وقتی چوپان دروغگو در صدا و سیما همه کاره می شود!
اطلاعيه سازمان جمهوریخواهان ايران نسبت به خواست خروج آقاى شاهين نجفى از طرف پليس شهر كلن
در پی اعتراض مسئول روابط بین المللی سازمان جمهوریخواهان ايران نسبت به خواست خروج آقاى شاهين نجفى از طرف پليس شهر كلن، مراجع ذيصلاح دولت فدرال با اداره جنايى ايالت نوردلند وستفالن در شهر كلن تماس گرفتند و جوياى صحت اين خبر شدند، در نهايت معلوم شد كه مراجع شهر كلن چنين خواستى از آقاى نجفى نداشته اند، بلكه پيشنهاد نموده بودند كه چنانچه آقاى نجفى خارج از آلمان دوست و فأميلى داشته باشند تا روشن شدن نتيجه تحقيقات دولت در مورد خطرى كه متوجه آقاى نجفى است و تدارك اقدامات امنيتى لازم بهتر است به آنجا بروند. البته چنين پيشنهادى به معنى طفره رفتن از اقدامات بلاواسطه امنيتى است كه در اين مورد هم اعتراض لازم انجام گرفت. قرار مراجع امنيتى بر اين است كه هر روز از نو سنجش خطر بلاواسطه انجام گيرد و در عين حال پليس شهر كلن مراقبت لازم را انجام دهد. بقيه اقدامات امنيتى البته از طرف مراجع امنيتى به كسى جز فرد مورد تهديد اطلاع داده نمى شود. به هر رو سازمان ما در رابطه با تهديد جان شهروندان ايرانى در خارج از كشور اقدامات دفاعى لازم را انجام خواهد داد.
هيئت مديران سازمان جمهوريخواهان ايران
هيئت مديران سازمان جمهوريخواهان ايران
«نقی»؛ هیاهو بر سر ِ هیچ- توضیحاتی در باره ارتداد از منظر فقه شیعه
این آهنگ با هیچ معیاری از نظر فقه شیعه مشمول هیچیک از احکام ارتداد یا سبّالنّبی نیست.
وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ اُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ
و بدینگونه شما را امّتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید. (آیهی ۱۴۳ سورهی بقره)
بهتازگی
پخش آهنگ «نقی» که شاهین نجفی ـــ خوانندهی رَپ ـــ آن را اجرا کرده،
جنجالهایی آفریدهاست؛ جنجالهایی که با بحثهای داغ در فضای مجازی
پیرامون مباحث مهمّی چون مرز آزادی بیان، اهانت، انتقاد و تمسخر آغاز شد،
با صدور حکم «ارتداد» شاهین نجفی و اعلام «مهدورالدّم بودن» وی به زندگی
مردم کوچه و خیابان کشیدهشد و حالا یک سایت خبری برای قاتل آقای نجفی
جایزهای یکصدهزار دلاری تعیین کردهاست.
در این
جُستار، میکوشم مبانی حکم صادرشده را از دیدگاه فقه شیعه با تکیه بر
منابع معتبر آن بررسم و در ادامه، دیدگاهم را پیرامون این آهنگ و
واکنشهایی که به آن ابراز شدهاست اعلام کنم؛ باشد که راهی معتدل و
خردمندانه برای گفتوگوهای بهدور از عصبیّت و خطّ ونشان کشیدن دربارهی
این ماجرا و ماجراهای مشابه گشودهشود.
ارتداد چیست؟
در فصل
هفتم کتاب حدود از کتاب «لُمعهی دمشقیّه» ـــ از منابع اصلی فقه شیعه ـــ
که شیخ ابوعبدالله شمسالدّین محمّدبن جلالالدّین مکّی عاملی (معروف به
شهید اوّل) آن را نگاشته و دورهی جامعی از ابواب گوناگون فقه است، تعریف
ارتداد، «کافر شدن پس از اسلام» درج شدهاست. در ادامه، با استناد به شرح
معتبری که بر «لُمعه» نوشته شدهاست، این تعریف کوتاه را بیشتر روشن
خواهمکرد، امّا اکنون باید ۲ دسته مرتد را از هم بازشناسیم: مرتدّ فطری و
مرتدّ ملّی.
مرتدّ
فطری کسیست که هنگام انعقاد نطفهاش، یکی از والدینش مسلمان بودهباشند و
مرتدّ ملّی آن است که هنگام انعقاد نطفهاش، والدینش نامسلمان بودهباشند و
او پس از مسلمان شدن، کافر شدهباشد. با توجّه به این امر، احتمالن منظور
از حکم ارتداد صادرشده برای آقای نجفی ـــ با توجّه به مسلمان بودن والدین
وی ـــ این است که وی مرتدّ فطری شناخته شدهاست.
در
همان موضع از کتاب «الرّوضةالبهیّة فی شرحاللّمعةالدّمشقیّة» ـــ شرحی
که زینالدّین الجبلی العاملی (معروف به شهیدِ ثانی) بر «لُمعه» نگاشتهاست
ـــ تعریف جامعی از ارتداد و حکم آن ارائه شدهاست. بهدلیل اهمّیّت
موضوع، عین ترجمهی متن عربی این بخش را ذکر میکنم:
کافرشدن یا بهمجرّدِ نیّت است، یا به بیان سخنان کفرآمیز، یا به ارتکاب عمل کفرآمیز.
مثال نخست قصد کافرشدن است، اگرچه در زمان آینده باشد، و کسی که در این امر تردید دارد نیز در حکم کسیست که به آن جزم و قطع دارد.
گفتار مانند آن است که لفظا خدا را تکذیب کند، یا پیامبران را تکذیب کند، یا آنکه پیامبری را تکذیب کند تا:
۱.
چیزی را که به اجماع مسلمانان حرام است ـــ مانند زنا ـــ حلال بداند، یا
چیزی را که به اجماع مسلمانان حلال است ـــ مانند نکاح ـــ حرام بداند،
۲.
عملی را که اجماع بر واجببودنش وجود دارد ـــ مانند رکعتی از نمازهای
پنجگانه ـــ واجب نداند، یا عملی را که اجماع بر واجبنبودنش وجود دارد
ـــ مانند نماز یومیّهی ششم ـــ واجب اعلام کند.
ملاک و
ضابطهی انکار چیزیست که وجود آن در دین ضروریست و در گفتار فرقی نیست
بین آنکه از روی دشمنی گفتهشدهباشد، یا از روی اعتقاد، یا به تمسخر؛
زیرا سخن بر ظاهرش حمل میشود. این مثالها را میتوان به قِسْم نخست هم
ارجاع داد؛ در صورتی که شخص به آن معتقد باشد، ولی آن را به زبان نیاورد.
فعل
مانند کاریست که شخص عمدا و صریحا به قصد تمسخر دین یا انکار آن انجام
دهد؛ مانند پرتکردن قرآن کریم یا بخشی از آن در مَزبَلِه (= خاکروبهدان)
از روی عمد، یا سجده بر بت.
ثبوت
ارتداد بهوسیلهی مخالفت با حکمی که به اجماع ثابت است، مشروط بر آن است
که آن حکم بهگونهای کاملن روشن و ضروری در دین اسلام ثابت باشد، زیرا
بسیاری از احکام اجماعی بر افراد پوشیدهاست. همچنین، بهشرطیست که این
اجماع از جانب فقهای مسلمان باشد؛ بنابراین اگر کسی حکمی را که در آن
اختلاف است انکار کند، مرتد شناخته نمیشود، اگرچه مخالفت در آن مسئله نادر
باشد.
کلام
فقهای امامیّه (= شیعهی ۱۲امامی) و غیر آنها دربارهی این شرط گوناگون
است؛ برخی اجماع را برای ارتداد کافی دانستهاند و برخی دیگر ضروری بودن
حکم اجماعی برای دین را نیز بر آن افزودهاند ـــ و این بهتر است. شیخ
طوسی، در برخی مکتوبات خود، کسی را که آنچه امامیّه بر حرمت آن اجماع
دارند حلال بشمارد، کافر دانستهاست که این فتوا نادر است.
در حکم
بت هر چیزی که قصد عبادت با سجده بر او شود نیز داخل است، بنابراین اگر بر
کسی یا چیزی سجده شود، ولی فقط برای احترام او و با اعتقاد به عدم استحقاق
او برای معبود واقع شدن باشد، این عمل کفر نیست؛ بلکه بدعتی قبیح
بهحساب میآید، حتّا اگر آن شخص یا شیء سزاوار این باشد که بهگونهای
دیگر بزرگ داشتهشود، زیرا خداوند متعال سجده را برای تعظیم غیر خود قرار
ندادهاست.
مرتدّ
فطری کشته میشود، زیرا پیامبر اکرم ـــ صلواتالله علیه ـــ فرمود: «هرکس
دین خود را عوض کرد او را به قتل برسانید» و در صحیحهی محمّدبن مسلم
بهنقل از امام محمّد باقر ـــ سلامالله علیه ـــ آمدهاست: «کسی که به
اسلام پشت کند و پس از آنکه مسلمان شدهاست به آنچه بر محمّد ـــ
صلواتالله علیه ـــ نازل شده کافر شود، توبهاش پذیرفته نمیشود، قتل او
واجب، همسرش از او جدا و میراثش بین فرزندانش تقسیم میشود». عمّار هم از
امام محمّد صادق ـــ سلامالله علیه ـــ روایت کرده که فرمود: «هر مسلمانی
در بین مسلمانان از اسلام برگردد و نبوّت محمّد ـــ صلواتالله علیه ـــ را
انکار و او را تکذیب کند، خونش برای هرکه آن را از او شنید مباح است،
همسرش از همان روز ارتداد از او جدا میشود، نباید به او نزدیک شود،
اموالش بین ورثهی او تقسیم میشود، همسرش عدّهی وفات را نگه میدارد، بر
امام است که او را بکشد و توبه هم داده نمیشود».
کوشیدهام
ترجمه را تا حدودی روان کنم تا هرکس بتواند بفهمد با وجود این مستندات
مستحکم، حکم ارتدادی که برای شاهین نجفی صادر شدهاست ـــ اگر بهخاطر آهنگ
«نقی» باشد ـــ اساسا بلاموضوع است؛ خطاب امام علیالنّقی ـــ سلامالله
علیه ـــ با نام کوچک و اینکه حضرت مهدی ـــ سلامالله علیه ـــ «خواب
است»، ابتدائا در حیطهی «گفتار» است و نه «فعل»، ثانیا به ضروریّات دین
کاری ندارد و مطابق احادیث ذکرشده، انکار نبوّت پیامبر اسلام ـــ
سلامالله علیه ـــ یا کافرشدن بر آنچه بر ایشان نازل شده نیز نیست.
اگر
بنا بر تحلیل دقیقتری باشد، فلسفهی حکم ارتداد ایجاد تزلزل در جامعهی
اسلامیست و این در حدیث امام صادق ـــ سلامالله علیه ـــ نیز دیده میشود
که میفرماید «هر مسلمانی که در میان مسلمانان از اسلام برگردد». به نظر
من، اَعمال حاکمان امروز جمهوری اسلامی، بیشتر از یک آهنگ در ایمان و
اعتقاد مردم جامعهیمان تزلزل ایجاد میکند؛ هرچند جای گفتوگو پیرامون
این موضوع اینجا نیست.
مهدورالدّم کیست؟
کسیست که اگر کشته شود، قاتل او قصاص نمیشود و دیه هم پرداخت نمیکند؛ بهعبارتی خون او «هدر» است.
مهدورالدّم بر ۳ دسته است:
۱. هر انسانی میتواند او را بکشد،
۲. مسلمانان میتوانند او را بکشند،
۳. تنها حاکم شرع میتواند او را بکشد.
حکم
مباح بودن خون یک انسان ـــ مطابق شرع اسلام ـــ در شرایط بسیار ویژهای
صادر میشود که ۲ مورد از آنها با این بحث مرتبط است؛ «ارتداد» و
«سِبُّالنّبی».
اگر
پای ارتداد در میان باشد، شوربختانه نظر جامعی پیرامون آنکه کدامیک از ۳
وضعیّت بالا دربارهی مرتدّ فطری اجرا میشود وجود ندارد، ولی با توجّه به
مجموعهی احادیث، چنین به نظر میرسد که بر عهدهی حاکم شرع است دربارهی
اینکه اساسن فردی مهدورالدّم است یا خیر تصمیم بگیرد و به بیان دیگر،
تصمیمگیری دربارهی خون یک انسان در حیطهی مسئولیّتهای محکمهی صالح و
عادل است. گفتیم حکم ارتداد دربارهی عمل شاهین نجفی بلاموضوع است، پس باید
به مورد دیگر بپردازیم.
در فصل
قَذف کتاب حدود «روضةالبهیّة» میخوانیم «کسی که به پیامبر اسلام یا یکی
از امامان ـــ سلامالله علیهم ـــ دشنام دهد، کشته میشود و کشتن او برای
هرکس که از آن آگاه میشود، حتّا بدون اذن امام معصوم ـــ سلامالله علیه
ـــ یا حاکم شرع، جایز است؛ مگر اینکه قاتل نسبت به جان و مال خود یا مؤمن
دیگری بترسد که در این صورت، کشتن او بهخاطر زیان محتملی که وجود دارد،
جایز نیست». به دشنامی که توصیف آن رفت، اصطلاحن «سِبُّالنّبی» گفته
میشود.
برخلاف
تصور رایج، کسی که به پیامبر اسلام یا ائمّهی معصومین ـــ سلامالله
علیهم ـــ به شیوهای غیر از بیان دشنام اهانت کند، مثلن ـــ العیاذ بالله
ـــ ایشان را تمسخر کند، مشمول حکم «سبّالنّبی» نمیشود. به یاد بیاورید
ماجرای کاریکاتوریست دانمارکی را که پیامبر اسلام ـــ صلواتالله علیه ـــ
را بهشکلی موهن به تصویر درآوردهبود و درک نادرست از فقه شیعه سبب
شدهبود وی «سابّالنّبی» دانسته شود، در صورتی که این حکم تنها شامل
«دشنامدهنده» به پیامبر یا امامان معصوم ـــ سلامالله علیهم ـــ میشود.
حتّی
اگر تصویر آهنگ «نقی» را مورد توجّه قرار دهیم، که شخصا متوجّه منظور این
تصویر نمیشوم و بهنظرم ربطی به محتوای آهنگ ندارد، باز هم حکم
«سبّالنّبی» بلاموضوع است و این تصویر مشمول حکم اهانت به بزرگان یادشده
است. در مادهی ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی، مجازات فردی که به شیوهای غیر از
«سبّالنّبی» به پیامبر اسلام یا امامان معصوم ـــ سلامالله علیهم ـــ
اهانت کند، ۱ تا ۵ سال حبس تعزیریست. از این رو، اگر شاهین نجفی در ایران
این آهنگ را اجرا کردهبود، قانونن باید تعزیری در این محدوده را با تشخیص
محکمهی صالح و عادل تحمّل میکرد.
کلام پایانی
صرفنظر از بحثهای حقوقی و فقهیای که ذکر آن رفت، یادآوری چند نکته را لازم میدانم:
یک.
گمان میکنم شاهین نجفی دارد به خطا میرود. قصد ارائهی تحلیل موسیقایی را
ندارم که اصلا در تخصّص من نیست و تنها دیدگاه شخصیام را بیان میکنم. من
هرکدام از آهنگهای آلبوم «توهّم» او را بهجرات بیش از ۱۰ مرتبه گوش
دادهام و در اوج روزهای خون سال ۸۸، با تکتک ثانیههای آن آهنگها زندگی
کردهام. از آن به بعد، تقریبا هیچکدام از آهنگهای شاهین نجفی و بهویژه
آلبوم آخرش «هیچ، هیچ، هیچ»، که سبکی تازه را نیز در آن آزموده و حتّا همین
آهنگ جنجالبرانگیز نیز، توجّه مرا چندان به خود جلب نکردهاست.
انتقاد
بسیار امر پسندیدهایست، تلاش برای اصلاح ساختارهای معیوب هم بسیار خوب
است، ولی اهانت به اعتقادات دیگران اصلا پسندیده نیست و حتّی منظور نیک ما
را هم بد جلوه میدهد، آن را بیاثر میکند و ایبسا باعث تأثیرهای منفی
فراوان هم میشود. اگر همین آهنگ با ترجیعبند دیگری اجرا میشد و تزویری
که در یک جامعهی دینی دیده میشود بهصورت دیگری بیان میکرد، مطمئنام
هیچیک از کسانی که اکنون تشنهی خون شاهین نجفی هستند، چنین واکنشهایی
بروز نمیدادند.
دو. من
شیعه هستم، به شیعهبودنم هم افتخار میکنم، اما در تشیّع من لعنت و مرگ
بر هیچکس دیده نمیشود، که ایمان دارم این همان روش رسولالله و ائمّهی
معصومین ـــ سلامالله علیهم ـــ است. در هیچیک از روایاتی که از این
بزرگان به ما رسیده، لعن و نفرین دیده نمیشود که اگر میبود، مولا حسین
ـــ سلامالله علیه ـــ در عاشورا میتوانست چنان لعنتی کند که دودمان تمام
ظلم در یک لحظه بر باد رود.
ما،
بهعنوان پیروان آن ۱۴ عزیز خلقت، نباید کاسهی داغتر از آش شویم. باید
بیاموزیم پاسخ بیادبی را نباید با بیادبی و لعن و نفرین و قتل و تعیین
جایزه برای قاتل یک انسان ـــ هرچند اهانتکننده به اعتقاداتمان ـــ
بدهیم. دوست دارم این را بگویم که آن کسی که برای قاتل شاهین نجفی جایزه
تعیین کرده، اینجا را با غرب وحشی اشتباه گرفتهاست. ما باید
خویشتندارتر باشیم، باید بتوانیم بر خشممان غلبه کنیم و آن را تبدیل به
کارهایی کنیم که حتّا اهانتکنندگان هم از زیبایی اسلاممان ناگزیر از
پذیرش آن شوند.
پیامبر
ـــ صلواتالله علیه ـــ با یهودیای که هر روز بر سرش خاکروبه میریخت
چه کرد؟ غیر از این بود که آنقدر سعهی صدر به خرج داد تا او هم اسلام
آورد؟ مولا علی ـــ سلامالله علیه ـــ با خوارج چه کرد؟ غیر از این بود که
با انواع دشنامهایشان مدارا کرد و تنها زمانی با آنان به نبرد پرداخت که
به جان و مال مسلمانان تعرّض کردند؟ مگر خوارج در نماز مولا به او اهانت
نمیکردند و ـــ العیاذ بالله ـــ او را کافر نمیخواندند؟ مولا هم آنها
را «مهدورالدّم» خواندهبود؟
من اگر
جای آن رفقایی که بر شاهین نجفی لعن میفرستند و احیانا در حسرت قتل او
هستند بودم، برای درک بهتر او از اسلام و بزرگان دینمان دعا میکردم، و
میکوشیدم خویشتندار باشم، از فرط خشم از کسی که به اعتقاداتم اهانت
میکند سخن از قتل او به میان نیاورم و اسلام و پیامبر و امامان بزرگش ـــ
سلامالله علیهم ـــ را بهتر بشناسم.
خدای بزرگ همهیمان را به راه راست هدایت فرماید.
بعد از شاهين نجفي نوبت ما هم ميرسد
يك- بيش
از يكصد و پنجاه سال از اولين نوشتههاي نويسندگاني همچون طالبوف و
زينالعابدين مراغهاي و ديگر نويسندگان منتقد جهل مذهبي ميگذرد. از آن
سالها تاكنون اديبان و فرزانگان زيادي كه از آن وضع نابسامان ناخرسند
بودند، با شهامتي وصف ناشدني همة تيغ و درفشها را به جان خريدند تا با
اهريمن جهل و خرافه كه همواره دستش از آستين مذهب بيرون آمده، مبارزه كنند و
البته در اين راه چه جانفشانيها كه نكردند. شمار جان باختگان و
آسيبديدگان عرصة فرهنگ و هنر در مبارزه با جهل در اين سرزمين كم نيستند.
صادق هدايت. احمد كسروي، سعيدي سيرجاني، محمد مختاري، جعفر پوينده، احمد
تفضلي، فريدون فرخزاد و ... اكنون ميخواهند در انتهاي اين سياهه نام شاهين
نجفي را نيز اضافه كنند.
همة
اين كشتهشدگان و آسيبديدگان عرصة فرهنگي از ابتدا با ادبياتي موقر و
مؤدب تلاش كردند تا چهرة جهل و عقبماندگي را به تودهها بشناسانند ولي در
طول اين يك و نيم قرن، نتيجة آن در ميان ملتي بيحوصله و فراموشكار،
نتيجهاي به غير از استيلاي بيشتر جهل مذهبي نداشته است. ميگويند آخرين
حربه براي نابودي جهل و خرافه، خنديدن و به استهزا كشيدن آن است. نسل امروز
كه ميبيند گفتگوي مبارزان پيشين، با زبان فاخر، به جز كشتههاي بيشمار
نتيجهاي در بر نداشته، آيا راهي به غير از استفاده از آخرين سلاح يعني
استهزاي جاهل در پيش دارد؟ البته همين نسل هم به خوبي ميداند كه اين
استهزا بهاي سنگيني برايش خواهد داشت اما عشق به بازسازيِ ميهنِ ويران
شده، نميگذارد آنها آرام بنشينند. آنها به دنبال پول و ثروت نبوده و
نيستند و از آنجا كه انرژي خود را بر انديشه متمركز كردهاند با داد و
ستدهاي معمول و روحية كاسبكاري ناآشنا هستند. شاهين نجفي مثل بسياري از
هنرمندان ديگر بيشتر آثارش را به رايگان در اينترنت منتشر كرده است و بنيه
مالي قدرتمندي ندارد.
دو
- اگرچه موضوع آهنگ نقي و حكم ارتداد شاهين نجفي اغلب از زاوية آزادي بيان
مورد نقد مخالفان و موافقان قرار گرفته است. اما نكتهاي كه اينجا كمتر
مورد توجه قرار گرفته اين است كه پيش از آنكه آهنگ نقي خوانده و پخش شود،
حكم ارتداد او گرفته شده بود، بي آنكه نامي از شاهين نجفي برده شود.
تقريباً كمي پس از آنكه آلبوم «هيچ، هيچ، هيچ» از اين خواننده منتشر شد؛
همان آهنگ «مميز صفر» - كه بي مهابا لشگر سانديس خورها را به باد تمسخر و
ريشخند گرفته- كافي بود تا رگ غيرت برادران سپاه را بدراند و آنها كه
سالهاست به اهريمن خونخواري تبديل شدهاند و مدام از روحانيت و علماي
تشيع به عنوان ابزار و ماشين فتواي شرعي استفاده ميكنند، كمر به قتلش
ببندند تا شايد كسي ديگر جرأت تمسخر نداشته باشد. آنها توهين به
سانديسخوران را معادل توهين به ائمه تلقي كردهاند و با فريب ماشينهاي
زهوار دررفتة فتوا، ميخواهند او را از سر راه بردارند. آخر او جزو معدود
هنرمنداني است كه هنوز با صداي بلند فكر ميكند و گويا سر مماشات ندارد.
سه-
اكنون در يكسو سپاه قرار گرفته كه نفت ميفروشد و قاچاق ميكند و هر روز
با سرماية اين ملت فربهتر و قلدرتر ميشود و در سويي ديگر از اين ميدان،
جواني عاصي و هنرمند در مقابل اين غول بي شاخ و دم ايستاده است. او نياز
به حمايت دارد و حمايتهاي زباني، هيچ كمكي به او نميكند. او بزرگترين راه
درآمد، يعني كنسرتهايش را نيز از دست داده و ما تنها به اعلام حمايتهاي
فيسبوكي يا اسكايپي بسنده كردهايم. او به گرفتن وكيل و طرح دعوي در
دادگاههاي بينالمللي نياز دارد و ما حتي يك آلبوم از او نميخريم. جا
داشت كه چند ميليون ايراني در همان فرداي صدور فتوا، همة آلبومهاي او را
ميخريديم تا او را در اين مبارزة نابرابر تقويت كنيم. با اينكه من شاهين
نجفي را هرگز نديده و با او هرگز رابطهاي نداشتهام ولي ايمان دارم كه
فروش آلبومهاي او مقدمة پيروزيِ ما خواهد بود و پيروزي او در اين ميدان
راه را براي همه باز ميكند؛ چون معتقدم اگر شاهين نجفي كشته شود و يا
تسليم شده و سر تعظيم خم كند، بيشك نفر بعدي يكي از ما هستيم.
تقابل همجنسگرایی با پدرسالاری در گفتگو با ساقی قهرمان
پیرامون همجنسگرایی و وضعیت همجنسگرایان ایرانی
برای شروع شاید بهتر باشد اول تعریفی از همجنسگرایی داشته باشیم؛ به چه فردی همجنسگرا گفته میشود؟ آیا ترنس سکسوالها نیز همجنسگرا محسوب میشوند؟
برای شروع شاید بهتر باشد اول تعریفی از همجنسگرایی داشته باشیم؛ به چه فردی همجنسگرا گفته میشود؟ آیا ترنس سکسوالها نیز همجنسگرا محسوب میشوند؟
همجنسگرا به زنان و مردانی گفته میشود که
کشش جنسی و عاطفی به همجنس خود داشته باشند. یعنی اگر زن هستند، تمایل
جنسی و عاطفی به یک زن دیگر داشته باشند، و نه به یک مرد. یا اگر مرد
هستند، کشش جنسی و عاطفی به یک مرد دیگر داشته باشند، نه به یک زن. این
کشش، گرایش جنسی است، مثل کششی که دگرجنسگرایان به غیرهمجنس خود دارند و
مایلاند، اگر مرد هستند، با یک زن رابطه جنسی و عاطفی داشته باشند و اگر
زن هستند، با یک مرد. عبارت ترانسکسوالیته، به گرایش جنسی اشاره ندارد،
بلکه به هویت جنسیتی اشاره دارد. معنای ترانسکسوال و ترانس-جندر این است که
فردی که در واقع یک مرد است، در بدن زن به دنیا آمده و یا فردی که در واقع
زن است، در بدن یک مرد به دنیا آمده و اعضای جنسیاش، با هویت جنسیتیاش
همخوانی ندارد. در فرهنگهایی که مرزهای جنسیتی با قطعیت مشخص میشود و
لباس و رفتار افراد بر اساس کدهای جنسیتی تعیین میشود، این عدم همخوانی
اعضای جنسی، و شکل ظاهری بدن، با هویت جنسیتی فرد، که یک آگاهی درونی است،
باعث آزار روحی فرد و دشواریهای زیاد در زندگی روزمره میشود.
همجنسگرایی، و دگرجنسگرایی، و دوجنسگرایی، گرایش جنسی فرد را تعریف میکنند. ترانسکسوال و ترانس جندر، به هویت جنسیتی فرد اشاره میکند. باید اضافه کنم که یک ترانسکسوال ممکن است دگرجنسگرا باشد، یعنی به جنس مخالف خودش کشش داشته باشد، و یا همجنسگرا باشد و به همجنس خود علاقه داشته بود.
همجنسگرایی، و دگرجنسگرایی، و دوجنسگرایی، گرایش جنسی فرد را تعریف میکنند. ترانسکسوال و ترانس جندر، به هویت جنسیتی فرد اشاره میکند. باید اضافه کنم که یک ترانسکسوال ممکن است دگرجنسگرا باشد، یعنی به جنس مخالف خودش کشش داشته باشد، و یا همجنسگرا باشد و به همجنس خود علاقه داشته بود.
شما گرایشات جنسی را متاثر از چه
میدانید؟ در واقع هر یک از عوامل فیزیولوژیک، روانی و یا اجتماعی در بروز
گرایش جنسی فرد، چه نقشی را بازی میکند؟
من به عنوان فعال حقوق بشری و شهروندی
دگرباشان جنسی، قاعدتن نباید نظر تخصصی در عوامل فیزیولوژیک، و روانی داشته
باشم، اما بر اساس خواندههای من از مطالعات انجام شده، گرایش جنسی فرد در
نتیجهٔ مجموعهای از عوامل بیولوژیک، ژنتیک، و محیط (محیط رشد نوزاد پیش
از زایمان) و محیط رشد نوزاد در سالهای اولیه، شکل میگیرد. توجه داشته
باشیم که گرایش جنسی، و شناخت فرد از گرایش جنسی خود، دو مسالهٔ جدا از هم
هستند. تاثیر عوامل اجتماعی ممکن است به شناخت فرد از گرایش جنسی خود، و یا
ترس فرد از تشخیص گرایش جنسی خود، و رضایت از گرایش جنسی خود، کمک کند،
اما این عوامل اجتماعی بوجود آورندهٔ گرایش جنسی نیستند. با علم به گرایش
جنسی خود، فرد ممکن است با توجه به خشونت موجود در محیط، احساسات و افکار
خود را پنهان کند و یا تصمیم بگیرد که با محیط وارد یک مبارزهٔ انسانی بشود
و از بودن و چگونه بودن خود دفاع کند. اما این عوامل اجتماعی قادر نخواهند
بود فردی را تبدیل به همجنسگرا یا دگرجنسگرا بکنند، و یا فردی را از
همجنسگرا و یا دگرجنسگرا بودن بازدارند.
تا الان یافتههای علمی معتقد است عوامل بیولوژیک، و ژنتیک، و محیطی (محیط رشد نوزاد پیش از زایمان) در شکل دادن گرایش جنسی فرد موثر است. یعنی همجنسگرایی و دگرجنسگرایی پیش از زایمان شکل میگیرد.
آیا این گرایش جنسی، وضعیتی پایدار است؟ برای مثال امکان این هست که فردی در بخشی از زندگیاش تمایلات همجنسگرایانه و یا دوجنسگرایانه داشته باشد و پس از مدتی این تمایلات به طور کل محو شود و فرد، دگرجنسگرا شود؟
تا الان یافتههای علمی معتقد است عوامل بیولوژیک، و ژنتیک، و محیطی (محیط رشد نوزاد پیش از زایمان) در شکل دادن گرایش جنسی فرد موثر است. یعنی همجنسگرایی و دگرجنسگرایی پیش از زایمان شکل میگیرد.
آیا این گرایش جنسی، وضعیتی پایدار است؟ برای مثال امکان این هست که فردی در بخشی از زندگیاش تمایلات همجنسگرایانه و یا دوجنسگرایانه داشته باشد و پس از مدتی این تمایلات به طور کل محو شود و فرد، دگرجنسگرا شود؟
بر اساس دادههای علمی، گرایش جنسی یک
وضعیت پایدار و بنیادین است و پیوند عمیق با کی-بودگی و کرامت انسانی شخص
دارد، و در طول مدت زندگی وی تغییر نمیکند، نه با شکنجه و نه با تشویق.
تمایلات جنسی فرد، تغییر نمیکنند، اما فرد ممکن است به دلایل بسیار شخصی و
اجتماعی، رفتار جنسی و روش زندگی اجتماعی خود را تغییر دهد. این تغییر در
جوامعی که فرهنگ آزاد و روادار دارند با انتخاب خود انجام میشود. در
جوامعی که آزادیهای فردی به شکلی غیرانسانی محدود و نقض میشوند، و حرمت
فرد به نفع ایدئولوژیهای رایج زیر پا گذاشته میشود، مثل ایران، تغییر در
رفتار جنسی و روش زندگی اجتماعی، از روی نهایت ناچاری و با اجبار
شکنجههای روحی و جسمی انجام میشود و در نهایت به بیماری عمومی اجتماعی و
انفجار فردیت در جامعه منتهی میشود.
همجنسگرایی در بسیاری از کشورها نظیر ایالات متحده، دیگر یکی از اختلالات جنسی تلقی نمیشود، این کشورها چه روندی را پشت سر گذاشتند تا به این مرحله رسیدند که بتوانند همجنسگرایی را بپذیرند؟
همجنسگرایی در بسیاری از کشورها نظیر ایالات متحده، دیگر یکی از اختلالات جنسی تلقی نمیشود، این کشورها چه روندی را پشت سر گذاشتند تا به این مرحله رسیدند که بتوانند همجنسگرایی را بپذیرند؟
با تجربهٔ روشهایی نظیر توهین و تحقیر و
منزوی کردن همجسنگراها، با استفاده از توبه، با شوک الکتریکی، با سلب تمام
حقوق بشری پایه مثل حس تعلق، حق زندگی، برخورداری از امنیت و آرامش،
تحصیل، مسکن، اشتغال، روابط جنسی و عاطفی، بالاخره در جامعهٔ پزشکان و
روانپزشکان، و خانوادهها و سیستم حاکم بر جامعه به این نتیجه رسید که راهی
دیگری به جز تسلیم شدن به قوانین طبیعت و پیشرفتهترین دادههای علمی وجود
ندارد. این کشورها، تاریخچهای از آزار و حذف همجنسگرایان را پشت سر
گذاشتهاند تا به اینجا رسیدهاند. به نتیجه رسیدهاند که خفه کردن یک بخش
از جامعه امری ممکن نیست و پیگرد همین تجربهٔ عملی، به تدریج و یکی یکی
حقوق همجنسگرایان را در قوانین اجتماعی خود در نظر گرفتند. حذف همجنسگرایی
از لیست بیماریهای روانی به دنبال یافتههای پژوهشگران معتبری که دههها
را صرف آزمایشهای گوناگون بر روی همجنسگرایان و عوامل ژنتیک، و رفتار
اجتماعی، انجام شد. در متنی که انجمن روانپزشکی امریکا روی وبسایتشان منتشر
کردهاند نوشته است:
این انجمن نظری را که انجمن روانپزشکی امریکا در سال ۱۹۷۳ اتخاذ و منتشر کرد را تایید میکند. بر اساس این نظریه، همجنسگرایی از لیست رسمی بیماریها/اختلالات روانی این انجمن خارج شده است. در نتیجه، انجمن روانپزشکان امریکا به این داوری رسیده است که: همجنسگرایی به خودی خود، هیچ ارتباطی با عدم توانایی تشخیص و قضاوت، تعادل، قابلیت اطمینان، و دیگر تواناییها و قابلیتهای عمومی اجتماعی و حرفهای ندارد. در همین راستا، انجمن روانشناسی امریکا، به تمام متخصصان سلامت روانی توصیه میکند که قدم لازم برای حذف انگ بیماری روانی که همجنسگرایی زده شده است، را بردارند.
در خصوص تبعیض علیه همجنسگرایان، انجمن روانشناسی امریکا داوریهای زیر اتخاذ کرده است: انجمن روانشناسی امریکا از تمام تبعیضهای اجتماعی و حریم خصوصی که در رابطه با اشتغال، مسکن، دسترسی به خدمات اجتماعی، ابراز تاسف میکند، و علیه تمام این تبعیضها علیه کسانی که عملکرد همجنسگرایانه میکنند یا کردهاند، میایستد، و اعلام میکند که همجنسگرایان نمیبایست ناچار به اثبات هیچ گونه قابلیت و شایستگی در حوزههای تشخیص و قضاوت، ظرفیت و قابلیت، و قابلیت اطمینان باشند که به عنوان آزمون، در برابر دگرجنسگرایان نهاده نمیشود. و نیز، انجمن رواشناسان امریکا به تمام نهادهای محلی، دولتی و فدرال توصیه میکند که به کسانی که عملکرد همجنسگرایانه دارد همان اندازهای از حمایت و مراقبت قانونی داده شود که به دیگر افراد جامعه، از هرنژاد، رنگ، عقیده، و..... و نیز انجمن روانشناسان امریکا توصیه میکند تمام تبعیضهای قانونی که عملکرد همجنسگرایانه را به طور ویژه زیر ذره بین قرار میدهند، از میان برداشته شوند.
حال به ایران بیاییم، مختصات اجتماعی و اعتقادی جامعه ایرانی در مواجهه با همجنسگرایی چگونه تعریف شده است؟
این انجمن نظری را که انجمن روانپزشکی امریکا در سال ۱۹۷۳ اتخاذ و منتشر کرد را تایید میکند. بر اساس این نظریه، همجنسگرایی از لیست رسمی بیماریها/اختلالات روانی این انجمن خارج شده است. در نتیجه، انجمن روانپزشکان امریکا به این داوری رسیده است که: همجنسگرایی به خودی خود، هیچ ارتباطی با عدم توانایی تشخیص و قضاوت، تعادل، قابلیت اطمینان، و دیگر تواناییها و قابلیتهای عمومی اجتماعی و حرفهای ندارد. در همین راستا، انجمن روانشناسی امریکا، به تمام متخصصان سلامت روانی توصیه میکند که قدم لازم برای حذف انگ بیماری روانی که همجنسگرایی زده شده است، را بردارند.
در خصوص تبعیض علیه همجنسگرایان، انجمن روانشناسی امریکا داوریهای زیر اتخاذ کرده است: انجمن روانشناسی امریکا از تمام تبعیضهای اجتماعی و حریم خصوصی که در رابطه با اشتغال، مسکن، دسترسی به خدمات اجتماعی، ابراز تاسف میکند، و علیه تمام این تبعیضها علیه کسانی که عملکرد همجنسگرایانه میکنند یا کردهاند، میایستد، و اعلام میکند که همجنسگرایان نمیبایست ناچار به اثبات هیچ گونه قابلیت و شایستگی در حوزههای تشخیص و قضاوت، ظرفیت و قابلیت، و قابلیت اطمینان باشند که به عنوان آزمون، در برابر دگرجنسگرایان نهاده نمیشود. و نیز، انجمن رواشناسان امریکا به تمام نهادهای محلی، دولتی و فدرال توصیه میکند که به کسانی که عملکرد همجنسگرایانه دارد همان اندازهای از حمایت و مراقبت قانونی داده شود که به دیگر افراد جامعه، از هرنژاد، رنگ، عقیده، و..... و نیز انجمن روانشناسان امریکا توصیه میکند تمام تبعیضهای قانونی که عملکرد همجنسگرایانه را به طور ویژه زیر ذره بین قرار میدهند، از میان برداشته شوند.
حال به ایران بیاییم، مختصات اجتماعی و اعتقادی جامعه ایرانی در مواجهه با همجنسگرایی چگونه تعریف شده است؟
تا سال ۱۳۵۷، بر اساس قانون، کسی در ایران
به دلیل همجنسگرایی مجازات نمیشد. گرچه از اوایل قرنی که ما عادت داشتیم و
دوست داشتیم قرن بیستم بدانیمش، همجنسگراها و تراجنسیها منزوی شدند و
به همان سرعتی که خانههای بزرگ و اندرونی و بیرونیهای تو در تو و
خانوادههای چندنسلی جای خود را به خانههای کوچک و یکی دو اتاقه و
خانوادههای در نهایت سهنسلی دادند، همجنسگراها و تراجنسی هم به انزوا
رانده شدند، یا توی سایه رفتند و پنهان شدند، اما کسی هم دست به تعقیب و
آزار و قتل همجنسگراها و تراجنسیها نمیزد. (تمایز میان همجنسگرایی و
تراجنسیتی تازه چند سالی است که، حتی در میان جامعهٔ دگرباش جنسی ایرانی،
جا افتاده و درک شده است). همجنسگراها، بین قشرهای عادی مردم، بسته به
امکاناتی که خود برای خود فراهم میکردند، زندگی میکردند و به خواستههای
خود پاسخ میدادند. آن دسته از همجنسگراها که متعلق یه جامعهٔ روشنفکر،
ادبی، هنری بودند، همجنسگرایی خود را به عنوان ویژگی روشنفکری، ادبی و یا
هنری خود به شمار میآوردند و بفهمی نفهمی هم خودشان و هم مردم این را به
حساب نوعی رفتار هنرمندانه یا روشنفکرانه میگذاشتند. فاجعه، کابوس وحشت،
وقتی شروع شد که انقلاب ۵۷ شد انقلاب اسلامی. البته، در آن زمان، انقلاب هر
چیزی که میشد، تبدیل به دیکتاتوری میشد چون در ایران هیچ کدام از
گروههای فکری و سیاسی با چیزی به عنوان دموکراسی آشنایی نداشتند، با چیزی
به عنوان حقوق بشر آشنایی نداشتند؛ هر چه بود دیکتاتوری بود. و عشق به
دیکتاتوری. مذهبیها انقلاب را زدند، اما اگر چپها هم انقلاب را میزدند،
باز چیزی به حکومت کردن و «دیکته کردن» «اعتقادات خود» به «مردم» روش دیگری
را بلد نبودند. اما چون ما تجربهٔ انقلاب سوسیالیستی را خوشبختانه در ۵۷
نداشتیم، فقط میتوانم فاجعه را از ابعادی که انقلاب اسلامی ایجاد کرد به
خاطر بیاورم. از فردای انقلاب مردها و زنهایی که «همجنسگرا» شناخته
میشدند، با هر اسمی که آن موقع به همجنسگراها و تراجنسیها داده میشد،
مورد حملهٔ حاکمیت، و به تبع و با دستور آن، مورد حمله مردم، و خانوادههای
خودشان قرار گرفتند. دلیلی برای این حمله نبود. یک جور ایجاد ترس و دلهره
در مردم در مورد همجنسگراها، از طرف دگرجنسگراها، و خیلی عجیب، چون همیشه
این دگرجنسگراها بودهاند که به همجنسگراها حمله کردهاند، توهین
کردهاند، تجاوز کردهاند. حالا چرا باید از همجنسگراها ترسید، من هیچ وقت
نفهمیدم. منظورم این است که جامعهٔ ایرانشناختی از همجنسگرایی،
دوجنسگرایی، تراجنسی، ندارد تا اعتقادش در مورد دگرباشان جنسی به چیزی
بیرزد. اما در چند جمله، جامعهٔ دگرجنسگرا، در کل، و بدون در نظر گرفتن
آنهایی که الان روشن-فکر و آگاه به حقوق به بشر، و قایل به حقوق فردی
هستند، و جدای از خانوادههایی که عاشق بچههاشان هستند، همجنسگراها و
تراجنسیها را فرودست به شمار میآورد. از نظر دگرجنسگراها، یعنی آنطور که
وانمود میشود همهٔ جامعهٔ ایران هست، (و به همان اندازه غلط که تصور
کنیم همهٔ مردم ایران فارس و فارسی زباناند، و همه شیعهاند، و همه
مرداند)، همجنسگراها کونی هستند. در تصور جامعهٔ دگرجنسگرای ایران، کونی،
یک عیب بسیار بزرگ است، و قاعدتن باید آدمی که کونی است باید بسیار شرمنده
باشد. اما جامعهٔ دگرجنسگرا هیچ وقت توضیح نمیدهند که چرا یک کونی باید
شرمنده باشد، و اشکال کونی بودن چیست. از نظر جامعهٔ دگرجنسگرای ایران،
تراجنسی بودن، یعنی عجیب و غریب و نامتعادل و زن نما/مردنما است. اما توضیح
نمیدهند به چه دلیل تراجنسی بودن عجیب و غریب است، و یا نشان عدم تعادل
است، و یا چرا زننما یا مردنما بودن بد است. برای همین ناتوانی جامعهٔ
دگرجنسگرای ایران از توضیح نظر خود در مورد همجنسگراها و دگرجنسگراها و
بیان یک دلیل روشن در توجیه فرودست دانستن دگرباشان جنسی است که ما
میگوییم نظر جامعهٔ دگرجنسگرای ایران در مورد دگرباشان جنسی، اعتبار
ندارد. جواب سوال شما این است: جامعهٔ دگرجنسگرا خیال میکند مردان و زنانی
که با همجنس خود رابطهٔ عاطفی و جنسی برقرار میکنند و گرایش جنسی خود به
همجنس را محترم میشمارند، کونی و بارونی هستند و کونی و بارونی یک ویژگی
تحقیرآمیز و شرم آور است، اما از توضیح دلایل این شرم آوری، عاجر است.
قوانین حقوقی در مناسبات پذیرش همجنسگرایی نزد مردم جامعه چه نقشی را ایفا میکند؟
قوانین حقوقی در مناسبات پذیرش همجنسگرایی نزد مردم جامعه چه نقشی را ایفا میکند؟
مردم، بناچار، و طبق قوانین هر کشوری،
به همان اندازه که (مثلن) در تعیین و تصویب قوانین دخیلاند، به همان
ناچارند از این قوانین پیروی کنند. به همان اندازهای که در حال حاضر،
خانوادههایی که ذهنیتی شبیه به ذهنیت رژیم و اسلام افراطی دارند، و یا
دچار بیماری هموفوبیا هستند، با استفاده از قوانین، فرزند همجنسگرای خود را
میکشند، و اطمینان خاطر دارند که مجازات نخواهند شد، بلکه مورد تشویق
دولت و سیستم هم قرار خواهند گرفت، اگر قوانین ایران تغییر کند، و
خانوادههایی که فرزندان همجنسگرای خود را میکشند، یا مورد آسیب قرار
میدهند را مجازات کند، مثل همهٔ شهروندانی که در صورت مجازات شهروند دیگر،
مورد بازخواست، و پیگرد قرار میگیرند و مجازات میشوند، این خانوادهها، و
این افراد دیگر به آسانی دست به آزار همجنسگراها نخواهند زد. قانون
مجازات ایران برای رابطهٔ همجنسگرایانه مجازات اعدام تعیین کرده. مجازات
اعدام برای رابطهٔ همجنسگرایانه، و تعیین پدر به عنوان صاحب دم فرزندان
خود، تمام جامعه را تبدیل به دشمن و شکنجه گر و قاتل همجسنگراها کرده است.
حالا اگر همین قوانین عوض شوند، و قانون از حقوق بشری و شهروندی
همجنسگرایان دفاع کند، نه تنها همجنسگرایان میتوانند از قانون برای حمایت
از خود کمک بگیرند، بلکه مردم هم با خیال راحت به آزار همجسنگراها نخواهند
پرداخت. الان، در ایران، شما هر جرمی که مرتکب شوید میتوانید از خود دفاع
کنید. حتی اگر برانداز باشید، میتوانید اعلام کنید که برانداز هستید، و
بعد یک وکیل از شما دفاع کند. یا اگر زنا کرده باشید، در همان حالی که به
سنسگار محکوم میشوید میتوانید یک وکیل داشته باشید تا از شما دفاع کند،
طبق قانون، و در همین قانون کجی که حتی به وکیل اجازهٔ وکالت موکلش را
نمیدهد، و به جرم وکالت، زندانیاش میکند. اما اگر شما همجنسگرا باشید
نمیتوانید وکیل داشته باشید تا از شما به عنوان یک همجنسگرا دفاع کند. در
جامعهٔ دگرباشان جنسی ایرانی، ما معتقدیم که همجنسگرایی باید از مصداق جرم،
خارج شود. رابطهٔ همجنسگرایانه، با توافق دوجانبه، باید به همان
اندازهای مورد احترام باشد که رابطهٔ دگرجنسگرایانهای که با توافق زن و
مرد صورت میگیرد. یک همجسنگرا باید در صورتی که مرتکب جرم شود، مثلن دزدی
کند، یا آدم بکشد، مجازات شود، نه به دلیل همجنسگرا بودن. گرچه قوانین
ایران، با وجود رژیم فعلی، تضمین اجرایی ندارند، اما تغییر قوانین فعلی
همجنسگراستیز به قوانین انسانی و روادار که از همجنسگرایی جرم زدایی
میکند، سایهٔ وحشت را از روی جامعهٔ دگرباش بر میدارد، و امکان امنیت
روانی و جانی را برای بچههای ما در خانه، در مدارس، در محل کار، در
خیابان، ایجاد میکند. فاجعه این است که جامعهٔ همجسنگرا و تراجنسی، زیر
فشار آزار جنسی، جسمی، و روانی دگرجنسگراها است و قوانین کشور نیز هیچ
حمایتی از بچههای ما، و از بزرگهای ما، در برابر این آزار نمیکنند چون
خود منبع نقض حقوق و آزارند. بارها، در مدرسهها، اتفاق میافتد که بچهها
از سوی معلم، معاون، مدیر مدرسه مورد آزار جنسی قرار میگیرند. به کی باید
شکایت کرد؟ یا تصور کنید که مادری یا پدری بخواهد از فرزند همجنسگرایش
حمایت کند و به فرزند همجنسگرای خود، با تمام همین همجنسگرایی فرزندش،
افتخار کند. آیا قانون اجازه میدهد؟ رفتار مردم، از پیام قانون، و از فشار
قانون، و ترسی که قانون تزریق میکند، تاثیر میگیرد. به همین نسبت، یک
جامعهٔ سالم و امن و شاد جامعهای است که قوانیناش مطابق اصول انسانی
پذیرفته شدهٔ روز، تعیین شده باشند و خلاف معیارهای عدالت زمان نباشد.
با توجه به اینکه قوانین حقوقی و قضایی ایران مبتنی بر قوانین اسلامی تدوین شده است، فکر میکنید آیا امکان خوانشی متفاوت از این قوانین برای پذیرش همجنسگرایی در جامعه وجود دارد؟
با توجه به اینکه قوانین حقوقی و قضایی ایران مبتنی بر قوانین اسلامی تدوین شده است، فکر میکنید آیا امکان خوانشی متفاوت از این قوانین برای پذیرش همجنسگرایی در جامعه وجود دارد؟
بله، وجود دارد. قوانین حقوقی و قضایی
ایران نباید مبتنی بر قوانین اسلامی باشند. اول باید این اشکال را اصلاح
کرد. دلیلی ندارد که ما قوانین اسلامی را اصلاح کنیم. ما باید قوانین حقوقی
و قضایی ایران را مطابق اصول حقوقی و قضایی پذیرفته شدهٔ جهانی تدوین
کنیم. اسلام هر کاری که دلش میخواهد در خارج از فضای قوانین کشوری، برای
خودش باید بکند. اشکال بزرگ این است که اسلام، منبع قانون گذاری شده است.
چرا؟
یک فرد همجنسگرا در ایران، هویت خود را چگونه تعریف میکند؟ در واقع همجنسگرایی چقدر در هویت فردی و هویت اجتماعی وی در جامعه ایران تاثیر دارد؟
یک فرد همجنسگرا در ایران، هویت خود را چگونه تعریف میکند؟ در واقع همجنسگرایی چقدر در هویت فردی و هویت اجتماعی وی در جامعه ایران تاثیر دارد؟
در ایران یک فرد همجنسگرا هویت خود را
تعریف نمیکند. چون اجازه ندارد. برای پیشگیری از آزار محیط اطراف خودش، و
ماموران پلیس، هویت خود را پنهان میکند. اما به طور کلی، یک فرد همجنسگرا،
یا یک همجنسگرای ایرانی، خود را با همجنسگرایی خودش تعریف میکند.
همجنسگرایی، به همان اندازه که شباهت شدید به دگرجنسگرایی دارد، به
همان اندازه با دگرجنسگرایی متفاوت است. از سوی دیگر، همجنسگرایی با
پدرسالاری هم در تقابل شدید است. یعنی هویت یک همجنسگرا، با همجنسگراییاش
تعریف میشود، معیاری که برای ویژگیهای شخصیتی مرد و زن به مرز قاطع و
مانع، قائل نیست، و نقشهای جنسیتی را به هم میریزد، و جهان بینی را از
سیاه و سفید پدرسالاری به رنگین کمان دگرباشی جنسی تبدیل میکند. این یک
شعار نیست. این یک تجربهٔ اجتماعی است که در جهان واقع شده، تا الان. یعنی
شما، اگر دگرجنسگرا باشید، به همان اندازه که سکس شما با پارتنر غیر
همجنستان، که در مورد شما، اگر شما هم دگرجنسگرا باشید، باید یک زن باشد،
در تعیین هویت شما دخیل است، به همان اندازه علاقهٔ شما به رفتار اجتماعی
مردانه هم دخیل است. یک همجنسگرای مرد در ایران، اگر آزادی بیان داشته
باشد، به قلدر بودن و صدای کلفت داشتن و شق و رق ایستادن، آقا بودن، علاقهٔ
زیادی ندارد. اگر زن باشد، به لوس و ناز بودن، مفعول بودن، معشوقه بودن،
خانم بودن، علاقهٔ زیادی ندارد. مردان همجنسگرا در ایران معمولن به
ظرافتهای خود و با عشق سیری ناپذیر به زیبایی خودشان را لو میدهند، و
زنهای همجنسگرا با استقلال شخصیت، عدم نیاز به پسندیده شدن خودشان را لو
میدهند. همجنسگرایی، نه تنها یک گرایش جنسی است، یکی از سویههای یک
جهانبینی، جهان بینی کوییر هم هست، و به این دو دلیل نه تنها تمام هویت
فردی یک آدم، بلکه تمام هویت اجتماعی او را هم میسازد. اما به این معنا
نیست که یک همجنسگرا وقتی تصمیم میگیرد از چراغ قرمز عبور کند، با یک
دگرجنسگرا که تصمیم گرفته از چراغ قرمز عبور کند، تفاوت دارد. شاید باید
اینطور گفت: همجنسگرایی یک همجسنگرا به همان اندازه تمام هویت اوست که
دگرجنسگرایی یک دگرجنسگرا. اگر شما هم دگرجنسگرا هستید، خودتان را چطور
معرفی میکنید؟ مثلن، میگویید: ۱- من دوست دارم با یک زن سکس داشته باشم.
۲- من دوست دارم روزنامه نگاری بخوانم و روزنامه نگار باشم. ۳- من دوست
دارم در انتخابات آینده به... رای بدهم. ۴-....
نقش عرف و فرهنگ را در تابو ماندن همجنسگرایی چگونه میبینید؟
عرف و فرهنگ، گرچه مانا و سخت جاناند،
اما در برابر روشنگری و آگاهیرسانی و تجربههای روزمره زیاد قدرت مقاومت
ندارند. عوض میشوند. عرف و فرهنگ، باعث میشوند که همجنسگرایی تابو باشد،
اما چون خودشان با کار اجتماعی و فرهنگی کمرنگ میشوند، تاثیرشان بر
تابوانگاری همجنسگرایی میتواند کمرنگ بشود. منظورم این است که شما جوری
حرف میزنید انگار همه چیز از سنگ ساخته شده. حتی اگر از سنگ ساخته شده
باشد، پس ما چه کار میکنیم اگر سنگتراشی نکنیم به سود شکستن این تابو؟
جامعهٔ ایران در یک قرن گذشته مثل بید در باد، تاب خورده و شکل عوض کرده.
باز هم میکند.
نظریه کوییر چیست؟
کوییر تئوری، بر اساس یک شیوهٔ
مطالعه/بررسی انتقادی شکل گرفته، پله پله روی نظریههای دیگری که هر کدام
یک قدم به انتقاد از سیستم و فرهنگ موجود نزدیک شدند و یک قدم از قطعیت دور
شدند. ریشههای نظریهٔ کوییر در ساختارگرایی و پساساختارگرایی،
ساختارشکنی، و بعد مطالعات زنان و فمینیسم پیدا میشود. در اوایل سالهای
۱۹۹۰ شکل گرفت و اسمگذاری شد. کوییر، به روشنترین شکلی، در مقایسه با
بسترهای فکری دیگر تا همان زمان، عدم قطعیت را مطرح کرد و موفق شد
چندگانگی را به عنوان یک ارزش جا بیندازد. نظریهٔ کوییر، گرچه اساس پژوهش و
یافتههای خود را روی آموزش و بیان همجنسگرایی و تراجنسی گذاشت، اما در
زمینههای دیگر اجتماعی و فرهنگی، برای نگاه به جهان، حیاتی بود. به سادگی،
با بیان نظریهٔ کوییر، برای اولین بار، گالیله موفق شد بگوید: زمین گرد
است.
اساس این نظریه بر چیست؟
نظریهٔ کوییر، چون اساس خود را روی توضیح
دگرباشی جنسی، وجود گرایشهای جنسی گوناگون و هویتهای جنسی گوناگون در
جامعه گذاشت، از زبان کسانی که خود را همجنسگرا تعریف کردند مطرح شد، یک
بار به عدم قطعیت، و وجود چندگانگی گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی تاکید
کرد، در سطح علمی، و یک بار حضور همجنسگراها (و دوجنسگراها، و
دگرجنسگراها به عنوان یکی از شاخههای گرایشهای جنسی و نه به عنوان تنها
شکل ممکن گرایش جنسی ممکن و آشکار در زیر سلطهٔ پدرسالاری) و تراجنسیها را
در جامعه به صورت آشکار، و به صورت قانونی و به عنوان شهروند صاحب حقوق
ممکن کرد.
آیا این نظریه برای همجنسگرایان داخل ایران، میتواند راهگشا باشد؟
البته، من فکر نمیکنم در ایران، ما با
اتکا به تئوری کوییر توانسته باشیم، یا بتوانیم، به حقوق بشری و شهروندی
همجنسگراها برسیم. در کشور ما، اول باید درک و قدرت تحمل حقوق بشر بوجود
بیاید. متاسفانه، دانش و آگاهی در فرهنگ ما، مثل اشیای تزیینی هستند.
میبینیم که به همان راحتی که آدم وقتی خانه میرود و بلوز و شلوار و
کفشاش را در میآورد، و کیفاش را زمین میگذارد، آگاهیهای علمی و
تئوریکاش را در میآورد و روی طاقچه میگذارد. ما تا بحال از نسل جوانی که
به طور وسیع، عضو قشر «دانشجو» و معتقد به داشتن آگاهی و علم پیشرو هم
هست، ندیدهایم که نظریهٔ کوییر را، یا در همان مسیر، حقوق زنان را، یا
مثلن حقوق اقلیتها را فارغ از مصرف کدآوردن و بحث کردن، درک کرده باشد و
درونی کرده باشد. من هنوز با آدمهایی روبرو میشوم که درکشان از
همجنسگرایی، دلسوزاندن و غصه خوردن برای همجنسگراهاست، و خود را در موضع
قدرت میبینند، قدرتی که به آنها امکان میدهد کمی جا باز کنند برای
همجنسگراها. نه به این دلیل که اینجا، حق همجنسگراهاست، به این دلیل که
آنها آدمهای خوبی هستند که کونیها و بارونیها را، مثل فاحشهها،
نیازمند به مراقبت جامعه و آدمهای «آگاهاش» میدانند. درک، باید از این
سطحها و لایهها، از کد آوردن از فوکو و باتلر، بیشتر و عمیقتر برود، اگر
میرود.
در هر حال، نظریهٔ کوییر به ما کمک کرد که
لایهای از جامعه که خود را روشن میداند، و فعال حقوق بشر میداند، برای
پذیرش و درک همجنسگرایی و تراجنسیتی جا باز کند. من اینجا بیشتر از همان
دو سه جمله، از کوییر نمیگویم. به فارسی، مقالههای زیادی تالیف و ترجمه
شده و صاحبنظرها، نویسنده و هنرمندهای کوییر را و آثار و نظریههاشان را
معرفی کرده، که هر کس میتواند جستجو کند و بخواند. مشکل اینجاست که نظریهٔ
کوییر نباید نوشته و خوانده باشد، باید خورده شود، به هر کدام از شکلهای
خورده شدن.
علاوه بر مجازاتهای قضایی و
اسلامی، اکثر مردم جامعه ایران در صورت هویدا شدن هویت جنسی افراد
همجنسگرا، به دیده تحقیر و تمسخر به آنها نگاه میکنند که این مسئله در
مورد مردان همجنس خواه بیشتر روی میدهد؛ ریشه این امر را در چه عواملی
میدانید؟
ارزشهای فرهنگی و اجتماعی، که خیال
میکند ارزش مرد و ارزش زن، بستگی به باورهایی مثل اخلاق و نجابت، و
وفاداری به آموزههایی که نقشپذیری جنسیتی را واجبالاجرا میدانند دارد.
وفاداری به قوانین، مثلن. تداخل نقشهای اجتماعی، مثل زن بودن و مرد بودن، و
هر کدام نقش خودشان را اجرا کردن، مثل بحث طبقات اجتماعی ست که هنوز مردم
ایران با عشق به آن نگاه میکنند. طبقهٔ اشراف، و طبقهٔ صاحب قدرت، هنوز
برای مردم ایران وزن و ارزش دارد. پیامبر، چوپان، کسی که رهبری میکند، و
کسی مشت آهنین دارد، هنوز برای مردم ما ارزش دارد. ما هنوز نتوانستهایم با
این ارزشها حساب و کتاب خود را واکنیم. مرد بودن، یک قصه است که همیشه در
فرو کردن آلت جنسی مرد در حفرهٔ مشخصی در مرکز تن یک زن، تعریف میشود.
آدمها از مرد نبودن میترسند. فریدون فرخزاد، در یکی از مصاحبههایش با
خبرنگار مجلهٔ بانوان، در عکسی که برای اولین بار یک مرد را با بالاتنهٔ
لخت روی جلد مجله نشان میداد، گفت: «من مرد هستم، اما رستم نیستم.»
خبرنگار پرسیده بود، میگویند تو مرد نیستی. خب وقتی خبرنگار دارد میبیند
که آدمی که جلوش ایستاده ظاهرش شبیه به مردهاست. سبیل دارد، ریشاش را
دوتیغه زده است. اسمش هم فریدون است، که اسم پسرانه است. شلوار و کفش و
پیراهناش لباس مردانه است. چرا باید تصور کند که این آدم، با این همه
نشانههای «مرد بودن» مرد نیست؟ به دلیل رفتار و گرایش و گزینههای جنسی.
یک مرد، وقتی که عضو جنسیاش را در یک زن فرو نبرد، دیگر مرد نیست. ریشهٔ
این امر، ترس مردم از خلاف قانونها و مقررات فرهنگی عمل کردن است.
برای رهایی از آنچه کارهایی باید صورت گیرد؟
برای رهایی از آنچه کارهایی باید صورت گیرد؟
باید کمک کنیم مردها، و زنها، ارزشها، و
نشانههای بودنشان را گسترش بدهند. فرهنگ سازی، و آموزش راههای بیشمار
انسان بودن، و لذت بردن از هویتی که معنایش برای فرد روشنتر از یک قصه
است، راهی ست که میتواند زودتر به رهایی برسد. قصهای که در آن آدمها با
سبیل و آلت فرورونده، پستان و حفرههای فروکشنده تعریف میشوند، جایی که
مردها به عنوان همسر، حتی در بین همسرهای روشن فکر و فعال سیاسی/اجتماعی،
الگو و زنهاشان شیفتهٔ این الگو هستند، قصهای است که باید مشخص بشود در
زندگی واقعی کارکرد ندارد، و اگر دارد، دردناک است. فرهنگ سازی از جایی
باید شروع بشود. ما برای فرهنگسازی دسترسی به تمام جامعه نداریم. تمام
جامعه را هم نمیشود یک روزه تغییر داد. اما میشود یک اندیشه، یک راه و
روش زندگی روزمره را میان جمعیتی جاری کرد تا جا باز کند. دسترسی ما به
طبقهٔ متوسطی که الان در ایران طبقهٔ متوسط شناخته میشوند، نه فقط به
دلایل اقتصادی، بلکه به خاطر دستاویزهای فرهنگیشان، دسترسی داریم. جامعهٔ
ایران، از همین جا متحول خواهد شد. این کار شروع شده. در جنبش سبز، روزهایی
که مردم در خیابانها بودند، در راه پیماییها، تجمعها، در زد و خوردهایی
که توی کوچهها اتفاق میفتاد، «مردم» با «همجنسگراها» و «تراجنسیها»
کنار هم بودند و به هم به چشم «خیلی مرد» و «یه خورده مرد» و «کلن نمرد»
نگاه نکردند. هم را قبول کردند. الان، فعالان اجتماعی، اگر فعال همجنسگرا
را تحمل نکنند یا نپذیرند، روشن فکر شناخته نمیشوند. این یک قدم است که
جامعهٔ گی، و جامعهٔ مردان و زنان دگرجنسگرا، با هم برداشتند، و با هم به
این پیشرفت رسیدند. فرهنگسازی، تجربهٔ قدمهای تازه در زندگی روزمره، امکان
ایجاد کردن برای مردم که مرد بودن یک مرد همجنسگرا را ببینند و اضافات و
حشوهای مرد به زعم فرهنگ را بشناسند، راه رهایی از این زندان فرهنگی جامعهٔ
دگرجنسگرا و همجنسگرا است.
آیا الگوی سیاسی- اجتماعی مشخصی برای آماده سازی جامعه ایرانی جهت تابوزدایی از همجنسگرایی و پذیرش آن وجود دارد؟
من به خاطر ارتباط با جامعهٔ دگرباش، با
خانوادههای دگرباشان هم در ارتباط هستم، طبیتعن. با شمار زیادی از مردم هم
به خاطر نگاه و دیدگاه مشترک، در ارتباط هستم. مردم، یعنی مردمی که مارک
ندارند، و پول نمیگیرند که بیعدالتی کنند، با چیزی حدود چند جلسه گفتگوی
ساده و توضیحی به راحتی تابوهایی که علیه همجنسگرایی در ذهنشان و در دور و
برشان هست را کنار میگذارند. تنها تغییر قوانین، که نه تنها مجازات اعدام و
اجازه قتل فرزند را جاری میکند، بلکه به ما امکان میدهد از بلندگوهای
عمومی حرف بزنیم و نظر خودمان را اعلام کنیم و مقالههامان را منتشر کنیم و
در تلویزیون برنامههای روشنگر علمی و اجتماعی داشته باشیم، کمک خواهد کرد
که در مدت زمانی کم، خیل کم، همجنسگرایی تابو نباشد. به همان سرعتی که
قانون حمایت خانواده در ایران جا افتاد، با حمایت قانون، در زمان حکومت
شاه، و به همان سرعتی که تمام حقوقی شهروندی زنان سلب شد، با حمایت
قوانین جمهوری اسلامی. غریبگیزدایی از همجنسگرایی مثل ترویج اسلام و
مارکسیسم، که با طبیعیت انسانی لزومن همخوانی ندارند، نیست که نیاز به
الگوی پیچیدهای داشته باشد. اگر اجازه بدهند ما زندگی کنیم، به سادگی، و
همراه بقیهٔ مردم، به خودی خود از ما تابوزدایی میشود.
آیا میتوان مطالبات همجنسگرایان را در حال حاضر در جنبش اجتماعی-سیاسی داخل ایران گنجاند؟
به نظر من، همین الان، مطالبات
همجنسگرایان در جنبش اجتماعی-سیاسی ایران گنجانده شده. مطالبات جنبش
اجتماعی-سیاسی داخل ایران چیست؟ به جز اصلاح قانون اساسی؟ تامین دموکراسی؟
تامین حقوق اقلیتهای قومی، زبانی، مذهبی، جنسیتی، جنسی؟ آزادی بیان و
آزادی اجتماعات؟ تامین کار و مسکن و رفاه اجتماعی برای همه اقشار جامعه؟
تغییر حکومت از جمهوری اسلامی به جمهوری، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد؟
در جنبشی که در ایران آغاز شد، هم دو دههٔ پیش، و هم دو سال پیش،
همجنسگراها از فعالان جنبش بودند و به همین دلیل است که الان مطالبات
همجنسگراها در تمام بیانیهها و مطالبههای فعالان حقوق بشر لحاظ میشود.
نامهٔ دانشجویان همجنسگرای دانشگاههای ایران را خواندهاید؟ میگوید: «در
سالهایی که گذشت، ما در کنار شما بودهایم. همچنان در کنار شما هستیم.
اگر نام ما را نمیدانید به خاطر پردهپوشی ما بر تنگنظریها و تعصبات و
پیشداوریهای حاکم در حلقههای درون جنبش دانشجویی است که همجنسگرایی را
برنمیتابیده است.
مصاحبه کننده: علی مشرقی
منبع: ماهنامه خط صلح
حقوق همجنسگرایان در ایران
در
زمان حکومت محمدرضا پهلوی، آخرین پادشاه سلسلهٔ پهلوی، هم جنس گرایی امری
قابل تحمل بود به شکلی که حتا اخبار ازدواج هم جنس گرایانه پوشش داده
میشد. در اواخر دههٔ ۱۹۷۰ بعضی از ایرانیان شروع به صحبت دربارهٔ
سازمانهای حقوق هم جنس گرایان کردند مثل جنبش آزادی هم جنس گرایان. تا
زمان انقلاب ۱۹۷۹ کلوپهای شبانهای وجود داشت که رفتارهای هم جنس گرایانه
تحمل میشد. به هر حال در زمان شاه، هم جنسگرایی در همه جا یک تابو بود و
کسی نمیتوانست برای راهنمایی و حمایت به خانواده و دوستان پناه ببرد. هیچ
نهادی هم برای کمک به جوانان و آدمهایی که گیج شده بودند یا دربارهٔ جنسیت
و تمایلات جنسی خود سوال داشتند وجود نداشت.
ژانت آفاری میگوید که انقلاب ۱۹۷۹ تا
اندازهای با خشمی اخلاقی نسبت به رژیم شاه تحریک شد، به خصوص علیه یک
ازدواج هم جنس گرایانهٔ ساختگی بین دو مرد جوان به قید دادگاه.
رژیم مذهبی که بعد از انقلاب ۱۹۷۹ تآسیس
شد ترانس سکسوالها را هم ردیف همجنسگراها که مجازات شلاق و حتا اعدام
دارند قرار داد. در سال ۱۹۸۶ ترنس سکسوالها به عنوان دگر جنس گرا بازتعریف
شدند.
لواط یا همجنسگرایی مرد با مرد در شرایط
خاص جرمی است که برای هر دو شریک مجازات مرگ دارد. اگر مشارکت کنندگان در
این جرم در سلامت عقل و با رضایت دست به این کار زده باشند، روش اعدام به
رأی دادگاه بستگی خواهد داشت. اگر یکی از مشارکت کنندگان بدون رضایت در این
کار سهیم شده باشد، مجازات فقط به فرد متجاوز تعلق میگیرد. اگر یک مرد
نابالغ دست به این کار زده باشد مجازات آن ۷۴ ظربه شلاق خواهد بود.
حکم اعمال رابطهٔ جنسی زن با زن برای هر
یک از طرفین در صورت سلامت عقل، بلوغ و رضایت فرد، ۱۰۰ ضربه شلاق است. بعد
از تکرار رابطهٔ جنسی برای چهارمین بار مجازات شخص مرگ خواهد بود.
ترجمه و تلخیص از گزارشهای مربوط به حقوق همجنسگرایان در ایران
ترجمه و تلخیص از گزارشهای مربوط به حقوق همجنسگرایان در ایران
UNHCR, Iran Country Report, 7th European
Country of Origin Information Seminar Berlin, June 11–12, 2001 – Final
report. Transsexual part is on pp. 104.
Safra Project Country Information Report Iran.
“Search the Iran Human Rights Memorial, Omid – Boroumand Foundation for Human Rights in Iran". Abfiran.org. http://www.abfiran.org/english/memorial-search.php?do_search=Search&charges=1778515990&pagenum=0. Retrieved October 22, 2010.
منبع: ماهنامه خط صلح
تابوهایی برای ثبات پدرسالاری / سارا جاودانی
مفهوم
پدرسالاری اشاره به چرخهای از زندگی اجتماعی دارد که بر محور منافع پدر
حرکت میکند. به این معنا که دائما ً در جهت تأمین منافع و لذتهای پدر،
خود را بازتولید میکند. در جامعهٔ پدرسالار تمام روابط اجتماعی به لذت پدر
ختم میشوند و از همان جا دوباره آغاز میگردند. کنش توسط پدر انجام
می-گیرد؛ پدر فاعل است و هرآنچه غیر از او مفعول.
ایدهآل در جامعهٔ پدرسالار این است که
تنها پدر گردانندهٔ امور اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشد.
در خانوادهٔ آرمانی نظام پدرسالار، تنها پدر است که در جامعه حضور مییابد،
کار میکند و پول بدست میآورد. پول برای پدر قدرت میآورد؛ قدرت زایش و
تحمیل هنجار. هنجارهایی که دیگر افراد جامعه می-بایست بیاموزند و از آن
پیروی کنند.
برای تصور چنین وضعیتی باید یک جامعهٔ
ابتدایی پدرسالار را در نظر گرفت. در این گونه جوامع، پدر در رأس خانواده
قرار میگیرد و این قدرت را دارد که بر روابط جنسی در خانواده نظارت کند.
دایرهٔ محارم به خوبی این مسئله را نشان میدهد. اینکه چگونه پدر از طریق
به وجود آوردن قواعد و مجازات (تابوها و مجازات تابوشکنی)، حاکمیت جنسی
خود را اعمال میکند. محارم، کسانی هستند که جزو قلمرو جنسی پدر محسوب
میشوند و برقراری رابطه جنسی با آنان ممنوع شده است. قلمرو جنسی پدر،
جایگاه اعمال قدرت اوست و هر چیزی که قلمرو او را تهدید کند، سریعا ً مورد
طرد و مجازات قرار میگیرد. روابط جنسی آزاد، موجودیت و اقتدار پدر را
بیمعنا میکند و به جایگاه اسطورهای او در رأس خانواده لطمه میزند. چرا
که تداوم خانواده و اقتدار پدر در گرو چارچوبمند بودن امر جنسی است. از این
رو در جامعهٔ پدرسالار، امرجنسی، کالایی گران قیمت است. روابط جنسی با جنس
موافق از آن دست مواردی است که جایگاه پدرسالاری را بیش از پیش با تزلزل
روبرو میکند چرا که از خلال چنین جایگاهی ساز و کارهای اِعمال قدرت با
چالش مواجه میشود و دایره اقتدار او را در نسبت با روابط جنسی مشروع مختل
میکند.
در این میان زن به عنوان عنصری از قلمرو
جنسی پدر، همواره تحت مراقبت در اندرونیهای گوناگون است. اندرونیهایی که
فقط به محیط خانگی محدود نمیشوند بلکه در ذهن و رفتار زنان ریشه
میدوانند. ارزشی که پدرسالاری برای زن تعریف میکند، ارزشِ در پردهبودگی
است. پدرسالاری نه تنها به زن به عنوان یک انسان میلورز (با تمایلات
انسانی) نمینگرد، بلکه تمایلات زنانه را انکار میکند. پدرسالاری آشکارا
تنها تمایلات مردانه را به رسمیت میشناسد و از طریق هنجار و عرف، این
رسمیت را به فرزندان خود میآموزد. پدرسالاری جامعهای کاملا ً مردانه،
ناامن ونابرابر میآفریند که تبدیل به توجیه او برای در پرده کردن زنان
میگردد. حال آنکه وجود امنیت، خصوصیت جامعهای آزاد و برابر است.
آنچه در جامعه پدرسالار بازتولید میشود،
شوهر دادن دختر خانواده به مردی دیگر برای به انقیاد در آمدن در بستر
خانواده جدید پدرسالار است که در آن شوهر دوباره نقش پدر را برای دختر بازی
میکند و از این روی تمایلات همجنسگرایانه زن دوباره به پستوی اندرونی سوق
داده میشود.
جامعهٔ پدرسالار اصولا ً نظامی طبقاتی است
که در آن، قدرت و سرمایهٔ اقتصادی-اجتماعی، نقش عمدهای در رفع نیازهای
اولیهٔ افراد دارد. پدرسالاری همواره برقراری عدالت و آزادی را در تضاد با
منافع و اقتدار خود میبیند. از این رو در جهت از میان برداشتن نشانههای
آن میکوشد و با تمام ابزارهای خود به افراد میقبولاند که دسترسی به عدالت
و آزادی فقط با قرار گرفتن در چارچوبهای مقرر شده روابط جنسی معنا
مییابد و هر گونه فراروی از ساختار روابط جنسی مشروع در نظام سنتی،
پاگذاشتن در ورطه رفتارهای غیرطبیعی و نمونهای از ناهنجاری و بیماری
اجتماعی تلقی میشود.
نویسنده: سارا جاودانی
منبع: ماهنامه خط صلح
گفتمان جنسیت و سکسوالیته در جنگ علیه تروریسم / جین هریتاورن
گفتمان جنسیت و سکسوالیته در جنگ علیه تروریسم؛
زنان و مردان همجنسگرای مسلمان در
برنامههای تلویزیونی، مقالات، روزنامهها، طرحهای پژوهشی و رویدادهای
سیاسی به رسمیت شناخته شدهاند. این امر در اولین نگاه پیشرفتی محسوب شده و
به فال نیک گرفته میشود.
به اضافه، همانطور که لسلی فینبرگ بیان میدارد، علاقه به همجنسگرایان
مسلمان از زمینه اسلام هراسی شدید برآمده است. از این رو این سوال بوجود
میآید که در این زمینه چه مباحثی منتشر شده و نحوه تقویت یا تضعیف
نژادپرستی توسط این مباحث به چه صورت است.
این مقاله بر موقعیت موجود در بریتانیا
تمرکز میکند، در این کشور عبارتهای «مسلمان» و «همجنس هراس» به طور
گسترده به یک معنی شناخته میشوند. چهره مرکزی این فرایند پیتر تاچل است
که توانسته نقش آزادیبخشی و متخصص در زمینه همجنسگرایان زن و مرد مسلمان
را به دست آورد. این نکته مشکلات سیاستهای یک بعدی بازنمایی را مشخص
میکند، سیاستهایی که gay را با سفید و اقلیت قومی را با علاقهمند به جنس
مخالف (heterosexual) برابر میانگارد. در عین حال، این واقعیت که گروه
تاچل با نام Outrage نماد کوییر و سیاستهای پساهویتی کشور بریتانیا شناخته
میشود، نشان میدهد که اسلامهراسی را نمیتوان به تحلیل انتقادی هویت
تقلیل داد. مشارکت فعالانه راست و چپ، فمینستها و gayها، مقامات رسمی و
نیروهای مدنی در صنعت اسلامهراسی نشان میدهد که نژادپرستی بیش از هر زمان
مسئله سفیدبودن است و با تفاوتهای سیاسی و اجتماعی دیگر پیوند میخورد.
دو نویسنده به نامهای جاسبیر پوار و لسلی
فینبرگ که هر دو کوییر و غیر مسلمان هستند، سیاستهای نژادی پیتر تاچل
انگلیسی-استرالیایی و گروه او را بررسی کردند. این گروه مدتها به عنوان
پیشروی سیاستهای کوییر شناخته میشد و در مقابل گروه Stonewall که برقراری
لابی را به عنوان روش سیاسی خود برگزیده بود، اقدامات مستقیم را در دستور
کار قرار داد.
تاچل نه تنها در میان مردم بریتانیا نقش
بااهمیتی ایفا میکند و به عنوان یکی از نمایندگان عمده gayها شناخته
میشود، بلکه در عرصه بینالمللی نیز خود را به عنوان یکی از مختصصان مسائل
gay در کشورهای مسلمان و همینطور زیمباوه و جامائیکا معرفی کرده است.
فرینبرگ او را به عنوان یکی از بازیگران اصلی برگزاری» روز بینالمللی
اقدام علیه آزارهای همجنسهراسانه در ایران «در روز ۱۹ ژوئن ۲۰۰۶ معرفی
میکند. هرچند درخواست او برای اعمال تحریم علیه «فاشیستهای اسلامی کشور
ایران» ترجمه مبهمی از متنی به زبان فارسی بود، اما او توانست از طریق
ایجاد یک سازمان جدید به نام صندوق حقوق بشر پیتر تاچل طرح «جهانگرایانه»
خود را گسترش دهد. تاچل در وب سایت خود اقدامات این صندوق را بر میشمرد.
جملات او از این جنبه جالب است که
میخواهد القا کند کوییرهای جنوب (Southern queer) تاچل را آماج درخواست
کمک خود قرار دادهاند و او با قربانی کردن خود و به خطر انداختن سلامتیاش
در حال پاسخگویی به درخواستهای آنان است. به هر روی، او با استفاده از
عباراتاش برای توصیف مصایب محیطی و اجتماعی جنوب که اگر به حال خود رها
شود، به حد انفجار خواهد رسید، از زبانی نژادپرستانه استفاده میکند.
جملات او استعاره قدیمی مرد سفید پوست را به ذهن میآورد که به خاطر نجات
دادن قربانیان ضعیفی که نمیتوانند به خود کمک کنند، از نیازهای خود چشم
پوشی میکند.
در واقع در زمینه فعلی اسلامهراسی،
سفیدپوستان بار دیگر میتوانند خود را به عنوان قهرمانان بینالمللی تمدن،
مدرنیته و توسعه هویت دهند. همجنسگرایان مسلمان آخرین نماد این هویت
هستند. این افراد قربانی نشانهای ایدئولوژیک هستند و باید به طریقی که
فشار و خشونت سیاسی و نظامی نیز در آنجای دارد، از جامعه وحشی و عقب مانده
خود رهانیده شوند. از این جهت، همجنسگرایان مسلمان به زنان مسلمان ملحق
میشوند، کسانی که آزاد سازی آنها به صورت سنتی دستاویزی برای امپریالسیم
به وجود آورده است.
مسئله نگران کننده در مورد این تصاویر
تنها بازنمایی همجنسگرایان مسلمان به عنوان قربانیانی بدون نماینده که
نمیتوانند خود را نشان دهند نیست، بلکه مسئله اینجا است که این تصاویر
مستقیماً به نژادپرستیِ کینه توزِ ضد مسلمان خورانده میشود. این مسئله، در
زمینهٔ نظم نوین جهانی روی میدهد. یعنی اسلام و مسلمانان به عنوان دشمنان
جهانی جدید جایگزین بلوک شرق و کمونیستها شدهاند. تفاوتهای اسلام، در
مقابل دشمن قدیمی که تنها از لحاظ عقاید سیاسی متفاوت شناخته میشد، بسیار
عمیقتر بازنمایی میشود و ریشههای آن به فرهنگ غیرمتمدن و پیشامدرن آن
باز میگردد.
ساخت «همجنس هراسی مسلمانان» در مرکز
مباحث مربوط به امنیت قرار گرفته و به ارزشهای مرکزی اروپای جدید مبدل شده
است. این مسئله باعث مشروعیت بخشیدن به اقدامات سرکوبگرانه ضد وحشت
(anti-terror)، حمله به ملیت، حقوق آموزشی و مهاجرت و همینطور محدود ساختن
آزادیهای مدنی افراد شده است. جنسیت و تمایلات جنسی (sexuality)، در کنار
تروریسم به زمینههایی تبدیل شدهاند که جنگهای اسلام هراسانه در داخل و
خارج از کشور با آنها مبارزه میکنند.
این مسئله منعکس کننده تحول در هویت
اروپایی است که هم اکنون در کنار دموکراسی ادعای تساوی زنان و حقوق
همجنسگرایان را به عنوان نماد مدرنیته و تمدن خود بر میشمرد. با این کار،
جنسیت و تمایلات جنسی جایگاهی سیاسی مییابد. هر چند ما این پیشرفت را ارج
مینهیم، اما باید متذکر شویم که مبنای اصلی آن، پیشرفت در جنسیت و سیاست
جنسی نبوده بلکه بازگشت به سیاست نژادپرستانه است.
برای مثال، در مورد مباحث شدیدی که پس از
اظهارات همجنسهراسانه سر اقبال، رهبر شورای مسلمانان بریتانیا، روی داد و
طی آن حقوق همجنسگرایان به عنوان یک ارزش مرکزی شناخته شد باید گفت که این
اتفاق زمانی روی داد که تنها ۵ سال از برابر شدن سن قانونی همجنسگرایان و
تنها ۳ سال پس از الغای بخش ۲۸ که بحث پیرامون همجنسخواهی را توسط معلمان
ممنوع میساخت، میگذشت. همچنین مقاومت بریتانیاییها در مقابل تساوی
همجنسگرایان را میتوان در این واقعیت جستجو کرد که دولت کارگری برای
الغای بخش ۲۸ باید از قانون پارلمان استفاده میکرد زیرا مجلس لردها چندین
بار آن را لغو کردهبود.
ساخت «همجنسهراسی مسلمانان» به هویتهای
غربی ارزش میدهد و به غربیها سرمایه سیاسی میدهد که اصولاً از آن
بیبهره بودهاند. بزرگترین ذینفعان این رویداد، در مقابل زبان و کوییرهای
رنگین-پوستی که موقعیتشان حتی بدتر هم شده است، زنان و همجنسگرایان مرد
سفیدپوست هستند. فمینیست-های سفیدپوست توانستهاند با نمایندگی کردن از
زنان مسلمان برای اولین بار به باشگاه سیاست راه یابند. به همین طریق،
همجنسگرایان سفیدپوست نیز نقش اصلی را در بازنمایی همجنسگرایان مسلمان
ایفا می-کنند. پیشتر دیدیم که تاچل توانست برای کمپین بینالمللی حقوق
بشر خود منابع مالی و بازشناسی به دست بیاورد.
موفقیت او به استفاده از زبان همدلی،
اتحاد و انسجام، جهانگرایی و ضدفاشیسم متکی است. اما او اغلب مسلمانان را
به مثابه نازیها توصیف میکند. همچنین او در مقالهای در وب سایت خود و
در انتقاد از سر اقبال، دولت ایران، سر اقبال و شورای مسلمانان را نازی
خطاب کرده و شورای مسلمانان را با حزب ملی نئونازی بریتانیا مقایسه میکند.
اثر اصلی این مقاله همارز شناختن مسلمان=نازی و مسلمان=شرور است.
سوء استفاده تاچل از همدلی زمانی روشن
میشود که عواقب منفی سیاستهای او را بر کوییرهای جوامع اسلامی ببینیم.
سیاستمدارانی نظیر تاچل به جای اینکه به موقعیت اکثر کوییرهای مسلمان کمک
کنند، آنها را با دشواری روبرو کردهاند. اعتراض علیه بیداد جنسی در جوامع
مسلمان برای گروههایی که بنا به اجبار به مرز شکاف ساختگی میان مسلمانان و
همجنسگرایان رانده شدهاند، دشوار خواهد بود. هر چه همجنسهراسی بیشتر به
اسلام نسبت داده شود، گفتمان ضد همجنسهراسی بیش از پیش به پدیدهای
سفیدپوستی و حتی نژادپرستانه تبدیل میشود و افزایش تحمل و درک میان مسلمان
straight سختتر خواهد بود.
نویسنده: جین هریتاورن
ترجمه: مهدی میثمی
منبع: ماهنامه خط صلح
بازخوانی وضعیت «در اقلیت بودگی» / علی مشرقی
واقعیت
تام اجتماعی در جریان زندگی روزمره افراد شکل میگیرد که لازمه آن آگاهی
است و این آگاهی چیزی نیست جز معانی موجود در زندگی روزمره که فرد بوسیله
آن در میان دیگران و در تعامل با آنها زندگی خود را پیش میگیرد. تمام
این معانی که فرد در آنها با دیگران سهیم است، یک زیست جهان اجتماعی خاص
را میسازند. در این جهان اجتماعی خاص، فرد به تفاوتهای خویش با دیگران
آگاه میشود و درست از همین تفاوتهاست که دستهای اقلیت نام میگیرند و
دستهای اکثریت؛ فردی عادی تلقی میشود و فرد دیگر داغخورده؛ رفتارهای
برخی افراد هنجار تلقی میشود و رفتار دیگری ناهنجار.
در واقع میتوان اینگونه بیان کرد که افراد عادی و داغخورده، نه شخص بلکه
به تعبیر گافمن، بیشتر «زاویه دید» هستند. آنها در موقعیتهای اجتماعی و
در خلال تماسهای مختلط، بوسیلهٔ آن هنجارهای تحقق نیافتهای خلق میشوند
که احتمالا روی مواجهات مردم تاثیر میگذارند.
بدین صورت که فرد، زیر نگاه خیرهٔ دیگری
درمییابد که در اقلیت قرار دارد؛ داغ خوردهای که هویتش در کنش با رفتار
غیر عادی دیگری بازنمایی میشود. نگاه خیرهٔ مردانه بازتولید اندیشهٔ
تسلیم برای جنس دوم، نگاه خیرهٔ همراه با ترحم و دلسوزی برای هویتبخشی به
فرد معلول و عدم توانایی او در انجام برخی از کارهایش، نگاه خیرهٔ همراه
با تمسخر برای روایتی دردناک از اقلیت قومی و سرانجام نگاه خیرهٔ دیگری به
جایی جز آنجا که فرد در آن هست؛ بدین معنا که دیگری هرگز او را نمیبیند و
نقشی را در ساختار جامعه برایش قائل نمیشود. روایت دردناک آنجاست که هویت
در روایتِ «دیگری» در جایگاه قدرت بازنمایی میشود و فرد نه تنها در
اکثریت نیست، بلکه در بازتعریف قدرت از اقلیت نیز جایی ندارد. بدین صورت که
افراد برای مثال اقلیت مذهبی نیز محسوب نمیشوند و در روایتی پنهان،
مطرودان فراموش شده نام میگیرند؛ چرا که تکثر روایتهای «دیگری» (در
جایگاه قدرت)، بازنمایی هویتِ در حاشیه قرار گرفته را کمرنگ میکند. باز
میگردیم به نگاه خیره؛ نگاه خیرهای که میتواند بر هویتهای گوناگونی
مترکز شود: معتادان، همجنسخواهان، قومیتهای مختلف، معلولان جسمی و ذهنی،
زنان و...
در چنین شرایطی، اندیشهٔ برساختن هویتِ
جمعی دفاعی علیه رویهٔ غالب شکل میگیرد. هویت جمعی سازمان یافته در
شکلهایی مانند مورد معلولان، رویکردی سلبی خواهد داشت که در راستای پذیرش
وضع موجود و ادراک تفاوت با دیگری، برای قابل تحمل کردن زندگی تلاش میکند.
در موارد دیگر مانند هویت جمعی قومیتها و یا زنانِ سازمان یافته در قالب
فمنیسم، شاید رویکرد سلبی سرآغازی برای شکلگیری هویتِ جمعی دفاعی در
برابر دیگری مرکزی باشد، اما به تدریج، از بطن آن جنبشهایی شکل میگیرد
که در حالتهای پیشرفتهٔ آن، اندیشهٔ تغییرات بنیادی را در دستگاه
هویتبخشی مرکزی، پرورش میدهد. در این میان، باز همان هراس قدیمی
وجود دارد که چه بسا این هویتهای جمعی برساخته، در موضع دفاعی خویش علیه
دیگری در جایگاه قدرت، از همان مقولاتی از اندیشه بهره جویند که توسط
دستگاه قدرت، تولید و تضمین شده است. در واقع دستگاه قدرت با بهرهگیری از
سلطهٔ نرم از طریق فرهنگی کردن مقولههای سیاسی سلطه، در راستای پنهان کردن
چهره سیاست، زمینهٔ هنجاری شدن یک مفهوم ناهنجار اجتماعی را فراهم
میکند.
رسانههای عمومی نیز در برساختن و یا به
انزوا کشاندن هویتها نقش بسزایی دارند، چرا که آنها تغییر شکل شخص از یک
فرد خصوصی به یک چهرهٔ عمومی را ممکن میسازند. از آنجا که عمدهٔ
رسانههای هژمونیک در اختیار نظام سلطه و صاحبان سرمایه قرار دارد، اندیشهٔ
در اقلیت بودگی و داغخوردگی در روایت نظام سرمایهداری بوسیلهٔ رسانهها
بازتعریف میشود. اینگونه است که وجه تمایز برخی اقلیتها در روایتهای
رسانهای جایی ندارد و به تدریج از حافظه جمعی مردم یک جامعه (که تا حدی
بازتاب اندیشههای القا شده توسط رسانه است)، پاک میشود و خاستگاههای
قدرت، توسط همان توده تحت سلطه و در مواردی حتی بوسیله خود اقلیتها،
تحقق مییابد.
بدین صورت جامعه به سمت یکسان سازی پیش
میرود. چرا که در اقلیت بودگی، همچون داغی بر پیشانی، در نقش پذیری
اجتماعی و مشارکت در جامعه، تاثیر قابل توجهی خواهد داشت و فرد به عنوان
هویتی که در کنش ارتباطی با دیگران و خوانش دیگری از او، تجربهٔ خود فرد از
خویشتن را معنا میبخشد، جهت پنهان کردن وجه تمایز خود تلاش میکند و
فقط در مکانهای پشتی (به تعبیر گافمن) آزادانه و بدون هراس از تفاوتها،
به کنش اجتماعی (در همان اجتماع خاص) میپردازد.
مکانهای پشتی در مواردی شاید فقط در نقش
تسکین دهنده و مکانی برای بازسازی هویت ضایع شده و آماده شدن برای بازگشت
مجدد به جامعه باشد؛ در چنین مواردی مکانهای پشتی میتواند فقط جایی برای
جمع شدن افراد داغخورده باشد و همچنان وضعیت گمنشافتی خود را حفظ کند.
اما در برخی موارد، مکانهای پشتی از وضعیت گمنشافت به وضعیت گزلشافت
تغییر میکند و در این حالت منجر به ظهور برخی فرقهگراییها و دیگر
گروههایی میشود که دیگر در جهت پنهان کردن تفاوتهای خویش در مکانهای
غیر از مکانهای پشتی تلاش نمیکنند و در پارهای موارد حتی در برجسته
ساختن تفاوتها اصرار میورزند.
در نهایت فرض را بر آن بگیریم که نظام
سلطه با ابزارهای اِعمال قدرت، بتواند مکانهای پشتی نوع دوم را حذف کند و
تنها مجوز غیر رسمی مکانهای پشتی نوع اول را صادر کند، در این صورت شاهد
وضعیتی خواهیم بود که تمام جامعه در روند همسانسازی (خواسته یا ناخواسته)
مشارکت میکنند. افراد معلول هر چه بیشتر معلولیت خود را پنهان میکنند و
نقشهای اجتماعی خاصی را میپذیرند که معلولیت و نقص جسمیشان آشکار نشود؛
اقلیتهای مذهبی و دینی (و بطور خاص اقلیتهایی که از سوی ساختار قدرت حتی
به عنوان اقلیت دینی هم محسوب نمیشوند)، اعتقادات خود را پنهان میکنند
و جهت حفظ موقعیت اجتماعی خویش، اعتقادات اکثریت را در حوزه عمومی
میپذیرند و عقاید خود را به پستوها و خلوتها (مکانهای پشتی)
میبرند؛ زنان تنها و بدون همسر، برای رهایی از مزاحمتها و برچسبها،
حلقهای دروغین را در انگشت خواهند داشت. اقلیتهای قومی هر چه بیشتر در
جهت همسانسازی زبان و لهجهٔ خود با زبان و لهجهٔ دارای هژمونی در ساختار
قدرت صحبت میکنند و لهجههای محلی به همان مکانهای پشتی منتقل
میشود؛ بینی افراد به زیر تیغ جراحی زیبایی میرود.... و دیگر جریانهای
همسانسازی مختلفی که در جامعه به چشم میخورد. جریان یکسانسازی در جامعه
تا جایی پیش میرود که هویتهای فردی برساخته، با دوگانگیهای متعددی
روبرو میشود و در این بین همجنسگرایان نیز با مشکلاتی مضاعف روبرو خواهند
شد.
سوال اینجاست که جامعهای با چنین
دوگانگیها و چندگانگیهای پنهانِ هویتی تا کجا دوام خواهد آورد؟ و تا
چه اندازه این تزلزل، در راستای اهداف نظام سلطه خواهد بود؟
نویسنده: علی مشرقی
منبع: ماهنامه خط صلح
عشق زن-زن در کشورهای اسلامی / استفن او. ماری
زنان
به تازگی در تمام کشورهای اسلامی قابل رویت شدهاند. در بیشتر کشورهای
اسلامی در زمان کنونی، که حتا رفتارهای زناشویی غیر هم جنس گرا به شدت
سانسور میشود، رابطهٔ جنسی زن-زن کاملن مخفی نگه داشته میشود. چیزی که در
ادامه بیان میشود گردآوری شواهد دال بر وجود این نوع رابطه در کشورهای
اسلامی است.
گمان میرود رابطهٔ جنسی بین زنان در حرمسراها بیشتر از آنچه قابل مشاهده است وجود داشته باشد.
گزارشهای دراماتیک تصادفی در این باره
وجود دارد، مثل نگرانی خلیفه موسی الهادی که دو دختر جوان زیبا را به
حرمسرای خود آورده بود. این دو دختر را بعدا در حال ارتکاب اعمال وقیحانه
دستگیر کرده، از هم جدا و سرشان را بریده بودند.
در مورد مشابه دیگر در یکی از داستانهای
هزار و یک شب، مردی به سراغ معشوقهاش میرود و میبیند که کنیزش دارد او
را میبوسد. ریچارد برتن ادعا کرده که حرمسراها «بسترهایی گرم [از نظر
جنسی] برای هم جنس گرایی زنانه بوده است. هر زنی که دورهٔ جوانی را پشت سر
میگذاشته دختری جوان در اختیار داشته که گل تفلونی نامیده میشده (در
دمشق)» او اضافه میکند: در بین اعراب مردان بیشتر نسبت دوستان دختر
معشوقهٔ خود حسادت داشتهاند تا رقبای مرد خود.
چابل نبودن هر نوع اشاره به عشق لزبینی در
قرآن را دال بر نبودن آن در سنت اسلام اولیه (و در نتیجه در عربستان زمان
محمد) میداند. روسون میگوید رابطهٔ جنسی بین زنان کاملا از واریانس جنسی
در عربستان و ایران قرون وسطی مجزا بوده است.
ابوخلیلی گزارش میکند که کلمهٔ صوهاقیت
اصطلاحی معزز در عربی برای «لزبینی است که خودش این را اعلام کرده باشد» و
اشاره میکند که بسیاری از اشعار والده بنت الموستکفی، سافوی عرب، در ستایش
عاشق شاعرهٔ خود موحجا گم شده است چرا که بیشتر مولفان از اشاره به آنها
به خاطر زبان عریان جنسی امتناع کردهاند. او ادعا میکند:
قسمتهایی در تورات هست که مردان عشق
لزبینی را تحمل میکنند. به مردی گفته شد که زنش هم جنس گرا است و او جواب
داد: تا هر زمانی که او من را از هر تقید جنسی به خود آزاد میداند، بگذار
هر چه میخواهد بکند. شاعرهای بیان کرده: من به عشق مغازله شراب خوردم/ و
به سمت لزبینیسم چرخیدم چون از حاملگی میترسم.
شریف الادریسی رابطهٔ زن-زن را به فقدان یا بینظمی دسترسی به شریک جنسی مرد نسبت میدهد که هم جنس گرایی موقعیتی نامیده میشود:
هم چنین زنانی وجود دارند که از بقیه با
هوش تراند. آنها راههای مردانهٔ بسیاری در اختیار دارند، حتا در
حرکاتشان، شیوهٔ صحبت کردن و صدایشان. این زنان ممکن است بخواهند شریک جنسی
فاعل باشند و میخواهند مافوق مردی که این را برایشان مقدور میکند قرار
بگیرند. چنین زنی از اینکه کسی را که نسبت به او میل دارد اغوا کند، خجالت
نمیکشد. اگر این زن تمایلی نداشته باشد مرد نمیتواند او را مجبور به عشق
بازی کند. این گردن نهادن این زن را به خواستههای مرد دشوار میکند و او
را به سمت عشق لزبینی سوق میدهد. بیشتر این زنان در بین زنان تحصیل کرده و
با ذوق پیدا میشوند، کاتبان، قاریان قرآن و ادیبان زن.
نویسنده: استفن او. ماری
ترجمه و تلخیص: رها سپیدیان
منبع: ماهنامه خط صلح
اصلاحطلبان در رؤیای حضور در انتخابات ریاست جمهوری
محمدصادق
جوادیحصار، از چهرههای اصلاحطلب درون جمهوری اسلامی، از حکومت خواسته
است که با اصلاحطلبان مذاکره کند تا «حضور اصلاحطلبان در یازدهمین دوره
انتخابات ریاست جمهوری» فراهم شود.
محمدصادق جوادیحصار، فعال سیاسی اصلاحطلب گفته است همانطور
كه مقامات حکومتی با کشورهای 1+5 وارد مذاكره شدهاند، باید با
اصلاحطلبان نیز وارد مذاکره شوند تا بین این دو «آشتی» برقرار شود.
به
نظر میرسد اصلاحطلبان از فرصت ضعف موقعیت احمدینژاد نزد خامنهای
استفاده میکنند و در آستانه انتخابات ریاستجمهوری خواستار آشتی رهبر
جمهوری اسلامی با نیروهای طرد شده هستند.
جوادیحصار گفته است: «باید این باور در مسئولان ایجاد شود كه وجود اصلاح طلبان برای پیشبرد اهداف عالی نظام ضروری است.»
وی
با بیان اینكه اصولگرایان و اصلاحطلبان نمیتوانند به راحتی روی هم خط
بكشند، گفت: «هیچكدام از دو جناح نمیتوانند دیگری را نادیده بگیرند.»
طی
سالهای اخیر، برخی از اصلاحطلبان تلاش زیادی کردهاند تا به قدرت
بازگردند. حتی خبرهای منتشر شده مبنی بر این که احتمالا چهرههایی مثل
محمدرضا عارف، معاون پیشین خاتمی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده کاندیدا
شوند.
پورمحمدی: برگ برنده جمهوری اسلامی، رعایت حقوق زنان است!
رییس سازمان
بازرسی كل كشور، وضعیت حقوق زنان در جوامع غربی و اروپایی را «نابسامان»
توصیف کرد و گفت که اما جمهوری اسلامی ایران زنان را پیش قراول انقلاب قرار
داده و برگ برنده جمهوری اسلامی رعایت حقوق زنان است.
مصطفی پورمحمدی گفته است
که «بخش زیادی از طلاقها در كشورهای غربی ناشی از خشونت و عدم رعایت حقوق
زنان است. این در حالی است كه نقطه اوج پیش برندگی جمهوری اسلامی ایران
رعایت حقوق زنان در جامعه است.»
وی گفته است که «مقام معظم رهبری خواستار ایجاد تحرك بیشتری» در حوزه زنان شده است.
پورمحمدی گفته است: «به جمهوری اسلامی
ایران ایراد میگیرند كه حقوق زنان را پاس نداشتیم. آنان فكر میكنند حقوق
زنان را در جامعه رعایت نمیكنیم تا از این طریق به ما فشار سیاسی
بیاورند. در حالی كه نقطه قوت جمهوری اسلامی ایران مساله زنان است.»
این اظهارات رییس سازمان بازرسی كل
كشور در حالی بیان میشود که وضعیت زنان در جمهوری اسلامی بسیار نامناسب و
بحرانی است و فعالان این عرصه نیز با بازداشت و زندان روبهرو هستند.
پورمحمدی از «مهرههای خطرناک»
جمهوری اسلامی به شمار میآید که به دست داشتن در اعدامهای سال ۶۷ و نیز
قتل روشنفکران در زمانی که معاون وزیر اطلاعات در دوران علی فلاحیان بوده
متهم است. ایالات متحده آمریکا او در فهرست ناقضان حقوق بشر قرار داده است و در سال ۲۰۰۵ به همین دلیل با ورود او به خاک آمریکا به همراه رئیس جمهوری وقت، محمود احمدینژاد مخالفت کرد.عکسها و آنونس فیلم عاشقانه کیارستمی در کن
عباس
کیارستمی، کارگردان هفتاد و یک ساله ایرانی، با تازهترین فیلمش، «مثل یک
عاشق»، در شصت و پنجمین جشنواره فیلم کن حضور دارد و یکی از بختهای دریافت
نخل طلا به شمار میآید.
امسال، در میان ٢٢ فیلم بخش اصلی مسابقهای شصت و پنجمین جشنواره فیلم کن، نام عباس کیارستمی، کارگردان ایرانی، نیز به چشم میخورد.
فیلم
«مثل یک عاشق» به کارگردانی کیارستمی محصول مشترک فرانسه وژاپن است و با
بودجهای حدود پنج میلیون دلار، پرخرجترین فیلم این فیلمساز به شمار
میآید.
این
فیلم فیلم قبلا «پایان» نام داشت اما بعدا عنوان یکی از آهنگهای الا
فیتزجرالد، خواننده موسیقی جاز، به نام «مثل یک عاشق» (Like Someone In
Love) برای آن برگزیده شد.
ماجرای این فیلم در ژاپن میگذرد و داستان عاشقانه یک دختر دانشجو است.
این دختر جوان هزینه تحصیل خود را از طریق ارتباط با یک پیرمرد باهوش و دانشمند تامین میکند.
زبان این فیلم، ژاپنی است و رین تاکاناشی و تاداشی اوکونو، دو بازیگر ژاپنی، در آن بازی میکنند.
عباس کیارستمی تنها سینماگر ایرانی است که برای چهارمین بار با فیلمش در بخش مسابقه جشنواره کن امسال حضور دارد.
کیارستمی نخل طلای کن را در سال ۱۹۹۷ برای فیلم «طعم گیلاس» دریافت کرده است.
جشنواره کن امسال روز ۲۷ ماه می پایان مییابد و برگزیدگان خود را معرفی میکند.
اعتصاب غذاي محمد جراحي و سه نفر از همبندانش در زندان تبریز
طبق خبرهاي رسيده از زندان تبريز، محمد جراحي به همراه سه نفر ديگر
از همبندانش در اعتراض به وضعيت نامناسب موجود در بند متادون و همچنين
احكام غير عادلانه ي خود دست به اعتصاب غذا زده اند.
به گزارش ، محمد جراحي، كارگر زنداني، در شعبه 1 دادگاه انقلاب تبريز به 6 سال حبس تعزيري محكوم شده است و از تاريخ 29 دي ماه به همراه شاهرخ زماني، براي گذراندن دوران محكوميت خود بازداشت شده اند و اكنون در بندمتادون زندان تبريز در كنار زندانيان مواد مخدر زنداني اند كه بعضا به ايدز و هپاتيت مبتلا هستند.
به گزارش ، محمد جراحي، كارگر زنداني، در شعبه 1 دادگاه انقلاب تبريز به 6 سال حبس تعزيري محكوم شده است و از تاريخ 29 دي ماه به همراه شاهرخ زماني، براي گذراندن دوران محكوميت خود بازداشت شده اند و اكنون در بندمتادون زندان تبريز در كنار زندانيان مواد مخدر زنداني اند كه بعضا به ايدز و هپاتيت مبتلا هستند.
سه و نیم میلیون کودک ایرانی محروم از تحصیل
به گزارش جام جم، فرشید یزدانی، فعال حقوق کودک، نگران تبعات
اجتماعی این جاافتادگی از قافله تحصیل است؛ پیامدهایی که به زعم او،
بالارفتن نرخ بیکاری ، استمرار نابرابریها، کاهش فرصتهای اشتغال و گسترش
آسیبهای اجتماعی تنها بخشی از گرفتاریهای کشور در سالهای آینده خواهد
بود.
در خصوص حقوق کودکان، مرضیه قاسمپور با اشاره به تبعیضها و نبود حمایتهای قانونی میگوید: در زمینه مسائل مربوط به کودکان قوانین زیادی در کشور وجود دارد اما در عمل این موضوعات جنبه تزئینی دارد و در بورس موضوعات مهم اجتماعی قرار ندارد که این مساله در کنار مشکلات خانوادگی، سبب شده قوانین مربوط به کودکان معطل و بینتیجه بماند.
او توضیح میدهد: در قوانین مدنی ایران تاکید زیادی به ماندن بچهها کنار خانوادهشان شده به طوری که حتی اگر آنها مانع تحصیل بچهها بشوند نیز هیچ نهادی نمیتواند آنها را از خانواده دور کند (چون در قانون مدنی ما تحصیل به عنوان یکی از نیازهای کودکان مشخص نشده و تکلیف پدر تنها تامین لباس، مسکن و خوراک آن هم در حد رفع نیاز است)، قانون خاصی هم که به مجازات والدینی که مانع از تحصیل کودکان شود اشاره دارد نیاز به جرح و تعدیل دارد و به نظرمی رسد ضمانت اجرایی این قانون باید سختگیرانه و کیفری باشد.
این حقوقدان در عین حال به موانع فرهنگی در حوزه کودکان تاکید زیادی دارد. او ناآشنایی خانوادهها به حقوق کودکان از جمله حق آنها برای تحصیل را علت اصلی اجرا نشدن این قوانین میداند و توضیح میدهد: یکی از دلایل عدم تمکین خانوادهها به قانون، فقر اقتصادی است یعنی معضلی که کودکان را به بازوی خانواده برای تامین مخارج زندگی تبدیل میکند ضمن اینکه سطح سواد کم والدین، سقف تحصیلی قائل شدن برای دختران و بیفایده دانستن تحصیل آنها و تفکراتی چون وجود فاصله میان مدرسه تا محل زندگی نیز به این مشکل دامن میزند.
قاسمپور که مشکلات کودکان را زنجیرهای به هم پیوسته از ناکارآمدیها میداند و معتقد است در میانه این بحث چند قطعه از پازل گم شده، باور دارد که دستگاههای متولی اعم از ناجا، بهزیستی، شهرداری و ngoهای فعال در حوزه حقوق کودک میتوانند با همکاری یکدیگر، به کمک آموزش و پرورش بیایند و کودکان بازمانده از چرخه تحصیل را به مدارس بازگردانند، هر چند که به گفته او در حال حاضر موازیکاری نهادهای مختلف که هیچ نوع ارتباطی با یکدیگر ندارند و از ماموریتهای هم بیخبرند، مانع به ثمر نشستن تلاشها در این بخش است.
فاطمه قربان، معاون ابتدایی وزیر آموزش و پرورش سال گذشته از اجرای طرحی ملی در کشور خبر داد که بر اساس آن تمام استانها موظفند دانشآموزان لازمالتعلیم بازمانده از تحصیل را شناسایی کنند.
حالا یکسال از آن زمان گذشته و این روزها تقریبا زمان به ثمر نشستن تلاشی است که فاطمه قربان سال پیش از آن حرف زده و اعلام کرده بود که تعداد دقیق این کودکان در سه ماهه نخست سال ۹۱ مشخص خواهد شد.
البته فعلا از این آمار خبری نیست که البته خودش مانعی برای حل مشکلات این دسته از کودکان است، چون اگر آماری دقیق موجود نباشد احتمال بیاهمیت تلقیشدن موضوع زیاد است. اما در این میان معطل ماندن بخشی از قانون برنامه پنجم توسعه نیز به عنوان نقشه راه توسعه کشور اهمیت پیدا میکند، بویژه آنکه قانونگذار در این قانون پیشبینی کرده تا پنج سال آینده بیسوادی در بین دانشآموزان لازمالتعلیم باید به صفر برسد، یعنی رقمی که به نظر میرسد؛ با آمار فعلی ۳٫۵ میلیونی جاماندگان از تحصیل، شانس تحقق ضعیفی داشته باشد.
در خصوص حقوق کودکان، مرضیه قاسمپور با اشاره به تبعیضها و نبود حمایتهای قانونی میگوید: در زمینه مسائل مربوط به کودکان قوانین زیادی در کشور وجود دارد اما در عمل این موضوعات جنبه تزئینی دارد و در بورس موضوعات مهم اجتماعی قرار ندارد که این مساله در کنار مشکلات خانوادگی، سبب شده قوانین مربوط به کودکان معطل و بینتیجه بماند.
او توضیح میدهد: در قوانین مدنی ایران تاکید زیادی به ماندن بچهها کنار خانوادهشان شده به طوری که حتی اگر آنها مانع تحصیل بچهها بشوند نیز هیچ نهادی نمیتواند آنها را از خانواده دور کند (چون در قانون مدنی ما تحصیل به عنوان یکی از نیازهای کودکان مشخص نشده و تکلیف پدر تنها تامین لباس، مسکن و خوراک آن هم در حد رفع نیاز است)، قانون خاصی هم که به مجازات والدینی که مانع از تحصیل کودکان شود اشاره دارد نیاز به جرح و تعدیل دارد و به نظرمی رسد ضمانت اجرایی این قانون باید سختگیرانه و کیفری باشد.
این حقوقدان در عین حال به موانع فرهنگی در حوزه کودکان تاکید زیادی دارد. او ناآشنایی خانوادهها به حقوق کودکان از جمله حق آنها برای تحصیل را علت اصلی اجرا نشدن این قوانین میداند و توضیح میدهد: یکی از دلایل عدم تمکین خانوادهها به قانون، فقر اقتصادی است یعنی معضلی که کودکان را به بازوی خانواده برای تامین مخارج زندگی تبدیل میکند ضمن اینکه سطح سواد کم والدین، سقف تحصیلی قائل شدن برای دختران و بیفایده دانستن تحصیل آنها و تفکراتی چون وجود فاصله میان مدرسه تا محل زندگی نیز به این مشکل دامن میزند.
قاسمپور که مشکلات کودکان را زنجیرهای به هم پیوسته از ناکارآمدیها میداند و معتقد است در میانه این بحث چند قطعه از پازل گم شده، باور دارد که دستگاههای متولی اعم از ناجا، بهزیستی، شهرداری و ngoهای فعال در حوزه حقوق کودک میتوانند با همکاری یکدیگر، به کمک آموزش و پرورش بیایند و کودکان بازمانده از چرخه تحصیل را به مدارس بازگردانند، هر چند که به گفته او در حال حاضر موازیکاری نهادهای مختلف که هیچ نوع ارتباطی با یکدیگر ندارند و از ماموریتهای هم بیخبرند، مانع به ثمر نشستن تلاشها در این بخش است.
فاطمه قربان، معاون ابتدایی وزیر آموزش و پرورش سال گذشته از اجرای طرحی ملی در کشور خبر داد که بر اساس آن تمام استانها موظفند دانشآموزان لازمالتعلیم بازمانده از تحصیل را شناسایی کنند.
حالا یکسال از آن زمان گذشته و این روزها تقریبا زمان به ثمر نشستن تلاشی است که فاطمه قربان سال پیش از آن حرف زده و اعلام کرده بود که تعداد دقیق این کودکان در سه ماهه نخست سال ۹۱ مشخص خواهد شد.
البته فعلا از این آمار خبری نیست که البته خودش مانعی برای حل مشکلات این دسته از کودکان است، چون اگر آماری دقیق موجود نباشد احتمال بیاهمیت تلقیشدن موضوع زیاد است. اما در این میان معطل ماندن بخشی از قانون برنامه پنجم توسعه نیز به عنوان نقشه راه توسعه کشور اهمیت پیدا میکند، بویژه آنکه قانونگذار در این قانون پیشبینی کرده تا پنج سال آینده بیسوادی در بین دانشآموزان لازمالتعلیم باید به صفر برسد، یعنی رقمی که به نظر میرسد؛ با آمار فعلی ۳٫۵ میلیونی جاماندگان از تحصیل، شانس تحقق ضعیفی داشته باشد.
کارگردان «جدایی» فیلم جدید خود را در پاریس کلید میزند:
ماریو کوتیار برنده اسکار، به فیلم جدید اصغر فرهادی پیوست
ماریو کوتیار، بازیگر فرانسوی برنده اسکار در تازهترین فیلم اصغر فرهادی، کارگردان ایرانی ایفای نقش میکند.
به گزارش
رادیو زمانه، تازهترین ساخته اصغر فرهادی، کارگردان ایرانی برنده اسکار که
هنوز عنوان و جزئیات داستان آن مشخص نشده است، پاییز امسال با بودجهای
نزدیک به ۱۱ میلیون یورو در شهر پاریس مقابل دوربین میرود و در آن بازیگر
معروف فرانسوی، ماریون کوتیار بازی خواهد کرد.
ماریو کوتیار بازیگر فیلمهایی چون “زندگی زیبا” ساخته اولیویه دان و “نیمهشب در پاریس” اثر وودی آلن، با فیلم “زنگ و استخوان” ساخته ژاک اودیار در بخش مسابقه جشنواره کن امسال حضور دارد.
کوتیار سال ۲۰۰۸ برای بازی در نقش ادیت پیاف، خواننده سالهای دور فرانسه، در فیلم “زندگی زیبا” برنده اسکار بهترین بازیگر زن شد.
“یک سال خوب” ساخته ریدلی اسکات، “دشمنان مردم” مایکل مان، “۹” از راب مارشال، “تلقین / آغاز” ساخته کریستوفر نولان و “شیوع” استیون سودربرگ از دیگر فیلمهای وی است.
این بازیگر ۳۷ ساله فرانسوی هماکنون در فیلم “شوالیه تاریکی برمیخیزد” مقابل دوربین رفته است.
اصغر فرهادی هدف خود از ساختن فیلم جدیدش را “ایجاد سئوال بهجای پاسخ در ذهن تماشاگران” دانسته است
پیش از این نیز عباس کیارستمی کارگردان ایرانی در فیلم “رونوشت برابر اصل” با ژولیت بینوش یکی از بازیگران مطرح سینمای فرانسه همکاری کرده بود. این همکاری برای بینوش جایزه بهترین بازیگر فستیوال کن را بهارمغان آورد.
بهمن قبادی دیگر کارگردان ایرانی نیز در تارهترین ساخته خود از حضور مونیکا بلوچی بازیگر مطرح ایتالیایی بهره برد.
به گفته
الکساندر مالهگی، تهیهکننده فیلم تازه اصغر فرهادی که به زبان فرانسوی
خواهد بود، فیلم فرهادی یک اثر اجتماعی، احساسی و دارای رگههایی از داستان
فیلم “جدایی نادر از سیمین” است.
وی افزود این فیلم با پیچیدگیهای داستانی چندگانه خود از نخستین نما تا نمای پایانی تماشاگر را بهحالت تعلیق نگه میدارد.
برای نخستین بار این تهیهکننده فرانسوی از شرکت “ممنتو فیلمز پروداکشنز“، تهیهکنندگی این فیلم را برعهده گرفته است.
“ممنتو فیلمز اینترنشنال” حق پخش بینالمللی فیلم تازه فرهادی را در جشنواره کن بهفروش میرساند.
الکساندر مالهگی پیش از این دو فیلم “درباره الی” و “جدایی نادر از سیمین” از ساخته های اصغر فرهادی را در فرانسه توزیع کرده بود.
این روزها اصغر فرهادی نسخه نهایی فیلمنامه این فیلم را آماده میکند.
فرهادی، یکی از صد چهره تأثیرگذار سال جهان از سوی مجله تایم در گفتوگو با مجله “فیلم فرانسه” هدف خود از ساختن این فیلم را “ایجاد سئوال بهجای پاسخ در ذهن تماشاگران” دانسته و افزوده است: “این چیزی است که دنیای امروز بیش از هر زمان دیگر به آن نیاز دارد: طرح سئوالهای جدید در برابر جوابهای قدیمی. شاید بتوان این سینما را سینمای پرسشگرانه نامید.”
چندی پیش طرح فیلمنامه این فیلم از بین ۲۰۰ طرح ارائهشده نخستین جایزه رسانهای اتحادیه اروپا را بهدست آورد.
فرهادی و مالهگی یکشنبه ۲۰ مه (۳۱ اردیبهشت) در
جشنواره کن نخستین جایزه رسانهای اتحادیه اروپا را از آندرولا واسیلیو،
کمیسر اتحادیه اروپا در امور آموزش، فرهنگ، چندزبانی و جوانان دریافت
میکنند.
شصتوپنجمین دوره جشنواره فیلم کن از ۲۶ اردیبهشت (۱۶ مه) آغاز شده و تا ششم خرداد (۲۷ مه) ادامه خواهد داشت.
تیراندازی نیروهای اسد به سوی ناظران بین المللی
جـــرس:
نیروهای امنیتی رژیم بشار اسد به سوی ناظران بین المللی در شهر خان شيخون، تیراندازی کردند.
فعالان سوری امروز موفق شدند، تصاویر ویدیویی این حمله را در شبکه انترنت پخش کنند. در این تصاویر کوتاه، همچنین مخالفان رژیم اسد را می توان دید که چگونه سعی می کردند به ناظران کمک کنند.
فعالان سوری امروز موفق شدند، تصاویر ویدیویی این حمله را در شبکه انترنت پخش کنند. در این تصاویر کوتاه، همچنین مخالفان رژیم اسد را می توان دید که چگونه سعی می کردند به ناظران کمک کنند.
همزمان بر اساس تازه ترین گزارش های رسیده از سوریه هزاران نفر در شهر حلب، واقع در شمال سوریه، دست به تظاهرات زده اند.
تلویزیون العربیه به نقل از منابع معترضان سوری تصاویری را در اخبار روز
جمعه پخش کرد که نشان می دهد پس از مورد هدف قرارگرفتن خودروی ناظران در
نزدیکی دانشگاه حلب، یکی از عناصر امنیتی رژیم اسد با همان لباس نظامی اش،
به ماشین ناظران بین المللی حمله می کند.
در نتیجه این حمله، ماشین ناظران به سرعت از منطقه تیراندازی دور شد.
در همین حال کمیته هماهنگی انقلاب سوریه از کشته شدن بیست نفر از تظاهرکنندگان به دست نیروهای امنیتی سوریه خبر دادند.
طبق این گزارش روز پنجشنبه مناطقی درحومه شهر دمشق و شهرک حراک از توابع درعا با آتش نیروهای رژیم اسد به شدت بمباران شدند.
کمیته های هماهنگی انقلاب سوریه همچنین از وقوع انفجارات مهیبی در منطقه خربه، غزاله، داعل و درعا المحطه خبر داد.
این درحالی است که کارشناسان سازمان ملل متحد روز گذشته از ارسال اسلحه از کره شمالی و ایران به رژیم سوریه خبر داده اند.
کارشناسان سازمان ملل می گویند ایران و کره شمالی بدون در نظر گرفتن تحریم
های شورای امنیت به ارسال محموله های اسلحه به سوریه ادامه دادند.
از سوی دیگر حمد بن جاسم آل ثانی وزیر خارجه قطر از رژیم سوریه خواست تا به
کشتارغیر نظامیان سوری پایان دهد و به تعهدات خود در برابر طرح کوفی عنان
پایبند باشد.
وزیر خارجه قطر که با همتای بلغارستانی خود سخن می گفت با اشاره به حمام
خونی که رژیم اسد در سوریه به راه انداخته گفت: رژیم سوریه بدون در نظر
گرفتن همه نداهای جامعه بین المللی به کشتار مردم سوریه ادامه می دهد.
وی افزود ابتدا باید به کشتار پایان داد، سپس مراحل بعدی طرح کوفی عنان را عملی ساخت.
تداوم اعتراضات
بر اساس تازه ترین گزارش های رسیده از سوریه هزاران نفر در شهر حلب، واقع در شمال سوریه، دست به تظاهرات زده اند.
به گزارش بی بی سی، فعالان حقوق بشر در سوریه می گویند که این بزرگترین
تظاهراتی است که از زمان آغاز شورش ها در سوریه برگزار شده است.
سازمان نظارت بر حقوق بشر سوریه گفته است که چندین نفر در اثر پرتاب گاز اشک آور و شلیک سلاح های گرم مجروح شده اند.
گزارش شده است که همزمان تظاهراتی نیز در سایر نقاط سوریه برگزار شده است.
این تظاهرات یک روز پس از آن صورت می گیرد که فعالان به منظور حمایت از
دانشجویان حلب برای راهپیمایی فراخوان داده بودند.
ناظران می گویند که جو ضد دولتی در این شهر با کشته شدن چند تن از دانشجویان به دست نیروهای امنیتی در اوایل ماه مه افزایش یافت.
ویدیوهایی که توسط فعالان در اینترنت منتشر شده است نشان می دهد که صدها
نفر در نقاط مختلف حلب در راهپیمایی های ضد دولتی شرکت کرده اند.
حلب که دومین شهر بزرگ سوریه است به اندازه سایر شهرها شاهد خشونت و درگیری
بین نیروهای دولتی و مردم نبوده و ساکنان آن تاکنون عمدتا به دولت بشار
اسد وفادار بوده اند.
تحلیلگران می گویند توانایی دولت بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، در کنترل شهر حلب آزمون بزرگی برای حکومت است.
افشاگری سلیمی نمین نسبت به اقدام صداو سیما در نمایش تصاویر غیرواقعی از استقبال از احمدی نژاد در مشهد
به گزارش خبرآنلاین، وی در این باره گفته است: "طی چند روز اخیر تماسهای زیادی از سوی دانشجویان و چهرههای سیاسی مشهد داشتهام که گفتهاند، خودمان در محل سخنرانی رئیسجمهور در مشهد حضور داشتیم ولی جمعیتی که تلویزیون از حضور مردم در صحن جامع رضوی نمایش داد با واقعیت منطبق نیست."
سلیمی نمین با بیان اینکه تلاشهای دولت برای اینکه کارهایش را در معرض دید قرار بدهد و بزرگنمایی کند امری مرسوم است، افزود: "بررسیهایم نشان میهد که خبرنگار محترم رسانه ملی تصاویری را از سفر قبلی آقای احمدینژاد به عاریت گرفته است تا نمای دیگری را ارائه دهد."
سلیمی از رئیس سازمان صدا و سیما خواست، در این باره تحقیق کرده و اگر مغایرتی میان تصاویر حقیقی و تصاویر منتشرشده وجود دارد با "خبرنگاری که این کار را کرده "برخورد شدید اداری شود."
این فعال اصولگرا و از حامیان انتخاباتی احمدی نژاد با بیان اینکه رسانه ها باید نبض جامعه را نشان دهند تصریح کرد: در کشور ما بر خلاف بسیاری از کشورها سنجشی از آرای عمومی درباره مواضع مسئولان دولتی نداریم و در حالیکه رسانه ها در بسیاری از کشورها بلافاصله در مقابل هر موضع گیری مسئولان نبض جامعه را بررسی می کنند که به چه میزان رئیس جمهور و یا نخست وزیر افزایش و کاهش محبوبیت داشته، ولی در کشور ما چنین مکانیزیمی که مشخص شود فلان اقدام به محبویبت مقامی افزوده و یا محبوبیت او را کاهش داده وجود ندارد.
جـــرس:
سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی با اعتراض نسبت به تشکیل هرگونه اتحادیه
میان کشورهای عربی در منطقه گفت: "بعضی از كشورهای عربی بهدنبال پیروی از
الگوی اتحادیه اروپا و تشكیل اتحادیه عرب هستند، اما این كشورها باید توجه
داشته باشند كه تشكیل اتحادیه تفكر غلطی است، چراكه اتحادیه اروپا هم با
مشكلات عدیدهای روبرو شده است."
به گزارش ایسنا، رامین مهمانپرست، قبل از خطبههای نماز جمعه این هفته در
شیراز گفت: "مطمئنا جمهوری اسلامی ایران با هر كس كه نام جعلی بر خلیج فارس
بگذارد براساس قوانین برخورد كرده و خواهد كرد.
وی گفت: "پاسخ جمهوری اسلامی در مورد جعل كنندگان اسناد و نام خلیج فارس و
مالكیت جزایر سهگانه، مشخص است، اسناد و مدارك غیرقابل انكاری در این خصوص
وجود دارد و جزایر سهگانه واقع در خلیج همیشه فارس هم متعلق به ایران
بوده و خواهد بود. "
وی در خصوص اتحاد کشورهای عرب منطقه تصریح كرد: بعضی از كشورهای عربی
بهدنبال پیروی از الگوی اتحادیه اروپا و تشكیل اتحادیه عرب هستند، اما این
كشورها باید توجه داشته باشند كه تشكیل اتحادیه تفكر غلطی است، چراكه
اتحادیه اروپا هم با مشكلات عدیدهای روبرو شده است.
وی با بیان اینكه موج بیداری اسلامی در كشورهای تونس، مصر، لیبی، یمن،
بحرین و سقوط دیكتاتورهای حاكم براین كشورها یكی پس از دیگری، از نتایج
صدور اندیشههای انقلاب اسلامی بود، گفت: تمام دیكتاتورهایی كه در این
كشورها توسط مردم كنار زده شدند همه از عوامل غرب بودند.
سخنگوی وزارت امور خارجه با تصریح اینكه مطالبه اصلی مردم در این كشورها و
كشورهایی كه رژیمهای دیكتاتوری و مستبد بر آنها حكومت میكنند، مطالبه
ساده داشتن حق رای است، تصریح كرد: بعضی فكر میكنند وابستگی به آمریكا
قدرت میآورد، این افراد باید متوجه باشند كه اقتدار واقعی در سایه اتكا به
مردم و تامین مطالبات بهحق مردم امكانپذیر خواهد بود.
جـــرس:
موسسه
آمار ترکیه اعلام کرد صادرات طلای این کشور به ایران در مارس ۲۰۱۲ با
افزایش ۳۱ برابری نسبت به مدت مشابه سال قبل به ۹ تن رسید.
به گزارش فارس به نقل از رویترز، موسسه آمار ترکیه روز جمعه اعلام کرد،
صادرات طلای ترکیه به ایران در ماه مارس نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش
۳۱ برابری داشته است.
بر اساس این گزارش، تحریم های آمریکا و اتحادیه اروپا علیه صنعت نفت و بخش
بانکی ایران، ترکیه، همسایه غربی این کشور را به کانالی مهم برای برقراری
مبادلات اقتصادی و تجاری تبدیل نموده است. واردات طلا یک راهکار موثر ایران
برای دور زدن تحریم های بانکی غرب است.
آمارهایی که روز جمعه توسط موسسه آمار ترکیه منتشر شد، نشان می دهد که
صادرات طلا به ایران در ماه مارس به ۹ تن، معادل ۴۸۰ میلیون دلار رسیده
است. این در حالی است که میزان واردات طلای ایران از ترکیه در مدت مشابه
سال گذشته ۲۸۶ کیلوگرم و در ماه فوریه امسال تنها ۳۰ کیلوگرم بوده است.
میزان صادرات طلای ترکیه به ایران در ماه مارس، بالاترین میزان صادرات از
سال ۲۰۱۰، یعنی زمان آغاز ثبت ارقام صادرات طلای ترکیه به شمار می رود.
مجموع صادرات طلای ترکیه در ماه مارس ۱۱.۱ تن بوده است.
به گفته یک مقام ترکیه ای فعال در زمینه طلا، که حاضر نشد نامش فاش شود، با
توجه به اینکه تحریم ها مبادلات تجاری از طریق ارزی را مشکل ساخته، طلا می
تواند در این زمینه نیز مورد استفاده قرار گیرد.
وی افزود: «"برخی پرداخت ها به دلیل مشکلات در زمینه انتقال پول به ایران، ممکن است به طلا صورت گیرند."
مدیر یک شرکت طلا سازی گفت، ترکیه در طی ۱۲ سال گذشته به یکی از تولید
کنندگان عمده طلا تبدیل شده است. میزان تولید طلای ترکیه در سال گذشته ۲۵
تن بوده است. این کشور در سال گذشته حدود ۸۰ تن طلا وارد کرد که بخش عمده
ای از آن مجددا به کشورهای همسایه ترکیه همچون عراق و صادر شد.
بر اساس اعلام رئیس اتحادیه طلا و جواهر ایران، مصرف سالیانه طلا در این
کشور حدود ۳۰۰ تن بوده است. بر اساس این گزارش، دوبی در کنار ترکیه، از
دیگر مراکز مهم واردات طلای ایران محسوب می شود.
جـــرس:
در
آستانه مذاکرات مهم هستهای ایران در بغداد، رئیس پیشین سازمان اطلاعات-
امنیت خارجی اسرائیل (موساد)، همراه با شماری دیگر از مقامات سابق امنیتی و
اطلاعاتی آمریکا و اروپا، طرح خود را در مخالفت با حمله نظامی به ایران از
راه "تحریم کامل" جمهوری اسلامی ارائه کرد.
به گزارش رادیو اسرائیل، مئیر داگان، رئیس پیشین موساد، جیمز وولسی، رئیس
اسبق سیا، آگوست هنینگ، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت مخفی آلمان، چارلز
گاتری، رئیس پیشین ستاد مشترک نیروهای مسلح بریتانیا، کریستن سیلوربرگ،
سفیر پیشین آمریکا در اتحادیه اروپا، و مارک والاس، سفیر پیشین آمریکا در
سازمان ملل، ارائهکنندگان این طرح هستند.
این افراد طرح مشترک خود را در چهار گام برای واداشتن رهبران جمهوری اسلامی
به تغییر مسیر برنامه هستهای ایران روز چهارشنبه گذشته در روزنامه وال
استریت جورنال ارائه کرده و نوشتهاند که "منطق جهان باید بر اساس نتایجی
عملی باشد که تاکنون از تحریمهای ایران به دست آمده است."
مئیر داگان و همفکرانش بخشی از تیم لابی در واشینگتن با نام «اتحاد علیه
ایران هستهای»، وابسته به مرکز مطالعات بریتانیا برای دیالوگ راهبردی،
هستند.
روزنامه اسرائیلی هاآرتص روز جمعه، ۲۹ اردیبهشت، نوشت که این مئیر داگان
بوده است که این طرح را تنظیم کرده و گروهی ازهمکاران پیشین آمریکایی و
اروپایی خود را نیز گرد هم آورده است.
به نوشته هاآرتص، بدین ترتیب مئیر داگان فعالیتهای خود علیه سیاستهای
دولت کنونی اسرائیل در قبال ایران را از اسرائیل به جامعه جهانی کشانده و
به یارگیری در عرصه بینالمللی روی آورده است.
آقای داگان در یک سال و نیمی که از ریاست موساد کنار رفته به یکی از
سرسختترین مخالفان گروه دونفره بنیامین نتانیاهو- اهود باراک بدل شده است.
در مقاله مشترک داگان و یارانش آمده است: «بهزودی خطر جنگ با ایران یا یک
مسابقه تسلیحاتی در خاورمیانه در میان خواهد آمد... اما اتخاذ گامهایی از
سوی کشورهای همفکر، برای زدن ضربههای کاری بر اقتصاد ایران، از این خطرات
جلوگیری خواهد کرد.»
چهار گام این طرح، "بدون نیاز به قطعنامهای از سوی شورای امنیت"، از این قرار است:
یک: قطع کامل و همهجانبه ارتباط تمام بانکهای ایران با بانکهای دنیا به
شکلی که هیچ بانکی در دنیا جرات ارتباط و مراودهای حتی اندک با بانکهای
ایران را نداشته باشد.
دوم: وادارکردن تمام شرکتهای آمریکایی و
کمپانیها در کشورهای عضو اتحادیه اروپا به شفافسازی فعالیتهای خود در
ارتباط با ایران، به گونهای که هیچ شرکتی در اندیشه هیچ نوع رابطهای با
ایران نباشد و از عواقب چنین همکاری برای نام و وجهه خود در هراس بماند.
سوم: جلوگیری از همکاری تمام شرکتهای
کشتیرانی با ایران تا هیچ کالایی به ایران نرود و هیچ کالایی از ایران به
سوی اروپا و آمریکا بارگیری نشود.
چهارم: هر شرکت بیمهای در جهان که با ایران همکاری کند، با مجازات منع هر نوع فعالیت در آمریکا و اروپا روبهرو شود.
داگان و همفکران او مدعیاند که اجرای این طرح، تنها به حکومت ایران و سران
سپاه پاسداران که اقتصاد ایران را در دست دارند لطمه خواهد زد، نه به مردم
ایران.
به عقیده ارائهکنندگان این طرح، تحریمهای کنونی کفایت نکرده است، زیرا
تجربه تاریخی نشان میدهد که "گامهای نصفنیمه، حکومتهایی از این دست را
به تغییر مسیر وادار نمیکند؛ لذا اکنون زمان، زمانِ تشدید تحریمها علیه
ایران است."
در همین حال نخست وزیر اسرائیل روز جمعه در بازگشت از سفر اروپایی خود، سه
خواسته خود از مذاکرات بغداد را بار دیگر تکرار کرد: قطع کامل غنیسازی
اورانیوم در ایران؛ بیرون بردن کل ذخیره اورانیوم ایران؛ و برچیدن کامل
تأسیسات هستهای «فردو» در قم.
پیشنهاد مئیر داگان وهمفکران او برای شدت بخشیدن به تحریمها علیه ایران در
حالی است که به گفته تحلیلگران ایران انتظار دارد در مذاکرات سوم خرداد
در بغداد، کلید توقف و کاهش تحریمها تا لغو کامل آنها زده شود.
جـــرس: یك
فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: دو سال پیش وقتی ما تاكید داشتیم كه احمدی نژاد
به بیراهه می رود با هجمهای از انتقادات مواجه شدیم در حالیكه هم اكنون
آقایان، خود نیز به این نتیجه رسیدهاند.
به گزارش ایلنا، محمد صادق جوادی حصار در مورد پیش زمینه های لازم برای
حضور اصلاح طلبان در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با بیان اینکه
"اگر اصلاح طلبان بدون فراهم كردن مقدمات لازم به صحنه برگردند مطمئنا
اعتماد مردم را از دست خواهند داد"، اظهار عقیده کرد: "البته پیش از هر چیز
باید این باور در مسئولان ایجاد شود كه وجود اصلاح طلبان برای پیشبرد
اهداف عالی نظام ضروری است. "
وی ادامه داد: مسئولان باید ضمن فراهم كردن زمینه های لازم، شرایط را برای
حضور اصلاح طلبان عملیاتی كند چرا كه استفاده از چنین افرادی در مدیریت
اجرایی كشور جزو نیازهای توسعه كشور محسوب میشود.
جوادی حصار افزود: در مقابل سران اصلاح طلب و توده مردمی كه باور به
اصلاحات دارند نیز باید به این نتیجه برسند كه تعامل با یكدیگر ضروری است و
باید زمینه حضور مجدد در عرصه های مدیریتی را فراهم كرد.
این فعال سیاسی اصلاح طلب در بخش دیگری از سخنان خود با تاكید بر اینكه
اعتماد سازی برای مشاركت اصلاح طلبان باید توسط مسئولان فراهم شود، خاطر
نشان كرد: در این میان توده مردم اصلاح طلب نمی توانند به راحتی بازگشت
اصلاح طلبان را به عرصه های سیاسی كشور بپذیرند و این سوال برای آنها ایجاد
میشود كه چه اتفاقی افتاده است كه افرادی كه تا سال گذشته متهم به فتنه
گری بودند اكنون به مشاركت سیاسی دعوت می شوند.
وی اضافه كرد: اگر اصلاح طلبان بدون فراهم كردن مقدمات لازم به صحنه برگردند مطمئنا اعتماد مردم را از دست خواهند داد.
جوادی حصار با اشاره به رای خاتمی در مرحله اول انتخابات اخیر مجلس شورای
اسلامی یادآور شد: پس از این مساله نقدهای فراوانی به خاتمی وارد شد و حتی
موجی از یاس برخی اصلاح طلبان را فرا گرفت . بنابراین در انتخابات ریاست
جمهوری نیز اگر متن جامعه اصلاح طلبان نسبت به كنش های اصلاح طلبانه توجیه
نشوند، امكان همراهی آنها با احزاب وفعالان سیاسی اصلاح طلب وجود نخواهد
داشت.
وی با تاكید بر اینكه برای مشاركت سیاسی اصلاح طلبان باید شرایط به پیش از
خرداد ۸۸ بازگردد، اذعان داشت: باید حرف های هاشمی كه در آخرین نماز جمعه
خود گفت، عملی شود در غیر اینصورت امكان مشاركت واقعی نخواهد بود.
این فعال سیاسی همچنین تصریح كرد: اگر چه در انتخابات اخیر مجلس عدهای تحت
عنوان اصلاح طلب ثبت نام كردند، اما آن عده كه دارای استقلال رای بودند رد
صلاحیت شدند و افرادی كه بودن و نبودن آنها فرقی نمی كرد رای نیاوردند.
جوادی حصار ادامه داد: عدهای می خواهند از آب بگذرند ولی پایشان خیس نشود
در حالیكه اصلاح طلبان واقعی كه هم اكنون در فشار هستند از سر دلخوشی پای
در چنین معرکه ای نگذاشتند بلكه دغدغه نظام را داشتند.
وی با اشاره به برخی گزینه های اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری
اخیر تاكید كرد: آقای عارف و دیگرانی كه هم اكنون از آنها نام برده می شود،
افرادی نیستند كه اصلاح طلبان بخواهند دور آنها جمع شوند، بنابراین هر
فردی كه كاندیدا میشود باید تكلیف فشارهای چهار سال اخیر نسبت به اصلاح
طلبان را روشن كند، در غیر اینصورت همراه كردن بدنه اصلاح طلبان در كشور
كار غیر ممكنی است.
این فعال سیاسی با تاكید بر اینكه باید با حذف عنوان فتنه از ادبیات سیاسی
خود به نوعی مصالحه برسیم، اظهار داشت: همانگونه كه امام علیرغم میل باطنی
خود قطعنامه ۵۹۸را پذیرفت، ما نیز باید همیشه واقعیتی به نام ضرورت حفظ
نظام را در نظر بگیریم.
جوادی حصار اضافه كرد: همانطور كه هم اكنون توانسته ایم با ۱+۵ وارد مذاكره
شویم، باید بتوانیم با اصلاح طلبانی كه در سرنوشت كشور نیز سهیم هستند
وارد مذاكره شویم تا شاهد آشتی ملی باشیم.
وی با بیان اینكه اصولگرایان و اصلاح طلبان نمیتوانند به راحتی روی هم خط
بكشند، گفت: هیچكدام از دو جناح نمیتوانند دیگری را نادیده بگیرند.
این فعال سیاسی اصلاح طلب خاطر نشان كرد: دو سال پیش وقتی ما تاكید داشتیم
كه احمدی نژاد به بیراهه می رود با هجمه ای از انتقادات مواجه شدیم در
حالیكه هم اكنون آقایان، خود نیز به این نتیجه رسیده اند.
جوادی حصار در پایان تصریح كرد: امیدوارم هر فردی كه عنوان ریاست جمهوری را
به خود اختصاص می دهد خادم ملت باشد و با در نظر گرفتن مصلحت كشور، توان
مدیریت و نمایندگی ملت بزرگ ایران را در داخل و در عرصه بین المللی داشته
باشد.
جـــرس: روسیه
که از مخالفان گزینه نظامی در مواجهه با برنامه هستهای جمهوری اسلامی و
ناآرامیهای سوریه به شمار میرود، روز پنجشنبه، ۲۸ اردیبهشتماه، هشدار
داد که اقدام نظامی علیه کشورها میتواند به جنگ هستهای در منطقه منجر
شود.
به گزارش رادیو اروپای آزاد، دمیتری مدودیف، نخست وزیر روسیه، در آستانه
نشست هشت قدرت جهانی، گروه هشت، که قرار است وضعیت ایران و سوریه نیز در آن
مورد بحث قرار گیرد، ضمن انتقاد از عملیات نظامی علیه کشورها گفت: "جایی
میرسد که این دست اقدامات که حاکمیت کشورها را تضعیف میکند، میتواند به
جنگ تمامعیار منطقهای تبدیل شود."
وی تأکید کرد که دخالت نظامی در کشورها میتواند به جنگی با حضور تسلیحات
هستهای منجر شود و افزود: "نمیخواهم کسی را بترسانم... اما همه باید این
نکته را در یاد داشته باشند."
دمیتری مدودیف که در نشست روز جمعه و شنبه گروه هشت در کمپ دیوید حضور
دارد، روز پنجشنبه در سن پترزبورگ، بدون هیچ توضیحی، نسبت به بروز جنگ
هستهای در منطقه هشدار داد، با این حال تحلیلگران میگویند مقصود آقای
مدودیف این بود که در صورت بروز درگیری در منطقه، پای قدرتهای هستهای
ناحیه چون اسرائیل، پاکستان و هند نیز به این ناآرامیها باز خواهد شد.
به تازگی ولادیمیر پوتین که به تازگی برای بار سوم بر کرسی ریاست جمهوری
روسیه تکیه زده است، گفته بود که تهدیدها علیه ایران، تنها جمهوری اسلامی
را ترغیب میکند که به تولید سلاح اتمی روی بیاورد.
در حال حاضر دور جدیدی از مذاکرات هستهای میان ایران و گروه ۵+۱ آغاز شده
است. نمايندگان دو طرف دور جديد مذاکرات ميان خود را پس از يک سال وقفه ماه
گذشته در استانبول ترکيه از سر گرفتند و قرار است گفتوگوهای خود برای
رسيدن به توافقی در زمينه برنامه هستهای تهران را روز سوم خردادماه در
بغداد از سر گيرند.
گفتنی است، روسیه همواره مخالفت خود با دخالت نظامی در سوریه و ایران را
مطرح کرده و بارها از ملل غربی خواسته است تا از گزینه نظامی علیه تأسیسات
هستهای ایران صرفنظر کنند.
جـــرس:
در
آستانه مذاکرات اتمی میان جمهوری اسلامی و گروه ۱+۵ در بغداد، وزیر
امورخارجه ایران در تماس تلفنی با همتای نروژی خود، آخرین تحولات روابط
دوجانبه، مسائل مهم منطقه ای و همچنین مذاكرات آتی هسته ای را موردگفتوگو
قرار داد.
به گزارش ایسنا، در این گفتوگوی تلفنی علیاكبر صالحی و گاراستوره، با
ابراز خرسندی از نتایج سفر اخیر هیات نروژی به تهران بر ضرورت گسترش
همكاریها و تبادل هیات در سطوح مختلف تاكید كردند.
بررسی مسائل مهم منطقهیی از جمله بررسی زمینه صلح در افغانستان موضوع دیگر
گفتوگوهای وزیران خارجه دو كشور بود و دو طرف در كمك به صلح و توسعه در
افغانستان تاكید كردند.
صالحی همچنین در این گفتوگوی تلفنی با ابراز خرسندی از مذاكرات استانبول
آخرین تحولات مربوط به روند مذاكرات آتی بغداد را مورد گفتوگو قرار داده و
ابراز امیدواری كرد كه مذاكرات بغداد نیز بتواند گامی به سمت جلو و در جهت
حل و فصل مسائل باشد.
گفتوگوهای ایران با گروه ۱+۵، مشتمل بر اعضای دائمی شورای امنیت سازمان
ملل بعلاوه آلمان، پس از ۱۴ ماه توقف، روز شنبه ۲۶ فروردین (۱۴ آوریل) در
شهر استانبول در ترکیه از سر گرفته شد و قرار است دور آتی مذاکرات،
چهارشنبه هفته آینده، سوم خرداد ماه در بغداد برگزار شود.
بالاترین میزان واردات: ۹ تن طلای ترکیه در ایران
میزان صادرات طلای ترکیه به ایران در ماه مارس، بالاترین میزان صادرات از سال ۲۰۱۰، یعنی زمان آغاز ثبت ارقام صادرات طلای ترکیه به شمار می رود. مجموع صادرات طلای ترکیه در ماه مارس ۱۱٫۱ تن بوده است.به گزارش فارس، موسسه آمار ترکیه اعلام کرد صادرات طلای این کشور به ایران در مارس ۲۰۱۲ با افزایش ۳۱ برابری نسبت به مدت مشابه سال قبل به ۹ تن رسید.
به گزارش رویترز، موسسه آمار ترکیه روز جمعه اعلام کرد، صادرات طلای ترکیه به ایران در ماه مارس نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش ۳۱ برابری داشته است.
بر اساس این گزارش، تحریم های آمریکا و اتحادیه اروپا علیه صنعت نفت و بخش بانکی ایران، ترکیه، همسایه غربی این کشور را به کانالی مهم برای برقراری مبادلات اقتصادی و تجاری تبدیل نموده است. واردات طلا یک راهکار موثر ایران برای دور زدن تحریم های بانکی غرب است.
آمارهایی که روز جمعه توسط موسسه آمار ترکیه منتشر شد، نشان می دهد که صادرات طلا به ایران در ماه مارس به ۹ تن، معادل ۴۸۰ میلیون دلار رسیده است. این در حالی است که میزان واردات طلای ایران از ترکیه در مدت مشابه سال گذشته ۲۸۶ کیلوگرم و در ماه فوریه امسال تنها ۳۰ کیلوگرم بوده است.
میزان صادرات طلای ترکیه به ایران در ماه مارس، بالاترین میزان صادرات از سال ۲۰۱۰، یعنی زمان آغاز ثبت ارقام صادرات طلای ترکیه به شمار می رود. مجموع صادرات طلای ترکیه در ماه مارس ۱۱٫۱ تن بوده است.
به گفته یک مقام ترکیه ای فعال در زمینه طلا، که حاضر نشد نامش فاش شود، با توجه به اینکه تحریم ها مبادلات تجاری از طریق ارزی را مشکل ساخته، طلا می تواند در این زمینه نیز مورد استفاده قرار گیرد.
وی افزود: «برخی پرداخت ها به دلیل مشکلات در زمینه انتقال پول به ایران، ممکن است به طلا صورت گیرند.»
مدیر یک شرکت طلا سازی گفت، ترکیه در طی ۱۲ سال گذشته به یکی از تولید کنندگان عمده طلا تبدیل شده است. میزان تولید طلای ترکیه در سال گذشته ۲۵ تن بوده است. این کشور در سال گذشته حدود ۸۰ تن طلا وارد کرد که بخش عمده ای از آن مجددا به کشورهای همسایه ترکیه همچون عراق و صادر شد.
بر اساس اعلام رئیس اتحادیه طلا و جواهر ایران، مصرف سالیانه طلا در این کشور حدود ۳۰۰ تن بوده است. بر اساس این گزارش، دوبی در کنار ترکیه، از دیگر مراکز مهم واردات طلای ایران محسوب می شود.
محاکمه در شعبه 26؛ صدور حکم از سوی شعبه 15
به گزارش خبرنگار کلمه، شاهین دادخواه، ٢۴ بهمن سال گذشته توسط قاضی پیر عباسی رییس شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب محاکمه و پس از گذشت ٣ماه از آخرین جلسه دادگاه در یک اتفاق کم سابقه شعبه ای دیگر به ریاست قاضی صلواتی برای این زندانی سیاسی ٧سال حبس صادر کرد.
در دادنامه صادره ۵سال از این حکم به حالت تعلیق درآمده است. اتهام وی همکاری با دول متخاصم است که پیش از این ناظران آگاه گفته بودند بازداشت کارشناسان و مشاوران تیم هسته ای سابق به ریاست حسن روحانی در حقیقت تلاشی برای پرونده سازی علیه شخص روحانی وسیاست های هسته ای تیم او است.
آغاز این روند با ایراد اتهام علیه حسین موسویان سخنگوی تیم هسته ای سابق بوده است و در ادامه به شاهین دادخواه و برخی دیگر از اطرافیان روحانی رسیده است.
شاهین دادخواه مشاور شورای عالی امنیت ملی به ٧سال حبس محکوم شد
شاهین دادخواه از مشاوران شورای عالی امنیت ملی و از اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای حسن روحانی در دوران اصلاحات به ٧سال حبس محکوم شد.به گزارش خبرنگار کلمه، شاهین دادخواه، ٢۴ بهمن سال گذشته توسط قاضی پیر عباسی رییس شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب محاکمه و پس از گذشت ٣ماه از آخرین جلسه دادگاه در یک اتفاق کم سابقه شعبه ای دیگر به ریاست قاضی صلواتی برای این زندانی سیاسی ٧سال حبس صادر کرد.
در دادنامه صادره ۵سال از این حکم به حالت تعلیق درآمده است. اتهام وی همکاری با دول متخاصم است که پیش از این ناظران آگاه گفته بودند بازداشت کارشناسان و مشاوران تیم هسته ای سابق به ریاست حسن روحانی در حقیقت تلاشی برای پرونده سازی علیه شخص روحانی وسیاست های هسته ای تیم او است.
آغاز این روند با ایراد اتهام علیه حسین موسویان سخنگوی تیم هسته ای سابق بوده است و در ادامه به شاهین دادخواه و برخی دیگر از اطرافیان روحانی رسیده است.
تصاویر استقبال از احمدی نژاد در مشهد غیر واقعی بود
ضرغامی با خبرنگار متخلف برخورد کند
در حالی که طی سه سال گذشته بارها تصاویر جعلی از مراسم استقبال از احمدی نژاد در سفرهای استانی مونتاژ شده است، این بار عباس سلیمی نمین از تصاویر صدمین سفر استانی احمدی نژاد به مشهد انتقاد کرده و خواستار پیگیری این اقدام شد.این فعال سیاسی که نسبت به عدم پخش تظاهرات میلیون ها نفر در سیمای جمهوری اسلامی و قلب واقعیت اعتراضات مردمی بعد از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری هیچ انتقادی نکرد و همراه با صاحبان قدرت علیه حرکت های مردمی موضع گرفت، اینک از ضرغامی می خواهد که نسبت به پخش تصاویر غیرواقعی از سیما اقدام موثر انجام دهد.
تاکنون بارها رسانه ها از استقبال سرد مردم در سفرهای استانی احمدی نژاد خبر داده اند، اما برخی از رسانه های حامی دولت بارها تلاش کرده بودند با مونتاژ عکس مراسم استقبال را پر تعداد تر از واقعیت نشان دهند.
عباس سلیمی نمین در گفت و گو با خبرآنلاین با بیان اینکه تلاش های دولت برای اینکه کارهایش را در معرض دید قرار بدهد و بزرگنمایی کند امری مرسوم است تصریح کرد: چیزی که قابل تامل است برخی اقدامات خاص در جریان صدمین سفر استانی است.
این حامی سابق احمدی نژاد افزود: طی چند روز اخیر تماس های زیادی از سوی دانشجویان و چهره های سیاسی مشهد داشته ام که روی سخنشان با صدا و سیما بوده که «خودمان در محل سخنرانی رئیس هیات دولت در مشهد حضور داشته ایم ولی جمعیتی که تلویزیون از حضور مردم در صحن جامع رضوی نمایش داد با واقعیت منطبق نیست.»
وی افزود: بررسی هایم نشان می هد که خبرنگار محترم رسانه ملی تصاویری را از سفر قبلی آقای احمدی نژاد عاریت گرفته است تا نمای دیگری را ارائه دهد!
عباس سلیمی نمین تصریح کرد: وقتی رسانه وظیفه خودش را به درستی انجام دهد مسئولین استنباط صحیحی از میزان موفقیت، محبوبیت و گلایه های مردم از مواضع آنها پیدا می کنند.
وی با تاکید بر اینکه «بخشودنی نیست» که رسانه ملی تصویری غیرواقعی نشان دهد خطاب به رئیس سازمان صدا و سیما گفت: از آقای ضرغامی درخواست دارم با خبرنگاری که این کار را کرده برخورد شدید ادری شود چون این کار اعتماد به رسانه ملی را کاهش می دهد.
وی افزود: رسانه ملی نباید دستخوش چنین مسائلی باشد چرا که بالاترین جایگاه رسانه ای کشور در دستان رسانه ملی است و قطعا اعتماد مردم باید به او در بالاترین حد باشد.
سلیمی نمین نگفت چرا تاکنون نسبت به سیاست های جانبدارانه صداو سیما معترض نبوده است.
سلیمی نمین با اشاره به اینکه «آقای احمدی نژاد در سالهای اخیر مواضعی داشته اند و از یک جریان مساله دار و انحرافی حمایت می کنند که مردم نمی پسندند» تصریح کرد: باید واکنش مردم به ایشان و دیگران مشخص باشد.
وی نگفت در حالی که در کشور سیستم منسجمی برای نظر سنجی وجود ندارد، او چگونه به نمایندگی از مردم نظر می دهد.
تهران در اضطرار؛ ابرها را بارور کنید
تهران همچنان در شرایط هشدار آلودگی هوا قرار دارد و چتر گرد و غبار ناشی از ریزگردهای عربی همچنان بر این شهر سایه افکنده است.به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی معاونت حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران، مدیر عامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران گفت: بر اساس بند ۱۹ دستورالعمل طرح جدید کاهش آلودگی هوا، وزارت نیرو ملکف است هنگام هشدار آلودگی هوا ابرها را بارور کند.
یوسف رشیدی با اعلام اینکه متاسفانه به این تکلیف از سوی وزارت نیرو عمل نشد، اظهار کرد: این موضوع نشان میدهد قوانین و مقررات ما نه تنها از پشتوانه کارشناسی لازم برخوردار نیستند، بلکه از ضمانت اجرایی لازم نیز برخوردار نیست.
وی با تاکید بر تاثیر مستقیم افزایش آلودگی هوا و ازدیاد گرد و غبار بر سلامتی شهروندان، تصریح کرد: وزارت بهداشت آمار مرگ و میر ناشی از سکتههای قلبی، حملات تنفسی و افزایش ناگهانی فشار خون در تهران در این چند روز اخیر را اعلام کند.
رشیدی با اشاره به اینکه در صورت اعلام این آمار متوجه ابعاد فاجعه میشویم، گفت: البته مشکلی که مردم تهران در این چند روز با آن دست و پنجه نرم میکنند، معضلی است که بسیاری از مردم شهرهای کشور ماههاست با آن دست به گریبانند.
از سوی دیگر مشاور زیست محیطی معاون شهردار تهران گفت: متاسفانه آن گونه که از ظواهر و شواهد موجود مشخص است، هیچ گونه حساسیتی برای محافظت از جان میلیونها انسان ساکن در پایتخت وجود ندارد.
وحید نوروزی با تاکید بر اینکه در این میان کودکان و سالمندان از آسیبپذیری بیشتری برخوردارند، اظهار کرد: نه اهتمامی برای حفظ جان سالمندان به چشم میخورد، نه جدیتی برای حفظ جان کودکان.
وی با اشاره به اینکه موضوع گرد و غبار عربی در دستورالعمل اضطرار آلودگی هوا پیشبینی نشده، تصریح کرد: در چنین شرایطی برای موضوعی که اساساً هیچ گونه پیشبینی در باره آن صورت نپذیرفته، هر گونه برنامه-ریزی در مورد آن نیز بی معناست.
نوروزی از مسئولان کاهش آلودگی هوا خواست برای رضای خدا هم که شده حداقل یک بار دستورالعمل موارد اضطرار آلودگی هوا را مطالعه کنند، پیشنهاد کرد: سازمان هواشناسی الفبای هواشناسی را به مسئولان کاهش آلودگی هوا آموزش دهد.
ایرانیان فقط ۲۲ دقیقه در روز کار می کنند
پایین بودن دستمزدها، عدم تقویت فرهنگ کار، نگرش خاص افراد به بهرهوری و ناتوانی دولت در حمایت کافی از تولید باعث کاهش شدید ساعات کار مفید در ایران شده به نحوی که این میزان روزانه در بخش دولتی تنها ۲۲ دقیقه است.این در حالی است که ، براساس چکیده نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در سال ۹۰ که از سوی مرکز آمار ایران انتشار یافته است، متوسط کار روزانه در بخش دولتی در ایران ۴/۱ ساعت و در بخش خصوصی ۶/۲ ساعت است.
به گزارش مهر، در ماده ۵۱ قانون کار میزان مجاز ساعت کار روزانه افراد در بنگاه ها و واحدهای مشمول قانون کار کشور ۸ ساعت اعلام شده است که البته کارگر و کارفرما می توانند با توافق ساعات کار برخی روزها را کمتر و برخی دیگر را بیشتر درنظر بگیرند اما به صورت کلی نمی تواند از ۴۴ ساعت بیشتر باشد.
در این زمینه عنوان می شود که مشمولان قانون کار در طول یک هفته کاری که البته غیر از جمعه محاسبه می شود تا ۴۹ ساعت نیز کار می کنند. با این حال قانون کار هیچگونه تاکیدی بر وضعیت بهره وری نیروی کار و میزان ساعات مفید کاری افراد در قالب ماده ۵۱ ندارد.
متاسفانه به دلیل پایین بودن بهره وری در افتصاد ایران چه در بخش بهره وری سرمایه و چه در نیروی کار باعث شده است که رفته رفته فاصله پیشرفت تولید و رشد اقتصادی کشور از برخی کشورهای توسعه یافته بیشتر شود که البته در این بخش می توان عللی را نیز مورد توجه قرار داد.
شاید مهم ترین نکته در مورد پایین بودن بهره وری نیروی کار در ایران را بتوان به پایین بودن سطح درآمد و دریافتی های افراد مرتبط دانست به نحوی که این مسئله اساسی باعث شده که افراد انگیزه افزایش سهم خود در تولید و ارائه خدمات در بنگاه ها را تا حدود زیادی از دست بدهند.
شورای عالی کار در یکی دو دهه گذشته نتوانسته است تلاش موثری را در بهبود وضعیت حقوقی و معیشت خانوار کارگری انجام دهد و می توان گفت فاصله دریافتی ماهیانه درصد بالایی از مشمولان قانون کار با هزینه ها و سبد معیشت خانوار قابل توجه است که به همراه خود آفت هایی مانند کم کاری پنهان، بی انگیزه بودن نیروی کار و همچنین پایین آمدن سطح بهره وری بنگاه را خواهد داشت.
علاوه بر موضوع حیاتی دستمزد و حقوق افراد شاغل در بنگاه ها؛ پایین بودن فرهنگ کار و آموزش نیروی انسانی نیز از مواردی است که به پایین ماندن بهره وری نیروی کار در واحدها لطمه می زند. با این حال پایین بودن تکنولوژی مورد استفاده در بیشتر واحدهای اقتصادی کشور و ضعف های مدیریتی نیز بر ادامه روند پایین بودن بهره وری نیروی کار لطمه می زند.
بررسی آمارهای رسمی و غیررسمی بازار کار کشور نشان می دهد که با وجود پایین بودن بهره وری نیروی کار و همچنین ساعات کار مفید افراد در هفته؛ هم اکنون ۴۰٫۲ درصد کل شاغلان مشمول قانون کار کشور در طول هفته ۴۹ ساعت و بیشتر کار می کنند.
همچنین برآوردهای دیگری نشان می دهد که از ۴۴ ساعت کار هفتگی قانونی در کشورهای توسعه یافته ۲۸ ساعت به صورت مفید انجام می شود و در ایران با وجود انجام ۴۴ تا ۴۹ ساعت و بیشتر کار در هفته؛ ساعات کار مفید فقط ۱۱ ساعت است.
مرکز پژوهش های مجلس اعلام کرد که در خوشبینانه ترین حالت ساعات کار مفید در ایران در هر روز تا ۲ ساعت است که میزان هفتگی آن به بیشتر از ۱۱ ساعت نمی رسد. البته برخی آمارهای دیگر نیز این میزان را ۶ تا ۷ ساعت در هفته برآورد کرده است. با این حال میزان ساعات کار مفید هفتگی در ژاپن ۴۰ تا ۶۰ ساعت و در کره جنوبی نیز ۵۴ تا ۷۲ ساعت برآورد می شود.
آمارهای ارائه شده در مورد میزان ساعات کار مفید کارکنان شاغل در بخش دولتی کشور به هیچ وجه قابل قبول نیست چرا که برآورد شده است متوسط ساعت کار مفید افراد در بخش دولتی در طول یک روز فقط ۲۲ دقیقه است.
حمید حاج اسماعیلی در گفتگو با مهر با اعلام اینکه برای انجام برنامه ریزی دقیق و شناسایی واقعی ضعف ها در زمینه بهره وری نیروی کار در بخش های مختلف اقتصادی لازم است تا مراکزی مستقل از چارچوب دولت ایجاد شوند، گفت: هم اکنون جایگاه بهره وری در اقتصاد کشور مشخص نیست.
نماینده کارگران در هیئت حل اختلاف، اظهار داشت: بررسی ها نشان می دهد که افراد شاغل در بنگاه ها نسبت به بهبود عملکرد خود نگاه متفاوتی دارند به نحوی که همیشه با این سوال مواجه اند که در برابر تلاش های خود چقدر حقوق می گیرند؟ آنها خود را با مدیران خود مقایسه می کنند و می پرسند تفاوت من با مدیر چیست؟
حاج اسماعیلی، ادامه داد: این موضوعات نشان دهنده میزان رضایت افراد از مشاغل و همچنین تنظیم کننده ساعات کار مفید است. با این حال در ایران، فعلا نمی توان گفت دارای ساعات کاری مفید مناسبی هستیم.
وی در ارتباط با این موضوع که آیا بخش خصوصی نسبت به بنگاه های دولتی از وضعیت بهتری از لحاظ ساعات کار مفید برخوردار است، خاطر نشان کرد: بدون گسترش دانش و فرهنگ کار در کشور نه در بخش خصوصی و نه در دولتی نمی توان انتظارات مناسبی از بهبود بهره وری داشت.
این مقام مسئول کارگری، تاکید کرد: در برخی موارد دولت در قالب برنامه های کوتاه مدت و زودگذر مانند کارت اعتباری خرید، سهام عدالت و یارانه به دنبال تقویت بهره وری در جامعه و بنگاه ها است اما برای پایدار ماندن شرایط بهره وری و ارتقاء تولید بهتر است یارانه ها را به تولیدکننده پرداخت کنند.
حاج اسماعیلی خاطر نشان کرد: اگر ساختارها درست شود بهره وری ارتقاء خواهد یافت. با این حال در شرایط فعلی میزان بهره وری سرمایه و نیروی کار در ایران بسیار پایین است.
ورود دوباره ناجا به بازار ارز؛ با صرافی های متخلف برخورد می شود
معاون نظارتی بانک مرکزی از مکاتبه این بانک با نیروی انتظامی برای جلوگیری از فعالیت دلالان غیر مجاز ارز خبر داد و گفت: لیست صرافی های غیر مجاز برای مسئولان نیروی انتظامی ارسال شده است.‘ابراهیم درویشی’ در گفت و گو با ایرنا، افزود: در تعاملات با نیروی انتظامی از فعالیت صرافی های غیر مجاز جلوگیری می شود.
وی با بیان آن که بانک مرکزی به ۶۲۰ صرافی برای فعالیت در کشور مجوز ارائه کرده است، گفت: این صرافی ها موظف هستند تمام خرید و فروش ها را در سیستم سنا (بانک مرکزی) ثبت کنند.
وی ادامه داد: صرافی های مجاز تنها امکان خرید و فروش ارز را از طریق سامانه سنا دارند و مخاطرات خرید ارز خارج از بانک و صرافی های مجاز ارز با خود افراد است.
درویشی با بیان آن که صرافانی که تاکنون از بانک مرکزی درخواست مجوز کرده اند موفق به دریافت آن شده اند، گفت: باید در نظر گرفت که ظرفیت ارائه مجوز برای فعالیت صرافی ها محدود است و این مجوزها متناسب با وضعیت، قطب اقتصادی و گردشگری صادر می شود.
زمستان سال گذ شته نیز طرح جمع آوری دلال های ارز توسط نیروی انتظامی اجر شد. در حال حاضر قیمت ارز در بازار نوسان دارد. دلار امروز بعد از چند روز کاهش قیمت صبح امروز با افزایش چند درصدی۱۶۶۸ تومان به فروش می رسید.
وی ادامه داد: ۶۲۰ صرافی که تاکنون موفق به دریافت مجوز شده اند، سراسر کشور را پوشش می دهند، اما اگر در بررسی ها مشخص شود که نیاز به ارائه مجوز جدید است، بانک مرکزی اقدامات لازم را خواهد کرد.
معاون نظارتی بانک مرکزی با اعلام این که کانون تشکیل شده در بانکها با نظر بانک مرکزی به صورت روزانه نرخی را برای ارز مازاد بر احتیاجات روزمره مردم تعیین میکند، گفت: با صرافیهای متخلف برخورد میکنیم.
وی در مورد نظارت بر صرافی ها و این که آنها دلار را با نرخ بازار آزاد به متقاضیان میفروشند، گفت: بانک مرکزی بر اساس تبصره ۱ ماده ۹۶ متولی صدور مجوز صرافی هاست که تاکنون حدود ۶۲۰ مجوز برای صرافی ها صادر کرده است.
آیت الله دستغیب بار دیگر خواستار آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی شد
آیت الله دستغیب شیرازی در سخنانی بار دیگر بر آزادی رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی تاکید کرد.وی با اشاره به شرایط بحرانی کشور خواستار آزادی همراهان جنبش سبز شد و افزود: میرحسن موسوی به نظر ما شخصی مخلص و مظلوم هستند و از خدای متعال خواستاریم که آقای میرحسن موسوی و عیال ایشان و آقای کروبی و همچنین زندانان سیاسی که اغلب آنها اهل نماز و روزه و قرآن هستند را آزاد بفرماید! و از خدای متعال می خواهیم که همه ی خواسته های ایشان(آقای موسوی)که همگی موافق با شرع است را برآورده به خیر بفرمایند!
بر اساس آنچه در صفحه فیس بوک دوستداران آیت الله دستغیب آمده است، و ی همچنین اظهار داشت: خداوند به نوجوانان و جوانان ما کمک بفرما که این مشکلات و اتفاقات نتواند آنها را از دین زده کند،خدا خودت آنها را از این بلایا حفظ بفرما!
آیت الله دستغیب بارها بر آزادی همه زندانیان سیاسی تاکید کرده است. وی اوایل ماه جاری نیز در دیدار با خانواده زندانیان سیاسی گفته بود: اگر این نورانیّت درون نبود، امثال آقایان موسوی و کروبی نمی توانستند متحمّل این همه سختی شوند. تمام حرف عزیزان شما و همینطور آقایان موسوی و کروبی این است که به قرآن وسنت و قانون اساسی عمل شود و کلام فقهایی عدول و مهذبی که عُمر خود را برای اسلام گذاشته اند و می خواهند خود را فدای قرآن وسنت کنند، نصب العین آقایان قرار بگیرد.
آمانو یکشنبه به تهران می آید
سحام نیوز: منابع آگاه از سفر مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی به ایران در روز یکشنبه آتی خبر دادند.
به گزارش مهر، شبکه خبری العربیه در خبری فوری از سفر “یوکیا آمانو” مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در روز یکشنبه (۳۱ اردیبهشت ماه) دو روز قبل از مذاکرات بغداد خبر داد.
خاطرنشان می شود نشست دو روزه ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی طی هفته گذشته در وین در نهایت با توافق درباره برگزاری دور جدیدی از گفتگوها طی دوشنبه هفته آتی در پایتخت اتریش پایان یافت.
به گزارش مهر، شبکه خبری العربیه در خبری فوری از سفر “یوکیا آمانو” مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در روز یکشنبه (۳۱ اردیبهشت ماه) دو روز قبل از مذاکرات بغداد خبر داد.
خاطرنشان می شود نشست دو روزه ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی طی هفته گذشته در وین در نهایت با توافق درباره برگزاری دور جدیدی از گفتگوها طی دوشنبه هفته آتی در پایتخت اتریش پایان یافت.
اعدام ۲۶ نفر در ایران: ۱۰ اعدام رسمی و ۱۶ اعدام غیر رسمی
سحام نیوز: بنا به گزارش های رسیده از ایران ۲۶ زندانی در سه زندان مختلف ایران به دار آویخته شدند.
به گزارش وب سایت سازمان حقوق بشر ایران،تارنمای دادگستری استان کرمانشاه بامداد دیروز چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ماه هفت زندانی به اتهام قاچاق مواد مخدر به دار آویخته شدند. این گزارش نوشت: به موجب احکام جداگانه صادره از سوی دادگاه انقلاب شهرستان کنگاور هفت تن از محکومین بنام های: ر.ع به اتهام شرکت در حمل و نگهداری ۱۰۰ کیلوگرم مرفین و ۲۵۴ کیلوگرم تریاک ، خ . ش به اتهام شرکت در حمل و نگهداری ۵۷ کیلوگرم تریاک برای بار دوم ، م. ب به اتهام شرکت در حمل و نگهداری ۶۹ کیلوگرم تریاک برای بار دوم ، ع . س به اتهام شرکت در حمل و نگهداری ۴ کیلو ۵۴۸ گرم مرفین ، م.ص به اتهام شرکت در حمل و نگهداری مواد مخدر ، م. خ به اتهام شرکت در حمل یک کیلو ۵۲۹ گرم کراک و خانم ع .آ به جرم حمل و نگهداری ۲۷ کیلو گرم هروئین سحرگاه چهارشنبه در زندان مرکزی کرمانشاه به دار مجازات آویخته شدند.
اعدام سه زندانی در زندان اردبیل:
به گزارش تارنمای رسمی دادگستری استان اردبیل بامداد امروز سه زندانی در زندان اردبیل به دار آویخته شدند. این گزارش که نامهای این زندانیان را اعلام نکرده در مورداحکام و اتهامات آنها چنین نوشت: احکام اعدام صادره دردادگستری کل استان و تایید شده ازسوی قوه قضائیه درخصوص سه سوداگر مرگ که به تفکیک ، به جرم خرید وحمل موادمخدر از نوع هروئین ۱۰۵ گرم ، هروئین ۴۹۸،۱۵ گرم وتریاک ۱۶۰،۴۹۳ کیلوگرم دستگیرشده بودند ، اول طلوع آفتاب امروز پنج شنبه مورخه ۲۸/۲/۹۱ در محوطه زندان مرکزی اردبیل اجراومحکومین به دار مجازات آویخته شدند.
اعدام ۱۶ نفر در زندان مرکزی یزد:
به گزارش “فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران” بامداد امروز پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۶ زندانی در زندان یزد به دار آویخته شدند. بنا به این گزارش در میان این ۱۶ نفر چهار زندانی زن وجود داشت و پنج نفر از افراد اعدام شده از شهروندان افغان بودند. این گزارش همچنین مینویسد: یکی از ۵ شهروندان افغانی که صبح امروز در زندان مرکزی یزد به دار آویخته شد، زندانی محمد دامرده فرزند نورمحمد ۲۵ ساله ،او ۶ سال پیش دستگیر شد و از آن زمان تاکنون در زندان مرکزی یزد بسر می برد. بنابه اظهارات یکی از بستگانش او در یکی از شهرهای یزد همراه با تعداد دیگری از شهروندان افغانی به دلیل نداشتن برگۀ اقامت در ایران از یک اتوبوس مسافربری ۶ سال پیش پیاده و دستگیر شدند. این زندانی ابتدا به دلیل اقامت غیر قانونی در ایران محاکمه و به ۳ میلیون ۵۰۰ هزار تومان جریمه محکوم شد. ولی سپس با پرونده سازی علیه این شهروند جوان افغانی اتهام دروغ داشتن مواد مخدر به او نسبت دادند و به اعدام محکوم کردند.
اعدام های زندان یزد هنوز توسط رسانه های رسمی تائید نشده اند.
سازمان حقوق بشر ایران اعدام های گروهی دیروز و امروز در زندان های ایران را شدیدا محکوم کرد. سخنگوی این سازمان محمود امیری مقدم از جامعه جهانی خواست تا در قبال این اعدام ها واکنش فوری نشان دهند. وی گفت: “جامعه جهانی نباید به اعدام در ایران عادت کند. زندانیانی که در ایران اعدام میشوند از حد اقل حقوق قضایی برخوردار نیستند و هر اعدام باید با واکنش قوی مواجه شود”.
به گزارش وب سایت سازمان حقوق بشر ایران،تارنمای دادگستری استان کرمانشاه بامداد دیروز چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ماه هفت زندانی به اتهام قاچاق مواد مخدر به دار آویخته شدند. این گزارش نوشت: به موجب احکام جداگانه صادره از سوی دادگاه انقلاب شهرستان کنگاور هفت تن از محکومین بنام های: ر.ع به اتهام شرکت در حمل و نگهداری ۱۰۰ کیلوگرم مرفین و ۲۵۴ کیلوگرم تریاک ، خ . ش به اتهام شرکت در حمل و نگهداری ۵۷ کیلوگرم تریاک برای بار دوم ، م. ب به اتهام شرکت در حمل و نگهداری ۶۹ کیلوگرم تریاک برای بار دوم ، ع . س به اتهام شرکت در حمل و نگهداری ۴ کیلو ۵۴۸ گرم مرفین ، م.ص به اتهام شرکت در حمل و نگهداری مواد مخدر ، م. خ به اتهام شرکت در حمل یک کیلو ۵۲۹ گرم کراک و خانم ع .آ به جرم حمل و نگهداری ۲۷ کیلو گرم هروئین سحرگاه چهارشنبه در زندان مرکزی کرمانشاه به دار مجازات آویخته شدند.
اعدام سه زندانی در زندان اردبیل:
به گزارش تارنمای رسمی دادگستری استان اردبیل بامداد امروز سه زندانی در زندان اردبیل به دار آویخته شدند. این گزارش که نامهای این زندانیان را اعلام نکرده در مورداحکام و اتهامات آنها چنین نوشت: احکام اعدام صادره دردادگستری کل استان و تایید شده ازسوی قوه قضائیه درخصوص سه سوداگر مرگ که به تفکیک ، به جرم خرید وحمل موادمخدر از نوع هروئین ۱۰۵ گرم ، هروئین ۴۹۸،۱۵ گرم وتریاک ۱۶۰،۴۹۳ کیلوگرم دستگیرشده بودند ، اول طلوع آفتاب امروز پنج شنبه مورخه ۲۸/۲/۹۱ در محوطه زندان مرکزی اردبیل اجراومحکومین به دار مجازات آویخته شدند.
اعدام ۱۶ نفر در زندان مرکزی یزد:
به گزارش “فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران” بامداد امروز پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۶ زندانی در زندان یزد به دار آویخته شدند. بنا به این گزارش در میان این ۱۶ نفر چهار زندانی زن وجود داشت و پنج نفر از افراد اعدام شده از شهروندان افغان بودند. این گزارش همچنین مینویسد: یکی از ۵ شهروندان افغانی که صبح امروز در زندان مرکزی یزد به دار آویخته شد، زندانی محمد دامرده فرزند نورمحمد ۲۵ ساله ،او ۶ سال پیش دستگیر شد و از آن زمان تاکنون در زندان مرکزی یزد بسر می برد. بنابه اظهارات یکی از بستگانش او در یکی از شهرهای یزد همراه با تعداد دیگری از شهروندان افغانی به دلیل نداشتن برگۀ اقامت در ایران از یک اتوبوس مسافربری ۶ سال پیش پیاده و دستگیر شدند. این زندانی ابتدا به دلیل اقامت غیر قانونی در ایران محاکمه و به ۳ میلیون ۵۰۰ هزار تومان جریمه محکوم شد. ولی سپس با پرونده سازی علیه این شهروند جوان افغانی اتهام دروغ داشتن مواد مخدر به او نسبت دادند و به اعدام محکوم کردند.
اعدام های زندان یزد هنوز توسط رسانه های رسمی تائید نشده اند.
سازمان حقوق بشر ایران اعدام های گروهی دیروز و امروز در زندان های ایران را شدیدا محکوم کرد. سخنگوی این سازمان محمود امیری مقدم از جامعه جهانی خواست تا در قبال این اعدام ها واکنش فوری نشان دهند. وی گفت: “جامعه جهانی نباید به اعدام در ایران عادت کند. زندانیانی که در ایران اعدام میشوند از حد اقل حقوق قضایی برخوردار نیستند و هر اعدام باید با واکنش قوی مواجه شود”.
فشار وزارت اطلاعات بر کلیسای جماعت ربانی تهران / منصور برجی
خبرگزاری
هرانا - گزارشها حاکی است که وزارت اطلاعات از مسئولان و رهبران کلیسای
جماعت ربانی مرکز در تهران درخواست کرده است تا فهرست اعضای این کلیسا را
به همراه شماره ملی و سایر مشخصات آنها، در اختیار این وزارتخانه قرار
دهند.
منصور برجی، از رهبران کلیسای ایرانیان لندن، در گفتوگو با رادیوفردا ضمن تأیید این خبر گفته است:
منصور برجی، از رهبران کلیسای ایرانیان لندن، در گفتوگو با رادیوفردا ضمن تأیید این خبر گفته است:
منصور برجی: این درخواستی است که چند سال
است که مدام از کلیسا میشود. تحت فشار زیاد از رهبران کلیسا خواستهاند که
اسامی کامل اعضای کلیسا و شماره ملی و شماره شناسنامه و به هر حال جزئیاتی
از مشخصات اعضای کلیسا را در اختیار وزارت اطلاعات قرار دهند.
گزارشگر: در خبری که در وبسایت محبتنیوز منتشر شده، آمده است که رهبران کلیسا درخواست کردهاند اعضای کلیسا به صورت داوطلبانه اطلاعات شخصی خودشان را تحویل رهبران کلیسا بدهند. میشود در این مورد توضیح بدهید.
منصور برجی: اعضای کلیسا نسبت به امنیت یکدیگر خودشان را مسئول میبینند، اما تحت فشار زیاد، رهبران کلیسا تصمیم گرفتهاند که علنا به همه اعضا اعلام کنند که از ما چنین درخواستی شده و شما باشید که قدم پیش میگذارید و این اطلاعات را در اختیار ما قرار میدهید که ما هم بتوانیم [این اطلاعات را] به آنها (وزارت اطلاعات) بدهیم.
گزارشگر: در خبری که در وبسایت محبتنیوز منتشر شده، آمده است که رهبران کلیسا درخواست کردهاند اعضای کلیسا به صورت داوطلبانه اطلاعات شخصی خودشان را تحویل رهبران کلیسا بدهند. میشود در این مورد توضیح بدهید.
منصور برجی: اعضای کلیسا نسبت به امنیت یکدیگر خودشان را مسئول میبینند، اما تحت فشار زیاد، رهبران کلیسا تصمیم گرفتهاند که علنا به همه اعضا اعلام کنند که از ما چنین درخواستی شده و شما باشید که قدم پیش میگذارید و این اطلاعات را در اختیار ما قرار میدهید که ما هم بتوانیم [این اطلاعات را] به آنها (وزارت اطلاعات) بدهیم.
اما هفته بعد از این درخواست، یعنی
یکشنبه گذشته (۱۷ اردیبهشتماه) دوباره علنا به همه اعضا گفتند که این امر
گزینشی نیست و اگر شما عضو هستید باید این کار را بکنید. ما تشخیص میدهیم
این هم تحت فشارهای مجددی بوده که از طرف وزارت اطلاعات به رهبران کلیسا
اعمال شده است.
گزارشگر: منظورتان این است که دیگر داوطلبانه نیست و همه اعضا باید اسم و اطلاعاتشان را به رهبران کلیسا بدهند.
منصور برجی: این شرط داوطلبانه بودن را همین یکشنبه گذشته برداشتند و از اعضای کلیسا خواسته شده است که این کار را بکنند.
گزارشگر: در اختیار داشتن این لیست از سوی وزارت اطلاعات چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
منصور برجی: این باعث میشود که آنها (وزارت اطلاعات) در درجه اول بدانند که اعضای فعلی چه کسانی هستند و بتوانند سر فرصت به سراغ تک تک آنها بروند.
به علاوه کلیسا را محدود میکنند که هیچ عضو جدید هم نتواند بگیرد. اعضای فعلی اگر به خاطر فشارها کلیسا را ترک کنند و اعضای جدیدی هم نتوانند بیایند، به این شکل میتوانند با اعمال محدودیتهای زیاد این کلیسا را در همان وضعیتی که است خفه بکنند.
گزارشگر: واکنش رهبران کلیسا در مقابل این درخواست چه بوده است؟
منصور برجی: اعضای کلیسا خیلی نگران هستند. این اسامی فرصتی را فراهم میکند که به خصوص کسانی که از زمینههای غیر مسیحی عضو کلیسا شدهاند، بعدا احضار شوند و مورد بازجویی و آزار و اذیت بیشتر قرار بگیرند.
برای خیلی از رهبران کلیسا این دوگانگی ایجاد شده است که چه باید بکنیم. این درواقع به یک خودکشی شبیه است. اگر اسامیشان را بدهید میدانید که از فردا ممکن است به وزارت اطلاعات فراخوانده شوند.
میدانیم که خیلی از افرادی که دانشجو بودند، [به خاطر گرایش به مسیحیت] مجبور شدهاند که ترک تحصیل بکنند. افرادی بیست و خردهای سال در دانشگاه و وزارت آموزش و پرورش کار میکردند اما به محض اینکه [مسئولان] فهمیدند که اینها کلیسا میروند و مسیحی هستند، از کارشان اخراج شدند.
گزارشگر: همانطور که خودتان اشاره کردید و در وبسایت محبتنیوز هم ذکر شده، وزارت اطلاعات پیشتر نیز چنین درخواستی را مطرح کرده بود، اما به نوشته محبتنیوز، آن زمان رهبران کلیسای جماعت ربانی از تن دادن به این خواسته سر باز زده بودند. این بار پس چرا رهبران این کلیسا با این درخواست موافقت کردهاند؟
منصور برجی: کلیسا و رهبران آن موقع سر باز زدند ولی بهای سنگینی هم دادند. از رهبران آن موقع یک عدهای به خاطر اینکه مقابل درخواستهای غیرقانونی و غیرانسانیای که از کلیسا میشد مقاومت کردند، کشته شدند، شهید شدند. ولی به هر حال طاقت انسانها حدی دارد. وقتی این فشارها مدام بر کلیسا و مسیحیان وارد میشود، به هر حال باید [رهبران] برای عدهای که در کلیسا هستند، اندیشه بکنند.
گزارشگر: در مورد اعضای کلیسای جماعت ربانی که اشاره کردید کشته شدند، میشود کمی بیشتر توضیح بدهید؟
منصور برجی: یک عدهای که مشخص بود، مثلا کشیش حسین سودمند که به اتهام ارتداد اعدام شدند و یا کشیش دیباج که ایشان هم به اتهام ارتداد سالهای سال در زندان بودند و بعد از فشارهای بینالمللی آزاد شدند، اما چند ماه بعد به طرز خیلی وحشیانهای ایشان را کشتند.
همزمان با ایشان، عدهای دیگر از کشیشان، کشیش هوسپیان و کشیش میکائیلیان (از کلیسای انجیلی) به طرز مشابهی که بعدها در واقع امضای قاتلان قتلهای زنجیرهای معروف بود، کشته شدند. اسم این کشیشان هم در زمره کسانی که قربانیان قتلهای زنجیرهای بودند ذکر شده است. آن زمان این قتلها را به یک سری گروههای مخالف نسبت دادند ولی چند سال بعد اسامی اینها در لیست قربانیان قتلهای زنجیرهای آمد.
گزارشگر: یعنی اینکه کلیسای جماعت ربانی معتقد است که این افراد توسط عوامل جمهوری اسلامی کشته شدهاند؟
منصور برجی: به طور رسمی نه، اما برای خیلی از شرکتکنندگان و اعضای قدیمی و جدید این کلیسا مشخص بوده است. کشیش مهدی دیباج سالها در زندان مخالفان که نبود، در زندانهای جمهوری اسلامی بود. اتهام ایشان هم اتهام ارتداد بود و سه بار هم به همین دلیل برای ایشان حکم اعدام صادر شده بود. کلیسا و رهبران آنها مرتب پاسخگوی مأموران امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی بودند.
گزارشگر: اشاره کردید که این قتلها، امضای قاتلان زنجیره را داشت. منظورتان چیست؟
منصور برجی: وقتی اجساد برخی از این عزیزان پیدا شد، آنها با ضربات متعدد چاقو، بیست و خردهای ضربه چاقو کشته شده بودند، یعنی مشابه همان قتلی که داریوش فروهر و همسرشان و یک سری دیگر از دگراندیشان و مخالفان سیاسی نصیبشان شده بود.
گزارشگر: آماری از اعضای کشته شده کلیساها در ایران از ابتدای انقلاب تا کنون در دست دارید؟
منصور برجی: حدود ۱۰ رهبر کلیسایی و کشیش، که البته سه نفر از این افراد کشیش نبودند ولی از رهبران کلیسایی و بهخصوص کلیسای خانگی بودند.
گزارشگر: میدانید کلیسای جماعت ربانی چه تعداد عضو دارد؟
منصور برجی: نه، من آمار خیلی دقیقی از اعضای این کلیسا ندارم ولی یکی از پرتعدادترین اعضا را در این کلیسا میتوانید پیدا کنید.
گزارشگر: از تعداد نوکیشان مسیحی در ایران چه؟ آیا آماری دارید؟
منصور برجی: نه، فکر نمیکنم کسی آمار دقیقی داشته باشد. تخمینهای زیادی زده میشود و از شواهدی نظیر تعداد کسانی که مرتب دستگیر میشوند و اینکه این مسئله تا این اندازه مورد توجه مسئولان جمهوری اسلامی قرار گرفته است و بلندپایهترین مقامات در مورد آن نظر میدهند و همینطور نگرانیهایی که برخی از علمای قم نسبت به رشد کلیسای خانگی در شهرهای مختلف مانند مشهد و قم ابراز میکنند، نشاندهنده این است که تعداد قابل توجه است و نگرانیهایی را هم باعث شده است.
گزارشگر: منظورتان این است که دیگر داوطلبانه نیست و همه اعضا باید اسم و اطلاعاتشان را به رهبران کلیسا بدهند.
منصور برجی: این شرط داوطلبانه بودن را همین یکشنبه گذشته برداشتند و از اعضای کلیسا خواسته شده است که این کار را بکنند.
گزارشگر: در اختیار داشتن این لیست از سوی وزارت اطلاعات چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
منصور برجی: این باعث میشود که آنها (وزارت اطلاعات) در درجه اول بدانند که اعضای فعلی چه کسانی هستند و بتوانند سر فرصت به سراغ تک تک آنها بروند.
به علاوه کلیسا را محدود میکنند که هیچ عضو جدید هم نتواند بگیرد. اعضای فعلی اگر به خاطر فشارها کلیسا را ترک کنند و اعضای جدیدی هم نتوانند بیایند، به این شکل میتوانند با اعمال محدودیتهای زیاد این کلیسا را در همان وضعیتی که است خفه بکنند.
گزارشگر: واکنش رهبران کلیسا در مقابل این درخواست چه بوده است؟
منصور برجی: اعضای کلیسا خیلی نگران هستند. این اسامی فرصتی را فراهم میکند که به خصوص کسانی که از زمینههای غیر مسیحی عضو کلیسا شدهاند، بعدا احضار شوند و مورد بازجویی و آزار و اذیت بیشتر قرار بگیرند.
برای خیلی از رهبران کلیسا این دوگانگی ایجاد شده است که چه باید بکنیم. این درواقع به یک خودکشی شبیه است. اگر اسامیشان را بدهید میدانید که از فردا ممکن است به وزارت اطلاعات فراخوانده شوند.
میدانیم که خیلی از افرادی که دانشجو بودند، [به خاطر گرایش به مسیحیت] مجبور شدهاند که ترک تحصیل بکنند. افرادی بیست و خردهای سال در دانشگاه و وزارت آموزش و پرورش کار میکردند اما به محض اینکه [مسئولان] فهمیدند که اینها کلیسا میروند و مسیحی هستند، از کارشان اخراج شدند.
گزارشگر: همانطور که خودتان اشاره کردید و در وبسایت محبتنیوز هم ذکر شده، وزارت اطلاعات پیشتر نیز چنین درخواستی را مطرح کرده بود، اما به نوشته محبتنیوز، آن زمان رهبران کلیسای جماعت ربانی از تن دادن به این خواسته سر باز زده بودند. این بار پس چرا رهبران این کلیسا با این درخواست موافقت کردهاند؟
منصور برجی: کلیسا و رهبران آن موقع سر باز زدند ولی بهای سنگینی هم دادند. از رهبران آن موقع یک عدهای به خاطر اینکه مقابل درخواستهای غیرقانونی و غیرانسانیای که از کلیسا میشد مقاومت کردند، کشته شدند، شهید شدند. ولی به هر حال طاقت انسانها حدی دارد. وقتی این فشارها مدام بر کلیسا و مسیحیان وارد میشود، به هر حال باید [رهبران] برای عدهای که در کلیسا هستند، اندیشه بکنند.
گزارشگر: در مورد اعضای کلیسای جماعت ربانی که اشاره کردید کشته شدند، میشود کمی بیشتر توضیح بدهید؟
منصور برجی: یک عدهای که مشخص بود، مثلا کشیش حسین سودمند که به اتهام ارتداد اعدام شدند و یا کشیش دیباج که ایشان هم به اتهام ارتداد سالهای سال در زندان بودند و بعد از فشارهای بینالمللی آزاد شدند، اما چند ماه بعد به طرز خیلی وحشیانهای ایشان را کشتند.
همزمان با ایشان، عدهای دیگر از کشیشان، کشیش هوسپیان و کشیش میکائیلیان (از کلیسای انجیلی) به طرز مشابهی که بعدها در واقع امضای قاتلان قتلهای زنجیرهای معروف بود، کشته شدند. اسم این کشیشان هم در زمره کسانی که قربانیان قتلهای زنجیرهای بودند ذکر شده است. آن زمان این قتلها را به یک سری گروههای مخالف نسبت دادند ولی چند سال بعد اسامی اینها در لیست قربانیان قتلهای زنجیرهای آمد.
گزارشگر: یعنی اینکه کلیسای جماعت ربانی معتقد است که این افراد توسط عوامل جمهوری اسلامی کشته شدهاند؟
منصور برجی: به طور رسمی نه، اما برای خیلی از شرکتکنندگان و اعضای قدیمی و جدید این کلیسا مشخص بوده است. کشیش مهدی دیباج سالها در زندان مخالفان که نبود، در زندانهای جمهوری اسلامی بود. اتهام ایشان هم اتهام ارتداد بود و سه بار هم به همین دلیل برای ایشان حکم اعدام صادر شده بود. کلیسا و رهبران آنها مرتب پاسخگوی مأموران امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی بودند.
گزارشگر: اشاره کردید که این قتلها، امضای قاتلان زنجیره را داشت. منظورتان چیست؟
منصور برجی: وقتی اجساد برخی از این عزیزان پیدا شد، آنها با ضربات متعدد چاقو، بیست و خردهای ضربه چاقو کشته شده بودند، یعنی مشابه همان قتلی که داریوش فروهر و همسرشان و یک سری دیگر از دگراندیشان و مخالفان سیاسی نصیبشان شده بود.
گزارشگر: آماری از اعضای کشته شده کلیساها در ایران از ابتدای انقلاب تا کنون در دست دارید؟
منصور برجی: حدود ۱۰ رهبر کلیسایی و کشیش، که البته سه نفر از این افراد کشیش نبودند ولی از رهبران کلیسایی و بهخصوص کلیسای خانگی بودند.
گزارشگر: میدانید کلیسای جماعت ربانی چه تعداد عضو دارد؟
منصور برجی: نه، من آمار خیلی دقیقی از اعضای این کلیسا ندارم ولی یکی از پرتعدادترین اعضا را در این کلیسا میتوانید پیدا کنید.
گزارشگر: از تعداد نوکیشان مسیحی در ایران چه؟ آیا آماری دارید؟
منصور برجی: نه، فکر نمیکنم کسی آمار دقیقی داشته باشد. تخمینهای زیادی زده میشود و از شواهدی نظیر تعداد کسانی که مرتب دستگیر میشوند و اینکه این مسئله تا این اندازه مورد توجه مسئولان جمهوری اسلامی قرار گرفته است و بلندپایهترین مقامات در مورد آن نظر میدهند و همینطور نگرانیهایی که برخی از علمای قم نسبت به رشد کلیسای خانگی در شهرهای مختلف مانند مشهد و قم ابراز میکنند، نشاندهنده این است که تعداد قابل توجه است و نگرانیهایی را هم باعث شده است.
اعتصاب غذای کارگر زندانی در زندان تبریز
خبرگزاری
هرانا - طبق خبرهای رسیده از زندان تبریز، محمد جراحی به همراه سه نفر
دیگر از همبندانش در اعتراض به وضعیت نامناسب موجود در بند متادون و همچنین
احکام غیر عادلانهٔ خود دست به اعتصاب غذا زدهاند.
به گزارش تارنمای ایران پرس نیوز، محمد جراحی، کارگر زندانی، در شعبه ۱ دادگاه انقلاب تبریز به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده است و از تاریخ ۲۹ دی ماه به همراه شاهرخ زمانی، برای گذراندن دوران محکومیت خود بازداشت شدهاند و اکنون در بندمتادون زندان تبریز در کنار زندانیان مواد مخدر زندانیاند که بعضا به ایدز و هپاتیت مبتلا هستند.
به گزارش تارنمای ایران پرس نیوز، محمد جراحی، کارگر زندانی، در شعبه ۱ دادگاه انقلاب تبریز به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده است و از تاریخ ۲۹ دی ماه به همراه شاهرخ زمانی، برای گذراندن دوران محکومیت خود بازداشت شدهاند و اکنون در بندمتادون زندان تبریز در کنار زندانیان مواد مخدر زندانیاند که بعضا به ایدز و هپاتیت مبتلا هستند.
گفتنیست، اصل تفکیک جرایم که مسئولین
قضایی جمهوری اسلامی نیز بارها بر اجرای آن تاکید کرده اند در اکثر مواقع
در مورد زندانیان سیاسی بخصوص در شهرستانها نقض میشود.
طرح «تشديد برخورد با بدحجابي و مانكنهاي خياباني» در پايتخت ایران آغاز شده است.
خبرگزاری ایسنا گزارش داده که اين طرح در مياديني همچون ونك، صادقيه، هفتتير و هفتحوض به مرحله اجرا گذاشته شده و ماموران پليس با «بدپوششان، مانكنهاي خياباني و افراد بدحجاب» برخورد ميكنند.
این گزارش میافزاید نیروی انتظامی عصر دیروز پنجشنبه اجراي اين طرح را توسعه داده و در اطراف مراكز خريد و تجاري بزرگ پايتخت مستقر شده و «با افراد بدحجاب اعم از زن و مرد» برخورد كردند.
پليس تهران اعلام كرده كه طي روزهاي آتي مراحل ديگري از طرح «برخورد با بدحجابان و مانكنهاي خياباني» را به مرحله اجرا خواهد گذاشت.
آزار و اذیت دختران و زنان ایران در زمینه پوشش آنها، به دستور شخص رهبر جمهوری اسلامی صورت میگیرد.
تصاویری از آزار و اذیت و بازداشت دختران جوان توسط نیروی انتظامی
در حالی که
به تازگی مصطفی پورمحمدی گفته است که «برگ برنده جمهوری اسلامی، رعایت حقوق
زنان است»، آزار و اذیت دحتران و زنان توسط نیروی انتظامی به بهانه
«برخورد با بدحجابي» آغاز شده است.
طرح «تشديد برخورد با بدحجابي و مانكنهاي خياباني» در پايتخت ایران آغاز شده است.
خبرگزاری ایسنا گزارش داده که اين طرح در مياديني همچون ونك، صادقيه، هفتتير و هفتحوض به مرحله اجرا گذاشته شده و ماموران پليس با «بدپوششان، مانكنهاي خياباني و افراد بدحجاب» برخورد ميكنند.
این گزارش میافزاید نیروی انتظامی عصر دیروز پنجشنبه اجراي اين طرح را توسعه داده و در اطراف مراكز خريد و تجاري بزرگ پايتخت مستقر شده و «با افراد بدحجاب اعم از زن و مرد» برخورد كردند.
پليس تهران اعلام كرده كه طي روزهاي آتي مراحل ديگري از طرح «برخورد با بدحجابان و مانكنهاي خياباني» را به مرحله اجرا خواهد گذاشت.
آزار و اذیت دختران و زنان ایران در زمینه پوشش آنها، به دستور شخص رهبر جمهوری اسلامی صورت میگیرد.