فراروی شرکت کارخانجات تولیدی و صنعتی مهرام واقع در شهر صنعتی البرز قزوین و به وزیر نیرو در مورد صدور دستور عاجل و قاطع برای پرداخت مطالبات و بدهی‌های شرکت آرون متک واقع در قزوین از سوی شرکت‌های توزیع برق منطقه‌ای تذکر داد.
حسینی نماینده نیشابور از رئیس‌جمهور خواست ریاست کتابخانه ملی جمهوری اسلامی را پس از گذشت دو ماه معرفی کند.
قنبری نماینده ایلام از رئیس‌جمهور خواست توسعه فضای ورزشی ایلام بر اساس استانداردهای تعریف شده قانونی باشد.
یوسف‌نژاد نماینده ساری به وزیر اقتصاد و امور دارایی در مورد رسیدگی به وضعیت سپرده‌گذاران در صندوق‌ها و مؤسسات پولی و اعتباری در شهرستان ساری تذکر داد.
میگلی‌نژاد نماینده بوشهر به وزیر نفت در مورد تسریع در مهار فلرهای مشتعل چاه‌های گاز با اجرای طرح‌های ان.جی.ال استان بوشهر تذکر داد.
اولیا، یحیی‌زاده، ‌تابش و فرهمند نمایندگان یزد، تفت، اردکان و مهریز به وزیر نفت در مورد تجدیدنظر در تعرفه بهای گاز مصرفی در استان یزد تذکر دادند.
فرهنگی نماینده تبریز از رئیس‌جمهور خواست دولت و بخش دیپلماسی آن در ارتباط با تحولات کشورهای اسلامی حضوری فعال داشته باشد.


نماینده تهران: دولت به جای تحریف تعریف بیکاری، گرسنه‌ها را سیر کند

عضو کمیسیون اجتماعی مجلس با بیان این‌که آمار و ارقام ارائه شده از سوی دولت درباره فرصت‌های شغلی ایجاد شده در سال ۸۹ با واقعیت تناسبی ندارد، گفت: آن‌چه در رسانه‌ها اعلام می‌شود بیشتر آمار آروزهای دولت است نه آمار اقدامات انجام شده.
به گزارش خانه ملت، علیرضا محجوب افزود: بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، آمار بیکاری کشوردر سال جاری بیش از ۱۴ درصد است، یعنی چیزی بیش از دوبرابر رقمی که همین مرکز در سال گذشته اعلام کرده بود.
نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر، در مجلس شورای اسلامی، تصریح کرد: اعلام خبرایجاد یک میلیون و ۸۰۰ هزار فرصت شغلی از رسانه ملی، به‌ گمان من شتاب زده و غیرمستند بود و معاون اول رئیس جمهوری، باید مستندها و شواهد دقیق این خبر را پیش از اعلام رسانه‌ای آن به مراجع رسمی و به‌ویژه به مجلس شورای اسلامی ارائه می‌کرد.
محجوب با یادآوری این‌که بر اساس اصول اقتصادی، هر دو درصد رشد مثبت اقتصادی در کشور، زمینه را برای کاهش یک درصدی نرخ بیکاری فراهم می‌کند، توضیح داد: آن‌چه دولت به دنبال دستیابی به آن است با رشد اقتصادی بیش از ۲۰ درصدی محقق می‌شود و این درحالی است که رشد کنونی شاخص‌های اقتصادی کشور در بهترین حالت کم‌تر از ۶ درصد است.
این نماینده بیان کرد: مشکل بیکاری، یک‌شبه به‌وجود نیامده است که یک‌شبه هم بتوان برطرفش کرد.
نماینده دور هشتم مجلس تأکید کرد: متأسفانه در چند سال گذشته شاهد بوده‌ایم که دولت برای پایین جلوه دادن نرخ رشد و آمار بیکاری، دست به تغییر و تحریف مفهوم بیکاری زده و چرخش خبری رسانه‌ها را به نفع خود تمام کرده است، در صورتی که در عالم واقعیت، بیکارها همان بیکارها بودند و گرسنگان همان گرسنگان.
محجوب تأکید کرد: آن‌چه در واقعیت مشاهده می‌شود، نشان‌دهنده چیزی غیر از ایجاد فرصت‌های شغلی میلیونی است.
رئیس کارگروه کمیته روابط کار و اشتغال مجلس با توضیح این‌که تصمیم دولت برای برطرف کردن مشکل بیکاری، قابل توجه و تحسین‌ است، ادامه داد: انتظار ما از دولت این است که بر اساس واقعیت‌ها و آن‌چه در حقیقت انجام شده است، آمار اعلام کند، چون مردم به تبلیغات احتیاجی ندارند.



آیا زندانیان سیاسی بهار به خانه می آیند

کلمه_ سارا پردیس:آیا نوروز امسال هم تعداد زیادی از زندانیان سیاسی بهارشان را پشت دیوارهای بلند و میله های آهنی سپری خواهند کرد ؟ چند روزی بیشتر به فرا رسیدن سال جدید نمانده است، اما هنوز خبری از آزادی زندانیان سیاسی نیست و اظهارات ضد و نقیض مسوولان و شنیده های مختلف نیز حاکی از آن است که امسال هم تعداد زیادی از زندانیان سیاسی به ویژه زندانیان حوادث پس از انتخابات باید نوروز را پشت دیوارهای بلند زندان بگذرانند .هر چند هنوز هیچ مقام رسمی در این باره اظهار نظر مشخصی نکرده و یا به خانواده ها پاسخگو نبوده است .
بخشنامه قوه قضاییه حاکی از آن است که همه زندانیان حق استفاده از مرخصی نوروزی را دارند، اما معمولا زندانیان سیاسی به بهانه های مختلف از این فهرست کنار گذارده می شوند تا خانواده های زندانیان همچنان چشم انتظار آمدن عزیزان شان بمانند.برای دادن مرخصی به یک زندانی سیاسی نهادهای مختلف تصمیم گیرنده هستند نهادهایی مثل وزارت اطلاعات، سپاه پاسدارن و قوه قضاییه.
گاهی برای اینکه یک زندانی چند روزی را نزد خانواده اش بگذراند باید موافقت همه این نهادها جلب شود . کینه ورزی های شخصی و موافقت بازجوهایی که فراتر از قانون قدرت تصمیم گیری دارند، نیز از مراحلی است که یک زندانی را مستحق مرخصی و دیگری را فاقد آن تشخیص می دهد . در نهایت وقتی یک زندانی تمام این مراحل را طی می کند قادر است چند روزی و فقط چند روزی را نزد خانواده اش بگذراند . این در حالی است که طبق قوانین تمام زندانیان بجز تعداد اندکی حق استفاده از مرخصی نوروزی را دارند .
در بخشنامه قوه قضاییه درباره مرخصی های نوروزی بندی وجود دارد که به موجب آن قوه قضاییه می تواند با زندانیان سیاسی و عقیدتی که فقط به جرم اندیشیدن در زندان هستند، آن طور که می خواهد رفتار کند و آنها را از آمدن به مرخصی نوروزی محروم کند. اتهام اقدام علیه امنیت ملی اتهامی است که تقریبا تمام زندانیان سیاسی اعم از روزنامه نگاران، نویسندگان و دانشجویان این روزها با آن به سالهای طولانی زندان و حبس محکوم شده اند .
طبق این بخشنامه محکومان جرایم سرقت( اعم از مسلحانه ، عادی و یا کیف قاپی)، جاسوسی، اقدام علیه امنیت کشور، آدم ربایی، جرایم باندی و سازمان یافته، تجاوز به عنف، دایر کردن مراکز فساد و فحشاء، اسیدپاشی، اخلال در نظام اقتصادی، ورود ، تولید ، توزیع و فروش مشروبات الکلی، محکومین به قصاص و اعدام و حدود شرعی، محکومین دارای سه سابقه محکومیت به ارتکاب همان جرم، محکومینی که به شرارت مشهورند، قاچاق مسلحانه و یا عمده مواد مخدر و روانگردان‌ها و سایر محکومینی که اخلاق و رفتار آنها در زندان به گونه‌ای بوده که بنا به نظر دادستان یا قاضی ناظر زندان یا رئیس زندان یا شورای طبقه بندی شایستگی برخورداری از مرخصی را ندارند.
در واقع روزنامه نگاران، فعالان دانشجویی، فعالان کارگری و جنبش زنان، فعالان احزاب اصلاح طلب و فعالان جنبش سبز و دیگر زندانیان سیاسی در کنار محکومان جرائم بسیار سنگینی همچون آدم ربایی و تجاوز به عنف و… از مرخصی نوروزی محروم هستند.
سال گذشته و در آستانه بهار تعدادی از زندانیان سیاسی به همین بهانه ها و گاه بدون هیچ توجیهی از رفتن به مرخصی نوروزی و هرگونه مرخصی دیگری محروم شدند و نوروز را نیز ماننند همه این دو سال گذشته پشت میله های زندان گذراندند .
احمد زید آبادی، مسعود باستانی، مجید توکلی ،مجید دری، ضیا نبوی، میلاد اسدی، علی ملیحی، احمد کریمی، احسان عبده تبریزی ،بهاره هدایت، مهدیه گلرو، عاطفه نبوی، هنگامه شهیدی و…سال جدید را در زندان آغاز کردند و این روزها نیز خانواده های آنان چندان امیدی به آزادیشان ندارند .آنها این روزها شاهدند که بسیاری از زندانیان عادی به مرخصی می روند، آنها خالی شدن هر روز راهرو و بندهای زندان را می بیننند و به انتظار بهاری سبز می نشینند . دو فرزند خردسال نسرین ستوده، وکیل دادگستری این روزها در انتظار آزادی مادرشان هستند کودکانی که شش ماه از دیدن مادر محروم بوده و اکنون دل به سال نو بسته اند.
زندانیان در تبعید وحق مرخصی
این روزها که خیلی ها با شور و شوق مشغول آماده شدن برای شروع سال جدیدی هستند زندانیان در تبعید لحظات سختی را می گذرانند .زندانیانی که اغلب حتی به خاطر دوری راه از ملاقات با خانواده هم محروم هستند .
مجید دری، دانشجوی ستاره دار به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است او اکنون در زندان بهبهان به سر می برد . او هرچند سال قبل نیز سال نو را در زندان اوین گذراند، اما این بار بازهم کیلومترها دورتر از خانواده به انتظار سالی جدید نشسته است، سالی لابد پشت دیوارهای قطور .
ضیا نبوی دیگر دانشجوی ستاره دار به ده سال حبس قطعی محکوم شده است . او نیز این روزها در زندان اهواز که شرایط بسیار نامناسبی دارد همچون سال گذشته در انتظار سال نو است .
احمد کریمی، حامد روحی نژاد، فاطمه رهنما، امیر رضا (پیمان) عارفی هرکدام در گوشه ای ازاین کشور بزرگ در چند متر جایی که به آنها اختصاص داده شده است، قدمهای رسیدن سال جدید را می شمارند. این زندانیان سیاسی نیز تاکنون از استفاده از هرگونه حق مرخصی محروم بوده اند . فاطمه رهنما و حامد روحی نژاد به ترتیب به بیماری سرطان و ام اس مبتلا هستند و در این شرایط حتی امکان برخورداری از مرخصی درمانی را نیز نیافته اند .
وثیقه های میلیونی برای دریافت چند روز مرخصی
زندانیانی که تاکنون برای مدتی از حق مرخصی استفاده کرده اند، نیز با سپردن وثیقه های میلیونی قادر به استفاده از این حق شده اند وثیقه های ۸۰۰ یا پانصد میلیونی که مبلغی بسیار هنگفتی برای یک آزادی موقت و چند روزه محسوب می شود .
اکنون روزنامه نگاران زیادی در بند هستند نازنین خسروانی ، بهمن احمدی امویی، عبدالله مومنی، کیوان صمیمی، مسعود لواسانی ،مسعود باستانی، احمد زید آبادی، عماد الدین باقی، داوود سلیمانی عیسی سحر خیز، سیامک قادری، مهسا امر آبادی،….که هنوز از مرخصی نوروزی و یا آزادی آنها در آستانه سال جدید هیچ اطلاعی در دست نیست و مسوولان نیز هیچ پاسخی به خانواده این زندانیان نمی دهند .
عبدالله مومنی، علی جمالی، محمد رضا محمدی، حمزه کرمی، محسن امین زاده، محسن میردامادی، مصطفی تاجزاده، فیض الله عرب سرخی، عبدالله رمضان زاده، محمد نوری زاد، منصوراسانلو، لیلا توسلی ، هاله سحابی و فخر السادات محتشمی پور و …هم اکنون در زندان هستند اما درباره دادن مرخصی یا آزادی آنها نیز هیچ خبری در دست نیست .
تعدادی از این زندانیان سیاسی سالهاست که زندانی اند ، بدون اینکه حتی یک روز از حق مرخصی استفاده کرده باشند منصور اسانلو مسول سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی یکی از زندانیانی است که سالهاست از حق مرخصی با وجود بیماری شدیدش محروم است .
آیا زندانیان سیاسی سبزی این روزها را خارج از میله های زندان دوباره خواهند دید ؟



"ما مخالفیم"

عباس محمودی
طی یک قرن اخیر جنبش های سیاسی و اجتماعی و حتی زیست محیطی فراوانی بارها و بارها جهانیان را متوجه خود نموده، شگفت زده ساخته و بسیاری را به تحسین و اندکی را به تحزین واداشته است. اما آنچه منجر به تفوق، توجه و گستردگی این تحرکات سیاسی و اجتماعی شده؛ توجه به انباشت تجربه جنبش های پیشین، شکل و قالب نوین و تنوع مبارزات و ضرورت حضور عناصر ساختاری جنبش هاست که خود ماحصل آزمون تجربه های گذشته است.
مطالعه جنبش های سیاسی و اجتماعی یک قرن اخیر نشان می دهد که حضور این مولفه های ساختاری چگونه در کامروایی و بسط کمی و کیفی تحرکات اعتراضی موثر بوده است. لذا به مهمترین عناصر خواهیم پرداخت:
1- ضرورت وجود مولفه ی هویت، بعنوان عامل شناساننده ی جنبش و حاملان آن
2- شفافیت و وضوح تمام عیار مطالبات بعنوان یک استراتژی مشخص برای رهبران و مجموعه جنبش
3- حداقل گرا بودن مطالبات ضمن عریانی آن که این حداقل گرایی لزوما وحدت حداکثری را به منظور بسط کمی جنبش فراهم خواهد نمود.
4- ابتکار دراشکال مبارزه و گشودن جبهه های اعتراضی متنوع
نگارنده در این یادداشت درصدد است تا ضمن پرداختی نسبتا جامع به عنصر هویت و ضرورت شفافیت و وضوح مطالبات در جنبش های سیاسی و اجتماعی به تطبیق آن با جنبش سبز ایران و شرایط کنونی و ضرورت وجود هویت و شفافیت در استراتژی این جنبش بپردازد.
همواره هویت را به معنای امر شناساننده و معرفی کننده ی یک مفهوم در نظر می گیرند، در واقع همان عنوان و نامی که یک مفهوم با آن تبیین و معرفی می شود. در ارتباط با جنبش های سیاسی و اجتماعی مسئله هویت از اهمیت دو چندان برخوردار است چرا که مسئله هویت در این جنبش ها به معنای تابلوی نمایش عمومی و ماهیت و خواست اجماعی آن جنبش است. در واقع عنوان و نامی است که حاملان جنبش خود را با آن نام باور و پذیرفته اند. لذا هویت جنبش نقش دو گانه ای را در ان ایفا می کند، بخشی از آن معطوف به عرصه ی شخصی و درونی حاملان جنبش بوده و نقش ثانوی، همان اثر اجتماعی و نمود عمومی جنبش است. در عرصه ی شخصی، باور درونی و روانی حاملان جنبش به اینکه عامل یک جنبش سیاسی و اجتماعی یا فرهنگی اند و خواسته ها و راهبرد جنبش در زندگی روزمره اجتماعی و فردی حاملان جنبش جریان داشته و کاملا متجلی است. درواقع وجود عنصر هویت در جنبش به معنای آن است که حاملان جنبش، حضور خود و خواسته های جنبش را بی پروا در تمامی عرصه های پیرامونی خود فریاد زده یا در وجهی دیگر "زندگی با جنبش" را تجربه کرده و استراتژی جنبش را آنچنان بدیهی و ضروری می یابند که تباینی میان آن خواسته و جریان عادی زندگی خود نمی بینند، همچنان که تجلی اجتماعی " هویت" خود به مثابه رسانه ای در گستره ی وسیع، تصویر عمومی از جنبش به نمایش می گذارد، به بیانی بهتر جامعه تبیین و تجلی خواسته های جنبش را در محیط خانواده، شغل، فراغت و دایره ی دوستان حاملان و عاملان جنبش مشاهده می کند. اما مسئله هویت ارتباط تنگاتنگی با مقوله ی شفافیت و وضوح مطالبات جنبش ها دارد. به تعبیری، هویت جنبش همان خواسته و مطالبه ی شفاف و روشن جنبش است. اینکه جنبش سیاسی با وجود مطالبات پراکنده، مبهم و غیر شفاف چگونه می تواند از یک هویت مشخص برخوردار باشد؟
اساسا شفافیت و وضوح خواست های یک جنبش جزء اساسی ترین دلایل کامروایی جنبش های سیاسی و اجتماعی اخیر بوده است، اگرنگاهی گذرا به تحرکات سیاسی اخیر منطقه خاورمیانه داشته باشیم، خواهیم یافت که اجماع بر یک مطالبه ی مشخص، شفاف و حداقل گرا چگونه در تونس و مصر دستاوردهای آنچنانی را به همراه داشت، همچنان که دیدیم،مطالبه ی معترضان مصری در گزاره ی مشخص و شفافی خلاصه می شد: "مبارک باید برود"، این خواسته از صدر تا ذیل معترضان، چه در لایه ی رهبران، نخبگان سیاسی و توده های معترض به یک شکل و با همین وضوح و شفافیت حضور بروز داشت، چه در بیانیه ها، شعار ها، تحلیل ها و چه در عرصه ی عمل نیروهای سیاسی و توده ها.
اما دلایل اهمیت شفافیت و وضوح مطالبات در جنبش ها چیست؟
1- " مطالبه جنبش به منزله ی استراتژی جنبش"، همواره مطالبات و مطلوبیات یک جنبش همان استراتژی یا اهداف کلان آن جنبش قلمداد می شوند، اساسا این خواسته ها، همان انگیزه های اصلی و واقعی تحریک نیروها و توده های مردمی اند، بنابراین تحقق این خواست ها، همان ایده آل و هدف کلان یا استراتزی جنبش ها محسوب می شوند. لذا وضوح تمام عیار این خواسته ها خود به منزله ی وضوح و روشنی استراتژی و یا هدف کلان جنبش بوده که در ادامه روشنی و وضوح و سادگی استراتژی خود انتخاب راهبرد و تاکتیک های عملیاتی صحیح را بدنبال خواهد داشت، در واقع وضوح استراتژی خود چشم انداز آینده و حتی چگونگی عمل نیروها را تعیین خواهد نمود. همچنان که دیدیم در مصر یا تونس، وجود استراتژی روشن، چگونه حرکات و ابتکارات معترضان را به سوی برآوردن خواسته هدایت کرد و در روندی نسبتا مسالمت آمیز متحقق ساخت.
2- " ایجاد وحدت حداکثری از طریق ایجاد چشم انداز یکسان برای کلیه حاملان جنبش"
مطالبات مشخص در جنبش و سادگی تبیین آن باعث ایجاد انسجام ، استحکام و وحدت نیروهای عمل جنبش گردیده و از تفرق و پراکندگی جلوگیری می نماید. همواره یک از آسیب های مبتلا به جنبش های اجتماعی و سیاسی، همانا طرح مطالبات پراکنده، کلی و مبهم بوده که به تبع منجر به پراکندگی نیروهای عمل و نتیجتا آثار و دستاورد های منفی خواهد شد همچنان که در پیش اشاره شد، شفافیت در طرح مطالبات، تبیین روشن مخالفت با نظم موجود، چشم انداز یکسان و برابری را برای کلیه حاملان جنبش از رهبران تا نیروهای عمل عادی ایجاد خواهد نمود، به بیان بهتر همه افراد در جنبش یک چیز را فریاد خواهند زد.
3- همچنین روشنی و سادگی مطالبات جنبش منجر به سهولت و انتقال سریع مطالبات جنبش خواهد شد، همچنان که تبیین و تشریح مطالبات کلی، پیچیده و مبهم، منجر به اتلاف وقت و کاهش سرعت انتقال خواسته ها به جامعه خواهد شد. کما اینکه در خصوص وقایع مصر، تمامی جهانیان در اولین نگاه به خواسته ی مشخص معترضان مصری پی بردند. در واقع قابلیت انتقال سریع و سهولت در تبیین خواسته ها همواره در جنبش های اعتراضی که درسایه ی نظام های سیاسی تمامیت خواه فعال اند، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است، چرا که خفقان حاکم و بایکوت خبری و محدودیت های ایجاد شده توسط این حکومت ها فرصت چندانی را برای تجلی و بهره برداری رسانه ای معترضان فراهم نمی نماید.
4- از سویی دیگر شفافیت در استراتژی جنبش ها از وجود جدیت، هماهنگی و اراده ی راسخ معترضان بر خواستشان حکایت می کند، امری که ناخودآگاه نظم و وضع موجود را با بحران و چالش حداکثری مواجه ساخته و ایشان را در جایگاه ضعف و تردید قرار خواهد داد.
به موارد اخیر دلایل دیگری را نیز می توان افزود، لیکن اکنون به تطبیق وضعیت کنونی جنبش سبز ایران و اهمیت موارد یاد شده در این جنبش از نگاهی آسیب شناسانه خواهیم پرداخت.
مبرهن است که جنبش سبز ایران به مناسبت همین عنوان مشخص از ماهیتی اعتراضی و مطالبه گر در مخالفت با وضع موجود برخوردار است. در واقع آنچه از شعارها، تحرکات و شکل اعتراضات این جنبش به دست می دهد، خواسته ی مشخص و رادیکالی است که دگرگونی نظام سیاسی را هدف گرفته است، لذا از این جهت هویت منسجمی با عنوان جنبش اعتراضی سبز ایران را ایجاد نموده است. در واقع بدنه ی جنبش سبز و حاملان آن در اعتراضات خیابانی اخیر خود با صراحت تمام، حاکمیت سیاسی را به عنوان یک رژیم تمامیت خواه نظامی در ایجاد سرکوب حداکثری به چالش کشیده و با شفافیت تمام آن را فریاد زده اند، حال انکه در تلقی عمومی و رسانه ای از رهبران جنبش همچنان با ابهام و عدم وضوح در استراتژی و مطالبه ی اصلی جنبش مواجهیم، مطالبه ای واضح و روشن که امروز در خیابان ها به گوش می رسد، اما نمودش تنها در بیانیه ها و فراخوان ها خالی است و آن"تبیین صریح مخالفت با رژیم حاکم " است.
به نظر می رسد تردید رهبران جنبش در بیان شفاف مخالفت با رژیم حاکم ایران، به تابویی روانی بدل گشته که حال با وجود بیش از 50 هزار زندانی سیاسی و سرکوب هر روزه و حصر و بازداشت رهبران و برقراری نوعی حکومت نظامی پنهان در کشور دیگر دلیلی بر اصرار بر آن وجود نداشته و برهه کنونی بهترین فرصت جهت تبیین واضح و اعلام عمومی آن در کشور است. فراموش نکنیم همچنان که بدنه ی جنبش در همراهی ی بی شائبه اش در این روزها نشان داده، تشنه ی صراحت و شفافیتی است که خود را طی این 20 ماه و شاید پیش تر گام به گام به جنبش اعتراضی ایران چشانده و از جنبش اصلاح طلبی 15سال گذشته به جنبش اپوزیسیون یا مخالفان رژیم بدل نموده است در واقع این سیری است که حاکمیت سیاسی ایران با برقراری شکل نوینی از استبداد پیش روی معترضان و شهروندان ایرانی گشوده و روندی که به نظر می رسد برای غلبه بر تردید رهبران جنبش در تبیین صریح و بی پرده ی مخالفت با رژیم حاکم ایران کفایت می کند. همچنان که به نظر می رسد جامعه ایران نیز همچون جهانیان در انتظار شنیدن و تبیین گزاره ی روشنی است تا قیاس صحیح و چشم انداز روشنی از وقایع روبرو بدست آورد، چه آنکه تبیین شفاف اعلام مخالفت جدای از ایجاد پیوستگی حداکثری در جنبش، حکومت نظامی پنهان را در مقام ضعف و تردید قرار خواهد داد و در معنایی واقعیت محسوس وجود این مخالفت گسترده را به ایشان خواهد چشاند.
لذا امروز باید به سبب ایجاد وحدت حداکثری؛ جدیت نیروها و ایجاد چشم انداز یکسان برای کلیه حاملان جنبش سبز ایران با وضوح تمام اعلام کرد: "ما مخالفیم"



محکومیت پسر استاد اخلاق دولت احمدی نژاد به اتهام زمین خواری

در حالیکه محمد طاهر حائری شیرازی فرزند ایت اله حائری معلم اخلاق دولت به اتهام زمین خواری و فروش زمین های عمومی بدون داشتن سند مالکیت به شش سال حبس و بازگرداندن اموال عمومی محکوم شد، کماکان دستگاه قضایی فارس از زندانی کردن وی استنکاف می ورزد.
بنا بر گزارش تارنمای "صبح امید"، دادگاه بدوی دادسرای عمومی و انقلاب شیراز محمد طاهر حائری شیرازی معروف به شجاع را به ۶ سال حبس و بازگرداندن اموال عمومی محکوم کرد.
بنا براین گزارش، شجاع حائری فرزند آیت الله حائری معلم اخلاق دولت احمدی نژاد و امام جمعه سابق شیراز در چارچوب شرکتی به نام تعاونی طوبی چند صد قطعه زمین با عنوان باغ شهر به قطعات ۲۰ میلیون تومان و بیشتر با واسطه دکتر کامران باقری لنکرانی و دکتر مریم اردبیلی(همسر شجاع و مشاور امور بانوان استانداری فارس در دوره محمد رضا رضازاده) به پزشکان شیراز و کارکنان دانشگاه علوم پزشکی شیراز فروخته است بدون اینکه این شرکت و یا خانواده آیت الله حائری مالکیتی بر زمین های منطقه دالین شیراز داشته باشند.
نکته مهم در خصوص شرکت تعاونی طوبی این است که اعضای این شرکت را خانواده آیت الله حائری و علیرضا نجابت داماد آقای حائری تشکیل می دهند.
پیشتر برخی شاکیان شجاع حائری دادگاه را به خودسوزی تهدید کرده بودند چرا که علی رغم شکایات مستند این عده به پرونده آنها رسیدگی نشده بود اما اکنون و پس از گذشت ۳ سال دادگاه بدوی حکم اولیه را در خصوص شجاع حائری صادر کرده است.
چند وقت پیش نیز علی رغم حکم جلب فرزند آیت اله حائری شیرازی او با قید وثیقه ۷۰۰ میلیون تومانی آزاد اشده بود.
شجاع حائری از جمله کسانی است که در شیراز متهم به زمین خواری است و یک قطعه زمین در منطقه داریون شیراز فروخته،بدون آنکه مالکیتی بر آن داشته باشد.
دستگاه قضایی فارس در حالی از حکم قطعی و زندانی کردن شجاع حائری استنکاف می ورزد که صابر عباسیان دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفخ سیاسی از ۱۷ اسفند سال پیش تا کنون در بازداشت موقت! به سرمی‏برد و پس از اعتراضات مردمی بهمن و اسفندماه امسال نیز تعدادی از دانشجویان دانشگاه‏های شیراز بازداشت و از وضعیت آنان اطلاعی در دست نیست.




مشاور مهدی کروبی : «رفتار حكومت با رهبران جنبش، انفعالي،وحشت زده و وحشيانه بود»

امروز در دانشگاه وست‌مینستر لندن نشستی با عنوان «تحلیل حوادث ۲۵ بهمن» با شرکت شیرین عبادی، اردشیر امیرارجمند ، مجتبی واحدی ، و مهدی کدیور برگزار شد. در این جلسه مجتبی واحدی که از طریق اسکایپ و از کشور آمریکا در جلسه شرکت می‌کرد سخنان گفت که در زیر به بخشی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.
به گزارش سحام نیوز به نقل از خبرنگاران سبز مجتبی واحدی ۲۵ بهمن را نقطه عطفی در زندگی جنبش سبز دانست. وی در توضیح این نکته به حصر رهبران سبز در روزهای پیش از ۲۵ بهمن و روز ۲۵ بهمن بدون داشتن هیچ حکم قانونی اشاره کرد و گفت که این عمل حاکمیت نشانه ترس آن‌ها از جنبش سبز و رهبران آن است. به همین دلیل آن‌ها مجبور شدند «انفعالی، وحشت‌زده و وحشیانه» عمل کنند.
وی با اشاره به صفت «مهیب» که سایت حکومتی الف در توصیف حضور نیروهای امنیتی در پایتخت به کار برد، نظامی و امنیتی شدن تهران در روز ۲۵ بهمن و حصر رهبران سبز را نشانه‌های وحشت عمیق حکومت از جنبش سبز دانست. بر همین اساس، به نظر واحدی، هم اکنون حکومت می‌کوشد از سه راه به جنبش سبز ضربه بزند: ناامیدی، حساسیت زادیی و سردرگمی.
وی گفت: یکی از شیوه‌های حکومت برای مواجهه با بحران‌ها به تعویق انداختن بحران است. در توضیح تاریخی کودتای سال ۸۸ وی به انتخابات خرداد ۷۶ و انتخابات مجلس ششم در سال ۷۹ اشاره کرد و اظهار داشت که آقای خامنه‌ای که در این دو انتخابات خود را تحقیر شده می‌دید تصمیم به یک‌پارچه کردن حاکمیت گرفت. بنابراین وی تصمیم گرفت از نیرویی حمایت کند که از کمترین جایگاه برخوردار باشد و گمنام باشد تا در موقع مناسب حذف شود. به نظر واحدی این سناریو آن گونه که آقای خامنه‌ای می‌پنداشت پیش نرفت و احمدی‌نژاد اکنون نه ابزار او برای یکدستی حاکمیت که شریک و رقیب او در حاکمیت شده است.
به گزارش خبرنگاران سبز واحدی سپس به فساد گسترده دولت احمدی‌نژاد و حاکمیت اشاره کرد و خواهان آگاهی رسانی همگانی شد. وی با یادآوری اینکه حاکمیت اقدام به پیش فروش گاز و نفت کرده و با کشورهایی نظیر چین قراردادهای پنجاه ساله بسته است آگاهی رسانی در این موارد را مهم تلقی کرد. وی همچنین با فریب‌آلود خواندن هواخواهی تیم احمدی‌نژاد از کورش و مفاخر ایرانی اظهار کرد که آن‌ها از علایق ملی فقط استفاده ابزاری می‌کنند و این اظهاراتشان از سر علاقه به پیشینه ایران و ایرانی نیست.
وی همچنین در بخشی از سخنانش با ذکر برخی آمار و محاسبات و اظهارات احمدی‌نژاد فاش کرد که میان شمارش افرادی که رسما درخواست یارانه کرده بودند و کسانی که دولت اعلام کرده یارانه دریافت می‌کنند اختلاف بزرگی وجود دارد و معلوم نیست پول افرادی که درخواست یارانه نکرده‌اند و دولت ادعا می‌کند به حسابشان یارانه واریز می‌کند کجا می‌رود.




امنیت کردستان و کولبران مرزی

مصاحبه از محسن کاکارش

رادیو زمانه 

طی چند هفته‌ی گذشته در برخی از شهرها و مناطق مرزی کردستان شاهد رویدادهای خشونت‌باری بودیم که در پی آن چندین تن از نیروهای دولتی، افراد کاسب و کول‌بر کشته و زخمی شدند.بنا به گزارش‌های منتشر شده از اوایل بهمن ماه امسال ۱5 تن از نیروهای انتظامی، محیط‌بانان، افراد کاسب و کول‌بر کشته و زخمی شده‌اند.
کشته شدن نیروهای دولتی در این مدت توسط افراد ناشناس صورت گرفته است.حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) که در سالهای اخیر تلفاتی به نیروهای دولتی در مناطق مرزی وارد کرده است، مسئولیت کشته و زخمی شدن چهار تن از نیروهای انتظامی در اواخر بهمن ماه را به عهده گرفته است، اما در اطلاعیه‌ای کشته شدن چهار محیط‌‌بان را محکوم کرد.
تاکنون مسئولیت کشته شدن دیگر افراد نیروی انتظامی را هیچ گروهی به عهده نگرفته و مشخص نشده است که چه جریانی در کشته شدن این افراد دست داشته است.فعالان حقوق بشر در ایران می‌گویند، بیشتر کول‌بران و افراد کاسب در مرزهای کردستان از قشرهای کم درآمد جامعه هستند که برای امرار معاش به حمل و نقل کالای مرزی روی می‌آورند.
این شهروندان طی سال‌های گذشته مورد تیراندازی نیروهای انتظامی و امنیتی واقع شدند و هر سال ده‌ها تن از آنها کشته و زخمی می‌شوند.طبق آمارهای منتشر شده، بیش از 90 تن از افراد کاسب و کول‌بر در مناطق مرزی کردستان توسط نیروهای انتظامی کشته شدند.
در این میان شماری از حیوانات بارکش نیز که در مناطق مرزی برای حمل و نقل کالاها مورد استفاده قرار می‌گیرند، کشته شدند.در رابطه با وضعیت کولبران با امید مریوانی که 25 سال سن دارد و مشغول کار کول‌بری است گفت‌وگویی کرده‌ام.

شما بیشتر در کدام قسمت از مرزهای کردستان کار می‌کنید؟

در مناطق مرزی مریوان، بیش از سه سال است به کار کول‌بری مشغول هستم و هدفم از این کار، کسب درآمدی آبرومندانه است تا بتوانم مایحتاج خود و خانواده‌ام را تامین کنم.

چه نوع کالاهایی را حمل و نقل می‌کنید؟

بیشتر چای، موبایل و سیگار هستند.

این کالاها قاچاق محسوب می‌شوند؟

بله، این کالاها چون با هماهنگی بازارچه‌ها وارد ایران نمی‌شوند، قاچاق محسوب می‌شوند و از وارد کردن آنان به خاک ایران جلوگیری به عمل می‌آید.

کار بازارچه ها در مرزها چیست؟ چرا شما به آن‌جا مراجعه نمی‌کنید؟

بازارچه‌ها جایگاه یا محلی هستند که توسط نیروها و ماموران دولتی ایجاد شده‌اند و کالاهای مرزی را کنترل می‌کنند. مراجعه‌ی ما به این بازارچه‌ها هیچ سودی نخواهد داشت. این بازارچه‌ها بیشتر برای سرگرمی و منافع این نیروها درست شده‌اند. اگر بخواهیم در آنجا کار کنیم روزانه به غیر از کرایه‌ی رفت و آمد باید هشت‌هزار تومان به بازارچه بدهیم و در ازای حمل و نقل کالایی که از سوی آنان تعیین می‌شود کمتر از 25 هزار تومان دریافت می‌کنیم. کالاها در نزدیک‌ترین روستا به نقطه‌ی مرزی، جمع‌آوری و سپس با اتومبیل به شهرها فرستاده می‌شوند. البته در این مسیر هم خطراتی جان راننده و سرنشینان آن را تهدید می‌کند. بارها اتومبیل‌ها از سوی نیروهای انتظامی به آتش کشیده شده‌اند و کالاها ضبط یا راننده و سرنشینانش بر اثر تیراندازی کشته شده‌اند.

در غیر این‌صورت در روز به طور میانگین چقدر دریافت می‌کنید؟

اگر به بازارچه‌ها هم مراجعه نکنیم باز با مشکلاتی مواجه خواهیم شد. شاید حداکثر دوبار طبق نوبت بتوانیم کالاها را حمل و نقل کنیم. هربار چهل هزار تومان دریافت می‌کنیم. یعنی در هرماه 80 هزار تومان. تازه اگر شانس بیاوریم می‌توانیم دو بار به مرز برویم و کار داشته باشیم. بعضی از دوست و همکارانم بیش از پنج ماه است هنوز نتوانسته‌اند هیچ درآمدی کسب کنند.

اکثر بسته‌هایی که شما حمل می‌کنید چند کیلو وزن دارند؟

تقریبا صد کیلو هستند. از ده نفر جوانی که به این کار روی می‌آورند شش تا هفت نفر از آنان بعد از یک سال دچار بیماری دیسک کمر و بسیاری از بیماری‌های خطرناک می‌شوند.


تا کنون اتفاق افتاده مورد تیراندازی نیروهای انتظامی واقع شوید؟

بله، طی این سه سال ده‌ها بار این کار توسط نیروهای انتظامی اتفاق افتاده و چندین نفر از دوست و همکارانم جلو چشمان خودم کشته و زخمی شدند.

آیا خانواده‌ی کشته‌شدگان پیگیری می‌کنند و به نتیجه‌ای می‌رسند؟

هیچکس پاسخگو نیست. در خوش‌بینانه‌ترین حالت یک سرباز وظیفه‌ی بی‌گناه را مقصر اعلام می‌کنند که آنهم به‌ندرت روی داده است.

سال گذشته در سردشت به خانواده‌ی کشته‌شدگان دیه‌های صد هزار تومانی تعلق می‌گرفت. در مریوان چه کارهایی صورت گرفته است؟

نوع کنترل نقاط مرزی هر شهری باهم فرق می‌کند. در مریوان چنین کاری انجام نشده است. شاید باور نکنید! سال گذشته یکی از کول‌بران بر اثر سه گلوله زخمی شده بود. در بیمارستان با ضمانت ترخیص شد. نهادهای دولتی می‌خواستند 700 هزار تومان بابت خسارت گلوله‌ها از وی بگیرند. من برای تمام گفته‌هایم دلایل و مدارک در دست دارم. از جسد کول‌بری که به شدت مورد شکنجه واقع شده بود و سپس با ضرب گلوله وی را کشته بودند، فیلم گرفته‌ایم. اگر خواستید می‌توانم آن را در اختیار شما قرار دهم.

آیا نیروهای انتظامی توضیحی به کول‌برها داده‌اند مبنی بر این‌که چرا بدین‌شیوه رفتار می‌کنند؟

در نقاط مرزی مناطق تیر وجود دارد. هر انسان یا حیوانی از این مناطق عبور کند مورد تیراندازی قرار می‌گیرد. البته یک نکته را بگویم، افرادی از کول‌بران که با نیروهای امنیتی و انتظامی همکاری دارند، مناطق تیر برای آنان وجود ندارد و به راحتی رفت و آمد می‌کنند و کار کول‌بری برای آنان بسیار بهتر از ماست.

چه نوع همکاری‌ای از شما میخواهند؟

بیشتر اطلاعاتی در مورد نیروهای کردستان عراق و نیروهای احزاب اپوزسیون می‌خواهند که در خاک عراق مستقر هستند.

تشدید نگاه امنیتی

کارشناسان بی‌کاری، فقر و نبود برنامه‌ی توسعه‌ی اقتصادی در مناطق کردستان را از عوامل اصلی روی آوردن شهروندان به کارهای مرزی می‌دانند.
همچنین در سال‌های اخیر مسئله‌ی تبعیض اقتصادی و عملکرد ناموفق دولت در زمینه‌ی اشتغال پایدار و سرمایه‌گذاری همواره به عنوان معضلات کردستان به مجلس شورای اسلامی کشیده شده است.
زمینه‌های اصلی بروز چنین مشکلاتی را در کردستان با رحمان جوانمردی، روزنامه نگار کرد و فعال حقوق بشر در میان گذاشتهام.
به عقیده‌ی وی، «نابسامانی اقتصادی و فقر در جامعه‌ی کردستان دلیل ریسک‌های جانی کول‌برها برای امرار معاش و سیر کردن شکم خانواده‌های‌شان است. برای تامین زندگی و رفع نیازمندی‌های آحاد و اهالی جامعه، نیاز به برنامه‌ریزی سیاسی اقتصادی و اجتماعی است و مدیریت این برنامه‌ریزی را در غیاب نهادهای مدنی و مدیریت محلی مردم، دولت‌های مرکزی مدیریت و هدایت می‌کنند. طرح پیشرفت جامعه بر اساس رشد جمعیتی، پیشرفت زمانه و نیازهای آن تهیه و اجرا می‌شود.»
این فعال حقوق بشر با تاکید بر اینکه جامعه‌ی کردستان فاقد هرگونه نهاد مدنی و مدیریت محلی است و حکومت مرکزی ایران باید به نیازمندی‌های آن پاسخ بدهد، می‌گوید: «مسکن، تغذیه، بهداشت و تحصیل که نیازهای ابتدایی هر خانواده‌ای در جهان است طبیعتاً نیازهای خانواده‌های کرد نیز هست. هرچند آمار در ایران به تناسب منافع سیاسی قدرت حاکم تهیه می‌شود و کمتر قابل اعتماد هستند، چاره‌ای جز مراجعه به آنها نداریم. ارجاع می‌دهم به گفته‌ی دکتر بایزید مردوخی، استاد دانشگاه و از اعضای جبهه‌ی متحد کرد که درصد شاخص فقر در کشور ۱۸ درصد و در استان کردستان ۳۱درصد است. نرخ بیکاری در مناطق کردنشین، به ویژه در میان دانش‌آموختگان مراکز آموزش عالی کشور، همچنان سیر صعودی دارد و با سیاست‌هایی که دولت در پیش گرفته است این روند تداوم خواهد داشت.»
نگاه امنیتی حاکمیت و ناامن جلوه دادن مناطق کردستان در سال‌های اخیر همواره مورد انتقاد کارشناسان واقع شده است.
آقای جوانمردی در این زمینه می‌گوید: «تشدید نگاه امنیتی و ناامن جلوه دادن کردستان موجب شده ‌است بخش خصوصی داخلی و خارجی از سرمایه‌گذاری در این مناطق هراسان و صاحبان محلی سرمایه‌های کوچک هم از سرمایه‌گذاری در این مناطق گریزان شوند. مجموعه عوامل فوق موجب شده که شاخص رشد اجتماعی و فرهنگی سال به سال سقوط کرده و نتایج آن خود را در منطقه به صورت اعتیاد، بزهکاری، خودکشی و خودسوزی و ... نشان بدهد. این تصویری از جامعه‌ی فقیر کردستان است که طبق طرح توسعه‌ی متوازن که مصوب مجلس ششم است بودجه‌ای به هشت استان توسعه نیافته تعلق می‌گرفت، از این هشت استان چهار استان آن را مناطق کردنشین تشکیل می‌داد: قسمت كردنشین آذربایجان غربی، كردستان، كرمانشاه و ایلام.»
این روزنامه‌نگار کرد در ادامه می‌افزاید: «کردستان مرز طولانی با اقلیم کردستان و کشور ترکیه دارد. به طور طبیعی کمیاب بودن یا محدودیت ورود کالاها در آن‌طرف مرز باعث و انگیزه‌ی دست زدن به ورد این نوع کالاها می‌شود. طرف معامله که همسایه‌ی آن‌طرف مرز است معمولاً از آشنایان همدیگر یا گاهی فامیل هستند که مرزهای بی‌عدالتی هرکدام را به سرنوشتی و سمتی پرتاب کرده است. در زمانی که روز به روز مرزها برداشته می‌شود، کردهای دو طرف مرز ایران و عراق باید برای معامله و تجارت با هم تاوان گرانی بپردازند. این معامله و تجارت نیز که طبق قوانین جمهوری اسلامی می‌بایست مقدور و بر اساس مقرراتی قابل انجام باشد، به‌دلیل سیاست امنیتی فوق‌الذکر بسیار محدود شده و به کاریکاتوری از اجرای آن قانون اکتفا می‌کنند.»

سنجش افکار عمومی کردستان

چهارتن از محیط‌بانان روز پنجشنبه سیزدهم اسفندماه سال ۱389 توسط افراد ناشناس کشته شدند.
اجلال قوامی، سخنگوی سازمان حقوق بشر کردستان در این زمینه گفت: «سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان کشتن افراد غیر نظامی در اطراف سنندج را عملی غیر انسانی و غیر حقوق بشری می‌داند و حق حیات را برای همه‌ی انسان‌ها فارغ از رنگ، نژاد و دین مسلم می‌داند. این اقدامات کور تروریستی در حقیقت می‌تواند زنگ خطری باشد برای تمام فعالان مدنی و انساندوستی که دغدغه‌ای جز توسعه، آبادانی و پیشرفت کردستان ندارند.»
رویدادهای خشونت‌بار در کردستان تنها به چند هفته‌ی اخیر برنمی‌گردد، بلکه دور جدید آن از شهریورماه گذشته آغاز شده است.
به باور سخنگوی سازمان حقوق بشر کردستان، «عاملان این حوادث که دور جدید آن از اواخر شهریور ماه گذشته و همزمان با حادثه انفجار مهاباد شروع شد و با حادثه‌ی میدان اقبال سنندج و حادثه‌ی چند روز گذشته ادامه یافت، در پی سنجش افکار عمومی کردستان و میزان استقبال آنها از فعالیت‌های خشونت‌آمیز هستند.»
این فعال حقوق بشر می‌افزاید: «افکار عمومی کردستان از هیچ نوع کشتار و خشونتی که به ویژه افراد غیر نظامی را هدف قرار دهد استقبال نمی‌کند و آن را در شرایط حساس کشور به نفع مطالبات واقعی شهروندان نمی‌داند و بادیده تردید به آن می‌نگرند.»





وضعیت حاد جسمانی حسین رونقی در پی عدم رسیدگی پزشکی

خبرگزاری هرانا - مقامات قضایی جمهوری اسلامی همچنان از رسیدگی پزشکی و مرخصی استعلاجی به حسین رونقی ملکی سر باز می‌زنند که این امر موجب تشدید وضعیت حاد جسمانی وی می شود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، حسین رونقی ملکی که از ناراحتی کلیوی رنج می‌برد تا به حال بار‌ها طی نامه‌ای به دادستان تهران از وضعیت خود سخن گفته اما دادستانی تهران به دلایل نامعلومی از رسیدگی پزشکی به این زندانی سیاسی جلوگیری می‌کند.
این درحالی ست که دادستانی تهران پیش‌تر از "عمل" موفقیت آمیز این زندانی سیاسی سخن گفته اما خانوادهٔ این زندانی محبوس در زندان اوین پس از دیدار با وی، این خبر که از سوی این نهاد قضایی مطرح شده بود را کذب خواندند.
لازم به یادآوری است روزنامه کیهان پیش‌تر در خبر ویژهٔ خود از اتهاماتی به حسین رونقی ملکی سخن گفته بود که این اتهامات در دادگاه از سوی این زندانی سیاسی رد شد و به نظر می‌رسد اعمال این محدودیت‌ها عملی تلافی جویانه در راستای تکذیب این اتهامات باشد.
شایان ذکر است خانوادهٔ رونقی که هر هفته برای ملاقات با فرزندشان از شهرستان ملکان به تهران طی مسیر می‌کنند، در آستانهٔ سال جدید نیز از ملاقات حضوری با وی باز مانده‌اند.
حسین رونقی ملکی از آذر ماه سال ۸۸ تا کنون که در زندان محبوس است، حتی از دیدن وکیل خود محروم بوده است. وضعیت این زندانی سیاسی به شدت وخیم بوده و وی همچنان از درد کلیوی رنج می‌برد.



ممانعت وزارت ارشاد ایران از صدور مجوز برای آلبوم محمد رضا شجریان

خبرگزاری هرانا - با وجود مرور یک سال از ارائه درخواست مجوز برای آلبوم "مرغ خوش خوان" از سوی محمد رضا شجریان استاد آواز ایران به وزارت فرهنگ و ارشاد این کشور، اما این وزارتخانه تا کنون از صدور مجوز برای انتشار این آلبوم امتناع کرده است.
به گزارش العربیه، به نظر می رسد این تعلل به دلیل انتقادهای شجریان از حاکمیت در ایران و به ویژه انتقاد از محمود احمدی نژاد رئیس جمهور این کشور در مصاحبه ها با رسانه های مختلف در دوره پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته است.
خبرگزاری ایلنا در این باره گزارش داده است که "مرغ خوشخوان" محمدرضا شجریان که سال گذشته برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد ارسال شد، هنوز موفق به دریافت مجوز نشده است. گویا کارکنان ارشاد به پیگیران چند و چون موانع صدور مجوز برای شجریان فقط می‌گویند: "باهاتون تماس می‌گیریم".
بنا بر این گزارش این اثر در سال ۸۷ در سالن وزارت کشور برای سه هزار نفر اجرا شده است؛ اما گویا انتشار آلبوم آن اجرای زنده؛ پس از یکسال هنوز سرنوشت روشنی ندارد.
محمدعلی رفیعی، مدیر برنامه‌های محمدرضا شجریان، در این زمینه می‌گوید: "اواخر سال گذشته بود که بخش دوم کنسرت استاد در سال ۸۷ را برای انتشار در قالب یک آلبوم به وزارت فرهنگ و ارشاد فرستادیم اما اکنون هرچه پیگیر می‌شویم، به نتیجه نمی‌رسیم و با تنها جوابی که مواجه می‌شویم این است:باهاتون تماس می‌گیریم."
وی افزود: "در چنین شرایطی که برای گرفتن یک آلبوم با مشکلات فراوان مواجه هستیم، دیگر برای گرفتن مجوز کنسرت استاد شجریان هم اقدامی نکرده‌ایم.
رفیعی درباره‌ پروسه‌ دریافت مجوز برای محمدرضا شجریان پیش از موضع‌ گیری‌ وی درباره حوادث سال گذشته پس از انتخابات اینگونه گفت: "قبلا پروسه‌ی گرفتن مجوز در بدبینانه ‌ترین حالت؛ یک تا دو ماه طول می‌کشید اما امروز یک سال است که برای مجوز یک آلبوم که قطعات آن پیش از این در وزارت کشور روی صحنه اجرا شده، اقدام کرده‌ایم با این حال بی‌ ثمر بوده است."



دو تن از دانشجویان بازداشتی دانشگاه شهرکرد آزاد شدند

خبرگزاری هرانا - عباس پشمی دبير تشكيلات انجمن اسلامي دانشگاه شهركرد و محمد حيدرزاده عضو شورای عمومي دفتر تحكيم وحدت هر كدام با وثيقه ده ميليون تومانی آزاد شدند.
به گزارش دانشجونیوز، عباس پشمی دبير تشكيلات انجمن اسلامي دانشگاه شهركرد و مدير مسئول نشريه دانشجويي آواست كه سال گذشته با شكايت شورای نگهبان به دادگاه فراخوانده شد و با وثيقه ده ميليون تومانی آزاد شده بود.
همچنین محمد حيدرزاده عضو شورای عمومی تحکیم نيز، چندي پيش به اتهام عضويت در این شورا بازداشت شد كه وي نيز با وثيقه صد ميليون توماني آزاد شده بود.
گفتني است اتهام فعلی اين دو فعال دانشجويی دانشگاه شهركرد تبليغ عليه نظام است.




حداقل مزد کارگران فقط ۹ درصد افزایش یافت

خبرگزاری هرانا - عضو شورای عالی ‌کار از افزایش ۹ درصدی حداقل مزدکارگران برای سال ۹۰ خبر داد.
به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، ولی‌الله صالحی افزود: با احتساب ۹ درصد، حداقل مزد کارگران برای سال آینده ۳۳۰ هزار و ۳۰۰ تومان تعیین شد.
وی در مورد سایر سطوح مزدی نیز تصریح کرد: در این خصوص مقرر شد که ۶ درصد به علاوه روزنامه ۳۰۴ تومان به این افراد تعلق گیرد.
وی در پاسخ به این سوال که در مورد بن کارگری چه تصمیمی گرفته شد؟، گفت: بن کارگری از ۲۰ هزار تومان به ۲۸ هزار تومان افزایش یافت.
صالحی گفت: در مورد حق مسکن کارگران تصمیمی اتخاذ نشد.
این در حالی است که نرخ تورم در بهمن ۸۹ به میزان ۱۱. ۶ درصد اعلام شده بود.




یکی دیگر از دانشجویان دانشگاه شریف خودکشی کرد

خبرگزاری هرانا - کمتر از دو هفته از خودکشی یکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف نمی گذرد که شب گذشته یکی از دیگر از دانشجویان این دانشگاه اقدام به خودکشی کرد.
به گزارش دانشجونیوز، شب گذشته یکی از دانشجویان كارشناسی ‌ارشد رشته ریاضی دانشگاه‌ صنعتی شریف دست به خودکشی زد اما با اطلاع به موقع دوستان و مسئولان خوابگاه پسران دانشگاه صنعتی شریف، این دانشجو نجات یافت.
این دانشجو پس از انتقال به بیمارستان، بستری شده است. یکی از دانشجویان دانشگاه شریف به دانشجونیوز اطلاع داد که وضعیت جسمی و روحی دانشجویی که شب گذشته خودکشی کرد، نامساعد است.
طی دو هفته‌ اخیر این دومین اقدام به خودكشی در دانشگاه صنعتی شریف است. پیش از این مهدی علی آقایی دانشجوی کارشناسی ارشد دانشكده فیزیك دانشگاه صنعتی شریف نیز به دلیل اقدام به خودكشی در شامگاه روز پنج‌شنبه دوازدهم اسفند درگذشت.
همچنین در ٢٤ دیماه نیز مریم حبیب نیا دانشجوی کرد دانشگاه کردستان، دست به خودکشی زد.
بر اساس گزارش سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان مریم حبیب نیا به دليل مشکلات روان پريشی ناشی از محدود ساختن فضای حاکم بر جامعه خودکشی کرد.
افزایش آمار خودکشی در در ایران به ویژه در میان نسل جوان و دانشجویان یکی از مسائل نگران کننده طی سال های اخیر بوده است. خودکشی ٣ دانشجو طی دو ماه گذشته تنها بخشی از آمار خودکشی دانشجویان است که به طور رسمی منتشر و تایید شده است.
ناامیدی به آینده بر اثر فشارهای سیاسی و اجتماعی، جو خفقان در کشور و فقر و تنگدستی از مهمترین عوامل خودکشی دانشجویان بوده است.



بازداشت دو شهروند مهابادی به اتهامات امنیتی

خبرگزاری هرانا - دو شهروند مهابادی به نام‌های "ابراهیم نامداری" و "جمال مقدسی" از سوی نیروهای امنیتی در این شهر بازداشت شدند.
به گزارش وبلاگ موکریان، نامداری اهل روستای "دارلک" از توابع مهاباد روز دهم اسفند و مقدسی ساکن "مهاباد" چند روز پیش دستگیر و صبح امروز به زندان مرکزی این شهر منتقل شده‌اند.
تاکنون هیچ علت یا عللی برای بازداشت این دو شهروند از جانب مقامات قضائی شهر مهاباد اعلام نشده اما گفته می‌شود اتهام این دو شهروند امنیتی است.



بازداشت مائده قادری، از اعضای کانون وکلای تهران

خبرگزاری هرانا - مائده قادری وکیل دادگستری و عضو کانون وکلای تهران از ۱۲ اسفندماه تاکنون در بازداشت به سر می برد.
مائده قادری که چندی پیش همسرش علی پرندیان نیز، توسط نیروهای اداره اطلاعات در مشهد بازداشت شده بود خود نیز درتاریخ ۱۲ اسفند ماه ۸۹ توسط نیروهای اداره اطلاعات مشهد دستگیر و درحال حاضر نیز تحت بازجویی می باشد.
بنا به گزارش خبرنگار تحول سبز، مائده قادری که از وکلای کرد و از اعضای کانون وکلای تهران می باشد بعد از دستگیری همسرش در دی ماه ۸۹ برای پیگیری وضعیت پرونده او بارها به دادگاه مراجعه کرده بود تا به عنوان وکیل همسرش پرونده او را بررسی کند؛ اما پس مراجعات فراوان و عدم همکاری و برخورد نامناسب مسئولین قضائی مشهد خود نیز دستگیر و روانه بازداشتگاه شده است.
گفتنی ست، همسر ایشان علی پرندیان در دی ماه سال جاری توسط نیروهای اداره اطلاعات بازداشت و تاکنون نیز تحت بازجویی قرار دارد.



برگزاری شانزدهمین نشست شورای حقوق بشر در ژنو

خبرگزاری هرانا - از روز دوشنبه ۲۸فوریه (۹ اسفند) شانزدهمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، که همزمان با اعلام سه شنبه های اعتراض توسط مردم ایران است، در شهر ژنو آغاز شده که تا ۲۵ مارس ۲۰۱۱ (۹ اسفند ۱۳۸۹ تا ۵ فروردین ۱۳۹۰) ادامه خواهد يافت.
بر اساس قطعنامه اخير مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مورد نقض حقوق بشر در ايران گزارش مقطعی بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد در باره  موارد نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ايران در اين نشست در تاریخ ۱۴ مارس ۲۰۱۱ (۹ اسفند ۱۳۸۹) ارائه و در همین روز مستند "دلم را به خاک مسپار" ساخته "صبا واصفی" نمایش داده خواهد شد. این مستند که پیش از این در جشنواره بین المللی فیلم مستند کپنهاگ نمایش داده شده بود به موضوع اعدام کودکان زیر 18 سال در ایران پرداخته است.
در این فیلم نخست قسمت هایی از زندگی "علی مهین ترابی" به نمایش در آمده است؛ نوجوانی که پس از 7 سال حبس سرانجام از اعدام رهایی یافت. "سینا پای مرد" نیز دومین سوژۀ فیلم نوجوانی است که چندین بار پای چوبه دار رفت و عاقبت با پرداخت دیه 150 میلیونی از حلقۀ دار نجات یافت، اما سرانجام بر اثر فشارهای روانی جان باخت.
اجلاس های جانبی در شورای حقوق بشر در فاصله روزهای ۱۰ تا ۱۶ مارس (۱۹ تا ۲۵ اسفند) برگزار خواهند شد. همچنین تجمع هایی در روزهای ۸، ۱۲، ۱۴ و ۱۵ مارس ۲۰۱۱ (۷۱، ۲۱، ۲۳ و ۲۴ اسفند ۱۳۸۹) در برابر مقر سازمان ملل متحد در شهر ژنو، تدارک دیده شده است.

موضوعات در نظر گرفته شده برای اجلاس های جانبی:
پنجشنبه ۱۰ مارس ۲۰۱۱: نقض حقوق افراد متعلق به اقلیت های مذهبی، مدافعان حقوق بشر و اقليت های جنسی در ايران
جمعه ۱۱ مارس ۲۰۱۱: عاجل ترین موارد نقض حقوق بشر در ايران
دوشنبه ۱۴ مارس ۲۰۱۱: عاجل ترین موارد نقض حقوق بشر دز ايران
سه شنبه ۱۵ مارس ۲۰۱۱: نقض حقوق افراد متعلق به گروه های اتنیک در ايران
چهارشنبه ۱۶ مارس ۲۰۱۱: نقض حقوق زنان ايران



دو شهروند سنندجی به اتهام قتل ۴ محیط بان کشته و زخمی شدند

خبرگزاری هرانا - معاون سیاسی امنیتی استاندار کردستان از کشتن و دستگیری دو تن از عوامل قتل محیط‌بانان سنندجی توسط ماموران انتظامی کردستان خبر داد.
به گزارش خبرگزاری دولتی فارس، ایرج حسن‌زاده گفت: "یکی از این دو نفر در درگیری با ماموران انتظامی استان در یکی از روستاهای حومه شهرستان "دهگلان" کشته شده و دیگری نیز زخمی و دستگیر شده است"
وی مدعی شده است که محیط‌بانان سنندجی را گروه آنان که از تندروهای مذهبی (سلفی) هستند، به قتل رسانده‌اند.
شایان ذکر است که روز پنج شنبهٔ هفتهٔ گذشته ۴ تن از کارکنان سازمان محیط زیست استان کردستان به نام‌های مسعود علیخانی، کمال حسین پناهی، معمر مرغوبی و محمود احمدی‌نژاد در حین انجام ماموریت در حوالی روستای "کانی بوچکان"، یکی از روستاهای حومه سنندج به دست افراد نا‌شناسی کشته شدند.
 


غلام‌حسين محسنی اژه‌ای وزير سابق اطلاعات ايران در گفت‌وگويی اعلام کرد که وزارت اطلاعات «فتنه» را پيش‌بينی کرده بود اما نمی‌دانست که چنين عميق باشد. در اين گفت‌وگو که در شماره ويژه نوروز روزنامه خراسان منتشر شده است، محسنی اژه‌ای گفت نخستين بار وی به‌عنوان وزير اطلاعات گزارشی به مسئولان دولتی ارائه کرده و گفته بود «دشمن در کشور ما دنبال انقلاب مخملی و انقلاب رنگين است.»
اژه‌ای افزود: «همان موقع بعضی از مسئولان نظام من را مسخره کردند که اين چه حرفی است که می‌زنيد.» وی گفت اين موضوع به سال ۸۶ يا ۸۷ و قطعأ پيش از سال ۸۸ باز می‌گردد.
سخنگوی کنونی قوه قضائيه ايران نمونه‌های وزارت اطلاعات وقت در اين رابطه را بازداشت کيان تاجبخش، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه؛ و هاله اسفندياری، پژوهشگر ايرانی ـ آمريکايی و فعاليت‌های بنياد سوروس ذکر کرد و گفت آن‌ها به دنبال «انقلاب مخملی» در ايران بودند.
هاله اسفندياری و کيان تاجبخش روز ۲۷ تیر ۱۳۸۶ در تلويزيون دولتی جمهوری اسلامی ظاهر شده و به فعاليت‌های خود در راستای «انقلاب مخملی»، «اعتراف» کردند در حالی که اعضای خانواده‌های آنان و مخالفان حکومت گفتند اين «اعترافات» بر اثر فشار بر آنان از آن‌ها گرفته شده است.
بنياد سوروس يا «بنياد جامعه باز» را جورج سوروس، سياست‌مدار و سرمايه‌دار آمريکايی، در سال ۱۹۹۳ بنياد گذاشت. اين بنياد هدف خود را «ايجاد و حفظ ساختارها و نهادهای جامعه باز» عنوان کرده و در مورد حقوق بشر نيز فعاليت می‌کند. جمهوری اسلامی اين بنياد را از سازمان‌های پيش‌برنده «انقلاب مخملی» در ايران می‌داند.
محسنی اژه‌ای در مورد رخدادهای پس از دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری در ايران، که مقامات ايرانی از آن با عنوان «فتنه» ياد می‌کنند گفت: «آن زمان وزارت اطلاعات بروز چنين اتفاقاتی را بعد از انتخابات پيش‌بينی می کرد اما نه به اين عمق و سطح! در اين عمق که يک شخصی مثل موسوی به ميدان بيايد و اين‌گونه در برابر حق و قانون روشن و موضوعی که خودش ساليان سال ديده و شنيده بايستد! نه! فکرش را نمی‌کرديم.»
وی گفت در اين وقايع کسانی که در يک صف قرار گرفتند افرادی کاملأ متفاوت بودند و انگيزه‌های متفاوتی داشتند.
دادستان کل ايران افزود وقايع سال گذشته «هزينه» نيز داشته و در آن نيروی انتظامی، نيروهای بسيج و مردمی کتک خوردند و لطمه ديدند.»
اين در حالی است که سازمان‌های مدافع حقوق بشر و مخالفان دولت ايران از کشته‌شدن و شکنجه ده‌ها نفر توسط حکومت و بازداشت صدها نفر در رويدادهای سال گذشته ايران نوشته‌اند.
محسنی اژه‌ای موضوع «تقلب» در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری در ۲۲خرداد ۸۸ را رد کرد و گفت موضوع «تقلب» را نخستين بار اکبر هاشمی رفسنجانی، رئيس مجمع تشخيص مصلحت، در نيمه دوم سال ۸۷ مطرح کرد.
به گفته وی هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه گفته بود که بايد مراقب بود در انتخابات تقلب نشود.
وی گفت اطرافيان ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالفان دولت ايران و دو نامزد انتخابات رياست جمهوری در دوره دهم، خود از نيروهای اطلاعاتی سابق بودند و می‌دانستند که بحث «تقلب» درست نبود.
وزير سابق اطلاعات گفت در اين‌باره آن زمان با موسوی، کروبی و هاشمی رفسنجانی صحبت کرده بود و گفته بود حاضر است با هر کسی که ادعا می‌کند تقلب سازمان‌يافته يا حتی غير سازمان‌يافته ولی مؤثر در نتيجه انتخابات صورت گرفته به صورت مستدل صحبت کند.
محسنی اژه‌ای در حالی اين سخنان را بيان می‌کند که در ماه‌های نخست پس از انتخابات سال ۸۸، موسوی و کروبی بارها درخواست برگزاری مناظره‌ تلويزيونی در اين‌باره را مطرح کرده بودند اما مقامات دولتی اين امکان را فراهم نساختند.
دادستان کل ايران همچنين در مورد بازداشتگاه کهريزک گفت وی از نخستين کسانی بود که به وضعيت اين بازداشتگاه اعتراض کرده بود.
در رويدادهای پس از انتخابات در بازداشتگاه کهريزک دست‌کم پنج نفر از معترضان کشته شدند. اين بازداشتگاه در تاریخ ششم مردادماه ۱۳۸۸ به دستور آيت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی تعطیل شد.
اژه‌ای گفت تا تيرماه سال ۸۸ که وضعيت نامناسب چند تن از زندانیان منتقل شده کهريزک را ديده، اطلاع نداشته است که چنين بازداشتگاهی وجود دارد.
در رابطه با وقايع بازداشتگاه کهريزک چند نفر از مأموران انتظامی آن بازداشت و پشت درهای بسته محاکمه شدند و چند تن از مسئولان قضائی، از جمله سعيد مرتضوی، دادستان سابق تهران از کار برکنار شدند. پرونده‌ آن‌ها همچنان در دست بررسی است.

 


مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی می گوید بر اساس یک نظرسنجی که انجام داده است، ۴۵.۵ درصد از پاسخ ‌دهندگان معتقدند که اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها موجب افزایش نارضایتی عمومی خواهد شد.
این نظرسنجی که در مورد «وضعیت عمومی جامعه و عملکرد نهادهای حکومتی» بوده است، نشان می دهد که ۵۷.۴ درصد از پاسخگویان معتقدند که اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها موجب افزایش قیمت‌ها و تورم خواهد شد.
مرکز پژوهش های مجلس می گوید که در نقطه مقابل، ۲۶.۸ درصد معتقدند که این مسئله موجب بروز نارضایتی نخواهد شد.
این تحقیق همچنین نشان می‌دهد که ۴۴.۲ درصد از شرکت کنندگان در این نظر سنجی کالای یارانه‌ای را به دریافت نقدی یارانه ترجیح می‌دهند و ۳۴.۵ درصد خواستار دریافت نقدی یارانه هستند.
لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها که از آن تحت عنوان «جراحی بزرگ اقتصاد ایران» یاد می‌شود، اسفندماه سال گذشته به تصویب نهایی مجلس رسید.
قرار بر این است که با حذف یارانه‌ کالاهای اساسی، ۵۰ درصد درآمد حاصل از آزادسازی قیمت‌ حامل‌های انرژی به صورت یارانه نقدی و غیر نقدی به مردم پرداخت شود، ۳۰ درصد آن به تولید کنندگان برسد و ۲۰ درصد دیگر نیز در اختیار دولت قرار گیرد.
بر اساس اين نظرسنجی، در مجموع ۴۱.۷ درصد از پاسخگويان، عملکرد دولت در اجرای قانون هدفمند کردن يارانه ها را «خوب و بسيار خوب» ارزيابی کرده و ۴۵ درصد نيز آن را «متوسط، ضعيف و بسيار ضعيف» دانسته اند.
نظرسنجی مرکز پژوهش‌های مجلس بیانگر آن است که ۳۲.۱ درصد از پاسخ‌دهندگان معتقدند که اعتماد مردم به مسئولان نسبت به گذشته کاهش یافته و این در حالی است که ۳۲.۳ درصد می‌گویند میزان این اعتماد تغییری نکرده است.
۲۸ درصد از پاسخ دهندگان نیز بر این باورند که سطح اعتماد به دولت افزایش یافته است.
بر اساس نتایج این نظر سنجی، ۹.۴ درصد از پاسخ‌دهندگان معتقدند که مصوبات سفرهای استانی دولت اصلا اجرا نشده است؛ ۴۰.۶ درصد معتقدند که این مصوبات در حد پایینی اجرا شده و ۲۰.۱ درصد نیز می‌گویند که این مصوبات تا حد زیادی به اجرا در آمده است.
۵۲.۲ درصد از پاسخ دهندگان همچنین معتقدند که پارتی بازی در دولت و نهادهای دولتی افزایش یافته و این در حالی است که ۲۶.۶ درصد می‌گویند که میزان پارتی بازی تغییر نکرده است.
۱۴.۶ درصد نیز بر این اعتقادند که سطح پارتی بازی کاهش یافته است.
نظر سنجی یاد شده همچنین نشان می دهد درصد افرادی که معتقد به افزایش میزان فساد اداری، فساد اخلاقی و ریاکاری در سطح جامعه هستند نسبت به افرادی است که می‌گویند این معضلات نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده‌اند.
مرکز پژوهش های مجلس می گوید که این نظرسنجی در آبان و آذرماه سال ۱۳۸۹ در ۳۰ مرکز استانی و میان بیش از ۱۷ هزار نفر انجام شده است.

 


ون جیابائو، نخست وزیر چین گفته است اصلاحات سیاسی در این کشور ضروری است.نخست وزیر چین تاکید کرده اصلاحات تنها راه برای حفظ دستاوردهای اقتصادی به دست آمده طی سی سال گذشته است. ون جیابائو در یک کنفرانس مطبوعاتی در پایان نشست سالانه کنگره ملی خلق چین گفت اصلاحات سیاسی باید هماهنگ با اصلاح ساختار اقتصادی و به آرامی صورت گیرد.
او تاکید کرد که بدون اصلاح ساختار سیاسی، اصلاحات اقتصادی به جایی نخواهند رسید و دستاوردهای اقتصادی این سال ها ممکن است از دست بروند.
خبرنگار بی بی سی در پکن می گوید اظهارات نخست وزیر چین، در مغایرت با آن چیزی است که سیاستمداران محافظه کار چینی بیان می کنند.
وو بان گوئو، عضو دایم دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست و رئیس کمیته مجلس ملی نمایندگان خلق که فرد شماره دو در ساختار حکومت چین پس از هو جینتائو است، هفته پیش هر نوع تغییر عمده سیاسی در این کشور را رد کرد.
او هشدار داد که دستاوردهای اقتصادی این کشور در صورتی که سیستم دچار تغییرات بیش از حد شود، از بین خواهند رفت.
در نشست سالانه کنگره ملی خلق چین، بر روی برنامه اقتصادی پنج ساله ای توافق شد که در آن به جای رشد سریع اقتصادی به توسعه پایدار، بهبود کیفیت زندگی و توزیع عادلانه تر ثروت تاکید شده است.
ون جیابائو، نخست وزیر چین دو هفته پیش از عزم خود برای بهبود شرایط زندگی مردم کشورش سخن گفته و تاکید کرده بود که با فساد مقابله می کند.
نخست وزیر چین تاکید کرده که او قصد دارد ضمن مبارزه با تورم، رشد اقتصادی را حفظ کند، با فساد مقابله کرده و محیط زیست را حفظ کند.
مقامات چینی اخیرا بر لزوم بهبود وضع اجتماعی و اقتصادی این کشور تاکید کرده اند که به گمان برخی تحلیلگران، نشانه نگرانی دستگاه رهبری چین است.
آنها از این که عمران و بهبود وضع اقتصادی در تمام مناطق کشور به طور یکسان پیش نمی رود و این امر ممکن است منجر به نارضایتی مردم شود و در درازمدت حکومت چین را به خطر بیاندازد، نگران هستند.




چند تن از نمايندگان مجلس ایران، از دعوت ملك عبدلله دوم، پادشاه اردن به این کشور براى حضور در جشن نوروز انتقاد كرده اند.
احمد توكلى و علیرضا زاکانی از نمايندگان تهران و حشمت الله فلاحت پيشه نماينده اسلام آباد غرب كه از احتمال حضور پادشاه اردن در ایران انتقاد كرده اند، مى گويند اين دعوت با تحولات منطقه همخوانى ندارد.
اشاره اين دو نماينده مجلس به بالا گرفتن اعتراض شهروندان اردنى به وضعيت سياسى و اجتماعى كشورشان است كه در پى تحولات در تونس و مصر به وقوع پيوسته است.
احمد توكلى كه رئيس دفتر پژوهش هاى مجلس نيز هست گفته “اين روزها مردم اردن كه اكثريتشان را فلسطينيان تشكيل مى‌دهند، دست به تظاهرات زده‌اند، در اين شرايط چه دليلى دارد كه يك دست‌نشانده سازمان جاسوسى آمريكا كه مورد مخالفت مردمش است به بهانه نوروز به ايران دعوت شود.”
آقاى توكلى اين دعوت را غيرانقلابى خوانده و حشمت الله فلاحت پيشه نيز خواستار دعوت از “نماينده واقعى مردم اردن” به ايران شده است.
ملك عبدالله دوم پادشاه اردن، چند ماه پيش از سوى محمود احمدى نژاد براى شركت در جشن نوروز كه قرار است در منطقه باستانى تخت جمشيد در نزديكى شيراز برگزار شود، به ايران دعوت شده است.
برخی از منابع خبری در ایران از جمله علیرضا زاکانی دیگر نماینده مجلس این کشور می گویند که پادشاه اردن برای سفر به ایران اعلام آمادگی کرده است.
در صورتی که این سفر انجام شود، دومین دیدار ملک عبدالله دوم از ایران است. در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی و تنش زدایی از سیاست خارجی ایران با کشورهای عربی، ملک عبدلله دوم که تازه به سلطنت رسیده بود به دعوت رئیس جمهور وقت ایران از این کشور دیدار کرد.
این دیدار روابط دو کشور را بهبود بخشید اما پس از آنکه ملک عبدلله نسبت به تشکیل “هلال شیعی” و بهره برداری ایران از آن هشدار داد، روابط دو کشور دوباره رو به سردی گذاشت.
محمدرضا پهلوی و شاه حسین (پادشاه فقید اردن) روابط دوستانه ای با یکدیگر داشته اند، وقوع انقلاب اسلامی در ایران روابط دو کشور را سرد کرد اما مناسبات سیاسی ایران و اردن طی سه دهه گذشته برقرار مانده است.
پيام دعوت آقاى احمدى نژاد را اسفنديار رحيم مشايى رئيس دفتر او در جريان سفر به امان پايتخت اردن تسليم پادشاه اين كشور كرده بود.
اين سفر در زمان خود باعث بروز ناخرسندى منوچهر متكى وزير امور خارجه وقت ايران شد.
دعوت پر واکنش
برخى از منابع خبرى ايرانى اطلاع داده بودند كه آقاى متكى با انتقاد از حذف وزارت امور خارجه ايران از برخى از تحركات بين المللى دولت اين كشور، از سفير ايران در اردن خواسته بود، نارضايتى وزارت امور خارجه را از سفر آقاى رحيم مشايى به اردن نشان دهد.
همزمان با انجام اين سفر، منوچهر متكى كه در ماموريت ديپلماتيك ديگرى در سنگال در حال ديدار با مقامات اى كشور و ابلاغ پيام آقاى احمدى نژاد به رئيس جمهور سنگال بود، از سمت خود عزل شد.
نحوه عزل آقاى متكى از سوى محمود احمدى نژاد انتقاد هاى داخلى بسيارى برانگيخت و دولت سنگال نيز در اعتراض به عزل وزير خارجه ايران در آستانه ملاقات با رئيس جمهورى اين كشور، سفير خود را از تهران فرخواند كه بعدا با ميانجيگرى تركيه به ايران بازگشت.
هرچند دعوت از پادشاه اردن براى سفر به ايران از مراحل ابتدايى آن خبرساز بوده و واكنش هاى متعددى را در پى داشته است اما مقام هاى دولتى ايران نسبت به احتمال لغو اين دعوت، واكنشى از خود نشان نداده اند.
دولت ايران اعلام كرده است كه از ۲۰ رئيس جمهور و پادشاه براى شركت در جشن نوروز در تخت جمشيد دعوت كرده كه تاكنون ۱۲ شخصيت بلندپايه به اين دعوت جواب مثبت داده اند.
از زمان ثبت جشن نوروز در رديف ميراث معنوى جهانى در سازمان ملل متحد، كه يك سال پيش انجام شد، دولت ايران تلاش كرده تا پيشتاز برگزارى اين جشن به شكل منطقه اى و جهانى باشد.
در سال دوم رياست جمهورى محمد خاتمى، دولت وى در صدد برگزارى جشن نوروز در تخت جمشيد برآمد اما برخلاف اعلام جزئيات اين جشن، آيت الله خامنه اى طى يك سخنرانى عمومى، با برگزارى جشن نوروز در تخت جمشيد مخالفت كرد و عملا مانع از برگزارى آن شد.
از زمان استقرار جمهورى اسلامى ، رهبران ايران ملى گرايى و هرگونه مظاهر آن را در تضاد با اسلامگرايى خوانده اند و با آن مبارزه كرده اند اما دولت محمود احمدى نژاد در سال هاى اخير گرايش كم سابقه اى به آيين هاى باستانى و ملى ايرانى نشان داده است.
برخى از مخالفان دولت و منتقدان آن برگزارى جشن نوروز را در تخت جمشيد با حضور رهبران كشورهاى مختلف، يادآور جشن هاى گراميداشت ۲هزار و پانصدمين سالگرد شاهنشاهى ايران توصيف مى كنند كه در اواخر دوران حكومت پهلوى در تخت جمشيد برگزار شد.





يکصدونودوپنجمین جلسه شورای اسلامی شیرازجهت تصویب بودجه سال 90 شهرداری شیراز تشکیل شد.
به گزارش ایلنا از شیرازدر این جلسه که با حضور شهردارو معاونین این کلان شهر درصحن علنی شورای شهر برگزار گردید،پس از بحث و بررسی و اظهار نظر موافقین و مخالفین بالاخره و پس از پس از یک ماه در کمیسیون های مختلف شورای اسلامی شهر شیرازبودجه بررسی 6373680000000ریالی شهرداری شیراز تصویب شد.
براساس این گزارش بودجه سال آتی شهرداری شیرازدرمقایسه با بودجه سال 89دربخش درآمد27%،دربخش عمرانی34%،دربخش اداری 5%ودربخش هزینه ها نیز27%رشد را نشان می دهد.
این درحالی بود که رقم این بودجه درمقایسه با بودجه پیشنهادی شهرداری نیزازرشد محسوسی برخورداربود.
شهردار شیرازدردفاع از بودجه سال 90 شهرداری این کلان شهر با ابرا نگرانی نسبت به تصویب این رقم بودجه توسط شورای شهرگفت:در حالی که بودجه دیگر کلان شهر های ایران رشدی حدود 25%نسبت به بودجه سال گذشته داشته اندبودجه سال آینده شهرداری شیراز از رشدی معادل 53%برخوردار است.
علیرضا پاک نیت با بیان این مطلب که بودجه پیشنهادی شهرداری 503 میلیارد تومان بوده است افزود:اگر بودجه مصوب شورا در سال آینده محقق شود باید به شورا و شهرداری جایزه داد.
وی با انتقاد ازبرخی تصمیم گیری ها و اظهار نظرها در شیراز گفت:برای ساختن شهر دولت نیز باید به شهرداری کمک کندنه اینکه من به عنوان شهردار مجبور باشم ریال به ریال از جیب مردم برای این شهر هزینه کنم.پاک فطرت ادامه دادهزینه یک دوره برق تنهاسه پارک شهر شیراز 360 میلیون تومان است که اگرشهرداری پرداخت نکند برق این سه پارک قطع می شود،آنگاه چه کسی پاسخگو ست؟مگر شهرداری چاه نفت داردکه هزینه های سرسام آور ادراه شهر را ازآنجا تامین کند؟
وی بابیان این مطلب که به عنوان شهردار یک کلان شهر از مطرح شدن برخی پرونده های شهرداری در کمیسون ماده 5 خجالت می کشد افزود:عده ای چشمشان را بروری حقیقت بسته اندو ازاتفاقات پیرامون خبر ندارندکه تمام تبادلات ارزی حوزه خلیج فارس در استان بوشهر و اصفهان انجام می شود.به گفته پاک فطرت این اتفاق نتیجه عدم استقبال از سرمایه گذار در شیراز است،چراکه وقتی در شیرازسرراه سرمایه گذارموانع متعدد ساخته می شودتمامی مراکز تجاری ومرتفع به در استان های نظیر بوشهر احداث می شود.





جــرس:
استاندار تهران از صدور حکم قطعی حبس و زندانی شدن ۱۳ نفر از زمین خواران بزرگ استان در سال جاری خبر داد و گفت: در طی سال جاری حدود ۳ میلیون و ۶۵۵ هزار مترمربع در سطح استان به ارزش تقریبی ۳ هزار میلیارد تومان از تصرف زمین‌خواران خارج شد.
به گزارش آفتاب نیوز، مرتضی تمدن افزود: حکم جلب و رسیدگی به پرونده ۱۴ نفر از محکومین قطعی به اتهام زمین خواری به پلیس امنیت نیروی انتظامی تهران بزرگ ارسال شده است.
وی، از صدور۹۰ فقره حکم قطعی الزام به رفع تصرف از اراضی ملی در سال جاری خبر داد و تصریح کرد: در این مدت بیش از ۳۲۷ میلیون ریال جزای نقدی از محکومین پرونده‌های زمین خواری وصول و به خزانه دولت واریز شد.
وی خاطرنشان کرد: در این مدت برای بالغ بر ۳ میلیون متر مربع از اراضی شمال و شمال شرق تهران، سند مالکیت اخذ شد و در اختیار ارگانهای دولتی قرار گرفته است.
استاندار تهران خاطرنشان کرد: از مهمترین پرونده‌هایی که در شورای حفظ حقوق بیت‌المال به آن رسیدگی شده است، می‌توان به پرونده تصرف ۶۰۰ هکتاری در شهر جدید پردیس، پرونده ۵ / ۸ هکتاری اراضی سوهانک، اراضی حصارک کن، اراضی چشمه فرضعلی و چنار شرق شهرستان دماوند و اراضی کلاک در حاشیه سد لتیان اشاره کرد.
وی تشکیل دادسرای ویژه مبارزه با زمین خواری را گام بلند و استوار شورای حفظ حقوق بیت‌المال در اراضی و منابع طبیعی استان دانست و خاطرنشان کرد: بررسی آمارهای موجود حاکی است که از سال ۸۴ تاکنون بیش از ۳۰ میلیون و ۲۸۳ هزار مترمربع از اراضی دولت و ملی رفع تصرف شده و یا مورد رسیدگی قرار گرفته که ارزش آن بیش از ۳۳ هزار میلیارد تومان است.
وی پیرامون مجموعه اقدامات شورای حفظ حقوق بیت المال در اراضی و منابع طبیعی استان تهران، با ذکر اینکه این اقدامات در عین مثبت بودن کافی نیست و تلاش‌های گسترده‌تری را می‌طلبد، گفت: مبارزه با پدیده زمین خواری و حفظ حقوق بیت المال در دولت نهم و دهم تصمیمی جدی بوده و ادامه خواهد داشت چرا که خود رئیس‌جمهور پیشگام در احقاق حقوق مردم است.
ادعای این مقام ارشد دولت درحالیست که طی ماههای گذشته رئیس دولت مانع رسیدگی به پرونده فساد مالی و اختلاس معاون اول خود شده و از طریق تهدید مقامات قضایی و فشار بر نمایندگان مجلس، هرگونه رسیدگی به اتهامات مالی دولت را در مُحاق قرار داده است.





 جرس: يك عضو فراكسيون اصولگرايان مجلس با انتقاد از رواج يافتن طرح مكتب ايراني از گله‌ها و انتقادهاي مراجع تقليد از اين موضوع خبر داد.
سيد جلال يحيي‌زاده نماينده تفت و ميبد در گفت‌وگو با  ايلنا، درارتباط با برخي هشدارها در مورد شكل‌گيري فتنه جديد در ميان اصولگرايان و مطرح شدن موضوع مكتب ايراني گفت: مي‌توان تاكيد داشت كه مخرب‌ترين مطلب و موضوعي كه طي يكي دو سال اخير مطرح شده و قادر است وحدت در ميان جامعه و بي‌اعتمادي مراجع عظام تقليد را به شدت دامن بزند، طرح مكتب ايراني است.
وي ادامه داد: متاسفانه تاييدهايي كه از طرفا احمدی نژاد در اين مورد صورت مي‌گيرد درست نيست و هرچه سريعتر اين مبحث بايد جمع شود.

اين عضو كميسيون فرهنگي مجلس تاكيد كرد: آمريكايي‌ها و صهيونيست‌ها اين موضوع را دست‌آويز قرار دادند تا كشورهايي كه در حال انقلاب هستند از نظام ما نااميد و جدا كنند.
يحيي زاده ادامه داد: اي كاش برخي از آقايان بازتاب بسيار منفي اين موضوع در حوزه تحولات خاورميانه را مي‌دانستند. بسياري از ا فرادي كه براي اسلام و قرآن دلسوز بوده‌اند در حال دلسردي از نظام ما هستند.
اين عضو فراكسيون اصولگرايان مجلس تصريح كرد: بهتر است كه افرادي كه طرح مكتب ايراني را عنوان كرده‌اند زمينه نگاهشان را به سمت سخنان رهبري و توصيه‌هاي مراجع عظام تقليد معطوف كند ، چرا كه در حال حاضر انسان‌هاي دلسوز و فرهيخته به شدت طرح مكتب ايراني را نفي مي‌كنند.
يحيي‌زاده همچنين به ملاقات دو هفته پيش روحانيون مجلس با مراجع تقليد اشاره كرد و گفت:در اين ديدار اين موضوع به شدت از سوي برخي مراجع طرد شد و دو نفر از مراجع تاكيد بسيار در مورد خطرناك بودن مكتب ايراني داشتند.
وي نامی از این مراجع نبرد.

یحیی زاده در پايان گفت: مراجع و دلسوزان همه در مورد اين خطاي فاحش نگرانند و بهتر است اين موضوع بعنوان يك موضع اشتباه در نظر گرفته شود.





قسمت های دیگر این مجموعه به زودی ارائه خواهد شد.  
 به اسم کهریزک  قسمت اول


لینک دانلود

 به اسم کهریزک قسمت دوم


لینک دانلود

قسمت سوم - از بازداشتگاه تا بازداشتگاه

لینک دانلود

قسمت چهارم - منصور اسانلو

لینک دانلود





ژاپن در معرض یک تهدید بزرگ اتمی قرار گرفت
جــرس: در حالیکه زمین لرزه و در پی آن سونامی اخیر ژاپن، علاوه بر تلفات گسترده انسانی، خسارات های فراوانی را نیز به تاسیسات صنعتی آن کشور وارده کرده بود، گزارش های تازه حاکی است که صبح روز دوشنبه ۱۴ مارس، انفجاری جدید در نيروگاه اتمی فوکوشيما در شمال شرقی ژاپن رخ داده است و در جريان آن شش نفر مجروح شده اند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، با اینکه مقام های ژاپنی گفته اند که این انفجار به هسته اصلی اين نيروگاه آسیب وارد نکرده است، اما گزارش ها حاکی از آن است که "در اثر انفجار در راکتور شماره سه تاسيسات فوکوشيما، ذوب جزئی در يکی از اين راکتورها رخ داده است."
گفتنی است به دنبال وقوع زلزله و سونامی روز جمعه در ژاپن که ويرانی های گسترده ای به بار آورده است، در يکی از راکتورهای تاسيسات اتمی فوکوشيما انفجاری رخ داد که نگرانی های فزاينده ای در جهان از تکرار فاجعه اتمی چرنوبيل ايجاد کرده است.
بنابر گزارش ها، سه راکتور از شش راکتور این مجتمع در خطر افزایش شدید حرارت و انفجار هستند و مدیران نیروگاه هسته ای فوکوشیما هشدار داده اند که آنها نمی توانند احتمال ذوب میله های سوخت در رآکتور شماره دو را رد کنند.
تاسيسات فوکوشيما در ۲۴۰ کيلومتری شمال توکيو، پايتخت، قرار دارد و سيستم های خنک کننده آن با مشکل روبرو شده اند.
کارگران اين نيروگاه توليد برق در حال خنک کردن راکتورهای شماره يک و سه آن برای جلوگيری از ذوب هسته ای هستند که می تواند مواد راديو اکتيو را در اطراف خود پخش کند.
ذوب هسته ای به معنای ذوب شدن ميله های سوخت هسته ای در اثر حرارت بيش از حد است که در نتيجه آن مواد مرگبار راديو اکتيو به محيط بيرون نشت خواهند کرد.
مقامات اتمی ژاپن گفته اند که با افزایش دمای راکتورها، خطر ذوب شدن محفظه‌های اصلی و در نتیجه انفجار وجود دارد، که در آن صورت تشعشعات هسته‌ای منطقه را فرا خواهد گرفت. مسئولان نیروگاه مذکور نیز گفتند این احتمال وجود دارد که آب خنک کننده در رآکتور شماره دو تبخیر شده باشد و میله های سوخت، عایقی در برابر حرارت بالای این رآکتور نداشته باشد.
به دنبال هشدار سازمان برق منطقه ای توکيو در باره نشست راديو اکتيو از تاسيسات فوکوشيما، هزاران نفر از ساکنان منطقه تخليه شده اند.
خبرگزاری ها گزارش داده اند که ارتش آمریکا که به اقدامات امدادرسانی در ژاپن کمک می کرده است، گفته که پس از آن که یکی از هواپیماهای این نیروها میزان پایینی از مواد رادیواکتیو را در صد و هشتاد کیلومتری ساحل ردیابی کرده، عملیات خود را از منطقه فوکوشیما دور کرده است.
در تحولی دیگر، شرکت نیروی برق توکیو می گوید سرگرم آماده سازی برای پمپاژ آب دریا به رآکتور دوم است تا سعی کند که از افزایش حرارت بیش از اندازه در آن که ممکن است بالقوه باعث انفجار سوم در این نیروگاه شود، جلوگیری کند.
از آغاز بحران در این نیروگاه، بیست و دو نفر به دلیل تاثیرات مواد رادیواکتیو تحت درمان قرار گرفته اند.
در اثر این فاجعه دست کم صدها نفر کشته و هزاران نفر ناپدید شده اند.
عملیات نجات وسیعی در منطقه آغاز شده است و دهها هزار نفر از مناطق اطراف نیروگاه هسته ای فوکوشیما دائیچی رفته اند.
خبرگزاری رسمی ژاپن، کيودو، گزارش داده است که دو هزار جسد در دو شهر ساحلی آسيب ديده از زلزله و سونامی پيدا شده است و بیش از پانصد هزار نفر به دلیل بروز زمین لرزه، سونامی و خطر انتشار مواد رادیواکتیو آواره شده اند.
بر اساس گزارش خبرگزاری رويترز، آسيب های ناشی از زلزله روز جمعه ژاپن بسيار بالا بوده و در يکی از برآوردها آمده است که ۱۷۰ ميليارد دلار فقط به صورت مستقيم به مناطق آسيب ديده خسارت وارد شده است.
کارشناسان اتمی و همچنین فعالان محیط زیستی جهان، نسبت به وقوع رخدادی همانند انفجار اتمی چرنوبیل در زمان شوروی سابق، در ژاپن نیز ،ابراز نگرانی کرده اند.
 




پیشنهاد ارسال کارت تبریک نوروز برای زندانیان سیاسی و رهبران جنبش سبز
جرس: 
جمعی از جوانان سبز ایران در اطلاعیه‌ای از همه‌ی ایرانیان سبز دعوت کردند در آغاز سال نو، با ارسال کارت تبریک برای زندانیان در اوین، رجایی‌شهر و دیگر زندان‌های سبز شهرهای سراسر کشور، و از جمله برای رهبران جنبش سبز که در منزل خود زندانی‌اند، شادی و نشاط را در سال جدید به زندانیان شریف و عزیز هدیه کنند.
 به گزارش کلمه، آنها در اطلاعیه خود آورده‌اند: حجم وسیع نامه ها و کارت پستال های ما به زندانبانان آزادی این پیام را می دهد که بزرگی و عزت و شرف انسان ها همیشه و در هر مکانی ستوده می شود و هرگز اسیر فراموشی نمی شود.
جوانان سبز همچنین از کسانی که در این مسیر همراه می شوند، خواسته‌اند که که برای تهیه آلبومی ماندگار از این مبارزه سبز جاری در زندگی، عکس کارت خود و یا متن نوشته شده در کارت خود و یا پیام خود را به آدرس ایمیلی که به این منظور ایجاد شده، ارسال کنند.

متن اطلاعیه بدین شرح است:
یا مقلب القلوب والابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول والاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
ایرانیان عزیز سراسر جهان،
نوروز نزدیک است و ما به رسم هر سال که برای عزیزترین هایمان کارت پستال و پیام تبریک می فرستیم و سال جدید را سرشار از پاکی و سعادت و بهروزی برایشان از خدا طلب می کنیم، اینک در آستانه بهار ۱۳۹۰ برای عزیزترین هایمان که برای آزادی ما در حبس هستند، پیام تبریک می فرستیم. همه با هم از سراسر کشور و نیز سراسر جهان به آدرس تهران – بزرگراه یادگار امام- زندان اوین ، کرج – زندان رجایی شهر، منزل رهبران جنبش سبز و نیز تمام زندان های سبز شهرهای سراسر کشور که عزیزی آزاده در آنجا آزادی امروزش را قربانی آزادی فردای ایران و مردم ایران می کند، کارت پستال های خود را ارسال می کنیم.
با این کار حجم وسیع نامه ها و کارت پستال های ما به زندانبانان آزادی این پیام را می دهد که بزرگی و عزت و شرف انسان ها همیشه و در هر مکانی ستوده می شود و هرگز اسیر فراموشی نمی شود.
این کار همچنین نشان از مبارزه سرشار از عشق و لطافت و زندگی سبزها دارد، مبارزه ای که در متن زندگی ما جریان دارد و با تمام سنت ها و آداب و رسوم زیبای ایرانی تلطیف می شود و هر روز پویا تر و شاداب تر از پیش مسیر پیروزی را طی می کند.
از همه ایرانیان سبز در تمام نقاط جهان می خواهیم که با ارسال کارت های خود شادی و نشاط را در اغاز سال نو به زندانیان شریف و عزیز هدیه کنند، حتی اگر اجازه ندهند که کارت های ما به دست عزیزانمان برسد می دانیم که خبر آن به ایشان می رسد و رویش امید را در دلهایشان همراه با بهارافزون می کند.
از کسانی که در این مسیر همراه می شوند می خواهیم که برای تهیه آلبومی ماندگار از این مبارزه سبز جاری در زندگی، عکس کارت خود و یا متن نوشته شده در کارت خود و یا پیام خود را به آدرس ایمیل زیر ارسال کنند:
Tabrikesabz90 (at) gmail.com
 
جمعی از جوانان سبز ایران




جــرس:
به گزارش منابع حقوق بشری، هاشم خواستار، از فعالین فرهنگی مشهد و عضو كانون صنفی معلمین این شهر که در زندان به سر می برد، اكنون از خدمات ضروری پزشكی محروم شده و در وضعیت جسمی نامناسبی قرار دارد.
به گزارش كانون حمایت ازخانواده های جان باختگان و بازداشتی ها، در جریان عمل جراحی كه بر روی این زندانی صورت گرفت، علیرغم نیاز به ماندن در بیمارستان و دریافت داروهای ضروری, ماموران زندان وكیل آباد خواستار را پیش از موعد مقرر شده توسط پزشك, به زندان بازگرداندند و او را از دریافت داروهای ضروری نیز محروم ساختند.
این درحالی بود كه پزشك جراح می بایست شخصاً او را معاینه و داروهای موردنیازش را تعیین می نمود اما با این وضعیت, حتی خانواده این معلم هم موفق به دریافت دارو و رساندن آن به وی در زندان نشده اند.
قابل توجه اینكه پزشكانی كه در زندان وی را معاینه كرده بودند نیز تاكید داشتند كه نمی توانند دارویی برای خواستار تجویز نمایند زیرا داروی فردی كه تحت عمل جراحی بوده, بایستی توسط پزشك جراح تجویز گردد. از این رو, این معلم زندانی اكنون بدون دریافت هیچگونه مداوا و معاینه ای, همچنان در وضعیت سختی به سر می برد و از عوارض عدیده بیماری و عمل جراحی صورت گرفته, در رنج است.
علاوه بر این, دسترسی این زندانی به روزنامه حكومتی خراسان و یا مرخصی كه حق اولیه او می باشد نیز از وی دریغ شده است و در بیست ماهی كه در بازداشت بوده, شرایط بسیار وخیمی را متحمل شده است.




 جرس:
در حالی که قیام های مردمی یکی پس از دیگری دامن حاکمان دیکتاتور را می گیرد، موزه بنت ناصر آل مسند همسر امیر قطر بنا به دعوت همسر احمدی نژاد در بهار سال 90 به تهران سفر می کند.
به گزارش مهر، موزه بنت ناصر آل مسند همسر امیر قطر بنا به دعوت همسر احمدی نژاد در بهار سال 90 به تهران سفر می کند.
بنت ناصر مسئول شورای تحقیقاتی و بهداشتی و آموزشی قطر است.
عبدالله سهرابی سفیر ایران در دوحه در این باره به خبرنگار مهر گفت: موضوعات سفر همسر امیر قطر نهایی شده و هیئت مقدماتی نیز برای جمع بندی این سفر چندی قبل به تهران سفر کردند.
گفتنی است  فارس به نقل از شبكه خبري "التوافق " گزارش داد که  فعالان قطر در شبكه‌ اجتماعي فيس‌بوك در فراخواني از مردم خواسته‌اند 16مارس براي سرنگوني "شيخ حمد بن خليفه آل ثاني " هم پيمان نزديك آمريكا در منطقه، به خيابانها بريزند.




 جرس:
 يك عضو فراكسيون اصولگرايان مجلس با انتقاد از رواج يافتن طرح مكتب ايراني از گله‌ها و انتقادهاي مراجع تقليد از اين موضوع خبر داد.
سيد جلال يحيي‌زاده نماينده تفت و ميبد در گفت‌وگو با  ايلنا، درارتباط با برخي هشدارها در مورد شكل‌گيري فتنه جديد در ميان اصولگرايان و مطرح شدن موضوع مكتب ايراني گفت: مي‌توان تاكيد داشت كه مخرب‌ترين مطلب و موضوعي كه طي يكي دو سال اخير مطرح شده و قادر است وحدت در ميان جامعه و بي‌اعتمادي مراجع عظام تقليد را به شدت دامن بزند، طرح مكتب ايراني است.
وي ادامه داد: متاسفانه تاييدهايي كه از طرفا احمدی نژاد در اين مورد صورت مي‌گيرد درست نيست و هرچه سريعتر اين مبحث بايد جمع شود.

اين عضو كميسيون فرهنگي مجلس تاكيد كرد: آمريكايي‌ها و صهيونيست‌ها اين موضوع را دست‌آويز قرار دادند تا كشورهايي كه در حال انقلاب هستند از نظام ما نااميد و جدا كنند.
يحيي زاده ادامه داد: اي كاش برخي از آقايان بازتاب بسيار منفي اين موضوع در حوزه تحولات خاورميانه را مي‌دانستند. بسياري از ا فرادي كه براي اسلام و قرآن دلسوز بوده‌اند در حال دلسردي از نظام ما هستند.
اين عضو فراكسيون اصولگرايان مجلس تصريح كرد: بهتر است كه افرادي كه طرح مكتب ايراني را عنوان كرده‌اند زمينه نگاهشان را به سمت سخنان رهبري و توصيه‌هاي مراجع عظام تقليد معطوف كند ، چرا كه در حال حاضر انسان‌هاي دلسوز و فرهيخته به شدت طرح مكتب ايراني را نفي مي‌كنند.
يحيي‌زاده همچنين به ملاقات دو هفته پيش روحانيون مجلس با مراجع تقليد اشاره كرد و گفت:در اين ديدار اين موضوع به شدت از سوي برخي مراجع طرد شد و دو نفر از مراجع تاكيد بسيار در مورد خطرناك بودن مكتب ايراني داشتند.
وي نامی از این مراجع نبرد.
 یحیی زاده در پايان گفت: مراجع و دلسوزان همه در مورد اين خطاي فاحش نگرانند و بهتر است اين موضوع بعنوان يك موضع اشتباه در نظر گرفته شود.




تقابل اصولگرایان انحرافی با اصولگرایان اقتدارگرا

افزایش تنش‌ها میان حامیان خامنه‌ای و احمدی‌نژاد

دور تازه تنش‌ها میان حامیان علی خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد بر سر افشای هواداری فرزند علی فضلی از جنبش سبز و طرح برخی مسائل در خصوص عملکرد این فرمانده سپاه در جریان ناآرامی‌های سال گذشته آغاز شده است.
سایت «باکری آنلاین» و «ابصار‌نیوز» نزدیک به دولت احمدی‌نژاد هفته گذشته در واکنش به این گفته علی فضلی جانشین سازمان بسیج مستضعفین که وقایع ۱۴ خرداد سال گذشته «غیر الهی و تلخ» بود، سئوالاتی مطرح کرده و خواستار پاسخگویی وی شدند.
پرسش از چرایی «سکوت» علی فضلی در خصوص وقایع سال گذشته، هواداری فرزند وی از جنبش سبز که به دستگیری وی نیز منجر شد و پرسش از نقش این فرمانده سپاه در سرکوب خونین اعتراض‌های مردمی اسلامشهر در سال ۱۳۷۳ مهم‌ترین مباحثی بود که طرح آن‌ها با خشم حامیان علی خامنه‌ای مواجه شد.
روزنامه کیهان و بسیاری از سایت‌های حامی رهبر جمهوری اسلامی با حمله به هواداران احمدی‌نژاد و سایت‌های آن‌ها اعلام کردند که «جریان اصولگرای انحرافی» در دور جدید فعالیت‌‌های خود قصد زیر سئوال بردن «خدمات» فرماندهان سپاه را دارد.
اوج این حملات مربوط به خبر روز دوشنبه روزنامه کیهان بود که اعلام کرد دولتی‌ها در سازماندهی ۱۹ ماه گذشته لباس شخصی‌ها نقش داشته و بزودی اسنادی در این خصوص منتشر خواهد کرد.
پس از انتشار این خبر، سایت «باکری ‌آنلاین» اقدام به انتشار گزارشی کرد که رسانه‌های حامی خامنه‌ای در ۱۴ و ۱۵ خرداد سال گذشته از وقایع آرامگاه آیت‌الله خمینی که منجر به نیمه‌تمام ماندن سخنرانی حسن خمینی شده بود، دفاع کرده بودند.
این سایت، در انتقاد از چرخش هواداران خامنه‌ای در نحوه برخورد با وقایع سال گذشته آرامگاه خمینی، آنها را «جریان انحصارطلب اقتدارگرا» معرفی کرد که «همیشه از راه ارعاب، تهدید و بدون ارائه هیچ مدرکی با دیگران سخن» می‌گویند.
«باکری آنلاین» با استقبال از تهدیدات کیهان نوشت اتهاماتی که این روزنامه متوجه حامیان احمدی‌نژاد کرده است «توهین‌ها و تهمت‌هایی بدون مدرک و استدلال بوده و بعدا (یعنی بعد از تکمیل پرونده سازی) برملا خواهد شد.»
این سایت به صراحت حسین شریعتمداری، خبرگزاری فارس و برخی نهاد‌های زیرنظر رهبر جمهوری اسلامی را «انحصار‌طلبانی» معرفی کرده که «طرحی نانوشته را با خون امضا کرده‌اند تا انقلاب را برای خود مصادره کنند و خودی‌ها را از دایره آن بیرون بیاندازند.»
«باکری آنلاین» حامیان خامنه‌ای را جریانی دانسته که تلاش می‌کنند با «با تفکر گشت ارشادی» یا هر وسیله دیگر منتقدان خود را حذف کنند.
این سایت همچنین نوشته که «جریان انحصارطلب می‌داند که جریان حزب‌الله با شناخت از شخصیت‌های منفی آنان، هیچ‌گاه سمت ایشان نخواهد رفت؛ پس ناچار به دنبال بی‌انگیزه کردن و بی‌تفاوت کردن حزب‌الله است.»
اختلاف‌ها و تنش‌‌ها میان حامیان خامنه‌ای و احمدی‌نژاد در ماه‌های اخیر همزمان با گسترش فعالیت‌های اسفندیار رحیم‌مشایی که گفته می‌شود هدف آن انتخابات آینده ریاست جمهوری است، بالا گرفته است.
حامیان رهبر جمهوری اسلامی از نزدیکان دولت احمدی‌نژاد با عنوان «اصولگرایان منحرف» یاد می‌کنند که در آینده «فتنه‌ای بزرگ» راه خواهند انداخت و حامیان احمدی‌نژاد نیز در مقابل هواداران خامنه‌ای را «انحصارطلبان اقتدارگرا» می‌خوانند.



تمجید فرزند حداد عادل از مجتبی خامنه‌ای

فرید‌‌الدین حداد عادل فرزند غلامعلی حداد عادل گفته که مجتبی خامنه‌ای «اخلاقی‌ترین» فردی است که وی در طول عمر خود دیده است.
حداد عادل در گفتگو با سالنامه «مثلث» گفته که تاکنون از مجتبی خامنه‌ای «هیچ وقت صدای بلند یا کلمه‌ای خلاف ادب» نشنیده است.
وی افزوده که «هیچ وقت نشد که خواهرم از ایشان نزد ما گله کنند. هیچ زمان هم منزل آن‌ها خشک، تلخ و بی‌روح نبوده است. همان‌طور که می‌گوید و می‌خندد و با بچه‌ها و جوانان معاشرت می‌کند به‌‌ همان اندازه جدی، پر‌کار و پر‌تلاش و درسخوان است.»
مجتبی خامنه‌ای داماد غلامعلی حداد عادل است و آقای حداد عادل تاکنون چندین‌بار در محافل خصوصی و عمومی درباره نحوه پیوند دخترش با فرزند رهبر جمهوری اسلامی با افتخار سخن گفته است.
حداد عادل بار‌ها گفته که زندگی شخصی آیت‌الله خامنه‌ای «ساده» بوده و مراسم ازدواج دخترش نیز در ‌‌نهایت سادگی برگزار شده است.
با آغاز اعتراض‌ها و انتقاد‌ها از عملکرد علی خامنه‌ای در برخورد با اعتراض‌ها به نتیجه انتخابات، نزدیکان وی تلاش می‌کنند با نقل روایت‌هایی از زندگی خصوصی رهبری، جایگاه از دست رفته او در جامعه را بازیابند.
آن‌طور که سایت‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان گزارش کرده‌اند مجتبی خامنه‌ای فرزند علی خامنه‌ای نیز در ۱۹ ماه گذشته همسو با پدر خود در سرکوب اعتراض‌های مردمی نقش داشته است.
این در حالی است که خانواده حداد عادل و برخی دیگران از نزدیکان خانواده خامنه‌ای ادعا می‌کنند مجتبی خامنه‌ای در سیاست دخالت نمی‌کند و هیچ نقشی در سرکوب‌هایی که از ۱۹ ماه گذشته آغاز شده، ندارد.