هشتم مارس روز جهانی زن بر شما زنان مبارز و برابری طلب
و مردانی که با شما همگام می باشند خجسته باد.
در صورت حملۀ اسرائیل به ایران، حماس در این رویاروئی دگیر نخواهد شد
احمد یوسف، از رهبران سیاسی حماس، تأکید کرد که این سازمان جزئی از هیچ محورسیاسی یا نظامی در منطقه نبوده و حوزۀ فعالیت و عملیاتش در فلسطین است. احمد یوسف افزود به همین دلیل حماس در گیر مناقشۀ اسرائیل و ایران نخواهد شد و تنها در صورتی به مقابله با اسرائیل می پردازد که اسرائیل به نوار غزه حمله کند.
سازمان اسلام گرای فلسطینی حماس در صورت بروز مناقشه ای میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل وارد این مناقشه نخواهد شد.
احمد یوسف، یکی از رهبران سیاسی سازمان حماس، دیروز (چهارشنبه) در گفتگوئی با خبرگزاری فرانسه در غزه گفت جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ دادن به حملۀ احتمالی اسرائیل نیازی به سازمان حماس ندارد چرا که از چنان توانائی نظامی برخوردار است که می تواند بدون حماس با حملۀ اسرائیل مقابله کند.
احمد یوسف افزود به همین دلیل حماس در گیر مناقشۀ اسرائیل و ایران نخواهد شد و تنها در صورتی به مقابله با اسرائیل می پردازد که اسرائیل به نوار غزه حمله کند.
سازمان اسلام گرای حماس از ماه ژوئن سال ٢٠٠٧ کنترل نوار غزه را در دست دارد.
این مقام سیاسی حماس تأکید کرد که این سازمان جزئی از هیچ محورسیاسی یا نظامی در منطقه نبوده و حوزۀ فعالیت و عملیاتش در فلسطین است.
احمد یوسف ضمن یادآوری "روابط راهبردی (استراتژیک) و دوستانۀ جمهوری اسلامی ایران و سازمان حماس گفت ایران هیچ درخواستی از حماس ندارد و حماس بر اساس منافع فلسطینیان در مورد فعالیت های سیاسی و نظامی خود تصمیم خواهد گرفت.
این مقام سیاسی حماس در دنبالۀ سخنان خود گفت موضع گیری بی طرفانۀ حماس در ارتباط با رویدادهای سوریه تأثیری بر میزان کمک های مالی جمهوری اسلامی ایران به حماس نداشته است.
احمد یوسف پس از ذکر این نکته که جمهوری اسلامی ایران این نکته را درک می کند که حماس نمی تواند مردم سوریه را نادیده بگیرد گفت رژیم سوریه از خط قرمزها عبور کرده و حماس نمی تواند در این مورد سکوت اختیار کند.
شایستۀ یادآوری است که رهبران حماس در هفته های اخیر چند بار ضمن فاصله گیری از دمشق به انتقاد از رژیم سوریه و پشتیبانی از مخالفان رژیم پرداخته و در ارتباط با ایران نیز بر اسقلال خود پای فشرده اند.
علاوه بر احمد یوسف، "محمود زهار"- نفر دوم حماس- نیز در مصاحبه با بی. بی. سی. و "صلاح الردویل"، از اعضای دفتر سیاسی این سازمان، نیز در مکفتگو با روزنامۀ "گاردین" تأکید کرده اند که در صورت حملۀ اسرائیل به ایران وارد این مناقشه نخواهند شد.
پایگاه اینترنتی "بازتاب"، وابسته به محسن رضائی- دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام- در واکنش به این موضع گیری ها به حماس هشدار داده و از جمله می نویسد "آنچه رهبران حماس باید به آن توجه داشته باشند، این است که جو کنونی، جوی پایدار نیست و غرب هم نه به دنبال همکاری واقعی با این جنبش، بلکه در پی بهرهگیری از آن در راستای تأمین منافع خود هستند."
سایت بازتاب می افزاید "بد نیست آن دسته از رهبران حماس که این روزها سخنانی غیرمعمول به زبان میآورند، به یاد داشته باشند که رسانههای غربی ـ که امروز زبان به تمجید آنها گشودهاند ـ همانهایی هستند که از مقاومت آنان در برابر رژیم صهیونیستی با نام اقدامات تروریستی یاد میکردند و این گروه را یک گروه تروریستی میدانستند."
احمد یوسف، یکی از رهبران سیاسی سازمان حماس، دیروز (چهارشنبه) در گفتگوئی با خبرگزاری فرانسه در غزه گفت جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ دادن به حملۀ احتمالی اسرائیل نیازی به سازمان حماس ندارد چرا که از چنان توانائی نظامی برخوردار است که می تواند بدون حماس با حملۀ اسرائیل مقابله کند.
احمد یوسف افزود به همین دلیل حماس در گیر مناقشۀ اسرائیل و ایران نخواهد شد و تنها در صورتی به مقابله با اسرائیل می پردازد که اسرائیل به نوار غزه حمله کند.
سازمان اسلام گرای حماس از ماه ژوئن سال ٢٠٠٧ کنترل نوار غزه را در دست دارد.
این مقام سیاسی حماس تأکید کرد که این سازمان جزئی از هیچ محورسیاسی یا نظامی در منطقه نبوده و حوزۀ فعالیت و عملیاتش در فلسطین است.
احمد یوسف ضمن یادآوری "روابط راهبردی (استراتژیک) و دوستانۀ جمهوری اسلامی ایران و سازمان حماس گفت ایران هیچ درخواستی از حماس ندارد و حماس بر اساس منافع فلسطینیان در مورد فعالیت های سیاسی و نظامی خود تصمیم خواهد گرفت.
این مقام سیاسی حماس در دنبالۀ سخنان خود گفت موضع گیری بی طرفانۀ حماس در ارتباط با رویدادهای سوریه تأثیری بر میزان کمک های مالی جمهوری اسلامی ایران به حماس نداشته است.
احمد یوسف پس از ذکر این نکته که جمهوری اسلامی ایران این نکته را درک می کند که حماس نمی تواند مردم سوریه را نادیده بگیرد گفت رژیم سوریه از خط قرمزها عبور کرده و حماس نمی تواند در این مورد سکوت اختیار کند.
شایستۀ یادآوری است که رهبران حماس در هفته های اخیر چند بار ضمن فاصله گیری از دمشق به انتقاد از رژیم سوریه و پشتیبانی از مخالفان رژیم پرداخته و در ارتباط با ایران نیز بر اسقلال خود پای فشرده اند.
علاوه بر احمد یوسف، "محمود زهار"- نفر دوم حماس- نیز در مصاحبه با بی. بی. سی. و "صلاح الردویل"، از اعضای دفتر سیاسی این سازمان، نیز در مکفتگو با روزنامۀ "گاردین" تأکید کرده اند که در صورت حملۀ اسرائیل به ایران وارد این مناقشه نخواهند شد.
پایگاه اینترنتی "بازتاب"، وابسته به محسن رضائی- دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام- در واکنش به این موضع گیری ها به حماس هشدار داده و از جمله می نویسد "آنچه رهبران حماس باید به آن توجه داشته باشند، این است که جو کنونی، جوی پایدار نیست و غرب هم نه به دنبال همکاری واقعی با این جنبش، بلکه در پی بهرهگیری از آن در راستای تأمین منافع خود هستند."
سایت بازتاب می افزاید "بد نیست آن دسته از رهبران حماس که این روزها سخنانی غیرمعمول به زبان میآورند، به یاد داشته باشند که رسانههای غربی ـ که امروز زبان به تمجید آنها گشودهاند ـ همانهایی هستند که از مقاومت آنان در برابر رژیم صهیونیستی با نام اقدامات تروریستی یاد میکردند و این گروه را یک گروه تروریستی میدانستند."
مدیر سایت فیلتر شده «تریبون مستضعفین» خبر داد:
انتقاد از برادران لاریجانی هم در ایران ممنوع شد
سایت محافظهکار «تریبون مستضعفین» هفته گذشته همراه با چند سایت محافظهکار دیگر به خاطر طرح برخی انتقادها از عملکرد و مواضع علی لاریجانی٬ رئیس مجلس فیلتر شد.
مدیران سایتهای «صراطنیوز»٬ «عماریون»٬ «۵۹۸» و چند سایت دیگر با سپردن تعهد کتبی مبنی بر منتشر نکردن مطالبی انتقادی درباره عملکرد برادران لاریجانی در قوای مقننه و قضائیه٬ رفع فیلتر شدهاند.
«تریبون مستضعفین» تنها سایتی است که حاضر به سپردن این تعهد نشده و همچنان فیلتر است و مدیر مسئول آن روز چهارشنبه (۱۷ اسفند) با انتشار یادداشتی انتقادهای تندی متوجه این رویه قوه قضائیه در برخورد با سایتهای محافظهکار کرده است.
محمدصالح مفتاح در یادداشت خود نوشته که برخوردهای «غیرقانونی» قوه قضائیه با سایتهای محافظهکار به «رویه» تبدیل شده است.
آقای مفتاح افزوده که «سایت مسدود میشود. هیچ قرار و دستور و حکم مکتوبی نیست و شما نمیتوانید به آن انتقاد کنید» و «کسی جرات ندارد» درباره این مسائل چیزی بنویسد.
وی اضافه کرده است: «به همه سایتها تذکر داده شده است اگر این مسیر را دنبال کنند {انتقاد از برادران لاریجانی و فیلتر شدن سایتهای محافظهکار}، فیلتر میشوند.»
مفتاح در پایان یادداشت خود آورده که «تریبون مستضعفین تصمیم ندارد به رویههای غیرقانونی ِ موجود تن در دهد و در تثبیت این روندهای خلاف قانون با آنها همکاری کند.»
روز سهشنبه (۱۶ اسفند) نیز گروهی از «سربازان جنگ نرم» با انتشار بیانیهای از برخوردها با سایتهای محافظهکار و بازداشت فعالان سایبری حزبالله انتقاد کردهاند.
برخورد با فعالان سایبری حزبالله که از مدتها پیش به خاطر طرح برخی انتقادها از اقدامات و تصمیمات علی خامنهای آغاز شده٬ در هفتههای اخیر شدت گرفته است.
طی چند ماه گذشته چندین وبلاگنویس ارزشی به خاطر انتقاد از رهبر جمهوری اسلامی بازداشت و تحت بازجویی قرار گرفتهاند که این مسئله با انتقادهایی نیز همراه بوده است.
فرجالله سلحشور٬ کارگردان محافظهکار سینما:
هالیوود برای دخترم تبدیل به «بت» شده است
فرج الله سلحشور٬ کارگردان محافظهکار سینما با ابزار تاسف از پیام تبریک دخترش به اصغر فرهادی به خاطر دریافت جایزه اسکار٬ گفته که «هالیوود» و «اسکار» برای دخترش تبدیل به یک «بت» شدهاند.
باران سلحشور، بازیگر سینما، تلویزیون و گوینده رادیو ۱۶ اسفند ماه با انتشار پیام کوتاهی خطاب به اصغر فرهادی٬ دریافت جایزه اسکار را به وی تبریک گفته است.
آقای سلحشور در واکنش به این اقدام در گفتگو با سایت «اوجنیوز» اظهار کرده که «بنده به هیچ عنوان این اقدام فرزندم را تایید نمیکنم و از این کار متاثر هستم.»
سلحشور افزوه که دخترش به «درد» و «مشکل» آندسته از سینماگرانی مبتلا شده که «هالیوود» را «بت» میدانند و برای درمان این «درد» باید دنبال «چارهای» باشد.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا به نظر دخترش احترام میگذارد٬ گفته که «خیر، بنده برای هر فکر و آزادی فکری ارزش قائل نیستم.»
فرجالله سلحشور یکی از جنجالیترین کارگردانهای سینمای ایران است که طی یکسال گذشته حملات تندی متوجه بسیاری از اعضای خانواده سینما کرده است.
سلحشور پیشتر در واکنش به اهدای جایزه اسکار به فیلم «جدایی نادر از سیمین» گفته بود که این جایزه «ارزشی» ندارد.
وی گفته بود: «جایزه گرفتن جدایی نادر از سیمین را برای ایران افتخار نمیدانم و معتقدم فرهادی یک فیلم متضاد با اعتقادات مردم وفرهنگ ایرانی ساخته است.»
با بیاعتنایی به نظر شورای نگهبان
احمدینژاد اعضای «هیات نظارت بر اجرای قانون اساسی» را منصوب کرد
به گزارش روز چهارشنبه (۱۷ اسفند) خبرگزاری مهر٬ آقای احمدینژاد در حکم خود به هفت وظیفه و ماموریت این شورا اشاره کرده است.
«نظارت بر حسن اجرای اصول قانون اساسی»٬ «پیگیری تحقق اهداف عالیه مندرج در قانون اساسی» و «ارائه پیشنهاد برای وضع یا اصلاح قوانین و مقررات» از جمله وظایف این هیات اعلام شده است.
«آسیبشناسی موارد عدول از اجرای قانون اساسی»٬ «ایجاد نظام پایش و ارزیابی اجرای قانون اساسی در دستگاههای مختلف» و «برنامهریزی و تمهید راهکار لازم برای مشارکت مردم در امر نظارت بر اجرای قانون اساسی» از دیگر وظایف و ماموریتهای این هیات است.
«محمدرضا میرتاجالدینی»٬ «محمدرضا رحیمی»٬ «ابراهیم عزیزی»٬ «محمدعلی حجازی»٬ «مرتضی بختیاری» و «فاطمه بداغی» از جمله اعضای این هیات هستند.
احمدینژاد در شرایطی احکام اعضای «هیات نظارت بر اجرای قانون اساسی» را صادر کرده که ششم اسفندماه شورای نگهبان با تشکیل آن مخالفت کرده بود.
این هیات برای نخستینبار در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی تشکیل شد که در آن زمان شورای نگهبان با آن مخالفت کرد و در نهایت دولت احمدینژاد دهم بهمن ماه سال ۱۳۸۴ آن را منحل کرد.
رئیس دولت دهم چندی پیش در دفاع از احیای این هیات گفته بود: «زمانی برداشت بنده این بود که نیازی به وجود این هیات نیست اما امروز به این نتیجه رسیدهام که وجود چنین هیاتی بسیار بسیار مورد نیاز و لازم است.»
جدایی نان از سیاست
عشق هایی کز پی رنگی بود، عشق نبود عاقبت ننگی بود
جامعه ایرانی یکصدسال پس از انقلاب مشروطیت، بدلیل انقباض سیاسی، انبساط سیاسی ندارد.دلیل آن«جدایی نان از سیاست»است!
در پایان سال۹۰، مرورگر سیاست میگوید:
علت انجماد سیاسی درایران، جدایی مردم از عالم سیاست است.|
سیاستی که باسیاسی کاری ونه کارسیاسی سیاستمداران به فلاکت افتاده و عامل جدایی مردم از سیاست شده است.
به همان دلیل«جدایی نادر ازسیمین»در فیلم«اصغرفرهادی» و«سَگ کُشی» در فیلم«بهرام بیضایی» و «گاو»درفیلم«داریوش مهرجویی»، چون«مسخ»، «کافکا»، دراستحاله سیاسی فرمالیزاسیون، مردم«جن زده سیاسی» شده و برای رهایی، به شوک»آگاهی» نیازدارند!
از قدیم شنیده بودیم که: «عربها را سیر نگاه دارید و ایرانیان را گرسنه» تا هوس کار سیاسی نکنند و مغزشان بهکار نیافتد!
وقتی به وضعیت قبل ازانقلاب و به۳ دهه بعداز انقلاب نگاه کنید، ضرب المثل فوق آنچنان بی ربط هم نیست!
آمار میزان رأی دراین۳۳ سال، درشهرهای مختلف راباتعدادآرای حق رأی دهندهها، باضافه کیفیَّت وکمیَّت بافت جغرافیایی وفرهنگی و تمدنی وتجددی شان، بارشد جمعیت جمع بزنید و آنرا در کنارهم که بگذارید، متوجه میشوید همان قشر متوسط(البته نه ولنگاران ضداخلاقی از دو حوزه متمول و فقیر؛آنهاپیرو باد هستند!) که درجه آگاهی آنهابیشتراست، هرچه ازعمرنظام ج.اا.گدشت، تعدادرأی آنهاهم کمترشده است؛ و گاه در دوره ای که تعداد آراء دربهترین وجه دموکراتیک خود قرارگرفت وانبساط سیاسی از انقباض پیشی یافت، تعداد آرای این قشربوده که درسرنوشت کشور نیز تأثیر داشته است.
می توان گفت: تعداد آرای ۱۱ میلیونی «سیدابوالحسن بنی صدر» درفضای اول انقلاب با تعداد آرای ۲۲میلیونی«سیدمحمدخاتمی»در «دوم خرداد۷۶» برابر است!
عده ای(که نگارنده ازآنهابه عنوان«جریان حذف»نام میبرد) تقریبا بیش از دو دهه است که مدیریت کلان کشور را در اختیار دارند؛ افرادی که برخی از آنها چهرهشان «اظهرمن الشمس»است؛ برخی شان هم دروقایع ۲۲ خرداد۸۸ خودراعلنی کردند؛ و برخی دیگر هم که هنوز آفتابی نشده و تعدادی هم مدوَّر که چون فواحش باتوجه به نرخ سیاست، همخوابگی سیاسی دارند!
اینهاعامل «جدایی نان ازسیاست»، یعنی«جدایی مردم ازسیاست» هستند.
همانطورکه همه میدانند به فاصله پیروزی انقلاب، دولت مهندس«مهدی بازگان»، دولت«امام زمان»و مخالف با آن«مخالف با قرآن»عنوان شد.اما عمر دولت«قرآن» مستجعل بود؛وهنوزعَرق کارش خشک نشده بودکه درتصرف«سفارت آمریکا» توسط «خودسر»های آنروز(!)مُزدش را گرفت و به دولت لیبرال و آمریکایی و سازشکار غرب زده معرفی وبعدهم به همراه آغاز۸ سال جنگ عرق وایران و بدنبالش فرسودگی اقتصادی، «جنگ سرد»ببن ماودشمن!!تاالان که آتش به خِرمن یک جنگ گرم دیگرمی زنندوهیزمش هم، همان هیزم کشان«رفتگرعالم سیاست» هستند، امتداد یافته است.
درفاصله این«جنگ سرد»صندلیهای مدیریت بطورثابت دراختیار«ثابتیون» باقی ماند؛و در پی آن، مخالفان تصفیه، و یکی یکی با ورود به «صداوسیما» برخی «بالاجبار»، وبرخی«اختیاری والبته در«نمایشی کُمدیک ودِرام»!از خود ابراز ندامت کرده و«هویت»خود را بیان نمودند!
لذامردم الان:
۱-همه آنهایی را که اینک در مقابل نظام معرفی میشوند را در دورههایی بکرّرات صدا و سیمایشان دیدهاند و همینطور آزمودهاند...
۲-دیگر فرصت ندارندو اصلا فرصت بهشان نمیدهند که به این امور فکر کنند.الآن تمام وقت مردم صرف«تلاش برای معاش»می شود.و اصلا فرصت درست اندیشیدن به وقایع سیاسی را ندارند و در دور باطلی دایم چرخ میخورند.
چرخی که دو جبهه مقتدر مدیریت نظام، در دوران33ساله، یعنی«راست اسبق» و«اصولگرای سابق»و«مخافظه کارو نئواصلاح طلب جدید»و«چپ اسبق»و«اصلاح طلب سابق»و«رادیکال و اپوزیسیون جدید»به آن شتاب بیشترمی دهند.چون بی میل نیستند که مردم همانطور در«انسدادسیاسی»باشند و گردش سیاسی ققط دایم در مدار آنها بچرخد!
۳-بنابراین حالشان از دخالت درسیاست بهم میخورد و باور دارندکه سیاست پدر، مادرنمی شناسد»و یقین پیداکردهاندکه«دین این آقایان واقعا عین سیاست شان»است!
حیله باریک ما چون دُمِّ ماست عشقها بازیم با دُم چپ وراست دُم بجنبانیم زاستدلال ومکر تاکه حیران ماند ازما زید وبکر
علت وجودی انقباض کنونی این است که مردم درکناروجوار«تلاش برای معاش» کارسیاسی نمیکنند!وبه عالم سیاست پُشت و آن راسه طلاقه کردهاند!
«دزدان نان»، «نان آزادی» رااختصاصی وانحصاری خود کرده و در«شرکت سهامی ج .ا.ا.» سهمخواهی هم میکنند!
آنچه اکنون به اسم آزادی است، پنداری بیش نیست؛ آزادی درفضای مسموم ضد آزادی است؛ ونقض غرض.
نخست با شناخت«رَجُل شناسی» سیاسی و شناساندن و بازیابی و بازشناسی و معرفی سیاستمداران و روشنفکران اخلاقگرا و صادق و راستگو و بی تکَّلُف (همچون آینه)که درمسیرش متولیان مُتدزیسم«هدف وسیله راتوجیه میکند» نیز شناسایی خواهد شد، و بمباران بی وفقه آن، «توسط«بی قالبهای آزاد و آگاه».چاره باز تولید وچرخش آگاهی است.
وقتی مردم نتوانند«رَجُل سیاسی»و پیشینه و کارکردها و تناقضات کلامی آنها را شفاف درمقابل خود داشته باشند طبیعی است درانقباضی که توسط انحصارطلبان که باداشتن تغذیه مالی«رانتی» و انواع «شبکههای خبری رسانهای صوتی، تصویری»بوجود میآید وآمده است، گرفتارخواهندشد.
و در ادامه، ارائه شیوههای بدیع در راهکارهای نو، با تاکتیک و استراتژی واحد-که همانا باید نجات انقلاب بهمن۵۷ ازدست نا اهلان، باشد-همت مضاعف کنند. بی تردید، هیچ پروسهای بهتر از تعمیر و تعمیم انقلاب بهمن۵۷ نیست.
«تغییر»البته درنشان دادن«کلِّه وپاچه ودَستاروسینه»ودر«تزویرنویسی»، نیست!
استعداداصلاح را نباید از دست داد:
«چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما»
«ای جوانان عجم جان من و جان شما»
بیگانگان و«مذبذبین»عالم«سیاست»برای مردم فقط تکرار استبداد نوین درچهره جدیدبه ارمغان خواهندآورد. شکستن این طلسم، فقط باروشن شدن«چراغ آزادی» توسط صاحبان قلم است؛و تغییر در گِرو اشاره یادداشت نویس روزنامه اطلاعات درسال ۱۳۲۰ است:
«درهرجا آزادی نباشد، آنجا تاریکی حکم فرمایی میکند. هرجا تاریکی وفاقد فروغ دانش باشد، آنجاسراسر فقر و بیماری خواهدبود. از روزگاران دیرین و از آنموقع که قدرت مطلقه بهدست حکومتها افتاد پیوسته بین دو نیروی مخالف، یعنی یک اقلیت مقتدرو یک اکثریت ضعیف وناتوان مجاهده ومجادله بوده وزمانی این غالب وآن مغلوب؛و گاهی آن غالب و این مغلوب بوده است.دنباله این کشمکش هیچگاه قطع نشده و درهرموقع که نوبه فتح وظفراقلیت رسیده، تودههای کثیر اجتماع در زیر فشار استبداد و بیدادگری نالیده ورنج بردهاند. اکثریت برای خاتمه دادن به اساس فشار و مظالم متجاوزان در هر بار طغیان کرده و از این طغیان نهضتها و انقلابها بوجود آمده است. اقلیت مقتدر در این کشمکش به چه وسایلی مجهز بوده است؟ پول و ثروت، قدرت نظامی و نیروی تأمینه همه وهمه دردسترس آنها و وسیله اجرای نیّات و مقاصد آنها است. اکثریت در مقابل آنها چه حربهای دارد؟ برگزیدهترین افراد این اکثریت مقهور و ناتوان به پشتیبانی قلم به جنگ سرنیزه برنده وقدرت نظامی میروند.گاه تأثیر این قلم به حدی است که از دیوارهای آهنین و دژهای استوار خداوندان قدرت گذشته و اساس نیروی آنها را واژگون میسازد.... درهروقت و هر زمان دوره حکومت مطلقه اقلیت ممتازقبل ازاینکه اجتماع به کلی استعداداصلاح را از دست بدهدبه پایان میرسد.و اگر چنین نباشدیک ملت وجامعه چنان درغرقاب فسادغوطه ورمی گرددکه نجات واصلاح آن محال.وانقراض آن قطعی است.دراین دورههای تحّول باز مسئولیت بزرگ متوجه صاحبان قلم است.اینهامسئول بیداری مردم هستند.چراغ دانش وفضیلت بایدبدست آنهاوبه استعانت قلم آنهابرافروخته شود.این طبقه، مخصوصا آنها که دردوره انحطاط توانستهاند روح آزادگی وعفت قلم را ازدست نداده و علیرغم تمام سختیها و فلاکتها و گرسنگی، قلم را وسیله زیر پا گذاشتن حقوق اجتماع قرار نداده و با نابودساختن عدالت اجتماعی برپایگاه قدرت انبیاء بوسه نزدهاند. بایدبایک نقشه اساسی و متین برای جبران زیانکاریهای گذشته بکوشندوبه ارشادعقول وافکارکمرببندند.(۵/۷/۱۳۲۰)
«به خویشان به دوستان به یاران آشنا»
«به مردان تیز خشم که پیکارمی کنند»
«به آنان که با قلم، نه باحیله ددها»
«به چشم جهانیان پدیدارمی کنند»
«بهاران خجسته باد»!
در پایان سال۹۰، مرورگر سیاست میگوید:
علت انجماد سیاسی درایران، جدایی مردم از عالم سیاست است.|
سیاستی که باسیاسی کاری ونه کارسیاسی سیاستمداران به فلاکت افتاده و عامل جدایی مردم از سیاست شده است.
به همان دلیل«جدایی نادر ازسیمین»در فیلم«اصغرفرهادی» و«سَگ کُشی» در فیلم«بهرام بیضایی» و «گاو»درفیلم«داریوش مهرجویی»، چون«مسخ»، «کافکا»، دراستحاله سیاسی فرمالیزاسیون، مردم«جن زده سیاسی» شده و برای رهایی، به شوک»آگاهی» نیازدارند!
از قدیم شنیده بودیم که: «عربها را سیر نگاه دارید و ایرانیان را گرسنه» تا هوس کار سیاسی نکنند و مغزشان بهکار نیافتد!
وقتی به وضعیت قبل ازانقلاب و به۳ دهه بعداز انقلاب نگاه کنید، ضرب المثل فوق آنچنان بی ربط هم نیست!
آمار میزان رأی دراین۳۳ سال، درشهرهای مختلف راباتعدادآرای حق رأی دهندهها، باضافه کیفیَّت وکمیَّت بافت جغرافیایی وفرهنگی و تمدنی وتجددی شان، بارشد جمعیت جمع بزنید و آنرا در کنارهم که بگذارید، متوجه میشوید همان قشر متوسط(البته نه ولنگاران ضداخلاقی از دو حوزه متمول و فقیر؛آنهاپیرو باد هستند!) که درجه آگاهی آنهابیشتراست، هرچه ازعمرنظام ج.اا.گدشت، تعدادرأی آنهاهم کمترشده است؛ و گاه در دوره ای که تعداد آراء دربهترین وجه دموکراتیک خود قرارگرفت وانبساط سیاسی از انقباض پیشی یافت، تعداد آرای این قشربوده که درسرنوشت کشور نیز تأثیر داشته است.
می توان گفت: تعداد آرای ۱۱ میلیونی «سیدابوالحسن بنی صدر» درفضای اول انقلاب با تعداد آرای ۲۲میلیونی«سیدمحمدخاتمی»در «دوم خرداد۷۶» برابر است!
عده ای(که نگارنده ازآنهابه عنوان«جریان حذف»نام میبرد) تقریبا بیش از دو دهه است که مدیریت کلان کشور را در اختیار دارند؛ افرادی که برخی از آنها چهرهشان «اظهرمن الشمس»است؛ برخی شان هم دروقایع ۲۲ خرداد۸۸ خودراعلنی کردند؛ و برخی دیگر هم که هنوز آفتابی نشده و تعدادی هم مدوَّر که چون فواحش باتوجه به نرخ سیاست، همخوابگی سیاسی دارند!
اینهاعامل «جدایی نان ازسیاست»، یعنی«جدایی مردم ازسیاست» هستند.
همانطورکه همه میدانند به فاصله پیروزی انقلاب، دولت مهندس«مهدی بازگان»، دولت«امام زمان»و مخالف با آن«مخالف با قرآن»عنوان شد.اما عمر دولت«قرآن» مستجعل بود؛وهنوزعَرق کارش خشک نشده بودکه درتصرف«سفارت آمریکا» توسط «خودسر»های آنروز(!)مُزدش را گرفت و به دولت لیبرال و آمریکایی و سازشکار غرب زده معرفی وبعدهم به همراه آغاز۸ سال جنگ عرق وایران و بدنبالش فرسودگی اقتصادی، «جنگ سرد»ببن ماودشمن!!تاالان که آتش به خِرمن یک جنگ گرم دیگرمی زنندوهیزمش هم، همان هیزم کشان«رفتگرعالم سیاست» هستند، امتداد یافته است.
درفاصله این«جنگ سرد»صندلیهای مدیریت بطورثابت دراختیار«ثابتیون» باقی ماند؛و در پی آن، مخالفان تصفیه، و یکی یکی با ورود به «صداوسیما» برخی «بالاجبار»، وبرخی«اختیاری والبته در«نمایشی کُمدیک ودِرام»!از خود ابراز ندامت کرده و«هویت»خود را بیان نمودند!
لذامردم الان:
۱-همه آنهایی را که اینک در مقابل نظام معرفی میشوند را در دورههایی بکرّرات صدا و سیمایشان دیدهاند و همینطور آزمودهاند...
۲-دیگر فرصت ندارندو اصلا فرصت بهشان نمیدهند که به این امور فکر کنند.الآن تمام وقت مردم صرف«تلاش برای معاش»می شود.و اصلا فرصت درست اندیشیدن به وقایع سیاسی را ندارند و در دور باطلی دایم چرخ میخورند.
چرخی که دو جبهه مقتدر مدیریت نظام، در دوران33ساله، یعنی«راست اسبق» و«اصولگرای سابق»و«مخافظه کارو نئواصلاح طلب جدید»و«چپ اسبق»و«اصلاح طلب سابق»و«رادیکال و اپوزیسیون جدید»به آن شتاب بیشترمی دهند.چون بی میل نیستند که مردم همانطور در«انسدادسیاسی»باشند و گردش سیاسی ققط دایم در مدار آنها بچرخد!
۳-بنابراین حالشان از دخالت درسیاست بهم میخورد و باور دارندکه سیاست پدر، مادرنمی شناسد»و یقین پیداکردهاندکه«دین این آقایان واقعا عین سیاست شان»است!
حیله باریک ما چون دُمِّ ماست عشقها بازیم با دُم چپ وراست دُم بجنبانیم زاستدلال ومکر تاکه حیران ماند ازما زید وبکر
علت وجودی انقباض کنونی این است که مردم درکناروجوار«تلاش برای معاش» کارسیاسی نمیکنند!وبه عالم سیاست پُشت و آن راسه طلاقه کردهاند!
«دزدان نان»، «نان آزادی» رااختصاصی وانحصاری خود کرده و در«شرکت سهامی ج .ا.ا.» سهمخواهی هم میکنند!
آنچه اکنون به اسم آزادی است، پنداری بیش نیست؛ آزادی درفضای مسموم ضد آزادی است؛ ونقض غرض.
نخست با شناخت«رَجُل شناسی» سیاسی و شناساندن و بازیابی و بازشناسی و معرفی سیاستمداران و روشنفکران اخلاقگرا و صادق و راستگو و بی تکَّلُف (همچون آینه)که درمسیرش متولیان مُتدزیسم«هدف وسیله راتوجیه میکند» نیز شناسایی خواهد شد، و بمباران بی وفقه آن، «توسط«بی قالبهای آزاد و آگاه».چاره باز تولید وچرخش آگاهی است.
وقتی مردم نتوانند«رَجُل سیاسی»و پیشینه و کارکردها و تناقضات کلامی آنها را شفاف درمقابل خود داشته باشند طبیعی است درانقباضی که توسط انحصارطلبان که باداشتن تغذیه مالی«رانتی» و انواع «شبکههای خبری رسانهای صوتی، تصویری»بوجود میآید وآمده است، گرفتارخواهندشد.
و در ادامه، ارائه شیوههای بدیع در راهکارهای نو، با تاکتیک و استراتژی واحد-که همانا باید نجات انقلاب بهمن۵۷ ازدست نا اهلان، باشد-همت مضاعف کنند. بی تردید، هیچ پروسهای بهتر از تعمیر و تعمیم انقلاب بهمن۵۷ نیست.
«تغییر»البته درنشان دادن«کلِّه وپاچه ودَستاروسینه»ودر«تزویرنویسی»، نیست!
استعداداصلاح را نباید از دست داد:
«چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما»
«ای جوانان عجم جان من و جان شما»
بیگانگان و«مذبذبین»عالم«سیاست»برای مردم فقط تکرار استبداد نوین درچهره جدیدبه ارمغان خواهندآورد. شکستن این طلسم، فقط باروشن شدن«چراغ آزادی» توسط صاحبان قلم است؛و تغییر در گِرو اشاره یادداشت نویس روزنامه اطلاعات درسال ۱۳۲۰ است:
«درهرجا آزادی نباشد، آنجا تاریکی حکم فرمایی میکند. هرجا تاریکی وفاقد فروغ دانش باشد، آنجاسراسر فقر و بیماری خواهدبود. از روزگاران دیرین و از آنموقع که قدرت مطلقه بهدست حکومتها افتاد پیوسته بین دو نیروی مخالف، یعنی یک اقلیت مقتدرو یک اکثریت ضعیف وناتوان مجاهده ومجادله بوده وزمانی این غالب وآن مغلوب؛و گاهی آن غالب و این مغلوب بوده است.دنباله این کشمکش هیچگاه قطع نشده و درهرموقع که نوبه فتح وظفراقلیت رسیده، تودههای کثیر اجتماع در زیر فشار استبداد و بیدادگری نالیده ورنج بردهاند. اکثریت برای خاتمه دادن به اساس فشار و مظالم متجاوزان در هر بار طغیان کرده و از این طغیان نهضتها و انقلابها بوجود آمده است. اقلیت مقتدر در این کشمکش به چه وسایلی مجهز بوده است؟ پول و ثروت، قدرت نظامی و نیروی تأمینه همه وهمه دردسترس آنها و وسیله اجرای نیّات و مقاصد آنها است. اکثریت در مقابل آنها چه حربهای دارد؟ برگزیدهترین افراد این اکثریت مقهور و ناتوان به پشتیبانی قلم به جنگ سرنیزه برنده وقدرت نظامی میروند.گاه تأثیر این قلم به حدی است که از دیوارهای آهنین و دژهای استوار خداوندان قدرت گذشته و اساس نیروی آنها را واژگون میسازد.... درهروقت و هر زمان دوره حکومت مطلقه اقلیت ممتازقبل ازاینکه اجتماع به کلی استعداداصلاح را از دست بدهدبه پایان میرسد.و اگر چنین نباشدیک ملت وجامعه چنان درغرقاب فسادغوطه ورمی گرددکه نجات واصلاح آن محال.وانقراض آن قطعی است.دراین دورههای تحّول باز مسئولیت بزرگ متوجه صاحبان قلم است.اینهامسئول بیداری مردم هستند.چراغ دانش وفضیلت بایدبدست آنهاوبه استعانت قلم آنهابرافروخته شود.این طبقه، مخصوصا آنها که دردوره انحطاط توانستهاند روح آزادگی وعفت قلم را ازدست نداده و علیرغم تمام سختیها و فلاکتها و گرسنگی، قلم را وسیله زیر پا گذاشتن حقوق اجتماع قرار نداده و با نابودساختن عدالت اجتماعی برپایگاه قدرت انبیاء بوسه نزدهاند. بایدبایک نقشه اساسی و متین برای جبران زیانکاریهای گذشته بکوشندوبه ارشادعقول وافکارکمرببندند.(۵/۷/۱۳۲۰)
«به خویشان به دوستان به یاران آشنا»
«به مردان تیز خشم که پیکارمی کنند»
«به آنان که با قلم، نه باحیله ددها»
«به چشم جهانیان پدیدارمی کنند»
«بهاران خجسته باد»!
شرحی بر نامه خاتمی در مورد انتخابات
در فضای رسانه ای، از جمله پایگاه اطلاع رسانی کلمه و از سوی فعالان سیاسی و اجتماعی و دوستداران اصلاحات، بخصوص جوانان عزیز در داخل و خارج، حضور من در انتخابات مجلس با ابهام ها، پرسش ها، انتقادها و اعتراض ها مواجه شده است که از جمله اصحاب کلمه بخشی از آن را به من منعکس کرده اند. احترام به مردم و احساسات آنان ایجاب میکند که از همین طریق دوستانه و خودمانی مطالبی را بیان کنم
سید محمد خاتمی واقعا فکر کردی بری تو یه ده دور افتاده رای بدی کسی نمیبینه؟
"با وجود سختی و پیچیدگی این مسأله انتظار ندارم که همگان از توضیحات من قانع شوند، بخصوص که محدودیت ما در اطلاع رسانی( احیانا کسانی که در شورای انقلاب فرهنگی به محدودیت اینترنت رای دادند و در مقابل تعطیلی مطبوعات سکوت کردند در به وجود آمدن این وضعیت مقصر نیستند؟) فضایی را از هر طرف ایجاد کرده که هم توقعاتی خارج از امکانات و مصلحت این مصلحت که ۳۲ ساله باعث میشه جام زهر بخورین و مواضعتون رو چپ و راست عوض کنین بالاخره یه روزی به مردم میگین دقیقا چیه؟ مطرح میشود و هم تبیین کامل آسان نیست منظورت اینه دلیل داره ولی شما نمیفهمین چون پیچیده است.
وجود چنین ابهام ها و پرسش ها در فضای عمومی به ویژه از سوی کسانی که در این سال ها متحمل مشکلات و محدودیت های گوناگون و هزینه های سنگین شده اند امری طبیعی است. من نمیتوانم از کنار این پرسشها و تحلیل ها و احساسات پاک آسیب دیده بی تفاوت بگذرم ولی میگذرم و احترام خود را به ناقدان و حتی مخالفانم تکرار نکنم. با ذکر این نکته که بحث تفصیلی در این باب به مجال مناسب تر که ۱۶ سال است شما به اون موقع حواله میدی واگذار میشود چند نکته را یادآور میشوم.
عزیزان
اقدام من از منش و بینش سیاسی و فکری من و آن چه به آن باور دارم و پای بندم ریشه میگیرد منش سیاسی شما یعنی یه حرفی بزنم و یک کار دیگری بکنم. من از موضع اصلاحات و در جهت نگاه داشت روزنه های اصلاح طلبی که آن را مهم ترین و بلکه تنها راه سربلندی کشور و دست یابی به آرمان های اصیل انقلاب آرمان های اصیل انقلاب تو خاوران و کهریزک تثبیت شده نگران نباش و تأمین حقوق مردم و مصالح ملت میدانم و نیز برای دفع مخاطرات و تهدیدهای درونی و بیرونی اقدام کردهام. هدف ممکن و مطلوب، بازگرداندن امور به موقعیتی است که در آن مصلحت کشور و خواست های اساسی و تاریخی مردم اصل قرار گیرد یعنی کی؟
من براساس راهبرد اصلاحطلبانه به آشتی ملی و بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب و قانون اساسی و ایجاد فضای همدلی و مشارکت همگان دعوت کرده و میکنم و انتظار داشته و دارم که همه با اسیر نماندن در گذشته و با نگاه به آینده روند تازه ای را در کشور آغاز کنند کاشکی قبلش میگفتی چون دفعه قبل که در مورد انتخابات حرف زدی ۳ شرط گذاشتی که باعث خنده مقام معظم شد. تأکید اصلاح طلبی بر روندها و اقدام های قانونی و غیر خشونت آمیز به این معنا نیست که اصلاح امور کشور بدون پرداخت هزینه میسر است البته هزینه آنرا شما نمیدی. شما فرزندانتان بیرون از ایران در قلب شیطان بزرگ صفا میکنن و ندا و سهراب و صانع و ... هزینه میدن شما نگران هزینه نباش یکی پیدا میشه هزینه بده شما بچسب به مصلحت.
اما در هر اقدام سیاسی در نظر گرفتن مصالح و شرایطی که نیروهای فعال در داخل کشور با آن مواجه اند ضرورت دارد این دفعه سومه تو ۴ تا پاراگراف از "مصالح" صحبت میکنی باب جون فهمیدیم! مردم نا محرمند یه "مسایل" و یه "مصالحی" هست که "بعدا" میفهمیم. در مورد انتخابات مشارکت فعال و معرفی نامزد طبعاً در گرو وجود شرایط مناسب است. مصالح بزرگ تر کشور و اصلاحات مقدم بر ملاحظات شخصی است جدی میگی؟ یعنی شما اهل ملاحظات شخصی نیستی اصلا و اقتضائات خاص خود را دارد این ۴ تا. تعیین استراتژی عدم معرفی نامزد و ارائه لیست هیچگاه به معنی تحریم انتخابات نبود آها! پس چی خودکار نداشتین لیست بنویسین؟ کاغذ نبود برا همین لیست ندادین؟ و میبایست این امر را در عمل اثبات کنیم تا با گرفتن هرگونه بهانه ای از بدخواهان روزنهای برای امکان مفاهمه بیشتر با تکیه بر حقوق و مصلحت آقا این مصلحت رو بی خیال شو سر اون جدت، ما مصلحت نخوایم کی رو باید بببینیم؟ مردم و پیشرفت واقعی کشور باز شود.
امیدوارم درک مشترکی از شرایطی که در آن قرار گرفته ایم به وجود آید همین که شما درک داری کافیه رعایا و عوام را چه کار به درک شرایط و مصالح؟ تردیدی ندارم که احساسات و داوری ها در زمان مناسب میتواند به آنجا برسد که به جای هرگونه توجیهی، چی توجیه؟ کی از توجیه حرف زد؟ به خودت شک داری مگه؟ چه از سر افراط و چه از سر تفریط، عاشقتم که همه غیر از خودت رو یا افراطی یا تفریطی میدونی! درستی تصمیم هایی در جهت منافع و مصالح ملی و پیشبرد اصلاحات در درون نظام جمهوری اسلامی گرفته میشود اولویت پیدا کند و ان شاء الله گشایش در کارها فراهم آید دمت گرم این اصلاحاتی که تو این ۱۶ سال اتفاق افتاد جاش هنوز درد میکنه. یک کم بزار بگذره بعد دوباره دست یه اصلاحات بزن قربونت!
سید محمد خاتمی واقعا فکر کردی بری تو یه ده دور افتاده رای بدی کسی نمیبینه؟
"با وجود سختی و پیچیدگی این مسأله انتظار ندارم که همگان از توضیحات من قانع شوند، بخصوص که محدودیت ما در اطلاع رسانی( احیانا کسانی که در شورای انقلاب فرهنگی به محدودیت اینترنت رای دادند و در مقابل تعطیلی مطبوعات سکوت کردند در به وجود آمدن این وضعیت مقصر نیستند؟) فضایی را از هر طرف ایجاد کرده که هم توقعاتی خارج از امکانات و مصلحت این مصلحت که ۳۲ ساله باعث میشه جام زهر بخورین و مواضعتون رو چپ و راست عوض کنین بالاخره یه روزی به مردم میگین دقیقا چیه؟ مطرح میشود و هم تبیین کامل آسان نیست منظورت اینه دلیل داره ولی شما نمیفهمین چون پیچیده است.
وجود چنین ابهام ها و پرسش ها در فضای عمومی به ویژه از سوی کسانی که در این سال ها متحمل مشکلات و محدودیت های گوناگون و هزینه های سنگین شده اند امری طبیعی است. من نمیتوانم از کنار این پرسشها و تحلیل ها و احساسات پاک آسیب دیده بی تفاوت بگذرم ولی میگذرم و احترام خود را به ناقدان و حتی مخالفانم تکرار نکنم. با ذکر این نکته که بحث تفصیلی در این باب به مجال مناسب تر که ۱۶ سال است شما به اون موقع حواله میدی واگذار میشود چند نکته را یادآور میشوم.
عزیزان
اقدام من از منش و بینش سیاسی و فکری من و آن چه به آن باور دارم و پای بندم ریشه میگیرد منش سیاسی شما یعنی یه حرفی بزنم و یک کار دیگری بکنم. من از موضع اصلاحات و در جهت نگاه داشت روزنه های اصلاح طلبی که آن را مهم ترین و بلکه تنها راه سربلندی کشور و دست یابی به آرمان های اصیل انقلاب آرمان های اصیل انقلاب تو خاوران و کهریزک تثبیت شده نگران نباش و تأمین حقوق مردم و مصالح ملت میدانم و نیز برای دفع مخاطرات و تهدیدهای درونی و بیرونی اقدام کردهام. هدف ممکن و مطلوب، بازگرداندن امور به موقعیتی است که در آن مصلحت کشور و خواست های اساسی و تاریخی مردم اصل قرار گیرد یعنی کی؟
من براساس راهبرد اصلاحطلبانه به آشتی ملی و بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب و قانون اساسی و ایجاد فضای همدلی و مشارکت همگان دعوت کرده و میکنم و انتظار داشته و دارم که همه با اسیر نماندن در گذشته و با نگاه به آینده روند تازه ای را در کشور آغاز کنند کاشکی قبلش میگفتی چون دفعه قبل که در مورد انتخابات حرف زدی ۳ شرط گذاشتی که باعث خنده مقام معظم شد. تأکید اصلاح طلبی بر روندها و اقدام های قانونی و غیر خشونت آمیز به این معنا نیست که اصلاح امور کشور بدون پرداخت هزینه میسر است البته هزینه آنرا شما نمیدی. شما فرزندانتان بیرون از ایران در قلب شیطان بزرگ صفا میکنن و ندا و سهراب و صانع و ... هزینه میدن شما نگران هزینه نباش یکی پیدا میشه هزینه بده شما بچسب به مصلحت.
اما در هر اقدام سیاسی در نظر گرفتن مصالح و شرایطی که نیروهای فعال در داخل کشور با آن مواجه اند ضرورت دارد این دفعه سومه تو ۴ تا پاراگراف از "مصالح" صحبت میکنی باب جون فهمیدیم! مردم نا محرمند یه "مسایل" و یه "مصالحی" هست که "بعدا" میفهمیم. در مورد انتخابات مشارکت فعال و معرفی نامزد طبعاً در گرو وجود شرایط مناسب است. مصالح بزرگ تر کشور و اصلاحات مقدم بر ملاحظات شخصی است جدی میگی؟ یعنی شما اهل ملاحظات شخصی نیستی اصلا و اقتضائات خاص خود را دارد این ۴ تا. تعیین استراتژی عدم معرفی نامزد و ارائه لیست هیچگاه به معنی تحریم انتخابات نبود آها! پس چی خودکار نداشتین لیست بنویسین؟ کاغذ نبود برا همین لیست ندادین؟ و میبایست این امر را در عمل اثبات کنیم تا با گرفتن هرگونه بهانه ای از بدخواهان روزنهای برای امکان مفاهمه بیشتر با تکیه بر حقوق و مصلحت آقا این مصلحت رو بی خیال شو سر اون جدت، ما مصلحت نخوایم کی رو باید بببینیم؟ مردم و پیشرفت واقعی کشور باز شود.
امیدوارم درک مشترکی از شرایطی که در آن قرار گرفته ایم به وجود آید همین که شما درک داری کافیه رعایا و عوام را چه کار به درک شرایط و مصالح؟ تردیدی ندارم که احساسات و داوری ها در زمان مناسب میتواند به آنجا برسد که به جای هرگونه توجیهی، چی توجیه؟ کی از توجیه حرف زد؟ به خودت شک داری مگه؟ چه از سر افراط و چه از سر تفریط، عاشقتم که همه غیر از خودت رو یا افراطی یا تفریطی میدونی! درستی تصمیم هایی در جهت منافع و مصالح ملی و پیشبرد اصلاحات در درون نظام جمهوری اسلامی گرفته میشود اولویت پیدا کند و ان شاء الله گشایش در کارها فراهم آید دمت گرم این اصلاحاتی که تو این ۱۶ سال اتفاق افتاد جاش هنوز درد میکنه. یک کم بزار بگذره بعد دوباره دست یه اصلاحات بزن قربونت!
رهبری نگران نباشد؛ اصلاح طلبها مواظب فضاهای مجازی هستند!
جناب آقای خامنهای دامة حرکاته
با خبر شدم که برای فضاهای مجازی شورائی تشکیل دادهاید و وزیر اطلاعات و فرماندهان سپاه و نیروی انتظامی را هم که حالا پنجتا انفجار کمتر بیشتر فرق زیادی با هم ندارند، با کلی آدم کت کلفت دیگر را عضو این شورا کردهاید. خواستم خدمت جنایتکارتان عرض کنم که ظاهراً ایندفعه هم منافقین کوردل نفوذی خبرها را چپکی به محضرتان رساندهاند. شاید هم کار منابع خبری جرس باشد که از قرار معلوم این منابع هرکی که هستند در بیت شما بیشتر از پاریس پیدا میشوند. آخر اینها غیر از انفرادی زندان و محل حصر موسوی و کروبی و ستاد فرماندهی سپاه و اخیراً حتی بیمارستانها و غیره، از خوابهائی هم که شما شبها ملاحظه میفرمائید خبر دارند. اینها فقط «اسم» ندارند، «خبر» تا دلت بخواهد دارند اگر نداشته باشند هم تولید میکنند.
در هر صورت خواستم خدمت آدمکش حضرتعالی معروض بدارم که با وجود و حضور مبارک برادران اصلاح طلب در فضاهای مجازی، که اتفاقاً علیرغم میل باطنیشان و اینکه خیلی ناراحتند که ملت به فضاهای مجازی ریختهاند، در تمام سوراخهای مجازی هم بطور وسیع حضور دارند ناموساً هیچ نیازی به تشکیل هیچ شورائی برای کنترل همین یک قلم فضا نیست. شما واقعاً بیخود وقت برادرانتان را در اطلاعات و سپاه و اینجور جاها نگیرید بگذارید به انفجارهایشان برسند، ولی خیالتان تخت، برادران اصلاخ طلب همینطوریش بدون شورا هم اینقدر خوب دارند تمام فضاهای مجازی را کنترل میکنند که نگو. اگرچه اتفاقاً اینها یک شورا هم دارند منتها چون شورایشان عضو ندارد فقط یک سخنگو دارد که همیشه از طرف اعضاء شورا تاکید زیادی دارد که شورا اصلاً از هیچی خبر ندارد برای همین هم ما میگذاریم اینها همینطور در بیخبری بمانند بهشان کاری نداریم. تازه اگر همین برادران اصلاح طلب شما مشخصاً برای فضاهای مجازی شورا تشکیل بدهند هم باز خیال کردهاید اعضاء شورای مربوطه از وزیر اطلاعات و فرمانده انتظامی و سپاه شما کمترند؟ اینها فقط چون از طریق «گفتگو» با قضایا برخورد میکنند یا همان دقیقه گوشی را برمیدارند نیم ساعت با عربده به آدم فحش خواهر مادر میدهند قطع میکنند و موضوع حل میشود، یا «لشکر لاتها»یشان را (این عبارت عیناً تولیدی خودشان است) ول میکنند زیر کامنتها و استتوسهای فیسبوک محض نعرهکشی. یا یک کارهای دیگری هم دقیقاً در همین فضاهای مجازی بلدند بکنند که... (لا اله الا الله !) آقایان جرس ! رفقای میهن ! بگم؟ بگم؟
البته شما از باستانشناسی و فضانوردی و همه چیز خبر دارید، ولی جهت اطلاعتان عارضم که تمام جنبندگان فضاهای مجازی کلاً دو دستهاند. نه، دو دسته نیستند. بهتر گفته باشم دو دسته «باید» باشند: یا باید اصلاح طلب و در نتیجه حافظ و -با روال موجود- حتی ضامن تاج و تخت جنابعالی باشند، یا اگر نیستند حتماً یک مشت آدم عوضی الدنگ وطن فروش بیشعور بیخاصیت هستند که یا از وزارت اطلاعات پول میگیرند یا از سپاه یا حتی موردش پیش آمده که شخصاً از خود حسین طائب. و ما برای نجات ایران و خصوصاً این شر و وری که بعد از رأی دادن خاتمی تلاوت شده «برای نجات آینده ایران» باید هر کاری بلدیم بکنیم که این مزدورها له بشوند. ما بیخاصیتها البته جرس نداریم که از اینگونه خبرها به نقل از موجودات موهومی با نام «منابع خبری» از خودمان تولید بکنیم ولی مخلص کلام اینکه در واقع شغل دوم خیلی از این برادران در همین فضاهای مجازی که شما نگرانش هستی دقیقاً همین است که از شما پول بگیرند که بگویند ما داریم از شما پول میگیریم!
دیگر الباقی را خود دانی، بیکاری برو شورا تشکیل بده ولی حضرتعباسی داری اعضاء انتخاب میکنی یک گوشه چشمی هم به برادرانت در بروکسل و پاریس داشته باش!
جمهوری اسلامی؛ دیواری کشيده تا آسمان، در برابر زنان
امسال، در آستانه ی هشتم مارس ۲۰۱۲، روز جهانی زن، میبينيم که نه تنها جنبش زنان ایران، بلکه حتی زنان ساده و رنج دیده ی سرزمین مان نیز نشان دادند که به حضور دیوارهای تا آسمان کشیده شده حکومت اسلامی در مقابل زنان واقف شدهاند.
پس از وقوع انقلاب اسلامی، حدود سی سال، بخش هایی از زنان جنبش برابری خواهی، به امید تغییری در وضعیت زنان ایران و به امید بازگرداندن تنها بخشی از آن حقوقی که تا قبل از انقلاب به دست آورده بودند، در گير یا به اصطلاح «کلنجار قانونی» با این حکومت بودند. یعنی سعی داشتند که، به سبک زنان اروپا و آمریکا در اوایل قرن بیستم و از طریق مجلس، و با ايجاد تغییر قوانین کهنه یا افزودن قوانینی نوين به نفع حقوق زنان، پله پله، به گرفتن حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود نزدیک شوند. در راه این تلاش مدنی، از کل زنان «اصلاح طلب» گرفته، و نيز زنان «ملی ـ مذهبی» و فعالانی از صفوف توده ایهای بی حزب توده، یعنی کل معتقدان به حکومت اسلامی، تا بخشهای کوچکی از زنان چپ مستقل و زنان لیبرال، که معمولاً مخالف حکومتی مذهبی هستند، همگی امیدوار و مطمئن در کنار هم بودند.
سی سال زمان کمی نيست که در آن مرتب کتک بخوری، تحقیر شوی، با ناسزاها و عناوینی زشت مورد خطاب باشی، بازداشت شوی، به زندان بیفتی، و در معرض شکنجه فیزیکی و روانی قرار بگيری. اما، همين مدت، در مقايسه با دورانهای سختی که زنان ِ حتی کشورهای پیشرفته برای به دست آوردن حقوق خود از سر گذراندهاند، برای دستيابی به آنچه زنان ما میخواستند زمان زیادی نیست.
تجربه ی زنان برابری خواه جهان، در کشورهای پیشرفته، به زنان ما نيز آموخته بود که اگر چه درهای پارلمانهایی که وضع کنندهی قوانینی تبعیض آلود در ارتباط با مسایل مذهبی، قومی، نژادی، و جنسیتی هستند همیشه بسته است اما میتوان، با صبوری و بهره گرفتن از روشهای مدنی، کلید یا کلیدهایی را يافت که گشودن آن فروبستگی ها را میسر کند. کما اینکه حتی در اواسط و اواخر قرن بیستم کشورهایی دیکتاتوری چون تونس، مصر، ایران، عراق، الجزایر، سوریه و بسیاری دیگر، که مجلس یا مجلسین فرمایشی داشتند، زنان توانسته بودند به درون همان مجالس نفوذ کنند و به بیشترین حقوق اجتماعی خود برسند. و اگرچه نتوانسته بودند به آزادیهای سیاسی برسند اما در قلمروهای غير سياسی و از نظر قانونی تقریبا امتیازات خیلی زیادی از مردهای سرزمین هاشان کمتر نداشتند؛ بخصوص با توجه به اين نکته که در این سرزمین ها مردها نيز از آزادیهای سیاسی برخوردار نبودند.
متاسفانه، به دلیل بی خبری از ماهیت تبعيض گذار هر حکومت مذهبی (که پس از رنسانس، و به خصوص در دو سه قرن اخیر، نمونهای از آن ها را کسی شاهد نبوده) بهزعم بسیاری از زنان کوشنده در این راه، مساله قلابی بودن مجلس شورای اسلامی هم میتوانست چندان اهمیتی در ارتباط با ممکن بودن به دستيابی به حقوق شان نداشته باشد. در حالی که همه ی تفاوت مهم و اساسی کار در این نکته نهفته بود که درهای پارلمان یک حکومت مذهبی (چه فرمایشی و چه حتی واقعی) به خاطر قوانین منجمد و ایستا و غیر قابل تغییری که کلیت آن را ساخته، آنگونه در بستهای نیست که بتوان برای گشودنش کلیدی يافت. بلکه بر گرداگرد اينگونه مجالس مقننه دیواری بلند و سر به آسمان کشیدهای ساخته میشود که نه امکان عبور از آن وجود دارد و نه امکان بالا رفتن و بر گذشتن از آن. و تا این دیوار وجود دارد کوشندهترین و مبارزترین، برابری خواه یا فمینیست، چپ يا راست، جمهوریخواه يا پادشاهی خواه، همگی در پشت آن معطل میمانند، حتی اگر سرکوب و تحقیر نشوند.
و متأسفانه، بیتوجهی به اين تفاوت بسیار مهم و ماهوی موجب میشود که، در ارتباط با حقوق و برابریهای قانونی زنان، برخی از زنان و مردان ما، حکومت پهلوی را با حکومت اسلامی، یا یک جمهوری را با جمهوری اسلامی یکی بدانند! آن ها اتفاقاً به این اصل مهم نیز واقف نیستند که، در طول تاریخ مبارزات چند صد ساله ی زنان در جهان، همیشه زنان از طریق دولت ها و از راه تغییر قوانین توانستهاند به حقوق خود برسند. زيرا وقتی قوانین جامعهای ـ چه حکومت دیکتاتوری ، چه سوسیالیستی، چه راست و چه چپ ـ زمینی، یا بیشتر زمینی، باشد امکان تغییر آنها نيز بصورتهای گوناگون وجود دارد.
به این ترتیب، عدم درک مسالهای چنین ساده سبب شد که سی سال از زندگی بسیاری از زنان جنبش ما بجای پیش رفتن به در جا زدن و هدر دادن انرژی بگذرد. آنگونه که اگر جنبش آزادی خواهانه سبز اتفاق نمیافتد، شاید هنوز این زن ها به خاطر ساده ترین حقوق انسانی خویش پشت دیوارهای مجلس اسلامی همچنان رفت و آمد میکردند، کتک میخوردند، تحقیر میشدند، به بازداشت و زندان میرفتند و همچنان سر جای اول خود مانده بودند.
اوج این تلاشهای بی نتیجه (منظورم خواست قانونی کردن برابری حقوق زنان به دست حکومتی مذهبی است زیرا جنبه آگاه سازی تلاشهای جنبش زنان را ستایش انگیز و مفید میدانم) در جریان انتخابات سال ۸۸ پیش آمد؛ وقتی که بخشی پر تلاش از زنان جنبش برابری خواهی ايران، در يک کنفرانس مطبوعاتی و نيز طی بيانيهای با عنوان «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات»، از ائتلافی جديد خبر داده و اعلام کرد که: «ما مصمم شدهایم، به منظور ارائهی بخشی از مطالبات خود و زنان سرزمین مان، با بهرهگیری از فضای انتخاباتی، ائتلاف دیگری را شکل دهیم. هدف این ائتلاف صرفاً طرح مطالبات زنان است و در صدد حمایت از کاندیدایی خاص یا مداخله در حق شهروندان برای مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات نیست بلکه، در پرتو این کنش دسته جمعی، ما میخواهیم گفتمان "دولت ـ مردانه" را، که معمولاً در فضای انتخابات غلبه دارد، از راه مسالمت آمیز به سمت تحقق نیازهای جامعهی مدنی و به خصوص مطالبات معوق مانده ی زنان سوق دهیم».
در اين بيانيه، اگر چه نه به طور مستقيم بلکه در گفتاری پيچيده، اينگونه بيان شده بود که اگر کانديدايي به خواستهای برابری خواهانه زنها توجه کند مورد حمايت قشرهای مختلف مردم و اين گروه از زنان قرار میگيرد: «از این رو ما، زنان و مردان ایرانی، با اعتقاد به اینکه بدون رفع تبعیض از زندگی زنان، هیچ جامعهای به دموکراسی و عدالت ـ این دو آرمان همیشگی جامعه ی ایرانی ـ دست نخواهد یافت، از کاندیداهای ریاست جمهوری میخواهیم در سیاست ها و برنامههای خود، دو مطالبه ی اساسی ما را (که زمینه ساز تحقق مطالبات زنان در حوزههای گوناگون مندرج در جزوه ی تشریحی این ائتلاف است) مورد توجه قرار دهند». و يکی از آن خواست ها، به پیوستن دولت ایران به «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» مربوط میشد. یعنی خواستی که قبلاً نیز بصورت لايحهای به مجلس اسلامی فرستاده شده و در «مجمع تشخیص مصلحت نظام»، یعنی محفل پاسداران «دیوار تا آسمان رفته ی قوانین اسلامی» به زمین خورده و با سر فرو افتاده بود.
دیدیم که هم آن کاندیداها، و هم طرفداران حق طلب آنها شکست را به سرعت تجربه کردند، و جنبش حقطلبی زنان نيز که به جنبش آزادی خواهانه مبدل شد، بی آن که تمام شود، با شکنجه و زندان و مرگ آزادی خواهان آرام گرفت. در واقع شاید پس از اين آرامش خونزده بود که تازه بیشترین بخشهای جنبش زنان ایران دریافتند که از حکومت و مجلسی چون حکومت و مجلس جمهوری اسلامی نه تنها نمیتوان خواستار برابری حقوق زنان بود، بلکه رفع هیچ گونه تبعیضی را از آن ها نمیتوان توقع داشت.
هرچند که هنوز هم بسیاری از اصلاحطلبان، و به خصوص طرفداران آقایان خاتمی، موسوی و کروبی با این که دولت و رهبری را (و نه البته کل حکومت را) عاری از «مشروعیت» خوانده و ادامه ی همکاری و خواستاری هر نوع حق و حقوقی از آن را بیهوده و مساوی نادیده گرفتن خون آزادی خواهان و حق طلبان جنبش سبز اعلام کردهاند اما، همچنان معتقد به حکومتی به نام «جمهوری اسلامی» هستند و در تمام طول سه سال گذشته نیز سعی داشتهاند که «جمهوری اسلامی» را از آیت الله خامنهای و احمدی نژاد و دولت او، و اعمال و رفتار انسان ستیزانه و آزادی کش آن ها، جدا کرده و امکان اصلاح و نزدیک شدن اش به دموکراسی و حقوق بشر را، از طریق رهبرانی چون خاتمی و موسوی و کروبی، به مردمان وعده دهند. با اين همه، و خوشبختانه، در این یکی دو سال گذشته آنها نتوانستهاند همکاری جدی هیچ کدام از بخشهای جنبش زنان ایران را بر اساس این تفکر غیر واقعی بخود جلب کنند.
من، دو سال پیش، در حوالی روز جهانی زن، در یک سخنرانی تحت عنوان «جنبش زنان و مشروعيت زدایی از حکومت اسلامی»* نوشتم که: «اکنون که جمهوری اسلامی ايران به دلايل مختلف، و حتی به تصديق طرفداران اش، مشروعيت خود را از دست داده است، مفيدترين اقدام آن است که اعلام کنيم ديگر حاضر نيستيم تحت هيچ شرايطی در انتخابات چنان حکومتی شرکت کنيم که قانون اساسی اش بر اساس اعلاميه ی حقوق بشر نوشته نشده باشد. در واقع اکنون زمانهای است که زن ها میتوانند نقش تاريخی خود را بازی کرده و دوباره تن به شرايطی ندهند که جماعتی بی اعتنا به حقوق زنان و صرفاً به دلايل مربوط به خودشان بدنبال برقراری آن هستند. اکنون آن لحطه ی تاريخی است که زن ها با گفتار و کردارشان عدم مشروعيت حکومت اسلامی را نه بر اساس قانون اساسی موجود که بر اساس اعلامیه حقوق بشر اعلام کنند. ....ما با هر راي که به جمهوری اسلامی بدهيم، حتی اگر بزرگترين قهرمانان آزادی خواه کنارش ايستاده باشند، رای به برقراری زنجيرهايي داده ايم که قوانين مذهبی آن را به دست و پای ما بسته است...»
و امسال، در آستانه ی هشتم مارس ۲۰۱۲، روز جهانی زن، میبينيم که نه تنها جنبش زنان ایران، بلکه حتی زنان ساده و رنج دیدهی سرزمینمان نیز نشان دادند که به حضور دیوارهای تا آسمان کشیده شده حکومت اسلامی در مقابل زنان واقف شدهاند. همين چند روز پيش، حضور يافتن مهمترین رهبر اصلاحطلبان در پای صندوق رأی انتخابات فرمايشی مجلس شورای اسلامی و پشت کردناش به مردم رنج دیده ایران و حتی طرفداران اصلاح طلب خود، از یک سو، و غيبت معترضانهی زنان مذهبی و اصلاحطلب و حتی اصولگرا در این انتخابات، از سوی ديگر، این واقعیت را نشان داد که نه تنها آیت الله خامنهای و دولت احمدی نژاد مشروعیت خود را از دست دادهاند بلکه، حداقل از دید زنان ایران، اکنون کل جمهوری اسلامی حکومتی مشروعیت از دست داده است.
و این پیروزی بزرگی برای زنان ایران است که نباید آن را دست کم گرفت.
سی سال زمان کمی نيست که در آن مرتب کتک بخوری، تحقیر شوی، با ناسزاها و عناوینی زشت مورد خطاب باشی، بازداشت شوی، به زندان بیفتی، و در معرض شکنجه فیزیکی و روانی قرار بگيری. اما، همين مدت، در مقايسه با دورانهای سختی که زنان ِ حتی کشورهای پیشرفته برای به دست آوردن حقوق خود از سر گذراندهاند، برای دستيابی به آنچه زنان ما میخواستند زمان زیادی نیست.
تجربه ی زنان برابری خواه جهان، در کشورهای پیشرفته، به زنان ما نيز آموخته بود که اگر چه درهای پارلمانهایی که وضع کنندهی قوانینی تبعیض آلود در ارتباط با مسایل مذهبی، قومی، نژادی، و جنسیتی هستند همیشه بسته است اما میتوان، با صبوری و بهره گرفتن از روشهای مدنی، کلید یا کلیدهایی را يافت که گشودن آن فروبستگی ها را میسر کند. کما اینکه حتی در اواسط و اواخر قرن بیستم کشورهایی دیکتاتوری چون تونس، مصر، ایران، عراق، الجزایر، سوریه و بسیاری دیگر، که مجلس یا مجلسین فرمایشی داشتند، زنان توانسته بودند به درون همان مجالس نفوذ کنند و به بیشترین حقوق اجتماعی خود برسند. و اگرچه نتوانسته بودند به آزادیهای سیاسی برسند اما در قلمروهای غير سياسی و از نظر قانونی تقریبا امتیازات خیلی زیادی از مردهای سرزمین هاشان کمتر نداشتند؛ بخصوص با توجه به اين نکته که در این سرزمین ها مردها نيز از آزادیهای سیاسی برخوردار نبودند.
متاسفانه، به دلیل بی خبری از ماهیت تبعيض گذار هر حکومت مذهبی (که پس از رنسانس، و به خصوص در دو سه قرن اخیر، نمونهای از آن ها را کسی شاهد نبوده) بهزعم بسیاری از زنان کوشنده در این راه، مساله قلابی بودن مجلس شورای اسلامی هم میتوانست چندان اهمیتی در ارتباط با ممکن بودن به دستيابی به حقوق شان نداشته باشد. در حالی که همه ی تفاوت مهم و اساسی کار در این نکته نهفته بود که درهای پارلمان یک حکومت مذهبی (چه فرمایشی و چه حتی واقعی) به خاطر قوانین منجمد و ایستا و غیر قابل تغییری که کلیت آن را ساخته، آنگونه در بستهای نیست که بتوان برای گشودنش کلیدی يافت. بلکه بر گرداگرد اينگونه مجالس مقننه دیواری بلند و سر به آسمان کشیدهای ساخته میشود که نه امکان عبور از آن وجود دارد و نه امکان بالا رفتن و بر گذشتن از آن. و تا این دیوار وجود دارد کوشندهترین و مبارزترین، برابری خواه یا فمینیست، چپ يا راست، جمهوریخواه يا پادشاهی خواه، همگی در پشت آن معطل میمانند، حتی اگر سرکوب و تحقیر نشوند.
و متأسفانه، بیتوجهی به اين تفاوت بسیار مهم و ماهوی موجب میشود که، در ارتباط با حقوق و برابریهای قانونی زنان، برخی از زنان و مردان ما، حکومت پهلوی را با حکومت اسلامی، یا یک جمهوری را با جمهوری اسلامی یکی بدانند! آن ها اتفاقاً به این اصل مهم نیز واقف نیستند که، در طول تاریخ مبارزات چند صد ساله ی زنان در جهان، همیشه زنان از طریق دولت ها و از راه تغییر قوانین توانستهاند به حقوق خود برسند. زيرا وقتی قوانین جامعهای ـ چه حکومت دیکتاتوری ، چه سوسیالیستی، چه راست و چه چپ ـ زمینی، یا بیشتر زمینی، باشد امکان تغییر آنها نيز بصورتهای گوناگون وجود دارد.
به این ترتیب، عدم درک مسالهای چنین ساده سبب شد که سی سال از زندگی بسیاری از زنان جنبش ما بجای پیش رفتن به در جا زدن و هدر دادن انرژی بگذرد. آنگونه که اگر جنبش آزادی خواهانه سبز اتفاق نمیافتد، شاید هنوز این زن ها به خاطر ساده ترین حقوق انسانی خویش پشت دیوارهای مجلس اسلامی همچنان رفت و آمد میکردند، کتک میخوردند، تحقیر میشدند، به بازداشت و زندان میرفتند و همچنان سر جای اول خود مانده بودند.
اوج این تلاشهای بی نتیجه (منظورم خواست قانونی کردن برابری حقوق زنان به دست حکومتی مذهبی است زیرا جنبه آگاه سازی تلاشهای جنبش زنان را ستایش انگیز و مفید میدانم) در جریان انتخابات سال ۸۸ پیش آمد؛ وقتی که بخشی پر تلاش از زنان جنبش برابری خواهی ايران، در يک کنفرانس مطبوعاتی و نيز طی بيانيهای با عنوان «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات»، از ائتلافی جديد خبر داده و اعلام کرد که: «ما مصمم شدهایم، به منظور ارائهی بخشی از مطالبات خود و زنان سرزمین مان، با بهرهگیری از فضای انتخاباتی، ائتلاف دیگری را شکل دهیم. هدف این ائتلاف صرفاً طرح مطالبات زنان است و در صدد حمایت از کاندیدایی خاص یا مداخله در حق شهروندان برای مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات نیست بلکه، در پرتو این کنش دسته جمعی، ما میخواهیم گفتمان "دولت ـ مردانه" را، که معمولاً در فضای انتخابات غلبه دارد، از راه مسالمت آمیز به سمت تحقق نیازهای جامعهی مدنی و به خصوص مطالبات معوق مانده ی زنان سوق دهیم».
در اين بيانيه، اگر چه نه به طور مستقيم بلکه در گفتاری پيچيده، اينگونه بيان شده بود که اگر کانديدايي به خواستهای برابری خواهانه زنها توجه کند مورد حمايت قشرهای مختلف مردم و اين گروه از زنان قرار میگيرد: «از این رو ما، زنان و مردان ایرانی، با اعتقاد به اینکه بدون رفع تبعیض از زندگی زنان، هیچ جامعهای به دموکراسی و عدالت ـ این دو آرمان همیشگی جامعه ی ایرانی ـ دست نخواهد یافت، از کاندیداهای ریاست جمهوری میخواهیم در سیاست ها و برنامههای خود، دو مطالبه ی اساسی ما را (که زمینه ساز تحقق مطالبات زنان در حوزههای گوناگون مندرج در جزوه ی تشریحی این ائتلاف است) مورد توجه قرار دهند». و يکی از آن خواست ها، به پیوستن دولت ایران به «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» مربوط میشد. یعنی خواستی که قبلاً نیز بصورت لايحهای به مجلس اسلامی فرستاده شده و در «مجمع تشخیص مصلحت نظام»، یعنی محفل پاسداران «دیوار تا آسمان رفته ی قوانین اسلامی» به زمین خورده و با سر فرو افتاده بود.
دیدیم که هم آن کاندیداها، و هم طرفداران حق طلب آنها شکست را به سرعت تجربه کردند، و جنبش حقطلبی زنان نيز که به جنبش آزادی خواهانه مبدل شد، بی آن که تمام شود، با شکنجه و زندان و مرگ آزادی خواهان آرام گرفت. در واقع شاید پس از اين آرامش خونزده بود که تازه بیشترین بخشهای جنبش زنان ایران دریافتند که از حکومت و مجلسی چون حکومت و مجلس جمهوری اسلامی نه تنها نمیتوان خواستار برابری حقوق زنان بود، بلکه رفع هیچ گونه تبعیضی را از آن ها نمیتوان توقع داشت.
هرچند که هنوز هم بسیاری از اصلاحطلبان، و به خصوص طرفداران آقایان خاتمی، موسوی و کروبی با این که دولت و رهبری را (و نه البته کل حکومت را) عاری از «مشروعیت» خوانده و ادامه ی همکاری و خواستاری هر نوع حق و حقوقی از آن را بیهوده و مساوی نادیده گرفتن خون آزادی خواهان و حق طلبان جنبش سبز اعلام کردهاند اما، همچنان معتقد به حکومتی به نام «جمهوری اسلامی» هستند و در تمام طول سه سال گذشته نیز سعی داشتهاند که «جمهوری اسلامی» را از آیت الله خامنهای و احمدی نژاد و دولت او، و اعمال و رفتار انسان ستیزانه و آزادی کش آن ها، جدا کرده و امکان اصلاح و نزدیک شدن اش به دموکراسی و حقوق بشر را، از طریق رهبرانی چون خاتمی و موسوی و کروبی، به مردمان وعده دهند. با اين همه، و خوشبختانه، در این یکی دو سال گذشته آنها نتوانستهاند همکاری جدی هیچ کدام از بخشهای جنبش زنان ایران را بر اساس این تفکر غیر واقعی بخود جلب کنند.
من، دو سال پیش، در حوالی روز جهانی زن، در یک سخنرانی تحت عنوان «جنبش زنان و مشروعيت زدایی از حکومت اسلامی»* نوشتم که: «اکنون که جمهوری اسلامی ايران به دلايل مختلف، و حتی به تصديق طرفداران اش، مشروعيت خود را از دست داده است، مفيدترين اقدام آن است که اعلام کنيم ديگر حاضر نيستيم تحت هيچ شرايطی در انتخابات چنان حکومتی شرکت کنيم که قانون اساسی اش بر اساس اعلاميه ی حقوق بشر نوشته نشده باشد. در واقع اکنون زمانهای است که زن ها میتوانند نقش تاريخی خود را بازی کرده و دوباره تن به شرايطی ندهند که جماعتی بی اعتنا به حقوق زنان و صرفاً به دلايل مربوط به خودشان بدنبال برقراری آن هستند. اکنون آن لحطه ی تاريخی است که زن ها با گفتار و کردارشان عدم مشروعيت حکومت اسلامی را نه بر اساس قانون اساسی موجود که بر اساس اعلامیه حقوق بشر اعلام کنند. ....ما با هر راي که به جمهوری اسلامی بدهيم، حتی اگر بزرگترين قهرمانان آزادی خواه کنارش ايستاده باشند، رای به برقراری زنجيرهايي داده ايم که قوانين مذهبی آن را به دست و پای ما بسته است...»
و امسال، در آستانه ی هشتم مارس ۲۰۱۲، روز جهانی زن، میبينيم که نه تنها جنبش زنان ایران، بلکه حتی زنان ساده و رنج دیدهی سرزمینمان نیز نشان دادند که به حضور دیوارهای تا آسمان کشیده شده حکومت اسلامی در مقابل زنان واقف شدهاند. همين چند روز پيش، حضور يافتن مهمترین رهبر اصلاحطلبان در پای صندوق رأی انتخابات فرمايشی مجلس شورای اسلامی و پشت کردناش به مردم رنج دیده ایران و حتی طرفداران اصلاح طلب خود، از یک سو، و غيبت معترضانهی زنان مذهبی و اصلاحطلب و حتی اصولگرا در این انتخابات، از سوی ديگر، این واقعیت را نشان داد که نه تنها آیت الله خامنهای و دولت احمدی نژاد مشروعیت خود را از دست دادهاند بلکه، حداقل از دید زنان ایران، اکنون کل جمهوری اسلامی حکومتی مشروعیت از دست داده است.
و این پیروزی بزرگی برای زنان ایران است که نباید آن را دست کم گرفت.
«حماس» ورژن خبرگزاری فارس عدم دخالتش در درگیری ایران و اسرائیل را تکذیب کرد
در حالی که روز گذشته بیبیسی از قول مقام شماره دو حماس نوشت که در صورت جنگ احتمالی بین ایران و اسراییل، حماس دخالت نخواهد کرد، محمود الزهار با تکذیب این خبر گفت موضع حماس در مقابل هرگونه اقدام اسراییل علیه ایران «پاسخ با تمام قوا» است.
روز گذشته بیبیسی نوشت محمود الزهار، مقام شماره دو حماس در نوار غزه در خصوص درگیری احتمالی ایران و اسراییل گفته است: «حماس بخشی از درگیریهای منطقهای نیست. ما اینجا هستیم که از خودمان علیه اسراییلیها دفاع کنیم. اگر اسراییل به ما حمله کند ما هم واکنش نشان خواهیم داد. اگر به ما حمله نشود ما هم خود را درگیر نخواهیم کرد.»
اما ساعاتی قبل خبرگزاری فارس با نقل قول از محمود الزهار این خبر بیبیسی را تکذیب کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس آقای الزهار درباره موضع حماس در قبال جنگ احتمالی ایران و اسرائیل گفته است: «موضع حماس در مقابل هرگونه اقدام صهیونیستها در جنگ علیه ایران، پاسخ با تمام قوا است.»
وی همچنین با «صهیونیستی خواندن بیبیسی» افزوده است: «رژیم صهیونیستی با ابزار رسانهای که در اختیار دارد تلاش دارد تا رهبران حماس و جنبش حماس را بخشی از متحدان شیطانی خود معرفی کند.»
آقای الزهار در خاتمه گفته است: «ما باید از این رسانهها که صهیونیستها در پشت سر آنها قرار دارند فاصله بگیریم.»
این در حالی است که اسوشیتد پرس نیز نیم ساعت پیش به نقل از رهبران حماس گزارش داد که این سازمان در جنگی میان ایران و اسرائیل دخالت نخواهد کرد.
خامنهای: تصمیمات مهم کشور را شبها و هنگام نماز شب میگیرم
وبسایت جرس در خبری از قول محمد جواد حجتی کرمانی نوشته است که وی به دیدار رهبری رفته و پس از انتقاد از وضعیت کشور و تصمیمات رهبری، خامنهای به او گفته است که این تصمیمات را به هنگام «تهجد شبانه» میگیرد.
جرس در این خصوص نوشته است: «آقای حجتی کرمانی در این دیداربا زبانی صریح از وضعیت اداره کشور و روش برخورد با مخالفین و منتقدین و سیاستهای کلان نظام در داخل و خارج بهشدت انتقاد میکند. وقتی انتقادات مفصل آقای حجتی کرمانی تمام میشود، آقای خامنهای به وی میگوید: آقای حجتی، شما فکر میکنید حرفها و تصمیمات من در اداره کشور حاصل مشورت با رجال مملکتی و این و آن است که مشمول انتقادات جنابعالی بشود؟ نه جانم! این تصمیمات حاصل تهجدهای شبانه است.»
جرس در ادامه نوشته است که آقای حجتی کرمانی این سخن آقای خامنهای را باور کرده و در برخی محافل به عنوان «کرامتهای مقام رهبری» نقل کرده است.
به نوشتهی جرس در نهایت این خبر بهسرعت در محافل سیاسی قم و تهران به عنوان «مزاح» دهانبهدهان چرخیده و برخی در این خصوص گفتهاند: «ظاهرا آقا هوا برش داشته و جدی جدی خیال میکند صاحب کرامت است.»
گفتنی است «تهجّد» در اصطلاح به معنای نماز شب است و «تهجد شبانه» یعنی کسی که شبانگاه برای برپا داشتن نماز از خواب بر میخیزد.
سال تمام شد؛
كشاورزان هنوز در انتظار دريافت پول چاي هستند
ایسنا
چايكاران در حالي سال 90 را به پايان ميبرند كه هنوز 10 ميليارد تومان از مطالبات خود را از محل فروش برگ سبز چاي دريافت نكردهاند.
ايرج هوسمي - مديرعامل اتحاديه چايكاران شمال كشور در گفت و گو با خبرنگار كشاورزي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار كرد: كشاورزان هنوز 10 ميليارد تومان از مطالبات برگ سبز چاي فروخته شده خود در مهر ماه را درفات نكردهاند.
وي با ابراز تاسف از زندگي سخت چايكاران در امرار معاش، تصريح كرد: امسال بابت خريد 130 هزار تن برگ سبز چاي بايد 50 ميليارد تومان به كشاورزان پرداخت ميشد كه به صور ت تدريجي مبالغي از آن پرداخت شده و در حاليكه سال روبه پايان است و از ارديبهشت ماه برداشت چاي سال 91 آغاز ميشود، هنوز پول چاي فروخته شده خود را دريافت نكردهايم كه اين امر باعث مشكل جدي در امرار معاش چايكاران شده است.
30 درصد از محصول برداشت امسال برگ سبز چاي درجه يك و 70 درصد برگ سبز چاي درجه دو بوده كه امسال ميزان توليد برگ سبز چاي درجه يك نسبت به سال گذشته افزايش يافته است كه هر كيلو برگ سبز چاي درجه يك600 تومان و هر كيلو برگ سبز چاي درجه دو300 تومان قيمتگذاري و خريداري شد.
گفتني است؛ طبق قانون مصوب مجلس شوراي اسلامي، دولت موظف است برگ سبز چاي كشاورزان را بهصورت تضميني بخرد و اعتبار آن هر ساله در بودجه كشور مشخص ميشود اما امسال اين ميزان اعتبار نسبت به سال گذشته كمتر بود و همچنين ميزان توليد برگ سبز چاي درجه يك افزايش يافت كه ميزان اعتبار لازم براي خريد تضميني چاي را افزايش داد اما امسال به دليل اينكه اعتبار خريد تضميني چاي بهدرستي تخمين زده نشده و اين اعتبار نسبت به سال گذشته كاهش داشت، سازمان چاي تنها 25 ميليارد تومان اعتبار براي خريد تضميني داشت كه اين مبلغ براي محصول تحويل گرفته شده تا پايان خردادماه جوابگو بود و از اوايل تيرماه وعدههاي مختلف به كشاورزان داده شد و در مراحل مختلف به صورت خرد مبالغي به كشاو.رزان اختصاص يافت و اكنون هم 10 ميليارد تومان از اين مبلغ باقي مانده است.
مدیرعامل خبرگزاری مهر بازداشت و آزاد شد!
سحام نیوز: رضا مقدسی، مدیرعامل خبرگزاری نیمه دولتی مهر بازداشت شد.
خبرگزاری «فارس»، وابسته به سپاه پاسداران، بازداشت مقدسی را به دلیل شکایت یکی از اعضای دولت ذکر کرده ولی نامی از این مقام دولتی نیاورده است. اما تارنمای «ندای سبز آزادی» نوشته است که مقدسی به دلیل انتشار خبری در تلکس ویژه این خبرگزاری که دسترسی عمومی به آن مقدور نیست بازداشت شده است.
در این خبر ویژه، به نقل از محسنی اژه ای دادستان کل کشور گفته شده که محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدی نژاد، به دست داشتن در اختلاس و فساد مالی اعتراف کرده است.
بر اساس این گزارش، اژه ای پس از انتشار این خبر در خروجی ویژه خبرگزاری «مهر»، با واکنش احمدی نژاد مواجه شده و مجبور به تکذیب خبر شده است. از سوی دیگر مدیرعامل خبرگزاری مهر را به دادسرا احضار و بازداشت کرده است.
به گزارش فارس، مقدسی با تودیع قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومان، تا زمان برگزاری جلسه دادگاه آزاد شده است.
خبرگزاری «فارس»، وابسته به سپاه پاسداران، بازداشت مقدسی را به دلیل شکایت یکی از اعضای دولت ذکر کرده ولی نامی از این مقام دولتی نیاورده است. اما تارنمای «ندای سبز آزادی» نوشته است که مقدسی به دلیل انتشار خبری در تلکس ویژه این خبرگزاری که دسترسی عمومی به آن مقدور نیست بازداشت شده است.
در این خبر ویژه، به نقل از محسنی اژه ای دادستان کل کشور گفته شده که محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدی نژاد، به دست داشتن در اختلاس و فساد مالی اعتراف کرده است.
بر اساس این گزارش، اژه ای پس از انتشار این خبر در خروجی ویژه خبرگزاری «مهر»، با واکنش احمدی نژاد مواجه شده و مجبور به تکذیب خبر شده است. از سوی دیگر مدیرعامل خبرگزاری مهر را به دادسرا احضار و بازداشت کرده است.
به گزارش فارس، مقدسی با تودیع قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومان، تا زمان برگزاری جلسه دادگاه آزاد شده است.
بهاره هدایت برنده جایزه ادلستام سوئد شد
سحام نیوز: بهاره هدایت، فعال دانشجویی که هماکنون در زندان بهسر میبرد برنده جایزه ادلستام ۲۰۱۲ سوئد شد.
به گزارش رادیو زمانه، بنیاد هارالد ادلستام Harald Edelstam در بیانیهای اعلام کرد که به دلیل “شجاعت فوقالعاده و تعهد فعالانه به عدالت در برابر نقض حقوق بشر در ایران” این جایزه را به بهاره هدایت اعطا کرده است.
در بیانیه بنیاد ادلستام آمده است که این فعال دانشجویی “علیرغم هشدارها و تهدیدهای نیروهای اطلاعاتی و امنیتی بارها زندگی خود و آزادیاش را برای دفاع از حقوق بشر به خطر انداخته است.”
بنیاد هارالد ادلستم همچنین تأکید کرده است که بهاره هدایت را یک زندانی عقیدتی میداند و از مقامات جمهوری اسلامی درخواست آزادی وی را دارد.
جایزه ادلستام یک جایزه معتبر بینالمللی است که از سوی بنیاد هارالد ادلستام در سوﺌد اعطا میشود.
این جایزه به کسانی تعلق میگیرد که شجاعت و فعالیت برجستهای را در دفاع از حقوق بشر از خود نشان دادهاند.
در معرفی این جایزه بیانیه خاطرنشان ساخته که جایزه ادلستام به یاد و خاطره هارالد ادلستام، دیپلمات و سفیر سوﺌدی (١٩٨٩ – ١٩١٣) نامگذاری شده است.
هارالد ادلستام با نشان دادن قابلیت حرفهای و شجاعت مدنی خویش در راستای مبارزات حقوق بشری خود را بهعنوان دیپلمات معرفی کرده است.
وی یکی از پایهگذاران و نمادهای نخستین اقدامی بوده است که امروزه بهعنوان “مسئولیت در قبال حمایت از دیگران” نامیده میشود و سهم عمدهای در نجات جان بیش از هزار نفر داشته است.
برنده جایزه ادلستام میتواند به شخص خصوصی یا وابسته به سازمان دولتی ملی یا بینالمللی تعلق گیرد
در بیانیه همچنین آمده است برنده میتواند هر فردی چون هارالد ادلستام باشد که در کشور یا کشورهایی که حقوق بشر نقض میشود وارد عمل شده است.
نامزد دریافت این جایزه فردی است که تواناییهای قابلی در ارزیابی و مدیریت موقعیتهای پیچیده دارد و راه حلهایی نامرسوم اما کاربردی را در راستای حمایت از حقوق بشر مییابد.
بیانیه میافزاید شجاعت مدنی نقش محوری در انتخاب کاندیدای مزبور دارد.
بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، در رویدادهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران نیمهشب ١٠ دی ٨٨ بازداشت شد.
هدایت به ٩ سال و نیم حبس محکوم شد. این حکم سنگین مرداد ٨٩ از سوی دادگاه تجدیدنظر تهران تأیید شد.
هدایت در دادگاه بدوی به اتهام “اجتماع و تبانی علیه نظام” به پنج سال حبس، به اتهام “توهین به رهبری” به دو سال و به اتهام “توهین به رئیسجمهوری” و “تبلیغ علیه نظام” به شش ماه حبس محکوم شده بود.
در همین حال حکم دو سال حبس تعلیقی وی به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق برگزاری تجمع ۲۲ خرداد سال ۸۵” نیز از حالت تعلیق خارج گردید و به این حکم اضافه شد.
بهاره هدایت که هماکنون در بند زنان زندان اوین بهسر میبرد در مدت زندان خود به دلیل ممنوعالملاقات شدن و محدودیتهای زندان تاکنون چند بار دست به اعتصاب غذا زده است.
ریاست هیأت داوران بینالمللی جایزه ادلستام را کارولین ادلستام، نوه دختری هارالد ادلستام و یکی از بنیانگذاران مو سسه هارالد ادلستام برعهده دارد.
اعضای دیگر این هیأت عبارتند از: لوویس آربور، عضو عالی پیشین هیأت حقوق بشر به عنوان نماینده آمریکای شمالی؛ شیرین عبادی، وکیل ایرانی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه نوبل سال٢۰۰٣ به عنوان نماینده آسیا؛ پاسکول موکومبی، نخستوزیر پیشین موزامبیک بهعنوان نماینده آفریقا، فیلیپ آلستون، گزارشگر فراقضایی سازمان ملل بهعنوان نماینده اقیانوسیه، ریکاردو لاگوس رئیس جمهور پیشین شیلی بهعنوان نماینده آمریکای لاتین و بالتازر گارزون که در خدمت دادگاه قضایی اسپانیا بوده و در راستای محاکمه آگوستو پینوشه دیکتاتور شیلی فعالیت ویژهای داشته است به عنوان نماینده اروپا.
به گزارش رادیو زمانه، بنیاد هارالد ادلستام Harald Edelstam در بیانیهای اعلام کرد که به دلیل “شجاعت فوقالعاده و تعهد فعالانه به عدالت در برابر نقض حقوق بشر در ایران” این جایزه را به بهاره هدایت اعطا کرده است.
در بیانیه بنیاد ادلستام آمده است که این فعال دانشجویی “علیرغم هشدارها و تهدیدهای نیروهای اطلاعاتی و امنیتی بارها زندگی خود و آزادیاش را برای دفاع از حقوق بشر به خطر انداخته است.”
بنیاد هارالد ادلستم همچنین تأکید کرده است که بهاره هدایت را یک زندانی عقیدتی میداند و از مقامات جمهوری اسلامی درخواست آزادی وی را دارد.
جایزه ادلستام یک جایزه معتبر بینالمللی است که از سوی بنیاد هارالد ادلستام در سوﺌد اعطا میشود.
این جایزه به کسانی تعلق میگیرد که شجاعت و فعالیت برجستهای را در دفاع از حقوق بشر از خود نشان دادهاند.
در معرفی این جایزه بیانیه خاطرنشان ساخته که جایزه ادلستام به یاد و خاطره هارالد ادلستام، دیپلمات و سفیر سوﺌدی (١٩٨٩ – ١٩١٣) نامگذاری شده است.
هارالد ادلستام با نشان دادن قابلیت حرفهای و شجاعت مدنی خویش در راستای مبارزات حقوق بشری خود را بهعنوان دیپلمات معرفی کرده است.
وی یکی از پایهگذاران و نمادهای نخستین اقدامی بوده است که امروزه بهعنوان “مسئولیت در قبال حمایت از دیگران” نامیده میشود و سهم عمدهای در نجات جان بیش از هزار نفر داشته است.
برنده جایزه ادلستام میتواند به شخص خصوصی یا وابسته به سازمان دولتی ملی یا بینالمللی تعلق گیرد
در بیانیه همچنین آمده است برنده میتواند هر فردی چون هارالد ادلستام باشد که در کشور یا کشورهایی که حقوق بشر نقض میشود وارد عمل شده است.
نامزد دریافت این جایزه فردی است که تواناییهای قابلی در ارزیابی و مدیریت موقعیتهای پیچیده دارد و راه حلهایی نامرسوم اما کاربردی را در راستای حمایت از حقوق بشر مییابد.
بیانیه میافزاید شجاعت مدنی نقش محوری در انتخاب کاندیدای مزبور دارد.
بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، در رویدادهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران نیمهشب ١٠ دی ٨٨ بازداشت شد.
هدایت به ٩ سال و نیم حبس محکوم شد. این حکم سنگین مرداد ٨٩ از سوی دادگاه تجدیدنظر تهران تأیید شد.
هدایت در دادگاه بدوی به اتهام “اجتماع و تبانی علیه نظام” به پنج سال حبس، به اتهام “توهین به رهبری” به دو سال و به اتهام “توهین به رئیسجمهوری” و “تبلیغ علیه نظام” به شش ماه حبس محکوم شده بود.
در همین حال حکم دو سال حبس تعلیقی وی به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق برگزاری تجمع ۲۲ خرداد سال ۸۵” نیز از حالت تعلیق خارج گردید و به این حکم اضافه شد.
بهاره هدایت که هماکنون در بند زنان زندان اوین بهسر میبرد در مدت زندان خود به دلیل ممنوعالملاقات شدن و محدودیتهای زندان تاکنون چند بار دست به اعتصاب غذا زده است.
ریاست هیأت داوران بینالمللی جایزه ادلستام را کارولین ادلستام، نوه دختری هارالد ادلستام و یکی از بنیانگذاران مو سسه هارالد ادلستام برعهده دارد.
اعضای دیگر این هیأت عبارتند از: لوویس آربور، عضو عالی پیشین هیأت حقوق بشر به عنوان نماینده آمریکای شمالی؛ شیرین عبادی، وکیل ایرانی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه نوبل سال٢۰۰٣ به عنوان نماینده آسیا؛ پاسکول موکومبی، نخستوزیر پیشین موزامبیک بهعنوان نماینده آفریقا، فیلیپ آلستون، گزارشگر فراقضایی سازمان ملل بهعنوان نماینده اقیانوسیه، ریکاردو لاگوس رئیس جمهور پیشین شیلی بهعنوان نماینده آمریکای لاتین و بالتازر گارزون که در خدمت دادگاه قضایی اسپانیا بوده و در راستای محاکمه آگوستو پینوشه دیکتاتور شیلی فعالیت ویژهای داشته است به عنوان نماینده اروپا.
مردم بحرین جمعه به خیابانها میآیند
رییس مرکز حقوق بشر بحرین با بیان اینکه مردم این کشور فردا (جمعه) در اعتراض به سیاستهای سرکوبگرانه آل خلیفه به خیابانها میآیند، گفت که مسئولان بحرینی به اصول حقوق بشر احترام نمیگذارند و قوانین بینالمللی مربوط به رفتار با زندانیان به ویژه زندانیان سیاسی را نقض میکنند.
به گزارش ایسنا، “یوسف ربیع” ، افزود: بیش از هزار زندانی در زندانهای بحرین به سر میبرند و سازمانهای حقوق بشر بینالمللی باید رژیم آل خلیفه را برای آزادی این زندانیان تحت فشار قرار دهند. وی تصریح کرد: یکی از این زندانیان “عبد الهادی الخواجه”، فعال حقوقی است که بیش از یک ماه است اعتصاب غذا کرده و بیش از ۴۳ مرکز حقوقی از پادشاه بحرین خواستهاند که او را آزاد کند.
رییس مرکز حقوق بشر بحرین خاطرنشان کرد: هیچ تغییری در بحرین رخ نداده است و مسئولان این کشورهمچنان همان روشهای سرکوبگرانه را علیه معترضان بکار میگیرند. تاکنون ۲۲ نفر براثر استنشاق گازهای سمی کشته شدهاند و شمار کشته شدهگان به بیش از ۷۴ تن رسیده است.
یوسف ربیع با اشاره به اظهارات پادشاه بحرین مبنی بر اینکه “افراد خواهان اصلاحات ، عده معدودی هستند”، گفت: شیخ “عیسى قاسم” از روحانیون برجسته بحرینی به این اظهارات واکنش نشان داد و مردم بحرین قرار است بنا به خواسته وی، روز جمعه تظاهرات کنند. این حضورمردمی به منزله پاسخی به همهپرسی درباره اصلاحات ، منشور منامه و تشکیل کشوری قانونی خواهد بود.
وی روز پنجشنبه درمصاحبه با شبکه خبری العالم ،تاکید کرد: بحرینیها فردا به خیابانها میریزند و اعلام خواهند کرد که که آنها خواهان پاسخ به خواستههایشان هستند.
رییس مرکز حقوق بشر بحرین خاطرنشان کرد: این راهپیمایی گسترده پیامی آشکار به پادشاه بحرین و دولت وی است مبنی براینکه اغلب مردم بحرین خواهان تغییرات ریشهای هستند و میخواهند بحرین به کشوری دموکراتیک تبدیل شود.
یوسف ربیع همچنین ادامه استقرار نیروهای سعودی در بحرین برای سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم این کشور را محکوم کرد و افزود: با وجود ادامه حضور این نیروها در بحرین، هیچ راهحلی برای بحران این کشور وجود ندارد و مسئولان بحرینی باید بدانند که اگر می خواهند بحران در کشور را حل کنند، ابتدا باید این نیروها را اخراج کنند
تاثر سلحشور از تبریک دخترش به فرهادی: فرزندم مشکل دارد، باید چاره اندیشی کنم
در پی انتشار تبریک دختر فرج الله سلحشور به اصغر فرهادی به خاطر توجه به دردهای جامعه، فرج الله سلحشور در گفت وگو با یک سایت سینمایی در باره تبریک دخترش به اصغر فرهادی واکنش نشان داد.
وی گفت که به هیچ عنوان این اقدام فرزندم را تایید نمی کنم واز این کار متاثر هستم واعتقاد دارم وی مانند سینماگرانی که هالیوود برای آنها تبدیل به بت شده است ،او نیز به این درد و مشکل دچار شده است وبرای همین باید دنبال چاره بگردم.
سلحشور ادامه داد: بنده برای هر فکر وآزادی فکری ارزش قائل نیستم و من فقط برای آزادی های فکری که دارای ارزش باشند ودر راستای انقلاب و دین قرار داده شده باشند ارزش قائل هستم و به نظر بنده نام واصطلاح آزادی فکر فقط در ظاهر قشنگ است.
این سارق فیلمنامه یوسف پیامبر می گوید: به نظر بنده وی اصلا نباید اجازه می داد فیلمش در اسکار حضور یابد چون تمام سینمای هالیوود و اسکارمتعلق به رژیم صهیونیستی است .
فرج الله سلحشور درباره جایزه گرفتن فیلم جدایی نادر از سیمین در گلدن گلوب گفته بود: جدایی نادر از سیمین یک فیلم در ضدیت اعتقادات مردم وتوهین به فرهنگ وخانواده در ایران است و برای همین نمیتوان گفت این فیلم برای ایران وما افتخار آورده است.
فخرالسادات محتشمی پور
این بار تبریکمان باشد برای زنان دوره گرد، بی خانمان و خیابان خواب، متکدی، دستفروش، زنان بی کس و کار، زنان بی پناه، زنان له شده زیربار گران معیشت، زنان فراموش شده!
میان این همه گرفتاری و مشکل و دردسر کوچک و بزرگ هم فراموشمان نمی شود که زنیم؟
«زن»
مگر می شود آدم یادش برود زن است، وقتی که در کوچه و خیابان دائم تذکر می گیرد که تار زلفت لغزشگاه جوانان شد بپوشان بپوشان! یا بشنود که صدایت دلشان را لرزاند خموش خموش!
مگر می شود آدم یادش برود زن است وقتی مردهایی یادشان می رود آدمند و نرینگی شان بر مردانگی شان غالب می شود و می کشاندشان به مرز حیوانیت در مواجهه با هر زنی در کوی و برزن!
مگر می شود آدم یادش برود زن است وقتی چپ و راست بخشنامه و مصوبه و قانون و شبه قانون و لایحه برایش تصویب می شود و صادر می شود و به رخش کشیده می شود که جنس دوم است و باید برود کنج خانه بنشیند و شیران نر بزاید به وفور و کشکش را بسابد هم زمان و حرف زیادی نزند؟!
حالا باز هم روز جهانی زن از راه رسیده و کسی هم حواسش نیست انگار از بس گرفتارند جماعت هوشیاران یارانه گیر و خماران قبض پرداز!
روز جهانی زن روز تبریک است به آدم ها. آنان که برای آدمیت سنگ تمام می گذارند با رفع تبعیض علیه زنان و آدمیت را ارج می نهند با تلاش برای احقاق حقوق زنان و آدمیت را معنا می بخشند با تلاش برای برابری و عدالت و آزادی!
روز جهانی زن روز تبریک است به آدم ها و آدمیت اما امسال دلمان می خواهد تبریکاتمان را اول روانه زندان کنیم برای زنان زندانی سیاسی که بر سر آرمان ها و اعتقاداتشان ماندند و اسیر ماندند! و برای همسران زندانیان سیاسی که زجرشان مضاعف است بیرون زندان و برای مادران و خواهران و دختران زندانی های سیاسی.
امسال دلمان می خواهد تبریکاتمان را در میان شاخه گل های سپید صلح نماد، راهی خانه های شهدا کنیم برای مادران فرزند از دست داده و داغدار و برای همسران شهدا و فرزندانشان!
دلمان می خواهد ...
من اما باز هم با روز جهانی زن کار دارم. این بار برای تبریک به زنان روسپی که تن را می فروشند تا جانی بماند تا فرزندانشان شرافتمندی را به سیری نفروشند!
این بار برای تبریک به زنانی که مردان معتادشان سیاه و کبودشان می کنند و آنان دم نمی زنند تا فرزندانشان معنی خانه و خانواده را فراموش نکنند هرچند نابسامان و خراب!
برای تبریک به زنان دانشگاهی که مزه خشونت را از مردان روشنفکر و شبه روشنفکرشان می چشند و به شاگردانشان درس انسانیت می دهند!
تبریک به زنان ممنوع الخروج، زنان ممنوع التحصیل، زنان ممنوع المعامله!زنان ممنوع الملاقات، ممنوع التماس، ممنوع ممنوع ممنوع.................... تبریک به همه زنان ستاره دار. چه فرق می کند این ستاره برای چه نصب شود بر سینه شان. برای کدام خطا، کدام لغزش، کدام رفتار غیراستاندارد ناپسند از نظر اقتدارگرایان با مرام طالبانی!
این بار تبریکمان باشد برای زنان دوره گرد، بی خانمان و خیابان خواب، متکدی، دستفروش، زنان بی کس و کار، زنان بی پناه، زنان له شده زیربار گران معیشت، زنان فراموش شده!
فراموش نمی کنیم که زنیم و فراموش نمی کنیم که خداوند با مردان برابرمان آفرید و توان و ظرفیت های فراوان در ما نهاد تا دوشادوش مردان، دنیا را بسازیم برای خودمان و برای فرزندانمان. فراموش نمی کنیم که در همین وانفسای جدال میان مرگ و زندگی در عسرت و سختی های روزگارِ بی بندوبارِ بی عدالتی، هنوز زنان سخت کوشی با بهره مندی از همه استعدادهای خدادادی و با جدال دائمی با مشکلات رنگ رنگ، چون ستاره های درخشانی زینت بخش آسمان شهرمان شده اند و نورافشانی می کنند مسیر درست زندگی را برای خواهرانشان، فرزندانشان. اما کیست که نداند سنگینی این بار طاقت فرساست و کیست که نداند در میانه این هیاهوی آزارنده دعوا بر سر قدرت، «زن» اولین قربانی است!
زن که هم خودش در کوران حوادث در معرض رنچ است و فشار و هم همسر و مادر و فرزند بودنش او را ناخودآگاه آبستن دردهای مضاعف می کند.
روز جهانی زن با زیباترین شاخه گل های سپید ممزوج شده است می دانید؟ زن با سپیدی پیوندی جاودانه دارد. زن که همیشه مادر است مادر همه کودکان دنیا!
روز زن بر همه آدم ها مبارک باد!
جرس:اموال خاوری و همسرش توقیف شد.
به گزارش خراسان، پس از فرار خاوری مدیرعامل سابق بانک ملی از کشور، یک مقام مسئول با ابلاغ بخشنامه ای، دستور داده اولا محمدرضا خاوری و همسر وی ممنوع المعامله شده و حق انتقال اموال خود را به فرد دیگری نخواهند داشت و ثانیا برخی املاک شناسایی شده در تهران که به نام این دو نفر است نیز توقیف می شوند.
جرس: علی اکبر سروش، زندانی سیاسی زندان بابل روز گذشته آزاد شد.
به گزارش کلمه، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی و بابل که اسفند ماه سال ۸۸ بازداشت و ۵۰ روز در انفرادی زندان اداره اطلاعات ساری و متی کلای بابل نگهداری شده بود، روز گذشته با پایان یافتن دوران حبس خود آزاد شد.
علی اکبر سروش، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و فنون، تیرماه سال گذشته در دادگاه انقلاب شهر بابل به ریاست قاضی باقریان و به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» محاکمه و نهایتاً با رای شعبه سوم دادگاه تجدید نظر استان مازندران به چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد.
وی، مشاور سیاسی استاندار در دوره اصلاحات، رئیس ستاد انتخاباتی دکتر معین در سال ۸۴، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت مازندران، عضو ستاد ائتلاف اصلاح طلبان مازندران در انتخابات اخیر ریاست جمهوری و از حامیان مهندس میر حسین موسوی بوده است.
جـــرس:
به مناسبت هشتم مارس و روز جهانی زن، مجید دری، فعال دانشجویی محروم از تحصیل و زندانی در تبعید، پیام تبریکی ارسال کرده و گفته است: "روز شکوهمند برابری و نفی تبعیض را به تمام زنان تبریک و تهنیت عرض میکنم و با یاد دلاور زنِ سبز، زهرا رهنورد، آرزوی روزی را میکنم که هیچ تبعیضی بین هیچ زن و مردی در هیچ کجای دنیا نباشد."
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، متن پیام مجید دری، دانشجوی دانشگاه علامه از زندان بهبهان به شرح زیر است:
نمیدانم هنوز بهارستان نفس میکشد در روز جهانی زن.
نمیدانم شیرزنان و مردان این خطه با تمامی خطرها و خاطرهها، میآیند تا کسی از یاد نبرد زن و مرد برابرند؟
نمیدانم جای خالی مهدیه، بهاره، شیوا، ژیلا، مهسا، زینب، سیمین و .. را کسانی دیگر پر کردهاند؟
نمیدانم جای خالی مهدیه، بهاره، شیوا، ژیلا، مهسا، زینب، سیمین و .. را کسانی دیگر پر کردهاند؟
جای خالی من را چه؟
چقدر غرق در غرور میشدم وقتی در موج زنان و مردان، از هجوم شوم و باتوم مأموران میگریختیم و در جای دیگر دوباره جمع میشدیم.
همیشه با خود فکر میکردم چه جرأتی دارند، هم زنانی که میآیند تا حقشان را بستانند و هم مردانی که به یاری ایشان میآمدند تا بگویند که نابرابری ظلم است، حتی اگر به نفع ما باشد.
و من میرفتم تا به ترس و عرق آنان معطر شوم و خود را بپالایم و با تمام وجود حس کنم زن و مرد برابرند.
صد البته قبل از هر کتاب و مقالهای، مادرم، این عزیز زندگیام به من آموخت که تفاوت ننهم زن و مرد را، دختر و پسر را. بین خودمان بماند اما گاهی، حتی من را که پسرش بودم محکوم میکرد در برابر حق زنی.
صد البته قبل از هر کتاب و مقالهای، مادرم، این عزیز زندگیام به من آموخت که تفاوت ننهم زن و مرد را، دختر و پسر را. بین خودمان بماند اما گاهی، حتی من را که پسرش بودم محکوم میکرد در برابر حق زنی.
هشتم مارس روز جهانی زن، روز شکوهمند برابری و نفی تبعیض را به تمام زنان تبریک و تهنیت عرض میکنم و با یاد دلاور زنِ سبز، زهرا رهنورد، آرزوی روزی را میکنم که هیچ تبعیضی بین هیچ زن و مردی در هیچ کجای دنیا نباشد.
ارادتمندتان
مجید دری/ زندان فجر بهبهان
اسفند ماه ۹۰
مجید دری/ زندان فجر بهبهان
اسفند ماه ۹۰
جـــرس:
وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا روز چهارشنبه، هفتم ماه مارس، در چارچوب قانون موسوم به «کینگ پین»، غلامرضا باغبانی، از فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران، را به عنوان قاچاقچی مواد مخدر معرفی کرد.
به گزارش رادیو فردا، این نخستین باری است که قانون فوق علیه یک مقام رسمی ایرانی مورد استفاده قرار میگیرد. قانون موسوم به «کینگ پین» مصوب سال ۱۹۹۹ است و بر اساس آن دولت آمریکا موظف به شناسایی و مسدود کردن داراییهای قاچاقچیان بینالمللی مواد مخدر شده است.
وزارت خزانهداری در اعلامیهای که بر روی سایت این وزارتخانه منتشر شده، به نقل از دیوید کوهن، معاون این وزارتخانه نوشته است: «اقدام امروز وزارت خزانهداری دست داشتن نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی را در قاچاق مواد مخدر آشکار میکند. اتهامی که مذموم بودنش مضاعف است زیرا جدای از پخش مواد مخدر، فعالیت نیروی قدس بخشی از برنامهای گستردهتر برای حمایت از تروریسم بوده است. وزارت خزانهداری همچنان به فعالیت خود در شناسایی و معرفی قاچاقچیان مواد مخدر و حامیان تروریسم، در هر نقطه از جهان که مشغول به اعمال خود هستند، ادامه خواهد داد.»
برپایه این بیانیه غلامرضا باغبانی از افسران عالی رتبه نیروی قدس سپاه پاسداران و فرمانده فعلی نیروی قدس در زاهدان در استان سیستان و بلوچستان ایران در نزدیکی مرز افغانستان است.
بیانیه وزارت خزانهداری ایالات متحده میافزاید: «باغبانی به قاچاقچیان مواد مخدر اجازه داده در قبال مساعدت این قاچاقچیان به نیروی قدس، محمولههای خود را با استفاده از خاک ایران به دیگر نقاط جهان برسانند. برای مثال، قاچاقچیهای افغان در برابر اجازه صدور محموله از طریق خاک ایران، بار اسلحه و مهمات سپاه پاسداران را از جانب سردار باغبانی به نیروهای طالبان تحویل دادهاند. باغبانی نیز قاچاق مواد شیمیایی مورد استفاده در تولید هروئین را در طول مرزهای ایران برای قاچاقچیان تسهیل کرده و به قاچاقچیها در ارسال بار تریاک به درون مرزهای ایران کمک رسانی کرده است.»
وزارت خزانهداری آمریکا، شهروندان آمریکایی را از انجام هرگونه معامله مالی یا مراوده تجاری با غلامرضا باغبانی منع کرده است.
در انتهای اعلامیه وزارت خزانه داری آمده است که این وزارت خانه همچنان، با استفاده از مفاد قانون «کینگ پین»، شبکههای مالی قاچاقچیان مطرح بین المللی و سازمانهایشان را هدف قرار خواهد داد.
وزارت خزانه داری از ماه ژوئن سال ۲۰۰۰ تا کنون بیش از ۱۰۰۰ شخصیت حقیقی و حقوقی را با استفاده از قانون «کینگ پین» به عنوان قاچاقچی مواد مخدر معرفی کرده است.
غلامرضا باغبانی از حوزه انتخابی زاهدان برای نمایندگی مجلس نامزد شده بود که موفق به کسب رای لازم نشد.
جـــرس:
بنا به گزارش منابع بین المللی، برای نخستین بار شبکه اجتماعی توییتر نسخه ای از وب سایت خود را که قابلیت تطبیق با خطوط راست به چپ فارسی، عربی، اردو و عبری را دارد راه اندازی کرده است.
سرویس جهانی بی بی سی با اشاره به گفته گردانندگان این شبکه اجتماعی گزارش داده است که ۱۳ هزار داوطلب به ترجمه گزینه های فهرست و صفحه خدمات این وب سایت به چهار زبان تازه کمک کرده اند.
کارشناسان می گویند این اقدام می تواند به استفاده "مردم معمولی تری" که لزوما با زبان انگلیسی آشنایی ندارند اما می خواهند درباره زندگی روزانه اش "توییت" کنند و یا سیاستمداران خود را به چالش بکشند کمک می کند.
این شبکه اعلام کرده است که در میان مترجمان داوطلب برای این کار، از جمله یک وبلاگ نویس سعودی، یک متخصص تکنولوژی اطلاعات از ایران، یک روزنامه نگار و یکی از بنیان گذاران کمپین "به عربی توییت کنیم" دیده می شوند.
همچنین برخی از این داوطلبان در مناطقی زندگی می کنند که سایت توییتر فیلتر است: "این نشانه تلاشی است که مردم حاضرند برای قابل دسترس قرار دادن توییتر انجام دهند."
شبکه اجتماعی توییتر در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ در ایران و نیز در طول اعتراضات سال گذشته میلادی در مصر فیلتر شد.
پاکستان نیز در سال ۲۰۱۰ دسترسی به این سایت را ممنوع کرد.
با این همه برخی کاربران توانسته بودند از طریق فراهم گرهای ثالث، از فیلترینگ عبور کنند.
در پی تداوم اعتصاب غذای مهدی خزعلی، وبلاگ نویس زندانی، جمعی از فعالین سیاسی، مدنی و روزنامه نگاران ایرانی، با امضای بیانیه ای، ضمن ابراز نگرانی و هشدار نسبت به وضعیت این زندانی سیاسی، مقامات جمهوری اسلامی را مسئول عواقب هرگونه اتفاق ناگوار برای مهدی خزعلی معرفی کرده اند.
بنا به گزارش های رسیده به جرس، امضا کنندگان این بیانیه همچنین خواستار آزادی فوری مهدی خزعلی از زندان و رسیدگی پزشکی به وضعیت او شده و از تمامی نهادهای بین المللی حقوق بشر، فعالین سیاسی و مدنی نیز خواسته اند "نسبت به این موضوع حساسیت بیشتری نشان داده و برای آزادی مهدی خزعلی و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی و توقف برخوردهای غیرانسانی و غیرقانونی با این زندانیان، تمام تلاش خود را به کار گیرند."
متن کامل این بیانیه و اسامی امضاء کنندگان، که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته، به شرح زیر است:
دکتر مهدی خزعلی که از نوزدهم دیماه سالجاری و در پی نگارش نامه ای انتقادی به رهبر جمهوری اسلامی، با رفتار غیرقانونی و خشونت بار ماموران امنیتی برای سومین بار پس از کودتای انتخاباتی سال 1388 بازداشت شده بود،پس از پنجاه وهفت روز اعتصاب غذای تر دست به اعتصاب غذای خشک زد. متاسفانه نه تنها کمترین تلاشی از سوی مسئولین قوه قضاییه برای نجات جان وی انجام نشده است بلکه با انتقال او به سلول انفرادی بند 209 اوین جان وی را بیش از پیش در معرض خطر جدی قرار داده اند و این امر نگرانی شدید ما نسبت به سلامتی وی را به همراه داشته است.
سابقه برخوردهای غیرقانونی و تاسف بار مقامات امنیتی و قضایی با زندانیان سیاسی که برای رساندن صدای اعتراض خود هیچ گزینه ای جز دست زدن به اعتصاب غذا نداشته اند، نگرانی ما را دو چندان می کند. مرگ های مشکوک هدی صابر ، اکبر محمدی ،امید میر صیافی و محسن دگمه چی در زندان اوین در پی اعتصاب غذا و به دنبال آن انتشار شهادت نامه شصت و چهار نفر از هم بندیان زنده یاد هدی صابر مبنی بر عدم رسیدگی پزشکی و حتی ضرب و شتم او در بهداری زندان اوین نشان می دهد که مقامات امنیتی و قضایی نه تنها سلامت زندانیان برایشان اهمیتی ندارد بلکه با در پیش گرفتن سیاست از بین بردن آرام زندانیان به دنبال حذف فیزیکی معترضان در زندان ها هستند.
ما امضا کنندگان این بیانیه نگرانی عمیق خود را نسبت به خطراتی که جان دکتر مهدی خزعلی را تهدید می کند اعلام داشته و به مقامات امنیتی و قضایی هشدار میدهیم که مسئولیت هرگونه اتفاق ناگواری برای وی بر عهده مسئولین جمهوری اسلامی است. خواسته ما آزادی فوری مهدی خزعلی از زندان و رسیدگی پزشکی به وضعیت او است و از تمامی نهادهای بین المللی حقوق بشر، فعالین سیاسی و مدنی نیز تقاضا داریم نسبت به این موضوع حساسیت بیشتری نشان داده و برای آزادی مهدی خزعلی و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی و توقف برخوردهای غیرانسانی و غیرقانونی با این زندانیان، تمام تلاش خود را به کار گیرند.
1. پانته آ بهرامی
2. آرش آبادپور
3. امیرفرشاد ابراهیمی
4. حامد ابراهیمی نژاد
5. عبدالرضا احمدی
6. امین احمدیان
7. بهزاد آذرهوشنگ
8. دل آرام آکار
9. آینده آزاد
10. آرنوش آزررحیمی
11. روشنک آسترکی
12. آزاده اسدی
13. میراردوان اسدی
14. سیدکوهزاد اسماعیلی
15. داریوش آشوری
16. اردوان اصحابی
17. امیرحسین اعتمادی
18. افشین اعرابی
19. بیژن افتخاری
20. رضا افشار
21. علی افشاری
22. سید اکبر روحانی
23. علی اکبر مهدی
24. دنیا اکبری
25. محمدجواد اکبرین
26. نصیر امامی
27. بهنام امینی
28. فریبا امینی
29. نیکروز اولاد عظیمی
30. گلرخ ایرایی
31. رحیم باجغلی
32. فاریا بارلاس
33. احمد باطبی
34. ایرج باقرزاده
35. ویدا بالیخانی
36. نگین بانک
37. شهلا باور
38. پدرام بدخشان
39. مهران براتی
40. امیرآریا برهانی
41. مقداد بریمانی
42. شهلا بهاردوست
43. کامیار بهرنگ
44. رضا بهزادیان نژاد
45. بهروز بیات
46. محمدرضا بیگدلی فر
47. امیر بیگلری
48. مهناز پراکند
49. بهزاد پرنیان
50. سهیل پرهیزی
51. کتی پزشکی
52. سهیلا پورابدین
53. لیلی پورزند
54. امید پورمحمدعلی
55. علی پورواحدی
56. مهدی پوریان
57. بیزن پیرزاده
58. عسل پیرزاده
59. زینب پیغمبرزاده
60. علی تارخ
61. ح تبریزیان
62. علی تقی پور
63. مجید تمجیدی
64. علی تهرانی
65. محمدعلی توفیقی
66. دلبر توکلی
67. مهدی جامی
68. احسان جعفری
69. مهری جعفری
70. رضا جعفریان
71. احمد جلالی فراهانی
72. محمد جلالی چیمه
73. آرش جنتی عطایی
74. پویا جهاندار
75. زهره جواهری
76. نرگس جواهری
77. رضا چرندایی
78. سیاوش چگینی
79. بهناز چنگیزی
80. نگار چوره
81. محمد حسینی
82. ناهید حسینی
83. حافظ حکمی
84. عباس حکیم زاده
85. مینا خانلرزاده
86. اسماعیل ختایی
87. رامین خرسندی
88. عباس خرسندی
89. شهرام خرم
90. آریا خسروی
91. مصطفی خسروی
92. جمشید خون جوش
93. فریبا داوودی مهاجر
94. محمدجواد دردکشان
95. مهرداد درویش پور
96. عبدالرضا دوشوکی
97. محمد رجبی
98. ناصر رحمتی
99. امیر رشیدی
100. سمیه رشیدی
101. آرمان رضاخانی
102. امیر رضایی
103. سجاد رضایی
104. شیده رضایی
105. فرهنگ رضایی
106. شهرام رفیع زاده
107. علی اصغر رمضانپور
108. میثم رودکی
109. لاله رودی
110. اردوان روزبه
111. مریم روزبهانی
112. امین ریاحی
113. علیرضا رییسی
114. حسن زارع زاده اردشیر
115. سیروس زارع زاده اردشیر
116. بهرام زرگر
117. مینا زندسیگل
118. نسیم زین العابدینی
119. محسن سازگارا
120. میرحمید سالک
121. سپیده سامانی
122. نسترن سامی
123. حسین سبحان اللهی
124. فتاح سبحانی
125. بهروز ستوده
126. غلامرضا سجودی
127. نسیم سرابندی
128. حسن سربخشیان
129. امین سرخابی
130. مهدی سعیدپور
131. صدرا سمنانی رهبر
132. سعیده سهرابی
133. رضا سیاوشی
134. سلمان سیما
135. علی شاکری
136. سجاد شاهمرادی
137. غلامرضا شاهمرادی
138. داراب شباهنگ
139. شیوا شفاهی
140. روحی شفیعی
141. شهریار شمس
142. شیوا شناوری
143. آزاده شه نواز
144. کتایون شیبانی
145. شهاب الدین شیخی
146. بهزاد شیرازی
147. شهناز شیهینی
148. علی صادق پور
149. محمد صادقی
150. وحید صادقی شیرازی
151. بهنام صارمی
152. لیلا صحت
153. کاران صدر
154. فرهاد صدقی
155. فیروزه صفری
156. رامین صفی زاده
157. موری صفی
158. امیر صمدی
159. سحر صمیمی
160. رضا صنیعی فر
161. فرح صنیعی فر
162. فرهاد صوفی
163. امیرحسین ضیایی
164. حسن طالبی
165. علی طباطبایی
166. شهره عاصمی
167. مریم عباسی
168. محمدصابر عباسیان
169. علی عبدی
170. محسن عبدی
171. مزدک عبدی پور
172. ساجده عرب سرخی
173. مهدی عربشاهی
174. مصطفی عزیزی
175. خسرو علاف اکبری
176. پویا علاقه بند
177. کاظم علمداری
178. حسین علوی
179. سید علی بنی جمالی
180. رضا علیجانی
181. طیبه علیرضایی
182. مسعود علیزاده
183. آبتین غفاری
184. رامتین غفاری
185. روجا غلامحسینی
186. پویا غلامرضایی
187. فرشید فاریابی
188. علی فتوتی
189. امیرحسین فتوحی
190. تایاز فخری
191. آزاده فرخی
192. حسین فرشتیان
193. کیوان فروزان
194. ناصح فریدی
195. سعید فضائلی مقیمی
196. فرزاد فلاحتی
197. فیروزه فولادی
198. پروین قاسمی
199. علیحسین قاضی زاده
200. آیدا قجر
201. جعفر قدیم خانی
202. یادی قربانی
203. مهدی قلی زاده اقدم
204. مونا کاشف
205. مرتضی کاظمیان
206. نادر کاکاوند
207. نوید کامران
208. عطارد کاویان
209. اردوان کریمی
210. علی کلایی
211. اندیشه کمالی سروستانی
212. پروین کهزادی
213. امید کوهی
214. بهمن کوهی
215. علیاصغر گرجی
216. رامین گلبانگ
217. امیر گلعلی پور
218. رامیز لامعی
219. روحی لطیفی
220. حمید مافی
221. همایون مبصری
222. رضا مبین
223. مازیار محبوبی
224. دانیال محمدزاده
225. رویا محمدی
226. سام محمودی
227. محمد مصطفایی
228. علی مصلحی
229. منصور معدل
230. امیر معماریان
231. فریناز مقتدری
232. منوچهر مقصودنیا
233. حسن مکارمی
234. مرتضی ملک محمدی
235. ابراهیم مهتری
236. الفضل مهجوری
237. آتوسا مهدوی
238. احسان مهرابی
239. ابوذر مهرانی
240. بهزاد مهرانی
241. بهناز مهرانی
242. محمد الموتی
243. محسن موسوی
244. فهمیه میانجی
245. یاسر میردامادی
246. روری میشلیس
247. رضا میلانی زاده
248. حسن نایب هاشم
249. امید نبوی
250. یوحنا نجدی
251. سیاوش نجفی
252. آزادگان نروژ
253. راضیه نشاط
254. مزدک نصیری
255. آرسن نظریان
256. فریدون نقیبی
257. شروین نکویی
258. شیوا نهاوندی
259. شیوا نوجو
260. مهدی نوذر
261. شاهی نوربخش
262. فرهاد نوری
263. پویا هاشمی
264. محمد هدایتی
265. مهدی هویزی
266. رضا هیوا
267. امین ولیان
268. مهدی یارمحمدی
269. اشکان یزدچی
270. حسن یوسفی اشکوی
جـــرس:
دادگاه انقلاب اسلامی تهران صدیقه مرادی زندانی سیاسی زن را به تحمل ۱۰ سال زندان محکوم کرده است.
به گزارش «خانه حقوق بشر ایران»، قاضی مقیسه رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب صدیق مرادی زندانی سیاسی زن محبوس در زندان اوین را به تحمل ۱۰ سال زندان و تبعید به زندان رجاییشهر محکوم کرده است.
بر اساس این گزارش، صدیقه مرادی این حکم را به اتهام محاربه و ارتباط با گروههای معاند نظام دریافت کرده است.
مرادی در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ در تهران بازداشت و به زندان اوین تهران منتقل شد. وی به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین بازداشت شده است.
وی بعد از بازداشت به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد و هفت ماه در این بند زندان اوین به سر برد تا سرانجام در تاریخ ۵ آذر ماه ۱۳۹۰ به بند عمومی زنان زندان اوین منتقل شد.
به دلیل مشکلات مالی
جـــرس:
به گزارش منابع خبری، رسانه سبز ایران (رسا) به دلیل مشکل مالی از روز چهارشنبه ۱۷ اسفند تا اطلاع ثانوی تعطیل شد.
بنا به گزارش های رسیده، تلویزیون رسا که از اواخر مرداد ۱۳۸۹ آغاز بکار کرده بود، به دلیل عدم توانایی در پرداخت هزینه آنتن، از ادامه پخش باز ماند.
شبکه خبری تحلیلی جنبش راه سبز (جرس)، تاسف خود را از توقف رسانه صوتی تصویری جنبش سبز اعلام می دارد.
شبکه خبری تحلیلی جنبش راه سبز (جرس)، تاسف خود را از توقف رسانه صوتی تصویری جنبش سبز اعلام می دارد.
جـــرس:
روز هشتم مارس به عنوان روز جهانی زن در سال ۲۰۱۲ در حالی سپری میشود که ۳۴ زندانی زن با داشتن بیش از ۲۰۰ سال حکم در زندان به سر میبرند.
تارنمای خانه حقوق بشر ایران اسامی و اطلاعات ۴۷ زندانی سیاسی زن که به خاطر فعالیتها و عقاید خود در بازداشت به سر میبرند جمعآوری کرده و انتشار داده است.
از میان این ۴۷ زندان ۳۴ نفر آنها با حکمهای سنگین حبس در زندان به سر میبرند و ۱۴ تن از آنان در بازداشت به سر میبرند و در انتظار صدور حکم هستند. ۳۴ زندانی زنی که برای آنها حکم صادر شده است در مجموع به ۲۰۸ سال و ۸ ماه زندان محکوم شدهاند و در مجموع باید بیش از دو قرن در زندان به سر میبرند. سنگینترین احکام صادر شده برای زندانیان زن مربوط به زنیب جلالیان فعال کرد با داشتن حبس ابد، مهوش ثابت و فریبا کمالآبادی از رهبران جامعهی بهاییان در ایران با ۲۰ سال زندان برای هر کدام و سپس فرح واضحان با ۱۷ سال زندان است.
زندانیان زن:
زنیب جلالیان شهروند کرد متولد سال ۱۳۶۱ در شهر ماکو ایران است و از سن ۲۵ سالگی در زندان به سر میبرد. زینب جلالیان در سال ۱۳۸۸ به اتهام «محاربه» از طریق همکاری با حزب پژاک به اعدام محکوم شد. اما در طی ماههای گذشته این حکم به حبس ابد تبدیل شد. جلالیان هم اکنون در زندان کرمانشاه به سر میبرد.
فریبا کمالآبادی ۴۸ ساله و مهوش ثابت ۵۷ ساله شهروند بهایی و دو تن از هفت مدیر زندانی جامعهی بهایی در ایران هستند. کمال آبادی در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ و ثابت در تاریخ ۱۵ اسفند ماه ۱۳۸۶ بازداشت شده و تاکنون در زندان به سر میبرند. این دو از طرف شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به اتهامات «جاسوسى، اقدام علیه امنیت کشور و محاربه» به ۲۰ سال زندان محکوم شدهاند. در طول مدت بازداشت تاکنون به زندانهای رجاییشهر کرج و زندان قرچک ورامین نیز تبعید شدهاند، اما اکنون در بند عمومی زنان زندان اوین هستند. کمالآبادی وثابت در طول مدت بازداشت تاکنون به مرخصی نیامدهاند.
فرح واضحان شهروند ایرانی دو روز بعد از حوادث روز عاشورای تهران، در سال ۱۳۸۸ در تاریخ ۸ دی ماه و در پی بازداشتهای گسترده شهروندان معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در ایران، در منزل خود بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین و سلولهای انفردی آن منتقل شد. وی ابتد به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده بود، اما این حکم پس از نقض در دیوان عالی کشور و ارجاع به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به ۱۷ سال زندان همراه با تبعید به زندان رجاییشهر تبدیل شد. واضحان از که از بیماری نیز رنج میبرد و تحمل حبس برای وی مشکل است هم اکنون در بند عمومی زندان اوین به سر میبرد. وخامت حال وی در ماههای گذشته چندین بار موجب شد وی به بیمارستان منتقل شد، وی دو بار نیز به مرخصی درمانی بیاید، اما با وجود نیاز مداوم به درمان پزشکی و عدم پایان معالجات به زندان بازگردانده شده بود.
وی در روز جاری نیز با عدم تمدید مرخصی بار دیگر به زندان اوین بازگردانده شد. این در حالی است که وضعیت جسمی وی بسیار بد است.
وی در روز جاری نیز با عدم تمدید مرخصی بار دیگر به زندان اوین بازگردانده شد. این در حالی است که وضعیت جسمی وی بسیار بد است.
مریم اکبری منفرد از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در ایران نیز از دیگر زندانیانی زنی است که حکم سنگینی دارد. وی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام محاربه به ۱۵ سال زندان محکوم شده و هم اکنون در بند عمومی زنان زندان اوین به سر میبرد. وی تاکنون از حق استفاده از مرخصی محروم بوده است.
مطهره بهرامی حقیقی که با ۶۱ سال سن مسنترین زندانی زن در این لیست ۴۷ نفره است به همراه ریحانه حاج ابراهیم دباغ که هر دو فاقد سابقه و فعالیت سیاسی هستند از دیگر کسانی هستند که به ترتیب با احکام سنگین ۱۰ سال و ۱۵ سال زندان روبرو شده و هم اکنون در بند عمومی زنان زندان اوین هستند. این دو در روز شش دی ماه ۱۳۸۸ در منزل خود بازداشت شده و تاکنون در زندان به سر برده و از حق مرخصی نیز محروم بودهاند. همسر و پسر بهرامی حقیقی نیز هم اکنون در زندان به سر میبرند.
بهاره هدایت متولد سال ۱۳۶۰ فعال دانشجویی و عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت نیز با محکومیت ۱۰ ساله در بند عمومی زنان زندان اوین به سر میبرد. هدایت از تاریخ ۱۰ دی ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت شده و زندانی است. وی از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی محمد مقیسه به ۹ سال و نیم زندان محکوم شد. اتهامات وی فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانههای بیگانه،توهین به رهبری،توهین به رییس جمهور،اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات غیرقانونی اعلام شده بود.
همچنین وی در طی ماههای گذشته بار دیگر به خاطر نامه نوشتن به مناسبت روز دانشجو در زندان محاکمه و به ۶ ماه زندان دیگر محکوم شد.
بهاره هدایت متولد سال ۱۳۶۰ فعال دانشجویی و عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت نیز با محکومیت ۱۰ ساله در بند عمومی زنان زندان اوین به سر میبرد. هدایت از تاریخ ۱۰ دی ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت شده و زندانی است. وی از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی محمد مقیسه به ۹ سال و نیم زندان محکوم شد. اتهامات وی فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانههای بیگانه،توهین به رهبری،توهین به رییس جمهور،اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات غیرقانونی اعلام شده بود.
همچنین وی در طی ماههای گذشته بار دیگر به خاطر نامه نوشتن به مناسبت روز دانشجو در زندان محاکمه و به ۶ ماه زندان دیگر محکوم شد.
فاطمه رهنما شهروند ۵۲ ساله نیز با حکم سنگین در تبعید در زندان به سر میبرد. فاطمه رهنما در تاریخ ۷ مرداد ماه ۱۳۸۸ در جریان بازداشتهای گسترده حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران بازداشت شد. وی در جریان پرونده شاپور کاظمی برادر زهرا رهنورد به خاطر تحت فشار گذاشتن میرحسین موسوی بازداشت شده بود.
رهنما از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به اتهام «ارتباط با سازمان مجاهدین» به ۱۰ سال زندان و تبعید محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز تأیید شد. وی مبتلا به سرطان است و تاکنون نیز از حق استفاده از مرخصی محروم بوده است. حتا در طی چند ماه گذشته که مادر وی نیز درگذشت اما اجازهی مرخصی به او داده نشد. وی هم اکنون در زندان سپیدار اهواز محکومیت خود را سپری میکند.
رهنما از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به اتهام «ارتباط با سازمان مجاهدین» به ۱۰ سال زندان و تبعید محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز تأیید شد. وی مبتلا به سرطان است و تاکنون نیز از حق استفاده از مرخصی محروم بوده است. حتا در طی چند ماه گذشته که مادر وی نیز درگذشت اما اجازهی مرخصی به او داده نشد. وی هم اکنون در زندان سپیدار اهواز محکومیت خود را سپری میکند.
روناک صفارزاده فعال کرد و فعال حقوق زنان و عضو کمپین یک میلیون امضا از تاریخ ۱۶ مهر ماه سال ۱۳۸۶ در زندان به سر میبرد. صفارزاده در تاریخ ۲۴ فروردین ماه ۱۳۸۸ از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب اسلامی شهر سنندج در کردستان به شش سال و هفت ماه زندان محکوم شد. در کیفرخواست صادره حکم «محاربه» برای وی در نظر گرفته شده بود که در دادگاه از این اتهام تبرئه شد. وی هم اکنون در زندان زنجان به سر میبرد.
هانیه فرشی شتربان و لادن مستوفی به اتهام فعالیت در یک انجمن اینترنتی و بررسی ونقد حجتها واستدلالهای متعارف دراندیشه دینی در تیر ماه سال ۱۳۸۹ بازداشت شده و به ترتیب به هفت و دو سال و نیم زندان محکوم شدهاند. اتهامات این دو وبنگار توهین به مقدسات و توهین به رهبری اعلام شده بود.
نسرین ستوده وکیل برجسته ایرانی و فعال حقوق بشر از دیگر زندانیانی است که به همراه موکلان سابق خود هم اکنون در زندان به سر میبرد. ستوده در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ پس از مراجعه به دادسرای ویژه اوین بازداشت و به سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل شد.
نسرین ستوده وکیل برجسته ایرانی و فعال حقوق بشر از دیگر زندانیانی است که به همراه موکلان سابق خود هم اکنون در زندان به سر میبرد. ستوده در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ پس از مراجعه به دادسرای ویژه اوین بازداشت و به سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل شد.
حکم نسرین ستوده از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی صادر شد و بر اساس آن نسرین ستوده وکیل دادگستری به ۱۱ سال زندان تعزیری، ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و ۲۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شد. این حکم بر پایه اتهاماتی همچون «تبایغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی و عدم رعایت حجاب اسلامی» صادر شد.
این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان تهران به شش سال زندان کاهش پیدا کرد. این وکیل مدافع حقوق بشر نیز تاکنون از حق استفاده از مرخصی محروم بوده و مسئولین زندان اوین تاکنون بارها با کارشکنیهای مختلف ملاقاتهای هفتهگی وی را نیز دچار مشکل کرده یا باعث قطع آن شدهاند.
نازنین خسروانی روزنامهنگار متولد سال ۱۳۵۵ است که به تازهگی و در همین روزهای اخیر به جمع زندانیان سیاسی در ایران اضافه شده است. وی ابتدا بامداد روز چهارشنبه ۱۲ آبان ماه سال ۱۳۸۹ در منزل پدری بازداشت و پس از چهار ماه از زندان آزاد شده بود.
این روزنامهنگار در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباس به شش سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به تأیید رسید. خسروانی در تاریخ ۱۵ اسفند ماه جاری برای اجرای حکم خود را به زندان اوین معرفی کرد.
این روزنامهنگار در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباس به شش سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به تأیید رسید. خسروانی در تاریخ ۱۵ اسفند ماه جاری برای اجرای حکم خود را به زندان اوین معرفی کرد.
نسرین قدیری، ناهید قدیری، رزیتا واثقی و سیما اشراقی چهار شهروند دیگر بهایی هستند که هر کدام حکم پنج سال زندان دریافت کرده و در زندان به سر میبرند. نسرین قدیری از تاریخ ۲۴ تیر ماه ۱۳۸۹ برای اجرای حکم بازداشت شده و در زندان وکیلآباد مشهد به سر میبرد. ناهید قدیری نیز از تاریخ ۲۴ اسفند ماه ۱۳۸۸ بازداشت شده و در همین زندان به سر میبرد.
رزیتا واثقی نیز در همان تاریخ ۲۴ اسفند ماه ۱۳۸۸ همراه ناهید قدیری بازداشت و با اتهامات مشابه «تبلیغ آیین بهایی» و «توهین به مقدسات» در زندان وکیلآباد مشهد به سر میبرد. سیما اشراقی دیگر شهروند بهایی نیز از تاریخ ۷ بهمن ماه ۱۳۸۸ با اتهامات «تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی و توهین به مقدسات» و حکم پنج سال زندان در همین زندان در شهر مشهد به سر میبرد.
منیژه منزویان دیگر زندانی بهایی نیز با حکم سه سال زندان هم اکنون در زندان اوین به سر میبرد. منیژه منزویان اول بار در تاریخ ۲۷ خرداد ماه سال ۱۳۸۸ پس از ورود مأموران امنیتی به منزلش و تقتیش آن بازداشت و به زندان سمنان منتقل شد. وی ۱۳ روز بعد در تاریخ ۹ تیر ماه ۱۳۸۸ با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. اما بار دیگر برای اجرای حکم خود در تاریخ هشت اسفند ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد که تاکنون نیز در زندان است.
طرهی طقیزاده شهروند دیگر بهایی محکومیت خود را در زندان شهید کچویی ساری سپری میکند. این شهروند بهایی به ۲۲ ماه حبس تعزیری محکوم شده از تاریخ ۱۸ دی ماه ۱۳۸۹ در زندان به سر میبرد.
کبری بنازاده امیری شهروند ۵۶ ساله در تاریخ ۲۷ دی ماه ۱۳۸۷ در فرودگاه «امام خمینی» تهران هنگامی که قصد سفر به کشور عراق را داشت، همراه ۱۸ تن دیگر بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. دلیل بازداشت بنازاده امیری و همراهان وی، قصد عزیمت آنان به قرارگاه اشرف در عراق و دیدار با فرزندانشان بود. وی از آن زمان تاکنون در زندان به سر میبرد.
بنازاده امیری از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به ۵ سال زندان توأم با تبعید به زندان رجاییشهر محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر استان تهران نیز مورد تأیید قرار گرفت.
بنازاده امیری از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به ۵ سال زندان توأم با تبعید به زندان رجاییشهر محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر استان تهران نیز مورد تأیید قرار گرفت.
کفایت ملکمحمدی شهروند ۶۰ ساله از جمله کسانی است که در روز ۶ دی ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. کفایت ملک محمدی به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به ۵ سال حبس، محکوم شد. وکیل وی با توجه به شرایط سنی محمدی که حدودا ۶۰ ساله است، به حکم صادر شده اعتراض کرد و پرونده وی به شعبه ۵۴ تجدید نظر ارسال شد، اما این حکم در دادگاه تجدیدنظر به تأیید رسید. وی هم اکنون بدون مرخصی در بند عمومی زنان زندان اوین به سر میبرد.
شبنم مددزاده متولد سال ۱۳۶۷ نایب رئیس شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و دبیر سیاسی انجمن دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران است که در تاریخ ۲ اسفند ماه ۱۳۸۷ به همراه برادرش فرزاد مددزاده بازداشت شده و با دریافت حکم ۵ سال زندان در بند عمومی زنان زندان اوین به سر میبرد. وی به اتهام «محاربه و اقدام علیه امنیت ملی» از طرف شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی محمد مقیسه به پنج سال زندان با تبعید محکوم شده است.
مددزاده نیز از جمله زندانیان سیاسی زن است که تاکنون از حق استفاده از مرخصی محروم بوده است.
مددزاده نیز از جمله زندانیان سیاسی زن است که تاکنون از حق استفاده از مرخصی محروم بوده است.
عاطفه نبوی فعال دانشجویی و دانشجوی کارشناسی ارشد و محروم از تحصیل متولد سال ۱۳۶۲ است که بعد از خرداد سال گذشته و در شروع دستگیریهای گسترده بازداشت در ایران بعد از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت شد. نبوی در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ همراه پسر عمویش ضیاالدین نبوی و شش نفر دیگر از دوستانش بازداشت در منزل بازداشت شده بود.
نبوی از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی «قمی» به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد. اتهامات او عبارت بودند از: «ارتباط با سازمان مجاهدین و شرکت در تظاهرات ۲۵ خرداد ماه ۱۳۸۸» که تظاهرات میلیونی بر ضد دولت احمدینژاد در ایران بود. نبوی نیز تاکنون از حق استفاده از مرخصی محروم بوده و هم اکنون در بند عمومی زنان زندان اوین به سر میبرد.
نبوی از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی «قمی» به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد. اتهامات او عبارت بودند از: «ارتباط با سازمان مجاهدین و شرکت در تظاهرات ۲۵ خرداد ماه ۱۳۸۸» که تظاهرات میلیونی بر ضد دولت احمدینژاد در ایران بود. نبوی نیز تاکنون از حق استفاده از مرخصی محروم بوده و هم اکنون در بند عمومی زنان زندان اوین به سر میبرد.
معصومه یاوری از شهروندان بازداشت شده در حوادث پس از انتخابات است که او نیز در زندان اوین به سر میبرد. یاوری در تظاهرات روز قدس در تاریخ ۲۷ شهریور ماه سال ۱۳۸۸ در اعتراض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در ایران بازداشت شده بود.
یاوری ابتدا متهم به «محاربه» بود و نماینده دادستان تهران برای وی تقاضای مجازات اعدام کرده بود، که سپس به ۷ سال حبس تعزیری در زندان رجایی شهر محکوم شد. این حکم بعد از دو سال شکسته شد و وی به دو سال و نیم زندان محکوم شد.
اشرف علیخانی وبلاگنویس و نویسنده وبلاگ «سبد سبد ستاره» و کارشناس علوم اجتماعی از خرداد ماه ۱۳۹۰ بازداشت و راهی زندان اوین شده است. علیخانی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی در مرداد ماه و شهریور ماه ۱۳۸۹ محاکمه شد. وی به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، از طریق شرکت عامدانه در اغتشاشات خیابانی، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق ارتباط با شبکه ماهوارهای ضد انقلاب و ارسال ایمیل و انتشار مطالب موهن نسبت به نظام اسلامی در فضای مجازی، وبلاگ و تحریک دیگران به شرکت در تجمعات غیر قانونی و اغتشاشات و مقابله با نظام جمهوری اسلامی، نگهداری و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره» به ۳ سال حبس قطعی محکوم و این حکم در اسفند ماه گذشته در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران تایید شد.
زینب بایزیدی متولد سال ۱۳۶۰ در شهر مهاباد فعال حقوق زنان ، فعال کرد و عضو کمپین یک میلیون امضاء است که از تاریخ ۱۹ تیر ماه ۱۳۸۷ زندانی است. «گزینش نام کردی «زیلان» برای فروشگاه خود و فعالیت در کمپین یک میلیون امضا» دو اتهام زینب بایزیدی بود که به خاطر آن توسط دادگاه انقلاب شهرستان مهاباد در یک محاکمه شتابزده وی را به تحمل چهار سال حبس تعزیری در زندان مرکزی شهرستان زنجان محکوم کرد.
پروین مخترع مادر کوهیار گودرزی، فرحناز رحیمی، طاهره نوروزی، سیما سبتو، سمیرا ممتازیان، مژده فلاح، ماندانا کمالی، یکتا فهندژ، مژگان عمادی، فرین راسخی شهروندان زن بهایی، شیرین قنبری شهروند مسیحی و صدیقه مرادی شهروند از جمله زنانی هستند که در شهرهای مختلف کشور بازداشت شده و بلاتکلیف در زندان به سر میبرند.
پروین مخترع مادر کوهیار گودرزی، فرحناز رحیمی، طاهره نوروزی، سیما سبتو، سمیرا ممتازیان، مژده فلاح، ماندانا کمالی، یکتا فهندژ، مژگان عمادی، فرین راسخی شهروندان زن بهایی، شیرین قنبری شهروند مسیحی و صدیقه مرادی شهروند از جمله زنانی هستند که در شهرهای مختلف کشور بازداشت شده و بلاتکلیف در زندان به سر میبرند.
سیما رجبیان از نیز از دیگر شهروندان زن پرتعداد زندانی ببایی در ایران است که برای اجرای حکم دو سال زندان خود از تاریخ ۲۴ تیر ماه ۱۳۸۹ بازداشت شده و در زندان وکیلآباد مشهد به سر میبرد. «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی، اقدام علیه امنیت داخلی کشور با عضویت و فعالیت در تشکیلات فرقه ضاله بهائیت، تبلیغ وارتباط با بیگانگان پس از مسافرت به خارج از کشور، برگزاری اجتماعات غیر قانونی، نشر و توزیع سی دی و کتب ضاله بهائیت» از جمله اتهامات وی در دادگاه بود.
مهدیه گلرو محروم از تحصیل، دبیر انجمن اسلامی دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی، نائب دبیر انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی در سال ۱۳۸۵ از فعال دانشجویی زندانی در زندان اوین است. مهدیه گلرو در تاریخ ۱۱ آذر ماه۱۳۸۸ همراه همسرش، وحید لعلیپور، در ساعت هفت صبح با ورود بدون حکم تعداد زیادی از مأموران امنیتی به خانهاش بازداشت و به زندان اوین و سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
گلرو در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی محاکمه و سرانجام به ۲ سال ۴ ماه زندان محکوم شد. مهدیه گلرو که به خاطر نوشتهی خود از درون زندان در سال ۱۳۸۹ به مناسبت روز دانشجو خود از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. در تاریخ ۱۱ آبان ماه ۱۳۹۰ با تأیید این حکم در دادگاه تجدیدنظر مواجه شد. وی که باید در تاریخ ۳۰ آبان ماه ۱۳۹۰ با پایان دوره محکومیت از زندان آزاد میشد، از این تاریخ محکومیت شش ماهه خود را در زندان اوین آغاز کرد. همسر وی نیز اکنون دوران محکومیت خود را در زندان سپری میکند.
ژیلا کرمزاده مکوندی فعال حقوق زنان، شاعر و از همراهان مادران پارک لاله از دی ماه سال جاری دوران محکومیت دو ساله خود را آغاز کرده و در بند عمومی زنان زندان اوین به سر میبرد. کرمزاده از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه به ۲ سال حبس تعزیری و ۲ سال حبس تعلیقی محکوم شده است.
محبوبه کرمی هم از زندانیان سیاسی زن محکوم در بند زنان زندان اوین است که دوران محکومیت سه سالهی خود را سپری میکند و تاکنون به مرخصی نیامده است. این حکم از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به اتهام «فعالیت حقوق بشری، فعالیت تبلیغی علیه نظام، اجتماع و تبانی با قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور و “نشر اکاذیب صادر شده بود. کرمی از تاریخ ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ در زندان به سر میبرد.
نازیلا دشتی شهروند و مادر دو زندانی سیاسی است که آنها به تازگی از زندان آزاد شدهاند. وی از تاریخ ۶ خرداد ماه ۱۳۸۸ برای اجرای حکم سه سال زندان خود بازداشت شده است. وی در روزهای پایانی محکومیت خود در زندان اوین به سر میبرد و در روزهای آینده آزاد خواهد شد.
فرشته شیرازی فعال حقوق زنان و از اعضای فعالان کمپین یک میلیون امضا در شهر آمل در تاریخ ۱۲ شهریور ماه ۱۳۹۰ در پی احضار به اداره اطلاعات آمل بازداشت و تاکنون در زندان به سر میبرد. شیرازی در تاریخ ششم مهرماه ۱۳۹۰ در دو دادگاه به سه سال حبس تعزیری و هفت سال ممنوع الخروجی محکوم شد.
مریم جلیلی و میترا زحمتی دو شهروند مسیحی هستند که در بهار سال ۱۳۹۰ بازداشت و هر کدام به دو سال و نیم زندان محکوم شدهاند. این دو محکومیت خود را در زندان اوین میگذرانند.
مریم جلیلی و میترا زحمتی دو شهروند مسیحی هستند که در بهار سال ۱۳۹۰ بازداشت و هر کدام به دو سال و نیم زندان محکوم شدهاند. این دو محکومیت خود را در زندان اوین میگذرانند.
نفر چهل و هشتم و آخرین زندانی، شخصی است که مسئولین قضایی بازداشتاش را اعلام نکرده و هیچ قاضی حکمی در این مورد وی صادر نکردهاند. در زندان به سر نمیبرد و در هیچ دادگاهی محاکمه نشده است. زهرا رهنورد متولد سال ۱۳۲۴ که در واقع مسنترین زندانی سیاسی زن ایران اوست از ۲۶ بهمن ماه ۱۳۸۹ در حصر خانگی و در محلی نامعلوم به همراه همسر خود به سر میبرد. و از کلیه حقوق قانونی خود به عنوان یک زندانی محروم است.
به احترام مادر، ضمن پایان دادن به اعتصاب غذای خشک
جرس:
مهدی خزعلی روز گذشته به اعتصاب غذای خشک خود پایان داده و اعتصاب غذای تر را از سر گرفت.
بنا به گزارش کلمه، روز گذشته مهدی خزعلی بنا به درخواست مادر خود که در زندان حاضر شده بود به اعتصاب غذای خشک خود پایان داد و وارد اعتصاب غذای تر شد.
وی قبول کرده است اعتصاب خود را با نوشیدن آب ادامه دهد اما همچنان نپذیرفته که اعتصاب خود را بشکند. او میگوید برای شهادت آماده است.
بر اساس این گزارش وی که در پنجاه و نهمین روز از اعتصاب خود است با عصا هم به سختی حرکت می کند و دچار ضعف بسیار شدید جسمی شده است.
این نویسنده منتقد و دربند دو روز پیش در اعتراض به تداوم بی قانونی ها و رفتارهای خشن زندانبانان وزارت اطلاعات دست به اعتصاب خشک زده و اعلام کرده بود تا احیای آیین دادرسی مدنی و حقوق از دست رفته از این پس لب به آب هم نخواهد زد. اما شب گذشته در پی حضور مادر در زندان و تقاضای وی اعتصاب خشک خود را پایان داد.
مهدی خزعلی از ده روز پیش به سلول انفرادی در بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است.
پیش تر مهدی خزعلی بر اثر حمله قلبی به بیمارستان طالقانی منتقل شده بود که پس از یک روز توسط نیروهای امنیتی به بیمارستان بنی هاشم زیر نظر وزارت اطلاعات منتقل شده و پیش از بهبودی به زندان اوین بازگردانده شده بود.
وی در متنی در وبلاگ خود اعتصاب غذا را آخرین سلاح مظلوم دانسته بود در زمانی که پناهی ندارد و فریادش به جایی نمیرسد و گفته بود که برای اعتصاب غذای خود از ۴ مرجع تقلید اذن گرفته است.
این نویسنده منتقد که توسط نیروهای امنیتی همراه با خشونت دستگیر شد در اعتراض به رفتار خشونت آمیز نیروهای امنیتی در هنگام بازداشت و رفتارهای غیرقانونی سیستم قضایی از همان روز اول، دست به اعتصاب غذا زد.
مهدی خزعلی روز گذشته به اعتصاب غذای خشک خود پایان داده و اعتصاب غذای تر را از سر گرفت.
بنا به گزارش کلمه، روز گذشته مهدی خزعلی بنا به درخواست مادر خود که در زندان حاضر شده بود به اعتصاب غذای خشک خود پایان داد و وارد اعتصاب غذای تر شد.
وی قبول کرده است اعتصاب خود را با نوشیدن آب ادامه دهد اما همچنان نپذیرفته که اعتصاب خود را بشکند. او میگوید برای شهادت آماده است.
بر اساس این گزارش وی که در پنجاه و نهمین روز از اعتصاب خود است با عصا هم به سختی حرکت می کند و دچار ضعف بسیار شدید جسمی شده است.
این نویسنده منتقد و دربند دو روز پیش در اعتراض به تداوم بی قانونی ها و رفتارهای خشن زندانبانان وزارت اطلاعات دست به اعتصاب خشک زده و اعلام کرده بود تا احیای آیین دادرسی مدنی و حقوق از دست رفته از این پس لب به آب هم نخواهد زد. اما شب گذشته در پی حضور مادر در زندان و تقاضای وی اعتصاب خشک خود را پایان داد.
مهدی خزعلی از ده روز پیش به سلول انفرادی در بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است.
پیش تر مهدی خزعلی بر اثر حمله قلبی به بیمارستان طالقانی منتقل شده بود که پس از یک روز توسط نیروهای امنیتی به بیمارستان بنی هاشم زیر نظر وزارت اطلاعات منتقل شده و پیش از بهبودی به زندان اوین بازگردانده شده بود.
وی در متنی در وبلاگ خود اعتصاب غذا را آخرین سلاح مظلوم دانسته بود در زمانی که پناهی ندارد و فریادش به جایی نمیرسد و گفته بود که برای اعتصاب غذای خود از ۴ مرجع تقلید اذن گرفته است.
این نویسنده منتقد که توسط نیروهای امنیتی همراه با خشونت دستگیر شد در اعتراض به رفتار خشونت آمیز نیروهای امنیتی در هنگام بازداشت و رفتارهای غیرقانونی سیستم قضایی از همان روز اول، دست به اعتصاب غذا زد.
جرس:
حکم شش ماه حبس قطعی به فائزه هاشمی ابلاغ شده است.
به گزارش میزان، فائره هاشمی رفسنجانی به حکم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به شش ماه حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی محکوم شده بود، که این حکم در دادگاه تجدید نظر قطعی شد.
شنیده شده او هفتهٔ آینده خود را برای اجرای حکم به زندان اوین معرفی میکند.
وکیل او پیش از این گفته بود: «پرونده فائزه هاشمی رفسنجانی با اعلام جرم دادستانی تهران و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به دلیل مصاحبه او با وبسایت «روز آنلاین» به جریان افتاده است».
نماینده مردم تهران در مجلس پنجم شورا به خاطر حضور در تظاهرات مخالفان دولت پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ دو نوبت بازداشت شده بود.
فائزه هاشمی رفسنجانی دختر اکبر هاشمی رفسنجانی، مشاور ویژه آیت الله خمینی، رییس اسبق مجلس ایران،، جانشین فرماندهی کل قوای مسلح در جنگ هشت ساله ایران و عراق، رییس جمهور اسبق ایران، رییس سابق مجلس خبرگان رهبری و رییس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
حکم شش ماه حبس قطعی به فائزه هاشمی ابلاغ شده است.
به گزارش میزان، فائره هاشمی رفسنجانی به حکم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به شش ماه حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی محکوم شده بود، که این حکم در دادگاه تجدید نظر قطعی شد.
شنیده شده او هفتهٔ آینده خود را برای اجرای حکم به زندان اوین معرفی میکند.
وکیل او پیش از این گفته بود: «پرونده فائزه هاشمی رفسنجانی با اعلام جرم دادستانی تهران و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به دلیل مصاحبه او با وبسایت «روز آنلاین» به جریان افتاده است».
نماینده مردم تهران در مجلس پنجم شورا به خاطر حضور در تظاهرات مخالفان دولت پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ دو نوبت بازداشت شده بود.
فائزه هاشمی رفسنجانی دختر اکبر هاشمی رفسنجانی، مشاور ویژه آیت الله خمینی، رییس اسبق مجلس ایران،، جانشین فرماندهی کل قوای مسلح در جنگ هشت ساله ایران و عراق، رییس جمهور اسبق ایران، رییس سابق مجلس خبرگان رهبری و رییس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
هرانا؛ نیمه دیگر برای برابری، برای صلح / فریبا ثابت
روز هشت مارس روز مبازره زنان علیه تبیعض و نابرابری است. روز همبستگی با زنانی است که در همه جای دنیا بپا خاستهاند. انقلابات عربی در تونس، مصر، لیبی، یمن، خاور میانه وایران.... نشان میدهد که امروزه دیگر نمیتوان نقش زنان را درخانواده و جامعه نادیده گرفت. واقعیت دیگر، اما اینکه امروزه خواست زنان برای بدست آوردن حقوق برابر در یک جامعه پدر سالار با جهانی شدن سرمایه، با بحران اقتصادی جهانی، رشد بنیاد گرایی مذهبی در تصادم قرار گرفته و جنبش زنان وحقوق زنان را حتی در کشورهای غربی که پیشرفتهایی داشتهاند را به شدت تهدید میکند. در این موقعیت جهانی، روز هشت مارس به عنوان سمبل مبارزه زنان بیش از هر وقت موضوعیت پیدا میکند.
چرا که عوامل شمرده شده در بالا هر چند اثرات وخیمی در کل جامعه دارد بیشترین قربانی را از زنان میگیرد. زنان به دلیل نابرابری جنسی خصوصا در بازار کار جایگاه یکسانی بامردان ندارند. زنانه شدن بازار کار با برابری همراه نبوده وهنوز هم ادامه دارد.
زنانی که اغلب در کارهای غیر رسمی موقتی وبا دستمزد کم اشتعال دارند به سرعت در معرض اخراج قرار گرفته و به دایره فقر و تبعات آن پرتاب میشوند. و بالاخره زنانی که به کارهای دایمی اشتعال دارند به کارهای موقتی غیر رسمی و با حقوق پایین رانده میشوند.
بنیاد گرایی مذهبی هم خطر جدی است که زنان را به قهقرا میبرد. سرکوب خشن زنان و تلاش برای باز پس گرفتن حقوق زنان در برخی ازکشورها ازجمله تونس، استقرار قانون شریعت در لیبی، بیرون راندن زنان از صحنه در مصر درست در بهار عربی و سرکوب مستمر زنان در ایران گواهی بر این مدعا است.
نتیجه اینکه جنبش برابری طلبی زنان با همه فراز و نشیبهایش با خطرجدی رو به رو است و شرایط کنونی جهان بهانهای برای به حاشیه راندن وقربانی کردن آنان است.
درشرایطی که دنیا عرضه تاخت و تاز لجام گسیخته سرمایه داری نئو لیبرال است و جنگ ابزار اصلی آن برای نجات سرمایه از بحران وانتقال آن به کشورهای پیرامونی است، ایران براثر ماجرا جوئی حکومت سرمایه داری مذهبی، با خطرحمله نظامی و جنگ هم روبرو است.
بر بستر چنین شرایطی است که جنبش زنان با دشواری صد چندان روبه رو شده و در مقابل این پرسش اساسی قرار میگیردکه آیا جنبش زنان باید به دلیل تهدید حمله نظامی وخطر جنگ دست از مبارزه برابر خواهی خود بر دارد؟.
جنبش زنان در ایران همواره با سد حکومت دینی رو به رو است و هر گونه تلاش در جهت رفع نابرابری نهادینه شده در جمهوری اسلامی حتی ابتدائی وطبیعیترین حقوق یک شهروند از جمله حق زندگی رنگ سیاسی به خود گرفته و سرکوب میشود. تبیعض ساختاری پایه اصلی رژیم اسلامی است وحکومت مذهبی ایران در هیچ شرایطی به زنان اجازه کوچکترین حرکتی را نمیدهد. از قضا و بر عکس، تنشهای بین المللی، خطر جنگ و حمله نظامی فرصتی طلائی به جمهوری اسلامی میدهد تا به این بهانه جنبشهای اجتماعی و بالاخص جنبش زنان را سرکوب کند. در اینجا است که باورندان این امر به زنان که هر گونه حرکت اعتراضی زنان به نفع جنگ طلبان (یعنی امریکا و کشورهای غربی و اسرائیل) است خطری جدی برای جنبش زنان است.
نگاهی گذرا به تاریخ هشت مارس روز جهانی دفاع از حقوق زنان نشان میدهد که که اساسا روز هشت مارس با مبارزه زنان برای صلح و برابری رقم خورده است. ابتکار روز زن در کنفرانس جهانی زنان سوسیالیست در سال ۱۹۱۰ کپنهاک به وسیله کلارا زتکین مطرح واز قضا روز جهانی «مبارزه برای حقوق زنان وصلح» نامیده شد. واز آن ببعد و در شرایط جنگ جهانی اول که زنان به جای مردان به جبهه فرستاده شده، راهی کارخانه شدند، مبارزه برای بهتر شدن شرایط کار و حقوق زنان با صلح در هم آمیخته شد. در چنین شرایطی بود که الکساندرا کولونتای در نزدیکی اسلو تظاهرات بزرگی علیه جنگ سازمان داد که زنان در آن شرکت فعال و موثری داشتندو شعار آنها «برای برابری برای صلح» بود. در دوران جنگ جهانی دوم در اروپا، زنان در جنبشهای مقاومت ضد فاشیستی شرکتی چشمگیر داشته و هم زمان در کارخانهها و محیط کار برای بهبود شرایط کار مبارزه میکردند. در سال ۱۹۴۷ لئون بلوم سیاستمدار سوسیالیست (دورهای وزیر کار سوسیالیستها بود) در روز هشت مارس جایگاه زنان را در نهضت مقاومت ارج نهاد و بر حضور زنان برای رسیدن به صلح و برابری تاکید کرد.
*****
زنان اساسا از جنگ سودی نمیبرند بلکه از یک طرف قربانیان وحشیگری و سبعیت متجاوز کننده هستندواز طرف دیگر در جامعه خود به دلیل ناامنی و یا حکوتهای مستبد به عنوان یک زن مورد انواع خشونتها قرار میگیرند.
تهاجم به مرزها همراه با تجاوز به زنان و خشونتهای جنسی نیروهای دشمن است. تجاوز به عنوان تاکتیک و وسیله جنگی به کار رفته و بدن زن ابژه جنگ میگردد.
زنان در جنگ به عنوان هویت رقیب دیده شده و بدن آنها مثل سر زمینی برای فتح، یا وسیله برای حقارت مردان جامعه تجسم میشود.
در کنگو تجاور جنسی به عنوان یک سلاح جنگی از طرف تمامی گروههای در گیر در جنگ مورد استفاده قرار گرفت.
طبق گزارش سازمان ملل در رواندا بین ۱۰۰۰۰۰تا ۲۰۰۰۰۰ زن در فاضله سه ماه در سال۱۹۹۴ در جنگ داخلی مورد تجاوز قرار گرفتند. در سیرالئون شبه نظامیان به ۴۰۰۰۰ زن تجاوز کردند، و جنگ در یوگسلاوی سابق این رقم به ۶۰۰۰۰ رسید.
در عراق و افعانستان هم هر چند آمار دقیقی در دست نیست اما فاجعه بسیار و تجاوز به زنان اسفبار!.
به فحشا کشانده شدن، به قتل رسیدن، ناپدید شدن، از دست دادن همسر، فرزند خانه و کاشانه، مهاجرت و........... از اثرات جانبی جنگ است که تا نسلهای بعد زخم آن میماند.
و از طرف دیگرزن در جامعه خود، هویت خود را در مقابل ناسیونالیسم و دفاع از وطن از دست میدهد. وطن پرستی محور، او را به مادری برای تربیت سربازان، عامل پشت جبهه برای کمک رسانی، عامل اجرای هر گونه اوامر و............ و خلاصه زنی فاقد قدرت و عمل اجتماعی تبدیل میکند.
*****
در شرایط امروزایران نقش زنان به طور کلی و جنبش زنان به طور اخص چیست؟ و همانطور که در بالا گفته شد آیا جنبش زنان به دلیل خطر حمله نظامی و احتمال جنگ باید دست از مبازره برای برابری بردارد؟
به دلایل شمرده شده در بالا زنان از مهمترین نیروهای صلح هستند. وزنان کشور ما به دلیل تجربه جنگ هشت ساله خانمان سوز و فجایع به بار آورده برای آنها هرگز خواهان جنگ نبوده وبیشتر از هر زمان مخالف جنگ هستند. آنها به خوبی میدانند که جمهوری اسلامی و کشورهای غربی هر کدام در پی منافع خود هستتد و در شرایط اسف بار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی جامعه امروز ایران تنها طرفین جنگ ازوقوع آن سود میبرند.
بنابراین جنبش زنان باید بیشتر از هر زمان وارد عمل اجتماعی شده وپیوند «نه به جنگ برای برابری برای صلح» را تحقق بخشد. عملی کردن این مهم تنها با حضور زنانی با قدرت و عمل اجتماعی ممکن است.
در اینجا لازم میدانم اندکی تامل برای باز کردن مفهوم قدرت داشته باشم. منظور من از قدرت در اینجا توانایی وپناسیل فکری و عملی زنان است. زن، جنس دوم طبق قانون دینی جمهوری اسلامی جایگاه و قدرت عمل اجتماعی ندارد. و اما برای اینکه زنان مابه عنوان شهروندان و نه به عنوان وسیله وارد عمل شوند احتیاج به قدرت دارند.
و اما قدرت زن در رابطه با مرد مطرح میشود. رابطه بین زن و مرد یک رابطه طبیعی و ضروری انسان با انسان است. زن و مرد به عنوان بشر یک کل را تشکیل میدهند نه به صورت هرمی و هیرارشی که در آن مرد فاعل در راس قدرت و زن مفعول در پائین هرم است.
متاسفانه زن در جمهوری اسلامی در پایین هرم، به عنوان جنس دوم و فرو دست است. زن از نظر قانونی در نقطه صفر جنبش جهانی زنان یعنی در نقش خدمتکار و تحت ستم حبس شده است. زن فاقد قدرت، زنی که به عنوان بشر کامل شناخته نشده ونیمه بشر است.
نیمی از جامعه ما از حقوق شهروندی محروم و در نتیجه از قدرت عمل اجتماعی محرومند. آیا در چنین شرایطی طبیعیترین و ضروریترین خواست، حق برابری نیست؟
زنان ما اما علیرغم قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی به قدرت خود آگاهندو به خوبی در یافتهاند که تنها راه نجات آنها استقلال و برابری است وهیچ بهانهای نباید آنها را از این مهم باز دارد. درایران تبیعیض علیه زنان بخشی از ساختار حکومت است و در نتیجه بدون شکستن این ساختار رسیدن به مطالبات زنان امکان پذیر نیست.
در این راستا جنبش زنان ما باید همواره پرچمدار مطالبات اخص زنان بوده ودر عین حال همراه با جنبشهای دیگر و به خصوص جنبش کارگری، به دلیل خصلت برابر طلبی ونفی هر گونه تبعیض همراه و متحد شده تا مبارزه خود را پیش برد.
کلام آخر اینکه، جنگ حربهای در دست جمهوری اسلامی برای سرکوب هر چه بیشتر جنبشهای اجتماعی و به خصوص جنبش زنان است. با شعار «برای برابری برای صلح» در مقابل جمهوری اسلامی بایستیم
فریبا ثابت
۶ مارس ۲۰۱۲
چرا که عوامل شمرده شده در بالا هر چند اثرات وخیمی در کل جامعه دارد بیشترین قربانی را از زنان میگیرد. زنان به دلیل نابرابری جنسی خصوصا در بازار کار جایگاه یکسانی بامردان ندارند. زنانه شدن بازار کار با برابری همراه نبوده وهنوز هم ادامه دارد.
زنانی که اغلب در کارهای غیر رسمی موقتی وبا دستمزد کم اشتعال دارند به سرعت در معرض اخراج قرار گرفته و به دایره فقر و تبعات آن پرتاب میشوند. و بالاخره زنانی که به کارهای دایمی اشتعال دارند به کارهای موقتی غیر رسمی و با حقوق پایین رانده میشوند.
بنیاد گرایی مذهبی هم خطر جدی است که زنان را به قهقرا میبرد. سرکوب خشن زنان و تلاش برای باز پس گرفتن حقوق زنان در برخی ازکشورها ازجمله تونس، استقرار قانون شریعت در لیبی، بیرون راندن زنان از صحنه در مصر درست در بهار عربی و سرکوب مستمر زنان در ایران گواهی بر این مدعا است.
نتیجه اینکه جنبش برابری طلبی زنان با همه فراز و نشیبهایش با خطرجدی رو به رو است و شرایط کنونی جهان بهانهای برای به حاشیه راندن وقربانی کردن آنان است.
درشرایطی که دنیا عرضه تاخت و تاز لجام گسیخته سرمایه داری نئو لیبرال است و جنگ ابزار اصلی آن برای نجات سرمایه از بحران وانتقال آن به کشورهای پیرامونی است، ایران براثر ماجرا جوئی حکومت سرمایه داری مذهبی، با خطرحمله نظامی و جنگ هم روبرو است.
بر بستر چنین شرایطی است که جنبش زنان با دشواری صد چندان روبه رو شده و در مقابل این پرسش اساسی قرار میگیردکه آیا جنبش زنان باید به دلیل تهدید حمله نظامی وخطر جنگ دست از مبارزه برابر خواهی خود بر دارد؟.
جنبش زنان در ایران همواره با سد حکومت دینی رو به رو است و هر گونه تلاش در جهت رفع نابرابری نهادینه شده در جمهوری اسلامی حتی ابتدائی وطبیعیترین حقوق یک شهروند از جمله حق زندگی رنگ سیاسی به خود گرفته و سرکوب میشود. تبیعض ساختاری پایه اصلی رژیم اسلامی است وحکومت مذهبی ایران در هیچ شرایطی به زنان اجازه کوچکترین حرکتی را نمیدهد. از قضا و بر عکس، تنشهای بین المللی، خطر جنگ و حمله نظامی فرصتی طلائی به جمهوری اسلامی میدهد تا به این بهانه جنبشهای اجتماعی و بالاخص جنبش زنان را سرکوب کند. در اینجا است که باورندان این امر به زنان که هر گونه حرکت اعتراضی زنان به نفع جنگ طلبان (یعنی امریکا و کشورهای غربی و اسرائیل) است خطری جدی برای جنبش زنان است.
نگاهی گذرا به تاریخ هشت مارس روز جهانی دفاع از حقوق زنان نشان میدهد که که اساسا روز هشت مارس با مبارزه زنان برای صلح و برابری رقم خورده است. ابتکار روز زن در کنفرانس جهانی زنان سوسیالیست در سال ۱۹۱۰ کپنهاک به وسیله کلارا زتکین مطرح واز قضا روز جهانی «مبارزه برای حقوق زنان وصلح» نامیده شد. واز آن ببعد و در شرایط جنگ جهانی اول که زنان به جای مردان به جبهه فرستاده شده، راهی کارخانه شدند، مبارزه برای بهتر شدن شرایط کار و حقوق زنان با صلح در هم آمیخته شد. در چنین شرایطی بود که الکساندرا کولونتای در نزدیکی اسلو تظاهرات بزرگی علیه جنگ سازمان داد که زنان در آن شرکت فعال و موثری داشتندو شعار آنها «برای برابری برای صلح» بود. در دوران جنگ جهانی دوم در اروپا، زنان در جنبشهای مقاومت ضد فاشیستی شرکتی چشمگیر داشته و هم زمان در کارخانهها و محیط کار برای بهبود شرایط کار مبارزه میکردند. در سال ۱۹۴۷ لئون بلوم سیاستمدار سوسیالیست (دورهای وزیر کار سوسیالیستها بود) در روز هشت مارس جایگاه زنان را در نهضت مقاومت ارج نهاد و بر حضور زنان برای رسیدن به صلح و برابری تاکید کرد.
*****
زنان اساسا از جنگ سودی نمیبرند بلکه از یک طرف قربانیان وحشیگری و سبعیت متجاوز کننده هستندواز طرف دیگر در جامعه خود به دلیل ناامنی و یا حکوتهای مستبد به عنوان یک زن مورد انواع خشونتها قرار میگیرند.
تهاجم به مرزها همراه با تجاوز به زنان و خشونتهای جنسی نیروهای دشمن است. تجاوز به عنوان تاکتیک و وسیله جنگی به کار رفته و بدن زن ابژه جنگ میگردد.
زنان در جنگ به عنوان هویت رقیب دیده شده و بدن آنها مثل سر زمینی برای فتح، یا وسیله برای حقارت مردان جامعه تجسم میشود.
در کنگو تجاور جنسی به عنوان یک سلاح جنگی از طرف تمامی گروههای در گیر در جنگ مورد استفاده قرار گرفت.
طبق گزارش سازمان ملل در رواندا بین ۱۰۰۰۰۰تا ۲۰۰۰۰۰ زن در فاضله سه ماه در سال۱۹۹۴ در جنگ داخلی مورد تجاوز قرار گرفتند. در سیرالئون شبه نظامیان به ۴۰۰۰۰ زن تجاوز کردند، و جنگ در یوگسلاوی سابق این رقم به ۶۰۰۰۰ رسید.
در عراق و افعانستان هم هر چند آمار دقیقی در دست نیست اما فاجعه بسیار و تجاوز به زنان اسفبار!.
به فحشا کشانده شدن، به قتل رسیدن، ناپدید شدن، از دست دادن همسر، فرزند خانه و کاشانه، مهاجرت و........... از اثرات جانبی جنگ است که تا نسلهای بعد زخم آن میماند.
و از طرف دیگرزن در جامعه خود، هویت خود را در مقابل ناسیونالیسم و دفاع از وطن از دست میدهد. وطن پرستی محور، او را به مادری برای تربیت سربازان، عامل پشت جبهه برای کمک رسانی، عامل اجرای هر گونه اوامر و............ و خلاصه زنی فاقد قدرت و عمل اجتماعی تبدیل میکند.
*****
در شرایط امروزایران نقش زنان به طور کلی و جنبش زنان به طور اخص چیست؟ و همانطور که در بالا گفته شد آیا جنبش زنان به دلیل خطر حمله نظامی و احتمال جنگ باید دست از مبازره برای برابری بردارد؟
به دلایل شمرده شده در بالا زنان از مهمترین نیروهای صلح هستند. وزنان کشور ما به دلیل تجربه جنگ هشت ساله خانمان سوز و فجایع به بار آورده برای آنها هرگز خواهان جنگ نبوده وبیشتر از هر زمان مخالف جنگ هستند. آنها به خوبی میدانند که جمهوری اسلامی و کشورهای غربی هر کدام در پی منافع خود هستتد و در شرایط اسف بار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی جامعه امروز ایران تنها طرفین جنگ ازوقوع آن سود میبرند.
بنابراین جنبش زنان باید بیشتر از هر زمان وارد عمل اجتماعی شده وپیوند «نه به جنگ برای برابری برای صلح» را تحقق بخشد. عملی کردن این مهم تنها با حضور زنانی با قدرت و عمل اجتماعی ممکن است.
در اینجا لازم میدانم اندکی تامل برای باز کردن مفهوم قدرت داشته باشم. منظور من از قدرت در اینجا توانایی وپناسیل فکری و عملی زنان است. زن، جنس دوم طبق قانون دینی جمهوری اسلامی جایگاه و قدرت عمل اجتماعی ندارد. و اما برای اینکه زنان مابه عنوان شهروندان و نه به عنوان وسیله وارد عمل شوند احتیاج به قدرت دارند.
و اما قدرت زن در رابطه با مرد مطرح میشود. رابطه بین زن و مرد یک رابطه طبیعی و ضروری انسان با انسان است. زن و مرد به عنوان بشر یک کل را تشکیل میدهند نه به صورت هرمی و هیرارشی که در آن مرد فاعل در راس قدرت و زن مفعول در پائین هرم است.
متاسفانه زن در جمهوری اسلامی در پایین هرم، به عنوان جنس دوم و فرو دست است. زن از نظر قانونی در نقطه صفر جنبش جهانی زنان یعنی در نقش خدمتکار و تحت ستم حبس شده است. زن فاقد قدرت، زنی که به عنوان بشر کامل شناخته نشده ونیمه بشر است.
نیمی از جامعه ما از حقوق شهروندی محروم و در نتیجه از قدرت عمل اجتماعی محرومند. آیا در چنین شرایطی طبیعیترین و ضروریترین خواست، حق برابری نیست؟
زنان ما اما علیرغم قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی به قدرت خود آگاهندو به خوبی در یافتهاند که تنها راه نجات آنها استقلال و برابری است وهیچ بهانهای نباید آنها را از این مهم باز دارد. درایران تبیعیض علیه زنان بخشی از ساختار حکومت است و در نتیجه بدون شکستن این ساختار رسیدن به مطالبات زنان امکان پذیر نیست.
در این راستا جنبش زنان ما باید همواره پرچمدار مطالبات اخص زنان بوده ودر عین حال همراه با جنبشهای دیگر و به خصوص جنبش کارگری، به دلیل خصلت برابر طلبی ونفی هر گونه تبعیض همراه و متحد شده تا مبارزه خود را پیش برد.
کلام آخر اینکه، جنگ حربهای در دست جمهوری اسلامی برای سرکوب هر چه بیشتر جنبشهای اجتماعی و به خصوص جنبش زنان است. با شعار «برای برابری برای صلح» در مقابل جمهوری اسلامی بایستیم
فریبا ثابت
۶ مارس ۲۰۱۲
هرانا؛ بیانیهی سه تن از زندانیان سیاسی در نکوهش سانسور در رسانههای فارسی زبان
خبرگزاری هرانا - مدت ها است برخی رسانههای فارسی زبان که با هزینهی دول غربی اداره میشوند تنها اخبار مربوط به برخی زندانیان را پوشش میدهند و روندی گزینشی را به کار میبندند.
در همین راستا سه تن از زندانیان محبوس در زندان رجایی شهر کرج به نامهای دکتر نادر بابایی زیدی، جعفر اقدامی و خالد هردانی بیانیهای در نکوهش این روند غیرعادلانه در این رسانهها را در اختیار ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" قرار دادهاند که متن کامل آن در ادامه میآید.
با درود به ملت ستم دیدهی ایران
چندین سال است شاهد پوشش خبری گسترده در رسانههای خارج از ایران نسبت به زندانیان اصلاح طلب میباشیم در حالی که اخبار زندانیان دیگر که اصلاح طلب نمیباشند پوشش خبری بسیار کم و با در بعضی مواقع به صورت کامل مورد سانسور خبری قرار میگیرند در صورتی که زندانیان غیر اصلاح طلب هزینههایی بعضاً سنگینتر نسبت به اصلاح طلبان متحمل شدهاند.
رسالت یک رسانهی خبری که ادعای بی طرف بودن را دارد، میبایست پوشش اخباری بیطرف و به دور از سانسور، برای آگاه سازی مخاطبانش باشد نه اینکه اخبار را به صورت گزینشی و در قالب باند بازی منتشر کند. در چند سال اخیر به ویژه پس از انتخابات ۸۸ سیاستی که برخی رسانههای فارسی زبان از جمله رادیو فردا در پیش گرفته، این رسانه را تبدیل به رسانهی اصلاح طلبان کرده که تنها صدا و خواستهی این طیف سیاسی در آن منتشر میشود.
یک رسانهی حرفهای نبایستی صدای احزاب و گروههای مشخصی را منعکس کند. در زندان دردناکترین و پرهزینهترین اتفاقات و احکام برای زندانیان روی میدهد که این رسانه در قبال رسالت خبری خویش سکوت را سر لوحهی کارش قرار میدهد اما در مورد جزیی ترین اخبار اصلاح طلبان به مانند سرماخوردگی و یا گرفتن جشن تولد در زندان و یا نظراتشان و بیانیههایشان تمام بخشهای خبری خود را بسیج میکند تا اخبار مربوطه را پوشش خبری گسترده دهند.
بدینوسیله انزجار خویش را از سیاست در پیش گرفتهی این خبرگزاریها در ارتباط با گزینشی پخش کردن اخبار و سانسور خبر زندانیان غیر اصلاح طلب اعلام میکنیم و به امید روزی که رسانههای خبری بی طرف، به رسالت ژورنالیستی خود به درستی عمل کنند و شرف و حرفهی خویش را به معرض فروش نگذارند و در راستای کار خبری سالم گام بردارند.
دکتر نادر بابایی زیدی
چندین سال است شاهد پوشش خبری گسترده در رسانههای خارج از ایران نسبت به زندانیان اصلاح طلب میباشیم در حالی که اخبار زندانیان دیگر که اصلاح طلب نمیباشند پوشش خبری بسیار کم و با در بعضی مواقع به صورت کامل مورد سانسور خبری قرار میگیرند در صورتی که زندانیان غیر اصلاح طلب هزینههایی بعضاً سنگینتر نسبت به اصلاح طلبان متحمل شدهاند.
رسالت یک رسانهی خبری که ادعای بی طرف بودن را دارد، میبایست پوشش اخباری بیطرف و به دور از سانسور، برای آگاه سازی مخاطبانش باشد نه اینکه اخبار را به صورت گزینشی و در قالب باند بازی منتشر کند. در چند سال اخیر به ویژه پس از انتخابات ۸۸ سیاستی که برخی رسانههای فارسی زبان از جمله رادیو فردا در پیش گرفته، این رسانه را تبدیل به رسانهی اصلاح طلبان کرده که تنها صدا و خواستهی این طیف سیاسی در آن منتشر میشود.
یک رسانهی حرفهای نبایستی صدای احزاب و گروههای مشخصی را منعکس کند. در زندان دردناکترین و پرهزینهترین اتفاقات و احکام برای زندانیان روی میدهد که این رسانه در قبال رسالت خبری خویش سکوت را سر لوحهی کارش قرار میدهد اما در مورد جزیی ترین اخبار اصلاح طلبان به مانند سرماخوردگی و یا گرفتن جشن تولد در زندان و یا نظراتشان و بیانیههایشان تمام بخشهای خبری خود را بسیج میکند تا اخبار مربوطه را پوشش خبری گسترده دهند.
بدینوسیله انزجار خویش را از سیاست در پیش گرفتهی این خبرگزاریها در ارتباط با گزینشی پخش کردن اخبار و سانسور خبر زندانیان غیر اصلاح طلب اعلام میکنیم و به امید روزی که رسانههای خبری بی طرف، به رسالت ژورنالیستی خود به درستی عمل کنند و شرف و حرفهی خویش را به معرض فروش نگذارند و در راستای کار خبری سالم گام بردارند.
دکتر نادر بابایی زیدی
جعفر اقدامی
خالد هردانی
محكوميت احمد غلامی، سردبیر روزنامهی شرق به يک سال حبس
خبرگزاری هرانا - احمد غلامی، سردبیر روزنامهی شرق و نویسنده، از سوی شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست ابوالقاسم صلواتی به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است.
به گزارش ایسنا، اتهام احمد غلامی فعالیت تبلیغی علیه نظام بوده و بر همین اساس، به استناد مادهی ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی به یک سال حبس محکوم شده که این محکومیت بهمدت پنج سال به حالت تعلیق درآمده است.
به گزارش ایسنا، اتهام احمد غلامی فعالیت تبلیغی علیه نظام بوده و بر همین اساس، به استناد مادهی ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی به یک سال حبس محکوم شده که این محکومیت بهمدت پنج سال به حالت تعلیق درآمده است.
این حکم از سوی رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به این روزنامه نگار ابلاغ شده است.
آقای غلامی روز شانزدهم آذر ماه سال جاری و در پی یورش ماموران امنیتی به ساختمان شرق همراه علی خدابخش، کیوان مهرگان و فرزانه روستایی بازداشت شده بود. وی هشتم دی ماه با تودیع وثیقهی ده میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
خودکشی یکی از کارگران اخراجی نساجی کردستان به دلیل فقر اقتصادی
خبرگزاری هرانا - یکی از کارگران اخراجی نساجی کردستان به نام "منصور زارعی" به علت بیکاری و فقر اقتصادی ناشی از آن، روز دوشنبه، پانزدهم اسفندماه خودکشی کرد و به زندگی خود پایان داد.
به گزارش هرانا به نقل از کمیتهی هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری، منصور زارعی، ۴۲ ساله که از بیش از ۱۵ سال سابقهی کار برخوردار بود، پیشتر در شرایط سخت و زیان آور قسمت ریسندگی کارخانهی نساجی مشغول به کار بود.
موج بیکاری کارگران در طی ماههای اخیر و با اجرایی شدن طرح تعدیل اقتصادی(هدفمند سازی یارانهها) روندی تصاعدی را در پی داشته است.
بر اساس اعلام نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در سال ۲۰۱۱ دست کم ۴۶۳۰۹ کارگر از کار اخراج شدند.
لازم به یادآوری ست که در ماه گذشته نیز یکی از کارگران قسمت رنگ گروه بهمن (مزدا) پس از اینکه از قرار داشتن نام خود در لیست اخراج پایان سال مطلع شد، در محوطهی کارخانه دست به خودکشی زد و جان باخت.
یک شهروند شیروانی در ملاءعام به دار آویخته شد
خبرگزاری هرانا - فردی به نام "یونس شفیق" که گفته میشود یک معلم در شیروان واقع در استان خراسان شمالی را به قتل رسانده بود، سحرگاه روز سه شنبه، شانزدهم اسفندماه، در این شهرستان و در ملاءعام به دار آویخته شد.
به گزارش ایرنا، "یونس شفیق" دیماه سال گذشته پس از آگاهی از اینكه برادر دانش آموزش به دلایل واهی توسط مدیر مدرسه كتك خورده، با مراجعه به مدرسه، "روشن كاظمیان"، مدیر مجتمع آموزشی چمرانِ شهرک رضا در منطقهی سرحد شیروان را، به قتل رساند.
به گزارش ایرنا، "یونس شفیق" دیماه سال گذشته پس از آگاهی از اینكه برادر دانش آموزش به دلایل واهی توسط مدیر مدرسه كتك خورده، با مراجعه به مدرسه، "روشن كاظمیان"، مدیر مجتمع آموزشی چمرانِ شهرک رضا در منطقهی سرحد شیروان را، به قتل رساند.
بر اساس این گزارش وی با ضربات چاقو و در مقابل چشم دانش آموزان، مدیر این مجتمع آموزشی را از پای درآورد و متواری شد.
احمد حیدری، معاون امور مجلس وزارت آموزش و پرورش پیشتر در این خصوص گفته بود که با پیگیری ادارهی حقوقی وزارت آموزش و پرورش و همکاری قضات و مرجع قضایی استان خراسان شمالی، در صدور حکم قصاص این شهروند تسریع شده است.
گفتنی ست که حكم قصاص یونس شفیق، پس از تایید در دیوان عالی كشور، سحرگاه سه شنبه به اجرا درآمد.
احمد حیدری، معاون امور مجلس وزارت آموزش و پرورش پیشتر در این خصوص گفته بود که با پیگیری ادارهی حقوقی وزارت آموزش و پرورش و همکاری قضات و مرجع قضایی استان خراسان شمالی، در صدور حکم قصاص این شهروند تسریع شده است.
گفتنی ست که حكم قصاص یونس شفیق، پس از تایید در دیوان عالی كشور، سحرگاه سه شنبه به اجرا درآمد.
هرانا؛ دو شهروند بهایی در مشهد بازداشت شدند
خبرگزاری هرانا – دو شهروند بهایی ساکن مشهد امروز از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، صبح روز چهارشنبه ۱۷ اسفند ماموران اداره اطلاعات مشهد به منازل دو شهروند بهایی ساکن مشهد به نامهای «حوریه محسنی» و «نگین احمدیان» مراجعه کرده و پس از تفتیش و ضبط کامپیوتر، کتب، سی دیها و عکسهای مذهبی نامبردگان را نیز بازداشت و به نقطه نامعلومی انتقال دادند.
این احتمال وجود دارد بهاییان دیگری هم دستگیر شده باشند که در خبرهای تکمیلی اعلام میشود.
قابل ذکر است بجز دو فرد مذکور، بیش از دو هفته است که هشت شهروند بهایی دیگر هم در مشهد در بازداشت بسر میبرند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، صبح روز چهارشنبه ۱۷ اسفند ماموران اداره اطلاعات مشهد به منازل دو شهروند بهایی ساکن مشهد به نامهای «حوریه محسنی» و «نگین احمدیان» مراجعه کرده و پس از تفتیش و ضبط کامپیوتر، کتب، سی دیها و عکسهای مذهبی نامبردگان را نیز بازداشت و به نقطه نامعلومی انتقال دادند.
این احتمال وجود دارد بهاییان دیگری هم دستگیر شده باشند که در خبرهای تکمیلی اعلام میشود.
قابل ذکر است بجز دو فرد مذکور، بیش از دو هفته است که هشت شهروند بهایی دیگر هم در مشهد در بازداشت بسر میبرند.
هرانا؛ دفاع پیمان عارف از پایان نامهاش پس از شش سال محرومیت
خبرگزاری هرانا - روز گذشته پیمان عارف که در فروردین سال ۸۵ از سوی هیئت گزینش وزارت علوم به دستور وزارت اطلاعات از تحصیل محروم و از دفاع پایان نامهاش ممانعت به عمل آمده بود، پس از ۶ سال موفق شد از رسالهاش تحت عنوان «نسل چهارم روشنفکری دینی در ایران دهه هشتاد» به صورت تبعیدی در دانشگاه تربیت معلم دفاع نماید.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این فعال دانشجویی و اولین دانشجوی ستاره دار در دولت احمدینژاد جلسه دفاعیه را با یاد دانشجویان ستاره دار زندانی بویژه ضیا نبوی، مجید دری و مهدیه گلرو و آرش صادقی آغاز نمود و در پایان موفق گردید با اخذ نمره ۱۹ از هیئت اساتید داور از رساله خود دفاع نماید.
گفتنی است پیمان عارف پس از اخراج در فروردین ۸۵ از وزارت علوم به دیوان عدالت اداری شکایت برد که نهایتا با وجود صدور رای از سوی شعبه دو دیوان عدالت در مهرماه ۸۵ به نفع این فعال سابق دانشجویی، مرحوم آیت الله عمیدزنجانی، رییس وقت دانشگاه تهران تا پایان ریاست خود بر دانشگاه تهران در اسفندماه ۸۶ از تمکین به رای دیوان استنکاف نمود.
بازگشت به تحصیل پیمان عارف این امیدواری را میتواند به همراه داشته باشد که پس از ۶ سال روند اخراج و ستاره دار نمودن دانشجویان منتقد در دولت محمود احمدینژاد، این روند متوقف و یا حداقل کند گردیده و با انعطاف بیشتری با فعالان دانشجویی برخورد شود.
"انتشارات ثالث" هم تعلیق شد
خبرگزاری هرانا - خبرها از ادارهی کتاب وزارت ارشاد حاکی از آن است که از این پس، کتابهای انتشارات ثالث مجوز دریافت نمیکنند و به نظر میرسد این ناشر هم به جمع ناشران بلاتکلیف یا معلق پیوست.
به گزارش مهر، در حالی که به نظر میرسید با رایزنی هیئت مدیرهی اتحادیهی ناشران و کتابفروشان تهران با مسئولان ادارهی کتاب و معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، مشکل انتشارات چشمه حل شود اینبار خبر میرسد که نه تنها مشکل این ناشر که مباحثی از تعلیق تا لغو مجوز درباره آن مطرح شده بود، حل نشده بلکه مشکل جدیدی برای یک ناشر دیگر هم به وجود آمده است.
از صبح دیروز ادارهی کتاب ارشاد هیچ کتابی را برای بررسی و دریافت مجوز از انتشارات ثالث دریافت نکرده است و همچنین توضیحی مبنی بر دلایل این اتفاق و مدت زمانی که انتشارات ثالث نباید کتابهایش را برای دریافت مجوز چه در حوزه کارهای چاپ اولی و چه تجدید چاپی به اداره کتاب ارائه کند، داده نشده است.
حال باید منتظر ماند تا معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا اداره کتاب وابسته به این معاونت، توضیحات رسمی خود را در تایید و یا رد این خبر اعلام کنند.
انتشارات ثالث یکی از ناشران مطرح کشور است که فعالیت خود را از سال ۱۳۷۵ آغاز کرده و تاکنون موفق به چاپ هزاران کتاب ادبی و پژوهشی در ادبیات ایران و جهان شده است.
از صبح دیروز ادارهی کتاب ارشاد هیچ کتابی را برای بررسی و دریافت مجوز از انتشارات ثالث دریافت نکرده است و همچنین توضیحی مبنی بر دلایل این اتفاق و مدت زمانی که انتشارات ثالث نباید کتابهایش را برای دریافت مجوز چه در حوزه کارهای چاپ اولی و چه تجدید چاپی به اداره کتاب ارائه کند، داده نشده است.
حال باید منتظر ماند تا معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا اداره کتاب وابسته به این معاونت، توضیحات رسمی خود را در تایید و یا رد این خبر اعلام کنند.
انتشارات ثالث یکی از ناشران مطرح کشور است که فعالیت خود را از سال ۱۳۷۵ آغاز کرده و تاکنون موفق به چاپ هزاران کتاب ادبی و پژوهشی در ادبیات ایران و جهان شده است.
جـــرس:
به گزارش منابع خبری، یک فعال پیشین دانشجویی توسط دادگاه انقلاب اسلامی سنندج به زندان محکوم شد.
دلیر اسکندری فعال پیشین دانشجویی در گفتگو با آژانس خبری موکریان ضمن اعلام این خبر، اظهار داشت: شعبه دوم دادگاه انقلاب سنندج اینجانب را چندی پیش به اتهام اقدام علیه امنیت از طریق اجتماع و تبانی به دو سال زندان که به مدت ۵ سال تعلیق شده است محکوم نمود.
یادآور می گردد دلیر اسکندری که دبیر هماهنگی پیشین اتحادیه دمکراتیک دانشجویان می باشد سال گذشته به دنبال پیگیری تعدادی از فعالان کرد جهت تجدید نظر در حکم اعدام حبیب لطیفی بازداشت و پس ازسپری کردن ۴۴ روز زندان با قرار وثیقه ۷۰ میلیونی آزاد شد.