مترو تهران در سال 1377 آغاز به كار كرد و در طي 11 سال، فعاليت خود را از يك خط به چهار خط توسعه داد تا با اين كار ذائقه مردم خسته از ترافيك تهران را كه قبل از افتتاح مترو براي سفرهاي درونشهري تنها ميتوانستند از اتوبوس و تاكسي استفاده كنند، روز به روز به استفاده از قطارهاي زيرزميني سوق دهد.
در طي اين سالها و همراه با افزايش تعداد مسافران مترو، فروشندگي در مترو به عنوان شغلي خودجوش در ميان مردم به خصوص زنان رواج يافت و امروزه مترو جزء اماكني شده است كه بسياري از افراد براي خريد در واگنهاي آن تردد ميكنند.
آغاز سفر؛ ايستگاه اول
اگر مسيري طولاني در پيش داشته باشي، سوار شدن در نخستين ايستگاه برايت غنيمتي است چرا كه بدون دردسر ميتواني جايي براي نشستن پيدا كني؛ البته در هواي سرد زمستان، اين غنيمت مشكلاتي هم دارد از جمله اينكه فنهاي واگن با شدت هرچه تمامتر برخلاف روزهاي گرم تابستان، در حال فعاليت هستند و مطمئناً اگر قصد نشستن داشته باشي بايد به فكر عواقبش يعني سرماخوردگي يا حتي سرمازدگي هم باشي.
هنوز اول صبح است و واگن بدون حضور فروشندگان سوت و كور است ولي احتمالاً تا چند دقيقه ديگر فضاي واگن پر ميشود از صداي زناني كه با سن و سال و تيپ و لباسهاي مختلف اجناس خود را به مشتريان عرضه ميكنند.
واگنهاي ويژه بانوان مترو ، براي اين دسته از اقشار جامعه مكاني امن، بدون ماليات و پر از مشتريهاي رنگارنگ است كه شغلي هميشگي و پر درآمد را برايشان فراهم ميسازد.
فروشندههايي با ظواهر غربي
چند دقيقهاي گذشته است، قطار با صداي جيرجير كشداري در ايستگاه توقف ميكند، فروشندهها كه منتظر هستند با توقف قطار سعي ميكنند هر كدام از طريق يكي از درهاي واگن وارد شوند كه در مسير كسب و كار يكديگر تداخلي بهوجود نياورند.
فروشندهاي نزديكتر ميآيد، زني ميانسال با قدي بلند كه يك مانتوي تنگ و بدننما به تن دارد و شالي به سر انداخته است، در ميان فريادهايي كه براي معرفي اجناسش ميزند چيزي كه بيشتر جلب توجه ميكند، نحوه آرايش سر و صورت و موهاي اوست؛ با اينكه ميانسال است اما آرايشي بسيار تند و زننده دارد.
فروشنده ديگري كه او هم اتفاقاً ميانسال است، روسرياش را بر مي دارد و شروع به تبليغ شانه مو ميكند و انواع روشهاي استفاده از آن شانه كذايي را به طور كاملاً عملي بر روي موهاي رنگينش و در مقابل درب شيشهاي واگن كناري به نمايش ميگذارد.
فروشندههاي ديگر هم نزديكتر ميآيند، به چهره بعضي از آنها كه نگاه ميكني ديگر فراموش ميكني كه به اجناسشان نگاه كني و به اين ميانديشي با آن همه پولي كه خرج آرايش، لباس، كيف و كفششان كردهاند آيا واقعاً از سر ناچاري به فروشندگي در واگنهاي مترو رو آوردهاند؟
بعضي از زنان ميانسال مذهبي تفكر خوبي نسبت به ما ندارند
مريم 27 ساله كه تا سال سوم راهنمايي درس خوانده است و دو سال سابقه فروشندگي در مترو دارد در گفتوگو با خبرنگار زنان باشگاه خبري فارس «توانا» ميگويد: اگر آرايش صورت نداشته باشيم، چهرهمان خسته به نظر ميرسد و نميتوانيم مشتريهاي زيادي جذب كنيم.
وي ميافزايد: بعضي از زنان ميانسال مذهبي از حضور افرادي همچون من در مترو احساس ناراحتي دارند، اين را از نگاهشان ميفهمم. به خاطر اينكه ما حجاب درستي نداريم، آنها تفكر خوبي نسبت به ما ندارند.
مريم به فروشندهاي كه روبروي واگن آقايان، روسرياش را برداشته است، اشاره ميكند و ميگويد: همه جا، همه جور آدمي پيدا ميشود.
در اين شغل فقط اخلاق خوش مهم است
در ايستگاه بعد، خديجه لطفي كه 28 ساله است و ليسانس دارد، در حال فروش كالاي خود است؛ به نظر او مردم، كالايي را ميخرند كه ارزانتر باشد و اصلاً كاري به آرايش و پوشش فروشنده ندارند.
مريم حيدري 47 ساله كه ديپلم دارد و فقط 8 ماه است كه در مترو فروشندگي ميكند نيز در گفتوگو با خبرنگار زنان باشگاه خبري فارس «توانا» در مورد تأثير پوشش و آرايش فروشندگان در ميزان فروششان بيان ميكند: اصلاً نوع پوشش و آرايش تأثيري در فروش ندارد و فقط اخلاق خوش است كه ميتواند خريدار را جذب كند.
وي در ادامه ميافزايد: من با اينكه خودم به درآمد احتياج دارم ولي گاهي كه خانمهاي فروشندهاي را ميبينم كه خستگي از سرو رويشان ميبارد، حتي اگر به كالايي كه ميفروشند احتياج نداشته باشم، براي اينكه كمكي كرده باشم، حتماًاز آنها خريد ميكنم.
كمي كه بيشتر دقيق ميشوي، در لابهلاي جمعيت مسافران و فروشندگان مد روز، فروشندگاني را هم ميبيني كه نگاهشان خسته است و سر و وضع آنها، كاملاً معمولي است؛ به چشمانشان كه نگاه ميكني، موج افكار مشوش و درهم و برهم آنها را به وضوح ميبيني. شايد فكر اجارهخانه، قسط وام، خرج بچههاي كوچك و حتي جوانان بيكارشان، لحظهاي رهايشان نميكند.
قطار كه ميآيد، كنار ميايستي تا فروشندهها پياده شوند، پيرزني با يك ساك بزرگ از قطار خارج ميشود. او كه 66 سال سن دارد تا كلاس ششم قديم بيشتر درس نخوانده و به خاطر كهولت سنش نميتواند به طور مداوم به مترو بيايد، وقتي لب به سخن ميگشايد، اظهار ميدارد: 3 فرزند مجرد دارم كه بيمارند و من نان آورشان هستم.
وي ادامه ميدهد: اين لباسها را از يك توليدي ميآورم و پس از فروش، مقداري از سود نصيبم ميشود كه عالي نيست ولي شكر خدا خوب است.
مافيا در مترو
هر كدام از اين فروشندگان براي پنهان كردن اجناسشان از ديد مأموران، روشي براي بستهبندي آنها دارند.
فروشندهاي كه لوازم آرايش ميفروشد، كيفش را باز ميكند، جعبه كوچكي را بيرون ميآورد و خيلي سريع شروع به معرفي اجناسش ميكند.
فروشندهاي كه لباس و شال ميفروشد، اجناسش را درون يك چمدان چرخدار قرارداده تا براي مأموران زياد جلب توجه نكند و شبيه يك مسافر به نظر برسد.
فروشنده بدليجات، از هر كدام از اجناسش نمونهاي به گوش و گردن و مو و لباس خود آويزان كرده و وقتي وارد قطار ميشود، شالش را از روي آنها برميدارد و به فروش مشغول ميشود. اما در اين بين كساني هم هستند كه يا افتادن كالاهايشان به دست مأموران برايشان مهم نيست يا در گيرودار مشكلات زندگي و خستگي هر روزه فروشندگي و برخورد با اين همه آدم، ديگر حال و حوصله بستهبنديهاي مخفي و دور از ذهن مأموران مترو را ندارند و اجناسشان را در كيسههاي پلاستيكي جابهجا ميكنند.
ايستگاه امن
فروشندگان تازهكار تا بخواهند راه و چاه ايستگاههاي امن را پيدا كنند، چندباري اجناسشان به دست مأموران مترو ميافتد ولي فروشندگان حرفهاي به خوبي ميدانند كه كدام ايستگاهها براي رفتوآمد امنتر هستند.
در اين حالت حرفهايها به دو گروه تقسيم ميشوند؛ گروه نخست براي سوار و پيادهشدن ايستگاههاي پرت را انتخاب ميكنند كه به خاطر كمي تعداد مسافران، مسلماً مأموران كمتري دارند و البته اين فروشندگان بايد داخل قطار تا رسيدن به ايستگاههاي شلوغتر مگس بپرانند.
گروه دوم مسافران ايستگاههاي شلوغ مثل بازار و ميدان امام حسين (عليه السلام) هستند كه اولاً در ميان جمعيت به راحتي پنهان ميشوند و ثانياً چون معمولاً همه كساني كه از اين ايستگاهها رفتوآمد ميكنند، از خريد برگشتهاند و همه، بستههاي بزرگي به همراه دارند به همين دليل بستههاي فروشندگان زياد به چشم نميآيد.
خانم «ر» 25 ساله كه ليسانس حسابداري دارد و مأمور فروش بليط در يكي از ايستگاه شلوغ مترو است و همينطور آقايي حدوداً 40 ساله كه مأمور ايستگاه بهارستان است، بالاتفاق عقيده دارند كه شناسايي فروشندگان بسيار راحت است ولي مأموران مترو حق برخورد با آنها را ندارند.
اين خانم همچنان ميافزايد: مأموران كاور پوش، كارشان خدمات امور ايستگاهي است و اصلاً كاري به فروشندگان ندارند و اين پليس مترو است كه وظيفه برخورد با فروشندگان را دارد.
وي در ادامه بيان ميكند: وقتي به نمازخانه ميآيم، بعضي از آنها را ميبينم و به صحبتهايشان گوش ميدهم، به نظر من اكثريت آنها به اين كار احتياج دارند.
يكي ديگر از فروشندگان بليط كه خانمي حدوداً 26 ساله است بر خلاف سخنان همكارش ميگويد: بسياري از اين افراد خانوادگي كار ميكنند و درآمد بسيار بالايي دارند پس نميتوان گفت كه واقعاً محتاج هستند.
مأموران مترو وظيفهشان را انجام ميدهند
روژان 21 ساله كه تا سوم راهنمايي بيشتر درس نخوانده و از فروشندگان متروست به خبرنگار زنان باشگاه خبري فارس «توانا» ميگويد: با اينكه رفتار مأموران با ما خيلي بد است ولي من به آنها حق ميدهم چون وظيفهشان را انجام ميدهند.
وي تأكيد ميكند: ما در محيطي كه همه خانم هستند، فعاليت ميكنيم؛ چيزي را كه مردم به آن احتياج دارند ميفروشيم، پس چرا بايد با ما مثل خلافكاران رفتار شود؟
روژان در پاسخ به اين پرسش كه آيا تا به حال مأموران نيروي انتظامي او را دستگير كردهاند يا خير، ميگويد: بله، ولي من زياد با آنها كلنجار نميروم؛ آنها اجناسم را توقيف كرده و تعهد گرفتهاند كه ديگر فروشندگي نكنم.
بسياري از فروشندهها از ترس تشكيل پرونده قيد وسايل توقيفي خود را ميزنند
مريم حيدري نيز در مورد سرنوشت اجناس توقيفي توسط نيروي انتظامي معتقد بود كه نيروي انتظامي اجناس توقيفي را به شهرداري ميفرستد و مشخصاتي از فروشندگان ميگيرد تا اين فروشندگان بتوانند به شهرداري مراجعه كنند و اجناسشان را پس بگيرند البته بسياري از فروشندهها از ترس اينكه برايشان پرونده اي درست نشود، قيد وسايلشان را ميزنند و مشخصات اشتباهي ميدهند.
فروشندگي با طيب خاطر
اضطراب همراه هميشگي زنان فروشنده متروست، موقع سوار و پياده شدن، اول خوب بايد ايستگاه مورد نظرشان را زير نظر بگيرند و بعد به سرعت وارد واگن شوند يا بدون جلب توجه از آن خارج شوند.
فروشندگي در مترو براي آنان اگرچه كاري امن در محيطي زنانه است ولي پر از دلمشغولي و نگراني به خاطر توقيف شدن اجناسشان توسط مأموران است.
غلامرضا لطيفي، كارشناس مسائل شهري در گفتوگو با خبرنگار زنان باشگاه خبري فارس «توانا»، ضمن مسئول دانستن سازمان مترو، شهرداري و در رده بالاتر وزارت كار وامور اجتماعي به منظور ساماندهي فروشندگان مترو، تأكيد ميكند: در اين زمينه شهرداري مسئوليت اصلي را بر عهده دارد.
وي بيكاري را دليل اصلي افزايش روزافزون فروشندگي در مترو عنوان ميكند و ميافزايد: زماني كه نهادهاي دولتي نتوانند براي افراد جامعه شغل ايجاد كنند، مسلماً خود آنها دست به كار خواهند شد.
اين استاد دانشگاه ضمن رد هرگونه برخورد غيراصولي با فروشندگان مترو، تصريح ميكند: در بسياري از كشورها از جمله تركيه، كشورهاي آسياي جنوب شرقي و حتي برخي كشورهاي اروپايي دستفروشي در مترو وجود دارد.
وي در مورد راهكارهاي ساماندهي فروشندگان مترو ميگويد: نهادهاي مسئول با شناسايي اين افراد ميتوانند براي آنها كارت فروشندگي صادر كنند به نحوي كه نوع كالاي در معرض فروش هر فروشنده در كارتش قيد شود.
وي همچنين ايجاد غرفههاي ثابت در ايستگاههاي مترو را براي اين فروشندگان به عنوان راهكاري ديگر در اين زمينه ذكر ميكند و ادامه ميدهد: اين روشها هم ميتوانند عده زيادي را از بيكاري درآورند و هم براي سازمان مترو و شهرداري منبع درآمد باشند و هم از زشت شدن چهره مترو جلوگيري كنند.
وضعيت فروشندگان در مترو موجب بينظمي شده است
مجيد ابهري، مشاور كميسيون اجتماعي مجلس با اشاره به سماجت برخي فروشندگان مترو در هنگام فروش اجناسشان، اين امر را سبب از دست رفتن صبر و حوصله مسافران ميداند و ميافزايد: وضعيت كنوني فروشندگي در متروي تهران موجب بينظمي ميان مسافران و فروشندگان شده است.
اين متخصص علوم رفتاري در ادامه به خبرنگار زنان باشگاه خبري فارس«توانا» اظهار ميدارد: يكي از پيامدهاي سماجت فروشندگان مترو، ايجاد رقابت كاذب مابين فروشندگان است.
وجود فروشندگان در مترو حواس مسافران را پرت ميكند
وقتي پس از يك روز پر از كار و شلوغي و خستگي وارد مترو ميشوي، به احتمال زياد بايد مسير را ايستاده طي كني، در ازدحام جمعيت و صحبتهاي مسافران، صداي فروشندگان مترو نيز از گوشه و كنار واگن شنيده ميشود؛ فروشندگاني كه اجناسشان را بايد از لابهلاي مسافران رد كنند و احتمالاً به دنبال ترمزهاي ناگهاني قطار به مسافران تنه بزنند.
حالا از يك طرف بايد سعي كني ميلههاي مترو از دستت رها نشود كه روي زمين نيفتي، از طرف ديگر بايد به چپ و راست و بالا و پايين حركت كني تا فروشندگان بتوانند وسايلشان را جابهجا كنند و از طرف ديگر بايد حواست باشد كه ايستگاه مقصد را گم نكني؛ اين كارها به نظر سخت ميآيد.
محدثه زين العابدين 20 ساله و دانشجوي روانشناسي كه مسافر متروست، در مورد سروصداي فروشندگان مترو به خبرنگار زنان باشگاه خبري فارس «توانا» ميگويد: اين فروشندگان آنقدر زياد هستند و آنقدر با سر و صداي بلند اجناسشان را تبليغ مي كنند كه گاهي حواسم پرت ميشود و ايستگاه مقصدم را رد ميكنم.
سارا جانقربان 21 ساله و ليسانس با بيان اينكه «در مواقعي كه مترو شلوغ است حركت فروشندگان در ميان واگن باعث اذيت و آزار مسافران ميشود» اظهار ميدارد: من در مقابل آزار و اذيت فروشندگان مترو، فقط صبر ميكنم و تا به حال با آنها برخورد نكردهام.
وسوسه يا نياز
اجناس فروشندگان مترو بيشتر اوقات وسوسه كننده است، اجناسي كه شايد خيلي ضروري نباشد، اجناسي كه شايد هيچگاه به خريد آنها نيازي نباشد اما وقتي نخستين مسافر براي خريد پيش قدم ميشود، حس وسوسه كننده خريد در كنار حس قدرتمند چشموهمچشمي سببساز خرج شدن آسان خرجي خانواده خواهد شد، و البته عدهاي هم هستند كه هميشه كنترل احساسشان را در دست دارند.
صدف نورپرور 14 ساله و دانش آموز سوم راهنمايي به خبرنگار زنان باشگاه خبري فارس «توانا» ميگويد: وقتي زيور آلات را در دست فروشندگان ميبينم، واقعاً دوست دارم كه خريد كنم ولي خودم را كنترل ميكنم.
خانم صالحي 50 ساله كه فرهنگي بازنشسته است در اين رابطه تأكيد ميكند: فروشندگان با تبليغات و سروصدايشان بيشتر مسافران را براي خريد وسوسه ميكنند.
به خاطر ترس از آبرويم ديگر نميخواهم در مترو كار كنم
دستفروشي در مترو شايد شغلي قانوني نباشد و به قول مأمور نيروي انتظامي ايستگاه امام خميني (رحمت الله عليه) هزاران عيب از جمله افزايش طلاق، موافق نبودن بعضي ازخانوادههاي فروشندهها، استاندارد نبودن كالاها، فروش مواد مخدر در پوشش فروشندگي و ضمانت نداشتن اجناس داشته باشد اما براي بسياري از فروشندگان يك شغل حياتي محسوب ميشود كه البته از ديد بعضي از افراد جامعه پذيرفته شده نيست.
فرض كنيد شما يك فروشنده باشيد، وسط راهروي قطار ايستادهايد و با صداي بلند و لحني متفاوت مشغول تبليغ اجناستان هستيد، يكدفعه چشمتان ميخورد به يك آشنا، يك فاميل، يك دوست قديمي، چه حالي پيدا ميكنيد؟ پروانه در همين زمينه معتقد بود «من از شدت خجالت، رنگ به رنگ مي شوم و در نخستين ايستگاه قطار را ترك ميكنم.»مريم اما خيالش راحت بود و ميگفت: « من بچه شهرستانم ».
مريم حيدري كه فردي خجالتي و كمرو بود و نگاه مسافران مترو را كشنده و تحقيرآميز ميديد در اين مورد سه بار تكرار كرد «آبرو، آبرو، آبرو» و بعد افزود «من دختر و پسر مجرد دارم و به خاطر ترس از آبروي زندگي آينده آنها، ديگر نميخواهم در مترو كار كنم.»
حريم
قطارهاي قديمي مترو، واگنهاي كاملاً مجزايي داشتند كه زمينه ديدزني را براي مسافران واگنهاي مجاور يكديگربه وجود نميآورد اما در حال حاضر بيشتر قطارهايي كه در خطوط مترو رفتوآمد ميكنند از نوعي هستند كه واگنهاي به هم پيوسته دارند و فقط به وسيله يك در كوچك شيشهاي كه قابل باز شدن است از يكديگر جدا ميشوند و اين مسئله باعث به وجود آمدن فضاي مفرح و دلانگيزي براي بعضي آقايان مسافر واگنهاي كناري واگن ويژه بانوان شده است.
مقدم 25 ساله كه مربي پيش دبستان است از فروشندگان لباسهاي زنانه كه كارشان را مقابل واگن آقايان انجام ميدهند، به شدت ناراحت است و در اين رابطه اظهار ميدارد: من واقعاً از اين كار عصباني و ناراحت ميشوم و فقط سعي ميكنم طوري بنشينم يا بايستم كه پشت به واگن آقايان باشد، چون واقعاً معذب هستم.
ايستگاه آخر
اينجا ايستگاه آخر است ولي هنوز هم فروشندگان به دنبال مشتري هستند، مسافران قطار را ترك ميكنند تا به سراغ كار و زندگي خود بروند اما فروشندگان مترو پياده ميشوند تا دوباره سوار شوند؛ مسير را برگردند يا در ايستگاههاي تقاطع خطوط مترو، مسيرشان را عوض كنند، براي فروشندگان مترو ايستگاه پاياني وجود ندارد.
منبع: تا قانون خانواده برابر