اخبار روز: دکتر محمد ملکی در دومین بخش از سلسله مقالاتی که به تشریح تاریخ انتخابات ها در جمهوری اسلامی اختصاص دارد، تشکیل شورای انقلاب، عدم تشکیل مجلس موسسان به دستور مستقیم آقای خمینی و تشکیل یک مجلس خبرگان از روحانیون به جای آن برای تصویب قانون اساسی را تشریح کرده است. این مقاله تحت عنوان «اخلاق، سیاست و انتخابات - قسمت دوم، انتخابات مجلس موسسان (خبرگان)» روز شنبه منتشر شده است.
سه روز پس از آمدن آقای خمینی به ایران، ایشان طی حکمی آقای مهندس بازرگان را به نخستوزیری دولت موقت منصوب نمودند، متن حکم چنین است :
"بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای مهندس مهدی بازرگان
بنا به پیشنهاد شورای انقلاب برحسب حق شرعی و حق ناشی از آراء اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طبق اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آراء عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت برطبق قانون اساسی جدید را بدهید. مقتضی است که اعضای دولتِ موقت را هر چه زودتر و با توجه به شرایطی که مشخص نمودهام تعیین و معرفی نمائید. کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سازمان یافتن امور کشور خواهند نمود. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت مینمایم.روحالله الموسوی الخمینی" (۱).
هموطنان عزیز، جوانان؛
از شما میخواهم این متن را با دقت و موشکافی مطالعه کنید تا روشن گردد چگونه شد که افکار و اندیشههای آقای خمینی کشور را به سمت و سویی برد که امروز شاهد آن هستیم. من تنها به دو نکته از این فرمان میپردازم و نکات دیگر را به خوانندگان وامیگذارم. و آن نکات عبارتند از "شورای انقلاب". و "تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید".
در مورد "شورای انقلاب" و چگونگی شکلگیری آن روایتهای مختلف خوانده یا شنیدهایم. دکتر صادق طباطبایی از نزدیکانِ آقای خمینی مینویسد: "گفتگوی مرحوم مطهری با امام مقدمهی تشکیل شورای انقلاب و دعوت از افراد مورد اطمینان شد. دکتر بهشتی زمانی که به دیدارامام آمد من آنجا نبودم، ایشان دو سه روز بیشتر در نوفل لوشاتو نماند. روزی که ایشان تصمیم میگیرد به ایران بیاید در فرودگاه آتن یونان مطلع میشود که دولت نظامی ازهاری روی کار آمده است (۱۴ آبان ۱٣۵۷) لذا ایشان به هامبورک رفته دو - سه روزی آنجا ماند و سپس به ایران بازگشت" (۲).
صادق طباطبایی در جایی دیگر مینویسد:
"امام طی پیامی خطاب به ملت ایران در ۲۲ دی ماه رسماً برنامهی سیاسی خودشان را اعلام کردند و اعلام داشتند که جهت تحقق اهداف اسلامی شورایی بهنام شورای انقلاب اسلامی مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهد کرد. براساس نظر امام این شورا مأموریت خواهد داشت تا شرایط تأسیس دولت انتقالی را مورد بررسی قرار داده و مقدمات آنرا فراهم سازد. تشکیل شورای انقلاب هرچند در ۲۲ دی اعلام شد اما مقدمات آن از هنگام سفر آقایان مطهری و بهشتی به پاریس فراهم شده بود. بیانیه ۲۲ دی اثرات بسیار مهمی در تسریع روند انقلاب داشت...چند روز بعد از دستور تشکیل شورای انقلاب توسط امام، آقای دکتر یزدی به امام اطلاع داد که دوستان از تهران پیغام دادند که آقای طالقانی از عدهای از چهرههای سیاسی دعوت کردهاند که شورایی برای اداره مسائل انقلاب تشکیل دهند. این موضوع مورد نگرانی بود. امام گفتند چرا اینکارها در چهارچوب شورای انقلاب صورت نمیگیرد و به من گزارش داده نمیشود. یادم نیست دکتر یزدی بلافاصله پاسخ داد یا با تهران تماس گرفت و معلوم شد آقای بهشتی یا شخص دیگری از کادر اولیه شورای انقلاب از آقای طالقانی به تصور اینکه ایشان با جبهه ملی فعالیت داشته و احیاناً مطابق میل قلبی امام نباشد، دعوت به عمل نیاوردهاند" (٣).
آنچه از نوشتههای آقای طباطبایی استنباط میشود این است که آقایان بهشتی و مطهری و چند نفر از دوستانِ روحانیشان شورای انقلاب را تشکیل دادهاند تا قبل از پیروزی انقلاب عنان کارها را در دست گیرند و حتی به بهانههای پوچ از آقای طالقانی که در آن موقع انقلاب را در ایران رهبری میکرد دعوت نکردند، اگرچه در حقیقت برای این بود که به کسی که معتقد به شرکت نمایندگان همه اقشار ملت در چنین شورایی بود اجازهی حضور در چنین جمعی از روحانیون را ندهند و خود یکهتاز میدان باشند. بنظر من اندیشهی ولایت مطلقه فقهی از همان روزها در فکر آقایان وجود داشت.
برای آگاهی بیشتر از ترکیب شورای انقلاب و نقشی که در سالهای اول تغییر نظام بازی کرد، نظری به بخشی از سخنان مهندس بازرگان میاندازیم. ایشان میگوید: "قدر مسلم آن است که اواخر آبان و اوایل آذرماه ۱٣۵۷ اندیشهی چنین شورایی به منظور رهبری انقلاب و تدبیر جریانهای امور در داخل کشور بهعنوان گروه نمایندهی رهبری در داخل پدید آمد... ترکیب شورای انقلاب چهاربارعوض شد ولی همیشه اکثریت آنرا معممین تشکیل میدادند و مُقرَبتر بودند" (۴).
دکتر بهشتی در گزارشی که به مجلس شورای اسلامی در اوایل تأسیس آن داد میگوید: "افراد را امام تعیین میکردند به این معنی که اوّل امام به یک گروه سه نفری از روحانیت حکم دادند که برای شناسایی افراد لازم برای ادارهی آیندهی مملکت تلاش کنند این عده عبارت بودند از آیتالله مطهری، هاشمی رفسنجانی و خود بنده (بهشتی)، بههر حال آن شش نفر اولیه یعنی آقایان مطهری، رفسنجانی، باهنر، موسوی اردبیلی، مهدوی کنی و خود من (بهشتی) شروع به مطالعه روی افراد کردیم".
در هر حال پس از تشکیل شورایی از سوی آقای خمینی بهنام شورای انقلاب اسلامی افراد زیر در مراحل مختلف به آن راه یافتند، آیتاله طالقانی، مطهری، هاشمی رفسنجانی، دکتر بهشتی، مهدوی کنی، حسن حبیبی، موسوی اردبیلی، دکتر باهنر،ابراهیم یزدی، دکتر یدالله سحابی، احمد صدر حاج سیدجوادی، مهندس کتیرایی، تیمسار مسعودی، تیمسار قرنی، مهندس بازرگان، مهندس سحابی، دکتر شیبانی، بنیصدر، قطبزاده، مهندس موسوی، دکتر پیمان ، جلالی، مهندس معینفر، دکتر رضا صدر، (آقایان دکتر پیمان، مهندس موسوی و جلالی چند جلسه بیشتر در شورا شرکت نکردند).
حال سوال اینجاست آیا واقعاً ترکیب فوق میتوانست خواستهای ملت ایران را از تغییر نظام شاهی و آمدن نظام جدید برآورده کند؟ بد نیست در اینجا جواب سئوال را از زبان مرحوم مهندس سحابی بشنویم:
"شورای انقلاب آینهی تمام نمای ملت ایران و انقلاب بزرگ و فراگیر آن نبود، طرفداران شریعتی و نمایندگان احزاب سیاسی و ملی قدیم در آنجا نبودند، از نمایندگان جوانان و دانشجویان فعال هم هیچکس نبود، از چپها و مارکسیستها هم هیچکس در آنجا نماینده نداشت، مجاهدین نماینده نداشتند، ولی آقایان روحانیون شورای انقلاب در سال ۵٨ تا ۵۹ من را بهعنوان نماینده مجاهدین و اصحاب مرحوم دکتر شریعتی تلقی میکردند، ملیون هم بطور اخص نماینده نداشتند" (۵).
نهایتا طبق آخرین اظهار آقای حسن حبیبی "با رسمیت یافتن مجلس شورای اسلامی و کامل شدن اعضای شورای نگهبان قانون اساسی، کار شورای انقلاب که تاکنون وظیفه ی قانونگذاری را برعهده داشته نیز به پایان رسید" (۶).
آخرین اعضاء شورا عبارت بودند از ابوالحسن بنیصدر، آیتالله موسوی اردبیلی، مهندس بازرگان، محمدجواد باهنر، دکتر بهشتی، آیتالله خامنهای، مهندس عزتالله سحابی، عباس شیبانی، صادق قطبزاده، محمدرضا مهدوی کنی، اکبر هاشمی رفسنجانی، و حسن حبیبی. به این ترتیب شورای ساخته و پرداخته آقای خمینی مرکب از روحانیون و جمعی از روشنفکران مذهبی بدون دخالت اقشار دیگر جامعه که در این راه هزینههای بسیار پرداخته بودند، ادامهی کار خود را به مجلس شورا و قانون اساسی ساخته و پرداخته خود سپردند.
* * *
لازم بود خوانندگان عزیز قبل از هر چیز از ماهیت شورای انقلاب مطلع گردند تا ریشهی آنچه در انتخابات مربوط به رفراندوم و مجلس موسسان و مجلس نمایندگان ملت گذشت را بهتر و بهتر بشناسند و به قضاوت بنشینند. در قسمت اوّل این یادداشتها به رفراندوم تغییر نظام پرداختیم و در این قسمت بداخلاقی ها و عدم صداقت قدرت رسیدگان در تشکیل "خبرگان" را بررسی خواهیم کرد.
هدف از تغییر نام مجلس "موسسان" به مجلس "خبرگان"چه بود؟
بررسی زندگی آقای خمینی نشانگراین واقعیت است که ایشان در طول حیات خود یک هدف را تعقیب میکرد و آن به قدرتِ مطلق رساندن روحانیها و برپایی نظامی که قدرت بطور کامل در دست آنها باشد بوده است. مطالعه تاریخ زندگی آیتالله حاکی از این امر است که او گام به گام خود را به این هدف نزدیک و نزدیک تر میکرد. وقتی به ایران آمد در قطعه ۱۷ بهشتزهرا در آن سخنرانی به یادماندنی گفت: "بر همه واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آن وقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطهی آراء مردم مجلس موسسان درست کنیم". آنگاه که رفراندوم به دلخواه ایشان انجام شد، نوبت به مجلس موسسان تصویب کننده پیشنویس قانون اساسی رسیده بود. چند روز پس از پایان کار رفراندوم آقای احمد صدر حاج سید جوادی وزیر کشور گفت: "حداکثر تا حدود یک ماهونیم دیگر انتخابات مجلس موسسان انجام میشود و همهی احزاب، گروهها و مردم میتوانند افراد مورد اعتماد خود را نامزد نمایندگی در مجلس موسسان کنند و هر شخصی میتواند خود را برای این مسئولیت نامزد کند" (۷). آقای احمد مدرسی مشاور ایشان در رابطه با تعداد نمایندگان مجلس موسسان هم گفت: "طبق قانون اساسی قدیم این عده به تعداد مجموع نمایندگان مجلس سنا و شورا باید باشند ولی ما مجلس سنا را به رسمیت نمیشناسیم امکان دارد از هر صد هزار نفر یک نفر برای عضویت در مجلس موسسان انتخاب شود" (٨).
و بالاخره جناب آقای دکتر سحابی وزیر مشاور در طرحهای انقلاب در مصاحبهای اعلام فرمودند: "آییننامهی مجلس موسسان برای سرعت بیشتر در کار این مجلس به تصویب رسیده است. در مجلس موسسان نمایندگان همه گروههای اجتماعی، از جمله نمایندگان روحانیون، کارگران، کشاورزان، دانشگاهیان، پزشکان، قضات، بازاریان و سایر طبقات شرکت خواهند داشت" (۹).
اما آقای خمینی بلافاصله بعد از پایان رفراندوم، در مورد چگونگی تشکیل مجلس موسسان و نمایندگان این مجلس زمزمههایی را آغاز کرده بود. از جمله یک روز پس از پایان رفراندوم گفت: "قدمِ بعدی فرستادن طبقهی فاضله به مجلس موسسان و تصویب قانون اساسی است" (۱۰) و در ملاقات با دانشجویان دانشسرای شهمیرزاد گفت: "شما در قضیه مجلس موسسان... وکلای متعهد مسلم و امین بفرستید" (۱۱). آنها که با ادبیات آقای خمینی آشنا بودند میدانستند منظور ایشان از "طبقهی فاضله"، "متعهد و مسلم و امین" چه کسانی و چه طبقهای هستند. آیا در دیدگاه آقای خمینی جز طبقهی روحانی، فرد دیگری میتوانست دارای این خصوصیات باشد؟ مسلماً خیر.
اما کمکم نیت آقای خمینی از این سخنها روشنتر شد. هنوز دو روز از مصاحبه دکتر سحابی وزیر مشاور در طرحهای انقلاب دائر بر شرکت نمایندگان همه گروههای اجتماعی در مجلس موسسان نگذشته بود که روز سهشنبه اول خرداد ۱٣۵٨ اعضای شورای انقلاب و دولت موقت از سوی آقای خمینی به قم احضار شدند تا اوامر ایشان را بشنوند و در مسیر پیاده کردن اسلام فقاهتی آماده شوند و مجلس موسسان را به فراموشی سپارند و در راستای مجلس مشورتی "خبرگان" گام بردارند. پس از این جلسه که میگویند حدودِ ۶ ساعت طول کشید و اوامر لازم از سوی آقای خمینی به شورایِ انقلاب و دولت موقت ابلاغ گردید، یک مرتبه وضع دگرگون شد و برنامهی مجلس موسسان منتفی گردید. بشنوید نظرات چند تن از شرکتکنندگان در آن جلسه ۶ ساعته را. آقای صادق قطبزاده سرپرست رادیو و تلویزیون ملی ایران و از اعضاء شورای انقلاب که در جلسه حضور داشت در گفتگوی خصوصی با روزنامه اطلاعات گفت: "مذاکراتی که دیروز در حضور امام صورت گرفت تماماً درباره ی طرح قانون اساسی جدید و نحوهی تصویب آن و به رأی گذاشتن آن بوده است" (۱۲). آقای مهندس امیرانتظام معاون نخستوزیر و سخنگوی دولت در یک مصاحبه رادیو تلویزیونی گفت: "مطالب مورد بحث دربارهی قانون اساسی و مجلس موسسان در این مذاکره مطرح بود که هنوز هم جزئیات آنرا نمیتوانم بگویم ، بعد از اینکه از طرف دولت و امام تصمیم گرفته شد که جزییات در اختیار مردم قرار داده شود خواهم گفت" (۱٣). و دکتر مفتح از نزدیکان آقای خمینی هم به کیهان گفت: "مجلس موسسان آنطور که در حالِ حاضر در اذهان منعکس شده است شاید تشکیل نشود و براساس آخرین تصمیمی که از سوی رهبر انقلاب اتخاذ شده پس از انتشار متن پیشنهادی قانون اساسی نمایندگان استانها و اقلیتهای مذهبی دربارهی آن اظهار نظر خواهند کرد و اگر لازم بود اصلاح شود موارد مورد بحث اصلاح خواهد شد و پس از آن متن اصلاح شده به همهپرسی گذاشته میشود" (۱۴) و در همین اظهارنظرها و بدون این که کسی به مردم بگوید در آن جلسهی ۶ ساعته در قم و در حضور آقای خمینی چه گذشت که تمام وعده و وعیدها که از طرف آقای خمینی و دولت منصوب ایشان به مردم داده شده بود یک مرتبه باد هوا شد و به سادگی آقایان عضو شورای انقلاب و دولت موقت عهد خود را با مردم شکستند و در موافقت با آنچه آقای خمینی میخواست از جمله وارد کردن اصل پنجم (اصلی که در آن ولایت فقیه آمده) به قانون اساسی به یک بداخلاقی بزرگ دست زدند. در هر حال چهار روز بعد از آن نشست کذایی آقای خمینی در نامهای به جناب مهندس بازرگان آب پاکی را روی دست مردم ریخت و دستور داد "ترتیبی دهند تا مردم هر استان و هر یک از اقلیتهای مذهبی نمایندگان صاحب نظر خود را به تعدادی که شورای انقلاب و دولت تعیین میکنند انتخاب کنند" (۱۵). آقای صادق طباطبایی معاون سیاسی و اجتماعی وزارت کشور در توضیح و توجیه دستور آقا به خبرنگار کیهان گفت: "امام تأکید داشتند بر اینکه قانون اساسی هر چه زودتر از تصویب ملت ایران بگذرد... مجلس موسسان که قرار بود برای طرح و بررسی و تصویب قانون اساسی تشکیل شود در شرایط موجود حداقل ماهها به طول خواهد انجامید، لذا امام در پیام خود به نخستوزیر دستور دادند که خیلی سریع یک مجلس تشکیل شود که از همه ی استانها نمایندگانی داشته باشند و تعداد نمایندگان به تناسب جمعیت، همچنین از اقلیتهای مذهبی نمایندگانی داشته باشند. وی اضافه کرد که بهنظر او این هیأت حدود ۴۰ نفر خواهند بود" (۱۶). بدین ترتیب در عمل دیدیم مجلس موسسان را برخلاف تمام وعدهها با زیر پا گذاشتن اخلاق و صداقت بشکلی درآوردند تا در آن از پیشنویس قانون اساسی و اصلاح آن در مدت تعیین شده در آئیننامهی مصوب هیأت دولت که میگفت باید اینکار در ٣۱ روز انجام شود خبری نباشد. در اینجا سئوالی که مطرح میگردد این است، آیا آیتالله خمینی از این تغییرات و آنچه باید بهوقوع میپیوست اطلاع داشت یا نه؟ کسی بیاطلاعی ایشان را باور نمیکند چون در آن شرایط نه دولت موقت و نه شورای انقلاب و نه وکلایی که به مجلس "خبرگان" راه یافته بودند جرأت نمیکردند بدون اطلاع ایشان دست به کاری بزنند. بههرحال این بداخلاقی بزرگ صورت گرفت.
موضوع دیگر بحثی بود که پس از انجام رفراندوم تغییر نظام در مورد چگونگی تصویب پیشنویس قانون اساسی درگرفته بود. عدهای معتقد بودند با توجه به موافقت آقای خمینی و بسیاری از روحانیون حوزه علمیه قم و جمعی از شخصیتهای صاحب نفوذ باید پیش نویس قانون اساسی را به رای گیری میگذاشتند. از جمله از آقای رفسنجانی نقل قول شده که "هی میگید مجلس موسسان، خیال میکنید چه کسانی میآیند یک مشت متعصب خشک و متحجر، اینها میآیند و یک کلمهای را هم بکار برد که فلان میکنند توی قانون اساسی، بگذارید آقا! این قانون اساسی که به این پاکیزگی تهیه شده تصویب بشود" (۱۷). مهندس سحابی در خاطرات خود و در همین زمینه میگوید: "مهندس بازرگان و پدر من بهعنوان نمایندگان دولت به جلسه شورای انقلاب آمدند بحث راجع به مجلس موسسان بود حرف پدرم و بازرگان این بود که چون در مادهی آخر فرمان امام به آقای بازرگان تشکیل مجلس موسسان آمده ، این حکم وعدهای به مردم را دارد، لذا اگر ما بخواهیم مجلس موسسان را تشکیل ندهیم ، خلف وعده کردهایم، این درست نیست، تا اینکه آخر سر آقای هاشمی به پدر من روکرد و گفت آقای دکتر، این قدر روی مجلس موسسان اصرار نکنید با این حال و هوایی که کشور دارد و تجربهای که ما در این چند ماهه انقلاب پیدا کردهایم مطمئنیم که اگر انتخابات مجلس موسسان بشود، هفتاد هشتاد درصد اعضای آن آخوند خواهند بود، آن وقت یک قانون اساسی ارتجاعی به شما تحویل میدهند که از پشیمانی انگشتتان را گاز بگیرید" (۱٨). بدین ترتیب مجلس موسسان تبدیل به مجلسِ خبرگان گردید و آن بلای بزرگ بر سر قانون اساسی آمد.
در هر حال پس از آماده شدن مقدمات کار و با وجود مخالفت بسیاری از گروهها و شخصیتهای اجتماعی انتخابات مجلس خبرگان انجام شد. در اینجا لازم میدانم اشارهای به چگونگی دومین انتخاباتی که در نظام ولایی انجام شد داشته باشیم تا نسل سوم انقلاب که روی سخن با آنهاست بیشتر با آنچه در اوایل انقلاب و برای تثبیت نظام ولایی گذشت آگاه شوند.
در اینجا به بعضی مخالفتها و اعتراض گروهها و شخصیتها اشاره میکنم. آنها که پس از سالها مبارزه با استبداد خاندان پهلوی حال میخواستند پس از تغییر نظام در انتخابات مجلس موسسان شرکت کنند ناگهان با تشکیل مجلس خبرگان که معلوم بود چه کسانی در آن راه خواهند یافت، آرزوهایی را که چند دهه دنبال آن بودند بر باد رفته میدیدند و به اعتراض برخاستند. بهعنوان نمونه کانون وکلا، حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان، نهضت رادیکال ایران، حزب جمهوریخواه، انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، شورای اصناف تهران، سازمان طوفان، سازمان مجاهدین خلق ایران، گروه سیاسی ایران امروز، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و بسیاری از سازمانهای سیاسی دیگر، جزو گروههایی بودند که اعتراض خود را نشان دادند.
بعضی از شخصیتها نیز در اینباره اعلام نظر کردند. مثلا آیتالله علامه نوری گفت: "بهتر است شورای ریاست جمهوری به پا گردد و مجلس موسسان تشکیل شود و روحانیت در سنگر هدایت بماند"(۱۹). محسن پزشکپور رهبر حزب پان ایرانیست گفت: "به نظر من مجلس موسسان از نظر حقوق بینالملل اصول شناخته شده و صحیحی است، چون بهترین راه این است که در یک انتخابات آزاد نمایندگان از سوی مردم انتخاب شوند و در مجلس موسسان به بحث و بررسی و تصویب قانون بپردازند" (۲۰). دکتر منوچهر هزارخانی گفت: "با ترتیبی که پیش گرفته شده یعنی یک مجلس ۷۵ نفری و با شرایطی که در نظر گرفته شده بسیاری از ملیتها یا نمیتوانند شرکت کننند و یا شرکت آنها صرفاً جنبه نمایشی خواهد داشت (۲۱). دکتر کاظم سامی دبیرکل جاما گفت: "انتخاب رئیسجمهور و وکلای شورای ملی همزمان انجام شود و مجلس، تدوین و تصویب قانون اساسی دائمی را به جانشینی مجلس موسسان انجام دهد"(۲۲). دکتر ابوالحسن بنیصدر گفت: "من موافق بودم که مجلس موسسان تشکیل شود چون از ابتدا اینطور اظهار شد" (۲٣). دکتر سیدعلی شایگان گفت: "اگر قانون اساسی برای همه مردم است پس همهی مردم باید در تهیه و تصویب آن شرکت داشته باشند، مگر اینکه کسانی معتقد باشند عدهای از مردم فقط به درد این میخورند که به آنها امر و نهی شود" (۲۴). دکتر عبدالرحمن قاسملو دبیر حزب دموکرات کردستان گفت: "تشکیل مجلس موسسان مرکب از نمایندگان کلیه خلقهای ایران ضرورت تاریخی دارد، مردم کردستان بطور اعم و حزب دموکرات بهطور اخص طرفدار آن چنان قانونی است که حاوی اصول و موازین فوقالذکر بوده و در مجلس موسسان مورد بحث و گفتگوی نمایندگان راستین همه خلقهای ایران قرار گرفته و به تصویب نهایی برسد" (۲۵). بالاخره احمد شاملو شاعر ملی در گردهمایی حزب سوسیالیست کارگران گفت: "آقایانی که امتیازاتی در انقلاب برای خودشان قائل هستند اتکایشان به ناآگاه ترین افراد جامعه است. اگر مجلس خبرگان تشکیل شود خواهید دید همین پیشنویس قانون اساسی را ۷۵ درصد به سوی راست گرایش خواهند داد وگرنه چه هراسی از تشکیل مجلس موسسان است؟" (۲۶).
انتخابات مجلس خبرگان چگونه برگزار شد
پس از آنکه پیشنویس قانون اساسی در معرض افکار عمومی قرار گرفت آقای خمینی گفت: "مسئله مهم فعلاً این است که پیشنویس قانون اساسی به معرض افکار عمومی گذاشته شده است... دربارهی قانون اسلام باید اسلامشناس نظر بدهد. قانون اساسی جمهوری اسلامی یعنی قانون اساسی اسلام، حق این مطلب با شماست با علمای اعلام و با مراجع عظام است" (۲۷). به این ترتیب آقای خمینی تکلیف همه را روشن کرد که در مجلس خبرگان چه کسانی باید انتخاب شوند و چه باید بکنند. امّا هنوز به علت اینکه مسئلهی پیشنویس قانون اساسی که باید مورد بررسی قرار گیرد مطرح بود، وقتی قرار انتخابات مجلس خبرگان پیش آمد بسیاری از گروهها و افرادیکه مخالف مجلس خبرگان به جای مجلس موسسان بودند هم در انتخابات شرکت کردند و کاندیدا معرفی نمودند. در عین حال بعضی گروهها بنحوه کار دولت به شدت اعتراض داشتند، از جمله سازمان چریکهای فدایی خلق در بیانیهای اعتراض خود را چنین مطرح کرد: "هم میهنان مبارز، با آنکه ٨ روز به انتخابات مجلس به اصطلاح خبرگان مانده است و با وجود آنکه دولت قبلاً اعلام داشته بود که وقت کافی برای استفاده از رادیو تلویزیون را به نیروهای شرکتکننده در انتخابات خواهد داد اما دولت به این وعده نیز مانند بسیاری از وعدههای دیگر تاکنون عمل نکرده است. دولت نهتنها هنوز فرصت استفاده از رادیو و تلویزیون را به نیروهای انقلابی شرکتکننده نداده است بلکه رادیو و تلویزیون در چند روز اخیر تبلیغات زهرآگین و عوامفریبانهی خود را علیه این نیروها بهویژه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران افزایش داده است. ما ضمن محکوم کردن این رویهی انحصارطلبانه مصراً میخواهیم که موضع خود را در این مورد هرچه زودتر روشن کنند"(۲٨).
نهایتا آقای مهندس هاشم صباغیان دستور شروع انتخابات را به همه استانداریها و فرمانداریها صادر کرد "براساس فرمان امام رهبر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و دستور شماره ۱٣۹ م مورخه ۱٣/۴/۵٨ جناب آقای مهندس بازرگان نخستوزیر دولت موقت جمهوری اسلامی ایران درخصوص انجام انتخابات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی در تاریخ ۱۲ مرداد ۱٣۵٨ خواهشمند است براساس قانون انتخابات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی نسبت به انجام برنامه مطابق آئین نامهی انتخابات اقدام و در جهت حسن اجرای برنامه مربوطه نهایت سعی و کوشش را بهعمل آورید تا همکاری و مشارکت همه اقشار جامعه فراهم گردد" (۲۹).
* * *
هموطنان، عزیزانم؛
با وجود آن بداخلاقی بزرگ و عهدشکنی حاکمان و تبدیل مجلس موسسان به مجلس خبرگان و با عنایت به تعریف آقای خمینی از خبرگان ملت از آنجا که بسیاری از گروهها فکر میکردند با فرستادن نمایندگان خود به مجلس، نقشی در تدوین یک قانون اساسی که منافع ملی و حقوق اساسی مردم در آن ملحوظ شده میتوانند داشته باشند، بسیاری از احزاب و سازمانها و گروههای منتقد هم در انتخابات شرکت کردند و کاندیداهای خود را معرفی کردند. آیا آنها نمیدانستند این مجلس و انتخاباتش در آن شرایط چه چیزی از آب در خواهد آمد؟ تحلیل سازمانها و احزاب و گروهها برای شرکت در انتخابات چه بود؟ آیا همه جوگیر شده بودند یا میخواستند از موقعیت انتخابات استفاده کنند با این امید که نمایندگانی در مجلس داشته باشند؟ اینها مسائلی است که روزی باید برای نسل سوم توضیح داده شود.
من در اینجا نام نامزدهای چند گروه مهم را برای اطلاع خوانندگان ذکر میکنم. نامزدهای مشترک حزب جمهوری اسلامی در ائتلاف با جامعهی روحانیت مبارز، مدرسین حوزه علمیه قم، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و انجمن اسلامی معلمان ایران عبارت بودند در تهران آیتالله حسینعلی منتظری، آیتالله سیدمحمود طالقانی، حجتالاسلام دکتر محمد بهشتی، حجتالاسلام موسوی اردبیلی، حجتالاسلام دکتر گلزاره غفوری، استاد ابوالحسن بنیصدر، دکتر عباس شیبانی، علی محمد عرب (کارگر) مهندس عزتالله سحابی و خانم منیره گرجی (٣۰) و در ۲۲ استان دیگر بیش از ۵۷ نفر را تعیین کرد که اکثریت آنها از روحانیون اعضاء حزب بودند (٣۱). همان روز حزب زحمتکشان ملت ایران (به رهبری دکتر مظفر بقایی کرمانی) در کرمان ضمن مراجعه به روزنامهی کیهان اعلام کرد حزب ما برای مجلس خبرگان کاندیدای بهخصوص ندارد و اعلام میداریم که از کاندیداهای منتسب به جامعه روحانیت حمایت خواهیم کرد(٣۲). نهضت آزادی پس از چند تغییر در لیست خود بالاخره افراد زیر را معرفی کرد: "آیتالله طالقانی، مهندس سحابی، دکتر حسین حبیبی، دکتر حبیبالله پیمان، دکتر علیاصغر حاج سیدجوادی، خانم زهرا رهنورد، دکتر علی غفوری، دکتر ناصر کاتوزیان و دکتر مهدی ممکن" (٣٣).
حزب جمهوری خلق مسلمان که با حمایت و پشتیبانی آیتالله العظمی شریعتمداری در آذربایجان (تبریز) و به دبیرکلی دکتر احمد علیزاده تشکیل شده بود نامزدهای خود را در استان آذربایجان شرقی چنین معرفی میکرد: "آیتالله حاجمیرزا محمدعلی انگجی، آیتالله جعفر اشراقی، استاد جعفر سبحانی، دکتر احمد علیزاده، مهندس رحمتالله مقدم، دکتر ابوالفتح ابوالفتحی" (٣۴).
جبهه ملی ایران ضمن انتقاد شدید از دولت و شورای انقلاب خواستار انحلال شورای انقلاب شد و اعلام کرد "دولتی که قدرت ندارد باید کنار برود" ولی روز بعد کاندیداهای خود را به شرح زیر اعلام کرد "در تهران دکتر کریم سنجابی، ابراهیم کریمآبادی، مهندس کاظم حسینی، دکتر مهدی آذر، نصرتالله امینی" (٣۵).
گروههای سیاسی جنبش به رهبری علیاصغر حاج سیدجوادی، جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران به رهبری دکتر سامی، جنبش مسلمانان مبارز به رهبری دکتر حبیبالله پیمان، سازمان اسلامی شورا )ساش( و سازمان مجاهدین خلق ایران که برای شرکت در انتخابات ائتلاف کرده بودند با شرایطی از جمله حق نظارت بر نحوهی رأیگیری و حفاظت صندوقها و شمارش آرا، حق استفاده متساوی از رادیو و تلویزیون برای تبلیغات انتخاباتی کلیه احزاب و گروهها، نامزدهای مشترک خود را به شرح زیر اعلام کردند: حضرت آیتالله طالقانی (در صورت پذیرش خود آن حضرت)، آقای حبیبالله پیمان، آقای علیاصغر حاج سیدجوادی، آقای مسعود رجوی، کاظم سامی، عزتالله سحابی، طاهر صفارزاده، علی غفوری، ناصر کاتوزیان، عبدالکریم لاهیجی (٣۶).
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در یک مصاحبه مطبوعاتی اسامی کاندیداهای چریکهای فدایی برای مجلس خبرگان را اعلام کرد و در عین حال خاطرنشان ساخت از آیتالله طالقانی و مسعود رجوی از رهبران مجاهدین خلق پشتیبانی مینماید. در این مصاحبه حشمتالله رئیسی (کارگر) و مصطفی مدنی و رقیه دانشگری از سوی چریکهای فدایی خلق برای نمایندگی مجلس خبرگان معرفی شدند و سخنگوی چریکهای فدائی ضمن تشریح موضع سازمان در مورد مجلس خبرگان از جمله گفت: "ما مجلس خبرگان را محصول یک سلسله موضعگیریهایی از سوی دولت میدانیم که از فردای قیام شروع شد. دولت کوشیده است که مهار قدرت را از چنگ تودهها خارج کند و خود در اختیار بگیرد این حرکت از طریق نفی مجلس موسسان تکمیل شد... با این دید شرکت نمیکنیم که این مجلس مورد تأیید ماست ما با این دید شرکت نمیکنیم که نمایندهای در مجلس داشته باشیم، چون میدانیم که اگر انتخاب هم شویم چنان تأثیری نخواهد داشت، چون جهت این مجلس از پیش مشخص است... ما با شرکت خود میخواهیم این را ثابت کنیم که ادارهکنندگان این مجلس در جهت منافع تودهها حرکت نمیکنند. ما میخواهیم با شرکت در این انتخابات نشان دهیم که نیروهایی که چهره مخالف بخود میگیرند چه ماهیتی دارند. ما میخواهیم ثابت کنیم که از طریق شرکت مردم در شوراها و شرکت نمایندگان مردم در ارگانهای قدرت منافع تودهها تعیین میشود" (٣۷).
در اینجا برای آگاهی بیشتر مردم بویژه نسل سوم جریانی را میآورم تا بهتر روشن گردد نقش گروههای حزب اللهی ساخته و پرداخته حکومت از روزهای اول انقلاب از سوی آقای خمینی و سردمداران حکومت چگونه تنظیم شده بود تا با حذف دگراندیشان مقدمات یک انتخابات فرمایشی دیگر فراهم گردد. گروه چریکهای فدایی خلق پس از اعلام نامزدهای انتخاباتی خود تجمعی در زمین چمن دانشگاه تهران برپا کردند تا کاندیداهای خود را معرفی کنند. "در این اجتماع هنگامیکه مصطفی مدنی و حشمتالله رئیسی (کارگر پالایشگاه تهران) به معرفی خود پرداختند و مواضعشان را اعلام نمودند، گروهی با شعار حزب فقط حزبالله رهبر فقط روحالله و... تلاش کردند که از طریق رخنه در داخل جمعیت مراسم را برهم بزنند اما خونسردی جمعیت مانع از برخورد شد در عین حال در ضلع جنوبی زمین چمن چندبار تعدادی سنگ به سوی جمعیت پرتاب شد که در نتیجه ۲ تن زخمی شدند که به درمانگاه انتقال یافتند" (٣٨).
جالب آنکه در این موقعیت حزب توده ایران اعلام کرد: "درهر منطقهای که آیتالله خلخالی نامزد باشد به ایشان رأی خواهند داد" (٣۹). یک گروه سیاسی چپ هم مرکب از رزمندگان آزادی طبقه کارگر، مبارزین آزادی خلق ایران ، اتحاد مبارزه در راه آرمان طبقه کارگر، پیوند مبارزان راه طبقه کارگر، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر (پیکار) نیز ائتلاف کردند و کاندیداهای خود را برای تهران به شرح زیر اعلام کردند: (حسین) آلادپوش ، خانم افخم احمدی (۴۰). همین ائتلاف در بیانیه دیگری پشتیبانی خودشان را از کاندیداهای سازمان چریکهای فدایی خلق اعلام کردند (۴۱).
بطوریکه ملاحظه میفرمایید اکثر قریب باتفاق گروههای سیاسی شناخته شده در انتخابات شرکت کردند. لازم به یادآوریست که تنها چند گروه و سازمان و حزب اعلام کردند در این انتخابات شرکت نمیکنند که عبارت بودند از "جمعیت آزادی، حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران، جمعیت اتحاد برای آزادی، حزب آزادیخواهان ایران، حزب راه آینده، حزب آزادگان ایران، راه نو، حزب جمهوریخواه فدراتیو خلقهای ایران، گروه سیاسی ایران امروز، جمعیت بیداری زنان، گروه اشرف دهقانی، (گروه چریکی) اتحاد برای رهایی کار، احزاب وابسته به جبهه ملی، حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان" (۴۲).
نتایج انتخابات مجلس خبرگان
بالاخره پس از بحث و گفتگو و موافقت و مخالفت فراوان و بداخلاقیها و عهدشکنیها و توطئهها و زمینهچینیها و چماق و چماقکشیهای وابستگان به حکومت، روز ۱۲ مرداد سال ۱٣۵٨ انتخابات مجلس خبرگان انجام شد و این درحالتی بود که تنها ۱۷٣روز از پیروزی انقلابی میگذشت که مردم برای رسیدن به آزادی، برابری و یک جامعهی عاری از ظلم و استبداد و انحصارطلبی قیام کردند و با هزاران آرزو به امید بهار آزادی نشستند.
از همان لحظات اول روز انتخابات ، بداخلاقیها شروع شد به نحوی که سروصدای بسیار از سوی همه گروهها حتی طرفداران حاکمیت بلند شد. در اینجا به گوشهی کوچکی از این اعتراضات میپردازم. جامعهی علمیه مشهد در تلگرافی به نخستوزیر و وزیرکشور مینویسد: "جامعهی مدرسین حوزهی علمیه مشهد این انتخابات را مطابق موازین آزادی ندانسته و آنرا ابطال مینماید، انتظار داریم که هیأتی برای رسیدگی به محل اعزام شود" (۴٣).
حضرت آیتالله العظمی حاجحسن قمی اعلام کرد: "آنچه در این چند روز واقع شده انصافاً بسیار زننده و نگرانکننده و تأسفبار بود که انسان هیچ خیال نمیکرد... انتخابات خراسان از نظر ما در کمال بیاعتباری است و هیچ مورد قبول و تأیید ما نیست. از شهرهای دیگر کشور که نیز خبرهای فوقالعاده آمد و حرفها زیاد است" (۴۴).
آیتالله بهاءالدین محلاتی گفت: "نظر به سوء جریان و خدعه و اعمال نفوذی که در امر انتخابات مشاهده شده و سیل شکایاتی که از طرف وجوه طبقات به اینجانب روان گشته لازم میدانم هر چه زودتر هیأتی را جهت رسیدگی به این موضوع حساس و مخاطرهآمیز به فارس اعزام دارید، بدیهی است چنین انتخابات مشکوکی که در محیط اخشاقآمیز و جوی غیر آزاد انجام شده نمیتواند مورد قبول اینجانب وقاطبه ی مردم فارس قرار گیرد" (۴۵).
مهدی فهیمی مسئول حزب جمهوری اسلامی در تبریز ضمن استعفا از سمت خود گفت: "اینگونه انتخابات موجب از بین رفتن دستگاه اباعبدالله الحسین(ع) و تحریف احکام الهی است" (۴۶).
مهندس نورالدین غروی استاندارآذربایجان شرقی بطور ناگهانی به مشهد میرود و با آیتالله العظمی شریعتمداری ملاقات و از آیتالله تقاضا می کند اجازه دهند صندوقهای رأی باطل شود آیتاله گفت: "در صورت باطل شدن صندوقهای رأی تبریز باید آرای سراسر استان آذربایجان شرقی باطل شود"(۴۷).
سازمان چریکهای فدایی خلق طی تلگرافی به ستاد مرکزی انتخابات چنین نوشت: "طبق اطلاعات واصله و بازدید نمایندگان این سازمان از شعبههای انتخاباتی در اکثریت قریب باتفاق شعبههای انتخاباتی به اشکال مختلف تقلب صورت میگیرد" (۴٨). سازمان پیکار در راه آزادی طبقهی کارگر و نیروهای موتلف با آن در نامهای به وزارت کشوراعلام نمود: "با قولی که داده بودند، رادیو تلویزیون بهطور مساوی در اختیار تمام کاندیداهای مجلس خبرگان جهت معرفی برنامههای خود قرار گیرد پیامهای رادیو تلویزیون کاندیداهای ما ضبط شد ولی متأسفانه برخلاف قولی که داده بودید پیام رادیویی ابراهیم نظری و پیام تلویزیونی مرتضی آلاپوش پخش نشد. لذا لازم دانستیم که این مسئله را به اطلاع شما رسانده و نظر شما را جویا شویم" (۴۹).
و اما دکتر نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده ایران در اظهارنظری گفت: "ما به انحلال یا تجدید انتخابات معتقد نیستیم و امیدواریم کاندیداهایی که انتخاب شدهاند بتوانند نقش خود را در تکمیل مثبت قانون اساسی به نحو احسن ایفا نمایند" (۵۰).
سازمان مجاهدین خلق و گروههای ائتلافی در اولین موضعگیری خود در رابطه با انتخابات گفتند: "ضمن مراجعه به حوزههای رأیگیری مجلس خبرگان معلوم شد نام آقای دکتر حبیبالله پیمان از لیست نامزدهای استان تهران حذف شده در صورتیکه قبولی نامزدی ایشان قبلاً از طرف فرمانداری تهران تأیید گردیده بود، با تماس با مقامات فرمانداری و هیأت نظارت و وزارت کشور مقامات مسئول اظهار داشتند که نام ایشان اشتباهاً حذف شده و قول دادند بلافاصله از طریق رادیو، تلویزیون و وسائل ارتباطی اشتباه تصحیح و نام ایشان به فهرست نامزدها در حوزههای اخذ رأی افزوده شود با پیگیری که بعمل آوردیم مسئولان رادیو علیرغم دریافت توضیح و دستور وزارت کشور از اعلان خبر خودداری کردند و در حوزهها هم نام دکتر پیمان به فهرست نامزدها اضافه نشد به استناد اطلاعات دریافت شده موارد نقص آزادی انتخابات خیلی زیاد است که در اولین فرصت به اطلاع ملت ایران خواهیم رساند" (۵۱). و در اطلاعیه دیگر نوشتند: "به اطلاع عموم مردم شریف تهران میرساند، تقلباتی که در اعمال نفوذ و تحمیل یک صورت اسامی مشخص تحت نام امام و مخالفت از رأی دادن به نامزدهای مطلوب تا ضرب و جرح و دستگیری هواداران و تقلب در صندوقها و قرائت آراء و حتی دستگیری بازرسان وزارت کشور و غیره گسترش داشته و مدارک مستند آن به وزارت کشور تسلیم شده است ، مدارکی که به امضاء بازرسان خود این وزارتخانه رسیده و هر وجدان منصف و بیطرفی را به مخدوش بودن آراء حوزههای مزبور واقف میسازد، مقامات دولت بهخصوص شخص نخستوزیر و آقای وزیرکشور را به اعتراض حقه آقایان علیاصغر حاج سیدجوادی و دکتر لاهیجی که قبل از انتخابات اعلام گردیده جلب میکنیم. این آقایان به شرکت اعضای شورای انقلاب در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی ایران به دلیل مسئولیتهای اجرایی گسترده شورای انقلاب اعتراض کردهاند، همان مسئولیتهایی که به استناد آن اعضاء هیأت دولت و معاونین وزرا و استانداران و امثالهم از شرکت در انتخابات محروم شدند ، بهخصوص که برابر تصریح رئیس دولت که در روزهای قبل از انتخابات در کلیه وسائل ارتباط جمعی منعکس گردید دولت و شورای انقلاب در یکدیگر ادغام شدهاند"(۵۲).
٣ روز بعد از انتخابات، هواداران جنبش مسلمانان مبارز طی یک نامه سرگشاده در رابطه با انتخابات چنین نوشتند: "نوشتن این نامه را تنها راه نیافتن نامزد ما به مجلس خبرگان قلمداد نکنید، کموبیش میدانید که نامزد ما دکتر پیمان مبارزه علیه رژیم طاغوتی و عقاید باطل را خیلی زودتر از همهی شما آغاز کرد. اغلب دوستان حزبی تان از این حقیقت آگاه هستند که انگیزهی جاهطلبی، اشغال پست و مقام در نمایندهی ما نیست. که اگر میخواست فرصت به دست آوردن استانداری و وزارت تا عضویت در شورای انقلاب بهخوبی در اختیارش بود و خود شما مصرّ بودید که وی بپذیرد. این قسمت را برای این نوشتیم تا بدانید و بدانند آنطور که به گوش سادهدلان بیاطلاع خواندهاند وی نه جدیدالاسلام است و نه تازه به مبارزه و انقلاب رسیده. تجربه انتخابات مجلس خبرگان موقعیتی پیش آورد تا درجهی ایمان و صداقت شما نسبت به اصول و ارزشهای اسلام و قرآن ظاهر شود و مردم بدانند تا چه حد به این پایبند هستید. شما را متهم میکنیم که در جریان انتخابات علناً و به طرز بسیار زنندهای اصول و ارزشهای اسلامی را زیر پا نهادید. وحشتی که از احتمال پیروزی نامزدهای سایر گروهها بر شما مستولی شد به اعمالی وادارتان کرد که برتری و پیروزی طبیعی شما را بیاعتبار ساخت. کمتر کسی است که شاهد هجوم اعضای حزب (جمهوری اسلامی) و افراد مسلح در سراسر کشور به خیابانها برای پاره کردن اعلانات و پوسترهای تبلیغاتی سایر گروهها در هفتهی گذشته نباشد. آیا نباید اجازه داد که مردم با همه اقوال آشنا شوند و بعد بهترین را انتخاب کنند؟ آیا صداقت یکی از اصول ارزشی قرآن نیست؟ آیا درست بود که صندوق رأی حوزهای را که اعضای حزب و کمیتهی شما فکر میکردند از آرای نامزدهای دیگر پر خواهد شد بهجای بودن در همان حوزه (که مسجد بود) به شعبه حزب ببرند؟ و همانجا پر کنند؟" (۵٣).
جناب دکتر علیاصغر حاج سیدجوادی چون اعلام نتیجه رسمی انتخابات تهران به طول انجامید در مصاحبهای گفت: "آنطور که از شواهد امر برمیآید و من هم شنیدهام، نتیجه انتخابات معلوم است و حزب جمهوری اسلامی در این انتخابات پیروز خواهد شد، پاسداران انقلاب که یک عامل نظم هستند و باید بیطرف باشد جزو گروههای موتلقه جمهوری اسلامی است بنابراین تمام قدرتها در دست حزب جمهوری اسلامی است. دخالتهای بیجا بسیار دیده شده و حتی شنیدم که در بعضی حوزهها اسم مرا خط زدهاند و حتی بسیاری از آراء مربوط به آقای مسعود رجوی را نخواندهاند. این مجلس نه مجلس موسسان است و نه مجلس خبرگان است که گروهها و احزاب افراد صالح خود را بفرستند و علاوه بر آن اگر از اساتید دانشگاهها، حقوقدانان، و از گروههای غیر سیاسی از جمله انجمن حقوقدانان، کانون وکلا، جامعهشناسان و اقتصاددانان دعوت میشد، در این صورت تعادل نیروهای سیاسی حفظ میشد. در صورتیکه مجلس خبرگان هیچکدام از این دو نیست و من فکر نمیکنم کسانی که در این مجلس انتخاب میشوند همگی خبره باشند. یک آقای روحانی نمیتواند ادعا کند که از کلیه مسایل سیاسی، حقوقی، اقتصادی، اجتماعی آموزشی و فرهنگی و هنری اطلاع دارد" (۵۴). گذشته از آنچه گفته شد دانشجویان دانشگاهها از جمله دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه پلیتکنیک، دانشگاه علم و صنعت و... به این همه تقلب و فساد در انتخابات اعتراض کردند (۵۵).
در نهایت بجز احزاب خودساخته حکومت مانند حزب جمهوری و وابستگان به آن مانند سپاه، روحانیت مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و... در تهران ۱۹ سازمان و حزب سیاسی شناخته شده و مطرح انتخابات را مخدوش اعلام کردند. از جمله سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان پیکار، رزمندگان آزادی طبقه کارگر، اتحاد در راه آرمان طبقهی کارگر، مبارزین آزادی خلق ایران ، حزب تودهی ایران، جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران ، حزب توحیدی، مجاهدین خلق ایران ، جنبش (حاج سیدجوادی)، جنبش مسلمان مبارز (دکتر پیمان)، جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران جاما (دکتر سامی) و سازمان اسلامی شورا (ساش) (۵۶).
* * *
هموطنان، عزیزانم؛
اینچنین انتخابات مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی برگزار شد. انتخاباتی پر از تقلب و بداخلاقی و نیرنگ و فریب تا آنجا که اعتراض مراجع تقلید، احزاب ، گروهها و سازمانهای مبارزی که نقش اساسی در پیروزی انقلاب داشتند و دانشجویان و دانشگاهیان و کارگران و تعدادی از روحانیون و بعضی از گردانندگان انتخاب مانند استانداران و فرمانداران را برانگیخت. چرا چنین کردند؟ هدف مشخص بود، باید کسانی به مجلس خبرگان راه یابند تا بتوانند قانون اساسی بنویسند که تمام امور و قدرت در دست یک نفر آن هم یک فقیه باشد.
به نتایج دقت کنید؛ در تهران کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی صد درصد به مجلس راه یافتند. از مجموع ۷٣ نفر که به مجلس راه یافتند، ۵۱ روحانی، ۱٨ غیر معمم و ۴ نفر از اقلیتهای مذهبی بودند. از این عده بغیر از ۴ نفر عزت الله سحابی، ابوالحسن بنیصدر، رحمتالله مقدم مراغهای و عبدالرحمن قاسملو، که از نیروهای ملی - مذهبی و قومی بودند، ۱۲ نفر دیگر یعنی حسن آیت، جلال الدین فارسی، اکبر پرورش، سیدکاظم اکرمی، محمد رشیدیان، محمود روحانی، حسن عضدی، علی قاسمی امیری، عباس شیبانی، محمد کیاوش، علی محمدعرب و منیره گرجی از اعضای حزب جمهوری و جمعیت موتلفه اسلامی بودند. نکته جالب اینکه "در پایان انتخابات مجلس خبرگان هیچگاه بطور رسمی از سوی دولت تعداد شرکتکنندگان در این انتخابات اعلام نشد، اما حدود یک دهه بعد یکی از محققین مسائل اجتماعی با استفاده از کتاب راهنمای استفاده از صورت مذاکرات مجلس خبرگان و مراجعه به آرای ۲۴ استان و اقلیتهای مذهبی، به این نتیجه رسید جمعِ کل شرکتکنندگان در ایران ۹۷۹/۱۲۱/۱۲ نفر بوده است (۵۷).
بهرحال مجلس خبرگان روز ۲٨ مرداد ۱٣۵٨ ساعت ۹ صبح با حضور ۷۲ نفر از ۷۵ نفر در کاخ سابق مجلس سنا آغاز بکار کرد. اما نهایتا چه کرد و قانون اساسی دستپخت آن چه بود؟ امید که این مساله را بتوانم در قسمت سوم این نوشته تحت عنوان "نتیجه کارکرد مجلس خبرگان" به عرض خوانندگان برسانم.
اما در پایان از هموطنانم به ویژه نسل سوم تقاضا میکنم نگذارید بار دیگر حکومتگران مانند سی سال گذشته هر طور میخواهند نمایش انتخابات را روی صحنه بیاورند. باید مردم ما به ویژه نسل جوان و دانشجویان با درس آموزی از گذشته عدم شرکت در انتخابات نمایشی را به یک تحریم فعال و هدفمند تبدیل کنند. مردم و معترضین به چنین انتخابهایی که سه دهه در نظام ولایی تجربه شده، باید با هوشیاری و ایستادگی خود این پیام را به حکومتگران و ذوب شدگان در ولایت و آنها که آرزوی بازگشت به "دوران طلایی" دارند برسانند که با اعتراض و تحریم فعال انتخابات نشان میدهیم که فقط در یک انتخابات آزاد، عادلانه و سالم که با حضور نمایندگان تمامی ایرانیان برگزار شود، شرکت خواهیم کرد.
پی نوشت:
۱- طلوع و غروب دولت موقت. نوشته احمد سمیعی ص۲ و ٣
۲- خاطرات سیاسی اجتماعی (جلد ٣) دکتر صادق طباطبایی ص۱۱٣
٣- همان منبع ص ۱۴٣-۱۴۴
۴- شاملو، علی، مقاله "اسمهایی که مخفی نماند"، روزنامهی شرق ۲٣/۱۰/٨٣
۵- منبع پیشین
۶- منبع پیشین
۷- اطلاعات ۱٨/۱/۱٣۵٨ ص ۷
٨- اطلاعات ۲۱/۱/۱٣۵٨ ص ۷
۹- اطلاعات ۲۹/۲/۱٣۵٨ ص ۱
۱۰- اطلاعات ۱۲/۱/۱٣۵٨ ص ۱
۱۱- اطلاعات ۲۵/۱/۱٣۵٨ ص ٨
۱۲- اطلاعات ۲/٣/۱٣۵٨ ص ۲
۱٣- کیهان ۵/٣/۱٣۵٨ ص ۵
۱۴- کیهان ۷/٣/۱٣۵٨ ص ۱
۱۵- اطلاعات ۵/٣/۱٣۵٨
۱۶- روزنامه کیهان ۷/٣/۱٣۵٨ ص ۱
۱۷- احمدی، حمید، ۱٣٨۰، درس تجربه، خاطرات ابوالحسن بنیصدر، پاریس انتشارات انقلاب اسلامی
۱٨- سحایی، عزتالله، ۱٣٨٣. ناگفتههای انقلاب و مباحث بنیادی ملی ، تهران گام نو، چاپ اول ص ۲٣۰-۲۲٨
۱۹- اطلاعات ۲۷/٣/۱٣۵٨ ص ۶
۲۰- اطلاعات ۲۷/٣/۱٣۵٨ ص ۱۲
۲۱- منبع پیشین
۲۲- منبع پیشین
۲٣- اطلاعات ۴/۴/۱٣۵٨ ص ٨
۲۴- کیهان ۱۴/۴/۱٣۵٨ ص ۱
۲۵- کیهان ۱۴/۴/۱٣۵٨ ص ۱
۲۶- اطلاعات ۴/۴/۱٣۵٨ ص ۲
۲۷- اطلاعات ٣۱/٣/۱٣۵٨ ص ۱۱
۲٨- اطلاعات ۴/۵/۱٣۵٨ ص ٨۲
۲۹- کیهان ۱٨/۴/۱٣۵٨ ص ۲
٣۰- کیهان ۴/۵/۱٣۵٨ ص ۱
٣۱- اطلاعات ۴/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
٣۲- کیهان ۴/۵/۱٣۵٨ ص ۲
٣٣- اطلاعات ۶/۵/۱٣۵٨ ص ۱۱
٣۴- اطلاعات ٣۱/۴/۱٣۵٨ ص ۶
٣۵- ٣/۵/۱٣۵٨ ص ۱
٣۶- اطلاعات ۲٨/۴/۱٣۵٨ ص ۱
٣۷- اطلاعات ۱/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
٣٨- اطلاعات ۲/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
٣۹- کار، ارگان سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، شماره ٣۹ آذر ۵٨ ص ٨
۴۰- اطلاعات ۴/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۴۱- اطلاعات ٨/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۴۲- اطلاعات و کیهان صص ۱ و ۲
۴٣- کیهان ۱۶/۵/۱٣۵٨ ص ۱
۴۴- نشریه خلق مسلمان، دورهی جدید شماره ۲، یکشنبه ۲٨ مرداد ۱٣۵٨
۴۵- اطلاعات ۱۵/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۴۶- اطلاعات ۱٣۵٨/۵/۱۵ ص ۲
۴۷- کیهان ۱۶/۵/۱٣۵٨ ص ۱
۴٨- اطلاعات ۱٣/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۴۹- اطلاعات ۱۶/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۵۰- کیهان ۲۲/۵/۱٣۵٨ ص ٨
۵۱- کیهان ۱٣/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۵۲- کیهان ۱۵/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۵٣- کیهان ۱٨/۵/۱٣۵٨ ص ٨
۵۴- کیهان ۱۷/۵/۱٣۵٨ ص ٨
۵۵- اطلاعات ۲۲و۲٣/۵/۱٣۵٨ صص ۱و۲
۵۶- قسمت اعظم اسناد و مدارک آمده دراین نوشته ازکتاب "پیروزی تا استحاله" که تحقیقات جناب آقای علی محمد جهانگیری می باشد اتخاذ شده است.
۵۷- اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، ۱٣۶٨ راهنمای استفاده از صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. تهران، مجلس شورای اسلامی، چاپ اول صص ٣٣۴-۴۰۵
سه روز پس از آمدن آقای خمینی به ایران، ایشان طی حکمی آقای مهندس بازرگان را به نخستوزیری دولت موقت منصوب نمودند، متن حکم چنین است :
"بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای مهندس مهدی بازرگان
بنا به پیشنهاد شورای انقلاب برحسب حق شرعی و حق ناشی از آراء اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طبق اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آراء عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت برطبق قانون اساسی جدید را بدهید. مقتضی است که اعضای دولتِ موقت را هر چه زودتر و با توجه به شرایطی که مشخص نمودهام تعیین و معرفی نمائید. کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سازمان یافتن امور کشور خواهند نمود. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت مینمایم.روحالله الموسوی الخمینی" (۱).
هموطنان عزیز، جوانان؛
از شما میخواهم این متن را با دقت و موشکافی مطالعه کنید تا روشن گردد چگونه شد که افکار و اندیشههای آقای خمینی کشور را به سمت و سویی برد که امروز شاهد آن هستیم. من تنها به دو نکته از این فرمان میپردازم و نکات دیگر را به خوانندگان وامیگذارم. و آن نکات عبارتند از "شورای انقلاب". و "تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید".
در مورد "شورای انقلاب" و چگونگی شکلگیری آن روایتهای مختلف خوانده یا شنیدهایم. دکتر صادق طباطبایی از نزدیکانِ آقای خمینی مینویسد: "گفتگوی مرحوم مطهری با امام مقدمهی تشکیل شورای انقلاب و دعوت از افراد مورد اطمینان شد. دکتر بهشتی زمانی که به دیدارامام آمد من آنجا نبودم، ایشان دو سه روز بیشتر در نوفل لوشاتو نماند. روزی که ایشان تصمیم میگیرد به ایران بیاید در فرودگاه آتن یونان مطلع میشود که دولت نظامی ازهاری روی کار آمده است (۱۴ آبان ۱٣۵۷) لذا ایشان به هامبورک رفته دو - سه روزی آنجا ماند و سپس به ایران بازگشت" (۲).
صادق طباطبایی در جایی دیگر مینویسد:
"امام طی پیامی خطاب به ملت ایران در ۲۲ دی ماه رسماً برنامهی سیاسی خودشان را اعلام کردند و اعلام داشتند که جهت تحقق اهداف اسلامی شورایی بهنام شورای انقلاب اسلامی مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهد کرد. براساس نظر امام این شورا مأموریت خواهد داشت تا شرایط تأسیس دولت انتقالی را مورد بررسی قرار داده و مقدمات آنرا فراهم سازد. تشکیل شورای انقلاب هرچند در ۲۲ دی اعلام شد اما مقدمات آن از هنگام سفر آقایان مطهری و بهشتی به پاریس فراهم شده بود. بیانیه ۲۲ دی اثرات بسیار مهمی در تسریع روند انقلاب داشت...چند روز بعد از دستور تشکیل شورای انقلاب توسط امام، آقای دکتر یزدی به امام اطلاع داد که دوستان از تهران پیغام دادند که آقای طالقانی از عدهای از چهرههای سیاسی دعوت کردهاند که شورایی برای اداره مسائل انقلاب تشکیل دهند. این موضوع مورد نگرانی بود. امام گفتند چرا اینکارها در چهارچوب شورای انقلاب صورت نمیگیرد و به من گزارش داده نمیشود. یادم نیست دکتر یزدی بلافاصله پاسخ داد یا با تهران تماس گرفت و معلوم شد آقای بهشتی یا شخص دیگری از کادر اولیه شورای انقلاب از آقای طالقانی به تصور اینکه ایشان با جبهه ملی فعالیت داشته و احیاناً مطابق میل قلبی امام نباشد، دعوت به عمل نیاوردهاند" (٣).
آنچه از نوشتههای آقای طباطبایی استنباط میشود این است که آقایان بهشتی و مطهری و چند نفر از دوستانِ روحانیشان شورای انقلاب را تشکیل دادهاند تا قبل از پیروزی انقلاب عنان کارها را در دست گیرند و حتی به بهانههای پوچ از آقای طالقانی که در آن موقع انقلاب را در ایران رهبری میکرد دعوت نکردند، اگرچه در حقیقت برای این بود که به کسی که معتقد به شرکت نمایندگان همه اقشار ملت در چنین شورایی بود اجازهی حضور در چنین جمعی از روحانیون را ندهند و خود یکهتاز میدان باشند. بنظر من اندیشهی ولایت مطلقه فقهی از همان روزها در فکر آقایان وجود داشت.
برای آگاهی بیشتر از ترکیب شورای انقلاب و نقشی که در سالهای اول تغییر نظام بازی کرد، نظری به بخشی از سخنان مهندس بازرگان میاندازیم. ایشان میگوید: "قدر مسلم آن است که اواخر آبان و اوایل آذرماه ۱٣۵۷ اندیشهی چنین شورایی به منظور رهبری انقلاب و تدبیر جریانهای امور در داخل کشور بهعنوان گروه نمایندهی رهبری در داخل پدید آمد... ترکیب شورای انقلاب چهاربارعوض شد ولی همیشه اکثریت آنرا معممین تشکیل میدادند و مُقرَبتر بودند" (۴).
دکتر بهشتی در گزارشی که به مجلس شورای اسلامی در اوایل تأسیس آن داد میگوید: "افراد را امام تعیین میکردند به این معنی که اوّل امام به یک گروه سه نفری از روحانیت حکم دادند که برای شناسایی افراد لازم برای ادارهی آیندهی مملکت تلاش کنند این عده عبارت بودند از آیتالله مطهری، هاشمی رفسنجانی و خود بنده (بهشتی)، بههر حال آن شش نفر اولیه یعنی آقایان مطهری، رفسنجانی، باهنر، موسوی اردبیلی، مهدوی کنی و خود من (بهشتی) شروع به مطالعه روی افراد کردیم".
در هر حال پس از تشکیل شورایی از سوی آقای خمینی بهنام شورای انقلاب اسلامی افراد زیر در مراحل مختلف به آن راه یافتند، آیتاله طالقانی، مطهری، هاشمی رفسنجانی، دکتر بهشتی، مهدوی کنی، حسن حبیبی، موسوی اردبیلی، دکتر باهنر،ابراهیم یزدی، دکتر یدالله سحابی، احمد صدر حاج سیدجوادی، مهندس کتیرایی، تیمسار مسعودی، تیمسار قرنی، مهندس بازرگان، مهندس سحابی، دکتر شیبانی، بنیصدر، قطبزاده، مهندس موسوی، دکتر پیمان ، جلالی، مهندس معینفر، دکتر رضا صدر، (آقایان دکتر پیمان، مهندس موسوی و جلالی چند جلسه بیشتر در شورا شرکت نکردند).
حال سوال اینجاست آیا واقعاً ترکیب فوق میتوانست خواستهای ملت ایران را از تغییر نظام شاهی و آمدن نظام جدید برآورده کند؟ بد نیست در اینجا جواب سئوال را از زبان مرحوم مهندس سحابی بشنویم:
"شورای انقلاب آینهی تمام نمای ملت ایران و انقلاب بزرگ و فراگیر آن نبود، طرفداران شریعتی و نمایندگان احزاب سیاسی و ملی قدیم در آنجا نبودند، از نمایندگان جوانان و دانشجویان فعال هم هیچکس نبود، از چپها و مارکسیستها هم هیچکس در آنجا نماینده نداشت، مجاهدین نماینده نداشتند، ولی آقایان روحانیون شورای انقلاب در سال ۵٨ تا ۵۹ من را بهعنوان نماینده مجاهدین و اصحاب مرحوم دکتر شریعتی تلقی میکردند، ملیون هم بطور اخص نماینده نداشتند" (۵).
نهایتا طبق آخرین اظهار آقای حسن حبیبی "با رسمیت یافتن مجلس شورای اسلامی و کامل شدن اعضای شورای نگهبان قانون اساسی، کار شورای انقلاب که تاکنون وظیفه ی قانونگذاری را برعهده داشته نیز به پایان رسید" (۶).
آخرین اعضاء شورا عبارت بودند از ابوالحسن بنیصدر، آیتالله موسوی اردبیلی، مهندس بازرگان، محمدجواد باهنر، دکتر بهشتی، آیتالله خامنهای، مهندس عزتالله سحابی، عباس شیبانی، صادق قطبزاده، محمدرضا مهدوی کنی، اکبر هاشمی رفسنجانی، و حسن حبیبی. به این ترتیب شورای ساخته و پرداخته آقای خمینی مرکب از روحانیون و جمعی از روشنفکران مذهبی بدون دخالت اقشار دیگر جامعه که در این راه هزینههای بسیار پرداخته بودند، ادامهی کار خود را به مجلس شورا و قانون اساسی ساخته و پرداخته خود سپردند.
* * *
لازم بود خوانندگان عزیز قبل از هر چیز از ماهیت شورای انقلاب مطلع گردند تا ریشهی آنچه در انتخابات مربوط به رفراندوم و مجلس موسسان و مجلس نمایندگان ملت گذشت را بهتر و بهتر بشناسند و به قضاوت بنشینند. در قسمت اوّل این یادداشتها به رفراندوم تغییر نظام پرداختیم و در این قسمت بداخلاقی ها و عدم صداقت قدرت رسیدگان در تشکیل "خبرگان" را بررسی خواهیم کرد.
هدف از تغییر نام مجلس "موسسان" به مجلس "خبرگان"چه بود؟
بررسی زندگی آقای خمینی نشانگراین واقعیت است که ایشان در طول حیات خود یک هدف را تعقیب میکرد و آن به قدرتِ مطلق رساندن روحانیها و برپایی نظامی که قدرت بطور کامل در دست آنها باشد بوده است. مطالعه تاریخ زندگی آیتالله حاکی از این امر است که او گام به گام خود را به این هدف نزدیک و نزدیک تر میکرد. وقتی به ایران آمد در قطعه ۱۷ بهشتزهرا در آن سخنرانی به یادماندنی گفت: "بر همه واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آن وقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطهی آراء مردم مجلس موسسان درست کنیم". آنگاه که رفراندوم به دلخواه ایشان انجام شد، نوبت به مجلس موسسان تصویب کننده پیشنویس قانون اساسی رسیده بود. چند روز پس از پایان کار رفراندوم آقای احمد صدر حاج سید جوادی وزیر کشور گفت: "حداکثر تا حدود یک ماهونیم دیگر انتخابات مجلس موسسان انجام میشود و همهی احزاب، گروهها و مردم میتوانند افراد مورد اعتماد خود را نامزد نمایندگی در مجلس موسسان کنند و هر شخصی میتواند خود را برای این مسئولیت نامزد کند" (۷). آقای احمد مدرسی مشاور ایشان در رابطه با تعداد نمایندگان مجلس موسسان هم گفت: "طبق قانون اساسی قدیم این عده به تعداد مجموع نمایندگان مجلس سنا و شورا باید باشند ولی ما مجلس سنا را به رسمیت نمیشناسیم امکان دارد از هر صد هزار نفر یک نفر برای عضویت در مجلس موسسان انتخاب شود" (٨).
و بالاخره جناب آقای دکتر سحابی وزیر مشاور در طرحهای انقلاب در مصاحبهای اعلام فرمودند: "آییننامهی مجلس موسسان برای سرعت بیشتر در کار این مجلس به تصویب رسیده است. در مجلس موسسان نمایندگان همه گروههای اجتماعی، از جمله نمایندگان روحانیون، کارگران، کشاورزان، دانشگاهیان، پزشکان، قضات، بازاریان و سایر طبقات شرکت خواهند داشت" (۹).
اما آقای خمینی بلافاصله بعد از پایان رفراندوم، در مورد چگونگی تشکیل مجلس موسسان و نمایندگان این مجلس زمزمههایی را آغاز کرده بود. از جمله یک روز پس از پایان رفراندوم گفت: "قدمِ بعدی فرستادن طبقهی فاضله به مجلس موسسان و تصویب قانون اساسی است" (۱۰) و در ملاقات با دانشجویان دانشسرای شهمیرزاد گفت: "شما در قضیه مجلس موسسان... وکلای متعهد مسلم و امین بفرستید" (۱۱). آنها که با ادبیات آقای خمینی آشنا بودند میدانستند منظور ایشان از "طبقهی فاضله"، "متعهد و مسلم و امین" چه کسانی و چه طبقهای هستند. آیا در دیدگاه آقای خمینی جز طبقهی روحانی، فرد دیگری میتوانست دارای این خصوصیات باشد؟ مسلماً خیر.
اما کمکم نیت آقای خمینی از این سخنها روشنتر شد. هنوز دو روز از مصاحبه دکتر سحابی وزیر مشاور در طرحهای انقلاب دائر بر شرکت نمایندگان همه گروههای اجتماعی در مجلس موسسان نگذشته بود که روز سهشنبه اول خرداد ۱٣۵٨ اعضای شورای انقلاب و دولت موقت از سوی آقای خمینی به قم احضار شدند تا اوامر ایشان را بشنوند و در مسیر پیاده کردن اسلام فقاهتی آماده شوند و مجلس موسسان را به فراموشی سپارند و در راستای مجلس مشورتی "خبرگان" گام بردارند. پس از این جلسه که میگویند حدودِ ۶ ساعت طول کشید و اوامر لازم از سوی آقای خمینی به شورایِ انقلاب و دولت موقت ابلاغ گردید، یک مرتبه وضع دگرگون شد و برنامهی مجلس موسسان منتفی گردید. بشنوید نظرات چند تن از شرکتکنندگان در آن جلسه ۶ ساعته را. آقای صادق قطبزاده سرپرست رادیو و تلویزیون ملی ایران و از اعضاء شورای انقلاب که در جلسه حضور داشت در گفتگوی خصوصی با روزنامه اطلاعات گفت: "مذاکراتی که دیروز در حضور امام صورت گرفت تماماً درباره ی طرح قانون اساسی جدید و نحوهی تصویب آن و به رأی گذاشتن آن بوده است" (۱۲). آقای مهندس امیرانتظام معاون نخستوزیر و سخنگوی دولت در یک مصاحبه رادیو تلویزیونی گفت: "مطالب مورد بحث دربارهی قانون اساسی و مجلس موسسان در این مذاکره مطرح بود که هنوز هم جزئیات آنرا نمیتوانم بگویم ، بعد از اینکه از طرف دولت و امام تصمیم گرفته شد که جزییات در اختیار مردم قرار داده شود خواهم گفت" (۱٣). و دکتر مفتح از نزدیکان آقای خمینی هم به کیهان گفت: "مجلس موسسان آنطور که در حالِ حاضر در اذهان منعکس شده است شاید تشکیل نشود و براساس آخرین تصمیمی که از سوی رهبر انقلاب اتخاذ شده پس از انتشار متن پیشنهادی قانون اساسی نمایندگان استانها و اقلیتهای مذهبی دربارهی آن اظهار نظر خواهند کرد و اگر لازم بود اصلاح شود موارد مورد بحث اصلاح خواهد شد و پس از آن متن اصلاح شده به همهپرسی گذاشته میشود" (۱۴) و در همین اظهارنظرها و بدون این که کسی به مردم بگوید در آن جلسهی ۶ ساعته در قم و در حضور آقای خمینی چه گذشت که تمام وعده و وعیدها که از طرف آقای خمینی و دولت منصوب ایشان به مردم داده شده بود یک مرتبه باد هوا شد و به سادگی آقایان عضو شورای انقلاب و دولت موقت عهد خود را با مردم شکستند و در موافقت با آنچه آقای خمینی میخواست از جمله وارد کردن اصل پنجم (اصلی که در آن ولایت فقیه آمده) به قانون اساسی به یک بداخلاقی بزرگ دست زدند. در هر حال چهار روز بعد از آن نشست کذایی آقای خمینی در نامهای به جناب مهندس بازرگان آب پاکی را روی دست مردم ریخت و دستور داد "ترتیبی دهند تا مردم هر استان و هر یک از اقلیتهای مذهبی نمایندگان صاحب نظر خود را به تعدادی که شورای انقلاب و دولت تعیین میکنند انتخاب کنند" (۱۵). آقای صادق طباطبایی معاون سیاسی و اجتماعی وزارت کشور در توضیح و توجیه دستور آقا به خبرنگار کیهان گفت: "امام تأکید داشتند بر اینکه قانون اساسی هر چه زودتر از تصویب ملت ایران بگذرد... مجلس موسسان که قرار بود برای طرح و بررسی و تصویب قانون اساسی تشکیل شود در شرایط موجود حداقل ماهها به طول خواهد انجامید، لذا امام در پیام خود به نخستوزیر دستور دادند که خیلی سریع یک مجلس تشکیل شود که از همه ی استانها نمایندگانی داشته باشند و تعداد نمایندگان به تناسب جمعیت، همچنین از اقلیتهای مذهبی نمایندگانی داشته باشند. وی اضافه کرد که بهنظر او این هیأت حدود ۴۰ نفر خواهند بود" (۱۶). بدین ترتیب در عمل دیدیم مجلس موسسان را برخلاف تمام وعدهها با زیر پا گذاشتن اخلاق و صداقت بشکلی درآوردند تا در آن از پیشنویس قانون اساسی و اصلاح آن در مدت تعیین شده در آئیننامهی مصوب هیأت دولت که میگفت باید اینکار در ٣۱ روز انجام شود خبری نباشد. در اینجا سئوالی که مطرح میگردد این است، آیا آیتالله خمینی از این تغییرات و آنچه باید بهوقوع میپیوست اطلاع داشت یا نه؟ کسی بیاطلاعی ایشان را باور نمیکند چون در آن شرایط نه دولت موقت و نه شورای انقلاب و نه وکلایی که به مجلس "خبرگان" راه یافته بودند جرأت نمیکردند بدون اطلاع ایشان دست به کاری بزنند. بههرحال این بداخلاقی بزرگ صورت گرفت.
موضوع دیگر بحثی بود که پس از انجام رفراندوم تغییر نظام در مورد چگونگی تصویب پیشنویس قانون اساسی درگرفته بود. عدهای معتقد بودند با توجه به موافقت آقای خمینی و بسیاری از روحانیون حوزه علمیه قم و جمعی از شخصیتهای صاحب نفوذ باید پیش نویس قانون اساسی را به رای گیری میگذاشتند. از جمله از آقای رفسنجانی نقل قول شده که "هی میگید مجلس موسسان، خیال میکنید چه کسانی میآیند یک مشت متعصب خشک و متحجر، اینها میآیند و یک کلمهای را هم بکار برد که فلان میکنند توی قانون اساسی، بگذارید آقا! این قانون اساسی که به این پاکیزگی تهیه شده تصویب بشود" (۱۷). مهندس سحابی در خاطرات خود و در همین زمینه میگوید: "مهندس بازرگان و پدر من بهعنوان نمایندگان دولت به جلسه شورای انقلاب آمدند بحث راجع به مجلس موسسان بود حرف پدرم و بازرگان این بود که چون در مادهی آخر فرمان امام به آقای بازرگان تشکیل مجلس موسسان آمده ، این حکم وعدهای به مردم را دارد، لذا اگر ما بخواهیم مجلس موسسان را تشکیل ندهیم ، خلف وعده کردهایم، این درست نیست، تا اینکه آخر سر آقای هاشمی به پدر من روکرد و گفت آقای دکتر، این قدر روی مجلس موسسان اصرار نکنید با این حال و هوایی که کشور دارد و تجربهای که ما در این چند ماهه انقلاب پیدا کردهایم مطمئنیم که اگر انتخابات مجلس موسسان بشود، هفتاد هشتاد درصد اعضای آن آخوند خواهند بود، آن وقت یک قانون اساسی ارتجاعی به شما تحویل میدهند که از پشیمانی انگشتتان را گاز بگیرید" (۱٨). بدین ترتیب مجلس موسسان تبدیل به مجلسِ خبرگان گردید و آن بلای بزرگ بر سر قانون اساسی آمد.
در هر حال پس از آماده شدن مقدمات کار و با وجود مخالفت بسیاری از گروهها و شخصیتهای اجتماعی انتخابات مجلس خبرگان انجام شد. در اینجا لازم میدانم اشارهای به چگونگی دومین انتخاباتی که در نظام ولایی انجام شد داشته باشیم تا نسل سوم انقلاب که روی سخن با آنهاست بیشتر با آنچه در اوایل انقلاب و برای تثبیت نظام ولایی گذشت آگاه شوند.
در اینجا به بعضی مخالفتها و اعتراض گروهها و شخصیتها اشاره میکنم. آنها که پس از سالها مبارزه با استبداد خاندان پهلوی حال میخواستند پس از تغییر نظام در انتخابات مجلس موسسان شرکت کنند ناگهان با تشکیل مجلس خبرگان که معلوم بود چه کسانی در آن راه خواهند یافت، آرزوهایی را که چند دهه دنبال آن بودند بر باد رفته میدیدند و به اعتراض برخاستند. بهعنوان نمونه کانون وکلا، حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان، نهضت رادیکال ایران، حزب جمهوریخواه، انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، شورای اصناف تهران، سازمان طوفان، سازمان مجاهدین خلق ایران، گروه سیاسی ایران امروز، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و بسیاری از سازمانهای سیاسی دیگر، جزو گروههایی بودند که اعتراض خود را نشان دادند.
بعضی از شخصیتها نیز در اینباره اعلام نظر کردند. مثلا آیتالله علامه نوری گفت: "بهتر است شورای ریاست جمهوری به پا گردد و مجلس موسسان تشکیل شود و روحانیت در سنگر هدایت بماند"(۱۹). محسن پزشکپور رهبر حزب پان ایرانیست گفت: "به نظر من مجلس موسسان از نظر حقوق بینالملل اصول شناخته شده و صحیحی است، چون بهترین راه این است که در یک انتخابات آزاد نمایندگان از سوی مردم انتخاب شوند و در مجلس موسسان به بحث و بررسی و تصویب قانون بپردازند" (۲۰). دکتر منوچهر هزارخانی گفت: "با ترتیبی که پیش گرفته شده یعنی یک مجلس ۷۵ نفری و با شرایطی که در نظر گرفته شده بسیاری از ملیتها یا نمیتوانند شرکت کننند و یا شرکت آنها صرفاً جنبه نمایشی خواهد داشت (۲۱). دکتر کاظم سامی دبیرکل جاما گفت: "انتخاب رئیسجمهور و وکلای شورای ملی همزمان انجام شود و مجلس، تدوین و تصویب قانون اساسی دائمی را به جانشینی مجلس موسسان انجام دهد"(۲۲). دکتر ابوالحسن بنیصدر گفت: "من موافق بودم که مجلس موسسان تشکیل شود چون از ابتدا اینطور اظهار شد" (۲٣). دکتر سیدعلی شایگان گفت: "اگر قانون اساسی برای همه مردم است پس همهی مردم باید در تهیه و تصویب آن شرکت داشته باشند، مگر اینکه کسانی معتقد باشند عدهای از مردم فقط به درد این میخورند که به آنها امر و نهی شود" (۲۴). دکتر عبدالرحمن قاسملو دبیر حزب دموکرات کردستان گفت: "تشکیل مجلس موسسان مرکب از نمایندگان کلیه خلقهای ایران ضرورت تاریخی دارد، مردم کردستان بطور اعم و حزب دموکرات بهطور اخص طرفدار آن چنان قانونی است که حاوی اصول و موازین فوقالذکر بوده و در مجلس موسسان مورد بحث و گفتگوی نمایندگان راستین همه خلقهای ایران قرار گرفته و به تصویب نهایی برسد" (۲۵). بالاخره احمد شاملو شاعر ملی در گردهمایی حزب سوسیالیست کارگران گفت: "آقایانی که امتیازاتی در انقلاب برای خودشان قائل هستند اتکایشان به ناآگاه ترین افراد جامعه است. اگر مجلس خبرگان تشکیل شود خواهید دید همین پیشنویس قانون اساسی را ۷۵ درصد به سوی راست گرایش خواهند داد وگرنه چه هراسی از تشکیل مجلس موسسان است؟" (۲۶).
انتخابات مجلس خبرگان چگونه برگزار شد
پس از آنکه پیشنویس قانون اساسی در معرض افکار عمومی قرار گرفت آقای خمینی گفت: "مسئله مهم فعلاً این است که پیشنویس قانون اساسی به معرض افکار عمومی گذاشته شده است... دربارهی قانون اسلام باید اسلامشناس نظر بدهد. قانون اساسی جمهوری اسلامی یعنی قانون اساسی اسلام، حق این مطلب با شماست با علمای اعلام و با مراجع عظام است" (۲۷). به این ترتیب آقای خمینی تکلیف همه را روشن کرد که در مجلس خبرگان چه کسانی باید انتخاب شوند و چه باید بکنند. امّا هنوز به علت اینکه مسئلهی پیشنویس قانون اساسی که باید مورد بررسی قرار گیرد مطرح بود، وقتی قرار انتخابات مجلس خبرگان پیش آمد بسیاری از گروهها و افرادیکه مخالف مجلس خبرگان به جای مجلس موسسان بودند هم در انتخابات شرکت کردند و کاندیدا معرفی نمودند. در عین حال بعضی گروهها بنحوه کار دولت به شدت اعتراض داشتند، از جمله سازمان چریکهای فدایی خلق در بیانیهای اعتراض خود را چنین مطرح کرد: "هم میهنان مبارز، با آنکه ٨ روز به انتخابات مجلس به اصطلاح خبرگان مانده است و با وجود آنکه دولت قبلاً اعلام داشته بود که وقت کافی برای استفاده از رادیو تلویزیون را به نیروهای شرکتکننده در انتخابات خواهد داد اما دولت به این وعده نیز مانند بسیاری از وعدههای دیگر تاکنون عمل نکرده است. دولت نهتنها هنوز فرصت استفاده از رادیو و تلویزیون را به نیروهای انقلابی شرکتکننده نداده است بلکه رادیو و تلویزیون در چند روز اخیر تبلیغات زهرآگین و عوامفریبانهی خود را علیه این نیروها بهویژه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران افزایش داده است. ما ضمن محکوم کردن این رویهی انحصارطلبانه مصراً میخواهیم که موضع خود را در این مورد هرچه زودتر روشن کنند"(۲٨).
نهایتا آقای مهندس هاشم صباغیان دستور شروع انتخابات را به همه استانداریها و فرمانداریها صادر کرد "براساس فرمان امام رهبر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و دستور شماره ۱٣۹ م مورخه ۱٣/۴/۵٨ جناب آقای مهندس بازرگان نخستوزیر دولت موقت جمهوری اسلامی ایران درخصوص انجام انتخابات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی در تاریخ ۱۲ مرداد ۱٣۵٨ خواهشمند است براساس قانون انتخابات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی نسبت به انجام برنامه مطابق آئین نامهی انتخابات اقدام و در جهت حسن اجرای برنامه مربوطه نهایت سعی و کوشش را بهعمل آورید تا همکاری و مشارکت همه اقشار جامعه فراهم گردد" (۲۹).
* * *
هموطنان، عزیزانم؛
با وجود آن بداخلاقی بزرگ و عهدشکنی حاکمان و تبدیل مجلس موسسان به مجلس خبرگان و با عنایت به تعریف آقای خمینی از خبرگان ملت از آنجا که بسیاری از گروهها فکر میکردند با فرستادن نمایندگان خود به مجلس، نقشی در تدوین یک قانون اساسی که منافع ملی و حقوق اساسی مردم در آن ملحوظ شده میتوانند داشته باشند، بسیاری از احزاب و سازمانها و گروههای منتقد هم در انتخابات شرکت کردند و کاندیداهای خود را معرفی کردند. آیا آنها نمیدانستند این مجلس و انتخاباتش در آن شرایط چه چیزی از آب در خواهد آمد؟ تحلیل سازمانها و احزاب و گروهها برای شرکت در انتخابات چه بود؟ آیا همه جوگیر شده بودند یا میخواستند از موقعیت انتخابات استفاده کنند با این امید که نمایندگانی در مجلس داشته باشند؟ اینها مسائلی است که روزی باید برای نسل سوم توضیح داده شود.
من در اینجا نام نامزدهای چند گروه مهم را برای اطلاع خوانندگان ذکر میکنم. نامزدهای مشترک حزب جمهوری اسلامی در ائتلاف با جامعهی روحانیت مبارز، مدرسین حوزه علمیه قم، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و انجمن اسلامی معلمان ایران عبارت بودند در تهران آیتالله حسینعلی منتظری، آیتالله سیدمحمود طالقانی، حجتالاسلام دکتر محمد بهشتی، حجتالاسلام موسوی اردبیلی، حجتالاسلام دکتر گلزاره غفوری، استاد ابوالحسن بنیصدر، دکتر عباس شیبانی، علی محمد عرب (کارگر) مهندس عزتالله سحابی و خانم منیره گرجی (٣۰) و در ۲۲ استان دیگر بیش از ۵۷ نفر را تعیین کرد که اکثریت آنها از روحانیون اعضاء حزب بودند (٣۱). همان روز حزب زحمتکشان ملت ایران (به رهبری دکتر مظفر بقایی کرمانی) در کرمان ضمن مراجعه به روزنامهی کیهان اعلام کرد حزب ما برای مجلس خبرگان کاندیدای بهخصوص ندارد و اعلام میداریم که از کاندیداهای منتسب به جامعه روحانیت حمایت خواهیم کرد(٣۲). نهضت آزادی پس از چند تغییر در لیست خود بالاخره افراد زیر را معرفی کرد: "آیتالله طالقانی، مهندس سحابی، دکتر حسین حبیبی، دکتر حبیبالله پیمان، دکتر علیاصغر حاج سیدجوادی، خانم زهرا رهنورد، دکتر علی غفوری، دکتر ناصر کاتوزیان و دکتر مهدی ممکن" (٣٣).
حزب جمهوری خلق مسلمان که با حمایت و پشتیبانی آیتالله العظمی شریعتمداری در آذربایجان (تبریز) و به دبیرکلی دکتر احمد علیزاده تشکیل شده بود نامزدهای خود را در استان آذربایجان شرقی چنین معرفی میکرد: "آیتالله حاجمیرزا محمدعلی انگجی، آیتالله جعفر اشراقی، استاد جعفر سبحانی، دکتر احمد علیزاده، مهندس رحمتالله مقدم، دکتر ابوالفتح ابوالفتحی" (٣۴).
جبهه ملی ایران ضمن انتقاد شدید از دولت و شورای انقلاب خواستار انحلال شورای انقلاب شد و اعلام کرد "دولتی که قدرت ندارد باید کنار برود" ولی روز بعد کاندیداهای خود را به شرح زیر اعلام کرد "در تهران دکتر کریم سنجابی، ابراهیم کریمآبادی، مهندس کاظم حسینی، دکتر مهدی آذر، نصرتالله امینی" (٣۵).
گروههای سیاسی جنبش به رهبری علیاصغر حاج سیدجوادی، جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران به رهبری دکتر سامی، جنبش مسلمانان مبارز به رهبری دکتر حبیبالله پیمان، سازمان اسلامی شورا )ساش( و سازمان مجاهدین خلق ایران که برای شرکت در انتخابات ائتلاف کرده بودند با شرایطی از جمله حق نظارت بر نحوهی رأیگیری و حفاظت صندوقها و شمارش آرا، حق استفاده متساوی از رادیو و تلویزیون برای تبلیغات انتخاباتی کلیه احزاب و گروهها، نامزدهای مشترک خود را به شرح زیر اعلام کردند: حضرت آیتالله طالقانی (در صورت پذیرش خود آن حضرت)، آقای حبیبالله پیمان، آقای علیاصغر حاج سیدجوادی، آقای مسعود رجوی، کاظم سامی، عزتالله سحابی، طاهر صفارزاده، علی غفوری، ناصر کاتوزیان، عبدالکریم لاهیجی (٣۶).
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در یک مصاحبه مطبوعاتی اسامی کاندیداهای چریکهای فدایی برای مجلس خبرگان را اعلام کرد و در عین حال خاطرنشان ساخت از آیتالله طالقانی و مسعود رجوی از رهبران مجاهدین خلق پشتیبانی مینماید. در این مصاحبه حشمتالله رئیسی (کارگر) و مصطفی مدنی و رقیه دانشگری از سوی چریکهای فدایی خلق برای نمایندگی مجلس خبرگان معرفی شدند و سخنگوی چریکهای فدائی ضمن تشریح موضع سازمان در مورد مجلس خبرگان از جمله گفت: "ما مجلس خبرگان را محصول یک سلسله موضعگیریهایی از سوی دولت میدانیم که از فردای قیام شروع شد. دولت کوشیده است که مهار قدرت را از چنگ تودهها خارج کند و خود در اختیار بگیرد این حرکت از طریق نفی مجلس موسسان تکمیل شد... با این دید شرکت نمیکنیم که این مجلس مورد تأیید ماست ما با این دید شرکت نمیکنیم که نمایندهای در مجلس داشته باشیم، چون میدانیم که اگر انتخاب هم شویم چنان تأثیری نخواهد داشت، چون جهت این مجلس از پیش مشخص است... ما با شرکت خود میخواهیم این را ثابت کنیم که ادارهکنندگان این مجلس در جهت منافع تودهها حرکت نمیکنند. ما میخواهیم با شرکت در این انتخابات نشان دهیم که نیروهایی که چهره مخالف بخود میگیرند چه ماهیتی دارند. ما میخواهیم ثابت کنیم که از طریق شرکت مردم در شوراها و شرکت نمایندگان مردم در ارگانهای قدرت منافع تودهها تعیین میشود" (٣۷).
در اینجا برای آگاهی بیشتر مردم بویژه نسل سوم جریانی را میآورم تا بهتر روشن گردد نقش گروههای حزب اللهی ساخته و پرداخته حکومت از روزهای اول انقلاب از سوی آقای خمینی و سردمداران حکومت چگونه تنظیم شده بود تا با حذف دگراندیشان مقدمات یک انتخابات فرمایشی دیگر فراهم گردد. گروه چریکهای فدایی خلق پس از اعلام نامزدهای انتخاباتی خود تجمعی در زمین چمن دانشگاه تهران برپا کردند تا کاندیداهای خود را معرفی کنند. "در این اجتماع هنگامیکه مصطفی مدنی و حشمتالله رئیسی (کارگر پالایشگاه تهران) به معرفی خود پرداختند و مواضعشان را اعلام نمودند، گروهی با شعار حزب فقط حزبالله رهبر فقط روحالله و... تلاش کردند که از طریق رخنه در داخل جمعیت مراسم را برهم بزنند اما خونسردی جمعیت مانع از برخورد شد در عین حال در ضلع جنوبی زمین چمن چندبار تعدادی سنگ به سوی جمعیت پرتاب شد که در نتیجه ۲ تن زخمی شدند که به درمانگاه انتقال یافتند" (٣٨).
جالب آنکه در این موقعیت حزب توده ایران اعلام کرد: "درهر منطقهای که آیتالله خلخالی نامزد باشد به ایشان رأی خواهند داد" (٣۹). یک گروه سیاسی چپ هم مرکب از رزمندگان آزادی طبقه کارگر، مبارزین آزادی خلق ایران ، اتحاد مبارزه در راه آرمان طبقه کارگر، پیوند مبارزان راه طبقه کارگر، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر (پیکار) نیز ائتلاف کردند و کاندیداهای خود را برای تهران به شرح زیر اعلام کردند: (حسین) آلادپوش ، خانم افخم احمدی (۴۰). همین ائتلاف در بیانیه دیگری پشتیبانی خودشان را از کاندیداهای سازمان چریکهای فدایی خلق اعلام کردند (۴۱).
بطوریکه ملاحظه میفرمایید اکثر قریب باتفاق گروههای سیاسی شناخته شده در انتخابات شرکت کردند. لازم به یادآوریست که تنها چند گروه و سازمان و حزب اعلام کردند در این انتخابات شرکت نمیکنند که عبارت بودند از "جمعیت آزادی، حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران، جمعیت اتحاد برای آزادی، حزب آزادیخواهان ایران، حزب راه آینده، حزب آزادگان ایران، راه نو، حزب جمهوریخواه فدراتیو خلقهای ایران، گروه سیاسی ایران امروز، جمعیت بیداری زنان، گروه اشرف دهقانی، (گروه چریکی) اتحاد برای رهایی کار، احزاب وابسته به جبهه ملی، حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان" (۴۲).
نتایج انتخابات مجلس خبرگان
بالاخره پس از بحث و گفتگو و موافقت و مخالفت فراوان و بداخلاقیها و عهدشکنیها و توطئهها و زمینهچینیها و چماق و چماقکشیهای وابستگان به حکومت، روز ۱۲ مرداد سال ۱٣۵٨ انتخابات مجلس خبرگان انجام شد و این درحالتی بود که تنها ۱۷٣روز از پیروزی انقلابی میگذشت که مردم برای رسیدن به آزادی، برابری و یک جامعهی عاری از ظلم و استبداد و انحصارطلبی قیام کردند و با هزاران آرزو به امید بهار آزادی نشستند.
از همان لحظات اول روز انتخابات ، بداخلاقیها شروع شد به نحوی که سروصدای بسیار از سوی همه گروهها حتی طرفداران حاکمیت بلند شد. در اینجا به گوشهی کوچکی از این اعتراضات میپردازم. جامعهی علمیه مشهد در تلگرافی به نخستوزیر و وزیرکشور مینویسد: "جامعهی مدرسین حوزهی علمیه مشهد این انتخابات را مطابق موازین آزادی ندانسته و آنرا ابطال مینماید، انتظار داریم که هیأتی برای رسیدگی به محل اعزام شود" (۴٣).
حضرت آیتالله العظمی حاجحسن قمی اعلام کرد: "آنچه در این چند روز واقع شده انصافاً بسیار زننده و نگرانکننده و تأسفبار بود که انسان هیچ خیال نمیکرد... انتخابات خراسان از نظر ما در کمال بیاعتباری است و هیچ مورد قبول و تأیید ما نیست. از شهرهای دیگر کشور که نیز خبرهای فوقالعاده آمد و حرفها زیاد است" (۴۴).
آیتالله بهاءالدین محلاتی گفت: "نظر به سوء جریان و خدعه و اعمال نفوذی که در امر انتخابات مشاهده شده و سیل شکایاتی که از طرف وجوه طبقات به اینجانب روان گشته لازم میدانم هر چه زودتر هیأتی را جهت رسیدگی به این موضوع حساس و مخاطرهآمیز به فارس اعزام دارید، بدیهی است چنین انتخابات مشکوکی که در محیط اخشاقآمیز و جوی غیر آزاد انجام شده نمیتواند مورد قبول اینجانب وقاطبه ی مردم فارس قرار گیرد" (۴۵).
مهدی فهیمی مسئول حزب جمهوری اسلامی در تبریز ضمن استعفا از سمت خود گفت: "اینگونه انتخابات موجب از بین رفتن دستگاه اباعبدالله الحسین(ع) و تحریف احکام الهی است" (۴۶).
مهندس نورالدین غروی استاندارآذربایجان شرقی بطور ناگهانی به مشهد میرود و با آیتالله العظمی شریعتمداری ملاقات و از آیتالله تقاضا می کند اجازه دهند صندوقهای رأی باطل شود آیتاله گفت: "در صورت باطل شدن صندوقهای رأی تبریز باید آرای سراسر استان آذربایجان شرقی باطل شود"(۴۷).
سازمان چریکهای فدایی خلق طی تلگرافی به ستاد مرکزی انتخابات چنین نوشت: "طبق اطلاعات واصله و بازدید نمایندگان این سازمان از شعبههای انتخاباتی در اکثریت قریب باتفاق شعبههای انتخاباتی به اشکال مختلف تقلب صورت میگیرد" (۴٨). سازمان پیکار در راه آزادی طبقهی کارگر و نیروهای موتلف با آن در نامهای به وزارت کشوراعلام نمود: "با قولی که داده بودند، رادیو تلویزیون بهطور مساوی در اختیار تمام کاندیداهای مجلس خبرگان جهت معرفی برنامههای خود قرار گیرد پیامهای رادیو تلویزیون کاندیداهای ما ضبط شد ولی متأسفانه برخلاف قولی که داده بودید پیام رادیویی ابراهیم نظری و پیام تلویزیونی مرتضی آلاپوش پخش نشد. لذا لازم دانستیم که این مسئله را به اطلاع شما رسانده و نظر شما را جویا شویم" (۴۹).
و اما دکتر نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده ایران در اظهارنظری گفت: "ما به انحلال یا تجدید انتخابات معتقد نیستیم و امیدواریم کاندیداهایی که انتخاب شدهاند بتوانند نقش خود را در تکمیل مثبت قانون اساسی به نحو احسن ایفا نمایند" (۵۰).
سازمان مجاهدین خلق و گروههای ائتلافی در اولین موضعگیری خود در رابطه با انتخابات گفتند: "ضمن مراجعه به حوزههای رأیگیری مجلس خبرگان معلوم شد نام آقای دکتر حبیبالله پیمان از لیست نامزدهای استان تهران حذف شده در صورتیکه قبولی نامزدی ایشان قبلاً از طرف فرمانداری تهران تأیید گردیده بود، با تماس با مقامات فرمانداری و هیأت نظارت و وزارت کشور مقامات مسئول اظهار داشتند که نام ایشان اشتباهاً حذف شده و قول دادند بلافاصله از طریق رادیو، تلویزیون و وسائل ارتباطی اشتباه تصحیح و نام ایشان به فهرست نامزدها در حوزههای اخذ رأی افزوده شود با پیگیری که بعمل آوردیم مسئولان رادیو علیرغم دریافت توضیح و دستور وزارت کشور از اعلان خبر خودداری کردند و در حوزهها هم نام دکتر پیمان به فهرست نامزدها اضافه نشد به استناد اطلاعات دریافت شده موارد نقص آزادی انتخابات خیلی زیاد است که در اولین فرصت به اطلاع ملت ایران خواهیم رساند" (۵۱). و در اطلاعیه دیگر نوشتند: "به اطلاع عموم مردم شریف تهران میرساند، تقلباتی که در اعمال نفوذ و تحمیل یک صورت اسامی مشخص تحت نام امام و مخالفت از رأی دادن به نامزدهای مطلوب تا ضرب و جرح و دستگیری هواداران و تقلب در صندوقها و قرائت آراء و حتی دستگیری بازرسان وزارت کشور و غیره گسترش داشته و مدارک مستند آن به وزارت کشور تسلیم شده است ، مدارکی که به امضاء بازرسان خود این وزارتخانه رسیده و هر وجدان منصف و بیطرفی را به مخدوش بودن آراء حوزههای مزبور واقف میسازد، مقامات دولت بهخصوص شخص نخستوزیر و آقای وزیرکشور را به اعتراض حقه آقایان علیاصغر حاج سیدجوادی و دکتر لاهیجی که قبل از انتخابات اعلام گردیده جلب میکنیم. این آقایان به شرکت اعضای شورای انقلاب در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی ایران به دلیل مسئولیتهای اجرایی گسترده شورای انقلاب اعتراض کردهاند، همان مسئولیتهایی که به استناد آن اعضاء هیأت دولت و معاونین وزرا و استانداران و امثالهم از شرکت در انتخابات محروم شدند ، بهخصوص که برابر تصریح رئیس دولت که در روزهای قبل از انتخابات در کلیه وسائل ارتباط جمعی منعکس گردید دولت و شورای انقلاب در یکدیگر ادغام شدهاند"(۵۲).
٣ روز بعد از انتخابات، هواداران جنبش مسلمانان مبارز طی یک نامه سرگشاده در رابطه با انتخابات چنین نوشتند: "نوشتن این نامه را تنها راه نیافتن نامزد ما به مجلس خبرگان قلمداد نکنید، کموبیش میدانید که نامزد ما دکتر پیمان مبارزه علیه رژیم طاغوتی و عقاید باطل را خیلی زودتر از همهی شما آغاز کرد. اغلب دوستان حزبی تان از این حقیقت آگاه هستند که انگیزهی جاهطلبی، اشغال پست و مقام در نمایندهی ما نیست. که اگر میخواست فرصت به دست آوردن استانداری و وزارت تا عضویت در شورای انقلاب بهخوبی در اختیارش بود و خود شما مصرّ بودید که وی بپذیرد. این قسمت را برای این نوشتیم تا بدانید و بدانند آنطور که به گوش سادهدلان بیاطلاع خواندهاند وی نه جدیدالاسلام است و نه تازه به مبارزه و انقلاب رسیده. تجربه انتخابات مجلس خبرگان موقعیتی پیش آورد تا درجهی ایمان و صداقت شما نسبت به اصول و ارزشهای اسلام و قرآن ظاهر شود و مردم بدانند تا چه حد به این پایبند هستید. شما را متهم میکنیم که در جریان انتخابات علناً و به طرز بسیار زنندهای اصول و ارزشهای اسلامی را زیر پا نهادید. وحشتی که از احتمال پیروزی نامزدهای سایر گروهها بر شما مستولی شد به اعمالی وادارتان کرد که برتری و پیروزی طبیعی شما را بیاعتبار ساخت. کمتر کسی است که شاهد هجوم اعضای حزب (جمهوری اسلامی) و افراد مسلح در سراسر کشور به خیابانها برای پاره کردن اعلانات و پوسترهای تبلیغاتی سایر گروهها در هفتهی گذشته نباشد. آیا نباید اجازه داد که مردم با همه اقوال آشنا شوند و بعد بهترین را انتخاب کنند؟ آیا صداقت یکی از اصول ارزشی قرآن نیست؟ آیا درست بود که صندوق رأی حوزهای را که اعضای حزب و کمیتهی شما فکر میکردند از آرای نامزدهای دیگر پر خواهد شد بهجای بودن در همان حوزه (که مسجد بود) به شعبه حزب ببرند؟ و همانجا پر کنند؟" (۵٣).
جناب دکتر علیاصغر حاج سیدجوادی چون اعلام نتیجه رسمی انتخابات تهران به طول انجامید در مصاحبهای گفت: "آنطور که از شواهد امر برمیآید و من هم شنیدهام، نتیجه انتخابات معلوم است و حزب جمهوری اسلامی در این انتخابات پیروز خواهد شد، پاسداران انقلاب که یک عامل نظم هستند و باید بیطرف باشد جزو گروههای موتلقه جمهوری اسلامی است بنابراین تمام قدرتها در دست حزب جمهوری اسلامی است. دخالتهای بیجا بسیار دیده شده و حتی شنیدم که در بعضی حوزهها اسم مرا خط زدهاند و حتی بسیاری از آراء مربوط به آقای مسعود رجوی را نخواندهاند. این مجلس نه مجلس موسسان است و نه مجلس خبرگان است که گروهها و احزاب افراد صالح خود را بفرستند و علاوه بر آن اگر از اساتید دانشگاهها، حقوقدانان، و از گروههای غیر سیاسی از جمله انجمن حقوقدانان، کانون وکلا، جامعهشناسان و اقتصاددانان دعوت میشد، در این صورت تعادل نیروهای سیاسی حفظ میشد. در صورتیکه مجلس خبرگان هیچکدام از این دو نیست و من فکر نمیکنم کسانی که در این مجلس انتخاب میشوند همگی خبره باشند. یک آقای روحانی نمیتواند ادعا کند که از کلیه مسایل سیاسی، حقوقی، اقتصادی، اجتماعی آموزشی و فرهنگی و هنری اطلاع دارد" (۵۴). گذشته از آنچه گفته شد دانشجویان دانشگاهها از جمله دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه پلیتکنیک، دانشگاه علم و صنعت و... به این همه تقلب و فساد در انتخابات اعتراض کردند (۵۵).
در نهایت بجز احزاب خودساخته حکومت مانند حزب جمهوری و وابستگان به آن مانند سپاه، روحانیت مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و... در تهران ۱۹ سازمان و حزب سیاسی شناخته شده و مطرح انتخابات را مخدوش اعلام کردند. از جمله سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان پیکار، رزمندگان آزادی طبقه کارگر، اتحاد در راه آرمان طبقهی کارگر، مبارزین آزادی خلق ایران ، حزب تودهی ایران، جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران ، حزب توحیدی، مجاهدین خلق ایران ، جنبش (حاج سیدجوادی)، جنبش مسلمان مبارز (دکتر پیمان)، جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران جاما (دکتر سامی) و سازمان اسلامی شورا (ساش) (۵۶).
* * *
هموطنان، عزیزانم؛
اینچنین انتخابات مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی برگزار شد. انتخاباتی پر از تقلب و بداخلاقی و نیرنگ و فریب تا آنجا که اعتراض مراجع تقلید، احزاب ، گروهها و سازمانهای مبارزی که نقش اساسی در پیروزی انقلاب داشتند و دانشجویان و دانشگاهیان و کارگران و تعدادی از روحانیون و بعضی از گردانندگان انتخاب مانند استانداران و فرمانداران را برانگیخت. چرا چنین کردند؟ هدف مشخص بود، باید کسانی به مجلس خبرگان راه یابند تا بتوانند قانون اساسی بنویسند که تمام امور و قدرت در دست یک نفر آن هم یک فقیه باشد.
به نتایج دقت کنید؛ در تهران کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی صد درصد به مجلس راه یافتند. از مجموع ۷٣ نفر که به مجلس راه یافتند، ۵۱ روحانی، ۱٨ غیر معمم و ۴ نفر از اقلیتهای مذهبی بودند. از این عده بغیر از ۴ نفر عزت الله سحابی، ابوالحسن بنیصدر، رحمتالله مقدم مراغهای و عبدالرحمن قاسملو، که از نیروهای ملی - مذهبی و قومی بودند، ۱۲ نفر دیگر یعنی حسن آیت، جلال الدین فارسی، اکبر پرورش، سیدکاظم اکرمی، محمد رشیدیان، محمود روحانی، حسن عضدی، علی قاسمی امیری، عباس شیبانی، محمد کیاوش، علی محمدعرب و منیره گرجی از اعضای حزب جمهوری و جمعیت موتلفه اسلامی بودند. نکته جالب اینکه "در پایان انتخابات مجلس خبرگان هیچگاه بطور رسمی از سوی دولت تعداد شرکتکنندگان در این انتخابات اعلام نشد، اما حدود یک دهه بعد یکی از محققین مسائل اجتماعی با استفاده از کتاب راهنمای استفاده از صورت مذاکرات مجلس خبرگان و مراجعه به آرای ۲۴ استان و اقلیتهای مذهبی، به این نتیجه رسید جمعِ کل شرکتکنندگان در ایران ۹۷۹/۱۲۱/۱۲ نفر بوده است (۵۷).
بهرحال مجلس خبرگان روز ۲٨ مرداد ۱٣۵٨ ساعت ۹ صبح با حضور ۷۲ نفر از ۷۵ نفر در کاخ سابق مجلس سنا آغاز بکار کرد. اما نهایتا چه کرد و قانون اساسی دستپخت آن چه بود؟ امید که این مساله را بتوانم در قسمت سوم این نوشته تحت عنوان "نتیجه کارکرد مجلس خبرگان" به عرض خوانندگان برسانم.
اما در پایان از هموطنانم به ویژه نسل سوم تقاضا میکنم نگذارید بار دیگر حکومتگران مانند سی سال گذشته هر طور میخواهند نمایش انتخابات را روی صحنه بیاورند. باید مردم ما به ویژه نسل جوان و دانشجویان با درس آموزی از گذشته عدم شرکت در انتخابات نمایشی را به یک تحریم فعال و هدفمند تبدیل کنند. مردم و معترضین به چنین انتخابهایی که سه دهه در نظام ولایی تجربه شده، باید با هوشیاری و ایستادگی خود این پیام را به حکومتگران و ذوب شدگان در ولایت و آنها که آرزوی بازگشت به "دوران طلایی" دارند برسانند که با اعتراض و تحریم فعال انتخابات نشان میدهیم که فقط در یک انتخابات آزاد، عادلانه و سالم که با حضور نمایندگان تمامی ایرانیان برگزار شود، شرکت خواهیم کرد.
پی نوشت:
۱- طلوع و غروب دولت موقت. نوشته احمد سمیعی ص۲ و ٣
۲- خاطرات سیاسی اجتماعی (جلد ٣) دکتر صادق طباطبایی ص۱۱٣
٣- همان منبع ص ۱۴٣-۱۴۴
۴- شاملو، علی، مقاله "اسمهایی که مخفی نماند"، روزنامهی شرق ۲٣/۱۰/٨٣
۵- منبع پیشین
۶- منبع پیشین
۷- اطلاعات ۱٨/۱/۱٣۵٨ ص ۷
٨- اطلاعات ۲۱/۱/۱٣۵٨ ص ۷
۹- اطلاعات ۲۹/۲/۱٣۵٨ ص ۱
۱۰- اطلاعات ۱۲/۱/۱٣۵٨ ص ۱
۱۱- اطلاعات ۲۵/۱/۱٣۵٨ ص ٨
۱۲- اطلاعات ۲/٣/۱٣۵٨ ص ۲
۱٣- کیهان ۵/٣/۱٣۵٨ ص ۵
۱۴- کیهان ۷/٣/۱٣۵٨ ص ۱
۱۵- اطلاعات ۵/٣/۱٣۵٨
۱۶- روزنامه کیهان ۷/٣/۱٣۵٨ ص ۱
۱۷- احمدی، حمید، ۱٣٨۰، درس تجربه، خاطرات ابوالحسن بنیصدر، پاریس انتشارات انقلاب اسلامی
۱٨- سحایی، عزتالله، ۱٣٨٣. ناگفتههای انقلاب و مباحث بنیادی ملی ، تهران گام نو، چاپ اول ص ۲٣۰-۲۲٨
۱۹- اطلاعات ۲۷/٣/۱٣۵٨ ص ۶
۲۰- اطلاعات ۲۷/٣/۱٣۵٨ ص ۱۲
۲۱- منبع پیشین
۲۲- منبع پیشین
۲٣- اطلاعات ۴/۴/۱٣۵٨ ص ٨
۲۴- کیهان ۱۴/۴/۱٣۵٨ ص ۱
۲۵- کیهان ۱۴/۴/۱٣۵٨ ص ۱
۲۶- اطلاعات ۴/۴/۱٣۵٨ ص ۲
۲۷- اطلاعات ٣۱/٣/۱٣۵٨ ص ۱۱
۲٨- اطلاعات ۴/۵/۱٣۵٨ ص ٨۲
۲۹- کیهان ۱٨/۴/۱٣۵٨ ص ۲
٣۰- کیهان ۴/۵/۱٣۵٨ ص ۱
٣۱- اطلاعات ۴/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
٣۲- کیهان ۴/۵/۱٣۵٨ ص ۲
٣٣- اطلاعات ۶/۵/۱٣۵٨ ص ۱۱
٣۴- اطلاعات ٣۱/۴/۱٣۵٨ ص ۶
٣۵- ٣/۵/۱٣۵٨ ص ۱
٣۶- اطلاعات ۲٨/۴/۱٣۵٨ ص ۱
٣۷- اطلاعات ۱/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
٣٨- اطلاعات ۲/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
٣۹- کار، ارگان سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، شماره ٣۹ آذر ۵٨ ص ٨
۴۰- اطلاعات ۴/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۴۱- اطلاعات ٨/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۴۲- اطلاعات و کیهان صص ۱ و ۲
۴٣- کیهان ۱۶/۵/۱٣۵٨ ص ۱
۴۴- نشریه خلق مسلمان، دورهی جدید شماره ۲، یکشنبه ۲٨ مرداد ۱٣۵٨
۴۵- اطلاعات ۱۵/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۴۶- اطلاعات ۱٣۵٨/۵/۱۵ ص ۲
۴۷- کیهان ۱۶/۵/۱٣۵٨ ص ۱
۴٨- اطلاعات ۱٣/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۴۹- اطلاعات ۱۶/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۵۰- کیهان ۲۲/۵/۱٣۵٨ ص ٨
۵۱- کیهان ۱٣/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۵۲- کیهان ۱۵/۵/۱٣۵٨ ص ۱۲
۵٣- کیهان ۱٨/۵/۱٣۵٨ ص ٨
۵۴- کیهان ۱۷/۵/۱٣۵٨ ص ٨
۵۵- اطلاعات ۲۲و۲٣/۵/۱٣۵٨ صص ۱و۲
۵۶- قسمت اعظم اسناد و مدارک آمده دراین نوشته ازکتاب "پیروزی تا استحاله" که تحقیقات جناب آقای علی محمد جهانگیری می باشد اتخاذ شده است.
۵۷- اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، ۱٣۶٨ راهنمای استفاده از صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. تهران، مجلس شورای اسلامی، چاپ اول صص ٣٣۴-۴۰۵
سفر تشریفاتی - شرکای تحمیلی: احمدینژاد در آمریکای لاتین
انجام سفر هشتروزه محمود احمدینژاد رئیس دولت ایران به چهار کشور چپگرای آمریکای لاتین، در اوج تنش سیاسی مابین تهران و واشنگتن بر سر باز نگاهداشتن تنگه هرمز، و طی بحرانیترین شرایط مالی و اقتصادی سالهای اخیر در جمهوری اسلامی، نشانه کاهش تأثیرگذاری او بر امور اجرایی کشور و رضایت دادن به ایفای نقش رئیس تشریفاتی دولت است.
حساسیت شرایط جاری در منطقه در حدی است که کشور ترکیه، وزیر خارجه خود را بهمنظور ارزیابی تازهترین تحولات مربوط راهی تهران ساخته و رئیس جمهور روسیه را، طی اقدامی کمسابقه، به گفتوگوی تلفنی با همتای ایرانی خود ساخته وادار ساختهاست.
در جبهه داخلی نیز، مجلس شورای اسلامی بهمنظور بررسی بحران مالی جاری در کشور و ارزیابی عوارض ادامه کاهش ارزش پول ملی، که کنترل آن از اختیار بانک مرکزی خارج و عملا در وضعیت «سقوط آزاد» قرا گرفته، روز یکشنبه بار دیگر جلسه محرمانهای برگزار خواهد کرد.
حساسیت و اهمیت وضعیت کنونی در منطقه، هوگو چاوز، اولین میزبان رئیس دولت ایران و هیئت پرتعداد همراه او طی سفر در دست انجام به آمریکای لاتین را وادار ساخت تا طی بیانیهای رسمی، بر «انجام سفر احمدینژاد علیرغم بحران کنونی در خلیج فارس» تاکید نماید.
در صورتی که سفر احمدینژاد در وضعیت کنونی به روسیه و یا چین و یا حتی ترکیه و عربستان صورت میگرفت، گمانه میانجیگری، اعلام آمادگی برای مذاکره، و یا جستجوی راه حلهای اضطراری بهمنظور کاهش بحران، میتوانست غیبت طولانی رئیس دولت ایران را در رأس امور اجرایی کشور به نوعی توجیه کند.
در نقطه مقابل کشورهای یاد شده، چهار کشور چپگرای ونزوئلا، نیکاراگوا، کوبا و اکوادور (میزبانهای سفر تفریحی رئیس دولت ایران به آمریکای لاتین)، نسبت به منطقه کاملا بیگانه و در آن از حداقل نفوذ و تاثیرگذاری نیز بیبهرهاند.
از این لحاظ سفر کنونی احمدینژاد به آمریکای لاتین، که پنجمین دیدار او از این منطقه دوردست یاد شدهاست، و در صورت مبتلا نشدن چاوز به سرطان قرار بود در میانه سال گذشته انجام شود، طی دشوارترین زمان ممکن، به نامناسب ترین مقصدهای متصور صورت میگیرد.
دعوت به مذاکره هستهای در غیبت صالحی
طی سفر در دست انجام رئیس دولت ایران به چهار کشور آمریکای لاتین، بهجز مهدی غضنفری وزیر صنعت و تجارت و مجید نامجو وزیر انرژی، علی اکبر صالحی وزیر خارجه نیز احمدینژاد را همراهی میکند.
در عین حال دولت ایران اعلام داشته که آماده پذیرایی از بازرسان آژانس و ازسرگیری مذاکرات با گروه ۱+۵ در ماه ژانویه جاری است.
به دلیل اهمیت انجام بازرسیها و مذاکرات اتمی مربوط، بنا بر گزارشهای منابع خبری ترکیه و روسیه، این موضوع در دستور گفتوگوهای دو روزه داوود اوغلو وزیر خارجه ترکیه با مقامات ایرانی و همچنین گفتوگوی تلفنی روز ۵ ژانویه مدودف با احمدینژاد قرار داشتهاست.
با توجه به سوابق صالحی در منصب سفیر پیشین ایران در آژانس و ریاست او بر سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی، و بهویژه منصب کنونی وی در کسوت وزیر خارجه که او را مستقیما در ارتباط با وزیران خارجه کشورهای عضو گروه ۱+۵ قرار میدهد، تعبیر ساده غیبت او در تهران، همزمان با اعلام آمادگی برای انجام گفتوگوهای هستهای، غیر جدی بودن دولت جمهوری اسلامی در مورد آغاز گفتوگوهای سازنده با جامعه جهانی و در سر نداشتن قصد سازش با آژانس تلقی خواهد شد.
دستاورد سفر قبلی
احمدینژاد که دید و بازدیدهای پرهزینه او از چاوز شکل ثابت و قراردادی بخود گرفته، طی سفر ماه نوامبر سال ۲۰۰۹ به ونزوئلا، ۱۲ تفاهمنامه همکاری با آن کشور به امضاء رساند.
در سفر جاری انتظار میرود که اهمیت این «تفاهمنامه»ها بار دیگر مورد تاکید قرار گیرد!
واقعیت این است که کشورهای آمریکای لاتین شرکای طبیعی تجارت خارجی ایران محسوب نمیشوند. بعد مسافت، رشد اندک صنعتی، تفاوتهای فرهنگی، انجام دادوستدهای آزاد بازرگانی میان ایران و کشورهای کوچک آمریکای لاتین را بیخاصیت و غیر مولد ساختهاست.
از این لحاظ، توسعه مناسبات ایران با این کشورها رنگ سیاسی گرفته، و در نتیجه احساسات مشترک ضد آمریکایی، به صورت تحمیلی در دستور کار دولتها قرار داده شدهاست.
شاید جدیترین بخش از اقامت سهروزه احمدینژاد در ونزوئلا، حضور وی در بیمارستان پرهزینهای است که ایران به سبک کمکهای پزشکی به شیعیان جنوب لبنان، در کاراکاس بنا کرده.
در عین حال دور از انتظار نیست که همانند سال ۲۰۰۹، مخالفان دولت چاوز، در مسیر احمدینژاد اجتماع کرده و بار دیگر او را «دیکتاتور» و «میهمان ناخوانده» بخوانند.
گام دوم از سفر تشریفاتی احمدینژاد به آمریکای لاتین، شرکت تمامعیار در مراسم تحلیف دانیل اورتگا، رئیس جمهور نیکارگوا، بعد از پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری آن کشور است.
بعد از ماناگوا، احمدینژاد عازم کوبا خواهد شد تا از فیدل کاسترو، رهبر پیشین آن کشور در هاوانا عیادت بعمل آورد.
تکرار شعارها
آخرین مرحله از سفر بیهنگام، بدون توجیه منطقی، و پرهزینه و طولانی احمدینژاد به آمریکای لاتین، که طی یکی از بحرانیترین شرایط ممکن در منطقه انجام میشود، به کشور اکوادور خواهد بود.
میزان مجموع دادوستدهای تجاری ایران با چهار کشور کوچک چپگرا در آمریکای لاتین کمتر از ده درصد مبادلات تجاری ایران با کشور همسایه، ترکیه است.
در عین حال ادامه سیاست فرار به جلو، که در گذشته عقبنشینی از آمریکا به اروپا، و چشمپوشی از اروپا به امید توسعه مناسبات با آسیا را در دستور کار خود قرار داده، اینک با سرخوردگی در بخش بزرگی از آسیا، جمهوری اسلامی را متوجه کشورهای کوچک آمریکای لاتین ساختهاست.
بیشک محمود احمدینژاد در فاصله دیدار تفریحی-تشریفاتی خود از چهار کوچک آمریکای لاتین و هنگام قرار گرفتن در کنار، چاوز، اورتگا، رائول کاسترو و رافائل کوررا، فرصت خواهد یافت، کمبودهای اخیر دسترسی به تریبونهای خارجی را تا حدودی جبران و بار دیگر «سلطه آمریکای جهانخوار بر منطقه» را محکوم سازد.
حساسیت شرایط جاری در منطقه در حدی است که کشور ترکیه، وزیر خارجه خود را بهمنظور ارزیابی تازهترین تحولات مربوط راهی تهران ساخته و رئیس جمهور روسیه را، طی اقدامی کمسابقه، به گفتوگوی تلفنی با همتای ایرانی خود ساخته وادار ساختهاست.
در جبهه داخلی نیز، مجلس شورای اسلامی بهمنظور بررسی بحران مالی جاری در کشور و ارزیابی عوارض ادامه کاهش ارزش پول ملی، که کنترل آن از اختیار بانک مرکزی خارج و عملا در وضعیت «سقوط آزاد» قرا گرفته، روز یکشنبه بار دیگر جلسه محرمانهای برگزار خواهد کرد.
حساسیت و اهمیت وضعیت کنونی در منطقه، هوگو چاوز، اولین میزبان رئیس دولت ایران و هیئت پرتعداد همراه او طی سفر در دست انجام به آمریکای لاتین را وادار ساخت تا طی بیانیهای رسمی، بر «انجام سفر احمدینژاد علیرغم بحران کنونی در خلیج فارس» تاکید نماید.
در صورتی که سفر احمدینژاد در وضعیت کنونی به روسیه و یا چین و یا حتی ترکیه و عربستان صورت میگرفت، گمانه میانجیگری، اعلام آمادگی برای مذاکره، و یا جستجوی راه حلهای اضطراری بهمنظور کاهش بحران، میتوانست غیبت طولانی رئیس دولت ایران را در رأس امور اجرایی کشور به نوعی توجیه کند.
در نقطه مقابل کشورهای یاد شده، چهار کشور چپگرای ونزوئلا، نیکاراگوا، کوبا و اکوادور (میزبانهای سفر تفریحی رئیس دولت ایران به آمریکای لاتین)، نسبت به منطقه کاملا بیگانه و در آن از حداقل نفوذ و تاثیرگذاری نیز بیبهرهاند.
از این لحاظ سفر کنونی احمدینژاد به آمریکای لاتین، که پنجمین دیدار او از این منطقه دوردست یاد شدهاست، و در صورت مبتلا نشدن چاوز به سرطان قرار بود در میانه سال گذشته انجام شود، طی دشوارترین زمان ممکن، به نامناسب ترین مقصدهای متصور صورت میگیرد.
دعوت به مذاکره هستهای در غیبت صالحی
طی سفر در دست انجام رئیس دولت ایران به چهار کشور آمریکای لاتین، بهجز مهدی غضنفری وزیر صنعت و تجارت و مجید نامجو وزیر انرژی، علی اکبر صالحی وزیر خارجه نیز احمدینژاد را همراهی میکند.
در عین حال دولت ایران اعلام داشته که آماده پذیرایی از بازرسان آژانس و ازسرگیری مذاکرات با گروه ۱+۵ در ماه ژانویه جاری است.
به دلیل اهمیت انجام بازرسیها و مذاکرات اتمی مربوط، بنا بر گزارشهای منابع خبری ترکیه و روسیه، این موضوع در دستور گفتوگوهای دو روزه داوود اوغلو وزیر خارجه ترکیه با مقامات ایرانی و همچنین گفتوگوی تلفنی روز ۵ ژانویه مدودف با احمدینژاد قرار داشتهاست.
با توجه به سوابق صالحی در منصب سفیر پیشین ایران در آژانس و ریاست او بر سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی، و بهویژه منصب کنونی وی در کسوت وزیر خارجه که او را مستقیما در ارتباط با وزیران خارجه کشورهای عضو گروه ۱+۵ قرار میدهد، تعبیر ساده غیبت او در تهران، همزمان با اعلام آمادگی برای انجام گفتوگوهای هستهای، غیر جدی بودن دولت جمهوری اسلامی در مورد آغاز گفتوگوهای سازنده با جامعه جهانی و در سر نداشتن قصد سازش با آژانس تلقی خواهد شد.
دستاورد سفر قبلی
احمدینژاد که دید و بازدیدهای پرهزینه او از چاوز شکل ثابت و قراردادی بخود گرفته، طی سفر ماه نوامبر سال ۲۰۰۹ به ونزوئلا، ۱۲ تفاهمنامه همکاری با آن کشور به امضاء رساند.
در سفر جاری انتظار میرود که اهمیت این «تفاهمنامه»ها بار دیگر مورد تاکید قرار گیرد!
واقعیت این است که کشورهای آمریکای لاتین شرکای طبیعی تجارت خارجی ایران محسوب نمیشوند. بعد مسافت، رشد اندک صنعتی، تفاوتهای فرهنگی، انجام دادوستدهای آزاد بازرگانی میان ایران و کشورهای کوچک آمریکای لاتین را بیخاصیت و غیر مولد ساختهاست.
از این لحاظ، توسعه مناسبات ایران با این کشورها رنگ سیاسی گرفته، و در نتیجه احساسات مشترک ضد آمریکایی، به صورت تحمیلی در دستور کار دولتها قرار داده شدهاست.
شاید جدیترین بخش از اقامت سهروزه احمدینژاد در ونزوئلا، حضور وی در بیمارستان پرهزینهای است که ایران به سبک کمکهای پزشکی به شیعیان جنوب لبنان، در کاراکاس بنا کرده.
در عین حال دور از انتظار نیست که همانند سال ۲۰۰۹، مخالفان دولت چاوز، در مسیر احمدینژاد اجتماع کرده و بار دیگر او را «دیکتاتور» و «میهمان ناخوانده» بخوانند.
گام دوم از سفر تشریفاتی احمدینژاد به آمریکای لاتین، شرکت تمامعیار در مراسم تحلیف دانیل اورتگا، رئیس جمهور نیکارگوا، بعد از پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری آن کشور است.
بعد از ماناگوا، احمدینژاد عازم کوبا خواهد شد تا از فیدل کاسترو، رهبر پیشین آن کشور در هاوانا عیادت بعمل آورد.
تکرار شعارها
آخرین مرحله از سفر بیهنگام، بدون توجیه منطقی، و پرهزینه و طولانی احمدینژاد به آمریکای لاتین، که طی یکی از بحرانیترین شرایط ممکن در منطقه انجام میشود، به کشور اکوادور خواهد بود.
میزان مجموع دادوستدهای تجاری ایران با چهار کشور کوچک چپگرا در آمریکای لاتین کمتر از ده درصد مبادلات تجاری ایران با کشور همسایه، ترکیه است.
در عین حال ادامه سیاست فرار به جلو، که در گذشته عقبنشینی از آمریکا به اروپا، و چشمپوشی از اروپا به امید توسعه مناسبات با آسیا را در دستور کار خود قرار داده، اینک با سرخوردگی در بخش بزرگی از آسیا، جمهوری اسلامی را متوجه کشورهای کوچک آمریکای لاتین ساختهاست.
بیشک محمود احمدینژاد در فاصله دیدار تفریحی-تشریفاتی خود از چهار کوچک آمریکای لاتین و هنگام قرار گرفتن در کنار، چاوز، اورتگا، رائول کاسترو و رافائل کوررا، فرصت خواهد یافت، کمبودهای اخیر دسترسی به تریبونهای خارجی را تا حدودی جبران و بار دیگر «سلطه آمریکای جهانخوار بر منطقه» را محکوم سازد.
بان گی مون خواستار تنشزدایی میان ایران و آمریکا شد
در آستانه سفر بان گی مون به منطقه، دبیرکل سازمان ملل متحد از آمریکا و ایران خواست از راهگفتوگو و دیگر روشهای مسالمت آمیز، به تنشزدایی مبادرت کنند.
در همین حال آقای مون اعلام کرد که به زودی برای بحث بر سر اوضاع منطقه، به لبنان و امارات متحده عربی خواهد رفت.
بان گی مون گفته است آمریکا و ایران «باید تمام توان خود را برای فرونشاندن تنش در منطقه به کار گیرند و تلاش کنند تا اختلافات میان خود را از راه گفتوگو و راههای مسالمت آمیز، حل و فصل کنند.»
ایران تهدید کرده است در صورتی که نفتش از سوی کشورهای غربی تحریم شود، تنگه استراتژیک هرمز را خواهد بست. تنگه هرمز یکی از گلوگاههای مهم صادرات نفت منطقه است. تهدید ایران از زبان محمد رضا رحیمی معاون اول محمود احمدینژاد رئیس جمهور این کشور عنوان شده است.
پس از تهدیدهای ایران ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا که در بحرین مستقر شده اعلام کرده است که مانع بسته شدن تنگه هرمز خواهد شد. همچنین آمریکا ۸۵ جنگنده اف۱۵ به عربستان سعودی فروخت و قرارداد فروش سامانه موشکی تاد به امارات عربی متحد را منعقد کرد.
دبیرکل سازمان ملل متحد همچنین از ایران خواست به مصوبات شورای امنیت سازمان ملل متحد پایبند باشد و مسالمت آمیز بودن برنامههای اتمی خود را به اثبات برساند. او در این باره گفت: «ایران باید بتواند ثابت کند که برنامه اتمیاش مسالمت آمیز است. به نظر میرسد جهان هنوز در این زمینه متقاعد نشده است.»
غرب ایران را متهم به تلاش برای ساخت سلاح اتمی میکند. آژانس بین المللی انرژی اتمی هم در آخرین گزارش خود، از احتمال تلاش ایران برای ساخت سلاح اتمی سخن در گذشته یا حال سخن گفته است. این در حالی است که تهران بر مسالمت آمیز بودن برنامه اتمی خود اصرار دارد.
تاکنون شورای امنیت سازمان ملل متحد، چهار دور تحریم علیه ایران به دلیل برنامههای اتمیاش تصویب کرده است.
از سوی دیگر، بان گی مون اعلام کرد که در ماه جاری به خاورمیانه سفر خواهد کرد تا اوضاع در این منطقه را با مسئولان آن بحث بگذارد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، بان گی مون با میشل سلیمان رئیس جمهور و نجیب میقاتی رئیس جمهور و نخست وزیر لبنان و همچنین فرماندهان نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در این کشور دیدار و گفتوگو خواهد کرد.
او پس از آن به عمان پایتخت اردن خواهد رفت تا با مسئولان اسرائیلی و فلسطینی دیدار و و بر سر روند صلح میان دو طرف گفتوگو کند.
ریاض منصور نماینده تشکلات خودگران فلسطینی در سازمان ملل متحد گفته است که احتمال دارد آقای مون به کرانه باختری رود اردن هم برود. او در این باره تصریح کرد: «توافقی اولیه برای سفر دبیرکل سازمان ملل متحد به رام الله وجود دارد.»
بان گی مون نگفته است که آیا بحث بر سر اوضاع در سوریه ضمن برنامه کاریش در لبنان و امارات عربی متحد خواهد بود یا نه اما یک مسئول دولتی اماراتی به خبرگزاری رویترز گفته است که سوریه یکی از موضوعات اصلی مورد بحث خواهد بود.
در همین حال آقای مون اعلام کرد که به زودی برای بحث بر سر اوضاع منطقه، به لبنان و امارات متحده عربی خواهد رفت.
بان گی مون گفته است آمریکا و ایران «باید تمام توان خود را برای فرونشاندن تنش در منطقه به کار گیرند و تلاش کنند تا اختلافات میان خود را از راه گفتوگو و راههای مسالمت آمیز، حل و فصل کنند.»
ایران تهدید کرده است در صورتی که نفتش از سوی کشورهای غربی تحریم شود، تنگه استراتژیک هرمز را خواهد بست. تنگه هرمز یکی از گلوگاههای مهم صادرات نفت منطقه است. تهدید ایران از زبان محمد رضا رحیمی معاون اول محمود احمدینژاد رئیس جمهور این کشور عنوان شده است.
پس از تهدیدهای ایران ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا که در بحرین مستقر شده اعلام کرده است که مانع بسته شدن تنگه هرمز خواهد شد. همچنین آمریکا ۸۵ جنگنده اف۱۵ به عربستان سعودی فروخت و قرارداد فروش سامانه موشکی تاد به امارات عربی متحد را منعقد کرد.
دبیرکل سازمان ملل متحد همچنین از ایران خواست به مصوبات شورای امنیت سازمان ملل متحد پایبند باشد و مسالمت آمیز بودن برنامههای اتمی خود را به اثبات برساند. او در این باره گفت: «ایران باید بتواند ثابت کند که برنامه اتمیاش مسالمت آمیز است. به نظر میرسد جهان هنوز در این زمینه متقاعد نشده است.»
غرب ایران را متهم به تلاش برای ساخت سلاح اتمی میکند. آژانس بین المللی انرژی اتمی هم در آخرین گزارش خود، از احتمال تلاش ایران برای ساخت سلاح اتمی سخن در گذشته یا حال سخن گفته است. این در حالی است که تهران بر مسالمت آمیز بودن برنامه اتمی خود اصرار دارد.
تاکنون شورای امنیت سازمان ملل متحد، چهار دور تحریم علیه ایران به دلیل برنامههای اتمیاش تصویب کرده است.
از سوی دیگر، بان گی مون اعلام کرد که در ماه جاری به خاورمیانه سفر خواهد کرد تا اوضاع در این منطقه را با مسئولان آن بحث بگذارد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، بان گی مون با میشل سلیمان رئیس جمهور و نجیب میقاتی رئیس جمهور و نخست وزیر لبنان و همچنین فرماندهان نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در این کشور دیدار و گفتوگو خواهد کرد.
او پس از آن به عمان پایتخت اردن خواهد رفت تا با مسئولان اسرائیلی و فلسطینی دیدار و و بر سر روند صلح میان دو طرف گفتوگو کند.
ریاض منصور نماینده تشکلات خودگران فلسطینی در سازمان ملل متحد گفته است که احتمال دارد آقای مون به کرانه باختری رود اردن هم برود. او در این باره تصریح کرد: «توافقی اولیه برای سفر دبیرکل سازمان ملل متحد به رام الله وجود دارد.»
بان گی مون نگفته است که آیا بحث بر سر اوضاع در سوریه ضمن برنامه کاریش در لبنان و امارات عربی متحد خواهد بود یا نه اما یک مسئول دولتی اماراتی به خبرگزاری رویترز گفته است که سوریه یکی از موضوعات اصلی مورد بحث خواهد بود.
عباسی: نیروگاه بوشهر و سایت فردو به زودی به بهرهبرداری میرسند
رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، از آغاز به کار تاسیسات غنیسازی فردو در آیندهای نزدیک خبر داد و ابراز امیدواری کرد، نیروگاه اتمی بوشهر نیز در بهمن ماه وارد مدار شود.
فریدون عباسی، روز شنبه در نمایشگاه دستاوردهای هستهایی ایران در بندرعباس گفت: «نیروگاه فردو قم بزودی افتتاح خواهد شد و توانایی آن را دارد تا اورانیومهای غنی شده ۲۰ درصد، ۳.۵ درصد و ۴ درصد را تولید کند.»
رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، همچنین از طراحی «سانتریفیوژهای نسل جدید» خبر داد.
به گفته فریدون عباسی هماکنون متخصصان سازمان انرژی اتمی و پیمانکار روسی در حال آمادهسازی شبکه برای ورود برق نیروگاه بوشهر هستند.
وی ابراز امیدواری کرد که این نیروگاه در بهمن ماه امسال با ظرفیت «بیش از ۷۵۰ مگاوات» برق وارد مدار شود.
تاسیسات غنیسازی فردو که نزدیکی شهر قم قرار دارد، همان سایتی که «سازمانهای جاسوسی غربی» آن را افشا کردند و تهران نیز وجود آن را به تایید رساند و پس از آن بازرسان آژانس از آن دیدن کردند.
مقامهای ایرانی در آن هنگام گفتند که ایران، مطابق پیمان ان پی تی، نیازی ندارد پیش از تکمیل یک سایت هستهای آن را به اطلاع آژانس برساند؛ اما قدرتهای غربی که برنامه هستهای ایران را دارای اهداف نظامی میدانند ایران را به پنهانکاری متهم کردند.
در چهار قطعنامهای که در شورای امنیت علیه برنامه هستهای ایران به تصویب رسیده، از تهران خواسته شده است، پروتکلهای الحاقی ان پی تی به اجرا دربیاورد. ایران با این حال میگوید اجرای این پروتکلها جنبه داوطلبانه دارد؛ اگر ایران پروتکلهای الحاقی امضا و به اجرا درآورد، حتی پیش از ساخت تاسیسات هستهای، آن را باید به اطلاع آژانس برساند و اجازه بدهد که بازرسان هنگام ساخت به آن وارد شوند.
ایران در تابستان امسال تجهیزات غنیسازی خود را به تاسیسات غنیسازی فردو که در دل کوه ساخته شده، منتقل کرد؛ این اقدام ایران، با برخی از گمانهزنیهای غربیها همراه شد که تهران درصدد است تجهیزات اتمی خود را از گزند حملههای هوایی احتمالی مصون بدارد.
ایران پس از آنکه غربیها میانجیگیری برزیل و ترکیه را برای تبادل سوخت هستهای نپذیرفتند اقدام به غنیسازی تا سطح ۲۰ درصد کرد. تحولی که کشورهای غربی از آن به عنوان گامی به سوی ساخت بمب اتمی یاد میکنند؛ با این حال ایران میگوید تنها هدف غنیسازی ۲۰ درصدی تامین سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران است که نخستین سوخت ساخت داخل آن هفته گذشته بارگذاری شد.
همه اینها در حالی است که در روزهای اخیر، سطح تنشها، تهدیدها و تحریمها افزایش یافته است.
ایران که به تازگی رزمایش دریایی ۱۰ روزه خود را به پایان رسانده، تهدید کرده میتواند تنگه هرمز را ببندد و در مقابل آمریکا هم تصریح داشته اجازه چنین اقدامی را نخواهد داد. از سوی دیگر بانک مرکزی ایران هم از سوی آمریکا تحریم شد که بازار ارز را دچار آشفتگی کرد. در اروپا هم مذاکرات برای تحریم نفت ایران در جریان است. شرایطی که وزیر نفت ایران از آن به عنوان «جنگ اقتصادی» یاد کرده است.
در این میان، تهران به تازگی اعلام کرد که آماده است با گروه ۱+۵ درباره برنامه هستهای خود به گفتوگو بنشیند؛ گفتوگوهایی که کاترین اشتون تاکید کرده باید معطوف به نتیجه عملی باشد و نه تکرار مباحث گذشته.
فریدون عباسی، روز شنبه در نمایشگاه دستاوردهای هستهایی ایران در بندرعباس گفت: «نیروگاه فردو قم بزودی افتتاح خواهد شد و توانایی آن را دارد تا اورانیومهای غنی شده ۲۰ درصد، ۳.۵ درصد و ۴ درصد را تولید کند.»
رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، همچنین از طراحی «سانتریفیوژهای نسل جدید» خبر داد.
به گفته فریدون عباسی هماکنون متخصصان سازمان انرژی اتمی و پیمانکار روسی در حال آمادهسازی شبکه برای ورود برق نیروگاه بوشهر هستند.
وی ابراز امیدواری کرد که این نیروگاه در بهمن ماه امسال با ظرفیت «بیش از ۷۵۰ مگاوات» برق وارد مدار شود.
تاسیسات غنیسازی فردو که نزدیکی شهر قم قرار دارد، همان سایتی که «سازمانهای جاسوسی غربی» آن را افشا کردند و تهران نیز وجود آن را به تایید رساند و پس از آن بازرسان آژانس از آن دیدن کردند.
مقامهای ایرانی در آن هنگام گفتند که ایران، مطابق پیمان ان پی تی، نیازی ندارد پیش از تکمیل یک سایت هستهای آن را به اطلاع آژانس برساند؛ اما قدرتهای غربی که برنامه هستهای ایران را دارای اهداف نظامی میدانند ایران را به پنهانکاری متهم کردند.
در چهار قطعنامهای که در شورای امنیت علیه برنامه هستهای ایران به تصویب رسیده، از تهران خواسته شده است، پروتکلهای الحاقی ان پی تی به اجرا دربیاورد. ایران با این حال میگوید اجرای این پروتکلها جنبه داوطلبانه دارد؛ اگر ایران پروتکلهای الحاقی امضا و به اجرا درآورد، حتی پیش از ساخت تاسیسات هستهای، آن را باید به اطلاع آژانس برساند و اجازه بدهد که بازرسان هنگام ساخت به آن وارد شوند.
ایران در تابستان امسال تجهیزات غنیسازی خود را به تاسیسات غنیسازی فردو که در دل کوه ساخته شده، منتقل کرد؛ این اقدام ایران، با برخی از گمانهزنیهای غربیها همراه شد که تهران درصدد است تجهیزات اتمی خود را از گزند حملههای هوایی احتمالی مصون بدارد.
ایران پس از آنکه غربیها میانجیگیری برزیل و ترکیه را برای تبادل سوخت هستهای نپذیرفتند اقدام به غنیسازی تا سطح ۲۰ درصد کرد. تحولی که کشورهای غربی از آن به عنوان گامی به سوی ساخت بمب اتمی یاد میکنند؛ با این حال ایران میگوید تنها هدف غنیسازی ۲۰ درصدی تامین سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران است که نخستین سوخت ساخت داخل آن هفته گذشته بارگذاری شد.
همه اینها در حالی است که در روزهای اخیر، سطح تنشها، تهدیدها و تحریمها افزایش یافته است.
ایران که به تازگی رزمایش دریایی ۱۰ روزه خود را به پایان رسانده، تهدید کرده میتواند تنگه هرمز را ببندد و در مقابل آمریکا هم تصریح داشته اجازه چنین اقدامی را نخواهد داد. از سوی دیگر بانک مرکزی ایران هم از سوی آمریکا تحریم شد که بازار ارز را دچار آشفتگی کرد. در اروپا هم مذاکرات برای تحریم نفت ایران در جریان است. شرایطی که وزیر نفت ایران از آن به عنوان «جنگ اقتصادی» یاد کرده است.
در این میان، تهران به تازگی اعلام کرد که آماده است با گروه ۱+۵ درباره برنامه هستهای خود به گفتوگو بنشیند؛ گفتوگوهایی که کاترین اشتون تاکید کرده باید معطوف به نتیجه عملی باشد و نه تکرار مباحث گذشته.
اولین مجموعه سوخت ۲۰ درصد وارد راکتور تهران میشود
فریدون عباسی دوانی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، ظهر شنبه (۱۷ دی / ۷ ژانویه) در مراسم افتتاح نوزدهمین نمایشگاه دستاوردهای صنعت هستهای ایران در دانشگاه هرمزگان گفت: «اولین سوخت ۲۰ درصد اورانیوم غنی شده قبل از دهه فجر وارد راکتور تهران خواهد شد.»
به گزارش خبرگزاری نیمه دولتی مهر، عباسی در ارتباط با نیروگاه اتمی "فوردو" در شهر قم گفت که این نیروگاه بزودی افتتاح خواهد شد و توانایی آن را دارد تا اورانیومهای غنیشده ۲۰ درصد، ۵/ ۳ درصد و ۴ درصد تولید کند.
به گزارش خبرگزاری نیمه دولتی مهر، عباسی در ارتباط با نیروگاه اتمی "فوردو" در شهر قم گفت که این نیروگاه بزودی افتتاح خواهد شد و توانایی آن را دارد تا اورانیومهای غنیشده ۲۰ درصد، ۵/ ۳ درصد و ۴ درصد تولید کند.
احتمال درخواست اتحادیه عرب از سازمان ملل برای کمک به حل بحران سوریه
وزرای خارجه ۲۲ کشور عضو اتحادیه عرب قرار است روز یکشنبه (۱۸ دی/ ۸ ژانویه) در نشستی دیگر در قاهره مساله درخواست از سازمان ملل برای کمک به حل بحران سوریه و پایان دادن به ۱۰ ماه سرکوب مخالفان در این کشور را به بحث بگذارند.
به گزارش خبرگزاری رویترز٬ منابع رسانهای در اتحادیه عرب گفتهاند قطر پیشنهاد دعوت از متخصصان حقوق بشر و کارشناسهای سازمان ملل را مطرح کرده تا در کنار ناظران این اتحادیه به ارزیابی وضعیت موجود و میزان پایبندی رژیم بشار اسد به تعهدات خود مبنی بر توقف سرکوب و خشونت بپردازند. یکی از منابع گفته احتمالا اتحادیه عرب از سازمان ملل میخواهد که کارکنان عرب خود را به این ماموریت ارسال کند.
وزرای خارجه اتحادیه عرب٬ در نشست روز یکشنبه علاوه بر بررسی گزارشهای اولیه ناظران مستقر در سوریه٬ قرار است تدابیری هم برای کاهش وابستگی فعالیتهای ناظران به مقامات دولتی سوریه بیاندیشند.
دولت سوریه "وقتکشی" میکند
فعالیت ناظران اتحادیه عرب در سوریه از ۲۶ دسامبر آغاز شد. روز گذشته نیز ۱۰ ناظر اردنی به این ماموریت پیوستند و با این حساب تعداد ناظران مستقر در سوریه به ۱۵۳ نفر رسیده که قرار است در یک بازه زمانی یک ماهه به ارزیابی وضعیت بپردازند.
اما کشورهای عضو این اتحادیه اعلام کردهاند که حضور ناظران این نهاد در سوریه کمکی به توقف کشتار و خشونتهای گسترده رژیم بشار اسد علیه معترضان سوری نکرده و نیروهای نظامی و امنیتی وابسته به دولت از شهرها خارج نشدهاند.
فعالان دموکراسیخواه سوری نیز ماموریت ناظران اتحادیه عرب در سوریه را «بیتاثیر» میدانند. به اعتقاد آنها شرایط لازم برای بررسی وضعیت توسط ناظران فراهم نشده و آنها به همه منابع دسترسی ندارند و دولت هم بسیاری از زندانیان سیاسی را به پادگانهای نظامی منتقل کرده است تا حقایق را بپوشاند.
آنها بر این باورند که این ماموریت فقط به بشار اسد زمان بیشتری برای سرکوب مخالفان میدهد.
وزیر خارجه قطر هم بهعنوان یکی از اعضای متنفذ این اتحادیه اعلام کرده وقتی دولت سوریه به تعهداتش عمل نمیکند و همچنان مخالفان را میکشد٬ باقی ماندن ناظران در سوریه چیزی جز «وقتکشی» نیست.
با این حال٬ عدنان الخدیر٬ سرپرست عملیات نظارتی اتحادیه عرب گفته خروج ناظران در دستور کار اعضای اتحادیه نیست و فعالیت آنها بر اساس پروتکلهای مورد توافق با دولت سوریه ادامه خواهد یافت. به گفته او خروج ناظران تنها در صورت موافقت وزرای خارجه اتحادیه عرب انجام خواهد شد.
عدم پایبندی دولت سوریه به تعهدات
از ۱۰ ماه پیش که خیزش مردم سوریه علیه حکومت بشار اسد آغاز شد٬ تا کنون بر اساس آمار ارائه شده از سوی سازمان ملل٬ بیش از پنج هزار نفر در اعتراضات پیوسته مردمی کشته شدهاند.
تعداد نیروهای نظامی و امنیتی بریده از رژیم در ماههای اخیر رشد چشمگیری داشته و گروهی از آنها «ارتش آزادیبخش سوریه» را راهاندازی کردهاند که با نیروهای وابسته به رژیم اسد درگیر نبردهای مسلحانه شده است.
دولت سوریه مدعی است «تروریستهای مسلح» دو هزار نفر از نیروهای امنیتی این کشور را کشتهاند.
دولت سوریه در پی اعمال فشارهای بی سابقه از سوی اتحادیه عرب٬ اعلام کرده بود که طرح این اتحادیه برای پایان دادن به خشونت علیه معترضان و آغاز اصلاحات را پذیرفته٬ اما هرگز به تعهداتش پایبندی نشان نداده و سرکوب مخالفان را متوقف نکرده است.
اتحادیه عرب پس از ماهها سکوت در برابر سرکوب و کشتار معترضان سوری٬ از ماه نوامبر عضویت سوریه در این اتحادیه را به حالت تعلیق درآورده و اعلام کرده در صورت ادامه وضعیت کنونی تحریمهایی را علیه این کشور اعمال خواهد کرد.
قدرتهای غربی از بشار اسد خواستهاند که از قدرت کنارهگیری کند تا اصلاحات دموکراتیک در سوریه آغاز شود. آنها از مواضع اتحادیه عرب در برابر سوریه استقبال کردهاند.
کشورهای عضو اتحادیه عرب گفتهاند که با حمله نظامی نیروهای خارجی برای حل بحرانی که از ماه مارس ۲۰۱۱ آغاز شده موافق نیستند و نمیخواهند اتفاقی مانند آنچه در لیبی رخ داد٬ در سوریه هم تکرار شود.
به گزارش خبرگزاری رویترز٬ منابع رسانهای در اتحادیه عرب گفتهاند قطر پیشنهاد دعوت از متخصصان حقوق بشر و کارشناسهای سازمان ملل را مطرح کرده تا در کنار ناظران این اتحادیه به ارزیابی وضعیت موجود و میزان پایبندی رژیم بشار اسد به تعهدات خود مبنی بر توقف سرکوب و خشونت بپردازند. یکی از منابع گفته احتمالا اتحادیه عرب از سازمان ملل میخواهد که کارکنان عرب خود را به این ماموریت ارسال کند.
وزرای خارجه اتحادیه عرب٬ در نشست روز یکشنبه علاوه بر بررسی گزارشهای اولیه ناظران مستقر در سوریه٬ قرار است تدابیری هم برای کاهش وابستگی فعالیتهای ناظران به مقامات دولتی سوریه بیاندیشند.
دولت سوریه "وقتکشی" میکند
فعالیت ناظران اتحادیه عرب در سوریه از ۲۶ دسامبر آغاز شد. روز گذشته نیز ۱۰ ناظر اردنی به این ماموریت پیوستند و با این حساب تعداد ناظران مستقر در سوریه به ۱۵۳ نفر رسیده که قرار است در یک بازه زمانی یک ماهه به ارزیابی وضعیت بپردازند.
اما کشورهای عضو این اتحادیه اعلام کردهاند که حضور ناظران این نهاد در سوریه کمکی به توقف کشتار و خشونتهای گسترده رژیم بشار اسد علیه معترضان سوری نکرده و نیروهای نظامی و امنیتی وابسته به دولت از شهرها خارج نشدهاند.
فعالان دموکراسیخواه سوری نیز ماموریت ناظران اتحادیه عرب در سوریه را «بیتاثیر» میدانند. به اعتقاد آنها شرایط لازم برای بررسی وضعیت توسط ناظران فراهم نشده و آنها به همه منابع دسترسی ندارند و دولت هم بسیاری از زندانیان سیاسی را به پادگانهای نظامی منتقل کرده است تا حقایق را بپوشاند.
آنها بر این باورند که این ماموریت فقط به بشار اسد زمان بیشتری برای سرکوب مخالفان میدهد.
وزیر خارجه قطر هم بهعنوان یکی از اعضای متنفذ این اتحادیه اعلام کرده وقتی دولت سوریه به تعهداتش عمل نمیکند و همچنان مخالفان را میکشد٬ باقی ماندن ناظران در سوریه چیزی جز «وقتکشی» نیست.
با این حال٬ عدنان الخدیر٬ سرپرست عملیات نظارتی اتحادیه عرب گفته خروج ناظران در دستور کار اعضای اتحادیه نیست و فعالیت آنها بر اساس پروتکلهای مورد توافق با دولت سوریه ادامه خواهد یافت. به گفته او خروج ناظران تنها در صورت موافقت وزرای خارجه اتحادیه عرب انجام خواهد شد.
عدم پایبندی دولت سوریه به تعهدات
از ۱۰ ماه پیش که خیزش مردم سوریه علیه حکومت بشار اسد آغاز شد٬ تا کنون بر اساس آمار ارائه شده از سوی سازمان ملل٬ بیش از پنج هزار نفر در اعتراضات پیوسته مردمی کشته شدهاند.
تعداد نیروهای نظامی و امنیتی بریده از رژیم در ماههای اخیر رشد چشمگیری داشته و گروهی از آنها «ارتش آزادیبخش سوریه» را راهاندازی کردهاند که با نیروهای وابسته به رژیم اسد درگیر نبردهای مسلحانه شده است.
دولت سوریه مدعی است «تروریستهای مسلح» دو هزار نفر از نیروهای امنیتی این کشور را کشتهاند.
دولت سوریه در پی اعمال فشارهای بی سابقه از سوی اتحادیه عرب٬ اعلام کرده بود که طرح این اتحادیه برای پایان دادن به خشونت علیه معترضان و آغاز اصلاحات را پذیرفته٬ اما هرگز به تعهداتش پایبندی نشان نداده و سرکوب مخالفان را متوقف نکرده است.
اتحادیه عرب پس از ماهها سکوت در برابر سرکوب و کشتار معترضان سوری٬ از ماه نوامبر عضویت سوریه در این اتحادیه را به حالت تعلیق درآورده و اعلام کرده در صورت ادامه وضعیت کنونی تحریمهایی را علیه این کشور اعمال خواهد کرد.
قدرتهای غربی از بشار اسد خواستهاند که از قدرت کنارهگیری کند تا اصلاحات دموکراتیک در سوریه آغاز شود. آنها از مواضع اتحادیه عرب در برابر سوریه استقبال کردهاند.
کشورهای عضو اتحادیه عرب گفتهاند که با حمله نظامی نیروهای خارجی برای حل بحرانی که از ماه مارس ۲۰۱۱ آغاز شده موافق نیستند و نمیخواهند اتفاقی مانند آنچه در لیبی رخ داد٬ در سوریه هم تکرار شود.
افشای دومین تلفن "تهدیدآمیز" رئیس جمهور آلمان علیه رسانهها
بر اساس تحقیقات تارنمای هفتهنامهی آلمانی اشپیگل، کریستیان وولف، رییس جمهوری آلمان، طی یک تماس تلفنی رئیس یکی از موسسههای انتشاراتی سرشناس این کشور را تهدید کرده است. از آنجا که ماتیاس دوپفنر، مدیر انتشاراتی "اشپرینگر"، به هنگام این تماس در دسترس نبوده، آقای وولف بر روی پیامگیر تلفن وی صحبت کرده است.
اشپیگلآنلاین به نقل از مسئولان این انتشاراتی نوشته است که الفاظ مورد استفاده از سوی رئیس جمهور آلمان در این پیام "تهدیدآمیز" بوده و وی از راه افتادن یک "کمپین ناعادلانه تخطئهی خود" سخن گفته و همچنین خشم و انزجار خود را از روزنامه "بیلد" ابراز کرده است.
کریستیان وولف که در هفتههای اخیر به اتهام فساد مالی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است، پیشتر نیز در تماسی تلفنی با سردبیر روزنامه پر تیراژ "بیلد" تلاش کرده بود با سخنانی تهدیدآمیز از انتشار جزئیات مربوط به نحوه دریافت وام مسکن کمبهره خود توسط این روزنامه جلوگیری کند.
تهدیدهای تلفنی
اشپیگلآنلاین مینویسد، ماتیاس دوپفنر، مدیر انتشاراتی اشپرینگر، در پی دریافت این پیام با آقای وولف تماس گرفته و ضمن صحبت با وی متوجه "خشم آشکار" رئیس جمهور شده است. کریستیان وولف خطاب به رئیس انتشاراتی اشپرینگر هشدار داده است، چنانچه مقاله در مورد جزئیات وام مسکن وی منتشر شود، تا پایان دوران ریاست جمهوریاش میان این انتشاراتی و دفتر ریاستجمهوری "جنگ" حاکم خواهد شد.
دفتر ریاست جمهوری آلمان در پاسخ به درخواست اشپیگلآنلاین در مورد تأیید این خبر، اعلام کرده است که کریستیان وولف در اصل در مورد مذاکرات خصوصی و تماسهای تلفنی خود هیچ اطلاعاتی را در اختیار این دفتر نمیگذارد. انتشاراتی اشپرینگر گزارش اشپیگلآنلاین را تأیید کرده، اما از انتشار جزئیات بیشتر در این مورد سر باز زده است.
کریستیان وولف و همسرش در ماه اکتبر سال ۲۰۰۸ خانهای را به ارزش ۴۱۵ هزار یورو خریداری کردهاند. هزینههای خرید و همچنین بازسازی این خانه از طریق وام مسکن کم بهرهای تأمین شده که آقای وولف از یک تاجر آلمانی دریافت کرده است.
رئیس جمهوری آلمان ادعا میکند که این وام را از همسر این تاجر گرفته، اما افزایش تردیدها در این زمینه و همچنین افشای اتهام چند پروندهی فساد مالی دیگر باعث شده تا احزاب اپوزیسیون و همچنین بخشی از افکار عمومی در آلمان خواهان کنارهگیری کریستیان وولف از سمت ریاست جمهوری این کشور شوند.
پیشتر آقای وولف در پیام تلفنی خود خطاب به کای دیکمان، سردبیر روزنامه بیلد، تهدید کرده بود که از خبرنگاران این روزنامه به دلیل انتشار گزارش در مورد جزئیات این وام شکایت قانونی خواهد کرد و وکلای وی مأمور انجام این کار شدهاند.
رئیس جمهوری آلمان دو روز بعد از این تماس تلفنی، مجددا با سردبیر روزنامه بیلد تماس گرفته و بابت "لحن و محتوای" گفتوگوی پیشیناش عذرخواهی کرده است.
اقدامات برای یافتن جایگزین احتمالی
در حالی که کریستیان وولف همچنان بر ماندن در پست ریاست جمهوری اصرار ورزیده و حاضر به استعفا نیست، گفته میشود، آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، به همراه فیلیپ روسلر، وزیر اقتصاد و معاون صدراعظم، اقداماتی را برای یافتن جایگزین کریستیان وولف در صورت کنارهگیری احتمالی وی آغاز کردهاند. آنگلا مرکل تا کنون به طور رسمی از رئیس جمهور حمایت کرده است.
احزاب اپوزیسیون در آلمان به طور قاطع خواهان کنارهگیری کریستیان وولف هستند و رفتار وی را موجب وارد آمدن آسیبهای فراوان به جایگاه ریاست جمهوری در این کشور تعبیر کردهاند.
در همین حال چند صد تن از شهروندان آلمانی روز شنبه (۷ ژانویه / ۱۷ دی) با تشکیل تجمعی اعتراضی در برابر مقر ریاست جمهوری در برلین، از کریستیان وولف خواستند تا از سمت خود کنارهگیری کند.
نسخه روز یکشنبهی روزنامه بیلد گزارش داده است که کریستیان وولف در یکی از مراسم جشن سال نوی میلادی و در جمع همکاران خود اظهار داشته، تمامی جنجالهای کنونی پیرامون وی تا "یک سال دیگر به فراموشی سپرده میشوند". به نوشته این روزنامه، آقای وولف در این جمع بار دیگر بر عدم استعفای خود تأکید کرده است.
اشپیگلآنلاین به نقل از مسئولان این انتشاراتی نوشته است که الفاظ مورد استفاده از سوی رئیس جمهور آلمان در این پیام "تهدیدآمیز" بوده و وی از راه افتادن یک "کمپین ناعادلانه تخطئهی خود" سخن گفته و همچنین خشم و انزجار خود را از روزنامه "بیلد" ابراز کرده است.
کریستیان وولف که در هفتههای اخیر به اتهام فساد مالی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است، پیشتر نیز در تماسی تلفنی با سردبیر روزنامه پر تیراژ "بیلد" تلاش کرده بود با سخنانی تهدیدآمیز از انتشار جزئیات مربوط به نحوه دریافت وام مسکن کمبهره خود توسط این روزنامه جلوگیری کند.
تهدیدهای تلفنی
اشپیگلآنلاین مینویسد، ماتیاس دوپفنر، مدیر انتشاراتی اشپرینگر، در پی دریافت این پیام با آقای وولف تماس گرفته و ضمن صحبت با وی متوجه "خشم آشکار" رئیس جمهور شده است. کریستیان وولف خطاب به رئیس انتشاراتی اشپرینگر هشدار داده است، چنانچه مقاله در مورد جزئیات وام مسکن وی منتشر شود، تا پایان دوران ریاست جمهوریاش میان این انتشاراتی و دفتر ریاستجمهوری "جنگ" حاکم خواهد شد.
دفتر ریاست جمهوری آلمان در پاسخ به درخواست اشپیگلآنلاین در مورد تأیید این خبر، اعلام کرده است که کریستیان وولف در اصل در مورد مذاکرات خصوصی و تماسهای تلفنی خود هیچ اطلاعاتی را در اختیار این دفتر نمیگذارد. انتشاراتی اشپرینگر گزارش اشپیگلآنلاین را تأیید کرده، اما از انتشار جزئیات بیشتر در این مورد سر باز زده است.
کریستیان وولف و همسرش در ماه اکتبر سال ۲۰۰۸ خانهای را به ارزش ۴۱۵ هزار یورو خریداری کردهاند. هزینههای خرید و همچنین بازسازی این خانه از طریق وام مسکن کم بهرهای تأمین شده که آقای وولف از یک تاجر آلمانی دریافت کرده است.
رئیس جمهوری آلمان ادعا میکند که این وام را از همسر این تاجر گرفته، اما افزایش تردیدها در این زمینه و همچنین افشای اتهام چند پروندهی فساد مالی دیگر باعث شده تا احزاب اپوزیسیون و همچنین بخشی از افکار عمومی در آلمان خواهان کنارهگیری کریستیان وولف از سمت ریاست جمهوری این کشور شوند.
پیشتر آقای وولف در پیام تلفنی خود خطاب به کای دیکمان، سردبیر روزنامه بیلد، تهدید کرده بود که از خبرنگاران این روزنامه به دلیل انتشار گزارش در مورد جزئیات این وام شکایت قانونی خواهد کرد و وکلای وی مأمور انجام این کار شدهاند.
رئیس جمهوری آلمان دو روز بعد از این تماس تلفنی، مجددا با سردبیر روزنامه بیلد تماس گرفته و بابت "لحن و محتوای" گفتوگوی پیشیناش عذرخواهی کرده است.
اقدامات برای یافتن جایگزین احتمالی
در حالی که کریستیان وولف همچنان بر ماندن در پست ریاست جمهوری اصرار ورزیده و حاضر به استعفا نیست، گفته میشود، آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، به همراه فیلیپ روسلر، وزیر اقتصاد و معاون صدراعظم، اقداماتی را برای یافتن جایگزین کریستیان وولف در صورت کنارهگیری احتمالی وی آغاز کردهاند. آنگلا مرکل تا کنون به طور رسمی از رئیس جمهور حمایت کرده است.
احزاب اپوزیسیون در آلمان به طور قاطع خواهان کنارهگیری کریستیان وولف هستند و رفتار وی را موجب وارد آمدن آسیبهای فراوان به جایگاه ریاست جمهوری در این کشور تعبیر کردهاند.
در همین حال چند صد تن از شهروندان آلمانی روز شنبه (۷ ژانویه / ۱۷ دی) با تشکیل تجمعی اعتراضی در برابر مقر ریاست جمهوری در برلین، از کریستیان وولف خواستند تا از سمت خود کنارهگیری کند.
نسخه روز یکشنبهی روزنامه بیلد گزارش داده است که کریستیان وولف در یکی از مراسم جشن سال نوی میلادی و در جمع همکاران خود اظهار داشته، تمامی جنجالهای کنونی پیرامون وی تا "یک سال دیگر به فراموشی سپرده میشوند". به نوشته این روزنامه، آقای وولف در این جمع بار دیگر بر عدم استعفای خود تأکید کرده است.
شکایت مشایی از برادر احمدینژاد
پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری ایران، خبر دیدار رحیم مشایی با سفیر سابق آمریکا در اسرائیل را «قویا تکذیب» کرده است.
احمد توکلی رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی روز جمعه ۱۶ دیماه، گفت، اسفندیار رحیممشایی در طول ۵ سال ریاست سازمان میراث فرهنگی ۹۶ سفر خارجی داشته است.
توکلی با اشاره به این سفرها پرسیده است، «مشایی کجا رفت؟ چرا به این سفرها رفت؟ چه ضرورتی برای این تعداد سفر خارجی برای رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور وجود داشته است؟»
احمد توکلی همچنین گفت، اسفندیار رحیم مشایی در یکی از این سفرها با سفیر اسبق آمریکا در اسرائیل ملاقات کرده است.
به گفته آقای توکلی مطابق قانون باید در دیدارهای خارجی نماینده وزارت امور خارجه برای ارائه صورتجلسه حضور داشته باشد اما در سفرهای آقای مشایی این سئوال مطرح است که چرا نماینده وزارت خارجی در این دیدارها حضور نداشته است.
پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری ایران گفته است «انتشار شایعاتی از این دست مصداق نشر اکاذیب به منظور تشویش اذهان و برخلاف مصالح امنيت ملی است». بنابر اطلاعیه دولت، این اقدام با هدف «حاشيهسازی و تلاش برای تحتالشعاع قرار دادن خدمات دولت» صورت گرفته است.
پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری در پایان این تکذیبیه نوشته که دولت حق هرگونه پيگيری حقوقی درباره انتشار خبر را دارد.
طرح سوال از رئیسجمهور
سفرهای خارجی رحیممشایی یک از موضوعهای طرح سئوال از رئیس جمهور در مجلس است. قرار است سهشنبه آینده احمدینژاد برای پاسخ به پرسشهایی در کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی حاضر شود.
به گزارش رسانههای ایران احضار احمدینژاد به مجلس در حالی صورت میگیرد که سفر او به چند کشور آمريکای لاتين از سه شنبه آغاز میشود.
رئیس کميسيون امنيت ملی مجلس در اینباره گفته است: «لزوما نیازی به حضور شخص رئیس جمهور در کمیسیون نیست و نماینده، معاونین یا وزرای کابینه آقای احمدینژاد، میتوانند برای پاسخگویی در کمیسیون امنیت ملی حاضر شوند.»
شکایت مشایی از احمدینژاد
در خبری دیگر اسفندیار رحیم مشایی از داود احمدینژاد، برادر محمود احمدینژاد به اتهام «افترا و نشر اکاذیب» شکایت کرده است.
علیاصغر حسینی، وکیل رحیم مشایی، در گفتوگو با خبرگزاری فارس گفته است،داود احمدینژاد بارها رحیم مشایی را به "جریان انحرافی" منسوب کرده و به طرح ادعاهای اثباتنشده در باره وی پرداخته است.
به گفته وکیل رحیم مشایی، برادر رئیس جمهور در ادامه ادعاهایش مشایی را از اعضای انجمن حجتیه معرفی کرده که در برابر آمریکا و اسرائیل تعظیم میکند و اعتقاد و التزامی به ولایت فقیه ندارد و مدعی ارتباط با امام زمان است.
احمد توکلی رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی روز جمعه ۱۶ دیماه، گفت، اسفندیار رحیممشایی در طول ۵ سال ریاست سازمان میراث فرهنگی ۹۶ سفر خارجی داشته است.
توکلی با اشاره به این سفرها پرسیده است، «مشایی کجا رفت؟ چرا به این سفرها رفت؟ چه ضرورتی برای این تعداد سفر خارجی برای رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور وجود داشته است؟»
احمد توکلی همچنین گفت، اسفندیار رحیم مشایی در یکی از این سفرها با سفیر اسبق آمریکا در اسرائیل ملاقات کرده است.
به گفته آقای توکلی مطابق قانون باید در دیدارهای خارجی نماینده وزارت امور خارجه برای ارائه صورتجلسه حضور داشته باشد اما در سفرهای آقای مشایی این سئوال مطرح است که چرا نماینده وزارت خارجی در این دیدارها حضور نداشته است.
پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری ایران گفته است «انتشار شایعاتی از این دست مصداق نشر اکاذیب به منظور تشویش اذهان و برخلاف مصالح امنيت ملی است». بنابر اطلاعیه دولت، این اقدام با هدف «حاشيهسازی و تلاش برای تحتالشعاع قرار دادن خدمات دولت» صورت گرفته است.
پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری در پایان این تکذیبیه نوشته که دولت حق هرگونه پيگيری حقوقی درباره انتشار خبر را دارد.
طرح سوال از رئیسجمهور
سفرهای خارجی رحیممشایی یک از موضوعهای طرح سئوال از رئیس جمهور در مجلس است. قرار است سهشنبه آینده احمدینژاد برای پاسخ به پرسشهایی در کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی حاضر شود.
به گزارش رسانههای ایران احضار احمدینژاد به مجلس در حالی صورت میگیرد که سفر او به چند کشور آمريکای لاتين از سه شنبه آغاز میشود.
رئیس کميسيون امنيت ملی مجلس در اینباره گفته است: «لزوما نیازی به حضور شخص رئیس جمهور در کمیسیون نیست و نماینده، معاونین یا وزرای کابینه آقای احمدینژاد، میتوانند برای پاسخگویی در کمیسیون امنیت ملی حاضر شوند.»
شکایت مشایی از احمدینژاد
در خبری دیگر اسفندیار رحیم مشایی از داود احمدینژاد، برادر محمود احمدینژاد به اتهام «افترا و نشر اکاذیب» شکایت کرده است.
علیاصغر حسینی، وکیل رحیم مشایی، در گفتوگو با خبرگزاری فارس گفته است،داود احمدینژاد بارها رحیم مشایی را به "جریان انحرافی" منسوب کرده و به طرح ادعاهای اثباتنشده در باره وی پرداخته است.
به گفته وکیل رحیم مشایی، برادر رئیس جمهور در ادامه ادعاهایش مشایی را از اعضای انجمن حجتیه معرفی کرده که در برابر آمریکا و اسرائیل تعظیم میکند و اعتقاد و التزامی به ولایت فقیه ندارد و مدعی ارتباط با امام زمان است.
سازمان مجاهدین انقلاب: مخالفان مصرتر و مصممتر شدهاند
حسین فدایی، عضو کمیسیون اصل نود مجلس هفتم دیماه چکیدهای از گزارش مفصلی را در صحن علنی خواند که ظاهرا با هدف بررسی حوادث پس از انتخابات مناقشهبرانگیز ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ تهیه شده است.
در این گزارش سران اصلاحطلبان و مهمترین تشکلهای این جناح متهم به همدستی با کشورهای غربی و اجرای برنامهی این کشورها برای براندازی جمهوری اسلامی شدهاند.
تکرار ادعای "محافل امنیتی – نظامی"
گزارش کمیسیون اصل نود در حالی قرائت شد که طرح آن در دستور هفتگی مجلس قرار نداشت. این موضوع و محتوای گزارش، موجی از انتقاد و اعتراض را در میان اصلاحطلبان به دنبال داشت که همچنان ادامه دارد. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در بیانیهای که عصر شنبه، ۱۷ دی منتشر شد این گزارش را تکرار ادعاهای "بازجوها و محافل امنیتی – نظامی" در مورد شخصیتهای اصلاحطلب و معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات سال ۸۸ عنوان کرد.
در بیانیهی سازمان مجاهدین آمده است «در این گزارش ضمن وارونهنمایی کودتای انتخاباتی سال ۸۸ و توجیه جنایاتی که پس از آن با منتقدان و معترضان به نتیجه اعلامی انتخابات صورت گرفت، شریفترین و محترمترین چهرهها و شخصیتهای کشور آماج انواع و اقسام اتهامات قرار گرفتند.»
"عمق ترس حاکمان از جنبش سبز"
سازمان مجاهدین با اشاره به عضویت حسین فدایی در سپاه پاسداران او را "سردار قرائت کننده گزارش" خوانده و تاکید میکند، به اعتراف او این متن «با عجله و برای ایام سالگرد عاشورای ۸۸ و به منظور همراهی با تبلیغات جاری تهیه شده بود.» حامیان حکومت ادعا میکنند ۹ دی ۸۸ میلیونها نفر در حمایت از رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای به خیابانها ریختند و انزجار خود را از معترضان که "جریان فتنه" خوانده میشوند اعلام کردند.
معترضان، تظاهرات ۹ دی ۸۸ را تجمعی فرمایشی میدانند که با گردآوردن چند دههزار نفر از حامیان و حقوقبگیران حکومت و به منظور سرکوب و مرعوب کردن معترضان برگزار شد. در این بیانیه تاکید شده، تکرار ادعاهای بازجوها و محافل امنیتی در گزارش کمیسیون اصل نود و "در دومین سالگرد جنایات عاشورای ۸۸ حاکی از عمق ترس و وحشت استبدادطلبان حاکم از جنبش سبز ملت ایران است."
"فضای نارضایتی و مخالفت تندتر میشود"
این تشکل اصلاحطلب که بسیاری از رهبرانش در زندان به سر میبرند تاکید میکند «یقیناً اگر حاکمیت آن چنان که تظاهر میکند، نهم دی را نقطه پایان جنبش سبز میدانست و ترس و واهمهای از قدرت سبزها نداشت، نیازی به تکرار چنین بازیگریهای سخیف و مضحکی آنهم در صحن مجلس احساس نمیکرد... در حالی که این گونه اظهارات و اقدامات تنها بر شدت خشم ملت خواهد افزود و فضای نارضایتی و مخالفت را در کشور تندتر خواهد کرد. »
اصلاحطلبان، به ویژه در بیانیههای جمعی و رسمی خود، از اشارهی صریح به نقش رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای که بالاترین تصمیمگیرندهی "حاکمیت" است خودداری میکنند. گرچه در ادبیات مرسوم جناحهای رسمی سیاسی جمهوری اسلامی مفاهیمی چون "حاکمیت" و "نظام" مترداف شخص خامنهای و اطرافیان او محسوب میشود.
اشارههای آشکار به رهبر جمهوری اسلامی
به رغم این سازمان مجاهدین انقلاب در بیانیهی اخیر خود اشارههایی آشکارتر از گذشته به خامنهای دارد. در این بیانیه به "افزایش کیفی و کمی انتقادات و نامههای صریحی که این روزها شاهد آن هستیم" اشاره شده است. در روزها و هفتههای گذشته دهها نفر از شخصیتهای اصلاحطلب با انتشار نامههای سرگشاده خطاب به خامنهای از او به شدت انتقاد کردهاند و نسبت به پیامد ادامه سرکوب معترضان و مخالفان هشدار دادهاند.
سازمان مجاهدین مینویسد این نامهها «به روشنی بیانگر این حقیقت است که آن تبلیغات و توپ و تشرها و تهدیدها و اعمال فشارها نه تنها موجب ترس و سکوت معترضان نشده است بلکه برعکس اولاً مخالفان را در ابراز مخالفت و اعتراض خود مصرتر و مصممتر کرده، و ثانیاً سطح اعتراضات را ارتقاء بخشیده است.»
در تبلیغات رسمی تظاهرات ۹ دی سال ۸۸ "یومالله" و مهمترین محور آن "تجدید بیعت با ولایت فقیه" عنوان میشود. ظاهرا با اشاره به چنین تبلیغاتی است که در بیانیهی مجاهدین تاکید شده «مسئول این روند به سوی نقطه بیبازگشت البته حاکمان بیتدبیر و مغروری هستند که بیش و پیش از هر کس خود فریب تبلیغات خویش را میخورند.»
تحریم "شبه انتخابات نمایشی"
انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری سرآغاز اعتراضهای گستردهای بود که حکومت به سرکوب خشونتآمیز آن اقدام کرد. سازمانها و نهادهای بینالمللی حقوق بشری بارها نحوهی برخورد با معترضان در ایران را به شدت محکوم کردهاند. در گزارش کمیسیون اصل نود مجلس، دو نامزد معترض به نتایج انتخابات، مهدی کروبی و میرحسین موسوی که از ده ماه پیش در حبس خانگی به سر میبرند، و رئیس جمهور پیشین محمد خاتمی به همدستی با کشورهای غربی برای براندازی حکومت متهم شدهاند.
حسین فدایی مدعی است تعدادی از بازداشتشدگان حوادث پس از انتخابات اعتراف کردهاند که «در اثر حرفهای خاتمی و موسوی و کروبی، علیه نظام دست به فعالیت زدهاند.» جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز در گزارش کمیسیون متهم میشوند که "صدها نفر از اعضای خود را برای شرکت در دورههای براندازی" به خارج از کشور اعزام کردهاند.
تبلیغات حکومتی علیه معترضان در حالی اوج گرفته که جمهوری اسلامی خود را آمادهی برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس میکند. اغلب تشکلهای مهم جناح اصلاحطلب این انتخابات را تحریم کردهاند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در خاتمه بیانیهی خود نوشت «شرکت در این شبه انتخابات نمایشی خیانت به آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی و حق تعیین سرنوشت ملت بدست خویش و بی اعتنایی به حقوق تضییع شده شهروندان ایرانی است.»
در این گزارش سران اصلاحطلبان و مهمترین تشکلهای این جناح متهم به همدستی با کشورهای غربی و اجرای برنامهی این کشورها برای براندازی جمهوری اسلامی شدهاند.
تکرار ادعای "محافل امنیتی – نظامی"
گزارش کمیسیون اصل نود در حالی قرائت شد که طرح آن در دستور هفتگی مجلس قرار نداشت. این موضوع و محتوای گزارش، موجی از انتقاد و اعتراض را در میان اصلاحطلبان به دنبال داشت که همچنان ادامه دارد. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در بیانیهای که عصر شنبه، ۱۷ دی منتشر شد این گزارش را تکرار ادعاهای "بازجوها و محافل امنیتی – نظامی" در مورد شخصیتهای اصلاحطلب و معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات سال ۸۸ عنوان کرد.
در بیانیهی سازمان مجاهدین آمده است «در این گزارش ضمن وارونهنمایی کودتای انتخاباتی سال ۸۸ و توجیه جنایاتی که پس از آن با منتقدان و معترضان به نتیجه اعلامی انتخابات صورت گرفت، شریفترین و محترمترین چهرهها و شخصیتهای کشور آماج انواع و اقسام اتهامات قرار گرفتند.»
"عمق ترس حاکمان از جنبش سبز"
سازمان مجاهدین با اشاره به عضویت حسین فدایی در سپاه پاسداران او را "سردار قرائت کننده گزارش" خوانده و تاکید میکند، به اعتراف او این متن «با عجله و برای ایام سالگرد عاشورای ۸۸ و به منظور همراهی با تبلیغات جاری تهیه شده بود.» حامیان حکومت ادعا میکنند ۹ دی ۸۸ میلیونها نفر در حمایت از رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای به خیابانها ریختند و انزجار خود را از معترضان که "جریان فتنه" خوانده میشوند اعلام کردند.
معترضان، تظاهرات ۹ دی ۸۸ را تجمعی فرمایشی میدانند که با گردآوردن چند دههزار نفر از حامیان و حقوقبگیران حکومت و به منظور سرکوب و مرعوب کردن معترضان برگزار شد. در این بیانیه تاکید شده، تکرار ادعاهای بازجوها و محافل امنیتی در گزارش کمیسیون اصل نود و "در دومین سالگرد جنایات عاشورای ۸۸ حاکی از عمق ترس و وحشت استبدادطلبان حاکم از جنبش سبز ملت ایران است."
"فضای نارضایتی و مخالفت تندتر میشود"
این تشکل اصلاحطلب که بسیاری از رهبرانش در زندان به سر میبرند تاکید میکند «یقیناً اگر حاکمیت آن چنان که تظاهر میکند، نهم دی را نقطه پایان جنبش سبز میدانست و ترس و واهمهای از قدرت سبزها نداشت، نیازی به تکرار چنین بازیگریهای سخیف و مضحکی آنهم در صحن مجلس احساس نمیکرد... در حالی که این گونه اظهارات و اقدامات تنها بر شدت خشم ملت خواهد افزود و فضای نارضایتی و مخالفت را در کشور تندتر خواهد کرد. »
اصلاحطلبان، به ویژه در بیانیههای جمعی و رسمی خود، از اشارهی صریح به نقش رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای که بالاترین تصمیمگیرندهی "حاکمیت" است خودداری میکنند. گرچه در ادبیات مرسوم جناحهای رسمی سیاسی جمهوری اسلامی مفاهیمی چون "حاکمیت" و "نظام" مترداف شخص خامنهای و اطرافیان او محسوب میشود.
اشارههای آشکار به رهبر جمهوری اسلامی
به رغم این سازمان مجاهدین انقلاب در بیانیهی اخیر خود اشارههایی آشکارتر از گذشته به خامنهای دارد. در این بیانیه به "افزایش کیفی و کمی انتقادات و نامههای صریحی که این روزها شاهد آن هستیم" اشاره شده است. در روزها و هفتههای گذشته دهها نفر از شخصیتهای اصلاحطلب با انتشار نامههای سرگشاده خطاب به خامنهای از او به شدت انتقاد کردهاند و نسبت به پیامد ادامه سرکوب معترضان و مخالفان هشدار دادهاند.
سازمان مجاهدین مینویسد این نامهها «به روشنی بیانگر این حقیقت است که آن تبلیغات و توپ و تشرها و تهدیدها و اعمال فشارها نه تنها موجب ترس و سکوت معترضان نشده است بلکه برعکس اولاً مخالفان را در ابراز مخالفت و اعتراض خود مصرتر و مصممتر کرده، و ثانیاً سطح اعتراضات را ارتقاء بخشیده است.»
در تبلیغات رسمی تظاهرات ۹ دی سال ۸۸ "یومالله" و مهمترین محور آن "تجدید بیعت با ولایت فقیه" عنوان میشود. ظاهرا با اشاره به چنین تبلیغاتی است که در بیانیهی مجاهدین تاکید شده «مسئول این روند به سوی نقطه بیبازگشت البته حاکمان بیتدبیر و مغروری هستند که بیش و پیش از هر کس خود فریب تبلیغات خویش را میخورند.»
تحریم "شبه انتخابات نمایشی"
انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری سرآغاز اعتراضهای گستردهای بود که حکومت به سرکوب خشونتآمیز آن اقدام کرد. سازمانها و نهادهای بینالمللی حقوق بشری بارها نحوهی برخورد با معترضان در ایران را به شدت محکوم کردهاند. در گزارش کمیسیون اصل نود مجلس، دو نامزد معترض به نتایج انتخابات، مهدی کروبی و میرحسین موسوی که از ده ماه پیش در حبس خانگی به سر میبرند، و رئیس جمهور پیشین محمد خاتمی به همدستی با کشورهای غربی برای براندازی حکومت متهم شدهاند.
حسین فدایی مدعی است تعدادی از بازداشتشدگان حوادث پس از انتخابات اعتراف کردهاند که «در اثر حرفهای خاتمی و موسوی و کروبی، علیه نظام دست به فعالیت زدهاند.» جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز در گزارش کمیسیون متهم میشوند که "صدها نفر از اعضای خود را برای شرکت در دورههای براندازی" به خارج از کشور اعزام کردهاند.
تبلیغات حکومتی علیه معترضان در حالی اوج گرفته که جمهوری اسلامی خود را آمادهی برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس میکند. اغلب تشکلهای مهم جناح اصلاحطلب این انتخابات را تحریم کردهاند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در خاتمه بیانیهی خود نوشت «شرکت در این شبه انتخابات نمایشی خیانت به آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی و حق تعیین سرنوشت ملت بدست خویش و بی اعتنایی به حقوق تضییع شده شهروندان ایرانی است.»
علی لاریجانی رئیس مجلس ایران از دولت خواست "به جای تغییرات در مدیریت ها در نزدیکی انتخابات مجلس که ایجاد سوء تفاهم می کند، همت خود را در حل مشکل اشتغال و گرانی صرف کند".
آقای لاریجانی در جلسه علنی یکشنبه مجلس، همچنین از مسئولان اجرایی خواست با خودداری از به کار گیری "روش های غیر علمی"، نگذارند "نوسانات در اقتصاد ملی آدرس غلطی به دشمن بدهد".
اظهارات رئیس مجلس در شرایطی صورت گرفته که با افزایش بی سابقه نرخ دلار در هفته های گذشته، ارزش پول ملی ایران به کمترین میزان در طول تاریخ این کشور رسیده است.
انتقاد علی لاریجانی از تغییرات در مدیریت ها، یک روز بعد از برگزاری مراسم معارفه علی اکبر محرابیان به عنوان "دستیار ویژه" رئیس جمهور ایران انجام شده است.
محمود احمدی نژاد دو سال و نیم پیش مجتبی ثمره هاشمی را به عنوان "دستیار ارشد" خود منصوب کرده بود و برخی سایت های محافظه کار احتمال داده اند که انتصاب آقای محرابیان، با هدف فارغ شدن آقای ثمره هاشمی از وظایف مرتبط با دستیاری رئیس جمهور و تمرکز او بر فعالیت های انتخاباتی صورت گرفته باشد.
یک "مقام اطلاعاتی" ایران از دستگیری ۴ نفر به اتهام "طراحی شبکه ها و اجرای سازو کار هایی برای انجام اقدامات ضد امنیتی در آستانه انتخابات" خبر داده است.
این مقام در مصاحبه با "باشگاه خبرنگاران"، وابسته به رادیو - تلویزیون حکومتی ایران، مدعی شده است: "دستگیر شدگان با استفاده از وسایل و تجهیزات پیشترفته ارتباطات پنهان که اخیرا از بیگانگان دریافت کرده بودند در حال سازمان دهی هسته های خاصی برای فراخوان های اینترنتی و ایجاد آشوب و اغتشاش در کشور بوده اند."مقام های سیاسی و امنیتی ایران، تاکنون به دفعات در مورد احتمال تکرار اعتراضات خیابانی مشابه با تظاهرات معترضان به انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ هشدار داده اند.
اصلاح طلبان و منتقدان حکومت ایران اعلام کرده اند که در انتخابات مجلس نهم، که ۱۲ اسفند برگزار خواهد شد، شرکت نخواهند کرد.
محمد ضابطی طرقی، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس هشدار داد که در صورت وقوع زلزله در تهران "تعداد زیادی از اهالی مناطق جنوبی پایتخت غرق خواهند شد".
به نوشته سایت خبر آنلاین، نماینده مردم نطنز و قمصر گفت که آب حاصل از بارندگی های پایتخت، به تدریج در مناطقی مانند ورامین و شهرری جمع می شود و سفره های بزرگ آب زیرزمینی را در جنوب تهران ایجاد می کند.آقای ضابطی طرقی با اشاره به سرازیر شدن آب هایی از سمت کرج، طالقان، جاجرود و شمال تهران به سمت جنوب پایتخت، تاکید کرد: "در گذشته قنات های بسیاری در تهران وجود داشت که متاسفانه هم اکنون اغلب این قنات ها بسته شده و دیگر فاقد کارایی هستند و این موضوع نیز موجب شده است تا آب [بیشتری] به سمت جنوب تهران حرکت کند."
در سال های اخیر، بسیاری از کارشناسان و مسئولان در مورد آماده نبودن پایتخت ایران برای مقابله با تبعات یک زلزله احتمالی هشدار داده اند.
بهرام رحمانی
bahram.rehmani@gmail.com
بحث و کنکاش بر سر تشکل یابی طبقه کارگر ایران و موانع پیش روی آن، بحث تازه ای نیست. اما طبیعی است هر بحث و جدلی که به سرانجام نرسد هم چنان موضوعیت دارد و در رابطه با آن ها نیز بحث و بررسی و نقد و جدل ادامه پیدا می کند.
مسلما در شرایط موجود جامعه ما، عاجل ترین و مبرم ترین مساله کارگران ایران در جهت تکامل مبارزات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شان در مقابل سرمایه داران و حکومت سرمایه داری اسلامی، امر تشکل یابی سراسری توده ای و طبقاتی شان است. اما کارگران ایران، در راه خودسازمان دهی شان با موانع مختلفی چون فشارهای پلسی- امنیتی، اقتصادی، ناامنی شغلی، رفرمیسم، بی افقی، فرقه گرایی، سکتاریسم، کیش شخصیت و غیره نیز روبرو هستند.
هدف از این بحث، نقد این و یا آن گروه، سازمان و حزب خاصی نیست، بلکه طرح یک موضع عمومی ست که به همه فعالین و مدافعین جنبش کارگری کمونیستی و هم چنین تشکل ها، سازمان ها و احزاب جدی در این عرصه مربوط است. آن هم در شرایطی که بحران سرمایه داری روزبروز عمیق تر می گردد و بهار عربی و جنبش وال استریت را اشغال کنید نیز مرزهای کشورها را به سرعت در می نوردند و دیر یا زود این موج تازه انقلابی جامعه ایران را نیز فراخواهد گرفت. بر این اساس، پرداختن به جنبش کارگری و موانع پیش روی آن، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و نوشته حاضر نیز تلاش بسیار كوچكی در جهت شفاف کردن مرز نیروهای کارگری کمونیستی درون طبقه کارگر با محافل و فرقه ها، سکتاریست ها و رفرمیست است.
در سال های اخیر، ما شاهد تلاش و مبارزه پیگیر فعالین و رهبران دل سوز و کمونیست کارگران، در جهت برپایی تشکل سراسری کارگران ایران بوده ایم. در این سال ها، کم نبودند فعالین کارگری که صرفا به دلیل تلاش برای تشکل یابی کارگران و دفاع از هم طبقه ای هایشان زندان و شکنجه های را هم تجربه کردند و هنوز هم می کنند. فضای سنگین پلیسی و سانسور و اختناق سیاسی حاکم بر کشور، یکی از مهم ترین موانع پیشروی طبقه کارگر ایران است اما تمام موانع پیشروی طبقه کارگر نیست. چرا که در همه حکومت های دیکتاتوری جهان، فضای سنگین تهدید و سرکوب وجود داشته و هنوز هم دارد. اما طبقه کارگر مرعوب چنین فضایی نمی شود و راه تکامل خود را طی می کند. برای نمونه، حدود 9 ماه است که مردم آزادی خواه سوریه علیه حکومت جانی این کشور، که اصلی ترین هم پیمان حکومت اسلامی در منطقه است به پا خواسته اند تا حکومت این را سرنگون کنند. نیروهای سرکوبگر سوریه در این مدت، بیش از پنج هزار نفر را قتل عام کرده اند اما کارگران و مردم آزاده این کشور، مرعوب این همه جنایات نشده و هم چنان به مبارزه آزادی خواهانه خود ادامه می دهند. بنابراین، بر سر راه سازمان یابی طبقه کارگر ایران، موانع و مشکلات عدیده دیگری غیر از سانسور و اختناق و سرکوب دولتی نیز وجود دارند و عملا سدهایی را در مقابل این امر مهم سیاسی - طبقاتی ایجاد کرده اند.
فقر و فلاکت اقتصادی، گرانی و بی کاری گسترده در کشور نیز عامل موثر دیگری بر سر تشکل های طبقاتی و مستقل (مستقل از دولت) کارگران است. تعدیل نیرو، گرانی، دست مزدهای زیر خط فقر، به تعویق افتادن همین دست مزدهای ناچیز، تحمیل قراردادهای سفیدامضاء به کارگران، بی کاری وسیع به ویژه در بین نیروی جوان کشور، حذف سوبسیدهای دولتی و تحریم های بین المللی ایران، همه و همه اوضاع را برای کارگران و محرومان جامعه ایران غیرقابل تحمل و کمرشکن کرده اند. این وضعیت دردناک و ناامنی شغلی و معیشتی، بسیاری از کارگران و خانواده های آن ها زمین گیر کرده و در معرض فروپاشی و نابودی و آسیب های اجتماعی مختلف قرار داده است. حتی کارگر ایرانی، پس از کار خسته کننده روزانه مجبور است به کارهای کاذب دیگری نظیر دست فروشی هم روی بیاورد تا زندگی خود و خانواده اش را تامین کند. حال سئوال مهم این است که آیا طبقه کارگر ایران بدون تشکل سراسری خود، توانایی ایستادگی در مقابل طبقه سرمایه دار و حکومت آن ها را دارد؟
بی شک، نخستین گام طبقه کارگر در دفاع از حقوق خود و تحمیل مطالبات و خواست هایش بر سرمایه داران و حکومت آن ها، برپایی تشکل سراسری و اتحاد و همبستگی و مبارزه آگانه و هدف مند طبقاتی است.
همان طور که گفتیم در مسیر پیشروی طبقه کارگر ایران، موانع مختلفی چون مسائل امنیتی - پلیسی، مشکلات اقتصادی، رفرمیسم، عدم تجربه تشکل یابی و فعالیت علنی و جنبشی، عدم افق و چشم انداز روشن و هم چنین کیش شخصیت و فرقه گرایی و سکتاریسم و غیره قرار دارند. اما این بحث، به کیش شخصیت و سکتاریسم و فرقه گرایی محدود است. چرا که به موانع دیگر بیش تر پرداخته شده است.
بدون شک، هر فعال سیاسی و اجتماعی و هر جمع بزرگ و کوچک و سازمان و حزبی که در راستای آموزه های مارکس، به مبارزه کارگری کمونیستی مشغولند قاعدتا باید مرزبندی جدی و قاطعی با کیش شخصیت، فرقه گرایی و سکتاریسم داشته باشند. چرا که مارکس و انگلس، این بنیان گذاران سوسیالیسم علمی، همواره این گرایشات را مانع جدی در مقابل تشکل یابی و اتحاد طبقه کارگر می دیدند. و به همین دلیل، موضع قاطعی علیه این گرایشات مخرب سیاسی داشتند.
در تاریخ جنبش کارگری کمونیستی می بینیم که کارل مارکس، بنیان گذار سوسیالیسم علمی، کیش شخصیت و فرقه گرایی را برای طبقه کارگر مضر دانسته است. ماركس، واژه سكتارین یا سکتاریسم را برای فرقه گرایی به کار برده و در طول مبارزه طبقاتی خود، همواره با فرقه گرایی نیز مبارزه کرده است.
واژه «کیش شخصیت» (cult of personality) را اولین بار «کارل مارکس»، به کار برده است. وی این واژه را در نامه ای به «ویلهلم بلاس» آلمانی به کار برده و نوشته است: «به خاطر نفرتم از کیش شخصیت، از زمان انترناسیونال اول در میان عموم ظاهر نشده ام...»
مارکس، درباره کیش شخصیت در نامه ای به «دبلیو براس» نیز می نویسد: «هیچ کدام از ما (مارکس و انگلس) ذره ای به معروفیت توجه نداریم. اثبات این (نکته در) آن است که به عنوان مثال، به دلیل بی زاری ام از هرگونه کیش شخصیت هیچ گاه اجازه نداده ام ابراز تشکرهای متعدد از کشورهای مختلف در دوره موجودیت انترناسیونال که مرا به ستوه آورده بودند، به دست افکار عمومی برسد و هیچ گاه بدان ها پاسخ نداده ام.
به جز در مواقع نادر که به منظور ملامت آن ها این کار را کرده ام. هنگامی که انگلس و من برای اولین بار به انجمن مخفی کمونیست پیوستیم، این شرط را گذاشتیم که هر چیزی که موجب تشویق اعتقاد خرافی به اتوریته شود باید از اساسنامه ها برداشته شود. بعدا لاسال نفوذ خود را در جهت خلاف آن اعمال کرد. (از نامه مارکس به دبلیو براس، مورخ 10 نوامبر 1877)
کیش شخصیت؛ پدیده ای است که در آن، از یک شخص، اسطوره ای می سازند که دارای کاراکتری خطا و اشتباه ناپذیر و... است. این مساله به جایی می رسد که آن شخص روزبروز انتقادناپذیر و قدرت طلب و پرخاشگر می شود. اگر چنین اشخاصی در راس جمعی و سازمانی قرار گیرند اعضای گروه گوش به فرمان او می مانند و گفته های آن ها را همانند آیه های کتاب های به اصطلاح مقدس آسمانی چشم و گوش بسته می پذیرند.
فرقه گرایی برای ماركس، هنگامی جدی تر مطرح شد که بحث رابطه كمونیست ها با طبقه كارگر در میان بود. چرا که برای وی، همواره این خطر مطرح بود كه كمونیست ها با گذشت زمان احتمال دارد به سوی فرقه گرایی درغلطند. به عبارت دیگر فرقه گراها، با ایجاد گروه های مختلف و در رقابت با دیگران، منافع و مصالح گروهی خود را بر منافع و مصلحت طبقه کارگر ترجیح می دهند. در طول تاریخ کم نبودند گروه ها و محافل و فرقه هایی که خود را کارگری سوسیالیستی می نامیدند اما رسما و علنا نه کارگری بودند و نه ربطی به سوسیالیسم مارکسی داشتند، حقیقتا مانع وحدت و همبستگی طبقه کارگر بودند.
مارکس و انگلس، نه تنها در مانیفست کمونیست، بلکه در طول مبارزه طولانی خود، همواره با فرقه گرایی نیز مبارزه کرده اند. در واقع آن ها، تلاش کردند مرز روشنی بین محافل و فرقه گراها و كمونیست ها بکشند. یعنی كمونیست ها به هیچ وجه بدون حضور طبقه کارگر به نام آن ها حرف نمی زنند؛ خارج از طبقه محافل گروهی به وجود نمی آورند؛ هر گز به خود اجازه نمی دهند از خارج از طبقه كارگر، خط و مشی برای این طبقه ترسیم کنند تا چه برسد که به نام کارگران سوسیالیست، ارگان های دروغین و کاغذی نیز به وجود آورند. كاری كه امروز محافل و فرقه گراها، بر خلاف منافع کارگران انجام می دهند. عموما فرقه ها در متن جنبش كارگری و مبارزه طبقاتی قرار ندارند، ولی در صورتی که فعالین کارگری به سمت آن ها کشیده شوند مسئولین این فرقه ها، سیاست های فرقه گرایی را به آن ها توصیه می کنند و از آن ها می خواهند به عنوان عناصری که در میان فعالین جنبش کارگری کمونیستی و تشکل های آن ها حضور دارند، همواره منافع فرقه را بر منافع طبقاتی ترجیح دهند. این اقدام آن ها تفرقه انداز است و عاملی بر سر راه اتحاد و همبستگی کارگران.
بدین ترتیب، به خصوص به وجود آوردن گروه ها و محافلی که بدون حضور طبقه ایجاد می شوند و تلاش می کنند از خارج به درون طبقه کارگر نفوذ کنند، به دلیل این که جایگاه واقعی در درون طبقه ندارند به فرقه گرایی روی می آورند و به مرور زمان به عاملی بر سر راه پیشروی کارگران و تشکل های آن ها می شوند.
ماركس، نه تنها همواره كمونیست ها را از این امر منع کرده، بلکه چنین تلاش هایی را سكتاریستی و فرقه گرایی نامیده است. مارکس صریحا تاکید کرده است كمونیست ها: «اصول فرقه گرایانه مختص به خود را به وجود نمی آورند كه به وسیله آن ها جنبش كارگری را شكل داده و قالب گیری كنند.» تاکید ماركس بر این امر، این است که طبقه كارگر تنها به نیروی خود رها می شود و كسی نمی تواند به جای طبقه او را رها كند و یا به نام طبقه گروه ها و فرقه ها مختلفی به وجود آورد. مارکس و انگلس با این موضع، مرز صریح و شفاف خود را در «مانیفست کمونیست» با محافل و فرقه ها و گروه های غیرکارگری کشانده اند.
مارکس و انگلس، در «مانیفست کمونیست»، آگاهانه تاکید دارند که كمونیست ها تنها یك گروه در میان گروه های دیگر طبقه هستند. چرا که درون طبقه کارگر گروه های مختلفی وجود دارند. بنابراین، از نظر ماركس، در درون طبقه كارگر تنوعات فکری مختلفی وجود دارد و با این پذیرش و به رسمیت شناختن این وضعیت درونی طبقه کارگر، ایجاد فضا و رابطه سالم و در عین حال مبارزه اصولی كمونیست ها با گرایشات دیگر درون طبقه جریان می یابد. از این رو، ماركس در طول مبارزه طبقاتی خود، به هیچ وجه حاضر نشد با محافل و فرقه ها سازش کند.
هم چنین از نظر ماركس، كمونیست ها مجاز نیستند به دلیل این كه یك بخش از طبقه هستند منافعی جدا از طیف های دیگر كارگری و یا كل طبقه داشته باشند. و یا آن ها را به سوی خودمحوربینی، فخرفروشی و تشكیل فرقه های جدا از طبقه بکشانند. از نظر ماركس، گرایش كمونیستی درون طبقه، باید در راستای متحد کردن كل طبقه در سطح کشوری و جهانی به منظور براندازی سلطه و حاکمیت سرمایه داری گام بردارد.
مارکس، تاکید کرده است که منافع آنی كمونیست ها، عین همان منافع آنی طبقه كارگر است. یعنی تفاوت كمونیست ها با توده کارگران در این نیست كه كمونیست ها صرفا نماینده مبارزه درازمدرت و انترناسیونالیستی طبقه كارگر هستند و از نظر ماركس، كمونیست ها تمایزشان با دیگر اقشار طبقه در این است كه آن ها منافع آنی شان را همان منافع آنی كل طبقه می دانند و در آن ها حضور فعال و پیگیر و دایمی پیدا می کنند.
بدین ترتیب، از نظر ماركس، تفاوت اساسی محفلیسم و فرقه گراها با كمونیست ها در این است كه آن ها، منافع فرقه ای خود را بر مناقع طبقاتی کارگران ترجیح می دهند و نقشی در سراسری کردن مبارزه کارگران ندارند، بلكه آن ها جدا از طبقه به وجود می آیند و منافعی جدا از منافع كارگران دارند. اما كمونیست ها بر خلاف فرقه گرایان، هم برای منافع آنی و هم برای منافع درازمدت و کشوری و فراکشوری و انترناسیونالیستی، مبارزه می كنند.
ماركس و انگلس، در جهت جلوگیری از فرقه گرایی و محفلیسم، به درستی در «مانیفست» در بخش «كمونیست ها و پرولتاریا» تاکید کرده اند: «كمونیست ها در رابطه با پرولتاریا به طور كلی در كجا قرار می گیرند؟ كمونیست ها گروه جداگانه ای در مخالفت با گروه های دیگر كارگری تشكیل نمی دهند. آن ها منافعی جدا و مجزا از منافع پرولتاریا به طور كلی ندارند. َآن ها اصول فرقه گرایانه مختص به خود را به وجود نمی آورند كه به وسیله آن ها جنبش كارگری را شكل داده و قالب گیری كنند. تمایز كمونیست ها با دیگر گروه های كارگری صرفا در این است:
یکم: در مبارزات كشوری كارگران در كشورهای مختلف، آن ها (كمونیست ها) منافع مشترك كل طبقه كارگر را، مستقل از ملیت آن ها را خاطرنشان كرده و به جلوی صحنه می آورند.
دوم: در جریان مراحل مختلف توسعه مبارزه طبقه كارگر علیه بورژوازی كه باید طی كند، آن ها همیشه و همه جا منافع جنبش به طور كلی را نمایندگی می كنند.» «بنابراین كمونیست ها٬ از یك طرف و عملا پیشرفته ترین و قاطع ترین بخش گروه های طبقه كارگر در هر كشوری هستند كه همه آن ها (دیگر گروه های كارگری) را به جلو سوق می دهند. از طرف دیگر، از لحاظ تئوریک، آن ها این امتیاز را نسبت به توده عظیم كارگران دارند كه جهت مبارزه، شرایط و نتایج عمومی نهایی را به روشنی درك می كنند. هدف فوری كمونیست ها همان هدف فوری دیگر گروه های كارگری است: مبدل كردن پرولتاریا بمثابه یك طبقه، سرنگونی سلطه بورژوازی، فتح قدرت سیاسی توسط طبقه كارگر.»
«نتیجه گیری های تئوریك كمونیست ها به هیچ وجه بر اساس عقاید و اصولی قرار ندارد كه توسط این یا آن مصلح آتی اختراع یا كشف شده باشد. آن ها (كمونیست ها) صرفا در خطوط كلی روابط واقعی را ابراز می دارند كه از مبارزه طبقاتی موجود برمی خیزد، از یك جنبش تاریخی (برمی خیزد) كه در مقابل چشمان ما جریان دارد.»
ماركس و انگلس، «مانیفست کمونیست» را به عنوان یک برنامه سیاسی کمونیست ها، به پیشنهاد اتحادیه كمونیست ها نوشته بودند در واقع یک سند مهم تاریخی سیاسی و اجتماعی کارگری کمونیستی هم در دوره خود و هم در دوره حاضر است.
ماركس، علاوه بر «مانیفست کمونیسیت»، در نامه ای به فردریك بولته، تاکید می کند كه علت تشكیل انترناسیونال اول، جایگزینی آن با فرقه های سوسیالیستی و غیرسوسیالیستی است. وی، در همان جا تاكید می كند كه انترناسیونالیسم اول بدون نابودی سیستم فرقه گرایی نمی توانست خود را حفظ كند.
مارکس، رابطه فرقه گرایی و تشكل توده ای كارگران را چنین توصیف می کند: «توسعه نظام فرقه های سوسیالیسم و جنبش واقعی كارگران نسبت معكوس با یک دیگر دارند.» یعنی با رشد فرقه گرایی، جنبش كارگری تضعیف شده و تضعیف فرقه گرایی، جنبش كارگری را تقویت خواهد شد. بنابراین، در این جا یک نکته مهم از نظر ماركس، این است که فرقه و فرقه گرایی می توانند كارگری نیز باشند. به همین دلیل وی، در برخی نوشته های خود، از «فرقه كارگری» نیز نام برده است. بنابراین، کمونیست ها همواره موظفند با فرقه گرایی و خودمحوربینی و توهم پراکنی مبارزه كنند.
در جنبش چپ و کارگری هم فرقه های غیركارگری و هم فرقه های كارگری داریم. یکم این که فرقه های غیركارگری، آن هایی هستند كه از همان آغاز ایجادشان جدا از طبقه و خارج از سوخت و ساز طبقه كارگر به وجود آمده اند. این فرقه ها، برای خود دفتر و دستکی برپا می کنند و به امید روزی می نشینند كه شاید در تحولات سیاسی اجتماعی و كارگری دخیل شوند و جایگاهی برای فرقه شان دست و پا کنند. اما این فرقه های غیركارگری هرگز نمی توانند به معنای واقعی كارگری شوند و جایگاهی برای خود در درون طبقه بتراشند. به خصوص که این فرقه ها، همواره منفعت فرقه ای خود را بر منفعت كارگران ترجیح می دهند. این نوع محافل و فرقه ها، هر چه بکنند و هر ادعایی هم داشته باشند قطعا بی ربط به طبقه کارگر و مبارزات واقعی طبقاتی هستند. این فرقه ها، حتی تلاش می کنند با انتخاب اسم هایی چون کارگری سوسیالیستی و غیره می خواهند در ظاهر هم شده خود را به یک فاز دیگری بکشند اما موفق نمی گردند و هم چنان فرقه باقی می مانند. این ها قدرت را برای خود و در میان خودشان نیز برای رییس و یا روسای فرقه می خواهند در حالی که کمونیست ها قدرت را برای کل طبقه کارگر می خواهند. بنابراین، كمونیست ها بر خلاف فرقه گرایان قدرت سیاسی را نه برای خود، بلکه برای متشكل شدن طبقه كارگر و قدرت گیری طبقه در سطح کشور و فراکشوری و انترناسیونالیستی می خواهند.
دوم، فرقه هایی هستند كه كارگری اند. یعنی در درون طبقه فعل و انفعال دارند. اما در سیاست ها، اهداف و پراتیك خود فرقه گرا هستند. در پایه ترین سطح، هدف آن ها متشكل كردن كل طبقه و ابراز وجود طبقاتی كارگران در سطح سراسری نیستند. به ویژه برخی از فعالین این گروه ها، به دلیل نزدیکی به فرقه های غیرکارگری، مجبور می شوند سیاست های فرقه شان را به درون محافل و گروه های کارگری ببرند و حتی با بروز کوچک ترین اختلافی در درون خود، همواره به کشمکش و تفرقه و انشعاب دامن می زنند.
اگر به معنای واقعی به سه دهه اخیر مبارزات نیروهای چپ و کمونیست نگاه کنیم از یک سو، شاهد مبارزات ارزنده و جان فشانی های آن ها بوده ایم و از سوی دیگر، دیده ایم که آن ها، با کوچک ترین اختلاف درون تشکیلاتی، دچار انشعاب های متعدد شده اند. البته انشعاب در شرایطی که راهکار دیگری برای حل معضلات و مشکلات درون تشکیلاتی وجود نداشته باشد و به ویژه اگر اختلاف بر سر اهداف و سیاست های استراتژیک متفاوت باشد انشعاب و جدایی اجتناب ناپذیر است. اما برخی مواقع، حتی اعضا و هواداران و بدنه تشکیلات از اختلافات در رده های بالای سازمانی - تشکیلاتی بی خبر می مانند و هنگامی از آن با خبر می شوند که کار از کار گذشته و انشعاب قریب الوقوع است. در چنین روندی، آن ها برای یک دوره ای دچار سردرگمی شدید سیاسی می گردند تا به ریشه اختلافات پی ببرند و موضع بگیرند. برخی گروه ها فصلی پیدایشان می شود و برای مدت طولانی، همواره در لاک درون تشکیلاتی خود فرو می روند و به دنبال سوژه هایی میگردند که برای اعضایشان مشغله هایی بتراشند. مشغله هایی که کم ترین ربطی به مبارزه طبقاتی و مبارزه علیه حکومت اسلامی ندارند. برخی دیگر از سازمان ها، در بروز تحولات بزرگی چون تحولات عظیم سال 88، دچار سرگیجه سیاسی شده و پاسیف می مانند. اما در مواقعی که در جامعه چندان خبری نیست، تنها یک قرار و جهت گیری تشکیلاتی به یک گره سردرگمی تبدیل می گردد که عاملان اصلی اختلافات، تنها راه چاره را در انشعاب تشخیص می دهند و حتی برخی مواقع رفقای دیروزی خود را دشمن طبقاتی نیز معرفی می کنند.
به علاوه در جامعه ما، دست کم در دهه اخیر، برخی از فعالین کارگری و یا دانش جویی در داخل کشور تشکل هایی را به وجود آورده اند که در آغاز با حمایت و پشتیبانی جمعی از کارگران و خانواده آن ها روبرو شده اند اما پس از مدتی نه تنها رشد نداشته اند، بلکه متاسفانه دچار انشقاق و انشعاب شده اند حتی دست اندرکاران این تشکل ها، یک جمع بندی جامعی نیز از فعالیت های خود نداشته اند و یا اگر هم داشته باشند به آرشیو تشکیلاتی سپرده شده اند و تجارب و نقاط ضعف و قوت مبارزه طبقاتی آن ها، برای نسل های بعدی روشن نمی شود. یک عامل مهم و آشکار این وضعیت، بی شک خودخواهی، کیش شخصیت و فرقه گرایی است. برخی مواقع برخوردها در این تشکل های فعالین کارگری به جایی می رسد که حتی برخی از مسئولین و سخن گویان سرشناس این تشکل ها، هم به دلیل فشارهای امنیتی و هم به دلیل کشمکش های فرسایشی که افراد وابسته به فرقه های غیرکارگری، به درون تشکل های کارگری می برند خود را بی سر و صدا کنار می کشند. هم چنین این نوع تشکل ها، اغلب منفعت كوتاه مدت گروهی و سازمانی خود را در مقابل منفعت بلندمدت طبقه کارگر قرار می دهند و از سویی، به دلیل این که فعالیت های کارگری را به سیاسی، غیرسیاسی، صنفی و غیرصنفی، تعرضی و غیرتعرضی و غیره تقسیم بندی می کنند، پس از یک دوره فعالیت آهسته آهسته به حاشیه رانده می شوند و در درون طبقه بی تاثیر می گردند.
به این ترتیب، در جهان واقعی تجارب زیادی موجود است که نشان می دهند محافل و فرقه گراها، همواره در مقابل پیشروی طبقه کارگر با استراتژی کارگری کمونیستی دچار خوف و وحشت می گردند. چرا که موجودیت خود را مدیون تفرقه و فرقه گرایی می بینند از این رو، به هرگونه ترفند و توطئه ای متوسل می شوند تا فضای سیاسی را آلوده کنند و از این طریق آگاهانه و ناآگاهانه، به پیشروی کارگران با استراتژی کارگری کموینستی لطمه می زنند.
فرقه ها و محافل سیاسی، خصوصیات عجیب و غریبی دارند. یکی از خصائل برجسته و ویژگی محافل و فرقه گراها این است که آن ها به دلیل ضعف هایشان، با اسامی مختلف واقعی و غیرواقعی و مستعار فعالیت می کنند چون که به معنای واقعی زیر پایشان خالی است و در هوا قرار دارند. از این رو، انواع اقسام اسم ها را درست می کنند و حتی برخی مواقع برای این که تعداد اعضای فرقه خود را بیش تر نشان دهند یک نفر به چند نام مستعار مطلب می نویسد و سایت و وبلاگ راه می اندازند و حتی برخی فرقه ها و محافل، نام های پرطمراق کارگری سوسیالیستی و غیره را نیز با خود یدک می کشند. در حالی که بخش اعظم فعالیت آن ها، غیرواقعی و کاغذی و بی ربط به جنبش کارگری کمونیستی است. البته اگر کسی و جریانی در داخل کشور به دلیل ملاحظات امنیتی اسم مستعار انتخاب می کند هیچ انتقادی به آن ها وارد نیست. بنابراین، بحث در این جا، در رابطه با آن گروه های فرقه گرای خارج کشور است که با اسامی مختلف فردی و جمعی، همواره به توهم پراکنی دست می زنند.
سکتاریست ها و فرقه گراها به طور معمول، پیرامون آن باورها و فرمول بندی های سیاسی و اجتماعی می گردند که دست کم با آن ها تمایز خود را به دیگران نشان دهند. اغلب ارزیابی های نادرست و گمراه کننده از خود و واقعیت ها دارند به اصطلاح فیل هوا می کنند و زمینه را هر چه بیش تر برای فرقه گرایی مساعد می سازند. بنابراین، سکتاریست ها و فرقه گراها، در برابر واقعیت های سیاسی - اجتماعی ناتوان می مانند.
جهان هستی فرقه گراها و محافل فقط در چهاردیواری وجود فرقه یا حتی بین چند نفری خلاصه می شود که مصالح رشد و ماندگاری فرقه ای خود را مصالح جنبش کارگری می پندارند و بر این تصورند که هر ضربه ای که به تشکل های کارگری و فعالین آن می زنند حق شان است. در حالی که نتیجه اعمال فرقه گرایان در درون جنبش کارگری، تکه پاره کردن آن و تفرقه افکنی گیز دیگری نیست.
یکی دیگر از خصوصیات فرقه گرایان، تحلیل های نادرست و غلوآمیز آن ها، از خود و از این منظر از جنبش های اجتماعی به خصوص جنبش کارگری است و حتی گاها هر حرکت های غیرکارگری را به عنوان تحولات انقلابی - طبقاتی طبقه کارگر معرفی می کنند. تئوری هایی می بافند که ربطی به مبارزه طبقاتی کارگران ندارند و تنها برای آن بخش از فعالین کارگری سرگیجه درست می کنند که غلط و یا درست به آن ها باور دارد. در حالی که تنها در صورتی می توان به طور محکم از تحولات انقلاب سیاسی - اجتماعی و ریشه ای در مناسبات کار و سرمایه سخن به میان آورد كه طبقه كارگر، به عنوان كل طبقه متحد و متشکل و خودآگاه و انترناسیونالیست در سطح سراسری کشور ابراز وجود سیاسی - اجتماعی کند و گام به گام مهر طبقاتی خود را بر تحولات جامعه بکوبد. به عبارت دیگر، تا روزی که طبقه کارگر آگاهانه و متحدانه خود را در سطح سراسری سازمان دهی نکند متاسفانه فرقه گرایان به خودمحوربینی و خراب کاری و توهم پراکنی های خود ادامه خواهند داد.
به این ترتیب، هر فعال سیاسی و جریانی که خود را متعلق به گرایش کارگری کمونیستی درون طبقه کارگر می داند مرز شفاف خود را با فرقه گراها و محافلی که از اختناق و سانسور حکومتی به دنبال نمدی برای کلاه خود هستند، می کشد و کم ترین اعتمادی به آن ها، حتی هر اسمی هم برای خود بگذارند و هر ادعایی هم داشته باشند، نمی کند.
بی شک، هر انسانی که به مبارزه سیاسی - طبقاتی با استراتژی کارگری کمونیستی باور دارد؛ دلسوز طبقه کارگر است؛ همواره به فکر اتحاد و همبستگی طبقه کارگر و همه نیروها و جنبش های اجتماعی در یک صف واحد و قدرت مند علیه سیستم سرمایه داری و حکومت های سرمایه داری قرار می گیرد و قطعا به دگماتیسم و سکتاریسم و فرقه گرایی و... روی نمی آورد. چون پیچ و خم مبارزه سیاسی - طبقاتی را می شناسد و در عالم وهن خیال و خودمحوربینی کاذب سیاسی به سر نمی برد. از سویی، فرقه گرایی، سکتاریسم و قدرت جویی، به معنای واقعی انسان را دچار جنون سیاسی و اجتماعی می کند.
در هر صورت تاکید به این مساله نیز مهم است که هر چند کار جمعی و متشکل و هدف مند حائز اهمیت است اما جنبش های اجتماعی مقدم بر سازمان ها و احزاب سیاسی هستند. زیرا احتمال دارد به دلایل گوناگونی احزاب و سازمان های سیاسی از بین بروند اما جنبش های اجتماعی در هر شرایطی و حتی در دوران سانسور و اختناق شدید نیز از بین نمی روند و با افت و خیزهایی به حیات خود در جامعه ادامه می دهند. هم چنان که در سال های نخست انقلاب جامعه ما، شاهد از بین رفتن سازمان هایی چون پیکار و رزمندگان و غیره بود. به علاوه این جنبش های اجتماعی هستند که به معنای واقعی تحولات جامعه و سرنوشت مردم را رقم می زنند و حکومت دل خواه خودشان را نیز به وجود می آورند. در این میان، سازمان ها و احزاب جدی طبقاتی نیز در دل این جنبش ها جای می گیرند و هرگز مصلحت و منفعت این جنبش ها را فدای منافع تشکیلاتی - سیاسی خود نمی کنند و قدرت را نیز نه از آن خود، بلکه از آن طبقه کارگر می دانند.
امروز جامعه جهانی و هم چنین جامعه ما، آبستن حوادث مختلفی است. در شرایطی که بحران سرمایه داری از یک سو و مبارزه ضدسرمایه داری طبقه کارگر، جوانان، بی کاران و محرومان جوامع مختلف از سوی دیگر در مقابل هم صف آرایی کرده اند؛ در حالی که جنبش وال استریت را اشغال کنید و بهار عربی در حال پیشروی است؛ در حالی که دیکتاتورها یکی پس از دیگری سقوط می کنند؛ در حالی که بحران های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی حکومت اسلامی ایران روبروز عمیق تر و حادتر می گردد؛ و...، مسلما برای هر فرد و جریان سیاسی که خود را در صف طبقه کارگر و به ویژه در گرایش کارگری کمونیستی می داند تمام امکانات و اولویت های خود را در راستای تشکل یابی طبقه کارگر و دیگر جنبش های اجتماعی و متحد و متشکل آن ها قرار می دهد تا یک جنبش سراسری و قدرت مند طبقاتی علیه حکومت اسلامی ایران راه بییفتد. در چنین روندی، فرقه گرایی و سکتاریسم را نیز به عنوان عوامل بازدارنده پیشروی طبقه کارگر نقد می کند و مهم تر از همه، به سهم خود، افق و چشم انداز و استراتژی مبارزه سیاسی - طبقاتی را شفاف تر می کند.
جامعه ما، که سی و سه سال پیش یک انقلاب عظیم مردمی را تجربه کرده؛ در سال 88 نیز با یک خیزش میلیونی مردمی روبرو بوده و اکنون نیز جنبش ضدسرمایه داری وال استریت را اشغال کنید و بهار عربی را می بیند بی شک عمیقا به این فکر است که این بار با نقد مواضع و شعارهای غلط و کمبودهای انقلاب 57 و 88 و بهره گیری از تجارب مثبت آن ها و هم چنین تجارب جنبش وال استریت و بهار عربی، چگونه و با چه ظرفیتی و شعارهایی و مطالباتی به میدان بیاید تا سرانجام هم تکلیف خود را با این حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی یک سره کند و در فضایی آزاد و امن و برابر حکومت دل خواه خود را ایجاد کند و هم اجازه ندهد دولت های قدرت مند جهانی، آن فجایع و مصیبت هایی را که بر سر مردم افغاسنتان، عراق و لیبی و غیره آورده اند بر سر مردم ایران نیز بیاورند.
هم اکنون بر طبق آمارهای منتشره بیش از دو میلیون و ششصد و چهارده هزار مرکز صنعتی در ایران فعالیت دارند که از این واحدهای تولیدی فعال، حدود دو میلیون و چهارصد و هفتاد و شش هزار کارگاه های زیر ده نفر اند. یعنی نود و چهار درصد. از میزان کارگاه ها و کارخانه های باقی مانده (چهار درصد) که صنایع مادر و کلیدی را شامل می گردند، مجموعا نود و شش درصد از این مراکز صنعتی عظیم تحت تملک دولت و سپاه پاسداران قرار دارند.
از جمعیت بیش از هفتاد و پنج میلیونی ایران، حدود 45 میلیون نفر را کارگران و خانواده هایشان تشکیل می دهند. از این جمعیت، بیست و شش میلیون کارگر آماده به کار داریم که بر اساس آمار رسمی حدود سه میلیون نفر از آن ها بی کار هستند. اما در آمارهای غیررسمی بی کاران کشور، به ارقامی از چهار میلیون تا دوازده میلیون نفر اشاره شده است.
از مجموع سیزده میلیون و دویست و پنجاه و سه هزار کودک در رده سنی 10 تا 18 سال کشور، حدود هفت میلیون نفر از آن ها به علت فقر و نداری از تحصیل باز مانده اند که بیش از یک میلیون و هفتصد هزار کودک نیز به طور مستقیم نیروی کار ارازن و خاموش سرمایه داران ایران هستند. در حالی که مراکز آمار حکومت اسلامی، این کودکان رنج و کار و کودکان خیابانی را جزو کارگران شاغل یا بی کار به حساب نمی آورند.
جواب شایسته به این وضعیت دردناک حاکم بر جنبش کارگری ایران و به طور کلی جامعه ایران، تلاش و مبرازه در راستای سازمان یابی طبقه کارگر و دیگر جنبش های اجتماعی و متحد کردن آن ها در یک صف واحد و قدرت مند بر علیه حکومت سرمایه داری اسلامی و تکامل پیکارهای جنبش کارگری کمونیستی است.
ضروری ست که در پایان، این سخن مارکس را یادآوری کنیم که تاکید کرده است: هستی اجتماعی آدم هاست که افکارشان را می سازد و نه بالعکس. و یا در یازدهمین تز از تزهایی درباره فویرباخ، مارکس بر همین مساله، یعنی رابطه دو سویه پراکسیس و نظر ورزی تاکید می کند: راه حل اختلاف نظرها و دیدگاه ها (بنیادهای تفرقه و فرقه شدن) صرفا در نظر ورزی نیست، بلکه اساسا در عمل است.
مسلم است که آلترناتیو و راه حل انسانی - سیاسی کارگران و همه نیروهای آزادی خواه و برابری طلب و عدالت جو در مقابل آلترناتیوها و راه حل های رنگارنگ تفرقه انداز و خشونت طلب و جنگ طلب فرقه گراها، رفرمیست ها، سازشکاران و کلیه گرایشات راست داخلی و بین المللی، سازمان دهی انقلاب سیاسی - اجتماعی طبقه کارگر در اتحاد و همبستگی با جنبش های اجتماعی نظیر جنبش زنان، جنبش دانش جویی، جوانان، بی کاران، روشنفکران، هنرمندان و محرومان جامعه با هدف سرنگونی کلیت حکومت اسلامی و برپایی یک جامعه نوین آزاد و برابر و انسانی و مرفه است که به استثمار انسان از انسان و هرگونه سرکوب و ستم ملی، مذهبی، جنسی، سانسور و اختناق، فقر و فلاکت اقتصادی خاتمه دهد و حرمت و موجودیت انسان را محترم بشمارد.
چهارشنبه چهاردهم دی 1390 - چهارم ژانویه 2012
bahram.rehmani@gmail.com
بحث و کنکاش بر سر تشکل یابی طبقه کارگر ایران و موانع پیش روی آن، بحث تازه ای نیست. اما طبیعی است هر بحث و جدلی که به سرانجام نرسد هم چنان موضوعیت دارد و در رابطه با آن ها نیز بحث و بررسی و نقد و جدل ادامه پیدا می کند.
مسلما در شرایط موجود جامعه ما، عاجل ترین و مبرم ترین مساله کارگران ایران در جهت تکامل مبارزات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شان در مقابل سرمایه داران و حکومت سرمایه داری اسلامی، امر تشکل یابی سراسری توده ای و طبقاتی شان است. اما کارگران ایران، در راه خودسازمان دهی شان با موانع مختلفی چون فشارهای پلسی- امنیتی، اقتصادی، ناامنی شغلی، رفرمیسم، بی افقی، فرقه گرایی، سکتاریسم، کیش شخصیت و غیره نیز روبرو هستند.
هدف از این بحث، نقد این و یا آن گروه، سازمان و حزب خاصی نیست، بلکه طرح یک موضع عمومی ست که به همه فعالین و مدافعین جنبش کارگری کمونیستی و هم چنین تشکل ها، سازمان ها و احزاب جدی در این عرصه مربوط است. آن هم در شرایطی که بحران سرمایه داری روزبروز عمیق تر می گردد و بهار عربی و جنبش وال استریت را اشغال کنید نیز مرزهای کشورها را به سرعت در می نوردند و دیر یا زود این موج تازه انقلابی جامعه ایران را نیز فراخواهد گرفت. بر این اساس، پرداختن به جنبش کارگری و موانع پیش روی آن، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و نوشته حاضر نیز تلاش بسیار كوچكی در جهت شفاف کردن مرز نیروهای کارگری کمونیستی درون طبقه کارگر با محافل و فرقه ها، سکتاریست ها و رفرمیست است.
در سال های اخیر، ما شاهد تلاش و مبارزه پیگیر فعالین و رهبران دل سوز و کمونیست کارگران، در جهت برپایی تشکل سراسری کارگران ایران بوده ایم. در این سال ها، کم نبودند فعالین کارگری که صرفا به دلیل تلاش برای تشکل یابی کارگران و دفاع از هم طبقه ای هایشان زندان و شکنجه های را هم تجربه کردند و هنوز هم می کنند. فضای سنگین پلیسی و سانسور و اختناق سیاسی حاکم بر کشور، یکی از مهم ترین موانع پیشروی طبقه کارگر ایران است اما تمام موانع پیشروی طبقه کارگر نیست. چرا که در همه حکومت های دیکتاتوری جهان، فضای سنگین تهدید و سرکوب وجود داشته و هنوز هم دارد. اما طبقه کارگر مرعوب چنین فضایی نمی شود و راه تکامل خود را طی می کند. برای نمونه، حدود 9 ماه است که مردم آزادی خواه سوریه علیه حکومت جانی این کشور، که اصلی ترین هم پیمان حکومت اسلامی در منطقه است به پا خواسته اند تا حکومت این را سرنگون کنند. نیروهای سرکوبگر سوریه در این مدت، بیش از پنج هزار نفر را قتل عام کرده اند اما کارگران و مردم آزاده این کشور، مرعوب این همه جنایات نشده و هم چنان به مبارزه آزادی خواهانه خود ادامه می دهند. بنابراین، بر سر راه سازمان یابی طبقه کارگر ایران، موانع و مشکلات عدیده دیگری غیر از سانسور و اختناق و سرکوب دولتی نیز وجود دارند و عملا سدهایی را در مقابل این امر مهم سیاسی - طبقاتی ایجاد کرده اند.
فقر و فلاکت اقتصادی، گرانی و بی کاری گسترده در کشور نیز عامل موثر دیگری بر سر تشکل های طبقاتی و مستقل (مستقل از دولت) کارگران است. تعدیل نیرو، گرانی، دست مزدهای زیر خط فقر، به تعویق افتادن همین دست مزدهای ناچیز، تحمیل قراردادهای سفیدامضاء به کارگران، بی کاری وسیع به ویژه در بین نیروی جوان کشور، حذف سوبسیدهای دولتی و تحریم های بین المللی ایران، همه و همه اوضاع را برای کارگران و محرومان جامعه ایران غیرقابل تحمل و کمرشکن کرده اند. این وضعیت دردناک و ناامنی شغلی و معیشتی، بسیاری از کارگران و خانواده های آن ها زمین گیر کرده و در معرض فروپاشی و نابودی و آسیب های اجتماعی مختلف قرار داده است. حتی کارگر ایرانی، پس از کار خسته کننده روزانه مجبور است به کارهای کاذب دیگری نظیر دست فروشی هم روی بیاورد تا زندگی خود و خانواده اش را تامین کند. حال سئوال مهم این است که آیا طبقه کارگر ایران بدون تشکل سراسری خود، توانایی ایستادگی در مقابل طبقه سرمایه دار و حکومت آن ها را دارد؟
بی شک، نخستین گام طبقه کارگر در دفاع از حقوق خود و تحمیل مطالبات و خواست هایش بر سرمایه داران و حکومت آن ها، برپایی تشکل سراسری و اتحاد و همبستگی و مبارزه آگانه و هدف مند طبقاتی است.
همان طور که گفتیم در مسیر پیشروی طبقه کارگر ایران، موانع مختلفی چون مسائل امنیتی - پلیسی، مشکلات اقتصادی، رفرمیسم، عدم تجربه تشکل یابی و فعالیت علنی و جنبشی، عدم افق و چشم انداز روشن و هم چنین کیش شخصیت و فرقه گرایی و سکتاریسم و غیره قرار دارند. اما این بحث، به کیش شخصیت و سکتاریسم و فرقه گرایی محدود است. چرا که به موانع دیگر بیش تر پرداخته شده است.
بدون شک، هر فعال سیاسی و اجتماعی و هر جمع بزرگ و کوچک و سازمان و حزبی که در راستای آموزه های مارکس، به مبارزه کارگری کمونیستی مشغولند قاعدتا باید مرزبندی جدی و قاطعی با کیش شخصیت، فرقه گرایی و سکتاریسم داشته باشند. چرا که مارکس و انگلس، این بنیان گذاران سوسیالیسم علمی، همواره این گرایشات را مانع جدی در مقابل تشکل یابی و اتحاد طبقه کارگر می دیدند. و به همین دلیل، موضع قاطعی علیه این گرایشات مخرب سیاسی داشتند.
در تاریخ جنبش کارگری کمونیستی می بینیم که کارل مارکس، بنیان گذار سوسیالیسم علمی، کیش شخصیت و فرقه گرایی را برای طبقه کارگر مضر دانسته است. ماركس، واژه سكتارین یا سکتاریسم را برای فرقه گرایی به کار برده و در طول مبارزه طبقاتی خود، همواره با فرقه گرایی نیز مبارزه کرده است.
واژه «کیش شخصیت» (cult of personality) را اولین بار «کارل مارکس»، به کار برده است. وی این واژه را در نامه ای به «ویلهلم بلاس» آلمانی به کار برده و نوشته است: «به خاطر نفرتم از کیش شخصیت، از زمان انترناسیونال اول در میان عموم ظاهر نشده ام...»
مارکس، درباره کیش شخصیت در نامه ای به «دبلیو براس» نیز می نویسد: «هیچ کدام از ما (مارکس و انگلس) ذره ای به معروفیت توجه نداریم. اثبات این (نکته در) آن است که به عنوان مثال، به دلیل بی زاری ام از هرگونه کیش شخصیت هیچ گاه اجازه نداده ام ابراز تشکرهای متعدد از کشورهای مختلف در دوره موجودیت انترناسیونال که مرا به ستوه آورده بودند، به دست افکار عمومی برسد و هیچ گاه بدان ها پاسخ نداده ام.
به جز در مواقع نادر که به منظور ملامت آن ها این کار را کرده ام. هنگامی که انگلس و من برای اولین بار به انجمن مخفی کمونیست پیوستیم، این شرط را گذاشتیم که هر چیزی که موجب تشویق اعتقاد خرافی به اتوریته شود باید از اساسنامه ها برداشته شود. بعدا لاسال نفوذ خود را در جهت خلاف آن اعمال کرد. (از نامه مارکس به دبلیو براس، مورخ 10 نوامبر 1877)
کیش شخصیت؛ پدیده ای است که در آن، از یک شخص، اسطوره ای می سازند که دارای کاراکتری خطا و اشتباه ناپذیر و... است. این مساله به جایی می رسد که آن شخص روزبروز انتقادناپذیر و قدرت طلب و پرخاشگر می شود. اگر چنین اشخاصی در راس جمعی و سازمانی قرار گیرند اعضای گروه گوش به فرمان او می مانند و گفته های آن ها را همانند آیه های کتاب های به اصطلاح مقدس آسمانی چشم و گوش بسته می پذیرند.
فرقه گرایی برای ماركس، هنگامی جدی تر مطرح شد که بحث رابطه كمونیست ها با طبقه كارگر در میان بود. چرا که برای وی، همواره این خطر مطرح بود كه كمونیست ها با گذشت زمان احتمال دارد به سوی فرقه گرایی درغلطند. به عبارت دیگر فرقه گراها، با ایجاد گروه های مختلف و در رقابت با دیگران، منافع و مصالح گروهی خود را بر منافع و مصلحت طبقه کارگر ترجیح می دهند. در طول تاریخ کم نبودند گروه ها و محافل و فرقه هایی که خود را کارگری سوسیالیستی می نامیدند اما رسما و علنا نه کارگری بودند و نه ربطی به سوسیالیسم مارکسی داشتند، حقیقتا مانع وحدت و همبستگی طبقه کارگر بودند.
مارکس و انگلس، نه تنها در مانیفست کمونیست، بلکه در طول مبارزه طولانی خود، همواره با فرقه گرایی نیز مبارزه کرده اند. در واقع آن ها، تلاش کردند مرز روشنی بین محافل و فرقه گراها و كمونیست ها بکشند. یعنی كمونیست ها به هیچ وجه بدون حضور طبقه کارگر به نام آن ها حرف نمی زنند؛ خارج از طبقه محافل گروهی به وجود نمی آورند؛ هر گز به خود اجازه نمی دهند از خارج از طبقه كارگر، خط و مشی برای این طبقه ترسیم کنند تا چه برسد که به نام کارگران سوسیالیست، ارگان های دروغین و کاغذی نیز به وجود آورند. كاری كه امروز محافل و فرقه گراها، بر خلاف منافع کارگران انجام می دهند. عموما فرقه ها در متن جنبش كارگری و مبارزه طبقاتی قرار ندارند، ولی در صورتی که فعالین کارگری به سمت آن ها کشیده شوند مسئولین این فرقه ها، سیاست های فرقه گرایی را به آن ها توصیه می کنند و از آن ها می خواهند به عنوان عناصری که در میان فعالین جنبش کارگری کمونیستی و تشکل های آن ها حضور دارند، همواره منافع فرقه را بر منافع طبقاتی ترجیح دهند. این اقدام آن ها تفرقه انداز است و عاملی بر سر راه اتحاد و همبستگی کارگران.
بدین ترتیب، به خصوص به وجود آوردن گروه ها و محافلی که بدون حضور طبقه ایجاد می شوند و تلاش می کنند از خارج به درون طبقه کارگر نفوذ کنند، به دلیل این که جایگاه واقعی در درون طبقه ندارند به فرقه گرایی روی می آورند و به مرور زمان به عاملی بر سر راه پیشروی کارگران و تشکل های آن ها می شوند.
ماركس، نه تنها همواره كمونیست ها را از این امر منع کرده، بلکه چنین تلاش هایی را سكتاریستی و فرقه گرایی نامیده است. مارکس صریحا تاکید کرده است كمونیست ها: «اصول فرقه گرایانه مختص به خود را به وجود نمی آورند كه به وسیله آن ها جنبش كارگری را شكل داده و قالب گیری كنند.» تاکید ماركس بر این امر، این است که طبقه كارگر تنها به نیروی خود رها می شود و كسی نمی تواند به جای طبقه او را رها كند و یا به نام طبقه گروه ها و فرقه ها مختلفی به وجود آورد. مارکس و انگلس با این موضع، مرز صریح و شفاف خود را در «مانیفست کمونیست» با محافل و فرقه ها و گروه های غیرکارگری کشانده اند.
مارکس و انگلس، در «مانیفست کمونیست»، آگاهانه تاکید دارند که كمونیست ها تنها یك گروه در میان گروه های دیگر طبقه هستند. چرا که درون طبقه کارگر گروه های مختلفی وجود دارند. بنابراین، از نظر ماركس، در درون طبقه كارگر تنوعات فکری مختلفی وجود دارد و با این پذیرش و به رسمیت شناختن این وضعیت درونی طبقه کارگر، ایجاد فضا و رابطه سالم و در عین حال مبارزه اصولی كمونیست ها با گرایشات دیگر درون طبقه جریان می یابد. از این رو، ماركس در طول مبارزه طبقاتی خود، به هیچ وجه حاضر نشد با محافل و فرقه ها سازش کند.
هم چنین از نظر ماركس، كمونیست ها مجاز نیستند به دلیل این كه یك بخش از طبقه هستند منافعی جدا از طیف های دیگر كارگری و یا كل طبقه داشته باشند. و یا آن ها را به سوی خودمحوربینی، فخرفروشی و تشكیل فرقه های جدا از طبقه بکشانند. از نظر ماركس، گرایش كمونیستی درون طبقه، باید در راستای متحد کردن كل طبقه در سطح کشوری و جهانی به منظور براندازی سلطه و حاکمیت سرمایه داری گام بردارد.
مارکس، تاکید کرده است که منافع آنی كمونیست ها، عین همان منافع آنی طبقه كارگر است. یعنی تفاوت كمونیست ها با توده کارگران در این نیست كه كمونیست ها صرفا نماینده مبارزه درازمدرت و انترناسیونالیستی طبقه كارگر هستند و از نظر ماركس، كمونیست ها تمایزشان با دیگر اقشار طبقه در این است كه آن ها منافع آنی شان را همان منافع آنی كل طبقه می دانند و در آن ها حضور فعال و پیگیر و دایمی پیدا می کنند.
بدین ترتیب، از نظر ماركس، تفاوت اساسی محفلیسم و فرقه گراها با كمونیست ها در این است كه آن ها، منافع فرقه ای خود را بر مناقع طبقاتی کارگران ترجیح می دهند و نقشی در سراسری کردن مبارزه کارگران ندارند، بلكه آن ها جدا از طبقه به وجود می آیند و منافعی جدا از منافع كارگران دارند. اما كمونیست ها بر خلاف فرقه گرایان، هم برای منافع آنی و هم برای منافع درازمدت و کشوری و فراکشوری و انترناسیونالیستی، مبارزه می كنند.
ماركس و انگلس، در جهت جلوگیری از فرقه گرایی و محفلیسم، به درستی در «مانیفست» در بخش «كمونیست ها و پرولتاریا» تاکید کرده اند: «كمونیست ها در رابطه با پرولتاریا به طور كلی در كجا قرار می گیرند؟ كمونیست ها گروه جداگانه ای در مخالفت با گروه های دیگر كارگری تشكیل نمی دهند. آن ها منافعی جدا و مجزا از منافع پرولتاریا به طور كلی ندارند. َآن ها اصول فرقه گرایانه مختص به خود را به وجود نمی آورند كه به وسیله آن ها جنبش كارگری را شكل داده و قالب گیری كنند. تمایز كمونیست ها با دیگر گروه های كارگری صرفا در این است:
یکم: در مبارزات كشوری كارگران در كشورهای مختلف، آن ها (كمونیست ها) منافع مشترك كل طبقه كارگر را، مستقل از ملیت آن ها را خاطرنشان كرده و به جلوی صحنه می آورند.
دوم: در جریان مراحل مختلف توسعه مبارزه طبقه كارگر علیه بورژوازی كه باید طی كند، آن ها همیشه و همه جا منافع جنبش به طور كلی را نمایندگی می كنند.» «بنابراین كمونیست ها٬ از یك طرف و عملا پیشرفته ترین و قاطع ترین بخش گروه های طبقه كارگر در هر كشوری هستند كه همه آن ها (دیگر گروه های كارگری) را به جلو سوق می دهند. از طرف دیگر، از لحاظ تئوریک، آن ها این امتیاز را نسبت به توده عظیم كارگران دارند كه جهت مبارزه، شرایط و نتایج عمومی نهایی را به روشنی درك می كنند. هدف فوری كمونیست ها همان هدف فوری دیگر گروه های كارگری است: مبدل كردن پرولتاریا بمثابه یك طبقه، سرنگونی سلطه بورژوازی، فتح قدرت سیاسی توسط طبقه كارگر.»
«نتیجه گیری های تئوریك كمونیست ها به هیچ وجه بر اساس عقاید و اصولی قرار ندارد كه توسط این یا آن مصلح آتی اختراع یا كشف شده باشد. آن ها (كمونیست ها) صرفا در خطوط كلی روابط واقعی را ابراز می دارند كه از مبارزه طبقاتی موجود برمی خیزد، از یك جنبش تاریخی (برمی خیزد) كه در مقابل چشمان ما جریان دارد.»
ماركس و انگلس، «مانیفست کمونیست» را به عنوان یک برنامه سیاسی کمونیست ها، به پیشنهاد اتحادیه كمونیست ها نوشته بودند در واقع یک سند مهم تاریخی سیاسی و اجتماعی کارگری کمونیستی هم در دوره خود و هم در دوره حاضر است.
ماركس، علاوه بر «مانیفست کمونیسیت»، در نامه ای به فردریك بولته، تاکید می کند كه علت تشكیل انترناسیونال اول، جایگزینی آن با فرقه های سوسیالیستی و غیرسوسیالیستی است. وی، در همان جا تاكید می كند كه انترناسیونالیسم اول بدون نابودی سیستم فرقه گرایی نمی توانست خود را حفظ كند.
مارکس، رابطه فرقه گرایی و تشكل توده ای كارگران را چنین توصیف می کند: «توسعه نظام فرقه های سوسیالیسم و جنبش واقعی كارگران نسبت معكوس با یک دیگر دارند.» یعنی با رشد فرقه گرایی، جنبش كارگری تضعیف شده و تضعیف فرقه گرایی، جنبش كارگری را تقویت خواهد شد. بنابراین، در این جا یک نکته مهم از نظر ماركس، این است که فرقه و فرقه گرایی می توانند كارگری نیز باشند. به همین دلیل وی، در برخی نوشته های خود، از «فرقه كارگری» نیز نام برده است. بنابراین، کمونیست ها همواره موظفند با فرقه گرایی و خودمحوربینی و توهم پراکنی مبارزه كنند.
در جنبش چپ و کارگری هم فرقه های غیركارگری و هم فرقه های كارگری داریم. یکم این که فرقه های غیركارگری، آن هایی هستند كه از همان آغاز ایجادشان جدا از طبقه و خارج از سوخت و ساز طبقه كارگر به وجود آمده اند. این فرقه ها، برای خود دفتر و دستکی برپا می کنند و به امید روزی می نشینند كه شاید در تحولات سیاسی اجتماعی و كارگری دخیل شوند و جایگاهی برای فرقه شان دست و پا کنند. اما این فرقه های غیركارگری هرگز نمی توانند به معنای واقعی كارگری شوند و جایگاهی برای خود در درون طبقه بتراشند. به خصوص که این فرقه ها، همواره منفعت فرقه ای خود را بر منفعت كارگران ترجیح می دهند. این نوع محافل و فرقه ها، هر چه بکنند و هر ادعایی هم داشته باشند قطعا بی ربط به طبقه کارگر و مبارزات واقعی طبقاتی هستند. این فرقه ها، حتی تلاش می کنند با انتخاب اسم هایی چون کارگری سوسیالیستی و غیره می خواهند در ظاهر هم شده خود را به یک فاز دیگری بکشند اما موفق نمی گردند و هم چنان فرقه باقی می مانند. این ها قدرت را برای خود و در میان خودشان نیز برای رییس و یا روسای فرقه می خواهند در حالی که کمونیست ها قدرت را برای کل طبقه کارگر می خواهند. بنابراین، كمونیست ها بر خلاف فرقه گرایان قدرت سیاسی را نه برای خود، بلکه برای متشكل شدن طبقه كارگر و قدرت گیری طبقه در سطح کشور و فراکشوری و انترناسیونالیستی می خواهند.
دوم، فرقه هایی هستند كه كارگری اند. یعنی در درون طبقه فعل و انفعال دارند. اما در سیاست ها، اهداف و پراتیك خود فرقه گرا هستند. در پایه ترین سطح، هدف آن ها متشكل كردن كل طبقه و ابراز وجود طبقاتی كارگران در سطح سراسری نیستند. به ویژه برخی از فعالین این گروه ها، به دلیل نزدیکی به فرقه های غیرکارگری، مجبور می شوند سیاست های فرقه شان را به درون محافل و گروه های کارگری ببرند و حتی با بروز کوچک ترین اختلافی در درون خود، همواره به کشمکش و تفرقه و انشعاب دامن می زنند.
اگر به معنای واقعی به سه دهه اخیر مبارزات نیروهای چپ و کمونیست نگاه کنیم از یک سو، شاهد مبارزات ارزنده و جان فشانی های آن ها بوده ایم و از سوی دیگر، دیده ایم که آن ها، با کوچک ترین اختلاف درون تشکیلاتی، دچار انشعاب های متعدد شده اند. البته انشعاب در شرایطی که راهکار دیگری برای حل معضلات و مشکلات درون تشکیلاتی وجود نداشته باشد و به ویژه اگر اختلاف بر سر اهداف و سیاست های استراتژیک متفاوت باشد انشعاب و جدایی اجتناب ناپذیر است. اما برخی مواقع، حتی اعضا و هواداران و بدنه تشکیلات از اختلافات در رده های بالای سازمانی - تشکیلاتی بی خبر می مانند و هنگامی از آن با خبر می شوند که کار از کار گذشته و انشعاب قریب الوقوع است. در چنین روندی، آن ها برای یک دوره ای دچار سردرگمی شدید سیاسی می گردند تا به ریشه اختلافات پی ببرند و موضع بگیرند. برخی گروه ها فصلی پیدایشان می شود و برای مدت طولانی، همواره در لاک درون تشکیلاتی خود فرو می روند و به دنبال سوژه هایی میگردند که برای اعضایشان مشغله هایی بتراشند. مشغله هایی که کم ترین ربطی به مبارزه طبقاتی و مبارزه علیه حکومت اسلامی ندارند. برخی دیگر از سازمان ها، در بروز تحولات بزرگی چون تحولات عظیم سال 88، دچار سرگیجه سیاسی شده و پاسیف می مانند. اما در مواقعی که در جامعه چندان خبری نیست، تنها یک قرار و جهت گیری تشکیلاتی به یک گره سردرگمی تبدیل می گردد که عاملان اصلی اختلافات، تنها راه چاره را در انشعاب تشخیص می دهند و حتی برخی مواقع رفقای دیروزی خود را دشمن طبقاتی نیز معرفی می کنند.
به علاوه در جامعه ما، دست کم در دهه اخیر، برخی از فعالین کارگری و یا دانش جویی در داخل کشور تشکل هایی را به وجود آورده اند که در آغاز با حمایت و پشتیبانی جمعی از کارگران و خانواده آن ها روبرو شده اند اما پس از مدتی نه تنها رشد نداشته اند، بلکه متاسفانه دچار انشقاق و انشعاب شده اند حتی دست اندرکاران این تشکل ها، یک جمع بندی جامعی نیز از فعالیت های خود نداشته اند و یا اگر هم داشته باشند به آرشیو تشکیلاتی سپرده شده اند و تجارب و نقاط ضعف و قوت مبارزه طبقاتی آن ها، برای نسل های بعدی روشن نمی شود. یک عامل مهم و آشکار این وضعیت، بی شک خودخواهی، کیش شخصیت و فرقه گرایی است. برخی مواقع برخوردها در این تشکل های فعالین کارگری به جایی می رسد که حتی برخی از مسئولین و سخن گویان سرشناس این تشکل ها، هم به دلیل فشارهای امنیتی و هم به دلیل کشمکش های فرسایشی که افراد وابسته به فرقه های غیرکارگری، به درون تشکل های کارگری می برند خود را بی سر و صدا کنار می کشند. هم چنین این نوع تشکل ها، اغلب منفعت كوتاه مدت گروهی و سازمانی خود را در مقابل منفعت بلندمدت طبقه کارگر قرار می دهند و از سویی، به دلیل این که فعالیت های کارگری را به سیاسی، غیرسیاسی، صنفی و غیرصنفی، تعرضی و غیرتعرضی و غیره تقسیم بندی می کنند، پس از یک دوره فعالیت آهسته آهسته به حاشیه رانده می شوند و در درون طبقه بی تاثیر می گردند.
به این ترتیب، در جهان واقعی تجارب زیادی موجود است که نشان می دهند محافل و فرقه گراها، همواره در مقابل پیشروی طبقه کارگر با استراتژی کارگری کمونیستی دچار خوف و وحشت می گردند. چرا که موجودیت خود را مدیون تفرقه و فرقه گرایی می بینند از این رو، به هرگونه ترفند و توطئه ای متوسل می شوند تا فضای سیاسی را آلوده کنند و از این طریق آگاهانه و ناآگاهانه، به پیشروی کارگران با استراتژی کارگری کموینستی لطمه می زنند.
فرقه ها و محافل سیاسی، خصوصیات عجیب و غریبی دارند. یکی از خصائل برجسته و ویژگی محافل و فرقه گراها این است که آن ها به دلیل ضعف هایشان، با اسامی مختلف واقعی و غیرواقعی و مستعار فعالیت می کنند چون که به معنای واقعی زیر پایشان خالی است و در هوا قرار دارند. از این رو، انواع اقسام اسم ها را درست می کنند و حتی برخی مواقع برای این که تعداد اعضای فرقه خود را بیش تر نشان دهند یک نفر به چند نام مستعار مطلب می نویسد و سایت و وبلاگ راه می اندازند و حتی برخی فرقه ها و محافل، نام های پرطمراق کارگری سوسیالیستی و غیره را نیز با خود یدک می کشند. در حالی که بخش اعظم فعالیت آن ها، غیرواقعی و کاغذی و بی ربط به جنبش کارگری کمونیستی است. البته اگر کسی و جریانی در داخل کشور به دلیل ملاحظات امنیتی اسم مستعار انتخاب می کند هیچ انتقادی به آن ها وارد نیست. بنابراین، بحث در این جا، در رابطه با آن گروه های فرقه گرای خارج کشور است که با اسامی مختلف فردی و جمعی، همواره به توهم پراکنی دست می زنند.
سکتاریست ها و فرقه گراها به طور معمول، پیرامون آن باورها و فرمول بندی های سیاسی و اجتماعی می گردند که دست کم با آن ها تمایز خود را به دیگران نشان دهند. اغلب ارزیابی های نادرست و گمراه کننده از خود و واقعیت ها دارند به اصطلاح فیل هوا می کنند و زمینه را هر چه بیش تر برای فرقه گرایی مساعد می سازند. بنابراین، سکتاریست ها و فرقه گراها، در برابر واقعیت های سیاسی - اجتماعی ناتوان می مانند.
جهان هستی فرقه گراها و محافل فقط در چهاردیواری وجود فرقه یا حتی بین چند نفری خلاصه می شود که مصالح رشد و ماندگاری فرقه ای خود را مصالح جنبش کارگری می پندارند و بر این تصورند که هر ضربه ای که به تشکل های کارگری و فعالین آن می زنند حق شان است. در حالی که نتیجه اعمال فرقه گرایان در درون جنبش کارگری، تکه پاره کردن آن و تفرقه افکنی گیز دیگری نیست.
یکی دیگر از خصوصیات فرقه گرایان، تحلیل های نادرست و غلوآمیز آن ها، از خود و از این منظر از جنبش های اجتماعی به خصوص جنبش کارگری است و حتی گاها هر حرکت های غیرکارگری را به عنوان تحولات انقلابی - طبقاتی طبقه کارگر معرفی می کنند. تئوری هایی می بافند که ربطی به مبارزه طبقاتی کارگران ندارند و تنها برای آن بخش از فعالین کارگری سرگیجه درست می کنند که غلط و یا درست به آن ها باور دارد. در حالی که تنها در صورتی می توان به طور محکم از تحولات انقلاب سیاسی - اجتماعی و ریشه ای در مناسبات کار و سرمایه سخن به میان آورد كه طبقه كارگر، به عنوان كل طبقه متحد و متشکل و خودآگاه و انترناسیونالیست در سطح سراسری کشور ابراز وجود سیاسی - اجتماعی کند و گام به گام مهر طبقاتی خود را بر تحولات جامعه بکوبد. به عبارت دیگر، تا روزی که طبقه کارگر آگاهانه و متحدانه خود را در سطح سراسری سازمان دهی نکند متاسفانه فرقه گرایان به خودمحوربینی و خراب کاری و توهم پراکنی های خود ادامه خواهند داد.
به این ترتیب، هر فعال سیاسی و جریانی که خود را متعلق به گرایش کارگری کمونیستی درون طبقه کارگر می داند مرز شفاف خود را با فرقه گراها و محافلی که از اختناق و سانسور حکومتی به دنبال نمدی برای کلاه خود هستند، می کشد و کم ترین اعتمادی به آن ها، حتی هر اسمی هم برای خود بگذارند و هر ادعایی هم داشته باشند، نمی کند.
بی شک، هر انسانی که به مبارزه سیاسی - طبقاتی با استراتژی کارگری کمونیستی باور دارد؛ دلسوز طبقه کارگر است؛ همواره به فکر اتحاد و همبستگی طبقه کارگر و همه نیروها و جنبش های اجتماعی در یک صف واحد و قدرت مند علیه سیستم سرمایه داری و حکومت های سرمایه داری قرار می گیرد و قطعا به دگماتیسم و سکتاریسم و فرقه گرایی و... روی نمی آورد. چون پیچ و خم مبارزه سیاسی - طبقاتی را می شناسد و در عالم وهن خیال و خودمحوربینی کاذب سیاسی به سر نمی برد. از سویی، فرقه گرایی، سکتاریسم و قدرت جویی، به معنای واقعی انسان را دچار جنون سیاسی و اجتماعی می کند.
در هر صورت تاکید به این مساله نیز مهم است که هر چند کار جمعی و متشکل و هدف مند حائز اهمیت است اما جنبش های اجتماعی مقدم بر سازمان ها و احزاب سیاسی هستند. زیرا احتمال دارد به دلایل گوناگونی احزاب و سازمان های سیاسی از بین بروند اما جنبش های اجتماعی در هر شرایطی و حتی در دوران سانسور و اختناق شدید نیز از بین نمی روند و با افت و خیزهایی به حیات خود در جامعه ادامه می دهند. هم چنان که در سال های نخست انقلاب جامعه ما، شاهد از بین رفتن سازمان هایی چون پیکار و رزمندگان و غیره بود. به علاوه این جنبش های اجتماعی هستند که به معنای واقعی تحولات جامعه و سرنوشت مردم را رقم می زنند و حکومت دل خواه خودشان را نیز به وجود می آورند. در این میان، سازمان ها و احزاب جدی طبقاتی نیز در دل این جنبش ها جای می گیرند و هرگز مصلحت و منفعت این جنبش ها را فدای منافع تشکیلاتی - سیاسی خود نمی کنند و قدرت را نیز نه از آن خود، بلکه از آن طبقه کارگر می دانند.
امروز جامعه جهانی و هم چنین جامعه ما، آبستن حوادث مختلفی است. در شرایطی که بحران سرمایه داری از یک سو و مبارزه ضدسرمایه داری طبقه کارگر، جوانان، بی کاران و محرومان جوامع مختلف از سوی دیگر در مقابل هم صف آرایی کرده اند؛ در حالی که جنبش وال استریت را اشغال کنید و بهار عربی در حال پیشروی است؛ در حالی که دیکتاتورها یکی پس از دیگری سقوط می کنند؛ در حالی که بحران های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی حکومت اسلامی ایران روبروز عمیق تر و حادتر می گردد؛ و...، مسلما برای هر فرد و جریان سیاسی که خود را در صف طبقه کارگر و به ویژه در گرایش کارگری کمونیستی می داند تمام امکانات و اولویت های خود را در راستای تشکل یابی طبقه کارگر و دیگر جنبش های اجتماعی و متحد و متشکل آن ها قرار می دهد تا یک جنبش سراسری و قدرت مند طبقاتی علیه حکومت اسلامی ایران راه بییفتد. در چنین روندی، فرقه گرایی و سکتاریسم را نیز به عنوان عوامل بازدارنده پیشروی طبقه کارگر نقد می کند و مهم تر از همه، به سهم خود، افق و چشم انداز و استراتژی مبارزه سیاسی - طبقاتی را شفاف تر می کند.
جامعه ما، که سی و سه سال پیش یک انقلاب عظیم مردمی را تجربه کرده؛ در سال 88 نیز با یک خیزش میلیونی مردمی روبرو بوده و اکنون نیز جنبش ضدسرمایه داری وال استریت را اشغال کنید و بهار عربی را می بیند بی شک عمیقا به این فکر است که این بار با نقد مواضع و شعارهای غلط و کمبودهای انقلاب 57 و 88 و بهره گیری از تجارب مثبت آن ها و هم چنین تجارب جنبش وال استریت و بهار عربی، چگونه و با چه ظرفیتی و شعارهایی و مطالباتی به میدان بیاید تا سرانجام هم تکلیف خود را با این حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی یک سره کند و در فضایی آزاد و امن و برابر حکومت دل خواه خود را ایجاد کند و هم اجازه ندهد دولت های قدرت مند جهانی، آن فجایع و مصیبت هایی را که بر سر مردم افغاسنتان، عراق و لیبی و غیره آورده اند بر سر مردم ایران نیز بیاورند.
هم اکنون بر طبق آمارهای منتشره بیش از دو میلیون و ششصد و چهارده هزار مرکز صنعتی در ایران فعالیت دارند که از این واحدهای تولیدی فعال، حدود دو میلیون و چهارصد و هفتاد و شش هزار کارگاه های زیر ده نفر اند. یعنی نود و چهار درصد. از میزان کارگاه ها و کارخانه های باقی مانده (چهار درصد) که صنایع مادر و کلیدی را شامل می گردند، مجموعا نود و شش درصد از این مراکز صنعتی عظیم تحت تملک دولت و سپاه پاسداران قرار دارند.
از جمعیت بیش از هفتاد و پنج میلیونی ایران، حدود 45 میلیون نفر را کارگران و خانواده هایشان تشکیل می دهند. از این جمعیت، بیست و شش میلیون کارگر آماده به کار داریم که بر اساس آمار رسمی حدود سه میلیون نفر از آن ها بی کار هستند. اما در آمارهای غیررسمی بی کاران کشور، به ارقامی از چهار میلیون تا دوازده میلیون نفر اشاره شده است.
از مجموع سیزده میلیون و دویست و پنجاه و سه هزار کودک در رده سنی 10 تا 18 سال کشور، حدود هفت میلیون نفر از آن ها به علت فقر و نداری از تحصیل باز مانده اند که بیش از یک میلیون و هفتصد هزار کودک نیز به طور مستقیم نیروی کار ارازن و خاموش سرمایه داران ایران هستند. در حالی که مراکز آمار حکومت اسلامی، این کودکان رنج و کار و کودکان خیابانی را جزو کارگران شاغل یا بی کار به حساب نمی آورند.
جواب شایسته به این وضعیت دردناک حاکم بر جنبش کارگری ایران و به طور کلی جامعه ایران، تلاش و مبرازه در راستای سازمان یابی طبقه کارگر و دیگر جنبش های اجتماعی و متحد کردن آن ها در یک صف واحد و قدرت مند بر علیه حکومت سرمایه داری اسلامی و تکامل پیکارهای جنبش کارگری کمونیستی است.
ضروری ست که در پایان، این سخن مارکس را یادآوری کنیم که تاکید کرده است: هستی اجتماعی آدم هاست که افکارشان را می سازد و نه بالعکس. و یا در یازدهمین تز از تزهایی درباره فویرباخ، مارکس بر همین مساله، یعنی رابطه دو سویه پراکسیس و نظر ورزی تاکید می کند: راه حل اختلاف نظرها و دیدگاه ها (بنیادهای تفرقه و فرقه شدن) صرفا در نظر ورزی نیست، بلکه اساسا در عمل است.
مسلم است که آلترناتیو و راه حل انسانی - سیاسی کارگران و همه نیروهای آزادی خواه و برابری طلب و عدالت جو در مقابل آلترناتیوها و راه حل های رنگارنگ تفرقه انداز و خشونت طلب و جنگ طلب فرقه گراها، رفرمیست ها، سازشکاران و کلیه گرایشات راست داخلی و بین المللی، سازمان دهی انقلاب سیاسی - اجتماعی طبقه کارگر در اتحاد و همبستگی با جنبش های اجتماعی نظیر جنبش زنان، جنبش دانش جویی، جوانان، بی کاران، روشنفکران، هنرمندان و محرومان جامعه با هدف سرنگونی کلیت حکومت اسلامی و برپایی یک جامعه نوین آزاد و برابر و انسانی و مرفه است که به استثمار انسان از انسان و هرگونه سرکوب و ستم ملی، مذهبی، جنسی، سانسور و اختناق، فقر و فلاکت اقتصادی خاتمه دهد و حرمت و موجودیت انسان را محترم بشمارد.
چهارشنبه چهاردهم دی 1390 - چهارم ژانویه 2012
جواد لاريجاني در ديدار با رئيس كميته حقوق بشر پارلمان آلمان:
گروه هاي تروريستي پشت اصطلاح مدافعين حقوق بشر قرار دارند
باشگاه خبرنگاران
دبير ستاد حقوق بشر قوه قضائيه در ديدار با رئيس كميته حقوق بشر پارلمان آلمان با اشاره به آلوده شدن اصطلاح مدافعين حقوق بشر گفت كه متاسفانه اين روزها گروه هاي تروريستي خود را در پوشش اين عنوان مخفي كرده اند و كشورهاي غربي نيز آنها را در رسيدن به اهدافشان ياري مي دهند.
به گزارش حوزه حقوقي قضايي باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومي ستاد حقوق بشر قوه قضائيه، محمدجواد لاريجاني در ديدار با توماس كونينگز گفتj: كشورهاي غربي بايد توجه داشته باشند كه ترفند جديد مخالفان نظام جمهوري اسلامي استفاده از پوشش فريبنده مدافع حقوق بشر است و اين رويه درستي نيست كه هر كسي كه بر ضد جمهوري اسلامي تبليغ مي كند جايزه اي از غربي ها دريافت كند.
مشاور امور بين الملل رئيس قوه قضائيه با تاكيد بر اينكه همه جهت گيري ها و عملكرد دولتمردان غربي مورد نظر مردم ايران است، گفت: از نگاه ايراني ها، جامعه غربي دچار يك دشمني كور نسبت به ايران شده كه اين در حالي است كه جامعه غربي به دنبال تحميل مدل ليبراليسم و سكولاريسم خود به همه جاي دنيا است كه از نگاه ما اين موضوع مملو از مسائل و مشكلاتي نظير نژادپرستي، اسلام هراسي، مهاجر ستيزي و تعصب و بي اخلاقي است.
وي با تاكيد بر اينكه غربي ها هميشه تلاش بوده اند تا از موضع بالا با ساير فرهنگ ها ارتباط برقرار كنند، گفت: غربي ها حاضر نيستند كوچكترين انتقادي نسبت به ناهنجاري هاي موجود در جامعه خود بشنوند و آنها اجازه نمي دهند فرهنگ هاي ديگر دنيا شكوفا شود و به دنبال اين هستند كه همه كشورها تنها با مدل ليبرال دموكراسي اداره شود.
وي در ادامه بيان كرد: اگر كشوري بخواهد با مدل دموكراسي ديگري غير از مدل كشور هاي غربي كشور خود را اداره كند به آن انگ مي زنند و هر بار با اتهام تازه اي آن كشور را مجازات مي كنند حال آنكه همه اين روش ها خلاف حقوق بشر و حتي اصول دموكراتيك است.
مشاور امور بين الملل رئيس قوه قضائيه در ادامه به تحولات كشورهاي عربي در منطقه اشاره كرد و گفت: آيا زمان آن نرسيده است كه غرب پيام اين تحولات را دريافت كند؟ آيا همه اين ديكتاتورهايي كه در منطقه سرنگون شدند متحدان غرب نبودند؟ آيا بيداري اسلامي پديد آمده در اين كشورها پيام رساني مبني بر اشتباه بودن تصوير غرب از اسلام در بر ندارد؟
لاريجاني در ادامه با انتقاد از رويكرد دوگانه كشورهاي غربي از جمله آلمان در در رابطه با تحولات منطقه،گفت:در حاليكه همه كشورهاي غربي سوريه را آماج حملات رسانه اي و سياسي خود كرده اند، درباره جنايات رژيم آل خليفه و آل سعود در بحرين و يمن سكوت اختيار كرده اند.
دبير ستاد حقوق بشر قوه قضائيه در ادامه با انتقاد از غربي ها در جهاني تلقي كردن برخي از ناهنجاري هاي اخلاقي ، گفت: از لحاظ فرهنگي برخي از رفتارها و روش هاي غربي براي ما پذيرفتني نيست كه نمونه بارز آن همجنس گرايي است.
لاريجاني گفت: اين روزها غربي ها با ادعاي اينكه در منشور جهاني حقوق بشر آزادي افراد در انتخاب همسر تضمين شده مي گويند همجنس گرايي هم نوعي انتخاب همسر به شمار مي رود و بايد آزاد باشد در حالي كه همجنس گرايي انتخاب همسر نيست بلكه يك نوع انحراف و مرض جنسي است و همين غربي ها خودشان تا 20 سال پيش آن را انحراف مي دانسته اند و براي آن تجويزهاي دارويي داشتند.
وي در ادامه افزود: حالا سوال اين مطرح است كه به فرض اينكه اعلاميه جهاني را نوعي توافق جهان شمول بدانيم كه درباره آن هم ترديدهايي هست اما تاثير مفاهيم آن را ديگر چرا بايد غربي ها انجام بدهند؟ چرا نبايد تفسيري كه ما از همجنس گرايي داريم پايه كار ما قرار نگيرد. در واقع غرب آشكارا مي خواهد سرنوشت خودش را با زور به دنيا تحميل كند و اين ديگر جهان شمولي نيست بلكه جهانگشايي است.
لازم به ذكر است در ادامه اين ديدار رئيس كميته حقوق بشر پارلمان آلمان با مثبت ارزيابي كردن اين ديدار تاييد كرد كه بايد از هرگونه سوءاستفاده از پوشش حقوق بشر پرهيز شود و ميان كساني كه حقيقتا مدافع حقوق بشر هستند و كساني كه در پوشش اين اصطلاح ،مطامع ديگري را دنبال مي كنند تفاوت قائل شد.
كونينگز به همكاري موثر و مثبت ايران در فرآيند توسعه افغانستان اشاره كرد و گفت: ايران در راه مبارزه با قاچاق موادمخدر از افغانستان مساعي قابل تحسيني داشته و در ارتباط با آن هزينه هاي جاني و مالي هنگفتي نيز پرداخت كرده و از اين رو سزاوار كمك ها و حمايت هاي بين المللي است.
هشدار نهاوندیان نسبت به بخشنامه ارزی "تولید فساد"
خبرگزاری مهر
عضو شورای پول و اعتبار با اشاره به بخشنامه اخیر بانک مرکزی مبنی بر "فروش ارز بدون محدودیت به واردکنندگان کالا"، گفت: وقتی که با کمال تاسف شرایط چند نرخی بودن ارز در بازار ایران پیدا شده باشد، آنگاه دسترسی به ارز ارزان میتواند یک منبع درآمد ناسالم در اقتصاد باشد.
محمد نهاوندیان در گفتگو با مهر با انتقاد شدید از وضعیت فعلی بازار ارز و عدم مدیریت بر آن، گفت: گرانی و ارزانی ارز هر دو مفاهیم نسبی هستند که در رابطه با آنها، نرخ ارز باید با شاغول کمک به توسعه تولید ملی ارزشگذاری شود.
عضو شورای پول و اعتبار افزود: اگر مجموعه تصمیمگیران کشور به این نتیجه رسیدهاند که نظام ارزی شناور مدیریتشده، کشور را به نرخ واقعبینانه ارز میرساند و این امر، به توسعه اقتصاد ملی کمک میکند، باید آن را ملاک قرار دهیم، بنابراین اینجا دیگر گرانی و ارزانی ارز موضوعیتی نخواهد داشت.
وی تصریح کرد: آنچه که در بازار ارز ما اتفاق افتاده، به خوبی نشان داده است که اگر یک سال قبل با نگاه واقعبینانه به مسائل اقتصاد کلان خود، در رابطه با ارز تصمیمگیری کرده بودیم و از سهم بسیار بالا و تعیینکننده بانک مرکزی در بازار ارز، استفاده بهینه میکردیم، به هیچ وجه پیام خارج شدن از کنترل در بازار ارز داده نمیشد و امور با یک نحو مدیریت شدهای میتوانست در اختیار اقتصاد ملی قرار گیرد.
نهاوندیان اظهار داشت: هم اکنون نیز آنچه که به تولید و تجارت کشور لطمه میزند، شرایط پرنوسان نرخ ارز است در حالی که اگر اعمال سیاستی که در برنامه چهارم و پنجم مصوب شده بود، به موقع و به تدریج پیادهسازی میشد، میتوانست آرامش قابل اطمینان و برنامهریزی شدهای را در بازار ارز کشور بوجود آورد.
وی در خصوص بخشنامه اخیر بانک مرکزی مبنی بر ارایه بدون محدودیت ارز به واردکنندگان کالا گفت: وقتی این بخشنامه و سیاست از سوی بانک مرکزی اعلام شد، به معنای این بود که محدودیتی در بحث واردات اعمال نمیشود؛ البته اگر تامین ارز همراه با اعمال محدودیت برای برخی واردکنندگان یا برخی واردات باشد، شبهههایی را به وجود میآورد که در نهایت منجر به فساد میشود.
عضو شورای پول و اعتبار گفت: از سوی دیگر، وقتی که با کمال تاسف شرایط چند نرخی بودن ارز در بازار ایران پیدا شده باشد، آنگاه دسترسی به ارز ارزان میتواند یک منبع درآمد ناسالم در اقتصاد باشد و فعالیتهای رانتجویانه را دامن زند.
واحدهای صنعتی کارخانهها به دلیل گرانی ارز تعطیل شدهاند
ایلنا
رئيس فراكسيون كارگري مجلس شوراي اسلامي، گفت: مسئولان باید پاسخگوي مسائل پيش آمده حول محور ارز و طلا به پيشگاه نمايندگان ملت باشند و اگر قرار باشد جلسه اضطراري تشكيل شود هيچ موضوعي مهمتر از موضوع ارز و طلا نيست.
به گزارش خبرنگار پارلماني ایلنا، عليرضا محجوب در تذكری در جلسه امروز مجلس شوراي اسلامي تاکید کرد: لازم است در شرايط موجود كشور اصل 103 آيين نامه مجلس اجرا شده و مسئولان پاسخگوي مسائل پيش آمده حول محور ارز و طلا باشند.
وي افزود: بسياري از كارخانهدارها به دليل گراني ارز و كاهش قدرت خريد مواد اوليه و هزينههاي بالاي حاملهاي انرژي مجبور به تعطيل كردن واحد صنعتي خود شدند و اين موضوع باعث كاهش اشتغال و افزايش بيكاري نيز شده است، لذا لازم است مسئولين از تكرار مكررات و توجيههاي بينتيجه دست برداشته و گزارش درستي را به مجلس ارائه كند.
ایلنا
رئيس فراكسيون كارگري مجلس شوراي اسلامي، گفت: مسئولان باید پاسخگوي مسائل پيش آمده حول محور ارز و طلا به پيشگاه نمايندگان ملت باشند و اگر قرار باشد جلسه اضطراري تشكيل شود هيچ موضوعي مهمتر از موضوع ارز و طلا نيست.
به گزارش خبرنگار پارلماني ایلنا، عليرضا محجوب در تذكری در جلسه امروز مجلس شوراي اسلامي تاکید کرد: لازم است در شرايط موجود كشور اصل 103 آيين نامه مجلس اجرا شده و مسئولان پاسخگوي مسائل پيش آمده حول محور ارز و طلا باشند.
وي افزود: بسياري از كارخانهدارها به دليل گراني ارز و كاهش قدرت خريد مواد اوليه و هزينههاي بالاي حاملهاي انرژي مجبور به تعطيل كردن واحد صنعتي خود شدند و اين موضوع باعث كاهش اشتغال و افزايش بيكاري نيز شده است، لذا لازم است مسئولين از تكرار مكررات و توجيههاي بينتيجه دست برداشته و گزارش درستي را به مجلس ارائه كند.
آيتالله صافيگلپايگاني در ديدار سرکرده نیروی انتظامي:
اختلاط زن و مرد اصلا قابل مسامحه نيست
خبرگزاري دانشجويان ايران - قم
سرويس: فقه و حقوق - حقوق اجتماعي
آيتالله صافيگلپايگاني در ديدار اسماعيل احمديمقدم فرمانده انتظامي کشور تاکيدکرد: اختلاط زن و مرد قابل مسامحه نيست.
به گزارش ايسنا ـ منطقه قم، اين مرجع تقليد برگزاري رزمايش ولايت 90 را اسباب خوشحالي و افتخار دانست و تاکيد کرد: ما قبل از انقلاب اسلامي از اين مطالب نداشتيم، يعني نميگذاشتند و بايد مطابق ميل خارجيها رفتار ميکرديم.
وي ادامه داد: اينکه الان دنيا روي ما حساب ميکند و مرعوب است، همه براي اين است که ميگوييم ما ميخواهيم مسلمان و مستقل باشيم.
اين مرجع تقليد يکي از وظايف مهم هر انسان مسلمان را امر به معروف و نهي از منکر دانست و تاکيد کرد: يکي از شرايط امر به معروف و نهي از منکر اين است که آنهايي که امر به معروف و نهي ازمنکر ميکنند، خودشان معروف و منکر را بشناسند، يعني بصيرت نسبت به آن داشته باشند.
وي ادامه داد: اين مساله براي همه، به ويژه نيروي انتظامي که در مساله امر به معروف و نهي از منکر نقش حساس و ظاهري دارد، لازم است.
اين مرجع تقليد گزارش و آمارهايي که راجع به کاهش جرايم و جنايات ارائه شده را اسباب اميدواري دانست و خطاب به «احمدي مقدم» گفت: بنده اميدوارم که توفيقات شما در اين مسير بيشتر شود.
آيتالله صافي گلپايگاني تاکيد کرد: جامعه ما چون جامعهاي اسلامي است بايد اين کارها در آن باشد و بايد هرچه بيشتر توسعه پيدا کند.
وي ادامه داد: بايد در اين مسير همان سياستي که خودتان توجه داريد «فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَکَّرُ أَوْ يَخْشَى» باشد، يعني در درجه اول با زبان نرم و روي گشاده با مردم برخورد کرد. چراکه خيلي از اشخاص هستند که گاهي ميخواهند امر به معروف و نهي از منکر کنند ولي نميتوانند، با اينکه دلشان خيلي ميخواهد، ولي خيلي اشخاص هستند که ميتوانند و با يک کلام، طرف را فوري متوجه ميکنند.
اين مرجع تقليد با بيان اينکه نهادهاي ديگر هم بايد با نيروي انتظامي هماهنگ باشند، تصريح کرد: اين نميشود که آنها يک طوري سير کنند که برخلاف باشد و هنگامي که نيروي انتظامي ميخواهد انجام وظيفه کند آنها بگويند اين کار را نکنيد و جلوي آن را بگيرند.
وي با بيان اينکه اين طور کار پيش نميرود، اظهاركرد: بايد همه نهادهاي فرهنگي، رسانهها، روزنامهها و همه آنهايي که مينويسند طوري رفتار کنند که وقتي نوبت کار به نيروي انتظامي ميرسد اين فسادها کم باشد که زحمت زيادي براي شما نباشد. ولي وقتي آنها مواظبت نکنند، وظيفه و زحمت شما خيلي سخت ميشود.
آيتالله صافي گلپايگاني ادامه داد: البته يک درک و فهم و شعور ديني و مذهبي ميخواهد که همه بدانند اين مسائل، مسائل اصلي جامعه است که چنانچه تأمين نشود و در جامعه رو به گسترش باشد، بالاخره جامعه به طرف انقراض سير ميکند.
وي گفت: اگر همه بخواهند در اين جامعه زندگي کنند و زندگي سعادتمندانهاي داشته باشند، بايد با هم همکاري کنند تا همين مقاصدي که شما تذکر داديد به نحو احسن اجرا شود.
اين مرجع تقليد گفت: همه بايد مواظب باشيم که انشاء الله اگر اين برنامهها بيشتر اجرا شود، مملکت از گناه و فساد پاک ميشود و بدانيد همه اينها نزد خداوند متعال محفوظ است.
وي موقعيت خدمت را نوعي فرصت براي مسئولان تلقي کرد و اظهاركرد: اين موقعيتي که شما داريد، فرصتي است که براي شما و همکارانتان فراهم شده است؛ بايد طوري باشيد که مردم اطمينان پيدا کنند و اميدوار باشند به اينکه نيروي انتظامي الحمدلله بر همه مسائل مواظبت دارد.
آيتالله صافي گلپايگاني تاکيد کرد: خيلي مهم است که همه در يک مسير باشيم چراکه دين ما يک دين است، مطالب و مقاصد هم يکي است و همه بايد به دنبال تحقق آن مقاصد باشيم که اگر اين طور باشد، براي استحکام نظام مؤثر است و نظام را نگه ميدارد.
وي گفت: شما اگر کشورهاي اروپايي را ببينيد مفاسدي را در آنجا ميبينيد که اصلا امکان جلوگيري از آن نيست. اگر بخواهيم در خط آنها پيش برويم خداي ناکرده يک روز به جايي ميرسيم که ديگر امکان برگشت وجود ندارد، نه نيروي انتظامي و نه غيرانتظامي، هيچکس نميتواند کنترل کند.
اين مرجع تقليد ادامه داد: همين اختلاط زن و مرد يک مساله مهمي است که اگر جلوتر برود، به اين وضعيت توقف نخواهد کرد. بنده اين را از روي اطلاعات دقيق عرض ميکنم که اگر در اين امر مسامحه کنيم و بگوييم اينجا عيب ندارد، همان راهي که آنها رفتهاند را خواهيم رفت. اصلاً مفاسد و معايب اخلاقي و اجتماعي عمده خطرش همين است که توقف ندارد.