بازتاب امروز: نرخ تنفروشی ۱۵۰ هزار تومان شده است
سایت «بازتاب امروز» در گزارشی با انتقاد از افزایش گرانیها و نرخ تورم در ایران٬ اعلام کرد بر اثر این گرانیها نرخ «تنفروشی» در تهران به طور متوسط ۱۵۰ هزار تومان شده است.
مطلب را در زیربخوانید:
قیمتهای سر به فلک کشیده حتی در فحشاء: تا سقف 1500000 تومان!
شیوه دریافت هزینه نیز متناسب با مناطق و هزینه های دریافتی و
همچنین مشتری ها متفاوت است. در مناطق پایین تر علی الظاهر فواحش پیش از
راهی شدن هزینه شان را دریافت می کنند تا در انتهای اتفاقات، بدون پرداخت
هزینه یا کمتر از توافق صحنه را ترک نکنند و در مناطق بالاتر متناسب با
ظاهر مشتری (خودرو، پوشش، منزل و...) رقم دریافتی در انتهای ماجرا دریافت
می شود
تورم و گرانی مسئله ای است که در تمام حوزه ها اثرگذاری خاص خود را دارد
و عملاً هیچ بخشی را نمی توان از آثار سیاست های تورم زا مستثنی کرد. اما
بی شک وقتی با افزایش گرانی ها و شکستن کمر طبقات پایین اجتماعی که
متاسفانه جامعه هدف تورم در کشورمان قرار می گیرند، برخی مشاغل زیرزمینی و
سیاه توسعه پیدا می کنند و همچنین بر تعرفه هایشان افزوده می شود که در این
میان زنان فاحشه نیز مشمول همین قاعده می شوند و علی الظاهر در این حوزه
تورم بیش از 6 درصدی اعمال شده است!
به گزارش سرویس اجتماعی «بازتاب»؛ بی شک در
جامعه ما اجرای طرح هایی همچون توزیع درآمد کلان کشور در قالب پرداخت های
بسیار خرد و به طور مساوی نمی تواند باعث بهبود وضعیت اقتصادی هیچ گروهی
شود، علی الخصوص که با برداشتن یارانه های سوخت، گندم، برق، گاز و... عملاً
آنچه به هر خانواده ای تحمیل می شود بیش از پرداختی به خانواده است و
البته لابد به قول یکی از مسئولان محترم قرار نبوده با اجرای هدفمندی به
پیک نیک برویم و این فشارها کاملاً طبیعی است اما این فشارهای طبیعی تا چه
سطحی و چه مقطع زمانی قرار است افزایش یابد، تنها مسئولان محترم دولتی می
دانند.
در این میان آنچه بیش از هر مسئله ای حائز اهمیت است، فشارهایی است که به
طبقات متوسط و مستضعف وارد می شود و عملاً این عده فقیرتر می شوند، چرا که
اصولاً افزایش هزینه های اخیر برای طبقه مرفه کشورمان (حدود 10 الی 15
درصد) نه تنها باعث نزدیک شدن تراز اقتصادی شان به طبقات پایین تر نمی شود،
بلکه با توجه به آنکه بخش اعظم این طیف مستقیم یا غیرمستقیم در واردات،
تولید یا توزیع کلان کالاهای اساسی کشور نقش دارند، با افزایش تورم (به شرط
دقت در سرمایه گذاری) سرمایه هایشان متناسب با میزان تورم افزایش یافته و
اتفاقاً از این وضع استقبال می کنند، به خصوص طیفی که تولیدکننده نیز تلقی
نمی شود و بخش معتنابهی از ثروتش محصول واردات از شرق آسیا است.
آنچه مشخص است، زنجیره افزایش قیمت ها به شکل پیاپی تعریف می شود و نمی
توان به عنوان نمونه با افزایش بنزین و سایر سوخت ها در مرحله دوم هدفمندی،
توقع داشت قیمت سایر کالاها که یکی از ساده ترین متغیرها بر آن، افزایش
طبیعی هزینه حمل و نقل کالاهاست، دستخوش تغییر نشود و این زنجیره فراگیر
حلقه حلقه تا سیاه ترین و زیرزمینی ترین مشاغل کشور تسری می یابد و حتی در
مشاغلی که هزینه حمل و نقل کمترین تاثیر را بر آنها دارد، نیز نمایان می
شود!
موضوع دقیقاً فحشا است که پیش از این به بازخوانی شکل گیری نوع تازه اش
برای یک طبقه خاص اجتماعی تحت عنوان «مردان فاحشه» سخن به میان آورده شد و
این بار بناست طیف قدیمی تر این فحشا که در میان زنان قرار دارد و گروه
«زنان فاحشه» را تشکیل می دهد مورد بررسی قرار گیرد.
اما علی رغم بررسی های خبرنگار «بازتاب»، این مطلب آنچنان که زمینه اش
فراهم است وسعت نمی یابد و به جای بیان برخی جزئیات، با کلی گویی از کنار
ماجرا عبور می شود، چرا که هدف این مطلب تلنگری به مسئولان است تا آثار
تورمی که بزرگان بر کنترلش تاکید دارند و هنوز کنترل نشده، بالاخره مهار
شود و یک طبقه به این شغل روی نیاورده و یا حداقل حرفه شبانه روزی شان
نباشد.
بنابر بررسی های به عمل آمده، هرچند نمی توان به واسطه عدم ارائه آمار
صحیح و همچنین نظرخواهی از چند نفر درباره رشد کمی و کیفی این حرفه
متاثرکننده و سیاه نظر کارشناسی دقیقی داد، اما بر اساس پرس و جوهای
خبرنگار «بازتاب» که با توجه به جو موجود با محدودیت هایی مشابه آمارگیری
درباره روابط نامشروع و آمار نزدیک به واقعیت روبروست، قطعاً کاملاً دقیق
نیست و در یک برآورد کلی مورد ارزیابی قرار گرفته، فحشا در 6 سال اخیر کاهش
نیافته، اما در عین حال که تکثر این قبیل اشخاص رشد مثبت داشته (بنابر
اظهارات برخی از این گروه و بررسی های میدانی) اما این اتفاق باعث نشده
هزینه این رفتارهای خلاف اخلاق کاهش داشته و یا در یک سطح مشخصی بماند، چرا
که بالاخره این قشر نیز زیر پوست کلان شهرها و به خصوص تهران زندگی می
کنند.
شیوه دریافت هزینه نیز متناسب با مناطق و هزینه های دریافتی و همچنین مشتری ها متفاوت است. در مناطق پایین تر علی الظاهر فواحش پیش از راهی شدن هزینه شان را دریافت می کنند تا در انتهای اتفاقات، بدون پرداخت هزینه یا کمتر از توافق صحنه را ترک نکنند و در مناطق بالاتر متناسب با ظاهر مشتری (خودرو، پوشش، منزل و...) رقم دریافتی در انتهای ماجرا دریافت می شود و یا سرویس های خاص و کثیفی نیز برای این قبیل مشتری ها داده می شود. در همین زمینه ها، جزئیات بسیار دیگری نیز در این بررسی ها به دست آمد که برای جلوگیری از اشاعه فحشاء به آنها اشاره نمی شود و به نظر می رسد کارشناسان مسائل اجتماعی می بایست در این حوزه ها به طور مستمر و نه در یک تحلیل مقطعی به بررسی وضع پرداخته و تحلیل های واقع بینانه در این باره به مسئولان امر ارائه نمایند.
به هر حال اینها درد جامعه ماست که مربوط به این دهه و سی ال اخیر و پنجاه سال اخیر و محدود به جغرافیای ایران نیز نیست؛ اما در هر صورت در یک جامعه مذهبی چنین مسائلی قابل هضم نیست و مسئولان امر و به خصوص متفکران مذهبی می بایست ضمن آن که راهکارهای حلال و سهل الوصول تامین نیاز جنسی از طرق مشروع را فراهم سازند و زمینه قبح زدایی از نگاه اجتماعی نسبت به شیوه های دینی این مسائل را فراهم سازند و عملاً تقاضا را برای این مسائل از این حجم عجیب که یک زن فاحشه چند دقیقه نیز کنار خیابان معطل نمی ماند، به صفر نزدیک سازند و از آن سو با فراهم کردن اولویت های زندگی برای زنان و دختران بدسرپرست و بی سرپرست، عرضه فحشا نیز کنترل شود، چرا که اگر با برخوردهای انتظامی این مسائل قابل کنترل بود، وضع کنونی به وجود نیامده بود.
البته باید متذکر شد تمامی آنان که به این شغل سیاه می پردازند، لزوماً چهره های نیازمندی نیستند، چرا که برخی زنان فاحشه دارای جذابیت های خاص در شرایط حاضر مبالغی بین یک تا یک و نیم میلیون تومان برای یک شب رابطه نامشروع دریافت می کنند و در عین حال تنها با اشخاصی در این زمینه مرتبط می شوند که ثروتمند بوده و برای تولدشان توان خرید ساعت طلا و یا سفر با ایشان به کشورهای اروپای غربی را داشته باشد. این قشر که بعضاً حتی به انگلیسی نیز مسلط هستند، مشق سازشان مستر است، ورزشهای گران انجام می دهند و... سرویس های مشابه را به مهمانان خارجی برخی شرکت ها نیز می دهند و در واقع عده قلیلی از فواحش نیز از این حوزه تجارت می کنند که طبیعتاً داستان این عده با آنها که از فقر به این راه افتاده اند جداست.
با همه اینها در همین جامعه کنونی ما، اشخاصی هستند که با فقر و درویشی سر می کنند، دین و اخلاقیاتشان را حفظ کرده اند و نشان داده اند الزاماً پنجه هر ضعیف البنیه ای در پنجه قوی پنجه فقر فرو رفت، آنچنان به زانو در نخواهد آمد که به فحشا یا بدتر از آن روی بیاورد، با این حال هر زن و دختری توان ایستادگی مقابله قدرت این فقر و نداری قوی پنجه را ندارد و به همین دلیل شاید لازم باشد گاه به گاه تلنگری بزنیم، شاید چاره ای بیاندیشیم و اگر اهلش نیستیم، بی تفاوت به آنها، با خنده یا تاسف از کنارشان در معابر گذر نکنیم.
آغاز دور جدید برخوردهای اجتماعی در ایران
خبرگزاری مهر
گزارش کرد: «طرح تشدید برخورد با بدپوششی، مانکنها و بدحجابی از عصر
چهارشنبه {۲۷ اردیبهشت} در میادین مهم شهر تهران، مراکز خرید و تفرجگاهها
آغاز شده است.»
حمله ۳۰۰ نیروی پلیس به دانشگاه هنر کرج
خبرگزاری فارس
از حمله ۳۰۰ نیروی پلیس به دانشگاه هنر شهر کرج به منظور اجرای یک حکم
قضائی خبر داد که «مقاومت» ماموران حراست منجر به درگیری میان نیروهای
انتظامی و امنیتی شد.
سعید زاویه٬ نماینده تامالاختیار دانشگاه هنر در طرح جامع کرج به این
خبرگزاری گفته که نیروهای پلیس صبح روز پنجشنبه (۲۸ اردیبهشت) با لودر و
بیل مکانیکی وارد محوطه این دانشگاه شدند.
آقای زاویه افزوده که نیروهای پلیس با حکم دادستانی قصد «دیوارکشی» به
دور زمین متعلق به این دانشگاه را داشتند که با «مقاومت» نیروهای حراست
مواجه شدند.
وی گفته است: «اختلافات ملکی بر سر زمین این دانشگاه سالها است
گریبانگیر مسئولان دانشگاه و دانشجویان بوده اما متاسفانه تاکنون اقدامی
شایسته در اینباره صورت نگرفته است.»
عضو هیات علمی دانشگاه هنر افزوده است: «در چنین شرایط سیاسی که کشور
نیازمند آرامش است اقدام نیروی انتظامی و عوامل دادستانی خارج از درایت و
تدبیر بوده است.»
خبرگزاری فارس ساعتی پس از انتشار این خبر با حذف آن٬ متن تعدیل شده و تغییر یافتهای از این خبر را منتشر کرد.
اخبار روز:
این اندیشه میتواند امروز، فردا یا هر روز دیگری بدون خطر اشتباه
بودنش به رشته تصویر درآید. نوع انسان با مسایل نوینی رویارو شده است. من
هنگامی که ۲۰سال پیش، در ریودوژانیرو، در کنفرانس توسعه و محیطزیست سازمان
ملل متحد که با موضوع خطر انقراض یکگونه تشکیل شده بود، سخنرانی میکردم،
دلایل به مراتب کمتری برای هشدار دادن نسبت به خطری که در طول شاید یکصد
سال اخیر به نظر میآمد، را در دست داشتم. در آن زمان، تنی چند از رهبران
قدرتمندترین کشورهایی که مسوولیت امور جهان را برعهده دارند، حضور داشتند.
آنان سخنان مرا به عنوان موضوعی صرفا درخور توجه، موردتحسین قرار دادند؛ و
در عمل، با آرامش و متانت کامل به گورکنی برای به خاکسپاری نوع بشر، ادامه
دادند.به نظر میرسید که بر سیاره ما عقل سلیم و نظم و ترتیب معینی حاکم است. تا مدتی، توسعه اقتصادی توسط تکنولوژی و علم که آغاز و انجام جامعه بشری را آشکار کرده بودند، به پیش رانده شد.
امروز هر چیزی به مراتب شفاف و روشنتر از گذشته است. حقایق بنیادین آشکار شدهاند. از قرار معلوم، تقریبا ۲۰۰ دولت به استقلال دست یافتهاند و سازمانهای سیاسیای را که در تئوری وظیفهشان اداره تراکم جهان است، شکل دادهاند.
آیا برای مقابله با هرگونه تغییر در ترتیب جهان، ۲۵هزار سلاح هستهای لازم است؟ حدودا، ۲۵هزار سلاح هستهای در اختیار سازمانهای نظامی متفقین یا دشمنانشان، برای مقابله با هرگونه تغییر در نظم جهان، به وقت ضرورت یا مصلحت، و در معنا برای کاستن حقوق میلیاردها انسان به سطح صفر، آماده انجام عملیاتاند.
سادهلوحی نکرده و روسیه و چین را به واسطه توسعه اینگونه جنگافزارها، پس از کشتار دستهجمعی مردم در هیروشیما و ناکازاکی که دستور آن به وسیله ترومن در آگوست ۱۹۴۵، پس از مرگ روزولت (در آوریل ۱۹۴۵) صادر شده بود، مقصر نمیدانم.
همچنین من در دام اشتباه انکار هولوکاست، نخواهم افتاد. به همین دلیل هم هست که خطمشی نفرتانگیز کسانی که منکر حق مردم فلسطین برای داشتن سرزمینی از آن خود هستند را خصمانه میدانم.
آیا کسی هم هست که برحسب اتفاق، اینگونه فکر کند که ایالاتمتحده آمریکا میتواند استقلال کشورهایی را که آنان را در انتظار فاجعهای گریزناپذیر نگاه داشته است، حفظ کند؟
پرزیدنت اوباما قول داد که در چند هفته، ۴۰میلیون دلار برای ستاد انتخاباتی خود که صرفا در خدمت نمایش اشتهار کشورش که ارزشهای خویش را از کف داده است، گرد آورد. کشوری که رشد نامتعارف بدهیهای آن به ۲۰هزار تریلیون دلار سرمیزند. کشوری که از راه چاپ اسکناس و نه افزایش آن بهواسطه بالا بردن تولید، زندگی میکند. بقیه جهان هزینههای آنچه را آنها تلف میکنند میپردازند.
آیا کسی هم باور میکند که نامزد حزب دموکرات بدتر یا بهتر از رقبای جمهوریخواهش، خواه میت رامنی یا ریک سنتروم، باشد. تاریخ این سه شخصیت را از آبراهام لینکلن یا مارتین لوترکینگ جدا میداند.
به راستی که ملتی با چنین توان بالای تکنولوژیک و حاکمیتی چنین فاقد هرگونه آرمان و ارزش اخلاقی، بیسابقه است. ایران فاقد هرگونه سلاح هستهای است. این کشور متهم به تولید اورانیوم غنیشده برای بهکارگیری آن به عنوان سوخت هستهای یا استفاده در تجهیزات پزشکی است. آنچه میتوان گفت این است که تملک یا تولید اورانیوم غنیشده معادل تولید سلاح هستهای نیست. تعداد زیادی از کشورها از اورانیوم غنیشده به عنوان یک منبع انرژی استفاده میکنند، ولی همین کشورها نمیتوانند بدون گذار از یک فرآیند مقدماتی و پیچیده پالایش، از اورانیوم غنیشده در تولید سلاح هستهای نیز استفاده کنند.
با این حال اسراییل با کمک و همکاری ایالاتمتحده، بدون آنکه هیچ مرجعی را در جریان اقدامات خود قرار دهد و پاسخگوی کسی باشد، به تولید سلاح هستهای مبادرت ورزیده است. تملک چنین سلاحهایی توسط آنها، که صدها از آن را نیز در اختیار دارند، قابلپذیرش نیست. اسراییلیها، برای جلوگیری از توسعه تحقیقات هستهای توسط کشورهای عرب همسایه، به کشورهای مزبور حمله کرده و رآکتورهای تحقیقاتی کشورهای عرب را در عراق و سوریه منهدم کردهاند. همچنین آنها انهدام مراکز تولید سوخت هستهای ایران را به عنوان اهداف عینی حملات آنی خویش اعلام کردهاند.
سیاستهای بینالمللی حول مباحث حیاتی و سرنوشتساز، در آن مجتمع و بخش پرمخاطره جهان، که بیشترین سوخت محرک اقتصاد دنیا در آنجا تولید و به کار گرفته میشود، میگردند.
حذف هدفمند برجستهترین دانشمندان ایران توسط اسراییل و متحدانش در پیمان ناتو، در عمل منجر به برانگیختن نفرت و دشمنی و ایجاد حس انتقامجویی شده است. حکومت اسراییل آشکارا اظهار داشته است که مراکز تولید اورانیوم غنیشده در ایران، جزو اهداف حملات نظامیاش قرار گرفتهاند و حکومت ایالاتمتحده میلیاردها دلار برای ساختن بمبی به این منظور به کار انداخته است.
«سخن درباره ساخت بزرگترین سلاح کشتار مصنوع بشر در شرایطی ابراز میشود که باراک اوباما با کلماتی ساده درباره وقوع جنگ در خلیجفارس هشدار داده است.»
«...هربرت کارلیسل، جانشین فرمانده کارکنان عملیات نیروی هوایی ایالات متحده [...]، اضافه کرد که احتمالا این بمب، براساس دستور صادره از واشنگتن، در هر نوع حملهای علیه ایران مورد استفاده قرار خواهد گرفت.»
«او همچنین بمب MOP را بهعنوان مادر تمامی بمبها نامید. این بمب به گونهای طراحی شده که قادر است بتون را پیش از انفجار مهیب و پر صدایش تا ۶۰ متر سوراخ کند. وی بر این باور است که این بمب بزرگترین سلاح متعارف غیرهستهای زرادخانه ایالات متحده است.»
«پنتاگون در حال برنامهریزی فرآیندی برای تخریب گسترده زیرساختها و تاسیسات زیربنایی و قربانی ساختن بسیاری در سطح کشور، با بهکارگیری ترکیبی از بمبهای هستهای تاکتیکی و بمبهای غولپیکر متعارف با ابرهای قارچیشکل مشتمل بر بمبهای MOAB و GBU-۵۷AB بزرگتر یا رسوخگر مهیب نظامی MOP که قدرت تقریبی آن از بمب MOAB به مراتب بیشتر است، میباشد.»
«بمب MOP بهعنوان یک بمب قدرتمند که تاسیسات زیرزمینی هستهای ایران و کره شمالی را مستقیما مورد هدف قرار میدهد توصیف شده است. این بمب کوهپیکر- درازتر از ۱۱ انسان قرار گرفته به صورت شانه به شانه یکدیگر است. به دیگر سخن، طول آن از یک سر تا سر دیگرش بیش از شش متر میباشد.»
من از خوانندگان به دلیل استفاده از اصطلاحات حرفهای و پیچیده نظامی پوزش میطلبم.
چنانکه مشهود است، اینگونه محاسبات از این فرضیه نشأت میگیرند که مبارزان ایرانی، بالغ بر میلیونها مرد و زن، که به پایبندی مذهبی و سنن مبارزاتیشان شهرهاند گویا بدون شلیک حتی یک گلوله و بدون هرگونه مقاومتی، تسلیم خواهند شد. همه میدانیم که اینگونه نیست.
ایرانیان، در روزهایی دیدهاند که سربازان ایالات متحده چگونه، صرفا در سه هفته، افغانستان را اشغال کرده، روی اجساد کشتهشدگان افغان ادرار کردهاند، نسخی از قرآن را به آتش کشیده و بیش از ۱۵ شهروند بیدفاع را به قتل رساندهاند.
بگذارید اینگونه پنداریم که نیروهای ایالات متحده اقدام به بمباران تاسیسات صنعتی ایران، توسط بمبهای کوهپیکری با قدرت فروروی تا ۶۰متر داخل بتون کردند. هیچگونه تضمینی مبنی بر اینکه این بمبها صرفا تاسیسات صنعتی را هدف قرار دهند، قابل تصور و اجرا نیست.
حتی یک کلمه بیشتر هم برای سهم ثقل چنین سیاستی لازم نیست. در صورت اجرای چنین سیاسی، نوع بشر به گونهای اجتنابناپذیر و بیرحمانه به سوی فاجعه سوق خواهد یافت.اگر ما یاد نگیریم که چگونه بفهمیم، هرگز چگونه ادامه حیات دادن را نیز فرا نخواهیم گرفت.اما راجع به خودم، من کمترین تردیدی ندارم که
ایالات متحده در آستانه ارتکاب بزرگترین اشتباه در تاریخ خود و سوق دادن جهان به سوی ارتکاب چنین خطایی قرار دارد.
مترجم: ابوالفضل عسگری
منبع: روزنامه ی شرق
مجلس نمایندگان آمریکا خواستار تشديد فشار ها بر ايران شد
۴۰۱ نماينده مجلس نمايندگان آمريکا روز پنجشنبه ۲۸ ارديبشهت
با تصويب قطعنامه ای ضمن هشدار در خصوص خطر دستیابی ايران به سلاح هسته ای
از باراک اوباما، رييس جمهوری اين کشور خواسته اند تا فشار های اقتصادی و
ديپلماتيک عليه ايران را افزايش دهد.
۱۱ نماينده مجلس نمايندگان آمریکا به اين قطعنامه رای مخالف دادند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، در اين قطعنامه نمايندگان کنگره هشدار داده اند که زمان برای جلوگيری از دستيابی ايران به ظرفيت و توان توليد سلاح هسته ای «محدود» است، و خواستار «تداوم و افزايش فشارهای اقتصادی و ديپلماتيک» علیه جمهوری اسلامی شده اند.
اين قطعنامه مجلس نمايندگان آمريکا همچنين «هرگونه سياستی که متکی بر تلاش برای مهار ايرانی که دارای ظرفيت و توان سلاح هسته ای باشد» را رد کرده اند.
به گزارش رويترز، شماری از سناتورهای جمهوريخواه و دمکرات مخالف راهبرد «مهار» در قبال ايران در صورت دستيابی اين کشور به سلاح هستهای هستند. راهبرد و استراتژی «مهار» محور اصلی سياست آمريکا دوران جنگ سرد برای جلوگيری از نفوذ اتحاد جماهير شوروی بود.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، قطعنامه مجلس نمايندگان خواستار تعليق کامل غنی سازی اوارانيوم شده است و تصریح کرده است که تهران می بایست با آژانس بين المللی انرژی اتمی به طورکامل همکاری کند.
اين مصوبه مجلس نمايندگان آمريکا همچنين خواستار دستيابی به توافقی دائمی شده است که براساس آن بتوان با به گونه ای اثبات پذير ، اطمينان حاصل کرد که برنامه هسته ای ايران کاملا صلح آميز است.
در اين قطعنامه تصريح شده است جلوگيری از دستيابی ايران به سلاح هسته ای برای منافع ملی آمريکا «حياتی» است.
رز لنتينن، نماینده جمهوريخواه و رييس کميته سياست خارجی مجلس نمايندگان آمريکا، در اين زمينه گفته است: ما بايد حکومت ايران را وادار کنيم که به گونه قابل اثبات برنامه هسته ای خود را متوقف کند ، برنامه توسعه سلاح های نامتعارف و موشک های باليستيک را رها کرده و از حمايت از گروهای خشونت طلب افراطی دست بردارد.
به گزارش رويترز، مخالفان قطعنامه روز پنجشنبه مجلس نمایندگان آمریکا میگويند، طرح رز لنتينن با تاکيد بر اين نکته که سياست مهار ايران دارای ظرفيت و یا توان هستهای به اندازه کافی خوب نيست، احتمال جنگ با ايران را افزايش میدهد.
دنيس کوسنيج، نماينده دمکرات، در خصوص اين طرح پيشتر گفته بود: «ما به اندازه کافی جنگ نداشتهايم؟»
وی اضافه کرده بود: «در زمانی که آمريکا پس از سالها موفق شده است که با ايران گفتوگوی مستقيم داشته باشد، اکنون حياتی است که بيش از هر زمانی کنگره از مذاکرات حمايت کند.»
اين در حالی است که هوارد برمن، نماينده دمکرات، در واکنش به این انتقادات میگويد: قطعنامه غير الزام آور مجلس نمايندگان تنها قاطعيت برای جلوگيری از دستيابی ايران به سلاح هستهای را نشان میدهد.
هوارد برمن گفته است: «هيچ راهی وجود ندارد که از اين (قطعنامه مجلس نمايندگان) بتوان مجوزی برای استفاده از نيروی نظامی را تفسير کرد.»
اين مصوبه مورد حمايت گروه قدرتمند کميته روابط عمومی آمريکا و اسرائيل، آيپک، است. آيپک بزرگ ترين لابی طرفدار اسرائيل در آمريکاست.
درهمين زمينه، شورای ملی ايرانيان آمريکا، ناياک، نیز از نمايندگان آمجلس نمایندگان آمريکا خواسته بود به اين قطعنامه رای نه بدهند، چرا که اين طرح می تواند زمينه جنگ با ايران را فراهم کند.
کشورهای غربی و اسرائيل می گویند، ایران در پوشش فعاليتهای هستهای خود برای تولید انرژی درصدد دستیابی به تکنولوژی لازم برای ساخت سلاح هسته ای است.
در مقابل ايران می گوید، برنامه هسته ایش کاملا صلح آمیز است .
۱۱ نماينده مجلس نمايندگان آمریکا به اين قطعنامه رای مخالف دادند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، در اين قطعنامه نمايندگان کنگره هشدار داده اند که زمان برای جلوگيری از دستيابی ايران به ظرفيت و توان توليد سلاح هسته ای «محدود» است، و خواستار «تداوم و افزايش فشارهای اقتصادی و ديپلماتيک» علیه جمهوری اسلامی شده اند.
اين قطعنامه مجلس نمايندگان آمريکا همچنين «هرگونه سياستی که متکی بر تلاش برای مهار ايرانی که دارای ظرفيت و توان سلاح هسته ای باشد» را رد کرده اند.
به گزارش رويترز، شماری از سناتورهای جمهوريخواه و دمکرات مخالف راهبرد «مهار» در قبال ايران در صورت دستيابی اين کشور به سلاح هستهای هستند. راهبرد و استراتژی «مهار» محور اصلی سياست آمريکا دوران جنگ سرد برای جلوگيری از نفوذ اتحاد جماهير شوروی بود.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، قطعنامه مجلس نمايندگان خواستار تعليق کامل غنی سازی اوارانيوم شده است و تصریح کرده است که تهران می بایست با آژانس بين المللی انرژی اتمی به طورکامل همکاری کند.
اين مصوبه مجلس نمايندگان آمريکا همچنين خواستار دستيابی به توافقی دائمی شده است که براساس آن بتوان با به گونه ای اثبات پذير ، اطمينان حاصل کرد که برنامه هسته ای ايران کاملا صلح آميز است.
در اين قطعنامه تصريح شده است جلوگيری از دستيابی ايران به سلاح هسته ای برای منافع ملی آمريکا «حياتی» است.
رز لنتينن، نماینده جمهوريخواه و رييس کميته سياست خارجی مجلس نمايندگان آمريکا، در اين زمينه گفته است: ما بايد حکومت ايران را وادار کنيم که به گونه قابل اثبات برنامه هسته ای خود را متوقف کند ، برنامه توسعه سلاح های نامتعارف و موشک های باليستيک را رها کرده و از حمايت از گروهای خشونت طلب افراطی دست بردارد.
به گزارش رويترز، مخالفان قطعنامه روز پنجشنبه مجلس نمایندگان آمریکا میگويند، طرح رز لنتينن با تاکيد بر اين نکته که سياست مهار ايران دارای ظرفيت و یا توان هستهای به اندازه کافی خوب نيست، احتمال جنگ با ايران را افزايش میدهد.
دنيس کوسنيج، نماينده دمکرات، در خصوص اين طرح پيشتر گفته بود: «ما به اندازه کافی جنگ نداشتهايم؟»
وی اضافه کرده بود: «در زمانی که آمريکا پس از سالها موفق شده است که با ايران گفتوگوی مستقيم داشته باشد، اکنون حياتی است که بيش از هر زمانی کنگره از مذاکرات حمايت کند.»
اين در حالی است که هوارد برمن، نماينده دمکرات، در واکنش به این انتقادات میگويد: قطعنامه غير الزام آور مجلس نمايندگان تنها قاطعيت برای جلوگيری از دستيابی ايران به سلاح هستهای را نشان میدهد.
هوارد برمن گفته است: «هيچ راهی وجود ندارد که از اين (قطعنامه مجلس نمايندگان) بتوان مجوزی برای استفاده از نيروی نظامی را تفسير کرد.»
اين مصوبه مورد حمايت گروه قدرتمند کميته روابط عمومی آمريکا و اسرائيل، آيپک، است. آيپک بزرگ ترين لابی طرفدار اسرائيل در آمريکاست.
درهمين زمينه، شورای ملی ايرانيان آمريکا، ناياک، نیز از نمايندگان آمجلس نمایندگان آمريکا خواسته بود به اين قطعنامه رای نه بدهند، چرا که اين طرح می تواند زمينه جنگ با ايران را فراهم کند.
کشورهای غربی و اسرائيل می گویند، ایران در پوشش فعاليتهای هستهای خود برای تولید انرژی درصدد دستیابی به تکنولوژی لازم برای ساخت سلاح هسته ای است.
در مقابل ايران می گوید، برنامه هسته ایش کاملا صلح آمیز است .
بحرین: شاه ایران هم به بحرین چشم داشت اما بعد موضع عاقلانهای گرفت
شیخ خالد آل خلیفه وزیر امور خارجه بحرین سخنان برخی از مقامهای ایرانی درباره طرح اتحاد با عربستان را محکوم کرد.
کمیسیون امور خارجی، دفاع و امنیت ملی پارلمان بحرین هم از سخنان برخی از نمایندگان ایران در خصوص طرح اتحاد میان کشورهای عربی خلیج فارس، انتقاد کرد.
به گزارش خبرگزاری دولتی بحرین، وزیر امور خارجه این کشور، پایبندی بحرین و دیگر کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس را به طرح تشکیل اتحادیه اعلام کرد. او همچنین آنچه «دخالتهای ایران در امور داخلی بحرین» نامید را محکوم کرد.
در همین روز تلویزیون دولتی ایران از احضار کاردار بحرین در تهران به وزارت خارجه خبر داد.
شیخ خالد آل خلیفه در این باره گفت: «شاه سابق ایران خواستههایی در بحرین داشت. او اما سرانجام موضع عاقلانهای گرفت و به خواست مردم بحرین و رای جامعه بینالملل تن داد.»
بحرین بخشی از ایران بود تا اینکه در سال ۱۸۲۰ میلادی، به قیمومیت کشور بریتانیا در آمد. در سال ۱۹۷۱ میلادی سرانجام پس از برگزاری یک همه پرسی، بحرین اعلام استقلال کرد و سازمان ملل متحد هم تشکیل کشور بحرین را به رسیمت شناخت.
از سویی خبرگزاری دولتی بحرین به نقل اعضای کمیسیون امور خارجی، دفاع و امنیت ملی پارلمان بحرین گزارش داد که در بیانیهای تاکید کردهاند «تصمیمهایی که بحرین میگیرد هیچ ارتباطی به ایران ندارد. بحرین کشور مستقلی است و حاکمیت ملی خود را دارد.»
بحت تشکیل اتحادیه، از مباحثی است که کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در تلاش برای دستیبابی به آن هستند. به گفته سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان سعودی، قرار است سران کشورهای عضو این شورا در این باره در جلسهای فوق العاده تصمیم گیری کنند.
«مقابله با تهدیدهای ایران» از جمله اهدافی است که مقامهای کشورهای عربی حوزه جنوبی خلیج فارس، برای تشکیل اتحادیه اعلام کردهاند. عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، قطر، کویت و عمان، عضو این شورا هستند.
پیش از آن سمیره رجب وزیر امور اطلاع رسانی دولت بحرین از احتمال برپایی اتحاد سیاسی میان کشورش و عربستان سعودی پیش از تشکیل اتحادیه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس خبر داد.
اعلام تشکیل این اتحادیه، واکنشهای مقامهای ایرانی را در پی داشت.
علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، در جلسه علنی این مجلس، گفته است: «بحرین لقمهای نیست که به سادگی از حلقوم کسی پایین رود و استفادهاش را ببرند.»
وی این نوع اقدامات را بحران سازی در منطقه خواند و گفت: «این رفتارهای بدوی در شرایط فعلی در منطقه تاثیرات سوئی برای همان کشورهایی دارد که اینگونه به این مسائل ورود میکنند.»
سخنان لاریجانی در پاسخ به سخنان حسینعلی شهریاری نماینده زاهدان ایران شد که در تذکری گفته بود: «همانطور که میدانید تا سال ۱۳۴۰ بحرین استان چهاردهم ایران بوده است اما متاسفانه با خیانت شاه و مصوبه ننگین مجلس شورای ملی بحرین را مستقل کردند.»
وی ادامه داد: «اگر قرار است اتفاقی در بحرین بیفتد، بحرین حق جمهوری اسلامی ایران است، نه عربستان.»
وزارت امور خارجه بحرین در اعتراض به این اظهارات، کاردار سفارت ایران در منامه را فراخوانده و در یادداشت اعتراضی خود «خواستار عدم طرح چنین مسائلی در آینده» شده است.
تنش میان ایران و بحرین از زمان آعاز اعتراض شیعیان در بحرین تشدید شد. شیعیان که اکثریت جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، خواستار برپایی نظام پادشاهی مشروطه هستند.
سال گذشته نیروهای امنیتی بحرین با کمک نیروهای نظامی عربستان سعودی، امارات متحده عربی و کویت، به حضور خیابانی معترضان پایان داد.
مقامهای بحرینی، ایران را متهم به تحریک معترضان کشورشان میکنند.
کمیسیون امور خارجی، دفاع و امنیت ملی پارلمان بحرین هم از سخنان برخی از نمایندگان ایران در خصوص طرح اتحاد میان کشورهای عربی خلیج فارس، انتقاد کرد.
به گزارش خبرگزاری دولتی بحرین، وزیر امور خارجه این کشور، پایبندی بحرین و دیگر کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس را به طرح تشکیل اتحادیه اعلام کرد. او همچنین آنچه «دخالتهای ایران در امور داخلی بحرین» نامید را محکوم کرد.
در همین روز تلویزیون دولتی ایران از احضار کاردار بحرین در تهران به وزارت خارجه خبر داد.
شیخ خالد آل خلیفه در این باره گفت: «شاه سابق ایران خواستههایی در بحرین داشت. او اما سرانجام موضع عاقلانهای گرفت و به خواست مردم بحرین و رای جامعه بینالملل تن داد.»
بحرین بخشی از ایران بود تا اینکه در سال ۱۸۲۰ میلادی، به قیمومیت کشور بریتانیا در آمد. در سال ۱۹۷۱ میلادی سرانجام پس از برگزاری یک همه پرسی، بحرین اعلام استقلال کرد و سازمان ملل متحد هم تشکیل کشور بحرین را به رسیمت شناخت.
از سویی خبرگزاری دولتی بحرین به نقل اعضای کمیسیون امور خارجی، دفاع و امنیت ملی پارلمان بحرین گزارش داد که در بیانیهای تاکید کردهاند «تصمیمهایی که بحرین میگیرد هیچ ارتباطی به ایران ندارد. بحرین کشور مستقلی است و حاکمیت ملی خود را دارد.»
بحت تشکیل اتحادیه، از مباحثی است که کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در تلاش برای دستیبابی به آن هستند. به گفته سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان سعودی، قرار است سران کشورهای عضو این شورا در این باره در جلسهای فوق العاده تصمیم گیری کنند.
«مقابله با تهدیدهای ایران» از جمله اهدافی است که مقامهای کشورهای عربی حوزه جنوبی خلیج فارس، برای تشکیل اتحادیه اعلام کردهاند. عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، قطر، کویت و عمان، عضو این شورا هستند.
پیش از آن سمیره رجب وزیر امور اطلاع رسانی دولت بحرین از احتمال برپایی اتحاد سیاسی میان کشورش و عربستان سعودی پیش از تشکیل اتحادیه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس خبر داد.
اعلام تشکیل این اتحادیه، واکنشهای مقامهای ایرانی را در پی داشت.
علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، در جلسه علنی این مجلس، گفته است: «بحرین لقمهای نیست که به سادگی از حلقوم کسی پایین رود و استفادهاش را ببرند.»
وی این نوع اقدامات را بحران سازی در منطقه خواند و گفت: «این رفتارهای بدوی در شرایط فعلی در منطقه تاثیرات سوئی برای همان کشورهایی دارد که اینگونه به این مسائل ورود میکنند.»
سخنان لاریجانی در پاسخ به سخنان حسینعلی شهریاری نماینده زاهدان ایران شد که در تذکری گفته بود: «همانطور که میدانید تا سال ۱۳۴۰ بحرین استان چهاردهم ایران بوده است اما متاسفانه با خیانت شاه و مصوبه ننگین مجلس شورای ملی بحرین را مستقل کردند.»
وی ادامه داد: «اگر قرار است اتفاقی در بحرین بیفتد، بحرین حق جمهوری اسلامی ایران است، نه عربستان.»
وزارت امور خارجه بحرین در اعتراض به این اظهارات، کاردار سفارت ایران در منامه را فراخوانده و در یادداشت اعتراضی خود «خواستار عدم طرح چنین مسائلی در آینده» شده است.
تنش میان ایران و بحرین از زمان آعاز اعتراض شیعیان در بحرین تشدید شد. شیعیان که اکثریت جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، خواستار برپایی نظام پادشاهی مشروطه هستند.
سال گذشته نیروهای امنیتی بحرین با کمک نیروهای نظامی عربستان سعودی، امارات متحده عربی و کویت، به حضور خیابانی معترضان پایان داد.
مقامهای بحرینی، ایران را متهم به تحریک معترضان کشورشان میکنند.
سناتورهای جمهوريخواه از تصويب طرح تشديد تحريم های ايران جلوگيری کردند
سناتورهای جمهوریخواه روز پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت مانع رایگیری درباره طرح
تحریمهای تازه علیه ایران در سنای آمریکا شدند. آنها میگویند، به زمان
بیشتری برای مطالعه این طرح نیاز دارند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، این اقدام سناتورهای جمهوریخواه خشم دمکراتها را درپی داشته است. هری رید، رهبر اکثریت دموکرات مجلس سنا، پس از آنکه جمهوریخواهان اعلام کردند که نمیتوانند به این طرح رای دهند، از آنها انتقاد کرد.
میچ مک کانل، رهبران جمهوریخواهان در سنا، در این زمینه گفت که دستیاران وی شامگاه چهارشنبه پیش نویس این طرح را دریافت کردهاند و به زمان بیشتری نیاز است تا مطمئن شود این طرح تا آنجا که ممکن است شدید و قوی باشد.
این سناتور جمهوریخواه خطاب به هری رید گفت: «فکر نمیکنم، چیزی وجود داشته باشد که به خاطرش عصبانی شد.»
وی اضافه کرد: «چرا نباید کار را شروع کنیم؛ اختلافات در خصوص این طرح را حل کنیم و آن را تصویب کنیم.»
برخی از سناتورهای جمهوریخواه خواهان آنند که طرحی تصویب شود که قوی بوده و در آن به استفاده گزینه نظامی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای اشاره شود.
سناتور لیندزی گراهام در این زمینه گفته است: «این تحریمها خیلی خوبند. امیدوارم که آنها باعث تغییر رفتار ایرانیها شوند. ولی تاحالا چنین چیزی روی نداده است و فکر هم نمیکنم اتفاق بیفتد.»
این سناتور آمریکایی همچنین اضافه کرده است: «من خواهان آن هستم که (گزینههای) بیشتری بر روی میز قرار گیرد.»
به گزارش رویترز، این در حالی است که دمکراتها برای به دست آوردن حمایت ران پاول، سناتور ضدجنگ، پیش نویس این طرح را به گونهای نوشته شدهاند که درآن هیچ نکتهای وجود ندارد که بتوان از آن به عنوان مجوزی برای اعلام جنگ یا استفاده از نیروی نظامی علیه ایران و سوریه تفسیر شود.
ران پاول در ماه مارس سال جاری از رایگیری درباره این طرح در صحن سنای آمریکا جلوگیری کرد.
در همین زمینه، رابرت منندز، سناتور دمکرات، از جمهوریخواهان خواست تا مصوبات درباره تحریمها را به «گروگان» نگیرند و تا پیش از تعطیلات آخر هفته جاری به این طرح رای دهند.
در طرح سنا تحریمهایی در راستای تشدید فشارها علیه ایران در نظر گرفته شده است که شامل تحریمهای اقتصادی، بانکی و نفتی خواهد بود. این تحریمها بانکهای خارجی که در معاملات نفتی ایران نقش دارند و همچنین کشتیهای حامل نفت ایران را هدف قرار میدهد.
پس ازمخالفت با این طرح در ماه مارس، تهیه کنندگان ان را مورد تجدید نظر قرار دادند که در اين طرح بازبينی شده تحريم هايی عليه شرکت های مخابراتی و کامپيوتری که تجهيزات و فناوری نظارت، کنترل و شنود مخالفان به ايران بفروشند، درنظرگرفته شده است.
مجلس نمايندگان آمريکا، که جمهوريخواهان درآن اکثريت را در اختيار دارند، در دسامبر سال گذشته طرح مشابهی را تصويب کرد. در صورت تصويب طرح مورد نظر سنای آمريکا در روز پنجشنبه، مجلس نمايندگان و سنای می بايست برای رفع اختلافات موجود دراين دو طرح با يکديگر توافق کنند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، این اقدام سناتورهای جمهوریخواه خشم دمکراتها را درپی داشته است. هری رید، رهبر اکثریت دموکرات مجلس سنا، پس از آنکه جمهوریخواهان اعلام کردند که نمیتوانند به این طرح رای دهند، از آنها انتقاد کرد.
میچ مک کانل، رهبران جمهوریخواهان در سنا، در این زمینه گفت که دستیاران وی شامگاه چهارشنبه پیش نویس این طرح را دریافت کردهاند و به زمان بیشتری نیاز است تا مطمئن شود این طرح تا آنجا که ممکن است شدید و قوی باشد.
این سناتور جمهوریخواه خطاب به هری رید گفت: «فکر نمیکنم، چیزی وجود داشته باشد که به خاطرش عصبانی شد.»
وی اضافه کرد: «چرا نباید کار را شروع کنیم؛ اختلافات در خصوص این طرح را حل کنیم و آن را تصویب کنیم.»
برخی از سناتورهای جمهوریخواه خواهان آنند که طرحی تصویب شود که قوی بوده و در آن به استفاده گزینه نظامی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای اشاره شود.
سناتور لیندزی گراهام در این زمینه گفته است: «این تحریمها خیلی خوبند. امیدوارم که آنها باعث تغییر رفتار ایرانیها شوند. ولی تاحالا چنین چیزی روی نداده است و فکر هم نمیکنم اتفاق بیفتد.»
این سناتور آمریکایی همچنین اضافه کرده است: «من خواهان آن هستم که (گزینههای) بیشتری بر روی میز قرار گیرد.»
به گزارش رویترز، این در حالی است که دمکراتها برای به دست آوردن حمایت ران پاول، سناتور ضدجنگ، پیش نویس این طرح را به گونهای نوشته شدهاند که درآن هیچ نکتهای وجود ندارد که بتوان از آن به عنوان مجوزی برای اعلام جنگ یا استفاده از نیروی نظامی علیه ایران و سوریه تفسیر شود.
ران پاول در ماه مارس سال جاری از رایگیری درباره این طرح در صحن سنای آمریکا جلوگیری کرد.
در همین زمینه، رابرت منندز، سناتور دمکرات، از جمهوریخواهان خواست تا مصوبات درباره تحریمها را به «گروگان» نگیرند و تا پیش از تعطیلات آخر هفته جاری به این طرح رای دهند.
در طرح سنا تحریمهایی در راستای تشدید فشارها علیه ایران در نظر گرفته شده است که شامل تحریمهای اقتصادی، بانکی و نفتی خواهد بود. این تحریمها بانکهای خارجی که در معاملات نفتی ایران نقش دارند و همچنین کشتیهای حامل نفت ایران را هدف قرار میدهد.
پس ازمخالفت با این طرح در ماه مارس، تهیه کنندگان ان را مورد تجدید نظر قرار دادند که در اين طرح بازبينی شده تحريم هايی عليه شرکت های مخابراتی و کامپيوتری که تجهيزات و فناوری نظارت، کنترل و شنود مخالفان به ايران بفروشند، درنظرگرفته شده است.
مجلس نمايندگان آمريکا، که جمهوريخواهان درآن اکثريت را در اختيار دارند، در دسامبر سال گذشته طرح مشابهی را تصويب کرد. در صورت تصويب طرح مورد نظر سنای آمريکا در روز پنجشنبه، مجلس نمايندگان و سنای می بايست برای رفع اختلافات موجود دراين دو طرح با يکديگر توافق کنند.
وزارت شهرسازی آلمان خانهای در برلین ساخته است که بیش از نیاز
ساکنان خود انرژی تولید میکند. یک خانواده چهارنفری به طور آزمایشی ۱۵ ماه
ساکن این خانه مدرن هستند. گزارشگر دویچهوله سری به این خانواده زده است.
خانه شماره ۸۷ خیابان فازانن در مرکز شهر برلین، پایتخت آلمان قرار دارد.
این خانه دو طبقه با یک باغچه کوچک در نگاه نخست به یک مربعمکعب سیاهرنگ
شبیه است که یک ضلع آن کاملأ شیشهای است. این خانه مدرن توسط وزارت راه،
عمران و شهرسازی آلمان طراحی و ساخته شده است.
تمامی نیاز این خانه به انرژی از یک نیروگاه خورشیدی تأمین میشود که روی سقف خانه نصب شده است. این نیروگاه خورشیدی علاوه بر نیاز ساکنان خانه، انرژی مورد نیاز دو اتومبیل برقی و دو دوچرخه برقی را هم تأمین میکند.
فعالیت خودکار تأسیسات درون خانه
خانواده چهار نفری ولکه- ویشرز قرار است ۱۵ ماه به طور آزمایشی در این خانه زندگی کنند و تجربه خود را از سکونت در این آن در اختیار وزارت شهرسازی قرار دهند. ریچارد فوکس، گزارشگر دویچهوله یک ماه پس از اسبابکشی خانواده ولکه- ویشرز سری به آنها زده است.
یورگ ولکر، پدر خانواده که از سرکار برمیگردد با فشار دکمهای روی تلفنهمراهش درب ورودی خانه را باز میکند. پشت در، در راهروی خانه مانیتور سیاه رنگی نصب شده که یورگ آن را "قلب تپنده خانه" میداند.
او توضیح میدهد: «این مانتیور مرکز هدایت خانه است. از اینجا روشنایی خانه فعال، کرکرهها بالا و پایین و درجه حرارت شوفاژها تنظیم میشود.»
البته پس از فعال شدن سیستم روشنایی، لامپها روشن نمیشوند. یورگ ولکه توضیح میدهد که لامپهای هر اتاق، زمانی روشن میشوند که فردی وارد آن اتاق شود یا در آن حرکت کند.
او توضیح میدهد که در این خانه تقریبأ همه چیز اتوماتیک کار میکند و با نشان دادن یک ساعت روی صفحه مانیتور ادامه میدهد: «مثلأ دستگاه تهویه مطبوع خانه به طور خودکار در زمان مشخصی هوای درون خانه را تازه میکند.»
ذخیره انرژی مازاد برای روزهای ابری و بارانی
نیروگاه خورشیدی نصب شده روی سقف خانه، طبق پیشبینی طراحان آن سالانه ۱۶ هزار و ۵۰۰ کیلووات برق تولید میکند. این میزان تولید بیشتر از نیاز این خانه با عایقبندی مدرن و طراحی هوشمندانه آن است.
این ذخیره زمانی که تولید برق به دلیل کمبود نور خورشید کم باشد، فعال میشود. این باطریها درون محفظهای خاکستری رنگ به بزرگی سه دستگاه یخچال، درون باغچه کوچک خانه قرار دارد.
البته فعال کردن این باطریهای خانگی گاه با مشکل روبرو میشود. خانواده ولکه- ویشرز که به طور آزمایشی در این خانه زندگی میکند مسئولان مربوطه را در جریان گذاشته و آنها روی این عملکرد این باطریها کار میکنند.
دردسرهای زندگی مدرن
کنار باغچه پارکینگ خانه قرار دارد که در آن دو اتومبیل برقی پارک شدند. در این پارکینگ از کابل برق یا پریز برق خبری نیست.
به جای آن، کف پارکینگ با یک صفحه فلزی بزرگ نصب شده که با مرکز شارژ اتومبیل ارتباط برقرار و آن را شارژ میکند.
یورگ ولکه میگوید تنها اشکال استفاده از اتومبیلهای برقی اینجاست که خارج از شهر کمتر ایستگاهی برای شارژ آنها پیدا میشود. او گردشی را به خاطر میآورد که شارژ اتومبیل برخلاف محاسبه آنها بسیار سریع خالی شد.
ولکه توضیح میدهد که در این گردش، خانواده دو دوچرخه برقی را هم روی اتومبیل نصب کرده و همراه خود برده بودند. دوچرخهها با افزایش اصطکاک اتومبیل و هوای اطراف آن، مصرف انرژی را بالا بردند و شارژ اتومبیل را تخلیه کردند.
تجربهای از این دست نشان میدهد که زندگی مدرن به حسابو کتاب دقیقی نیاز دارد. با این حال خانواده ولکه خوشحال است که ۱۳ ماه دیگر به طور آزمایشی ساکن این خانه مدرن در برلین خواهد بود.
تمامی نیاز این خانه به انرژی از یک نیروگاه خورشیدی تأمین میشود که روی سقف خانه نصب شده است. این نیروگاه خورشیدی علاوه بر نیاز ساکنان خانه، انرژی مورد نیاز دو اتومبیل برقی و دو دوچرخه برقی را هم تأمین میکند.
ساکنان این خانه، یک خانواده ۴ نفری هستند که در مسابقه وزارت شهرسازی برای انتخاب ساکنان آزمایشی این خانه شرکت کردند و برنده شدند.
فعالیت خودکار تأسیسات درون خانه
خانواده چهار نفری ولکه- ویشرز قرار است ۱۵ ماه به طور آزمایشی در این خانه زندگی کنند و تجربه خود را از سکونت در این آن در اختیار وزارت شهرسازی قرار دهند. ریچارد فوکس، گزارشگر دویچهوله یک ماه پس از اسبابکشی خانواده ولکه- ویشرز سری به آنها زده است.
یورگ ولکر، پدر خانواده که از سرکار برمیگردد با فشار دکمهای روی تلفنهمراهش درب ورودی خانه را باز میکند. پشت در، در راهروی خانه مانیتور سیاه رنگی نصب شده که یورگ آن را "قلب تپنده خانه" میداند.
او توضیح میدهد: «این مانتیور مرکز هدایت خانه است. از اینجا روشنایی خانه فعال، کرکرهها بالا و پایین و درجه حرارت شوفاژها تنظیم میشود.»
البته پس از فعال شدن سیستم روشنایی، لامپها روشن نمیشوند. یورگ ولکه توضیح میدهد که لامپهای هر اتاق، زمانی روشن میشوند که فردی وارد آن اتاق شود یا در آن حرکت کند.
او توضیح میدهد که در این خانه تقریبأ همه چیز اتوماتیک کار میکند و با نشان دادن یک ساعت روی صفحه مانیتور ادامه میدهد: «مثلأ دستگاه تهویه مطبوع خانه به طور خودکار در زمان مشخصی هوای درون خانه را تازه میکند.»
ذخیره انرژی مازاد برای روزهای ابری و بارانی
نیروگاه خورشیدی نصب شده روی سقف خانه، طبق پیشبینی طراحان آن سالانه ۱۶ هزار و ۵۰۰ کیلووات برق تولید میکند. این میزان تولید بیشتر از نیاز این خانه با عایقبندی مدرن و طراحی هوشمندانه آن است.
خانواده ولکه- ویشرز به طور آزمایشی ۱۵ ماه ساکن این خانه است
یورگ والکر اضافه میکند که خانواده چهار نفری آنها در خانه قدیمیشان
سالانه ۲۰ هزار کیلووات برق مصرف میکردند. او توضیح میدهد که مازاد تولید
انرژی خانه درون باطریهای خانگی که هرکدام ۴۰ کیلووات برق در ساعت ظرفیت
دارد، ذخیره میشوند.این ذخیره زمانی که تولید برق به دلیل کمبود نور خورشید کم باشد، فعال میشود. این باطریها درون محفظهای خاکستری رنگ به بزرگی سه دستگاه یخچال، درون باغچه کوچک خانه قرار دارد.
البته فعال کردن این باطریهای خانگی گاه با مشکل روبرو میشود. خانواده ولکه- ویشرز که به طور آزمایشی در این خانه زندگی میکند مسئولان مربوطه را در جریان گذاشته و آنها روی این عملکرد این باطریها کار میکنند.
دردسرهای زندگی مدرن
کنار باغچه پارکینگ خانه قرار دارد که در آن دو اتومبیل برقی پارک شدند. در این پارکینگ از کابل برق یا پریز برق خبری نیست.
به جای آن، کف پارکینگ با یک صفحه فلزی بزرگ نصب شده که با مرکز شارژ اتومبیل ارتباط برقرار و آن را شارژ میکند.
یورگ ولکه میگوید تنها اشکال استفاده از اتومبیلهای برقی اینجاست که خارج از شهر کمتر ایستگاهی برای شارژ آنها پیدا میشود. او گردشی را به خاطر میآورد که شارژ اتومبیل برخلاف محاسبه آنها بسیار سریع خالی شد.
ولکه توضیح میدهد که در این گردش، خانواده دو دوچرخه برقی را هم روی اتومبیل نصب کرده و همراه خود برده بودند. دوچرخهها با افزایش اصطکاک اتومبیل و هوای اطراف آن، مصرف انرژی را بالا بردند و شارژ اتومبیل را تخلیه کردند.
تجربهای از این دست نشان میدهد که زندگی مدرن به حسابو کتاب دقیقی نیاز دارد. با این حال خانواده ولکه خوشحال است که ۱۳ ماه دیگر به طور آزمایشی ساکن این خانه مدرن در برلین خواهد بود.
دیپلماتهای سازمان ملل میگویند کره شمالی تلاشهایی را برای
ارسال تجهیزات نظامی به سوریه به عمل آورده است. گفته میشود این اقدام به
موقع از سوی یکی از کشورهای عضو سازمان ملل متحد ناکام مانده است.
بر اساس گزارش کمیته تحریم سازمان ملل متحد دولت کره شمالی باهدف دور زدن تحریمهای بینالمللی در صدد ارسال مواد مورد نیاز برای تولید سلاح و مهمات به سوریه بوده است اما این عملیات با اقدام مؤثر سازمانهای ذیربط یکی از کشورهای عضو سازمان ملل با شکست روبرو شده است. در این گزارش نامی از این کشور برده نشده است.
علیرغم کشته شدن بیش از ۱۰ هزار غیرنظامی در سوریه هنوز سازمان ملل متحد تحریم تسلیحاتی علیه این کشور وضع نکرده اما طبق قطعنامه تصویب شده در شورای امنیت کره شمالی پیشتر از انجام چنین معاملاتی منع شده است. در پی انجام آزمایشهستهای از سوی کره شمالی شورای امنیت دو قطعنامه تنبیهی علیه این کشور صادر کرده است.
با اینهمه آمریکا، کره جنوبی و برخی دیگر از کشورهای جهان پرتاب این موشک را اقدامی در جهت آزمایش تکنولوژی موشکهای دوربرد ارزیابی کردند.
ارسال سلاح از سوی ایران
کارشناسان سازمان ملل همچنین از ادامه ارسال غیرقانونی تسلیحات از ایران به سوریه خبر دادهاند که عمدهی این محمولههای سلاح در خاک ترکیه توسط مقامات این کشور ضبط شدهاند. یک دیپلمات شورای امنیت سازمان ملل که نمیخواست نامش فاش شود، در گفتوگویی با رویترز ابراز داشت که سه محمولهی جدید تسلیحات غیرقانونی ایران شناسایی شدهاند که مقصد دو محموله سوریه بوده است.
ایران از اصلیترین متحدان سوریه در منطقه به شمار میرود که از آغاز ناآرامیها در این کشور از رژیم بشار اسد حمایت کرده است.
علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران، روز چهارشنبه (۱۷ مه/ ۲۷ اردیبهشت) گفته بود که در سوریه تا کنون "اقدامات خوبی" در راستای اصلاحات صورت گرفته و بایستی برای پیشبرد طرح صلح کوفی عنان به دولت سوریه "فرصت بیشتری" داد.
همکاری آلمان با مأموریت صلح سازمان ملل
در پی تلاشها برای پیشبرد طرح صلح سازمان ملل دولت آلمان با اعزام حداکثر ۱۰ سرباز غیرمسلح به سوریه در چارچوب مشارکت با مأموریت ناظران صلح در این کشور موافقت کرد. توماس دمیزییر، وزیر دفاع آلمان اعزام این سربازان را "بخشی از تعهد بینالمللی آلمان" خواند.
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان نیز با پشتیبانی از تصمیم برلین گفت: «اتخاذ این تصمیم برای ما آسان نبود، اما آلمان میخواهد گامی را در جهت کمک به پایان خشونتها و جلوگیری از گسترش خشونت در منطقه بردارد.»
بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، به تازگی در گفتوگویی با یکی از شبکههای تلویزیونی روسیه سازمان ملل متحد را متهم به "بیاعتنایی" نسبت به خشونتهای ابراز شده از سوی "تروریستها و مزدوران خارجی" کرد.
دمشق مدعی آن است که مردم این کشور همچنان "هوادار حکومت" هستند و معترضان را "تروریستهای مزدور بیگانه" توصیف میکند.
جمهوریخواهان سنای آمریکا از تصویب طرحی جلوگیری کردند که بر اساس
آن قرار بود حلقه تحریمها علیه ایران تنگتر شود. به گفته آنان زمان برای
بررسی طرح کافی نبوده است. اما در مجلس نمایندگان قطعنامهای علیه ایران
صادر شد.
روز پنجشنبه (۱۷ مه / ۲۸ اردیبهشت) سناتورهای جمهوریخواه مجلس سنای
آمریکا از تصویب طرحی جلوگیری کردند که بر اساس آن قرار بود حلقه تحریمها
علیه ایران تنگتر شود. هدف اصلی این طرح سختتر کردن تحریمها در حوزه نفت
ایران بود. آنها علت این امر را نیاز به زمان بیشتر برای مطالعه طرح
عنوان کردند.
اقدام جمهوریخواهان مجلس سنای آمریکا خشم نمایندگان دمکرات را برانگیخت که خواهان تصویب طرح در آستانه نشست آتی با ایران در بغداد بودند. هری رید، رئیس فراکسیون دمکراتها در مجلس سنای آمریکا، به رویترز گفت: «احساس میکنم فریب خوردهام.»
اما سناتور میچ مککونل، رئیس فراکسیون جمهوریخواهان سنا گفت که آنها پیشنویس طرح را در آخرین ساعات از وقت کاری چهارشنبه دریافت کردهاند و برای بررسی آن و حصول اطمینان از اینکه تا حد ممکن از شدت برخوردار است به زمان نیاز دارند.
به گزارش رویترز وی به رید گفت: «فکر نمیکنم دلیلی برای خشم وجود داشته باشد.» او بر کنار گذاشتن اختلافها و همکاری در جهت تصویب تاکید کرد.
طرح یادشده را رید در ماه مارس به سنا آورد، اما برخی از جمهوریخواهان آن را رد کردند. سناتورهای جمهوریخواه خواستار افزودن بندهایی به طرح بودند؛ از جمله اینکه شرکتهای ارائه کنندهی خدمات بیمهای به بخش بازرگانی ایران نیز مشمول تحریمها شوند. طرح جدید حاوی پارهای تغییرات و یک سرفصل کاملا جدید است. گفته میشود این بسته تحریمی جدید کاستیهای تحریمهای پیشین را برطرف میکند.
تحریم علیه ایران در هر دو حزب آمریکا مورد قبول است. اما تاخیر در تصویب این طرح یکی از نمونههای کارشکنیهای حزبی در آستانه انتخابات ریاستجمهوری و کنگره محسوب میشود که قرار است در ماه نوامبر برگزار شود. یکی از سناتورهای دمکرات آمریکا از جمهوریخواهان خواست که از تصویب تحریمها به عنوان «گروگان» بهره نبرند.
با این همه سناتورهای هر دو حزب اعلام کردند که همچنان انتظار دارند بسته تحریمی جدید تصویب شود، اگرچه از زمان مشخصی برای آن سخن نگفتند.
بستهی تحریمی جدید در پی آن است تا هر گونه مبادلات تجاری با ایران را قطع کند. بر اساس مفاد این طرح شرکتهای ماهوارهای اروپایی که به شبکههای دولتی جمهوری اسلامی خدمات ارائه میکنند، تحریم میشوند. این بسته همچنین دیگر خدماتدهندهها مانند سویفت را هم از معامله با طرف ایرانی منع میکند. نهادهای کشورهای سوم هم از دسترسی به سیستم بانکداری الکترونیکی طرف ایرانی منع شدهاند.
از قرار آن دسته از بانکهای خارجی که مقدمات تراکنشهای مالی صنایع نفت و شرکتهای فعال در زمینه نقل و انتقال نفت ایران را فراهم میکنند نیز در کانون توجه بستهی تحریمی جدید هستند.
مجلس نمایندگان آمریکا در ماه دسامبر نسخه شدیدتری از طرح سنا را تصویب کرد. اکنون برای ارایه نهایی طرح به باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا، تفاوت میان این دو نسخه باید برطرف شود.
ایران همواره بیان داشته که از برنامه اتمی خود اهداف علمی صلحآمیز دارد اما اسرائیل، غرب و در راس آنها آمریکا این ادعا را پوششی برای دستیابی به تسلیحات اتمی ارزیابی میکنند.
طرح فعلی احتمالاَ بر اساس مجازاتهایی تنظیم شده که برای شرکتهای خارجی طرف قرارداد با ایران در نظر گرفته شده و در دسامبر به امضای ریاستجمهوری آمریکا رسید و حکم قانون یافت.
چنددستگی میان جمهوریخواهان سنای آمریکا
دو تن از مشاوران جمهوریخواهان مجلس سنای آمریکا در گفتوگو با رویترز از دمکراتها به علت شکست در حل اختلافها انتقاد کردند. آنها رید را متهم کردند که گفته است در پی تصویب متفقالقول طرح است، بیآنکه به نگرانیهای جمهوریخواهان سنا پاسخ گوید.
بنا بر اظهارات برخی از جمهوریخواهان سنا، آنها به دنبال طرحی قویتر از طرح فعلی بودند که در آن گزینه حمله نظامی نیز مد نظر قرار گرفته باشد.
سناتور لیندزی گراهام، درباره طرح فعلی گفت: «این تحریمها خوب است. امیدوارم باعث شود دولت ایران در رفتار خود تغییر ایجاد کند، کاری که تا کنون نکرده است و فکر هم نمیکنم چنین کاری کند.» وی گفت: «من انتظار دارم گزینههای بیشتری را روی میز داشته باشیم.»
با اینهمه در میان جمهوریخواهان چند دستگی وجود دارد. سناتور جمهوریخواه، رند پال، در ماه مارس از تصویب این طرح جلوگیری کرد و گفت که باید در مفاد آن به صراحت اعلام شود که تصویب چنین طرحی بستر قانونی برای جنگ با ایران یا سوریه را فراهم نمیکند. این مساله در طرح جدید بازنگری شده و تاکید شده بود که از هیچ کجای این طرح نباید معنای جنگطلبی علیه ایران یا سوریه را برداشت کرد.
تصویب قطعنامه در مجلس نمایندگان آمریکا
روز پنجشنبه در حالی مجلس سنای آمریکا برای تصویب تحریمهای جدید به نتیجه نرسید که مجلس نمایندگان این کشور قطعنامهای را تصویب کرد و در آن نسبت به خطر مسلح شدن ایران به سلاح اتمی هشدار داد و از باراک اوباما خواست تا سریعاَ به فشارهای سیاسی و دیپلماتیک علیه ایران بیافزاید.
این قطعنامه با ۴۰۱ رای موافق و ۱۱ رای مخالف تصویب شد. در آن هشدار داده شد که زمان برای جلوگیری از مسلح شدن ایران "محدود" است و باید "فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک فزاینده و مداوم" وجود داشته باشد.
این قطعنامه همچنین هر گونه سیاستی را که بر مبنای "تحمل و محدود سازی ایران اتمی باشد" مردود دانست. این بخش از قطعنامه به سیاستی اشاره دارد که بر پایه آن ایالات متحده در دوران جنگ سرد تلاش میکرد تاثیرات نظام کمونیستی را در جهان محدود سازد و سیاستی مشابه در مورد ایران را مردود میداند.
این قطعنامه همچنین خواستار آن شد که جلوگیری از اتمی شدن ایران باید «مسالهای ملی و حیاتی » برای آمریکا در نظر گرفته شود.
تصویب این قطعنامه از سوی "کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل" (آیپک) مورد استقبال قرار گرفت. این در حالیست که مخالفان تصویب این قطعنامه را محتملتر کردن جنگ با ایران ارزیابی میکنند.
این قطعنامه در آستانه نشست گروه ۵+۱ با ایران تصویب شد که قرار است در ۲۳ مه در بغداد انجام شود. بسیاری از دیپلماتهای غربی در ضمن امیدواری نسبت به نتیجهبخش بودن مذاکرات این نگرانی را نیز دارند که ایران از مذاکرات برای خرید وقت و دستیابی به تسلیحات اتمی استفاده کند.
اسرائیل گزینه نظامی برای جلوگیری از دستیابی به اتمی شدن ایران را موجه میخواند. مقامات اسرائیل به نتیجهبخش بودن مذاکرات با ایران امیدوار نیستند.
اقدام جمهوریخواهان مجلس سنای آمریکا خشم نمایندگان دمکرات را برانگیخت که خواهان تصویب طرح در آستانه نشست آتی با ایران در بغداد بودند. هری رید، رئیس فراکسیون دمکراتها در مجلس سنای آمریکا، به رویترز گفت: «احساس میکنم فریب خوردهام.»
اما سناتور میچ مککونل، رئیس فراکسیون جمهوریخواهان سنا گفت که آنها پیشنویس طرح را در آخرین ساعات از وقت کاری چهارشنبه دریافت کردهاند و برای بررسی آن و حصول اطمینان از اینکه تا حد ممکن از شدت برخوردار است به زمان نیاز دارند.
به گزارش رویترز وی به رید گفت: «فکر نمیکنم دلیلی برای خشم وجود داشته باشد.» او بر کنار گذاشتن اختلافها و همکاری در جهت تصویب تاکید کرد.
طرح یادشده را رید در ماه مارس به سنا آورد، اما برخی از جمهوریخواهان آن را رد کردند. سناتورهای جمهوریخواه خواستار افزودن بندهایی به طرح بودند؛ از جمله اینکه شرکتهای ارائه کنندهی خدمات بیمهای به بخش بازرگانی ایران نیز مشمول تحریمها شوند. طرح جدید حاوی پارهای تغییرات و یک سرفصل کاملا جدید است. گفته میشود این بسته تحریمی جدید کاستیهای تحریمهای پیشین را برطرف میکند.
تحریم علیه ایران در هر دو حزب آمریکا مورد قبول است. اما تاخیر در تصویب این طرح یکی از نمونههای کارشکنیهای حزبی در آستانه انتخابات ریاستجمهوری و کنگره محسوب میشود که قرار است در ماه نوامبر برگزار شود. یکی از سناتورهای دمکرات آمریکا از جمهوریخواهان خواست که از تصویب تحریمها به عنوان «گروگان» بهره نبرند.
با این همه سناتورهای هر دو حزب اعلام کردند که همچنان انتظار دارند بسته تحریمی جدید تصویب شود، اگرچه از زمان مشخصی برای آن سخن نگفتند.
بستهی تحریمی جدید در پی آن است تا هر گونه مبادلات تجاری با ایران را قطع کند. بر اساس مفاد این طرح شرکتهای ماهوارهای اروپایی که به شبکههای دولتی جمهوری اسلامی خدمات ارائه میکنند، تحریم میشوند. این بسته همچنین دیگر خدماتدهندهها مانند سویفت را هم از معامله با طرف ایرانی منع میکند. نهادهای کشورهای سوم هم از دسترسی به سیستم بانکداری الکترونیکی طرف ایرانی منع شدهاند.
از قرار آن دسته از بانکهای خارجی که مقدمات تراکنشهای مالی صنایع نفت و شرکتهای فعال در زمینه نقل و انتقال نفت ایران را فراهم میکنند نیز در کانون توجه بستهی تحریمی جدید هستند.
مجلس نمایندگان آمریکا در ماه دسامبر نسخه شدیدتری از طرح سنا را تصویب کرد. اکنون برای ارایه نهایی طرح به باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا، تفاوت میان این دو نسخه باید برطرف شود.
ایران همواره بیان داشته که از برنامه اتمی خود اهداف علمی صلحآمیز دارد اما اسرائیل، غرب و در راس آنها آمریکا این ادعا را پوششی برای دستیابی به تسلیحات اتمی ارزیابی میکنند.
طرح فعلی احتمالاَ بر اساس مجازاتهایی تنظیم شده که برای شرکتهای خارجی طرف قرارداد با ایران در نظر گرفته شده و در دسامبر به امضای ریاستجمهوری آمریکا رسید و حکم قانون یافت.
چنددستگی میان جمهوریخواهان سنای آمریکا
دو تن از مشاوران جمهوریخواهان مجلس سنای آمریکا در گفتوگو با رویترز از دمکراتها به علت شکست در حل اختلافها انتقاد کردند. آنها رید را متهم کردند که گفته است در پی تصویب متفقالقول طرح است، بیآنکه به نگرانیهای جمهوریخواهان سنا پاسخ گوید.
بنا بر اظهارات برخی از جمهوریخواهان سنا، آنها به دنبال طرحی قویتر از طرح فعلی بودند که در آن گزینه حمله نظامی نیز مد نظر قرار گرفته باشد.
سناتور لیندزی گراهام، درباره طرح فعلی گفت: «این تحریمها خوب است. امیدوارم باعث شود دولت ایران در رفتار خود تغییر ایجاد کند، کاری که تا کنون نکرده است و فکر هم نمیکنم چنین کاری کند.» وی گفت: «من انتظار دارم گزینههای بیشتری را روی میز داشته باشیم.»
با اینهمه در میان جمهوریخواهان چند دستگی وجود دارد. سناتور جمهوریخواه، رند پال، در ماه مارس از تصویب این طرح جلوگیری کرد و گفت که باید در مفاد آن به صراحت اعلام شود که تصویب چنین طرحی بستر قانونی برای جنگ با ایران یا سوریه را فراهم نمیکند. این مساله در طرح جدید بازنگری شده و تاکید شده بود که از هیچ کجای این طرح نباید معنای جنگطلبی علیه ایران یا سوریه را برداشت کرد.
تصویب قطعنامه در مجلس نمایندگان آمریکا
روز پنجشنبه در حالی مجلس سنای آمریکا برای تصویب تحریمهای جدید به نتیجه نرسید که مجلس نمایندگان این کشور قطعنامهای را تصویب کرد و در آن نسبت به خطر مسلح شدن ایران به سلاح اتمی هشدار داد و از باراک اوباما خواست تا سریعاَ به فشارهای سیاسی و دیپلماتیک علیه ایران بیافزاید.
این قطعنامه با ۴۰۱ رای موافق و ۱۱ رای مخالف تصویب شد. در آن هشدار داده شد که زمان برای جلوگیری از مسلح شدن ایران "محدود" است و باید "فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک فزاینده و مداوم" وجود داشته باشد.
این قطعنامه همچنین هر گونه سیاستی را که بر مبنای "تحمل و محدود سازی ایران اتمی باشد" مردود دانست. این بخش از قطعنامه به سیاستی اشاره دارد که بر پایه آن ایالات متحده در دوران جنگ سرد تلاش میکرد تاثیرات نظام کمونیستی را در جهان محدود سازد و سیاستی مشابه در مورد ایران را مردود میداند.
این قطعنامه همچنین خواستار آن شد که جلوگیری از اتمی شدن ایران باید «مسالهای ملی و حیاتی » برای آمریکا در نظر گرفته شود.
تصویب این قطعنامه از سوی "کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل" (آیپک) مورد استقبال قرار گرفت. این در حالیست که مخالفان تصویب این قطعنامه را محتملتر کردن جنگ با ایران ارزیابی میکنند.
این قطعنامه در آستانه نشست گروه ۵+۱ با ایران تصویب شد که قرار است در ۲۳ مه در بغداد انجام شود. بسیاری از دیپلماتهای غربی در ضمن امیدواری نسبت به نتیجهبخش بودن مذاکرات این نگرانی را نیز دارند که ایران از مذاکرات برای خرید وقت و دستیابی به تسلیحات اتمی استفاده کند.
اسرائیل گزینه نظامی برای جلوگیری از دستیابی به اتمی شدن ایران را موجه میخواند. مقامات اسرائیل به نتیجهبخش بودن مذاکرات با ایران امیدوار نیستند.
سفیر آمریکا در اسرائیل می گوید
که آمریکا طرح هایی برای حمله به تاسیسات اتمی ایران در صورت شکست سایر
تلاش ها برای جلوگیری از دستیابی این کشور به سلاح اتمی دارد.
دن شاپیرو گفت که آمریکا امیدوار است دیپلماسی و
تحریم ها ایران را نسبت به تغییر برنامه اتمی اش قانع کند اما یک گزینه
نظامی را "آماده" دارد.مقام های آمریکایی از جمله باراک اوباما رئیس جمهوری این کشور همواره گفته اند که گزینه نظامی در مورد ایران را مردود نمی دانند.
آمریکا و متحدان آن می گویند که ایران در پی دستیابی به ظرفیت تولید سلاح اتمی است، اتهامی که ایران رد می کند.
گفتگوها میان ایران و شش قدرت جهان - شامل اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان - قرار است روز ۲۳ مه در بغداد از سر گرفته شود.
آقای شاپیرو روز سه شنبه در انجمن وکلای اسرائیل اظهار نظر کرد که جزئیات آن بعدا توسط خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش شد.
آقای شاپیرو گفت: "بهتر است این مساله به صورت دیپلماتیک و فشار حل شود تا از طریق قوه نظامی. اما این بدان معنی نیست که گزینه نظامی موجود نباشد. نه فقط موجود است، بلکه آماده است. برنامه ریزی لازم انجام شده تا از آمادگی آن اطمینان حاصل شود."
جورج لیتل سخنگوی پنتاگون روز پنجشنبه تاکید کرد که سیاست آمریکا در مورد مساله "هیچ تغییری نکرده است."
او گفت: "اظهارات سفیر کاملا همخوان با آنچیزی است که از مدتی قبل درباره ایران گفته ایم و می گوییم. تمرکز ما در آمریکا بر استفاده از ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی است."
در ماه های اخیر مقام های سیاسی اسرائیل اجازه شکل گرفتن این برداشت را داده اند که شاید چاره ای جز حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران نباشد.
اما اخیرا شماری از مقام های نظامی و امنیتی کنونی و سابق از این موضع گیری رهبران اسرائیل انتقاد کرده اند.
به علاوه گفتگوهای ماه گذشته استانبول میان قدرت ها و ایران از سوی طرفین مثبت ارزیابی شده و گزارش ها حاکی از احتمال پیشرفت آن گفتگوها در دور بعدی در بغداد است.
همین تحول باعث کاهش بحث ها درباره احتمال جنگ شده است.
ملیت های ایرانی نه اقلیت زبانی هستند و نه محتاج خیرات
* عبدالستار دوشوکی فعال سیاسی و مدیر مرکز مطالعات بلوچستان در لندن است
ســوز مـن با دیـگری نسـبت مـکـن / او نمک بر دست و من همه ریـش
گـفـتن از زنـبـور بـی حاصل بـود / با یکی در عمر خود ناخورده نیشســوز مـن با دیـگری نسـبت مـکـن / او نمک بر دست و من همه ریـش
تا تـو را حـالـی نـبـاشد هـمچـو ما /حــال مـا باشـد تـو را افسـانه پیش
مطالب مندرج در مقاله ای تحت عنوان "ضرورت تبعیض مثبت نسبت به اقلیتهای زبانی" توسط اندیشمند و مبارز گرامی جناب آقای اکبر گنجی در بخش "ناظران می گویند..." سایت بی بی سی فارسی مرا بر آن داشت تا درد را از دل ریش برگویم و درمان را نیز. نگارنده حدود شش سال پیش نیز، بلافاصله بعد از خروج ایشان از کشور، انتقادات مشخصی را تحت عنوان "جایگاه گنجی در صحنه مبارزات اپوزیسیون" از این "مبارز نستوه" عنوان نمودم.
مطالب مندرج در مقاله ای تحت عنوان "ضرورت تبعیض مثبت نسبت به اقلیتهای زبانی" توسط اندیشمند و مبارز گرامی جناب آقای اکبر گنجی در بخش "ناظران می گویند..." سایت بی بی سی فارسی مرا بر آن داشت تا درد را از دل ریش برگویم و درمان را نیز. نگارنده حدود شش سال پیش نیز، بلافاصله بعد از خروج ایشان از کشور، انتقادات مشخصی را تحت عنوان "جایگاه گنجی در صحنه مبارزات اپوزیسیون" از این "مبارز نستوه" عنوان نمودم.
اینک برای بار دوم، با احترام کامل به این اندیشه پرداز فرهیخته، مقاله
اخیر ایشان را در زیر ذره بین نقد قرار خواهم داد، زیرا معتقدم "هر بیمار
می داند در این دیـــر / دوای درد خود را بهتر از غـیـر".
در مقاله آقای گنجی همسنجی و مقایسه هایی ارائه شده که حقیقتا ً معنی
لغوی اصطلاح "قیاس مع الفارغ" را برجسته می کنند که برای توضیح اضداد نهفته
در ذهنیت نگارنده آن مقاله و مغایرتهای پنهان و آشکار در بطن استدلال
ناهمگون آن تلاش خواهم کرد تا دلایلم را خلاصه و کوتاه بیان کنم زیرا سخن
نیک بود چون مختصر آید.
مقاله با سخنان نیکلای سارکوزی در مورد ادغام فرهنگی
مهاجران به فرانسه آغاز می شود. این کاملا ً قیاس مع الفارق است، چون در
ایران بحث ما در مورد مهاجران ترک و کرد و غیره به تهران و ادغام آنها در
فرهنگ به اصطلاح تهرانی نیست. بلکه در مورد حقوق ملیت هایی است که نه تنها
ریشه هایی عمیق در تاریخ دارند بلکه در سرزمین های خود نظیر بلوچستان،
کردستان، آذربایجان؛ خوزستان و غیره اکثریت مطلق را دارند. و بر عکس این
هموطنان فارسی زبان ما هستند که در واقع در آن مناطق مهاجر هستند.
مقاله سپس به تجربه عبرت آموز اروپا اشاره می کند که به عقیده نویسنده مقاله با معضلاتی مشابه ایران دست و پنجه نرم می کند. مشخص نیست آیا منظور نویسنده اتحادیه اروپا است که توسط کشورهای کاملا ً مستقل با فرهنگ ها، زبان ها و تاریخ های مشخص، و با حفظ هویت سیاسی ـ بین المللی خود، حول مسائل اقتصادی، فرهنگی و حقوقی مشترک و تحت توافق همگانی گرد هم آمده اند؛ یا منظور مقاله در مورد چگونگی تعامل جامعه میزبان (کشورهای اروپائی) و میهمانان مهاجر و پناهنده می باشد.
سه راهبرد مطرح شده یعنی ادغام، اضمحلال (همگون سازی) وتقابل (ضد همگون سازی) دلالت بر منظور نویسنده مقاله در مورد مهاجران به کشور های اروپایی دارد. این بحثی است که در بسیاری از کشورهای اروپایی در مورد جایگاه مهاجرین جاری است. این بحث هرگز در مورد کشورهای عضو اتحادیه اروپا در تقابل با یکدیگر مطرح نبوده و نیست. در نتیجه بحث تضاد و یا در آمیختگی فرهنگی مهاجران مختلف و بعضا ً متضاد در یک کشور مشخص اروپایی با فرهنگ غالب آن کشور مثلا ً انگلیس یا فرانسه و یا آلمان است، هیچگونه ربطی به حقوق اکثریت قومی و یا ملیتی مردم بلوچ که در بلوچستان اکثریت را دارند و یا مردم کرد که در کردستان اکثریت را دارند، ندارد. و این مشخصا ً یک قیاس مع الفارق است.
حدس من این است که نویسنده محترم به دلیل عدم آگاهی کامل به مسائل اروپا بحث ادغام و یا انضمام فرهنگی (integration) جوامع مهاجر در فرهنگ اجتماعی و سیاسی جوامع میزبان را با اتحاد آزادانه و تلفیق ائتلاف گونه هر چه بیشتر مسائل سیاسی اقتصادی و حقوقی کشورهای عضو اتحادیه اروپا اشتباهی گرفته است و در تلاش خود برای مقایسه تطبیقی، بدون خلط مبحث عمدی، احتمالا دچار سراسیمگی تحلیلی شده است.
برگرفته از یک پیش فرض تحلیلی تحریف شده و به عبارتی کـپی برداری ناقص از روند پیوستگی و اتصال منافع مشترک کشورهای اروپایی، نویسنده مقاله ضرورت پیدایش یک هویت سیاسی مشترک آمیخته از تبعیض نوع دیگر را برای بیماری مزمن و نهادینه شده تبعیض نژادی و یا به زعم ایشان تبعیض زبانی در ایران را تجویز می کند.
در این مورد باید گفت که اولا ً کشورهای اروپایی هویت سیاسی مشترک ندارند. هر کدام از آنها از منظر عرف بین المللی، کشورهای کاملا ً مستقل با هویت و جایگاه سیاسی مستقل هستند. ثانیا ً همسنجی تطبیقی آنها با ایران که یک کشور واحد سیاسی است، قیاسی است کاملا ً مع الفارغ! وانگهی پرداختن و مقایسه هویت سیاسی یک کشور نوظهور و برآمده از فرهنگ ها و نژادهای مختلف مهاجر مثل آمریکا هیچگونه ربطی به تبعیض نژادی در ایران مثلا ً بر علیه اکثریت کرد در کردستان و یا اکثریت بلوچ در بلوچستان توسط غیر بومی های ساکن در این مناطق ندارد.
نویسنده سپس یک راه حل اساسی ارائه می دهد که با نفس برخورد وی با حقوق و جایگاه ملیت های ایرانی (و نه اقلیت های زبانی) در تضاد است. وی می گوید: "با استفاده از تجربه آمریکا و اتحادیه اروپا و کانادا، باید پیمانی به تصویب رساند که مقبول همه ساکنان ایران زمین باشد. مهمترین رکن این پیمان مشترک (قانون اساسی) همین اعلامیه جهانی حقوق بشر است که مقبول همگان است".
اتحادیه اروپا را می توان تا حدی به یک کنفدراسیون تشبیه کرد. آمریکا نیز یک کشور فدرال است. کانادا نیز یک کشور فدرال جغرافیائی ـ قومی نظیر بلژیک و سویس است. سوال این است که آیا آقای گنجی خواهان یک ایران فدرال بر اساس جغرافیایی ـ قومی و یا حداقل فدرالیسم استانی است؟
اقوام و ملیت های ایران خواهان رفع هر گونه تبعیض و نابرابری حقوقی و حقیقی هستند زیرا آنها این اعتماد به نفس را دارند که در یک شرایط کاملا ً آزاد و با امکانات مساوی و به دور از هرگونه تبعیض، سرکوب و تحقیر قیم مابانه، نسبت به هموطنان فارسی زبان مرکز نشین نیز رشد برتر و پیشرفت بیشتری خواهند داشت. نویسنده مقاله برای رفع ستم مضاعف تاریخی به جای نفی هر گونه تبعیض و نابرابری، از تبعیض گرایی ضروری و یا تبعیض مثبت (affirmative action) سخن می گوید. اولا ً تبعیض مثبت، سهمیه بندی یا قائل شدن استثناء و امتیاز هرگز در هیچ کشوری در مورد اقوام و یا ملیت های سرکوب شده و یا استثمار شده در ایالت مشخص خود آنها به کار گرفته نشده است. بلکه در مورد افراد وابسته به نژاد، مذهب، رنگ پوست، جنسیت و یا طبقه و صنف (caste) در کشورهای نظیر آمریکا، کانادا، برزیل، هندوستان و غیره اعمال شده است. در نتیجه اقوام و ملیت های ایرانی نه خود را علیل و عاجزتر از دیگران می دانند، و نه راه حل مشکلات را در صدقه و خیرات قیم مابانه "از ما بهتران" می بینند. آنها خواهان نفی کامل ستم مضاعف و نابرابری و رفع تبعیض در همه اشکال آن هستند. به عنوان مثال این در عمل یعنی دانش آموز بلوچ از همان امکانات آموزشی، بهداشتی، رفاهی و فرهنگی و زبانی برخوردار خواهد شد که یک دانش آموز تهرانی و یا شیرازی برخوردار است. این یعنی تساوی در حقوق و امکانات و هرگز بمعنای تبعیض مثبت نیست.
قریب به دویست کشور در جهان وجود دارند که بیشتر آنها ریشه ملی و هویت تاریخی ندارند اما در گذر حوادث روزگار تبدیل به کشور شده اند و به عنوان ملت ـ دولت در عرف بین المللی شناخته شده هستند. این در حالی است که ملیت های تشکیل دهنده ملت ایران از عقبه فرهنگی، ریشه تاریخی و هویت زبانی بسیار عمیقی برخوردار هستند. به عنوان مثال اگر به شاهنامه فردوسی که شناسنامه فرهنگ ایرانی است رجوع کنیم، در مورد جنگ های طولانی بین پادشاه مکران زمین (بلوچستان) و پادشاه ایران به طور مفصل حکایت سرایی شده است؛ و همچنین در مورد قشون کوچ و بلوچ در لشگر ایرانیان و هکذا. در نتیجه نباید جایگاه اقوام و ملیت های با فرهنگ کهن و با تاریخ بسیار غنی ایرانی را با واژه های نامناسب نظیر "اقلیت های زبانی" تقلیل و تنزل داد. استعمال ادبیات برتری جویانه از این نوع هیچگونه کمکی به درک متقابل و تفاهم ملی نخواهد کرد.
و نکته آخر اینکه مشکل اساسی به ساختارهای حقوقی تبعیض آمیز محدود نیست، بلکه ریشه در نگاه برتری جویانه فرهنگ القاء شده در بین گروه قابل توجهی از هموطنان عمدتا ً فارسی زبان دارد که بسیاری از آنها حتی خودآگاهی به بینش و رفتار تبعیض آمیز خود ندارد و تحقیر و تبعیض بر علیه دیگران را به طور نا خودآگاه امری طبیعی و موجه می پندارند. نویسنده محترم مقاله به جای مقابله با این فرهنگ برتری طلبی، جایگاه اقوام و ملیت های ایرانی را که قربانی فرهنگ غالب هستند، به اقلیت های زبانی (شبیه مهاجران پراکنده در اروپا) تنزل می دهد. این در حالی است که نهادهای مختلف سازمان ملل در طی بیش از نیم قرن اخیر از ایران مکررا ً خواسته اند تا به تبعیضات مختلف و از جمله تبعیض نژادی بر علیه اقوام و ملیت های ایرانی نظیر بلوچ، کرد، ترکمن، آذری، عرب و... پایان دهد. نمونه اخیر آن درخواست کمیته رفع تبعیض نژادی سازمان ملل متحد مورخ پنجم شهریور ١٣٨٩ (CERD/C/IRN/CO/۱۸-۱۹) می باشد.
تا زمانی که تسهیلات فرهنگ سازی و گفتمان نقد از خویش برای بازنگری جدی از این نگرش تمامیت خواهی و گرایش خودشیفته نهادینه در ضمیر ناخودآگاه این گروه از هموطنان فراهم نشود، انتظار پایان یافتن نیش و کنایه ها امیدی عبث است. شکوه و گلایه و حتی پند و اندرز بدون فرهنگ سازی همانند کشیدن سرمه بر چشم کور خواهد بود. نمونه بارز این شیوه رفتاری معیوب برخورد نامناسب دولت و حتی متاسفانه گروهی از مردم ایران در استانهایی نظیر مازنداران و اصفهان و تهران با افغانهای مهاجر می باشد.
این رفتار که منجر به ورم خودبزرگ بینی شده است بیانگر نقص ریشه ای است که در لایه های مختلف فرهنگی جامعه و از جمله در میان بسیاری از روشنفکران و اندیشمندان فارسی زبان، عامدانه توسط دولت های مرکزی، برخی از رسانه های فرصت طلب و نهادهای شووینیستی تزریق شده است.
شوربختانه در ایران فقط افغان ها قربانی این نگاه تبعیض آمیز و برتری طلبی نهادینه شده قومی نیستند، بلکه ملیت های ایرانی نظیر بلوچ، کرد، آذری ترک، عرب، ترکمن؛ لر و غیره نیز از آن رنج بسیار برده و می برند.
در پایان قابل ذکر است که تراکم جمعیتی و سکونت افغانها نسبت به جمعیت استان در بلوچستان از بقیه نقاط کشور بسیار بیشتر است. اما علیرغم فقر، بیکاری و عدم وجود امکانات آموزشی و بهداشتی و غیره در استان، مردم با فرهنگ و با مدارای بلوچ هرگز با برادران و خواهران افغان خود هیچگونه برخورد تحقیرآمیز و یا توهین آمیز نداشته اند.
مقاله سپس به تجربه عبرت آموز اروپا اشاره می کند که به عقیده نویسنده مقاله با معضلاتی مشابه ایران دست و پنجه نرم می کند. مشخص نیست آیا منظور نویسنده اتحادیه اروپا است که توسط کشورهای کاملا ً مستقل با فرهنگ ها، زبان ها و تاریخ های مشخص، و با حفظ هویت سیاسی ـ بین المللی خود، حول مسائل اقتصادی، فرهنگی و حقوقی مشترک و تحت توافق همگانی گرد هم آمده اند؛ یا منظور مقاله در مورد چگونگی تعامل جامعه میزبان (کشورهای اروپائی) و میهمانان مهاجر و پناهنده می باشد.
سه راهبرد مطرح شده یعنی ادغام، اضمحلال (همگون سازی) وتقابل (ضد همگون سازی) دلالت بر منظور نویسنده مقاله در مورد مهاجران به کشور های اروپایی دارد. این بحثی است که در بسیاری از کشورهای اروپایی در مورد جایگاه مهاجرین جاری است. این بحث هرگز در مورد کشورهای عضو اتحادیه اروپا در تقابل با یکدیگر مطرح نبوده و نیست. در نتیجه بحث تضاد و یا در آمیختگی فرهنگی مهاجران مختلف و بعضا ً متضاد در یک کشور مشخص اروپایی با فرهنگ غالب آن کشور مثلا ً انگلیس یا فرانسه و یا آلمان است، هیچگونه ربطی به حقوق اکثریت قومی و یا ملیتی مردم بلوچ که در بلوچستان اکثریت را دارند و یا مردم کرد که در کردستان اکثریت را دارند، ندارد. و این مشخصا ً یک قیاس مع الفارق است.
حدس من این است که نویسنده محترم به دلیل عدم آگاهی کامل به مسائل اروپا بحث ادغام و یا انضمام فرهنگی (integration) جوامع مهاجر در فرهنگ اجتماعی و سیاسی جوامع میزبان را با اتحاد آزادانه و تلفیق ائتلاف گونه هر چه بیشتر مسائل سیاسی اقتصادی و حقوقی کشورهای عضو اتحادیه اروپا اشتباهی گرفته است و در تلاش خود برای مقایسه تطبیقی، بدون خلط مبحث عمدی، احتمالا دچار سراسیمگی تحلیلی شده است.
برگرفته از یک پیش فرض تحلیلی تحریف شده و به عبارتی کـپی برداری ناقص از روند پیوستگی و اتصال منافع مشترک کشورهای اروپایی، نویسنده مقاله ضرورت پیدایش یک هویت سیاسی مشترک آمیخته از تبعیض نوع دیگر را برای بیماری مزمن و نهادینه شده تبعیض نژادی و یا به زعم ایشان تبعیض زبانی در ایران را تجویز می کند.
در این مورد باید گفت که اولا ً کشورهای اروپایی هویت سیاسی مشترک ندارند. هر کدام از آنها از منظر عرف بین المللی، کشورهای کاملا ً مستقل با هویت و جایگاه سیاسی مستقل هستند. ثانیا ً همسنجی تطبیقی آنها با ایران که یک کشور واحد سیاسی است، قیاسی است کاملا ً مع الفارغ! وانگهی پرداختن و مقایسه هویت سیاسی یک کشور نوظهور و برآمده از فرهنگ ها و نژادهای مختلف مهاجر مثل آمریکا هیچگونه ربطی به تبعیض نژادی در ایران مثلا ً بر علیه اکثریت کرد در کردستان و یا اکثریت بلوچ در بلوچستان توسط غیر بومی های ساکن در این مناطق ندارد.
نویسنده سپس یک راه حل اساسی ارائه می دهد که با نفس برخورد وی با حقوق و جایگاه ملیت های ایرانی (و نه اقلیت های زبانی) در تضاد است. وی می گوید: "با استفاده از تجربه آمریکا و اتحادیه اروپا و کانادا، باید پیمانی به تصویب رساند که مقبول همه ساکنان ایران زمین باشد. مهمترین رکن این پیمان مشترک (قانون اساسی) همین اعلامیه جهانی حقوق بشر است که مقبول همگان است".
اتحادیه اروپا را می توان تا حدی به یک کنفدراسیون تشبیه کرد. آمریکا نیز یک کشور فدرال است. کانادا نیز یک کشور فدرال جغرافیائی ـ قومی نظیر بلژیک و سویس است. سوال این است که آیا آقای گنجی خواهان یک ایران فدرال بر اساس جغرافیایی ـ قومی و یا حداقل فدرالیسم استانی است؟
اقوام و ملیت های ایران خواهان رفع هر گونه تبعیض و نابرابری حقوقی و حقیقی هستند زیرا آنها این اعتماد به نفس را دارند که در یک شرایط کاملا ً آزاد و با امکانات مساوی و به دور از هرگونه تبعیض، سرکوب و تحقیر قیم مابانه، نسبت به هموطنان فارسی زبان مرکز نشین نیز رشد برتر و پیشرفت بیشتری خواهند داشت. نویسنده مقاله برای رفع ستم مضاعف تاریخی به جای نفی هر گونه تبعیض و نابرابری، از تبعیض گرایی ضروری و یا تبعیض مثبت (affirmative action) سخن می گوید. اولا ً تبعیض مثبت، سهمیه بندی یا قائل شدن استثناء و امتیاز هرگز در هیچ کشوری در مورد اقوام و یا ملیت های سرکوب شده و یا استثمار شده در ایالت مشخص خود آنها به کار گرفته نشده است. بلکه در مورد افراد وابسته به نژاد، مذهب، رنگ پوست، جنسیت و یا طبقه و صنف (caste) در کشورهای نظیر آمریکا، کانادا، برزیل، هندوستان و غیره اعمال شده است. در نتیجه اقوام و ملیت های ایرانی نه خود را علیل و عاجزتر از دیگران می دانند، و نه راه حل مشکلات را در صدقه و خیرات قیم مابانه "از ما بهتران" می بینند. آنها خواهان نفی کامل ستم مضاعف و نابرابری و رفع تبعیض در همه اشکال آن هستند. به عنوان مثال این در عمل یعنی دانش آموز بلوچ از همان امکانات آموزشی، بهداشتی، رفاهی و فرهنگی و زبانی برخوردار خواهد شد که یک دانش آموز تهرانی و یا شیرازی برخوردار است. این یعنی تساوی در حقوق و امکانات و هرگز بمعنای تبعیض مثبت نیست.
قریب به دویست کشور در جهان وجود دارند که بیشتر آنها ریشه ملی و هویت تاریخی ندارند اما در گذر حوادث روزگار تبدیل به کشور شده اند و به عنوان ملت ـ دولت در عرف بین المللی شناخته شده هستند. این در حالی است که ملیت های تشکیل دهنده ملت ایران از عقبه فرهنگی، ریشه تاریخی و هویت زبانی بسیار عمیقی برخوردار هستند. به عنوان مثال اگر به شاهنامه فردوسی که شناسنامه فرهنگ ایرانی است رجوع کنیم، در مورد جنگ های طولانی بین پادشاه مکران زمین (بلوچستان) و پادشاه ایران به طور مفصل حکایت سرایی شده است؛ و همچنین در مورد قشون کوچ و بلوچ در لشگر ایرانیان و هکذا. در نتیجه نباید جایگاه اقوام و ملیت های با فرهنگ کهن و با تاریخ بسیار غنی ایرانی را با واژه های نامناسب نظیر "اقلیت های زبانی" تقلیل و تنزل داد. استعمال ادبیات برتری جویانه از این نوع هیچگونه کمکی به درک متقابل و تفاهم ملی نخواهد کرد.
و نکته آخر اینکه مشکل اساسی به ساختارهای حقوقی تبعیض آمیز محدود نیست، بلکه ریشه در نگاه برتری جویانه فرهنگ القاء شده در بین گروه قابل توجهی از هموطنان عمدتا ً فارسی زبان دارد که بسیاری از آنها حتی خودآگاهی به بینش و رفتار تبعیض آمیز خود ندارد و تحقیر و تبعیض بر علیه دیگران را به طور نا خودآگاه امری طبیعی و موجه می پندارند. نویسنده محترم مقاله به جای مقابله با این فرهنگ برتری طلبی، جایگاه اقوام و ملیت های ایرانی را که قربانی فرهنگ غالب هستند، به اقلیت های زبانی (شبیه مهاجران پراکنده در اروپا) تنزل می دهد. این در حالی است که نهادهای مختلف سازمان ملل در طی بیش از نیم قرن اخیر از ایران مکررا ً خواسته اند تا به تبعیضات مختلف و از جمله تبعیض نژادی بر علیه اقوام و ملیت های ایرانی نظیر بلوچ، کرد، ترکمن، آذری، عرب و... پایان دهد. نمونه اخیر آن درخواست کمیته رفع تبعیض نژادی سازمان ملل متحد مورخ پنجم شهریور ١٣٨٩ (CERD/C/IRN/CO/۱۸-۱۹) می باشد.
تا زمانی که تسهیلات فرهنگ سازی و گفتمان نقد از خویش برای بازنگری جدی از این نگرش تمامیت خواهی و گرایش خودشیفته نهادینه در ضمیر ناخودآگاه این گروه از هموطنان فراهم نشود، انتظار پایان یافتن نیش و کنایه ها امیدی عبث است. شکوه و گلایه و حتی پند و اندرز بدون فرهنگ سازی همانند کشیدن سرمه بر چشم کور خواهد بود. نمونه بارز این شیوه رفتاری معیوب برخورد نامناسب دولت و حتی متاسفانه گروهی از مردم ایران در استانهایی نظیر مازنداران و اصفهان و تهران با افغانهای مهاجر می باشد.
این رفتار که منجر به ورم خودبزرگ بینی شده است بیانگر نقص ریشه ای است که در لایه های مختلف فرهنگی جامعه و از جمله در میان بسیاری از روشنفکران و اندیشمندان فارسی زبان، عامدانه توسط دولت های مرکزی، برخی از رسانه های فرصت طلب و نهادهای شووینیستی تزریق شده است.
شوربختانه در ایران فقط افغان ها قربانی این نگاه تبعیض آمیز و برتری طلبی نهادینه شده قومی نیستند، بلکه ملیت های ایرانی نظیر بلوچ، کرد، آذری ترک، عرب، ترکمن؛ لر و غیره نیز از آن رنج بسیار برده و می برند.
در پایان قابل ذکر است که تراکم جمعیتی و سکونت افغانها نسبت به جمعیت استان در بلوچستان از بقیه نقاط کشور بسیار بیشتر است. اما علیرغم فقر، بیکاری و عدم وجود امکانات آموزشی و بهداشتی و غیره در استان، مردم با فرهنگ و با مدارای بلوچ هرگز با برادران و خواهران افغان خود هیچگونه برخورد تحقیرآمیز و یا توهین آمیز نداشته اند.
شبکه اجتماعی فیس بوک، یک روز قبل
از اینکه وارد بازار بورس سهام شود، برای سهام خود قیمت تعيین کرده به
طوری که ارزش کل سهام آن بيش از ۱۰۰ میلیارد دلار تخمین زده شده است.
به این ترتیب ارزش کل سهام فیس بوک که قرار است
فردا جمعه رسما وارد بارار بورس شود، ۱۰۴ میلیارد دلار می شود. گفته می شود
تقاضا برای خرید سهام فیس بوک بالا است و این شرکت اعلام کرده که ۲۵ درصد
بیشتر از آنچه که قرار بوده، سهم خواهد فروخت.نگرانی هایی هم درباره جوابگو بودن این شرکت به سهامداران وجود دارد و گفته می شود که در نهایت باید از طریق استفاده از تبلیغات سود شرکت را افزایش داد.
در اوایل این هفته فیس بوک اعلام کرد که هر سهم را به مبلغ ۳۴ تا ۳۸ دلار بفروش خواهد رساند و در مجموع، ۴۲۱ میلیون سهم وارد بازار خواهد کرد.
بدین ترتیب ارزش سهام فیس بوک یکی از بالاترین قیمت های سهام یک شرکت در عرضه اولیه آن است.
در صورت فروش این سهام فیس بوک ۱۶ میلیارد دلار سود خواهد کرد.
سهامداران جدید حق دخالت در امور این شرکت را ندارند و هر کس بنا به سهامی که دارد رای بدهد. هر سهامدار می تواند برای هر سهم یک رای و صاحبان این شرکت برای هر سهم ۱۰ رای می دهند.
گفته می شود، مارک زوکربرگ، مدیر فیس بوک که صاحب نزدیک به ۲۵ درصد این شرکت است از همه بیشتر منفعت خواهد برد و داستین مسکوویتز و ادوواردو سورین، از موسسان این شرکت هم سهامشان یک شبه میلیاردها دلار ارزش پیدا خواهد کرد.
فیس بوک که ۸ سال پیش با مشارکت چند دانشجوی دانشگاه هاروارد پایه ریزی شد، حدود ۹۰۰ میلیون کاربر در سراسر جهان دارد و پارسال درآمدش به یک میلیارد دلار رسید.
دولت جدید فرانسه اولین ملاقات با
کابینه جدید را برگزار و اعلام کرده است که حقوق مقام های دولتی این کشور
از جمله فرانسوا اولاند، رئیس جمهوری، ۳۰ درصد کاهش خواهد یافت.
قرار است حقوق ماهانه آقای اولاند از ۲۱۳۰۰ یورو به ۱۴۹۱۰ یورو کاهش یابد.این تصمیم با رویکرد نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری پیشین فرانسه که در زمان ورود به دولت حقوق خود را افزایش داد، مغایرت چشمگیری دارد.
اما حزب مخالف "همبستگی برای جنبشی مردمی" (یو ام پی) عقیده دارد دولت جدید ۱۴ وزیر بیشتر از کابینه اول آقای سارکوزی دارد.
ژان فرانسوا کوپ دبیر کل این حزب گفت که کاهش حقوق حقیقت را پنهان نمی کند.
او گفت: "دولت فرانسوا اولاند خرج زیادی دارد. نه تنها ۱۴ وزیر بیشتر از کابینه قبلی دارد بلکه دهها کارمند هم بیشتر استخدام کرده است."
کاهش حقوق مقام های فرانسوی اولین قدم دولت ژان مارک ارو، نخست وزیر فرانسه است. قدم بعدی جلوگیری از تضاد منافع است.
دولت جدید فرانسه زمانی تشکیل شده است که حوزه یورو با شرایط سخت اقتصادی دست و پنجه نرم می کند و اتحادیه اروپا اعلام کرده است که برای مقابله با مشکلات اقتصادی قصد دارد سیاستش را تغییر دهد.
پیر موسکویچی، وزیر دارایی فرانسه روشن کرده است که فرانسه خواهان مذاکره مجدد در مورد پیمان مالی اتحادیه اروپا در زمینه انضباط بدهی است.
مشکلات اقتصادی حوزه اروپا در راس برنامه آقای اولاند قرار دارد تا جایی که او روز پنجشنبه از طریق کنفرانس ویدیویی با رهبران آلمان، بریتانیا، ایتالیا و اتحادیه اروپا تماس گرفت.
آلمان و فرانسه دو اقتصاد برتر حوزه یورو هستند. این دو کشور برای دادن وام های بیشتر به یونان، این کشور را وادار به اتخاذ سیاست های ریاضتی کرده بودند.
اسپانیا هم رسما روز پنجشنبه وارد رکود اقتصادی شد.
تازه ترین داده های اداره سرشماری
آمریکا حاکیست که آمار تولد سفیدپوستان غیرلاتین تبار در آمریکا اکنون
برای اولین بار کمتر از نصف کل تولدهاست.
سیاهپوستان، آمریکای لاتین تبارها، آسیایی ها و
سایر نژادهای اقلیت در یک سال منتهی به ژوئیه ۲۰۱۱، ۵۰.۴ درصد تولدهای تازه
را تشکیل می دادند.علیرغم آمار تازه، سفیدپوستان همچنان در آمریکا در اکثریت هستند. اقلیت ها هم اکنون ۳۶.۶ درصد از جمعیت را تشکیل می دهند و باقی سفیدپوستان هستند.
جامعه شناسان بر این باورند که سیر نزولی اقتصاد به کاهش میزان تولد در میان سفیدپوستان منجر شده است.
اداره سرشماری آمریکا در دوره ذکر شده ۲ میلیون و ۲۰ هزار تولد در میان اقلیت ها را ثبت کرد که کمی بیش از نیمی از کل تولدها را تشکیل می دهد.
این رقم در سال ۱۹۹۰، ۳۷ درصد بود.
آمار تولد در آمریکا در حال کاهش بوده است اما این افت در میان سفیدپوستان بیشتر است.
به گفته کنت جانسون جامعه شناس در دانشگاه نیوهمشایر، آمار تولد سفیدپوستان نسبت به سال ۲۰۰۸، ۱۱.۴ درصد افت کرد، درحالی که این افت برای اقلیت های ۳.۲ درصد بود.
اداره سرشماری در تحلیلش دریافت که میانگین سن ملی به ۳۷.۲ سال افزایش یافت و شمار کسانی که در آمریکا هنوز ۶۵ سال یا بیشتر دارند به ۴۱.۴ میلیون نفر رسید که ۱.۱ میلیون بیش از آمار قبلی است. هم اکنون ۵.۷ میلیون نفر از جمعیت آمریکا بالای ۸۵ سال دارند.
لاتین تبارها بزرگترین اقلیت در آمریکا را تشکیل می دهند که در سال ۲۰۱۱ حدود ۱۶.۷ درصد جمعیت می شد. آنها همچنین سریعترین رشد جمعیتی را دارند و از ۲۰۱۰ تاکنون شاهد رشدی ۳.۱ درصدی بوده اند.
اما کارشناسان می گویند که رشد جمعیت لاتین تبارها ممکن است به اوج رسیده باشد و از این پس کاهش یابد. با این حال به گفته آنها جمعیت این گروه جوان است و میزان تولد در میان آنها نسبت به کل جمعیت همچنان بالا خواهد بود.
این داده ها همچنین نشان داد که سیاهپوستان در آمریکا دومین گروه بزرگ اقلیت را پس از لاتین تبارها تشکیل می دهند و جمعیت آنها در سال ۲۰۱۱، ۴۳.۹ میلیون نفر بوده است.
چهار ایالت شامل هاوائی، کالیفرنیا، نیو مکزیکو و تگزاس به علاوه منطقه "واشنگتن دی سی"، پایتخت که جزو هیچ ایالتی نیست، اکنون ایالت های اکثریت-اقلیت به حساب می آیند به طوری که بیش از نیمی از جمعیت آنها از اقلیت ها تشکیل شده است.
کارلوس فوئنتس از سرشناسترین
نویسندگان ادبیات آمریکای لاتین روز سهشنبه در ۸۳ سالگی، در پی خونریزی
شدید در یک بیمارستان خصوصی در جنوب مکزیکو سیتی درگذشت.
فوئنتس متعلق به نسلی از نویسندگان ادبیات آمریکای
لاتین است که هم در حوزه ادبیات و هم در حوزه سیاسی فعال بود. او نیز
مانند دیگر همقطارانش چون یوسا و مارکز هم رماننویس بود و هم مفسر اجتماعی
و در یک کلام یک روشنفکر اجتماعی.یک جنوبی خوش مشرب
کارلوس مانوئل فوئنتس در یازدهم نوامبر سال ۱۹۲۸ در پاناما سیتی از پدر و مادری مکزیکی به دنیا آمد. پدرش دیپلمات بود و در شهرهای مختلف کار میکرد و به همین دلیل دوران کودکی فوئنتس در کشورهای مختلف گذشت. او در ۸ سالگی به واشنگتن رفت و تحصیلات ابتداییاش را در این شهر آغاز کرد و توانست به شیوایی زبان انگلیسی را بیاموزد و البته همین سالها سبب شد تا به ایالات متحده علاقهمند شود، هرچند همواره با سیاستهای این کشور مخالف بود.فوئنتس با آغاز سالهای نوجوانی، همراه با خانوادهاش به مکزیک بازگشت و در آن جا ساکن شد. به دانشگاه ناسیونال اتونوما مکزیک رفت و ادبیات خواند، اما بعدتر تصمیم گرفت به شهر ژنو در سوئیس برود و حقوق بخواند. در این زمان و در شهر زوریخ، یک ملاقات ساده با مردی خوش قیافه و خوشپوش که توماس مان، از برجستهترین نویسندگان آلمان، نام داشت، زندگی فوئنتس را دگرگون کرد و تصمیم گرفت تا کار پردرآمدش برای یک موسسه بینالمللی را رها کند و به عنوان منشی مطبوعاتی وزارت امور خارجه مشغول به کار شود و در کنار آن، همراه با اوکتاویو پاز، نویسنده برنده نوبل ادبی، مجله «رویستا مهخیکانا د لیترتورا» را منتشر کند.
با تمام فراز و نشیبهای کاری، فوئنتس سرانجام در ۳۷ سالگی قدم در جای پای پدر گذاشت و دیپلمات شد و در شهرهایی نظیر لندن و پاریس (به عنوان سفیر) خدمت کرد. فوئنتس عاشق یادگرفتن زبانهای مختلف بود و آن گونه که اطرافیانش از او میگویند به بازیهای زبانی علاقه بسیاری داشته است. بر اساس آن چه روزنامهنگارانی که با او مصاحبه کردهاند میگویند، عاشق غذای خوب و معاشرتهای خوب بوده، عطرش بوی لیموترش میداده و سبیلهایش چنان مرتب بوده که گویی هر روز ساعتها مشغول شانه زدنشان بوده است. بسیاری فوئنتس را یکی از خوشتیپترین نویسندگان جهان دانستهاند که موهایی شبیه ویلیام فاکنر و صورتی شبیه سوپراستارهای مرد هالیوود داشته است.
فوئنتس در ایران
فوئنتس در مجموع ۲۳ عنوان رمان نوشته
است که تعداد قابل توجهی از آنها به یمن حضور مترجمان زبردستی نظیر
عبدالله کوٍثری که یدی طولا در معرفی آثار ادبیات آمریکای لاتین به زبان
فارسی دارد، به فارسی ترجمه شدهاند.
نخستین بار در سال ۱۳۶۴ نام فوئنتس در فضای ادبی ایران شنیده شد. محمد امینی لاهیجی نخستین مترجم فوئنتس به زبان فارسی است که رمان دوم او با نام «آسوده خاطر» (نشر تندر) را به فارسی برگرداند.
در همان سال مترجم فقید، مهدی سحابی نیز کتاب «مرگ آرتیمو کروز» که از مهمترین آثار فوئنتس است را به فارسی برگرداند (نشر تندر) و البته مهشید ضرغامی نیز در همان سال ترجمه دیگری از این کتاب عرضه کرد (نشر سهرودی).
در سال ۱۳۶۸، عبدالله کوثری نخستین ترجمهاش از فوئنتس را منتشر کرد، رمان آئورا (نشر نی) که سومین رمان فوئنتس است.
از دیگر رمانهای فوئنتس که به قلم عبدالله کوثری به فارسی ترجمه شده، باید به رمان «گرینگوی پیر» (طرح نوـ ۱۳۷۸) ، «پوست انداختن» (آگه ـ ۱۳۸۰)، کنستانتینا (ماهی ـ ۱۳۸۹) اشاره کرد.
رمانهای «سر هیدرا» با ترجمه کاوه میرعباسی (آگاه)، «آب سوخته» با ترجمه علی اکبر فلاحی، «خویشاوندان دور» با ترجمه مصطفی مفیدی و «لائورا دیاس» و «اینس» با ترجمه اسدالله امرایی از دیگر رمانهای منتشر شده از فوئنتس به زبان فارسی هستند.
سه عنوان مجموعه مقاله نیز از فوئنتس به فارسی ترجمه شده است: «از چشم فوئنتس» و «خودم با دیگران» با ترجمه عبدالله کوثری و «یک جان روشن» با ترجمه قاسم صنعوی
نخستین بار در سال ۱۳۶۴ نام فوئنتس در فضای ادبی ایران شنیده شد. محمد امینی لاهیجی نخستین مترجم فوئنتس به زبان فارسی است که رمان دوم او با نام «آسوده خاطر» (نشر تندر) را به فارسی برگرداند.
در همان سال مترجم فقید، مهدی سحابی نیز کتاب «مرگ آرتیمو کروز» که از مهمترین آثار فوئنتس است را به فارسی برگرداند (نشر تندر) و البته مهشید ضرغامی نیز در همان سال ترجمه دیگری از این کتاب عرضه کرد (نشر سهرودی).
در سال ۱۳۶۸، عبدالله کوثری نخستین ترجمهاش از فوئنتس را منتشر کرد، رمان آئورا (نشر نی) که سومین رمان فوئنتس است.
از دیگر رمانهای فوئنتس که به قلم عبدالله کوثری به فارسی ترجمه شده، باید به رمان «گرینگوی پیر» (طرح نوـ ۱۳۷۸) ، «پوست انداختن» (آگه ـ ۱۳۸۰)، کنستانتینا (ماهی ـ ۱۳۸۹) اشاره کرد.
رمانهای «سر هیدرا» با ترجمه کاوه میرعباسی (آگاه)، «آب سوخته» با ترجمه علی اکبر فلاحی، «خویشاوندان دور» با ترجمه مصطفی مفیدی و «لائورا دیاس» و «اینس» با ترجمه اسدالله امرایی از دیگر رمانهای منتشر شده از فوئنتس به زبان فارسی هستند.
سه عنوان مجموعه مقاله نیز از فوئنتس به فارسی ترجمه شده است: «از چشم فوئنتس» و «خودم با دیگران» با ترجمه عبدالله کوثری و «یک جان روشن» با ترجمه قاسم صنعوی
فوئنتس صاحب سه فرزند شد. دو فرزند از همسر اولش و یک فرزند از همسر دومش؛ زندگی و مرگ این فرزندان یکی از شومترین داستانهای زندگی فوئنتساند که او هیچگاه حاضر نشد در ملاعام درباره آنها حرف بزند. از سه فرزند فوئنتس تنها یکی با نام سیسلیا در قید حیات است. تنها پسر فوئنتس با نام کارلوس در ۲۵ سالگی در اثر ابتلا به هموفیلی درگذشت و دختر دیگر او با نام ناتاشا در ۳۰ سالگی در اثر مصرف بیش از اندازه مواد مخدر درگذشت.
فوئنتس باور داشت که صدای کشور مکزیک است، با این همه بسیاری از مکزیکیها او را مکزیکی نمیدانستند، چرا که فوئنتس نه در مکزیک به دنیا آمده و نه در آن جا بزرگ شده است. با این همه سیمای فوئنتس و آثارش که اغلب درباره هویت گمشده مکزیکی هستند، از او یک مکزیکی جهانی ساخت، کسی که فراتر از برداشتهای رایج از ملیتهای مختلف رفت و توانست تاریخ و فرهنگ مکزیک را به جهان معرفی کند.
کودکی فوئنتس در آمریکا گذشت، اتهامی که منتقدانش در مکزیک به او وارد میکردند، با این همه او در آمریکا نیز خوشنام نبود. با آن که به کشور، مردم و فرهنگ آمریکا علاقه داشت، اما به شدت منتقد سیاستهای این کشور بود. در دهه شصت میلادی طبق قانون مککارن - والتر که به افرادی که مشکوک به تمایل به کمونیسیم بودند اجازه ورود به خاک امریکا داده نمیشد، نام فوئنتس نیز در لیست ممنوعالورودها قرار گرفت. اتفاقی که خودش همواره به آن افتخار میکرد.
آثار فوئنتس: از سیاست تا سکس
آثار فوئنتس مانند خود او هستند، ملغمهای از پیری، جوانی، سیاست، فلسفه، فرهنگ عامه و سکس. فوئنتس استاد در هم آمیختن سوژههای بومی، از افسانهها و تاریخ قوم آزتک گرفته تا تاریخ شکلگیری کشور مکزیک، با سوژههای جهانی و به ویژّه مسایل سیاسی بینالمللی بود. به زعم منتقدان ادبی کمتر نویسندهای در تاریخ ادبیات توانسته چنین تمهای تخیلی را به زندگی روزمره شخصیتهای عادی پیوند بزند.یکی از تمهای غالب آثار فوئنتس سکس است، که هرازچندی برایش دردسرساز نیز شده است. رمان «پوستانداختن» او در اسپانیا «پورنوگرافیک، کمونیستی، ضد مسیحیت، ضد آلمان و طرفدار یهودیت» خوانده شد و اجازه انتشار نیافت. با این همه برای او سکس و تمام صحنههای پورنوگرافیک رمانهایش جز ادبیات هیچ معنای دیگری ندارد. در یکی از مصاحبههایش میگوید: «سکس نیز مانند هر چیز دیگر در زندگی مسیری به سوی ادبیات است؛ بدون ادبیات، هیچ معنایی ندارد. من یک جانور ادبی هستم. برای من همه چیز به ادبیات ختم میشود.»
یکی از محورهای اصلی رمانهای فوئنتس سیاست است. فوئنتس یک چپ میانه بود. مدافع سیاستهای فیدل کاسترو در کوبا و انقلاب ساندینیستا در نیکاراگوئه بود. البته علاقه فوئنتس به کاسترو دوامی نداشت و زمانی که کاسترو نویسندگان و روشنفکران را سرکوب کرد، فوئنتس علیه او سخنرانی کرد. او خودش را شبیه اونوره دو بالزاک، نویسنده فرانسوی، میدانست که میتواند کمدی انسانی را با داستانهای ارواح و مسائل روز اجتماعی خلط کند. در یکی از مصاحبههایش دراین باره میگوید: «من دو تا کلاه روی سرم میگذارم. تخیل وجود دارد، تفسیر و تحلیل اجتماعی نیز وجود دارد. این دو با هم مغایرتی ندارند.»
برخی به فوئنتس لقب «رئالیست جادویی» دادهاند. اما به کار بردن این لقب در مورد او به معنای نادیده گرفتن تعداد زیادی از رمانهای تاثیرگذارش است. آثار فوئنتس به شکل ظریفی بین ژانرهای مختلف سیر میکند، از مستند اجتماعی و جریان سیال ذهن گرفته تا اسطوره، فانتزی، داستان ارواح و مستندهای سیاسی.
فوئنتس در رمانهای جریانسازش از تاریخ کشورش، مکزیک میگوید. از انقلاب مکزیک، فساد سیاسی این کشور و پیچیدگیها و سردرگمیهای هویت ملی.
عبدالله کوثری، مترجم بسیاری از آثار شاخص فوئنتس در یادداشتش برای روزنامه اعتماد درباره آثار فوئنتس میگوید: «یکی از محورهای اصلی آثار [فوئنتس] مساله جستوجو در هویت مکزیکی و در مقیاس بزرگتر، آمریکای لاتینی است. او هویت مکزیکی را به شکل یک شی مجرد و انتزاعی نمیبیند، بلکه آن را مفهومی سیال، متحول و تاثیرپذیر تعریف میکند. این نگاه فوئنتس که با تاکید بر مکزیک به نوعی جهان را نیز در نظر میگیرد، از جهاتی یگانه است.»
فوئنتس در مصاحبههایش با کریستین ساینس مانیتور، در جواب سئوال خبرنگار مبنی بر انتخاب یکی از آثارش از میان باقی میگوید: «تمامی این کتابها بچههای من هستند. شاید بعضی از آنها چشم چپ و لوچ باشند، اما من عاشق همه آنهایم.»
رونق ادبی آمریکای لاتین
پیش از دهه پنجاه میلادی، تصویری که جهان از آمریکای لاتین در ذهن داشت، چندان به تصویر امروزی شبیه نبود. آمریکای لاتین محل زندگی انسانهای اولیه بود، جایی که تمدن سفید غربی تنها به زور و لشکرکشی نظامی میتوانست اندکی رسوخ کند و زندگی این مردم را دچار تحول کند.حرفهای فوئنتس
- کارلوس فوئنتس، ازتاثیرگذارترین چهرههای ادبیات جهان، دیگر در میان نیست، اما میتوانیم با خواندن تاثیرگذارترین نقلقولهایش یادش را زنده کنیم:
- آدمیزاد میخواهد داستان بگوید، مثل شهرزاد، تا نمیرد. این یکی از قدیمیترین نیازها در بشر است. داستان گفتن راهی برای متوقف کردن مرگ است.
- من را دسته بندی نکنید، من را بخوانید. من نویسندهام. ژانر نیستم.
- بدون سنت هیچ خلق کردنی وجود ندارد. فرم «نو» از مسیر خارج شدن فرم قبلی است. تازگی همواره یکی از نسخههای گذشته است.
- دلایل وجود بشر حتما چیزی فراتر از خونریزی و وحشگیری است. ما باید در پیدا کردن آن همراه شویم.
- فکر نمیکنم که هیچ کتاب خوبی بر پایه حوادث واقعی نوشته شده باشد. بدترین کتابها درباره چیزهایی هستند که نویسندهشان پیش از نوشتنشان آنها را میدانسته.
- خواندن، نوشتن، درس دادن، درس گرفتن تمامی اینها فعالیتهاییست که هدفش انتقال تمدن به دیگری است.
- من هم با لوئیس بونوئل موافقم که سکس بدون حس گناه، مثل تخممرغ بدون نمک است.
- ماهیت رمان از اساس نشان میدهد که ما مدام در حال شدن، در حال تغییر هستیم. هیچ راهحل نهاییای وجود ندارد. هیچ کلام آخری وجود ندارد.
- مذهب متعصابه است. سیاست ایدئولوژیک است. استدلال باید منطقی باشد، اما ادبیات این مزیت را دارد که مبهم باشد.
- میخواهم پس تصور میکنم.
- نوشتن مبارزه علیه سکوت است.
- من با خطر زندگی میکنم. بدون خطر هیچ هنری خلق نمیشود. شما همیشه باید لب پرتگاه باشید، در آستانه سقوط کردن و شکسته شدن گردنتان.
در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ که مصادف با سالهای تمرین آزادی در کوبا (۱۹۵۹-۱۹۷۱) است. (بسیاری از منتقدان ادبی، انقلاب کوبا و اتفاقات پس از آن را در به وجود آمدن این جریان ادبی بسیار تاثیرگذار میدانند) رمانهای نویسندگانی که در بالا از آنها نام برده شد، به شکل وسیعی به زبانهای دیگر ترجمه شد و صحنه ادبی اروپا و آمریکا را تحت سیطره خود درآورد. این نویسندگان پل وسیعی بین فرهنگ آمریکای لاتین و فرهنگ آنگلیسیزبان زدند و توانستند تصویر آمریکای لاتین را در غرب به کل عوض کنند.
نویسندگان محبوب
در اواسط دهه نود میلادی، فوئنتس به خانه یکی از نزدیکترین دوستان آمریکاییاش، نویسنده معروف ویلیام استایرون میرود. فوئنتس همراه دو مهمان دیگر استایرون، یعنی بیل کلینتون و گابریل گارسیا مارکز دور میز مشغول شام خوردن بودند که کلینتون از این سه غول ادبی میپرسد: «آرزو داشتید کدام رمان مطرح را شما نوشته بودید؟» استایرون جواب میدهد: «ماجراهای هاکلبریفین». مارکز میگوید «کنت مونت کریستو» و جواب فوئنتس مشخص است: «دن کیشوت» با این همه دلش میخواهد تخیل آقای رئیسجمهور را به جنوب آمریکا بکشاند و در جواب میگوید «ابشالوم، ابشالوم» (نقل از مصاحبه فوئنتس با واشنگتن پست)دانستن این که فوئنتس به کدام یک از نویسندگان ادبی علاقه داشته نیز خالی از لطف نیست. فوئنتس در یکی از مصاحبههایش از پنج نویسنده محبوبش نام میبرد و درباره هر کدام از آنها یک جمله میگوید:
کافکا: «ممکن نیست بدون کافکا قرن بیستم را درک کنید.»
ویلیام فاکنر: «بزرگترین تراژدی نویس. او تنها نویسنده آمریکای لاتین است که در لیست من حضور دارد.» (بعد از این جمله فوئنتس میخندد.)
جیمز جویس: «او تمامی امکانات زبانی را مهیا کرد. تمامی راههای خلق مجدد جهان از طریق زبان.»
توماس مان: «بهترین شکل ادبیات در قرن بیستم متعلق به آلمان است و توماس مان خلاصه ادبیات آلمان است.»
و نویسنده پنجم؟ فوئنتس ترجیح میدهد این یکی را خالی بگذارد.
در سال ۱۹۹۵ لینتون ویکز، خبرنگار واشنگتن پست، مصاحبه مفصلی با فوئنتس کرد و در این مصاحبه از فوئنتس پرسید که دوست دارد چگونه بمیرد و چه عبارتی روی سنگقبرش نبش ببندد؟
ویکز مینویسد: «از او پرسیدم که دوست داری چگونه بمیری؟
گفت: «در آرامش، وقتی خواب هستم. نمیخواهم زیادی دراماتیک باشد. امیدوارم آرام باشد.» به من گفت که با همسرش، سیلوا، درباره این صحبت میکرده که که پس از مرگ کجا دفن شوند. در آن زمان فوئنتس دلش میخواست در قبرستان مونپارناس در پاریس دفن شود.
میگفت «فکر کنم آن جا برای گذراندن ابدیت بهترین جا باشد.»
از او پرسیدم «میخواهی روی سنگقبرت چه بنویسند؟ او جواب داد که باید مدتی به این سئوال مدتی فکر کند. در انتهای مصاحبه، فوئنتس خواست تا مقابل آن «کتابفروشی که کافیشاپ دارد» پیادهاش کنم. از او پرسیدم که آیا مردم در کتابفروشی کرامر، او را خواهند شناخت؟ گفت «به محض این که کارت اعتباریم رو دربیارم.» آرام از ماشین پیاده شد و در پیادهرو شروع به راهرفتن کرد. من هم پیاده شدم تا رفتن او را تماشا کنم. برای لحظهای ایستاد. هنوز آنقدر نزدیک بود که بتوانم صدایش را بشنوم. بعد در جواب سئوالم درباره سنگ قبر گفت: «به قول یکی، این [جا] واسه من خیلی عمیقه.»
در حالی که بسیاری از کشورهای
جهان در تلاش برای مبارزه با «همجنسگرا هراسی» هستند و کشور آذربایجان در
همسایگی ایران در روزهای آینده در تدارک برگزاری رژه همجنسگرایان در حاشیه
مسابقه موسیقی "یورو ویژن" است، قوانین کیفری ایران، همجنسگرایی را همچنان
جرم میداند.
ایران از معدود کشورهای جهان است که در آن همجنسگرایان با خطر محکومیت به اعدام به دلیل رابطه جنسی مواجه هستند.با همه تلاشهای فعالان حقوق بشر و جامعه همجنسگرایان ایران برای احقاق حقوق دگرباشان جنسی، لایحه مجازات اسلامی که هشتم بهمن ماه ۱۳۹۰ به تایید نهایی شورای نگهبان رسیده و در انتظار ابلاغ دولت برای جایگزینی «قانون مجازات اسلامی» است، نیز همچون قانون مجازات اسلامی فعلی، رابطه جنسی دو مرد یا دو زن با یکدیگر را در زمره «حدود» قرار داده است. این لایحه با درنظر داشتن جنسیت متهمان و کیفیت و تکرار رابطه جنسی، کیفر صد ضربه شلاق یا اعدام را برای آنان تعیین کرده است.
لایحه جدید البته دستخوش تغییراتی شده است و در حالی که ماده ۱۰۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ حکم لواط (رابطه جنسی دو مرد با یکدیگر) را اعدام قرار داده بود، در لایحه جدید، شرایط اندکی تغییر کرده و بر اساس ماده ۲۳۳ آن فرد مفعول در هر صورت اعدام میشود و فاعل فقط در صورت «عنف، اکراه و داشتن همسر» اعدام خواهد شد.
این تغییر اندک، اما تنها شامل فرد فاعل میشود و فاعل فقط در صورتی که به مفعول تجاوز کرده باشد یا پیش از برقراری رابطه همجنسگرایانه، ازدواج کرده و با زن خود رابطه جنسی داشته باشد، اعدام خواهد شد.
موقعیت دیگری که خطر اعدام برای فرد فاعل دارد، غیرمسلمان بودن فاعل و مسلمان بودن مفعول است؛ در این صورت نیز بر مبنای تبصره یک ماده ۲۳۳ لایحه حکم اعدام برای فرد فاعل صادر خواهد شد.
این قوانین و تاکید دوباره قانونگذار بر آن در لایحه جدید مجازات اسلامی در حالی است که برخی مقام های ایرانی منکر وجود همجنسگرایان در این کشور شده اند. در بیشتر اعدامهایی که به دلیل روابط همجنسگرایانه انجام میشود، اتهام آنها «لواط به عنف» که به معنای تجاوز است، اعلام میشود و چنان که فراز صانعی، محقق سازمان دیدهبان حقوق بشر، میگوید، طی سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰هیچکس «صرفاً به اتهام همجنسگرایی» به اعدام محکوم نشده است.
با وجود این، سازمان دیدهبان حقوق بشر در گزارش مفصلی که سال ۲۰۱۰ در رابطه با «وضعیت همجنسگرایان و دیگر اقلیتهای جنسی در ایران» منتشر کرد، میگوید که به دلیل غیرعلنی برگزار شدن جلسات دادگاهی که به «مسائل اخلاقی» میپردازند، تعیین تعداد دگرباشانی که در ایران به دلیل روابط همجنسگرایانه محکوم و اعدام میشوند، دشوار است.
این سازمان مدافع حقوق بشر در گزارش خود که بر پایه شهادت بیش از ۱۰۰ تن از همجنسگرایان ایرانی تهیه شده، این احتمال را که افراد دارای روابط همجنسگرایانه، تحت عنوان "تجاوز" اعدام شوند، متنفی ندانسته است .
یکی از معدود مواردی که اتهام افراد اعدام شده به صراحت همجنسگرایی اعلام شد، اعدام سه مرد همجنسگرا در شهریور ماه سال ۹۰ بود. روابط عمومی دادگستری استان خوزستان، پس از به دار آویخته شدن این سه نفر در اهواز، مستند قانونی این حکم را مواد ۱۰۸ و ۱۱۰ قانون مجازات اسلامی دانست. ماده ۱۰۸ قانون مجازات اسلامی تعریف لواط است و ماده ۱۱۰ میگوید که «حد لواط در صورت دخول قتل است.»
پیش از آن نیز در ۲۲ آبان ۱۳۸۴ روزنامه کیهان از اعدام دو مرد به نامهای مختار. ن. (۲۴ ساله) و علی. الف. (۲۵ ساله) در میدان شهید باهنر شهر گرگان در ملاء عام خبر داد و جرم آنها را لواط عنوان کرد.
مورد دیگر مربوط به صدور حکم اعدام برای روابط آزادانه همجنسگرایانه در اسفند ۱۳۸۳ است. روزنامه اعتماد در تاریخ ۲۵ اسفند آن سال نوشت که دادگاه کیفری تهران پس از کشف نوار ویدئویی که حاوی ارتباط جنسی دو مرد با یکدیگر بود، آنها را محکوم به مرگ کرد. با این حال پس از صدور این حکم، هیچ گزارشی مبنی بر اجرای این حکم منتشر نشد.
تبعیض مثبت برای زنان همجنسگرا
قوانین کیفری در نظر گرفته شده برای زنان همجنسگرا از جمله معدود قوانین کیفری ایران است که اندک تبعیض مثبت جنسیتی را برای زنان درنظر گرفته است. با وجود اینکه سایه خطر صدور حکم اعدام همچنان بر سر زنان همجنسگرا نیز وجود دارد، اما حکم اولیه در نظر گرفته شده برای رابطه جنسی دو زن با یکدیگر در ماده ۱۲۹ قانون مجازات اسلامی یکصد ضربه شلاق است و نمایندگان مجلس در ماده ۱۳۵ لایحه جدید مجازات اسلامی نیز همین کیفر را برای زنان لزبین (همجنسگرا) در نظر گرفتهاند.با این حال ماده ۱۳۵ این لایحه حکم اعدام در نظر گرفته شده برای تکرار همجنسگرایی در زنان را تایید کرده و آورده است: «هرگاه زنی به جرم رابطه جنسی با زن دیگر سه بار محاکمه شده و حد بر او جاری شود، در مرتبه چهارم اعدام خواهد شد.»
تعریف مساحقه (رابطه جنسی دو زن با یکدیگر) اما در این لایحه اندکی تغییر کرده و به گفته شادی صدر، وکیل دادگستری و فعال حقوق زنان با این تعریف، تعیین مصداق برای همجنسگرایی زنان بسیار مشکل خواهد شد.
در قانون مجازات اسلامی فعلی، چنانکه ماده ۱۲۷ آن شرح داده، مساحقه عبارت است از «همجنس بازی زنان با اندام تناسلی»؛ اما لایحه جدید اما در ماده ۲۳۸ مساحقه را «قرار دادن اندام تناسلی انسان مونث، بر اندام تناسلی همجنس خود» تعریف کرده است. تعریفی که شاید بتواند موارد شمول رابطه همجنسگرایی زنان را کمتر کند و به نوعی زنان کمتری را در معرض خطر محکومیت قرار دهد.
با وجود این صراحت قانونی برای محاکمه و اعدام زنان به جرم رابطه جنسی با همجنس خود، اغلب افرادی که به این اتهام محاکمه میشوند مرد هستند و شادی صدر که تاکنون وکالت بسیاری از زنان و مردان محکوم به اعدام را بر عهده داشته است، میگوید در دوران فعالیت خود تاکنون هیچ پروندهای در رابطه با همجنسگرایی زنان نداشته است.
وی با تاکید بر اینکه نمیتوان به صورت کلی منکر اجرای حد برای زنان همجنسگرا شد، میگوید معدود پروندههای همجنسگرایی زنان که وی در جریان آن قرار داشته است، در رابطه با زنان زندانی است.
یکی از این پروندهها اعدام یک زن زندانی به اتهام «فساد اخلاقی و تجاوز به عنف» است و البته این زن نیز، همچون اغلب مردان محکوم به لواط، نه به اتهام رابطه همجنسگرایانه، بلکه به اتهام «تجاوز» به یک زن دیگر، اعدام شد و پرونده وی در فیلم زندان زنان، ساخته منیژه حکمت در سال ۱۳۷۹، نیز بازسازی شده است.
شادی صدر همچنین از شهادت دادن برخی زندانیان سیاسی دهه ۱۳۶۰ مبنی بر اجرای حد شلاق در زندان، به اتهام همجنسگرایی خبر میدهد و میگوید که یکی دیگر از موارد خشونتهای مبتنی بر جنسیت که زنان زندانی سیاسی در آن دوران تجربه کردهاند، شکنجه و آزار به خاطر آنچه از سوی مسئولان زندان رفتارهای «همجنسبازانه» توصیف میشده بوده است، هرچند هیچ یک از این پروندهها مبنای صدور حکم اعدام قرار نگرفته است.
منیره برادران، از زندانیان سیاسی دهه شصت در ایران نیز در گزارش تهیه شده از سوی سازمان عدالت برای ایران، از دختر جوانی به نام میترا یاد میکند که در سال ۱۳۶۰ به دلیل رابطه «عاشقانه» با یکی از همبندیهایش در زندان اوین چندین ضربه شلاق خورد.
مشاهدات برخی فعالان حقوق زنان از بند عمومی زندان اوین و گفتوگوهایی که با زنان زندانی انجام شده نشان میدهد که با وجود برخی روابط همجنسگرایانه در بین زندانیان زن که گاه با تمایل دو طرف و گاه با اعمال زور و اجبار از سوی یکی از طرفین رابطه بود، مسئولان زندان هیچگاه به صورت جدی با این مسئله برخورد نمیکردند و تنبیهات اعمال شده در حد جابجایی دو طرف رابطه به بندها یا زندانهای دیگر بوده است.
مجازاتهای سختگیرانه موجود در قوانین کیفری ایران که حتی حکم اعدام را نیز برای همجنسگرایان در نظر گرفته و سایه خطر مرگ را بر بالای سر آنها قرار داده است، بیش از آنکه جنبه اجرایی داشته باشد، زندگی روزمره آنها در معرض تهدید قرار داده و پشتوانهای برای نپذیرفتن آنها از سوی جامعه است.
تهدیدی که شماری از آنها را مجبور به تن دادن به عمل جراحی تغییر جنسیت کرده، برخی را روانه آن سوی مرزهای ایران نموده، برخی دیگر را برای تن دادن به شیوهای از زندگی که از سوی قانون و جامعه "عادی" توصیف میشود، تحت فشار قرار داده و زندگی را برای کسانی که به هیچ یک از این اجبارها تن ندادهاند، دشوار کرده است.
شورای دفاع از حق تحصیل دانشجویان
ایران، صدور "صدها حکم محرومیت از تحصیل" برای فعالان دانشجویی در دوره
بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ را مورد انتقاد قرار داده است.
این شورا، که به انتشار گزارش هایی دوره ای در مورد نقض حقوق دانشجویان در ایران می پردازد، روز سه شنبه ۲۶ اردیبهشت (۱۵ مه) کلیک
گزارش اردیبهشت ماه خود را منتشر کرده و در آن فهرستی از اسامی دانشجویان محرم شده از تحصیل را در دانشگاه های مختلف ایران به چاپ رسانده است.
گزارش این شورا می گوید که "ده ها" تن از دانشجویان همزمان با محرومیت از تحصیل، "احکام سنگین زندان" دریافت کرده اند و به عنوان نمونه یادآور شده که "تنها در دانشگاه مازندران ۱۳ نفر از دانشجویان محروم از تحصیل بازداشت و زندانی شده اند".
شورای دفاع از حق تحصیل، در سال ۱۳۸۶ و از سوی تعدادی از دانشجویانی که به خاطر فعالیت های سیاسی و اجتماعی خود در معرض محرومیت دائم یا موقت از حق درس خواندن در دانشگاه قرار گرفته بودند، تشکیل شد.
گزارش جدید این شورا، با اشاره به "سخنان تهدید آمیز" اخیر کامران دانشجو وزیر علوم علیه دانشجویان منتقد حکومت، نسبت به "گسترش ستاره دار کردن و محرومیت دانشجویان از حق تحصیل" ابراز نگرانی کرده است.
آقای دانشجو در ۲۲ فروردین گذشته گفت: "کسانی که در فتنه سال ۱۳۸۸ فعال بوده و بعد از اتمام حجت رهبر معظم انقلاب در نمازجمعه تیرماه همان سال، همچنان به فتنه گری ادامه دادند، حق ورود به دانشگاه ها را ندارند."
اشاره آقای دانشجو به خطبه های آیت الله علی خامنه ای در اولین نماز جمعه پس از انتخابات آن سال بود که ضمن اعلام حمایت از آقای احمدی نژاد و نظرات او، به معترضان هشدار داد که از آن پس مسئول عواقب اعتراضات خود خواهند بود.
کامران دانشجو در اظهارات جداگانه ای در ۷ اردیبهشت تاکید کرد: "کسانی که در فتنه نقش آفرین بودند در دانشگاه جایی ندارند".
حکومت ایران و حامیانش از اعتراضاتی که پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم رخ داد با عنوان "فتنه" یاد میکنند.
بیانیه شورای دفاع از حق تحصیل، با توصیف کامران دانشجو به عنوان فردی که "گوش به فرمان نهاد های امنیتی است"، هدف انتخاب وی به سمت وزیر علوم را "پاکسازی دانشگاهها از دانشجویان و اساتید منتقد و به صفر رساندن هرگونه فعالیت سیاسی، فرهنگی و صنفی در دانشگاه های کشور" دانسته است.
آقای دانشجو، قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ رئیس ستاد انتخابات کشور بود و در شهریور همان سال، توسط محمود احمدی نژاد به عنوان وزیر علوم ایران منصوب شد که کماکان در این سمت قرار دارد.
جلوگیری از موفقیت در کنکور کارشناسی ارشد
بخش دیگری از بیانیه شورای دفاع از حق تحصیل، به موضوع منع ورود فعالان دانشجویی منتقد حکومت به مقاطع تحصیلی بالا اختصاص یافته است.به نوشته این بیانیه از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۹۰، هر سال "دهها تن از فعالان دانشجویی بهرغم کسب رتبههای ممتاز در کنکور کارشناسی ارشد" از ثبت نام در دانشگاه و تحصیل در این مقطع محروم شده اند.
در ادامه بیانیه آمده است: "در سال ۱۳۸۵ فعالان دانشجویی پس از اعلام قبولی در دانشگاه مورد نظر از طریق روزنامه سازمان سنجش و مراجعه برای ثبت نام در دانشگاههای پذیرفته شده با ستارههایی در فرم ثبت نام مواجه شدند، و دانشجویانی که با سه ستاره مواجه شده بودند هرگز نتواستند ادامه تحصیل دهند."
بیانیه می افزاید که در سالهای ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ همزمان با اینترنتی شدن روند اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد، "فعالان دانشجویی که حائز رتبههای قابل قبول و ممتاز شده بودند، اساساً از دریافت کارنامه علمی در مرحله اول نتایج کنکور محروم شدند" و نتوانستند انتخاب رشته کنند.
شورای دفاع از حق تحصیل گفته است که در سال ۱۳۸۸، دانشجویان ستارهدار دانشگاه سراسری موفق به دریافت کارنامه و انتخاب رشته شده اند، ولی در شهریور ماه و پس ازمراجعه برای مشاهده نتایج نهایی با گزینه 'مردود علمی' مواجه شدند و کارنامه نهایی نیز برای این دانشجویان صادر نشده است. به نوشته این شورا در سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ هم دانشجویان ستارهدار، در کنکور کارشناسی ارشد از دریافت کارنامه اولیه محروم شده اند.
در دانشگاه های ایران، دانشجویانی که به انجام فعالیت های نامطلوب از دیدگاه مسئولان می پردازند، بر مبنای میزان انجام این فعالیت ها از یک تا سه ستاره می گیرند که هر یک از ستاره ها، به معنی یک امتیاز منفی در برخورداری از مزایای آموزش تلقی می شود.
تبعیض به خاطر عقاید مذهبی
شورای دفاع از حق تحصیل، در فصلی دیگر از گزارش خود "محرم شدن بسیاری از دانشجویان ایرانی به خاطر عقاید مذهبی" را مورد انتقاد قرار داده است.این شورا تصریح کرده است: "دانشجویان معتقد به آیین بهایی، سالهاست که از هر گونه حق تحصیل محروم میباشند. در ماههای گذشته تعدادی از دانشجویان محروم از تحصیل بهایی و اساتید دانشگاه آنلاین بهاییان بازداشت شده به احکام زندان محکوم شده اند و دانشگاه آنلاین بهاییان توسط مقامات حکومتی تعطیل شده است."
گزارش، همچنین تصریح دارد: "برخی دیگر از دانشجویان تنها به واسطه سابقه همکاری بستگانشان با گروههای مخالف حکومت، از تحصیل محروم شده اند."
گزارش اردیبهشت ماه شورای دفاع از حق تحصیل، در هر یک از بخش های خود، شرحی از تبعیض های مشخصی که در دانشگاه های مختلف علیه فعالان دانشجویی صورت گرفته را ذکر کرده است.
در حاشیه یک گفتگوی نوشتاری
فرخنده مدرس
در میان تلاشهایی در ارائه و عملی ساختن طرحهای گفتگو،
همکاری، ائتلاف و.... که اخیراً در سطح گستردهای جاریست، نظرمان به گفتگوی نوشتاری
میان دوست ارجمندمان بابک امیرخسروی و آقایان علمداری و ملک محمدی جلب شد که هم از
نظر شیوهی استدلال در «سیاست ائتلافی جمهوری خواهان» با رضا پهلوی و یا رد آن، و
هم از منظر سوء تفاهمی که در تعریف از مشروطهخواهی و یگانه گرفتن آن با دفاع از
نظام پادشاهی ایجاد کردهاند و نسبت سلطنتطلبی که به داریوش همایون دادهاند، نمیتوانیم،
همچون ناظری بیطرف و بینظر، ساکت بمانیم.
نزدیک به دو دهه و اندی پیش، هنگامی که به کارزار زندگی
در تبعید گام نهادیم، با سودای از سرگیری فعالیت سیاسی در راه «رهائی» سرزمینی که
پشت سر گذاشته، اما نه چشم از آن برداشته و نه دل از آن کنده بودیم، با چشمی به
سازمانهای خانواده سیاسی انقلابی که از میان آنان میآمدیم، و با دستی بر پرچم
فراخوان به «همبستگی ملی» میان همآنان!، هیچ تصور نمیکردیم که خیلی زود به دلیل
پافشاری بر ضرورت همکاری میان همه گرایشها و سازمانهای سیاسی که از دمکراسی،
حقوق بشر در ایران و در مبارزه علیه حکومت اسلامی دفاع میکردند، و به ویژه به دلیل
ایستادگی بر حق سهیم شدن طرفداران شکل نظام پادشاهی مدافع حفظ ایران و مدافع آرمانهای
مشروطیت در همکاریها، آن هم به سخنگوئی و نمایندگی داریوش همایون، به انزوائی
گسترده و نسبتاً طولانی محکوم شویم، حتا از سوی نزدیکترین همفکران خود، آن هم با
خوردن مارک «سلطنتطلبی» و «طرفداری از نظام پادشاهی»!
البته آن انزوا هم فرصت و هم امتیازی شد برای
تأمل و تعمق بیشتر بر معنا و اهمیت همبستگی ملی و پی بردن به مجموعهای از الزامات
و منظومهای از مفاهیم کلیدی در تعریف درست چنین همبستگی برای ملت ایران. و همچنین
سعادتی بود در بافته شدن رشته پیوندی گسست نیافتنی میان ما و اندیشههای داریوش
همایون مبتنی بر دفاع از آرمان و اندیشه مشروطهخواهی به مثابه نطفهها و پایههای
اندیشهی لیبرال دمکراسی در ایران، ناسیونالیسم ترقیخواهانه با تکیه بر اصل نگهداری
ایران به عنوان بالاترین ماهیت. در مسیر همکاری تنگاتنگ میان ما، انتشار و گستردن
افکار و نظرات سیاسی داریوش همایون، یکی از وظائف داوطلبانهای بود که ما از
همان زمان نخستین آشنائیها با داریوش همایونِ مشروطهخواهِ «طرفدار شکل نظام
پادشاهی» بر خود پذیرفتیم. در این دو دهه همکاری درسهای بسیاری از او آموختیم؛ از
جمله اینکه توافق و همکاری از روح دمکراسی و روحیهی دمکراتیک برمیخیزد که ما خود
را از پیشگامان استوار و نخستین نشان دهندهگان عملی آن روحیه میدانیم. اما همچنین
آموختیم که اصل همکاری و توافق، همچون هر اصل دیگری در میدان سیاست، مطلق و امری
برای خود نیست و در پیوند با اصول دیگریست که مصالحه بر سر آنها جایز نیست. در پیروی
از این دو اصل، ما ضمن استقبال و تشویق همکاری میان گستردهترین نیروهای ایرانی،
همواره کانون توجه را بجای تکیه بر نیروها و افراد، بیشتر و اساسا بر اهداف و
اصول مورد نظر اتحادها و پیامدهای حاصله از سیاستهای ائتلافی گذاشتهایم. مهم دیگری
که آموختیم اینکه؛ دفاع از آرمانهای مشروطهخواهی ایران به معنای دفاع از شکل
نظام پادشاهی نیست. و همچنین پیبردیم که داریوش همایون سلطنتطلب نبوده است، آن
هم از طریق تعریفهای دقیق و روشن وی از روحیه، رفتار و فرهنگ سلطنتطلبی طی سالها
فعالیت و پیکارهای بیامان با این روحیه و فرهنگ در خانواده سیاسی خویش یعنی
طرفداران نظام پادشاهی و خطاب به آنان. در این زمینه همهی آثار داریوش همایون
موجود و در دسترساند. اما حال که به نامه نگاریهای آقایان بابک امیرخسروی،
علمداری و ملکمحمدی مینگریم، متأسف میشویم که چه کم به آن نوشتهها و مبانی نظری
و جدالهای فرهنگی عنایت شده است. و دوستان هنوز به دنبال اهداف و برنامههای سیاسی
و ائتلافهای خود در مخالفت یا موافقت با رضا پهلوی در درجهی نخست و بیش از هر
اشتباه دیگری، تفاوت اساسی میان پادشاهی و مشروطهخواهی را درهم میریزند. گوئی
تعبیر دکتر جواد طباطبائی در بارهی ناتوانی ما در درک سرشت مشروطیت، به مثابه ندیدن
«بچه در میان آب کثیف تشت»، از سر ما دست برداشتنی نیست!
در اینجا پیش از نگاهی به نحوهی استدلالها در طرفداری
از تز نزدیکی و گفتگو با شاهزاده رضا پهلوی که آقایان علمداری و ملکمحمدی با یک
مضمون از آنها بهرهمیگیرند، گلهای سخت از دوست و آموزگار ارجمندمان بابک امیرخسروی
داریم، که هم آشنائی با داریوش همایون را وامدار وی هستیم و هم بیرون آمدن از توهم
خدمت به ایران از طریق ایدئولوژی مخرب «حق تعیین سرنوشت»، به یاری نوشتهها و ایستادگی
روشنگرانه و دلاورانهاش در برابر تمامی جمهوریخواهان چپ و لیبرال یا مذهبی که در
بند اهداف سیاسی خود، یا تحت تأثیر ایدئولوژی مارکسیست ـ لنینیستی، هیچ توجهی نه
به تاریخ سرزمینی ایران دارند و نه به یگانگی ملتش که ماهیتی یگانه برآمده از دل
آن تاریخ است.
اما گلهی ما از بابک عزیز: صرفنظر از ایراد همیشگی مان
به دیدگاه ایشان در امر همکاری و اتحاد مبنی بر تز «عیسی به کیش خود، موسی به دین
خود»، به طور خاص این است که بابک جان! چرا در بیان مخالفت خود برای نزدیکی به
شاهزاده رضا پهلوی در آن نامهها، داریوش همایون را در یک تمجید، برجسته میکنید،
ولی در سراسر توضیحات خود به حزب یا گروهی که «بعد از انقلاب به نام مشروطهخواه
وارد میدان شدهاند» چنان یکدست و بدون تفکیک همایون از بقیهی آنها که تنها از طریق
تفکیک اندیشه مشروطهخواهی وی از سایر طرفداران نظام پادشاهی ممکن است، میتازید
که در سایهی کدر این تاختن بدون تفکیک، در درجه نخست نقش و حضور آن «نمونهی درخشان»
مخدوش شده وآلوده به سلطنتطلبی میشود. بابک عزیز، در سایه چنین ستیزی، نظریههای
مشروطهخواهی و مشروطهخواهی نوینی که اصول و مبانی نظری آن در تمامی نوشتهها و
آثار به جای مانده از داریوش همایون هست، بلاتکلیف و بدتر از آن بیاثر میماند،
آن هم نه تنها بر طرفداران رضا پهلوی و خود شاهزاده که هرگز از این «نمونه درخشان»
در میان خود بهرهای نبردند، بلکه برای آقایانی که به تازگی چشم بر رضا پهلوی و
«حزب مشروطه ایران» باز کرده و بر اساس توهم یگانگی پادشاهی و مشروطهخواهی که
برای خود ساختهاند عمل میکنند و نه بر اساس پی گیری مسئولانه نوشتههای داریوش
همایون از ابتدای پایهگذاری این حزب تا انتهای زندگی خویش. از آنها انتظاری نیست
زیرا آنها چشم به «خورشید تابان» طرفداران پادشاهی دارند و نزدیکی با وی را، به
عنوان تنها محور تجمع هوادرانش در فراهم آوردن اتحادی عددی لازم میدانند، و ذکر
نامی از حزب مشروطه نیز در حقیقت پردهای بیش بر این هدف سیاسی نیست. بدتر از آن
ذکر نام داریوش همایون توسط این دوستان است که استنادی بیمحتوا و تنها برای پر زور
کردن استدلالهایشان برای نزدیکی به رضا پهلوی است. زیرا آقایان به سخنان و
هشدارهای چند سالهی گذشته داریوش همایون، از آغار روابط رضا پهلوی با تجزیه
طلبان، مواضع وی در ارتباط با جنبش درون ایران و عناد آشکار و پنهان وی با مبارزین
و سخنگویان جنبش سبز و اقدام به آلترناتیوسازیهای وی در عنایت و لطف خارجیها،
ندارند. اما بابک گرامی شما نیز به خود زحمت نمیدهید که اشارهای به حاصل نظری
تلاشهای دو دههای داریوش همایون و سعی وی درتدوین مبانی حزبی مستقل و متکی به
نفس خود، و مبتنی بر مبانی لیبرال دمکراسی، بکنید. زحمت اینکه با نگاهی به آن مبانی
مدون که میدانیم در دسترس دارید و هیچ کدام را ناخوانده نگذاشتهاید، قضاوتی
مستند بر احوال امروز این حزب که به رغم همه تلاشهای داریوش همایون همچنان سخت در
بند عاطفه به آن «خورشید تابان» و دنباله روی از مقام سلطنتش گرفتار است، ارائه
بدهید. یکپارچه کردن مشروطهخواهی و پادشاهی، و نادیده گرفتن بحثهائی که داریوش
همایون در سراسر تاریخ سازمان مشروطه خواهان و یک دهه و نیم حزب مشروطه ایران، با
اعضای حزب و علیه کشش آنها به «کهربای» رضاپهلوی کرده است، ناروائی در حق همان
«نمونه درخشان» است! و جای پرسش میگذارد که این درخشش از برای چه بوده است؟ اگر
به کار روشنی و روشنگری در زمینهی ارتقاء فرهنگ سیاسی و استوار ساختن اصول نیامده
یا نمیآید، پس فایدهی ذکرش چیست؟ شما که این همه را میدانید، چرا به روشنتر
شدن و بالاتر بردن سطح بحث در باره اصول و مبانی اتحاد یاری نمیرسانید؟ بگذریم!
ما که باشیم که به یکی دیگر از آموزگاران میهندوستی خود، درس سیاست بدهیم!
باری ما آن دو آگاهی پایهای یعنی همکاری مبتنی بر اصول
روشن و یکی نکردن اندیشه مشروطهخواهی با دفاع از نظام پادشاهی، را طی این دو دهه
همکاری با داریوش همایون آموختیم و بر مبنای آن تلاشهای وی را ارج گذاشتیم. از
جمله تلاشهای وی را در تدوین مبانی حزبی مشروطهخواه و مستقل و ساختن آن در عمل
که از نظر وی تنها میتوانست اگر به سود و مصلحت ایران میبود یک درصد از دلمشغولیهایش،
نه! حداکثر ۵درصد آن پادشاهی رضا پهلوی باشد. اما هر بار رفتار بدنه اصلی حزب را در
آینهی مبانی نظری داریوش همایون و از نظرگاه حفظ استقلال این حزب از رضا پهلوی
سنجیدیم، از رفتار بدنه اصلی حزب ناامیدتر شدیم. همچنین در این دو دهه هر بار که
در آینهی آن دو آگاهی، به بیشتر نیروهای جمهوریخواه که هیچگاه چشم از آنها
برنداشتیم، دوباره نگریستیم، دیدیم که چگونه همچنان در فقدان فهم اندیشه مشروطهخواهی
و یکی انگاشتن مشروطهخواهی با طرفداری از پادشاهی و خدشه دار ساختن معنای این
رخداد مهم تاریخ ایران همچنان بر لغزشگاهها ایستادهاند.
امروز هم که در تلاشها و گردهمآئیها و طرحهای نزدیکی
به نام «ائتلاف» یا «گفتگو» مینگریم که از هر سو درکارند و هر کس قلمی دارد و
سابقهی سیاسی دلمشغول آن، میبینیم که مشکل همآنست که همچنان مانده است. گره اصلی
طراحان جمهوریخواه طرح «اتحادها» کماکان طرفداران نظام پادشاهیست و مسئلهی اصلی
جمهوری یا پادشاهی. تنها تفاوت، آنست که در گذشته جمهوریخواهان داریوش همایون را
نماینده و سخنگوی «سلطنتطلبان» معرفی، و در بیاعتنائی به ضرورت همکاری بر سر اصولی
که وی مطرح میکرد، با حضورش در جمع «جمهوریخواهان» مخالفت می شد و از سوی جمهوریخواهان،
«اتحاد»، نخست، میان جمهوریخواهان مطرح میشد و برای بستن درها به روی پیامهای
همایون به دست «رومولوسها»ی جمهوریخواه دیوارهای جدائی «جمهوریخواهی» چنان بالاتر
کشیده میشد تا از هوادارانشان کسی پیدا نشود تا به صرافت جهش از مرزهای پررنگ میان
«سلطنتطلبان ضدانقلابی سرنگونطلب» و «جمهوریخواهان مسالمتجو با سابقهی انقلابی»
افتاده و سرزمینهای مقدس و محصور در ایدئولوژیهای گذشته، حاشیهنشینی قدرت در
پشت دیوار وعدهها و نکوهشهای اصلاحطلبان حکومتی و تکیه بر نیمهی جمهوریخواهی
نظام اسلامی به عنوان دستاورد و شاهکار آن انقلاب، ترک نماید.
و امروز به نظر میرسد تنها معادله سر وته شده است؛ به این
معنا که در صف جمهوریخواهان پراکندهتر از همیشه، ناتوان از سه دهه تلاشهای به
هدر رفته در نشناختن وظیفه و نقش نیروی بیرون از قدرت، بیرون از کشور و کنار نیامدن
با نقش نیروهای در تبعید به عنوان پشتیبان مبارزات درون، ارادهای پدید آمده که به
سودای گردآوردن لشکری عددی برای تأثیر بر درون، اگر بشود «رهبری» آن از بیرون، رضا
پهلوی را سمبل و سرکردهی «مشروطهخواهی» میکند تا جاده برای «ائتلاف» با وی
هموار شود. و در انگیزه پوشیده در پرده مقبولیت و مشروعیت «سیاست ائتلاف» چه آغوشها
که بر او نمیگشایند، چه استدلالها که در انتقاد از دیرکرد جمهوریخواهان در رویکرد
به نیروهای «مشروطهخواه» آورده نمیشوند، برخی همچون، منطق «در باز است، باز
پرنده است، پس در پرنده است!». گوئی ما
چون ضد غرب و ضد امپریالیست بودیم با شاه و نظام سلطنت هم ضد بودیم، حالا که دیگر
نه ضد آمریکائی هستیم و اعتقاد به امپریالیسم هم که از پایه غلط بود، پس باید
رابطه و رویکردمان را هم نسبت به سلطنت طلبان و رضا پهلوی تغییر داده و بهبود بخشیم!...
یا؛ حالا که ما فهمیدهایم رضاشاه و محمدرضا شاه دیکتاتوریهای مدرن بودند و در
مدرن بودن و اصلاحاتشان از سطح متوسط جامعه جلوتر بودند، پس چرا باید امروز با
وارث آنها و مدعی تاج و تختشان بده و بستان نداشته باشیم!؟ چرا در امر «تعیین سیاست
ائتلافی این معیار دوگانه؟ احتراز از رابطه با سلطنت به خاطر ماهیت استبدادی و
جانبداری آسان از شعار«یاحسین میر حسین» کسی که میخواهد به دوران طلائی خمینی
بازگردد.»... تازه چه هراسی!؟ «بازگشت سلطنت در ایران یک توهم تاریخیست!». گویا بازگشت دوران طلائی خمینی هنوزممکن است!
البته اگر بازگشت هیچکدام، نه سلطنت و نه دوران رعب و وحشت خمینی، ممکن نباشند،
اما استبداد راههای بیشماری دارد که در غفلت سرآمدان سیاسیمان و با نگاه به این
درجه از سطح بحثهایشان باید انتظار بدتر از آنها را نیز داشته باشیم!
پای چنین استدلالهائی سست است، به دلیل ناتوانی در تفکیک
امروز از گذشته، سیاست از تاریخ. سست است بخاطر همان بکارانداختن دوبارهی «استعداد»
مزمن ایرانی در سیاسی کردن تاریخ، سوءاستفاده از تاریخ برای پیشبرد برنامه سیاسی
امروز، که بزرگترین ایراد آن کور کردن واقعیتها و ناممکن ساختن سنجش حال نیروها
از منظر افکار، اهداف، مطالبات، فرهنگ، رفتار، منش و روش سیاسی امروزشان است. از
دیدگاه سیاسی نکردن تاریخ، هشدار ما در برحذر داشتن از نوشتن اصلاحات و دستاوردهای
دوران پهلوی به حساب امروز رضا پهلویست. دادن امتیاز پدر و پدر بزرگ به وی، بدون
آنکه گفتار و رفتار کنونی خود وی ملاک قرار گیرد و بدون آنکه با سطح مبارزات درون
ایران و مطالبات جنبش اجتماعی آن و روشهای رسیدن به آنها محک زده شود، اگر نگوئیم
دامن زدن به عوامگرائی نوستالژیک و زیر فشار بیزاری از حکومت اسلامیست، اما باید بگوئیم
که در آن خطر یک فرصتطلبی تازه میبینیم که بیماری مزمن سیاستپیشگان ایران علیه
حکومت وقت بوده و هست. این سخنان از سوی کسانی که در سالهائی پیش، آن هنگام که
توصیه به بازنگری دهههای پیش از انقلاب و در کارنامه دوران پهلوی به منظور شناسائی
جایگاه دستاوردهای تاریخی آن دوره، نه تنها یک تابو بلکه «گناهی» نابخشودنی محسوب
میشد، با صرف انرژی انسانی و مالی بسیار بخش بزرگی از وقت و مبارزات خود را صرف
باز کردن زاویههای نگرشی درست تاریخی بر تاریخ مشروطهخواهی و اندیشه و آرمانهای
والای آن، و همچنین در پرتو آن آرمانها، شناسائی راهی که جامعه تا مرحلهی انقلاب
اسلامی طی کرده بود، و شناختن قدر اصلاحات دوران سلطنت پهلویها، به ویژه خدمات
ماندگار تاریخی رضاشاه نموده، و علاوه بر آن، سالها در کنار داریوش همایون ایستادند،
طبعاً نه میتواند به حساب مخالفت با شاهزاده رضا پهلوی و طرفداران نظام پادشاهی
گذاشته شود و نه به حساب مخالفت خوانی با سیاست اتحاد و همکاری. برای خالی نماندن
ادعا، دوستان را به انتشارات «تلاش» رجعت میدهیم، تنها به عنوان نمونه: بیرون کشیدن
کتاب «سفرنامههای رضا شاه» از پستوهای ایرانیان وطنخواه درون کشور و نجات آن از
کتابسوزی زیر فشار سرکوب رژیم اسلامی و تجدید چاپ آن، انتشار شمارهی ویژه ۲۸ مرداد و گشایش
زاویههای تازه برای بررسی این رخداد و ارائه فرمول «رابطه توان ملی در حفظ منافع
ملی»، که چشم همان اصلاح طلبان را باز کرده، اما متأسفانه درسی به رضا پهلوی
نداده است، انتشار دو شماره ویژه در بررسی شرایط تاریخی به روی کار آمدن رضاشاه و
تحولات اجتماعی و فرهنگی عظیم آن دوره با اتکاء به نیروی بهترین سرآمدان روشنفکری
و سیاسی ایران و تکاپوی فرهنگی آن دوره و....
البته در نوع استدلالهای فوق، جمهوریخواهان، از جمله
آقای علمداری، که میدانند موضوع «اتحاد» مسئلهی امروز است و در برنامه نزدیکی با
رضا پهلوی از راه گفتگو، خیلی نمیتوان صنایع پدر را صرف توجیه «حُسن» پسر کرد،
اندکی زیرکی به خرج داده، ضمن تکیه بر «گفتگو به عنوان یک ارزش» و «به قصد رفع
اختلاف با سلطنتطلبان» ابتدا میپرسند: «نخست اینکه ما با کسان دیگری که با اصول
ما بیگانهاند و خواهان برگشت به دورهی طلایی امام، یعنی دورهی خوف و وحشتاند
خواهان گفتگو هستیم، از آنها بیقید و شرط دفاع هم کرده و میکنیم. چرا با رضا
پهلوی که این سابقه را هم ندارد گفتگو نکنیم؟» آقای علمداری برای خوداری از طولانی
کردن سخن خود اما برای «استحکام» بخشیدن به آن خوانندگان را به نوشته آقای ملک
محمدی رجعت میدهند که سراسر مکان یکی کردن تاریخ و سیاست و مایه گذاشتن از داریوش
همایون به نفع سلطنتطلبان است! در صورتی که آقای ملک محمدی اگر نوشتهها و نظرات
داریوش همایون را پیگیرانه مطالعه کرده بودند، درمییافتند که داریوش همایون با
آن نیروئی که ایشان امروز توجیهگر نزدیکی با آنان هستند، هیچ ربطی ندارد! (آقای
ملک محمدی عزیز در پرنده نیست! وانگهی باز بلند پرواز سیاست ایران چه ربطی به درهای
بستهی سلطنتطلبان، بر روی فرهنگ و اخلاق سیاسی دارد!؟)
آقای علمداری در انتها برای قانع کردن بابک امیرخسروی به
عنوان مخالف این نزدیکی میگویند: «باید تابوی یک گفتگو با رضا پهلوی را شکست.
گفتگو با او به معنای پذیرفتن نظام سلطنت نیست. میتواند برای قانع کردن او به پذیرفتن
نظام جمهوری هم باشد.»! یعنی: میتوان از راه برقراری تماس، نشست و برخاست و گفتگو
چنان کاندیدای پادشاهی «مشروطهخواهی» را که در حُسنش به حساب اقدامات پدر و پدر
بزرگش مقدمتاً سخنها گفته شده است، در میان گرفت و مکانیسم گوارشی جمهوریخواهی را
بکار انداخت تا او داوطلبانه پرچم ادعای سلطنت را به کناری نهاده و عضوی از جمهوریخواهان
شود! (محاصرهی مدنی «رهبر فرهمند» سلطنتطلبان به قصد جمهوریخواه کردن وی!) و
اما به قول خود شاهزاده رضاپهلوی «چرا که نه؟!» حال که همه کس همه کار را با او میتواند
بکند، او به تدریج دارد به کلیدی بدل میشود که به هر قفلی میخورد، با همه بده و
بستان دارد، حتا با بدترین قومگرایان یعنی تجزیهطلبان دشمن یگانگی ملی ایران،
کسانی که در منشور و برنامهی سیاسی خود آشکارا هدف جدائی از ایران را در دستور
کار خود دارند و ایشان در خط و میثاق مشترک با آنان از چند سال گذشته مواضع سیاسی
خود را رفته رفته طوری میچیند که نیروهای تجزیهطلب و قومگرا را به صف هواداران
و متحدین خود بیافزاید، ــ شاید هم سازمانهای تجزیهطلب در کارند تا شاهزاده را
به خود بیافزایند. ــ ایشان که هر امضائی را میدهد، به شرط آنکه کانون اتصال
همگان و هر کس و هر جریانی که از راه میرسد، با هر شعار و خواستی، مشروع یا
نامشروع به نفع یا به زیان ایران باشد، «چرا با جمهوریخواهان نه!؟». او آماده است
مهر حمایت «شاهانه» خود را پای هر «اتحادی» علیه حکومت اسلامی و در راه دستیابی به
قدرت به هر قیمتی بزند. البته چنین کاندیدای پادشاهی را که جمهوریخواهان میپسندند،
باید بیشتر با نمونه احمد شاه قاجار یکی بگیرند. ایشان حاضر است با همه کس بنشیند
و هیچ نگوید که به دردی بخورد و اگر احیاناً از دهانش حرف آشکاری پرید، ضد منافع و
هستی ایران، از جمله انتخاب الگوی لیبی برای ایران یا ادعای «ملت ایران یکپارچه نیست»،
که موجب اعتراضات سخت میهندوستان قرار گیرد، بلافاصله، بدون هر توضیح و پوزشی، علیالحساب
دست به روتوش و پنهان کردن آن بزنند، تا در فرصت بعدی آن را به الفاظ دیگری حساب شدهتر،
از جمله «تعلقات ملی» تکرار کنند. بله! البته که ایشان حاضرند در پستوی سالنهای
سمینارهای مشترک و رنگارنگ ایرانیان بنشینند و با اعزام فرستادگان کوچک و بزرگ خود،
بسته به پشتیبانان و سازماندهندگان آمریکائی، فرانسوی، سوئدی و جدیدا العربیهی
عربستان سعودی منتظر قطعنامهها بمانند تا آنها را بسته به بازتاب بیرونی بعداً
مورد تأئید قرار دهند و تشویق کنند یا مسکوت بگذارند، تا فرصت بعدی و پخته و
آمادهتر شدن اذهان و اطرافیان برای انعقاد اتحادی به مثابه یک جایگزین از بیرون،
به هر مصرفی که بیاید، خوشآید! نام چنین نزدیکیهای دوجانبهیی برپایه چنین خیالهایی
را، چه از سوی چنین جمهوریخواهانی و چه سلطنتطالبان با محوریت شاهزاده رضا پهلوی،
چه میتوان گذاشت!؟
پای این استدلالها لنگ است و سست؛ بخاطر کشمکش درونی آن
بر سر هواداران پادشاهی و اصلاح طلبان و بازی کردن با ورق هر یک از آنها به
فراخور وضعیت، گرفتن سمت یکی به زیان دیگری، و عکس نمودن این معادله ـ و بیشتر
معامله ـ به نوبت، بسته به شرایط و بسته به دوری و نزدیکی راه رسیدن به قدرت خیالی
جمهوریخواهان آن هم در سایه اینکه مزاجشان انقلابی شود یا مسالمتجو! بخواهند رژیم
را از بیرون سرنگون کنند، چون «رژیم چنج» در دستور غربیها قرار گرفته است یا با
آن کنار آیند، چون غرب با رژیم از در سازش درآمده است.
بازی کردن با برگ رضاپهلوی در برابر میرحسین موسوی بازی
سبکیست که در هسته و کانون آن نادیده گرفتن نقش مردم در درون ایران است. بیاعتنائی
به مضمون قدرتمند جنبش اجتماعیست که عناصر بیشمار آن در ایستادگی و استواری بر
آرمانهای آزادیخواهانه، مطالبات و روشهای دمکراتیک رسیدن به آنها، از درون در
کار دگرگون کردن ریشهای جامعه هستند و در این راه بسیار بسیار پیش آمدهاند. پدیده
موسوی، یا اصلاحطلبان دیگر، خود برآیند فرایند توقف ناپذیر آن جنبش است. در برابر
چنان عناصر روشنبین این جنبش، اصلاح طلبان ناگزیرند طرح اصلاحی خود را به همه جای
حکومت سرایت دهند و بیش از هر چیز خود را اصلاح کنند. وانگهی، عناصر بیشمار دست درکار
جنبش اجتماعی درون که در همه جا از زندگی جوانان آن گرفته تا در تجدید نظر الگوها
و ارزشهای عمومی، حضورشان لمس میشود، گامهای نجومی در دور شدن از امر دنبالهروی
از این یا آن فرد برداشتهاند. بازی سبک رضا پهلوی در برابر موسوی را باید به
همان اصلاحطلبان ولیفقیهی حکومتی از یک سو و سلطنتطلبان از سوی دیگر واگذار کرد
و به سیاستبازانی که در سودای بازکردن دکانهای سهمبری از قدرت امروز یا محاسبات
آن در فردا دائم از این پهلو به آن پهلو میافتند، سپرد.
"ژاک اودیار" سینماگر فرانسوی و "یسری نصراله" سینماگر مصری در اولین روز رقابتها درجشنواره سینمائی کن
در این روز آغازین شصت و پنجمین جشنواره سینمائی کن، «از زنگ و
استخوان» ساخته "ژاک اودیار"، اولین فیلم از سه فیلم فرانسوی حاضر در بخش
مسابقه ای فستیوال و فیلم مصری «پس از مبارزه» ساخته "یسری نصراله" به
نمایش در آمد.
"ژاک اودیار"٭ که جایزه بهترین سناریو را در سال
١٩٩٦ برای فیلم «یک قهرمان بی سر وصدا» و جایزه ویژه هیأت داوران فستیوال
را در سال ٢٠٠٩ برای فیلم «یک پیامبر» در همین فستیوال ربود، با آخرین
فیلم خود «از زنگ و استخوان»٭ به "کن" بازگشت و فیلم بسیار خوش ساخت، کمی
طولانی و با بازیهای خوب از جمله بازی "ماریون کوتیار"٭ هنرپیشه ای که در
گذشته، از جمله اسکار جایزه بهترین بازیگرزن راربوده بود، ارائه نمود.
در این فیلم "اودیار" به همان تم های مورد علاقه خویش،
خشونت در میان قشر فقیر اجتماع و تبدیل شدن آنها به ماشینی بدون روح باز
می گردد. اماشخصیت های "اودیار" یا در مرگ ویا در زندگی و عشق، راه تعالی
را می یابند.
در این فیلم نیز "اودیار" دیدار اتفاقی یک زن و ومرد
را نشان می دهد که یکی رام کننده نهنگ بوده به دنبال حمله یک نهنگ دو پای
خود را از دست می دهد و شخصیت مرد داستان به شدت در تلاش امرار معاش است و
در این راه از بیراهه هم پرهیز نمی کند. اما زندگی درس دیگری به او می
آموزد.
گفتنی است که "ماریون کوتیار" هنرپیشه فیلم آینده اصغر
فرهادی خواهد بود که در پاریس فیلمبرداری خواهد شد و یک داستان اضطراب
آمیز اجتماعی است. اصغر فرهادی در این پیوند می گوید که موفقیت فیلم «جدائی
نادر از سیمین» او را به سینماروهای فرانسوی نزدیک کرده است. در انتظار
فیلمی که او با "ماریون کوتیار" خواهد ساخت و هنوز عنوانی ندارد، فیلمی به
نام "کودکان بل ویل" (یک محله مردمی و پر از خارجی پاریس)، در ماه ژوئیه
آینده به روی پرده سینماها خواهد آمد.
دیگر این که پنج کارگردان جوان ایرانی که در "ورک شاپ"
های اصغر فرهادی شرکت داشتند با فیلم های کوتاهی که در پیوند با آن ساخته
اند، در "شورت فیلم کورنر" (گوشه ای برای فیلم های کوتاه) فستیوال کن حضور
دارند، که در موردشان بعدآ بیشتر صحبت خواهم کرد.
فیلم دوم بخش مسابقه ای «پس از مبارزه»٭، فیلم داستانی
است برگرفته از انقلاب مصر که "یسری نصراله"- دستیار پیشین یوسف شاهین، از
سال گذشته قولش را داده بود.
گرچه از نظر موضوع فیلمی است داغ و بازیهای هنرپیشگان
آن نیز بر خلاف بازی اکثر هنرپیشگان فیلم های عربی، که بسیار تآتری و غلو
آمیز هستند، طبیعی بود؛ ولی از ضعف سناریوئی شدیدی رنج می برد که امکان
وارد شدن تماشاگر را به دنیای فیلم از اومی گرفت.
کاش به جای یک کشش عشقی میان زن و مردی از دو طبقه مختلف اجتماع، کارگردان راه دیگری را بر می گزید.
طرح ۴ هزار میلیارد تومانی دولت برای حل بحران دریاچۀ ارومیه در ابهام
معاون امور عمرانی استاندار آذربایجان غربی از اختصاص مبلغ چهار
هزار میلیارد تومان برای حل بحران خشکی دریاچۀ ارومیه خبر داد؛ اما اشاره
نکرد این مبلغ برای اجرای کدام طرح مشخص اختصاص یافته و برنامۀ دولت برای
حل بحران خشکی دریاچۀ ارومیه چیست؟
جواد محمودی چهارشنبه شب در گردهمایی مدیران
کنترل کیفیت آب شرکتهای آب و فاضلاب شهری و روستایی کشور که در ارومیه
برگزار شد، گفت: «به منظور احیای دوباره دریاچه ارومیه پروژههای اجرایی به
ارزش ۴۰ هزار میلیارد ریال تصویب شده و دولت مصمم به اجرای این طرح هاست.»
خبرگزاری مهر در گزارشی که از این گردهمایی منتشر کرده
به نقل از معاون امور عمرانی استاندار آذربایجان غربی نوشته است: «امروز
تنها ۲ هزار و ۵۰۰ کیلومتر آب در سطح دریاچه مانده است و استفاده نادرست
از آب، به ویژه در بخش کشاورزی به عنوان اصلیترین مصرف کننده آب و نیز
گرفتاریهای اقلیمی و خشکسالی منجر به از دست رفتن سه چهارم آب دریاچه شده
است.»
***
دکتر محمد درویش، پژوهشگر موسسۀ مطالعات جنگلها و کارشناس حوزۀ محیط زیست در تهران،
دربارۀ طرحهای احتمالی مورد نظر دولت، به بخش فارسی رادیو بین المللی
فرانسه گفت: «اگر به سابقۀ طرح نگاه کنیم به پیمانی که سال ۱۳۸۷ بین
استانداران سه استانِ آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و کردستان امضا شد
میرسیم که وزیر وقت جهاد کشاورزی و وزیر نیرو و همچنین رییس سازمان حفاظت
از محیط زیست آن را امضا کردند.»
درویش در مورد جزئیات سند مورد توافق مقامهای استانی و
دولتی در سال ۱۳۸۷ توضیح داد: «در این سند قرار بود در حدود چهار هزار
میلیارد تومان برای ساماندهی مدیریت حوزۀ آبخیز دریاچۀ ارومیه بر مبنای
آموزۀ مدیریت به هم پیوسته اختصاص یابد. طرحهای مورد نظر آن نیز عبارت
بودند از ارتقای نرمافزاری بخش کشاورزی و ارتقای سامانههای سنتی آبیاری و
راندمان این سامانهها، لایروبی رودخانهها، توانمندسازی جوامع محلی و
افزایش ظرفیتهای محیط زیستی منطقه.
این کارشناس حوزۀ محیط زیست با اشاره به نگرانی
فعالان حوزۀ محیط زیست گفت: «اخیرا دولت از بررسی طرح جدیدی با عنوان
انتقال آب رودخانۀ ارس به دریاچۀ ارومیه خبر داد که اعتباری در حدود یک
هزار میلیارد تومان برای اجرای آن در نظر گرفتهاند. نگرانی فعالان حوزۀ
محیط زیست هم این است که احتمالا رقم چهار هزار میلیارد تومانی که اکنون به
آن اشاره شده قرار است علاوه بر طرحهای گذشته به طرح جدید انتقال آب رود
ارس به دریاچۀ ارومیه نیز اختصاص یابد.»
درویش ضمن تأکید بر ضرورت شفاف سازی دولت در مورد
اعتباری که به طرحهای حل بحران دریاچۀ ارومیه اختصاص یافته به ضرورت پلمپ
۲۴ هزار حلقه چاه آب غیرمجاز در این منطقه به عنوان یکی از راه کارهای حل
بحران دریاچۀ ارومیه اشاره کرد.
دعوت از مراجع قم برای صدور فتوای تحریم کالاهای خارجی
دبیر ستاد ویژه تدابیر اقتصادی شورای عالی امنیت ملی ایران از
مراجع قم خواست تا خرید کالاهای خارجی را حرام اعلام کنند. این مقام مسئول
در همایشی که با نام «اقتصاد مقاومتی» برگزار شد، به تشریح برخی راهکارهای
مقابله با اثر تحریمهای غرب علیه ایران اشاره کرده است.
نخستین همایش ملی «اقتصاد مقاومتی» امروز
پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت، در دانشگاه علم و صنعت ایران، به وسیلۀ قرارگاه جهاد
اقتصادی سازمان بسیج دانشجویی، دانشکدۀ مهندسی پیشرفت دانشگاه علم و صنعت
ایران و با همکاری مراکز مطالعات اقتصادی بسیج دانشجویی شریف و علم وصنعت
ایران برگزار شد و هدف خود را مفهومپردازی، گفتمانسازی و پیادهسازی
الگوی مقاومتی در شئون مختلف اقتصادی کشور اعلام کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس در این همایش آقای محرابی-
دبیر ستاد ویژه تدابیر اقتصادی شورای عالی امنیت ملی ایران گفت: «این
انتقاد وجود دارد که چرا علما و مراجع قم وارد میدان نمیشوند و فقط آیت
الله خامنهای به عنوان رهبر انقلاب میگویند که کالای خارجی خریداری نکنید
در حالی که باید علمای قم قبل از ایشان وارد گود شوند.»
این مقام مسئول توضیح داد: «به عنوان مثال در بحث
تحریم برای بیمه کردن کشتیهای نفتکش ۱ تا ۴ میلیارد دلار هزینه لازم است
که شرکتهای بزرگ بیمهای از این کار سر باز میزدند اما با تدبیر شرکتهای
داخلی بیمه چنین امکانی فراهم شده و کشتیهای نفتکش با خیال راحت حرکت
میکنند.»
محرابی، تحریم ایران از خدمات بانکی "فارکس" و "سوئیفت" برای مبادلات ارزی را دارای راه حل دانست و گفت: معاملات چین با ۱۸ کشور بر اساس یوان انجام میشود و ما نیز میتوانیم با ارزهای خاص هر کشور مبادله کنیم.
از سوی دیگر، امروز رهبر اکثریت دموکرات مجلس سنای آمریکا از نمایندگان سنا خواست تا به تحریمهای تازهتر علیه ایران رأی دهند.
گفته میشود تحریمهای پیشنهادی در حوزههای اقتصادی، نفتی و بانکی مطرح شده است.
محرابی، تحریم ایران از خدمات بانکی "فارکس" و "سوئیفت" برای مبادلات ارزی را دارای راه حل دانست و گفت: معاملات چین با ۱۸ کشور بر اساس یوان انجام میشود و ما نیز میتوانیم با ارزهای خاص هر کشور مبادله کنیم.
از سوی دیگر، امروز رهبر اکثریت دموکرات مجلس سنای آمریکا از نمایندگان سنا خواست تا به تحریمهای تازهتر علیه ایران رأی دهند.
گفته میشود تحریمهای پیشنهادی در حوزههای اقتصادی، نفتی و بانکی مطرح شده است.
***
جمشید اسدی، اقتصاددان و تحلیلگر مسائل سیاسی در پاریس،
در گفتوگو با بخش فارسی رادیو بینالمللی فرانسه، این اظهار نظر را نگران
کننده دانست و گفت: «من بسیار نگرانم که دعوت از مراجع برای تحریم کالاهای
خارجی به معنای شکست مذاکرات هستهای آتی ایران در بغداد باشد. این
میتواند به نوعی آماده کردن مردم برای مواجهه با شرایط سختتر اقتصادی
ناشی از تحریمهای تازه باشد.»
او همچنین سیاست واردات بیرویه را یکی از سیاستهای
اقتصادی دولت محمود احمدینژاد دانست که در سالهای گذشته آسیبهای بسیاری
به بازار و تولید داخلی کشور زده است.
گفتوگو با جمشید اسدی را میتوانید در نسخۀ شنیداری این متن بشنوید.
خليج فارس يا عربي؟ ارزش انساني يا يك نام؟
این روزها
دوباره پریود بحث خلیج فارس یا خلیج عربی رسیده است. کاربران فضای مجازی و
ایرانیان بسیاری در گوشه کنار جهان با راه اندازی انواع کمپینهای مجازی و
حرکات اعتراضی سعی میکنند نارضایتی خود را نسبت به آنچه جعل نام خلیج فارس
مینامند، نشان دهند. بمبهای گوگلی، وبلاگ نویسیهای گروهی، برگزاری
جلسات سخنرانی و همایشها و.... انواع حرکاتی هستند که ایرانیان برای دفاع
از این نام انجام میدهند. از آن طرف هم دولت فخیمه احمدینژاد که در
بدترین شرایط از نظر اقبال مردمی وحمایت ولی فقیه است، میکوشد بر این موج
ناسیونالیستی سوار شود و از این نمد کلاهی برای خود بسازد. با عوامفریبی
اعتبار از دست رفته خود را باز یابد و با کوبیدن بر طبل ایرانیگری به ملت
بقبولاند که او نبوده که اینگونه ایران را به یغما برده. ژستی که گروهی
ظاهربین را نیز با خود همراه کرده است.
اما از این جوگیریهای سیاسی و بعضا
احساسی که بگذریم، شاید بسیاری از کسانی که برای خلیج فارس سینه چاک
میدهند چیزی بیش از این ندانند که خلیج فارس در جنوب ایران است. برای
بسیاری خلیج فارس مساوی است با کیش و قشم و بندرعباس. آن هم نه برای تاریخ و
هویتش، که برای خوشگذرانی و تفریح و خریدش. البته که بر این نگرش ایرادی
نیست. هرکس بنا به ذوق و علاقه و وقتش دل به مطالعه و کنکاش میدهد.
ایرانیان بسیاری که از استانهای شمالیتر به حاشیه خلیج فارس میروند، جز
دریا و شنا و چند مرکز خرید و احیانا تعدادی اثر تاریخی چیز بیشتری از
منطقه نمیبینند. دلیلی هم ندارد که ببینند. توریست زمان میگذارد، پول خرج
میکند تا به تفریحش برسد. برای او دردهای تلنبار شده مردم منطقه محلی از
اعراب ندارد. کافیست همین توریستی که غرق در تکنولوژی و آزادیهای کیش
میشود، سری به محله عربها بزند و در کوچههای مرکزی آن گردشی کند تا
تصاویری را ببیند که تا عمر دارد فراموش نکند. تصاویری لبریز از فقر و
بیماری و فلاکت. تازه آنجا شهری تجاری است که به ساکنان بومیاش اجازه
میدهد حداقل کاری بیابند، چه برسد به شهرها و روستاهای دورافتادهتر. به
جزیرههای دیگری مانند همین ابوموسی. این فقر و نادیده گرفتن کرامت انسانی
در شرایطی در استانهای جنوبی ما بیداد میکند که زیر پای این مردم سرمایه
گرانبهای نفت جریان دارد.سؤال اصلی اینجاست، در سرزمینی که انسان ارزشی ندارد و به بدترین شکل ممکن زندگی میکند، یک نام چه اهمیتی دارد؟ به راستی برای انسانی که شبانه روز در پی نیازهای اولیه خود است، نام دریای کنار دستش چه اهمیتی دارد؟ فارس یا عرب؟ گیرم که براساس تمام معاهدههای بین المللی و تمام نقشههای باستانی نام آن خلیج فارس باشد، اهمیت ماجرا برای آن صیاد فقیر در کجاست؟
برای ابوموسی و تنب کوچک و بزرگ آسمان را به زمین میآوریم، حتی از رفتار عوامفریبانه آدمی مثل احمدینژاد در سفر به ابوموسی حمایت میکنیم اما حتی به خود زحمت نمیدهیم به تاریخ این مناقشه و تعهدنامه دولت وقت ایران نگاهی کنیم. نگاهی به بحرین کنیم که تا همین چهاردهه پیش از نظر سطح رفاه در حد ابوموسی بود، اما حالا مردمانش هرچند که همانند ما آزادی سیاسی ندارند اما دستکم از نظر اقتصادی چندین مرحله بالاتر از اعراب ایرانی هستند.
شاید من زیاد حساس شده باشم. شاید گرفتار وسواس شده باشم. اما از این بازیهای بدون فکر دلزده شدهام. در سرزمینی که تماما به غارت رفته، در پی یک اسم خودمان را به درودیوار میزنیم. در تله بازیهای سیاسی افتادهایم و بازیچه سیاست بازانی شدهایم که برایشان نه ما ارزشی داریم و نه نام آن دریا. آنها به دنبال منافع خود هستند و بزرگتر کردن زرادخانه اشان. هرچند که شاید از نظر موافقان و پیگیران این جریان، نظرم ساده انگارانه باشد و یا حتی متهم شوم به وطن فروشی و نداشتن عرق ملی، اما به نظر من آنچه در روابط اجتماعی مهم است، ذات انسان است و سپس در مراحل بعدی زبان و ملیت و....
به راستی در سرزمین جنوبی ما، در جایی که انسان کرامتی ندارد، یک نام چه اهمیتی دارد؟ مگر نه آنکه انسان و ارزشهایش مبنای زندگی است، پس چرا به جای آنکه برای معیشت و شرایط زندگی هموطنانمان کمپین درست کنیم، برای یک نام یقه پاره میکنیم؟ اولویتهای ما کجاست؟ نام یک دریا در نقشه گوگل یا کودکی که به خاطر نبود سادهترین داروی تب بر در آغوش مادرش جان میدهد؟ ما کجای این معادله ایستادهایم؟
بیانیه «پرسا»: لزوم تعجیل در توقف ماجراجویىهاى هستهاى
در حالیکه
مقامهای ایران بر روی غنیسازی تاکید کردهاند و مخالف تعلیق هستند،
نگرانیها در باره وقوع درگیری نظامی افزایش مییابد. «پویش راهسبز
دانشجویان و دانشآموختگان ایرانی خارج از کشور» در بیانیهای خواستار توقف
ماجراجوییهای هستهای ایران شده است. این گروه در بیانیه خود چنین
میگوید: «مذاکرات فعلی آخرین فرصت پرهیز از درگیریهای نظامی است و
کمترین اثر مخرب شکست این دور از مذاکرات تشدید تحریمها و تعمیق تاثیرات
آن بر وخامت معیشت ایرانیان خواهد بود. لازم به یادآوری است که در صورت
موفقیت ماجراجوییهای هستهای، سرنوشتی بهتر از کرهشمالی برای کشورمان
متصور نیست.»
متن کامل این بیانیه که در اختیار خودنویس قرار گرفته به شرح زیر است:پس از ماهها كشمكش و در پى شدت یافتن تحریمهاى بینالمللى و عیان شدن تاثیرات مخرب آنها بر زندگى مردم، سرانجام حكومت ایران به میز مذاكرات بازگشته و نشانه هایى دال بر احتمال توقف ماجراجویىهاى هستهاى حاكمیت دیده میشود. در این میان انزواى اقتصادى روزافزون
ناشى از تحریمها نه تنها فرصت رشد و شكوفایى را از كشور سلب نموده، بلكه تورم و بیكارى را به مرحلهای غیرقابل تحمل براى مردم ایران رسانده است. با وجود تكذیبهاى مكرر رهبرى جمهورى اسلامى، وخامت اوضاع به حدى است كه حتى كارگزاران حكومتى نیز علنا نسبت به عواقب ادامه رفتارهاى مقابله جویانه ابراز نگرانى مىكنند.
با وجود آغاز مذاكرات، نگرانى از جدى نبودن حكومت ایران براى توقف ماجراجویى هاى هستهاى همچنان باقى است. عملكرد گذشته جمهورى اسلامى، جدیت حاکمیت براى یافتن راهحل مسالمتآمیز را تردید برانگیز میسازد. حکومت ایران بارها از فرایند مذاكرات براى کسب زمان جهت رفع مشكلات فنىاش استفاده کرده، و پیشنهادات جدى قدرتهای جهانی را بى پاسخ گذاشته است. نمونهای از این قبیل رفتارهای غیرمسوولانه در سال ٢٠٠٣ اخیرا توسط مسوول وقت مذاكرات بازگو شده است. این در حالی است که به باور بسیاری از صاحبنظران، مذاکرات فعلی آخرین فرصت پرهیز از درگیریهای نظامی است و کمترین اثر مخرب شکست این دور از مذاکرات تشدید تحریمها و تعمیق تاثیرات آن بر وخامت معیشت ایرانیان خواهد بود. لازم به یادآوری است که در صورت موفقیت ماجراجوییهای هستهای، سرنوشتی بهتر از کرهشمالی برای کشورمان متصور نیست.
مسوول اصلی تمام هزینههای ماجراجویی هستهای شخص رهبر جمهوری اسلامی است. سیدعلیخامنهای با تصوری مالیخولیایى از جایگاه جهانی خود، در راه تعقیب اهداف برترى جویانهاش، نتایج اسفناکی برای مردم ایران به ثمر آوردهاست. وی در ۲۷ مرداد سال ۸۹ ادعا کرده بود که اگر «یك طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهدید بكند و فشارى بیاورد و تحریمى بكند و یك دست آهنىاى را نشان بدهد و از آن طرف هم بگوید خیلى خوب، بنشینیم پشت میز مذاكره! این مذاكره، مذاكره نیست. اینجور مذاكرهاى را ما با هیچ كس نمیكنیم». اینک پس از تحمل دو سال هزینههای ناشی از این ماجراجوییها، جمهوریاسلامی در موقعیت ضعف ناشی از تشدید فشارهای اقتصادی و سیاسی، وارد مذاکرات شده است. در طی این مدت هرگونه بحث در مورد عواقب ماجراجوییهای هستهای در فضای رسانهای داخل کشور با شدیدترین برخوردهای امنیتی روبرو میگشت واین روند هنوز هم ادامه دارد.
پرسا با پافشاری بر لزوم پایان بیدرنگ ماجراجوییهای هستهای جمهوری اسلامی، بر حق مردم ایران برای تعیین سرنوشت خود تاکید میکند. تا زمانیکه مردم ایران در تعیین سیاستهای کلیدی نامحرم باشند و امکان نقد آزادانه تصمیمات سرنوشتساز مهیا نباشد، حاکمیت ملی محقق نخواهد شد. بهای گزاف ماجراجوییهای هستهای رهبران جمهوریاسلامی نمونهای است از هزینههای فراوانی که حاکمیت اقتدارگرا بر مردم تحمیل میکند. تا زمانیکه مردمسالاری جایگزین حاکمیت انحصاری نگردد، ایرانیان ناچار به تحمل دشواریهای روزافزون خواهند بود.
پویش راهسبز دانشجویان و دانشآموختگان ایرانی خارج از کشور-پرسا
گروه «ناشناس»، سایت کنگره و دادگاه عالی هند را پایین کشید
هکرهای موسوم به «ناشناس» اعلام کردند که سایتهای مربوط به دادگاه عالی هند و همچنین کنگره این کشور را پایین آوردهاند
گروه ناشناسها خبر این حملهرا هم مثل خیلی از حملههای دیگر در توئیترشان
اعلام کردهاند و مدعی شدهاند که این اتفاق به خاطر «سانسور اینترنت» در
این کشور است و پیشنهاد کردهاند که این کشور باید دولت تازهای را بر سر
کار بگمارد.
هر دو وبسایت در حال حاضر مشغول به کار هستند اما زمانی که این توئیت درج شد، از سرعت خیلی کمی برخوردار بودند.
نیویورک تایمز در اواخر سال گذشته میلادی، گزارش داد که دولت هند پیشتر از گوگل، فیسبوک و شرکتهای اینترنتی دیگر خواسته بود تا محتوای کاربران را پیش از انتظار آنها سانسور کند.
هکتیویستها چه کسانی هستند؟ مطلب «هکتیویستها، عیاران دنیای مدرن» را در خودنویس بخوانید.
به نظر میرسد این دلیل کافیای باشد تا این گروه هکتیویست، عملیات خود را روی سایتهای رسمی هندی آغاز کنند.
هر دو وبسایت در حال حاضر مشغول به کار هستند اما زمانی که این توئیت درج شد، از سرعت خیلی کمی برخوردار بودند.
نیویورک تایمز در اواخر سال گذشته میلادی، گزارش داد که دولت هند پیشتر از گوگل، فیسبوک و شرکتهای اینترنتی دیگر خواسته بود تا محتوای کاربران را پیش از انتظار آنها سانسور کند.
هکتیویستها چه کسانی هستند؟ مطلب «هکتیویستها، عیاران دنیای مدرن» را در خودنویس بخوانید.
به نظر میرسد این دلیل کافیای باشد تا این گروه هکتیویست، عملیات خود را روی سایتهای رسمی هندی آغاز کنند.
ماجرای حمله این هکتیویستها را به سایتهای چینی اینجا بخوانید.
این گروه سال پرکاری را پشت سر گذاشته اند. اگرچه با تعدادی دستگیری هم که شامل اعضای آنها بوده مواجه شده باشند. این گروه ایمیل رئیس جمهور سوریه، بشار اسد را در حین تظاهراتها در آن کشور فتح کرد و همچنین سایت سازمان سیا را به راحتی پایین کشید.
این گروه سال پرکاری را پشت سر گذاشته اند. اگرچه با تعدادی دستگیری هم که شامل اعضای آنها بوده مواجه شده باشند. این گروه ایمیل رئیس جمهور سوریه، بشار اسد را در حین تظاهراتها در آن کشور فتح کرد و همچنین سایت سازمان سیا را به راحتی پایین کشید.
دوربین مقوایی!
در
نمایشگاه طراحی که در شهر میلان در ایتالیا برگزار شد، ایکهآ، برند مشهور
سوئدی برگ برنده ای رو کرده است : دوربین دیجیتال مقوایی!
این دوربین دیجیتالی مقوایی،
دارای حافظهای داخلی است که تا ۴۰ عکس دیجیتال را در خود ذخیره میکند.
این دوربین، نیروی خود را از دو باتری قلمی میگیرد و یک خروجی «یواسبی»
دارد که با آن میتوان عکسها را به هر کامپیوتری انتقال داد.
وقتی ۴۰ عکس را گرفتید، میتوانید به راحتی آنها را به کامپیوترتان ریخته و دوباره شروع به عکاسی کنید. دوربینِ تازهای که این برند به آن رسیده است، ممکن است دوام و استحکام باقیِ دوربینها را نداشته باشد، اما یک ابزار مناسب است که میتوان با خیال راحت و وجدان آسوده از آن استفاده کرد. بدون آن که نگران تخریب محیط زیست باشیم. در حالِ حاضر فروشگاههای ایکهآ هنوز عرضهی این دوربین را آغاز نکرده اند اما هیچ بعید نیست یکی از این همین روزها، راه خود را به فروشگاههای عظیم این برند باز کند.
در ویدئویی که به عنوان تبلیغ این محصول منتشر شده نشان داده شده که میتوانید به راحتی یک فلش مموری، این وسیله را به کامپیوتر خود وصل کرده و عکسهایی که از محیط پیرامونی خود میگیرید، در سایت این محصول آپلود کنید.
وقتی ۴۰ عکس را گرفتید، میتوانید به راحتی آنها را به کامپیوترتان ریخته و دوباره شروع به عکاسی کنید. دوربینِ تازهای که این برند به آن رسیده است، ممکن است دوام و استحکام باقیِ دوربینها را نداشته باشد، اما یک ابزار مناسب است که میتوان با خیال راحت و وجدان آسوده از آن استفاده کرد. بدون آن که نگران تخریب محیط زیست باشیم. در حالِ حاضر فروشگاههای ایکهآ هنوز عرضهی این دوربین را آغاز نکرده اند اما هیچ بعید نیست یکی از این همین روزها، راه خود را به فروشگاههای عظیم این برند باز کند.
در ویدئویی که به عنوان تبلیغ این محصول منتشر شده نشان داده شده که میتوانید به راحتی یک فلش مموری، این وسیله را به کامپیوتر خود وصل کرده و عکسهایی که از محیط پیرامونی خود میگیرید، در سایت این محصول آپلود کنید.
27 درصد كودكان كشور خارج از چرخه تحصيل قرار دارند.
ايسنا: يك فعال حقوق كودك با بيان اينكه 27 درصد كودكان كشور خارج
از چرخه تحصيل قرار دارند، گفت: اين امر استمرار فرايند فقر در بزرگسالى را
سبب ميشود.
فرشيد يزدانى با بيان اينكه بر اساس آمارهاى حاصل از آخرين سرشمارى رسمى كشور بيش از 3،5 ميليون كودك خارج از چرخه تحصيل قرار دارند،اظهار كرد: اين رقم با توجه به منابع موجود كشور رقم بسيار نامطلوبى است.
وى افزود: خارج ماندن اين كودكان از چرخه تحصيل در كودكى استمرار فقر آنها در بزرگسالى را موجب ميشود.
اين فعال حقوق كودك در ادامه با اشاره به تبعات اجتماعى محروميت كودكان از تحصيل عنوان كرد: بالا رفتن نرخ بيكارى و گسترش آسيبهاى اجتماعى از جمله تبعات اجتماعى محروميت كودكان از كار است.
يزدانى در ادامه با اشاره به جنبههاى اقتصادى محروميت كودكان از تحصيل گفت: استمرار نابرابريها و كاهش فرصتهاى اشتغال برابر از تبعات خارج ماندن كودكان از چرخه تحصيل است.
وى در ادامه با بيان اينكه هر هزينه اى براى اموزش 5 برابر توليد ارزش افزوده مى كند، اظهار كرد: خارج ماندن يك چهارم جمعيت كودكان از چرخه تحصيل در كودكى بيرون ماندن آنها را از چرخه توانمندسازى و توليد در بزرگسالى سبب ميشود و بر اقتصاد كلان كشور اثر ميگذارد.
اين فعال حقوق كودك افزود: ضمن اينكه كودكان تنها سازندگان امروز نيستند بايد در كودكى هم كودكى كنند و محروميت آنها از تحصيل از بين رفتن كودكى و وارد شدن زود هنگام آنها را به بزرگسالى را موجب ميشود.
يزدانى در ادامه عنوان كرد: اينها همه در حالى است كه اين كودكان تريبون ندارند، نقش سياسى اجتماعى و حق راى ندارند و نه اين دليل در برنامه ريزيها از آنها غافل ميشوند و بايد دغدغه مندان حوزه اجتماعى به اين موضوع دامن زده و آگاهى رسانى كنند.
اين فعال حقوق كودك د ر بخش پايانى گفت و گويش با ايسنا با اشاره به فوت سه كودك در اجراى اخير خاله شادونه در خرمدره گفت: اين امر به خاطر نبود برنامههاى شاد و نگاه منفعت طلبانه به كودكان رخ داد و لازم است مسوولان از جمله وزارت ارشاد، شهرداريها و غيره نظارت جدى و مسئوليت پذيرترى در اين زمينه اعمال كنند و پاسخگو باشند.
فرشيد يزدانى با بيان اينكه بر اساس آمارهاى حاصل از آخرين سرشمارى رسمى كشور بيش از 3،5 ميليون كودك خارج از چرخه تحصيل قرار دارند،اظهار كرد: اين رقم با توجه به منابع موجود كشور رقم بسيار نامطلوبى است.
وى افزود: خارج ماندن اين كودكان از چرخه تحصيل در كودكى استمرار فقر آنها در بزرگسالى را موجب ميشود.
اين فعال حقوق كودك در ادامه با اشاره به تبعات اجتماعى محروميت كودكان از تحصيل عنوان كرد: بالا رفتن نرخ بيكارى و گسترش آسيبهاى اجتماعى از جمله تبعات اجتماعى محروميت كودكان از كار است.
يزدانى در ادامه با اشاره به جنبههاى اقتصادى محروميت كودكان از تحصيل گفت: استمرار نابرابريها و كاهش فرصتهاى اشتغال برابر از تبعات خارج ماندن كودكان از چرخه تحصيل است.
وى در ادامه با بيان اينكه هر هزينه اى براى اموزش 5 برابر توليد ارزش افزوده مى كند، اظهار كرد: خارج ماندن يك چهارم جمعيت كودكان از چرخه تحصيل در كودكى بيرون ماندن آنها را از چرخه توانمندسازى و توليد در بزرگسالى سبب ميشود و بر اقتصاد كلان كشور اثر ميگذارد.
اين فعال حقوق كودك افزود: ضمن اينكه كودكان تنها سازندگان امروز نيستند بايد در كودكى هم كودكى كنند و محروميت آنها از تحصيل از بين رفتن كودكى و وارد شدن زود هنگام آنها را به بزرگسالى را موجب ميشود.
يزدانى در ادامه عنوان كرد: اينها همه در حالى است كه اين كودكان تريبون ندارند، نقش سياسى اجتماعى و حق راى ندارند و نه اين دليل در برنامه ريزيها از آنها غافل ميشوند و بايد دغدغه مندان حوزه اجتماعى به اين موضوع دامن زده و آگاهى رسانى كنند.
اين فعال حقوق كودك د ر بخش پايانى گفت و گويش با ايسنا با اشاره به فوت سه كودك در اجراى اخير خاله شادونه در خرمدره گفت: اين امر به خاطر نبود برنامههاى شاد و نگاه منفعت طلبانه به كودكان رخ داد و لازم است مسوولان از جمله وزارت ارشاد، شهرداريها و غيره نظارت جدى و مسئوليت پذيرترى در اين زمينه اعمال كنند و پاسخگو باشند.
آخرین خبر در رابطه با شاهرخ زمانی
آخرین خبر در رابطه با شاهرخ زمانی این است که مسئولین زندان متوجه شده اند که تعدادی از زندانیان تصمیم به اعتراض و اعتصاب غذا نسبت به وضعیت ناهنجار نظافتی و غذایی زندان گرفته اند ،برای جلوگیری از اعتراض زندانیان شاهرخ زمانی و تعدادی از زندانیان را از تسهیلات عمومی زندان محروم کرده اند. همچنین شایعه است که شاهرخ زمانی را نیز به انفرادی فرستاده اند .
پیش به سوی اتحاد بیشر برای فشار بیشتر
پیش به سوی مبارزات متحدانه و گسترده با شعار:
کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد
کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
ناسیونال اسلامیسم احمدی نژاد و نبش قبر« کورش »
ناصر پایدار
مهندسی افکار توده های کارگر جزء اساسی ساز و کار حاکمیت بورژوازی
یا اپوزیسون نمائی احزاب و بخش های مختلف این طبقه است. رابطه خرید و فروش
نیروی کار یا پویه استثمار و ارزش افزائی سرمایه خود باتلاق واقعی کشت، زاد
و ولد، پرورش و تبخیر ملاط و مصالح این مهندسی ها است. یک کار مهم
بورژوازی آن است که این مصالح را هر روز به شیوه نوینی معماری و بر سر شعور
و شناخت و اندیشه استثمارشوندگان کارگر خراب کند. ارتجاع بورژوازی از حاکم
تا اپوزیسون، پیرو هر مکتب و مسلک در این گذر و برای حصول این مقصود از
همه چیز بهره می گیرد. مذهب، ناسیونالیسم، دموکراسی، قانون، مدنیت و هر چه
بتواند نقش سلاحی برای فریب و ابزاری برای باژگونه نمائی واقعیت ها را بازی
نماید. اینکه کدامیک دستور کار کدام بخش بورژوازی قرار گیرد پرسشی است که
پاسخ معین آن را شرائط روز، اوضاع سیاسی و چگونگی آرایش قوای طبقات اساسی
جوامع تعیین می کند. در هر کجا که فرایند بقای سرمایه به تشدید بی مهار
فشار استثمار طبقه کارگر و دیکتاتوری هر چه هارتر گره خورده است، مذهب و
ناسیونالیسم بیشترین فضای زرادخانه های فریب بورژوازی را پر می سازند.
دموکراسی، قانون، مدنیت و مانند اینها خاص شرائط یا دوره هائی است که نظام
بردگی مزدی هم مجبور به پس نشینی در مقابل موج پیکار توده های کارگر است و
هم به یمن سهم بی کران خود در استثمار طبقه کارگر جهانی بضاعت لازم این عقب
نشینی را داراست. در سرمایه داری ایران کاربرد هر دو بختک دین و
ناسیونالیسم در کنار ماشین قهر و سرکوب سرمایه سه ضلع مثلث تضمین حاکمیت
بورژوازی را تشکیل می داده است. در همان حال که اپوزیسونهای رنگارنگ این
طبقه نیز به اندازه کافی از هر دو سلاح مذهب و ملیت بیشترین بهره ها را
نصیب خویش نموده اند. وارونه بافی است اگر آنچه را سرمایه و طبقه سرمایه
دار با هدف تار و مار جنبش کارگری به کار گرفته است به حساب خود کارگران و
فرودستان بگذاریم!! بهره گیری بورژوازی، خواه حاکم و خواه اپوزیسون، از
ناسیونالیسم و مذهب را نباید به حساب مذهبی بودن و تمایلات میهن پرستانه
استثمارشوندگان رجوع داد. در جنبش موسوم به « مشروطه» توده کارگر و دهقان
نبودند که آوای عشق میهن و فریاد وااسلاما سر دادند، ارتجاع دینی بورژوازی و
ناسیونالیسم فریبکار همین طبقه بود که این رجزها را ساز می کرد. کارگران و
دهقانان فشار استثمار و بیحقوقی خود را فریاد می زدند، پان اسلامیسم
بورژوازی بود که این عصیانها را به تأسیس « عدلیه» و نظارت مفتیان شرع بر
دارالعدل سرمایه تفسیر می نمود. صدای ناله میهن، میهن نیز نه از نای بردگان
مزدی یا زحمتکشان دهقان که بر زبان دهخداها وصور اسرافیل ها جاری می شد.
طبقه سرمایه دار ایران در تمامیت خود از کارخانه دار تا دانشگاهی، زمین دار
تا اهل قلم، بازاری تا دولتمرد، با پنجه پر از خون، صلیب ترفند شرع به دست
و مار فریب ناسیونالیسم در آستین، از دامن تاریخ به دنیا آمد. این طبقه در
همه جای جهان چنین بوده است اما در ایران تفاوت های آشکاری نیز با برخی
اقارب خود در بعضی جاهای دیگر داشته است. سلاح جهل شریعت خود را به جای
آنکه لعاب سفید رنسانس پوشاند حتی در بهترین و « مدرن» ترین حالت از عمق
کهنه ترین رسوبات عصر برده داری استخراج می کرد. مذهب در هر شکل آن افیون
توده ها و ساز و برگ فریب طبقات استثمارگر برای مسخ فکری استثمارشوندگان
است اما بورژوازی ایران در به کارگیری این سلاح به این بسنده نکرده است، آن
را حربه قتل عام هر مخالف و ابزار قصاص و دیه و سنگسار و صدها سبعیت دیگر
ساخته است. چنین تفاوتی در مورد وسعت کاربرد ناسیونالیسم نیز برای او مصداق
دارد. ناسیونالیسم کارافزار شریرانه ترین شکل شستشوی مغزی انسانها و بستن
چشمان توده های کارگر بر استثمار و ستمکشی خویش است، اما بورژوازی ایران آن
را فقط در این حدود به کار نگرفته است. تاریخ سرمایه داری ایران تاریخ
گلوله باران هر جنب و جوش اعتراضی کارگران یا هر فعال کارگری به جرم «
اقدام علیه امنیت ملی»!! و « برقراری ارتباط با بیگانگان» است. از این که
بگذریم به جای آویختن به جامعه مدنی، دموکراسی، قانون یا ترفند « منافع
مشترک همگان»!! همواره راهی نبش قبر استخوان های پوسیده شاهان و فتوحات
بربرمنشانه آباء و اجدادی بوده است. بورژوازی ایران در هر موقعیت و هر لایه
یا رویکرد خود تاریخاً چنین بوده است. شاخص ها و مختصاتی که پویه بازتولید
سرمایه اجتماعی و مکان سرمایه داری ایران در تقسیم کار جهانی سرمایه آن ها
را ذاتی و قهری این طبقه ساخته است. رژیم شاه تا سال سقوط خود تکیه گاه
قدرت هارترین شکل ارتجاع اسلامی بود. رژیمی که برای خواندن قصه « ماهی سیاه
کوچولو» در یک چشم به هم زدن صدها نفر را روانه سیاهچال می کرد، سرتاسر
جامعه را در طول سالیان دراز میدان پیش ریز حاصل استثمار میلیونها کارگر
برای رونق بازار ترهات حوزه های علمیه، آستان قدس ها، میلیونها مسجد،
حسینیه، تکیه و امامزاده مجعول می ساخت. شاید گفته شود که اختصاص این حجم
عظیم محصول کار طبقه کارگر به چرخش امور مؤسسات مذکور، کار رژیم شاه نبوده
است!! این حرف بسیار نادرست است. هزینه سرسام آور این نهادها و شبکه های
اختاپوسی را بورژوازی از اضافه ارزش های حاصل استثمار کارگران می پرداخت و
دولت سرمایه بود که همه مجاری قانونی، حقوقی، فرهنگی و اجتماعی را برای
انتقال این اضافه ارزش های غول آسا باز می نهاد. رژیم به این بسنده نمی
نمود. کتاب های درسی مدارس از خرافه ها و آموزشهای مسموم مذهبی موج می زد،
تکریم، تعظیم و بوسه زدن بر آستان مراجع مذهبی توسط درباریان و شخص شاه
گوشه دیگری از تلاش برای بازسازی مداوم بنای قدرت مذهب در جامعه بود. همه
اینها اما فقط یک رویه برنامه ریزیهای رژیم برای تحکیم نقش مذهب و استفاده
از آن برای بقای سرمایه داری را تشکیل می داد. رویه بارزتر و مهم ترش بذل
مساعی برای تقویت موقعیت روحانیت به عنوان یک اپوزیسون ارتجاعی بورژوازی در
قعر جهنم گند و خون سرمایه داری بود. اپوزیسون درنده ای که بتواند خود را
بدیل کمونیسم و جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر کند. آلترناتیوی در مقابل
کمونیسم باشد. بر مسیر موج نیرومند جهتگیری توده های کارگر و فرودست به سوی
کمونیسم شبیخون زند، بر این مسیر سد بندد. این موج را اولاً از تعرض به
پایه های قدرت سرمایه باز دارد و ثانیاً آن را در لجنزار شیادیها، ساز و
برگ قدرت دین کنند. رژیم شاه برای حصول این هدف در تمامی دوره حاکمیت سیاه
خود به ویژه در سال های بعد از کودتای 28 مرداد، از یک سوی عناصر سرشناس
محافل دینی بورژوازی را ظاهراً به جرم مخالفت با نظام برای چند صباحی
دستگیر یا تبعید می نمود و از سوی دیگر همه زمینه های لازم برای گسترش نفوذ
آنها در میان توده های کارگر و فرودست را فراهم می ساخت. در روزهائی که
اگر کارگری در پچ پچ روزانه با رفیق همزنجیرش در پشت چرخ کار و استثمار
سرمایه کلمه شاه را بدون القاب و عناوین بر زبان می راند توسط ساواک احضار
می شد، هر عوامفریب روحانی مزدور سرمایه حق داشت بر سر این و آن دکه وعظ،
کالای دروغین « رژیم ستیزی » بفروشد. « بازرگان » ها، « شریعتی » ها، و
جماعت عریض و طویل ملی - مذهبی ها نیز در بازسازی بورژوائی و کمونیسم
ستیزانه مسموم ترین خرافه های اسلامی و تبدیل آنها به خوراک فکری میلیون ها
انسان خفقان زده لهیده از دیکتاتوری و مهجور از حداقل شناخت طبقاتی ضد
سرمایه داری، نه فقط با محدودیتی مواجه نبودند که به اندازه کافی حسینیه و
انجمن و جمعیت و کانون و تریبون های دیگر در اختیار داشتند. رژیم شاه برای
حفظ و استحکام اپوزیسون دینی بورژوازی به همه این ترفندها دست زد و همه این
کارها را انجام داد تا طوفان اعتراضات و خشم و قهر استثمارشوندگان به جای
پویه کمونیستی و ضد کار مزدی بر ساحل مرداب متعفن اپوزیسون نمائی اینان
لنگر اندازد. نباید انکار کرد که این سیاست ها با موفقیت های چشمگیری نیز
همراه بود. اگر جنبش انقلابی سال 57 توده های کارگر و فرودست به جای آنکه
قدرت کارگری زاید، فاشیسم دینی بورژوازی زائید یک دلیل آن را در همین جا
باید دید. جناح مسلط روز بورژوازی همه کارها را برای بقای بردگی مزدی و
ماندگاری حاکمیت خود انجام داد، اما وقتی که شیرازه اقتصاد سرمایه داری زیر
مهمیز کوبنده بحران از هم پاشید، وقتی سفینه قدرت سیاسی روز سرمایه در کام
موج اعتراض توده های عاصی غرق شد، چاره ای سوای رفتن نداشت. در چنین وضعی
همه شرائط برای ولادت دوقلوی انقلاب و ضد انقلاب فاشیستی فراهم بود و قابلۀ
چیره دست سرمایه با سقط اولی، مولود شوم قتل عام سالار دوم را متولد ساخت.
رژیم شاه برای صیقل دادن تیغ زهرآگین ناسیونالیسم و رونق بازار فروش آن در
جامعه نیز نوع این برنامه ریزی ها و دسیسه چینی ها را به اندازه کافی و در
سطحی گسترده، جامه عمل پوشاند. تاریخنویسی تحجربار اولترا شووینیستی، بت
سازی بشرستیزانه از تک تک شاهان سفاک تاریخ کشور و تزریق سموم مرگبار شخصیت
پرستی ناسیونالیستی در مغز کودکان و جوانان، انباشتن متون آموزشی مدارس از
خرافه های وطن سالاری، اختصاص هزینه های کلان برای ترویج اسطوره بافی های
نژادی و ملی، رواج میترائیسم و زردشتی گری، تبلیغ قوم پرستی آریائی، اشاعه
افتخارات راسیستی حلق آویزی به گذشته های دور و تمدن کهنه قومی یا صدها کار
همانند دیگر، این بخش کارنامه رژیم را پر می کرد.
در رابطه با دولت اسلامی بورژوازی تا جائی که به رخت و چوب اختاپوسی دینی و هولوکاست آفرینی های ایدئولوژیک اسلامی آن بر می گردد نیاز به گفتن هیچ کلامی نیست. این دولت خود مظهر تمامیت تشخص قهرآلود و سبعانه دینی سرمایه است و بازپردازی مذهبی تمامی اشکال بربریت و توحش طبقات استثمارگر تاریخ برای تشدید فشار استثمار نیروی کار توسط سرمایه و دفاع از کیان قدرت سرمایه داری جزء لایتجزای هستی آن است. نکته مهم این است که همین رژیم با همین آرایش موحش دینی، در حوزه بهره گیری از سلاح ناسیونالیسم نیز تا چشم کار می کند ید طولا داشته است. رژیمی که در روزهای نخست ظهورش برای طرد رقبای طبقاتی از سفینه قدرت سیاسی و یکدست کردن حاکمیت، بر سر هر شبحی چماق تکفیر ملی گرائی می کوبید در طول جنگ ارتجاعی با رژیم صدام عربده وطن پرستی و ملیتش گوش فلک را کر کرد. همان بختک اسلامی سرمایه که خلخالی هایش بیل به دست هر نشانه تاریخ پیشین را شخم می زدند و می کندند، کمی این سوتر با احساس خطر زلزله در پایه های اقتدار خود بر زبان خاتمی هایش، مراجع فقهی و حتی ولی فقیه هایش سرود افتخار « تمدن ملی» چند هزار ساله جاری شد!! اختاپوس وحشتی که کمونیست های انترناسیونالیست را به اتهام تلاش برای احیای شاهنشاهی روانه میدان تیر می کرد!! به گاه مشاهده زنگ خوردگی کامل شمشیر قتل عام مذهب و خطر طوفان قهر توده های عاصی، دست به کار حفاری میراث فخر شاهان و فروش امتعه حرمت ملی در چهارسوق مسخ سازی افکار انسان ها شد.
بورژوازی، حاکم یا اپوزیسون، برای حفظ حاکمیت یا عروج به پلکان قدرت، هیچ گزینه ای را در هیچ شرائطی از دست نمی دهد و از هر ساز و کار و سلاحی حداکثر بهره را بر می گیرد. فقط حاکمان دیروز یا امروز بورژوازی نیستند که در کاربرد مذهب و ناسیونالیسم و دموکراسی جوئی و مانند این ها برای تحمیق افکار استثمارشوندگان، تحکیم پایه های حکومت یا تسویه حساب با رقبای حکومتی از همدیگر سبقت می گیرند، اپوزیسونها حتی اپوزیسونهای چپ، مسلح و سرنگونی طلب این طبقه نیز همین کار را می کنند. قربانی ساختن توده های وسیع طبقه کارگر بین المللی کلاً و از جمله ایران در پای معبد امپریالیسم ستیزی خلقی، خودمختاری طلبی و حق تعیین سرنوشت ناسیونالیستی یا اشکال دیگر شعبده بازی های ناسیونالیستی نیز به هر حال همنهاد و همگن همین کارهائی است که دولت های سرمایه در این گذر انجام می دهند. طبقه کارگر جهانی تاریخاً غرامت مهندسی افکار توده های خود توسط سرمایه و دستگاههای فریب سرمایه داری از جمله فریبکاریهای دینی و ناسیونالیستی بورژوازی را با سنگین ترین بهای ممکن پرداخت کرده است. فاجعه ای که تا نظام بردگی مزدی باقی است تاخت و تاز آن در دنیای زندگی، کار، آموزش، فکر و مبارزه کارگران هم جریان خواهد داشت. توده های کارگر ایران همین لحظه حاضر نیز به بدترین شکلی در معرض این تهاجمات ترفندبار قرار دارند. به موازات ورشکستگی هر چه عمیق تر رژیم اسلامی سرمایه داری، باندهای مختلف بورژوازی از مافیای احمدی نژاد و سایر اصولگرایان حکومتی گرفته تا کرکسان مهجور و شیفته سرنشینی ماشین دولتی، تا حمام خون سالاران دیروزی و اصلاح طلب نمایان امروزی تا جمهوری خواهان و مشروطه چیان و سلطنت طلبان، همه و همه راه سواری خویش بر موج نارضائی و عصیان و خشم توده های استثمار شونده عاصی را در بستن دخیل به بارگاه جهل ناسیونالیسم هموار دیده اند. همه از سرنوشت میهن و مام وطن و تقدس سرزمین آباء و اجدادی می گویند. همگی در روز روشن چنین وانمود می کنند که گویا کل بحث ها بر سر سرنوشت ملی است!! گویا این گوشه دنیا متشکل از دو طبقه متخاصم کارگر و سرمایه دار نیست!! گویاجنگ واقعی روز جنگ میان همین دو طبقه اساسی نیست!! گویا همه ساکنان جهنم استثمار و گند و خون سرمایه، اعضای یک پیکره واحد هم سرنوشتند!! انگار نه انگار که 50 میلیون نفوس توده های کارگر این دوزخ هر چه می کشند از دست سرمایه و طبقه سرمایه دار می کشند. سرمایه و طبقه سرمایه داری که دوختن پوشش داخلی و خارجی بر اندامش، دوختن شریرانه چشم بصیرت طبقاتی توده های کارگر بر روی ریشه واقعی استثمار خویش است. این جماعت با پرروئی تمام و سرمست از تاریخ پرموفقیت فریبکاری های خود، بر سر هر کوی و برزنی بساط وطن وطن پهن می کند، گوئی نه اینکه، این وطن سرزمین استثمار مرگبار دهها میلیون برده مزدی توسط سرمایه و سرمایه داران و دولت های اسلامی و شاهنشاهی آریائی تبار ایرانی است. انگار نه انگار که سلول سلول 50 میلیون کودک و جوان و پیر و زن و مرد کارگر این نقطه دنیا شمع آجین استثمار و گرسنگی و فقر و ستمکشی و بربریت سرمایه و طبقه سرمایه دار ایرانی و شرکای صمیمی جهانی آنهاست. این جماعت برای مسخ، فریب و تحمیق توده های کارگر و غلتیدن بختک وار بر موج نارضائی آنها به هر مستمسکی و در شرائط فعلی بیش از هر چیز به دار ناسیونالیسم چنگ می اندازند. بورژوازی همیشه با علم و کتل « میهن» به سربازگیری بردگان مزدی و بسیج قدرت آنها علیه جنبش خودشان پرداخته است اما در شرائط فعلی بیش از هر زمان دیگری نیازمند این کار است. همه سلاح ها به اندازه کافی زنگ خورده است و در زرادخانه ساز و کارهای فرسوده فریب کاپیتالیستی، ناسیونالیسم سلاحی است که در هر حال بورژوازی بر روی آن حساب باز می کند. ابعاد این محاسبه یا باور به کارسازی این سلاح، باز هم افزون تر می گردد وقتی که توده های اسیر توهم زیر فشار موج نفرت از مذهب به هر امامزاده جهل دیگری پناه می جویند. در چنین وضعی است که تریبون های مختلف سرمایه هر نماد نیرنگ ناسیونالیستی را در شیپور می کنند، هر جنازه هر جنگ افروز حمام خون سالار را از قبر نبش می کنند، بر استخوان های پوسیده وی تعویذ « حقوق بشر» می بندند تا آن را فاشیسموی جمع آوری قوا نمایند. کار به جائی رسیده است که تیم احمدی نژاد نیز نومید از معجزه مسجد جمکران و چاه سامرا راهی مقبره شاه هخامنشی و آرامگاه فردوسی شده اند. اینان هم با مشاهده طوفان نارضائی توده های عاصی از یک سوی و در رقابت با حریفان حاکم بساط نذر و نیاز در پای مقبره « کورش» پهن کرده اند. روزگاری شاه عربده « کورش بخواب ما بیداریم» سر داد، چند صباحی بعد با جاری شدن سیل قهر کارگران، برایش ساختند که حرفش را تغییر داده است و این بار ناله کرده است که « کورش بیدار شو، غرق منجلابیم ». بورژوازی هر چه ورشکسته تر، ساز و برگ ترفندش مضحک تر. تیم احمدی نژاد در چنین وضعی است. ضربات کوبنده بحران اقتصادی سرمایه داری هر روز سخت تر از روز پیش شیرازه بازتولید سرمایه اجتماعی ایران را از هم می پاشد. فشار خرد کننده تحریم های اقتصادی دولت های رقیب این وضع را وخیم تر می کند. انزوای سیاسی بین المللی راههای چالش حتی المقدور این اوضاع را سد می سازد. خطر طوفان اعتراضات کارگری دورنمای ثبات همین سطح از چرخش حیات سرمایه داری و بقای دولت اسلامی را هم تیره تر می گرداند. در کنار همه این ها موج حمله رقبای حکومتی، نه فقط آرام نمی گیرد که هر روز سهمگین تر می شود. معضل موحش دیگر اینکه همه سلاح ها برای فریب توده های عاصی نیز به اندازه کافی زنگ خورده است. معنای این عبارت آخر مسلماً آن نیست که سطح آگاهی یا شعور و شناخت ضد سرمایه داری طبقه کارگر به اوج رفته است. بدبختانه چنین نشده است. به یمن تاخت و تاز نفس گیر دیکتاتوری سرمایه و فشار رفرمیسم راست و چپ چنین حادثه ای روی نداده است، اما از کارافتادگی سلاح نیرنگ بورژوازی الزاماً در گرو سطح بالای آگاهی توده های کارگر نیست. تجربه روزمره زندگی و سیر مشاجرات روز اجتماعی و طبقاتی برای این کار کفاف می دهد.
احمدی نژاد زیر فشار همه معضلات بالا، برای بقای تیم خود در ساختار قدرت سیاسی سرمایه و صیانت سهم باند خود در مالکیت سرمایه ها و کوه اضافه ارزشها به هر ویرانه ای دخیل می بندد. او از شکار توهم توده های عاصی کارگر و فرودست مأیوس است، تلاش می کند تا محافل فروپاشیده و سرگردان هر چه بیشتری از بورژوازی، سلطنت طلبان، دوم خردادی ها و نوع اینها را به دار و دسته خویش وصله پینه نماید و پشتوانه قدرت خود سازد. در همین راستاست که
به کورش می آویزد. مانیفست « عدل علی » را با « منشور کورش» داد و ستد می کند. بلوای حقوق بشر کورش را ساز و کار گردآوری قوا می سازد. گویا که موجودی به نام کورش با سایر شاهان جنگ افروز، جانی، سفاک و تبهکار این کشور تفاوت داشته است!! گوئی که آنچه کورش کرده است از سنخ بشرکشی ها و هولوکاست راه اندازی های سایر سلاطین دژخیم نبوده است. اینکه وجود شخصی به نام کورش واقعیت است یا افسانه موضوع قابل بحثی است. اما با فرض واقعی بودن وجودش گزارش کوتاه زندگی او آشنای ذهن همگان است. امپراطوری برده دار هخامنشی را تشکیل داده است. سی سال تمام امپراطور یکه تاز و سفاک این برده داری بوده است. تسخیر عظیم ترین بخش دنیا را دستور کار خود داشته است. برای این کار 30 سال را در لشکرکشی و جنگ افروزی گذرانده است. در هر جنگ، وسیع ترین کشتارها را راه انداخته است و پرخروش ترین سیلابهای خون را جاری ساخته است. هر کجا را فتح کرده است، ساکنان مغلوبش را بردگان جنگی خویش نموده است. امپراطوری های « لیدی» و « آسیای صغیر» را با همین جنگ افروزیها به تصرف خود در آورده است. به بابل و مصر وحشیانه هجوم برده است و برای تصرف این کشور جوی خون جاری کرده است و بالاخره: « هنگامی که از گشودن همه سرزمین های خاور آسوده شد در صدد برآمد که ماد و پارس را از هجوم بدویانی که در آسیای میانه منزل داشتند خلاص کند و چنان به نظر می رسد که در این حمله های خود تا کنار نهر سیحون در شمال و هندوستان در خاور پیش رفته باشد. در همین گیر و دارها و در آن زمان که به منتهای بزرگی خود رسیده بود، در جنگ با قبائل ماساگت که از قبائل گمنام ساکن در ساحل جنوبی دریای خزر بودند کشته شد. کورش نیز مانند اسکندر امپراطوری بزرگی را به چنگ آورد ولی پیش از اینکه فرصت سازمان دادن به آن را پیدا کند، اجل آن امپراطوری را از چنگش بیرون آورد. نقص مهمی که بر خلق و خوی کورش لکه بزرگی باقی گذاشته است آن بود که گاهی بی حساب قساوت و بی رحمی داشته است. این بی رحمی به پسر نیمه دیوانه او کمبوجیه به ارث رسید » ( تاریخ تمدن ویل دورانت، بخش مشرق زمین گهواره تمدن) الگوی ناسیونالیستی حقوق بشر، مدنیت، قانون و عدل بورژوازی ایران که قرار است مرکب راهوار خروج مافیای احمدی نژاد از مهلکه بحران ها گردد، چنین موجودی بوده است. نماد عالی کشتار و درندگی که از روز جلوس بر تخت امپراطوری برده دار هخامنشی تا روز مرگ خویش شرق تا غرب دنیا را در شعله های جنگ سوزانده است. بشریت عصر خود را دقیقه ای از وحشت تهاجم و حمام خون آسوده نگذاشته است. حق، قانون و مدنیت سرمایه در متعالی ترین شکل ممکن خود، حتی در شرائطی که همه آثار پس نشینی در مقابل موج پیکار طبقه کارگر را با خود دارد باز هم پاسدار موحش ترین فشار استثمار بردگان مزدی و میثاق سلب هر نوع آزادی و حقوق اولیه معیشتی و اجتماعی توده های کارگر است. وقتی که بورژوازی ملاک حق و مدنیت خود را از قبرستان کهنه عصر بردگی نبش می کند، معنایش فقط یک چیز است. اینکه بقای سرمایه داری و ادامه حاکمیت طبقه سرمایه دار بدون قتل عام مطلق هر نوع فشار مبارزه و مقاومت طبقاتی استثمارشوندگان کارگر، بدون استخراج تمامی سلاح های توحش کهنه ترین اعصار تاریخی و بدون به کارگیری کورش وار همه این سلاح ها علیه بشریت، حتی برای لحظه ای ممکن نیست. بورژوازی ایران تاریخاً تمامی ساز و برگ های فریب دینی و ناسیونالیستی را برای بقای خود به کار گرفته است اما سکانداران سفینه قدرت و حاکمیت سرمایه در اینجا بسیار خوب و بیش از هر کسی می فهمند که آنچه سرمایه داری را تا امروز حفظ کرده است نه توهمات مذهبی توده های کارگر و زحمتکش و نه باورهای متحجر ناسیونالیستی آن ها که چیزهای دیگری بوده است. سرمایه به یمن دیکتاتوری هار باقی مانده است اما رفرمیسم راست و چپ نیز همواره عصای دست وی بوده است.
ناصر پایدار
مه 2012
در رابطه با دولت اسلامی بورژوازی تا جائی که به رخت و چوب اختاپوسی دینی و هولوکاست آفرینی های ایدئولوژیک اسلامی آن بر می گردد نیاز به گفتن هیچ کلامی نیست. این دولت خود مظهر تمامیت تشخص قهرآلود و سبعانه دینی سرمایه است و بازپردازی مذهبی تمامی اشکال بربریت و توحش طبقات استثمارگر تاریخ برای تشدید فشار استثمار نیروی کار توسط سرمایه و دفاع از کیان قدرت سرمایه داری جزء لایتجزای هستی آن است. نکته مهم این است که همین رژیم با همین آرایش موحش دینی، در حوزه بهره گیری از سلاح ناسیونالیسم نیز تا چشم کار می کند ید طولا داشته است. رژیمی که در روزهای نخست ظهورش برای طرد رقبای طبقاتی از سفینه قدرت سیاسی و یکدست کردن حاکمیت، بر سر هر شبحی چماق تکفیر ملی گرائی می کوبید در طول جنگ ارتجاعی با رژیم صدام عربده وطن پرستی و ملیتش گوش فلک را کر کرد. همان بختک اسلامی سرمایه که خلخالی هایش بیل به دست هر نشانه تاریخ پیشین را شخم می زدند و می کندند، کمی این سوتر با احساس خطر زلزله در پایه های اقتدار خود بر زبان خاتمی هایش، مراجع فقهی و حتی ولی فقیه هایش سرود افتخار « تمدن ملی» چند هزار ساله جاری شد!! اختاپوس وحشتی که کمونیست های انترناسیونالیست را به اتهام تلاش برای احیای شاهنشاهی روانه میدان تیر می کرد!! به گاه مشاهده زنگ خوردگی کامل شمشیر قتل عام مذهب و خطر طوفان قهر توده های عاصی، دست به کار حفاری میراث فخر شاهان و فروش امتعه حرمت ملی در چهارسوق مسخ سازی افکار انسان ها شد.
بورژوازی، حاکم یا اپوزیسون، برای حفظ حاکمیت یا عروج به پلکان قدرت، هیچ گزینه ای را در هیچ شرائطی از دست نمی دهد و از هر ساز و کار و سلاحی حداکثر بهره را بر می گیرد. فقط حاکمان دیروز یا امروز بورژوازی نیستند که در کاربرد مذهب و ناسیونالیسم و دموکراسی جوئی و مانند این ها برای تحمیق افکار استثمارشوندگان، تحکیم پایه های حکومت یا تسویه حساب با رقبای حکومتی از همدیگر سبقت می گیرند، اپوزیسونها حتی اپوزیسونهای چپ، مسلح و سرنگونی طلب این طبقه نیز همین کار را می کنند. قربانی ساختن توده های وسیع طبقه کارگر بین المللی کلاً و از جمله ایران در پای معبد امپریالیسم ستیزی خلقی، خودمختاری طلبی و حق تعیین سرنوشت ناسیونالیستی یا اشکال دیگر شعبده بازی های ناسیونالیستی نیز به هر حال همنهاد و همگن همین کارهائی است که دولت های سرمایه در این گذر انجام می دهند. طبقه کارگر جهانی تاریخاً غرامت مهندسی افکار توده های خود توسط سرمایه و دستگاههای فریب سرمایه داری از جمله فریبکاریهای دینی و ناسیونالیستی بورژوازی را با سنگین ترین بهای ممکن پرداخت کرده است. فاجعه ای که تا نظام بردگی مزدی باقی است تاخت و تاز آن در دنیای زندگی، کار، آموزش، فکر و مبارزه کارگران هم جریان خواهد داشت. توده های کارگر ایران همین لحظه حاضر نیز به بدترین شکلی در معرض این تهاجمات ترفندبار قرار دارند. به موازات ورشکستگی هر چه عمیق تر رژیم اسلامی سرمایه داری، باندهای مختلف بورژوازی از مافیای احمدی نژاد و سایر اصولگرایان حکومتی گرفته تا کرکسان مهجور و شیفته سرنشینی ماشین دولتی، تا حمام خون سالاران دیروزی و اصلاح طلب نمایان امروزی تا جمهوری خواهان و مشروطه چیان و سلطنت طلبان، همه و همه راه سواری خویش بر موج نارضائی و عصیان و خشم توده های استثمار شونده عاصی را در بستن دخیل به بارگاه جهل ناسیونالیسم هموار دیده اند. همه از سرنوشت میهن و مام وطن و تقدس سرزمین آباء و اجدادی می گویند. همگی در روز روشن چنین وانمود می کنند که گویا کل بحث ها بر سر سرنوشت ملی است!! گویا این گوشه دنیا متشکل از دو طبقه متخاصم کارگر و سرمایه دار نیست!! گویاجنگ واقعی روز جنگ میان همین دو طبقه اساسی نیست!! گویا همه ساکنان جهنم استثمار و گند و خون سرمایه، اعضای یک پیکره واحد هم سرنوشتند!! انگار نه انگار که 50 میلیون نفوس توده های کارگر این دوزخ هر چه می کشند از دست سرمایه و طبقه سرمایه دار می کشند. سرمایه و طبقه سرمایه داری که دوختن پوشش داخلی و خارجی بر اندامش، دوختن شریرانه چشم بصیرت طبقاتی توده های کارگر بر روی ریشه واقعی استثمار خویش است. این جماعت با پرروئی تمام و سرمست از تاریخ پرموفقیت فریبکاری های خود، بر سر هر کوی و برزنی بساط وطن وطن پهن می کند، گوئی نه اینکه، این وطن سرزمین استثمار مرگبار دهها میلیون برده مزدی توسط سرمایه و سرمایه داران و دولت های اسلامی و شاهنشاهی آریائی تبار ایرانی است. انگار نه انگار که سلول سلول 50 میلیون کودک و جوان و پیر و زن و مرد کارگر این نقطه دنیا شمع آجین استثمار و گرسنگی و فقر و ستمکشی و بربریت سرمایه و طبقه سرمایه دار ایرانی و شرکای صمیمی جهانی آنهاست. این جماعت برای مسخ، فریب و تحمیق توده های کارگر و غلتیدن بختک وار بر موج نارضائی آنها به هر مستمسکی و در شرائط فعلی بیش از هر چیز به دار ناسیونالیسم چنگ می اندازند. بورژوازی همیشه با علم و کتل « میهن» به سربازگیری بردگان مزدی و بسیج قدرت آنها علیه جنبش خودشان پرداخته است اما در شرائط فعلی بیش از هر زمان دیگری نیازمند این کار است. همه سلاح ها به اندازه کافی زنگ خورده است و در زرادخانه ساز و کارهای فرسوده فریب کاپیتالیستی، ناسیونالیسم سلاحی است که در هر حال بورژوازی بر روی آن حساب باز می کند. ابعاد این محاسبه یا باور به کارسازی این سلاح، باز هم افزون تر می گردد وقتی که توده های اسیر توهم زیر فشار موج نفرت از مذهب به هر امامزاده جهل دیگری پناه می جویند. در چنین وضعی است که تریبون های مختلف سرمایه هر نماد نیرنگ ناسیونالیستی را در شیپور می کنند، هر جنازه هر جنگ افروز حمام خون سالار را از قبر نبش می کنند، بر استخوان های پوسیده وی تعویذ « حقوق بشر» می بندند تا آن را فاشیسموی جمع آوری قوا نمایند. کار به جائی رسیده است که تیم احمدی نژاد نیز نومید از معجزه مسجد جمکران و چاه سامرا راهی مقبره شاه هخامنشی و آرامگاه فردوسی شده اند. اینان هم با مشاهده طوفان نارضائی توده های عاصی از یک سوی و در رقابت با حریفان حاکم بساط نذر و نیاز در پای مقبره « کورش» پهن کرده اند. روزگاری شاه عربده « کورش بخواب ما بیداریم» سر داد، چند صباحی بعد با جاری شدن سیل قهر کارگران، برایش ساختند که حرفش را تغییر داده است و این بار ناله کرده است که « کورش بیدار شو، غرق منجلابیم ». بورژوازی هر چه ورشکسته تر، ساز و برگ ترفندش مضحک تر. تیم احمدی نژاد در چنین وضعی است. ضربات کوبنده بحران اقتصادی سرمایه داری هر روز سخت تر از روز پیش شیرازه بازتولید سرمایه اجتماعی ایران را از هم می پاشد. فشار خرد کننده تحریم های اقتصادی دولت های رقیب این وضع را وخیم تر می کند. انزوای سیاسی بین المللی راههای چالش حتی المقدور این اوضاع را سد می سازد. خطر طوفان اعتراضات کارگری دورنمای ثبات همین سطح از چرخش حیات سرمایه داری و بقای دولت اسلامی را هم تیره تر می گرداند. در کنار همه این ها موج حمله رقبای حکومتی، نه فقط آرام نمی گیرد که هر روز سهمگین تر می شود. معضل موحش دیگر اینکه همه سلاح ها برای فریب توده های عاصی نیز به اندازه کافی زنگ خورده است. معنای این عبارت آخر مسلماً آن نیست که سطح آگاهی یا شعور و شناخت ضد سرمایه داری طبقه کارگر به اوج رفته است. بدبختانه چنین نشده است. به یمن تاخت و تاز نفس گیر دیکتاتوری سرمایه و فشار رفرمیسم راست و چپ چنین حادثه ای روی نداده است، اما از کارافتادگی سلاح نیرنگ بورژوازی الزاماً در گرو سطح بالای آگاهی توده های کارگر نیست. تجربه روزمره زندگی و سیر مشاجرات روز اجتماعی و طبقاتی برای این کار کفاف می دهد.
احمدی نژاد زیر فشار همه معضلات بالا، برای بقای تیم خود در ساختار قدرت سیاسی سرمایه و صیانت سهم باند خود در مالکیت سرمایه ها و کوه اضافه ارزشها به هر ویرانه ای دخیل می بندد. او از شکار توهم توده های عاصی کارگر و فرودست مأیوس است، تلاش می کند تا محافل فروپاشیده و سرگردان هر چه بیشتری از بورژوازی، سلطنت طلبان، دوم خردادی ها و نوع اینها را به دار و دسته خویش وصله پینه نماید و پشتوانه قدرت خود سازد. در همین راستاست که
به کورش می آویزد. مانیفست « عدل علی » را با « منشور کورش» داد و ستد می کند. بلوای حقوق بشر کورش را ساز و کار گردآوری قوا می سازد. گویا که موجودی به نام کورش با سایر شاهان جنگ افروز، جانی، سفاک و تبهکار این کشور تفاوت داشته است!! گوئی که آنچه کورش کرده است از سنخ بشرکشی ها و هولوکاست راه اندازی های سایر سلاطین دژخیم نبوده است. اینکه وجود شخصی به نام کورش واقعیت است یا افسانه موضوع قابل بحثی است. اما با فرض واقعی بودن وجودش گزارش کوتاه زندگی او آشنای ذهن همگان است. امپراطوری برده دار هخامنشی را تشکیل داده است. سی سال تمام امپراطور یکه تاز و سفاک این برده داری بوده است. تسخیر عظیم ترین بخش دنیا را دستور کار خود داشته است. برای این کار 30 سال را در لشکرکشی و جنگ افروزی گذرانده است. در هر جنگ، وسیع ترین کشتارها را راه انداخته است و پرخروش ترین سیلابهای خون را جاری ساخته است. هر کجا را فتح کرده است، ساکنان مغلوبش را بردگان جنگی خویش نموده است. امپراطوری های « لیدی» و « آسیای صغیر» را با همین جنگ افروزیها به تصرف خود در آورده است. به بابل و مصر وحشیانه هجوم برده است و برای تصرف این کشور جوی خون جاری کرده است و بالاخره: « هنگامی که از گشودن همه سرزمین های خاور آسوده شد در صدد برآمد که ماد و پارس را از هجوم بدویانی که در آسیای میانه منزل داشتند خلاص کند و چنان به نظر می رسد که در این حمله های خود تا کنار نهر سیحون در شمال و هندوستان در خاور پیش رفته باشد. در همین گیر و دارها و در آن زمان که به منتهای بزرگی خود رسیده بود، در جنگ با قبائل ماساگت که از قبائل گمنام ساکن در ساحل جنوبی دریای خزر بودند کشته شد. کورش نیز مانند اسکندر امپراطوری بزرگی را به چنگ آورد ولی پیش از اینکه فرصت سازمان دادن به آن را پیدا کند، اجل آن امپراطوری را از چنگش بیرون آورد. نقص مهمی که بر خلق و خوی کورش لکه بزرگی باقی گذاشته است آن بود که گاهی بی حساب قساوت و بی رحمی داشته است. این بی رحمی به پسر نیمه دیوانه او کمبوجیه به ارث رسید » ( تاریخ تمدن ویل دورانت، بخش مشرق زمین گهواره تمدن) الگوی ناسیونالیستی حقوق بشر، مدنیت، قانون و عدل بورژوازی ایران که قرار است مرکب راهوار خروج مافیای احمدی نژاد از مهلکه بحران ها گردد، چنین موجودی بوده است. نماد عالی کشتار و درندگی که از روز جلوس بر تخت امپراطوری برده دار هخامنشی تا روز مرگ خویش شرق تا غرب دنیا را در شعله های جنگ سوزانده است. بشریت عصر خود را دقیقه ای از وحشت تهاجم و حمام خون آسوده نگذاشته است. حق، قانون و مدنیت سرمایه در متعالی ترین شکل ممکن خود، حتی در شرائطی که همه آثار پس نشینی در مقابل موج پیکار طبقه کارگر را با خود دارد باز هم پاسدار موحش ترین فشار استثمار بردگان مزدی و میثاق سلب هر نوع آزادی و حقوق اولیه معیشتی و اجتماعی توده های کارگر است. وقتی که بورژوازی ملاک حق و مدنیت خود را از قبرستان کهنه عصر بردگی نبش می کند، معنایش فقط یک چیز است. اینکه بقای سرمایه داری و ادامه حاکمیت طبقه سرمایه دار بدون قتل عام مطلق هر نوع فشار مبارزه و مقاومت طبقاتی استثمارشوندگان کارگر، بدون استخراج تمامی سلاح های توحش کهنه ترین اعصار تاریخی و بدون به کارگیری کورش وار همه این سلاح ها علیه بشریت، حتی برای لحظه ای ممکن نیست. بورژوازی ایران تاریخاً تمامی ساز و برگ های فریب دینی و ناسیونالیستی را برای بقای خود به کار گرفته است اما سکانداران سفینه قدرت و حاکمیت سرمایه در اینجا بسیار خوب و بیش از هر کسی می فهمند که آنچه سرمایه داری را تا امروز حفظ کرده است نه توهمات مذهبی توده های کارگر و زحمتکش و نه باورهای متحجر ناسیونالیستی آن ها که چیزهای دیگری بوده است. سرمایه به یمن دیکتاتوری هار باقی مانده است اما رفرمیسم راست و چپ نیز همواره عصای دست وی بوده است.
ناصر پایدار
مه 2012
برابری در حقِ ازدواج
♦ رضا انصاری
معاونِ سردبیرِ چراغ آزادی
قبلنوشت
این نوشته چند ماهِ پیش در پیِ مباحثهای در
بابِ همجنسگرایی در حلقهیِ دوستانِ لیبرالام مکتوب شد، اما ناقص ماند.
با سپاس از انتقاداتِ راهگشا و تشویقِ دوستان، اینک آن را اصلاح و کامل
کرده و طیِ هفتهیِ جاری در دو قسمت منتشر میکنم. انتشار قسمتِ اول مصادف
است با ۱۷ می، روزِ جهانیِ مبارزه با همجنسگراهراسی، و سالروزِ خارج شدنِ
همجنسگرایی از فهرستِ بیماریهایِ سازمانِ جهانی بهداشت به سال ۱۹۹۰
میلادی.
از آنجا که در میانِ دوستانام بر سرِ اصلِ پذیرشِ حقوقِ
همجنسگرایان، به طور عام، اتفاقِ نظر وجود داشت، و تنها حقِ ازدواجِ
همجنسگرایان محلِ تردید بود، آن نوشته مستقیماً به موضوع ازدواجِ
همجنسگرایان پرداخت.
خوشبختانه وبِ فارسی از نظرِ وجودِ اطلاعاتِ پایهای
دربارهیِ طبیعتِ همجنسگرایی کمبودی ندارد، از این رو چارچوبِ مقاله را که
رویکردیِ حق-محور دارد، امری که منطقاً به طبیعتِ همجنسگرایی – هر چه که
باشد – بیارتباط است، برایِ انتشار عام نیز به همان شکلِ اولیه حفظ کردم.
دربارهیِ حقوقِ همجنسگرایان نیز به طورِ عام سخن بسیار گفته شده است، گر
چه جایِ گفتن بسیار است، از این رو این مقاله با رویکردی حق-محور صرفاً به
موضوعِ حق ازدواج برایِ همجنسگرایان میپردازد.
خوانندهیِ مشتاق به دانستنِ بیشتر دربارهیِ پدیدهیِ همجنسگرایی را به یک جستجویِ ساده در اینترنت دعوت میکنم.
مقدمه
خطِ استدلال در این مقاله از پذیرشِ این اصل آغاز میشود که
فرد بشر صاحبِ حق است. افرادِ در بشر بودن برابر اند، از این رو در صاحبِ
حق بودن نیز برابر اند. مجموعهای از افرادِ ساکن در یک سرزمین، حقِ دفاع
از حقوقِ خود و حقِ داوری دربارهیِ نحوهیِ رفعِ تزاحم بینِ حقوقِ خود را
به نمایندهیِ منتخبِ خود، واگذار میکنند. نمایندهیِ منتخب – که همان
دولت است، و معولاً شاملِ قوایِ مستقلِ مقننه، مجریه و قضاییه – نحوهیِ
رفعِ تزاحم بین حقوق افراد را با وضعِ قانون مشخص میکند، و با داشتنِ
اختیارِ استفاده از زور برایِ دفعِ تجاوز به حقوقِ افراد که از سویِ افراد
به او واگذار شده است، به نیابت از افراد از حقوقِ آنها دفاع میکند.
قاعدتاً افراد حقی را که خود دارند میتوانند به دیگری واگذار کنند، و نه
حقی را که خود ندارد. بنابراین این حقِ دفاع از حقوق فردی است که افراد به
نمایندهیِ قانونگذارِ خود واگذار میکنند، و نه حقِ تجاوز به حقوقِ فردِ
دیگر که افراد خود فاقدِ آن بوده اند. به علاوه، از اصلِ حقوقِ برابر برایِ
افراد، برابری در برابرِ قانون و عدمِ اعمالِ تبعیض به موجبِ قانون
استخراج میشود.
مقاله در دو قسمت ارائه میشود. در قسمتِ اولِ مقاله، ابتدا
ازدواج به مثابهیِ یک قراردادِ خصوصی معرفی میشود، که میتوان آن را
بینیاز از تأییدِ قانونگذار دانست، و سپس در چارچوب این نگاه ایدهیِ
خصوصیسازی قراردادِ ازدواج مطرح میشود. سپس به پیامدهایِ بالقوهیِ
خصوصیسازیِ قراردادهایِ خصوصی از جمله قرردادِ ازدواج اشاره میشود. در
ادامه نگاهِ غالب به قراردادهایِ خصوصی خلافِ نگاهِ اول دانسته می شود. در
قسمتِ دومِ مقاله سعی میشود تا با پذیرشِ عملگرایانهیِ این واقعیتِ
غالب، تعیینِ شرطِ متفاوت بودنِ جنسیت زوجین در تعریفِ رسمیِ ازدواج با
دامنهیِ اختیاراتِ قانونگذار تطبیق داده شود. قسمتِ دوم شاملِ پاسخ به
چند انتقادِ بالقوه به حقِ ازدواجِ همجنسگرایان نیز خواهد بود.
۱- ازدواج: قراردادی خصوصی
قراردادِ خصوصی قراردادی است که طرفین قرارداد دو شخصیتِ
حقیقی یا حقوقیِ خصوصی هستند؛ و مُراد از خصوصی در اینجا همان غیردولتی
است. بنا به این تعریف، ازدواج اصولاً قراردادی خصوصی است، چرا که طرفِ
قراردادِ ازدواج یک فرد است و نه دولت یا نمایندهیِ دولت.
با پذیرشِ مبنایِ صاحبِ حق بودنِ افراد، هر قراردادِ خصوصی
میان دو شخصیتِ حقیقیِ خصوصی؛ یعنی دو فرد، یا شخصیتِ حقوقیِ خصوصی؛ یعنی
دو مجموعه از افراد، شکلی از استفاده از حقوقِ فردی است.
بدین جهت، تحمیلِ هر گونه شرایطی به طرفینِ قرارداد از سوی هر
شخصِ ثالث تحدیدِ اختیارِ طرفینِ قراردادِ خصوصی و لاجرم تجاوز به حقوقِ
آنها توسطِ شخصِ ثالث است.
از این نگاه، هرگونه قراردادِ خصوصیای از تأیید قانونگذار
یا تعریف شدن مفادِ قرارداد توسط قانونگذار بینیاز است، و فراتر از آن
چنین مداخلهای تجاوز به حقوقِ طرفینِ قرارداد است، چرا که قانونگذار
نمایندهیِ طرفهایِ ثالث در قراردادِ خصوصی است، و اگر طرفهایِ ثالث حقی
در تحدیدِ اختیاراتِ دو فردِ مستقل و صاحبِ حقِ طرفِ قرارداد نداشته
باشند، به طریق اولی، نمایندهیِ آنها؛ یعنی قانونگذار، نیز چنین اختیاری
ندارد.
از این نگاه، مثلاً اگر دو همخانه – دو فردِ صاحبِ حق، عاقل،
بالغ، مستقل، حاکم بر سرنوشتِ خود – با هم قرارداد کنند که یکی غذا درست
کند، دیگری خانه را گردگیری کند، چنین قراردادی نیازی به تأیید همسایهیِ
بالا و پایین ندارد، و از این رو ورودِ قانونگذارِ منتخبِ آن جمع، شاملِ
دو طرفِ قرارداد و آن دو همسایه، به چنینِ قراردادی نیز بلاوجه و نابحق
است.
مطابقِ این نگاه، قانونگذار/دولت تنها مجاز است شرایط
قراردادهایی را که خود با افراد، مؤسسات، و دولتهای دیگر میبندد، تعریف
کند؛ مثلاً وضع قانونی که حقوقِ متقابل دولت و مستخدمان دولتی را تعریف
میکند. اما قراردادها –نظیرِ قرارداد استخدام، اجاره، ازدواج، … – وقتی
میان افراد با هم یا افراد با مؤسسات و بنگاههای خصوصی[i]
بسته میشوند، اصولاً قراردادهایی خصوصی هستند و نیاز به تعریف شدن توسط
قانونگذار ندارند. نقش قانونگذار/دولت در این میان تنها تضمینِ اجرایِ
قراردادِ خصوصی، در مقامِ دفاع از حقوقِ هر یک از طرفینِ قرارداد است، فارغ
از هر آنچه که مفادِ قرارداد باشد. در اینجا قطعاً قراردادِ خصوصی
نمیتواند متضمنِ نقضِ حقوقِ دیگران باشد، و چنان قراردادی لازمالاجرا
نیست.
از این منظر میتوان خواهان خصوصیسازیِ ازدواج شد؛ هر دو
فردی حق دارند بر اساس شرایطی که با هم توافق میکنند، با هم زندگی مشترک
تشکیل دهند. میتوانند شرط کنند که داراییهای شان را نصف کنند یا نکنند؛
میتوانند قرارداد کنند که از هم ارث ببرند یا نبرند؛ میتوانند در صورت
متفاوت بودن مذهب، قرارداد کنند که فرزندشان به مذهبِ کدام یک از والدین
تربیت شود؛ میتوانند به هم این اختیار را تفویض کنند یا نکنند که به هنگام
بیهوشیِ هر یک از طرفینِ قرارداد و بستری بودناش در بیمارستان آن دیگری
بتواند بر بالین فرد بیهوش حاضر شود؛ میتوانند به هم این اختیار را تفویض
کنند یا نکنند که در صورت مرگ مغزی شدن هر از یک طرفین قرارداد آن دیگری
دربارهیِ ادامه حیات مرگ مغزی شده اختیارِ تصمیمگیری داشته باشد؛
میتوانند قرارداد کنند که یکی از طرفینِ قرارداد خانهداری کند یا هر دو
خارج از منزل کار کنند؛ میتوانند قرارداد کنند که دربارهیِ محل زندگی
متفقاً تصمیم بگیرند یا این اختیار تماماً به یکی از طرفین واگذار شود؛ و
صدها شرط دیگر که دو فرد میتوانند در طراحی قراردادِ ازدواج بر سر آن به
توافق برسند، و طبیعتاً شرایطِ قرادادهایِ ازدواج، حسبِ توافق هر زوج،
میتواند بسیار متفاوت باشد.
۲- پیامدهایِ خصوصیسازیِ قراردادِ ازدواج
آیا در وضعیتِ خصوصیسازیِ قراردادهایِ خصوصی، هر دو فردی که
قرارداد استخدام یا اجاره یا ازدواج … میبندند، مجبور اند هر بار پیش از
عقد قرارداد روزها و هفتهها و ماهها وقت صرف کنند که دربارهیِ تمام
جزئیات قرارداد به تعریف مشترک برسند؟ احتمالاً نه.
احتمالاً در صورت عدمِ وجود یک تعریف انحصاریِ رسمی از
قراردادهایِ خصوصی، چند تعریفِ رقیبِ انگشتشمار برای قراردادِ استخدام،
اجاره، ازدواج و … به وجود خواهد آمد، مقبولیت عام پیدا میکند، و افراد به
انتخاب خود یکی از آنها را بر میگزینند.
ممکن است طبق مفادِ یک تعریف از قراردادِ استخدام، کارفرما
مکلف باشد آخر سال معادل یک ماه حقوق پاداش بدهد، مطابق تعریفِ رقیب
کارفرما مکلف باشد معادل دو ماه حقوق پاداش بدهد؛ ممکن است بر اساس یک
تعریف از قراردادِ اجاره موجر مکلف باشد هزینه تعمیرات اساسی را بپردازد،
بر اساس تعریف رقیب این هزینهها بر عهدهیِ مستأجر باشد. به همین ترتیب،
در صورتِ عدم وجود یک قانون انحصاریِ رسمی از قراردادِ ازدواج، متصور است
که تعاریف رقیبی برای ازدواج نیز به وجود بیاید. در آن وضعیت هر دو فردی که
قصد ازدواج با هم دارند میتوانند، به انتخاب خود و به توافق، یکی از
تعاریف را برگزینند.
در این وضعیت، برخی از این تعاریف ممکن است بر مبنای شرطِ
متفاوت بودن جنسیت زوجین تنظیم شده باشد، و برخی دیگر میتواند عاری از
چنین شرطی باشد. در این وضعیت، هر دو زوجی این امکان را دارند، که خود با
فراغِ بال قراردادِ ازدواجِ خود را تنظیم کنند، و هر فردی، از جمله هر
محضرداری، این امکان را دارد که تعریفی از ازدواج را به بازار عرضه کند،
باشد که مقبول اُفتد.
ازدواج برای برخی رابطهای مذهبی است و برای برخی رابطهای
غیرمذهبی. در صورت عدم وجود یکِ قانون رسمی برایِ ازدواج ممکن است برخی به
قرارداد خود جنبه مذهبی هم بدهند و برخی چنین نکنند. در وضعیتی که هیچ
انحصاری در تعریف رابطه ازدواج وجود نداشته باشد، ممکن است کلیساها یا
کنیسهها یا مسجدهایی باشند که به رابطه ازدواج میان دو همجنس نیز تقدس
مذهبی بدهند، و کلیساها و کنیسهها و مساجد دیگری وجود داشته باشند که این
کار را تنها برای زوجِ زن و مرد انجام بدهند.
در هر حال هیچ کس نمیتواند تعریف خود را به دیگری تحمیل کند،
و هیچ تعریفی برتری ضمانتشدهای بر تعریف دیگری ندارد، و این مقبولیتِ
سیال در بازار است که تعیین میکند، کدام تعریف طرفدارانِ بیشتر داشته
باشد، و کدام تعریف طرفداران کمتر. در این وضعیت، حتی مقبولیتِ بیشترِ یک
تعریف حقی را از دیگرانی ضایع نمیکند که بنا به تعریفِ کمترمقبول ازدواج
کرده اند.
در این وضعیت، همهیِ تعاریفِ رقیب به یک اندازه از رسمیت
قانونی بیبهرهاند، و در مقامِ یک قراردادِ خصوصی به یک اندازه مشمولِ
حمایتِ عامِ قانون.
۳- ازدواج: قراردادی نیازمندِ تعریف و تاییدِ قانونگذار
در مقابلِ نگاهِ اول که نقشی برایِ قانونگذار در تعریفِ
مفادِ قراردادهایِ خصوصی و ارائهیِ یک تعریفِ رسمی قائل نیست، منطقاً
نگاهِ دومی وجود دارد که چنین نقشی قائل است، و از قضا این نگاهِ دوم نگاهِ
عالَمگیری است. واقعیت این است که در دنیایِ امروزِ ما، اکثریتِ مردم در
همهیِ کشورها بر ضرورتِ وجودِ تعاریفِ رسمی از قراردادهایی نظیرِ قراردادِ
استخدام، اجاره، ازدواج، … همنظر اند، و مشخصاً کشوری نیست که در آن
قانونی رسمی ناظر به ازدواج وجود نداشته باشد.
فیالواقع، در چارچوبِ همان نگاهِ اول هم مداخلهیِ
قانونگذار در ارائهیِ تعریفی رسمی از قراردادِ ازدواج چندان بیوجه نیست،
چه در تشکیلِ خانواده معمولاً پایِ فردِ ثالثی در میان میآید: کودک.
به هر روی، در این وضعیتِ واقعی، آیا میتوان برای قرارداد
ازدواجی که قانونگذار طراحی میکند، شرایط و محدودیتهایی را برشمرد؟
مشخصاً پرسش این است که آیا قانونگذار مجاز است قانون ازدواج را منحصراً
رابطه بین یک مرد و یک زن تعریف کند؟
در قسمتِ دوم مقاله پاسخی به این پرسش داده خواهد شد.
[i]
توجه به این معنا خالی از فایده نیست که بنگاه خصوصی چیزی نیست جز
مجموعهای از افراد، شامل صاحبانِ سرمایه، مدیران و کارمندان که با استفاده
از حق فردیِ تشکیل اجتماعات، داوطلبانه اجتماعی از افراد را به نام بنگاهِ
خصوصی تشکیل داده اند.
دانشجویان و دانشآموختگانِ لیبرال
مبارزه با همجنسگراهراسی
به مناسبتِ ۱۷ می، روزِ جهانیِ مبارزه با همجنسگراهراسی، «دانشجویان و دانشآموختگانِ لیبرالِ دانشگاههایِ ایران» طی بیانیه ای خواهان جرم زدایی از رفتارِ همجنسگرایانه و لغو همه گونه تبعیضِ حقوقی بر مبنایِ گرایش جنسی افراد شده اند. متن این بیانیه به نقل از بامدادِ خبر به شرح زیر است:
ما، دانشجویان و دانشآموختگانِ لیبرالِ دانشگاههایِ ایران،
پیش از آنکه بدانیم که
- بنا به اجماعِ متخصّصان، همجنسگرایی همچون دو گرایشِ جنسیِ دیگر –دگرجنسگرایی و دوجنسگرایی– یک انتخاب نیست؛
- بنا به اجماعِ متخصّصان، همجنسگرایی یک بیماریِ جسمی یا روانی نیست؛
- بنا به اجماعِ متخصّصان، گرایشِ جنسی قابلِ تغییر نیست؛
- همجنسگرایی در همهیِ جوامعِ بشری در شماری از انسانها وجود دارد، و پدیدهای مختصِ جوامعِ غربی نیست؛
- همجنسگرایی به شهادتِ تاریخ همواره در شماری از انسانها وجود داشته است، و اصلِ گرایشِ آن پدیدهای مُدرن نیست؛
- همجنسگرایی مختص به افرادی از یک موقعیتِ اجتماعی-اقتصادیِ خاص یا مرام و مسلکِ خاص نیست؛
- گرایشِ جنسی از رفتارِ جنسی متفاوت است، و صرفِ رابطهیِ جنسی با همجنس به معنایِ همجنسگرایی نیست؛
- همجنسگرایی همچون دگرجنسگرایی شامل ربطهیِ عاطفی و عاشقانه با شریکِ جنسی نیز هست، و منحصر به رابطهیِ جنسی با همجنس نیست؛
- همجنسگرایی و ترنسسکسوالیته دو پدیدهیِ متفاوتاند، و فردِ همجنسگرا از جنسیتِ خود ناخشنود نیست؛
- تعدّد در شریکِ جنسی انتخابِ شمارِ اندکی از انسانها از هر گرایشِ جنسی است، و رفتاری منحصر به همجنسگرایان نیست؛
- آزارِ جنسیِ کودکان یک بیماریِ روانی است و هیچ ارتباطی بین این پدیده و همجنسگرایی موجود نیست؛
- گرایش و رفتارِ همجنسخواهانه تا کنون در نزدیک به ۱۵۰۰ گونه از دیگر جانداران نیز مشاهده شده است، و تنها منحصر به انسانها نیست؛
- و بنا به اجماعِ متخصّصان، هیچ شواهدی مبنی بر رشدِ روانیِ کمترِ
کودکانِ تربیتیافته در خانوادههایِ همجنسگرا نسبت به کودکانِ
خانوادههایِ دگرجنسگرا موجود نیست؛
بنا به آموزههایِ لیبرالمان که
- فردِ بشر را صاحبِ حق میداند؛
- افرادِ بشر را در صاحبِ حق بودنِ برابر میداند؛
- وضعِ قانون برایِ ادارهیِ زندگیِ اجتماعی را بر اساسِ اصلِ برابریِ حقوقیِ افراد میخواهد؛
- و معیارِ تحدیدِ حقوقِ افراد را تزاحمِ آن حقوق با حقوقِ برابرِ افرادِ دیگر میداند؛
و از آنجا که
- رابطهیِ رضایتمندانهیِ عاشقانه و جنسی میانِ دو فردِ بالغ از جنسِ
موافق – فارغ از چیستیِ طبیعتِ همجنسگرایی – علیالاصول تزاحمی با حقوقِ
هیچ طرفِ ثالثی ندارد؛
از حقِ دگرباشیِ افرادِ همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنسسکشوال، و
ترنسوستایت، به عنوانِ یکی از سبکهایِ مختلفِ زندگی، دفاع میکنیم، و
خواهانِ آنایم که
- از رفتارِ همجنسگرایانه جُرمزادیی شده و مجازاتِ وحشیانهیِ اعدام برایِ آن در قوانینِ ایران لغو شود؛
- و کلیهیِ تبعیضهایِ حقوقی مبتنی بر گرایشِ جنسیِ افراد، در هر سطحی، از قوانینِ ایران زدوده شود؛
و در زندگیِ فردیِ روزمرهیِ خود میکوشیم تا
- گفتار و رفتارِ خود را از جلوههایِ همجنسگراهراسانه بزداییم؛
- و در مقابلِ گفتار و رفتارِ همجنسگراهراسانهیِ دیگران بیتفاوت نباشیم.
یک نهاد تحقیقاتی معروف آمریکایی، مدعی شد:
علی اکبر صالحی، سالها تحت پوشش «دانشگاهی»،خرید اتمی میکرده
موسسه علوم و امنیت بین المللی در آمریکا، نتیجه ارزیابی خود را از فعالیت های هسته ای یک مرکز تحقیقاتی در ایران منتشر کرده است.
بر اساس
ادعای این موسسه، مرکز تحقیقات فیزیک ایران در پایان دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه
۱۹۹۰ میلادی درگیر فعالیت هایی بوده است که میتواند در پایهریزی یک
برنامه اتمی با کاربرد نظامی مورد استفاده قرار گرفته باشد.
به گزارش
بیبیسی، این موسسه همچنین علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران را متهم
کرده که از خریدهای مربوط به برنامه اتمی این کشور که به اسم مراکز علمی و
آموزشی صورت می گرفته، مطلع بوده است.
گزارش های
موسسه علوم و امنیت بین المللی، آی اس آی اس، بر اساس ارزیابی ۱۶۰۰ پیام
تلکس مربوط به خریدهای خارجی مرکز تحقیقات فیزیک ایران تهیه شده است.
آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز پیشتر درباره فعالیت های هسته ای این مرکز گزارش داده بود.
گزارش های
تازه آی اس آی اس، یک هفته پس از انتشار گزارش این موسسه درباره انجام
عملیات شستشو و پاکسازی در محل محفظه انفجار در مجتمع صنایع نظامی پارچین
منتشر شده است.
آی اس آی اس یک مرکز تحقیقاتی غیرانتفاعی است که در زمینه مقابله با گسترش سلاح های هسته ای فعالیت می کند.
این موسسه
در گزارش های خود آورده است که مرکز تحقیقات فیزیک ایران از طریق دانشگاه
صنعتی شریف و در بعضی از موارد دانشگاه امیر کبیر اقدام به خریداری تجهیزات
و کدهای نرم افزاری لازم برای به کارگیری در آزمایش های هسته ای کرده است.
بر این
اساس، علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران که در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی
ریاست دانشگاه صنعتی شریف را بر عهده داشته، از سفارش های خارجی که به اسم
این دانشگاه ولی برای فعالیتهای هسته ای مرکز تحقیقات فیزیک صورت می
گرفته، مطلع بوده است.
به عنوان
مثال، در یک مورد آقای صالحی غیرنظامی بودن یکی از سفارش ها را تایید کرده
است و گفته که تجهیزات خریداری شده کاربرد آموزشی و تحقیقی دارد. این در حالی است که بر اساس این گزارش، تجهیزات خریداری شده تحویل سید عباس شاهمرادی زواره، رئیس وقت مرکز تحقیقات فیزیک شده است.
همچنین
گفته شده است که آقای شاهمرادی که زمانی رئیس گروه صنعتی شهید همت بوده،
دارای اختیار تام از سوی دانشگاه شریف برای سفارش های خارجی بوده است.
این گزارش
ها می افزاید، شرکت کالا نفت که در زمینه خریداری تجهیزات مورد نیاز برای
صنعت نفت ایران فعالیت می کرد، در مواردی عهدهدار تامین تجهیزات مورد نیاز
برای فعالیت های اتمی ایران بوده است.
این درحالیست که ایران بارها برنامه اتمی خود را صلح آمیز دانسته و وجود هرگونه فعالیت هسته ای با ماهیت نظامی را رد کرده است.
موسسه علوم
و امنیت بین المللی، آی اس آی اس گفته است که با روشن شدن بعضی از جنبه
های برنامه اتمی مخفیانه ایران در دهه های ۸۰ و ۹۰ میلادی، این کشور باید
درباره این فعالیت ها بیشتر توضیح دهد.
این موسسه می افزاید اعتمادسازی درباره غیرنظامی بودن برنامه اتمی ایران به درک کامل از گذشته این برنامه نیاز دارد.
دیپلمات های غربی: ایران در حال نصب سانتریفوژهای جدید است
همزمان،
دیپلماتهای غربی گفته اند که ایران در حال نصب سانتریفوژهای جدید در یک
سایت زیرزمینی است، اما به نظر می رسد این سانتریفوژها برای تولید اورانیوم
غنی شده با غلظت بالا به کار گرفته نشده اند.
به گزارش رویترز، این دیپلمات ها روز چهارشنبه گفته اند: ظاهرا
میزان تولید اورانیوم غنی شده با غلظت ۲۰ درصد توسط ایران، که از دو سال
پیش آغاز شده است، طی ماههای اخیر همچنان ثابت باقی مانده است.
قرار است ایران و کشورهای روسیه، آمریکا، بریتانیا، چین و فرانسه به همراه آلمان، کشورهای موسوم به گروه ۱+۵، دور دوم مذاکرات خود را در روز سوم خرداد، ۲۳ ماه مه، در بغداد برگزار کنند. دور تازه گفت وگوهای هسته ای ایران و گروه ۱+۵ پس از یک توقف ۱۵ ماهه در ۱۴ آوریل در استانبول برگزار شد.
همسر سیامک قادری در گفت و گو با سایت ملی - مذهبی:
از سکوت مراجع تعجب میکنیم
مراجع تقلید و علما جایگاه
خاصی در میان مردم دارند و مصون تر هستند و هنوز حرفهای آنان در بین مردم
قداست دارد و قطعا واکنش و اعتراض آنها به این شرایط تاثیرگذار خواهد بود.
ما از سکوت مراجع تقلید با وجودی که شرایط دشوار زندانیان سیاسی و فشارهای
“مضاعف” به خانواده های آنان را می بینند، تعجب می کنیم. متاسفانه هیچ
اقدامی از سوی آنها نمی بینیم.
در حالیکه هر روز شاهد موج فشارهای تازه
ای بر روی زندانیان سیاسی و خانوادههای آنان هستیم اما تاکنون هیچ حرکت
جدی جز همدلی از سوی علما و مراجع در مقابل این ظلمها صورت نگرفته است.
چندی پیش خانواده های زندانیان سیاسی در
نامه ای سرگشاده به مراجع با گلایه از سکوت آنان نوشته اند: ” در همه
روزهای تلخ و سیاهِ بندی شدن عزیزانمان در زندان جور بر اساس همین آموزه
های اسلامی فریاد حقخواهی و عدالتطلبی برکشیدیم و بیرق آزادیخواهی و
اقامه قسط برافراشتیم و در این راه رنجهای بسیار بردیم و ستم های مضاعف را
تجربه کردیم و دادخواهی مان را به مراجع رسمی و غیررسمی و به محضر شما
بزرگواران عرضه کردیم، انگیزه اصلیمان از اصرار بر این مشی فاطمی، نهی از
منکر بود و اینک سوالمان از شما بزرگواران این است که آیا منکر بزرگ زمانه
که همانا عدول از عدالت و اعمال ستم به بندگان خداست، تنها باید توسط کسانی
که مستقیماً در معرض ستم قرار گرفته اند نهی شود و دیگران هیچ گونه
مسئولیتی در این باب ندارند؟!”
فرزانه میرزاوند همسر سیامک قادری خبرنگار
سابق ایرنا که هم اکنون با محرومیت از حقوق اولیه خود در زندان بسر می
برد، با اشاره به سکوت مراجع به سایت ملی مذهبی می گوید: “نه تنها مراجع
تقلید بلکه تمام مراجعی که ظلم را می بینند و از شرایط ناعادلانه آگاه می
شوند باید اعتراض خودشان را مطرح کنند. مراجع تقلید و علما جایگاه خاصی در
میان مردم دارند و مصون تر هستند و هنوز حرفهای آنان در بین مردم قداست
دارد و قطعا واکنش و اعتراض آنها به این شرایط تاثیرگذار خواهد بود. ما از
سکوت مراجع تقلید با وجودی که شرایط دشوار زندانیان سیاسی و فشارهای
“مضاعف” به خانواده های آنان را می بینند، تعجب می کنیم. متاسفانه هیچ
اقدامی از سوی آنها نمی بینیم و می توانم بگویم خانواده های زندانیان سیاسی
فراموش شده اند. البته بسیاری از دوستان با ما همدلی و همدردی می کنند اما
انتظار ما از کسانی است که در راس امور هستند و می توانند با اعتراض خود
به این وضعیت دشوار خاتمه دهند.”
سیامک قادری در تاریخ پنج مرداد ۱۳۸۹ به
اتهام ایجاد وبلاگ ایرنای ما و انتشار گزارشهای عینی خود از تظاهرات مردم
در جنبش سبز و انعکاس اخبار و تحولات حرکت اعتراضی مردم دستگیر و به چهار
سال حبس تعزیری محکوم گردید.
همسر این روزنامه نگار دربند با بیان
اینکه همسرش از حق ملاقات حضوری و مرخصی محروم است خاطرنشان می کند: “تا
الان با مرخصی آقای قادری موافقت نشده است البته از آبان ماه سال گذشته ما
از ملاقات حضوری هم “محروم” هستیم. این نکته را هم باید ذکر کنم که همسرم
نیمی از دوران محکومیت خود را گذرانده است و طبق قانون جدید، ماه گذشته
باید با حق استفاده از آزادی مشروط آزاد می شد، اما متاسفانه هیچکدام از
این حقوق رعایت نمی شود. این روندی که ما خانواده ها می بینیم هیچ امیدی به
آزادی پیش از موعد عزیزانمان نداریم. کمااینکه ماههاست که ما ملاقات حضوری
نداریم و من بارها برای ملاقات حضوری به دادستانی مراجعه کرده ام و
درخواست داده ام. حتی بار آخر به حدی از این وضعیت ناراحت بودم که پایین
درخواست برای دادستانی نوشتم که “از خدا بترسید! اگر بخاطر فرزندم نبود
هیچگاه برای حق خود درخواست نمی دادم. شما با لغو ملاقات حضوری یک بچه را
از لمس و آغوش پدرش محروم می کنید و از ایجاد این محرومیت ها برای فرزندان
بترسید.” بچه ها واقعا نیاز دارند که پدر خود را در آغوش بکشند و نیاز به
مهر پدری دارند و می خواهند دست نوازش پدر را لمس و حس کنند، اما متاسفانه
با کمال وقاحت و خباثت این حق از آنها گرفته می شود.”
سیامک قادری از خبرنگاران ایرنا که به
دلیل رویکرد انتقادی به انتخابات ریاست جمهوری از سوی اکبر جوانفکر مشاور
رسانه ای احمدی نژاد از ایرنا اخراج شد. این اقدام درپی صدور رای شماره ۱۰۱
هیئت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری به ریاست غلامحسین اسلامی فرد صورت
گرفت. بر اساس رای صادره این روزنامه نگار متهم به تحریک و اغتشاش ،
اعتصاب، ایراد تهمت به دولت احمدی نژاد ،اعتراض علیه دولت کودتا و نوشتن
سلسله مقالاتی در باب خشونت علیه معترضان به انتخابات ریاست جمهوری شده است
و به همین دلیل مستحق اخراج از ایرنا تشخیص داده شده است. این اقدام هیات
رسیدگی به تخلفات اداری که برای رسیدگی به تخلف های اداری کارکنان است در
حالی صورت می گیرد که قادری پیش تر از سوی شعبه ی ۲۸ دادگاه انقلاب به ۴
سال حبس به اتهام همین موارد محکوم شده بود. سیامک قادری که هیجده سال
سابقه کار در ایرنا داشت پس از اخراج، به دادگاه اداری شکایت برد و دوباره
به ایرنا برگشت اما تا زمان بازداشت، در بخش های غیر خبری و امور اداری به
کار مشغول بود.
او نویسنده و صاحب وبلاگ “ایرنای ما” بود
که وی در آن به برخی عملکردها و اقدامات مسئولان خبرگزاری دولتی ایرنا
انتقاد کرده و همچنین درباره جنبش سبز و رهبرانش مطالبی را در این وبلاگ
نوشته است. این وبلاگ چندی بار فیلترینگ شد. ماموران امنیتی شرط آزادی وی
را انتشار مقالاتی به نفع رهبری و حاکمیت بر روی وبلاگ خود (ایرنای ما)
اعلام کرده بودند، که بدلیل عدم پذیرش این شرط، این خبرنگار به چهار سال
زندان و پرداخت جریمه نقدی محکوم شد.
فرزانه میرزاوند می افزاید: “خیلی به آقای
قادری اصرار کردند که درخواست عفو بنویسد اما همسرم به هیچ وجه موافقت
نکرد و گفت که من جرمی مرتکب نشده ام که بخواهم درخواست عفو کنم و اگر
خودتان می خواهید عفو کنید دیگری نیازی به نوشتن من ندارید.”
وی در پاسخ به این سوال که در روز جهانی
مطبوعات آیا از آقای قادری قدردانی بعمل آمد بیان می کند: “نخیر، متاسفانه
روز جهانی مطبوعات را در سکوت گذراندیم و کسی به ما سر نزند و قدردانی از
یک روزنامه نگار در بند نشد. حتی خود من به آقای قادری هم دسترسی نداشتم و
از حق تلفن هم محروم هستیم و نتوانستم این روز را به او تبریک بگویم.
متاسفانه شرایط سخت و بازداشت ها همچنان ادامه دارد، فیلترینگ انجام می
شود، برخی از ناشران حتی اجازه شرکت در نمایشگاه را ندارند و… اینها هیچ
نشانه ای از بهبود شرایط ندارد. اما علی رغم اینها ما هر لحظه از زندگیمان
را به این امید می گذرانیم که این شرایط تغییر کند و کسانی که در راس قدرت
هستند متوجه شوند که انتقاد بمعنای خدشه وارد کردن به نظام و مبارزه با
نظام نیست. بسیاری از این زندانیان سیاسی بخاطر عشق به وطن و مردم و اینکه
می خواهند در کشور خود زندگی کنند و فرار مغزها و مهاجرت نباشد، انتقاد می
کنند و خیرخواه نظام هستند. خیلی از زندانیان تاوان توهین به مقامات را پس
می دهند درصورتیکه آنها انتقاد کرده اند و هیچ توهینی نکرده اند. اما
متاسفانه بدون توجه به این انتقادات و اینکه ببینند مشکل کجاست؟ فقط اتهام
می زنند و حکم زندان صادر می کنند!”
جـــرس:
به گزارش رسانه ها، یکی دیگر از فرماندهان سابق سپاه، براثر ایست قلبی درگذشت.
به گزارش فارس، محمدمهدی قاصدی، از مسئولین ارشد قرارگاه کربلا و جانباز
دوران جنگ بود که سهشنبه در اثر سکته قلبی در محل کار خود درگذشت.
بر اساس گزارش ها، قاصدی در زمان جنگ مسئولیتهای مهمی از جمله حمل و نقل
پل بعثت از اهواز به فاو و قطعات عظیم پل خیبر را برعهده داشته و پس از
پایان جنگ نیز مدتی در پاکستان به سر می برده است.
دو هفته پیش نیز، احمد منصوری، درگذشت، که بنا به گزا رش رسانه ها، نهمین سرداری بود که طی سال گذشته تاکنون فوت کرده است.
سرتیپ دوم پاسدار مرحوم احمد منصوری، معاون سابق آموزش نمایندگی ولی فقیه، ۱۶ اردیبهشت ماه به دلیل عارضه قلبی فوت کرد.
طی زمستان سال گذشته نیز، وفا غفاریان٬ عباس مهری٬ احمد سیافزاده و منصور
ترکان، چهار فرمانده سابق سپاه پاسداران همگی در اوایل پنجاه سالگی خود به
فاصله چند روز در گذشتند.
چندی پیش تر از آنان نیز، سردار سرتیپ پاسدار سیدمحمد علی موسوی، معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه در ۴۷ سالگی به نحو مشکوکی درگذشت.
سال گذشته همچنین خبر از تصادف جادهای سه سردار سپاه در رسانهها اعلام
شد، که طبق گزارش ها، سرهنگ پاسدار سیدعلی شادمهر و دو تن از همراهان آنان
از فرماندهان جنگ پس از بازگشت از یک ماموریت در خراسان کشته شدند.
جـــرس:
در حالی که شرکت همراه اول، متعلق
به دولت در مزایده ای با یک شرکت کننده و رد صلاحیت سایر رقبا به یک مجموعه
خاص واگذار شد، درآمد این شرکت در سال گذشته، سه برابر رقم پیش پرداخت
خرید آن بوده است.
به گزارش بازتاب، در سال ۸۸ در مزایده ای عجیب که بزرگترین فروش شرکت های
دولتی در تاریخ ایران بود، شرکت ارتباطات سیار، بزرگترین و سود آورترین
شرکت صنایع ارتباطات کشور در شرایطی به کنسرسیومی متشکل از دو بخش عمده
بنیاد تعاون سپاه و ستاد اجرایی واگذار شد که شرکت پیشگامان کویر یزد، تنها
رقیب این کنسرسیوم ، ساعاتی قبل از مزایده به طور عجیبی ردصلاحیت و از
مزایده کنار گذاشته شد و پیگیری های مجلس و سایر نهادها برای لغو این
انتقال و برگزاری مزایده ای رقابتی و قانونی هم به جایی نرسید.
مجموع مبلغی که بابت خرید شرکت عظیم همراه اول از سوی خریدار پرداخت شد،
حدود ١۵۰۰میلیارد تومان بود، در حالیکه این شرکت در سال ۸۹، اولین سال
واگذاری درآمد، سه برابر این مبلغ یعنی ۴٣۰۰ میلیارد تومان درآمد داشته است
و حتی می توانسته است اقساط واگذاری را از محل درآمد پرداخت کرده و پیش
پرداخت را نیز بازگرداند.
این در حالی است که کارشناسان پیش بینی می کردند اگر مزایده آزادی برگزار
می شد، پیشنهاد هایی دست کم سه هزار میلیارد تومان بیشتر از رقم کنونی
ارائه می گردید و با این فرض عملا در این مزایده مبلغی حدود سه هزار
میلیارد تومان از کیسه بیت المال خارج شد.
مدیر عامل همراه اول از درآمد پنج هزار و پانصد میلیارد تومانی و واریز
مبلغی بالغ بر دو هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان توسط این شرکت به خزانه دولت
در سال ۹۰ خبر داد و تاکید کرد: امید میرود در سال جاری این مبلغ بالغ بر
دو هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان شود.
به گزارش سیتنا، مهندس وحید صدوقی که در آستانهی ورود به هفت سالگی مدیریت
همراه اول ، در یک نشست خبری در جمع بیش از ١۰۰ خبرنگار سخن میگفت،
افزود: همراه اول هر سه ماه یکبار حدود ٣۰۰ میلیارد تومان به سازمان تنظیم
مقررات پرداخت میکند.
صدوقی در ادامه افزود: شرکت ما در سال ۹۰ مبلغ ۵۵ تریلیون ریال درآمد کسب کرده که این مبلغ در سال ۸۹ حدود ۴٣ تریلیون ریال بوده است.
وی ادامه داد: هم اکنون حدود ۴۹ میلیون مشترک همراه اولی سیمکارتهایشان
را به نام زدهاند و این سیمکارتها در حال استفاده است. ولی در حال حاضر
چهار میلیون سیمکارت خام در بازار وجود دارد.
وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر در شبکه تلفن همراه ایران ۶۸ درصد
سیمکارتهای فعال متعلق به همراه اول است که این میزان بیش از دوسوم کل
سیمکارتهای موجود در بازار تلفنهمراه کشور است.
وی تاکید کرد: طبق گزارش بهمن ماه سال ۹۰، همراه اول از نظر تعداد مشترکان
دائمی رتبهی ١۴ در دنیا و از نظر تعداد کل مشترکان رتبهی ٢۶ بین ۷۹١
اپراتور دنیا را داراست.
ایرانی ها از خرداد اتومبیل چینی می رانند
سخنگوی گروه صنعتی کرمان خودرو از تولید و عرضه خودروی جدید چینی با نام “سی ۳۰″ به بازار از اوایل خرداد امسال خبر داد و گفت: قیمت این محصول بین ۲۵ تا ۳۰ میلیون تومان خواهد بود.به گزارش فارس محمد جعفر مجذوبی در یک نشست خبری اظهار داشت: از سال گذشته و با تغییر رویکرد شرکت هیوندایی در تولید خودرو در ایران، شرکت خودروسازان راین به عنوان یکی از شرکت های زیر مجموعه گروه صنعتی کرمان خودرو به دنبال جایگزینهای مناسبی برای دو محصول آوانته و ورنا متعلق به شرکت هیوندایی بود و درنهایت ۳ محصول با نام های “سی ۳۰″ ،” سی ۱۰″ و “هاوال” متعلق به شرکت “گریت وال” یا دیوار چین که یکی از ۱۰ شرکت برتر چین است با عقد قرارداد برای عرضه در کشور انتخاب شدند.
وی ادامه داد: در سال گذشته، هرسه محصول مورد آزمایش اولیه ، انطباق با استانداردها و ضوابط فنی داخلی قرار گرفت که بعد از بررسی های مختلف مشخص شد که خودروی سی ۳۰ بیش از سایر محصولات، قابلیت عرضه به بازار ایران را دارد.
مجذوبی با بیان اینکه از سال گذشته خط مونتاژ این محصول در سایت کرمان نصب شده و از اسفند ۹۰ تولید آزمایشی آن آغاز شده است، گفت: درآینده دو محصول هاوال “H5″ یا “H6″ در مدل شاسی بلند به محصولات شرکت خودروسازان راین اضافه می شود.
وی تصریح کرد: مصرف پایین، بکارگیری تکنولوژی روز دنیا، طراحی مناسب بدنه، ابعاد مناسب، فضای داخلی منطبق با انتخابهای مصرف کننده ایرانی و صندوق عقب مناسب از ویژگی های ظاهری “سی ۳۰″ است.
وی در مورد ویژگی های خودروی سی ۳۰ نیز گفت: ابتدا دو مدل از این محصول با گیربکس معمولی و اتوماتیک هریک در دو تیپ با آپشن های مختلف وارد بازار می شود اما در عرضه های آینده، عرضه این خود به صورت فول آپشن در دو مدل گیربکس دنده ای و اتوماتیک صورت می گیرد.
سخنگوی گروه صنعتی کرمان خودرو ادامه داد: این خودرو دارای چهار سیلندر با حجم موتور۱۵۰۰ سی سی و قدرت ۱۰۴ اسب بخار است که در هر صد کیلومتر سیکل ترکیبی معادل ۶ لیتر بنزین مصرف می کند که با توجه به اجرای فاز دوم قانون هدفمندسازی یارانه ها، سی ۳۰ محصولی رقابت پذیر در مقایسه با سایر محصولات در بازار است .
وی کیسه هوای راننده وسرنشین جلو، کمربند سه نقطه ای پیش کشنده، سیستم ترمز ضد قفل، چراغ مه شکن جلو و عقب، رینگ اسپرت آلومینومی، حجم ۵۱۰ لیتری صندوق عقب، فرمان تلسکوپی، سوییچ تاشونده همراه با ریموت کنترل قفل مرکزی و شیشه بالابرنده عقب و جلو را از جمله مشخصات ایمنی و رفاهی خودروی “سی ۳۰″ عنوان کرد.
مجذوبی درمورد قیمت این محصول نیز گفت: این خودرو با قیمت ۲۵ تا ۳۰ میلیون تومان بعد از تایید سازمان حمایت از تولیدکنندگان و مصرف کنندگان به بازارعرضه خواهد شد.
۳٫۵ کودک ایرانی محروم از مدرسه
سه و نیم میلیون کودک ایرانی از تحصیل محروم هستند.به گزارش جام جم، فرشید یزدانی، فعال حقوق کودک، نگران تبعات اجتماعی این جاافتادگی از قافله تحصیل است؛ پیامدهایی که به زعم او، بالارفتن نرخ بیکاری ، استمرار نابرابریها، کاهش فرصتهای اشتغال و گسترش آسیبهای اجتماعی تنها بخشی از گرفتاریهای کشور در سالهای آینده خواهد بود.
در خصوص حقوق کودکان، مرضیه قاسمپور با اشاره به تبعیضها و نبود حمایتهای قانونی میگوید: در زمینه مسائل مربوط به کودکان قوانین زیادی در کشور وجود دارد اما در عمل این موضوعات جنبه تزئینی دارد و در بورس موضوعات مهم اجتماعی قرار ندارد که این مساله در کنار مشکلات خانوادگی، سبب شده قوانین مربوط به کودکان معطل و بینتیجه بماند.
او توضیح میدهد: در قوانین مدنی ایران تاکید زیادی به ماندن بچهها کنار خانوادهشان شده به طوری که حتی اگر آنها مانع تحصیل بچهها بشوند نیز هیچ نهادی نمیتواند آنها را از خانواده دور کند (چون در قانون مدنی ما تحصیل به عنوان یکی از نیازهای کودکان مشخص نشده و تکلیف پدر تنها تامین لباس، مسکن و خوراک آن هم در حد رفع نیاز است)، قانون خاصی هم که به مجازات والدینی که مانع از تحصیل کودکان شود اشاره دارد نیاز به جرح و تعدیل دارد و به نظرمی رسد ضمانت اجرایی این قانون باید سختگیرانه و کیفری باشد.
این حقوقدان در عین حال به موانع فرهنگی در حوزه کودکان تاکید زیادی دارد. او ناآشنایی خانوادهها به حقوق کودکان از جمله حق آنها برای تحصیل را علت اصلی اجرا نشدن این قوانین میداند و توضیح میدهد: یکی از دلایل عدم تمکین خانوادهها به قانون، فقر اقتصادی است یعنی معضلی که کودکان را به بازوی خانواده برای تامین مخارج زندگی تبدیل میکند ضمن اینکه سطح سواد کم والدین، سقف تحصیلی قائل شدن برای دختران و بیفایده دانستن تحصیل آنها و تفکراتی چون وجود فاصله میان مدرسه تا محل زندگی نیز به این مشکل دامن میزند.
قاسمپور که مشکلات کودکان را زنجیرهای به هم پیوسته از ناکارآمدیها میداند و معتقد است در میانه این بحث چند قطعه از پازل گم شده، باور دارد که دستگاههای متولی اعم از ناجا، بهزیستی، شهرداری و ngoهای فعال در حوزه حقوق کودک میتوانند با همکاری یکدیگر، به کمک آموزش و پرورش بیایند و کودکان بازمانده از چرخه تحصیل را به مدارس بازگردانند، هر چند که به گفته او در حال حاضر موازیکاری نهادهای مختلف که هیچ نوع ارتباطی با یکدیگر ندارند و از ماموریتهای هم بیخبرند، مانع به ثمر نشستن تلاشها در این بخش است.
فاطمه قربان، معاون ابتدایی وزیر آموزش و پرورش سال گذشته از اجرای طرحی ملی در کشور خبر داد که بر اساس آن تمام استانها موظفند دانشآموزان لازمالتعلیم بازمانده از تحصیل را شناسایی کنند.
حالا یکسال از آن زمان گذشته و این روزها تقریبا زمان به ثمر نشستن تلاشی است که فاطمه قربان سال پیش از آن حرف زده و اعلام کرده بود که تعداد دقیق این کودکان در سه ماهه نخست سال ۹۱ مشخص خواهد شد.
البته فعلا از این آمار خبری نیست که البته خودش مانعی برای حل مشکلات این دسته از کودکان است، چون اگر آماری دقیق موجود نباشد احتمال بیاهمیت تلقیشدن موضوع زیاد است. اما در این میان معطل ماندن بخشی از قانون برنامه پنجم توسعه نیز به عنوان نقشه راه توسعه کشور اهمیت پیدا میکند، بویژه آنکه قانونگذار در این قانون پیشبینی کرده تا پنج سال آینده بیسوادی در بین دانشآموزان لازمالتعلیم باید به صفر برسد، یعنی رقمی که به نظر میرسد؛ با آمار فعلی ۳٫۵ میلیونی جاماندگان از تحصیل، شانس تحقق ضعیفی داشته باشد.
واکنش امریکا به اصلاحات در برمه: اعزام سفیر بعد از ۲۲ سال و کاهش تحریم ها
آمریکا برخی از تحریم های تجاری برمه را در واکنش به اصلاحات سیاسی در این کشور کاهش داده و برای اولین بار پس از دو دهه سفیری برای اعزام به این کشور انتخاب کرده است.این اقدام در پی رفع حصر خانگی آنگ سن سوچی، رهبر آزادی خواهان برمه و انتخاب وی در پارلمان صورت گرفته است.
به گزارش بی بی سی، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا گفت تحریم های گسترده تر علیه برمه به عنوان تلاشی برای جلوگیری از “عقبگرد” این کشور به قوت خود باقی خواهد ماند.
اولین سفیر آمریکا در برمه هم پس از ۲۲ سال انتخاب شد. خانم کلینتون، دِرِک میشل را به عنوان سفیر آمریکا در برمه معرفی کرد.
در سال ۲۰۱۰ میلادی یک دولت به ظاهر غیرنظامی در برمه بر سر کار آمد و در ماه گذشته پس از انتخابات این کشور، سیاستمداران مخالف وارد مجلس شدند.
هنوز نگرانیهایی درباره سرکوبهای سیاسی و نقض حقوق بشر در این کشور وجود دارد.
خانم کلینتون پس از ملاقات با وونا مانگ لوئین، وزیر خارجه برمه، در یک کنفرانس خبری گفت: “امروز ما به شرکتهای آمریکایی می گوییم که در برمه سرمایه گذاری کنند و با مسئولیت این کار را انجام دهند.”
خانم کلینتون گفت: “ما قوانینی را برای اطمینان نگه می داریم اما هدف و تعهدمان این است که تا آنجا که ممکن است به سرعت حرکت کنیم و تجارت با این کشور را گسترش دهیم و سرمایه گذاری کنیم.”
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا هم به کنگره آمریکا گفت که دولت آمریکا همچنان نگرانی هایی درباره زندانیان سیاسی و نقض حقوق بشر در برمه دارد.
اتحادیه اروپا بیشتر تحریم های خود را علیه برمه لغو کرده اما این اتحادیه و آمریکا هنوز تحریم های مربوط به صادرات سلاح و جنگ افزار به این کشور را برنداشته اند.
برگزاری بزرگداشت فردوسی توسط زندانیان بند٣۵٠
زندانیان بند ٣۵٠ به مناسبت ٢۵ اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی با برگزاری مراسمی این روز را گرامی داشتند.به گزارش خبرنگار کلمه، در این مراسم قاسم شعله سعدی وکیل و فعال سیاسی زندانی ابتدا با سرودن شعری که از سروده های خودش بود به ایراد سخنرانی در خصوص نقش فردوسی در حفظ و احیای زبان پارسی پرداخت.
عارف درویش روزنامه نگار از زندانیان ملی گرا ٣۵٠ نیز در این بزرگداشت با اشاره به نقش فردوسی در بالا بردن روحیه دفاع از میهن و گفت: آنزمان که ایران از هر سویی آماج تیرهای سهمگین و زهرآگین بداندیشان بود فردوسی با سپرکردن سینه ی ستبرش و سروده های آهنگینش شیوه جانفشانی را در راه میهن به ایرانیان آموخت.
در این مراسم بخش های از شاهنامه فردوسی توسط زندانیان سیاسی هنرمند بصورت قطعات موسیقی اجرا شد.
عسکر اولادی میلیاردر، با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارد
اسدالله عسکر اولادی که پیشر گفته بود به میلیاردر بودن خود می بالد، اینک خود را «آدم سادهای از کسبه جزء تهران» معرفی میکند که صورتاش را با سیلی سرخ نگاه میدارد، وی یکی از مشهورترین گفتارهای نهجالبلاغه یعنی «ما رایت نعمه موفوره الا و فی جانبها حق مضیع» را انکار میکند و «دارا بودن» را یک ارزش معرفی می داند.اسدالله عسگراولادی از برجستهترین و ثروتمندترین بازرگانان ایرانی، معروفترین صادرکننده خشکبار ایران، عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران در تمام دوران پس از انقلاب است.
وی رئیس اتاق بازگانی ایران و چین که تجربهای ۵۸ ساله در تجارت دارد در گفتوگو با روزنامه «جوان» به سؤالات خبرنگار این روزنامه حول «فقر و غنا» و «عدالت اجتماعی» تفسیرهای خاصی از این کلیدواژههای گفتمانی کرده است.
برادر حبیب الله عسکر اولادی نظام بانکی کشور را اسلامی نمی داند و می گوید: از لحاظ شرعی به پولی که از بانک ها می گیرم، اشکال وارد و آن را نزول می دانم! نه می گیرم، نه می دهم.
او که از منتقدان جدی سیاستهای اقتصادی احمدی نژاد است می گوید: برخی افراد در جایگاههایی قرار گرفتهاند که زرنگی میکنند و رانتهایشان از دید ناظران دولتی و قضایی مخفی میماند؛ برخی پولشوییها، فرار از مالیاتها و روابط ناسالم دولت با بخش خصوصی در همین وضعیت پیش میآید که منجر به بیعدالتی میشود. بنابراین، برای برقراری عدالت اجتماعی، دولتها باید ترتیبی بدهند که درآمدها عادلانه توزیع شود.
عسکراولادی با انتقاد از اجرای طرح هدفمندی یارانه ها افزود: خیلی صریح بگویم؛ ریشه مشکل به اینجا بر میگردد که دولتها به جای ایجاد اشتغال برای اقشار پایین، بیشتر به فکر حکومت کردن بر آنها هستند؛ سیاسی هم صحبت نمیکنم، بلکه تخصصی و بر اساس تجربه حرف میزنم؛ مثلاً ببینید، امروز به جای پول دادن به افراد ضعیف جامعه به عنوان «یارانه»، باید برای آنها شغل ایجاد کنیم… چون از این مسئله غافل بودهایم، عدهای هشتشان گرو نُهشان است؛ البته بیکاری باعث انحرافات دیگری هم میشود. بنابراین دولتها وظیفه دارند که شغل برای افراد ایجاد کنند.
وی با انکار یکی از احادیث حضرت علی می گوید: فرمایش حضرت امیر (ع) این است که مواظب حلال و حرام زندگیت باش. اصلاً چنین فرمایشی وجود ندارد! من ۱۰ بار نهج البلاغه را خواندهام، چنین چیزی در آن نبود، شما اگر پیدا کردید، بگویید که در کدام فراز است؛ اینها ساخته کمونیستها یا کمونیستهای وطنی است! ایشان مرز ارزشها را «حلال و حرام» دانستهاند، نه اینکه اگر ثروتی انباشته شد، در کنار آن حقی از بین رفته است.
وی ادامه داد: پس عدالت اجتماعی باید در توزیع عادلانه ثروت دیده شود؛ مثلاً اگر وزیری از مسئولیتش کنار میرود و میگویند ثروتش بالای ۲۰۰ میلیارد تومان است، باید از او پرسید که از کجا آورده است؟! چون در کنار او کارگرش با ۳۰۰ هزار تومان زندگی میکند؛ اینها با هم جور در نمیآید و اندیشمندان ما خیلی باید روی این مسئله وقت بگذارند.
عسکر اولادی با اشاره به کمک های مردمی در طول جنگ گفت: به شرط رعایت مرز حلال و حرام، «داشتن و دارا بودن» ضد ارزش نیست، بلکه خودِ ارزش است؛ ببینید، وقتی عراق حمله کرد و جنگ شروع شد، دارایی دولت حدود ۱۳۵ میلیارد دلار بود، اما آمارها نشان میدهد که در آن سالها، یک هزار میلیارد دلار از خانههای مردم بیرون آمد تا جنگ اداره شد! حالا اگر ما ملت فقیری بودیم و چیزی نداشتیم، ۱۳۵ میلیارد دلار دولت به چه دردی میخورد؟! پس، ثروت نباید ضدارزش تلقی شود.
وی مدعی شد: من آدم ثروتمندی به آن معنا نیستم، خودم را ثروتمند نشان میدهم! یعنی سعی میکنم صورتم را با سیلی سرخ نگه دارم، این شایعاتی هم که درباره ثروتمند بودن من هست، دروغ است! من مستغنی هستم، نه ثروتمند. حدود ۶۰ سال پیش سفری داشتم به یکی از کشورهای خارجی. در آنجا در پای یک ساختمان عظیم، سه جمله از صاحب آنکه یک سرمایه دار کلان بود، نوشته شده بود: «در کارم موفق شدم، چون زودتر از دیگران مطلع شدم، زودتر از دیگران تصمیم گرفتم و زودتر از دیگران اجرا کردم»؛ من سه اصل دیگر را به آن سه اصل اضافه کردم؛ «خدا را ناظر بر اعمالم میدانم، به حقوق دیگران احترام میگذارم و دست اندازی نمیکنم، در کارم صداقت دارم».
عسکر اولادی ادعا کرد: من به عمد خودم را بزرگ نشان میدهم که بگویم تاجر موفقی هستم، شاید هم اشتباه میکنم؛ در صورتی که کل اموال من در تهران «یک خانه، یک انبار و یک دفتر» است، در دماوند هم «یک باغ» دارم و در جاهایی مثل کرمان و رفسنجان هم که مراکز کارم هستند، یک انبار دارم؛ همین! ولی انعکاسش این است که خیلی دارم، اما باور کنید که اینطور نیست!
خواهر سعید ملک پور: ما فرزندان این کشور و این انقلاب هستیم؛ دادگاه عادلانه برگزار کنید
سحام
نیوز- بابک اجلالی: سعید ملک پور یکی از زندانیان عقیدتی است که در وقایع
بعد از انتخابات هنگام ورود به کشور در فرودگاه بازداشت گردید وسپس به
اتهام «فساد فی الارض» محاکمه و به اعدام محکوم شد این در حالی است که
تعداد زیادی از فعالین سیاسی و مدنی داخل و خارج از کشور به حکم صادره توسط
دادگاه اعتراض نموده و سازمانهای حقوق بشری این حکم را نقض آشکار حقوق بشر
در ایران قلمداد نمودند.
پای صحبت مریم ملک پور خواهر این زندانی محکوم به اعدام می نشینیم تا گفت و گویی با ایشان در مورد آخرین وضعیت وی داشته باشیم.
مریم ملک پور در مورد آخرین وضعیت سعید به سحام می گوید : “متاسفانه حکم اعدام سعید تایید شده و به اجرای احکام فرستاده شده است و هر لحظه امکان اجرای حکم وجود دارد و وکلای ایشان تنها کاری که توانسته اند انجام دهند این بود که تقاضای اعاده دادرسی نماییند و ما امیدواریم که تقاضا بررسی شود وحکم اعدام ایشان لغو گردد .”
خواهر وی در پاسخ به تلاش بازجویان برای اعتراف گیری از سعید که چندی قبل گفته می شد که سعید زیر فشار و شکنجه برای اعتراف گیری قرار دارد افزود : “بعد از تایید حکم توسط دادگاه سه بار در سه هفته متوالی سعید را برای بازجویی بردند که اعتراف بکند ولی از شکنجه یا فشار جسمی برای اعتراف گیری استفاده نکردند چون سعید فعلا از حکم صادره هیچ اطلاعی ندارد، بنابراین بازجوها سعی کرده بودند که سعید را قانع کنند تا جلوی دوربین تلویزیون اعتراف کند و هر چه که آنان به وی گفتند را در مقابل دوربین تکرار نماید و به وی قول داده بودند که اگر این کار را انجام بدهی ما حکم صادره را تغییر می دهیم و حکم تقلیل پیدا می کند، که سعید وقتی مخالفت کرده بود سر من تهدیدش کرده بودند که خواهرت را دستگیر می کنیم.”
در خصوص آخرین دیدار خانواده و وضعیت روحی وی گفت: “بعد از اینکه حکم تایید شد ما سه ماه ملاقات نداشتیم تا سه هفته قبل، که سه هفته پیش به ما اجازه داده شد تا هر دو هفته یکبار با وی ملاقات کنیم و آخرین ملاقاتمان با وی روز سه شنبه هفته قبل بود که خدا رو شکر حالش خوب بود و وضعیت روحی وی نیز بد نیست البته باید تاکید کنم که سعید از حکم صادره هیچ اطلاعی ندارد و نه به وی و نه به وکلای او حکم ابلاغ نشده است به همین دلیل شرایط روحی سعید فعلا خوب است.”
وی از مسولان جمهوری اسلامی درخواست کرد تا سعید را در یک دادگاه عادلانه محاکمه نمایند. وی گفت من مطمئن هستم که سعید در دادگاهی عادلانه ثابت می نماید که تمامی اعترافاتش بر اثر شکنجه و فشارهای روحی بوده و هیچ یک از اتهامات منتسب به وی وجه قانونی ندارد.
وی در ادامه گفت ما فرزندان این کشور و این انقلاب هستیم ، ما در این خاک متولد شدیم و از جای دیگری نیامده ایم و سعید هم که یکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بوده یقینا وجودش برای کشور مفید خواهد بود.
مریم ملک پور همچنین از سازمانهای حقوق بشری درخواست کرد که سعید را فراموش نکنند و صدای سعید به فراموشی سپرده نشود چرا که پژواک صدای ما در ایران شنیده نمی شود و از همه درخواست کرد که برای نجات جان سعید تمام تلاششان را بکنند .
وی در پایان گفت چشم امید ما به دنیا است تا نگذارند بی گناهی اعدام گردد .
پای صحبت مریم ملک پور خواهر این زندانی محکوم به اعدام می نشینیم تا گفت و گویی با ایشان در مورد آخرین وضعیت وی داشته باشیم.
مریم ملک پور در مورد آخرین وضعیت سعید به سحام می گوید : “متاسفانه حکم اعدام سعید تایید شده و به اجرای احکام فرستاده شده است و هر لحظه امکان اجرای حکم وجود دارد و وکلای ایشان تنها کاری که توانسته اند انجام دهند این بود که تقاضای اعاده دادرسی نماییند و ما امیدواریم که تقاضا بررسی شود وحکم اعدام ایشان لغو گردد .”
خواهر وی در پاسخ به تلاش بازجویان برای اعتراف گیری از سعید که چندی قبل گفته می شد که سعید زیر فشار و شکنجه برای اعتراف گیری قرار دارد افزود : “بعد از تایید حکم توسط دادگاه سه بار در سه هفته متوالی سعید را برای بازجویی بردند که اعتراف بکند ولی از شکنجه یا فشار جسمی برای اعتراف گیری استفاده نکردند چون سعید فعلا از حکم صادره هیچ اطلاعی ندارد، بنابراین بازجوها سعی کرده بودند که سعید را قانع کنند تا جلوی دوربین تلویزیون اعتراف کند و هر چه که آنان به وی گفتند را در مقابل دوربین تکرار نماید و به وی قول داده بودند که اگر این کار را انجام بدهی ما حکم صادره را تغییر می دهیم و حکم تقلیل پیدا می کند، که سعید وقتی مخالفت کرده بود سر من تهدیدش کرده بودند که خواهرت را دستگیر می کنیم.”
در خصوص آخرین دیدار خانواده و وضعیت روحی وی گفت: “بعد از اینکه حکم تایید شد ما سه ماه ملاقات نداشتیم تا سه هفته قبل، که سه هفته پیش به ما اجازه داده شد تا هر دو هفته یکبار با وی ملاقات کنیم و آخرین ملاقاتمان با وی روز سه شنبه هفته قبل بود که خدا رو شکر حالش خوب بود و وضعیت روحی وی نیز بد نیست البته باید تاکید کنم که سعید از حکم صادره هیچ اطلاعی ندارد و نه به وی و نه به وکلای او حکم ابلاغ نشده است به همین دلیل شرایط روحی سعید فعلا خوب است.”
وی از مسولان جمهوری اسلامی درخواست کرد تا سعید را در یک دادگاه عادلانه محاکمه نمایند. وی گفت من مطمئن هستم که سعید در دادگاهی عادلانه ثابت می نماید که تمامی اعترافاتش بر اثر شکنجه و فشارهای روحی بوده و هیچ یک از اتهامات منتسب به وی وجه قانونی ندارد.
وی در ادامه گفت ما فرزندان این کشور و این انقلاب هستیم ، ما در این خاک متولد شدیم و از جای دیگری نیامده ایم و سعید هم که یکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بوده یقینا وجودش برای کشور مفید خواهد بود.
مریم ملک پور همچنین از سازمانهای حقوق بشری درخواست کرد که سعید را فراموش نکنند و صدای سعید به فراموشی سپرده نشود چرا که پژواک صدای ما در ایران شنیده نمی شود و از همه درخواست کرد که برای نجات جان سعید تمام تلاششان را بکنند .
وی در پایان گفت چشم امید ما به دنیا است تا نگذارند بی گناهی اعدام گردد .
آمریکا: طرح حمله به ایران آماده است
سحام نیوز: سفیر آمریکا در اسرائیل می گوید که آمریکا
طرح هایی برای حمله به تاسیسات اتمی ایران در صورت شکست سایر تلاش ها برای
جلوگیری از دستیابی این کشور به سلاح اتمی دارد.
به گزارش بی بی سی، دن شاپیرو گفت که آمریکا امیدوار است دیپلماسی و تحریم ها ایران را نسبت به تغییر برنامه اتمی اش قانع کند اما یک گزینه نظامی را “آماده” دارد.
مقام های آمریکایی از جمله باراک اوباما این کشور همواره گفته اند که گزینه نظامی در مورد ایران را مردود نمی دانند.
آمریکا و متحدان آن می گویند که ایران در پی دستیابی به ظرفیت تولید سلاح اتمی است، اتهامی که ایران رد می کند.
گفتگوها میان ایران و شش قدرت جهان – شامل اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان – قرار است روز ۲۳ مه در بغداد از سر گرفته شود.
شاپیرو روز سه شنبه در انجمن وکلای اسرائیل اظهار نظر کرد که جزئیات آن بعدا توسط خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش شد.
شاپیرو گفت: “بهتر است این مساله به صورت دیپلماتیک و فشار حل شود تا از طریق قوه نظامی. اما این بدان معنی نیست که گزینه نظامی موجود نباشد. نه فقط موجود است، بلکه آماده است. برنامه ریزی لازم انجام شده تا از آمادگی آن اطمینان حاصل شود.”
جورج لیتل سخنگوی پنتاگون روز پنجشنبه تاکید کرد که سیاست آمریکا در مورد مساله “هیچ تغییری نکرده است.”
او گفت: “اظهارات سفیر کاملا همخوان با آنچیزی است که از مدتی قبل درباره ایران گفته ایم و می گوییم. تمرکز ما در آمریکا بر استفاده از ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی است.”
در ماه های اخیر مقام های سیاسی اسرائیل اجازه شکل گرفتن این برداشت را داده اند که شاید چاره ای جز حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران نباشد.
اما اخیرا شماری از مقام های نظامی و امنیتی کنونی و سابق از این موضع گیری رهبران اسرائیل انتقاد کرده اند.
به علاوه گفتگوهای ماه گذشته استانبول میان قدرت ها و ایران از سوی طرفین مثبت ارزیابی شده و گزارش ها حاکی از احتمال پیشرفت آن گفتگوها در دور بعدی در بغداد است.
همین تحول باعث کاهش بحث ها درباره احتمال جنگ شده است.
به گزارش بی بی سی، دن شاپیرو گفت که آمریکا امیدوار است دیپلماسی و تحریم ها ایران را نسبت به تغییر برنامه اتمی اش قانع کند اما یک گزینه نظامی را “آماده” دارد.
مقام های آمریکایی از جمله باراک اوباما این کشور همواره گفته اند که گزینه نظامی در مورد ایران را مردود نمی دانند.
آمریکا و متحدان آن می گویند که ایران در پی دستیابی به ظرفیت تولید سلاح اتمی است، اتهامی که ایران رد می کند.
گفتگوها میان ایران و شش قدرت جهان – شامل اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان – قرار است روز ۲۳ مه در بغداد از سر گرفته شود.
شاپیرو روز سه شنبه در انجمن وکلای اسرائیل اظهار نظر کرد که جزئیات آن بعدا توسط خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش شد.
شاپیرو گفت: “بهتر است این مساله به صورت دیپلماتیک و فشار حل شود تا از طریق قوه نظامی. اما این بدان معنی نیست که گزینه نظامی موجود نباشد. نه فقط موجود است، بلکه آماده است. برنامه ریزی لازم انجام شده تا از آمادگی آن اطمینان حاصل شود.”
جورج لیتل سخنگوی پنتاگون روز پنجشنبه تاکید کرد که سیاست آمریکا در مورد مساله “هیچ تغییری نکرده است.”
او گفت: “اظهارات سفیر کاملا همخوان با آنچیزی است که از مدتی قبل درباره ایران گفته ایم و می گوییم. تمرکز ما در آمریکا بر استفاده از ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی است.”
در ماه های اخیر مقام های سیاسی اسرائیل اجازه شکل گرفتن این برداشت را داده اند که شاید چاره ای جز حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران نباشد.
اما اخیرا شماری از مقام های نظامی و امنیتی کنونی و سابق از این موضع گیری رهبران اسرائیل انتقاد کرده اند.
به علاوه گفتگوهای ماه گذشته استانبول میان قدرت ها و ایران از سوی طرفین مثبت ارزیابی شده و گزارش ها حاکی از احتمال پیشرفت آن گفتگوها در دور بعدی در بغداد است.
همین تحول باعث کاهش بحث ها درباره احتمال جنگ شده است.
ماهی ۱۵ میلیارد تومان صدقه!
سحام نیوز: کمیته امداد اعلام کرد: ایرانیها ماهانه ۱۵ میلیارد تومان به صندوق صدقات میریزند.
این در حالی است که اما این صندوقهای صدقه هم از گزند دزدها و معتادان در امان نیستند در شهر تهران حدود ۴۰ هزار صندوق صدقات وجود دارد که تاکنون حدود ۲۰ درصد از این صندوقها ایمنسازی شده اما بیشتر از ۳۰ هزار صندوق هنوز در معرض دستبرد معتادان و حتی متکدیان است.
کمیته امداد در خصوص دستبرد صندوق صدقات اعلام میکند که بیش از ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار صندوق صدقات در سراسر کشور وجود دارد که تنها ۲۰۰ هزار عدد آن صندوق بزرگ معابر بوده و بقیه در منازل، محل کسب خیران و مشترکان، مدارس و مجتمعهای مسکونی و اداری نصب شده است.
سعید ستاری، معاون مشارکتهای مردمی کمیته امداد در این باره به فارس گفته است: ما قصد داریم تمامی صندوقهای صدقات کشور را با استفاده از نسل جدید صندوقها ایمن کنیم.
معاون مشارکتهای مردمی کمیته امداد از جمعآوری ماهانه ۱۵ میلیارد تومان صدقه در کشور خبر می دهد و می گوید: بیشترین کمک به نیازمندان در استان تهران، فارس، آذربایجان شرقی، اصفهان و خراسان رضوی است.
ستاری ادامه می دهد: کمکهای جمعآوری شده در بخش صدقات به صورت کاملا تفکیک شده و براساس برنامهریزی انجام شده در اختیار خانوادههای نیازمند قرار میگیرد.
معاون مشارکتهای مردمی کمیته امداد امام خمینی(ره) گفت: میانگین درآمد هر صندوق از هر بار تخلیه ۱۸۰۰ تومان است و بر اساس برنامهریزیها این رقم باید به ۲۵۰۰ تومان افزایش یابد.
سعید ستاری در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه پیشبینیها مبنی بر جمعآوری یکهزار و ۱۰۰ میلیارد تومان کمکهای مردمی در سال جاری است، اظهار کرد: این رقم از مجموع ۷/۵ میلیون صندوق کوچک، بزرگ، متوسط و فرودگاهی در سراسر کشور و دیگر کمکها اعم از زکات، فطریه و غیره حاصل میشود، ضمن اینکه در سال گذشته مبلغ ۱۶۰ میلیارد تومان مشارکت مردمی از صندوقهای صدقات احصاء شده است.
وی افزود: بر اساس برنامه پنج ساله پنجم توسعه تعداد صندوق صدقات کشور تا پایان این برنامه باید به ۱۰ میلیون صندوق افزایش یابد.
معاون مشارکتهای مردمی کمیته امداد با بیان اینکه ۷۵ درصد خانوادههای یزدی مشترک صندوق صدقات کمیته امداد امام خمینی(ره) هستند، عنوان کرد: استان یزد بیشترین ضریب نفوذ را در سطح استانهای کشور داراست.
ستاری ادامه داد: بالاترین رقم درآمدی از تخلیه هر صندوق صدقات با ۲۵۰۰ تومان مربوط به استان سمنان است و بیشترین تعداد مشترکین صندوق صدقات در استان اصفهان قرار دارد.
وی همچنین گفت: مطابق برنامه پنجم توسعه تعداد مشترکین صندوق صدقات باید به ۱۰ میلیون و درآمدهای حاصل از مشارکتهای مردمی باید به دو برابر ارتقاء یابد.
معاون مشارکتهای مردمی کمیته امداد در ادامه عنوان کرد: در ماههایی که سفرهای زیادی اتفاق میافتد مانند فصل نوروز، ماه مبارک رمضان، محرم و صفر پردرآمدترین ماهها از نظر مشارکتهای مردمی هستند.
این در حالی است که اما این صندوقهای صدقه هم از گزند دزدها و معتادان در امان نیستند در شهر تهران حدود ۴۰ هزار صندوق صدقات وجود دارد که تاکنون حدود ۲۰ درصد از این صندوقها ایمنسازی شده اما بیشتر از ۳۰ هزار صندوق هنوز در معرض دستبرد معتادان و حتی متکدیان است.
کمیته امداد در خصوص دستبرد صندوق صدقات اعلام میکند که بیش از ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار صندوق صدقات در سراسر کشور وجود دارد که تنها ۲۰۰ هزار عدد آن صندوق بزرگ معابر بوده و بقیه در منازل، محل کسب خیران و مشترکان، مدارس و مجتمعهای مسکونی و اداری نصب شده است.
سعید ستاری، معاون مشارکتهای مردمی کمیته امداد در این باره به فارس گفته است: ما قصد داریم تمامی صندوقهای صدقات کشور را با استفاده از نسل جدید صندوقها ایمن کنیم.
معاون مشارکتهای مردمی کمیته امداد از جمعآوری ماهانه ۱۵ میلیارد تومان صدقه در کشور خبر می دهد و می گوید: بیشترین کمک به نیازمندان در استان تهران، فارس، آذربایجان شرقی، اصفهان و خراسان رضوی است.
ستاری ادامه می دهد: کمکهای جمعآوری شده در بخش صدقات به صورت کاملا تفکیک شده و براساس برنامهریزی انجام شده در اختیار خانوادههای نیازمند قرار میگیرد.
معاون مشارکتهای مردمی کمیته امداد امام خمینی(ره) گفت: میانگین درآمد هر صندوق از هر بار تخلیه ۱۸۰۰ تومان است و بر اساس برنامهریزیها این رقم باید به ۲۵۰۰ تومان افزایش یابد.
سعید ستاری در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه پیشبینیها مبنی بر جمعآوری یکهزار و ۱۰۰ میلیارد تومان کمکهای مردمی در سال جاری است، اظهار کرد: این رقم از مجموع ۷/۵ میلیون صندوق کوچک، بزرگ، متوسط و فرودگاهی در سراسر کشور و دیگر کمکها اعم از زکات، فطریه و غیره حاصل میشود، ضمن اینکه در سال گذشته مبلغ ۱۶۰ میلیارد تومان مشارکت مردمی از صندوقهای صدقات احصاء شده است.
وی افزود: بر اساس برنامه پنج ساله پنجم توسعه تعداد صندوق صدقات کشور تا پایان این برنامه باید به ۱۰ میلیون صندوق افزایش یابد.
معاون مشارکتهای مردمی کمیته امداد با بیان اینکه ۷۵ درصد خانوادههای یزدی مشترک صندوق صدقات کمیته امداد امام خمینی(ره) هستند، عنوان کرد: استان یزد بیشترین ضریب نفوذ را در سطح استانهای کشور داراست.
ستاری ادامه داد: بالاترین رقم درآمدی از تخلیه هر صندوق صدقات با ۲۵۰۰ تومان مربوط به استان سمنان است و بیشترین تعداد مشترکین صندوق صدقات در استان اصفهان قرار دارد.
وی همچنین گفت: مطابق برنامه پنجم توسعه تعداد مشترکین صندوق صدقات باید به ۱۰ میلیون و درآمدهای حاصل از مشارکتهای مردمی باید به دو برابر ارتقاء یابد.
معاون مشارکتهای مردمی کمیته امداد در ادامه عنوان کرد: در ماههایی که سفرهای زیادی اتفاق میافتد مانند فصل نوروز، ماه مبارک رمضان، محرم و صفر پردرآمدترین ماهها از نظر مشارکتهای مردمی هستند.
اعتصاب غذای زندانی سیاسی در زندان سپیدار اهواز
خبرگزاری
هرانا - احمدرضا احمدپور روحانی منتقد و وبلاگنویس و از اعضای جبههٔ
مشارکت که در آخرین محکومیت خود در سال ۹۰ به سه سال حبس در تبعید در زندان
سپیدار اهواز و ده سال تبعید در شهر ایذه محکوم شده بود، به علت شرایط
بحرانی خود به سبب بیماری دست به اعتصاب غذای نامحدود تا رسیدن به
خواستههای خود زده است.
به گزارش تارنمای کمیته گزارشگران حقوق
بشر، وی که در سال ۸۸ نیز به یک سال حبس محکوم شده بود، بعد از اتمام
محکومیت خود به دلیل نوشتن نامه به سازمان ملل و ذکر بیعدالتیهای دادگاه
ویژه روحانیت مجددا محکوم شد.
احمدپور که از جانبازان شیمیایی جنگ
تحمیلی است و به همین دلیل به طور مرتب زیر نظر پزشکان بوده است از آغاز
دورهٔ محکومیت جدید خود شرایط جسمانیاش وخیمتر شده و آلودگی هوای اهواز و
گرد و غبار شدید نیز بیماری وی را تشدید کرده است. طبق اعلام پزشکی قانونی
شهر اهواز، این زندانی سیاسی میبایست در مکانی خوش آب و هوا نگهداری شده و
از شهر اهواز دور نگه داشته شود.
احمدپور چندی پیش از این نیز با انتشار دو
نامه به رهبر جمهوری اسلامی با شرحی از اوضاع جسمانی خود از بیعدالتیهای
دستگاه قضا سخن گفته بود.
وی همچنین پیشتر، در سال ۸۴ از اعضای فعال ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در تهران بود.
این زندانی سیاسی از روز ۲۵ اردیبهشت سال
۹۱ با ارسال نامهای به رئیس زندان آغاز اعتصاب غذای خود را اعلام کرده و
گفته است که تا رسیدن به خواستههایش دست از اعتصاب غذا بر نخواهد داشت حتی
اگر منجر به مرگ وی شود.
نامهٔ وی به شرح ذیر است:
بسمه تعالی
ریاست محترم زندان سپیدار اهواز
سلام علیکم
احترما پیرو نامه مورخه ۲۰ اردیبهشت سال
۹۱ به آگاهی میرسانم ضمن سپاسگزاری از زحمات و مساعدت منطقی و قانونی
حضرتعالی بدینوسیله آغاز اعتصاب غذا در اعتراض به برخورد ناعادلانهٔ
مبتنی بر دشمنی و شکستن حریم قانون و شرع توسط مسئولان تصمیمگیرنده
دادسرای ویژه روحانیت و ناامیدی از هرگونه رسیدگی قضایی به دادخواهیها و
تظلمخواهیها در داخل کشور را اعلام مینمایم و تاکید میکنم این اعتصاب
غذا تا آزادی بدون قید و شرط یا مرگ، تداوم خواهد داشت و از آنجایی که هیچ
رفتار خردمندانهیی حاکم بر دستگاه ویژه روحانیت نسبت به آزادی و وضعیت
بیماریام مشاهده نمیگردد، مرگ خود را حتمی دانسته و این مرگ را قصد عمدی
از سوی عوامل اصلی دست اندرکار دادسرای ویژه روحانیت میدانم که جز برخورد
کینهتوزانه و انتقامجویانهٔ مبتنی بر هب و بغضها هیچ حریم قانونی و
منطقی نمیشناسند.
آنچه لازم و وظیفه بود در دو نامه خطاب
مقام رهبری نوشتهام که خود به پروندهٔ جدید علیه من تبدیل شد و حتی اقدام
به اعاده دادرسی در دستگاه ویژه غیرقضایی کردم که متاسفانه هیچکدام کارساز
نبوده و گوش شنوایی پیدا نشد.
حال امید دارم مرگ سخاوتگونه و
معترضانهام به عنوان یک روحانی مورد ستم و فدایی؛ حوزههای علمیه قم، نجف،
مشهد و مراجع تقلید و مردم فهیم ایران و به خصوص ایل غیور بختیاری را به
خود آورد و بیشتر از این در لاک سکوت نروند و فکری به حال بیعدالتیها و
قانونشکنیهای دادسرای ویژه روحانیت و تظلمخواهیها کنند.
درود خدا بر آزاداندیشان و عدالتجویان
عرصه دین و دانش، امید است مورد توجه و مغفرت خدای مهربان قرار بگیرم از
همهگان طلب بخشش دارم.
سید احمد رضا احمدپور
زندان سپیدار اهواز
۹۱/۰۲/۲۵
نرگس محمدی به زندان زنجان منتقل شد
خبرگزاری هرانا - نرگس محمدی وکیل زندانی و نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر از بهداری زندان اوین به زندان زنجان منتقل شد.
به گزارش رادیو فردا، «تقی رحمانی» همسر «نرگس محمدی» نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر میگوید خانم محمدی از بهداری زندان اوین به زندان زنجان منتقل شده است.
به گزارش رادیو فردا، «تقی رحمانی» همسر «نرگس محمدی» نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر میگوید خانم محمدی از بهداری زندان اوین به زندان زنجان منتقل شده است.
تقی رحمانی گفت: «نرگس محمدی در حالی به زندان زنجان منتقل شده که این زندان فاقد بند سیاسی است.»
نرگس محمدی، دوم اردیبهشت ماه، پس از احضار به اداره اطلاعات زنجان بازداشت شد.
احضار امام جماعت روستای شیوه ابراهیم سردشت به دادگاه
خبرگزاری هرانا - امام جماعت روستای شیوه ابراهیم سردشت طبق احضاریهای که در آن به هیچ اتهامی اشاره نشده به دادگاه احضار شد.
به گزارش تارنمای موکریان، ماموستا سلام
گلنواز امام جماعت محله شیوه ابراهیم سردشت طبق احضاریهای باید فردا ۲۸
اردیبهشت خود را به دادگاه ویژه روحانیت ارومیه معرفی کند.
گفته میشود در این احضاریه، اشارهای به اتهام نسبت داده به نامبرده نشده است.
گزارش تصویری برخورد با بدحجابی زنان در پایتخت
خبرگزاری
هرانا - در پی اعتراضات صورت گرفته از سوی امام جماعت در برخی از شهرهای
ایران در نماز جمعه هفته گذشته پلیس ایران نیز با اجرای طرح امنیت اخلاقی
امروز در سطح شهر تهران اقدام به بازداشت جمعی از زنانی نمود که گفته می
شود به دلیل بد حجابی بازداشت شدند.
پلیس امروز اعلا کرد هم اکنون بیش از ۳۷
طرح در قالب ارتقای امنیت اجتماعی کشور در حال اجرا است که مهمترین آن
برخورد با بد پوششی است. طرحی که باعث شده است سردار روزبهانی رئیس پلیس
امنیت اخلاقی، پلیس را به علت کم کاری دستگاههای مسئول ویترین پلیس در
برخورد با بدحجابی معرفی کند.
گزارش تصویری از برخورد با زنان بدحجاب توسط رسانه های حکومتی:
گزارش تصویری از برخورد با زنان بدحجاب توسط رسانه های حکومتی:
متهم به قتل مادر زن در پای چوبه دار
خبرگزاری هرانا - حکم قصاص مردی که با شلیک چند گلوله در شهر قوچان مادر همسرش را به قتل رسانده بود، در دیوان عالی کشور تأیید شد.
به گزارش خراسان، فروردین سال ۸۷ در شهر
قوچان مردی حدودا ۴۰ ساله هنگام صرف صبحانه با همسر و مادر همسرش وارد بحث و
مشاجره شد و به این ماجرا با شلیک چند گلوله به وسیله اسلحه کلت پایان
داد.
این پرونده برای رسیدگی به شعبه ۵ دادگاه
کیفری استان ارسال شد. و در این دادگاه متهم به قتل از جهت قتل عمد مادر
همسرش به قصاص نفس به صورت اعدام با طناب دار محکوم شد و به دلیل مجروح
کردن همسرش نیز به پرداخت دیه محکوم شد.
این حکم پس از ابلاغ مورد اعتراض وکیل
مدافع متهم قرار گرفت.وکیل متهم در درخواست تجدید نظر خود اظهار داشته بود
که موضوع قتل صرفا یک اتفاق بوده و متهم کمترین قصدی نداشته است.
با ارسال پرونده به دیوان عالی کشور شعبه ۶ این دیوان به بررسی آن پرداخت و ضمن رد تجدید نظر حکم دادگاه را تأیید کرد.
هرانا؛ بی خبری از وضعیت دو شاعر آذربایجانی پس از ورود به کشور
خبرگزاری هرانا – از وضعیت دو شاعر آذربایجانی که پس از ورود به ایران بازداشت شده اند؛ اطلاعی در دست نیست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، شهریار
حاجی زاده و فرید حسین اوف که در اول ماه مه برای شرکت در فستیوال ادبی به
ایران سفر کردند درتاریخ سیزده اردیبهشت هنگام بازگشت به جمهوری آذربایجان
از سوی ماموران لباس شخصی بازداشت شدند.
از وضعیت این دو شهروند آذربایجانی و دانشجوی دانشگاه سلاویان باکو با گذشت بیش از دو هفته اطلاعی بدست نیامده است.
۱۱۸ میلیون هکتار از اراضی کشور در معرض تبدیل شدن به بیابان هستند
خبرگزاری
هرانا - معاون سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور گفت: ۱۱۸ میلیون
هکتار از اراضی کشور در معرض تبدیل شدن به بیابان هستند.
به گزارش ایسنا، گرشاسبی عصر روز گذشته در هشتمین همایش ملی علوم و مهندسی آبخیزداری ایران در دانشگاه لرستان تصریح کرد: بر اساس آخرین گزارشی که به کنواسیون مقابله با بیابان زدایی ارائه دادهایم ۱۱۸ میلیون هکتار از اراضی کشور در معرض تبدیل شدن به بیابان هستند.
به گزارش ایسنا، گرشاسبی عصر روز گذشته در هشتمین همایش ملی علوم و مهندسی آبخیزداری ایران در دانشگاه لرستان تصریح کرد: بر اساس آخرین گزارشی که به کنواسیون مقابله با بیابان زدایی ارائه دادهایم ۱۱۸ میلیون هکتار از اراضی کشور در معرض تبدیل شدن به بیابان هستند.
وی با اذعان به اینکه در حال حاضر ۳۲
میلیون هکتار بیابان در کشور وجود دارد، افزود: کمیته ملی مقابله با بیابان
زدایی با حضور ۱۰ وزیر، پنج رئیس سازمان، سازمانهای مردم نهاد و اساتید
دانشگاه زیر نظر ریاست جمهور راه اندازی شده است.
معاون سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری
کشور با تاکید بر اینکه درعمل باید، قانونگذاری در حوضه آبخیزداری مورد
توجه قرارگیرد، گفت: در بحث گردوغبار سال گذشته دولت ۱۰۰۰ هزار میلیارد از
درآمد نفتی به کنترل گرد و غبار اختصاص داد اما توسط همین نمایندگان ۹۰۰
میلیارد تومان آن برای کنترل آبهای مرزی غرب کشور اختصاص پیدا کرد و محقق
نشد.
گرشاسبی ادامه داد: در حوضه آبخیز نیازمند یک سند راهبردی هستیم و باید از تئوریها خارج شویم.
وی یادآور شد: در ۲۵ میلیون هکتار از
حوضههای آبخیز کشورعملیات آبخیزداری انجام شده است و حدود هفت میلیون
هکتار هم بیابان زدایی کردیم با این حال همیشه به دنبال این بودهایم که به
صورت دولتی آبخیزداری کنیم.
اعدام گروهی شانزده زندانی در زندان مرکزی یزد
خبرگزاری
هرانا - روز پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ماه در یک اعدام گروهی در زندان مرکزی
یزد ۱۶ زندانی که در میان آنها ۴ زن زندانی و ۵ شهروند افغانی بودند به
دار آویخته شدند.
به گزارش تارنمای فعالان حقوق بشر و دمکراسی، حکم اعدام ۱۶ زندانی که روز سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ماه، از بندهای خود به سلولها انفرادی جهت اجرای حکم اعدام منتقل شده بودند سحرگاه امروز به اجرا در آمد.
به گزارش تارنمای فعالان حقوق بشر و دمکراسی، حکم اعدام ۱۶ زندانی که روز سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ماه، از بندهای خود به سلولها انفرادی جهت اجرای حکم اعدام منتقل شده بودند سحرگاه امروز به اجرا در آمد.
از این تعداد ۵ نفر تبعه کشور افغانستان و
۴ نفر زن بودند. یکی از ۵ شهروند افغانی که صبح امروز در زندان مرکزی یزد
به دار آویخته شد، زندانی محمد دامرده فرزند نورمحمد ۲۵ ساله بود که ۶ سال
پیش به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر بازداشت شده بود.
گفتنیست،اعضای خانوادههای زندانیان افغانی امکان داشتن آخرین ملاقات با بستگانشان را نیافتند.
با این اعدامها طی امروز ۲۶ نفر در ایران اعدام شدند.
انتقال محمد جواد شاهپری به بند ٣۵٠ اوین
خبرگزاری هرانا - محمد جواد شاهپری (داریوش) پس از احضار به دادسرای مقدسی برای اجرای حکمش به بند ٣۵٠ اوین انتقال یافت.
به گزارش کلمه، محمد جواد شاهپری در بهمن
ماه ٨٨ در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و پس از
گذراندن یکماه حبس در سلولهای انفرادی بند ٢٠٩ با قرار وثیقه ١٠٠ میلیون
تومانی آزاد و سپس در شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب توسط قاضی پیرعباسی به ٢سال و
۴ماه حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر عینا
تایید شد.
محمد جواد شاهپری٢١ ساله هم اکنون در کنار
برادر و داماد خانوادهشان به نامهای پوریا شاهپری و بهمن صادقی نور
دربند٣۵٠ اوین به سر میبرد.