مسئولان ایرانی دَرکی از علوم انسانی ندارند
علوم انسانی با خرد انسانی و اندیشه انتقادی ارتباط دارد. در این علوم انسانی پیامبر، گفته های مقدس و هیچ مرز و حدودی برای تحقیق وجود ندارد. اگر علوم انسانی اسلامی، خردورز نباشد ونقد را نپذیرد باید مرگ علوم علوم انسانی در دانشگاه های ایران را اعلام کنیم.
به گزارش خبرگزاری ایرنا ، وزیر علوم همچنن اعلام کرد: «علوم انسانی غربی پایههای اعتقادی را سست میکند و سپس اخلاق را از بین میبرد و بعد از این مرحله، ناهنجاری را جایگزین هنجارها میکند.»
مقامهای وزارت علوم از سال ۱۳۸۸ به درخواست آیت الله خامنهای٬ رهبر جمهوری اسلامی طرح تغییر در محتوای کتابهای درسی علوم انسانی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی را آغاز کردهاند.
"سعید پیوندی" جامعه شناس و استاد دانشگاه نانسی در فرانسه، در پاسخ به این پرسش که آیا می توان علوم انسانی را اسلامی سازی کرد گفت:« اگردر سال1359زمانی که انقلاب فرهنگی در ایران صورت گرفت چنین سوالی از من پرسیده می شد، پاسخ می دادم که در تئوری و چهارچوب نظری، علوم انسانی، ویژه یک دین یا علوم انسانی که متعلق شود به یک ایدئولوژی وحود ندارد چرا که علوم انسانی علوم عامی هستند که به همه تجربه های بشری مربوط می شوند و آن علوم می توانند در موارد خاصی به این تجربه ها بپردازند اما دیگر اسم شان علوم انسانی متعلق به یک دین نیست و علوم انسانی است که به آن دین توجه دارد.»
او گفت:« آنچه امروزدرخصوص تغییر دروس رشته علوم انسانی در دانشگاه ها می گویند در سی و یک سال گذشته بارها و بارها تکرار شده و کمیسیون های متعددی نیز برای آن تشکیل شده است. اما تا کنون به یک نتیجه روشن نرسیده اند.»
این استاد دانشگاه گفت:« حتا اگر علوم انسانی اسلامی، داشته باشیم درابتدا باید این علوم به صورت دانش و کتاب و مطالبی که بتوان آنها را جایگزین علوم انسانی موجود در دانشگاه ها کرد داشته باشیم. من فکر می کنم این مسئولان نمی دانند به طور دقیق علوم انسانی یعنی چه؟ و به همین دلیل فکر می کنند که علوم انسانی را از طریق چند درس می توان اسلامی کرد!»
پیوندی در ادامه گفت:« علوم انسانی با خرد انسانی و اندیشه انتقادی ارتباط دارد. در این علوم انسانی پیامبر، گفته های مقدس و هیچ مرز و حدودی برای تحقیق وجود ندارد. اگر علوم انسانی اسلامی، خردورز نباشد ونقد را نپذیرد باید مرگ علوم انسانی در دانشگاه های ایران را اعلام کنیم.»
در سال ۱۳۸۸ آقای خامنهای از محتوای دروس علوم انسانی در دانشگاهها انتقاد کرد و خواستار بازنگری در محتوای این دروس شد.
رهبر ایران به همراه دیگر روحانیون معتقد است دروس علوم انسانی در دانشگاهها برگرفته از آموزشهای غرب است و این دروس باید بر مبنای آموزههای اسلامی تهیه شود.
تظاهرات علیه حضور همکاران رژیم پیشین مصر در انتخابات
هزاران اسلام گرای مصری، امروز جمعه در قاهره به منظور، به گفته خود "پاسداری از انقلاب" دست به تظاهرات زدند و خواستار شرکت ندادن مسئولان بلند پایه دوران حسنی مبارک در انتخابات ریاست جمهوری روزهای 23 و 24 مه شدند.
احمد شفیق، آخرین رئیس دولت مبارک و "عمرو موسی"، رئیس پیشین اتحادیه عرب مدتهای دراز نیز وزیر امور خارجه مصر بود، نامزدهای دیگر این انتخابات هستند.
تظاهر کنندگان همچنین می گفتند که مردم دیگر نظامیان را در مسند قدرت نمی خواهند. آنها ارتش را که از روز واژگونی حسنی مبارک، روز 11 فوریه 2011 در قدرت است، متهم به هواداری از نامزدی "عمر سلیمان" می کنند.
"خیرات الشاطر"، نامزد برداران مسلمان (اخوان المسلمین) بازگشت "عمر سلیمان" را مورد انتقاد قرار داده گفته بود این به معنای بهره گیری از انقلاب است. او همچنین تهدید کرده بود که می تواند هوادارانش را در اعتراض به این نامزدی روانه خیابانها کند.
این تظاهرات با فراخوان "برادران مسلمان" انجام گرفت که تبدیل به اولین نیروی سیاسی در صحنه سیاست مصر شده اند. روز پیش نیز پارلمان مصر یک ماده به قانونی افزود که دسترسی شخصیت های مهم رژیم حسنی مبارک به انتخابات و پست های مهم را ممنوع می سازد.
این متن باید توسط ارتش نیز به امضا برسد.
از علیرضا نوری زاده روزنامه نگار و کارشناس مسائی خاورمیانه پرسیدم چکونه است که "اخوان المسلمین" که در انقلاب مصر دستی نداشتند سخن از پاسداری از انقلاب می کنند و آیا احزابو نیروهای دیگر حاضر در صحنه سیاست مصر خواهند گذاشت "برادران مسلمان" انی انقلاب را به نفع خویش قبضه کند ؟
گفتنی است که گروههای لیبرال و لائیک گر چه مخالف بازگشت شخصیت های زمان حسنی مبارک به صحنه سیاست هستند اما از شرکت در این تظاهرات خود داری کردند و فراخوانی برای یک تظاهرات در روز 20 آوریل به منظور نشان دادن مخالفت خود با آنچه انحصاری کردن قدرت توسط اسلام گرایان می نامندش، دادند.
توجه مطبوعات پاریس به مذاکرات استانبول
با اینکه فرانسه وارد روزهای نفس گیر پیش از انتخابات ریاست جمهوری شده است؛ اما موضوع بحران هسته ای ایران و مذاکرات گروه پنج به علاوه یک با این کشور در استانبول همچنان مورد توجه مطبوعات چاپ پاریس است. به نوشته این روزنامه ها پنج قدرت جهانی در این مذاکرات موضعی یکسان دارند اما در عین حال هر کشور روش ویژه خود در نظر دارد.
طبق معمول این روزها و با نزدیک تر شدن به دور اول انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، امروز هم روزنامه های سراسری این کشور به موضوع انتخابات پرداخته و صفحات اصلی و آغازین خود را به این موضوع مهم روز اختصاص داده اند.
فرانسوا اولاند، نامزد حزب سوسیالیست فرانسه و رقیب اصلی نیکلا سارکوزی، دیروز به دفتر روزنامه لیبراسیون رفته و در مصاحبه ای مفصل با روزنامه نگاران این روزنامه، مواضع خود در انتخابات پیش رو را شرح داده است.
لیبراسیون با چاپ عکس بزرگی از اولاند در صفحه اول خود، به نقل از وی تیتر زده که «من باید پیروز شوم».
فیگارو نیز با چاپ جلد مجله هفتگی خود در صفحه نخست روزنامه، به مقایسه برنامه های نامزدهای انتخابات به ویژه فرانسوا اولاند و نیکلا سارکوزی در زمینه مالیات، پرداخته است.
اما مذاکرات گروه 5+1 با ایران که فردا در استانبول برگزار می شود یکی از موضوعات مورد توجه و اصلی روزنامه های امروز فرانسه است.
فیگارو تیتر اول خود را به این مذاکرات اختصاص داده و نوشته است که مذاکرات فردا، آخرین مذاکرات برای اجتناب از جنگ است.
به نوشته این روزنامه، فردا پنج قدرت جهانی، یعنی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و روسیه، در حالی تلاش خواهند کرد ایران را مجاب کنند از برنامه هسته ای خود صرف نظر کند که تهدیدات نظامی اسرائیل علیه ایران، بر این مذاکرات سایه افکنده است.
فیگارو در گزارش خود به قلم آلن بارلوئه، نوشته است هدف پنج قدرت جهانی در مذاکرات شنبه، قبل از هر چیز، برقراری اعتماد میان غرب و ایران برای پایه گذاری گفت وگوهای آینده با تهران است. این در حالی است که توافق برای مکان برگزاری این مذاکرات به سادگی به دست نیامد و ایران می خواست با نیامدن به استانبول، ترکیه را به دلیل حمایتش از مخالفان بشار اسد تنبیه کند.
در ادامه گزارشگر فیگارو به خواسته های مشترک گروه 5+1 در قبال موضوع هسته ای ایران اشاره می کند: تعطیل شدن مرکز هسته ای زیرزمینی فردو در نزدیکی قم و توقف غنی سازی اورانیم بیست درصد که امکان بهره برداری نظامی را به ایران می دهد.
فیگارو به نقل از یک دیپلمات غربی مهم ترین سختی این مذاکرات را نگاه داشتن طرف ایرانی بر سر میز مذاکره در عین از دست ندادن اهداف نهایی غرب عنوان کرده است.
همچنین این گزارش به مواضع متفاوت پنج قدرت جهانی در این مذاکرات می پردازد و تإکید می کند که هر کشور روش ویژه خود را دارد.
از نظر واشینگتن، به پیش بردن مذاکرات با ایران می تواند احتمال مداخله نظامی را کمرنگ تر کند. این در حالی است که باراک اوباما سعی می کند از بحران دیگری که به گران شدن قیمت بنزین می انجامد دوری کند. این بحران همچنین می تواند شانس اوباما را برای دوباره انتخاب شدن به عنوان رییس جمهور آمریکا کم کند.
فیگارو به ملاقات نتانیاهو با اوباما در دسامبر گذشته اشاره می کند که در آن دیدار رییس جمهور آمریکا به نخست وزیر اسرائیل اطمینان داده بود درباره بحران اتمی ایران گزینه نظامی همچنان روی میز است.
فیگارو همچنین با اشاره به گفت وگوی دیشب نیکلا سارکوزی با اوباما، به دیدگاه فرانسه درباره بحران هسته ای ایران پرداخته و نوشته است که از نظر این کشور، تحریم هایی که از سال 2006 تاکنون علیه ایران وضع شده، ثمربخش بوده و گمان می رود تأثیر این تحریم ها از اول ژوئیه که تحریم های نفتی اتحادیه اروپا آغاز می شود بیشتر شود.
فیگارو در مقاله ای دیگر نیز به موضوع بحران هسته ای ایران می پردازد و می نویسد که در اسرائیل طی ماههای اخیر موضوع ساخت بمب اتم از سوی ایران در مرکز بحث های سیاسی قرار دارد.
همچنین روزنامه لاکروا، دیگر روزنامه سراسری فرانسه، در گزارشی به مذاکرات استانبول پرداخته و دستاوردهای احتمالی این مذاکرات، ابزارهای فشار غرب علیه ایران و وضعیت کنونی برنامه هسته ای تهران را بررسی کرده است.
از نظر این روزنامه، آمریکا معتقد است که هنوز ایران برای ساخت سلاح هسته ای تصمیم نگرفته و زمان برای متقاعد کردن حکومت ایران در جهت چشم پوشی از برنامه هسته ای اش باقی مانده است.
لوموند، روزنامه چاپ عصر پاریس نیز بررسی روز خود را به پرونده هسته ای ایران اختصاص داده است.
در ابتدای مقاله لوموند این پرسش مطرح می شود که آیا مذاکرات استانبول آخرین شانس ایران است؟
لوموند سپس می نویسد که هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا پیغامی را به وسیله روس ها به حکومت ایران رسانده است و پیغام این است که با توجه به احتمال حمله نظامی اسرائیل علیه ایران در تابستان امسال، مذاکرات روز 14 آوریل در استانبول آخرین تلاش های دیپلماتیک است.
روزنامه لوموند سپس به شیوه اوباما در برخورد با موضوع هسته ای ایران در آستانه انتخابات ریاست جمهوری این کشور اشاره و آن را با استراتژی «نیکسون در پکن» مقایسه می کند.
نیکسون، رییس جمهور آمریکا در سال 1972 در سفری تاریخی به چین با مائو دیدار کرد؛ رفتاری که جهان را به تعجب واداشت.
در بخش دیگری از مقاله لوموند آمده است که اگر برنامه هسته ای ایران با همین سرعت کنونی به پیش برود این کشور می تواند تا پایان سال 2012 به 250 کیلوگرم اورانیوم غنی شده دست یابد.
این روزنامه سپس با مروری بر مذاکراتی که تا کنون میان غرب و ایران صورت گرفته می نویسد بحران هسته ای ایران که ده سال است به طول کشیده منجر به یک سری تلاش های دیپلماتیکی شده که هیچ نتیجه ای در بر نداشته است و آیا مذاکرات استانبول یکی دیگر از این تلاشها خواهد بود؟
لوموند سپس به آیت الله خامنه ای اشاره می کند و می نویسد اوست که در ایران در زمینه بحران هسته ای حرف آخر را می زند و به همین خاطر اوباما بارها برای او پیام فرستاده است که آخرین آنها به واسطه نخست وزیر ترکیه بود.
لوموند همچنین به نقل از یک منبع غربی می نویسد که رجب طیب اردوغان یکی از رهبران نادر جهان است که توانایی حرف زدن با خامنه ای را دارد و به همین دلیل است که وقتی او چند ماه بیمار بود، به نظر می رسید که همه راه ها بسته شده است.
فرانسوا اولاند، نامزد حزب سوسیالیست فرانسه و رقیب اصلی نیکلا سارکوزی، دیروز به دفتر روزنامه لیبراسیون رفته و در مصاحبه ای مفصل با روزنامه نگاران این روزنامه، مواضع خود در انتخابات پیش رو را شرح داده است.
لیبراسیون با چاپ عکس بزرگی از اولاند در صفحه اول خود، به نقل از وی تیتر زده که «من باید پیروز شوم».
فیگارو نیز با چاپ جلد مجله هفتگی خود در صفحه نخست روزنامه، به مقایسه برنامه های نامزدهای انتخابات به ویژه فرانسوا اولاند و نیکلا سارکوزی در زمینه مالیات، پرداخته است.
اما مذاکرات گروه 5+1 با ایران که فردا در استانبول برگزار می شود یکی از موضوعات مورد توجه و اصلی روزنامه های امروز فرانسه است.
فیگارو تیتر اول خود را به این مذاکرات اختصاص داده و نوشته است که مذاکرات فردا، آخرین مذاکرات برای اجتناب از جنگ است.
به نوشته این روزنامه، فردا پنج قدرت جهانی، یعنی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و روسیه، در حالی تلاش خواهند کرد ایران را مجاب کنند از برنامه هسته ای خود صرف نظر کند که تهدیدات نظامی اسرائیل علیه ایران، بر این مذاکرات سایه افکنده است.
فیگارو در گزارش خود به قلم آلن بارلوئه، نوشته است هدف پنج قدرت جهانی در مذاکرات شنبه، قبل از هر چیز، برقراری اعتماد میان غرب و ایران برای پایه گذاری گفت وگوهای آینده با تهران است. این در حالی است که توافق برای مکان برگزاری این مذاکرات به سادگی به دست نیامد و ایران می خواست با نیامدن به استانبول، ترکیه را به دلیل حمایتش از مخالفان بشار اسد تنبیه کند.
در ادامه گزارشگر فیگارو به خواسته های مشترک گروه 5+1 در قبال موضوع هسته ای ایران اشاره می کند: تعطیل شدن مرکز هسته ای زیرزمینی فردو در نزدیکی قم و توقف غنی سازی اورانیم بیست درصد که امکان بهره برداری نظامی را به ایران می دهد.
فیگارو به نقل از یک دیپلمات غربی مهم ترین سختی این مذاکرات را نگاه داشتن طرف ایرانی بر سر میز مذاکره در عین از دست ندادن اهداف نهایی غرب عنوان کرده است.
همچنین این گزارش به مواضع متفاوت پنج قدرت جهانی در این مذاکرات می پردازد و تإکید می کند که هر کشور روش ویژه خود را دارد.
از نظر واشینگتن، به پیش بردن مذاکرات با ایران می تواند احتمال مداخله نظامی را کمرنگ تر کند. این در حالی است که باراک اوباما سعی می کند از بحران دیگری که به گران شدن قیمت بنزین می انجامد دوری کند. این بحران همچنین می تواند شانس اوباما را برای دوباره انتخاب شدن به عنوان رییس جمهور آمریکا کم کند.
فیگارو به ملاقات نتانیاهو با اوباما در دسامبر گذشته اشاره می کند که در آن دیدار رییس جمهور آمریکا به نخست وزیر اسرائیل اطمینان داده بود درباره بحران اتمی ایران گزینه نظامی همچنان روی میز است.
فیگارو همچنین با اشاره به گفت وگوی دیشب نیکلا سارکوزی با اوباما، به دیدگاه فرانسه درباره بحران هسته ای ایران پرداخته و نوشته است که از نظر این کشور، تحریم هایی که از سال 2006 تاکنون علیه ایران وضع شده، ثمربخش بوده و گمان می رود تأثیر این تحریم ها از اول ژوئیه که تحریم های نفتی اتحادیه اروپا آغاز می شود بیشتر شود.
فیگارو در مقاله ای دیگر نیز به موضوع بحران هسته ای ایران می پردازد و می نویسد که در اسرائیل طی ماههای اخیر موضوع ساخت بمب اتم از سوی ایران در مرکز بحث های سیاسی قرار دارد.
همچنین روزنامه لاکروا، دیگر روزنامه سراسری فرانسه، در گزارشی به مذاکرات استانبول پرداخته و دستاوردهای احتمالی این مذاکرات، ابزارهای فشار غرب علیه ایران و وضعیت کنونی برنامه هسته ای تهران را بررسی کرده است.
از نظر این روزنامه، آمریکا معتقد است که هنوز ایران برای ساخت سلاح هسته ای تصمیم نگرفته و زمان برای متقاعد کردن حکومت ایران در جهت چشم پوشی از برنامه هسته ای اش باقی مانده است.
لوموند، روزنامه چاپ عصر پاریس نیز بررسی روز خود را به پرونده هسته ای ایران اختصاص داده است.
در ابتدای مقاله لوموند این پرسش مطرح می شود که آیا مذاکرات استانبول آخرین شانس ایران است؟
لوموند سپس می نویسد که هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا پیغامی را به وسیله روس ها به حکومت ایران رسانده است و پیغام این است که با توجه به احتمال حمله نظامی اسرائیل علیه ایران در تابستان امسال، مذاکرات روز 14 آوریل در استانبول آخرین تلاش های دیپلماتیک است.
روزنامه لوموند سپس به شیوه اوباما در برخورد با موضوع هسته ای ایران در آستانه انتخابات ریاست جمهوری این کشور اشاره و آن را با استراتژی «نیکسون در پکن» مقایسه می کند.
نیکسون، رییس جمهور آمریکا در سال 1972 در سفری تاریخی به چین با مائو دیدار کرد؛ رفتاری که جهان را به تعجب واداشت.
در بخش دیگری از مقاله لوموند آمده است که اگر برنامه هسته ای ایران با همین سرعت کنونی به پیش برود این کشور می تواند تا پایان سال 2012 به 250 کیلوگرم اورانیوم غنی شده دست یابد.
این روزنامه سپس با مروری بر مذاکراتی که تا کنون میان غرب و ایران صورت گرفته می نویسد بحران هسته ای ایران که ده سال است به طول کشیده منجر به یک سری تلاش های دیپلماتیکی شده که هیچ نتیجه ای در بر نداشته است و آیا مذاکرات استانبول یکی دیگر از این تلاشها خواهد بود؟
لوموند سپس به آیت الله خامنه ای اشاره می کند و می نویسد اوست که در ایران در زمینه بحران هسته ای حرف آخر را می زند و به همین خاطر اوباما بارها برای او پیام فرستاده است که آخرین آنها به واسطه نخست وزیر ترکیه بود.
لوموند همچنین به نقل از یک منبع غربی می نویسد که رجب طیب اردوغان یکی از رهبران نادر جهان است که توانایی حرف زدن با خامنه ای را دارد و به همین دلیل است که وقتی او چند ماه بیمار بود، به نظر می رسید که همه راه ها بسته شده است.
حامد کرزی: احتمال برگزاری انتخابات زودهنگام
رئیس جمهوری افغانستان، حامد کرزی، گفت که در حال بررسی احتمال تغییر در زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال 2014 است.
حامد کرزی در عین حال تاکید کرده که تا حال در مورد راه اندازی انتخابات ریاست جمهوری در سال 2013 میلادی تصمیم گرفته نشده است.
در همین حال سرمنشی ناتو، اندرس فاگ راسموسن، در کابل، ضمن اشاره به خروج نیروهای ناتو از افغانستان در سال 2014، ابراز امیدواری کرد که "خلای امنیتی در افغانستان بوجود نخواهد آمد".
اندرس فاگ راسموسن گفت که بعد از این تاریخ نیز همکاریهای میان ناتو با افغانستان ادامه خواهد یافت.
حسین سنگچارکی، روزنامه نگار در افغانستان در گفتگو با رادیوی بین المللی فرانسه گفت: انتخابات یک سال با تاخیر، در سال 2015 برگزار شود، اما رهبران کنونی افغانستان از بیم متهم شدن به قدرت طلبی این تصمیم را نپذیرفتند.
این روزنامه نگار می گوید دلیل احتمال تغییر در برنامه برگزاری انتخابات در افغانستان به جهت آن است که در زمان خروج کامل نیروهای بین المللی از افغانستان و برگزاری انتخابات در این کشور تداخل پیش می آید و این سال، می تواند پرتب و تاب باشد و امکان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و خروج همزمان نیروها ممکن است، نباشد.
تظاهرات مردمی گسترده در شهرهای سوریه پس از آتش بس
در حالی که کوفی عنان فرستاده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب برای سوریه در فردای روز آتش بس اوضاع را در سوریه آرام توصیف کرده و اعلام نمود که آتش بس به طور کلی رعایت گردیده است، دیده بان حقوق بشر برای سوریه اعلام کرد که علیرغم آرامش نسبی در کشور، درگیرها در شهر ادلب در شمال غربی سوریه ادامه داشته است. در همین حال شورای ملی سوریه ارگان اصلی اپوزیسیون این کشور امروز خواسته است که مردم در تمام کشور دست به راه پیمایی بزنند.
دیده بان حقوق بشر همچنین اعلام کرد علیرغم مفاد پیش بینی شده در طرح آتش بس، نیروهای ارتش سوریه کماکان در مراکز شهری این کشور متمرکز بوده و هیچ نشانه ای از بازگشت آنها به پایگاه هایشان مشاهده نمی شود.
در همین حال شورای ملی سوریه ارگان اصلی اپوزیسیون این کشور امروز خواسته است که مردم در تمام کشور دست به راه پیمایی بزنند. هم اکنون صد ها هزار تن در مناطق مختلف سوریه دست به تظاهرات مسالمت آمیز علیه رژیم حاکم بر سوریه زده اند.
در چارچوب دیپلماتیک، کوفی عنان امروز در انتظار قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد برای اعزام هیات ناظران صلح است.
ژنرال نروژی، "رابرت موود" هم اکنون در دمشق به سر می برد تا مقدمات مأموریت ناظران صلح بین المللی برای رعایت آتش بس در سوریه را فراهم نماید.
هیات ناظران صلح سازمان مللل متحد در وهله نخست از ده تا دوازده ناظر تشکیل میگردد.در وهله دوم، هیات ناظران صلح بسیار مهم تری مرکب از 250 ناظر برای رعایت آتش بس به سوریه اعزام خواهد شد.
از سوی دیگر، رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه دیشب به ریاض وارد شد تا با ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی دیدار و گفتگو نماید. در این دیدار، نخست وزیر ترکیه و پادشاه عربستان سعودی در باره هماهنگی مواضع خود در قبال بحران سوریه بحث و تبادل نظر خواهند کرد.
در همین حال شورای ملی سوریه ارگان اصلی اپوزیسیون این کشور امروز خواسته است که مردم در تمام کشور دست به راه پیمایی بزنند. هم اکنون صد ها هزار تن در مناطق مختلف سوریه دست به تظاهرات مسالمت آمیز علیه رژیم حاکم بر سوریه زده اند.
در چارچوب دیپلماتیک، کوفی عنان امروز در انتظار قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد برای اعزام هیات ناظران صلح است.
ژنرال نروژی، "رابرت موود" هم اکنون در دمشق به سر می برد تا مقدمات مأموریت ناظران صلح بین المللی برای رعایت آتش بس در سوریه را فراهم نماید.
هیات ناظران صلح سازمان مللل متحد در وهله نخست از ده تا دوازده ناظر تشکیل میگردد.در وهله دوم، هیات ناظران صلح بسیار مهم تری مرکب از 250 ناظر برای رعایت آتش بس به سوریه اعزام خواهد شد.
از سوی دیگر، رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه دیشب به ریاض وارد شد تا با ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی دیدار و گفتگو نماید. در این دیدار، نخست وزیر ترکیه و پادشاه عربستان سعودی در باره هماهنگی مواضع خود در قبال بحران سوریه بحث و تبادل نظر خواهند کرد.
در صورت شکست مذاکرات استانبول مجازات های شدیدتری در راه است
در آستانه بر گزاری اجلاس کشورهای گروه 5+1 و ایران در استانبول نیکلا سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه و باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا مشترکاً از جمهوری اسلامی خواسته اند که از این فرصت پیش آمده در جهت مذاکرات جدی و تعلیق فعالیت های هسته ای خود که مورد سوء ظن جامعه جهانی است، سود جوید. آنان تصمیم راسخ خود را مبنی بر اعمال مجازات های بسیار شدید تر علیه جمهوری اسلامی در صورت شکست مذاکرات اعلام کردند.
گروه 5+1 شامل پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، یعنی آمریکا، روسیه، چین، فرانسه و انگلستان باضافه آلمان است. این گروه دور تازه مذاکرات خود را با ایران در باره پرونده هسته ای این کشور فردا، شنبه در استانبول آغاز خواهد کرد.
در حالی که آخرین مذاکرات ایران با گروه کشورهای 5+1 در ژانویه سال میلادی گذشته با شکست روبرو گردید، در یک فضای پر تنش و مملو از تردید قدرت های غربی نسبت به برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی، مسئولان جمهوری اسلامی اعلام نموده اند که با ابتکارات تازه ای در اجلاس فردا در استانبول شرکت خواهند کرد.
دیروز، هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در حاشیه اجلاس وزرای امور خارجه G8 اعلام کرد که ایران در مذاکرات فردا باید به طور جدی نشان دهد که هرگونه برنامه ساخت سلاحهای هستهای را کنار گذاشته است.
وزیر خارجه آمریکا همچنین افزود که جامعه جهانی به دنبال نتایج ملموس هستند و البته دراین مذاکرات درک خواهند کرد که جمهوری اسلامی واقعاً چه نیت و قصدی را دنبال می کند. هیلاری کلینون همچنین گفت اگرایران به دنبال تضمینها یا اقداماتی از جانب ما باشد، ما به طور قطع این تضمینها و اقدامات را در مذاکرات در مد نظر خواهیم داشت.
هیلاری کلینتون تأکید کرد که دریچه دیپلماتیک برای مذاکرات باز است، اما نباید فراموش کرد که این دریچه برای همیشه باز نخواهد ماند.
در حالی که آخرین مذاکرات ایران با گروه کشورهای 5+1 در ژانویه سال میلادی گذشته با شکست روبرو گردید، در یک فضای پر تنش و مملو از تردید قدرت های غربی نسبت به برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی، مسئولان جمهوری اسلامی اعلام نموده اند که با ابتکارات تازه ای در اجلاس فردا در استانبول شرکت خواهند کرد.
دیروز، هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در حاشیه اجلاس وزرای امور خارجه G8 اعلام کرد که ایران در مذاکرات فردا باید به طور جدی نشان دهد که هرگونه برنامه ساخت سلاحهای هستهای را کنار گذاشته است.
وزیر خارجه آمریکا همچنین افزود که جامعه جهانی به دنبال نتایج ملموس هستند و البته دراین مذاکرات درک خواهند کرد که جمهوری اسلامی واقعاً چه نیت و قصدی را دنبال می کند. هیلاری کلینون همچنین گفت اگرایران به دنبال تضمینها یا اقداماتی از جانب ما باشد، ما به طور قطع این تضمینها و اقدامات را در مذاکرات در مد نظر خواهیم داشت.
هیلاری کلینتون تأکید کرد که دریچه دیپلماتیک برای مذاکرات باز است، اما نباید فراموش کرد که این دریچه برای همیشه باز نخواهد ماند.
گروههای سلفی با پخش مجانی میلیونها نسخه قرآن در شهرهای آلمان درصدد جذب نیروهای جوان هستند. مقامات سیاسی و امنیتی آلمان هشدار دادند که این اقدام تنها با نام اسلام، اما با انگیزههای دیگری سازماندهی شده است.
اداره امنیت داخلی آلمان پیرامون توزیع مجانی میلیونها جلد قرآن توسط اسلامگرایان سلفی در آلمان هشدار داد.
بودو بکر، سخنگوی اداره امنیت داخلی آلمان تصریح کرد که «این اقدام جنبه تبلیغاتی برای سلفیها دارد. آنها در پی عضوگیری هستند و از توزیع قرآن تنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدفهایشان استفاده میکنند.»
به گفتهی بکر سلفیها "جریانی افراطی" در میان اسلامگرایان به شمار میروند. آنها خواهان "پیاده کردن شریعت اسلامی" در جامعه هستند و با "ساختارهای بنیادین جوامع دمکراتیک" مخالفت میورزند.
بکر افزود: «سلفیها رابطه دوگانه و ناروشنی نیز با مسئله خشونت دارند.» وی با استناد به سخنان هاینتس فروم، رئیس اداره امنیت داخلی گفت: «هر سلفی در آلمان تروریست نیست، اما هر تروریست شناختهشدهای زمانی در ارتباط با گروههای سلفی بوده است.»
سلفیها با شعار "بخوان" (به آلمانی Lies!) قصد دارند ۲۵ میلیون نسخه قرآن را در سراسر آلمان بطور رایگان توزیع کنند. مبتکر این کار فردی به نام ابراهیم ابوناجی ساکن شهر کلن است.
گیزیلا پیلتس، کارشناس داخلی حزب لیبرال آلمان گفت: « تا زمانی که توزیع قرآن در معابر عمومی و مراکز خرید به نقض قوانین آلمان منجر نشود، دولت مبتنی بر موازین حقوقی نمیتواند از این کار جلوگیری کند.»
مواضع احزاب آلمانی نسبت به اقدام سلفیها
سرکان تورن، سخنگوی حزب لیبرال آلمان در امور مهاجران گفت: «سلفیهایی که تابعیت آلمانی ندارند و قانون اساسی کشور را زیرپا میگذارند، باید از آلمان اخراج شوند.»
به گفته تورن قرآن و اسلام در تضاد با نظم دمکراتیک و آزادیخواهی نیستند. وی تصریح کرد که «با آموزش متولیان و آموزگاران دینی در دانشگاه به بهترین نحو میتوان با اسلامگرایان مقابله و از سوءاستفاده ابزاری از اسلام جلوگیری کرد.» این سیاستمدار لیبرال آلمانی افزود: «تدریس پایهای و درست اسلام در مدارس آلمان مانع رشد هر گونه افراطگرایی خواهد بود.»
محافل امنیتی در برلین نیز درباره فعالیتهای تبلیغی سلفیها هشدار دادند. احزاب سوسیال دمکرات و سبزها مخالفت خود را با فعالیت سلفیها در آلمان اعلام کردند. گونتر کرینگز، معاون فراکسیون احزاب مسیحی آلمان نیز پروژه توزیع قرآن مجانی را "اقدامی تهاجمی" خواند و خواستار "توقف" آن شد.
به گفته این سیاستمدار آلمانی مشکل در توزیع قرآن نیست، بلکه در پس این اقدام، سلفیها درصدد "تاثیرگذاری منفی بر جوانان از طریق اشاعه ایدئولوژی خود" هستند.
وزیر داخلی ایالت نیدرزاکسن آلمان نیز گفت: «سلفیها زمینه ايدئولوژیک تروریسم را فراهم میکنند.»
رالف یگر، وزیر داخلی ایالت نوردراین وستفالن تاکید کرد که «اداره امنیت داخلی آلمان و دیگر نهادهای انتظامی به شیوههای گوناگون فعالیت سلفیها را به دقت زیر نظر دارند.»
توزیع قرآن ادامه خواهد داشت
روزنامه آلمانی "دی ولت" در گزارشی مینویسد که «افراطگرایان سلفی در صدداند که در روزهای آینده بار دیگر در مراکز خرید شهرهای آلمان دست به توزیع مجانی قرآن زنند.»
بر اساس این گزارش سازمانی که توزیع قرآن مجانی را بر عهده گرفته مجوز این کار را برای ۳۸ شهر آلمان در روز شنبه ۱۴ آوریل کسب کرده است. برلین، هامبورگ، کیل، بن، لوبک و دارمشتاد از جمله شهرهایی هستند که در فهرست سلفیها قرار دارند.
توزیعکنندگان قرآن بیاعتنا به انتقادات و اعتراضات افکار عمومی آلمان از هواداران خود خواستهاند که ایستادگی نشان دهند. ابراهیم ابوناجی در ویدئویی که به تازگی در اینترنت منتشر شده به همکاران خود میگوید: «آنچه مرا خشمگین میکند، این است که همه کافران در صدد توقف این پروژه هستند تا آنجاییکه چاپخانه را نیز تحت فشار گذاشتهاند.» ابوناجی میافزاید: «پروژه توزیع قرآن بهترین اقدامی است که من و آلمان تا کنون شاهد آن بودهایم.»
روزنامهنگارانی که بطور انتقادی مطالبی درباره سلفیها منتشر کرده بودند از سوی افراط گرایان مورد تهدید قرار گرفتهاند. در پی افشای این تهدیدها چاپخانهای که مسئول تهیه نسخههای قرآن به زبان آلمانی بود، انصراف خود را از ادامه کار اعلام کرد. بنا بر گزارش رسانههای آلمانی تا کنون حدود ۳۰۰ هزار نسخه قرآن در شهرهای مختلف آلمان توزیع شده است.
بودو بکر، سخنگوی اداره امنیت داخلی آلمان تصریح کرد که «این اقدام جنبه تبلیغاتی برای سلفیها دارد. آنها در پی عضوگیری هستند و از توزیع قرآن تنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدفهایشان استفاده میکنند.»
به گفتهی بکر سلفیها "جریانی افراطی" در میان اسلامگرایان به شمار میروند. آنها خواهان "پیاده کردن شریعت اسلامی" در جامعه هستند و با "ساختارهای بنیادین جوامع دمکراتیک" مخالفت میورزند.
بکر افزود: «سلفیها رابطه دوگانه و ناروشنی نیز با مسئله خشونت دارند.» وی با استناد به سخنان هاینتس فروم، رئیس اداره امنیت داخلی گفت: «هر سلفی در آلمان تروریست نیست، اما هر تروریست شناختهشدهای زمانی در ارتباط با گروههای سلفی بوده است.»
سلفیها با شعار "بخوان" (به آلمانی Lies!) قصد دارند ۲۵ میلیون نسخه قرآن را در سراسر آلمان بطور رایگان توزیع کنند. مبتکر این کار فردی به نام ابراهیم ابوناجی ساکن شهر کلن است.
گیزیلا پیلتس، کارشناس داخلی حزب لیبرال آلمان گفت: « تا زمانی که توزیع قرآن در معابر عمومی و مراکز خرید به نقض قوانین آلمان منجر نشود، دولت مبتنی بر موازین حقوقی نمیتواند از این کار جلوگیری کند.»
مواضع احزاب آلمانی نسبت به اقدام سلفیها
سرکان تورن، سخنگوی حزب لیبرال آلمان در امور مهاجران گفت: «سلفیهایی که تابعیت آلمانی ندارند و قانون اساسی کشور را زیرپا میگذارند، باید از آلمان اخراج شوند.»
به گفته تورن قرآن و اسلام در تضاد با نظم دمکراتیک و آزادیخواهی نیستند. وی تصریح کرد که «با آموزش متولیان و آموزگاران دینی در دانشگاه به بهترین نحو میتوان با اسلامگرایان مقابله و از سوءاستفاده ابزاری از اسلام جلوگیری کرد.» این سیاستمدار لیبرال آلمانی افزود: «تدریس پایهای و درست اسلام در مدارس آلمان مانع رشد هر گونه افراطگرایی خواهد بود.»
محافل امنیتی در برلین نیز درباره فعالیتهای تبلیغی سلفیها هشدار دادند. احزاب سوسیال دمکرات و سبزها مخالفت خود را با فعالیت سلفیها در آلمان اعلام کردند. گونتر کرینگز، معاون فراکسیون احزاب مسیحی آلمان نیز پروژه توزیع قرآن مجانی را "اقدامی تهاجمی" خواند و خواستار "توقف" آن شد.
به گفته این سیاستمدار آلمانی مشکل در توزیع قرآن نیست، بلکه در پس این اقدام، سلفیها درصدد "تاثیرگذاری منفی بر جوانان از طریق اشاعه ایدئولوژی خود" هستند.
وزیر داخلی ایالت نیدرزاکسن آلمان نیز گفت: «سلفیها زمینه ايدئولوژیک تروریسم را فراهم میکنند.»
رالف یگر، وزیر داخلی ایالت نوردراین وستفالن تاکید کرد که «اداره امنیت داخلی آلمان و دیگر نهادهای انتظامی به شیوههای گوناگون فعالیت سلفیها را به دقت زیر نظر دارند.»
توزیع قرآن ادامه خواهد داشت
روزنامه آلمانی "دی ولت" در گزارشی مینویسد که «افراطگرایان سلفی در صدداند که در روزهای آینده بار دیگر در مراکز خرید شهرهای آلمان دست به توزیع مجانی قرآن زنند.»
بر اساس این گزارش سازمانی که توزیع قرآن مجانی را بر عهده گرفته مجوز این کار را برای ۳۸ شهر آلمان در روز شنبه ۱۴ آوریل کسب کرده است. برلین، هامبورگ، کیل، بن، لوبک و دارمشتاد از جمله شهرهایی هستند که در فهرست سلفیها قرار دارند.
توزیعکنندگان قرآن بیاعتنا به انتقادات و اعتراضات افکار عمومی آلمان از هواداران خود خواستهاند که ایستادگی نشان دهند. ابراهیم ابوناجی در ویدئویی که به تازگی در اینترنت منتشر شده به همکاران خود میگوید: «آنچه مرا خشمگین میکند، این است که همه کافران در صدد توقف این پروژه هستند تا آنجاییکه چاپخانه را نیز تحت فشار گذاشتهاند.» ابوناجی میافزاید: «پروژه توزیع قرآن بهترین اقدامی است که من و آلمان تا کنون شاهد آن بودهایم.»
روزنامهنگارانی که بطور انتقادی مطالبی درباره سلفیها منتشر کرده بودند از سوی افراط گرایان مورد تهدید قرار گرفتهاند. در پی افشای این تهدیدها چاپخانهای که مسئول تهیه نسخههای قرآن به زبان آلمانی بود، انصراف خود را از ادامه کار اعلام کرد. بنا بر گزارش رسانههای آلمانی تا کنون حدود ۳۰۰ هزار نسخه قرآن در شهرهای مختلف آلمان توزیع شده است.
دبیرکل سازمان ملل، اتحادیه اروپا، روسیه، چین و آلمان اقدام ناموفق کره شمالی برای پرتاب موشک دورپرواز به فضا را محکوم کردند. برخی کارشناسان معتقدند که کره شمالی بزودی به آزمایش جنگ افزار اتمی دست خواهد زد.
موشک دورپرواز کره شمالی در روز جمعه (۱۳ آوریل / ۲۵ فروردین)، ساعت ۷:۳۹ دقیقه به وقت محلی به فضا پرتاب شد. به گفتهی پنتاگون، این موشک کمتر از یک دقیقه بعد در فضا منفجر شده و تکههای آن به دریای زرد سقوط کردهاند.
وزارت دفاع کرهی شمالی ضمن تایید این خبر گفت که کارشناسان این کشور برای یافتن علت حادثه تحقیقات گستردهای را آغاز کردهاند.
برنامهی موشکی کره شمالی که گفته میشد برای فرستادن یک ماهواره به فضاست، از پیش اعلام شده و موجی از اعتراضات بینالمللی را برانگیخته بود. حتی چین که مهمترین پشتیبان کره شمالی بهشمار میرود، از این اقدام انتقاد کرد.
آزمایش اتمی
زانگ لیانگوی، استاد مدرسه عالی پژوهشهای استراتژیک حزب کمونیست چین در گفتوگو با خبرگزاری آلمان، ضمن انتقاد از برنامه موشکی کره شمالیاظهار داشت که این کشور تصمیم گرفته به یک "قدرت اتمی" تبدیل شود.
لیانگوی میگوید: «آنها نمیتوانند به نگرانیهای جامعه جهانی بیاعتنا باشند و هر کاری دلشان بخواهد انجام دهند.» او معتقد است که «وجود یک عضو سرکش در جامعه جهانی قابل قبول نیست.»
خبرگزاری آلمان مینویسد که چنین انتقاد تندی از جانب یک کارشناس چینی سابقه ندارد.
یانگ کسیو، پژوهشگر موسسه تحقیقات بینالمللی چین نیز به برنامه موشکی کره شمالی انتقاد کرد و مدعی شد که این کشور در گام بعدی به آزمایش جنگ افزار اتمی دست خواهد زد. او میگوید: «پرسش این نیست که آیا کره شمالی آزمایش اتمی بعدی را انجام خواهد داد، بلکه این است که چه زمانی به این اقدام دست خواهد زد؟»
پژوهشگر چینی در عین حال هشدار میدهد که نباید با واکنشهای نابجا باعث بروز بحران در شبهجزیره کره شد.
دیگر واکنشها
روز جمعه (۱۳ آوریل) بان کی مون دبیر کل سازمان ملل با تاکید بر اینکه عملیات ناکام کره شمالی "قطعنامه ۱۸۷۴ شورای امنیت سازمان ملل" را نقض کرده، افزود که چنین اقدامی ثبات منطقه را به خطر میاندازد. قطعنامه شورای امنیت که پس از آزمایش اتمی کره شمالی در سال ۲۰۰۹ تصویب شد، از این کشور خواسته تا از آزمایشهای موشکی خودداری کند.
کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز پرتاب موشک به فضا توسط کره شمالی را «عملیاتی خطرناک و عامل ایجاد بیثباتی» خواند. او از پیونگ یانگ خواست به تعهدات خود در رابطه با خلعسلاح اتمی پایبند باشد.
در بیانیه منتشر شده در روز جمعه از سوی دولت ایالات متحده آمده که کره شمالی با پرتاب موشک به فضا به انزوای جهانی خود دامن زده و سرمایه خود را صرف اسلحه و "تبلیغات نمایشی" کرده است «در حالی که ملت از گرسنگی رنج میبرد.»
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان در باره اقدام ناکام کره شمالی گفت: «این نقض آشکار تعهدات بینالمللی است و تنش در شبهجزیره کره را تشدید میکند.» وستروله از شورای امنیت سازمان ملل خواست، «هر چه زودتر به این عملیات ناقض حقوق بینالملل بپردازد و پاسخ واضحی به آن بدهد.»
وزارت امور خارجه روسیه نیز با اشاره به نقض قطعنامه ۱۸۷۴ شورای امنیت از کره شمالی انتقاد کرد. اینترفاکس به نقل از این وزارتخانه نوشت که عملیات موشکی روز جمعه "نگرانی عمیق" دولت روسیه را برانگیخته است. مقامات روسی معتقدند که کره شمالی با این اقدام، ادامه مذاکرات بینالمللی در باره برنامه اتمی این کشور را دشوارتر کرده است.
وزارت دفاع کرهی شمالی ضمن تایید این خبر گفت که کارشناسان این کشور برای یافتن علت حادثه تحقیقات گستردهای را آغاز کردهاند.
برنامهی موشکی کره شمالی که گفته میشد برای فرستادن یک ماهواره به فضاست، از پیش اعلام شده و موجی از اعتراضات بینالمللی را برانگیخته بود. حتی چین که مهمترین پشتیبان کره شمالی بهشمار میرود، از این اقدام انتقاد کرد.
آزمایش اتمی
زانگ لیانگوی، استاد مدرسه عالی پژوهشهای استراتژیک حزب کمونیست چین در گفتوگو با خبرگزاری آلمان، ضمن انتقاد از برنامه موشکی کره شمالیاظهار داشت که این کشور تصمیم گرفته به یک "قدرت اتمی" تبدیل شود.
خبرگزاری آلمان مینویسد که چنین انتقاد تندی از جانب یک کارشناس چینی سابقه ندارد.
یانگ کسیو، پژوهشگر موسسه تحقیقات بینالمللی چین نیز به برنامه موشکی کره شمالی انتقاد کرد و مدعی شد که این کشور در گام بعدی به آزمایش جنگ افزار اتمی دست خواهد زد. او میگوید: «پرسش این نیست که آیا کره شمالی آزمایش اتمی بعدی را انجام خواهد داد، بلکه این است که چه زمانی به این اقدام دست خواهد زد؟»
پژوهشگر چینی در عین حال هشدار میدهد که نباید با واکنشهای نابجا باعث بروز بحران در شبهجزیره کره شد.
دیگر واکنشها
روز جمعه (۱۳ آوریل) بان کی مون دبیر کل سازمان ملل با تاکید بر اینکه عملیات ناکام کره شمالی "قطعنامه ۱۸۷۴ شورای امنیت سازمان ملل" را نقض کرده، افزود که چنین اقدامی ثبات منطقه را به خطر میاندازد. قطعنامه شورای امنیت که پس از آزمایش اتمی کره شمالی در سال ۲۰۰۹ تصویب شد، از این کشور خواسته تا از آزمایشهای موشکی خودداری کند.
کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز پرتاب موشک به فضا توسط کره شمالی را «عملیاتی خطرناک و عامل ایجاد بیثباتی» خواند. او از پیونگ یانگ خواست به تعهدات خود در رابطه با خلعسلاح اتمی پایبند باشد.
در بیانیه منتشر شده در روز جمعه از سوی دولت ایالات متحده آمده که کره شمالی با پرتاب موشک به فضا به انزوای جهانی خود دامن زده و سرمایه خود را صرف اسلحه و "تبلیغات نمایشی" کرده است «در حالی که ملت از گرسنگی رنج میبرد.»
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان در باره اقدام ناکام کره شمالی گفت: «این نقض آشکار تعهدات بینالمللی است و تنش در شبهجزیره کره را تشدید میکند.» وستروله از شورای امنیت سازمان ملل خواست، «هر چه زودتر به این عملیات ناقض حقوق بینالملل بپردازد و پاسخ واضحی به آن بدهد.»
وزارت امور خارجه روسیه نیز با اشاره به نقض قطعنامه ۱۸۷۴ شورای امنیت از کره شمالی انتقاد کرد. اینترفاکس به نقل از این وزارتخانه نوشت که عملیات موشکی روز جمعه "نگرانی عمیق" دولت روسیه را برانگیخته است. مقامات روسی معتقدند که کره شمالی با این اقدام، ادامه مذاکرات بینالمللی در باره برنامه اتمی این کشور را دشوارتر کرده است.
پارلمان مصر لایحهای تصویب کرده که نامزدی مقامات ارشد رژیم پیشین برای مناصب جدید را ممنوع میکند. این لایحه بیش از همه متوجه معاونان مبارک، نخست وزیر او و روسای حزب دمکراتیک ملی میشود.
خبرگزاری فرانسه از تصویب لایحهای در مجلس مصر خبر داده که حضور مقامات اجرایی ارشد دولت پیشین و معتمدان مبارک در انتخابات ریاست جمهوری آتی را منع میسازد. در پیشنویس این طرح از پارهای افراد نام برده شده که در میانشان کسانی چون معاونان مبارک یا رهبران حزب دمکراتیک ملی دیده میشود. این حزب ده سال بر سرنوشت سیاسی مصر حاکم بود.
نام احمد شفیق، نخست وزیر روزهای پایانی دولت حسنی مبارک نیز در فهرست پیشنهادی دیده میشود.
این طرح که ابتکار تهیه آن را سلفیها و اخوانالمسلمین بر عهده داشتهاند، در پی آن به مجلس ارائه شد که عمر سلیمان، رئیس سازمان اطلاعات مصر و عمرو موسی وزیر خارجه این کشور در رژیم مبارک، خود را برای انتخابات ریاست جمهوری مصر نامزد کردند.
طبق این طرح، چهرههای ارشد سیاسی نیز که در فاصله ده ساله ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ به رژیم مبارک خدمت کردهاند، حق نامزدی در انتخایات ریاست جمهوری را ندارند. بسیاری از شخصیتهای نظام پیشین مصر به اتهامهای گوناگون در زندان هستند اما تاکنون اتهام فساد یا سرکوب تظاهرکنندگان مصری متوجه عمر سلیمان نشده است.
اسلامگرایان در حال حاضر اکثریت کرسیها در مجلس مصر را در اختیار دارند و تصویب لایحه یاد شده قدمی دیگر در صفآرایی آنها علیه مقامات پیشین تلقی میشود. مصوبه آنها اما باید به توشیح شورای نظامی مصر نیز برسد و هنوز قطعی نیست.
عمر سلیمان چهرهای شناخته شده در سطح جهانی است و شهرتش بیش از همه به میانجیگری در مناقشه اسراییل و فلسطینیان باز میگردد. او گزینه محبوب شورای نظامی نیز هست که زمام امور مصر را از زمان سقوط مبارک در فوریه سال ۲۰۱۱ به دست دارد.
تقاضای ممنوعیت برای احمد شفیق
پیشنویس لایحه همچنین حضور انتخاباتی افرادی را که در ده سال گذشته نخست وزیر بودهاند، ممنوع کرده است. این ممنوعیت بهطور مشخص شامل احمد شفیق میشود که آخرین نخست وزیر مبارک بود. عمرو موسی، وزیر خارجه پیشین دولت مصر نیز حق ورود به رقابتهای انتخاباتی را ندارد زیرا در شمار ارشدترین مقامات رژیم ساقط شده است.
انتخابات ریاست جمهوری مصر در روزهای ۲۳ و ۲۴ ماه مه برگزار میشود و مهلت ثبت نام نامزدها برای شرکت در آن در روز یکشنبه ۱۵ آوریل به پایان میرسد.
چهرههای زیادی خود را برای شرکت در این انتخابات نامزد کردهاند. شواهد موجود حاکی از آن است که حازم صلاح ابواسماعیل از گروه سلفیها بیشترین حمایتها را دارد.
سلفیها که در دوران مبارک به شدت زیرفشار بودند، با سقوط وی جان تازهای یافته و اینک از فعالترین جریانها در صحنه سیاسی مصرهستند. هنوز روشن نیست که کمیسیون انتخابات مصر، ابو اسماعیل را واجد شرایط قانونی برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری این کشور معرفی کند.
احتمال حذف ابواسماعیل از رقابتهای انتخاباتی به اخباری در مورد تابعیت آمریکایی مادر وی باز میگردد. بنا بر تصمیم شورای عالی نیروهای مسلح مصر که اداره موقت این کشور را از زمان سرنگونی نظام مبارک بر عهده دارد، نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری باید از پدر و مادری مصری باشند و هیچ یک از آنها نباید تابعیت کشوری دیگر را داشته باشد.
نامزد نخست اخوانالمسلمین در انتخابات آتی مصر خیرت شاطر است که در ماه مارس سال ۲۰۱۱ از زندان آزاد شد. نامزدی شاطر نیز وضعیتی شکننده دارد زیرا قانونی در مصر حضور زندانیان سابق در انتخابات را مشروط به سپری شدن شش سال از زمان آزادی آنها میکند.
محمد مورسی، رهبر حزب آزادی و عدالت نیز خود را برای انتخابات ریاست جمهوری مصر نامزد کرده است. عبدالمنعم عبدالفتوح، دبیرکل اتحادیه پزشکان عرب و عضو سابق دفتر تبلیغات اخوانالمسلمین هم از دیگر نامزدهاست.
نام احمد شفیق، نخست وزیر روزهای پایانی دولت حسنی مبارک نیز در فهرست پیشنهادی دیده میشود.
این طرح که ابتکار تهیه آن را سلفیها و اخوانالمسلمین بر عهده داشتهاند، در پی آن به مجلس ارائه شد که عمر سلیمان، رئیس سازمان اطلاعات مصر و عمرو موسی وزیر خارجه این کشور در رژیم مبارک، خود را برای انتخابات ریاست جمهوری مصر نامزد کردند.
طبق این طرح، چهرههای ارشد سیاسی نیز که در فاصله ده ساله ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ به رژیم مبارک خدمت کردهاند، حق نامزدی در انتخایات ریاست جمهوری را ندارند. بسیاری از شخصیتهای نظام پیشین مصر به اتهامهای گوناگون در زندان هستند اما تاکنون اتهام فساد یا سرکوب تظاهرکنندگان مصری متوجه عمر سلیمان نشده است.
اسلامگرایان در حال حاضر اکثریت کرسیها در مجلس مصر را در اختیار دارند و تصویب لایحه یاد شده قدمی دیگر در صفآرایی آنها علیه مقامات پیشین تلقی میشود. مصوبه آنها اما باید به توشیح شورای نظامی مصر نیز برسد و هنوز قطعی نیست.
تقاضای ممنوعیت برای احمد شفیق
پیشنویس لایحه همچنین حضور انتخاباتی افرادی را که در ده سال گذشته نخست وزیر بودهاند، ممنوع کرده است. این ممنوعیت بهطور مشخص شامل احمد شفیق میشود که آخرین نخست وزیر مبارک بود. عمرو موسی، وزیر خارجه پیشین دولت مصر نیز حق ورود به رقابتهای انتخاباتی را ندارد زیرا در شمار ارشدترین مقامات رژیم ساقط شده است.
انتخابات ریاست جمهوری مصر در روزهای ۲۳ و ۲۴ ماه مه برگزار میشود و مهلت ثبت نام نامزدها برای شرکت در آن در روز یکشنبه ۱۵ آوریل به پایان میرسد.
چهرههای زیادی خود را برای شرکت در این انتخابات نامزد کردهاند. شواهد موجود حاکی از آن است که حازم صلاح ابواسماعیل از گروه سلفیها بیشترین حمایتها را دارد.
سلفیها که در دوران مبارک به شدت زیرفشار بودند، با سقوط وی جان تازهای یافته و اینک از فعالترین جریانها در صحنه سیاسی مصرهستند. هنوز روشن نیست که کمیسیون انتخابات مصر، ابو اسماعیل را واجد شرایط قانونی برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری این کشور معرفی کند.
احتمال حذف ابواسماعیل از رقابتهای انتخاباتی به اخباری در مورد تابعیت آمریکایی مادر وی باز میگردد. بنا بر تصمیم شورای عالی نیروهای مسلح مصر که اداره موقت این کشور را از زمان سرنگونی نظام مبارک بر عهده دارد، نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری باید از پدر و مادری مصری باشند و هیچ یک از آنها نباید تابعیت کشوری دیگر را داشته باشد.
نامزد نخست اخوانالمسلمین در انتخابات آتی مصر خیرت شاطر است که در ماه مارس سال ۲۰۱۱ از زندان آزاد شد. نامزدی شاطر نیز وضعیتی شکننده دارد زیرا قانونی در مصر حضور زندانیان سابق در انتخابات را مشروط به سپری شدن شش سال از زمان آزادی آنها میکند.
محمد مورسی، رهبر حزب آزادی و عدالت نیز خود را برای انتخابات ریاست جمهوری مصر نامزد کرده است. عبدالمنعم عبدالفتوح، دبیرکل اتحادیه پزشکان عرب و عضو سابق دفتر تبلیغات اخوانالمسلمین هم از دیگر نامزدهاست.
وزیر خارجه امارات، اتحادیه عرب، اتحادیه بینالمجالس و شورای همکاری خلیج فارس، سفر احمدینژاد به جزیره ابوموسی را "تحریکآمیز" دانستهاند. مقامات ایرانی در مقابل، این سفر را یک امر داخلی مینامند.
روز چهارشنبه ۲۳ فروردین، محمود احمدینژاد رئیس جمهوری اسلامی در چارچوب سفرهای استانی خود به استان هرمزگان رفت و از جزیره ابوموسی دیدار کرد. وی در سخنرانی خود در این شهر درباره نام خلیج فارس گفت: «برخی حقايق همچون خورشيد میدرخشند و نيازی به تكرار و تاكيد بر آنها نيست از جمله نام خليج فارس كه همه اسناد تاريخی گواه بر اين است كه نام اين پديده طبيعی در طول تاريخ همواره خليج فارس بوده است.»
این سخنان و همچنین سفر احمدینژاد به ابوموسی با واکنش تند مقامات کشور امارات متحده عربی، اتحادیه عرب، اتحادیه بینالمجالس و شورای همکاری خلیج فارس روبرو شده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، شيخ عبدالله بن زايد آل نهيان، وزير خارجه امارات بازديد احمدینژاد از جزیره اوبوموسی را "نقض حاكميت امارات" و نیز نقض آن چه دانست كه وی «تلاش برای يافتن راهحلی مسالمتآميز به منظور پايان دادن به اين مساله از طريق مذاكره مستقيم و يا ارجاع آن به دادگاه لاهه» خواند.
پارلمان امارات نيز در بيانيهای سفر احمدینژاد را محكوم و سخنرانی او در جمع مردم ابوموسی را "تحريك آميز" و مخالف توافقات انجام شده ميان دولت امارات و ايران برای جلوگيری از افزايش تنشها در زمان فعلی دانست.
شورای همكاری خليج فارس هم با انتشار بيانيهای، بازديد احمدینژاد از ابوموسی را «نقض حاكميت دولت امارات و تغيير وقايع تاريخی و حقوقی و حاكميت امارات بر جزاير سه گانه» اعلام کرد.
دبيركل شورای همكاری خليج فارس اين بازديد را "اقدامی غيرمسئولانه" دانست که با سياست حسن همجواری كشورهای عضو شورای همكاری خلیج فارس با ايران همخوانی ندارد. وی همچنین گفت: «اين اقدام هرگز با تلاشهای مسالمتآميزی كه كشورهای عضو برای حل اين مساله دنبال میكنند، سازگاری ندارد.»
همچنین دبيركل اتحاديه عرب در بيانيهای اعلام کرد كه با نگرانی بسيار اخبار مربوط به سفر احمدینژاد به جزيره ابوموسی را پيگيری میكند. وی در ادامه خواهان در پيش گرفتن راهحلی مسالمتآميز از طريق انجام مذاكرات مستقيم و يا ارجاع پرونده جزایر سهگانه به دادگاه لاهه شد.
رييس اتحاديه بينالمجالس كشورهای عربی نيز با صدور بيانيهای مدعی شد كه بازديد رييس جمهوری اسلامی ايران از ابوموسی، بيانگر حسن نيت ايران و تلاش آن برای ايجاد روابط دوستانه و حسن همجواری با امارات و ساير كشورهای منطقه نيست.
این واکنشها در حالی صورت میگیرد که بعد از ظهر روز پنجشنبه (۱۲ آوریل، ۲۴ فروردین) وزارتخارجه امارات متحده عربی سفیر خود در تهران را برای توضیح پیرامون سفر اخیر محمود احمدینژاد به جزیره ابوموسی، به امارات فراخواند.
در اقدامی دیگر، فدراسیون فوتبال امارات متحده عربی دیدار دوستانه تیم ملی این كشور با تیم ملی ایران را لغو كرد. این دیدار قرار بود روز ۲۹ فروردین برگزار شود و امارات میزبان این دیدار بود.
واکنشها و توضیحات ایران
معاون عربی و آفريقای وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، در واكنش به اين اظهارات، بازديد احمدینژاد از جزيره ابوموسی را موضوعی داخلی دانست كه در چارچوب سفر استانی رييسجمهور صورت گرفته است.
حسين امير عبداللهيان با اشاره به اراده جدی جمهوری اسلامی برای توسعه و تحكيم روابط دو كشور بر اهميت گفتوگوهای دو جانبه بين ايران و امارات به منظور حل و فصل سوء تفاهمات احتمالی تاكيد كرد.
رييس كميسيون امنيت ملی و سياست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز اظهارات وزير امور خارجه امارات را شبيه به شوخی دانست و گفت كه اين جزيره همچون تنب كوچك و تنب بزرگ بخش غيرقابل تجزيه خاك ايران و تحت حاكميت جمهوری اسلامی است.
مهدی سنايی در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری دانشجويان ايران(ايسنا) گفت: «حضور رييسجمهور ايران در ابوموسی مثل حضور وی در خوزستان، فارس، همدان، كردستان و آذربايجان است و تفاوتی با آنها ندارد، اما اينكه امارات داعيههايی در اين رابطه دارد موضوعی است كه بايد در جای خود و در شرايط عادی بررسی شود.»
وی افزود: «شرايط حفظ صلح و ثبات در منطقه اقتضا میكند امارات و شورای همكاری خليج فارس از صدور بيانيههای تكراری در اين زمينه اجتناب كنند. موضوع روابط با كشورهای عربی و خليج فارس براي ايران حائز اهميت است و باور ما اين است كه روابط با اين كشورها به حفظ صلح و ثبات در منطقه كمك میكند، اگر هم دغدغه و سوالاتی هست بايد در مذاكرات دو كشور بررسی شود.»
جمهوری اسلامی ایران و امارات متحده عربی سالهاست بر سر حاکمیت سه جزیره ابوموسی، تنببزرگ و تنبکوچک در خلیج فارس اختلاف دارند. در حالی که ایران این سه جزیره را جزیی از خاک خود میداند، امارات مدعی مالکیت بر آنهاست و تاکنون بارها خواستار استرداد آنها شده است. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز از ادعای امارات پشتیبانی میکنند.
این سخنان و همچنین سفر احمدینژاد به ابوموسی با واکنش تند مقامات کشور امارات متحده عربی، اتحادیه عرب، اتحادیه بینالمجالس و شورای همکاری خلیج فارس روبرو شده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، شيخ عبدالله بن زايد آل نهيان، وزير خارجه امارات بازديد احمدینژاد از جزیره اوبوموسی را "نقض حاكميت امارات" و نیز نقض آن چه دانست كه وی «تلاش برای يافتن راهحلی مسالمتآميز به منظور پايان دادن به اين مساله از طريق مذاكره مستقيم و يا ارجاع آن به دادگاه لاهه» خواند.
پارلمان امارات نيز در بيانيهای سفر احمدینژاد را محكوم و سخنرانی او در جمع مردم ابوموسی را "تحريك آميز" و مخالف توافقات انجام شده ميان دولت امارات و ايران برای جلوگيری از افزايش تنشها در زمان فعلی دانست.
شورای همكاری خليج فارس هم با انتشار بيانيهای، بازديد احمدینژاد از ابوموسی را «نقض حاكميت دولت امارات و تغيير وقايع تاريخی و حقوقی و حاكميت امارات بر جزاير سه گانه» اعلام کرد.
دبيركل شورای همكاری خليج فارس اين بازديد را "اقدامی غيرمسئولانه" دانست که با سياست حسن همجواری كشورهای عضو شورای همكاری خلیج فارس با ايران همخوانی ندارد. وی همچنین گفت: «اين اقدام هرگز با تلاشهای مسالمتآميزی كه كشورهای عضو برای حل اين مساله دنبال میكنند، سازگاری ندارد.»
همچنین دبيركل اتحاديه عرب در بيانيهای اعلام کرد كه با نگرانی بسيار اخبار مربوط به سفر احمدینژاد به جزيره ابوموسی را پيگيری میكند. وی در ادامه خواهان در پيش گرفتن راهحلی مسالمتآميز از طريق انجام مذاكرات مستقيم و يا ارجاع پرونده جزایر سهگانه به دادگاه لاهه شد.
رييس اتحاديه بينالمجالس كشورهای عربی نيز با صدور بيانيهای مدعی شد كه بازديد رييس جمهوری اسلامی ايران از ابوموسی، بيانگر حسن نيت ايران و تلاش آن برای ايجاد روابط دوستانه و حسن همجواری با امارات و ساير كشورهای منطقه نيست.
این واکنشها در حالی صورت میگیرد که بعد از ظهر روز پنجشنبه (۱۲ آوریل، ۲۴ فروردین) وزارتخارجه امارات متحده عربی سفیر خود در تهران را برای توضیح پیرامون سفر اخیر محمود احمدینژاد به جزیره ابوموسی، به امارات فراخواند.
در اقدامی دیگر، فدراسیون فوتبال امارات متحده عربی دیدار دوستانه تیم ملی این كشور با تیم ملی ایران را لغو كرد. این دیدار قرار بود روز ۲۹ فروردین برگزار شود و امارات میزبان این دیدار بود.
واکنشها و توضیحات ایران
معاون عربی و آفريقای وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، در واكنش به اين اظهارات، بازديد احمدینژاد از جزيره ابوموسی را موضوعی داخلی دانست كه در چارچوب سفر استانی رييسجمهور صورت گرفته است.
حسين امير عبداللهيان با اشاره به اراده جدی جمهوری اسلامی برای توسعه و تحكيم روابط دو كشور بر اهميت گفتوگوهای دو جانبه بين ايران و امارات به منظور حل و فصل سوء تفاهمات احتمالی تاكيد كرد.
رييس كميسيون امنيت ملی و سياست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز اظهارات وزير امور خارجه امارات را شبيه به شوخی دانست و گفت كه اين جزيره همچون تنب كوچك و تنب بزرگ بخش غيرقابل تجزيه خاك ايران و تحت حاكميت جمهوری اسلامی است.
مهدی سنايی در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری دانشجويان ايران(ايسنا) گفت: «حضور رييسجمهور ايران در ابوموسی مثل حضور وی در خوزستان، فارس، همدان، كردستان و آذربايجان است و تفاوتی با آنها ندارد، اما اينكه امارات داعيههايی در اين رابطه دارد موضوعی است كه بايد در جای خود و در شرايط عادی بررسی شود.»
وی افزود: «شرايط حفظ صلح و ثبات در منطقه اقتضا میكند امارات و شورای همكاری خليج فارس از صدور بيانيههای تكراری در اين زمينه اجتناب كنند. موضوع روابط با كشورهای عربی و خليج فارس براي ايران حائز اهميت است و باور ما اين است كه روابط با اين كشورها به حفظ صلح و ثبات در منطقه كمك میكند، اگر هم دغدغه و سوالاتی هست بايد در مذاكرات دو كشور بررسی شود.»
جمهوری اسلامی ایران و امارات متحده عربی سالهاست بر سر حاکمیت سه جزیره ابوموسی، تنببزرگ و تنبکوچک در خلیج فارس اختلاف دارند. در حالی که ایران این سه جزیره را جزیی از خاک خود میداند، امارات مدعی مالکیت بر آنهاست و تاکنون بارها خواستار استرداد آنها شده است. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز از ادعای امارات پشتیبانی میکنند.
ايران از يک توافق هسته ای چه می تواند به دست آورد؟
«پاتريک کلاوسون»، کارشناس مسائل خاورميانه و از مديران موسسه مطالعات خاور نزديک در واشنگتن، در تحليلی پيرامون مذاکرات هسته ای ايران باغرب، در سايت اين موسسه می نويسد:« با توجه به اختلافات آمريکا و ايران بر سر مسائل ديگری نظير تروريسم در منطقه و حقوق بشر در ايران، جمهوری اسلامی ايران از طريق يک توافق هسته ای با غرب به امتيازات اقتصادی محدودی دست خواهد يافت و آيت الله خامنه ای نگران است که رژيم وی برای اين امتيازات مجبور شود بهای گزافی بپردازد.»
به اعتقاد اين کارشناس خاورميانه حتی اگر دولت ايران تصميم بگيرد که در دور جديد مذاکرات هسته ای به طور جدی به سمت يک توافق حرکت کند آنچه که در مقابل دريافت خواهد کرد بسيار ناچيز خواهد بود. چون حتی با وجود دستيابی به يک توافق همه جانبه بر سر بحران هسته ای ، تضاد شديد در منافع استراتژيک آمريکا و ايران بر جای خود باقی خواهد ماند.
خلاصه ای از نوشته آقای کلاوسون به شرح زير است:
دستاوردهای اقتصادی ناچيز
بسياری از تحريم هايی که از سوی آمريکا در مورد ايران اعمال شده اند علاوه بر موضوع هسته ای انگيزه های ديگری داشته اند مثل حمايت ايران از تروريسم و يا نقض شديد حقوق بشر در داخل آن کشور. به عنوان مثال در قانون مربوط به اعمال تحريم بر بانک مرکزی ايران که در ماه فوريه امسال توسط باراک اوباما به امضا رسيد گفته می شود که دليل اين مجازات « نقش بانک مرکزی و ساير بانک های ايرانی در پنهان کردن معاملات با نهادهای تحريم شده، نقش آنها در پولشويی و خطر آنها برای سيستم بانکی بين المللی » است. هيچيک از اين موارد با حل معضل مربوط به برنامه هسته ای ايران برطرف نخواهند شد.
از سوی ديگر تجربه نشان داده که حکومت آمريکا حتی اگر تصميم بگيرد، تحريم و مجازات های اقتصادی در مورد کشورهای ديگر را به صورت مرحله ای و بلند مدت کاهش خواهد داد. در مورد مشخص تحريم ها عليه ايران، بسياری از اين موارد که در ابتدا به صورت دستور رييس قوه مجريه ابلاغ شده به مرور زمان به قانون تبديل شده اند. هر چند در اين قوانين منظور شده که رييس جمهور براساس منافع و امنيت ملی آمريکا می تواند آنها را لغو کند ولی معمولا تغيير چنين قوانينی در فضای سياست داخلی آمريکا کار بسيار دشواری است.
ساير کشورها و به خصوص اتحاديه اروپا نيز در توجيه تحريم های خود عليه ايران همواره بر مسئله حقوق بشر تکيه کرده اند و لازم به توضيح نيست که از نگاه نهادهای تصميم گير در اتحاديه اروپا دولت ايران حتی اگر بر سر برنامه های هسته ای خود به توافق برسد هنوز از نظر عملکرد در زمينه حقوق بشر پرونده بسيار بدی دارد.
تا جاييکه به قطعنامه ها و تحريم های مصوب شورای امنيت سازمان ملل متحد برمی گردد دولت آمريکا مصمم است که از لغو آنها جلوگيری کند. آمريکا نگران است که اگر حکومت ايران به تعهدات خود عمل نکند تصويب مجدد آنها دشوار خواهد بود. بنابراين ترجيح می دهد که به جای لغو اين قطعنامه ها، در صورت لزوم آنها برای دوره ای به تعليق درآيند.
در مجموع می توان به اين نتيجه رسيد که امتيازی که ايران در مقابل توافق با غرب خواهد گرفت عدم اعمال تحريم های بيشتر است و نه ضرورتا لغو تحريم های موجود. دور جديد تحريم های شديد عليه ايران يعنی قطع خريد نفت آن کشور از سوی اتحاديه اروپا و تحريم معاملات خارجی بانک مرکزی ايران که مربوط به فروش نفت می شود، قانونا بايد از ماه ژوئن به اجرا درآيند.
اين احتمال وجود دارد که درصورت حصول به يک توافق جدی در دور جديد مذاکرات هسته ای با ايران اين تحريم ها معلق شوند. اما درغير آنصورت احتمالا آمريکا، اتحاديه اروپا و متحدان آنها به سوی اعمال تحريم های بيشتر حرکت خواهند کرد.
اما پرهيز از قرار گرفتن در معرض مجازات های شديدتر برای رهبران ايران امتياز چندان بزرگی نيست که انگيزه لازم برای حرکت به سمت نوعی توافق را در آنها ايجاد کند. آنها نمی توانند به حاميان خود بگويند: «توافق بدی است ، ولی اگر اين کار را نمی کرديم از اين هم بدتر می شد.»
نگرانی های خامنه ای
آيت الله خامنه ای در مورد بحران هسته ای همواره بر اين اصل تاکيد کرده که توافق بر سر اين موضوع با آمريکا نتيجه راهبردی نخواهد داشت چون واشنگتن در اساس سياست تغيير رژيم ايران را تعقيب می کند و حتی اگر مسئله هسته ای حل شود به دنبال بهانه ديگری برای اعمال فشار بر ايران خواهد بود. رهبر ايران و همفکران وی از سالها پيش همواره تاکيد کرده اند که آمريکا از راههای مختلف به دنبال سرنگون کردن رژيم جمهوری اسلامی است و حتی تظاهرات معترضان به انتخابات رياست جمهوری سال ۲۰۰۹ را توطئه غرب برای « سرنگونی نرم » حکومت اسلامی توصيف می کردند.
تلاش برای قانع کردن خامنه ای با دادن امتيازهايی به ايران کار بسيار دشواری است چون به نظر می رسد که او از امتيازدهی های غرب بيش از اعمال فشارهای غرب نگران است. به عنوان مثال هرگونه تبادل فرهنگی بين ايران و غرب ، که از نگاه بسياری می تواند زمينه را برای ايجاد تفاهم متقابل فراهم کند، از نگاه آيت الله خامنه ای تهاجمی عليه پايه و اساس حکومت اسلامی تلقی می شود. در بسياری از سخنان وی می توان ديد که او بيش از حمله نظامی خارجی، نگران گشودن درهای کشور به سوی غرب و از سرگيری روابطی عادی با جهان خارج است.
مخالفت هميشگی آيت الله خامنه ای با هرگونه مصالحه و معامله که از نگاه وی گام نهادن در يک سراشيبی خطرناک است، يکی ديگر از علائمی است که ثابت می کند رهبر ايران با حصول به يک توافق در زمينه بحران هسته ای مخالف است. خوشبختانه با وجوديکه او مهمترين بازيگر و تصميم گيرنده در سياست ايران است ولی تنها مقام نيست و شايد در نهايت افراد و گرايش های عمل گرا بر مواضع او غالب شوند.
مواد هسته ای در برابر برنامه هسته ای
احتمالا مهمترين دستاورد ايران از يک توافق در مورد بحران هسته ای در عرصه برنامه های هسته ای آن کشور خواهد بود. برنامه هسته ای اکنون عملا بزرگترين نقطه قوت ايران برای هرگونه مذاکره و معامله ای است. کسب مشروعيت بين المللی برای بخشی از اين برنامه ها برای جمهوری اسلامی يک پيروزی بزرگ خواهد بود.
به نظر می رسد که آمريکا و متحدان غربی آن در برابر دريافت تضمين هايی حاضراند ادامه غنی سازی با غلظت اندک در ايران را بپذيرند. شروع غنی سازی اورانيوم توسط ايران نقطه آغاز اين بحران بود ولی اکنون با پيشرفت های ايران در ساير عرصه های فن آوری هسته ای به نظر می رسد که غرب حاضر است اين حق ايران را به رسميت بشناسد. در صورت دستيابی به يک توافق در مورد بحران هسته ای، دستاورد ديگر ايران اين است که به احتمال زياد عمليات پنهانی و خرابکارانه عليه برنامه های هسته ای و نظامی آن کشور متوقف خواهد شد.
فارغ از اينکه توافق بر سر بحران هسته ای ايران تا چه حد جدی و همه جانبه باشد در يک اصل شکی نيست و آن اينکه منافع و جهت گيری های راهبردی ايران و آمريکا کماکان تضاد شديدی خواهند داشت. يکی از محورهای جديد برای تشديد تخاصم بين ايران و آمريکا بحران فعلی سوريه و سرانجام آن است. اگر جمهوری اسلامی خواهان کسب امتيازات بيشتری است بايد در مقابل امتيازهای بيشتری به آمريکا و غرب بدهد.
ارتباط اشعه ايکس با تومور مغزی
اين تحقيقات که توسط گروهی از پژوهشگران در دانشگاه «يل» انجام شده تاکيد می کند که شمار زيادی از افرادی که به دندانپزشکی مراجعه می کنند هر ساله برای عکسبرداری از ناحيه دهان در معرض اشعه ايکس قرار می گيرند. در صورتيکه توصيه های پزشکی و سلامت عمومی نشان می دهد که انجام اين عکسبرداری ها هر چند سال يک بار کافی است.
با وجوديکه اکثر تومورهای مننژيت خوش خيم هستند ولی اين احتمال وجود دارد که ضريب رويش آنها افزايش يافته و گاه به حدی بزرگ می شوند که عوارض جانبی جدی مثل از دست دادن شنوايی ، ضعف بينايی، فراموشی و سردردهای مزمن را به وجود می آورند.
در گذشته نيز تحقيقات کم دامنه تری در مورد ارتباط بين تاباندن اشعه ايکس به ناحيه سرو صورت با رويش و رشد تومورهای مغزی انجام شده بود. اما در تحقيقات جديد که پر دامنه ترين مورد از پژوهش های مشابه است مشخص شده است که در ميان افرادی که هر سال برای عکسبرداری از دندان مورد تابش اشعه ايکس قرار می گيرند احتمال ابتلا به تومورهای مننژيت ۴۰ تا ۹۰ درصد بيشتر از ديگران است.
اين تحقيقات ارتباط اين دو موضوع را نشان می دهد ولی ثابت نمی کند که بروز و رشد تومورهای مغزی لزوما ناشی از تابش بيش از حد اشعه ايکس است. اين تحقيقات براساس آزمايش های بالينی روی هزار و چهارصد نفر از افراد سن ۲ تا ۶۹ ساله انجام شده که تومورهای مننژيت داشتند. بررسی سابقه پزشکی اين افراد نشان داده که ارتباط بين اشعه ايکس و احتمال بروز و رشد تومورهای مغزی در بين افرادی که زير سن ۱۰ سال مورد تابش اشعه ايکس قرار گرفته اند بيشتر از ديگران است.
نتايج اين پژوهش در شماره اخير نشريه «موسسه سرطان آمريکا» منتشر شده است.
جامعه دندانپزشکی آمريکا در واکنش به انتشار نتايج اين تحقيقات در بيانيه ای اعلام کرد که دستورالعمل و راهنمای اين نهاد به دندانپزشکان اين است که فقط در صورت لزوم از عکسبرداری و اشعه ايکس استفاده کنند. اين نهاد همچنين اعلام کرده که برای کاستن از تاثيرات منفی اشعه ايکس بر ناحيه سر و گردن بيماران بايد از پوششهای محافظ برای پوشاندن سر و صورت بيمار و همينطور فيلمهای با سرعت بالا و يا عکسبرداری ديجيتال استفاده شود که مدت زمان تابش اشعه را کاهش می دهد.
در بيانيه جامعه دندانپزشکی آمريکا همچنين گفته شده است که برخی از بيماری های ناحيه دهان و دندان ، از جمله پوکی دندان ، وجود عفونت و يا غده را نمی توان با معاينات معمولی تشخيص داد و بنابراين استفاده از عکسبرداری با اشعه ايکس برای تضمين سلامت بيمارن ضروری است.
برخی از متخصصان مغز و اعصاب در آمريکا ضمن استقبال از يافته های اين پژوهش جديد می گويند در مورد ارتباط بين تومورهای مغزی و تابش اشعه ايکس بايد تحقيقات بيشتری انجام شود. ولی در عين حال تاکيد می کنند که اين تحقيقات بر يک اصل مهم تاکيد دارد و آن اين است که از تابش اشعه ايکس فقط بايد در مواردی استفاده کرد که واقعا ضروری است.
مردم و دندانپزشک ها بايد عادت کنند که تابش اشعه ايکس در هر صورت قرار دادن بدن در معرض يک عامل غيرطبيعی است و فقط در شرايطی بايد چنين کاری کرد که عارضه های موجود در بيمار ثابت کند چنين روشی ضروری است.
علیزاده: شرايط منطقه فشار سنگينی را بر جمهوری اسلامی تحميل کرده است
حسين عليزاده، ديپلمات سابق ايران، در گفتگو با راديو فردا در مورد مذاکرات هسته ای ايران در استانبول می گويد مذاکرات اين دفعه از حساسيت خاصی برخوردار است که به سه مورد مهم آن اشاره میکنم: يکی مسئله زمين، دوم مسئله زمان و سوم مسئله مذاکره کننده است.
از نظر زمان، تحريمهای مختلف و حضور ناوهای بزرگ آمريکا در خليج فارس همه فشارهای روحی و روانی است که زمان مذاکره برای ايران را متحول کرده است.
در مورد زمين مقصودم محل برگزاری اجلاس است. همان طور که اطلاع داريد شک و شبهههای زيادی وجود داشت که مذاکرات در استانبول برگزار شود يا نه، اما قهر آقای اردوغان باعث شد جمهوری اسلامی از اصرار بر مذاکره در عراق انصراف دهد. همچنين جمهوری اسلامی در جايی به مذاکره خواهد پرداخت که ميزبان در طرف او قرار ندارد و مثل گذشته از جمهوری اسلامی طرفداری نخواهد کرد.
در مورد عامل سوم هم بايد بگويم مذاکره کننده هم شرايطش عوض شده يعنی آقای سعيد جليلی به عنوان دبير شورای عالی امنيت ملی در شرايطی به استانبول خواهد رفت که کسی که او را منصوب کرده يعنی آقای احمدی نژاد به عنوان رئيس دولت در متزلزلترين زمان رياست خود طی شش سال گذشته بوده است.
گروه ۵+۱ در برابر خود سعيد جليلی را میبينند که نماينده فردی است که عملا در حاکميت جمهوری اسلامی ايران رنگ باخته و بحث استيضاحش نيز مطرح است و فقط با بعضی اما و اگرها او را نگهداشتهاند درحاکميت.
آقای احمدی نژاد در آستانه مذاکره ايران با گروه ۵+۱ روز پنجشنبه گفته است ايران دراين مذاکرات سرسوزنی از حق خود کوتاه نخواهد آمد. آيا اين حرف میتواند نشانهای باشد از عملکرد ايران دراين مذاکرات؟
آقای احمدی نژاد خودش هم میداند رويکردش به مسايل مذاکرات هستهای هرگز رويکرد واقعگرايانه نبوده بلکه رويکردی ايدهآليستی و آرمانگرايانه بوده است.
به گمان من نبايد برای اين دور از مذاکرات بر اظهارات شخصی به نام احمدی نژاد تکيه کنيم به دلايلی که توضيح دادم. ما بايد به ديگر عواملی که تاثيرگذار است در مسئله مذاکرات هستهای توجه کنيم.
بايد ديد آقای جليلی تنفيذ خود را از چه کسی گرفته است. من گمان نمیکنم تنفيذش را از آقای احمدی نژاد گرفته و به مذاکره آمده باشد. ممکن است از بيت رهبری گرفته باشد، به اين معنی که حرف شنوی از کسی غير از احمدی نژاد دارد.
بر مبنای شرايط فعلی آيا میتوان پيش بينی کرد طرفين مذاکره دراين دوره انعطاف بيشتری برای رسيدن به توافقات حداقلی از خود نشان دهند؟
در طرف گروه ۵+۱ من دليلی برای ارفاق نديدم و از اظهارات جسته و گريخته آنها برمیايد که تازه شرايط سختتری را میخواهند تحميل کنند به خصوص شنيديم که تقاضای بستن تاسيسات «فردو» را از ايران دارند.
اگر قرار باشد کسی انعطافی از خود نشان دهد ناگزير طرف جمهوری اسلامی است چون ايران در شرايطی به مذاکره وارد میشود که زمين و زمان و مذاکره کننده قوت مذاکرات قبلی را ندارند. در ضمن بايد شرايط داخلی کشور را هم در نظر بگيريد و همچنين شرايط منطقه که همه اينها فشار سنگينی را برگرده جمهوری اسلامی تحميل کرده است.
اگر اين دوره از مذاکرات هم مانند دوره های گذشته به نتيجه نرسد، با توجه به افزايش فشارهای غرب شما چه سناريوهايی را بعد ازاين مذاکرات محتمل میدانيد؟
اگر اين دوره از مذاکرات هم شکست بخورد و جمهوری اسلامی انعطافی از خود نشان ندهد به گمان من دور شديدی از فشارهای بعدی بر ايران تحميل میشود، مثلا بحث تحريم بيمهای ناوگان دريايی و چه بسا ناوگان هوايی ايران هم اضافه شود و تحريمهايی ازاين دست شديدتر شود.
البته تا دورانی که انتخابات رياست جمهوری آمريکا پيش برود انواع تحريمها به کار گرفته خواهد شد و نه جنگ. چون آقای اوباما تا پايان انتخابات بعدی رياست جمهوری آمريکا به جنگ فکر نمیکند.
نقش «پشت پرده» دو معاون در مذاکرات اتمی استانبول
مذاکرات اتمی استانبول به دليل حساسيت فوق العاده و هزينه های سنگين شکست احتمالی آن، محکوم به موفقيت (نسبی ) و قرار گرفتن در مسير دور بعدی گفتگوها است.
مسئوليت مشترک تدارک صحنه نمايش مثبت بودن مذاکرات استانبول و پرهيز از عواقب احتمالی آن، منجمله اجتناب ناپذير شدن گزينه نظامی عليه ايران، برعهده علی باقری معاون امور بين المللی شورای امنيت ملی ايران و هلگا اشميد، ديپلمات آلمانی، نهاده شده است.
هر دو چهره تدارکاتی مذاکرات، قبل از ورود هيات های رسمی در استانبول حاظر بوده اند. علی باقری که ضمن هماهنگی مذاکرات با طرف آلمانی خود، مسئوليت يار گيری در گروه ۱+۵ در جهت ايران را نيز بر عهده دارد، روز پنجشنبه، يک روز قبل از ورود هيات ايرانی به رياست سعيد جليلی، در استانبول حضور يافت و پيرامون مذاکرات روز شنبه با معاون وزير خارجه چين نيز ديدار و گفتگو کرد.
هفته گذشته و در اوج جنگ سرد رهبران و رسانه های ايران و ترکيه، علی باقری ابتدا راهی بغداد شد تا زمينه ميزبانی دور دوم مذاکرات احتمالی در آن شهر را فراهم آورد، و بعد از يک توقف کوتاه در تهران برای گفتگو با رهبران چين راهی پکن شد.
در فاصله ديدار از بغداد و پکن و پيش از عزيمت به استانبول، باقری بار ديگر با يوگنی لوکيانف، معاون شورای امنيت ملی روسيه نيز پيرامون آخرين تحولات مرتبط با گفتگو های اتمی استانبول گفتگو کرده بود. لوکيانف طی هفته دوم ماه گذشته مسيحی ( ۱۴ مارس ) به دعوت باقری به مدت سه روز در تهران بود.
بنا بر اظهارات هلگا اشميد، معاون آلمانی خانم اشتون، طرف رسمی مذاکرات اتمی با ايران و ديپلمات ارشد جامعه اروپا، وی طی هفته های گذشته در تماس و گفتگوی روزانه با علی باقری بوده است.
علی باقری نيز اخيرا طی يک مصاحبه شش صفحه ای با روزنامه ايران، پيرامون مذاکرات اتمی و مناسبات خارجی جمهوری اسلامی، به حضور مکرر خود در بروکسل و گفتگو با نمايندگان جامعه اروپا اشاره کرده است.
آشنايی با علی باقری
با توجه به شباهتهای فراوان مابين اظهارات اخير باقری در دانشگاه امام صادق، و همچنين محتوای مصاحبه طولانی وی که روزنامه طرفدار دولت ايران انتشار داده، با نکات مندرج در <<بسته پيشنهادی ايران>> که متن آنرا سعيد جليلی طی جلسه ديدار ماه اکتبر سال ۲۰۱۰ با گروه ۱+۵ در ژنو قرائت کرد، دور از ذهن نيست که تهيه نامه ياد شده به وی نسبت داده شود.
علی باقری، مانند سعيد جليلی، بخصوص به دليل قرابت های خانوادگی، با وجود جوانی، از چهره های مرتبط، و مورد اعتماد حاکميت جمهوری اسلامی است.
علی باقری مانند رييس اسمی خود، سعيد جليلی، فارق التحصيل دانشگاه صادق ( کارشناسی ارشد) در رشته معارف اسلامی و اقتصاد است.
علی باقری، مانند مجتبی خامنه ای فرزند رهبر جمهوری اسلامی، دوران تحصيل متوسطه را در مدرسه معروف علوی گذرانده است. وی عضو خانواده آيت الله باقری قائم مقام دانشگاه صادق است.
فرزند آيت الله باقری داماد آيت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی است. علی باقری، مانند سعيد جليلی به عنوان بسيجی در جبهه جنگ حضور داشته است. علی باقری زبان انگليسی را طی زمان تحصيل، در دانشگاه صادق آموخته است.
باقری با وجود عملگرايی، دارای نقطه نظر های آرمانی است. با اين تفاوت که آرمانگرايی را سخنرانی های داخلی و مصاحبه ها، و عملگرايی را طی چانه زنی های سياسی بکار ميگيرد. باقری فعالترين عضو شورای امنيت ملی در رابطه با پرونده اتمی ايران محسوب ميشود.
اگرچه علی باقری مسئوليت در شورای امنيت ملی را بيشتر به دليل روابط فاميلی خود بدست آورد، تدريجا با کسب نفوذ شخصی در موقعی قرار گرفت که پيشتر حسين موسويان، دبير شورای امنيت ملی ايران در دوران خاتمی و دبيری حسن روحانی، قرار داشت.
هلگا اشميد
در نقطه مقابل علی باقری، يک خانم ديپلمات ۵۱ ساله آلمانی بنام هلگا اشميد قرار گرفته که در گذشته مورد اعتماد ياشکا فيشر، وزير خارجه سابق آلمان بود، و امروز از حمايت کامل انگلا مرکر صدر اعظم آلمان برخورد ار است.
اشميد در زمان وزارت فيشر دفتر او را اداره ميکرد. فيشر در اکتبر سال ۲۰۰۳ همراه با جک استراو، وزير خارجه وقت بريتانيا و دو ويلپن وزير خارجه فرانسه راهی تهران شد و با حسن روحانی اولين تفاهم نامه اتمی را با ايران در سعد آباد به امضاء رساند.
فيشر همچنان مذاکرات جاری اتمی گروه ۱+۵ با ايران و نقش فعال رييس دفتر سابق خود را در انجام اين مذاکرات را تعقيب ميکند. فيشر طی تازه ترين اظهار نظر شخصی پيرامون مذاکرات استانبول، شکست احتمالی آنرا فاجعه بار خواند است.
خانم اشميد در گذشته معاونت دبير کل خدمات خارجی جامعه اروپا را بر عهده داشته و يک ديپلمات حرفه ای است. اشميد و باقری بخصوص از سال گذشته تاکنون در تماس کاری نزديک و منظم با يکديگر قرار داشته اند.
عواقب شکست و ضرورت اعلام موفقيت
اشميد بر اين باور است که جامعه جهانی قادر به تحمل آسان نتايج شکست احتمالی مذاکرات استانبول نيست. يکی از تبعات ابتدايی شکست احتمالی، افزايش فوری خطر در گيری نظامی و حتی واقعيت يافتن جنگ است.
از نگاه خانم اشميد جامعه اروپا در برابر ايران تنها دارای يک گزينه است: مذاکره و تعامل. اين نظری است که جين اسلبورن وزير خارجه لوگزامبورک نيز اخيرا مورد تاکيد قرار داده و با تعديل هايی در شکل ظاهری، اين نظريه از حمايت آمريکا نيز برخوردار است.
اسلبورن طی مصاحبه ای در ميانه هفته جاری هشدار داد: <<در صورت شکست مذاکرات، حمله نظامی اسرائيل عليه ايران غير قابل اجتناب خواهد شد. از اين لحاظ به هر قيمت، حتی در صورت بدست نيامدن توافقی قابل ملاحظه، بايد از شکست مذاکرات جلوگيری کرد.>>
مسئوليت سنگين علی باقری و خانم هلگا اشميد، طی هفته های اخير، يافتن چهار چوبی برای قرار دادن قابل هضم ديدار ۱۴ آوريل استانبول در آن و اعلام دست يافتن به توافق نسبی و اميدوار کننده، با هدف <<ادامه گفتگو ها در آينده نزديک >> است. در صورت پيش رفتن مذاکرات يک روزه در مسير از پيش تعيين شده، سعيد جليلی و خانم اشتون سند اين توافق را امضاء خواهند کرد.
مسئوليت مشترک تدارک صحنه نمايش مثبت بودن مذاکرات استانبول و پرهيز از عواقب احتمالی آن، منجمله اجتناب ناپذير شدن گزينه نظامی عليه ايران، برعهده علی باقری معاون امور بين المللی شورای امنيت ملی ايران و هلگا اشميد، ديپلمات آلمانی، نهاده شده است.
هر دو چهره تدارکاتی مذاکرات، قبل از ورود هيات های رسمی در استانبول حاظر بوده اند. علی باقری که ضمن هماهنگی مذاکرات با طرف آلمانی خود، مسئوليت يار گيری در گروه ۱+۵ در جهت ايران را نيز بر عهده دارد، روز پنجشنبه، يک روز قبل از ورود هيات ايرانی به رياست سعيد جليلی، در استانبول حضور يافت و پيرامون مذاکرات روز شنبه با معاون وزير خارجه چين نيز ديدار و گفتگو کرد.
هفته گذشته و در اوج جنگ سرد رهبران و رسانه های ايران و ترکيه، علی باقری ابتدا راهی بغداد شد تا زمينه ميزبانی دور دوم مذاکرات احتمالی در آن شهر را فراهم آورد، و بعد از يک توقف کوتاه در تهران برای گفتگو با رهبران چين راهی پکن شد.
در فاصله ديدار از بغداد و پکن و پيش از عزيمت به استانبول، باقری بار ديگر با يوگنی لوکيانف، معاون شورای امنيت ملی روسيه نيز پيرامون آخرين تحولات مرتبط با گفتگو های اتمی استانبول گفتگو کرده بود. لوکيانف طی هفته دوم ماه گذشته مسيحی ( ۱۴ مارس ) به دعوت باقری به مدت سه روز در تهران بود.
بنا بر اظهارات هلگا اشميد، معاون آلمانی خانم اشتون، طرف رسمی مذاکرات اتمی با ايران و ديپلمات ارشد جامعه اروپا، وی طی هفته های گذشته در تماس و گفتگوی روزانه با علی باقری بوده است.
علی باقری نيز اخيرا طی يک مصاحبه شش صفحه ای با روزنامه ايران، پيرامون مذاکرات اتمی و مناسبات خارجی جمهوری اسلامی، به حضور مکرر خود در بروکسل و گفتگو با نمايندگان جامعه اروپا اشاره کرده است.
آشنايی با علی باقری
با توجه به شباهتهای فراوان مابين اظهارات اخير باقری در دانشگاه امام صادق، و همچنين محتوای مصاحبه طولانی وی که روزنامه طرفدار دولت ايران انتشار داده، با نکات مندرج در <<بسته پيشنهادی ايران>> که متن آنرا سعيد جليلی طی جلسه ديدار ماه اکتبر سال ۲۰۱۰ با گروه ۱+۵ در ژنو قرائت کرد، دور از ذهن نيست که تهيه نامه ياد شده به وی نسبت داده شود.
علی باقری، مانند سعيد جليلی، بخصوص به دليل قرابت های خانوادگی، با وجود جوانی، از چهره های مرتبط، و مورد اعتماد حاکميت جمهوری اسلامی است.
علی باقری مانند رييس اسمی خود، سعيد جليلی، فارق التحصيل دانشگاه صادق ( کارشناسی ارشد) در رشته معارف اسلامی و اقتصاد است.
علی باقری، مانند مجتبی خامنه ای فرزند رهبر جمهوری اسلامی، دوران تحصيل متوسطه را در مدرسه معروف علوی گذرانده است. وی عضو خانواده آيت الله باقری قائم مقام دانشگاه صادق است.
فرزند آيت الله باقری داماد آيت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی است. علی باقری، مانند سعيد جليلی به عنوان بسيجی در جبهه جنگ حضور داشته است. علی باقری زبان انگليسی را طی زمان تحصيل، در دانشگاه صادق آموخته است.
باقری با وجود عملگرايی، دارای نقطه نظر های آرمانی است. با اين تفاوت که آرمانگرايی را سخنرانی های داخلی و مصاحبه ها، و عملگرايی را طی چانه زنی های سياسی بکار ميگيرد. باقری فعالترين عضو شورای امنيت ملی در رابطه با پرونده اتمی ايران محسوب ميشود.
اگرچه علی باقری مسئوليت در شورای امنيت ملی را بيشتر به دليل روابط فاميلی خود بدست آورد، تدريجا با کسب نفوذ شخصی در موقعی قرار گرفت که پيشتر حسين موسويان، دبير شورای امنيت ملی ايران در دوران خاتمی و دبيری حسن روحانی، قرار داشت.
هلگا اشميد
در نقطه مقابل علی باقری، يک خانم ديپلمات ۵۱ ساله آلمانی بنام هلگا اشميد قرار گرفته که در گذشته مورد اعتماد ياشکا فيشر، وزير خارجه سابق آلمان بود، و امروز از حمايت کامل انگلا مرکر صدر اعظم آلمان برخورد ار است.
اشميد در زمان وزارت فيشر دفتر او را اداره ميکرد. فيشر در اکتبر سال ۲۰۰۳ همراه با جک استراو، وزير خارجه وقت بريتانيا و دو ويلپن وزير خارجه فرانسه راهی تهران شد و با حسن روحانی اولين تفاهم نامه اتمی را با ايران در سعد آباد به امضاء رساند.
فيشر همچنان مذاکرات جاری اتمی گروه ۱+۵ با ايران و نقش فعال رييس دفتر سابق خود را در انجام اين مذاکرات را تعقيب ميکند. فيشر طی تازه ترين اظهار نظر شخصی پيرامون مذاکرات استانبول، شکست احتمالی آنرا فاجعه بار خواند است.
خانم اشميد در گذشته معاونت دبير کل خدمات خارجی جامعه اروپا را بر عهده داشته و يک ديپلمات حرفه ای است. اشميد و باقری بخصوص از سال گذشته تاکنون در تماس کاری نزديک و منظم با يکديگر قرار داشته اند.
عواقب شکست و ضرورت اعلام موفقيت
اشميد بر اين باور است که جامعه جهانی قادر به تحمل آسان نتايج شکست احتمالی مذاکرات استانبول نيست. يکی از تبعات ابتدايی شکست احتمالی، افزايش فوری خطر در گيری نظامی و حتی واقعيت يافتن جنگ است.
از نگاه خانم اشميد جامعه اروپا در برابر ايران تنها دارای يک گزينه است: مذاکره و تعامل. اين نظری است که جين اسلبورن وزير خارجه لوگزامبورک نيز اخيرا مورد تاکيد قرار داده و با تعديل هايی در شکل ظاهری، اين نظريه از حمايت آمريکا نيز برخوردار است.
اسلبورن طی مصاحبه ای در ميانه هفته جاری هشدار داد: <<در صورت شکست مذاکرات، حمله نظامی اسرائيل عليه ايران غير قابل اجتناب خواهد شد. از اين لحاظ به هر قيمت، حتی در صورت بدست نيامدن توافقی قابل ملاحظه، بايد از شکست مذاکرات جلوگيری کرد.>>
مسئوليت سنگين علی باقری و خانم هلگا اشميد، طی هفته های اخير، يافتن چهار چوبی برای قرار دادن قابل هضم ديدار ۱۴ آوريل استانبول در آن و اعلام دست يافتن به توافق نسبی و اميدوار کننده، با هدف <<ادامه گفتگو ها در آينده نزديک >> است. در صورت پيش رفتن مذاکرات يک روزه در مسير از پيش تعيين شده، سعيد جليلی و خانم اشتون سند اين توافق را امضاء خواهند کرد.
از کردهای اسرائيل چه می دانيد؟
در دشت و دامان طبيعتی زيبا در آغاز بهاری فرح انگيز؛ نوای موسيقی شاد کردی طنين افکن است و جوانان دختر و پسر و حتی نوجوانان و کودکان چوپی می کشند و با شوری که سر از پا نمی شناسد، پاها را به نظم رقص های سنتی خود بر زمين می کوبند، در چشمانشان شور شادی است و لبخند بر لبان همه.
از هر گوشه و کنار بوی وسوسه انگيز کباب و جوجه مرغ هايی که بر شعله های آتش، آرام آرام بريان می شود شنیده میشود و بوی خوراک های سنتی که بر روزی میزها قرار دارند و نيز نان ويژه ای که نسل های بسياری، پدرانشان پخته اند و به آن «کلانه» و «شلکنه» می گويند ، هر کسی را به سوی خود می کشاند.
بازار «شوک مخنه یهودا» در اورشلیم (بیت المقدس) که برخی از کردهای یهودی هم در آن مغازه هایی دارند اما در کنار آنها یهودیان ایرانی دیگر و مراکشی ها و یمنی تبارها و غیره هم مغازه هایی دارند:
خوب گوش که فرا می دهی می شنوی که موسيقی کردی است؛ مخلوطی از نوای خوش و شاد موسيقی از همه کردهای منطقه خاورميانه.
خوب که نگاه می کنی می بينی خوراک ها کردی و ايرانی است.
خوب که به مکالمات مردم حاضر در اين پيک نيک لذت بخش و ساده و صميمی و بدور از هر گونه غل و غشی گوش می کنی، می شنوی که برخی از مسن ها زبان «آراميت» را سخن می گويند هر چند که واژگان عبری زيادی را نيز با آن مخلوط می کنند.
کم نيستند در ميان مسن ترهای اين جمع پرشور که لباس های زيبای کردی زنانه و مردانه را به تن کرده اند و خانمهايشان پوششی نازک و مملو به رنگ و نگار و مهره های رنگارنگ بر موهای پريشان انداخته اند و مردانشان «سرون» بر سر بسته اند. دقت که میکنی می بينی خيلی از لباس ها نو نیستند، اما افراد آنها را مانند ورق طلا و توتیای چشم، در صندوق های عزيزشان به خوبی حفظ کرده اند؛ آخر يادگار سرزمين اجدادی شان بوده است.
اما چه زيباست که می بينی که تنها مسن ها نيستند که اين لباس های پر نقش و نگار را بر تن دارند. جوانانی نيز خود را در اين لباس ها پوشانده و با زيبايی می خرامند و با آن می رقصند و با نوای هر چوپی که بر زمين می کشند و پاهايشان را خرامان و آهو وار به اين سو و آن سو می برند، دامنه اين پيراهن های رنگارنگ که با طبيعت تازه جوان شده همخوانی دل انگيزی دارد، بالا و پايين می رود.
اگر نمی دانستی که اينجا اسرائيل است، می توانستی چشمانت را ببندی و به آسانی احساس کنی که در دل کوههای طبيعت زيبای آبيدر در سنندج کردستان ايران هستی.
نه، اينجا اسرائيل است؛ هزاران اسرائيلی که خود را بی هيچ ترديدی فوراً «کرد» معرفی می کنند، همانند هر سال ديگر امسال در روزی در ميانه عيد پسح يا جشن فطير که عيد بهار و آزادی يهوديان و يادآور خيزش قوم يهود در برابر خودکامگی های فرعون مصر است، در بوستان شهرک «کفار يونا» (دهکده کبوتر) در اطراف شهر زيبای نتانيا در کنار ساحل دريای مديترانه گرد آمده اند تا همنشينی ساليانه خود را برگزار کنند.
اين حضور جوانان و نوجوانان زاده شده در اسرائيل در جمع صميمی والدين و پدربزرگ و مادربزرگ هايشان خيره کننده است، اما در هر جای ديگری و در هر زمان ديگری که از نسل های جوان اين مردمان بپرسيد که ريشه و تبار شما کدام است، بلافاصله می شنوی که «انخنو کورديم» (به عبری: «ما کرد هستيم»).
اگر بپرسيد که کردِ کجا؟ پاسخ ها کمی متفاوت می شود مانند اين که اگر پدر پدربزرگم اهل سقز بوده است من هم سقزی هستم (آری پس من سقزی اسرائيلی هستم!!). ديگری می گويد که مادربزرگ و پدربزرگش در کودکی در محله يهودی های سنندج در خيابان سيروس زندگی کرده اند و بعداً به تهران رفته اند و در فلان سال دهه پنجاه يا شصت ميلادی قرن بيستم به اسرائيل آمده اند. ديگری می گويد که کرد اهل کامياران است؛ آری حتی در شهرک کامياران در نزديکی سنندج شماری يهودی های کرد زندگی می کرده اند که بعضیشان معلم و دارو ساز و دکتر بودند و پیشههایی همانند ساير مردم اجتماع اختیار کردهاند.
بعدها بسياری از اين کردهای يهودی از استان کردستان، از استان کرمانشاه و يا ديگر نقاط شمال غرب ايران که بسياری از آنها زبان «آراميت» را سخن می گفتند، بر اثر کاهش شمار کردهای يهودی در اين مناطق، بيشتر راهی تهران شدند و برخی هايشان در همان سالهای اول پس از استقلال اسرائيل به اين کشورِ نوپا اما باستانی آمدند. اما برخی از کردهای ايران و منطقه نيز هستند که حتی پيش از استقلال اسرائيل به اين سرزمين آمده بودند.
کردهايی که در دهه های دور به اسرائيل آمده اند، در برخی از دهکده های شمال اسرائيل يا اشدود، در جنوب زندگی می کنند. يک رستوران کردی که يک مادربزرگ کرد در نزديکی مرز اسرائيل با لبنان برپا کرده بود، مدت ها جذبه زيادی برای گردشگران اسرائيلی داشت.
در گوشه و کنار ديگر اسرائيل گاهی رستوران هايی را می توان يافت که تابلوی «ميسعادا کورديت» (به عبری: «رستوران کردی») بر آن نقش بسته است.
اما در نزديکی تحولات ايران که «انقلاب» نام گرفت و اندکی پس از آن، بسياری از کردهای يهودی ايرانی که کشورشان را ترک کردند، همانند اکثر يهوديان ايرانی راهی آمريکا شدند، به گونه ای که اکنون آنها محفل و جمع خود را در آمريکا دارند و می گويند که انجمن کردهای يهودی ايرانی در کاليفرنيا پنج هزار عضو فعال دارد که بويژه برای حفظ زبان «آراميت» تلاش می کنند.
در اسرائيل نيز فعالانی از ميان کردهای يهودی ايرانی برای حفظ اين زبان تلاش می کنند؛ به آن زبان شعر و ترانه می سرايند و می خوانند و به تازگی نيز يک راديوی محلی با امکاناتی ساده به زبان «آراميت» در اسرائيل به راه افتاده که می خواهد آن را به صورت برنامه تلويزيونی نيز در آورد تا هر چه بيشتر نسل هايی از آنها که اين زبان را سخن نمی گويند و تنها آن را می فهمند، بتوانند با اين زبان باستانی و چند هزار ساله و باشکوه اجداد خود بیشتر آشنا شوند.
بسياری از کردهای يهودی در اسرائيل تنها زمانی که پدربزرگ و مادربزرگ های خود به اين زبان سخن می گويند، آن را تا حدی می فهمند؛ اين زبان تا حدی مانند زبان محرمانه ميان پدربزرگ و مادربزرگ ها برای زمانی بوده است که آنها نخواسته اند که مسايلی را مطرح کنند که فرزندان و نوه ها از آن با خبر باشند.
اما باز همين حد از آگاهی از اين زبان نيز کافی است که آنها با نوای ترانه هايی که خوانندههای کرد این طایفه به اين زبان می خوانند، به طرب در آيند و برقصند و يا با شنيدن لحن غمگين اين ترانه ها، غم دلتنگی را در چشمان بزرگ ترهای خود ببينند.
حال اين گروه از فعالان کرد ايرانی در اسرائيل نمايش تئاتری را نيز به زبان «آراميت» تنظيم و تمرين کرده و می خواهند که آن را نه تنها در شهرهای اسرائيل بلکه در لوس آنجلس نيز برای کردهای ايرانی مقيم آن ديار به روی صحنه ببرند.
اما اينها تنها کردهای مقيم اسرائيل نيستند؛ کردهای بسياری نيز ريشه و تبار عراقی خود را موجب افتخار می دانند و حتی برای رفتن به ديار اجداد خود با منظور گردش و تفریح تلاش کرده اند. در نخستين سالهای برافتادن حکومت صدام حسين در عراق، کردهايی بودند که از طريق ترکيه وارد عراق شده و شرح برخی از اين سفرها نيز در رسانه های اسرائيلی بازتاب يافت.
اين گردشگران ماجراجو و تا حدی ساده دل، سفرهای خود را آسان توصيف کرده و گفته اند هر جا که رفته اند قدر و احترام ديده و در صدر نشسته اند و سفری خوش و خاطره انگيز داشته اند.
چه بسيار مردمان زاده شده در اسرائيل که وقتی می پرسی ريشه شان به کجا بازمی گردد، آنها نيز فوراً می گويند ما کرد زاخو هستيم؛ تو گويی که هر کسی در جهان بايد بداند که زاخو کجاست. آنها با ساده دلی و خوش قلبی بسيار، زاخو و ديگر نقاط کردستان عراق را که روزگاری محل زندگی يهوديان بسياری بوده است، محل طبيعی خاستگاه خود و اجدادشان می دانند.
اما اين محبت، عشقِ پر دردسر يکسره نيست؛ دو سويه است؛ چه بسا که درميان کردهای منطقه، محبت به کردهای مقيم اسرائيل و اصولاً به اسرائيل زياد است و رشته الفتش نيز قوی. نمونه اش نشريه ای با نام «کورد- اسرائيل» است که در کردستان عراق منتشر می شود و ناشر آن با وجود تحمل کردن مخاطراتی بسيار- حتی ضربات چاقويی که از سوی افراطیهای اسلامی عراق بر سر و صورت وارد شده- و نيز در ميانه انتقادهای بسيار تند و گزنده رسانه های محافظه کار جمهوری اسلامی و تحمل اتهامهایی مانند جاسوسی و غيره، به انتشار نشريه وزين و بسيار جالب خود ادامه داده است.
رهبران اسرائيل در طول دهه ها از زمان بن گوريون معتقد بوده اند که کردهای منطقه می توانند همانند مردم ترکيه و هند و ايرانيان که غير عرب هستند، همپيمانان خوبی برای اسرائيل باشند.
در اواخر دهه شصت و دهه هفتاد قرن گذشته ملا مطصفی بارزانی رهبر کردهای عراق در نبرد خود در برابر حکومت وقت عراق، از برخی از ياری های محدود نظامی اسرائيل از طريق ايران، بهره مند می شد.
اما در نيمه هفتاد زمانی که پيمان ميان پادشاه ايران با صدام حسين بسته شد، به درخواست اکيد حکومت ايران، همه تماس های اسرائيل با کردهای عراق به يکباره قطع شد.
شرح اين ماجرا را با اندوه و خشمی بسيار عميق، آقای اليعِزِر (گِيزی) تَسفرير، نماينده آن زمان موساد در کتابی که با نام «انا کوردی» (من يک کرد هستم) در دهه نود ميلادی در اسرائيل منتشر کرد، به رشته تحرير در آورده است و از اين که کردهای عراق، يکباره قربانی پيمان وقت ايران و عراق شدند و پس از آن صدام حسين حملات خود عليه کردهای اين ديار رنج کشيده را شدت بخشيد و هزاران نفر آنها را به دم توپ و گلوله بست، قوياً ابراز خشم و نفرت کرده و حتی نوشته است که پادشاه ايران را بخاطر اين امر نمی بخشد.
پس از آن دوران تلخ و سياهی که کردهای عراق تحمل کردند، حال کردهای مقيم اسرائيل از اينکه کردهای عراق به دوران شکوفايی رسيده اند و اقليم خودمختار کرد در شمال عراق يکی از موفق ترين و پر رشد ترين و جذاب ترين مناطق خاورميانه است، مسرور و سرمست هستند و آرزو می کنند که اين آرامش برای کردهای عراق ادامه يابد و اين سال های کنونی خوش اين ديار دوام داشته باشد و چونان فصل های خونين گذشته آن سرزمين نباشد.
اما در حالی که کردهای عراقی الاصل با غرور و خشنودی به وضعيت کنونی مناطقی می نگرند که اجدادشان از آنجا آمده اند، برای کردهای ايرانی الاصل، تنشی که ميان زادگاه خود يا اجدادشان با سرزمين محل اقامت کنونی شان بوجود آمده است، بسيار ناخوشآيند و نگران کننده است.
آنها در هر فرصتی تأکيد دارند که ايران را آزاد و آباد، و بدور از جنگ و ستيز، می خواهند و نيز اصرار دارند که بگويند که ميان عشق به ايران و وفاداری به اسرائيل، دو سرزمينی که اجدادشان برای آن احترام زيادی قايل بوده و برای آن نيايش کرده اند، هيچ تضادی نمی بينند.
از هر گوشه و کنار بوی وسوسه انگيز کباب و جوجه مرغ هايی که بر شعله های آتش، آرام آرام بريان می شود شنیده میشود و بوی خوراک های سنتی که بر روزی میزها قرار دارند و نيز نان ويژه ای که نسل های بسياری، پدرانشان پخته اند و به آن «کلانه» و «شلکنه» می گويند ، هر کسی را به سوی خود می کشاند.
بازار «شوک مخنه یهودا» در اورشلیم (بیت المقدس) که برخی از کردهای یهودی هم در آن مغازه هایی دارند اما در کنار آنها یهودیان ایرانی دیگر و مراکشی ها و یمنی تبارها و غیره هم مغازه هایی دارند:
خوب گوش که فرا می دهی می شنوی که موسيقی کردی است؛ مخلوطی از نوای خوش و شاد موسيقی از همه کردهای منطقه خاورميانه.
خوب که نگاه می کنی می بينی خوراک ها کردی و ايرانی است.
خوب که به مکالمات مردم حاضر در اين پيک نيک لذت بخش و ساده و صميمی و بدور از هر گونه غل و غشی گوش می کنی، می شنوی که برخی از مسن ها زبان «آراميت» را سخن می گويند هر چند که واژگان عبری زيادی را نيز با آن مخلوط می کنند.
کم نيستند در ميان مسن ترهای اين جمع پرشور که لباس های زيبای کردی زنانه و مردانه را به تن کرده اند و خانمهايشان پوششی نازک و مملو به رنگ و نگار و مهره های رنگارنگ بر موهای پريشان انداخته اند و مردانشان «سرون» بر سر بسته اند. دقت که میکنی می بينی خيلی از لباس ها نو نیستند، اما افراد آنها را مانند ورق طلا و توتیای چشم، در صندوق های عزيزشان به خوبی حفظ کرده اند؛ آخر يادگار سرزمين اجدادی شان بوده است.
اما چه زيباست که می بينی که تنها مسن ها نيستند که اين لباس های پر نقش و نگار را بر تن دارند. جوانانی نيز خود را در اين لباس ها پوشانده و با زيبايی می خرامند و با آن می رقصند و با نوای هر چوپی که بر زمين می کشند و پاهايشان را خرامان و آهو وار به اين سو و آن سو می برند، دامنه اين پيراهن های رنگارنگ که با طبيعت تازه جوان شده همخوانی دل انگيزی دارد، بالا و پايين می رود.
اگر نمی دانستی که اينجا اسرائيل است، می توانستی چشمانت را ببندی و به آسانی احساس کنی که در دل کوههای طبيعت زيبای آبيدر در سنندج کردستان ايران هستی.
نه، اينجا اسرائيل است؛ هزاران اسرائيلی که خود را بی هيچ ترديدی فوراً «کرد» معرفی می کنند، همانند هر سال ديگر امسال در روزی در ميانه عيد پسح يا جشن فطير که عيد بهار و آزادی يهوديان و يادآور خيزش قوم يهود در برابر خودکامگی های فرعون مصر است، در بوستان شهرک «کفار يونا» (دهکده کبوتر) در اطراف شهر زيبای نتانيا در کنار ساحل دريای مديترانه گرد آمده اند تا همنشينی ساليانه خود را برگزار کنند.
اين حضور جوانان و نوجوانان زاده شده در اسرائيل در جمع صميمی والدين و پدربزرگ و مادربزرگ هايشان خيره کننده است، اما در هر جای ديگری و در هر زمان ديگری که از نسل های جوان اين مردمان بپرسيد که ريشه و تبار شما کدام است، بلافاصله می شنوی که «انخنو کورديم» (به عبری: «ما کرد هستيم»).
اگر بپرسيد که کردِ کجا؟ پاسخ ها کمی متفاوت می شود مانند اين که اگر پدر پدربزرگم اهل سقز بوده است من هم سقزی هستم (آری پس من سقزی اسرائيلی هستم!!). ديگری می گويد که مادربزرگ و پدربزرگش در کودکی در محله يهودی های سنندج در خيابان سيروس زندگی کرده اند و بعداً به تهران رفته اند و در فلان سال دهه پنجاه يا شصت ميلادی قرن بيستم به اسرائيل آمده اند. ديگری می گويد که کرد اهل کامياران است؛ آری حتی در شهرک کامياران در نزديکی سنندج شماری يهودی های کرد زندگی می کرده اند که بعضیشان معلم و دارو ساز و دکتر بودند و پیشههایی همانند ساير مردم اجتماع اختیار کردهاند.
بعدها بسياری از اين کردهای يهودی از استان کردستان، از استان کرمانشاه و يا ديگر نقاط شمال غرب ايران که بسياری از آنها زبان «آراميت» را سخن می گفتند، بر اثر کاهش شمار کردهای يهودی در اين مناطق، بيشتر راهی تهران شدند و برخی هايشان در همان سالهای اول پس از استقلال اسرائيل به اين کشورِ نوپا اما باستانی آمدند. اما برخی از کردهای ايران و منطقه نيز هستند که حتی پيش از استقلال اسرائيل به اين سرزمين آمده بودند.
کردهايی که در دهه های دور به اسرائيل آمده اند، در برخی از دهکده های شمال اسرائيل يا اشدود، در جنوب زندگی می کنند. يک رستوران کردی که يک مادربزرگ کرد در نزديکی مرز اسرائيل با لبنان برپا کرده بود، مدت ها جذبه زيادی برای گردشگران اسرائيلی داشت.
در گوشه و کنار ديگر اسرائيل گاهی رستوران هايی را می توان يافت که تابلوی «ميسعادا کورديت» (به عبری: «رستوران کردی») بر آن نقش بسته است.
اما در نزديکی تحولات ايران که «انقلاب» نام گرفت و اندکی پس از آن، بسياری از کردهای يهودی ايرانی که کشورشان را ترک کردند، همانند اکثر يهوديان ايرانی راهی آمريکا شدند، به گونه ای که اکنون آنها محفل و جمع خود را در آمريکا دارند و می گويند که انجمن کردهای يهودی ايرانی در کاليفرنيا پنج هزار عضو فعال دارد که بويژه برای حفظ زبان «آراميت» تلاش می کنند.
در اسرائيل نيز فعالانی از ميان کردهای يهودی ايرانی برای حفظ اين زبان تلاش می کنند؛ به آن زبان شعر و ترانه می سرايند و می خوانند و به تازگی نيز يک راديوی محلی با امکاناتی ساده به زبان «آراميت» در اسرائيل به راه افتاده که می خواهد آن را به صورت برنامه تلويزيونی نيز در آورد تا هر چه بيشتر نسل هايی از آنها که اين زبان را سخن نمی گويند و تنها آن را می فهمند، بتوانند با اين زبان باستانی و چند هزار ساله و باشکوه اجداد خود بیشتر آشنا شوند.
بسياری از کردهای يهودی در اسرائيل تنها زمانی که پدربزرگ و مادربزرگ های خود به اين زبان سخن می گويند، آن را تا حدی می فهمند؛ اين زبان تا حدی مانند زبان محرمانه ميان پدربزرگ و مادربزرگ ها برای زمانی بوده است که آنها نخواسته اند که مسايلی را مطرح کنند که فرزندان و نوه ها از آن با خبر باشند.
اما باز همين حد از آگاهی از اين زبان نيز کافی است که آنها با نوای ترانه هايی که خوانندههای کرد این طایفه به اين زبان می خوانند، به طرب در آيند و برقصند و يا با شنيدن لحن غمگين اين ترانه ها، غم دلتنگی را در چشمان بزرگ ترهای خود ببينند.
حال اين گروه از فعالان کرد ايرانی در اسرائيل نمايش تئاتری را نيز به زبان «آراميت» تنظيم و تمرين کرده و می خواهند که آن را نه تنها در شهرهای اسرائيل بلکه در لوس آنجلس نيز برای کردهای ايرانی مقيم آن ديار به روی صحنه ببرند.
اما اينها تنها کردهای مقيم اسرائيل نيستند؛ کردهای بسياری نيز ريشه و تبار عراقی خود را موجب افتخار می دانند و حتی برای رفتن به ديار اجداد خود با منظور گردش و تفریح تلاش کرده اند. در نخستين سالهای برافتادن حکومت صدام حسين در عراق، کردهايی بودند که از طريق ترکيه وارد عراق شده و شرح برخی از اين سفرها نيز در رسانه های اسرائيلی بازتاب يافت.
اين گردشگران ماجراجو و تا حدی ساده دل، سفرهای خود را آسان توصيف کرده و گفته اند هر جا که رفته اند قدر و احترام ديده و در صدر نشسته اند و سفری خوش و خاطره انگيز داشته اند.
چه بسيار مردمان زاده شده در اسرائيل که وقتی می پرسی ريشه شان به کجا بازمی گردد، آنها نيز فوراً می گويند ما کرد زاخو هستيم؛ تو گويی که هر کسی در جهان بايد بداند که زاخو کجاست. آنها با ساده دلی و خوش قلبی بسيار، زاخو و ديگر نقاط کردستان عراق را که روزگاری محل زندگی يهوديان بسياری بوده است، محل طبيعی خاستگاه خود و اجدادشان می دانند.
اما اين محبت، عشقِ پر دردسر يکسره نيست؛ دو سويه است؛ چه بسا که درميان کردهای منطقه، محبت به کردهای مقيم اسرائيل و اصولاً به اسرائيل زياد است و رشته الفتش نيز قوی. نمونه اش نشريه ای با نام «کورد- اسرائيل» است که در کردستان عراق منتشر می شود و ناشر آن با وجود تحمل کردن مخاطراتی بسيار- حتی ضربات چاقويی که از سوی افراطیهای اسلامی عراق بر سر و صورت وارد شده- و نيز در ميانه انتقادهای بسيار تند و گزنده رسانه های محافظه کار جمهوری اسلامی و تحمل اتهامهایی مانند جاسوسی و غيره، به انتشار نشريه وزين و بسيار جالب خود ادامه داده است.
رهبران اسرائيل در طول دهه ها از زمان بن گوريون معتقد بوده اند که کردهای منطقه می توانند همانند مردم ترکيه و هند و ايرانيان که غير عرب هستند، همپيمانان خوبی برای اسرائيل باشند.
در اواخر دهه شصت و دهه هفتاد قرن گذشته ملا مطصفی بارزانی رهبر کردهای عراق در نبرد خود در برابر حکومت وقت عراق، از برخی از ياری های محدود نظامی اسرائيل از طريق ايران، بهره مند می شد.
اما در نيمه هفتاد زمانی که پيمان ميان پادشاه ايران با صدام حسين بسته شد، به درخواست اکيد حکومت ايران، همه تماس های اسرائيل با کردهای عراق به يکباره قطع شد.
شرح اين ماجرا را با اندوه و خشمی بسيار عميق، آقای اليعِزِر (گِيزی) تَسفرير، نماينده آن زمان موساد در کتابی که با نام «انا کوردی» (من يک کرد هستم) در دهه نود ميلادی در اسرائيل منتشر کرد، به رشته تحرير در آورده است و از اين که کردهای عراق، يکباره قربانی پيمان وقت ايران و عراق شدند و پس از آن صدام حسين حملات خود عليه کردهای اين ديار رنج کشيده را شدت بخشيد و هزاران نفر آنها را به دم توپ و گلوله بست، قوياً ابراز خشم و نفرت کرده و حتی نوشته است که پادشاه ايران را بخاطر اين امر نمی بخشد.
پس از آن دوران تلخ و سياهی که کردهای عراق تحمل کردند، حال کردهای مقيم اسرائيل از اينکه کردهای عراق به دوران شکوفايی رسيده اند و اقليم خودمختار کرد در شمال عراق يکی از موفق ترين و پر رشد ترين و جذاب ترين مناطق خاورميانه است، مسرور و سرمست هستند و آرزو می کنند که اين آرامش برای کردهای عراق ادامه يابد و اين سال های کنونی خوش اين ديار دوام داشته باشد و چونان فصل های خونين گذشته آن سرزمين نباشد.
اما در حالی که کردهای عراقی الاصل با غرور و خشنودی به وضعيت کنونی مناطقی می نگرند که اجدادشان از آنجا آمده اند، برای کردهای ايرانی الاصل، تنشی که ميان زادگاه خود يا اجدادشان با سرزمين محل اقامت کنونی شان بوجود آمده است، بسيار ناخوشآيند و نگران کننده است.
آنها در هر فرصتی تأکيد دارند که ايران را آزاد و آباد، و بدور از جنگ و ستيز، می خواهند و نيز اصرار دارند که بگويند که ميان عشق به ايران و وفاداری به اسرائيل، دو سرزمينی که اجدادشان برای آن احترام زيادی قايل بوده و برای آن نيايش کرده اند، هيچ تضادی نمی بينند.
هیئت ايرانی در استانبول؛ صالحی: ايران مخالف سلاح هستهای است
سعید جلیلی روز جمعه، در راس هیئت مذاکره کننده با گروه ۵+۱ درباره برنامه هستهای ایران، وارد استانبول شد. در عین حال وزیر خارجه ایران روز پنجشنبه در یادداشتی در واشینگتن پست نوشت که ایران مخالف سلاح هستهای است.
به گزارش خبرگزاری فارس، سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و رییس هیئت مذاکرهکننده هستهای ایران صبح جمعه، ۲۵ فروردین ماه وارد استانبول شد. عباس عراقچی، معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت خارجه و علی باقری، معاون سیاست خارجی و امنیت بینالملل دبیر شورای امنیت ملی، آقای جلیلی را در این سفر همراهی میکنند.
مذاکرات ايران و گروه ۵+۱، روز شنبه ۲۶ فروردين ماه با حضور هيئتهايی از ايران، روسيه، بریتانیا، فرانسه، آمريکا، چين، آلمان و همچنين با حضور کاترين اشتون مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا در استانبول برگزار خواهد شد.
در آستانه برگزاری دور جدید مذاکرات هستهای، علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران در يادداشتی که ۲۵ فروردینماه در واشينگتن پست منتشر شد، نوشت که ايران بارها اعلام کرده که مخالف سلاح هسته ای است.
آقای صالحی افزود که مذاکرات هسته ای در استانبول بايد نگرانی های تمامی طرفين را مد نظر قرار دهد.
وزیر امور خارجه ایران در ادامه خواستار اعتماد سازی طرفین شد و اظهار کرد مسايل پيچيدهای که چند دهه به آن پرداخته نشده است، در يک شب حل و فصل نمیشوند.
سعید جلیلی ۲۳ فروردینماه گفته بود که هیئت ایرانی با «ابتکارهای جدید» در مذاکرات شرکت خواهند کرد.
هیلاری کلینتون،وزیر خارجه آمریکا نیز ۲۴ فروردینماه تاکید کرد که گروه ۵+۱ خواستار آن است که ایرانیها نشان دهند، تلاش برای به دست آوردن بمب اتم را کنار گذاشتهاند.
خانم کلینتون در مورد مذاکرات هسته ای افزود: «ما به دنبال نتایج ملموس هستیم و البته در یک مذاکره، ما درک میکنیم که ایرانیها به دنبال تضمینها یا اقداماتی از جانب ما خواهند بود که ما به طور قطع این تضمینها و اقدامات را مد نظر خواهیم داشت.»
کشورهای آمریکا، بریتانیا، چین، روسیه و فرانسه همراه با آلمان، موسوم به گروه ۵+۱، در تلاشند تا از طریق گفتوگو، ایران را به همکاری برای حل نگرانیهای جامعه بینالمللی در خصوص ماهیت و اهداف برنامه هستهای تهران ترغیب کنند.
ایران متهم است که در پوشش فعالیت های هسته ای خود در صدد دستیابی به دانش لازم برای ساخت بمب هسته ای است.
جمهوری اسلامی این نگرانیها را بیپایه میداند و میگوید برنامه هستهای ایران تنها مصارف غیرنظامی دارد.
به گزارش خبرگزاری فارس، سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و رییس هیئت مذاکرهکننده هستهای ایران صبح جمعه، ۲۵ فروردین ماه وارد استانبول شد. عباس عراقچی، معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت خارجه و علی باقری، معاون سیاست خارجی و امنیت بینالملل دبیر شورای امنیت ملی، آقای جلیلی را در این سفر همراهی میکنند.
مذاکرات ايران و گروه ۵+۱، روز شنبه ۲۶ فروردين ماه با حضور هيئتهايی از ايران، روسيه، بریتانیا، فرانسه، آمريکا، چين، آلمان و همچنين با حضور کاترين اشتون مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا در استانبول برگزار خواهد شد.
در آستانه برگزاری دور جدید مذاکرات هستهای، علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران در يادداشتی که ۲۵ فروردینماه در واشينگتن پست منتشر شد، نوشت که ايران بارها اعلام کرده که مخالف سلاح هسته ای است.
آقای صالحی افزود که مذاکرات هسته ای در استانبول بايد نگرانی های تمامی طرفين را مد نظر قرار دهد.
وزیر امور خارجه ایران در ادامه خواستار اعتماد سازی طرفین شد و اظهار کرد مسايل پيچيدهای که چند دهه به آن پرداخته نشده است، در يک شب حل و فصل نمیشوند.
سعید جلیلی ۲۳ فروردینماه گفته بود که هیئت ایرانی با «ابتکارهای جدید» در مذاکرات شرکت خواهند کرد.
هیلاری کلینتون،وزیر خارجه آمریکا نیز ۲۴ فروردینماه تاکید کرد که گروه ۵+۱ خواستار آن است که ایرانیها نشان دهند، تلاش برای به دست آوردن بمب اتم را کنار گذاشتهاند.
خانم کلینتون در مورد مذاکرات هسته ای افزود: «ما به دنبال نتایج ملموس هستیم و البته در یک مذاکره، ما درک میکنیم که ایرانیها به دنبال تضمینها یا اقداماتی از جانب ما خواهند بود که ما به طور قطع این تضمینها و اقدامات را مد نظر خواهیم داشت.»
کشورهای آمریکا، بریتانیا، چین، روسیه و فرانسه همراه با آلمان، موسوم به گروه ۵+۱، در تلاشند تا از طریق گفتوگو، ایران را به همکاری برای حل نگرانیهای جامعه بینالمللی در خصوص ماهیت و اهداف برنامه هستهای تهران ترغیب کنند.
ایران متهم است که در پوشش فعالیت های هسته ای خود در صدد دستیابی به دانش لازم برای ساخت بمب هسته ای است.
جمهوری اسلامی این نگرانیها را بیپایه میداند و میگوید برنامه هستهای ایران تنها مصارف غیرنظامی دارد.
حداد عادل: استیضاح وزیر کار احتمالا انجام میشود
غلامعلی حداد عادل، نماینده مجلس، میگوید برخی نمایندگان قصد داشتند گره استیضاح وزیر کار را «به جای دندان با دست باز کنند» که به نتیجه نرسیدند و لذا ممکن است این استیضاح انجام شود.
به گزارش خبرگزاری مهر، آقای حداد عادل، نماینده تهران، شامگاه پنجشنبه، ۲۴ فروردینماه در یک گفتوگوی تلویزیونی در خصوص امکان استیضاح وزیر کار جمهوری اسلامی به دلیل انتصاب سعید مرتضوی به سمت ریاست سازمان تأمین اجتماعی گفت: «تعاملات و پیگیریهای پشت صحنه در چند روز گذشته وجود داشته و حتی شنیدم جلسه ۱۳ ساعته برای بررسی امور مربوط به این استیضاح تشکیل شده.»
وی در ادامه در توضیح نتایج این جلسات گفت: «بعضی نمایندگان سعی کردند گره را به جای دندان با دست باز کنند اما به نتیجه مطلوب نرسیدند، لذا اگر تا چند روز آینده به نتیجه نرسند ممکن است استیضاح در هفته آینده انجام شود.»
سعيد مرتضوی، قاضی متهم پرونده کهريزک و نماينده ويژه رييس جمهور و رييس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، در آخرين هفته اسفندماه سال ۱۳۹۰ به عنوان مديرعامل جديد صندوق تأمين اجتماعی کشور انتخاب شد. اين انتصاب با واکنشهای منفی نمایندگان مجلس رو به رو شد و انتقادها را متوجه عبدالرضا شیخالاسلامی، وزیر کار دولت محمود احمدینژاد کرد.
در نهایت طرح استیضاح وزیر کار جمهوری اسلامی به دلیل انتصاب سعید مرتضوی به ریاست سازمان تأمین اجتماعی، با ۲۰ امضا به مجلس ارائه و ۱۶ فروردین ماه توسط هیئت رئیسه مجلس اعلام وصول شد. مجلس اعلام کرده است که این استیضاح روز یکشنبه، ۲۷ فروردین ماه اجرا میشود.
به دنبال مطرح شدن استیضاح وزیر کار در مجلس، خبرگزاریهای ایران گزارش کردند که سعید مرتضوی در خصوص استیضاح وزیر کار با سه تن از نمایندگان وارد مذاکراتی شده است.
در همین راستا همچنین خبرگزاریها از درخواست محمود احمدینژاد از رئیس هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه برای حل مسئله استیضاح وزیر کار خبر دادند که به دنبال آن علی لاریجانی، رئیس مجلس اعلام کرد که استیضاح یک وزیر، جزء اختلافات قوا محسوب نمیشود.
غلامعلی حداد عادلی روز پنجشنبه در گفتوگوی تلویزیونی خود گفت: «اگر دولت میخواهد در این یک سال فردی را انتخاب کند و دید حرف و سخنی در مورد او وجود دارد باید کمی بیشتر دقت کند.»
وی افزود: «بنده نمیخواهم به آقای مرتضوی اهانت کنم. ایشان داشت کار خود را انجام میداد و دولت میتوانست برای تأمین اجتماعی نیرویی را انتخاب کند که حرف و سخنی را نداشته باشد و حرف و حدیثی پشت آن نباشد. این توصیه من به دکتر احمدینژاد است.»
از سعيد مرتضوی به عنوان متهم در پرونده وقايع بازداشتگاه کهريزک در سال ۱۳۸۸ نام برده میشود. در جريان اعتراضات به انتخابات رياست جمهوری در سال ۱۳۸۸ شماری زيادی از دستگيرشدگان به بازداشتگاه کهريزک منتقل شدند که دست کم چهار معترض زندانی در اين بازداشتگاه کشته شدند.
آن طور که در گزارش کمیته ویژه مجلس در این باره آمده است، بازداشتشدگان ۱۸ تیرماه ۱۳۸۸ «با دستور و اصرار» سعید مرتضوی به بازداشتگاه کهریزک انتقال یافتهاند، اگرچه آقای مرتضوی میگوید کهریزک در حوزه قضایی شهر ری قرار دارد و او که دادستان تهران بوده نقشی در آن ماجرا نداشته است.
به گزارش خبرگزاری مهر، آقای حداد عادل، نماینده تهران، شامگاه پنجشنبه، ۲۴ فروردینماه در یک گفتوگوی تلویزیونی در خصوص امکان استیضاح وزیر کار جمهوری اسلامی به دلیل انتصاب سعید مرتضوی به سمت ریاست سازمان تأمین اجتماعی گفت: «تعاملات و پیگیریهای پشت صحنه در چند روز گذشته وجود داشته و حتی شنیدم جلسه ۱۳ ساعته برای بررسی امور مربوط به این استیضاح تشکیل شده.»
وی در ادامه در توضیح نتایج این جلسات گفت: «بعضی نمایندگان سعی کردند گره را به جای دندان با دست باز کنند اما به نتیجه مطلوب نرسیدند، لذا اگر تا چند روز آینده به نتیجه نرسند ممکن است استیضاح در هفته آینده انجام شود.»
سعيد مرتضوی، قاضی متهم پرونده کهريزک و نماينده ويژه رييس جمهور و رييس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، در آخرين هفته اسفندماه سال ۱۳۹۰ به عنوان مديرعامل جديد صندوق تأمين اجتماعی کشور انتخاب شد. اين انتصاب با واکنشهای منفی نمایندگان مجلس رو به رو شد و انتقادها را متوجه عبدالرضا شیخالاسلامی، وزیر کار دولت محمود احمدینژاد کرد.
در نهایت طرح استیضاح وزیر کار جمهوری اسلامی به دلیل انتصاب سعید مرتضوی به ریاست سازمان تأمین اجتماعی، با ۲۰ امضا به مجلس ارائه و ۱۶ فروردین ماه توسط هیئت رئیسه مجلس اعلام وصول شد. مجلس اعلام کرده است که این استیضاح روز یکشنبه، ۲۷ فروردین ماه اجرا میشود.
به دنبال مطرح شدن استیضاح وزیر کار در مجلس، خبرگزاریهای ایران گزارش کردند که سعید مرتضوی در خصوص استیضاح وزیر کار با سه تن از نمایندگان وارد مذاکراتی شده است.
در همین راستا همچنین خبرگزاریها از درخواست محمود احمدینژاد از رئیس هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه برای حل مسئله استیضاح وزیر کار خبر دادند که به دنبال آن علی لاریجانی، رئیس مجلس اعلام کرد که استیضاح یک وزیر، جزء اختلافات قوا محسوب نمیشود.
غلامعلی حداد عادلی روز پنجشنبه در گفتوگوی تلویزیونی خود گفت: «اگر دولت میخواهد در این یک سال فردی را انتخاب کند و دید حرف و سخنی در مورد او وجود دارد باید کمی بیشتر دقت کند.»
وی افزود: «بنده نمیخواهم به آقای مرتضوی اهانت کنم. ایشان داشت کار خود را انجام میداد و دولت میتوانست برای تأمین اجتماعی نیرویی را انتخاب کند که حرف و سخنی را نداشته باشد و حرف و حدیثی پشت آن نباشد. این توصیه من به دکتر احمدینژاد است.»
از سعيد مرتضوی به عنوان متهم در پرونده وقايع بازداشتگاه کهريزک در سال ۱۳۸۸ نام برده میشود. در جريان اعتراضات به انتخابات رياست جمهوری در سال ۱۳۸۸ شماری زيادی از دستگيرشدگان به بازداشتگاه کهريزک منتقل شدند که دست کم چهار معترض زندانی در اين بازداشتگاه کشته شدند.
آن طور که در گزارش کمیته ویژه مجلس در این باره آمده است، بازداشتشدگان ۱۸ تیرماه ۱۳۸۸ «با دستور و اصرار» سعید مرتضوی به بازداشتگاه کهریزک انتقال یافتهاند، اگرچه آقای مرتضوی میگوید کهریزک در حوزه قضایی شهر ری قرار دارد و او که دادستان تهران بوده نقشی در آن ماجرا نداشته است.
اسماعیل کوثری، نایب رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران، اعتراض امارات متحده عربی به سفر محمود احمدینژاد، رییسجمهور ایران، به جزیره ابوموسی را رد کرد و گفت ایران بر این جزیره "حاکمیت مطلق و کاملی دارد".
او اظهارات اخیر وزیر خارجه امارات متحده عربی را "به دور از پختگی، بیارزش و ناشی از بیاطلاعی مسئولان این کشور" دانست.روز گذشته و در پی سفر اخیر آقای احمدینژاد به جزیره ابوموسی، شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه امارات متحده عربی این سفر را نقض آشکار حاکمیت امارات خوانده بود.
آقای کوثری در مصاحبه خود گفته است که مقامات اماراتی باید برای درک حاکمیت ایران بر این جزیره را، آن از نزدیک ببینند.
او گفته است: "اندک افرادی هستند که از سوی امارات به این جزیره فرستاده شدهاند و در وضع بدی زندگی میکنند".
روابط امارات متحده عربی و ایران بر سر مالکیت سه جزیره تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی در خلیج فارس تنش آمیز بوده است.
سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک تا سال ۱۹۷۱ میلادی تحت الحمایه بریتانیا بود.
پس از عقب نشینی نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس، این جزایر به کنترل ایران درآمد.
هزاران مصری در میدان تحریر، در مرکز قاهره، در حال تظاهرات علیه عمر سلیمان، رییس سابق سازمان اطلاعات مصر، هستند.
تظاهرکنندگان به اعلام نامزدی آقای سلیمان اعتراض دارند. این تظاهرات در پی فراخوان اخوانالمسلمین، با حمایت گروههای سیاسی همفکر و با شعار "پاسداری از انقلاب" انجام میپذیرد. تظاهرکنندگان از تلاش هواداران رژیم سابق برای بازگشت به قدرت بیم دارند.
در پی اعلام نامزدی آقای سلیمان، مجلس مصر روز پنجشنبه قانونی را به تصویب رساند که نامزدی مقامات دولت حسنی مبارک برای ریاستجمهوری را ممنوع میکند. البته تحلیلگران بر این باورند که شورای نظامی حاکم با این مصوبه مخالفت خواهد کرد.
بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل ضمن محکوم کردن عملیات پرتاب موشک توسط کره شمالی، این اقدام را با آنکه با شکست مواجه شده است، "رقت انگیز" توصیف کرد.
کره شمالی همواره گفته است که هدف از پرتاب این موشک قرار دادن ماهواره ای در مدار زمین برای انجام پژوهش های علمی است.اما بسیاری از کشورها از جمله آمریکا بر این باورند که عملیات کره شمالی یک آزمایش موشکی به منظور گسترش توانایی های نظامی این کشور بوده است.
این در حالی است که چین که از متحدان اصلی کره شمالی است به همراه روسیه، از جامعه بین المللی خواسته اند که در واکنش به این عملیات از خود "خویشتنداری" نشان دهند.
این عملیات در ساعات اولیه صبح روز جمعه ۱۲ آوریل انجام شد. اقدامی که به مناسبت گرامیداشت صدمین سالگرد تولد کیم ایل سونگ، بنیان گذار حزب کمونیست کره شمالی انجام شد.
آمریکا، ژاپن و کره جنوبی که با دقت بر این عملیات نظارت داشتند می گویند که لحظاتی پس از پرتاب، موشک قطعه قطعه شد و در آب های اطراف شبه جزیره کره فرو افتاد.
کاخ سفید نیز در واکنش به پرتاب این موشک در اطلاعیه ای اعلام کرد که علی رغم ناموفق بودن پرتاب، کره شمالی همچنان خطری برای امنیت منطقه به حساب می آید. در این اطلاعیه آمده "عمل کره شمالی تهدیدآمیز، بر خلاف قوانین بین المللی، و مغایر با تعهدات پیشین این کشور است."
شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار است روز جمعه جلسه ای اضطراری تشکیل دهد تا درباره نحوه برخورد با کره شمالی تصمیم گیرد.
مقام های آمریکا و کره جنوبی گفته اند تحولات در منطقه شبه جزیره کره را با دقت تحت نظر دارند.
همچنین بسیاری دیگر از رهبران جهان به این واقعه واکنش نشان داده اند.
کیم سونگ هوان، وزیر امور خارجه کره جنوبی:
پرتاب موشک توسط کره شمالی کاملا مغایر قطعنامههای مصوب شورای امنیت علیه برنامه های اتمی و موشکی این کشور است.این یک اقدام تحریک آمیز است که صلح و امنیت در شبه جزیره کره و منطقه شمال شرق آسیا را به مخاطره می اندازد.
لیو وی مین، سخنگوی وزارت امور خارجه چین:
ما امیدواریم که همه طرفین قادر به حفظ آرامش و خویشتنداری باشند و از دست زدن به اقداماتی که ممکن است به صلح و ثبات در این شبه جزیره و منطقه خدشه وارد کند، خودداری کنند.اوسامو فوجی مورا، دبیر ارشد کابینه ژاپن:
با آنکه پرتاب موشک با شکست مواجه شد، عملیات کره شمالی تهدیدی است برای امنیت و مردم ژاپن. آن هم با وجود درخواست های مکرری که از طرق دیپلماتیک برای جلوگیری از این اقدام به عمل آمد.این اقدام شدیدا تحریک آمیز است و به مثابه نقض جدی قطعنامه های شورای امنیت است.
جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید:
با در نظر گرفتن رفتارهای خصمانه کره شمالی در گذشته، این اقدام اخیر غافلگیرانه نبوده است. اما هرگونه عملیات موشکی از سوی کره شمالی برای جامعه بین المللی موجب نگرانی است.آمریکا نسبت به هرگونه اقدام تحریک آمیز از سوی کره شمالی حساس و به امنیت متحدان خود در منطقه کاملا متعهد است.
ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا:
من عمیقا نسبت به عملیات پرتاب موشک توسط جمهوری دمکراتیک خلق کره، نگرانم. پرتاب موشک دوربرد کره شمالی بخشی از آزمایش های موشکی آن کشور با هدف های نظامی است و نقض بارز قطعنامه ۱۸۷۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد است.من قویا از کره شمالی می خواهم تا از هرگونه آزمایش موشکی و یا انجام اقداماتی مرتبط با فعالیت های هسته ای دست بردارد و به همکاری با جوامع بین المللی متعهد شود.
گویدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان:
من اقدام کره شمالی در پرتاب موشک را محکوم می کنم. این نقض کامل تعهدات بین المللی است و به افزایش تنش ها در شبه جزیره کره دامن می زند.شورای امنیت سازمان ملل باید واکنشی قاطع به این مورد از نقض قوانین بین المللی نشان دهد.
هزاران نفر از شهروندان کویته مرکز ایالت بلوچستان پاکستان، در اعتراض به آنچه قتلهای هدفمند هزارهها در این ایالت می خوانند، تظاهرات کردند.
این دومین روزی است که مرکز ایالت بلوچستان پاکستان شاهد تظاهرات گسترده هزاره ها است.خبرنگاران می گویند تظاهرات دو روز گذشته، شهر کویته مرکز ایالت بلوچستان پاکستان را عملا فلج کرده است.
مراکز تجاری تعطیل است و هزاران نفر که به دعوت "حزب دموکراتیک هزاره ها" به خیابانها ریخته اند، می گویند اگر دولت به خواست آنها پاسخ مثبت ندهد، به این اعتراض ادامه خواهند داد.
رهبران حزب دموکراتیک هزارهها در بلوچستان پاکستان می گویند از سال گذشته میلادی تا کنون، بیش از ۱۵۰ تن از هزارههای پاکستان کشته شده اند.
قربانیان این حملات غیر نظامی اند، آنها در راه سفر به ایران در پاکستان، در هنگام عبور و مرور در شهر کویته و یا هم هنگام کار در مغازه های خود، در اثر حملات افراد مسلح کشته شده اند.
در یکماه گذشته دستکم ۱۵ تن در حملات جداگانه در شهر کویته بلوچستان کشته شده اند که همه هزاره و از اهالی بلوچستان بوده اند.
هزاره های بلوچستان این قتلها را هدفمند می دانند و می گویند آنها از ادامه این وضعیت به ستوه آمده اند.
مقام های دولتی در ایالت بلوچستان پاکستان نیز از ادامه این وضعیت نگرانند. آنها نیز پذیرفتهاند که دولت تلاش لازم را برای جلوگیری از کشتار هزارهها نکرده است.
نواب ذوالفقار مگسی فرماندار ایالت بلوچستان در دیدار باگروه هشت نفری حزب دموکراتیک هزاره گفته است حوادثی مانند قتل های هدفمند و تروریسم قابل تاسف است.
نواب مگسی از حکومت ایالتی و مرکزی خواست تا علیه گروه هایی که عامل این قتلها هستند اقدام کند. او هشدار داد که ادامه این وضعیت می تواند پاکستان را درگیر یک جنگ داخلی کند.
سال گذشته نیز اعتراضهای مشابهی نسبت به آنچه قتل های سیستماتیک هزاره های خوانده شد، در کشورهای مختلف جهان در برابر نمایندگی های سیاسی پاکستان به راه افتاد.
احمد کهزاد، دبیرکل حزب دموکراتیک هزاره ها در گفتگو با نصیره محب، خبرنگار بی بی سی، گفت آنها از حکومت، نیروهای امنیتی و اطلاعاتی پاکستان میخواهند با راه اندازی عملیات فوری و وسیع بساط گروه ها و افرادی را که عامل قتلهای زنجیره ای هزاره ها هستند، برچیند.
گزارش های رسیده از سوریه حاکی از بروز درگیری مسلحانه میان شورشیان و نیروهای دولتی در شمال غرب کشور است.
به گفته منابع خبری از زمان برقراری آتش بس که روز گذشته ۱۲ آوریل به اجرا درآمد، این درگیری اولین مورد جدی از نقض طرح صلح سازمان ملل متحد بوده است.یکی از گروه های فعال حقوق بشر گفته است که مخالفان و نیروهای ارتش سوریه با مسلسل های سنگین به سوی یکدیگر آتش گشوده اند.
به گفته آنها این درگیری ها در خربه الجوز ، دهکده ای در نزدیکی مرز با ترکیه رخ داده است.
مخالفان دولت همچنین می گویند می گویند در روز نخست آتش بس (پنجشنبه) دست کم ۲۰ نفر کشته شدند.
سازمان نظارت بر حقوق بشر سوریه که مقرش در بریتانیاست، همچنین گزارش کرده است که چند نفر در جریان تظاهراتی که امروز، جمعه ۱۳ آوریل در نقاط مختلف کشور برگزار شد، کشته شدهاند.
به گفته این سازمان این مرد هنگامی کشته شد که نیروهای امنیتی به سوی تظاهرکنندگان در شهر حما آتش گشودند.
همچنین گزارش شده است که در طی شب گذشته هزاران نفر در شهر دیرالزور به خیابان ها ریختند و دست به تظاهرات زدند.
در پی اجرای آتش بس سراسری در سوریه، در پیش نویس قطعنامه ای که توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد منتشر شده، آمده است که به زودی گروهی از ناظران برای بررسی شرایط آتش بس به این کشور سفر می کنند.
اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد به مذاکرات خود در روز جمعه، ۱۳ آوریل ادامه خواهند داد و انتظار می رود که این قطعنامه که پیش نویس آن توسط آمریکا تهیه شده است را تصویب کنند.
قرار است این ناظران بر پایداری آتش بس و عقب نشینی ارتش سوریه در مناطق مسکونی -مطابق طرح صلح- نظارت کنند.
دولت سوریه با ورود این ناظران به کشور موافقت کرده است.
پیشتر، اعضای شورای امنیت در دیدار با کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه در جریان سفرهای اخیر او به کشورهای مختلف، از جمله ایران قرار گرفتند.
آقای عنان گفت دولت سوریه هنوز به تمامی تعهدات خود عمل نکرده است.
روز پنجشنبه، ۱۲ آوریل، در اجرای طرح صلح آقای عنان، از ساعت ۶ بامداد آتشباری واحدهای ارتش سوریه به سوی مناطق مسکونی شهرهای این کشور متوقف شد و مخالفان مسلح حکومت این کشور نیز دست از تیراندازی به سوی نیروهای دولتی برداشتند.
بر اساس تخمین سازمان ملل از زمان اعتراضات ضد حکومتی در سوریه که از سال گذشته آغاز شده است، حدود ۹۰۰۰ کشته شده اند. اما دولت سوریه در ماه فوریه تعداد کشته شدگان را سه هزار و ۸۳۸ نفر - دو هزار و ۴۹۳ نفر غیر نظامی و هزار و ۳۴۵ نفر نیروی امنیتی - اعلام کرد.
دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا که در یک سفر تاریخی در برمه به سر می برد، با آنگ سان سوچی، رهبر دمکراسی خواهان این کشور دیدار کرد.
او در این دیدار که در رانگون انجام شد، با توجه به اصلاحات اخیر در برمه خواهان تعلیق تحریم های اقتصادی علیه این کشور شد.خانم سوچی ضمن استقبال از اظهارات آقای کامرون گفت که تعلیق تحریم ها "قدرت اصلاح طلبان را بیشتر می کند".
آقای کامرون اولین نخست وزیر بریتانیاست که در شصت سال گذشته به برمه سفر کرده است.
او پیشتر در این سفر با تین سین، رئیس جمهور برمه در دیدار کرد.
نخست وزیر بریتانیا هنگام ورود به برمه در یک سخنرانی گفت که دولت باید نشان بدهد که حرکت به سوی دمکراسی "بازگشت ناپذیر" است.
آقای کامرون نخستین رهبر یک کشور غربی است که پس از پیروزی خانم سوچی در انتخابات میاندوره ای پارلمان در هفته گذشته، به برمه رفته است.
برمه حدود نیم قرن توسط نظامیانی اداره می شد که با سرکوب مخالفان، حکمران مطلق کشور بودند. اقدامات اقتدارگرایانه حکومت برمه، تحریم های سنگین کشورهای غربی را برای برمه در پی داشت.
نخستین انتخابات عمومی پس از ۲۰ سال در سال ۲۰۱۰ برگزار شد.
از سال ۲۰۱۱ اصلاحات گسترده ای در برمه صورت گرفت و صدها فعال سیاسی از زندان آزاد شدند. در همان سال دولت غیرنظامی مورد حمایت نظامیان بر روی کار آمد.
آقای کامرون گفت: "اکنون دولتی هست که می گوید به اصلاحات متعهد است و گام هایی نیز برداشته است، به نظر من باید این اقدامات را تشویق کرد."
اما او افزود: "البته نباید از یاد ببریم که راهی طولانی در پیش است و دولت باید کارهای بسیاری انجام دهد که نشان دهد این اصلاحات واقعی و بازگشت ناپذیر است و ما نیز در این رابطه باید بسیار محتاطانه عمل کنیم."
آقای کامرون پیش از دیدار با خانم سوچی او را "نمونه درخشانی" برای مردمی دانست که "در آرزوی آزادی، دمکراسی و پیشرفت بوده اند".
خانم سوچی از جمله سرشناس ترین مخالفان حکومت برمه بود که حدود ۲۰ سال در حصر خانگی به سر برد.
آقای کامرون اولین نخست وزیر بریتانیایی است که از زمان استقلال برمه از بریتانیا در سال ۱۹۴۸ به این کشور سفر کرده است.
برمه آخرین کشوری است که آقای کامرون در جریان سفر خود به آسیای جنوب شرقی از آن دیدن می کند.
آقای کامرون در حالی به برمه سفر کرده است که سازمان ملل به زودی قرار است در خصوص لغو تحریم های علیه برمه تصمیم گیری کند.
پیشتر دولت آمریکا اعلام کرده بود که تحریم های علیه برمه را بیش از پیش کاهش خواهد داد.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا اخیرا پس از سفر به برمه گفت که بعضی از محدودیتها در روابط مالی دو کشور کاهش خواهد یافت و رهبران برمه قادر خواهند بود به آمریکا سفر کنند.
همان موقعها بود که در مدرسه آموخته بودم زلزلههای متعددی در ژاپن رخ داده و یکی از شدیدترین آنها در سال ۱۹۲۰ توکیو را لرزانده است. بنابر این ما در انتظار وقوع زلزلهای دوباره بودیم.
وقتی در ژاپن بزرگ میشوید، یاد میگیرید که "کی" زلزله میشود یا نه و " اگر" زلزله شود، زندگی کنید.
درست یک سال پیش، یک لحظه گمان کردم آن زلزله که تصویرش را دیده بودم، در توکیو رخ داده است.
فیلمهای زیادی در مورد ویرانی شهر ساخته شدهاند. تصاویری تکان دهنده پیش چشمانم نقش می بندند.
ماه مارس گذشته بسیاری از اهالی توکیو پیاده به خانه بازگشتند زیرا که قطارها کار نمی کردند.
من فورا به خانه زنگ زدم تا مطمئن شوم که پدر و مادرم در محل امنی به سر میبرند. با این کار انگار خیالم راحت میشد.
اما خیلی های دیگر در فاصله ۲۰۰ کیلومتری شمال شرقی کشور چنین شانسی نداشتند. زمینلرزه، گسل های زیر توکیو را جابهجا کرد و احتمال وقوع زلزله شدیدی در آینده نزدیک در پایتخت را بالا برد.
دولت ژاپن اقدامات پیشگیرانه را مد نظر قرار داده است.
چندی پیش یک رزمایش زلزله برگزار شد که ده هزار نفر در آن شرکت کردند تا از کارآیی سیستمحمل و نقل، آذوقه رسانی، سرپناه ها و ارتش اطمینان حاصل شود و همه بدانند که در صورت وقوع زلزله چه چیزی پیش روی آنان خواهد بود.
سال گذشته، پس از قطع شدن برق پایتخت، بسیاری از شهروندان توکیو راه درازی را بدون غذا، آب آشامیدنی یا سرویسهای بهداشتی طی کردند تا به خانه برسند.
حالا امیدواریم که اگر دوباره چنین اتفاقی رخ بدهد، فروشگاهها، رستورانها و سرپناه ها بتوانند کمک مورد نیاز را به مردم برسانند.
در عرض یک سال گذشته، من شش بار به مکانهای گوناگون رفتم تا بتوانم تمامی عوارض ناشی از یک فاجعه احتمالی را پوشش بدهم.
در طول این ماموریتها، لحظات غرورانگیزی را هم سپری کردم، مثلا وقتی میشنیدم که گزارشگران دیگر با چه ستایشی از صفهای آرام بازماندگان سونامی برای دریافت غذا و آب حرف میزنند.
یا وقتی که ده ماه پس از سونامی، در کمپی واقع در شهر ویرانشده کزنوما، یک دستگاه توالت جدید دیدم که مجهز به گرمکننده نشیمن نیز بود به شیوه ای کاملاً ژاپنی. یعنی حتی در میان ویرانهها هم تکنولوژی عالی وجود داشت.
به رغم پاکسازی های متوالی، مصرف کنندگان مواد غذایی هنوز در مورد سلامت مواد غذایی تولید شده در فوکوشیما تردید دارند با این وجود من متوجه یک نکته دیگر هم شدم، آن هم نوعی گرایش نامطبوع در کشوری بود که من گمان میکردم آن را خوب میشناسم .
ژاپن جامعهای بسیار مبادی آداب در برخوردهای رو در روست. اما در دنیای مجازی چنین نیست و در آن واژههای تندی میان آدمهای ناشناس رد و بدل میشود. همین چند وقت پیش، من مامور شدم تا برای اندازهگیری پرتوهای رادیواکتیو به فوکوشیما بروم. در فضای مجازی، بحثهای تند پیرامون حداقل میزان تشعشات وجود داشت.
در فضای مجازی، کشاورزان فوکوشیما قاتل خوانده میشوند چون مشغول کشت و کار در زمینهایی هستند که به باور مردم، بسیار آلودهاند.
دانشمندان هم متهمند که از دولت پول دریافت میکنند تا وجهه مثبتی به واقعه هستهای فوکوشیما بدهند.
این موضوع چه واقعیت داشته و چه نداشته باشد، به محض آنکه نام یکی از آنان فاش میشود، حملههای فردی و شخصی آغاز میشوند.
من با چند تن از این کارشناسان مصاحبه کردم و متوجه شدم که بسیار محتاط عمل میکنند. هر کلمهای را با احتیاط کامل انتخاب میکردند.
یکی از پروفسورها میگفت"اگر ما بگوییم که میزان پرتوها کاهش یافته است، یا اگر پزشکان بگویند که این پرتوها تاثیر کمی بر روی سلامتی افراد دارند، فوری برچسب طرفدار فعالیت های هستهای خواهیم خورد."
من این را قبلا تجربه کرده ام. خود ، قربانی خشونت یکی از فرومهای اینترنتی ژاپنی بودهام.
سال گذشته، زمانی که من یک مقاله بحثانگیزدر این زمینه نوشتم، بحث و جدل بین افراد ناشناس به سرعت بالا گرفت و بیشتر از آن که در مورد آنچه من نوشتهام گفتگو شود، در مورد قیافه و ظاهر من حرف زده شد.
وقتی که تعدادی از پنجهزار کامنت مطلب را خواندم، نگران امنیت جانیام نبودم اما احساس تاسف عمیقی قلبم را پر کرده بود.
به دانشمندانی که با آنها مصاحبه کرده بودم گفتم که میتوانم احساس شان در مورد "هدف قرار گرفتن" را درک کنم.
زبان آنها بلافاصله نرمتر شد. یکی از پروفسورها به من گفت "این یک جور هیستریست".
یکی دیگر بیشتر حرفم را قبول کرد: "وبلاگهای ناشناس همه جا وجود دارند اما چیزی که ویژه ژاپن است این است که آدمها دوست ندارند رودروی هم بحث کنند. برای همین هم در دنیای مجازی خشنتر میشوند."
امروز هم که در قطاری پر از مسافر سفر میکنم، به اطرافم نگاه میکنم و از خودم میپرسم که آیا یکی از این مسافرها هم از چهرههای پشت آن کامنتهای کثیف و تند ناشناس دنیای مجازیست. و این که اگر یک روز با هم برخورد کنیم، آیا آنها به من خواهند گفت که چرا این کارها را کردهاند.
کمیته امداد اعلام کرده که در سال گذشته خورشیدی، این نهاد ۲۰ میلیون دلار از طریق صندوق صدقات و خیران محلی در لبنان جمع آوری کرده و بین نیازمندان توزیع کرده است.
محمد محمدی فر، معاون امور بین الملل کمیته امداد به خبرگزاری دانشجویان ایران گفته که این رقم از طریق ۱۰۰ هزار "صندوق صدقات، خیران محلی و طرح های مشارکتی" جمع آوری شده است.این رقم در مقایسه با یک سال پیشتر از آن یعنی در سال ۱۳۸۹ افزایش چشمگیری نشان می دهد. در این سال کمیته امداد کمی بیش از ۱۳ میلیون دلار در لبنان درآمد داشت.
دفتر لبنان بزرگترین دفتر خارجی کمیته امداد به حساب می آید که در سال ۱۳۸۹ جمعیتی بیش از ۱۳ هزار نفر را تحت پوشش داشته است. این نهاد در لبنان شش مدرسه و موسسه فرهنگی دارد و علاوه بر کمک به فقرا تعداد بیشتر از ۳۶۰۰ دانش آموز، دانشجو و طلبه را تحت پوشش دارد.
بنابر گزارش رسمی، این نهاد وام قرض الحسنه هم پرداخت می کند، و ضمن کمک به"افراد مستمند و نیازمند" امکانات ازدواج نظیر جهیزیه را نیز فراهم می کند.
کمیته امداد از نهادهای حمایتی و بنیاد های خیریه در ایران است که سی و سه سال پیش بعد از انقلاب به دستور آیت الله خمینی بنیاد گذار جمهوری اسلامی در اسفند ماه سال ۱۳۵۷ با هدف حمایت از محرومان و مستضعفان تشکیل شد.
این نهاد هم اکنون زیر نظر آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران اداره می شود و سرپرست آن نیز از سوی وی تعیین می شود. بخش عمده ای از بودجه این نهاد از طریق دولت و بخشی نیز از طریق کمک های مردمی و وجوه شرعی تامین می شود.
بنابر گزارش ها، این نهاد چهار میلیون ۳۰۰ هزار نفر از از این نهاد مستمری می گیرند و به دو میلیون و ۵۵۰ هزار نفر نیز به صورت موردی کمک کرده است.
بخش اعظم گروهی که تحت پوشش کمیته امداد قرار دارند ماهانه مبالغی به صورت نقدی دریافت می کنند و این نهاد خیریه بخشی از کالاهای مصرفی خانوارها را نیز تامین می کند.
بنابر آخرین گزارشهایی که این نهاد حمایتی منتشر کرده است بودجه این نهاد در سال ۱۳۸۹ بیشتر از ۳ هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان بوده است که با اختلاس بزرگ بانکی اخیر در ایران برابری می کند.
بخش عمده این بودجه صرف پرداخت کمک های نقدی به خانوارها می شود و بنابر گزارش کمیته امداد بیشتر از نصف این بودجه را صرف پرداخت نقدی و کالا به خانوارها کرده است.
میزان مستمری که کمیته امداد به خانوارها پرداخت می کند در سال ۱۳۸۹ نسبت به قبل از آن کم شده است. بنابر گزارشها رسمی، در این سال ماهانه به خانوارهای یک نفره ۳۲ هزار تومان، دو نفره ۳۷ هزار تومان، سه نفر ۴۴ هزار تومان، چهار نفره ۵۰ هزار تومان و بیشتر ۶۰ هزار تومان پرداخت شده است.
در حالی که در سال ۱۳۸۸ میزان کمک های نقدی این نهاد نزدیک به دو هزار میلیارد تومان بوده این رقم در سال ۱۳۸۹ به یک هزار و ۷۲۵ میلیارد تومان کاهش پیدا کرده است.
یکی از انتقادهایی که به کمیته امداد وارد شده این است که این نهاد وابسته به حکومت، با پرداخت نقدی، گروهی از افراد را به تنبلی و کارنکردن تشویق می کند در حالی که کمیته امداد می گوید که بخشی از فعالیت های این نهاد خیریه کمک به خانواده های فقیری است که بتوانند از طریق کمک های مالی و آموزشی، به مرحله ای برسند که نیازی به کمک های دیگران نداشته باشند.
کمیته امداد در کشورهای خارجی
کمیته امداد در سالهای اخیر در کشورهای لبنان، سوریه، تاجیکستان، افغانستان، جمهوری آذربایجان، عراق و کومور فعال بوده است و کمک هایی را نیز برای فلسطینی ها جمع آوری کرده است.بنابر گزارش این نهاد، ارزش ریالی کمک های جمع آوری شده برای "مسلمانان مظلوم فلسطین" در سال ۱۳۸۹ مبلغ ۵۷۰ میلیون تومان بوده است. بنابر گزارشها با کمک های کمیته امداد یک درمانگاه در غزه تاسیس شده است.
گزارش کمیته امداد نشان می دهد که این نهاد نزدیک به ۹۳ هزار نفر را در خارج از ایران تحت پوشش دارد.
کمیته امداد در سوریه بیشتر از ۹۳۰۰ نفر را تحت پوشش دارد و و در سال ۱۳۸۹ حدود ۷۵۰ میلیون تومان از محل "صندوق های صدقات و کمک های مردمی و وجوه شرعی" در آن کشور درآمد داشته است.
کمک به ساخت و تعمیر مسکن، پرداخت وام قرض الحسنه، کمک به ازدواج، کمک های درمانی و آموزشی از جمله فعالیت های کمیته امداد در سوریه است.
بعد از لبنان و سوریه، عمده فعالیت خارجی کمیته امداد در کشورهای همسایه ایران متمرکز است. این نهاد در جمهوری آذربایجان بیشتر از ۱۴ هزار نفر را تحت پوشش دارد و بنابر گزارش سال ۱۳۸۹ بیشتر از ۲۳۳ هزار نفر از خدمات درمانی این نهاد استفاده کرده اند.
درآمدهای این نهاد در جمهوری آذربایجان اندک بوده است. ظاهرا صندوق صدقات در جمهوری آذربایجان جذابیتی ندارند و حجم کمک های مردمی تنها ۱۴۳۷ منات معادل ۱۵۸۱ دلار بوده است.
سهم دیگر همسایه ایران یعنی افغانستان هم در فعالیت های کمیته امداد کم نیست هر چند فعالیت کمیته امداد در افغانستان با فراز و نشیب هایی همراه بوده و فعالیت این نهاد در دوره ای به دلیل افزایش درگیری های داخلی متوقف شده و بعد دوباره از سر گرفته شده است.
این نهاد در شهرهای کابل، هرات، مزار شریف و زرنج فعال است و چهار واحدفرهنگی، چهار درمانگاه و یک کتابخانه در اختیار دارد و تعداد افراد تحت پوشش این نهاد در افغانستان ۲۲ هزار نفر است.
بنابر گزارش سال ۱۳۸۹، این نهاد در افغانستان از صندوق صدقات، کمک های مردمی و وجوه شرعی بیشتر از دو میلیون و ۹۰۰ هزار افغانی معادل حدود ۶۵ هزار دلار جمع آوری کرده و آن را "در اختیار نیازمندان قرار داده است."
سهم عراق دیگر همسایه ایران نیز از کمک های کمیته امداد کم نیست. بیشتر از ده هزار عراقی تحت پوشش این نهاد قرار دارند و این کشور نیز از محل صدقات، کمک های مردمی بیشتر از ۵۵ هزار دلار جمع آوری کرده و آن را در "اختیار نیازمندان قرار داده است."
فعالیت های این نهاد وابسته به حکومت ایران عمدتا در شهرهای مذهبی عراق نظیر کربلا، نجف، کاظمین متمرکز است ولی در بصره نیز گروهی را تحت پوشش دارد.
غیر از همسایگان ایران، تاجیکستان یکی از کشورهایی است که فعالیت های کمیته امداد در آنجا پررنگ است. این نهاد در تاجیکستان بیشتر از ۱۶ هزار نفر را تحت پوشش دارد و بنابر گزارش سال ۱۳۸۹ این نهاد با "اهدا قران و کتب اسلامی، توزیع نوارهای صوتی و تصویری و کمک به حرکتهای فرهنگی و همسو با ارزشهای اسلامی" در تاجیکستان فعالیت داشته است.
کشاکش استراتژیک جمهوری اسلامی و ترکیه برای تبدیل شدن به قدرت منطقهای
اصطکاک دیپلماتیک میان جمهوری اسلامی و ترکیه و جنگ لفظی اخیر میان مقامهای دو کشور را باید از زاویهای بسیار فراتر از یک درگیری معمولی بر سر میزبانی ترکیه در گفتگوهای ۱+۵ با ایران و یا ناخرسندی مقامهای حکومت از میزبانی اخیر ترکیه از مخالفان بشار اسد نگریست. دولتمردان ایرانی از زمان صفویه تاکنون، به دنبال تبدیل ایران به یک قدرت بلامنازع منطقهای و احیای گذشته باشکوه امپراتوری پارس بودهاند. وجود امپراتوری عثمانی تا جنگ جهانی اول، کشف نفت در منطقه و حضور قدرتهای جهانی چون بریتانیا، آمریکا و شوروی در منطقه و چنبره آنها بر مناسبات منطقهای تا زمان فروپاشی شوروی و پس از آن وجود صدام حسین در عراق تا سال ۲۰۰۳، همچون موانعی سترگ در راه رسیدن ایرانیان به آرزوی دیرین خود یعنی تبدیل شدن مجدد به یک قدرت منطقهای عمل کرده بودند. اما پس از حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین به عنوان دشمن اصلی ایران در منطقه، شرایط برای دستیابی به این مهم فراهم گردید.
پس از سقوط صدام، جمهوری اسلامی با استفاده از نفوذ خود در عراق، از یک سو دولتی شیعه و نزدیک به خود را در آنجا بر سر کار آورد که عملا تضمین کننده منافع حکومت در آن کشور بود و از سوی دیگر با حمایت از گروههای تندروی عراقی همچون سپاه صدر و حتی فرستادن سپاه برون مرزی قدس خود به داخل عراق تلاش کرد که با افزایش شمار کشتهشدگان عراقی و آمریکایی، علاوه بر بالا بردن هزینه حضور آمریکا در عراق و افزایش نارضایتی عراقیها از حضور آمریکا در آن کشور، جنگ آمریکا در عراق را شکست خورده نشان داده و با طولانی کردن درگیری، هژمونی آمریکا در جهان و به ویژه در میان کشورهای منطقه را مخدوش نماید. خروج چند ماه پیش نیروهای آمریکایی از عراق، عملا زمینه نفوذ هرچه بیشتر جمهوری اسلامی در این کشور و بهره برداری از خلاء به وجود آمده را فراهم نمود. دستیابی ایران به [تکنولوژی] سلاح اتمی – که از طریق برنامه بحث برانگیز اتمی رژیم دنبال میشود -، حلقه آخر از زنجیره وقایعی بود که میرفت با وقوع آن عملا ایران به قدرت منطقهای تبدیل شده و توازن قدرت در منطقه [بر ضد منافع غربیها] به طور کامل بر هم بخورد.
پس از سقوط صدام، جمهوری اسلامی با استفاده از نفوذ خود در عراق، از یک سو دولتی شیعه و نزدیک به خود را در آنجا بر سر کار آورد که عملا تضمین کننده منافع حکومت در آن کشور بود و از سوی دیگر با حمایت از گروههای تندروی عراقی همچون سپاه صدر و حتی فرستادن سپاه برون مرزی قدس خود به داخل عراق تلاش کرد که با افزایش شمار کشتهشدگان عراقی و آمریکایی، علاوه بر بالا بردن هزینه حضور آمریکا در عراق و افزایش نارضایتی عراقیها از حضور آمریکا در آن کشور، جنگ آمریکا در عراق را شکست خورده نشان داده و با طولانی کردن درگیری، هژمونی آمریکا در جهان و به ویژه در میان کشورهای منطقه را مخدوش نماید. خروج چند ماه پیش نیروهای آمریکایی از عراق، عملا زمینه نفوذ هرچه بیشتر جمهوری اسلامی در این کشور و بهره برداری از خلاء به وجود آمده را فراهم نمود. دستیابی ایران به [تکنولوژی] سلاح اتمی – که از طریق برنامه بحث برانگیز اتمی رژیم دنبال میشود -، حلقه آخر از زنجیره وقایعی بود که میرفت با وقوع آن عملا ایران به قدرت منطقهای تبدیل شده و توازن قدرت در منطقه [بر ضد منافع غربیها] به طور کامل بر هم بخورد.
در این میان اما پیدایش جنبشها و قیامها در برخی از کشورهای منطقه موسوم به «بهار عرب»، تزلزل قدرت در رژیم حاکم سوریه به عنوان مهمترین متحد جمهوری اسلامی در منطقه و از همه مهمتر عزم دولتمردان ترکیه برای ایفای نقشی جدیتر در مناسبات منطقه، به یکباره به شکل موانعی پیش بینی نشده قد علم کرده و خواب خوش حاکمان جمهوری اسلامی را بر هم زد! پیدایش بهار عرب و پس از آن اعتراضهای مردمی در سوریه موجبات رسوایی حاکمان جمهوری اسلامی را فراهم و ریاکاری و البته تناقض گفتاری و کرداری آنها در ادعاهای پیشین خود مبنی بر حمایت از جنبشهای آزادی خواهی مردم منطقه بر ضد سران دیکتاتور آن کشورها را بیش از پیش برملا نمود. در حالیکه سران رژیم با شور و شعف فراوان از سقوط رژیم حسنی مبارک در مصر [متحد آمریکا در منطقه] استقبال کرده و آن را «عدالتخواهانه» خواندند (+ ، +)، نه تنها از قیام مردم سوریه برای سرنگونی دیکتاتور آن کشور حمایت نکردند که جنبش مردم سوریه را وابسته به غرب معرفی و با ارسال انواع کمکهای مالی، مخابراتی، تجهیزاتی و حتی نیروهای سرکوبگر به آن کشور حداکثر تلاش خود را نمودند تا از سقوط متحد استراتژیک خود در منطقه یعنی بشار اسد جلوگیری کنند (+).
از سوی دیگر از حدود ۳ سال پیش و در پی کمرنگ شدن امید دولتمردان ترکیه به پیوستن به اتحادیه اروپا، آنها بر آن شدند که نقش فعالتری در مناسبات منطقهای ایفا کرده و با مطرح کردن ترکیه به عنوان الگوی یک کشور مسلمان رو به پیشرفت و موفقیت، زمینه تبدیل این کشور به قدرت منطقهای در خاورمیانه را فراهم کنند. میانجیگری ترکیه میان اسرائیل و سوریه (+)، اتخاذ مواضع شدید و البته کم نظیر بر ضد اسرائیل در قبال حمله آن کشور به مردم غزه و نیز در جریان حمله نیروهای اسراییلی به کشتی کمک رسان مرمره (+)، حمایت فعال از جنبشهای اخیر در کشورهای منطقه و سفر اردوغان به مصر، لیبی و تونس پس از سقوط دیکتاتور در آن کشورها، حمایت فعال از انقلاب مردم سوریه بر ضد رژیم بشار اسد و میزبانی کنفرانس «دوستان سوریه» و به رسمیت شناختن شورای ملی سوریه (+) همه و همه تلاشی هدفمند و البته دنبالهدار از سوی دولتمردان ترکیه جهت کسب محبوبیت در میان افکار عمومی کشورهای منطقه و ارتقای جایگاه این کشور ارزیابی میشود. این مهم در کنار داشتن اقتصادی شکوفا و حفظ رشد اقتصادی ۷ تا ۱۲ درصدی در ۱۰ سال گذشته (+) و قرار گرفتن در مکان ۱۷ بزرگترین اقتصاد جهان علیرغم بیبهره بودن از نفت و گاز، داشتن رابطه خوب با کشورهای پیشرفته و به خصوص آمریکا، ترکیه را در جایگاهی برتر نسبت به ایران برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای قرار داده است.
لذا درگیری لفظی اخیر میان سران جمهوری اسلامی و ترکیه بر سر میزبانی ترکیه در مذاکرات آتی میان کشورهای ۱+۵ با ایران بر سر برنامه هستهای جمهوری اسلامی از یک سو از عصبانیت شدید سران رژیم از حمایت فعال ترکیه از انقلاب مردم سوریه و از سوی دیگر از نگرانی آنها از ارتقای روزافزون جایگاه ترکیه در مناسبات منطقهای و عدم تمایل آنها از بهره برداری ترکیه از به نتیجه رسیدن احتمالی مذاکرات اتمی رژیم با کشورهای ۱+۵ ناشی میشود. سران رژیم میدانند که در صورت سقوط حکومت بشار اسد در سوریه و با روی کار آمدن یک حکومت سنی مذهب در آن کشور نه تنها یکی از مهمترین و شاید تنها متحد استراتژیک خود در منطقه را از دست خواهند داد که با دشوار شدن امکان تجهیز و حمایت از گروههای تروریستی همچون حزب الله در لبنان و حماس در غزه، قدرت نفوذ خود در لبنان و امکان فشار بر دولت اسرائیل را عملا از دست خواهند داد. چیزی که نه تنها رویای آنها برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای را بر باد خواهد داد که با نزدیک شدن قریب به یقین دولت آینده سوریه به ترکیه و پر شدن خلاء حضور ایران توسط ترکیه، عملا این ترکیه خواهد بود که به قدرت منطقهای تبدیل شده و با کمرنگ شدن نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه، چراغ عمر حکومت رفته رفته رو به خاموشی خواهد نمود.
حسین باقرزاده: بحران نمایندگی در اپوزیسیون و انتخابات آزاد
اپوزیسیون ایران دچار یک بحران است: بحران نمایندگی. در شرایط سختی که در ایران امروز میگذرد، و ایران امروز از آن میگذرد، این سؤال مطرح است که چه کسی/نهادی میتواند از جانب مردم ایران سخن بگوید و یا مردم ایران را نمایندگی کند. مدعیان این امر البته کم نیستند: کسانی که مرتبا از مردم سخن میگویند و این که مردم چه میخواهند و چه نمیخواهند. این ادعاها را نمیتوان به محک زد. نه در ایران انتخابات آزادی وجود دارد که به توان از آن طریق فهمید که این یا آن نیرو چند نفره حلاج است، و نه حتا امکانی برای نظرخواهی آماری و علمی هست که بر اساس آن بتوان به تخمینی از محبوبیت این یا آن فرد پی برد. معدودی هم که تلاش کردهاند از راه دور (خارج کشور) شانس خود را بیازمایند و مردم را به حرکتی حتا نمادین بخوانند پاسخ چندانی نگرفتهاند و انزوای خود را بیشتر به نمایش گذاشتهاند.
این مقدار را تقریبا همه نیروهای اپوزیسیون دریافتهاند، و به همین دلیل این روزها ندای همبستگی و همآهنگی و وحدت و تشکیل کنفرانسها و مجامع «ملی» متشکل از نیروهای مختلف اپوزیسیون بیش از هر زمان دیگر به گوش میرسد. هر چند هفته یکبار جمعی از نیروهای اپوزیسیون در این یا آن نقطه اروپا یا شمال آمریکا دور هم میآیند و نظر میدهند و طرح پیش میکشند و در باب لزوم وحدت و همبستگی و ضرورت همکاری نیروهای مختلف با یکدیگر سخن میرانند. شرکت در این گردهمآییها دست کم به معنای اذعان به این مسئله است که هیچ یک از شرکت کنندگان نمیتواند (به عنوان فرد یا گروه) به تنهایی نماینده مردم ایران باشد و از جانب آنان سخن بگوید. ولی هنوز هستند بسیاری از این شرکت کنندگان که میپندارند اگر خود آنان نمیتوانند از مردم ایران نمایندگی کنند، دست کم راه و نظر و آرمان و خواست آنان خواست اکثریت مردم ایران است و آنان چیزی را میخواهند که مردم ایران در کلیت خود آن را میطلبند.
این ادعاها البته ممکن است درست باشد. مشکل کار در این است که راهی برای محک زدن صحت و سقم آنها در دست نیست. کسانی هم هستند که نه خواست مردم ایران و بلکه «مصلحت» آنان را در نظر دارند. اینان راهی را در پیش گرفتهاند، و در عین این که با زبانی تعارفآمیز از خواست مردم ایران و از انتخابات آزاد سخن میگویند قبایی آماده برای قامت مردم ایران را بریدهاند و آمادهاند تا آن را تن آنان کنند. از این رو، اینان نیاز چندانی به همکاری و همبستگی با دیگران احساس نمیکنند و معمولا در نشستهای مشترک اپوزیسیون هم پیدایشان نمیشود، و بعضا به تخطئه این نشستها بر میخیزند و آنها را توطئه این یا آن قدرت خارجی قلمداد میکنند و یا مقدمهای برای «چلبیسازی» - و شبیهسازیهای دیگری از این قبیل که این گونه تلاشها را کلا مشکوک جلوه دهد و از اعتبار بیندازد.
به هر حال، صرف نظر از گروههای اخیر، سایر گرایشها تا حدی به لزوم گفتگو و وحدت یا همبستگی با یکدیگر حول یک سلسله اصول، هدفها یا برنامههای مشترک پی بردهاند و به تلاشهایی در این زمینه دست زدهاند. نمونههای اخیر این تلاشها نشست استکهلم بود که دو ماه پیش برگزار شد و نشست واشنگتن چند روز پیش. در این دو نشست طیفی از نیروهای اپوزیسیون از گرایشهای مختلف شرکت کردند و پیرامون «اتحاد برای دموکراسی در ایران» (استکهلم) و «گذار به دموکراسی» (واشنگتن) تبادل نظر کردند و از ضرورت وحدت و همبستگی سخن گفتند. این نشستها همیشه یک دستآورد خوب دارند: دیدار افرادی با مواضع سیاسی مختلف و گاه متضاد با هم و آشنایی با نظرات یکدیگر و رفع سوء تفاهمها. این دستآورد ارزندهای است، ولی شاید بتوان گفت که این بهترین نتیجهای است که از این جلسات به دست میآید. برای بسیاری از کسانی که در این جلسات حضور ندارند این سؤال منطقی پیش میآید که این افراد چه کسانی هستند و چه صلاحیتی برای شرکت در آن داشتهاند. واقعیت نیز این است که ضابطهای عینی برای گزینش این افراد وجود ندارد. معمولا یک کمیته تدارکات مرکب از چند نفر کار را شروع میکنند. اعضای این کمیته به دنبال کسانی میروند که به زعم آنان در بین اپوزیسیون دارای اعتبار و وزنهای هستند و گرایشهای مختلف سیاسی را نمایندگی میکنند. در تشخیص این افراد، نظر و دیدگاه اعضای کمیته و دوستان و مرتبطان آنان، با همه حسن نیتی که ممکن است داشته باشند، تعیین کننده است. البته عوامل دیگری مانند محل نشست (عامل جغرافیایی) نیز در ترکیب نهایی شرکتکنندگان تأثیر میگذارد (صرف نظر از صلاحیت آنان). و نتیجه، حضور افرادی است در این جلسات از گرایشهای مختلف سیاسی ولی بدون یک ضابطه عینی برای ارزیابی اعتبار و وزنه سیاسی افراد، و مستقل از ذهنیت و تمایلات و دیدگاههای برگزارکنندگان نشست. در مقایسه دو نشست استکهلم و واشنگتن که در فاصله دو ماه از یکدیگر برگزار شد، به جز تعداد انگشتشمار از سیاستپیشهگان معروف که در هر دو نشست حضور داشتند ترکیب بقیه افراد کاملا متفاوت بود - و این بهترین نشانه فقدان یک ضابطه عینی برای انتخاب این افراد است.
به این دلیل، اولین و عمومیترین واکنشی که در برابر این نشستها (از طرف کسانی که خود یا نمایندگان سیاسی یا فکریشان در آن شرکت نداشتهاند) شکل میگیرد اعتراض است و تخطئه و شایعهپردازی. تخطئه و تهمت و شایعهپردازی البته در فرهنگ سیاسی ما بیسابقه نیست و احتمالا عوامل اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی نیز در پخش این بدگمانیها و تهمتزنیها و شایعه پراکنیها سهم کمی ندارند. ولی، نقد و اعتراضهای منطقی و بیغرضانه به این نشستها و ترکیب شرکتکنندگان در آنها نیز کم نبوده است. جالب این که تعدادی از منتقدان نشست استکهلم در واشنگتن حضور داشتند، در حالی که اکثریت غالب شرکتکنندگان نشست استکهلم در واشنگتن غایب بودند. در هر دو جا (و سایر نشستها) قاعده عام ظاهرا این است که شرکت کنندگان عموما از کار نشست اظهار رضایت کنند، ولی کسانی که به این نشستها دعوت نشدهاند آن را دست کم بیفایده و دست بالا مضر و مشکوک بخوانند.
برخوردها و دلایل امر هرچه که باشد، یک نتیجه مسلم است: این گونه نشستها به سختی میتوانند در جلب اعتماد و حمایت عمومی مردم و شرکت در رهبری مبارزات آنان نقشی داشته باشند. اگر هدف نهایی از این نشستن و برخاستنها ایجاد یک نهاد ملی برای رهبری مبارزات دموکراتیک مردم ایران یا سخنگویی از جانب آن است باید پذیرفت که از این طریق به آن هدف نمیتوان رسید. باید ابتدا اسباب بزرگی همه آماده شود تا بتوان بر جای بزرگان تکیه زد. کسانی که میخواهند وظیفه رهبری مبارزات مردم یا سخنگویی آن را عهدهدار شوند باید نشان دهند که از حد اقلی از این مردم نمایندگی میکنند - و همه کسانی که این حد اقل نمایندگی را دارند در رهبری و سخنگویی آن شریک باشند. نهادی که منبعث از مردم باشد و در نتیجه مورد اعتماد آنان.
ولی همان طور که در آغاز این نوشته آمد، نه در ایران انتخابات آزادی وجود دارد که بتوان از آن طریق فهمید که این یا آن نیرو چند نفره حلاج است، و نه حتا امکانی برای نظرخواهی آماری و علمی هست که بر اساس آن بتوان به تخمینی از محبوبیت این یا آن فرد پی برد. یعنی که متاسفانه امکان این امر در داخل کشور وجود ندارد. ولی در خارج کشور چطور؟ آیا نمیتوان در جامعه چند میلیونی ایرانیان خارج کشور یک انتخابات آزاد سازمان داد و از ایرانیان سراسر جهان خواست که در این شرایط بسیار حساس کشور در انتخاب یک نهاد نمایندگی مثلا ۵۰ یا ۱۰۰ نفره از افراد مورد اعتماد خود شرکت کنند؟ و آیا چنین نهادی، که البته نمیتواند خود را نماینده واقعی مردم داخل کشور بشناسد، از هر نهاد دیگری که از طریق این نشستها ممکن است شکل بگیرد صلاحیت بیشتری برای این کار یا سخنگویی از سوی مردم نخواهد داشت؟
به عبارت دیگر، برای تشکیل یک نهاد ملی باید به دنبال کسانی رفت که از بیشترین حمایت مردم برخوردار باشند. راه تشخیص این امر، ادعای افراد یا شهادت حامیان آنان نیست. راه آن به کار گرفتن محک انتخابات آزاد است. این انتخابات را اگر نمیتوان در سراسر جهان به شمول پهنه ایران انجام داد، به استثنای آن که میتوان سازمان داد - یعنی در خارج ایران از آمریکای شمالی و اروپا گرفته تا خاور میانه و خاور دور. این تجربهای بزرگ و تاریخی برای ایرانیانی خواهد بود که هیچگاه در وطن خویش فرصت و امکان شرکت در یک انتخابات آزاد را نداشتهاند، تجربهای برای این ایرانیان که دموکراسی را در عمل تجربه کنند، تجربهای برای نیروهای سیاسی که تعهد خود به دموکراسی و پذیرش نتیجه صندوق رأی را نشان دهند، و تجربهای برای ایرانیان داخل کشور که شاهد این تجربه تاریخی هموطنان خود در خارج کشور باشند – تجربهای که آتش عشق به دموکراسی را در درون آنان شعلهور کند تا شاید به خیمه استبداد زند و تار و پود آن را در هم پیچد.
شرایط سختی در ایران امروز میگذرد، و ایران امروز از شرایط سختی میگذرد. در این شرایط، باید کاری کرد کارستان. رهبری سیاسی اپوزیسیون در داخل کشور در هم شکسته و سرکوب شده است. نگاهها بیش از پیش به خارج دوخته میشود. فرصت زیادی هم در دست نیست. از گردهمآییهای این جا و آنجا که بر اساس سلیقهها و تعلقات و مانند اینها شکل میگیرد نمیتوان به یک نهاد ملی قدرتمند رسید که مردم از آن حمایت کنند و جامعه جهانی آن را به رسمیت بشناسد و برای آن اعتباری قایل شود. وقت آن است که یک نهاد انتخابی از ایرانیان خارج کشور، یک پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی (و نه پارلمان ایران در تبعید) شکل بگیرد. این طرح چند سال پیش (از جمله به وسیله این قلم) مطرح شده بود، و اکنون در نشست واشنگتن هم گویا در باره آن صحبت شده است. در این نشست، از تعهد نیروهای اپوزیسیون به انتخابات آزاد نیز سخن رفته است. میتوان با اجرای اولی، دومی را محک زد. پرسش این است که آیا نیروهایی که از تعهد به انتخابات آزاد در ایران سخن میگویند حاضرند با اجرای آن در سطح خارج کشور تعهد خود را نشان دهند؟ کاری که میتوان از طریق آن راهی نیز برای حل نسبی بحران نمایندگی در میان اپوزیسیون پیدا کرد.
یک نهاد دموکراتیک و انتخابی مانند پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی، علاوه بر حل نسبی بحران نمایندگی در میان اپوزیسیون، از پشتیبانی قاطبه ایرانیان خارج کشور که آن را برگزیدهاند برخوردار خواهد بود. این نهاد همچنین به عنوان یک نهاد انتخابی مورد غبطه ایرانیان داخل کشور قرار میگیرد و به گسترش و تعمیق خواست انتخابات آزاد در ایران دامن میزند. در عین حال، ایرانیان داخل کشور که بیش از هر زمان به خارج کشور چشم دوختهاند، این نهاد را بیش از هر نهاد دیگر در خارج کشور نماینده منافع خود میشناسند و از آن حمایت خواهند کرد. هر یک از حکومتهای جهان نیز با نهادی روبرو خواهد شد که وزنه چند میلیون ایرانی ساکنان آن کشورها را پشت سر خود دارد و آن را به عنوان نماینده ایرانیان مقیم کشور خود به رسمیت خواهد شناخت. علاوه بر آن، جامعه جهانی در اتخاذ هر سیاستی در مورد ایران به نظرات و مواضع این نهاد توجه خواهد کرد، و این نهاد میتواند در مجامع جهانی به پشتوانه اعتبار ملی خود از منافع ایران و مردم ایران دفاع کند. حتا رژیم ایران به سختی خواهد توانست موقعیت این نهاد را نادیده بگیرد و آن را وابسته به این و آن بخواند. و راستی وقتی رژیم ایران با نهادی منبعث از رأی آزاد چند میلیون ایرانی روبرو شود چه واکنش یا رفتاری از خود نشان خواهد داد؟
این مقاله نخستین بار در سایت ایران امروز منتشر شده است.
این ادعاها البته ممکن است درست باشد. مشکل کار در این است که راهی برای محک زدن صحت و سقم آنها در دست نیست. کسانی هم هستند که نه خواست مردم ایران و بلکه «مصلحت» آنان را در نظر دارند. اینان راهی را در پیش گرفتهاند، و در عین این که با زبانی تعارفآمیز از خواست مردم ایران و از انتخابات آزاد سخن میگویند قبایی آماده برای قامت مردم ایران را بریدهاند و آمادهاند تا آن را تن آنان کنند. از این رو، اینان نیاز چندانی به همکاری و همبستگی با دیگران احساس نمیکنند و معمولا در نشستهای مشترک اپوزیسیون هم پیدایشان نمیشود، و بعضا به تخطئه این نشستها بر میخیزند و آنها را توطئه این یا آن قدرت خارجی قلمداد میکنند و یا مقدمهای برای «چلبیسازی» - و شبیهسازیهای دیگری از این قبیل که این گونه تلاشها را کلا مشکوک جلوه دهد و از اعتبار بیندازد.
به هر حال، صرف نظر از گروههای اخیر، سایر گرایشها تا حدی به لزوم گفتگو و وحدت یا همبستگی با یکدیگر حول یک سلسله اصول، هدفها یا برنامههای مشترک پی بردهاند و به تلاشهایی در این زمینه دست زدهاند. نمونههای اخیر این تلاشها نشست استکهلم بود که دو ماه پیش برگزار شد و نشست واشنگتن چند روز پیش. در این دو نشست طیفی از نیروهای اپوزیسیون از گرایشهای مختلف شرکت کردند و پیرامون «اتحاد برای دموکراسی در ایران» (استکهلم) و «گذار به دموکراسی» (واشنگتن) تبادل نظر کردند و از ضرورت وحدت و همبستگی سخن گفتند. این نشستها همیشه یک دستآورد خوب دارند: دیدار افرادی با مواضع سیاسی مختلف و گاه متضاد با هم و آشنایی با نظرات یکدیگر و رفع سوء تفاهمها. این دستآورد ارزندهای است، ولی شاید بتوان گفت که این بهترین نتیجهای است که از این جلسات به دست میآید. برای بسیاری از کسانی که در این جلسات حضور ندارند این سؤال منطقی پیش میآید که این افراد چه کسانی هستند و چه صلاحیتی برای شرکت در آن داشتهاند. واقعیت نیز این است که ضابطهای عینی برای گزینش این افراد وجود ندارد. معمولا یک کمیته تدارکات مرکب از چند نفر کار را شروع میکنند. اعضای این کمیته به دنبال کسانی میروند که به زعم آنان در بین اپوزیسیون دارای اعتبار و وزنهای هستند و گرایشهای مختلف سیاسی را نمایندگی میکنند. در تشخیص این افراد، نظر و دیدگاه اعضای کمیته و دوستان و مرتبطان آنان، با همه حسن نیتی که ممکن است داشته باشند، تعیین کننده است. البته عوامل دیگری مانند محل نشست (عامل جغرافیایی) نیز در ترکیب نهایی شرکتکنندگان تأثیر میگذارد (صرف نظر از صلاحیت آنان). و نتیجه، حضور افرادی است در این جلسات از گرایشهای مختلف سیاسی ولی بدون یک ضابطه عینی برای ارزیابی اعتبار و وزنه سیاسی افراد، و مستقل از ذهنیت و تمایلات و دیدگاههای برگزارکنندگان نشست. در مقایسه دو نشست استکهلم و واشنگتن که در فاصله دو ماه از یکدیگر برگزار شد، به جز تعداد انگشتشمار از سیاستپیشهگان معروف که در هر دو نشست حضور داشتند ترکیب بقیه افراد کاملا متفاوت بود - و این بهترین نشانه فقدان یک ضابطه عینی برای انتخاب این افراد است.
به این دلیل، اولین و عمومیترین واکنشی که در برابر این نشستها (از طرف کسانی که خود یا نمایندگان سیاسی یا فکریشان در آن شرکت نداشتهاند) شکل میگیرد اعتراض است و تخطئه و شایعهپردازی. تخطئه و تهمت و شایعهپردازی البته در فرهنگ سیاسی ما بیسابقه نیست و احتمالا عوامل اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی نیز در پخش این بدگمانیها و تهمتزنیها و شایعه پراکنیها سهم کمی ندارند. ولی، نقد و اعتراضهای منطقی و بیغرضانه به این نشستها و ترکیب شرکتکنندگان در آنها نیز کم نبوده است. جالب این که تعدادی از منتقدان نشست استکهلم در واشنگتن حضور داشتند، در حالی که اکثریت غالب شرکتکنندگان نشست استکهلم در واشنگتن غایب بودند. در هر دو جا (و سایر نشستها) قاعده عام ظاهرا این است که شرکت کنندگان عموما از کار نشست اظهار رضایت کنند، ولی کسانی که به این نشستها دعوت نشدهاند آن را دست کم بیفایده و دست بالا مضر و مشکوک بخوانند.
برخوردها و دلایل امر هرچه که باشد، یک نتیجه مسلم است: این گونه نشستها به سختی میتوانند در جلب اعتماد و حمایت عمومی مردم و شرکت در رهبری مبارزات آنان نقشی داشته باشند. اگر هدف نهایی از این نشستن و برخاستنها ایجاد یک نهاد ملی برای رهبری مبارزات دموکراتیک مردم ایران یا سخنگویی از جانب آن است باید پذیرفت که از این طریق به آن هدف نمیتوان رسید. باید ابتدا اسباب بزرگی همه آماده شود تا بتوان بر جای بزرگان تکیه زد. کسانی که میخواهند وظیفه رهبری مبارزات مردم یا سخنگویی آن را عهدهدار شوند باید نشان دهند که از حد اقلی از این مردم نمایندگی میکنند - و همه کسانی که این حد اقل نمایندگی را دارند در رهبری و سخنگویی آن شریک باشند. نهادی که منبعث از مردم باشد و در نتیجه مورد اعتماد آنان.
ولی همان طور که در آغاز این نوشته آمد، نه در ایران انتخابات آزادی وجود دارد که بتوان از آن طریق فهمید که این یا آن نیرو چند نفره حلاج است، و نه حتا امکانی برای نظرخواهی آماری و علمی هست که بر اساس آن بتوان به تخمینی از محبوبیت این یا آن فرد پی برد. یعنی که متاسفانه امکان این امر در داخل کشور وجود ندارد. ولی در خارج کشور چطور؟ آیا نمیتوان در جامعه چند میلیونی ایرانیان خارج کشور یک انتخابات آزاد سازمان داد و از ایرانیان سراسر جهان خواست که در این شرایط بسیار حساس کشور در انتخاب یک نهاد نمایندگی مثلا ۵۰ یا ۱۰۰ نفره از افراد مورد اعتماد خود شرکت کنند؟ و آیا چنین نهادی، که البته نمیتواند خود را نماینده واقعی مردم داخل کشور بشناسد، از هر نهاد دیگری که از طریق این نشستها ممکن است شکل بگیرد صلاحیت بیشتری برای این کار یا سخنگویی از سوی مردم نخواهد داشت؟
به عبارت دیگر، برای تشکیل یک نهاد ملی باید به دنبال کسانی رفت که از بیشترین حمایت مردم برخوردار باشند. راه تشخیص این امر، ادعای افراد یا شهادت حامیان آنان نیست. راه آن به کار گرفتن محک انتخابات آزاد است. این انتخابات را اگر نمیتوان در سراسر جهان به شمول پهنه ایران انجام داد، به استثنای آن که میتوان سازمان داد - یعنی در خارج ایران از آمریکای شمالی و اروپا گرفته تا خاور میانه و خاور دور. این تجربهای بزرگ و تاریخی برای ایرانیانی خواهد بود که هیچگاه در وطن خویش فرصت و امکان شرکت در یک انتخابات آزاد را نداشتهاند، تجربهای برای این ایرانیان که دموکراسی را در عمل تجربه کنند، تجربهای برای نیروهای سیاسی که تعهد خود به دموکراسی و پذیرش نتیجه صندوق رأی را نشان دهند، و تجربهای برای ایرانیان داخل کشور که شاهد این تجربه تاریخی هموطنان خود در خارج کشور باشند – تجربهای که آتش عشق به دموکراسی را در درون آنان شعلهور کند تا شاید به خیمه استبداد زند و تار و پود آن را در هم پیچد.
شرایط سختی در ایران امروز میگذرد، و ایران امروز از شرایط سختی میگذرد. در این شرایط، باید کاری کرد کارستان. رهبری سیاسی اپوزیسیون در داخل کشور در هم شکسته و سرکوب شده است. نگاهها بیش از پیش به خارج دوخته میشود. فرصت زیادی هم در دست نیست. از گردهمآییهای این جا و آنجا که بر اساس سلیقهها و تعلقات و مانند اینها شکل میگیرد نمیتوان به یک نهاد ملی قدرتمند رسید که مردم از آن حمایت کنند و جامعه جهانی آن را به رسمیت بشناسد و برای آن اعتباری قایل شود. وقت آن است که یک نهاد انتخابی از ایرانیان خارج کشور، یک پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی (و نه پارلمان ایران در تبعید) شکل بگیرد. این طرح چند سال پیش (از جمله به وسیله این قلم) مطرح شده بود، و اکنون در نشست واشنگتن هم گویا در باره آن صحبت شده است. در این نشست، از تعهد نیروهای اپوزیسیون به انتخابات آزاد نیز سخن رفته است. میتوان با اجرای اولی، دومی را محک زد. پرسش این است که آیا نیروهایی که از تعهد به انتخابات آزاد در ایران سخن میگویند حاضرند با اجرای آن در سطح خارج کشور تعهد خود را نشان دهند؟ کاری که میتوان از طریق آن راهی نیز برای حل نسبی بحران نمایندگی در میان اپوزیسیون پیدا کرد.
یک نهاد دموکراتیک و انتخابی مانند پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی، علاوه بر حل نسبی بحران نمایندگی در میان اپوزیسیون، از پشتیبانی قاطبه ایرانیان خارج کشور که آن را برگزیدهاند برخوردار خواهد بود. این نهاد همچنین به عنوان یک نهاد انتخابی مورد غبطه ایرانیان داخل کشور قرار میگیرد و به گسترش و تعمیق خواست انتخابات آزاد در ایران دامن میزند. در عین حال، ایرانیان داخل کشور که بیش از هر زمان به خارج کشور چشم دوختهاند، این نهاد را بیش از هر نهاد دیگر در خارج کشور نماینده منافع خود میشناسند و از آن حمایت خواهند کرد. هر یک از حکومتهای جهان نیز با نهادی روبرو خواهد شد که وزنه چند میلیون ایرانی ساکنان آن کشورها را پشت سر خود دارد و آن را به عنوان نماینده ایرانیان مقیم کشور خود به رسمیت خواهد شناخت. علاوه بر آن، جامعه جهانی در اتخاذ هر سیاستی در مورد ایران به نظرات و مواضع این نهاد توجه خواهد کرد، و این نهاد میتواند در مجامع جهانی به پشتوانه اعتبار ملی خود از منافع ایران و مردم ایران دفاع کند. حتا رژیم ایران به سختی خواهد توانست موقعیت این نهاد را نادیده بگیرد و آن را وابسته به این و آن بخواند. و راستی وقتی رژیم ایران با نهادی منبعث از رأی آزاد چند میلیون ایرانی روبرو شود چه واکنش یا رفتاری از خود نشان خواهد داد؟
این مقاله نخستین بار در سایت ایران امروز منتشر شده است.
حداد عادل: همسرم دیروز به من گفت که قیمتها گران شده!
در حالی که موج گرانی دو سال اخیر، فشار اقتصادی را بر اقشار آسیب پذیر هر روز بیشتر میکند و بانک مرکزی هم نرخ رشد تورم را ۲۱ درصد اعلام کرده، غلامعلی حداد عادل از نزدیکان خاص رهبر ایران، در یک برنامه تلویزیونی گفت که روز گذشته از همسرش خبر گران شدن اجناس را شنیده است. وی از مسئولان مستقیم قیمتها خواست که «حداقل» یک توضیحی در اینباره بدهند.
به گزارش خبرگزاری دانشجو، حداد عادل در برنامه تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» گفت: «خرید عمده را خودم انجام نمیدهم همسرم که دیروز برخی لوازم و مایحتاج را خریده بود از افزایش قیمتها برای من حکایت کرد.»
پدر همسر مجتبی خامنهای ادامه داد: «به نظر من یک توضیحی از جانب مسئولان اتصادی کشور لازم است یعنی ما الان در آن دوران پر تنش افزایش روز به روز دلار و سکه نیستیم درست است که هنوز هم دلار و هم سکه قیمتهایشان بالا است ولی مثل دو سه ماه پیش حالت تشنجی ندارد و ساعت به ساعت قیمتها تغییر نمیکند و قیمت سکه و دلار یک شیب ملایمی گرفته است و نسبتا این شیب کاهنده هم است. چیزی که انتظار آن را نداریم این است که چطور با این ثبات نسبی که در مقایسه با دو سه ماه پیش بر بازار سکه و دلار حاکم است چه رمزی است که قیمتها روز به روز در حال افزایش است؟»
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس در ادامه گفت: «مردم این سوال را از ما میکنند و ما هم به عنوان نماینده مردم باید از وزیر بازرگانی و وزیر اقتصاد سوال بکنیم و بگوییم که کجای کار عیب دارد چه مشکلی وجود دارد و چه تبیین و توضیحی برای این مسئله دارند حداقل ما جواب مسئولان مستقیم قیمتها و ارزاق و کالاها را بشنویم.»
حدادعادل که یک دوره در غیاب اصلاح طلبان به ریاست مجلس رسیده بود در مجلس هشتم این کرسی را به علی لاریجانی واگذار کرد. گفته میشود جمعی از اصولگرایان حامی دولت، حداد را گزینه ریاست مجلس برای دوره نهم در نظر گرفتهاند.
پدر همسر مجتبی خامنهای ادامه داد: «به نظر من یک توضیحی از جانب مسئولان اتصادی کشور لازم است یعنی ما الان در آن دوران پر تنش افزایش روز به روز دلار و سکه نیستیم درست است که هنوز هم دلار و هم سکه قیمتهایشان بالا است ولی مثل دو سه ماه پیش حالت تشنجی ندارد و ساعت به ساعت قیمتها تغییر نمیکند و قیمت سکه و دلار یک شیب ملایمی گرفته است و نسبتا این شیب کاهنده هم است. چیزی که انتظار آن را نداریم این است که چطور با این ثبات نسبی که در مقایسه با دو سه ماه پیش بر بازار سکه و دلار حاکم است چه رمزی است که قیمتها روز به روز در حال افزایش است؟»
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس در ادامه گفت: «مردم این سوال را از ما میکنند و ما هم به عنوان نماینده مردم باید از وزیر بازرگانی و وزیر اقتصاد سوال بکنیم و بگوییم که کجای کار عیب دارد چه مشکلی وجود دارد و چه تبیین و توضیحی برای این مسئله دارند حداقل ما جواب مسئولان مستقیم قیمتها و ارزاق و کالاها را بشنویم.»
حدادعادل که یک دوره در غیاب اصلاح طلبان به ریاست مجلس رسیده بود در مجلس هشتم این کرسی را به علی لاریجانی واگذار کرد. گفته میشود جمعی از اصولگرایان حامی دولت، حداد را گزینه ریاست مجلس برای دوره نهم در نظر گرفتهاند.
افروغ: مجلس متملق است و در راس امور نیست
عماد افروغ نماینده سابق اصولگرای مجلس در گفتگویی درباره مجلس گفته است که مجلس هیچ وقت در راس امور نبوده است زیرا در آن «فرهنگ تملق، غلو و ریا وجود دارد.» وی همچنین اعضای کابینه احمدینژاد را افرادی دانست که «اهل نظر و اهل تفکر» نیستند.
عماد افروغ از اصولگرایان منتقد دولت احمدینژاد در گفتگوی مفصلی با مشرق نیوز درباره مجلس و نمایندگان آن گفته است: «فرد علناً میگوید من وکیل الدوله هستم و به افتخار میکند که وکیلالدوله است، ببینید کار به کجا میرسد. در قضیه اختلاس توقع این بود که یک وزیر استیضاح شود. چرا این اتفاق نمیافتد؟»
وی ادامه داد: «مجلس هیچ وقت در رأس امور نیست و حتی آن زمان که امام گفتند هم در رأس امور نبود و گرنه ایشان این گونه نمیگفتند. گاهی یک نماینده ناگهانی ۱۸۰ درجه موضع را عوض میکند. تا قبل طرفدار فلان کاندیدا بود و زمانی که فرد دیگری رئیس جمهور میشود، یک دفعه ۱۸۰ درجه تغییر دارد و میرود سمت دیگری. بنایر این مجلس در رأس امور نیست چون فرهنگ تملق، غلو و ریا وجود دارد و من احساس میکنم باید فرهنگسازی کرد.»
این نظریهپرداز فرهنگی جمهوری اسلامی درباره دولت احمدینژاد گفت: «وقتی که ایشان سرباز میخواهد باید این را نیز در نظر گرفت که سربازها را دست گروهبان میدهند یا یک استوار در این صورت خودش هم میشود استوار. اما اگر ژنرال بخواهد خودش میشود ارتشبُد! کدام بهتر است؟ در اینجا دو نقد وارد است. یکی اینکه ایشان سرباز میخواست و نمیخواست انسانهایی که اهل نظر و اهل تفکر هستند با وی چالش کنند. نکته دوم اینکه محمود احمدینژاد به تئوری اصلاً اعتقادی نداشت و میگفت؛ به تئوری نیاز ندارم و اهل عمل هستم و مشکل اصلی کشور در سرعت تصمیمگیری است. در واقع احمدینژاد هیئت دولتی مطیع میخواست. من در همان زمان گفتم ما هیئت دولت نداریم بلکه رئیس دولت داریم. با این وضعیت هیئت به این یعنی که همه اهل نظر باشند و تنفیذ اختیاری بشود وجود ندارد. این شیوه اداره صحیح کشور نیست. انسان باید برود و افراد شجاع و اهل نظر را بیاورد تا اگر من به عنوان یک رئیس جمهور خطایی میکنم وزیرم با من چالش کند و به او جواب بدهم.»
گفتنی است سال گذشته و پس از حضور افروغ در برنامه «پارک ملت» تلویزیون دولتی ایران، وی خواستار نقد ولایت فقیه شد که با واکنش تند نیروهای موسوم به حزب الله و بسیجیان روبرو شد.
وی ادامه داد: «مجلس هیچ وقت در رأس امور نیست و حتی آن زمان که امام گفتند هم در رأس امور نبود و گرنه ایشان این گونه نمیگفتند. گاهی یک نماینده ناگهانی ۱۸۰ درجه موضع را عوض میکند. تا قبل طرفدار فلان کاندیدا بود و زمانی که فرد دیگری رئیس جمهور میشود، یک دفعه ۱۸۰ درجه تغییر دارد و میرود سمت دیگری. بنایر این مجلس در رأس امور نیست چون فرهنگ تملق، غلو و ریا وجود دارد و من احساس میکنم باید فرهنگسازی کرد.»
این نظریهپرداز فرهنگی جمهوری اسلامی درباره دولت احمدینژاد گفت: «وقتی که ایشان سرباز میخواهد باید این را نیز در نظر گرفت که سربازها را دست گروهبان میدهند یا یک استوار در این صورت خودش هم میشود استوار. اما اگر ژنرال بخواهد خودش میشود ارتشبُد! کدام بهتر است؟ در اینجا دو نقد وارد است. یکی اینکه ایشان سرباز میخواست و نمیخواست انسانهایی که اهل نظر و اهل تفکر هستند با وی چالش کنند. نکته دوم اینکه محمود احمدینژاد به تئوری اصلاً اعتقادی نداشت و میگفت؛ به تئوری نیاز ندارم و اهل عمل هستم و مشکل اصلی کشور در سرعت تصمیمگیری است. در واقع احمدینژاد هیئت دولتی مطیع میخواست. من در همان زمان گفتم ما هیئت دولت نداریم بلکه رئیس دولت داریم. با این وضعیت هیئت به این یعنی که همه اهل نظر باشند و تنفیذ اختیاری بشود وجود ندارد. این شیوه اداره صحیح کشور نیست. انسان باید برود و افراد شجاع و اهل نظر را بیاورد تا اگر من به عنوان یک رئیس جمهور خطایی میکنم وزیرم با من چالش کند و به او جواب بدهم.»
گفتنی است سال گذشته و پس از حضور افروغ در برنامه «پارک ملت» تلویزیون دولتی ایران، وی خواستار نقد ولایت فقیه شد که با واکنش تند نیروهای موسوم به حزب الله و بسیجیان روبرو شد.
حسن یوسفی اشکوری
بازیگران مستقل، چگونه و با کدام دلیل قانونی و اخلاقی با چنین پروژة رسوایی همکاری کرده و در خدمت دروغ و فریب در آمده اند
طبق گزارش اخبار رسانه ها این روزها فیلمی تحت عنوان «قلاده های طلا» در تهران و احتمالا در شهرستنانها اکران می شود که موضوع داستانی آن به حوادث پس از انتخابات 88 و جنبش سبز و عاملان و حاملان و رهبران آن مربوط است. کارگردان فیلم ادعا کرده است که این فیلم را، که به گفتة خود او سیاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران است، به قصد جلوگیری از تحریف تاریخ ساخته و پرداخته است!گرچه داستان این فیلم و ماهیت و محتوا و اهداف چنین فیلمی به روشنی آفتاب است و نیازی به تحلیل و توضیح و حتی نقد ندارد تا همه شیرفهم شوند که چنین فیلمی به چه انگیزه و برای چه و به هدفی ساخته شده است. به ویژه که کارگردان (به روایت آقای نوری زاد) از اعضای وزارت اطلاعات و دستگاه سرکوب امنیتی بوده و احتمالا هست و همین دستگاه (به گفتة کارگردان و دیگر عوامل فیلم) اسناد و منابع لازم را برای نوشتن فیلمنامه در اختیار کارگردان نهاده و باز طبق گزارشهای مستند و عکسهای انتشار یافته نهاد مخوف پلیسی و امنیتی-نظامی «قرارگاه عمار» بازیگر و کارگردان اصلی و پشت صحنه فیلم قلاده های طلا بوده و به احتمال بسیار از بودجه های هنگفت دولتی و با هزینه های گزاف از بیت المال چنین فیلمی ساخته و پرداخته شده است. با چنین شواهد و قراین بلکه دلایل متقنی گفتن ندارد که چنین فیلمی در بخش سیاسی-فرهنگی نهادهای امنیتی-نظامی نوشته و یا سفارش داده شده و امروز با حمایتهای مالی و تبیلغی حکومتی به مرحله اکران رسیده و تلاش می شود آن را پر فروش نشان داده و نتیجه بگیرند که «فتنه سبز» را رسوا و مردم را نسبت به ماهیت بانیان و عاملان و رهبران این جنبش اعتراضی ضد استبدادی آگاه کرده اند.
اینها روشن تر از آن است که محتاج به نوشتن و استدلال و آگاهی بخشی داشته باشد. اما نکته ای که می خواهم روی آن تکیه کنم سخنی با هنرمندان غیر حکومتی این فیلم و مانند آن است که بدبختانه در جمهوری اسلامی کم نیستند از اینان که از هنرشان برای اغراض خاص حکومتی و اعمال سیاستهای فریبکارانه و پراکندن دروغ یک سنت پایداری است که همه کم و بیش با تاریخ آن آشنا هستند.
این روزها با پیگیری اخبار مربوط به این فیلم دغلکارانه بارها به یاد آن مبحث مهم روشنفکری چند دهه پیش افتادم: تعهد در هنر! از گذشته های دورتر در غرب و در پی آن در شرق و در جهان سوم و از جمله ایران این پرسش مطرح شد که آیا «هنر برای هنر» مطلوب و قابل دفاع است و یا نظریة «هنر متعهد» مطلوب و مقبول است؟ در این باب آرای مختلف وجود داشته و احیانا هنوز هم مطرح است و می تواند مطرح باشد اما با توجه به تاریخچه جدالهای نظری در این باب روشن می شود که عموم روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان و هنرشناسان چپ گرای ضد استبدادی غرب و به ویژه در شرق و کشورهای جهان سومی آن روز، از جمله ایران، از نظریة دوم دفاع می کردند و هنر را با تعهد می خواستند و هنر بی تعهد اجتماعی و انسانی را یا مطلقا مردود و حتی مضر می شمردند و یا حداقل هنر متعهد را ترجیح می دادند. دلیل آن روشن بود. در کشورهای جهان سومی و عقب مانده و پیرامونی عموما نظامهای عقب مانده و استبدادی و فاسد و مفسد و غالبا دست نشاندة استعمار حاکم بودند و در چنین شرایطی روشنفکران و آزادیخواهان دنبال رهایی بوده و می خواستند از هر امکانی (دین، ایدئولوژی، هنر و ادبیات) برای آگاهی و بیداری و رهایی مردمان اسیر و دربند استفاده کنند. در آن زمان حتی روشنفکر نامداری چون سارتر فرانسوی، که استعمار ستیز بود و براساس اندیشه اگزیستانسیالسیتی اش دنبال آزادی انسان، می گفت در شرایطی که کشتی در اقیانوس در حال غرق شدن است اگر نقاشی در عرشه صرفا به خاطر دلش به نقاشی دریا و غرق کشتی و نابودی آدمیان مشغول باشد ابلهی بیش نیست. این سخن آن گزارش تاریخی را به یاد می آورد که در هنگامة سوختن شهر رم در شعله های سرکش آتش، نرون (امپراتور روم)، بر بالکن قصرش نشسته بود و با خیالی آسوده نقاشی می کشید و اثر هنری زیبایی خلق می کرد.
اما اکنون در مفهوم هنر برای هنر و در واقع هنر غیر متعهد چالش نمی کنم، چرا که هنر و زایشهای هنری را با قیودی مقید و محدود کردن می تواند به خلق و زایش هنر آسیب بزند و از این رو به هرحال هنر بی تعهد هم مفهموما و مصداقا هنر است و دارای ارزش هنری ویژه، اما فکر نمی کنم در این گزاره تردید روا باشد که هنرمند باید متعهد باشد و در کارهای هنری خود به اصولی و ارزشها و پرنسیپهایی وفادار بماند. هر چند نمی توان در این زمینه قانون نهاد و برای هنرمندان آئین نامه نوشت اما حداقل می توان به اصولی چون ارزشهایی اخلاقی و یا انسانی و ملی اشاره کرد. مثلا هنرمند مجاز است که در یک اثر هنری (نوشته، شعر، نقاشی، موسیقی، به ویژه فیلم که بیش از هر پدیده ای از نظر اجتماعی اثرگذار است) ضد ارزشهایی چون دروغ، فریب، تهمت، تحریف حقایق، خشونت گرایی، نژاد پرستی و مانند آن را تبلیغ کند و در جامعه و در عرصة افکار عمومی گسترش دهد؟ بعید می دانم که دست کم در مقام نظر کسی به این پرسش پاسخ مثبت بدهد. به همین دلیل است که در کشورهای متمدن و به اصطلاح دموکرات و ملتزم به حقوق بشر امروزی هم گفتارها و رفتارهایی چون نژاد پرستی (راسیسم و فاشیسم و نازیسم) و هر گفتار و رفتاری که به نفرت و خشونت و تضاد نژادی و هویتی (مذهبی و یا ملی) دامن بزند قانونا ممنوع شده و مرتکبین را مجازات می کنند. هنوز در اروپا و بیشتر آلمان نه تنها یهودی ستیزی جرم است بلکه هر نوع انتقادی عادی به قوم برگزیدة خدای غربیان و خود آنان یعنی دولت اسرائیل نیز تحمل نمی شود و به ویژه ایجاد ابهام و طرح پرسش در مورد هولوکاست گناه نابخشودنی است و مرتکبین آن با ابزارهای مختلف و گاه پیچیده به سختی مجازات می شوند. با این همه به گمانم نمی توان برای چنین اصولی قانون نهاد (جز در موارد استثنایی و قانون بردار) و قاعدة حقوقی وضع کرد اما می توان بر این قاعده اصرار ورزید که هنرمند به اعتبار این که انسان است الزاما باید به اصول متعارف و عمومی اخلاق انسانی (صداقت، صراحت، رعایت حق و انصاف) ملتزم باشد و از باب این که در کشور و در میان ملتی زندگی می کند اخلاقا و عملا ناگزیر است به مصالح عمومی و منافع و ارزشهای مقبول ملی احترام بگذارد و حتی منافع جمع و مردم را بر منافع شخصی و گروهی و شغلی مقدم بدارد. گفتن ندارد که هنرمند پیش از آن که اهل هنر باشد انسان است و اخلاقی و وابسته به مردمی و ملتی و مجتمعی و این پیوندها برای او ناگزیر تعهدهایی ایجاد می کند.
حال با این مقدمه ضروری به موضوع اصلی باز می گردم و می پرسم که کارگردان و بازیگران و دیگر عوامل فیلم قلاده ای طلای جمهوری اسلامی با چه توجیه و تحلیلی چنین فیلمی تولید کرده و در آن ایفای نقش کرده اند؟ اگر چنین اثری محصول اندیشه و سلیقه فردی و یا افرادی بود و در بخش خصوصی و جامعه مدنی تولید شده بود باز قطعا جای ایراد اساسی داشت (چرا که در آن صورت نیز ناقض تمام ارزشهای اخلاقی و انسانی و معیارهای حقوق بشری بود) اما روشن تر از آفتاب نیم روز است که فیلم مورد بحث در اتاق فکر نهادهای امنیتی-نظامی و فرهنگی نظام حاکم و دولت تولید شده و به عنوان یک کار ایدئولوژیک و سیاسی و تبلیغاتی و از قضا به انگیزة تحریف واقعیات رخ داده علیه یک ملت و یک جنبش اجتماعی (جدای از حق و باطل آن) به اکران رسیده است. آیا دست اندرکاران فیلم این مدعا را انکار می کنند؟ فرضا در افکار عمومی منکر شوند با خود و وجدان خود و ولینعمتان خود چه می کنند؟ با این همه روی سخن من با بانیان و متولیان حکومتی و اطلاعاتی و امنیتی فیلم نیست (زیرا که آنان برای این کار مأمور -هر چند غیر معذور-بوده اند) اما بازیگران و دیگر همکاران غیر وابسته آن چرا و به چه دلیل و با کدام مجور اخلاقی و انسانی و تعهد ملی و اجتماعی با پروژه ای همکاری کرده اند که خود می دانند به چه انگیزه و نیتی و با چه دستمایه ای و با چه هزینه هایی و از کجا کلید خورده و به تولید رسیده و به خورد مردم داده شده است؟ تردید نیست که تمام عناصر فیلم به خوبی از همه چیز آگاهند. چرا که هنوز از انتخابات 88 حدود سه سالی گذشته و خود آنان هرکدام به گونه ای با رخدادهای این دوران آشنا و چه بسا مرتبط بوده اند و هنوز همه چیز در خاطره ها هست و اصولا هنوز بازی تمام نشده و داستان به پایان نرسیده است. اینان باور دارند که سه میلیون نفر مردم تهران در 25 خرداد 88 مأمور و یا تحریک شدة دولتهای خارجی بوده و هزاران نیروی پدید آورندة جنبش سبز و از جمله موسوی و کروبی و رهنورد و دیگر زندانیان شریف و ملی (که از قضا غالبا از ارکان جمهوری اسلامی بوده اند) مأمور بیگانگان هستند؟ می توان در مقام مجادله و مغالطه هر رطب و یابسی بافت اما آنان خود بهتر از هر کسی می دانند که ماجرا چیست و حقیقت در کجاست! می توان دیگران را فریب داد و حتی گاه قانع کرد اما خود را هرگز!
ممکن است گفه شود که هنرمند و بازیگر کاری به حقیقت ندارد و فقط به عنوان یک هنرمند و شاغل در رشته ای خاص از کار هنری ایفای نقش می کند و در واقع پول می گیرد و وظیفة شغلی خود را، ولو در نقش منفی، انجام می دهد. اما در اینجا باز به همان هنر متعهد و هنرمند متعهد باز می گردیم و پاسخ همان است که گفته شد. فقط می افزایم که بحث در نقش مثبت و منفی بازیگر در فیلم و یا تأتر (و هر ژانر هنری دیگر) نیست بلکه اولا سخن بر سر تحریف و دروغ پراکنی و فریبکاری و اغفال ذهنی مخاطبان است و ثانیا مسئله ابزار دست حاکمیت (به ویژه حاکمیت استبدادی و ضد ملی) شدن است که در این فیلم روشن است و جای انکار ندارد. طبعا در یک فیلم یکی نقش مثبت ایفا می کند و دیگری نقش منفی و یا در تعزیه یکی امام حسین می شود و دیگر شمر و خولی و ابن زیاد، اما وقتی با سفارش و بودجه دولت و حتی مدیریت نهادهای امنیتی عامدانه برای تبلیغ یک دروغ بزرگ و فریب افکار عمومی سناریویی نوشته می شود و عده ای، با هر انگیزه ای ولو دستمزد خوب و منافع شخصی و یا ترس، در آن ایفای نقش می کنند، دیگر اعای عمل حرفه ای محض و ایفای نقش به عنوان یک شغل، سخنی لغو است و چنین رفتاری در هر شرایطی و در هر کجای جهان که رخ دهد اخلاقا مذموم است و هیچ توجیهی برای چنین رفتار ضد اخلاقی مسموع نخواهد بود. این توجیه مانند این است که بازیگری ایرانی در فیلمی بازی کند که پیام اصلی آن توجیه حمله نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران و تشویق بیگانگان به چنین حمله ای و در نتیجه ویرانی کشورش باشد و آنگاه بگوید من به عنوان یک هنرمند و به مقتضای حرفه ام در چنین فیلمی بازی کرده ام و سناریو و مضمون و هدف و محتوای فیلم ربطی به من ندارد و من مسئولیتی در قبال آن ندارم.
به ویژه که باید افزود اگر چنین اقداماتی در بخش خصوصی انجام شده بود گرچه محکوم بود و غیر قابل دفاع اما همکاری در یک اقدام کاملا سیاسی و سفارشی دولتی و عدم امکان دفاع قانونی و یا پاسخگویی با ابزارهای مشابه در جامعه مدنی نامش هر چه باشد از انسانیت و انصاف و اخلاق و عدالت و جوانمردی به دور است و نمی توان ذیل عنوان شغل و حرفه و کار هنری محض (هنر برای هنر) از آن دفاع کرد. شاید مناسب ترین عنوان «هنرمند در خدمت دروغ و فریب» باشد. داستان فیلم مربوط به عصر دیاکو و خشارشا نیست، مربوط به سه سال اخیر است و تمام قهرمانان و آفرینندگان آن زنده اند و جلو چشم ما و از قضا افراد معینی با نام و نشان مورد اتهام قرار گرفته اند بدون این که در هیچ دادگاه صالحی (حتی رهبران آن در دادگاه غیر صالح نیز محاکمه نشده اند) اتهامشان ثابت شده باشد، در این صورت، با کدام مجوز قانونی و اخلاقی و انسانی چنین فیلم سراسر دروغ و تحریف و غیر قانونی ساخته و به افکار عمومی عرضه می شود؟ حداقل بازیگران مستقل و حرفه ای این فیلم پاسخ دهند در شرایطی که سنگها را بسته و سگها را رها کرده اند و کمترین امکان دفاع از متهمان مشخص نه به خودشان و نه به دیگران داده نمی شود، چگونه و با کدام دلیل قانونی و حقوقی و اخلاقی و انسانی با چنین پروژة رسوایی همکاری کرده و در خدمت دروغ و فریب در آمده اند؟ گویا:
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو نام چو سیمرغ ماند و کیمیا
عباس پالیزدار در ICU بستری شد
عباس پالیزدار به دلیل حمله قلبی و به خاطر اثرات شیمیایی باقی مانده از جنگ تحمیلی در یکی از بیمارستانهای تهران در بخش ICU بستری است.مصطفی ترک همدانی وکیل عباس پالیزدار در گفتوگو با ایلنا با اعلام این خبر گفت: چند روز پیش عباس پالیزدار که به دلیل عدم تحمل کیفر در خارج از زندان به سر میبرد به دلیل حمله قلبی و اثرات ناشی از شیمیایی شدن در جنگ تحمیلی به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل و بستری شد.
وکیل پالیزدار با بیان اینکه به دلیل عدم تحمل کیفر پالیزدار از سوی پزشکی قانونی برای وی گواهی صادر میشود، اظهار کرد: گواهی پزشکی قانونی که به صورت زمان دار صادر میشود، اخیرا مدت ۳ ماهه آن نیز تمام شده و به دنبال تمدید زمان این گواهی هستیم.
پالیزدار در سال ۸۷ بدنبال گزارش تحقیق و تفحص مجلس و گزارش فساد برخی از مسئولان و مقامات بلندپایه به اتهام سوء استفاده مالی، افترا، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و پخش شایعه به ده سال زندان محکوم شد.
بودجه سال ۹۱؛ دلار ۱۳۰۰ تومانی و معافیت مالیاتی حقوق پایینتر از ۵۵۰ هزار تومان
عضو کمیسیون تلفیق با اعلام پیشنهاد دلار ۱۳۰۰ یا ۱۴۰۰ تومان در بودجه ۹۱، گفت: نمایندگان با تصویب کاهش رشد درآمد مالیات حقوق، سقف معافیت مالیاتی حقوق را تا ۶۶میلیون ریال در سال و ۵۵۰ هزار تومان در ماه افزایش دادند.موسیالرضا ثروتی در مورد آخرین مصوبات کمیسیون تلفیق گفت: سقف مالیات حقوق و دستمزد افزایش پیدا کرد. قبلا مجموع درآمد سالانه تا ۵ میلیون و ۲۵۰ هزار تومان معاف بود، امسال این رقم به ۶ میلیون و ۶۰۰هزار تومان افزایش یافته است.
وی افزود: همچنین دولت پیشنهاد رشد ۵۲ درصدی مالیات حقوق و دستمزد در لایحه بودجه را ارائه کرده بود که نمایندگان مجلس این رقم را کاهش داده و در نهایت تصویب کردند، این رشد در حد ۲۷ درصد باشد.
عضو کمیسیون تلفیق در مورد مباحث درآمدی لایحه بودجه ۹۱ گفت: جدول شماره ۴ مربوط به بندهای درآمدی به پایان رسید و کل موضوعات درآمدی لایحه به جز موارد مراعا مانده مانند درآمد نفت، درآمد فروش اوراق مشارکت و شرکتهای دولتی و درآمد هدفمندی یارانهها بقیه به تصویب رسید.
نماینده بجنورد افزود: درآمد ناشی از عوارض حق بیمه شخص ثالث رقم پیشنهادی دولت به مقدار ۵۰۰ میلیارد تومان تصویب شد و همچنین درآمد حاصل از فروش نوشابه در لایحه بودجه پیشنهاد دولت همان ۸ میلیارد تومان به تصویب رسید.
به گزارش فارس، وی گفت: درآمد حاصل از ۷۰ تومان برای عرضه هر کیلوگرم میوه و سبزی داخلی که سال گذشته نیز پیشنهاد شده بود، از رقم ۲۰۰ میلیارد تومان پیشنهادی دولت به ۶۰۰ میلیارد تومان افزایش پیدا کرد.
ثروتی افزود: در مورد درآمد ۲۵۰ تومانی از محل عرضه گوشت برای دولت و همچنین درآمد ۱۰۰ تومانی از محل عرضه هر کیلوگرم گوشت مرغ در مجموع ۴۰ میلیارد تومان در لایحه بودجه پیشنهاد شده بود که همین رقم به تصویب رسید.
وی گفت: درآمد ناشی از میعانات گازی، درآمد نفت و ۲درصد نفت خام و میعانات گازی و صادرات آنهابه صورت مراعا باقی ماند. همچنین درآمد منابع حاصل از واردات بنزین صفر پیشنهاد شده بود که همان به تصویب رسید.
ثروتی افزود: درآمد فروش ساختمانها، تاسیسات دولتی، اراضی دولتی، ماشینآلات، سایر داراییها، مهماسراها، پادگانها، اموال تملیکی، مجتمعهای تفریحی، اموال منقول همان رقم پیشنهادی دولت به تصویب رسید.
عضو کمیسیون تلفیق یادآور شد: در آمد واریز وجوه اداره شده نزد بانکها و رسوب پول در بانکها ۲۰۰ میلیارد تومان همان رقم پیشنهادی دولت به تصویب رسید. همچنین درآمد ناشی از برگشتی بودجه عمرانی از سالهای قبل ۶۵۰ میلیارد تومان به تصویب رسید.
وی گفت: سررسید سود و اصل وامهای خارجی که ایران به کشورهای دیگر پرداخت کرده ۳۰ میلیارد تومان تصویب شد و همچنین درآمدهای نفتی، شرکتها و اوراق مشارکت مراعا مانده است.
عضو کمیسیون تلفیق در مورد نرخ مرجع ارز در بودجه گفت: هزار و ۱۵۰ تومان برای هر دلار پیشنهاد دولت است البته دولت سال گذشته از محل مابهالتفاوت فروش نرخ ارز به میزان هزار و ۳۰۰ تومان و هزار و ۴۰۰ تومان تا رقم هزار و ۲۲۶ تومان با نرخ هزار و ۱۵۰ تومان قانون بودجه رقمی معادل ۴ هزار میلیارد تومان اضافه درآمد کسب کرد که به خزانه واریز شد.
وی گفت: در قانون برنامه پنجم نظام ارزی کشور به صورت شناور مدیریت شده تصویب شده اما نباید بانک مرکزی دلارهای نفتی را به نرخ دلارفروشان کنار خیابان حساب کند. بلکه به نرخ روز مرجع بانک مرکزی و به صورت شناور و مدیریت شده اعمال کند.
ثروتی یادآور شد: امسال پیشنهاد این است که نرخ دلار ۱۳۰۰ یا ۱۴۰۰ تومان شود اما هنوز معلوم نیست و پیشنهاد اول دولت در لایحه ۱۱۵۰ تومان و نرخ مرجع ۱۲۲۶ تومان است.
ثروتی در پاسخ به این پرسش که آیا درآمدهای ارزی دولت به شکل ریالی در قانون بودجه سقف دارد، گفت: همه درآمدهای مصوب برای دولت باید سقف داشته باشد و این رقم از محل فروش نفت خام در سال گذشته ۵۹ هزار میلیارد تومان بود که سقف درآمد ریالی دولت از فروش نفت برای لایحه بودجه امسال ۶۲٫۵ هزار میلیارد تومان پیشنهاد شده است.
وی گفت: درآمد دلاری دولت از فروش نفت خام سال گذشته ۵۳ میلیارد دلار بود که امسال در لایحه بودجه ۵۲ میلیارد دلار پیشنهاد شده است.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا دولت برای تبدیل دلار نفتی به ریال از چه نرخی باید استفاده کند گفت: باید از نرخ مرجع بانک مرکزی استفاده کند اما شناور مدیریت شده یعنی اینکه به دولت امکان میدهد این نرخ را افزایش دهد. البته مازاد درآمد دولت از محل تغییر نرخ ارز باید به خزانه کشور واریز شود.
ثروتی یادآور شد: متاسفانه یکی از مشکلات اقتصادی کشور وجود دو، سه گونه نرخ ارز در بودجه است که در قانون بودجه ۹۰ نرخ ۱۰۵۰ تومان مصوب و نرخ ۱۲۲۶ تومان نرخ یکسان بود و در عمل نرخ ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ تومان فروخته شد که دولت با توجه به نظام شناور مدیریت شده اختیار دارد اما مازاد این رقم باید به خزانه واریز شود.
وی گفت: طبق گزارشها سال گذشته ۴ هزار میلیارد تومان از محل مابهالتفاوت نرخ ارز فروخته شده و نرخ مرجع برای دولت درآمد کسب شد که به خزانه واریز شد.
عضو کمیسیون تلفیق یادآور شد: جلسه بعدی تلفیق روز شنبه برگزار میشود و در حال حاضر بخش درآمدی لایحه و غیر از دو، سه مورد مراعات مانده به پایان رسید.
وی گفت: کل گزارش کمیسیون تلفیق تا پایان هفته بعد به پایان میرسد و به صحن مجلس ارائه میشود.
عضو کمیسیون تلفیق در مورد درآمدهای هدفمندی یارانهها گفت: هنوز درآمد هدفمندی در لایحه بودجه اعلام نشده و دولت ۲ سناریوی ۱۳۵ هزار میلیارد تومان و ۱۰۰ هزار میلیارد تومان ارائه کرده که هنوز نمایندگان در این مورد رایگیری نکردند.
بانک مرکزی: گرانی ۳۵ درصدی مواد غذایی در تهران
سحام نیوز: گزارش بانک مرکزی گویای رشد ۳۵ درصدی قیمت مواد خوراکی در تهران طی فروردین ماه امسال نسبت به فروردین سال ۹۰ است. به گزارش خبرآنلاین، بیش از ۳۰ درصد هزینه هر خانوار طی سال صرف تهیه مواد خوراکی می شود و به دلیل مصرف مستمر ضروری مواد خوراکی هر نوع تغییر در قیمت این اقلام برای تمامی دولتها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است، زمانی که بحث اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها مطرح شد از سوی منتقدین بر همین نکته اشاره شد که دولت به هر ترتیبی نباید اجازه دهد امنیت غذایی خانوارهای ایران در اثر افزایش قیمت ها به مخاطره بی افتد.بر همین اساس دولت نیز در سال گذشته با تاکید بر حفظ سطوح قیمتی، تلاش کرد از انتقال فشار به مصرف کنندگان نهای جلوگیری کند، ولی به نظر می رسد تورم نقطه ای حدود ۳۵ درصد حداقل در پایتخت در سبد غذایی خانوارها خود را نشان داده است.
در سال گذشته بانک مرکزی در انتهای خردادماه بدون هیچ توضیحی از انتشار گزارش هفتگی خود از قیمت اقلام خوراکی در پایتخت خود داری کرد. این گزارش تنها منبع رسمی در انتشار قیمت های جاری اقلام خوراکی است که توسط نهادهای آماری کشور منتشر می شود، اما به نظر می رسد بعد از نزدیک به ۹ ما توقف دوباره بانک مرکزی اقدام به انتشار این گزارش هفتگی کرده است.
بنابر گزارش منتشر شده بانک مرکزی قیمت بخش عمده ای از مواد خوراکی رصد شده در این سبد طی فروردین امسال در مقایسه با فروردین ۹۰ بیش از ۳۵ درصد رشد قیمت پیدا کرده اند که این رقم بسیار فراتر از نرخ تورم ۲۱٫۵ درصدی اعلام شده از سوی بانک مرکزی است. هرچند در این گزارش ها شاخص بهای قیمت مواد خوراکی نزدیک به ۲۶ درصد بوده ولی با ۳۵ درصدی قیمت این اقلام در شهر تهران فاصله زیادی دارد.
البته دلیل اصلی این تفاوت حجم اقلام مورد استفاده در استخراج شاخص بهای مواد خوراکی در شاخص تورم است ولی می تواند گویای بالاتر بودن نرخ تورم در پایتخت در مقایسه با دیگر نقاط کشور هم باشد.
به هر شکل به نظر می رسد در یکی از حساس ترین بخش های سبد هزینه خانوار شاهد رشد بالایی هستیم، نکته قابل تامل مقایسه جمع ارزش این سبد نمونه مواد خوراکی با یارانه نقدی ۴۵۵۰۰ تومان است.
در فروردین سال ۸۹ با یارانه نقدی مورد نظر بیش از ۶۴ درصد از اقلام ذکر شده در سبد مواد خوارکی توسط یک شهر وند تهرانی قابل خریداری بوده است در حالی که در فروردین ماه امسال تنها ۴۰ درصد از اقلام قابل خریداری است؛ یعنی طی دوره مورد نظر ارزش یارانه نقدی بیش از ۲۴ درصد افت کرده ، که گویای آب رفتن بسیار سریع یارانه نقدی است،یارانه ای که قرار بود به خانوارهای ایرانی کمک کند در مقابل رشد هزینه های ناشی از هدفمندی فشار کمتری تحمل کنند.
کوثری: ایران بر جزیره ابوموسی حاکمیت مطلق دارد
سحام نیوز: اسماعیل کوثری، نایب رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران، اعتراض امارات متحده عربی به سفر محمود احمدینژاد، به جزیره ابوموسی را رد کرد و گفت ایران بر این جزیره “حاکمیت مطلق و کاملی دارد”.
به گزارش بی بی سی، او اظهارات اخیر وزیر خارجه امارات متحده عربی را “به دور از پختگی، بیارزش و ناشی از بیاطلاعی مسئولان این کشور” دانست.
روز گذشته و در پی سفر اخیر آقای احمدینژاد به جزیره ابوموسی، شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه امارات متحده عربی این سفر را نقض آشکار حاکمیت امارات خوانده بود.
آقای کوثری در مصاحبه خود گفته است که مقامات اماراتی باید برای درک حاکمیت ایران بر این جزیره را، آن از نزدیک ببینند.
او گفته است: “اندک افرادی هستند که از سوی امارات به این جزیره فرستاده شدهاند و در وضع بدی زندگی میکنند”.
روابط امارات متحده عربی و ایران بر سر مالکیت سه جزیره تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی در خلیج فارس تنش آمیز بوده است.
به گزارش بی بی سی، او اظهارات اخیر وزیر خارجه امارات متحده عربی را “به دور از پختگی، بیارزش و ناشی از بیاطلاعی مسئولان این کشور” دانست.
روز گذشته و در پی سفر اخیر آقای احمدینژاد به جزیره ابوموسی، شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه امارات متحده عربی این سفر را نقض آشکار حاکمیت امارات خوانده بود.
آقای کوثری در مصاحبه خود گفته است که مقامات اماراتی باید برای درک حاکمیت ایران بر این جزیره را، آن از نزدیک ببینند.
او گفته است: “اندک افرادی هستند که از سوی امارات به این جزیره فرستاده شدهاند و در وضع بدی زندگی میکنند”.
روابط امارات متحده عربی و ایران بر سر مالکیت سه جزیره تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی در خلیج فارس تنش آمیز بوده است.
علت کنارگذاشتن امامی کاشانی از ترکیب مجمع تشخیص
سحام نیوز: محمد امامیکاشانی خطیب موقت نماز جمعه امروز تهران در خصوص علت کنار گذاشته شدنش از ترکیب مجمع تشخیص مصلحت گفت : اطباء به بنده توصیه کردند که باید کارم را کم کنم و بنده از مقام معظم رهبری استدعا کردم و ایشان نیز پذیرفتند که در این دوره از حضور در مجمع تشخیص معاف شوم.
به گزارش سحام، وی در خصوص و مسئله اقتصادی کشور و مدیریت رهبر جمهوری اسلامی در این زمینه اظهار داشت: مقام معظم رهبری در همه جای نظام طراحیهای بسیار بدیع و ارزندهای دارند که در مسئله اقتصادی نیز شاهد آن هستیم.
همکنون پرونده فساد ۳۰۰۰ میلیارد تومانی که از آن به عنوان بزرگترین پرونده فساد اقتصادی در تاریخ کشور یاد می شود، در حال بررسی است. در این پرونده نام بسیاری از مسئولان رده های مختلف اجرایی و برخی نمایندگان مجلس دیده می شود.
همچنین بانک مرکزی تورم سال گذشته کشور را ۲۱ درصد اعلام نمود.
به گزارش سحام، وی در خصوص و مسئله اقتصادی کشور و مدیریت رهبر جمهوری اسلامی در این زمینه اظهار داشت: مقام معظم رهبری در همه جای نظام طراحیهای بسیار بدیع و ارزندهای دارند که در مسئله اقتصادی نیز شاهد آن هستیم.
همکنون پرونده فساد ۳۰۰۰ میلیارد تومانی که از آن به عنوان بزرگترین پرونده فساد اقتصادی در تاریخ کشور یاد می شود، در حال بررسی است. در این پرونده نام بسیاری از مسئولان رده های مختلف اجرایی و برخی نمایندگان مجلس دیده می شود.
همچنین بانک مرکزی تورم سال گذشته کشور را ۲۱ درصد اعلام نمود.
بازداشت پنج شهروند در پیرانشهر و تکاب
پنج شهروند در شهرهای پیرانشهر و تکاب توسط نيروهای امنيتی بازداشت شدند.
به گزارش موکريان، اسامی اين پنج شهروند آزاد میرزا رحمتی، یوسف صالح زاده، عباس عبادی، محمد محمودی و حسین هدایتی اعلام شده است.
براساس همین گزارش، این افراد حدود یک ماه پیش بازداشت و اخیراً به زندان مرکزی ارومیه منتقل شده اند. تا لحظه تنظیم خبر علت یا علل بازداشت این افراد از سوی مراجع قضائی استان آذربایجان غربی اعلام نشده، اما گفته میشود اتهام این شهروندان امنیتی است.
هیلاری کلینتون: دادن تضمین به ایران را در نظر خواهیم داشت
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، روز پنجشنبه ۲۴ فروردین ماه با اشاره به گفتگوهای اتمی گفت، واشینگتن دادن تضمین به ایران را در نظر خواهد گرفت.
هیلاری کلینتون، که در واشینگتن با خبرنگاران سخن میگفت، تاکید کرد که گروه ۱+۵ خواستار آن است که ایرانیها نشان دهند، تلاش برای به دست آوردن بمب اتم را کنار گذاشتهاند.
هیلاری کلینتون، پیش از این نیز با اشاره به سخنان آیتالله خامنهای درباره «حرام بودن سلاح هستهای» گفته بود که واشینگتن میخواهد این باور دینی را در عمل بیند.
هیلاری کلینتون گفت: «ما در حال دریافت نشانههایی هستیم که ایرانیها با ایدههایی به میز مذاکره میآیند.»
دور تازه گفتوگوهای اتمی، روز شنبه در شهر استانبول ترکیه برگزار میشود.
هیلاری کلینتون افزود: «ما میخواهیم که ایرانیها به روشنی در ساز و کار پیشنهادی خود، نشان دهند که هرگونه برنامه ساخت سلاحهای هستهای را کنار گذاشتهاند.»
وزیر خارجه ایالات متحده افزود: «ما به دنبال نتایج ملموس هستیم و البته در یک مذاکره، ما درک میکنیم که ایرانیها به دنبال تضمینها یا اقداماتی از جانب ما خواهند بود که ما به طور قطع این تضمینها و اقدامات را مد نظر خواهیم داشت.»
کلینتون جزییات بیشتری در این مورد ارائه نداد.
هیلاری کلینتون افزود: «اما من فکر میکنم که برای همه روشن است، علیالخصوص برای گروه ۱+۵ و فراتر از آن، که پنجره دیپلماتیک برای مذاکرات باز است اما برای همیشه باز نخواهد ماند و بنابراین زمان باید مد نظر گرفته شود.»
وی افزود: «ما میخواهیم آخر این هفته (شنبه) شروع کنیم؛ ما این کار را با جدیت و تلاش بسیار و بدون وقفه انجام خواهیم داد تا ببینیم آیا ظرفیتی برای توافق وجود دارد یا نه.»
روز چهارشنبه، سعید جلیلی، مذاکرهکننده هستهای ایران، اظهار داشت که «نمایندگان ایران با ابتکارهای جدید» درمذاکرات شرکت خواهند کرد.
به تازگی دیوید ایگناشز، روزنامهنگار سرشناس آمریکایی در مقالهای که در واشینگتن پست به چاپ رسید،نوشت باراک اوباما برای ایران علایمی فرستاده که اگر آیتالله علی خامنهای موضع اخیر خود را درباره نرفتن ایران به سوی بمب اتم، تقویت کند، آمریکا برنامه هستهای ایران برای مصارف صلحآمیز را خواهد پذیرفت.
رادیو فردا
هرانا؛ وخامت حال هانیه (شراره) فرشی در زندان اوین
خبرگزاری هرانا – هانیه (شراره) فرشی، وبلاگ نویس تبریزی در بیست امین ماه بازداشت خود به بیماری کلیوی مبتلا شده و مسئولین زندان از درمان وی جلوگیری میکنند.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این زندانی که بیش از ۲۰ ماه از بازداشتش میگذرد باوجود بیماری شدید و خونریزی کلیه از خدمات درمانی محروم است. با وجودی که ایشان چندین ماه است که از این بیماری رنج میبرد مسئولین زندان تا کنون هیچ اقدامی برای درمان وی انجام ندادهاند.
هانیه (شراه) فرشی ۳۸ ساله در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران قاضی مقیسه به اتهام توهین به مقدسات و توهین به رهبری به ۷ سال حبس تعزیری محکوم شد.
مبنای صدور این حکم، ارسال چند ای-میل و فعالیت اینترنتی و نیز اعترافات خانم فرشی بوده که در شرایط زندان انفرادی و تحت فشار شکنجههای روحی و جسمی بازجویان صورت گرفته است.
این درحالی است که بر اساس گفتههای مادر هانیه، وی تا پیش از بازداشت سابقهٔ فعالیت سیاسی نداشته است.
دادستان بتازگی موافقت کرد که وی با قرار ۷۰۰ میلیون تومانی به مرخصی برود ولی از قبول سندی که خانوادهٔ این زندانی سیاسی تدارک دیده بودند سرباز زد.
هرانا: رودخانه آستارا در خطر نابودی
خبرگزاری هرانا - ریزش روزانه ۱۰ هزار متر مکعب فاضلاب انسانی به رودخانههای جاری آستارا باعث نابودی محیط زیست دریای خزر و رودخانههای جاری آستارا شده است. فاضلابهای انسانی و پسابهای کشاورزی شامل سموم و کودهای کشاورزی مهمترین عوامل آلودگی زیستمحیطی هستند که مجموعه این موارد موجب شده تا رودخانههای آستارا به شدت آلوده شوند که متاسفانه مسئولان این موضوع را یک خطر زیست محیطی نمیدانند و آن را جدی طلقی نمیکنند.به گزارش هرانا، مسئولین شهرداری و آب وفاضلاب تا کنون هیچ گونه اقدامی برای رفع این مشکل انجام نداده و هریک تنها با ارجاع مسئولیت به دیگری از پزیرش آن سر باز میزنند.
آستارا یکی از شهرستانهای توریستی و گردشگری مهم گیلان است که سالهاست به دلیل نبود سیستم فاضلاب شهری از معضلی به نام تخریب محیط زیست رنج میبرد. در پی آلودگی رودخانههایی که به دریای خزر سرریز میشوند آبزیان دریای خزر که از گونههای بسیار نادر میباشند نیز در معرض نابودی کامل قرار گرفتهاند.