اخبار روز:
سوسن محمدخانی غیاثوند: سایت کلمه در روز سه شنبه 26 اردیبهشت با انتشار نامه ی محمدصدیق کبودوند، فعال حقوق بشر و موسس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان از اعتصاب غذای نامحدود وی خبرداد.
در نامه ی کبودوند که خطاب به دادستان تهران نوشته شده، آمده است: «همانگونه که اطلاع دارید فرزند دلبندم از۵ماه پیش به بیماری صعب العلاج مبتلا شده که اخیرا گفته شده بیماری وی علاج ناپذیر است و چندین بیمارستان از ادامه درمان وی قطع امید کرده و همسر و خانواده ام نیز دیگر ناامید شده و کاری ازدستشان برنمی آید و این در حالی است که طی این مدت چندین بار تقاضای مرخصی طبق قانون سازمان زندانها برای کمک به یافتن راهی برای نجات فرزندم ارایه دادم که با مخالفت دادستانی و دستگاه امنیتی مواجه شده است.
بنابر این اینجانب ازتاریخ ٢۵ اردیبهشت ماه دست به اعتصاب غذای نامحدود زده که بلکه این خواسته انسانی من مورد توجه قرار گیرد و پیش از اقدام ناگوار برای فرزند دلبندم بتوانم راهی برای معالجه و نجات جان فرزندم بیابم، بدیهی است عواقب بی توجهی به خواست قانونی و انسانی اینجانب متوجه دادستان تهران و مسولان دستگاه امنیتی خواهد بود.»
پری ناز باغبان حسنی، همسر محمدصدیق کبودوند روز پنج شنبه 4 خرداد به مرکز اسنادحقوق بشر ایران اعلام کرد: کبودوند با توجه به قولهای داده شده از روز پنج شنبه هفته گذشته 28 اردیبهشت 1391 برای مدتی کوتاهی اعتصاب غذای خویش را موقتاً متوقف کرده است.
خانم باغبان حسنی به مرکزاسناد حقوق بشر ایران همچنین گفت: در روز پنج شنبه مورخ 28 اردیبهشت 1391 ماموران زندان وی را به دادسرای مستقر در زندان اوین منتقل میکنند و وی در آنجا با یکی از معاونین دادستان تهران به نام رجبی ملاقات کرد. رجبی وی را تهدید کرد که در صورت پایان ندادن به اعتصاب غذای خویش به سلولهای انفرادی منتقل خواهد شد. رجبی همچنین اعلام کرد که درخواست مرخصی وی در دادستانی تهران در حال بررسی است و قول دادهاند که حتما در هفتههای آینده با مرخصی وی موافقت خواهد شد.
درگزارش مرکز اسنادحقوق بشر ایران آمده است: کبودوند در 24 بهمن ماه سال گذشته نیز بعد از بستری شدن پسرش در بیمارستان، اقدام به اعتصاب غذا نمود و بعد از یک هفته با قول موافقت با درخواستهایش از سوی مسئولان قضایی و زندان اوین به اعتصاب خویش پایان داد. هر چند این زندانی سیاسی چهار بار تحت مراقبت ویژه توانست به ملاقات فرزندش در بیمارستان برود ولی در قبال دیگر خواستههای وی مبنی بر پیگیری درمان فرزند بیمارش و همچنین مرخصی استعلاجی برای رسیدگی پزشکی به بیماری خویش (وی از بیماری قلبی شدیدی رنج می برد) تا به امروز موافقت نشده است.
گفتنی است، محمدصدیق کبودوند در سال 82 هفته نامه پیام مردم را به زبانهای کردی و فارسی منتشر می کرد. نشریه ای که بخشی از مطالبش را به آموزش و ترویج حقوق بشر اختصاص داده بود. این هفته نامه پس از انتشار 12 شماره توقیف شد. سپس محمدصدیق کبودوند به همراه جمعی از همکاران و دوستانش در بهارسال 84 سازمان دفاع از حقوق بشرکردستان را تاسیس کرد. وی پس از دوسال تلاش در سال 86 بازداشت شد و یک سال بعد به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی از طریق تشکیل «سازمان حقوق بشر کردستان» و فعالیت در آن به ۱۱ سال حبس محکوم شد.
محمدصدیق کبودوند وضعیت جسمی مساعدی نیز ندارد. پزشکان گفته اند دریچه های قلب و پروستات ایشان باید سریعاً جراحی شود. وی از زمان بازداشتش تاکنون به مرخصی نیامده است.
محمدصدیق کبودوند، فعال حقوق بشرکرد و موسس سازمان حقوق بشرکردستان هم اکنون در زندان اوین زندانی می باشد.
Kurdnews4@gmail.com
اخبار روز: کشورهای غربی عضو پنج به علاوه یک و همچنین ایران، واکنش های
محتطاطانه ای نسبت به مذاکرات بغداد نشان داده و از ادامه ی اختلافات خبر
داده اند.
به گزارش خبرگزاری روسی ریانووستی خانم کاترین اشتون سرپرست هیات نمایندگی پنج به علاوه ی یک گفته است: "اختلاف نظرهای قابل توجهی" میان ایران و گروه "۱+۵" وجود دارد. اشتون گفت:"پس از انجام بحث های عمیق با همکاران ایرانی طی دو روز هم در چارچوب نشست های عمومی و هم در جریان مذاکرات دو جانبه معلوم شد که هر دو طرف خواستار حصول پیشرفت هستند و برخی از وجوه مشترک وجود دارد اما با این حال هنوز اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد".
رییس دیپلماسی اتحادیه اروپا خبر داد دور بعدی مذاکرات روزهای ۱٨ و ۱۹ ژوئن در مسکو برگزار خواهد شد.
به گفته اشتون، ایران آماده بررسی امکان توقف غنی سازی اورانیوم تا درجه ۲۰ درصد است و در این رابطه طرح ۵ ماده ای خود را عرضه کرده است.
کلینتون: اختلافات مهم در مورد برنامه هسته ای ایران باقی است
خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه ایالات متحده روز پنجشنبه و به دنبال مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت جهانی در بغداد، از تهران خواست تا شکافی را که به گفته وی میان ایران و ۵+۱ وجود دارد از میان بردارد. وی افزود: «اختلافات مهم بر سر برنامه هسته ای ایران باقی است.»
به گزارش رادیو فردا به نقل از خبرگزاری فرانسه، هیلاری کلینتون، چهارم خردادماه مذاکرات هستهای در بغداد را «جدی» توصیف کرد و گفت اگرچه در این گفتوگوها فرصتی فراهم شد تا طرفین گفتوگو در مورد مسائل اساسی بحث کنند، همچنان شکافی میان ایران و گروه ۵+۱ «به وضوح» به چشم میآید.
خانم کلینتون که در یک کنفرانس خبری با حضور وزیر خارجه نیوزیلند سخن میگفت، در ادامه اظهار کرد: «ما معتقدیم که اکنون انتخاب با ایران است که برای از بین بردن این شکاف تلاش کند.»
وی همچنین افزود: «تحریم ها علیه ایران همچنان ادامه دارد.»
هیلاری کلینتون نیز روز پنجشنبه در این خصوص گفت: «ما پیشبینی میکنیم که از اکنون تا دیدار بعدی در مسکو، کارها به صورت مداوم پیش برود و کاملا واضح است که کارهای بسیاری هست که باید انجام شود.»
مذاکرات بینتیجه و شکاف میان ایران و ۱+۵
دویچه وله در تفسیر خود پیرامون مذاکرات بغداد نوشت: مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در بغداد بدون دستیابی به نتیجه مشخص پایان یافت. تنها این توافق صورت گرفت که دور بعدی گفتوگوها سه هفته دیگر در مسکو باشد. طرفین مذاکره هنوز بر گزینههای دیپلماتیک تاکید دارند.
بنابر این گزارش به نظر میرسد قدرتهای جهانی با پیشنهاد ایران مبنی بر «حذف گامبهگام تحریمها» موافقت نکردهاند و شاید به همین خاطر است که سعید جلیلی، سرپرست هیأت ایرانی در مذاکرات اتمی، در کنفرانس خبری پس از نشست٬ در کنار کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اعلام کرد که «نتیجه این دیدارها این بود که ما با دیدگاههای یکدیگر آشناتر شدیم».
در هفتههای منتهی به مذاکرات حساس بغداد٬ انتظارات از آن بهطور اغراقآمیزی افزایش یافته بود٬ اما خروجی این مذاکرات نشان میدهد که نه دیپلماتهای آمریکا و نه مقامهای دیگر کشورها٬ در جستوجوی معاملهای زودرس یا صدور اولتیماتومهای شتابزده نیستند.
دویچه وله نوشته است: در حالی که اعتراضات بسیاری به نحوه پیشبرد این مذاکرات شده٬ به نظر میرسد جامعه جهانی میخواهد با همین ریتم کند و کسلکننده به پیش برود؛ ریتمی که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران٬ به نفع جمهوری اسلامی است که همواره از "وقتکشی سیاسی" استقبال کرده است.
اما نشانهها حکایت از قصد دو طرف برای پایبندی به گزینههای دیپلماتیک دارد. به گزارش خبرگزاری اسوشیتدپرس٬ یکی از مقامهای بلندپایه دولت آمریکا در گفتوگو با رسانهها گفت: «ادامه مذاکرات به نفع ما٬ به نفع آنها و به نفع جهان است.»
سفر به اسرائیل
به دنبال پایان یافتن مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت جهانی در بغداد، مذاکرهکننده ارشد آمریکا در امور هستهای ایران به اسرائیل سفر کرده است تا در مورد مسائل منطقهای با مقامات تلآویو گفتوگو کند.
به گزارش آسوشیتدپرس، وزارت خارجه ایالات متحده اعلام کرده است که وندی شرمن، معاون امور سیاسی وزارت خارجه آمریکا، به منظور مذاکره با مقامهای ارشد اسرائیلی در خصوص مسائل دوجانبه و منطقهای، به این کشور سفر کرده است.
در این بیانیه بدون اشاره به مذاکرات هستهای ایران و ۵+۱ در بغداد آمده است که خانم شرمن در این سفر «بر تعهد آمریکا درقبال امنیت اسرائیل تأکید مجدد خواهد کرد.»
دو روز گذشته در حالی بغداد صحنه مذاکرات هستهای ایران و گروه ۵+۱ بود که اسرائیل بارها برنامه هستهای جمهوری اسلامی را تهدیدی برای تمامیت ارضی خود دانسته است.
اسرائیل که گفته میشود تنها دارنده زرادخانه هستهای در سراسر خاورمیانه است، همچنین تأکید کرده است در صورت به نتیجه نرسیدن دیپلماسی در قبال برنامه اتمی ایران، گزینه نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران میتواند مطرح شود.
ایران عقب نشینی نمی کند
در تهران مهم ترین واکنشی که تا به حال اعلام شده مربوط به امام جمعه ی تهران بوده است. او تاکید کرده است که ایران از حق خود مبنی بر غنی سازی ۲۰درصدی اورانیوم عقب نشینی نخواهد کرد.
به گزارش ایرنا احمد خاتمی در خطبه دوم نماز جمعه که در دانشگاه تهران برگزار شد با اشاره به مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در بغداد گفت: حرف گروه مقابل در این دور مذاکره این بوده که غنی سازی ۲۰ درصد اورانیوم را متوقف کنید. این همان چیزی است که سه سال پیش اروپایی ها وعده دادند که اورانیوم غنی شده را که برای نجات یک میلیون بیمارمان نیاز داشتیم به ما بدهند که ندادند و زیر قول شان زدند. حال که ایران با اتکا به دانشمندان داخلی توانست به توان غنی سازی ۲۰درصد برسد، عقب نشینی نمی کند.
وی گفت: ایران یک حرف منطقی دارد و در تمام مجامع حاضر می شود و این حرف را می گوید که داشتن انرژی هسته ای صلح آمیز حق همه ملتها بخصوص ملت ایران است و این ملت از حق خود صرفنظر نمی کند.
نتایج مذاکرات بغداد
به گزارش خبرگزاریها طرف غربی در بسته پیشنهادی خود خواستار توقف غنیسازی ۲۰ درصدی اورانیوم از سوی ایران شده و در مقابل متعهد شده است که تسهیلاتی نظیر ایزوتوپهای پزشکی و اجزای یدکی هواپیماهای مسافربری را در اختیار ایران قرار دهد و همچنین در زمینه فعالیتهای صلحآمیز هستهای همکاریهایی با ایران داشته باشد.
در مذاکرات بغداد، ایران نیز بسته پیشنهادی خود را ارائه کرده است، بستهای که به گفته خبرگزای جمهوری اسلامی، ایرنا، بر مبنای «مذاکرات استانبول» و به طور «گام به گام» به گروه ۵+۱ پیشنهادهایی ارائه کرده است.
آسوشیتدپرس هم گزارش داده است که در بسته پیشنهادی ایران با دیدار بازرسان سازمان ملل از مجموعههای نظامی که از نظر غرب مشکوک به دنبال کردن ابعاد نظامی فعالیتهای هستهای ایران است، موافقت شده است.
در خصوص اعلام نظر طرفین گفتوگو درباره این بستههای پیشنهادی خبری منتشر نشده است.
غرب و اسرائیل برنامه هستهای ایران را دارای بعد نظامی میدانند و خواستار شفافسازی تهران در این زمینه هستند. ایران همواره این اتهام را رد و تأکید کرده است که به دنبال دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای است، فعالیتی که تهران آن را حق مسلم خود میداند.
به گزارش خبرگزاری روسی ریانووستی خانم کاترین اشتون سرپرست هیات نمایندگی پنج به علاوه ی یک گفته است: "اختلاف نظرهای قابل توجهی" میان ایران و گروه "۱+۵" وجود دارد. اشتون گفت:"پس از انجام بحث های عمیق با همکاران ایرانی طی دو روز هم در چارچوب نشست های عمومی و هم در جریان مذاکرات دو جانبه معلوم شد که هر دو طرف خواستار حصول پیشرفت هستند و برخی از وجوه مشترک وجود دارد اما با این حال هنوز اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد".
رییس دیپلماسی اتحادیه اروپا خبر داد دور بعدی مذاکرات روزهای ۱٨ و ۱۹ ژوئن در مسکو برگزار خواهد شد.
به گفته اشتون، ایران آماده بررسی امکان توقف غنی سازی اورانیوم تا درجه ۲۰ درصد است و در این رابطه طرح ۵ ماده ای خود را عرضه کرده است.
کلینتون: اختلافات مهم در مورد برنامه هسته ای ایران باقی است
خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه ایالات متحده روز پنجشنبه و به دنبال مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت جهانی در بغداد، از تهران خواست تا شکافی را که به گفته وی میان ایران و ۵+۱ وجود دارد از میان بردارد. وی افزود: «اختلافات مهم بر سر برنامه هسته ای ایران باقی است.»
به گزارش رادیو فردا به نقل از خبرگزاری فرانسه، هیلاری کلینتون، چهارم خردادماه مذاکرات هستهای در بغداد را «جدی» توصیف کرد و گفت اگرچه در این گفتوگوها فرصتی فراهم شد تا طرفین گفتوگو در مورد مسائل اساسی بحث کنند، همچنان شکافی میان ایران و گروه ۵+۱ «به وضوح» به چشم میآید.
خانم کلینتون که در یک کنفرانس خبری با حضور وزیر خارجه نیوزیلند سخن میگفت، در ادامه اظهار کرد: «ما معتقدیم که اکنون انتخاب با ایران است که برای از بین بردن این شکاف تلاش کند.»
وی همچنین افزود: «تحریم ها علیه ایران همچنان ادامه دارد.»
هیلاری کلینتون نیز روز پنجشنبه در این خصوص گفت: «ما پیشبینی میکنیم که از اکنون تا دیدار بعدی در مسکو، کارها به صورت مداوم پیش برود و کاملا واضح است که کارهای بسیاری هست که باید انجام شود.»
مذاکرات بینتیجه و شکاف میان ایران و ۱+۵
دویچه وله در تفسیر خود پیرامون مذاکرات بغداد نوشت: مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در بغداد بدون دستیابی به نتیجه مشخص پایان یافت. تنها این توافق صورت گرفت که دور بعدی گفتوگوها سه هفته دیگر در مسکو باشد. طرفین مذاکره هنوز بر گزینههای دیپلماتیک تاکید دارند.
بنابر این گزارش به نظر میرسد قدرتهای جهانی با پیشنهاد ایران مبنی بر «حذف گامبهگام تحریمها» موافقت نکردهاند و شاید به همین خاطر است که سعید جلیلی، سرپرست هیأت ایرانی در مذاکرات اتمی، در کنفرانس خبری پس از نشست٬ در کنار کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اعلام کرد که «نتیجه این دیدارها این بود که ما با دیدگاههای یکدیگر آشناتر شدیم».
در هفتههای منتهی به مذاکرات حساس بغداد٬ انتظارات از آن بهطور اغراقآمیزی افزایش یافته بود٬ اما خروجی این مذاکرات نشان میدهد که نه دیپلماتهای آمریکا و نه مقامهای دیگر کشورها٬ در جستوجوی معاملهای زودرس یا صدور اولتیماتومهای شتابزده نیستند.
دویچه وله نوشته است: در حالی که اعتراضات بسیاری به نحوه پیشبرد این مذاکرات شده٬ به نظر میرسد جامعه جهانی میخواهد با همین ریتم کند و کسلکننده به پیش برود؛ ریتمی که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران٬ به نفع جمهوری اسلامی است که همواره از "وقتکشی سیاسی" استقبال کرده است.
اما نشانهها حکایت از قصد دو طرف برای پایبندی به گزینههای دیپلماتیک دارد. به گزارش خبرگزاری اسوشیتدپرس٬ یکی از مقامهای بلندپایه دولت آمریکا در گفتوگو با رسانهها گفت: «ادامه مذاکرات به نفع ما٬ به نفع آنها و به نفع جهان است.»
سفر به اسرائیل
به دنبال پایان یافتن مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت جهانی در بغداد، مذاکرهکننده ارشد آمریکا در امور هستهای ایران به اسرائیل سفر کرده است تا در مورد مسائل منطقهای با مقامات تلآویو گفتوگو کند.
به گزارش آسوشیتدپرس، وزارت خارجه ایالات متحده اعلام کرده است که وندی شرمن، معاون امور سیاسی وزارت خارجه آمریکا، به منظور مذاکره با مقامهای ارشد اسرائیلی در خصوص مسائل دوجانبه و منطقهای، به این کشور سفر کرده است.
در این بیانیه بدون اشاره به مذاکرات هستهای ایران و ۵+۱ در بغداد آمده است که خانم شرمن در این سفر «بر تعهد آمریکا درقبال امنیت اسرائیل تأکید مجدد خواهد کرد.»
دو روز گذشته در حالی بغداد صحنه مذاکرات هستهای ایران و گروه ۵+۱ بود که اسرائیل بارها برنامه هستهای جمهوری اسلامی را تهدیدی برای تمامیت ارضی خود دانسته است.
اسرائیل که گفته میشود تنها دارنده زرادخانه هستهای در سراسر خاورمیانه است، همچنین تأکید کرده است در صورت به نتیجه نرسیدن دیپلماسی در قبال برنامه اتمی ایران، گزینه نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران میتواند مطرح شود.
ایران عقب نشینی نمی کند
در تهران مهم ترین واکنشی که تا به حال اعلام شده مربوط به امام جمعه ی تهران بوده است. او تاکید کرده است که ایران از حق خود مبنی بر غنی سازی ۲۰درصدی اورانیوم عقب نشینی نخواهد کرد.
به گزارش ایرنا احمد خاتمی در خطبه دوم نماز جمعه که در دانشگاه تهران برگزار شد با اشاره به مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در بغداد گفت: حرف گروه مقابل در این دور مذاکره این بوده که غنی سازی ۲۰ درصد اورانیوم را متوقف کنید. این همان چیزی است که سه سال پیش اروپایی ها وعده دادند که اورانیوم غنی شده را که برای نجات یک میلیون بیمارمان نیاز داشتیم به ما بدهند که ندادند و زیر قول شان زدند. حال که ایران با اتکا به دانشمندان داخلی توانست به توان غنی سازی ۲۰درصد برسد، عقب نشینی نمی کند.
وی گفت: ایران یک حرف منطقی دارد و در تمام مجامع حاضر می شود و این حرف را می گوید که داشتن انرژی هسته ای صلح آمیز حق همه ملتها بخصوص ملت ایران است و این ملت از حق خود صرفنظر نمی کند.
نتایج مذاکرات بغداد
به گزارش خبرگزاریها طرف غربی در بسته پیشنهادی خود خواستار توقف غنیسازی ۲۰ درصدی اورانیوم از سوی ایران شده و در مقابل متعهد شده است که تسهیلاتی نظیر ایزوتوپهای پزشکی و اجزای یدکی هواپیماهای مسافربری را در اختیار ایران قرار دهد و همچنین در زمینه فعالیتهای صلحآمیز هستهای همکاریهایی با ایران داشته باشد.
در مذاکرات بغداد، ایران نیز بسته پیشنهادی خود را ارائه کرده است، بستهای که به گفته خبرگزای جمهوری اسلامی، ایرنا، بر مبنای «مذاکرات استانبول» و به طور «گام به گام» به گروه ۵+۱ پیشنهادهایی ارائه کرده است.
آسوشیتدپرس هم گزارش داده است که در بسته پیشنهادی ایران با دیدار بازرسان سازمان ملل از مجموعههای نظامی که از نظر غرب مشکوک به دنبال کردن ابعاد نظامی فعالیتهای هستهای ایران است، موافقت شده است.
در خصوص اعلام نظر طرفین گفتوگو درباره این بستههای پیشنهادی خبری منتشر نشده است.
غرب و اسرائیل برنامه هستهای ایران را دارای بعد نظامی میدانند و خواستار شفافسازی تهران در این زمینه هستند. ایران همواره این اتهام را رد و تأکید کرده است که به دنبال دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای است، فعالیتی که تهران آن را حق مسلم خود میداند.
اخبار روز: گروهی از دانشگاهیان، نویسندگان، روزنامه نگاران و فعالین
ایرانی حقوق بشر در خارج از کشور در اعتراض به دستگیری دکتر فریبرز رئیس
دانا بیانیه ی زیر را منتشر کرده اند:
ما امضاء کنندگان زیر٬ استادان دانشگاههای مختلف، نویسندگان٬ روزنامه نگاران، و فعالین حقوق بشر دستگیری مجدد دکتر فریبرز رئیس دانا را محکوم می کنیم و آزادی فوری و بدون قید و شرط او را خواستاریم.
دکتر رئیس دانا، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران٬ اقتصاد دان و روشنفکرو پژوهش گر مدافع عدالت اجتماعی و دموکراسی، همواره سیاستهای اقتصادی و اجتماعی دولت را به نقد کشیده و خاصه نتایج مصیبت بار چنین تدابیر و عملکرد هایی را برای طبقات محروم جامعه بر ملا کرده است. از همین رو نیز همواره هدف تعرض دستگاههای امنیتی گوناگون جمهوری اسلامی بوده و مجددا به زندان افتاده است٠
دولت جمهوری اسلامی، در برابر بحران روزافزون اقتصادی و سیاسی کشور و در اجرای سیاست بحث انگیز حذف یارانه ها٬ و اصلاحیه قانون کار تلاش می کند تا منتقدانی همچون دکتر رئیس دانا را خاموش کند.
ما از تمامی مردم مترقی جهان و از سازمانهای بین المللی می خواهیم که نقض مستمر حقوق بشر در ایران را محکوم کنند٬ و آزادی دکتر رئیس دانا و دیگر زندانیان سیاسی ٬ فعالین زنان٬ رهبران دانشجوئی٬ نویسندگان٬ رهبران کارگری٬ هنرمندان٬ روزنامه نگاران و سینماگران را خواستار شوند.
امضاء کنندگان (بترتیب الفبا٬ حرفه٬ کشور)
ما امضاء کنندگان زیر٬ استادان دانشگاههای مختلف، نویسندگان٬ روزنامه نگاران، و فعالین حقوق بشر دستگیری مجدد دکتر فریبرز رئیس دانا را محکوم می کنیم و آزادی فوری و بدون قید و شرط او را خواستاریم.
دکتر رئیس دانا، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران٬ اقتصاد دان و روشنفکرو پژوهش گر مدافع عدالت اجتماعی و دموکراسی، همواره سیاستهای اقتصادی و اجتماعی دولت را به نقد کشیده و خاصه نتایج مصیبت بار چنین تدابیر و عملکرد هایی را برای طبقات محروم جامعه بر ملا کرده است. از همین رو نیز همواره هدف تعرض دستگاههای امنیتی گوناگون جمهوری اسلامی بوده و مجددا به زندان افتاده است٠
دولت جمهوری اسلامی، در برابر بحران روزافزون اقتصادی و سیاسی کشور و در اجرای سیاست بحث انگیز حذف یارانه ها٬ و اصلاحیه قانون کار تلاش می کند تا منتقدانی همچون دکتر رئیس دانا را خاموش کند.
ما از تمامی مردم مترقی جهان و از سازمانهای بین المللی می خواهیم که نقض مستمر حقوق بشر در ایران را محکوم کنند٬ و آزادی دکتر رئیس دانا و دیگر زندانیان سیاسی ٬ فعالین زنان٬ رهبران دانشجوئی٬ نویسندگان٬ رهبران کارگری٬ هنرمندان٬ روزنامه نگاران و سینماگران را خواستار شوند.
امضاء کنندگان (بترتیب الفبا٬ حرفه٬ کشور)
Alphabetical order
- Shahla Abghari, professor, USA
- Siavash Abghari, professor, USA
- Kazem Alamdari, Professor, USA
- Reza Allamehzadeh, cinema director, the Netherlands
- Nasrin Almasi, journalist, Canada
- Elahe Amani, human rights activist, USA
- Darioush Ashouri, writer, France
- Sohrab Behdad, professor, USA
- Mehrzad Boroujerdi, Professor, USA
- Hormoz Darakhshan, human rights activist, Canada
- Fataneh Farahani, professor, Sweden
- Mansour Farhang, professor, USA
- Ali Gharajelou, writer, Canada
- Reza Ghorashi, Professor, USA
- Amir Hassanpour, professor, Canada
- Arsalan Kahnemuyipour, professor, Canada
- Mehrangiz Kar, human rights Lawyer, USA
- Mansoor Moaddel, professor, USA
- Behrooz Moazami, professor, USA
- Haideh Moghissi, professor, Canada
- Shahrzad Mojab, professor, Canada
- Leila Mojtahedi, journalist, Canada
- Hassan Nayeb Hashem, Dr., Austria
- Farhad Nomani, professor, France
- Shaheen Norooz, Educational Worker, Canada
- Ahmad Naeni, human rights activist, Canada
- Eidy Namati, poet, Canada
- Saeed Paivandi, professor, France
- Nasser Pakdaman, professor, France
- Misagh Parsa, professor, USA
- Behrooz Pilehvar, , human rights activist, Canada
- Omid A. Payrow Shabani, professor, Canada
- Saeed Rahnema, professor, Canada
- Azadeh Reisdana, post production, Canada
- Pouyan Reisdana, university student, Canada
- Reza Reisdana, human rights activist, Canada
- Mohammad Safavi, worker, Canada
- Nastaran Samii, human rights activist, Canada
- Farah Taheri, journalist, Canada
- Nayereh Tohidi, professor, USA
- Mehrdad Vahabi, professor, France
- Peyman Vahabzadeh, professor, Canada
- Hassan Zerehi, Journalist, Canada
در حاشیه ی «پیام حزب استقلال آذربایجان جنوبی»
این ها ستم ملی را بهانه ی نژادپرستی کرده اند
این ها ستم ملی را بهانه ی نژادپرستی کرده اند
اخبار روز: پایمال شدن حقوق ملی - فرهنگی، زبانی میلیونها انسان در ایران
یک واقعیت است. تبعیض 90 ساله علیه مناطق ملی را نمیتوان انکار کرد، برای
از بین بردن این ستم شرم آور از سوی همه ی نیروهای دموکرات و چپ کشور با هر
زبان و گویش، امروز مبارزه ای تحسین آمیز در جریآن است.
در راهی جدا از راه نیروهای آزادیخواهی که با اندیشه و روش دموکراتیک علیه این ستمگری و تبعیض ها مبارزه می کنند، گروههای نیز پیدا شده اند که ستم ملی در ایران را بهانه ای برای نژادپرستی و دشمنی با ملتهای دیگر کرده اند. یکی از این گروههای بی حساب و کتاب، گروه کوچکی از گرگان خاکستری آذربایجان است که نام «حزب استقلال آذربایجان جنوبی» را روی خود گذاشته اند. این همان گروه شبه فاشیستی است که نغمه محبوبشان زوزه گرگ است و اخیرا از مردم تبریز خواسته بود که در پشت بامهای شهر تبریز زوزه بکشند!! گرگان خاکستری آذربایجان برادرانی نیز در نقاط دیگر ایران دارند و گهگاه پیامهایی میانشان رد و بدل می شود. یکی از این براداران گروههای ارتجاعی از عرب های ایران هستند که شیخ خزعل - مرتجع بزرگ عرب ایرانی و دست نشانده امپراتوری انگلیس شخصیت اسطوره ای ایشان است. افراطیون عرب ، شیخ خزعل را سمبل عربهای ایران ساخته اند و ملوک الطوایفی ارتجاع فئودالی 90 سال قبل را تقدیس می کنند.
در ویدئویی که می بینید، نماینده گروه موسوم به «حزب استقلال آذربایجان جنوبی»، پیام گروه خود بمناسبت 84 مین سالگرد سقوط ملوک الطوایف خزعلی توسط ارتجاع مرکزی ایران را قرائت می کند. چنانکه پیداست این نیروها، جز جدایی و تکه تکه کردن ایران و پیوستن به کشورهای همجوار نمی خواهند و همه نیروهای دیگر، از جمله طرفداران مبارزه برای دموکراتیزاسیون ایران را دشمنان خود می دانند. چنانکه در پیام گرگان خاکستری نیز گفته می شود، حتی طرفداران فدرالیسم و طرفداران الغای ستم ملی در «ایران» همه و همه دشمنند. افراطیون عرب نیز گونه دیگری از گرگان خاکستری آذربایجانی اند. آنها در مناقشات ارضی میان ایران و کشورهای عربی آشکارا طرفدار «هم نژادان» خود هستند. آن ها زیر لوای مبارزه با «نژادپرستی» بدترین نژاد پرستی ها را تبلیغ می کنند. دشمنی با «ایران» - چه ایران دموکرات و چه ایران ستمگر - عامل اصلی پیوند میان اینان است والبته همه این نیروها ارتباطات و حامیان خارجی خود را نیز دارند.
رژیمهای شاه و شیخ و برخی از روشنفکران با ستم بر ملیتهای غیر فارس در میهنمان، زمینه ساز پیدایش این نیروها هستند. اینها هستند که بهانه بدست افراطیون و محرکان خارجیشان داده اند.
در هیاهوی بحثهای سیاسی و در آشوب جنجالها، کسانی که صدای تیک تیک این بمب ساعتی را می شنوند متاسفانه اندکند !
youtu.be
در راهی جدا از راه نیروهای آزادیخواهی که با اندیشه و روش دموکراتیک علیه این ستمگری و تبعیض ها مبارزه می کنند، گروههای نیز پیدا شده اند که ستم ملی در ایران را بهانه ای برای نژادپرستی و دشمنی با ملتهای دیگر کرده اند. یکی از این گروههای بی حساب و کتاب، گروه کوچکی از گرگان خاکستری آذربایجان است که نام «حزب استقلال آذربایجان جنوبی» را روی خود گذاشته اند. این همان گروه شبه فاشیستی است که نغمه محبوبشان زوزه گرگ است و اخیرا از مردم تبریز خواسته بود که در پشت بامهای شهر تبریز زوزه بکشند!! گرگان خاکستری آذربایجان برادرانی نیز در نقاط دیگر ایران دارند و گهگاه پیامهایی میانشان رد و بدل می شود. یکی از این براداران گروههای ارتجاعی از عرب های ایران هستند که شیخ خزعل - مرتجع بزرگ عرب ایرانی و دست نشانده امپراتوری انگلیس شخصیت اسطوره ای ایشان است. افراطیون عرب ، شیخ خزعل را سمبل عربهای ایران ساخته اند و ملوک الطوایفی ارتجاع فئودالی 90 سال قبل را تقدیس می کنند.
در ویدئویی که می بینید، نماینده گروه موسوم به «حزب استقلال آذربایجان جنوبی»، پیام گروه خود بمناسبت 84 مین سالگرد سقوط ملوک الطوایف خزعلی توسط ارتجاع مرکزی ایران را قرائت می کند. چنانکه پیداست این نیروها، جز جدایی و تکه تکه کردن ایران و پیوستن به کشورهای همجوار نمی خواهند و همه نیروهای دیگر، از جمله طرفداران مبارزه برای دموکراتیزاسیون ایران را دشمنان خود می دانند. چنانکه در پیام گرگان خاکستری نیز گفته می شود، حتی طرفداران فدرالیسم و طرفداران الغای ستم ملی در «ایران» همه و همه دشمنند. افراطیون عرب نیز گونه دیگری از گرگان خاکستری آذربایجانی اند. آنها در مناقشات ارضی میان ایران و کشورهای عربی آشکارا طرفدار «هم نژادان» خود هستند. آن ها زیر لوای مبارزه با «نژادپرستی» بدترین نژاد پرستی ها را تبلیغ می کنند. دشمنی با «ایران» - چه ایران دموکرات و چه ایران ستمگر - عامل اصلی پیوند میان اینان است والبته همه این نیروها ارتباطات و حامیان خارجی خود را نیز دارند.
رژیمهای شاه و شیخ و برخی از روشنفکران با ستم بر ملیتهای غیر فارس در میهنمان، زمینه ساز پیدایش این نیروها هستند. اینها هستند که بهانه بدست افراطیون و محرکان خارجیشان داده اند.
در هیاهوی بحثهای سیاسی و در آشوب جنجالها، کسانی که صدای تیک تیک این بمب ساعتی را می شنوند متاسفانه اندکند !
youtu.be
اخبار روز:
بیش از ۵۰ میلیون نفر برای انتخاب رییس جمهور مصر از بین ۱۲ نامزد اسلامگرا، لاییک، چپگرا و مسئولان رژیم سابق در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه هفته گذشته به پای صندوقهای رای فراخوانده شدند.
به گزارش یورو نیوز علی رغم اینکه این انتخابات اولین انتخابات ریاست جمهوری پس از سقوط حکومت حسنی مبارک بود، ولی میزان مشارکت در آن حدود ۵۰ درصد اعلام شده است.
حزب اخوان المسلمین مصر اعلام کرده که محمد مرسی، نامزد این حزب بیش از ۳۰ در صدآراء را کسب کرده است.
بنا برگزارشها، احمد شفیق، آخرین نخست وزیر حسنی مبارک نیز حدود ۲۲ درصد آراء را از آن خود کرده است.
نبیل ابراهیم، رییس فدراسیون حقوق بشر مصر، با اشاره به اینکه احزاب با گرایش مذهبی توانستهاند آراء قشر فقیر و بیسواد جامعه را جذب کنند، میگوید: «این امر تاثیر مهمی بر نتیجه انتخابات خواهد داشت.»
کمیسیون انتخاباتی مصر قرار است از روز یکشنبه نتیجه قطعی این انتخابات را اعلام کند.
اگر هیچ یک از نامزدها نتوانند اکثریت آراء را بدست آورند، دور دوم این انتخابات حدود سه هفته دیگر برگزار خواهد شد.
العربیه نیز گزارش داده است: با به پایان رسیدن دو روز رای گیری برای تعیین رییس جمهور جدید مصر، نتایج اولیه شمارش آراء که در برخی از شعبه های اخذ رای در این کشورصورت گرفته ، نشان می دهد که دکتر محمد مرسی نامزد گروه اخوان المسلمین پیشتاز است اما محمد شفیق آخرین نخست وزیر رژیم مبارک با فاصله کمی دوم است.
به گزارش خبرنگاران العربیه در استان های مصر نتایج اولیه در ۹ استان مصر در برخی استان های این کشور غافلگیر کننده بوده است.
بر اساس این گزارش برغم اعلان برخی از نتایج انتخابات اما همه مصری ها بر وجود رقابتی سالم و عادلانه متفق القول هستند.
نتایج نشان می دهد که اکنون رقابت بین سه نامزد عمده یعنی محمد مرسی، از اخوان المسلمین، احمد شفیق از مقام های رژیم سابق و حمدین صباحی یکی از نامزدهای سکولار مصری است اما آنچه که باعث شگفتی برخی از تحلیلگران شد قرار گرفتن احمد شفیق در مکان دوم است.
احمد شفیق، ژنرال سابق و آخرین نخست وزیر دوران حسنی مبارک است.
در صورتی که هیچ یک از این سه نامزدها ۵۰ درصد آراء را به دست نیاورد دو نامزد برتر در رای گیری ، به دور دوم خواهند رفت.
شمارش اولیه آراء نشان از پیشتازی محمد مرسی دارد اما فاصله آراء بین محمد مرسی و احمد شفیق به پیروزی حتمی یکی از این دو در مرحله اول نخواهد شد.
طبق آخرین بیانه که امروز پنج شنبه ۲۵-۵-۲۰۱۲ از دفتر انتخاباتی محمد مرسی نامزد اخوان المسلمین صادر شد گفته می شود وی توانست از ۱۵۶۱ شعبه رآی گیری ۵٨۵۶۶۹ رآی از آن خود کند و پس از آن عبد المنعم ابوالفتوح با ٣۹۰۰۵۶ وسپس ژنرال احمد شفیق ٣۶۶٣۶۶ رای را بدست آورد.
اما با ادامه شمارش صندوق های رای گیری احمد شفیق برعبد المنعم ابو الفتوح پیشتاز شد و خود را به مقام دوم بعد از کاندیدای اخوان المسلمین شد.
احمد شفیق توانست در برخی مناطق که از مناطق هواداران اخوان المسلمین هستند ، پیشتاز شود.
حمدین صباحی نامزد سکولار در استان اسکندریه دومین استان پر جمعیت مصر رتبه اول را به دست آورده است در حالیکه این استان پیش از این به هواداری از اسلام گرایان معروف بوده است.
عبدالمنعم ابو الفتوح دیگر نامزد اسلام گرا و عمرو موسی وزیر خارجه پیشین مصر تاکنون در رتبه های چهارم و پنجم باقی هستند.
اخبار روز:
بی بی سی: دادگاهی در ترکیه، لیلا زانا، نماینده کرد مجلس این کشور را به
اتهام تبلیغ برای گروه پیکارجوی پ ک ک به ده سال زندان محکوم کرده است.
قاضی این دادگاه در شهر دیاربکر در جنوب شرقی ترکیه خانم زانا را ناقض قوانین ضد تروریستی کشور دانست.
لیلا زانا چون در حال حاضر عضو مجلس ترکیه است، دارای مصونیت است و حکم صادر شده پس از پایان دوره نمایندگی او به اجرا در خواهد آمد.
اتهامات وارد شده به او به سخنرانیهایی که او در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ انجام داده شده بود، نیز بر میگردد.
برای بسیاری از کردها، خانم زانا به دلیل بیان انتقادها از نحوه رفتار با کردهای ترکیه یک قهرمان به حساب میآید.
محکومیت قبلی خانم زانا در مورد این اتهامات در سال ۲۰۰۸ با رای دادگاه تجدیدنظر لغو شد، حکم صادره شده جدید در پی محاکمه مجدد با همان اتهامات سابق صورت گرفته است.
خانم زانا همچنین متهم به ستایش از عبدالله اوجالان، رهبر پ ک ک شده که در حال حاضر در زندان انفرادی به سر می برد.
نیروهای پ ک ک طی سی سال گذشته با نیروهای امنیتی ترکیه درگیر بودهاند.
ترکیه، آمریکا و اتحادیه اروپا، این گروه را یک گروه تروریستی معرفی کردهاند.
لیلا زانا نخستین زن کرد است که در سال ۱۹۹۱ به نمایندگی مجلس ترکیه برگزیده شد.
او در آن زمان هنگام ادای سوگند، سربندی به رنگهای زرد، سبز و سرخ به سر بسته بود که نشان پ ک ک است و با قرائت پیامی به زبان کردی، ممنوعیت تکلم به زبان کردی را زیر پا گذاشت.
او طی سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۴ به اتهام ارتباط با پ ک ک در زندان بود.
خانم زانا در سال ۲۰۱۱ به همراه ۳۵ کاندیدای مورد حمایت کردها وارد مجلس ترکیه شد.
لیلا زانا دو بار کاندیدای دریافت جایزه صلح نوبل شده و در سال ۱۹۹۵ جایزه حقوق بشری آندره ساخاروف را دریافت کرد.
قاضی این دادگاه در شهر دیاربکر در جنوب شرقی ترکیه خانم زانا را ناقض قوانین ضد تروریستی کشور دانست.
لیلا زانا چون در حال حاضر عضو مجلس ترکیه است، دارای مصونیت است و حکم صادر شده پس از پایان دوره نمایندگی او به اجرا در خواهد آمد.
اتهامات وارد شده به او به سخنرانیهایی که او در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ انجام داده شده بود، نیز بر میگردد.
برای بسیاری از کردها، خانم زانا به دلیل بیان انتقادها از نحوه رفتار با کردهای ترکیه یک قهرمان به حساب میآید.
محکومیت قبلی خانم زانا در مورد این اتهامات در سال ۲۰۰۸ با رای دادگاه تجدیدنظر لغو شد، حکم صادره شده جدید در پی محاکمه مجدد با همان اتهامات سابق صورت گرفته است.
خانم زانا همچنین متهم به ستایش از عبدالله اوجالان، رهبر پ ک ک شده که در حال حاضر در زندان انفرادی به سر می برد.
نیروهای پ ک ک طی سی سال گذشته با نیروهای امنیتی ترکیه درگیر بودهاند.
ترکیه، آمریکا و اتحادیه اروپا، این گروه را یک گروه تروریستی معرفی کردهاند.
لیلا زانا نخستین زن کرد است که در سال ۱۹۹۱ به نمایندگی مجلس ترکیه برگزیده شد.
او در آن زمان هنگام ادای سوگند، سربندی به رنگهای زرد، سبز و سرخ به سر بسته بود که نشان پ ک ک است و با قرائت پیامی به زبان کردی، ممنوعیت تکلم به زبان کردی را زیر پا گذاشت.
او طی سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۴ به اتهام ارتباط با پ ک ک در زندان بود.
خانم زانا در سال ۲۰۱۱ به همراه ۳۵ کاندیدای مورد حمایت کردها وارد مجلس ترکیه شد.
لیلا زانا دو بار کاندیدای دریافت جایزه صلح نوبل شده و در سال ۱۹۹۵ جایزه حقوق بشری آندره ساخاروف را دریافت کرد.
دادگاهی در پاکستان پزشکی را به اتهام همکاری با آمریکا در یافتن
مخفیگاه اسامه بنلادن به ۳۳ سال زندان محکوم کرد. ایالات متحده در اعتراض
به این اقدام کمکهای مالی به پاکستان را ۳۳ میلیون دلار کاهش میدهد.
حدود یک سال پیش کماندوهای آمریکایی با یورش به مخفیگاه اسامه بنلادن،
رهبر شبکه تروریستی القاعده در شهر ابیتآباد پاکستان او را به قتل
رساندند. این عملیات که بدون اطلاع مقامهای محلی انجام گرفت با اعتراض
شدید پاکستان روبرو شد و به تیرگی روابط دو کشور انجامید.
محکومیت یک پزشک پاکستانی به ۳۳ سال زندان به اتهام همکاری با سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا)، به افزایش تنش میان آمریکا و پاکستان منجر شده است.
ردیابی بنلادن با کمک "دی ان ای" خواهرش
روز چهارشنبه (۲۳مه/ ۳ خرداد) دادگاهی در پاکستان دکتر شکیل افریدی را متهم کرد که با راهاندازی یک برنامه جعلی واکسیناسیون کودکان و با به دست آوردن نمونه "دی ان ای" از ساکنان مخفیگاه بنلادن به آمریکاییها در کشف محل اختفای رهبر القاعده کمک کرده است. ظاهرا دستگاه اطلاعاتی آمریکا در سال ۲۰۱۰ نمونهای از "دی ان ای" خانوادهی بنلادن را از طریق خواهرش که در شهر بوستون درگذشت در اختیار داشته است.
رهبر القاعده حدود پنج سال در خانهی بزرگی در شهر ایبتآباد که در نزدیکی پایتخت قرار دارد پنهان شده بود. آمریکا معتقد است اقامت طولانی بنلادن و خانوادهاش در این شهر که محل سکونت شماری از افسران ارشد ارتش پاکستان است بدون اطلاع بخشی از ماموران امنیتی و نظامیان این کشور ممکن نبوده است.
بنا بر گزارشها ماموران سازمان سیا از مدتها پیش مخفیگاه بنلادن را از طریق ردگیری یکی از پیکهای او شناسایی کرده بودهاند و کمک پزشک پاکستانی آنها را در این مورد کاملا مطمئن کرده است. شکیل افریدی که در پیشاور زندانی است در دادگاهی که در آن حضور نداشت محکوم به "خیانت به کشور" شده است.
یک میلیون دلار به ازای هر سال زندان
خبرگزاری فرانسه روز جمعه، ۵ خرداد گزارش داد کمیسیون تخصیص بودجه سنای آمریکا در واکنش به حکم دادگاه پاکستانی کاهش کمکهای مالی به این کشور را تصویب کرده است. بر اساس این مصوبه که تمام ۳۰ عضو کمیسیون به آن رای مثبت دادند به ازای هر سال زندان شکیل افریدی یک میلیون دلار از کمکهای مالی آمریکا به دولت پاکستان کاسته میشود.
ریچارد دوربین یکی از اعضای کمیسیون سنا میگوید، این باور نکردنی است که پاکستان فردی را که به یافتن بنلادن یاری رسانده خائن بخواند. یکی دیگر از سناتورها میگوید محکومیت شکیل افریدی بیانگر یکی بودن پاکستان و شبکه القاعده از نظر دادگاه است.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا نیز رای دادگاه پاکستانی را غیرعادلانه و ناموجه خوانده و میگوید از نظر ما هیچ دلیلی برای زندانی کردن دکتر افریدی وجود ندارد. ایالات متحده آمریکا سالانه حدود یک میلیارد دلار به پاکستان کمک میکند که بخشی از آن برای پشتیبانی از مبارزههای ضدتروریستی در نظر گرفته شده است.
عدم برخورد با پناهدهندگان به بنلادن
سناتورهای آمریکایی میگویند اگر پاکستان به مبارزه با تروریسم اعتقاد داشته باشد باید به جای خائن خواندن دکتر افریدی به او پاداش بدهد. ناظران معتقدند از زمان کشته شدن بنلادن اغلب افرادی که در این ارتباط در پاکستان بازداشت شدند متهم به همکاری با آمریکا هستند و نبودن حامیان و پناهدهندگان بنلان در میان این افراد مایهی نگرانی است.
سناتور جمهوریخواه، لیندسی گراهام تاکید میکند که آمریکا و پاکستان متقابلا به یکدیگر نیاز دارند و کاهش کمکها به نشانهی مخالفت با رفتار دوگانهی مقامهای این کشور است. او میافزاید قصد ما یادآوری این نکته است که کشتن بنلادن کار درستی بوده است. اعضای کمیسیون تخصیص بودجه خواستار رفع اتهام از پزشک پاکستانی و آزادی هر چه سریعتر او شدهاند.
محکومیت یک پزشک پاکستانی به ۳۳ سال زندان به اتهام همکاری با سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا)، به افزایش تنش میان آمریکا و پاکستان منجر شده است.
ردیابی بنلادن با کمک "دی ان ای" خواهرش
روز چهارشنبه (۲۳مه/ ۳ خرداد) دادگاهی در پاکستان دکتر شکیل افریدی را متهم کرد که با راهاندازی یک برنامه جعلی واکسیناسیون کودکان و با به دست آوردن نمونه "دی ان ای" از ساکنان مخفیگاه بنلادن به آمریکاییها در کشف محل اختفای رهبر القاعده کمک کرده است. ظاهرا دستگاه اطلاعاتی آمریکا در سال ۲۰۱۰ نمونهای از "دی ان ای" خانوادهی بنلادن را از طریق خواهرش که در شهر بوستون درگذشت در اختیار داشته است.
رهبر القاعده حدود پنج سال در خانهی بزرگی در شهر ایبتآباد که در نزدیکی پایتخت قرار دارد پنهان شده بود. آمریکا معتقد است اقامت طولانی بنلادن و خانوادهاش در این شهر که محل سکونت شماری از افسران ارشد ارتش پاکستان است بدون اطلاع بخشی از ماموران امنیتی و نظامیان این کشور ممکن نبوده است.
بنا بر گزارشها ماموران سازمان سیا از مدتها پیش مخفیگاه بنلادن را از طریق ردگیری یکی از پیکهای او شناسایی کرده بودهاند و کمک پزشک پاکستانی آنها را در این مورد کاملا مطمئن کرده است. شکیل افریدی که در پیشاور زندانی است در دادگاهی که در آن حضور نداشت محکوم به "خیانت به کشور" شده است.
یک میلیون دلار به ازای هر سال زندان
خبرگزاری فرانسه روز جمعه، ۵ خرداد گزارش داد کمیسیون تخصیص بودجه سنای آمریکا در واکنش به حکم دادگاه پاکستانی کاهش کمکهای مالی به این کشور را تصویب کرده است. بر اساس این مصوبه که تمام ۳۰ عضو کمیسیون به آن رای مثبت دادند به ازای هر سال زندان شکیل افریدی یک میلیون دلار از کمکهای مالی آمریکا به دولت پاکستان کاسته میشود.
ریچارد دوربین یکی از اعضای کمیسیون سنا میگوید، این باور نکردنی است که پاکستان فردی را که به یافتن بنلادن یاری رسانده خائن بخواند. یکی دیگر از سناتورها میگوید محکومیت شکیل افریدی بیانگر یکی بودن پاکستان و شبکه القاعده از نظر دادگاه است.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا نیز رای دادگاه پاکستانی را غیرعادلانه و ناموجه خوانده و میگوید از نظر ما هیچ دلیلی برای زندانی کردن دکتر افریدی وجود ندارد. ایالات متحده آمریکا سالانه حدود یک میلیارد دلار به پاکستان کمک میکند که بخشی از آن برای پشتیبانی از مبارزههای ضدتروریستی در نظر گرفته شده است.
عدم برخورد با پناهدهندگان به بنلادن
سناتورهای آمریکایی میگویند اگر پاکستان به مبارزه با تروریسم اعتقاد داشته باشد باید به جای خائن خواندن دکتر افریدی به او پاداش بدهد. ناظران معتقدند از زمان کشته شدن بنلادن اغلب افرادی که در این ارتباط در پاکستان بازداشت شدند متهم به همکاری با آمریکا هستند و نبودن حامیان و پناهدهندگان بنلان در میان این افراد مایهی نگرانی است.
سناتور جمهوریخواه، لیندسی گراهام تاکید میکند که آمریکا و پاکستان متقابلا به یکدیگر نیاز دارند و کاهش کمکها به نشانهی مخالفت با رفتار دوگانهی مقامهای این کشور است. او میافزاید قصد ما یادآوری این نکته است که کشتن بنلادن کار درستی بوده است. اعضای کمیسیون تخصیص بودجه خواستار رفع اتهام از پزشک پاکستانی و آزادی هر چه سریعتر او شدهاند.
نزدیک به ۱۲ هزار نفر در آلمان منتظر یک عضو اهدایی برای ادامهی
حیات خود هستند. مجلس آلمان روز جمعه قانون اهدای عضو را تغییر داد. هدف
قانون جدید آماده کردن افراد بیشتری برای اهدای عضو به بیماران است.
اکثر مردم آلمان دید مثبتی نسبت به اهدای عضو دارند. با اینهمه و بر
اساس آمار، از هر چهار آلمانی تنها یک نفر حاضر است پس از مرگ اعضای بدن
خود را در اختیار بیماران نیازمند قرار دهد. روزانه حدود ۱۱ عمل پیوند عضو
در آلمان صورت میگیرد اما در عین حال روزانه ۳ نفر جان خود را به دلیل
نبود عضو لازم از دست میدهند.
در سال ۲۰۱۱ حدود ۱۲۰۰ نفر آمادگی خود را برای اهدای عضو در زمان پس از مرگ اعلام کردند. این رقم در مقایسه با سال ۲۰۱۰، حدود ۷ درصد کاهش نشان میدهد.
اطلاع رسانی به شهروندان
در حال حاضر در آلمان ۱۲ هزار بیمار، انتظار یک عضو اهدا شده را میکشند. قرار است با قانون جدید شرکتهای بیمه به صورت فعال، شهروندان را به اهدای عضو در زمان پس از مرگ فرابخوانند. بر اساس این قانون، شرکتهای بیمه با ارسال منظم نامه به شهروندان بالای ۱۶ سال، آنها را از اهمیت و ارزش چنین تصمیمی آگاه میسازند. هدف این قانون آن است که آمادگی افراد نسبت به اهدای عضو در آلمان بالاتر رود.
قرار است ارسال نخستین نامهها توسط شرکتهای بیمه در همین سال جاری آغاز شود. پس از آن هر شهروند آلمانی، دو سال یکمرتبه و از سال ۲۰۱۷ به بعد هر ۵ سال یکمرتبه چنین نامهای دریافت خواهد کرد. البته تصمیم در مورد اهدای عضو، امری داوطلبانه و اختیاری است.
تغییر قوانین مربوط به بیمهی اهدا کننده و دریافت کننده عضو
بر اساس قانون جدید، کسی که در زمان حیات خود عضوی را اهدا میکند، از خدمات بیمه خاصی برخوردارخواهد شد. تاکنون اگر فردی اقدام به اهدای یک کلیه خود میکرد، باید برای عمل جراحی، مرخصی میگرفت اما با قانون جدید، حقوق وی برای مدتی که سر کار حاضر نمیشود از سوی بیمه پرداخت میشود. طبق این قانون، کلیه مخارج پیوند عضو نیز باید از سوی بیمهی فرد دریافتکننده پرداخت شود. رعایت این جنبه الزامی است، اعم از آن که بیمه فرد دولتی یا خصوصی باشد.
طبق قانون جدید قرار است در کلینیکهای آلمان، یک نفر مسئولیت مشاوره به افراد اهداکننده و دریافت کننده را برعهده داشته و هماهنگ کننده عملهای پیوندی باشد.
علاوه بر این، پزشکان اجازه خواهند داشت که اطلاعات شخصی مربوط به بیماران را به منظور پژوهش به شخص ثالثی انتقال دهند و این حتی میتواند بدون رضایت فرد مربوطه انجام شود. این چیزی است که حزب سبزها و حزب چپهای آلمان در زمان بررسی قانون یاد شده با آن به مخالفت برخاستند.
در سال ۲۰۱۱ حدود ۱۲۰۰ نفر آمادگی خود را برای اهدای عضو در زمان پس از مرگ اعلام کردند. این رقم در مقایسه با سال ۲۰۱۰، حدود ۷ درصد کاهش نشان میدهد.
اطلاع رسانی به شهروندان
در حال حاضر در آلمان ۱۲ هزار بیمار، انتظار یک عضو اهدا شده را میکشند. قرار است با قانون جدید شرکتهای بیمه به صورت فعال، شهروندان را به اهدای عضو در زمان پس از مرگ فرابخوانند. بر اساس این قانون، شرکتهای بیمه با ارسال منظم نامه به شهروندان بالای ۱۶ سال، آنها را از اهمیت و ارزش چنین تصمیمی آگاه میسازند. هدف این قانون آن است که آمادگی افراد نسبت به اهدای عضو در آلمان بالاتر رود.
قرار است ارسال نخستین نامهها توسط شرکتهای بیمه در همین سال جاری آغاز شود. پس از آن هر شهروند آلمانی، دو سال یکمرتبه و از سال ۲۰۱۷ به بعد هر ۵ سال یکمرتبه چنین نامهای دریافت خواهد کرد. البته تصمیم در مورد اهدای عضو، امری داوطلبانه و اختیاری است.
تغییر قوانین مربوط به بیمهی اهدا کننده و دریافت کننده عضو
بر اساس قانون جدید، کسی که در زمان حیات خود عضوی را اهدا میکند، از خدمات بیمه خاصی برخوردارخواهد شد. تاکنون اگر فردی اقدام به اهدای یک کلیه خود میکرد، باید برای عمل جراحی، مرخصی میگرفت اما با قانون جدید، حقوق وی برای مدتی که سر کار حاضر نمیشود از سوی بیمه پرداخت میشود. طبق این قانون، کلیه مخارج پیوند عضو نیز باید از سوی بیمهی فرد دریافتکننده پرداخت شود. رعایت این جنبه الزامی است، اعم از آن که بیمه فرد دولتی یا خصوصی باشد.
طبق قانون جدید قرار است در کلینیکهای آلمان، یک نفر مسئولیت مشاوره به افراد اهداکننده و دریافت کننده را برعهده داشته و هماهنگ کننده عملهای پیوندی باشد.
علاوه بر این، پزشکان اجازه خواهند داشت که اطلاعات شخصی مربوط به بیماران را به منظور پژوهش به شخص ثالثی انتقال دهند و این حتی میتواند بدون رضایت فرد مربوطه انجام شود. این چیزی است که حزب سبزها و حزب چپهای آلمان در زمان بررسی قانون یاد شده با آن به مخالفت برخاستند.
در پی فاجعه نیروگاه اتمی فوکوشیما، دولت ژاپن یک "نقشه خطر" برای
۵۰ نیروگاه این کشور تهیه کرده است. در این نقشه احتمال وقوع زلزله در محل
هر نیروگاه اتمی پیشبینی شده است. ارزش علمی این نقشه مورد مناقشه است.
ژاپن۵۰ نیروگاه اتمی دارد که ساخت آنها از دهه ۱۹۶۰ در مجموعه جزایر این
کشور آغاز شد. از این تعداد ۳۵ نیروگاه در ساحل غربی یا آنطور که ژاپنیها
خود میگویند "پشت ژاپن" ساخته شدند.
دولت ژاپن پس از فاجعه نیروگاه فوکوشیما در بهار سال ۲۰۱۱ و با افزایش فشار افکار عمومی تمامی نیروگاههای این کشور را به منظور بررسی ایمنی آنها خاموش کرده است.
هرچند كه نخستوزیر ژاپن مایل است هرچه سریعتر این نیروگاهها را دوباره
به شبکه تولید برق متصل کند، اما بحث و جدل بر سر معیارهای تعیین ضریب
امنیت نیروگاههای اتمی میان کارشناسان زلزلهشناسی ژاپن و در محافل عمومی
این کشور ادامه دارد.
نقشه خطر با نیروگاههای زرد و قرمز
دولت ژاپن با تعیین یک کمیسیون دولتی، رسمأ کارتی تهیه کرده است که " نقشه خطر" نام گرفته است. در این کارت نیروگاههایی که در مناطق "کمخطر" قرار دارند با رنگ زرد مشخص شدند.
رنگ زرد به مفهوم این است که در محل نیروگاه احتمال وقوع زمینلرزهای دستکم با قدرت ۶ دهم ریشتر در ۳۰ سال آینده، کمتر از سه درصد است. در مقابل رنگ قرمز قرار دارد که نشان دهنده بالاترین درجه هشدار است.
بر اساس نقشه خطر، نیروگاههایی که در غرب شهر توکیو واقع شدهاند قرمز رنگ یا به عبارت دیگر در مکانهایی قرار دارند که احتمال وقوع زمینلرزه در آنها ۲۶ درصد یا بیشتر پیشبینی میشود. قابل ذکر است که بر اساس این نقشه،احتمال وقوع زمینلرزه در شهر توکیو به ۷۰ درصد میرسد.
منظور نشدن اطلاعات زمینلرزههای سهمگین
این نقشه بر اساس اطلاعات ثبت شده در مورد زمینلرزههای که تا کنون در ژاپن رخ دادند، تهیه شده است. رابرت گلر، استاد زلزله شناسی از دانشگاه توکیو نقشه منتشر شده را "تخیلی " و نه تنها " بیارزش" بلکه "خطرناک" میداند.
او معتقد است اطلاعات ثبت شده در مورد زمینلرزههای برخی از مناطق ژاپن از قرن ۱۹ میلادی فراتر نمیروند. به عنوان مثال اطلاعات مربوط به زمینلرزه و سونامی سال ۱۰۲۶ میلادی در شهر "ماتسو" در ساحل دریای ژاپن در نظر گرفته نشده است.
انیستیتو سونامی ژاپن ارتفاع امواج سونامی این زلزله در قرن ۱۱ میلادی که
دهکدهای بسیاری را در ساحل دریا بلعید، حدود ۱۰ متر تخمین میزنند. در این
منطقه از ژاپن، یعنی ساحل غربی یا "پشت ژاپن"، ۱۳ نیروگاه اتمی قرار دارد.
نکته اینجاست که مالیات پرداختی این نیروگاهها به اقتصاد این منطقه رونق داده است. در نتیجه ضریب خطر احتمال تکرار زلزلهای با قدرت زلزله قرن ۱۱ میلادی چندان جدی گرفته نمیشود.
پروفسور گلر در گفتگو با گزارشگر روزنامه آلمانی "زودویچهتسایتونگ" در توکیو تأکید میکند: «من نمیخواهم بگویم که همین فردا زلزلهای به قدرت زلزله سال ۱۰۲۶ رخ خواهد داد اما وقوع چنین لرزشی دیر یا زود اجتنابناپذیر است.» اما در "نقشه خطر" احتمال وقوع زمینلرزه در این منطقه، در ۳۰ سال آینده ۳ درصد پیشبینی شده است.
ممکن نبودن پیشبینی لرزشهای متوالی
گلر تنها استادی نیست که این نقشه را غیرقابل پذیرش میداند. پروفسور ایشیباشی، یکی دیگر از استادان زلزلهشناسی ژاپن که حتی فاجعه نیروگاه فوکوشیما را پیشبینی کرده بود، معتقد است که نیروگاهها اتمی این کشور در صورت بروز زلزله و سونامی ایمن نیستند. او معتقد است که طبیعت جایی غافلگیرمان میکند که انتظارش را نداریم.
پروفسور ایشیباشی تصریح میکند: «واقعیت تلخ اینجاست که تمام نیروگاههای ژاپن در معرض خطر زلزله هستند.» هر دوی این کارشناسان معتقدند که زمان آزاد شدن انرژی جمع شده در صفحات پوسته زمینکه لغزش آنها موجب بروز زلزله میشود، قابل پیشبینی نیست.
در مقابل کارشناسانی مانند پروفسور ساتا، استاد زلزلهشناسی دانشگاه توکیو معتقد است که زمینلرزه ۱۱مارس سال گذشته تا ۹۹ درصد قابل پیشبینی بود. او در پاسخ به این سوال که چرا احتمال وقوع زلزلهای به قدرت ۹ ریشتر در این منطقه پیشبینی نشده بود، پاسخ میدهد که وقوع پنج لرزش همزمان قابل پیشبینی نبود.
سابقه بیتوجهی به اطلاعات علمی ثبت شده
نکته قابل توجه اینجاست که سال ۸۹۶ زلزلهای پرقدرت در منطقهای که نیروگاه فوکوشیما در آن واقع شده، رخ داده بود. این زمینلرزه با سونامی سهمگینی همراه بوده که بر اساس شواهد باستانشناسی ارتفاع امواج آن در برخی مناطق تا ۴۰ متر رسیده بود.
بر اساس شواهد موجود، ارتفاع امواج در مکانی که رآکتور شماره ۱ نیروگاه اتمی فوکوشیما قرار دارد حتی تا ۱۴ متر بوده است. کارشناسان زلزلهشناسی حتی در دیداری رسمی به مدیران تپکو در مورد بروز چنین زمینلرزهای هشدار داده بودند.
جالب اینجاست که تپکو آن زمان، یعنی پیش از زلزله مارس ۲۰۱۱، کمیسیونی را برای تحقیق در این مورد تعیین میکند. بررسی این کمیسیون نشان میدهند که ساختمان نیروگاه توانایی ایستادگی در برابر چنین امواجی را ندارد، این نتیجه اما لابهلای کاغذهای اداری به فراموشی سپرده میشود.
دولت ژاپن پس از فاجعه نیروگاه فوکوشیما در بهار سال ۲۰۱۱ و با افزایش فشار افکار عمومی تمامی نیروگاههای این کشور را به منظور بررسی ایمنی آنها خاموش کرده است.
نقشه خطر با نیروگاههای زرد و قرمز
دولت ژاپن با تعیین یک کمیسیون دولتی، رسمأ کارتی تهیه کرده است که " نقشه خطر" نام گرفته است. در این کارت نیروگاههایی که در مناطق "کمخطر" قرار دارند با رنگ زرد مشخص شدند.
رنگ زرد به مفهوم این است که در محل نیروگاه احتمال وقوع زمینلرزهای دستکم با قدرت ۶ دهم ریشتر در ۳۰ سال آینده، کمتر از سه درصد است. در مقابل رنگ قرمز قرار دارد که نشان دهنده بالاترین درجه هشدار است.
بر اساس نقشه خطر، نیروگاههایی که در غرب شهر توکیو واقع شدهاند قرمز رنگ یا به عبارت دیگر در مکانهایی قرار دارند که احتمال وقوع زمینلرزه در آنها ۲۶ درصد یا بیشتر پیشبینی میشود. قابل ذکر است که بر اساس این نقشه،احتمال وقوع زمینلرزه در شهر توکیو به ۷۰ درصد میرسد.
منظور نشدن اطلاعات زمینلرزههای سهمگین
این نقشه بر اساس اطلاعات ثبت شده در مورد زمینلرزههای که تا کنون در ژاپن رخ دادند، تهیه شده است. رابرت گلر، استاد زلزله شناسی از دانشگاه توکیو نقشه منتشر شده را "تخیلی " و نه تنها " بیارزش" بلکه "خطرناک" میداند.
او معتقد است اطلاعات ثبت شده در مورد زمینلرزههای برخی از مناطق ژاپن از قرن ۱۹ میلادی فراتر نمیروند. به عنوان مثال اطلاعات مربوط به زمینلرزه و سونامی سال ۱۰۲۶ میلادی در شهر "ماتسو" در ساحل دریای ژاپن در نظر گرفته نشده است.
نکته اینجاست که مالیات پرداختی این نیروگاهها به اقتصاد این منطقه رونق داده است. در نتیجه ضریب خطر احتمال تکرار زلزلهای با قدرت زلزله قرن ۱۱ میلادی چندان جدی گرفته نمیشود.
پروفسور گلر در گفتگو با گزارشگر روزنامه آلمانی "زودویچهتسایتونگ" در توکیو تأکید میکند: «من نمیخواهم بگویم که همین فردا زلزلهای به قدرت زلزله سال ۱۰۲۶ رخ خواهد داد اما وقوع چنین لرزشی دیر یا زود اجتنابناپذیر است.» اما در "نقشه خطر" احتمال وقوع زمینلرزه در این منطقه، در ۳۰ سال آینده ۳ درصد پیشبینی شده است.
ممکن نبودن پیشبینی لرزشهای متوالی
گلر تنها استادی نیست که این نقشه را غیرقابل پذیرش میداند. پروفسور ایشیباشی، یکی دیگر از استادان زلزلهشناسی ژاپن که حتی فاجعه نیروگاه فوکوشیما را پیشبینی کرده بود، معتقد است که نیروگاهها اتمی این کشور در صورت بروز زلزله و سونامی ایمن نیستند. او معتقد است که طبیعت جایی غافلگیرمان میکند که انتظارش را نداریم.
پروفسور ایشیباشی تصریح میکند: «واقعیت تلخ اینجاست که تمام نیروگاههای ژاپن در معرض خطر زلزله هستند.» هر دوی این کارشناسان معتقدند که زمان آزاد شدن انرژی جمع شده در صفحات پوسته زمینکه لغزش آنها موجب بروز زلزله میشود، قابل پیشبینی نیست.
در مقابل کارشناسانی مانند پروفسور ساتا، استاد زلزلهشناسی دانشگاه توکیو معتقد است که زمینلرزه ۱۱مارس سال گذشته تا ۹۹ درصد قابل پیشبینی بود. او در پاسخ به این سوال که چرا احتمال وقوع زلزلهای به قدرت ۹ ریشتر در این منطقه پیشبینی نشده بود، پاسخ میدهد که وقوع پنج لرزش همزمان قابل پیشبینی نبود.
سابقه بیتوجهی به اطلاعات علمی ثبت شده
نکته قابل توجه اینجاست که سال ۸۹۶ زلزلهای پرقدرت در منطقهای که نیروگاه فوکوشیما در آن واقع شده، رخ داده بود. این زمینلرزه با سونامی سهمگینی همراه بوده که بر اساس شواهد باستانشناسی ارتفاع امواج آن در برخی مناطق تا ۴۰ متر رسیده بود.
بر اساس شواهد موجود، ارتفاع امواج در مکانی که رآکتور شماره ۱ نیروگاه اتمی فوکوشیما قرار دارد حتی تا ۱۴ متر بوده است. کارشناسان زلزلهشناسی حتی در دیداری رسمی به مدیران تپکو در مورد بروز چنین زمینلرزهای هشدار داده بودند.
جالب اینجاست که تپکو آن زمان، یعنی پیش از زلزله مارس ۲۰۱۱، کمیسیونی را برای تحقیق در این مورد تعیین میکند. بررسی این کمیسیون نشان میدهند که ساختمان نیروگاه توانایی ایستادگی در برابر چنین امواجی را ندارد، این نتیجه اما لابهلای کاغذهای اداری به فراموشی سپرده میشود.
برخی نمایندگان مجلس و کارشناسان اقتصادی از دستور وزیر کار مبنی
بر حضور کارگران ساده و روزمزد چینی در ساخت بزرگراه تهران ـ شمال انتقاد
کردهاند. وزیر کار ایران در اینباره با چین تفاهم همکاری امضا کرده است.
واکنشها به ورود احتمالی کارگران چینی به ایران ادامه دارد. پیش از این
خبرگزاری ایلنا گزارش داده بود عبدالرضا شیخالاسلامی وزیر تعاون، کار و
رفاه اجتماعی ایران در دیدار با وزیر منابع انسانی جمهوری خلق چین دستور
سریع رفع مشکلات حضور نیروی انسانی چینی در پروژه آزادراه تهران – شمال را
صادر کرده است.
به گفته آقای شیخالاسلامی براساس یادداشت تفاهم همکاری که میان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و وزارت منابع انسانی و تامین اجتماعی جمهوری خلق چین امضا شده، کارگران چینی در ساخت آزادراه تهران - شمال حضور خواهند داشت.
در همین زمینه روزنامه جهان صنعت در شماره روز پنجشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۱، در گزارشی تحت عنوان "کارگران چینی به کشور سرازیر میشوند"، نوشته است: «تاکنون بازار کالاهای ایرانی در دست چینیها بود. از ریز و درشت محصولات کشاورزی گرفته تا بازار کیف و کفش و لباس و دارو و... سیل ورود کالاهای چینی به بازار کشور کافی نبود که حالا بازار کارمان هم دست چینیها افتاده است.»
به نوشته روزنامه جهان صنعت اگر این مجوز برای ورود متخصصان بود گله کمتر میشد اما اینکه مجوز ورود کارگر ساده چینی را صادر کنیم بسیار جای بحث دارد.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، نادر قاضیپور، نایب رئیس فراکسیون کارگری مجلس هشتم نیز از ورود کارگران ساده و روزمزد چینی به ایران انتقاد کرده و گفته است نیروهای متخصص، مهندسین و تکنیسینها میتوانند، تاثیر زیادی در افزایش دانش و آگاهی کارگران داشته باشند اما ورود کارگران ساده چینی به ایران، نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه میتواند به از بین رفتن فرصتهای شغلی و همچنین افزایش بیکاری نیروهای داخلی منجر شود.
نادر قاضیپور اضافه کرده است: «به نظر میرسد آقای وزیر با انجام کارهای عجیب و غریب میخواهد به احمدینژاد دوم تبدیل شود و این مساله، امر عجیبی به نظر میرسد.»
آمارهای اشتغالزایی احمدینژاد
پیشتر دولت محمود احمدینژاد اعلام کرده بود ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار فرصت جدید شغلی در سال ۸۹ ، ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار فرصت شغلی جدید در سال ۹۰ ایجاد کرده است.
به گزارش سایت انتخاب این آمار و ارقام گرچه از سوی محافل کارشناسی با انتقاد جدی مواجه بود اما مستندات آن هیچگاه به نمایندگان مجلس و کارشناسان و فعالان بازار کار ارائه نشد.
علی قنبری کارشناس اقتصادی به خبرگزاری کار ایران ایلنا، گفته است این تصمیم وزیر کار، تصمیمی با ملاحظات سیاسی است.
همچنین مهدی تقوی دیگر کارشناس اقتصادی در گفتوگو با ایلنا ضمن انتقاد از دستور سریع وزیر کار مبنی بر رفع مشکلات حضور نیروی کار چینی در پروژه آزادراه تهران- شمال گفته است: «دولت به جای حفظ فرصتهای شغلی موجود در کشور با سپردن مشاغل در بخشهای عمرانی به دست چینیها برای آنها اشتغال ایجاد میکند.»
قرار است آزادراه تهران – شمال به طول ۱۲۱ کیلومتر، اتوبان همت در شهر تهران را به کمربندی چالوس - تنکابن وصل کند.
ساخت این آزادراه در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی شروع شد اما ساخت آن پس از ۱۷ سال هنوز پایان نیافته است.
به گفته آقای شیخالاسلامی براساس یادداشت تفاهم همکاری که میان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و وزارت منابع انسانی و تامین اجتماعی جمهوری خلق چین امضا شده، کارگران چینی در ساخت آزادراه تهران - شمال حضور خواهند داشت.
در همین زمینه روزنامه جهان صنعت در شماره روز پنجشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۱، در گزارشی تحت عنوان "کارگران چینی به کشور سرازیر میشوند"، نوشته است: «تاکنون بازار کالاهای ایرانی در دست چینیها بود. از ریز و درشت محصولات کشاورزی گرفته تا بازار کیف و کفش و لباس و دارو و... سیل ورود کالاهای چینی به بازار کشور کافی نبود که حالا بازار کارمان هم دست چینیها افتاده است.»
به نوشته روزنامه جهان صنعت اگر این مجوز برای ورود متخصصان بود گله کمتر میشد اما اینکه مجوز ورود کارگر ساده چینی را صادر کنیم بسیار جای بحث دارد.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، نادر قاضیپور، نایب رئیس فراکسیون کارگری مجلس هشتم نیز از ورود کارگران ساده و روزمزد چینی به ایران انتقاد کرده و گفته است نیروهای متخصص، مهندسین و تکنیسینها میتوانند، تاثیر زیادی در افزایش دانش و آگاهی کارگران داشته باشند اما ورود کارگران ساده چینی به ایران، نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه میتواند به از بین رفتن فرصتهای شغلی و همچنین افزایش بیکاری نیروهای داخلی منجر شود.
نادر قاضیپور اضافه کرده است: «به نظر میرسد آقای وزیر با انجام کارهای عجیب و غریب میخواهد به احمدینژاد دوم تبدیل شود و این مساله، امر عجیبی به نظر میرسد.»
آمارهای اشتغالزایی احمدینژاد
پیشتر دولت محمود احمدینژاد اعلام کرده بود ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار فرصت جدید شغلی در سال ۸۹ ، ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار فرصت شغلی جدید در سال ۹۰ ایجاد کرده است.
به گزارش سایت انتخاب این آمار و ارقام گرچه از سوی محافل کارشناسی با انتقاد جدی مواجه بود اما مستندات آن هیچگاه به نمایندگان مجلس و کارشناسان و فعالان بازار کار ارائه نشد.
علی قنبری کارشناس اقتصادی به خبرگزاری کار ایران ایلنا، گفته است این تصمیم وزیر کار، تصمیمی با ملاحظات سیاسی است.
همچنین مهدی تقوی دیگر کارشناس اقتصادی در گفتوگو با ایلنا ضمن انتقاد از دستور سریع وزیر کار مبنی بر رفع مشکلات حضور نیروی کار چینی در پروژه آزادراه تهران- شمال گفته است: «دولت به جای حفظ فرصتهای شغلی موجود در کشور با سپردن مشاغل در بخشهای عمرانی به دست چینیها برای آنها اشتغال ایجاد میکند.»
قرار است آزادراه تهران – شمال به طول ۱۲۱ کیلومتر، اتوبان همت در شهر تهران را به کمربندی چالوس - تنکابن وصل کند.
ساخت این آزادراه در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی شروع شد اما ساخت آن پس از ۱۷ سال هنوز پایان نیافته است.
رضا پهلوی در گفتوگویی اختصاصی با دویچهوله گفت که مشکل اساسی در
ایران، نه مناقشه هستهای، بلکه نقض حقوقبشر و نبود دمکراسی است. وی
تصریح کرد که تشکیل شورای فراگیر اپوزیسیون ضرورتی عاجل است.
دویچهوله: آقای پهلوی، قرار بود در روز پنجشنبه ( ۴ خرداد/۲۴
مه) هیأتی ایرانی گزارشی از وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران، به
کمیسیون حقوق بشر پارلمان آلمان ارائه دهد. اما ظاهراً این نشست برگزار
نشد. دلیل لغو این نشست چیست؟
رضا پهلوی: همانطور که اشاره کردید، این دعوت از من شده بود و من فکر کردم با تعدادی از هممیهنانام که در این زمینه، به عنوان دانشجو، روزنامهنگار و غیره تجربیات شخصی خودشان از درون کشور را دارند، کلاً راجع به وضعیت حقوق بشر در ایران، ملاقاتی داشته باشیم. البته وقتی دیروز (۲۳ مه) وارد برلین شدیم، اطلاع داده شد که این جلسه لغو شده. تا این لحظه هم هیچ توضیحی داده نشده که علت آن چیست. احتمال دارد دلیل آن مذاکراتی باشد که همزمان در بغداد صورت می گیرد. ولی من نمیخواهم حدس بزنم و در ارتباط با این مسئله، روی حدس جلو برویم.
ولی خوشبختانه امروز (صبح پنجشنبه)، در پارلمان ملاقاتی داشتیم با یکی از نمایندگان حزب لیبرال که یکی از اعضای این کمیسیون هست و همچنین با یکی از مسئولین بخش مربوط به ایران که اتفاقاً ایرانیالاصل است، ملاقات داشتیم. که فرصتی بود برای این گروه که بتوانیم مسائلی را که در نظر داشتیم مطرح کنیم. البته سئوالاتی هم از ما شد که ما هم نظرات خودمان را در ارتباط با این سئوالها بیان کردیم.
شما به عنوان سخنران اصلی از سوی این هیأت ایرانی انتخاب شده بودید. گزارش شما که گفته میشود "مکتوب و مستند" است، دربرگیرندهی چه موضوعاتی بود؟
البته با توجه به اینکه جلسهی امروز مقداری متغیر بود، فقط مسئلهی حقوق بشر مطرح نشد، بلکه سئوالات خیلی اساسیتری مطرح شدند در ارتباط با سیاست خارجی دولت آلمان و انتظارات ما ایرانیهایی که طرفدار تغییر نظام ایران و جایگزینی آن با یک نظام سکولار و دمکراتیک و یک حکومت پارلمانی که در آن دین از حکومت جداست، هستیم. در این رابطه بحث اساسیمان این بود که تنها خواستهای که ما امروز از جهان داریم، حمایت از خواست مردم ایران در حق برگزاری انتخابات آزاد است.
این را هم میتوانم بگویم که در اصل، این نقطهی اشتراک اکثر نیروهای آزادیخواه کشور است، علیرغم اینکه از نظر ایدئولوژیک اختلاف سلیقه هم دارند که طبیعی است داشته باشند و موضوع امروز ما اختلاف سلیقهمان در تفاوت رأی نهاییمان نیست، بلکه اشتراک هدف در اینکه این انتخابات را بتوانیم در کشورمان برقرار کنیم. سئوال اصلی هم این جاست که آیا جمهوری اسلامی تن به انتخابات آزاد خواهد داد و اگر نداد، آن وقت چی؟ که در اصل میرویم سر مسئلهی اینکه توقع ما از جهان این نیست که شما بیایید رژیم را عوض کنید، آن به خود مردم ایران مربوط است.
بشنوید: گفتوگو با رضا پهلوی درباره اتحاد ابوزیسیون و مناقشه اتمی
سئوالاتی از ما شد، از جمله اینکه «شما میدانید مردم ایران به چه چیزی رأی خواهند داد؟» من پاسخ دادم خیر؛ من نمیتوانم پیشگویی کنم که مردم به چه چیزی رأی خواهند داد و برای همین است که میگوییم میزان باید صندوق رأی باشد. برای همین است که میگوییم هیچکسی نمیتواند مدعی این باشد که مردم به چی رأی خواهند داد. ولی در اینکه باید این حق را به مردم داد که انتخاب خودشان را بکنند، هیچ بحثی نیست. حال چه از دید ایرانیان و چه دولتهایی که دمکراتیک هستند که اساس دمکراسی را باید بگذارند بر حق حاکمیت مردم، چیزی که جمهوری اسلامی به ما نمیدهد، بحث اینجاست.
سئوالاتی هم راجع به سیاست ایران، مسئلهی ایران و تغلیظ مطرح شد که در اینجا ما فاکتور حقوق بشر را مطرح کردیم و گفتیم که از دید مردم ایران، مسئلهی محوری برای ملت ایران، مسئلهی نقض حقوق بشر و آزادی سیاسی است. مسئلهی هستهای، یک مسئلهی ثانوی است، معضل اصلی مردم ایران نیست و اگر شما غربیها در مذاکراتی که با جمهوری اسلامی دارید، تنها نکتهای که در نظر دارید، صرفاً پروندهی هستهای است و اگر اضافه بر آن، مسئلهی حقوق بشر را طرح نکنید، در اصل تودهنیای است به مردم ایران که ما به وضعیت شما اهمیت نمیدهیم و فقط دنبال منافع خودمان هستیم.
حرف ما این بود که اگر این پیغامی است که میخواهید به مردم ایران بدهید، بنابراین همین شیوه را میتوانید ادامه بدهید. اگر نه؛ مسئلهی حقوق بشر و نهایتاً دمکراسی، که ضمناً به نظر من، آخرین راهکار نهایی است برای اینکه در آن منطقه واقعاً امنیت به وجود بیاید، این است که کمکی بشود به دمکراسیزاسیون. جمهوری اسلامی هم هرگز به این کار تن نخواهد داد. اگر سیاست شما تحریم و فشار روی رژیم، صرفاً به خاطر وادار کردنش به بازگشت به میز مذاکره باشد، این سیاست تا به امروز جواب نداده است، بار دیگر هم آنطور که من پیشبینی میکردم در بغداد هم شکست خورد و رژیم طبق معمول فقط به جهت زمان خریدن پای این مذاکرات رفته است.
حرف آخر هم این بود که زمانی میرسد که شما به عنوان دولتهای خارجی، به خاطر منافع مردم ایران، آزادی و حقوق بشر هم که نباشد، به خاطر منافع خودتان هم که باشد، باید ببینید اهرم فشاری که رژیم بیشتر به آن عکسالعمل نشان خواهد داد، کجاست. جمهوری اسلامی اینقدر از تحریم نگران نیست. تنها چیزی که باعث میشود آقای خامنهای و بقیهی مسئولین خوابشان نبرد، این است که یک روزی مردم روی دستشان بلند شوند و شما هیچ کاری در این سی سال نکردهاید که کمکی باشد به تقویت دست مردم و فقط بسنده کردهاید با دیالوگ با رژیم و مسئولین و رهبریاش و نه بقیهی مردم ایران که اکثرشان خارج از این رژیم قرار دارند. ما نمیگوییم دیالوگ را با جمهوری اسلامی قطع کنید، میگوییم ولی وقتش رسیده که دیالوگ مستقیم با مردم ایران و آزادیخواهان ایران برقرار کنید و این چیزی نیست که جمهوری اسلامی حق اعتراض به آن را داشته باشد.
آیا قصد دارید تلاش مشابهی را در دیگر کشورهای اروپایی هم دنبال کنید؟
قبلاً هم این کار را کردهام. من فکر میکنم خیلی از پارامترها عوض شده است. کمیسیونهای مختلفی در دولتهای مختلف و پارلمانهای اروپایی وجود دارند که با نمایندگان بعضی از آنها صحبت کردهام و آمادگی خیلی بیشتری از سابق دارند که وارد دیالوگ رسمی بشوند؛ چنانچه اپوزیسیون بتواند یک مرکزیت و مکانیسم واحدتری را فراهم کند برای یک دیالوگ سادهتر، از حالت پراکندگی دربیاید و بتوانیم یکصدایی بیشتری داشته باشیم. البته این تکلیف شب خود اپوزیسیون است. این بحث یک درونی ما ایرانیها است که چگونه با هم هماهنگ کنیم.
ولی استقبالشان در این زمینه گفتوگوی مستقیم با اپوزیسیون از هر زمانی بیشتر است و فکر میکنم بخش زیادی از آن به خاطر این است که دیگر از این دیپلماسی لایتناهی خسته شدهاند و متوجه شدهاند که پارامتر دیگری را باید وارد معادله کنند؛ اگر بخواهیم از سناریوی تهاجمی احتراز کنیم. نمیشود صاف از دیپلماسی رفت به حملهی نظامی. اتفاقاًّ بحث اصلی من، از جمله با اسراییلیها، اینجاست که راه بهتری هست برای حل مشکل، بدون اینکه لازم بشود یک سناریوی نظامی را در نظر گرفت. ولی یک راه بیشتر نمیماند و آن هم تقویت مردم ایران از درون و حمایت از اپوزیسیون است.
همانطور که میدانید، مذاکرات اتمی در بغداد برگزار شد. گرچه جزییات این مذاکرات هنوز روشن نیست، اما در صورت دستیابی به یک تفاهم میان ایران و جامعهی بینالمللی و تثبیت احتمالی جمهوری اسلامی، آیا شرایط برای فعالیت اپوزیسیون ایران تغییر خواهد کرد؟
اولاً فکر میکنم به جای سئوال فرضی، نتیجه را ببینیم. هنوز رسماً اعلام نشده، ولی به احتمال خیلی قوی و بر اساس آخرین اطلاعاتی که به من داده شده، آن مذاکرات به نتیجه نرسیده و قاعدتاً به زودی خبرش پخش میشود که این هم باز به یک بنبست خورد. بنابراین این سئوال فرضی است که میکنید.
اگر منظورتان این است که حالا چی؛ به نظر من، دنیا باید الان تصمیم اساسی بگیرد که تا چه حدی میتوانند پیش بروند، بدون اینکه تمام اصول را زیر پا گذاشته باشند. چیزی که من میتوانم بگویم، این است که آنهایی که برای آزادی کشورشان مبارزه میکنند، از جمله خود من و خیلیهای دیگر در داخل و خارج، چه دنیا بخواهد و چه نخواهد، چه کمکمان بکنند، چه نکنند، ما کار خودمان را باید بکنیم. حرف ما به دنیا این است که شما هرچه کمتر به ما کمک کنید، هزینه را بر مردم ایران برای به دست آوردن آزادی سنگینتر کردهاید. ولی ما به خاطر سازش شما با رژیم، دست از مبارزه برنخواهیم داشت. حال دیگر این با شماست و وجدان خودتان که چه چیزی برایتان مهمتر است؛ آیا به نظر شما، مردم ایران کمتر لایق ارزشهایی هستند که شما برای خودتان محترم میدانید که باید با یک رژیم مذهبی تا بکنند و این همه شکنجه و کشته و بدبختی داشته باشند؟
چون قطعاً میدانید که این حکومت نمیتواند تا ابد پابرجا باشد، یک روزی جواب این مردم را در درازمدت باید بدهید. حال در اینجا منافع اقتصادی مهمتر است، در جایی وجدان و اخلاق توی کار میآید. به همین دلیل بود که آپارتاید تمام شد، به همین دلیل بود که خیلی از دیکتاتورهای نظامی در آمریکای لاتین از بین رفتند، به همین دلیل بود که از لخ والسلا و واسلاو هاول حمایت شد و اگر نمیشد، امروز این کشورها همچنان زیر یوغ دیکتاتوریهای کمونیستی یا دیکتاتوریهایی مثل صدام حسین و قذافی بودند. بالاخره نوبت ایران هم خواهد رسید.
این کمکهای جامعهی بینالمللی باید چه مختصاتی را برای ایرانیها و احیاناً اپوزیسیون ایران داشته باشد؟
من صورت مسئله را به این شکل معرفی کردم که شرایط برگزاری انتخابات آزاد در ایران باید مهیا بشود. این هدف محوری و اولیهی ماست. برای اینکه در ایران بتوان انتخابات آزاد برگزار کرد، نیاز به شرایطی هست. یعنی آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی و وجود تعاریفی که معین شده است. مثلاً در کمیسیون بینالمجالس شرایط انتخابات آزاد تعریف شده است. سئوال خیلی ساده است؛ آیا این شرایط الان در ایران حاکم است، آیا شرایطی است که این نظام به آن تن خواهد داد، آیا در چنین وضعیتی در ایران چنین انتخاباتی امکانپذیر است؟ از دو حال خارج نیست: یا این رژیم به آن تن میدهد، یا نهایتاً کوتاه میآید و یا مجبور هستیم بالاخره به شکلی از پس این رژیم بربیاییم.
هدف من این است که با کمترین هزینهی ممکن، این کار انجام بشود. تا جایی که ممکن است، از طریق نافرمانی مدنی، از طریق مبارزهی به دور از خشونت و سوای اینکه نظام باید تغییر پیدا کند، در یک سناریوی عفو عمومی و آشتی ملی. این به چه معناست؟ ما الان در ایران، افرادی را داریم که به نوعی در این نظام هستند، یا شاید وابستگیشان به این نظام، برایشان یک جنبهی حیاتی دارد، نه اینکه الزاماً اعتقادی به آن داشته باشند. ولی تضمینی میخواهند که بعد از فروپاشی نظام، در فردای این نظام، تأمینی خواهند داشت. بهخصوص دستگاه انتظامی رژیم، به خصوص سپاه را میگویم، بسیج را میگویم، کسانی را میگویم که برایشان این سئوال مطرح است که اگر این رژیم برود، ما جایی در این مملکت داریم یا نه.
این مسئله فقط میتواند در یک سناریوی آشتی ملی و عفو عمومی حل بشود. با تضمین اینکه شما هم جایی در مملکت خواهید داشت. تنها کسانی که واقعاً مرتکب جنایت شدهاند، باید به شکلی پاسخگوی مردم باشند. آن هم در طی یک پروسهی قانونی و حقوقی و نه دادگاههای انقلابی. دوم اینکه خیلیها هستند که از بابت این رژیم پول درآوردهاند و نگران مال و ثروتشان هستند. نمیگویم دزدی و سرقت کردهاند، ولی سئوالشان این است که چه خواهد شد، پولهای ما را میخواهید بگیرید؟ ما میگوییم اینها هم قابل حل است.
چرا این را میگویم؟ برای اینکه ریزش از درون کمک میکند به تسریع سقوط رژیم، بدون اینکه جنبهی تخاصمی پیدا کند، بدون اینکه زمینهی جنگ داخلی به وجود بیاید، بدون سناریوی تجزیهی مملکت (که اگر این وضع ادامه داشته باشد، ممکن است پیش بیاید) و از نظر من کمک میکند به اجتناب از سناریوهای تخاصمی. البته بعضیها هستند که میگویند مگر چنین حکومتی که اینقدر سرکوبگر و وحشی عمل میکند، میشود از طریق غیرخشونتآمیز برکنار کرد؟
من هنوز باور دارم که شدنی است. البته به شرطی که اهرمهای لازم فراهم بشود، کمکهای لازم بشود. خود بهخود نخواهد شد. اینجاست که حمایتی فرای شعار لازم است، کمکهای جدی. حال ممکن است مادی یا تکنولوژیک باشد.
این بحثی است که باید روی آن با طرحهای مختلف کار کرد، با کمک خیلی از کسانی که در قالب همین سیستم هستند، نمیگویم فقط در خارج، اصل آن به داخل برمیگردد، تمام این چیزها میتواند تغییر فاحشی را در این سناریو بدهد. من شخصاً باور دارم که تا آنجایی که ممکن است بایستی از هر سناریویی که در آن تعارض یا خشونت باشد، اجتناب کنیم. چون اغلب تاریخ ثابت کرده که تغییراتی که بر جنبهی یک انفجار و یک آنارشی باشد، خیلی کم منجر به یک نتیجهی دمکراتیک شده است، اگر نشود گفت: تقریباً هرگز! و معمولاً هزینهی خیلی بالایی را به جامعه تحمیل میکند.
ما راهی داریم که بتوانیم از این کار اجتناب کنیم. از یک طرف، البته باید همبستگی خیلی وسیعتری بین نیروهای خواهان این تغییر باشد و بنابراین اولویت را امروز درست تشخیص بدهند و از طرف دیگر، جهان بداند که اگر بخواهند از سناریوهایی که کلاً هزینه را بالا میبرد اجتناب کنند، تنها راه و معقولترین و کم هزینهترین راه، تغییری است که به دست خود مردم ایران از داخل ایران به وجود بیاید. ولی این کار بدون تقویت آن امکانناپذیر است.
رضا پهلوی: همانطور که اشاره کردید، این دعوت از من شده بود و من فکر کردم با تعدادی از هممیهنانام که در این زمینه، به عنوان دانشجو، روزنامهنگار و غیره تجربیات شخصی خودشان از درون کشور را دارند، کلاً راجع به وضعیت حقوق بشر در ایران، ملاقاتی داشته باشیم. البته وقتی دیروز (۲۳ مه) وارد برلین شدیم، اطلاع داده شد که این جلسه لغو شده. تا این لحظه هم هیچ توضیحی داده نشده که علت آن چیست. احتمال دارد دلیل آن مذاکراتی باشد که همزمان در بغداد صورت می گیرد. ولی من نمیخواهم حدس بزنم و در ارتباط با این مسئله، روی حدس جلو برویم.
ولی خوشبختانه امروز (صبح پنجشنبه)، در پارلمان ملاقاتی داشتیم با یکی از نمایندگان حزب لیبرال که یکی از اعضای این کمیسیون هست و همچنین با یکی از مسئولین بخش مربوط به ایران که اتفاقاً ایرانیالاصل است، ملاقات داشتیم. که فرصتی بود برای این گروه که بتوانیم مسائلی را که در نظر داشتیم مطرح کنیم. البته سئوالاتی هم از ما شد که ما هم نظرات خودمان را در ارتباط با این سئوالها بیان کردیم.
شما به عنوان سخنران اصلی از سوی این هیأت ایرانی انتخاب شده بودید. گزارش شما که گفته میشود "مکتوب و مستند" است، دربرگیرندهی چه موضوعاتی بود؟
البته با توجه به اینکه جلسهی امروز مقداری متغیر بود، فقط مسئلهی حقوق بشر مطرح نشد، بلکه سئوالات خیلی اساسیتری مطرح شدند در ارتباط با سیاست خارجی دولت آلمان و انتظارات ما ایرانیهایی که طرفدار تغییر نظام ایران و جایگزینی آن با یک نظام سکولار و دمکراتیک و یک حکومت پارلمانی که در آن دین از حکومت جداست، هستیم. در این رابطه بحث اساسیمان این بود که تنها خواستهای که ما امروز از جهان داریم، حمایت از خواست مردم ایران در حق برگزاری انتخابات آزاد است.
این را هم میتوانم بگویم که در اصل، این نقطهی اشتراک اکثر نیروهای آزادیخواه کشور است، علیرغم اینکه از نظر ایدئولوژیک اختلاف سلیقه هم دارند که طبیعی است داشته باشند و موضوع امروز ما اختلاف سلیقهمان در تفاوت رأی نهاییمان نیست، بلکه اشتراک هدف در اینکه این انتخابات را بتوانیم در کشورمان برقرار کنیم. سئوال اصلی هم این جاست که آیا جمهوری اسلامی تن به انتخابات آزاد خواهد داد و اگر نداد، آن وقت چی؟ که در اصل میرویم سر مسئلهی اینکه توقع ما از جهان این نیست که شما بیایید رژیم را عوض کنید، آن به خود مردم ایران مربوط است.
بشنوید: گفتوگو با رضا پهلوی درباره اتحاد ابوزیسیون و مناقشه اتمی
سئوالاتی از ما شد، از جمله اینکه «شما میدانید مردم ایران به چه چیزی رأی خواهند داد؟» من پاسخ دادم خیر؛ من نمیتوانم پیشگویی کنم که مردم به چه چیزی رأی خواهند داد و برای همین است که میگوییم میزان باید صندوق رأی باشد. برای همین است که میگوییم هیچکسی نمیتواند مدعی این باشد که مردم به چی رأی خواهند داد. ولی در اینکه باید این حق را به مردم داد که انتخاب خودشان را بکنند، هیچ بحثی نیست. حال چه از دید ایرانیان و چه دولتهایی که دمکراتیک هستند که اساس دمکراسی را باید بگذارند بر حق حاکمیت مردم، چیزی که جمهوری اسلامی به ما نمیدهد، بحث اینجاست.
سئوالاتی هم راجع به سیاست ایران، مسئلهی ایران و تغلیظ مطرح شد که در اینجا ما فاکتور حقوق بشر را مطرح کردیم و گفتیم که از دید مردم ایران، مسئلهی محوری برای ملت ایران، مسئلهی نقض حقوق بشر و آزادی سیاسی است. مسئلهی هستهای، یک مسئلهی ثانوی است، معضل اصلی مردم ایران نیست و اگر شما غربیها در مذاکراتی که با جمهوری اسلامی دارید، تنها نکتهای که در نظر دارید، صرفاً پروندهی هستهای است و اگر اضافه بر آن، مسئلهی حقوق بشر را طرح نکنید، در اصل تودهنیای است به مردم ایران که ما به وضعیت شما اهمیت نمیدهیم و فقط دنبال منافع خودمان هستیم.
حرف ما این بود که اگر این پیغامی است که میخواهید به مردم ایران بدهید، بنابراین همین شیوه را میتوانید ادامه بدهید. اگر نه؛ مسئلهی حقوق بشر و نهایتاً دمکراسی، که ضمناً به نظر من، آخرین راهکار نهایی است برای اینکه در آن منطقه واقعاً امنیت به وجود بیاید، این است که کمکی بشود به دمکراسیزاسیون. جمهوری اسلامی هم هرگز به این کار تن نخواهد داد. اگر سیاست شما تحریم و فشار روی رژیم، صرفاً به خاطر وادار کردنش به بازگشت به میز مذاکره باشد، این سیاست تا به امروز جواب نداده است، بار دیگر هم آنطور که من پیشبینی میکردم در بغداد هم شکست خورد و رژیم طبق معمول فقط به جهت زمان خریدن پای این مذاکرات رفته است.
حرف آخر هم این بود که زمانی میرسد که شما به عنوان دولتهای خارجی، به خاطر منافع مردم ایران، آزادی و حقوق بشر هم که نباشد، به خاطر منافع خودتان هم که باشد، باید ببینید اهرم فشاری که رژیم بیشتر به آن عکسالعمل نشان خواهد داد، کجاست. جمهوری اسلامی اینقدر از تحریم نگران نیست. تنها چیزی که باعث میشود آقای خامنهای و بقیهی مسئولین خوابشان نبرد، این است که یک روزی مردم روی دستشان بلند شوند و شما هیچ کاری در این سی سال نکردهاید که کمکی باشد به تقویت دست مردم و فقط بسنده کردهاید با دیالوگ با رژیم و مسئولین و رهبریاش و نه بقیهی مردم ایران که اکثرشان خارج از این رژیم قرار دارند. ما نمیگوییم دیالوگ را با جمهوری اسلامی قطع کنید، میگوییم ولی وقتش رسیده که دیالوگ مستقیم با مردم ایران و آزادیخواهان ایران برقرار کنید و این چیزی نیست که جمهوری اسلامی حق اعتراض به آن را داشته باشد.
آیا قصد دارید تلاش مشابهی را در دیگر کشورهای اروپایی هم دنبال کنید؟
قبلاً هم این کار را کردهام. من فکر میکنم خیلی از پارامترها عوض شده است. کمیسیونهای مختلفی در دولتهای مختلف و پارلمانهای اروپایی وجود دارند که با نمایندگان بعضی از آنها صحبت کردهام و آمادگی خیلی بیشتری از سابق دارند که وارد دیالوگ رسمی بشوند؛ چنانچه اپوزیسیون بتواند یک مرکزیت و مکانیسم واحدتری را فراهم کند برای یک دیالوگ سادهتر، از حالت پراکندگی دربیاید و بتوانیم یکصدایی بیشتری داشته باشیم. البته این تکلیف شب خود اپوزیسیون است. این بحث یک درونی ما ایرانیها است که چگونه با هم هماهنگ کنیم.
ولی استقبالشان در این زمینه گفتوگوی مستقیم با اپوزیسیون از هر زمانی بیشتر است و فکر میکنم بخش زیادی از آن به خاطر این است که دیگر از این دیپلماسی لایتناهی خسته شدهاند و متوجه شدهاند که پارامتر دیگری را باید وارد معادله کنند؛ اگر بخواهیم از سناریوی تهاجمی احتراز کنیم. نمیشود صاف از دیپلماسی رفت به حملهی نظامی. اتفاقاًّ بحث اصلی من، از جمله با اسراییلیها، اینجاست که راه بهتری هست برای حل مشکل، بدون اینکه لازم بشود یک سناریوی نظامی را در نظر گرفت. ولی یک راه بیشتر نمیماند و آن هم تقویت مردم ایران از درون و حمایت از اپوزیسیون است.
همانطور که میدانید، مذاکرات اتمی در بغداد برگزار شد. گرچه جزییات این مذاکرات هنوز روشن نیست، اما در صورت دستیابی به یک تفاهم میان ایران و جامعهی بینالمللی و تثبیت احتمالی جمهوری اسلامی، آیا شرایط برای فعالیت اپوزیسیون ایران تغییر خواهد کرد؟
اولاً فکر میکنم به جای سئوال فرضی، نتیجه را ببینیم. هنوز رسماً اعلام نشده، ولی به احتمال خیلی قوی و بر اساس آخرین اطلاعاتی که به من داده شده، آن مذاکرات به نتیجه نرسیده و قاعدتاً به زودی خبرش پخش میشود که این هم باز به یک بنبست خورد. بنابراین این سئوال فرضی است که میکنید.
اگر منظورتان این است که حالا چی؛ به نظر من، دنیا باید الان تصمیم اساسی بگیرد که تا چه حدی میتوانند پیش بروند، بدون اینکه تمام اصول را زیر پا گذاشته باشند. چیزی که من میتوانم بگویم، این است که آنهایی که برای آزادی کشورشان مبارزه میکنند، از جمله خود من و خیلیهای دیگر در داخل و خارج، چه دنیا بخواهد و چه نخواهد، چه کمکمان بکنند، چه نکنند، ما کار خودمان را باید بکنیم. حرف ما به دنیا این است که شما هرچه کمتر به ما کمک کنید، هزینه را بر مردم ایران برای به دست آوردن آزادی سنگینتر کردهاید. ولی ما به خاطر سازش شما با رژیم، دست از مبارزه برنخواهیم داشت. حال دیگر این با شماست و وجدان خودتان که چه چیزی برایتان مهمتر است؛ آیا به نظر شما، مردم ایران کمتر لایق ارزشهایی هستند که شما برای خودتان محترم میدانید که باید با یک رژیم مذهبی تا بکنند و این همه شکنجه و کشته و بدبختی داشته باشند؟
چون قطعاً میدانید که این حکومت نمیتواند تا ابد پابرجا باشد، یک روزی جواب این مردم را در درازمدت باید بدهید. حال در اینجا منافع اقتصادی مهمتر است، در جایی وجدان و اخلاق توی کار میآید. به همین دلیل بود که آپارتاید تمام شد، به همین دلیل بود که خیلی از دیکتاتورهای نظامی در آمریکای لاتین از بین رفتند، به همین دلیل بود که از لخ والسلا و واسلاو هاول حمایت شد و اگر نمیشد، امروز این کشورها همچنان زیر یوغ دیکتاتوریهای کمونیستی یا دیکتاتوریهایی مثل صدام حسین و قذافی بودند. بالاخره نوبت ایران هم خواهد رسید.
این کمکهای جامعهی بینالمللی باید چه مختصاتی را برای ایرانیها و احیاناً اپوزیسیون ایران داشته باشد؟
من صورت مسئله را به این شکل معرفی کردم که شرایط برگزاری انتخابات آزاد در ایران باید مهیا بشود. این هدف محوری و اولیهی ماست. برای اینکه در ایران بتوان انتخابات آزاد برگزار کرد، نیاز به شرایطی هست. یعنی آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی و وجود تعاریفی که معین شده است. مثلاً در کمیسیون بینالمجالس شرایط انتخابات آزاد تعریف شده است. سئوال خیلی ساده است؛ آیا این شرایط الان در ایران حاکم است، آیا شرایطی است که این نظام به آن تن خواهد داد، آیا در چنین وضعیتی در ایران چنین انتخاباتی امکانپذیر است؟ از دو حال خارج نیست: یا این رژیم به آن تن میدهد، یا نهایتاً کوتاه میآید و یا مجبور هستیم بالاخره به شکلی از پس این رژیم بربیاییم.
هدف من این است که با کمترین هزینهی ممکن، این کار انجام بشود. تا جایی که ممکن است، از طریق نافرمانی مدنی، از طریق مبارزهی به دور از خشونت و سوای اینکه نظام باید تغییر پیدا کند، در یک سناریوی عفو عمومی و آشتی ملی. این به چه معناست؟ ما الان در ایران، افرادی را داریم که به نوعی در این نظام هستند، یا شاید وابستگیشان به این نظام، برایشان یک جنبهی حیاتی دارد، نه اینکه الزاماً اعتقادی به آن داشته باشند. ولی تضمینی میخواهند که بعد از فروپاشی نظام، در فردای این نظام، تأمینی خواهند داشت. بهخصوص دستگاه انتظامی رژیم، به خصوص سپاه را میگویم، بسیج را میگویم، کسانی را میگویم که برایشان این سئوال مطرح است که اگر این رژیم برود، ما جایی در این مملکت داریم یا نه.
این مسئله فقط میتواند در یک سناریوی آشتی ملی و عفو عمومی حل بشود. با تضمین اینکه شما هم جایی در مملکت خواهید داشت. تنها کسانی که واقعاً مرتکب جنایت شدهاند، باید به شکلی پاسخگوی مردم باشند. آن هم در طی یک پروسهی قانونی و حقوقی و نه دادگاههای انقلابی. دوم اینکه خیلیها هستند که از بابت این رژیم پول درآوردهاند و نگران مال و ثروتشان هستند. نمیگویم دزدی و سرقت کردهاند، ولی سئوالشان این است که چه خواهد شد، پولهای ما را میخواهید بگیرید؟ ما میگوییم اینها هم قابل حل است.
چرا این را میگویم؟ برای اینکه ریزش از درون کمک میکند به تسریع سقوط رژیم، بدون اینکه جنبهی تخاصمی پیدا کند، بدون اینکه زمینهی جنگ داخلی به وجود بیاید، بدون سناریوی تجزیهی مملکت (که اگر این وضع ادامه داشته باشد، ممکن است پیش بیاید) و از نظر من کمک میکند به اجتناب از سناریوهای تخاصمی. البته بعضیها هستند که میگویند مگر چنین حکومتی که اینقدر سرکوبگر و وحشی عمل میکند، میشود از طریق غیرخشونتآمیز برکنار کرد؟
من هنوز باور دارم که شدنی است. البته به شرطی که اهرمهای لازم فراهم بشود، کمکهای لازم بشود. خود بهخود نخواهد شد. اینجاست که حمایتی فرای شعار لازم است، کمکهای جدی. حال ممکن است مادی یا تکنولوژیک باشد.
این بحثی است که باید روی آن با طرحهای مختلف کار کرد، با کمک خیلی از کسانی که در قالب همین سیستم هستند، نمیگویم فقط در خارج، اصل آن به داخل برمیگردد، تمام این چیزها میتواند تغییر فاحشی را در این سناریو بدهد. من شخصاً باور دارم که تا آنجایی که ممکن است بایستی از هر سناریویی که در آن تعارض یا خشونت باشد، اجتناب کنیم. چون اغلب تاریخ ثابت کرده که تغییراتی که بر جنبهی یک انفجار و یک آنارشی باشد، خیلی کم منجر به یک نتیجهی دمکراتیک شده است، اگر نشود گفت: تقریباً هرگز! و معمولاً هزینهی خیلی بالایی را به جامعه تحمیل میکند.
ما راهی داریم که بتوانیم از این کار اجتناب کنیم. از یک طرف، البته باید همبستگی خیلی وسیعتری بین نیروهای خواهان این تغییر باشد و بنابراین اولویت را امروز درست تشخیص بدهند و از طرف دیگر، جهان بداند که اگر بخواهند از سناریوهایی که کلاً هزینه را بالا میبرد اجتناب کنند، تنها راه و معقولترین و کم هزینهترین راه، تغییری است که به دست خود مردم ایران از داخل ایران به وجود بیاید. ولی این کار بدون تقویت آن امکانناپذیر است.
رضا پهلوی در گفتوگویی اختصاصی با دویچهوله گفت که مشکل اساسی در
ایران، نه مناقشه هستهای، بلکه نقض حقوقبشر و نبود دمکراسی است. وی
تصریح کرد که تشکیل شورای فراگیر اپوزیسیون ضرورتی عاجل است.
یکی از مشکلاتی که فعالین سیاسی خود نیز به آن اذعان دارند،
پراکندگی اپوزیسیون است. چه پیشنهادی برای رفع تشتت میان گروهها و تشکلات
سیاسی ایرانی دارید؟
من مدتی است که روی طرح تشکیل یک شورای ملی ایرانیان کار میکنم و با خیلی از جریانات و تشکلهای سیاسی و حتی افراد مستقل در داخل و خارج در تماس بوده و هستم. برای اینکه بتوانیم راهی پیدا کنیم که سریعتر به چنین انسجامی برسیم.
قبلاً صورت مسئله به شکل غلطی طرح میشد. اغلب صحبت از ائتلاف میکردند یا همیشه دعوا بر سر دعوتشونده و دعوتکننده و زیر پرچم کسی و غیره بود. اما نه ما در اینجا داریم نهادسازی میکنیم، نه ادعای نمایندگی میکنیم و نه صحبت ائتلاف است. ما فقط میگوییم که یک سلسله اصول و باورهایی است که اکثریت بر سر آنها با یکدیگر همسویی دارند. مانند مثلاً حقوق بشر، برابری کامل زن و مرد، جدایی دین از حکومت، قبول اصل عدم تمرکز و تمامیت ارضی ایران.
بشنوید: گفتوگو با رضا پهلوی درباره اتحاد اپوزیسیون و مناقشه اتمی
به هرحال، تلاش ما این است که بر اساس یک توافق کلی روی یک سلسله اصولی که میشود بر اساس آن، یک همکاری سیاسی بین نیروهای مختلف، با حفظ استقلال سازمانی و عقیدتیشان بهوجود آورد و بر اساس هدفمند بودن شورا که تنها خواستهی محوری آن در این مرحله برگزاری انتخابات آزاد در ایران است، بتوانیم آرایشی از نیروهای سیاسی که در این راستا همفکر هستند داشته باشیم. در اصل، خیلی بیتعارف بگویم کسانی که همچنان دنبال اصلاح این نظام هستند، در قالب موجودش، با آنها دیالوگ سازندهای نمیتوانیم داشته باشیم. ولی خیلی از اصلاحطلبان دیروز هستند که دیگر این وضعیت را وا دادهاند و میدانند که دیگر به هیچ طریقی نمیشود این نظام را اصلاح کرد و خط شان امروز با آنچه ما پیشنهاد میکنیم، همسو شده است.
یعنی اگر میشد از درون این نظام را تغییر داد، نیازی به این کار نبود. ولی باید در فرای این نظام آلترناتیو را جستوجو کرد، منتها بر مبنای یک کمپین انتخابات آزاد؛ و بگذاریم مردم ایران آزادانه نمایندگان خود را انتخاب کنند و بپردازند به اینکه شکل نظام بعدی، به عنوان یک نظام سکولار به چه شکلی میتواند پایهریزی بشود، قانون اساسی تدوین بشود، شکل نظام، میزان تمرکز به بحث گذاشته شود (بحثهای مختلفی از فدرالیسم گرفته تا عنوان و اقسام ساختارها) مجلس مؤسسان روی این مسائل تصمیم بگیرد.
تنها حرفی هم که من به سهم خودم به این دوستان زدهام و پیشنهاد کردهام (به تمام جریانات، چه جبههی ملی، حزب دمکرات کردستان، حزب مشروطه، گروههای سوسیالیست چپ، جمهوریخواهان و غیره) این است که اصولاً فکر نمیکنم که اگر ما قواعد بازی را بر این مبنا بگذاریم، هیچ کسی بتواند یک شکل خاص حکومتی را پیششرطی بگذارد برای وارد شدن در یک مجموعه. برای اینکه این تصمیم ما امروز نیست و باید به رأی گذاشته بشود. ولی یک سری اصول اساسی وجود دارند که میتوان بر روی آنها به عنوان یک اصل توافق داشت و اگر بتوان بر سر اینها توافق کرد، میشود بر اساس آن، یک مجموعه را تشکیل داد و پیش برد. البته با این علم که همه را نمیشود داشت و شاید هم اجباراً در ایستگاه اول، همه با هم سوار این قطار نشوند. ولی مهم این است که قطاری به حرکت در بیاید. این را به خصوص از دیدگاه درون میگویم.
صد البته که اینکار بدون توافق، حمایت و پشتیبانی درون، هیچ وجههی مشروعی نخواهد داشت و ما ادعا نمیکنیم که این کار مشروعیتی خواهد داشت، غیر از اینکه در برنامه و تحویل دادن کار و جذابیت و پشتیبانی داخل، طور دیگری بخواهیم ادعا کنیم. مهم این است که جهان و مردم ایران بدانند که مکانیسمی هست که از درون مملکت، بتواند خواست اپوزیسیون را که در مقابله با این رژیم مطرح کند و ابتدا باید تکیهگاهی در خارج از کشور داشته باشند که از آن طریق بتوانند حرفشان را بیان کنند. ولی مهمتر از آن، تمرکزی باشد که تمام ایدهها در آنجا مطرح بشود و تقسیم کار بشود که در تمام اکسیونهایی که در داخل کشور و در سطح بینالمللی صورت میگیرد، کمیتههای مختلف با نظارت و مشارکت گروههایی که با هم این سند را امضا کردهاند، از طریق این شورا بتوانند بین هم تقسیم کار کنند و هماهنگ کنند.
برای خودتان چه نقشی در این شورای فراگیر اپوزیسیون قائل هستید؟
من به تمام این دوستان گفتهام که تنها قصد من کمک کردن به تشکیل چنین مجموعهای است و هر کمکی از دست من بربیاید، خواهم کرد. برای خودم هیچ نقشی را ادعا نمیکنم، ولی اگر از من خواسته شود که نقش خاصی را بر عهده بگیرم، مثلاً از جانب این جمع سخنگویی کنم و معرف این برنامهی جمعی باشم، با کمال میل خواهم پذیرفت. برای اینکه برای من مهم این نیست که من چهکاره هستم. اگر توانسته باشم در این قضیه قدم مفیدی برداشته باشم، فکر میکنم بهترین خدمت را در این راه کردهام. این دقیقاً همان چیزی است که این دوستان از من انتظار دارند، گیرم که از زاویههای مختلف فکری؛ و فکر میکنم خیلیهایشان به این نتیجه رسیدهاند که کمترین کسی است در موقعیت استثناییای که من دارم که بتواند این کار را برایشان انجام بدهد. کسی که هم در سطح بینالمللی او را میشناسند و هم میتواند این کار را از طرف جمع انجام بدهد، بدون اینکه محوریت یا ایدهی خاص و یا نهاد خاصی را در این میان مطرح کند.
شما همیشه مخالف حملهی نظامی به ایران بودهاید. آیا تنشزایی در منطقه، به سود فعالیتهای حقوق بشری در ایران خواهد بود؟
خیر؛ من فکر میکنم هرچه این تنشها بیشتر بشود، نهایتاً باز قربانی اصلی مردم ایران خواهند بود. خیلی جدی بگویم، من واقعاً نگران مملکتام هستم. نه به خاطر اینکه اسرائیل حمله کند، نه به خاطر اینکه دارند یک فرهنگی سنی بر علیه شیعه و ایران بر ضد عرب راه میاندازند، با تمام تشنجاتی که به وجود آمده، نه اینکه مسئلهی جزایر (تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی) دوباره دارد مطرح میشود، بلکه مسئلهی واقعی این است که اگر به خود ایران بروید، میبینید که ایران دیگر کمکم دارد فراموش میشود و مسئله دارد تبدیل میشود به آذربایجان، کردستان و غیره، یعنی اصلاً انگار مملکت دارد شروع میکند برود به سمت یک فروپاشی.
هیچ وقت سابقه نداشته که ما واقعاً نگران تمامیت کشورمان باشیم، یعنی از طرف خود مردم، این زمینه فراهم بشود. زمانی بود که متأسفانه مثلاً قرارداد ترکمنچای بسته میشد و بخشی از مملکت میرفت. یا حتی خود جمهوری اسلامی دارد خزر را به همین آسانی وامیدهد. متأسفانه جمهوری اسلامی با تمام ادعایش، بیشترین زمینهی ضعیفکشی را بهوجود آورده که دنیا به خودش جرأت میدهد خلیج را بگوید "عرب" و نه "فارس" (ببخشید اینطوری میگویم). اما مسئلهی ما این حرفها نیست، مسئلهی ما ارزشهایی است که بتواند در آن مملکت تضمین کند که یک شهروند ایرانی، چه کرد باشد، چه آذری، چه بلوچ، چه مسیحی باشد چه کلیمی، چه بهایی، چه سنی، چه بیدین باشد، چه دگرجنسگرا باشد، چه همجنسگرا، چه زن باشد و چه مرد، در این مملکت اصلاً آدم به حساب نمیآید؛ به غیر از خودیهای حکومتی. ۹۰درصد مردم ایران در تمام بخشهایشان، به شکلی از این حاکمیت خارجاند! این چه وضعی است که یک آیتالله شیعه ( آیتالله بروجردی) در زندان دارد شکنجه میشود؟ ببینید کار به کجا رسیده است؟
این معضلات منِ ایرانی است، نه اینکه جمهوری اسلامی چند درصد دارد تغلیظ میکند. اینجاست که من نگران کشورم هستم، اینجاست که من میگویم مسئله فراایدئولوژیک است. ما فردا که برویم تکلیف ممکلتمان را روشن کنیم، بالاخره تکلیف مشخص است، یک جمهوری است یا یک پادشاهی پارلمانی است و اصلاً من نمیخواهم حدس بزنم که نتیجه چه میشود، چون برای من محتوا مهم است و نه شکل نهایی آن. ولی فردا من و شما که میخواهیم به عنوان یک ایرانی، به مملکت خودمان برویم، روزی بالاخره دعوا بر سر اجرای پروژهی دولتی است و احزاب مختلف باید تشکیل بشوند. بعضیها گرایش سوسیال دمکراسی دارند، بعضیها گرایش لیبرال دمکراسی دارند و غیره. به احتمال خیلی قوی، ایران یک ایران چند حزبی خواهد بود. روزی کسی به عنوان یک مشروطهخواه میرود عضو فلان حزب میشود. چون ما هرروز که نمیتوانیم شکل نظام را به رأی بگذاریم. من بعضی وقتها به این دوستان مشروطهخواه میگویم که فرض کنید شما گفتید پادشاهی و پادشاهی هم آمد، روز بعد چی؟ یا به جمهوریخواهان میگویم فرض کنید به جمهوریتان رسیدید، روز بعد چی؟ با کدام برنامه؟
منتها اولویت امروز ما مسئلهی آزادی است، مسئلهی دمکراسی است، مسئلهی حقوق بشر است، مسئله این است که مملکت ما نرود در جهت تجزیه و جنگ داخلی. اگر فردا یک سناریوی اضطراری پیش بیاید و ناگهان یک خلاء بهوجود بیاید (آقای خامنهای حالش خوب نیست، مریض است و ممکن است هرآن برود)، یا یک کودتای داخلی در خود رژیم بشود، بخشی از سپاه بیاید، دیکتاتوریای شبیه حافظ اسدی راه بیاندازند، فرض کنید زنان ایران هم دیگر مجبور نشوند چادر سرشان بگذارند یا مشروبات الکلی آزاد بشود، اینکه مشکل مملکت را حل نمیکند. تا مدتی ممکن است باز هم دوام بیاورند، بعدش چی؟ چرا این همه هزینه، چرا باز باید یک نسل دیگر نفله بشود؟ اصلاً کدام ایران خواهد بود که من و شما بر سر آن بخواهیم دعوا کنیم؟ پس اولویت کجاست؟ اولویت ما امروز این است که از یکسو، خود ما مردم ایران هرچه بیشتر باید بجنبیم. به امید امریکا و فرانسه و اسرائیل و چین و روسیه که نمیتوانیم بنشینیم.
ما باید قبل از باید بدانیم که حرفمان را باید بزنیم، کار درستمان را باید انجام بدهیم و وقتی این اراده و عزم نشان داده شود، خیلی مسائل تغییر پیدا میکند. ما امروز با جامعهای سروکار داریم که تضعیف شده، سرکوب شده، افسردگی در مملکت بیداد میکند، اگر نخواهم از هزار مشکل دیگری که همه میدانیم، اسمم ببرم. نمیتوان گفت که این مردم آسیب ندیدهاند. ولی با وجود این، هنوز به شکلی روی پای خودشان ایستادهاند، به امید اینکه شاید این اوضاع عوض بشود. بنابراین اخلاقاً، وجداناً هر ایرانیای که واقعاً دلش برای مملکتش میسوزد، کار ندارم چپی است یا راستی و یا جمهوریخواه است، اگر واقعاً دلش برای مملکت میسوزد، باید اولویت را درست تشخیص بدهیم. همهی ما، نه فقط من، همهی ما باید فرامسلکی و فراایدلوژیک فکر کنیم. من از شمای نوعی نمیخواهم که ایدئولوژی خاص خودت را طرد کنی، یا با گروه دیگری ائتلاف کنی و یا سازمان خودت را ترک کنی، اصلاً این را نمیگویم، من فقط دارم میگویم که اولویت امروز چیست.
اولویت امروز آزادی است. اولویت امروز ما این است که ما باید حق حاکمیت را به مردم ایران برگردانیم که اولین مسئله و آخرین مسئله از طریق صندوق رأی مشخص میشود که آن حق را ما حتی نداریم. اول به آن بچسبیم و از دنیا بخواهیم که شما حسابتان را در درازمدت باید با ما روشن کنید، برای اینکه ما فردا آزاد خواهیم شد. این اجباراً حکم تاریخ است. ممکن است به عمر من قد ندهد، البته فکر میکنم خواهد داد، ولی آمدیم قد نداد، مهم نیست، بالاخره خواهد شد. یک روزی این دنیا باید به ملت ایران جواب پس بدهد. ما نمیتوانیم عقب بکشیم و به امید این و آن بنشینیم. هیچ جامعهای بدون هزینه آزاد نشده. آزادی هم هزینه دارد و باید آن را پرداخت. بنابراین من میگویم که هزینهی آزادی را همهمان باید بپردازیم. منتها میتوانیم این هزینه را خیلی کمتر بکنیم و خیلی زودتر به این آزادی دست پیدا کنیم، اگر امروز این اتحاد را برای این خواسته در بین خودمان داشته باشیم و در منافع کلمان خواهد بود که هرکدام بتوانیم زودتر به منافع و خواستههای خودمان برسیم. این حرفی است به نظر من در دنیا ثابت شده و اتفاقاً در پرسش شما هم مشخص بود که این ایرادی است که هم ایرانی و خارجی به ما میگیرد که این اپوزیسیون متلاشی است. اگر ما درست عمل نکنیم، مسلماً تقصیر از خود ماست. تقصیر با دنیا نیست. برای اینکه دنیا که عاشق چشم و ابروی من و شما نیست. ما نباید فکر کنیم که اینها دلشان برای منافع خودشان کمتر میسوزد تا برای ما. مسلماً که نه! شاید اگر ما هم جای اینها بودیم، همین فکر را میکردیم. ولی دنیا سیاه و سفید هم نیست. ما نمیتوانیم بگوییم که فقط از دریچهی نظری خودمان باید فکر کنیم و بقیه هم حق ندارند منافعی داشته باشند.
مهم این است که به چه نحوی میتوانیم به بهترین منافع خودمان برسیم، بدون اینکه منافع دیگران را به خطر بیاندازیم. اگر بر این مبنا پیش برویم، باید به خودمان بیاییم و ببینیم ما ایرانیها چهکار میتوانیم بکنیم که هم به نفع خودمان باشد و هم به دنیا بگوییم که نگران از تغییر اوضاع در ایران نباشید. برای اینکه ایران مصر نیست، ایران سوریه نیست، ایران لیبی نیست، ایران خیلی از این کشورهایی که تازه دارند وارد این تونل میشوند، نیست که بگویید حال اگر اخوانالمسلمین برنده شدند، چه خواهد شد. نه؛ ما سی و سه سال است که زیر حکومت مذهبی تقاص پس دادهایم و میدانیم اهمیت مسئله چیست و بر خلاف این رژیم که مدعی است هرکسی از سکولاریسم حرف میزند، ضد دین است، ابداً! ما به دین مردم کاری نداریم. دین یک چیز شخصی است. حق هر انسانی است که دین داشته باشد یا نداشته باشد. ما با ضدیت با هیچ دینی نداریم، ما ضدیت با حکومت دینی داریم.
ما حکومتی میخواهیم که در آن حق تمام شهروندان برابر باشد و حقوق بشر رعایت بشود. آن هم نهایتاً تصمیمی است که مردم ایران باید بگیرند. به آنها تحمیلی هم نمیکنیم. این خواستهای است که باید به دنبال آن باشیم و فکر میکنم اینجاست که هم خود ما به عنوان مردم ایران باید این هزینه را بپردازیم و این کار را انجام بدهیم تا دیر نشده، و از طرفی هم به جهانیان بگوییم که این وظیفهی اخلاقی و حتی قانونی شماست که از این خواسته پشتیبانی کنید. برای اینکه شما عضو سازمان ملل هستید شما نمیتوانید نسبت به این مسئله بیتفاوت باشید و این یک امتحان واقعی است برای اینکه کدام دولتها و کدام کشورها این مسئله را جدی میگیرند.
اپوزیسیون ایران هم مدعی است که مسئلهی حقوق بشر مهمتر از مناقشهی اتمی است. چگونه میتوان جامعهی بینالمللی را در این راستا متقاعد کرد؟
اگر فرض بگیرید که ایران در زمان قدیم، که البته هدف ایران این نبود، یک کشور اتمی میشد، در اینصورت دولت اسراییل مشکلی با ایران در آن زمان نمیداشت. چون اطمینان داشت. مشکل دنیا با این رژیم عدم شفافیت و عدم اطمینان است. البته من طرفدار تکنولوژی هستهای حتی به مفهوم غیرنظامیاش نیستم، چه برسد به نظامیاش. دلایل آن هم میتوانم توضیح بدهم، منتها بحث مفصلی است که چرا من فکر میکنم، به لحاظ منافع ملیمان، به نفع کشورمان نیست.
من چند دلیل را برایتان میشمارم؛ اول از همه، من فکر میکنم که ایران کشوری است در منطقه که به شکل طبیعی، به خاطر موقعیت سوقالجیشی، منابع طبیعی و نیروهای انسانیاش، امتیازی طبیعی نسبت به همسایگانش دارد. همهی همسایگان، حتی ترکیه. ما چرا بخواهیم با اتمی شدن به مفهوم نظامیاش، این آوانتاژ طبیعی را از دست بدهیم، وقتی بقیه ندارند. چون سعودی، مصر و دیگران این کار را خواهند کرد، تا با ما مساوی شوند، در این صورت این امتیاز طبیعی را از دست میدهیم. دوم اینکه آن زمانی که دنیا هنوز در جنگ سرد بود، در آن دنیای دوقطبی، وقتی ایران در زمان پدرم، در آخر دههی شصت میلادی، شروع به برنامهریزی اتمی کرد، عدهای از متخصصینمان این سئوال را از پدرم کردند که ما میدانیم پاکستان دارد این کار را میکند، آیا ما هم بایستی این را در نظر بگیریم؟ منطق پدر من این بود که فایدهاش چیست؟ بر فرض ما هم چندتا موشک داشته باشیم، ما که نمیتوانیم جلوی چندینهزار موشک شوروی را بگیریم. آن موقع تهدید اصلی برای ما شوروی بود. همهی ایرانیان میدانند که ما صدام حسین را به شکل غیراتمیاش توانستیم کنترل کنیم که حتی آمد و قرارداد ۱۳۷۵ الجزایر را امضا کرد و تا زمان انقلاب، حداقل آخرین چیزی که میتوانست جنبهی خطر و خصومت نسبت به ایران داشته باشد را تا زمان آمدن این حکومت بر سر کار کنترل کردیم.
پاکستان هم دعوای اصلیاش با هند بر سر کشمیر است و ارتباطی به ایران ندارد. اسرائیل هم که هیچوقت تهدیدی برای ایران نبود که ما بخواهیم بگوییم چون اسراییلیها دارند، ما هم باید داشته باشیم. سوماً من فکر نمیکنم که به عنوان یک ایرانی شب راحتتر خوابم ببرد، وقتی بدانم نصف این منطقه که اکثرشان کشورهای غیردمکراتیک هستند، آنها هم احتمالاً یک موشک به سمت من دارند. من خواب راحتتر نخواهم داشت، اگر فکر کنم تمام این کشورها یک موشک دارند. چهارم، هزینهی داشتن یک تأسیسات اتمی سرسامآور است و برای کشورهایی مثل ما غیرقابل توجیه. نهایتاً، من فکر میکنم که یک ایران دمکراتیک، وقتی بتواند زمینهی ثباتی را در منطقه فراهم کند و از طریق آن بشود به یک راهکار معقول و منصفانه برای طرفین معادله (مقصودم فلسطینیها و اسرائیلیها هستند) رسید، برای یک طرح صلح واقعی و متداوم، در همان قالب پیشنهادی که اتفاقاً زمانی که ملک عبدالله ولیعهد عربستان سعودی بود و بر آن مبنا، توافقی شد که اکثریت دنیا، منجمله خود اسرائیل هم تا حدی قبول داشت، منتها اسرائیل با این شرایط، نمیتواند آن را پیاده کند. نهایتاً میتوان صلح را فراهم کند و اصلاً بر اساس آن، وضعیتی در منطقه پیش بیاید که ما بتوانیم در منطقهی خودمان همکاریهای استراتژیک هم نظامی و هم غیرنظامی داشته باشیم که اصلاً هزینه را برای کل این ممالک که ایران هم در آن سهم دارد، پایین بیاورد که به جای اینکه هزینهی تأسیسات و تسلیحات نظامی باشد، هزینهی مسائلی بشود که مسائل ما سخت به آن محتاج خواهد بود. مسائلی از جنبهی عدالت اجتماعی، وضع کارگران، بیمههای مختلف.
آخرین نکتهای که البته ربطی به جنبهی نظامی اتمی شدن ندارد، اینکه من شخصاً حتی با انرژی هستهای مشکل دارم. به خاطر اینکه فکر میکنم تکنولوژیای است که ثابت شده که مهار کردن آن از نظر تکنیکی بسیار مشکل است. به خصوص تکنولوژیای که فعلاً ایران دارد از نوع چرنوبیل است. ایران یک کشور زلزلهخیز با جمعیت زیاد است و دسترسی به آب در جاهای کمجمعیت خیلی کم است و اصلاً جور درنمیآید. حال ممکن است این پرسش پیش بیاید که پس چرا آن موقع شروع کردید. شاید علت آن این بود که در آن زمان میخواستیم نفت به عنوان فقط یک سوخت مصرف نشود.
به همین دلیل بود که ایران رفت و قرارداد امپیتی را امضا کرد. بهرهبرداری از راکتور بوشهر قرار بود در سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۲ میلادی، یعنی تقریباً سی سال پیش شروع بشود که هنوز هم که هنوز است، بعد از این همه هزینه، ما یک مگاوات برق هستهای را نتوانستهایم تولید کنیم.
البته این بحثی است خیلی حاشیهایتر، ولی به هرحال مهم است که مطرح بشود. برای اینکه این پوپولیسم و سعی در بازی کردن با غرور ملی که بازیای است با احساسات و بدون منطق، بازیای است که ممکن است دنیا را سر این مسئله گمراه کنید که این مسئله برای ما جنبهی غیرتی دارد. اگر در ایران با آدمهایی که بتوانند صدایشان دربیاید، صحبت کنید، میگویند مشکلات ما جای دیگری است، مشکل ما تغلیظ نیست. ما این همه کارگر بیکار داریم، این همه کارخانهی تعطیل شده داریم، چین دارد این همه کالا وارد میکند که اصلاً تمام صنعت و تولید خودمان را کشته است. روسها چه دارند با ما میکنند؟ یادمان نرود که مردم ایران باهوشاند. وقتی حکومت از مردم ایران میخواست که بگویند «مرگ بر آمریکا»، گفتند: «مرگ بر چین». یا وقتی از آنها میخواستند که «مرگ بر اسراییل» بگویند، گفتند «مرگ بر روسیه». مردم این را فهمیدهاند. بنابراین من فکر میکنم بگذریم از رتوریک رژیم، قضیه باید برای ما روشن باشد و این را باید به دنیا اعلام کرد. فکر میکنم اسرائیلیها میدانند که خطر ایران نیست، خطر رژیم جمهوری اسلامی است. کسی با مردم ایران خصومت ندارد، مشکل حکومتی است که سر کار است و نه مردم ایران.
به هرحال، اینها چیزهایی است که به نظر من، جزو معضلات اصلی کنونی است. مذاکرات اینبار هم تا جایی که من اطلاع پیدا کردم، به نتیجه نرسیده. تعجبی هم نمیکنم. مشکل اساسیای که دنیا متوجه آن نیست، این است که چنین نظامی نمیتواند در این دنیای متعارف، بر اساس آن انتظارات و ارزشهایی که دنیا قائل به آن است، یک همزیستی داشته باشد. اصلاً ضدیت این حکومت با دنیای آزاد به خاطر این نیست که از قیافهی یک آمریکایی خوشاش نمیآید. بلکه به خاطر این است که تمام اصول و باورهایی مثل حقوق بشر، آزادی و غیره را قبول ندارد. دقیقاً این چیزهایی که حیات رژیم به نبود آنها بستگی دارد. چطور میتواند با شما یک همزیستی داشته باشد؟ بر فرض که فردا تلغیظ را هم کنار گذاشت، آیا تروریسماش از بین میرود؟ تروریسماش از بین برود، آیا صدور ایدئولوژیاش از بین میرود؟ هرجایش را نگاه کنید، جور دیگری باید خروج کند. چون بقایاش بستگی دارد به ادامهی آن صدور ایدئولوژی و اگر اینکار را نکند، از بین رفته است. در ایران که باخته، سر نزاعش با شما (خارجیها) است، ولی به ظاهر، فکر میکنید که این مشکلات، فقط برای مردم ایران است.
در هرحال اینها مسائلی است که باید برای جهانیان بیشتر روشن کرد، ولی مقدار زیادی از آن بستگی دارد به توانمند شدن مردم از یک سو و ضمناً عملکرد نیروهای آزادیخواه از سوی دیگر. که اگر اینکار را نکنند، خدمتی به مملکتشان نکردهاند. چون به دنیا بهانهای میدهند که گزینهی دیگری نیست و ما ناچاریم با این رژیم یا بسازیم یا معامله کنیم.
من مدتی است که روی طرح تشکیل یک شورای ملی ایرانیان کار میکنم و با خیلی از جریانات و تشکلهای سیاسی و حتی افراد مستقل در داخل و خارج در تماس بوده و هستم. برای اینکه بتوانیم راهی پیدا کنیم که سریعتر به چنین انسجامی برسیم.
قبلاً صورت مسئله به شکل غلطی طرح میشد. اغلب صحبت از ائتلاف میکردند یا همیشه دعوا بر سر دعوتشونده و دعوتکننده و زیر پرچم کسی و غیره بود. اما نه ما در اینجا داریم نهادسازی میکنیم، نه ادعای نمایندگی میکنیم و نه صحبت ائتلاف است. ما فقط میگوییم که یک سلسله اصول و باورهایی است که اکثریت بر سر آنها با یکدیگر همسویی دارند. مانند مثلاً حقوق بشر، برابری کامل زن و مرد، جدایی دین از حکومت، قبول اصل عدم تمرکز و تمامیت ارضی ایران.
بشنوید: گفتوگو با رضا پهلوی درباره اتحاد اپوزیسیون و مناقشه اتمی
به هرحال، تلاش ما این است که بر اساس یک توافق کلی روی یک سلسله اصولی که میشود بر اساس آن، یک همکاری سیاسی بین نیروهای مختلف، با حفظ استقلال سازمانی و عقیدتیشان بهوجود آورد و بر اساس هدفمند بودن شورا که تنها خواستهی محوری آن در این مرحله برگزاری انتخابات آزاد در ایران است، بتوانیم آرایشی از نیروهای سیاسی که در این راستا همفکر هستند داشته باشیم. در اصل، خیلی بیتعارف بگویم کسانی که همچنان دنبال اصلاح این نظام هستند، در قالب موجودش، با آنها دیالوگ سازندهای نمیتوانیم داشته باشیم. ولی خیلی از اصلاحطلبان دیروز هستند که دیگر این وضعیت را وا دادهاند و میدانند که دیگر به هیچ طریقی نمیشود این نظام را اصلاح کرد و خط شان امروز با آنچه ما پیشنهاد میکنیم، همسو شده است.
یعنی اگر میشد از درون این نظام را تغییر داد، نیازی به این کار نبود. ولی باید در فرای این نظام آلترناتیو را جستوجو کرد، منتها بر مبنای یک کمپین انتخابات آزاد؛ و بگذاریم مردم ایران آزادانه نمایندگان خود را انتخاب کنند و بپردازند به اینکه شکل نظام بعدی، به عنوان یک نظام سکولار به چه شکلی میتواند پایهریزی بشود، قانون اساسی تدوین بشود، شکل نظام، میزان تمرکز به بحث گذاشته شود (بحثهای مختلفی از فدرالیسم گرفته تا عنوان و اقسام ساختارها) مجلس مؤسسان روی این مسائل تصمیم بگیرد.
تنها حرفی هم که من به سهم خودم به این دوستان زدهام و پیشنهاد کردهام (به تمام جریانات، چه جبههی ملی، حزب دمکرات کردستان، حزب مشروطه، گروههای سوسیالیست چپ، جمهوریخواهان و غیره) این است که اصولاً فکر نمیکنم که اگر ما قواعد بازی را بر این مبنا بگذاریم، هیچ کسی بتواند یک شکل خاص حکومتی را پیششرطی بگذارد برای وارد شدن در یک مجموعه. برای اینکه این تصمیم ما امروز نیست و باید به رأی گذاشته بشود. ولی یک سری اصول اساسی وجود دارند که میتوان بر روی آنها به عنوان یک اصل توافق داشت و اگر بتوان بر سر اینها توافق کرد، میشود بر اساس آن، یک مجموعه را تشکیل داد و پیش برد. البته با این علم که همه را نمیشود داشت و شاید هم اجباراً در ایستگاه اول، همه با هم سوار این قطار نشوند. ولی مهم این است که قطاری به حرکت در بیاید. این را به خصوص از دیدگاه درون میگویم.
صد البته که اینکار بدون توافق، حمایت و پشتیبانی درون، هیچ وجههی مشروعی نخواهد داشت و ما ادعا نمیکنیم که این کار مشروعیتی خواهد داشت، غیر از اینکه در برنامه و تحویل دادن کار و جذابیت و پشتیبانی داخل، طور دیگری بخواهیم ادعا کنیم. مهم این است که جهان و مردم ایران بدانند که مکانیسمی هست که از درون مملکت، بتواند خواست اپوزیسیون را که در مقابله با این رژیم مطرح کند و ابتدا باید تکیهگاهی در خارج از کشور داشته باشند که از آن طریق بتوانند حرفشان را بیان کنند. ولی مهمتر از آن، تمرکزی باشد که تمام ایدهها در آنجا مطرح بشود و تقسیم کار بشود که در تمام اکسیونهایی که در داخل کشور و در سطح بینالمللی صورت میگیرد، کمیتههای مختلف با نظارت و مشارکت گروههایی که با هم این سند را امضا کردهاند، از طریق این شورا بتوانند بین هم تقسیم کار کنند و هماهنگ کنند.
برای خودتان چه نقشی در این شورای فراگیر اپوزیسیون قائل هستید؟
من به تمام این دوستان گفتهام که تنها قصد من کمک کردن به تشکیل چنین مجموعهای است و هر کمکی از دست من بربیاید، خواهم کرد. برای خودم هیچ نقشی را ادعا نمیکنم، ولی اگر از من خواسته شود که نقش خاصی را بر عهده بگیرم، مثلاً از جانب این جمع سخنگویی کنم و معرف این برنامهی جمعی باشم، با کمال میل خواهم پذیرفت. برای اینکه برای من مهم این نیست که من چهکاره هستم. اگر توانسته باشم در این قضیه قدم مفیدی برداشته باشم، فکر میکنم بهترین خدمت را در این راه کردهام. این دقیقاً همان چیزی است که این دوستان از من انتظار دارند، گیرم که از زاویههای مختلف فکری؛ و فکر میکنم خیلیهایشان به این نتیجه رسیدهاند که کمترین کسی است در موقعیت استثناییای که من دارم که بتواند این کار را برایشان انجام بدهد. کسی که هم در سطح بینالمللی او را میشناسند و هم میتواند این کار را از طرف جمع انجام بدهد، بدون اینکه محوریت یا ایدهی خاص و یا نهاد خاصی را در این میان مطرح کند.
شما همیشه مخالف حملهی نظامی به ایران بودهاید. آیا تنشزایی در منطقه، به سود فعالیتهای حقوق بشری در ایران خواهد بود؟
خیر؛ من فکر میکنم هرچه این تنشها بیشتر بشود، نهایتاً باز قربانی اصلی مردم ایران خواهند بود. خیلی جدی بگویم، من واقعاً نگران مملکتام هستم. نه به خاطر اینکه اسرائیل حمله کند، نه به خاطر اینکه دارند یک فرهنگی سنی بر علیه شیعه و ایران بر ضد عرب راه میاندازند، با تمام تشنجاتی که به وجود آمده، نه اینکه مسئلهی جزایر (تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی) دوباره دارد مطرح میشود، بلکه مسئلهی واقعی این است که اگر به خود ایران بروید، میبینید که ایران دیگر کمکم دارد فراموش میشود و مسئله دارد تبدیل میشود به آذربایجان، کردستان و غیره، یعنی اصلاً انگار مملکت دارد شروع میکند برود به سمت یک فروپاشی.
هیچ وقت سابقه نداشته که ما واقعاً نگران تمامیت کشورمان باشیم، یعنی از طرف خود مردم، این زمینه فراهم بشود. زمانی بود که متأسفانه مثلاً قرارداد ترکمنچای بسته میشد و بخشی از مملکت میرفت. یا حتی خود جمهوری اسلامی دارد خزر را به همین آسانی وامیدهد. متأسفانه جمهوری اسلامی با تمام ادعایش، بیشترین زمینهی ضعیفکشی را بهوجود آورده که دنیا به خودش جرأت میدهد خلیج را بگوید "عرب" و نه "فارس" (ببخشید اینطوری میگویم). اما مسئلهی ما این حرفها نیست، مسئلهی ما ارزشهایی است که بتواند در آن مملکت تضمین کند که یک شهروند ایرانی، چه کرد باشد، چه آذری، چه بلوچ، چه مسیحی باشد چه کلیمی، چه بهایی، چه سنی، چه بیدین باشد، چه دگرجنسگرا باشد، چه همجنسگرا، چه زن باشد و چه مرد، در این مملکت اصلاً آدم به حساب نمیآید؛ به غیر از خودیهای حکومتی. ۹۰درصد مردم ایران در تمام بخشهایشان، به شکلی از این حاکمیت خارجاند! این چه وضعی است که یک آیتالله شیعه ( آیتالله بروجردی) در زندان دارد شکنجه میشود؟ ببینید کار به کجا رسیده است؟
این معضلات منِ ایرانی است، نه اینکه جمهوری اسلامی چند درصد دارد تغلیظ میکند. اینجاست که من نگران کشورم هستم، اینجاست که من میگویم مسئله فراایدئولوژیک است. ما فردا که برویم تکلیف ممکلتمان را روشن کنیم، بالاخره تکلیف مشخص است، یک جمهوری است یا یک پادشاهی پارلمانی است و اصلاً من نمیخواهم حدس بزنم که نتیجه چه میشود، چون برای من محتوا مهم است و نه شکل نهایی آن. ولی فردا من و شما که میخواهیم به عنوان یک ایرانی، به مملکت خودمان برویم، روزی بالاخره دعوا بر سر اجرای پروژهی دولتی است و احزاب مختلف باید تشکیل بشوند. بعضیها گرایش سوسیال دمکراسی دارند، بعضیها گرایش لیبرال دمکراسی دارند و غیره. به احتمال خیلی قوی، ایران یک ایران چند حزبی خواهد بود. روزی کسی به عنوان یک مشروطهخواه میرود عضو فلان حزب میشود. چون ما هرروز که نمیتوانیم شکل نظام را به رأی بگذاریم. من بعضی وقتها به این دوستان مشروطهخواه میگویم که فرض کنید شما گفتید پادشاهی و پادشاهی هم آمد، روز بعد چی؟ یا به جمهوریخواهان میگویم فرض کنید به جمهوریتان رسیدید، روز بعد چی؟ با کدام برنامه؟
منتها اولویت امروز ما مسئلهی آزادی است، مسئلهی دمکراسی است، مسئلهی حقوق بشر است، مسئله این است که مملکت ما نرود در جهت تجزیه و جنگ داخلی. اگر فردا یک سناریوی اضطراری پیش بیاید و ناگهان یک خلاء بهوجود بیاید (آقای خامنهای حالش خوب نیست، مریض است و ممکن است هرآن برود)، یا یک کودتای داخلی در خود رژیم بشود، بخشی از سپاه بیاید، دیکتاتوریای شبیه حافظ اسدی راه بیاندازند، فرض کنید زنان ایران هم دیگر مجبور نشوند چادر سرشان بگذارند یا مشروبات الکلی آزاد بشود، اینکه مشکل مملکت را حل نمیکند. تا مدتی ممکن است باز هم دوام بیاورند، بعدش چی؟ چرا این همه هزینه، چرا باز باید یک نسل دیگر نفله بشود؟ اصلاً کدام ایران خواهد بود که من و شما بر سر آن بخواهیم دعوا کنیم؟ پس اولویت کجاست؟ اولویت ما امروز این است که از یکسو، خود ما مردم ایران هرچه بیشتر باید بجنبیم. به امید امریکا و فرانسه و اسرائیل و چین و روسیه که نمیتوانیم بنشینیم.
ما باید قبل از باید بدانیم که حرفمان را باید بزنیم، کار درستمان را باید انجام بدهیم و وقتی این اراده و عزم نشان داده شود، خیلی مسائل تغییر پیدا میکند. ما امروز با جامعهای سروکار داریم که تضعیف شده، سرکوب شده، افسردگی در مملکت بیداد میکند، اگر نخواهم از هزار مشکل دیگری که همه میدانیم، اسمم ببرم. نمیتوان گفت که این مردم آسیب ندیدهاند. ولی با وجود این، هنوز به شکلی روی پای خودشان ایستادهاند، به امید اینکه شاید این اوضاع عوض بشود. بنابراین اخلاقاً، وجداناً هر ایرانیای که واقعاً دلش برای مملکتش میسوزد، کار ندارم چپی است یا راستی و یا جمهوریخواه است، اگر واقعاً دلش برای مملکت میسوزد، باید اولویت را درست تشخیص بدهیم. همهی ما، نه فقط من، همهی ما باید فرامسلکی و فراایدلوژیک فکر کنیم. من از شمای نوعی نمیخواهم که ایدئولوژی خاص خودت را طرد کنی، یا با گروه دیگری ائتلاف کنی و یا سازمان خودت را ترک کنی، اصلاً این را نمیگویم، من فقط دارم میگویم که اولویت امروز چیست.
اولویت امروز آزادی است. اولویت امروز ما این است که ما باید حق حاکمیت را به مردم ایران برگردانیم که اولین مسئله و آخرین مسئله از طریق صندوق رأی مشخص میشود که آن حق را ما حتی نداریم. اول به آن بچسبیم و از دنیا بخواهیم که شما حسابتان را در درازمدت باید با ما روشن کنید، برای اینکه ما فردا آزاد خواهیم شد. این اجباراً حکم تاریخ است. ممکن است به عمر من قد ندهد، البته فکر میکنم خواهد داد، ولی آمدیم قد نداد، مهم نیست، بالاخره خواهد شد. یک روزی این دنیا باید به ملت ایران جواب پس بدهد. ما نمیتوانیم عقب بکشیم و به امید این و آن بنشینیم. هیچ جامعهای بدون هزینه آزاد نشده. آزادی هم هزینه دارد و باید آن را پرداخت. بنابراین من میگویم که هزینهی آزادی را همهمان باید بپردازیم. منتها میتوانیم این هزینه را خیلی کمتر بکنیم و خیلی زودتر به این آزادی دست پیدا کنیم، اگر امروز این اتحاد را برای این خواسته در بین خودمان داشته باشیم و در منافع کلمان خواهد بود که هرکدام بتوانیم زودتر به منافع و خواستههای خودمان برسیم. این حرفی است به نظر من در دنیا ثابت شده و اتفاقاً در پرسش شما هم مشخص بود که این ایرادی است که هم ایرانی و خارجی به ما میگیرد که این اپوزیسیون متلاشی است. اگر ما درست عمل نکنیم، مسلماً تقصیر از خود ماست. تقصیر با دنیا نیست. برای اینکه دنیا که عاشق چشم و ابروی من و شما نیست. ما نباید فکر کنیم که اینها دلشان برای منافع خودشان کمتر میسوزد تا برای ما. مسلماً که نه! شاید اگر ما هم جای اینها بودیم، همین فکر را میکردیم. ولی دنیا سیاه و سفید هم نیست. ما نمیتوانیم بگوییم که فقط از دریچهی نظری خودمان باید فکر کنیم و بقیه هم حق ندارند منافعی داشته باشند.
مهم این است که به چه نحوی میتوانیم به بهترین منافع خودمان برسیم، بدون اینکه منافع دیگران را به خطر بیاندازیم. اگر بر این مبنا پیش برویم، باید به خودمان بیاییم و ببینیم ما ایرانیها چهکار میتوانیم بکنیم که هم به نفع خودمان باشد و هم به دنیا بگوییم که نگران از تغییر اوضاع در ایران نباشید. برای اینکه ایران مصر نیست، ایران سوریه نیست، ایران لیبی نیست، ایران خیلی از این کشورهایی که تازه دارند وارد این تونل میشوند، نیست که بگویید حال اگر اخوانالمسلمین برنده شدند، چه خواهد شد. نه؛ ما سی و سه سال است که زیر حکومت مذهبی تقاص پس دادهایم و میدانیم اهمیت مسئله چیست و بر خلاف این رژیم که مدعی است هرکسی از سکولاریسم حرف میزند، ضد دین است، ابداً! ما به دین مردم کاری نداریم. دین یک چیز شخصی است. حق هر انسانی است که دین داشته باشد یا نداشته باشد. ما با ضدیت با هیچ دینی نداریم، ما ضدیت با حکومت دینی داریم.
ما حکومتی میخواهیم که در آن حق تمام شهروندان برابر باشد و حقوق بشر رعایت بشود. آن هم نهایتاً تصمیمی است که مردم ایران باید بگیرند. به آنها تحمیلی هم نمیکنیم. این خواستهای است که باید به دنبال آن باشیم و فکر میکنم اینجاست که هم خود ما به عنوان مردم ایران باید این هزینه را بپردازیم و این کار را انجام بدهیم تا دیر نشده، و از طرفی هم به جهانیان بگوییم که این وظیفهی اخلاقی و حتی قانونی شماست که از این خواسته پشتیبانی کنید. برای اینکه شما عضو سازمان ملل هستید شما نمیتوانید نسبت به این مسئله بیتفاوت باشید و این یک امتحان واقعی است برای اینکه کدام دولتها و کدام کشورها این مسئله را جدی میگیرند.
اپوزیسیون ایران هم مدعی است که مسئلهی حقوق بشر مهمتر از مناقشهی اتمی است. چگونه میتوان جامعهی بینالمللی را در این راستا متقاعد کرد؟
اگر فرض بگیرید که ایران در زمان قدیم، که البته هدف ایران این نبود، یک کشور اتمی میشد، در اینصورت دولت اسراییل مشکلی با ایران در آن زمان نمیداشت. چون اطمینان داشت. مشکل دنیا با این رژیم عدم شفافیت و عدم اطمینان است. البته من طرفدار تکنولوژی هستهای حتی به مفهوم غیرنظامیاش نیستم، چه برسد به نظامیاش. دلایل آن هم میتوانم توضیح بدهم، منتها بحث مفصلی است که چرا من فکر میکنم، به لحاظ منافع ملیمان، به نفع کشورمان نیست.
من چند دلیل را برایتان میشمارم؛ اول از همه، من فکر میکنم که ایران کشوری است در منطقه که به شکل طبیعی، به خاطر موقعیت سوقالجیشی، منابع طبیعی و نیروهای انسانیاش، امتیازی طبیعی نسبت به همسایگانش دارد. همهی همسایگان، حتی ترکیه. ما چرا بخواهیم با اتمی شدن به مفهوم نظامیاش، این آوانتاژ طبیعی را از دست بدهیم، وقتی بقیه ندارند. چون سعودی، مصر و دیگران این کار را خواهند کرد، تا با ما مساوی شوند، در این صورت این امتیاز طبیعی را از دست میدهیم. دوم اینکه آن زمانی که دنیا هنوز در جنگ سرد بود، در آن دنیای دوقطبی، وقتی ایران در زمان پدرم، در آخر دههی شصت میلادی، شروع به برنامهریزی اتمی کرد، عدهای از متخصصینمان این سئوال را از پدرم کردند که ما میدانیم پاکستان دارد این کار را میکند، آیا ما هم بایستی این را در نظر بگیریم؟ منطق پدر من این بود که فایدهاش چیست؟ بر فرض ما هم چندتا موشک داشته باشیم، ما که نمیتوانیم جلوی چندینهزار موشک شوروی را بگیریم. آن موقع تهدید اصلی برای ما شوروی بود. همهی ایرانیان میدانند که ما صدام حسین را به شکل غیراتمیاش توانستیم کنترل کنیم که حتی آمد و قرارداد ۱۳۷۵ الجزایر را امضا کرد و تا زمان انقلاب، حداقل آخرین چیزی که میتوانست جنبهی خطر و خصومت نسبت به ایران داشته باشد را تا زمان آمدن این حکومت بر سر کار کنترل کردیم.
پاکستان هم دعوای اصلیاش با هند بر سر کشمیر است و ارتباطی به ایران ندارد. اسرائیل هم که هیچوقت تهدیدی برای ایران نبود که ما بخواهیم بگوییم چون اسراییلیها دارند، ما هم باید داشته باشیم. سوماً من فکر نمیکنم که به عنوان یک ایرانی شب راحتتر خوابم ببرد، وقتی بدانم نصف این منطقه که اکثرشان کشورهای غیردمکراتیک هستند، آنها هم احتمالاً یک موشک به سمت من دارند. من خواب راحتتر نخواهم داشت، اگر فکر کنم تمام این کشورها یک موشک دارند. چهارم، هزینهی داشتن یک تأسیسات اتمی سرسامآور است و برای کشورهایی مثل ما غیرقابل توجیه. نهایتاً، من فکر میکنم که یک ایران دمکراتیک، وقتی بتواند زمینهی ثباتی را در منطقه فراهم کند و از طریق آن بشود به یک راهکار معقول و منصفانه برای طرفین معادله (مقصودم فلسطینیها و اسرائیلیها هستند) رسید، برای یک طرح صلح واقعی و متداوم، در همان قالب پیشنهادی که اتفاقاً زمانی که ملک عبدالله ولیعهد عربستان سعودی بود و بر آن مبنا، توافقی شد که اکثریت دنیا، منجمله خود اسرائیل هم تا حدی قبول داشت، منتها اسرائیل با این شرایط، نمیتواند آن را پیاده کند. نهایتاً میتوان صلح را فراهم کند و اصلاً بر اساس آن، وضعیتی در منطقه پیش بیاید که ما بتوانیم در منطقهی خودمان همکاریهای استراتژیک هم نظامی و هم غیرنظامی داشته باشیم که اصلاً هزینه را برای کل این ممالک که ایران هم در آن سهم دارد، پایین بیاورد که به جای اینکه هزینهی تأسیسات و تسلیحات نظامی باشد، هزینهی مسائلی بشود که مسائل ما سخت به آن محتاج خواهد بود. مسائلی از جنبهی عدالت اجتماعی، وضع کارگران، بیمههای مختلف.
آخرین نکتهای که البته ربطی به جنبهی نظامی اتمی شدن ندارد، اینکه من شخصاً حتی با انرژی هستهای مشکل دارم. به خاطر اینکه فکر میکنم تکنولوژیای است که ثابت شده که مهار کردن آن از نظر تکنیکی بسیار مشکل است. به خصوص تکنولوژیای که فعلاً ایران دارد از نوع چرنوبیل است. ایران یک کشور زلزلهخیز با جمعیت زیاد است و دسترسی به آب در جاهای کمجمعیت خیلی کم است و اصلاً جور درنمیآید. حال ممکن است این پرسش پیش بیاید که پس چرا آن موقع شروع کردید. شاید علت آن این بود که در آن زمان میخواستیم نفت به عنوان فقط یک سوخت مصرف نشود.
به همین دلیل بود که ایران رفت و قرارداد امپیتی را امضا کرد. بهرهبرداری از راکتور بوشهر قرار بود در سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۲ میلادی، یعنی تقریباً سی سال پیش شروع بشود که هنوز هم که هنوز است، بعد از این همه هزینه، ما یک مگاوات برق هستهای را نتوانستهایم تولید کنیم.
البته این بحثی است خیلی حاشیهایتر، ولی به هرحال مهم است که مطرح بشود. برای اینکه این پوپولیسم و سعی در بازی کردن با غرور ملی که بازیای است با احساسات و بدون منطق، بازیای است که ممکن است دنیا را سر این مسئله گمراه کنید که این مسئله برای ما جنبهی غیرتی دارد. اگر در ایران با آدمهایی که بتوانند صدایشان دربیاید، صحبت کنید، میگویند مشکلات ما جای دیگری است، مشکل ما تغلیظ نیست. ما این همه کارگر بیکار داریم، این همه کارخانهی تعطیل شده داریم، چین دارد این همه کالا وارد میکند که اصلاً تمام صنعت و تولید خودمان را کشته است. روسها چه دارند با ما میکنند؟ یادمان نرود که مردم ایران باهوشاند. وقتی حکومت از مردم ایران میخواست که بگویند «مرگ بر آمریکا»، گفتند: «مرگ بر چین». یا وقتی از آنها میخواستند که «مرگ بر اسراییل» بگویند، گفتند «مرگ بر روسیه». مردم این را فهمیدهاند. بنابراین من فکر میکنم بگذریم از رتوریک رژیم، قضیه باید برای ما روشن باشد و این را باید به دنیا اعلام کرد. فکر میکنم اسرائیلیها میدانند که خطر ایران نیست، خطر رژیم جمهوری اسلامی است. کسی با مردم ایران خصومت ندارد، مشکل حکومتی است که سر کار است و نه مردم ایران.
به هرحال، اینها چیزهایی است که به نظر من، جزو معضلات اصلی کنونی است. مذاکرات اینبار هم تا جایی که من اطلاع پیدا کردم، به نتیجه نرسیده. تعجبی هم نمیکنم. مشکل اساسیای که دنیا متوجه آن نیست، این است که چنین نظامی نمیتواند در این دنیای متعارف، بر اساس آن انتظارات و ارزشهایی که دنیا قائل به آن است، یک همزیستی داشته باشد. اصلاً ضدیت این حکومت با دنیای آزاد به خاطر این نیست که از قیافهی یک آمریکایی خوشاش نمیآید. بلکه به خاطر این است که تمام اصول و باورهایی مثل حقوق بشر، آزادی و غیره را قبول ندارد. دقیقاً این چیزهایی که حیات رژیم به نبود آنها بستگی دارد. چطور میتواند با شما یک همزیستی داشته باشد؟ بر فرض که فردا تلغیظ را هم کنار گذاشت، آیا تروریسماش از بین میرود؟ تروریسماش از بین برود، آیا صدور ایدئولوژیاش از بین میرود؟ هرجایش را نگاه کنید، جور دیگری باید خروج کند. چون بقایاش بستگی دارد به ادامهی آن صدور ایدئولوژی و اگر اینکار را نکند، از بین رفته است. در ایران که باخته، سر نزاعش با شما (خارجیها) است، ولی به ظاهر، فکر میکنید که این مشکلات، فقط برای مردم ایران است.
در هرحال اینها مسائلی است که باید برای جهانیان بیشتر روشن کرد، ولی مقدار زیادی از آن بستگی دارد به توانمند شدن مردم از یک سو و ضمناً عملکرد نیروهای آزادیخواه از سوی دیگر. که اگر اینکار را نکنند، خدمتی به مملکتشان نکردهاند. چون به دنیا بهانهای میدهند که گزینهی دیگری نیست و ما ناچاریم با این رژیم یا بسازیم یا معامله کنیم.
گیدو وستروله، وزیر امورخارجه آلمان، پس از پایان مذاکرات اتمی
کشورهای پنج به علاوه یک با مقامات جمهوری اسلامی در بغداد، از ایران
خواستار برداشتن گامهای مشخصتر شد.
پس از آنکه نشست بغداد نتوانست انتظارات پنج عضو دائمی شورای امنیت و
آلمان را برآورده سازد، همه نگاهها متوجه دور بعدی این گفتوگوهاست. پس
از انتشار مواضع آمریکا نسبت به مذاکرات بغداد، وزیر امورخارجه آلمان نیز
مواضع خود را نسبت به مذاکرات بغداد و انتظارات سیاسی آلمان از نشست آتی در
مسکو را اعلام کرده است.
وزیر امورخارجه آلمان ضمن اشاره به دشواریها و موانع کسب توافق در مذاکرات اتمی بغداد، ابراز رضایت کرد که دیگر گفتوگوها از بحثهای عمومی فراتر رفته و مذاکره پیرامون مسائل اساسی مورد اختلاف آغاز شده است. وستروله البته تصریح کرد که بحث کارشناسانه پیرامون موضوعهای پایهای و اصلی، الزاما به معنای آن نیست که این گفتوگوها به کسب توافق و نتیجهای مشخص میانجامند.
وزیر امورخارجه آلمان در عین حال تاکید کرد که دستیابی به یک راه حل دیپلماتیک و سیاسی برای مناقشه هستهای ایران نیازمند یک گفتوگوی مشخص و سازنده است.
وستروله ابراز امیدواری کرده است که ایران با برداشتن گامهای مشخص زمینههای کسب توافق در نشست بعدی کشورهای پنج به علاوه یک را با مقامات آن کشور فراهم آورد. قرار است این مذاکرات روزهای ۱۸ و ۱۹ ژوئن در مسکو برگزار شوند.
سفر یوکیا آمانو، رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران و اظهارات وی پس از دیدار با سعید جلیلی به این امید دامن زده بود که مذاکرات بغداد بتواند زمینههای کسب توافق با مسئولان ایران را فراهم سازد. آمانو حتی از امضای قریبالوقوع توافقنامهای با ایران خبر داده بود. حال سخن از بیفرجام بودن مذاکرات بغداد در میان است. خبرگزاری رویترز نیز به موازات انتشار سخنان وزیر امورخارجه آلمان به دشواریهای حاکم بر گفتوگوهای بغداد اشاره کرده و تصریح کرده بود که این مذاکرات بدون کسب نتیجهای مشخص پایان یافته است.
سخنان کاترین اشتون، هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا پس از پایان مذاکرات بغداد با ارزیابی آمانو مغایرت داشت. وی گفته بود که نشست بغداد نشان داد که هنوز اختلاف نظرهایی جدی بر سر برنامه هستهای ایران وجود دارد.
یکی از موارد مورد اختلاف موضوع تحریمهای اقتصادی و مالی ایران است. جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات بغداد از نمایندگان کشورهای پنج به علاوه یک خواسته بود، به تحریمها پایان دهند. این در حالی است که هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجه آمریکا، پس از مذاکرات بغداد رسما اعلام کرده بود که آمریکا سیاست تحریمهای تعیین شده علیه ایران را بی کم و کاست دنبال خواهد کرد. خبرگزاری رویترز در عین حال عنوان کرده است که هیچ مدرکی دال بر تغییر مواضع اتحادیه اروپا در ارتباط با تحریم واردات نفت و گاز از ایران وجود ندارد و این کشورها نیز طبق تصمیم پیشین سیاست تحریم نفت و گاز ایران را از اول ماه ژوئیه به مورد اجرا خواهند گذاشت.
وزیر امورخارجه آلمان ضمن اشاره به دشواریها و موانع کسب توافق در مذاکرات اتمی بغداد، ابراز رضایت کرد که دیگر گفتوگوها از بحثهای عمومی فراتر رفته و مذاکره پیرامون مسائل اساسی مورد اختلاف آغاز شده است. وستروله البته تصریح کرد که بحث کارشناسانه پیرامون موضوعهای پایهای و اصلی، الزاما به معنای آن نیست که این گفتوگوها به کسب توافق و نتیجهای مشخص میانجامند.
وزیر امورخارجه آلمان در عین حال تاکید کرد که دستیابی به یک راه حل دیپلماتیک و سیاسی برای مناقشه هستهای ایران نیازمند یک گفتوگوی مشخص و سازنده است.
وستروله ابراز امیدواری کرده است که ایران با برداشتن گامهای مشخص زمینههای کسب توافق در نشست بعدی کشورهای پنج به علاوه یک را با مقامات آن کشور فراهم آورد. قرار است این مذاکرات روزهای ۱۸ و ۱۹ ژوئن در مسکو برگزار شوند.
سفر یوکیا آمانو، رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران و اظهارات وی پس از دیدار با سعید جلیلی به این امید دامن زده بود که مذاکرات بغداد بتواند زمینههای کسب توافق با مسئولان ایران را فراهم سازد. آمانو حتی از امضای قریبالوقوع توافقنامهای با ایران خبر داده بود. حال سخن از بیفرجام بودن مذاکرات بغداد در میان است. خبرگزاری رویترز نیز به موازات انتشار سخنان وزیر امورخارجه آلمان به دشواریهای حاکم بر گفتوگوهای بغداد اشاره کرده و تصریح کرده بود که این مذاکرات بدون کسب نتیجهای مشخص پایان یافته است.
سخنان کاترین اشتون، هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا پس از پایان مذاکرات بغداد با ارزیابی آمانو مغایرت داشت. وی گفته بود که نشست بغداد نشان داد که هنوز اختلاف نظرهایی جدی بر سر برنامه هستهای ایران وجود دارد.
یکی از موارد مورد اختلاف موضوع تحریمهای اقتصادی و مالی ایران است. جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات بغداد از نمایندگان کشورهای پنج به علاوه یک خواسته بود، به تحریمها پایان دهند. این در حالی است که هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجه آمریکا، پس از مذاکرات بغداد رسما اعلام کرده بود که آمریکا سیاست تحریمهای تعیین شده علیه ایران را بی کم و کاست دنبال خواهد کرد. خبرگزاری رویترز در عین حال عنوان کرده است که هیچ مدرکی دال بر تغییر مواضع اتحادیه اروپا در ارتباط با تحریم واردات نفت و گاز از ایران وجود ندارد و این کشورها نیز طبق تصمیم پیشین سیاست تحریم نفت و گاز ایران را از اول ماه ژوئیه به مورد اجرا خواهند گذاشت.
مذاکرهکننده ارشد ایالات متحده در گفتگوهای مربوط به مناقشه
هستهای ایران، پس از نشست بغداد به تل آویو رفت. رسانههای اسراییلی تاکید
کردهاند که محور دیدار خانم شرمن با مقامهای این کشور، مذاکرات هستهای
با ایران است.
دیدار وندی شرمن، مذاکره کننده ارشد آمریکا و معاون امور سیاسی وزارت
خارجه این کشور از اسرائیل از جمله آخرین نشستها در زمینه مناقشه هستهای
با ایران در روزهای اخیر قلمداد میشود.
خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از وزارت خارجه آمریکا نوشته است که این سفر با هدف گفتگو با مقامهای ارشد اسرائیلی در خصوص مسائل دوجانبه و منطقهای است. ولی خبرگزاری فرانسه نوشته که با وجود عدم اشاره مستقیم وزارت خارجه به موضوع مذاکرات هستهای با ایران، هدف اصلی سفر خانم شرمن به این کشور آگاه ساختن رهبران اسرائیل از نتایج مذاکرات بغداد است.
تاکید بر امنیت اسرائيل
در بیانیه وزارت امور خارجه آمريكا که روز جمعه (۲۵ مه/۵ خرداد) منتشر شد، معاون امور سیاسی وزارت خارجه آمريكا بار ديگر بر تعهد این کشور در قبال امنيت اسراييل تاکید کرده است. در عین حال کورت هویر سخنگوی سفارت آمریکا در تلآویو گفته است که به طور دقیق از برنامه سفر خانم شرمن اطلاع ندارد و نمیداند او با کدام مقام اسرائیلی دیدار خواهد کرد. اما رادیوهای اسرائیلی از دیدار معاون امور سیاسی وزارت خارجه آمریکا با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر این کشور خبر دادهاند.
مقامهای اسرائیلی نسبت به مذاکرات گروه ۱+۵ چندان خوشبین نیستند و آن را به مثابه فرصتی برای ایران قلمداد میکنند که کمک میکند این کشور به اهداف برنامه اتمیاش دست یابد. اهدافی که اسرائیل آنها را نظامی میداند و غرب میخواهد از غیرنظامی بودنشان اطمینان حاصل کند.
دور بعدی مذاکرات قرار است در ۱۸ و ۱۹ ماه ژوئن (۲۹ و ۳۰ خرداد) در مسکو ادامه پیدا کند.
خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از وزارت خارجه آمریکا نوشته است که این سفر با هدف گفتگو با مقامهای ارشد اسرائیلی در خصوص مسائل دوجانبه و منطقهای است. ولی خبرگزاری فرانسه نوشته که با وجود عدم اشاره مستقیم وزارت خارجه به موضوع مذاکرات هستهای با ایران، هدف اصلی سفر خانم شرمن به این کشور آگاه ساختن رهبران اسرائیل از نتایج مذاکرات بغداد است.
تاکید بر امنیت اسرائيل
در بیانیه وزارت امور خارجه آمريكا که روز جمعه (۲۵ مه/۵ خرداد) منتشر شد، معاون امور سیاسی وزارت خارجه آمريكا بار ديگر بر تعهد این کشور در قبال امنيت اسراييل تاکید کرده است. در عین حال کورت هویر سخنگوی سفارت آمریکا در تلآویو گفته است که به طور دقیق از برنامه سفر خانم شرمن اطلاع ندارد و نمیداند او با کدام مقام اسرائیلی دیدار خواهد کرد. اما رادیوهای اسرائیلی از دیدار معاون امور سیاسی وزارت خارجه آمریکا با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر این کشور خبر دادهاند.
مقامهای اسرائیلی نسبت به مذاکرات گروه ۱+۵ چندان خوشبین نیستند و آن را به مثابه فرصتی برای ایران قلمداد میکنند که کمک میکند این کشور به اهداف برنامه اتمیاش دست یابد. اهدافی که اسرائیل آنها را نظامی میداند و غرب میخواهد از غیرنظامی بودنشان اطمینان حاصل کند.
دور بعدی مذاکرات قرار است در ۱۸ و ۱۹ ماه ژوئن (۲۹ و ۳۰ خرداد) در مسکو ادامه پیدا کند.
بر اساس گزارشها قیمت مسکن در ایران از ابتدای فروردین ۱۵ درصد
افزایش پیدا کرده است. پیشبینی میشود با اجرای فاز دوم طرح هدفمندسازی
یارانهها قیمت مسکن و اجارهبها تا ۶۰ درصد افزایش یابد.
به گزارش روزنامه "تهران امروز"، قيمت اجاره مسکن از فروردين ماه امسال شروع به رشد كرده و تا ۱۵ درصد افزایش داشته است.
روزنامه تهران امروز در شماره پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۱ در گزارشی با عنوان "فرمان آقای وزير برای كاهش اجارهبها" از قول علی نیکزاد وزير راه وشهرسازی ایران نوشته است: « اتفاق خاصی در بازار مسكن كشور نيفتاده است كه به سبب آن برخیها بخواهند قيمتها را بالا ببرند.»
بنا به این گزارش، اتفاقات سال گذشته در بازار مسكن میخواهد يکبار ديگر برای اجارهنشينان و متقاضيان مسكن تكرار شود، چون در سال گذشته نیز پس از آنکه قیمت خرید و اجارهبهای مسکن در برخی نقاط شهر تهران حدود ۶۰ درصد افزايش پیدا کرد، ابتدا مسئولان وزارت راهوشهرسازی منكر افزايش شديد قيمت اجارهبها و خريد مسكن شدند.
در همین زمینه حسن محتشم عضو هيئت مديره كانون سراسری انبوهسازان پیشبینی کرده است با اجرای فاز دوم طرح هدفمندسازی یارانهها و سرازیر شدن نقدینگیها به سمت بازار مسکن، قیمت اجارهبها تا ۶۰ درصد افزایش مییابد.
روزنامه تهران امروز در گزارش خود به تلاش مسئولان برای مسدود کردن سايتهایی اشاره کرده است که قيمتهای اجارهبها و خريد مسكن را در اختيار متقاضيان قرار میدهند.
محمدحسین مولاخواه مدیرکل بازرسی ویژه سازمان حمایت مصرفکنندگان وتولیدکنندگان نیز اعلام کرده است از این پس هیچ شرکت، انجمن و اتحادیهای بدون دریافت مجوز حق اعلام عمومی هرگونه قیمت مسکن و اجاره بهای مسکن از طریق پیامک و سایت اینترنتی را ندارند.
محمدحسین مولاخواه، بانک مرکزی و وزارت راه و شهرسازی را مراجع رسمی دولتی برای اعلام قیمت مسکن عنوان کرده است.
قیمت مسکن در تهران بالاتر از سانفرانسیسکو
در روزهای اخیر رحیم قربانی مدیرعامل صندوق توسعه ملی نیز در گفتوگو با خبرگزاری مهر با انتقاد از گرانی مسکن گفته بود: «شایسته نیست که مسکن تا این حد گران باشد. قیمت آپارتمان در تهران ۵ / ۱ برابر قیمت آپارتمان در سانفرانسیسکو شده که گران ترین شهر آمریکا است.»
بر اساس آمارها، هزینه تامین مسکن بزرگترین قسمت سبد هزینههای یک خانواده ایرانی را تشکیل میدهد. طرح مسکن مهر، از جمله راههای مورد ادعای دولت جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تورم قیمت مسکن و اجارهبها است.
در طرح دولت محمود احمدینژاد موسوم به «مسکن مهر» قرار بود سالی یک میلیون واحد مسکونی در ایران ساخته شود. طرحی که تا به امروز عملی نشده است.
در آخرین روزهای سال ۱۳۹۰، ابوالفضل صومعلو معاون وزیر راه و شهرسازی گفته بود که حدود ۱۰۰ هزار واحد مسکن مهر آمادهاند، اما به دلیل کمبود زیرساختها افتتاح نشدهاند.
مسکن مهر را ابتدا تحویل دادند، بعد پس گرفتند
در روزهای اخیر خبرگزاری مهر از پس گرفتن خانه فردی گزارش داد که در جریان سفر محمود احمدینژاد به مشهد بهعنوان یکی از دریافتکنندگان مسکن مهر معرفی شده بود.
جهانبخش جهانی کارگر ساختمانی روز چهارشنبه ۳ خرداد به خبرگزاری مهر گفته بود: «در زمان افتتاح واحدهای مسکونی توسط محمود احمدینژاد، وسایلم را به این منزل منتقل و در گزارش تبلیغی وزارت مسکن و شهرسازی نیز که به همین مناسبت تهیه و از شبکه ۳ تلویزیون دولتی ایران پخش شد، من و همسرم مورد مصاحبه قرار گرفتیم. در حالیکه ما از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدیم به ما اعلام شد باید خانه را تخلیه کنیم.»
پیشتر محمود احمدینژاد ۱۲ تیر ۱۳۹۰ از طرح دیگری برای خانهدار کردن ایرانیان خبر داده و اعلام کرده بود در طرح جدید دولت برای ساخت ویلا، به هر خانواده ایرانی زمینی هزار متری برای ساخت خانه و احداث باغ داده میشود.
روزنامه تهران امروز در شماره پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۱ در گزارشی با عنوان "فرمان آقای وزير برای كاهش اجارهبها" از قول علی نیکزاد وزير راه وشهرسازی ایران نوشته است: « اتفاق خاصی در بازار مسكن كشور نيفتاده است كه به سبب آن برخیها بخواهند قيمتها را بالا ببرند.»
بنا به این گزارش، اتفاقات سال گذشته در بازار مسكن میخواهد يکبار ديگر برای اجارهنشينان و متقاضيان مسكن تكرار شود، چون در سال گذشته نیز پس از آنکه قیمت خرید و اجارهبهای مسکن در برخی نقاط شهر تهران حدود ۶۰ درصد افزايش پیدا کرد، ابتدا مسئولان وزارت راهوشهرسازی منكر افزايش شديد قيمت اجارهبها و خريد مسكن شدند.
در همین زمینه حسن محتشم عضو هيئت مديره كانون سراسری انبوهسازان پیشبینی کرده است با اجرای فاز دوم طرح هدفمندسازی یارانهها و سرازیر شدن نقدینگیها به سمت بازار مسکن، قیمت اجارهبها تا ۶۰ درصد افزایش مییابد.
روزنامه تهران امروز در گزارش خود به تلاش مسئولان برای مسدود کردن سايتهایی اشاره کرده است که قيمتهای اجارهبها و خريد مسكن را در اختيار متقاضيان قرار میدهند.
محمدحسین مولاخواه مدیرکل بازرسی ویژه سازمان حمایت مصرفکنندگان وتولیدکنندگان نیز اعلام کرده است از این پس هیچ شرکت، انجمن و اتحادیهای بدون دریافت مجوز حق اعلام عمومی هرگونه قیمت مسکن و اجاره بهای مسکن از طریق پیامک و سایت اینترنتی را ندارند.
محمدحسین مولاخواه، بانک مرکزی و وزارت راه و شهرسازی را مراجع رسمی دولتی برای اعلام قیمت مسکن عنوان کرده است.
قیمت مسکن در تهران بالاتر از سانفرانسیسکو
در روزهای اخیر رحیم قربانی مدیرعامل صندوق توسعه ملی نیز در گفتوگو با خبرگزاری مهر با انتقاد از گرانی مسکن گفته بود: «شایسته نیست که مسکن تا این حد گران باشد. قیمت آپارتمان در تهران ۵ / ۱ برابر قیمت آپارتمان در سانفرانسیسکو شده که گران ترین شهر آمریکا است.»
بر اساس آمارها، هزینه تامین مسکن بزرگترین قسمت سبد هزینههای یک خانواده ایرانی را تشکیل میدهد. طرح مسکن مهر، از جمله راههای مورد ادعای دولت جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تورم قیمت مسکن و اجارهبها است.
در طرح دولت محمود احمدینژاد موسوم به «مسکن مهر» قرار بود سالی یک میلیون واحد مسکونی در ایران ساخته شود. طرحی که تا به امروز عملی نشده است.
در آخرین روزهای سال ۱۳۹۰، ابوالفضل صومعلو معاون وزیر راه و شهرسازی گفته بود که حدود ۱۰۰ هزار واحد مسکن مهر آمادهاند، اما به دلیل کمبود زیرساختها افتتاح نشدهاند.
مسکن مهر را ابتدا تحویل دادند، بعد پس گرفتند
در روزهای اخیر خبرگزاری مهر از پس گرفتن خانه فردی گزارش داد که در جریان سفر محمود احمدینژاد به مشهد بهعنوان یکی از دریافتکنندگان مسکن مهر معرفی شده بود.
جهانبخش جهانی کارگر ساختمانی روز چهارشنبه ۳ خرداد به خبرگزاری مهر گفته بود: «در زمان افتتاح واحدهای مسکونی توسط محمود احمدینژاد، وسایلم را به این منزل منتقل و در گزارش تبلیغی وزارت مسکن و شهرسازی نیز که به همین مناسبت تهیه و از شبکه ۳ تلویزیون دولتی ایران پخش شد، من و همسرم مورد مصاحبه قرار گرفتیم. در حالیکه ما از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدیم به ما اعلام شد باید خانه را تخلیه کنیم.»
پیشتر محمود احمدینژاد ۱۲ تیر ۱۳۹۰ از طرح دیگری برای خانهدار کردن ایرانیان خبر داده و اعلام کرده بود در طرح جدید دولت برای ساخت ویلا، به هر خانواده ایرانی زمینی هزار متری برای ساخت خانه و احداث باغ داده میشود.
در سوریه بازهم هزاران نفر در مخالفت با حکومت بشار اسد به
خیابانها رفتند. بان کیمون گفته است که برنامه جدیدی بجز طرح کوفی عنان،
فرستاده ویژه سازمان ملل برای برقراری صلح در سوریه در دست نیست.
تظاهرات در همه نقاط سوریه از جمله از دمشق، حلب و درعا ادامه دارد.
فعالان حقوق بشر و کمیتههماهنگی انقلاب از یورش نظامیان به اطراف حمص خبر
دادهاند. از عده تلفات احتمالی هنوز خبری منتشر نشده است. ادامه
درگیریها چشمانداز صلح در سوریه را با مانع جدی روبرو کرده است. بان کی
مون، دبیرکل سازمان ملل گفته است که جز طرح صلح کوفی عنان، طرح جدیدی برای
بیرون آمدن سوریه از بنبست در کار نیست.
قرار است کوفی عنان دوشنبه آینده وارد دمشق شود. به گفته منابع سوری او قصد دارد با نمایندگان مخالفان حکومت سوریه نیز دیدار کند. این درحالی است که گفته میشود بخش بزرگی از چهرههای مطرح اپوزیسیون از سوریه خارج شدهاند. همزمان بسیاری کارشناسان طرح عنان برای صلح را کارساز نمیدانند.
به عقیده کارشناسان استقرار ناظران سازمان ملل برای برقراری آتش بس در سوریه که بخشی از طرح عنان برای برقراری صلح به شمار میرود، تنها روی کاغذ مانده و از عملی شدن آن خبری نیست. بان کی مون در این زمینه به شبکه تلویزیونی "سی ان ان" گفته است که فرستادن ناظران سازمان ملل بیتاثیر نبوده، اما خشونت همچنان ادامه دارد.
به گفته دبیرکل سازمان ملل پایان دادن به وضعیت فعلی در سوریه مستلزم اراده واقعی از هر دو سو، هم مخالفان و هم حکومت، در برخورد با یکدیگر است.
از دیگر سو، گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان در روز جمعه ۲۵( مه/۵ خرداد) مجددا سفیر سوریه را احضار کرد. پیام او به حکومت سوریه کنار گذاشتن هرچه سریعتر سرکوب مخالفان و گردن گذاشتن به طرح کوفی عنان بود.
حق عضویت در سازمان ملل
بر اثر فشار بینالمللی و تحریمها علیه سوریه، این کشور قادر به پرداخت حق عضویت خود در سازمان ملل نیست. سوریه این رو این از آمریکا تقاضای باز کردن حسابی در این کشور را کرده است. سفیر سوریه در این زمینه به کمیسیون بودجه نشست سراسری سازمان ملل گفت که کشورش از سال ۱۹۴۵ تاکنون به سازمان ملل حق عضویت میپردازد و حالا به خاطر «تحریمهای یکجانبه و غیرعادلانه» دیگر توانایی پرداخت به موقع حق عضویت خود را ندارد. او از آمریکا خواست به مسئولیت خود در این زمینه به عنوان کشور میزبان سازمان ملل متعهد بماند.
«عبور از فشارها»
علیرغم فشارهای بینالمللی به حکومت سوریه، بشار اسد رئیس جمهوری این کشور مدعی شده است که سوریه توانسته از «فشارها و تهدیدها عبور کند.» به گزارش خبرگزاری رسمی سوریه "سانا" بشار اسد در پی دعوت محمود احمدینژاد برای سفر به تهران و در دیدار با رضا تقیپور، وزیر ارتباطات ایران و فرستاده شخصی احمدینژاد گفته است که سوریه قادر است از «بحران کنونی نیز خارج شود.»
به گزارش خبرگزاری سوریه، فرستاده محمود احمدینژاد بر موضع حمایت از بشار اسد تاکید کرده است.
محمود احمدی نژاد از بشار اسد دعوت کرده است تا در شانزدهمین نشست سران جنبش عدم تعهد در تهران حضور یابد. این نشست در شهریورماه امسال برگزار خواهد شد و ریاست آن برای مدت سه سال به جمهوری اسلامی ایران واگذار میگردد.
قرار است کوفی عنان دوشنبه آینده وارد دمشق شود. به گفته منابع سوری او قصد دارد با نمایندگان مخالفان حکومت سوریه نیز دیدار کند. این درحالی است که گفته میشود بخش بزرگی از چهرههای مطرح اپوزیسیون از سوریه خارج شدهاند. همزمان بسیاری کارشناسان طرح عنان برای صلح را کارساز نمیدانند.
به عقیده کارشناسان استقرار ناظران سازمان ملل برای برقراری آتش بس در سوریه که بخشی از طرح عنان برای برقراری صلح به شمار میرود، تنها روی کاغذ مانده و از عملی شدن آن خبری نیست. بان کی مون در این زمینه به شبکه تلویزیونی "سی ان ان" گفته است که فرستادن ناظران سازمان ملل بیتاثیر نبوده، اما خشونت همچنان ادامه دارد.
به گفته دبیرکل سازمان ملل پایان دادن به وضعیت فعلی در سوریه مستلزم اراده واقعی از هر دو سو، هم مخالفان و هم حکومت، در برخورد با یکدیگر است.
از دیگر سو، گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان در روز جمعه ۲۵( مه/۵ خرداد) مجددا سفیر سوریه را احضار کرد. پیام او به حکومت سوریه کنار گذاشتن هرچه سریعتر سرکوب مخالفان و گردن گذاشتن به طرح کوفی عنان بود.
حق عضویت در سازمان ملل
بر اثر فشار بینالمللی و تحریمها علیه سوریه، این کشور قادر به پرداخت حق عضویت خود در سازمان ملل نیست. سوریه این رو این از آمریکا تقاضای باز کردن حسابی در این کشور را کرده است. سفیر سوریه در این زمینه به کمیسیون بودجه نشست سراسری سازمان ملل گفت که کشورش از سال ۱۹۴۵ تاکنون به سازمان ملل حق عضویت میپردازد و حالا به خاطر «تحریمهای یکجانبه و غیرعادلانه» دیگر توانایی پرداخت به موقع حق عضویت خود را ندارد. او از آمریکا خواست به مسئولیت خود در این زمینه به عنوان کشور میزبان سازمان ملل متعهد بماند.
«عبور از فشارها»
علیرغم فشارهای بینالمللی به حکومت سوریه، بشار اسد رئیس جمهوری این کشور مدعی شده است که سوریه توانسته از «فشارها و تهدیدها عبور کند.» به گزارش خبرگزاری رسمی سوریه "سانا" بشار اسد در پی دعوت محمود احمدینژاد برای سفر به تهران و در دیدار با رضا تقیپور، وزیر ارتباطات ایران و فرستاده شخصی احمدینژاد گفته است که سوریه قادر است از «بحران کنونی نیز خارج شود.»
به گزارش خبرگزاری سوریه، فرستاده محمود احمدینژاد بر موضع حمایت از بشار اسد تاکید کرده است.
محمود احمدی نژاد از بشار اسد دعوت کرده است تا در شانزدهمین نشست سران جنبش عدم تعهد در تهران حضور یابد. این نشست در شهریورماه امسال برگزار خواهد شد و ریاست آن برای مدت سه سال به جمهوری اسلامی ایران واگذار میگردد.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرد که در تاسیسات فردو
نشانههایی از اورانیوم با غلظت ۲۷ درصد یافته است. در آخرین گزارش آژانس
همچنین آمده است که احتمالاَ ایران در پی پاکسازی "مواد مشکوک" در پارچین
است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرد که نشانههایی از اورانیوم با غلظت
بالا در تاسیسات هستهای فردو یافته است. به گفته بازرسان آژانس اتمی در
نمونههایی که از مرکز فردو در فوریه ۲۰۱۲ بدست آمده، آثار اورانیوم با
غلظت ۲۷ درصد مشاهده شده است. این میزان بیش از آنچیزی است که جمهوری
اسلامی تا کنون بدان اذعان داشته است.
مقامات جمهوری اسلامی پس از افشاگری آمریکا مبنی بر ساخت مرکز اتمی فردو در زیرزمین اعتراف کردند که قصد اطلاعرسانی به آژانس اتمی را داشتهاند و در صدد پنهانکاری نبودهاند. اما در پی گسترش روند غنیسازی ایران تصریح کرد که در فردو موفق به تولید اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد شده است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارش اخیر خود که در روز جمعه (۲۵ مه/۵ خرداد) انتشار یافت، تصریح میکند که ایران از سقف غنیسازی که خود آن را رسماَ اعلام کرده، گذشته است.
مقامات جمهوری اسلامی در توضیحی به آژانس اتمی گفتهاند که "دلایل فنی در روند تولید" میتواند سبب تولید ذراتی بیش از میزان ۲۰ درصد شده باشد. به گفته مسولان ایرانی نبود کنترل کامل بر روند غنیسازی میتواند دلیل این افزایش باشد.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مقابل اعلام کرد که قصد دارد توضیحات ایران را مورد بررسی قرار دهد و بدین دلیل از مسئولان ایرانی خواسته است که جزییات بیشتری از روند غنیسازی در فردو را در اختیار بازرسان آژانس قرار دهند.
گرچه جزییات مذاکرات اتمی اخیر در بغداد هنوز فاش نشده است، اما در اظهارات طرفهای مذاکرهکننده بارها به اختلاف بر سر متوقف کردن غنیسازی اورانیوم بطور کلی و غنیسازی ۲۰ درصدی بهطور ویژه اشاره شد.
کشورهای غربی تغلیظ ۲۰ درصدی را گامی خطرناک برای تولید سلاح هستهای توسط ایران میدانند. به گفته کارشناسان نظامی برای ساخت بمب اتمی نیاز به غنیسازی اورانیوم به میزان تقریبی ۹۰ درصد است.
ابراز نگرانی مجدد آژانس اتمی درباره مرکز نظامی پارچین
آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنان نگران است که ایران در پی پاکسازی مرکز نظامی پارچین و از بینبردن "نشانههای مشکوک" باشد. تاسیسات نظامی پارچین در نزدیکی تهران قرار دارد. گفته میشود که ایران در این مرکز دست به یک سلسله آزمایشات اتمی زده است.
به گفته کارشناسان آژانس اتمی هرچند در ماههای گذشته در تاسیسات پارچین فعالیت بخصوصی صورت نگرفته، اما در هفتههای گذشته جنب و جوش زیادی در این مرکز و اطراف آن مشاهده شده است. کامیونها و خودروهای مختلفی در تاسیسات پارچین و نزدیکی آن تردد داشتهاند و بیم آن میرود که ایران در پی جلوگیری از یک بازرسی موثر توسط بازرسان آژانس اتمی باشد.
آژانس اتمی در گزارش جدید خود بار دیگر خواستار بازید از تاسیسات پارچین شده است. به گفته سازمانهای اطلاعاتی غرب در مرکز پارچین "قطعاتی مربوط به کلاهک هستهای" مورد آزمایش قرار گرفتهاند.
در سفر یوکیا آمانو، سرپرست آژانس اتمی به تهران، طرفین بطور اصولی توافق کردند که بازرسان آژانس اتمی اطلاعات بیشتری درباره فعالیتهای هستهای ایران کسب کنند، اما این توافق هنوز به امضاء نرسیده است.
در گزارش اخیر آژانس اتمی همچنین آمده است که ایران حدود ۹۴ کیلوگرم اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد را در تاسیسات فردو نگهداری میکند. همچنین گفته میشود که به تازگی در این تاسیسات سانتریفوژهای جدیدی نصب شدهاند.
یک دیپلمات اروپایی که نخواست نامش فاش شود به خبرگزاری آلمان گفت: «در صورتی که ایران همچنان به غنیسازی اورانیوم ادامه داده و این تغلیظ را به میزان ۸۰ درصد افزایش دهد، تا پایان سال جاری میلادی به میزان کافی اورانیوم برای ساخت یک بمب اتمی در اختیار خواهد داشت.»
مقامات جمهوری اسلامی پس از افشاگری آمریکا مبنی بر ساخت مرکز اتمی فردو در زیرزمین اعتراف کردند که قصد اطلاعرسانی به آژانس اتمی را داشتهاند و در صدد پنهانکاری نبودهاند. اما در پی گسترش روند غنیسازی ایران تصریح کرد که در فردو موفق به تولید اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد شده است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارش اخیر خود که در روز جمعه (۲۵ مه/۵ خرداد) انتشار یافت، تصریح میکند که ایران از سقف غنیسازی که خود آن را رسماَ اعلام کرده، گذشته است.
مقامات جمهوری اسلامی در توضیحی به آژانس اتمی گفتهاند که "دلایل فنی در روند تولید" میتواند سبب تولید ذراتی بیش از میزان ۲۰ درصد شده باشد. به گفته مسولان ایرانی نبود کنترل کامل بر روند غنیسازی میتواند دلیل این افزایش باشد.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مقابل اعلام کرد که قصد دارد توضیحات ایران را مورد بررسی قرار دهد و بدین دلیل از مسئولان ایرانی خواسته است که جزییات بیشتری از روند غنیسازی در فردو را در اختیار بازرسان آژانس قرار دهند.
گرچه جزییات مذاکرات اتمی اخیر در بغداد هنوز فاش نشده است، اما در اظهارات طرفهای مذاکرهکننده بارها به اختلاف بر سر متوقف کردن غنیسازی اورانیوم بطور کلی و غنیسازی ۲۰ درصدی بهطور ویژه اشاره شد.
کشورهای غربی تغلیظ ۲۰ درصدی را گامی خطرناک برای تولید سلاح هستهای توسط ایران میدانند. به گفته کارشناسان نظامی برای ساخت بمب اتمی نیاز به غنیسازی اورانیوم به میزان تقریبی ۹۰ درصد است.
ابراز نگرانی مجدد آژانس اتمی درباره مرکز نظامی پارچین
آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنان نگران است که ایران در پی پاکسازی مرکز نظامی پارچین و از بینبردن "نشانههای مشکوک" باشد. تاسیسات نظامی پارچین در نزدیکی تهران قرار دارد. گفته میشود که ایران در این مرکز دست به یک سلسله آزمایشات اتمی زده است.
به گفته کارشناسان آژانس اتمی هرچند در ماههای گذشته در تاسیسات پارچین فعالیت بخصوصی صورت نگرفته، اما در هفتههای گذشته جنب و جوش زیادی در این مرکز و اطراف آن مشاهده شده است. کامیونها و خودروهای مختلفی در تاسیسات پارچین و نزدیکی آن تردد داشتهاند و بیم آن میرود که ایران در پی جلوگیری از یک بازرسی موثر توسط بازرسان آژانس اتمی باشد.
آژانس اتمی در گزارش جدید خود بار دیگر خواستار بازید از تاسیسات پارچین شده است. به گفته سازمانهای اطلاعاتی غرب در مرکز پارچین "قطعاتی مربوط به کلاهک هستهای" مورد آزمایش قرار گرفتهاند.
در سفر یوکیا آمانو، سرپرست آژانس اتمی به تهران، طرفین بطور اصولی توافق کردند که بازرسان آژانس اتمی اطلاعات بیشتری درباره فعالیتهای هستهای ایران کسب کنند، اما این توافق هنوز به امضاء نرسیده است.
در گزارش اخیر آژانس اتمی همچنین آمده است که ایران حدود ۹۴ کیلوگرم اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد را در تاسیسات فردو نگهداری میکند. همچنین گفته میشود که به تازگی در این تاسیسات سانتریفوژهای جدیدی نصب شدهاند.
یک دیپلمات اروپایی که نخواست نامش فاش شود به خبرگزاری آلمان گفت: «در صورتی که ایران همچنان به غنیسازی اورانیوم ادامه داده و این تغلیظ را به میزان ۸۰ درصد افزایش دهد، تا پایان سال جاری میلادی به میزان کافی اورانیوم برای ساخت یک بمب اتمی در اختیار خواهد داشت.»
بانک مرکزی گزارش داده است به قیمت مواد خوراکی طی سال گذشته از ۳ /
۷ تا ۵ / ۲۴۵ درصد افزایش یافته است. انتقاد از صعود قیمتها به
تریبونهای نماز جمعه نیز کشیده شده است.
به گزارش بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، قیمت مواد خوراکی در یکسال
منتهی به ۲۹ اردیبهشت ماه امسال از ۳ / ۷ تا ۵ / ۲۴۵ درصد در ایران افزایش
یافته است.
در این گزارش آمده که لبنیات بهطور نمونه، در عرض یک سال ۳ / ۴۸ درصد و سبزیجات ۱۰۰ درصد گران شده است.
همچنین در یکسال گذشته قیمت میوه ۵ / ۵۵ و گوشت قرمز ۶ / ۴۹ درصد افزایش یافته است.
برنج، حبوبات، گوشت قرمز، گوشت مرغ، چای، سبزیهای تازه، روغن و میوه از دیگر اقلامی هستند که بهای آنها افزایش نشان میدهد.
آمارهای اقتصادی بانک مرکزی در ماههای ابتدایی سال ۹۱ پس از حدود یکسال سکوت این نهاد اقتصادی در انتشار آمار اعلام شدهاند.
در هفتههای اخیر بانک مرکزی در گزارشی رسمی هشدار داده بود بهدنبال افزایش تورم ناشی از اجرای هدفمندی یارانهها، پرداخت یارانهها بیتاثیر شده، سطح رفاه مردم کاهش و شکاف طبقاتی افزایش یافته است.
طبق برآورد رسمی بانک مرکزی، در دو سال گذشته افزایش حقوق کارمندان و کارگران ایرانی کمتر از نرخ تورم بوده است و این مساله موجب کاهش سطح رفاهی آنها شده است.
انتقاد امامان جمعه از گرانیها
علاوه بر اقتصاددانان و سیاستمداران ایرانی، روحانیان نیز بهخاطر افزایش قیمتها، لب به انتقاد از دولت گشودهاند.
در تازهترین انتقادها، غلامعلی نعیمآبادی، امام جمعه بندرعباس در ۵ خرداد ۱۳۹۱ گفته است: «سرعت گرانی از سرعت فانتوم بیشتر شده است.»
ابراهیم امینی امام جمعه قم نیز در مراسم نماز جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۱، گرانی موجود را "افسارگسیخته" خوانده و گفته است: «حتما برخی اشتباهات اقتصادی وجود دارد که این گرانیها به وجود آمدهاند.»
در این گزارش آمده که لبنیات بهطور نمونه، در عرض یک سال ۳ / ۴۸ درصد و سبزیجات ۱۰۰ درصد گران شده است.
همچنین در یکسال گذشته قیمت میوه ۵ / ۵۵ و گوشت قرمز ۶ / ۴۹ درصد افزایش یافته است.
برنج، حبوبات، گوشت قرمز، گوشت مرغ، چای، سبزیهای تازه، روغن و میوه از دیگر اقلامی هستند که بهای آنها افزایش نشان میدهد.
آمارهای اقتصادی بانک مرکزی در ماههای ابتدایی سال ۹۱ پس از حدود یکسال سکوت این نهاد اقتصادی در انتشار آمار اعلام شدهاند.
در هفتههای اخیر بانک مرکزی در گزارشی رسمی هشدار داده بود بهدنبال افزایش تورم ناشی از اجرای هدفمندی یارانهها، پرداخت یارانهها بیتاثیر شده، سطح رفاه مردم کاهش و شکاف طبقاتی افزایش یافته است.
طبق برآورد رسمی بانک مرکزی، در دو سال گذشته افزایش حقوق کارمندان و کارگران ایرانی کمتر از نرخ تورم بوده است و این مساله موجب کاهش سطح رفاهی آنها شده است.
انتقاد امامان جمعه از گرانیها
علاوه بر اقتصاددانان و سیاستمداران ایرانی، روحانیان نیز بهخاطر افزایش قیمتها، لب به انتقاد از دولت گشودهاند.
در تازهترین انتقادها، غلامعلی نعیمآبادی، امام جمعه بندرعباس در ۵ خرداد ۱۳۹۱ گفته است: «سرعت گرانی از سرعت فانتوم بیشتر شده است.»
ابراهیم امینی امام جمعه قم نیز در مراسم نماز جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۱، گرانی موجود را "افسارگسیخته" خوانده و گفته است: «حتما برخی اشتباهات اقتصادی وجود دارد که این گرانیها به وجود آمدهاند.»
درخواست برای آزادی فریبرز رئیس دانا
بیش از ۴۰ تن از دانشگاهیان، روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر در خارج
از ایران، با امضای بیانیهای بازداشت فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان منتقد
دولت، را محکوم کردند و خواستار آزادی او شدند.
پیش از این، کانون مدافعان حقوق کارگر و کانون نویسندگان ایران به بازداشت این اقتصاددان اعتراض کرده بودند.
آقای رئیس دانا روز دوشنبه گذشته برای اجرای حکم یک سال زندانش، بازداشت و به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
او که عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران نیز بوده است، در آذر ماه سال ۸۹ به دلیل مصاحبهها و انتقادهایش از قانون هدفمند شدن یارانهها و تاثیر منفی آن بازداشت شد.
به گزارش کمپین بینالمللی حقوق بشر، آقای رییس دانا در خرداد سال ۹۰ به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق عضویت در کانون نویسندگان، امضای برخی بیانیههای سیاسی و همچنین مصاحبههای انتقادی با رسانههای خارج از ایران درباره عملکرد دولت به یک سال زندان محکوم شد.
این در حالی بود که او از حدود ۱۰ سال قبل به دلیل صحبتها و نوشتههای انتقادیاش از تدریس در دانشگاهها به صورت رسمی محروم شد و در این سالها تنها به عنوان استاد میهمان در دانشگاههای مختلف برای تدریس دعوت میشد.
معترضان به بازداشت فریبرز رئیس دانا، او را اقتصاددان، روشنفکر و پژوهشگر مدافع عدالت اجتماعی و دموکراسی توصیف کردهاند که به گفته آنها، همواره سیاستهای اقتصادی و اجتماعی دولت را که به زیان طبقات محروم بوده، به نقد کشیده است.
آقای رئیس دانا در آخرین مقاله خود پیش از بازداشت از تلاش دولت برای تغییر قانون کار انتقاد کرده و آن را به زیان کارگران دانسته بود.
۴۳ دانشگاهی، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر که بازداشت فریبرز رئیس دانا را محکوم کردهاند، با اشاره به اینکه وی همیشه هدف «تعرض» دستگاههای امنیتی گوناگون جمهوری اسلامی ایران بوده است، نوشتند: دولت در برابر بحران اقتصادی و سیاسی ایران و در اجرای سیاست بحثانگیز حذف یارانهها و تغییر قانون کار تلاش میکند تا منتقدانی مانند فریبرز رئیس دانا را خاموش کند.
امضاکنندگان بیانیه از «مردم مترقی جهان» و سازمانهای بینالمللی خواستند «نقض مستمر حقوق بشر» در ایران را محکوم کنند و خواستار آزادی آقای رئیس دانا و فعالان حقوق زنان٬ رهبران دانشجویی٬ نویسندگان٬ فعالان کارگری٬ هنرمندان٬ روزنامهنگاران و سینماگران زندانی شوند.
این بیانیه از جمله توسط کاظم علمداری، رضا علامهزاده، داریوش آشوری، سهراب بهداد، مهرزاد بروجردی، منصور فرهنگ، رضا قریشی، مهرانگیز کار، حسن نایب هاشم، فرهاد نعمانی، سعید پیوندی، محمد صفوی و نیره توحیدی امضا شده است.
پیش از این، کانون مدافعان حقوق کارگر و کانون نویسندگان ایران به بازداشت این اقتصاددان اعتراض کرده بودند.
آقای رئیس دانا روز دوشنبه گذشته برای اجرای حکم یک سال زندانش، بازداشت و به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
او که عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران نیز بوده است، در آذر ماه سال ۸۹ به دلیل مصاحبهها و انتقادهایش از قانون هدفمند شدن یارانهها و تاثیر منفی آن بازداشت شد.
به گزارش کمپین بینالمللی حقوق بشر، آقای رییس دانا در خرداد سال ۹۰ به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق عضویت در کانون نویسندگان، امضای برخی بیانیههای سیاسی و همچنین مصاحبههای انتقادی با رسانههای خارج از ایران درباره عملکرد دولت به یک سال زندان محکوم شد.
این در حالی بود که او از حدود ۱۰ سال قبل به دلیل صحبتها و نوشتههای انتقادیاش از تدریس در دانشگاهها به صورت رسمی محروم شد و در این سالها تنها به عنوان استاد میهمان در دانشگاههای مختلف برای تدریس دعوت میشد.
معترضان به بازداشت فریبرز رئیس دانا، او را اقتصاددان، روشنفکر و پژوهشگر مدافع عدالت اجتماعی و دموکراسی توصیف کردهاند که به گفته آنها، همواره سیاستهای اقتصادی و اجتماعی دولت را که به زیان طبقات محروم بوده، به نقد کشیده است.
آقای رئیس دانا در آخرین مقاله خود پیش از بازداشت از تلاش دولت برای تغییر قانون کار انتقاد کرده و آن را به زیان کارگران دانسته بود.
۴۳ دانشگاهی، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر که بازداشت فریبرز رئیس دانا را محکوم کردهاند، با اشاره به اینکه وی همیشه هدف «تعرض» دستگاههای امنیتی گوناگون جمهوری اسلامی ایران بوده است، نوشتند: دولت در برابر بحران اقتصادی و سیاسی ایران و در اجرای سیاست بحثانگیز حذف یارانهها و تغییر قانون کار تلاش میکند تا منتقدانی مانند فریبرز رئیس دانا را خاموش کند.
امضاکنندگان بیانیه از «مردم مترقی جهان» و سازمانهای بینالمللی خواستند «نقض مستمر حقوق بشر» در ایران را محکوم کنند و خواستار آزادی آقای رئیس دانا و فعالان حقوق زنان٬ رهبران دانشجویی٬ نویسندگان٬ فعالان کارگری٬ هنرمندان٬ روزنامهنگاران و سینماگران زندانی شوند.
این بیانیه از جمله توسط کاظم علمداری، رضا علامهزاده، داریوش آشوری، سهراب بهداد، مهرزاد بروجردی، منصور فرهنگ، رضا قریشی، مهرانگیز کار، حسن نایب هاشم، فرهاد نعمانی، سعید پیوندی، محمد صفوی و نیره توحیدی امضا شده است.
شرکت خودروسازی فیات همکاری با ایران را قطع کرد
شرکت خودروسازی ایتالیایی فیات که کنترل تولید گروه خودروسازی کرایسلر
آمریکایی را نیز در اختیار دارد، روز جمعه اعلام کرد کلیه مبادلات مالی و
فروش محصولاتش به ایران را متوقف کرده است.
به گزارش رویترز، شرکت فیات طی بیانیهای اعلام کرد که، از این پس، هیچ یک از شرکتهای تابعه این کمپانی، هیچ محصول یا قطعات یدکی که مقصد آن کشور ایران باشد را نخواهند فروخت.
در اقدامی جداگانه «شرکت صنعتی کامیون سازی فیات»، سازنده ماشینهای بزرگ کشاورزی، صنعتی و ساختمان سازی که مانند خود شرکت فیات متعلق به خانواده «آنگلی» است، نیز اعلام کرد که معاملات مالی و بازرگانی با ایران را متوقف کرده است.
هر دو شرکت گفتهاند که حجم بازگانی آنها طی سالهای گذشته با ایران چندان پر حجم نبوده است.
اعلام قطع رابطه شرکت فیات در حالی منتشر شده است که اخیرا شرکتهای ماشین سازی جنرال موتورز، هیوندای و پورشه نیز اعلام کردند که تجارت با ایران را متوقف کردهاند.
در این میان خبرگزاری آسوشیتدپرس، روز جمعه، با اشاره به توقف معاملات شرکت فیات با ایران، گزارش کرده است که شرکتهای عمده ماشین سازی جهان از طرف گروه بانفوذ آمریکایی «اتحاد علیه ایران هستهای»، تحت فشار قرار گرفتهاند که همکاری با ایران را متوقف سازند.
روزنامه نیویورک تایمز ۱۵ فروردین ماه سال جاری، طی گزارشی از توقف همکاریهای تجاری هیوندای با ایران خبر داد.
شرکت خودرو سازی آمریکایی جنرال موتورز که شریک تجاری شرکت فرانسوی پژو - سیتروئن است، نیز یازدهم فروردین اعلام کرده بود، شرکت پژو – سیتروئن همکاری خود را با ایران متوقف کرده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، این گروه ۱۷ فروردین ماه سال جاری، به شرکتهای رنو و نیسان هم گفتهاند که روابط تجاری با ایران را متوقف کنند.
قطع رابطه شرکتهای عمده خودروسازی جهان با ایران در حالی است که انجمن خودروسازان ایران اواخر ماه گذشته اعلام کرد که تولید انواع خودرو در ایران در نخستین ماه سال جاری به پایینترین سطح در ۳ سال اخیر رسیده است.
برخی رسانههای ایران یکی از عوامل افت تولید خودرو در ایران را مشکلات پیرامون خرید برخی قطعات خارجی این خودروها عنوان کردهاند.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، براساس این آمار، تولید انواع خودرو در کشور در فروردین ماه امسال در مقایسه با مدت مشابه در سال گذشته با کاهش حدوداً ۳۳ درصدی، به بیش از ۵۷ هزار و ۶۰۰ دستگاه رسید.
این میزان تولید نسبت به فروردین سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۸۸ نیز بیش از ۳۱ و نزدیک به ۱۶ درصد کاهش نشان میدهد.
به نوشته خبرگزاری ایسنا، این برای نخستین بار در چند سال اخیر است که تولید ماهانه خودرو در ایران با کاهش مواجه میشود.
به گزارش رویترز، شرکت فیات طی بیانیهای اعلام کرد که، از این پس، هیچ یک از شرکتهای تابعه این کمپانی، هیچ محصول یا قطعات یدکی که مقصد آن کشور ایران باشد را نخواهند فروخت.
در اقدامی جداگانه «شرکت صنعتی کامیون سازی فیات»، سازنده ماشینهای بزرگ کشاورزی، صنعتی و ساختمان سازی که مانند خود شرکت فیات متعلق به خانواده «آنگلی» است، نیز اعلام کرد که معاملات مالی و بازرگانی با ایران را متوقف کرده است.
هر دو شرکت گفتهاند که حجم بازگانی آنها طی سالهای گذشته با ایران چندان پر حجم نبوده است.
اعلام قطع رابطه شرکت فیات در حالی منتشر شده است که اخیرا شرکتهای ماشین سازی جنرال موتورز، هیوندای و پورشه نیز اعلام کردند که تجارت با ایران را متوقف کردهاند.
در این میان خبرگزاری آسوشیتدپرس، روز جمعه، با اشاره به توقف معاملات شرکت فیات با ایران، گزارش کرده است که شرکتهای عمده ماشین سازی جهان از طرف گروه بانفوذ آمریکایی «اتحاد علیه ایران هستهای»، تحت فشار قرار گرفتهاند که همکاری با ایران را متوقف سازند.
روزنامه نیویورک تایمز ۱۵ فروردین ماه سال جاری، طی گزارشی از توقف همکاریهای تجاری هیوندای با ایران خبر داد.
شرکت خودرو سازی آمریکایی جنرال موتورز که شریک تجاری شرکت فرانسوی پژو - سیتروئن است، نیز یازدهم فروردین اعلام کرده بود، شرکت پژو – سیتروئن همکاری خود را با ایران متوقف کرده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، این گروه ۱۷ فروردین ماه سال جاری، به شرکتهای رنو و نیسان هم گفتهاند که روابط تجاری با ایران را متوقف کنند.
قطع رابطه شرکتهای عمده خودروسازی جهان با ایران در حالی است که انجمن خودروسازان ایران اواخر ماه گذشته اعلام کرد که تولید انواع خودرو در ایران در نخستین ماه سال جاری به پایینترین سطح در ۳ سال اخیر رسیده است.
برخی رسانههای ایران یکی از عوامل افت تولید خودرو در ایران را مشکلات پیرامون خرید برخی قطعات خارجی این خودروها عنوان کردهاند.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، براساس این آمار، تولید انواع خودرو در کشور در فروردین ماه امسال در مقایسه با مدت مشابه در سال گذشته با کاهش حدوداً ۳۳ درصدی، به بیش از ۵۷ هزار و ۶۰۰ دستگاه رسید.
این میزان تولید نسبت به فروردین سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۸۸ نیز بیش از ۳۱ و نزدیک به ۱۶ درصد کاهش نشان میدهد.
به نوشته خبرگزاری ایسنا، این برای نخستین بار در چند سال اخیر است که تولید ماهانه خودرو در ایران با کاهش مواجه میشود.
آژانس: بازرسان، اورانیوم ۲۷ درصدی در فردو یافتهاند
آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرد، بازرسان این آژانس در تاسیسات
غنیسازی فردو، رد اورانیوم غنیشده تا میزان ۲۷ درصد یافتهاند.
این گزارش که هنوز عمومی نشده و در اختیار شورای حکام و برخی خبرگزاریها قرار گرفته، میافزاید که ایران در پاسخ گفته است که مسائل فنی باعث بالاتر رفتن میزان غنیسازی شده است.
آژانس در گزارش خود میگوید در حال بررسی توضیحات ایران است و از تهران درخواست جزییات بیشتر کرده است.
آژانس در گزارش خود قید کرده است که ایران ذخیر اورانیوم ۲۰ درصدی خود را به ۱۴۵ کیلوگرم در ماه جاری میلادی رسانده است؛ سه ماه پیش به گفته آژانس این ذخیره در حدود ۱۱۰ کیلوگرم بود.
روز جمعه و پیش از انتشار این گزارش، شماری از دیپلماتها با درز این خبر به خبرگزاریها، گفته بودند که پیدا شدن اورانیوم ۲۷ درصدی در فردو ضرورتا به این معنا نیست که ایران مخفیانه میزان غنیسازی را بالا برده است.
ایران در تاسیسات زیرزمینی فردو زیر نظر آژانس غنیسازی ۲۰ درصدی انجام میدهد و میزان ۲۷ درصدی که آژانس و دیپلماتها از آن سخن گفتهاند هنوز با اورانیوم ۹۰ درصدی برای ساخت بمب فاصله زیادی دارد.
همین دیپلماتها خود گفتهاند که ممکن است سانتریفوژهای فردو در آغاز کار درست تنظیم نشده باشند و اورانیوم را بیشتر غنی کرده باشند.
دیوید آلبرایت، رئیس مرز علوم و امنیت بینالملل هم با نظر این دیپلماتها موافق است و گفته است چنین اتفاقی ممکن است مربوط به مسائل فنی در آغاز کار باشد.
در گزارش آژانس قید شده که از اواخر سال گذشته میلادی ایران ۳۶۸ سانتریفیوژ به ۶۹۶ سانتریفیوژ فردو اضافه کرده که البته هنوز با آنها غنیسازی صورت نمیگیرد.
در گزارش آژانس آمده که تصاویر ماهوارهای گویای گسترش فعالیتها در پادگان پارچین است و این نهاد از ایران طی نامهای خواسته که هرچه زودتر اجازه دسترسی بازرسان را از این محوطه فراهم کند.
آژانس همچنین از ایران خواسته که به بازرسان اجازه تحقیق دوباره بر روی مواد منفجره مشکوک را بدهد.
یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس در سفر روز دوشنبه خود به ایران گفته بود که آژانس و تهران با وجود اختلاف نظرها در راه رسیدن به توافق هستند.
این گزارش تنها یک روز پس از مذاکرات بغداد منتشر شده است؛ مذاکراتی که گروه ۱+۵ از ایران خواست، غنیسازی ۲۰ درصدی خود را متوقف کند.
روز پنجشنبه سعید جلیلی گفت که اگر گروه ۱+۵ حق غنیسازی و داشتن چرخه سوخت از سوی ایران را به رسمیت بشناسد، تامین سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران قابل مذاکره است.
جلیلی اظهار داشت: «اعضای ان پی تی، باید در مقابل تکالیفی که دارند از حقوق مندرج در ان پی تی نیز بهرهمند شوند و افزود: «ایران دو سال پیش برای تامین سوخت رآکتور تهران که مصارف پزشکی دارد، از آژانس طبق حقوق مندرج در ان پی تی درخواست اورانیوم کرد اما این اقدام صورت نگرفت و ایران تصمیم گرفت خود در داخل این سوخت را تولید کند.»
دور بعدی مذاکرات ایران و ۱+۵ قرار است در کمتر از یک ماه در مسکو برگزار شود.
این گزارش که هنوز عمومی نشده و در اختیار شورای حکام و برخی خبرگزاریها قرار گرفته، میافزاید که ایران در پاسخ گفته است که مسائل فنی باعث بالاتر رفتن میزان غنیسازی شده است.
آژانس در گزارش خود میگوید در حال بررسی توضیحات ایران است و از تهران درخواست جزییات بیشتر کرده است.
آژانس در گزارش خود قید کرده است که ایران ذخیر اورانیوم ۲۰ درصدی خود را به ۱۴۵ کیلوگرم در ماه جاری میلادی رسانده است؛ سه ماه پیش به گفته آژانس این ذخیره در حدود ۱۱۰ کیلوگرم بود.
روز جمعه و پیش از انتشار این گزارش، شماری از دیپلماتها با درز این خبر به خبرگزاریها، گفته بودند که پیدا شدن اورانیوم ۲۷ درصدی در فردو ضرورتا به این معنا نیست که ایران مخفیانه میزان غنیسازی را بالا برده است.
ایران در تاسیسات زیرزمینی فردو زیر نظر آژانس غنیسازی ۲۰ درصدی انجام میدهد و میزان ۲۷ درصدی که آژانس و دیپلماتها از آن سخن گفتهاند هنوز با اورانیوم ۹۰ درصدی برای ساخت بمب فاصله زیادی دارد.
همین دیپلماتها خود گفتهاند که ممکن است سانتریفوژهای فردو در آغاز کار درست تنظیم نشده باشند و اورانیوم را بیشتر غنی کرده باشند.
دیوید آلبرایت، رئیس مرز علوم و امنیت بینالملل هم با نظر این دیپلماتها موافق است و گفته است چنین اتفاقی ممکن است مربوط به مسائل فنی در آغاز کار باشد.
در گزارش آژانس قید شده که از اواخر سال گذشته میلادی ایران ۳۶۸ سانتریفیوژ به ۶۹۶ سانتریفیوژ فردو اضافه کرده که البته هنوز با آنها غنیسازی صورت نمیگیرد.
در گزارش آژانس آمده که تصاویر ماهوارهای گویای گسترش فعالیتها در پادگان پارچین است و این نهاد از ایران طی نامهای خواسته که هرچه زودتر اجازه دسترسی بازرسان را از این محوطه فراهم کند.
آژانس همچنین از ایران خواسته که به بازرسان اجازه تحقیق دوباره بر روی مواد منفجره مشکوک را بدهد.
یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس در سفر روز دوشنبه خود به ایران گفته بود که آژانس و تهران با وجود اختلاف نظرها در راه رسیدن به توافق هستند.
این گزارش تنها یک روز پس از مذاکرات بغداد منتشر شده است؛ مذاکراتی که گروه ۱+۵ از ایران خواست، غنیسازی ۲۰ درصدی خود را متوقف کند.
روز پنجشنبه سعید جلیلی گفت که اگر گروه ۱+۵ حق غنیسازی و داشتن چرخه سوخت از سوی ایران را به رسمیت بشناسد، تامین سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران قابل مذاکره است.
جلیلی اظهار داشت: «اعضای ان پی تی، باید در مقابل تکالیفی که دارند از حقوق مندرج در ان پی تی نیز بهرهمند شوند و افزود: «ایران دو سال پیش برای تامین سوخت رآکتور تهران که مصارف پزشکی دارد، از آژانس طبق حقوق مندرج در ان پی تی درخواست اورانیوم کرد اما این اقدام صورت نگرفت و ایران تصمیم گرفت خود در داخل این سوخت را تولید کند.»
دور بعدی مذاکرات ایران و ۱+۵ قرار است در کمتر از یک ماه در مسکو برگزار شود.
پلیس تهران: طرح برخورد با مانکنهای خیابانی به پارکها رسید
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، مأموران پلیس تهران از بعدازظهر
پنجشنبه، چهارم خردادماه، برخورد با «بدحجابی و بدپوششی و مانکنها» را
که از چند هفته پیش در مراکز خرید و خیابانها به اجرا در آمده، در پارکها
آغاز کرده است.
ایسنا میگوید این طرح در راستای اجرای طرح امنیت محلهمحور و امنیت اجتماعی است و به درخواست خانوادهها به اجرا در آمده است.
به گفته پلیس تهران، این طرح علاوه بر روزهای عادی، در روزهای تعطیل شدت خواهد گرفت.
احمد روزبهانی، رئیس پلیس امنیت اخلاقی ناجا، به تازگی گفته بود: «با افرادی که مانکنگونه هستند و به مکتب، ارزشها و انقلاب به نوعی دانسته یا نادانسته دهنکجی میکنند برخورد میکنیم و ضمن انتقال آنان به مقر پلیس با خانواده آنان تماس گرفته و از آنان میخواهیم که لباس مناسبی برای آنان بیاورند.»
وی با تأکید بر این که پلیس از افراد «بدحجاب» تعهد میگیرد، افزوده بود که در صورت اقدام مجدد، این افراد برای برخورد قضایی به مقامات معرفی میشوند.
احمدرضا روزبهانی همچنین در مورد برخورد با «بدحجابان و مزاحمان نوامیس در خودروها» سخن به میان آورده و گفته بود: «گاهی میگویند خودرو حریم شخصی است و شما نباید نگاه کنید، در حالی که خودرو حریم خصوصی نیست و پلیس با جرایم آشکار درون خودرو برخورد قاطعی خواهد داشت.»
هر سال با شروع فصل گرما در ایران، بهویژه در شهرهای بزرگ، نیروی انتظامی آن چه را مبارزه با «بدحجابی» میخواند در دستور کار خود قرار میدهد.
این بار نیز از چند هفته گذشته، نیروی انتظامی طرحهای تشدید برخورد با بدحجابی را در میادین، مراکز خرید، بزرگراهها و معابر درونشهری آغاز کرده بود و سگگردانی و ایجاد آلودگی صوتی را نیز از مواردی برشمرده بود که با آن برخورد میشود.
در این خصوص احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، به تازگی «لباس تنگ و چسبان، روسری که از دو سوی آن موی سر مشخص باشد، مانتوی بالای زانو و شلوار تنگ» را از مصادیق بدپوششی دانست.
به گفته نیروی انتظامی، طرح مبارزه با «بدپوششی» در دو وجه تولید و عرضه لباس و مصرفکنندگان آنها صورت میگیرد و در این خصوص به مراکز تولیدی و توزیعی لباس در شهر تهران «هشدارهای لازم» داده میشود و در صورت عدم توجه این مراکز پلمب خواهند شد.
نيروی انتظامی جمهوری اسلامی و نيروهای بسيجی از دهه ۱۳۷۰ به اين سو هر سال طرح مبارزه با «مفاسد اجتماعی» و آن چه را که «بدحجابی» میخوانند به مرحله اجرا در میآورند، ولی به رغم فشارهای گسترده بر دختران و پسران در ايران، تصاوير منتشر شده حاکی از عدم موفقيت اين طرح بوده است.
ایسنا میگوید این طرح در راستای اجرای طرح امنیت محلهمحور و امنیت اجتماعی است و به درخواست خانوادهها به اجرا در آمده است.
به گفته پلیس تهران، این طرح علاوه بر روزهای عادی، در روزهای تعطیل شدت خواهد گرفت.
احمد روزبهانی، رئیس پلیس امنیت اخلاقی ناجا، به تازگی گفته بود: «با افرادی که مانکنگونه هستند و به مکتب، ارزشها و انقلاب به نوعی دانسته یا نادانسته دهنکجی میکنند برخورد میکنیم و ضمن انتقال آنان به مقر پلیس با خانواده آنان تماس گرفته و از آنان میخواهیم که لباس مناسبی برای آنان بیاورند.»
وی با تأکید بر این که پلیس از افراد «بدحجاب» تعهد میگیرد، افزوده بود که در صورت اقدام مجدد، این افراد برای برخورد قضایی به مقامات معرفی میشوند.
احمدرضا روزبهانی همچنین در مورد برخورد با «بدحجابان و مزاحمان نوامیس در خودروها» سخن به میان آورده و گفته بود: «گاهی میگویند خودرو حریم شخصی است و شما نباید نگاه کنید، در حالی که خودرو حریم خصوصی نیست و پلیس با جرایم آشکار درون خودرو برخورد قاطعی خواهد داشت.»
هر سال با شروع فصل گرما در ایران، بهویژه در شهرهای بزرگ، نیروی انتظامی آن چه را مبارزه با «بدحجابی» میخواند در دستور کار خود قرار میدهد.
این بار نیز از چند هفته گذشته، نیروی انتظامی طرحهای تشدید برخورد با بدحجابی را در میادین، مراکز خرید، بزرگراهها و معابر درونشهری آغاز کرده بود و سگگردانی و ایجاد آلودگی صوتی را نیز از مواردی برشمرده بود که با آن برخورد میشود.
در این خصوص احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، به تازگی «لباس تنگ و چسبان، روسری که از دو سوی آن موی سر مشخص باشد، مانتوی بالای زانو و شلوار تنگ» را از مصادیق بدپوششی دانست.
به گفته نیروی انتظامی، طرح مبارزه با «بدپوششی» در دو وجه تولید و عرضه لباس و مصرفکنندگان آنها صورت میگیرد و در این خصوص به مراکز تولیدی و توزیعی لباس در شهر تهران «هشدارهای لازم» داده میشود و در صورت عدم توجه این مراکز پلمب خواهند شد.
نيروی انتظامی جمهوری اسلامی و نيروهای بسيجی از دهه ۱۳۷۰ به اين سو هر سال طرح مبارزه با «مفاسد اجتماعی» و آن چه را که «بدحجابی» میخوانند به مرحله اجرا در میآورند، ولی به رغم فشارهای گسترده بر دختران و پسران در ايران، تصاوير منتشر شده حاکی از عدم موفقيت اين طرح بوده است.
اشتون: دور بعدی مذاکرات در مسکو؛ جلیلی: چرخه سوخت حق ایران است
پس از پایان دور سوم مذاکرات بغداد، کاترین اشتون در کنفرانس خبری حاضر شد و اعلام کرد دور بعد مذاکرات در مسکو برگزار خواهد شد.
بر پایه توافق انجام شده، دور بعدی مذاكرات در روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد ماه در مسکو برگزار خواهد شد.
کاترین اشتون در کنفرانس خبری خود اظهار داشت که گروه ۱+۵ در روزهای آینده با ایران در تماس نزدیک خواهد بود تا شرایط برای مذاکرات مسکو مهیا شود.
وی گفت که در طول دو روز گروه ۱+۵ مذاکرات بسیار فشرده و مفصلی با ایران داشت.
خانم اشتون افزود که گروه ۱+۵ از ایران خواستند تا در مورد نگرانیهای موجود درباره برنامه هستهایاش گامهای عملی بردارد.
نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی اظهار داشت در راستای مذاکرات استانبول گروه ۱+۵ پیشنهادی در مورد برنامه هستهای ایران و به ویژه غنیسازی ۲۰ درصدی ارائه داد.
وی تصریح کرد: «ایران آمادگی خود را برای پرداختن به موضوع غنیسازی ۲۰ درصدی اعلام کرد و پیشنهادهای پنجگانه خود را ارائه داد، از جمله اینکه ما حق غنیسای اورانیوم از سوی آنها را به رسمیت بشناسیم.»
کاترین اشتون با اشاره به گفتوگوهای فشرده چندجانبه و دوجانبه بغداد تصریح کرد: «آنچه مشخص است این است که هر دو طرف خواهان پیشرفت هستند و یک مبنای مشترک هم وجود دارد، گرچه هنوز اختلافات جدی وجود دارد.»
وی افزود: «اما ما توافق کردیم که برای بسط این مبنای مشترک به مذاکرات بیشتری نیاز داریم.»
مایکل مان گفت: «ما تصمیم گرفتیم که یک جلسه دیگر نیز با طرف ایرانی داشته باشیم، تا درباره اقدامات بعدی نیز گفتوگو کنیم که فکر میکنم این یک موضوع مثبت است؛ همانطور که میبینید نتیجه مثبتی به همراه داشت.»
سخنگوی کاترین اشتون افزود: «بالاخره برای اولین بار بود که ما با ایران بر سر موضوعات مشخص و حقیقی حول برنامه هستهایاش صحبت کردیم. همچنین درباره غنیسازی ۲۰ درصدی اورانیوم صحبت کردیم که مهمترین نگرانی جامعه بینالمللی است.»
کنفرانس خبری جلیلی
پس از خانم اشتون، سعید جلیلی در یک کنفرانس خبری جداگانه حاضر شد و موضع ایران را تشریح کرد.
سعید جلیلی تصریح کرد که ایران تاکید دارد که طبق حقوق مندرج در ان پی تی، چرخه کامل سوخت و از جمله غنیسازی داشته باشد.
وی گفت مسیر گفتوگو وقتی میتواند موفق و رو به جلو باشد که اعتماد ملت ایران جلب شود و تخریب در این روند صورت نگیرد.
مذاکره کننده هستهای ایران اظهار کرد: «گفتوگوها تمام نشد و قرار شد تا مذاکرات مسکو، کارشناسان زمینه را برای مباحث نشست آینده آماده کنند.»
آقای جلیلی طولانی شدن گفتوگوها را نشانه جدیت مذاکرات دانست و گفت ایران حتی اعلام آمادگی کرد که فردا هم مذاکرات را ادامه دهد.
وی خاطر نشان کرد که اعضای ان پی تی، باید در مقابل تکالیفی که دارند از حقوق مندرج در ان پی تی نیز بهرهمند شوند و افزود: «ایران دو سال پیش برای تامین سوخت رآکتور تهران که مصارف پزشکی دارد، از آژانس طبق حقوق مندرج در ان پی تی درخواست اورانیوم کرد اما این اقدام صورت نگرفت و ایران تصمیم گرفت خود در داخل این سوخت را تولید کند.»
سعید جلیلی با اظهار اینکه طرفین حاضر در مذاکرات به حق ایران برای غنیسازی اذعان کردهاند، افزود که ایران نیز حاضر است درباره این موضوع و به خصوص درباره رآکتور تهران به گفتوگو بنشیند.
وی همچنین تأکید کرد که ایران با راهبرد فشار- گفتوگو مخالف است و در این دو روز نیز در این باره صحبت شد.
«گفتوگوی کوتاه جلیلی و نماینده آمریکا»
از سوی دیگر خبرگزاری فرانسه، به نقل از دیپلماتهای حاضر در نشست گزارش داده است که سعید جلیلی با وندی شرمن، نماینده آمریکا در ۱+۵ گفتوگوی کوتاهی داشته است.
به گفته این دیپلماتها، پس از پایان یکی از نشستها، سعید جلیلی و وندی شرمن هنگام ترک جلسه صحبت کوتاهی داشتهاند.
بر پایه توافق انجام شده، دور بعدی مذاكرات در روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد ماه در مسکو برگزار خواهد شد.
کاترین اشتون در کنفرانس خبری خود اظهار داشت که گروه ۱+۵ در روزهای آینده با ایران در تماس نزدیک خواهد بود تا شرایط برای مذاکرات مسکو مهیا شود.
وی گفت که در طول دو روز گروه ۱+۵ مذاکرات بسیار فشرده و مفصلی با ایران داشت.
خانم اشتون افزود که گروه ۱+۵ از ایران خواستند تا در مورد نگرانیهای موجود درباره برنامه هستهایاش گامهای عملی بردارد.
نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی اظهار داشت در راستای مذاکرات استانبول گروه ۱+۵ پیشنهادی در مورد برنامه هستهای ایران و به ویژه غنیسازی ۲۰ درصدی ارائه داد.
وی تصریح کرد: «ایران آمادگی خود را برای پرداختن به موضوع غنیسازی ۲۰ درصدی اعلام کرد و پیشنهادهای پنجگانه خود را ارائه داد، از جمله اینکه ما حق غنیسای اورانیوم از سوی آنها را به رسمیت بشناسیم.»
کاترین اشتون با اشاره به گفتوگوهای فشرده چندجانبه و دوجانبه بغداد تصریح کرد: «آنچه مشخص است این است که هر دو طرف خواهان پیشرفت هستند و یک مبنای مشترک هم وجود دارد، گرچه هنوز اختلافات جدی وجود دارد.»
وی افزود: «اما ما توافق کردیم که برای بسط این مبنای مشترک به مذاکرات بیشتری نیاز داریم.»
گفتوگوی هانا کاویانی با سخنگوی اشتون در بغداد
در همین حال، مایکل مان سخنگوی کاترین اشتون که در بغداد حضور دارد، پس از پایان نشست در گفتوگو با رادیو فردا مذاکرات را مثبت ارزیابی کرد.مایکل مان گفت: «ما تصمیم گرفتیم که یک جلسه دیگر نیز با طرف ایرانی داشته باشیم، تا درباره اقدامات بعدی نیز گفتوگو کنیم که فکر میکنم این یک موضوع مثبت است؛ همانطور که میبینید نتیجه مثبتی به همراه داشت.»
سخنگوی کاترین اشتون افزود: «بالاخره برای اولین بار بود که ما با ایران بر سر موضوعات مشخص و حقیقی حول برنامه هستهایاش صحبت کردیم. همچنین درباره غنیسازی ۲۰ درصدی اورانیوم صحبت کردیم که مهمترین نگرانی جامعه بینالمللی است.»
کنفرانس خبری جلیلی
پس از خانم اشتون، سعید جلیلی در یک کنفرانس خبری جداگانه حاضر شد و موضع ایران را تشریح کرد.
سعید جلیلی تصریح کرد که ایران تاکید دارد که طبق حقوق مندرج در ان پی تی، چرخه کامل سوخت و از جمله غنیسازی داشته باشد.
وی گفت مسیر گفتوگو وقتی میتواند موفق و رو به جلو باشد که اعتماد ملت ایران جلب شود و تخریب در این روند صورت نگیرد.
مذاکره کننده هستهای ایران اظهار کرد: «گفتوگوها تمام نشد و قرار شد تا مذاکرات مسکو، کارشناسان زمینه را برای مباحث نشست آینده آماده کنند.»
آقای جلیلی طولانی شدن گفتوگوها را نشانه جدیت مذاکرات دانست و گفت ایران حتی اعلام آمادگی کرد که فردا هم مذاکرات را ادامه دهد.
وی خاطر نشان کرد که اعضای ان پی تی، باید در مقابل تکالیفی که دارند از حقوق مندرج در ان پی تی نیز بهرهمند شوند و افزود: «ایران دو سال پیش برای تامین سوخت رآکتور تهران که مصارف پزشکی دارد، از آژانس طبق حقوق مندرج در ان پی تی درخواست اورانیوم کرد اما این اقدام صورت نگرفت و ایران تصمیم گرفت خود در داخل این سوخت را تولید کند.»
سعید جلیلی با اظهار اینکه طرفین حاضر در مذاکرات به حق ایران برای غنیسازی اذعان کردهاند، افزود که ایران نیز حاضر است درباره این موضوع و به خصوص درباره رآکتور تهران به گفتوگو بنشیند.
وی همچنین تأکید کرد که ایران با راهبرد فشار- گفتوگو مخالف است و در این دو روز نیز در این باره صحبت شد.
«گفتوگوی کوتاه جلیلی و نماینده آمریکا»
از سوی دیگر خبرگزاری فرانسه، به نقل از دیپلماتهای حاضر در نشست گزارش داده است که سعید جلیلی با وندی شرمن، نماینده آمریکا در ۱+۵ گفتوگوی کوتاهی داشته است.
به گفته این دیپلماتها، پس از پایان یکی از نشستها، سعید جلیلی و وندی شرمن هنگام ترک جلسه صحبت کوتاهی داشتهاند.
رضا پهلوی: وحشت رژیم از قیام مردم از هر تحریمی اثرگذارتر است
شاهزاده رضا پهلوی که برای دیداری چهارروزه به آلمان سفر کرده بود روز
پنجشنبه، چهارم خردادماه، در شهربرلین، پایتخت آلمان، با تنی چند از
نمایندگان مجلس وسیاستمداران این کشور درباره مسائل ایران به گفتوگو نشست.
وی در لابهلای این مذاکرات در گفتوگویی هم با رادیوفردا شرکت کرد.
رادیوفردا: شاهزاده رضا پهلوی، شما قرار بود با اعضای کمیسیون حقوق بشر مجلس آلمان پیش از ظهر روز پنجشنبه در شهر برلین دیدار کنید، ولی این ملاقات صورت نگرفت. در هر حال شما با تنی چند از نمایندگان مجلس آلمان در شهر برلین دیدار و گفتوگو داشتید.
رضا پهلوی: به هر حال از امروز صبح تعدادی از کارهایی که بابت آن به آلمان آمده بودیم انجام شد، منجمله دیداری که در خود مجلس آلمان داشتیم.
یکی از اعضای کمیسیون حقوق بشر که خودش عضو مجلس آلمان است و یکی دیگر از نیروهای مجلس که ایرانیالاصل و مسئول مسائل ایران در این مجلس است نیز مرا همراهی میکردند و فرصتی بود که برخی مسائل را با این دو نفر مطرح کنیم.
در حوزه مسائلی که مربوط به حقوق بشر در ایران میشد فرصتی دست داد تا این تعامل انجام شود.
در این گفتوگوها مشخصا بر روی چه مواردی دست گذاشتید؟
مسئله خاصی نبود که بخواهیم جزئیات را بگوییم، چون به هر حال آن پرونده شکایتنامهای که علیه خامنهای در ارتباط با دادگاه کیفری بینالمللی انجام دادهام و در آنجا به شکل مفصلی به تمام موارد نقض حقوق بشر اشاره شده است، علیالخصوص به حوادث از تابستان ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] تا به حال و جنایت علیه بشریت که موضوع اصلی این شکایتنامه است، به عنوان یک نمونه خاص اشاره شد.
چرا که کشور آلمان یکی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل است که میتواند چنین پروندهای را بر مبنای دلایلی که در آن سندی که همراه آن شکایتنامه به تمام مقامات کشورهایی که عضو شورای امنیت سازمان ملل هستند داده شده است، به دادگاه کیفری بینالمللی مراجعه بدهد.
اما به طور کلی بحث ما در مورد خواسته محوری مردم ایران و آزادیخواهان ایران و مسئلهای بود که برای ما هم اهمیت دارد و آن هم مسئله نقض حقوق بشر و نبود آزادیهای سیاسی در ایران است. و این که دنیا در مذاکراتی که با ایران انجام میدهد، مسئله را تنها موضوع مذاکرات هستهای ایران تلقی نکند. بلکه مسئله حقوق بشر در ایران را نیز در نظر بگیرند، چون این مسئله بسیار مهمی از لحاظ آزادیخواهان ایران و فعالین حقوق بشر است.
نکته دیگر هم این بود که گفته شد که اگر ما بخواهیم از اپوزیسیون ایران حمایت کنیم، این اتهام به ما زده خواهد شد که دارید در امور داخلی یک کشور مداخله میکنید یا میخواهید رژیم را تغییر بدهید.
من در این مورد کاملا مشخص کردم که ما تنها چیزی که از جهان میخواهیم این است که ما را در خواست برگزاری انتخابات آزاد در کشورمان مورد حمایت قرار بدهند.
تغییر رژیم به دست مردم ایران و به خواست مردم ایران بایستی انجام بشود. مسلما ما هم چنین توقعی از جهان نداریم که بیاید و رژیم در ایران را تغییر بدهد. چون به هر حال از نظر قوانین بینالمللی و از نظر دیپلماسی این کار شدنی نیست. ولی حمایت از خواست یک ملت در مورد حق برگزاری انتخابات آزاد یک امر طبیعی است.
شاهزاده رضا پهلوی، شما در طول صحبتتان به برنامه بحثانگیز اتمی ایران اشاره کردید. اصولا نگاه شما به مذاکرات کشورهای ۱+۵ با ایران که سالهاست ادامه دارد و هنوز هم دو طرف به توافقی دست نیافتند، چیست؟
اگر مذاکرات و تمام استراتژی و دیپلماسی غرب این بوده که روی رژیم فشار بیاورند، آن هم از طریق تحریم تا به اصطلاح معروف از خر شیطان پیاده شود، و باز هم به میز مذاکرات برگردد، بارها دیدیم که به جایی نرسیده است.
بار دیگر هم به نتیجه نرسید و این قابل پیشبینی بود که بینتیجه باشد، ولی جمهوری اسلامی طبق معمول برای خودش وقت خریده است.
مسئله ما از دید مردم ایران یک مسئله کاملا جدی است. چون اگر دنیا از این راه حل عاصی شود و فردا اسرائیل بگوید که ما دیگر بیش از این نمیتوانیم تحمل کنیم و خدای نکرده کار به حمله نظامی کشیده شود، در این میان هم فرصتی به خود مردم ایران داده نشود تا لااقل از طریق خودشان در اوضاع و احوال موجود تغییری به وجود بیاید، هزینه را برای همه بالا بردهایم.
من به خیلیها این را گفتهام، منجمله به خود اسرائیلیها که فرض کنید شما به ایران حمله کردید، فکر میکنید در آن صورت مسئله ایران حل است؟ فوقش مسئله هستهای ایران را برای یکی دو سال عقب خواهید انداخت. بعدش چه؟
آخرش به این نتیجه میرسید که در نهایت کل این رژیم بایستی برود. پس چرا از اول نمیآیید از مردم ایران حمایت کنید. ۳۳ سال است که فقط با این رژیم و مسئولانش در دیالوگ بودید. هیچ وقت نیامدید با اکثریت مردم ایران و اپوزیسیونی که خارج از این سیستم هستند یک دیالوگ رسمی داشته باشید.
ما به دنیا نمیگوییم که شما مذاکرهتان را با جمهوری اسلامی قطع کنید. بلکه میگوییم بالاخره باید بیایید و با خود مردم ایران و نمایندگان اپوزیسیون دموکراتیک تماس مستقیم بگیرید، دیالوگ رسمی داشته باشید. آن چه روی این رژیم بیشتر از هر تحریمی اثر خواهد گذاشت، همانا وحشت رژیم از بلند شدن مردم است. این مهمترین اهرمی است که میتوانستید استفاده کنید، ولی تا به حال هرگز استفاده نکردید.
وی در لابهلای این مذاکرات در گفتوگویی هم با رادیوفردا شرکت کرد.
رادیوفردا: شاهزاده رضا پهلوی، شما قرار بود با اعضای کمیسیون حقوق بشر مجلس آلمان پیش از ظهر روز پنجشنبه در شهر برلین دیدار کنید، ولی این ملاقات صورت نگرفت. در هر حال شما با تنی چند از نمایندگان مجلس آلمان در شهر برلین دیدار و گفتوگو داشتید.
رضا پهلوی: به هر حال از امروز صبح تعدادی از کارهایی که بابت آن به آلمان آمده بودیم انجام شد، منجمله دیداری که در خود مجلس آلمان داشتیم.
یکی از اعضای کمیسیون حقوق بشر که خودش عضو مجلس آلمان است و یکی دیگر از نیروهای مجلس که ایرانیالاصل و مسئول مسائل ایران در این مجلس است نیز مرا همراهی میکردند و فرصتی بود که برخی مسائل را با این دو نفر مطرح کنیم.
در حوزه مسائلی که مربوط به حقوق بشر در ایران میشد فرصتی دست داد تا این تعامل انجام شود.
در این گفتوگوها مشخصا بر روی چه مواردی دست گذاشتید؟
مسئله خاصی نبود که بخواهیم جزئیات را بگوییم، چون به هر حال آن پرونده شکایتنامهای که علیه خامنهای در ارتباط با دادگاه کیفری بینالمللی انجام دادهام و در آنجا به شکل مفصلی به تمام موارد نقض حقوق بشر اشاره شده است، علیالخصوص به حوادث از تابستان ۲۰۰۹ [۱۳۸۸] تا به حال و جنایت علیه بشریت که موضوع اصلی این شکایتنامه است، به عنوان یک نمونه خاص اشاره شد.
چرا که کشور آلمان یکی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل است که میتواند چنین پروندهای را بر مبنای دلایلی که در آن سندی که همراه آن شکایتنامه به تمام مقامات کشورهایی که عضو شورای امنیت سازمان ملل هستند داده شده است، به دادگاه کیفری بینالمللی مراجعه بدهد.
اما به طور کلی بحث ما در مورد خواسته محوری مردم ایران و آزادیخواهان ایران و مسئلهای بود که برای ما هم اهمیت دارد و آن هم مسئله نقض حقوق بشر و نبود آزادیهای سیاسی در ایران است. و این که دنیا در مذاکراتی که با ایران انجام میدهد، مسئله را تنها موضوع مذاکرات هستهای ایران تلقی نکند. بلکه مسئله حقوق بشر در ایران را نیز در نظر بگیرند، چون این مسئله بسیار مهمی از لحاظ آزادیخواهان ایران و فعالین حقوق بشر است.
نکته دیگر هم این بود که گفته شد که اگر ما بخواهیم از اپوزیسیون ایران حمایت کنیم، این اتهام به ما زده خواهد شد که دارید در امور داخلی یک کشور مداخله میکنید یا میخواهید رژیم را تغییر بدهید.
من در این مورد کاملا مشخص کردم که ما تنها چیزی که از جهان میخواهیم این است که ما را در خواست برگزاری انتخابات آزاد در کشورمان مورد حمایت قرار بدهند.
تغییر رژیم به دست مردم ایران و به خواست مردم ایران بایستی انجام بشود. مسلما ما هم چنین توقعی از جهان نداریم که بیاید و رژیم در ایران را تغییر بدهد. چون به هر حال از نظر قوانین بینالمللی و از نظر دیپلماسی این کار شدنی نیست. ولی حمایت از خواست یک ملت در مورد حق برگزاری انتخابات آزاد یک امر طبیعی است.
شاهزاده رضا پهلوی، شما در طول صحبتتان به برنامه بحثانگیز اتمی ایران اشاره کردید. اصولا نگاه شما به مذاکرات کشورهای ۱+۵ با ایران که سالهاست ادامه دارد و هنوز هم دو طرف به توافقی دست نیافتند، چیست؟
اگر مذاکرات و تمام استراتژی و دیپلماسی غرب این بوده که روی رژیم فشار بیاورند، آن هم از طریق تحریم تا به اصطلاح معروف از خر شیطان پیاده شود، و باز هم به میز مذاکرات برگردد، بارها دیدیم که به جایی نرسیده است.
بار دیگر هم به نتیجه نرسید و این قابل پیشبینی بود که بینتیجه باشد، ولی جمهوری اسلامی طبق معمول برای خودش وقت خریده است.
مسئله ما از دید مردم ایران یک مسئله کاملا جدی است. چون اگر دنیا از این راه حل عاصی شود و فردا اسرائیل بگوید که ما دیگر بیش از این نمیتوانیم تحمل کنیم و خدای نکرده کار به حمله نظامی کشیده شود، در این میان هم فرصتی به خود مردم ایران داده نشود تا لااقل از طریق خودشان در اوضاع و احوال موجود تغییری به وجود بیاید، هزینه را برای همه بالا بردهایم.
من به خیلیها این را گفتهام، منجمله به خود اسرائیلیها که فرض کنید شما به ایران حمله کردید، فکر میکنید در آن صورت مسئله ایران حل است؟ فوقش مسئله هستهای ایران را برای یکی دو سال عقب خواهید انداخت. بعدش چه؟
آخرش به این نتیجه میرسید که در نهایت کل این رژیم بایستی برود. پس چرا از اول نمیآیید از مردم ایران حمایت کنید. ۳۳ سال است که فقط با این رژیم و مسئولانش در دیالوگ بودید. هیچ وقت نیامدید با اکثریت مردم ایران و اپوزیسیونی که خارج از این سیستم هستند یک دیالوگ رسمی داشته باشید.
ما به دنیا نمیگوییم که شما مذاکرهتان را با جمهوری اسلامی قطع کنید. بلکه میگوییم بالاخره باید بیایید و با خود مردم ایران و نمایندگان اپوزیسیون دموکراتیک تماس مستقیم بگیرید، دیالوگ رسمی داشته باشید. آن چه روی این رژیم بیشتر از هر تحریمی اثر خواهد گذاشت، همانا وحشت رژیم از بلند شدن مردم است. این مهمترین اهرمی است که میتوانستید استفاده کنید، ولی تا به حال هرگز استفاده نکردید.
به یاد کارلوس فوئنتس، زندگی و آثار
هفته گذشته کارلوس فوئنتس، نویسنده نامدار مکزیکی، درگذشت، نویسنده آثار
مهمی در ادبیات جهان چون «پوست انداختن»، «گرینگوی پیر»، «آئورا» و «مرگ
آرتمیو کروز». او با وجود دریافت جایزه سروانتس، مهمترین جایزه ادبی دنیای
لاتین، و بهرغم تاثیر بسیارش بر ادبیات دنیا، هرگز نوبل ادبی را دریافت
نکرد.
در این برنامه از فتحالله بینیاز، رماننویس و منتقد ادبیات، در تهران خواستم تا مهمان ما باشد، برای بررسی مختصر فوئنتس و آثارش.
ادبیات آمریکای جنوبی یک ادبیات خیلی گسترده و وسیعی است با چهرهها و رنگارنگی فراوان. اساسا جایگاه کارلوس فوئنتس در این فضا و این تالار ادبیات آمریکای لاتین کجاست؟ و در چه نقطهای دستهبندی میشود؟
فتحالله بینیاز: فوئنتس در کنار نویسندگانی مثل [ماریو بارگاس] یوسا و [گابریل گارسیا] مارکز هم از عناصر تاریخی خیلی استفاده میکند و هم از اسطورهها. شما کمتر متنی از ایشان میخوانید که مسائل تاریخی در آن مطرح نباشد. بهخصوص در بهترین اثرش یعنی «مرگ آرتمیوکروز» و سایر آثارش مثل «خویشاوندان دور» یا «گرینگوی پیر» که همگی اینها به نوعی به تاریخ وصل میشوند.
ضمن این که در پس نمای هر کدام از اینها شما اسطوره را میبینید. حتی در رمان پلیسی ایشان «سر هیدرا» باز هم شما میبینید که اسطوره وارد کار میشود. حالا این که به آن اثر قوت میبخشد یا ضعف، قضاوتش بر عهده خواننده است.
ولی یکی از رویکردهای فوئنتس در داستانهایش این است که هر موضوعی که به شکل نقد یا تصویر در آثارش میآید، آن را به نوعی با تاریخ پیوند میدهد.
میشود گفت که سه تا مولفه اصلی کار فوئنتس در کلیه آثارش تاریخ، اسطوره و فرهنگ است؟
بله. اصلا رویکردش همین است. منتها همه اینها را وارد خاطره و رویا و تجربههای ذهنی شخصیتهایش میکند. نتیجه آن محاکاتی که ارسطو از آن حرف میزد، جای آن محاکات توسط اینها پر میشود.
از این طریق به تاریخ و اسطوره نقب میزند. در «اینس» هم همین اتفاق میافتد و هر بنمایهای هم که از این کار استنتاج میشود این است که هر شخصی به نوعی دیگری هم هست. مثلا فرض کنید در داستان پوست انداختن که حدود ۵۰۰ صفحه نیز هست، این چهار شخصیت عملا هر کدامشان میتواند تبدیل به دیگری بشود و هر کدام دیگری است.
کتاب در آنجا مرز یک مسیحی و ضد مسیحی، یک کمونیست و ضد کمونیست، یک نازی و یک یهودی را درهم میشکند.
چرا؟ در واقع با شکستن مرز بین عناصر متضاد در تقسیمبندیهای اجتماعی که مردم به صورت عادی به آن خو کردهاند، چه میخواهد بگوید؟
آن عنصر «فراواقع» که من خدمتتان گفتم که شامل رویا و خاطره و تجربه بود، را میخواهد از آنجا به اینجا برساند که فردی همان دیگری است و هر دیگری خود من است.
یعنی به این وسیله میخواهد بگوید که قضاوت کردن امر دشوار و یا حتی غیرممکنی است؟
این را به نوعی میگوید. خودش هم مثل مارکز و یوسا عقیده دارد که ادبیات اساسا نمیتواند قضاوت کند، ولی میتواند تاریخ را برای مردم بازگویی کند. به روشی که خود نویسنده میخواهد.
در آمریکای لاتین سه خصوصیت بارز وجود دارد: خشونت که حد و مرز نمیشناسد. از انتقامجویی به خاطر شکست در جنگ خروسها گرفته تا مسائل انقلابی، به خصوص انقلابها و مبارزات کشور مکزیک که بیشتر از بقیه بوده است.
دوم مسئله جنسی است. حتی نویسندگان فرهیختهای مثل ایشان و یوسا و [میگل آنخل] آستوریاس نمیتوانند مسئله سکس و جنسیت را حذف کنند. چون به شکل خیلی بارزی در زندگیشان وجود دارد.
سوم دل کندن از آن چه قبلا فرد با آن درگیر بوده است. شما نگاه کنید. چه شخصیت خوب و چه شخصیت بدشان همگی به نوعی از خانواده و شهر و گذشتهشان دل میکنند و همه اینها هم خصلت افراطی دارند.
این شخصیتها از چه تغذیه میکنند؟ از اسطورههایی که اقوام اینکا و مایا و آزتک به جای گذاشتهاند و خیلی با جهانهای دیگر متفاوتند. جنگلهایی که برای یک غریبه دارند گریه میکنند، یا اسبی که با دیدن آب لبخند میزند... اینها در ادبیات کشورهای دیگر وجود ندارند.
سبک فوئنتس چه طور، آقای بینیاز؟ گفته میشود که سبک او سبک رئالیسم جادویی است. آیا فوئنتس را میشود یک رئالیست جادویی دانست؟
فقط رئالیسم جادویی نیست. اسطوره و تاریخ نقش بیشتری تا رئالیسم جادویی دارد. اگر هم بخواهد از عنصر رئالیسم جادویی استفاده کند، خیلی کم از آن بهره میبرد و بیشتر از امر تکثیرشده استفاده میکند.
هر فرد در دیگری تکرار میشود. تقریبا در تمام حدود ۲۶ کتابش که حدود ده تا از آنها ترجمه شده است، و من هر ده تای آنها را خواندهام، همه اینها وجود دارد. هر فرد در دیگری تکرار میشود.
میزان استفاده الگویی ایشان از رئالیسم جادویی خیلی کمتر از مارکز است، یا حتی از آستوریاس است. مارکز خیلی بیشتر از این عناصر استفاده میکند و با این که نمیشود گفت که نویسنده فرهیختهای است، ولی خیلی بهتر عنصر رئالیسم جادویی را به کار میبرد.
منظورتان از فرهیخته چیست، آقای بینیاز؟
به نظر من کسی که هم دانش و هم اطلاعاتش از زندگی بشری خیلی بالاست، و میتواند یک نظر و ایده نوع به همنوعانش ارائه بدهد، یک نویسنده فرهیخته است.
مارکز در آن حد و اندازه نیست. شما میدانید من هم میدانم، همینگوی هم نبود. فاکنر هم نبود. اگر هم چیزی میگفتند در لابهلای داستانهایشان میگفتند.
یکی از نشانههای همین فرهیختگی که شما از آن یاد میکنید درباره فوئنتس، آیا میشود در مقالات گسترده او در مورد مسائل اجتماع وتاریخ هم دید؟
بله. بله. کاملا درست است و من میخواستم به همین اشاره کنم. چیزهایی که راجع به نقد داستانها نوشته است قابل توجه است. واقعا هیچ کدام از این افرادی که نویسندگان خیلی شاخصی هم بودهاند، نتوانستهاند بنویسند و ننوشتهاند.
فوئنتس در زمینههای مختلف آرا و نظریه ارائه داده است. حتی در مورد مسائل حقوقی روزمره. در مسائل دیپلماسی. در هنر خیلی اطلاعات و دانش گستردهای داشت.
یک نکته را من میخواستم اینجا سوال کنم و آن این بود که به دلیل ساختار اجتماعی که همه نویسندگان آمریکای لاتین در آن زندگی میکنند، اغلبشان به مسائل سیاسی و اجتماعی هم حساسیت نشان میدهند. اما فوئنتس که یکی از آدمهایی بوده که همیشه در حوزه مسائل اجتماعی مطلب نوشته و نظر داده، دیدگاه مشخص داشته و موضع میگرفته است، اما ادبیاتی که خلق میکند، فارغ از پرداخت عریان به مسائل سیاسی روز است. انگار که سعی میکند از طریق تبدیل کردن تاریخ و فرهنگ به یک ادبیات ناب و جوهره ناب ادبی نقب بزند به مسائل اجتماعی.
بله. دقیقا همین طور است. حتی ببینید مارکز که از نظر فکر سیاسی یک آدم بستهای است. هنوز در استالینیسم و شوروی سابق جا مانده است و دوست کاستروست. ولی شما نگاه کنید، عنصر سیاست را وارد داستانش نمیکند و این یکی از رموز موفقیت این نویسنده است. اصلا به هیچ وجه سیاست بازتابی در آثارش ندارد. همین طور هم یوسا اگر این عناصر را بیاورد خیلی دوپهلو میآورد. یا میگل آستوریاس کمی آشکارتر این عناصر را به کار میبرد.
ولی فوئنتس اساسا از طریق فرد و از طریق بازآزمایی فردیت است که وارد جهان پیرامون میشود. در آرتمیو کروز یا «یک جای پاک» که داستانهای واقعگرا هستند، آثاری کاملا اجتماعی که استنتاجی که خواننده از آن میکند سیاسی است، ولی در لایه رویی هیچ اثری از سیاست نمیبینیم.
عین آثار داستایوفسکی در برادران کارامازوف است. فوئنتس هم همین طور است. میگوید که امر سیاست نبایستی در لایه فوقانی و یا حتی در لایه دوم متن کشف شود. ما رد پایی از سیاست نمیبینیم، فقط رد پایی از خشونت میبینیم. خشونتی که نتیجه قدرت است و قدرت هم در نهایت یک تم سیاسی دارد.
در این برنامه از فتحالله بینیاز، رماننویس و منتقد ادبیات، در تهران خواستم تا مهمان ما باشد، برای بررسی مختصر فوئنتس و آثارش.
ادبیات آمریکای جنوبی یک ادبیات خیلی گسترده و وسیعی است با چهرهها و رنگارنگی فراوان. اساسا جایگاه کارلوس فوئنتس در این فضا و این تالار ادبیات آمریکای لاتین کجاست؟ و در چه نقطهای دستهبندی میشود؟
فتحالله بینیاز: فوئنتس در کنار نویسندگانی مثل [ماریو بارگاس] یوسا و [گابریل گارسیا] مارکز هم از عناصر تاریخی خیلی استفاده میکند و هم از اسطورهها. شما کمتر متنی از ایشان میخوانید که مسائل تاریخی در آن مطرح نباشد. بهخصوص در بهترین اثرش یعنی «مرگ آرتمیوکروز» و سایر آثارش مثل «خویشاوندان دور» یا «گرینگوی پیر» که همگی اینها به نوعی به تاریخ وصل میشوند.
ضمن این که در پس نمای هر کدام از اینها شما اسطوره را میبینید. حتی در رمان پلیسی ایشان «سر هیدرا» باز هم شما میبینید که اسطوره وارد کار میشود. حالا این که به آن اثر قوت میبخشد یا ضعف، قضاوتش بر عهده خواننده است.
ولی یکی از رویکردهای فوئنتس در داستانهایش این است که هر موضوعی که به شکل نقد یا تصویر در آثارش میآید، آن را به نوعی با تاریخ پیوند میدهد.
میشود گفت که سه تا مولفه اصلی کار فوئنتس در کلیه آثارش تاریخ، اسطوره و فرهنگ است؟
بله. اصلا رویکردش همین است. منتها همه اینها را وارد خاطره و رویا و تجربههای ذهنی شخصیتهایش میکند. نتیجه آن محاکاتی که ارسطو از آن حرف میزد، جای آن محاکات توسط اینها پر میشود.
از این طریق به تاریخ و اسطوره نقب میزند. در «اینس» هم همین اتفاق میافتد و هر بنمایهای هم که از این کار استنتاج میشود این است که هر شخصی به نوعی دیگری هم هست. مثلا فرض کنید در داستان پوست انداختن که حدود ۵۰۰ صفحه نیز هست، این چهار شخصیت عملا هر کدامشان میتواند تبدیل به دیگری بشود و هر کدام دیگری است.
کتاب در آنجا مرز یک مسیحی و ضد مسیحی، یک کمونیست و ضد کمونیست، یک نازی و یک یهودی را درهم میشکند.
چرا؟ در واقع با شکستن مرز بین عناصر متضاد در تقسیمبندیهای اجتماعی که مردم به صورت عادی به آن خو کردهاند، چه میخواهد بگوید؟
آن عنصر «فراواقع» که من خدمتتان گفتم که شامل رویا و خاطره و تجربه بود، را میخواهد از آنجا به اینجا برساند که فردی همان دیگری است و هر دیگری خود من است.
یعنی به این وسیله میخواهد بگوید که قضاوت کردن امر دشوار و یا حتی غیرممکنی است؟
این را به نوعی میگوید. خودش هم مثل مارکز و یوسا عقیده دارد که ادبیات اساسا نمیتواند قضاوت کند، ولی میتواند تاریخ را برای مردم بازگویی کند. به روشی که خود نویسنده میخواهد.
در آمریکای لاتین سه خصوصیت بارز وجود دارد: خشونت که حد و مرز نمیشناسد. از انتقامجویی به خاطر شکست در جنگ خروسها گرفته تا مسائل انقلابی، به خصوص انقلابها و مبارزات کشور مکزیک که بیشتر از بقیه بوده است.
دوم مسئله جنسی است. حتی نویسندگان فرهیختهای مثل ایشان و یوسا و [میگل آنخل] آستوریاس نمیتوانند مسئله سکس و جنسیت را حذف کنند. چون به شکل خیلی بارزی در زندگیشان وجود دارد.
سوم دل کندن از آن چه قبلا فرد با آن درگیر بوده است. شما نگاه کنید. چه شخصیت خوب و چه شخصیت بدشان همگی به نوعی از خانواده و شهر و گذشتهشان دل میکنند و همه اینها هم خصلت افراطی دارند.
این شخصیتها از چه تغذیه میکنند؟ از اسطورههایی که اقوام اینکا و مایا و آزتک به جای گذاشتهاند و خیلی با جهانهای دیگر متفاوتند. جنگلهایی که برای یک غریبه دارند گریه میکنند، یا اسبی که با دیدن آب لبخند میزند... اینها در ادبیات کشورهای دیگر وجود ندارند.
سبک فوئنتس چه طور، آقای بینیاز؟ گفته میشود که سبک او سبک رئالیسم جادویی است. آیا فوئنتس را میشود یک رئالیست جادویی دانست؟
فقط رئالیسم جادویی نیست. اسطوره و تاریخ نقش بیشتری تا رئالیسم جادویی دارد. اگر هم بخواهد از عنصر رئالیسم جادویی استفاده کند، خیلی کم از آن بهره میبرد و بیشتر از امر تکثیرشده استفاده میکند.
هر فرد در دیگری تکرار میشود. تقریبا در تمام حدود ۲۶ کتابش که حدود ده تا از آنها ترجمه شده است، و من هر ده تای آنها را خواندهام، همه اینها وجود دارد. هر فرد در دیگری تکرار میشود.
میزان استفاده الگویی ایشان از رئالیسم جادویی خیلی کمتر از مارکز است، یا حتی از آستوریاس است. مارکز خیلی بیشتر از این عناصر استفاده میکند و با این که نمیشود گفت که نویسنده فرهیختهای است، ولی خیلی بهتر عنصر رئالیسم جادویی را به کار میبرد.
منظورتان از فرهیخته چیست، آقای بینیاز؟
به نظر من کسی که هم دانش و هم اطلاعاتش از زندگی بشری خیلی بالاست، و میتواند یک نظر و ایده نوع به همنوعانش ارائه بدهد، یک نویسنده فرهیخته است.
مارکز در آن حد و اندازه نیست. شما میدانید من هم میدانم، همینگوی هم نبود. فاکنر هم نبود. اگر هم چیزی میگفتند در لابهلای داستانهایشان میگفتند.
یکی از نشانههای همین فرهیختگی که شما از آن یاد میکنید درباره فوئنتس، آیا میشود در مقالات گسترده او در مورد مسائل اجتماع وتاریخ هم دید؟
بله. بله. کاملا درست است و من میخواستم به همین اشاره کنم. چیزهایی که راجع به نقد داستانها نوشته است قابل توجه است. واقعا هیچ کدام از این افرادی که نویسندگان خیلی شاخصی هم بودهاند، نتوانستهاند بنویسند و ننوشتهاند.
فوئنتس در زمینههای مختلف آرا و نظریه ارائه داده است. حتی در مورد مسائل حقوقی روزمره. در مسائل دیپلماسی. در هنر خیلی اطلاعات و دانش گستردهای داشت.
یک نکته را من میخواستم اینجا سوال کنم و آن این بود که به دلیل ساختار اجتماعی که همه نویسندگان آمریکای لاتین در آن زندگی میکنند، اغلبشان به مسائل سیاسی و اجتماعی هم حساسیت نشان میدهند. اما فوئنتس که یکی از آدمهایی بوده که همیشه در حوزه مسائل اجتماعی مطلب نوشته و نظر داده، دیدگاه مشخص داشته و موضع میگرفته است، اما ادبیاتی که خلق میکند، فارغ از پرداخت عریان به مسائل سیاسی روز است. انگار که سعی میکند از طریق تبدیل کردن تاریخ و فرهنگ به یک ادبیات ناب و جوهره ناب ادبی نقب بزند به مسائل اجتماعی.
بله. دقیقا همین طور است. حتی ببینید مارکز که از نظر فکر سیاسی یک آدم بستهای است. هنوز در استالینیسم و شوروی سابق جا مانده است و دوست کاستروست. ولی شما نگاه کنید، عنصر سیاست را وارد داستانش نمیکند و این یکی از رموز موفقیت این نویسنده است. اصلا به هیچ وجه سیاست بازتابی در آثارش ندارد. همین طور هم یوسا اگر این عناصر را بیاورد خیلی دوپهلو میآورد. یا میگل آستوریاس کمی آشکارتر این عناصر را به کار میبرد.
ولی فوئنتس اساسا از طریق فرد و از طریق بازآزمایی فردیت است که وارد جهان پیرامون میشود. در آرتمیو کروز یا «یک جای پاک» که داستانهای واقعگرا هستند، آثاری کاملا اجتماعی که استنتاجی که خواننده از آن میکند سیاسی است، ولی در لایه رویی هیچ اثری از سیاست نمیبینیم.
عین آثار داستایوفسکی در برادران کارامازوف است. فوئنتس هم همین طور است. میگوید که امر سیاست نبایستی در لایه فوقانی و یا حتی در لایه دوم متن کشف شود. ما رد پایی از سیاست نمیبینیم، فقط رد پایی از خشونت میبینیم. خشونتی که نتیجه قدرت است و قدرت هم در نهایت یک تم سیاسی دارد.
تیمار زخمهای جنگ در افغانستان با مرهم موسیقی
به محض سقوط طالبان در اواخر سال ۲۰۰۱، موسیقیدانها از داخل و خارج افغانستان برای احیای صدای خاموش این هنر در کشورشان به پا خاستند.
احمد سرمست یکی از این افراد است، او که موسیقیشناس حرفهای است پس از تغییر اوضاع در افغانستان برای تأسیس یک آموزشگاه عالی موسیقی در همان مکانی که در کودکی موسیقی را فراگرفته بود به کشورش بازگشت.
آقای سرمست میگوید: «احیا و اشاعه آموزش موسیقی بخشی از اعاده حق موسیقایی افغانهاست.» این موسیقیدان در ادامه میافزاید: «هر فرد افغان باید این توانایی را داشته باشد که به موسیقی گوش فرادهد، آن را بیاموزد و اجرا کند و خود را به کمک موسیقی ابراز کند.»
تنها دو سال پس از تاسیس مؤسسه ملی موسیقی افغانستان در کابل، این مجموعه هم اکنون حدود ۱۵۰ هنرجو را آموزش میدهد و آنها را از درس نت اول به جایگاه موسیقیدانانی باتجربه میرساند.
مواد درسی آموزشگاه عالی موسیقی کابل شامل ریاضی، علوم، ادبیات و دیگر عناوین میشود، و باقیمانده زمان آموزش به موسیقی اختصاص دارد. هنرجویان میتوانند از بین گرایشهای موسیقی کلاسیک غربی یا موسیقی سنتی افغانستان یکی را انتخاب کنند.
در این میان تلاش شده است که نمایندگان تمامی طبقههای اجتماعی در میان هنرجویان این آموزشگاه گنجانده شوند. کودکان خیابانی سابق، کودکان بیسرپرست و دختران – که در جامعه مردسالار و محافظهکار افغانستان با مشکلات و محدودیتهای بسیاری مواجه هستند – نیمی از جمعیت هنرجویان را تشکیل میدهند.
احمد سرمست که ۴۹ سال دارد میگوید: «جنگ داخلی و سیاستهای سرکوبگرانه علیه موسیقی در دوران طالبان تأثیری ماندگار بر رفتار مردم با موسیقی و موسیقیدانان برجای گذاشته است – حتی امروز هم بعضی موسیقیدانان افغان با تحقیر و حتی بدرفتاری مواجه هستند.»
با این همه، سرمست تأکید میکند که موسیقیدانان افغان با خوشبینی به آینده نگاه میکنند و نسبت به نقش مهمی که میتوانند در این روند ایفا کنند آگاهی کامل دارند. وی در نهایت میگوید: «موسیقی میتواند به میزان زیادی در روند بازپروری و درمان یک ملت مؤثر باشد، ملتی که سی سال زیر فشار جنگ به سر برد و به سختی زخم برداشت.»
ایران، بحرین، و معمای امنیت خلیج فارس، بخش اول
امنیت خلیج فارس ابعاد گوناگون و خطیر داخلی، منطقهای و بینالمللی
دارد. هرگونه تلاش در ایجاد تغییر در ساختار امنیتی این آبراه بینالمللی
متضمن تنشها و بحرانها بوده و حتی امکان فعالسازی منازعات منطقهای و
بینالمللی را در پی خواهد داشت.
جرقهای که در ادامه بهار عربی با خیزش مردم بحرین در یک سال پیش و سفر محمود احمدینژاد در فروردین سال جاری به جزیره ابوموسی زده شد شعله خفتهای را روشن و زخم کهنهای را باز کرده است که معلوم نیست چگونه مهار و علاج خواهد شد.
در سال ۱۹۷۱ وقتی شاه ایران با دیپلماتهای انگلیسی بر سر استقلال بحرین و حضور نظامی نیروهای ایرانی در جزایر تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی به توافق نانوشتهای رسید هرگز فکر نمیکرد حتی در آیندهای دور کسی به این ترتیبات امنیتی معترض باشد.
اما خیلی زود خردههژمونی پادشاهی ایران با خردههژمونی اعراب منطقه خاورمیانه گلاویز و پای دولتمردانی چون جمال عبدالناصر به میان کشیده شد که حتی منجر به ادعای «عربی» بودن خلیج و گشایش برگ دیگری از منازعات منطقهای شد که تا امروز لاینحل مانده است.
اتفاقا ناصربرای اطلاق نام «عربی» به خلیج فارس از همان منطقی استفاده میکرد که بحرینیها برای استقلال بحرین و جدایی از ایران استفاده کردند: چون جمعیت عرب بحرین به لحاظ عددی بیشتر از جمعیت فارسیزبان جزیره بود، بنابراین بحرین با هویت عربی جدید باید مستقل بشود و شد. ناصر هم ادعا میکرد که چون تعداد کشورهای عربی خلیج فارس بیشتر از کشورهای فارسی است پس نام خلیج فارسی هم باید «عربی» باشد که البته نشد!
واضح است دولتها از اسم جغرافیایی برای منظورهای سیاسی استفاده میکنند. (آمریکاییها هنوز میانمار را برمه میشناسند) استدلال اعراب هم مثل این است که بگوییم چون تعداد واژگان زبان پارسی که (مستقیم یا غیرمستقیم) از زبان عربی گرفته شدهاند بیش از پارسی است بنابراین زبان فارسی هم باید زبان عربی نامیده شود.
بحثی که این نگارنده گهگاه با پژوهشگران عرب نیز داشته این است که اطلاق عنوان «فارس» به خلیج به هیچ وجه به معنی مالکیت خلیج توسط ایران نیست و ایران هم در هیچ مقطعی از تاریخ نه ادعای مالکیت و نه سابقه مالکیت این «خلیج» را داشته است. نام آبراه را تاریخ تعیین کرده و جزئی از میراث بشری است و با ادعاهای سرزمینی تفاوت دارد.
اصولا در مورد نقاطی اینچنین بحث مالکیت بحث عبثی است، چرا که جدای از تعاریف پذیرفته شده در حقوق بینالملل، معمولا دولتها از قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی خود در نقاط حائز اهمیت استراتژیک به عنوان ابزار استفاده میکنند. اگر اعمال قدرت با یکی از سه ابزار فوق مقدور نباشد، اسم جغرافیایی به عنوان یک ابزار جدل سیاسی به کار گرفته میشود. البته در جدل سیاسی هر کسی میتواند هر ادعایی را بکند، حتی اگر این ادعا علیه بدیهیات بینالمللی باشد.
از طرف دیگر در روابط مبتنی بر قدرت، برخی ادعاها طرف رابطه را در موضع قدرت و طرف مقابل را در موضع ضعف یا تدافع قرار میدهد. چنین وضعیتی تا حدودی و تحت شرایطی میتواند به صورت یک اهرم مورد استفاده قرار گیرد. به نظر میرسد مسئله ایران و جزایر، ایران و بحرین، و ایران و نام خلیج فارس همه از این نوع مسائل هستند که به صورت موجی و چرخشی جریان دارند و گهگاه امواج به ظاهر مهیبی میفرستند که گویا خیال فروپاشی سیستم را در سردارند، ولی در حقیقت فاقد چنین توانی هستند و فقط موجی از مباحث سیاسی و دیپلماتیک تولید میکنند.
حسب تعریف خلیج فارس یک منطقه شناخته نمیشود، بلکه بخشی فرعی از یک منطقه (Sub-Region) است. حتی میتوان گفت ناحیهای از یک منطقه است. هرگونه تغییر در چنین منطقه فرعی خود به خود نیازمند دخالت دولتهای درگیر در سیستم منطقهای و فرامنطقهای است. به همین دلیل یک مدل ساده برای تنظیمات امنیتی کارساز نیست و باید سناریوهای گوناگونی آزمون شود. از طرفی کوچکترین تغییر در درجه اول بر سیستم داخلی و حکومتها اثر میکند. چنان چه حکومت توان جذب تغییر را نداشته باشد آن وقت منطقه و فرامنطقه درگیر میشوند. از هر مرحله به مرحله بعد اوج و فرود منازعه سطح تشنج را بالاتر میبرد و در پارهای موارد امکان وقوع جنگ هم منتفی نیست.
بر این اساس، و به ویژه در حکومتهای عشیرهای و قبیلهای، ابتدا گروهها و جناحهای قدرت داخلی در برابر تغییرات موضعگیری میکنند تا نگرش خود را نسبت به آن موضوع مطرح و از طریق آن قدرت داخلی خود را تقویت کنند. گاهی هم با استفاده از فرصت ایجاد شده احساسات ملی را تحریک و سوار بر موج میشوند. در حال حاضردر دو سوی خلیج فارس میتوان دعواها وموضعگیریهای گروههای سیاسی را به بهترین نحو مشاهده کرد:
- در ایران طرح نزدیکی سیاسی بحرین و عربستان سعودی فرصتی فراهم میکند که ادعای «بحرین، استان چهاردهم ایران» در بالاترین سطح سیاست داخلی یعنی در مجلس شورای اسلامی احیا شود. این ادعا بحرین را به ایران برنمیگرداند، ولی جناحهای سیاسی را مخصوصا در آستانه انتخابات سال آینده و مسائل حساستر سیاست خارجی مانند مذاکرات اتمی در مواضع قدرت و ضعف قرار میدهد. از طرف دیگر همان طور که پس از واکنشهای امارات متحده نسبت به سفر احمدینژاد به جزیره ابوموسی شاهد بودهایم احساسات ملی را تحریک میکند و بدون این که مشکل را حل کند فقط برای بازیگران داخلی که دائما بر سر قدرت با هم میجنگند امکان چانهزنی و ادعای اعتبار سیاسی فراهم میکند، در حالی که در عرصه بینالمللی فشارها را علیه ایران افزایش میدهد.
- در بحرین دو گونه واکنش مشاهده میشود: اول این که فارسیزبانان و اکثریت شیعیان بحرین که از مشارکت سیاسی بیبهره هستند فرصت مناسبی برای طرح خواستههای برحق سیاسی خود پیدا میکنند؛ و ثانیا طرفداران رژیم موقع را مناسب میبینند که با شیعهها و مخالفین سیاسی تسویه حساب کرده و احیانا آنان را به توطئه و همکاری با جمهوری اسلامی متهم کنند. حتی فعالان حقوق بشر را متهم میکنند که عوامل ایران هستند و میخواهند در بحرین نوعی حکومت اسلامی متمایل به ایران ایجاد کنند. خود این نگرانی قضیه را از سطح ملی به منطقهای میکشاند و جای پایی برای عربستان سعودی به عنوان یک راه حل ممکن ایجاد میکند.
- در ماه مارس ۲۰۱۱ عربستان با اعزام نیرو موقتا به امیر بحرین توان سرکوب جنبش مردم را میدهد، ولی مشکل بحرین حل نشده باقی میماند. بحرین و عربستان سعودی ایران را متهم به حمایت از ناراضیان بحرینی میکنند، ولی ایران این اتهام را رد میکند. در دسامبر ۲۰۱۱ پادشاه سعودی با به کار بردن دو واژه حساس «صحه و الامان» خطاب به حکام عرب خلیج فارس گفت «همه میدانید که صحت و امنیت ما مورد هدف قرار گرفته است» و متعاقب این اظهارات بود که خواهان تبدیل شورای همکاری خلیج به یک اتحادیه تمامعیار سیاسی و نظامی شد. اتحاد سیاسی و امنیتی با بحرین مطرح و قرار شد در چهاردهم ماه مه سال جاری سران عرب در ریاض پایتخت عربستان سعودی ملاقات و در این خصوص تصمیمگیری کنند. رهبران شورای همکاری فکر کردند که بهتر است اتحاد میان کشورهای عضو شورا با الحاق عربستان و بحرین آغاز شود، اما توافقی صورت نگرفت و هیچ یک از اعضا تصویر روشنی از نحوه و سناریوی اتحاد نداشتند.
- پس از این بود که یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران اظهار داشت «اگر قرار است اتفاقی در بحرین بیفتد، بحرین حق جمهوری اسلامی ایران است، نه عربستان» و رئیس مجلس هم طرح را ابتدایی و بیاهمیت قلمداد کرد و گفت عربستان نمیتواند به سادگی بحرین را به خود ملحق کند.
ایران به پروژه تغییر شورای همکاری و تبدیل شدن آن به یک پیمان تمامعیار و اتحادیه امنیتی واکنش منفی نشان داد و در نتیجه هر دو کشور بحرین و عربستان سعودی و حتی همه اعضای شورا در وضعیت تدافعی قرارگرفته وهر چه بیشتر به سوی همکاریهای امنیتی سوق داده شدند. اما واکنش منفی ایران نمیتواند موجب تسریع همکاریهای امنیتی در منطقه فرعی مورد بحث شود، زیرا مخالفتها در درون شورا و فراتر از آن بیشتر از موافقتهاست. از این مرحله است که قضیه فرامنطقهای میشود، هرچند که بر خلاف انتظار پس از نشست کوتاه روز چهاردهم ماه مه اصل قضیه تا نشست بعدی شورا در ماه دسامبر به تعویق افتاده است.
این در حالی است که اصولا در «شورای همکاری خلیج» هیچ وقت رابطه صمیمانه متداومی وجود نداشته است.
در بخش بعدی، عوامل بازدارنده اتحاد بین اعراب خلیج فارس را بررسی خواهیم کرد.
-----------------------------------------------------------------------
این مقاله در چند هفته متوالی تقدیم خوانندگان میشود و برخی از ابعاد معمای امنیت را در خلیج فارس بررسی میکند.
× دکتر جلیل روشندل استاد علوم سیاسی و امنیت بینالملل در دانشگاه کارولینای شرقی در آمریکاست. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، یوسیالای و دانشگاه تهران سابقه تدریس و پژوهش داشته است. از وی تالیفات متعددی در زمینه امنیت بینالملل، خاورمیانه و خلیج فارس منتشر شده است.
جرقهای که در ادامه بهار عربی با خیزش مردم بحرین در یک سال پیش و سفر محمود احمدینژاد در فروردین سال جاری به جزیره ابوموسی زده شد شعله خفتهای را روشن و زخم کهنهای را باز کرده است که معلوم نیست چگونه مهار و علاج خواهد شد.
در سال ۱۹۷۱ وقتی شاه ایران با دیپلماتهای انگلیسی بر سر استقلال بحرین و حضور نظامی نیروهای ایرانی در جزایر تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی به توافق نانوشتهای رسید هرگز فکر نمیکرد حتی در آیندهای دور کسی به این ترتیبات امنیتی معترض باشد.
اما خیلی زود خردههژمونی پادشاهی ایران با خردههژمونی اعراب منطقه خاورمیانه گلاویز و پای دولتمردانی چون جمال عبدالناصر به میان کشیده شد که حتی منجر به ادعای «عربی» بودن خلیج و گشایش برگ دیگری از منازعات منطقهای شد که تا امروز لاینحل مانده است.
اتفاقا ناصربرای اطلاق نام «عربی» به خلیج فارس از همان منطقی استفاده میکرد که بحرینیها برای استقلال بحرین و جدایی از ایران استفاده کردند: چون جمعیت عرب بحرین به لحاظ عددی بیشتر از جمعیت فارسیزبان جزیره بود، بنابراین بحرین با هویت عربی جدید باید مستقل بشود و شد. ناصر هم ادعا میکرد که چون تعداد کشورهای عربی خلیج فارس بیشتر از کشورهای فارسی است پس نام خلیج فارسی هم باید «عربی» باشد که البته نشد!
واضح است دولتها از اسم جغرافیایی برای منظورهای سیاسی استفاده میکنند. (آمریکاییها هنوز میانمار را برمه میشناسند) استدلال اعراب هم مثل این است که بگوییم چون تعداد واژگان زبان پارسی که (مستقیم یا غیرمستقیم) از زبان عربی گرفته شدهاند بیش از پارسی است بنابراین زبان فارسی هم باید زبان عربی نامیده شود.
بحثی که این نگارنده گهگاه با پژوهشگران عرب نیز داشته این است که اطلاق عنوان «فارس» به خلیج به هیچ وجه به معنی مالکیت خلیج توسط ایران نیست و ایران هم در هیچ مقطعی از تاریخ نه ادعای مالکیت و نه سابقه مالکیت این «خلیج» را داشته است. نام آبراه را تاریخ تعیین کرده و جزئی از میراث بشری است و با ادعاهای سرزمینی تفاوت دارد.
اصولا در مورد نقاطی اینچنین بحث مالکیت بحث عبثی است، چرا که جدای از تعاریف پذیرفته شده در حقوق بینالملل، معمولا دولتها از قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی خود در نقاط حائز اهمیت استراتژیک به عنوان ابزار استفاده میکنند. اگر اعمال قدرت با یکی از سه ابزار فوق مقدور نباشد، اسم جغرافیایی به عنوان یک ابزار جدل سیاسی به کار گرفته میشود. البته در جدل سیاسی هر کسی میتواند هر ادعایی را بکند، حتی اگر این ادعا علیه بدیهیات بینالمللی باشد.
از طرف دیگر در روابط مبتنی بر قدرت، برخی ادعاها طرف رابطه را در موضع قدرت و طرف مقابل را در موضع ضعف یا تدافع قرار میدهد. چنین وضعیتی تا حدودی و تحت شرایطی میتواند به صورت یک اهرم مورد استفاده قرار گیرد. به نظر میرسد مسئله ایران و جزایر، ایران و بحرین، و ایران و نام خلیج فارس همه از این نوع مسائل هستند که به صورت موجی و چرخشی جریان دارند و گهگاه امواج به ظاهر مهیبی میفرستند که گویا خیال فروپاشی سیستم را در سردارند، ولی در حقیقت فاقد چنین توانی هستند و فقط موجی از مباحث سیاسی و دیپلماتیک تولید میکنند.
حسب تعریف خلیج فارس یک منطقه شناخته نمیشود، بلکه بخشی فرعی از یک منطقه (Sub-Region) است. حتی میتوان گفت ناحیهای از یک منطقه است. هرگونه تغییر در چنین منطقه فرعی خود به خود نیازمند دخالت دولتهای درگیر در سیستم منطقهای و فرامنطقهای است. به همین دلیل یک مدل ساده برای تنظیمات امنیتی کارساز نیست و باید سناریوهای گوناگونی آزمون شود. از طرفی کوچکترین تغییر در درجه اول بر سیستم داخلی و حکومتها اثر میکند. چنان چه حکومت توان جذب تغییر را نداشته باشد آن وقت منطقه و فرامنطقه درگیر میشوند. از هر مرحله به مرحله بعد اوج و فرود منازعه سطح تشنج را بالاتر میبرد و در پارهای موارد امکان وقوع جنگ هم منتفی نیست.
بر این اساس، و به ویژه در حکومتهای عشیرهای و قبیلهای، ابتدا گروهها و جناحهای قدرت داخلی در برابر تغییرات موضعگیری میکنند تا نگرش خود را نسبت به آن موضوع مطرح و از طریق آن قدرت داخلی خود را تقویت کنند. گاهی هم با استفاده از فرصت ایجاد شده احساسات ملی را تحریک و سوار بر موج میشوند. در حال حاضردر دو سوی خلیج فارس میتوان دعواها وموضعگیریهای گروههای سیاسی را به بهترین نحو مشاهده کرد:
- در ایران طرح نزدیکی سیاسی بحرین و عربستان سعودی فرصتی فراهم میکند که ادعای «بحرین، استان چهاردهم ایران» در بالاترین سطح سیاست داخلی یعنی در مجلس شورای اسلامی احیا شود. این ادعا بحرین را به ایران برنمیگرداند، ولی جناحهای سیاسی را مخصوصا در آستانه انتخابات سال آینده و مسائل حساستر سیاست خارجی مانند مذاکرات اتمی در مواضع قدرت و ضعف قرار میدهد. از طرف دیگر همان طور که پس از واکنشهای امارات متحده نسبت به سفر احمدینژاد به جزیره ابوموسی شاهد بودهایم احساسات ملی را تحریک میکند و بدون این که مشکل را حل کند فقط برای بازیگران داخلی که دائما بر سر قدرت با هم میجنگند امکان چانهزنی و ادعای اعتبار سیاسی فراهم میکند، در حالی که در عرصه بینالمللی فشارها را علیه ایران افزایش میدهد.
- در بحرین دو گونه واکنش مشاهده میشود: اول این که فارسیزبانان و اکثریت شیعیان بحرین که از مشارکت سیاسی بیبهره هستند فرصت مناسبی برای طرح خواستههای برحق سیاسی خود پیدا میکنند؛ و ثانیا طرفداران رژیم موقع را مناسب میبینند که با شیعهها و مخالفین سیاسی تسویه حساب کرده و احیانا آنان را به توطئه و همکاری با جمهوری اسلامی متهم کنند. حتی فعالان حقوق بشر را متهم میکنند که عوامل ایران هستند و میخواهند در بحرین نوعی حکومت اسلامی متمایل به ایران ایجاد کنند. خود این نگرانی قضیه را از سطح ملی به منطقهای میکشاند و جای پایی برای عربستان سعودی به عنوان یک راه حل ممکن ایجاد میکند.
- در ماه مارس ۲۰۱۱ عربستان با اعزام نیرو موقتا به امیر بحرین توان سرکوب جنبش مردم را میدهد، ولی مشکل بحرین حل نشده باقی میماند. بحرین و عربستان سعودی ایران را متهم به حمایت از ناراضیان بحرینی میکنند، ولی ایران این اتهام را رد میکند. در دسامبر ۲۰۱۱ پادشاه سعودی با به کار بردن دو واژه حساس «صحه و الامان» خطاب به حکام عرب خلیج فارس گفت «همه میدانید که صحت و امنیت ما مورد هدف قرار گرفته است» و متعاقب این اظهارات بود که خواهان تبدیل شورای همکاری خلیج به یک اتحادیه تمامعیار سیاسی و نظامی شد. اتحاد سیاسی و امنیتی با بحرین مطرح و قرار شد در چهاردهم ماه مه سال جاری سران عرب در ریاض پایتخت عربستان سعودی ملاقات و در این خصوص تصمیمگیری کنند. رهبران شورای همکاری فکر کردند که بهتر است اتحاد میان کشورهای عضو شورا با الحاق عربستان و بحرین آغاز شود، اما توافقی صورت نگرفت و هیچ یک از اعضا تصویر روشنی از نحوه و سناریوی اتحاد نداشتند.
- پس از این بود که یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران اظهار داشت «اگر قرار است اتفاقی در بحرین بیفتد، بحرین حق جمهوری اسلامی ایران است، نه عربستان» و رئیس مجلس هم طرح را ابتدایی و بیاهمیت قلمداد کرد و گفت عربستان نمیتواند به سادگی بحرین را به خود ملحق کند.
ایران به پروژه تغییر شورای همکاری و تبدیل شدن آن به یک پیمان تمامعیار و اتحادیه امنیتی واکنش منفی نشان داد و در نتیجه هر دو کشور بحرین و عربستان سعودی و حتی همه اعضای شورا در وضعیت تدافعی قرارگرفته وهر چه بیشتر به سوی همکاریهای امنیتی سوق داده شدند. اما واکنش منفی ایران نمیتواند موجب تسریع همکاریهای امنیتی در منطقه فرعی مورد بحث شود، زیرا مخالفتها در درون شورا و فراتر از آن بیشتر از موافقتهاست. از این مرحله است که قضیه فرامنطقهای میشود، هرچند که بر خلاف انتظار پس از نشست کوتاه روز چهاردهم ماه مه اصل قضیه تا نشست بعدی شورا در ماه دسامبر به تعویق افتاده است.
این در حالی است که اصولا در «شورای همکاری خلیج» هیچ وقت رابطه صمیمانه متداومی وجود نداشته است.
در بخش بعدی، عوامل بازدارنده اتحاد بین اعراب خلیج فارس را بررسی خواهیم کرد.
-----------------------------------------------------------------------
این مقاله در چند هفته متوالی تقدیم خوانندگان میشود و برخی از ابعاد معمای امنیت را در خلیج فارس بررسی میکند.
× دکتر جلیل روشندل استاد علوم سیاسی و امنیت بینالملل در دانشگاه کارولینای شرقی در آمریکاست. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، یوسیالای و دانشگاه تهران سابقه تدریس و پژوهش داشته است. از وی تالیفات متعددی در زمینه امنیت بینالملل، خاورمیانه و خلیج فارس منتشر شده است.
حمایت اتحادیه ها و سندیکاهای بین المللی کارگری از کارگران ایران
تاکنون در گزارشهای کارگری راديو فردا اسامی تشکلهايی مانند کنفدراسيون
بين المللی اتحاديه های کارگری، فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل،
فدراسيون بين المللی کارگران بخش خدمات، صنايع کشاورزی و غذايی، سنديکای «ث
ژ ت» در فرانسه و ... را شنيده ايد؛ تشکلهايی که دهها ميليون عضو دارند.
اين نکته را هم بايد گفت که کنفدراسيون بين المللی اتحاديه های کارگری
مستقر در بروکسل با بيش از ۱۷۶ ميليون عضو از ۱۵۶ کشور، بزرگترين اتحاديه
کارگری در سطح جهان به شمار می رود.
آيا اين اتحاديههای بين المللی و سنديکاهای کارگری کشورهای گوناگون در
چارچوب فعاليت های خود در ارتباط با کارگران و تشکلهای کارگری در ايران
اقدام يا اقداماتی انجام داده است؟
فرخنده آشنا، فعال کارگری در سوئد، در پاسخ اين پرسش به راديو فردا
میگويد: « وقتی در رابطه با دستگيری کارگران به دولت جمهوری اسلامی اعتراض
میکنند، وقتی کارگران ايران نمیتوانند تشکلهای مستقل ايجاد کنند و در
اين صورت دستگير و زندانی میشوند، اينها اعتراض میکنند که کارگران به
خاطر تشکليابی نبايد زندانی و محاکمه شوند، همه اينها موارد حمايتی
اتحاديههای بينالمللی است.»
وی اضافه می کند:«اين اتحاديهها در چهارچوب مسايل حقوقی مقاوله نامههايی
که ايران به رسميت شناخته، سعی میکنند مسايل کارگران ايران را پيگری کنند
و از اين دريچه اعتراض های خود را نسبت به شرايط کارگران در ايران پيش
ببرند. به نظر من، اين حمايت خوبی است و بايد از اين حمايتها استقبال کرد و
تلاش نمود اين حمايتها را به دست آورد.»
کارنامه: حمایت اتحادیه ها و سندیکاهای بین المللی کارگری از کارگران ایران
در ارتباط با آنچه خانم آشنا در مورد برخورد امنيتی و قضايی جمهوری اسلامی
ايران با فعالان و تشکلهای کارگری می نامد، می توان به روز همبستگی
تشکلهای کارگری در بيش از ۴۰ کشور جهان با منصور اسانلو، رييس هيات مديره
سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، و ساير فعالان کارگر
زندانی در حدود ۵ سال پيش اشاره کرد.
در آن روز، تجمعها و گردهمايیهايی در کشورهای مختلف برگزار شد که در آن
آزادی آقای اسانلو و ساير فعالان کارگر زندانی و نيز حق تشکل يابی کارگران
برای دفاع از حقوق صنفی شان مورد تاکيد قرار گرفت.
البته حمايت اين اتحاديهها و سنديکاهای کارگری در جهان فقط به حمايت از فعالان و تشکل های کارگری محدود نمی شود.
اين تشکل های بين المللی کارگری در چارچوب فعاليتهای خود در رابطه با
ايران به موارد ديگر نيز می پردازند؛ به ويژه که به گفته فعالان کارگری در
ايران مسايلی مانند کار کودکان، اعمال تبعيض در قبال کارگران زن و پرداخت
نشدن حقوق کارگران از مهمترين مشکلات موجود در جامعه کارگری ايران به شمار
می رود.
مهدی کوهستانی نژاد، مشاور کنفدراسيون بين المللی اتحاديه های کارگری و
عضو کنگره کار کانادا، در اين مورد به راديو فردا می گويد: «اتحاديههای
کارگری طی ۱۵ سال گذشته از حالت دفاعی نسبت به تشکلهای کارگری در ايران به
سطح بالايی از حمايت رسيدهاند و میتوان گفت با عمق روابط کارگری در
ايران حرکت میکنند. آنها در رابطه با وضعيت زنان کارگر و حقوق تضييع شده
کارگران پيگير هستند و از خواستههای جامعه کارگری که ميليونها نفر از
جمعيت ايران را تشکيل میدهند دفاع میکنند چون ايران طبق مقاولهنامههايی
که امضا کرده موظف است ابتدايی ترين حقوق زندگی کارگران را رعايت کند. اين
اتحاديههای کارگری از جنبش کارگری ايران در سطح بين المللی حمايت میکنند
در حالی که جنبش کارگری در ايران تحت سرکوب شديد قرار دارد.»
اما آيا اين حمايتها سودی برای کارگران و تشکلهای کارگری ايران داشته است؟
آقای کوهستانی نژاد معتقد است: «اين حمايتها بسيار مهم است و هر ساله در
نشستهايی که ايران برای جوابگويی در قبال وضعيت کارگری خود دارد بايد با
آمار و ارقام نشان دهد چقدر به اين اعتراضها رسيدگی کرده است، بايد نشان
دهد هر سال نسبت به سال گذشته چقدر حقوق عقب افتاده کارگران را پرداخته و
به شکايات کارگری ايران توجه کرده است، بايد نشان دهد چقدر آمار استخدام
زنان تغيير کرده و تبعيض ملی و مذهبی و جنسيتی در محيط کار کم شده است.
ايران بايد هر سال در گزارش هايی که برای سازمان بين المللی کار تهيه
میکند نسبت به اين موضوعات پاسخگو باشد.»
اخبار
فتحالله بيات، رييس اتحاديه کارگران قراردادی و پيمانی، از آمار ارائه
شده توسط دستگاه های دولتی در مورد کاهش بيکاری و افزايش ميزان اشتغال در
ايران انتقاد کرد.
او در گفت و گو با خبرگزاری ايسنا در واکنش به خبر ايجاد يک ميليون و ۳۷۵
هزار شغل در سال گذشته گفت: وقتی هر روز از گوشه و کنار خبر اخراج کارگران و
تعطيلی کارخانه ها را می شنويم، چطور است که آمار ايجاد اشتغال کشور
افزايش يافته است؟
آقای بيات افزود: اگر به راستی ۵۰۰ هزار نفر شغل به وجود آمده باشد، شاهکار است.
***
گيتی سالاری، کشاورز نمونه در ايران، نسبت به نابودی کشاورزی در ايران هشدار داد.
خانم سالاری به خبرگزاری فارس گفت حمايت دولت از اين بخش، به رغم سيل
عظيم وعدههای مسئولان مبنی بر راهکارهايی برای رفع مشکلات اين قشر زحمتکش
کمرنگ تر میشود.
وی افزود: حمايت از کشاورز و توليدات کشاورزی در حد شعار است و هيچگاه عملی نشده است.
***
۲۰۰ نماينده مجلس شورای اسلامی با صدور بيانيهای خطاب به دولت با انتقاد
از افزايش هزينه های توليد شير برای دامداران و قيمت نامناسب خريد تضمينی
گندم خواستار کمک به کاهش هزينه توليد از سوی دولت شدند.
به گزارش خبرگزاری مهر، اين نمايندگان اعلام کردند که اقدامات دولت
خسارات جبران ناپذيری به توليد کشاورزی و امنيت غذايی کشور وارد خواهد کرد.
به نوشته اين بيانيه، اين روند می تواند به بيکار شدن تعداد زيادی از شاغلين در دامداری ها و کشاورزی منجر شود.
***
کاظم خلجی، دبير اجرايی خانه کارگر خرم دره، اعلام کرد: ۹۰ کارگر کارخانه
ذوب فلزات نورد خليج فارس در شهرک صنعتی ابهر در پی عدم تمديد قراردادشان،
بيکار شدند.
او با اعلام اين مطلب به خبرگزاری ايلنا گفت: تعديل ۹۰ کارگر قراردادی اين
واحد توليدی به دليل مشکلات مالی و نبود نقدينگی صورت گرفت و آنان با
دريافت بيمه بيکاری امرار معاش میکنند.
ايلنا همچنين خبر داد کارخانه شير وارنا در قرچک ورامين، قرارداد۱۵۰ کارگر از۵۰۰ کارگرش را تمديد نکرده است.
***
مدير عامل کانون بازنشستگان زغالسنگ استان کرمان با اشاره به مصوبه اخير
مجلس از پرداخت حدود ۳ هزار ميليارد ريال مطالبات بازنشستگان صنعت فولاد تا
۶ ماه آينده خبر داد.
به گزارش خبرگزاری ايلنا، هوشنگ انکوتی گفت: با تصميم نمايندگان ويژه رئيس
جمهور در کار گروه واگذاری سهام دولت، مبلغ ۲ هزار و ۸۰۰ ميليارد ريال
برای پرداخت مستمری بازنشستگان صنعت فولاد تا تعيين تکليف در ۶ ماه آينده
تامين اعتبار شد.
***
خبرگزاری مهر در گزارشی در مورد کارگران پمپ بنزين نوشت آنها صورت های خود را با سيلی سرخ می کنند.
يکی از اين کارگران در کرمانشاه به مهر گفت: دريافتی او ۱۰۰ هزار تومان در ماه است که کفاف زندگی اش را حتی در حد ابتدايی نمی دهد.
***
خبرگزاری ايسنا گزارش داد حدود ۲۵۰ تن از اعضای تعاونی مسکن کارکنان اداره برق تهران برای چهارمين بار در اعتراض به واگذار نشدن زمينهايشان در شهر جديد هشتگرد در مقابل مجلس تجمع کردند.
خبرگزاری ايسنا گزارش داد حدود ۲۵۰ تن از اعضای تعاونی مسکن کارکنان اداره برق تهران برای چهارمين بار در اعتراض به واگذار نشدن زمينهايشان در شهر جديد هشتگرد در مقابل مجلس تجمع کردند.
تجمعکنندگان گفتند که زمينهايشان از ۱۷ سال پيش تاکنون به رغم واريز پولشان واگذار نشده است.
به نوشته ايسنا، تجمعکنندگان شعارهای مختلفی همچون "عدالت، عدالت" را سر میدادند.
***
تعدادی از کارگران کارخانه تعطيل شده کشت و صنعت شمال در اعتراض به ادامه
تعطيلی اين واحد توليدی و نيز پايان بيمه بيکاری از خرداد ماه در مقابل
استانداری مازندران و سپس در مقابل فرمانداری مياندرود تجمع کردند.
به نوشته سايت مازندنومه، کارخانه کشت و صنعت شمال در استان مازندران در
سال گذشته با مشکل گشايش برگه های اعتباری «ال سی» رو به رو شد.
***
***
کميته هماهنگی برای کمک به ايجاد تشکل های کارگری اعلام کرد بهنام ابراهيم
زاده، فعال کارگر زندانی، از عفونت شديد گوش رنج می برداما تاکنون
مسئولين زندان اوين به اين مشکل رسيدگی نکرده اند.
آقای ابراهيم زاده در سال خرداد سال ۸۹ بازداشت و سپس به ۵ سال زندان محکوم شد
***
کميته هماهنگی برای کمک به ايجاد تشکل های کارگری اعلام کرد که ۵ تن از
بازداشت شدگان مراسم روز جهانی کارگر در شهر سنندج با قرار وثيقه آزاد
شدند.
اين تشکل کارگری گفت از وضعيت ساير بازداشت شدگان در اين مراسم اطلاعی در دست نيست، اما اشاره ای به تعداد آنان نکرد.
***
خبرگزاری ايلنا گزارش داد از ابتدای سال تاکنون ۴۰۰ تن ازکارگران واحدهای توليدی شهرستان کاشان بيکار شده اند.
بر اساس اين گزارش غلامعلی قادری، مدير کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی
استان اصفهان، ضمن ابراز بی اطلاعی از اين موضوع گفت: اخراج کارگران بستگی
به شرايط آن کارخانه توليدی دارد.
***
۴۵۰ کارگر اعتصابی کارخانه پارسسرام در پی توافق کارفرما با خواسته
هايشان و نيز وساطت اداره کار در ورامين به سر کار خود بازگشتند.
به گزارش خبرگزاری ايلنا، کارگران که به قطع اضافه کاری های و مزايای
جانبی خود معترض بودند، ۱۸ روز پيش دست به اعتصاب زدند که اين اعتصاب ۱۷
روز ادامه داشت.
حيدر مظاهری، دبير اجرايی خانه کارگر ورامين، گفت: به کارگران قول داده شد که مطالبات و خواستههايشان تحقق خواهد يافت.
کارخانه پارس سرام توليد کننده چينیهای بهداشتی در منطقه قرچک ورامين است.
***
خبرگزاری مهر نوشت: با افزايش تقاضا برای ورود به بازار کار در دو دهه
اخير، از ۸ ميليون نيروی شاغل مشمول قانون کار، ۶ ميليون تن دارای قرارداد
موقت هستند و پرونده استخدام آنان بايگانی شده است.
براساس اين گزارش احساس ناامنی شغلی، ناتوانی در برنامه ريزی برای آينده و
همچنين نامشخص بودن وضعيت اشتغال باعث از دست رفتن انگيزه افراد برای
ارائه کار بهتر و همچنين تقويت بهره وری در محيط کار می شود.
***
رئيس انجمن صنفی توليد کنندگان کود شيميايی از بيکاری ۱۵ هزار کارگر در
واحدهای توليد کود شميايی به دليل عدم خريد کود توسط دولت خبر داد.
به گزارش خبرگزاری ايلنا، صياد فرهادی گفت: در پنج سال گذشته ۳۲۵ واحد توليدی در ايران تعطيل شدهاند.
***
مهدی بهلولی، عضو کانون صنفی معلمان، افزايش حقوق حدودا ۱۰۰ هزار تومانی
معلمان در شهرستانها را خيلی شتابزده دانست و گفت: اين شائبه به ذهن
میآيد که افزايش موقت حقوق معلمان يک اقدام تبليغاتی بوده است.
به گزارش خبرگزاری ايلنا، افزايش حقوق معلمان در شهرستانها دو - سه ماه قبل از عيد نوروز آغاز شد.
آقای بهلولی با اشاره به سخنان نماينده مردم مريوان مبنی بر اينکه وزارت
آموزش و پرورش میخواهد پولی را که به حساب معلمان ريخته است پس بگيرد،
خواستار موضع گيری شفاف مسئولان وزارت آموزش و پرورش شد.
***
پروين محمدی، نايب رييس اتحاديه آزاد کارگران ايران، گفت: قراردادهای سفيد
امضا پس از اجرای قانون هدفمندی يارانهها گسترش يافتهاند.
او با اعلام اين موضوع به خبرگزاری ايلنا گفت: به دليل فشار بيش از حدی که
در پی هدفمندی يارانهها و افزايش قيمت حاملهای انرژی بر بخش توليد وارد
شد، کارفرمايان که از عهده پرداخت هزينه انرژی واحدهای توليدی بر نمیآمدند
اين زيان را با انعقاد قراردادهای سفيد امضا از طريق حقوق کارگران جبران
میکنند.
خانم محمدی همچنين با اشاره به اين که ۷۰ درصد از زنان کارگر با
قراردادهای سفيد امضاء مشغول به کار هستند، گفت که وزارت تعاون، کار و رفاه
اجتماعی مسئول مستقيم تضييع حقوق زنان کارگر در قالب انعقاد قراردادهای
سفيدامضاء است.
***
محمدرضا عمادی، فعال کارگری، از عدم آموزش گسترده قانون کار به کارگران انتقاد کرد.
او در گفت و گو با خبرگزاری ايلنا اعلام کرد: به دليل اينکه وزارت تعاون،
کار و رفاه اجتماعی و متوليان کارگران قانون کار را قبول ندارند، الزامی هم
برای آموزش آن به کارگران نمیبينند.
آقای عمادی گفت: از ديدگاه مسئولين دولتی هرچقدر کارگران از قانون کار بیاطلاعتر باشند برای آنها بهتر است.
پای صحبت شنوندگان
يکی از شنوندگان کارنامه برای ما از زندگی خود و خانودهاش می گويد: « يک
خانواده چهار نفره هستيم با ۴۰۰ هزار تومان حقوق. پنج سال است عيدی و پاداش
نگرفتم و يک سال هم حقوق دريافت نکردهام و کرايه نشين هم هستم. تازه برای
من اس ام اس آمده که از دريافت يارانهات انصراف بده.»
آشنايی با قانون کار
اهميت يادآوری قانون کار اين است که بسياری از مشکلات کاری و صنفی از جايی شروع میشود که کارگران از حقوق قانونی خود بیخبر هستند.
ماده ۷۶ قانون کار ﻣﺮﺧﺼﯽ ﺑﺎرداری و زاﯾﻤﺎن ﮐﺎرﮔﺮان زن را ﺟﻤﻌﺎ ۹۰ روز
دانسته و نوشته است: ﺣﺘﯽاﻻﻣﮑﺎن ۴۵ روز از اﯾﻦ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺲ از زاﯾﻤﺎن ﻣﻮرد
اﺳـﺘﻔﺎده ﻗﺮار ﮔﯿﺮد و ﺑﺮای زاﯾﻤﺎن ﺗﻮأﻣﺎن، ۱۴ روز ﺑﻪ ﻣﺪت ﻣﺮﺧﺼﯽ اﺿﺎﻓﻪ
ﻣﯽﺷﻮد.
ماده ۷۶ قانون کار همچنين می گويد: ﭘﺲ از ﭘﺎﯾﺎن ﻣﺮﺧﺼﯽ زاﯾﻤﺎن، ﮐﺎرﮔﺮ زن ﺑﻪ
ﮐﺎر ﺳﺎﺑﻖ ﺧﻮد ﺑﺎز ﻣﯽﮔﺮدد و اﯾﻦ ﻣﺪت ﺑـﺎ ﺗﺎﺋﯿـﺪ ﺳـﺎزﻣﺎن ﺗـﺎﻣﯿﻦ اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ
ﺟـﺰء ﺳـﻮاﺑﻖ ﺧﺪﻣﺖ وی ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﻮد. ضمن اينکه ﺣﻘﻮق اﯾﺎم ﻣﺮﺧﺼﯽ زاﯾﻤﺎن ﻃﺒﻖ
ﻣﻘﺮرات ﻗﺎﻧﻮن ﺗﺎﻣﯿﻦ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﭘﺮداﺧﺖ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.
پلیس تهران اعلام کرده است که از روز پنجشنبه، ۴ خرداد، برخورد با "بدحجابی در پارکها و اماکن تفریحی پایتخت" را تشدید کرده است.
خبرگزاری ایسنا گزارش داده است که "پلیس این طرح
را به درخواست خانوادهها" اجرا میکند و در پارکهای بزرگی چون ملت،
طالقانی و آب و آتش با "زنان بدحجاب و مانکن و مردان بدپوشش برخورد کردند".یکی از بخشهای "طرح جامع گسترش فرهنگ حجاب و عفاف" که از نخستین سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در دولت نهم اجرا میشود، برخورد با "بدحجابی" زنان است.
در سالهای اخیر این گونه برخوردها در آستانه فصل تابستان اوج گرفتهاند.
حکومت ایران میگوید این برخوردها مطابق ارزشهای اسلامی و به درخواست مردم است، اما منتقدان آن را نمونهای از نقض آزادیهای مدنی میدانند.
احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران
نسبت به اختلافاتی که در زمینه رئیس آینده مجلس جریان دارد، هشدار داده و
گفته "مسئله ریاست مجلس نباید مایه چالش و تنش باشد در این ۳۳ سال این همه
تنش و چالش برای انتخاب رئیس مجلس کم سابقه است"
آقای خاتمی تاکید کرده که "نمایندگان باید رئیسی
را انتخاب کنند که در طراز نظام اسلامی و انقلاب باشد و نباید انتخاب رئیس
به جار و جنجال رسانهای تبدیل شود."بعد از برگزاری انتخابات مجلس که بدون حضور اصلاح طلبان برگزار شد، اختلاف بین اصولگرایان افزایش پیدا کرده است و اختلاف بر سر رئیس مجلس بالا گرفته است.
رقابت اصلی برای تعیین رئیس مجلس نهم، میان جبهه متحد اصولگریان به رهبری محمدرضا مهدوی کنی و جبهه پایداری به رهبری محمد تقی مصباح یزدی، دو تشکیل فراگیر اصولگرایان است که رقیب یکدیگر در انتخابات مجلس بودند.
جبهه متحد اصولگریان از ریاست علی لاریجانی حمایت می کند و جبهه پایداری، به دنبال ریاست غلامعلی حداد عادل است.
به گفته امام جمعه موقت تهران، "مردم انتظار وحدت و همدلی از نمایندگان را دارند. نمایندگان باید نشان دهند میتوان اختلاف سلیقه داشت اما متحد بود."
آقای خاتمی به نمانیدگان مجلس توصیه کرده که "با مدیریت کلان کشور (آیت الله خامنه ای) همراه باشند."
نبیه بری، رئیس شیعه مجلس لبنان،
به بی بی سی گفته است که یازده مرد شیعه لبنانی که در مسیر بازگشت از سفر
زیارتی به ایران، در سوریه ربوده شده بودند، آزاد شده و از راه ترکیه، به
وطن خود باز می گردند.
ربوده شدن این افراد به درگیری خشونت آمیز بین
حامیان و مخالفان حکومت سوریه در لبنان منجر شد و به این نگرانی دامن زد که
ممکن است نا آرامی سیاسی سوریه باعث بروز جنگ فرقه ای در لبنان شود.طرفداران بشار اسد در لبنان ربودن این یازده نفر را به ارتش ملی سوریه، متشکل از نظامیان مخالف حکومت، نسبت داده بودند اما سخنگوی ارتش ملی این اتهام را رد کرده بود.
بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی میگویند که
نشانه هایی از غنی سازی اورانیوم با غلظت بیشتر از ۲۰ درصد در تاسیسات فردو
در ایران پیدا کردهاند.
بنا بر این گزارش بازرسان آژانس نشانه هایی از تولید اورانیوم با غلظت ۲۷ درصد پیدا کرده اند. هر چند این رقم خیلی تا اورانیوم غنی شده ۹۰ درصدی که برای ساخت سلاح اتمی استفاده می شود، فاصله دارد.
ایران در واکنش به این خبر به آژانس بین المللی اتمی گفته است که "ممکن است نقص فنی باعث غنی سازی ۲۷ درصدی شده باشد".
البته گفته شده یافتن نشانه هایی از اورانیوم با غلظت بالاتر از ۲۰ درصد دلیلی برای حرکت ایران به سوی غنی سازی اورانیوم با غلظت لازم برای ساخت سلاح هسته ای نیست.
به گفته دیپلماتها، این یافته بخشی از گزارش تازه آژانس بین المللی انرژی اتمی است که امروز (جمعه ۲۵ مه، ۵ خرداد) منتشر شده است.
در همین حال یک روز پس از مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در بغداد، وندی شرمن، مذاکره کننده ارشد آمریکا در این مذاکرات، امروز به اسرائیل رفت.
به گفته وزارت خارجه آمریکا، وندی شرمن، معاون سیاسی هیلاری کلینتون در سفرش به بیت المقدس هم درباره مسائل منطقه صحبت می کند و هم بر تعهد خدشه ناپذیر آمریکا به امنیت اسرائیل تاکید خواهد کرد.
ایران سال گذشته اعلام کرد که تولید اورانیوم با غلظت بالا را از مجتمع اصلی خود در نطنز به مرکز فردو که در دل کوه ساخته شده، منتقل می کند.
ایران وجود فردو در نزدیکی قم را در ماه سپتامبر ۲۰۰۹ به آژانس بین المللی انرژی اتمی اعلام کرد که پس از آن بود که معلوم شد سازمانهای اطلاعاتی غربی به وجود آن پی برده اند.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ماه دی سال گذشته در اطلاعیهای اعلام کرد که "ایران تولید اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد را در تاسیسات غنیسازی فردو آغاز کرده است."
کشورهای غربی خواهان توقف غنی سازی اورانیوم هستند و گفته اند در صورتی که ایران بر ادامه غنی سازی اورانیوم پافشاری کند، تحریم های خود را افزایش خواهند داد.
تولید اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد در فردو با واکنش شدید کشورهای غربی رو به رو شد.
وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد که اقدام ایران در غنیسازی اورانیوم در فردو، روند "نقض مستمر قطعنامههای سازمان ملل متحد" را "بیشتر تشدید" میکند و کشورهای فرانسه، آلمان، روسیه و بریتانیا هم اقدام ایران در غنیسازی اورانیوم در فردو را محکوم کردند.
بنا بر این گزارش بازرسان آژانس نشانه هایی از تولید اورانیوم با غلظت ۲۷ درصد پیدا کرده اند. هر چند این رقم خیلی تا اورانیوم غنی شده ۹۰ درصدی که برای ساخت سلاح اتمی استفاده می شود، فاصله دارد.
ایران در واکنش به این خبر به آژانس بین المللی اتمی گفته است که "ممکن است نقص فنی باعث غنی سازی ۲۷ درصدی شده باشد".
البته گفته شده یافتن نشانه هایی از اورانیوم با غلظت بالاتر از ۲۰ درصد دلیلی برای حرکت ایران به سوی غنی سازی اورانیوم با غلظت لازم برای ساخت سلاح هسته ای نیست.
به گفته دیپلماتها، این یافته بخشی از گزارش تازه آژانس بین المللی انرژی اتمی است که امروز (جمعه ۲۵ مه، ۵ خرداد) منتشر شده است.
در همین حال یک روز پس از مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در بغداد، وندی شرمن، مذاکره کننده ارشد آمریکا در این مذاکرات، امروز به اسرائیل رفت.
به گفته وزارت خارجه آمریکا، وندی شرمن، معاون سیاسی هیلاری کلینتون در سفرش به بیت المقدس هم درباره مسائل منطقه صحبت می کند و هم بر تعهد خدشه ناپذیر آمریکا به امنیت اسرائیل تاکید خواهد کرد.
ایران سال گذشته اعلام کرد که تولید اورانیوم با غلظت بالا را از مجتمع اصلی خود در نطنز به مرکز فردو که در دل کوه ساخته شده، منتقل می کند.
ایران وجود فردو در نزدیکی قم را در ماه سپتامبر ۲۰۰۹ به آژانس بین المللی انرژی اتمی اعلام کرد که پس از آن بود که معلوم شد سازمانهای اطلاعاتی غربی به وجود آن پی برده اند.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ماه دی سال گذشته در اطلاعیهای اعلام کرد که "ایران تولید اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد را در تاسیسات غنیسازی فردو آغاز کرده است."
کشورهای غربی خواهان توقف غنی سازی اورانیوم هستند و گفته اند در صورتی که ایران بر ادامه غنی سازی اورانیوم پافشاری کند، تحریم های خود را افزایش خواهند داد.
تولید اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد در فردو با واکنش شدید کشورهای غربی رو به رو شد.
وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد که اقدام ایران در غنیسازی اورانیوم در فردو، روند "نقض مستمر قطعنامههای سازمان ملل متحد" را "بیشتر تشدید" میکند و کشورهای فرانسه، آلمان، روسیه و بریتانیا هم اقدام ایران در غنیسازی اورانیوم در فردو را محکوم کردند.
وزارت امور خارجه آمریکا گفته است
که اسرائیل با رد پناهندگی هزاران پناهجوی آفریقایی، آنها را از اساسی
ترین خدمات اجتماعی از جمله خدمات بهداری، محروم کرده است.
وزارت امور خارجه آمریکا در گزارش سالانه خود در
خصوص عملکرد حقوق بشر کشورهای مختلف گفته است حکومت اسرائیل سال گذشته از
۴۶۰۰ درخواست پناهندگی تنها یک مورد را پذیرفته است.گزارش حقوق بشر وزارت خارجه آمریکا می افزاید هزاران پرونده پناهندگی دیگر هم که عمدتا از اتباع کشورهای سودان و اریتره هستند، همچنان مفتوح و بلاتکلیف هستند.
مقامات حکومتی در اسرائیل هنگام سخن گفتن در خصوص پناهجویان از الفاظی چون "نفوذی ها"، "غده سرطانی" و "بلای ملی" استفاده می کنند و این سبب برانگیختن نفرت عمومی نسبت به پناهجویان می شود.
پس از تظاهرات خشونت آمیز علیه حضور مهاجران سیاهپوست در جنوب تل آویو در روز چهارشنبه گذشته، گزارشها از آن شهر حکایت از آن دارد که حضور ماموران حکومتی برای تامین امنیت در آن منطقه تقویت شده است.
'جامعه ای نژادپرست و بیمار'
تام سگو که یک مفسر امور اجتماعی در اسرائیل است، گفته است که جو نژاد پرستانه او را از هر چیز دیگری بیشتر نگران می کند.او می گوید چندین سال است که با اتخاذ مواضع ضد شهروندان عرب در پارلمان، جامعه اسرائیل به سمت نژاد پرستی حرکت می کند. "من فکر می کنم این جامعه الان به شدت بیمار است."
اخیرا به دو ساختمانی که پناهجویان در آنها زندگی می کرده اند بمبهای آتشزا پرتاب شده و در تظاهرات اخیر نیز اسرائیلی ها به پناهجویان حمله کرده و اموال آنها را تخریب می کرده اند.
بشیر، جوانی ۳۲ ساله است که چهار سال پیش از منطقه جنگزده دارفور در غرب سودان فرار کرد. او به دنبال یک مامن بود اما می گوید در اسرائیل امنیت نیافته است و حتی می ترسد برای خریدن غذا به مغازه ها برود.
روزنامه هاآرتص نوشته است که ۱۷ نفر به اتهام حمله به پناهجویان و کتک زدن آنها بازداشت شده اند.
در پی لغو حکم یک دادگاه آمریکایی، بانک ژاپنی
توکیو - میتسوبیشی یو اف، دارایی مسدود شده دو میلیارد و ششصد میلیون دلاری
ایران را آزاد کرده است.
پیش از این دادگاهی در نیویورک آمریکا حکم داده بود بانک توکیو - میتسوبیشی دو میلیارد و ششصد میلیون دلار از پولهای ایران را توقیف کند تا به خانواده قربانیان انفجار در پایگاههای سربازان آمریکایی در بیروت، پایتخت لبنان، پرداخت شود.
اکنون دادگاهی در واشنگتن حکم دادگاه قبلی را لغو کرده است و به این ترتیب دارایی های مسدود شده ایران از سوی بانک ژاپنی توکیو -میتسوبیشی آزاد شده است.
روز پنجشنبه، ۲۸ اردیبهشت (۱۷ مه)، بانک توکیو میتسوبیشی گفته بود که قاضی دادگاهی در نیویورک در ارتباط با پرونده بمب گذاری در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال ۱۹۸۳، حکم کرده است که دارایی های ایران نزد این بانک مسدود و مراودات بانک با دولت ایران متوقف شود.
تصمیم بانک ژاپنی به ماجرای انفجار شدید در مقر تفنگداران دریایی آمریکا در جریان جنگ داخلی لبنان ارتباط داشت که در جریان آن، ۲۴۱ نظامی آمریکایی و بیش از پنجاه نظامی فرانسوی کشته و شمار دیگری زخمی شدند.
حکم دادگاه اوایل ماه جاری و به نفع دو تن از مصدومان بمب گذاری سال ۱۹۸۳ صادر شده بود اما سخنگوی بانک توکیو - میتسوبیشی گفته بود که اموال مسدود شده معادل مبلغی است که یک دادگاه دیگر آمریکایی در سال ۲۰۰۷ برای پرداخت خسارت به خانواده های قربانیان این بمبگذاری لازم تشخیص داده بود.
سخنگوی بانک توکیو - میتسوبیشی یک هفته پیش گفته بود که حکم قاضی دادگاه نیویورک نه تنها شامل عملیات این بانک در آمریکا می شود، بلکه فعالیت آن در ژاپن را هم در بر می گیرد که، به گفته او، از نظر قوانین ژاپن "محل ایراد است."
وی گفته بود که به همین دلیل، بانک در نظر دارد نسبت به این حکم استیناف خواهی کند.
بخش عمده امور بانکی مربوط به پرداخت های نفتی ژاپن به ایران از طریق بانک توکیو - میتسوبیشی صورت می گیرد و یاسوهیرو ساتو، مدیر موسسه مالی میزوهو و رئیس انجمن بانکداران ژاپنی گفته بود که قطع اینگونه مراودات "امنیت انرژی ژاپن را به مخاطره می اندازد."
جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵ و با ورود نیروهای اسرائیلی به خاک آن کشور آغاز شد که هدف خود را خارج کردن افراد مسلح سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان اعلام کرده بودند.
واکنش متفاوت گروه های مختلف سیاسی و قومی لبنان به اقدام اسرائیل به درگیری نظامی و جنگ داخلی منجر شد که تا سال ۱۹۹۰ ادامه یافت و براساس برخی تخمین ها، بیش از دویست هزار کشته برجای گذاشت و ویرانی های گسترده ای به بار آورد.
مقامات آمریکایی حزب الله وابسته به جمهوری اسلامی را مسئول انفجارهای انتحاری بیروت دانسته اند.
روز ۲۳ اکتبر سال ۱۹۸۳، رانندگان دو کامیون حامل مواد منفجره در یک عملیات انتحاری، پایگاه تفنگداران دریایی آمریکا و سربازان فرانسوی در بیروت را هدف حمله قرار دادند و باعث وقوع انفجاری عظیم در این محل شدند.
کمتر از یک سال بعد، دولت وقت آمریکا تحت فشار افکار عمومی و خواست کنگره آن کشور، نیروهای خود را از لبنان خارج کرد.
در آن زمان، تعدادی از گروه های مسلح فعال در لبنان مسئولیت این عملیات را برعهده گرفتند اما سرانجام، مقامات آمریکایی با استناد به تحقیقات خود، جنبش حزب الله لبنان را عامل برنامه ریزی و اجرای این عملیات معرفی کردند.
به گفته مقامات آمریکایی، این عملیات با حمایت مالی و فنی ایران صورت گرفت.
در سال ۲۰۰۷، دادگاهی در آمریکا پس از رسیدگی به شکایت جمعی از بازماندگان نظامیان کشته شده در این عملیات، دستور داد دولت ایران بیش از دو و نیم میلیارد دلار غرامت به آنان بپرازد و طی سال های اخیر، این خانواده ها فعالانه در صدد مسدود کردن اموال دولت ایران و دریافت غرامت بوده اند.
در حال حاضر تحریم های بانکی و نفتی شماری از کشورهای غربی علیه برنامه های اتمی ایران، این کشور را با دشواری هایی در فروش نفت و مهمتر از آن، دریافت عواید حاصله از آن مواجه کرده است.
پیش از این دادگاهی در نیویورک آمریکا حکم داده بود بانک توکیو - میتسوبیشی دو میلیارد و ششصد میلیون دلار از پولهای ایران را توقیف کند تا به خانواده قربانیان انفجار در پایگاههای سربازان آمریکایی در بیروت، پایتخت لبنان، پرداخت شود.
اکنون دادگاهی در واشنگتن حکم دادگاه قبلی را لغو کرده است و به این ترتیب دارایی های مسدود شده ایران از سوی بانک ژاپنی توکیو -میتسوبیشی آزاد شده است.
روز پنجشنبه، ۲۸ اردیبهشت (۱۷ مه)، بانک توکیو میتسوبیشی گفته بود که قاضی دادگاهی در نیویورک در ارتباط با پرونده بمب گذاری در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال ۱۹۸۳، حکم کرده است که دارایی های ایران نزد این بانک مسدود و مراودات بانک با دولت ایران متوقف شود.
تصمیم بانک ژاپنی به ماجرای انفجار شدید در مقر تفنگداران دریایی آمریکا در جریان جنگ داخلی لبنان ارتباط داشت که در جریان آن، ۲۴۱ نظامی آمریکایی و بیش از پنجاه نظامی فرانسوی کشته و شمار دیگری زخمی شدند.
حکم دادگاه اوایل ماه جاری و به نفع دو تن از مصدومان بمب گذاری سال ۱۹۸۳ صادر شده بود اما سخنگوی بانک توکیو - میتسوبیشی گفته بود که اموال مسدود شده معادل مبلغی است که یک دادگاه دیگر آمریکایی در سال ۲۰۰۷ برای پرداخت خسارت به خانواده های قربانیان این بمبگذاری لازم تشخیص داده بود.
سخنگوی بانک توکیو - میتسوبیشی یک هفته پیش گفته بود که حکم قاضی دادگاه نیویورک نه تنها شامل عملیات این بانک در آمریکا می شود، بلکه فعالیت آن در ژاپن را هم در بر می گیرد که، به گفته او، از نظر قوانین ژاپن "محل ایراد است."
وی گفته بود که به همین دلیل، بانک در نظر دارد نسبت به این حکم استیناف خواهی کند.
بخش عمده امور بانکی مربوط به پرداخت های نفتی ژاپن به ایران از طریق بانک توکیو - میتسوبیشی صورت می گیرد و یاسوهیرو ساتو، مدیر موسسه مالی میزوهو و رئیس انجمن بانکداران ژاپنی گفته بود که قطع اینگونه مراودات "امنیت انرژی ژاپن را به مخاطره می اندازد."
انفجار بیروت
واحدهای تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت به عنوان بخشی از نیروهای چند ملیتی به جنگ داخلی لبنان به آن کشور اعزام شده بودند تا به منظور خاتمه دادن به این جنگ، در کنار واحدهایی از ارتش فرانسه، بریتانیا و ایتالیا، بر خروج افراد مسلح سازمان آزادیبخش فلسطین از بیروت نظارت کنند.جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵ و با ورود نیروهای اسرائیلی به خاک آن کشور آغاز شد که هدف خود را خارج کردن افراد مسلح سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان اعلام کرده بودند.
واکنش متفاوت گروه های مختلف سیاسی و قومی لبنان به اقدام اسرائیل به درگیری نظامی و جنگ داخلی منجر شد که تا سال ۱۹۹۰ ادامه یافت و براساس برخی تخمین ها، بیش از دویست هزار کشته برجای گذاشت و ویرانی های گسترده ای به بار آورد.
مقامات آمریکایی حزب الله وابسته به جمهوری اسلامی را مسئول انفجارهای انتحاری بیروت دانسته اند.
روز ۲۳ اکتبر سال ۱۹۸۳، رانندگان دو کامیون حامل مواد منفجره در یک عملیات انتحاری، پایگاه تفنگداران دریایی آمریکا و سربازان فرانسوی در بیروت را هدف حمله قرار دادند و باعث وقوع انفجاری عظیم در این محل شدند.
کمتر از یک سال بعد، دولت وقت آمریکا تحت فشار افکار عمومی و خواست کنگره آن کشور، نیروهای خود را از لبنان خارج کرد.
در آن زمان، تعدادی از گروه های مسلح فعال در لبنان مسئولیت این عملیات را برعهده گرفتند اما سرانجام، مقامات آمریکایی با استناد به تحقیقات خود، جنبش حزب الله لبنان را عامل برنامه ریزی و اجرای این عملیات معرفی کردند.
به گفته مقامات آمریکایی، این عملیات با حمایت مالی و فنی ایران صورت گرفت.
در سال ۲۰۰۷، دادگاهی در آمریکا پس از رسیدگی به شکایت جمعی از بازماندگان نظامیان کشته شده در این عملیات، دستور داد دولت ایران بیش از دو و نیم میلیارد دلار غرامت به آنان بپرازد و طی سال های اخیر، این خانواده ها فعالانه در صدد مسدود کردن اموال دولت ایران و دریافت غرامت بوده اند.
در حال حاضر تحریم های بانکی و نفتی شماری از کشورهای غربی علیه برنامه های اتمی ایران، این کشور را با دشواری هایی در فروش نفت و مهمتر از آن، دریافت عواید حاصله از آن مواجه کرده است.
فرانسوا اولاند، رئیس جمهوری
فرانسه گفته است که کشورش، پس از سال ۲۰۱۴ نیز به همکاری خود با افغانستان
در بخشهای توسعه، آموزش و پرورش و اقتصاد ادامه خواهد داد.
آقای اولاند که در یک سفر از قبل اعلام نشده به
پایتخت افغانستان سفر کرده، تاکید کرد که از سال ۲۰۱۳، ماموریت نظامی کشورش
در افغانستان پایان خواهد یافت، اما شماری از مربیان فرانسوی برای آموزش
نیروهای افغان در این کشور باقی خواهند ماند.آقای اولاند که وزیران خارجه و دفاع و رئیس ستاد مشترک ارتش فرانسه او را همراهی می کنند، حدود ساعت ۸:۳۰ بامداد به وقت محلی وارد کابل شد و انتظار می رود این سفر تنها چند ساعت به طول بیانجامد.
قرار است نیروهای رزمی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی - ناتو - که فرانسه نیز عضو آن است، تا پایان سال ۲۰۱۴ خاک افغانستان را ترک کنند اما رئیس جمهوری سوسیالیست فرانسه تاریخ خروج نظامیان این کشور را جلوتر از این موعد تعیین کرده است.
مقامات فرانسوی گفته اند که طی چند روز آینده، و بر اساس ارزیابی های فرانسوا اولاند، جدول زمانی خروج نیروهای این کشور از افغانستان را تدوین و اعلام خواهند کرد اما تاکید کرده ند که مهلت اعلام شده توسط رئیس جمهوری قابل تجدید نظر نیست.
'حضور متفاوت'
آقای اولاند در جریان یک کنفرانس مشترک خبری با حامد کرزی در کابل گفت که پس از پایان ماموریت نظامی کشورش در افغانستان، آنها تلاش خواهند کرد تا همکاری های خود را با افغانستان در بخشهایی چون آموزش و پرورش، تولید انرژی آب و زراعت ادامه دهد.
او گفت: "با تمام امکاناتی که در دست داریم، (با افغانستان) همکاری خواهیم کرد؛ هم در کابل و هم در ولایات (این کشور). می خواهیم فرانسه حضور خود را در افغانستان، هرچند به شکل متفاوت، کماکان حفظ کند."
آقای اولاند افزود: "ما (به افغانستان) آمده بودیم تا طالبان را خارج کنیم؛ این وظیفه را امروز خود افغانها بدست گرفته اند و ما خوشحال هستیم که در کنار آنها قرار داریم."
در جریان اجلاس سران کشورهای عضو ناتو که اخیرا در شیکاگوی آمریکا برگزار شد، آقای اولاند در ملاقات با باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، تصریح کرد که نمی تواند وعده خود برای خارج کردن نیروهای فرانسوی تا پایان سال جاری را تغییر دهد.
موضوع دیگری که در اجلاس سران ناتو مطرح شد، تامین بودجه ای حدود چهار میلیارد دلار در سال برای کمک به امنیت افغانستان بود که قرار است از سال ۲۰۱۵، یعنی پس از تکمیل برنامه خروج واحدهای رزمی ناتو، در اختیار دولت افغانستان قرار گیرد.
ایالات متحده احتمالا بخش عمده این مبلغ را برعهده می گیرد اما از کشورهای دیگر، از جمله فرانسه نیز خواسته است تا به تامین این مبلغ کمک کنند، اما هنوز دولت فرانسه در این زمینه تعهدی نکرده است.
واحدهای رزمی فرانسه به عنوان بخشی از نیروهای ائتلاف بین المللی، از زمان آغاز جنگ افغانستان در سال ۲۰۰۱ در این کشور حضور داشتهاند و در این مدت متحمل تلفاتی هم شده اند.
در حال حاضر، شمار نظامیان فرانسوی در افغانستان به حدود سه هزار و پانصد نفر می رسد.
رستم قاسمی، وزیر نفت ایران هشدار
داده که تحریم نفتی ایران به افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی منجر می
شود و افزوده "غربی ها باید بدانند که در غیبت نفتی ایران چه اتفاقی می
افتد و با درس گرفتن از افزایش قیمتها، عاقلانه رفتار کنند."
وزیر نفت ایران که به عنوان سخنران پیش از خطبه
های نماز جمعه در تهران سخن می گفت، تاکید کرده که "اتحادیه اروپا تاریخی
را برای تحریم نفت ایران مشخص کرد که در نهایت این تحریم موجب افزایش
ناگهانی بهای طلای سیاه در بازارهای جهانی شد."قرار است تحریمهای آمریکا علیه ایران از روز ۲۸ ژوئن (هشتم تیر) و تحریمهای اتحادیه اروپا از ابتدای ماه ژوئیه (۱۱ تیر) اجرایی شوند.
مقامات رسمی ایران از زمان تصویب تحریمهای نفتی، ضمن بیتاثیر دانستن اعمال چنین محدودیتهایی بر مبادلات نفتی ایران، می گویند که نگران فروش نفت خود نیستند.
آقای قاسمی که پیش از وزارت، مدیر قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه پاسداران بود، گفته که ایران "با اتکا به مقام معظم رهبری در جنگ اقتصادی غرب بدون تردید به پیروزی دست می یابد."
اقدام آمریکا در اعمال محدودیت بر نقل و انتقالات مالی بینالمللی با ایران در کاهش تعداد خریداران نفت و در نتیجه کاهش تولید نفت خام این کشور موثر بوده است و گروهی از این کشورهای خریدار نفت ایران به دلیل مشکلات بانکی نتوانستهاند پول نفت را به این کشور باز پرداخت کنند. برای حل این مشکل برخی کشورها نظیر هند و چین مبادله پایاپای نفت با کالا را در دستور کار قرار داده اند.
در حالی که تا پیش از برگزاری گفتگوهای دو روزه گروه پنج بعلاوه یک در بغداد این امیدواری وجود داشت که طرفین به توافقی دست پیدا کنند و بخشی از فشارهای بین المللی علیه ایران کاهش پیدا کند اما طرفین در این نشست به توافق مشخصی دست پیدا نکردند.
تا پیش از شروع تحریم ها، قرار است که دوباره مذاکرات هسته ای در مسکو پیگیری شود.
معضل تحریم ها
تحریم های نفتی ایران از سالها پیش شروع شده و بسیاری از شرکت های بین المللی نفتی چند سالی است که همکاری خود را با ایران قطع کرده اند.آقای قاسمی می گوید که "دشمن دو طرح توقف توسعه صنعت نفت و گاز و بازارهای نفت ایران را با موضوع تحریم در اولویت قرار داده بود، ولی هم اکنون با وجود تحریمها نه تنها توسعه صنعت نفت متوقف نشده است بلکه هیچ گونه کمبود کالا و تجهیزاتی هم وجود ندارد."
به گفته وزیر نفت ایران، جای خالی شل و توتال در پارس جنوبی به وسیله پیمانکاران و سازندگان داخلی پر شده است و "به زودی و مطابق با یک برنامه زمان بندی مشخص صنعت نفت کشور از واردات کالاهای خارجی به طور کامل خودکفا می شود تا نفت به معنای واقعی ملی شود."
بخش عمده ای از پروژه های میدان گازی پارس جنوبی در سالهای اخیر به قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه پاسداران واگذار شده است و ناظران این تحول را نشانه ای از حضور گسترده تر نظامیان در عرصه های اقتصادی جمهوری اسلامی دانسته اند.
اقتصاد ایران به عنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت خام جهان، وابسته به صادرات نفت است و بخش عمده ای از درآمدهای این کشور از راه فروش نفت تامین می شود.
افزایش تحریم ها علیه صنایع نفت و گاز ایران و تحریم خرید نفت این کشور از سوی اتحادیه اروپا، نگرانی هایی را درباره کاهش تولید و درآمدهای نفت ایجاد کرده است. اما افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی باعث شده که طبق آخرین گزارش بانک مرکزی ایران، در یازده ماه اول سال گذشته خورشیدی درآمد نفتی ایران به بیش از ۱۱۰ میلیارد دلار برسد که در تاریخ این کشور بی سابقه است.
در آخرین گزارش ماهانه اوپک (سازمان کشورهای صادرکننده نفت) آمده است که میزان تولید نفت خام از سوی کشورهای اوپک افزایش داشته، اما برخلاف بسیاری از اعضای این سازمان، تولید نفت ایران در ماه آوریل، کاهش داشته و سه میلیون و ۱۹۶ هزار بشکه در روز بوده است.
ظرفیت تولید روزانه نفت ایران در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی به بیش از ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار بشکه رسیده بود، اما این روند در سالهای بعد ادامه نیافت.
گزارش ها حاکی از آن است که تحریم ها مانع سرمایه گذاری در تاسیاست نفتی ایران و توسعه میادین نفتی قدیمی شده و عملا به کاهش تولید و صادرات نفت ایران انجامیده است.
اقدام پاکستان در صدور حکم زندان
برای یک پزشک پاکستانی به جرم کمک به آمریکا در شناسایی مخفیگاه بن لادن
باعث کاهش کمک اقتصادی ایالات متحده به پاکستان شده است.
کمیته تخصیص سنای آمریکا تصمیم گرفته است تا به
تلافی محکومیت شکیل افریدی، پزشک پاکستانی، به جرم ارتباط با سازمان مرکزی
اطلاعات آمریکا - سیا - کمک مالی ایالات متحده به پاکستان را به میزان سی و
سه میلیون دلار کاهش دهد.در ماه مه سال ۲۰۱۱، نیروهای کماندویی ارتش آمریکا با حمله به ساختمان محل اقامت مخفیانه اسامه بن لادن، رهبر شبکه القاعده در شهر ابیت آباد پاکستان، او را کشتند.
چند هفته بعد، منابع ارتش پاکستان اعلام کردند که چند نفر به اتهام همکاری در اجرای عملیات نظامی آمریکاییان علیه مقر بن لادن بازداشت شده اند.
شکیل افریدی متهم بوده است که با راه اندازی یک برنامه جعلی واکسیناسیون در ابیت آباد، توانست دی ان ای اسامه بن لادن را به دست آورد و در اختیار سیا قرار دهد و به این ترتیب، امکان تایید هویت و زمینه حمله نظامی و قتل رهبر شبکه القاعده را فراهم آورد.
دادگاه بخش خیبر در پاکستان دکتر افریدی را در ارتباط با اتهام خیانت به کشور از طریق همکاری با یک سازمان اطلاعاتی بیگانه مجرم شناخته و به حبس طولانی مدت محکوم کرده است.
مقامات آمریکایی مجازات این شهروند پاکستانی به خاطر کمک به کشتن رهبر یک سازمان تروریستی را مورد انتقاد شدید قرار داده اند و هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، محکومیت دکتر افریدی به سی و سال زندان را "غیرعادلانه و غیرموجه" توصیف کرده است.
اختلاف آمریکا و پاکستان
خانم کلینتون گفته است که "به اعتقاد ایالات متحده، هیچ مبنای قابل قبولی برای زندانی کردن دکتر افریدی وجود ندارد و ما محکومیت و شدت مجازاتی را که دادگاه برای او تعیین کرده مایه تاسف می دانیم."وی گفته است که آمریکا همچنان به تماس خود با مقامات پاکستانی در این مورد ادامه می دهد.
مقامات آمریکایی از دولت پاکستان خواسته بودند تا شکیل افریدی را آزاد کند و او را فردی توصیف کرده بودند که به منافع مشترک آمریکا و پاکستان کمک کرده است.
حمله کماندویی آمریکا به محل مخفیگاه بن لادن باعث بروز اختلاف نظر شدید بین آمریکا و دولت پاکستان شد به خصوص اینکه این عملیات ثابت کرد که رهبر شبکه القاعده، که سالها تحت تعقیب نیروهای آمریکایی بود، در خاک پاکستان اقامت داشت.
دولت پاکستان عملیات آمریکا در ابیت آباد را که بدون اطلاع و هماهنگی با مقامات پاکستانی صورت گرفت، به منزله نقض حاکمیت ملی این کشور دانست.
به گفته خبرنگار الیاس خان، بی بی سی در اسلام اباد، پایتخت پاکستان، کارشناسان قضایی دولت پاکستان تاکید دارند که بازداشت و محاکمه شکیل افریدی طبق قوانین کیفری این کشور صورت گرفته و افزوده اند که هر کشور دیگری هم با متهمان به ارتباط با سازمان های اطلاعاتی بیگانه به همین نحو رفتار می کند.
کاستن یک میلیون دلار از کمک های آمریکا به پاکستان به ازای هر یک سال محکومیت حبس دکتر افریدی علاوه بر کاهشی است که کمیته تخصیص قبلا در بودجه پیشنهادی دولت باراک اوباما برای کمک به پاکستان منظور کرده بود.
کنگره آمریکا دولت پاکستان را به عدم همکاری موثر در مبارزه با تروریسم متهم کرده و به این ترتیب، ناخرسندی خود از دولت آن کشور را نشان داده است.
اخیرا در یک گزارش تحقیقی از سوی شبکه خصوصی "تلویزیون یک" در افغانستان، هزینه های ازدواج در افغانستان مورد بررسی قرار گرفته است.
در این گزارش هزینه ازدواج ها تنها در کابل در نه ماه گذشته حدود ۱۸۰ میلیون دلار آمریکایی برآورد شده است.بر اساس همین گزارش، در نه ماه سال گذشته ۱۶ هزار مراسم عروسی در هتل های کابل برگزار شده و پول صرف شده در غذا و وسایل آرایش این مراسم حدود ۱۴۰ میلیون دلار گفته شده.
با این پول می توان دو سد/بند برق در افغانستان ساخت.
مارک زاکربرگ موسس شبکه اجتماعی فیس بوک با سرمایه بیش از ۹ میلیارد دلار هفته پیش در یک مراسم بسیار ساده با دوست دختر خود ازدواج کرد.
شمار مهمانان شرکت کننده در مراسم ازدواج او بیشتر از ۱۰۰ نفر نبودند.
البته ازدواج در افغانستان همیشه یک رویداد بسیار مهم به شمار می رود اما پولی که حالا صرف آن می شود، بی سابقه و باور نکردنی است.
اینها چه چیزی را در مورد اقتصاد و فرهنگ اقتصادی افغانستان بیان می کند؟
خانواده ها اسیر "چشم همچشمی"
آنهاییکه با الفبای اقتصاد آشنایی دارند، با من هم نظر خواهند بود که تقاضا برای کالا و خدمات در یک جامعه در گام نخست وابسته به عوامل چون درآمد جامعه و قیمت کالاها و خدمات است.
مود، رسوم و عنعنات (سنت)، گرایشات روانی بازار و غیره، از عوامل کم اهمیت تری هستند که در گام بعدی بر تقاضا و به صورت عموم تصمیم گیری های اقتصادی اثر می گذارند.
اما تجربه افغانستان نشان میدهد که تصمیم گیری های اقتصادی در این کشور بیشتر متاثر از عوامل غیراقتصادی هستند.
تامین هزینه های این ازدواج های پر خرج در افغانستان که گاه شمار مهمانان در آن دو سه هزار می باشند، الزاما به معنی بلند رفتن در آمد خانواده ها و یا هم پایین آمدن قیمت های خدمات ازدواج در این کشور نیست بلکه بیشتر نتیجه بازار داغ "چشم همچشمی" است.
چشم همچشمی در افغانستان مفهوم آشنا و به شدت دردناک در میان خانواده های کم در آمد است.
هر چند چشم همچشمی در افغانستان پیشینه دراز دارد، اما به پیمانه ای که حالا این مفهوم خانواده ها در افغانستان را اسیر خود ساخته، بی نظیر است.
شدت گرفتن چشم همچشمی در افغانستان و گسترش فرهنگ اقتصاد مافیایی یکی از نتایج تلخ اقتصاد تریاک و سطح بالای فساد در این کشور است.
افغانستان یکی از فقیر ترین کشورهای جهان است و براساس آمار رسمی وزارت کار و امور اجتماعی این کشور ۴۰ درصد جمعیت آن زیر خط فقر زندگی می کنند و شمار بیکاران این کشور نیز حدود 10 میلیون نفر است.
با این حال خانواده ها خود را مجبور می بینند تا برای به جا آوردن چشم همچشمی، هزینه های گزاف مراسم ازدواج را حتی از راه قرض و وام هم که شده، متقبل شوند.
اقتصاد غیر رسمی
از سوی دیگر از این خرج های آسمانی چیزی زیادی نصیب نظام مالیاتی و بودجه کشور نیز نمی شود.
حوزه کلان اقتصاد غیر رسمی در افغانستان موجب شده تا مصارف بیشتر این ازدواج ها ثبت نشوند و از آن مالیات گرفته نشود.
افغانستان کشوریست که در صد سال گذشته بودجه آن توسط کمکهای خارجی تامین شده است.
همین حالا هم بزرگترین قسمت بودجه این کشور از سوی خارجی ها تامین می شود.
ولخرجی های مراسم ازدواج در افغانستان البته نتیجه تفاوت های طبقاتی نیز است.
تفاوت های طبقاتی که درکنار دیگر عوامل ناشی از نظام مالیاتی غیر موثر دراین کشور است.
پیامدهای اجتماعی
هزینه های بالای ازدواج در افغانستان بدون تردید پیامدهای منفی زیادی بر جامعه این کشور داشته است.
بسیار از جوانان حالا توانایی ازدواج در این کشور را ندارند و این مسئله می تواند نگرانی های را در مورد رشد فساد اخلاقی در جامعه به وجود آورد.
اثرات بد روانی و اختلافات خانوادگی از دیگر پیامدهای نامیمون آن است.
محمود صیقل معین پیشین وزارت خارجه افغانستان در صفحه فیس بوک خود با ابراز نگرانی از این روند نوشته "مصرفی شدن کشورم را خطرناکتر از تروریسم می بینم. مسئولان را محکوم می کنم که با وجود هشدارهای مکرر چیزفهمان ما و موجودیت راه های حل معقول، کوچکترین گام برای جلوگیری از آن بر نداشتند. امیدوارم ارتقای توانمندیهای تولیدی کشور، کاهش اقتصاد مصرفی و عنعنات و فرهنگ وابسته به آن، از موضوعات داغ جناحهای رقیب در انتخابات انشاالله شفاف ۲۰۱۴ باشد."
هرچند حکومت افغانستان قانون را در مورد ازدواج ها تدوین کرده است، اما به نظر نمی رسد که این قانون در جلوگیری از روند روبه افزایش هزینه های ازدواج موثر واقع شده باشد.
هرگاه دولت افغانستان در این مورد اقدامات جدی انجام ندهد، اثرات منفی این روند بر اقتصاد، اجتماع و حتی سیاست در افغانستان جبران ناپذیر خواهد بود.
زهرا جمشیدی، یک سال بعد از آن که
موفق به ورود به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی شد، تابستان
سال ۱۳۷۹ در برابر پاگرد طبقه اول ساختمان اصلی دانشکده، سینه به سینه
قائم مقام آن موسسه ایستاد و بی مقدمه از این جا شروع کرد که آیا درست است
که شما می خواستید خانم ستاره فرمانفرمائیان را اعدام کنید.
مقام دانشگاهی نگاهی به قد و قواره دانشجوی نوجوان
انداخت و گفت اعدام نه، اما انقلاب شده بود، اما می خواستیم او را زندانی
کنند، می گفتیم درباری است، می دانستیم نیست اما می گفتیم ساواکی است.
انقلاب شده بود، انقلاب می دانید چیست.خانم جمشیدی پنج سال بعد دکترای خود را از دانشگاهی در پاریس گرفته است. تز دکترایش درباره ستاره فرمانفرمائیان بنیادگذار مددکاری اجتماعی در ایران است. در مقدمه کتاب خود از زنی نوشته است که نمی توانست آرام بنشیند.
او چنان که خود نوشته است شرح دیدارش با قائم مقام دانشکده را برای "ستاره خانم" نقل کرده است و او در پاسخش گفته است: "شما نقش مددکار اجتماعی را خوب بازی نکردید. مددکار باید مخاطب خود را به راهی بهتر بکشاند و زندگی بهتری به او تعارف کند. چرا به همین آقای دکتر نگفتید چقدر خوب است که شما هستید و کاری را که ستاره می خواست، دنبال می کنید. شما می دانید در همان دوره کار ما که انقلاب هم نشده بود چند بار ساواک در کار ما خرابکاری کرد، یک بار درخواست تخریب مدرسه را داده بودند و وقتی توانستم به کمک ملکه، خطر را از سر استادان و مددکاران دور کنم یک دسته گل خریدم و رفتم به دیدار رییس ساواک و گفتم آمدم تشکر کنم که چقدر به ما محبت دارید و آمدم شما واسطه شوید که یک مرکز در شهرنو درست کنیم".
جمله ای دیگر از ستاره [ بر وزن مهپاره] فرمانفرمائیان در هشتاد و پنج سالگی: "مددکار باید به هر کاری تن بدهد تا اجتماعش را بهتر کند. این آدم ها اشتباه می کنند که فکر می کنند با تغییر حکومت یا دولت و از راه سیاست باید جامعه را بهتر کرد. نه، این درست نیست. باید رفت و از ته ته جامعه شروع کرد. باید ریشه های درد را شناخت وگرنه یک روز قاجار، یک روز پهلوی یک روز هم جمهوری... در اتاق های تهران نشستن فایده ندارد. هیچ اتاقی فایده ندارد، میز آدم را تنبل می کند. باید رفت در این حلبی آبادها در جائی که پشتی ندارد نشست و از این مرد جوان پرسید چرا این قدر بچه درست می کند. باید به زن ها نه گفتن را یاد داد. باید به مرد ها یاد داد که محبت و مردانگی به سیلی نیست که به گوش زن و بچه شان می زنند. برای این کار اگر لازم است باید در مسجد نشست، اگر لازم است باید به شهرنو رفت، باید نترسی اگر تمام تنت شپش بگذارد، اگر نگذارد که نمی فهمی شپش یعنی چی. اگر روغن شیطان نمالیده باشی بر پوست کسی چه می دانی سوزش یعنی چه".
ستاره را چه کسانی ساختند
سه مرد زندگی "ستاره خانوم" را ساختند. عبدالحسین میرزا فرمانفرما پدرش، دکتر جردن، اولین کسی که مددکاری را به او شناساند و دیگری مهاتما گاندی که وی در عمل شناخت. اولی به او جرات پرواز داد، دکتر جردن به او راه دانستن را آموحت و الگوی گاندی برایش در عمل همه آن جرات و غرور را معنائی مردمی بخشید. چنین بود که یکی از دخترهای کوچک فرمانفرما، چندان که سایه پدر از سرش پرید ماجراجوترین فرزند از ۳۲ نفر دختر و پسر فرمانفرما شد.در آخرین سال های حشمت قاجار و شوکت عبدالحسین میرزا فرمانفرما، در شیراز به دنیا آمد، کوچک بود که دریافت سنتی دیرپا به دخترها می گوید زودتر بزرگ شو، آداب همسری بیاموز و به خانه بخت برو و از شوهرت اطاعت کن. حتی وقتی در قلعه باشکوه فرمانفرما ساکن هستی با معلم، خیاط، راننده، آشپز، شیرینی پز و حتی محضر سرخانه... اما اگر پسر خانواده باشی می توانی مطمئن باشی که یک روز به شاه نشین فراخوانده می شوی و امر پدر ابلاغ می شود که به فرنگ بروی و آدم شوی. چه رویائی است این آدم شدن. اما چه باید کرد که تا شاهزاده زنده است این سرنوشت را نمی توان برای دخترانش در نظر داشت.
اما همین دخترها، بعدها چنان پریدند انگار مشق این پرواز را به امر فرمانفرما کرده بودند. چنان که بزرگ ترین دخترش مریم [فیروز] با خود و روزگار چنان کرد که اول زن ایرانی بود که از دادگاه نظامی حکم اعدام گرفت. و در هفتاد سالگی هم زندان را خوشآمد گفت.
اما ستاره از زاویه ای کاملا دور از خواهربزرگش مریم فیروز، به زندگی نگریست و رویاهای خود را شکل داد. هر چه خواهر بزرگ مقتدر و گستاخ بود، ستاره غمخوار اما نه فقط سنگ صبور بلکه چاره ساز. او در همان روزگار شوکت فرمانفرمائی هم در قصر بزرگشان محرم خدمه و کارکنان بود و هنوز جوان بود که اجازه گرفت تا همراه همسر سفیر آمریکا در تهران [که گروهی از همسران دیپلمات های مقیم تهران را برای کارهای خیریه گرد آورده بود] به گودهای جنوب شهر برود که هزاران تن در حاشیه برکه ای از لجن و انواع بیماری ها، آن جا می لولیدند. خانم دریفوس که یک داروی زخم سر [کچلی] از آمریکا با خود آورده بود، ستاره را دستیار گرفت؛ آن دو گاه تا نیمه های شب با دستکش های سفیدی در دست به مداوای فقیران مشغول بودند.
او زمانی خود را به دکتر ساموئل جردن [بنیاد گذار مدرسه آمریکائی و دبیرستان البرز] دوست پدرش رساند تا بپرسد آیا قصد ندارد دبیرستان دخترانه دایر کند. دکتر جردن برایش گفت هنوز ایران مساعد نیست باید اول دانشکده ها و دانشکده های صنعتی و علمی دایر شود، بعد نوبت به فعالیت های اجتماعی برسد. سئوال بعدیش از دکتر جردن این بود که شنیده ام در ایالات متحده دانشکده هائی هست برای یاد دادن نحوه کمک به مردم، آمریکائی خوش به دل خندیده بود که "به شرط آن که آدم بتواند خودش را به ینگه دنیا برساند". و ینگه دنیا رویائی دور بود که هنوز صد مرد ایران برای تحصیل خود را به بدان جا نرسانده بودند.
تا ینگه دنیا
سه سال بعد وقتی در لس آنجلس در خانه دکتر جردن را کوفت، حتی برای آن مرد هم باورکردنی نبود که خودش را رسانده است. اما مگر به همین سادگی بود.برای این که به آرزوهایش برسد باید اول از همه مواهب فرمانفرمایی می گذشت، که گذشت. با خواهر بزرگ درگیر شد، و سخن محمدولی میرزا جانشین فرمانفرما را نشنیده گذاشت و رفت چمدان کهنه دایه اش را برداشت چند تکه لباس و یک کفش راحتی دست دوز چرم مشکی در آن گذاشت و دو کتاب، یکی سرگذشت فلورانس نایتنگل. همان اول وقتی در زاهدان بی آب و علف ناگزیر شد در قهوه خانه ای بخوابد آغاز ماجرا بود. باید شش روز می ماند تا قطار هند برسد و در این فاصله، به دستیاری یک پزشک هندی، امکان اقامت در بیمارستان مختصر زاهدان را پیدا کرد.
از هندی که برای استقلال له له می زد باید می گذشت، پیروان گاندی را دید و با آن ها روزها گذراند تا خسته و از پا افتاده با چمدان کهنه دایه به بمبئی رسید و بی هدف در خیابان می رفت که یکی از خانواده بزرگ نمازی او را شناخت. در همان جا مطیع الدوله حجازی که از زمان حکومت فارس فرمانفرما را می شناخت، برایش قصه گفت. مرد نرمخو برایش گفت که اگر مداومت کند خودش قصه خواهد شد.
و قصه شد دختری تنها در یک کشتی فرانسوی، وقتی با اصابت موشک های ژاپنی نزدیک بود همه به کام مرگ بروند و این بار در یک کشتی آمریکائی که خواهران راهبه، زخمی ها و بیماران را از می برد. صحنه آزمایش زندگی فرارسیده بود. شش هزار نفر در کشتی و چهل و دو روز راه. وضعیت جنگی، ناله بیماران، بیماری، شب های تاریک و درد. در این میان فقط او بود که نمی خوابید تا ساحل پیدا شد. اما نیویورک نبود بلکه به بندر ملبورن استرالیا رسیده بودند.
و سرانجام ۱۳۵ روز بعد از آن که در ایستگاه راه آهن تهران، از همه چیز بریده بود توانست خود را به دکتر جردن برساند، لباس های پاره را از تن به در آورد و به دانشگاه برود تا دو سالی همان را که دوست داشت بخواند. در همه این مدت برای آن که از تهران چیزی درخواست نکند زمین شست، آشپزی کرد، مدل کلاس های نقاشی هالیوود شد. و همان جا بود که از تهران بهترین خبر رسید. دختر دایه اش برای او نوشته حالا دیگر عادی شده است که دختران همراه با چمدانی از تنقلات و سفارش نامه ها و چک های مسافرتی با بدرقه خانواده راهی تحصیلات می شوند. ستاره خانم شما راه را باز کردید.
چهار سال بعد از روزی که با دکتر جردن به دانشگاه رفت، وقتی از دانشگاه شیکاگو فوق لیسانسش را گرفت، مشاور و متخصص آموزش امور اجتماعی شده بود و از سوی دانشگاه به خاور دور سفرها کرده و با تجربه بود وقتی به استخدام سازمان ملل در آمد. ملکه عالیا در بغداد یک مدرسه خدمات اجتماعی می خواست سازمان ملل وی را فرستاد. حالا دیگر اردن و لبنان و مصر، شیخ نشین ها و کشورهای مسلمان منطقه عملش بود. در این فاصله که نبود، رضاشاه سقوط کرده، محمدرضا شاه همبازی بچگی شان پادشاه شده بود، پسرعمه اش دکتر مصدق یک نهضت بزرگ به راه انداخته بود که سرانجام با تحرک انگلیسی ها و امریکائی ها به خشونت کشیده بود. اما کشور در ریل افتاده بود.
این را در یک میهمانی در هتل التحریر کنار دجله، رییس سازمان برنامه ایران به او گفت. ابوالحسن ابتهاج اول وقتی فهمید این خانم جوان عضو هیات سازمان ملل ایرانی است به حرف آمد. پیشنهاد بازگشت به شهری بود که بی بدرقه رهایش کرد. بعد دوازده سال اینک ابتهاج به او می گفت از این مدارس در ایران لازم داریم.
مقصد: تهران
بازگشت ستاره فرمانفرمائیان در سال ۱۳۳۵ به زادگاه، برای او بدان معنا بود می تواند رویاهایش را جامعه عمل بپوشاند. تا آن زمان با کس نگفته بود که در این همه سفر که برای آموزش مددکاری اجتماعی رفت، از تایلند، چین، مالزی و هنک کونگ تا عراق، اردن، لبنان، سوریه و مصر، هر وقت در میان انبوه فقیران و بی سوادان و چادرنشینان می ماند، به ایرانی ها فکر کرده بود. با خود گفته بود چرا آن جا نیستم.با حضور دختر سرکش و چموش فرمانفرما در تهران، آموزشگاه خدمات اجتماعی و تربیت مددکار شروع به کار کرد. چندان که جانی گرفت فکر مراکز رفاه خانواده در سرش افتاد برای نگه داری کودکانی که مادرش شاغل بود، همان جا دریافت برخی از این مادران در شهر نو شاغلند. جائی که کسی حرفش را نمی زند. انگار در این شهر نیست.
وقتی اول بار به کلانتری شهرنو خبر داد که قصد دارد برای یک تحقیق همراه با دو تن از دختران دانشجویان چند شبی را در قلعه به سر برد، افسرنگهبان موکول به کسب اجازه از مقامات بالا کرد، اما ستاره تلفن روی میز کلانتری را برداشت از سپهبد نصیری رییس شهربانی خواست تا دستور بدهد. همان مامور حکومت نظامی که چند سال قبل در به در دنبال خواهر بزرگ او مریم می گشت و سایه اش را با تیر می زد.
در این دوران هر دیداری، هر حادثه ای، هر نامه ای و حضور در هر میهمانی برای ستاره فرمانفرمائیان تنها این ارزش را داشت که سنگی بر سنگ بنای کاری بنهد که می خواست. کاری برای سامان دادن به روسپی ها، برای رسیدن به خانواده معتادان، برای کنترل جمعیت، برای فراهم آوردن وسیله تحصیل نادارها و حقوق زنان. با تجربه ای که در سی و پنج سالگی اندوخته بود و همتی باورنکردنی، آن قامت نحیف از صبح می تاخت.
سیل جوادیه که در زمان خود چهره کریه پایتخت را با فقر چرکین و کشتارگاه خونینش را آشکار کرد، برای او فرصتی بود، دو هزار متر زمین رایگان گرفت و صدهزار تومان هم از کسی که تازگی ملکه کشور شده بود. انگار شهبانو را برای او رسانده بودند وقتی مرکز رفاه خانواده جوادیه را افتتاح کرد، از آن پس با کمک شهبانو چهل مرکز از آن دست در تهران و شهرستانها و در محلات فقیرنشین و پرجمعیت شهرها ساخت. در این میان وقتی تحقیقش درباره روسپی گری منتشر شد، به گفته خانم فرخ روپارسا، جامعه مردسالار از شرم عرق کرد.
ستاره برای کسی گریه نمی کرد. راست یا دروغ می گفت آخرین بار برای پدرم گریستم و عهد کردم دیگر گریه نکنم و باور کردم که آدمی چاره ساز است و گریه کار آدمی نیست بلکه باید چاره ساخت.
یک خانه ساده روستائی در گلندوک برای خود تدارک دیده بود برای دور ماندن از اشرافیت و تظاهر، خانواده و همکلاسانش را اگر می خواست برای آن که کمکی کنند، دانشکده اش را گسترش دهند، وسیله برای جلوگیری از بارداری فراهم کنند. صبح های زود در سیتغ کوه های شمال شرق تهران دیده می شد که می رفت و زیر لب حرف می زد و چند روز بعد اثرش معلوم می شد.
خانم الهه صدری از دانش آموختگان دانش مددکاری شرحی نوشته است از اولین روز در تیرماه سال ۱۳۴۹ که آگهی پذیرش دانشجو مدرسه عالی خدمات اجتماعی تهران را خواند و رفت ببنید کجاست و " خانم لاغر اندامی با موهای خاکستری و چهرهای بسیار مصمم و چشمانی نافذ در پشت میزی نشسته بود. به محض ورود، با لبخندی مهربان و پذیرا از من استقبال کرد. زنی کاملا بیآلایش، جدی و صبور. او مرا خطاب قرار داد و گفت که: «اگر میخواهی در این مرکز درس بخوانی و مددکار شوی باید بدانی که با مردمی آشنا خواهی شد که جلوی چشم تو استکان و نعلبکیها را در یک کاسه آب میشویند و برایت چای میریزند و تو باید بدون آنکه ناراحت شوی و خم به ابرو بیاوری در اتاقی که کف آن تنها با یک زیلوی مندرس پوشانده شده، بنشینی و همراه آنان چای بنوشی و به مشکلات و دردهای آنان گوش کنی و برای حل مشکلاتشان، صادقانه به آنان یاری رسانی".
سیستم پوسیده اداری، ناکارآمدی، فساد، نادانی، همه سد راهش بودند اما حریف ستاره فرمانفرمائیان نمی شدند. صدها تن به نیروئی که او در وجودشان کشف کرد، مددکار اجتماعی شدند، در شکل گیری سپاه دانش و بهداشت موثر بود، ده ها هزار از جوانان در آن بسترها آماده حضور در زندگی بهتر شدند.
از دو راه
و پایان این قصه دردناک است. ستاره فرمانفرمائیان و خواهرش مریم خانم، هر دو وفادار به پدر، هر دو ثناگوی او، از دو راه گذشتند تا زندگی را نه چنان که سنت می خواست بسازند. روزی که ستاره بی بدرقه در ایستگاه راه آهن تهران تمرد را به نهایت رساند مریم خانم چشم و چراغ شهر بود و در خانه مجلل خود میزبان ادبیان و شاعران و سیاست پیشه گان، روزی که ستاره به ایران برگشت خواهر بزرگ حکم اعدام گرفته و فرار کرده بود به دنیای کمونیزم. و بیست سال بعد روزی که انقلاب شد و خواهر کوچک هر آن چه را ساخته بود گذاشت و رفت، مریم خانم در هیات یک قهرمان آماده می شد تا همراه شوهرش نورالدین کیانوری با استقبال رفیقان حزب توده به کشور برگردد. آن دو خواهر هفتاد سال همدیگر را ندیدند.مریم فیروز ۲۲ اسفند ۸۶ در تهران درگذشت و ستاره فرمانفرمائیان دوم خرداد ۱۳۹۱ در لس آنجلس، هر دو نود سالی عمر گذراندند و هر دو در راهی که رفتند پیشرو بودند و شهره شدند.
نگارنده این نوشته روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ در مدرسه علوی، در آن هیاهو که کس کس را نمی شناخت، از پنجره صدای زنی را شنید که بلند می گفت "حاج آقا زن ها مثل مرد ها ایستاده نمی توانند ب...اشند". و این صدای ستاره فرمانفرمائیان بود. دو تن از همان ها که در مدرسه اش به آنها مددکاری آموخته بود، وی را با مسلسل از پشت میزش دستگیر کرده، به مرکز انقلاب آورده بودند. اتهام جاسوسی برای آمریکا، همکاری با ساواک، تحکیم نظام طاغوتی، سفر به اسرائیل و ... و...
هنوز شهرنو که ستاره فرمانفرمائیان بر سرش آن همه عمر گذاشت در آتشی که آیت الله خلخالی بر افروخت سوخته نشده بود، هنوز کاوه گلستان آن دخترک سوخته را روی دوش نگرفته بود گریان، هنوز جنون به نهایت نرسیده بود.
فردای آن شبی که ستاره فرمانفرمائیان در حیاط کوچک کنار مدرسه علوی بر بار اموال مصادره شده و آمده از همه جا بیتوته کرد، سید احمد خمینی و سید دیگری از فرزندان آیت الله طالقانی دست به کار شدند. او نجات یافت اما مددکاران اجتماعی ایران مادرشان را از دست دادند. همان کسی که تصویرش به عنوان یکی از زنان اثرگذار جامعه آمریکا، در دانشگاه هاروارد، قرار دارد و در کتاب تاریخ آن دانشگاه از او به عنوان یکی از زنان پیشرو در علم مددکاری یاد شده است.
اما گرچه نامی از وی بر ساختمانی نیست، حتی بر آن مرکز رفاه خانواده جوادیه، اما هزاران تن مانند دکتر زهرا جمشیدی به یادش هستند، کشوری هم که به او امکان تحصیل داد و در سی و پنج سال آخر میزبانش شد، از وی به بزرگی یاد می کند.
ورود به دانشگاه استنفورد آمریکا
برای هر کسی مقدور نیست اما اکنون یکی از استادان این دانشگاه تصمیم گرفته
است تا امکان درس خواندن در این دانشگاه را برای همه میسر سازد.
در حالت عادی یک دوره تحصیلی چهار ساله در استنفورد ۱۶۰ هزار دلار برای یک دانشجو هزینه دارد اما این دورههای تازه رایگان است.در این دانشگاه آنلاین که یودَسیتی کلیک Udacity نامیده میشود بیش از ۱۰۰ هزار دانشجوی علوم کامپیوتر تحصیل میکنند.
سباستین ترون، استاد دانشگاه استنفورد میگوید: هدف ما این است که امکانات تحصیل در سطوح بالا را برای همه فراهم کنیم. به طوری که هر کسی از هر جای دنیا بتواند در دانشگاه خوبی تحصیل کند. من با این موضوع که امکانات دانشگاهی خوب فقط در دسترس عده خاصی است٬ کاملا مخالفم.
هر واحد درسی عبارت است از تماشای یک سری دوره آنلاین و گذراندن چند امتحان و تکالیفی که باید انجام و فرستاده شود.
آقای ترون میافزاید: کلاسهای درس به شکل معمولش برای بسیاری از دانشآموزان مناسب نیست. سرعت تدریس برای آنها گاهی زیاد و گاهی هم کم است. آنهایی که سرعت یادگیریشان پایینتر است، با آن که کار بیشتری رویشان میشود، نمره پایینی میگیرند و به مرور زمان انگیزه خود را از دست میدهند. ما سعی داریم در یودسیتی کاری کنیم که هر فرد با سرعت خود پیش برود.
با این حال دانشجویان باید به یاد داشته باشند که دورههای دانشگاه استنفورد چندان ساده نیست. اما افرادی که پشتکار و علاقه کافی دارند که تا انتهای کار و گرفتن مدرک به پیش روند٬ به احتمال زیاد شغل خوبی در انتظارشان است چیزی که به تأمین بودجه یودسیتی هم کمک میکند.
سباستین ترون در این زمینه میگوید: برنامه ما این است که دانشجویان خوبمان را برای استخدام به کارفرماها معرفی کنیم و از شرکتها هم برای هر مورد خوبی که معرفی میکنیم، مبلغ کمی بگیریم. با توجه به این که خرج برگزاری کلاسهای آنلاین در مقایسه با کلاسهای معمولی خیلی پایینتر است٬ ما با همان مبلغ کم که از شرکتها میگیریم، میتوانیم همه هزینهها را تأمین کنیم.
گروهی از استادان دستچین شده استنفورد، کلاسهای یودسیتی را از کارگاهی برگزار میکنند که امکانات و فناوری پیچیدهای هم ندارد. عمده این تجهیزات شامل یک تبلت با یک دوربین و میکروفون است. بعد از ضبط تصاویر را به هم میچسبانند و روی وب میفرستند.
ممکن است حاضر نبودن در یک کلاس واقعی و یادگیری دروس به تنهایی چندان جالب نباشد اما آقای ترون معتقد است این روش آموزش بسیار مؤثر و کاراتر است:
من در کلاس واقعی نمیتوانم تک به تک از دانشجویان سؤال کنم تا ببینم درس را درست یاد گرفتهاند یا نه. من فقط سؤال را میپرسم و آن دو سه نفر که یادگیری بهتر و سریعتری دارند، دستها را بالا میبرند و بقیه عقب میمانند و به آن توجهی نمیشود.
تاثیرگذار بودن یودسیتی روی دانشجوها را نمیتوان انکار کرد. دانشجویان از گروههای سنی مختلف و از کشورهای گوناگون از بنگلادش و چین تا آفریقای جنوبی هستند. دامنه بزرگی از کارکنان بیمارستان تا مادرانی که به تنهایی فرزندانشان را سرپرستی میکنند و از پس هزینههای دانشگاه برنمیآیند را شامل میشود. بنیانگذاران یودسیتی معتقدند که همه این آدمها حق ادامه تحصیل دارند و این انگیزه راهاندازی این دانشگاه بوده است.
با توجه به استقبال جهانی از یودسیتی، تعداد دورههای آموزشی فشرده آنلاین روز به روز در حال افزایش است. یکی دیگر از این دورهها یودمی نام دارد که هدفش دموکراتیزه کردن آموزش است. یک نوع بازار رقابتی آموزش که هر کسی میتواند دورههای آموزشی خودش را با هزینهای که در نظر دارد روی سایت بگذارد.
دانشگاه فینیکس هم نمونه دیگری است که در ازای هزینهای مشخص دورههای آموزشی ارایه و در انتهای دوره مدرک معتبری به دانشجو میدهد.
دانشگاه امآیتی هم اخیراً اولین دوره آنلاین رایگانش را روی امآیتی اکس کلیک MITx گذاشته است که به زودی به تعداد این دورهها افزوده خواهد شد.
علاوه بر همه اینها حدود نیم میلیون کلاس آنلاین در هزاران رشته تحصیلی در بخش آیتیونز یو iTunesU برای کاربران اپل روی آیتیونز موجود است.
اما این دورههای آنلاین چگونه میخواهند با آموزش به شکل سنتی رقابت کنند؟
باربارا مینز٬ مشاور آموزشی، این دورهها را مکمل کلاسهای درس میداند نه جایگزینی برای آنها.
او میگوید: بسیاری از افراد هنوز نمیدانند که دقیقاً به دنبال چه هستند و چه رشتهای باید بخوانند. به ویژه جوانترها که هنوز هدف نهایی برایشان گنگ است. این افراد برای یافتن خود نیاز به محیط دانشگاه دارند و کلاسهای آنلاین به دردشان نمیخورد.
هدف دانشگاه استنفورد این است که دروس را با استانداردی بالا ارائه دهد. تعداد دورههای آنلاین در حال افزایش است اما آنها هنوز در مراحل اولیه کار هستند.
جان میشل استاد علوم کامپیوتر در دانشگاه استنفورد میگوید: ما هنوز به انتهای راه نرسیدهایم. هنوز در ابتدای راهیم و هنوز سؤالات بسیاری داریم. این که دقیقاً میخوایم چه کار کنیم؟ چگونه میتوانیم دروس را بهتر به جوانان دور دنیا ارائه دهیم و در عین حال از دانشجویان خود در اینجا هم حمایت کنیم؟ جهت و مسیرمان دقیقاً چیست؟
این اساتید عزم خود را جزم کردهاند که آموزش عالی را متحول کنند. آنها کاری را آغاز کردهاند که علیرغم نوپا بودن، رقیبی قدر برای روشهای آموزش سنتی است.
آلکس ساموند، رییس حزب ملی
اسکاتلند و وزیر اول دولت محلی، امروز، جمعه، برنامه حزب و دولت خود برای
کسب استقلال از بریتانیا را رسما آغاز کرد.
انتظار می رود که همه پرسی استقلال اسکاتلند در
پاییز سال ۲۰۱۴ برگزار شود. با این که احزاب سنتی بریتانیا، یعنی احزاب
محافظه کار، کارگر و لیبرال دموکرات، مخالف جدایی از بریتانیا هستند، حزب
سبزها گفته است از برنامه حزب ملی اسکاتلند برای استقلال حمایت خواهد کرد.آقای ساموند و حزب ملی اسکاتلند می خواهند که علاوه بر استقلال، گزینه دیگری، یعنی افزایش حداکثری اختیارات محلی نیز برای رای دهندگان وجود داشته باشد. او در حال مذاکره با دولت مرکزی بریتانیا در خصوص تاریخ برگزاری رفراندوم و گزینه های موجود در برگ رای است.
با این حال، دولت مرکزی بریتانیا به شدت مخالف استقلال اسکاتلند و "دو پاره شدن" بریتانیا است و ترجیح می دهد که رفراندوم سریعتر و تنها با گزینه حفظ وضع موجود و یا استقلال انجام پذیرد.
به گفته طرفداران دولت مرکزی بریتانیا، افزودن گزینه افزایش حد اکثری اختیارات دولت محلی اسکاتلند، که شامل اختیارات تنظیم مقررات مالیاتی هم خواهد شد، عملا به دولت محلی اسکاتلند اجازه می دهد که در صورت شکست طرح استقلال، هنوز بتواند نظام حقوق اساسی بریتانیا را به نفع مردم اسکاتلند تغییر دهد.
آقای ساموند و حزب ملی اسکاتلند اصرار دارند که انتخاب میان سه گزینه استقلال، رد استقلال اما افزایش حداکثری اختیارات دولت محلی، و نهایتا حفظ وضع موجود، حق طبیعی مردم اسکاتلند است.
دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا، گفته است که استقلال اسکاتلند، هم اسکاتلند را تضعیف و آسیب پذیر خواهد کرد و هم بریتانیا را. او همچنین گفته است که اگر مردم اسکاتلند در همه پرسی به استقلال رای منفی بدهند، دولت مرکزی حاضر است امکان افزایش برخی اختیارات دولت محلی اسکاتلند را "در حد امکان" بررسی کند.
یک نگرانی عمده دولت مرکزی بریتانیا، از دست دادن تسلط بر نظام مالیاتی است. اگر در صورت افزایش حداکثری اختیارات محلی دولت اسکاتلند، نظام مالیاتی رقیب در اسکاتلند عادلانه تر از نظام مالیاتی دولت مرکزی باشد، شرکتهای بسیاری مرکز عملیات خود را به اسکاتلند تغییر خواهند داد تا از مالیات عادلانهتر و امتیازات دیگر اقتصادی بهرهمند شوند. نتیجه چنین کاری، رونق اقتصادی و کاهش بیکاری در اسکاتلند به قیمت رکود و افزایش بیکاری در دیگر مناطق بریتانیا خواهد بود.
از سوی دیگر، دولت محلی اسکاتلند نظام بهداری و درمانی عمومی را همچنان رایگان نگهداشته است و دانشجویان اسکاتلندی نیز از پرداخت شهریههای دانشگاهی معاف هستند.
دولت مرکزی بریتانیا که قادر نیست شرایط مشابهی برای کل کشور ایجاد کند و به مردم انگلستان هزینههای سنگینی برای آموزش عالی و حتی تهیه دارو، تحمیل می کند، از این لحاظ هم نگران عادلانهتر و یا "رقابتیتر" تلقی شدن شرایط اسکاتلند است.
یک مشکل عمده دیگر دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا، این است که حزب او (حزب محافظه کار) در میان مردم اسکاتلند محبوبیت و پایگاه عمده ای ندارد. از میان ۵۹ نماینده حوزه های انتخابیه اسکاتلند در پارلمان بریتانیا (در لندن)، تنها یک نماینده از حزب محافظه کار وجود دارد و آن هم از یک حوزه انتخابیه هم مرز با انگلستان. بدین ترتیب آقای کامرون در مقابله با طرح استقلال اسکاتلند به شدت به حمایت حزب ائتلافی لیبرال دموکرات و حزب مخالف کارگر نیازمند است.
اسکاتلند دارای جمعیت کمی نسبت که کل جمعیت بریتانیا است، اما از منابع غنی نفت و گاز در دریای شمال برخوردار است.
با این که حزب ملی اسکاتلند در نظر دارد که رفراندوم را در سال ۲۰۱۴ (هفتصدمین سالگرد جنگ بناکبرن که در آن نیروهای ملی اسکاتلندی بر ارتش انگلستان پیروز شدند) برگزار کند، دولت مرکزی بریتانیا با تاریخ ۲۰۱۴ مخالف است و می گوید رفراندوم باید در سریعترین وقت ممکن برگزار شود.
حزب ملی اسکاتلند و دولت مرکزی بریتانیا در خصوص شرایط سنی رای دهندگان در رفراندوم نیز اختلاف نظر دارند. با این که دولت بریتانیا حداقل سن ۱۸ سال را برای رای دهندگان سن متعارف می داند، دولت محلی اسکاتلند می خواهد که به دلیل اهمیت تاریخی رفراندوم برای تعیین سرنوشت کشور، حداقل سن رای دهندگان را در این مورد خاص به ۱۶ سال تمام، کاهش دهد.