مرتضی کاظمیان
شکایت وزارت اطلاعات از خبرگزاری فارس؛ شاهدی مهم از رقابت پنهان در متن حاکمیت اقتدارگراست.
زیر سایهی خودکامگی حاکم بر ایران، باندهای قدرت در کشاکشی غریباند.
تمامیتخواهان در ضرورت تداوم اقتدارگرایی تردیدی ندارند، اما حوزههای
چالش آنان کم نیست. پشت پردهی اقتدار نامشروع، باندهای قدرت در تقسیم ثروت
و منزلت و برخورداری از قدرت، به ستیزی مشغولاند که گاه جلوههایی از آن
عریان میشود.حکایت «جریان انحرافی» و احساس خطرهایی که از آن شد، بهقدر لازم شهره است. خبر جدید، شکایت وزارت اطلاعات از خبرگزاری فارس است.
روابط عمومی وزارت اطلاعات اعلام كرده که «بهدنبال انتشار خبر خلاف واقع و كذب خبرگزاری فارس در روز چهارشنبه مورخ 3/3/91 تحت عنوان «وزیر اطلاعات: فعلا راجع به اظهارات رییسجمهور سكوت میكنم» مبنی بر سكوت وزیر اطلاعات در برابر اظهارات آقای رییس جمهور در خصوص موضوع سكه و ارز، وزارت اطلاعات ضمن اعتراض شدید به فضاسازی خارج از عرف و خلاف اخلاق حرفهای، تخلف انجام شده خبرگزاری مزبور و انتساب خبر فوق به آقای مصلحی را به دادستان عمومی و انقلاب استان تهران منعكس و اعلام شكایت نموده است.»
خبرگزاری فارس در مصاحبهی مورد اشاره به نقل از حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات نوشته بود: «طبیعت کارهای اطلاعاتی سکوت است و اجازه دهید فعلا راجع به این مسئله صحبت نکنم.» گفتهی وزیر اطلاعات مورد اعتماد رهبر جمهوری اسلامی با این تیتر منتشر شد: «وزیر اطلاعات: فعلا راجع به اظهارات رییسجمهور سكوت میكنم.» تیتری که به مذاق مصلحی خوش نیامده است. هفته گذشته احمدینژاد در سفری استانی به اخلال در بازار ارز و طلا توسط توطئهگان اشاره کرد. وی گفت که برخورد با این اخلال و توطئه، نیازمند اطلاعات دقیق در زمان مناسب است اما «متاسفانه دست دولت از این جهت خالی بود.» او بار دیگر به وزیر اطلاعاتاش طعن زد.
صرفنظر از دعوای احمدینژاد و وزیر اطلاعاتاش، که البته خود بخشی از مدعای ابتدای یادداشت را مدلل میکند، نکتهی مهم، دعوا و رقابت و اختلاف نظر باندهای اطلاعاتی-امنیتی جمهوری اسلامی است.
حالا چند سالی میشود که سپاه پاسداران دستی گشوده در اقدامات امنیتی و برخوردهای مربوطه یافته است. شاید نقطه عطف خیز حفاظت اطلاعات سپاه، بازداشت فلهای نیروهای ملی-مذهبی در زمستان 1379 و بهار 1380 باشد. از آن هنگام، بحث «اطلاعات موازی» سرکشید. رهبر جمهوری اسلامی گزارش وزیر اطلاعات خاتمی را (در مورد برانداز نبودن ملی-مذهبیها) با استناد به ادعای همان اطلاعات موازی، رد کرد و بر ضرورت برخورد امنیتی-قضایی با مهندس سحابی و همفکرانش تاکید کرد.
آن گروه، در سرکوبهای امنیتی و برخوردهای شبهقضایی پس از کودتای انتخاباتی 1388، دستی گشوده داشتند. بسیاری از اصلاحطلبان و روزنامهنگاران توسط آنان مورد بازجویی و شکنجه و بدرفتاری قرار گرفتند.
فعالان سیاسی و کنشگران مدنی سبز و روزنامهنگاران به قربانیان باندهای قدرت مبدل شدهاند. اینان گاه توسط دفتر پیگیری وزارت اطلاعات مورد احضار و بازجویی و تهدید قرار گرفتهاند، و زمانی توسط نیروهای امنیتی مسلط بر دو-الف و دادسرای شهید مقدس اوین و همان نیروهای امنیتی و اطلاعاتی سپاه.
بهدشواری میتوان داوری کرد که چه کسانی از این بلبشوی امنیتی-اطلاعاتی در جمهوری اسلامی سود میجویند. باندهای قدرت علاوه بر آنکه علیه یکدیگر سند و مدرک جمع میکنند، راهبردها و سیاستگذاریها و تحلیلهای خاص خود را دارند.
بازنشسته شدن برخی کادرهای ارشد و قدیمی وزارت اطلاعات، جایگزینی آنان با برخی نیروهای جوان و بیتجربه و مدعی و حامی احمدینژاد، همزمان با حضور برخی نیروهای قدیمی، و این همه همزمان با ادامهی حضور مصلحی مورد تایید رهبر و مورد غضب احمدینژاد در رأس وزارت اطلاعات، در کنار خودمختاریها و اقدامات دستگاه امنیتی-اطلاعاتی سپاه، ملغمه و بلبشویی را در ایران حاکم کرده که تنها سرویسهای اطلاعاتی خارجی از آن سود میجویند و در نقطهی مقابل، دودش تنها به چشم دموکراسیخواهان و مخالفان وضع موجود میرود. آنان قربانیانی هستند (میشوند) که باید بازجوهای جوان را مجرب کنند و به نقطهای برسانند که برخی قدیمیها رسیدهاند: اشتباه بودن سرکوب و خشونت و نگاه متوهم به منتقدان و ابزار شدن برای مرکز ثقل قدرت.
باندهای قدرت جمهوری اسلامی به میزانی که در نهادهای امنیتی-اطلاعاتی (بخوانید دستگاههای سرکوب و بازتولیدکنندهی خفقان) نفوذ دارند، اقتدار نامشروع خود و لذتجوییشان از سرمایه ملی (نفت) را تداوم میبخشند.
شکایت وزارت اطلاعات از خبرگزاری فارس –که یکی از مهمترین بازوهای رسانهای تمامیتخواهان در تقدیس خشونت و تحریف حقیقت و نشر دروغ و تهمت علیه کنشگران جنبش سبز محسوب میشود- شاهدی مهم از رقابت پنهان در متن حاکمیت اقتدارگراست. منازعهای که روزی به شکل دعوای لایههای سنتی و رادیکال راست با «باند احمدینژاد-مشایی» خودنمایی میکند؛ زمانی در قالب تشکیل «جبهه متحد اصولگرایان» و «جبهه پایداری»، و انتقادهای تند حامیان مصباح از راستهای سنتی یا حملات متقابل محافظهکاران، ظاهر میشود؛ مقطعی در چالش دستگاه قضایی با نهادهای امنیتی جلوهگری مینماید، وقتی دیگر در رو کردن اسناد فساد مالی علیه این مقام ارشد اجرایی و آن مقام قضایی بروز میکند؛ و...
صرفنظر از این تبیین (دعوا و چالش «اطلاعاتی»ها، و منازعهی دستگاههای امنیتی) دو نکته/ملاحظه قابل تأمل است:
نخست، آسیبی که بهدلیل فقدان یک نهاد امنیتی-اطلاعاتی ملی و متمرکز، متوجه منافع ملی و دموکراتیزاسیون در ایران میشود. آسیبی که ریشه دارد در گشوده شدن دریچهها و کانالهای فراخ برای دستگاههای اطلاعاتی بیگانه، ریخت و پاشهای هنگفت و هزینهکردهای چندباره از درآمدهای ملی کشور برای سامان دادن این نهادهای سلطه و تداوم سرکوبگری آنها، و نیز خشونت مضاعف علیه جامعه مدنی و تهدید چندجانبهی دموکراسیخواهان.
دیگر، وحدت نظر باندهای قدرت و دستگاههای مزبور بر سر تداوم وضع غیردموکراتیک کنونی در جمهوری اسلامی است. چالش و منازعهی دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی، هنگامی که پای تغییر وضع موجود و جمع شدن بساط اقتدارگرایی به میان آید، به حاشیه میرود و به بازتولید خشونت میانجامد؛ اینچنین، منازعه و رقابت مزبور هرچند مثل دیگر شکافهای واقعی در جمهوری اسلامی، قابل تامل و محاسبه است اما مبنایی نیست.
اینچنین، برای تغییر وضع نامطلوب موجود، گریزی نیست جز «بازگشت به خویشتن»؛ تکیه بر «خود»، «شبکههای اجتماعی» و جنبش اجتماعی جدید و سبزرنگ ایران امروز.
آیدا قجر
جرس:
با نزدیک شدن به سومین سالگرد
انتخابات دوره ی دهم ریاست جمهوری، ایران همچنان سومین زندان روزنامه
نگاران نام گرفته است. روزنامه نگاران بسیاری در سه سال اخیر بازداشت شده و
احکام سنگینی دریافت کرده اند، عده ای نیز در انتظار اجرای احکام خود سکوت
اختیار کرده اند و بسیاری خاک خود را به قصد تبعید ترک گفته اند.
در ٱخرین رده بندی جهانی ٱزادی مطبوعات که توسط سازمان گزارش گران
بدون مرز تهیه شده است، ایران میان 179 کشور رتبه 175 را کسب کرده که پس آن
کشورها سوریه،ترکمنستان، کره شمالی و اریتره قرار گرفته اند.
به گزارش کمیته ی حمایت از روزنامه نگاران، شمار روزنامه نگاران
زندانی در سطح جهان نسبت به سال گذشته بیش از 20 درصد افزایش داشته و ایران
نیز هم چنان دارای بیشترین روزنامه نگار زندانی در جهان است.
بررسی وضعیت روزنامه نگاران پس از انتخابات دوره ی دهم ریاست جمهوری
ایران تا امروز، موضوع گفتگو با رضا معینی مسئول بخش ایران، افغانستان و
تاجیکستان سازمان گزارشگران بدون مرز است:
پس از گذشت سه سال از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، چند
روزنامه نگار در زندان های ایران در حال گذران دوران محکومیت خود هستند و
مجموعا چند سال حکم گرفته اند؟
در مجموع بنا بر ٱماری که در سایت سازمان گزارشگران بدون مرز منتشر
کرده ایم از 22 خرداد 1388 تا اول خرداد 1391 بیش از 300 روزنامه نگار
محاکمه و بازداشت شده اند و از این تعداد، امروز 32 نفر در زندان به سر می
برند.
از این 32 نفر 28 نفر به احکامی بین 1 تا 6 سال زندان محکوم شده اند
و تعداد دیگری در انتظار اجرای احکامشان یا بازگشایی پرونده هایی دیگر
برای محاکمه هستند.
خارج از این بخش، تعداد دیگری ٱزاد شده اند و عده ای هم وجود دارند
که کمتر از 24 ساعت یا یکروز در بازداشت بوده اند و ما به عنوان زندان
محاسبه نکرده ایم و به عنوان بازداشت های موقت نام برده ایم، در این
چهارچوب تعداد بسیار بیشتر است.
معمولا بیشتر آماری که ارائه می شود به تهران اختصاص دارد اما این
آمار بوشهر، کردستان، خراسان، اصفهان و آذرباریجان را در بر میگیرد به
طوریکه نزدیک به 300 نفر دیگر در سراسر ایران که برایشان پرونده تشکیل شده
است در انتظار محاکمه هستند.
در این مجموعه، تعدادی محاکمه و محکوم شده اند یا حتی محکومیتشان تمام شده است اما تعقیب قضایی در رابطه با ٱنها ادامه دارد.
آیا آمار دقیقی هم از روزنامه نگارانی که مجبور به ترک ایران شده اند وجود دارد؟
این ٱمار را نمی توانیم به شکل عمومی مطرح کنیم اما مجموعه ی
روزنامه نگاران و وبنگارانی که از طریق کمک های گزارشگران خارج شده اند یا
حداقل در این سازمان برایشان تشکیل پرونده داده شده است بالغ بر 200 نفر
هستند که از تیرماه 1388 تا نیمه اردیبهشت ماه سال جاری ایران را ترک کرده
اند.
ٱیا می توانید در مورد وضعیت ٱن ها و شکل خروجشان توضیح دهید؟
بیشترین خروج به دلیل هم مرز بودن با کشورهای پیرامون ایران بویژه
ترکیه اتفاق افتاد که با کمک ویزاهای ٱزادی که امروز متاسفانه دیگر اعطا
نمی شود صورت می گرفت و تعدادی دیگر از طریق کمیساریای عالی پناهندگی به
کشور سوم رفتند. تعدادی دیگر نیز همچنان در ترکیه منتظر مشخص شدن کشور سوم
هستند اما از همان هسته های اولیه یعنی حدود 200 نفر که ذکر شد می توان گفت
بیشتر از 120 نفر ٱنها تا یکسال پس ا خارج شدن، عمدتا به کشورهای فرانسه،
ٱلمان، نروژ و آمریکا پناهنده شده اند. تعدادی نیز به شکل فردی به دانمارک
و سوئد رفته و در آنجا تقاضای پناهندگی کرده اند.
شما در صحبت هایتان از وب نگاران نام بردید، بعد از انتخابات به
علت محدودیت های رسانه ای و بازداشت گسترده روزنامه نگاران، بسیاری از
شهروندان وظیفه ی اطلاع رسانی را برعهده گرفتند و از همان زمان نام
"شهروند خبرنگار" بر زبان ها جاری شد، آیا این عده نیز از حمایت های صنفی و
بین المللی برخوردار و در آمارها لحاظ شده اند؟
نام بردن از وب نگار با نگاه به همین گستره بود، یعنی مجموعه شهروند و وب نگار خبرنگارانی که در عرصه اطلاع رسانی فعال بوده اند.
واقعیت این است که بدون شک نخستین هدف جمهوری اسلامی ایران ممنوع و
ممانعت ایجاد کردن اطلاع رسانی بود. این ممنوعیت و ممانعت می توانست کمک
بیشتری به سرکوب حرکت اعتراضی مردم کند. بنابراین ٱنچه به اطلاعات و بویژه
اطلاعات تصویری مربوط می شد در این زمره قرار گرفت.
در اولین اطلاعیه های سازمان گزارشگران بدون مرز اشاره کردیم که
ٱنچه که باعث میشود نه فقط جمهوری اسلامی بلکه مردم را مقابل ٱینه قرار دهد
یعنی مشاهده ی تصویر واقعی سرکوب و عدم مدارا، باید ممنوع اعلام می شد و
در این رابطه روزنامه نگاران اولین هدف بودند.
پس از روزنامه نگاران تمام کسانی که در خیابان ها از تلفن، دوربین و
وسايل صوتی یا تصویری برای انعکاس اخبار استفاده می کردند مورد هدف قرار
گرفتند.
پس از دو هفته نخست، اطلاعات بسیاری منتشر شد و جمهوری اسلامی
ٱرام ٱرام شروع به محدود کردن فضا کرد و حتی در یکی از اطلاعیه هایی که
گزارشگران در اواسط تیرماه همان سال منتشر کرد خبر بازداشت نزدیک به 13
روزنامه نگار عکاس و فیلمبردار اعلام شده بود و این خود نشانگر اهمیت
ممنوعیت اطلاع رسانی برای جمهوری اسلامی بود.
این مجموعه وسیع بعد از سرکوب ها از ایران خارج شدند و وظیفه ما در چهارچوب حمایت از ٱزادی بیان و اطلاع رسانی کمک به آنها بود.
سازمان گزارشگران بدون مرز تا امروز اطلاعیه های بسیاری
منتشر کرده و رای زنی هایی نیز انجام داده است، در این سه سال ٱیا این دست
اقدامات توانسته حمایت هایی را برای روزنامه نگاران در داخل ایران به همراه
داشته باشد؟
فکر میکنم قضاوت در این رابطه را باید به روزنامه نگاران داخل
ایران واگذار کرد اما نه تنها سازمان ما بلکه دیگر سازمان های فعال در حوزه
ی حقوق بشر و حقوق انسانی اگر وجود نداشتند، اوضاع از امروز بسیار بدتر
بود.
به یاد دارم اولین اطلاعیه ای که سازمان گزارشگران بدون مرز منتشر
کرد درست بعد از انتشار اخبار داخل ایران بود که بنا به اطلاعاتی که به
دستمان رسیده بود از امکان ایجاد تشنج و
ناآرامی ابراز نگرانی کرده و تنها راه جلوگیری را در صدور مجوز برای ٱزادی بیان و ٱزادی اطلاع رسانی عنوان کرده بودیم.
متاسفانه باید بگویم این تحلیل یا شاید نوعی تجربه از مشاهده ی
اتفاقات دیگر کشورها که گفتگو می تواند جانشین درگیری میان حکومت و مردم
شود و بهترین راه ٱن ٱزادی مطبوعات و ٱزادی بیان است مورد توجه قرار نگرفت و
همانطور که مشاهده کردیم، عدم مدارای جمهوری اسلامی عاملی برای گسترش
تشنجات شد.
از همان ساعات اول سازمان گزارشگران بدون مرز و نهادهای بین المللی
شروع به اطلاع رسانی و طرح مسايل کردیم. اقدامات سازمان گزارشگران بدون
مرز، نهادهای بین المللی و
ایرانیانی که در خارج از کشور بودند عامل مهمی بود تا صدای خفه شده ی
مردمی که در خیابان ها بودند و اجازه راهپیمایی هم نداشتند، به گوش
جهانیان برسد.
آخرین سوال به تجربیات شما باز میگردد، پیش از این از روزنامه
نگاران بسیاری که ایران را ترک کرده اند صحبت کردید. حضور این روزنامه
نگاران در خارج از ایران پتانسیلی است برای این حرفه، با توجه به تجربه
ی حضور بیشترتان در خارج از کشور و فعالیت هایتان چه راهکاری برای استفاده
از این پتانسیل پیشنهاد میکنید؟
از اینجا شروع کنم که روزنامه نگاران ایران در طی این مدت تنها
کسانی بودند که به وظایفی که داشتند متعهد ماندند و این خود دلیلی است برای
هدف اول و آخر قرار گرفتن از سوی جمهوری اسلامی.
در آغاز آنچه به آن کودتای انتخاباتی می گویند لیستی از روزنامه
نگاران برای بازداشت تهیه شد، امروز هم همچنان تعداد بسیاری از ٱنها در
زندان ها به سر می برند بنابراین فکر می کنم که روزنامه نگاران ایرانی دینی
را که برای برقراری ٱزادی و دموکراسی بویژه ٱزادی بیان داشتند ادا کرده
اند.
به همین دلیل هم مورد نوعی خشم و سخت گیری حاکمیت قرار گرفته اند.
نباید فراموش کرد که مجموعه ی رسانه های ما و مجموعه ی فعالیت
مطبوعاتی در ایران، فعالیتی سیاسی است. ما هیچ وقت در ایران روزنامه های
مستقل نداشتیم و این روزنامه ها نتوانستند چه به مثابه بنگاه اقتصادی مستقل
و چه به مثابه رسانه، رسانش مستقل اطلاعات و اخبار باشند. دلیل اول ٱن
مشخصا استبداد و دیکتاتوری است و دلیل دوم عدم کارآیی مطبوعاتی که در زیر
سیطره دیکتاتوری مهار شده و عملا نمی توانند به شکل دیگری فعالیت داشته
باشند و این دلایل به معنای نبود دموکراسی است.
بنابراین وقتی از پتانسیل صحبت میشود، روزنامه نگار در هر جا به
طور مشخص باید وظیفه خود که اطلاع رسانی است را انجام دهد تا روزنامه نگار
بودن خود را حفظ کند.
اگر منظور نوع دیگری از فعالیت هاست که باید بگویم وظیفه روزنامه
نگار نیست. سرنگونی حکومت یا حمایت از حکومت در وظائف روزنامه نگار تعریف
نمی شود بلکه وظیفه او تعهد به حقیقت در روزنامه نگاری و تلاش برای پیشبرد
حق دانستن است.
یک عمر مبارزه ( زندگی نامه کیوان صمیمی )
سایت ملی – مذهبی : متنی که در زیر ملاحظه میکنید زندگینامه کیوان صمیمی است که توسط برخی آشنایان وی تهیه شده است . ترجیح دادیم این زندگی نامه را با عنوان «خرابات » منتشر کنیم که تعبیری مورد علاقه کیوا ن صمیمی است.کیوان صمیمی سال ۱۳۲۷ در آبادان متولد شد. پدرش از دانشجویان دوره ی اول دانشکده ی نفت آبادان بود که در دهه ی ۲۰ خورشیدی موفق به اخذ لیسانس مهندسی نفت از آن دانشکده شد و بلافاصله به استخدام پالایشگاه آبادان درآمد؛ پالایشگاهی که آن زمان توسط انگلیسی ها اداره می شد و بزرگترین پالایشگاه نفت جهان بود. مهندس حبیب الله صمیمی فردی بود بسیار دقیق، اخلاق مدار، تخصص گرا، ضد اجنبی، پاک دست و طرفدار دکتر مصدق، که بعدها عضو هیأت خلع ید از انگلیسی ها شد. بسیار اتفاق می افتاد با رؤسای خود که از مهندسین انگلیسی کنسرسیوم نفت ایران و انگلیس بودند بر سر مسایل مدیریتی دچار اختلاف نظر می شد و همین زیر بار زور آنها نرفتن را در منزل برای خانواده تعریف می کرد، به همین علت فرزندانش یعنی کامران و ساسان و کیوان از افکار ضد سلطه ی پدرشان از همان کودکی تأثیر پذیرفتند.
علاوه بر پدر، مادر نیز خصوصیات بارز و عقل گرایانه ای داشت که همیشه الگو و راهنمایی برای فرزندان، فامیل و حتی دوستان بود. عفت عسکری که در زمان رضا شاه در یکی از معدود دبیرستان های دخترانه ی تهران تحصیل می کرد، فرزند اشرف الوکلا از وکلای عدلیه ی آن زمان بود که صاحب منصب و وکیلی شریف و شجاع بود و به همین خاطر مرتباً توسط داور (وزیر عدلیه) دردسر هایی برایش درست می شد. سرانجام، مخالفت علنی پدربزرگ کیوان با تصاحب زمین های کشاورزان توسط رضا شاه، باعث تبعید اشرف الوکلا (میرزا محمود خان عسکری یزدی) به خوزستان شد. بنا بر این عفت هم که دانشجوی حقوق دانشگاه تهران بود، به علت انتقال خانواده مجبور به ترک تحصیل شد و به تدریس ادبیات و ریاضیات در تنها دبیرستان دخترانه ی اهواز پرداخت؛ ایشان فردی بسیار باهوش، راستگو، فعال، مهربان و متین بود.
مادر و پدری با این ویژگی ها و سوابق، مربیان سه فرزند خود شدند؛ مربیانی که سال ها بعد (۱۳۵۵) وقتی با بیانی محکم، پاسخ یکی از سرکردگان ساواک (منوچهری) را دادند، او به آنان گفته بود: مگر شما تخم دو زرده کرده اید؟ با این فرزندانی که تربیت کرده اید و هر سه علیه اعلیحضرت هستند، باز هم طلبکارانه حرف می زنید؟ و سپس آن دو را برای چند ساعت در سلول کمیته زندانی کرد. کیوان صمیمی اوایل سال ۱۳۴۲ به همراه خانواده از آبادان به شیراز نقل مکان کرد. در آن زمان اولین واحد پتروشیمی کشور در شیراز راه اندازی شد و شرکت نفت، چند نفر از مهندسین زبده ی پالایشگاه آبادان را به منظور تحویل گرفتن پتروشیمی شیراز از سازندگان فرانسوی، گزینش کرده و به شیراز منتقل کرد و مهندس حبیب الله صمیمی که بعداً قائم مقام مدیرعامل پتروشیمی شیراز شد از آن جمله بود.
کیوان در این سال های نوجوانی ضمن نوشتن قطعاتی کوتاه در روزنامه ی دیواری دبیرستان شاهپور شیراز، به تدریج از طریق پسرخاله اش که دانشجوی پزشکی دانشگاه پهلوی (دانشگاه شیراز فعلی) و از طرفداران دکتر مصدق بود، با جنبش دانشجویی آشنا شد و در همین ارتباط، نخستین بازداشت خود ولی بسیار کوتاه مدت را در ۱۷ سالگی در شیراز (سال ۱۳۴۴) تجربه کرد. سپس او با قبولی در کنکور دانشگاه صنعتی آریامهر (صنعتی شریف فعلی) وارد سیاسی ترین فضای دانشجویی آن زمان شد که مرتباً درگیر اعتصابات بود. ضمناً برادر بزرگترش (کامران) از فعالان دانشجویی دانشگاه برکلی و سپس UCLA آمریکا و عضو کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور بود و برادر دیگرش (ساسان) فعال دانشجویی و شاگرد اول برق و الکترونیک دانشگاه پهلوی.
سال های ۴۶ و ۴۷ فعالیت علنی دکتر علی شریعتی در تهران و حسینیه ارشاد به تدریج شروع شد و محفلی شد برای گرد آمدن روشنفکران مذهبی و به ویژه دانشجویان. کیوان صمیمی نیز با حضور در سخنرانی های شریعتی و با توجه به زمینه هایی که از قبل در او به وجود آمده بود، تدریجاً به یکی از معتقدان راه این نظریه پرداز شور برانگیز تبدیل شد. علاوه بر آن، حسینیه ارشاد پاتوقی شده بود برای این که دانشجویان مذهبی طیف غیر سنتی، با همدیگر آشنا می شدند و ارتباطی بین آنها برای سازماندهی فعالیت های سیاسی و اعتراضات دانشجویی به وجود می آمد. دستیابی کیوان به اعلامیه ها و برخی جزوات مخفی و دادن آنها به برادرش ساسان و سپس توزیع شدن آن بین دانشجویان مستعد شیراز، دستاورد دیگر کلاس های شریعتی بود.
سال ۵۰ بود که سازمان مجاهدین خلق با این دو برادر تماس برقرار کرد و پس از آن و هنگام سفر نیکسون رئیس جمهور آمریکا به ایران (۱۳۵۱) کیوان به خاطر شرکت در تظاهرات علیه شاه و نیکسون مجدداً بازداشت شد. مقاومت و زیرکی او در بازجویی های کمیته مشترک ساواک و شهربانی باعث شد تا ارتباطش با سازمان مجاهدین (از جمله عملیات مصادره ی ماشین پلی کپی از دانشکده ی مهندسی صنایع دانشگاه آریامهر که به اتفاق دو نفر دیگر انجام داده بود) رو نشود و فقط به خاطر شرکت در تظاهرات به سه ماه حبس محکوم شد. پس از طی مدت محکومیت و آزاد شدن از زندان قصر، کلاً فعالیت علنی سیاسی را کنار گذاشت و در کنار اشتغال در یک شرکت مهندسین مشاور، به مبارزه ی مخفی و تشکیلاتی در اتصال با سازمان مشغول بود.
پس از فارغ التحصیل شدن برادرش ساسان، او نیز به تهران آمد و با کیوان (با نام مستعار حسن) در یک تیم که تحت نظر شریف واقفی بود قرار گرفتند. در آن موقع سازمان مجاهدین به سه شاخه تقسیم شده بود؛ شاخه ی تقی شهرام (که به تازگی از زندان ساری فرار کرده بود)، شاخه ی بهرام آرام (از دانشجویان سابق صنعتی آریامهر که بعد از ضربه ی سال ۵۰ مخفی شده بود) و شاخه ی شریف واقفی (دانشجوی سابق آریامهر که پس از شهادت رضا رضایی، عضو مرکزیت سازمان شده بود). ساسان و کیوان یک سوئیت کوچک در طبقه ی سوم یک ساختمان قدیمی در جنوب شهر تهران (تقاطع هاشمی و کارون) که راه های درروی خوبی داشت اجاره کرده بودند که به غیر از دو سه نفر از افراد بسیار نزدیک و مورد اطمینان، کس دیگری آدرس آن را نمی دانست.
بعد از واقعه ی تغییر ایدئولوژی در سازمان مجاهدین که نهایتاً منجر به اعدام درون سازمانی مجید شریف واقفی در اردیبهشت ۵۴ به دستور دو عضو دیگر مرکزیت شد، وحید افراخته (دانشجوی سابق دانشگاه آریامهر) به جای او وارد مرکزیت شد و مسئول شاخه ای از سازمان شد که برادران صمیمی در آن بودند. کیوان وقتی از مسئولش مجید لغوی (که سال ۵۵ در درگیری با مأموران ساواک شهید شد) علت اعدام مجید شریف واقفی را پرسیده بود پاسخی که شنید دو محور داشت. یکی این که در آن رده ی بالای تشکیلاتی که مجید قرار داشت، مذهبی ماندن و قبول نکردن مارکسیسم به مثابه علم مبارزه، خیانت به جنبش است. و دیگر پس ندادن چند اسلحه ای که در اختیار مجید بود به مرکزیت، به منزله ی خلع سلاح سازمان در مقابل پلیس تلقی می شود که مجازات آن در دادگاه خلق، اعدام است. مدت کمی از شهادت مجید گذشته بود که وحید افراخته در تابستان ۵۴ دستگیر شد و بر خلاف رویه ی ۹۹% اعضای سازمان های چریکی، خیلی زود به همکاری همه جانبه و خیانت بار با ساواک روی آورد و از این طریق بود که محل سکونت ساسان و کیوان نیز لو رفت و این دو برادر ۲۸ مرداد ۵۴ دستگیر شدند.
معمولاً در مبارزات چریکی قبل از انقلاب، مبارزین در زیر شکنجه مقاومت می کردند و موارد عکس آن کمتر بود. در آن زمان علاوه بر بسیاری افراد که به رغم شکنجه های واقعاً سنگین ساواک خوب مقاومت کردند، کیوان صمیمی نیز از جمله مجاهدینی بود که تحمل و مقاومت بسیار بالایی از خود نشان داد و با وجود اطلاعات و ارتباطات زیادی که با دانشجویان و فارغ التحصیلان مبارز دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) داشت، از طریق وی نتوانستند حتی به یک نفر دستیابی پیدا کنند و هیچ کس از کانال او پایش به ساواک و کمیته ی مشترک ضد خرابکاری نرسید به طوری که ساسان صمیمی در وصیت نامه اش از برادرش با عنوان «مرد ترین انسانی که دیده ام» نام برده است. پاهای او از شدت پارگی (به علت کابل هایی که خورده بود و عفونتی که کرده بود) سه بار در بیمارستان شهربانی (خیابان بهار) مورد عمل جراحی قرار گرفت و یکی از پاها تا زانو سیاه شده بود که بنا به تشخیص پزشکان، در صورت چند روز دیر تر رسیدن به اتاق عمل، می بایست قطع می شد. ساواک حتی الامکان نمی خواست اثر شفافی از شکنجه باقی گذارد زیرا همیشه شکنجه ی زندانیان سیاسی را در مجامع بین المللی و حقوق بشری نفی کرده بود، بنابراین در عین حال که شدیداً شکنجه می کرد ولی این شکنجه ها بسیار تخصصی و حساب شده بود و در مواردی هم که به هر علت آثار بسیار مشهود و زیانباری پدید می آمد، به انحاء مختلف و حتی با صرف هزینه های زیاد و جراحی های پیشرفته، اثر آن را از بین می برد و یا آثار را به حداقل می رساند. علاوه بر آن در سال ۵۶ و ۵۷ که فضا به سمت باز شدن پیش می رفت و هیأتی از صلیب سرخ جهانی برای بازدید از زندانیان سیاسی به ایران آمدند، زندانیانی که هنوز آثار مشهودی از شکنجه با خود داشتند را به بندهای خاص که بازدید نمی شدند بردند تا مسایل برملا نشود.
صمیمی در این سومین بازداشت خود با استناد به ماده قانونی «عضویت در گروه های مخالف نظام شاهنشاهی» که محکومیتی بین ۳ تا ۱۰ سال برای آن تعیین شده بود به ۱۱ سال (به دلیل تکرار محکومیت) حبس محکوم شد و برادرش ساسان به خاطر همراهی در عملیات ترور به اعدام محکوم و به همراه وحید افراخته، سید محسن سید خاموشی، مرتضی صمدیه لباف، محمد طاهر رحیمی، محسن بطحایی، منیژه اشرف زاده کرمانی، عبدالرضا منیری جاوید و مرتضی لبافی نژاد در سحرگاه ۴ بهمن ۵۴ تیرباران و جنازه هایشان با هلیکوپتر در دریاچه نمک قم انداخته شد. هیچکس حتی بازجوهای ساواک انتظار اعدام افراخته و خاموشی را نداشتند زیرا خدماتی که به خصوص وحید افراخته در متلاشی کردن سازمان مجاهدین کرد، هدیه ی بزرگی به رژیم شاه بود و ترکش های آن حتی به چریکهای فدایی خلق هم ضرباتی جدی وارد کرد. وحید باعث دستگیری حدود ۲۰۰ نفر شد که در سطوح مختلف از عضو سازمان تا سمپات ها و حتی کسانی بود که آنها را قبلاً می شناخته ولی سال ها بود که ندیده بود ولی حدس می زد که با توجه به روحیاتشان در سال های پیشین، شاید اکنون وارد فضای سیاسی شده باشند. افراخته و صمیمی هم دانشگاه و هم دوره بودند و در یکی از دفعاتی که بعد از صدور حکم اعدام توسط دادگاه بدوی به اتفاق محسن خاموشی و چند نفر دیگر با اتوبوس مخصوص زندان، از کمیته مشترک به دادرسی ارتش برای جلسه ی پرونده خوانی می رفتند، وحید به کیوان گفته بود من توسط اعلیحضرت مورد عفو واقع می شوم و احتمالاً ۱۵ سال می گیرم، تو هم احتمالاً ۳ سال محکوم می شود و بعدش هم برو به خوشگذرانی مشغول شو و این کارها را کنار بگذار. ولی بعد از گذشت حدود دو هفته از این صحبت، حکم اعدام وحید افراخته و ۸ نفر دیگر در دادگاه تجدیدنظر فرمایشی دادرسی ارتش، تأیید شد. چند روز به اعدام مهندس ساسان صمیمی مانده بود که وی از منوچهری و رسولی (سر بازجو های ساواک) خواست که این روزهای آخر را با کیوان هم سلول شود ولی آنان فقط با ملاقاتی یکساعته موافقت کردند. ساسان در این ملاقات گفته بود که به نفی مبارزه ی مسلحانه و ضرورت مبارزات سیاسی و حزبی ِ علنی رسیده است که این موضوع، مختصراً در وصیت نامه ی آن شهید و نیز مفصلاً در فیلم ضبط شده توسط دوربین مدار بسته ی دادگاه، منعکس و موجود است. او در ملاقات با برادرش، انحرافات ایدئولوژیک، تشکیلاتی و اخلاقی سازمان را ناشی از اتخاذ “مشی مسلحانه” تحلیل می کرد و برای کیوان به توضیح یکی دو نمونه از شکنجه در هر دو بخش مذهبی و مارکسیست پرداخته و آن را در فرایند مشی مسلحانه، اجتناب ناپذیر می دانست. زندانیانی که در سلول های مجاور او بودند نقل می کنند که تا آخرین روز حیات، ورزش می کرد و سرودهای سیاسی می خواند و از یکی از زندانیانی که قرائت قرآن زیبایی داشت خواسته بود وقتی که نگهبان در آن نزدیکی نیست برایش با صدای بلند قرآن بخواند. ساسان که ناخنهای دست چپش را کشیده بودند در پایان ملاقات با همان روحیه ی بالای همیشگی به کیوان گفته بود، در بهشت منتظرت هستم.
کیوان صمیمی پس از نزدیک به ۶ ماه که در سلول های کمیته مشترک ضد خرابکاری بود به زندان قصر منتقل شد و در آنجا به تدریج با مشاهده ی دستورالعمل ها و آشنا شدن با برخوردهای غیر دموکراتیک و حتی تحقیر کننده ی رهبری درون زندان سازمان مجاهدین با سایر زندانیان و بعضاً با رده های دوم و سوم و عمدتاً پایین تر سازمان و نیز سمپات ها، انتقاداتی را با مرکزیت و رهبری مجاهدین در میان می گذاشت و نهایتاً به علتی که او آن را «عدم اصلاح رویه ها» می نامد در سال ۵۵ از تشکیلات سازمان جدا می شود. سال ۵۶ رهبری سازمان در زندان های ایران (مسعود رجوی و موسی خیابانی) به منظور بازگرداندن اعضاء جدا شده به سازمان، محمد رضا سعادتی بالاترین کادر مجاهدین را برای قانع کردن ۷ عضو اصلی ِ انشعاب کرده با پوشش معالجه در بهداری قصر، از اوین به زندان قصر فرستاد. مذاکرات سعادتی با صمیمی و سایر انشعابیون ماه ها به طول انجامید که نهایتاً ۴ نفر از جداشدگان (علی خدایی صفت، حسن صادق، جواد زنجیره فروش، ابوالقاسم اثنی عشری) قانع شدند تا مجدداً به تشکیلات بپیوندند ولی کیوان و دو نفر دیگر (محمود اشجع، رضا دادی زاده) همچنان بر مواضع خود باقی ماندند.
یکی از عواقب تغییر ایدئولوژی در سازمان مجاهدین، حساس شدن بسیاری از زندانیان مذهبی نسبت به ارتباط با زندانیان چپ بود که نهایتاً منجر به جدا شدن سفره های آنان شد اما صمیمی و معدودی از مذهبی ها مخالف این انشقاق بودند و تا آخر زمان حبس به ارتباط و گفتگو با همه ی طیف ها از مذهبی های سنتی گرفته تا مارکسیست ها ادامه می دادند. عمده ی شکاف های بین نیروهای سیاسی در سال های ابتدایی پیروزی انقلاب که ضربات جبران ناپذیری به ویژه پس از خرداد ۶۰ به فضای نسبتاً آزاد بعد از انقلاب وارد کرد، ریشه در اختلافات و کدورت های طیف های مختلف زندانیان سیاسی داشت. این ها بعضاً عکس العملی بود از تحقیر شدگی زندانیان مذهبی سنتی، که البته در بخش افراطی آن به صورت بیمارگونه و غیراخلاقی که ناشی از انجماد فکری هم بود خود را نشان داد و تولد استبداد دینی را سبب شد؛ مقوله ای که زندانیانی که سال ها زیر یک سقف با یکدیگر زندگی می کردند تصورش را هم نمی کردند.
آزادی زندانیان سیاسی از آبان ۵۷ به طور جدی آغاز شد و صمیمی نیز دی ماه در زمان دولت شاپور بختیار به همراه سایر محکومین بین ۱۰ تا ۱۵ سال آزاد شد. او در یکی دو ماهی که منجر به پیروزی انقلاب شد در سازماندهی تظاهرات مردمی فعال بود و از ارتباط دوستانه ای که با افراد و گروه های مذهبی و مارکسیست که همگی از زندان آزاد شده بودند داشت، به نفع حرکت مردمی و وحدت ضد استبدادی بهره برداری می کرد. در همین ایام بود که برادرش مهندس کامران صمیمی پس از ۱۴ سال تحصیل و حضور فعال در فعالیت های کنفدراسیون در آمریکا علیه نظام شاهنشاهی، به ایران آمد و همراه کیوان در کمک به تظاهرات مردمی فعالیت می کردند و جای سبز برادر شهیدشان مهندس ساسان صمیمی را پاس می داشتند.
وی پس از پیروزی انقلاب با همراهی چند نفر دیگر از فارغ التحصیلان دانشگاه شریف و پلی تکنیک تهران (دانشگاه صنعتی امیر کبیر) اقدام به راه اندازی دفتر ارتباط صنعت و دانشگاه کرد. او به موازات این فعالیت تخصصی و به دنبال آشنایی ای که پس از هم بند شدن با مهندس عزت الله سحابی در زندان قصر پیدا کرده بود، توسط ایشان با دکتر حبیب الله پیمان و دکتر کاظم سامی و سایر مبارزان ملی و اعضاء نهضت آزادی آشنا شد و به مشورت با آنان پیرامون مسایل سیاسی آن زمان می پرداخت و از همان سال ۵۸ به تدریس سازماندهی و تشکیلات در جنبش مسلمانان مبارز پرداخت و سپس به همراه دو تن از همفکران به راه اندازی شاخه ی کارگری جنبش اقدام کرد. از همان ماه های نخست پیروزی انقلاب به برخی از عملکردهای دوستان و همبندیانش که اکنون در بسیاری مناصب سیاسی کشور و نهادهای انقلابی دارای مسئولیت های بالایی شده بودند انتقاد داشت، و پس از حدود یک سال همکاری افتخاری در دفتر تازه تأسیس ارتباط صنعت و دانشگاه، از سال ۵۹ به بعد همکاری و اشتغال در سازمان صنایع ملی ایران را بر اشتغال در نهادهای انقلابی که دوستان زمان زندان پیشنهاد می دادند ترجیح داد. وی به موازات جلسات و هم اندیشی مستمر با دوستانی که بعداً فعالان ملی – مذهبی نام گرفتند، از سال ۶۰ فعالیت مطبوعاتی خود را نیز با نوشتن مقاله در نشریه پیام هاجر به مدیر مسئولی اعظم طالقانی آغاز کرد. صمیمی در نشست های مستمر دیگری هم حضور فعال داشت از جمله جلسات حجت الاسلام امید نجف آبادی از شاگردان آیت الله منتظری که چند سال بعد اعدام شد و نیز جلسات هفتگی دیگری که حدود ده نفر از زندانیان سیاسی سابق در کنار بررسی هفتگی رویدادهای سیاسی، به کار نظری پیرامون اندیشه های اقبال لاهوری می پرداختند، این جلسات ۳۰ سال و تا زمان بازداشت وی در سال ۸۸ ادامه داشت.
به قول زندانی قدیمی بزرگواری که کیوان صمیمی افتخار آشنایی با ایشان را پیدا کرده بود یعنی آیت الله طالقانی که نسبت به زمینه ی تولد استبداد دینی هشدار داده بود، وضعیت سیاسی به تدریج بدتر می شد و انحصارطلبی ها کاملاً خود را نشان می دادند و در نتیجه نگرانی او و تعدادی از انقلابیون پیش از انقلاب نسبت به کمرنگ شدن ارزش هایی که مبارزین قدیمی برای برپایی آن سختی ها کشیده بودند نیز بیشتر و بیشتر می شد. و در نتیجه، انجام تذکرات شفاهی خصوصی و نیز علنی در محافل و نوشتن یادداشت ها و بیانیه های انتقادی و تماماً دلسوزانه، دائماً توسط او و همه ی نیروهای خواهان آزادی و عدالت رو به افزایش بود.
اواخر سال ۶۱ ضربه ای دیگر بر وی و بر پدر و مادر هزینه داده اش وارد آمد؛ کامران صمیمی در ۵ بهمن ۱۳۶۱ اعدام شد. او که همانند پدر و مادرش انسانی بسیار اخلاقی و پر از احساس مسئولیت بود و به قصد مشارکت در انقلاب برای رسیدن به فضایی آزاد و عدالت محور، پیش از پیروزی انقلاب به ایران بازگشته بود، به رغم ناملایماتی که سه ساله ی بعد از پیروزی به واسطه ی تندروی های حاکمیت بر او روا شد و نیز به رغم امکاناتی که برای زندگی راحت در آمریکا داشت، حاضر نشد به آنجا برگردد و از مردم دور شود. کامران بسیار متواضع و مهربان بود و حدود یک سال نیز داوطلبانه به جبهه رفته بود تا این که بعد از شهید شدن یکی از رفقای همفکرش و به جرم داشتن اعتقادات مارکسیستی، از جبهه اخراجش کردند. حاکمیت را قبول نداشت ولی مشی سیاسی را اتخاذ کرده بود و انتشار یک نشریه را به اتفاق برخی دوستانش ادامه می داد اما به خاطر این که بعضی همفکران سابقش که در آمریکا به اتفاق هم علیه حکومت شاه فعالیت می کردند، مشی نظامی را علیه جمهوری اسلامی برگزیده بودند، همه ی ۲۳ نفرشان را با هم اعدام کردند.
از همان اوایل دهه ی ۶۰ فشار نیروهای تندرو به همه جا سرایت کرده بود و نمایندگان دوره ی اول مجلس شورا نیز از این فضا مصون نبودند، نمایندگانی که تعدادی شان از جمله طیف ملی – مذهبی آن از دوستان کیوان بودند و جلسات هم اندیشی با آنان همچنان ادامه داشت. طیف های متفاوت این منتقدان مرتباً به صدور بیانیه هایی با اسم افراد و نیز برگزاری جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخ به ویژه برای دانشجویان در سراسر کشور ادامه می دادند که وی و سایر دوستانش نیز در این زمینه فعال بودند. معمولاً این جلسات عمومی با توهین و فحاشی و هجوم و حتی برخی موارد، ضرب و شتم توسط نیروهای تندروی طرفدار حاکمیت همراه می شد و حتی بزرگترانی چون مهندس بازرگان، دکتر سامی، مهندس سحابی، دکتر ورجاوند، داریوش فروهر، دکتر پیمان و مهندس معین فر هم از این فشارها مصون نبودند. به موازات این فشارهای اجتماعی و سیاسی در دهه ی ۶۰ اعدام ها و شکنجه های وحشیانه ای هم در زندان ها حاکم بود که نهایتاً منجر به کشتار وسیع چند هزار نفره در سال ۶۷ شد اما خبر آن به هیچ وجه منتشر نشد و مدت ها بعد به تدریج اخبار موثق آن قتل عام در نقل قول ها و خاطرات به گوش رسید.
در سال های ۶۹ و ۷۰ به تدریج مقدار کمی از فشارها کاسته شد و دست کم در فضاهای رسمی، برخی حریم ها به ظاهر رعایت می شد و همین موقع بود که در زمان وزیر ارشاد بودن خاتمی، نخستین نشریه ی علنی و رسمی متعلق به اپوزیسیون به نام «دریچه گفتگو» اجازه ی انتشار یافت. صمیمی و حدود ده نفر از همفکرانش این ماهنامه ی سیاسی را پس از ده سال که تاریکی سنگینی بر فضای آزاد مطبوعات حاکم بود اداره می کردند ولی باز هم از تذکرات وزارت ارشاد و فشارهای وزارت اطلاعات مصون نبودند. او چندین بار به ارشاد احضار شد و مدیر مسئول نشریه نیز بارها به صورت تلفنی و حضوری مورد تهدیدهای جدی قرار گرفت تا بالاخره پس از ۶ شماره، دریچه گفتگو بدون انجام سیر قانونی و مستقل از وزارت ارشاد، با دخالت مستقیم وزارت اطلاعات تعطیل شد.
این توقیف تقریباً همزمان بود با آزاد شدن مهندس عزت الله سحابی از نخستین دستگیری اش (۱۳۷۱) در جمهوری اسلامی و بنابراین دست اندرکاران دریچه گفتگو با اضافه شدن چند نفر دیگر، نشریه «ایران فردا» را با مدیر مسئولی مهندس سحابی سازماندهی و منتشر کردند. کیوان و ۴ نفر از همفکرانش تا ۱۱ شماره به طور رسمی با این ماهنامه همکاری داشت و آنگاه محفل آنان پایه گذاری «حزب آزادی مردم ایران» را آغاز کرد و البته آنها همکاری غیر رسمی و موردی خود با ایران فردا را نیز ادامه دادند. وی در سال ۷۴ درخواست انتشار یک مجله ی تئوریک – سیاسی را به وزارت ارشاد (زمان وزارت میرسلیم) ارائه داد که پس از یک سال و نیم پیگیری با جواب منفی مواجه شد ولی بعد از ۲ خرداد ۷۶ و در زمان وزارت مهاجرانی با درخواست او موافقت شد و نشریه سیاسی «نامه» را راه اندازی کرد.
وی به موازات کار مطبوعاتی و طی همه ی این سال ها به همکاری با جریان ملی – مذهبی، انجام فعالیت های حقوق بشری، همراهی و پشتیبانی از جریانات مترقی دانشجویی، ارتباط با سایر منتقدان و دگراندیشان از جمله جبهه ملی و مارکسیست ها، دفاع از حقوق زنان و اقوام و اقلیت هامی پرداخت و همزمان در صنعت نیز اشتغال داشت. در سال ۷۷ نیز در قالب یک گروه ۵ نفره با عنوان هیأت مؤسس، تقاضای تأسیس رسمی حزب آزادی مردم ایران را به وزارت کشور ارائه نمود ولی دوران هشت ساله ی دولت اصلاح طلبان تمام شد اما به حزب مورد نظر اینان پروانه ی فعالیت داده نشد.
انتشار ماهنامه ی نامه که روز به روز با استقبال بیشتر در سراسر کشور و نیز فعالان مقیم خارج مواجه شده بود باعث تشدید فشارهای رسمی و غیررسمی بر صمیمی شد و چند بار نیز در تریبون نماز جمعه تهران بدون ذکر نام افراد و در بولتن های محرمانه ی سپاه و نهادهای دیگر با ذکر نام و سوابق، از مدیر مسئول و گردانندگان اصلی نامه تحت عنوان «مارکسیست های اسلامی» نام برده شد و بر ضرورت محدود کردن «حلقه ی نامه» تأکید شده بود. احساس مسئولیت نسبت به ضرورت گسترش فعالیت های مطبوعاتی و سیاسی و حقوق بشری، به تدریج او را به ضرورت ترک شغل و روی آوردن به مبارزه ای حرفه ای و تمام وقت نزدیک کرد تا بالاخره در سال ۸۱ وی اشتغال خود در صنعت را رها کرد و به صورت تمام وقت، زندگی خود را صرف فعالیت های مردمی نمود که برای این کار منزل مسکونی که حاصل یک عمر تلاش بود را فروخت تا هزینه های اجاره ی دفتر، استخدام همکاران، فعالیت های مطبوعاتی و سیاسی و حقوق بشری اش را تأمین کند. مشاغل وی در طول سال ها که به آن زمان ختم شد عبارت بودند از مدیر برنامه ریزی در معاونت طرح و برنامه سازمان صنایع ملی ایران، مدیر پروژه ی سیستم اطلاعات مدیریت (شرکت کاشی حافظ)، مدیر پروژه ی بالانس خط تولید (شرکت ایران یاسا)، مدیر عامل شرکت لاستیک دنا، مدیر عامل مرکز پژوهش های توسعه صنعتی.
به این ترتیب مهندس صمیمی و دفتری که او برای گسترش فعالیت هایش اجاره کرد، از سال ۸۱ به خانه ی امید بسیاری از دموکراسی خواهان و دانشجویانی تبدیل شد که خواهان فعالیت بودند ولی امکانات لازم را در اختیار نداشتند. او بارها تلفنی و حضوری، رسمی و غیررسمی تهدید و احضار شد ولی همیشه در پاسخ به مأموران وزارت اطلاعات، افسران نیروی انتظامی و پلیس امنیت، دادگاه انقلاب و سایر طرف های صحبت و احضار خود می گفت تمامی این فعالیت های علنی، جزء حقوق من است و همگی در چارچوب قانون اساسی است و علاوه بر همه ی این ها وظیفه ای است در جهت احیاء ارزش های انقلاب که اکثراً فراموش شده اند. وی یک بار نیز به خاطر دفاع از حقوق زنان و به همراه چند نفر از زنان فعال، مورد ضرب و شتم واقع و سپس به صورت کوتاه مدت بازداشت شد. او در این ارتباط علیه فرمانده ی آن زمان نیروی انتظامی تهران به طور رسمی شکایت کرد و در اثر پیگیری های او، مدیر حقوقی نیروی انتظامی سعی بسیار در اخذ رضایت از صمیمی را نمود اما وی بر ضرورت تشکیل دادگاه علیه فرمانده اصرار داشت.
در سال ۸۵ نیز ماهنامه ی سیاسی نامه توقیف شد و صمیمی به عنوان مدیر مسئول آن به یک سال حبس محکوم شد که بعداً به جزای نقدی تبدیل گردید. او بعد از تعطیل شدن نامه نیز به فعالیت های مطبوعاتی، حقوق بشری و سیاسی خود در قالب شرکت در جلسات جریانات متفاوت اپوزیسیون، انجام نشست های پرسش و پاسخ در دانشگاه ها، صدور بیانیه های انتقادی با امضاء سایر دگراندیشان و همچنین برگزار کردن گردهمایی های فعالان زنان، دانشجویان، کارگران و هر جمع دموکراسی خواهی که جایی برای برپایی مجامع خود نداشتند در دفتر خود و نیز در پارکینگ مسقف آن پرداخت. وی در اوایل سال ۸۷ مبتکر طرح مطالبه محوری و سپس برگزار کننده ی ۹ ماه جلسات هفتگی آن بود که نتایج آن در بیانیه های تحلیلی «گفتمان مطالبه محور» منعکس شد و انتشار یافت که با استقبال صاحب نظران روبرو شد.
سرانجام کیوان صمیمی فردای انتخابات ریاست جمهوری دهم یعنی ۲۳/۳/۸۸ در دفتر خود بازداشت و پس از ۷ ماه که در سلول های بند ۲۰۹ اوین بود به ۶ سال حبس و ۳۰ سال محرومیت از فعالیت های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی محکوم شد و به بند عمومی ۳۵۰ منتقل گردید. او سپس در آذر ۸۹ به عنوان تنبیه از زندان اوین به زندان رجائی شهر کرج فرستاده شد. مهم ترین فعالیت ها و مسئولیت های غیر شغلی وی در ۳۰ سال اخیر عبارت بودند از: مبتکر و بنیان گذار کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب، عضو شورای فعالان ملی – مذهبی، دبیر انجمن حمایت از حقوق شهروندی، عضو هیأت مدیره ی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، دبیر کمیته ی پیگیری بازداشت های خودسرانه، مدیر مسئول ماهنامه ی نامه، رئیس انجمن حامیان حق تحصیل، دبیر هیأت اجرایی شورای ملی صلح، سردبیر نشریه اینترنتی خرابات، عضو شورای مرکزی همبستگی برای دموکراسی.
گفتگو با کامران دادخواد، اقتصاددان
پیشزمینه توسعه: تنشزدایی و آزادسازی
♦ عبدالرضا احمدی
یکی از بایدهای ضروری در گذار جامعه از حالت بسته
به دموکرات و باز تحولات اقتصادی است. بهطوریکه نظامهای اقتصادی بستهای
که مجال توزیع فرصتهای اقتصادی و سرمایهگذاری را با رانتهای اقتصادی از
عموم مردم گرفته است جای خود را به نظام اقتصادی باز و رقابتیای بدهد که
امکان ارج نهادن به مالکیت خصوصی و توزیع ثروت بر اساس تلاش و کوشش را
داراست. در سایهیِ این جایگزینی جامعه امکان مرفه شدن را خواهد یافت و در
سایهیِ این رفاه اقتصادی توسعهیِ فرهنگی و اجتماعی را نیز راحتتر پذیرا
میشود.
آنچه در ادامه میخوانید، گفتگویِ چراغِ آزادی با کامران
دادخواه، اقتصاددان و استاد دانشگاه نورث ایسترن در بوستون امریکا است در
خصوص توسعه نیافتگی ایران و راهکارهای ممکن برایِ توسعهیِ اقتصادی در
کشور.
عواملِ اثرگذار بر میزانِ سهولتِ کسبوکار در یک کشور چیست؟ و جایگاهِ ایران از نظرِ سهولتِ کسبوکار در میانِ کشورهایِ جهان کجاست؟
بانک
جهانی با توجه به معیارهایی مانند سهولت ایجاد یک کار بازرگانی، مجوز
ساختمان گرفتن برای راه اندازی یک کسب، میزان سهولت اشتراک برق برای یک محل
و بنگاه تجاری، ثبت اموال، دریافت اعتبار از بانک، حمایت دولت از سرمایه
گذاران، جریان و نحوه پرداخت مالیات، نحوه و میزان مبادلاتی که با خارج از
یک کشور توسط واحد تجاری انجام می شود، ضمانت اجرایی قراردادها و چگونگی
برخورد با ورشکستگیِ یک بنگاه اقتصادی میزان سهولت کسب و کار را در جهان
اندازه گیری مینماید که رتبه ایران از بین ۱۸۳ کشور رتبه ۱۴۴ را به خود
اختصاص داده است.
جایگاهِ ایران ازنظرِ درجهیِ آزادیِ اقتصادی چیست؟
آزادی اقتصاد یکی از اصول مهم درشناخت و بررسی توسعهیافتگی
اقتصاد یک کشور محسوب میشود. درجهیِ آزادی اقتصاد کشورها بر اساس ۵ شاخص
حجم و اندازه دولت، ساختار قانونی امنیت حقوق مالکیت، دسترسی به نقدینگی
سالم، آزادی تجارت خارجی و قوانین مالی، بازار کار و تجارت تعیین میگردد.
در مورد آزادی اقتصادی کشورها که توسط مؤسسه هریتیج انجام
میگردد رتبه ایران از ۱۷۹ کشور رتبه ۱۷۱ است که بسیار رتبه پایینی برای
ایران با توجه به امکانات بالقوه اقتصادیاش محسوب می شود.
به نظرِ شما عاملی که بیشترین تاثیر را بر رتبهیِ
پایینِ ایران از نظرِ سهولتِ کسبوکار دارد چیست؟ و اولویتِ اصلاحاتِ
اقتصادی را در کجا میدانید؟
در شرایط اقتصادی امروز ایران نیاز به تغییرات اساسی و بسیاری
برای ترمیم و بهبود اقتصادی ایران لازم است. در درجهیِ اول ایران
میبایست در عرصه سیاست خارجیِ خود تغییرات اساسی را ایجاد نماید و با تمام
دنیا و از جمله اسرائیل وارد گفتگو شود و نکتهیِ دیگر اینکه دولت
میبایست به دخالت خود در اقتصاد پایان دهد تا بازار آزاد جایگزین بازار
دولتی امروز گردد.
نسبتِ توسعهنیافتگیِ اقتصادی با بسته بودن و فسادِ نظامِ سیاسی در ایران چگونه است؟
واقعیت این است که رابطهیِ مستقیم و نزدیکی بین این عوامل
وجود دارد. ایران به عنوان کشوری که پتانسیل فراوانی مانند سرمایه گذاری
برای جذب توریست، منابع طبیعی و میزان بالای افرادی که تحصیلات عالی دارند
و موقعیت سوق الجیشیاش در منطقه میبایست یکی از توسعهیافته ترین کشورها
در منطقه و جهان باشد که متاسفانه امروز به علت نظام اقتصادی بسته و فساد
سیاسی موجود نتوانسته به میزانی که باید به توسعه یافتگی برسد.
چه میزان از مشکلات اقتصادی و نبود رونق اقتصادی به حکومت و چه میزان به فرهنگ سنتی مردم بستگی دارد؟
یکی از معضلات کمرونق بودن و توسعه نیافتگی اقتصادی مربوط
به تصمیمگیریها دولت و حکومت است مثلا اقدامات بنی صدر و یا بعضا
اقداماتی که در دوران میرحسین موسوی رخ داد و یا اقداماتی مانند وارد کردن
سپاه در اقتصاد که در دوران هاشمی رفسنجانی انجام شد که از عوامل مهمی
هستند که اقتصاد ایران را به قهقرا رساند. اما نکته دیگر فرهنگ رایجی است
که بین مردم و خود ما در قبال اقتصاد وجود دارد که نیاز به تغییر دارد.
متاسفانه ما موفقیت و پیروزی اقتصادی و کار و کسب را ارج نمینهیم،
معمولا در فرهنگ ما فقیر بودن و سادهزیستی ارزشی بیش از آنچه که باید
داشته باشد داراست و این نگرش باعث میگردد که کمتر به افرادی که
موفقیتهای بزرگ در زمینهیِ اقتصادی بهدست آوردند توجه نماییم. ما در
فرهنگ خود متاسفانه برای اقتصاددانان و افرادی که توانسته اند با تلاش به
ثروت برسند کمتر توجه قائلیم که نباید اینگونه باشد و مشاهیر اقتصادی ما
نیز باید همانند مشاهیر فرهنگی و ادبی و اجتماعی ما قابل احترام قرار
گیرند.
پیشزمینههایِ خصوصیسازیِ سالم چیست؟ و چه نمونههایِ موفق و ناموفقی از تجربهیِ گذار از اقتصادِ بسته به اقتصادِ باز میشناسید؟
در بسیاری از کشورها تجربیاتی ازگذار کشورها از اقتصاد بسته
به باز موجود است. به طور مثال کشور آلمان نمونهای موفق از این گذار است
که بعد از شکست در جنگ جهانی دوم ،اقتصادش در زمان وزارت اقتصاد آقای
لودویک ارهاد از اقتصاد بسته به اقتصادی باز گذار کرد و نمونه ناموفق این
گذار را می توان در روسیه دید که با اشتباهاتی که رخ داد یک الیگارشی در
نظام روسیه بوجود آمد بهطوریکه آقای پوتین دوباره روسیه را به دوران
استالینیاش، البته نه در آن ابعاد، هدایت نمود. در مورد پیشزمینه های
لازم برای خصوصیسازی سالم دولت باید مالکیت خصوصی را تضمین نماید تا با
ارزش گذاشتن به مالکیت خصوصی از طریق بازار امکان ورود سرمایه و سرمایه
گذاری فراهم گردد نه مانند امروز که سپاه مجال فعالیت برایِ هیچ نهاد خصوصی
نمیگذارد.
از میانِ نظامهایِ حقوقیِ انگلوساکسون، آلمانی، و
فرانسوی، کدام بیشتر الهامبخشِ طراحیِ قانونِ تجارت ما بوده است؟ و از
میانِ این سه نظامِ حقوقی، کدام ملازمهیِ بیشتری با توسعهیِ اقتصادی
دارد؟
در طراحی قانون تجارت بیشتر قوانین ما از سیستم فرانسوی تقلید
شده است، هرچند این قوانین فینفسه تجارت را دچار مشکل نخواهد نمود و به
نظرم آنچه زمینهیِ مشکلات در تجارت امروز ایران است اول ارج ننهادن به
مالکیت خصوصی و دوم ملی کردنهایِ بیملاحظه و بدون بررسی است که در زمان
بنی صدر رخ داد و تجارت ما را دچار مشکل نموده است.
در مورد مسائل حقوقی هم به نظرم میتوان از سیستم
آنگلوساکسونی که امروز در کشورهای حقوقی آنگلوساکسون نظیر آمریکا،
انگلستان، نیوزلند، استرالیا، آفریقای جنوبی، پاکستان، مالزی، کانادا، هند و
تمام سواحل شرقی آفریقا کاربرد دارد، استفاده نمود.
پیشزمینههایِ پیوستنِ موفق به سازمانِ جهانیِ تجارت چیست؟
برای پیوستن موفق باید یک سری اقدامات مانند آزاد سازی
اقتصاد ایران فراهم شود و همچنین ایجاد این امکان که شرکتهایِ داخلی توان
وارادات کالا را داشته باشند و نرزخ ارز با قیمت حقیقی آن در بازار عرضه
گردد.
بهطور نمونه چین ارزش دلار را نسبت به یوان بالا نگاه می
دارد و ایران نیز با دلارهای نفتی قیمت دلار را پایین نگاه داشته در نتیجه
قیمت ریال نسبت به یوان بسیار پایینتر از ارزش واقعی است و این در بازار
امکان رقابت ایران با کالای چین را از بین می برد.
آیا انتظار دارید که توسعهیِ اقتصادیِ ایران نیز
همانِ مسیرِ توسعهیِ صادرات-محور را در آسیایی شرقی طی کند، یا به نظرتان
این مسیر میتواند متفاوت باشد؟
این که ما معتقد باشیم از الگویِ کره یا چین باید توسعه ایران
اتفاق بیافتد برداشت اشتباهی است، چون هر منطقه در جهان ویژگیهای تجارتی و
اقتصادی خود را دارست. به همین خاطر با رهاسازی اقتصادی در ایران و عدم
تقابل با دنیا میتوان از فرصتهای توریسم و یا مرکز تجارتی و مالی بودن در
خاورمیانه بهره برد تا راه توسعه اقتصادی ایران را فراهم و ایجاد نماید.
پیام فعالان ایران به مراسم زادروز زندانیان سیاسی متولد خرداد ماه
جـــرس: همزمان با برگزاری مراسم بزرگداشت و
قدردانی از زندانیان متولد خرداد ماه، که توسط گروهی از حامیان جنبش و
فعالان ایرانی، در پاریس برگزار می شد، جمعی از کنشگران سیاسی، حقوق بشری و
مطبوعاتی، و همچنین خانواده زندانیان نیز، با صدور پیام های جداگانه ای به
مراسم و همچنین زندانیان، این مناسبت را گرامی داشته و با بیان اینکه
"مردم ایران در زندان بزرگتری اسیرند"، خاطرنشان کرده اند که "متفرعنین و
زورگویان، تنها مالک دیوارهای خشتین و درهای آهنین زندان ها هستند و دستشان
از آسمان قلب ایرانیان که این اختران را به مهر در آغوش خود گرفته، کوتاه
است..."
به گزارش جرس، مراسم گرامیداشت زندانیان سیاسی متولد خرداد ماه (نسرین
ستوده، مسعود پدرام، بهمن احمدی امویی، عبدلله مومنی، مجید توکلی، مهدی
خدایی) و چند زندانی سیاسی - عقیدتی دیگر، غروب جمعه پنجم خرداد ماه ۱۳۹۱-
۲۵ ماه مه، جمعه در پاریس برگزار شد.بر اساس این گزارش، به مناسبت مراسم فوق، شیرین عبادی، عبدالکریم لاهیجی، اردشیر امیرارجمند، کاظم علمداری، احمد سلامتیان، رضا خندان، ژیلا بنی یعقوب و انجمن گفتگو و دمکراسی پاریس، با صدور پیامهایی جداگانه، یاد و نام و فعالیت های زندانیان فوق الذکر (متولدین خرداد) را گرامی داشته اند.
شیرین عبادی؛ مردم ایران در زندان بزرگتری اسیرند
به گزارش جرس، شیرین عبادی، فعال حقوق بشری و برنده جایزه جهانی صلح نوبل، در پیام خود به مناسبت زادروز زندانیان سیاسی متولد خرداد ماه گفته است: "امسال نیز شاهد برگزاری سالگرد تولد مبارزان در زندان هستیم که وجود آنها و مبارزاتشان برای دموکراسی فراموش ناشدنی است. از نسرین که کودکان دلبندش چشم به راه مادر مانده اند و او برای خوشبختی همه ی کودکان تلاش می کند. از عبدالله معلم مهربانی که نه تنها شاگردان کلاس خود را دوست داشت که همه ی جوانان ایران را به سان شاگردان خود عزیز می دارد و برای آینده ی بهتر آنان و برای آزادی جوانان حاضر شد جوانی خود را پشت میله های زندان سپری کند. از مجید توکلی آزاده ی عزیزی که علاوه بر دموکراسی خواهی حمایت از حقوق برابر برای زنان نیز در پرونده ی پر افتخار او درج است. بهمن امویی که نوشته های با ارزش او در مسایل اقتصادی به جای آن که راهی برای خروج از بن بست اقتصادی ایران بگشاید، دولتمردان خودکامه را به خشم آورد زیرا که شنیدن سخن حق در ایران امروز تلخ است. استاد با ارزش دانشگاه دکتر مسعود پدرام که شهرت علمی او از مرزها فراتر رفته و به همین دلیل با محرومیت از یک دادرسی عادلانه به جرم بیان حقایق جامعه در سلولی که حتی به دور از نظارت قوه ی قضاییه است زندانی شده است و مهدی نازنین که به خاطر شرکت در فعالیت دانشجویی که اولین حق هر دانشجویی است با محرومیت از حق دفاع، به جای کلاس درس ایام جوانی را پشت میله های زندان سپری می کند. با آرزوی آنکه دیگر هیچ دانشجویی در زندان نباشد. همه ی این عزیزان در زندان اند و به جای آن که به سالگرد تولد خود بیاندیشند در غم هم وطنان خود به سر می برند، آنان ممکن است سالگرد تولد خود را فراموش کرده باشند زیرا به سالگردهای مهم تری می اندیشند اما مردم ایران که در زندان بزرگتری اسیرند، تولد عزیزان در بند خود را فراموش نمی کنند."
عبدالکریم لاهیجی؛ زندان، بهای استواری و پایداری شما در آن انتخاب سرنوشت ساز است
عبدالکریم لاهیجی، فعال حقوق بشری و نایب رییس کنفدراسیون بین المللی حقوق بشر، در پیام خود به نسرین ستوده، بهمن احمدی امویی، عبدالله مؤمنی، مجید توکلّی، مسعود پدرام و مهدی خدایی می نویسد: "افسوس که یکسال دیگر از عمر پربارتان را در زندان های جمهوری اسلامی می گذرانید. دریغ که در جشن سالگرد تولدتان در کنار همسر، فرزندان، اقوام و دوستانتان نیستید. امّا شما آزادگی و آزادیخواهی و دفاع از کرامت و ارزش های انسانی را بر سکوت و راحت طلبی و روزمرّگی ترجیح دادید و رنجی که می برید و اندوه و حرمانی که نصیب خانوادهایتان میشود، بهای استواری و پایداری شما در آن انتخاب سرنوشت ساز است. تولدتاّن مبارک، عزم تان راسخ و توانتان روزافزون باد."
اردشیر امیر ارجمند؛ دست زورگویان از قلب ایرانیان کوتاه است
به گزارش جرس، اردشیر امیر ارجمند، مشاور میرحسین موسوی و سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید نیز، با ارسال پیامی به مناسبت زادروز تعدادی از زندانیان سیاسی (خردادی ها)، می نویسد:
به نام خداوند
بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید
به آشیانه خونین دوباره برگردند . .
دفتر تاریخ ایران زمین، مشحون از اتفاقات خوش و ناخوش است که در خلال ماهها و سنوات بر این سرزمین رفته؛ اما به فصل آزادی خواهی و همدلی که می رسیم، خردادماه، گویی موسمی دگر است.
مبارزه قهرمانانه و در عین حال صبورانه مردم ایران برای در آغوش کشیدن شاهد آزادی، عدالت و استقلال، در ماه خرداد نمودها و نمادهای متعددی دارد. حافظه روزهای خرداد، لبریز است از خاطرات تلخ و شیرین وحدت، شور، هماهنگی، ایستادگی، دلیری و نیز رنگین شدن خیابان های شهر به خون فرزندان مام وطن. خرداد، مقطع نمادین و تجلی گاه پیوند آگاهی، همبستگی و شجاعت مدنی ایرانیان است.
و از حسن قضای روزگار، آسمان خردادماه شاهد تولد اخترانی است بس پرفروغ: توکلی، ستوده، احمدی امویی، مومنی، خدایی، پدرام، نعیمی و بسی آزادگان گمنام دیگر.این ستارگان درخشنده، در کسوت دانشجو، روزنامه نگار، استاد، وکیل، معلم، کارگر، ...، با دیدگاه های متنوع و متفاوت، ولی با آرزوهای مشترک کوشیدند و از امن و آرام زندگی خود چشم پوشیدند تا ایران زمین، خانه و مامنی باشد مستقل و با عزت، آزاد و آباد و رها از جهل و ستم، فقر و گرسنگی، بی عدالتی و تبعیض و نفرت و خشونت و متعلق به تمام ایرانیان با حقوق برابر و معطر به شمیم صلح و مدارا.
ستارگان در بند، صبورانه و استوار، تاوان نورپاشی به چهره جهل وستم را داده اند و می دهند. چراکه می دانند:
در جهان عجز، طاقت پیشگی گردن زنست
شمع را از استقامت خون خود درگردنست
با دلی پر از امید, زادروز عزیزانمان را جشن می گیریم و نعمت حضورشان را شکر و شادباش می گوییم و ایمان داریم متفرعنین و زورگویان ، تنها مالک دیوار های خشتین و درهای آهنین اوین، گوهر دشت و رجایی شهر و ... هستند و البته دستشان از آسمان قلب ایرانیان که این اختران را به مهر در آغوش خود گرفته، کوتاه است و هنوز
. . .
هزار آینه جاری ست
هزار آینه
اینک
به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
زمین تهی ست ز رندان
همین تویی تنها
که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
اردشیر امیرارجمند
کاظم علمداری؛ شما خود پرچم برافراشته جنبش آزادی خواهی ایران هستید
کاظم علمداری، فعال سیاسی ایرانی مقیم خارج از کشور نیز در پیامی به مناسبت زادروز نسرین ستوده، بهمن احمدی امویی، عبداله مومنی، مجید توکلی و مهدی خدایی، آنها را "نماد آزادی و آزاد منشی، و چکیده اخلاق جامعه ای که امید است بی اخلاقی را از رهبران دینی اش، که قراراست نهاد اخلاق باشند، نیاموزد"، معرفی کرده و خطاب به آنها در پیامی به شرح زیر می گوید:
"عزیزان، اگر چه از شما دورم، ولی دلم به شما بسیارنزدیک است. مانند عضوی از خانواده شما چشم به راه آزادی تان هستم. تولدتان را که مصادف با خرداد ماه است به شما تبریک می گویم. شما قاصدان آزادی و گلهای امید مردمی هستید که در دو خرداد ماه ۷۶ و ۸۸ با شور و هیجان وصف ناپذیری تخم امید به آزادی را کاشتند، سبز شد، و یغماگران به قصد نا بودی آن، به مزرعه سبز امید آتش انداختند. اما، علی رغم این توطئه همچنان سبز خواهد شد و نهالان دیگری درحال رستن اند. مانند باغچه ای که روزی فروغ فروخزاد با صدای غم زده اش، که ازرنج دوران بر می خاست، دست هایش را درآن کاشته بود و گفت می دانم، می دانم سبز خواهد شد. رنجی که به شما تحمیل می کنند برای آنست که امید صد ساله مردم برای آزادی را بخشکانند و مزرعه سبز امید را به کویری خشک بدل نمایند و اینگونه بماند که هست. ازرنج شماست که نسل جوانی که هم چون شما سوگوار وضعیت آفت زده ایران است آزادی را نهال درخت عدالت و توسعه کشورش می داند، نام و پیام شما را در باغچه دل می کارد، آبیاری می کند تا مزرعه همچنان سبز باقی بماند تا همه ایران سبزشود، ومی شود. برای روزی که ملت ایران جشن بزرگ آزادی خود را در آن برپا نماید وشما بر شانه های مردم به این جشن خواهید آمد و به شادی و سرور مردم خواهید افزود.
دستم از شما کوتاه است. اما نگران نیستم که هدیه های تولد شما که با دوستی و عشق پیچیده ام را از فراز آسمان ها بدست تان برسانم. اگراین پیام مرا خواندید پس بدانید که پیک امید میان شما و ما در حرکت است. امروز به پارکی خواهم رفت پرسبزه وگل، با دریاچه ای در میان که مرغکان وحشی در آن شناورند و کودکان خندان مشتاقانه غذای شان را با آنها که پر جنب و جوش به این سو و آن سو می دوند شریک می شوند. پارکی که هرهفته دوستداران "مادران پارک لاله" به آنجا می روند تا با برپایی نمایشی از تصاویر زندانیان سیاسی در کنار بوته های گلهای رنگارنگ شرح رنجی که بر شما و دیگر یاران در بند می رود را به رهگذران کنجکاو بگویند.
از داستان پراز اشک چشم سهراب ها و نداها بگویند. مردمی که برای فرار از دغدغه های زندگی پر مشغله خود به آنجا می آیند، در حالی که دستان کودکان بازی گوششان را در دست خود می فشارند، کنجکاوانه وحیرت زده به سخنان دوستداران شما گوش می دهند. باور کنید، باورکنید راست می گویم که با چشم خود دیدم که مادری درغم ملت ما گریست. آنها می پرسند براستی دانشجویان، روزنامه نگاران و وکلای مدافع شان به خاطر آزادی، وآزاد اندیشیدن و عدالت در زندانند و این همه ستم به نام دین و خدا انجام می گیرد؟ آنها که خود در جامعه ای آزاد و مذهبی زندگی می کنند نمی توانند بفهمند که اختناق و دیکتاتوری حتا به رنگ لباس مردم گیرمی دهد. آنها نمی دانند که اگرکسانی با همین لباس های راحت و ساده ای که آنها برتن دارند تا بدن شان ازآفتاب و نسیم بهاری محروم نشود در ایران به پارک بیایند، بی شک مورد یورش پاسدارانی قرار میگرند که به آنها آموخته اند که حتی با کم رنگ شدن رنگ لباس و شل شدن روسری زنان ستون های دین و ایمان شان فرو می ریزد.
بله به آن پارک می روم که هدیه های تولدتان را به پنج کودک معصومی بسپارم که برایتان بیاورند. آنها پیام آورپاکی، عشق و زندگی و آینده اند. کودکانی که درنگاه شان معصومیت شما موج می زند. من در سیمای این کودکان، کودکان نسرین و نرگس را می بینم که از دیدار و نوازش روزانه مادر و پدر، غذای روح و جانشان، محروم اند. دو شیر زنی که برای دفاع از حق و عدالت دربرابر ستمگران ایستادند و نام زنان را برتارک مبارزات آزادی خواهان ملت ایران درخشنده تر کرده اند. هدایای شما را به کودکانی می سپارم که آنها را بربالها گل های قاصدک رؤیای شان در حالیکه در کالسکه ای زرین سوارند و دورپارک چرخ می زنند و قهقه سر می دهند، و روحاشان در اوج آسمان ها پرواز می کند برایتان بیاورند. نگران نیستم. آنها از بربال ابرهای سفید سوارخواهند شد و از دیوارهای سنگی زندان به سادگی عبور خواهند کرد. رسیدن این پیام به دست شما شاهد این مدعاست. با داستان های کودکانه شان زندان بان را به خواب خواهند برد و به دیدار شما خواهند آمد. آنها شما را بربال ابرهای سفید رؤیاهای شان خواهند نشاند و در آسمان پرواز خواهند داد و درکالسکه های رنگین خیال شان از بند بیرون خواهند آورد و دور شهرخواهند چرخاند، به پارک خواهند برد، به کنار دریاچه خواهند برد که مرغکان وحشی را به شما نشان دهند، به کنار بوته های گل خواهند برد، همانجایی که دوستداران شما نمایشی از عکس زندانیان و کشته شده گان را نمایش می دهند تا هوای تازه و بوی خوش گل های بهاری که شما از آن محروم اید به مشام تان برسد و خاطره های غمناک اسارت را فراموش کنید و کمی به آسودگی در امنیت و آسایش، ینازمندی های پایه ای انسان و انسانیت بیالائید.
به نام دانش آموزان جدا افتاده از عبداله مومنی به آن پارک خواهم رفت تا با نو جوانانی که آموزگارشان در زندان نیست، شکنجه نشده است، سرش را درکاسه توالت نکرده اند سخن بگویم. از رنج های دیگر عبداله به آنها خواهم گفت. از فرزندان وهمسری که بدون او در خانه مانده اند. از فجا یع دیگری که پاسداران اسلام برای نجات دین شان برهم بندان او اعمال داشته اند. از مرگ مظلومانه هاله و صابر. به آنها خواهم گفت در میان روزنامه نگاران دربند، روزنامه نگاری به نام بهمن در زندان است. برای او از آزادی خودتان بنویسید. به آنها خواهم گفت که بهمن ماهی است که یک ملت مغرور پس از گذشت هفتاد سال از آرزوهای برباد رفته پدران ومادرانشان، بار دیگر با امید فراوان در اوج شور و هیجان انقلاب کرد و تمام اعتماد خود را در طبقی پاک وسفید، تقدیم کسانی کرد که چون به قدرت و ثروت دست یافتند به فساد و دروغ آلوده شدند و به جای آزادی واستقلال که مردم در خیابان فریاد زده بودند و برادران وخواهرنشان برایش جان باختند، بار دیگر زندان و گلوله تحویل گرفتند. این بار به اسم اسلام و خدا. به نام مستضعفان. اینگونه مادران داغ دیده ای که فرزندشان قربانی انقلاب شده بود بار دیگر داغدار نوجوانان دیگرخود شدند.
پس از آن، از پارک به دانشگاه خواهم رفت تا در روزهای آخرسال به دانشجویانم بگویم که مجید و مهدی هم سن و سال شمایند. آنها همانند شما دانشجوهستند، ولی برخلاف شما که آزادید، آزاد و آزاد تا حرف و نظرتان را بی ترس ونگرانی بیان می کنید، آنها به جرم آزاد اندیشی، آزاد گفتن و آزاد شنیدن، و آزاد زیستن در زندانند. مجید ومهدی واهمه نکردند که آزادی خواهی خود و جامعه را فریاد بزنند. آنها به همین جرم در زندانند. به همکارانم بار دیگر خواهم گفت که به دانشجویان تان بگوئید دختران جوان درایران به جرم شل بودن روی سری شان در خیابان کتک می خورند. پدران و مادرانشان به جرم داشتن ماهواره جریمه می شوندو وسایل شان ویران ومصادره می شود. به آنها خواهم گفت که بهمن احمدی امویی هنوز در زندان است. او را بدان خاطر به بند کشیده اند که گزارش گرصادق است، و دو کتاب در باره اقتصاد ایران تدوین کرده است. او به جرم پخش آگاهی، نقد سیاست اقتصاد دولت و نشان دادن راه و رسم پیشرفت و توسعه و عدالت در زندان است. بهمن تنها نیست، بسیاری دیگراز اهالی وسایل ارتباط جمعی، و علم و دانش و دانشگاهی در زندانند. حکومت گران متعصب دینی علم را همراه استادان دلسوز از دانشگاه اخراج می کنند و خرافات را جای آن می نشانند تا جامعه عقب مانده بر افکار عقب مانده تر صاحبان قدرت منطبق شود.
دوستان عزیزم، اگر چه ما از شما دوریم ولی برای ارزش هایی که شما را به بند کشیده اند ما در تکاپو هستیم که مردم جهان را از فجایعی که بر این ملت ستم کشیده می گذرد با خبرکنیم. شما خود پرچم برافراشته جنبش آزادی خواهی ایران هستید. نام و یاد شما همیشه با ماست و در دل ما جای دارد. هدیه نا قابل مرا بپذیرید.
از راه دور رو و دست شما را می بوسم
کاظم علمداری"
احمد سلامتیان؛ بزرگداشت زندانیان سیاسی تنها یک همبستگی نمادین و نمایشی نیست
احمد سلامتیان، فعال سیاسی، نویسنده و نماینده مجلس اول بعد از انقلاب نیز، در پیامی به مراسم گرامیداشت زندانیان متولد خرداد ماه، می نویسد:
"دوستان ابتدا از عدم امکان حضور در جلسه شما در پاریس بمناسبت همبستگی با زندانیان سیاسی متولد خرداد پوزش میطلبم و متاسفانه گرفتاری خانوادگی و برنامه ای که از چندین ماه قبل پیش بینی شده بوده و امکان برهم زدن و یا غیبت در آن را ندارم مانع شرکت حضوریم در این جلسه میشود .
در نظامهای سرکوب زندان تنها یک ابزار کینه ورزی و یا انتقام جوئی از مبارز سیاسی نیست . زندان و فشار آن بر زندانی و اثار و عواقب آن بر خانواده اش که در واقع نوعی فشار غیر مستقیم اما بسیار سنگین تر بر او است که در بند از ازادی اولیه خود محروم شده است در واقع ابزار اصلی ادامه حیات استبدادند .
هدف از این ماشین جهنمی تنها شکستن مقاومت و پیگیری مبارز سیاسی تا حد ابراز ندامت از مبارزه بر حقش نیست . کار برد اساسی زندان بالا بردن هزینه هرنوع تعهد و کوشش برای کار ورز ی سیاسی و منصرف کردن جامعه از حرکت به سوی هر نوع تلاش آزادیخواهانه سیاسی است.
از این رو برای هر کارورز سیاسی , همبستگی و دفاع و پشتیبانی از زندانیان سیاسی یکی از مهمترین ملزومات اولیه استمرار بخشیدن به هرگونه تعهد و تلاش سیاسی است . آنهم در کشور هائی که سالیان دراز است زندان و اسارت بدل به نوعی زندگانی روز مره برای کوشندگان سیاسی شده است.
در واقع زندان , اگر نگویم خانه اول , خانه دوم هرکوشنده سیاسی در نظامهای دیکتاتوری است.
از این رواست که دهها سال است بسیاری مبارزین سیاسی در کشور ما همواره و شب و روز ساک کوچک و سائل زندان خود را همراه خود دارند دارند .
در درون کشورمبارزین در بند در حقیقت نوعی جلوداران و یا جانشین و جایگزین کارورزان سیاسی ای هستند که در راه رفت و آمد بزندان هستند . سایه زندان چنان بر سر هر مبارز درون کشوری سنگینی میکند که طبیعی است که نوعی هم سرنوشتی و همبستگی و احساس همدردی بین زندانی بالقوه و بالفعل , زندانی امروز با زندانی دیروز و فردا باشد.
در خارج کشور کار ورز سیاسی , جسمش از دسترس زندانبان خارج است و از تهدید فیزیکی دیوار و سیم خاردار و غل و زنجیر و قفل و کلید عمله سرکوب فارع است اما روح و روانش نمیتواند خود را از درد و رنج زندانی فارغ بداند. فاصله مکانی و دوری از شور مبارزه و درگیری مستقیم در سامان دهی مبارز و همبستگی ها و پشیبانی های آن در واقع باید احتیاج به ابراز همبستگی و عمل در تامین پشیبانی از اسرای درون کشور را در وی دو صد چندان کند .
به نوعی میتوان گفت همبستگی و پشیبانی عملی از زندانیان درون کشور و خانوادهایشان در هر شکل و به هر حد و با هر وسیله باشد نوعی تکلیف و تاوان تبعید و دوری کارورز سیاسی از میدان واقعی مبارزه در درون کشور است
از این رو بزرگداشت از زندانیان سیاسی به هر بهانه و موجبی که باشد تنها یک همبستگی نمادین و نمایشی نیست و باید بدل به هم سرنوشتی و همدردی واقعی با زندانیان سیاسی و خانواده های آنان گردد.
سازمان عفو بین الملل سالیان دراز است که سنت خوبی را در حمایت از قربانیان تجاوز به حقوق بشر باب کرده و اعضای خود در سراسر جهان را تشویق میکند که هرکدام یک قربانی این تجاوزات را در هرکجای جهان که باشد در تحت تکفل خود بگیرد و ضمن پیگیری پرونده وی تکفل عاطفی و مالی او و خانوده اش را هم بعهده بگیرد .
چه خوب بود که اگر, نه میلیونها و نه حتی صد ها هزار نفر, بلکه تنها چندین هزار نفر از ایرنیان خارج کشور که از نعمت ازادی و زندگی در نظامهای حقوقی بر خوردار شده اند که لا اقل شب و روز نباید مسواک و حوله زندان خود را همراه داشته باشند چنان در همبستگی با پیش آهنگان مبارزه برای رهائی و آزادی و قانون در کشور مادری خود متعهد شوند که هریک لا اقل یک زندانی سیاسی و خانواده وی را به همین نوع تحت خمایت و تکفل عاطفی و عملی خود بگیرد .
در آن صورت میتوان مطمئن شد که شور و قرا گیری همبستگی چنان صف مقاومتی بوجود می آورد که بزودی زندان و غل و زنجیر دستگاه سرکوب کارائی ا ش را در کند کردن مبارزات بر حق مردم از دست خواهد داد.
ایا این خود یک شروع خوبی برای تبدیل اوین و صدها برادر همزاد و هم شکل ان در سراسر کشور به موزه هائی برای نشان دادن ناتوانی تاریخی سد استبداد در برخورد با موج آزادی نیست ."
رضا خندان؛ این گلی است كه شكفته شده است
به گزارش جرس، رضا خندان، همسر نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشری زندانی نیز، در پیام خود به مناسبت این زادروزها می نویسد: "این دومین سالگرد تولد نسرین و چندمین تولد خیلیهای دیگریست كه پیش خانوادههایشان نیستند و آنها را از عزیزانشان جدا كردهاند. برخی به بیرون از كشور رانده و عدهای هم به زندان خوانده شدهاند. دوستاننسرین در داخل بند در تدارك جشن تولد مفصلی هستند. آنها برای همهی همبندیهایشان سنگ تمام میگذارند و جشن مفصلی میگیرند و ما خوشحالیم كه آنها همدیگر را تنها نمیگذارند. این روزها نیما هر روز از من تعداد روزهای باقیمانده به تولد مادرش را میپرسد و برای رسیدن آن روز به معنای واقعی روزشماری میكند. از وقتی كه شنیده است ده روز دیگر تولد مادرش هست. سالگرد تولد مهم است. بودن در كنار خانواده در این روز عزیز مهم است. گفتن و خندیدن، بوسه و در آغوش گرفتن هم مهم است. روشن كردن شمع، بریدن كیك تولد، كادو دادن و ...همهی اینها مهماند. اما مهمتر از همهی اینها خود تولد و بودنی است كه اتفاق افتاده است و فرخنده همین است. و مهم این است كه محدود كنندگان و حبس كنندگان نمیتوانند شرایط را به حالت قبل از تولد برگردانند. این گلی است كه شكفته شده است."
ژیلا بنی یعقوب؛ هنوز هم نشانههایی برای امیدوار بودن در این دیار هست
ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و همسر بهمن احمدی امویی، فعال مطبوعاتی و روزنامه نگار دربند نیز، در پیامی به همسر خود به مناسبت فرا رسیدن زادروز وی در وبلاگش می نویسد: باز هم شب تولد تو، بدون تو...باز هم تو در بند ۳۵۰ اوین و من در خانه کوچک مان صفحه ی سفید را روی لب تابم سیاه میکنم تا برای تو بنویسم. برای تو که آخرین تولدت را وقتی در کنار هم جشن گرفتیم، چند روز بعدش پس از یک مرخصی دوباره تو را به اوین فراخوندند .بدون اینکه حتی بتوانی از کادوهایی که آن شب گرفته بودی استفاده کنی. چند هفته است که با مأموران زندان کلنجار میروم که بتوانم برایت در روز تولدت هدیه ای کوچک بیاورم، گلی یا کتابی یا ادوکلنی شاید... اما همچنان از من اصرار و از آنها بهانه :نه! نمیشود!
و من فکر میکنم فردا با چه واژههایی از پشت شیشه کابین و سیم تلفن که صدایم را با خش به تو میرساند تولدت را تبریک بگویم که جای هدیه ای را که مأموران نمیگذارند به تو بدهم، بگیرد.
الآن در اتاق کوچک پر از کتابمان که تو خیلی دوست داری نشستهام، نزدیک همان بالکن که تو هر شب سری به آن میزدی و به گلدانها آب میدادی.. همان بالکن که هر وقت هوای تهران اندکی پاکیزه میشد، تو در سینی کوچکی دو فنجان چای میریختی و صدایم میزدی بیا، اینجا چای بخوریم.
راستی، تعداد گلدانهای مان در این مدت بیشتر شده است و حتی سبزتر...میبینی! هنوز هم نشانههایی برای امیدوار بودن در این دیار هست: گلدانهایی که هنوز هم سبزی و طراوت خود را حفظ کردهاند، آن هم در شهری که گاه این قدر دلگیر میشود. هنوز هم در مسیر آمدن به اوین، تابلوها و دیوارهایی را میبینم که در میانه یا گوشهاش با رنگ سبز آغشته شدهاند، سبزی که گاهی کسانی روی آن را با رنگ سیاه پوشانده اند، و چه آشناست منظرهی سیاهی که میکوشد سبزی را بپوشاند اما همچنان در پس آن میتوان سبزی را دید.
شاید همین یادداشت کوتاه را فردا برایت بخوانم، به عنوان هدیه تولدت
بهمن جان، تولدت مبارک
سبز باش، مثل همیشه
انجمن گفتگو و دموکراسی؛ آن ها زندگی را بارور می سازند و از این رو هر روز را تولدی تازه می دانند
انجمن گفتگو و دموکراسی پاریس نیز، با صدور پیامی در قالب بیانیه، پیرامون زادروز زندانیان سیاسی متولد خردادماه اعلام کرد:
از فرصت سالگرد تولد خردادزادگانِ در بند، بهمن احمدی امویی، مسعود پدرام، مجید توکلی، مهدی خدایی، نسرین ستوده و عیدالله مومنی بهره جسته، زادروز این تلاشگران راه دموکراسی و حقوق بشر را به خانواده ها و نزدیکانشان شادباش می گوید و به همۀ زندانیان سیاسی درود می فرستیم.
نامه های زندان و شنیده ها گواهی می دهند که زندانیان سیاسی ، صرف نظر از اندیشه و مرام عقیدتیشان، با پایداری مقاومت می کنند و افسردگی و ترس را که از خویشانِ مرگند به عقب می رانند. آن ها زندگی را بارور می سازند و از این رو هر روز را تولدی تازه می دانند.
انجمن گفتگو و دموکراسی خواهان آزادی همۀ زندانیان سیاسی است ودر انتظار روزیست که همۀ مبارزان در بند در فضایی بدور از فشار، محرومیت و محدودیت، نه تنها به دانشگاه و دفتر روزنامه و دفتر وکالت و کسب و کار خود بازگردند بلکه بتوانند آزادانه اندیشه و نظر خود را در بارۀ حال و آیندۀ ایران بیان کنند.
تا رسیدن به این زمان معهود انجمن ما خواستار اعزامِ دوره ای هیات هایی از حقوقدانان مستقل به ایران است تا در بارۀ وضعیت زندان ها و چگونگی رسیدگی به پروندۀ متهمان سیاسی تحقیق کنند و گزارش های خود را تسلیم مراجع حقوقی بین المللی نمایند.
انتخاب رئیس مجلس ، رهبر بر سر دوراهی
سید مجتبی واحدی
تا انتخاب رئیس موقت مجلس نهم که قاعدتاً تا چهار سال ریاست مجلس را به عهده خواهد داشت بیش از ده روز باقی نمانده است تا این موضوع هم که از حدود سه ماه قبل و هم زمان با تنظیم لیست های انتخاباتی ، مورد توجه نحله های ظاهراً متفاوت از جناح حاکم قرار گرفته بود به مرحله پایانی خود برسد.اغلب اصلاح طلبان و بسیاری از فعالان سیاسی که در هیچیک از دو طیف سیاسی مشهور ایران نمی گنجند بر این عقیده اند که اکنون نقش مجلس در سیاست گذاری های کلان کشور به پایین ترین سطح خود در سال های اخیر رسیده و لذا رئیس مجلس هم که نقش سخنگویی آن را ایفا می کند نمی تواند تأثیر قابل توجهی بر تحولات فعلی و آتی کشور داشته باشد.وابستگی دو کاندیدای اصلی ریاست مجلس ـ غلامعلی حداد عادل و علی لاریجانی ـ به بنیاد ها و بنیان های اصولگرایی هم مزید بر علت شده است . لذا علیرغم تلاش بخش هایی از حاکمیت و رسانه های اصلی آنها برای جدی نشان دادن رقابت بر سر تصاحب کرسی ریاست مجلس ، این موضوع نتوانسته در میان منتقدان داخلی و اپوزیسیون مقیم خارج ، توجه زیادی را به خود جلب کند.
البته این موضوع از آن جهت که می تواند دغدغه ها و نگرانی های رهبر جمهوری اسلامی را آشکار سازد دارای اهمیت است زیرا انتخاب رئیس مجلس قطعاً بدون « چراغ سبز » او امکان پذیر نخواهد بود . برخی افراد بر این باورند در این عرصه نیز ، سابقه هر یک از افراد در « مقابله با جنبش سبز» – که رهبر جمهوری اسلامی ، آن را «فتنه ستیزی» می نامد ـ همچنان مهم ترین عامل برای اقای خامنه ای است و او « پیش گامی در فتنه ستیزی » را اصلی ترین ویژگی برای کسی می داند که قرار است انتقال دهنده پیام های نهان و آشکار رهبر به اعضای مجلس شورای اسلامی باشد.در مقابل، عده ای از تحلیل گران به اظهارات سران جبهه موسوم به اصولگرایی اشاره می کنند که مدعی هستند« فتنه » ها و « انحراف » های بزرگ تردر پیش است .به زعم این گروه از تحلیل گران سیاسی ، اگر چه رهبر جمهوری اسلامی هیچگاه عدم همراهی وحتی همراهی ناقص با خود درجریان مقابله با جنبش سبز را فراموش نخواهد کرد در عین حال ، اکنون نگرانی او از برخی بحران های داخلی و خارجی ، بسیار جدی تر از آنست که بخواهد بدون توجه به تهدید های آینده ، همه حواس خود را به سه سال گذشته معطوف نماید . لذا به تدریج سهم « فتنه ستیزی علنی و شش دانگ » در سبد ویژگی های مورد نظر رهبر برای سپردن مناصب ظاهراً کلیدی کشور به افراد ، کاهش یافته است .به موجب این تحلیل ، رهبر جمهوری اسلامی هم اکنون ناچاراست در همه تصمیم گیری های خویش ، یک « تهدید یک ساله » و یک « دغدغه چهار ساله » را به صورت هم زمان مورد توجه قرار دهد و با ارزیابی تأثیر هر یک از آن دو بر حوزه « فصل الخطاب » بودن رهبر، تصمیم نهایی را اتخاذ نماید . این گروه از تحلیل گران معتقدند رفتار محمود احمدی نژاد و احتمال ماجرا آفرینی های جدید او در دوره باقی مانده از ریاست بر دولت ، تهدید یک ساله ای است که آقای خامنه ای نمی تواند از آن چشم پوشی کند . سخنان اخیر رئیس دولت دهم در مشهد و حملات شدید اللحن او به سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشور که پس از یک دوره سکوت چند ماهه از سر گرفته شد نشانه ای است که برای اثبات دقت این فرضیه ، مورد استناد قرار می گیرد .در واقع، سخنان محمود احمدی نژاد در مشهد علنی ترین مقابله او با « دیدگاه حمایتی رهبر از طیف مسلط بر وزارت اطلاعات » بود . او با این سخنان نشان داد تحلیل کسانی که « پرونده رئیس دولت دهم » را در حال بسته شدن می بینند چندان دقیق نیست . در واقع تهدید کوتاه مدت که می تواند برنامه ها ی رهبر جمهوری اسلامی در یک سال آینده را با اخلال مواجه کند رفتار رئیس دولت تا زمان بر گزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم است. این تهدید ، ظاهراً کوتاه مدت به نظر می رسد اما آقای خامنه ای آن را جدی می گیرد زیرا اولاً پیش بینی رفتار احمدی نژاد وتیم آشکار و پنهان او، چندان آسان نیست ثانیاً تلفیق این رفتار با حوادث داخلی و خارجی ، می تواند تأثیراتی بیش از آنچه توسط «حلقه نخستِ یاران رهبر » پیش بینی شده ، بر جای بگذارد وتا سالهابعد از کنار رفتن اقای احمدی نژاد ، فضای سیاسی و مدیریتی ایران را تحت تأثیر قرار دهد .لذا رهبر جمهوری اسلامی ، ناچار است در همه تصمیمات خود در یک سال آینده ، این تهدید یک ساله را جدی بگیرد . انتخاب رئیس مجلس هم از این قاعده ، مستثنی نخواهد بود .
از سوی دیگر ناخوشایندی های رهبر جمهوری اسلامی در دوره های ریاست جمهوری اکبر هاشمی ر فسنجانی و سید محمد خاتمی و ناکامی او در حل این مشکلات از طریق سپردن ریاست جمهوری به یکی از پیروان نه چندان مشهور خویش ، اکنون او را تشویق می کند در انتخاب کاندید ای مورد نظر برای ریاست بر دولت یازدهم ، دقت بیشتری به خرج دهد .در نتیجه ، او این بار در انتخاب « رئیس مجلس »با وسواس بیشتری ، تصمیم گیری خواهد کرد زیرا رئیس مجلس نهم می تواند یکی از کاندیداهای اصلی برای جانشینی محمود احمدی نژاد پس از پایان دوره فعلی ریاست جمهوری ـ و حتی قبل از آن ـ باشد یا در تنظیم و گرم کردن تنور انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نقش آفرینی کند . به عبارت دیگر ، انتخاب رئیس مجلس نمی تواند بدون توجه به « دغدغه چهار ساله » رهبر ـ به فرض تداوم سیستم فعلی حکومت در ایران ـ صورت گیرد .
با توجه به آنچه در بالا آمد تهدید یک ساله و دغدغه چهار ساله ، «دو راهی »حساس و آزار دهنده ای را در برابر رهبر جمهوری اسلامی قرار داده است . او اگر بخواهد یک سال باقیمانده از دوره ریاست جمهوری دهم را با نگرانی کمتری پشت سر بگذارد نیاز مند حضور کسی در رأس مجلس است که علاوه بر توان ایستادگی در برابر اقدامات محمود احمدی نژاد، انگیزه های شخصی برای مقابله با او را داشته باشد . در حال حاضر در میان کاندیداهای ریاست مجلس ، علی لاریجانی ، تنها کسی است که برخورداری از این دو ویژگی را به اثبات رسانده است به طوری که با نشستن لاریجانی بر کرسی ریاست مجلس ،رهبر جمهوری اسلامی با خیالی آسوده می تواند بخشی از وظیفه مقابله احتمالی با محمود احمدی نژاد را به او بسپارد .اما اگر دغدغه چهار ساله بر رهبر غالب شود قطعاً علی لاریجانی بهترین گزینه برای رسیدن به ریاست جمهوری یا نقش آفرینی در انتخاب رئیس جمهور یازدهم از طریق تصدی یک ساله ریاست مجلس نخواهد بود . زیرا او در سه سال گذشته نشان داد که حاضر نیست همه اعتبار و حیثیت خود را مصروف تحقق نیات و تمایلات رهبر نماید . در حالی که اکنون مهم ترین دغدغه رهبر برای دوره ریاست جمهوری یازدهم ، عدم تکرار حوادثی است که در بیست وسه سال گذشته به وقوع پیوسته و از تحقق آرزوی رهبر جمهوری اسلامی برای « فصل الخطاب » بودن جلوگیری نموده است . برخی رفتارهای رئیس مجلس هشتم این پرسش را ایجاد نموده که چنانچه حوادث داخلی و خارجی ، رهبر را در موضعی ضعیف تر از وضعیت فعلی قرار دهد علی لاریجانی چه رفتاری از خود بروز خواهد داد ؟
به نظر می رسد رهبر جمهوری اسلامی ، اکنون دیگر مایل نیست شاهد تکرار تجربه های ناخوشایندی باشد که در بیست و سه سال گذشته ، « فصل الخطاب بودن واقعی رهبر » را دچار اخلال نموده است . برای عدم تکرار آن تجربیات ناخوشایند ، ریاست جمهوری بعدی باید به کسی سپرده شود که در هیچ شرایطی «انگیزه »و«توان» برای تکرار رفتار هاشمی رفسنجانی ، خاتمی و حتی احمدی نژاد را ندارد. در میان کاندیداهای مطرح برای تصدی ریاست دولت یازدهم ، غلامعلی حداد عادل تنها کسی است که از این ویژگی بر خوردار بوده و لذا بهترین گزینه برای تصدی ریاست مجلس است تا انتصاب او به مقام ریاست جمهوری و رفع دغدغه چهار ساله رهبر با زحمت کمتری انجام شود .
اکنون باید به انتظار ده روز آینده نشست تا مشخص شود کدام نگرانی ، رهبر جمهوری اسلامی را بیشتر آزارمی دهد ؛ « رفتار احمدی نژاد در یک سال آینده» یا « فرصت طلبی رئیس جمهور بعدی برای امتیازگیری از رهبر در شرایطی که حوادث داخلی و خارجی ،او را در موضع ضعف قرار می دهد» ؟ اگر یار گیری برای مقابله احتمالی با محمود احمدی نژاد در باقیمانده دوران ریاست او بر دولت ، اولویت نخست رهبر جمهوری اسلامی باشد یقیناً علی لاریجانی ، بهترین گزینه برای ریاست مجلس خواهد بود . اما چنانچه رهبر جمهور اسلامی به استحکام موقعیت خود باور داشته وبرای مهار اقای احمدی نژاد تدابیر دیگری اندیشیده باشد آنگاه دغدغه اصلی او ، دوره چهار ساله ۹۶-۹۲ خواهد بود که به نظر می رسددر آن صورت غلامعلی حداد عادل برای ریاست مجلس ، شانس بیشتری خواهد داشت .
تا انتخاب رئیس موقت مجلس نهم که قاعدتاً تا چهار سال ریاست مجلس را به عهده خواهد داشت بیش از ده روز باقی نمانده است تا این موضوع هم که از حدود سه ماه قبل و هم زمان با تنظیم لیست های انتخاباتی ، مورد توجه نحله های ظاهراً متفاوت از جناح حاکم قرار گرفته بود به مرحله پایانی خود برسد.اغلب اصلاح طلبان و بسیاری از فعالان سیاسی که در هیچیک از دو طیف سیاسی مشهور ایران نمی گنجند بر این عقیده اند که اکنون نقش مجلس در سیاست گذاری های کلان کشور به پایین ترین سطح خود در سال های اخیر رسیده و لذا رئیس مجلس هم که نقش سخنگویی آن را ایفا می کند نمی تواند تأثیر قابل توجهی بر تحولات فعلی و آتی کشور داشته باشد.وابستگی دو کاندیدای اصلی ریاست مجلس ـ غلامعلی حداد عادل و علی لاریجانی ـ به بنیاد ها و بنیان های اصولگرایی هم مزید بر علت شده است . لذا علیرغم تلاش بخش هایی از حاکمیت و رسانه های اصلی آنها برای جدی نشان دادن رقابت بر سر تصاحب کرسی ریاست مجلس ، این موضوع نتوانسته در میان منتقدان داخلی و اپوزیسیون مقیم خارج ، توجه زیادی را به خود جلب کند.
البته این موضوع از آن جهت که می تواند دغدغه ها و نگرانی های رهبر جمهوری اسلامی را آشکار سازد دارای اهمیت است زیرا انتخاب رئیس مجلس قطعاً بدون « چراغ سبز » او امکان پذیر نخواهد بود . برخی افراد بر این باورند در این عرصه نیز ، سابقه هر یک از افراد در « مقابله با جنبش سبز» – که رهبر جمهوری اسلامی ، آن را «فتنه ستیزی» می نامد ـ همچنان مهم ترین عامل برای اقای خامنه ای است و او « پیش گامی در فتنه ستیزی » را اصلی ترین ویژگی برای کسی می داند که قرار است انتقال دهنده پیام های نهان و آشکار رهبر به اعضای مجلس شورای اسلامی باشد.در مقابل، عده ای از تحلیل گران به اظهارات سران جبهه موسوم به اصولگرایی اشاره می کنند که مدعی هستند« فتنه » ها و « انحراف » های بزرگ تردر پیش است .به زعم این گروه از تحلیل گران سیاسی ، اگر چه رهبر جمهوری اسلامی هیچگاه عدم همراهی وحتی همراهی ناقص با خود درجریان مقابله با جنبش سبز را فراموش نخواهد کرد در عین حال ، اکنون نگرانی او از برخی بحران های داخلی و خارجی ، بسیار جدی تر از آنست که بخواهد بدون توجه به تهدید های آینده ، همه حواس خود را به سه سال گذشته معطوف نماید . لذا به تدریج سهم « فتنه ستیزی علنی و شش دانگ » در سبد ویژگی های مورد نظر رهبر برای سپردن مناصب ظاهراً کلیدی کشور به افراد ، کاهش یافته است .به موجب این تحلیل ، رهبر جمهوری اسلامی هم اکنون ناچاراست در همه تصمیم گیری های خویش ، یک « تهدید یک ساله » و یک « دغدغه چهار ساله » را به صورت هم زمان مورد توجه قرار دهد و با ارزیابی تأثیر هر یک از آن دو بر حوزه « فصل الخطاب » بودن رهبر، تصمیم نهایی را اتخاذ نماید . این گروه از تحلیل گران معتقدند رفتار محمود احمدی نژاد و احتمال ماجرا آفرینی های جدید او در دوره باقی مانده از ریاست بر دولت ، تهدید یک ساله ای است که آقای خامنه ای نمی تواند از آن چشم پوشی کند . سخنان اخیر رئیس دولت دهم در مشهد و حملات شدید اللحن او به سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشور که پس از یک دوره سکوت چند ماهه از سر گرفته شد نشانه ای است که برای اثبات دقت این فرضیه ، مورد استناد قرار می گیرد .در واقع، سخنان محمود احمدی نژاد در مشهد علنی ترین مقابله او با « دیدگاه حمایتی رهبر از طیف مسلط بر وزارت اطلاعات » بود . او با این سخنان نشان داد تحلیل کسانی که « پرونده رئیس دولت دهم » را در حال بسته شدن می بینند چندان دقیق نیست . در واقع تهدید کوتاه مدت که می تواند برنامه ها ی رهبر جمهوری اسلامی در یک سال آینده را با اخلال مواجه کند رفتار رئیس دولت تا زمان بر گزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم است. این تهدید ، ظاهراً کوتاه مدت به نظر می رسد اما آقای خامنه ای آن را جدی می گیرد زیرا اولاً پیش بینی رفتار احمدی نژاد وتیم آشکار و پنهان او، چندان آسان نیست ثانیاً تلفیق این رفتار با حوادث داخلی و خارجی ، می تواند تأثیراتی بیش از آنچه توسط «حلقه نخستِ یاران رهبر » پیش بینی شده ، بر جای بگذارد وتا سالهابعد از کنار رفتن اقای احمدی نژاد ، فضای سیاسی و مدیریتی ایران را تحت تأثیر قرار دهد .لذا رهبر جمهوری اسلامی ، ناچار است در همه تصمیمات خود در یک سال آینده ، این تهدید یک ساله را جدی بگیرد . انتخاب رئیس مجلس هم از این قاعده ، مستثنی نخواهد بود .
از سوی دیگر ناخوشایندی های رهبر جمهوری اسلامی در دوره های ریاست جمهوری اکبر هاشمی ر فسنجانی و سید محمد خاتمی و ناکامی او در حل این مشکلات از طریق سپردن ریاست جمهوری به یکی از پیروان نه چندان مشهور خویش ، اکنون او را تشویق می کند در انتخاب کاندید ای مورد نظر برای ریاست بر دولت یازدهم ، دقت بیشتری به خرج دهد .در نتیجه ، او این بار در انتخاب « رئیس مجلس »با وسواس بیشتری ، تصمیم گیری خواهد کرد زیرا رئیس مجلس نهم می تواند یکی از کاندیداهای اصلی برای جانشینی محمود احمدی نژاد پس از پایان دوره فعلی ریاست جمهوری ـ و حتی قبل از آن ـ باشد یا در تنظیم و گرم کردن تنور انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نقش آفرینی کند . به عبارت دیگر ، انتخاب رئیس مجلس نمی تواند بدون توجه به « دغدغه چهار ساله » رهبر ـ به فرض تداوم سیستم فعلی حکومت در ایران ـ صورت گیرد .
با توجه به آنچه در بالا آمد تهدید یک ساله و دغدغه چهار ساله ، «دو راهی »حساس و آزار دهنده ای را در برابر رهبر جمهوری اسلامی قرار داده است . او اگر بخواهد یک سال باقیمانده از دوره ریاست جمهوری دهم را با نگرانی کمتری پشت سر بگذارد نیاز مند حضور کسی در رأس مجلس است که علاوه بر توان ایستادگی در برابر اقدامات محمود احمدی نژاد، انگیزه های شخصی برای مقابله با او را داشته باشد . در حال حاضر در میان کاندیداهای ریاست مجلس ، علی لاریجانی ، تنها کسی است که برخورداری از این دو ویژگی را به اثبات رسانده است به طوری که با نشستن لاریجانی بر کرسی ریاست مجلس ،رهبر جمهوری اسلامی با خیالی آسوده می تواند بخشی از وظیفه مقابله احتمالی با محمود احمدی نژاد را به او بسپارد .اما اگر دغدغه چهار ساله بر رهبر غالب شود قطعاً علی لاریجانی بهترین گزینه برای رسیدن به ریاست جمهوری یا نقش آفرینی در انتخاب رئیس جمهور یازدهم از طریق تصدی یک ساله ریاست مجلس نخواهد بود . زیرا او در سه سال گذشته نشان داد که حاضر نیست همه اعتبار و حیثیت خود را مصروف تحقق نیات و تمایلات رهبر نماید . در حالی که اکنون مهم ترین دغدغه رهبر برای دوره ریاست جمهوری یازدهم ، عدم تکرار حوادثی است که در بیست وسه سال گذشته به وقوع پیوسته و از تحقق آرزوی رهبر جمهوری اسلامی برای « فصل الخطاب » بودن جلوگیری نموده است . برخی رفتارهای رئیس مجلس هشتم این پرسش را ایجاد نموده که چنانچه حوادث داخلی و خارجی ، رهبر را در موضعی ضعیف تر از وضعیت فعلی قرار دهد علی لاریجانی چه رفتاری از خود بروز خواهد داد ؟
به نظر می رسد رهبر جمهوری اسلامی ، اکنون دیگر مایل نیست شاهد تکرار تجربه های ناخوشایندی باشد که در بیست و سه سال گذشته ، « فصل الخطاب بودن واقعی رهبر » را دچار اخلال نموده است . برای عدم تکرار آن تجربیات ناخوشایند ، ریاست جمهوری بعدی باید به کسی سپرده شود که در هیچ شرایطی «انگیزه »و«توان» برای تکرار رفتار هاشمی رفسنجانی ، خاتمی و حتی احمدی نژاد را ندارد. در میان کاندیداهای مطرح برای تصدی ریاست دولت یازدهم ، غلامعلی حداد عادل تنها کسی است که از این ویژگی بر خوردار بوده و لذا بهترین گزینه برای تصدی ریاست مجلس است تا انتصاب او به مقام ریاست جمهوری و رفع دغدغه چهار ساله رهبر با زحمت کمتری انجام شود .
اکنون باید به انتظار ده روز آینده نشست تا مشخص شود کدام نگرانی ، رهبر جمهوری اسلامی را بیشتر آزارمی دهد ؛ « رفتار احمدی نژاد در یک سال آینده» یا « فرصت طلبی رئیس جمهور بعدی برای امتیازگیری از رهبر در شرایطی که حوادث داخلی و خارجی ،او را در موضع ضعف قرار می دهد» ؟ اگر یار گیری برای مقابله احتمالی با محمود احمدی نژاد در باقیمانده دوران ریاست او بر دولت ، اولویت نخست رهبر جمهوری اسلامی باشد یقیناً علی لاریجانی ، بهترین گزینه برای ریاست مجلس خواهد بود . اما چنانچه رهبر جمهور اسلامی به استحکام موقعیت خود باور داشته وبرای مهار اقای احمدی نژاد تدابیر دیگری اندیشیده باشد آنگاه دغدغه اصلی او ، دوره چهار ساله ۹۶-۹۲ خواهد بود که به نظر می رسددر آن صورت غلامعلی حداد عادل برای ریاست مجلس ، شانس بیشتری خواهد داشت .
اطلاعیه مطبوعاتی: تشویق رسمی به قتل یک هنرمند، گسترش تروریسم دولتی است
خبرگزاری
هرانا - دبیرخانه فعالان حقوق بشر در ایران، با انتشار یک اطلاعیه
مطبوعاتی ترویج خشونت و نقض آزادی اندیشه و بیان با توجیح دفاع از مقدسات
توسط حکومت ایران را به بهانه سروده شدن ترانه و اجرای آهنگی توسط شاهین
نجفی محکوم کرد.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران مجموع
رویکرد حکومت ایران در قبال این موضوع را نقض صریح و نگران کننده حقوق بشر و
تهدید جدی آزادی اندیشه و بیان میداند که در صورت عدم تقبیح رسمی حکومت
مذکور، تندرویهای صورت گرفته مفهومی جز گسترش تروریسم دولتی نخواهد داشت،
موضوعی که لازم است جامعه بین الملل یکپارچه واکنش نشان داده و موضع مناسبی
در مقابل آن اتخاذ کند.
این تشکل همچنین نظر گزارشگر ویژه حقوق
بشر سازمان ملل متحد در مورد ایران را به اقدامات غیرقانونی صورت گرفته
توسط حکومت ایران جلب کرده و درخواست میکند گزارشگر محترم، ضمن انجام
تحقیقات جامع و گفتگو با قربانیان این واقعه در این رابطه گزارش خود را در
نشست بعدی به مجمع عمومی جهت تنویر افکار عمومی و استفاده از ظرفیتهای
قانونی ارائه کند.
متن این اطلاعیه مطبوعاتی که در وب سایت رسمی مجموعه فعالان حقوق بشر منتشر شده است به قرار زیر است:
اطلاعیه مطبوعاتی
حکومت ایران در روزهای اخیر به بهانه سروده شدن ترانه و اجرای آهنگی توسط شاهین نجفی، هنرمند ایرانی ساکن آلمان اقدامات متعددی که منجر به ترویج خشونت و نقض آزادی اندیشه و بیان میشود با توجیح دفاع از مقدسات سامان میدهد.
این اقدامات نگران کننده که به خصوص نقش نیروها و رسانههای وابسته به سپاه پاسداران در آن برجسته است، با بهره گرفتن از امکانات تبلیغاتی و آراء تنی از مراجع تقلید و اخذ احکامی چون سب النبی و ارتداد برای این خواننده و ترانه سرا (هر دو حکم به معنی مهدورالدم بودن شخص است) در هفتههای پایانی اردیبهشت ماه سال جاری آغاز و سپس به واکنشهای رسمی کشیده شده است. در طی روزهای اخیر حداقل بصورت رسمی تعدادی از مسئولان حکومتی در ایران منجمله «حسین ابراهیمی نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس» و «محمد جعفر منتظری رئیس دیوان عدالت اداری وابسته به قوه قضائیه ایران» خواستار قتل این هنرمند توسط مسلمانان شدهاند، خواستهای که مترادف با نفرت انگیزی و ترویج خشونت است، همچنین در آخرین نشست خبری سخنگوی قوه قضاییه «غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل کشور و سخنگوی این قوه» خبر از تشکیل پروندهای در قوه قضاییه برای رسیدگی به اتهامات وی داد.
در کنار موارد فوق نیروها و رسانههای وابسته به سپاه پاسداران از کمپینها و تریبونهای تبلیغی نزدیک به خود که برای قتل این هنرمند مبالغی را بعنوان تشویق و جایزه به قاتل تعیین کرده و به نفرت انگیزی و تشویق به خشونت مبادرت میکنند آشکارا حمایت میکنند. در نگران کننده بودن این اقدامات کافی است یادآوری شود حکومت ایران در طی سه دهه گذشته بصورت رسمی و غیررسمی تاکنون در قبال قتل بسیاری از ناراضیان و مخالفان خود متهم شده است و همچنین فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده هندی تبار بریتانیایی که توسط آیت الله خمینی صادر شده بود در سال ۱۳۸۳ توسط رهبر فعلی حکومت ایران نیز غیر قابل ابطال خواند شد.
مجموع اقدامات فوق آسیبهای مادی و معنوی و سلب امنیت از این هنرمند ایرانی و مجموعه همکاران ایشان را در پی داشته است، آقای نجفی ضمن اظهار بیاطلاعی از تشکیل پرونده در ایران برای خود، به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گفت «این اقدامات ادامه فعالیت هنری ایشان را با دشواریهایی روبه رو ساخته است و همینطور بعضی از افرادی که در ایران با وی همکاری داشتهاند تحت تعقیب قرار گرفتهاند». همچنین در هفته گذشته شهرداری تهران خبر از ممانعت از ادامه برگزاری کلاسهای شعر خانم فاطمه اختصاری به دلیل همکاری در آلبومهای قبلی آقای نجفی داده و دانشگاه تهران نیز خبر از توقیف نشریه دانشجویی «صبح فردا» به دلیل حمایت از این هنرمند داده است.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران طبق رسالت خود لازم میداند تا به مسئولان مربوطه در حکومت ایران یادآوری کند طبق معاهدات حقوق بشری به خصوص بندهای ۱ و ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و همچنین ماده ۱۰ و ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد و هیچکس را نمیتوان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد همچنین طبق ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز بند ۱ از ماده ۶ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، داشتن زندگی، آزادی و امنیت شخصی از حقوق بنیادین بشر محسوب میشود و این حق باید بموجب قانون حمایت بشود. هیچ فردی را نمیتوان خودسرانه از زندگی محروم کرد.
همچنین تهدید و تشویق به قتل آقای نجفی از سوی هر فردی علاوه بر ترویج خشونت، نقض صریح بندهای ۱ از ماده ۹ و بندهای ۱ و ۲ از ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و نیز ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر که متضمن آزادی و امنیت افراد است را در پی میآورد.
لازم است اشاره شود طبق مقاوله نامههای جاری هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات، خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود است. بنابراین مختل کردن فعالیتهای هنری و ادبی آقای نجفی و مجموع افراد نزدیک به ایشان نیز نقض صریح بندهای ۱ و ۱۹ از ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، ماده ۱۹، بند ۱ از ماده ۲۰، بند ۱ ماده ۲۷ و ماده ۲۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز بخش الف ماده ۱۵ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
در این رابطه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران معتقد است نیروهای تندرو بخصوص نزدیک به سپاه پاسداران به تنشها دامن میزنند و از اثر این هنرمند و واکنش به آن در راستای اهداف خود بهره برداری سیاسی میکنند، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به مسئولان مربوطه توصیه میکند علیرغم اشتهار به یکی از بزرگترین دشمنان آزادی بیان در دنیا و نیز یکی از بزرگترین زندانهای روزنامه نگاران در دنیا، از این فرصت استفاده کرده و برای نشان دادن تغییر در رویه و پایبندی خود به معاهدات حقوق بشری، قوانین بین المللی و حتی قوانین داخلی ضمن تقبیح اعمال نیروهای تندرو در حکومت با تحت تعقیب قراردادن آنان به اتهامات آنها مبنی بر تشویق به قتل، ترویج خشونت و نفرت پراکنی که با استفاده از تریبونهای رسمی صورت گرفته است رسیدگی کند.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران مجموع رویکرد حکومت ایران در قبال این موضوع را نقض صریح و نگران کننده حقوق بشر و تهدید جدی آزادی اندیشه و بیان میداند که در صورت عدم تقبیح رسمی حکومت مذکور، تندرویهای صورت گرفته مفهومی جز گسترش تروریسم دولتی نخواهد داشت، موضوعی که لازم است جامعه بین الملل یکپارچه واکنش نشان داده و موضع مناسبی در مقابل آن اتخاذ کند.
این تشکل همچنین نظر گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در مورد ایران را به اقدامات غیرقانونی صورت گرفته توسط حکومت ایران جلب کرده و درخواست میکند گزارشگر محترم، ضمن انجام تحقیقات جامع و گفتگو با قربانیان این واقعه در این رابطه گزارش خود را در نشست بعدی به مجمع عمومی جهت تنویر افکار عمومی و استفاده از ظرفیتهای قانونی ارائه کند.
دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
۶ خردادماه ۱۳۹۱ برابر با ۲۶ می ۲۰۱۲
حکومت ایران در روزهای اخیر به بهانه سروده شدن ترانه و اجرای آهنگی توسط شاهین نجفی، هنرمند ایرانی ساکن آلمان اقدامات متعددی که منجر به ترویج خشونت و نقض آزادی اندیشه و بیان میشود با توجیح دفاع از مقدسات سامان میدهد.
این اقدامات نگران کننده که به خصوص نقش نیروها و رسانههای وابسته به سپاه پاسداران در آن برجسته است، با بهره گرفتن از امکانات تبلیغاتی و آراء تنی از مراجع تقلید و اخذ احکامی چون سب النبی و ارتداد برای این خواننده و ترانه سرا (هر دو حکم به معنی مهدورالدم بودن شخص است) در هفتههای پایانی اردیبهشت ماه سال جاری آغاز و سپس به واکنشهای رسمی کشیده شده است. در طی روزهای اخیر حداقل بصورت رسمی تعدادی از مسئولان حکومتی در ایران منجمله «حسین ابراهیمی نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس» و «محمد جعفر منتظری رئیس دیوان عدالت اداری وابسته به قوه قضائیه ایران» خواستار قتل این هنرمند توسط مسلمانان شدهاند، خواستهای که مترادف با نفرت انگیزی و ترویج خشونت است، همچنین در آخرین نشست خبری سخنگوی قوه قضاییه «غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل کشور و سخنگوی این قوه» خبر از تشکیل پروندهای در قوه قضاییه برای رسیدگی به اتهامات وی داد.
در کنار موارد فوق نیروها و رسانههای وابسته به سپاه پاسداران از کمپینها و تریبونهای تبلیغی نزدیک به خود که برای قتل این هنرمند مبالغی را بعنوان تشویق و جایزه به قاتل تعیین کرده و به نفرت انگیزی و تشویق به خشونت مبادرت میکنند آشکارا حمایت میکنند. در نگران کننده بودن این اقدامات کافی است یادآوری شود حکومت ایران در طی سه دهه گذشته بصورت رسمی و غیررسمی تاکنون در قبال قتل بسیاری از ناراضیان و مخالفان خود متهم شده است و همچنین فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده هندی تبار بریتانیایی که توسط آیت الله خمینی صادر شده بود در سال ۱۳۸۳ توسط رهبر فعلی حکومت ایران نیز غیر قابل ابطال خواند شد.
مجموع اقدامات فوق آسیبهای مادی و معنوی و سلب امنیت از این هنرمند ایرانی و مجموعه همکاران ایشان را در پی داشته است، آقای نجفی ضمن اظهار بیاطلاعی از تشکیل پرونده در ایران برای خود، به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گفت «این اقدامات ادامه فعالیت هنری ایشان را با دشواریهایی روبه رو ساخته است و همینطور بعضی از افرادی که در ایران با وی همکاری داشتهاند تحت تعقیب قرار گرفتهاند». همچنین در هفته گذشته شهرداری تهران خبر از ممانعت از ادامه برگزاری کلاسهای شعر خانم فاطمه اختصاری به دلیل همکاری در آلبومهای قبلی آقای نجفی داده و دانشگاه تهران نیز خبر از توقیف نشریه دانشجویی «صبح فردا» به دلیل حمایت از این هنرمند داده است.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران طبق رسالت خود لازم میداند تا به مسئولان مربوطه در حکومت ایران یادآوری کند طبق معاهدات حقوق بشری به خصوص بندهای ۱ و ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و همچنین ماده ۱۰ و ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد و هیچکس را نمیتوان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد همچنین طبق ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز بند ۱ از ماده ۶ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، داشتن زندگی، آزادی و امنیت شخصی از حقوق بنیادین بشر محسوب میشود و این حق باید بموجب قانون حمایت بشود. هیچ فردی را نمیتوان خودسرانه از زندگی محروم کرد.
همچنین تهدید و تشویق به قتل آقای نجفی از سوی هر فردی علاوه بر ترویج خشونت، نقض صریح بندهای ۱ از ماده ۹ و بندهای ۱ و ۲ از ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و نیز ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر که متضمن آزادی و امنیت افراد است را در پی میآورد.
لازم است اشاره شود طبق مقاوله نامههای جاری هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات، خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود است. بنابراین مختل کردن فعالیتهای هنری و ادبی آقای نجفی و مجموع افراد نزدیک به ایشان نیز نقض صریح بندهای ۱ و ۱۹ از ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، ماده ۱۹، بند ۱ از ماده ۲۰، بند ۱ ماده ۲۷ و ماده ۲۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز بخش الف ماده ۱۵ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
در این رابطه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران معتقد است نیروهای تندرو بخصوص نزدیک به سپاه پاسداران به تنشها دامن میزنند و از اثر این هنرمند و واکنش به آن در راستای اهداف خود بهره برداری سیاسی میکنند، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به مسئولان مربوطه توصیه میکند علیرغم اشتهار به یکی از بزرگترین دشمنان آزادی بیان در دنیا و نیز یکی از بزرگترین زندانهای روزنامه نگاران در دنیا، از این فرصت استفاده کرده و برای نشان دادن تغییر در رویه و پایبندی خود به معاهدات حقوق بشری، قوانین بین المللی و حتی قوانین داخلی ضمن تقبیح اعمال نیروهای تندرو در حکومت با تحت تعقیب قراردادن آنان به اتهامات آنها مبنی بر تشویق به قتل، ترویج خشونت و نفرت پراکنی که با استفاده از تریبونهای رسمی صورت گرفته است رسیدگی کند.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران مجموع رویکرد حکومت ایران در قبال این موضوع را نقض صریح و نگران کننده حقوق بشر و تهدید جدی آزادی اندیشه و بیان میداند که در صورت عدم تقبیح رسمی حکومت مذکور، تندرویهای صورت گرفته مفهومی جز گسترش تروریسم دولتی نخواهد داشت، موضوعی که لازم است جامعه بین الملل یکپارچه واکنش نشان داده و موضع مناسبی در مقابل آن اتخاذ کند.
این تشکل همچنین نظر گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در مورد ایران را به اقدامات غیرقانونی صورت گرفته توسط حکومت ایران جلب کرده و درخواست میکند گزارشگر محترم، ضمن انجام تحقیقات جامع و گفتگو با قربانیان این واقعه در این رابطه گزارش خود را در نشست بعدی به مجمع عمومی جهت تنویر افکار عمومی و استفاده از ظرفیتهای قانونی ارائه کند.
دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
۶ خردادماه ۱۳۹۱ برابر با ۲۶ می ۲۰۱۲
روزنامههای تهران؛ شنبه، ششم خرداد
روزنامه های اول هفته تهران عنوان
های اصلی خود را به مذاکرات هسته ای داده و در عکس های صفحه اول خود از
انتخابات مصر خبر داده و در دور بعدی پیروزی نامزد اسلامگرایان را محتمل
دانسته اند. رکورد زنی درآمد نفتی و در عین حال رکود در صنایع نفت، گزارش
هایی درباره ادامه گرانی و تورم ها از دیگر مطالب این روزنامه هاست که از
ماجراهای خانه سینما نوشته و در عین حال خبر از برگزاری جایزه گلشیری برای
داستان نویسان جوان داده اند.
مذاکرات بغداد، هم پیروزی و هم شکست
درباره علت عدم موفقیت این مذاکرات اظهارنظرهای مختلفی صورت میگیرد ولی نکته اصلی را خانم کاترین اشتون گفت که نشان می دهد علت اصلی بینتیجه ماندن مذاکرات بغداد، زیاده خواهی غرب و اصرار گروه ۱+۵ بر مواضع قبلی خود میباشد. غربیها که با رهبری آمریکا بر سیاسی کردن مسأله هستهای پافشاری میکنند، حاضر نیستند حقوق واقعی ایران را در موضوع فعالیتهای هستهای به رسمیت بشناسند. مفهوم سخن خانم کاترین اشتون که گفته است: "گروه ۱+۵ در مذاکرات به دنبال اجرای قطعنامههای شورای امنیت هستند" اینست که ایران باید به تعلیق غنیسازی رضایت بدهد.
به نظر روزنامه جمهوری اسلامی از چند ماه قبل بسیاری از صاحبنظران میگفتند اوباما درصدد است به افکار عمومی مردم آمریکا اطمینان بدهد درصدد حل مسائل سیاست خارجی کشورشان با جهان هستند به ویژه مهمترین بخشهای آن که یکی از آنها ایران است و در این زمینه موفقیتهائی نیز به دست آورده است. این سیاست اقتضا میکرد دولت آمریکا در جریان مذاکرات هستهای گروه ۱+۵ با ایران ابتکار عمل را دردست بگیرد و راه را برای به نتیجه رسیدن مذاکرات هموار کند.
حسن وزینی در کلیک تهران امروز نوشته تازه ترین ترین گفت و گوهای ایران و گروه ۱ + ۵ در بغداد دورنمایی تازه از روند مذاکرات هسته ای ترسیم کرد. این نشست اگر چه به صدور بیانیه مشترک منجر نشد و شاید از این نظر کمتر از حد انتظار بود لیکن نمی توان بر این مذاکرات نام شکست گذاشت چرا که توافق طرفین بر تداوم مذاکرات در مسکو، نشان از جدی بودن و امیدواری طرفین مذاکره و در عین حال راه سخت توافق هسته ای دارد.
به نظر این روزنامه رفتار محتاطانه طرفین مذاکره کننده بعد از پایان این دور از گفت و گو ها حاکی از آن است که در این دور، گفت و گوها فنی تر و جامع تر برگزار شده از این رو هر گونه ارزیابی و اعلام نظر اساسی درباره آن نیاز به بررسی های بیشتر دارد. ارائه دو بسته پیشنهادی از سوی ایران و غرب به میز مذاکرات بغداد به این معنا بود که دو طرف به ماهیت و شکل یک گفت و گوی استراتژیک نزدیک تر شدند. شاید تعبیر به مذاکره در یک فضای گرگ و میشی به این معنا که در پس این نیمه تاریک امید به یک روشنایی و توافق نسبی وجود دارد، چندان با واقعیت نشست بغداد در تضاد نباشد زیرا دو طرف هم با دستور کار مشخص و هم با بسته های پیشنهادی قابل توجه به محل مذاکره پا گذاشتند.
کیهان در کلیک یادداشت روزخود نوشته بخش دیگری از مذاکرات بغداد که از سوی دیپلمات های غربی به بیرون درز کرده و بعضا با صراحت از جانب مقامات بلندپایه کشورهای متبوع آنها مطرح شده است را می توان در اظهارنظرهای جداگانه وزیران آمریکا و بریتانیا دید. هیلاری کلینتون می گوید؛ «واشنگتن در تلاش است تا ضمن حفظ فشار بر ایران، در مذاکرات ژوئن اختلافات هسته ای خود با این کشور را کاهش دهد»! و ویلیام هیگ نیز اظهاراتی مشابه خانم کلینتون دارد. ترجمه صریح تر و بیرون از تعارفات دیپلماتیک این اظهارات که کاترین اشتون نیز با ادبیات دیگری در اجلاس بغداد به آن اشاره داشته، آن است که تحریم های ناشی از قطعنامه های شورای امنیت به این شورا مربوط است و در حوزه مذاکرات نیست و تحریم های یکجانبه نیز به آمریکا مربوط می شود و بیرون از محدوده مذاکرات است!! که باید پرسید؛ پس مذاکرات برای چیست و ایران چه نیازی به این مذاکرات دارد که ناچار به شرکت در آن باشد؟!
به نظر مدیر کیهان آمریکا و متحدانش، مذاکره را فقط برای مذاکره می خواهند و علتش هم این که؟ پرسشی است که پاسخ آن در این محدوده نمی گنجد و نوشته جداگانه ای می طلبد و در این وجیزه تنها می توان به نیاز آمریکا و متحدانش برای کنترل قیمت نفت، پیشگیری از ورود شوک ویرانگر به اقتصاد در حال سقوط غرب، یافتن راهی برای برون رفت و یا کاستن از آسیب جدی و شوک سنگینی که انقلاب های اسلامی منطقه و از دست رفتن عقبه استراتژیک آمریکا و متحدانش در پی داشته است، انتخابات ماه نوامبر ریاست جمهوری آمریکا و... اشاره کرد.
کیهان در نهایت گمانه زنی کرده که مذاکرات مسکو نیز، دستاوردی به دنبال نخواهد داشت و اگر قرار باشد مذاکرات در این بستر صورت پذیرد- که شواهد اینگونه نشان می دهند- حضور ما در مذاکرات مسکو، تامین نیاز دشمن به «مذاکره» است و بهتر آن که در مذاکرات بعدی- چه مسکو و چه هر نقطه دیگر- شرکت نکنیم.
اما صادق زیباکلام در مقاله ای در کلیک شرق نوشته واقعیت آن است که در بغداد هیچ توافق مشخص و معینی صورت نگرفت. اما این، همه بغداد نبود. انصافا و از منظری دیگر بغداد، اگر نگفته باشیم یک پیروزی، حداقل یک موفقیت بوده. دستکم یک نقطه عطف میان ایران و غرب بود. دو مذاکره کننده اصلی طرف ایرانی توانستند به غربیها نشان دهند که به دنبال یافتن راه حل و رسیدن به توافق هستند. اما این همه موفقیت جلیلی – باقری نبود. آنان میتوانستند در همان دقایق اولیه دیدار و آغاز مذاکرات در روز چهارشنبه هم به غربیها اعلام کنند که ایران در مذاکرات و رسیدن به توافق جدی است و نیازی نبود که دو روز مذاکره کنند تا به این نقطه برسند.
به نظر این استاد دانشگاه هنر جلیلی و باقری آن بود که توانستند تعادل بسیار ظریف و درعین حال دشوار بین خط قرمزها در یک سو و تداوم مذاکره با غربیها را از سویی دیگر نگه دارند. همین نکته ظریف سبب شد که غربیها به درستی باور کنند که ایران به راستی خواهان رسیدن به یک توافق و مصالحه است ضمن آنکه حاضر نیست و نمیخواهد از خیلی از خط قرمزهایش هم عقبنشینی کند.
نویسنده مقاله شرق در نهایت اظهار عقیده کرده هر دو طرف مذاکره در بغداد نشان دادند که جدی هستند و به دنبال خرید زمان و وقتکشی نیستند. نفس اینکه هم ما و هم غربی ها توافق کردیم که نزدیک به سه هفته دیگر مجددا در مسکو بنشینیم پای میز مذاکره، آن هم بعد از دو روز مذاکره در بغداد، حکایت از آن دارد که غربی ها دریافتهاند که ما در مورد حصول توافق درباره مساله هستهایمان جدی هستیم. در عین حال هم برای خودمان ملاک و معیارهایی داریم که به راحتی از آنها نمیگذریم.
ریاست مجلس و جامعه تشنه شنیدن صداهای مخالف
در حالی که روزنامه های اول هفته تهران در صفحات اول خود نظر امام جمعه تهران را منعکس کرده اند که از نمایندگان مجلس به خاطر طرح مباحث مربوط به ریاست مجلس در فضای علنی انتقاد کرده روزنامه کلیک جمهوری اسلامی از قول یکی از نمایندگان حامی علی لاریجانی نوشته که ۱۵۲ نماینده منتخب مجلس نهم، بیانیهای امضا و از سایر منتخبان دعوت کردهاند در مجمع عمومی فراکسیون "رهروان ولایت" شرکت کنند.به نوشته این روزنامه مجمع عمومی فراکسیون رهروان ولایت، شنبه ۶ خرداد ماه از ساعت ۱۴ در تالار مجلس قدیم واقع در خیابان پاستور برگزار خواهد شد. در مذاکرات جدید فراکسیون پیروان ولایت با جبهه پایداری، فراکسیون رهروان ولایت پیشنهاد کرده است که همه اصولگرایان مجلس در جلسهای شرکت کنند و درباره رئیس مجلس از آنها رأی گیری شود و هر کس که رأی نیاورد در صحن علنی هم کاندیدا نشود.
روزنامه جمهوری اسلامی در نهایت نوشته هنوز مشخص نیست که نهایتاً اصولگرایان دو طیف لاریجانی و حداد، آیا با یکدیگر نشست مشترک خواهند گذاشت یا این که ترجیح خواهند داد سرنوشت ریاست مجلس نهم را در صحن علنی رقم بزنند؟
کلیک ابتکار در مقاله ای به بررسی مواضع جنجالی ترین نماینده مجلس آینده پرداخته و نوشته در نظر علی مطهری، احمدینژاد و موسوی دو لبه یک قیچی هستند و در غائله ۸۸ نیز برای آنان سهمی یکسان قائل است. در عین حال عملکرد فرهنگی دولت کنونی را به گمان خود لیبرالتر از دولتهای هاشمی و خاتمی ارزیابی میکند؛ به عبارتی، مطهری نسبت به آزادی بیان و آزادیهای سیاسی و ضرورت پاسخگویی مناصب در جمهوری اسلامی، در منتهیالیه اصلاحطلبی تعریف میشود ولی با مقیاس آزادیهای اجتماعی تفکر او از هر اصولگرایی، اصولگراتر و به اصطلاح "کاتولیکتر از پاپ" است.
به نظر این روزنامه محیط سیاسی ایران به شدت مستعد تبدیل منتقد به مخالف است، بهگونهای که با کوچکترین اعتراض و انتقاد، شخص را از خاستگاه فکری خود رانده و به اردوگاه مخالف هل میدهند و با بمباران برچسبها، از او تبری جسته، وی را "غیرخودی" قلمداد میکنند. در همین حال جامعه سیاسی ایران به شدت تشنه شنیدن صداهای متفاوت است و در غیاب احزاب قدرتمند، اشخاص با حداقل ویژگیها به "آلترناتیو" تبدیل میشوند چنانچه اکنون علی مطهری -خواسته یا ناخواسته -در جایگاه آلترناتیو جریان اصلاحطلب (که دارای پیشینه دراز آهنگی است) قرار گرفته است.
ابتکار نوشته مطهری نشان داد که جامعه در شرایط احساس زدگیهای سیاسی، فرصت تمرکز بر تمام ابعاد فکری و حوصله تأمل بر گذشته و حال افراد را ندارد. جامعه تشنه شنیدن صداهای مختلف است و میبایست فرصت شنیدن این صداها را به صورت اصولی، در قالب احزاب شناسنامهدار و با میدان دادن به جریانات اعتدالگرا و قانونمدار فراهم آورد. این تشنگی و علاقهمندی میبایست از مسیر درست سیراب و تغذیه گردد.
تداوم جایزهای خصوصی
ضیاء موحد در مقاله ای در شرق نوشته بنیاد هوشنگ گلشیری از بنیادهای واقعا فرهنگی است که همواره استقلال خود را حفظ کرده است. جایزه گلشیری نیز از جوایز خصوصیای است که بناست هر سال طبق وصیت هوشنگ گلشیری به آثار داستانی موجود اهدا شود و حتی اگر داستان شاخص و شاهکاری خلق نشود، حتما جایزه داده شود. تا امروز هم جایزه به این اصل پایبند بوده و با تمام مشکلات موجود برگزار شده است.نویسنده با تاسف به یاد آورده که برای مراسم نه سالن در اختیار این جایزه میگذارند و نه اجازه میدهند این جایزه در مراسمی بزرگ برگزار شود و چون این جایزه سال به سال نیز محدودتر شده، این است که امسال یازدهمین دوره جایزه گلشیری در یک جمع خصوصی در خانه هوشنگ گلشیری برگزار شد. شور و شوق بسیاری از نویسندگان جوانی که از روزی که داستان نوشتهاند، آرزوی دریافت جایزه گلشیری را داشتند، اهمیت این جایزه را نشان می دهد.
درآمد افسانه ای نفت و دولت مجلس می خواهد برای چه
رضا زندی در مقاله ای در شرق نوشته سال ۱۳۸۴ که دولت نهم مستقر شد، آوردن پول نفت بر سر سفره مردم شعار شد. در طول هفت سال، هفت وزیر پیشنهادی نفت به مجلس معرفی شد و چهار وزیر نفت بر صندلی وزارت نشستند. تغییرات پی در پی، نداشتن استراتژیهای اصولی صحیح و گاها مدیریتهای بدون صبغه کارشناسی، برخی طرحها را در حد امضا و حرف نگه داشت تا آخرین آمار رسمی اوپک، تولید نفت کشور را روزانه در حد سه میلیون و ۱۹۶ هزار بشکه اعلام کند.مقاله شرق با یادآوری این که مطابق گزارش بانک مرکزی رکورد بیسابقهای برای درآمد نفتی کشور شکسته شد. ۱۱۱میلیارد دلار برای ۱۱ ماهه سال ۹۰. همین گزارش درآمدهای دولت از محل صادرات نفت خام، فرآوردههای نفتی، گاز طبیعی و میعانات گازی طی سالهای ۸۴ تا ۹۰ را معادل ۵۵۹ میلیارد دلار اعلام کرده است. با این اوصاف دولتهای نهم و دهم تا پایان عمرشان بیش از ۶۵۰ میلیارد دلار درآمد نفتی خواهند داشت. رقم بینظیری که در سایه قیمتهای بالای نفت رقم خورد و در تاریخ صنعت نفت کشور رکورد زد. حالا آیا وضع ما بهتر شده است؟
این مقاله با اشاره به این که خط لوله تاپی برای انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان و هند از مسیر پرخطر افغانستان امضا شد نوشته سالها مذاکره ایران برای احداث خط لوله گاز بین هند و پاکستان ابتر ماند تا گاز ایران از سال ۲۰۱۴ فقط به پاکستان برود و از خط لوله صلح، جز خاطرهای باقی نماند. صنعت نفت امروز بیش از هرچیز، یک نگاه درست با دانش و پخته از تجربه میخواهد. حرفهای اولین چاه نفت کشور که در مسجد سلیمان کشف شد برای فرداییان شنیدنی است.
پویا جبل عاملی در سرمقاله دنیای اقتصاد نوشته وزیر اقتصاد و دارایی معتقد است هزینه تامین مالی با سود ۲۱ درصد بالا است. آیا این سخن صحیح است؟ اگر یک بنگاه تولیدی در این یک سال بتواند بهای کالای تولیدی خود را ۲۲ درصد افزایش دهد، آیا باز این هزینه نرخ بهره ۲۱ درصد بالا است؟ پس مشکل چیست؟
با این مقدمه نویسنده کارشناس نتیجه گرفته اگر تولیدکننده به راحتی بتواند در صورت وجود تقاضا، بهای کالای خود را با افزایش هزینهای چون تامین مالی، افزایش دهد و مانع قانونی برای این کار نباشد، احتمالا دیگر نیازی به گزاره مطرح شده از سوی وزیر اقتصاد نیست. در حقیقت تولیدکننده با دادههای بازاریابی خود، میتواند بسنجد که آیا با وام ۲۱ درصد میتوان قیمت کالا را تا اندازهای بالا برد تا سوددهی وجود داشته باشد یا خیر؟
خلاصه سرمقاله دنیای اقتصاد این که فراموش نکنیم که کاهش دستوری آن به غیر از بازگشت شوکهای بیشتر به بازار که خود آن نیز هزینه بیشتری بر تولیدکننده تحمیل میکند، با افزایش ناکارآمدیها، رشد اقتصادی را نیز در بلندمدت دچار خسران خواهد کرد.
وزير كار چينیها يا وزير بيكاری ما؟
پوريا عالمی در کلیک ستون کاناپه اعتماد از وزیر کار احمدینژاد نقل کرده که او مجوز واردات كارگر چينی را صادر كرد و به طعنه پرسیده ببخشيد شما وزير كار چين هستيد يا وزير بيكاری ما؟ علتش هم این که وزیر کار گفته بود: برای اشتغال كارگران چينی، من با استفاده از اختياراتم دستور سريع رفع مشكلات حضور نيروی انسانی چينی در پروژه آزادراه تهران- شمال را صادر كردم.چند سئوال چند جوابی در ادامه ستون کاناپه آمده: چرا وزير كار ايران برای بيكاران چينی در ايران كار درست كرد؟ الف- چون از قديم گفتند آدم بايد خودش نان و آب بخورد اما جلوی ميهمان نان و روغن بگذارد. پس اينطوری ما پليتيک زديم و همه فكر میكنند بيكاری در ايران ريشهكن شده، پس مجبور به واردات كارگر از چين شديم. ب- چون اختيارش دست خودش است. پ- چون كاری به اين كارها و بيكاری ما ندارد و كار خودش را میكند.
سئوال دیگر این که حالا كه وزير كار ايران مشكل كار چينی ها را حل كرده و گفته از چين كارگر وارد كنيم، ديگر از چين چه چيزهايی وارد كنيم كه مشكلات حل شود؟ الف- با توجه به هزينه بالای مراسم نامزدی و نامزدبازی، از چين نامزد وارد كنيم كه نامزدبازی ارزان بيفتد. ب- با توجه به هزينه بالای ازدواج و مهريه، از چين عروس وارد كنيم كه عروسی ارزان بيفتد. پ- با توجه به وضعيت مادرزن و خواهرشوهر در مملكت كه در زندگی آدم دخالت میكنند، از چين تعدادی مادرزن و خواهرشوهر وارد كنيم.
کارتون روز
دعوت احمدینژاد از بشار اسد برای سفر به تهران
محمود احمدینژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران، بشار اسد رئیس جمهوری سوریه
را برای حضور در اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تهران دعوت کرد.
این اجلاس قرار است حدود ۴ ماه دیگر برگزار شود. جنبش عدم تعهد ۱۱۸ عضو اصلی و حدود ۲۰ عضو ناظر دارد. سوریه از اعضای اصلی جنبش عدم تعهد است.
به گزارش خبرگزاری دولتی سوریه، دعوتنامه کتبی احمدینژاد را رضا تقیپور وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات تسلیم بشار اسد کرد.
بنا بر این گزارش، تقیپور در دیدار پنجشنبه ۴ خرداد با اسد، با اشاره به ناآرامیهای سوریه، این ناآرامیها را بخشی از «توطئهای دانست» که «همه منطقه» را هدف قرار داده است. او همچنین بر ادامه حمایت ایران از مردم سوریه در مقابله با شرایط «استثنایی» که با آن مواجه است، تاکید کرد.
برپایه گزارش خبرگزاری دولتی سوریه، بشار اسد در دیدار با وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران، گفت که سوریه موفق به پشت سر گذاشتن فشارها و بحرانها در سالهای پیشین شده و تاکید کرد که از این بحران نیز عبور خواهد کرد.
دعوت بشار اسد به تهران در حالی صورت گرفته است که او و شماری از مسئولان بلندپایه سوری، به دلیل سرکوب خونین اعتراضها در سوریه، از سفر به شماری از کشورها محروم هستند. این محرومیت در چارجوب تحریمهای بین المللی علیه نظام حاکم بر سوریه اعمال شده است.
از سویی، عضویت دولت سوریه در اتحادیه عرب، به حال تعلیق در آمده است. از این رو بشار اسد برای مشارکت در آخرین نشست سران کشورهای عضو اتحادیه عرب که در بغداد برگزار شد، دعوت نشد.
بنا بر اعلام سازمان ملل متحد، شمار غیر نظامیان کشته شده در سوریه از زمان آغاز اعتراضها در این کشور، حدود یازده هزار نفر است.
ایران متحد نظام حاکم بر سوریه است و بارها مسئولان ایرانی حمایت خود را از نظام بشار اسد اعلام کردهاند. غرب و معترضان سوری تهران را متهم میکنند که به دولت سوریه در سرکوب اعتراضهای این کشور، کمک میکند.
این اجلاس قرار است حدود ۴ ماه دیگر برگزار شود. جنبش عدم تعهد ۱۱۸ عضو اصلی و حدود ۲۰ عضو ناظر دارد. سوریه از اعضای اصلی جنبش عدم تعهد است.
به گزارش خبرگزاری دولتی سوریه، دعوتنامه کتبی احمدینژاد را رضا تقیپور وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات تسلیم بشار اسد کرد.
بنا بر این گزارش، تقیپور در دیدار پنجشنبه ۴ خرداد با اسد، با اشاره به ناآرامیهای سوریه، این ناآرامیها را بخشی از «توطئهای دانست» که «همه منطقه» را هدف قرار داده است. او همچنین بر ادامه حمایت ایران از مردم سوریه در مقابله با شرایط «استثنایی» که با آن مواجه است، تاکید کرد.
برپایه گزارش خبرگزاری دولتی سوریه، بشار اسد در دیدار با وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران، گفت که سوریه موفق به پشت سر گذاشتن فشارها و بحرانها در سالهای پیشین شده و تاکید کرد که از این بحران نیز عبور خواهد کرد.
دعوت بشار اسد به تهران در حالی صورت گرفته است که او و شماری از مسئولان بلندپایه سوری، به دلیل سرکوب خونین اعتراضها در سوریه، از سفر به شماری از کشورها محروم هستند. این محرومیت در چارجوب تحریمهای بین المللی علیه نظام حاکم بر سوریه اعمال شده است.
از سویی، عضویت دولت سوریه در اتحادیه عرب، به حال تعلیق در آمده است. از این رو بشار اسد برای مشارکت در آخرین نشست سران کشورهای عضو اتحادیه عرب که در بغداد برگزار شد، دعوت نشد.
بنا بر اعلام سازمان ملل متحد، شمار غیر نظامیان کشته شده در سوریه از زمان آغاز اعتراضها در این کشور، حدود یازده هزار نفر است.
ایران متحد نظام حاکم بر سوریه است و بارها مسئولان ایرانی حمایت خود را از نظام بشار اسد اعلام کردهاند. غرب و معترضان سوری تهران را متهم میکنند که به دولت سوریه در سرکوب اعتراضهای این کشور، کمک میکند.
محتشمیپور: مصطفی تاجزاده به شدت بیمار است
فخر السادات محتشمیپور میگویدمصطفی تاجزاده، همسرش، به تازگی دچار
مشکلات بینایی شده و در زندان اوین مبتلا به مشکلات عدیده جسمی است.
فخر السادات محتشمیپور همسر مصطفی تاجزاده در گفتوگو با سایت کلمه، با اعلام این خبر، درباره آخرین وضعیت همسرش گفته است: «البته به بهداری اوین مراجعه داشتهاند و حتی چشم پزشک ایشان را ویزیت کرده اما ظاهرا نتوانسته تشخیص درستی بدهد و تنها ایشان را از بابت اینکه بیماری آب مروارید ندارند مژده داده است.»
محتشمیپور همچنین گفته است که تاجزاده همچنان از بیماریهایی که پیشتر با آنها دست و پنجه نرم میکرد از جمله نقرس، سینوزیت و آرتروز گردن، رنج میبرد.
تاجزاده همزمان با آغاز اعتراضها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، همراه با صدها تن دیگر از فعالان سیاسی و مدنی بازداشت و زندانی شد.
همسر او میگوید که چند ماه قبل درخواست ام آر آی داده شده و پزشک قانونی هم تأیید کرده ولی «ارادهای برای عدم حضور ایشان در خارج از زندان حتی برای درمان وجود دارد که تاکنون مانع انجام مراحل تشخیص پزشکی و درمان شده است.»
محتشمیپور گفته است که شرایط نگهداری آقای تاجزاده در قرنطینه میتواند منجر به تشدید بیماری او شود. او همچنین از عدم رسیدگی به همسرش گلایه کرده است.
او درباره مسئول نگهداری تاجزاده در قرنطینه اوین و شرایط نگهداری او گفته است: «ظاهرا همه زندانیها در حال گذراندن حکم مسئولیتشان با دادستان است و در حال حاضر همسرم تحت نظر سازمان زندانها به شکل انفرادی و در قرنطینه و ایزوله در بند زنان سابق نگهداری میشود ولی به واقع هیچ کس مسئولیت مستقیم را به عهده نمیگیرد.»
او تاکید کرده است که بند دو الف زندان اوین توسط سپاه پاسداران اداره میشود و زندانیان توسط این نیرو نگهداری و بازجویی میشوند.
محتشمیپور در این باره خاطرنشان کرده است: «وقتی که مسائل درمان، ملاقات و مرخصی آقای تاجزاده را پیگیر میشویم هر بخش مسئولیت را به بخش دیگری احاله میدهد. سپاه از خود سلب مسئولیت میکند در حالی که مسئولین زندان میگویند بدون اجازه دو الف ما نمیتوانیم هیچ اقدامی بکنیم.»
همسر تاجزاده از نوشتن نامهای توسط همسرش به دادستان «علیرغم میلش» برای معالجه در خارج از زندان خبر داد و گفت که دادستان موافقت کرده و «دفتر ایشان به من دیروز اطمینان دادهاند که نامه موافقت را برای زندان و برای دو الف فرستادهاند اما متاسفانه ایشان برای درمان به خارج از زندان منتقل نشدند.»
محتشمیپور از روزه داری یک سال و نیمه تاجزاده خبر داد و اظهار داشت: «همسرم نسبت به بیقانونیهایی که در مورد او میشود به شدت معترض است به همین دلیل بیش از یک سال و نیم است که روزه دار است ولی آقایان نه تنها توجهی نمیکنند بلکه روز به روز نسبت به سلامت ایشان و حفظ جانشان بیشتر اهمال میکنند.»
او همچنین نگهداری تاجزاده در قرنطینه را غیر قانونی دانست. به همین دلیل «نامههایی از طرف خانواده ایشان به رئیس قوه قضائیه و رئیس مجلس و نمایندگان مجلس نوشتهایم که همگی بیپاسخ بوده است.»
او دلیل پاسخ ندادنها را نداشتن جواب و وجود دستوری از مقامهای عالی برای قرار دادن تاجزاده در این وضعیت دانسته است.
فخر السادات محتشمیپور همسر مصطفی تاجزاده در گفتوگو با سایت کلمه، با اعلام این خبر، درباره آخرین وضعیت همسرش گفته است: «البته به بهداری اوین مراجعه داشتهاند و حتی چشم پزشک ایشان را ویزیت کرده اما ظاهرا نتوانسته تشخیص درستی بدهد و تنها ایشان را از بابت اینکه بیماری آب مروارید ندارند مژده داده است.»
محتشمیپور همچنین گفته است که تاجزاده همچنان از بیماریهایی که پیشتر با آنها دست و پنجه نرم میکرد از جمله نقرس، سینوزیت و آرتروز گردن، رنج میبرد.
تاجزاده همزمان با آغاز اعتراضها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، همراه با صدها تن دیگر از فعالان سیاسی و مدنی بازداشت و زندانی شد.
همسر او میگوید که چند ماه قبل درخواست ام آر آی داده شده و پزشک قانونی هم تأیید کرده ولی «ارادهای برای عدم حضور ایشان در خارج از زندان حتی برای درمان وجود دارد که تاکنون مانع انجام مراحل تشخیص پزشکی و درمان شده است.»
محتشمیپور گفته است که شرایط نگهداری آقای تاجزاده در قرنطینه میتواند منجر به تشدید بیماری او شود. او همچنین از عدم رسیدگی به همسرش گلایه کرده است.
او درباره مسئول نگهداری تاجزاده در قرنطینه اوین و شرایط نگهداری او گفته است: «ظاهرا همه زندانیها در حال گذراندن حکم مسئولیتشان با دادستان است و در حال حاضر همسرم تحت نظر سازمان زندانها به شکل انفرادی و در قرنطینه و ایزوله در بند زنان سابق نگهداری میشود ولی به واقع هیچ کس مسئولیت مستقیم را به عهده نمیگیرد.»
او تاکید کرده است که بند دو الف زندان اوین توسط سپاه پاسداران اداره میشود و زندانیان توسط این نیرو نگهداری و بازجویی میشوند.
محتشمیپور در این باره خاطرنشان کرده است: «وقتی که مسائل درمان، ملاقات و مرخصی آقای تاجزاده را پیگیر میشویم هر بخش مسئولیت را به بخش دیگری احاله میدهد. سپاه از خود سلب مسئولیت میکند در حالی که مسئولین زندان میگویند بدون اجازه دو الف ما نمیتوانیم هیچ اقدامی بکنیم.»
همسر تاجزاده از نوشتن نامهای توسط همسرش به دادستان «علیرغم میلش» برای معالجه در خارج از زندان خبر داد و گفت که دادستان موافقت کرده و «دفتر ایشان به من دیروز اطمینان دادهاند که نامه موافقت را برای زندان و برای دو الف فرستادهاند اما متاسفانه ایشان برای درمان به خارج از زندان منتقل نشدند.»
محتشمیپور از روزه داری یک سال و نیمه تاجزاده خبر داد و اظهار داشت: «همسرم نسبت به بیقانونیهایی که در مورد او میشود به شدت معترض است به همین دلیل بیش از یک سال و نیم است که روزه دار است ولی آقایان نه تنها توجهی نمیکنند بلکه روز به روز نسبت به سلامت ایشان و حفظ جانشان بیشتر اهمال میکنند.»
او همچنین نگهداری تاجزاده در قرنطینه را غیر قانونی دانست. به همین دلیل «نامههایی از طرف خانواده ایشان به رئیس قوه قضائیه و رئیس مجلس و نمایندگان مجلس نوشتهایم که همگی بیپاسخ بوده است.»
او دلیل پاسخ ندادنها را نداشتن جواب و وجود دستوری از مقامهای عالی برای قرار دادن تاجزاده در این وضعیت دانسته است.
مدیا پلیر
پاکستان از مهاجران افغان که
غیرقانونی در ایالت خیبرپختوانخواه زندگی می کنند خواسته بود آنجا را ترک
کنند. حالا این مهلت به سر رسیده است. گرچه فعلا فقط آنهایی که ساکن
خیبرپختونخواه هستند تهدید به اخراج شده اند اما این موضوع همه مهاجران
افغان را نگران کرده است.
هارون نجفی زاده گزارش می دهد.تنظیمات مورد نیاز برای تماشای ویدیوها در سایت بی بی سی
توصیه ما به خوانندگان سایت این است که همیشه "میدیا پلیر" خود را به روز کنند و تازه ترین نسخه را داشته باشند تا با تغییرات احتمالی که در فایل های صوتی تصویری بی بی سی داده می شود، مشکلی برای تماشای ویدیوها نداشته باشند.
فعالان مخالف دولت سوریه میگویند بیش از ۵۰ نفر از جمله سیزده کودک در شهر حمص به دست نیروهای ارتش این کشور کشته شدهاند.
این افراد همچنین از زخمی شدن نزدیک به یکصد نفر خبر دادهاند.فعالان مخالف دولت سوریه، اقدامات ارتش سوریه در شهر حمص را "یک کشتار" توصیف کردهاند.
در تصاویر ویدئویی که مخالفان منتشر کرده و صحت آنها هنوز به تائید نرسیده، اجساد کودکان پس از گلولهباران شهرک حولا دیده میشود.
در صورت صحت این تصاویر ویدئویی، این یکی از خونینترین حملات از زمان توافقنامه آتشبس میان دولت سوریه و مخالفان خواهد بود که از آوریل امسال آغاز شد.
مخالفان دولت سوریه میگویند کل اعضای خانوادهها در این حملات کشته شده و افرادی هم که نجات پیدا کردند، پس از آن که گیر نیروهای دولتی افتادند، کشته شدند.
گزارشها حاکی از آن است که درگیریهایی در چند شهر دیگر این کشور از جمله دمشق و حلب روی داده است.
این در حالی است که بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد گفته است گروههای مخالفی که در حال نبرد با بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه هستند، اکنون کنترل بخشهای قابل توجهی از برخی شهرها را در دست گرفتهاند.
در نامهای که بان کی مون به شورای امنیت سازمان ملل ارائه داده، به نقل از او آمده است که تلاشهای سازمان ملل برای پایان دادن به بحران سوریه تا کنون تنها پیشرفتهای اندکی داشته و اوضاع در سوریه در مجموع، کماکان بسیار جدی است.
دبیرکل سازمان ملل از تمامی کشورها خواسته تا از مسلح کردن طرفین خودداری کنند.
آقای بان در نامه خود گفته است با توجه به کیفیت برخی حملات در سوریه، "گروههای ریشهدار تروریستی" میتوانند مسئول برخی از انفجارهای اخیر در سوریه باشند.
اوائل ماه جاری میلادی، بمبگذاری در دمشق، پایتخت سوریه ۵۵ کشته بر جای گذاشت و دولت سوریه، القاعده را مسئول این حملات معرفی کرد.
این نگرانی توسط برخی محافل مطرح شده که این گروه تروریستی، در حال بهره بردن از اوضاع و شرایط سوریه برای پیدا کردن جایگاهی در این کشور است.
درگیریهای روز جمعه
مخالفان میگویند در درگیریها و خشونتهای روز جمعه در سراسر مصر، حداقل ۲۰ نفر کشته شدند.به گفته فعالان مخالف دولت سوریه، پس از نماز جمعه روز گذشته، دهها هزار نفر در تظاهرات ضد دولتی در گوشه و کنار کشور شرکت کردند.
این فعالان میگویند در گلولهباران شهرک حولا، نیروهای دولتی از تانک، خمپاره و سایر سلاحهای سنگین استفاده کردند.
این اطلاعات را مرکز نظارت بر حقوق بشر سوریه مستقر در بریتانیا و کمیته هماهنگی مخالفان منتشر کردهاند.
این در حالی است که یک سخنگوی کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب برای حل بحران سوریه گفته است که او قصد دارد به دمشق سفر کند.
این سخنگو به زمان سفر آقای عنان اشارهای نکرد اما دیپلماتها در ژنو به خبرگزاری فرانسه گفتهاند که دبیرکل سابق سازمان ملل اوائل هفته آینده به دمشق سفر خواهد کرد.
طبق طرح صلح کوفی عنان، نماینده سازمان ملل و اتحادیه عرب، توافقنامه آتشبسی از ۱۲ آوریل در سوریه به اجرا در آمده است.
این در حالی است که ناظران صلح سازمان ملل در سوریه از ادامه خشونتها در این کشور خبر داده و گفتهاند که هر دو طرف با نقض تعهدات خود، کماکان به استفاده از سلاحهای سنگین در مناطق مسکونی ادامه میدهند.
مقامهای رسمی دولت بشار اسد میگویند گروههای "تروریستی" مورد حمایت خارجیان، مسئول خشونتها و کشتار بیش از دو هزار غیرنظامی و هزار سرباز از زمان آغاز تظاهرات ضد دولتی در این کشور در ماه مارس ۲۰۱۱ هستند.
سازمان ملل میگوید حداقل ده هزار نفر تا کنون در خشونتهای این کشور کشته شدهاند.
وزارت بازرگانی ایالات متحده
اعلام کرد در حال تحقیق درباره صدور محصولات ممنوعه کامپیوتری آمریکایی به
ایران به وسیله یک شرکت چینی است. شرکت زد.تی.ای متهم است قطعات کامپیوتری
آمریکایی را که در فهرست تحریم ها علیه ایران قرار دارد، به این کشور
فروخته است.
خبرگزاری رویترز در ماه های مارس و آوریل در
گزارشی اعلام کرد که شرکت زد.تی.ای قراردادهایی را به ارزش چند میلیون دلار
با ایران بسته تا قطعات کامپیوتری را به شرکت مخابرات ایران بفرستد.به گفته خبرگزاری رویترز این قطعات در شرکت های معتبر آمریکایی ساخته شده اند. آمریکا فروش چنین تجهیزاتی را به ایران تحریم کرده است.
یک مقام وزرات بازرگانی آمریکا گفت: "ما این موضوع را به جدیت دنبال کرده ایم."
بر اساس گزارش رویترز، مقام های این وزارتخانه با نمایندگان شرکت زد.تی.ای دیدار کرده اند.
سخنگوی شرکت چینی اظهار نظر نکرده است.
از سوی دیگر شرکت های آمریکایی که محصولات آنها در این معاملات به ایران فروخته شده اند، گفته اند آنها هیچ اطلاعی از قراردادها با ایران نداشته اند.
مایکرو سافت، آی.بی.ام، هیولت پکارد، اوراکل و دل، تعدادی از این شرکت ها هستند.
وزارت بازرگانی آمریکا می گوید نشانه ای وجود ندارد که شرکت های آمریکایی در این فروش دست داشته اند.
این شرکت های آمریکایی به درخواست ها برای اظهار نظر پاسخ نداده اند و یا از اظهار نظر خودداری کرده اند.
افرادی که اطلاعاتی درباره این معامله داشته اند می گویند برخی از شرکت های آمریکایی احضاریه هایی دریافت کرده اند که از آنها خواسته درباره رابطه تجاری با شرکت زد.تی.ای و یک شرکت چینی دیگر به نام "Beijing 8-Star International" مدارک خود را ارائه کنند.
گفته شده "Beijing 8-Star International" نیز یکی دیگر از طرف های قرارداد با ایران بوده است. بر اساس اسناد موجود، این شرکت متهم است محصولات ممنوعه تولید کنندگان دیگر را به ایران ارائه می کرده است.
هیچ نماینده ای از این شرکت به درخواست های رویترز برای اظهار نظر پاسخ نداده است.
شرکت زد.تی.ای دومین تولید کننده بزرگ تجهیزات مخابراتی چین است. این شرکت در قراردادی که تاریخ آن ۳۰ ژوئن ۲۰۱۱ (نهم تیرماه ۱۳۹۰) اعلام شده به کنسرسیومی که عهده دار اداره مخابرات و ارتباطات ایران است، تجهیزات سخت افزاری فروخته که با استفاده از آنها می توان تلفن های ثابت، همراه و اینترنت را رهگیری و کنترل کرد.
بر اساس گزارش رویترز، شرکت زد.تی.ای در دسامبر سال ۲۰۱۰، طبق قراردادی ۱۲۳.۴ میلیون دلاری، تجهیزات نرم افزاری و سخت افزاری به ایران فروخته است.
این تجهیزات شامل قطعات کامپیوتری و چاپگرهای شرکت هیولت پکارد، برنامه های مایکرو سافت ویندوز، سوویچ های شرکت سیسکو، نمایشگرهای شرکت دل، محصولات شرکت اوراکل و برنامه ضد ویروس شرکت سیمانتک بوده است.
دولت آمریکا مدت ها است که فروش اینگونه تجهیزات را به ایران ممنوع کرده است.
وزارت بازرگانی آمریکا می گوید ممکن است مجازات مختلفی برای شرکت زد.تی.ای در نظر گرفته شود. از جمله آنها، پرداخت جریمه ای معادل دو برابر ارزش محصولاتی است که این شرکت قصد داشته به ایران بفروشد.
وزارت بازرگانی آمریکا قبلا هم شرکت هایی را به دلیل زیر پا گذاشتن تحریم ها، جریمه کرده است.
احتمال می رود بازرسی های وزارت بازرگانی آمریکا ماه ها ادامه داشته باشد.
در زمان انتشار خبر رویترز در ماه مارس، یک سخنگوی شرکت زد.تی.ای گفته بود که این شرکت معادلاتش را با ایران محدود خواهد کرد. این شرکت همچنین در بیانیه ای گفت: "زد.تی.ای دیگر به دنبال مشتری های جدید در ایران نیست و تجارتش را با مشتریان کنونی، کمتر خواهد کرد."
گروه اخوان المسلمین در آستانه
مرحله دوم رای گیری برای ریاست جمهوری در مصر، خواهان گفتگو برای "نجات"
انقلاب در این کشور شده است. این گروه از کاندیدها و سران حزب های دیگر
دعوت کرده است تا روز شنبه به گفتگو بنشینند.
این گروه می گوید محمد مرسی، کاندید نماینده آن،
در دور اولیه رای گیری که در چند روز اخیر به اجرا درآمده است، با به دست
آوردن ۲۵ درصد رای، بیشترین آراء را کسب کرده است.بر اساس نتایجی که تا کنون به دست آمده آقای مرسی با احمد شفیق نخست وزیر دوران حسنی مبارک در دور دوم رای گیری در ماه آینده رقابت خواهد کرد.
سخنگوی گروه اخوان المسلمین گفت اگر آقای شفیق برنده شود، مصر "به خطر" می افتد.
او گفت به همین دلیل، این گروه با کاندیدهای دیگر در گفتگو خواهد بود تا تلاش کنند او را از رقابت ها حذف کنند.
شمارش اولیه آراء نشان می دهد آقای شفیق تقریبا ۲۴ درصد آراء را به دست آورده است.
بر اساس گزارش ها، حمدین صباحی، یکی از مخالفان سرسخت رژیم حسنی مبارک، که گزینه انتخابی بسیاری از کسانی که از انقلاب مصر حمایت می کردند بود، در مقام سوم قرار گرفته است.
بیش از ۱۱ هزار از ۱۳ هزار مراکز اخذ رای نتایج خود را اعلام کرده اند. اما نتایج برخی از آنها باید یک بار دیگر شمرده شود.
قرار است نتایج نهایی روز ۲۹ مه (۹ خرداد ۱۳۹۱) اعلام شود.
هیچ کدام از کاندیدها موفق نشده اند به مرز ۵۰ درصد مورد نیاز برای برد دست پیدا کنند.
دور دوم رای گیری، روز ۱۶ و ۱۷ ژوئن (۲۷ و ۲۸ خرداد ۱۳۹۱) تعیین شده است.
نبرد دو قطبی
آقای مرسی و شفیق نماینده دو قشر متفاوت در مصر هستند.آقای مرسی به دسته ای از اسلام سیاسی تعلق دارد که در دوران حکومت حسنی مبارک از سیاست خارج شده بود.
در عین حال، بسیاری، آقای شفیق را که برای مدت کوتاهی در دوران حکومت حسنی مبارک نخست وزیر بوده است، متعلق به همان زمان می دانند.
ناظران می گویند حمایت هایی که او دریافت کرده از سوی افرادی می آید که نگران تصاحب کشور توسط دولت اسلام گرا هستند و یا از شورش های ۱۶ ماه گذشته خسته شده اند.
جان لاین، خبرنگار بی بی سی در قاهره می گوید در دور بعدی انتخابات، نبرد میان دو جناح قدیمی و مخالف در سیاست مصر، یعنی ارتش و گروه اخوان المسلمین خواهد بود.
به عقیده او، این نبردی دو قطبی خواهد بود.
او در ادامه می گوید اینها برای بسیاری از مردم مصر گزینه ایده آل نیستند، اما به نظر می رسد آراء میان دو فردی که نزدیک تر به خواسته های تظاهر کنندگان میدان التحریر بودند، تقسیم شده است.
دو فردی که خبرنگار بی بی سی به آنها اشاره می کند، حمدین صباحی و عمر موسی، رییس سابق اتحادیه عرب هستند.
نتایج اولیه حاکی از آن است که آقای موسی در مقام پنجم قرار گرفته و عبدالمنعم ابوالفتوح مقام چهارم را کسب کرده است.
نقص فنی در انرژی هستهایحق مسلم ماست
البته این
نقص فنی صلح آمیز است اما همانگونه که از اسم آن پیداست ممکن است بر اثر
نقص فنی، اورانیوم بیش از حد غنی شود و حتا ممکن است نقص فنی سبب آزمایش
هستهای هم بشود و يا همین نقص فنی به شکل کلاهک هستهای در آید و
اسرائیل از صحنه روزگار محو شود به همین سادگی.
اصلا این نقص فنی آنطور که همه فکر میکنند چیز بدی نیست، تابهحال
فکر میکردیم که نقص فنی سدی در راه پیشرفت و یا چیز مخرّبی است مثلا نقص
فنی سبب سقوط هواپیما میشود، نقص فنی سبب انفجار در تاسیسات نظامی
میشود، و هزار و یک نقص فنی مخرب که در کشورمان شاهد بودیم.
اما
این بار درسايه امدادهای غیبی و تلاش شبانه روزی سربازان گمنام هسته ای
امام زمان با توجّهات ویژه خود حضرتاش، نقص فنی به جای تخریب سبب غنای
بیشتر اورانیوم ما گرديد!
هی
ویروس فرستادند تا تأسیسات ما را از کار بیاندازند اما همین ویروسها
تبدیل به نقص فنی شد تا اورانیوم ما بیشتر غنی شود! عدو شود سبب خیر اگر
خدا خواهد! ما که گفته بودیم این کشور را امام زمان اداره میکند تأسیسات
هستهایمان رانيز امام زمان اداره میکند. اصلا به رییس جمهور و دولت و
کارشناس و متخصص اینجور چیزها نیازی نیست. با دستیابی کشور به این فن آوری پیشرفته، فصل جدیدی در علم هستهای در جهان گشوده شده است و کشورهای محتاج به انرژی هستهای و بالاخص براداران و خواهران ساکن نوار غزه و جنوب لبنان وکشورهاي مسلمان ميتوانند اقدام به وارد کردن ابزار آلات دارای نقص فنی از ایران نمایند.
همچنين این فن آوری نوین پیشرفته که به دست توانمند متخصصین داخلی به دست آمده، جمهوری اسلامی را از اقتصاد تک قطبی وابسته به نفت نجات میدهد و با تولید انبوه تجهیزات دارای نقص فنی و صدور آن به دیگر ممالک سود سرشاری نصیب کشور خواهد شد.
دستیابی جمهوری اسلامی به فن آوری پیشرفته «نقص فنی در انرژي هستهای» این امید را در دلها ایجاد کرده است که در آینده حوادث تلخی نظیر انفجاردر تأسیسات هستهای چرنوبیل وژاپن رخ ندهد و باتبديل تهدیدهایی اينچنين به فرصت، به جای انفجار مثلا برق بیشتری تولید گردد.
آژانس انرژی اتمی و آمریکا و اسرائیل هم بیخودی داد و بیداد نکنند نقص فنی در انرژی هستهای حق مسلم ماست.
البته
این نقص فنی صلح آمیز است اما همانگونه که از اسم آن پیداست ممکن است بر
اثر نقص فنی، اورانیوم بیش از حد غنی شود و حتا ممکن است نقص فنی سبب
آزمایش هستهای هم بشود ويا همین نقص فنی به شکل کلاهک هستهای در آید و اسرائیل از صحنه روزگار محو شود به همین سادگی.
همه
اینها بر اثر نقص فنی امکان پذیر است، البته امیدواریم فن آوری نوین
اسلامي و کاملا بومي ما تا آنجا پیش پیشرفت نکند اما اگر هم کرد تقصیر
جمهوری اسلامی نیست و تقصیر علم است، ما که گفته بودیم اصلا این علم چیز
بدی هست و باید جلویش را گرفت اما کسی به نصيحتهاي ما گوش نکرد تا
جائیکه ما هم مجبور شدیم کسب علم نمائیم و در همین مدت کوتاه آنقدر پیشرفت
کردیم که همه تاسیساتمان اتوماتیک شدهاند و خود به خود هر کاری میکنند.
تا کور شود هر آنکه نتواند دید، یا اصلا چشم حسود کور!
آی بی ام استفاده از سیری را برای کارمندان خود ممنوع کرد
آنها نگران آن هستند که اطلاعات محرمانهی این شرکت توسط این سیستم که در گوشی های آیفون کارگذاشته شده، لو برود.
سیری سرویسی است که اپل برای گوشی های خود
در نظر گرفته و با توجه به اتصال این سیستم به بانک اطلاعاتی، جواب
سوالهای شما را میدهد. در این میان نکته ای که باعث نگرانی مسوولان
آی.بی.ام شده است این است که سیری کلیه اطلاعات موجود در دستگاه آیفون را
از جمله تقویم شخصی و برنامه کاری را آنالیز میکند.
این نگرانی
آی.بی.ام خیلی هم بیمورد نیست. در حقیقت قوانین و مقررات نرم افزار آیفون
به صورت واضح مشخص کرده است که وقتی از سیری استفاده میکنید، آنچه که شما
میگویید ضبط خواهد شد و به اپل فرستاده خواهد شد تا به متن تبدیل شود.
سیری از این اطلاعات که میتواند شامل اسامی
افراد، دفترتلفن شما و اطلاعات طبقه بندی نشده دیگر باشد برای بهتر کار
کردن سیری استفاده میکند.
البته داستان ذخیره شدن فعالیتها و اطلاعات
درخواستی ما تنها محدود به سیری نمیشود و به عنوان مثال گوگل هم برای
ارایه بهتر خدمات و بهینهکردن نتایج جستجوی خود این اطلاعات را ضبط
میکند(هرچند امکان پاک کردن دستی آن وجود دارد.)
به هر حال هوشمند شدن فناوریهای اطلاعات
نیاز به در دست داشتن اطلاعات شخصی و آگاهی از سلیقه و علایق شخصی .
.کاربران دارد هرچند بهتر ارایه دادن این سرویسهای هوشمند نباید آسایش
روانی و حیطه خصوصی کاربران را از بین ببرد باید به کاربران هم این حق
انتخاب را بدهند که آیا آنها ترجیح میدهند مثل گذشته از سرویس های کمتر
هوشمند با نتایج متوسط استفاده بکنند و یا تکنولوژی جدید و صاحبان آن را
«محرم» خود میدانند و با میخواهند با خیال راحت از فناوریهای جدید لذت
ببرند.
نقش خاطره میزند، صفحه اول فیس بوک
از صفحه تکراری و کلیشهشدهی فیسبوک منزجر نشدهاید؟ اگر از گوگل کروم استفاده میکنید، خب عوضش کنید!
برای اینکار لازم است ابتدا این افزونه را بر روی کامپیوتر خود نصب کنید.
پس از آنکه نصب شد، به صفحه ورودی فیسبوک بروید.
اگر درون فیسبوک هستید از آن خارج شده و دوباره این صفحه را ببینید.
حالا در پنجره سفید، نشانی عکسی که میخواهید و بر روی اینترنت قرار دارد را وارد کنید. و دکمه ذخیره را بزنید.
حالا، تصویر سادهای از جدول ورود به فیسبوک جلوی چشم شما ظاهر میشود که با آنچه تاکنون دیده اید تفاوت دارد.
برای قراردادن یک تصویر اختصاصی شما، لازم است که روی دکمهی بالای لاگاین کلیک کنید. تا تصویر زیر بر آن ظاهر شود:
و در پایان یک بار دیگر، به صفحهی اول فیسبوک رفته و طرح انتخابیتان را ببینید.
کمیته همبستگی با خواستهای دموکراتیک مردم ایران: صدور حکم ارتداد و اعدام برای شاهین نجفی را محکوم میکنیم
این کمیته در
بیانیه خود خود ضمن تاریک اندیش خواندن روحانیونی از جمله صافی گلپایگانی،
مکارم شیرازی، نوری همدانی، جعفر سبحانی، مسلم ملکوتی که فتاویشان بهانه
لازم برای تهدید شاهین نجفی را فراهم آورده، صدور حکم ارتداد و قتل برای
شاهین نجفی و هر گونه اقدام عملی برای اجرای این حکم ننگین را به عنوان
عملی تروریستی محکوم کرده است.
متن کامل «کمیته همبستگی با خواستهای دموکراتیک مردم ایران» به شرح زیر است:
نام بردن از امام نقی، در ترانه موزیک رپ توسط هنرمند مطرح آقای شاهین نجفی، خواب فقهای ولایت مدار و
تاریک اندیشان دینی در ایران را برآشفت و صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی،
نوری همدانی، جعفر سبحانی، مسلم ملکوتی و محمد جعفر منتظری، رییس دیوان
عدالت اداری، برای او حکم ارتداد صادر کردند.
متاسفانه صدور اینگونه احکام مجرمانه و ضد انسانی در ایران سابقه طولانی دارد و همواره از طرف بیمایگان و خشونتطلبان بی منطق بر
علیه آزادیخواهان، دگر اندیشان و مخالفان بکار رفته است، اما استفاده از
این حربه پوسیده و انزجار آور اعتقادی، در جمهوری اسلامی در قالب
سناریوهای سیاسی-امنیتی عواقب فاجعه بارتری داشته است.
گرچه مدتهاست که وجدان بیدار جامعه جهانی و کوشش آزادی خواهان ایرانی، مروجین و مسببین خشونت و ترور در ایران را در کنج ذلت و انزوا قرار
داده است و آنها دیگر مثل گذشته به سادگی قادر به انجام اعمال مجرمانه خود
نمی باشند، با این وجود تا رسیدن به شرایطی مطلوب، مخالفت جدی و مبارزه پیگیر نیروهای آزادیخواه و دموکراسی طلب در مقابله با این گونه روشهای شرم آور، بسیار ضروری بوده ونقشی حیاتی خواهد داشت.
ما برای پاسداری از حقوق پایه ای انسان، از جمله دفاع از آزادی بیان و ابراز اندیشه فارغ از ترس و وحشت، به ویژه برای دفاع از ابتکار و خلاقیت هنرمندان برای آفرینش هنری بدون هراس از مخاطرات جانی ، صدور حکم ارتداد و قتل برای شاهین نجفی و هر گونه اقدام عملی برای اجرای این حکم ننگین را به عنوان عملی تروریستی محکوم میکنیم.
ما برای پاسداری از حقوق پایه ای انسان، از جمله دفاع از آزادی بیان و ابراز اندیشه فارغ از ترس و وحشت، به ویژه برای دفاع از ابتکار و خلاقیت هنرمندان برای آفرینش هنری بدون هراس از مخاطرات جانی ، صدور حکم ارتداد و قتل برای شاهین نجفی و هر گونه اقدام عملی برای اجرای این حکم ننگین را به عنوان عملی تروریستی محکوم میکنیم.
هفتهخوانی؛ خداوکیلی نقی یادآوری شد
باور کنید
بنده هفتهزاده که پشت به پشت آخوندزاده بودم هم برای شمارش ائمه و نام
بردن از آنها تا امام ششم را تخت گاز میآمدم اما تا میرسیدم به علیالنقی
و محمدتقی و الی آخر دیگر بوکس و باد میکردم و آخر هم قاطی میکردم که
محمدتقی امام هادی بود یا علیالنقی امام باقر بود یا اصلا چی بود!
حاجیه خانم کربلایی مشهدی کاترین اشتون!هفته پیش مذاکرات ایران و 5+1 که می شود 6 ولی من نمیدانم چرا کسی جوابش را هیچوقت نمینویسد در بغداد برگزار شد و اگر شما فهمیدید که کلا در بغداد چه کار کردند و چه گفتند و تصمیم چه شد ما هم فهمیدیم!
لااقل در مذاکرات قبلی چهار تا خبر مثل برگزاری نماز جماعت در گوشه سالن مذاکره از سوی نمایندگان ایران بود که ملت یکی دو روزی سرگرم شوند اما این بار معلوم نشد که در این نشست طرفین مذاکره اصلا چه خاکی تو سر هم ریختند که بقیهاش ماند در نشست بعدی در مسکو!
البته با این وضعیت پوشش خانم اشتون بعید نیست که نشست بعد از مسکو به سبب طلبیدن خانم اشتون از سوی امام رضا یا دست کم شابدول عظیم! در یکی از این دو مکان برگزار شود و حاج خانم اشتون هم با چادر چاقچور در نشست حاضر شود و این حاج خانم اشتون غارتگر، حسابی دل سعید جلیلی را که در هر نشست نیشش از قبل بازتر است به یغما ببرد!
اما نکته جالب مصاحبه سفیر ایران در بغداد بود که پشت پرده این نشست را در واقع ناخواسته افشاکرد!
حسن دانایی فر سفیر ایران در بغداد گفته امیدوار است «مذاكرات بغداد شروعی باشد برای ادامه بحثهای جدی میان طرفین»
ببخشید با این تفاسیری که جناب سفیر گفته و از شروع مذاکرات جدی در بغداد خبر داده در میابیم که مذاکرات وین استانبول و... تا قبل از نشست بغداد خیلی جدی نبوده و شوخی شهرستانی یا حتی شوخی انگشتی برای تبادل فرهنگی میان طرفین مذاکره کننده وجود داشته!
فقط خدا نشست مسکو را به خیر بگذراناد که در مسکو اگر بخواهی «تفاوت فرهنگیبازی» در بیاری سر و کارت با «تاواریش» هاست و چنان تفاوتی در فرهنگت میکنند که تا تهران، فرهنگ به دست بدوی و جرأت نکنی به پشت سرت نگاه کنی!
کیهان اینجا کیهان آن جا کیهان همه جا!
هفته پیش بالاخره انتخابات ریاست جمهوری مصر برگزار شد. حالا ما کاری به انتخابات مصر نداریم و اصلا حال و حوصله پرداختن به این انتخابات را هم نداریم که کلا از هر چه انتخابات است بیزاریم و فعلا هم در کف حماسه دماوند هستیم و حواشی آن!
اما نکته جالب انتخابات مصر این بود که با وجود این که نه خبرگزاری های داخلی مصر و نه هیچ کدام از خبرگزاری ها و رسانه های بین المللی در دنیا از نتایج انتخابات مصر خبر نداشتند اما ماشالله این روزنامه کیهان خودمان، از نتیحه انتخابات خبر داده و نوشته بود «انتخابات در مصر احتمالاً دو مرحله ای شده و به نظر می آید که دو کاندیدای اسلام گرا- محمدالمرسی و عبدالمنعم ابوالفتوح- به دور دوم راه پیدا کرده اند و در نهایت یکی از این دو که قاعدتاً شانس کاندیدای رسمی اخوان بیشتر است، به ریاست جمهوری می رسد».
خداوکیلی خنده دار نیست؟
من فکر کنم در آینده طرحی را باید آماده کنیم که روزنامه کیهان تمامی انتخابات های منطقه را به طور کنترات در اختیار بگیرد و پیش پیش نتایج انتخابات ها را اعلام کند و بی خودی این ستادهای برگزاری برای شمارش آرا این همه به زحمت نیافتند!
کدام افق و کدام لبخند!؟
هفته گذشته آقای خامنهای هم بالاخره فهمید که از صدقه سر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، دنیا دارد به ما میخندد اما خب با کمی آبروداری به جای «دنیا» از «افق آینده» نام برد و گفت: «افق آینده به ملت ایران لبخند میزند»
حالا این آقا یا خانم «افق آینده» روی چه حسابی دارد به ما لبخند میزند و قصد و منظورش چیست خدا داند.
ما که معتقدیم همانطور که از قدیم گفتهاند «پشت هر مرد موفق یک زن قرار دارد» در واقع پشت هر لبخند هم یک شامورتیبازی قرار دارد» فلذا وقتی به انواع لبخندها که توجه میکنیم به این دستهبندی میرسیم.
یک مدل لبخند یعنی این که «من دهن تو را آسفالت میکنم!»
یک مدل لبخند یعنی این که «خر خودتی!»
یک مدل لبخند یعنی این که «بیا برو بابا!»
یک مدل لبخند یعنی این که «چاییدی، مالیدی یا یک چیزی در همین وزن و قافیه!»
یک مدل لبخند یعنی این که «قیافهرو!»
حالا پشت لبخند این افق آینده به آقای خامنهای کدام یک از اینها قرار دارد معلوم نیست! شاید هم ترکیبی از همه موارد باشد!
عروس چینی و آب هندوانه!
هفته پیش خبری خواندیم درباره برنامه دولت برای اخراج کارگران افعانی!
با خودمان گفتیم خب سال تولید ملی و این حرفهاست و حتما قرار هست تا کارگران ایرانی بیکاری که ماشالله تعدادشان آنقدر است که خود احمدی نژاد گفته بود از این همه بیکار در کشور گریه اش می گیرد! جایگزین کارگران بینوای افغانی شوند هر چه بعید می دانستم که برخی از کارهای طاقت فرسا و سختی که این کارگران زحمتکش افغانی در آنها مشغول به کار هستند را ایرانیها بتوانند از پس آن بر بیایند و مشکلات پایین تنهای و آب هندوانه در ایرانی جماعت افتادم!
خلاصه در همین فکر و خیال بودیم که یک خبر دیگر منتشر شد با عنوان «فرصتی که به چینیها اهدا میشود». و بعد فهمیدیم که بعله! به نتاسبی که برای افاغنه ممنوعیتهای شدیدی در نظر گرفته و جریمههایی برای بهکارگیری این نیروهای کار منظور شده است اما همین محدودیتها وقتی به چینیها میرسد هپلی هپو میشود و عرصه بازار کار ایران مثل خیلی جاهای دیگر این بار هم به روی چینیها گشوده و بیمانع است.
فقط نگرانیم با توجه به معضل ازدواج جوانان و مشکلات فی ما بین زوجهای جوان، با مساعدت مسئولان محترم برای حل این معضل یک سری از دوشیزههای اوراق چینی هم وارد بازار شود که در آن صورت خر بیار و باقالی بخر کیلو چهارصد تومان!
خداوکیلی نقی یادآوری شد
این کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان هر چه که نداشت فکر میکنم در رسیدن به عنوان خود به سر منزل مقصود رسید و حسابی امام دهم شیعیان را که اصلا اسمش را هم زیاد بلد نبودیم به یاد ما آورد.
باور کنید بنده هفتهزاده که پشت به پشت آخوندزاده بودم هم برای شمارش ائمه و نام بردن از آنها تا امام ششم را تخت گاز میآمدم اما تا میرسیدم به علیالنقی و محمدتقی و الی آخر دیگر بوکس و باد میکردم و آخر هم قاطی میکردم که محمدتقی امام هادی بود یا علیالنقی امام باقر بود یا اصلا چی بود!
اما الان به مدد این کمپین امام نقی و حاشیههایی که بر سر آن به وجود آمده قشنگ هم فهمیدیم امام نقی امام دهم شیعیان است و معروف به هادی و به مدد صدا و سیما و روزنامهها هم کلی داستان و حدیث و روایت و خاطره از ایشان در این روزها منتشر شد که فکر نکنم در کل تاریخ شیعه تا بدین اندازه به امام هادی پرداخته شده باشد و کسی این گونه یکی از ائمه غیر مشهور را به یاد شیعیان بیاورد!
این برادر عزیز را ملاحظه بفرمایید! تا ببینید کمپین یادآوری امامان شیعه تا چه حد ضروری است!
اختلاس بیمزه
هفته پیش یک فقره دادگاه اختلاس هم داشتیم در بیمه ایران که جلسه علنی آن برگزار شد اما خب خیلی با آن حال نکردیم چون جذابیت خاصی نداشت و خیلی به دل ملت نچسبید و واقعا جا دارد مسئولانی که زحمت میکشند و این دادگاههای رسیدگی به اختلاس را برگزاری میکنند برای بالا بردن جذابیت و هیجان لازم رقمهای اختلاسها را نجومیتر و فرار مسئولان به خارج از کشور نیز جنجالیتر باشد تا مردم هم رغبت کنند و سریالهای اختلاس را مانند اختلاس سه هزار میلیاردی دنبال کنند!
خودمفیدپنداری علی لاریجانی!
چهارشنبه هفته پیش آخرین نشست خبری علی لاریجانی به عنوان رئیس مجلس هشتم بود و ایشان با قلبی مطمئن و ضمیری آگاه آخرین صحبت هایش را با نمایندگان رسانهها داشت و بعد از آن رفت تا مشغول زیرآبزنی شود تا بلکه چهار سال دیگر هم در آن بالاهای مجلس بنشیند و با صدای کلفتش روی مخ بنده رژه برود!
لاریجانی در آخرین گفتگوی خودش چند تا حرف زد که خودش میتواند سه چهار تا کتاب فکاهی در نمایشگاه کتاب بعدی در معرض دید علاقهمندان قرار دهد.
یکی این که لاریجانی گفت: «مجلس هشتم برای خودش استراتژی داشت». خب مگر بقیه برای عمهشان استراتژی دارند همه برای خودشان استراتژی دارند دیگر! بعد هم استراتژی مجلس هشتم را هم دیدیم که یک بخشش این بود که احمدینژاد را بیاورند تا باهاشان صفا کند! یا این که مرتضوی تفاوت خود را به فرهنگ مجلس بمالد و برود و تخم مرغش را هم نتوانند بخورند!
همچنین لاریجانی گفته که «خیلی دنبال ریاست مجلس نیستم» اما خب مشخص نکرده که چه قدر دنبال ریاست مجلس است فقط فهمیدیم که خیلی نیست!
این علی آقای لاریجانی که تا من یادم میآید از سپاه و وزارت فرهنگ و ریاست صدا و سیما و ریاست مجلس و ... اخویاش هم در راس قوه قضائیه و سه چهار تا اخویهای دیگرش هم همه یک جایی دستشان بند است در کمال فروتنی و ایثاری مثال زدنی گفته :«من هرگاه احساس كنم كارم مفید نیست مسئولیت را رها خواهم كرد».
یعنی در واقع ایشان الان 33 سال است که فکر میکند کارش مفید است که با بیل مکانیکی هم مسئولیت را رها نمیکند!
ایران گاف داد: شواهد غنی سازی بالاتر از ۲۷٪
جمهوری
اسلامی که مدعی بود مطابق توافقهای پیشین غنیسازی اورانیوم را از ۲۰٪
فراتر نبرده، با کشف شواهدی از غنیسازی بالاتر از حد توافق شده، دچار
مشکلات جدیدی شده است. مقامهای ایرانی در این مرحله خطاهای ابزاری را
عامل این افزایش عنوان کردهاند.
به گزارش سیانان
و بر اساس گزارش اخیر ناظران سازمان ملل، ذراتی با میزان غنیشدگی ۲۷٪ که
از مرکز «فردو» در نزدیکی قم برداشت شده که میتواند نشانه فراتر رفتن
غنیسازی از سوی جمهوری اسلامی ایران باشد.مقامهای ایرانی، خطاهای فنی و ابزاری را عامل این اتفاق قلمداد میکنند، و آژانس بینالمللی انرژی اتمی منتظر پاسخهایی جمهوری اسلامی برای بررسی بیشتر است.
این خبر در حالی منتشر میشود که گفتگوهای قدرتهای ۵+۱ در روزهای پایانی هفته گذشته به جایی نرسید و قرار است مرحله بعدی گفتگوها در مسکو برگزار شود.
جمهوری اسلامی تا کنون به درخواست قدرتهای بزرگ برای توقف غنیسازی به درجه بالا جواب منفی داده، در عوض با پاسخ منفی این قدرتها برای حذف تحریمها اقتصادی روبرو شده است.
کترین اشتون، مذاکره کننده اتحادیه اروپا معتقد است که هنوز اختلاف نظرهای زیادی میان طرفین وجود دارد.
افزایش ٣٥ میلیارد دلاری درآمد نفتی ایران پرسش برانگیز است
بانک مرکزی جمهوری اسلامی از افزایش بیسابقه درآمدهای نفتی
کشور در سال ۱۳۹۰ خبر داده است. بر اساس گزارش این بانک، درآمدهای نفتی
کشور طی ۱۱ ماهه اول سال ۱۳۹۰ به رقم بیسایقه ۱۱۰ میلیارد دلار رسیده است
که نسبت به دوره مشابه آن در سال ۱۳۸۹ نزدیک به ۳۵ میلیارد دلار افزایش
داشته است
هرچند قیمت جهانی نفت طی این مدت افزایش یافته،
اما بر اساس گزارشهای رسمی، میزان صادرات نفت ایران به طور چشم گیری کمتر
شده است. این گزارشها نشان میدهند که صادرات نفت خام ایران از ٢ میلیون و
٤٠٠ هزار بشکه به کمتر از ٢ میلیون بشکه رسیده است.
***
با توجه به دو فاکتور افزایش قیمت جهانی نفت و کاهش صادرات نفتی ایران با خانم ژاله وفا اقتصاددان مقیم آلمان به گفتگو نشستهایم.
از وی میپرسیم که با توجه به این دو فاکتور، آیا
افزایش ۳۵ میلیارد دلاری در آمدهای نفتی ایران در ۱۱ ماهه نخست سال ۱۳۹۰
قابل توجیه میباشد؟
ژاله وفا با توجه به اظهارات گذشته مقامات مسئول در
وزارت نفت، بانک مرکزی و مجلس شورای اسلامی به تناقضات موجود در این گزارش
جدید بانک مرکزی انگشت میگذارد و آن را مطابق با واقعیت نمیداند.
با توجه به سخنان امروز رستم قاسمی وزیر نفت در
خطبههای پیش از نماز جمعه، که تحریمهای علیه ایران را دلیل اصلی افزایش
قیمت جهانی نفت میداند، ژاله وفا گزارش اخیر بانک مرکزی در باره افزایش
درآمدهای نفتی کشور و سخنان رستم قاسمی را در چارچوب اهداف سیاسی و
تبلیغاتی نظام اسلامی، در حاشیه مذاکرات هستهای جمهوری اسلامی با
کشورهای ١+٥ میداند.
جـــرس: بانک مرکزی در جدیدترین گزارش خود از
گرانیها از افزایش قیمت مواد خوراکی از ۷,۳ تا ۲۴۵,۵ درصد در یکسال منتهی
به ۲۹ اردیبهشت ماه امسال خبر داد.
طی روزهای اخیر نیز منابع اقتصادی گزارش داده بودند که نوسانات قیمت
کالاها و خدمات در ایران همچنان ادامه داشته و هر روز تعدادی از کالاها
قیمتشان صعود می کند، و این درحالیست که دولت همچنان مدعی "کاهش تورم"،
"بهبود وضعیت معیشتی مردم در اثر سیاست های اجرایی" و همچنین "موفقیت سیاست
های اقتصادی" خود است.
به گزارش مهر، بانک مرکزی در جدیدترین گزارش خود از وضعیت متوسط قیمت خرده
فروشی برخی از مواد خوراکی در تهران در هفته منتهی به ۲۹ اردیبشهت ماه سال
جاری، از افزایش ۴۸,۳ درصدی قیمت لبنیات در این هفته نسبت به هفته مشابه
سال قبل خبر داده است.
بر اساس این گزارش، قیمت ماست پاستوریزه
۳۸,۵ درصد، ماست غیرپاستوریزه ۳۶,۴ درصد، پنیرپاستوریزه ۵۷,۶ درصد و
پنیرغیرپاستوریزه ۵۸,۱درصد، کره پاستوریزه ۱۹,۹ درصد و شیر استریلیزه ۶۰
درصد در هفته منتهی به ۲۹ اردیبهشت ماه نسبت به هفته مشابه سال قبل افزایش
نشان می دهد.
بانک مرکزی در این گزارش اعلام کرده است که سبزیهای تازه در هفته مورد
بررسی نسبت به مدت مشابه سال قبل با افزایش ۱۰۰.۱ درصد همراه است که بر
اساس آن، قیمت خیار با افزایش ۹۱,۵ درصد، گوجه فرنگی ۱۶۰,۶ درصد، بادنجان
۶۰,۲ درصد، کدو سبز ۶۲,۴ درصد، لوبیا سبز ۴۶,۷ درصد و سبزی های برگی ۱۴۱
درصد گران تر شده است.
بانک مرکزی در گزارش جدید خود از بالا رفتن ۴۲,۴ درصدی قیمت گوشت قرمز و
۴۹,۸ درصدی گوشت مرغ در هفته منتهی به ۲۹ اردیبهشت ماه سال جاری نسبت به
مدت مشابه سال گذشته پرده برداشته است، قیمت قند و شکر نیز در همین مدت با
افزایش ۲۰,۷ درصدی، نرخ روغن نباتی با افزایش ۲۵,۸ درصدی و چای خارجی با
افزایش ۴۰,۴ درصد همراه بود.
در همین حال، گروه میوه های تازه با افزایش ۵۵,۵ درصد در هفته مورد بررسی
نسبت به مدت مشابه سال قبل همراه بود، بر این اساس پرتقال درجه یک با
افزایش ۳۱,۵ درصد، پرتقال درجه دو با افزایش ۷,۳ درصد، خربزه با افزایش
۲۴۵,۵ درصد ، طالبی با افزایش ۳۳,۲ درصد، گوجه سبز با افزایش ۶۷,۹ درصد،
نارنگی با افزایش ۷۳,۶ درصد و هندوانه با افزایش ۲۶,۷ درصد مواجه شد، در
عین حال قیمت برنج هم به طور میانگین ۲۳,۶ درصد بالا رفت.
بر اساس این گزارش، قیمت حبوبات در دوره هفته منتهی به ۲۹ اردیبهت ماه نسبت
به مدت مشابه سال قبل با افزایش ۵۳,۶ درصد همراه شد، به طوری که نرخ نخود
۶۰,۴ درصد، لپه نخود ۶۲,۸ درصد، عدس ۳۳,۸ درصد، لوبیا چیتی ۵۷,۴ درصد،
لوبیا چشم بلبلی ۳۷,۶ درصد، لوبیا سفید ۷۳,۵ درصد و لوبیا قرمز ۳۶,۷ درصد
افزایش پیدا کرد.
جـــرس:
مخبر کمیسیون اجتماعی مجلس هشتم گفت: با توجه به اقداماتی که مرتضوی با حمایت دولت طی مدت فعالیت دو ماهه خود در تامین اجتماعی انجام داده ، ماندگاری وی در این سازمان قطعی است.
به گزارش مهر، سید جواد زمانی در مورد رفتن و یا ماندن مرتصوی در تامین اجتماعی ، افزود: اقداماتی که وی در دوره کوتاه فعالیت خود تاکنون انجام داده برای مجموعه تامین اجتماعی مفید بوده است به همین دلیل وی در این سازمان می ماند.
وی با اشاره به اینکه مرتضوی هماهنگ با دولت حرکت می کند، تاکید کرد: هماهنگی وی با دولت و همچنین حمایت دولت از مرتضوی باعث شده که بتواند اقداماتی انجام دهد که مدیران قبلی توان انجام آن را نداشتند.
مخبر کمیسیون اجتماعی مجلس هشتم در مورد احتمال احضار و استیضاح مجدد وزیر تعاون نیز گفت: تعدادی از نمایندگان که برای استیضاح وزیرامضا جمع کرده بودند امضای خود را پس گرفتند و استیضاح منتفی شد و براساس آیین نامه مجلس دیگر امکان استیضاح مجدد وی وجود ندارد.
زمانی در مورد تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی و شستا اظهار داشت: با توجه به اینکه نتایج تحقیق و تفحص از سوی کمیته ذیربط به هیات رئیسه تحویل داده نشد به همین دلیل در مجلس هشتم مود بررسی قرار نگرفت اما به احتمال زیاد در مجلس بعدی محقق خواهد شد.
گفتنی است، درحالیکه نمایندگان مجلس هشتم تلاش داشتند مانع ابقای سعید مرتضوی بر ریاست سازمان تامین اجتماعی شوند، این متهم ردیف اول پرونده بازداشتگاه کهریزک، با حمایت قاطع رئیس دولت، بر سِمَتِ خود ماندگار شد و مواردی چون "قول شرف" این دادستان سابق تهران به نمایندگان مجلس نیز، به محاق رفت.
مخبر کمیسیون اجتماعی مجلس هشتم گفت: با توجه به اقداماتی که مرتضوی با حمایت دولت طی مدت فعالیت دو ماهه خود در تامین اجتماعی انجام داده ، ماندگاری وی در این سازمان قطعی است.
به گزارش مهر، سید جواد زمانی در مورد رفتن و یا ماندن مرتصوی در تامین اجتماعی ، افزود: اقداماتی که وی در دوره کوتاه فعالیت خود تاکنون انجام داده برای مجموعه تامین اجتماعی مفید بوده است به همین دلیل وی در این سازمان می ماند.
وی با اشاره به اینکه مرتضوی هماهنگ با دولت حرکت می کند، تاکید کرد: هماهنگی وی با دولت و همچنین حمایت دولت از مرتضوی باعث شده که بتواند اقداماتی انجام دهد که مدیران قبلی توان انجام آن را نداشتند.
مخبر کمیسیون اجتماعی مجلس هشتم در مورد احتمال احضار و استیضاح مجدد وزیر تعاون نیز گفت: تعدادی از نمایندگان که برای استیضاح وزیرامضا جمع کرده بودند امضای خود را پس گرفتند و استیضاح منتفی شد و براساس آیین نامه مجلس دیگر امکان استیضاح مجدد وی وجود ندارد.
زمانی در مورد تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی و شستا اظهار داشت: با توجه به اینکه نتایج تحقیق و تفحص از سوی کمیته ذیربط به هیات رئیسه تحویل داده نشد به همین دلیل در مجلس هشتم مود بررسی قرار نگرفت اما به احتمال زیاد در مجلس بعدی محقق خواهد شد.
گفتنی است، درحالیکه نمایندگان مجلس هشتم تلاش داشتند مانع ابقای سعید مرتضوی بر ریاست سازمان تامین اجتماعی شوند، این متهم ردیف اول پرونده بازداشتگاه کهریزک، با حمایت قاطع رئیس دولت، بر سِمَتِ خود ماندگار شد و مواردی چون "قول شرف" این دادستان سابق تهران به نمایندگان مجلس نیز، به محاق رفت.
جـــرس:
ده ها تن از فعالان سیاسی، حقوق بشری، دانشجویی، روزنامه نگاران و هنرمندان خارج از ایران، جهت گرامیداشت یاد و زادروز زندانیان سیاسی متولد خرداد ماه، در شهر پاریس گرد هم آمدند.
به گزارش جرس، در این مراسم که به بهانه زادروز زندانیان سیاسی متولد خرداد ماه و با درخواست آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی برگزار شد، نوشابه امیری، آزاده کیان، تقی رحمانی، اکبر عطری و سید ابراهیم نبوی سخنرانی کردند.
همچنین در جمع میهمانان که طیف های متنوعی را در بر می گرفت، فعالان و چهره هایی چون اردشیر امیرارجمند، علی مزروعی، بیژن حکمت، هوشنگ اسدی، رضا معینی و دیگر روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و حقوق بشری حضور داشتند.
بر اساس این گزارش، نوشابه امیری، روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری تارنمای روزآنلاین با یادآوری فعالیتهای روزنامه نگار زندانی، بهمن احمدی امویی، گفت: "چند سال پیش در ایران مصاحبه ی اقتصادی از بهمن خواندم و گفتم یک روزنامه نگار متولد شد. بهمن یک چهره و ستاره است. وظیفه ی روزنامه نگار روشن کردن جامعه است و اگر حکومت ها توجه داشتند این چراغها را در خدمت خود میدیدند اما سعی بر خاموشی آنها کردند. بهمن همان چراغ است. نباید به این جشن ها اکتفا کنیم، باید این راه را ادامه دهیم. نوک قلم های ما در زندان هستند، کسانی که شاید ما حتی اسامی آنها را هم نمی دانیم. باید کمک کنیم که این قلم همچنان بنویسد".
همچنین آزاده کیان، جامعه شناس، رئیس مرکز تحقیقات جنسیتی دانشگاه پاریس ۷ و مسئول فدراسیون تحقیقات جنسیتی در فرانسه نسرین ستوده را چنین توصیف کرد: "نسرین ستوده ۴۹سال دارد و دو فرزندش نزدیک به دو سال است که از آغوش مادر به دور مانده اند. فشار بر او و خانواده تا حدی است که او حتی اجازه ی حضور در مراسم ختم پدرش را هم نداشت. این همه وحشت و نفرت از زن کوتاه قد و ۴۹ساله به این دلیل است که او نماد مقاومت نسل های متفاوت زنان ایران برای رسیدن به برابری و عدالت بوده و از پای ننشسته است. نسرین نماد زنانی است که ۳۳ سال در پی مبارزه با نهارهای تبعیض آمیز برآمده اند. برای تقدیر از رضا خندان، همسر نسرین می نویسم و تاکید میکنم که زنان ایرانی برای رسیدن به برابری و مطالبات خود به همگامی چنین مردانی نیاز دارند".
تقی رحمانی، عضو شورای فعالان ملی - مذهبی و مشاور مهدی کروبی نیز، از مسعود پدرام و عبدالله مومنی صحبت کرد و اظهار داشت: "مسعود همیشه می گفت باید گفتمان دموکراسی خواهی را به داخل جامعه بردو او دریا دلانه همه ما را به این گفتمان دعوت می کرد. این همان دریادلی است که برای اپوزیسیون ایران لازم است. اما عبدالله وقتی به زندان رفت همسرش متولد شد، همراه همواره زهرا رهنورد که با ارزش های مذهبی خود از آزادی دفاع می کند. فاطمه آینه وند باید دیده شود و برای بسیاری از زنها الگو باشد. انقلاب ما را خشن کرد و مواضع سیاسی ما را بی رحم، منافع ما را در جایی گذاشت تا دیگران را نبینیم اما دموکراسی اتمسفر لطافت هم می خواهد ما باید بیرون از تولدها هم یکدیگر را دوست داشته باشیم".
اکبر عطری، محقق و عضو سابق دفتر تحکیم وحدت نیز، دیگر سخنران مراسم پاریس بود که از فعالیت دانشجویی، مجید توکلی و مهدی خدایی نام برد: "این گردهمایی ها نشاندهنده ی این است که زندانیان فراموش نشده اند. آنه بیش از همه زندانبان سعی در القایش دارد فراموش شدن است. نکته ی متمایز کننده ی فعالان دانشجویی خلوص آنهاست، بچه هایی که بیشتر از طبقات متوسط و پایین جامعه هستند و دغدغه ی آن را دارند و زبان به انتقاد می گشایند. ما باید همدیگر را بپذیریم، تفکیک نکنیم، سیاه و سفید نبینیم، این روش باعث اعتمادسازی در جامعه میشود و این باید هدف گفتگوهای ما باشد".
سید ابراهیم نبوی، روزنامه نگار و طنزنویس نیز، آخرین سخنران این برنامه بود که جنبش سبز را "تداوم" جنبش اصلاحات دانست و گفت "وقتی فاصله ی پیش رو با بدنه ی اجتماع زیاد شود نتیجه ی تندروی پیشرو است پس تنها می ماند و از زندگی فاصله می گیرد. تفاوت مهمی که در جنبش های اجتماعی بعد از اصلاحات پیش آمد، حرکت آرام پیش روها و تندروی های مردم بود که باعث شد این دو به هم برسند".
پس از اتمام سخنرانی، یونس فقیهی هنرمند ساکن پاریس با تکنوازی دف، تولد زندانیان سیاسی را تبریک گفت.
همراهی در خواندن سرود "ای ایران" و درخواست آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی پایان بخش این مراسم بود.
ده ها تن از فعالان سیاسی، حقوق بشری، دانشجویی، روزنامه نگاران و هنرمندان خارج از ایران، جهت گرامیداشت یاد و زادروز زندانیان سیاسی متولد خرداد ماه، در شهر پاریس گرد هم آمدند.
به گزارش جرس، در این مراسم که به بهانه زادروز زندانیان سیاسی متولد خرداد ماه و با درخواست آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی برگزار شد، نوشابه امیری، آزاده کیان، تقی رحمانی، اکبر عطری و سید ابراهیم نبوی سخنرانی کردند.
همچنین در جمع میهمانان که طیف های متنوعی را در بر می گرفت، فعالان و چهره هایی چون اردشیر امیرارجمند، علی مزروعی، بیژن حکمت، هوشنگ اسدی، رضا معینی و دیگر روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و حقوق بشری حضور داشتند.
بر اساس این گزارش، نوشابه امیری، روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری تارنمای روزآنلاین با یادآوری فعالیتهای روزنامه نگار زندانی، بهمن احمدی امویی، گفت: "چند سال پیش در ایران مصاحبه ی اقتصادی از بهمن خواندم و گفتم یک روزنامه نگار متولد شد. بهمن یک چهره و ستاره است. وظیفه ی روزنامه نگار روشن کردن جامعه است و اگر حکومت ها توجه داشتند این چراغها را در خدمت خود میدیدند اما سعی بر خاموشی آنها کردند. بهمن همان چراغ است. نباید به این جشن ها اکتفا کنیم، باید این راه را ادامه دهیم. نوک قلم های ما در زندان هستند، کسانی که شاید ما حتی اسامی آنها را هم نمی دانیم. باید کمک کنیم که این قلم همچنان بنویسد".
همچنین آزاده کیان، جامعه شناس، رئیس مرکز تحقیقات جنسیتی دانشگاه پاریس ۷ و مسئول فدراسیون تحقیقات جنسیتی در فرانسه نسرین ستوده را چنین توصیف کرد: "نسرین ستوده ۴۹سال دارد و دو فرزندش نزدیک به دو سال است که از آغوش مادر به دور مانده اند. فشار بر او و خانواده تا حدی است که او حتی اجازه ی حضور در مراسم ختم پدرش را هم نداشت. این همه وحشت و نفرت از زن کوتاه قد و ۴۹ساله به این دلیل است که او نماد مقاومت نسل های متفاوت زنان ایران برای رسیدن به برابری و عدالت بوده و از پای ننشسته است. نسرین نماد زنانی است که ۳۳ سال در پی مبارزه با نهارهای تبعیض آمیز برآمده اند. برای تقدیر از رضا خندان، همسر نسرین می نویسم و تاکید میکنم که زنان ایرانی برای رسیدن به برابری و مطالبات خود به همگامی چنین مردانی نیاز دارند".
تقی رحمانی، عضو شورای فعالان ملی - مذهبی و مشاور مهدی کروبی نیز، از مسعود پدرام و عبدالله مومنی صحبت کرد و اظهار داشت: "مسعود همیشه می گفت باید گفتمان دموکراسی خواهی را به داخل جامعه بردو او دریا دلانه همه ما را به این گفتمان دعوت می کرد. این همان دریادلی است که برای اپوزیسیون ایران لازم است. اما عبدالله وقتی به زندان رفت همسرش متولد شد، همراه همواره زهرا رهنورد که با ارزش های مذهبی خود از آزادی دفاع می کند. فاطمه آینه وند باید دیده شود و برای بسیاری از زنها الگو باشد. انقلاب ما را خشن کرد و مواضع سیاسی ما را بی رحم، منافع ما را در جایی گذاشت تا دیگران را نبینیم اما دموکراسی اتمسفر لطافت هم می خواهد ما باید بیرون از تولدها هم یکدیگر را دوست داشته باشیم".
اکبر عطری، محقق و عضو سابق دفتر تحکیم وحدت نیز، دیگر سخنران مراسم پاریس بود که از فعالیت دانشجویی، مجید توکلی و مهدی خدایی نام برد: "این گردهمایی ها نشاندهنده ی این است که زندانیان فراموش نشده اند. آنه بیش از همه زندانبان سعی در القایش دارد فراموش شدن است. نکته ی متمایز کننده ی فعالان دانشجویی خلوص آنهاست، بچه هایی که بیشتر از طبقات متوسط و پایین جامعه هستند و دغدغه ی آن را دارند و زبان به انتقاد می گشایند. ما باید همدیگر را بپذیریم، تفکیک نکنیم، سیاه و سفید نبینیم، این روش باعث اعتمادسازی در جامعه میشود و این باید هدف گفتگوهای ما باشد".
سید ابراهیم نبوی، روزنامه نگار و طنزنویس نیز، آخرین سخنران این برنامه بود که جنبش سبز را "تداوم" جنبش اصلاحات دانست و گفت "وقتی فاصله ی پیش رو با بدنه ی اجتماع زیاد شود نتیجه ی تندروی پیشرو است پس تنها می ماند و از زندگی فاصله می گیرد. تفاوت مهمی که در جنبش های اجتماعی بعد از اصلاحات پیش آمد، حرکت آرام پیش روها و تندروی های مردم بود که باعث شد این دو به هم برسند".
پس از اتمام سخنرانی، یونس فقیهی هنرمند ساکن پاریس با تکنوازی دف، تولد زندانیان سیاسی را تبریک گفت.
همراهی در خواندن سرود "ای ایران" و درخواست آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی پایان بخش این مراسم بود.
جـــرس:
درحالیکه هیئت های مذاکره کننده ایران و کشورهای گروه ۱+۵، با پایان یافتن
دور جدید مذاکرات در بغداد، ادامه گفتگوها را به ماه آینده میلادی در مسکو
موکول کرده اند، روزنامه تحت امر رهبر جمهوری اسلامی با پیش بینی اینکه
"مذاكرات مسكو نیز، دستاوردی به دنبال نخواهد داشت و اگر قرار باشد مذاكرات
در این بستر صورت پذیرد- كه شواهد اینگونه نشان می دهند- حضور ما در
مذاكرات مسكو، تامین نیاز دشمن به مذاكره است"، اعلام کرده که "بهتر آن است
در مذاكرات بعدی- چه مسكو و چه هر نقطه دیگر- شركت نكنیم."
در سرمقاله روز شنبه کیهان، حسین شریعتمداری، نماینده ولی فقیه و مدیر مسئول این روزنامه، با اشاره به اجلاس دو روزه بغداد و مذاكرات فشرده تیم هسته ای ایران با نمایندگان گروه ۱+۵، ضمن اذعان به این نکته که "اگرچه هنوز گزارش رسمی و اطلاعات دقیقی منتشر نشده است و طرفین درباره نتایج به دست آمده و یا بن بست های احتمالی به كلی گویی بسنده كرده اند"، می نویسد: "شواهد موجود و برخی از اظهارنظرهای پیرامونی حكایت از آن دارند كه آمریكا و متحدانش- مخصوصا انگلیس- از اجلاس بغداد و پیش از آن، اسلامبول ۲ و نیز مذاكرات بعدی در مسكو تامین نیاز سیاسی خود در شرایط بحران زده كنونی غرب را دنبال می كنند تا آنجا كه می توان گفت برخی از كشورهای گروه ۱+۵ مذاكره را فقط برای مذاكره می خواهند و نه حل مسائل فیمابین و یا ذوب شدن یخ های مصنوعی كه طی ده سال گذشته در فضای چالش هسته ای با ایران اسلامی پراكنده اند."
شریعتمداری معتقد است "اگر ماجرا اینگونه باشد- كه شواهد نشان می دهد اینگونه است- موافقت ایران با ادامه مذاكرات در مسكو و یا هر نقطه دیگر جهان نیاز به بازنگری و تجدیدنظر جدی دارد و بیم آن می رود كه ادامه مذاكرات، دستكم بدون تنظیم و تدوین یك چارچوب كاری -مدالیته- و الزام طرفین به حركت در بستر آن، بازی در زمین دشمن باشد."
نماینده رهبر جمهوری اسلامی در روزنامه کیهان، برای توضیح چرایی ادعای خود، با رویکرد به موضوع غنی سازی بیست درصدی اورانیوم که هنوز میان ایران و گروه ۱+۵ به نتیجه گیری نرسیده، مدعی می شود: "بخوانید تأسف آور و نشانه پررویی آن كه، كشورهای ۱+۵ ، توقف تولید اورانیوم بیست درصدی را گامی از سوی ایران در راستای «اعتمادسازی» می دانند كه نیازی به گام متقابل ندارد. به بیان دیگر؛ ایران اورانیوم بیست درصدی كه خود تولید كرده است را به حریف واگذار كند و آنها در قبال این اقدام، راههای خرید دوباره آن را برای ایران تسهیل كنند! مسخره نیست؟! "
سرمقاله روزنامه کیهان، بدون رویکرد به لزوم تداوم مذاکرات بین المللی برای برون رفت از وضعیت فعلی می گوید: "ترجمه صریح تر و بیرون از تعارفات دیپلماتیك اظهارات كاترین اشتون در پایان مذاکرات بغداد آن است كه تحریم های ناشی از قطعنامه های شورای امنیت به این شورا مربوط است و در حوزه مذاكرات نیست و تحریم های یكجانبه نیز به آمریكا مربوط می شود و بیرون از محدوده مذاكرات است!! كه باید پرسید؛ پس مذاكرات برای چیست و ایران چه نیازی به این مذاكرات دارد كه ناچار به شركت در آن باشد؟!"
در سرمقاله روز شنبه کیهان، حسین شریعتمداری، نماینده ولی فقیه و مدیر مسئول این روزنامه، با اشاره به اجلاس دو روزه بغداد و مذاكرات فشرده تیم هسته ای ایران با نمایندگان گروه ۱+۵، ضمن اذعان به این نکته که "اگرچه هنوز گزارش رسمی و اطلاعات دقیقی منتشر نشده است و طرفین درباره نتایج به دست آمده و یا بن بست های احتمالی به كلی گویی بسنده كرده اند"، می نویسد: "شواهد موجود و برخی از اظهارنظرهای پیرامونی حكایت از آن دارند كه آمریكا و متحدانش- مخصوصا انگلیس- از اجلاس بغداد و پیش از آن، اسلامبول ۲ و نیز مذاكرات بعدی در مسكو تامین نیاز سیاسی خود در شرایط بحران زده كنونی غرب را دنبال می كنند تا آنجا كه می توان گفت برخی از كشورهای گروه ۱+۵ مذاكره را فقط برای مذاكره می خواهند و نه حل مسائل فیمابین و یا ذوب شدن یخ های مصنوعی كه طی ده سال گذشته در فضای چالش هسته ای با ایران اسلامی پراكنده اند."
شریعتمداری معتقد است "اگر ماجرا اینگونه باشد- كه شواهد نشان می دهد اینگونه است- موافقت ایران با ادامه مذاكرات در مسكو و یا هر نقطه دیگر جهان نیاز به بازنگری و تجدیدنظر جدی دارد و بیم آن می رود كه ادامه مذاكرات، دستكم بدون تنظیم و تدوین یك چارچوب كاری -مدالیته- و الزام طرفین به حركت در بستر آن، بازی در زمین دشمن باشد."
نماینده رهبر جمهوری اسلامی در روزنامه کیهان، برای توضیح چرایی ادعای خود، با رویکرد به موضوع غنی سازی بیست درصدی اورانیوم که هنوز میان ایران و گروه ۱+۵ به نتیجه گیری نرسیده، مدعی می شود: "بخوانید تأسف آور و نشانه پررویی آن كه، كشورهای ۱+۵ ، توقف تولید اورانیوم بیست درصدی را گامی از سوی ایران در راستای «اعتمادسازی» می دانند كه نیازی به گام متقابل ندارد. به بیان دیگر؛ ایران اورانیوم بیست درصدی كه خود تولید كرده است را به حریف واگذار كند و آنها در قبال این اقدام، راههای خرید دوباره آن را برای ایران تسهیل كنند! مسخره نیست؟! "
سرمقاله روزنامه کیهان، بدون رویکرد به لزوم تداوم مذاکرات بین المللی برای برون رفت از وضعیت فعلی می گوید: "ترجمه صریح تر و بیرون از تعارفات دیپلماتیك اظهارات كاترین اشتون در پایان مذاکرات بغداد آن است كه تحریم های ناشی از قطعنامه های شورای امنیت به این شورا مربوط است و در حوزه مذاكرات نیست و تحریم های یكجانبه نیز به آمریكا مربوط می شود و بیرون از محدوده مذاكرات است!! كه باید پرسید؛ پس مذاكرات برای چیست و ایران چه نیازی به این مذاكرات دارد كه ناچار به شركت در آن باشد؟!"
حسین شریعتمداری در انتهای سرمقاله با پیش
بینی به بن رسیدن مذاکرات آتی و استقبال از آن، می نویسد: "از هم اكنون می
توان حدس زد كه مذاكرات مسكو نیز، دستاوردی به دنبال نخواهد داشت و اگر
قرار باشد مذاكرات در این بستر صورت پذیرد- كه شواهد اینگونه نشان می دهند-
حضور ما در مذاكرات مسكو، تامین نیاز دشمن به مذاكره است و بهتر آن كه در
مذاكرات بعدی- چه مسكو و چه هر نقطه دیگر- شركت نكنیم. "
«من و همسرم منتظر حکم دادگاهیم اما زیر بار ظلم نمی رویم»
هاشم خواستار: گفتند ساکت باش، کاری به کارت نداریم/ اندیشه را نمی توان زندانی کرد
کلمه- زهرا صدر:هاشم خواستار، معلم و فعال فرهنگی با بیان اینکه آقایان از ما می خواهند که سکوت کنیم خاطر نشان می کند: ما در خانه نشسته ایم، خودشان سر به سر ما می گذارند و وقتی جواب می دهیم شاکی می شوند. احضار می کنند دادگاه، دفاع می کنیم، دفاعیه منتشر می شود دوباره عصبانی می شوند. این ها انتظار دارند هر کاری کردند و هر رفتاری با افراد داشتند ما بگوییم درست است. اما ما از آنهایی هستیم که ظلم را به هیچ کس قبول نمی کنیم. نه به ملت، نه به خودمان، نه به فرهنگیان.
به گزارش کلمه، روز اول خرداد ماه سومین دادگاه رسیدگی به پرونده صدیقه مالکی، همسر هاشم خواستار به اتهام تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب و اقدام علیه امنیت ملی برگزار شد.
هاشم خواستار در این باره می گوید: می گویند نامه ها ی من را به بیرون از زندان منتقل و منتشر کرده است و با تلویزیون و سایت هایی مصاحبه کرده است.
خود ماموران هم می دانند که این کار برایشان هزینه دارد. من در دفاعیه ام هم گفته ام که شما جسم را می توانید زندانی کنید، اندیشه زندان بر نمی دارد.
هاشم خواستار معلم و عضو کانون صنفی معلمان ایران پس از رویدادهای انتخابات ۸۸ بازداشت و پس از آزادی موقت برای دو سال روانه زندان شد.
در زمان زندان با بیماری های گوناگونی دست و پنجه نرم کرد و در پایان پس از گذراندن دو سال زندان، بدون یک روز مرخصی آزاد شد. اما در روزهای پایانی زندان، پرونده ای تازه و مشترک برای او و همسرش خانم مالکی تشکیل شد که در پیوند با نامه هایی بود که هاشم خواستار در زمان زندان نوشته – که بیشتر این نامه ها درباره شرایط بد زندان و زندانیان است- و در رسانه ها بازتاب یافتند.
گفتگوی هاشم خواستار که آخرین جلسه دادگاه او نیز در اردیبهشت برگزار شد و هم اکنون در انتظار صدور حکم بسر می برد با کلمه را با هم می خوانیم:
درباره ی دادگاه اخیر همسرتان، خانم مالکی، بفرمایید که چگونه گذشت؟
قرار بود دادگاه و من ایشان هر دو سوم اردیبهشت برگزار شود که به دلیل شکستگی پای همسرم دادگاه من برگزار شد و سومین و آخرین دادگاه ایشان اول خرداد ماه تشکیل شد و همسرم آخرین دفاعیات خود را ارائه داد و حالا هم منتظر حکم دادگاه هستیم.
اتهام شما و همسرتان چه بود؟
اتهام ما تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب و اقدام علیه امنیت ملی اعلام شده است. جرم من نوشتن نامه هایی ست که از داخل زندان به رییس قوه ی قضاییه ارسال کردم. می گویند من با این نامه ها تشویش اذهان عمومی کردم. درباره ی همسرم هم می گویند نامه ها ی من را به بیرون از زندان منتقل و منتشر کرده است و با تلویزیون و سایت هایی مصاحبه کرده است. گرچه همسرم نپذیرفتند که نامه ها را بیرون آورده باشند، اما آنها اتهام خود را زدند و محاکمه کردند. فکر می کنم حکم هم به زودی صادر شود. همسر من با صدای امریکا مصاحبه کرده بود و در دادگاه در دفاع از خودش تاکید کرد که شما گوش کنید مصاحبه را تا ببینید من چیزی نگفتم. گر چه خودشان همه ی اطلاعات را دارند و احتیاجی به این چیز ها نیست اما حالا قاضی گفت بریزید روی سی دی و بیاورید تا ببینیم چه می شود.
شما بعد از انتخابات بازداشت شدید و بعد از گذراندن دوران حبس خود آزاد شدید، به نظر شما دلیل این فشارهای دوباره به شما چیست؟
این ها کلا دوست دارند که کسی نفس نکشد. رک و راست بگویم یک مصاحبه ساده با شما یا سایت های حقوق بشری و یا دفاعیاتی که ارائه می دهیم، همه این ها از نظر آقایان ناراحت کننده است. من محکم جواب دادم و حرف زدم و گفتم که نگاه کنید ببینید ممکلت را به چه روزی نشانده اید، اما این ها این را دوست ندارند و از ما فقط می خواهند که سکوت کنیم. البته واقعا ما کاری هم نمی کنیم. ما در خانه نشسته ایم، خودشان سر به سر ما می گذارند و وقتی جواب می دهیم شاکی می شوند. احضار می کنند دادگاه، دفاع می کنیم، دفاعیه منتشر می شود دوباره عصبانی می شوند. این ها انتظار دارند هر کاری کردند و هر رفتاری با افراد داشتند ما بگوییم درست است. اما ما از آنهایی هستیم که ظلم را به هیچ کس قبول نمی کنیم. نه به ملت، نه به خودمان، نه به فرهنگیان. این ها می خواهند فضا را امنیتی کنند چون از الان پیش بینی انتخابات ریاست جمهوری را می کنند و چقدر اشتباه می کنند. این همه آدم راه را اشتباه رفتند، شاه اشتباه کرد و… نمی دانم این ها چرا عبرت نمی گیرند. حتما هر دو دفاعیه ی من را ببینید.
خداوند در قرآن می فرماید: “فاعتبروا یا اولی الابصار”، و در همین زمینه نیوتن مسئله ی عمل و عکس العمل را مطرح می کند. همچنین مولانا می گوید: “این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید نداها را صدا.”
همه ی این مستندات را آوردم که ثابت کنم به ما گفته شده راه راست بروید، و تاکید کنم که اگر راه کج بروید ما دفاع می کنیم.
و واکنش نیروهای امنیتی چه بود؟
وزارت اطلاعات به من گفتند آقای خواستار شما ساکت باش ما بهت کاری نداریم که جواب دادم پس اینکه پیامبر فرمود “کلکم راع و کلکم مسئول” یعنی چی؟ همه ی ما مسئول هستیم و باید رعایت کنیم.
من مانده ام که اینها چه فکر می کنند و در چه دنیایی هستند. روحیه من را خوب می شناسند. بهشان گفتم اگر شما و حاکمان ما به حقوق خودشان و مردم وارد بودند، الان در این وضعیت نبودیم که وقتی می خواهم بیایم دادگاه انقلاب تا شعاع سه کیلومتر جای پارک نیست برای ماشین. یک ساعت باید در صف بایستم تا بتوانم وارد دادگاه شم. والله و بالله در کل خراسان بزرگ با این همه شهر در دوران شاه یک زندان آن هم در مشهد بود. جمعیت نهایتا دوبرابر شده، اگر فرض کنیم که زندانی ها هم دوبرابر شده باشد که تازه می شویم مانند زمان شاه. مگه ما انقلاب کردیم که مثل آن دوران باشیم؟ ما انقلاب کردیم که بهتر از آن دوران باشیم. من به بازجوی خودم هم گفتم زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی.
این ها می خواهند ما روحیه ی مرده ای داشته باشیم اما چون هر کسی را خدا به شکلی متفاوت آفریده ما را به گونه ای خلق کرده که نمی توانیم ساکت بنشینیم.
اگر دوباره حکم صادر کردند و حبس را اجرا کردند چه می کنید؟
من افتخار می کنم که زندانی باشم. من ۴۰ سال است که برای آزادی و دموکراسی مبارزه می کنم. قبلا هم گفته ام آنقدر که در این دو سال در معرفی آزادی و دموکراسی موفق بوده ام در آن چهل سال نتوانسته بودم. خوشبختانه همکارانم که در این مدت مرا شناخته اند بشنوند که خواستار برای برقراری دموکراسی و آزادی به زندان افتاده است. همین کافی است برای ایجاد فضای تفکر و دغدغه ی آزادی داشتن.
خود ماموران هم می دانند که این کار برایشان هزینه دارد. خوشبختانه زندان رفتن ما برای آن ها هزینه دارد و به راحتی نیست و این برای ما مهم است و در این مرحله کافی. من در دفاعیه ام هم گفته ام که شما جسم را می توانید زندانی کنید، اندیشه زندان بر نمی دارد.
نکته ی خاصی وجود دارد که لازم باشد، مخاطبان کلمه در جریان آن قرار گیرد؟
من فعلا که زندان نیستم اما از مردم کشورم خواهش می کنم که زندانیان خود را فراموش نکنند و در هر زمینه ای که می توانند به آن ها و خانواده هایشان کمک کنند. در نامه هایی که از زندان می فرستادم این را گفتم، باز هم یاد آوری می کنم چون فکر می کنم بسیار مهم و حیاتی است.
محرومیت از مرخصی پزشکی جان حسین رونقی ملکی را به مخاطره انداخته است
سحام نیوز: حسین رونقی ملکی در حال طی ۱۵ سال زندان در
وضعیت بحرانی به سر می برد. پدراین زندانی سیاسی می گوید ماهها شکنجه باعث
از بین رفتن کلیۀ وی شده است.
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران دیروز (۵ خرداد) با انتشار بیانیه ای گفت قوه قضاییه ایران باید فورا مراقبت های پزشکی لازم را برای زندانی عقیدتی حسین رونقی ملکی فراهم و از وقوع یک تراژدی انسانی دیگر جلوگیری کند. قوۀ قضاییه همچنین باید به سیاست خودداری کردن سیستماتیک در فراهم آوردن مراقبت های پزشکی برای زندانیان عقیدتی که در مواردی منجر به صدمات فیزیکی دائمی می شود خاتمه دهد.
حسین رونقی ملکی در تاریخ ۳۰ اردیبهشت دست به اعتصاب غذا زد تا اعتراض خود را نسبت به عدم موافقت با مرخصی پزشکی خود اعلام کند. وی از ازکارافتادگی کلیه رنج می برد و درطول مدت بازداشت هیچگاه از مرخصی پزشکی برخوردار نبوده است. احمد رونقی ملکی، پدر حسین رونقی ملکی، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: “او برای پنجمین بار قرار است تحت عمل جراحی قرار بگیرد و تمام پزشکان و حتی پزشکی قانونی دستور داده است که پس از عمل جراحی حسین باید مورد مراقبت ویژه پزشکی در منزل قرار بگیرد. اما آنها می خواهند حسین پس از عمل جراحی دوباره به زندان برگردد. زندانی که هیچ امکانات پزشکی، غذای مناسب و پزشک متخصص کلیه ندارد.”
هادی قائمی سخنگوی کمپین گفت: “استفاده کردن از مراقبت های پزشکی به عنوان اهرمی که بخواهند زندانیان را توسط آن به زانو درآورند عملی خجالت آور و غیرانسانی است که نیروهای اطلاعاتی کرارا از آن استفاده می کنند. سلامت زندانیان تحت هیچ شرایطی نباید به مخاطره بیافتد.”
کمپین شهادت افراد متعددی را جمع آوری کرده است که از محرومیت های هدایت شدۀ مراقبت پزشکی برای زندانیان سیاسی خبر می دهد. در برخی از موارد وقتی که به زندانیان اجازه برخورداری از معالجات داده می شود آنها همچنان در بیمارستان با دستنبد وپابند بوده اند، حتی زمانی که خواسته شده از آنها عکس (اشعه ایکس) گرفته شود آنها مجبور بوده اند که دستبند و پابند خود را حفظ کنند که از نظر فنی در چنین شرایطی امکان انجام آزمایشات به صورت مقتضی عملا غیرممکن بوده است.
احمد رونقی ملکی به کمپین گفت: “پسر من ماه ها توسط بازجویان مورد شکنجه قرار گرفت تا کلیه اش از دست رفت.” وی افزود: “من از بازجویان پسرم، مسولان سپاه پاسداران و قاضی پیرعباسی که حکم پسرم را صادر کرد شاکی هستم.”
مادر حسین رونقی ملکی در فروردین سال جاری به کمپین گفت: “می خواهند حسین اتهاماتش را بپذیرد و اعتراف نامه بنویسد بعد به او مرخصی بدهند. چندین بار به ما گفتند که سپاه پاسداران راضی نیست که او بیرون بیاید تا اینکه اعتراف کند.”
محمدعلی دادخواه، وکیل حسین رونقی ملکی، در بهمن ماه سال گذشته به کمپین گفت: “مسئولانی که زندانی در اختیارشان است اگر نسبت به حفظ سلامتی او اقدامی نکنند و در این باره بی تفاوت باشند طبق قانون مسئولیت کیفری و قانون مجازات اسلامی ایران تحت تعقیب قرار می گیرند و باید پاسخگو باشند.”
کمپین مواردی را مستند کرده است که در آن برخی زندانیان پس از اینکه اجازۀ دریافت درمان پزشکی را اخذ می کنند و تاریخ عمل جراحی آنان تعیین می شود، درست قبل از تاریخ عمل جراحی شان به دلایل غیر موجهی از بیمارستان به زندان منتقل می شوند و بدین ترتیب از دریافت عمل جراحی مورد نیاز محروم میشوند.
احمد رونقی به کمپین گفت: ” من پسرم را سالم به زندان بردم و زیر شکنجه کلیه اش به این روز افتاد. جان فرزند من الان در خطر است . من خواستارم که به او فورا دستور مرخصی پس از عمل جراحی بدهند در غیر اینصورت پسرمن در زندان می ماند و اگر کوچکترین مشکلی برایش پیش بیاید مسولان سپاه، بازجویان و تمام مسولانی که از قدرتشان استفاده نکردند به دنیا جوابگو خواهند بود.”
کمپین ایجاد صدمۀ دائمی و ناتوانی جسمی برای برخی از زندانیان عقیدتی از طریق مشکلات پزشکی را روندی ادامه دار و به عنوان بخشی از یک روند برنامه ریزی شده و سیستماتیک در قوه قضاییه و نزد مسوولان زندان ها و همچنین نیروهای امنیتی می بیند.
هادی قائمی گفت: “مداوای رونقی به طرزشگفت انگیزی یادآور وضعیت مرحوم هدی صابر است و من عمیقا امیدوارم که حسین رونقی چنین پایان غم انگیزی نداشته باشد.”
مرگ در زندان ها در جمهوری اسلامی سابقه ای طولانی دارد. از آخرین موارد ان می تواند به مرگ هدی صابر فعال برجسته سیاسی یاد کرد که در ژوئن ۲۰۱۱ به خاطر حمله قبلی جان خود را در زندان از دست داد. آقای صابر علیرغم درخواستش و اعلام وضعیت نامطلوبش از اینکه به بیمارستان منتقل شود توسط مسوولان مورد قبول قرارنگرفت . پرسنل بیمارستان گفته اند که اگر او زودتر به بیمارستان آورده شده بود از مرگش جلوگیری می شد.
همچنین، فقط چند روز پیش در تاریخ اول خردادماه، یک زندانی به نام منصور رادپور در زندان رجایی شهر به دلیل خونریزی مغزی جان سپرد. رادپور از فشارخون بالا وافسردگی شدید رنج می برد و به درمان پزشکی نیازمند بود، اما به وی توجهی نشد. او یک محکومیت سه ساله را در سال ۱۳۸۷ به اتمام رسانده بود، اما به جای آزاد کردن وی، مقامات وی را به اتهام امضاء کردن یک اعلامیه از داخل زندان به پنج سال زندان دیگر نیز محکوم کردند.
مقررات سازمان ملل متحد درخصوص حداقل استاندارد برای رفتار با زندانیان، که توسط شورای اقتصادی و تامین اجتماعی سازمان ملل متحد در سال ۱۳۳۴ تصویب شد، تصریح می کند که زندانیانی که به درمان تخصصی پزشکی احتیاج دارند باید در صورت نیاز به موسسات پزشکی منتقل شوند.
حسین رونقی ملکی در سال ۱۳۸۸ به اتهامات “عضویت در گروه اینترنتی ایران پروکسی،” “تبلیغ علیه نظام،” “توهین به رهبری،” و “توهین به رییس جمهور” به ۱۵ سال زندان محکوم شد. کلیه های وی در زندان از کار افتاده اند.
در حالیکه پزشکان رونقی را مکررا مورد معاینه قرار داده اند، وزارت اطلاعات مکررا از دادن مرخصی پزشکی به وی سرباز زده است. پس از هر عمل جراحی، وزارت اطلاعات از دسترسی وی به مراقبت های پس از عمل جلوگیری کرده است، و به جای آن وی را فورا به زندان منتقل برگردانده اند. در نتیجه، چون او قادر به بهبودی پس از عمل های جراحی نبوده است، شرایط وی رو به وخامت داشته است.
پدر رونقی به کمپین گفت: ” حسین گفته است که بهتر است من در زندان بمانم و بمیرم تا اینکه عمل کنم و با وضعیت آن به زندان برگردم. حسین چاره ای جز اعتصاب نداشته است.”
کمپین نگرانی عمیق خود را از رفتارهای مقامات امنیتی و اطلاعاتی ایران که کرارا مراقبت های پزشکی لازم را از زندانیان عقیدتی دریغ می کنند ابراز می کند. رفتاری که در برخی موارد منجر به پیچیدگی وضعیت پزشکی و حتی مرگ زندانیان عقیدتی می شود.
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران دیروز (۵ خرداد) با انتشار بیانیه ای گفت قوه قضاییه ایران باید فورا مراقبت های پزشکی لازم را برای زندانی عقیدتی حسین رونقی ملکی فراهم و از وقوع یک تراژدی انسانی دیگر جلوگیری کند. قوۀ قضاییه همچنین باید به سیاست خودداری کردن سیستماتیک در فراهم آوردن مراقبت های پزشکی برای زندانیان عقیدتی که در مواردی منجر به صدمات فیزیکی دائمی می شود خاتمه دهد.
حسین رونقی ملکی در تاریخ ۳۰ اردیبهشت دست به اعتصاب غذا زد تا اعتراض خود را نسبت به عدم موافقت با مرخصی پزشکی خود اعلام کند. وی از ازکارافتادگی کلیه رنج می برد و درطول مدت بازداشت هیچگاه از مرخصی پزشکی برخوردار نبوده است. احمد رونقی ملکی، پدر حسین رونقی ملکی، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: “او برای پنجمین بار قرار است تحت عمل جراحی قرار بگیرد و تمام پزشکان و حتی پزشکی قانونی دستور داده است که پس از عمل جراحی حسین باید مورد مراقبت ویژه پزشکی در منزل قرار بگیرد. اما آنها می خواهند حسین پس از عمل جراحی دوباره به زندان برگردد. زندانی که هیچ امکانات پزشکی، غذای مناسب و پزشک متخصص کلیه ندارد.”
هادی قائمی سخنگوی کمپین گفت: “استفاده کردن از مراقبت های پزشکی به عنوان اهرمی که بخواهند زندانیان را توسط آن به زانو درآورند عملی خجالت آور و غیرانسانی است که نیروهای اطلاعاتی کرارا از آن استفاده می کنند. سلامت زندانیان تحت هیچ شرایطی نباید به مخاطره بیافتد.”
کمپین شهادت افراد متعددی را جمع آوری کرده است که از محرومیت های هدایت شدۀ مراقبت پزشکی برای زندانیان سیاسی خبر می دهد. در برخی از موارد وقتی که به زندانیان اجازه برخورداری از معالجات داده می شود آنها همچنان در بیمارستان با دستنبد وپابند بوده اند، حتی زمانی که خواسته شده از آنها عکس (اشعه ایکس) گرفته شود آنها مجبور بوده اند که دستبند و پابند خود را حفظ کنند که از نظر فنی در چنین شرایطی امکان انجام آزمایشات به صورت مقتضی عملا غیرممکن بوده است.
احمد رونقی ملکی به کمپین گفت: “پسر من ماه ها توسط بازجویان مورد شکنجه قرار گرفت تا کلیه اش از دست رفت.” وی افزود: “من از بازجویان پسرم، مسولان سپاه پاسداران و قاضی پیرعباسی که حکم پسرم را صادر کرد شاکی هستم.”
مادر حسین رونقی ملکی در فروردین سال جاری به کمپین گفت: “می خواهند حسین اتهاماتش را بپذیرد و اعتراف نامه بنویسد بعد به او مرخصی بدهند. چندین بار به ما گفتند که سپاه پاسداران راضی نیست که او بیرون بیاید تا اینکه اعتراف کند.”
محمدعلی دادخواه، وکیل حسین رونقی ملکی، در بهمن ماه سال گذشته به کمپین گفت: “مسئولانی که زندانی در اختیارشان است اگر نسبت به حفظ سلامتی او اقدامی نکنند و در این باره بی تفاوت باشند طبق قانون مسئولیت کیفری و قانون مجازات اسلامی ایران تحت تعقیب قرار می گیرند و باید پاسخگو باشند.”
کمپین مواردی را مستند کرده است که در آن برخی زندانیان پس از اینکه اجازۀ دریافت درمان پزشکی را اخذ می کنند و تاریخ عمل جراحی آنان تعیین می شود، درست قبل از تاریخ عمل جراحی شان به دلایل غیر موجهی از بیمارستان به زندان منتقل می شوند و بدین ترتیب از دریافت عمل جراحی مورد نیاز محروم میشوند.
احمد رونقی به کمپین گفت: ” من پسرم را سالم به زندان بردم و زیر شکنجه کلیه اش به این روز افتاد. جان فرزند من الان در خطر است . من خواستارم که به او فورا دستور مرخصی پس از عمل جراحی بدهند در غیر اینصورت پسرمن در زندان می ماند و اگر کوچکترین مشکلی برایش پیش بیاید مسولان سپاه، بازجویان و تمام مسولانی که از قدرتشان استفاده نکردند به دنیا جوابگو خواهند بود.”
کمپین ایجاد صدمۀ دائمی و ناتوانی جسمی برای برخی از زندانیان عقیدتی از طریق مشکلات پزشکی را روندی ادامه دار و به عنوان بخشی از یک روند برنامه ریزی شده و سیستماتیک در قوه قضاییه و نزد مسوولان زندان ها و همچنین نیروهای امنیتی می بیند.
هادی قائمی گفت: “مداوای رونقی به طرزشگفت انگیزی یادآور وضعیت مرحوم هدی صابر است و من عمیقا امیدوارم که حسین رونقی چنین پایان غم انگیزی نداشته باشد.”
مرگ در زندان ها در جمهوری اسلامی سابقه ای طولانی دارد. از آخرین موارد ان می تواند به مرگ هدی صابر فعال برجسته سیاسی یاد کرد که در ژوئن ۲۰۱۱ به خاطر حمله قبلی جان خود را در زندان از دست داد. آقای صابر علیرغم درخواستش و اعلام وضعیت نامطلوبش از اینکه به بیمارستان منتقل شود توسط مسوولان مورد قبول قرارنگرفت . پرسنل بیمارستان گفته اند که اگر او زودتر به بیمارستان آورده شده بود از مرگش جلوگیری می شد.
همچنین، فقط چند روز پیش در تاریخ اول خردادماه، یک زندانی به نام منصور رادپور در زندان رجایی شهر به دلیل خونریزی مغزی جان سپرد. رادپور از فشارخون بالا وافسردگی شدید رنج می برد و به درمان پزشکی نیازمند بود، اما به وی توجهی نشد. او یک محکومیت سه ساله را در سال ۱۳۸۷ به اتمام رسانده بود، اما به جای آزاد کردن وی، مقامات وی را به اتهام امضاء کردن یک اعلامیه از داخل زندان به پنج سال زندان دیگر نیز محکوم کردند.
مقررات سازمان ملل متحد درخصوص حداقل استاندارد برای رفتار با زندانیان، که توسط شورای اقتصادی و تامین اجتماعی سازمان ملل متحد در سال ۱۳۳۴ تصویب شد، تصریح می کند که زندانیانی که به درمان تخصصی پزشکی احتیاج دارند باید در صورت نیاز به موسسات پزشکی منتقل شوند.
حسین رونقی ملکی در سال ۱۳۸۸ به اتهامات “عضویت در گروه اینترنتی ایران پروکسی،” “تبلیغ علیه نظام،” “توهین به رهبری،” و “توهین به رییس جمهور” به ۱۵ سال زندان محکوم شد. کلیه های وی در زندان از کار افتاده اند.
در حالیکه پزشکان رونقی را مکررا مورد معاینه قرار داده اند، وزارت اطلاعات مکررا از دادن مرخصی پزشکی به وی سرباز زده است. پس از هر عمل جراحی، وزارت اطلاعات از دسترسی وی به مراقبت های پس از عمل جلوگیری کرده است، و به جای آن وی را فورا به زندان منتقل برگردانده اند. در نتیجه، چون او قادر به بهبودی پس از عمل های جراحی نبوده است، شرایط وی رو به وخامت داشته است.
پدر رونقی به کمپین گفت: ” حسین گفته است که بهتر است من در زندان بمانم و بمیرم تا اینکه عمل کنم و با وضعیت آن به زندان برگردم. حسین چاره ای جز اعتصاب نداشته است.”
کمپین نگرانی عمیق خود را از رفتارهای مقامات امنیتی و اطلاعاتی ایران که کرارا مراقبت های پزشکی لازم را از زندانیان عقیدتی دریغ می کنند ابراز می کند. رفتاری که در برخی موارد منجر به پیچیدگی وضعیت پزشکی و حتی مرگ زندانیان عقیدتی می شود.
فرانسه: بدون پیشنهادات سازنده ایران، اقدامات تازه اتخاذ خواهیم کرد
سحام نیوز: فرانسه هشدار داده است در صورتیکه ایران در
مذاکرات هسته ای ماه ژوئن آینده میان این کشور و گروه ١+۵، پیشنهادات
سازنده ارائه نکند، «اقدامات تازه ای» را علیه ایران اتخاذ خواهد کرد.
ایران و کشور های گروه ١+۵ روز پنجشنبه گذشته بعد از دوروز گفتگوها اعلام کردند دوربعدی مذاکرات خود را در ١٨ و ١٩ ژوئن اینده در مسکو برگزار خواهند کرد.
لوران فابیوس؛ وزیر خارجه فرانسه، روز پنجشنبه با انتشار اعلامیه ای گفت: «ایران باید در این مذاکرات پیشنهادات سازنده ای در پاسخ به پیشنهادات ما ارائه کند تا بر اساس آن روند واقعی مذاکرات برای دستیابی به نتایج ملموس آغاز گردد».
وزیر خارجه فرانسه در ادامه تأکید کرد، درغیر این صورت فرانسه مجبورخواهد شد در چارچوب برخورد دوگانه، یعنی آمادگی برای مذاکرات و اعمال تحریمها، اقدامات جدیدی راعلیه ایران اتخاذ کند.
در اعلامیه وزیر خارجه فرانسه که پس از پایان مذاکرات بغداد منتشر شد گفته شده «گروه ١+۵ مجموعه ای از پیشنهادات مشخص را به جانب ایرانی ارائه کردند تا بر اساس آن درباره اهداف منحصراً غیرنظامی برنامه اتمی ایران اعتماد سازی صورت بگیرد».
وزیر خارجه فرانسه در ادامه گفت: «این پیشنهادات، اقدامات غنی سازی ٢٠ در صدی اورانیوم از جانب ایران بویژه در تأسیسات قم را، که ناقض مصوبات شورای امنیت سازمان ملل و شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی میباشد، در بر می گیرد».
خبرگزاری فرانسه در گزارش خود از اعلامیه وزارت خارجه فرانسه می نویسد، اعلامیه توضیح نداده است کشورهای قدرتمند غربی دقیقاً در این زمینه چه درخواستی از ایران دارند.
اعلامیه وزیر خارجه فرانسه بدون اشاره به غنی سازی ٣٫۵ در صدی اورانیوم از سوی ایران، به این بسنده می کند که «مذاکرات بغداد» به توافقی منجر نشده است.
یک دیپلمات غربی گفته است مذاکرات بغداد بدلیلی به ناکامی انجامید که ایران حق خود برای غنی سازی اورانیوم را محفوظ میداند درحالیکه گروه ١+۵ چنین حقی را برای این کشور قائل نیستند.
از سوی دیگر ویلیام هیگ- وزیر خارجه بریتانیا، نیز بعد ازظهر روز گذشته با انتشار اعلامیه ای تهدید کرد در صورتیکه ایران تا زمان برگزاری مذاکرات مسکو، «گامهای فوری و مشخص» برندارد، بریتانیا تحریمهای جدید را علیه این کشور اعمال خواهد کرد.
ایران و کشور های گروه ١+۵ روز پنجشنبه گذشته بعد از دوروز گفتگوها اعلام کردند دوربعدی مذاکرات خود را در ١٨ و ١٩ ژوئن اینده در مسکو برگزار خواهند کرد.
لوران فابیوس؛ وزیر خارجه فرانسه، روز پنجشنبه با انتشار اعلامیه ای گفت: «ایران باید در این مذاکرات پیشنهادات سازنده ای در پاسخ به پیشنهادات ما ارائه کند تا بر اساس آن روند واقعی مذاکرات برای دستیابی به نتایج ملموس آغاز گردد».
وزیر خارجه فرانسه در ادامه تأکید کرد، درغیر این صورت فرانسه مجبورخواهد شد در چارچوب برخورد دوگانه، یعنی آمادگی برای مذاکرات و اعمال تحریمها، اقدامات جدیدی راعلیه ایران اتخاذ کند.
در اعلامیه وزیر خارجه فرانسه که پس از پایان مذاکرات بغداد منتشر شد گفته شده «گروه ١+۵ مجموعه ای از پیشنهادات مشخص را به جانب ایرانی ارائه کردند تا بر اساس آن درباره اهداف منحصراً غیرنظامی برنامه اتمی ایران اعتماد سازی صورت بگیرد».
وزیر خارجه فرانسه در ادامه گفت: «این پیشنهادات، اقدامات غنی سازی ٢٠ در صدی اورانیوم از جانب ایران بویژه در تأسیسات قم را، که ناقض مصوبات شورای امنیت سازمان ملل و شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی میباشد، در بر می گیرد».
خبرگزاری فرانسه در گزارش خود از اعلامیه وزارت خارجه فرانسه می نویسد، اعلامیه توضیح نداده است کشورهای قدرتمند غربی دقیقاً در این زمینه چه درخواستی از ایران دارند.
اعلامیه وزیر خارجه فرانسه بدون اشاره به غنی سازی ٣٫۵ در صدی اورانیوم از سوی ایران، به این بسنده می کند که «مذاکرات بغداد» به توافقی منجر نشده است.
یک دیپلمات غربی گفته است مذاکرات بغداد بدلیلی به ناکامی انجامید که ایران حق خود برای غنی سازی اورانیوم را محفوظ میداند درحالیکه گروه ١+۵ چنین حقی را برای این کشور قائل نیستند.
از سوی دیگر ویلیام هیگ- وزیر خارجه بریتانیا، نیز بعد ازظهر روز گذشته با انتشار اعلامیه ای تهدید کرد در صورتیکه ایران تا زمان برگزاری مذاکرات مسکو، «گامهای فوری و مشخص» برندارد، بریتانیا تحریمهای جدید را علیه این کشور اعمال خواهد کرد.
هفت کارگر در ریزش ساختمان مجروح شدند
خبرگزاری هرانا - در نتیجه تخریب غیر اصولی یک ساختمان دو طبقع قدیمی در میدان قزوین تهران، هفت کارگر زیر آوار گرفتار شدند.
به گزارش ایلنا، ساعت ۰۹: ۱۹ دقیقه صبح
جمعه ساختمان دو طبقه قدیمی در میدان قزوین، خیابان مخصوص فرو ریخت و
تعدادی از کارگران زیر آوار گرفتار شدند.
قبل از وقوع این حادثه عدهای از کارگران
در داخل و بالای سقف این ساختمان سرگرم تخریب دیوارها بودند که ناگهان با
ریزش دیوارها و سقف بر روی کارگران، تعداد ۷ نفراز آنها زیر آوار ماندند.
آتش نشانان با همکاری اهالی محل موفق شدند هر۷ کارگر را از زیر آوار بیرون
آورند و برای مداوا و انتقال به مرکز درمانی در اختیار امدادگران اورژانس
قرار دهند.
این حادثه به دلیل تخریب غیر اصولی و عدم
استفاده از کارگران ماهر برای تخریب این ساختمان قدیمی رخ داد و چون
درهنگام ریزش آوار اغلب کارگران در روی سقف ساختمان قرار داشتند به همین
خاطر آنها به صورت سطحی در زیر آوار گرفتار شدند. همین عامل موجب شد که
تمامی کارگران زنده نجات پیدا کنند. امدادگران اورژانس همه این کارگران را
که البته سه تن از آنها آسیب بیشتری دیده بودند برای مداوا به مراکز
درمانی منتقل کردند.