۱۳۹۰ اسفند ۲۴, چهارشنبه

روز چهارشنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


اخبار روز: 

- نیروهای انتظامی به تجمع کنندگان معترض به بازداشت فعالین کارگری سنندج یورش بردند
- ضرب وشتم شدید همسر فرزاد احمدی توسط مامورین امنیتی
- حمله به خانواده های فعالین کارگری را محکوم می کنیم
- پایان اعتصاب۲۰۰۰ کارگر کشت و صنعت کارون شوشتر با وعده اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل کارگران فصلی
-۱۵۰۰ کارگر به استخدام مستقیم شرکت مپنا در آمدند
- اعتراض کارمندان کارشناس دانشگاه امیرکبیر به جذبشان در قالب نیروی خدماتی
- مرگ دلخراش دو کارگر در کارگاه شن شویی

نیروهای انتظامی به تجمع کنندگان معترض به بازداشت فعالین کارگری سنندج یورش بردند
طبق خبر رسیده به انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه، خانواده های فرزاد احمدی، پدرام نصرالهی و مهرداد امیروزیری به همراه جمعهائی از فعالین کارگری و مردم سنندج امروز سه شنبه ۲٣ اسفند برای پیگیری وضعیت بازداشت شدگان به مقابل دادگاه سنندج رفته و اقدام به تجمع کرده اند. طبق این خبر، روز گذشته مسولین اداره اطلاعات سنندج زیر فشار اعتراض خانواده ها و همراهانشان وعده داده بودند که امروز فرزاد احمدی را به دادگاه خواهند آورد. اما بر خلاف وعده، اداره اطلاعات فرزاد به دادگاه نیاورده بود. تجمع کنندگان تا ساعت ۱۱ صبح همچنان به امید اینکه بازداشت شدگان را به دادگاه بیاورند، در مقابل دادگاه به انتظار مانده اند، ولی بعد از اینکه مطمئن می شوند که اداره اطلاعات آنان را از سر دوانده، به ستاد خبری می روند. بعد از لحظاتی نیروهای انتظامی کلانتری ۱۲ به جمعیت یورش برده و آنها را به شدت ضرب و شتم می کنند. در جریان این حمله تعدادی از تجمع کنندگان مجروح شده و چندین نفر نیز دستگیر می شوند. افراد بازداشت شده به مقابله با نیروهای انتظامی می پردازند که تعدادی موفق به در رفتن از دست آنان می شوند ولی چند نفر از جمله دو نفر به نامهای؛ سرگل و فرشته در اسارت نیروهای انتظامی می مانند.
انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه    ۲٣/۱۲/۱٣۹۰

ضرب وشتم شدید همسر فرزاد احمدی توسط مامورین امنیتی
ساعت ۱۱ صبح امروز و بدنبال حضور اعضای خانواده فرزاد احمدی در مقابل ستاد خبری اداره اطلاعات سنندج، مامورین امنیتی در مقابل خواست خانواده فرزاد مبنی بر آزادی و روشن شدن وضعیت وی، بدون ارائه جواب روشنی در مورد وضعیت فرزاد از آنان خواستند به خانه های خود برگردند اما همسر و دیگر اعضای خانواده بر خواست خود تاکید کردند. بدنبال این وضعیت گروهی از مامورین انتظامی در محل حاضر شدند و بلافاصله خانواده فرزاد را با خشونت مورد تعرض قرار دادند و با زدن گاز فلفل و ضرب و شتم همسر فرزاد وی را بازداشت و به کلانتری ۱۲ سنندج منتقل کردند و به اجبار از وی تعهد گرفتند در مقابل ستاد خبری اداره اطلاعات حضور پیدا نکند.
اتحادیه آزاد کارگران ایران اقدام بی رحمانه مامورین انتظامی در ضرب و شتم شدید و اخذ تعهد اجباری از همسر فرزاد را قویا محکوم میکند و اعلام میدارد فرزاد احمدی همچون دیگر فعالین کارگری هیچ جرمی مرتکب نشده است. اعتراض به بازداشت فرزاد و تلاش برای روشن شدن وضعیت وی و آزادی اش حق مسلم خانواده فرزاد و اتحادیه آزاد کارگران ایران است و ما به عنوان اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران در دفاع از حقوق انسانی فرزاد احمدی و خانواده اش کوتاه نخواهیم آمد.
اتحادیه آزاد کارگران ایران – ۲٣ اسفند ماه ۱٣۹۰

حمله به خانواده های فعالین کارگری را محکوم می کنیم
امروز سه شنبه ۲٣ اسفند، نیروهای انتظامی کلانتری ۱۲ سنندج به جمع خانواده های فرزاد احمدی عضو اتحادیه آزاد کارگران ایران، پدرام نصرالهی و مهرداد امیروزیری از اعضاء کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری و مردمی که در حمایت از این خانواده ها در تجمع شرکت داشته اند، حمله کرده و آنان را شدیدا مورد ضرب وشتم و بی احترامی قرار داده اند که در نتیجه تعدادی از جمعیت مجروح و تعدادی هم از جمله دو نفر به نامهای سرگل و فرشته بازداشت می شوند.
انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه، این حمله بی شرمانه نیروهای انتظامی به خانواده ها و جمعیتی که تنها جرمشان دفاع از فعالین کارگر و خواست آزادی آنان است را شدیدا محکوم می کند و ضمن خواست آزادی فوری این فعالین و بازداشت شدگان امروز از جمله سرگل و فرشته، اعلام می کند که فعالین کارگری نباید به هیچ بهانه ای مورد اذیت و آزار و تعقیب و بازداشت قرار گیرند. این بگیر و به بندهای فعالین کارگری در شرایطی رو به گسترش است که زمان زیادی به اول ماه "مه" روز جهانی کارگر باقی نمانده که بی تردید تلاشی برای ایجاد فضای رعب و وحشت جهت جلوگیری از برگزار این مراسم است. اما تجربه ثابت کرده است که هیچ یک از این تهدیدها و بازداشتها ما کارگران را از پیگیری مطالبات و حقوق خود از جمله حق برگزاری مراسم روز جهانی کارگر، باز نداشته و امسال با قدرت بیشتری روز خود را جشن می گیریم.
انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه    ۲٣/۱۲/۱٣۹۰

پایان اعتصاب۲۰۰۰ کارگر کشت و صنعت کارون شوشتر
با وعده اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل کارگران فصلی
ایلنا امروز۲٣اسفندماه اطی گزارشی باردیگرازاعتصاب دو هزار کارگر فصلی نی بر کشت و صنعت کارون شوشترطی روزهای یکشنبه ودوشنبه خبرداد.
بنا بهمین گزارش ،عدم اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل که از سال ۷۲ قرار بود توسط صاحبان این واحد تولیدی اجرایی شود،علت اعتصاب ۲روزه این کارگران بوده است که با پادرمیانی مسئولان استان عصرروزدوشنبه به پایان رسید وامروزکارگران اعتصابی برسرکارشان بازگشتند.
درادامه این گزارش آمده است:درصورت عدم عملی شدن وعده اجرای طرح طبقه بندی مشاغل کارگران نی بر کارون شوشتر ، پنج هزار کارگر کشت و صنعت کارون شوشترمجددادست به اعتصاب خواهند زد.
۱۵۰۰ کارگر به استخدام مستقیم شرکت مپنا در آمدند
بنا بر خبر دریافتی، ۱۵۰۰ کارگر قراردادی که از طریق شرکت واسطه ای نیکو سر برای کارخانه رآکتور سازی مپنا واقع در شهر صنعتی "مورچه خورت" اصفهان کار می کردند، از یک ماه پبش به استخدام مستقیم شرکت مپنا در آمده اند. به گفته یکی از کارگران، این کارگران مدتها برای حذف شرکت واسطه ای و انعقاد قرارداد مستقیم با خود شرکت مپنا تلاش و مبارزه کرده بودند و حالا با حذف شرکت واسطه ای، میزان دریافتیهایشان افزایش یافته و همچنین احساس خوشحالی نسبت به نتیجه تلاششان دارند.
انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه      ۲٣/۱۲/۱٣۹۰

اعتراض کارمندان کارشناس دانشگاه امیرکبیر به جذبشان در قالب نیروی خدماتی
تعدادی از کارمندان دانشگاه امیرکبیر با نوشتن نامه ای ،نسبت به برگزاری مناقصه این دانشگاه برای به کارگیری نیروی کارشناسی در قالب شرکتی اعتراض کردند.
به گزارش مورخ ۲٣اسفندماه فارس ،در این نامه کارکنان آمده است: با توجه به مصوبه دولت مبنی بر تبدیل وضعیت نیروهای شرکتی به نیروی قراردادی در یکم بهمن ماه سال جاری، ما نیروهای دانشگاه امیرکبیر مطلع شدیم که دانشگاه امیرکبیر که حدود ۱۰۰۰ نیروی شرکتی دارد ، در روز ۲۰ اسفند ماه سال جاری آگهی مناقصه نیروهای شرکتی این دانشگاه برای سال ۹۱ را در روزنامه کیهان صفحه ۸ به چاپ رسانده است.
در این آگهی همه‌ نیروها به عنوان خدماتی قلمداد شده‌اند، در صورتی که از بین ۱۰۰۰ نیروی شرکتی حدود ۲۵۰ نیروی اداری ، ۱۵۰نیروی انتظامات و ۶۰ نیروی آشپز خانه نیز وجود دارد.
کارمندان در این نامه یادآور شدند: در این بین دو نکته وجود دارد؛ مسئولان دانشگاه امیرکبیر با خدماتی خواندن نیروهای اداری ، انتظامات و آشپزخانه می خواهند قانون را زیر پا گذاشته و همه نیروهای شرکتی را تبدیل وضعیت نکنند.
در بین این نیروها ، افرادی با مدرک لیسانس و فوق دیپلم نیز وجود دارد.
در این نامه آمده است: مسئولان دانشگاه طبق مصوبه دولت می باید نیرو های خدماتی خود را تحت تعاونی دانشگاه نگه دارند، نه اینکه به شرکت های خصوصی واگذار نمایند.

مرگ دلخراش دو کارگر در کارگاه شن شویی
فرو ریختن دیوار سنگی در حال ساخت در محوطه شن شویی در روستای باغ سالار شهرستان فریمان خراسان رضوی منجر به مرگ دو کارگر شد.
به گزارش مورخ۲۲اسفندماه پایگاه خبری پلیس ، فرمانده انتظامی شهرستان فریمان گفت: در پی اعلام مرکز فوریتهای پلیس ۱۱۰ و اورژانس سنگ بست مبنی بر وقوع حادثه مرگبار در کارگاه شن شویی واقع در روستای باغ سالار پلیس بلافاصله در محل حاضر و اقدامات لازم را به عمل آورد.
سرهنگ ابوالقاسم باقری افزود: بررسی پلیسی حاکی از آن بود که بر اثر ریزش دیوار سنگی در حال ساخت دو نفر کارگر شن شویی در زیر آوار جان باخته اند. 


رابطه نظر با عمل

 ابوالحسن بنی‌صدر

آن‌ها که شهامت انتقاد از خود را می‌يابند و به کوشش برای تغيير کردن بر می‌خيزند، متحدان ما هستند اگر آن‌ها خود اين اتحاد را نخواهند ما از موضع متحد و هم‌سو با آن‌ها عمل می‌کنيم. حتی آن‌ها که انتقاد از خود نمی‌کنند، ما همه‌ی قول و فعل‌شان را به يک چوب نمی‌رانيم. پندار و گفتار و کردار نيک را، نيک می‌خوانيم، ولو از آن يک زورپرست باشند
ابوالحسن بنی‌صدرپاسخ به پرسشهای ايرانيان در نوشته پيشين، به دو پرسش هموطن گرامی خود پاسخ نوشتم. اينکه به پرسشهای ديگر او پاسخ می نويسم:
❊ پرسش سوم و پاسخ آن:
۳- دنيا به صورت يک نظام هماهنگ جهانی در حال حرکت است. ميتوان در اين نظام هماهنگ با حفظ استقلال و آزادی حرکت کرد. ميتوان رسيدن به قدرت را ارجح بر همه چيز قرار داد و ميتوان از دنيا کناره گرفت و به اثر بخشی حداقلی راضی بود. اگر اين نظام هماهنگ را مجموعه ای از ۱- گروه های سياسی تشکيل دهنده دولت ها و منافعشان، ۲- مردم کشور ها، ۳- نهاد های بين المللی و ۴- مطبوعات و رسانه های جمعی در نظر بگيريم، تعامل يک اکتيويست سياسی خارج از ايران در شرايطی که جنبش مردمی در ايران در خيابان ها ساری و جاری باشد و با حاکميت در تضاد اشکار باشد، با هر يک از زير مجموعه های ياد شده چگونه بايد باشد و چه تاثيرات آنی را ميتواند بر مبارزات داخلی در اوج مانند روز های ۲۵ خرداد تا عاشورا بگذارد؟
•پاسخ: چنين نظام همآهنگ در حرکتی وجود خارجی ندارد. جهان در روابط قوا است. در اين روابط، مجموعه هائی در موقعيت مسلط قرار دارند و مجموعه هائی در موقعيت زير سلطه. زير سلطه ها اکثريت بسيار بزرگی را تشکيل می دهند و هرگاه به خود بمثابه انسان حقوقمند و کرامتمند و توانا، وجدان بجويند و خويشتن را از روابط سلطه گر – زير سلطه، رها کنند، اين امکان بوجود می آيد که جهان، بر اصل موازنه عدمی، نظام همآهنگی بجويد و در راست راه رشد بر ميزان عدالت اجتماعی به حرکت درآيد. جهانی که، در آن، ميزان تخريب از ميزان توليد فزونی جسته است و جباری که ويرانگری است از هم اکنون، بر حال و آينده دارد مسلط می شود، کجا همآهنگ است و کجا حرکتی همسو دارد؟ اين جهان يا به يمن انقلاب، زندگی را باز می يابد و يا استقلال و آزادی باخته، خويشتن را به جبر مرگ می سپارد.
در مجموعه های در رابطه مسلط – زير سلطه، گروه بندی های صاحب امتياز و اکثريت بزرگ بسيار کم و يا بی امتياز وجود دارند. «نهادهای بين المللی»، در اسم، بين المللی و در رسم، تحت سلطه گروه بندی های حاکم هستند. وسائل ارتباط جمعی نيز، در خدمت سرمايه داری ليبرال است. جهانی شدن تاحدودی مرزها ميان گروه بندی های صاحب امتياز و سرمايه داری را از ميان برداشته است. در برابر، تا بخواهی برای زير سلطه ها مرز و بند پديد آورده است. به وضعيت کشور خود بنگريم و ببينيم مرز و بندها را که از گروگانگيری بدين سو، برای اکثريت بزرگ جامعه ما پديد آورده اند. در غرب، سرمايه داری از راه «بدهی ها» است که قيد و بندها را بر دست و پای کم امتيازها و بی امتياز ها می نهد. به امريکا و انگليس، به يونان و پرتقال، به ايتاليا و اسپانيا، به ...، بنگريم. با چشمان عقل درس آموز بنگريم و ببينيم که پرسش واقعی اينست: در چنين جهانی چه می توان و بايد کرد؟
۱ – برداشتن قيد و بندها، نياز دارد به بازشناختن دو حق بنيادی انسان، استقلال و آزادی. برهر انسان است که برای رها شدن از سلطه جباران و جبر تحميلی آنان، در خود، انقلاب کند. يعنی استقلال و آزادی و همزمان حقوق و کرامت خويش را باز جويد. بر هر جامعه است که خويشتن را از روابط مسلط – زير سلطه رها کند. هرگاه جامعه ای بتواند بر اصل موازنه عدمی، با بقيت جهان ارتباط برقرار کند، ساختمان کنونی جهان، از بنياد تغيير خواهد کرد. چرا که اکثريت افزون بر ۹۰ درصد جهانيان، الگوی بازيابی استقلال و آزادی و حقوقمندی و کرامت را پيش رو می يابند و به جنبش بر می خيزند. حتی ۱۰ درصد دارای موقعيت مسلط نيز فرصت می يابند خويشتن را از بند سلطه گری رها کنند و انسانيت خويش را بازيابند.
۲ – بدين سان، در درون و برون مرزها، هدف يکی و جنبش نيز يکی است. در اين جا، می بايد واقعيتی را به يادها بياوريم و آن اين که معيار دانش است و نه بيرون يا درون ايران بودن. در درون کشور بودن و از وضعيت جامعه خود بی خبر بودن مساوی نيست با بيرون از ايران بودن و دانا به وضعيت ايران گشتن. بسا کار ايرانی بيرون از وطن و آگاه بر وضعيت وطن سنگين تر نيز هست. زيرا او می بايد ديوارهای ستبر سانسور را بشکند و مردم کشور را از وضعيتی آگاه کند که در آنند و از توانائی هايی آگاه کند که دارند تا که ناممکن را ممکن نبينند و ممکن را ناممکن نپندارند.
۳ – از آنجا که تصميم را هر انسان، در استقلال و آزادی بايد بگيرد، تکليف معين کردن برای او و بطريق اولی، برای مردم، خطا است. آنها که در داخل کشور هستند و آنها که در خارج از ايرانند، از استقلال و آزادی و حقوق انسان و از استقلال و آزادی و حقوق ملی می بايد سخن بگويند و وجدان همگانی را نسبت اين حقوق پديد آورند. چون هر حقی روش خويش نيز هست، پس در مقام ارائه روش، نيز، می بايد تکرار کرد که تکليف بيرون از حق، حکم زور است. از آنجا که حقوق را انسان دارد، پس عمل به حقوق نيز کار او است. آنچه در خور يادآوری است، حقوق و اين حقيقت و واقعيت است که هر حقی خود روش خويش است و تکليف بيرون از حق، حکم زور است و هرکس به آن تن دهد، از استقلال و آزادی، بنا بر اين، از همه حقوق خود و حقوق جامعه و طبيعت، غافل گشته است.
بدين قرار، تکليفی که عمل به حق نباشد را جز قدرتمدار تعيين نمی کند. و جز انسانهای مستقل و آزاد انسانهای غافل را از حقوقی که دارند و اين واقعيت آگاه نمی کنند که روش هر حقی، عمل به آن حق است. انسان آزاده و مسئول، خود را به جبر محل اقامت، نمی سپارد. او می داند که هر جا باشد، بايد «حق ناطق» باشد.
۴ – امر مهم ديگر، تميز ممکن از ناممکن است. توضيح اين که هرگاه جامعه ای نداند کار ممکن کدام و کار ناممکن کدام است، اگر هم جنبش کند، شکست می خورد. برای مثال، در ايران، اصلاح نظام ولايت مطلقه فقيه، در جهت مخالف محور نظام که ولايت مطلقه فقيه است، ناممکن است. در عوض، از آنجا که هر انسانی، بنا بر اين که از دو حق استقلال و آزادی برخوردار است، بر ولايت بر جامعه و کشور خود حق دارد، پس جانشين ولايت فقيه کردن ولايت جمهور مردم، ممکن است. باز برای مثال، يونانيان را مجبور کرده اند تدابيری را به اجرا بگذارند و به آنها می گويند جز اين ممکن نيست. اما در محدوده روابط کنونی، اين تدابير قيد و بندهايی بر دست و پای اکثريت بسيار بزرگ جامعه هستند. هرگاه جامعه تغيير نظام کنونی را ممکن نداند، به دست خود، اين قيد و بندها را بر دست و پای او می نهند. اما هرگاه تغيير رابطه ها، از جمله رابطه انسان با اقتصاد و بنياد سرمايه داری را ممکن بداند، تغيير می کند و الگوی تغيير برای جامعه اروپائی می گردد.
۵ – استقلال و آزادی بمثابه هدف و روش و ممکن دانستن استقرار ولايت جمهور مردم، نيازمند بديل است. پس ايرانيان هم آنها که در داخل کشور هستند و هم آنها که در خارج از ايرانند، می بايد به ايجاد بديلی نماد استقلال و آزادی و الگو، تقدم ببخشند و بجد، بدان بپردازند. آنها که در خارج از کشور هستند، می بايد مراقب باشند بديل وابسته به قدرت خارجی شکل نگيرد و آنها که در داخل کشور هستند، می بايد مانع از آن شوند که بديل وابسته به رژيم ولايت مطلقه و تابع آن، مانع از جنبشی نگردد که هدفش بيرون رفتن از روابط مسلط – زير سلطه است.
۶ – رفتار با جنبشهای همگانی، يکسان نيستند. هر زمان جنبش همگانی تر و افکار عمومی جهان از آن آگاه تر و نسبت به آن حساس تر و فعالتر باشند، جنبش بدون دخالت قدرتهای خارجی و حتی باوجود حمايت آشکار و نهانشان از رژيم، پيروز می شود. اما اگر جامعه های ديگر وجدان روشنی نسبت به يک جنبش و هدف آن پيدا نکند و دولتها و دستگاههای تبليغاتی در اختيار گروه بندی های حاکم، ابتکار عمل را از آن خود کنند، جنبش سرنوشتی را پيدا می کند که در ليبی پيدا کرد و بسا در سوريه پيدا خواهد کرد. پس ايرانيان مقيم خارج از کشور، در هر کشوری هستند، می بايد با مردم آن کشور، ارتباط برقرار کنند و سعی کنند نسبت به جنبش مردم خود، وجدانی همگانی شفاف پديد آورند. اين وجدان مانع از آن می شود که دولتها سعی در مهار جنبش کنند.
۷ – با توجه به نقش منفی فرستنده های تلويزيونی و راديوئی و انترنتی، برقرار کردن دو جريان انديشه ها و اطلاعات – و نه ضد اطلاعات – کاری است که ايرانيان خارج از کشور می توانند تصدی کنند. کوششی که در برقراری اين دو جريان بعمل آمده، سبب شده است که بسياری از ضد اطلاعات خنثی شوند و تا اين هنگام سيا و ديگر سازمانهای جاسوسی نتوانند جاسوسان را به خدمت بگيرند در بديل سازی و برقرار کردن جريان ضد اطلاعات و ضد انديشه.
۸ – ارتباط با سازمانهای مدافع حقوق انسان که استقلال دارند، کار ضرور ديگری است که ايرانيان مقيم خارج از کشور می بايد برقرار کنند. الا اينکه دفاع از قربانيان تجاوز رژيم به حقوق انسان می بايد، عام باشد. يعنی بدون استثناء و تبعيض و يکسان، می بايد، از هر قربانی، چه در ايران و خواه خارج از ايران، دفاع شود.
۹ – ايجاد وسائل ارتباط جمعی مستقل برای عبور از ديوارهای سانسور و برقرار کردن رابطه با جمهور مردم. و از رهگذر برقرار کردن دو جريان آزاد اطلاعات و انديشه ها، ناگزير کردن فرستنده های کشورهای خارجی، به رعايت استقلال و آزادی و حقوق ملی مردم ايران و تحريم آنها در صورت قرار گرفتن در خدمت قدرتهای خارجی برضد استقلال و آزادی و حقوق مردم ايران.
۱۰ – و از آنجا که جنبش بدون انديشه راهنمای شفاف و بيان استقلال و آزادی، به هدف نمی رسد، جريان آزاد انديشه ها می بايد ايرانيان را از يک عقب ماندگی بس حرکت گير رها کند و آن، خود را به ضد دينی و مرامی و شخصی و گروهی تعريف کردن است. رها شدن از تبليغ يک دين يا مرام بمعنای ديگری را برآن داشتن که دين يا مرام خود را رها کند و دين يا مرام تبليغ کننده را بپذيرد، کاری بيهوده و بسا زيانبار است. بارديگر، يادآور می شوم که بايسته اينست که از هرکس بخواهيم بر دين و مرام خود بماند، الا اين که نقد انديشه راهنمای خود را ضرور بشمارد. محک را نيز استقلال و آزادی و حقوق انسان و حقوق جامعه خود و جامعه های ديگر و حقوق طبيعت بشناسند. چون جمهوری بر پايه اشتراک بر اصول استقلال و آزادی و حقوق انسان و حقوق ملی و حقوق ديگران و جانداران و طبيعت، پديد می آيد و استقرار می جويد، ما از عقب ماندگی قرون رها می شويم و در افق بازی قدم می نهيم که در آن، سدها که ضديت ها بودند، از ميان برخاسته اند و بيان های استقلال و آزادی، در جريانی آزاد، به يکديگر نقد شده اند و با يکديگر توحيد جسته اند.
اين ۳ سوال، مقدمه ای برای بيان تاکتيک هاست و نه اهداف و از دل جواب های آقای بنی صدر اگر لازم باشد سئوال های ديگری هم خواهد آمد تا نوع عملکرد يک اکتيويست و تاکتيک مناسب شناسايی شود.
❊ پرسش چهارم و پاسخ آن:
سوالاتی منباب تعامل فعالين سياسی داخلی و خارجی ايران:
۱- هيچ دشمنی ابدی نيست. در تاريخ علوم سياسی در غرب و شرق، هميشه معنای دوستی دوباره وجود دارد. اين دوستی به معنای رابطه ای پايدار نيست بلکه به معنای همراهی برای رسيدن به يک هدف مشترک است. اصلاح طلبان ايران نقش زيادی در کودتای خرداد ۶۰ و متعاقب آن تغيير زندگی سياسی شما و مردم ايران داشتند. منتها وقتی خود به گرداب زمان شما گرفتار آمدند از تاريخ آموخته و با اينکه خطرات زيادی را در ايران و در زندان متحمل بوده اند از گذشته خود ابراز پشيمانی کردند مانند نامه ای که آقای تاجزاده نوشت و از مردم عذر خواهی کرد. ديگر اينکه عده ای از آنها مانند عمادالدين باقی هرگز دغدغه قدرت و بودن يا نبودن شما را نداشته اند. بديهی ست آنها هم چون شما تغيير از داخل و بدون مداخله خارجی را می خواهند. اصولگرايانی چون نوريزاد هم از گذشته خود توبه کرده اند و همين راه را می جويند. خودتان خوب می دانيد که بيان کلمه براندازی در ايران چه تبعاتی دارد. حال که مشترک بودن هدف شما و عده ای از اصلاح طلبان بهتر است بگوييم سابق روشن است، علت عدم اتحاد چيست و تحرکات شما برای برقراری اتحاد ميان گروههای سياسی داخل که زمينه ساز اتحاد مردمی است چيست؟
از دل همين سئوال سعی ميکنيم بفهميم چطور ميشود ميان داخل و خارج پلی آشکار زد؟
• پاسخ: راستی اينست که آدمی استعداد انس و دوستی دارد اما استعداد دشمنی ندارد. دشمنی عارضه و ناشی از رابطه قوای خصومت آميز است. دوست داشتن و دوست داشته شدن نيز حقی از حقوق معنونی انسان است. پس انسانی که استقلال و آزادی را هدف و روش می کند و عقل او مراقب استقلال و آزادی خويش است، دلی خالی از دشمنی و فرآورده های آن (کينه و...) دارد: هم استعداد دوست داشتن و هم حق دوست داشتن برانگيزنده آدمی به جستجوی دوست و يار است.
و نيز، راست است که دشمنی ابدی نيست. چون عارضه است می بايد کوشيد که در اولين فرصت، رفع گردد. با اين وجود، هرگاه موازنه عدمی اصل راهنمای کسی بگردد، او در دوست شدن سختگير می شود. زيرا می داند ديگر هيچگاه نبايد در بريدن پيوند دوستی پيش قدم شود. به يمن موازنه عدمی، انسان همواره از معنويت کران ناپيدا برخوردار و اين برخورداری را از راه عمل به حقوق ذاتی خود، از جمله حقوق معنوی، بسط می دهد. او، در آغاز، سختگير می شود زيرا می بايد مطمئن شود که نامزد دوستی، انسان عارف و عامل به حقوق خويش، بنابر اين، مسئول است. با اين حال، پيش می آيد که آدمی در شناسائی خطا می کند و وقتی به خطا پی می برد که پيوند دوستی استوار گشته است. در اين حال، او نبايد در بريدن پيشقدم شود. اقتضای موازنه عدمی، بمثابه اصل راهنما، ايستادگی بر حق است. به يمن اين ايستادگی، کسی که در خور دوستی نبوده است، يکی از دو کار را می کند: بريدن و رفتن و يا انتقاد از خود و حقمدار گشتن.
و امر بس مهمی که از آن غفلت می شود، اينست که دوستی بی غش، وقتی ممکن است که پای قدرت بميان نيايد. انسانهای مستقل و آزاد، بايکديگر دوست می شوند و دوستيشان پايدار می گردد. اما بمحض اين که پای قدرت به ميان می آيد و دو دوست و يا يکی از آنها، از استقلال و آزادی خويش غافل می شوند، يا می شود و بر آن می شود يا می شوند که قدرتمداری شيوه کند يا کنند، رشته دوستی می گسلد و بسا دشمنی عارض می شود و شدت می گيرد.
بدين توضيح، پرسش کننده گرامی از راه و روش من و دوستانم آگاه می شود و در می يابد که او همواره در پی يافتن استعدادها و دوست شدن با آنها بوده است و هست. اما وقتی اين دوستی بيانگر مسئوليت شناسی، در قبال وطن و مردم و همه انسانها است، به ضرورت، هدف می بايد ولايت جمهور مردم، جمهوری بر اصول استقلال و آزادی و رشد بر ميزان عدالت اجتماعی باشد. کار بايسته اينست که آدمی بر اين حق استوار بايستد و همگان را به اين هدف و روش بخواند. ترديد نکنيد که جمع ما جز اين نکرده است و نمی کند. آنها که شهامت انتقاد از خود را می يابند و به کوشش برای تغيير کردن بر می خيزند، متحدان ما هستند اگر آنها خود اين اتحاد را نخواهند. ما از موضع متحد و همسو با آنها عمل می کنيم. حتی آنها که انتقاد از خود نمی کنند، ما همه قول و فعلشان را به يک چوب نمی رانيم. پندار و گفتار و کردار نيک را، نيک می خوانيم، ولو از آن يک زور پرست باشند.
اينک که طرح برای ايجاد جبهه منتشر شده است، می بايد فعاليتها برای گسترش جبهه، بيشتر شوند. در درون و بيرون از کشور، کوششها در جهت همسو گرداندن موضعگيری ها و فعاليتها، در قلمروهائی به نتيجه رسيده اند. تحريم انتخابات موفق ترين همسوئی ها از کودتای خرداد ۶۰ بدين سو است. جريان انديشه ها و اطلاعات آزاد تر برقرار گشته است. حالت قهر، جای خود را به حالت آشتی سپرده است. سايت ها به روی يکديگر باز شده اند. نتيجه حاصل، برغم سمپاشی های مثلث زور پرست، اميد بخش و دلگرم کننده اند: اين همسوئی ها و تحريم، گويای اين واقعيت هستند که تجزيه در رژيم خانه کرده است و توحيد در سرای گرايشهای مختلف خواستار دموکراسی بر اصول استقلال و آزادی.
فراخواندن مثلث زور پرست که کارخانه های دروغ و ناسزا سازی آنها شبانه روز درکار است به ترک زور مداری و رها کردن قدرت بمثابه هدف فعاليت، نيز بخشی از اين کوشش بزرگ است. هدف اينست که به صحنه سياسی ايران، جامعه شهروندان و انسانهای مستقل و آزاد و حقوقمند، درآيند.
❊ پرسشهای ديگر و پاسخهای آنها:
سئوالات تئوريک:
- جناب آقای بنی صدر ميخواهم بدانم شناخت شما از طرز فکر نسل جوان ايرانی چقدر است؟ شما مرتب از دولت لائيک و جمهوری مردم صحبت ميکنيد. ميخواهم دقيقا و با ذکر جزئيات بدانم در دولتی که شما آرزوی ان را داريد، حد لائيسيته و آزادی کدام است؟
۱- آيا وضعيت سانسور در دولت مورد نظر شما اجازه چاپ ژوستين مارکی دوساد يا کتاب های دولامتری را می دهد؟
۲- ميخواهم بدانم آيا قانون منعی برای همجنسگرايی و يا ترويج آن ايجاد می کند؟
۳- آيا مساله چند همسری و پرداخت مهريه باقی می مانند؟
۴- آيا روزی را متصور هستيد که صنعتی به نام پورنوگرافی از مجلات تا سينما در ايران مشغول به کار شود؟
۵- آيا آمادگی آن را داريد قانون اعدام را به طور کامل ملغی کنيد؟
۶- در دولت لائيک شما هر دينی اجازه تبليغ آزادانه دارد يا اينکه چون فرانسه هيچ دينی اجازه تبليغ آزادانه ندارد؟
۷- در دولت لائيک شما وضعيت زبان رسمی مردم چيست؟ زبان کردی و آذری و گيلکی و عربی در کنار فارسی چه جايگاهی خواهند داشت؟
از ميان جواب اين سوالات ميتوان به نکات جديد تئوريک رسيد.
با تشکر فروان از آقای بنی صدر، اگر بتوانيم اين مصاحبه را به اتمام برسانيم در قدم های بعدی به سراغ برنامه های اقتصادی و نحوه کنش دولت آينده ايران در سياست خارجی هم خواهيم پرداخت که در مجموع شايد بتواند به صورت جزوه ای برای تبليغ انديشه متکی بر استقلال و آزادی با رعايت نقد پذيری منعکس شود. نگارنده اصلا به دنبال سوالاتی من باب مسائل گذشته نيست و نگاهش رو به آينده است و نقشی که ميتواند داشته باشد.
موفق و پيروزباشيد.
❊ پاسخ ها:
۱ - مارکی آلفونس فرانسوا دوساد که ساديسم از نام او گرفته شده است، سکس ستا بود. هرگاه خشونت در روابط جنسی را روا بدانيم، به زورمداری بازگشته ايم. او به گمان خويش، می خواست سکس را از عشق و معنويت نيز رها کند. اما رابطه جنبش بريده از معنويت و عشق، سخت ويرانگر می شود. و دولامتری نيز يک پزشک ماترياليست، بنا بر اين مخالف دين و اخلاق بر مبنای دين بود. اما آيا کتابهائی از نوع کتابهای اين دو، قابل انتشار هستند؟ هرگاه بنا بر الغای سانسورها، همراه با برقراری جريان آزاد انديشه ها باشد، پاسخ آری است. چرا که اينگونه کارها امتياز «ممنوع است» را از دست می دهند و به يمن جريان آزاد انديشه ها و دانش ها نقد می شوند و بسا به جامعه جوان در قراردادن سکس در محل طبيعش، کمک می رسانند.
۲ – يکبار ديگر خاطر نشان می کنم درآميختن سکس با خشونت، بخشی از مجموعه روشهائی است که برای تخليه کردن جوان از نيروی دگرگون ساز، بکار می روند. همجنس گرائی هرگاه – بنا بر ادعا- طبيعی و نه يک عارضه باشد، نياز به ترويج ندارد. سکس در حد طبيعت، نياز به ترويج ندارد. اين «ديکتاتوری سکس» (به قول فوکو) است که نيازمند تبليغ و ترويج است و می دانيم که استبداد فراگيری سرمايه داری تابخواهی آن را ترويج می کند.
رابطه جنسی در حدی که طبيعت مقرر می کند، يک حق است و قانون آن را ممنوع نمی کند. با اين وجود ، قوانين موضوعه و نيز عرف و عادت، برای رابطه جنسی مقررات وضع می کنند. بسياری از اين ممنوعيت ها رابطه جنسی طبيعی را مشکل و التذاذ جنسی را ناقص و پی آمدهای بسيار، در اشکال آسيبهای اجتماعی، پديد می آورند. جوانان و ميانسالان و نيز پيران می بايد خود را از بند ممنوعيت ها رها سازند. قوانين وضعی نيز می بايد در انطباق کامل با حقوق ذاتی انسان، تغيير کنند.
۳ – چند همسری يک امر مستمر تاريخی است و در همه جامعه ها وجود دارد. شکل چند همسری از جامعه ای به جامعه ديگر فرق می کند. چنانکه در غرب، بنا بر تک همسری است اما، در همان حال، همسران رفيقه يا رفيق پيدا می کنند. در کتاب زن و زناشوئی توضيح داده ام چگونه و چرا، قرآن تک همسری را رهنمود داده است. می توان به تک همسری جنبه قانونی بخشيد. اما نبايد پنداشت که به صرف وضع قانون، چند همسری (قانونی و «آزاد») از ميان می رود. نياز به بسط فرهنگ استقلال و آزادی دارد. نياز به آن دارد که دختر و پسر، بر وفق فضلهايی که دارند و برای ساختن يک زندگی، زناشوئی کنند. نياز به آن دارد که سکس مدار زندگی فردی و اجتماعی نگردد، نياز به آن دارد که ممنوعيت های جنسی، التذاذ جنسی را ناقص نگرداند. نياز به آن دارد که عدالت اجتماعی، توزيع برابر امکانها را ميسر کند، نياز به آن دارد که قدرت تنظيم کننده روابط اجتماعی، بنا بر اين، ازدواج در بالا رفتن از سلسله مراتب اجتماعی نقش نداشته باشد، نياز به آن دارد که سکس تنطيم کننده رابطه ها و ايجاد و سلب کننده موقعيت ها نباشد، نياز به آن دارد که هنر از بند قدرت رها شود و نقش خويش را در گشودن فضاهای جديد بر روی انسان، باز يابد. نياز به آن دارد که... نياز به آن دارد که دو همسر، الگوی زيست در رشد بر اصول استقلال و آزادی بگردند و به يمن وفای به عهد، زمان به زمان، اعتمادشان به يکديگر بيشتر شود.
۴ – پُرنوگرافی از دو کلمه يونانی اخذ شده است. در يونان قديم، تصوير کردن فاحشه معنی می داد. باز از امرهای مستمر است که در همه جامعه ها، بوده است و هست. در غرب امروز، يک «صنعت» است. فرآورده اسطوره شدن سکس و ترجمان انحطاط انسان، بخصوص زن است. دارندگان دانش های اجتماعی خاطر نشان می کنند که مبنای پُرنوگرافی، شئی جنسی انگاری زن است. پرنوگرافی مخدری از مخدرها است که انسان را از فرآيند شئی شدنی که درآنست، غافل نگه می دارد. حتی در دوران «مکانيک» نيز، ناچيز کردن رابطه جنسی در يک رابطه مکانيکی، در رشته های مختلف علمی (روان پزشکی و روانکاوی و...) موضوع کار بود. و اينک، غرب در عصر «کوانتيک» است. در اين عصر، ماده ديگر جرمی محض نيست، فضا و روح دارد. اينک سخن از «لاشئی» به ميان است. انسان امروز، از نو، در حال بيرون آمدن از غفلت خويش و بازيافتن معنويت بی کران است.
آيا موافقم استبداد فراگير سرمايه داری بر انسان سلطه قطعی بجويد و انسان های ايرانی و غير ايرانی را در شئی و وسيله ناچيز کند؟ قطعا نه!. پس با تمامی روشهائی که سرمايه داری بکار می برد که بر حال و آينده مسلط شود و انسانها را شئی های «فرآورده های» خود بگرداند، از جمله، با پرنوگرافی، مخالفم. نسل امروز ايران، مسئوليتی عظيم بر دوش دارد، بر او نيست که به مخدرهائی بيانديشد که از رهگذر روابط مسلط – زير سلطه که عرصه ترکتازی سرمايه داری است، فراوان توليد می شوند و در همه جامعه، برای بی رمق گرداندن نسل جوان بکار می روند.
۵ – از قرار پرسش کننده از کوششهايم در دوران انقلاب، در ايجاد وجدان همگانی نسبت به حق و ارزشی که حيات است و چرا جامعه ای که بخواهد رشد کند، نياز به خشونت زدائی، بنا بر اين، روا نديدن مجازات اعدام دارد و نيز کتاب قضاوت و حقوق انسان در قرآن، بی اطلاع است و نيز از کار ديگر من و نيز کار دخترم، دکتر فيروزه بنی صدر، در مخالفت با اعدام، هيچ آگاهی نيافته است. بديهی است موافق الغای کامل مجازات اعدام هستم.
۶ – هر دين و مرام و انديشه ای، بنا بر اينکه جريان آزاد انديشه ها بايد برقرار شوند و بنا بر اين که ضد شدن واپس گرائی است و بنا بر اين که خشونت زدائی ايجاب می کند که دين ها و مرام ها و انديشه ها بر روی يکديگر باز شوند و به يمن نقد، بيان استقلال و آزادی بگردند، تبليغ هر دين و مرامی و فکری می بايد آزاد باشد.
۷ – زبان عنصری از عناصر هويت ملی است. اما تنها عنصر نيست. يک جامعه نياز به زبان مشترک دارد. موافقم که زبان فارسی زبان مشترک ايرانيان باشد و همواره نيز بوده است. اما اين بدان معنی نيست که زبان های ديگر – و نه لهجه ها – در کنار زبان فارسی نبايد رسميت بجويند.
اينک که پاسخها به پرسشها به پايان رسيدند، خاطر نشان کردن امور زير را بموقع می يابم:
۱ – پرسشها در باره سکس را نمی توان پرسشهای نسل امروز ايران دانست. نسلی که شرکت در تحريم انتخابات را همگانی می کند و از موقعيت خطير ايران غافل نيست، نسلی که می داند جباران حاکم بر کشور فرصتها را صرف ويرانی ايران می کنند، نسلی که دارد در می يابد وقتی شهروند بشمار نيست و استقلال و آزادی ندارد و حاکم بر سرنوشت خويش نيست، رشد نمی کند، سهل است، کار و نان نيز نمی يابد و نسل گدايان رايانه خوار می گردد و می ماند، نسلی که همه روز می بيند بر تحريم های اقتصادی افزوده می شوند و نفير جنگ گوشش را کر می کند، نسلی که فضای معنويت را بر روی خود بسته می بيند و در می يابد که بدون خلق فرهنگ استقلال و آزادی، خفه می شود، نسلی که ... کجا ممکن است بگذارد از استبداد مافياهای فساد گستر نياسوده، گرفتار استبداد بس ويرانگر سکس بگردد؟ اين پرسشها پرسشهای اندک شماری از جوانان است که می انگارند در غرب، سکس حرف آخر را می زند و لائيسيته برای آن برقرار گشته است که سکس را «آزاد» کند.
۲ – پرسشها، «پسرانه» هستند. پرسشهای پسرانی هستند که، بی قرار آميزش جنسی، زن را شئی جنسی می انگارند. اما کجا ممکن است ملتی استقلال و آزادی بجويد اگر طرز فکر ويرانگير خويش را، در باره زن، رها نکند؟ کجا ممکن است ايرانيان در استقلال و آزادی رشد کنند هرگاه زنان استقلال و آزادی نجويند و رشد نکنند؟ کجا ممکن است ايرانيان، بيش از پيش، تحت استبداد سرمايه داری و ضد فرهنگ قدرت، نيروهای محرکه را در ويران کردن اساس زندگی خود بکار نبرند، اگر راه رشدی در پيش نگيرند که، بدان، جوانان از رهگذر حقوقمندی، منزلت و کرامت نجويند و رابطه جنسی نقش خويش را در ايجاد سلسله مراتب اجتماعی و حفظ آن از دست ندهد و حالت طبيعی خود را بازنيابد؟
۳ – و لائيسيته ديکتاتوری سکس و بستن بی کران معنويت بر روی انسان و زندانی کردنش درمدار بسته مادی ↔ مادی نيست. آزاد کردن باورها از بند قدرتی است که دولت است. با وجود اين، پاسخها به پرسشها، پاسخهائی نيستند که در لائيسيته معمول می توان داد. اين پاسخها را وقتی می توان به اينگونه پرسشها داد که انديشه راهنما، نه بيان قدرت که بيان استقلال و آزادی باشد. به سخن ديگر، دين يا مرام از بند هر قدرتی رها باشد.
اميدم اينست که نسل امروز دست آورد تحريم انتخابات را قدر می شناسد و درکار ابهام زدائی می شود تا که وجدان همگانی شفافی بر حق حاکميت ملت و نيز هر ايرانی پديد آيد. هر ايرانی بداند حق حاکميت داشته او است و رأی دادن وسيله عمل به اين حق، يکی از وسيله های عمل به اين حق، است. هرگاه نسبت به «ولايت جمهور مردم»، وجدان همگانی پديد آيد، تغيير آسان می گردد. جنبش تحريم که از وجدان همگانی فرمان برد، مسلم کرد مردم سراسر کشور، از هر قوم، خود را ايرانی و جزئی جدائی ناپذير از يک ملت تاريخمند می دانند. بنا بر اين، گذار به دموکراسی نه تنها خطر ندارد که خطرهای موجود را از پيش پای ملت ايران بر می دارد.




کسروی و مسئله هویت سکولار

 محمدرضا نیکفر

محمدرضا نيکفرکسروی نمی‌خواهد مردم ضد دین باشند، اما داستانی که تعریف می‌کند فاقد عناصری از دین به عنوان نهاد است و از این رو می‌توان آن را داستانی سکولار دانست. در میان ناسیونالیست‌های ایرانی این گرایش چیره بوده است که شیعه را هم جزئی از داستان ایران کنند و از آن چیزی خودی بسازند. کسروی چنین نمی‌کند و در ضمن بر آن نیست که با حذف شیعه، دین دیگری با استعداد دولتی شدن و رسمی شدن و کلا نقش سیاسی ایفا کردن به جای آن بنشاند. مسئلۀ هویت سکولار، که کسروی آن را پیش گذاشته و در ارایۀ راه حل برای آن کوشیده، همچنان برای ایران مطرح است
دفاع پرشور احمد کسروی از مشروطیت و حکومت قانون، انتقاد تند او از خرافه، از «کشیشان» و «همه همکاران ایشان از هر دین و کیش» (آیین، ص ۵۲)* و به طور مشخص از شیعی‌گری و شیعی‌گران، همهنگام دفاع او از ضرورت وجود یک دین بخردانۀ مدنی، تلاش او برای پیرایش ذهن و زبان و سرانجام توجه ویژۀ او به ایدۀ ایران و در این ارتباط جایگاه آذربایجان در آن، چون همه با هم نگریسته شوند، می‌توانند سازه‌ها و سویه‌هایی از گونه‌ای تلاش برای ساختن یک هویتِ ایرانیِ سکولار به شمار ‌آیند.
در این مقاله در می‌نگریم که کسروی مسئله هویت سکولار را چگونه طرح می‌کند و چه پاسخی به آن می‌دهد. در پایان اشاره‌ای به طرح امروزین این مسئله می‌کنیم. شروع مقاله توضیح مختصری دربارۀ سکولاریسم است.
سویه‌های مختلف سکولاریزاسیون
سکولاریزاسیون (سکولار شدن) روندی است که از شاخص‌‌های عصر جدید است، روندی است با سویه‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی. با عصر جدید بینش سکولار گسترش می‌یاید.
سکولار در ترکیب "بینش سکولار" به معنای این−جهانی است و بینشی را توصیف می‌کند که پدیده‌های جهان را با منطق روابط متقابل خود آنها توضیح می‌دهد.
همبسته با این معنا، سکولار صفت دورانی است که در آن اعتقاد دینی دستخوش تحولی اساسی می‌شود، سستی می‌گیرد یا دست کم این است که دیگر همچون گذشته از مراجع و تشکیلات سنتی دینی پیروی نمی‌کند. در این عصر آزاداندیشی گسترش می‌یابد. یک نمود این آزاداندیشی گرایش به برداشت آزاد از متن‌های دینی‌ و تاریخ دین است. سکولار در این معنا از دیدگاه دینِ سنتی صفتِ عصرِ "لاقیدی" است؛ و لاقیدی مفهوم مثبت خود را می‌نماید، اگر "قید" را به معنای زنجیر اسارت بگیریم و "لا" را علامت نفی.
عصر سکولار، عصر سهل‌گیری است، عصر رواداری است، عصر رهایی است. ایمان نیز می‌تواند از این رهایی بهره برد، چنانکه عبدالله النعیم، متفکر مسلمان می‌گوید که برای عمل به دینش ترجیح می‌دهد در کشوری با نظم سکولار زندگی کند، چون در چنین کشوری دولت در رابطه او با خدایش دخالت نمی‌کند. منظور از نظم سکولار در اینجا آن نوع سامان سیاسی است که در آن نهاد دین و دولت از یک دیگر جدا باشند. سکولار در ترکیبی چون دولت سکولار معنای سومینی می‌یابد که با دو معنای پیشین همبسته است.
اگر هر سه معنای صفت سکولار یعنی معنای بینشی آن، معنای دورانی آن و معنای سیاسی آن را با هم در نظر گیریم، سکولاریزاسیون (سکولار شدن) چونان روندی بسیار پیچیده جلوه می‌یابد که داستان آن در هر جایی به شکلی است و همچنان که چارلز تیلور، فیلسوف معاصر کانادایی، می‌گوید در جمع خود نه یک داستان یگانه بلکه مجموعه‌ای از داستان‌‌هاست؛ به سخن دیگر تاریخ نه، که تاریخ‌ها دارد.
در ایران هم سکولاریزاسیون تاریخ خاص خود را دارد. در عرصه‌هایی سکولار شدن به نسبت خوب پیش رفته است، در عرصه‌هایی نه. مثلاً در عرصه پزشکی دیگر در آگاهی عمومی این نکته جا افتاده است که بیماری علتی این−جهانی دارد. آیات عظام نیز در هنگام بیماری، به علمی توسل می‌جویند که گسترش و تثبیت آن در جهان یکی از شاخص‌های سکولاریزاسیون است. جن‌ها و فرشته‌ها در آزمایشگاه‌ها حضور ندارند. در ایران نیز چنین است، حتّا در ایران ذیل ظِلّ ولایت فقیه. گرایش به برداشت فردی از دین نیز کاملا هویدا است و تنها اقلیتی از مردم ایمانشان را با توضیح المسائل تنظیم می‌کنند. "من این گونه فکر می‌کنم"، "به نظر من ..." و همانندهای اینها عبارت‌هایی جدید هستند که شنیدن‌شان امری عادی است. اما آنها در دوره غلبۀ بی‌چون و چرای دین به ندرت بر زبان کسی جاری می‌شده‌اند. سوادآموزی، رواج دانش، گسست ساختارهای طایفه‌ای، گسترش شهرنشینی، پدیداری و گسترش زمینه‌های عینی و ذهنی فردگرایی، گوناگونی رسانه‌های عمومی، گشودگی به روی جهان و عامل‌های دیگری از این دست، در ایران نیز رهگشای دوران سکولار از نظر باورهای فردی و جمعی بوده است.
اما نه دگرگونی‌هایی در بینش و اعتقادهای مردم، بلکه "دینی" شدن دولت، بحث‌های کنونی در ایران درباره سکولاریسم را برانگیخته است. بحث سکولاریسم در میان ما در درجه نخست درباره اسباب و عواقب فقاهتی شدن و ولایتی شدن دولت در ایران است و اینکه این عارضه را چه چاره‌ای باید. ما امروزه در ایران از سکولاریسم که سخن می‌گوییم، بیشتر به معنای سوم "سکولار" نظر داریم.
نمونۀ ایران به خوبی نشان‌دهندۀ پیچیدگی روند سکولاریزاسیون است. در انقلاب مشروطیت، مشروعه‌طلبی، یعنی خواست ترکیب دین و دولت پس زده می‌شود، اما با انقلاب بعدی دوباره سر برمی‌آورد، در زمانی که کشور نسبت به دورۀ مشروطیت بسی متجدد شده است.
آنچه روند سکولاریزاسیون را پیچیده می‌کند، آمیختگی آن با روندهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دیگر است. کلاً می‌توان گفت که سکولاریزاسیون در واقعیت تاریخی داستان مستقلی ندارد، چنانکه تاریخ علم یا هنر نیز تاریخ مستقلی نیست و برای اینکه جلوه‌ای نزدیک به زندگی واقعی داشته باشند، بایستی چسبیده به تاریخ‌های دیگر یا در متن تاریخ‌های دیگر بازنمایانده شوند.
هویت‌یابی ملی و آگاهی عصر جدید
عصر جدید مجموعه‌ای از داستان‌های گوناگون است. همۀ آنها همسنگ نیستند، یعنی داستان‌هایی وجود دارند که بیشتر از بقیه، روند امور جهان ما را تعیین کرده‌اند. یک داستان مهم، داستان تشکیل دولت‌های ملی است. در منطقه‌ای جغرافیایی-تاریخی-فرهنگی، که ایران نام دارد، از دیرباز حکومت‌هایی وجود داشته که به مردم امر و نهی می‌کرده‌‌اند. اما ما تا عصر جدید چیزی با کیفیت دولت ملی نداریم یعنی کانون قدرتی که قلمرو خود را در درجۀ نخست با "ملت" تعریف کند، با جمع بزرگی از انسان‌ها که به دلایلِ واقعی یا ساختگی و تحمیلیِ فرهنگی و پیشینۀ واقعی یا جعلیِ تاریخی در متن دنیایی از رقابت و دشمنی همسرنوشت شده باشند. دولت ملی بر دوش یک ملت حاضر و آماده نمی‌نشیند، یعنی بر دوش مردمی کمابیش یکدست یا همدست و دارای عِرق و تعصب ملی. به دلایلی که مورد به مورد باید دید چیستند، در جایی دولتی "ملی" یا با چشم‌انداز "ملی" شدن شکل می‌گیرد، و این دولت گام‌به‌گام "ملت" خود را تعریف می‌کند، گرد می‌آورد، می‌سازد. در ایران نیز وضع چنین بوده است. از زمان صفویه روندی آغاز می‌شود که هنوز به پایان نرسیده است: این روند، تعریف و تشکیل کشور ایران – به عنوان جمع دولت و ملت ایران – است.
سکولاریزاسیون در اکثر نقاط دنیا، از جمله در ایران، بر زمینۀ تشکیل دولت-ملت و هویت‌یابی ملی پیش می‌رود. منظور این نیست که دولت ملی علت و برانگیزانندۀ سکولاریزاسیون به‌ویژه در بُعد بینشی و اعتقادی آن است. جریانی پیش می‌رود، اما نه در مِجرایی مستقیم یا با شتاب و پیچ و تابی که خود آن را تعیین می‌کند. زمینی شخم زده می‌شود توسط پویش اقتصادی−اجتماعی و به صورتی آشکار توسط تصادم‌های طبقاتی، قومی و ملی؛ و سکولاریزاسیون و دیگر جریان‌های مشابه در آن راه ‌خود را می‌یابند، در آن زمین ناهموار و با شیارهای اتفاقی و نامنظم.
ساده می‌نماید وقتی می‌گوییم عصر جدید می‌آید و آگاهی متناسب با خود را می‌گستراند. سویه‌ای از پیچیدگی ماجرا آشکارا می‌شود، وقتی در نظر گیریم آگاهی عصر جدید، در آن نوعی که "سکولار" خوانده می‌شود، با نظام آموزش و پرورش جدید گسترش می‌یابد و این نظام خود به عنوان جزئی از نهاد دولت جدید پا می‌گیرد. و می‌دانیم که دولت جدید چه برآمد و انکشاف پیچیده و پرتکاپویی دارد.
مثالی دیگر: پیشتر گفتیم که "سکولار" صفت بینشی است که مسائل این-جهانی را با عامل‌های این-جهانی توضیح می‌دهد. بینشی که پزشکی بر آن استوار بوده، در طول تاریخ ترکیبی است از این-جهانی دیدن عامل‌‌های بیماری‌ها و − در همان حال − این تصور که عامل‌هایی مرموز، جادویی، شیطانی یا الاهی باعث ناخوشی و مرگ می‌شوند. در عصر جدید پزشکی و بهداشت بنیادی سکولار می‌یابد. در این عصر دولت به تدریج عهده‌دار اموری می‌شود که پیشتر آنها را بر عهده نمی‌گرفته، چون نمی‌توانسته یا نمی‌خواسته و به هر حال زمینه‌ها و ابزارهای این مسئولیت‌پذیری فراهم نبوده. آبله مدام قربانی می‌گرفته و حکومت کاری نظام‌یافته برای مقابله با آن انجام نمی‌داده است. پزشکی مدرن راه پیشگیری آبله را در "آبله‌کوبی" می‌یابد. پیشنهاد این راه بدون تصور وجود کانون اقتداری که بتواند ملت را "بکوبد" – در این مورد آبله‌کوبی کند – میسر نبوده است.
ایران
جامعه را مدام می‌کوبند، تا به آن شک مطلوبی دهند. جامعه شکل‌پذیر است، اما نه آنسان که پذیرای هر شکلی باشد. ملت-‌سازی مثل هر نوع "-سازی" دیگر مواد و مصالحی لازم دارد. اما همۀ مواد و مصالح موجود، نقش و قدر یکسانی ندارند. تشکیل دولت-ملت روندی است پر از کشاکش، پر از جنگ قدرت. گروهی زبردست می‌شود، گروهی زیردست. آیینی دین اصلی و رسمی می‌شود، آیینی دیگر در حاشیه قرار می‌گیرد. گویشی زبان رسمی و مرکزی می‌شود، زبانی دیگر به گویشی محلی بدل می‌گردد. دولت-ملت‌سازی ایجاد کردن است و همهنگام خُرد کردن و نابود کردن.
در ایران نیز، در جریان دولت-ملت‌سازی، که گفتیم از زمان صفویه آغاز می‌شود، همۀ گروه‌های قومی و همۀ سازه‌های فرهنگی نقش یکسانی ایفا نمی‌کنند. کشوری که از صفویه به این سو رسماً خود را ایران می‌نامد، با شمشیر ترک‌ها، با مذهب شیعۀ دوازده امامی و با زبان فارسی ایجاد می‌شود. روا نیست که هیچ یک از این سه عنصر باعث فخرورزی کسانی و کوچک‌شماری کسانی دیگر شود. هر کس افتخار می‌کند، منصفانه آن است که پاسخ‌گوی ننگ‌ها، جنایت‌ها و فضاحت‌ها هم باشد. چنین انصافی در تاریخ وجود ندارد. همبسته با روند دولت-ملت‌سازی شکل‌گیری ایدِئولوژی ملی است که مشخصۀ آن فخرفروشی‌های بی‌پایه یا غلوآمیز است و همراه با آن خوارداشتِ دیگران.
با وجود قَدَرقدرتیِ ترکان، در ایران نه زبان ترکی، بلکه زبان فارسی چیره شد. ضرورت مطلقی فارسی را چیره نکرده، در ضمن چیرگی آن اتفاقی هم نبوده است. در مورد تشیع نیز می‌توان سخن مشابهی گفت. اینکه مردم این سرزمین از ابتدا حبّ آل علی را در دل داشته‌اند و گرد روضه‌خوانان آن جمع شده و مویه می‌کرده‌اند، افسانه‌ای بیش نیست. شانس تاریخی چیره شدن شیعه در این سرزمین به برآمد نیروی قزلباش برمی‌گردد که در ادامۀ زمینه‌سازی‌ای بوده است که این کیش به خاطر آن بایستی سپاسگزار ایلغار مغول باشد.
شیعی‌گری و سیاست جدید آن
اینکه در جریان دولت-ملت‌سازی، مذهبی به مذهب رسمی تبدیل شود و کلا اینکه به این یا آن مذهب و فرقۀ موجود چه جایگاهی داده شود، به مبارزۀ قدرت در این جریان بستگی دارد؛ از جمله بستگی به این دارد که یک مذهب چه نقشی در تشکیل ایدئولوژی ملی ایفا کند، بنیانگذاری دولت ملی در رقابت و ستیز با قدرت دینی انجام گیرد یا در همدستی با آن. مذهب برای ورود به عرصۀ چنین مصاف‌هایی، برای ستیز یا برای ائتلاف، آمادگی‌های پیشاپیش دارد، چون ایدئولوژی جمعی است، ایدئولوژی طایفه و قوم است، فرق‌گذارنده میان خودی و غیر خودی است، و به این خاطر در آستانۀ عصر جدید به سادگی رنگ و لعاب ناسیونالیستی به خود می‌گیرد. ایدئولوژی ملی پدیداری‌های گوناگونی دارد و از عناصر بس ناهمگونی تشکیل شده است. داوطلبان مختلفی برای پرچمدار شدن آن وجود دارند، از جمله در درون یک دین. روایت‌ها و جریان‌های مختلف در درون یک دین نیز با هم رقابت می‌کنند، بر سر اینکه کدام یک بیشترین تأثیر را بر ایدئولوژی ملی بگذارند.
جنبش ملی ضد استبدادی در ایران، در آستانۀ مشروطیت، تشیع را با نوع جدیدی از سیاست آشنا کرد. تا پیش از آن علمای شیعه در سیاست، ضمیمۀ دربار سلطان بودند و ولیمه‌خوارِ‌ امیران؛ و دوری و نزدیکی‌شان به سلطان، تابع حد لطف و عنایت سلطان بود، نه پندار و کردار خود آنان، زیرا علما در این زمینه چندان اراده و ابتکاری نداشتند. تحریم تنباکو نماد جهش ناسیونالیستی تشیع بود. در ادامۀ جنبش تنباکو، جناحی از علمای شیعه توانست به سیاستی گرایش یابد که دیگر از محدودۀ سیاست کردن از نوع سلطانی آن فراتر می‌رفت. اما تنها بخش کوچکی از اینان توانستند به ایدۀ مشروطیت، یعنی ایده مشروط کردن قدرت به خواست و رضایت مردم بگروند و بقیه به درجاتی مشروطیت را فرصتی دیدند برای قدرت‌گیری خود و شریعت‌‌شان در وضعیت بحرانی شدن قدرت سلطان.
احمد کسروی، به عنوان یکی از شاهدان مرجع جنبش مشروطیت، درباره علما این قضاوت کلی را می‌کند: «... دعوی ملایان بسیار بزرگ است و زیان آن نیز بسیار بزرگ می‌باشد. یک نمونه از رفتار ملایان و از نتیجه‌ی آن‌ها داستان مشروطه است ... با آن که پیشوای این جنبش دو سیّد [سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبائی] می‌بودند و سه تن از علمای بزرگ نجف که [ملا محمد کاظم] آخوند خراسانی و حاجی میرزا حسین [خلیلی] تهرانی و حاجی شیخ [عبدالله] مازندرانی باشند مردانه پشتیبانی‌ها می‌نمودند، در میانه با ملایان نبرد سختی پدید آمد. در آغاز کار اینان چون معنی مشروطه را نمی‌دانستند و چنین می‌پنداشتند که مردم که شوریده‌اند رشته‌ی کارها را از دست دربار گرفته به دست آنان خواهند سپرد، از این رو با آن همراهی می‌نمودند، ولی بیش از هفت یا هشت ماه نگذشت که راستی را دریافته دانستند که مشروطه نه به سود آنان، بلکه به زیان ایشان می‌باشد و این بود به دشمنی پرداختند؛ دسته‌بندی‌ها کردند؛ با دربار [محمدعلی‌ شاه] همدست شده کوشش‌ها به کار بردند... [به دنبال ناکامی محمدعلی شاه و برافتادن تزاریسم به عنوان پشتیبان اصلی استبداد و مرتجعان در آن دوران] به خاموشی و کناره‌گیری گراییدند و کم‌کم با مشروطه به آشتی و دوستی پرداخته از مشروطه به سودجویی برخاستند... یک دسته "متجدد" گردیده مشروطه را با شیعی‌گری سازش دادند ... بسیاری از آنان خودشان را به ادارات انداخته یا دفتر اسناد رسمی گرفته از دولت کار پذیرفتند. لیکن در همه حال دشمنی خود را با مشروطه فراموش نکردند. آن دعوی را که درباره‌ی فرمانروایی می‌داشتند، رها نکردند. باز دولت را "جائر" خوانده، مالیات دادن و به سربازی رفتن را حرام ستودند...» (شیعی‌گری، صص ۲۲۱-۲۱۹).
بر این قرار آخوندها از نظر کسروی سه دسته‌اند:
۱) یک دستۀ بزرگ فرصت‌طلب که تنها خیر خود را می‌خواهند.
۲) گروه کوچکی که خیر مردم را می‌خواسته‌اند، با مشروطیت همراهی کرده‌اند و در میان آنان عده‌ای بودند که میان قانون و حکم دینی، میان کتاب قانون و توضیح‌المسائل، و میان سامان اجتماعی مدرن و سامانی که در افق فکری فقه می‌گنجد، اولی را برگزیده‌اند و دست از دشمنی با مشروطیت و تجدد برداشته‌اند: «راستی هم آن است که پیش از زمان مشروطه در میان ملایان نیکان و بدان هر دو می‌بودند. ولی چون مشروطه برخاست و ناسازگاری ملایی با آن دستگاه روشن گردید، کسانی که بهره از پاک‌دلی و نیک‌خواهی می‌داشتند خود را به کنار کشیدند و نمادند در ملایی، مگر تیره‌درونانی که از زندگی جز شکم‌پرستی و کام‌گزاری را نفهمیده‌اند و از نیک‌خواهی و دل‌سوزی به مردم به یک‌‌بار بی‌بهره‌اند.» (شیعی گری، ص ۲۲۳).
۳) و سرانجام کسانی که به مقابلۀ آشکار با مشروطه برخاستند.
دستۀ اخیر به مشروعه‌طلبان شهرت دارند. چهرۀ شاخص آنان شیخ فضل‌الله نوری بوده است. دشمنی آنان با جنبش مشروطه به نتیجه نرسید، از جمله به این دلیل که پایگاهشان در آذربایجان ضعیف بود. آذربایجان جایی بود که بیشترین آگاهی و همچنین شور و شجاعت در پشتیبانی از انقلاب مشروطیت در آنجا انباشته بود. اگر مشروعه‌چی‌ها در آنجا قدرت می‌داشتند، کار انقلاب تمام بود، حکومت قاجار به جا می‌ماند با این تفاوت که در دربار آن علما همان ارجی را می‌یافتند که در دوران شاه سلطان حسین داشتند.
کسروی در اواخر کتاب "شیعی‌گری"، در آنجایی که به داوری عمومی دربارۀ ملایان می‌پردازد، در اشاره به آذربایجان از فرصت‌طلب‌ها نام می‌برد (صص ۲۲۵-۲۲۳). او ظاهراً اکثریت ملایان را در این دسته قرار می‌دهد، در کتاب "شیعی‌گری" (سال ۱۳۲۲) هنوز خطر بزرگی در حد اراده به کسب قدرت از جانب آنان نمی‌بیند و تبهکاری آنان را در حد سست کردن سامان اجتماعی مدرن و ممانعت در پیشرفت اجتماعی و فرهنگی ارزیابی می‌کند.
خطر و غفلت – انتقاد کسروی از حزب توده
کسروی در کتاب "شیعی‌گری" هنوز بنا را بر این می‌گذارد که علما نمی‌خواهند مستقیماً قدرت دولتی را به دست بگیرند. در آن هنگام که او این کتاب را می‌نوشت، هنوز شاهدی جدی در مورد ارادۀ علما به کسب مستقیم قدرت وجود نداشت و تصور عمومی این بود که کسانی چون شیخ فضل الله نوری دیگر ره به جایی نمی‌برند. در سال ۱۳۲۳، آخوندی تند و تیز به نام سید روح‌الله خمینی، که در آن روزگار شهرتی نداشت، کتابی انتشار داد به نام "کشف اسرار" علیه کتاب "اسرار هزار ساله" علی‌اکبر حکمی‌زاده از پیروان احمد کسروی. خمینی در این کتاب نوشته بود که فقها عملا دو سوم قدرت را در کشور در دست دارند (کشف‌ اسرار، ص. ۲۰۲)، با وجود این «[ما] نمی‌گوییم حکومت باید با فقیه باشد، بلکه می‌گوییم حکومت باید با قانون خدایی که صلاح کشور و مردم است اداره شود و این بی‌نظارت روحانی صورت نمی‌گیرد. چنانچه دولت مشروطه نیز این امر را تصویب و تصدیق کرده.» (ص. ۲۲۳)
آن زمان، همان گونه که از این سخن خمینی برمی‌آید، اوج زیاده‌خواهی مشروعه‌طلبان طرح این خواسته بود که حکم حکومت مشروط به شرع باشد. کسروی نظر آنان را این چنین بیان می‌کرد: «حکومت عرفی باشد ولی از ما اجازه بگیرد.» (شیعی‌گری، صص ۲۳۸-۲۳۷) مشروعه‌طلبان در آن دوران هنوز نمی‌توانستند مُلک را بدون مَلِک تصور کنند. خلاصۀ فکر سیاسی شیعۀ مداخله‌جو (در برابر شیعه کناره‌جو و منتظر ظهور مهدی موعود) همانی بود که در حدیثی از امام جعفر صادق آمده بود: «الملوك حكام علی الناس، و العلما حكام علی الملوك.» (پادشاهان بر مردم فرمان می‌رانند، علما بر پادشاهان). رخدادهای قرن بیستم اما این باور را متزلزل کرد که وجود مملکت بدون سلطان ناممکن است. شاه‌کُشی‌های قرن، شاه را در ذهن فقیه زیاده‌خواهی چون آیت‌الله خمینی نیز کشت. او یک رأس مثلث ترسیم شده در حدیث بالا را یعنی رأس "مَلِک" از مثلث "علما-ملک−ناس" را حذف کرد، به این نتیجه رسید که بگوید العلما حکام علی الناس (علما بر مردم فرمان می‌رانند)، و این همان چیزی است که اینک ما آن را به عنوان نظریه "ولایت فقیه" می‌شناسیم.
کسروی، کمی مانده به قتل‌اش به دست "فداییان اسلام"، با توجه به حوادث پس از پایان کار رضاشاه، جنب‌وجوشی تازه در میان ملایان و غفلت سکولارها از این تکاپو، به این نتیجه می‌رسد که باید خطر را جدی‌تر گرفت. مقاله "سرنوشت ایران چه خواهد بود (در موضوع پیشامد آذربایجان)"، که در آذرماه ۱۳۲۴ منتشر شده، به خوبی بیانگر این احساس خطر است.
احمد کسروی ورود دین به کشاکش‌های سیاسی را هم برای جامعه خطرناک می‌بیند، هم برای خود دین. او می‌نویسد: «تمسک به اسلام در کشا‌کش‌های سیاسی جز توهین به آن دین نیست و به هیچ نتیجۀ سودمندی از این راه امیدوار نتوان بود.» (سرنوشت ایران چه خواهد بود، ص ۱۱). او در این مقاله سید ضیاءالدین طباطبائی را شاخص کسانی می‌داند که در کشاکش‌های سیاسی به اسلام تمسک می‌جویند. سید ضیا که یک رکن کودتای ۱۲۹۹ بود و دوره‌ای رئیس الوزرا شده بود، مدتی طولانی از ایران دور بود. او پس از سقوط رضاشاه به ایران بازگشت و با تشکیل حزب و روزنامه نقش مهمی در «تمسک به اسلام در کشاکش‌های سیاسی» ایفا کرد و از این رو لازم است در تاریخ سیاست‌ورزی دینی در ایران قرن بیستم توجه ویژه‌ای به او بشود.
سید ضیا در دوران فعالیتش در دهۀ ۱۳۲۰ به شدت ضد حزب توده ایران بود. توده‌ای‌ها هم به تندی با او مقابله می‌کردند. از نظر کسروی این مقابله عمق نداشت، چون از وجه دینی ارتجاع سیدضیائی غافل می‌ماند و حتّا گاه با امتیازدهی به چهره‌هایی از ارتجاع دینی همراه بود. کسروی خطاب به توده‌ای‌ها می‌نویسد: «سخنانتان راست است. آقا سیدضیاء طرفدار ارتجاع است و ما هم به آن گواهی می‌دهیم. ولی آن تلاشی که شما تا کنون در برابر ارتجاع به کار برده‌اید، کدام است!؟ اگر روزنامه "ایران ما" را که از روزنامه‌های دست چپ به شمار است، کنار گذاریم، کدام روزنامه دیگر است که با ارتجاع به نبرد پرداخته؟» (سرنوشت ایران چه خواهد بود، ص ۱۴)
کسروی در ادامه این سخن دو نمونه بارز از امتیازدهی حزب توده به «ارتجاع» را – که ناشی از کینه این حزب به رضاشاه بود و از منطق دشمن دشمن من دوست من است پیروی می‌کرد – به دست می‌دهد: «ما فراموش نکرده‌ایم که هنگامی که آقا حسین قمی را با آن ترتیب خاص برای تقویت ارتجاع به ایران می‌آوردند، شما در روزنامه خود تجلیل بی‌اندازه از او نمودید و او را "اولین شخصیت دینی" نامیدید. آقا حسین قمی که بود و برای چه به ایران آمد؟ آقای حسین قمی کسی بود که در زمان رضاشاه در موقع رفع حجاب از زنها مخالفت نشان داده و با دستور دولت از ایران بیرون رانده شده بود؛ و در این هنگام آورده می‌شود که به دستیاری او دوباره زنها به حجاب بازگردند و باز اوقاف به دست ملایان سپرده شود. در این چند سال بزرگترین گامی که در راه تقویت ارتجاع برداشته شده این آمدن آقای قمی بوده که شما با نوشته‌های خود در آن شرکت کرده‌اید. شما شیخ حسن لنکرانی را، تنها به علت مخالفت و دشمنی با آقا سید ضیاء، از متفقین خود گردانیده‌اید؛ آیا این تقویت از ارتجاع نیست؟ اگر شما این را نپذیرید، من ناچار خواهم شد بگویم شما معنی ارتجاع را نمی‌دانید.» (همان جا)
پاکدینی کسروی
منظور کسروی از "ارتجاع" چیست؟ «ارتجاع آن است که کسی هواداری از عادت‌ها و اندیشه‌های بیهوده کهنه کند و از پیشرفت یک توده به سوی بهتری جلو گیرد.» (همانجا) کسروی خواهان بهتر شدن است و به این خاطر دوری گزیدن از «عادت‌ها و اندیشه‌های بیهوده کهنه». او خواهان پیشرفت است و پیشرفت را در پیشرفت مادی خلاصه نمی‌کند.
کسروی در ابتدا به عنوان متفکری ظاهر می‌شود که برپایۀ عنوان‌گذاری‌های امروزین می‌توان او را "روشنفکر دینی" نامید. این از محافظه‌کاری روشنفکران دینی امروز برمی‌خیزد که از کتاب "آیین" کسروی (منتشر شده در دو بخش در ۱۳۱۱ و ۱۳۱۲) به عنوان یکی از مهمترین متن‌های آغازین سلسلۀ خود نام نمی‌برند.
کسروی در کتاب "آیین" منتقد غرب است و می‌کوشد این نکته را اثبات کند که اروپا درکی غلط از پیشرفت دارد. از دید نویسندۀ "آیین"، هدف از پیشرفت «آسایش و خرسندی» است، اما به چنین هدفی تنها از راه پیشرفت مادی، یعنی ماشین و مصرف و همچنین «خودسری زن» (!)، نمی‌توان رسید. کسروی پیشرفت را در اخلاق و پارسایی می‌بیند و در «بازگشت به خویش».
آرمان کسروی، به عنوان روشنفکر دینی، این است که دین هم به گوهر خویش برگردد. او گوهر دین را اخلاق می‌داند، بر راستی و درستی تأکید می‌کند و بر این که «دین آدمی‌گری است» (آیین ۴۱). او برداشتی اخلاقی-انسان‌گرایانه از دین دارد و درست به دلیل انسان‌گرایی‌اش با دین علما در می‌افتد. او دین اخلاقی انسان‌گرا را "آیین" می‌نامد. هدف آیین «خرسندی هر گروهی» است. (آیین ۶۷)
کسروی خود را درگیر خداشناسی نمی‌کند و به این بسنده می‌کند که بگوید خدایی هست، اما چه هست نمی‌دانیم (آیین ۳۹). خدای او شخصانی نیست و صفت‌هایی چون جبار و منقم و مکار ندارد.
به نظر کسروی «دین بیش از این نمی‌خواهد که آدمیان به آیین آدمی گرایند، به عبارت دیگر آدمیان چون در یک جا و با هم زیست می‌کنند، شرط این زندگی آنکه هر کسی نه تنها در بند آسایش خود بلکه در بند آسایش همگان باشند و دروغ و نادرستی را که مایه گرفتاری همگی است سخت ناروا دانسته از دروغگویان و دغلکاران بیزاری جویند. هر گروهی شهر خود بلکه سراسر جهان را خانه‌ای پنداشته با هم چون برادران و خویشاوندان راه روند.» (آیین ۴۲) بر این قرار آنچه کسروی از دین می‌خواهد این است که به عنوان دین مدنی عمل کند، به عنوان آن چیزی که ژان ژاک روسو برای بسامان بودن جامعه ضروری‌اش می‌داند: دینی ساده و اخلاقی که پایبندی به قراردادها اجتماعی را استوار می‌کند. توصیف کسروی از ارکان دین (آیین ۳۹) و از آیین (آیین ۶۷) با توصیف ژان ژاک روسو از دین مدنی در کتاب "قرارداد اجتماعی" تفاوت چندانی ندارد. انسان‌گرایی کسروی و همبسته با آن توجهش به دین مدنی، آن عاملی است که راه او را از راهی که روشنفکری دینی کنونی در ایران جدا می‌کند. کسروی بر خلاف اکثر روشنفکران دینی کنونی درگیر متن نیست و به دلیل عزیمتگاه اخلاقی‌اش موضعی شبیه به اسپینوزا دارد که آن شهامت را داشت که با هر چه غیر اخلاقی باشد، درافتد، حال در متن مقدس هر چه می‌خواهد آمده باشد.
پیشتر گفتیم که کتاب "آیین"، کتابی است از نحلۀ روشنفکری دینی. اما لازم است بیفزاییم که اگر "روشنفکری دینی" عنوانی باشد منحصر به جریانی که امروزه بدین نام مشهور است، جریانی که هنوز "ذات" را می‌خواهد در متن بجوید یا "تجربه دینی" بنیان‌گذار اسلام، کتاب "آیین" همهنگام اعلام انشعاب از این جریان است.
کسروی طبعاً با این مسئله مواجه می‌شود که اسلام موجود چه نسبتی با آیین مورد نظر او دارد. او در اعلام این نظر تردید نمی‌کند که اسلام موجود − یعنی اسلامی که علما مروج آن هستند، با خرافه و دروغ و فساد درآمیخته است و انسان‌ها را از مدنیت بسامان دور می‌کند − بسی دور از «آیین» اوست. او ظاهرا تا پایان عمر معتقد بوده که اسلام زمانی گوهر پاکی داشته، و پاسخی بوده به نیازهای زمان خویش. او ابتدا تلویحاً می‌گوید، اما سرانجام تصریح می‌کند که این دین دچار تنگ‌بینی تاریخی است و کتاب مقدس آن سطح دانش دوره‌ای را بازتاب می‌دهد که دیگر به سر آمده است.
مسئله هویت
احمد کسروی از پیشروان اندیشۀ سکولار در ایران است. او شجاعانه از فرهیختگی و خردورزی دفاع می‌کند، با خرافه درمی‌افتد و سرانجام به دست نیرویی که از آمیزۀ تاریخی لومپنیسم و مذهب پدید آمده، به قتل می‌رسد. احمد کسروی، سکولار است، به این معنا که مخالف تمسک به دین در سیاست است. اما او با نفس دین مخالفت نمی‌کند، و آن را در عصر ما به عنوان دین اخلاقی مدنی ضروری می‌داند. به باور او جامعه به وجود دینی که عقلانی و "پاک" باشد، نیازمند است و تنها با اتکا به قانون نمی‌تواند بسامان شود، آن هم با این استدلال که نیروی دین از درون برمی‌آید، اما قانون برای پیشبرد خود به نیرویی بیرونی چون پلیس نیازمند است. او بر این اساس معتقد است که قانون نمی‌تواند جای دین را بگیرد: «ما هم اقرار داریم که قانون برای جهان سودمند و دربایست است، ولی پوشیده نباید داشت که از قانون به تنهایی کاری پیش نمی‌رود.» (آیین ۱۲).
کسروی نه تنها مخالف دخالت کاهنان در کار دولت، بلکه مخالف دستگاه آنان نیز هست و این نکته را در مورد دستگاه علمای شیعی و کشیشان مسیحی تصریح می‌کند، اما با نظر به نمونه دین‌پیرایی در اروپا می‌گوید که مخالفت با کشیشان نباید منجر به دور افتادن از خدا شود (رک. آیین ۵۳).
توجه ویژۀ او به مذهب شیعه است. او خود درس این مذهب را آموخته و از نوجوانی رفتار علمای آن را زیر نظر داشته است.
کسروی تشیع را عقل‌ستیز، ناهمخوان با سامان اجتماعی نو و ملایان آن را نادان، دروغگو، فاسد و عوام‌فریب می‌داند. قضاوت نهایی او درباره تشیع این است که این مذهب بسی دور از آرمان دین مدنی است (رک شیعی‌گری، صص ۲۰۲-۲۰۰). کسروی باوری دینی‌وار به خرد دارد و تصور می‌کند که عقلانیت چنان توانمند است که بتواند "آیین" خویش را گسترش دهد و جای مذهب‌های خرافی را بگیرد. او خواهان بازگشت به خویش است، اما این خویش را با آنچه سنت‌اش می‌خوانند یکی نمی‌گیرد و حتّا بر این نظر است که عادات کهن چه بسا باعث می‌شوند که ما با خویش بیگانه شویم. خویشتنی که او می‌خواهد بدان بازگردد، ساده، اخلاقی و خردورز است. او "خود" ایرانی را برخوردار از این خصوصیت‌ها می‌داند.
کسروی ناسیونالیست است، ناسیونالیستی خردگرا. او مذهب مسلط شیعه را مانعی دوگانه تصور می‌کند: مانعی در برابر گذشته برای بازیابی هویت خردگرای ایرانی و مانعی برای یک «سررشته‌داریِ» سزاوار حال و آیندۀ کشور، یعنی برقراری حکومتی بسامان و سامان‌بخش. او طرفدار نظامی سکولار است، ولی دغدغۀ اصلی او هویتی است که به آنچنان خودآگاهی‌ای ارتقا یابد که دیگر از ملایان فرصت بازی در عرصه سیاست و عوام‌فریبی را بگیرد. او به این خاطر دست به تلاش‌های وسیعی در جهت‌های مختلف می‌زند. برای پیرایش فرهنگ و زبان می‌کوشد، بازگوکنندۀ تجربه‌های انقلاب مشروطه می‌شود، به انتقاد از تجربۀ تمدنی اروپا می‌پردازد، دربارۀ تقلید از اروپا زنهار می‌دهد، و به طور ویژه با شیعی‌گری درمی‌افتد.
او از پندارِ اسلام ایرانی می‌گسلد، از این پندار که تشیع اسلام ایرانی است، گویا این مذهب یکی از سازه‌های ایرانیت است و برای حفظ هویت ملی باید آن را پاس داشت. او معتقد است که تشیع در زمان صفویان نقش سازنده‌ای ایفا کرده، اما دیگر آن نقش را ندارد. به نظر او شیعه امروزی «شیعه روضه‌خوانی و زیارت است»، زمانی در دست ترکان جنگ‌آور از اسباب جنگ با سنیان بوده است، ولی اکنون ایران غرب را دربرابر خود دارد و در جهانی دیگر به سر می‌برد که شیعه از آن درکی ندارد: «در زمان صفویان جهان حال دیگری می‌داشت و امروز حال دیگری می‌دارد. امروز زندگانی تنها با جنگ و شمشیر زدن نیست و هر توده‌ای باید در همه‌ی کارهای زندگی دلبستگی از خود نشان دهد و همه‌ی هوش و پروای خود را در راه نیکی زندگانی به کار اندازد وگرنه از دیگران پس افتاده نابود خواهد گردید. زمان صفویان با این زمان از هر باره جدا است.» (شیعی‌گری ۱۶۳).
به نظر کسروی شیعی‌گری اصلاح شدنی نیست و از آن نمی‌توان دین مدنی ساخت. او در این رابطه به ویژه حساسیت ویژه‌ای به دروغگویی دارد. او برای برآمد ملی به پالایش فرهنگی سفارش می‌کند و با آنچه به نظرش زیان‌رسان‌های اصلی به فرهنگ کشور اند درمی‌افتد: «صوفی‌گری، خراباتی‌گری، باطنی‌گری، علی‌اللهی‌گری، بهایی‌گری و مانند این‌ها هر کدام زیان‌های بسیاری به کشور رسانیده؛ لیکن شیعی‌گری که کیش انبوه مردم است زیانش بسیار بیشتر بوده.» (شیعی‌گری، ص ۲۰۲).
کسروی پسین سخت نگران سرنوشت ایران است. او پس از سقوط رضاشاه با نگرانی شاهد فعال شدن متشرعان است. نگرانی بزرگ دیگر او مسئله آذربایجان است. او به شدت مخالف جدایی آذربایجان است؛ با فدرالیسم نیز مخالف است و راه حلی که برای اختلاف نواحی با مرکز پیش می‌گذارد زنده کردن ایده "انجمن‌های ایالتی و ولایتی" است که یادآور می‌شود «گنجانیدن آن در قانون اساسی از روی پیشنهاد آزادی‌خواهان تبریز بوده. این نمونه رشد و فهم آزادی‌خواهان آن‌روزی آذربایجان است که برای استوار ماندان رابطه استان‌ها و شهرستان‌ها با پایتخت، بودن انجمن‌هایی را در شهرها از سوی اهالی برای نظارت در مصرف مالیاتی که می‌پرداختند و دیده‌بانی به کارهای مأمورین دولت و حفظ مصالح استان و شهرستان، لازم دانسته‌اند.» (سرنوشت ایران چه خواهد بود، ص ۳۴)
با توجه به نگرانی دوگانۀ کسروی در مورد فرصت‌طلبی متشرعان و خطر تجزیه آذربایجان، و با نظر به برداشتی که او از تاریخ شیعه‌ و تاریخ ایران از صفویه به این سو داشته، واقع‌بینانه است که او را رو در رو با این پرسش مهم بدانیم: شیعه‌گری سلطه‌یافته بر ایران در اصل دین ترکان جنگنده با عثمانیان بوده است. اینک اگر این کیش پس زده شود یا خود از رونق افتد، آیا پیوند میان ترک و فارس سست نمی‌شود و این باعث نمی‌شود که ستون اصلی حامل بنای کشور فرو پاشد؟ چیست حلقۀ پیوند ترک و فارس؟
این پرسش در ذهن کسروی پرسش از پی هویت سکولار ایران است؛ و پرسش از پی هویت سکولار با پرسش از هویت اصیل ملی در ذهن کسروی یکی است. "خود" ایرانی از نظر کسروی، ساده، در همان حال باشکوه است، اخلاقی است و عقلانی. این "خود" به زبانی سخن گفته که سرچشمه‌ای باستانی دارد. بایسته برای خودآگاهی پیراستن زبان است، بدانسان که پیوند با آن سرچشمۀ باستانی هویدا گردد. به باور او زبانِ فاخرِ اخلاقیِ عقلانی در غوغای بددینی، یاوه‌گویی‌های صوفی‌گرانه و آوازه‌گری‌های عوام‌فریبانه و همچنین با تاخت و تیز بیگانگان به سرزمین ایران و تجاوزها و تحمیل‌هایی که به زبان اصیل آن کرده‌اند، الکن شده و اکنون همتی باید کرد تا آن زبان زندگی دوباره‌ای یابد. کسروی برای این کار ، هم به زبان‌شناسی رو می‌آورد و می‌کوشد خود را به سرچشمه زبان فارسی برساند، و هم به نقد فرهنگی می‌پردازد تا مردم دیگر به آن غوغاها و یاوه‌ها گوش نسپارند. او ستایش از پادشاهان گذشته را نیز در ردیف یاوه‌گویی می‌گذارد و نمی‌پسندد که پارسی‌نامه، شاه‌نامه باشد و از این رو دربارۀ فردوسی چنین داوری می‌کند: « فردوسی خود مرد نیکی بوده، ولی سخنان او که بیش از همه ستایش پادشاهان خودکام و دربارهای ایشان است، در این روزگار سراپا زیان است و بایستی از میان برخیزد. از کتاب فردوسی تنها در زمینه زبان می‌شود، سودجویی کرد.» (فرهنگ چیست، صص ۲۳-۲۲)
برنامۀ کسروی برای خودآگاهی ملی پالوده کردن فرهنگ است. این برنامه با درگیر شدن با مسئلۀ فعال گشتنِ ملایان پس از سقوط رضاشاه و خطر تجزیۀ آذربایجان بر روی دو موضوع متمرکز می‌شود: نقد شیعی‌گری و اثبات اینکه حلقه پیوند اصلی آذربایجان با قلب ایران − که نه مردمی خاص، بلکه "خود"ی است که زبان فارسی از آن برمی‌آید − شیعه‌گری نیست، بلکه همزبانی تاریخی است. به این خاطر او سخت کوشش می‌کند اثبات کند که رواج ترکی در خطۀ آذربایجان عارضه‌ای تاریخی بوده و آذری، زبان اصیل آذربایجانیان، از زبان مادها نشأت گرفته، که به باور او تیره‌ای بوده‌اند از مردمان بنیانگذار ایران، در کنار دو تیره دیگر: فارس‌ها و پارت‌ها. (آذری، ص. ۷).
کسروی با طرح خواست خودمختاری آذربایجان به خاطر ترک‌زبان بودن ساکنان آن دیار مخالفت می‌کند و دربارۀ زبان می‌گوید «این موضوع کوچکتر از آن است که وانموده می‌شود. همه می‌دانند که ترکی به آذربایجان از بیرون آمده است و هیچگاه آذربایجانی‌ها آن را زبان نوشتن و خواندن نشناخته بودند. پیش از آنکه به ایران مشروطه بیاید و گفت‌وگویی از میهن‌پرستی و این قبیل احساسات در میان باشد، آذربایجانی‌ها به فارسی که زبان کشورشان بود، علاقه‌مند بودند و نامه‌هاشان را جز به فارسی نمی‌نوشتند، کتابهاشان جز به فارسی نبود؛ در مکتب‌ها جز کتاب‌های فارسی درس خوانده نمی‌شد.» (سرنوشت ایران، ص. ۳۴)
طرح امروزین مسئله
امروزه مسئلۀ زبان و در اصل وحدت مردمان کشور را به این سادگی نمی‌توان مطرح کرد. زبان‌شناسی، باستان‌شناسی و فرهنگ‌شناسی نمی‌توانند جای سیاست را بگیرند و به مسائل سیاسی پاسخ دهند. اگر چنین ادعایی کنند این خطر جدی است که به ایدئولوژی تبدیل شوند. طرح این موضوع که در آذربایجان چه علاقه‌ای به زبان فارسی وجود داشته ، تأثیری بر روی آن تبریزی‌ای ندارد که حس می‌کند سامان کنونی کشور با تبعیض در حق او همراه است. کسروی، با آگاهی بر اهمیت آذربایجان در سامان کشوری ایران، می‌کوشد − همهنگام با نقد شیعی‌گری‌ای که اهمیت‌یابی سرنوشت‌ساز آن در ایران همگام و همهنگام است با برپایی سلسله صفویه، یعنی قدرتی که ریشه در آذربایجان داشته‌ است − پایه‌ای غیردینی برای جایگاه آذربایجان در ایران بیابد. او همخوان با الگوی گفتمانی دولت−ملت‌سازی کوشش می‌کند داستانی را پیش بگذارد که داستان همگان باشد، همه در آن همسرنوشت باشند، آن را ادامه دهند و ترغیب شوند که در آینده هم همسرنوشت بمانند. کسروی نمی‌خواهد مردم ضد دین باشند، اما داستانی که تعریف می‌کند فاقد عناصری از دین به عنوان نهاد است و از این رو می‌توان آن را داستانی سکولار دانست. در میان ناسیونالیست‌های ایرانی این گرایش چیره بوده است که شیعه را هم جزئی از داستان ایران کنند و از آن چیزی خودی بسازند. کسروی چنین نمی‌کند و در ضمن بر آن نیست که با حذف شیعه، دین دیگری با استعداد دولتی شدن و رسمی شدن و کلا نقش سیاسی ایفا کردن به جای آن بنشاند.
مسئلۀ هویت سکولار، که کسروی آن را پیش گذاشته و در ارایۀ راه حل برای آن کوشیده، همچنان برای ایران مطرح است. شکل مشخص کنونی آن بیش از هر چیز متأثر است از سلطۀ حاکمیتی دینی بر کشور. این حاکمیت، حاکمیت تبعیض است. "جمهوری اسلامی" بر تبعیض میان دو جنس، میان مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و سنی، مذهبی و غیر مذهبی، معمم و مکلا و حکومتی و غیر حکومتی استوار است. بسیار محتمل است که پایان این رژیم، دادخواهی دربارۀ همۀ تبعیض‌های موجود در کشور باشد.
وحدت کشور لازم است از نو تعریف شود. تصور پایان دورۀ آمیختگی شیعه‌گری با دستگاه دولتی به سادگی با درک این ضرورت همراه می‌شود که تاریخ همسرنوشتی باید از نو بازگفته شود، زیرا داستانی به پایان می‌رسد که شیعه‌گری در آن به خود تا حد ایفای نقش محوری امتیاز داده است. ممکن است سازشی صورت گیرد و ما به داستان "خدمات متقابل اسلام و ایران" (شیخ مرتضی مطهری) بازگردیم، گیریم که با برجسته کردن ایران. اما این نسخه جدید داستان کهنۀ برساختۀ ناسیونالیسم، پاسخی به مسئلۀ هویت سکولار نخواهد بود، و تداوم بحرانی خواهد شد که برانگیزانندۀ آن امتیازهایی است که به شیعه‌گری داده می‌شود و این جریانِ بیشینه‌خواه را برای کسب کامل قدرت حریص می‌کند.
سکولار شدن در معنای مشخص سیاسی آن، جدا کردن نهاد دین و دولت است. در بحث‌های سیاسی در ایران امروز مدام این تعریف تکرار می‌شود. لازم است تعریف مشخص‌تر گردد. آنچه از دولت بایستی جدا گردد، دین به طور کلی نیست، به این دلیل ساده که آنچه در ایران با دولت درآمیخته شده یک دین کلی نیست. مسئلۀ ایران مسئلۀ شیعی‌گری است که پدیداری چیرۀ مذهبی است مجهز، مجهز به تشکیلات، مجهز به پول، مجهز به یک مشی تبلیغاتی و بسیج‌گر و امروزه همچنین مجهز به یک دستگاه عظیم سرکوب. سکولاریزاسیون در ایران یعنی پایان دادن قطعی به تجهیز شیعه‌گری به دستگاه دولتی. آن هنگام که به جای طرح موضوع دین به طور کلی یا حکومت دینی به طور کلی، از شیعی‌گری و حکومت ولایی آن سخن گوییم، بهتر ارتباط موضوع با موضوع هویت ایرانی را درمی‌یابیم.
هویت نه ذاتی هستی یافته در گذشته، بلکه انتخابی برای آینده است. داستان‌هایی که درباره گذشته می‌گویند، کشاندن ما به راهی است که گویا ما در گذشته‌ای دور پا بر آن نهاده‌ایم و گمراهی ما در خروج از آن است. داستانی که مذهب مسلط می‌گوید، داستان ولایت است که ولایت فقیه در حوزه سیاست تنها جلوه‌ای از آن است. سکولار شدن در بُعدِ سیاسی طبعا پایان دادن به ولایت فقیه است، آن هم در همۀ اشکال آن، از جمله با مخالفت قاطع با بازگشت به آن شکلی که در ماده دوم متمم قانون اساسی مشروطیت مطرح بوده است: کنترل قانون‌های مصوب پارلمان توسط فقیهان. ولایت فقیه اما در اصل ولایت بر صغیران است. مردم صغیر پنداشته می‌شوند، یعنی کودک و ناتوان در تشخیص مصلحت خویش. داستان ولایت، داستان صغارت مردم است و بازتولید وضعیتی در حال و آینده که مردم همواره صغیر بمانند. کسروی، به عنوان یک چهرۀ پیشاهنگ روشنگری ایرانی، می‌خواست به این صغارت پایان دهد. کانت گفته است که «روشنگری، خروج انسان از صغارتی است که خود بر خويش تحميل کرده است.» صغارت، خودخواسته نیست؛ خودخواسته می‌شود اگر بر آن آگاهی یابیم، یا امکان‌هایی واقعی برای آگاه شدن داشته باشیم و همچنان در موقعیت صغیر باقی بمانیم. معنای سکولاریسم ایرانی، خروج از موقعیتِ صغارت است. معنای سکولار شدن در بُعدِ سیاسی پایان دادن به ولایت فقیه است و در بُعدِ فرهنگی و اجتماعی پایان دادن به همه اشکال و انواع ولایت که محور آنها مردسالاری است. از این دیدگاه ژرف‌نگر، مسئلۀ زن در کانون مسئلۀ سکولاریسم در ایران قرار دارد.
رابطۀ تحقیرآمیز و اسارت‌آور ولی-صغیر در همه حوزه‌های اجتماعی وجود دارد و به شیعیان و شکل نگرش ملایان آنان به جهانیان منحصر نمی‌شود. حقارت و صغارتِ درونی شده است که حکومتی به نام ولایت فقیه را ممکن می‌سازد. این حکومت تنها با داغ و درفش پا بر جا نمانده است.
سکولاریزاسیون در معنای گسترده و همه‌جانبۀ پایان دادن به "ولایت" همانا دموکراتیزاسیون گسترده و همه‌جانبه است و این چیزی نیست که در گفتمان کلاسیک دولت−ملت‌سازی که سخن کسروی نیز گویشی در آن و از آن است، بگنجد. سکولار شدن در درجۀ نخست پایان دادن به یک نظام تبعیض است. نفی نظام تبعیض‌، که نظام جداساز است، در نظامی است که مجتمع کند، انتگره کند. سکولاریزاسیون بر این قرار انتگراسیون است.
در گفتمان کلاسیک دولت−ملت‌سازی هم انتگراسیون مطرح است: معمولا نیرویی یا ایدئولوژی‌ای به عنوان محور یکپارچه‌سازی معرفی می‌شود، نیرویی از جنس ارتش ملی، سردار ملی، حزب ملی و ایدئولوژی‌ای از جنس ناسیونالیسم. امروزه اما مجتمع شدن دموکراتیک، تنها گرد یک برنامۀ عدالت معنا دارد. نفعی تبعیض موجود در عدالت است نه برقراری تبعیضی دیگر. موضوع عدالت، مسئلۀ اقوام و زبان‌های کشور را هم دربرمی‌گیرد و این مسئله‌ای است که با آن دیگر نمی‌توان با زبان‌شناسی و باستان‌شناسی و قوم‌شناسی پاسخ گفت.
کسروی به پرسش هویت پاسخی فرهنگی داده است، امروزه باید در برابر آن پاسخی گذاشت در قالب برنامه‌ای برای آزادی و عدالت.
*منابع:
• آثار کسروی:
− شیعی‌گری (۱۳۲۲)، به کوشش محمد امینی، لس آنجلس: شرکت کتاب ۲۰۱۱ / ۱۳۹۰
− آیین (در دو بخش، تهران ۱۳۱۱ و ۱۳۱۲)
− فرهنگ چیست؟ (۱۳۲۲)
− سرنوشت ایران چه خواهد بود (در موضوع پیش‌آمد آذربایجان) (۱۳۲۴)
− آذری یا زبان باستان آذربایجان (چاپ سوم ۱۳۲۵)
از اثر نخست با ذکر صفحه کتاب و از چهار اثر دیگر با ذکر صفحه آنها در فایل دیجیتالی‌شان (در دسترس در سایت kasravi.info) نقل قول می‌شود.
 • آثار دیگران:
ایمانوئل کانت: "در پاسخ به پرسش: روشنگری چيست؟" (۱۷۸۴)، ترجمه یدالله موقن، سایت نیلگون: لینک
روح الله خمینی: کشف اسرار (به صورت چاپی کمیاب، دست‌یافتنی در اینترنت)

Abdullahi Ahmed An-Na`im: "Islam and Secularism", in: Linell E. Cady and Elizabeth Shakman Hurd (ed.): Comparative Secularisms in a Global Age, New York 2010, 217-228
Abdullahi Ahmed An-Na`im: Islam and the Secular State: Negotiating the Future of Shari'a, Cambridge, Massachusetts, and London 2008
Charles Taylor: A Secular Age, Cambridge, Massachusetts, and London 2007
برگرفته از سایت "بی بی سی"
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/03/120309_l44_kasravi_secular_nikfar.shtml





اخبار روز: فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران از بروز درگیری بین مردم و نیروهای انتظامی در مشهد در جریآن برگزاری مراسم چهارشنبه سوری و بازداشت عده ای از جوانان خبر داده اند.
بنا به گزارش این فعالین یورش نیروهای سرکوبگر به جوانان مشهد، ضرب و شتم و دستگیری تعدادی زیادی از آنها را به همراه داشته است. از غروب سه شنبه جشن چهارشنبه سوری در محل های مختلف شهر مشهد آغاز شد. شدت جشن و شادمانی توام با اعتراضات در نقاطی مانند؛ رضا شهر، هاشمیه و طرقبه نسبت به نقاط دیگر بیشتر بود. جشن و اعتراضات از ساعت ۲۱:٣۰ به بعد به اوج خود رسید. جوانان با روشن کردن بوته و پریدن بر روی آن اقدام به خواندن شعرهای چهارشنبه سوری نمودند. تعدادی از مردم عکس های خامنه ای و احمدی نژاد را در خیابان ها به عنوان نحوست به شعله های آتش می سپردند.
پس از آنکه جوانان مشهد اقدام به سر دادن شعارهایی مانند مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای نمودند، نیروهای لباس شخصی به جوانان یورش بردند و آنها را آماج ضربات باتون خود قرار دادند. در رضا شهر بیش از ۴۰ نفر از جوانان دستگیر و به نقطه‍ی نامعلومی منتقل شدند. هنگام یورش نیروهای سرکوبگر به مردم و جوانان در رضا شهر درگیری شدید بین جوانان از یک طرف و نیروهای سرکوبگر از طرفی دیگر روی داد. جوانان با پرتاب سنگ و انداختن ترقه به مقابله با نیروهای سرکوبگر پرداختند و آنها را وادار به عقب نشینی نمودند. زد و خورد خیابانی برای مدتی ادامه داشت.
نیروهای انتظامی همچنین اقدام به کندن پلاک ماشین های مردم نمودند و با باتون به ماشین ها می کوبیدند.
در طرقبه نیروهای سرکوبگر منطقه را محاصره کرده بودند و به کسی اجازه ورود به آنجا را نمی دادند. تا لحظه‍ی ارسال این گزارش مردم همچنان در خیابانها حضور داشته و نیروهای حکومتی به دستگیری و ضرب وشتم مردم ادامه می دادند.





عضو حقیقی «شورای عالی فضای مجازی»:

نگران توسعه شبکه‌های اجتماعی هستیم

حمید شهریاری یک عضو حقیقی «شورای عالی فضای مجازی» گفته این شورا «امنیتی» نیست و گسترش شبکه‌های اجتماعی و «تهدیدات» آن باعث نگرانی مقام‌های جمهوری اسلامی شده است.
به گزارش خبرگزاری فارس٬ آقای شهریاری این مطلب را روز سه‌شنبه (۲۳ اسفند) در نشستی با حضور خبرنگاران بیان کرده است.
وی گفته که «توسعه شبکه‌های اجتماعی٬ تهدیدهای بسیاری» برای جمهوری اسلامی به وجود آورده و «برخی از این بستر برای مبادله اطلاعات و بعضا ابزار جاسوسی استفاده می‌کنند.»
شهریاری اظهار کرده که دفتر علی خامنه‌ای از یک سال پیش به دنبال راه‌اندازی «شورای عالی فضای مجازی» بوده است.
«تشویش» عملکرد نهاد‌های سیاستگذار در زمینه اینترنت و فناوری اطلاعات٬ به گفته حمید شهریاری یکی از عوامل مهم راه‌اندازی «شورای عالی فضای مجازی» بوده است.
وی در عین حال گفته است: «حضور نهادهای امنیتی در این شورا غالب بر مقوله‌های فرهنگی و تخصصی آن نیست و به این ترتیب این شورا به هیچ وجه امنیتی نخواهد بود.»
علی خامنه‌ای٬ رهبر جمهوری اسلامی روز ۱۷ اسفند دستور تشکیل «شورای عالی فضای مجازی» را صادر و اعضای آن را مشخص کرد.
آقای خامنه‌ای هدف از تشکیل «شورای عالی فضای مجازی» را «مقابله با آسیب‌های اینترنت و استفاده از فرصت‌های» آن عنوان کرده است.
اعلام تشکیل این شورا از سوی گروهی از «سربازان جنگ نرم» نیز با استقبال روبرو نشده و آن‌ها انتقاد‌های فراوانی به ترکیب اعضای این شورا دارند.



کارنامه محیط زیستی ایران در سال ١٣٩۰

یک کارشناس محیط زیست در تهران معتقد است که در بررسی عملکرد زیست محیطی در سال ١٣٩۰ با در نظر گرفتن موضوعاتی چون کنترل  آلودگی هوا، کاهش خشک شدن سطح دریاچه های ایران، کاهش سطح آبهای زیرزمینی، ... اقدامات مثبت قابل توجهی صورت نگرفته است و راه زیادی باید طی شود تا این بحرانها رفع و کاستیها جبران شود.

گفتگو با فرخ مستوفی- کارشناس محیط زیست
سال ١٣٩۰ روزهای پایانی را سپری می کند و همواره در این روزها کم نیستند ایرانیانی که به بررسی کارنامه یک ساله خود می پردازند، کارنامه های شخصی و کارنامه های مشترک. یکی از این کارنامه های مشترک، کارنامه محیط زیست است که همگی ما در نمرات خوب، متوسط و ضعیف آن سهیم هستیم.
محیط زیست در سال ١٣٩۰، چه بحرانهائی را پشت سر گذاشت؟ آیا اوضاع بهتری را نسبت به سالهای پیش تجربه کرد.
وضعیت منابع طبیعی آب، حیاتی ترین ماده زندگی، میزان بارندگی درسالی که رو به پایان است، وضعیت دریاچه ها در سال ١٣٩۰، کیفیت آبهای سطحی و زیرزمینی چگونه بود؟

فرخ مستوفی، کارشناس محیط زیست در تهران، در گفتگو با رادیوی بین المللی فرانسه، می گوید: بحرانهای زیست محیطی در سال ١٣٩۰، کمابیش ادامه همان بحرانهای سالهای گذشته بود و آنچه که مشخص است، این نکته است که محیط زیست ایران در کل دچار یک بحران طولانی مدت است؛ این بحران مدتها پیش شروع شده است.
به گفته این کارشناس محیط زیست، تغییر در ساختار سیاسی در ایران از جمله مسائلی است که به برخی از بحرانهای محیط زیستی در ایران افزوده است و اعمال سلیقه های نامنسجم از سوی برخی از مسئولان بر این بحرانها دامن زده است.
فرخ مستوفی در ارزیابی کارنامه مسئولان در زمینه کمک به کمتر شدن بحران آلودگی هوا، معتقد است که گازسوزکردن خودروها در شهر تهران از جمله گامهای مثبتی است که برداشته شده است.
به گفته این کارشناس محیط زیست کمبود بارندگی و خشکسالیها در سالهای متوالی به گسترش بیابانها انجامیده است؛ از سوی دیگر کاهش سطح آبهای سطحی بدلیل کمبود بارندگی به شدت مشهود است.
خشک شدن سطح دریاچه های ایران از جمله مهمترین مسائل زیست محیطی ایران است که این کارشناس محیط زیست در بررسی کارنامه زیست محیطی ایران به آن می پردازد و از دریاچه های هامون، پریشان، نیریز، بختگان و به ویژه دریاچه ارومیه، از جمله دریاچه هائی هستند که با بحران روبرو هستند.
فرخ مستوفی، کارشناس محیط زیست، در مجموع کارنامه محیط زیستی ایران در سال ١٣٩۰ را چندان مثبت ارزیابی نمی کند و معتقد است که راه زیادی باید طی شود تا این بحرانها رفع و کاستیها جبران شود.



نتانیاهو جهاد اسلامی را ابزار دست تهران نامید

نوشتۀ بیژن برهمندی
بعقیده نتانیاهو شدت گیری خشونت ناشی از پرتاب موشک به جنوب اسرائیل، به معنای کمرنگ شدن بحران ایران نیست، بلکه برعکس آنرا در مرکز توجه ما قرار می دهد. نتانیاهو گفت سازمان جهاد اسلامی که مسئولیت تمام موشک های پرتاب شده در چند روز اخیر به جنوب اسرائیل را بعهده داشته است، بطور کامل بوسیله تهران مسلح می شود

نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو تاکید کرد که علیرغم تشدید خشونت ها در نوار غزه با گروههای مسلح فلسطینی ، برای اسرائیل بحران اتمی ایران همچنان در درجه اول اهمیت قرار دارد.
نخست وزیر اسرائیل با استفاده از درگیری های نوار غزه فرصت را غنیمت شمرد تا انگشت اتهام را به سمت تهران نشانه رود و گروه رادیکال جهاد اسلامی را که در این درگیری ها نقش برجسته ای بعهده داشت، ابزار دست تهران بنامد.
نتانیاهو گفت جهاد اسلامی که مسئولیت تمام موشک های پرتاب شده در چند روز اخیر به جنوب اسرائیل را بعهده داشته است، بطور کامل بوسیله تهران مسلح می شود.
بعقیده نخست وزیر اسرائیل ، جهاد اسلامی یک نیروی دست نشانده ایران است. او نتیجه میگیرد که شدت گیری خشونت در جنوب ، به معنای کمرنگ شدن بحران ایران نیست، بلکه برعکس آنرا در مرکز توجه ما قرار می دهد.
نتانیاهو در ملاقات با مقامات شهرداری ها در جنوب اسرائیل ، خطاب به آنان توضیح داد که تهدید موشک های نوار غزه زمانی به پایان خواهد رسید که تهدید های ایران از فراز سرمان برداشته شود.




برگزاری چهارشنبه سوری به رغم حضور نیروی انتظامی

به گفتۀ شاهدان عینی در آغاز مراسم چهارشنبه سوری، نیروهای انتظامی در سطح شهر تهران مستقر شده اند.  این درحالیست که عده ای بر این باورند که اگر مراسم  چهارشنبه سوری از سوی مسئولان دولتی مدیریت شود و مکانهائی برای برگزاری این مراسم در سطح شهرها مشخص شود، از آسیب ها و تلفاتی که هرساله در این شب شاهد آن هستیم، کاسته خواهد شد.
 گفتگو با یک شهروند-خبرنگار در تهران

میثم، شهروند-خبرنگار در تهران به رادیوی بین المللی فرانسه گفت که از نخستین ساعات عصر روز سه شنبه، مردم در سطح شهرهای ایران به استقبال مراسم سنتی چهارشنبه سوری رفتند.
همین گزارشگر از تهران از مستقر شدن نیروهای انتظامی در سطح شهر تهران خبر می دهد.
پیش از این احمدرضا رادان، جانشین فرمانده ناجا اعلام کرده بود که برهم زنندگان نظم عمومی در سطح شهر بازداشت می شوند و دستگیرشدگان تا پایان تعطیلات نوروز "مهمان پلیس" خواهند بود.
به گفته احمدرضا رادان حضور در میادین برای آتش بازی و همچنین ایجاد راهبندان های ساختگی ناهنجاری تلقی می شود.
این درحالیست که عده ای بر این باورند که اگر مراسم باستانی چهارشنبه سوری از سوی مسئولان مدیریت شود و مکانهائی برای برگزاری این مراسم در سطح شهرها مشخص شود، از آسیب ها و تلفاتی که هرساله در این شب شاهد آن هستیم، کاسته خواهد شد.
همچنین چند تن از مراجع در اظهار نظرهائی پیرامون برگزاری مراسم چهارشنبه سوری و برافروختن آتش گفته بودند آتش روشن کردن بدعت خرافی است و این رسم غلط باید حذف شود.
آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، پس از چهارشنبه سوری سال ۱٣٨٨ که بیش از گذشته چهره سیاسی به خود گرفته بود، گفت: مراسم چهارشنبه سوری آخر سال هیچ مبنای شرعی ندارد و مستلزم ضرر و فساد زیادی است که مناسب است از آنها اجنتاب شود
به گفته میثم از تهران، به رغم تمامی تدابیر اندیشیده شده، ایرانیان همچون سالهای گذشته آئین چهارشنبه سوری را گرامی داشته و برگزار می کنند.
مراسم چهارشنبه سوری که با پریدن از روی آتش، با سپردن زردی به آتش و گرفتن سرخی آن آغاز می شود با آتش بازی، مراسمی همچون شکستن کوزه، فال گوش ایستادن و قاشق زنی ادامه می یابد.
چهارشنبه سوری، مناسبتی است که بار دیگر موجب گردهم آمدن جمع خانواده ها می شود. دانه های نباتی همچون :پسته، بادام، فندق، تخم خربزه از خوراکیهای ویژه این مراسم هستند که به نیت مهربانتر شدن با سایرین و دوری از کینه و حسد می خورند.



اعلام دوستی ایران و آذربایجان پس از یک دوره تنش

وزیر دفاع آذربایجان و محمود احمدی نژاد
تنش میان دو کشور ایران و آذربایجان در دیدار رییس جمهوری ایران و وزیر دفاع آذربایجان بهبود یافت. این تنش ها به دنبال انتشار اخبار مربوط به قرار داد باکو برای خرید چند میلیون دلاری سلاح نظامی از اسرائیل رخ داد. به گفتۀ وزیر دفاع آذربایجان، باکو  اجازه نخواهد داد که از خاک و حریم هوایی اوعلیه کشور «دوست و برادر» ایران استفاده شود.

نوشته: رضا ولی‌زاده
به گزارش خبرگزاری فرانسه، محمود احمدی نژاد روز دوشنبه پس از نشست با صفر آبی اف وزیر دفاع آذربایجان تأکید کرد: «ما مطمئنیم کشور آذربایجان همسایه و برادر ماست و هیچ مشکلی با یکدیگر نخواهیم داشت.»
او مشکلات میان دو کشور را «مصنوعی» توصیف کرد و از حل و فصل آن ها ابراز اطمینان کرد.
آبی اف در پاسخ به خبرگزاری ایرنا با تأکید بر این که هیچ کشوری نمی تواند روابط میان دو کشور را بر هم زند تأکید کرد باکو به هیچ کشوری اجازه نخواهد داد که از خاک و حریم هوایی اوعلیه کشور «دوست و برادر» ایران استفاده کند.
این اظهارات با هدف ایجاد آرامش در روابط میان دو کشور انجام شده است که پس از انتشار اخبار مربوط به خرید یک و نیم میلیارد دلاری سلاح های نظامی جمهوری آذربایجان از اسرائیل به تنش گراییده بود.
تهران در ماه گذشته سفیر آذربایجان را برای توضیح در مورد این قرارداد نظامی و اهداف آن احظار کرد و هشدار داد که اجازه نخواهد داد اسرائیل از خاک باکو برای انجام حملات تروریستی علیه ایران استفاده کند.
جمهوری آذربایجان هدف از تقویت نظامی ارتش خود را «آزادسازی سرزمین های اشغالی» اعلام کرد. منظور از "سرزمین های اشغالی"، مناطق شمالی قره باغ است که در پی درگیری‌های مسلحانۀ دهۀ نود میلادی میان ارمنستان و آذربایجان، عملاً به خاک  ارمنستان پیوست.
احمد وحیدی، وزیر دفاع ایران به خبرگزاری ایسنا گفته است: «ما و آذربایجان دوست هستیم، آن ها گفتند رسانه ها همه چیز را در مورد قرارداد خرید تسلیحات نظامی آذربایجان منتشر نکرده اند و مبلغ این قرارداد چندان مهم نبوده و زمان آن هم به چند سال پیش مربوط می شده است.»
پیش از این ایران، جمهوری آذربایجان را که دارای اکثریت مسلمان است به همکاری و کمک رساندن به سرویس جاسوسی اسرائیل برای کشتن نویسندۀ آذربایجانی و همچنین ترور دانشمندان هسته ای ایران متهم کرده بود.



رویارویی گزارشگر ویژه سازمان ملل و محمد جواد لاریجانی در ژنو

نوشتۀ رحمت قاسم بیگلو
احمد شهید، فرستاده ویژه سازمان ملل، رئوس گزارش تازه خود را از موارد نقض حقوق بشردرایران، درنشست شورای حقوق بشر در ژنو، شرح داد. در مقابل، نمایندۀ ایران هم کشورهای غربی را "ورشکستۀ اخلاقی" توصیف کرد. اما به عقیدۀ دکتر عبدالکریم لاهیجی، اینک علاوه بر غربی ها، کشورهایی مثل برزیل و مکزیک هم از وضع حقوق بشر در ایران نگرانند.
اجلاس شورای حقوق بشر در ژنو گفتگو با عبدالکریم لاهیجی

More
 رحمت قاسم بیگلو
 محمد جواد لاریجانی، دبیرستاد حقوق بشرایران، که به ژنو سفرکرده است با رد استنادات فرستاده ویژه سازمان ملل، ضمن ابرازخشم خود گفت: "ما قاطعانه و موکداً از گزارشگران محترم این شورا می خواهیم که ازایران بازدید کنند تا واقعیات را کشف نموده و به دنیا گزارش دهند".
این درحالی است که احمد شهید درسخنان روزگذشته ی خود در ژنو از جمله گفته بود: "مقامات ایران تا کنون به درخواست های  ما برای سفربه ایران پاسخ نداده اند".
احمد شهید درآغازسخنرانی خود باردیگر نسبت به وضعیت حقوق بشردرایران ابراز نگرانی کرد.
وی درادامه سخنان خود به مواردی از نقض حقوق بشردرمورد شهروندان ایران اشاره کرد و گفت که توانسته است با یکصد و شصت و سه نفر،  از جمله با شماری از شاهدان عینی که ازایران خارج شده اند، و همچنین با خانواده های زندانیان سیاسی، گفت و گو کند.
به گفتۀ احمد شهید، بر اساس اسنادی که وی گردآوری کرده، ایران نمونۀ بارزی از نقض حقوق اساسی تضمین شده درقوانین بین المللی به شمارمی رود.
احمد شهید درگزارش خود به ادامه حصرخانگی آقایان موسوی، کروبی و خانم زهرا رهنورد، همسرمیرحسین موسوی اشاره می کند و می نویسد از اینکه از این افراد هیچ اطلاعی دردست نیست، نگران است.
در پایان سخنرانی احمد شهید، کشورهای بلژیک، کانادا، سوئد، آلمان، انگستان، استرالیا، اسپانیا، سوئیس، ژاپن و ملداوی از گزارش وی حمایت کردند.
در مقابل، کشورهایی مانند پاکستان، کوبا، سوریه، سریلانکا و بلاروس گزارش فرستاده ویژه سازمان ملل را مورد انتقاد قرارداده و از شورا خواستند تا به مأموریت ویژه  درمورد ایران خاتمه داده شود.
درروزهای آینده درمورد ادامه کار احمد شهید و یا به طور کلی پایان کارفرستاده ویژه رای گیری خواهدشد.
پس ازسخنان احمد شهید، محمد جواد لاریجانی  کشورهای غربی را به دخالت در ترورهای نخبگان جمهوری اسلامی (دانشمندان اتمی) متهم کرد و گفت: "از آنها می خواهیم تا به ایران بیایند و اندوه و خشم عظیم ملت ما را هنگامی که شهادت فرزندان نخبه خود را که به دست شبکه تروریستی بی رحمی که توسط ایالات متحده آمریکا، انگلیس و فرانسه و چند کشوردیگر از این مجموعه ورشکسته اخلاقی اداره، هدایت و حمایت می شود را بینند، به جهانیان گزارش دهند".
محمد جواد لاریجانی با اشاره به این که گزارش احمد شهید درارتباط با ایران حاوی "اتهامات بی پایه واساس" است به اعضاء شورا گفت: "مفتخریم که اعلام کنیم کشور اسلامی ما داعیه دارحقوق بشراست".



اوپک: تولید نفت ایران به پایین‌ترین میزان طی دهه گذشته رسیده است

سحام نیوز: اوپک، سازمان کشورهای صادرکننده نفت، اعلام کرد که میزان نفت تولیدی ایران در ماه فوریه سال ۲۰۱۲ میلادی کمتر از نفت تولیدی این کشور در ماه ژانویه بوده است.
بر اساس گزارش اوپک تولید نفت ایران در ماه فوریه سال ۲۰۱۲ به ۳ میلیون و ۴۲۴ هزار بشکه رسیده و این در حالی ست که بر اساس گزارش خبرگزاری اقتصادی بلومبرگ، این کشور در ماه ژانویه نزدیک ۳ میلیون و ۵۵۰ هزار بشکه نفت تولید کرده است.
خبرگزاری بلومبرگ همچنین گزارش کرده که این میزان تولید نفت، پایین‌ترین میزان تولید ایران از سال ۲۰۰۲ به شمار می‌رود.
بانک مرکزی ایران پیش‌تر گزارش داده بود که تولید نفت این کشور از سال ۱۳۸۶ تا پایان سال ۱۳۸۹ بیش از ۵۰۰ هزار بشکه در روز کاهش یافته و به ۳ میلیون و ۵۳۶ هزار بشکه در روز رسیده بود.
وزارت نفت ایران اما این گزارش را رد کرده و گفته بود که در تمامی سال‌های اخیر میانگین تولید نفت ایران بیش از ۳ میلیون و ۹۰۰ هزار بشکه در روز بوده است.
محمدعلی صادقی، یک کار‌شناس مسائل نفت و انرژی، به خبرگزاری کار ایران گفته است که بر اساس آمار منابع کشتیرانی و شرکت‌های حمل و نقل سوخت، میزان تولید نفت ایران کاهش داشته که این میزان بعد از تحریم اتحادیه اروپا قدری شدت گرفته است.
ماه گذشته اتحادیه اروپا همگام با تحریم‌های آمریکا علیه ایران، نفت و بانک مرکزی این کشور را تحریم کرده بود.
این تحریم‌ها به دلیل پافشاری ایران بر برنامه هسته‌ای خود وضع شده‌اند.





حتي يک مورد تخلف مهم از دولت اثبات نشده است!

توهین های مکرر احمدی نژاد به نمایندگان مجلس: اگر با خودم مشورت می کردید سوالات بهتری می دادم

کلمه: در جلسه سوال از احمدی نژاد که سرانجام پس از سالها به رغم مخالفت دولتی ها و حتی منتقدان جدی رییس هیات دولت برگزار شد، لحن پاسخگوی احمدی نژاد مثل همیشه کنایه آمیز، طنزگونه و با تحقیر دیگران همراه بود و سوالات را با سوال جواب می دید.
شوخی ها و طنزهای احمدی نژاد با واکنش تند نمانیدگان مجلس رو به رو شد و حتی رییس مجلس هم چندبار تذکر داد که مجلس جای شوخی نیست و باید شان مجلس حفظ شود.
احمدی نژاد با توهین به نمایندگان گفت که “با فشردن یک شاسی لیسانس قبول شدید!” خشم آنان را برانگیخت. نمایندگان بارها اعلام کردند که احمدی نژاد نه تنها با سوالات پاسخ نگفت بلکه به نمایندگان نیز بی حرمتی کرد و شان مجلس را نگه نداشت.
نمایندگان در اعتراض به پاسخ های رییس هیات دولت، آن را خلاف قانون ارزیابی کردند و گفتند که پاسخ دادن سوال با سوال خلاف آیین نامه است.
احمدی‌نژاد را هنگام ورود به صحن علنی، محمدرضا رحیمی معاون اول، سیدمجتبی ثمره‌هاشمی، سیدمحمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد، علی ‌نیکزاد وزیر راه و شهرسازی، لطف‌الله فروزنده معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور، مهدی غضنفری وزیر صنعت، معدن، تجارت، حمید بقایی معاون اجرایی وسیدمحمدرضا میرتاج‌الدینی معاون پارلمانی دولت همراهی می‌کردند.
احمدی نژاد پس از شنیدن سوالات که توسط علی مطهری خوانده شد، به سوالات پاسخ داد.
بخشی از سخنان احمدی نژاد بشرح زیر است:
· همه شهادت می دهند که با این وضع اقتصاد کشورو تحریم و تهدید، قانون هدفمند کردن یارانه​ها را اجرا کردم.
· اکثر مردم به من می گویند کمی استراحت کن و به خودت برس. ۱۱ روز خانه نشینی هم از این حرف هاست! احمدی نژاد و خانه نشینی؟ این حرف و وصله​ها به من و دولتم نمی​چسبد.
زندگی ام نشان می دهد که با عمل درست و ادبیات صحیح از ولایت دفاع کنمو نشان دهم که نظام ولایی نظام تلاش و عمل است.
· گفتند چرا گفتم مجلس در راس امور نیست و هدفت چیست. من مخلص شما هستم. من با استدلال نظرم را گفتم. شما هم با استدلال جواب دهید. باید اینقدر از آزادی بیان در کار باشد که رئیس​جمهور حرفش را بزند.
· سوال کردید که چرا وزارت ورزش دیر تشکیل شده است. آخر سال است و باید کمی با هم صفا کنیم!
· اصلا خودتان می توانید این قانون را اجرا کنید؟ من این قانون را با همه اختیاراتم به شما می دهم دستتان را هم می بوسم، بفرمایید اجرا کنید! برای این کار پرونده سازی کردید و برخی دوستان ما هم هر روز باید بروند دادگاه!
· شب عید است کمی شاد باشیم! یک نامه نوشتیم که این قانون قابل اجرا نیست. کار راه به سوال از من کشاندید! یک بار هم احمدی نژاد به شما بگوید بالای چشمتان ابرو!
· نان زن و بچه مرا بدهید، همین حقوق مرا هم بگیرید! یک حقوق استاد دانشگاهی به قول یکی از سایت ها می گیرم. از کجا باید می آوردم خرج امور فرهنگی می کردم؟
· چرا از من می پرسید بودجه فرهنگی کجا خرج شده؟ شما نمایندگان عضو شورای برنامه ریزی هستید. من که عضو نیستم! بروید از دیوان محاسبات بپرسید کجا خرج شده؟ من باید از شما بپرسم کجا خرج کردید!
· از من پرسیده اند که چرا متکی را در سنگال عزل کردید. مگر من به او ماموریت سنگال دادم؟ وقتی عزل شده اند ماموریت چه معنایی دارد؟ من بر اساس اصل ۱۳۶ و نوسازی در وزارت خارجه ایشان را عزل کرده بودم.
* گیر سه پیچ به دختران و پسران ندهیم. این ها بچه های خودمان هستند. همین جوان ها جنگ و انقلاب را اداره کردند. هر وقت ۲۲ بهمن و انتخابات است، دوربین را روی همه مردم با همه تیپ ها برد؟ اما بعد از انتخابات به آنها گیر داد. این تناقض نیست؟
· می​گویید حرف های من باعث تعصبات قومی شده. لابد جنگ هست ساله هم تقصیر حرف های من بوده؟ تحریم ها هم تقصیر من بوده است؟
· اجرای طرح های بزرگ هسته​ای و فضایی کردن ایران، اجرای تمام شعارهای همه دولت​های قبل و کرامت به مردم و هزارن خدمت دیگر، اسمش انحراف است؟ اگر اینگونه است بیشتر مردم ایران و اکثر کسانی که اینجا نشسته اند هم تو همین خط اند!
· دولت من حتی ضعیف ترین قوانین را اجرا کرده و بیشترین همکاری را با دولت داشته است. نمایندگانی که به دولت آمده اند بیش از مجموع وزرا صحبت کرده​اند.
· شب عید است، بگذارید کمی شوخی کنیم! می شود از مجلس هم انتقاد کرد؟ اجازه می دهید؟ آقا بگویم؟ می خواهم یک سوال بکنم از شما! مربوط هم هست! به نظر شما چه کسی قانون شمول قانون مدیریت کشوری را پس از تایید شورای نگهبان، اصلاح کرد و مجلس را از شمول آن خارج کرد؟ چطور قانون خوب است، اما برای غیر از مجلس و دیوان محاسبات؟
· عصبانی نشوید این یک شوخی است! می توان با فشردن یک شاسی لیسانس قبول شد؟ آیین نامه است ولی شما آن را اجرا نمی کند.
· من مخلص رئیس هستم و مخلص تک تک شما هم هستم. در همین مجلس اعلام شد که ما یک میلیارد تخلف کردیم. ۵-۶ ماه در ایام تبلیغات انتخاباتی ما فحش خوردیم و چه و چه!! رئیس فخیمه دیوان محاسبات هم هی مصاحبه کرد که دولت الا و بالله تخلف کرده است.
· احمدی نژاد کف خیابان و نوکر ملت است و گردنش از مو باریکتر است. اگر قرار است کاری بشود، دوکلمه به دیگران بگویید! نگران نباشید برایتان کمپوت هم می آوریم!! توهین به من که نشان شجاعت نیست که می خواهید به جنگ من بیایید.
· شب عید است بگذارید چیزی بگویم که مردم هم شاد شوند. چندین نهاد ناظر بر دولت هستند. خدا را شاکریم که حتی یک مورد تخلف مهم از دولت اثبات نشده است. اما بین خودتان و خدا شده است، یکسری به دستگاههای دیگر مثل شهرداری بزنید و ببینید که بودجه اشن را چگونه خرچج کرده اند.
· دولت برای شکایت از شما باید به خود شما شکایت کند.
· برای اینکه خوراک شب عید مردم فراهم شوم، آمدم. سوالات امتحانی که برای من طرح کرده بودید، خیلی سخت نبود. به نظرم طراح سوال با شاسی لیسانس گرفته است! اگر با خودم مشورت می کردید سوالات بهتری می دادم! من به همه سوالات پاسخ داده​ام، حالا شما نمره بدهید. اگر یک ذره از ۲۰ کمتر بدهید، بی انصافی است!
به گزارش خبرنگار پارلمانی ایلنا، به استناد مواد ۱۹۶ و ۱۹۷ آیین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی امضاء کنندگان سوال از رییس جمهور در جلسه روز چهارشنبه مورخ ۹۰/۱۱/۱۲ ساعت ۱۵/۷ دقیقه در محل کمیسیون تلفیق گزارش نمایندگان سوال کنندگان از پاسخ نمایندگان رییس جمهور در کمیسیون‌های مختلف را استماع کردند و پس از تبادل نظر بر این مطلب اتفاق نظر داشتند که هیچ یک از پاسخ‌ها قانع کننده نبود، لذا ضروری است برای رفع ابهامات و حسن تفاهم مجلس و دولت جهت آگاهی ملت سوالات زیر به ترتیب اولویت توسط رییس جمهور در صحن علنی مجلس پاسخ داده شود.
سوالات کمیته منتخب پیگیری طرح سوال از احمدی نژاد که آقایان اکرمی‌، پزشکیان، حیدرپور شهرضا، عباسپور تهرانی فرد، رضا حسینی‌، مطهری عضو آن هستند، به رییس مجلس ارائه شد. این سوالات عبارتند از:
۱- چرا قانون تسهیلات ارزی برای متروی تهران و کلانشهر‌ها و حمل و نقل عمومی سایر شهر‌ها علیرغم نیاز مبرم این شهر‌ها به روانسازی ترافیک خصوصاً با آغاز هدفمندی یارانه‌ها، حامل‌های انرژی، ابلاغ و اجرا نشد؟
۲- طبق آمار اعلام شده از سوی برخی مسئولین اقتصادی، نرخ رشد اقتصادی کشور در سال ۸۹ حدود ۴. ۵ درصد بوده و اگر نرخ اعلام شده از سوی صندوق بین‌المللی پول را بپذیریم، به حدود ۳ درصد بوده است، در حالی که طبق برنامه باید حداقل ۸ درصد باشد، آیا این امر حاکی از ضعف مدیریت اقتصادی کشور نیست؟ همچنین با این نرخ رشد آیا ممکن است یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل در کشور ایجاد شده باشد؟
۳- در اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها سهم بخش تولید صنعتی و کشاورزی تاکنون به درستی پرداخت نشده و باعث گران تمام شدن هزینه تولید کالا و محصول و آسیب دیدن بنگاه‌های اقتصادی شده است، چرا دولت مقید به اجرای قانون مجلس نیست؟
۴- مقاومت ۱۱ روزه جنابعالی در مقابل حکم حکومتی رهبر انقلاب مبنی بر ابقای حجت‌الاسلام مصلحی وزیر محترم اطلاعات چه توجیهی دارد؟
۵- این سخن جنابعالی که «مجلس در رأس امور نیست»، چه هدفی را دنبال می‌کند؟
۶- وزیر ورزش و جوانان پس از ۵ ماه از ابلاغ قانون تشکیل وزارت ورزش و جوانان با نامه‌ای غیرمعمول به مجلس معرفی شد، آیا این امر نوعی تلاش برای گریز از اجرای قانون نیست؟
۷- مبلغ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان بودجه ارتقای شاخص‌های فرهنگی کشور در قانون بودجه سال ۱۳۸۹ چگونه هزینه شده است؟
۸- چه ضرورتی وجود داشت آقای منوچهر متکی وزیر سابق امور خارجه در زمان مأموریت خود به سنگال عزل شود، به طوری که علاوه بر تحقیر شخصیت ایشان، نظام جمهوری اسلامی ایران در سطح جهان آسیب ببیند؟
۹- چرا جنابعالی با علم به اینکه انتقاد از برخی مجریان قانون عفاف و حجاب در رسانه ملی، موجب کاهش اقتدار نظام در این حوزه و بد‌تر شدن وضع پوشش اسلامی در جامعه خواهد شد، در برنامه زنده تلویزیونی ضمن متهم کردن برخی مجریان این قانون برخلاف اجماع فق‌ها بر وظیفه دولت اسلامی در آن مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر که نیازمند اعمال قانون است، با اعلام این مطلب که راه حل این مسئله منحصر به کار فرهنگی است. از دولت سلب مسئولیت نمودیم و پس از مخالفت گسترده مراجع تقلید، ائمه جمعه، علمای بلاد و نمایندگان مجلس با سخنان شما در مصاحبه زنده تلویزیونی بعدی اعلام کردید که سخن من‌‌ همان است که گفتم؛ این رفتار شما چگونه توجیه می‌شود؟
۱۰- چرا نظریه ترویج مکتب ایرانی به جای مکتب اسلام را که توسط رئیس دفتر شما بیان شد، علیرغم ضدیت با مبانی انقلاب اسلامی و مخالفت قاطبه مراجع عظام تقلید و علمای بزرگ و دلسوزان نظام تأیید و بر آن تأکید نموده و باعث تنزل جایگاه انقلاب اسلامی و زنده شدن تعصبات قومی در میان مسلمانان و سوءاستفاده مخالفان وحدت اسلامی گردیدیم، اصولاً چرا از گروه موسوم به جریان انحرافی علیرغم هشدار و اعلام خطر علمای بزرگ اعلام برائت نمی‌کنید، بلکه از این افراد دفاع می‌نمایید؟



برگزاری مراسم چهارشنبه سوری در سایه نیروهای امنیتی/ تصویر

با وجود فضای پادگانی حاکم بر تهران مردم با حضور در خیابان ها و کوچه ها با روشن کردن آتش پرشکوه تر از قبل این مراسم را برپا کردند.
از نکات قابل توجه در مراسم چهارشنبه سوری ۹۰ به آسمان فرستادن فانوس های سبز زیادی بود که صورت گرفت.
احمدی مقدم پیش از این هشدار داده بود افرادی که “به دلایلی همچون سلب آرامش مردم” در شب چهارشنبه سوری بازداشت شوند، تا پایان تعطیلات نوروز در بازداشت خواهند ماند.
مهر در گزارشی از برگزاری مراسم چهارشنبه سوری نوشت:حوادث چهارشنبه پایان سال تا ساعت ۲۳ با بیش از پنج هزار تماس با سامانه ۱۲۵، حضور آتش‌نشانان در ۳۵۰ حادثه حریق، تخریب و آتش‌سوزی ۶ فروشگاه، ۵۹ خانه مسکونی و ۳۶ نقلیه همراه بود.
فارس نیز به نقل از رئیس اورژانس کشور خبر داد: بر اساس آخرین گزارشها از سراسر کشور تعداد مصدومان حوادث شب چهارشنبه آخر سال تا این لحظه ۷۴ نفر است که ۴۲ نفر آنها در بیمارستان بستری شدند. یک پسر ۱۱ ساله نیز در بیمارستان شریعت رضوی تهران درگذشت.




شورای هماهنگی: سوگواریم که مطالبات مردم سوریه با گلوله پاسخ داده می شود

شورای هماهنگی راه سبز امید در بیانیه ای به مردم سوریه مراتب همدلی، همدردی و همبستگی خویش و فعالان و حامیان جنبش سبز مردم ایران را به یکایک شما مردم حق‌جو تقدیم کرده بر همراهی و حمایت از مبارزات صبورانه و مجدانه‌ی شما برای کسب آزادی، برقراری نظام دموکراتیک و مبتنی بر عدالت و حقوق بشر تاکید کرده است.
در این بیانیه که به زبان عربی نیز ترجمه شده،  آمده است: سوگواریم که درخواست انسانی و مطالبات مشروع مردم آزادی‌خواه سوریه به بدترین شکل ممکن و با سرکوب ضدانسانی و توپ و تانک و گلوله و شکنجه، و با به خاک و خون کشیدن کودکان و نوجوانان و زنان و سالمندان و دیگر دموکراسی‌خواهان، پاسخ می‌گیرد. دیکتاتورها اگر حافظه‌ی تاریخی بلندمدت ندارند، حتی به رویدادهای نزدیک و اخیر این زمانه نیز بی‌توجه‌اند و از سقوط خودکامگان و فرجام دیگر نظام‌های اقتدارگرا عبرت نمی‌گیرند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
به نام خدا
«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» (قرآن مجید، سوره احقاف، آیه ۱۳)
دموکراسی‌خواهان صبور و مردم آزاده‌ی سوریه
مشاهده‌ی صحنه‌های فجیع و ضدانسانی کشتار وسیع و بی‌رحمانه‌ی مردم بی‌پناه و معترضان آزادی‌خواه در سوریه توسط ماموران امنیتی و نظامی رژیم دیکتاتوری بشار اسد، موجب تأسف عمیق، نگرانی و انزجار هر بیشتر مردم آزادیخواه و همراهان جنبش سبز ایران از خودکامگان دمشق شده است.
بدینوسیله مراتب همدلی، همدردی و همبستگی خویش و فعالان و حامیان جنبش سبز مردم ایران را به یکایک شما مردم حق‌جو تقدیم کرده بر همراهی و حمایت از مبارزات صبورانه و مجدانه‌ی شما برای کسب آزادی، برقراری نظام دموکراتیک و مبتنی بر عدالت و حقوق بشر تاکید می‌نماییم.
رهبران جنبش سبز پس از شروع جنبش‌های ضددیکتاتوری در کشورهای عربی خاورمیانه، ضمن اعلام همبستگی و حمایت از این حرکت‌ها ، روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ (۱۴ فوریه ۲۰۱۱) را روز همبستگی با مردم منطقه اعلام و از مردم آزاده‌ی ایران برای انجام راهپیمائی حمایتی و اعتراضی، دعوت کردند. متاسفانه حاکمان ایران، با وجود شعارهای فریبکارانه و ادعاهای مزروانه‌ی خویش در حمایت از بیداری ملت‌های مسلمان، به سرکوب شدید این راه‌پیمائی مسالمت‌آمیز پرداختند؛ و علاوه بر آن از آن هنگام تاکنون، آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد را بازداشت و به شکلی غیرقانونی در خانه‌های خویش محبوس کرده‌اند.
ما در جنبش سبز ایران، خیزش اعتراضی مردم سوریه را حرکتی ضددیکتاتوری و در جهت کسب آزادی و تحصیل حق غیر قابل چشم‌پوشی تعیین سرنوشت توسط همه شهروندان سوری (صرف‌نظر از تعلقات نژادی، قومی، طایفه‌ای، زبانی و مذهبی) در فرایند برپائی نظامی مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر و تکالیف شناخته شده بین‌المللی کشورها می‌دانیم.
خواسته‌های انسانی و مشروع شما، با مطالبات جنبش سبز در ایران، یعنی تحقق حاکمیت ملی از طریق انتخابات آزاد و سالم و منصفانه، و برپائی حکومت قانون و مبارزه با فساد و خودکامگی، مشابه بوده و از وضع سیاسی مشابه حاکم بر کشورهای ما ناشی می‌شود. در این میان، ابراز تأسف عمیق خود را از حمایتهای متقابل حاکمان ایران و سوریه از یکدیگر در سرکوب معترضان، بدون توجه به نظر مخالف اکثریت ملت نوع‌دوست و آزادی‌خواه در دو کشور، ابراز می‌داریم.
سوگواریم که درخواست انسانی و مطالبات مشروع مردم آزادی‌خواه سوریه به بدترین شکل ممکن و با سرکوب ضدانسانی و توپ و تانک و گلوله و شکنجه، و با به خاک و خون کشیدن کودکان و نوجوانان و زنان و سالمندان و دیگر دموکراسی‌خواهان، پاسخ می‌گیرد. دیکتاتورها اگر حافظه‌ی تاریخی بلندمدت ندارند، حتی به رویدادهای نزدیک و اخیر این زمانه نیز بی‌توجه‌اند و از سقوط خودکامگان و فرجام دیگر نظام‌های اقتدارگرا عبرت نمی‌گیرند.
در مقابل، مفتخریم که ملت آزاده و صبور دیگری در منطقه، همچنان در حال مبارزه با دیکتاتوری، هزینه می‌کنند و پیگیری و استقامت نشان می‌دهند. مقاومت شما الهام بخش و موجب تقویت دیگر جنبش‌های حق طلبانه منطقه (ازجمله مبارزه شجاعانه مردم آزادی‌خواه بحرین) است.
آزادیخواهان ایران و همراهان جنبش سبز مشتاقانه برای پیروزی شهروندان سوری علیه ظلم، فساد و دیکتاتوری لحظه شماری می‌کنند. اطمینان داریم که ایران عاری از اقتدارگرایی و سوریه‌ی مستقل و دمکراتیک در عین اینکه از مناسبات برادرانه و عمیق‌تری برخوردار خواهند بود، نقش موثرتری در تحکیم صلح و امنیت و دفاع از حقوق انسانی و اساسی مردم منطقه بویژه ملت فلسطین خواهند داشت. به امید آن روز، و ضمن آرزوی صبوری و استقامت مضاعف برای ملت رنج‌کشیده و آزادی‌خواهان سوریه، از درگاه خداوند متعال پیروزی و بهروزی ملت سوریه را مسئلت می‌کنیم.
شورای هماهنگی راه سبز امید ایران
۲۳ اسفند ۱۳۹۰
متن عربی این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» (القرآن المجید، سورة احقاف، آیة ۱۳)
أیها المطالبون بالدیمقراطیة الصابرون أیها الشعب السوری الحر
التصاویر المفجعة و غیر الإنسانیة للمجازر الوحشیة التی ینفذها عناصر ألامن و العسکر التابع لنظام بشار الأسد المستبد ضد الشعب السوری الأعزل و المحتجین المطالبین بالحریة تثیر أسف و قلق و سخط الشعب الایرانی المتطلع للحریة و المواکبین للحرکة الخضراء الایرانیة ضد النظام الدیکتاتوری فی سوریا.
اننا اذ نعرب عن تضامننا و انصار الحرکة الخضراء فی ایران مع جمیع ابناء الشعب السوری المطالب بالحق نعلن مواکبتنا و دعمنا لنضالکم و صبرکم الملح لنیل الحریة و إقامة نظام دیمقراطی على اساس العدالة و حقوق الانسان.
کان قادة الحرکة الخضراء قد عبروا عن تضامنهم و دعمهم لشعوب المنطقة بالتزامن مع انطلاق الحرکات المناهضة للدیکتاتوریة فی البلدان العربیة فی الشرق الاوسط وقد دعوا الى مظاهرات تضامنیة لدعم هذه الحرکات فی ۱۴ فبرایر ۲۰۱۱ لکن للاسف قد قمع حکام ایران هذه المظاهرات السلمیة رغم اطلاقهم شعارات خادعة و ماکرة تدعی دعم یقظة الشعوب المسلمة و منذ ذلک الوقت فان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهراء رهنورد یقبعون قید الاقامة الجبریة فی منازلهم.
اننا فی الحرکة الخضراء نعتبر النهضة الاحتجاجیة فی سوریا بانها تاتی لمناهضة الدیکتاتوریة و نیل الحریة و الحق لتقریر مصیر الشعب السوری بغض النظر عن الانتماءات العرقیه والقومیة والطائفیة واللغویة والمذهبیة لاقامة نظام دیمقراطی على اساس حقوق الانسان و الاعراف الدولیة المعروفة.
ان مطالبکم الانسانیة و المشروعة تتوافق مع مطالب الحرکة الخضراء فی ایران لتحقیق السیادة القومیة عبر الانتخابات الحرة و النزیهة و العادلة و اقامة حکومة القانون و مناهضة الفساد و الدیکتاتوریة بسبب الظرف السیاسی المشابه فی ایران و سوریا.
اننا نعرب عن أسفنا لدعم حکام ایران و سوریا لبعضهما الآخر فی عملیات القمع التی تطال المحتجین دون الاکتراث بتطلعات غالبیة الشعوب المحبة للآخرین و المتطلعة للحریة فی بلدینا.
اننا یساورنا الحزن بسبب الرد على المطالب الانسانیة و المشروعة للشعب السوری المتطلع للحریة بالقمع و السلوک غیر الانسانی و المدفعیات و الدبابات و القنابل و التعذیب و قتل الاطفال و الیافعین و النساء و الشیوخ.
المستبدون لا یملکون ذواکر تاریخیة بعیدة المدى و انهم لم یعتبروا حتى من الاحداث القریبة و الاخیرة فی زماننا و لم یعتبروا من سقوط المستبدین و المصیر الذی حل بالانظمة الدیکتاتوریة.
اننا نعتز بان شعبا صبورا آخرا فی المنطقة یستمر بالنضال ضد الدیکتاتوریة و یدفع ثمنا باهضا و یتابع نشاطه و یقاوم حیث ان هذا الاداء یلهم باقی الحرکات المطالبة بالحق فی المنطقة و منها النضال الشجاع للشعب البحرینی المتطلع للحریة و تقوی عزم الشعوب للإستمرار فی النضال.
ان أحرار ایران و المواکبین للحرکة الخضراء یعدون اللحظات بشوق لنصر المواطنین السوریین على الظلم و الفساد و الدیکتاتوریة.
إننا على ثقة بان ایران غیر المستبدة و سوریا المستقلة و الدیمقراطیة بامکانهما بناء أواصر الاخوة العمیقة لأداء دور مؤثر و قوی من اجل إحلال السلام و الأمن و الدفاع عن الحقوق الانسانیة و الاساسیة لشعوب المنطقة خاصة الشعب الفلسطینی. إننا نأمل بان یحل ذلک الیوم و نسـأل من الله للشعب السوری المظلوم و المتطلع للحریة الصبر و المقاومة المضاعفة من اجل النصر و تحقیق السعادة.
الهیئة التنسیقیة للحرکة الخضراء الایرانیة ( السبیل الأخضر للأمل )
۲۰ ربیع الثانی ۱۴۳۳
۱۳٫ ۰۳٫۲۰۱۲





نماینده اصفهان: کاهش رشد اقتصادی و افزایش بیکاری آثار هدفمندی یارنه‌ها است

رئیس کمیسیون ویژه نظارت و پیگیری سیاست‌های اصل ۴۴ مجلس، کاهش رشد اقتصادی و افزایش بیکاری از آثار تورمی فاز اول هدفمندی یارانه‌ها عنوان کرد.
حمدید رضا فولادگر در گفت‌و‌گو با ایلنا با اشاره به بار تورمی حاصل از هدفمندی یارانه‌ها بر واحد‌های تولیدی در سال جاری گفت: افزایش قیمت هزینه تمام شده واحد‌های تولیدی به دلیل عدم حمایت دولت، از تبعات بار تورمی به وجود آمده ناشی از اجرای فاز اول هدفمندی یارانه‌ها بوده است.
به گفته وی، این امر باعث کاهش ظرفیت واحد‌های تولیدی و در نتیجه کاهش رشد اقتصادی و افزایش بیکاری شده است.
رئیس کمیسیون ویژه نظارت و پی گیری اجرای سیاست‌های اصل ۴۴ مجلس از افزایش تورم در دو ماهه آخر امسال خبر داد و بیان داشت: بخش عمده رشد نرخ تورم ناشی از آثار اجرای هدفمندی یارانه‌ها است.
فولادگر همچنین وجود این شائبه که منبع درآمدی دولت برای پرداخت یارانه نقدی از مابه التفاوت فروش ارزی بانک‌ها بوده را به صورت تلویحی تایید کرد.
نماینده مردم اصفهان، ضمن تایید شکاف بین دولت و مجلس در خصوص چگونگی اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها عنوان داشت: مجلس بر این عقیده است که باید پرداخت نقدی یارانه‌ها به مردم در قالب پوشش‌های تامین اجتماعی، سلامت و خدماتی باشد.
وی افزود: با طرح یک فوریتی که در مجلس به تصویب رسید، دولت مکلف شده در خصوص فاز دوم هدفمندی در بودجه، اصلاحاتی صورت دهد و منابع درآمدی آن را از محل فروش و افزایش قیمت حامل‌های انرژی مشخص کند.

یک فعال کارگری: دولت به جای وعده اشتغالزایی، اشتغال موجود را حفظ کند

یک فعال کارگری در بوشهر با بیان اینکه باید دولت در حفظ اشتغال موجود سیاست گذاریهای مناسبی را طرح ریزی کند اعلام کرد: مسئولین شعار و وعده ایجاد اشتغال را در شرایطی سر می‌دهند که واحدهای اشتغال‌زا یک به یک تعطیل می‌شوند و یا با تشدید بحران در آستانه تعطیلی قرار می‌گیرند.
سید موسی جوانمرد در گفت گو با ایلنا با اشاره به تعطیلی و تخریب واحد نساجی اعتمادیه بوشهر در آذر ماه سال ۸۸ و بیکاری بیش از ۲۰۰ کارگر آن، اظهار داشت: تعطیلی این واحد تولیدی در حالی اتفاق افتاد که دولت با تخریب این کارخانه وعده ساخت کارخانه‌ نساجی دیگری را به کارگران داده بود.
سرپرست خانه کارگر استان بوشهر عنوان کرد: وضعیت اشتغال نیروهای بومی و تحصیلکرده استان بوشهر در این استان مطلوب نیست و بسیاری از جوانان نخبه و تحصیلکرده استان در آستانه تشکیل زندگی مشترک، همچنان بیکارند و مهم‌ترین دغدغه و مشکل آنان کسب درآمدی پایدار است.
او همچنین در خصوص وضعیت واحد‌های صنعتی استان بوشهر گفت: واحد‌های صنعتی این استان نیز به دلیل ورود بی‌رویه کالاهای وارداتی و کمبود مواد اولیه در وضعیت بحرانی به سر می‌برند.
این فعال کارگری ادامه داد: با رسیدن به روز‌های پایانی سال اکثر کارگران قراردادی با اتمام قرارداد کاری مواجه می‌شوند و دغدغه روحی و روانی از دست دادن شغل خود را دارند.
جوانمرد در این ارتباط به کارخانه پولیمر بوشهر اشاره کرد که در آستانه پایان سال با عدم تمدید قرار دادکاری ۹ نفر از کارگران، عملا آنان را اخراج کرده‌اند.


به دلیل تعطیلی دوشنبه و با موافقت رییس زندان اوین؛ زندانیان سیاسی روز شنبه ملاقات دارند

با موافقت رییس زندان اوین خانواده ها می توانند روز شنبه ۲۷ اسفند به ملاقات کابینی با زندانیان سیاسی بروند.
به گزارش کلمه، باتوجه به تعطیل بودن دوشنبه هفته های آینده، با پیگیری زندانیان سیاسی، مسئولین زندان اوین موافقت کردند که زندانیان بند ٣۵٠ به صورت فوق العاده در روز شنبه ٢٧ اسفند ماه با خانواده هایشان ملاقات کنند.
ملاقات زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین روزهای دوشنبه هر هفته به مدت ۲۰ دقیقه است که در این دو سال و اندی هر دوشنبه ای که تعطیل رسمی بوده است خانواده ها از ملاقات محروم بوده اند.
این اولین بار است که رییس جدید زندان اوین و با پیگیری زندانیان سیاسی روز جایگیزینی برای یک دوشنبه تعطیل در نظر گرفته شده است.



خانواده ضیاء و عاطفه نبوی: به هیچکدام از نامه های ما ترتیب اثر ندادند  جرس: در آستانه فرا رسیدن نوروز بار دیگر با درخواست مرخصی ضیا و عاطفه نبوی دو فعال دانشجوی دربند موافقت نشد. این سومین عیدی است که این دو زندانی سیاسی بدور از خانواده و در پشت میله های زندان سال نو را آغاز خواهند کرد. 
سید علی اکبر نبوی چاشمی پدر ضیا در این خصوص به "جرس" می گوید: "متاسفانه با درخواست مرخصی ضیا موافقت نکردند. من هم از اهواز دنبال کارش بودم و هم به دادستانی تهران مراجعه کردم. در حقیقت برای کار ضیا استان خوزستان اجازه انجام کاری را ندارد و تمام کارها را دادستانی تهران باید انجام دهد. اما در دادستانی حتی نامه ما را تحویل نگرفتند و گفتند باید به دادسرای اوین بروید. بعد هم که به آنجا مراجعه کردیم و پاسخشان به ما این بود که برای زندانیانی امثال ضیا نمی شود کاری کرد و نامه را تحویل نگرفتند! این بود نتیجه دوندگی های ما... تنها الان نیست. در مدت نزدیک به سه سال به هیچکدام از نامه های ما ترتیب اثر ندادند. البته از استان خوزستان می خواهند کاری انجام دهند و پیگیر کارش هستند اما اجازه ندارند کاری انجام دهند."
سید ضیاءالدین نبوی، دانش آموخته دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی این دانشگاه در سال های 82 تا 86 بود. وی با وجود کسب رتبه تک رقمی در کنکور کارشناسی ارشد سال 87 در رشته جامعه شناسی، "ستاره دار" و از تحصیل محروم شد. ضیا نبوی تنها 3 روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88، پس از راهپیمایی عظیم روز 25 خرداد 88 در اعتراض به نتیجه اعلام شده انتخابات، به اتهام دفاع از حق تحصیلش و شرکت در تجمع های اعتراضی که در زمان انتخابات بازداشت شد. وی در تمام این مدت در حبس بوده و امکان استفاده از حق مرخصی نداشته است. او که در روند چهار ماهه بازجویی هایش تحت فشارهای روحی و جسمی شدید قرار گرفته بود سرانجام توسط شعبه 26 دادگاه انقلاب به قضاوت قاضی پیرعباسی، به 15 سال (10 سال از آن حبس در تبعید در شهرستان ایذه) و 74 ضربه شلاق محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ده سال حبس در تبعید تبدیل شد.
پدر این فعال سیاسی دربند با اشاره بر نامه ای که خطاب به دادستانی نوشته توضیح می دهد: "در نامه ای که به دادستان نوشته بودم خواستار رسیدگی به وضعیت ضیا شدم. یکی اینکه تخفیف مجازات دهند، دوم اینکه به تهران منتقل شود و ما بتوانیم هر هفته ملاقاتش کنیم و سوم اینکه حقوق اولیه او از جمله مرخصی رعایت شود و به او مرخصی دهند. اما اصلا این نامه را از من تحویل نگرفتند و امیدوارم حداقل از این تریبون صدای ما و خواسته هایمان را بشنوند."
خانواده ضیا در یکی از روستاهای شهر سمنان زندگی می کنند که طولانی بودن مسیر و مشکلات دیگر ملاقات هفتگی با فرزندشان را برای آنها دشوار ساخته است.
پدر ضیا با تاکید بر دوری راه ادامه می دهد: "هر هفته می توانیم ملاقات کابینی با ضیا داشته باشیم اما به علت دوری و طولانی بودن مسافت این امکان برای ما وجود ندارد که هر هفته برویم و بخاطر همین ماهی یکبار به ملاقاتش می رویم و شرایط سختی است. من روز دوازدهم رفتم ضیا را ملاقات کردم و وضعیت روحی ضیا هم خیلی عالی است. باز جای خوشبختی است که جدیدا مسئولین زندان کارون عوض شده اند و شرایط زندان کمی بهتر شده است."

ضیاء نبوی: آینده بهتری در انتظار ماست اگر برای دموکراسی تلاش کنیم

هفته گذشته ضیاء نبوی، ضمن شرح شرایط جدید حبس در تبعید خود، ابعاد زندان را با شرایط جامعه مورد تطابق قرار داده و نوشته بود: "من اردیبهشت ماه سال جاری نامه ای اززندان کارون نوشتم ودر اون نامه به شرایط وحشتناک اون زندان اشاره کردم....ریاست زندان کارون از دو ماه پیش تغییر کرده و جای خودش رو به رئیس پیشین زندان کلینیک آقای منشداوی داده ..وضعیت جدید از اون جهت جالبه که یک مدیر لایق وشایسته ،مدیریت زندانی رو بعهده گرفته که به معنای دقیق کلمه یه ویرانه است...برخورد کارمندها بطرز حیرت انگیزی محترمانه شده طوریکه گاهی شخصیت انسانی زندانی رو ذوق زده میکنه! در کل اتفاقات مثبت زیادی توی زندان افتاده که حداقل برای خودم راضی کننده است اگرچه این به معنای رضایت همه ی زندانی ها نیست! اونچه که تا حالا گفتم البته نمیبایست به این سوءتفاهم بیانجامه که وضعیت زندان گل وبلبل شده ودیگه هیچ مشکلی در کار نیست،نه حرف من فقط اینه که مدیریّت جدید داره از تمام ظرفیت وتوان خودش استفاده میکنه واین نکته خیلی مهمّه!"
او در بخشی دیگر از نامه اش آورده است که تغییرات مثبتی که در همین مدّت زمان کوتاه در زندان کارون رخ داده من رو به این صرافت انداخته که شرایط عمومی کشور رو با وضعیّت این زندان مقایسه کنم واز خودم بپرسم که آیا ممکنه چنین تحوّل مثبتی رو درون ساختار مدیریتی کشور هم شاهد باشیم؟واقعا تا چه حد ممکنه که ما از این وضعیت تأسف باری که درون اون هستیم فاصله بگیریم وتا چه حد میشه که به امکان دموکراسی ویک مدیریّت معقول وتوسعه گرا امید داشت؟… پاسخ من این است که آینده گشوده است وقابل پیش بینی نیست اما مطمئناٌ آینده ی بهتری در انتظار ماست اگر برای اونچه تشخیص وترجیح ماست (یعنی دموکراسی)تلاش کنیم.
عاطفه نبوی فعال دانشجویی نیز در 25 خرداد 88 به همراه پسر عمویش، ضیاالدین نبوی بازداشت و به بند 209 اوین منتقل گردید. وی به اتهام شرکت در تظاهرات 25 خرداد به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد.
نسرین ستوده وکیل عاطفه نبوی که هم اکنون خود نیز به جرم دفاع از حقوق بشر در بند است در این رابطه گفته بود: "تنها مورد اتهامی در پرونده موکلم که دادگاه می‌تواند آن را مبنای صدور حکم قرار دهد، شرکت در راه‌پیمایی 25 خرداد است که در آن راهپیمایی حدود چهار میلیون نفر شرکت کرده‌اند، و اگر این جرم است، نظام قضایی ایران نیاز به زندانی با وسعت 4 میلیون نفر دارد."

عاطفه نبوی: در حال پرداختن هزینه‌ی اعتراضی هستم که از سوی صاحبان قدرت برتابیده نشد

عموی عاطفه نبوی در خصوص وضعیت برادرزاده اش خاطر نشان می کند: "متاسفانه با مرخصی عاطفه هم موافقت نکردند و تلفن هم ندارد. فقط ملاقات کابینی و ماهی یکبار ملاقات حضوری دارد. این سومین عیدی است که این بچه ها سال نو را در پشت میله ها تحویل می کنند. خودتان حال ما را تصور کنید که سه سال است بچه هایمان عید با ما نیستند. کدام پدر و مادری است که دلتنگ و ناراحت بچه اش نباشد اما خوب چکار کنیم؟ چاره ای جز صبوری و تحمل نداریم تا انشالله همه زندانیان سیاسی آزاد شوند."
عاطفه نبوی در یادداشتی به بهانه‌ سالروز تولدش از تجربه‌های تلخ زندان یاد کرده و در عین حال از صیقل خوردن و خالص شدن جان زندانی بر اثر این رنج‌ها گفته است: "بیش از دو سال از انتخاباتی که محصول آن چیزی جز صدها سال حکم زندان و… برای فرزندان این سرزمین نبوده گذشت و حال من به عنوان قدیمی‌ترین زندانی زن انتخابات در آستانه‌ی سی‌امین سال زندگی‌ام و سومین سال حبس‌ام بدون مرخصی، ملاقات حضوری و تلفن در حال پرداختن هزینه‌ی اعتراضی هستم که برتابیده نشد و از سوی کسانی که ابزار قدرت را در دست دارند تحمل نشد... تجربه اینجا چیزی نیست که برای کسی آرزویش را بکنی اما از ادغام رنج‌ها و شورهای نهفته در این جان‌های مشتاق اکسیری ساخته می‌شود که به غیر از آن که جان را می‌فرساید آن را صیقلی می‌دهد و آن را خالص می‌کند و اینگونه است که در اینجا سی ساله می‌شوی..."




 جرس: 
علی مطهری به عنوان نماینده سوال کنندگان از رئیس دولت به دلیل حضور در مجلس تشکر کرد.
به گزارش خبرآنلاین، نماینده تهران گفت: مایل بودم سوال را به صورت خطابی عنوان کنم اما چون فرصت کم است، متنی را از قبل آماده کرده ام و از روی آن قرائت میکنم.
او قصد داشت سوالات از رئیس دولت را در سه مرحله بپرسد و پس از پاسخ وی، قسمتهای بعدی را بخواند. اما رئیس مجلس گفت که چون چنین چیزی در آیین نامه مجلس نیامده است، امکانش نیست. اما برخی نمایندگان با سر و صدای زیاد با این تصمیم رئیس مجس مخالفت کردند.
با این حال مطهری سوالش را با خطبه ای از نهج البلاغه آغاز کرد و گفت: خدا را سپاسگذاریم که توفیق انجام یکی از اصول قانون اساسی را برای اولین بار به ما اعطا کرد تا دنیا ببیند که دموکراسی ما صوری نیست.
او پس از تشکر دوباره از رئیس دولت ابراز امیدواری کرد که این سوال، یک گام به پیش در منظر مردم و پیشبرد اهداف نظام باشد و مجلس و رهبری را شاد کند. هدف از سوال کنندگان بیان رودر روی مسائل و شنیدن مردم بود و نه کشمکش رسانه ای. سوال کنندگان به دنبال تخریب رئیس جمهور که خدمات بسیاری از جمله پافشاری بر حق هسته ای کشور را داشته، نیست.
گزیده سخنان وی از این قرار است:
 چرا در مواردی خلاف قانون اساسی انجام شده است؟ مثلا قانون پرداخت تسهیلات مترو چرا اجرا نشد و گفتید که این مصوبه مجلس را قانون نمیدانید؟ در حالیکه این مصوبه مجلس به تایید مجمع تشخیص مصلحت رسیده است.
 مجلس به دلیل آلودگی هوای تهران که سالانه چهار هزار نفر جانشان را از دست میدهند، تصمیم به پیشبرد خطوط متروی پایتخت گرفت. تشخیص اینکه مصوبهای قانون است یا نه، بر عهده رئیس دولت نیست و رئیس جمهور باید آن را اجرا کند.
از ابتدا دولت ارادهای برای اجرای این قانون نداشت و حتی در متممهای بودجه هم آن را نیاورد. ضمن اینکه مفاد این قانون، تسهیلات بود و دولت میتوانست آن را تدریجی پرداخت کند.
 با وجود نرخ رشد اقتصادی در سال 89، چگونه دولت بیش از یک میلیون شغل ایجاد کرده است؟ این رقمها با سالهای گذشته همخوانی ندارد و امکان ایجاد یک میلیون و 600 هزار شغل در سال 89، غیرممکن بوده است.
 دولت باید 30 درصد خالص درآمدهای قانون هدفمند کردن یارانهها را به بخش تولید اختصاص دهد. اما چنین نکرده است. چرا سهم بخش تولید مطابق این قانون از سوی دولت پرداخت نشده است؟ چه اتفاقی افتاده که این اقدام خردمندانه کنار گذاشته شد و با عدم حمایت از این بخش، تولید کنندگان دچار مشکل جدی شده و به تعدیل کارگران خود پرداخته و بر خیل بیکاران افزوده شد؟
 چرا این گرانی ها به مردم تحمیل شد؟ صدای مردم از گرانیها بلند است. چرا دولت به آن توجه نمی کند؟ چرا با استقراض از بانک مرکزی موجبات تورم را فراهم آوردید؟
 مقاومت 11 روزه شما در مقابل حکم مقام معظم رهبری در ابقای آقای مصلحی به چه دلیل بود؟ پس از حکم حکومتی مجادله با این حکم از سوی رئیس جمهور غیرقابل قبول است. مرز التزام به ولایت فقیه هم پذیرش احکام حکومتی است.
 اینکه گفتید مجلس در راس امور نیست، با چه هدفی است؟
 بودجه های فرهنگی دولت چگونه هزینه شده است؟ چرا فقط 20 درصد را به استانداریها داده اید؟ مابقی را کجا هزینه کردید؟
 چرا با علم به اینکه انتقاد رئیس جمهور از مجریان قانون عفاف و حجاب منجر به انحطاط در این زمینه میشود، باز این موضوع را در رسانه ملی اعلام کردید و علی رغم مخالفت علما بار دیگر بر آن تاکید کردید؟
 چرا نظریه مکتب اسلام را تایید کردید و باعث تضعیف جایگاه انقلاب اسلامی شدید؟ آقای مشایی تزی را مطرح کرد که چون قرائت هایی طالبانی از اسلام می شود، بهتر است از مکتب ایران به جای مکتب اسلام سخن بگوییم. جشن نوروز با تذکر رهبر انقلاب مواجه شد اما باز هم آن را اجرا کردید. الگوی حکومت داری ما کورش است یا پیامبر و ائمه؟
مطهری در خلال سخنانش به شوخی از احمدی نژاد خواست تا بخشی از وقتش را به او بدهد و با خنده گفت که احمدی نژاد به او پاسخ داده کل یکساعت زمانش برای نطق را به او میدهد! اما رئیس مجلس با لحنی جدی به این نماینده تهران گفت: شما قانونا یک ربع وقت دارید و همین قدر می توانید حرف بزنید.
او در پایان از رئیس دولت و هیات رئیسه تشکر کرد.
گزارشهای تکمیلی بمحض وصول منتشر خواهد شد.





جــرس: 
رئيس جمهوری آمريکا، روز سه شنبه فرمان رياست جمهوری مورخ ۱۵ مارس سال ۱۹۹۵ در مورد وجود "وضعيت اضطراری" بين ايالات متحده و جمهوری اسلامی و تحريم های مرتبط با اين فرمان را برای يک سال ديگر تمديد کرده است.
به گزارش رادیو فردا، باراک اوباما تصریح کرده است:"از آنجا که اقدامات و سياست های دولت ايران همچنان تهديدی غير عادی و فوق العاده ای برای امنيت ملی، سياست خارجی و اقتصاد ايالات متحده است، فرمان اضطراری ملی اعلام شده در ۱۵ مارس، ۱۹۹۵، می بايست بعد از ۱۵ مارس ۲۰۱۲ ادامه يابد."
اوباما همچنين در نامه ای به رييس مجلس نمايندگان و رييس سنای آمريکا نوشته است:"بحران بين ايالات متحده آمريکا و ايران که ناشی از اقدامات و سياست های دولت ايران است، تاکنون حل نشده است."
رئیس جمهور آمریکا می افزايد:"اقدامات و سياست های دولت ايران عليه منافع ايالات متحده در منطقه همچنان تهديدی فوق العاده و غيرعادی برای امنيت ملی، سياست خارجی و اقتصاد امريکا محسوب می شود. از همين رو لازم می دانم که وضعيت فوق العاده ملی در رابطه با ايران همچنان ادامه يابد و تحريم های همه جانبه عليه ايران پاسخی به اين تهديد است."
فرمان رياست جمهوری مورخ ۱۵ مارس ۱۹۹۵ توسط بيل کلينتون، رييس جمهوری وقت آمريکا برای جلوگيری از همکاری شرکت امريکايی کونوکو برای توسعه ميدان نفتی «سيری» ايران برای قراردادی به ارزش يک ميليارد دلار بود.
بيل کلينتون هنگام صدور اين فرمان در سال ۱۹۹۵ ايران را به حمايت از تروريسم، تضعيف فرآيند صلح خاورميانه و تلاش برای دستيابی به سلاح های کشتار جمعی متهم کرده بود.
کمتر از دو ماه پس از صدور اين فرمان، در ششم ماه می ۱۹۹۵، رييس جمهور آمريکا فرمان ديگری صادر کرد که بر اساس آن تحريم هاي دیگری عليه ايران اعمال شد.
طبق اين تحريم ها هر گونه سرمايه گذاری شرکت های آمريکايی در ايران ممنوع شد.
ولی در راستای تشديد فشار بر ايران و آنچه که خطر سياست های جمهوری اسلامی خوانده شده بود، رييس جمهوری آمريکا در نوزدهم ماه اوت ۱۹۹۷ طی فرمان ديگری تحريم های بيشتری عليه ايران اعمال کرد.
طی اين سال ها فرمان ۱۵ مارس ۱۹۹۵ به طور سالانه توسط روسای جمهوری آمريکا تمديد شده است.
در همين حال، روز سه شنبه باراک اوباما و ديويد کامرون، نخست وزير بريتانيا، در مقاله مشترکی در روزنامه واشینگتن پست، تلاش در راستای تشديد تحريم های ايران برای توقف فعاليت های حساس هسته ای اين کشور را از جمله فعاليت های مشترک دو کشور در عرصه بين المللی دانسته اند.




  جرس:
 احمدی‌نژاد دقایقی پیش وارد مجلس شورای اسلامی شد.
 به گزارش ایلنا، جمعی از اعضای هیات دولت و مشاوران احمدی نژاد از جمله محمدرضا رحیمی معاون اول، سیدمجتبی ثمره‌هاشمی، سیدمحمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد، علی ‌نیکزاد وزیر راه و شهرسازی، لطف‌الله فروزنده معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی مهدی غضنفری وزیر صنعت، معدن، تجارت، حمید بقایی معاون اجرایی و ‌‌حجت‌الاسلام سیدمحمدرضا میرتاج‌الدینی معاون پارلمانی دولت وی را همراهی می‌کنند. گزارش کمیته منتخب در خصوص سوال ۷۹ تن از نمایندگان از احمدی نژاد امروز در مجلس شورای اسلامی توسط علی مطهری قرائت می شود.
به استناد مواد ۱۹۶ و ۱۹۷ آیین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی امضاء کنندگان سوال از رییس دولت در جلسه روز چهارشنبه مورخ 90/11/12 ساعت ۱۵/۷ دقیقه در محل کمیسیون تلفیق گزارش نمایندگان سوال کنندگان از پاسخ نمایندگان احمدی نژاد در کمیسیون‌های مختلف را استماع کردند و پس از تبادل نظر بر این مطلب اتفاق نظر داشتند که هیچ یک از پاسخ‌ها قانع کننده نبود، لذا ضروری است برای رفع ابهامات و حسن تفاهم مجلس و دولت جهت آگاهی ملت سوالات زیر به ترتیب اولویت توسط رییس دولت در صحن علنی مجلس پاسخ داده شود.
سوالات کمیته منتخب پیگیری طرح سوال از احمدی نژاد که آقایان اکرمی‌، پزشکیان، حیدرپور شهرضا، عباسپور تهرانی فرد، رضا حسینی‌، مطهری عضو آن هستند، به رییس مجلس ارائه شد. این سوالات عبارتند از:
۱- چرا قانون تسهیلات ارزی برای متروی تهران و کلانشهر‌ها و حمل و نقل عمومی سایر شهر‌ها علیرغم نیاز مبرم این شهر‌ها به روانسازی ترافیک خصوصاً با آغاز هدفمندی یارانه‌ها، حامل‌های انرژی، ابلاغ و اجرا نشد؟
۲- طبق آمار اعلام شده از سوی برخی مسئولین اقتصادی، نرخ رشد اقتصادی کشور در سال ۸۹ حدود ۴. ۵ درصد بوده و اگر نرخ اعلام شده از سوی صندوق بین‌المللی پول را بپذیریم، به حدود ۳ درصد بوده است، در حالی که طبق برنامه باید حداقل ۸ درصد باشد، آیا این امر حاکی از ضعف مدیریت اقتصادی کشور نیست؟ همچنین با این نرخ رشد آیا ممکن است یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل در کشور ایجاد شده باشد؟
۳- در اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها سهم بخش تولید صنعتی و کشاورزی تاکنون به درستی پرداخت نشده و باعث گران تمام شدن هزینه تولید کالا و محصول و آسیب دیدن بنگاه‌های اقتصادی شده است، چرا دولت مقید به اجرای قانون مجلس نیست؟
۴- مقاومت ۱۱ روزه جنابعالی در مقابل حکم حکومتی رهبر انقلاب مبنی بر ابقای حجت‌الاسلام مصلحی وزیر محترم اطلاعات چه توجیهی دارد؟
۵- این سخن جنابعالی که «مجلس در رأس امور نیست»، چه هدفی را دنبال می‌کند؟
۶- وزیر ورزش و جوانان پس از ۵ ماه از ابلاغ قانون تشکیل وزارت ورزش و جوانان با نامه‌ای غیرمعمول به مجلس معرفی شد، آیا این امر نوعی تلاش برای گریز از اجرای قانون نیست؟
۷- مبلغ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان بودجه ارتقای شاخص‌های فرهنگی کشور در قانون بودجه سال ۱۳۸۹ چگونه هزینه شده است؟
۸- چه ضرورتی وجود داشت آقای منوچهر متکی وزیر سابق امور خارجه در زمان مأموریت خود به سنگال عزل شود، به طوری که علاوه بر تحقیر شخصیت ایشان، نظام جمهوری اسلامی ایران در سطح جهان آسیب ببیند؟
۹- چرا جنابعالی با علم به اینکه انتقاد از برخی مجریان قانون عفاف و حجاب در رسانه ملی، موجب کاهش اقتدار نظام در این حوزه و بد‌تر شدن وضع پوشش اسلامی در جامعه خواهد شد، در برنامه زنده تلویزیونی ضمن متهم کردن برخی مجریان این قانون برخلاف اجماع فق‌ها بر وظیفه دولت اسلامی در آن مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر که نیازمند اعمال قانون است، با اعلام این مطلب که راه حل این مسئله منحصر به کار فرهنگی است. از دولت سلب مسئولیت نمودیم و پس از مخالفت گسترده مراجع تقلید، ائمه جمعه، علمای بلاد و نمایندگان مجلس با سخنان شما در مصاحبه زنده تلویزیونی بعدی اعلام کردید که سخن من‌‌ همان است که گفتم؛ این رفتار شما چگونه توجیه می‌شود؟
۱۰- چرا نظریه ترویج مکتب ایرانی به جای مکتب اسلام را که توسط رئیس دفتر شما بیان شد، علیرغم ضدیت با مبانی انقلاب اسلامی و مخالفت قاطبه مراجع عظام تقلید و علمای بزرگ و دلسوزان نظام تأیید و بر آن تأکید نموده و باعث تنزل جایگاه انقلاب اسلامی و زنده شدن تعصبات قومی در میان مسلمانان و سوءاستفاده مخالفان وحدت اسلامی گردیدیم، اصولاً چرا از گروه موسوم به جریان انحرافی علیرغم هشدار و اعلام خطر علمای بزرگ اعلام برائت نمی‌کنید، بلکه از این افراد دفاع می‌نمایید؟
بر اساس اعلام قبلی، قرار است علی مطهری ‌به عنوان نماینده سؤال‌کنندگان، در صحن علنی سؤالات را مطرح کند.
طبق آیین‌نامه داخلی مجلس، برای بررسی طرح سؤال از رئیس‌دولت در مجلس، احمدی نژاد 60 دقیقه و سؤال‌کنندگان 15 دقیقه فرصت دارند سخنرانی کنند.
گزارشهای تکمیلی بمحض وصول منتشر می شود.





سید علی خمینی: دنیا باید بداند که ما پیرو اسلامی هستیم که با اسلام طالبانی تفاوت عمده دارد
جــرس: سیدعلی خمینی با تاکید بر اینکه "دنیا باید بداند که ما پیرو اسلامی هستیم که با اسلام طالبانی تفاوت عمده دارد"، گفت: "اگر نیروهای معتقد به انقلاب با خودداری از نقد مشکلات، پرچم نقد نظام را به دست مخالفان اسلام و انقلاب بسپارند آنان در قالب بیان مشکلات، مردم را نسبت به اصل ایدئولوژی اسلامی دلسرد خواهند کرد."
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی «جماران»، نواده رهبر فقید جمهوری اسلامی طی سخنانی به مناسبت سالگرد درگذشت سید احمد خمینی در شهر قم گفت: "قیام امام حسین در تاریخ اسلام بواسطه حیثیت ممتازش از ویژگی و اعتبار خاصی برخوردار است و آن حیثیت عبارت از مجدد بودن امام حسین است. به این معنی که قیام حسینی، قیامی بود در جهت تجدید حیات دین. ایشان در دوره‌ای قیام کرد که نام دین همچنان بر زبان‌ها رانده می‌شد اما محتوای ناب آن، از درون یا دچار تحریف می‌شد و یا به فراموشی سپرده می‌شد. قیام سید الشهدا حیات دین را تجدید و از تحریف و فراموشی آن جلوگیری کرد."
وی افزود: "امام خمینی انقلابی را که با الهام از پیام حیات بخش عاشورا آغاز کرده بودند با تأسی به تعالیم اسلام رهبری کردند و دین را به عرصه حیات سیاسی و اجتماعی مسلمین بازگرداندند."
سیدعلی خمینی ضمن بیان چگونگی انحصار دین در مسائل فردی تا پیش از پیروزی انقلاب، به بیان ویژگی‌های اجتماعی اسلام پرداخت و گفت: اسلام دینی است که ضمن توجه به سامان‌دهی معنویت در ساحت شخصی انسان، از تربیت اجتماعی او نیز غفلت نکرده و سیاست را به عنوان لازمهٴ اجرای تعالیم اجتماعی دین، از نظر دور نداشته است.
نواده رهبر فقید جمهوری اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: ایده‌ای که توسط امام تحت عنوان “جمهوری اسلامی” مطرح شد حرف تازه و پیام ممتازی برای عرضه به دنیای بشریت با خویش داشت. پیامی که آثارش همچنان در دنیا قابل مشاهده است. رشد ظلم ستیزی و حق‌خواهی در دنیا خصوصاً در این سی ساله اخیر معلول صدور همین پیام است.
وی افزود: گزارش‌های مختلفی که حاکی از رویکرد ملل مختلف دنیا به اسلام به طور عام و تشیع به طور خاصّ است، از ثمرات انقلاب شکوهمند اسلامی و اندیشه امام است. برای روشن شدن تأثیر گفتمان امام و انقلاب در ورای مرزهای ایران اسلامی کافی است بررسی کنیم که گرایش به اسلام و تشیع قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به چه میزان بوده و پس از آن چه میزان رشد داشته است.
سیدعلی خمینی تصریح کرد: مشاهدات مختلف گواه این هستند که در بسیاری از کشورهای دنیا عده‌ای پس از انقلاب اسلامی ایران و در اثر پیام انقلاب اسلامی، به اسلام و تشیع روی آورده‌اند و با جمهوری اسلامی و انقلاب دارای علقه عاطفی هستند به نوعی که در برخی از کشورها شما با افرادی مواجه می‌شوید که خانواده‌هایشان نام کوچک آنان را خمینی گذاشته‌اند و این گواه صادق این مدعاست که هر حرکت اسلام‌خواهانه و آزادی‌خواهانه، به نوعی از انقلاب اسلامی تأثیر پذیرفته است.
سید علی خمینی در بخش دیگری از سخنان خود، به تحلیل رفتار مخالفان واقعی اسلام و انقلاب در برابر پیام انقلاب اسلامی پرداخت و خاطر نشان کرد: دشمنان انقلاب و گفتمان امام در دو ساحت عمده به مقابله پرداخته‌اند. ساحت اول تبلیغات بیرونی بر علیه گفتمان انقلاب و امام بود. آنان با توجه به پیام فطرت پسند اسلام و گفتمان امام و انقلاب کوشیدند تا با جعل یا ترویج نسخه‌های ناسالم و دروغین از اسلام مانند اسلام طالبانی، به دنیا اینگونه القاء کنند که اسلام، دینی خشن، عبوث و ناکارآمد است تا بدینوسیله گوش مردم دنیا را بر روی هر پیامی که نام و نشان اسلام دارد ببندند.
وی ادامه داد: ساحت دومی که دشمنان انقلاب و اسلام برای مقابله با اندیشه اسلامی گشوده‌اند، بزرگنمایی مشکلات داخلی جمهوری اسلامی است. آنان از مشکلات مختلف سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی که درون کشور وجود داشت یا دارد به عنوان ابزاری برای مقابله با ایدئولوژی اسلام و گفتمان امام بهره بردند و می‌برند. دشمنان، مشکلات داخلی را بزرگ نمایی می‌کنند تا سر آخر بگویند که همه این مشکلات از بستر اندیشه دینی و سیاست اسلامی و حاکمیت دین برمی‌خیزد و راه حل این مشکلات، دست شستن از ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام و بازگشت دین به پستوی خانه‌هاست.
سیدعلی خمینی در بخش دیگری از سخنان خود به بیان راه‌های دفاع از اسلام و گفتمان امام در جامعه اسلامی ایران اشاره کرد و اظهار داشت: برای مقابله با این دو ساحتی که دشمن در مبارزه با انقلاب گشوده است می‌باید هوشیارانه عمل کرد. در خصوص ساحت اول، حقیقت آن است که هر قدر پیام اسلام و گفتمان امام در داخل کشور به لحاظ عملی بیشتر مورد توجه واقع شود و نمود واقعی و جامع‌تری پیدا کند، خود به خود بافته‌های دشمنان را بر هم خواهد ریخت.
وی افزود: دنیا باید بداند که ما پیرو اسلامی هستیم که با اسلام طالبانی تفاوت عمده دارد. وقتی که ما مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس می‌گوییم مقصودمان مرگ خواستن برای مردم و یا کشور و یا حتی دولتمردان این کشورها نیست بلکه معنای مرگ بر آمریکا در حقیقت مرگ بر استکبار و معنای مرگ بر انگلیس در حقیقت مرگ بر استعمار است. ما بر طبق تعالیم اسلام معتقد به نفی استکبار و استعمار هستیم و طبیعی است که تا استکبار و استعمار وجود داشته باشد این مقابله نیز ادامه خواهد داشت.
سیدعلی خمینی درباره مقابله با ساخت دوم نیز اظهار داشت: شکی نیست که ما در کشور، مشکلات و نواقص و معایبی داشته و داریم و کسی نمی‌تواند ادعا کند که در حال حاضر همه چیز در نظام ما منطبق بر تعالیم و بایدها و نبایدهای اسلامی است اما در میان نیروهای معتقد به اسلام، حاکمیت دین و گفتمان امام و انقلاب، برخی گمان کرده‌اند که راه مقابله با این هجوم دشمن آن است که در برابر تمام اتفاقاتی که در جمهوری اسلامی می‌افتد، مدافعان بی قید و شرط باشند و یکسره از همه چیز دفاع کنند.
وی افزود: هر چند ممکن است چنین کسانی در دل خود به مشکلات واقف باشند اما بر این تصورند که در مقام بروز و بیان، باید مدافع تمام اموری باشند که در داخل کشور اتفاق می‌افتد.گویا اگر اختلاسی می‌شود، اگر ظلمی به کسی روا داشته می‌شود، اگر رشوه و ربا جریان می‌یابد، ما فقط باید مدافع محض باشیم و از بیان هر سخنی که بوی انتقاد دارد خودداری کنیم. مرحوم پدر ما بر اساس اندیشه اسلامی و سیره امام، چنین روشی را خطا می‌دانست.
نواده آیت الله خمینی در بیان راهکار درست مقابله با تلاشهای دشمنان انقلاب برای بزرگنمایی مشکلات درون نظام، به “نقد درون گفتمانی” اشاره کرد و آن را برترین راهکار مبارزه با دشمنان در این ساحت دانست و گفت: مجموعه نیروهای معتقد به گفتمان امام و انقلاب اسلامی باید خودشان عهده‌دار نقد منصفانه مشکلات و ناراستی‌های موجود باشند و کرسی نقد مشکلات نظام اسلامی را با سکوت و مماشات در برابر مشکلات و کژی‌ها و کاستی‌ها، به دشمنان کم تعداد اما پر هیاهوی انقلاب واگذار نکنند.
سید علی خمینی در توضیح راهکار نقد درون گفتمانی انقلاب اظهار داشت: مردم چه بگویئم و چه نگوئیم مشکلات را می‌بینند و حس می‌کنند. حالا اگر نیروهای معتقد به انقلاب راه دفاع از همه چیز را انتخاب کنند نتیجه چنان می‌شود که پرچم نقد مشکلات را به دست ضد انقلاب بسپارند و مردم را برای شنیدن مشکلات به سمت آنان هدایت کنند.
وی در ادامه به تحلیل مراد خود از منتقدان ضد انقلاب پرداخت و اظهار داشت: ضد انقلابی که منظور ماست همان عده‌ی معدودی هستند که از اساس با نظام اسلامی مشکل داشتند و هنوز هم به همان میزان کم تعدادند و حرف قابل عرضه‌ای هم ندارند وگرنه آنان که ۹۸% به انقلاب و جمهوری اسلامی رأی داده‌اند هنوز هم با تمام تفاوت سلایق‌شان با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی همراه هستند همانطور که با وجود درک تمامی مشکلات همچنان در انتخابات‌ها حضورشان را حفظ کرده‌اند.
سیدعلی خمینی در پایان پذیرش مشکلات و نقد درون گفتمانی را شرط حفظ و حراست از انقلاب و نظام عنوان کرد و افزود: معتقدم که اگر نیروهای معتقد به انقلاب با خودداری از نقد مشکلات، پرچم نقد نظام را به دست مخالفان اسلام و انقلاب بسپارند آنان در قالب بیان مشکلات، مردم را نسبت به اصل ایدئولوژی اسلامی دلسرد خواهند کرد. اما اگر ما بپذیریم که در نظام جمهوری اسلامی مشکلاتی داریم و آنگاه بسیار جدّی و از سر درد و با صدای بلند به بیان مشکلات و انتقاد از ناراستی‌ها و کاستی‌ها بپردازیم می‌توانیم به مردم خودمان و سایر مردم دنیا بگویم، ما که منتقد حکومت و نظام خودمان هستیم و بسیار عمیق‌تر و دقیق‌تر و سختگیرانه‌تر از همه نیز انقلاب و نظام خودمان را نقد می‌کنیم، راهکار حل مشکلات را دست برداشتن از دین و حکومت دینی نمی‌دانیم بلکه راهکار آن را بازگشت به تعالیم اسلامی و عمل به آنها می‌دانیم و متعقدیم که مشکلات فقط در بستر اسلام و جمهوری اسلامی و گفتمان امام قابل رفع هستند نه در بستر و اندیشه غیر دینی.







جــرس: 
دادستان عمومی و انقلاب تهران، اقدامات انجام شده علیه رهبران جنبش سبز پس از بیست و پنجم بهمن ۱۳۸۹ را اقدام "پیشگیرانه" خواند و اعتراف کرد که تصمیم برای حصر رهبران جنبش، "در سطوح مختلف بررسی و طراحی شده بوده است."
به گزارش تارنمای «الف»، عباس جعفری دولت آبادی، دریادداشتی تحت عنوان "وظیفه‌ دادستان در پیش‌گیری از وقوع جرم"، با اشاره به اقدامات نهادهای امنیتی درباره فراخوان رهبران جنبش سبز برای بیست و پنجم بهمن ۱۳۸۹ اعتراف کرده که این نهادها ، فعالیت‌ها و ارتباطات سران جنبش سبز را در چهارچوب وظایف پیش‌گیرانه محدود کردند.
جعفری دولت آبادی همچنین اعلام کرده که این تصمیم در سطوح مختلف بررسی و طراحی شده بوده است.
این مقام ارشد قضایی با اشاره به اعتراضات درباره محدودیت ارتباطات و فعالیت‌های سران جنبش سبز نوشته است: با استناد به اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی، این اقدام قابل تبیین است. نگارنده معتقد است دادستان می‌تواند در مواردی که دلایل کافی برای ارتکاب جرم در آینده باشد، با اتخاذ تدابیر پیش‌گیرانه مانع از وقوع و استمرار جرم در آینده گردد.
در این یادداشت، دادستان تهران مدعی شده است: "در سال ۱۳۸۸ با برگزاری انتخابات ریاست ‌جمهوری عده‌ای با طرح ادعای تقلب در جریان انتخابات، امنیت ملی کشور را با چالش مواجه نمودند. به‌رغم هشدارها و انذارهای مقامات ارشد، اردوکشی‌های خیابانی آغاز شد. هشت ماه تمام کشور را در موقعیت آشوب، اغتشاش و شورش قرار دادند؛ نهادهای مسؤول برای دفع فتنه، ناگزیر به دستگیری عوامل آن و محاکمه‌ی مرتکبان ‌شدند؛ تظاهرات خیابانی که با نشانه گرفتن جمهوریت نظام آغاز شده بود، با هدف گرفتن اسلامیت نظام در روز عاشورا به اوج خود ‌رسید. نهادهای مسؤول تأمین امنیت کشور، برای کور کردن چشم فتنه، ناگزیر به اقدامات پیش‌گیرانه روی ‌آوردند؛ با فرا رسیدن روز نهم دی و با حضور مردمی، آتش فتنه خاموش ‌شد. با برگزاری تظاهرات پرشور مردم در بیست و دوم بهمن ۱۳۸۸، سران فتنه با طرحی نو به مقابله برخاسته و برای روز بیست و پنجم بهمن ۱۳۸۹ برنامه‌ریزی کردند. نهادهای مسؤول برای دفع فتنه، فعالیت‌ها و ارتباطات سران فتنه را در چهارچوب وظایف پیش‌گیرانه محدود کردند. این تصمیم که در سطوح مختلف بررسی و طراحی شده بود، به موقع اجرا گذاشته شد. این اقدام پیش‌گیرانه، جریان فتنه را زمین‌گیر کرد."
وی با اطلاق لفظ "فتنه" برای قیام جنبش سبز مدعی شد: "جریان فتنه ظرف یک سال گذشته تلاش نموده است محدودیت ارتباطات و فعالیت‌های سران فتنه را به عنوان اقدامی به اصطلاح غیرقانونی جلوه دهد، حال آن‌که با استناد به اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی، این اقدام قابل تبیین است. نگارنده معتقد است دادستان می‌تواند در مواردی که دلایل کافی برای ارتکاب جرم در آینده باشد، با اتخاذ تدابیر پیش‌گیرانه مانع از وقوع و استمرار جرم در آینده گردد. در مثالی دیگر، یکی از روزنامه‌ها در جریان محاکمه‌ی مطبوعاتی شکایت از یک نشریه، بدون مجوز قانونی اقدام به انتشار گزارشی پیرامون تحقیقات دادگاه و محتویات پرونده نمود. به‌گونه‌ای که پیش از پایان محاکمه، گزارش منتشر شده بود. دادستانی تهران در یک اقدام پیش‌گیرانه مانع از انتشار یک شماره‌ی این نشریه شد. اعتراض‌ها بلند شد."
وی با اشاره به مکاتبات چالشی خود با غلامحسین الهام، عضو سابق شورای نگهبان و وزیر سابق دولت محمود احمدی نژاد و مشاور فعلی وی با عنوان «أین ‌عمار» و «أین‌الحق»، آنرا "یک دوئل حقوقی" نامید و نوشت: "اکنون که گرد و غبار آن حوادث فرو نشسته است، راحت‌تر می‌توان این اقدام را ارزیابی نمود. پرسش این است که آیا دادستان می‌تواند در مواردی که دلایل کافی برای ارتکاب جرم در آینده‌ی دور یا نزدیک باشد، اقدام کند؟ به نظر می‌رسد اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی تاب تحمل چنین تفسیری را دارد.
در حادثه‌ای دیگر، مدیرمسؤول یک روزنامه، پس از یک مصاحبه‌ی مطبوعاتی که به اعلام جرم علیه مدیرمسؤول و توقیف روزنامه منجر شد، درصدد اقدام مشابه برآمد. دادستانی تهران از مجاری رسمی به نامبرده اطلاع‌رسانی نمود تا فضای آرامش کشور حفظ شود. به‌رغم ابلاغ پیام، بار دیگر همان مطالب مطرح گردید. دادستانی در یک اقدام پیش‌گیرانه، قضاتی را به عنوان نماینده اعزام نمود، اما در عمل مشکلات دیگری رخ نمود. هدف اصلی دادستانی، جلوگیری از ارتکاب جرم احتمالی بود؛ اما با مقاومت در برابر دستور صادره‌ی قانونی، حوادثی رقم ‌خورد که در نتیجه، پرونده‌ای جدید شکل گرفت؛ بار دیگر حملات علیه دستگاه قضایی شدت گرفت؛ حال آن‌که دادستانی در چهارچوب یک طرح پیش‌گیرانه اقدام نموده بود."
دادستان تهران در خصوص فشارهای امنیتی – قضایی بر فعالان وب و سایت ها نیز مدعی شد: "عرصه‌ی دیگر، حوزه‌ی فرهنگ و رسانه‌ها و اقدامات پیش‌گیرانه در این میدان است. مبنای این‌گونه اقدامات، استناد به اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی است. شیوه‌ی جاری و مبنای اقدامات دادستانی در ابتدا، تذکر، احضارِ مدیرمسؤول و اخذ تعهد کتبی است. در برخی موارد؛ اگر چه تذکر و احضار، پس از وقوع جرم رخ داده؛ اما نقش پیش‌گیرانه‌ی خود را برای جلوگیری از ارتکاب جرایم احتمالی در آینده ایفا کرده و تلاش شده است توقیف مطبوعات به عنوان آخرین راهکار مورد توجه قرار گیرد. فیلتر کردن سایت‌ها، شیوه‌ی دیگری است که می‌تواند در عرصه‌ی سایت‌ها و وبلاگ‌ها به عنوان یک اقدام پیش‌گیرانه مورد توجه قرار گیرد. عده‌ای توقیف مطبوعات و فیلتر کردن سایت‌ها را به هر انگیزه‌ای محکوم کرده و آن را مخالف با حق آزادی بیان می‌دانند. با این همه، از یک منظر، آثار پیش‌گیرانه‌ی چنین اقدامی قابل توجه است. به طور مثال، در جریان اخلال اخیر در بازار سکه و ارز، یک سایت معروف که با اعلام نرخ ارز و سکه، بازار را به نفع سودجویی عده‌ای مدیریت می‌کرد؛ فیلتر شد؛ امری که کاهش قیمت ارز و سکه را موجب گردید."
وی مانع تراشی در راه برگزاری تجمعات و تحصن ها و اعتراضات را نیز، "اقدامی پیشگیرانه" از سوی حکومت ذکر کرد.





لاهیجی: گفتگوهای شورای حقوق بشر تصویری از یک رژیم منزوی و محکوم را به نمایش گذاشت
جــرس: 
در پی پایان یافتن گفتگوهای جدی روز گذشته در باره ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل، فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و سازمان ایرانی عضو آن، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، با ابراز نگرانی از وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران، از گزارش گزارشگر ویژه ایران استقبال کردند.
به گزارش تارنمای جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، طی بیانیه ای اعلام کردند گزارشِ روز دوشنبۀ گزارشگر ویژه سازمان ملل به شورای حقوق بشر، نخستین گزارش از زمان شروع فعالیت خود در مرداد 1390 بود، که در آن اسناد نقض حقوق بشر را در زمینه های متفاوتی، از حقوق زنان گرفته تا اقلیت های قومی، گردآوری کرده است.
بر اساس این گزارش، با توجه به خودداری جمهوری اسلامی از همکاری با گزارشگر ویژه، عبدالکریم لاهیجی، نایب رییس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و رییس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، گفت "ایران یک فرصت دیگر برای همکاری با کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل را از دست داد و نتوانست به کارنامه حقوق بشر خود که پس از تقلب در انتخابات در سال 1388 رو به وخامت رفته بهبود ببخشد."
این بیانیه می افزاید جامعه بین المللی، در واکنش به یافته های گزارشگر ویژه، انتقادهای سختی را از ایران مطرح کرد. مکزیکو توجه را به فقدان پیشرفت در کشور جلب کرد و برزیل با اشاره به «نظر جامعه بین المللی» نگرانی خود را از آزار و اذیت اقلیت های دینی ابراز کرد. چند نظر مخالف که اساسِ وجود ماموریت گزارشگر را مورد انتقاد قرار دادند، از نمایندگان سوریه، سری لانکا، بلاروس، کوبا، زیمبابوه و چند کشور دیگر شنیده شد که در زمینه حقوق بشر بدنام هستند و کارنامه بعضی از آنها زیر ذره بین شورای حقوق بشر قرار دارد.
در پی انتقادهای کشورهای مختلف از ایران، عبدالکریم لاهیجی اظهار کرد: "گفتگوهای جدی امروز بدون هر تردیدی تصویر یک رژیم منزوی و محکوم از سوی تقریبا تمامی جهان را به نمایش گذاشت."
گزارشگر ویژه در پایان گزارش خود نتایج و توصیه هایی را بر اساس یافته های خود عنوان کرده است. گزارشگر با تکرار درخواست خود از دولت ایران برای دیدار از این کشور، خاطرنشان کرد که خودداری دولت از دادن اجازه دیدار «تنها جامعه بین المللی را به سوی بدترین تصورها رهنمون می شود."
گزارش همچنین از جمهوری اسلامی خواست تا "فوری تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی را آزاد کند"، "تعلیق مجازات اعدام برای تمام جرایم را مد نظر قرار دهد"، "اعدام نوجوانان را ممنوع کند" و تمام قوانین داخلی مغایر با "موازین بین المللی حقوق بشر" را ملغا نماید.
فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران از نتایج گزارشگر ویژه استقبال و از آنها کاملا حمایت می کنند و امیدوارند که گزارش بعدی به شورا در پی دیدار از ایران ارایه شود.






جــرس: سرانجام پس از یازده بار، تلاش ناکام نمایندگان مجلس هفتم و هشتم برای سؤال از محمود احمدی نژاد، نهایتا روز چهارشنبه سئوالات طرح شده توسط نمایندگان مجلس هشتم، از رئیس دولت دهم، در صحن علنی مجلس پرسیده خواهد شد .
احمدی‌نژاد تا کنون 12 بار با درخواست سؤال از سوی نمایندگان مجلس هفتم و هشتم مواجه شده و تلاش برای پاسخگو کردن وی در برابر مجلس 11 بار به نتیجه نرسید اما در ایستگاه دوازدهم، پس از فراز و فرودهای بسیار، سرانجام قرار است احمدی نژاد برای اولین بار در جایگاه رئیس دولت در بیست و چهارمین روز اسفند پاسخگوی سؤال‌های نمایندگان مجلس باشد.
طرح سؤال از رئیس دولت، در ابتدای مسیر با امضای 100 نماینده مجلس همراه بود اما پس از گذشت زمان، برخی از نظر خود برگشتند و امضای خود را پس گرفتند و سرانجام با امضای 79 نماینده راهی هیئت رئیسه شد.
به گزارش آفتاب، اسامی نهایی امضاکنندگان سئوال از رئیس دولت به ترتیب حروف الفبا به قرار زیر است:
ردیف نام و نام خانوادگی حوزه انتخابیه کمیسیون گرایش سیاسی
1 اخوان-بهمن تفرش صنایع و معادن مستقل
2 اسدی-یونس مشکین شهر کشاورزی اصولگرا
3 اسلامی پناه-علی جیرفت قضایی و حقوقی اصولگرا
4 اسماعیلی-غفار هشترود برنامه و بودجه اصولگرا
5 اکبرنژاد-شکور تبریز اقتصاد اصلاح طلب
6 اکرمی-سیدرضا تهران فرهنگی اصولگرا
7 امیری خامکانی-حسین زرند انرژی اصلاح طلب
8 انصاری-جمشید زنجان اقتصادی اصلاح طلب
9 اولیاء-علی اکبر یزد عمران اصلاح طلب
10 بختیاری-محمد تقی بافت عمران اصولگرا
11 برنا-سیروس بروجن اجتماعی اصولگرا
12 بنایی-علی قم برنامه و بودجه اصولگرا
13 پرتوی-محمدعلی پیرانشهر اجتماعی اصولگرا
14 پزشکیان-مسعود تبریز بهداشت و درمان اصلاح طلب
15 پور فاطمی-سید محمد مهدی دشتی و تنگستان جتماعی اصلاح طلب
16 پولادی-شاپور ایلام عمران اصولگرا
17 تامینی-حسن رشت بهداشت و درمان اصولگرا
18 ترابی-نصرالله شهرکرد اجتماعی اصلاح طلب
19 ثروتی-موسی الرضا بجنورد برنامه و بودجه اصولگرا
20 جعفرزاده-سلیمان ماکو اجتماعی اصولگرا
21 جلالی-کاظم شاهرود امنیت ملی اصولگرا
22 جمشیدزهی-عبدالعزیز سراوان بهداشت و درمان اصولگرا
23 حسینی-سید عماد قروه انرژی مستقل
24 حسینی-سیدشریف اهواز صنایع و معادن اصولگرا
25 حسینی-سیدعلی نیشابور فرهنگی اصولگرا
26 حیدرپور- عوض شهررضا امنیت ملی اصولگرا
27 حیدری-فخرالدین سقز اقتصادی اصولگرا
28 حیدری دستنایی-نورالله اردل آموزش و تحقیقات اصولگرا
29 خباز-محمدرضا کاشمر اقتصادی اصلاح طلب
30 دستغیب-سید احمدرضا فرزند(سید فخرالدین) شیراز صنایع و معادن اصلاح طلب
31 دلاور-محمد علی درگز کشاورزی اصولگرا
32 دهدشتی-سیدحسین آبادان انرژی اصولگرا
33 رجایی-عباس اراک کشاورزی اصولگرا
34 رحیمی-امین حسین ملایر قضایی و حقوقی اصولگرا
35 رضاحسینی-مصطفی شهربابک صنایع و معادن اصولگرا
36 رهبر-محمدتقی اصفهان قضایی و حقوقی اصولگرا
37 زمانی-سید جواد کنگاور اجتماعی اصولگرا
38 سازدار-سیروس مرند انرژی اصلاح طلب
39 سقائی-محمد نی ریز انرژی اصولگرا
40 شعبانی-محمدرضا کرمانشاه آموزش و تحقیقات اصولگرا
41 شهریاری-محمدمهدی بجنورد امنیت ملی اصلاح طلب
42 ضابطی-محمد نطنز و قمصر بهداشت و درمان اصولگرا
43 طاهرخانی-امیر تاکستان آموزش و تحقیقات اصلاح طلب
44 طباطبایی نژاد-سید مصطفی اردستان قضایی و حقوقی اصولگرا
45 عباسپور تهرانی فرد-علی تهران آموزش و تحقیقات اصولگرا
46 علیخانی-قدرت الله قزوین امنیت ملی اصلاح طلب
47 فدایی-صمد سنقر کلیایی اجتماعی اصولگرا
48 فرج زاده-محمد امین بندرعباس عمران اصولگرا
49 فروزش-پیمان زاهدان اقتصادی اصلاح طلب
50 فلاحت پیشه- حشمت الله اسلام آباد امنیت ملی اصولگرا
51 قاضی پور-نادر ارومیه صنایع و معادن اصولگرا
52 قنبری-داریوش ایلام اجتماعی اصلاح طلب
53 کاتوزیان-حمیدرضا تهران انرژی اصولگرا
54 کرمی-عبدالجبار سنندج بهداشت و درمان اصولگرا
55 کریمی-محمدعلی کرمان برنامه و بودجه و محاسبات اصولگرا
56 کعبی-عبدالله آبادان انرژی اصلاح طلب
57 کمالیان-نصرالله فاروج و قوچان عمران اصولگرا
58 کواکبیان-مصطفی سمنان امنیت ملی و سیاست خارجی اصلاح طلب
59 کیخا-احمدعلی زابل کشاورزی اصولگرا
60 لاهوتی-مهرداد لنگرود عمران مستقل
61 محجوب-علی رضا تهران اجتماعی اصلاح طلب
62 محسنی ثانی-محمد رضا سبزوار اجتماعی اصولگرا
63 محسنی بندپی-انوشیروان نوشهر بهداشت و درمان اصلاح طلب
64 محمدی-اقبال مریوان کشاورزی مستقل
65 محمودزاده-جلال مهاباد کشاورزی اصولگرا
66 مسعودی ریحان-غلام حسین اهر آموزش و تحقیقات اصلاح طلب
67 مصباحی مقدم-غلام رضا تهران اقتصادی اصولگرا
68 مطهری-علی تهران فرهنگی اصولگرا
69 مطهری-علی شبستر صنایع و معادن اصولگرا
70 مقیمی-محمدحسین خمین عمران اصولگرا
71 موسوی-سیدفاضل خدابنده اصل نود اصلاح طلب
72 میرزایی-علی فومن کشاورزی اصولگرا
73 نریمان-محسن بابل عمران اصلاح طلب
74 نصیرپور-مجید سراب اجتماعی اصلاح طلب
75 نصیری قیداری- سعدالله زنجان آموزش و تحقیقات اصلاح طلب
76 نظری مهر-محمد جواد کردکوی بهداشت و درمان اصولگرا
77 نورا-عباس علی زابل برنامه و بودجه اصولگرا
78 هاشمی-سید حسین میانه صنایع و معادن اصلاح طلب
79 یوسف نژاد-علی اصغر ساری صنایع و معادن اصلاح طلب
با توجه به جهت گیری سیاسی این 79 نماینده سئوال کننده از رئیس دولت، 26 نفر در دسته فراکسیون اقلیت مجلس قرار می‌گیرند و 53 نماینده دیگر نیز از اصولگرایان در مجلس هشتم هستند.

چرا اسامی نمایندگان انصراف دهنده از طرح سئوال از رئیس دولت مشخص نیست ؟
به گزارش «تابناک» ، روز سه شنبه هیات رئیسه مجلس، جلسه ویژه ای برای بررسی یک موضوع خاص برگزار کرد.
ماجرا از این قرار بود که عده ای از نمایندگان طراح سئوال از رئیس دولت، پس از برگزاری انتخابات و بر اساس تحلیلی که از اوضاع به دست آورند ، تصمیم گرفتند که از پرسش انصراف دهند . این خود انصرافی حدودی از نمایندگان وضعیتی را پیش آورد مبنی بر اینکه آیا با انصراف این افراد می توان سئوال از رئیس دولت را لغو کرد یا نه.
نتیجه جلسه هیات رئیسه هم پرسش از رئیس دولت و احضار وی به مجلس بود . با این وجود اسامی 10 نفری که از سئوال از رئیس دولت انصراف داده بودند ، برای افکار عمومی روشن و مشخص نشد ؟
به نظر می رسد نمایندگانی که از طرح سئوال انصراف داده اند ، اولا خود نمی خواهند نامشان برای افکار عمومی مشخص شود و از سویی دیگر هم هیات رئیسه احتمالا به این تحلیل رسیده است که در صورتی که اسامی این نمایندگان را برای افکار عمومی مشخص کند ، این نمایندگان احتمالا به این مساله واکنش نشان دهند و در جلسه علنی مجلس شرکت نکنند . که در صورتی که چنین اتفاقی بیفتد و طرفداران دولت هم بخواهند جلسه علنی مجلس را به قصد از رسمیت انداختن یا همان به اصطلاح آبستراکسیون ترک کنند . اتفاقی که شآن و منزلت نظارتی مجلس را زیر سوال خواهد برد.



 جــرس: 
بنا به گزارش منابع خبری، دهها نفر در حوادث چهارشنبه سوری در شهرهای مختلف کشور  زخمی شدند.
همزمان، ماموران انتظامی و امنیتی عصر سه شنبه مصادف با جشن چهارشنبه سوری در خیابان های شهرهای مختلف ایران از برگزاری این جشن ملی ممانعت به عمل آوردند.
به گزارش فارس، رئیس اورژانس ایران گفته است بیش از هفتاد نفر در حوادث چهارشنبه آخر سال مصدوم شده اند که گروهی از آنها در بیمارستان بستری شده اند.
او همچنین از مرگ یک کودک یازده ساله در تهران خبر داده است. منابع خبری دلیل مرگ او را ترس از صدای انفجار مواد محترقه اعلام کرده اند.
خبرگزاری مهر هم گفته است که تنها در تهران ۱۰۰ سطل زباله، پنج فروشگاه، ۵۱ خانه مسکونی و ۲۵ درخت دچار حادثه و آتش سوزی شده اند.
همزمان، ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران گزارش داده است که در تهران یک حکومت نظامی اعلام نشده در اکثر مناطق برپا شده و ماموران امنیتی و انتظامی از آتش بازی شهروندان جلوگیری کردند.
در برخی از مناطق تهران از جمله تهرانپارس، شهرک غرب، صادقیه نیروهای امنیتی با برگزار کنندگان جشن درگیر شدند، بر اساس گزارش های شاهدان عینی، برخی از شهروندان از سوی نیروهای انتظامی و امنیتی بازداشت شدند.
از عصر امروز نیروهای امنیتی و ضد شورش در میادین اصلی شهر تهران حضور چشمگیری داشتند، مسئولین امنیتی در روزهای پیش شرکت کنندگان در این مراسم را تهدید به بازداشت تا پایان تعطیلات نوروز کردند.




خاتمی و ضرورت پایان بخشی به رفتار پاندولی

علی افشاری
رای دادن سید محمد خاتمی یکی از مهمترین رویداد‌های انتخابات نهمین دوره مجلس بود. رای دیرهنگام و اعلام نشده وی اگر چه تاثیری بر پسامد انتخابات نداشت اما به لحاظ واکنش گسترده‌ای که ایجاد کرد حادثه ساز شد.
خاتمی هم مانند هر فرد دیگر حق دارد انتخاب خاص خودش را داشته باشد.یکی از عناصر اصلی فرهنگ انتخابات آزاد احترام گذاشتن به حق انتخاب شهروندان است. طبیعی است افراد انتخاب‌های خاص خودشان را خواهند داشت که لزوما خوشایند دیگران نیست. رای دادن وی برای نگارنده اقدامی عجیب نبود.
این اقدام کاملا با پیشینه و شخصیت واقعی خاتمی تناسب داشت. نفس رای دادن وی مورد اعتراض من نیست اما آنچه محل ایراد است نوع استدلال‌هایی است که خاتمی و مدافعانش در توجیه شرکت او در انتخابات مطرح می‌کنند.
این استدلال‌ها با عمل انتخاباتی خاتمی سازگار نیست و همچنین متضمن نسبت‌های غیرواقعی به دیگر کوشندگان سیاسی است که دیدگاهی غیر از آقای خاتمی دارند.
آشتی ملی
آقای خاتمی ادعا کرده است: "اقدام من از منش و بینش سیاسی و فکری من و آن چه به آن باور دارم و پای‌بندم ریشه می‌گیرد.
من از موضع اصلاحات و در جهت نگاه‌داشت روزنه‌های اصلاح‌طلبی که آن را مهم‌‌ترین و بلکه تنها راه سربلندی کشور و دست‌یابی به آرمان‌های اصیل انقلاب و تأمین حقوق مردم و مصالح ملت می‌دانم و نیز برای دفع مخاطرات و تهدیدهای درونی و بیرونی اقدام کرده ام. هدف ممکن و مطلوب، بازگرداندن امور به موقعیتی است که در آن مصلحت کشور و خواست‌های اساسی و تاریخی مردم اصل قرار گیرد.
من بر اساس راهبرد اصلاح‌طلبانه به آشتی ملی و بازگشت به آرمان‌های اصیل انقلاب و قانون اساسی و ایجاد فضای همدلی و مشارکت همگان دعوت کرده و می‌کنم و انتظار داشته و دارم که همه با اسیر نماندن در گذشته و با نگاه به آینده روند تازه‌ای را در کشور آغاز کنند. تأکید اصلاح‌طلبی بر روندها و اقدام‌های قانونی و غیر خشونت آمیز به این معنا نیست که اصلاح امور کشور بدون پرداخت هزینه میسر است.
اما در هر اقدام سیاسی در نظر گرفتن مصالح و شرایطی که نیروهای فعال در داخل کشور با آن مواجه‌اند ضرورت دارد."
تا جایی که خاتمی رای دانش را بر اساس بینش سیاسی و باورهایش می‌داند ، ایرادی وجود ندارد اما وقتی می‌گوید از موضع اصلاحات دست به چنین اقدامی زده است ، منطق استدلالش رنگ می‌بازد.
کسی که می‌خواهد از موضع اصلاح‌طلبی به شرکت در پای صندوق‌های رای روی آورده و پارادایم اصلاح‌طلبی پارلمانتاریستی را تقویت کند ، اثبات کند که تحریم نکرده است و به بخش‌های اصلی قدرت نشان دهد که نمی‌خواهد با نظام سیاسی قهر کند ، نمی‌رود دقیقه 90 در حالی که نزدیک‌ترین افرادش نیز از اقدام وی بی‌خبر هستند در دهاتی در دماوند رای دهد و بعد هم اعلام کند که در برگه رای انتخابات مجلس " جمهوری اسلامی " نوشته است!
خبر رای دادن نیز توسط جریان رقیب و حکومتی خبرگزاری فارس منتشر شد و آقای خاتمی پس از سکوتی چندساعته که برخی از طرفدارانش پیرامون صحت خبر خبرگزاری فارس مناقشه می‌کردند ، رای دادنش را تایید کرد!
معلوم نیست اگر فارس خبر را منتشر نمی‌ساخت ، آیا خاتمی شخصا اقدام به اطلاع‌رسانی می‌کرد؟ این شائبه وجود دارد که وی وادان دماوند را برای رای دادن یواشکی و به‌دور از چشم عکاسان و خبرنگاران انتخاب کرد که تا فقط اثبات کند که رای داده است و از این موضوع در فرصت مقتضی استفاده کند.
البته درعین‌حال این فرضیه هم محتمل است که وی بر اساس آگاهی از تهدید‌های پیدا و پنهان مبنی بر حبس خانگی و یا تعطیلی بنیاد باران در واپسین لحظات قبل از انتخابات تصمیم به حضور در نزدیک‌ترین شعبه رای‌گیری گرفت. جایی که قرار بود حضور در آنجا بهانه رای ندادن باشد.
الزامات رویکرد اصلاح‌طلبی
شرکت در انتخابات بر مبنای قرائت کلاسیک از رویکرد رفورمیستی ، الزاماتی دارد. کسی که چنین پروژه‌ای دارد از مدت‌ها قبل از شروع تبلیغات انتخاباتی خیلی علنی ، اعلام می‌کند که به دلیل مساعد نبودن فضا در انتخابات کاندیدا معرفی نمی‌کند، اما در انتخابات شرکت می‌کند و رای می‌دهد
همچنین طرفدارانش را نیز دعوت به حضور در پای صندوق‌های رای می‌کند. اما خاتمی چنین نکرد. چند روز مانده به انتخابات در مجلس ترحیم پدر عبدالله نوری از پاسخگویی به سوال خبرنگاران عمدتا حکومتی در خصوص رای دادن در انتخابات مجلس نهم طفره رفت.
تا روز قبل از انتخابات نیز تصور نزدیکان و جریان سیاسی متبوع وی رای ندادن بود. او پس از تعیین شروط برای شرکت در رقابت‌های انتخاباتی و پاسخ منفی نظام سیاسی ، درخصوص انتخابات موضع‌گیری منفی کرد.
این سمت‌گیری نقش زیادی در سیاست اعلام شده عدم شرکت در انتخابات توسط برخی از گروه‌های اصلاح‌طلب چون جبهه مشارکت ، سازمان مجاهدین انقلاب و مجمع روحانیون مبارز داشت و در نهایت نظر خاتمی تاثیر غیر قابل انکاری در تصمیم شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد مبنی بر عدم لیست دادن و عدم استفاده از عنوان اصلاح‌طلبی از سوی کاندیدا‌ها داشت. خاتمی هیچ‌گاه نگفت تحریم نمی‌کند اما رای ندادن لزوما به معنای تحریم نیست.
برخی از کسانی که در انتخابات شرکت نمی‌کنند دلایلی غیر از تحریم دارند. کما اینکه برخی از چهره‌های اصلاح‌طلبی که رای ندادند و یا سکوت کرده‌اند ، مدعی تحریم انتخابات نشده‌اند. بنابراین موضع مبهم و ژلاتینی خاتمی و اعلام دیرهنگام رای دادن اکثر انتقادات نسبت به وی را محق جلوه می‌دهد.
اما از منظر نظام سیاسی نیز چنین رای دادنی واجد ارزش برای امتیاز دادن نیست. بده و بستان و تعامل در میدان سیاست شروط و آداب خاص خودش را دارد. نیرویی اگر می‌خواهد تمایل خود برای آشتی ملی و مصالحه برای نظام سیاسی را نشان دهد باید کاری بکند که برای حکومت معنادار باشد.
نظامی با ویژگی‌های جمهوری اسلامی و سکانداری اصلی سید علی خامنه‌ای قطعا چنین‌کاری را برای برداشتن منع سیاست‌ورزی از خاتمی در چهارچوب فضای رسمی کافی نمی‌داند.
واکنش گروه‌های سیاسی
واکنش محافل حکومتی به رای دادن خاتمی متفاوت بود. پروپاگندای رسانه‌ای حکومت کوشید با برجسته کردن اعتراضات جنبش سبز ضمن نمایش بحران برای این جریان ، رای دادن خاتمی را به معنای شکست تحریم و به‌ویژه فراخوان خانه‌نشینی شورای هماهنگی راه سبز امید جلوه بدهد.
نیرو‌های افراطی رای دادن خاتمی را اقدامی تاکتیکی برای فرار از انگشت‌نمایی تحلیل کردند و هشدار دادند که وی می‌خواهد از این اقدام برای تحرک‌بخشی دوباره به جنبش اصلاحات بهره‌بردرای کند
اما طیف سنتی و میانه‌روی اصول‌گرایان از رای دادن خاتمی استقبال کردند. روزنامه رسالت ان را گامی برای جدا شدن از صف معاندان و پیوستن به منتقدان نامید. برخورد مثبت حداد عادل را تاحدی می‌توان موضع رهبری نیز به‌شمار آورد.
اما همه جریانات حکومتی متفق‌القول هستند که رای دادن خاتمی ناکافی است و تنها می‌تواند آغازی برای جبران کامل خطا‌ها باشد. بدیهی است این جبران به معنای مرزبندی آشکار و طرد علنی رفتار میر حسین موسوی و مهدی کروبی است.
امری که خاتمی علی رغم روشن کردن تمایزش تا کنون به آن اقدام نکرده و بعید است که در آینده نیز انجام دهد.
رای دادن خاتمی شکاف وی با رهبران نمادین جنبش سبز را بیشتر کرد که منجر به ریزش پایگاه اجتماعی خاتمی نیز شده است. به هر حال هزینه‌ای که نظام برای بازگشت خاتمی به میدان مجاز سیاست طلب می‌کند فراتر از رای دادن یواشکی وی در انتخابات مجلس نهم است.
اما وی در فرازی دیگر از دلایلش خنثی‌سازی اقدامات نیر وهای تند رو را مطرح می‌کند که وی با مایه‌گذاشتن از آبروی خود ، یک سری از اصلاح‌طلبان را نجات داده است!
این استدلال نیز مسموع به نظر نمی‌رسد. اولا آقای خاتمی باید بیان کند که این خطرات دقیقا چه بوده‌اند؟ طبیعی است وقتی وی اصل موضوع را اطلاع می‌دهد و بخشی از نیرو‌های حکومت را در مظان اتهام تهدید و مشکل‌سازی قرار می‌دهد دیگر از منظر پرداخت هزینه فرق چندانی نمی‌کند که خلاصه خبر فاش شود یا کل آن.
رصد کردن فضای سیاسی کشور قبل و بعد از انتخابات صحت ادعای خاتمی مبنی بر وجود طرح خطرناک توسط تندرو‌ها را با تردید مواجه می‌کند. هیچ علامتی دال بر ضرورت برخورد با اصلاح‌طلبان به دلیل رای ندادن وجود نداشت.
بعد از انتخابات نیز برخوردی صورت نگرفت. آن‌گونه که برخی از بازیگران مهم سیاسی حکومت چون محمد رضا باهنر و علی سعیدی نماینده رهبری در سپاه فاش ساخته‌اند ، حصر خانگی کروبی و موسوی جنبه تحمیلی و اضطراری برای نظام داشته است.
تداوم صدور و اجرای احکام سنگین حبس برای مخالفان و منتقدان نیز تاثیرگذاری اقدام خاتمی را زیر سوال می‌برد. حتی اگر فرض کنیم واقعا طرحی برای برخورد با اصلاح‌طلبان و به زندان انداختن تتمه آنها وجود داشته است ، یسیار بعید به نظر می‌رسد که رای فردی خاتمی و رای ندادن اکثریت قریب به اتفاق اصلاح‌طلبان بتواند جلوی آن ر ا بگیرد. حداکثر می‌توان گفت شاید خود سید محمد خاتمی از بلایای احتمالی جسته باشد.
یکه‌روی میدان
اما جدی‌ترین ایراد توضیحات خاتمی که از منظر اخلاقی نیز قابل اهمیت است ، اصرار وی بر این مدعای غلط است که راه حل و درک خاص وی از اصلاح‌طلبی تنها‌ترین راه سعادت ملت و کشور است.
او حق دارد مثل هر کنش‌گر سیاسی دیگر مناسب‌ترین و بهترین راه نجات کشور را بیان کند اما حق ندارد رویکرد‌های سیاسی اصلاح‌گرانه را در خود منحصر سازد.
انحصار‌طلبی در درستی مواضع سیاسی با روح آزادی و دموکراسی بیگانه است. برخلاف نظر آقای خاتمی هستند افرادی که معتقدند جمهوری اسلامی تاریخی نه آنچه در ذهن آقای خاتمی جریان دارد ، از ابتدا تا کنون منشاء ضلالت و گمراهی مردم بوده است و بیشترین آسیب ر ا به ایران و ایرانی در تاریخ معاصر زده است.
لازمه سعادت و آبادانی ایران و گذار مسالمت‌آمیز نیازمند تغییر بنیادین جمهوری اسلامی ، الغاء نظام ولایت فقیه و برقراری یک نظام جمهوری عرفی است.
به باور برخی از نیرو‌های سیاسی اصل جمهوری اسلامی و عملکرد تاریخی آن انحراف از آرمان‌های انقلاب است و نگرش‌های ضد انقلابی در آن به تدریج جایگزین انقلاب شد. برخلاف نظر آقای امام جمارانی قائلان به این نظریه نه لزوما همه مخالف اسلام و روحانیت هستند و نه برخلاف نظر آقای محمد رضا تابش ، افراطی‌های خارج‌نشین هستند. این نگرش در بخش‌های مختلف جامعه ایران اعم از مذهبی ، و غیر مذهبی و بیرون و داخل کشور طرفدار دارد
آقای خاتمی از منظر اصول مردم‌سالاری و اخلاق سیاسی حق ندارد بگوید که پروژه سیاسی اصلاح‌طلبانه پارلمانتاریستی وی تنها راه ممکن برای بهبود وضعیت ایران است.
همه قائلان به راهبرد‌های مختلف برای گذار مسالمت آمیز به دمکراسی و ایران آباد ، آزاد و سرفراز حق دارند راه‌حل‌های خودشان را ارائه بدهند و ضمن حفظ قواعد بازی ، رقابتی سالم را سامان بدهد. هیچ فرد و گروهی حق ندارد ، راه حل خود را تنها راه گشوده به روی مردم ایران بداند.
در یک انتخابات و همه پرسی آزاد ، سالم و منصفانه مردم ایران هستند که به عنوان داور نهایی و فیصله بحش باید پیرامون سامان سیاسی مطلوب ایران تصمیم بگیرند.
تلقی غالب از اصلاحات به معنای مبارزه مسالمت‌آمیز و غیر مسلحانه به همراه بار ارزشی مثبت این کلمه نوعی آشفتگی سیاسی پدید آورده است که عده‌ای عامدانه به آن دامن می‌زنند تا اهداف خاص خود را دنبال کنند. شیوه مورد نظر خاتمی رفورم هست که در فارسی به اصلاح‌طلبی ترجمه شده است.
اگر اصلاحات را به معنای رفورم در نظر بگیریم آنگاه دیگر ربط وثیق و ضروری با مبارزه بی‌خشونت پیدا نمی‌کند.
رفورم به معنای مبارزه در چهارچوب یک نظام سیاسی و دست‌یابی به اهداف سیاسی بدون تغییر نهاد‌های پایه‌ای نظام است. درست بر عکس انقلاب که متضمن تغییر بنیادی نظام سیاسی است. در رفورم لزوما خشونت نفی نمی‌شود. پاره‌ای از تجارب موفق رفورم در دنیا همراه با خشونت بوده‌اند.. همچنین پاره‌ای از تجارب انقلاب‌های بی‌خشونت نیز وجود دارند.
حال با این تعریف لازمه رفورمیست بودن لزوما شرکت در انتخابات نیست. تحریم یک گزینه از بازی انتخاباتی است که هم می‌تواند در رفورم مورد استفاده قرار بگیرد و هم در مقام نفی مشروعیت یک نظام سیاسی.
ارتباط الزام‌آوری بین تحریم و عدم شرکت در انتخابات با براندازی وجود ندارد. همچنین اصلی وجود ندارد که اگر فردی به اصلاحات به معنای رفورم باور داشت حتما در هر انتخاباتی و تحت هر شرایطی باید شرکت بکند!
برداشتهای مختلف از اصلاح‌طلبی
در حال حاضر قرائت‌های متفاوتی از اصلاح‌طلبی در داخل کشور وجود دارد. آقای خاتمی نوع محافظه‌کار آن ر ا دنبال می‌کند که نمی‌خواهد از خطوط قرمز رهبری نظام عبور کند. اما میر حسین موسوی و کروبی دیدگاه دیگری دارند.
آنها نیز هنوز اصل نظام را قبول دارند. دنبال اجرای بی تنازل قانون اساسی هستند. آقای کروبی معتقد است که حکومت از جمهوری اسلامی منحرف شده است.
آنها به دنبال انقلاب ، انحلال و براندازی نیستند. اما رویکرد رادیکال‌تری دارند که نه گفتن به انتخابات‌های نمایشی و ایستادگی در برابر رفتار‌های فرعون‌مآبانه و استبدادی را ضروری می‌دانند.
البته جبهه مردم سالاری نیز داعیه اصلاح طلبی دارد که رویکرد محافظه کار تر و همدلانه تر با نظام نسبت با دیدگاه اصلاح طلبانه خاتمی دارد.
بنابراین اخلاق حکم می‌کند که آقای خاتمی به شکل دقیق بگوید در تعریف وی از اصلاح‌طلبی رای دادن در هر شرایطی ضروری است. نه اینکه با پیوند رای دادن و اصل اصلاح‌طلبی ناخواسته مشکلی برای رهبران نمادین جنبش سبز و اصلاح‌طلبانی که رای نداده‌اند ، ایجاد کند و بهانه به دست حکومت بدهد تا از زبان خاتمی آنها را متهم به براندازی و عدول از اصلاح‌طلبی نماید.
توجیهات نارسا
اما برخی از مخالفان دوآتشه پیشین رئیس دولت اصلاحات و همدلان کنونی وی نگرانی از آلترنانیتو‌سازی از مخالفان توسط غرب ، گسترش تحریم‌های اقتصادی و افزایش امکان جنگ را به عنوان توجیه رای خاتمی بر شمرده‌اند.
صرف نظر از اینکه اساسا موضوعات فوق ربطی به رای دادن ندارد و توضیح این موضوع خارج از حوصله این مطلب است ، اما حتی اگر این عوامل را در نظر بگیریم باز برای توجیه رای خاتمی نارسا هستند و یا دست‌کم اقدام خاتمی فاقد کارایی برای مواجه با این عوامل است.
آلترناتیو‌سازی از سوی غرب که چگونگی و اساس صحت آن مورد مناقشه است ، حتی اگر وجود داشته باشد ریشه‌اش را از ناامیدی نیرو‌های خواهان تغییر از اصلاح نظام می‌گیرد. ویژگی‌های انتخابات مجلس نهم و روند حاکم بر سیاستگزاری حاکمیت تشدید کننده این ناامیدی است لذا رای دادن خاتمی تاثیری در این روند ندارد.
نیرو‌ها‌ی خواهان تغییر نظام هم در ایران و هم در خارج از کشور حضور دارند و بسیار فراتر از کسانی هستند که می‌کوشند با اتکا به میدان‌داری غرب به براندازی حکومت ایران بپردازند. تفاوت موضع خاتمی و اصلاح‌طلبان نیز با جریانات مدافع تغییر و براندازی روشن است و رای دادن خاتمی چیزی را در این میانه عوض نمی‌کند.
نابسامانی و وخامت اوضاع اقتصادی کشور عمدتا متاثر از ندانم‌کاری و بی‌کفایتی حکومت و دولت است. در بیشترین برآورد نیز وزن تحریم‌های اقتصادی کمتر از نقش مشکلات ساختاری و تصمیم‌گیری حاکمان در اوضاع پریشان معیشتی مردم است. حال رای دادن در انتخاباتی که خروجی آن ادامه‌دهندگان سیاست‌های غلط اقتصادی موجود هستند ، فاقد معنا است.
جنگ محتمل به صورت حمله محدود نظامی به تاسیسات هسته‌ای و نظامی به‌وقوع می‌پیوندد. بن‌بست در مسیر مذاکرات اتمی و ناامیدی از تغییر سیاست‌های حکومت توسط فشار نیرو‌های داخلی می‌تواند شعله‌های جنگ را برافروزد.
وقتی اساسا خود مجلس در خصوص برنامه‌های هسته‌ای تصمیم‌گیر نیست ، گرایش غالب در افکار عمومی بر عدم شرکت در انتخابات است و اکثر اصلاح‌طلبان و رهبران جنبش سبز ار مردم خواسته‌اند که رای ندهند ، طبیعی است که رای دادن خاتمی آن هم به صورت یواشکی فاقد تاثیر است و حتی چه بسا رای دادن این چنینی خاتمی باعث ناامیدی از توان اصلاح‌طلبان برای تغییر وضع موجود شود و به‌نوبه خود پاره‌ای از تصمیم‌گیران خارجی را به سمت ناگزیری برخورد نظامی سوق دهد.
ربط حمله امریکا به رای مردم
یکی از خطوط تبلیغاتی حاکمیت برای کشاندن مردم به پای صندوق‌های رای، انداختن این ترس بود که اگر رای ندهید ، آمریکا حمله می‌کند! اما در واقع ارتباط مستقیم و مشخصی بین این دو وجود ندارد. پایان دادن به ماجراجویی هسته‌ای و ترمیم شکاف ملت – دولت در تحلیل آخر نقش بازدارنده در برابر حمله نظامی احتمالی را دارد.
در مجموع رای دادن خاتمی اتفاق مثبتی در صحنه سیاسی ایران بود و منجر می‌شود که شناخت از چهره‌های سیاسی و میزان انتظارات از آنها به واقعیت نزدیک شود. خاتمی که رای دادن به شخصیت واقعی او نزدیک‌تر است.
آنهایی که انتظارات دیگری از وی دارند و به‌ویژه کسانی که چهره دیگری از خاتمی توصیف می‌کنند ، اشتباه کردند. خاتمی مشی متزلزل و ناپایداری در سیاست دارد و هر جا که به مرز نظام سیاسی و تقابل با رهبری نزدیک می‌شود ، سریع عقب نشینی می‌کند.
او مدعی شد لوایح دوگانه اصلاح انتخابات مجلس و اختیارات ریاست جمهوری کف مطالبات وی است و در صورتی که شورای نگهبان آنها را تصویب نکند ، استعفاد می‌دهد. شورای نگهبان آنها را رد کرد ولی وی استعفا نداد. یا گفت انتخابات مخدوش مجلس هفتم را برگزار نمی‌کند، ولی کرد. او ظرفیت کنش سیاسی رادیکال را ندارد و به نظام جمهوری اسلامی معتقد است.
او می‌خواهد فرزند فاضل آیت الله خمینی باقی بماند. او پروژه سیاسی مشخصی دارد که می‌خواهد بدون آنکه با رهبری در گیر شود در چارچوب نظام برخی از خواسته‌های مردم را به صورت تدریجی محقق گرداند.
این راه به نظر نگارنده نه به دموکراسی ختم می‌شود و نه به پیشرفت کشور اما خاتمی اگر امکانی به‌دست آورد سعی می‌کند ضمن حفظ پایه‌های نظام خدمتی به مردم نیز بکند.
بنابراین هم برای خاتمی و هم برای جنبش دموکراسی‌خواهی مفید است تا جایگاه سیاسی وی روشن شود. خاتمی نمی‌تواند هم مدعی رهبر جنبش اصلاحات باشد و هم خود را یگانه منحی مردم معرفی بکند و هم بخواهد در هر انتخاباتی شرکت بکند و از ظرفیت اعتراضات خیابانی استفاده نکند. جمع کردن همه این نقش‌ها با هم ممکن نیست.
جایگاه طبیعی خاتمی بین هاشمی رفسنجانی و میر حسین موسوی است تا پرچمدار اصلاحاتی باشد که می‌خواهد در چارچوب امکانات قانونی ، پذیرش محدودیت‌ها و رعایت خطوط قرمز خامنه‌ای عمل نماید.
خاتمی به شهادت کارنامه‌اش نشان داده است که در وهله می‌کوشد بین مردم و حکومت آشتی بدهد اما اگر از انتخاب بین دو راهی نظام و مردم گریزی نباشد ، نهایتا جمهوری اسلامی را انتخاب می‌کند.
نیرو‌های خواهان تغییر و جوانان نیز می‌بایست درکی واقعی از او داشته باشند نه آنکه وی را آیینه آرزو‌های خود بپندارند.
نقش اصلی در این میان را خود سید محمد خاتمی بر عهده دارد تا با پایان بخشیدن به رفتار نوسانی و پاندولی و کنار گذاشتن ادعای رهبری جنبش تغییرات ، عملکرد باثباتی از خود نشان دهد و جایگاه اصلی خود در نقشه سیاسی ایران را مشخص سازد. هیچ‌کس معترض رای دادن حسن خمینی و هاشمی رفسنجانی نشد برای اینکه اقتضای بازی سیاسی آنها شرکت در انتخابات بود .
در این صورت ضمن اینکه خاتمی مانعی برای رویکرد‌های خواهان تغییرات رادیکال‌تر نخواهد شد بلکه به عنوان بخش میانه‌رو و خواهان رفورم نظام، می‌تواند در گذار مسالمت آمیز به دموکراسی نقشی مثبت نیز داشته باشد.
البته منتقدان و نیرو‌های بدنه جنبش دموکراسی‌خواهی نیز شایسته است از تخریب خاتمی خودداری کنند و حق وی در تعقیب پروژه سیاسی دلخواه خودش ر ا به رسمیت بشناسند.
رادیو زمانه




بیانیۀ انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه نوشیروانی بابل به مناسبت اولین سالروز شهادت بهنود رمضانی

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل به مناسبت اولین سالروز کشته شدن بهنود رمضانی بیانیه ای صادر کرد.
به گزارش دانشجونیوز، در بخشی از این بیانیه آمده است: «خانواده ی رمضانی انسانیت را معنی کرده و از حالا از حق قانونی خود برای اعدام متهمین گذشتند و مثل شما به قتل درمانی اعتقادی ندارند. آن ها خواهان کشف حقیقت هستند و حق دارند از قاتلین بپرسند که چرا و به چه جرمی فرزندشان را در عنفان جوانی کشتند؟ بل پایانی باشد بر این خونریزیها. بدانید که یقینا این خونهای به ناحق ریخته روزی دامان تان را خواهد گرفت.»
بهنود رمضانی قراء دانشجوی ترم دو دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل در شب چهارشنبه سوری سال 90 در شهر تهران توسط نیروهای بسیجی و انتظامی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و کشته شد. مراسم اولین سالگرد جاودانگی این دانشجو در بعدازظهر روز جمعه 26 اسفند در روستای قراخیل قائم شهر (محل دفن) برگزار می شود.

به گزارش دانشجونیوز متن کامل بیانیه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه نوشیروانی بابل بدین شرح است:
به نام خالق آزادی
یک سال از فاجعه گذشت. چهارشنبه سوری 90 (24 اسفند 89) بار دیگر شاهد به خون غلتیدن یکی دیگر از جوانان برومند سرزمین بود. هنوز شش ماه از قبولی بهنود رمضانی قراء در دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل نگذشته بود که این دانشجو جاودانه شد و توسط چماقداران حاکمیت مورد ضرب و شتم فجیع قرار گرفته و به شهادت رسید.
این دانشجوی رشته مکانیک، هنرمند، نوازنده، ورزشکار، سرشار از امید و زندگی و در یک کلام «به نود» همانند اسمش بهترین پسر بود. به خیابان آمده بود، آمده بود تا برخلاف خرافه پرستانی که ازقضا چهارشنبه سوری را خرافه می پندارند! سنت دیرین سرزمینش را پاس بدارد، آتش مهر و محبت بیفروزد و روشنایی بخش ظلمت شب باشد ولی در آتش کینۀ شب پرستان سوخت. به گواه شاهدان، نیروهای بسیج و یگان ویژه آنقدر جوان بی دفاع را زدندش که دست، پا و گردنش شکست، یک بیضه اش ترکید، کلیه و کبدش نابود شد و تقریبا جای سالمی در بدنش باقی نماند. براستی این همه ددمنشی چگونه در جمعی به ظاهر انسان قابل جمع است؟ بهنود به گواه نزدیکانش همواره حامی اعتراضات آزادیخواهانه مردم ایران بود. گرچه همواره خون را بهای آزادی می دانست شاید هرگز پیش بینی نمی کرد که هنوز دومین دهه زندگی خود را به پایان نرسانده خونش رسواکننده آزادی ستیزان شود.
در باب آنچه در یکسال اخیر بر خانواده ی داغدار رمضانی، دانشجویان رنج کشیده و پرونده ی قضایی مربوطه گذشت گفتنی ها زیاد است. از احضارها و تهدید و تطمیع دانشجویان و دوستان بهنود و اساسا هرکه با او سلام و علیکی داشته، پاره کردن تصاویر وی و عدم اجازه برای برگزاری هرگونه مراسم یادبود در محیط دانشگاه تا پرونده قضایی ای که به سرنوشت همه ی پرونده هایی دچار شده که یک طرف آن نیروهای امنیتی هستند.
پیگیرهای مداوم از طریق مجاری قانونی برای کشف حقیقت و شناسایی آمران و عاملان قتل تاکنون به نتیجه ای نرسیده. وکیل پرونده آقای عبدالفتاح سلطانی خود گرفتار کینه ورزان و حکم عجیب و باورنکردنی 18 سال حبس در تبعید شده است. هرگاه پرونده می رود که به سرانجامی برسد بلافاصله شاهد تغییرات پی در پی بازپرس پرونده و از ابتدا شروع شدن روند پیگیریها هستیم. درحالی که شاهدان شماره ی پلاک خودروی ضارب اصلی را ثبت کرده اند اما حاکمیتی که اقتدارش گوش فلک را کر کرده با گذشت یک سال، همچنان از پیدا کردن سمند سفید به شماره پلاک 44ایران-246س61 عاجز است! چه به درستی اقرار کرده اند ماموران نیروی انتظامی پیگیر کننده پرونده که «ما متوجه شدیم که کار نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها و بسیجی ها بوده اما کاری از دستمان بر نمی آید و نمی گذارند جلوتر از این برویم.» به راستی که انتظاری غیر از این هم نبود، اگر عاملین فجایع کوی دانشگاه تهران 78، کوی دانشگاه 88، 30 خرداد، عاشورا و ... مشخص و به مجازات رسیدند، اگر عامل اصلی فاجعه کهریزک مجازات که هیچ به پست های رنگارنگ جدید منصوب نشد!، پرونده ی بهنود هم به سرانجام می رسد. همانا به درستی گفته اند که اولین قوه ای که در حکومتهای استبدادی ذلیل و خوار می شود، قوه ی قضاست.
آقایان!
خانوادۀ محترم رمضانی علی رغم مصیبت گران و جبران نشدنی ای که برآن ها رفته مثل شما کینه ای نیستند و همانطور که بارها اعلام کرده اند نمی خواهند خون را با خون بشورند و دور باطل خشونت و انتقام گیری را تقویت کنند. آنها انسانیت را معنی کرده و از حالا از حق قانونی خود برای اعدام متهمین گذشتند و مثل شما به قتل درمانی اعتقادی ندارند. آن ها خواهان کشف حقیقت هستند و حق دارند از قاتلین بپرسند که چرا و به چه جرمی فرزندشان را در عنفان جوانی کشتند؟ بل پایانی باشد بر این خونریزیها. بدانید که یقینا این خونهای به ناحق ریخته روزی دامان تان را خواهد گرفت همانگونه که علی(ع) به مالک اشتر نوشت: «و از خون ناحق پروا كن، كه هيچ چيز همانند خون ناحق عذاب الهى را نزديك و مجازات را بزرگ نمى‏كند و نابودى نعمت‏ها را سرعت نمى‏بخشد و زوال حكومت را نزديك نمى‏گرداند...»
ای یار، ای نگارین! پا تا سر تو خونین!
ای خوش ترین طلیعه از صبح شب شماران!
داغ تو ماندگار است، چندانکه یادگار است،
از خون هزار لاله بر بیرق بهاران
یادت اگرچه خاموش،کی می شود فراموش؟
نامت کتیبه ای شد بر سنگ روزگاران
(شعر از حسین منزوی)
در پایان از دانشجویان محترم و فعالان راه آزادی تقاضامندیم ضمن شرکت در مجالس یادبود این دانشجوی شهید و بدون محدودیت زمانی و مکانی، یاد و خاطره ی وی را سبز نگه دارند.
انجمن اسلامی دانشجویان
دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
23 اسفند 1390





هرانا؛ ممانعت نیروهای انتظامی از برگزاری جشن چهارشنبه سوری

خبرگزاری هرانا – ماموران انتظامی و امنیتی عصر امروز مصادف با جشن چهارشنبه سوری در خیابان های شهرهای مختلف ایران از برگزاری این جشن ملی ممانعت به عمل آوردند.
شاهدان عینی به گزارشگران هرانا گفتند در تهران یک حکومت نظامی اعلام نشده در اکثر مناطق برپا شده و ماموران امنیتی و انتظامی از آتش بازی شهروندان جلوگیری کردند.
در برخی از مناطق تهران از جمله تهرانپارس، شهرک غرب، صادقیه نیروهای امنیتی با برگزار کنندگان جشن درگیر شدند، بر اساس گزارشات شاهدان عینی، برخی از شهروندان از سوی نیروهای انتظامی و امنیتی بازداشت شدند.
از عصر امروز نیروهای امنیتی و ضد شورش در میادین اصلی شهر تهران حضور چشمگیری داشتند، مسئولین امنیتی در روزهای پیش شرکت کنندگان در این مراسم را تهدید به بازداشت تا پایان تعطیلات نوروز کردند.
رئیس مرکز اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ در گفتگو با خبرگزاری فارس اعلام داشت سطح معابر تهران خلوت است، این در حالی است که لحظه لحظه مصدومین حادثه چهارشنبه سوری از سوی سایر خبرگزاری های نزدیک به حکومت گزارش می شود.
در برخی از مناطق تهران با ممانعت نیروهای امنیتی در برگزاری جشن چهارشنبه سوری شهروندان در بالکن منازل و پشت بام ها به برگزاری این جشن ملی اقدام کردند.
جشن چهارشنبه سوری در سایر شهرها و کلان شهرهای ایران از جمله، تبریز، اهواز، گرگان، کرمانشاه، ارومیه، مشهد، آمل، بابل، رشت، اصفهان، شیراز و ... علی رغم ممانعت نیروهای امنیتی برگزار شده است و این در حالی است که نیروهای انتظامی از یک ماه پیش اقدام به توقیف انواع مواد محترقه کردند.




هرانا؛ مخالفت با مرخصی استعلاجی جعفر اقدامی

خبرگزاری هرانا – مسئولین زندان رجایی شهر کرج با درخواست مرخصی استعلاجی جعفر اقدامی جهت درمان بیماری خود مخالفت کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، مسئولین زندان رجایی شهر در حالی با مرخصی این زندانی مخالفت کردند که حاضر به انتقال وی به بیمارستان نیز نیستند.
این زندانی که به نوعی سندروم مبتلا است می بایست برای تست اعصاب و عضلانی به بیمارستانی خارج از زندان منتقل شود.
جعفر اقدامی، فعال حقوق بشری در تاریخ ۸ شهریور سال ۸۷ در تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. وی در دادگاه اولیه به ۵ سال حبس محکوم شد و پس از اعتراض و تجدید نظرخواهی در اقدامی نامتعارف به ۱۰ سال حبس محکوم شد.




هرانا؛ نگرانی نسبت به وضعیت دو کودک بهایی پس از بازداشت والدین

خبرگزاری هرانا – دو کودک بهایی در شیراز و تهران پس از بازداشت و محاکمه والدینشان، از دیدن پدر و مادر خود محروم شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، یک زوج به نامهای فرید عمادی و مژده فلاح در میان بازداشت شدگان شیراز وجود دارند که پسری سه ساله داشته و اکنون با مادر بزرگش زندگی می کند. در این مدت به وی تنها اجازه دو بار ملاقات ـ فقط با مادرش داده شده است.
هم چنین در صورت تائید حکم همسر کامران رحیمیان دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه اتاوا فرزند ایشان نیز از حق زندگی در کنار خانواده اش محروم خواهد شد.
کامران رحیمیان به همراه همسرش در شهریور ماه سال ۹۰ همزمان با بازداشت جمعی از بهائیان مرتبط با دانشگاه آنلاین بهائیان بازداشت شد، نامبرده هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج تحمل حبس می کند و همسرش با تودیع وثیقه با زمان تائید قطعی حکم آزاد است.
وی به همراه همسرش نیز هر یک به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شدند.
گفتنی است پدر کامران رحیمیان از اعدامیان بهائی در دهه ۶۰ است.