۱۳۹۰ دی ۱۸, یکشنبه

یکشنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

رضا پهلوی واشاره چند نکته!

با توجه به اینکه ژورنالیستی از طایفه اصلاح‌طلب پیشین که لااقل نماینده جمعیت قابل توجه‌ای از مخالین رژیم اسلامی می‌باشد با تابوشکنی به گفتگو با آقای رضا پهلوی که از مقبولیت روزافزونی در میان مردم داخل کشور بر خوردار گردیده، پرداخته، و به عبارتی اولین گام را برای نزدیکی هر چه بیشتر دو جناح پر طرفدار اپوزسیون برداشته است، لزوم همراهی کامل دیگر مخالفین رژیم را در این مسیر طلب می‌نماید. متاسفانه نگاهی به کامنت‌های توهین‌آمیز نوشته شده در ذیل گفتگوی چالشی مسیح علی‌نژاد با رضا پهلوی در سایت بالاترین و یوتیوب، پیش درآمد مثبتی برای اتحاد آرمانی جبهه اپوزسیون را به ذهن متبادر نمی‌کند.
 مصاحبه اخیر آقای رضا پهلوی با خانم مسیح علی‌نژاد خیلی از نکات مبهمی که سال‌هاست مردم ایران در پی تنویرآن بودند را به خوبی تبیین نمود. هر چند که در گذشته آقای پهلوی طی  مصاحبه‌های گوناگون با رسانه‌های مختلف مواضع خود را اعلام نموده بود لیکن مصاحبه اخیر وی که در پی شکایت ایشان از «سلطان علی خامنه‌ای»  به شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت و توجه قاطبه مردم درون کشور را به خود جلب کرد، در مقطع زمانی مناسبی صورت گرفت. مشخص نمودن  مواضع خود در برابر سیاست‌های پدر فقیدش و عدم تایید برخی از رفتارهای رژیم گذشته و همچنین متانت و پاسخ های روشن و دقیق  وی در مقابل سوالات چالشی خانم مسیح علی‌نژاد از مهم‌ترین  نکات ارزشمند این گفتگو بود که تاثیر بسزائی بر محبوبیت او در میان آحاد مردم به جای گذاشت. ترسیم منطقی خط و مسیر انتخابی‌اش و جایگاه واقع‌بینانه خود در عرصه سیاست از دیگر نکات مهم این مصاحبه بود که در ادامه این نوشتار بیشتر به تجزیه و تحلیل آن پرداخته خواهد شد.
شکایت رسمی رضا پهلوی از رهبررژیم اسلامی حاکم بر ایران که پس از سالها اتخاذ مواضع منفعلانه ( لااقل از دید مردم)  صورت گرفت، بارقه‌ای از امید را در دل  مردم ستمدیده ایران روشن نمود. در پی سرکوب شدید مخالفین رژیم در کشور وزندانی نمودن تعدادی از رهبران جنبش سبز، فقدان رهبری دراین جنبش، به‌طور کاملا محسوسی  بارز گردید. حرکت جسورانه طرح شکایت از راس هرم قدرت در حکومت به اصطلاح اسلامی نه تنها نشان ازتغییر در روش منفعلانه  پیشین رضا پهلوی در میدان سیاست بود بلکه بار دیگر نام وی را به اذهان مردم آورد و نظرها رابه سوی خود جلب نمود. پس از شکایت رضا پهلوی از سلطان علی خامنه‌ای از سوی رسانه‌های وابسته به اپوزسیون و همچنین رسانه‌های حکومتی تحلیل‌ها و اخباری به تایید و یا رد این حرکت صورت گرفت و بعضا این اقدام را فاقد وجاهت قانونی قلمداد کردند. لیکن مهم‌ترین اثر این طرح دعویٰ، همانا در کانون توجه قرار گرفتن فردی که بالقوه می‌تواند در آینده سیاسی کشور اثر گذار باشد، است. دستاوردی بزرگ برای وی و مردم کشور که نمی‌توان بی‌تفاوت از کنار آن گذر کرد.
 اگر درگذشت شاه فقید را به عنوان نقطه عطفی در ورود رضا پهلوی به عرصه سیاست تلقی کنیم  و پرونده  او را در طول این مدت مروری بنمائیم، به  خوبی در می‌‌یابیم که وی با اعلام گاه به گاه مواضع، روزبروز بر تقویت جایگاه خود در میدان سیاست افزوده و اینک به قطبی قابل اعتنا و قطعا موثر بدل گردیده است. بیان نظرات منبعث از نگرش دموکراتیک  و آزادی‌خواهانه و اظهارات مبتنی بر رعایت حقوق بشر از عوامل موثر در تثبیت  موقعیت  وی می‌باشد. ممکن است برخی بر وی خرده گیرند که چرا اینگونه حرکات را خیلی پیشتر آغاز ننموده و در طی سی و سه حکومت  ولی فقیه  بر کشور، با اتخاذ شیوه‌ای  خزنده و گاها منفعلانه نسبت به سرنوشت کشورش بی‌تفاوت و یا لااقل کم اهمیت ظاهر گردیده است؟ اما چنین به نظر می‌رسد که حرکات کنش‌گرایانه اخیر رضا پهلوی که نشان از پختگی و زمان‌سنجی به موقع دارد، حاصل سکوت و یا کم تحرکی صبورانه و  در عین حال لحاظ همه جوانب امر است. اگر ایشان همچون برخی از گروه ها و افراد شاخص سیاسی اپوزسیون ،با کم تجربگی و بی‌درایتی، تمام پتانسیل خود را هزینه ورود به عرصه سیاست می‌نمود، قطعا اینک چون دیگر گروه‌های تندرو از گردونه سیاست رانده شده واکنون جایگاهی  تنفرآمیز و یا طنزآلود در میان افکار عمومی داشت.
 مواضع اخیر رضا پهلوی که با چاشنی عمل‌گرائی نیز همراه بوده از چند جهت قابل بررسی می‌باشد. شاید بشود از سخنان وی چنین نتیجه گرفت که شاه بیت مواضع وی، رعایت اصول دموکراسی و حقوق بشر و سپردن سرنوشت کشور به دست شهروندان ایران است. تاکیدات مکرر به لزوم رفراندمی عادلانه  که نظارت همه جانبه سازمان های بی‌طرف بین‌المللی را به همراه داشته باشد، وتوصیه به تمکین همه گروه‌ها و افراد از حکومت انتخابی مردم، بارزترین خواسته مطروحه وی می‌باشد. در ادامه نکاتی چند در این مورد عنوان می‌گردد که به باور من باید از سوی ایشان به عنوان تبصره ای مهم‌تر از اصل، مطرح شود.
فرض کنیم هم اکنون مقامات جمهوری اسلامی بر اثر فشارهای فزاینده داخلی و بین المللی موافقت نمایند که رفراندومی فراگیر و با حضور ناظران بین المللی به مورد اجرا گذارده شود. با چنین پیش فرضی آیا گروه‌ها و شخصیت های مختلف اپوزسیون چنین می‌پندارند که  نوع حکومت پیشنهادی آنان با اقبال عمومی روبرو گردیده و اکثریت مردم  توصیه آنها را به صندوق ها می‌ریزند؟
 خیلی ساده انگارانه است اگر چنین پنداری داشته باشیم. یقینا اغلب مردم که در این نوشتار از آنان به عنوان «پیرو» یاد خواهیم کرد به علت تعلقات مذهبی و دینی که ناشی از ریشه‌های بجا مانده از قرن‌ها پیش به این سو می‌باشد وهمچنین تبلیغات گسترده سی و سه ساله حاکمان که به نوعی در جای جای شئونات زندگی اکثر مردم نفوذ کرده، رژیمی که نام اسلام را یدک می‌کشد برخواهند گزید.
باید به این موضوع واقع‌بینانه نگاه کرد که اصولا جمعیت «پیرو» اساسا نقشی در انتخاب نوع حکومت ومدیریت کلان کشور ندارند. دوستی از شهروندان  شهرستان بیرجند می‌گفت: تا روز بیست و دو بهمن ماه ۵۷، حتی یک راهپیمائی اعتراضی از سوی مردم  این شهر بر علیه رژیم شاه صورت نگرفت لیکن به محض  پیروزی انقلاب بساط تظاهرات، به حمایت از حاکمان جدید  پهن گردید و مردم با برگزاری تجمعاتی، با بنیان‌گذار و رهبران نظام اسلامی بیعت نمودند. این اتفاق در اکثر شهرهای ایران به همین نحو بوقوع پیوسته بود. در شهرهای بزرگ که از میلیون‌ها نفر جمعیت برخوردار بود نیز به غیر از چند ده هزار نفر که به عنوان پیش‌قراول بر علیه رژیم سلطنتی حرکات و تظاهراتی راه اندازی می‌نمودند، بقیه مردم به انتظار غالب شدن یکی از دو طرف ماجرا بودند تا با حمایت از برنده، خود را در جبهه پیروز جا زنند. این یک نظریه جامعه شناسانه می‌باشد که همیشه اقلیت دگراندیش هستند که با همراهی افراد جسور، می‌توانند تغییری در مدیریت کلان ایجاد نمایند و تبعا بنا بر روحیه عمومی، اکثریت مردم، از پیروز ماجرا حمایت نموده و با این عمل، خودشان را در پیروزی برنده، سهیم و شریک می‌دانند.
 همانطور که اشاره گردید به غیر از اقلیت دگر اندیش و فرهیخته، اکثریت مردم جامعه ، جمعیت «پیرو» می‌باشند. تنها ابزار کار لازم در دست اندیشمندان جامعه، در اختیار داشتن وسایل ارتباط جمعی برای ارائه نقطه نظرات آزادی‌خاهانه و تنویر افکار عمومی و آشنا  نمودن مردم به حقوق اولیه انسانی‌شان می‌باشد. حال اگر چنین ابزاری توسط حاکمان تمایت خواه و دیکتاتور از آنان سلب شود وفرهیختگان غیر حکومتی توان عرضه نمودن نقطه نظرات خود را در میان اقشار مختلف جامعه نداشته باشند، وضعیت به همین شکلی که هم اکنون شاهد آن هستیم می‌رسد.
 در اواخر سال ۲۰۱۱ میلادی که چند روزی‌است آنرا پشت سر گذاشته‌ایم، رهبر دیکتاتور و جنایتکار کره شمالی در گذشت. بی‌تردید همه مخاطبین این نوشتار مراسم عزاداری وگرامیداشت این شخص را از رسانه‌های دیداری ملاحظه نموده‌اند. مردم کره‌شمالی با حضور میلیونی و سوگواری بی‌آلایش خود به زاری و ماتم پرداختند. مطمئنا کسی نمی‌تواند بگوید که مردم آن کشور، تظاهر به گریه می‌کردند و آن اشک‌ها و ناله‌ها دروغین می‌باشد. همه مردم جهان نیک می‌دانند که «کیم جونگ ایل»، خودکامه‌ترین حاکمیت در عصر حاضر را رهبری می‌کرده است. اما چنانچه با جو عمومی حاکم بر کره‌شمالی آشنا باشیم متوجه می‌شویم که حتی اگر ۱۰ بار هم رفراندمی برای انتخاب نوع حکومت در آن کشور صورت گیرد، باز هم مردم همین حاکمیت خودکامه را برمی‌گزینند. علت آن خیلی واضح و روشن و دریک جمله خلاصه می‌شود «مردم با حقوق خود آشنا نیستند و اساسا نوع حکومت بهتری را به علت عدم دسترسی به منابع مختلف، نمی‌شناسند». بنابراین، سخن از رفراندوم بدون  فراهم آوردن مقدمات لازم، شعاری‌است که نه تنها به خودی خود نمی‌تواند کارساز باشد بلکه اگر حاکمان رژیم کنونی ازکم‌ترین  شهامت وشجاعت بهره‌ای داشتند،  با اطمینان کامل از پیروزی  حداکثری خود، نسبت به پذیرفتن پیشنهاد رفراندم وبرگزاری آن با حضور ناظران سازمان‌های بین‌المللی اقدام و بی‌تردید بار دیگر بر اریکه قدرت تکیه زده و اعمال غیر انسانی خود را با شدت و حدتی بیش از پیش پی می‌گرفتند. شاید یادآوری این نکته تلخ  بی‌جا نباشد که در چنین حالتی لااقل تا ده‌ها سال اپوزسیون شکست خورده  قادر به برخواستن بر روی پای خود نخواهد بود. خوش‌بختانه  مقامات خائن جمهوری اسلامی مصداق عینی «الخائن خائف» هستند و لذا از سر ترس حاضر به تن دادن به چنین رفراندمی نمی‌باشند.

پس چه باید کرد ؟

 به باور من سه راه برای سرنگونی رژیم فعلی و رسیدن به حکومتی دموکراتیک وجود دارد که در ادامه به تحلیل یک به یک این راه ها خواهیم پرداخت.
اول اینکه از راه مداخله نظامی دول خارجی تحت لوای سازمان ملل متحد، حکومت فعلی را سرنگون و حکومتی دموکراتیک را جایگزین آن نمود.
دومین راه ممکن برای از بین رفتن رژیم فعلی، درگیر شدن باند های قدرت و غارت در راس حکومت و در پی  تضعیف حاصل از این درگیری‌ها، حسن استفاده  به‌موقع اپوزسیون و بازپس‌گیری حاکمیت  از چنگال اشغال‌گران می‌باشد.
سومین راه ، بسیج و اتحاد همه جانبه اقلیت تاثیرگذار و فرهیخته و در عین حال جسوردر سطح تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور می‌باشد که می‌تواند پایه‌های رژیم خود کامه را متزلزل و نهایتا به ورطه سقوط سرازیر نماید.
در مورد راهکار نخست ( حمله نظامی) باید اذعان نمود که برخی از نیرو های اپوزسیون تنها  راه ممکن برای سرنگونی رژیم را اجرای گزینه فوق دانسته و دلایلی برای موثر بودن این انتخاب  برمیشمارند. البته در میان جمعیت «پیرو» در داخل کشور، معدود کسانی نیزهستند که به علت استیصال  و البته فقدان جسارت در جهت وارد شدن به گود مبارزه بر علیه رژیم، از حمله نظامی استقبال می‌کنند لیکن اینان بدور از دور اندیشی و بدون در نظر داشت عوارض فاجعه بار حمله نظامی و فقط از شدت یاس و فشارهای فزاینده حاکمیت  بدنبال منجی میگردند. به عبارتی دیگر اینان همچون غریقانی هستند که برای نجات خود بدون آینده نگری به هر شئی شناوری متوسل و متمسک میشوند حال می‌خواهد این منجی یک دزد دریائی باشد و یا هر کس دیگر. از سوی دیگر اغلب مخالفین رژیم به دلایل گوناگون همچون وقوع فاجعه انسانی و کشته و آسیب دیدگی مردم غیر نظامی، تخریب و از از بین رفتن زیر بنا های اقتصادی کشور و دیگر استدلالات مشابه، این راهکار را غیرمنطقی و غیر انسانی می‌دانند.
 به نظر میرسد راهکار دوم (بهره گیری از درگیری باند های قدرت و غارت در حاکمیت) در مقطع کنونی به‌ترین راه سرنگونی رژیم باشد.  به‌ترین راه ازاین نظر که تقریبا پنجاه درصد این راه‌کار که از اختیار اپوزسیون خارج است مدتهاست به صورتی کاملا جدی شکل گرفته و اگر تا کنون مخالفین نتوانستد از فرصت به دست آمده کمال استفاده را برند، میتوانند تا فرصت باقیست دست بکار شده و با حسن تدبیر، سرنگونی رژیم را تسریع بخشند. امادر این میان همانطور که واضح و مبرهن است جبهه اپوزسیون از اتحاد لازم به عنوان آلترناتیو حاکمیت فعلی برخوردار نیست. هنوز نه دیکتاتوری سرنگون شده و نه مقدمات یک حکومت دموکراتیک فراهم گردیده، نیروهای اپوزسیون از سلطنت طلب‌ها گرفته تا کمونیست‌ها و اصلاح‌طلبان پیشین  که حال به جمع براندازان پیوسته‌اند و نیروهای مذهبی اما مخالف رژیم، همه و همه‌ساز خود را نواخته و هیچگونه همراهی موثری را برای تولید یک موسیقی دلنشین بکار نمی‌بندند. کاش قضیه به همینجا ختم می‌شد اما با کمال تاسف باید اعتراف کرد که هر کدام از اینان نه تنها ساز خود را می‌نوازند بلکه هر از چند گاهی به مناسبت‌های مختلف لگدی از باب صواب به ساز دیگران نواخته و این بزم!؟ را با ایجاد صدای گوش‌خراش دیگری ، به عزا تبدیل می‌نمایند.
 اما راه‌کار سوم که مسیری موثر لیکن با هزینه زیاد همراه است، به همان دلایل مطرح شده در راهکار دوم (عدم وحدت)، عملا تا کنون به نتیجه نرسیده است. به‌دنبال  کودتای انتخاباتی سال ۸۸، بسیاری از نیروهای اپوزسیون تحت لوای جنبش سبز بسیج شدند و با فراهم نمودن بستر لازم برای اعتراضات خیابانی، برای مدت کوتاهی متفقا از کارشکنی در قبال یکدیگر دست کشیدند و همین امر باعث شد رژیم تا آستانه سقوط پیش رود لیکن با آغاز زمزمه‌های تفرقه‌افکنانه  در جبهه اپوزسیون و تلاش گروه‌های مختلف برای مصادره نمودن حرکت جمعی مردم به نفع خود و البته بطریق اولی سرکوب جنایت‌کارانه رژیم، این جنبش را به ورطه سقوط و یا لااقل سکوت انداخت.

نتیجه

به هرروی هر کدام از گزینه های بالا  تحقق یافته ومنجر و منتج به سرنگونی رژیم سفاک ولی فقیه شود ، با توسل به تجربه دردناک بعد از پیروزی انقلاب ۵۷، قبل از هر رفراندم و نظر سنجی برای برگزیدن نوع حکومت آتی، باید مدت زمانی بس طولانی را برای  تنویر افکار عمومی و پاک نمودن خزعبلات تحمیلی از سوی رژیم فعلی وهمچنین ترسیم انواع حکومت‌های پیشنهادی از سوی مدافعین آن، از رسانه‌های رسمی و غیر رسمی کشور در نظر گرفت  تا لااقل این‌بار مردم ایران به سرنوشت غمبار سال‌های گذشته دچار نشوند. برگزیدن  حکومتی مبهم و ناشناخته به نام «جمهوری اسلامی» از سوی اکثریت «پیرو»، نتیجه‌ای  جز تسلط جنایت‌کارترین  حاکمان  در طول تاریخ کشور به‌دنبال نداشت. حاکمان جابر و جائری که در طی سی وسه سال حکومت‌شان به غیر از کشتار  صدها هزارنفر از جوانان وطن چه در میدان جنگ  زیاده‌خواهانه با صدام و چه در زندان‌های مخوف خود و چه در کوچه و خیابان و همچنین داغ‌دار نمودن میلیون‌ها خانواده عزیز از دست داده و تخریب و غارت ثروت مردم کشور چیز دیگری به ارمغان نیاورد. هوشیاری اپوزسیون در بسترسازی مناسب برای آینده ایران، پیش‌شرط نخست برای رجوع به آرای مردم می‌باشد.
 با توجه به اینکه ژورنالیستی از طایفه اصلاح‌طلب پیشین  که لااقل نماینده جمعیت قابل توجه‌ای از مخالین رژیم اسلامی میباشد با تابو شکنی به گفتگو با آقای رضا پهلوی که از مقبولیت روزافزونی در میان مردم داخل کشور بر خوردار گردیده، پرداخته و به عبارتی اولین گام را برای نزدیکی هر چه بیشتر  دو جناح پر طرفدار اپوزسیون برداشته است، لزوم همراهی کامل دیگر مخالفین  رژیم را در این مسیر طلب می‌نماید. متاسفانه نگاهی به کامنت‌های توهین آمیز نوشته شده در ذیل گفتگوی چالشی مسیح علی‌نژاد با رضا پهلوی در سایت بالاترین و یوتیوب، پیش درآمد مثبتی برای اتحاد آرمانی جبهه اپوزسیون را به ذهن متبادر نمی‌کند. برخی معتقدند کامنت های توهین آمیز منتشر شده در ذیل این مصاحبه از سوی هواداران رژیم جمهوری اسلامی برای ایجاد انشقاق در جبهه مخالیفن صورت گرفته است. البته این دیدگاه،  با توجه به دلایلی بعید به نظر نمی‌رسد. قطعا رژیم دیکتاتور اسلامی در ایران نمی‌تواند خواهان اتحاد گروه های مختلف مخالف خود باشد . طبیعتا  حاکمیت برای بر هم زدن هر گونه وحدتی از طرق مختلف برای انفکاک  هر چه بیشترگروه های مخالف خود تلاش مینماید.  باید در نظر داشت که تمامیت‌خواهان برای انجام  این‌کار با صرف میلیاردها  پول از ثروت مردم فقیر کشور و با استخدام نیروهای وفادار به حکومت، تلاش فزاینده‌ای را برای به ثمر ننشستن اتحاد در بین اپوزسیون بکار می‌بندند. اما با گردشی در دنیای مجازی به نمونه‌هائی بر می‌خوریم که افرادی  که در سابقه مخالفتشان با رژیم تردیدی نیست با نگارش مطالبی توهین‌آمیز به مسیح علی‌نژاد یا رضا پهلوی موضعی خصمانه بر علیه این دو تن اتخاذ نموده‌اند. معقول به نظر نمی‌رسد که این افراد را  در زمره افسران استخدامی مبارزه با جنگ نرم رژیم، محسوب نمائیم هر چند که عملکرد آنان منتج به نتیجه دل‌خواه رژیم خواهد بود با این تفاوت که خواسته یا ناخواسته [...] بی‌جیره و مواجب حاکمان کشور را می‌نمایند.
 نمی‌توان به این موضوع اعتراف ننمود که برخی از سلطنت‌طلبان هتاک، به علت توقف فکری در زمان رژیم گذشته همان خوی دیکتاتوری و شیوه تحمیل نظرات که البته همراه با توهین و تحقیر مخاطب است پیش گرفته‌اند. متاسفانه با اینکه بیش از سی سال است که در جوامع مردم‌سالار و دموکرات زندگی می‌کنند هنوز منش و سیره چنین جوامعی را نیاموخته و چون فسیلی متحرک به لغزگوئی های خود ادامه می‌دهند. از سوی دیگر هتاکینی که بعد از انقلاب  خصوصا در این چند سال اخیر به جمع اپوزسیون پیوسته‌اند و البته تردیدی در مخالف بودن‌شان با رژیم اسلامی نیست به علت تحمیل خوی درندگی و دیکتاتوری رژیم منحوس اسلامی، قادر به تغییر رفتار خود نمی‌باشند. حکومت  فاشیستی جمهوری اسلامی چنان تاثیری بر اینان گذاشته که گوئی بی ادبی و درنده خوئی با گوشت خونشان عجین شده و هر چند با سخنانی دم از مردم‌سالاری و تحمل آرا و نظرات دیگران برزبان می‌آورند لیکن ظاهرا قادر نیستند خود را اصلاح نموده و به جمع انسان‌های خردمند بپیوندند.
 بدیهی است که برای پرهیز از هرگونه اختلافی و همچین تفکیک نیروهای هتاک از مبارزین واقعی و وحدت‌خواه، زعمای هر گروه که فکر می‌کنند هوادارانی در میان مردم دارند و نظراتشان صائب و ذی نفوذ می‌باشد، باید با اعلام برائت از چنین هوادار نمایانی بر تقویت همه جانبه وحدت کوشیده وبا آموزش اصول دموکراسی و تحمل آراء دیگران به هواداران‌شان، گامی مهم برای رسیدن به مقصود که همانا سرنگونی حکومت دیکتاتوری ولی فقیه می‌باشد، بردارند. «لازم به توضیح نیست هر چند رهبر رژیم ایران خود آمر بسیاری از جنایات صورت گرفته در کشور بوده است لیکن عدم برائت جستن از برخی هواداران  خودسر، متجاوز و قانون شکنش، انزجار و تنفر عمومی  از وی را تسریع بخشیده و چنین است که اینک در اسفل‌السافلین جای گرفته است».

(نکاتی در مورد نقطه نظرات آقای رضا پهلوی در مورد سوگند پادشاهی و موضع وی در برابربرخی از سیاست‌های اعمالی در دوران سلطنت  پدر، و البته نکاتی دیگر، در مقالی جداگانه نگاشته خواهد شد )





حمایت هواداران بشار اسد از خامنه‌ای و احمدی‌نژاد

image
امروز چند ناو جنگی روسیه در سواحل سوریه پهلو گرفتند، در مراسم دولتی تشییع‌جنازه قربانیان انفجار دیروز دمشق شعارهایی در حمایت از خامنه‌ای و احمدی‌نژاد سرداده شد، یک ژنرال ارتش سوریه به مخالفان پیوست و برهان غلیون از حمایت جمهوری اسلامی از بشار اسد انتقاد کرد.
 به گزارش خبرگزاری رویترز، چند ناو جنگی روسیه در بندر نظامی طرطوس سوریه  پهلو گرفتند.
یکی از این ناوها متخصص تعقیب زیردریایی است و ناوهای دیگر نیز مسئولیت کشف عملیات تجسسی را بر عهده دارند و به نوعی با هواپیماهای تجسسی آواکس امریکا مقابله می‌کنند.
روسیه از از زمان شوروی در سال ۱۹۷۱ در بندر طرطوس در ساحل مدیترانه دارای پایگاه پشتیبانی و تعمیراتی است.
این اقدام روسیه در این شرایط، می‌تواند کمک نظامی روسیه به بشار اسد دیکتاتور سوریه به شمار بیاید.
به گزارش روزنامه القدس العربی چاپ لندن، ناوهای کانادا و آمریکا نیز در آب‌های پیرامون محدود دریایی سوریه حضور دارند.
روسیه همراه با چین، در ماه اکتبر گذشته، از تصویب قطعنامه‌ای در شورای امنیت سازمان ملل علیه سوریه جلوگیری کرد.
همچنین امروز دولت بشار اسد برای ۲۶ کشته شده انفجار دیروز دمشق مراسمی با حضور طرفداران خود برگزار کرد.
در این مراسم شعارهایی به نفع دولت حاکم و همچنین در حمایت از رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدی‌نژاد داده شد.
مخالفان بشار اسد می‌گویند که دولت برای منحرف کردن اذهان عمومی دست به این اقدامات فریبکارانه می‌زند.
اما دولت سوریه گفته است به این انفجار که آن را «حملات تروریستی» خوانده پاسخ خواهد داد.
از سوی دیگر، ماهر نعیمی، یکی از سخنگویان ارتش آزاد سوریه نیز مدعی شده است که انفجار دیروز «اقدام تروریستی سازمان‌یافته و طرح‌ریزی‌شده از سوی نیروهای امنیتی بشار اسد بود.»
جمهوری اسلامی نیز این انفجار را محکوم کرده است. این در حالی است که برهان غلیون، رهبر شورای ملی سوریه، مردم ایران را ملتی عظیم خواند اما از حمایت جمهوری اسلامی از رژیم بشار اسد انتقاد کرد.
همچنین امروز در خبری دیگر اعلام شد که یک افسر عالیرتبه ارتش در شهرِ حما، امروز از ارتش سوریه جدا شد و با ۵۰ نفر به مخالفان پیوست.




ربع خامنه‌ای و اصلاح‌طلبان

‎قلم به مزدان دربار ولایت مطلقه خامنه‌ای و سیمای ضد ملی سلطان علی خامنه‌ای، برای نام بردن از رضا پهلوی او را ربع پهلوی خطاب می‌کنند، عنوانی که بیش از تحقیر آقای پهلوی نشان از ترس و زبونی دستگاه عریض و طویل جان نثاران سلطان عمامه به سر دارد که حتی جرات نامبردن از مخالف خویش را نیز ندارند.
‎به هر روی از آنجا که بنده تحذیر دارم از نامبردن اوباش و چماق بدستان بارگاه خامنه‌ای، بی‌مناسبت ندیدم که برای نامبردن از مجتبی خامنه‌ای که به روایت بسیاری از افراد اپوزوسیون نقشی اصلی در جنایات و خونریزی‌های سپاه در برخورد با جنبش مردم ایران علیه کودتای سلطان جائر عمامه به سر داشته است، عنوان ربع خامنه‌ای را به‌کار ببرم.
‎اما جان کلام آنکه بعد از نامه ابوالفضل قدیانی که مستقیما خامنه‌ای را مسوول جنایات مشکلات کشور دانست، این بار مصطفی تاج‌زاده پرده حجب میان اصلاح‌طلبان و خامنه‌ای را به روشنی پاره کرده و با نام بردن از ربع خامنه‌ای به عنوان آقازاده‌ای که مسوول زندانی شدن خویش و حکم زندان همسرش هست، او را مسبب تمام سختی‌ها و مشکلات خویش و خانواده اش معرفی کرده.
‎نامه‌های قدیانی و تاجزاده را می‌توان فاز نهایی مقابله میان حواریون خمینی و خامنه‌ای دانست .دعوایی که می‌تواند بسیاری از ناگفته‌های انقلاب خونین ۵۷ را برملا کند و به پایان رسیدن آن تنها با حذف فیزیکی یکی از طرفین دعوا یا نابودی سلطنت فرقه مطلقه امکان پذیر می‌باشد.
‎اما شاید لازم باشد که در میانه دعواهای شرکای انقلاب ۵۷ ما باید چون ناظران بی طرف بدون جانبداری از طرفین مدعی میراث خمینی، سعی در آگاهی بخشی جامعه  نسبت به حقایق و باورهای مطرود طرفین بنماییم. باید هر روز فریاد بزنیم، اینان که امروز بر خامنه‌ای می‌شورند و او را محکوم به جنایت می‌کنند، روزگاری در بالای مدرسه رفاه برای شادی و رضایت امام‌شان بهترین و رشید‌ترین فرزندان ایران را تیرباران می‌کردند و با دست‌های خونین وضو می‌گرفتند و به اقتدای امام خویش نماز شکر می‌گذاردند.
‎من میدانم که همه انسانها تغییر می‌کنند و همه انسانها اشتباه می‌کنند ولی اثبات تغییر و پشیمانی از رفتار گذشته اعتراف به اشتباهات و‌طلب پوزش هست و دوستان اصلاح‌طلب بنده مثل جناب تاجزاده که اکنون طرفدار حجاب اختیاری شده اند باید به مردم بگویند که چه نسبت و ارتباطی با تک تیراندازان مدرسه رفاه و بازجوهای اواخر دهه ۵۰ و دهه ۶۰ دارند؟ آیا همه این افراد از فضا آمده بودند و اکنون به فضا باز گشته‌اند؟
‎راستی عزیزان اصلاح‌طلب سهم شما از خانه‌های مصادره‌ای و اموال مصادره‌ای وابستگان به حکومت پهلوی چه بوده است؟
‎مخالفین امروز و رفیقان دیروز استبداد‌: سهم شما از سهمیه دانشگاه برای مدیران نظام و فرزندانشان چه میزان بوده است؟ این همه تخصص و فوق تخصص پزشکی و دکترای مهندسی و اقتصاد و....آیا همه بدون استفاده از سهمیه و تنها به خاطر شایستگی نصیب شما شده است؟
‎امید که در دهه ۹۰ از تجربه دهه ۵۰ بهره بگیریم و دوباره با حرکت کوری دیگر، سال‌ها استبداد و عقب ماندگی را به شکلی دیگر در جامعه نهادینه نکنیم.



نامه دوم آقازاده رام نشدنی: «‫دستور آن سرکوب خونین را چه کسی به سپاه داد‬؟»

image
روح‌الله زم، فرزند حجت‌الاسلام زم، نماینده سابق رهبری در حوزه هنری با بازگویی خاطراتش از برخوردهای انصار حزب‌الله در دهه ۷۰ و وقایع بعد از انتخابات ۱۳۸۸ در دومین نامه انتقادی‌اش از رهبری نظام، او را مسوول سرکوب‌های خونین اخیر خوانده است. روح‌الله می‌نویسد: «‫دستور آن سرکوب خونین را چه کسی به سپاه داد‬؟» زم از بازداشت شدگان بعد از انتخابات ۸۸ بود.

متن کامل نامه دوم روح‌الله زم به آیت‌الله خامنه‌ای که برای خودنویس ارسال شده به شرح زیر است:

‫جناب آقای خامنه‌ای‬
‫رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران‬
‫با سلام‬
‫ ‬‫قریب به یک هفته است که از نامه نخستین این حقیر به شما «جانشین خداوند بر روی زمین» می‌گذرد...‬
‫ ‬‫در نامه نخستین صرفا به اجمال خود را به آن جناب یادآوری نمودم ...‬
‫در این هفته جمیع احوالات امت در بند ایران اسلامی را رصد نمودم و حال مایلم با توجه به بازخورد مثبت مکاتباتم نزد نخبگان ،مکاتبه حاضر و نامه های بعد را موضوعی تر و صریح تر خدمت شما نگاشته ،  باشد که رضای حق تعالی از "دعوت به خیر و اصلاح امور امت" مقبول واقع افتد.‬
‫ ‬‫پیشاپیش به مانند گذشته از صراحت لهجه‌ام پوزش می‌خواهم‬!
‫ ‬‫الغرض:‬
‫ ‬‫در ابتدای فصل دوم مستندا به اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی (میثاق ملی سابق) اشاره می‌کنم.‬
‫ماده هشتم این قانون اشعار می‌دارد:‬
‫«در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر ،امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ایست همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت (حکومت) نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت ( حکومت).‬ ‫"المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر"‬
‫پس به روال همیشگی خطبه های اول "نماز جمعه" خودم و همه و شما را دعوت می‌کنم به تقوای الهی و امر به معروف و نهی از منکر.‬»
‫ ‬
‫و اما بعد:‬
‫در نامه نخستین وعده دادم به سیر تحولات دستگیری فرزندی از انقلاب «روح الله» که برای شما کاملا آشنا بود و به بیت شما راهی داشت اشاره نمایم.‬
‫الوعده وفا‬
‫ ‬‫من خطبه نماز جمعه معروف و «ریزش‌گر» شما را در روز ۲۹ خرداد ۸۸ بارها مرور کرده‌ام که به زمان و زبان خود مایلم به تعارضات بین «شعار و عمل» که در میان مسوولین جمهوری اسلامی به امری نهادینه مبدل شده اشاره نمایم.‬
‫مایلم قصه‌ای را برای شما بازگو کنم.‬
‫چه اینکه چندی پیش عضو ارشد انصار حزب الله شما از دنیای فانی کوچ کرد و باز به بهانه ای نوای "ماشالله،حزب الله" او در خاطرم تداعی گشت.‬
‫با ذکر این روایت دو مقصود دارم:‬
۱‫- نگاهی به فجایع دهه هفتاد این جماعت بیاندازیم. جماعتی که مردم ایران را در هر کوی و برزن مورد آزار و اذیت خویش قرار داده و اکنون از آن ناحیه پاداش‌ها گرفته، ترفیع‌ها شده و هر کدام در گوشه‌ای از «ملک همایونی» شما به نان و نوایی رسیده و «فربه» شده‌اند. «انصار حزب‌اللهی» که مستقیما تحت امر و فرمان بیت شما عمل کرده و می‌کنند.‬
‫البته این خود حکایتی تاریخی دارد که از دیر باز تاکنون  روحانیت صاحب نفوذ در عصرهای مختلف تاریخ این سرزمین عده‌ای «چماق به دست» داشته‌اند که البته اسناد تاریخی آن نیز موجود است و در مکاتبات بعدی به آن اشاره می‌کنم.‬
۲‫- و البته همین روایت پیش رو مقدمه دستگیری من در سال ۱۳۸۸ و آزارها در سلولهای انفرادی "سپاه فربگان" شما بود که به آن اشاره خواهد شد.‬
‫ ‬
‫القصه:‬
‫ ‫در سال ۱۳۷۲توسط گروه بسیج صدا و سیمای «میلی»، تصمیم به ساخت کلیپی گرفته شد که در آن قرار بود «بسیجیان با عظمت» شما در شب میلاد امیر المومنین علی (ع) بین مردم گل و شیرینی پخش کرده و شادباش گویند. من به همراه اکیپی از عوامل آن سازمان به پایگاه بسیجی در بلوار کشاورز مراجعه نمودیم و حکم ماموریت خود را به فرمانده آن پایگاه ارائه نمودیم.‬
‫هیچگاه آن دوران را از خاطر نخواهید برد. چون برای اولین بار پس از سینمای دفاع مقدس دو فیلم «آدم برفی» و «دیدار» در حوزه هنری تهیه شده بود و آن دو فیلم خاطر مبارک جنابعالی را سخت آشفته کرده بود و در آن بحبوحه بود که «انصار حزب‌الله» یا همان «گروه فشار» پدید آمد!‬
‫فرمانده آن پایگاه نیز «عضو شورای مرکزی انصار حزب‌الله تحت حمایت شما» بود.‬
‫به محض ارائه حکم و مشاهده نام بنده شروع به «ثنای» نام پدر کرد و خود را از «پا منبری» های قبل از انقلاب ایشان معرفی نمود.‬
‫سپس دستور همکاری با ما را به «بسیجیان سلحشور» آن پایگاه صادر نمود.‬
‫در حین ضبط برنامه در ساعت ۲ نیمه شب به ناگاه «همان فرمانده غیور و دلاور» با یک چشمک «رمز عملیات» را اعلام کرد و آن «غیور مردان» در انظار عمومی با ذکر «یا زهرا(س)» عملیات را آغاز نمودند.‬
‫به ناگاه در وسط بلوار کشاورز تهران  ۴ تیر هوایی سلاح کلاشینکف شلیک و در میان بهت و ناباوری همگان  به مانند «شرک» بر سر و کول من پریدند و با ضربات پوتین و قنداقه سلاح کلاشینکف بر سر و صورت من نواختند.‬
‫آنها مرا به پیاده روی کنار خیابان کشانده، رو به دیوار نشاندند و در میان غریو فریاد دوستان همراه آنچنان ضرباتی برپیکر من وارد آوردند که قطره‌های اشک بر گونه‌های سرد دوستانم در هم غلطید.‬
‫آن «فرمانده غیور و فربه» سپاه اسلام ناگهان خود را به صحنه معرکه رساند و با دست بر سر کوبید و خود را بر همان «صراط علی چپ» زد که:ای وای من! چه می‌کنید؟؟‬
‫ وگفت: این افراد «سر خود» این عمل را انجام داده‌اند. البته بعدا نام همین افراد به افراد «خودسر» تغییر یافت!!‬
‫حتما فی الحال از خود پرسیدید چرا؟‬
‫زیرا من فرزند همان مردی بودم که فیلم‌های «آدم برفی» و «دیدار» را ساخته بود و شما به شدت از او غضبناک شده بودید!!‬
‫یا للعجب!‬
‫پسر را به جرم ناکرده پدر با «رمز یا زهرا(س)» مجازات کردند و طلبکار نیز بودند!‬
‫القصه:‬
‫همان «سردار غیور و با عظمت و فربه سپاه اسلام»! که عضو شورای موسسین انصار حزب الله هم بود فریاد  برآورد که:‬ «‫ای جماعت؟ نزنید. او پسر زم است!‬»
‫ایشان همان جا از من با قسم و آیه اقرار گرفت به پدرم اتفاق آن شب را نگویم.‬
‫«ریزش‌های انقلاب خمینی» از سال ۸۸ نبود. از زمان رهبری جنابعالی آغاز شد‬!
‫پدر من بیست و اندی سال مدیریت مجموعه‌ای را بر عهده داشت که مستقیما زیر نظر شما فعالیت می‌کرد.‬
‫من قصد واگویی آن اتفاق را به پدر نداشتم تا اینکه صبح علی الطلوع پدر بعد از نافله‌های همیشگی شبش و اقامه نماز صبح بر بالای بالین من آمد تا برای نماز صبح اذان دهد و متوجه سر و صورت کبود و زخمی من گردید و با قسم و آیه‌های  پدرانه موضوع را کشف و چند روز بعد به حجت الاسلام و المسلمین  یونسی رییس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح در هامش نامه من گله‌ای بس دلسوزانه نمود که: «روا نیست من در حال انجام خدمت شبانه روزی برای اعتلای مردم باشم و پسرم را چنین به کار نکرده مورد هجوم وحشیانه قرار دهند و ….»‬
‫راستی جناب آقای خامنه‌ای!‬
‫آقای یونسی را شناختید؟‬
‫همان که رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح بود و چندی بعد وزیر اطلاعات در دولت اصلاحات شد؟‬
‫او در دولت «محبوب زمین و زمان شما، اشرف خلایق ایران زمین، قبله مکان، خلد آشیان»محمود احمدی‌نژاد خانه نشین شد و پسرش نیز اکنون در زندان اوین است به جرم «فتنه علیه رهبر نورانی  ایران»!!‬
‫پس حال که یادتان آمد  دنباله ماجرا را عرض می‌کنم.‬
‫ ‬‫آن زمان که هنوز نماز جمعه به وصیت امام خمینی «عبادی - سیاسی» بود و به مانند امروز جولانگاه چاکران شما و شعبان بی مخ ها نشده بود، امت اسلام از خرد و کلان، پیر و جوان مشتاقانه به عبادت خدای تعالی می‌شتافتند. من هم از این حضور مستثنی نبودم.‬
‫دقیقا چند هفته قبل از آن هجوم «انصار حزب الله» به «سید عطاءالله مهاجرانی» در نماز جمعه بود.‬
‫انگشت کوچک «سید» را «غیورانه» در جلوی چشمان من و مردمان  شکستند و «عمامه» شیخ عبدالله نوری را از سرش کشیده، به زمین کوفتند و شیخ را مضروب کردند و من در آنجا «اشک غم» بر میراث خمینی ریختم و سوگند خوردم بعد از آن زمان در هیچ نماز جمعه‌ای حضور نیابم. هر چند خود را مقید به حضور در نمازهای جمعه‌ جنابعالی کردم. اما عدم واکنش مناسب از سوی شما نسبت به آن واقعه باعث شد عطای حضوردر نماز جمعه شما را نیز به لقایش بخشیده و دیگر به نماز جمعه نروم.‬
‫آن سردار سپاه فربه  چند هفته قبل از آن اتفاق در سه مرتبه متوالی نزد من آمد که «مطمئن شود من به پدر چیزی نگفته ام»!‬
‫در همان «گذرگاه بسیجیان» دانشگاه تهران بود. همانجا که بسیجیان پودر شده در شما به کناری می‌نشستند و خاطرات دلاورانه خود در مضروب نمودن مردم بی‌گناه کوچه و بازار را با هم نجوا می‌کردند می‌خندیدند و «متلک‌های ناسزا» به پدرم می‌گفتند. اما ایشان هنوز هم به نماز جمعه شما می‌آید!‬
‫آن سردار سپاه فربه به مدت دو سال درگیر پاسخگویی  شلیک ۴ تیر هوایی «دلاورانش» در نیمه شب بود و سوال و جواب پس می‌داد. گویا حسابی چلانده بودنش و من دیگر او را ندیدم تا اینکه نام او را در حین بازجویی پس از «دستگیری»ام توسط اطلاعات سپاه پاسداران شما در سال ۱۳۸۸ شنیدم!‬
‫باقی داستان را به فصل سوم مکاتبه موکول می‌کنم.‬
‫چه بگویم؟‬
‫ای مقام؟‬
‫ای معظم؟‬
‫ای رهبری؟‬
‫قصد دارم این فصل را با پرسش بزرگی  به پایان برم.‬
‫ ‬‫اگر پرسش من پاسخی "درخور" داشت عنایت فرمایید بااشاره «یک چشمک»خود به «یکی از بادمجان دور قاب چینان معروف» بگویید پاسخی برایش دهند.‬
‫فقط بگویید شدت پاسخ طوری نباشد که ما را «پودر» یا «تلی از خاکستر» نمایند.‬
‫مزید امتنان خواهد بود.‬
‫چرا در پس هر انتخابات، از شما و حامیانتان رفتاری «دموکراتیک» بروز می‌کند و «مردم» چند ماه مانده به انتخابات برای شما و آن دوستان «میوه صفت» عزیزمی‌شوند؟؟؟ مگر مردم در حکومت شما موثرند؟‬
‫مگراین مردم همان فتنه‌گران حوادث دوسال گذشته لقب نگرفتند؟‬
‫مگر در فردای «حماسه ۸۸» همین مردم را با تبر و زنجیر و کتک و فشنگ، «بی‌بصیرت و فتنه‌گر» نخواندید؟‬
‫چه می‌شود که جناب مصباح یزدی(مطهری زمان)! میگوید امام علی(ع) را مردم بر تخت نشاندند؟‬
‫می‌گوید مردم در «انتخاباتی آزاد» امام علی(ع) را بر تخت نشاندند.‬
‫او گفته: «افشاگری درباره فعالین سیاسی در اسلام جایز نیست!!‬» ‫البته او نگفته  که افشاگری درباره زندانیان سیاسی  از کی جایز نبوده است؟‬
‫و نگفته  چرا قبلا جایز بوده است؟‬
‫و نگفته دلیل این چرخش محیر العقول و «مدور الدوار» چه بوده است؟‬
‫و نگفته چرا نام بزرگان محبوب مردم چون خاتمی، کروبی، هاشمی، موسوی و منتسبین آنها بارها در آن دادگاه‌های فرمایشی برده شد و آبروی آنان را به ملعبه گرفتند و حتی یک فرصت یا یک تریبون به آنها برای دفاع از خود ندادند؟‬
‫البته که ما می‌دانیم‬ ‫ایشان و همفکران شما در دو ماه مانده به انتخابات «یاد مردم» افتاده‌اند.‬
‫چنانکه قبل از انتخابات و پس از آن، مردم برای شما به مثابه «گوسفندی» بیش نیستند.‬
‫یا للعجب از خلقت انسان دو پا!!‬
‫به یاد دارم فتوای ایشان را در «تجاوز» به زندانیان توسط «بازجوهای مکرم» و اعلام جایز بودن این کار!!‬ ‫حال چه چیزی عوض شده است؟‬
‫چنان از مردم با واژه های «مکرمانه» و «مودبانه» سخن می‌گویند، چونان‌که یادشان نیست آن حماسه چند میلیونی «سکوت» را به خاک و خون کشیدند!!‬
‫فرماندهان سپاه نیز اقرار می‌دارند:‬ «‫سپاه در فتنه ۸۸!! دستور سرکوب را به هیچ نهادی صادر نکرده است»!‬
‫البته این یکی را راست می‌گویند، ولی دو نکته ظریف در آن نهفته است:‬
۱‫- سپاه خود بزرگترین سرکوب‌گر جنبش بر حق مردم ایران بود و لازم نبود دستوری در این خصوص به کسی بدهد. چون خود راسا وارد سرکوب شد و تمام قد مردمان را به خاک و خون کشید و پدران و مادران را داغدار و عزادار کرد!‬
۲‫- دستور آن سرکوب خونین را چه کسی به سپاه داد؟‬
‫ ‬‫قبل از قضاوت، شما و مردمان را به نقل قولی از «رییس دولت محبوب رهبری» در زمان بست‌نشینی‌اش جلب می‌نمایم.‬
‫او گفت: می‌خواهد افشا نماید که چه کسی دستور سرکوب مردم را داده است؟‬
‫ولی او نگفت. چون منافعش اجازه نداد. چون اگر میگفت آن «اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی» ناتمام می‌ماند و خانه نشین می‌شد.‬
‫مگر طبق وصیت امام خمینی «سپاه و بسیج» حق دخالت در انتخابات را دارند؟‬
‫آه.ببخشید. یادم نبود در حکومت شما فقط در زمان ایجاب منافع حاکمان، حرف از امام خمینی و وصیتنامه و راهش زده می‌شود و از فرمایشاتش گزینشی استفاده می‌شود.‬
‫راستی!‬
‫چاکران و فربه‌گان شما، دائما زمان کنونی را به کربلا و شهادت امام حسین (ع) تشبیه می‌کنند! طوری حرف میزنند که مخاطب غیر مستقیم برداشت می‌کند شما نیز مانند امام حسین (ع) هستید و امروز نیز کربلاست!‬
‫اینها حتی اندکی از عقل بهره و از تاریخ اطلاع ندارند.‬
‫گویا اصلا نشنیده‌اند که حسین (ع) در کربلا شهید شد.‬
‫به آنان بگویید حسین (ع)شهید شد.‬
‫اینان جواب این سوال را نمی دهند اگر ایران اکنون کربلاست و رهبر آن حسین! چرا حسین ما هنوز زنده است؟‬
‫حداقل جلوی این جماعت را بگیرید تا بلایی را که بر سر کتابهای درسی مدارس آوردند با امام حسین (ع) تکرار نکنند.‬
‫نگویند امام حسین (ع) در کربلا زنده ماند و شهید نشد!!‬
‫آخر حتما میدانید که در کتابهای درسی مدارس تاریخ ایران تحریف و نام «پادشاهانش» حذف گردیده است.‬
‫همانطور که نام آیت الله هاشمی رفسنجانی از تاریخ انقلاب در همان کتابها حذف گردید!!‬
‫راستی گفتم هاشمی!‬
‫در فصول بعدی مکاتبات حتما از ایشان با شما سخن خواهم گفت.‬
‫شاید او را هم فراموش کرده باشید!!‬
‫امام علی (ع) خطاب به حاکم فارس می‌فرمایند:‬ «‫الحیف یدعو الی السیف». فشار و ستم مردم را دست به شمشیر می‌کند.‬
‫به حسین شریعت نداری کیهانتان سلام بنده را ابلاغ بفرمایید.‬
‫ ‬‫تا گفتار سوم "یا حق"‬



اثری از اکرم ضیایی
نوشتۀ شهلا رستمی
مراسم پایانی «هشتمين دوسالانه‌ي ملی نگارگري ايران» در روزپنجم دي‌ ماه، با حضور جمعي از هنرمندان ‌در موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار شد. ‌«دوسالانه‌ي ملی نگارگری»، دوسالانه‌ای است كه به گفته مسئولان آن، طي چند سال گذشته دچار وقفه نشده و با نظم و ترتيب به راه خود ادامه داده است.
اما چهارمين باراست که این دوسالانه‌ به صورت غير متمركز، بخشي از آن در تهران و بخش مهمش در اصفهان برگزار می شود و بلافاصله پس از اين مراسم در نيشابور‌، مشهد و تهران برگزار مي‌شود.
بخش های مختلفی چون «نگارگری»، بخش «موضوع ويژه»، بخش «تذهيب»، بخش «گل و مرغ»، «تشعير مركب»، «نقاشي زير روغني» و بخش «مشق» یا كپي برداري ازهنرمندان وجود داشت؛ که منظور از مشق، كپي برداري هنرمندان از آثار مفاخر نگارگری است و جهت به نمايش در آمدن آثاری انجام می گیرد که از قابليت اجراي بالايي برخوردار است، اما در عين حال برداشت از اثر اساتيد به شمار می آید.
رئيس دوسالانه، محمد علی رجبی با تأكيد بر این که امسال داوری ها تخصصي‌تر شده اند افزود: از ١٠ نفر هنرجو خواستيم تا آثارشان را در مقابل استادان طراحي كنند، بدين ترتيب سه نفر را به عنوان برگزيده انتخاب كرديم. در بخش تجربي نيز جوانان مقاله‌هاي علمی خوبی را ارايه دادند كه جاي خوشبختي است.
سپس حسين عصمتي، دبير اجرايي «هشتمين دوسالانه ملي نقاشي ايران» هم به این اشاره کرد که:‌براي اولين بار پيشكسوتان، برگزاري دوسالانه‌ها را به جوان‌تر‌ها سپردندوبخش‌هاي مختلف دوسالانه به صورت مستقل برگزار شدند و هر بخش داور متخصص خود را داشت.
هيأت داوران در بخش های مختلف به شماری از هنرمندان جوان جوایز و یا تقدیر نامه هایی اهدا کردند.
در این مراسم به همه‌ي زواياي رشته‌ نگارگری اشاره شد.
مهدی عتیقی مقدم
 
07/01/2012
 
 
از مهدی عتیقی مقدم، تذهیب گر، کارشناس نقاشی سنتی ایران و نیز ترمیم کننده نسخ کهن، خواستم در آغاز در مورد واژه نگار گری و گستره آن توضیح دهد:
 
«ماتیس، سزان، پیکاسو... ماجراهای خانواده آشتاین»
یکی از رویدادهای هنری چند هفته اخیر، تشکیل نمایشگاهی است که نه تنها آثار هنرمندان مهمی چون ماتیس، سزان، پیکاسورا در گالری ملی "گران پاله" در پاریس بار دیگر در معرض دید علاقمندان قرار می دهد، بلکه مارا با ماجراهای خانواده ای آمریکائی آشنا می کند که شمار چشمگیری از آثار هنرمندانی را خریده و گرد آوری کرده اند که دنیای هنر قرن بیستم را دگرگون کردند وهم اکنون تابلوهایشان از قیمت های سرسام آوری برخوردار است.
ماجراهای خانواده "اشتاین" در اوایل قرن بیستم و با رسیدن آنها به فرانسه آغاز می شود.
خانواده ای که ریشه اروپائی داشت؛ چرا که پدر بزرگ آنان یک یهودی اهل "باویر" آلمان در سال١٨٤٠ به آمریکا مهاجرت کرده بود. دو فرزند او با آینده نگری و سرمایه گذاری در تراموای سانفراسیسکو، کمی ثروت به دست آورده بودند و بعدها "مایکل" نیز با سرمایه گذاری در ساختمان سازی توانست در آمد مناسبی به دست بیاورد که به او و برادر و خواهرش امکان داد تا با این پول زندگی خود را بگذرانند؛ در نتیجه وقتی "لئو"، "گرترود"، "مایکل" و همسرش "سارا" در پاریس مستقر شدند و شروع به خریدن تابلوهای دوستان آن زمانشان، پیکاسو، ماتیس و سزان و شماری دیگر کردند میلیاردر نبودند و تنها از روی عشق به هنر و به ویژه هنر مدرن این کار را می کردند.
از این رو "آمبروآز ولار" یکی از مجموعه داران میلیاردر آن زمان در مورد خانواده "اشتاین" می گفت: «آنها تابلوها را نمی خرند چون ثروتمند هستند، بلکه علیرغم ثروتمند نبودن این کار را انجام می دهند».
علت این است که در آن زمان هیچ یک از این نقاشان از معروفیت خاصی برخوردار نبودند و به عنوان مثال، تابلوی «زن کلاه به سر» کار "هانری ماتیس" را که در آن رنگ های نا متعارف برای پوست صورت و مو به کار برده شده بود و پس از نمایش در «سالن پائیزی» سال ١٩٠٥ انتقادات شدیدی را برانگیخت، خریدند که اکنون میلیونها دلار ارزش دارد.
خانواده "اشتاین" گر چه خانه بزرگی نداشتند اما همواره در آن از هنرمندان و علاقمندان به هنر پذیرائی می کردند؛ تابلوهائی را که خریده بودند به همه نشان می دادند و خریداران را در تماس با هنرمندان قرار می دادند.
آنها همچنین از هنرمندان جوان چون "ماتیس" و "پیکاسو"، نه تنها حمایت مالی، بلکه حمایت فکری و معنوی می کردند. گرچه دختر خانواده "گرترود" که خود نویسنده بود ومرکز ثقل این جنب و جوش هنری به شمار می آمد، با تابلوهائی که این نقاشان از وی کشیدند، شناخته تر شد اما برادرانش هم نو پسند واز شامه و دید هنری خوب برخوردار بودند.
زندگی پربار و پر رنگ این خانواده و آغاز بر پاگذاشتن کلکسیونی نادر با خریدن تابلوی «زن کلاه بر سر» که امروز گل سر سبد موزه "سانفرانسیسکو" ست، خط اساسی نمایشگاه «ماتیس، سزان، پیکاسو... ماجراهای خانواده آشتاین» را تشکیل می دهد که تا روز ١٦ ژانویه در موزه "گران پاله" پاریس ادامه خواهد داشت.

گروه «باله ی ملی اپرای کیف» به اجرای «ژیزل» می پردازد
 
تاریخ تشکیل گروه باله ملی "کیف" به سال ١٨٦٠ باز می گردد . طی این سال ها، این باله جای خود را به عنوان یک گروه خوب رقص باز کرد اما درخشش آن از سال ١٩٢٦، بیشتر شد که طراح معروف باله آن زمان " لئونید ژوکف" رهبری این گروه باله را به عهده گرفت و یکی پس از دیگری باله های مهم چون «بایدرا»، «دریاچه قو» و «ژیزل» را به روی صحنه آورد.
این گروه باله بعد ها شماری جایزه و از جمله ستاره طلائی دومین فستیوال جهانی رقص را در سال ١٩٦٤ در پاریس ربود.
«ژیزل»، باله ای که این گروه در روزهای ١٤ و ١٥ ژانویه درسالن "زنیت" پاریس، پیش از اجرای آن در شهرهای دیگر فرانسه به روی صحنه می آورد، توسط "تئو آدام" وبر پایه داستانی از "تئوفیل گوتیه" ساخته شد.
باله«ژیزل» که یکی از مهمترین باله های دنیای رقص کلاسیک به شمار می آید و در صدر باله های رمانتیک قرار می گیرد، ماجراهای یک دختر روستائی را به رقص می کشد که عاشق "آلبرشت" است و به افتخار او می رقصد. مادرش به او هشدار می دهد و برایش داستان «ویلیس»ها یا دختران جوانی را می گوید که از شدت رقصیدن مرده اند. اما گوش ژیزل بدهکار نیست تا زمانی که پی می برد "آلبرشت" نامزد یک پرنسس است و به او دروغ گفته است. روح ملکه «ویلیس» ها از پی انتقام بر می آید و تصمیم میگیرد که "آلبرشت" را آنقدر برقصاند تا از پا در بیاید. اما ژیزل با همراهی با وی جانش را نجات می دهد...
"تاتیانا گلی کوآ"، "یکاترینا کوخار"، "الکساندر استویانف" و "آندره ی گورآ" ستارگان این باله خارق العاده هستند.

رقص های کوچه و خیابان در تآتر "شایو
"
برای کسانی که طرفدار سیرک و رقص های خیابانی چون «هیپ هاپ» و «آی دی» (مخفف آیدنتیتی = هویت) هستند، نمایشی به نام «آی دی، هیپ هوپ در کوچه» تا روز ٢٠ ژانویه در تآتر "شایو" توسط سیرک «الواز» اجرا می شود که با سرعت ٣٠٠ کیلومتر در ساعت پیش می رود.
نمایشی که در آن رقص با بازیهای سیرک، دوچرخه و اسکیت سواری آمیخته می شود و زندگی شهرک ها، جوانان آن و مشغولیت های آنان را نشان می دهد. این سرعت و موسیقی تند نمایش می تواند برای برخی انرژی زا و شادی آفرین و برای برخی دیگر خسته کننده باشد اما از کیفیت کار یک گروه شانزده نفره جوان نمی کاهد که با تردستی خود شگفت زده می کنند.

موزه های شهر پاریس از جنبش باز نمی ایستند
موزه های وابسته به شهرداری پاریس که بیش از سه میلیون جمعیت موزه رو را در سال به خود می کشانند، ناچارند مدرن شوند و خود را با زمان وفق دهند.
از این رو یکی از موزه های جذاب این سری موزه ها، موزه "زادکین" (محل کار و زندگی مجسمه ساز و هنرمند روس) که در های خود را برای انجام عمیرات بسته بود، پس ازتعمیرات ساختمانی، تغییر در موزه آرائی و ایجاد یک فضای بهتر برای استقبال از بازدید کنندگان، در ماه فوریه کار خود را از سر می گیرد.
موزه هنرهای مدرن محله شانزدهم از ماه اکتبر و پس از نوسازی، مجموعه دائمی خود را در دیدرس علاقمندان گذاشته است و موزه "گالیرا" ویژه مد و لباس، در سال ٢٠١٣ کلکسیون خود را بار دیگر از صندوق ها بیرون می آورد و به نمایش می گذارد.
اما همه موزه های وابسته به شهرداری پاریس از سال ٢٠١٠ کار دیجیتالی شدن و داشتن سایتی اینترنتی ویژه خود را آغاز کرده اند و علاقمندان می توانند در حال حاضر به سایت های موزه هنرهای مدرن، موزه "پتی پاله" ، موزه "کارناواله" (موزه تاریخ سیاسی-اجتماعی شهر پاریس) و موزه "سرنوشی" (موزه هنرهای آسیائی)، سری بزنند.
یک وب سایت هم به تازگی ایجاد شده که در آن می توان همه آثار متعلق به شهرداری پاریس، اعم از آثار به نمایش گذاشته شده، یا ذخیره شده و یا به نمایش در آمده در کلیساهای شهررا دید.
البته این سایت دائم به کمک داده های تازه به روز می شود و به زودی می توان یک میلیون اثر را در آن پیدا کرد.
http://www.paris.fr/loisirs/musees-expos/musees-de-la-ville-de-paris/p4693

صدها اسباب بازی در نمایشگاهی کم نظیر
«اسباب بازی ها و انسان ها» نام نمایشگاهی است کم نظیر که تا روز ٢٣ ژانویه در "گران پاله" پاریس برگزار است و در آن صدها اسباب بازی که انسان ها را از زمان باستان تاکنون همراهی می کرده به نمایش گذشاته شده است.
این نمایشگاه شگفت انگیز که هر گز نظیرش در فرانسه دیده نشده، به کمک موزه هنرهای تزئینی، موزه "گران پاله"و موزه هنرهای "هلسینکی" برپا گردیده است.
هدف از برپاکردن آن جمله معروف "شارل بودلر" شاعر و نویسنده فرانسوی است که می گفت: «اسباب بازی اولین برخورد انسان با هنر است».
در نتیجه در این نمایشگاه علاوه بر عروسک های باستانی و کهن، عروسک های پرنس ها، عروسک های امروزی چون "باربی"، ترن، هواپیما، کشتی، خرس پارچه ای، اسباب بازی های کوکی، بازی های ویدئوی و شماری دیگر را می بینیم که رابطه غریب کودکان را با دنیای مینیاتوری شده بزرگسالان نشان می دهند.

در عین حال می بینیم چگونه کهن الگو ها از ورای اسباب بازی ها منتقل می شدند و چه نوع اسباب بازی هائی بدون توقف قرن ها را پیموده اند و کدام یک، از یک مرحله زمانی فراتر نرفته اند.

خواننده و وزیر فرهنگ
برای اولین بار، در ماه سپتامبر گذشته، در تاریخ کشور "پرو" یک زن خواننده و از نژاد آفریقائی توسط دولت تازه دست چپی "اولانتا هومالا" به عنوان وزیر فرهنگ برگزیده شد.
"سوزانا باکا" که تا آن روز خواننده ترانه های فولکلوریک آفریقائی- پرویائی بود، در واقع در اواسط سالهای ١٩٩٠ توسط "دیوید بیرن" کشف شد که تحت تأثیر اجرای دلنشین ترانه «ماریا لاندو» توسط او، این ترانه را در آلبومی که به موسیقی سیاهپوستان "پرو" اختصاص داده بود گنجاند؛ این آلبوم که «روح پروی سیاه» نام داشت هنگامی به بازار آمد که "سوزانا باکا" ٥١ ساله وناشناخته بود.
بعدها "سوزانا باکا" شش البوم دیگر را راهی بازارکرد و شهرتش به عنوان خواننده موسیقی آفریقائی پرو از مرزهای کشورش هم گذشت.
یکی از آلبوم هایش به نام «ناله سیاه» هم جایزه «گرامی لاتین» را ربود؛ آلبومی که بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت که طنین غمناک صدای اورا پسندیده بودند و از نحوه استفاده از ریتم های مختلف و تغییر کلام ترانه های سنتی در قطعاتش، خوششان آمده بود.
تا سن ٦٧ سالگی این خواننده با هیچ یک از نخبگان دنیای سیاست و یا اجتماع پرو تماسی نداشت چرا که در این جامعه اختلافات طبقاتی و نژادی به شکلی عمیق جا افتاده است. در چنین شرایطی پیشنهاد پرزیدنت "هومالا" باور نکردنی به نظر می آمد؛ اما "سوزانا باکا" آن را پذیرفت و از دوره کنسرت هایش در خارج از پرو صرفنظر نمود وبرای مدتی کار خوانندگی را در صندوق خانه خود پنهان کرد.





بهمن دری٬ معاون فرهنگی وزیر ارشاد ادعا کرد:

مجوز ۸۰ درصد کتاب‌ها ۴۸ ساعته صادر می‌شود



بهمن دری٬ معاون فرهنگی وزیر ارشاد می‌گوید مجوز حدود ۸۰ درصد کتاب‌ها در این وزارتخانه ۴۸ ساعته صادر می‌شود و برخی کتاب‌ها نیز از سوی «مراکز ذی صلاح» تائید نمی‌شوند.
به گزارش خبرگزای فارس٬ آقای دری روز شنبه (۱۷ دی) در جمع گروهی از مولفان و ناشران استان گیلان این مطلب را بیان کرده است.
این مقام وزارت ارشاد نام مراکزی که به گفته وی «ذی‌صلاح» بوده و مانع انتشار برخی کتاب‌ها می‌شوند را اعلام نکرده است.
وضعیت نشر کتاب در ایران به گفته بسیاری از ناشران و نویسندگان برخلاف اظهارات معاون امور فرهنگی وزیر ارشاد است.
آثار بسیاری از نویسندگان پس از به قدرت رسیدن محمود احمدی‌نژاد در ایران با ممنوعیت انتشار مواجه شده یا مجوز سابق آن‌ها لغو شده است.
مقام‌های وزارت ارشاد تاکنون آماری از کتاب‌هایی که از سوی هیات نظارت ارشاد غیرقابل چاپ ارزیابی شده‌اند ارائه نکرده‌اند.
در سال‌های اخیر اتحادیه ناشران با انتشار چندین نامه خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی خواستار پایان دادن به وضعیت اسف‌بار نشر کتاب در ایران شد که این درخواست‌ها با بی‌اعتنایی مسئولان مواجه شده است.



ابراز نگرانی خانواده کروبی از احتمال “طراحی یک سناریو”

سحام نیوز: امروز گروهی از مبارزان و زندانیان سیاسی قبل از انقلاب از گرایش های مختلف با خانم فاطمه کروبی دیدار کردند. به گزارش خبرنگار سحام نیوز، در این دیدار تعدادی از زندانیان سیاسی پیش از انقلاب با بیان خاطرات دوران مبارزه، از شجاعت و استقامت مهدی کروبی در آن دوران به نیکی یاد کردند و نگرانی عمیق خود را نسبت به برخورد غیر قانونی حاکمیت با این چهره درخشان دوران مبارزه و مهندس موسوی اعلام کردند.
در این دیدار خانم کروبی در ابتدا از محبت یاران و همرزمان آقای کروبی در دوران مبارزه تشکر کردند و سپس با بیان بخشی از حوادث دو سال اخیر به مقایسه ای کوتاه میان رفتار دستگاه امنیتی فعلی با ساواک، نسبت به فعالان سیاسی و خانواده آنان پرداختند. این مقایسه که نکات متعددی در آن نهفته بود به شدت حاضرین مجلس را تحت تاثیر قرار داد.
فاطمه کروبی:
این رفتارها هیچ تاثیری در اراده کروبی و خانواده او در تلاش برای اصلاح انحراف موجود ایجاد نکرده و نخواهد  کرد
همسر مهدی کروبی در ادامه گفتند که “در این مدت شاهد رفتارهای غیر شرعی و غیر انسانی مامورانی بودم که در ۱۵ سال دوران مبارزه هم ندیده بودم و حتی از دوستان و خانواده مبارزان آن دوران نیز نشنیده بودم. ایشان ضمن بیان تجربه های شخصی خود به نقل از یکی از روحانیون محترم دفتر امام گفتند که آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه، پیش از ورود ساواک به منزل، سند مهمی را در آلبوم خانواده پنهان می کند. هنگام بازرسی، یکی از ماموران به طرف کمدی که وسایل شخصی در آن بوده می رود که با فریاد ایشان که بی حیایی را به کجا رسانده اید مواجه می شود؛ مسئول تیم جلو آمده و اجازه بازرسی و دیدن آلبوم و وسایل شخصی خانواده را نمی دهد و از ایشان عذر خواهی می کند. حال در نظامی که نام اسلام را یدک می کشد به منزل کروبی، رئیس دو دوره مجلس و همان که او را از ارکان نظام می خواندند، آنچنان وحشیانه حمله می کنند که گویا این قوم خانه تیمی پیدا کرده اند و یا قلعه ای را فتح نموده اند.”
حاکمیت با اخذ مبلغ قابل توجه ای از خانواده؛ کروبی را در ساختمانی قدیمی و بطور انفرادی زندانی کرده است. اخیرا ساختمان جنبی این زندان ابداعی تخریب شده و با گود کردن چند طبقه هر لحظه امکان ریزش ساختمان وجود دارد. بارها این موضوع را هشدار داده ایم و خواستار انتقال ایشان به مکانی امن هستیم اما این افراد عامدانه به سخن و نگرانی خانواده و کارشناسان فنی توجه نمی کنند. برخی از دوستان نگران سناریویی در این باب هستند که امیدوارم درست نباشد.
خانم کروبی در ادامه به حمله وحشیانه عوامل لباس شخصی تحت حمایت دستگاه امنیتی در شب های لیالی قدر و شش شب متوالی بهمن ماه سال گذشته اشاره کرده و تصریح کردند که در پیش از انقلاب ساواک و عوامل حکومت، بار رفتار خود را می پذیرفتند و هرگز متعرض خانواده فعالان سیاسی نمی شدند؛ اما امروز به نام انقلاب و اسلام هر فعل نامشروع و غیر قانونی از سوی آقایان مباح و مجاز شمرده شده است. بطوریکه یک مامور ساده رفتار خود را در حکم قانون دانسته و در مقابل اعتراض به غیر قانونی بودن رفتار می گوید “معیار قانون ما هستیم”.
خانم کروبی گفتند خاطرات تلخ شب یورش ماموران وزارت اطلاعات به منزل، از جمله بازرسی و توقیف همه وسایل شخصی و رفتارهای مشمئز کننده ماموران در دوران حبس را با ذکر جزئیات در زمان مقتضی منتشر خواهند کرد. ایشان اضافه کردند که این رفتارها هیچ تاثیری در اراده کروبی و خانواده او در تلاش برای اصلاح انحراف موجود ایجاد نکرده و نخواهد  کرد.
در پایان ایشان با توجه به آخرین دیدار خود با همسرشان تصریح کردند: آقای کروبی از من خواستند در باب انتخابات پیش رو مطالبی را به اطلاع هموطنان برسانم و من چنین کردم. اما بدنبال انتشار خبر، ملاقات من هم با ایشان قطع شده است و رفتار ماموران وزارت اطلاعات بسیار توهین آمیز شده است.
خانم کروبی به مکان حبس اشاره کردند و یادآور شدند که “حاکمیت با اخذ مبلغ قابل توجه ای از خانواده؛ کروبی را در ساختمانی قدیمی و بطور انفرادی زندانی کرده است. اخیرا ساختمان جنبی این زندان ابداعی تخریب شده و با گود کردن چند طبقه هر لحظه امکان ریزش ساختمان وجود دارد. بارها این موضوع را هشدار داده ایم و خواستار انتقال ایشان به مکانی امن هستیم اما این افراد عامدانه به سخن و نگرانی خانواده و کارشناسان فنی توجه نمی کنند. برخی از دوستان نگران سناریویی در این باب هستند که امیدوارم درست نباشد.
لازم به توضیح است که مهدی کروبی دو هفته قبل در پیامی خطاب به مردم در خصوص انتخابات آینده مجلس گفت: می خواهند انتخاباتی فرمایشی و دستوری ترتیب دهند. آقایان هیچ اعتقادی به رای مردم ندارند و از هم اکنون خود را برای برگزاری انتخاباتی فرمایشی آماده می‌کنند.
این پیام را فاطمه کروبی از قول ایشان در مصاحبه با سحام به اطلاع مردم رساندند.



حامدکمیلی: بخاطربازی در فیلم‌هایم از مردم عذرخواهی می‌کنم

سحام نیوز: حامد کمیلی شب گذشته درباره کارنامه کاری اش با فریدون جیرانی در برنامه هفت به گفت و گو نشست.
به گزارش سحام حامد کمیلی در این مصاحبه که شب گذشته از شبکه سه سیما پخش شد، گفت: “الآن فرصتی هست که من از مردم عذرخواهی بکنم چون فیلم هایی از من دیدند که از من انتظار نداشتند. در یک سال اخیر فرصتی پیش آمد که من کارنامه کاری ام را در این مدت مرور کنم. در این مدت من فیلم هایی بازی کردم. ممکن هست انتخاب های من غلط بوده یا شرایط دیگری پیش آمده باشد.”
اشاره حامد کمیلی به بازی وی در فیلم “پایان نامه” بود که با واکنش تند مردم روبرو شد.
پایان‌نامه فیلمی ایرانی به کارگردانی حامد کلاهداری و تهیه کنندگی روح‌الله شمقدری و با بازی حامد کمیلی، بهاره افشاری، کامران تفتی، چکامه چمن‌ماه، نیما شاهرخ‌شاهی و با حضور داریوش ارجمند، محمدرضا شریفی‌نیا، احمد نجفی و جمشید هاشم‌پور است. این فیلم به حوادث پس از انتخابات بحث‌برانگیز ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ می‌پردازد. ابتدا شایع شد بازیگر اصلی فیلم لیلا اوتادی است و در نقش ندا آقاسلطان بازی می‌کند. تنها سه ساعت پس اعلام خبر بازی لیلا اوتادی در نقش ندا، خبرگزاری فارس، در گفت‌وگویی با لیلا اوتادی این خبر را تکذیب کرد. او اخباری را که دربارهٔ بازی‌اش در فیلم پایان‌نامه در نقش ندا آقاسلطان منتشر شده بود کذب محض خواند. تنها ساعتی پس از انتشار این خبر اعتراض مخالفان در شبکه‌های اجتماعی مانند فیس‌بوک و بالاترین آغاز شد. صفحه مخالفان لیلا اوتادی در شبکه اجتماعی فیس بوک تنها در کمتر از هفت ساعت به سه هزار عضو رسید. جواد شمقدری، معاون سینمایی وزیر ارشاد، در مورد خبر ساخت فیلمی دربارهٔ ندا آقاسلطان گفت داستان پایان‌نامه را خوانده و ربطی به موضوع ندا آقاسلطان ندارد. امیر آقایی نیز که قرار بود در این فیلم بازی کند به دلیل تغییر نسخه اولیه فیلم‌نامه از بازی در این فیلم انصراف داد. نام سارا خویینی‌ها نیز به عنوان بازیگر این فیلم اعلام شد که او نیز از بازی در پایان‌نامه خودداری کرد.
پایان‌نامه در روزهای ابتدایی اکران عمومی خود با شکست تجاری مواجه شد.
همچنین سایت پرده سینما این فیلم را فیلمی شکست خورده در تبلیغ محتوایش می داند و از آن به جای فیلمی تبلیغی، به عنوان فیلمی ضد تبلیغ یاد می کند.
پایان‌نامه برای اولین بار در بیست و نهمین جشنوارهٔ فیلم فجر در بهمن ۱۳۸۹ نمایش داده شد. این فیلم در یک نظرسنجی میان منتقدان سینمایی به عنوان «بدترین فیلم سال» انتخاب شد.
به گزارش صدای آمریکا، درهنگام نمایش فیلم در جشنواره فجر، حاضران در سالن پخش، به استهزاء و هو کردن فیلم پرداختند و در صحنه‌ای از فیلم که حامد کلاهداری در نقش یک راننده آژانس به همراهانش می گوید : «حالا ما یک گُهی خوردیم» تماشاگران شروع به تشویق کردند.
محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در اظهار نظری اعلام کرد هو کنندگان این فیلم درجشنواره فجر اغتشاشگر بوده‌اند.
فیلم پایان نامه درباره ۴ جوان – ۲ دختر و ۲پسر- است که همگی برای تحویل پایان نامه یکی از آن ها که روزبه(حامد کمیلی) نام دارد، به دنبال استادشان می روند اما از خانه ای سردرمی آورند که مثلا محفل سبزهاست. در این قسمت که اسباب خنده فراوانی شد، مردی که ادعا می کرد از لندن آمده اخبار جنبش سبز را ارائه می کرد. چهار دوست دانشگاهی به دلیل رفتن به خانه مهم سبزها، مورد هجوم و ترور قرار می گیرند و در نهایت ۳ نفر از آن ها کشته می شود. از میان دو دختر یکی که ترانه نام دارد – با اشاره به ترانه موسوی – در یک درگیری تیر می خورد و موسیقی فیلم نیز مزاحمت ایجاد نمی کند. دختر دوم هم که تیر می خورد، مثل ندا آقاسطان از دهانش خون می ریزد.



یک سرهنگ سوری با ۵۰ نفر از نیروهایش به مخالفان پیوست

سحام نیوز: یک افسر عالیرتبه ارتش در شهرِ حما، امروز (۱۷دی ماه) از ارتش سوریه جدا شده و بعنوان اعتراض به ۹ ماه سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم توسط رژیم اسد که به کشتن هزاران نفر منجر شده است، با ۵۰ تن از نفرات خود به مخالفین پیوست.
به گزارش سحام و به نقل از تلویزیون الجزیره، کلنل عفیف محمد سلیمان، که یک افسر واحد لوژیستیک سابق نیروی هوایی می باشد، جدا شدن خود را بطور زنده از تلویزیون الجزیره اعلام کرد.
این سرهنگ ارتش گفت از امروز دیگر برای خود و افرادش مأموریت جدیدی قائل است و آنهم دفاع از تظاهرات مسالمت آمیز مردم است.
او گفت: « ما از اتحادیه عرب میخواهیم تا به این منطقه بیاید و از نزدیک آثار حملت سنگین هوایی و توپخانه را بچشم خود ببینند و ما از شما میخواهیم تا کسی را بفرستید تا بیاید و سه گورستان دستجمعی را با ۴۶۰ پیکر دفن شده در اینجا ببینند.»
این گروه از ارتش سوریه، ۴ روز پس از جدا شدن یک افسر عالیرتبه دیگر از ارتش سوریه و پیوستن او به جنبش مخالفین بعنوان اعتراض به رژیم اسد، از ارتش جدا شدند.



گرامیداشت یاد جهان پهلوان تختی

سرویس اجتماعی کلمه: مراسم بزرگداشت جهان پهلوان تختی با عنوان “عصر یادبود” با حضور وزیر ورزش و جمعی از پیشکسوتان کشتی برگزار شد.
مراسم چهل و چهارمین سالگرد بزرگداشت مرحوم جهان‌پهلوان تختی “عصر یادبود” با حضور وزیر ورزش و جوانان، سرپرست فدراسیون کشتی، حسن غفور فرد، رئیس سابق سازمان تربیت بدنی، صفارزاده، رئیس فدراسیون زورخانه‌ای و جمعی از پیشکسوتان این رشته عصر امروز در آکادمی ملی المپیک و پاراالمپیک برگزار شد.
در این مراسم ابتدا خطیب در مورد خصایص پهلوانی تختی صحبت‌هایی را انجام داد و در ادامه علیرضا سلیمانی هم در مورد خصوصیات ورزش پهلوانی صحبت‌هایی را برای حاضرین ایراد کرد.
به گزارش فارس، در این مراسم قهرمانانی همچون منصور برزگر، ابراهیم جوادی، حسن رنگرز، حسین ملاقاسمی، رضا سوخته‌سرایی، عباس جدیدی، علیرضا رضایی و جمعی از بزرگان و پیشکسوتان این رشته حضور داشتند.
همچنین نیز مراسمی در این همین زمینه بر سر مزار وی در ابن بابویه شهر ری برگزار شد.
جهان پهلوان تختی در روز پنجم شهریور ماه سال ۱۳۰۹ خورشیدی در خانواده ای متوسط در محله خانی آباد تهران متولد شد.
تختی در دوران زندگی ورزشی اش رکورد دار شرکت در المپیک ها و کسب بیشترین مدال از این آوردگاه بود. در چهار دوره المپیک حضور داشت و حاصل آن یک طلا، دو نقره و یک عنوان چهارم بود که در کشی ایران این امر اتفاق نادری است. جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقی پسندیده و جوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بوده است.
تختی اولین کشتی گیر ایرانی است که موفق شد در سه وزن مختلف صاحب مدال های جهانی و المپیک بشود: جهانی ۵۱ و المپیک ۵۲ (در ۷۹ کیلوگرم)، المپیک ۵۶، ۶۰، جهانی تهران و یوکوهاما ( در ۸۷ کیلو) و جهانی ۶۲ تولیدو در ۹۷ کیلو.
غلامرضا تختی در در تابستان ۱۳۴۰ خورشیدی از طرفداران محمد مصدق و «جبهه ملی ایران» شد.
هنگام درگذشت محمد مصدق در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۴۵، غلامرضا تختی به تهدید مأموران نظامی و امنیتی مبنی بر خودداری از سفر به احمدآباد گوش فرا نداد و به افسران می‌گفت «دستگیرم کنید».
جهان پهلوان تختی به کارگردانی علی حاتمی، کارگردان فقید ایرانی که پس از مرگش نیمه تمام ماند و نهایتا بهروز افخمی در سال ۱۹۹۷ میلادی، آن را به پایان رساند.
تختی در ۱۷ دی ۱۳۴۶ در اتاقش در هتل آتلانتیک تهران درگذشت. دربارهٔ دلایل مرگ او اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد.



رییس سازمان زندانها: اوین زیر نظارت کامل ماست

سرویس سیاسی کلمه: در حالی که بارها اعلام شده که بخشهایی از اوین در اختیار وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه است رئیس سازمان زندان‌ها مدعی است در زندان اوین بخشی وجود ندارد که تحت نظارت و مسئولیت ما نباشد.
این ادعا در حالی عنوان می شود که بند ۲۰۹، بخشهایی از بند ۲۴۰ و ۲۹۰ نیز در اختیار وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه است.
به موجب قانون تبدیل شورای سرپرستی زندان‌ها به سازمان زندان‌ها مصوب ۶ بهمن ۱۳۶۴، شورای عالی قضایی که اینک رئیس قوه قضائیه جایگزین آن است مسئول اداره زندان‌ها بوده و به موجب ماده ۹ همین قانون تنظیم آیین‌نامه‌های اجرایی آن با رئیس قوه قضائیه است.
چندی پیش کلمه گزارشی از بند ۲۰۹ سپاه منتشر کرد. در این گزارش آمده بود که بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات که بازداشتگاه موقت این نهاد امنیتی به شمار می رود در دو طبقه واقع شده است. این بازداشتگاه دو بند دارد: بند مردان و زنان.
طبقه دوم بند ۲۰۹ نیز یازده راهرو دارد که هر راهرو شامل ۱۰ سلول انفرادی است که در مجموع نزدیک ۱۲۰ سلول را شامل می شود.این بازداشتگاه در بخشی از محوطه زندان اوین قرار دارد.طبقه اول بیشتر محل اسقرار کارمندان و بازجوهای این نهاد است.بارها بسیاری از حقوقدانان و فعالان حقوق بشر اعلام کرده اند که وجود چنین بندی با قوانین جمهوری اسلامی نیز تعارض دارد. نمایندگان مجلس ششم به ویژه کمیسیون اصل نود در این مجلس بارها در باره غیرقانونی بودن این بند هشدار دادند، هشداری که هرگز مورد توجه واقع نشد.
فضای فوق امنیتی حاکم بر این بند شرایط دشواری را برای زندانیان مستقر در آن به وجود آورده است و زندانیان اینجا، تنها در سلول های خود حق دارند بدون چشم بند به سر ببرند. زندانیان این بند حتی مجبورند برای رفتن به دستشویی و یا بهداری نیز از چشم بند استفاده کنند.
اما “غلامحسین اسماعیلی”  که با ایلنا گفت و گو می کرد تاکید دارد: «آنچه در اوین هست‏، تحت مسئولیت ماست اما برای انجام بازجویی‌ها و اقدامات مرتبط به برخی پرونده‌ها، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه هم نقش ایفا ‌می‌کنند.»
با این‌حال اسماعیلی تصریح کرد که «در حوزه‌ رسیدگی‌ها‌، نگهداری زندانیان با ماست.»
وی افزود: «در حوزه زندانبانی آنچه که بحث زندانبانی است با ماست و بنده مسئولیت زندانبانی زندان‌های کل کشور و همه آنچه داخل زندان‌ها و زندان اوین می‌گذرد را دارم.»
رئیس سازمان زندان‌ها در پاسخ به سئوالی در مورد «وجود بازداشتگاه‌های خارج از نظارت سازمان زندان‌ها» تاکید گفت: «من امروز عرض ‌می‌کنم ما در کشور بازداشتگاهی که تحت پوشش و نظارت ما نباشد‏، نداریم، آنچه امروز در اوین می‌گذرد، تحت نظارت و مسئولیت ما ست.»
وی در مورد فرایند کارشناسی پرونده‌ها نیز گفت: «زندان هیچ کاری به بازجویی فنی و غیرفنی ندارد. زندان محل نگهداری، اصلاح، تربیت و فعالیت‌های فرهنگی، اصلاحی و تربیتی است.»
رئیس سازمان‌ زندان‌ها اضافه کرد: «در فرآیند رسیدگی به پرونده‌، زندان هیچ مداخله‌ای ندارد این سوال را باید از کسانی بپرسید که در مسیر فرآیند رسیدگی پرونده هستند و این موضوع در حوزه کاری ما به عنوان سازمان زندان ها نیست.»
غلامحسین اسماعیلی در مورد بخش‌های از زندان که تحت نظارت سازمان زندان‌ها نیست، مثال زد: «ما در اوین، دادسرا داریم که تحت نظارت ما نیست و نباید آن‌را با زندانبانی تداخل دهیم. اصلا زندان، ضابط دادسر است نه، دادسرا، ضابطه زندان.»
وی اضافه کرد: « به‌عنوان نمونه چهار اتاق به دادسرا داده‌ایم که برخی رسیدگی‌ها را آنجا انجام دهند تا به‌جای اینکه زندانی خطرناک را به دادسرا منتقل کنیم، برخی از محاکمه‌ها را همان‌جا انجام دهند.»
اسماعیلی تاکید کرد: «من در حوزه زندان‌بانی کار دارم، در حوزه بازجویی‌؛ بازجویی پلیس‌، مواد مخدر، اطلاعات سپاه، وزارت اطلاعات حرفی نمی‌زنم. این‌ها در حوزه‌‌هایی ضابط دستگاه قضایی هستند، حسب الامر مقام قضایی، در مقام ضابط، برای تحقیق، بازجویی و تفکیک جرم اقداماتی انجام می‌دهند. اما اقدامات آنها به حوزه زندانبانی هیچ ربطی ندارد.»






کمبود یک ویتامین مهم دیگر در سفره های ایرانی

سرویس علمی و آموزشی کلمه: به دنبال طرح هدفمند کردن یارانه ها و فقر غذایی اعلام شده در سبد غذایی مردم از سوی مرکز پژوهشها، یک کارشناس تغذیه از کمبود ویتامین D در سفره ایرانی خبر داد.
ویتامین D یکی از ویتامین‌هایی است که توزیع آن در منابع غذایی بسیار محدود است و دریافت آن از طریق نور آفتاب نیز به دلایلی کافی نیست هر چند آلودگی هوا مانع از تابش مستقیم نور آفتاب در شهرهای بزرگ می شود.
بر اساس پژوهشی که از دانش‌آموزان ۱۲ منطقه انجام شد، بیش از ۹۰ درصد از دانش‌آموزان دچار کمبود ویتامین D بودند که ۸۵ تا ۹۰ درصد پسران و ۹۰ تا ۹۵ درصد از دختران دچار کمبود ویتامین D هستند.آمار مرکز پژوهش هاى مجلس نبز موید این واقعیت است که بیش از ۲۰ درصد از جمعیت کشور توانایى مالى براى سیرى شکم خود را ندارند و ۵۰ درصد براى تامین «سیرى سلولى» دچار مشکل هستند.دانشیار انستیتو تحقیقات تغذیه و صنایع غذایی کشور می گوید: دریافت ویتامین D به میزان یک هزار واحد می‌تواند در شاخص‌های قندخون و التهابی تأثیر داشته باشد و غنی‌سازی دوغ با ویتامین D موجب بهبود شاخص‌های قندخون می‌شود.در همین حال، مدیر کل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت و درمان چندی قبل اعلام کرده بود که ۲۳ درصد افراد جامعه زیر خط بقاء قرار دارند و کمتر از نیاز روزانه اشان کالری دریافت می‌کنند. در این میان ۷۰ درصد جمعیت ایران کمتر از نیاز روزانه اشان آهن دریافت می‌کنند همچنین
۷۵درصد شهروندان ایرانی نیز فقر کلسیم دارند و نیاز روزانه اشان به کلسیم تامین نمی‌شود.آمارهای جهانی از شیوع بالای کمبود ویتامین D خبر می‌دهند که این آمارها بسیار هشدار دهنده است.بر اساس گفته کارشناس تغذیه ویتامین D برای بافت‌های استخوانی بسیار ضروری است و در توان ماهیچه‌ای اثر می‌گذارد. اگر در شرایطی کمبود ویتامین D تا حدودی بالا باشد علائم آشکار بیماری استخوانی بروز می‌کند و شیوع پوکی استخوان نیز افزایش پیدا خواهد کرد همچنین سن بروز این بیماری نیز کاهش پیدا می‌کند.
‌بروز بیماری‌های مزمنی مانند دیابت نوع یک و نوع ۲، سرطان‌ها، بیماری‌های قلبی و عروقی به نوعی به وضعیت ویتامین D در جامعه برمی‌گردد.
 گفتنی است مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت چندی پیش اعتراف کرده بود که وضعیت سبد غذایی خانواده‌های ایرانی بعد از هدفمند شدن یارانه‌ها نه تنها بهبود نیافته بلکه موجب نگرانی دست اندرکاران نظام سلامت کشور نیز شده است.




جـــرس: 
خانواده وحید اصغری، فعال سایبری محکوم به اعدام می گویند حکم اعدام وی با "سخت‌گیری بیش‌از حد" صادر شده است، اما "ما امید داریم که این حکم اعدام در دیوان عالی کشور لغو شود."
به گزارش «خانه حقوق بشر ایران»، وحید اصغری فعال سایبری ودانشجوی مقطع کارشناسی انفورماتیک در دانشگاه هند، طی هفته گذشته با صدور حکم اعدام از سوی قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران مواجه شده است.
این حکم در حالی صادر شده است که اصغری نزدیک به چهار سال در بازداشت موقت بوده است.
وحید اصغری متهم ردیف اول سناریویی است که سپاه از آن به عنوان "شبکه ارائه محتوای مستهجن ضد دینی و ضد انقلابی" یاد کرده بود.
خانواده وحید اصغری با تأیید این خبر گفتند که این حکم با "سخت‌گیری بیش‌از حد" صادر شده است، اما "ما امید داریم که این حکم اعدام در دیوان عالی کشور لغو شود. با نتیجه و رای دیوان عالی کشور به نسبت به این حکم سخت‌گیرانه امید داریم."
یکی از اعضای خانواده وحید اصغری گفت: "حکم اعدام وحید چهارشبنه گذشته در تاریخ هفتم دی ماه صادر شده است و ما و وکلای وحید به حکم صادر شده اعتراض کرده‌ایم تا ببینیم نتیجه به کجا می‌رسید. اما امیدواریم این حکم اعدام در دیوان عالی کشور لغو شود."
وی در مورد اتهامات و مبنای صدور این حکم گفت: "محاربه و ارتباط با منافقین و راه‌اندازی سایت‌های مستهجن و… اتهامات زیادی داشته است. اتهاماتی که به نظر من بزرگ‌نمایی شده و نسبت به وحید سختگیری شده است. همان‌طور که گفتم امیدواریم که این حکم در دیوان عالی کشور نقض شود. ما تلاش می‌کنیم که از طریق مجراهای قانونی و داخلی این حکم را لغو کنیم. با توجه به پرونده وحید این حکم بسیار سختگیرانه بوده است و به همین دلیل هم فکر نمی‌کنم تأیید هم بشود."
وی در خصوص بازداشت اولیه وحید اصغری گفت: "وحید هم اکنون ۲۵ سال دارد و زمانی که دستگیر شد ۲۱ سال داشت. در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷ زمانی که وحید قصد داشت برای ارائه پایان‌نامه و فارغ التحصیلی‌اش به هند بازگردد در فرودگاه امام بازداشت شد. ابتدای دستگیری اتهامی که به او زده بودند داشتن مواد مخدر اعلام شده بود، این اتهاماتی که در حال حاضر روی پرونده هست و مبنای حکم اعدام قرار گرفته در زمان بازداشت اصلا مطرح نبود. اتهاماتی که ما از آن اصلا سر در نیاوردیم. عمدتا هم مربوط به جرائم اینترنتی هم بودند. حتی بعد از بازداشت برادر وحید هم برای یک هفته بازداشت شده بود و سپس با قرار وثیقه از زندان آزاد شد."
وی در خصوص این‌که خانواده وحید اصغری تاکنون چه اقداماتی برای آزادی وی انجام داده‌اند گفت: "در طول چهار سال گذشته ما بارها به مراجع مختلف قضایی مراجعه کرده‌ایم و نامه‌های متعددی به مسئولین کشوری و قضایی نوشته‌ایم، حالا هم که این حکم صادر شده باز هم قصد داریم که برای ریاست قوه قضاییه و دیگر کسانی که در داخل ایران می‌توانند کاری کنند نامه بنویسیم و درخواست کمک کنیم. ما فکر می‌کنیم که اگر مجازاتی هم باشد دیگر همین چهار سال زندان و بازداشت موقت کافی است چیزی بیش‌تر از این بسیار سخت‌گیرانه خواهد بود."
وی در مورد شرایط زندان وحید گفت: "وی که ابتدا یک سال و نیم در سلول‌های انفرادی زندان اوین به سر می‌برد و بعد از آن به بند عمومی منتقل شد. الان هم وحید نزدیک به یک سال است که در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می‌برد و به صورت هفتگی او را ملاقات می‌کنیم. مشکلی از بابت وضعیت جسمی هم ندارد و شرایط خوبی نسبت به گذشته دارد."
وحید اصغری در ٢۵ آذر ماه ١٣٨٨ طی نامه‌ای به رئیس شعبه ١۵ دادگاه انقلاب اسلامی شرح کاملی از فشارها و شکنجه‌های متحمل شده را بیان کرده است.
وی در بخشی از این نامه گفته بود که "با چشم بند و دست بند …. و مرا شدیدا به چوب بسته و به ـ حالت ـ کاسه سر و به سمت پائین آویزان کردند با طناب و دستبند و شلاق و سیلی می زدند….. ضربه زدن به شکم و پهلو با پنجه بوکس و گذاشتن چاقو زیر گلویم و روی رگ دستم و تهدید به قتل و تجاوز جنسی چند نفره به من به زور هر چه می خواستند را تلقین می کردند وبا وعده و اجبار از من اعتراف غیر واقعی و کذب و امضا و اثر انگشت و نوار مصاحبه ی ویدئویی جعلی بارها گرفتند…..در حالی که من فقط متهم بودم."
اصغری تفهیم موارد اتهام خود را نیز چنین توضیح داده بود "بارها آنان سایت هایی که متعلق به دیگران است به من به کذب نسبت داده اند در حالیکه که بنده در تولید و تهیه ی آن ها هیچ اختیار و دخالتی نداشته ام و در ویدئو های زیر شکنجه وادارم کرده اند تا – را جاسوس اسرائیل بنامم و حسین درخشان را جاسوس وزارت اطلاعات ایران و سیا! به خاطر دریافت عکس های تمسخر رهبر و سران نظام وامامان شیعه در ایمیلم به اجبار و اتفاقی اتهامات توهین به امامان و توهین به رهبری و تشویش اذهان عمومی در بارجویی ها به من بستند در حالیکه دریافت آن ایمیل ها به اختیار خودم نبوده است به خاطر آگهی های گوگل و استراتژیست گوگل بودن و دریافت پول از آن موسسه عظیم فناوری جستجو، اتهام تحصیل مال نا مشروع به بنده زده اند."




علی مزروعی: مجلس، دیگر نمایندگی مردم را بر عهده ندارد
  جرس: عدم حضور اصلاح طلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی چه تاثیری بر جامعه یا رفتار حکومت با آراء مردم خواهد داشت؟ با توجه به آن که زمان زیادی تا انتخابات این دوره مجلس باقی نمانده است، پس از نام نویسی نامزدها مشخص شد که اصلاح طلبان بر ادعای عدم شرکت و نام نویسی متعهد مانده اند، علی مزروعی، عضو دفتر سیاسی جبهه مشارکت، سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شاخه خارج از کشور و نماینده مردم اصفهان در مجلس ششم در گفتگو با جرس بر عدم مشروعیت مجلس برای نمایندگی مردم تاکید کرده و معتقد است تصمیم اصلاح طلبان ناشی از استراتژی بلند مدت می باشد.
  متن گفتگوی جرس با علی مزروعی در زیر می آید:

پر رنگ ترین نقاط قوت و ضعف مجلس هشتم از نظر شما کدام است؟
 مجلس هشتم، یک مجلس برآمده از نظارت استصوابی و فرمایشی بوده و به نظرم عملکردش هیچ نقطه قوتی نداشته است؛ این مجلس در مقایسه با مجالس قبل، حتی مجلس هفتم که باز هم فرمایشی بود، به مراتب ضعیف تر عمل کرد و در دو زمینه قانون گذاری و نظارت از ضعیف ترین مجالس ایران بود به خصوص در زمینه نظارت، زیرا هیچگونه نظارتی بر عملکردها انجام ندادند و به گونه ای شد که دولت و قوه قضائیه هر کاری خواستند کردند.
بدترین کاری که مجلس هشتم انجام داد؛ تهیه و تصویب طرح نظارت بر نمایندگان مجلس بود که چوب پایانی بر استقلال مجلس و نمایندگان شد و خود مجلسی هایی که موافق بودند نیز عملا مرگ مجلس را امضا کردند.

با این تعاریف از نظر شما مجلس مشروعیت خود را برای نمایندگی مردم از دست داده است؟
تقریبا همین طور است. مجلس دیگر نمایندگی مردم را بر عهده ندارد و بلکه یک نهاد مطیع حاکمیت شده است به طوریکه در مقاطع مختلف هم دیدیم، مجلس با اشاره از سوی بالا به تمام وزرا رای داد، استیضاح ها را انجام نداد و حتی طرح سوال از رئیس جمهور به دلیل همین اشاره، به تعلیق در آمده است.
موارد بسیار زیادی را می توان نام برد اما بدتر از این نخواهد بود که رئیس مجلس هشتم گفت «ما آنچه را تصویب می کنیم که مورد تایید مقام ولایت باشد» و عملا با این سخن، استقلال مجلس را از بین برد و یادم است که یکی از نمایندگان هم با وجود سوگندی که خورده اند تا حافظ و مجری قانون اساسی باشند، مصاحبه می کند و می گوید «مقام ولایت از قانون اساسی بالاتر است» و این از عجایب است که نماینده مجلس اینگونه سخن بگوید.

بسیاری از اصلاح طلب‌ها، نماینده ها و نمادهاشان، چه آنهایی که مدتها سکوت کردند و چه آنها که در زندان هستند اعلام کرده اند که در انتخابات شرکت نخواهند کرد؛ چگونه شد که وقتی لیست کاندیداها برای مجلس ارائه شد، تعدادی از افراد اصلاح طلب باز هم کاندیدا شدند؟
 ما نمی توانیم کسی را که ادعای اصلاح طلبی دارد بگوییم اصلاح طلب نیستی، همه میتوانند خود را اصلاح طلب بدانند اما چه کسی تشخیص می دهد اصلاح طلبی چیست و چه کسی واقعا اصلاح طلب است؟ مردم هستند که چنین تشخیصی را می دهند. اتفاقا فکر میکنم در جامعه ای که شفافیت و آزادی باشد همه افراد و گروه ها می توانند دیدگاه های خود را بیان کنند و این در منظر مردم قرار می گیرد و این مردم اند که داوری میکنند. در این انتخابات هم چنین خواهد شد، اینکه افراد و گروه های شاخص اصلاح طلب گفتند که نه در انتخابات شرکت می کنیم و نه لیستی ارائه میکنیم یعنی شفاف اعلام کردند که در انتخابات حضور ندارند بنابراین آنهایی که خودشان را همراه این جریان می دانند قطعا شرکت نخواهند کرد اما کسانی که بنام اصلاح طلب شرکت کردند باید منتظر پاسخ مردم باشند و این بهترین داوری در قالب این بحث است.

تصمیم عدم شرکت اصلاح طلبان در انتخابات به نظر شما با توجه به سابقه رفتار حکومت با آرای مردم، چه تاثیری بر این رفتار خواهد داشت؟
 رفتار حکومت با رای مردم را در انتخابات ریاست جمهوری دهم دیدیم؛ یعنی وقتی می گوییم تقلب و کودتا صورت گرفته یعنی هیچ ارزشی برای رای مردم قائل نشدند حالا در انتخابات بعدی هم تا الان نشان داده شده که نمیتواند وضعیت بهتر از قبل باشد یعنی تغییری حاصل نخواهد شد.

خوب این عدم شرکت، ناشی از یک استراتژی بلند مدت برای حضور سیاسی در حوزه تاثیرگذاری بر تصمیمات داخلی کشور است؟
قطعا همین طور است و آن این که اصلاح طلب ها خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی در اداره کشور هستند و عدم شرکت در انتخابات یا اعتراض به انتخابات قبلی به این دلیل بوده که قانون اساسی که به عنوان یک میثاق ملی مطرح است در کشور اجرا نمی شود. تا اینجای کار می شود گفت انتخابات پیش رو هیچ تطابقی با اصول قانون اساسی ندارد، بنابراین عدم حضور اصلاح طلبان به عنوان یک جناح سیاسی که دارای پایگاه اجتماعی گسترده است در انتخابات یعنی بخش قابل توجهی از مردم از تعیین حق سرنوشت خود محروم شده اند و خود به خود این رفتار در عرصه سیاست و حکومت بازتاب پیدا خواهد کرد، این که چهره شاخص یک جناح قوی در این انتخابات شرکت نمی کند و فهرستی از سوی آنان داده نمی شود باعث خواهد شد که این انتخابات به دلیل غیر رقابتی و نا منصفانه بودن از مشروعیت لازم برخوردار نباشد.

بسیاری معتقدند اصلاح طلبان با مواضع مسالمت آمیز و آرام خود در جامعه در حال به انزوا کشیده شدن هستند و گروه های دیگری که صریح تر حضور دارند بین مردم پررنگ می شوند، اگر عدم شرکت در انتخابات همانطور که گفتید ناشی از یک استراتژی بلند مدت است، قدم بعدی اصلاح طلبان برای پررنگ تر بودن حضورشان در جامعه و سیاست داخلی را چطور می بینید؟
 دلیل و شاهد متقنی برای اثبات این ادعا وجود ندارد و ما هم راهی برای نفی آن نداریم و این فقط یک ادعاست اما مسیر فعالیت اصلاح طلبان مشخص است؛ باید در جامعه آگاهی بخشی کرد تا با توجه به روند وقایعی که در کشوراست بتوانیم اکثریت مردم را با تغییرات همراه کنیم تا به گونه ای در جامعه اقناع بوجود بیاید که اکثریت مردم خواستار انجام تغییر باشند و البته که راه های تغییر مسالمت آمیز و مدنی است سپس اگر اکثریت مردم همراه با تغییر شدند و با راه های تغییر نیز موافقت داشتند، میتوان انتظار داشت تغییری در جامعه حاصل شود.


فرمان‌آرا سیمرغ‌های خود را به دفتر جشنواره پس داد و رسید گرفت
   جرس: 
کارگردان فیلم‌های «بوی کافور عطر یاس»‌ و «خانه‌ای روی آب» سه سیمرغ بلورینی که از جشنواره فجر دریافت کرده بود به دفتر جشنواره تحویل داد.
بهمن فرمان‌آرا، در گفت‌و‌گو با خبرآنلاین اظهار داشت:‌ «با شرایطی که در سینمای ایران به وجود آمده است، تصمیم گرفتم سه سیمرغ بلورینی که از جشنواره فجر گرفته‌ام به دفتر جشنواره بازگردانم.»

او ادامه داد:‌ «این سیمرغ‌های بلورین را برای فیلم‌های «بوی کافور عطر یاس» و «خانه‌ای روی آب» دریافت کرده بودم که همه را تحویل دفتر جشنواره دادم و رسید آن را گرفتم.»
فرمان‌آرا سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از بیستمین جشنواره فیلم فجر برای «خانه‌ای روی آب» دریافت کرده بود و همچنین سیمرغ‌‌های بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را از هجدهمین دوره جشنواره فجر برای فیلم «بوی کافور، عطر یاس» گرفته بود.




فاطمه خردمند روزنامه‌نگار بازداشت شد

فاطمه خردمند روزنامه‌نگار همسر مسعود لواسانی روزنامه‌‌نگاری که به تازگی پس از دوران محکومیت از زندان آزاد شده شب گذشته بازداشت شده است
فاطمه خردمند روزنامه‌نگار و همسر مسعود لواسانی زندانی سیاسی که در ماه‌های اخیر با پایان دوران محکومیت از زندان آزاد شده است، شب گذشته بازداشت شد.
به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» شب گذشته مأموران امنیتی که خود را مأموران دادستانی معرفی می‌کردند با مراجعه به منزل این زوج روزنامه‌نگار پس از تفتیش و بازرسی، فاطمه خردمند را بازداشت کرده و به زندان اوین منتقل کردند.
نیروهای امنیتی  که وسائل شخصی و کامپوتر وی را ضبط کردند، علت بازداشت این روزنامه‌نگار را اعلام نکرده‌اند.
فاطمه خردمند روزنامه‌نگار و دانش آموخته رشته روزنامه‌نگاری دانشگاه آزاد تهران مرکز است.
لازم به ذکر است مسعود لواسانی از تاریخ چهارم مهر ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت و به زندان اوین منتقل شده بود. این روزنامه‌نگار در دادگاه بدوی به هشت سال و نیم زندان محکوم شده که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به شش شال زندان کاهش پیدا کرد. که این حکم نیز در مرحله‌ی بعدی به دو سال زندان تبدیل شد.
حکم زندان لواسانی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی صادر شده بود. لواسانی در تاریخ ۱۷ شهریور ماه ۱۳۹۰ با پایان دوران محکومیت از زندان آزاد شده بود.




سقط جنین همسر یک وکیل زندانی به دلیل بی‌اطلاعی از وضعیت همسرش

مریم اسلامی، همسر امیر اسلامی، وکیل ِ دربند ِ دراویش گنابادی، به دلیل استرس ناشی از بی‌اطلاعی از وضعیت همسر ِ زندانی‌اش ، سقط جنین کرد و دوقلوهای ۵ ماهه خود را از دست داد.
تارنمای مجذوبان نور گزارش داده است که امیر اسلامی، روز ۱۳ شهریور، در جریان حادثه کوار که طی آن یک درویش گنابادی کشته و شماری از آنان زخمی و دستگیر شده بودند، بازداشت و پس از چند روز از زندان امنیتی شیراز به زندان اوین در تهران منتقل شد.
این اتفاق در حالی افتاده است که وی بعد از هشت سال باردار شده بود.
این وکیل و عضو کمیسیون حقوق بشر کانون وکلا که هنوز از پیشامد یاد شده اطلاعی ندارد، همراه با دیگر همکاران وکیل خود و مدیران سایت مجذوبان نور ، از جمله امید بهروزی، فرشید یداللهی، افشین کرم‌پور، مصطفی دانشجو ٬ حمید مرادی و رضا انتصاری  در بند ۳۵۰ زندان اوین محبوس است.



پرونده سعید مرتضوی در دادسرا به جریان افتاد

خبرگزاری هرانا - شعبه ۱۵ دادسرای ویژه جرائم کارکنان دولت به شکایت چندنفر از کسانی که در جریان پرونده پالیزدار، سعیدمرتضوی دادستان سابق تهران را به تخلف متهم کرده اند رسیدگی می کند.
به گزارش کلمه، سعید مرتضوی ، قاضی دادگاه مطبوعات از سال ۱۳۸۱ بمدت هفت سال دادستان تهران بود که بدنبال فاجعه کهریزک و تغییر رییس قوه قضاییه از کار برکنار شد.
پس از گذشت یک‌سال از حادثهٔ کهریزک و کشته شدن سه تن و شکنجه شماری از بازداشت شدگان، حکم تعلیق و عزل سعید مرتضوی و دو مقام مرتبط دیگر صادر شد. هر چند این مصونیت قضایی تعیلق شد اما تاکنون نتیجه رسیدگی به جرم های وی منتشر نشده است.
پیمان حاج محمودعطار از شاکیان قاضی سعیدمرتضوی که خودش وکیل پایه یک دادگستری است، می گوید: با دستور غیرقانونی سعیدمرتضوی، دادستان سابق تهران، اینجانب به اتهام همکاری باعباس پالیزداردستگیرو مدتی در سلول انفرادی نگهداری شد. پس ازآزادی ، ازایشان و قضاتی که دراین پرونده دخالت داشته اند شکایت نمودم.
عباس پالیزدار با بیش از چهل درصد جانبازی، عضو هیاتِ تحقیق و تفحص مجلس هفتم از قوهٔ قضائیه بود که به اتهام سوء استفاده مالی، افترا، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و پخش شایعه به ده سال زندان محکوم شد. او هم اکنون با وجود بیماری شدید در حبس است.
گفتنی است قاضی مرتضوی که در تعطیلی مطبوعات نقش بسزایی داشت، اتهام قتل فتو ژورنالیست دو ملیتی زهرا کاظمی را نیز در پرونده خود دارد. در خصوص این اتهام در گزارش کمیسیون اصل ۹۰ مجلس آمده بود: “قاضی مرتضوی پس از درگذشت زهرا کاظمی، خارج از حیطه‌مسوولیتش و بدون اطلاع وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیرکل رسانه‌های خارجی این وزارت را احضار می‌کند و از وی می‌خواهد طی مصاحبه‌ای فوت کاظمی را به علت سکته مغزی اعلام کند. وی پس از مصاحبه‌مدیرکل مذکور چند بار با خبرگزاری تماس می‌گیرد تا خبر مصاحبه را سریعا مخابره کنند. به گفته خانواده‌زهرا کاظمی، دادستانی همچنین اصرار بر دفن سریع وی داشته است.”
همچنین به گزارش کمیتهٔ ویژهٔ مجلس شورای اسلامی برای پیگیری حوادث پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری که در دی ماه ۸۸ در صحن علنی مجلس قرائت شد، مرتضوی، دادستان وقت تهران، شخصاً دستور انتقال بازداشت شدگان ۱۸ تیر ۸۸ را به بازداشتگاه کهریزک صادر کرده‌است. این گزارش سخن مرتضوی را که علت انتقال بازداشت شدگان را به کهریزک محدودیت جا در زندان اوین دانسته و علت مرگ ۳ تن از آنها را ابتلا به مننژیت بیان کرده بود رد کرده و مرتضوی را به خلاف‌گویی متهم می‌کند. مرتضوی گزارش مجلس را رد کرده و مدعی شد که از همه اتهام ها تبرئه شده است.
سعید مرتضوی پس از برکناری از دادستانی توسط احمدی نژاد  به سمت ریاست ستاد مبارزه با کالا و قاچاق ارز منصوب شد. هفته پیش محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد که دارای پرونده فساد مالی است مرتضوی را “دوستی عزیز، همراه و کوشا” خواند و از زحمات وی تقدیر کرد.




احسان هوشمند، روزنامه نگار و پژوهشگر دستگیر شد

خبرگزاری هرانا - احسان هوشمند، روزنامه نگار و پژوهشگر مطالعات قومی، شامگاه شنبه هفدهم دی ماه، در تهران دستگیر شد.
به گزارش جرس، به دنبال مراجعه شش مأمور امنیتی که تحت پوشش و عنوان «مبارزه با مواد مخدر»، به منزل شخصی این روزنامه نگار در تهران مراجعه کرده بودند، وی دستگیر و به محلی نامعلوم منتقل شد.
بر اساس این گزارش، خانواده هوشمند می گویند که این مأموران با تفتیش گسترده منزل و ضبط کامپیوتر شخصی وی، احسان هوشمند را دستگیر کرده و با خود بردند. هنوز از اتهام و محل نگهداری وی خبری منتشر نشده است.
احسان هوشمند، زاده بیجار کردستان وکارشناس ارشد رشته جامعه شناسی است.
وی علاوه بر فعالیت های روزنامه نگاری، انجام پژوهش های فراوانی را در زمینه تحلیل و بررسی مسائل اجتماعی و به ویژه مسائل اقوام، هویت ملی، توسعه ایران و آسیب های اجتماعی در کارنامه خود به ثبت رسانده است.
هوشمند پیش از این نیز یک بار دیگر در دی ماه سال ۱۳۸۸ دستگیر شده بود. هنوز از علت دستگیری مجدد، محل بازداشت و سرنوشت و وضعیت این فعال مطبوعاتی و محقق، خبری منتشر نشده است.



فخرالسادات محتشمی پور به چهار سال حبس تعلیقی محکوم شد

خبرگزاری هرانا - فخرالسادات محتشمی پور، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی و مسئول شاخه زنان ، به چهار سال زندان تعلیقی محکوم شد.
به گزارش جرس، برخی از اتهاماتی که در حکم صادر شده برای همسر سید مصطفی تاجزاده عنوان شده است عبارتند از: سازماندهی خانواده زندانیان اغتشاشات در جهت اقدامات اعتراضی، حضور در جلسات محفل مجمع زنان اصلاح طلب و خانواده های زندانیان ، دعوت افراد به تجمعات غیرقانونی در جهت شکستن حصرخانگی سران فتنه، دیکتاتور و ظالم خطاب نمودن مسئولین نظام جمهوری اسلامی و مظلوم وانمود کردن افراد فتنه گر و اغتشاش گر.
همچنین در حکم صادره آمده است:"هرچند آثار ندامت و پشیمانی وی از اعمال ارتکابی مشاهده نمی شود، لیکن به لحاظ رأفت اسلامی و شرایط خاص که نامبرده مرتکب بزه شده است (محکومیت همسرش) که اعمال ارتکابی از سوی نامبرده مبتنی براحساسات و عواطف زن و شوهری بوده، دادگاه مدت حبس نام برده را برای مدت 5 سال تعلیق می نماید."




بهروز فریدی، لیلا بهروز و سیاوش محمدی از زندان تبریز آزاد شدند

خبرگزاری هرانا - عصر امروز شنبه ۱۷ دی‌ماه ۱۳۹۰، بهروز فریدی، لیلا بهروز و سیاوش محمدی پس از ۶۶ روز بازداشت به قید وثیقه از زندان مرکزی تبریز آزاد شدند.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، این سه فعال دانشجویی که به همراه آرش محمدی در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۹۰ در منزل شخصی خود در تبریز بازداشت شده بودند، به قید وثیقهٔ ۴۰ میلیون تومانی از زندان تبریز آزاد شده‌اند اما آزادی آرش محمدی به دلیل برخی مشکلات در تودیع وثیقهٔ ۸۰ میلیونی تومانی‌اش به فردا موکول شده است.
 قابل ذکر است که این افراد پس از بازداشت به مدت ۱۵ روز در ادارهٔ اطلاعات شهر تبریز زندانی شده و سپس به زندان مرکزی تبریز منتقل شدند و نهایتن با اتهاماتی از قبیل تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی علیه نظام، شرکت در اغتشاشات و هواداری و تبلیغ به نفع گروه‌های مخالف نظام مواجه شدند.
بهروز فریدی فارغ التحصیل رشتهٔ مکانیک از دانشگاه آزاد تبریز، لیلا بهروز فارغ التحصیل مقطع کار‌شناسی ارشد مدیریت آموزشی، سیاوش محمدی دانشجوی رشتهٔ هنر دانشگاه نبی اکرم تبریز و آرش محمدی نیز دانشجوی رشتهٔ مدیریت صنعتی دانشگاه پیام نور تبریز است.



هرانا؛ محکومیت عسل اسماعیل‌زاده، فعال سیاسی به یک سال حبس

خبرگزاری هرانا - صبح روز گذشته دستگاه قضایی "عسل اسماعیل‌زاده"، فعال سیاسی را به یک سال حبس محکوم کرد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از تهران، صبح روز گذشته ۱۷ دی ماه شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران عسل اسماعیل‌زاده را به اتهام "تبلیغ علیه نظام" و "اجتماع و تبانی" به تحمل چهار ماه حبس تعزیری و ۸ ماه حبس تعلیقی محکوم نموده است.
وی چندی پیش به همراه پیمان عارف و شرر کنور تبریزی در بهشت زهرا و به جرم فاتحه خوانی بر مزار ندا آقا سلطان دستگیر شده بود که پس از چند روز به همراه شررکنور تبریزی، به قید التزام آزاد شد.
خانم اسماعیل‌زاده هم‌چنین ۱۱ اردیبهشت‌ماه سال جاری در حین بازگشت به منزل توسط نیروهای موسوم به لباس شخصی بازداشت شده بود و مدت ۳۱ روز در سلول انفرادی بند ۲۰۹ به سر برد و یازدهم خرداد ماه با قرار وثیقه یکصد میلیون تومانی به طور موقت آزاد شده بود.