بیانیه ی سازمان جمهوریخواهان ایران
دست ها و صداهای مدعی، از تمامیت ارضی ایران کوتاه
به گزارش خبرگزاری دولتی امارات متحده عربی، وزیر خارجه این کشور سفر اخیر محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران به جزیره ابوموسی در خلیج فارس را نقض حاکمیت امارات خوانده و سفیر این کشور نیز به عنوان اعتراض از تهران فراخوانده شده است.
ادعای مالکیت امارات متحده عربی بر سه جزیره ایرانی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی ادعای تازه ای نیست و علیرغم سستی ها و تزلزل های سیاسی جمهوری اسلامی ایران در دفاع از تمامیت ارضی کشور، مردم ایران و فعالان سیاسی و فرهنگی میهن دوست همواره نسبت به چنین ادعایی که خلاف واقعیت های تاریخی و مستندات حقوق بین الملل است واکنش نشان داده و آنرا ادعایی واهی دانسته اند.
باردیگر برای آگاهی مقامات امارات متحده لازم به یاد آوری است که این سه جزیره ایرانی که از عهد باستان بخشی از ایران بوده، چهل سال قبل و پس از اشغال شصت و هشت ساله آن توسط نیروهای بریتانیا، زمانی به کنترل مجدد ایران درآمد که هنوز کشوری به نام امارات متحده عربی (با استقلال از بریتانیا) در جغرافیای سیاسی منطقه بوجود نیامده و در سازمان ملل متحد به ثبت نرسیده بود.
سازمان جمهوری خواهان ایران ضمن اعتراض شدید به تکرار چنین ادعاهایی هشدار می دهد که علیرغم شرایط دشواری که مردم ایران به دلیل استبداد حاکم بر کشور و بحران در سیاست خارجی با آن مواجهند، هرگز اجازه نخواهند داد تا تمامیت ارضی کشور با فرصت طلبی مدعیان از اوضاع بحرانی کنونی، مورد تهدید قرار گیرد.
سازمان جمهوری خواهان ایران
24 فروردین 1391
12 آوریل 2012
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا: در حاشيه کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن
در اين کنفرانس من توضيح دادم که از نظر ما انحلال طلبان «گذار به دموکراسی» نام ديگری جز برانداختن حکومت اسلامی بهر صورت ممکن، انحلال ساختار آن و لغو قانون اساسی اش ندارد و در مسير مبارزه برای اين هدف ما همهء اصلاح طلبان و اقمارشان را تخته سنگی فرو افتاده در راه خود می دانيم و ناچاريم که بخشی از مبارزه را نيز به درافتادن با آنها اختصاص دهيم. اعتراض من به حضور آقای آرش غفوری (از دستياران و برنامه ريزان ستاد انتخاباتی خاتمی و موسوی) آن بود که طرح ايشان را بايد «طرح بازگشت به جهنم دوران طلائی» می خواندند و نه طرحی برای گذار به دموکراسی.
ویژه خبرنامه گویا
esmail@nooriala.com
تقريباً يک سال پيش، در همين ايام، شبکه سکولارهای سبز ايران سرگرم تهيهء مقدمات برگزاری نخستين همايش خود بود. شعار همايش «ايران از همهء ما مهمتر است» انتخاب شده و محور اصلی همايش مطالعهء «نسبت سکولاريسم با مسائل عمدهء سياسی ايران و يافتن راهکاری برای ايفای نقش ايرانيان خارج کشور در کمک رسانی و پشتيبانی از مبارزان سکولار داخل کشور» بود(1). در عين حال، برای کليه ميهمانان سمينار طرحی بصورت بروشور ارسال شده بود که «طرح اوليه برای تشريح مشخصات روند آلترناتيوسازی» نام داشت و در مقدمهء خلاصه اش می گفت: «اين طرح می کوشد برای برون رفت از بن بست فقدان يک رهبری سياسی گسترده در بين نيروهای خارج کشور راهکاری را ارائه کند.از منظر اين طرح مشکل اصلی رهبران گوناگون سياسی در خارج کشور نداشتن مأموريت از جانب مردمان، از يکسو، و ناتوانی سازمان های موجود در ايفای نقش "ميزبان بی طرف"، از سوی ديگر، است. طرح می کوشد برای هر دوی اين نقيصه ها راه چاره ای بيابد». سپس طرح توضيح می داد که «هيچ کدام از کوشش های قبلی به نتيجه نرسيده است. اين طرح علت ناکامی را در "فقدان مأمويت" می داند. لذا، برای ايجاد آلترناتيو بايد در جستجوی راهکار تازه ای بود که نياز "آلترناتیو»" به مقبولیت، مشروعیت و محبوبیت را برآورد و بتواند با پشتیبانی مردم، دخالت در رهبری مبارزات و سپس دخالت و کمک به ادارهء کشور را در دوران گذار به عهده بگیرد. برای انجام اين منظور، کليهء شرکت کنندگان در روند تشکيل آلترناتيو بايد بصورت "انتخابی" تعيين شده و از جانب عده ای برای اين کار "مأموريت" داشته باشند. اصل فوق موجب می شود که هيچ فعال سياسی علاقمند به ايجاد آلترناتيو نتواند به استناد موقعيت و مقام سابق خود در رژيم ها، احزاب و تشکلاتی سياسی، خود را بی نياز از انتخاب شدن بداند. با توجه به وجود ميليون ها ايرانی سکولار ـ دموکرات در خارج کشور (گريختگان از حکومت اسلامی و زندگی کرده در کشورهای دموکرات)، اين راهکار تازه، انجام يک «انتخابات آزاد» در بين آنها است. در گذشته علت عدم عنايت به اين راهکار فقدان امکانات اجرائی برای انجام چنين انتخاباتی بوده است. امروزه امکانات تکنولوژيک عصر انقلاب ارتباطات اين نقيصه را جبران می کند».(2)
اما در همان يک سال پيش بودند کسانی که می انديشيدند که فکر ايجاد آلترناتيو برای گذار به دموکراسی «نه لازم است، نه ممکن و نه مفيد» و بسياری شان هم به همين دليل دعوت ما را نپذيرفته و به تورنتو نيامدند. عده ای هم صدا برداشتند که ايجاد آلترناتيو در خارج کشور هم به تضعيف آلترناتيو واقعاً موجود در داخل کشور (موسوی ـ کروبی) می انجامد و هم زمينه را برای چلبی سازی آماده می کند(3).
با اين همه، و چند ماهی گدشته از آن همايش، سلسله کنفرانس هائی در پاريس، لندن، کلن و استکهلم برگذار شد که طی برگزاری شان اين فکر به تدريج جلوی صحنه را اشغال می کرد و نشان می داد که اپوزیسیون به جد به فکر راه های گذار از حکومت اسلامی و برقراری يک رژيم دموکراتيک در ايران است؛ البته با حفظ تعريف های درونی گروه ها از مفهوم «دموکراسی» که خود مبحث تفصيلی ديگری است. بهر حال، تشکيل کنفرانسی که نام زنده ياد مهرداد مشايخی را بر خود نهاده بود، در پايان هفتهء گذشته در شهر واشنگتن نيز آخرين جلوهء بارز آن بود که آلترناتيوسازی نه تنها ديگر از مقولهء «داستان های خيالی» محسوب نمی شود بلکه تبديل به تنها دليل موجه جمع شدن چهره های مختلف اپوزيسيون شده است.
من، به عنوان هماهنگ کنندهء شبکهء سکولارهای سبز، از وجود این کنفرانس به وسیلهء آقای دکتر آرام حسامی، عضو شورای هماهنگی اين شبکه با خبر شدم. ایشان بر اساس قوانین شبکه باید از شورای هماهنگی شبکه اجازه می گرفتند تا بتوانند در کمیتهء برگزار کنندهء اين کنفرانس شرکت کنند و به همين دليل موضوع را به شورا آورده بودند. آنچه آقای دکتر حسامی با شورای هماهنگی در ميان نهاد آن بود که ايشان، به اتفاق آقای دکتر اميرحسين گنج بخش (از سازمان جمهوری خواهان ايران که چندی پيش تر از جمع 23 نفری که از اتحاد جمهوری خواهان ايران جدا شده بودند بوجود آمده و اعلام موجوديت کرده بود) و نيز آقای محمد تهوری، که در سال های گذشته سردبيری برخی از نشريات اصلاح طلب داخل کشور را بر عهده داشته و، پس از شکست مجلس ششم، به اتفاق همسرشان، خانم فاطمهء حقيقت جو، به امريکا آمده اند، و همگی، بعلت اقامت شان در شرق امريکا، با هم انس و نزديکی بيشتری دارند، بر آن شده اند تا زمينه ای را فراهم کنند که هر کس ديگری هم که راه حلی برای «گذار ايران به دموکرسی» دارد در محفلی متشکل از علاقمندان و صاحب نظران حضور يافته و طرح خود را به آگاهی ديگران برسانند تا معلوم شود که اساساً چه «طرح» هائی برای چنين منظوری وجود دارند. پس از تصويب اين فکر، به پیشنهاد من آقای دکتر فرخ زندی، سخنگوی شبکهء ما، هم به عضويت کمیتهء برگزار کنندهء کنفرانس در آمد تا شبکهء ما دخالت و نظارت بيشتری در کار و تصميمات کمیتهء برگزار کننده داشته باشد (هرچند که این نمایندگان نتوانستند، مثلاً، در طرح معيارهی علمی برای گزينش طرح های قابل ارائه در کنفرانسنقش سازنده ای بازی کنند). همچنين قرار شد که آقای دکتر حسامی طرحی را که در جريان همايش تورنتو ارائه کرده بوديم در کنفرانس واشنگتن مطرح کنند.
من که، از يکسو، از طرف شبکه مأمور رسيدگی به اينگونه امور بودم و، از طرف ديگر، بعنوان يک فرد برای شرکت در جلسه و آگاهی يافتن از طرح ها دعوت داشتم، برای شرکت خود چند شرط را مطرح کردم. نخست اينکه لازم است، همانگونه که شبکه سکولارهای سبز در همایش تورنتو عمل کرد، منابع مالی و خرج های لازم برای برگزاری کنفرانس واشنگتن هم بصورت روشن و شفاف به اطلاع همگان برسد و دو ديگر اينکه کل کنفرانس با حضور نمايندگان رسانه ها و راديو ـ تلويزيون ها برگزار شود. در مقابل، کميتهء برگزار کننده نيز مخير باشد که هر کس ديگر را هم که خواست به عضويت خود در آورده و از هر کسی هم که مناسب تشخيص داد برای شرکت در کنفرانس دعوت بعمل آورد. اين مذاکرات نيز از طريق آقای دکتر حسامی انجام می شد.
بزودی معلوم شد که بر تعداد اعضاء کميتهء برگزاری افزوده شده و، در عين حال، از طيف وسيعی از شخصيت ها و گروه ها، هم برای ارائهء طرح و هم برای شرکت در کنفرانس دعوت بعمل آمده است. نکتهء جالب اين بود که غلبهء عددی، در هر دو مورد، با اصلاح طلبان بود. ارزيابی من و شبکه سکولارهای سبز آن بود که بايد از اين موضوع استقبال کرد. تا آن زمان اصلاح طلبان از همنشينی با انحلال طلبان در زير يک سقف خودداری کرده بودند و جز خانم حقيقت جو ـ که به يک تعبير مدعی است که ديگر اصلاح طلب نبوده و خود را خواهان حکومتی سکولار می داند اما نگران وضعيت نيروهای مذهبی در حکومت سکولار است ـ هيچ کدام شان دعوت شبکه را برای حضور در همايش تورنتو نپذيرفته و حاضر نشده بودند که در مقابل دوربين های تلويزيون و چشمان مراقب رسانه ها در کنار انحلال طلبان ديده شده و با آنها در گير گفتگو شوند. بنا بر اين، هنگامی که بر من معلوم شد آقايان کديور و مهاجرانی و اميرارجمند و واحدی نيز دعوت شده اند بسيار خوشحال شدم. دليل خوشحالی من هم روشن بود: من و شبکهء سکولارها که خواهان انحلال حکومت اسلامی در همهء اشکال آن هستيم، اصلاح طلبان را سد راه مبارزهء خود می دانيم و دوست داريم تا در مناظره های مختلف شفاف و علنی و در برابر مردم با آنها عقايد خود را بيان داشته و همگان را از عقايد آنان و خود آگاه سازيم. اما، غايبين بزرگ اين کنفرانس نيز دقيقاً همين گونه اصلاح طلبان بودند که می دانم برخی شان کوشش هم کرده بودند تا اين کنفرانس اصلاً انجام نشود و پا نگيرد.
در دو ماههء اخير، اين ماجرا يک بعد ديگر هم پيدا کرد که به برگزاری کنفرانس دربستهء استکهلم مربوط می شد که به همت آقايان دکتر شهريار آهی و محسن سازگارا و برخی از چهره های سازمان فدائيان خلق اکثريت شکل گرفته بود و همگان با داستان هائی که پيرامون آن بوجود آمد آشنا هستند. اما نکتهء کليدی آن بود که برخی از گردانندگان آن کنفرانس اعلام داشته بودند که بزودی کنفرانس استکهلم ادامهء خود را در کنفرانس واشنگتن (مهرداد مشايخی) جلوه گر خواهد ساخت و اين با واقعيت تطابق نداشت؛ هر چند که بسياری از شرکت کنندگان کنفرانس استکهلم در اين کنفرانس نيز حضور می يافتند. من بلافاصله اعلام داشتم که اگر اين دو کنفرانس ربطی بهم داشته باشند من در واشنگتن حضور نخواهم داشت(4). گردانندگان کنفرانس نيز بلافاصله دست اندر کار شده و اين خبر را تکذيب کردند و حتی اصرار روزافزون شان بر اعلام اينکه اين «کنفرانس واشنگتن» نيست و «کنفرانس مهرداد مشايخی» نام دارد نيز نشان می داد که می خواهند سوء تفاهمی را که اسم اول می توانست بوجود آورد با تأکيد بر اسم دوم جبران کنند.
يک دخالت ديگر شبکه سکولارهای سبز در اين کنفرانس هم آن بود که وقتی شنيديم برگزار کنندگان نتوانسته اند همهء مخارج کنفرانس را تأمين کنند و ممکن است مجبور شوند پخش زنده و مستقيم تلويزيونی را قطع کنند، به دست و پا افتاديم و عاقبت هم آقای مهدی ذوالفقاری، معاون شورای هماهنگی و رئيس اطاق فکر شبکه، که از بانيان شبکهء تلويزيونی آپادانا در سانفرانسيسکو محسوب می شوند، و آقای رضا فرد، از اعضای فعال انجمن سکولارهای سبز آن شهر موفق شدند، گردانندگان آن تلويزيون را قانع کنند که جريان را تماماً پخش نمايند. اما آپادانا قادر نبود در واشنگتن حضور يابد و تنها می توانست اگر تصوير و صدا از طريق اينترنت به دست اش می رسيد آن را بروی ماهواره ببرد. در اينجا نيز اعضای ما با آقای پارسا سربی، مدير تلويزيون اينترنتی مردم که از واشنگتن پخش می شود تماس گرفته و ايشان نيز موافقت کردند که در سالن کنفرانس حضور يافته و مراسم را بر روی اينترنت پخش کنند که در همينجا لازم است که زحمات بی شائبهء آقای سربی در اين مورد قدردانی شود.
کنفرانس جمشيد مشايخی، بر خلاف همایش تورنتوی ما، بی پرچم و سرود آغاز شد و جماعتی هويت ِ ملی ِ خويش را گم کرده و در هر موردی که به اين هويت مربوط می شود با يکديگر در افتاده، همزيستی دو روزهء خود را آغاز کردند.
ساختار کنفرانس به اين صورت بود که هر روز صبح چند طرح تسليم شده به کميتهء برگزاری مطرح شوند و سپس، پس از صرف نهار، حضار در چند «کارگاه» تقسيم شده و هر کارگاه به يک يا چند طرح پرداختی تفصيلی داشته باشد؛ به همي دليل در جلسات صبح کوشش می شد که حضار تنها اگر پرسشی دارند مطرح کنند و بحث و نقد طرح ها را به جلسات «کارگاهی» موکول کنند.
اما در آن نخستين صبح بر من چند نکته روشن شد:
نخست اينکه نه دعوت کنندگان و نه دعوت شوندگان، هيچ يک، تعريف درستی از مفهوم «طرح» نداشتند. برخی يک مقالهء تحليلی را بعنوان طرح خود ارائه می دادند، برخی آرزوهای خود را طرح می کردند و برخی هم مطالبی را انشاء وار سر هم کرده بودند. بايد اقرار کنم که من، بعنوان نويسندهء طرح شبکهء سکولارهای سبز برای آلترناتيو سازی، نسبت به مفهوم «طرح» دارای حساسيتی ديرينه هستم. اين حساسيت هم بعلت سال ها کار در سازمان برنامه و بودجه و مديريت کشور بوجود آمده است. در آن سوابق، ما برای طرح دارای تعريف و ساختار و تفصيل ويژه ای بوديم؛ طرح نمی توانست به مطرح کردن يک هدف کلی اکتفا کند. طرح بايد دارای هدف ويژهء اجرائی باشد، ساختار آن را يک «گزارش مفصل توجيهی» به توضيح بکشد، سير و سلوک و منازل اجرائی، چه از لحاظ زمانبندی و چه از منظر بودجه و نيروی انسانی مشخص باشد. متأسفانه طرح هائی که ارائه شد هر کدام يکی دو جزء از اين اجزاء را برگرفته و ارائه می دادند و همگی هم از فقدان «گزارش توجيهی» رنج می بردند. اما در جلسات صبح فرصت بيان اين ايرادات نبود و شرکت کنندگان فقط بايد برای رفع ابهام پرسش خود را مطرح می کردند و بحث به جلسات بعد از ظهر موکول شده بود.
نکتهء ديگر به تصميم عجيب هيئت برگزار کننده مربوط می شد. معمولاً طرح را يک سازمان يا تشکل سياسی مطرح می سازد حال آنکه در اينجا سازمان ها حق دخالت نداشتند و طرح ها بعنوان «شخصی» مطرح می شدند. اگرچه دليل اين کار ظاهراً روشن نبود نتيجه اش را می شد به آشکارا ديد: چهار نفر که به يکی دو سازمان بهم پيوسته تعلق داشتند يک طرح را با نام های مختلف مطرح می کردند. من يقين دارم که اين نوعی تاکتيک برای دستيابی به برتری و هژمونی بود که بايد خنثی می شد.
اما ماجرای مهم آنجا رخ داد که پس از نهار روز اول اعلام شد که دوربين های تلويزيونی به داخل اطاق های «کارگاهی» راه داده نمی شوند. دليل اقامه شده هم اين بود که برخی از شرکت کنندگان که به ايران رفت و آمد دارند نمی خواهند چهره شان نشان داده شود. اينجا بود که فرياد من برخاست و اعلام کردم که اجازهء تشکيل جلسه ای را که نام من هم بعنوان شرکت کننده در آن اعلام شده بدون حضور دوربين تلويزيونی نخواهم داد. برخی ياران ديگر هم به من پيوستند و اعتراض مديران رسانه ها نيز بالا گرفت. در نتيجه، کميتهء برگزاری طی يک جلسهء فوق العاده به تصميم گيری نشست و خواست های ما را پذيرفت. بدينسان کارگاه های جدا جدا تعطیل شد، همه در يک سالن گرد آمدند و در برابر دوربين تلويزيون به نقد و بررسی «طرح» ها مشغول شدند.
من از شرح تفصيلی اين مباحث خودداری می کنم چرا که، به همت خانم شهرهء عاصمی، کل ويدئوی اين مذاکرات بر روی سايت تلويزيون اينترنتی «ايران ما» قرار گرفته است(5) و آقای تقی مختار، مدير و سردبير نشريهء ايرانيان چاپ واشنگتن، نيز به تفصيل گزارش کار را خواهند نوشت. همچنين نتيجهء زحمات آقای سربی نيز احتمالاً در بايگانی سايت تلويزيون مردم وجود خواهد داشت و علاقمندان می توانند به اين منابع رجوع کنند.
اما دوست دارم اين موضوع را با کمی تفصيل بيشتر شرح دهم که هدف من غنيمت شمردن فرصت وجود دوربين ها و کوشش برای نشان دادن مواضع واقعی اصلاح طلبان از يکسو و ساکنان آنچه که من «منطقهء خاکستری» می نامم از سوی ديگر بود و، به همين دليل، نيز می دانم که آنها در جلسات آينده شان همچنان به کار خودی ـ ناخودی کردن اپوزيسيون باز خواهند گشت و اين فرصت را از ما انحلال طلبان دريغ خواهند داشت که در پيشگاه مردمی که به مدد رسانه ها به شنيدن سخنان ما مشغولند به توضيح تفاوت مواضع خود با آنان بپردازيم.
در اين کنفرانس من توضيح دادم که از نظر ما انحلال طلبان «گذار به دموکراسی» نام ديگری جز برانداختن حکومت اسلامی بهر صورت ممکن، انحلال ساختار آن و لغو قانون اساسی اش ندارد و در مسير مبارزه برای اين هدف ما همهء اصلاح طلبان و اقمارشان را تخته سنگی فرو افتاده در راه خود می دانيم و ناچاريم که بخشی از مبارزه را نيز به درافتادن با آنها اختصاص دهيم. اعتراض من به حضور آقای آرش غفوری (از دستياران و برنامه ريزان ستاد انتخاباتی خاتمی و موسوی) آن بود که طرح ايشان را بايد «طرح بازگشت به جهنم دوران طلائی خمينی» می خواندند و نه «طرحی برای گذار به دموکراسی»(6).
در اين ميان، برخی از معاندان حسود و ناجوانمرد نيز در اين مدت دست به انواع شايعه پردازی زدند و کسانی که خود سال ها به مدد منابع غيبی مشغول برگزاری کنفرانس در شهرهای مختلف عالم بوده اما همایش تورنتوی ما را به منابع مالی عربی منتسب کرده بودند اين بار نيز حضور مرا در کنفرانس واشنگتن به معنای سازش با اصلاح طلبان گرفته و با ارسال ای ميل به اين تلويزيون و انجام مصاحبهء اسکايپی با آن ديگری کوشيدند چهرهء سبز سکولار ـ دموکراسی را مخدوش کنند. من به اين افراد حقير و دروغزن کاری ندارم. اما بهر حال اگر آنها توانسته باشند، در ذهن يک نفر حتی، پرسشی اين چنين که در پی می آيد را ايجاد کنند ضروری می دانم که پاسخگو و توضيح دهنده باشم: «نوری علا که در برنامه های تلويزيونی و نوشته های خود اعلام می کند که نبايد با اصلاح طلبان مذاکره کرد از چه رو در کنفرانس واشنگتن با آنها در يکجا نشسته است؟»
من از خوانندگان علاقمند تقاضا می کنم که سری به سايت «شبکهء سکولارهای سبز» بزنند و يکبار هم شده «آئين نامهء داخلی شورای هماهنگی سکولارهای سبز برای مذاکره با شخصيت ها و گروه های اپوزيسيون» را مطالعه کنند(7). در اين آئين نامه ما دو مفهوم «گفتگو» و «مذاکره» را از هم تفکيک کرده و چنين اعلام داشته ايم:
«با توجه به ضرورت داشتن زبانی تعريف شده و واحد، ما هيچ گاه باب "گفتگو" با کسان و گروه ها را مسدود نخواهيم ساخت اما برای امر "مذاکره" شأن جدی تری قائليم. در فرهنگ زبانی ما "گفتگو" برای آشنائی از عقايد همديگر است و "مذاکره" برای رسيدن به توافق در راستای تشکيل يک "نهاد هماهنگ کننده"... ما همه جا خود را بصراحت با عنوان "سکولار ـ دموکرات های سبز انحلال طلب و آلترناتيوساز" معرفی می کنيم و در راستای رسيدن به هدف اصلی خود، که "ايجاد يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات در برابر حکومت اسلامی در خارج کشور است برای تسهيل انحلال آن حکومت می کوشيم... ما برای همراهی با ديگر گروه های سکولار ـ دموکرات و انحلال طلب برای ايجاد يک "نهاد هماهنگ کننده" که بتواند اعضاء خود را، برای حصول به يک مفاهمهء سازنده، روبروی هم نشانده و به طرح های پيشنهادی آنان برای تسهيل انحلال حکومت اسلامی رسيدگی کرده و چند طرح را بصورت های اصلی و پشتيبان برای اجرا انتخاب نمايد، آماده ايم.»
ما با هيچ اصلاح طلبی و هيچ تشکل اقماری آنها وارد مذاکره در راستای ائتلاف و اتحاد نمی شويم اما آمادهء گفتگو با همه هستيم و می کوشيم که اين گفتگوها در برابر چشم مردم صورت گيرد. در نشست واشنگتن هم کوشش من اين بود که ديگران را وادارم تا مواضع سياسی خود را بصورتی شفاف برای مردم توضيح دهند. در اين همايش بود که آقای آرش غفوری به صراحت توضيح داد که حکومت اسلامی، ولايت فقيه، و قانون اساسی اسلامی را در چهار چوب اعلاميهء شماره 17 مهندس موسوی قبول دارد و معتقد است که بايد در راه حفظ حکومت اسلامی کوشيد. نيز او وادار شد که سخن خود را تصحيح نموده و تصديق کند که جنبش سبز جنبشی تنها از آن اصلاح طلبان نيست. او پذيرفت که مبارزهء بی امان سکولار ـ دموکرات ها با اصلاح طلبان موجب شده که ابعاد و اندازه های بخش اصلاح طلب جنبش سبز روشن شود و آنها نتوانند مدعی مالکيت کل جنبش سبز باشند. نيز حاضران آمده از سازمان جمهوری خواهان ناچار شدند به صراحت اعلام کنند که «برانداز» نيستند و راه گذارشان به دموکراسی از سرمنزل اصلاح طلبی می گذرد.
در پايان اجلاس اين دو روز، پيام دانشجويان دانشگاه شريف که از طريق اينترنت مذاکرات را تعقيب کرده بودند، جانی تازه به انحلال طلبی داد. آنان از اپوزيسيون خارج کشور خواستند که با انسجام بيشتری در راستای ايجاد يک الترناتيو در برابر حکومت اسلامی اقدام کنند.
در چند دقيقهء پايانی اجلاس، وقتی که فرصت سخن گفتنی به من هم داده شد، من فقط توانستم به بيان پيامی کوتاه بسنده کرده و به حضار خاطر نشان سازم که در موقعيت بحرانی کنونی، ايجاد تعلل در آلترناتيو سازی و سنگ انداختن در راه آن خيانتی آشکار به تاريخ معاصر کشورمان نيست و آلترناتيو یه معنای يکی از طرفين دو ضد است. آلترناتيو جانشين صرف نيست بلکه آنچه را که حکومت اسلامی دارد نفی می کند و عکس آن را جانشين اش می سازد.
باری، در يک جمع بندی و محاسبهء کلی، من از شرکت خود در اين کنفرانس راضی ام و از فرصتی که به من داده شد تشکر می کنم. نيز مايلم در برابر مديريت ضعيف جلسات از مديريت قاطع و بی طرفانهء آقای دکتر کاظم علمداری در جلسهء پايانی کنفرانس ياد کنم. در عين حال، من از اينکه با جوانان با هوش و امروزینی چون کیانوش سنجری ـ که از زندان های رژیم گریخته و خود را آماده خدمت به ایران دموکرات و آزاد فردا می کنند ـ آشنا شدم به ایرانی بودنم می بالم و نيز از این که جوانان علاقمند به سیاست و خوش سخنی چون آقای آرش غفوری در قايق شکستهء اصلاح طلبی نشسته اند و فکر می کنند که راه چارهء نجات کشورمان تعمير نقش ايوان خانه ای است که از بن بست ويران شده متأسفم و آرزو می کنم در آينده ای نزديک جوانانی چون ايشان را نيز در صف انحلال طلبان واقعی تماشا کنم.
1. نمونهء دعوت نامه همايش تورنتو.
2. متن طرح.
3. مثلاً نگاه کنيد به مقاله ای آقای محمد امينی.
4. نگاه کنيد به اين مقاله.
5. در آرشيو سايت تلويزيون ايران ما.
6. اين يادداشت امروز (چهارشنبه) به دست من رسيده است که اميدوارم جلعی نباشد: « توضيحات آرش غفوری در بارهء حضورش در کنفرانس واشنگتن: از آنجا که حضور من در کنفرانس واشنگتن موجب برخي سئوالات و ابهامات نسبت به مواضع شخصي و تشکيلاتي ام شده است، توضيحات ذيل را دراين باره ضروري مي دانم: 1) من به نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران باور دارم، به قانون اساسي ملتزم هستم و به جنبش سبز در معناي اصلاح طلبانه آن که در منشور جنبش سبز ارائه شده است وفادارم. از اين رو معتقدم هرگونه حرکت اصلاحي بايد درون ساختار و چارچوب موجود و با رعايت مصالح کشور و ملت ايران باشد. اين تمام حرفم در کنفرانس واشنگتن در روز شنبه بود که ارائه کردم. در عين حال همانطور که در مصاحبه با بي بي سي هم گفتم تصور من از اين کنفرانس به هيچ وجه در معناي براندازانه نبود و فکر مي کردم که صرفاً همايشي جهت ارائه پيشنهادات مختلف براي دموکراتيزاسيون در ايران است. حرفي که در ابتدا هم با برگزارکنندگان جلسه مطرح کردم. 2) حضورمن در اين کنفرانس به صفت کاملن شخصي و نه حزبي يا گروهي - مانند انتساب به جبهه مشارکت و جناح اصلاح طلب - بود و در پي آن بودم که نظر خودم را در مورد موضوع مورد بحث بيان کنم، بنابراين طرح هرگونه وابستگي تشکيلاتي و گروهي از سوي برگزارگنندگان کنفرانس نسبت به حضور بنده را بايد نادرست تلقي کرد ضمن آنکه دريافتم دو تشکل جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي با هرگونه شرکت در اين کنفرانس مخالف بوده اند. 3) البته بايد اين نکته را هم ذکر کنم که علي رغم مخالفت صد و هشتاد درجه اي اکثر افراد حاضر در جلسه با طرح من و متقابلن من با آنها، برخورد مدني آنها را مورد ستايش قرار مي دهم که اگر هم انتقادي کردند صرفن در موضوع بحث مورد نظر بود و هيچ برچسب خاصي را متوجه من نکردند. تنها موردي که در مورد من، به درستي گفته شد صحبت هاي آقاي دکتر نوري علا بود که گفتند شما اپوزسيون جمهوري اسلامي نيستيد، بلکه بخشي از نظام موجود هستيد که مي خواهيد به قدرت برگرديد. من هم تاييد کردم و ايشان هم از اينکه من مواضعم را رک و صريح ارائه کردم تشکر کردند.
7. متن آئين نامه را در اینجا بخوانید.
esmail@nooriala.com
تقريباً يک سال پيش، در همين ايام، شبکه سکولارهای سبز ايران سرگرم تهيهء مقدمات برگزاری نخستين همايش خود بود. شعار همايش «ايران از همهء ما مهمتر است» انتخاب شده و محور اصلی همايش مطالعهء «نسبت سکولاريسم با مسائل عمدهء سياسی ايران و يافتن راهکاری برای ايفای نقش ايرانيان خارج کشور در کمک رسانی و پشتيبانی از مبارزان سکولار داخل کشور» بود(1). در عين حال، برای کليه ميهمانان سمينار طرحی بصورت بروشور ارسال شده بود که «طرح اوليه برای تشريح مشخصات روند آلترناتيوسازی» نام داشت و در مقدمهء خلاصه اش می گفت: «اين طرح می کوشد برای برون رفت از بن بست فقدان يک رهبری سياسی گسترده در بين نيروهای خارج کشور راهکاری را ارائه کند.از منظر اين طرح مشکل اصلی رهبران گوناگون سياسی در خارج کشور نداشتن مأموريت از جانب مردمان، از يکسو، و ناتوانی سازمان های موجود در ايفای نقش "ميزبان بی طرف"، از سوی ديگر، است. طرح می کوشد برای هر دوی اين نقيصه ها راه چاره ای بيابد». سپس طرح توضيح می داد که «هيچ کدام از کوشش های قبلی به نتيجه نرسيده است. اين طرح علت ناکامی را در "فقدان مأمويت" می داند. لذا، برای ايجاد آلترناتيو بايد در جستجوی راهکار تازه ای بود که نياز "آلترناتیو»" به مقبولیت، مشروعیت و محبوبیت را برآورد و بتواند با پشتیبانی مردم، دخالت در رهبری مبارزات و سپس دخالت و کمک به ادارهء کشور را در دوران گذار به عهده بگیرد. برای انجام اين منظور، کليهء شرکت کنندگان در روند تشکيل آلترناتيو بايد بصورت "انتخابی" تعيين شده و از جانب عده ای برای اين کار "مأموريت" داشته باشند. اصل فوق موجب می شود که هيچ فعال سياسی علاقمند به ايجاد آلترناتيو نتواند به استناد موقعيت و مقام سابق خود در رژيم ها، احزاب و تشکلاتی سياسی، خود را بی نياز از انتخاب شدن بداند. با توجه به وجود ميليون ها ايرانی سکولار ـ دموکرات در خارج کشور (گريختگان از حکومت اسلامی و زندگی کرده در کشورهای دموکرات)، اين راهکار تازه، انجام يک «انتخابات آزاد» در بين آنها است. در گذشته علت عدم عنايت به اين راهکار فقدان امکانات اجرائی برای انجام چنين انتخاباتی بوده است. امروزه امکانات تکنولوژيک عصر انقلاب ارتباطات اين نقيصه را جبران می کند».(2)
اما در همان يک سال پيش بودند کسانی که می انديشيدند که فکر ايجاد آلترناتيو برای گذار به دموکراسی «نه لازم است، نه ممکن و نه مفيد» و بسياری شان هم به همين دليل دعوت ما را نپذيرفته و به تورنتو نيامدند. عده ای هم صدا برداشتند که ايجاد آلترناتيو در خارج کشور هم به تضعيف آلترناتيو واقعاً موجود در داخل کشور (موسوی ـ کروبی) می انجامد و هم زمينه را برای چلبی سازی آماده می کند(3).
با اين همه، و چند ماهی گدشته از آن همايش، سلسله کنفرانس هائی در پاريس، لندن، کلن و استکهلم برگذار شد که طی برگزاری شان اين فکر به تدريج جلوی صحنه را اشغال می کرد و نشان می داد که اپوزیسیون به جد به فکر راه های گذار از حکومت اسلامی و برقراری يک رژيم دموکراتيک در ايران است؛ البته با حفظ تعريف های درونی گروه ها از مفهوم «دموکراسی» که خود مبحث تفصيلی ديگری است. بهر حال، تشکيل کنفرانسی که نام زنده ياد مهرداد مشايخی را بر خود نهاده بود، در پايان هفتهء گذشته در شهر واشنگتن نيز آخرين جلوهء بارز آن بود که آلترناتيوسازی نه تنها ديگر از مقولهء «داستان های خيالی» محسوب نمی شود بلکه تبديل به تنها دليل موجه جمع شدن چهره های مختلف اپوزيسيون شده است.
من، به عنوان هماهنگ کنندهء شبکهء سکولارهای سبز، از وجود این کنفرانس به وسیلهء آقای دکتر آرام حسامی، عضو شورای هماهنگی اين شبکه با خبر شدم. ایشان بر اساس قوانین شبکه باید از شورای هماهنگی شبکه اجازه می گرفتند تا بتوانند در کمیتهء برگزار کنندهء اين کنفرانس شرکت کنند و به همين دليل موضوع را به شورا آورده بودند. آنچه آقای دکتر حسامی با شورای هماهنگی در ميان نهاد آن بود که ايشان، به اتفاق آقای دکتر اميرحسين گنج بخش (از سازمان جمهوری خواهان ايران که چندی پيش تر از جمع 23 نفری که از اتحاد جمهوری خواهان ايران جدا شده بودند بوجود آمده و اعلام موجوديت کرده بود) و نيز آقای محمد تهوری، که در سال های گذشته سردبيری برخی از نشريات اصلاح طلب داخل کشور را بر عهده داشته و، پس از شکست مجلس ششم، به اتفاق همسرشان، خانم فاطمهء حقيقت جو، به امريکا آمده اند، و همگی، بعلت اقامت شان در شرق امريکا، با هم انس و نزديکی بيشتری دارند، بر آن شده اند تا زمينه ای را فراهم کنند که هر کس ديگری هم که راه حلی برای «گذار ايران به دموکرسی» دارد در محفلی متشکل از علاقمندان و صاحب نظران حضور يافته و طرح خود را به آگاهی ديگران برسانند تا معلوم شود که اساساً چه «طرح» هائی برای چنين منظوری وجود دارند. پس از تصويب اين فکر، به پیشنهاد من آقای دکتر فرخ زندی، سخنگوی شبکهء ما، هم به عضويت کمیتهء برگزار کنندهء کنفرانس در آمد تا شبکهء ما دخالت و نظارت بيشتری در کار و تصميمات کمیتهء برگزار کننده داشته باشد (هرچند که این نمایندگان نتوانستند، مثلاً، در طرح معيارهی علمی برای گزينش طرح های قابل ارائه در کنفرانسنقش سازنده ای بازی کنند). همچنين قرار شد که آقای دکتر حسامی طرحی را که در جريان همايش تورنتو ارائه کرده بوديم در کنفرانس واشنگتن مطرح کنند.
من که، از يکسو، از طرف شبکه مأمور رسيدگی به اينگونه امور بودم و، از طرف ديگر، بعنوان يک فرد برای شرکت در جلسه و آگاهی يافتن از طرح ها دعوت داشتم، برای شرکت خود چند شرط را مطرح کردم. نخست اينکه لازم است، همانگونه که شبکه سکولارهای سبز در همایش تورنتو عمل کرد، منابع مالی و خرج های لازم برای برگزاری کنفرانس واشنگتن هم بصورت روشن و شفاف به اطلاع همگان برسد و دو ديگر اينکه کل کنفرانس با حضور نمايندگان رسانه ها و راديو ـ تلويزيون ها برگزار شود. در مقابل، کميتهء برگزار کننده نيز مخير باشد که هر کس ديگر را هم که خواست به عضويت خود در آورده و از هر کسی هم که مناسب تشخيص داد برای شرکت در کنفرانس دعوت بعمل آورد. اين مذاکرات نيز از طريق آقای دکتر حسامی انجام می شد.
بزودی معلوم شد که بر تعداد اعضاء کميتهء برگزاری افزوده شده و، در عين حال، از طيف وسيعی از شخصيت ها و گروه ها، هم برای ارائهء طرح و هم برای شرکت در کنفرانس دعوت بعمل آمده است. نکتهء جالب اين بود که غلبهء عددی، در هر دو مورد، با اصلاح طلبان بود. ارزيابی من و شبکه سکولارهای سبز آن بود که بايد از اين موضوع استقبال کرد. تا آن زمان اصلاح طلبان از همنشينی با انحلال طلبان در زير يک سقف خودداری کرده بودند و جز خانم حقيقت جو ـ که به يک تعبير مدعی است که ديگر اصلاح طلب نبوده و خود را خواهان حکومتی سکولار می داند اما نگران وضعيت نيروهای مذهبی در حکومت سکولار است ـ هيچ کدام شان دعوت شبکه را برای حضور در همايش تورنتو نپذيرفته و حاضر نشده بودند که در مقابل دوربين های تلويزيون و چشمان مراقب رسانه ها در کنار انحلال طلبان ديده شده و با آنها در گير گفتگو شوند. بنا بر اين، هنگامی که بر من معلوم شد آقايان کديور و مهاجرانی و اميرارجمند و واحدی نيز دعوت شده اند بسيار خوشحال شدم. دليل خوشحالی من هم روشن بود: من و شبکهء سکولارها که خواهان انحلال حکومت اسلامی در همهء اشکال آن هستيم، اصلاح طلبان را سد راه مبارزهء خود می دانيم و دوست داريم تا در مناظره های مختلف شفاف و علنی و در برابر مردم با آنها عقايد خود را بيان داشته و همگان را از عقايد آنان و خود آگاه سازيم. اما، غايبين بزرگ اين کنفرانس نيز دقيقاً همين گونه اصلاح طلبان بودند که می دانم برخی شان کوشش هم کرده بودند تا اين کنفرانس اصلاً انجام نشود و پا نگيرد.
در دو ماههء اخير، اين ماجرا يک بعد ديگر هم پيدا کرد که به برگزاری کنفرانس دربستهء استکهلم مربوط می شد که به همت آقايان دکتر شهريار آهی و محسن سازگارا و برخی از چهره های سازمان فدائيان خلق اکثريت شکل گرفته بود و همگان با داستان هائی که پيرامون آن بوجود آمد آشنا هستند. اما نکتهء کليدی آن بود که برخی از گردانندگان آن کنفرانس اعلام داشته بودند که بزودی کنفرانس استکهلم ادامهء خود را در کنفرانس واشنگتن (مهرداد مشايخی) جلوه گر خواهد ساخت و اين با واقعيت تطابق نداشت؛ هر چند که بسياری از شرکت کنندگان کنفرانس استکهلم در اين کنفرانس نيز حضور می يافتند. من بلافاصله اعلام داشتم که اگر اين دو کنفرانس ربطی بهم داشته باشند من در واشنگتن حضور نخواهم داشت(4). گردانندگان کنفرانس نيز بلافاصله دست اندر کار شده و اين خبر را تکذيب کردند و حتی اصرار روزافزون شان بر اعلام اينکه اين «کنفرانس واشنگتن» نيست و «کنفرانس مهرداد مشايخی» نام دارد نيز نشان می داد که می خواهند سوء تفاهمی را که اسم اول می توانست بوجود آورد با تأکيد بر اسم دوم جبران کنند.
يک دخالت ديگر شبکه سکولارهای سبز در اين کنفرانس هم آن بود که وقتی شنيديم برگزار کنندگان نتوانسته اند همهء مخارج کنفرانس را تأمين کنند و ممکن است مجبور شوند پخش زنده و مستقيم تلويزيونی را قطع کنند، به دست و پا افتاديم و عاقبت هم آقای مهدی ذوالفقاری، معاون شورای هماهنگی و رئيس اطاق فکر شبکه، که از بانيان شبکهء تلويزيونی آپادانا در سانفرانسيسکو محسوب می شوند، و آقای رضا فرد، از اعضای فعال انجمن سکولارهای سبز آن شهر موفق شدند، گردانندگان آن تلويزيون را قانع کنند که جريان را تماماً پخش نمايند. اما آپادانا قادر نبود در واشنگتن حضور يابد و تنها می توانست اگر تصوير و صدا از طريق اينترنت به دست اش می رسيد آن را بروی ماهواره ببرد. در اينجا نيز اعضای ما با آقای پارسا سربی، مدير تلويزيون اينترنتی مردم که از واشنگتن پخش می شود تماس گرفته و ايشان نيز موافقت کردند که در سالن کنفرانس حضور يافته و مراسم را بر روی اينترنت پخش کنند که در همينجا لازم است که زحمات بی شائبهء آقای سربی در اين مورد قدردانی شود.
کنفرانس جمشيد مشايخی، بر خلاف همایش تورنتوی ما، بی پرچم و سرود آغاز شد و جماعتی هويت ِ ملی ِ خويش را گم کرده و در هر موردی که به اين هويت مربوط می شود با يکديگر در افتاده، همزيستی دو روزهء خود را آغاز کردند.
ساختار کنفرانس به اين صورت بود که هر روز صبح چند طرح تسليم شده به کميتهء برگزاری مطرح شوند و سپس، پس از صرف نهار، حضار در چند «کارگاه» تقسيم شده و هر کارگاه به يک يا چند طرح پرداختی تفصيلی داشته باشد؛ به همي دليل در جلسات صبح کوشش می شد که حضار تنها اگر پرسشی دارند مطرح کنند و بحث و نقد طرح ها را به جلسات «کارگاهی» موکول کنند.
اما در آن نخستين صبح بر من چند نکته روشن شد:
نخست اينکه نه دعوت کنندگان و نه دعوت شوندگان، هيچ يک، تعريف درستی از مفهوم «طرح» نداشتند. برخی يک مقالهء تحليلی را بعنوان طرح خود ارائه می دادند، برخی آرزوهای خود را طرح می کردند و برخی هم مطالبی را انشاء وار سر هم کرده بودند. بايد اقرار کنم که من، بعنوان نويسندهء طرح شبکهء سکولارهای سبز برای آلترناتيو سازی، نسبت به مفهوم «طرح» دارای حساسيتی ديرينه هستم. اين حساسيت هم بعلت سال ها کار در سازمان برنامه و بودجه و مديريت کشور بوجود آمده است. در آن سوابق، ما برای طرح دارای تعريف و ساختار و تفصيل ويژه ای بوديم؛ طرح نمی توانست به مطرح کردن يک هدف کلی اکتفا کند. طرح بايد دارای هدف ويژهء اجرائی باشد، ساختار آن را يک «گزارش مفصل توجيهی» به توضيح بکشد، سير و سلوک و منازل اجرائی، چه از لحاظ زمانبندی و چه از منظر بودجه و نيروی انسانی مشخص باشد. متأسفانه طرح هائی که ارائه شد هر کدام يکی دو جزء از اين اجزاء را برگرفته و ارائه می دادند و همگی هم از فقدان «گزارش توجيهی» رنج می بردند. اما در جلسات صبح فرصت بيان اين ايرادات نبود و شرکت کنندگان فقط بايد برای رفع ابهام پرسش خود را مطرح می کردند و بحث به جلسات بعد از ظهر موکول شده بود.
نکتهء ديگر به تصميم عجيب هيئت برگزار کننده مربوط می شد. معمولاً طرح را يک سازمان يا تشکل سياسی مطرح می سازد حال آنکه در اينجا سازمان ها حق دخالت نداشتند و طرح ها بعنوان «شخصی» مطرح می شدند. اگرچه دليل اين کار ظاهراً روشن نبود نتيجه اش را می شد به آشکارا ديد: چهار نفر که به يکی دو سازمان بهم پيوسته تعلق داشتند يک طرح را با نام های مختلف مطرح می کردند. من يقين دارم که اين نوعی تاکتيک برای دستيابی به برتری و هژمونی بود که بايد خنثی می شد.
اما ماجرای مهم آنجا رخ داد که پس از نهار روز اول اعلام شد که دوربين های تلويزيونی به داخل اطاق های «کارگاهی» راه داده نمی شوند. دليل اقامه شده هم اين بود که برخی از شرکت کنندگان که به ايران رفت و آمد دارند نمی خواهند چهره شان نشان داده شود. اينجا بود که فرياد من برخاست و اعلام کردم که اجازهء تشکيل جلسه ای را که نام من هم بعنوان شرکت کننده در آن اعلام شده بدون حضور دوربين تلويزيونی نخواهم داد. برخی ياران ديگر هم به من پيوستند و اعتراض مديران رسانه ها نيز بالا گرفت. در نتيجه، کميتهء برگزاری طی يک جلسهء فوق العاده به تصميم گيری نشست و خواست های ما را پذيرفت. بدينسان کارگاه های جدا جدا تعطیل شد، همه در يک سالن گرد آمدند و در برابر دوربين تلويزيون به نقد و بررسی «طرح» ها مشغول شدند.
من از شرح تفصيلی اين مباحث خودداری می کنم چرا که، به همت خانم شهرهء عاصمی، کل ويدئوی اين مذاکرات بر روی سايت تلويزيون اينترنتی «ايران ما» قرار گرفته است(5) و آقای تقی مختار، مدير و سردبير نشريهء ايرانيان چاپ واشنگتن، نيز به تفصيل گزارش کار را خواهند نوشت. همچنين نتيجهء زحمات آقای سربی نيز احتمالاً در بايگانی سايت تلويزيون مردم وجود خواهد داشت و علاقمندان می توانند به اين منابع رجوع کنند.
اما دوست دارم اين موضوع را با کمی تفصيل بيشتر شرح دهم که هدف من غنيمت شمردن فرصت وجود دوربين ها و کوشش برای نشان دادن مواضع واقعی اصلاح طلبان از يکسو و ساکنان آنچه که من «منطقهء خاکستری» می نامم از سوی ديگر بود و، به همين دليل، نيز می دانم که آنها در جلسات آينده شان همچنان به کار خودی ـ ناخودی کردن اپوزيسيون باز خواهند گشت و اين فرصت را از ما انحلال طلبان دريغ خواهند داشت که در پيشگاه مردمی که به مدد رسانه ها به شنيدن سخنان ما مشغولند به توضيح تفاوت مواضع خود با آنان بپردازيم.
در اين کنفرانس من توضيح دادم که از نظر ما انحلال طلبان «گذار به دموکراسی» نام ديگری جز برانداختن حکومت اسلامی بهر صورت ممکن، انحلال ساختار آن و لغو قانون اساسی اش ندارد و در مسير مبارزه برای اين هدف ما همهء اصلاح طلبان و اقمارشان را تخته سنگی فرو افتاده در راه خود می دانيم و ناچاريم که بخشی از مبارزه را نيز به درافتادن با آنها اختصاص دهيم. اعتراض من به حضور آقای آرش غفوری (از دستياران و برنامه ريزان ستاد انتخاباتی خاتمی و موسوی) آن بود که طرح ايشان را بايد «طرح بازگشت به جهنم دوران طلائی خمينی» می خواندند و نه «طرحی برای گذار به دموکراسی»(6).
در اين ميان، برخی از معاندان حسود و ناجوانمرد نيز در اين مدت دست به انواع شايعه پردازی زدند و کسانی که خود سال ها به مدد منابع غيبی مشغول برگزاری کنفرانس در شهرهای مختلف عالم بوده اما همایش تورنتوی ما را به منابع مالی عربی منتسب کرده بودند اين بار نيز حضور مرا در کنفرانس واشنگتن به معنای سازش با اصلاح طلبان گرفته و با ارسال ای ميل به اين تلويزيون و انجام مصاحبهء اسکايپی با آن ديگری کوشيدند چهرهء سبز سکولار ـ دموکراسی را مخدوش کنند. من به اين افراد حقير و دروغزن کاری ندارم. اما بهر حال اگر آنها توانسته باشند، در ذهن يک نفر حتی، پرسشی اين چنين که در پی می آيد را ايجاد کنند ضروری می دانم که پاسخگو و توضيح دهنده باشم: «نوری علا که در برنامه های تلويزيونی و نوشته های خود اعلام می کند که نبايد با اصلاح طلبان مذاکره کرد از چه رو در کنفرانس واشنگتن با آنها در يکجا نشسته است؟»
من از خوانندگان علاقمند تقاضا می کنم که سری به سايت «شبکهء سکولارهای سبز» بزنند و يکبار هم شده «آئين نامهء داخلی شورای هماهنگی سکولارهای سبز برای مذاکره با شخصيت ها و گروه های اپوزيسيون» را مطالعه کنند(7). در اين آئين نامه ما دو مفهوم «گفتگو» و «مذاکره» را از هم تفکيک کرده و چنين اعلام داشته ايم:
«با توجه به ضرورت داشتن زبانی تعريف شده و واحد، ما هيچ گاه باب "گفتگو" با کسان و گروه ها را مسدود نخواهيم ساخت اما برای امر "مذاکره" شأن جدی تری قائليم. در فرهنگ زبانی ما "گفتگو" برای آشنائی از عقايد همديگر است و "مذاکره" برای رسيدن به توافق در راستای تشکيل يک "نهاد هماهنگ کننده"... ما همه جا خود را بصراحت با عنوان "سکولار ـ دموکرات های سبز انحلال طلب و آلترناتيوساز" معرفی می کنيم و در راستای رسيدن به هدف اصلی خود، که "ايجاد يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات در برابر حکومت اسلامی در خارج کشور است برای تسهيل انحلال آن حکومت می کوشيم... ما برای همراهی با ديگر گروه های سکولار ـ دموکرات و انحلال طلب برای ايجاد يک "نهاد هماهنگ کننده" که بتواند اعضاء خود را، برای حصول به يک مفاهمهء سازنده، روبروی هم نشانده و به طرح های پيشنهادی آنان برای تسهيل انحلال حکومت اسلامی رسيدگی کرده و چند طرح را بصورت های اصلی و پشتيبان برای اجرا انتخاب نمايد، آماده ايم.»
ما با هيچ اصلاح طلبی و هيچ تشکل اقماری آنها وارد مذاکره در راستای ائتلاف و اتحاد نمی شويم اما آمادهء گفتگو با همه هستيم و می کوشيم که اين گفتگوها در برابر چشم مردم صورت گيرد. در نشست واشنگتن هم کوشش من اين بود که ديگران را وادارم تا مواضع سياسی خود را بصورتی شفاف برای مردم توضيح دهند. در اين همايش بود که آقای آرش غفوری به صراحت توضيح داد که حکومت اسلامی، ولايت فقيه، و قانون اساسی اسلامی را در چهار چوب اعلاميهء شماره 17 مهندس موسوی قبول دارد و معتقد است که بايد در راه حفظ حکومت اسلامی کوشيد. نيز او وادار شد که سخن خود را تصحيح نموده و تصديق کند که جنبش سبز جنبشی تنها از آن اصلاح طلبان نيست. او پذيرفت که مبارزهء بی امان سکولار ـ دموکرات ها با اصلاح طلبان موجب شده که ابعاد و اندازه های بخش اصلاح طلب جنبش سبز روشن شود و آنها نتوانند مدعی مالکيت کل جنبش سبز باشند. نيز حاضران آمده از سازمان جمهوری خواهان ناچار شدند به صراحت اعلام کنند که «برانداز» نيستند و راه گذارشان به دموکراسی از سرمنزل اصلاح طلبی می گذرد.
در پايان اجلاس اين دو روز، پيام دانشجويان دانشگاه شريف که از طريق اينترنت مذاکرات را تعقيب کرده بودند، جانی تازه به انحلال طلبی داد. آنان از اپوزيسيون خارج کشور خواستند که با انسجام بيشتری در راستای ايجاد يک الترناتيو در برابر حکومت اسلامی اقدام کنند.
در چند دقيقهء پايانی اجلاس، وقتی که فرصت سخن گفتنی به من هم داده شد، من فقط توانستم به بيان پيامی کوتاه بسنده کرده و به حضار خاطر نشان سازم که در موقعيت بحرانی کنونی، ايجاد تعلل در آلترناتيو سازی و سنگ انداختن در راه آن خيانتی آشکار به تاريخ معاصر کشورمان نيست و آلترناتيو یه معنای يکی از طرفين دو ضد است. آلترناتيو جانشين صرف نيست بلکه آنچه را که حکومت اسلامی دارد نفی می کند و عکس آن را جانشين اش می سازد.
باری، در يک جمع بندی و محاسبهء کلی، من از شرکت خود در اين کنفرانس راضی ام و از فرصتی که به من داده شد تشکر می کنم. نيز مايلم در برابر مديريت ضعيف جلسات از مديريت قاطع و بی طرفانهء آقای دکتر کاظم علمداری در جلسهء پايانی کنفرانس ياد کنم. در عين حال، من از اينکه با جوانان با هوش و امروزینی چون کیانوش سنجری ـ که از زندان های رژیم گریخته و خود را آماده خدمت به ایران دموکرات و آزاد فردا می کنند ـ آشنا شدم به ایرانی بودنم می بالم و نيز از این که جوانان علاقمند به سیاست و خوش سخنی چون آقای آرش غفوری در قايق شکستهء اصلاح طلبی نشسته اند و فکر می کنند که راه چارهء نجات کشورمان تعمير نقش ايوان خانه ای است که از بن بست ويران شده متأسفم و آرزو می کنم در آينده ای نزديک جوانانی چون ايشان را نيز در صف انحلال طلبان واقعی تماشا کنم.
1. نمونهء دعوت نامه همايش تورنتو.
2. متن طرح.
3. مثلاً نگاه کنيد به مقاله ای آقای محمد امينی.
4. نگاه کنيد به اين مقاله.
5. در آرشيو سايت تلويزيون ايران ما.
6. اين يادداشت امروز (چهارشنبه) به دست من رسيده است که اميدوارم جلعی نباشد: « توضيحات آرش غفوری در بارهء حضورش در کنفرانس واشنگتن: از آنجا که حضور من در کنفرانس واشنگتن موجب برخي سئوالات و ابهامات نسبت به مواضع شخصي و تشکيلاتي ام شده است، توضيحات ذيل را دراين باره ضروري مي دانم: 1) من به نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران باور دارم، به قانون اساسي ملتزم هستم و به جنبش سبز در معناي اصلاح طلبانه آن که در منشور جنبش سبز ارائه شده است وفادارم. از اين رو معتقدم هرگونه حرکت اصلاحي بايد درون ساختار و چارچوب موجود و با رعايت مصالح کشور و ملت ايران باشد. اين تمام حرفم در کنفرانس واشنگتن در روز شنبه بود که ارائه کردم. در عين حال همانطور که در مصاحبه با بي بي سي هم گفتم تصور من از اين کنفرانس به هيچ وجه در معناي براندازانه نبود و فکر مي کردم که صرفاً همايشي جهت ارائه پيشنهادات مختلف براي دموکراتيزاسيون در ايران است. حرفي که در ابتدا هم با برگزارکنندگان جلسه مطرح کردم. 2) حضورمن در اين کنفرانس به صفت کاملن شخصي و نه حزبي يا گروهي - مانند انتساب به جبهه مشارکت و جناح اصلاح طلب - بود و در پي آن بودم که نظر خودم را در مورد موضوع مورد بحث بيان کنم، بنابراين طرح هرگونه وابستگي تشکيلاتي و گروهي از سوي برگزارگنندگان کنفرانس نسبت به حضور بنده را بايد نادرست تلقي کرد ضمن آنکه دريافتم دو تشکل جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي با هرگونه شرکت در اين کنفرانس مخالف بوده اند. 3) البته بايد اين نکته را هم ذکر کنم که علي رغم مخالفت صد و هشتاد درجه اي اکثر افراد حاضر در جلسه با طرح من و متقابلن من با آنها، برخورد مدني آنها را مورد ستايش قرار مي دهم که اگر هم انتقادي کردند صرفن در موضوع بحث مورد نظر بود و هيچ برچسب خاصي را متوجه من نکردند. تنها موردي که در مورد من، به درستي گفته شد صحبت هاي آقاي دکتر نوري علا بود که گفتند شما اپوزسيون جمهوري اسلامي نيستيد، بلکه بخشي از نظام موجود هستيد که مي خواهيد به قدرت برگرديد. من هم تاييد کردم و ايشان هم از اينکه من مواضعم را رک و صريح ارائه کردم تشکر کردند.
7. متن آئين نامه را در اینجا بخوانید.
هایده ترابی
گراس در آخرین گفتگو به واکنشهای مثبت و حمایتهائی از شعرش اشاره داشت که بسیار کم در رسانهها انعکاس مییابد، او از "رسانههای جهت دار" یاد کرد و امیدوار بود ژورنالیسم مستقل میدان بیشتری در رسانهها بیابد. در اشپیگل خواندم که این نخستین بار نیست که اسرائیل ورود کسانی را به علت بیان اندیشههای انتقادی نسبت به اسرائیل، ممنوع میکند.
شهرزادنیوز: پیشتر قصد داشتم گلهای را مطرح کنم از آقای گونتر گراس برای نگفتن آنچه در شعرش باید میگفت. اما امواج تکفیر سیاسی شعر و شخصیت وی در رسانههای جهان، به ویژه در آلمان، چنان ابعاد مهیبی یافت که من تازه دارم معنای "اعتراف" و "مجازات سرپیچی از اجبار" را در شعر او درک میکنم. حالا چکار کنیم که سرودهاش "خطابهای" و "منثور" و "شعاری" و "ضعیف" و "ابلهانه" است و "هیچ اصلاً تابو شکن هم نیست" اما شک و شعور جهانی را به غلیان واداشته، "واتیکان ادبی" را چنین از خود بیخود کرده، و دیپلماتهای سرد و منطقی را چنین داغ علیه خویش شورانده است؟ چرا جهان، شعر گراس را رها نمیکند و به جایش یک لیوان آب سرد نمیخورد؟به جز جاری شدن سیل بیامان لعن و نفرین هممیهنانش بر او، مقامات اسرائیلی از دولت آلمان تقاضای مجازاتش را کردند. دولت مرکل نخست، با تأکید بر "آزادی هنر در آلمان"، با متانتی دیپلماتیک خود را کنار کشید، اما باز هم غائله نخوابید، تا اینکه سرانجام وزیر امور خارجۀ همین دولت در روزنامۀ بلواری "بیلد آم زونتاگ" نقد خود را بر این شعر ارائه کرد: "ایران و اسرائیل را به لحاظ اخلاقی در یک سطح دانستن نه کاری بدیع، بلکه پوچ است." رژیم اسرائیل حالا دیگر به طور رسمی گونتر گراس را یک "عنصر نامطلوب" میداند. وزیر امور داخلۀ اسرائیل "حکم خود را با واژههائی رزمی اعلام میکند: من مفتخرم که سفر وی به سرزمین مقدس را ممنوع کنم"، "در واقع باید از گراس جایزۀ ادبی نوبلاش پس گرفته شود"، اظهارات گراس در شعرش مقایسه میشود با "تحریکات سامیستیزانهای که سرانجام به هولوکاست منجر شد"، "گراس یک انسان سامیستیز است" و "مردی که یونیفورم اس اس را پوشیده است." این آخری را اما خود گراس پس از دههها سکوت، در سال 2006، در رمانی در نقد زندگی خویش به نام "هنگام پوست کندن پیاز" اعلام کرده بود.
در آن زمان هم، گراس به خاطر تأخیرش در شکستن سکوت در مورد سابقۀ فعالیتش در گروه جوانان اس اس به شدت زیر نقد رفت؛ اما هرگز نه با غلظت و مجازات فعلی. تا 7 سال پس از دریافت جایزۀ نوبل ادبی، "پسر بد" این مسئله را مسکوت گذاشته بود و پیش از آن تنها با دوستانش، در سالهای 60، در آن باره نجواهائی کرده بود؛ این را هم در همین آخرین گفتگویش بیان کرد. چرا هضم این واقعیت، یعنی "یک اس اس بودن" برای آلمانیها آسانتر بود تا مواجهه شدن با نقدی بر اسرائیل؟ بسیاری از آلمانی ها دوستتر داشتند که مسکوت گذاشتن "ایام جوانی" را در دورۀ جنگ برای خودشان درک یا توجیه کنند. فاشیسم در آلمان یک جنبش تودهای بود، نوجوانان بسیاری با شستشوی مغزی/ زیر فشار محیط به سازمان اس اس کشانده میشدند و برای اعزام به جبهههای جنگ آموزش نظامی میدیدند. گونتر، پسر پانزده ساله، هم یکی از آنها بود. خدا میداند چه تعداد آلمانی که زمانی با نازیها به نحوی همکاری داشتند، پس از پایان جنگ در این و آن مقام دولتی مشغول به کار شدند، و چه تعداد از آنها هنوز زندهاند و کماکان هیچ مسئولیتی نمیپذیرند و به احدی پاسخگو نیستند. اما گراس که یکی از اینها نبود و نیست، او نویسندۀ اندیشمندی بود که گذشتۀ جنایتبار آلمان نازی را دستمایۀ آثارش قرار داده بود. از او انتظار دیگری میرفت. ساده نیست. کشیدن بار سنگین سکوت تا رسیدن به اوج محبوبت و شهرت جهانی، و سپس خط کشیدن بر سیمای متعهد خویش با ثبت و نقد آن لکۀ سیاه در یک خودنگاری.
امروز هم ترس از یک "همدستی" دیگر در یک "جنایت" دیگر، گراس را به پای یک "اعتراف" دیگر کشانده که خود چیزی نیست مگر انعکاس تأملات و تلاطمات درونی (درست/ نادرستِ) یک شاعر در یک شعر. این را حتا یک تاریخنگار آلمانی (متولد اسرائیل) که منتقد سیاستهای فعلی اسرائیل هم هست، نمیتواند تحمل کند. او "از این تصمیم" [ممنوعیت سفر به اسرائیل برای گراس] "استقبال میکند". "مسئله اینجا بر سر نخست وزیر یا وزیر امور داخله [اسرائیل] نیست، بلکه بر سر اصول است. یک اس اس سابق صلاحیت اخلاقی ندارد، بخصوص در برابر بازماندگان قربانیان. امر حرام از طریق جایزۀ نوبل هم حلال نمیشود. گرگ گرگ میماند و شبان شبان. مقدسنمائی با جانماز آب کشیدن، تقدیس نمیشود." او به گراس توصیه میکند که این ضرب المثل آلمانی را به خاطر بیاورد: "هر کسی بالاخره بر میگردد به در خانۀ خودش". اینجا شاعر خاموش تبعیدی ایرانی هم سرانجام صدایش در آمد و گفت: این که شد شبیه همان داستان سلمان رشدی و "آیههای شیطانی"!
از پایگاه ادبی منتقد یهودیتبار آثارش، یعنی مارسل رایش- رَنیکی، معروف به "پاپ ادبی" ادبیات آلمانی، نیز کمابیش همین توپها شلیک میشود: "شعری مشمئز کننده است که نه ارزش ادبی دارد و نه ارزش سیاسی."، "او دنیا را برعکس نشان میدهد"، "ایران میخواهد اسرائیل را محو کند، این را رئیس جمهور [ایران] چند بار اعلام کرده است، اما گونتر گراس برعکس آن میسراید"، "منتشر کردن چنین چیزی بدجنسی است"، "علاوه بر این، حرف بسیار بیمعنیتری گفته، بالاخره اسرائیل خودش تا حد زیادی علاقمند به صلح جهانی است"، "این شعر یک ضربۀ حساب شده است، نه تنها علیه دولت اسرائیل، بلکه علیه همۀ یهودیان"، "اگر فلسطینیها و عربها علیه اسرائیل تحریک کنند، کار خاصی نیست، اما اگر یک گونتر گراس دست به این کار بزند و این طور تند با یهودیان برخورد کند، البته که حادثهای است"، "گونتر گراس سامیستیز نیست اما هدفمندانه با احساسات سامیستیزانهای که در میان مردم هست، بازی میکند."
"شعر اسرائیل" گراس یک "گناه کبیرۀ ادبی" است. "وقتی ایدۀ بکری به نظر هنرمند نرسد، سعی میکند، مثل گراس، با تابوشکنی های مصنوعی کاری بکند." این هم نظر ولف بیرمن (شاعر و ترانهسرا) است که در عین حال از حق آزادی بیان شاعر دفاع میکند.
گراس در آخرین گفتگو به واکنشهای مثبت و حمایتهائی از شعرش اشاره داشت که بسیار کم در رسانهها انعکاس مییابد، او از "رسانههای جهت دار" یاد کرد و امیدوار بود ژورنالیسم مستقل میدان بیشتری در رسانهها بیابد. در اشپیگل خواندم که این نخستین بار نیست که اسرائیل ورود کسانی را به علت بیان اندیشههای انتقادی نسبت به اسرائیل، ممنوع میکند. نوام چامسکی دو سال پیش در مرز اردن با ممانعت برای ورود مواجه شد، تابستان پیش چند صد کنشگر جنبش صلح، هوادار فلسطین، ورودشان به اردن غربی ممنوع شد، در سال 2010 خانم مئرید مگیر (برندۀ جایزۀ صلح نوبل) پس از اقامت یک هفتهای از اسرائیل اخراج شد، زیرا او قصد داشت آنجا با دیگر کنشگران اسرائیلی و فلسطینی جنبش صلح دیدار کند. رهبر ارکستر اسرائیلی- آرژانتینی، دانیل بارن بویم، از منتقدان سیاست اشغالسازی، چیزی نمانده بود بخاطر اجرای کنسرتی از قطعات ریشارد واگنر در برلین، به عنوان "عنصر نامطلوب" شناخته شود و ورودش به اسرائیل ممنوع گردد.
از اسرائیل، روزنامهنگار صلحطلب و برابریخواه، گیدون لوی، در حمایت از گراس میگوید: "شعر آنچه باید گفت حاوی نکاتی است که باید گفت. میشود و باید گفت که سیاست اسرائیلی، صلح جهانی را به خطر میاندازد. موضعگیری [گراس] علیه قدرت اتمی اسرائیل نیز مشروعیت دارد. او میتواند با ارسال زیردریائی به اسرائیل هم مخالفت کند، بدون اینکه فوری گذشتهاش به رُخش کشیده شود. اما گراس لازم نداشت به شیوهای مبالغه کند که به جایگاهش صدمه بزند." مشکل چیست؟ صدمه دیدن گراس؟ یا تأثیر شعر؟
به شاعر توصیه شد که به جای دخالت در استراتژی سیاست جهانی و پرت و پلا گفتن در بارۀ قدرت اتمی اسرائیل، برود "با آخرین قطرههای مرکب، رمان زیبای دیگری بنویسد." هویت گراس اما همیشه در مرز سیاست و هنر بازشناسی شده است. سوسیالیست و دمکرات است و مسئلهدار با "حزب سوسیال دمکراتیک آلمان." گاه منتقد سرسخت قدرت است، گاه پیرو "سیاست رئال". هرگز آن اندازه چپ مانند "اریش فرید" یا بیگناه مانند "هانریش بل" نبود، اما به حد کافی علیه قدرت ساز مخالف زده است: از مخالفت با وحدت دو آلمان و اعتراض به "شهروند درجه دو ساختن" مردم آلمان شرقی تا حمایت از پرداخت خسارت به بازماندگان اردوگاههای کار اجباری، و مخالفت با تغییر قانون پذیرش پناهجویان در قانون اساسی آلمان، تا دفاع از حقوق کولیان ("سینتی و روما")، و پشتیبانی از نویسندۀ شهیر ترک، یاشار کمال، در برابر فشارها و سرکوبهای دولت ترکیه و غیره. در ضمن او همیشه هنرمندی با استعدادهای چندگانه بوده است. به جز رماننویسی و نمایشنامهنویسی و مقالهنویسی و سرودن، او را به عنوان تصویرگر کتاب، گرافیست، مجمسهساز، طراح صحنه و آشپز "خوراکهای لذیذ" هم میشناسند.
و حالا در آخرین گزارشها میخوانیم که گراس حرفهایش را تعدیل کرد و تا حدی نادم شد. گویا گفته است که نقد او در شعرش تنها به دولت نتانیاهو مربوط میشد و نه به اسرائیل، و پس از این اگر بخواهد انتقادی کند تنها از "دولت اسرائیل" نام خواهد برد و نه از "اسرائیل"، و اگر بخواهد آن شعر را دوباره بسراید، به گونهای دیگر خواهد سرائید. چگونه؟ گراس میداند که هرگز یک شعر را نمیتوان دوبار سرائید. او میتواند یک بار دیگر به سلول سکوت خویش برگردد، "دوبار فکر کند" و با آخرین "قطرههای مرکب " توبهنامهای "تعدیلی" و بی بو و خاصیت ، این بار، در ستایش "نگفتن" بسراید و یا "رمانی زیبا" بنویسد در بارۀ همۀ چیزهائی که نباید گفت. اما "اعتراف" شاعرانه و مؤثر و اصیل گراس برجاست. "آنچه باید گفت"، در سنت شعر مدرن سیاسی آلمان، متنی است ناتمام برای "شنید" ما.
در ادامۀ آن میتوان "گفت":
مردم ایران زیر یوغ یک قهرمان خالیبند نیستند، مردم ایران زیر یوغ یک دوجین یا بیشتر خالیبندند به سرکردگی مشتی ملّا و ملحقات نظامی که هر کدام هم ساز خودشان را میزنند. این بچه را هم باید به نامش خواند: "جمهوری اسلامی ایران". این بچه هم منافعی دارد در منطقه و بسیار اهل ماجراجوئی و توسعهطلبی است و دوست دارد رئیس و پایهگذار منطقۀ باستانی خاورمیانه باشد. در ضمن اگر منافع این بچه در منطقه تأمین شود، مشکل چندانی هم با غرب و اسرائیل نخواهد داشت. این بچه که نامش اسلامیسم ایرانی است مهار میشود اما اصلاح هرگز. تا اینجایش که دیدیم غرب و اسرائیل با اسلامیسم و هرگونه دیکتاتوری مهار گشته دیگر کنار میآید. و ناگفته ماند که مردم ایران هم مانند مردم آلمان حق دارند که از شرّ نیروگاههای اتمی خلاص شوند. آنها هم، اگر در این زمینه آگاه شوند، آرزو خواهند داشت به انرژی خورشیدی دست بیابند و سرزمین خود را بیش از این نابود نکنند. بمب اتمی یکی و دو تا ندارد. همان نیروگاه سادهاش هم در ایران به معنای سرطان و خلقت ناقص و فاجعه است، دیگر چه برسد به خودکفائی در غنیسازی اورانیوم. و درخور یادآوری است که "انرژی هستهای"، "هستۀ هلو" نیست که به ایران وارد کنند. این تکنیک "حق مسلم" هیچ بنی بشری روی این کرۀ خاکی نیست، پس هرگز "حق مسلم" جمهوری اسلامی ایران هم نیست. از اینها گذشته، میرسیم به واقعیت اسارت زنان ایران و خاورمیانه زیر یوغ اسلامیسم و سیاست دینخوئی. و نیز امواج بیگانهستیزی و نژادپرستی است که در این سرزمین بالا میآید... نامش ایران است و ملیتهایش و اقلیتهایش دچار شدیدترین ستمهای ملی و مذهبی و جنسیتی. اینها همه سیاست است و بستر "جنگ" و "بمب اتمی" و "خالیبندی" و "ارسال زیردریائی"؛ سیاست است در سایش با جان و شعور و عاطفه انسانی.
آقای گراس زندگیتان در پناه الهۀ هنر درازتر باد!
(نقل قولها همه برگرفتهاند از گزارشهای سایت اشپیگل دربارۀ واکنشهای انتقادی نسبت به شعر گراس.)
* مارسل رایش- رَنیکی، منتقد نامی لهستانی- یهودی- آلمانی، دلائل تاریخی و شخصی خود را برای این موضعگیری دارد. خانوادۀ رایش- رَنیکی از قربانیان نسلکشی یهودیان به دست نازیها بودند و خودش نیز در صفوف جوانان یهودی علیه نازیها در لهستان اشغالی مبارزه میکرد. در کنار این، اما بخش دیگری از گذشتۀ سیاسی رایش- رَنیکی، در دهۀ گذشته، مورد پرسش و بررسی و مناقشاتی در رسانههای آلمانی قرار گرفته است. بر اساس آرشیو و اسناد دولتی لهستان که در سال 2002 در دسترس پژوهشگران و روزنامه نگاران قرار گرفت، رایش- رَنیکی در دورۀ استالین تا سال 1950 ، از سازماندهندگان و مدیران بسیار برجستۀ اعمال سانسور در دستگاه جاسوسی و امنیتی حزب کمونیست لهستان بود و به نشانهای معتبر و مهم دولتی برای خدماتش نائل شد. رایش- رَنیکی سپس با آن دم و دستگاه مشکلاتی پیدا کرد و از کار برکنار شد و به زندان رفت و با محدودیتهائی روبرو شد، اما او باز هم برای پذیرفته شدن مجدد در آن حزب تلاش کرد. رایش- رَنیکی تا زمان خروجش (1958 ) از لهستان، با برخی ارگانهای فرهنگی دولتی یا حزبی همکاری میکرد.
ترجمۀ شعر گونتر گراس:
آنچه باید گفت
چرا سکوت میکنم، چرا مسکوت میگذارم
چیزی را که آشکار است و در مشقهائی جنگی
تمرین شد که در انتهاشان، ما،
به عنوان بازماندگان،
در هر حال، مشتی زیرنویس هستیم.
صحبت از حق مورد ادعاست برای زدن نخستین ضربه
که میتواند مردم ایران را محو کند
مردمی که به زیر یوغاند، یوغ قهرمانی خالیبند
و کشانده شدهاند به بساط هوراکشیهای نمایشی.
گویا در حوزۀ حاکمان آنان
گمان بر ساخت یک بمب اتمی میرود.
اما چرا بر خود ممنوع میکنم
که آن سرزمین دیگر را به نامش بخوانم؟
سرزمینی درش سالها، شده گر در خفا،
پتانسیل اتمی فزاینده در دسترس
اما خارج از کنترل، زیرا نظارتی
بر آن ممکن نیست.
مسکوت نهادن عمومی این امر مسلم را
یک دروغ توانفرسا
و یک اجبار مییابم،
سکوت من نیز مطیع آن،
به محض سرپیچی
مجازات را پیش مینهد
داغ اتهام سامیستیزی چه آشناست.
اما حالا، از آنجا که از سرزمینم،
جائی که جنایتهای قدیمی خودش
قیاس ناپذیرند،
و بارها و بارها دستمایه میشوند برای محاکمه،
باز هم، به صرف کسب و کار، حتا زمانی که
با زبانبازی اعلام میشود برای جبران آن جنایتها،
یک زیردریائی دیگر به اسرائیل
روانه میشود که خاصیتش
در این است که کلاهکهای هستهای اَبَر ویرانگر را
به جائی هدایت کند که وجودِ
یک بمب اتمی در آنجا ثابت نشده،
اما ترس از ثابت شدنش بر جاست،
پس...
میگویم آنچه را که باید گفت.
چرا تا حالا سکوت کردم؟
زیرا فکر میکردم، تبارم
که با هیچ مثالی در جهان درخور مقایسه و تطهیر نیست،
ممنوع میکند روا دانستن این واقعیت را،
به عنوان حقیقت جاری بر زبان،
در مورد سرزمین اسرائیل که من با آن همبستهام
و همبسته خواهم ماند.
چرا تازه حالا میگویم،
در پیرانهسری و با آخرین قطرههای مرکب:
قدرت اتمی، اسرائیل،
صلح خودبخود شکنندۀ جهانی را به خطر میاندازد؟
زیرا باید گفت
چیزی را که گفتنش فردا میتواند دیر باشد؛
و نیز زیرا ما، به عنوان آلمانی به حد کافی زیر فشار،
ارسالگر جنایتی میتوانیم شد
که پیشبینیپذیر است،
از این رو همدستی ما
با هیچ بهانۀ مرسومی
تطهیر نخواهد شد.
و اعتراف شد: دیگر سکوت نمیکنم،
زیرا از هیاهوی غرب
بیزارم؛ در این جای امیدواری است،
بادا که بسیاری خویشتن از سکوت برهانند،
آن عامل خطری را که درخور بازشناختن است،
به کنار گذاشتن خشونت فرابخوانند و
بر این، همزمان، پای فشارند
که نظارتی دائمی و آزاد
بر قدرت اتمی اسرائیل و نیروگاههای اتمی ایران
از سوی صالحان بینالمللی
با پذیرش حکومتهای هر دو سرزمین
ممکن باید.
تنها اینگونه میتوان به همه، به اسرائیلیان وفلسطینیان،
و بیش از آنها، به همۀ انسانهائی که در این
منطقۀ زیر سیطرۀ جنون
تنگ هم به دشمنی با هم میزیند،
و سرانجام، نیز به خودمان یاری رساند.
اخبار روز: هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در نامه ای به آقای گونترگراس نویسنده ی برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات آرزو کرد که تلاش های صلح جویانه ی او به نتیجه برسد. متن این نامه که روز جمعه منتشر شده، به شرح زیر است:
آقای گونتر گراس!
سازمان ما به عنوان یکی از نیروهای اپوزیسیون حکومت ایران از پیام صلحطلبانه و دغدغه بجای شما از خطر زبانه کشیدن جنگ در منطقه خاورمیانه، از طریق رسانه ها آگاهی پیدا کرد و شجاعت شما را در بیان حقیقت ستود. حقیقت مجهز بودن اسرائیل به صدها کلاهک هستهای، امضا نکردن قرارداد منع گسترش سلاحهای اتمی توسط دولت اسرائیل و اجازه ندادن به بازرسی و کنترل نیروی اتمی این کشور توسط آژانس بینالمللی و سکوت کشورهای غربی در این زمینه.
بیان این حقایق از جانب شما با موجی از حملات تند و انگ "یهودستیزی" در تعدادی از رسانه ها، اطلاق "عنصر نامطلوب" توسط وزارت کشور اسرائیل و اعلام ممنوعیت به خاک اسرائیل منجر گردید. دولت اسرائیل با این برخورد نشان داد که تحمل مخالفت را ندارد و به محالفان انواع برچسب ها را میزند. اما ندای صلحطلبی شما با حمایت نیروهای صلح طلب و آزادیخواه جهان و هزاران شهروند آلمانی در راهپیمائیها و تظاهرات در تعطیلات عید پاک روبرو گردید و در شعارهای آنها بازتاب پیدا کرد. جای خوشحالی است که صلح طلبان پیام شما را دریافتند و با شما هم صدا شدند. سخنگوی جنبش صلح در این تظاهرات به درستی بیان کرد که آن کس که باید بر سکوی اتهام قرار گیرد گونتر گراس نیست، سیاستمدارانی باید بر سکوی اتهام قرار گیرند که به تشدید وخامت اوضاع در خاورنزدیک و میانه دامن میزنند.
آقای گونتر گراس!
سازمان ما همانند شما مخالف سرسخت حمله نظامی به ایران و گسترش سلاح هستهای در منطقه خاورمیانه است و به شدت نگران تشدید تنشها و برافروخته شدن آتش جنگ است. به باور ما منطقه خاورمیانه باید عاری از سلاحهای هستهای گردد، دو دولت اسرائیل و فلسطین به رسمیت شناخته شوند، مناسبان عادی بین دو کشور ایران و اسرائیل برقرار گردد، دولت ایران دست از سیاست تنش زائی بردارد و به شفاف سازی و نظارت بین المللی بر پروژه هستهای تن دهد. بدون تردید دولت ایران با بیتوجهی به خواست مجامع بینالمللی در پروژه هستهای، نفی موجودیت کشور اسرائیل، نفی هلوکاست و تداوم سیاستهای تنش زا، در تشدید وخامت اوضاع در منطقه خاورمیانه نقش جدی دارد. دولت ایران همراه با پیشبرد این سیاستها در عرصه بینالمللی و منطقه، در داخل کشور هم نیروهای معترض را سرکوب میکند.
امید است ندای صلح طلبانه شما به کاهش خطر جنگ، کنار گذاشته شدن تهدید حمله نظامی به ایران، پیوستن دولت اسرائیل به قرارداد منع گسترش سلاحهای اتمی، رویکرد حکومت ایران به سیاست تنش زدائی و تامین خواست مجامع بین المللی در پروژه هستهای منجر گردد.
هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۱٢ آوریل ۲۰۱۲
اخبار روز:
پنجمین گردهمایی حضوری نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران ـ خارج کشور روز ۶ آپریل ۲۰۱۲ با اعلام یک دقیقه سکوت بیاد جانباختگان جنبش کارگری و سرود انترناسیونال در شهر کلن، آلمان آغازبکارکرد. گردهمایی بطورحضوری و پالتالکی با شرکت میهمانان از جمله تعدادی از فعالین کارگری ونیز اعضا نهادها برگزارشد. محمود صالحی نیزاز طریق پالتالک پیام کوتاهی برای گردهمایی ارائه داد. گردهمایی درشرایطی برگزارشد که کارگران در ایران در وضعیت فلاکت باراقتصادی بسر می برند. اجرای طرح " هدفمند سازی یارانه ها" ازسوی رژیم جمهوری اسلامی و نیزتشدید تحریمهای امپریالیستی در رابطه با ابتدایی ترین مایحتاج زندگی، سفره کارگران و خانواده های کارگری را بیش از بیش خالی کرده است. دستمزد کارگران حداقل به یک چهارم خط فقررسمی رسیده و بیکاری افزایش یافته است. نابسامانی اجتماعی از جمله اعتیاد و فحشا به بالاترین حد خودرسیده است. فعالین کارگری کماکان یا در زندان بسر میبرند ویا تحت تعقیب و آزار دائمی هستند. اما اعتراضات و اعتصابات کارگری هرروزه صورت گرفته و کارگران پیگیرانه برای دریافت حقوق های معوقه، امنیت شغلی، وسایر مطالبات همچنان پافشاری می کنند.
درشرایطی گردهمایی پنجم نهادهای همبستگی برگزار گردید که در سطح جهانی نیز کارگران ومردم زحمتکش امریکا و اروپا در مقابل سیاست های ریاضت طلبانه سرمایه داری به اعتراض برخاسته اند. مبارزات علیه تعرض دولت های سرمایه داری به دستمزد وسفره کارگران و سایرشاغلین، خیابانهای آتن، مادرید، بارسلون، رم، لیسبون و ... رابلرزه در آورده اند. جنبش های ضد سرمایه داری درحال حاضربه اشکال مختلف خود را نشان داده وانواع اعتصابات و اعتراضات کارگری درجریان هستند.
گردهمایی پنجم نهادهای همبستگی با جنبش کارگری ضمن تاکید دوباره برحمایت از مبارزات کارگری و نیز ایجاد تشکل های مستقل کارگران، برادامه مبارزه برای آزادی فوری وبی قید و شرط کارگران و فعالین کارگری زندانی پای فشرد. با توجه به شرایط سیاسی ناشی از تحریمهای دولت های سرمایه داری در رابطه با ایران و نیزنمایش تحرکات جنگی دولت های اسرائیل و امریکا، زندگی کارگران و مردم زحمتکش بمراتب تحت فشار قرار گرفته است. از یک طرف فشار اقتصادی و نیز استبداد رژیم جمهوری اسلامی و از سوی دیگر تحریم انواع وسائل اولیه مورد نیازکارگران، بازنشستگان، بیکاران و اکثریت ساکنین درایران معیشت آنان را به ورطه نابودی هر چه بیشتری سوق داده است. کارگران در ایران که زیرتیغ رژیم جمهوری اسلامی بسرمی برند نه سودی در تحریمهای امپریالیستی دارند و نه نفعی درتبلیغات و تحرکات جنگی دارند. رژیم جمهوری اسلامی به بهانه تحریم ها وخطر جنگ به کارگران و زحمتکشان، کار بیشتر با مطالبه کمتر را، زیر شعار" تولید ملی" فراخوان می دهد. اما هر گونه بهبودی درشرایط زندگی کارگران و مردم زحمتکش با دست خود کارگران و مبارزات متشکل آنان امکان پذیراست. در رابطه با اوضاع جهانی ونیز خصوصن سیاست های ریاضت جویانه دولت های سرمایه داری گردهمایی خود را ملزم دید در مقابل سیاست های سرمایه داری حضور فعالی در جنبش های اعتراضی جاری در امریکا و اروپا داشته باشد وپل همبستگی کارگری را تقویت بخشد. به عبارت دیگر گردهمایی پنجم بردو وظیفه موازی یعنی حمایت از مبارزات کارگری در ایران و شرکت فعال در مبارزات کارگری جهانی با هدف تقویت و استحکام همبستگی بین المللی پای فشرد.
گردهمایی پنجم فعالیت های نهادهای همبستگی در دورگذشته را مثبت ارزیابی نموده و با تاکید بر ادامه فعالیت های تاکنونی خود با توجه به شرایط حاضر عرصه های جدیدی را در دستور کار و فعالیت های آتی خود قرار داد. غیر از گسترش فعالیت های بین المللی خود گردهمایی در رابطه با تقویت مالی جنبش کارگری، اقدامات سازمانیافته تر را در دستور کار قرار داد. برای حمایت های حقوقی از فعالین کارگری برنامه ریزی نمود. گردهمایی بر تقویت نهادهای موجود، انتشار مستمر روز شمارهای کارگری، تقویت کمیسیون های کاری و ایجاد نهادهای جدید پای فشرد و نیزفعالیت در راستای اقناع دیگر تشکل های مدافع کارگران برای همکاری در جهت جلب حمایت وهمبستگی بیشتربا مبارزات کارگران در ایران را مفید وموثردانست.
از آنجا که اول مه روز جهانی کارگر نزدیک است، گردهمایی اقداماتی را با توجه به اوضاع جدید جهانی برای برگزاری هرچه وسیع تر آن در دستور کار قرار داد. گردهمایی بر تقویت مبارزات کارگری درعقب نشاندن هر چه بیشترسیاست های سرمایه داری و دولت هایش در صف واحد ضد سرمایه داری تاکید گذاشت. ازجمله اقدامات مورد توافق شرکت در تظاهرات ها و گردهمایی های روز کارگر و نیز مراسمها و فعالیت های متنوع دیگرمی باشد.
گردهمایی پنجم، پس از بحث و تبادل نظر، در رابطه با صدور پیامها و اطلاعیه هایی به توافق رسید و پس از انتخاب هئیت هماهنگ کننده دورآتی از میان نهادها با سرود انترناسیونال در۹ آپریل به کار خود پایان داد.
۹ آپریل ۲۰۱۲
نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران – خارج کشور
درشرایطی گردهمایی پنجم نهادهای همبستگی برگزار گردید که در سطح جهانی نیز کارگران ومردم زحمتکش امریکا و اروپا در مقابل سیاست های ریاضت طلبانه سرمایه داری به اعتراض برخاسته اند. مبارزات علیه تعرض دولت های سرمایه داری به دستمزد وسفره کارگران و سایرشاغلین، خیابانهای آتن، مادرید، بارسلون، رم، لیسبون و ... رابلرزه در آورده اند. جنبش های ضد سرمایه داری درحال حاضربه اشکال مختلف خود را نشان داده وانواع اعتصابات و اعتراضات کارگری درجریان هستند.
گردهمایی پنجم نهادهای همبستگی با جنبش کارگری ضمن تاکید دوباره برحمایت از مبارزات کارگری و نیز ایجاد تشکل های مستقل کارگران، برادامه مبارزه برای آزادی فوری وبی قید و شرط کارگران و فعالین کارگری زندانی پای فشرد. با توجه به شرایط سیاسی ناشی از تحریمهای دولت های سرمایه داری در رابطه با ایران و نیزنمایش تحرکات جنگی دولت های اسرائیل و امریکا، زندگی کارگران و مردم زحمتکش بمراتب تحت فشار قرار گرفته است. از یک طرف فشار اقتصادی و نیز استبداد رژیم جمهوری اسلامی و از سوی دیگر تحریم انواع وسائل اولیه مورد نیازکارگران، بازنشستگان، بیکاران و اکثریت ساکنین درایران معیشت آنان را به ورطه نابودی هر چه بیشتری سوق داده است. کارگران در ایران که زیرتیغ رژیم جمهوری اسلامی بسرمی برند نه سودی در تحریمهای امپریالیستی دارند و نه نفعی درتبلیغات و تحرکات جنگی دارند. رژیم جمهوری اسلامی به بهانه تحریم ها وخطر جنگ به کارگران و زحمتکشان، کار بیشتر با مطالبه کمتر را، زیر شعار" تولید ملی" فراخوان می دهد. اما هر گونه بهبودی درشرایط زندگی کارگران و مردم زحمتکش با دست خود کارگران و مبارزات متشکل آنان امکان پذیراست. در رابطه با اوضاع جهانی ونیز خصوصن سیاست های ریاضت جویانه دولت های سرمایه داری گردهمایی خود را ملزم دید در مقابل سیاست های سرمایه داری حضور فعالی در جنبش های اعتراضی جاری در امریکا و اروپا داشته باشد وپل همبستگی کارگری را تقویت بخشد. به عبارت دیگر گردهمایی پنجم بردو وظیفه موازی یعنی حمایت از مبارزات کارگری در ایران و شرکت فعال در مبارزات کارگری جهانی با هدف تقویت و استحکام همبستگی بین المللی پای فشرد.
گردهمایی پنجم فعالیت های نهادهای همبستگی در دورگذشته را مثبت ارزیابی نموده و با تاکید بر ادامه فعالیت های تاکنونی خود با توجه به شرایط حاضر عرصه های جدیدی را در دستور کار و فعالیت های آتی خود قرار داد. غیر از گسترش فعالیت های بین المللی خود گردهمایی در رابطه با تقویت مالی جنبش کارگری، اقدامات سازمانیافته تر را در دستور کار قرار داد. برای حمایت های حقوقی از فعالین کارگری برنامه ریزی نمود. گردهمایی بر تقویت نهادهای موجود، انتشار مستمر روز شمارهای کارگری، تقویت کمیسیون های کاری و ایجاد نهادهای جدید پای فشرد و نیزفعالیت در راستای اقناع دیگر تشکل های مدافع کارگران برای همکاری در جهت جلب حمایت وهمبستگی بیشتربا مبارزات کارگران در ایران را مفید وموثردانست.
از آنجا که اول مه روز جهانی کارگر نزدیک است، گردهمایی اقداماتی را با توجه به اوضاع جدید جهانی برای برگزاری هرچه وسیع تر آن در دستور کار قرار داد. گردهمایی بر تقویت مبارزات کارگری درعقب نشاندن هر چه بیشترسیاست های سرمایه داری و دولت هایش در صف واحد ضد سرمایه داری تاکید گذاشت. ازجمله اقدامات مورد توافق شرکت در تظاهرات ها و گردهمایی های روز کارگر و نیز مراسمها و فعالیت های متنوع دیگرمی باشد.
گردهمایی پنجم، پس از بحث و تبادل نظر، در رابطه با صدور پیامها و اطلاعیه هایی به توافق رسید و پس از انتخاب هئیت هماهنگ کننده دورآتی از میان نهادها با سرود انترناسیونال در۹ آپریل به کار خود پایان داد.
۹ آپریل ۲۰۱۲
نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران – خارج کشور
اخبار روز:
کارگران شهاب خودرو را پس از تعطیلات نوروزی به کارخانه راه ندادند. به همین سادگی کارگرانی را که بعضا تا بیش از ۲۰ سال سابقه کار داشتند اخراج کردند. کارگران کارخانه آجر جیل نیز هدیه نوروزیشان را بصورت اخراج دریافت کردند. کارگران کارخانه تولید شمش چدن شرکت ذوب آهن کوره بلند در نخستین روز کاری سال ۹۱ اخراج شدند. کارفرمای شرکت کشت و صنعت مهاباد با اخراج تعدادی از کارگران بهار ۹۱ را به زمستانی سرد برای کارگران تبدیل کرد. کارگران شباب غرب کرمانشاه را به دلیل نپذیرفتن خواست کارفرما مبنی بر افزایش ساعات کار از ٨ ساعت به ۱۲ ساعت اخراج کردند. این اخراج سازی ها ادامه اخراج سازی های وسیعی است که از اواخر سال ۹۰ آغاز شده است. اخراج کارگران شرکت های بهمن خودرو و کاشی کسری در ماههای آخر سال ۹۰ را به عنوان دو نمونه از این اخراج ها بخاطر داریم. این اخراج سازی ها تنها به این چند شرکت محدود نمی شود و مقامات دولتی می گویند که ٣۰ در صد قراردادهای موقت پس از تعطیلات نوروزی تمدید نشده است. بر خلاف وعده و وعید افرادی مثل نجم الدین مدیر عامل شرکت ایران خودرو، از کارخانه های خودروسازی مثل ایران خودرو خبر می رسد که اخراج سازی های وسیعی در دست تهیه است. نباید گذاشت کارفرماها و دولت هر بلایی که خواستند بر سر خانواده های کارگری بیاورند. نباید گذاشت ابعاد فقر و گرسنگی و پایین رفتن سطح استاندارد زندگی کارگران و فرزندان آنان به فاجعه ای علاج ناپذیر تبدیل شود!
چاره راه استیصال نیست! استیصال مثل خوره پیکر طبقه کارگر را میخورد و از بین می برد. چاره راه زانوی غم در بغل گرفتن نیست! زانوی غم در بغل گرفتن و منفعل نظاره گر گرسنگی فرزندان بودن انسان را روانی و دیوانه میکند. چاره راه شرمندگی نزد فرزندان نیست! کارگران مسبب بیکاری شان نیستند که شرمنده باشند. حق کارگران را کارفرماها و دولت میخورند. چاره راه بستن دخیل به هیچ فرد و مقامی نیست! کارگران شهاب خودرو را آستان قدس رضوی با داشتن بیش از بیست میلیارد دلار سرمایه به این روز سیاه نشانده است. چاره راه گدایی از احمدی نژاد عوام فریب که می گوید "آن قدر ما ارز داریم که اگر دو سه سال هم یک بشکه نفت نفروشیم کشور به خوبی اداره میشود" و در همان حال طلب کارگری که ماهها و سالها کار کرده است را نمی پردازد، نیست. چاره کار التماس به هیچ کس جز توسل به نیروی خود کارگران نیست.
راه چاره درس گرفتن از کارگران شهاب خودرو است که دو هفته است که درب مجلس و ریاست جمهوری و وزارت کار را از پاشنه در آورده اند. راه چاره یاد گرفتن از کارگران صنایع فلزی است که یک هفته متوالی است که هر روز دارند اعتصاب و اعتراض و راه پیمایی میکنند. راه چاره مبارزه دسته جمعی و متحد است. راه چاره پیوستن به اعتراض کارگران شهاب خودرو و صنایع فلزی است. وقتی کارفرمایان و دولت کارگران را در ابعاد چند صد هزار نفری اخراج می کنند. وقتی برنامه اخراج سازیهای چند میلیونی را تدارک دیده اند. وقتی شتر اخراج سازی های وسیع فردا قرار است درب خانه کارگران ایران خودرو و سایپا و کارخانه ها و مراکز تولیدی دیگر نیز بخوابد، چرا باید کارگران شهاب خودرو به تنهایی و منفرد اعتراض و تحصن و راه پیمایی کنند؟ چرا اعتصاب کارگران صنایع فلزی با موج حمایت و همبستگی روبرو نشود؟ راه چاره در تماس گرفتن سریع با کارگران دیگر شرکتها و ایجاد شبکه ای از روابط کارگری میان فعالین این شرکت هاست. کارگران شهاب خودرو، صنایع فلزی، ذوب آهن کوره بلند، کارگران مهاباد و سنندج و کارگران معترض خورو سازی ها و تمام کارگرانی که قراردادهایشان پس از تعطیلات نوروزی تمدید نشده است باید اعتراض مشترکی را تدارک و سازمان دهند. وقتی طرف حساب یکی است، وقتی خواست مشترک است، چرا نباید مشترک و همزمان اعتراض کرد؟
کارگران! ما همکاران سابق شما هستیم. هراس از بیکاری را تجربه کرده ایم. مزه تلخ فقر و نداری را چشیده ایم. اما مزه شیرین موفقیت مبارزات کارگری را نیز بارها و بارها چشیده ایم. ما اهل تهییج و ایجاد جو احساسی نیستیم. بنا به تجارب طولانی خود در مبارزات کارگری اعتراض مشترک و گسترده کارگری را نه فقط تنها راه جلو گیری از اخراج سازیهای اخیر میدانیم بلکه در شرایط امروز آن را کاملا عملی می دانیم. گام اول برای انجام اقدامی موفقیت آمیز همنظر شدن کارگران بیشتری برای انجام اقدامی مشترک و متحد است. گام دوم تماس با فعالین کارگری دیگر شرکتها و ایجاد شبکه ای از روابط میان فعالین کارگری و تبادل نظر بر سرچگونگی انجام اقدام مشترک و متحد است. بنا به تجارب ما و تجارب و تاریخ مبارزات موفق آمیز کارگری بقیه راه بسیار سهل تر از آنکه امروز و در نبود این اعتراض مشترک تصور می شود هموار خواهد شد.
سرمایه داران و دولت در مقابل یک اعتراض متحد و گسترده چاره ای ندارند که نه تنها قرارداد کارگران را تمدید کنند بلکه قراردادهای موقت را به قراردادهای استخدام رسمی تبدیل کنند. بر اثر اعتراض مشترک و موثر نجم الدین مدیر عامل کارخانه ایران خودرو فقط قول حذف قراردادهای موقت را نمیدهد بلکه مجبور می شود همه کارگران موقت ایران خودرو را همین امروز استخدام رسمی کند. در مقابل اعتراض متوالی چند هزارنفری جلوی مجلس و دفتر ریاست جمهوری و وزارت کار و رژه کارگری در خیابانها تهران و شهرستان ها که با استقبال و همدردی مردم جان به لب رسیده روبرو خواهد شد احمدی نژاد و دیگر مقامات دولتی فقط دستور "رسیدگی شود" را نخواهند داد. به سرعت به خواست کارگران معترض رسیدگی خواهند کرد!
همکاران عزیز! همه کسانی که قراردادهای کارتان تمدید نشده است! مرعوب توضیحات و توجیهاتی مثل تحریم و فشارهای خارجی و شرایط سخت نشوید! اگر رئیس جمهور مملکت می گوید که اگر یک بشکه هم نفت بفروش نرسد تا دو سه سال وضع مملکت خوب است، با اتکاء به نیروی خود و سازماندهی مبارزه متحد و سراسری دستور دهید که خواستهای ابتدایی و مشروعتان بسرعت عملی شود. در آستانه روز کارگر حرکت متحد و گسترده تر را بهتر میشود سازمان داد. با تدارک این اعتراض با دست پرتر میشود به استقبال بزرگداشت اول ماه مه رفت! پیشنهاد ما برای طرح اصلی ترین خواستهای عاجل در این اعتراض مشترک به قرار زیر است:
- حکم اخراج همه کارگران لغو گردد!
- همه قراردادهای موقت به قراردادهای استخدام رسمی و قرارداد جمعی تغییر پیدا کنند!
- با مسئولیت دولت، و در صورت ورشکستگی کارفرما از بودجه دولت، تمام طلب ها و حقوق های معوقه همه کارگران بی درنگ پرداخت شود!
با آرزوی موفقیت ما را در این راه دشوار اما شرافتمندانه و حق طلبانه یار و همراه خود بدانید!
علی پیچگاه، فرخنده آشنا، بهروز خباز، مظفر فلاحی و مجید تمجیدی
۲۴ فروردین ماه ۱٣۹۱ مصادف با ۱۲ آوریل ۲۰۱۲
چاره راه استیصال نیست! استیصال مثل خوره پیکر طبقه کارگر را میخورد و از بین می برد. چاره راه زانوی غم در بغل گرفتن نیست! زانوی غم در بغل گرفتن و منفعل نظاره گر گرسنگی فرزندان بودن انسان را روانی و دیوانه میکند. چاره راه شرمندگی نزد فرزندان نیست! کارگران مسبب بیکاری شان نیستند که شرمنده باشند. حق کارگران را کارفرماها و دولت میخورند. چاره راه بستن دخیل به هیچ فرد و مقامی نیست! کارگران شهاب خودرو را آستان قدس رضوی با داشتن بیش از بیست میلیارد دلار سرمایه به این روز سیاه نشانده است. چاره راه گدایی از احمدی نژاد عوام فریب که می گوید "آن قدر ما ارز داریم که اگر دو سه سال هم یک بشکه نفت نفروشیم کشور به خوبی اداره میشود" و در همان حال طلب کارگری که ماهها و سالها کار کرده است را نمی پردازد، نیست. چاره کار التماس به هیچ کس جز توسل به نیروی خود کارگران نیست.
راه چاره درس گرفتن از کارگران شهاب خودرو است که دو هفته است که درب مجلس و ریاست جمهوری و وزارت کار را از پاشنه در آورده اند. راه چاره یاد گرفتن از کارگران صنایع فلزی است که یک هفته متوالی است که هر روز دارند اعتصاب و اعتراض و راه پیمایی میکنند. راه چاره مبارزه دسته جمعی و متحد است. راه چاره پیوستن به اعتراض کارگران شهاب خودرو و صنایع فلزی است. وقتی کارفرمایان و دولت کارگران را در ابعاد چند صد هزار نفری اخراج می کنند. وقتی برنامه اخراج سازیهای چند میلیونی را تدارک دیده اند. وقتی شتر اخراج سازی های وسیع فردا قرار است درب خانه کارگران ایران خودرو و سایپا و کارخانه ها و مراکز تولیدی دیگر نیز بخوابد، چرا باید کارگران شهاب خودرو به تنهایی و منفرد اعتراض و تحصن و راه پیمایی کنند؟ چرا اعتصاب کارگران صنایع فلزی با موج حمایت و همبستگی روبرو نشود؟ راه چاره در تماس گرفتن سریع با کارگران دیگر شرکتها و ایجاد شبکه ای از روابط کارگری میان فعالین این شرکت هاست. کارگران شهاب خودرو، صنایع فلزی، ذوب آهن کوره بلند، کارگران مهاباد و سنندج و کارگران معترض خورو سازی ها و تمام کارگرانی که قراردادهایشان پس از تعطیلات نوروزی تمدید نشده است باید اعتراض مشترکی را تدارک و سازمان دهند. وقتی طرف حساب یکی است، وقتی خواست مشترک است، چرا نباید مشترک و همزمان اعتراض کرد؟
کارگران! ما همکاران سابق شما هستیم. هراس از بیکاری را تجربه کرده ایم. مزه تلخ فقر و نداری را چشیده ایم. اما مزه شیرین موفقیت مبارزات کارگری را نیز بارها و بارها چشیده ایم. ما اهل تهییج و ایجاد جو احساسی نیستیم. بنا به تجارب طولانی خود در مبارزات کارگری اعتراض مشترک و گسترده کارگری را نه فقط تنها راه جلو گیری از اخراج سازیهای اخیر میدانیم بلکه در شرایط امروز آن را کاملا عملی می دانیم. گام اول برای انجام اقدامی موفقیت آمیز همنظر شدن کارگران بیشتری برای انجام اقدامی مشترک و متحد است. گام دوم تماس با فعالین کارگری دیگر شرکتها و ایجاد شبکه ای از روابط میان فعالین کارگری و تبادل نظر بر سرچگونگی انجام اقدام مشترک و متحد است. بنا به تجارب ما و تجارب و تاریخ مبارزات موفق آمیز کارگری بقیه راه بسیار سهل تر از آنکه امروز و در نبود این اعتراض مشترک تصور می شود هموار خواهد شد.
سرمایه داران و دولت در مقابل یک اعتراض متحد و گسترده چاره ای ندارند که نه تنها قرارداد کارگران را تمدید کنند بلکه قراردادهای موقت را به قراردادهای استخدام رسمی تبدیل کنند. بر اثر اعتراض مشترک و موثر نجم الدین مدیر عامل کارخانه ایران خودرو فقط قول حذف قراردادهای موقت را نمیدهد بلکه مجبور می شود همه کارگران موقت ایران خودرو را همین امروز استخدام رسمی کند. در مقابل اعتراض متوالی چند هزارنفری جلوی مجلس و دفتر ریاست جمهوری و وزارت کار و رژه کارگری در خیابانها تهران و شهرستان ها که با استقبال و همدردی مردم جان به لب رسیده روبرو خواهد شد احمدی نژاد و دیگر مقامات دولتی فقط دستور "رسیدگی شود" را نخواهند داد. به سرعت به خواست کارگران معترض رسیدگی خواهند کرد!
همکاران عزیز! همه کسانی که قراردادهای کارتان تمدید نشده است! مرعوب توضیحات و توجیهاتی مثل تحریم و فشارهای خارجی و شرایط سخت نشوید! اگر رئیس جمهور مملکت می گوید که اگر یک بشکه هم نفت بفروش نرسد تا دو سه سال وضع مملکت خوب است، با اتکاء به نیروی خود و سازماندهی مبارزه متحد و سراسری دستور دهید که خواستهای ابتدایی و مشروعتان بسرعت عملی شود. در آستانه روز کارگر حرکت متحد و گسترده تر را بهتر میشود سازمان داد. با تدارک این اعتراض با دست پرتر میشود به استقبال بزرگداشت اول ماه مه رفت! پیشنهاد ما برای طرح اصلی ترین خواستهای عاجل در این اعتراض مشترک به قرار زیر است:
- حکم اخراج همه کارگران لغو گردد!
- همه قراردادهای موقت به قراردادهای استخدام رسمی و قرارداد جمعی تغییر پیدا کنند!
- با مسئولیت دولت، و در صورت ورشکستگی کارفرما از بودجه دولت، تمام طلب ها و حقوق های معوقه همه کارگران بی درنگ پرداخت شود!
با آرزوی موفقیت ما را در این راه دشوار اما شرافتمندانه و حق طلبانه یار و همراه خود بدانید!
علی پیچگاه، فرخنده آشنا، بهروز خباز، مظفر فلاحی و مجید تمجیدی
۲۴ فروردین ماه ۱٣۹۱ مصادف با ۱۲ آوریل ۲۰۱۲
اخبار روز:
اخبار روز:
بیانیه شماره 1 شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر سال 91
سال 91، سال تقویت داخلی و جهانی سازمان یابی و همبستگی کارگری
در آستانهی روز جهانی کارگر، اول ماه مه سال 2012 و 12 اردیبهشت سال 91، روز همبستگی بینالمللی طبقهی کارگر قرار گرفته ایم. در سطح ایران و جهان اعتراضات کارگری در مقابل بی حقوقی هایی که نظام های سرمایه داری به کارگران تحمیل میکنند، هر چه بیشتر و بیشتر شده است. تجربه ی مبارزاتی طبقه ی کارگر در طول تاریخ به ما میگوید با آگاهی و تحلیل درست از وضعیت موجود باید بتوانیم جبهه ی خود علیه سرمایه داری را تقویت کنیم، تا هم در کسب مطالبات معیشتی خود پیروز تر باشیم و هم بتوانیم یک قدم در راه سازمانیابی طبقاتی جلو تر رفته و آمادگی بیشتری برای درهم کوبیدن اساس مناسبات سرمایه داری کسب کنیم و بتوانیم جهانی عاری از استثمار انسان بر انسان بنا کنیم.
ما در بخش اول بیانیه ضمن بررسی مختصری از وضعیت موجود در مورد کارگران ایران و در بخش دوم ضمن بررسی کوتاهی از اعتراضات کارگران در دیگر نقاط دنیا تاکید خواهیم کرد که :
هم برای کارگران ایران و هم برای طبقه کارگر در دیگر نقاط جهان، لازم است که کارگران، بیش از پیش به تقویت سازمانیابی و تشکل یابی مستقل و طبقاتی خود و به تقویت همبستگی جهانی کارگری بپردازند.
1- اوضاع کارگران در ایران
در اثر عمیق تر شذن بحران اقتصادی، به دلیل تحریم ها، در نتیجه ی سقوط ارزش پول رسمی کشور و به دلیل اینکه سرمایه داری میخواهد بار این بحران ها را بر دوش کارگران بیاندازد، اخراج و بیکار سازی کارگران به شکلی وسیع تر از قبل در حال اجراست. کارگران باید با اتحاد و هشیاری در مقابل اقدامات سرمایه داران برای اخراج خود و همکارانشان بایستند. کارگرانی که به هر بهانه ای از کار اخراج شده اند لازم است گروه ها، محافل، اجتماعات و اقدامات متحدانه ای را سازمان بدهند و به جای اعتراضات فردی، دست به اعتراضات و تجمعات هماهنگ و متحد بزنند. محافل، هسته ها و تشکل های کارگران بیکار باید در دل همین اعتراضات شکل بگیرد. حمایت مالی این کارگران از هم در قالب راه اندازی صندوق های کمک مالی در شرایط حاضر، اهمیت زیادی دارد.
از سویی، علاوه بر تحمیل حداقل دستمزد یک چهارم زیر خط فقر به کارگران و حذف بیشتر و بیشتر یارانه ها و گرانی سرسام آور اقلام مصرفی و علاوه بر تلاش برای تغییرات بیشتر در قانون کار برای کسب منافع بیشتر برای سرمایه داران این روزها در ایران، سال 91، سال " تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی" نام گرفته است. این سیاست و نام گذاری تماما بیانگر دفاع بیشتر از منافع سرمایه داری و نشان از بحرانهای سرمایه داری و نیز اثرات ناشی از تحریم های بین المللی و همچنین دربردارنده ی نقشه های بیشتر برای حمله به زندگی و معیشت طبقه ی کارگر است. بسیارند افرادی از طبقهی سرمایه دار که با شادمانی از این نامگذاری، به دنبال تفسیر و تحلیل و ارائه راه و روشهای تازه تری برای استثمار بیشتر کارگران و کسب سود بیشتر برای خودشان هستند. اینان آنچنان با بوق و کرنا در محیط های کار، سطح جامعه، در برنامه های رادیویی و تلویزیونی، از طریق بخشنامهها و پوسترها و نصب آنها بر در و دیوار محیط های کار و در معابر شهری، از طریق سمینارها و نشست ها و جلسات و سخنرانیها و در همه جا این شعار را فریاد میکشند که تو گویی نسخه جدیدی برای علاج اینهمه معضلات و نابرابری های جامعه یافته اند. در حالی که همگی تنها یک هدف را دنبال میکنند: آنان میخواهند از این طرق کارگران را تشویق به پذیرش رنج های بیشتری کنند و با کشیدن تازیانه ی استثمار و تنگدستی بیشتر بر گرده کارگران و با فریب های جدید، سود و منافع خود را تضمین کنند و نیز بتوانند از بحران های به وجود آمده در سیستم اقتصادی و سیاسی خود که نتیجه ای از بحران های خود نظام سرمایه داری است فرار کنند. به این دلیل مهم است که ما فریاد برمیآوریم که " تولید داخلی و حمایت از سرمایه ایرانی" و حذف یارانه ها هیچ ربطی به حمایت از کارگران ندارد.
مساله مهم تر از این شعارها برای ما کارگران این است که با ادامه ی سیاستهای ضد کارگری و در لابلای اینهمه سر و صدا و تبلیغات و اقدامات برای ادامه ی سود آوری خودشان، پیشاپیش برای ما کارگران تعیین تکلیف هم کرده اند. برای ما بیهوده است که در میان گفته ها و شعارها و اقدامات آنها دنبال منافع خودمان باشیم. سرمایه داری در ایران کمترین مقدار ممکن را برای حداقل دستمزد سال 91، ( 389 هزار تومان در ماه ) به ما تحمیل کرده است. عددی که یک چهارم، زیر خط فقری است که خودشان اعلام میکنند. عددی که برای افزایشش به دروغ، تورم را 18 درصد اعلام میکنند. در حالی که کارگران که برای خرید ابتدایی ترین مایحتاج خود به طور واقعی پول های واقعی در فروشگاه های واقعی پرداخت میکنند میدانند که نرخ تورم به طور واقعی بسیار بالاتر از این ارقام دروغین است.
عدم امنیت شغلی و اخراج و بیکارسازی روزافزون کارگران، تعیین حداقل دستمزد یک چهارم زیر خط فقر، حذف یارانه ها( برای هم سو شدن هر چه بیشتر با سیستم جهانی سرمایه داری و نهاد ها و موسسات مالی جهانی سرمایه داری و برای افزایش سود هر چه بیشتر برای سرمایه داران)، که به اعتراف مقامات رسمی باعث ایجاد طوفان تورمی و افزایش قیمتها شده، هجوم بی حد و حصر شرکت های پیمانکاری و قراردادهای موقت، کارهای بدون قرارداد، سرکوب اعتراضات و اعتصابات کارگری، سرکوب تشکل های مستقل و فعالین کارگری و زندان و اخراج و تهدید و تحت فشار قرار دادن آنها، تلاش برای تغییر هرچه بیشتر قانون کار به نفع سرمایهداری، عدم برخورداری از بیمه، ناکاریی بیمه های موجود برای پوشش دادن به حداقل نیازهای اقتصادی،رفاهی و بهداشتی، نبود کمترین استانداردهای ایمنی و بهداشت در محیط های کار، تبعیض آشکار و بی حقوقی به کارگران زن، حقوق های معوقه، فشار و بهره کشی از کارگران مهاجر ، عدم برخورداری از هر گونه آزادی بیان، همچنین، سانسور، سرکوب فعالین و جنبش های اجتماعی، به زندان افکندن فعالین اجتماعی و سیاسی، عدم آزادی احزاب و انجمن های مستقل و... همه و همه واقعیت های موجودی است که چهره ی واقعی نظام سرمایه داری را به نمایش میگذارد.
دلیل اعتراض بر حق و روز به روز افزاینده ی کارگران نیز ریشه در همین مناسبات استثمارگرانه ی سرمایه داری و هجوم هر چه بیشترش به منافع طبقه ی کارگر دارد.
برای طبقه کارگر در ایران، مساله بر سر راست و درست بودن یا نادرست بودن و یا اهمیت این یا آن شعار و یا ادعاهایی که تحت عنوان دفاع از کارگران می شود نیست. با توجه به وضعیت نابسامان و اوضاع وخیم کارگران، برای آنها مساله بر سر هستی و نیستی و زندگی شان است.
کارگران آگاه به خوبی میدانند که نباید فریب تبلیغات فریبنده و دروغ تبلیغات چی های سرمایه داری را خورده بلکه باید روز به روز با قدرت و اتحاد و آگاهی بیشتری در مقابل این وضعیت مبارزه کنند و در سطوح مختلف از سازمان یابی طبقاتی، اعم از تشکل های مستقل و خودساخته و طبقاتی و نیز سازمان ها و نهاد های مبارز کارگری دست به مبارزه ای سازمان یافته و متشکل بزنند. کارگران پیشرو میدانند که به موازات مبارزات علنی باید در سطوح غیر علنی نیز مبارزه در جریان باشد. باید تاکید کرد که مبارزه کارگری در هر کدام از سطوح علنی و غیر علنی و یا تلفیق آنها هر کدام در جای خود ضروری است. در مجموع، نتیجه ی به کار بستن این سطوح از مبارزه باید این باشد که توده های هر چه بیشتر کارگران به صحنه مبارزه علنی وارد شده و با تقویت سازمانیابی و تشکل یابی خود در مقابل سرمایه داری مبارزه کنند.
ما کارگران باید در نظر داشته باشیم که علاوه بر اعتراض باید برای کسب هر درجه بیشتر از بهبود در شرایط معیشتی و اقتصادی و برای کسب هر درجه بیشتر برای آزادی های اجتماعی و سیاسی، مبارزات مان باید هر چه بیشتر با تقویت سازماندهی و تشکل یابی همراه باشد. مبارزات بدون سازماندهی میتواند باعث فشار اقتصادی- سیاسی- اجتماعی شود و در نهایت منجر به کنار گذاشتن این جناح سرمایه داری و سر کار آمدن جناحی دیگر شود. مبارزه بدون برنامه و هدف و مبارزه ای که هدفش از بین بردن اساس این مناسبات نباشد میتواند در نهایت منجر به کنار رفتن یک دسته از حاکمان و بر سر کار آمدن یک شکل جدید از حاکمیت سرمایه داری باشد. مثلا سرمایه داری در سطح جهان تلاش میکند طبقهی کارگر ایران مبارزاتش با سازماندهی همراه نباشد تا بتواند از خواسته های بر حق کارگران را به مسیری بکشاند که منافع خودش در خطر نیافتد. اگر پیش آمد جناح اصلاح طلب را جایگزین اصولگرا کند ولی کل نظام سرمایه داری به خطر نیافتد. اگر تاریخ مصرف کل سیستم موجود، گذشته است، سرمایه داری سعی میکند با تحریک احساسات و عواطف وطن پرستانه و ناسیونالیستی بگوید "مشکلات تماما مربوط به سیستم مذهبی بود، اکنون به بعد این سیستم ملی و ناسیونالیستی تماما در خدمت مردم قرار خواهد گرفت". ما کارگران میدانیم که آنها تنها برای منافع خودشان است که دست به دامان این جایگزین ها میشوند. به همین دلیل است که پادشاهان چند هزار سال پیش را از گور بیرون میکشند و رنگ و لعابی میدهند تا با باور باورهای مذهبی جابجا و جایگزین کنند و به خورد مردم دهند. آنها میخواهند کارگران پی به این نکته نبرند که راه نجاتشان در هیچ کدام از دو سیستم مذهبی و یا ناسیونالیستی نیست.
طبقه ی کارگر باید بیش از هر چیزی منافع طبقاتی خودش را دنبال کند و فارغ از رنگ و لعاب و اختلافات جناح ها و یا دولت های سرمایه داری و فارغ از قومیت و جنسیت و مذهب کارگران، با افزایش توان طبقاتی خود و با ایجاد و یا تقویت تشکل های مستقل از دولتها و کارفرماها و با تقویت و رادیکالیزه کردن و یا ایجاد سازمانها، احزاب و نهادهای کارگری و سیاسی و طبقاتی خود، به سوی کسب هرچه بیشتر منافع و مطالبات خود قدم بردارد تا در اتحادی جهانی با طبقه ی کارگر در سطح بین المللی بتواند بر علیه نظام های سرمایه داری قیام کرده و نظامی انسانی و برابر را بنیان نهد.
کارگران ایران میدانند که راه حل معضلات شان، در توهم و انتظار از سرمایه داری برای گرفتن حق و حقوق نخواهد بود؛ سال 91و در ادامه مبارزه، سالهای دیگر باید سال تقویت سازمان یابی طبقاتی باشد، همچنین با درک هرچه بیشتر این موضوع که همانطور که نظام سرمایه داری اکنون به صورت جهانی و یکپارچه عمل میکند، طبقه ی کارگر در هر کشوری نیز باید با افزایش همبستگی و اتحاد با سایر کارگران در کشور های دیگر به مطالبات خود دست بیاید و در نهایت به اتحادی جهانی کل نظام سرمایه داری را در هم بریزد، بنابراین کارگران ایران این سال و هر روز و ماه هر سال دیگر را باید برای خود سالی در راستای تقویت همبستگی جهانی با طبقه ی کارگر در سطح جهان بداند و در این راستا مبارزه کند.
2- مبارزات کارگران در دیگر کشورهای جهان
در سال گذشته بیش از پیش شاهد اعتراضات و نیز قیام هایی در سطح جهان بر علیه وضعیت موجود در کشور های مختلف بودیم. در تعدادی از کشورهای عربی و شمال آفریقا، چند حاکم دیکتاتور از حکومت ساقط شدند. طبقه کارگر در این کشور ها لازم است نه تنها بر علیه افرادی که در راس دیکتاتوری ها حاکم اند قیام کند بلکه با داشتن سازمانیابی طبقاتی باید بتواند اصولا بر علیه دیکتاتوری سرمایه داری قیام کرده و تا سر حد توان مهر خواسته های طبقاتی خود از جمله و خلاصتا خواسته ی نان و آزادی را محقق کند. در خلا حضور چنین سازماندهی طبقاتی شاهد بر سر کار آمدن اشکال جدیدی از حاکمیت سرمایه داری در این کشورها بودیم. برای طبقه ی کارگر در این کشورها مبارزه به فاز جدید و جدی تری وارد شده است. کارگران در این کشورها باید بتوانند با ایجاد و یا تقویت انواع و سطوح مختلف سازمانیابی و تشکل یابی طبقاتی اوضاع اقتصادی- سیاسی را هر چه بیشتر به نفع خود تغییر دهند.
علاوه بر اعتراضات کارگری در نقاط مختلف دنیا اعم از آسیا، آمریکای لاتین و غیره، همچنین، جنبش موسوم به اشغال وال استریت در آمریکا و سپس اشکال دیگر اعتراضات ضد سرمایهداری در اروپا و آمریکا و از جمله جنبش موسوم به 99% و نیز سایر اعتراضات عمومی و اعتصابات در این کشورها در سال گذشته و همچنین ادامهی آن تا به امروز، وضعیتی جدید و شورانگیز را در تاریخ مبارزات طبقه ی کارگر به نمایش گذاشت.
آنچه در ایران تحت عنوان جهاد اقتصادی و یا حمایت از تولید داخلی ذکر میشود، آنچه در اینجا با حذف یارانه ها و در حداقل ممکن نگه داشتن سطح دستمزد و فشار برای تغییر در قانون کار به طوری که هر چه بیشتر به نفع سرمایه داری باشد اتفاق میافتد، در بقیه ی کشور های سرمایه درای نیز با اسامیای مانند ریاضت اقتصادی اجرا میشود. در این کشور ها نیز سطح پایین دستمزد، بالا بردن سن بازنشستگی، ناکارامد شدن بیمه ها و اجرای هر چه بیشتر فرمول های اقتصادی-سیاسی سرمایه داری جهانی مواردی است که طبقه ی کارگر را به میدان مبارزه کشانده است.
طبقه کارگر در این کشورها باید بداند ضمن اینکه اعتراض و اعتصاب و شورش علیه نظم سرمایه داری اولین و بدیهی ترین حق آنان و مایه ی شادی و امید همه ی ماست، ضمنا برای هرچه قوی تر کردن اهرم مبارزه علیه سرمایه داری چاره ای جز ایجاد تشکل های رادیکال و مستقل طبقاتی و ایجاد سازمان ها و احزاب کارگری وجود ندارد. چنانچه سازشکاری تشکل هایی مانند اتحادیه ها و سندیکاها منجر به کسب مطالبات کارگری نیست، اما نباید به کلی فارغ از مبارزه ی سازمان یافته و افزایش توان تشکیلاتی بود. اگر در این سطح و شکل از تشکل های موجود کارگری مطالبات و منافع کارگران به دست نمیآید اما راه حل در آنارشیسم و بی برنامگی و عدم سازمان یافتگی نیست. حضور هر روزه برای اشغال خیابانها و یا اعتصابات ادامه دار نباید به تنها سطح موجود از مبارزه تبدیل شود؛ در خلال همین اعتراضات و مبارزات باید هستهها و اقدامات اولیه برای ایجاد تشکل های مستقل و رادیکال طبقاتی و نیز احزاب و سازمان های طبقاتی کارگری رقم بخورد.
به گمان ما این کارگران در کنار شعارهای بر حقی که سر میدهند و در کنار برنامه هایی که در دست اقدام دارند، باید یک برنامه و اقدام اساسی دیگر را نیز بیش از پیش در بین خود تثبیت کنند:
" متشکل شویم"
..............................
کارگران! فعالین کارگری ! تشکل ها و نهادها و جریانات فعال در مسیر مبارزه طبقاتی!
موارد مطرح شده در این بیانیهها تنها مربوط به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر نیست ؛ کارگران، فعالین کارگری و نهادها و جریانات کارگری میتوانند بر اساس موارد و مفاهیم طرح شده در این بیانیهها و در هر فرصت دیگری به طرح بحث و آموزش در میان کارگران بپردازند و بر لزوم ایجاد تشکل های مستقل از دولت و کارفرمایان توسط کارگران و به نیروی خودشان، و دیگر اشکال و سطوح ضروری سازمان یابی طبقاتی تاکید کنند.
شورای برگزاری مراسم اول ماه مه سال 91 از عموم کارگران، فعالین کارگری، تشکلها و نهادهایی که در راه مبارزهی طبقاتی فعالیت دارند میخواهد ضمن ارسال نظرات خود دربارهی مفاد بیانیه این شورا نظرات و پیشنهادات خود درباره ی بندهای 10 گانه امسال این شورا را نیز به ما ارسال نمایند.
بعلاوه کارگران و جریانات کارگری میتوانند، نظرات و پیشنهادات خود درباره ی مراسم های اول ماه مه که در محل کار و یا شهر خود برگزار میکنند را برای اعلام عمومی به این شورا ارسال نمایند.
بدین ترتیب و در پایان، ما مهم ترین خواستها و مواضع کارگران در سال 91 را در 10 بند زیر اعلام میداریم و از عموم کارگران میخواهیم ضمن تبلیغ و گفتگو درباره ی این موارد 10 گانه، مواضع و بیانیههای این شورا را در حد توان در میان کارگران به بحث بگذارند.
مهمترین خواستهها و مواضع کارگران ایران در سال 91
1-اخراج و بیکارسازی کارگران که به دلیل انداختن بار بحران سرمایه داری بر دوش کارگران است، بیش از پیش در حال اجراست. لازم است کارگران بر علیه اخراج همکاران خود دست به اعتراض بزنند. کارگران اخراجی نیز لازم است تا اعتراضات و تجمعات خود را به صورت هر چه جمعی تر و متحدانه به پیش ببرند.اعتراضات آتی کارگران بیکار نباید به صورت شورشهای بی هدف و کور خاتمه یابد. بلکه باید با اقدامات هدفمند و جمعی و برنامه ریزی شده و با اتحاد و سازمانیابی هر چه بیشتر، اعتراضات را هشیارانه به سوی تقویت سازمانیابی و اعمال فشار جمعی علیه سرمایه داری به پیش برد.
2- تعیین حداقل دستمزد کارگران با ارقامی بسیار پایین تر از خط فقر و با افزایشی معادل کمتر از یک سوم نرخ واقعی تورم، چیزی جز فلاکت و بدبختی بیشتر برای کارگران، تشدید استثمار آنان و تضمین سودهای سرمایهداران در پی نخواهد داشت. ما خواهان این هستیم که کارگران با اعتراضات و اقدامات سازمانیافته و از طریق اعلام نمایندگان واقعی و تشکلهای مستقل کارگری در راستای افزایش هر چه بیشتر دستمزد خود مبارزه کنند.
3-حذف یارانهها، تاخت و تاز و استثمار مضاعف توسط شرکتهای پیمانکاری و کارهای با قرارداد موقت، کارهای بدون قرارداد ، تغییرات در قانون کار برای تضمین منافع بیشتر سرمایهداران و استثمار بیشتر کارگران ، عدم برخورداری تمام کارگران از بیمه و ناکار بودن موارد پوششی بیمه در زمینههای بیمه بیکاری، درمان و غیره، همه و همه از نشانههای بیحقوقی مفرطی است که بر کارگران ایران میرود. ما ضمن محکوم نمودن ادامه این موارد، خواهان اعتراضات سازمانیافته کارگران برای از بین بردن این موارد هستیم.
4- ما ضمن حمایت از منافع کارگران مهاجر در ایران، خود را بخشی از جنبش جهانی طبقه ی کارگر دانسته و لازم میدانیم دربارهی مبارزات جاری در دیگر نقاط جهان اعلام کنیم که : مبارزات ضد دیکتاتوری مردم در کشورهای عربی و شمال افریقا باید با این اصل مهم آمیخته شود که برای سوق دادن مبارزات به نفع مطالبات طبقاتی و جلوگیری و یا مبارزه علیه حکمرانی توسط اشکال جدیدی از سرمایهداری، و برای به دست آوردن هر درجهی بیشتر از آزادیهای اجتماعی وسیاسی و نیز کسب مطالبات اقتصادی و معیشتی، لازم است مبارزات با افزایش هر چه بیشتر و شکل گیری اشکال لازم سازمانیابی طبقاتی و کارگری و با تقابل هر چه بیشتر با جریانات سرمایه داری انجام پذیرد.
همچنین ما از ضمن حمایت و تحسین مبارزات ضد سرمایه داری در امریکا و اروپا ، از جمله جنبش اشغال وال استریت و جنبش 99% و نیز اعتصابات عمومی کارگران در کشورهای اروپایی، تاکید میکنیم که طبقه ی کارگر در این کشورها باید در خلال اعتراضات خود به افزایش درجه ی سازمانیابی و تشکلیابی رادیکال خود و ایجاد و یا تقویت سازمان ها و احزاب کارگری خود بپردازند تا بتوانند هرچه بیشتر مهر طبقاتی خود را بر روی این مبارزات و اعتراضات بزنند.
5- ما یگانه راه بهبود در وضعیت معیشتی- اقتصادی کارگران و کسب هر درجه بیشتر از آزادیهای سیاسی و اجتماعی را در تقویت آگاهی طبقاتی و افزایش توان سازمانیابی و تشکل یابی کارگران میدانیم. ایجاد تشکلهای مستقل از دولت و کارفرماها و خودساخته و طبقاتی کارگری حق مسلم ماست و ما برای ایجاد آن از دولت اجازه نمیخواهیم بلکه دولت تنها وظیفه ی ثبت تشکلهای مستقل ما را بر عهده دارد.
6- اعتراض و اعتصاب، حق تشکل، تحزب، آزادی بیان و قلم و مطبوعات، آزادی فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، حق مسلم ماست. ما تداوم اجرای حکم اعدام، تعقیب قضایی، اخراج، تهدید و زندانی کردن فعالین اجتماعی را محکوم کرده و خواستار آزادی بی قید و شرط فعالین کارگری از جمله رضا شهابی، رسول بداقی،فرزاد احمدی، علی نجاتی، بهنام ابراهیم زاده، عبدالرضا قنبری، پدرام نصرالهی، شاهرخ زمانی، ابراهیم مددی و محمد جراحی و دیگر کارگران و فعالین کارگری هستیم.
7- ما بر لزوم اتحاد و همبستگی بخشهای مختلف طبقه ی کارگر اعم از کارگران بخش صنعت، خدمات، معدن، کشاورزی، حمل و نقل، معلمان، پرستاران و سایر بخشهای طبقه ی کارگر تاکید میکنیم. همچنین ما ضمن حمایت از مطالبات بازنشستگان، خواهان ادارهی سازمان تامین اجتماعی به دست نمایندگان منتخب کارگری و نمایندگان تشکلهای مستقل کارگری هستیم.
8- کار کودکان فارغ از ملیت، قومیت، نژاد و مذهب باید ممنوع شمرده شده و آموزش رایگان برای همهی کودکان باید اجباری شمرده شود. همچنین تبعیضهای آشکاری که در مورد زنان از جمله در زمینههای اقتصادی- اجتماعی میرود، و از جمله نابرابری هایی که در مورد زنان کارگر در محیطهای کار و در قوانین کار وجود دارد محکوم است. ما ضمن حمایت از فعالین جنبش لغو کار کودک ، فعالین جنبش زنان و دیگر جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش دانشجویی، خود را متحد آنان میدانیم.
9- روز جهانی کارگر، اول ماه مه، باید تعطیل رسمی شمرده شود و هرگونه ممنوعیت برگزاری مراسم در این روز ملغی گردد.
10- ما ضمن اینکه خود را بخشی از جنبش جهانی طبقهی کارگر و دارای منافع مشترک با آنان و کل طبقه ی کارگر را در تضاد و نزاع با طبقهی جهانی سرمایهداری میدانیم، هرگونه تهدید و تحریم اقتصادی و جنگ افروزی توسط دولتهای سرمایه داری را محکوم میکنیم. جنگ و تحریم اقتصادی به جز استثمار و فلاکت برای کارگران و بهانه برای سرکوب و سودآوری بیشتر برای سرمایهداری داخلی و جهانی نتیجهی دیگری نخواهد داشت. کارگران در این جنگها طرف هیچ کدام از دولتهای سرمایهداری داخلی و یا جهانی نخواهند بود.
زنده باد همبستگی جهانی طبقه کارگر
پیش به سوی تقویت سازمانیابی و تشکل یابی کارگری
شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر 91 - بیانیه 1 – 25 فروردین 91
www.karegar-shora.com
karegar.shora@gmail.com
سال 91، سال تقویت داخلی و جهانی سازمان یابی و همبستگی کارگری
در آستانهی روز جهانی کارگر، اول ماه مه سال 2012 و 12 اردیبهشت سال 91، روز همبستگی بینالمللی طبقهی کارگر قرار گرفته ایم. در سطح ایران و جهان اعتراضات کارگری در مقابل بی حقوقی هایی که نظام های سرمایه داری به کارگران تحمیل میکنند، هر چه بیشتر و بیشتر شده است. تجربه ی مبارزاتی طبقه ی کارگر در طول تاریخ به ما میگوید با آگاهی و تحلیل درست از وضعیت موجود باید بتوانیم جبهه ی خود علیه سرمایه داری را تقویت کنیم، تا هم در کسب مطالبات معیشتی خود پیروز تر باشیم و هم بتوانیم یک قدم در راه سازمانیابی طبقاتی جلو تر رفته و آمادگی بیشتری برای درهم کوبیدن اساس مناسبات سرمایه داری کسب کنیم و بتوانیم جهانی عاری از استثمار انسان بر انسان بنا کنیم.
ما در بخش اول بیانیه ضمن بررسی مختصری از وضعیت موجود در مورد کارگران ایران و در بخش دوم ضمن بررسی کوتاهی از اعتراضات کارگران در دیگر نقاط دنیا تاکید خواهیم کرد که :
هم برای کارگران ایران و هم برای طبقه کارگر در دیگر نقاط جهان، لازم است که کارگران، بیش از پیش به تقویت سازمانیابی و تشکل یابی مستقل و طبقاتی خود و به تقویت همبستگی جهانی کارگری بپردازند.
1- اوضاع کارگران در ایران
در اثر عمیق تر شذن بحران اقتصادی، به دلیل تحریم ها، در نتیجه ی سقوط ارزش پول رسمی کشور و به دلیل اینکه سرمایه داری میخواهد بار این بحران ها را بر دوش کارگران بیاندازد، اخراج و بیکار سازی کارگران به شکلی وسیع تر از قبل در حال اجراست. کارگران باید با اتحاد و هشیاری در مقابل اقدامات سرمایه داران برای اخراج خود و همکارانشان بایستند. کارگرانی که به هر بهانه ای از کار اخراج شده اند لازم است گروه ها، محافل، اجتماعات و اقدامات متحدانه ای را سازمان بدهند و به جای اعتراضات فردی، دست به اعتراضات و تجمعات هماهنگ و متحد بزنند. محافل، هسته ها و تشکل های کارگران بیکار باید در دل همین اعتراضات شکل بگیرد. حمایت مالی این کارگران از هم در قالب راه اندازی صندوق های کمک مالی در شرایط حاضر، اهمیت زیادی دارد.
از سویی، علاوه بر تحمیل حداقل دستمزد یک چهارم زیر خط فقر به کارگران و حذف بیشتر و بیشتر یارانه ها و گرانی سرسام آور اقلام مصرفی و علاوه بر تلاش برای تغییرات بیشتر در قانون کار برای کسب منافع بیشتر برای سرمایه داران این روزها در ایران، سال 91، سال " تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی" نام گرفته است. این سیاست و نام گذاری تماما بیانگر دفاع بیشتر از منافع سرمایه داری و نشان از بحرانهای سرمایه داری و نیز اثرات ناشی از تحریم های بین المللی و همچنین دربردارنده ی نقشه های بیشتر برای حمله به زندگی و معیشت طبقه ی کارگر است. بسیارند افرادی از طبقهی سرمایه دار که با شادمانی از این نامگذاری، به دنبال تفسیر و تحلیل و ارائه راه و روشهای تازه تری برای استثمار بیشتر کارگران و کسب سود بیشتر برای خودشان هستند. اینان آنچنان با بوق و کرنا در محیط های کار، سطح جامعه، در برنامه های رادیویی و تلویزیونی، از طریق بخشنامهها و پوسترها و نصب آنها بر در و دیوار محیط های کار و در معابر شهری، از طریق سمینارها و نشست ها و جلسات و سخنرانیها و در همه جا این شعار را فریاد میکشند که تو گویی نسخه جدیدی برای علاج اینهمه معضلات و نابرابری های جامعه یافته اند. در حالی که همگی تنها یک هدف را دنبال میکنند: آنان میخواهند از این طرق کارگران را تشویق به پذیرش رنج های بیشتری کنند و با کشیدن تازیانه ی استثمار و تنگدستی بیشتر بر گرده کارگران و با فریب های جدید، سود و منافع خود را تضمین کنند و نیز بتوانند از بحران های به وجود آمده در سیستم اقتصادی و سیاسی خود که نتیجه ای از بحران های خود نظام سرمایه داری است فرار کنند. به این دلیل مهم است که ما فریاد برمیآوریم که " تولید داخلی و حمایت از سرمایه ایرانی" و حذف یارانه ها هیچ ربطی به حمایت از کارگران ندارد.
مساله مهم تر از این شعارها برای ما کارگران این است که با ادامه ی سیاستهای ضد کارگری و در لابلای اینهمه سر و صدا و تبلیغات و اقدامات برای ادامه ی سود آوری خودشان، پیشاپیش برای ما کارگران تعیین تکلیف هم کرده اند. برای ما بیهوده است که در میان گفته ها و شعارها و اقدامات آنها دنبال منافع خودمان باشیم. سرمایه داری در ایران کمترین مقدار ممکن را برای حداقل دستمزد سال 91، ( 389 هزار تومان در ماه ) به ما تحمیل کرده است. عددی که یک چهارم، زیر خط فقری است که خودشان اعلام میکنند. عددی که برای افزایشش به دروغ، تورم را 18 درصد اعلام میکنند. در حالی که کارگران که برای خرید ابتدایی ترین مایحتاج خود به طور واقعی پول های واقعی در فروشگاه های واقعی پرداخت میکنند میدانند که نرخ تورم به طور واقعی بسیار بالاتر از این ارقام دروغین است.
عدم امنیت شغلی و اخراج و بیکارسازی روزافزون کارگران، تعیین حداقل دستمزد یک چهارم زیر خط فقر، حذف یارانه ها( برای هم سو شدن هر چه بیشتر با سیستم جهانی سرمایه داری و نهاد ها و موسسات مالی جهانی سرمایه داری و برای افزایش سود هر چه بیشتر برای سرمایه داران)، که به اعتراف مقامات رسمی باعث ایجاد طوفان تورمی و افزایش قیمتها شده، هجوم بی حد و حصر شرکت های پیمانکاری و قراردادهای موقت، کارهای بدون قرارداد، سرکوب اعتراضات و اعتصابات کارگری، سرکوب تشکل های مستقل و فعالین کارگری و زندان و اخراج و تهدید و تحت فشار قرار دادن آنها، تلاش برای تغییر هرچه بیشتر قانون کار به نفع سرمایهداری، عدم برخورداری از بیمه، ناکاریی بیمه های موجود برای پوشش دادن به حداقل نیازهای اقتصادی،رفاهی و بهداشتی، نبود کمترین استانداردهای ایمنی و بهداشت در محیط های کار، تبعیض آشکار و بی حقوقی به کارگران زن، حقوق های معوقه، فشار و بهره کشی از کارگران مهاجر ، عدم برخورداری از هر گونه آزادی بیان، همچنین، سانسور، سرکوب فعالین و جنبش های اجتماعی، به زندان افکندن فعالین اجتماعی و سیاسی، عدم آزادی احزاب و انجمن های مستقل و... همه و همه واقعیت های موجودی است که چهره ی واقعی نظام سرمایه داری را به نمایش میگذارد.
دلیل اعتراض بر حق و روز به روز افزاینده ی کارگران نیز ریشه در همین مناسبات استثمارگرانه ی سرمایه داری و هجوم هر چه بیشترش به منافع طبقه ی کارگر دارد.
برای طبقه کارگر در ایران، مساله بر سر راست و درست بودن یا نادرست بودن و یا اهمیت این یا آن شعار و یا ادعاهایی که تحت عنوان دفاع از کارگران می شود نیست. با توجه به وضعیت نابسامان و اوضاع وخیم کارگران، برای آنها مساله بر سر هستی و نیستی و زندگی شان است.
کارگران آگاه به خوبی میدانند که نباید فریب تبلیغات فریبنده و دروغ تبلیغات چی های سرمایه داری را خورده بلکه باید روز به روز با قدرت و اتحاد و آگاهی بیشتری در مقابل این وضعیت مبارزه کنند و در سطوح مختلف از سازمان یابی طبقاتی، اعم از تشکل های مستقل و خودساخته و طبقاتی و نیز سازمان ها و نهاد های مبارز کارگری دست به مبارزه ای سازمان یافته و متشکل بزنند. کارگران پیشرو میدانند که به موازات مبارزات علنی باید در سطوح غیر علنی نیز مبارزه در جریان باشد. باید تاکید کرد که مبارزه کارگری در هر کدام از سطوح علنی و غیر علنی و یا تلفیق آنها هر کدام در جای خود ضروری است. در مجموع، نتیجه ی به کار بستن این سطوح از مبارزه باید این باشد که توده های هر چه بیشتر کارگران به صحنه مبارزه علنی وارد شده و با تقویت سازمانیابی و تشکل یابی خود در مقابل سرمایه داری مبارزه کنند.
ما کارگران باید در نظر داشته باشیم که علاوه بر اعتراض باید برای کسب هر درجه بیشتر از بهبود در شرایط معیشتی و اقتصادی و برای کسب هر درجه بیشتر برای آزادی های اجتماعی و سیاسی، مبارزات مان باید هر چه بیشتر با تقویت سازماندهی و تشکل یابی همراه باشد. مبارزات بدون سازماندهی میتواند باعث فشار اقتصادی- سیاسی- اجتماعی شود و در نهایت منجر به کنار گذاشتن این جناح سرمایه داری و سر کار آمدن جناحی دیگر شود. مبارزه بدون برنامه و هدف و مبارزه ای که هدفش از بین بردن اساس این مناسبات نباشد میتواند در نهایت منجر به کنار رفتن یک دسته از حاکمان و بر سر کار آمدن یک شکل جدید از حاکمیت سرمایه داری باشد. مثلا سرمایه داری در سطح جهان تلاش میکند طبقهی کارگر ایران مبارزاتش با سازماندهی همراه نباشد تا بتواند از خواسته های بر حق کارگران را به مسیری بکشاند که منافع خودش در خطر نیافتد. اگر پیش آمد جناح اصلاح طلب را جایگزین اصولگرا کند ولی کل نظام سرمایه داری به خطر نیافتد. اگر تاریخ مصرف کل سیستم موجود، گذشته است، سرمایه داری سعی میکند با تحریک احساسات و عواطف وطن پرستانه و ناسیونالیستی بگوید "مشکلات تماما مربوط به سیستم مذهبی بود، اکنون به بعد این سیستم ملی و ناسیونالیستی تماما در خدمت مردم قرار خواهد گرفت". ما کارگران میدانیم که آنها تنها برای منافع خودشان است که دست به دامان این جایگزین ها میشوند. به همین دلیل است که پادشاهان چند هزار سال پیش را از گور بیرون میکشند و رنگ و لعابی میدهند تا با باور باورهای مذهبی جابجا و جایگزین کنند و به خورد مردم دهند. آنها میخواهند کارگران پی به این نکته نبرند که راه نجاتشان در هیچ کدام از دو سیستم مذهبی و یا ناسیونالیستی نیست.
طبقه ی کارگر باید بیش از هر چیزی منافع طبقاتی خودش را دنبال کند و فارغ از رنگ و لعاب و اختلافات جناح ها و یا دولت های سرمایه داری و فارغ از قومیت و جنسیت و مذهب کارگران، با افزایش توان طبقاتی خود و با ایجاد و یا تقویت تشکل های مستقل از دولتها و کارفرماها و با تقویت و رادیکالیزه کردن و یا ایجاد سازمانها، احزاب و نهادهای کارگری و سیاسی و طبقاتی خود، به سوی کسب هرچه بیشتر منافع و مطالبات خود قدم بردارد تا در اتحادی جهانی با طبقه ی کارگر در سطح بین المللی بتواند بر علیه نظام های سرمایه داری قیام کرده و نظامی انسانی و برابر را بنیان نهد.
کارگران ایران میدانند که راه حل معضلات شان، در توهم و انتظار از سرمایه داری برای گرفتن حق و حقوق نخواهد بود؛ سال 91و در ادامه مبارزه، سالهای دیگر باید سال تقویت سازمان یابی طبقاتی باشد، همچنین با درک هرچه بیشتر این موضوع که همانطور که نظام سرمایه داری اکنون به صورت جهانی و یکپارچه عمل میکند، طبقه ی کارگر در هر کشوری نیز باید با افزایش همبستگی و اتحاد با سایر کارگران در کشور های دیگر به مطالبات خود دست بیاید و در نهایت به اتحادی جهانی کل نظام سرمایه داری را در هم بریزد، بنابراین کارگران ایران این سال و هر روز و ماه هر سال دیگر را باید برای خود سالی در راستای تقویت همبستگی جهانی با طبقه ی کارگر در سطح جهان بداند و در این راستا مبارزه کند.
2- مبارزات کارگران در دیگر کشورهای جهان
در سال گذشته بیش از پیش شاهد اعتراضات و نیز قیام هایی در سطح جهان بر علیه وضعیت موجود در کشور های مختلف بودیم. در تعدادی از کشورهای عربی و شمال آفریقا، چند حاکم دیکتاتور از حکومت ساقط شدند. طبقه کارگر در این کشور ها لازم است نه تنها بر علیه افرادی که در راس دیکتاتوری ها حاکم اند قیام کند بلکه با داشتن سازمانیابی طبقاتی باید بتواند اصولا بر علیه دیکتاتوری سرمایه داری قیام کرده و تا سر حد توان مهر خواسته های طبقاتی خود از جمله و خلاصتا خواسته ی نان و آزادی را محقق کند. در خلا حضور چنین سازماندهی طبقاتی شاهد بر سر کار آمدن اشکال جدیدی از حاکمیت سرمایه داری در این کشورها بودیم. برای طبقه ی کارگر در این کشورها مبارزه به فاز جدید و جدی تری وارد شده است. کارگران در این کشورها باید بتوانند با ایجاد و یا تقویت انواع و سطوح مختلف سازمانیابی و تشکل یابی طبقاتی اوضاع اقتصادی- سیاسی را هر چه بیشتر به نفع خود تغییر دهند.
علاوه بر اعتراضات کارگری در نقاط مختلف دنیا اعم از آسیا، آمریکای لاتین و غیره، همچنین، جنبش موسوم به اشغال وال استریت در آمریکا و سپس اشکال دیگر اعتراضات ضد سرمایهداری در اروپا و آمریکا و از جمله جنبش موسوم به 99% و نیز سایر اعتراضات عمومی و اعتصابات در این کشورها در سال گذشته و همچنین ادامهی آن تا به امروز، وضعیتی جدید و شورانگیز را در تاریخ مبارزات طبقه ی کارگر به نمایش گذاشت.
آنچه در ایران تحت عنوان جهاد اقتصادی و یا حمایت از تولید داخلی ذکر میشود، آنچه در اینجا با حذف یارانه ها و در حداقل ممکن نگه داشتن سطح دستمزد و فشار برای تغییر در قانون کار به طوری که هر چه بیشتر به نفع سرمایه داری باشد اتفاق میافتد، در بقیه ی کشور های سرمایه درای نیز با اسامیای مانند ریاضت اقتصادی اجرا میشود. در این کشور ها نیز سطح پایین دستمزد، بالا بردن سن بازنشستگی، ناکارامد شدن بیمه ها و اجرای هر چه بیشتر فرمول های اقتصادی-سیاسی سرمایه داری جهانی مواردی است که طبقه ی کارگر را به میدان مبارزه کشانده است.
طبقه کارگر در این کشورها باید بداند ضمن اینکه اعتراض و اعتصاب و شورش علیه نظم سرمایه داری اولین و بدیهی ترین حق آنان و مایه ی شادی و امید همه ی ماست، ضمنا برای هرچه قوی تر کردن اهرم مبارزه علیه سرمایه داری چاره ای جز ایجاد تشکل های رادیکال و مستقل طبقاتی و ایجاد سازمان ها و احزاب کارگری وجود ندارد. چنانچه سازشکاری تشکل هایی مانند اتحادیه ها و سندیکاها منجر به کسب مطالبات کارگری نیست، اما نباید به کلی فارغ از مبارزه ی سازمان یافته و افزایش توان تشکیلاتی بود. اگر در این سطح و شکل از تشکل های موجود کارگری مطالبات و منافع کارگران به دست نمیآید اما راه حل در آنارشیسم و بی برنامگی و عدم سازمان یافتگی نیست. حضور هر روزه برای اشغال خیابانها و یا اعتصابات ادامه دار نباید به تنها سطح موجود از مبارزه تبدیل شود؛ در خلال همین اعتراضات و مبارزات باید هستهها و اقدامات اولیه برای ایجاد تشکل های مستقل و رادیکال طبقاتی و نیز احزاب و سازمان های طبقاتی کارگری رقم بخورد.
به گمان ما این کارگران در کنار شعارهای بر حقی که سر میدهند و در کنار برنامه هایی که در دست اقدام دارند، باید یک برنامه و اقدام اساسی دیگر را نیز بیش از پیش در بین خود تثبیت کنند:
" متشکل شویم"
..............................
کارگران! فعالین کارگری ! تشکل ها و نهادها و جریانات فعال در مسیر مبارزه طبقاتی!
موارد مطرح شده در این بیانیهها تنها مربوط به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر نیست ؛ کارگران، فعالین کارگری و نهادها و جریانات کارگری میتوانند بر اساس موارد و مفاهیم طرح شده در این بیانیهها و در هر فرصت دیگری به طرح بحث و آموزش در میان کارگران بپردازند و بر لزوم ایجاد تشکل های مستقل از دولت و کارفرمایان توسط کارگران و به نیروی خودشان، و دیگر اشکال و سطوح ضروری سازمان یابی طبقاتی تاکید کنند.
شورای برگزاری مراسم اول ماه مه سال 91 از عموم کارگران، فعالین کارگری، تشکلها و نهادهایی که در راه مبارزهی طبقاتی فعالیت دارند میخواهد ضمن ارسال نظرات خود دربارهی مفاد بیانیه این شورا نظرات و پیشنهادات خود درباره ی بندهای 10 گانه امسال این شورا را نیز به ما ارسال نمایند.
بعلاوه کارگران و جریانات کارگری میتوانند، نظرات و پیشنهادات خود درباره ی مراسم های اول ماه مه که در محل کار و یا شهر خود برگزار میکنند را برای اعلام عمومی به این شورا ارسال نمایند.
بدین ترتیب و در پایان، ما مهم ترین خواستها و مواضع کارگران در سال 91 را در 10 بند زیر اعلام میداریم و از عموم کارگران میخواهیم ضمن تبلیغ و گفتگو درباره ی این موارد 10 گانه، مواضع و بیانیههای این شورا را در حد توان در میان کارگران به بحث بگذارند.
مهمترین خواستهها و مواضع کارگران ایران در سال 91
1-اخراج و بیکارسازی کارگران که به دلیل انداختن بار بحران سرمایه داری بر دوش کارگران است، بیش از پیش در حال اجراست. لازم است کارگران بر علیه اخراج همکاران خود دست به اعتراض بزنند. کارگران اخراجی نیز لازم است تا اعتراضات و تجمعات خود را به صورت هر چه جمعی تر و متحدانه به پیش ببرند.اعتراضات آتی کارگران بیکار نباید به صورت شورشهای بی هدف و کور خاتمه یابد. بلکه باید با اقدامات هدفمند و جمعی و برنامه ریزی شده و با اتحاد و سازمانیابی هر چه بیشتر، اعتراضات را هشیارانه به سوی تقویت سازمانیابی و اعمال فشار جمعی علیه سرمایه داری به پیش برد.
2- تعیین حداقل دستمزد کارگران با ارقامی بسیار پایین تر از خط فقر و با افزایشی معادل کمتر از یک سوم نرخ واقعی تورم، چیزی جز فلاکت و بدبختی بیشتر برای کارگران، تشدید استثمار آنان و تضمین سودهای سرمایهداران در پی نخواهد داشت. ما خواهان این هستیم که کارگران با اعتراضات و اقدامات سازمانیافته و از طریق اعلام نمایندگان واقعی و تشکلهای مستقل کارگری در راستای افزایش هر چه بیشتر دستمزد خود مبارزه کنند.
3-حذف یارانهها، تاخت و تاز و استثمار مضاعف توسط شرکتهای پیمانکاری و کارهای با قرارداد موقت، کارهای بدون قرارداد ، تغییرات در قانون کار برای تضمین منافع بیشتر سرمایهداران و استثمار بیشتر کارگران ، عدم برخورداری تمام کارگران از بیمه و ناکار بودن موارد پوششی بیمه در زمینههای بیمه بیکاری، درمان و غیره، همه و همه از نشانههای بیحقوقی مفرطی است که بر کارگران ایران میرود. ما ضمن محکوم نمودن ادامه این موارد، خواهان اعتراضات سازمانیافته کارگران برای از بین بردن این موارد هستیم.
4- ما ضمن حمایت از منافع کارگران مهاجر در ایران، خود را بخشی از جنبش جهانی طبقه ی کارگر دانسته و لازم میدانیم دربارهی مبارزات جاری در دیگر نقاط جهان اعلام کنیم که : مبارزات ضد دیکتاتوری مردم در کشورهای عربی و شمال افریقا باید با این اصل مهم آمیخته شود که برای سوق دادن مبارزات به نفع مطالبات طبقاتی و جلوگیری و یا مبارزه علیه حکمرانی توسط اشکال جدیدی از سرمایهداری، و برای به دست آوردن هر درجهی بیشتر از آزادیهای اجتماعی وسیاسی و نیز کسب مطالبات اقتصادی و معیشتی، لازم است مبارزات با افزایش هر چه بیشتر و شکل گیری اشکال لازم سازمانیابی طبقاتی و کارگری و با تقابل هر چه بیشتر با جریانات سرمایه داری انجام پذیرد.
همچنین ما از ضمن حمایت و تحسین مبارزات ضد سرمایه داری در امریکا و اروپا ، از جمله جنبش اشغال وال استریت و جنبش 99% و نیز اعتصابات عمومی کارگران در کشورهای اروپایی، تاکید میکنیم که طبقه ی کارگر در این کشورها باید در خلال اعتراضات خود به افزایش درجه ی سازمانیابی و تشکلیابی رادیکال خود و ایجاد و یا تقویت سازمان ها و احزاب کارگری خود بپردازند تا بتوانند هرچه بیشتر مهر طبقاتی خود را بر روی این مبارزات و اعتراضات بزنند.
5- ما یگانه راه بهبود در وضعیت معیشتی- اقتصادی کارگران و کسب هر درجه بیشتر از آزادیهای سیاسی و اجتماعی را در تقویت آگاهی طبقاتی و افزایش توان سازمانیابی و تشکل یابی کارگران میدانیم. ایجاد تشکلهای مستقل از دولت و کارفرماها و خودساخته و طبقاتی کارگری حق مسلم ماست و ما برای ایجاد آن از دولت اجازه نمیخواهیم بلکه دولت تنها وظیفه ی ثبت تشکلهای مستقل ما را بر عهده دارد.
6- اعتراض و اعتصاب، حق تشکل، تحزب، آزادی بیان و قلم و مطبوعات، آزادی فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، حق مسلم ماست. ما تداوم اجرای حکم اعدام، تعقیب قضایی، اخراج، تهدید و زندانی کردن فعالین اجتماعی را محکوم کرده و خواستار آزادی بی قید و شرط فعالین کارگری از جمله رضا شهابی، رسول بداقی،فرزاد احمدی، علی نجاتی، بهنام ابراهیم زاده، عبدالرضا قنبری، پدرام نصرالهی، شاهرخ زمانی، ابراهیم مددی و محمد جراحی و دیگر کارگران و فعالین کارگری هستیم.
7- ما بر لزوم اتحاد و همبستگی بخشهای مختلف طبقه ی کارگر اعم از کارگران بخش صنعت، خدمات، معدن، کشاورزی، حمل و نقل، معلمان، پرستاران و سایر بخشهای طبقه ی کارگر تاکید میکنیم. همچنین ما ضمن حمایت از مطالبات بازنشستگان، خواهان ادارهی سازمان تامین اجتماعی به دست نمایندگان منتخب کارگری و نمایندگان تشکلهای مستقل کارگری هستیم.
8- کار کودکان فارغ از ملیت، قومیت، نژاد و مذهب باید ممنوع شمرده شده و آموزش رایگان برای همهی کودکان باید اجباری شمرده شود. همچنین تبعیضهای آشکاری که در مورد زنان از جمله در زمینههای اقتصادی- اجتماعی میرود، و از جمله نابرابری هایی که در مورد زنان کارگر در محیطهای کار و در قوانین کار وجود دارد محکوم است. ما ضمن حمایت از فعالین جنبش لغو کار کودک ، فعالین جنبش زنان و دیگر جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش دانشجویی، خود را متحد آنان میدانیم.
9- روز جهانی کارگر، اول ماه مه، باید تعطیل رسمی شمرده شود و هرگونه ممنوعیت برگزاری مراسم در این روز ملغی گردد.
10- ما ضمن اینکه خود را بخشی از جنبش جهانی طبقهی کارگر و دارای منافع مشترک با آنان و کل طبقه ی کارگر را در تضاد و نزاع با طبقهی جهانی سرمایهداری میدانیم، هرگونه تهدید و تحریم اقتصادی و جنگ افروزی توسط دولتهای سرمایه داری را محکوم میکنیم. جنگ و تحریم اقتصادی به جز استثمار و فلاکت برای کارگران و بهانه برای سرکوب و سودآوری بیشتر برای سرمایهداری داخلی و جهانی نتیجهی دیگری نخواهد داشت. کارگران در این جنگها طرف هیچ کدام از دولتهای سرمایهداری داخلی و یا جهانی نخواهند بود.
زنده باد همبستگی جهانی طبقه کارگر
پیش به سوی تقویت سازمانیابی و تشکل یابی کارگری
شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر 91 - بیانیه 1 – 25 فروردین 91
www.karegar-shora.com
karegar.shora@gmail.com
رئیس کمیسیون طرح تحول اقتصادی مجلس خبر داد:
فروش ۵۳ میلیارد دلار ارز برای پرداخت یارانهها
به گزارش خبرگزاری مهر، آقای مصباحیمقدم این مطلب را در نشست پرسش و پاسخ اقتصاددانان مجلس در مسجد امام صادق تهران اعلام کرده است.
این نماینده مجلس همچنین گفته که بانک مرکزی «شبانه از پول مردم برای پرداخت یارانهها برداشت» کرده است که این امر در دنیا «بینظیر» است.
بانک مرکزی برای تامین بودجه مورد نیاز دولت به منظور پرداخت یارانهها به شهروندان٬ اسفند ماه سال گذشته اقدام به برداشت میلیاردها تومان از حساب برخی بانکها کرد که این اقدام با اعتراضهای گستردهای روبرو شده است.
دولت احمدینژاد در اجرای برنامه هدفمند کردن یارانهها با کمبود منابع مالی مواجه شده است به طوری که سال گذشته برای رفع این کسری بودجه٬ مجبور به دخالت در بازار سکه و ارز شد.
به نظر میرسد بخش مهمی از ۵۳ میلیارد دلاری که مصباحیمقدم از آن سخن گفته در جریان نابسامانیهای بازار سکه و ارز از سوی دولت فروخته شده باشد.
محمد دهقان٬ عضو هیات رئیسه مجلس اعلام کرد:
طرح ناگفتهها درباره سعید مرتضوی در جلسه استیضاح
محمد دهقان٬ یکی از طراحان استیضاح عبدالرضا شیخالاسلامی٬ وزیر کار اعلام کرد در جلسه استیضاح وی «ناگفتههایی درباره سعید مرتضوی بیان میشود که به نفع دولت، شیخ الاسلام و مرتضوی نیست.»
طرح استیضاح وزیر کار دولت محمود احمدینژاد در اعتراض به انتصاب سعید مرتضوی٬ دادستان پیشین تهران به سمت ریاست صندوق سازمان تامین اجتماعی در دستور کار نمایندگان مجلس قرار گرفته است.
آقای دهقان روز شنبه (۲۶ فروردین) به خبرگزاری مهر گفته است در صورتی که مرتضوی از سمت خود استعفا نکند٬ فردا (یکشنبه ۲۷ فروردین) وزیر کار در مجلس استیضاح خواهد شد.
دهقان افزوده است: «در جلسه استیضاح مطالبی که ما مایل به بیان آن نیستیم و تا به حال در فضای کشور گفته نشده بیان خواهد شد که این امر به نفع دولت، شیخ الاسلام و مرتضوی نیست.»
این عضو هیات رئیسه مجلس اظهار کرده است: «مرتضوی به هیچ وجه برای تصدی ریاست سازمان تامین اجتماعی به عنوان یک مجموعه بزرگ مالی مناسب نیست.»
از مرتضوی به عنوان متهم ردیف اول وقایع بازداشتگاه کهریزک نام برده میشود که تاکنون به اتهامات وی به طور جدی رسیدگی نشده است.
در بازداشتگاه کهریزک دستکم چهار تن از معترضان به نتیجه انتخابات سال ۱۳۸۸ بر اثر خشونت ماموران جان باختند.
الیاس نادران٬ عضو کمیسیون اقتصادی مجلس نیز گفته که «با توجه به سوابقی که از مرتضوی در این جلسه افشا خواهیم کرد، کار برای ادامه مسئولیت وی خیلی سخت میشود.»
آقای نادران افزوده است: «کسی {مرتضوی} با چنین سوابقی بعید است بتواند جایی مسئولیت بگیرد، به همین دلیل از اینکه مسائل مربوط به آقای مرتضوی گفته شود اکراه» داریم.
وی گفته است: «اگر حرفهایی را که استیضاح کنندگان از تریبون مجلس در خصوص سعید مرتضوی میزنند رئیس جمهور بشنود دیگر اصراری به ماندن مرتضوی در مسئولیتهای فعلیاش داشته باشد.»
خداحافظی هواپیماها با بنزین ارزان
جـــرس: طی روزهای اخیر، علاوه بر قیمتبرنج، روغن، تخممرغ و مرغ بنزین هواپیما نیز دستخوش گرانی سرسام آور و تاثیرگذاری بر وضعیت وخیم معیشتی مردم شد.
این درحالیست که محمود احمدی نژاد و اعضای دولت وی، همچنان مدعی بهبود وضعیت معیشتی مردم و کاهش تورم و بیکاری هستند.
به گزارش مهر، مدیرعامل اتحادیه مرغداران با اعلام دلایل گرانی اخیر مرغ، وعده داد: در صورتی که دولت به موقع نهادهها (کنجاله سویا و ذرت) را در اختیار تولیدکنندگان بگذارد، قیمت مرغ تا پایان اردیبهشت ماه کاهش مییابد.
حسین مقدم نیا در خصوص دلایل گرانی مرغ اظهار داشت: به دلیل کمبود نهاده ها (کنجاله سویا و ذرت) برای تولید کنندگان در اواخر بهمن و اسفندماه سال گذشته، قیمت مرغ ابتدا از کیلویی ۲۷۰۰ تومان به ۳۷۰۰ تومان رسید و در ادامه این روند ادامه یافت به طوریکه هم اکنون در برخی مناطق قیمت مرغ به کیلویی ۵۰۰۰ تومان هم رسیده است.
برنج در پایتخت کیلویی ۴۵۰۰ تومان
بر اساس این گزارش، دبیر انجمن برنج ایران از افزایش قیمت برنج ایرانی در بازار خبر داد و گفت: متاسفانه کیفیت برنجهای عرضه شده در مراکز فروش در پایتخت بسیار پائین تر از کیفیت برنجهایی است که در مراکز فروش شمال کشور عرضه میشوند.
بر اساس این گزارش، دبیر انجمن برنج ایران از افزایش قیمت برنج ایرانی در بازار خبر داد و گفت: متاسفانه کیفیت برنجهای عرضه شده در مراکز فروش در پایتخت بسیار پائین تر از کیفیت برنجهایی است که در مراکز فروش شمال کشور عرضه میشوند.
جمیل علیزاده شابق درباره دلایل نوسان قیمت برنج در بازار اظهار داشت: دلالان و سوداگران برنج در افزایش قیمت برنج بی تاثیر نیستند، چون آنها به بهانه گران شدن هزینه سوخت که تاثیر مستقیمی بر هزینه حمل ونقل برنج از شمال کشوربه پایتخت دارد، قیمت برنج را افزایش می دهند.
به گفنه دبیر انجمن برنج ایران، اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها تاثیر غیر مستقیم بر افزایش قیمت برنج داشته و این موضوع نیز به عنوان عاملی دیگر در گران شدن این کالا نقش داشته است.
وی افزود: بهطور متوسط قیمت برنج درجه یک طارم محلی در تیرماه سال گذشته در شهرهای شمالی کشور در حدود ۳۳۰۰ تومان و در تهران در حدود ۳۶۰۰ تومان بود که این رقم شب عید در شهرهای کشور به حدود ۳۷۰۰ تومان و در پایتخت نیز به حدود ۴۳۰۰ تومان رسید.
دبیر انجمن برنج ایران تصریح کرد: امسال قیمت هر کیلوگرم برنج در شهرهای شمالی کشور به طور متوسط در حدود ۴۰۰۰ تومان و در تهران نیز به بیش از ۴۵۰۰ تومان رسیده است.
دلایل گرانی تخم مرغ در بازار
همچنین رئیس اتحادیه مرکزی مرغداران مرغ تخم گذار میهن با بیان اینکه قیمت واقعی تخم مرغ برای مصرف کننده هر دانه ۲۰۰ تومان است، پیشنهاد کرد وزارت بازرگانی سازوکاری فراهم کند تا با عرضه مستقیم تخم مرغ در میادین میوه و تره بار مصرفکنندگان هم با قیمت واقعی تخم مرغ را خریداری کنند.
همچنین رئیس اتحادیه مرکزی مرغداران مرغ تخم گذار میهن با بیان اینکه قیمت واقعی تخم مرغ برای مصرف کننده هر دانه ۲۰۰ تومان است، پیشنهاد کرد وزارت بازرگانی سازوکاری فراهم کند تا با عرضه مستقیم تخم مرغ در میادین میوه و تره بار مصرفکنندگان هم با قیمت واقعی تخم مرغ را خریداری کنند.
هدایت اصغری درباره گرانی تخم مرغ در بازار گفت: تخم مرغ درب مرغداری شانه ای ۳۰۰۰ تومان است اما متاسفانه وقتی به دست مصرف کننده می رسد، قیمت آن شانهای ۶۰۰۰ تومان می شود و این به دلیل عملکرد شبکه توزیع و سایر واسطه هاست.
وی افزود: متاسفانه تا امروز ۲۰ هزارتن تخم مرغ در مرغداریها دپو شده است و به دلیل اینکه دولت برای کنترل بازار در اوایل سال ۹۰ هفتاد درصد بر صادرات تخم مرغ عوارض وضع کرد، با مشکل صادرات هم روبرو هستیم.
تغییر قیمت مرغ روزانه شد
این گزارش می افزاید بعد از تعطیلات نوروزی، تغییرات جدیدی در قیمت مرغ در بازار صورت گرفته است و هم اکنون مغازههای سطح شهر، به هر نحوی که دلخواهشان باشد، هر روز اتیکتهای قیمتی مرغ را در بازار تغییر میدهند و قیمت مرغ روز به روز تغییر میکند و برخی از مغازهداران هر روز صبح که به اصطلاح، جلوی مغازه خود را آب و جارو میکنند، نگاهی هم به اتیکت قیمت میاندازند و صد تومان هم که شده، بر روی قیمت میکشند.
بررسیهای میدانی نشانگر این است که در حال حاضر، قیمت هر کیلوگرم مرغ کامل تازه بستهبندی شده ۴۴۵۰ تومان است .
قیمت هر کیلوگرم مرغ کامل تازه بستهبندی بشقابی در بسته سینی، بشقاب یکبار مصرف و روکش نیز مطابق با استاندارد سازمان دامپزشکی ۴۴۸۰ تومان در میادین میوه و ترهبار عرضه میشود. همچنین هر کیلوگرم مرغ کامل تازه بستهبندی پاک شده نیز به قیمت هر کیلوگرم ۵۱۰۰ تومان عرضه میشود .
روغن با مجوز دولت گران شد
یک مقام مسئول در وزارت صنعت، معدن و تجارت اعلام کرد که روغن با مجوز دولت، تا بیست درصد گران شد، این درحالی است که این افزایش قیمت از روزهای آینده اعمال خواهد شد.
یک مقام مسئول در وزارت صنعت، معدن و تجارت اعلام کرد که روغن با مجوز دولت، تا بیست درصد گران شد، این درحالی است که این افزایش قیمت از روزهای آینده اعمال خواهد شد.
وی افزود: البته پیشیگرفتن تقاضا بر عرضه یکی از دلایل افزایش قیمت روغن نباتی در بازار است.
در عین حال، یک مقام صنفی نیز در این رابطه گفت: اگرچه برخی تولیدکنندگان به صورت خودسرانه افزایش قیمت داده بودند، اما این افزایش قیمت هم اکنون از سوی سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان مصوب شده است.
وی در پاسخ به این سئوال که آیا مجوزهای لازم از سوی سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان در رابطه با افزایش قیمت اخذ شده است، گفت: تولیدکنندگان نمیتوانند بدون مجوز سازمان حمایت و وزارت صنعت، معدن و تجارت اقدام به افزایش قیمت کنند.
سوخت هواپیما ناگهان ۷۴۳تومان گران شد
در ادامه گرانی ها، دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی نیز از افزایش ناگهانی قیمت سوخت هواپیما در پروازهای خارجی برای ایرلاینهای داخلی از ۴۰۰ تومان به ۱۱۴۳ تومان خبرداد و گفت: در پی این ابلاغیه، شرکتهای هواپیمایی نامه انتقاد آمیزی را به شرکت پخش فرآوردههای نفتی ارسال کردند.
در ادامه گرانی ها، دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی نیز از افزایش ناگهانی قیمت سوخت هواپیما در پروازهای خارجی برای ایرلاینهای داخلی از ۴۰۰ تومان به ۱۱۴۳ تومان خبرداد و گفت: در پی این ابلاغیه، شرکتهای هواپیمایی نامه انتقاد آمیزی را به شرکت پخش فرآوردههای نفتی ارسال کردند.
حمید غوابش از افزایش قیمت سوخت پروازهای خارجی برای ایرلاین های داخلی از ۴۰۰ تومان به ۱۱۴۳ تومان از تاریخ ۲۸ اسفندماه سال گذشته خبرداد.
عضو شورای عالی هواپیمایی با اشاره به اینکه ابلاغیه مربوطه توسط شرکت پخش فرآورده های نفتی صادر شده است، افزود: این افزایش قیمت ناگهانی بوده و شرکتهای هواپیمایی را دچار مشکل کرده است.
در همین حال مدیرعامل شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی با اعلام شرایط جدید فروش سوخت به ایرلاینهای داخلی از فروش نقدی به شرکتهای هواپیمایی بدهکار از اول اردیبهشت ماه امسال خبر داد.
مژگان مدرس علوم
جرس: روز بیست و یکم فروردین ماه سال جاری، دومین جلسه رسیدگی به سومین پرونده محمد سیف زاده به اتهام نامه به سید محمد خاتمی و امضای برخی بیانیه ها از داخل زندان تشکیل شد که این حقوقدان برجسته با اعلام اینکه دادگاه کیفری استان باید با حضور هیئت منصفه به این دعاوی رسیدگی کند. وی بدلیل عدم حضور هئیت منصفه در دادگاه حضور نیافت. محمد سیف زاده پیشتر نیز در دی ماه سال گذشته به دادگاه احضار شده بود که همان زمان نیز به دلیل آنچه غیرقانونی بودن دادگاه های انقلاب خوانده بود در دادگاه شرکت نکرده بود. فاطمه گلزار وکیل محمد سیف زاده در این رابطه می گوید که اقای سیف زاده با استناد به اصول قانون اساسی در دادگاه حضور پیدا نکردند.
سید محمد سیف زاده دادگاه انقلاب را به استناد اصول ۱۵۹ و ۱۷۲ و ۱۷۳ قانون اساسی و نبود دادگاه ها ی رسیدگی کننده به جرایم سیاسی برابر با اصل ۱۶۸ قانون اساسی و تبصره ذیل ماده ۲۰ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب "غیرقانونی" می داند و در جرایم سیاسی صالح به رسیدگی نمی داند. این عضو کانون مدافعان حقوق بشر در اطلاعیه خود آورده است که "اضمحلال استقلال قوه قضاییه و کانون های وکلای دادگستری، عدم رعایت اصل قانونی بودن جرم و مجازات و احکام از پیش تعیین شده و عدم پایبندی قضات دادسرا ها و دادگاه های انقلاب به قوانین و پایمال نمودن حقوق متهمین سیاسی در مراحل تعقیبی و تحقیقی و دادرسی و اجرای حکم و فقدان حق دادرسی عادلانه و حق دفاع مشروع، نشانگر عدم استقلال دستگاه دادرسی و قضا است و در چنین دادگاهی شرکت نمی کنم و در صورت اجبار به شرکت از خود دفاع نخواهم کرد."گفتنی است، شهریور ماه سال گذشته محمد سیف زاده، در نامه ای به سید محمد خاتمی از نقض گسترده حقوق قضایی در نظام دادگستری کشور گفته و هشدار داده بود که هیچ راهی جز انحلال و برچیدن این مراجع غیر قانونی و اصلاح ساختاری قوه قضائیه وجود ندارد.
محمد سیف زاده، که یکی از موسسان کانون مدافعان حقوق بشر و دبیر کمیته انتخابات آزاد و سالم و عادلانه ایران و عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات است، در آبان ماه سال هشتاد و نه به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران به نه سال زندان و ده سال محرومیت از وکالت محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به دو سال کاهش یافت. وی اواخر فروردین ماه سال گذشته نیز به اتهام "خروج غیر قانونی" از کشور توسط نیروهای امنیتی ارومیه بازداشت و پس از دو ماه بازجویی به زندان اوین منتقل شد و اکنون در بند 350 زندان اوین به سر می برد.
به همین مناسبت "جرس" با فاطمه گلزار همسر و وکیل سید محمد سیف زاده به گفتگو پرداخته است که متن کامل آن در پی می آید:
خانم گلزار لطفا در خصوص برگزاری دادگاه آقای سیف زاده صحبت بفرمایید و دلیل اینکه ایشان در دادگاه حاضر نشدند چه بود؟
در روز بیست و یکم دادگاه تشکیل شد اما چنانکه خود آقای سیف زاده قبلا هم توضیح داده بودند و لایحه هم داده اند با استناد به اصول قانون اساسی در دادگاه حضور پیدا نکردند.
خود شما بعنوان وکیل ایشان چطور؟
من با توجه به اینکه باید در حیطه اختیارات خود عمل می کردم و از طرف ایشان فقط اجازه داشتم که لایحه اشان را به دادگاه تقدیم کنم و در دادگاه حضور پیدا نکردم.
این سومین پرونده ای است که برای آقای سیف زاده تشکیل داده اند موارد اتهامی ایشان در این پرونده چیست؟
اتهام ایشان در ارتباط با نامه ای است که به خاتمی نوشته اند و همچنین بخاطر اینکه امضای ایشان در پای بعضی از بیانیه های جمعی زندانیان بند 350 که از داخل زندان نوشته شده، بوده است. بر این اساس ایشان را متهم به اقدام علیه امنیت ملی کرده اند و با توجه به اینکه اعتقادشان اجتماع برای اقدام علیه امنیت ملی بوده، قرار کفالت که سبک بوده تبدیل به قرار بازداشت شده است و اتهام سنگین تر شده است. در نهایت دادیار شعبه دو تقاضای تبعید ایشان را کرده است بخاطر اینکه گفته اند آقای سیف زاده فعالیت علیه نظام می کنند و طبق ماده نوزده تقاضای تبعید ایشان را کرده اند.
چرا فقط برای آقای سیف زاده بخاطر امضا های جمعی بیانیه ها دادگاه تشکیل شده است و علت این حساسیت چیست؟
آقای سیف زاده در دادسرا امضای خود را نه تایید کرده اند نه تکذیب و فقط نامه به آقای خاتمی را پذیرفتند. اما در پاسخ به سوال شما خود آقایان باید پاسخ دهند که چرا حساسیت بر روی آقای سیف زاده است؟
اما مواضع آقای سیف زاده برای همه مشخص و روشن است و بخاطر همین دیدگاه و مواضع است که هم اکنون بطور ناعادلانه در زندان بسر می برند. از سوی دیگر محتوی بیانیه هایی هم که در مقاطع حساس و سرنوشت ساز کشور به امضای زندانیان سیاسی (که به ناحق از حضور در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور محروم مانده اند) رسیده است، با مواضع آقای سیف زاده مغایرت ندارد. خانم گلزار شما بعنوان وکیل ایشان چطور می توانید از ایشان در برابر این اتهامات دفاع کنید؟
دفاعی که می شود کرد همانگونه که خودشان اعتقاد دارند باید شرایط دفاع در دادگاه طبق قانون مهیا باشد. زمانیکه این شرایط مهیا نباشد، امکان دفاعی هم وجود ندارد زیرا طبق مواد قانونی که خود آقای سیف زاده اشاره کرده اند، دادگاه کیفری استان باید با حضور هیئت منصفه به این دعاوی رسیدگی کند. باید چنین دادگاهی باشد تا ما بتوانیم دفاع کنیم بنابراین چنین دادگاه و شرایطی نیست و امکان دفاعی هم وجود ندارد.
یکبار هم در بیست و یکم دی ماه سال گذشته دادگاه برای ایشان تشکیل شد که آقای سیف زاده در آن شرکت نکردند و دلیل آن را غیرقانونی بودن دادگاه بیان کردند...
درحقیقت دادگاه تجدید وقت شد و شرایط مجددا به همان شکل بود و هیئت منصفه در دادگاه حضور نداشت و بنابراین امکان دفاعی هم فراهم نبود.
با توجه به برگزاری پیاپی دادگاه که شرایط دفاع در آن مهیا نیست و عدم حضور آقای سیف زاده و شما بعنوان وکیل ایشان در دادگاه، روند پرونده چگونه خواهد شد؟
قاضی لزوما می تواند تجدید وقت نکند و حتی می توانست در همان جلسه اول هم که لایحه آمده بود و رای هم حضوری محسوب می شد، رای خود را صادر کند اما بنابر هر مصلحتی که بود وقت را تجدید کردند و الان تصمیم با قاضی است.
آیا اگر رایی برای ایشان صادر شود شما اعتراض خود را به این حکم خواهید زد؟
با توجه به اینکه آقای سیف زاده استاد من بودند و هر چه ایشان صلاح بدانند، همان را انجام خواهم داد. نیازی نیست که من بعنوان وکیل وارد عمل شوم اگر ایشان صلاح دانستند من وارد عمل خواهم شد وگرنه بهمان شکل فقط لایحه خواهم برد.
شما نه بعنوان وکیل آقای سیف زاده بلکه بعنوان شریک و همراه زندگی ایشان که کاملا به خصوصیات و عقاید ایشان آگاه هستید، فکر می کنید برگزاری چنین دادگاههایی سبب خواهد شد که ایشان از مواضع خود دست بردارند و در مقاطعی که نیاز بدانند نامه ای بنویسند یا بیانیه هایی را امضا کنند این کار را انجام ندهند؟
والله با شناختی که من دارم، بعید می دانم. ( خانم سیف زاده در ادامه می خندد)
با توجه به سن آقای سیف زاده و شرایط زندان، وضعیت روحی و جسمانی ایشان چطور است؟
بعد از پیگیری ها و تقاضاهای مکرر ایشان را برای رسیدگی پزشکی و یکسری آزمایشات بیرون می آورند قبل از عید هم یکی دو جلسه برای دندانهایشان بیرون آمدند و من مجددا بعد از عید هم درخواست دادم که درمان ادامه پیدا کند. یک مشکلات قدیمی کمر درد و پا درد داشتند که به هر حال سن ایشان هم طوری است که این مشکلات با عدم رسیدگی شدیدتر می شود. در مجموع شکر خدا خوب هستند البته روحیه "خوب" ایشان است که باعث می شود از نظر جسمی خودشان را نگه دارند.
در پایان نکته ای مانده که به آن اشاره بفرمایید؟
فقط آرزوی زندانیان سیاسی و امنیتی را دارم که هر چه زودتر به آغوش خانواده هایشان بازگردند.
جـــرس: امام جمعه قم با انتقاد از گرانی افسارگسیخته در کشور گفت: مردم و مراجع عظام تقلید از این گرانیها نگران هستند.
به گزارش مهر، سید محمد سعیدی در خطبههای این هفته نماز جمعه قم اظهار داشت: پدیده گرانی به طور افسارگسیخته خودش را نشان میدهد و گرانیهای اخیر موجب نگرانی مراجع تقلید و مردم شده است.
وی ادامه داد: بخشی از گرانیهای اخیر مربوط به تورم جهانی است که برای مردم قابل درک است اما بخشی دیگر به خاطر سوء مدیریت و بیتوجهی است.
وی با بیان اینکه چه توجیهی برای سوء مدیریت و بیتوجهی وجود دارد، اظهار داشت: گرانی برای قشرهای آسیب پذیر سخت و آزاردهنده است و مسئولان باید با مشورت کارشناسانه تدبیری بیندیشند.
اظهارنظرهای ناپخته و مشکوک مشکلآفرین شده است
امام جمعه قم با انتقاد از برخی اظهارنظرهای غیرکارشناسانه در حوزه دین اظهار داشت: برخی اظهارنظرهای ناپخته و مشکوک در همه عرصهها به خصوص در عرصه دین و معارف اسلامی مشکل آفرین شده است.
وی داشتن ظرفیت بالا را یکی از امتیازات دین مبین اسلام برشمرد و افزود: در گذشته نقادان و کسانی که در حوزه دین شبهه داشتند با ائمه تماس میگرفتند و در عصر غیبت نیز عالمان دین پاسخگوی سئوالات و شبهات هستند.
سعیدی تصریح کرد: اشخاصی نا آشنا با معارف اسلامی آن هم با روش مغالطه وارد عرصه شدند که این افراد "عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند".
در برابر علمای دین ادب داشته باشید
سعیدی با اشاره به اظهارات اخیر حسن عباسی، از چهره های امنیتی و عضو قرارگاه عمار گفت: با توجه به بازبودن عرصه نقل شبهات و اظهارنظرها، کسانی که میخواهند در این عرصه ورود پیدا کنند باید توانایی لازم را کسب کنند و برای دریافت پاسخ و استفاده از عالمان دینی به خصوص فقیه عالیقدر آیتالله العظمی جوادی آملی ادب برخورد را داشته باشند و درباره این بزرگان کلماتی نگویند که دور از ادب باشد.
وی تاکید کرد: به کسانی که اطلاعات لازم را ندارند توصیه میکنم که با سخنان نسنجیده با دشمنان همسو نباشند.
به گفته امام جمعه قم ورود ناآگاه در حوزه دین و معارف اسلامی سبب اظهارنظرهایی میشود که گاهی وقتها موجب کفر میشود.
وی با ذکر مثالی در این زمینه اظهار داشت: یکی از کسانی که جاهل به دین است با کمال غرور گفته است " خدا کجا گفته که زن باید حجاب داشته باشد."
وی ادامه داد: این شخص حتی گفته است که "من خدایی که چنین چیزی گفته باشد را نفی میکنم" و حتی گفته بود که سوادش از سواد فقها بیشتر است و به مردم توصیه کرده که نیاز نیست روزه بگیرند و به جای اقامه نماز هر روز ده دقیقه ورزش کنند.
همچنان خواهان قطع رابطه با آمریکا هستیم
امام جمعه قم در بخش دیگری از سخنان خود در مورد رابطه با آمریکا گفت: با وجود اینکه از زمان قطع ارتباط ملت ایران با آمریکا، خصومتهای آمریکاییها علیه جمهوری اسلامی بیشتر شده است اما این قطع ارتباط برکات زیادی برای ملت ما داشت است.
وی اضافه کرد: ما قصد جنگ نداشتیم اما واکنش غیرمنطقی و خصمانه دشمنان سبب شد بین خصومت آنها و رشد ما رابطه مستقیم برقرار شود.
امام جمعه قم تاکید کرد: سخن مردم ما این است که مادامی که دولتمردان آمریکا درباره کشور ما چنین مداخله ای دارند ما همچنان خواهان قطع رابطه با آمریکا هستیم.
به گزارش تارنمای «ملی-مذهبی»، از مدت ها قبل قرار بود این معلم زندانی طی هفته جاری به مرخصی بیاید. اما این معلم زندانی که از ابتدای حبساش تاکنون به مرخصی نیامده هم چنان در زندان باقی ماند و خانوادهاش چشم انتظار نگاه به در دوختند.
بر اساس این گزارش، وی مدتی پیش پس از ۲۱ سال خدمت در آموزش و پرورش ایران با حکمی قطعی رسما از آموزش و پرورش اخراج شد.
وی پس از آن طی نامهای خاطرنشان کرد:
در طول ۲۱ سالی که از پیشینه من در کار معلمی گذشته است، از دورترین روستاهای کشور گرفته تا پایتخت ایران در سالهای نخست کارم پی بردهام که این سیستم راه به ویرانه دارد و روح و روان و جسم و جان جوانان این مرز و بوم را به نابودی بیشتر خواهد کشاند از این رو از همان آغاز کار معلمی مبارزه با گردانندگان این سیستم را پیشه خود ساختم . از طرفی حاکمیت زورگویان و بیخردان جز سرکوب و کشتار و شکنجه و زندانی کردن، راه دیگری را نمیدانند و در پیش نمیگیرند.
این معلم زندانی در بخش دیگری از این نامه گفته بود :
اینجانب ضمن محکوم کردن ارعاب، تهدید و احضار معلمان کشور بهویژه اعضای کانون صنفی معلمان، از همکاران خود در سراسر کشور امید پشتیبانی دارم تا با همبستگی میان معلمان و سایر اقشار جامعه بتوانیم به یک حاکمیت مردمی دست یابیم.
گفته میشود یکی از علل مخالفت با مرخصی این معلم زندانی هراس احتمالی از استقبال از وی در آستانه روز معلم بوده است.
جـــرس:
در پی تصمیم دولت جهت کاهش مصرف انرژی در کارخانه آلومنیوم هرمزگان، منابع کارگری نتیجه این امر را "کاهش شدید تولید" و بیکاری کارگران اعلام کرده و گفته است: در صورت كاهش مجدد مصرف انرژی مجبور میشویم میزان تولید را تا حداقل ظرفیت کاهش بدهیم كه به تبع كاهش تولید تعدادی از همكاران ما بیكار خواهند شد.
به گزارش ایلنا، كارگر نمونه كشوری در سال گذشته با اظهار نگرانی از تاثیرات كاهش مصرف انرژی در واحد تولیدی خود، گفت: با درخواست اداره برق منطقه مبنی بر کاهش مصرف انرژی در کارخانه مجبور به تولید کمتر میشویم که در صورت ادامه این روند مدیران كارخانه ناچارند تعداد كارگران را كاهش دهند.
مهرداد ابراهیمی دزفولی، کارگر کارخانه آلومنیم المهدی هرمزگان گفت: برای کاهش مصرف انرژی سیستم جدیدی را طراحی کردیم به نام «سیستم تغذیهای مصرفی» که در این سیستم نیز تغییراتی را ایجاد کردیم تا بتوانیم مصرف را تا حد امکان کاهش دهیم ولی به دلیل فعالیت گسترده كارگاههای مسكن مهر در بندرعباس اداره برق باز هم از ما خواست مصرف انرژی كارخانه را كاهش دهیم.
این كارگر ادامه داد: در صورت كاهش مجدد مصرف انرژی مجبور میشویم میزان تولید را تا حداقل ظرفیت کاهش بدهیم كه به تبع كاهش تولید تعدادی از همكاران ما بیكار خواهند شد.
او یادآور شد: كارخانه آلومینیم هرمزگان از اواخر اسفند سعی در کاهش مصرف انرژی داشته ولی متاسفانه باز هم اداره برق هرمزگان تاکید زیادی بر مصرف کمتر کارخانه کرده است كه این موضوع سبب کاهش قابل توجه تولید آلمینیوم و بیکاری تعداد زیادی کارگران در طی سال جاری خواهد شد.
دزفولی خاطرنشان کرد: با وجود میزان تولید و سفارشات بالا سعی می کنیم که تا حدال امکان سلول های آلومینیم را از تولید خارج کرده و مصرف انرزی را کاهش دهیم ولی دولت باید توجه كند كه به امید خانه دار شدن مردم در پروژههای مسكن مهر نباید فرصتهای شغلی موجود را از بین ببرد.
جـــرس:
عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان با ادعای اینکه در ایراد خطبهها حاضرم همه هزینههای آن را بپردازم تاکید کرد: بالاترین هزینه که برای من افتخار است شهادت است و حاضرم در راه دفاع از ارزشها شهید شوم.
به گزارش مهر، احمد خاتمی ظهر جمعه در دیدار تعدادی از دانشجویان و طلاب که در محل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برگزار شد، در سخنانی با اشاره به اظهارات اخیر خود در نماز جمعه تهران درباره وضعیت برخی فیلمهای سینمایی اظهار داشت: قبل از اینکه من درباره مستهجن بودن برخی فیلمها در سینما سخن بگویم دلسوزانی به حد کفایت سخن گفتند؛ علم الهدی در مشهد؛ امام جمعه بوشهر و امام جمعه بابل انتقاد کردند و در شهرها و استانهای مربوطه آنان، اکران نشد و یا متوقف شد اما این انتقادات اثری در مسئولان نداشت.
وی اضافه کرد: من گفتم برخی فیلمها در سینما مستهجن هستند و مقصودم این نبود که در آن صحنههای غیراخلاقی وجود دارد بلکه منظور من این بود که این فیلمها در شان نظام اسلامی نیست ولی تعریف مسئولان از فیلم مستهجن چیز دیگری بود.
امام جمعه تهران با ادعای اینکه برای ایراد سخنانش در خطبه های نماز جمعه حداقل با پنج نفر از چهرههای شاخص آشنا به سینما که دارای سلیقههای مختلفی بوده اند مشورت کرده است اظهار داشت: همه این افراد بالاتفاق بر موضعگیری علنی علیه این فیلمها تاکید کردند با اینکه من نامی از فیلم خاصی هم نیاوردم ولی از یک سو با سیل تأییدها مواجه شدم و از سوی دیگر نیز عدهای نامههای هتاکانه و بی ادبانهای را نوشتند.
وی ادامه داد: شان من این نیست که به این نامه ها جواب بدهم ولی اگر کسی ارزش این نامه ها را میخواهد بداند به تیترهای رسانه های بیگانه نگاه کند.
من به دفاع از اصالتها و ارزشهای اسلام اعتقاد دارم
خاتمی ادعا کرد من به دفاع از اصالتها و ارزشهای اسلام اعتقاد دارم و هر خطبه ای هم که می خوانم آماده هزینه دادن برای آن هم هستم و بالاترین هزینه هم شهادت است که آماده آن هستم و جواب این نامه ها را نخواهم داد.
وی با تأکید بر لزوم همراهی و حمایت از ناهیان منکر بیان داشت: آنچه من در خطبه های نماز جمعه گفتم مصداق نهی از منکر بود و هزینه ناسزاها را هم تحمل می کنم اما کسانی که نگران اخلاق جامعه هستند نباید در مقابل این فحشها ساکت باشند زیرا پیامدهای گسترش این ناسزاها و کارهای غیراخلاقی بر عهده ساکتین خواهد بود.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه با بیان اینکه وی نماینده ولی فقیه و امام جمعه تهران است گفت: خطیب خطبه های نماز جمعه تهران از سوی دفتر رهبری مشخص می شود . ما باید گوش به فرمان رهبری باشیم و آنچه ایشان آن را برای جامعه اصل می دانند ما هم باید اصل بدانیم.
هنر بدون دین رفتن به سمت طاغوت است
خاتمی با اشاره به فیلم های اجتماعی «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد»، ادعا کرد: این دو فیلم برای ما مسئله نیست بلکه ما معتقدیم باید هنر ما متعهد باشد زیرا اگر محتوای ارزشی و دینی رخت بر بندد در سراشیبی سقوط است و به سمت طاغوت خواهد رفت.
جـــرس: به گزارش منابع خبری، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی مجددا تعداد دیگری از فعالان مدنی عرب را در چند روز اخیر دستگیر و روانه بازداشتگاههای سازمان اطلاعات استان خوزستان کردند.
سایت «ملی، مذهبی» به نقل از منابع حقوق بشری خوزستان گزارش داده است که بازداشت شدگان روزهای اخیر، نبی سواری، احمد سواری(۲۵ ساله)، صادق شرهانی(۳۰ساله)،حمود صیاحی(۳۰ ساله) ، سید نبی موسوی(۲۶ ساله)، حمود سواری(۲۵ ساله) فرزند رحیم و عقیل سواری(۳۰ ساله) گزارش شده است.
بر اساس این گزارش، فعالان حقوق بشر خوزستان گفته اند که همزمان با این موج امنیتی و برقراری ایستگاههای بازرسی در محلات عرب نشین ، روستاهای اهواز و دیگر شهرهای تابعه پادگانهای سپاه نیز اعلام آمادهباش کرده و سربازان عرب را به مرخصی فرستادهاند.
چند روز قبل نیز دادگاه انقلاب حکم اعدام عارف حمیدیان را صادر و این حکم در روند اجرایی قرار گرفته است.
بنا بر این گزارش برخی از هموطنان عرب خوزستان هر ساله ۲۶ فروردین در راستای مبارزه با تبعیض نژادی وتغییر بافت جمعیتی استان دست به تظاهراتهای مسالمتآمیز میزنند.
جـــرس:
به گزارش منابع اقتصادی، طی سال گذشته، ۲۲ میلیون دلار پوشاک وارد کشور شده است که نسبت به مدت مشابه در سال ۸۹ معادل ۱۱.۶۴ درصد افزایش نشان میدهد و حجم قابل توجهی از این واردات نیز از چین صورت گرفته است.
به گزارش مهر، آمارهای گمرک ایران می گوید: واردات پوشاک ایران در سال ۹۰ به ۲۲ میلیون دلار رسید، این در حالی است که این میزان در سال ۸۹ معادل ۲۰ میلیون دلار بود.
در این میان، امارات متحده عربی ، ایتالیا و چین سه کشور عمده مبدا واردات پوشاک به ایران در سال ۹۰ نام گرفتند.
برهمین اساس، در سال گذشته ۸ میلیون ۹۴۹ هزار دلار پوشاک از امارات متحده عربی، ۴ میلیون و ۶۶۹ هزار دلار پوشاک از ایتالیا و ۴ میلیون و ۳۷ هزار دلار پوشاک از چین وارد کشور شد.
وزن واردات پوشاک از امارات متحده عربی ، ایتالیا و چین در سال ۹۰ به ترتیب ۹۸۶ تن، ۱۶۷ تن و ۵۴۹ تن بود. بررسیها نشان میدهد که پوشاک چینی با قیمت ارزان وارد کشور شده است.
در این آمار میزان واردات پوشاک از ترکیه ذکر نشده است.
گفتنی است، طبق نظر کارشناسان و فعالان کارگری، واردات کالاهای بی کیفیت چینی، سبب رکود و ورشکستگی و تعطیلی بسیاری از واحدهای تولیدی در کشور شده و بیکاری طیف گسترده ای از کارگران و واحدهای صنعتی را سبب گردیده است.
در این میان، بسیاری از ابر وارد کنندگان کالا از چین، از مقامات و ابستگان حکومتی، از جمله اسد الله عسگراولادی و اطرافیان وی هستند.یکی از مراجع تقلید غیرحکومتی، ضمن تاکید و استقبال از حذف حکم سنگسار در قانون مجازات اسلامی، دلایل فقهی مخالفت با این حکم را شرح داده و خاطرنشان کرده است که پیشنهاد حذف این مجازات از قانون مجازات اسلامی، امری معقول به نظر می رسد و با نص روایات اهل بیت مخالفتی ندارد."
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بیات زنجانی، این مرجع تقلید مردمی در پاسخ به استفتاء یکی از مقلدان خود که پرسیده بود "پيرو تغيير قانون مجازات اسلامي و پيشنهاد حقوقدانان و برخي علما براي جاگزيني مجازات سنگسار خواهشمند است نظر فقهي - حقوقي آن مرجع عالیقدر تقلید در اين خصوص بيان شود"، در پاسخ نوشته است:
"با سلام و تحیت؛ پیش از پرداختن به پاسخ سؤال شما، توضیحات مختصری را لازم می دانم.
در ارتباط با مسأله سنگسار و رجم قبلاً با دلایل کافی و مستدل اثبات کرده ایم که قابل اثبات با شهود نیست بلکه تنها با اعتراف از روی عمد، اختیار، میل و ایمان آنهم در نزد امام معصوم قابل اثبات است.
اگرچه این حکم را از حیث سند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ما رسیده است نمی توان مورد خدشه قرار داد ولی در لسان روایات، برای مجریان این حکم خصوصیاتی در نظر گرفته شده که بصورت طبیعی با غیر معصوم انطباق ندارد.
از طرف دیگر چنین به نظر می رسد که شرع انور اسلام، بنایش بر این نیست که به سادگی زنای محصنه که منتهی به سنگسار است به اثبات برسد و این موضوع نیز از سیرۀ ائمه معصومین علیهم السلام به دست می آید.
با توجه به توضیحات فوق پیشنهاد حذف این مجازات از قانون مجازات اسلامی، امری معقول به نظر می رسد و با نص روایات اهل بیت علیهم السلام مخالفتی ندارد"
بانک مرکزی گزارش داد:
۲۲.۵ درصد خانوراهای ایرانی بدون حتی یک شاغل
آفتاب
نتایج بررسی های بانک مرکزی از وضعیت اشتغال در کشور در سال 89 گویای آن است که در بین افراد شش ساله و بیشتر خانوارها، 30.5 درصد «شاغل»، 4.0 درصد «بیکار»، 9.7 درصد « با درآمد بدون کار»، 24.3 درصد «محصل»، 26.5 درصد «خانهدار» و 5.0 درصد متعلق به سایر گروهها بودهاند. طبق یافتههای فوق سهم افراد محصل و افرادی که در سایر گروهها طبقهبندی شدهاند در مقایسه با سال قبل کاهش و سهم افراد شاغل، بیکار، با درآمد بدون کار و خانهدار افزایش داشته است.
بررسی مزبور نشان میدهد که در بین اعضای مذکر شش ساله و بیشتر خانوارها، 52.2 درصد «شاغل»، 5.9 درصد «بیکار» 11.1 درصد «با درامد بدون کار»، 24.5 درصد «محصل» و 6.3 درصد مربوط به سایر گروهها بودهآند. این نتایج نشان میدهد که درصد افراد مذکر محصل و افرادی که در سایر گروهها طبقهبندی شدهاند نسبت به سال قبل کاهش و درصد افراد شاغل، بیکار و با درآمد بدون کار افزایش داشته است.
در بین اعضای مؤنث شش ساله و بیشتر خانوارها، سهم افراد «شاغل»، «بیکار»، «با درآمد بدون کار»، «محصل» و «خانهدار» به ترتیب 8.7 درصد، 2.0 درصد، 8.3 درصد، 24.1 درصد و 53.2 درصد بوده است. سهمهای مشابه در سال 1388 به ترتیب 8.0 درصد، 2.0 درصد، 8.0 درصد، 25.6 درصد بوده است.
طبق نتایج این بررسی، 22.5 درصد خانوارها «بدون فرد شاغل»، 55.4 درصد دارای «یک نفر شاغل»، 17.2 درصد دارای «دونفر شاغل» و 4.9 درصد دارای «سه نفر شاغل و بیشتر» بودهاند. در مقایسه با سال 1388 درصد خانوارهای با «یک نفر شاغل» کاهش و درصد خانوارهای «بدون فرد شاغل»، با «دونفر شاغل» و با «سه نفر شاغل و بیشتر» افزایش داشته است.
توزیع افراد شاغل خانوارها بر حسب رشته فعالیت اصلی محل کار در سال 1389 گویای آن است که 4.1 درصد در بخش «کشاورزی، دامپروری، شکار، جنگلداری و ماهیگیری»، 18.1 درصد در بخش «صنعت و معدن»، 9 درصد در بخش «برق، گاز و آب»، 14.2 درصد در بخش «ساختمان»، 21.5 درصد در بخش «عمدهفروشی، خردهفروشی، هتلداری و رستوران»، 11.7 درصد در بخش «حمل و نقل، انبارداری و ارتباطات»، 7.6 درصد در بخش «خدمات مالی، بیمه، ملکی، حقوقی و تجاری» و 21.9 درصد در بخش «خدمات عمومی، اجتماعی و شخصی» شاغل بودهآند.
در سال مورد بررسی توزیع افراد شاغل خانوارها بر حسب میزان سواد و رشته فعالیت محل کار نشان میدهد که بیشترین تعداد افراد شاغل بیسواد و با تحصیلا ابتدایی و راهنمایی و متوسطه به ترتیب با سهمی معادل 2.0، 4.1 و 12.6 درصد در بخش «عمده فروشی، خردهفروشی، هتلداری و رستوران» و بیشترین تعداد افراد قادر به خواندن و نوشتن با سهمی معادل 5 درصد در بخش«ساختمان» اشتغال داشتهاند. بیشترین تعداد افراد شاغل دارای تحصیلات دانشگاهی نیز با سهمی معادل 12.9 درصد در بخش «خدمات عمومی، اجتماعی و شخصی» به کار اشتغال داشتهاند.
به گزارش فارس،بررسی مزبور نشان میدهد که 6.3 درصد از اعضای شاغل خانوارها کارفرما، 32.1 درصد کارکن مستقل، 19.1 درصد کارکن مؤسسات دولتی و عمومی، 39.8 درصد کارکن مؤسسات خصوصی و 2.7 درصد کارکن فامیلی و کارآموز بدون مزد بودهاند.
دریافت 100 تن آهن آلات از شرکت امیر منصورآریا توسط یک نماینده مجلس
بازتاب
مشرق نوشت: یکی از نمایندگان مجلس هشتم به اتهام دریافت 100 تن آهن آلات از شرکت امیر منصورآریا به دادگاه رسیدگی به مفاسد مالی احضار شده است.
بازتاب
مشرق نوشت: یکی از نمایندگان مجلس هشتم به اتهام دریافت 100 تن آهن آلات از شرکت امیر منصورآریا به دادگاه رسیدگی به مفاسد مالی احضار شده است.
رئیس کمیسیون طرح تحول اقتصادی افشا کرد:
نامه دولت در مورد فروش 53 میلیارد دلار در بازار سیاه را در اختیار داریم
(تیتر از جنگ خبر
خبرگزاری مهر
رئیس کمیسیون طرح تحول اقتصادی مجلس با بیان اینکه دولت شبانه از پول مردم برای پرداخت یارانه ها برداشت کرده است گفت:دولت در چند مدت اخیر 9 هزار میلیارد تومان استقراض از بانک مرکزی برای پرداخت یارانه نقدی داشته است که معنای آن ایجاد تورم شدید است.
به گزارش خبرنگار مهر، غلامرضا مصباحی مقدم عصر جمعه در نشست پرسش و پاسخ اقتصاددانان مجلس در مسجد امام صادق تهران ... گفت: نامهای هم اکنون در دستان ما است که در تاریخ 24/12/90 دولت مصوب کرده است که معادل ریالی 53 میلیارد دلار به قیمت ارز در بازار آزاد فورا به حساب خزانه واریز شود.
رئیس کمیسیون طرح تحول اقتصادی مجلس افزود: این 53 میلیارد دلار متعلق به کل سال 90 بوده است، باید پرسید اصلاً به این میزان دلار داریم؟ معنای این که بانک مرکزی چنین مبلغی را به حساب خزانه واریز کند چیزی جز خلق پول و اسکناس نیست. معتقدم با ایجاد پول پرقدرت هیچ مشکلی حل نمیشود بلکه بر مشکلات افزوده میشود.
وی ادامه داد: ما انتظار داریم دولت اگر در خصوص طرح هدفمندی یارانهها مشکلی دارد با مجلس شورای اسلامی مطرح کند و نمایندگان هم آمادگی هرگونه حل مشکل را دارند.
...
هشدار جریده اندرونی بیت ولی فقیه:
امتیازهای 1+5 باج خواهی است، در این دام خطرناک نباید افتاد
(تیت از جنگ خبر)
ایسنا
حسین شریعتمداری در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:«سقف» انتظاري كه آمريكا و متحدانش مي توانند از ايران اسلامي داشته باشند، صرفنظر كردن ايران از غرامت خواهي است و «كف انتظار» جمهوري اسلامي ايران از 1+5، جلب اعتماد ايران است كه لغو تمامي قطعنامه هاي غيرقانوني و تحريم ها گام اول آن است.
به گزارش ايسنا در سرمقاله كيهان كه با عنوان « بدهي 1+5 » منتشر شده، آمده است:
امروز مذاكرات تيم هسته اي كشورمان با گروه 1+5 بعد از 14 ماه توقف و چالش و كش و قوس فراوان، در اسلامبول تركيه از سرگرفته مي شود. بسياري از محافل سياسي و رسانه اي غرب با اشاره تلويحي به تحولات و رويدادهاي كنوني منطقه و جهان، اين دور از مذاكرات را تعيين كننده و سرنوشت ساز ارزيابي كرده اند.
...
ب: اظهارنظر مقامات آمريكايي و اروپايي و تحليل و تفسير رسانه هاي غربي طي دو هفته اخير، در نگاه اول به گونه اي است كه از عقب نشيني آنها در مقابل ايران حكايت مي كند. خانم كلينتون بر پذيرش چرخه غني سازي 3/5 درصدي اورانيوم از سوي ايران تاكيد مي كند. آسوشيتدپرس؛ به موافقت 1+5 با غني سازي زير 5 درصد اورانيوم در ايران اشاره كرده و آن را يك موفقيت براي كشورمان ارزيابي كرده است، حتي پايگاه «دبكا» از امتياز مشترك آمريكا و اسرائيل به ايران!! در مذاكرات اسلامبول خبر داده و مي نويسد اوباما و نتانياهو موافقت كرده اند كه ايران 1000 سانتريفيوژ و 1000 كيلوگرم اورانيوم داشته باشد! و به اصطلاح از چرخش توأم با نرمش! اسرائيل خبر داده و مي گويد «اسرائيل مواضع خود را تا حدودي تعديل كرده و از توقف كامل و هميشگي غني سازي اورانيوم در ايران دست كشيده است»! و موارد مشابه ديگري كه متاسفانه برخي از رسانه ها و شخصيت هاي داخلي كشورمان نيز، از اين مواضع آمريكا و متحدانش كمي تا قسمتي ابراز خشنودي كرده اند! اين در حالي است كه؛
اولا؛ غني سازي اورانيوم بدون سقف- حتي تا ميزان 99 درصد- حق مسلم ايران است و در هيچيك از مفاد NPT و پادمان هاي مربوطه سقفي براي غني سازي تعيين نشده است،
ثانيا؛ جمهوري اسلامي ايران تاكنون با اقتدار و بدون اعتنا به قطعنامه هاي غيرقانوني 1737/ 1747/ 1803/ 1835 و 1929 به چرخه قانوني فعاليت هسته اي خود ادامه داده و اين چرخه را كه در صورت نياز غني سازي بدون سقف اورانيوم از جمله آن است تثبيت كرده است.
بنابراين آنچه آمريكا و متحدانش اين روزها و در آستانه مذاكرات اسلامبول از آن با عنوان امتياز به ايران ياد مي كنند، نه فقط «امتياز» نيست، بلكه امتياز گرفتن - بخوانيد باج خواهي- از ايران اسلامي است و پذيرش آن مفهومي غير از افتادن در دام خطرناك 1+5 ندارد.
ج: امروزه نه فقط شواهد و قرائن غيرقابل انكار، بلكه اعتراف صريح و همراه با اضطراب و دلهره آمريكا و متحدانش از اقتدار مثال زدني و بي سابقه ايران اسلامي و نقش برجسته و تعيين كننده آن در معادلات منطقه اي و جهاني حكايت مي كند، و در همان حال نشانه هاي فراواني را مي توان آدرس داد كه آمريكا و متحدان اروپايي و پايگاه منطقه اي آن يعني رژيم صهيونيستي در ضعيف ترين دوران حيات خود قرار دارند. و از سوي ديگر، جمهوري اسلامي ايران تاكنون نه فقط از هيچ اقدام و كوششي در شفاف سازي فعاليت هسته اي خود كوتاهي نكرده، بلكه بارها فراتر از تعهد قانوني خود در اين راستا حركت كرده است ولي در مقابل از 1+5 غير از باج خواهي، توهم پراكني و قانون شكني نديده است و از اين روي، اگر مذاكره، ترجمه ديگري از «معامله» باشد كه هست و در آن سخن از «دادن»ها و «گرفتن»ها در ميان باشد- كه دقيقا چنين است- ايران اسلامي همه اقداماتي كه مي توان نام «اعتمادسازي» بر آن نهاد را بي كم و كاست و در مقياسي بسيار فراتر از قانون انجام داده است.
بنابراين در مذاكرات امروز، «سقف» انتظاري كه آمريكا و متحدانش مي توانند از ايران اسلامي داشته باشند، صرفنظر كردن ايران از غرامت خواهي است و «كف انتظار» جمهوري اسلامي ايران از 1+5، جلب اعتماد ايران است كه لغو تمامي قطعنامه هاي غيرقانوني و تحريم ها گام اول آن است.
اين كف مطالبه ايران اسلامي از 1+5 است و كمتر از آن امتياز تلقي نمي شود مخصوصا آن كه بايد توجه داشت دستاوردهاي كنوني ما، حاصل اقتدارمان و ايستادگي در برابر باج خواهي ها بوده و هست.
تصویب قطعنامه درباره سوریه با مخالفت روسیه به تعویق افتاد
سحام نیوز: اعتراض روسیه به متن پیشنویس قطعنامهای که آمریکا درباره بحران سوریه به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه داد، باعث شد تا رای گیری بر سر این قطعنامه ۲۴ ساعت به تعویق بیفتد.
به گزارش رادیو اروپای آزاد؛ در همین حال در دومین روز آغاز آتشبس میان دولت و مخالفان در سوریه، معترضان در مناطق مختلف به تظاهرات پرداختند که با سرکوب نیروهای دولتی مواجه شدند.
ویتالی چورکین فرستاده دائم روسیه در سازمان ملل متحد، روز جمعه ۲۵ فروردین ماه به پیشنویس قطعنامهای که آمریکا با هدف اعزام هیات ناظران بینالمللی به منظور نظارت بر دوام آتشبس به سوریه ارائه داده بود، اعتراض کرد.
خبرگزاری رویترز به نقل از دیپلماتها در سازمان ملل متحد گزارش داده که گفتهاند روسیه از تلاشهای کوفی عنان برای حل و فصل بحران سوریه حمایت میکند اما در عین حال تمام تلاش خود را برای حمایت از نظام بشار اسد رئیس جمهور این کشور در مقابل «عزم غرب برای تغییر آن به روش لیبی» به کار میبندد.
روسیه و چین پیشتر دو بار پیشنویس قطعنامههایی را که به منظور محکومیت خشونت دولتی در سوریه به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه شده بود، وتو کرده بودند.
نمایندگان کشورهای عربی آمادگی خود را برای گفتوگو با روسیه با هدف دستیابی به پیشنویسی تعدیل شده اعلام کردند. پیشنویس ارائه شده از سوی آمریکا خواستار اعزام ۳۰ ناظر غیر مسلح به شکلی مقدماتی به سوریه است. این پیشنویس اما شامل واژههایی است که مخالفت روسیه را برانگیخته است.
پیشنویس قطعنامه با درخواست کوفی عنان ارائه شده که خواستار اعزام فوری نخستین گروه ناظران از سازمان ملل متحد به سوریه شد. بنا بر طرح کوفی عنان در نهایت شمار ناظران به ۲۵۰ نفر میرسد.
ویتالی چورکین پیش از آغاز جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد در روز جمعه به خبرنگاران گفت: «به نظر میرسد سوء تفاهمی درباره پیشنویس ارائه شده وجود داشته باشد. به طور حتم این پیشنویس با تفاهم اولیه ما درباره اعزام تعدادی از افراد به سوریه است، تناقض دارد. نیاز به مذاکره بیشتر برای تفاهم هستیم.»
به گزارش رادیو اروپای آزاد؛ در همین حال در دومین روز آغاز آتشبس میان دولت و مخالفان در سوریه، معترضان در مناطق مختلف به تظاهرات پرداختند که با سرکوب نیروهای دولتی مواجه شدند.
ویتالی چورکین فرستاده دائم روسیه در سازمان ملل متحد، روز جمعه ۲۵ فروردین ماه به پیشنویس قطعنامهای که آمریکا با هدف اعزام هیات ناظران بینالمللی به منظور نظارت بر دوام آتشبس به سوریه ارائه داده بود، اعتراض کرد.
خبرگزاری رویترز به نقل از دیپلماتها در سازمان ملل متحد گزارش داده که گفتهاند روسیه از تلاشهای کوفی عنان برای حل و فصل بحران سوریه حمایت میکند اما در عین حال تمام تلاش خود را برای حمایت از نظام بشار اسد رئیس جمهور این کشور در مقابل «عزم غرب برای تغییر آن به روش لیبی» به کار میبندد.
روسیه و چین پیشتر دو بار پیشنویس قطعنامههایی را که به منظور محکومیت خشونت دولتی در سوریه به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه شده بود، وتو کرده بودند.
نمایندگان کشورهای عربی آمادگی خود را برای گفتوگو با روسیه با هدف دستیابی به پیشنویسی تعدیل شده اعلام کردند. پیشنویس ارائه شده از سوی آمریکا خواستار اعزام ۳۰ ناظر غیر مسلح به شکلی مقدماتی به سوریه است. این پیشنویس اما شامل واژههایی است که مخالفت روسیه را برانگیخته است.
پیشنویس قطعنامه با درخواست کوفی عنان ارائه شده که خواستار اعزام فوری نخستین گروه ناظران از سازمان ملل متحد به سوریه شد. بنا بر طرح کوفی عنان در نهایت شمار ناظران به ۲۵۰ نفر میرسد.
ویتالی چورکین پیش از آغاز جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد در روز جمعه به خبرنگاران گفت: «به نظر میرسد سوء تفاهمی درباره پیشنویس ارائه شده وجود داشته باشد. به طور حتم این پیشنویس با تفاهم اولیه ما درباره اعزام تعدادی از افراد به سوریه است، تناقض دارد. نیاز به مذاکره بیشتر برای تفاهم هستیم.»
روز دوشنبه رئیس بانک جهانی انتخاب میشود
سحام نیوز: در آستانه انتخاب رئیس جدید بانک جهانی «خوزه آنتونیو اوکامپو» (Jose Antonio Ocampo) وزیر پیشین کشاورزی و دارائی کلمبیا طی بیانیهای انصراف خود از کاندیداتوری برای این مقام را اعلام کرد. به گزارش فردا؛ آقای اوکامپو در بیانیه خود اعلام کرد که از کاندیداتوری خانم «نِگوزی اوکونجو ایوالا» (Ngozi Okonjo-Iweala) وزیر دارائی پیشین نیجریه پشتیبانی می کند.
پیش بینی میشود «جیم یونگ کیم» نامزد آمریکائی، به ریاست بانک جهانی انتخاب شود. بطور سنتی آمریکا به عنوان مهمترین سهامدار بانک جهانی انتخاب رئیس این بانک را حق خود می داند، در حالیکه کشورهای در حال توسعه و کشورهای از نظر اقتصادی بالنده مانند چین، هند و برزیل خواهان تغییر این رویه هستند.
مجمع عمومی سالانه بانک جهانی روز دوشنبه رییس تازه بانک جهانی را انتخاب میکند.
پیش بینی میشود «جیم یونگ کیم» نامزد آمریکائی، به ریاست بانک جهانی انتخاب شود. بطور سنتی آمریکا به عنوان مهمترین سهامدار بانک جهانی انتخاب رئیس این بانک را حق خود می داند، در حالیکه کشورهای در حال توسعه و کشورهای از نظر اقتصادی بالنده مانند چین، هند و برزیل خواهان تغییر این رویه هستند.
مجمع عمومی سالانه بانک جهانی روز دوشنبه رییس تازه بانک جهانی را انتخاب میکند.
اعتصاب غذای محمد سلیمانینیا در پی اعتراض به وضعیت بازداشت
خبرگزاری هرانا - روز پنجشنبه بیست و چهارم فروردین ماه، سازمان بینالمللی گزارشگران بدون مرز، خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط محمد سلیمانینیا، متخصص حوزه اینترنت و شبکههای اجتماعی که از سه ماه پیش در ایران در زندان به سر میبرد، شده است.
در بیانیه سازمان گزارشگران بدون مرز آمده است که آقای سلیمانینیا که در بازداشت به سر میبرد و در حال حاضر در بند ۲۰۹ زندان اوین در اعتراض به وضعیت بازداشت خود برای دومین بار دست به اعتصاب غذا زده است.
به گزارش این سازمان، آقای سلیمانینیا برای همکاری در راهاندازی اینترنت ملی در ایران تحت فشار است.
راهاندازی شبکه اینترنت ملی که مقامات رسمی جمهوری اسلامی تحت عنوان «شبکه ملی اطلاعات» هم از آن نام بردهاند، در سالهای اخیر مطرح شده است.
بر اساس این بیانیه او پیش از بازداشت بارها از سوی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی احضار شده بود تا کنترل سایتهای تحت مدیریتش را در اختیار ماموران این سازمان قرار دهد.
گزارشگران بدون مرز نوشته است که در حال حاضر ۱۹ وبلاگنویس و فعال اینترنتی ایرانی در زندان به سر میبرند که این کشور را پس از چین در مقام دومین زندان بزرگ وبلاگنویسان در جهان قرار داده است.
حدود سه ماه پیش اتحادیه اروپا و سازمان عفو بینالملل در واکنشهای جداگانهای از بازداشت تعدادی از روزنامهنگاران و وبلاگنویسان از جمله آقای سلیمانینیا ابراز نگرانی کرده بودند.
گزارشگران بدون مرز نوشته است که در حال حاضر ۱۹ وبلاگنویس و فعال اینترنتی ایرانی در زندان به سر میبرند که این کشور را پس از چین در مقام دومین زندان بزرگ وبلاگنویسان در جهان قرار داده است.
حدود سه ماه پیش اتحادیه اروپا و سازمان عفو بینالملل در واکنشهای جداگانهای از بازداشت تعدادی از روزنامهنگاران و وبلاگنویسان از جمله آقای سلیمانینیا ابراز نگرانی کرده بودند.
باز هم گودبرداری غير اصولی جان كارگری را گرفت
خبرگزاری هرانا - گودبرداری غیر اصولی بار دیگر جان یک کارگر ساختمانی را در شمال تهران گرفت.
به گزارش پایگاه خبری ۱۲۵، روز گذشته به دنبال تماس شهروندان، آتش نشانان ایستگاه ۷۵ راهی محل حادثه در منطقه لویزان خیابان شعبانلو شدند.
به گزارش پایگاه خبری ۱۲۵، روز گذشته به دنبال تماس شهروندان، آتش نشانان ایستگاه ۷۵ راهی محل حادثه در منطقه لویزان خیابان شعبانلو شدند.
مهران محمودی، افسر آماده منطقه سه عملیات آتش نشانی گفت: گودبرداری غیر اصولی و بیاحتیاطی به هنگام خاک برداری دستی در دیواره شرقی زمینی به مساحت ۳۰۰ متر مربع این حادثه را رقم زد.
وی افزود: متاسفانه در جریان این حادثه ناگهان یکی از دیوارههای محل گودبرداری شده فرو ریخت و کارگری افغان که در آن محل سرگرم کار بود در زیر خروارها خاک دفن شد.
محمودی تصریح کرد: آتش نشانان بیدرنگ اقدام به عملیات خاکبرداری کرده و این کارگر را از زیر مقدار زیادی خاک بیرون کشیدند.
این فرمانده آتش نشانی عدم رعایت موازین ایمنی به هنگام گودبرداری را علت بروز این حادثه ذکر کرد و افزود: عوامل اورژانس پس از انجام معاینات اولیه، مرگ وی را بر اثر خفگی در زیر آوار تائید کردند.
آغاز جنگ وکلا در پرونده ۱۳ میلیون دلاری مهدی هاشمی
در حالیکه وکیل مهدی هاشمی تلاش میکند دادگاه را از احضار متهم به کانادا باز دارد، وکیل شاکیان قصد دارد سوالهایی را بر اساس شهادتنامههای ارائه شده از فرزند رئیس اسبق جمهوری بپرسد.
بر اساس شهادتنامههایی که از طریق وکیل شاکیان پرونده علیه مهدی هاشمی در اختیار خودنویس قرار گرفته، متهم تلاش میکند ضمن راضی کردن دادگاه به کنار گذاشتن حکم، ثابت کند که از برپایی دادگاه در کانادا و تشکیل پرونده علیه خود بیاطلاع بوده است. شاکیان نیز با استناد به مدارک مدعی هستند که متهم و نزدیکانش از تشکیل پرونده آگاه بوده اما به این مساله توجهی نکرده است. باید منتظر بود که مقام قضایی دادگاه عالی انتاریو در کانادا، چه تصمیمی برای پیگیری پرونده خواهد گرفت.بر اساس شکایت بوذری که با حکم دادگاه عالی انتاریو در سال گذشته همراه بود، مهدی هاشمی از طریق موقعیت پدر خود، بعد از دعوت از بوذری به ایران باعث دستگیری و حبس او و از بین رفتن قرارداد تجاریاش با وزارت نفت و شرکتهای حاضر در کنسرسیوم اولیه پارس جنوبی شده و خود معامله را به شکلی دیگر به سرانجام رسانده است. بوذری به مدت ۷ ماه و ۲۸ روز زندانی وزارت اطلاعات بوده و بر اساس شواهد مورد شکنجه مداوم قرار گرفته است.
متهم، مهدی هاشمی بهرمانی که در دادگاه محکوم به پرداخت ۱۳ میلیون دلار شده و از طریق وکیل خود خواستار کنار گذاشته شدن حکم فعلی و انجام دادرسی جداگانهای شده است، در شهادتنامه خود مدعی است که تا پیش از دریافت حکم دادگاه در نوامبر سال گذشته، به هیچ عنوان از وجود پروندهای علیه خویش مطلع نبوده است.
مهدی هاشمی بهرمانی همچنین ادعا کرده که اولا در زمان فرستاده شدن احضاریه دادگاه انتاریو در سال ۲۰۰۵، سمتی در سازمان بهینه سازی مصرف سوخت نداشته است. هاشمی مدعی است بعد از پذیرش مسوولیت ستاد انتخاباتی پدرش در فرودین/اردیبهشت ۱۳۸۴، از کار در سازمان بهینهسازی کنارهگیری کرده است. این در حالی است که نامبرده تا اواسط مرداد ۱۳۸۴ در این سمت باقی بوده و نامههای اداری نیز نشان از فعال بودن وی در این محدوده زمانی بوده است. سورنا ستاری، در مرداد ۸۴ جانشین او شده است. مهدی هاشمی همچنین مدعی است که نامه به نشانی نادرستی رفته است. این در حالی است که بر اساس ادعای شاکی، بسته پستی به امضای دبیرخانه سازمان بهینه سازی رسیده است.
همچنین، در مدرکی که روزگذشته بر اساس شهادت هوشنگ بوذری به دادگاه ارائه شده، با توجه به اطلاعاتی که خبرنگار ایرانی «بلومبرگ» در اختیارش گذاشته، خانواده هاشمی از پیگیری قضایی علیه عضو خانواده خود با خبر بودهاند.
بوذری در شهادتنامهاش آورده: «کامبیز فروهر در ۱۱ آوریل ۲۰۱۲ به او گفته که در اوایل سال ۲۰۰۴ به ایران سفر کرده وبا متهم (مهدی هاشمی) چند بار تلفنی در باره مقالهای که مینوشته حرف زده است...بعد از انتشار مقاله در بلومبرگ، "شکوائیهای" از دفتر هاشمی رفسنجانی به دفتر این رسانه "فاکس" شده است.» به گفته بوذری، کامبیز فروهر به او گفته است که در سال ۲۰۰۶ با علی هاشمی، برادرزاده اکبر هاشمی رفسنجانی دیدار کرده و مراتب نارضایتی رئیس اسبق جمهوری از آن مقاله را به اطلاع او رسانده است. فروهر همچنین گفته است که در سال ۲۰۰۹. عباس یزدی (عباس یزدانپناه یزدی) دوست دیرینه و شریک مهدی هاشمی را در دوبی ملاقات کرده و به تفضیل در باره مقاله بلومبرگ با او حرف زده است و یزدی از تشکیل پروندهای علیه مهدی هاشمی مطلع بوده است. بر اساس شهادتنامه بوذری، عباس یزدانپناه یزدی به کامبیز فروهر گفته بود که فکر میکند ادعاهای بوذری در پرونده طرح شده در دادگاه عالی انتاریو «اغراقآمیز» بوده است.
گزارش کامبیز فروهر در بلومبرگ
نیک آهنگ کوثر، سردبیر خودنویس نیز در شهادتنامهای جداگانه که به درخواست وکیل پرونده تنظیم کرده، به مکالمات تلفنی متعدد خود با مهدی هاشمی بهرمانی از اواخر تابستان ۲۰۱۰ تا اکتبر همان سال اشاره کرده است. متن یکی از گفتگوها که ضبط آن به اطلاع متهم نیز رسیده در اختیار دادگاه قرار گرفته است. در این گفتگوی تقریبا ۳ دقیقه و نیمه، مهدی هاشمی مدعی میشود که هوشنگ بوذری برای «طائب» کار میکند و ماهیانه ۱۰-۱۲ هزار دلار از «اطلاعات» پول میگیرد.
کوثر همچنین در شهادتنامه خود نوشته است که متهم، قول در اختیار گذاشتن پرونده و اطلاعات در باره هوشنگ بوذری را به او داده است. به گفته سردبیر خودنویس، مهدی هاشمی، پیشنهاد برپایی یک مناظره تلفنی با بوذری را رد کرده و گفته است طی مدتی معین، اطلاعاتی علیه او را در اختیارش بگذارد.
کوثر همراه شهادتنامه ۷ صفحهای خود، ۱۱۳ برگ از گفتگوهای خود با مهدی هاشمی و شاکی و نیز نامه عباس یزدانپناه یزدی به خودنویس که از دوبی ارسال شده (محل اقامت مهدی هاشمی در زمان ارسال نامه عباس یزدانپناه) و نیز کپیهایی از بررسیهای انجام گرفته در مورد پرونده استاتاویل نروژ و نظر دولت آمریکا در این باره را ضمیمه کرده است.
در شهادتنامه شاکی نیز به تماس تلفنی شریک مهدی هاشمی با او اشاره شده است. به گفته بوذری، عباس یزدانپناه یزدی در ۳ دسامبر ۲۰۱۰ با او تماس گرفته است. این تماس بعد از انتشار گفتگوهای بوذری و نیز جوابیه یزدانپناه در خودنویس بوده است.
پاسخ یزدانپناه به خودنویس در سال ۱۳۸۹
اما نکته دیگر قابل اعتنا در گفتههای مهدی هاشمی بهرمانی، اشارهاش به کمیسیونی است که مدعی است بوذری بابت قراردادهایش گرفته و وزارت اطلاعات آنها را بازپس گرفته است. این در حالی است که هاشمی داشتن هرگونه اطلاعاتی در باره نحوه دستگیری و برخورد با بوذری را کتمان کرده است. اما اطلاع او از بازپسگیری «کمیسیون» مورد توجه وکیل بوذری قرار گرفته است.
تلاش برای نیامدن به کانادا
بر اساس آنچه در شهادتنامه متهم آمده، وی مایل نیست برای بررسی بیشتر پرونده به کانادا برود و حاضر است از طریق «ویدئو کنفرانس» به سوالها در «بررسی متقابل» جواب دهد. هاشمی مدعی است که یک بار از ورود به کانادا منع شده است و وکیلش معتقد است که چون امکان دارد متهم در ایران تحت تعقیب باشد، ورودش به کانادا با مشکلاتی همراه شود.
این در حالی است که متهم هیچ سندی از منع ورود به کانادا در سال ۲۰۰۳ در اختیار دادگاه قرار نداده است. وکلای متهم سختی گرفتن ویزا را نیز برای متهم در زمانی کوتاه به عنوان دلایل خود برای نیامدن هاشمی بهرمانی به کانادا بر شمردهاند.
هاشمی با تحت پرسش قرار گرفتن در جلسه «بررسی متقابل» در انگلستان مخالفتی نکرده است.
قرار است دادگاه در ۱۶ ماه آوریل جاری در باره نحوه ادامه دادرسی نظر خود را اعلام کند.
ایران زیر بار زور نخواهد رفت، مگر آنکه ...
فردا نمایندگان جمهوری اسلامی و گروه ۵+۱ در استانبول مذاکرات حساس خود را دنبال خواهند کرد. در شرایطی که ادامه تحریمهای پولی و نفتی برای مقامهای جمهوری اسلامی ترسناک باشد، انتظار میرود حتی برای رفع موقت نگرانیهای جهانی حاضر به کوتاه آمدن از مواضع خود شود. تاکید چند باره مخالفت ایران با سلاح هستهای در روزهای اخیر میتواند یک نشانه باشد. اما برخی معتقدند که تغییر رفتار ایران میتواند تاکتیکی باشد.
در ماههای اخیر، مقامهای ارشد نظام اسلامی بارها تاکید کردهاند که استفاده از سلاحهای هستهای «حرام» است. با این حال، ارتکاب «حرام»های متفاوت از جمله اختلاس، هتک حرمت زندانیان و دروغ از سوی مسوولان جمهوری اسلامی امکان اطمینان به مرتکبین دائمی «حرام» را کم میکند.با این حال، مذاکره کنندههای ایرانی حاضر در استانبول امیدوارند امتیازهایی به دست آورند که از بار تحریمهای شدید مالی بکاهد.
در هفتههای اخیر، با کنار کشیدن بسیاری از خریداران نفت ایران و همچنین عدم بیمه محمولههای نفتی جمهوری اسلامی بعد از تشدید تحریمها در جولای، مسوولان نظام نگران بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از این مشکل هستند.
اسدالله عسگر اولادی، قدیمیترین عضو اتاق بازرگانی جمهوری اسلامی چندی پیش به خودنویس گفت که ایران در ماههای آینده وضعیت سختی را سپری خواهد کرد.
علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران نیز امروز در یادداشتی در روزنامه واشینگتن پست نوشت که جمهوری اسلامی ایران به دنبال سلاح هستهای نیست. اما این سخنان وزیر خارجه و دیگر مقامهای ایران مبنی بر پیروی جمهوری اسلامی از فتوای رهبری نظام مبنی بر حرام بود ساخت و نگهداری و استفاده از سلاح هستهای هنوز با شک و تردید مقامهای آمریکایی روبرو است. هیلاری کلینتون امروز در جلسه وزرای خارجه کشورهای گروه-۸ در باره مذاکرات با ایران گفت که این فرصتی برای ایران است تا نگرانیهای جامعه بینالمللی را مورد توجه مسوولانه قرار دهد و وقتی به پای میز مذاکره میآیند، نشان دهند که جدی هستند.
این مساله با نگرش جمهوری اسلامی به طولانی کردن مذاکرات و گرفتن امتیاز چندان ساده به نظر نمیرسد. کارشناسان زیادی معتقدند که جمهوری اسلامی تلاش کرده با طولانی کردن مذاکرات برنامه هستهای خود را به سمتی پیش ببرد که به تواناییهای هستهای نظامی دست یابد.
از سوی دیگر، ارتباط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با برنامه هستهای میزان شک و تردید کشورهای اروپایی و آمریکا را به برنامه هستهای جمهوری اسلامی بیشتر کرده است. اشپیگل آلمان در مطلبی که ساعاتی پیش بر روی سایت خود منتشر کرد مینویسد که جمهوری اسلامی تا زمانی که درگیر مذاکرات است، میداند مورد حمله نظامی قرار نخواهد گرفت.
کریم سجادپور، کارشناس بناید کارنگی هفته پیش در مقابل کمیته روابط خارجی سنای آمریکا گفت که تصمیم فعلی جمهوری اسلامی برای کوتاه آمدن میتواند «موقت» و «تاکتیکی» باشد. سجادپور معتقد است که این اقدام تاکتیکی میتواند به ایران کمک کند تا هم فشارها را بر روی خود بکاهد و شکافی را در مجموعه ۵+۱ ایجاد کند. سجادپور همچنین میگوید که هدف کلی باید کاستن از سرعت رشد هستهای ایران همراه با مهار نفوذ سیاسی جمهوری اسلامی در منطقه باشد، تا زمانی که رژیم مجبور به تغییر رفتار شود و یا به کل تحت تاثیر فشارها تغییر کند.
هفتهای که مسوولان روی هم ریختند و...
هفته پیش رسماً و علناً و در روز روشن در آفتاب صلات ظهر گفته: «مصالح ملی ما اقتضا میکند همه نیروهای کشور روی یکدیگر ریخته شود و در هماهنگی کامل برای کشور کارشود»...حالا می خوایید «در هماهنگی کامل برای کشور کار شود» دمتان گرم! اما جمعیت را چرا می خواهید افزایش بدهید!؟
بخشی از خاطرات هاشمی ۲۰ سال بعد!
به اطلاع آن دسته از دوستانی که ماجرای شرط بندی سردار قاسمی و تراشیدن ریشش را دنبال می کردند میرساند که محسنی اژهای سخنگوی قوه قضائیه گفته که حکم ۶ ماه زندان فائزه هاشمی، به دایره اجرای احکام رفته و «انشاالله اجرایی میشود».
با این تفاسیر از یک طرف سردار قاسمی باید به زودی خودتراش را راه بیاندازد و هر چه پشم و پیلی است بدهد به دست باد!
از طرفی از همین الان می شود جلد شونصدم کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی از این روزها را که احتمالا بیست سال بعد منتشر می شود حدس زد
در صفحه ۴۵۹ جلد شونصدم عبور از بحران می نویسد: «امروز دوشنبه بود، تولد فائزه! همراه عفت و یاسر برای ملاقات فائزه به اوین رفتیم! این روزها سخت گیری ها بیشتر شده است، یاسر شیرینی خریده بود اما اجازه ندادند تا با خود به سالن ملاقات ببرد، با سربازها جر و بحث کرد، خانم بنی یعقوب وساطت کرد اما درگیری بالا گرفت، پیراهن یاسر پاره شد، عفت دلداری داد و گفت یکی بهترش را مهدی برایت می فرستد،
در صفحه ۴۵۹ جلد شونصدم عبور از بحران می نویسد: «امروز دوشنبه بود، تولد فائزه! همراه عفت و یاسر برای ملاقات فائزه به اوین رفتیم! این روزها سخت گیری ها بیشتر شده است، یاسر شیرینی خریده بود اما اجازه ندادند تا با خود به سالن ملاقات ببرد، با سربازها جر و بحث کرد، خانم بنی یعقوب وساطت کرد اما درگیری بالا گرفت، پیراهن یاسر پاره شد، عفت دلداری داد و گفت یکی بهترش را مهدی برایت می فرستد،
فائزه لاغر شده بود. اما روحیهاش خوب بود. آدمک عروسکی که با نخ درست کرده بود را به من داد، روی عروسک نوشته شده بود R، سوال کردم که من «اکبر» هستم چرا نوشتهR ؟ فهمیدم که عروسک را خانم ستوده برای همسرش رضا خندان درست کرده بوده اما دلش برای فائزه که هنوز بلد نیست عروسک درست کند سوخته و به او داده است!
ظهر از اوین برگشتیم، در راه با یاسر بحثمان شد، اعتراض کردم که چرا با مامورها دهان به دهان می گذارد؟ غروب با سرباز ها پینک پونگ بازی کردم، شب مهمان داشتیم، جمعی از دانشجویان و خانواده های زندانی ها برای فائزه تولد گرفته بودند، خیلی خوش گذشت، آخر شب چند دقیقه ای با مهدی در اسکایپ صحبت کردم، ماجرای شکایت اون یارو کانادایی بدجوری اعصاب همه ما را خراب کرده است!»
پرتقال گاوی!
اگه این روزها رفتید خانه باجناق و بعد از کلی این طرف و آن طرف را نگاه کردن بالاخره دل را زدید به دریا و یک پرتقال گنده خوشگل و چشم نواز را برداشتید و با کلی مکافات و زیر سایه نگاه سنگین "منزل جان" و "خواهر منزل جان" شروع به پوست کندن کردید و هنوز در دهان نگذاشته با مزه گند آن مواجه شدید! اولا اصلا دست و پای خود را گم نکنید و با کمال خونسردی اول محتویات دهان را قورت دهید، بعد پشت بندش یک خیاری، سیبی، انگوری چیزی در دهان بگذارید تا حالتان جا بیاید و نفسی تازه کنیدو بعد به منزل جان و جناب باجناق لبخند بزنید!
اما خدا وکیلی از این که پرتقال باجناق این مزه ای بود پشت سرش "دی وی دی" نگذارید چون آن بنده خدا بی تقصیر است.
بنا بر اخبار واصله در ایام نوروز پرتقال هایی با ظاهری بسیار جذاب و براق، اما طعمی تلخ و غیرقابل استفاده وارد کشور شده است.
مسوولین اعلام کردند که این پرتقالها به دلیل این که فاسد بوده و اگر چه ظاهری زیبا داشتهاند اما در داخل گندیده و نیمهگندیده بوده و اکنون هم روتون گلاب! خوراک دامها و از جمله گاوهای اطراف ورامین میشوند!
این "پرتقال گاوی"های وارداتی در راستای واردات بیرویه مرکباتی در ایام نوروز بوده که باعث شده است محصولات باغداران ایرانی بدون خریدار باقی بماند.
بعد جالب است که باغداران شمال و جنوب کشور هم امسال مجبور شدند مرکبات تازه و خوشمزه و آب دار خود را به خاطر واردات بیرویه و بدون مشتری ماندن، راهی گاوداریها کرده یا اساسا از چیدن و عرضه محصول خود به بازار منصرف شوند.
ظاهرا در صنعت کشاورزی و باغداری در سال "حمایت از تولید ملی" همه راه ها به گاوداری ختم می شود!
روش جدید جمع آوری سه امتیاز در فوتبال!
هفته پیش در بازی پرسپولیس و داماش گیلان بعد از این که داور چند تا صحنه را به اشتباه سوت زد، چند تا از تماشاگران طرفدار تیم پرسپولیس شروع کردند به فحش دادن به داور، و جالب این که برخلاف همیشه مسئولان پخش بازی صدای تماشاگران را هم زیاد کرده بودند تا آن هایی هم که مشکل شنوایی دارند قشنگ بشنوند و کسی از قلم نیافتد!
بعد داور هم که دید اوضاع خیلی قاراشمیش شده بازی رو نیمه کاره رها کرد.
حالا کمیته انضباطی که رئیسش بچه گیلان است و مسئول حل و فصل این ماجراهاست رای صادر کرده تا خیر سرش اوضاع را درست کند، اما با این رای باعث شد اگر پنج نفر هم پیدا شده بودند و حرکت تماشاگران را تایید نمی کردند و با اخلاق بودند الان آنها هم در سمساری ها دنبال شیر سماور هستند!
بعد هم من این حکم را دیدم از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، یک چیزی به ذهنم رسید گفتم با شما در میان بگذارم،
ببینید فرض کنید بازی استقلال و پرسپولیس است و باز هم فرض کنید من طرفدار پرسپولیس هستم
اما با رفیق هایم همه لباس آبی می پوشیم و می رویم استادیوم! در جایگاه استقلالیها می نشینیم و همزمان با سوت آغاز بازی، شیر سماور را باز میکنیم روی آقای داور!
بعد هم من این حکم را دیدم از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، یک چیزی به ذهنم رسید گفتم با شما در میان بگذارم،
ببینید فرض کنید بازی استقلال و پرسپولیس است و باز هم فرض کنید من طرفدار پرسپولیس هستم
اما با رفیق هایم همه لباس آبی می پوشیم و می رویم استادیوم! در جایگاه استقلالیها می نشینیم و همزمان با سوت آغاز بازی، شیر سماور را باز میکنیم روی آقای داور!
بعد داور ناراحت میشود و بازی نیمه تمام می ماند و نتیجه را سه بر صفر به نفع پرسپولیس می زنند و دو امتیاز هم از استقلال کم میکنند به همین سادگی به همین خوشمزگی!
ریختن مسوولین به روی هم!
آقای برادر، اخوی، حاج آقا... دایی! این حرفها چیه میزنی؟ بابا خجالت هم خوب چیزی است، ناسلامتی آخوندی گفتن..نماینده مجلسی گفتن!
حالا ما این حرفها را بزنیم میگن جوانی کردن نفهمیدن و میخوابانند زیر گوشمان و تمام میشود اما آخه شما چرا حاج آقا...
این آقای مصباحی مقدم نماینده مجلس را عرض میکنم.
هفته پیش رسماً و علناً و در روز روشن در آفتاب صلات ظهر گفته: «مصالح ملی ما اقتضا میکند همه نیروهای کشور روی یکدیگر ریخته شود و در هماهنگی کامل برای کشور کارشود»
یعنی چی آقا جان روی یکدیگر ریخته شود!؟
حالا می خوایید «در هماهنگی کامل برای کشور کار شود» دمتان گرم! اما جمعیت را چرا می خواهید افزایش بدهید!؟
مسئولان بریزند روی هم که چی بشود؟!
لااقل نر و ماده را جدا کنید چه می دانم، یک طرح زوج و فردی چیزی از قبلش تصویب کنید و بعد بریزید روی هم برای هماهنگی!
از فردا باید دو تا وَن گشت ارشاد ببرند وسط صحن علنی مجلس و دفتر ریاست جمهوری بکارند مراقب این مسئولین باشند که میخواهند روی هم بریزند تا با هماهنگی کار کنند!
زشته دیگه بچه نشسته! همان تولید داخلی را افزایش بدهید کافی است، دیگر روی هم ریختن و این مسائل را بیخیال شوید،
برویم خبر بعدی بابا... یعنی چه روی هم بریزیم...
نسبت حرف زدن مردم با دزدی مسئولان
رضا تقیپور وزیر ارتباطات و فناوری ارتباطات در جلسه علنی روز سه شنبه مجلس گفته که سال گذشته هزار و ۱۰۰ میلیارد دقیقه مکالمه در کشور داشتهایم که به طور میانگین مردم در هر روز ۳ میلیارد دقیقه با تلفن همراه صحبت کردند.
ما این خبر را خوندیم اولش می خواستیم بگیم:« اَااااااااااااااا... هزار و صد میلیارد دقیقه مکالمه در یک سال!؟؟» بعد یک نگاهی به این رقم انداختیم سریع با ۳۰۰۰ هزارمیلیارد تومان اختلاس مقایسه کردیم دیدیم بابا ملت خیلی کم حرف شدند خداوکیلی!
۷۵ میلیون نفر کل یوم! در عرض یک سال هزار و میلیارد دقیقه با تلفن حرف زدند با احتساب این که تقریبا یک سوم این رقم را خانم والده و یک سوم دیگر را منزل جان ما به تنهایی مشغول غیبت هستند! حالا شما تصور کنید طرف چه طوری سه هزار میلیارد تومان که تازه بخواهیم به ریال حساب کنیم اصلا ماشین حساب جواب نمی دهد و باید از فارغ التحصیل های کارشناسی ارشد ریاضی محض کمک گرفت را کشیده بالا و سور و مور و گنده آب هم از آب تکان نخورده است!
حالا این که می گوییم سه هزار میلیارد تومان در واقع داریم با دلار ۱۰۰۰ تومانی حساب می کنیم ها! وگرنه از همان اول که بحث اختلاس پیش آمد تا الان هر روز و هر ساعت فرت و فرت دلار می رود بالا و بالاتر و الان اگر حساب کنیم تقریبا سه هزار دلار می کند به عبارتی 6 هزار میلیارد و ... به نظر شما بهتر نیست بی خیال شویم چون رایانه دارد هنگ می کند و تا یارانه ها را هم بخواهند بریزند خیلی طول می کشد بهتر است برویم سراغ خبر بعدی! سردرد گرفتیم!
حال گیری از سلطان سدسازی
نمی دانیم این اولی سالی چرا خِنِسی افتاده در کار سد و سدسازی!
فرت و فرت پشت سر هم سد است که پس می افتد و هیچ کس هم نفهمید که این سدها برای چه یکی یکی دارند به فنا می روند.
چهار روز پس از شکست سد خاتم الانبیا در راین استان کرمان، «سد مدوارات» سوراخ شد و هیچ پترسی هم آن طرف ها نبود که این انگشت لامصب! بکند داخل سوراخ و خلاصه این سد با ظرفیت پنج هزار مترمکعب در شهرستان شهربابک سه میلیارد ریال خسارت به بار آورد و قبل از آن هم «سد چنارمنشاد» در مهریز یزد شکسته شده بودند.
البته کارشناسان گفتند که برای کشف علت شکسته شدن سدها باید منتظر خطبه های نماز جمعه آیت الله صدیقی بمانیم.
خاطرتان هست که صدیقی چند وقت پیش گفته بود: «زنا احتمال زلزله تهران را افزایش میدهد» و از مردم خواسته بود که «برای دفع بلای زلزله به توبه و صدقه روی بیاورند»
حالا باید ببینیم که علت شکسته شدن سدهای اخیر چه بوده است؟ احتمال دارد همین فیلم های "گشت ارشاد" و "زندگی خصوصی" که به بیضه مبارک اسلام ضربه زده اند باعث و بانی این خسارات سدی باشند.
شاید هم برای حال گیری و درآوردن لج "سردار سازندگی" و "سلطان سدسازی" سابق و "خواص بی بصیرت" فعلی جناب هاشمی رفسنجانی همین طوری پشت به پشت سدها را به فنا میدهند!
سردار گارسیا!
سردار فیروزآبادی رییس تپل ستاد مشترک نیروهای مسلح که از فرط پرواری وقتی روی زمین مینشیند باید با بیل مکانیکی از روی زمین بلندش کنید برای همین معمولا در مراسم های مختلف که همه روی زمین می نشینند برای ایشون صندلی ویزه می گذارند گفته که: «دست از پا خطا کنند، اسرائیل را شخم میزنیم»
بابا سردار لااقل بگو شخم می زنند! این که می گی شخم می زنیم خب آدم خنده اش می گیره دیگه! دست خود آدم نیست که! با این هیکل می گی شخم میزنیم! اصلا تو می تونی راه بری؟ دو تا بشین پا شو برو اگر انفارکتوس نزدی!؟ نکن این حرفها را نزن برای سلامتی ات خوب نیست! شخم می زنیم چیه؟ مگه چغندره قنده؟
مصفای شورای اسلامی!
خب به سلامتی و خیر و خوشی وارد دومین ماه سال ۹۱ شدیم اما بودجه سال ۹۱ که با شش ماه پیش کارش تمام می شد، تازه هفته قبل با دخالت آقای خامنه ای که از طریق آقای لاریجانی یک «توصیه هایی» برای نماینده های مجلس در کمیسیون تلفیق لایحه بودجه ۹۱ فرستاده بود تا خر شیطان بیایند پایین! تصویب شد.
این کمیسیون تلفیق ابتدا لات بازی در آورده بود و لایجه بودجه را برای اولین بار در تاریخ مجلس در جمهوری اسلامی رد کرده بود اما ناگهان مامور مخصوص حاکم بزرگ علی لاریجانی-احترام بگذارید!- آمد و به نمایندگان گفت اوضاع خیلی کشمیشی هست و اعصاب معصاب نداریم و رهبری گفته بامبول درست نکنید و خلاصه این بودجه را زوتر با زبان خوش خلاصش کنید.
این شد که دوباره رفتند داخل کمیسیون و این بار با سلام و صلوات مثل بچه آدم بودجه را تصویب کردند تا آقا توصیه هایش به چک و لگد و پس گردنی تبدیل نشده!
بعد این وسط جمعی از نمایندگان مجلس به لاریجانی نامه نوشتند که تا پایان خرداد و زمان اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها، احمدی نژاد برای پاسخ به پرسش نمایندگان به مجلس دعوت شود!
احمدی نژاد هم که آن سری در جلسه سوال از رئیس دولت گفته بود «اومدیم اینجا دور هم صفا کنیم!» باز هم فرصت را غنیمت شمرد و البته این بار مجهز و با برنامه ریزی قبلی می رود به مجلس و در جلسه هیئت دولت خبر خوش یعنی احضار به مجلس را اعلام می کند و این چنین خودشان را برای یک صفا سیتی دبش آماده می کنند!
احمدی نژاد خطاب به هیئت وزیران:
برای جلسه فردا باید با آمادگی کامل به مجلس برویم به همین دلیل «آقای مهندس بقایی! زحمت بکشند و جوجه ها را بخوابونن تو پیاز»، «آقای مهندس رحیمی! تخته نرد، یه زیر انداز، کلاه حصیری، کولمن،تخمه ژاپونی با گلپر، مقادیری قلوه سنگ برای یه قل دو قل، .واکمن، ورق، بووووووووووووووووووق، زرورق... با خودتان بیاوردید که دیگر انشالله دور همی حسابی صفا کنیم!»