ویدئو های تجمعات دانشجویان در شانزدهم آذرماه
فیلم / تجمع دانشجويان دانشگاه پلی تکنیک (امیر کبیر) و دانشجویان دانشگاه شریف 16 آذر 89
http://www.youtube.com/watch?v=0KV31HgEoKA
http://www.youtube.com/watch?v=k25_uvWzp44
http://www.youtube.com/watch?v=7zHDtI59Cus
http://www.youtube.com/watch?v=0KV31HgEoKA
http://www.youtube.com/watch?v=k25_uvWzp44
http://www.youtube.com/watch?v=7zHDtI59Cus
دانشجوی دختر به حراست : آقا اين روز ماست، روز دانشجو
تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاه گیلان 16 آذر 1389 / دانشکده هنر دانشگاه تهران ۱۶ آذر ۸۹
دانشکده هنر دانشگاه تهران
16 آذر 1388 دانشگاه آزاد مشهد- بسیجی برو گمشو
http://www.youtube.com/watch?v=knbG3E9PlDo&feature=related
تجمع اعتراضي دانشجويان دانشگاه باراجين قزوين 16آذر89 (2 فیلم)
تجمع 2000 نفره دانشجويان دلير قزوين 16 آذر 89
زاهدان؛
کرمانشاه ۱۵ آذر:
تهران ۱۵ آذر:
1332 - 1389- فیلمی به مناسبت پنجاه و هفتمین سالگرد ۱۶ آذر
تظاهرات دانشجويان دانشگاه تهران در 16 آذر ,مرگ بر دیکتاتور
دانشگاه امیرکبیر 16 آذر / AmirKabir Univ 7 Dec
گیلان:
دانشکده هنر تهران:
علم و صنعت؛
احضار اشکان ذهابیان فعال دانشجوئی مازندران و عضو دفتر تحکیم وحدت به زندان
یک منبع مطلع به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که روز سه شنبه چندین مامور امنیتی و انتظامی بدون ارائه حکم با مراجعه به منزل اشکان ذهابیان قصد بازدشت این فعال دانشجوئی در مازندران را داشتند. این منبع مطلع در بابل به کمپین گفت مامورینی که قصد بازداشت اشکان ذهابیان را داشتند به خانواده وی اعلام نمودند که تا فردا او باید خود را به مقر فرماندهی انتظامی شهرستان بابل معرفی کند.
اشکان ذهابیان عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت و فعال دانشجوئی مازندران در حوادث پس از انتخابات در ۲۶ خرداد ۸۸ پس از ضرب و شتم نیروهای موسوم به «انصار» دستگیر شد و مدت یک ماهه بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساری و متی کلای بابل در بند انفرادی سپری کرد. این فعال دانشجوئی برای دومین بار به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به واسطه تشکیل اتحادیه انجمن های اسلامی شمال کشور دستگیر و راهی زندان شد.
این منبع مطلع به کمپین گفت: « دایره اجرای احکام شهرستان بابل هیچ گونه احضاریه مبنی بر اجرای حکم ۶ ماه حبس تعزیری اشکان ذهابیان که در شهریور سال جاری از سوی دادگاه تجدید نظر استان مازندران تائید شده بود، ارائه نداده است و اینگونه احضار و اقدام برای بازداشت یک فعال سیاسی برای گذراندن دوران محکومیت غیر معمول تلقی می شود.»
با وجود اینکه طبق نص صریح قانون، ابلاغ احضاریه یا رأی دادگاه باید حضوری و کتبی باشد اما در روالی غیر قانونی احضارهای تلفنی یا شفاهی به یک روند متداول در قوه قضائیه تبدیل شده است و هیچ مرجع نظارتی در کشور در برابر این رویه های خلاف قانون اقدامی به عمل نمی آورد.
برای اجرای حکم محکومیت کیفری متهم پس از دریافت باید خود را به دایره اجرای احکام معرفی نماید ولی مامورینی که قصد بازداشت اشکان ذهابیان را داشتند گفته اند که این عضو دفتر تحکیم وحدت خود را به مقر فرماندهی نیروی انتظامی شهرستان بابل معرفی کند.
در ماه اخیر فشار بر روی فعالین دانشجوئی و اعضای فعال دفتر تحکیم وحدت از سوی دستگاه های امنیتی وقضایی افزایش یافته به گونه ای که پنج عضو این تشکل دانشجوئی در ماه اخیر از سوی نهاد های امنیتی و اطلاعاتی بازداشت شده اند..
حکم این عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی مشهد در دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ریاست قاضی رضیان در بهمن سال گذشته و بدون حضور متهم برگزار شد و منجر به صدور ۶ ماه حبس تعزیری برای وی شد.
چندی پیش این فعال دانشجوئی پس از سپری کردن دو سال محرومیت از تحصیل، حکم اخراج خود را از دانشگاه فردوسی مشهد دریافت کرد در حالی که در هنگام اخراج تنها ۲۰ واحد تحصیلی برای دریافت مدرک کارشناسی وی باقی مانده بود.
اشکان ذهابیان عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت و فعال دانشجوئی مازندران در حوادث پس از انتخابات در ۲۶ خرداد ۸۸ پس از ضرب و شتم نیروهای موسوم به «انصار» دستگیر شد و مدت یک ماهه بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساری و متی کلای بابل در بند انفرادی سپری کرد. این فعال دانشجوئی برای دومین بار به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به واسطه تشکیل اتحادیه انجمن های اسلامی شمال کشور دستگیر و راهی زندان شد.
این منبع مطلع به کمپین گفت: « دایره اجرای احکام شهرستان بابل هیچ گونه احضاریه مبنی بر اجرای حکم ۶ ماه حبس تعزیری اشکان ذهابیان که در شهریور سال جاری از سوی دادگاه تجدید نظر استان مازندران تائید شده بود، ارائه نداده است و اینگونه احضار و اقدام برای بازداشت یک فعال سیاسی برای گذراندن دوران محکومیت غیر معمول تلقی می شود.»
با وجود اینکه طبق نص صریح قانون، ابلاغ احضاریه یا رأی دادگاه باید حضوری و کتبی باشد اما در روالی غیر قانونی احضارهای تلفنی یا شفاهی به یک روند متداول در قوه قضائیه تبدیل شده است و هیچ مرجع نظارتی در کشور در برابر این رویه های خلاف قانون اقدامی به عمل نمی آورد.
برای اجرای حکم محکومیت کیفری متهم پس از دریافت باید خود را به دایره اجرای احکام معرفی نماید ولی مامورینی که قصد بازداشت اشکان ذهابیان را داشتند گفته اند که این عضو دفتر تحکیم وحدت خود را به مقر فرماندهی نیروی انتظامی شهرستان بابل معرفی کند.
در ماه اخیر فشار بر روی فعالین دانشجوئی و اعضای فعال دفتر تحکیم وحدت از سوی دستگاه های امنیتی وقضایی افزایش یافته به گونه ای که پنج عضو این تشکل دانشجوئی در ماه اخیر از سوی نهاد های امنیتی و اطلاعاتی بازداشت شده اند..
حکم این عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی مشهد در دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ریاست قاضی رضیان در بهمن سال گذشته و بدون حضور متهم برگزار شد و منجر به صدور ۶ ماه حبس تعزیری برای وی شد.
چندی پیش این فعال دانشجوئی پس از سپری کردن دو سال محرومیت از تحصیل، حکم اخراج خود را از دانشگاه فردوسی مشهد دریافت کرد در حالی که در هنگام اخراج تنها ۲۰ واحد تحصیلی برای دریافت مدرک کارشناسی وی باقی مانده بود.
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران
تحليل عليرضا رجايی از گذشته و آينده جنبش دانشجويی
علیرضا رجایی در مصاحبه با روزنامه شرق در باره جنبش دانشجویی میگوید.
متن مصاحبه ريحانه طباطبايی با علیرضا رجایی در زیر آماده است:
- به نظر شما در حال حاضر جنبش دانشجويي با چه آسيبهايي مواجه شده است؟
همانطور كه ميدانيم جنبش دانشجويي اصولاً جنبشي معترض به وضع جاري است و طبيعتاً يكي از موانعي كه بر سر راه هر جنبش اعتراضي از جمله جنبش دانشجويي ايجاد ميشود، ساختارهاي مسلط جامعه هستند كه طبيعتاً در مقابل اعتراضات عيني و تا حدي راديكال مقاومت ميكنند. هر چقدر يك ساختار مسلط نسبت به جنبشهاي اعتراضي واكنش سرسختانه بگيرد به همان ميزان مانعي براي بروز چنين جنبشهايي خواهد شد. يكي ديگر از مشكلات جنبش دانشجويي در ايران سختگيري نظام آموزش عالي در گزينش دانشجو و تركيب ساختار دانشجويي دانشگاه است. نكته بعدي وابسته به بحث اول و دوم است، يعني برميگردد به سيستم نظارتي داخل دانشگاه بر اعمال دانشجويان و اقدامات تنبيهي كه در مواجهه با فعاليتهاي دانشجويي صورت ميگيرد. معمولاً در مقابل فعاليت سياسي دانشجويان، كميتههاي انضباطي رفتارهاي سختگيرانهاي در پيش ميگيرند و دانشجويي كه با هزاران سختي و مشقت وارد دانشگاه شده گاهي اوقات فقط براي يك اظهارنظر ساده سياسي از ادامه تحصيل محروم ميشود.
- اين مطالبي كه فرموديد بيشتر مربوط به فشارها و آسيبهايي بود كه از بيرون بر جنبش دانشجويي وارد شده، اما بيشتر منظور از سوال نخست اين بود كه جنبش دانشجويي از درون و از سوي خود دانشجويان و فعالانش با چه چالشها و آسيبهايي مواجه است؟
همانطور كه همه ميدانند به دليل آنكه فضاي دانشجويي سيال است و عمر تحصيل نيز كوتاه، جنبش دانشجويي را بايد در مقاطع مختلف مورد ارزيابي و تحليل قرار داد. در هر دورهاي تركيب دانشجوها و فضاي فكري و فرهنگي عوض ميشود و نميتوانيم لزوماً و هميشه از يك سياق و سبك در جنبش دانشجويي صحبت كنيم. با توجه به تغيير نسلي در هر دورهاي، جنبش دانشجويي به گونه و شكلي متفاوت مطالبات خود را مطرح ميكند. به طور مثال مطالبات جنبش دانشجويي دهه 50 يا كنفدراسيون دانشجويان خارج از كشور با مطالبات جنبش دانشجويي دهه 80 تفاوت دارد. با اين توضيح بايد بگوييم در هر دورهاي جنبش دانشجويي بايد با مقتضيات دوره خود آسيبشناسي شود و معطوف به نسل خاصي باشد. از سوي ديگر چيزي كه در حال حاضر با آن مواجه هستيم تا حدي امكان آسيبشناسي جنبش دانشجويي را از ما گرفته و آن را محدود و ناممكن كرده است. اكنون جنبش دانشجويي فرصت بروز مطالبات خود را ندارد و در مقطعي نيستيم كه بگوييم آسيبشناسي موضوعيت دارد. از طرفي ديگر مهمترين نهاد دانشجويي پس از انقلاب يعني انجمنهاي اسلامي نيز امكان ظهور و بروز ندارند و فعاليتهايشان شديد محدود شده است و نميتوانند امكان بروز جنبشهاي دانشجويي را فراهم كنند و اكنون يا تعطيل يا نيمهتعطيل هستند. در سالهاي پاياني دهه 70 و سالهاي نخست دهه 80 جنبشهاي دانشجويي فضاي پرشور و نشاطي را تجربه كردند و امكان بسياري از فعاليتهاي سياسي دانشجويي را دارا بودند كه ميتوان آن را مورد نقد و بررسي قرار داد اما در حال حاضر نميتوان اقدام به آسيبشناسي جنبش دانشجويي كرد.
- يكي از مواردي كه در رابطه با دانشجوهايي كه فعاليت سياسي داشتهاند اين مساله است كه بسياري از اينها پس از اتمام تحصيلات به سمت كسب و كار ميروند و ديگر سراغي از فعاليتهاي سياسي نميگيرند. به نظر شما اين يكي از آسيبهاي جنبش دانشجويي نيست؟
اصولاً براي فعاليتهاي سياسي در وهله اول بايد نهادهاي مستمر، پيشينهدار و باثبات به وجود آيد كه اين نهادها در جهان كنوني احزاب هستند و از اين رو فعاليتهاي سياسي نيز پس از اتمام دوران دانشجويي بايد در اشكال حزبي استمرار پيدا كند. اگر اين امر را در ايران مشاهده نميكنيد به اين دليل است كه ساختارهاي حزبي ضعيف است و همان طور كه در پاسخ به سوال نخست مطرح كردم احزاب نيز چون تشكلهاي دانشجويي متاثر از همان شرايط هستند و همان محدوديتها را به شكل ديگري دارند. در بسياري از كشورها براي حفظ و ارتقاي ساختارهاي حزبي تلاش و فعاليت ميشود اما در ايران برعكس است. جوان پرشوري كه در دانشگاه فعاليتهاي سياسي دانشجويي داشته درسش تمام و از دانشگاه خارج ميشود. در اين مقطع او با يك خلاء حزبي و تشكلي مواجه ميشود و هيچ جايي نيست كه او بتواند جذب آن شود و بتواند فعاليتهاي خود را ادامه دهد، در نتيجه كاملاً غرق در بازار كار ميشود و به رغم تمام انگيزهها آرامآرام از حوزه فعاليتهاي سياسي نيز فاصله ميگيرد. از سوي ديگر مهمترين و بزرگترين كارفرما در كشور دولت است و افراد براي آنكه بتوانند وارد بازار كار شوند مجبور هستند خود را با اين كارفرما همگون نشان دهند و در نتيجه دغدغههاي دانشجويي را از دست ميدهند. در نتيجه زنجيرهاي از امور كه مهمترين آن نبود احزاب قوي و فعال و همچنين تضعيف بخش خصوصي است، سبب ميشود از ادامه فعاليتهاي سياسي دانشجويان پس از اتمام تحصيل جلوگيري به عمل آيد و جوان پرشور سياسي پس از خروج از دانشگاه درگير امرار معاش شود.
- يكي ديگر از موارد انتقادي در جنبش دانشجويي توجه كم دانشجويان به مسائل اجتماعي و فرهنگي است، به اين معني كه دانشجويان بيشتر از همه درگير سياست ميشوند و كمتر در رابطه با مسائل ديگر اظهارنظر يا فعاليت ميكنند. به نظر شما دليل اين امر چيست؟
به همان ميزان كه دولت بزرگتر باشد جامعه نيز سياسيتر ميشود، يعني وقتي كه دولت در تمامي امور دخالت داشته باشد و مسووليتها را برعهده بگيرد جامعه و بالطبع دانشجويان نيز سياسيتر ميشوند و بيشتر كاستيها را نيز بر عهده دولت ميگذارند و دولت را در قبال كمبودها مسوول ميدانند، به همين دليل دانشجويان با حساسيت بيشتر و نگاه منتقدانهتري به مسائل مينگرند و سرمنشاء كاستيها و نارساييها در تمامي حوزههاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي را سياسي ميبينند و ميدانند و به اصطلاح جامعهشناسي بر عهده دولت پرمسووليت ميگذارند. اين دولت پرمسووليت در ايران وسيعتر از كشورهاي مشابه است و به همين دليل نيز مسائل سياسي در اولويت قرار ميگيرد. دولت پرمسووليت از ساماندهي كافي براي اداره امور برخوردار نيست و در كشور بزرگ و پرجمعيتي چون ايران مسووليتها پيچيدهتر و امور درهمگره خوردهتر است. طبيعي است كه نگاه منتقدان بيشتر حول محورها و تحليلهاي سياسي است و حوزههاي ديگر از اولويت برخوردار نخواهند بود و واكنشها نيز بارزتر خواهد بود. مطمئناً اگر حوزه سياست تا اين حد اهميت نداشت چنين عكسالعملهايي نيز به وجود نميآمد و تاريخ سياسي ما نيز صحت اين امر را نشان ميدهد. البته دانشجويان در قبال مسائل سياسي عكسالعملهاي تند و بعضاً راديكالتري دارند تا احزاب سياسي و نميتوانند مانند يك حزب رفتار كنند. احزاب معمولاً با چراغ خاموش و در حاشيه حركت ميكنند و به متن ميآيند اما جنبشهاي دانشجويي نميتوانند اينگونه عمل كنند. احزاب كارشان كادرسازي و داشتن كادر ثابت و همچنين برنامهريزي براي فعاليتهاي سياسي بلندمدت و حضور در اركان قدرت است اما تشكيلات دانشجويي نميتوانند اينگونه باشند و اگر هم بخواهند به اين سمت و سو حركت كنند دچار مشكل شده و تفرقه بين آنان به وجود ميآيد. اجمالاً بگويم جنبش دانشجويي توانايي ورود به مسائل پيچيده سياسي را ندارد و اين امر منطبق با جنس جنبش دانشجويي نيز نيست و مطمئناً حضور در اين عرصه موجب تضعيف و چندگانگي در جنبش ميشود.
- وجود نهادهايي همچون دفتر تحكيم وحدت و انجمنهاي اسلامي را تا چه ميزان در رشد يا عدم رشد جنبش دانشجويي موثر ميدانيد؟
فعاليتهاي دفتر تحكيم وحدت در مجموع به دو بخش تقسيم ميشود؛ در مرحله نخست دانشجويان خط امام مسلط بودند كه در جريان انقلاب اسلامي اين نهاد را تاسيس كردند و براي محافظت از خط اصلي نهتنها در دانشگاهها كه در همه امور فعال شدند. در آن مقطع يعني سالهاي نخست پيروزي انقلاب دانشجوياني كه دانشجويان پيرو خط امام نام گرفته بودند مواجهاتي با ساير گرايشات سياسي در دانشگاه داشتند و براي همياري و كمك در تاسيس و استقرار نظام جمهوري اسلامي در دانشگاهها و همچنين در ساير نهادها كه بايد تاسيس ميشد دفتر تحكيم وحدت را بنيان نهادند. اين دوره نخست دفتر تحكيم وحدت بود كه متاثر از ويژگيهاي دهه 60 نيز بود. اما پس از اتمام جنگ و درگذشت بنيانگذار جمهوري اسلامي و فاصله گرفتن از فضايي كه در آن دوران وجود داشت رفتهرفته اشكال استقلالگرايانه به اين تشكل دانشجويي بازگشت و در نيمههاي نخست دهه 70 بروز پيدا كرد و در نيمه پاياني دهه 70 دفتر تحكيم با تغيير نسل دانشگاهي تلاش كرد خود را به شكلي كه دانشجويان پيش از انقلاب داشتند يعني رويكرد انتقادي بازتعريف كند. البته از آن تاريخ به بعد دفتر تحكيم وحدت، انجمنهاي اسلامي و اعضاي آنها در معرض فشارهاي سياسي قرار گرفتند. در مجموع دفتر تحكيم خوشايند برخي جريانها نبود و به اين انگيزه نيز اختلاف در آن به وجود آوردند. بايد اين نكته را اذعان كرد كه در دهه 60 كه دفتر تحكيم به نوعي از دولت حمايت ميكرد اين حمايت قلبي و اعتقادي بود و از درون جامعه ميجوشيد و تطميع و منفعتطلبي در آن دخلي نداشت و وقايع دهه 60 چون منازعات سياسي داخل كشور، ترورها و هشت سال جنگ تحميلي و شهادت دانشجويان عضو تحكيم وحدت و ديگر دانشجويان گواهيدهنده اين امر است كه مالانديشي و منفعتطلبي نبوده است.
- اما از طرفي ديگر گفته ميشود گرايشات دفتر تحكيم وحدت به دولتهاي مختلف در مقاطع مختلف سبب شده است تا حدودي اين دفتر دولتي شود و نتواند رسالت مستقل دانشجويي خود را دنبال كند و اين امر نيز به جنبش دانشجويي ضربه زده است.
اصولاً دولتها به صورت عام و در جهان سوم به طور خاص تمايل دارند نه فقط بر جنبشهاي دانشجويي كه بر تمامي امور تسلط داشته باشند. در خصوص ايران نيز بر اثر تحولات پس از انقلاب بسياري از امور ايدئولوژيك شد و همين امر تسلط دولت را افزايش داد. از طرفي ديگر دولتها ميخواهند بر همه امور و تمامي نهادهاي مدني تسلط داشته باشند و اين در مورد جنبش دانشجويي بيشتر صدق ميكند چراكه هميشه انتقاد جنبش دانشجويي از دولتها بوده است و از اين رو سعي ميكنند آن را به خود نزديك كنند. جامعه مدني و جنبشهاي اجتماعي و سياسي نظير جنبش دانشجويي لازم و ملزوم يكديگر هستند و زنجيره بههمپيوستهاي هستند و بايد در كنار هم وجود داشته باشند.
- و در پايان گمان نميبريد كه جنبش دانشجويي دچار بحران هويت شده است؟
جنبش دانشجويي منشاء بحران هويت است و در نتيجه وجود بحران هويت نافي جنبش دانشجويي نيست. بيش از هر چيز بحران هويت سياسي سبب شكلگيري جنبشهاي دانشجويي ميشود چراكه دانشجويان سعي ميكنند براي خود نوعي تعريف هويت جديد سياسي، فرهنگي و اجتماعي ارائه كنند. دانشجويان احساس تعارض با وضع مستقر ميكنند و در واقع نوعي شكاف نسلي به وجود آمده است كه اين به معني بنبست نيز نيست و اتفاقاً با توجه به شرايط موجود و برخلاف تصور عدهاي جنبش دانشجويي پويا، زنده و فعال است.
همانطور كه ميدانيم جنبش دانشجويي اصولاً جنبشي معترض به وضع جاري است و طبيعتاً يكي از موانعي كه بر سر راه هر جنبش اعتراضي از جمله جنبش دانشجويي ايجاد ميشود، ساختارهاي مسلط جامعه هستند كه طبيعتاً در مقابل اعتراضات عيني و تا حدي راديكال مقاومت ميكنند. هر چقدر يك ساختار مسلط نسبت به جنبشهاي اعتراضي واكنش سرسختانه بگيرد به همان ميزان مانعي براي بروز چنين جنبشهايي خواهد شد. يكي ديگر از مشكلات جنبش دانشجويي در ايران سختگيري نظام آموزش عالي در گزينش دانشجو و تركيب ساختار دانشجويي دانشگاه است. نكته بعدي وابسته به بحث اول و دوم است، يعني برميگردد به سيستم نظارتي داخل دانشگاه بر اعمال دانشجويان و اقدامات تنبيهي كه در مواجهه با فعاليتهاي دانشجويي صورت ميگيرد. معمولاً در مقابل فعاليت سياسي دانشجويان، كميتههاي انضباطي رفتارهاي سختگيرانهاي در پيش ميگيرند و دانشجويي كه با هزاران سختي و مشقت وارد دانشگاه شده گاهي اوقات فقط براي يك اظهارنظر ساده سياسي از ادامه تحصيل محروم ميشود.
- اين مطالبي كه فرموديد بيشتر مربوط به فشارها و آسيبهايي بود كه از بيرون بر جنبش دانشجويي وارد شده، اما بيشتر منظور از سوال نخست اين بود كه جنبش دانشجويي از درون و از سوي خود دانشجويان و فعالانش با چه چالشها و آسيبهايي مواجه است؟
همانطور كه همه ميدانند به دليل آنكه فضاي دانشجويي سيال است و عمر تحصيل نيز كوتاه، جنبش دانشجويي را بايد در مقاطع مختلف مورد ارزيابي و تحليل قرار داد. در هر دورهاي تركيب دانشجوها و فضاي فكري و فرهنگي عوض ميشود و نميتوانيم لزوماً و هميشه از يك سياق و سبك در جنبش دانشجويي صحبت كنيم. با توجه به تغيير نسلي در هر دورهاي، جنبش دانشجويي به گونه و شكلي متفاوت مطالبات خود را مطرح ميكند. به طور مثال مطالبات جنبش دانشجويي دهه 50 يا كنفدراسيون دانشجويان خارج از كشور با مطالبات جنبش دانشجويي دهه 80 تفاوت دارد. با اين توضيح بايد بگوييم در هر دورهاي جنبش دانشجويي بايد با مقتضيات دوره خود آسيبشناسي شود و معطوف به نسل خاصي باشد. از سوي ديگر چيزي كه در حال حاضر با آن مواجه هستيم تا حدي امكان آسيبشناسي جنبش دانشجويي را از ما گرفته و آن را محدود و ناممكن كرده است. اكنون جنبش دانشجويي فرصت بروز مطالبات خود را ندارد و در مقطعي نيستيم كه بگوييم آسيبشناسي موضوعيت دارد. از طرفي ديگر مهمترين نهاد دانشجويي پس از انقلاب يعني انجمنهاي اسلامي نيز امكان ظهور و بروز ندارند و فعاليتهايشان شديد محدود شده است و نميتوانند امكان بروز جنبشهاي دانشجويي را فراهم كنند و اكنون يا تعطيل يا نيمهتعطيل هستند. در سالهاي پاياني دهه 70 و سالهاي نخست دهه 80 جنبشهاي دانشجويي فضاي پرشور و نشاطي را تجربه كردند و امكان بسياري از فعاليتهاي سياسي دانشجويي را دارا بودند كه ميتوان آن را مورد نقد و بررسي قرار داد اما در حال حاضر نميتوان اقدام به آسيبشناسي جنبش دانشجويي كرد.
- يكي از مواردي كه در رابطه با دانشجوهايي كه فعاليت سياسي داشتهاند اين مساله است كه بسياري از اينها پس از اتمام تحصيلات به سمت كسب و كار ميروند و ديگر سراغي از فعاليتهاي سياسي نميگيرند. به نظر شما اين يكي از آسيبهاي جنبش دانشجويي نيست؟
اصولاً براي فعاليتهاي سياسي در وهله اول بايد نهادهاي مستمر، پيشينهدار و باثبات به وجود آيد كه اين نهادها در جهان كنوني احزاب هستند و از اين رو فعاليتهاي سياسي نيز پس از اتمام دوران دانشجويي بايد در اشكال حزبي استمرار پيدا كند. اگر اين امر را در ايران مشاهده نميكنيد به اين دليل است كه ساختارهاي حزبي ضعيف است و همان طور كه در پاسخ به سوال نخست مطرح كردم احزاب نيز چون تشكلهاي دانشجويي متاثر از همان شرايط هستند و همان محدوديتها را به شكل ديگري دارند. در بسياري از كشورها براي حفظ و ارتقاي ساختارهاي حزبي تلاش و فعاليت ميشود اما در ايران برعكس است. جوان پرشوري كه در دانشگاه فعاليتهاي سياسي دانشجويي داشته درسش تمام و از دانشگاه خارج ميشود. در اين مقطع او با يك خلاء حزبي و تشكلي مواجه ميشود و هيچ جايي نيست كه او بتواند جذب آن شود و بتواند فعاليتهاي خود را ادامه دهد، در نتيجه كاملاً غرق در بازار كار ميشود و به رغم تمام انگيزهها آرامآرام از حوزه فعاليتهاي سياسي نيز فاصله ميگيرد. از سوي ديگر مهمترين و بزرگترين كارفرما در كشور دولت است و افراد براي آنكه بتوانند وارد بازار كار شوند مجبور هستند خود را با اين كارفرما همگون نشان دهند و در نتيجه دغدغههاي دانشجويي را از دست ميدهند. در نتيجه زنجيرهاي از امور كه مهمترين آن نبود احزاب قوي و فعال و همچنين تضعيف بخش خصوصي است، سبب ميشود از ادامه فعاليتهاي سياسي دانشجويان پس از اتمام تحصيل جلوگيري به عمل آيد و جوان پرشور سياسي پس از خروج از دانشگاه درگير امرار معاش شود.
- يكي ديگر از موارد انتقادي در جنبش دانشجويي توجه كم دانشجويان به مسائل اجتماعي و فرهنگي است، به اين معني كه دانشجويان بيشتر از همه درگير سياست ميشوند و كمتر در رابطه با مسائل ديگر اظهارنظر يا فعاليت ميكنند. به نظر شما دليل اين امر چيست؟
به همان ميزان كه دولت بزرگتر باشد جامعه نيز سياسيتر ميشود، يعني وقتي كه دولت در تمامي امور دخالت داشته باشد و مسووليتها را برعهده بگيرد جامعه و بالطبع دانشجويان نيز سياسيتر ميشوند و بيشتر كاستيها را نيز بر عهده دولت ميگذارند و دولت را در قبال كمبودها مسوول ميدانند، به همين دليل دانشجويان با حساسيت بيشتر و نگاه منتقدانهتري به مسائل مينگرند و سرمنشاء كاستيها و نارساييها در تمامي حوزههاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي را سياسي ميبينند و ميدانند و به اصطلاح جامعهشناسي بر عهده دولت پرمسووليت ميگذارند. اين دولت پرمسووليت در ايران وسيعتر از كشورهاي مشابه است و به همين دليل نيز مسائل سياسي در اولويت قرار ميگيرد. دولت پرمسووليت از ساماندهي كافي براي اداره امور برخوردار نيست و در كشور بزرگ و پرجمعيتي چون ايران مسووليتها پيچيدهتر و امور درهمگره خوردهتر است. طبيعي است كه نگاه منتقدان بيشتر حول محورها و تحليلهاي سياسي است و حوزههاي ديگر از اولويت برخوردار نخواهند بود و واكنشها نيز بارزتر خواهد بود. مطمئناً اگر حوزه سياست تا اين حد اهميت نداشت چنين عكسالعملهايي نيز به وجود نميآمد و تاريخ سياسي ما نيز صحت اين امر را نشان ميدهد. البته دانشجويان در قبال مسائل سياسي عكسالعملهاي تند و بعضاً راديكالتري دارند تا احزاب سياسي و نميتوانند مانند يك حزب رفتار كنند. احزاب معمولاً با چراغ خاموش و در حاشيه حركت ميكنند و به متن ميآيند اما جنبشهاي دانشجويي نميتوانند اينگونه عمل كنند. احزاب كارشان كادرسازي و داشتن كادر ثابت و همچنين برنامهريزي براي فعاليتهاي سياسي بلندمدت و حضور در اركان قدرت است اما تشكيلات دانشجويي نميتوانند اينگونه باشند و اگر هم بخواهند به اين سمت و سو حركت كنند دچار مشكل شده و تفرقه بين آنان به وجود ميآيد. اجمالاً بگويم جنبش دانشجويي توانايي ورود به مسائل پيچيده سياسي را ندارد و اين امر منطبق با جنس جنبش دانشجويي نيز نيست و مطمئناً حضور در اين عرصه موجب تضعيف و چندگانگي در جنبش ميشود.
- وجود نهادهايي همچون دفتر تحكيم وحدت و انجمنهاي اسلامي را تا چه ميزان در رشد يا عدم رشد جنبش دانشجويي موثر ميدانيد؟
فعاليتهاي دفتر تحكيم وحدت در مجموع به دو بخش تقسيم ميشود؛ در مرحله نخست دانشجويان خط امام مسلط بودند كه در جريان انقلاب اسلامي اين نهاد را تاسيس كردند و براي محافظت از خط اصلي نهتنها در دانشگاهها كه در همه امور فعال شدند. در آن مقطع يعني سالهاي نخست پيروزي انقلاب دانشجوياني كه دانشجويان پيرو خط امام نام گرفته بودند مواجهاتي با ساير گرايشات سياسي در دانشگاه داشتند و براي همياري و كمك در تاسيس و استقرار نظام جمهوري اسلامي در دانشگاهها و همچنين در ساير نهادها كه بايد تاسيس ميشد دفتر تحكيم وحدت را بنيان نهادند. اين دوره نخست دفتر تحكيم وحدت بود كه متاثر از ويژگيهاي دهه 60 نيز بود. اما پس از اتمام جنگ و درگذشت بنيانگذار جمهوري اسلامي و فاصله گرفتن از فضايي كه در آن دوران وجود داشت رفتهرفته اشكال استقلالگرايانه به اين تشكل دانشجويي بازگشت و در نيمههاي نخست دهه 70 بروز پيدا كرد و در نيمه پاياني دهه 70 دفتر تحكيم با تغيير نسل دانشگاهي تلاش كرد خود را به شكلي كه دانشجويان پيش از انقلاب داشتند يعني رويكرد انتقادي بازتعريف كند. البته از آن تاريخ به بعد دفتر تحكيم وحدت، انجمنهاي اسلامي و اعضاي آنها در معرض فشارهاي سياسي قرار گرفتند. در مجموع دفتر تحكيم خوشايند برخي جريانها نبود و به اين انگيزه نيز اختلاف در آن به وجود آوردند. بايد اين نكته را اذعان كرد كه در دهه 60 كه دفتر تحكيم به نوعي از دولت حمايت ميكرد اين حمايت قلبي و اعتقادي بود و از درون جامعه ميجوشيد و تطميع و منفعتطلبي در آن دخلي نداشت و وقايع دهه 60 چون منازعات سياسي داخل كشور، ترورها و هشت سال جنگ تحميلي و شهادت دانشجويان عضو تحكيم وحدت و ديگر دانشجويان گواهيدهنده اين امر است كه مالانديشي و منفعتطلبي نبوده است.
- اما از طرفي ديگر گفته ميشود گرايشات دفتر تحكيم وحدت به دولتهاي مختلف در مقاطع مختلف سبب شده است تا حدودي اين دفتر دولتي شود و نتواند رسالت مستقل دانشجويي خود را دنبال كند و اين امر نيز به جنبش دانشجويي ضربه زده است.
اصولاً دولتها به صورت عام و در جهان سوم به طور خاص تمايل دارند نه فقط بر جنبشهاي دانشجويي كه بر تمامي امور تسلط داشته باشند. در خصوص ايران نيز بر اثر تحولات پس از انقلاب بسياري از امور ايدئولوژيك شد و همين امر تسلط دولت را افزايش داد. از طرفي ديگر دولتها ميخواهند بر همه امور و تمامي نهادهاي مدني تسلط داشته باشند و اين در مورد جنبش دانشجويي بيشتر صدق ميكند چراكه هميشه انتقاد جنبش دانشجويي از دولتها بوده است و از اين رو سعي ميكنند آن را به خود نزديك كنند. جامعه مدني و جنبشهاي اجتماعي و سياسي نظير جنبش دانشجويي لازم و ملزوم يكديگر هستند و زنجيره بههمپيوستهاي هستند و بايد در كنار هم وجود داشته باشند.
- و در پايان گمان نميبريد كه جنبش دانشجويي دچار بحران هويت شده است؟
جنبش دانشجويي منشاء بحران هويت است و در نتيجه وجود بحران هويت نافي جنبش دانشجويي نيست. بيش از هر چيز بحران هويت سياسي سبب شكلگيري جنبشهاي دانشجويي ميشود چراكه دانشجويان سعي ميكنند براي خود نوعي تعريف هويت جديد سياسي، فرهنگي و اجتماعي ارائه كنند. دانشجويان احساس تعارض با وضع مستقر ميكنند و در واقع نوعي شكاف نسلي به وجود آمده است كه اين به معني بنبست نيز نيست و اتفاقاً با توجه به شرايط موجود و برخلاف تصور عدهاي جنبش دانشجويي پويا، زنده و فعال است.
تصاویر دانشجویان در بند دانشگاه علامه طباطبایی بر دیوارهای دانشکده علوم اجتماعی
کنفرانس «دانشجویان در زندان» در رم بر گزار شد
کنفرانس «دانشجویان در زندان» روز دوشنبه ۱۵ آذر در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه سپینزا رم بر گزار شد.
به گزارش دانشجو نیوز، این کنفرانس در دفاع از ۷۷ دانشجوی زندانی در ایران و حمایت از جنبش دانشجویی ایران و به مناسبت ۱۶ آذر روز دانشجو با شرکت تعدادی از روشنفکران، دانشجویان و سیاست مداران ایتالیایی و ایرانی بر گزار شد.
در این کنفرانس ریکاردو رتزیوناله از فعالین دانشجویی ایتالیا، لئوپالدو ترتالیا از بخش بین الملل سندیکای کارگری ایتالیا، ریکاردو نوری سخنگوی سازمان عفو بین الملل و سناتور پیترو مارچنارو، رئیس کمیسیون حقوق بشر سنای ایتالیا در کنار حسن یوسفی اشکوری نویسنده و دگر اندیش دینی، شهرزاد هوشمند، استاد دانشگاه و مصطفی خسروی، عضو سازمان دانش اموختگان ایران در سخنانی به دفاع از دانشجویان در زندان، و تحلیل نقش دانشجویان در گذر به دموکراسی در ایران پرداختند.
همچنین در این کنفرانس فیلمی کوتاه از حوادث یک سال گذشته در ایران به نمایش درامد و یاد و خاطره دانشجوی شهید کیانوش آسا گرامی داشته شد.
هدیهی ویژهی روز دانشجو به فرهاد رهبر، رییس دانشگاه تهران
جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران روز سه شنبه در اقدامی ابتکاری همزمان با روز دانشجو هدایایی تأملبرانگیز را به دفتر فرهاد رهبر، رئیس دانشگاه تهران، ارسال کردند.
به گزارش کلمه، این هدایا شامل تابلویی از عکسهای حمله به دانشگاه تهران و کوی دانشگاه در خرداد ۱۳۸۸ و تجمع های دانشجویی در ایام پس از انتخابات است.
دانشجویان همچنین در ذیل این عکس ها از معاون اسبق وزارت اطلاعات و رئیس فعلی دانشگاه تهران پرسیدهاند: “جناب آقای رهبر! در برابر حرمتشکنی کوی و دانشگاه چه کردید؟”
جو امنیتی و تحریم تجمع کم تعداد بسیج در دانشگاه نوشیروانی بابل
جو دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل نیز همانند سایر دانشگاههای کشور در روز دانشجو بسیار امنیتی بوده و تعداد نیروهای حراست و لباس شخصی در این دانشگاه چندین برابر شده بود.
به گزارش دانشجو نیوز، حراست این دانشگاه برای جلوگیری از برگزاری هرگونه مراسم اعتراضی، از هفتۀ قبل از ۱۶ آذر با احضار فعالین دانشجویی این دانشگاه اقدام به ارعاب و تهدید آنها کرده است. با این وجود دانشجویان این دانشگاه با انتشار فراخوانهایی خواستار تعطیلی کلاسها و اعتصاب غذای سلف دانشگاه شده بودند، به همین دلیل تعداد زیادی از مامورین حراست با حضور در سلف و محاصرۀ دانشجویان مانع از اعتصاب غذا می شدند. این مامورین میان دانشجویان نشسته و به هر دانشجویی که قصد اعتصاب غذا داشت تذکر داده و مانع می شدند، که با توجه به توصیه های انجام شده به دانشجویان مبنی بر جلوگیری از هرگونه تنش، خوشبختانه با خویشتن داری و هوشیاری دانشجویان هیچ گونه برخورد فیزیکی صورت نگرفت.
بسیج دانشجویی این دانشگاه نیز که با توجه به پایگاه دانشجویی ضعیف خود برای برگزاری هر مراسمی طی سالهای اخیر از خارج دانشگاه نیرو وارد می کرد، این بار تصمیم به برگزاری تجمعی با حضور حامیان خود در داخل دانشگاه گرفت که نتیجه تجمعی با حضور ۴۰ تا ۵۰ نفر! از مسئولین و دانشجویان بود که از حمایت کامل حراست نیز برخوردار بودند. این درحالی ست که تجمعات روز دانشجو طی سالهای اخیر که توسط دانشجویان آزادیخواه برگزار می شد با استقبال حداقل ۶۰۰ -۷۰۰ نفری دانشجویان مواجه می شد.
جمع قلیل شرکت کننده در تجمع بسیج که در دقایق پایانی تجمع در محاصرۀ دانشجویان آزادیخواه قرار گرفته و هر لحظه حلقۀ محاصره تنگ تر شده و جو ملتهب می شد، بصورت شتابزده به تجمع خود پایان دادند.
بسیج دانشجویی این دانشگاه نیز که با توجه به پایگاه دانشجویی ضعیف خود برای برگزاری هر مراسمی طی سالهای اخیر از خارج دانشگاه نیرو وارد می کرد، این بار تصمیم به برگزاری تجمعی با حضور حامیان خود در داخل دانشگاه گرفت که نتیجه تجمعی با حضور ۴۰ تا ۵۰ نفر! از مسئولین و دانشجویان بود که از حمایت کامل حراست نیز برخوردار بودند. این درحالی ست که تجمعات روز دانشجو طی سالهای اخیر که توسط دانشجویان آزادیخواه برگزار می شد با استقبال حداقل ۶۰۰ -۷۰۰ نفری دانشجویان مواجه می شد.
جمع قلیل شرکت کننده در تجمع بسیج که در دقایق پایانی تجمع در محاصرۀ دانشجویان آزادیخواه قرار گرفته و هر لحظه حلقۀ محاصره تنگ تر شده و جو ملتهب می شد، بصورت شتابزده به تجمع خود پایان دادند.
برنامه ١۶ آذر دانشگاه صنعتی شیراز؛ نافرمانی مدنی، صفی به بلندای اعتراض
دانشجویان دانشگاه صنعتی شیراز به پاسداشت روز دانشجو ساعت ٤۵ :١٣ به بهانه صرف غذا صف طولانی مقابل سلف سرویس دانشگاه ایجاد کردند.
به گزارش دانشجونیوز این مراسم در حرکتی خود جوش از چند روز قبل با شعار نویسی بر روی شیشه ها و آینه های خوابگاه و نصب پوسترهای مربوط به ١۶ آذر پشت درب اتاق ها آغاز شده بود که با واکنش حراست و انجام اقداماتی نظیر پاره کردن و برداشتن پوسترها و پاک کردن شعارها هممراه بود.از آنجا که فشارهای گسترده ای در سالهای اخیر بر جنبش دانشجویی وارده شده است و همچنین جو خفقان و سرکوب در دانشگاه ها در آستانه ١۶ آذر افزایش یافت، دانشجویان صنعتی شیراز در ابتکاری نو، به صورت صفی منسجم در مقابل سلف سرویس دانشگاه گرد هم آمدند تا با نافرمانی مدنی یاد سه شهید ١۶ آذر ١٣٣٢ را زنده نگه دارند. این ابتکار دانشجویان دانشگاه صنعتی شیراز در حالی صورت گرفت که عملا برگزاری مراسم اعتراضی با ممانعت نیروهای امنیتی و مسئولین دانشگاه مواجه بود.
همچنین از آنجایی که پلمپ دفتر انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه در ابتدای سال تحصیلی جاری صورت گرفته است و تنها تشکل های حکومتی مجوز برگزاری برنامه به مناسبت ١۶ آذر را داشتند، روز قبل از ١۶ آذر، تراکت هایی در سطح دانشگاه توزیع شده بود که علاوه بر دعوت به حضور در صف اعتراضی در روز دانشجو از دانشجویان خواسته بودند برنامه بسیج دانشجویی با عنوان "١۶ آذر و دانشجویان عاشورایی" و با سخنرانی فروزانیان مسئول سابق عقیدتی سیاسی سپاه پاسداران ناحیه شیراز را تحریم کنند. این دعوت به تحریم برنامه بسیج با استقبال و پاسخ مثبت دانشجویان مواجه شده و برنامه بسیج با حضور بسیار اندک دانشجویان برگزار شد.
بیانیهی کانون وحدت دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز
خبرگزاری هرانا - کانون وحدت دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز به مناسبت شانزدهم آذر، روز دانشجو، بیانیه ای را صادر کرده و اقدام به پخش آن در سطح دانشگاه نموده اند. متن کامل این بیانیه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:
شانزده آذر روز دانشجو است و تاریخی مشخص پشت این نامیدن قرار دارد، از 16 آذر 1332 تا 16 آذر 1389 که همین امروز است. این روز نمادی است برای مقاومت نهادی مدرن به نام دانشگاه که همواره از تن دادن به استبداد گریخته است. روز دانشجو نشانی است برای مقاومت دانشجویانی که در طی این سالها خواب از سر استبداد ربودهاند و فصلی از تاریخ مبارزه برای آزادی و برابری را رقم زدهاند. از خونهایی که در سال 32 بر در دانشکدهی فنی دانشگاه تهران ریخت، از دانشجویانی که در جنبش چریکی دههی پنجاه جان خود را برای مبارزه فدا کردند، از سرهایی که در 18 و 20 تیر 78 در تهران و تبریز شکست، از سرکوب گستردهای که دانشگاه در سال 86 از سر گذراند، و از تداوم مبارزه در سالهای اخیر تا آنهایی که همینک در زندان هستند، همه تاریخ جنبش دانشجویی را شکل دادهاند.
جنبش دانشجویی در طی این سالها نشان داده است که همچون خاری بر چشم استبداد، مستقل مانده و تمامی تلاشها برای در اختیار گرفتن دانشگاه و یکدست کردن آن با سایر نهادهای رسمی ناممکن شده است. دانشگاه سنگری ویژه برای مبارزه بوده است و صدای اعتراض و مبارزهی مهمترین جریانهای اجتماعی همیشه از درون جنبش دانشجویی به گوش میرسد. دانشگاه بارِ تمامی فشار سنگین موجود در جامعه را به دوش کشیده و مکانی بوده است که صدای مبارزات اجتماعی سرکوب شده از درون آن بر میخیزد. بدین ترتیب جنبش دانشجویی جنبشی جدا از مبارزات اجتماعی نیست بلکه قالبی است که مبارزات اجتماعی حضور خود را در آن اعلام میکنند. تا وقتی جنبش دانشجویی زنده است، یعنی مبارزه ادامه دارد و این مبارزه، پیکاری است معطوف به خارج از نردههای دانشگاه. روز دانشجو سمبلِ مبارزاتِ دانشجویی است و روزی است که میباید هر سال از نو آنرا آغازید و به کل پروسهی مبارزه برای آزادی وفادار ماند. از همین روست که تمام تلاشها را میکنند تا این روز را در انحصار خود بگیرند و نگذارند ماهیتِ ضدِ استبدادی این روز به متن جامعه کشیده شود. این تلاشها تا به امروز بینتیجه بوده و بی نتیجه خواهد ماند و جنبش دانشجویی حتی پس از بدترین سرکوبها دوباره برخاسته و پرچمدار مبارزه باقی مانده است و خواهد ماند. جنبش دانشجویی چند وجهی و سیال است و در درون خود یکدست نیست. این عدم یکدستی البته به عقبهی اجتماعی و به تبع آن به رویکردهایی بر میگردد که هر بخش از جنبش دانشجویی میتواند نمایندگی کند. فضای بستهی جامعه میتواند بر این مسئله دامن زند که کلِ جنبش دانشجویی در حول مبارزه برای رهایی از این فضای بسته محوریت یابد، اما تاکید ما بر این است که باید از این مسئله فراتر رفت و دست بر روی وضعیتهای خاص گذاشت تا مبارزات اجتماعی در قالب جنبش دانشجویی پایهای عینیتر داشته باشد، حتی اگر این تاکید بر چند دستگی جنبش دانشجویی دامن بزند.
ما در یک لحظهی تاریخی خاص قرار داریم. پس از آنچه که در یک و نیم سال اخیر اتفاق افتاد فصلی نوین در تاریخ ما گشوده شده است. همه دیدند که چگونه و با چه اقتدار میلیتاریستی نظم قدرت به هم ریخت و فصلی نوین مبتنی بر انحصارِ کاملِ یک جریان، بواسطهی سرکوبِ مردمی صورت گرفت که به خیابان آمده بودند. و اینک همه چیز به سمتی میرود تا هدف از پیش تعیین شدهای را در یکدستی کامل به سرانجام برساند. جنبش دانشجویی در این برههی خاص باید بر این مسئله تمرکز کند، طرحی موسوم به «هدفمند کردن یارانهها» که نام درستتر آن البته «حذف یارانهها» است. این طرح که تمامی مقدمات برای اجرای آن فراهم شده است در اصل ادامهی همان روندی است که از سالها پیش با خصوصیسازی بهداشت و درمان، خصوصی سازی آموزش و... کلید زده شد و اکنون دارد به نقطهی اصلیش میرسد. طرحی که سراسر در جهت فقیرتر کردن فقرا و غنیتر کردن اغنیا است و تریبونهای رسمی هم به کار افتادهاند تا دقیقا مسئله را معکوس نشان دهند و با ترفندهای خاصِ فقیرپروری همچون صحبت از دادن پول به مردم، اصل ماجرا را پوشیده نگه دارند. بیجهت نیست آن سرمایهدارانی که اینک از چرخهی قدرت و تسلط بر منابع اصلی اقتصادی بیرون رانده شدهاند هم با نفسِ این طرح موافقند و «صرفا» مجریان طرح را ناتوان از این کار میدانند. این طرح در اصل میخواهد بار تامین اجتماعی را از دوش دولت سرمایهدار بردارد و دولتی غیرپاسخگو بدون هرگونه کارویژههای تامین اجتماعی به دست دهد و دولتی باشد که تماما حافظ منافع چرخهی سرمایهداریِ حاکم است، و نیرویِ کاری که فاقد هرگونه حمایت اجتماعی است ارزانتر از قبل وارد بازار کار شود. تصمیم هم بر «یک شبه» و اجرای ضربتی آن است تا هرگونه مقاومت مردمی را بتوان با همان ضربت خاموش کرد. اما برای اجرای ضربتیِ آن مقدمهای آهسته و معنادار اتخاذ شده است. جنبش دانشجویی اگر بخواهد بر رسالت تاریخی خود وفادار بماند باید این مسئله را در دستور کار خود قرار دهد و این برههای است که می توان تکلیف را با کل پروسهی مبارزه برای آزادی و برابری مشخص کرد و نشان داد که اتخاذ چه رویکردی در جنبش دانشجویی با منافع مردم به عنوان نیروی کار همسو است و چه رویکردی در جهت عکس آن است، حتی اگر این مسئله به آسانی قابل تشخیص نباشد. صحبت از ابعاد مختلف این مسئله نیاز به بحثهای بسیار دارد اما همین اعلام هم فرصتی است برای تاکید بر اهمیت بسیارِ آن.(در بیانیهای تحلیلی مفصلا به این موضوع خواهیم پرداخت)
جنبش دانشجویی زیر شدیدترین فشارهاست. از بستنِ درِ تشکلهای دانشجویی در دانشگاهها تا زندانی کردن دانشجویان و احکام محرومیت از تحصیل. سهم ما هم از این فشارها، به عنوان بخشی از بدنهی جنبش دانشجویی، صدور احکام تعلیق تحصیلی در سال گذشته، سنگاندازی و جلوگیری از برگزاری مراسم 16 آذر امسال، و در اقدامی ناشایست سواستفاده از نام تشکلهای دانشگاه برای برگزاری یک برنامهی «فرمایشی» برای روز دانشجو بودهاست. ما اما کماکان ایستادهایم و قدمی به پس نخواهیم گذاشت و در برابر این فشارها تسلیم نخواهیم شد و صدایی هستیم در دل کل جنبش دانشجویی. که جنبش دانشجویی در مقابل همهی این فشارها خواهد ایستاد و خاری خواهد بود در چشم تمامی آنهایی که از وحشتِ دانشگاه خواب از سرشان پریدهاست.
به سانِ رود
که در نشیب دره سر به سنگ میزند،
رونده باش
امیدِ هیچ معجزهای ز مرده نیست
زنده باش.
شانزده آذر روز دانشجو است و تاریخی مشخص پشت این نامیدن قرار دارد، از 16 آذر 1332 تا 16 آذر 1389 که همین امروز است. این روز نمادی است برای مقاومت نهادی مدرن به نام دانشگاه که همواره از تن دادن به استبداد گریخته است. روز دانشجو نشانی است برای مقاومت دانشجویانی که در طی این سالها خواب از سر استبداد ربودهاند و فصلی از تاریخ مبارزه برای آزادی و برابری را رقم زدهاند. از خونهایی که در سال 32 بر در دانشکدهی فنی دانشگاه تهران ریخت، از دانشجویانی که در جنبش چریکی دههی پنجاه جان خود را برای مبارزه فدا کردند، از سرهایی که در 18 و 20 تیر 78 در تهران و تبریز شکست، از سرکوب گستردهای که دانشگاه در سال 86 از سر گذراند، و از تداوم مبارزه در سالهای اخیر تا آنهایی که همینک در زندان هستند، همه تاریخ جنبش دانشجویی را شکل دادهاند.
جنبش دانشجویی در طی این سالها نشان داده است که همچون خاری بر چشم استبداد، مستقل مانده و تمامی تلاشها برای در اختیار گرفتن دانشگاه و یکدست کردن آن با سایر نهادهای رسمی ناممکن شده است. دانشگاه سنگری ویژه برای مبارزه بوده است و صدای اعتراض و مبارزهی مهمترین جریانهای اجتماعی همیشه از درون جنبش دانشجویی به گوش میرسد. دانشگاه بارِ تمامی فشار سنگین موجود در جامعه را به دوش کشیده و مکانی بوده است که صدای مبارزات اجتماعی سرکوب شده از درون آن بر میخیزد. بدین ترتیب جنبش دانشجویی جنبشی جدا از مبارزات اجتماعی نیست بلکه قالبی است که مبارزات اجتماعی حضور خود را در آن اعلام میکنند. تا وقتی جنبش دانشجویی زنده است، یعنی مبارزه ادامه دارد و این مبارزه، پیکاری است معطوف به خارج از نردههای دانشگاه. روز دانشجو سمبلِ مبارزاتِ دانشجویی است و روزی است که میباید هر سال از نو آنرا آغازید و به کل پروسهی مبارزه برای آزادی وفادار ماند. از همین روست که تمام تلاشها را میکنند تا این روز را در انحصار خود بگیرند و نگذارند ماهیتِ ضدِ استبدادی این روز به متن جامعه کشیده شود. این تلاشها تا به امروز بینتیجه بوده و بی نتیجه خواهد ماند و جنبش دانشجویی حتی پس از بدترین سرکوبها دوباره برخاسته و پرچمدار مبارزه باقی مانده است و خواهد ماند. جنبش دانشجویی چند وجهی و سیال است و در درون خود یکدست نیست. این عدم یکدستی البته به عقبهی اجتماعی و به تبع آن به رویکردهایی بر میگردد که هر بخش از جنبش دانشجویی میتواند نمایندگی کند. فضای بستهی جامعه میتواند بر این مسئله دامن زند که کلِ جنبش دانشجویی در حول مبارزه برای رهایی از این فضای بسته محوریت یابد، اما تاکید ما بر این است که باید از این مسئله فراتر رفت و دست بر روی وضعیتهای خاص گذاشت تا مبارزات اجتماعی در قالب جنبش دانشجویی پایهای عینیتر داشته باشد، حتی اگر این تاکید بر چند دستگی جنبش دانشجویی دامن بزند.
ما در یک لحظهی تاریخی خاص قرار داریم. پس از آنچه که در یک و نیم سال اخیر اتفاق افتاد فصلی نوین در تاریخ ما گشوده شده است. همه دیدند که چگونه و با چه اقتدار میلیتاریستی نظم قدرت به هم ریخت و فصلی نوین مبتنی بر انحصارِ کاملِ یک جریان، بواسطهی سرکوبِ مردمی صورت گرفت که به خیابان آمده بودند. و اینک همه چیز به سمتی میرود تا هدف از پیش تعیین شدهای را در یکدستی کامل به سرانجام برساند. جنبش دانشجویی در این برههی خاص باید بر این مسئله تمرکز کند، طرحی موسوم به «هدفمند کردن یارانهها» که نام درستتر آن البته «حذف یارانهها» است. این طرح که تمامی مقدمات برای اجرای آن فراهم شده است در اصل ادامهی همان روندی است که از سالها پیش با خصوصیسازی بهداشت و درمان، خصوصی سازی آموزش و... کلید زده شد و اکنون دارد به نقطهی اصلیش میرسد. طرحی که سراسر در جهت فقیرتر کردن فقرا و غنیتر کردن اغنیا است و تریبونهای رسمی هم به کار افتادهاند تا دقیقا مسئله را معکوس نشان دهند و با ترفندهای خاصِ فقیرپروری همچون صحبت از دادن پول به مردم، اصل ماجرا را پوشیده نگه دارند. بیجهت نیست آن سرمایهدارانی که اینک از چرخهی قدرت و تسلط بر منابع اصلی اقتصادی بیرون رانده شدهاند هم با نفسِ این طرح موافقند و «صرفا» مجریان طرح را ناتوان از این کار میدانند. این طرح در اصل میخواهد بار تامین اجتماعی را از دوش دولت سرمایهدار بردارد و دولتی غیرپاسخگو بدون هرگونه کارویژههای تامین اجتماعی به دست دهد و دولتی باشد که تماما حافظ منافع چرخهی سرمایهداریِ حاکم است، و نیرویِ کاری که فاقد هرگونه حمایت اجتماعی است ارزانتر از قبل وارد بازار کار شود. تصمیم هم بر «یک شبه» و اجرای ضربتی آن است تا هرگونه مقاومت مردمی را بتوان با همان ضربت خاموش کرد. اما برای اجرای ضربتیِ آن مقدمهای آهسته و معنادار اتخاذ شده است. جنبش دانشجویی اگر بخواهد بر رسالت تاریخی خود وفادار بماند باید این مسئله را در دستور کار خود قرار دهد و این برههای است که می توان تکلیف را با کل پروسهی مبارزه برای آزادی و برابری مشخص کرد و نشان داد که اتخاذ چه رویکردی در جنبش دانشجویی با منافع مردم به عنوان نیروی کار همسو است و چه رویکردی در جهت عکس آن است، حتی اگر این مسئله به آسانی قابل تشخیص نباشد. صحبت از ابعاد مختلف این مسئله نیاز به بحثهای بسیار دارد اما همین اعلام هم فرصتی است برای تاکید بر اهمیت بسیارِ آن.(در بیانیهای تحلیلی مفصلا به این موضوع خواهیم پرداخت)
جنبش دانشجویی زیر شدیدترین فشارهاست. از بستنِ درِ تشکلهای دانشجویی در دانشگاهها تا زندانی کردن دانشجویان و احکام محرومیت از تحصیل. سهم ما هم از این فشارها، به عنوان بخشی از بدنهی جنبش دانشجویی، صدور احکام تعلیق تحصیلی در سال گذشته، سنگاندازی و جلوگیری از برگزاری مراسم 16 آذر امسال، و در اقدامی ناشایست سواستفاده از نام تشکلهای دانشگاه برای برگزاری یک برنامهی «فرمایشی» برای روز دانشجو بودهاست. ما اما کماکان ایستادهایم و قدمی به پس نخواهیم گذاشت و در برابر این فشارها تسلیم نخواهیم شد و صدایی هستیم در دل کل جنبش دانشجویی. که جنبش دانشجویی در مقابل همهی این فشارها خواهد ایستاد و خاری خواهد بود در چشم تمامی آنهایی که از وحشتِ دانشگاه خواب از سرشان پریدهاست.
به سانِ رود
که در نشیب دره سر به سنگ میزند،
رونده باش
امیدِ هیچ معجزهای ز مرده نیست
زنده باش.
احضار و تهديد گسترده فعالين دانشجويي در دانشگاه مازندران
خبرگزاری هرانا - دانشگاه مازندران و مجموعه پرديس اين دانشگاه ۱۶ آذر امسال را در فضاي به شدت امنيتي شده و به صورت نيمه تعطيل گذراند.
به گزارش دانشجو نيوز، علي رغم فراخوان گسترده فعالين دانشجويي در اين دانشگاه از طريق توزيع شبنامه و شعارنويسي، به دليل فضاي به شدت امنيتي شده در اين روز و حضور چشمگير نيروهاي امنيتي و لباس شخصي تجمع وعده داده شده صورت نپذيرفت. همچنين منابع آگاه دانشجويي از احضار و تهديد بي سابقه فعالين دانشجويي دانشگاه مازندران و اخراج چند تن ديگر از محوطه ي پرديس اين دانشگاه خبر مي دهند.
احضار و تهديد فعالين و خانواده هاي ايشان که از صبح روز دوشنبه ۱۵ آذر به صورت سيستماتيک آغاز شده بود تا ظهر روز ۱۶ آذر ادامه يافت و طي آن بيش از ۲۷ نفر از دانشجويان دانشگاه مازندران از حضور در اين دانشگاه منع شدند.
بيش از ۲۰ تن از فعالين دانشجويي دانشگاه مازندران از جمله محسن حسيني، عبدالله بابلي نيا، آرش دادور و توحيد عليزاده پيش از آغاز روز شانزدهم آذر ماه از طريق احضار به حراست دانشگاه، تماس تلفني مستقيم يا ارعاب خانواده هايشان از حضور در دانشگاه در روز ۱۶ آذر منع شدند. از سوي ديگر در روز شانزدهم آذر بيش از ۷ تن از فعالين دانشجويي اين دانشگاه از جمله سياوش امجدي، مازيار يزداني و سحر صميمي توسط نيروهاي امنيتي و حراست دانشگاه مجبور به ترک مجموعه پرديس شدند.
منابع آگاه دانشجويي از حضور چشمگير نيروهاي امنيتي و لباس شخصي در دانشگاه مازندران خبر مي دهند و با توجه به برگزار نشدن تعداد زيادي از کلاس هاي درس، دانشگاه مازندران را نيمه تعطيل توصيف کردند.
دستگیری یکی دیگر از هواداران آقای بروجردی توسط دادسرای ویژه روحانیت
خبرگزاری هرانا - صبح دوشنبه 15 آذرماه 1389 محمد مهمان نواز، یکی دیگر از هواداران آقای بروجردی، ضمن احضار به دادسراي ويژه روحانيت دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل گرديد.
محمد مهمان نواز، 39 ساله، کارشناس مهندسی ساختمان و دانش آموخته دانشکده فنی دانشگاه تهران و از حامیان آقای بروجردی است. نامبرده در درگیری های خونین مهرماه 1385 به شدت زخمی شده بود. ایشان پيش از این در بامداد سه شنبه 6 آذر 1386 در پی تعقیب و شناسایی، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و مدتی را در شکنجه گاه 209 اوین سپری نمود که نهایتا با قرار وثیقه ملکی آزاد گردید. تا این لحظه، هیچ یک از مسئولین امر حاضر به پاسخگویی درباره علت بازداشت و محل نگهداری وی نمی باشند. ضمناً تني چند از طرفداران ايشان نيز از سوی وزارت اطلاعات مورد تهديد تلفني قرار گرفته اند.
محمد مهمان نواز، 39 ساله، کارشناس مهندسی ساختمان و دانش آموخته دانشکده فنی دانشگاه تهران و از حامیان آقای بروجردی است. نامبرده در درگیری های خونین مهرماه 1385 به شدت زخمی شده بود. ایشان پيش از این در بامداد سه شنبه 6 آذر 1386 در پی تعقیب و شناسایی، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و مدتی را در شکنجه گاه 209 اوین سپری نمود که نهایتا با قرار وثیقه ملکی آزاد گردید. تا این لحظه، هیچ یک از مسئولین امر حاضر به پاسخگویی درباره علت بازداشت و محل نگهداری وی نمی باشند. ضمناً تني چند از طرفداران ايشان نيز از سوی وزارت اطلاعات مورد تهديد تلفني قرار گرفته اند.
برگزاری تجمعهای دانشجویی به مناسبت روز دانشجو در ایران
خبرگزاری هرانا - امروز 16 آذر ماه 89 مصادف با روز دانشجو تجمعات اعتراضی و مراسم روز دانشجو در دانشگاه های مختلف از جمله دانشگاه تهران، دانشگاه صنعتی امیر کبیر، دانشگاه شریف، دانشگاه هنر تهران، دانشگاه فنی رشت، دانشگاه رازی کرمانشاه، دانشگاه یاسوج، دانشگاه زنجان، دانشگاه آزاد قزوین، دانشگاه بین المللی قزوین، دانشگاه سیستان و بلوچستان، دانشگاه آزاد تبریز، دانشگاه خواجه نصیر، دانشگاه بوعلی همدان و دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
وب سایت های مخالفین دولت به نقل از فعالان دانشجویی از بازداشت دست کم 15تن از دانشجویان و شهروندان خبر دادند، فضای امنیتی در اکثر دانشگاه ها از سوی مسئولین در دستور کار قرار گرفت، اما در اکثر موارد تاثیری در برگزاری مراسم این روز نداشت.
نیروهای اطلاعاتی و امنیتی از صبح امروز با تدابیر ویژه و حضور محسوس خود فضای به شدت امنیتی در اطراف دانشگاه تهران به وجود آورده و با نصب پارچه و ممانعت از عبور شهروندان از مقابل درب اصلی دانشگاه سعی در ایجاد فضای امنیتی برآمده و با گماردن مامورانی، ورود و خروج دانشجویان به داخل دانشگاه را کنترل می کردند و در برخی موارد نیز ضمن بازجویی از دانشجویان از ورود ایشان به داخل دانشگاه ممانعت به عمل آوردند.
دست کم 5 تن از شهروندان در مقابل درب اصلی دانشگاه تهران به دلیل ایستادن و یا عبور چند باره از پیاده رو مجاور دانشگاه بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
در دانشگاه آزاد قزوین و دانشگاه بین المللی قزوین نیز امروز مراسم و تجمعات اعتراضی مختص این روز علی رغم تدابیر امنیتی در داخل دانشگاه برگزار شد و دانشجویان با سر دادن شعار و خواندن سرود مراسم این روز را گرامی داشتند.
به گفته شاهدان عینی نیروهای ضد شورش در اطراف دانشگاه فردوسی مشهد از صبح امروز مستقر شده و حراست دانشگاه نیز با دانشجویان برخورد فیزیکی داشته است، برخی گزارشات از بازداشت سه تن از دانشجویان این دانشگاه خبر داده اند.
با حضور داوود احمدی نژاد برادر رئیس جمهور در دانشگاه یاسوج دانشجویان دست به تحصن زدند و حضور محمود احمدی نژاد در اراک نیز موجب تعطیلی دانشگاه آزاد اراک شد. گفتنی است روز گذشته دو تن از دانشجویان این دانشگاه به نامهای آمنه زیدونی و مرجان علیزاده توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
تجمع اعتراضی در دانشگاه امیر کبیر نیز از سوی دانشجویان برگزار شد و علی رغم تدابیر امنیتی و ممنوع الورود شدن برخی از دانشجویان به داخل دانشگاه ، دانشجویان با برگزاری تجمعی به استقبال این روز رفتند.
گفتنی است مسئولین دانشگاه برای ممانعت از اطلاع رسانی اینترنت دانشگاه را قطع کرده و از ورود دانشجویان به دانشگاه ممانعت به عمل آوردند، برخی گزارشات از بازداشت چهار تن از دانشجویان این دانشگاه خبر می دهند.
ظهر امروز در دانشگاه فنی رشت نیز تجمعات اعتراضی برگزار شده و دانشجویان در اعتراض به بازداشت برخی از دانشجویان اقدام به سر دادن شعار کردند، هم چنین نیروهای حراست دانشگاه رازی کرمانشاه در پی تجمع عده ای از دانشجویان به مناسبت روز دانشجو به ایشان حمله ور شده و از شکل گیری تجمع جلوگیری کردند. روز گذشته دو تن از دانشجویان این دانشگاه به نام های احمد غیاثوند و سید قاسم محمودی بازداشت شدند.
در پی فراخوان جمعی از دانشجویان و جوانان آزادیخواه آبادان و خرمشهر که چند روز گذشته انتشار یافت صبح امروز مسئولین دانشگاه برای جلوگیری از برگزاری مراسم اقدام به چک کردن کارت دانشجویی دانشجویان کردند.
دانشجویان خواجه نصیر نیز امروز مراسمی را در دانشکده مکانیک برگزار کردند و با خواندن سرود و سر دادن شعار این روز را گرامی داشتند، حراست دانشگاه اقداماتی را بر جلوگیری از برگزاری مراسم در این دانشگاه پیاده کرد و از ورود برخی دانشجویان به دانشگاه نیز جلوگیری به عمل آورد.
مراسم روز دانشجوی در دانشگاه آزاد تبریز و سیستان و بلوچستان نیز به اشکال مختلفی برگزار شد.
ممنوعالفعاليت شدن دستگیرشدگان در پارتی
خبرگزاری هرانا - دبير رسيدگی به تخلفات حرفهای فوتبال از ممنوعالفعاليت شدن دستگيرشدگان در پارتی خبر داد.
حجتالاسلام عليرضا عليپور اظهار داشت: هيأت رسيدگی به تخلفات حرفهای فوتبال امروز و پس از دريافت گزارشهای واصله از مراجع قضايی تشكيل جلسه داد تا در مورد متخلفين دستگير شده در پارتی بزرگ شمال تهران بر حسب مدارک و قرائن موجود و با توجه به وظايف قانونی به اين مسأله رسيدگی كند. وي ادامه داد: هيأت رسيدگي به تخلفات پس از رسيدگی، اين پرونده را به كميته انضباطی ارجاع كرد و اين كميته نيز كليه متخلفين پرونده را از هرگونه فعاليت مرتبط با فوتبال تا اطلاع ثانوی محروم كرد تا به پرونده آنها در مراجع قضايی و ذیربط رسيدگی شود و پس از صدور حكم مراجع قضايی اقدام مقتضی در خصوص اين افراد متخلف صورت خواهد گرفت.
گفتنی است 3 نفر از افراد مشهور فوتبال در پارتی شبانه دستگير شدهاند.
حجتالاسلام عليرضا عليپور اظهار داشت: هيأت رسيدگی به تخلفات حرفهای فوتبال امروز و پس از دريافت گزارشهای واصله از مراجع قضايی تشكيل جلسه داد تا در مورد متخلفين دستگير شده در پارتی بزرگ شمال تهران بر حسب مدارک و قرائن موجود و با توجه به وظايف قانونی به اين مسأله رسيدگی كند. وي ادامه داد: هيأت رسيدگي به تخلفات پس از رسيدگی، اين پرونده را به كميته انضباطی ارجاع كرد و اين كميته نيز كليه متخلفين پرونده را از هرگونه فعاليت مرتبط با فوتبال تا اطلاع ثانوی محروم كرد تا به پرونده آنها در مراجع قضايی و ذیربط رسيدگی شود و پس از صدور حكم مراجع قضايی اقدام مقتضی در خصوص اين افراد متخلف صورت خواهد گرفت.
گفتنی است 3 نفر از افراد مشهور فوتبال در پارتی شبانه دستگير شدهاند.
سردبیر، سرمایهگذار و دو روزنامه نگار روزنامه شرق بازداشت شدند
خبرگزاری هرانا - مأموران امنیتی در تهران عصر روز سه شنبه ۱۶ آذر با حضور در تحریریه روزنامه اصلاح طلب شرق، احمد غلامی، سردبیر، علی خدابخش، سرمایه گذار، فرزانه روستایی، دبیر گروه بین الملل و کیوان مهرگان، دبیر سرویس سیاسی این روزنامه را با خود بردند.
به گزارش بی بی سی، مأموران پس از ورود به تحریریه روزنامه، ابتدا تلفن های همراه خبرنگاران را جمع کردند و پس از بازرسی تحریریه، چهار شخص مذکور را با خود بردند.
از دلیل این بازداشت ها اطلاعی در دست نیست و مشخص نشده است که این افراد برای چه مدتی بازداشت شده اند.
تعداد زیادی از روزنامه نگاران ایران در جریان وقایع پس از انتخابات سال گذشته ایران بازداشت یا محاکمه و تعدادی از آنها به تحمل مجازات های سنگینی چون حبس های طولانی و تبعید محکوم شده اند.
روزنامه شرق تا کنون سه بار در سال های ۱۳۸۲، ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ توقیف شده است.
آقای غلامی در آغاز دور تازه انتشار این روزنامه گفته بود که در دوره جدید انتشار، بیشتر به موضوعات فرهنگی و اجتماعی توجه خواهد کرد.
حضور مردم کرمانشاه بر مزار کیانوش آسا به مناسبت روز دانشجو
خبرگزاری هرانا - همزمان با 16آذر 1389 و روز دانشجوجمعي از مردم كرمانشاه با حضور بر مزار مهندس كيانوش آسا ياد و خاطره وی را گرامي داشتند.
به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا"، دراين مراسم كه تعدادي از همكلاسيهاي آن شهيد نيز حضور داشتند حاضرين با نثار گل بر مزار كيانوش آسا نسبت به مقام والای او اداي احترام كردند.
كيانوش آسا از كردهاي اهل حق كرمانشاه و دانشجوي ترم آخر فوق ليسانس مهندسي پتروشيمي دانشگاه علم و صنعت ايران بود كه روز 25 خرداد 88 سه روز پس از انتخابات در جریان تظاهرات مسالمت آمیز و میلیونی مردم ميدان آزادي تهران مورد اصابت گلوله قرار گرفت و سپس ناپديد شدو سوم تيرجسداو درپزشكي قانوني تهران توسط خانواده اش شناسايي گرديد.
گزارش تصویری:
محکومیت حمید رضا خادم به سه سال حبس تعزیری
خبرگزاری هرانا - حمیدرضا خادم، عضو موسس کمیته همبستگی با دانشجویان زندانی و همچنین عضو سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران، از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران به سه سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این فعال سیاسی و دانشجویی که در عاشورای سال گذشته در منزلش دستگیر شده و قریب به 2 ماه را در سلولهای بند 209 گذرانده بود،
به اتهام «تبلیغ علیه نظام» ، «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» و «اخلال در نظم عمومی» توسط قاضی صلواتی به سه سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد.تجمع دانشجویان دانشگاه بوعلی همدان در روز دانشجو
خبرگزاری هرانا - امروز دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان علی رغم محدودیت های فراوان که پیش رویشان بود، گرد هم آمدند و به تکریم روز دانشجو پرداختند.
به گزارش دانشجو نیوز، ۱۶ آذر امسال در دانشگاه بوعلی عده ای از بسیجیان با سوء استفاده از ایام عزاداری اباعبدالله (ع) به اجرای مراسم خود و دادن شعارهای همیشگی پرداختند. نکته قابل توجه حضور چهره های جدیدی از نیروهای حراستی بود که با اندام های درشت خود و با دوربین های در دستشان سعی در ایجاد رعب و وحشت در دانشجویان را داشتند. آنان با بستن درهای ورودی دانشکده علوم این دانشگاه مانع پیوستن دانشجویان داخل دانشکده و بیرون دانشکده شدند؛ با این حال دانشجویان در جلوی درهای بسته شده به سردادن "یار دبستانی" و نیز سرود "به لاله در خون خفته" پرداختند؛ این درحالی است که بسیجیان آزادانه، ۲ ساعت تمام بدون دغدغه دوربین های حراست و چندین و چند مشکل دیگر به انجام مراسم دعا و شعار و ... پرداختند.
نکته قابل توجه دیگر آنکه به گزارش برخی از دانشجویان ، نیروهای حراستی تا نیمه های شب به نصب دوربین های مدار بسته در دانشگاه پرداختند.
این بار نیز دانشجویان دانشگاه بوعلی توانستند به دیکتاتورها نشان دهند علی رغم این همه محدودیت "دانشجو زنده است."
به گزارش دانشجو نیوز، ۱۶ آذر امسال در دانشگاه بوعلی عده ای از بسیجیان با سوء استفاده از ایام عزاداری اباعبدالله (ع) به اجرای مراسم خود و دادن شعارهای همیشگی پرداختند. نکته قابل توجه حضور چهره های جدیدی از نیروهای حراستی بود که با اندام های درشت خود و با دوربین های در دستشان سعی در ایجاد رعب و وحشت در دانشجویان را داشتند. آنان با بستن درهای ورودی دانشکده علوم این دانشگاه مانع پیوستن دانشجویان داخل دانشکده و بیرون دانشکده شدند؛ با این حال دانشجویان در جلوی درهای بسته شده به سردادن "یار دبستانی" و نیز سرود "به لاله در خون خفته" پرداختند؛ این درحالی است که بسیجیان آزادانه، ۲ ساعت تمام بدون دغدغه دوربین های حراست و چندین و چند مشکل دیگر به انجام مراسم دعا و شعار و ... پرداختند.
نکته قابل توجه دیگر آنکه به گزارش برخی از دانشجویان ، نیروهای حراستی تا نیمه های شب به نصب دوربین های مدار بسته در دانشگاه پرداختند.
این بار نیز دانشجویان دانشگاه بوعلی توانستند به دیکتاتورها نشان دهند علی رغم این همه محدودیت "دانشجو زنده است."
چهار دانشجویی دانشگاه امیر کبیر تهران بازداشت شدند/گزارش تصویری
ادامه درگیری بین دانشجویان پلی تکنیک و نیروهای بسیج
خبرگزاری هرانا - تجمع امروز در دانشگاه امیرکبیر با در گیری بین نیروهای بسیج و دانشجویان ادامه دارد.
به گزارش دانشجو نیوز، پس از ایجاد درگیری بین دانشجویان و نیروهای فشار، آقای باقری که از اعضای حراست دانشگاه است و نقش زیادی در سرکوب های چندین سال اخیر داشته،۴ تن از دانشجویان را بازداشت و به حراست منتقل کرد. همچنین ذوقی از نگهبان های دانشگاه هم نقش برجسته ای در این اقدام داشت. تا این لحظه خبری از این عزیزان به دست نیامده است. گفتنی است که در تجمع امروز در دانشگاه امیرکبیر دانشجویان قصد نمایش دادن عکس مجید توکلی را داشتند که با حمله نیروهای بسیجی همراه شد.
گزارش تصویری:
فریاد مرگ بر دیکتاتوردرتجمع امروز دانشگاه قزوین
خبرگزاری هرانا - تجمع اعتراضی شانزدهم آذر، امروز در دانشگاه آزاد قزوین با حضور بیش از یکهزار نفر از ساعت 10 و از میدان قلم این دانشگاه آغاز شد. این حضور اعتراضی با شعار "یاحسین میرحسین" دانشجویان آغاز و در حالی بود که حضور نیروهای امنیتی و بسیج هر لحظه گسترده تر میشد و آنها اقدام به تهدید و فیلمبرداری از دانشجویان نمودند.
به گزارش خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران " هرانا" ، در ادامه دانشجویان با خواندن سرود "یار دبستانی" و دادن شعارهای "اشکان ما نمرده" و "امیر ما نمرده" یاد و خاطره این دو شهید را گرامی داشتند و نسبت به عدم محاکمه آمرین و عاملین این جنایت اعتراض کردند.
از صبح امروز نیروهای امنیتی و بسیج سعی داشتند با تهدید جلوی شکل گیری این تجمع را بگیرند که در نهایت دانشجویان با تعطیل کردن کلاس های نوبت دوم وبا سر دادن شعارِ " این آزاد ِ قزوینه، ذلت نمیپذیره" به این تهدیدات جواب ِ دادند.
پس از شروع تجمع از کنار دانشکده صنایع و مکانیک در هنگام عبور از دانشکده های برق و کامپیوتر دانشجویان این دانشکده نیز به جمع دانشحویان معترض پیوستند و این روند در هنگام عبور از دانشکده های عمران و معماری و همینطور دانشکده مدیریت ادامه یافت. دانشجویان معترض با شعار "دانشجوی باغیرت، حمایت،حمایت" و "دانشجو میمیرد، ذلت نمیپذیرد"همکلاسی های خود را به حضور در تجمع دعوت میکردند. در ادامه دانشجویان در ادامه با شعار"دانشجوی زندانی،آزاد باید گردد" خواستار آزادی دانشجویان و همکلاسی های دربند خود شدند.
پیش از این نیز پس انتخابات 22 خرداد 88 و در پی به شهادت رسیدن دو تن از دانشجویان این دانشگاه "اشکان سهرابی" و "امیرجوادیفر" تجمعات اعتراضی گسترده و باشکوهی در دانشگاه آزاد قزوین برگزار شده بود و این دانشگاه از دانشگاه های پیشرو در تجمعات اعتراضی بوده است.
تصویری از تجمع دانشجویان:
نامه همسر آرش سقر به رهبری: اجازه ندهید قانون بازیچه هوس و میل متصدیان شود
همسر آرش سقر در نامه ای به رهبری، با اشاره به ظلمی که به آنها رفته است، می نویسد: اجازه ندهید قانون خدا بازیچه هوس و میل بعضی متصدیان و کارگزارانی شود که حقوق زنان و کودکان مسلمان را نادیده میگیرند. وی از رهبری می خواهد که خواستههای قانونی و برحق وی را ادا و همسر بیگناهاش را سریعاً آزاد کنند.
آرش سقر یکی از اعضای ارشد ستادانتخاباتی میرحسین موسوی در مناطق سنی نشین کشور است که نام او نیز مانند بسیاری دیگر از زندانیان پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران کمتر در رسانه های خبری مطرح شده است.
آرش سقر، فعال سیاسی ترکمن از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، به هشت سال حبس تعزیزی و محرومیت پنج ساله از همه فعالیت های مطبوعاتی و سیاسی محکوم شده است.
آزاده قرنجی همسر آقای سقر ، دلیل ناشناس ماندن این زندانی سیاسی ترکمن را عدم موافقت خودشان برای مصاحبه با رسانه ها عنوان می کند و می گوید: ما نمی خواستیم ماجرای زندانی شدن همسرم را با مصاحبه های خبری پیچیده کنیم، همیشه نگران بودیم که اگر حرفی بزنیم ممکن است به ضرر همسرم تمام شود برای همین سکوت کردیم اما علی رغم همه اینها باز برای همسرم حکم هشت سال زندان صادر کرده اند و حتی با درخواست های مکرر ما برای مرخصی هم موافقت نکرده اند.
متن این نامه که نسخه ای از آن نیز در اختیار کلمه قرار گرفت به شرح زیر است:
حضرت آیت ا… سیدعلی خامنهای، مقام عالی و رهبر جمهوری اسلامی ایران
سلام من الله علیکم،
اینجانب آزاده قرنجیک، همسر آقای آرش سقر (فرزند عبدالغفور به شماره شناسنامه ۱۴۱) هستم.
همسر عزیز و خداخواه من از کارکنان خدوم و ساعی وزارت رفاه و تامین اجتماعی در شعبه ۱۳ اداره کل غرب تهران است که در دوران خدمتش منشاء آثار خیر بسیاری برای دولت و جامعه اسلامی بوده است.
ما هر دو ترکمن ایرانی و از اهل سنت (هموطنان و همدینان) شما هستیم که در پی دستگیری غیرقانونی و محاکمه ناعادلانه همسرم بسیار مظلوم واقع شدهایم و حقوق ما به شدت و به طور گسترده پایمال شده است.
اکنون که از اِعمال عدالت نسبت به خود در دستگاه قضایی تا حدود زیادی مأیوس شدهام، از شما برای تأمین حقوق خود و رعایت انصاف و اجرای عدالت استمداد میکنم و انتظار و درخواست دارم در اسرع وقت به متصدیان توصیه فرمایید و بلکه با تأکید بخواهید که خواستههای قانونی و برحق مرا ادا نموده و همسر بیگناهام را سریعاً آزاد نمایند.
اکنون مدت یکسال است براساس پارهای اتهامات گنگ و واهی و در نتیجه بدخواهیها و حسد عدهای از حاسدان تنگ نظر توسط افرادی که بعضاً بسیار خشن و درشترفتار بوده، لباس شخصی بر تن داشته و هویت و مسوولیت آنان هنوز هم برای ما کاملاً نامشخص است همسرم (در تاریخ ۱/۹/۱۳۸۸) در مقابل دیدگان کودک خردسالش (میثم که هنوز ۴ ساله نشده بود) دستگیر شده و هم اکنون در زندان اوین و ظاهراً در بند ۲۰۹ (به شماره پرونده ۸۹/۱۵۹۱۸/ط.د) گرفتار است.
حضرت آیتا…
من طی یک سال گذشته مصائب و مشکلات بسیار شدید مالی، جسمی و روحی را تحمل نمودهام اما اکنون توان از کف دادهام که مهمترین علت آن بیتابیها و بیقراریهای فرزند ۵ سالهام است که بدلیل هشیاری و شیرینزبانی و نیز وابستگی شدید مدام سراغ پدر را میگیرد. همچنین به علت عدم توانایی پرداخت اجاره بها و بیجواب گذاشتن درخواست صاحبخانه برای اجارهاش مجبور شدم منزل مسکونی را تخلیه و اندک وسایل زندگی خود را در منزل یکی از دوستان به طور موقت جابجا نموده و به امانت بسپارم.
حضرت آیتا…
بنده اکثر مطالب مربوط به خاطرات زندانی بودن شما به خاطر فعالیتهای عقیدتی و سیاسی در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را مطالعه کردهام. اما هرچه گشتم کمتر دیدم که این چنین همسر و فرزندان شما را در تنگنای معاشرتی و معیشتی قرار داده باشند. همسر خیراندیش و نیکوکار من همواره به اصلاح جامعه اندیشیده و در مسیر عقیده و ایمان به خیر جامعه گام برداشته است. چرا باید به خاطر ایمان و عقیدهاش که ظاهراً و احیاناً با عقیده دیگران تفاوتهایی دارد این چنین آزار ببیند و برخلاف حکم قرآن از دیدار شرعی و مصاحبت عرفی زن و فرزند و اعضای خانوادهاش محروم شود؟ و چرا باید زوج وفاداری از دستپخت و هدایا و دیدار زوجه وفادارش بینصیب بماند.
براستی بازداشت و یک سال حبس ناعادلانه آن انسان قانونمدار و بیگناه کدام مشکل حکومت و جامعه ایران را حل میکند؟
در دورانی که کوچکترین صدایی، حق و ناحق، مخفی نمیماند و آنی در جهان منعکس میشود این همه محرومیت برای همسر و پدری دلسوز و اهل چه فایدهای دارد و با کدام معیار حق و عدالت سازگار است؟
مقام عالی جمهوری اسلامی ایران
خدا را، خدا را، خدا را!
نپسنیدید که زنی مؤمن و مسلمان و آبرودار از دیدار و معاشرت با همسر قانونی و شرعی خود این چنین ناحق ماههای طولانی محروم بماند. هرگز نپسندید که کودکی خردسال و معصوم از نوازش و سرپرستی پدری مهربان محروم گردد.
اجازه ندهید قانون خدا بازیچه هوس و میل بعضی متصدیان و کارگزارانی شود که حقوق زنان و کودکان مسلمان را نادیده میگیرند.
همسر عزیز من نمادی از انسانهای قانونمند و قانونمدار است. او حتی ناخنگیر در جیب ندارد. از متصدیان امور بپرسید چگونه او را به تخلفات گُنگ و مبهم امنیتی متهم میکنند که اگر صد سال بگذرد و تلاش کنند اثبات نخواهد شد؟
حضرت آیتا…
چهارشنبه آینده ۲۶ آبان مصادف است با دهم ذیحجه، عید سعید قربان، یکی از دو عید بزرگ جهان اسلام، است و البته این عید نزد ترکمنان اهل سنت ایران بسیار بسیار عزیز و گرامی است و با عظمت و شکوه تمام برگزار میشود و تا یک هفته همه اقوام و خویشان ما در این روزهای فرخنده دید و بازدید میکنند و برای هم خیر و برکت آرزو میکنند.
از جنابعالی میخواهم عیدی من و فرزندم را آزادی و مرخصی و تأمین سلامتی و دیدار آرش سقر با خانوادهاش قرار دهید و متقابلاً از درگاه حضرت حق آرزو میکنم که پاداش این حسن عمل شما را عیدی بزرگ و برکت سلامتی و موهبت توفیق در این ایام خجسته و ایام دیگر قرار دهد. با کمال تأسف سال گذشته در چنین ایامی این عید ما را به ماتم و نگرانی و افسردگی بدل کردند.
حضرت آیتا…
آیا به نظر حضرتعالی این موافق موازین شرع مقدس اسلام است که انسانی نیک سیرت و خوش صفت را متهم و نه مجرم، قلمداد نموده و این چنین تحت فشارهای جسمی و روحی قرار دهند تا اعترافاتی را که حقیقت ندارد اما به شنیدن آن از زبان او مایلند از او اخذ نمایند، و بهرغم آن که او در حضور قاضی به عنوان جانشین اسوه و عدالت و مأمن مومنان منکرآنها گردد باز هم او را بلاتکلیف در زندان نگهدارند؟
آیا درست است که در روزگار سخت و سنگین و با این همه مضایق، حقوق و مزایای قانونی آرش سقر و همسرو فرزند وی را قطع نموده و خانوادهای هموطن و همدین را آواره سازند؟
خانواده پدری اینجانب با تمام مشکلات معیشتی که خود دارند برای حفظ آبروی خانوادهام از هیچ گونه کمک و لطفی مضایقه ننمودهاند اما چرا باید مسوولان در انجام امور این چنین نامهربان و کم انصاف شوند که نه تنها حقوق قانونی ما را ندهند بلکه حتی اموال و وسایل و کتابها و ابزار خصوصی ما را که حتی بعد از یک سال معلوم نیست براساس کدام قانون و به کجا برده اند، پس ندهند؟ چرا حلال خدا را بر ما حرام میکنند؟
مقام عالی جمهوری اسلامی ایران
آیا نباید به هنگام ایراد اتهام به خدمات ارزنده کسی نگریست که تمام وظایف محوله را به طرز شایسته انجام داده و همواره در مسیر خدمت به آرمانهای والای مردم ایران اسلامی گام زده است؟
من بسیار احتمال میدهم که عدهای که تحمل عزت و پیشرفتهای شغلی آرش سقر را نداشتند خبط و خطا کردند برایش دسیسه چیدند و علیه او توطئه کردند و به اشتباه او را به اسارت و زندان انداختند و البته من یقین دارم که خدای مهربان همسرم را این امتحان سخت، سالم و سرفراز خلاصی خواهد بخشید و من به کرم و لطف الهی ایمان دارم.
امیدوارم که جنابعالی تصدیق بفرمایید که از همیّت و شرف و انصاف و عدالت و رأفت اسلامی بدور است که همسری وفادار و فرزندی خردسال و تشنه و جویای محبت را از ملاقات حضوری و دیدار ضروری شوهر و پدر خود منع کنند.
از آن مقام عالی استدعا دارم برای گشایش امور و رفع این بیعدالتی اوامر مقتضی صادر فرمایند تا هم از ما رفع ستم شود و هم از همه مسوولان خیراندیش کشور میخواهم خسارات مادی و معنوی وارده به ما را جبران نمایند. باشد که رهایی ما از این رنج و بلاتکلیفی و مشقت، و پذیرایی ما از عضو عزیز خانواده، و شعرهای زیبایی که میثم معصوم من درباره شادی و پایکوبی فرشتگان میخواند توشه خیری را برای همه مقامات دلسوز ایران فراهم کند. همواره سربلندی و عزت ایران را آرزو دارم.
با تحیت و سلام دوباره
آزاده قرنجیک
نامه تاج زاده از اوین به همسرش
سید مصطفی تاج زاده با ارسال نامه ای از اوین برای همسرش فخرالسادات محتشمی، با سپاس از زحمات همسرش می گوید: تأمین حداقل های زندگی، آن چنان که در شأن خانواده هایمان باشد، وظیفه من و حق تو، عارفه و فاطمه بوده است. شرمنده ام که نتوانسته ام تکلیف خود را در این زمینه انجام دهم. با وجود این، تو ای هم راز من، نه تنها با من ساختی بلکه خانه مان را محل رجوع بسیاری از دردمندان و ستم دیدگان کرده ای.به گزارش تحول سبز متن این نامه به شرح زیر میباشد:
به نام خدا
فخری عزیزم!
دور بودن از تو، به ویژه در این ایام و سن و سال که نیازمند تبسم شیرین توأم، برایم سخت است ولی هر دو آموخته ایم که از متن تلخ کامی ها چگونه سربرآوریم و زشتی اهانت ها، تهمت ها و حبس ها را با زیبایی توکل هرچه بیشتر به خداوند مهربان و با تکیه بر محبت های بی دریغ مردم پشت سر بگذاریم و محدودیت های روزافزون را بستر گشایش های بیش از پیش گردانیم.
بانوی صبورم!
تو برای من فقط همسر و هم دل نبوده ای بلکه هم فکر و همراه خستگی ناپذیرم نیز بوده ای و هستی. علاوه بر آن با بزرگواری، کوتاهی و خطاهایم را تحمل کردی. درست است که ما برای آرمان مشترکی می کوشیم ولی تو با همه باری که به دوش می کشی، به خصوص در این ماه های اسارت من، زندگی را اداره و مرا به پایداری و پایمردی بیشتر دعوت می کنی. تو مرا چنان آسوده خاطر کرده ای که در راه پرفراز و نشیب آزادی و شرف لحظه ای درنگ نکنم و قلم خویش و زبانم را بی دغدغه در خدمت محرومان قرار دهم و به سهم و توان خویش حرمت و حقوق انسان ها را پاس دارم.
نازنین من!
تأمین حداقل های زندگی، آن چنان که در شأن خانواده هایمان باشد، وظیفه من و حق تو، عارفه و فاطمه بوده است. شرمنده ام که نتوانسته ام تکلیف خود را در این زمینه انجام دهم. با وجود این، تو ای هم راز من، نه تنها با من ساختی بلکه خانه مان را محل رجوع بسیاری از دردمندان و ستم دیدگان کرده ای. از تو سپاس گزارم ای محتشم من که به حق فخر سادات نام نهادندت.
همدم من!
گفتی که مایلی بدانی من اوقات خود را در زندان چگونه پر می کنم و من مشتاق تر که بدانم تو باز چگونه می درخشی! و در شرایط دشوار اما سبز و تاریخ ساز برای ایران، چه چهره ای از یک زن مسلمان ایرانی به نمایش می گذاری؟ ما، من و برادر عزیزم محمد نوری زاد در اوین انتخاب زیادی نداریم جز مطالعه، گفتگو، نوشتن، انجام فرائض، ورزش در همین فضای محدود و تماشای تلویزیون و البته آقای نوری زاد کارهای هنری هم انجام می دهد. خدای را سپاسگزاریم که فرصت مناسبی برای خواندن و اندیشیدن و بحث درباره موضوعات متفاوت به دست آورده ایم. در نامه های بعدی از این مباحث و نیز کتاب هایی که خوانده ام یا در حال مطالعه آن ها هستم، برایت خواهم نوشت.
عزیزدلم!
می دانی که در دوران آزادی پس از اسارت نخست، وقتی هر عزیزی از فداکاری، شجاعت، استقامت، درایت و مدیریت، غم خواری و قلم تو تعریف می کرد، چقدر خوشحال می شدم. تو این صفات برجسته را از قبل هم داشتی اما در جنبش سبز، بدون لحظه ای آرام و قرار، روئیدی، بالیدی و اوج گرفتی. تو ثابت کردی آزادگی با دین داری، شجاعت با عفت و زیبایی با نجابت منافات ندارد، هم چنان که زمان شناسی با اصالت یا خدمات اجتماعی با فعالیت حزبی و کسب مدارج علمی با حضور در متن چالش های سیاسی.
نشان دادی که مستقل اندیشیدن می تواند با پاس داشت حرمت پدر و مادر همراه باشد. ثابت کردی احترام به سبک های گوناگون زندگی با رعایت حجاب اسلامی نه تنها ممکن که زیباست. تو نشان دادی تلاش شبانه روزی و اشتیاق به احقاق حق، نیازمند صبوری است و در همه حال با وجود اندوه خواری، خوش خلق و امیدوار بودن را می طلبد.
خداوند را سپاسگزارم که مرا از نعمت داشتن پدر و مادری همراه، فرزندان و دامادی هم دل، اقوام و دوستانی باوفا و بزرگوار و سرانجام همسری سازگار و فداکار، بهره مند گرداند.
به خدا می سپارمت که بهترین پشت و پناه است.
دوستت دارم
مصطفی
اوین آذرماه
نامه ای از همسر محمد نوری زاد:
ای کسانی که اکنون قدرت در دستانتان است؛ دست خدا بالای همه دستهاست
محمد نوری زاد جهادگر و رزمنده دفاع مقدس ماهها انفرادی و بازداشت را به خاطر چند نامه انتقادی تحمل کرده است و هنوز در زندان است.خانم فاطمه ملکی همسر این مستند ساز در نامه ای ضمن شرح وضعیت همسرش به «همه آنها که اکنون قدرت در دستشان است» تذکر داد که یادشان نرود بازگشت همه به سوی خداست و باید به او پاسخگو باشند و دست اوست که بالای همه دست هاست.
متن نامه همسر محمد نوری زاد که در اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است:
به نام خدای بندگان سپاسگزار و ناسپاس و به نام خدای خودیها و غیر خودیها
“خطاب به همه ی کسانی که اکنون قدرت در دستتشان است”
برای همسرم محمد نوری زاد که اکنون به شکنجه ی مضاعف دچار شده است
از روزهای نخستین انقلاب تا کنون شرایط و حوادثی پیش آمد که افراد شایسته به مرور غربال شدند و جامعه روز به روز از آرمان های خود فاصله گرفت. وحدت کلمه که رمز پیروزی ما بود کم کم جای خود را به تکثر کلمه داد. و هنر ما اینگونه نمایان شد که هر روز دوستان انقلاب را به دشمنان و یا به بی تفاوتان بدل کردیم. به جای اینکه مانند اعضای یک خانواده، به درد هم برسیم و مشکلات را از سر راه برداریم، هر روز به انگی اغلب اعضای تازه به هم پیوسته ی این خانواده را از خود تاراندیم. گر چه این خانواده فرزندان ناخلف هم داشت، ولی تا جایی که توانستیم از عناوین مفسد فی الارض، جاسوس، منافق، مزدور، بیگانه پرست و … بهره بردیم و اغلب فرزندان این مرزوبوم را از تر و خشک با نامهای ناشایست نامگذاری کردیم. خانواده ای که تازه طعم خوش یکی شدن را چشیده بود و آرزو داشت کامش همچنان شیرین بماند، کم کم با همین کج سلیقگی ها ذائقه اش تلخ شد.
در مزرعه ای که می شد گل کاشت، تخم زر و زور و تزویر (که هر کدام مظهر تفرقه اند) پاشیده شد. دانسته و ندانسته دام تفرقه گسترده شد، وبا کمال تاسف اغلب ما در این دام گرفتار آمدیم. از این میان، کسانی توانستند فریب صیادان نیرنگ باز فرصت طلب را نخورند که تنها خدا را می دیدند و تنها او را منشا امور می دانستند. دام تفرقه، هر روز گسترده تر می شد و کم کم ندای خداخواهی جایش را به خودخواهی داد. و آن باغ پر گل را که حتی تصورش هم برایمان لذتبخش بود، به منظره ای بدل کرد که نه تنها دیدنش لذتی نداشت، بلکه آرزو می کردیم که ایکاش چشم و گوش نداشتیم تا تصویر باغ خود را اینگونه لگد مال ببینیم.
ولی چاره چه بود؛ ما هم چشم داشتیم وهم گوش، باید صحنه هایی را می دیدیم که وارثان انقلاب را شایسته ی آن نمی دانستیم. متاسفانه، کم کم به این جور دیدنها عادت کرده بودیم، تا رسیدیم به صحنه ی انتخابات اخیر که دیگر سنگ تمام ماجراهای گذشته بود. پراکنده کاران و ناآرامان دست به دست هم دادند و دوباره عناوین خودپسند را به گونه ای به فرزندان این سرزمین که حالا، اکثرشان دیگر نه فرزند انقلاب، بلکه فرزندان انقلابیون بودند، نسبت دادند. معترضین، روزی اغتشاشگر و روزی دیگر عامل بیگانه، فتنه گر اغتشاشگر و… نامیده شدند.
من، برای اینهمه جدایی و پراکندگی علتی جز خدافراموشی و نبود تدبیر نمی یابم. تدبیری که اگر بود می توانست گره گشای اکثر حوادث بعد از انتخابات باشد. بزرگان قوم هم که باید با پادرمیانی خود جامعه را از این سردرگمی نجات می دادند و اگر لازم بود، از اعتبار خود نیز هزینه می کردند، به جا عمل نکردند و نخواستند و یا نتوانستند جامعه را از این خدادوری نجات دهند. عده ای هم، اگر از این قوم، پا در میان گذاردند و فریاد وااسفا سر دادند، با آنان همان کردند که دیده و شنیده ایم.
حال در این میان کسانی هم پیدا شدند که از تبار شهدا بودند و پایبند اصول؛ هر آنچه داشتند در طبق اخلاص نهادند و نتوانستند حقایق را نادیده بگیرند و حقیقت را قربانی مصلحت کنند. برخی هم برحسب وظیفه، مامور و معذور بودند و تصمیم گرفتند که این حقیقت جویان و باخبران را تنبیه کنند تا نتوانند دیگر، روز را فریاد زنند؛ غافل از این که روز، روز است، اگر چه ابری باشد؛ و با فریاد این و آن شب نمی شود.
بعد از ماجرای انتخابات، مصائب بسیاری بر ما خانواده های زندانیان سیاسی رفته و می رود. همه ی ما می دانیم که گرچه به ظاهر همسران ما در دستان شما اسیر و زندانی اند، ولی خوب است بدانید که اسیر و زندانی هم برای خود آدابی و ترتیبی و قانونی دارد. من کم و بیش از وضعیت زندانیان و خانواده های ایشان با خبر هستم؛ بدون استثناء، همه از بی قانونی و بی عدالتی گله مند و درد مندند.
در این مجال، فقط به اختصار درباره ی وضعیت همسرم سخن می گویم. همسرم محمد نوری زاد، جهادگر، نویسنده و کارگردان، در تاریخ ۲۹ آذر ماه سال ۸۸، به اتهام نوشتن چندین نامه به رهبری و رئیس قوه قضائیه راهی زندان اوین شدند. پس از ۹۳ روز بی خبری مطلق، روز سوم عید ۸۹ اولین تماس تلفنی برقرار شد. بعد از ۱۰۷ روز هم، اولین ملاقات، آن هم به خواست خداوند پس از جلسه ی دادگاه صورت گرفت. ایشان بعد از ۱۸۶ روز، با قرار وثیقه ی سیصد میلیون تومانی، به مرخصی آمدند.
در نتیجه ی شرایط نامساعد هفتاد روز انفرادی و بازجویی های آنچنانی و نزدیک به سه ماه روزه داری پیوسته، حدود بیست کیلو کاهش وزن داشتند. در این دو ماه مرخصی، تا حد امکان، بازپروری و معالجات پی گیری شد، ولی فرصتی برای معالجه ی دندان های ایشان باقی نماند؛ چراکه دندانهای ایشان به مداوای شش ماهه نیاز داشت.
ایشان مجدداً در تاریخ ۲۷ مرداد ۸۹ تلفنی احضار شدند. بعد از افطار، ایشان را تا اوین بدرقه کردیم. حدود دوهفته بعد متوجه شدیم که با آقای تاجزاده در قرنطینه به سرمی برند. مدتی بعد هم اطلاع دادند که می توانیم با ایشان ملاقات کابینی داشته باشیم؛ روزهای چهارشنبه، که روز ملاقات زندانیان عادی است و فقط ما دو خانواده زندانیان سیاسی به ملاقات می رویم.
اکنون حدود ۱۱۰ روز از احضار مجدد همسرم می گذرد. ایشان در این فاصله دچار اگزمای پوستی، آن هم به دلیل تشخیص اشتباه پزشک اوین شده اند، که خوشبختانه بعد از مدتی تحت درمان قرار گرفتند و بهبود نسبی حاصل شد. اکنون نیز نزدیک به دو ماه است که ایشان دچار عفونت پیشرفته ی لثه و دندان شده اند. بنا به تشخیص دو دندانپزشک اوین باید تحت عمل جراحی قراربگیرند و متاسفانه این امکان در بهداری اوین وجود ندارد. جدیدا هم متوجه شده ایم که آرتروز زانو نیز به مشکلات ایشان اضافه شده است. هم ایشان و هم اقای تاجزاده به شدت نیاز به درمان و مراقبت ویژه دارند؛ ایشان از ناحیه ی دهان و دندان و زانو، و آقای تاجزاده هم از ناحیه ی گردن، کمر و پا؛ بطوریکه به سختی راه می روند و پاهایشان به شدت ورم کرده است.
در این فاصله، همسرم چهار نامه جهت مرخصی نوشته اند که متاسفانه پاسخ ایشان را با شکایت جدیدی از سوی مامورین وزارت اطلاعات داده اند! من هم در تاریخ ۱۵ آبان نامه ای به دادستان نوشته ام مبنی بر درخواست مرخصی فوری ایشان و ملاقات حضوری که تاکنون نداشته ایم، و هنوز هیچ پاسخی دریافت نکرده ایم.
همه ی شما نیک می دانید که همسران و فرزندان و عزیزان ما به قدر کافی در این یک سال و نیم اخیر، هم به لحظ روحی و هم به لحاظ جسمی آسیب دیده و شکنجه شده اند. دیگر بیشتر از این راضی نباشید بیماری آنان، شکنجه و ظلم مضاعفی را بر ایشان تحمیل کند و مرگ تدریجی را برایشان رقم بزند.
نمی دانم چرا در برابر این بی عدالتی ها کسی پاسخگو نیست، و نمی دانم که دیگر باید سراغ چه کسی برویم. پس به ناچار مخاطب خود را فقط کسانی قرار می دهم که اکنون قدرت در دستشان است. به آنان می گویم:
ای کسانی که اکنون قدرت در دستانتان است، یدالله فوق ایدیهم
بدانیم و بدانید که خدایی قدرتمند هست که همه ی ما از اوییم و به سوی او باز می گردیم. انا لله و انا الیه راجعون.
بدانیم که تنبیه کننده ی واقعی خداوند است و نجات بخش همه ی ما هم هموست. پس خود را به ننگ ناراستی ها و نادرستی ها آلوده نکنیم و بدانیم کوچکترین ظلم ما به خودمان بازمی گردد. بترسیم از آن روز مبادا و نفرین بندگان خوب خدا…
حق یارتان و عدالت پیشه تان
فاطمه ملکی
۱۲/۹/۸۹
تعویق محاکمه ابراهیم یزدی، به بهانه عدم انتقال از زندان به دادگاه
دادگاه دبیر کل نهضت آزادی ایران، که قرار بود در روز ۱۶ آذر برگزار شود، به تعویق افتاد و او همچنان در بازداشت به سر میبرد.به گزارش میزان خبر، دادگاه دکتر ابراهیم یزدی که قرار بود دیروز (شانردهم آذرماه)، در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب محاکمه شود، به علت عدم انتقال از زندان به دادگاه برگزار نشد.
این گزارش حاکی است هیچ کدام از مقامات قضایی حاضر به پاسخ گویی در این زمینه نشدند.
این در حالی است که تعویق دادگاه به معنای تداوم بازداشت غیر قانونی این چهره سرشناس سیاسی است و بهانه ای مانند عدم انتقال از زندان به دادگاه، برای این منظور قابل قبول به نظر نمی رسد.
دکتر ابراهیم یزدی نهم مهر ماه در اصفهان به اتهام اقامه ی نماز غیرقانونی بازداشت شد و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. وی از ان زمان تاکنون در بازداشت به سر میبرد.