آغاز اعتصاب سراسری در سوریه
میهن ـ علی مهتدی: یک روز پس از کشته شدن ۲۱ نفر از معترضان سوری، شهرهای مختلف سوریه از صبح امروز شاهد شروع اعتصاب سراسری تحت عنوان «اعتصاب کرامت» است. این اعتصاب به دعوت فعالان سوری و از طریق شبکه های ارتباط جمعی بر روی اینترنت صورت گرفته تا بدین ترتیب فعالیت های اعتراض آمیز مردمی ظرف روزهای آینده شکل جدیدی به خود بگیرد.
فعالان سوری تصاویری را از خیابان های خالی و مغازه های تعطیل در شهرای حمص، الزبدانی و حلب منتشر کرده و در عین حال بسیاری از جوانان سوری در شهرهای مختلف استان درعا با بلندگو مردم را دعوت به شرکت در اعتصاب کردند. کمیته عمومی انقلاب سوریه طی بیانیه ای اعلام کرد که نافرمانی مدنی در مناطق مختلف حماه آغاز شده و شهروندان سوری از حضور بر سر محل کارشان خودداری کرده و دانش آموزان نیز در مدارس حاضر نشده اند و با بسته شدن مغازه ها، شهر حمص؛ در سکوت و خاموشی فرو رفته است.
نیروهای امنیتی سوریه در واکنش به اعتصاب گسترده مردمی به دیرالزور و جسر الشغور حمله برده و قفل و شیشه های مغازه ها را شکستند. فعالان سوری ظهر یک شنبه و پس از حمله نیروهای امنیتی با صدور بیانیه ای فوری، خواستار پیوستن تمام مردم سوریه به نافرمانی مدنی و توقف حمایت از رژیم بشار اسد شدند. کمیته عمومی علمای سوریه نیز از تظاهرکنندگان خواست تا به اعتصاب عمومی پایبند باشند تا روند امور به نافرمانی مدنی گسترده برسد و نظام اسد فلج شود.
در بیانیه انقلابیون سوریه آمده است که اعتصاب روز یک شنبه در سلسله فعالیت هایی جای دارد که تا پایان سال جاری میلادی ادامه خواهد یافت و مهم ترین هدف آن، تاکید بر مسالمت آمیز بودن انقلاب سوریه است. مطابق برنامه اعلام شده، مرحله اول اعتصاب کرامت شامل بستن محله ها و مغازه های فرعی و عدم حضور بر سر کار و بستن تلفن های همراه است تا در مرحله دوم، اعتصاب شامل مغازه ها و فروشگاه های تجاری شود.
در مرحله سوم اعتصاب، معلمان و استادان دانشگاه دست از کار خواهند کشید تا مدارس و دانشگاه ها تعطیل شود و در مرحله چهارم، وسایل حمل و نقل عمومی متوقف شده و راه های ارتباطی میان شهرها بسته خواهد شد.
مرحله پنجم اعتصاب، کارمندان دولتی را شامل می شود تا سرانجام در مرحله ششم و آخر، راه های ارتباطی بین المللی بین سوریه و همسایگانش بسته شود.
دعوت به اعتصاب عمومی در شرایطی صورت گرفت که سرکوب خشونت آمیز معترضان با گذشت نه ماه از اعتراض ها کماکان ادامه دارد. به گزارش کمیته عمومی انقلاب سوریه تنها در روز شنبه و در شهرهای ادلب، حومه دمشق، حمص، درعا و حما دست کم ۲۱ نفر جان خود را از دست دادند.
دفتر حقوق بشر سوریه در لندن نیز در مورد حوادث دو روز جمعه و شنبه اعلام کرد که چهار نفر از مردم در شهر ادلب واقع در مرز سوریه و ترکیه کشته شدند که در حال تشییع جنازه یک کودک بودند که به ضرب گلوله نیروهای امنیتی جان باخته بود.
بر اساس این گزارش، سه نفر از کسانی که سه هفته قبل توسط نیروهای امنیتی دستگیر و سپس دو روز قبل آزاد شدند، بر اثر شدت جراحات ناشی از شکنجه جان باختند.
این حوادث در شرایطی رخ داد که بشار اسد رییس جمهور سوریه در اظهاراتی تعجب برانگیز، بحران سوریه را خاتمه یافته خوانده و اعلام کرد که توانسته بر «توطئه خارجی» پیروز شود.
شبکه العربیه به نقل از روزنامه کویتی الانباء گزارش داد که بشار اسد در دیدار با هیئتی از علمای درزی لبنان که عصر شنبه در دمشق صورت گرفت، حوادث جاری در سوریه را پایان یافته خواند و تاکید کرد که وی توانسته «توطئه های خارجی» را شکست دهد.
اسد همچنین ادعا کرد که بسیاری از مخالفان نظام سوریه ظرف چند روز گذشته با ارسال پیغام های محرمانه خواستار بازگشت به سوریه شده اند.
بشار اسد در مورد تحریم های اعمال شده توسط اتحادیه عرب علیه کشورش گفت که این تحریم ها بیهوده و بی فایده است و مخالفان سوریه «هیچ کاری نمی توانند بکنند».
اسد، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که با تحریم سوریه موافقت کرده اند را «عامل توطئه خارجی» و «بیمار» توصیف کرد.
وی گفت: «هیچکس نمی تواند سوریه را محاصره کند و کسانی که قطعنامه صادر کرده اند در واقع خود را محاصره می کنند. ایران با سوریه است و عراق نیز پس از خروج نیروهای آمریکایی به جایگاه سابق خود باز می گردد. لبنان با سوریه است و اردن نیز با تحریم سوریه مخالفت کرده است».
اسد در پایان سخنان خود تاکید کرد که مواضع خود را تغییر نداده و آنچه در سوریه جریان دارد در واقع عملیات تروریستی خارجی است که با هدف از بین بردن امنیت سوریه صورت می گیرد.
اسرائیل خواهان اعمال تحریم های فلج کننده بر ایران شد
وزیر دفاع اسرائیل اهود باراک میگوید وی همچنان به اقدامات تنبیهی فوری، منسجم و فلج کننده علیه معاملات نفتی و بانک مرکزی ایران معتقد است.
بگزارش خبرگزاریها اهود باراک روز یکشنبه در آخرین روز کنفرانس سیاست جهانی در وین گفت : " هیچ اقدام دیگری به جز این نوع تحریمها موثر نخواهد بود.
وی انزوای بانک مرکزی ایران از سوی همه جهان را لازم دانست.
وزیر دفاع اسرائیل همچنین گفت : به اعتقاد وی حکومت به گفته او " آیت الله ها " در ۱۰ یا ۱۵ سال آینده وجود نخواهد داشت.
اهود باراک نظام جمهوری اسلامی را علیه ماهیت مردم ایران و آنچه در سراسر جهان میگذرد دانست.
وزیر دفاع اسرائیل در این کنفرانس پیش بینی کرد که حکومت خانواده اسد بر سوریه ظرف هفتههای آینده سقوط خواهد کرد.
بگزارش خبرگزاریها اهود باراک روز یکشنبه در آخرین روز کنفرانس سیاست جهانی در وین گفت : " هیچ اقدام دیگری به جز این نوع تحریمها موثر نخواهد بود.
وی انزوای بانک مرکزی ایران از سوی همه جهان را لازم دانست.
وزیر دفاع اسرائیل همچنین گفت : به اعتقاد وی حکومت به گفته او " آیت الله ها " در ۱۰ یا ۱۵ سال آینده وجود نخواهد داشت.
اهود باراک نظام جمهوری اسلامی را علیه ماهیت مردم ایران و آنچه در سراسر جهان میگذرد دانست.
وزیر دفاع اسرائیل در این کنفرانس پیش بینی کرد که حکومت خانواده اسد بر سوریه ظرف هفتههای آینده سقوط خواهد کرد.
مصلحی: سفارت مجازی آمریکا، دامی برای جاسوسی است
حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات دولت جمهوری اسلامی ایران روز یکشنبه گفت که راه اندازی سفارت مجازی آمریکا برای ایران، نوعی توطئه و دام برای جاسوسی است و دولت آمریکا با این کارها، «در وهم و خیال» به سر میبرد.
به گزارش خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی، ایرنا، آقای مصلحی روز یکشنبه در پایان جلسه هیات دولت گفت: «مردم و به ویژه جوانان باید هشیار باشند که فریب چنین اقداماتی را نخورند چرا که این کار یک طرح توطئه برای جاسوسی است.»
حیدر مصلحی گفت: «سفارت، اصطلاحی است که در عرف دیپلماتیک معنا دارد و باید مورد قبول کشور مقابل باشد و شکیل سفارت باید مراحل اصولی همچون اعتبارنامه را طی کند اما موضوعی که آمریکاییها به عنوان سفارت مجازی مطرح کردهاند وجود خارجی ندارد.»
وزیر اطلاعات دولت جمهوری اسلامی گفته است: «اینکه میبینیم در موقعیتهای مختلف، آمریکاییها دست به چنین اقداماتی میزنند به دلیل ورشکستگی سیاسی است و اینکه آنها نتوانستهاند در جمهوری اسلامی ایران نتیجه دلخواه خود را بدست آورند.»
وی افزود: «همانطور که قبلا نیز بارها اعلام کردهایم ایران در فضای سایبر و مجازی، تسلط و اشراف بسیار خوبی دارد به گونهای که اخیرا به برخی از کشورهایی که انتخابات برگزار کردهاند هشدار دادهایم که آمریکا برای شما برنامه و طرح دارد و حتی گفتهایم چه کسانی قصد انجام چه کارهایی را دارند و داشتن این اطلاعات، موجب تعجب مسوولان این کشورها شده است.»
وزارت خارجه آمریکا هفته گذشته اعلام کرد که برای ارتباط بهتر با مردم ایران یک سفارتخانه مجازی بر روی اینترنت راه اندازی کرده است. این وب سایت به دو زبان فارسی و انگلیسی است و قرار است که ایرانیان با مراجعه به آن پرسشها و مسائل مربوط به ویزا را پیگیری کنند. ساعاتی پس از راه اندازی این سفارت مجازی، ایران دسترسی به آن را ممنوع کرده و این سایت را فیلتر کرد.
سایت مجازی سفارت آمریکا به آدرس iran.usembassy.gov اوایل روز چهارشنبه و در نخستین روز کاری پس از تعطیلات تاسوعا و عاشورا، مسدود و فیلتر شده است.
خبر راه اندازی این سایت که نخستین بار در مصاحبه ماه پیش هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، با شبکه های تلویزیونی صدای آمریکا و بی بی سی فارسی اعلام شد، با واکنش های تند مسوولان جمهوری اسلامی ایران روبرو شده بود.
علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، در این زمینه گفته بود که این برنامه با شکست روبرو خواهد شد و «اگر آمريکايی ها تصور می کنند که می توانند با سفارتخانه مجازی خود در ايران کاری انجام دهند، در اشتباه هستند.»
هیلاری کلینتون در پیامی ویدئویی به مناسبت راه اندازی سایت سفارت مجازی آمریکا گفته است که «نبود سفارت آمریکا در تهران، مانعی برای گفتوگو میان شهروندان ایران و آمریکا شده است.»
وندی شرمن، معاون وزارت امور خارجه آمریکا در امور سیاسی، نیز به هنگام آغاز به کار این سفارتخانه مجازی گفت: «ما میخواهیم به صورت مستقیم با مردم ایران ارتباط برقرار کنیم. ما میخواهیم همه مردم ایران به ویژه جمعیت بزرگ جوانان درداخل ایران بدانند که ایالات متحده به مردم ایران و تمدن آنها عمیقا احترام میگذارد.»
به گزارش خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی، ایرنا، آقای مصلحی روز یکشنبه در پایان جلسه هیات دولت گفت: «مردم و به ویژه جوانان باید هشیار باشند که فریب چنین اقداماتی را نخورند چرا که این کار یک طرح توطئه برای جاسوسی است.»
حیدر مصلحی گفت: «سفارت، اصطلاحی است که در عرف دیپلماتیک معنا دارد و باید مورد قبول کشور مقابل باشد و شکیل سفارت باید مراحل اصولی همچون اعتبارنامه را طی کند اما موضوعی که آمریکاییها به عنوان سفارت مجازی مطرح کردهاند وجود خارجی ندارد.»
وزیر اطلاعات دولت جمهوری اسلامی گفته است: «اینکه میبینیم در موقعیتهای مختلف، آمریکاییها دست به چنین اقداماتی میزنند به دلیل ورشکستگی سیاسی است و اینکه آنها نتوانستهاند در جمهوری اسلامی ایران نتیجه دلخواه خود را بدست آورند.»
وی افزود: «همانطور که قبلا نیز بارها اعلام کردهایم ایران در فضای سایبر و مجازی، تسلط و اشراف بسیار خوبی دارد به گونهای که اخیرا به برخی از کشورهایی که انتخابات برگزار کردهاند هشدار دادهایم که آمریکا برای شما برنامه و طرح دارد و حتی گفتهایم چه کسانی قصد انجام چه کارهایی را دارند و داشتن این اطلاعات، موجب تعجب مسوولان این کشورها شده است.»
وزارت خارجه آمریکا هفته گذشته اعلام کرد که برای ارتباط بهتر با مردم ایران یک سفارتخانه مجازی بر روی اینترنت راه اندازی کرده است. این وب سایت به دو زبان فارسی و انگلیسی است و قرار است که ایرانیان با مراجعه به آن پرسشها و مسائل مربوط به ویزا را پیگیری کنند. ساعاتی پس از راه اندازی این سفارت مجازی، ایران دسترسی به آن را ممنوع کرده و این سایت را فیلتر کرد.
سایت مجازی سفارت آمریکا به آدرس iran.usembassy.gov اوایل روز چهارشنبه و در نخستین روز کاری پس از تعطیلات تاسوعا و عاشورا، مسدود و فیلتر شده است.
خبر راه اندازی این سایت که نخستین بار در مصاحبه ماه پیش هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، با شبکه های تلویزیونی صدای آمریکا و بی بی سی فارسی اعلام شد، با واکنش های تند مسوولان جمهوری اسلامی ایران روبرو شده بود.
علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، در این زمینه گفته بود که این برنامه با شکست روبرو خواهد شد و «اگر آمريکايی ها تصور می کنند که می توانند با سفارتخانه مجازی خود در ايران کاری انجام دهند، در اشتباه هستند.»
هیلاری کلینتون در پیامی ویدئویی به مناسبت راه اندازی سایت سفارت مجازی آمریکا گفته است که «نبود سفارت آمریکا در تهران، مانعی برای گفتوگو میان شهروندان ایران و آمریکا شده است.»
وندی شرمن، معاون وزارت امور خارجه آمریکا در امور سیاسی، نیز به هنگام آغاز به کار این سفارتخانه مجازی گفت: «ما میخواهیم به صورت مستقیم با مردم ایران ارتباط برقرار کنیم. ما میخواهیم همه مردم ایران به ویژه جمعیت بزرگ جوانان درداخل ایران بدانند که ایالات متحده به مردم ایران و تمدن آنها عمیقا احترام میگذارد.»
گفتگو احمدی مرادی با ف. تابان از سایت ترکمن صحرا مدیا
اخبار روز:
اشاره: این گفتگو توسط آقای احمدی مرادی مدیرمسئول سایت ترکمن صحرا مدیا صورت گرفته و پیش از این در مجموعه ای همراه با پاسخ های دیگر در اخبار روز درج شده است و در اینجا به انتشار جداگانه ی آن اقدام کرده ایم:
احمد مرادی: امروز چه تعریفی را میتوان از نیروی اوپوزیسیون جمهوری اسلامی (مذهبی و غیر مذهبی) ارائه داد و معیار شما در این تعریف و بشمار آوردن افراد و شخصیتها و جریانات سیاسی در طیف این اوپوزیسیون چیست؟
ف. تابان: اپوزیسیون مفهوم شناخته شده ای در سیاست است و قاعدتا نباید در مورد آن اختلافی وجود داشته باشد. اپوزیسیون یعنی مخالف، و اپوزیسیون جمهوری اسلامی به مخالفین جمهوری اسلامی گفته می شود، یعنی کسانی که دنبال یک نظام حکومتی دیگر در ایران هستند و برای آن تلاش می کنند. با این تعریف مثلا مخالفین دولت احمدی نژاد، یا مخالفین این یا جناح حکومت را نمی توان اپوزیسیون جمهوری اسلامی محسوب کرد.
واقف هستید که امروز هیچ نیرویی در جامعه ما به تنهایی توان تبدیل شدن به یک قدرت آلترناتیو را در قبال جمهوری اسلامی ندارد. چرا بخش اعظم نیروهای اوپوزیسیون که حامل شعارها و اهداف کلی مشترکی هستند به ایجاد یک جبهه متحد و واحد اقدام نمی کنند؟ چه موانعی بر سر راه آنان قرار داشته و راه حل پیشنهادی شما چیست؟
وضعیت اپوزیسیون جمهوری اسلامی، پیچیدگی های خاص خود را دارد. این پیچیدگی ها خود ناشی از ویژگی ها و پیچیدگی های نظام اسلامی و نحوه ی شکل گیری آن و این واقعیت است که این رژیم محصول یک انقلاب است که در ابعاد تاریخی هنوز تازه است.
من نمی دانم معنای «بخش اعظم اپوزیسیون» که در این سوال به آن اشاره رفته چیست و کدام بخش ها مورد نظر است. اما در برابر این بخش اعظم، باید یک بخش دیگر هم قاعدتا وجود داشته باشد که با بقیه ی اپوزیسیون دارای اهداف کلی و مشترک نیست. واقعیت متاسفانه در جامعه ی ما به همین صورت است. یعنی اپوزیسیون نظام اسلامی در کشور ما از یکدستی حتی در شعارها و هدف های کلی برخوردار نیست. یعنی ما یک اپوزیسیون سلطنت طلب (پهلوی طلب) داریم که می خواهد جامعه را به وضعیت قبل از انقلاب برگرداند و بساط حکومت پادشاهی را دوباره برقرار کند و یک اپوزیسیون جمهوری خواه (و نیمه جمهوری خواه)ی داریم که هم با استبداد پهلوی فاصله دارد و هم با استبداد اسلامی مخالفت می کند. در کنار این ها نیروهای اصلاح طلبی داریم که می خواهند نظام دینی را با اصلاحاتی حفظ کنند.
این جهت گیری های مختلف، نخستین عاملی است که «اتحاد» را در میان نیروهای اپوزیسیون در مفهوم وسیع آن ناممکن می کند. این شکاف، یکی از شکاف های ناشی از انقلاب بهمن ماه ۵۷ است. این انقلاب نه تنها به تاریخ نپیوسته، بلکه همین امروز در جامعه ی سیاسی ایران حضور نیرومندی دارد و بسیاری از شکاف های موجود هنوز ناشی از آن هستند. نیروها و طبقات موثر در این انقلاب باز هم در عرصه ی سیاسی و اجتماعی جامعه ی ما حضور دارند و نقش خود را بازی می کنند.
برخی دیگر از شکاف های التیام نیافته ای که در جامعه ی ما وجود دارد، عبارتند از:
- شکاف های باقی مانده از صف بندی های سال های نخست انقلاب که هنوز خود را در مناسبات بین نیروهای سیاسی نشان می دهند.
- شکاف بین نیروهای اصلاح طلبی که در سی سال گذشته به درجات از حکومت فاصله گرفته اند با نیروهایی که از ابتدا مخالف جمهوری اسلامی بوده اند.
اختلاف بین مجاهدین خلق با سایر نیروهای سیاسی در دو جبهه ی حکومتی و غیرحکومتی.
و بالاخره شکاف بین نسلی که نتیجه ی سی سال سرکوب و رشد ناقص سیاست در کشور ماست.
این شکاف ها مشکلات بسیاری را در نزدیکی نیروهای اپوزیسیون به یکدیگر ایجاد می کنند.
عدم موفقیت نیروهای اپوزیسیون در نزدیکی به یکدیگر تا حدودی ناشی از ملاحظات سیاسی است و تا حدودی ناشی از عوامل تاریخی و روانی. اتحاد نیروهایی که در دوره های زمانی در دو جبهه ی سرکوبگر و سرکوب شده قرار داشته اند، به آسانی ممکن نیست. اختلافات در چنین وضعیت هایی را بیشتر از آن که بتوان با برنامه ها و خط مشی های سیاسی توضیح داد، باید با عوامل تاریخی، و روانی توضیح داد. این ها عواملی است که در بسیاری موارد نیروهایی را که از نظر سیاسی اختلاف چندانی با هم ندارند، از متحد شدن با یکدیگر باز می دارد. من البته این وضعیت را تایید نمی کنم، اما می خواهم بگویم عدم نزدیکی و اتحاد نیروهای سیاسی در ایران دلایلی فراتر از دلایل سیاسی دارد.
آیا شما در ایجاد چنین جبهه واحد، طرح پیش شرطهایی مثل ایجاد سیستم فدراتیو در کشور و یا شکلی از حکومت و یا دیگر پیش شرطها را از سوی این ویا آن نیرو و فرد وشخصیت می پذیرید و یا اینکه اعتقاد دارید این جبهه باید عاری از هر گونه پیش شرطها و تحمیل نظرات بوده و باید حول کلی ترین اهداف و خواستهای عمومی شکل گیرد؟
«بدون هیچ پیش شرط» عاقلانه نیست. «بدون هیچ پیش شرط» یعنی هرکس مخالف جمهوری اسلامی است. این تا حدودی شرایط سال های آخر دوره ی شاه را تداعی می کند. با این تفاوت که طیف مخالفین جمهوری اسلامی متنوع تر و از نظر جهت گیری های کلی متکثرتر است. مخالفت با جمهوری اسلامی فی نفسه ارزش نیست که بتوان بر سر آن با دیگران متحد شد. هدف این نیست که استبداد موجود را سرنگون کنیم و هر چه می خواهد جایش بیاید. مخالفت ما با استبداد اسلامی تلاش برای استقرار یک حکومت دموکراتیک است.
«کلی ترین اهداف و خواست های عمومی» را می توان در مفهوم دموکراسی و حکومت دموکراتیک تعریف کرد. بنابر این نخستین شرط تشکیل جبهه ی واحد تعهد آن به دموکراسی است. در مورد این که این دموکراسی در کشور ما به چه صورتی باید باشد باید بحث کرد. در حال حاضر چند گره اصلی وجود دارد که توافق را مشکل می کند.
اول این که آیا با عقب نشینی از شعار جمهوری خواهی می توان مفهوم دموکراسی را گسترده تر کرد. طیفی که بیشتر به جریان مشروطه خواهی تعلق دارد در این مورد می کوشد پیش شرط جمهوری خواهی حذف شود. این البته یک بحث مجرد و عام نیست، این تلاش به این دلیل صورت می گیرد که شانس بازگشت سلطنت – در شکل های تعدیل شده اش – بازتولید شود.
در این زمینه من طرفدار آن هستم که از شعار جمهوری عقب نشینی صورت نگیرد. ملاحظاتم بیشتر از آن که ملاحظات تئوریک و عمومی باشد، ملاحظات مشخص سیاسی است. سلطنت در ایران یک نیروی تعریف شده با سمبل مشخص خودش است. این سمبل احتیاج ندارد که بر سلطنت طلبی خود پافشاری کند. وجودش برابر با سلطنت خواهی است. جمهوری خواهان این موقعیت را ندارند و باید بر هویت خود پافشاری کنند.
گره دوم موضوع «قومیت»ها و یا «ملیت» هاست. هیچ جبهه ای امروز بدون آن که مشخص کند پاسخش به آینده ی چند ملیتی (یا قومیتی) ایران چگونه است، نمی تواند شکل بگیرد. برای این مساله باید راه حل مورد توافق ارایه شود. این موضوع را من به عنوان پیش شرط در نظر نمی گیرم. زیرا هیچ کدام از راه ها نه اثبات شده است و نه از اکثریت قاطعی برخوردار است که بتوان به عنوان «راه حل نهایی» مورد توافق قرار گیرد و پیش شرط باشد. اما این را می فهم که بدون رسیدن به یک توافق در این مورد امکان تشکیل یک جبهه ی دموکراتیک ضعیف است.
گره سوم موضوع رابطه ی حکومت با دین است. این موضوع بیشتر به مناسبات لائیک ها و اصلاح طلبان مذهبی بر می گردد و از جمله عواملی است که بدون رسیدن به یک نتیجه ی مشخص در مورد آن نمی توان از یک ائتلاف گسترده سخنی به میان آورد.
در مورد این مسائل و گره گاه ها، به حداقلی از توافق نیاز است.
در مقطع کنونی به نظر شما چه شعارها و خواستهای مشخص محوری می توانند هم توده مردم را بحرکت در آورند و هم وسیع ترین طیف نیروهای تحول طلب جامعه را برای ایجاد یک نظام دمکراتیک در جامعه متحد سازند. درراه متحقق شدن این هدف، روشنفکران جامعه ما چه نقشی را میتوانند و باید ایفا کنند؟
تنها به حرکت درآوردن توده مهم نیست، توده می تواند به حرکت دربیاید، به نتیجه نرسد و سرخورده شود. من امروز بعد از تجربه ی چند حرکت بزرگ در جمهوری اسلامی فکر می کنم باید هم به «حرکت» فکر کرد و هم به نتیجه ی آن. این فکر که جنبش همه چیز نتیجه هیچ چیز را باید کنار گذاشت. جامعه ی ما در طول دو دهه ی گذشته، دو تجربه ی بزرگ اصلاح طلبانه را در سال ۷۶ و ٨٨ با ناکامی پشت سر گذاشته است (جنبش ٨٨ البته هنوز به سرانجام قطعی خود نرسیده است). وقتی می گویم ناکامی، به این معنا نیست که این جنبش ها دستاوردهایی نداشته اند. دستاوردهای زیآدی داشته اند. به ویژه جنبش سبز. اما واقعیت این است که آن ها نتوانستند به اهداف خود – اجرای بی کم و کاست قانون اساسی در سال ۷۶ و پس گرفتن رای خود در سال ٨٨- دست یابند.
این جنبش ها، بزرگترین خدمت و دستاوردشان شاید همین بود که نشان دادند حکومت اسلامی اصلاح بشو نیست. هر جنبشی در آینده باید بر پایه ی این تجربه بنا شود. با توجه به این تجربه، من طرفدار شعارها و خواسته هایی هستم که واقعی باشند. سال ها اصلاح طلبان، انقلابیون را به خیال پردازی در طرح خواست ها و شعارهای خود متهم کردند. امروز مشخص شده است که اصلاح جمهوری اسلامی بزرگترین خیال پردازی تاریح است که یک بار برای همیشه باید آن را کنار گذاشت تا راه برای واقع گرا شدن جنبش در کشور ما همراه شود.
روشنفکران و احزاب جامعه ما باید و می توانند این حقیقت را در جامعه ی ما تبلیغ و ترویج کنند و اشکال مناسب سازماندهی و مبارزه در این جهت را کشف کنند. از جمله مهم ترین وظیفه ی این روشنفکران زدودن سموم چندین ساله ای است که اصلاح طلبان در جامعه ی ما پیرامون یک جمهوری اسلامی اصلاح شده پراکنده اند.
احمد مرادی: امروز چه تعریفی را میتوان از نیروی اوپوزیسیون جمهوری اسلامی (مذهبی و غیر مذهبی) ارائه داد و معیار شما در این تعریف و بشمار آوردن افراد و شخصیتها و جریانات سیاسی در طیف این اوپوزیسیون چیست؟
ف. تابان: اپوزیسیون مفهوم شناخته شده ای در سیاست است و قاعدتا نباید در مورد آن اختلافی وجود داشته باشد. اپوزیسیون یعنی مخالف، و اپوزیسیون جمهوری اسلامی به مخالفین جمهوری اسلامی گفته می شود، یعنی کسانی که دنبال یک نظام حکومتی دیگر در ایران هستند و برای آن تلاش می کنند. با این تعریف مثلا مخالفین دولت احمدی نژاد، یا مخالفین این یا جناح حکومت را نمی توان اپوزیسیون جمهوری اسلامی محسوب کرد.
واقف هستید که امروز هیچ نیرویی در جامعه ما به تنهایی توان تبدیل شدن به یک قدرت آلترناتیو را در قبال جمهوری اسلامی ندارد. چرا بخش اعظم نیروهای اوپوزیسیون که حامل شعارها و اهداف کلی مشترکی هستند به ایجاد یک جبهه متحد و واحد اقدام نمی کنند؟ چه موانعی بر سر راه آنان قرار داشته و راه حل پیشنهادی شما چیست؟
وضعیت اپوزیسیون جمهوری اسلامی، پیچیدگی های خاص خود را دارد. این پیچیدگی ها خود ناشی از ویژگی ها و پیچیدگی های نظام اسلامی و نحوه ی شکل گیری آن و این واقعیت است که این رژیم محصول یک انقلاب است که در ابعاد تاریخی هنوز تازه است.
من نمی دانم معنای «بخش اعظم اپوزیسیون» که در این سوال به آن اشاره رفته چیست و کدام بخش ها مورد نظر است. اما در برابر این بخش اعظم، باید یک بخش دیگر هم قاعدتا وجود داشته باشد که با بقیه ی اپوزیسیون دارای اهداف کلی و مشترک نیست. واقعیت متاسفانه در جامعه ی ما به همین صورت است. یعنی اپوزیسیون نظام اسلامی در کشور ما از یکدستی حتی در شعارها و هدف های کلی برخوردار نیست. یعنی ما یک اپوزیسیون سلطنت طلب (پهلوی طلب) داریم که می خواهد جامعه را به وضعیت قبل از انقلاب برگرداند و بساط حکومت پادشاهی را دوباره برقرار کند و یک اپوزیسیون جمهوری خواه (و نیمه جمهوری خواه)ی داریم که هم با استبداد پهلوی فاصله دارد و هم با استبداد اسلامی مخالفت می کند. در کنار این ها نیروهای اصلاح طلبی داریم که می خواهند نظام دینی را با اصلاحاتی حفظ کنند.
این جهت گیری های مختلف، نخستین عاملی است که «اتحاد» را در میان نیروهای اپوزیسیون در مفهوم وسیع آن ناممکن می کند. این شکاف، یکی از شکاف های ناشی از انقلاب بهمن ماه ۵۷ است. این انقلاب نه تنها به تاریخ نپیوسته، بلکه همین امروز در جامعه ی سیاسی ایران حضور نیرومندی دارد و بسیاری از شکاف های موجود هنوز ناشی از آن هستند. نیروها و طبقات موثر در این انقلاب باز هم در عرصه ی سیاسی و اجتماعی جامعه ی ما حضور دارند و نقش خود را بازی می کنند.
برخی دیگر از شکاف های التیام نیافته ای که در جامعه ی ما وجود دارد، عبارتند از:
- شکاف های باقی مانده از صف بندی های سال های نخست انقلاب که هنوز خود را در مناسبات بین نیروهای سیاسی نشان می دهند.
- شکاف بین نیروهای اصلاح طلبی که در سی سال گذشته به درجات از حکومت فاصله گرفته اند با نیروهایی که از ابتدا مخالف جمهوری اسلامی بوده اند.
اختلاف بین مجاهدین خلق با سایر نیروهای سیاسی در دو جبهه ی حکومتی و غیرحکومتی.
و بالاخره شکاف بین نسلی که نتیجه ی سی سال سرکوب و رشد ناقص سیاست در کشور ماست.
این شکاف ها مشکلات بسیاری را در نزدیکی نیروهای اپوزیسیون به یکدیگر ایجاد می کنند.
عدم موفقیت نیروهای اپوزیسیون در نزدیکی به یکدیگر تا حدودی ناشی از ملاحظات سیاسی است و تا حدودی ناشی از عوامل تاریخی و روانی. اتحاد نیروهایی که در دوره های زمانی در دو جبهه ی سرکوبگر و سرکوب شده قرار داشته اند، به آسانی ممکن نیست. اختلافات در چنین وضعیت هایی را بیشتر از آن که بتوان با برنامه ها و خط مشی های سیاسی توضیح داد، باید با عوامل تاریخی، و روانی توضیح داد. این ها عواملی است که در بسیاری موارد نیروهایی را که از نظر سیاسی اختلاف چندانی با هم ندارند، از متحد شدن با یکدیگر باز می دارد. من البته این وضعیت را تایید نمی کنم، اما می خواهم بگویم عدم نزدیکی و اتحاد نیروهای سیاسی در ایران دلایلی فراتر از دلایل سیاسی دارد.
آیا شما در ایجاد چنین جبهه واحد، طرح پیش شرطهایی مثل ایجاد سیستم فدراتیو در کشور و یا شکلی از حکومت و یا دیگر پیش شرطها را از سوی این ویا آن نیرو و فرد وشخصیت می پذیرید و یا اینکه اعتقاد دارید این جبهه باید عاری از هر گونه پیش شرطها و تحمیل نظرات بوده و باید حول کلی ترین اهداف و خواستهای عمومی شکل گیرد؟
«بدون هیچ پیش شرط» عاقلانه نیست. «بدون هیچ پیش شرط» یعنی هرکس مخالف جمهوری اسلامی است. این تا حدودی شرایط سال های آخر دوره ی شاه را تداعی می کند. با این تفاوت که طیف مخالفین جمهوری اسلامی متنوع تر و از نظر جهت گیری های کلی متکثرتر است. مخالفت با جمهوری اسلامی فی نفسه ارزش نیست که بتوان بر سر آن با دیگران متحد شد. هدف این نیست که استبداد موجود را سرنگون کنیم و هر چه می خواهد جایش بیاید. مخالفت ما با استبداد اسلامی تلاش برای استقرار یک حکومت دموکراتیک است.
«کلی ترین اهداف و خواست های عمومی» را می توان در مفهوم دموکراسی و حکومت دموکراتیک تعریف کرد. بنابر این نخستین شرط تشکیل جبهه ی واحد تعهد آن به دموکراسی است. در مورد این که این دموکراسی در کشور ما به چه صورتی باید باشد باید بحث کرد. در حال حاضر چند گره اصلی وجود دارد که توافق را مشکل می کند.
اول این که آیا با عقب نشینی از شعار جمهوری خواهی می توان مفهوم دموکراسی را گسترده تر کرد. طیفی که بیشتر به جریان مشروطه خواهی تعلق دارد در این مورد می کوشد پیش شرط جمهوری خواهی حذف شود. این البته یک بحث مجرد و عام نیست، این تلاش به این دلیل صورت می گیرد که شانس بازگشت سلطنت – در شکل های تعدیل شده اش – بازتولید شود.
در این زمینه من طرفدار آن هستم که از شعار جمهوری عقب نشینی صورت نگیرد. ملاحظاتم بیشتر از آن که ملاحظات تئوریک و عمومی باشد، ملاحظات مشخص سیاسی است. سلطنت در ایران یک نیروی تعریف شده با سمبل مشخص خودش است. این سمبل احتیاج ندارد که بر سلطنت طلبی خود پافشاری کند. وجودش برابر با سلطنت خواهی است. جمهوری خواهان این موقعیت را ندارند و باید بر هویت خود پافشاری کنند.
گره دوم موضوع «قومیت»ها و یا «ملیت» هاست. هیچ جبهه ای امروز بدون آن که مشخص کند پاسخش به آینده ی چند ملیتی (یا قومیتی) ایران چگونه است، نمی تواند شکل بگیرد. برای این مساله باید راه حل مورد توافق ارایه شود. این موضوع را من به عنوان پیش شرط در نظر نمی گیرم. زیرا هیچ کدام از راه ها نه اثبات شده است و نه از اکثریت قاطعی برخوردار است که بتوان به عنوان «راه حل نهایی» مورد توافق قرار گیرد و پیش شرط باشد. اما این را می فهم که بدون رسیدن به یک توافق در این مورد امکان تشکیل یک جبهه ی دموکراتیک ضعیف است.
گره سوم موضوع رابطه ی حکومت با دین است. این موضوع بیشتر به مناسبات لائیک ها و اصلاح طلبان مذهبی بر می گردد و از جمله عواملی است که بدون رسیدن به یک نتیجه ی مشخص در مورد آن نمی توان از یک ائتلاف گسترده سخنی به میان آورد.
در مورد این مسائل و گره گاه ها، به حداقلی از توافق نیاز است.
در مقطع کنونی به نظر شما چه شعارها و خواستهای مشخص محوری می توانند هم توده مردم را بحرکت در آورند و هم وسیع ترین طیف نیروهای تحول طلب جامعه را برای ایجاد یک نظام دمکراتیک در جامعه متحد سازند. درراه متحقق شدن این هدف، روشنفکران جامعه ما چه نقشی را میتوانند و باید ایفا کنند؟
تنها به حرکت درآوردن توده مهم نیست، توده می تواند به حرکت دربیاید، به نتیجه نرسد و سرخورده شود. من امروز بعد از تجربه ی چند حرکت بزرگ در جمهوری اسلامی فکر می کنم باید هم به «حرکت» فکر کرد و هم به نتیجه ی آن. این فکر که جنبش همه چیز نتیجه هیچ چیز را باید کنار گذاشت. جامعه ی ما در طول دو دهه ی گذشته، دو تجربه ی بزرگ اصلاح طلبانه را در سال ۷۶ و ٨٨ با ناکامی پشت سر گذاشته است (جنبش ٨٨ البته هنوز به سرانجام قطعی خود نرسیده است). وقتی می گویم ناکامی، به این معنا نیست که این جنبش ها دستاوردهایی نداشته اند. دستاوردهای زیآدی داشته اند. به ویژه جنبش سبز. اما واقعیت این است که آن ها نتوانستند به اهداف خود – اجرای بی کم و کاست قانون اساسی در سال ۷۶ و پس گرفتن رای خود در سال ٨٨- دست یابند.
این جنبش ها، بزرگترین خدمت و دستاوردشان شاید همین بود که نشان دادند حکومت اسلامی اصلاح بشو نیست. هر جنبشی در آینده باید بر پایه ی این تجربه بنا شود. با توجه به این تجربه، من طرفدار شعارها و خواسته هایی هستم که واقعی باشند. سال ها اصلاح طلبان، انقلابیون را به خیال پردازی در طرح خواست ها و شعارهای خود متهم کردند. امروز مشخص شده است که اصلاح جمهوری اسلامی بزرگترین خیال پردازی تاریح است که یک بار برای همیشه باید آن را کنار گذاشت تا راه برای واقع گرا شدن جنبش در کشور ما همراه شود.
روشنفکران و احزاب جامعه ما باید و می توانند این حقیقت را در جامعه ی ما تبلیغ و ترویج کنند و اشکال مناسب سازماندهی و مبارزه در این جهت را کشف کنند. از جمله مهم ترین وظیفه ی این روشنفکران زدودن سموم چندین ساله ای است که اصلاح طلبان در جامعه ی ما پیرامون یک جمهوری اسلامی اصلاح شده پراکنده اند.
اخبار روز: کمیته ی دفاع از رضا شهابی از انتقال این فعال کارگری زندانی به بند ٣۵۰ زندان اوین به جای بیمارستان خبر داده است.
در اطلاعیه ی شماره ی ۴ این کمیته آمده است:
روز یکشنبه ۲۰ آذرماه مسئولین زندان اوین، رضا شهابی را به جای بیمارستان به بند ٣۵۰ زندان اوین منتقل کردند. این خبر را رضا طی تماسی تلفنی به خانواده اعلام کرد و گفت که مسئولین زندان در توجیه این اقدامشان گفتهاند: «فشار خون تو بسیار پایین است و به همین دلیل باید به بند ٣۵۰ منتقل شوی و نه بیمارستان»!
این در حالی است که پس از پیگیریهای مستمر خانواده و بر اساس نامه ی دادستان مبنی بر انتقال اورژانسی رضا به بیمارستان که از روز یکشنبه ۱٣ آذر در اختیار مسئولین بند ۲۰۹ قرار گرفت و همچنین بنابر گفته ی خود این مسئولین، باید رضای نیمه جان را در یکی از روزهای شنبه ۱۹ آذر یا یکشنبه ۲۰ آذر به بیمارستان که محل مداوای مریضان است منتقل میکردند، نه بند ٣۵۰ که محل نگهداری زندانیان است!
خطر جانی و احتمال فلج شدن رضا را به شدت تهدید میکند و نگرانی ها برای سلامت او بسیار بالا رفته است.
در ادامه ی این اطلاعیه آمده است: در حالی که رضا بیستمین روز اعتصاب خود را در بدترین شرایط جسمی سپری می کند، ما ضمن محکوم کردن ادامه ی بازداشت رضا، خواستار انتقال اورژانسی و فوری رضا شهابی به بیمارستان هستیم و به مسئولین گوشزد میکنیم که تمام عواقب جانی ناشی از کوتاهیشان در انتقال او به بیمارستان، مستقیماً متوجه آنهاست.
در اطلاعیه ی شماره ی ۴ این کمیته آمده است:
روز یکشنبه ۲۰ آذرماه مسئولین زندان اوین، رضا شهابی را به جای بیمارستان به بند ٣۵۰ زندان اوین منتقل کردند. این خبر را رضا طی تماسی تلفنی به خانواده اعلام کرد و گفت که مسئولین زندان در توجیه این اقدامشان گفتهاند: «فشار خون تو بسیار پایین است و به همین دلیل باید به بند ٣۵۰ منتقل شوی و نه بیمارستان»!
این در حالی است که پس از پیگیریهای مستمر خانواده و بر اساس نامه ی دادستان مبنی بر انتقال اورژانسی رضا به بیمارستان که از روز یکشنبه ۱٣ آذر در اختیار مسئولین بند ۲۰۹ قرار گرفت و همچنین بنابر گفته ی خود این مسئولین، باید رضای نیمه جان را در یکی از روزهای شنبه ۱۹ آذر یا یکشنبه ۲۰ آذر به بیمارستان که محل مداوای مریضان است منتقل میکردند، نه بند ٣۵۰ که محل نگهداری زندانیان است!
خطر جانی و احتمال فلج شدن رضا را به شدت تهدید میکند و نگرانی ها برای سلامت او بسیار بالا رفته است.
در ادامه ی این اطلاعیه آمده است: در حالی که رضا بیستمین روز اعتصاب خود را در بدترین شرایط جسمی سپری می کند، ما ضمن محکوم کردن ادامه ی بازداشت رضا، خواستار انتقال اورژانسی و فوری رضا شهابی به بیمارستان هستیم و به مسئولین گوشزد میکنیم که تمام عواقب جانی ناشی از کوتاهیشان در انتقال او به بیمارستان، مستقیماً متوجه آنهاست.
چرا حكم بازداشت بروجردي؛ از «بالا» متوقف شده؟
بابک داد
وقتي قرار بود «محمد جهرمي» مديرعامل سابق بانك صادرات، براي مشاركت در اختلاس سه هزار ميلياردي بازداشت شود، او در ديدار با برخي مسئولان عاليرتبه تهديد كرده بود كه اگر زنداني شود، نامه ها و اسناد تخلف برخي «بزرگان» در اين اختلاس را توسط نزديكانش فاش خواهد كرد! اين روزها همين اتفاق درباره علاءالدين بروجردي رخ داده است. او هم از چماق «تهديد به افشاگري» بهره مي برد! اما چماق آقاي بروجردي تا اكنون، لااقل دو ميليارد دلار براي حكومت ايران هزينه برداشته است. او طراح اصلي قطع رابطه و تصرف و تخريب سفارت انگليس بود كه موجب شد دولت بريتانيا تقاضاي دو ميليارد دلار غرامت از دولت ايران بكند. پولي كه همين حالا هم در حسابهاي بلوكه شده مقامات ايراني در بريتانيا موجود و بلوكه شده است!
علاءالدين بروجردي چند روز بعد از خلاصي از بازداشت موقت، به عنوان رئيس كميسيون طرح جنجالي كاهش روابط با انگليس را به صحن مجلس برد. او سپس توسط آن بخش از بسيج دانشجويي كه از تيم لاريجاني تغذيه مي شوند، آتش تهيه حمله به سفارت انگليس و يك آتش بازي سياسي و ديپلماتيك را فراهم كرد. بروجردي به خوبي مي دانست كه اين بلواها مي تواند براي مدتي او را از گزند بازداشت دور نگه دارد وشايد مسئولان را در محاسبه هزينه هاي دستگيري او مجبور به تجديد نظر كند.
با اين همه، تجربه دو شب بازداشت و زنداني شدن فرزندش او را حسابي ترسانده است. بروجردي مي داند كه آقازاده اش به عنوان «مباشر» او در سوءاستفاده مالي از گروه صنعتي امير منصور آريا، نمي تواند زياد در بازجويي دوام بياورد و بالاخره در طول بازجويي ها، به نقش پدرش در اختلاس سه هزار ميليارد توماني و به «رد پولهاي دريافتي» اعتراف خواهد كرد. بروجردي به عنوان رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس، با نوشتن بيشتر از بيست توصيه نامه رسمي براي اختلاس گران و بانكها، سيستم اقتصادي كشور را به دادن تسهيلات و وام هاي كلان به گروه آريا مجبور كرده بود. او بارها براي خلاصي فرزندش به مقامات نظام مراجعه كرده، اما اينك حكم بازداشت خود او هم صادر شده و فقط با پا درمياني علي لاريجاني و دستور از بيت رهبري حكم جلب او اجرا نشده است. دستوراتي كه پي در پي از «بالا» به قضات پرونده نازل مي شوند!
باري! بروجردي هم مانند جهرمي، با توسل به تهديد مقامات عاليرتبه به افشاگري تاكنون از گزند بازداشت رهايي يافته است. او البته «ضرب شست ديپلماتيك» خود را هم به مسئولان نظام نشان داده تا بدانند به اندازه مبلغ اختلاس، بروجردي قادر است حكومت ايران را به زحمت مضاعف و بدهكاري جهاني بياندازد. و تو ببين، زير اين فرش خوش نقش ديني(!)، چه گندابي از فساد و ثروت اندوزي و دزدي به راه افتاده است؟ گندابي كه هر كسي مي تواند مقامات بالا را به افشاي آن تهديد كند و باج بخواهد!
هنوز به روشني معلوم نيست ردپاي اختلاس سه هزار ميليارد توماني تا كجاها رفته كه پرونده قضائي آن، عملا" به بن بست رسيده و پي در پي از سوي مقامات «بالا»، فرمان هاي توقف حكم و منع تعقيب صادر مي شود؟ آنچه مسلم است اينكه اين اختلاس توانست فراگير شدن «سرطان فساد» را در جمهوري اسلامي آشكار كند. فسادي كه از مجلس و دولت و دستگاه قضايي شروع مي شود و تا سپاه و نيروهاي سايه نشين حكومت و بيت رهبري همه را مبتلا كرده است و تا عمق نظام ريشه دوانده است. فسادي كه به رغم تلاش آيت الله خامنه اي، قابل كتمان كردن نيست و مانند موريانه اي پايه هاي حكومت را از درون خودره است. روزي خواهد رسيد كه پايه هاي موريانه زده و سست اين حكومت، با نسيم «آه» مردم تهي دست فرو خواهد ريخت. البته اگر تا قبل از آن، به «شكل ديگري» فرو نريخته باشد!
منصور امان
اشین قُدرت جمهوری اسلامی مُستقیم و بدون بیراهه روی به سوی تصادُم از روبرو با دیوار انتخابات مجلس نُهم به پیش می رود. به همان میزان که زمان برخورد در بزنگاه بُر خوردن کارتها و تقسیم ژتونها نزدیک تر می خزد، بر درماندگی و آشُفتگی سرنشینان آن نیز افزوده می گردد؛ موقعیت نا آرامی که خود، نیروی مُحرکه تازه ای برای به جریان انداختن درگیریهای بیشتر با دامنه گُسترده تری به شمار می رود.
نُکته دهشت بار برای "نظام" آن است که فرمان ماشین را هیچکس به تمامی در اختیار ندارد، هیچیک از فراکسیونهای شریک در حُکومت، نه دسیسه موثری برای بیرون راندن رقیبان شان در اختیار دارند و نه از برنامه روشنی برای چیرگی بر بُحرانهایی که "نظام" در چنبره آن دست و پا می زند و رُقبا را بخشی از آن می دانند، برخوردار هستند. فقط نگاهی گُذرا به مُشاجرات پُر شمار رهبران و پایوران گرایشهای گوناگون حُکومت پیرامون سقف مُطالبات خود و آنچه که گمان می برند به گونه واقعی به دست خواهند آورد، سردرگُمی آنها در باره جهتی که رویدادها خواهد یافت و چشم اندازی که در برابرشان گشوده می شود را بازگو می کند. بازیگران نمی دانند فینال نمایش چه خواهد بود و آنها کجا می روند و این تنها یقین خدشه ناپذیر در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی است.
این رشته سردرگُم را هیچ کُجا روشن تر از کارزارهایی که رهبران و پایوران حُکومت برای افشای فساد اقتصادی یکدیگر سازمان می دهند نمی توان مُشاهده کرد. در این میدان رویارویی، حریفان نیستند که وضعیت صحنه را تعیین می کنند و حوادث را به جلو می رانند، بلکه این رویدادها است که آنها را از پی خود می کشد.
سردرگُمی - بخش اول: افشاگری علیه خود
اگرچه مقامهای رسمی ادعا می کنند که کشف دُزدی سه هزار میلیاردی "برحسب تصادُف" و حداکثر در اثر "ناشیگری اختلاس گران" صورت گرفته است، اما انتساب بی درنگ آن به فراکسیون نظامی–امنیتی دولت یا –آن گونه که رُقبایشان مایلند آنها را بنامند- "جریان انحرافی" و سپس دامنه سیاسی ای که این رُسوایی یافت، توضیح مزبور را تایید نمی کند. نشانه ها بسا حاکی از یک حرکت سازمان یافته و سازگار شده با اتهام "ریخت و پاش انتخاباتی" و "خرج پولهای هنگُفت برای انتخابات مجلس" است. این مُشخص ترین اتهامی است که راست سُنتی و دسته بندی آقای خامنه ای از هنگام آغاز درگیریهای علنی با فراکسیون نظامی-امنیتی دولت در رابطه با تلاش آن برای قبضه ی قُدرت مطرح ساخته و همچنان بی وقفه در حال طرح آن هستند.
بی تردید مسدود ساختن یک مجرای چشمگیر بهره برداری از قُدرت و همچنین یک منبع کلان تولید آن، ضربه سختی به آقای احمدی نژاد و دوستان به حساب می آید. اما دُشوار تر از آن، می تواند به میان کشیده شدن پای رهبران ارشد فراکسیون دولت مانند مشایی و پایوران بُلندپایه آن همچون آقایان خاوری، رییس بانک ملی، آقای حُسینی، وزیر اقتصاد، آقای پورمُحمدی، مُعاون بانک مرکزی، در ارتباط با این رُسوایی باشد.
با این همه چنین می نماید که این تاکتیک بهترین ابزاری نبود که حریفان دولت می توانستند برای تسویه حساب به آن مُتوسل شوند. نخُست از این زاویه که آنها به جامعه توضیح می دادند که زیر خیمه نماینده خُدا بر زمین و در سایه "ولی مُطلقه"، "سید خُراسانی" و جُز آن، فسادی بر پا شده که می توان آن را "بُزُرگترین اختلاس تاریخ ایران" نام داد و عاملان آن هیچکس جُز منصوبان وی و نورچشمیهای اش نبوده اند. ناگفته پیداست که این بهترین تبلیغ به طور عام برای حُکومت نواب خدا، والی امامزمان یا وکیل تام الاختیار هر مُوکل غیبی دیگر نیست و به گونه ویژه، دلیل قانع کننده ای برای کشاندن جامعه ی مُعترض زیر پرچم "نظام" و قانع کردن آن به تحمُل حاکمان مُستبد و فاسد حساب نمی آید.
از سوی دیگر، تنظیم کنندگان صورت حساب سه هزار میلیاردی برای فراکسیون نظامی-امنیتی دولت، با نگاهی ساده لوحانه که از ارزیابی غلط از موقعیت خود و حریف سرچشمه می گرفت، نقش خویش در این تاراج کلان را از مُعادلات پاک کرده و به این وسیله از پیش بینی سناریوهای بعد از افشاگری و واکُنشهای احتمالی سوژه آن، ناتوان ماندند.
سردرگُمی - بخش دوم: فرار به عقب با ریخت و پاش
بنابراین، حرکت گرایشهای رقیب "باند انحرافی" تا نُقطه ی افشا و آشکار ساختن دُزدی میلیاردی می توانست در طبقه بندی عملیات انتحاری قرار بگیرد که اگر چه اهدافی را مورد اصابت قرار می داد اما خود نیز همراه آنها دراز می شد. نخُستین صدای شیپور عقب نشینی در میانه مهر ماه به صدا درآمد؛ زمانی که آقای خامنه ای ضمن رد مسوولیت خود در فساد زیردستانش، درخواست کرد که موضوع دیگر "کش" داده نشود.
در نظر به بازتاب گُسترده اجتماعی دُزدی و افراد و ساختارهای دخیل در آن، رویکرد رهبر جمهوری اسلامی از موضع ضعف و دفاع نه چندان سازمان یافته از خود بی تردید فهم پذیر است. اما مُداخله وی با این مُشخصات فقط زمانی می توانست موثر باشد که اداره صحنه را نیز به گونه واقعی در دست می داشت، به این مفهوم که از یک سو می توانست مانع حمله تلافی جویانه پادوی یاغی شده خود و کشانده شدن نزاع به اندرونی اش شود و از سوی دیگر، پرونده را از روی میز قاپ زده و جلوی "کش" آمدن آن را بگیرد. آیا این پیش شرطها تامین بودند؟ این پُرسشی است که می توان پاسُخ آن را از جهتی که رویدادهای بعدی یافتند، بر گرفت.
یک روش ساده و همزمان محبوب برای جلوگیری از "کش" نیامدن رُسواییهای از پرده برون افتاده دولتی، معرفی یک یا چند بُز گُناهکار و قُربانی کردن آنها در محراب رووسای پاکدامن شان است؛ متُدی که مُنصفانه باید گفت جمهوری اسلامی آن را اختراع نکرده، اما یکی از بی استعداد ترین کاربران آن به شمار می رود.
حُکومت برای جمع کردن پرونده باید وانمود می کرد که در حال بررسی و به فرجام رساندن آن است و به بیانی، خلعت پیش قراوُلی نهضت دُزد بگیری را بر دوش می افکند. گرفتن ژست مُبارزه با فساد حُکومتی حتی در "بالا" و دادرسی و مُجازات قاطعانه عاملان آن، به گونه فرضی می توانست از گُسترش خساراتی که تا این لحظه به "نظام" وارد شده بود جلوگیری کرده و دامنه آن را محدود کند.
اما همانگونه که می توان تصور کرد، پرونده به این سمت جهت نیافت و برعکس، اکنون زمان آن رسیده بود که سریال بی تدبیریهای "نظام" با یک اپیزود جدید ادامه پیدا کند. حتی اگر آقای خامنه ای با مُداخله ی پریشان و ادبیات اندیشه نشده خود به اعتبار سناریو لطمه جدی نمی زد، نمایش ریشخندآمیزی که در مجلس مُلاها با سوژه برخورد با "اختلاس" و "استیضاح وزیر اقتصاد" روی صحنه رفت، برای ورشکسته کردن تیاتر کافی بود.
در یک صحنه سازی ریشخند آمیز که سُخنان پُر حرارت مُوافقان و مُخالفان به عُنوان دکوراسیون آن خدمت می کرد، وزیر اقتصاد از اتهام مُشارکت در "اختلاس" و پُشتیبانی آن تبریه گردید و اجازه یافت پُست خود را حفظ کند. این پرده چنان ناشیانه اجرا گردید و بازیگران آن گونه نقش خود را غیر طبیعی بازی کردند که حتی تلویزیون دولتی و رسانه های رسمی نیز به انتقاد پرداخته و آن را نمایشی توصیف کردند.
بدین گونه، تدبیر کُنترُل آتش و کاهش دامنه خسارت، خود به فاکتور دیگری برای سوزاندن بیشتر "نظام" و تایید پیش داوریهای بدبینانه اکثریت جامعه گردید که نزد حاکمان جمهوری اسلامی اراده ای برای پیگیری و برخورد با چپاول داراییهای همگانی نمی دیدند. نمایش "استیضاح"، دلیل این فقدان اراده را نیز در یک بسته بندی دو برابر عرضه کرد و همه ی آنها که می خواستند ببیند، شاهد گردیدند که چگونه افشاگران از ترس افشا شدن و پاکدامنها در وحشت از نشان داده شدن لکه های نشُسته، با یکدیگر چُپُق سکوت دود کردند و دست ماله کشی در دست هم گذاشتند.
سردرگُمی - بخش سوم: شکست مُصالحه، شبیخون تازه
زمان کوتاهی پیش از کنار رفتن پرده نمایش "استیضاح" در مجلس مُلاها، نام چند تن از نمایندگان مجلس و از جُمله، آقای بروجردی، رییس کُمیسیون کلیدی امنیت به عُنوان شُرکای "اختلاس" افشا گردید. این تحوُل، یک نشانه قوی از شکننده و بی پایه بودن توافُق قبلی طرفهای درگیری و در موضع ضعف قرار گرفتن آقای خامنه ای و راست سُنتی می توانست به حساب بیاید؛ یک نتیجه گیری که رویدادهای بعدی آن را تایید کرد.
پیرامون دلیل عقب نشینی سراسیمه دو گرایش یاد شده از کشاندن موضع فساد مالی به "خط قرمز" فراکسیون نظامی–امنیتی، گُمانه های گوناگونی مطرح گردیده؛ علت هر چه باشد، روشن این است که آنها در این بده و بستان، هم چوب را خورده اند و هم پیاز را! زیرا آقای احمدی نژاد و دوستان هم حمله رقیبان را مُتوقف و آنها را ناچار به پس نشستن پُر هزینه کردند و هم در عمل، آنچه که تعهُد سپُرده بودند در قالب "سُکوت الهام بخش وحدت" بازگو نکنند را جار زدند و به اُردوی حریف شبیخون بردند.
گُماشته یاغی شده آقای خامنه ای، فقط دو روز پس از مُصالحه و دفع موفقیت آمیز حمله رُقبا، دست به پرده دری رُسوایی بار تری زد و این بار در مورد فساد حُکومتی، آدرس دفتر "رهبری" (مُجتبی خامنه ای) و برادر آقای لاریجانی (مُحمد جواد) را داد و داستان پُشت پرده برکناری آقای مُتکی و ماجرای "حضور بانوان در ورزشگاهها" و بوقلمون صفتی "رهبری" را روی میز گذاشت. او همچنین هُشدار داد که اگر نیم ساعت حرف بزند، "قیمت سوراخ موش بالا می رود".
به این ترتیب، توپی که دو گرایش باند ولایت برای شلیک به رقیبان به میدان آورده بودند، در انتها به سمت خود آنها چرخید. آنان تحت رهبری آقای خامنه ای از رویارویی با فراکسیون نظامی–امنیتی دولت در میدان اصلی نبرد، جایی که موضوع صف آرایی، اشغال مواضع کلیدی است، فرار کرده اند و در میدانهای فرعی و تنگ کشاکش، مورد اصابت ترکش گلوله هایی قرار می گیرند که خود شلیک می کنند.
برآمد
با همه ناگواری، قُفل شدگی درونی باند حاکم فقط نیمی از نکبتی را تشکیل می دهد که "نظام" بدان دُچار شده است. بر این افزوده می گردد که آنها جنگ پُر تلفات خود را در ظرفی به پیش می برند که هر چیزی به جز یک مُحیط مُسالمت آمیز است.
از یک سو، جامعه مُعترض با مُطالبات انباشته شده اش به کمین نشسته و حرکت گلادیاتورهای میدان را در کفه ی ترازوی منافع خود به سنجش می نهد و در سوی دیگر، بُحران خارجی "نظام" قرار گرفته که میدان مانُور و دایره امکانات فراکسیونهای درگیر برای رها گردیدن از مسایل در دستور -چه در "بالا" و چه در "پایین"– را محدود ساخته و به تامین فاکتورهایی مشروط می کند که آنها یا در اختیار ندارند یا به مصلحت خود نمی بینند.
در این چارچوب، برنده جنگ فرسایشی در راس حُکومت، بی تردید به پیش برندگان آن نخواهند بود.
منبع: نبرد خلق شماره 317، سه شنبه اول آذر 1390 - 22 نوامبر 2011
http://www.iran-nabard.com/n317/sarmaghaleh317.htm
اشین قُدرت جمهوری اسلامی مُستقیم و بدون بیراهه روی به سوی تصادُم از روبرو با دیوار انتخابات مجلس نُهم به پیش می رود. به همان میزان که زمان برخورد در بزنگاه بُر خوردن کارتها و تقسیم ژتونها نزدیک تر می خزد، بر درماندگی و آشُفتگی سرنشینان آن نیز افزوده می گردد؛ موقعیت نا آرامی که خود، نیروی مُحرکه تازه ای برای به جریان انداختن درگیریهای بیشتر با دامنه گُسترده تری به شمار می رود.
نُکته دهشت بار برای "نظام" آن است که فرمان ماشین را هیچکس به تمامی در اختیار ندارد، هیچیک از فراکسیونهای شریک در حُکومت، نه دسیسه موثری برای بیرون راندن رقیبان شان در اختیار دارند و نه از برنامه روشنی برای چیرگی بر بُحرانهایی که "نظام" در چنبره آن دست و پا می زند و رُقبا را بخشی از آن می دانند، برخوردار هستند. فقط نگاهی گُذرا به مُشاجرات پُر شمار رهبران و پایوران گرایشهای گوناگون حُکومت پیرامون سقف مُطالبات خود و آنچه که گمان می برند به گونه واقعی به دست خواهند آورد، سردرگُمی آنها در باره جهتی که رویدادها خواهد یافت و چشم اندازی که در برابرشان گشوده می شود را بازگو می کند. بازیگران نمی دانند فینال نمایش چه خواهد بود و آنها کجا می روند و این تنها یقین خدشه ناپذیر در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی است.
این رشته سردرگُم را هیچ کُجا روشن تر از کارزارهایی که رهبران و پایوران حُکومت برای افشای فساد اقتصادی یکدیگر سازمان می دهند نمی توان مُشاهده کرد. در این میدان رویارویی، حریفان نیستند که وضعیت صحنه را تعیین می کنند و حوادث را به جلو می رانند، بلکه این رویدادها است که آنها را از پی خود می کشد.
سردرگُمی - بخش اول: افشاگری علیه خود
اگرچه مقامهای رسمی ادعا می کنند که کشف دُزدی سه هزار میلیاردی "برحسب تصادُف" و حداکثر در اثر "ناشیگری اختلاس گران" صورت گرفته است، اما انتساب بی درنگ آن به فراکسیون نظامی–امنیتی دولت یا –آن گونه که رُقبایشان مایلند آنها را بنامند- "جریان انحرافی" و سپس دامنه سیاسی ای که این رُسوایی یافت، توضیح مزبور را تایید نمی کند. نشانه ها بسا حاکی از یک حرکت سازمان یافته و سازگار شده با اتهام "ریخت و پاش انتخاباتی" و "خرج پولهای هنگُفت برای انتخابات مجلس" است. این مُشخص ترین اتهامی است که راست سُنتی و دسته بندی آقای خامنه ای از هنگام آغاز درگیریهای علنی با فراکسیون نظامی-امنیتی دولت در رابطه با تلاش آن برای قبضه ی قُدرت مطرح ساخته و همچنان بی وقفه در حال طرح آن هستند.
بی تردید مسدود ساختن یک مجرای چشمگیر بهره برداری از قُدرت و همچنین یک منبع کلان تولید آن، ضربه سختی به آقای احمدی نژاد و دوستان به حساب می آید. اما دُشوار تر از آن، می تواند به میان کشیده شدن پای رهبران ارشد فراکسیون دولت مانند مشایی و پایوران بُلندپایه آن همچون آقایان خاوری، رییس بانک ملی، آقای حُسینی، وزیر اقتصاد، آقای پورمُحمدی، مُعاون بانک مرکزی، در ارتباط با این رُسوایی باشد.
با این همه چنین می نماید که این تاکتیک بهترین ابزاری نبود که حریفان دولت می توانستند برای تسویه حساب به آن مُتوسل شوند. نخُست از این زاویه که آنها به جامعه توضیح می دادند که زیر خیمه نماینده خُدا بر زمین و در سایه "ولی مُطلقه"، "سید خُراسانی" و جُز آن، فسادی بر پا شده که می توان آن را "بُزُرگترین اختلاس تاریخ ایران" نام داد و عاملان آن هیچکس جُز منصوبان وی و نورچشمیهای اش نبوده اند. ناگفته پیداست که این بهترین تبلیغ به طور عام برای حُکومت نواب خدا، والی امامزمان یا وکیل تام الاختیار هر مُوکل غیبی دیگر نیست و به گونه ویژه، دلیل قانع کننده ای برای کشاندن جامعه ی مُعترض زیر پرچم "نظام" و قانع کردن آن به تحمُل حاکمان مُستبد و فاسد حساب نمی آید.
از سوی دیگر، تنظیم کنندگان صورت حساب سه هزار میلیاردی برای فراکسیون نظامی-امنیتی دولت، با نگاهی ساده لوحانه که از ارزیابی غلط از موقعیت خود و حریف سرچشمه می گرفت، نقش خویش در این تاراج کلان را از مُعادلات پاک کرده و به این وسیله از پیش بینی سناریوهای بعد از افشاگری و واکُنشهای احتمالی سوژه آن، ناتوان ماندند.
سردرگُمی - بخش دوم: فرار به عقب با ریخت و پاش
بنابراین، حرکت گرایشهای رقیب "باند انحرافی" تا نُقطه ی افشا و آشکار ساختن دُزدی میلیاردی می توانست در طبقه بندی عملیات انتحاری قرار بگیرد که اگر چه اهدافی را مورد اصابت قرار می داد اما خود نیز همراه آنها دراز می شد. نخُستین صدای شیپور عقب نشینی در میانه مهر ماه به صدا درآمد؛ زمانی که آقای خامنه ای ضمن رد مسوولیت خود در فساد زیردستانش، درخواست کرد که موضوع دیگر "کش" داده نشود.
در نظر به بازتاب گُسترده اجتماعی دُزدی و افراد و ساختارهای دخیل در آن، رویکرد رهبر جمهوری اسلامی از موضع ضعف و دفاع نه چندان سازمان یافته از خود بی تردید فهم پذیر است. اما مُداخله وی با این مُشخصات فقط زمانی می توانست موثر باشد که اداره صحنه را نیز به گونه واقعی در دست می داشت، به این مفهوم که از یک سو می توانست مانع حمله تلافی جویانه پادوی یاغی شده خود و کشانده شدن نزاع به اندرونی اش شود و از سوی دیگر، پرونده را از روی میز قاپ زده و جلوی "کش" آمدن آن را بگیرد. آیا این پیش شرطها تامین بودند؟ این پُرسشی است که می توان پاسُخ آن را از جهتی که رویدادهای بعدی یافتند، بر گرفت.
یک روش ساده و همزمان محبوب برای جلوگیری از "کش" نیامدن رُسواییهای از پرده برون افتاده دولتی، معرفی یک یا چند بُز گُناهکار و قُربانی کردن آنها در محراب رووسای پاکدامن شان است؛ متُدی که مُنصفانه باید گفت جمهوری اسلامی آن را اختراع نکرده، اما یکی از بی استعداد ترین کاربران آن به شمار می رود.
حُکومت برای جمع کردن پرونده باید وانمود می کرد که در حال بررسی و به فرجام رساندن آن است و به بیانی، خلعت پیش قراوُلی نهضت دُزد بگیری را بر دوش می افکند. گرفتن ژست مُبارزه با فساد حُکومتی حتی در "بالا" و دادرسی و مُجازات قاطعانه عاملان آن، به گونه فرضی می توانست از گُسترش خساراتی که تا این لحظه به "نظام" وارد شده بود جلوگیری کرده و دامنه آن را محدود کند.
اما همانگونه که می توان تصور کرد، پرونده به این سمت جهت نیافت و برعکس، اکنون زمان آن رسیده بود که سریال بی تدبیریهای "نظام" با یک اپیزود جدید ادامه پیدا کند. حتی اگر آقای خامنه ای با مُداخله ی پریشان و ادبیات اندیشه نشده خود به اعتبار سناریو لطمه جدی نمی زد، نمایش ریشخندآمیزی که در مجلس مُلاها با سوژه برخورد با "اختلاس" و "استیضاح وزیر اقتصاد" روی صحنه رفت، برای ورشکسته کردن تیاتر کافی بود.
در یک صحنه سازی ریشخند آمیز که سُخنان پُر حرارت مُوافقان و مُخالفان به عُنوان دکوراسیون آن خدمت می کرد، وزیر اقتصاد از اتهام مُشارکت در "اختلاس" و پُشتیبانی آن تبریه گردید و اجازه یافت پُست خود را حفظ کند. این پرده چنان ناشیانه اجرا گردید و بازیگران آن گونه نقش خود را غیر طبیعی بازی کردند که حتی تلویزیون دولتی و رسانه های رسمی نیز به انتقاد پرداخته و آن را نمایشی توصیف کردند.
بدین گونه، تدبیر کُنترُل آتش و کاهش دامنه خسارت، خود به فاکتور دیگری برای سوزاندن بیشتر "نظام" و تایید پیش داوریهای بدبینانه اکثریت جامعه گردید که نزد حاکمان جمهوری اسلامی اراده ای برای پیگیری و برخورد با چپاول داراییهای همگانی نمی دیدند. نمایش "استیضاح"، دلیل این فقدان اراده را نیز در یک بسته بندی دو برابر عرضه کرد و همه ی آنها که می خواستند ببیند، شاهد گردیدند که چگونه افشاگران از ترس افشا شدن و پاکدامنها در وحشت از نشان داده شدن لکه های نشُسته، با یکدیگر چُپُق سکوت دود کردند و دست ماله کشی در دست هم گذاشتند.
سردرگُمی - بخش سوم: شکست مُصالحه، شبیخون تازه
زمان کوتاهی پیش از کنار رفتن پرده نمایش "استیضاح" در مجلس مُلاها، نام چند تن از نمایندگان مجلس و از جُمله، آقای بروجردی، رییس کُمیسیون کلیدی امنیت به عُنوان شُرکای "اختلاس" افشا گردید. این تحوُل، یک نشانه قوی از شکننده و بی پایه بودن توافُق قبلی طرفهای درگیری و در موضع ضعف قرار گرفتن آقای خامنه ای و راست سُنتی می توانست به حساب بیاید؛ یک نتیجه گیری که رویدادهای بعدی آن را تایید کرد.
پیرامون دلیل عقب نشینی سراسیمه دو گرایش یاد شده از کشاندن موضع فساد مالی به "خط قرمز" فراکسیون نظامی–امنیتی، گُمانه های گوناگونی مطرح گردیده؛ علت هر چه باشد، روشن این است که آنها در این بده و بستان، هم چوب را خورده اند و هم پیاز را! زیرا آقای احمدی نژاد و دوستان هم حمله رقیبان را مُتوقف و آنها را ناچار به پس نشستن پُر هزینه کردند و هم در عمل، آنچه که تعهُد سپُرده بودند در قالب "سُکوت الهام بخش وحدت" بازگو نکنند را جار زدند و به اُردوی حریف شبیخون بردند.
گُماشته یاغی شده آقای خامنه ای، فقط دو روز پس از مُصالحه و دفع موفقیت آمیز حمله رُقبا، دست به پرده دری رُسوایی بار تری زد و این بار در مورد فساد حُکومتی، آدرس دفتر "رهبری" (مُجتبی خامنه ای) و برادر آقای لاریجانی (مُحمد جواد) را داد و داستان پُشت پرده برکناری آقای مُتکی و ماجرای "حضور بانوان در ورزشگاهها" و بوقلمون صفتی "رهبری" را روی میز گذاشت. او همچنین هُشدار داد که اگر نیم ساعت حرف بزند، "قیمت سوراخ موش بالا می رود".
به این ترتیب، توپی که دو گرایش باند ولایت برای شلیک به رقیبان به میدان آورده بودند، در انتها به سمت خود آنها چرخید. آنان تحت رهبری آقای خامنه ای از رویارویی با فراکسیون نظامی–امنیتی دولت در میدان اصلی نبرد، جایی که موضوع صف آرایی، اشغال مواضع کلیدی است، فرار کرده اند و در میدانهای فرعی و تنگ کشاکش، مورد اصابت ترکش گلوله هایی قرار می گیرند که خود شلیک می کنند.
برآمد
با همه ناگواری، قُفل شدگی درونی باند حاکم فقط نیمی از نکبتی را تشکیل می دهد که "نظام" بدان دُچار شده است. بر این افزوده می گردد که آنها جنگ پُر تلفات خود را در ظرفی به پیش می برند که هر چیزی به جز یک مُحیط مُسالمت آمیز است.
از یک سو، جامعه مُعترض با مُطالبات انباشته شده اش به کمین نشسته و حرکت گلادیاتورهای میدان را در کفه ی ترازوی منافع خود به سنجش می نهد و در سوی دیگر، بُحران خارجی "نظام" قرار گرفته که میدان مانُور و دایره امکانات فراکسیونهای درگیر برای رها گردیدن از مسایل در دستور -چه در "بالا" و چه در "پایین"– را محدود ساخته و به تامین فاکتورهایی مشروط می کند که آنها یا در اختیار ندارند یا به مصلحت خود نمی بینند.
در این چارچوب، برنده جنگ فرسایشی در راس حُکومت، بی تردید به پیش برندگان آن نخواهند بود.
منبع: نبرد خلق شماره 317، سه شنبه اول آذر 1390 - 22 نوامبر 2011
http://www.iran-nabard.com/n317/sarmaghaleh317.htm
مصلحی: به خیلی کشورهای دیگر در مورد انتخابات مشاوره دادهایم
وزیر اطلاعات ایران در گفتههایی اظهار داشته که ایران به کشورهای دیگری که انتخابات پیش رو داشتهاند درباره فضای مجازی و سایبری هشدار داده است و آنها از اینکه ایران چنین اطلاعاتی دارد «تعجب» کردهاند. وی همچنین سفارتخانه مجازی آمریکا را ابزاری برای جاسوسی خواند.
به گزارش ایسنا، حیدر مصلحی درباره راه اندازی سفارت خانه مجازی آمریکا برای ایرانیان گفت: «سفارت تعبیر و اصطلاحی است که در عرف دیپلماتیک معنی دارد و تاسیس یک سفارت در یک کشور دیگر باید مورد قبول آن کشور قرار گیرد و اعتبارنامه داده شود اما چیزی که آنها مطرح کردهاند بحث سفارتخانه مجازی است، مجازی یعنی چه؟ یعنی وجود خارجی ندارد وآقایان در وهم و خیالات هستند واین فعالیتها را میکنند.»
وزیر اطلاعات ادامه داد: «وضعیت سیستم اطلاعاتی آمریکا ورشکسته است و ما با تمام وجود به این ورشکستگی پی بردهایم و اینکه میبینیم در موقعیتهای مختلف دست به این اقدامات میزنند دلیل بر ورشکستگی آنهاست و اینکه از اقداماتشان نتیجه نگرفتهاند و مردم ما با اقدامات آنها همراهی نداشتهاند.» مصلحی در ادامه اظهارکرد: «ما بارها گفتهایم که در فضای سایبری و فضای مجازی ما تسلط و اشراف خوبی داریم به گونهای که به خیلی از کشورهای دیگر اخیرا انتخابات داشتهاند گوشزد کردهایم که آمریکا برای شما طراحی دارد و حتی به آنها گفتهایم چه کسانی چه کارهایی میخواهند انجام دهند و آنها تعجب میکردند که ما چگونه این اطلاعات را داریم.»
وی در ادامه ضمن تهدید استفاده کنندگان از سفارت مجازی آمریکا گفت: «این یک تور و یک طعمه است تا افرادی را در مباحث جاسوسی دنبال کنند و مردم ما به خصوص جوانانمان باید هوشیاری و دقت لازم را داشته باشند.»
برای آزادی نسرین ستوده در نروژ در روز حقوق بشر
طی روزهای گذشته کمپین بین المللی حقوق بشر درایران با آغاز برنامهای برای آزادی نسرین ستوده باردیگر وضعیت این فعال حقوق بشر و وکیل مدافع بسیاری از زندانیان سیاسی درمعرض توجه قرارداد. به گزارش خبرنگار خودنویس تا کنون بیش از هزار نفر، نامهای را در صفحه «اقدام» این برنامه برای ارسال به دیپلماتهای دهها کشور و مقامات جمهوری اسلامی امضا کردهاند.
مقامات ایرانی نسرین ستوده را در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ دستگیر کردند. وی متعاقبا مورد اتهامات «اقدام علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» قرار گرفت و در شهریور سال جاری توسط دادگاه تجدید نظر به شش سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از حرفۀ وکالت محکوم شد.
فراخوان «روز سکوت اعتراضی در فضای مجازی»
این دعوت از سوی «شبکه دانشجویی گرامیداشت هفته دانشجو» انجام گرفته و خواهان یکپارچگی و اتحاد همه گروهها در اعتراض به سکوت اجباری در داخل ایران هستند. در فراخوان دعوت به «سکوت اعتراضی در فضای مجازی» بیان شده که «هر سکوتی نشانه بیحرفی و بیعملی نیست. سکوت وقتی که انتخاب باشد، پیام دارد. فریاد است. پس چرا از سکوتمان اعتراضی نسازیم؟ سکوتی که حرفی را بزند. سکوت با صدا. یک سکوت جمعی. یک سکوت هدفمند. یک سکوت پیام دار. یک "سکوت اعتراضی". اعتراض به " نداشتن حق حرف زدن.»
در صفحه فیس بوکی این فراخوان آمده است که «این اقدام اعتراضی، چه به یک اقدام جمعی فراگیر تبدیل شود و چه تنها عدهای آن را انجام دهند، ضرری ندارد. این "هیچترین" (نه حتی کمترین) کاری است که ما میتوانیم برای همراهی با سکوت اجباری ایرانیان رنج دیده انجام دهیم و شاید بدین طریق بتوانیم صدای اعتراض آنها و خودمان را به گوش دیگران برسانیم. این کوچکترین کنش اعتراضی ما به "نداشتن حق حرف زدن" است.»
شبکه دانشجویی گرامیداشت هفته دانشجو، همه کسانی را که به «نداشتن حق حرف زدن» در ایران اعتراض دارند را به همراهی با دو پیشنهاد خود دعوت کرده است. در اولین پیشنهاد از تمام ایرانیان و حتی غیرایرانیان آگاه از وضعیت ایران درخواست شده که در روز ۲۲ آذر- ۱۳ دسامبر در فیسبوک، توییتر، بالاترین و دیگر شبکههای اجتماعی هیچ مطلبی ننویسند و در دومین پیشنهاد از فعالان و شخصیتهای سیاسی خارج از کشور خواسته شده که از انتشار مقاله، مطلب و یا مصاحبه با رسانهها خودداری و علت مصاحبه نکردن خود را نیز به رسانهها بگویند تا پیام سکوت اعتراضی را نیز آنها هم منعکس کنند. همچنین از رسانهها نیز خواسته شده که در این روز ( ۲۲ اذر- ۱۳ دسامبر ) تیتر صفحه اولشان را به عنوان «روز سکوت اعتراضی» به «نداشتن حق حرف زدن» در ایران اختصاص دهند.
باید دید آیا گروههای مختلف با گرایشهای متفاوت، که همگی در یک زمینه یعنی ایران دغدغه دارند، اگر نه در نوع دیدگاه و تعلق گروهی خود، که حداقل با سکوت یک روزه خود میتوانند دست به عملی متحدانه در گرامیداشت هفته دانشجو و در اعتراض به سرکوب آزادیهای ابتدایی توسط حکومت جمهوری اسلامی بزنند.
متن کامل این فراخوان به شرح زیر میباشد:
"سکوت" برای "اعتراض"
در پاسداشت هفته دانشجو
"چنین است که امید مردم به دانشگاه است و گویا مردم از دانشجویان پیمانی گرفته اند. آنها پیمان گرفته اند که آزادی باید زنده بماند، شادی میهمان هر خانه شود، خشونت چنان رسوا شود که اجازهی حضور و بروز نیابد، زنجیرهای عقاید و بیان و اندیشهها پاره شود، دوستی و همدلی افزون گردد، به جای برتری جوییها، روا داری و احترام به همدیگر نشانده شود و آزادی و عدالت، دموکراسی و رفاه و حقوق بشر و زیست اخلاقی و انسانی، همه با هم محقق گردد. مردم پیمانی سخت گرفته اند و کاری سخت پیش رو دارید"...این پیام مجید توکلی بود از زندان به ما. به دانشجویان. بیش از یک سال پیش.
دو سال پیش در همین روزها بود که مجید توکلی از بندرعباس بر روی دیوار فیس بوکش نوشت که میخواهد به تهران برود تا روز دانشجو را در دانشگاه خودش، پلی تکنیک که از آن تبعید شده بود، باشد و با هم دانشگاهیانش سخن بگوید. چهار سال پیش بود که در روز ۱۶ آذر در دانشگاه تهران تظاهرات عظیمی شکل گرفت که در آن گرایشات مختلف از تحکیمیها تا چپها برنامه اعتراضی داشتند و بعد از آن دستگیری گستردهای از فعالان دانشجویی رقم خورد. هفت سال پیش بود که در روز ۱۶ آذر محمد خاتمی در آخرین سال ریاست جمهوری اش به دانشگاه آمد و میان او و دانشجویان بحث و جدل درگرفت. این سالها را یک به یک میتوان برشمرد و عقب رفت تا آن شانزده آذری که نظام استبداد سلطنتی، خون سه آذر اهورایی را بر صحن دانشگاه ریخت و همان آغازی شد بر مبارزه شصت ساله دانشگاه و دانشجو با استبداد، به هر شکلش.
اینها را نوشتیم تا بگوییم که ۱۶ آذر را نمیتوان نادیده گرفت مخصوصا در روزگاری که زندان، خانه دانشجویان شده و بر دهان دانشگاه قفل زده اند. ۱۶ آذر همیشه روزی برای فریاد و خروش اعتراض نسلی که اجازه تعیین سرنوشت خود را نداشته، بوده است. نسلی که امروز نه آزادی اندیشه و حق نگاه انتقادی در دانشگاه را دارد و نه آزادی سبک زندگی و انتخاب روابط خصوصی اش را.
اما این روزها نه تنها آزادی را از ما گرفته اند که شور را نیز از دلهایمان برده اند. امیدواری مان را نشانه گرفته اند. این روزها در میان جنجالهای بسیار آنها، تنها سکوت ما به گوش میرسد. آن قدر نمایش بی رحمی در کشورمان اکران شده، که کمتر صدای اعتراضی به گوش میرسد. اینروزها خانه مان،ایران، مشوش است. درگیری باندهای قدرت، جار و جنجالها و نواختن بر طبل جنگ سرزمینمان را ناامن کرده است. هزینه فعالیت سیاسی، سرکوب خشن و التهاب آفرینی و ایجاد تنش، عموم جامعه را به سویی کشانده است که اعتراض خود را پنهان کرده و سکوت کند و منتظر بزنگاهی بماند.
اما در میانه این سکوت، چه میتوان کرد؟ چگونه در این فضای پرفشار، نشان دهیم که ما مطالباتمان را فراموش نکرده ایم؟ چگونه بار دیگر بگوییم آنها که برای حق خواهی اعتراض کرده و در زندان هستند را فراموش نمیکنیم؟ چگونه نشان دهیم که سکوتمان از رضایت نیست؟
هر سکوتی نشانه بی حرفی و بی عملی نیست. سکوت وقتی که انتخاب باشد، پیام دارد. فریاد است. پس چرا از سکوتمان اعتراضی نسازیم؟ سکوتی که حرفی رابزند. سکوت با صدا. یک سکوت جمعی. یک سکوت هدفمند. یک سکوت پیام دار. یک "سکوت اعتراضی". اعتراض به "نداشتن حق حرف زدن". سکوتی در حمایت از سکوت دانشجویان و دانش آموختگان زندانی. سکوتی در پشتیبانی از همه آنها که به سکوت مجبور شدند. سکوتی برای مخالفت با خشونت، مخالفت با جنگ و مخالفت با دست آویز کردن "حق مسلمی" که باعث تهدید جان ملت شود. سکوتی با هم و برای هم. سکوتی که بتواند نشان دهد که ما هنوز با هم هستیم و روزی دوباره سکوتمان را خواهیم شکست. سکوتی که مقدمه یک فریاد بلندتر باشد.
احمد زیدآبادی روزگاری در اهمیت سکوت نوشته بود "سكوت هم به جاي خود يك فعل سياسي است و هنگامي كه به طور دسته جمعي و در اعتراض به فضاي بسته سياسي اعلام شود، در واقع يك كنش اعتراضآميز سياسي است".
اما چگونه میتوانیم از سکوتمان یک کنش اعتراضی بسازیم؟ اگر ایرانیان داخل کشور مجبور به سکوت هستند و حق حرف زدن ندارند، چگونه میتوان پیام سکوت آنها را به گوش دیگران رساند؟ ما جمعی از دانشجویان خارج از کشور قصد داریم تا با سکوت اجباری حاکم بر فضای داخل ایران همراه شویم. ما همه کسانیکه به "نداشتن حق حرف زدن" در ایران اعتراض دارند را به همراهی با دو پیشنهاد زیر فرامیخوانیم. هر کس با آن همدل است، یاری کند و دیگران را همراه سازد.
۱- دانشجویان و دیگر اهالی خارج کشور روز سه شنبه ۲۲ آذر مصادف با آخرین روز هفته دانشجو را سکوت کنند! آنها در جاهاییکه خیلی حرف میزنند، سکوت کنند! در ۲۲ آذر امسال از ساعت صفر تا ساعت صفر روز بعد، هیچ کس، هیچ چیز در صفحه فیس بوک، تویتتر، بالاترین و دیگر شبکههای اجتماعی ننویسد. به جای آن،روزهای مانده به ۲۲ آذر درباره "فراخوان یک روزه سکوت" برای حمایت از دانشگاه و دانشجو و در اعتراض به "نداشتن حق حرف زدن" بنویسند. به زبانهای مختلف بنویسند و منتشر کنند. پوستر و کلیپ بسازند و تا قبل از آن روز همه را دعوت به این حرکت نمادین اعتراضی کنند. اما آن روز هیچ کس، هیچ چیزی در شبکههای اجتماعی ننویسد. سکوت باشد و سکوت. تا بتوان آماری از سکوت اعتراضی ایرانیان گرفت. حتی میتوان دوستان غیر ایرانی را هم به این "سکوت اعتراضی" فراخواند. مهم این است که ما بتوانیم یکبار دیگر نشان دهیم که هنوز میتوانیم با هم باشیم و یک اقدام عملی را بطور متحد انجام دهیم. این کنش، پیغام مهمی برای کسانی دارد که دهان ما را بسته میخواهند. این همبستگی نشان میدهد که ما میتوانیم برای ساکت نبودن هم متحد شویم.
۲- فعالان و شخصیتهای سیاسی خارج کشور آن روز را سکوت کنند. آنها که با رسانههای جمعی مصاحبه میکنند، آن روز را با هیچ رسانهای مصاحبه نکنند و علت مصاحبه نکردنشان را هم به رسانهها بگویند و رسانهها نیز این پیام را انعکاس دهند. بگذارید یک روز برای اتحاد، نیروهای سیاسی ساکت باشند. آن روز مقاله جدیدی را چاپ نکنند. بگذارند یک روز مقالههای کهنه بیشتر بمانند. رسانهها نیز میتوانند همراهی کنند. آن روز تیتر صفحه اولشان را به عنوان "روز سکوت اعتراضی"به "نداشتن حق حرف زدن" در ایران اختصاص دهند. مدتی است که جنجال و هیاهو و قلم زدنها در سایتها زیاد است. بگذارید یک روز، و تنها یک روز، آن هم در همراهی با "روز ملی دانشجو"کمی سکوت کنیم. کمی بیندیشیم. ببینیم اگر با حرف نمیشود، آیا با سکوت میتوانیم در کنار هم قرار بگیریم.
هر کس موافق این پیشنهاد است برای آن کاری کند. به یاد روزهای دو سال قبل که میگفتیم ما همه رسانه هستیم و هر کس خبر را به دیگری میداد و دیگری را دعوت میکرد، این بار هم باید همین کار را کنیم. این اقدام اعتراضی، چه به یک اقدام جمعی فراگیر تبدیل شود و چه تنها عدهای آنرا انجام دهند، ضرری ندارد. این "هیچ ترین" (نه حتی کمترین) کاریست که ما میتوانیم برای همراهی با سکوت اجباری ایرانیان رنج دیده انجام دهیم و شاید بدین طریق بتوانیم صدای اعتراض آنها و خودمان را به گوش دیگران برسانیم. این کوچکترین کنش اعتراضی ما به "نداشتن حق حرف زدن" است.
عدهای شاید بگویند که به جای این کار باید مردم را دعوت به فریاد و خروش کنیم. ما مخالفتی با آن نداریم. اگر فراخوانی از داخل ایران برای یک اقدام اعتراضی بود، ما هم وظیفه داشتیم آنرا حمایت کنیم. اما وقتی همه را در داخل کشور مجبور به سکوت کرده اند، ما میتوانیم سکوت را نماد اعتراض کنیم. شاید با سکوت جمعی بتوانیم دیگران را بیدار کنیم. گاهی شیوه اعتراض دارای مهمترین نقش نیست، بلکه تحقق، فراگیری و انجام کنش جمعی اهمیت دارد.
سکوت ایرانیان سالهاست که از رضایت نیست. اما میخواهیم این بار سکوت را معنای دیگری ببخشیم.این بار سکوت هدفمند ما، نمایش اعتراض ماست، "سرشار از ناگفتهها".
شبکه دانشجویی گرامیداشت هفته دانشجو
انتقال سومین فعال دانشجویی دانشگاه مازندران به زندان
به گزارش منابع دانشجویی و همچنین سایت کلمه، از مازندران مازیار یزداننیا فعال دانشجویی چپگرای دانشگاه مازندران جهت گذراندن شش ماه حبس، خود را به دادگاه انقلاب شهرستان بابلسر معرفی کرد.
مازیار یزدان نیا دانشجوی ورودی ۸۵ دانشگاه مازندران همزمان با بازداشت فلهای دانشجویان این دانشگاه در تاریخ ۲۶ خرداد ماه سال ۸۸ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و یک ماه در انفرادی اداره اطلاعات ساری به سر برده بود. همچنین این فعال دانشجویی پس از انتخابات ریاست جمهوری به یک ترم محرومیت از تحصیل نیز محکوم شده بود.
بنابر این گزارشها مازیار یزداننیا از سوی شعبه ی ۱۰۱ دادگاه انقلاب بابلسر به ۱۴ ضربه شلاق و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد اما در دادگاه تجدید نظر به وی اعلام شد که حکم در دادگاه تجدید نظر تعلیقی شده است.
بنابر این گزارشها مازیار یزداننیا از سوی شعبه ی ۱۰۱ دادگاه انقلاب بابلسر به ۱۴ ضربه شلاق و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد اما در دادگاه تجدید نظر به وی اعلام شد که حکم در دادگاه تجدید نظر تعلیقی شده است.
با وجود گذشت بیش از دو سال از دادگاه تجدید نظر هفتهی گذشته به وی و چند نفر دیگر از دانشجویان دانشگاه مازندران اطلاع داده شد که احکامشان از تعزیری به تعلیقی تغییر یافته است!
مازیار یزداننیا پس از تجمع یک آبان دانشجویان دانشگاه مازندران به خوابگاه و پردیس دانشگاه ممنوع الورود شده بود در حالی که هیچ حکم کتبیای در این مورد به وی داده نشده بود.
گفتنی است در دو سال اخیر دهها دانشجوی دانشگاه مازندران بازداشت و یا از تحصیل محروم شدهاند اما با این حال این دانشگاه تجمعهای باشکوهی را به مناسبتهای مختلف برگزار کرده که در آخرین مورد در تاریخ یک آبان صدها نفر از دانشجویان این دانشگاه با تجمع در مقابل سلف مرکزی به مسائل صنفی اعتراض کردند.
گفتنی است در دو سال اخیر دهها دانشجوی دانشگاه مازندران بازداشت و یا از تحصیل محروم شدهاند اما با این حال این دانشگاه تجمعهای باشکوهی را به مناسبتهای مختلف برگزار کرده که در آخرین مورد در تاریخ یک آبان صدها نفر از دانشجویان این دانشگاه با تجمع در مقابل سلف مرکزی به مسائل صنفی اعتراض کردند.
بهمنی چه گفت، چه نگفت و چه دوست داریم بشنویم!
بخش تحلیل خودنویس: دیروز برخی خبرگزاریها از سخنان رئیس کل بانک مرکزی در مورد شرایط تحریمی ایران خبر دادند. محمود بهمنی گفت که «جنگ تمام عیار اقتصادی را آغاز کردهایم». وی معتقد است که بعضیها هنوز وضعیت را درک نکردهاند و شرایط و مقرارت عادی در دوران تحریم کارایی ندارند. وی حتی وضعیت ایرانی که ممکن است تحریم شود را به «شعب ابی طالب» تشبیه کرد و گفت که باید «پیشبینی تحریم» را داشته باشیم. وی از وصول نشدن بدهیهای بخشی از فعالان اقتصادی به دلیل تحریمها نیز خبر داد.
در نگاه اول، این که رئیس کل بانک مرکزی جملاتش درباره تحریمها را با «غلطی نمیتوانند بکنند» شروع نکرده، بسیار حائز اهمیت است. اینکه خلاصه کسی پیدا شده و از تعریف تحریم یعنی همان «گزینهای پیش از جنگ» استفاده کرده، بسیار مهم است. شاید این نشانی باشد که واقعا خطررا بیخ گوششان احساس کردهاند یا شاید حتی بتوان آن را به اعترافی به کارایی تحریمها تعبیر کرد. اما بیایید در نگاه اول نمانیم و کمی فراتر رویم.
قضیه این است که در نگاه دوم به نظر نمیرسد که بهمنی ایران را بازنده تحریمها بداند. در شعب ابیطالب تحریم شوندگان پیروز شدند هر چند که روزگار سختی گذراندند! بهمنی در حرفهایش گفته است که بخش خصوصی با هدایت دولت میتواند تحریمها را دور بزند. وی اضافه کرد که «شرایط تحریم، مقرارت تحریم را میطلبد». وی وصول نشدن بدهی های فعالان اقتصادی را مربوط به سه سال گذشته دانسته است و از ماده ۲۸ قانون بودجه که اجازه تقسیط بدهی های معوق برای پنج سال را میدهد سخن گفت.از تعداد پروندههایی که مشمول استهمال شده، بدهی هایی که مشمول مرور زمان شده و از حساب ها خارج شده، و از فعال شدن اتاق شهرستانها در کنار اتاق ایران نیز خبر داده است.
وی همچنین «مژدهای» به فعالان اقتصادی داده و از آیین نامهای جدید که در هیات دولت تصویب شده خبر داده که طی آن «کل جرایم بدهی های معوق حساب ذخیره ارزی مشمول بخشیدگی میشوند» و «کل بدهی ها هم تقسیط». رئیس کل بانک مرکزی گفت که فعالان اقتصادی در اختلاف پنجاه درصدی یورو با سایر ارزها مقصر نیستند و از آنجا که معامله با یورو به جای دلار به آنها «در مقطعی توصیه شده بود»، «مقدمانی فراهم شده است تا مابه التفاوت نرخ تسهیلات ارزی از آنان دریافت نشود.»
محمود بهمنی از ۱۷ میلیارد دلاری گفت که سه سال پیش به طلا تبدیل شده و ازباورش بر اینکه سه برابر شدن قیمت طلا «کمک خداوند به کشور» بوده است. وی همچنین بر جمع آوری نقدینگی به عنوان وظیفه دولت تاکید کرده و اتهام پولشویی ایران را هم رد کرده است.
به نظر میرسد که بهمنی از برنامه هایی که دولت تا به حال برای دور زدن تحریمها داشته و قسمتی از برنامههای جدید برای کمک به بخش خصوصی که میتواند تحریم را دور بزند، صحبت کرده است. اینها را بگذارید کنار سخنان رستم قاسمی مبنی بر اینکه ایران «برای ۱۸ درصد نفت صادراتی اروپا جایگزین دارد» و اطمینان وی از اینکه ایران تحریم نفتی نخواهد شد. اضافه کنید به اینها، حرف بهمنی و وزیر اقتصاد را در مورد نیاز به وحدت و سپس مقایسه شرایط تحریمها با شرایط جنگی، شرایطی که میتواند مردم را در کنار دولت قرار دهد. آن وقت سخنان بهمنی شبیه اعتراف به کارایی تحریمها نیست، شبیه رو کردن برنامههای گذشته و گفتن گوشهای از برنامههای جدید برای مقابله با تحریم هاست. به عبارتی ایران در استفاده از همان زمانی که غرب برای مقابله با شوک نفتی پیش از تحریم ایران نیاز دارد، برای کم کردن اثر تحریمها دریغ نمیکند.
اما بیایید یک قدم دیگر هم برویم جلوتر. سخنان بهمنی در مورد دور زدن تحریمها و استفاده از یورو به جای دلار و غیره را همه میدانستیم. چیز جدیدی در مورد شیوه دور زدن تحریم ها به اطلاعات ما اضافه نشده است که درتمام مدت تحریمها بسیاری از کارشناسان این ابزارها و شیوهها را برای ما تشریح کرده بودند. گویی بهمنی به ما اطلاعات به اصطلاح سوخته داده است. اطلاعاتی که اعتراف به آنها و یا سخن گفتن از آنها دیگر مهم نیست. اما اطلاعات جدید در مورد برنامه ایران در مورد تحریمها شاید همان نگاه «شعب ابیطالب» وار به مساله تحریمها باشد.
در هر صورت همه ما آنچه را میبینیم و میشنویم، که دوست داریم ببینیم و بشنویم. اما احتمالا بازیگردانان این بازیها هم این نکته را میدانند. پس ما «لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی» شاید بد نباشد که از تیتر فراتر رویم و به متن خبر نگاهی بیاندازیم و با نگاه خاص خودمان خبر را تحلیل کنیم. مثلا با این نگاه که واقعا عجیب است یکی مثل بهمنی بیاید و از تحریمها با عنوان جنگی تمام عیار صحبت کند. شاید با کنار هم قرار دادن این نگاههای متفاوت، پیش بینی حرکتهای آینده دقیقتر شود. آنچه ما دوست داریم بشنویم و همین طور آنچه که ما تعبیر و تفسیر میکنیم، همه واقعیت نیست، شاید هم اصلا تفسیر درستی نباشد اما در کنار هم، تصویر دقیق تری ارائه خواهند داد.
رئیس سازمان غذا و دارو: بعد از هدفمندی یارانه ها، هزینه های شرکتهای دارویی افزایش یافته است
سحام نیوز: رئیس سازمان غذا و دارو با تاکید بر اینکه بعد از هدفمندی یارانه ها، هزینه های شرکتهای دارویی نیز افزایش یافته است، گفت: صنعت دارویی ایران وضعیت خوبی ندارد و شرکتهای دارویی به روزمرگی افتاده اند.
دکتر احمد شیبانی در گفتگو با مهر به تشریح وضعیت صنعت دارویی کشور بعد از هدفمندی یارانه ها و همچنین تاثیر تغییر نرخ ارز بر قیمت داروهای تولید داخل پرداخت.
وی با اعلام اینکه در قالب هدفمندی یارانه ها، هزینه های شرکتهای دارویی نیز افزایش یافته است، افزود: نرخ ارز (یورو- دلار) از ابتدای سال جاری تا کنون چندین بار افزایش یافته که تاثیر مستقیم بر صنعت دارویی دارد. هر سال رسم بر این بوده که در وزارت بهداشت، سال به سال قیمت داروهای تولید داخل را بررسی می کردند و چند درصد افزایش قیمت می دادند. بر همین اساس برای سال جاری به طور متوسط ۵ درصد افزایش قیمت دارو داشته ایم که بعضی داروها ۲۰ درصد، برخی ۱۵ درصد و بعضی هم بدون افزایش قیمت بوده اند که به طور میانگین رشد ۵ درصدی را داشته ایم.
شیبانی با تاکید بر کاهش قیمت چند قلم دارو در سال جاری، تصریح کرد: به رغم افزایش هزینه های شرکتهایی دارویی در داخل اما چند قلم دارو مشمول کاهش قیمت شده اند و مهمترین آنها سه قلم داروی آنتی بیوتیک است که پرمصرف ترین داروها در کشور هستند.
به گفته رئیس سازمان غذا و دارو، این سه قلم آنتی بیوتیک شامل آموکسی سیلین، سفالکسین و سفکسیم است.
وی افزود: با تمام این تفاسیر، همچنان معتقدیم قیمت داروی تولید داخل از همه کالاهای دیگر در کشور ارزانتر است. الان قیمت یک جعبه قرص در حدود ۸۰۰ تومان است اما یک بسته آدامس خارجی ۱۵۰۰ تومان قیمت دارد.
شیبانی تاکید کرد: البته سیاست ما از ابتدای انقلاب تا امروز، این بوده که قیمت دارو پایین نگه داشته شود تا همه اقشار جامعه بتوانند آن را تهیه کنند اما باید به گونه ای برنامه ریزی کنیم که صنعت دارویی کشور نیز دچار ضرر و زیان نشود. چون نمی توان انتظار داشت که دارو تولید بکنند اما سود نداشته باشند.
وی معتقد است که حاشیه سود دارو برای تولید کننده ۱۵ درصد است ولی سودآوری سایر کالاها به مراتب بیشتر از این عدد است.
رئیس سازمان غذا و دارو ادامه داد: افزایش قیمت ارز در این ماهها اخیر به شدت صنعت دارویی را تحت تاثیر قرار داده است. درصدی که به نرخ ارز در این چند ماهه اضافه شده به همان میزان بر قیمت تولید دارو در داخل کشور اثر گذاشته است. چون برخی مواد اولیه داروهای تولید داخل و همچنین تجهیزات مورد نیاز صنعت دارویی از خارج تامین می شود که قیمت ارز بر آن تاثیر مستقیم دارد. ضمن اینکه به دارو متاسفانه نرخ دولتی ۱۰۸۰ تومانی نمی دهند.
شیبانی با عنوان این مطلب که دارو کالایی نیست که هر روز قیمتش افزایش یابد، گفت: ما گفتیم حداقل ارز دولتی را به دارو بدهید که تا به حال موفق نشده ایم.
معاون وزیر بهداشت اظهارداشت: هرچقدر نرخ ارز در این مدت افزایش یافته است به طور مستقیم همین میزان تغییر بر صنعت دارویی کشور تاثیر داشته است.
وی توضیح داد: شرکتها چون نمی توانند مستقیما ال سی باز کنند ناچارند از طریق صرافی حواله بدهند که این هم هزینه دارد. بنابراین، یک مقدار افزایش قیمت نیز از این طریق به صنعت دارویی کشور تحمیل می شود. چون صرافی ها بابت هر دلار بین ۲۵ تا ۳۰ تومان دریافت می کنند.
شیبانی گفت: در حال حاضر تنها راهی که می تواند از بروز نوسانات قیمت ارز بر قیمت داروهای تولید داخل تا حدود جلوگیری کند، این است که بانک مرکزی مقداری ارز با نرخ دولتی برای شرکتهای دارویی اختصاص بدهد تا صنعت دارویی آسیب نبیند. چون اگر بخواهیم قیمت را بالا ببریم، مردم آسیب می بینند و اگر قیمت بالا نرود صنعت دارویی ضرر می کنند. اگر نخواهیم در داخل تولید داشته باشیم باید به چند برابر قیمت، دارو را وارد کنیم.
رئیس سازمان غذا و دارو تصریح کرد: چون گردش مالی در صنعت دارویی ایران روان نیست، وضعیت خوبی ندارد. شرکتهای دارویی به عنوان بنگاههای اقتصادی، سود ده نیستند و به روزمرگی افتاده اند. با این پولها و هزینه ها، شرکتهای دارویی امکان تحقیق و توسعه، بازاریابی و ورود به بازار خارجی را ندارند.
شیبانی با اشاره به فعالیت ۷۵ کارخانه تولید دارو در دخال، بر حمایت دولت از شرکتهای دارویی تاکید کرد و افزود: ما به عنوان وزارت بهداشت موافق افزایش قیمت دارو نیستیم اما به صنعت دارویی کشور هم نمی توانیم بگوییم که هیچ حمایتی نمی شود ولی تولید کند.
دکتر احمد شیبانی در گفتگو با مهر به تشریح وضعیت صنعت دارویی کشور بعد از هدفمندی یارانه ها و همچنین تاثیر تغییر نرخ ارز بر قیمت داروهای تولید داخل پرداخت.
وی با اعلام اینکه در قالب هدفمندی یارانه ها، هزینه های شرکتهای دارویی نیز افزایش یافته است، افزود: نرخ ارز (یورو- دلار) از ابتدای سال جاری تا کنون چندین بار افزایش یافته که تاثیر مستقیم بر صنعت دارویی دارد. هر سال رسم بر این بوده که در وزارت بهداشت، سال به سال قیمت داروهای تولید داخل را بررسی می کردند و چند درصد افزایش قیمت می دادند. بر همین اساس برای سال جاری به طور متوسط ۵ درصد افزایش قیمت دارو داشته ایم که بعضی داروها ۲۰ درصد، برخی ۱۵ درصد و بعضی هم بدون افزایش قیمت بوده اند که به طور میانگین رشد ۵ درصدی را داشته ایم.
شیبانی با تاکید بر کاهش قیمت چند قلم دارو در سال جاری، تصریح کرد: به رغم افزایش هزینه های شرکتهایی دارویی در داخل اما چند قلم دارو مشمول کاهش قیمت شده اند و مهمترین آنها سه قلم داروی آنتی بیوتیک است که پرمصرف ترین داروها در کشور هستند.
به گفته رئیس سازمان غذا و دارو، این سه قلم آنتی بیوتیک شامل آموکسی سیلین، سفالکسین و سفکسیم است.
وی افزود: با تمام این تفاسیر، همچنان معتقدیم قیمت داروی تولید داخل از همه کالاهای دیگر در کشور ارزانتر است. الان قیمت یک جعبه قرص در حدود ۸۰۰ تومان است اما یک بسته آدامس خارجی ۱۵۰۰ تومان قیمت دارد.
شیبانی تاکید کرد: البته سیاست ما از ابتدای انقلاب تا امروز، این بوده که قیمت دارو پایین نگه داشته شود تا همه اقشار جامعه بتوانند آن را تهیه کنند اما باید به گونه ای برنامه ریزی کنیم که صنعت دارویی کشور نیز دچار ضرر و زیان نشود. چون نمی توان انتظار داشت که دارو تولید بکنند اما سود نداشته باشند.
وی معتقد است که حاشیه سود دارو برای تولید کننده ۱۵ درصد است ولی سودآوری سایر کالاها به مراتب بیشتر از این عدد است.
رئیس سازمان غذا و دارو ادامه داد: افزایش قیمت ارز در این ماهها اخیر به شدت صنعت دارویی را تحت تاثیر قرار داده است. درصدی که به نرخ ارز در این چند ماهه اضافه شده به همان میزان بر قیمت تولید دارو در داخل کشور اثر گذاشته است. چون برخی مواد اولیه داروهای تولید داخل و همچنین تجهیزات مورد نیاز صنعت دارویی از خارج تامین می شود که قیمت ارز بر آن تاثیر مستقیم دارد. ضمن اینکه به دارو متاسفانه نرخ دولتی ۱۰۸۰ تومانی نمی دهند.
شیبانی با عنوان این مطلب که دارو کالایی نیست که هر روز قیمتش افزایش یابد، گفت: ما گفتیم حداقل ارز دولتی را به دارو بدهید که تا به حال موفق نشده ایم.
معاون وزیر بهداشت اظهارداشت: هرچقدر نرخ ارز در این مدت افزایش یافته است به طور مستقیم همین میزان تغییر بر صنعت دارویی کشور تاثیر داشته است.
وی توضیح داد: شرکتها چون نمی توانند مستقیما ال سی باز کنند ناچارند از طریق صرافی حواله بدهند که این هم هزینه دارد. بنابراین، یک مقدار افزایش قیمت نیز از این طریق به صنعت دارویی کشور تحمیل می شود. چون صرافی ها بابت هر دلار بین ۲۵ تا ۳۰ تومان دریافت می کنند.
شیبانی گفت: در حال حاضر تنها راهی که می تواند از بروز نوسانات قیمت ارز بر قیمت داروهای تولید داخل تا حدود جلوگیری کند، این است که بانک مرکزی مقداری ارز با نرخ دولتی برای شرکتهای دارویی اختصاص بدهد تا صنعت دارویی آسیب نبیند. چون اگر بخواهیم قیمت را بالا ببریم، مردم آسیب می بینند و اگر قیمت بالا نرود صنعت دارویی ضرر می کنند. اگر نخواهیم در داخل تولید داشته باشیم باید به چند برابر قیمت، دارو را وارد کنیم.
رئیس سازمان غذا و دارو تصریح کرد: چون گردش مالی در صنعت دارویی ایران روان نیست، وضعیت خوبی ندارد. شرکتهای دارویی به عنوان بنگاههای اقتصادی، سود ده نیستند و به روزمرگی افتاده اند. با این پولها و هزینه ها، شرکتهای دارویی امکان تحقیق و توسعه، بازاریابی و ورود به بازار خارجی را ندارند.
شیبانی با اشاره به فعالیت ۷۵ کارخانه تولید دارو در دخال، بر حمایت دولت از شرکتهای دارویی تاکید کرد و افزود: ما به عنوان وزارت بهداشت موافق افزایش قیمت دارو نیستیم اما به صنعت دارویی کشور هم نمی توانیم بگوییم که هیچ حمایتی نمی شود ولی تولید کند.
هواداران جنبش مسلمانان مبارز
جرس: هواداران جنبش مسلمانان مبارز بیانیه ای به مناسبت شانزده آذر منتشر کردند. در این بیانیه آمده است:"اکنون و با تکیه بر شرایط عینی کشور و علی الخصوص پس از نقطه عطف تاریخی خرداد ۸۸ و تحولات اجتماعی و ساختاری پس از آن، کشور در کنار نیاز به کنش فعال سایر نیروها و جنبشهای اجتماعی، نیازمند بهره گیری از یکایک ویژگی های منحصر به فرد دانشگاه است. جنبش بزرگ و سبز مردم ایران باب جدیدی در حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ملت ایران به سوی آینده بهتر گشوده و «سیاست» را در شکل اصیل و خلاق آن به عرصه عمومی کشانیده و بر موازین اخلاقی و اصول برابری، صلح، آزادی و همبستگی استوار کرده است. علیرغم فشارهای فزاینده و روزافزون از پایداری خلاق خویش گامی پس ننهاده و در اشکال دیگری حیات خویش را در زیر پوست اجتماع پی گرفته است. اینکه این سرمایه عظیم مردمی را چگونه باید حفظ کرده و تعمیم داد، کماکان نیازمند گفتگو های عمومی است و می باید محصول خرد جمعی باشد، اما آنچه قطعی و ضروری است، مشارکت و تلاش دانشگاهیان و دانشجویان این مرزوبوم در ارائه راهکارهای مناسب و وافی به مقصود می باشد."
به گزارش جرس متن کامل این بیانیه بشرح زیر است:
دوستان عزیز دانشجو،
جامعه بزرگ دانشگاهیان ایران،
گرامی میداریم فرا رسیدن روز دانشجو را با ادای احترام به پیشگاه آن سه شهید اهورائی و تمامی شهدای دانشگاه که جان خویش را در راه آزادی و برابری، استقلال و پیشرفت میهن فدا نمودند. ضمن تقدیر از تلاش های علمی دانشگاهیان عزیز که سنگ زیر بنای توسعه و پیشرفت میهنمان خواهد بود؛ وظیفه میدانیم که مراتب قدرشناسی خود را نسبت به تمامی دانشگاهیان دربند، اساتید ممنوع التدریس و دانشجویان ممنوع التحصیل ابراز داریم. اساتید گرانقدری که داعیه داران "تعمیق علم" و "تمرین عمل رهائی بخش" اند و هم اینک آموزگاری و الهام بخشی شان با حضورشان در حصارهای تنگ زندان اگر نه بیشتر، که بی تردید کمتر از حضورشان در مسند استادی در کلاسهای درس نیست؛ دانشجویان شجاع و سرافرازی که وجدانشان چونان وجدان خودآگاه جامعه، دردهای جامعه را درک کرده و حنجره شان بی آنکه هراسی از تیر های زهرآگین بلا داشته باشد، فریادگر خواست های تاریخی مردم است. گرچه نامشان ممکن است در حافظه بلند مدت جامعه، محفوظ نماند، اما آثار عمل جمعی شان بی تردید از ذهن تاریخی این مرزوبوم پاک نخواهد شد.
دوستان عزیز،
دانشگاه موجد و برخوردار از ویژگیهای بی بدیل در جامعه ایران بوده است: بهره مندی از نیروی جوانی و فکر خلاق، داشتن دغدغه های اجتماعی، مجهز بودن به علوم و تجربیات جدید و شجاعت در گفتار و عمل و .... دانشگاه با تکیه به این ویژگی های بی بدیل اش در طی هفت دهه گذشته طلایه دار تلاشهای رهائی بخش جهت نیل به آزادی و برابری و استقلال در ایران بوده است.
اکنون و با تکیه بر شرایط عینی کشور و علی الخصوص پس از نقطه عطف تاریخی خرداد ۸۸ و تحولات اجتماعی و ساختاری پس از آن، کشور در کنار نیاز به کنش فعال سایر نیروها و جنبشهای اجتماعی، نیازمند بهره گیری از یکایک ویژگی های منحصر به فرد دانشگاه است. جنبش بزرگ و سبز مردم ایران باب جدیدی در حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ملت ایران به سوی آینده بهتر گشوده و «سیاست» را در شکل اصیل و خلاق آن به عرصه عمومی کشانیده و بر موازین اخلاقی و اصول برابری، صلح، آزادی و همبستگی استوار کرده است. علیرغم فشارهای فزاینده و روزافزون از پایداری خلاق خویش گامی پس ننهاده و در اشکال دیگری حیات خویش را در زیر پوست اجتماع پی گرفته است. اینکه این سرمایه عظیم مردمی را چگونه باید حفظ کرده و تعمیم داد، کماکان نیازمند گفتگو های عمومی است و میباید محصول خرد جمعی باشد، اما آنچه قطعی و ضروری است، مشارکت و تلاش دانشگاهیان و دانشجویان این مرزوبوم در ارائه راهکارهای مناسب و وافی به مقصود می باشد.
ریشه یابی تناوبات تاریخی پیروزی ها و شکست ها، تبیین ضرورت پرهیز از رویکرد های "ستیز، گریز و تسلیم"؛ و ضرورت پافشاری بر "پایداری فعال"، گسترش دامنه آگاهی به بخشهای وسیعتری از جامعه از طریق شیوه های خلاقانه و نو به نو، توسعه شبکه های اجتماعی – که به طور قطع مصونیت بیشتری در مقابل فشار های امنیتی موجود دارد- می تواند بخشی از توانمندی دانشگاه ها در مشارکت برای تحقق چشم انداز سبز رهائی باشد.
دانشجویان عزیز و دوستان گرانقدر دانشگاهی،
مردم ایران در راه نیل به ارزشهای اصیلی چون آزادی، عدالت و پیشرفت و توسعه درونزا و همه جانبه کشور – که حقیقتا پر مخاطره و دشوار بوده است- مستظهر به سنت های لایزال الهی و در عین حال نیازمند یاری و مشارکت همگانی از جمله از سوی فرزندان خویش در دانشگاهها هستند. علیرغم حجم وسیع تخریبهاو با تکیه بر نیروهای مولد بیشمار در بطن جامعه ایران- همانند برخورداری از بیش از سه ملیون دانشجو- چشم انداز آینده ایران روشن و امید بخش است. این درسی است که از جمع بندی تجربیات تاریخی ایران به دست آمده و با تلاش همه نیروهای اجتماعی این مرز و بوم ان شاالله محقق خواهد شد.
هواداران جنبش مسلمانان مبارز
۱۶ آذر ۱۳۹۰
دوستان عزیز دانشجو،
جامعه بزرگ دانشگاهیان ایران،
گرامی میداریم فرا رسیدن روز دانشجو را با ادای احترام به پیشگاه آن سه شهید اهورائی و تمامی شهدای دانشگاه که جان خویش را در راه آزادی و برابری، استقلال و پیشرفت میهن فدا نمودند. ضمن تقدیر از تلاش های علمی دانشگاهیان عزیز که سنگ زیر بنای توسعه و پیشرفت میهنمان خواهد بود؛ وظیفه میدانیم که مراتب قدرشناسی خود را نسبت به تمامی دانشگاهیان دربند، اساتید ممنوع التدریس و دانشجویان ممنوع التحصیل ابراز داریم. اساتید گرانقدری که داعیه داران "تعمیق علم" و "تمرین عمل رهائی بخش" اند و هم اینک آموزگاری و الهام بخشی شان با حضورشان در حصارهای تنگ زندان اگر نه بیشتر، که بی تردید کمتر از حضورشان در مسند استادی در کلاسهای درس نیست؛ دانشجویان شجاع و سرافرازی که وجدانشان چونان وجدان خودآگاه جامعه، دردهای جامعه را درک کرده و حنجره شان بی آنکه هراسی از تیر های زهرآگین بلا داشته باشد، فریادگر خواست های تاریخی مردم است. گرچه نامشان ممکن است در حافظه بلند مدت جامعه، محفوظ نماند، اما آثار عمل جمعی شان بی تردید از ذهن تاریخی این مرزوبوم پاک نخواهد شد.
دوستان عزیز،
دانشگاه موجد و برخوردار از ویژگیهای بی بدیل در جامعه ایران بوده است: بهره مندی از نیروی جوانی و فکر خلاق، داشتن دغدغه های اجتماعی، مجهز بودن به علوم و تجربیات جدید و شجاعت در گفتار و عمل و .... دانشگاه با تکیه به این ویژگی های بی بدیل اش در طی هفت دهه گذشته طلایه دار تلاشهای رهائی بخش جهت نیل به آزادی و برابری و استقلال در ایران بوده است.
اکنون و با تکیه بر شرایط عینی کشور و علی الخصوص پس از نقطه عطف تاریخی خرداد ۸۸ و تحولات اجتماعی و ساختاری پس از آن، کشور در کنار نیاز به کنش فعال سایر نیروها و جنبشهای اجتماعی، نیازمند بهره گیری از یکایک ویژگی های منحصر به فرد دانشگاه است. جنبش بزرگ و سبز مردم ایران باب جدیدی در حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ملت ایران به سوی آینده بهتر گشوده و «سیاست» را در شکل اصیل و خلاق آن به عرصه عمومی کشانیده و بر موازین اخلاقی و اصول برابری، صلح، آزادی و همبستگی استوار کرده است. علیرغم فشارهای فزاینده و روزافزون از پایداری خلاق خویش گامی پس ننهاده و در اشکال دیگری حیات خویش را در زیر پوست اجتماع پی گرفته است. اینکه این سرمایه عظیم مردمی را چگونه باید حفظ کرده و تعمیم داد، کماکان نیازمند گفتگو های عمومی است و میباید محصول خرد جمعی باشد، اما آنچه قطعی و ضروری است، مشارکت و تلاش دانشگاهیان و دانشجویان این مرزوبوم در ارائه راهکارهای مناسب و وافی به مقصود می باشد.
ریشه یابی تناوبات تاریخی پیروزی ها و شکست ها، تبیین ضرورت پرهیز از رویکرد های "ستیز، گریز و تسلیم"؛ و ضرورت پافشاری بر "پایداری فعال"، گسترش دامنه آگاهی به بخشهای وسیعتری از جامعه از طریق شیوه های خلاقانه و نو به نو، توسعه شبکه های اجتماعی – که به طور قطع مصونیت بیشتری در مقابل فشار های امنیتی موجود دارد- می تواند بخشی از توانمندی دانشگاه ها در مشارکت برای تحقق چشم انداز سبز رهائی باشد.
دانشجویان عزیز و دوستان گرانقدر دانشگاهی،
مردم ایران در راه نیل به ارزشهای اصیلی چون آزادی، عدالت و پیشرفت و توسعه درونزا و همه جانبه کشور – که حقیقتا پر مخاطره و دشوار بوده است- مستظهر به سنت های لایزال الهی و در عین حال نیازمند یاری و مشارکت همگانی از جمله از سوی فرزندان خویش در دانشگاهها هستند. علیرغم حجم وسیع تخریبهاو با تکیه بر نیروهای مولد بیشمار در بطن جامعه ایران- همانند برخورداری از بیش از سه ملیون دانشجو- چشم انداز آینده ایران روشن و امید بخش است. این درسی است که از جمع بندی تجربیات تاریخی ایران به دست آمده و با تلاش همه نیروهای اجتماعی این مرز و بوم ان شاالله محقق خواهد شد.
هواداران جنبش مسلمانان مبارز
۱۶ آذر ۱۳۹۰
همسر ستوده:هر جا شاهد نقض حقوق بشرهستیم باید صدای خود را به گوش همه برسانیم
در حالی روز جهانی حقوق بشر را پشت سر نهادیم که صدها زندانی سیاسی و عقیدتی در زندان های کشور بسر می برند و این آمار روز بروز در حال “افزایش” است. بسیاری از این فعالین سیاسی در دادگاههای غیرعلنی و نمایشی به احکامی غیرعادلانه و سنگین محکوم شده و بسیاری دیگر تحت شرایط نامعلوم زیر فشار و بازجویی هستند. زندانیان سیاسی که از ابتدایی ترین حقوق یک زندانی سیاسی محروم بوده و خانواده های آنها نیز در حالیکه نگران عزیزان خود هستند مورد تهدید و بازجویی قرار می گیرند.نسرین ستوده یکی از فعالین برجسته عرصه حقوق بشر است که هم اکنون در زندان بسر می برد. این حقوقدان به جرم اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به به ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و ۲۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شده است. رضا خندان همسراین وکیل و فعال حقوق بشر در خصوص آخرین وضعیت وی به جرس می گوید: “چهارشنبه هفته گذشته با خانم ستوده ملاقات کابینی داشتیم و وضعیت روحی و جسمی خوبی داشتند. اما مشکلاتی که از روز اول بازداشت ایشان داشتیم از جمله ملاقات ها و مسائل دیگر همچنان پابرجاست.”
او در مورد این مشکلات ادامه می دهد: “ظاهرا از سوی دادسرا نامه ای به سالن ملاقات ها داده اند که غیر از همسر و فرزندان دیگر اعضای خانواده و فامیل ممنوع الملاقات هستند. الان مادر خانم ستوده که هشتاد و پنج سال سن دارند و پرستار از ایشان مراقبت می کند از دیدن دخترش محروم است، برادر و خواهر ایشان هم همینطور…از زمانیکه خانم ستوده بازداشت شدند مادرشان فقط دو بار توانسته است او را ملاقات کند و این واقعا “آزار” دهنده است. از سوی دیگر در خصوص ملاقات حضوری ما همچنان مشکل داریم. انتظار ما این است که حداقل بچه ها یکبار در هفته بتوانند ملاقات حضوری داشته باشند این در حالی است که از تیرماه گذشته فقط یکبار بچه ها توانسته اند مادرشان را حضوری آن هم بطور غیر رسمی ملاقات کنند. هر بار هم که برای ملاقات حضوری اقدام می کنیم متاسفانه پاسخی دریافت نمی کنیم و می گویند با شما تماس گرفته می شود و هیچگاه هم تماس نمی گیرند. این در حالی است که طبق قاعده خودشان در ماه یکبار ما می توانیم ملاقات حضوری داشته باشیم و بدین ترتیب ما سیزده ملاقات حضوری طلب داریم. با این اوصاف مرخصی هم که جای خود را دارد آنها حتی به خانم ستوده برای حضور در تشییع جنازه پدرشان اجازه مرخصی ندادند و خود من بارها برای مرخصی اقدام کردم اما تاکنون پاسخی نگرفتم.”
گفتنی است، در آستانه روز جهانی حقوق بشر، کمپین بین المللی حقوق بشر درایران، برنامه ای را برای ایجاد پشتیبانی جهانی از آزادی وکیل زندانی، نسرین ستوده، و برجسته کردن شرایط اسفناک زندانیان عقیدتی در ایران راه اندازی کرده و خواستار اقدام عملی و فوری در سراسر جهان، برای آزادی این وکیل مدافع زندانی در ایران شده است.
همسر نسرین ستوده در خصوص چنین برنامه هایی، می گوید: “اینگونه اقدامات بسیار تاثیرگذار است اگرچه شاید در کوتاه مدت نتیجه ندهد اما در دراز مدت بر روی افکار عمومی تاثیر خواهد گذاشت. پیامد این فعالیت ها به ارتقاء سطح حقوق بشر در ایران کمک خواهد کرد. همسر من هم بخاطر همین فعالیت ها الان در زندان است و برخوردهایی که با ایشان و خانواده اش می شود نشان از این دارد که انتقادات خانم ستوده از برخورد و رفتار غیرقانونی با متهمین سیاسی و غیر سیاسی در قبل از بازداشت کاملا درست بوده و بر افکار عمومی تاثیر داشته است.”
نسرین ستوده عضو کانون مدافعان حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، و انجمن حمایت از کودکان است و وکالت پروندههای بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان و کودکان در معرض اعدام را در کارنامه فعالیت های حقوق بشری خود دارد. این حقوقدان در بند در سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۸ میلادی) برنده جایزه حقوق بشر “سازمان حقوق بشر بینالملل” و نخستین جایزه کمیته بینالمللی حقوق بشر ایتالیا شد و در سال ۲۰۱۱جایزه آزادی نگارش باربارا گلداسمیت از طرف انجمن قلم آمریکا به خود تعلق داد.
آقای خندان با اشاره به نقش موثر خانواده ها و رسانه ها در اطلاع رسانی وضعیت حقوق بشر در ایران می افزاید: “قطعا ما نباید انتظار داشته باشیم که اطلاع رسانی و یا حمایت و صدور بیانیه ها سبب خواهد شد که زندانی سیاسی سریع آزاد شود، اما مطمئنا در دراز مدت اثرگذار خواهد بود و حاکمیت را مجبور می کند که به این وضعیت خاتمه دهند. بنابراین ما در هر جایی که شاهد نقض حقوق بشر هستیم باید صدای خود را به گوش همه برسانیم وگرنه هیچ ابزار دیگری برای آگاهی رسانی نداریم. اگر نامه نگاری ها و اعتراضات پاسخ داده می شد بهترین روش برای احقاق حقوق زندانیان بود اما تجربه من این بود که نه تنها هیچیک از نامه های ما پاسخ داده نشد بلکه حتی در مواردی نوشتن یک نامه موجب پیگرد قانونی شده است. این مانند شرایط زندانی سیاسی است که برای رساندن صدای خود چاره ای جز اعتصاب غذا ندارد و دستش به جایی نمی رسد. بنابراین ما چاره ای جز بیان وضعیت اسف بار عزیزان در بندمان نداریم، بویژه وضعیت فرزندانمان که امکان ملاقات ندارند. امیدوارم از این بی توجهی ها کاسته شود و از درجا زدن نجات پیدا کنیم و در روز جهانی حقوق بشر هماهنگ با مردم جهان در جهت اجرای قوانین حقوق بشر گام بر داریم.”
پیمان عارف، فعال دانشجویی آزاد شد
به گزارش دانشجونیوز، بر اساس اطلاع وبسایت هرانا این فعال دانشجویی و عضو سازمان دانش آموختگان جبهه ملی صبح امروز پس از انتقال به دادگاه و تبرئه از اتهامات وارده از سوی دادسرای مستقر در زندان اوین پس از انجام اقدامات اداری عصر امروز از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش دانشجونیوز ییمان عارف، روزنامهنگار، وبلاگنویس و از اعضای سازمان دانش آموختگان جبهه ملی که به اتهام توهین به «رییس جمهور» از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به رياست قاضی پيرعباسی به تحمل دو سال و نيم زندان تعزيری، ۷۴ ضربه شلاق و محروميت مادامالعمر از هر گونه فعاليت مطبوعاتی و حضور در تشکلهای سياسی محکوم شده بود، پیش از این روز یکشنبه ۱۷ مهر (۹ اکتبر) از زندان آزاد شده بود.
پیش از آزادی این فعال سیاسی حکم ۷۴ ضربه شلاق وی به اجرا درآمد. گفته می شود، همسر پیمان عارف در زمان اجرای حکم حضور داشته است.
بر اساس گزارشات پیشین دانشجونیوز، پیمان عارف بار دیگر روز یکشنبه ۸ آبان (۳۰ اکتبر) به همراه عسل اسماعیلزاده و شرر کنور تبریزی برای مدت کوتاهی بازداشت شد. به گفته منابع خبری این سه نفر روز سه شنبه (۱۰ آبان ماه) برای پیگیری وضعیتشان به دادسرای زندان اوین مراجعه کردند که در پی آن پیمان عارف مجددا بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
«صدور کیفر خواست» برای بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران
پس از آنکه یکی از نمایندگان مجلس ایران، علاالدین بروجردی، رییس کمسیون امنیت ملی مجلس را یکی از متهمان پرونده اختلاس ۲۸۰۰ میلیاردی معرفی کرده و خواستار بازداشت وی شده بود، علاالدین بروجردی اظهارات وی را تکذیب نموده و آن را "جرم" دانسته است.
به گزارش دانشجونیوز، پس از مطرح شدن نام علاالدین بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران به عنوان یکی از چند متهم پرونده اختلاس در ایران از سوی نماینده مردم مشهد، بروجردی به این سخنان واکنش نشان داده و ضمن کذب خواندن آن، اضافه نمود: «بارها گفته ام این مطالب غیرواقعی، کذب و از مصادیق بارز تشویش اذهان عمومی است،لذا این اظهارات آقای کریمی قدوسی جرم است.»
بر اساس آنچه که وبسایت بولتن نیوز، نزدیک به دولت ایران، گزارش داده، کریمی قدوسی نماینده مشهد و کلات در گفتگوی خود با این این رسانه دولتی،
ضمن متهم خواندن علاء الدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، گفته است: «بروجردی یکی از این متهمین است که برای وی کیفرخواست صادر شده و قاضی نظر به بازداشت وی دارد»
وی همچنین گفته است: «با توجه به اعترافات امیر منصور آریا متهم اصلی پرونده و همچنین با توجه به اعترافات فرزند بروجردی که در حال حاضر در بازداشت به سر می برد، علاءالدین بروجردی متهم این پرونده است و باید بازداشت شود.»
کریمی قدوسی همچنین گفت: «متأسفانه به رغم نظر قاضی پرونده بر بازداشت رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هنوز وی بازداشت نشده است»
واکنش علاالدین بروجردی
از سوی دیگر علاالدین بروجردی با «دروغ» خواندن اظهارات کریمی، نماینده مشهد در مجلس، گفته است: «اظهارات کریمی قدوسی جرم است.».
علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در پاسخ به اظهارات نماینده مشهد و کلات در گفتگو با بولتن نیوز با اشاره به اینکه این نخستین باری نیست که اینگونه مطالب کذب بر زبان آقای کریمی قدوسی جاری می شود، گفت: «دروغگویی شایسته یک نماینده مجلس نظام اسلامی و حتی یک فرد مسلمان عادی نیست.»
وی در ادامه تاکید کرد: «بارها گفته ام این مطالب غیرواقعی، کذب و از مصادیق بارز تشویش اذهان عمومی است،لذا این اظهارات آقای کریمی قدوسی رم است.»
بازداشت بروجردی و آزادی وی با وساطت یک نماینده مجلس؟!
پیشتر روزنامهی "اعتماد" در شماره روز دوشنبه، ۹ آبان خود از ارتباط علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، با پرونده اختلاس خبر داده است.
ماههای گذشته در برخی وبسایتهای خبری گزارشهایی درباره بازداشت علاءالدین بروجردی و فرزندش در ارتباط با پرونده اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی منتشر شده بود. خود او این بازداشت را تکذیب کرد، اما احمد بیغش٬ یک عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، بدون آنکه نامی از بروجردی ببرد، تایید کرد که یکی از نمایندگان در ارتباط با پرونده اختلاس بازداشت و سپس با وساطت رئیس مجلس آزاد شده است.
علاوه بر این، برخی سایتهای خبری از وجود نام سه نمایندهی مجلس در گزارش کمیسیون اصل نود مجلس در باره پرونده اختلاس خبر داده بودند که گویا این نامها پیش از قرائت گزارش حذف شده است. ظاهرا علاءالدین بروجردی یکی از این نمایندگان بوده است.
گفتنی است علاءالدین بروجردی یکی از نمایندگان شاخص اصولگرای مجلس است. وی در سالهایی که علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی بود، سخنگویی این وزارتخانه را بر عهده داشت.
یک شهروند در شهرکرد در ملاءعام اعدام شد
خبرگزاری هرانا - صبح روز یکشنبه ۲۰ آذرماه سال جاری، یک شهروند در میدان دانش شهرکرد به دار آویخته شد.
به گزارش ایسنا، ساعت ۳۰: ۶ صبح روز گذشته حکم اعدام فردی که هویت وی تحت عنوان "کیانوش ش، ک، گ" اعلام شده است، به اتهام آدم ربایی و تجاوز به عنف با حضور دادستان شهرکرد، جمعی از مسئولان قضایی و انتظامی و عدهای از مردم شهرکرد در ملاء عام به اجرا درآمد.
به گزارش ایسنا، ساعت ۳۰: ۶ صبح روز گذشته حکم اعدام فردی که هویت وی تحت عنوان "کیانوش ش، ک، گ" اعلام شده است، به اتهام آدم ربایی و تجاوز به عنف با حضور دادستان شهرکرد، جمعی از مسئولان قضایی و انتظامی و عدهای از مردم شهرکرد در ملاء عام به اجرا درآمد.
بر اساس این گزارش این فرد سال گذشته با همدستی راننده یک خودرو تاکسی متعلق به خطوط بین شهری استان، اقدام به ربودن یک زن نموده و سپس به وی تجاوز کرده بود.
احمدرضا بهرامی، دادستان دادسرای عمومی و انقلاب شهرکرد در جریان اجرای این حکم گفت: "رای صادره در دادگاه کیفری استان پس از اعتراض متهم، در شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور تائید و با موافقت رییس قوه قضاییه و رعایت تشریفات قانونی در ملاء عام به اجرا درآمد."
احمدرضا بهرامی، دادستان دادسرای عمومی و انقلاب شهرکرد در جریان اجرای این حکم گفت: "رای صادره در دادگاه کیفری استان پس از اعتراض متهم، در شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور تائید و با موافقت رییس قوه قضاییه و رعایت تشریفات قانونی در ملاء عام به اجرا درآمد."
روزنامه هرانا - شماره ۵۱۷ منتشر شد
خبرگزاری هرانا - روزنامه هرانا به کوشش نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در راستای اطلاع رسانی منسجم و منظم در حوزه حقوق بشر ایران منتشرشد.
این روزنامه مجموعه ای مختصر از مهمترین رویدادهای حقوق بشری روز است که با توجه به شرایط و مشکلات اطلاع رسانی داخل کشور تهیه و توزیع می شود.
برای دریافت روزنامه هرانا در پست الکترونیکی خود با ایمیل زیر تماس حاصل فرمائید
برای دانلود شمار 517 روزنامه هرانا اینجا را کلیک کنید