پنجاه و هشت سال سرکوب و اعتراض؛ «جنبش دانشجويی هنوز زنده است»
شانزدهم آذر در ايران روز دانشجوست. ۵۸ سال از شانزدهمين روز از آذرماهی می گذرد که سه دانشجو در ايران کشته شدند. تظاهرات دانشجويان که منجر به کشته شدن اين سه دانشجو بود، در اعتراض به ورود دنيس رايت، کاردار سفارت انگليس به تهران از روز ۱۴ آذر سال ۱۳۳۲ شروع شد.
ورود دنيس رايت به تهران و از سرگيری روابط ايران و بريتانيا ۴ ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد در ايران صورت گرفت. اين موضوع و اعلام سفر ريچارد نيکسون، معاون وقت رييس جمهوری آمريکا به ايران، موجب آغاز اعتراض ها شد.
دانشجويان دانشکده های حقوق و علوم سياسی، علوم، دندانپزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی در دانشکده های خود تظاهراتی عليه حکومت برپا کردند.
روز ۱۵ آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشيده شد. ماموران نظامی در درگيری با دانشجويان تعدادی را مجروح و شماری را دستگير و زندانی کردند.
روز شانزده آذر تعداد سربازان در داخل دانشگاه افزايش يافت. پيش از ظهر آن روز هم بين دانشجويان دانشکده های حقوق و علوم سياسی و ماموران نظامی درگيری هايی رخ داد.
در دانشکده فنی به علت حضور يکی از ماموران در سر کلاس، برای دستگيری دانشجويانی که شعار داده بودند، درگيری رخ داد. دانشجويان عليه حضور نظاميان در کلاس درس اعتراض کردند.
نظاميان هم دانشجويان معترض را تعقيب کرده و در سرسرا و سالن دانشکده فنی آنها را به گلوله بستند.
در نتيجه سه دانشجو به نام های مصطفی بزرگ نيا، عضو کميته مرکزی سازمان جوانان حزب توده ايران، مهدی شريعت رضوی، از کادرهای سازمان جوانان حزب توده ايران و احمد قندچی، از طرفداران جبهه ملی کشته شدند.
چرا شانزده آذر به عنوان نماد دانشجويان؟
علی افشاری، فعال سابق دانشجويی و تحليلگر مسايل سياسی ايران درباره اينکه چرا شانزده آذر به عنوان نماد دانشجويان و روز دانشجو در ايران نام گرفت، می گويد:« دو ويژگی بارز باعث شد ۱۶ آذر به نماد دانشجويان تبديل شود و يکی از برجسته ترين سمبل هايی شود که ويژگی های دانشجوی ايرانی را نشان می دهد.
اين ويژگی ها يکی خصلت ضد استبدادی بود که در آن روز تقابل بين دانشجويان و استبداد به اوج خود رسيد و سه شهيد هم نتيجه اين تقابل و درگيری بودند.
ويژگی ديگر آن خصلت ضد استکباری آن بود که نسبت به ديدگاه های خارجی که بخواهند حالت سلطه جويانه و برتری طلبی بر ايران داشته باشند و بخواهند خواست خود را عليه مردم ايران تحميل کنند. که در ادامه اعتراض به سفر نيکسون به ايران که در پی کودتای ۲۸ مرداد رخ داده بود دانشجويان نظر منفی خود را بيان کردند. البته آن روز آغاز اعتراض ها نبود و آن روز شايد يک رخداد تصادفی باعث شد آن اتفاق بيفتد و تلفيق اين دو عامل بود که باعث شد ۱۶ آذر مخالفت و تقابل جنبش دانشجويی با استبداد و استعمار و سلطه طلبی خارجی به اوج خود برسد و هم سيستم شاه حاضر نشد نگرش انتقادی دانشجويان را بپذيرد و طبيعی بود که روزی که جنبش دانشجويی سه شهيد داده بود تبديل به نماد دانشجويان شود.»
سعيد حبيبی، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت و از اعضای دانشجويان آزادی خواه و برابری طلب هم درباره ويژگی های روز ۱۶ آذر می گويد:« شانزده آذر به دليل محتوايی که در خودش داشت به روز دانشجو تبديل شد و در تاريخ ايران ثبت شد. واقعيت اين است که محتوای بسيار غنی و استقلال خواهانه و آزادی طلبانه فعاليت های دانشجويان در ۱۶ آذر ۳۲ باعث شد چنين روزی در تاريخ ايران ثبت شود.
من بر اين مساله تاکيد دارم که ممکن است بعضی ۱۶ آذر را به صورت صوری مورد تاکيد قرار دهند. يعنی به ظاهر قضيه نگاه کنند. اما از ديد من ۱۶ آذر يک محتوايی دارد. محتوای آن در حقيقت همان بن مايه استقلال خواهانه و آزادی خواهانه دانشجويان است. ۱۶ آذر در يک شرايط تاريخی شکل گرفت. نمی خواهم معادل سازی کنم و بگويم شرايط امروز ما و زمان های ديگر دقيقا معادل و مساوی ۱۶ آذر ۳۲ است، اما محتوای اصلی که در حقيقت مخالفت با دست نشاندگی حکومت و فعالان سياسی است، اين محتوای اصلی و جدی ۱۶ آذر است.»
در میان دو حزب
در آن سالها دو نيروی سياسی اصلی يعنی حزب توده ايران و جبهه ملی از نفوذ فراوانی در دانشگاه برخوردار بودند و تشکل های دانشجويی هم تا حدود زيادی از اين فضا تاثير می گرفتند.
دهه ۱۳۴۰ آغاز ديگری برای جنبش دانشجويی بود. در اين دهه به دليل بسته بودن فضای جامعه بيشتر حرکت های سياسی به درون دانشگاه انتقال يافت. در دهه ۵۰ هم جنبش دانشجويی جنبشی انقلابی بود. اما تفاوت مطالبات جنبش دانشجويی پيش و پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ چه بود؟
علی افشاری، فعال سابق دانشجويی در پاسخ به اين سوال به راديو فردا می گويد که شايد نشود در خواسته ها خيلی تفاوتی پيدا کرد چون جنبش دانشجويی بی واسطه خواسته هايش را مطرح نکرده است.»
وی می افزايد:«جنبش دانشجويی با وساطت يک گفتمان و انديشه راهبردی خواسته هايش را مطرح کرده است. پيش از انقلاب گفتمان چپ و گفتمان ايدئولوژيک حاکم بود و طبيعی بود که دانشجويان هم در پيوند با اين گفتمان هم خواسته های سياسی خود را مطرح می کردند و هم نگاهشان به مسايل صنفی دستخوش همين مساله بود.
لذا از منظر سياسی، دموکراسی و حقوق بشر فی النفسه مورد اقبال اکثريت دانشجويان معترض نبود بلکه آنها را در چارچوب انقلابی گری تصوير می کردند. يعنی دموکراسی انقلابی که عمدتا هم متاثر از ايدئولوژی چپ و کمونيسم بود مورد اقبال آنها بود. در قشر مذهبی هم گرايش های غالب آن قشر مذهبی بودند که نگاه چپ به عرصه اقتصادی و عرصه جهانی داشتند.»
آقای افشاری می گوید «همه اينها بيشتر از آن منظر برخورد می کردند. خب مسايل صنفی هم که در داخل دانشگاه ها وجود داشت مهم بود. مثل مسايل رفاهی بهتر و اينکه دانشجويان چه از لحاظ خوابگاه، کيفيت غذا، کيفيت آموزشی و از همه مهم تر بازار کار در رفاه باشند.»
علی افشاری درباره خواسته ها و دغدغه های دانشجويان پس از انقلاب اسلامی می گويد:« بعد از انقلاب فرهنگی و خيزش مجدد جنبش دانشجويی به مرور شاهد اين بوديم که گفتمان غير ايدئولوژيک و دموکراسی خواه وجه غالب را پيدا کرد. البته در کنار آن گرايش های ديگری بودند که کماکان به باور سنتی و قديمی اعتقاد داشتند اما آنها در موضع اکثريت نبودند.»
انسداد بی سابقه بعد از انقلاب
اندکی بعد از انقلاب سال ۵۷ فضای دانشگاه ها به دليل انقلاب فرهنگی و تعطيلی کلاس ها، دچار انسداد بی سابقه ای شد. در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ با اشغال سفارت آمريکا از سوی گروهی از فعالان دانشجويی که به دانشجويان پيرو خط امام معروف بودند، دانشجويان هوادار حکومت در دانشگاه ها موقعيت محکمی پيدا کردند. بعد از آن پيوندی نزديک بين جنبش دانشجويی و احزاب سياسی ديده شد. انجمن های اسلامی دانشجويان که در تلاش برای ايجاد وحدت بين حوزه و دانشگاه بودند هم نام تحکيم وحدت بر خود گرفتند. اين تشکل به عنوان تنها تشکل رسمی دانشجويان، همسويی کامل با حاکميت داشت.
اين وضعيت اما ديری نپاييد، دفتر تحکيم وحدت کم کم موقعيت خود را از دست داد و به دليل نزديکی به بعضی گروه های چپگرای اسلامی، به انتقاد از سياست های حکومت پرداخت.
اين انتقادها درجريان دوم خرداد ۱۳۷۶ به اوج خود رسيد و دفتر تحکيم وحدت توانست خود را به عنوان اصلی ترين نماينده جنبش دانشجويی ايران بشناساند.
در جريان حمله به کوی دانشگاه در ۱۸ تيرماه ۱۳۷۸ هم موقعيت دفتر تحکيم وحدت با موضع گيری دانشجويان در قبال حوادث آن روز بيش از پيش تثبيت شد.
سعيد حبيبی عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت، وضعيت جنبش دانشجويی را در دوران رياست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد مقايسه می کند و می گويد:«من هر سه اين دوره ها را تجربه کردم و احساس می کنم به لحاظ آزادی ها و فعاليت های دانشجويی در سطح دانشگاه، در دوره محمد خاتمی آزادی ها نسبت به دوره قبل و بعدش بيشتر بود. مثال های متعددی را هم می توان در اين مورد ارائه کرد. اما مساله مهم اين است که قوه قضاييه برخوردهايی با دانشجويان صورت می دهد که در سی سال گذشته هميشه بسيار سنگين بوده و هميشه تابع تفکر حاکم بر قوه مجريه نبوده. اين مساله از ابتدای دهه ۶۰ ديده شده که دانشجويان در برخورد با قوه قضاييه مشکلات زيادی داشتند، اين مشکلات در دوره خاتمی، هاشمی و احمدی نژاد هم بوده. اما در دوران محمد خاتمی دانشجويان با آزادی بيشتری می توانستند فعاليت کنند.»
علی افشاری، فعال سابق دانشجويی درباره وضعيت جنبش دانشجويی در زمان رياست جمهوری محمد خاتمی می گويد: « دوران آقای خاتمی، دوران اصلاحات بود و دولت آقای خاتمی از نگاه مثبتی به دانشگاه داشت و به طور نسبی از استقلال دانشگاه و تقويت تشکل های دانشجويی مستقل و منتقد دفاع می کرد. آن زمان هم نظام سياسی به سمتی نرفته بود که فضای يکپارچه و تک صدايی را بر دانشگاه ها حاکم کند و عرصه رسمی را به طور کل بر فعاليت های انتقادی ببندد. آن زمان هم البته فاصله و شکاف بين تشکل های دانشجويی منتقد موجود با نظام سياسی به حد الان نرسيده بود. فاصله کمتر بود و عمده تشکل های دانشجويی موجود با اصل نظام سياسی مشکلی نداشتند.»
دیدار تاریخی خاتمی با دانشجویان
محمد خاتمی ۱۶ آذر سال ۱۳۸۳ در دانشگاه تهران حاضر شد . ديداری تاريخی که با انتقاد شديد دانشجويان از رييس جمهوری وقت و پرخاش محمد خاتمی به دانشجويان همراه بود.
آقای خاتمی ۷ سال بعد، از اين ديدار به عنوان يکی از شيرين ترين خاطرات خود ياد کرد و گفت: «همانجا که نشسته بودم با خود گفتم مگر چه
می خواستيم؟دانشجويان با خيال راحت و امنيت خاطر در برابر من صحبت و اعتراض کردند. مطمئن بودم کوچکترين نگرانی نداشتند که بخاطر اين اعتراض مورد تعرض قرار گيرند. اين بزرگترين دستاورد دولت اصلاحات بود.»
محمد خاتمی اما آن روز در آخرين ديدارش از دانشگاه تهران به عنوان رييس جمهوری اسلامی ايران با پرخاش با دانشجويان صحبت کرد، آنها را تهديد کرد که از جلسه بيرونشان خواهد کرد و از آنها پرسيد:« چرا آدم نمی شوند؟»
علی افشاری، فعال سابق دانشجويی درباره فشارهايی که در اواخر رياست جمهوری محمد خاتمی بر جنبش دانشجويی وارد شد، می گويد:« به مرور که نظام سياسی در اواخر دوران محمد خاتمی سياست های سرکوب و انقباضی را انتخاب کرد و به سمتی رفت که امنيت قبرستانی را در دانشگاه ها حاکم کند، فضای فعاليت ها تنگ تر شد. اين مساله از اواخر دوران خاتمی شروع شد و در زمان رياست جمهوری محمود احمدی نژاد جهش پيدا کرد.»
در همين حال مهدی عربشاهی، دبير سابق تشکيلات دفتر تحکيم وحدت معتقد است در دو دوره رياست جمهوری محمود احمدی نژاد، دولت و حکومت برخوردهای متفاوتی با دانشجويان داشتند:« در دولت نهم ما هيچ فضای رسمی و قانونی برای دانشجويان منتقد نمی ديديم که بتوانند فعاليت کنند. اما تا حدودی فعاليت های غير رسمی دانشجويان از طرف حاکميت تحمل می شد. به هر حال فضای حداقلی برای فعاليت دانشجويان وجود داشت.
مثلا نشريات دانشجويی، تشکل ها و انجمن های دانشجويی با اينکه ممکن بود زير فشار زيادی باشند اما تا حدودی فضای مانور داشتند و می توانستند فعاليت کنند. بعد از سال ۸۸ هرگونه حرکت سازمان يافته دانشجويی قبل از شکل گيری با ابزارهای مثل اخراج از دانشگاه، محروميت از تحصيل و تعليق مجازات می شد. اين مساله فضای دو دوره رياست جمهوری محمود احمدی نژاد را با هم متفاوت می کند. مثلا دفتر تحکيم وحدت پيش از سال ۸۸ بعنوان بزرگترين تشکل منتقد دانشجويی می توانست شانزده آذر با وجود همه فشارها تجمعات دانشجويی برگزار کند.»
مهدی عربشاهی سپس به انتخابات سال ۸۸ و اعتراضات مردمی موسوم به جنبش سبز اشاره می کند و می گويد:« بعد از انتخابات سال ۸۸ همراه با جنبش سبز که به دليل نتيجه انتخابات شکل گرفته بود، هنوز فضای جامعه آنقدر برای اعتراض آمادگی داشت که بدون اينکه گروه های سازمان يافته دانشجويی مثل تشکل ها وارد صحنه شوند، خود دانشجويان در سطح دانشگاه ها حرکت های اعتراضی را سازماندهی کردند و ۱۶ آذر سال ۸۸ يکی از روزهای درخشان جنبش دانشجويی بود که ما حتی در دانشگاه های کوچک هم شاهد اعتراضات دانشجويی بوديم اما با فروکش کردن موج جنبش سبز و تا حدودی پايين آمدن انگيزه ها و شدت يافتن سرکوب، متاسفانه سال ۸۹ اثرات خود را هم در دانشگاه ها نشان داد و در دانشگاه ها هم کمتر اعتراض و تجمعی را به شيوه قبل ديديم. »
رضا قاضی نوری، دانشجوی اخراجی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران که در زمان رياست جمهوری محمود احمدی نژاد از دانشگاه اخراج و از تحصيل محروم شده، با اشاره به آنچه در اين دوران رخ داده می گويد:
«تا بعد از دوره اصلاحات و تا قبل از دولت نهم برخوردها و احکام انضباطی آنقدر شديد نبوده و دفتر تحکيم وحدت و انجمن های اسلامی قدرت بيشتری داشتند. تجمع های اعتراضی گسترده ای هم برگزار می شد. در اواخر دوره اصلاحات اما به طور کلی اقبال به تجمع و فعاليت سياسی کاهش پيدا کرد. در دولت نهم فرآيند اخراج تمام عيار انجمن های اسلامی واقعی و دفتر تحکيم وحدت شروع شد و برخوردها هر سال که گذشت شديد تر شد و فضای دانشگاه ها امنيتی تر شد.
در عين حال اواخر دولت نهم به دليل نارضايتی های شديدی که از دولت بوجود آمد پرشورترين تجمع های ۱۶ آذر را در اين دوره داشتيم. بعد از انتخابات سال ۸۸ کشور به سمت فضای نظامی امنيتی برده شد. من ۱۶ آذر سال ۸۸ را به ياد دارم. تعداد زيادی از بسيجی ها به طرز وحشيانه ای دانشجويان را در درون دانشگاه کتک می زدند. فضا بسيار وحشتناک و رعب آور بود. وسط صحن دانشکده فنی دانشگاه تهران آتش روشن کرده بودند و دانشجويان را کتک می زدند. از آن زمان برگزاری تجمع های ۱۶ آذر خيلی سخت شد.»
قلب تپنده جنبش دانشجویی
دانشگاه امير کبير را می توان يکی از پرحرارت ترين کانون فعاليت های دانشجويی ايران قلمداد کرد. خود اين دانشجويان، دانشگاه اميرکبير را «قلب تپنده جنبش دانشجويی» می نامند. محمود احمدی نژاد روز بيستم آذر سال ۱۳۸۵، چهار روز پس از روز دانشجو درحالی قدم به دانشگاه اميرکبير گذاشت که با اعتراض شديد دانشجويان مواجه شد. اعتراض ها تا آنجا پيش رفت که دانشجويان معترض عکس رييس جمهوری را سوزاندند. حضور محمود احمدی نژاد در آن روز در دانشگاه اميرکبير و اعتراض دانشجويان به او سرآغاز فشارها، بازداشت ها و شکنجه هايی شد که پس از آن گريبان دانشجويان معترض اميرکبير را گرفت.
با اين که محمود احمدی نژاد در آن جلسه بارها از مسوولان دانشگاه اميرکبير و وزارت علوم خواست با دانشجويان معترض برخورد نشود، بسياری از فعالان دانشجويی، برخوردهای صورت گرفته با دانشجويان اميرکبير را تاوان اعتراض بيستم آذر ۸۵ به رييس جمهوری می دانند.
مجيد توکلی، احسان منصوری و احمد قصابان چند ماه بعد به اتهام توهين به مقدسات و توهين به رييس جمهوری و دست داشتن در چاپ و توزيع نشريات دانشجويی که مقام های جمهوری اسلامی اين نشريات را حاوی توهين به مقدسات دانستند، بازداشت و شکنجه شدند. به جز اين سه دانشجو، ده ها دانشجوی ديگر هم بازداشت و محروم از تحصيل شدند.
عباس حکيم زاده، دبير سياسی سابق دفتر تحکيم وحدت و از دانشجويان دانشگاه امير کبير درباره حضور محمود احمدی نژاد در دانشگاه امير کبير در سال ۱۳۸۵ می گويد:« نوع برخورد دانشجويان از قبل از اينکه دوره رياست جمهوری آقای احمدی نژاد آغاز شود، مشخص بود. دانشجويان مسيرخود را مشخص کرده بودند و هدف و آرمان خود را رسيدن به دموکراسی و آزادی بر مبنای حقوق بشر قرار داده بودند. خب مشخص است که بر اساس چنين آرمانی شخصی مثل آقای احمدی نژاد با آن سياست ها و رفتارهايی داشت مشخص است که چقدر با اين فضا بيگانه است و می تواند تقابل ايجاد کند و در مقابل هدف دانشجويان قرار بگيرد.»
عباس حکيم زاده در ادامه می گويد:« آقای احمدی نژاد از سال اولی که آمده بود اصرار داشت که در دانشگاه اميرکبير حضور پيدا کند. سال اول به او توصيه شد که اين کار را نکند تا فضا آرام تر شود. برای آرام تر شدن فضا، انجمن اسلامی که کانون فعاليت های سياسی دانشگاه و از انجمن های مهم و موثر دفتر تحکيم وحدت بود به صورت غير قانونی تعطيل شد. با فعالان آن هم برخورد شد.
به اين صورت مقداری فضا برای حضور آقای احمدی نژاد در دانشگاه اميرکبير آماده شد و حس تضاد و تقابل جويی با آقای احمدی نژاد بيشتر شد و دانشجويان احساس کردند روزی که آقای احمدی نژاد به دانشگاه می آيد بايد نارضايتی خود را نشان دهند. علی رغم همه هزينه هايی که دانشجويان را تهديد می کرد، با دست خالی و با فريادهای خود اعتراضشان را نشان دادند که تا حد زيادی هم اين صدا بازتاب پيدا کرد.»
بار دیگر حمله به دانشجویان
پس از انتخابات جنجال برانگيز سال ۱۳۸۸ و روی کار آمدن دوباره محمود احمدی نژاد، جنبش دانشجويی ايران هم همگام با جنبش اعتراضی مردم به بيان خواسته ها و مطالبات مردم معترض پرداخت.
فعالان دانشجويی می گويند پيش از انتخابات سال ۸۸ يکی از آرمان های جنبش دانشجويی اين بود که روزی مطالباتی که دانشجويان در دانشگاه مطرح می کنند و برای آن هزينه می دهند، به شکلی فراگير در سطح جامعه مطرح شود.
۱۶ آذر سال ۸۸ يکی از پرشورترين و گسترده ترين تظاهرات اعتراضی در تهران و شهرهای ديگر برگزار شد.
فيلمی منتشر شده از روزهای ۱۶ و ۱۷ آذرماه ۸۸ در دانشگاه تهران نشان می دهد که بسيجيان و نيروهای لباس شخصی وارد دانشگاه تهران شدند تا تظاهرات دانشجويان را برهم زنند.
رضا قاضی نوری، دانشجوی اخراجی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران درباره روز ۱۶ آذر سال ۸۸ و اتفاقاتی که در آن روز در دانشگاه تهران افتاد، می گويد:« ۱۶ آذر ۸۸ چون هنوز فضای بعد از انتخابات بود و شور عجيبی وجود داشت، قرار بود در دانشگاه تهران به طور خاص تظاهرات گسترده ای برگزار شود. اما حاکميت بازی را به هم زد و به قواعد بازی که تا پيش از آن وفادار بود، وفادار نماند. يک کارت شناسايی تحت عنوان کارت الغدير برای کسانی صادر شد که قرار بود در سميناری صوری در دانشگاه تهران شرکت کنند.
به اين ترتيب چندين هزار نفر را جمع آوری کردند و با هماهنگی با فرهاد رهبر، رييس دانشگاه تهران و نماينده رهبری دراين دانشگاه، اين افراد را وارد دانشگاه تهران کردند. اينها رفتارهايی می کردند که خود بسيج دانشجويی دانشگاه تهران شوکه شده بودند. خيلی از آنها کلت داشتند. دانشجويان را کتک می زدند. به شخصه ديدم که به بورد تمام تشکل های صنفی حمله کردند و آنها را تخريب کردند. تعدادی از دوستانم پيش از اين سابقه بازداشت داشتند. خيلی از آنها بازجوهايشان را در بين اين افراد ديدند. حس تجاوز داشتيم. دانشگاه که متعلق به دانشجويان است به شکلی خصمانه ويران شد. اين خاطره تلخی برای خيلی از دانشجويان دانشگاه تهران است. بعد از اين واقعه دانشجويان دانشگاه تهران چندين روز متوالی زير سردر دانشگاه تهران اعتراض و تجمع کردند.»
سعيد حبيبی، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت درباره ۱۶ آذر ۸۸ و اعتراض های دانشجويی می گويد:« بعد از انتخابات جنبش اعتراضی مردم اوج گرفت و بعدا در طول زمان کم کم از اوج خود فرو افتاد. اما لازم است من به سخنرانی مجيد توکلی در دانشگاه پلی تکنيک اشاره کنم که سخنرانی دقيق و جسارت آميزی بود و نمونه ای است از نوع فعاليتی که دانشجويان ما بايد داشته باشند و داشتند. نکته ديگر هم پيام بهاره هدايت، از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت بود که از سوی دانشجويان ايران پيامی به اتحاديه دانشجويان اروپا فرستاد. اين مساله بعد از سالها اولين قدم ارتباط جنبش دانشجويی ايران با جنبش دانشجويی در اروپا و در سطح جهان بود. اين مساله را هم به عنوان يکی از دستاوردهای دانشجويان در ۱۶ آذر ۸۸ می دانم.»
مجید توکلی
مجيد توکلی، دانشجوی رشته کشتی سازی دانشگاه اميرکبير و از سرشناس ترين فعالان دانشجويی در سال های اخير است. او از آغاز فعاليت های سياسی خود تا کنون سه بار بازداشت شده است. سه باری که به شهادت خود او، وکلای مدافعش و فعالان دانشجويی هر بار تحت بازداشت غير قانونی و سخت ترين شکنجه های روحی و جسمی قرار داشته است.
مجيد توکلی در سخنرانی خود در ۱۶ آذر سال ۱۳۸۸ در دانشگاه اميرکبير، آيت الله خامنه ای را «ديکتاتور» ناميد و پس از آن بود که مورد ضرب و شتم نيروهای امنيتی قرار گرفت و بازداشت شد. از آن روز تا کنون مجيد توکلی بدون يک روز مرخصی در بازداشت بسر می برد.
عباس حکيم زاده، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت درباره سخنرانی روز ۱۶ آذر ۸۸ مجيد توکلی در دانشگاه اميرکبير می گويد: «در فضايی که حاکميت تلاش می کرد ياس و ترس را غالب کند و فعالان و مردم معترض را در خانه نگاه دارد و مرعوب کند، چنين سخنرانی هايی می تواند موثر باشد و يخ فضا را بشکند. مجيد توکلی يکی از نمونه های خوب فعالان دانشجويی است که با آن حرکت هم دانشگاه را تکان داد و هم جامعه را تا حدی تکان داد.»
از دو سال پيش و از زمان اعتراض های پس از انتخابات جنجال برانگيز رياست جمهوری در سال ۸۸ تعداد زيادی از فعالان دانشجويی و رهبران دانشجويی بازداشت، تبعيد، محروم از تحصيل و تعليق شده اند. تعداد زيادی از اين دانشجويان هم از ايران خارج شده اند.
سعيد حبيبی، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت درباره نياز به يک استراتژی در غياب رهبران جنبش دانشجويی می گويد:« رهبران جنبش دانشجويی و افراد تاثيرگذار بر جنبش دانشجويی بالاخره از همان دانشگاه ها برخواهند خواست. از ديد من کاری که فعالان خارج دانشگاه و حتی داخل دانشگاه بايد انجام دهند اين است که فضای گفتمانی را برای شکل گرفتن چنين طرح استراتژيکی فراهم کنند.
بخشی از آن بر عهده دانشجويانی است که در داخل کشور حضور دارند، بخشی از آن بر عهده دانشجويانی است که در زندان هستند و بخشی بر عهده دانشجويان و فعالان سياسی است که از ايران خارج شده اند. شکل دادن به اين گفتمان سياسی يکی از مهم ترين مسايلی است که از دل آن، استراتژی درخواهد آمد.»
مهدی عربشاهی، دبير سابق تشکيلات دفتر تحکيم وحدت، می گويد پيش از اين هم جنبش دانشجويی با چنين فشارهايی رو به رو شده بوده و اين وضعيت دوام زيادی نخواهد داشت. او می افزايد:« طبق اخباری که ما از دانشگاه ها داريم و ارتباطاتی که داريم، می دانيم که هسته های کوچکی از دانشجويان هنوز با اين دغدغه که چراغ جنبش دانشجويی را روشن نگاه داند، وجود دارند و فعاليت می کنند و عامه دانشجويان اگرچه به دليل سرکوب ها و فشارهايی که هست نمی توانند در اعتراض ها همراهی کنند، اما اين آمادگی وجود دارد که به محض اينکه حاشيه امنی بوجود بيايد، آنها هم وارد صحنه خواهد شد.
من فکر می کنم اين وضعيتی که الان هست خيلی دوام ندارد و وضعيت امسال جنبش دانشجويی را خيلی بهتر از سال قبل می بينم. با توجه به اينکه امسال بر اساس مطالبات صنفی چند مورد اعتراضات را در دانشگاه ها شاهد بوديم. »
اما آيا جنبش دانشجويی در پنجاه و هشت سال گذشته موفق شده به خواسته ها و مطالباتش دست پيدا کند ؟
علی افشاری، فعال سابق دانشجويی و تحليلگر مسايل سياسی در اين باره می گويد:« به نظرم ما نمی توانيم به روش صفر و يک برخورد کنيم و بگوييم جنبش دانشجويی کامل شکست خورده يا موفق بوده. به هر حال موفيقت های اندکی داشته. همين که توانسته خودش را حفظ کند و اجازه نداده نگرش انتقادی و گفتمان مبتنی بر نقادی در دانشگاه ها تعطيل شود، موفق بوده است.
با توجه به اينکه فشارها بر جنبش دانشجويی و دانشجويان بسيار سنگين است. اما موفقيت هم به اين معنا که توانسته باشد يک حرکت سازمان يافته و ابتدا به ساکنی را طراحی کرده باشد و جلوبرده باشد و فضای پليسی را در دانشگاه ها شکسته باشد نه چنين موفقيتی هم حاصل نشده است .»
عباس حکيم زاده، دبير سابق سياسی دفتر تحکيم وحدت معتقد است که تحرکات جنبش دانشجويی نسبت به جامعه بيشتر است و می گويد: «متاسفانه شرايطی مشابه آنچه در دهه ۶۰ اتفاق افتاد را در ايران و جامعه شاهد هستيم. اما چون فضای فعاليت های دانشجويی با ساير بخش های جامعه متفاوت است و دانشگاه خصوصيات خاص خودش را دارد، ما مشاهده می کنيم تحرکاتی که در دانشگاه ها هست، نسبت به تحرکاتی که در جامعه است، بيشتر است.»
دانشگاه امسال در پنجاه و هشتمين سالگرد روز ۱۶ آذر، در شرايطی به استقبال روز دانشجو می رود که فشارها بر دانشجويان منتقد از هر زمان بيشتر است.
ورود دنيس رايت به تهران و از سرگيری روابط ايران و بريتانيا ۴ ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد در ايران صورت گرفت. اين موضوع و اعلام سفر ريچارد نيکسون، معاون وقت رييس جمهوری آمريکا به ايران، موجب آغاز اعتراض ها شد.
دانشجويان دانشکده های حقوق و علوم سياسی، علوم، دندانپزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی در دانشکده های خود تظاهراتی عليه حکومت برپا کردند.
روز ۱۵ آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشيده شد. ماموران نظامی در درگيری با دانشجويان تعدادی را مجروح و شماری را دستگير و زندانی کردند.
روز شانزده آذر تعداد سربازان در داخل دانشگاه افزايش يافت. پيش از ظهر آن روز هم بين دانشجويان دانشکده های حقوق و علوم سياسی و ماموران نظامی درگيری هايی رخ داد.
در دانشکده فنی به علت حضور يکی از ماموران در سر کلاس، برای دستگيری دانشجويانی که شعار داده بودند، درگيری رخ داد. دانشجويان عليه حضور نظاميان در کلاس درس اعتراض کردند.
نظاميان هم دانشجويان معترض را تعقيب کرده و در سرسرا و سالن دانشکده فنی آنها را به گلوله بستند.
در نتيجه سه دانشجو به نام های مصطفی بزرگ نيا، عضو کميته مرکزی سازمان جوانان حزب توده ايران، مهدی شريعت رضوی، از کادرهای سازمان جوانان حزب توده ايران و احمد قندچی، از طرفداران جبهه ملی کشته شدند.
چرا شانزده آذر به عنوان نماد دانشجويان؟
علی افشاری، فعال سابق دانشجويی و تحليلگر مسايل سياسی ايران درباره اينکه چرا شانزده آذر به عنوان نماد دانشجويان و روز دانشجو در ايران نام گرفت، می گويد:« دو ويژگی بارز باعث شد ۱۶ آذر به نماد دانشجويان تبديل شود و يکی از برجسته ترين سمبل هايی شود که ويژگی های دانشجوی ايرانی را نشان می دهد.
اين ويژگی ها يکی خصلت ضد استبدادی بود که در آن روز تقابل بين دانشجويان و استبداد به اوج خود رسيد و سه شهيد هم نتيجه اين تقابل و درگيری بودند.
ويژگی ديگر آن خصلت ضد استکباری آن بود که نسبت به ديدگاه های خارجی که بخواهند حالت سلطه جويانه و برتری طلبی بر ايران داشته باشند و بخواهند خواست خود را عليه مردم ايران تحميل کنند. که در ادامه اعتراض به سفر نيکسون به ايران که در پی کودتای ۲۸ مرداد رخ داده بود دانشجويان نظر منفی خود را بيان کردند. البته آن روز آغاز اعتراض ها نبود و آن روز شايد يک رخداد تصادفی باعث شد آن اتفاق بيفتد و تلفيق اين دو عامل بود که باعث شد ۱۶ آذر مخالفت و تقابل جنبش دانشجويی با استبداد و استعمار و سلطه طلبی خارجی به اوج خود برسد و هم سيستم شاه حاضر نشد نگرش انتقادی دانشجويان را بپذيرد و طبيعی بود که روزی که جنبش دانشجويی سه شهيد داده بود تبديل به نماد دانشجويان شود.»
سعيد حبيبی، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت و از اعضای دانشجويان آزادی خواه و برابری طلب هم درباره ويژگی های روز ۱۶ آذر می گويد:« شانزده آذر به دليل محتوايی که در خودش داشت به روز دانشجو تبديل شد و در تاريخ ايران ثبت شد. واقعيت اين است که محتوای بسيار غنی و استقلال خواهانه و آزادی طلبانه فعاليت های دانشجويان در ۱۶ آذر ۳۲ باعث شد چنين روزی در تاريخ ايران ثبت شود.
من بر اين مساله تاکيد دارم که ممکن است بعضی ۱۶ آذر را به صورت صوری مورد تاکيد قرار دهند. يعنی به ظاهر قضيه نگاه کنند. اما از ديد من ۱۶ آذر يک محتوايی دارد. محتوای آن در حقيقت همان بن مايه استقلال خواهانه و آزادی خواهانه دانشجويان است. ۱۶ آذر در يک شرايط تاريخی شکل گرفت. نمی خواهم معادل سازی کنم و بگويم شرايط امروز ما و زمان های ديگر دقيقا معادل و مساوی ۱۶ آذر ۳۲ است، اما محتوای اصلی که در حقيقت مخالفت با دست نشاندگی حکومت و فعالان سياسی است، اين محتوای اصلی و جدی ۱۶ آذر است.»
در میان دو حزب
در آن سالها دو نيروی سياسی اصلی يعنی حزب توده ايران و جبهه ملی از نفوذ فراوانی در دانشگاه برخوردار بودند و تشکل های دانشجويی هم تا حدود زيادی از اين فضا تاثير می گرفتند.
دهه ۱۳۴۰ آغاز ديگری برای جنبش دانشجويی بود. در اين دهه به دليل بسته بودن فضای جامعه بيشتر حرکت های سياسی به درون دانشگاه انتقال يافت. در دهه ۵۰ هم جنبش دانشجويی جنبشی انقلابی بود. اما تفاوت مطالبات جنبش دانشجويی پيش و پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ چه بود؟
علی افشاری، فعال سابق دانشجويی در پاسخ به اين سوال به راديو فردا می گويد که شايد نشود در خواسته ها خيلی تفاوتی پيدا کرد چون جنبش دانشجويی بی واسطه خواسته هايش را مطرح نکرده است.»
وی می افزايد:«جنبش دانشجويی با وساطت يک گفتمان و انديشه راهبردی خواسته هايش را مطرح کرده است. پيش از انقلاب گفتمان چپ و گفتمان ايدئولوژيک حاکم بود و طبيعی بود که دانشجويان هم در پيوند با اين گفتمان هم خواسته های سياسی خود را مطرح می کردند و هم نگاهشان به مسايل صنفی دستخوش همين مساله بود.
لذا از منظر سياسی، دموکراسی و حقوق بشر فی النفسه مورد اقبال اکثريت دانشجويان معترض نبود بلکه آنها را در چارچوب انقلابی گری تصوير می کردند. يعنی دموکراسی انقلابی که عمدتا هم متاثر از ايدئولوژی چپ و کمونيسم بود مورد اقبال آنها بود. در قشر مذهبی هم گرايش های غالب آن قشر مذهبی بودند که نگاه چپ به عرصه اقتصادی و عرصه جهانی داشتند.»
آقای افشاری می گوید «همه اينها بيشتر از آن منظر برخورد می کردند. خب مسايل صنفی هم که در داخل دانشگاه ها وجود داشت مهم بود. مثل مسايل رفاهی بهتر و اينکه دانشجويان چه از لحاظ خوابگاه، کيفيت غذا، کيفيت آموزشی و از همه مهم تر بازار کار در رفاه باشند.»
علی افشاری درباره خواسته ها و دغدغه های دانشجويان پس از انقلاب اسلامی می گويد:« بعد از انقلاب فرهنگی و خيزش مجدد جنبش دانشجويی به مرور شاهد اين بوديم که گفتمان غير ايدئولوژيک و دموکراسی خواه وجه غالب را پيدا کرد. البته در کنار آن گرايش های ديگری بودند که کماکان به باور سنتی و قديمی اعتقاد داشتند اما آنها در موضع اکثريت نبودند.»
انسداد بی سابقه بعد از انقلاب
اندکی بعد از انقلاب سال ۵۷ فضای دانشگاه ها به دليل انقلاب فرهنگی و تعطيلی کلاس ها، دچار انسداد بی سابقه ای شد. در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ با اشغال سفارت آمريکا از سوی گروهی از فعالان دانشجويی که به دانشجويان پيرو خط امام معروف بودند، دانشجويان هوادار حکومت در دانشگاه ها موقعيت محکمی پيدا کردند. بعد از آن پيوندی نزديک بين جنبش دانشجويی و احزاب سياسی ديده شد. انجمن های اسلامی دانشجويان که در تلاش برای ايجاد وحدت بين حوزه و دانشگاه بودند هم نام تحکيم وحدت بر خود گرفتند. اين تشکل به عنوان تنها تشکل رسمی دانشجويان، همسويی کامل با حاکميت داشت.
اين وضعيت اما ديری نپاييد، دفتر تحکيم وحدت کم کم موقعيت خود را از دست داد و به دليل نزديکی به بعضی گروه های چپگرای اسلامی، به انتقاد از سياست های حکومت پرداخت.
اين انتقادها درجريان دوم خرداد ۱۳۷۶ به اوج خود رسيد و دفتر تحکيم وحدت توانست خود را به عنوان اصلی ترين نماينده جنبش دانشجويی ايران بشناساند.
در جريان حمله به کوی دانشگاه در ۱۸ تيرماه ۱۳۷۸ هم موقعيت دفتر تحکيم وحدت با موضع گيری دانشجويان در قبال حوادث آن روز بيش از پيش تثبيت شد.
سعيد حبيبی عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت، وضعيت جنبش دانشجويی را در دوران رياست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد مقايسه می کند و می گويد:«من هر سه اين دوره ها را تجربه کردم و احساس می کنم به لحاظ آزادی ها و فعاليت های دانشجويی در سطح دانشگاه، در دوره محمد خاتمی آزادی ها نسبت به دوره قبل و بعدش بيشتر بود. مثال های متعددی را هم می توان در اين مورد ارائه کرد. اما مساله مهم اين است که قوه قضاييه برخوردهايی با دانشجويان صورت می دهد که در سی سال گذشته هميشه بسيار سنگين بوده و هميشه تابع تفکر حاکم بر قوه مجريه نبوده. اين مساله از ابتدای دهه ۶۰ ديده شده که دانشجويان در برخورد با قوه قضاييه مشکلات زيادی داشتند، اين مشکلات در دوره خاتمی، هاشمی و احمدی نژاد هم بوده. اما در دوران محمد خاتمی دانشجويان با آزادی بيشتری می توانستند فعاليت کنند.»
علی افشاری، فعال سابق دانشجويی درباره وضعيت جنبش دانشجويی در زمان رياست جمهوری محمد خاتمی می گويد: « دوران آقای خاتمی، دوران اصلاحات بود و دولت آقای خاتمی از نگاه مثبتی به دانشگاه داشت و به طور نسبی از استقلال دانشگاه و تقويت تشکل های دانشجويی مستقل و منتقد دفاع می کرد. آن زمان هم نظام سياسی به سمتی نرفته بود که فضای يکپارچه و تک صدايی را بر دانشگاه ها حاکم کند و عرصه رسمی را به طور کل بر فعاليت های انتقادی ببندد. آن زمان هم البته فاصله و شکاف بين تشکل های دانشجويی منتقد موجود با نظام سياسی به حد الان نرسيده بود. فاصله کمتر بود و عمده تشکل های دانشجويی موجود با اصل نظام سياسی مشکلی نداشتند.»
دیدار تاریخی خاتمی با دانشجویان
محمد خاتمی ۱۶ آذر سال ۱۳۸۳ در دانشگاه تهران حاضر شد . ديداری تاريخی که با انتقاد شديد دانشجويان از رييس جمهوری وقت و پرخاش محمد خاتمی به دانشجويان همراه بود.
آقای خاتمی ۷ سال بعد، از اين ديدار به عنوان يکی از شيرين ترين خاطرات خود ياد کرد و گفت: «همانجا که نشسته بودم با خود گفتم مگر چه
می خواستيم؟دانشجويان با خيال راحت و امنيت خاطر در برابر من صحبت و اعتراض کردند. مطمئن بودم کوچکترين نگرانی نداشتند که بخاطر اين اعتراض مورد تعرض قرار گيرند. اين بزرگترين دستاورد دولت اصلاحات بود.»
محمد خاتمی اما آن روز در آخرين ديدارش از دانشگاه تهران به عنوان رييس جمهوری اسلامی ايران با پرخاش با دانشجويان صحبت کرد، آنها را تهديد کرد که از جلسه بيرونشان خواهد کرد و از آنها پرسيد:« چرا آدم نمی شوند؟»
علی افشاری، فعال سابق دانشجويی درباره فشارهايی که در اواخر رياست جمهوری محمد خاتمی بر جنبش دانشجويی وارد شد، می گويد:« به مرور که نظام سياسی در اواخر دوران محمد خاتمی سياست های سرکوب و انقباضی را انتخاب کرد و به سمتی رفت که امنيت قبرستانی را در دانشگاه ها حاکم کند، فضای فعاليت ها تنگ تر شد. اين مساله از اواخر دوران خاتمی شروع شد و در زمان رياست جمهوری محمود احمدی نژاد جهش پيدا کرد.»
در همين حال مهدی عربشاهی، دبير سابق تشکيلات دفتر تحکيم وحدت معتقد است در دو دوره رياست جمهوری محمود احمدی نژاد، دولت و حکومت برخوردهای متفاوتی با دانشجويان داشتند:« در دولت نهم ما هيچ فضای رسمی و قانونی برای دانشجويان منتقد نمی ديديم که بتوانند فعاليت کنند. اما تا حدودی فعاليت های غير رسمی دانشجويان از طرف حاکميت تحمل می شد. به هر حال فضای حداقلی برای فعاليت دانشجويان وجود داشت.
مثلا نشريات دانشجويی، تشکل ها و انجمن های دانشجويی با اينکه ممکن بود زير فشار زيادی باشند اما تا حدودی فضای مانور داشتند و می توانستند فعاليت کنند. بعد از سال ۸۸ هرگونه حرکت سازمان يافته دانشجويی قبل از شکل گيری با ابزارهای مثل اخراج از دانشگاه، محروميت از تحصيل و تعليق مجازات می شد. اين مساله فضای دو دوره رياست جمهوری محمود احمدی نژاد را با هم متفاوت می کند. مثلا دفتر تحکيم وحدت پيش از سال ۸۸ بعنوان بزرگترين تشکل منتقد دانشجويی می توانست شانزده آذر با وجود همه فشارها تجمعات دانشجويی برگزار کند.»
مهدی عربشاهی سپس به انتخابات سال ۸۸ و اعتراضات مردمی موسوم به جنبش سبز اشاره می کند و می گويد:« بعد از انتخابات سال ۸۸ همراه با جنبش سبز که به دليل نتيجه انتخابات شکل گرفته بود، هنوز فضای جامعه آنقدر برای اعتراض آمادگی داشت که بدون اينکه گروه های سازمان يافته دانشجويی مثل تشکل ها وارد صحنه شوند، خود دانشجويان در سطح دانشگاه ها حرکت های اعتراضی را سازماندهی کردند و ۱۶ آذر سال ۸۸ يکی از روزهای درخشان جنبش دانشجويی بود که ما حتی در دانشگاه های کوچک هم شاهد اعتراضات دانشجويی بوديم اما با فروکش کردن موج جنبش سبز و تا حدودی پايين آمدن انگيزه ها و شدت يافتن سرکوب، متاسفانه سال ۸۹ اثرات خود را هم در دانشگاه ها نشان داد و در دانشگاه ها هم کمتر اعتراض و تجمعی را به شيوه قبل ديديم. »
رضا قاضی نوری، دانشجوی اخراجی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران که در زمان رياست جمهوری محمود احمدی نژاد از دانشگاه اخراج و از تحصيل محروم شده، با اشاره به آنچه در اين دوران رخ داده می گويد:
«تا بعد از دوره اصلاحات و تا قبل از دولت نهم برخوردها و احکام انضباطی آنقدر شديد نبوده و دفتر تحکيم وحدت و انجمن های اسلامی قدرت بيشتری داشتند. تجمع های اعتراضی گسترده ای هم برگزار می شد. در اواخر دوره اصلاحات اما به طور کلی اقبال به تجمع و فعاليت سياسی کاهش پيدا کرد. در دولت نهم فرآيند اخراج تمام عيار انجمن های اسلامی واقعی و دفتر تحکيم وحدت شروع شد و برخوردها هر سال که گذشت شديد تر شد و فضای دانشگاه ها امنيتی تر شد.
در عين حال اواخر دولت نهم به دليل نارضايتی های شديدی که از دولت بوجود آمد پرشورترين تجمع های ۱۶ آذر را در اين دوره داشتيم. بعد از انتخابات سال ۸۸ کشور به سمت فضای نظامی امنيتی برده شد. من ۱۶ آذر سال ۸۸ را به ياد دارم. تعداد زيادی از بسيجی ها به طرز وحشيانه ای دانشجويان را در درون دانشگاه کتک می زدند. فضا بسيار وحشتناک و رعب آور بود. وسط صحن دانشکده فنی دانشگاه تهران آتش روشن کرده بودند و دانشجويان را کتک می زدند. از آن زمان برگزاری تجمع های ۱۶ آذر خيلی سخت شد.»
قلب تپنده جنبش دانشجویی
دانشگاه امير کبير را می توان يکی از پرحرارت ترين کانون فعاليت های دانشجويی ايران قلمداد کرد. خود اين دانشجويان، دانشگاه اميرکبير را «قلب تپنده جنبش دانشجويی» می نامند. محمود احمدی نژاد روز بيستم آذر سال ۱۳۸۵، چهار روز پس از روز دانشجو درحالی قدم به دانشگاه اميرکبير گذاشت که با اعتراض شديد دانشجويان مواجه شد. اعتراض ها تا آنجا پيش رفت که دانشجويان معترض عکس رييس جمهوری را سوزاندند. حضور محمود احمدی نژاد در آن روز در دانشگاه اميرکبير و اعتراض دانشجويان به او سرآغاز فشارها، بازداشت ها و شکنجه هايی شد که پس از آن گريبان دانشجويان معترض اميرکبير را گرفت.
با اين که محمود احمدی نژاد در آن جلسه بارها از مسوولان دانشگاه اميرکبير و وزارت علوم خواست با دانشجويان معترض برخورد نشود، بسياری از فعالان دانشجويی، برخوردهای صورت گرفته با دانشجويان اميرکبير را تاوان اعتراض بيستم آذر ۸۵ به رييس جمهوری می دانند.
مجيد توکلی، احسان منصوری و احمد قصابان چند ماه بعد به اتهام توهين به مقدسات و توهين به رييس جمهوری و دست داشتن در چاپ و توزيع نشريات دانشجويی که مقام های جمهوری اسلامی اين نشريات را حاوی توهين به مقدسات دانستند، بازداشت و شکنجه شدند. به جز اين سه دانشجو، ده ها دانشجوی ديگر هم بازداشت و محروم از تحصيل شدند.
عباس حکيم زاده، دبير سياسی سابق دفتر تحکيم وحدت و از دانشجويان دانشگاه امير کبير درباره حضور محمود احمدی نژاد در دانشگاه امير کبير در سال ۱۳۸۵ می گويد:« نوع برخورد دانشجويان از قبل از اينکه دوره رياست جمهوری آقای احمدی نژاد آغاز شود، مشخص بود. دانشجويان مسيرخود را مشخص کرده بودند و هدف و آرمان خود را رسيدن به دموکراسی و آزادی بر مبنای حقوق بشر قرار داده بودند. خب مشخص است که بر اساس چنين آرمانی شخصی مثل آقای احمدی نژاد با آن سياست ها و رفتارهايی داشت مشخص است که چقدر با اين فضا بيگانه است و می تواند تقابل ايجاد کند و در مقابل هدف دانشجويان قرار بگيرد.»
عباس حکيم زاده در ادامه می گويد:« آقای احمدی نژاد از سال اولی که آمده بود اصرار داشت که در دانشگاه اميرکبير حضور پيدا کند. سال اول به او توصيه شد که اين کار را نکند تا فضا آرام تر شود. برای آرام تر شدن فضا، انجمن اسلامی که کانون فعاليت های سياسی دانشگاه و از انجمن های مهم و موثر دفتر تحکيم وحدت بود به صورت غير قانونی تعطيل شد. با فعالان آن هم برخورد شد.
به اين صورت مقداری فضا برای حضور آقای احمدی نژاد در دانشگاه اميرکبير آماده شد و حس تضاد و تقابل جويی با آقای احمدی نژاد بيشتر شد و دانشجويان احساس کردند روزی که آقای احمدی نژاد به دانشگاه می آيد بايد نارضايتی خود را نشان دهند. علی رغم همه هزينه هايی که دانشجويان را تهديد می کرد، با دست خالی و با فريادهای خود اعتراضشان را نشان دادند که تا حد زيادی هم اين صدا بازتاب پيدا کرد.»
بار دیگر حمله به دانشجویان
پس از انتخابات جنجال برانگيز سال ۱۳۸۸ و روی کار آمدن دوباره محمود احمدی نژاد، جنبش دانشجويی ايران هم همگام با جنبش اعتراضی مردم به بيان خواسته ها و مطالبات مردم معترض پرداخت.
فعالان دانشجويی می گويند پيش از انتخابات سال ۸۸ يکی از آرمان های جنبش دانشجويی اين بود که روزی مطالباتی که دانشجويان در دانشگاه مطرح می کنند و برای آن هزينه می دهند، به شکلی فراگير در سطح جامعه مطرح شود.
۱۶ آذر سال ۸۸ يکی از پرشورترين و گسترده ترين تظاهرات اعتراضی در تهران و شهرهای ديگر برگزار شد.
فيلمی منتشر شده از روزهای ۱۶ و ۱۷ آذرماه ۸۸ در دانشگاه تهران نشان می دهد که بسيجيان و نيروهای لباس شخصی وارد دانشگاه تهران شدند تا تظاهرات دانشجويان را برهم زنند.
رضا قاضی نوری، دانشجوی اخراجی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران درباره روز ۱۶ آذر سال ۸۸ و اتفاقاتی که در آن روز در دانشگاه تهران افتاد، می گويد:« ۱۶ آذر ۸۸ چون هنوز فضای بعد از انتخابات بود و شور عجيبی وجود داشت، قرار بود در دانشگاه تهران به طور خاص تظاهرات گسترده ای برگزار شود. اما حاکميت بازی را به هم زد و به قواعد بازی که تا پيش از آن وفادار بود، وفادار نماند. يک کارت شناسايی تحت عنوان کارت الغدير برای کسانی صادر شد که قرار بود در سميناری صوری در دانشگاه تهران شرکت کنند.
به اين ترتيب چندين هزار نفر را جمع آوری کردند و با هماهنگی با فرهاد رهبر، رييس دانشگاه تهران و نماينده رهبری دراين دانشگاه، اين افراد را وارد دانشگاه تهران کردند. اينها رفتارهايی می کردند که خود بسيج دانشجويی دانشگاه تهران شوکه شده بودند. خيلی از آنها کلت داشتند. دانشجويان را کتک می زدند. به شخصه ديدم که به بورد تمام تشکل های صنفی حمله کردند و آنها را تخريب کردند. تعدادی از دوستانم پيش از اين سابقه بازداشت داشتند. خيلی از آنها بازجوهايشان را در بين اين افراد ديدند. حس تجاوز داشتيم. دانشگاه که متعلق به دانشجويان است به شکلی خصمانه ويران شد. اين خاطره تلخی برای خيلی از دانشجويان دانشگاه تهران است. بعد از اين واقعه دانشجويان دانشگاه تهران چندين روز متوالی زير سردر دانشگاه تهران اعتراض و تجمع کردند.»
سعيد حبيبی، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت درباره ۱۶ آذر ۸۸ و اعتراض های دانشجويی می گويد:« بعد از انتخابات جنبش اعتراضی مردم اوج گرفت و بعدا در طول زمان کم کم از اوج خود فرو افتاد. اما لازم است من به سخنرانی مجيد توکلی در دانشگاه پلی تکنيک اشاره کنم که سخنرانی دقيق و جسارت آميزی بود و نمونه ای است از نوع فعاليتی که دانشجويان ما بايد داشته باشند و داشتند. نکته ديگر هم پيام بهاره هدايت، از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت بود که از سوی دانشجويان ايران پيامی به اتحاديه دانشجويان اروپا فرستاد. اين مساله بعد از سالها اولين قدم ارتباط جنبش دانشجويی ايران با جنبش دانشجويی در اروپا و در سطح جهان بود. اين مساله را هم به عنوان يکی از دستاوردهای دانشجويان در ۱۶ آذر ۸۸ می دانم.»
مجید توکلی
مجيد توکلی، دانشجوی رشته کشتی سازی دانشگاه اميرکبير و از سرشناس ترين فعالان دانشجويی در سال های اخير است. او از آغاز فعاليت های سياسی خود تا کنون سه بار بازداشت شده است. سه باری که به شهادت خود او، وکلای مدافعش و فعالان دانشجويی هر بار تحت بازداشت غير قانونی و سخت ترين شکنجه های روحی و جسمی قرار داشته است.
مجيد توکلی در سخنرانی خود در ۱۶ آذر سال ۱۳۸۸ در دانشگاه اميرکبير، آيت الله خامنه ای را «ديکتاتور» ناميد و پس از آن بود که مورد ضرب و شتم نيروهای امنيتی قرار گرفت و بازداشت شد. از آن روز تا کنون مجيد توکلی بدون يک روز مرخصی در بازداشت بسر می برد.
عباس حکيم زاده، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت درباره سخنرانی روز ۱۶ آذر ۸۸ مجيد توکلی در دانشگاه اميرکبير می گويد: «در فضايی که حاکميت تلاش می کرد ياس و ترس را غالب کند و فعالان و مردم معترض را در خانه نگاه دارد و مرعوب کند، چنين سخنرانی هايی می تواند موثر باشد و يخ فضا را بشکند. مجيد توکلی يکی از نمونه های خوب فعالان دانشجويی است که با آن حرکت هم دانشگاه را تکان داد و هم جامعه را تا حدی تکان داد.»
از دو سال پيش و از زمان اعتراض های پس از انتخابات جنجال برانگيز رياست جمهوری در سال ۸۸ تعداد زيادی از فعالان دانشجويی و رهبران دانشجويی بازداشت، تبعيد، محروم از تحصيل و تعليق شده اند. تعداد زيادی از اين دانشجويان هم از ايران خارج شده اند.
سعيد حبيبی، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت درباره نياز به يک استراتژی در غياب رهبران جنبش دانشجويی می گويد:« رهبران جنبش دانشجويی و افراد تاثيرگذار بر جنبش دانشجويی بالاخره از همان دانشگاه ها برخواهند خواست. از ديد من کاری که فعالان خارج دانشگاه و حتی داخل دانشگاه بايد انجام دهند اين است که فضای گفتمانی را برای شکل گرفتن چنين طرح استراتژيکی فراهم کنند.
بخشی از آن بر عهده دانشجويانی است که در داخل کشور حضور دارند، بخشی از آن بر عهده دانشجويانی است که در زندان هستند و بخشی بر عهده دانشجويان و فعالان سياسی است که از ايران خارج شده اند. شکل دادن به اين گفتمان سياسی يکی از مهم ترين مسايلی است که از دل آن، استراتژی درخواهد آمد.»
مهدی عربشاهی، دبير سابق تشکيلات دفتر تحکيم وحدت، می گويد پيش از اين هم جنبش دانشجويی با چنين فشارهايی رو به رو شده بوده و اين وضعيت دوام زيادی نخواهد داشت. او می افزايد:« طبق اخباری که ما از دانشگاه ها داريم و ارتباطاتی که داريم، می دانيم که هسته های کوچکی از دانشجويان هنوز با اين دغدغه که چراغ جنبش دانشجويی را روشن نگاه داند، وجود دارند و فعاليت می کنند و عامه دانشجويان اگرچه به دليل سرکوب ها و فشارهايی که هست نمی توانند در اعتراض ها همراهی کنند، اما اين آمادگی وجود دارد که به محض اينکه حاشيه امنی بوجود بيايد، آنها هم وارد صحنه خواهد شد.
من فکر می کنم اين وضعيتی که الان هست خيلی دوام ندارد و وضعيت امسال جنبش دانشجويی را خيلی بهتر از سال قبل می بينم. با توجه به اينکه امسال بر اساس مطالبات صنفی چند مورد اعتراضات را در دانشگاه ها شاهد بوديم. »
اما آيا جنبش دانشجويی در پنجاه و هشت سال گذشته موفق شده به خواسته ها و مطالباتش دست پيدا کند ؟
علی افشاری، فعال سابق دانشجويی و تحليلگر مسايل سياسی در اين باره می گويد:« به نظرم ما نمی توانيم به روش صفر و يک برخورد کنيم و بگوييم جنبش دانشجويی کامل شکست خورده يا موفق بوده. به هر حال موفيقت های اندکی داشته. همين که توانسته خودش را حفظ کند و اجازه نداده نگرش انتقادی و گفتمان مبتنی بر نقادی در دانشگاه ها تعطيل شود، موفق بوده است.
با توجه به اينکه فشارها بر جنبش دانشجويی و دانشجويان بسيار سنگين است. اما موفقيت هم به اين معنا که توانسته باشد يک حرکت سازمان يافته و ابتدا به ساکنی را طراحی کرده باشد و جلوبرده باشد و فضای پليسی را در دانشگاه ها شکسته باشد نه چنين موفقيتی هم حاصل نشده است .»
عباس حکيم زاده، دبير سابق سياسی دفتر تحکيم وحدت معتقد است که تحرکات جنبش دانشجويی نسبت به جامعه بيشتر است و می گويد: «متاسفانه شرايطی مشابه آنچه در دهه ۶۰ اتفاق افتاد را در ايران و جامعه شاهد هستيم. اما چون فضای فعاليت های دانشجويی با ساير بخش های جامعه متفاوت است و دانشگاه خصوصيات خاص خودش را دارد، ما مشاهده می کنيم تحرکاتی که در دانشگاه ها هست، نسبت به تحرکاتی که در جامعه است، بيشتر است.»
دانشگاه امسال در پنجاه و هشتمين سالگرد روز ۱۶ آذر، در شرايطی به استقبال روز دانشجو می رود که فشارها بر دانشجويان منتقد از هر زمان بيشتر است.
افزایش شدید صادرات تسلیحاتی آلمان
به موجب گزارشی که به تأیید کابینه آلمان در برلین رسیده، صادرات سلاحهای جنگی این کشور در طول سال گذشته نسبت به یک سال پیش از آن حدود ۶۰ درصد افزایش یافت.
صادرات این سلاحها در سال ۲۰۱۰ نسبت به سال ۲۰۰۹ یک میلیارد و سیصد میلیون یورو افزایش یافته و به دو میلیارد و یکصد میلیون یورو رسیده است.
بر اساس گزارش یادشده، نزدیک به نیمی از درآمد حاصل از فروش این سلاحها از صادرات ناوهای جنگی به کشورهای همپیمان ناتو به دست آمده است.
از موارد دیگر درآمدساز میتوان صادرات هواپیماهای جنگی، نارنجکانداز و مسلسلهای تمام اتوماتیک را نام برد.
عربستان سعودی با حجم صادراتی ۱۵۲ میلیون و پانصد هزار یورو در رده دهمین کشور واردکننده تسلیحات آلمان قرار میگیرد. به دلیل بیتوجهی به مراعات قوانین حقوق بشر در عربستان صادرات سلاح به این کشور در آلمان مورد مناقشه قرار دارد.
فاطمه شجاعی
جرس:
شانزدهم آذر، روز دانشجوی امسال، در حالی سپری شد که به سیاق سالهای گذشته شرایط سختی از جانب دولت بر دانشجویان و دانشگاه تحمیل شده است؛ عدهای از فعالان دانشجویی با صدور احکام بسیار سنگین در زندان به سر میبرند؛ دانشجویان زیادی به دلایل سیاسی-عقیدتی از تحصیل محروماند؛ بسیاری از استادان برتر دانشگاهها به اجبار بازنشسته و یا اخراج شده اند؛ طرحهایی چون گزینش جنسی، تفکیک جنسیتی، اسلامی کردن علوم انسانی، اصرار وزیر علوم بر "ولایی" کردن دانشگاهها و ... تنفس آزادانه در محیط اکادمیک در ایران را مشکل کرده است.
"متاسفانه در سالهای اخیر هر چه زمان گذشته عمل غیرقانونی محروم کردن دانشجویان از تحصیل، ابعاد جدیدتری پیدا کرده و گستره بزرگتری از دانشجویان رو در بر میگیرد."
علی قلیزاده دانشجوی ستارهداری که سه سال است برای بازگشت به دانشگاه تلاش میکند، با بیان این مطلب به جرس میگوید: در سالهای اخیر روند صدور احکام کمیته انضباطی شیب صعودی داشته و به عنوان مثال اگر در سالهای 85 و 86 فقط برای بعضی از فعالین شناخته شده دانشگاه حکم تعلیق از تحصیل صادر میشد، امروز برای فعالین عضو شوراهای صنفی، کانونهای فرهنگی، انجمنهای علمی و حتی دانشجویان عادی، به بهانههای واهی چنین احکامی صادر میشود. بسیاری از دانشجویان مانند دانشجویان بهایی تنها به دلایل عقیدتی از تحصیل محروم میشوند و بسیاری تنها به دلیل فعالیتها و وابستگیهای حزبی و سیاسی بستگانشان از ورود به دانشگاه محروم شده اند. در موارد زیادی صدور مکرر احکام تعلیق از تحصیل برای یک دانشجو آن قدر تکرار میشود که عملا با تمام شدن سنوات تحصیلی باعث اخراج وی از دانشگاه میشود. از طرف دیگه روند کاملا غیرقانونی ستاره دار کردن دانشجویان کنکور کارشناسی ارشد و آزمون دکترا به صورت مداوم در این سالها ادامه داشته است.
او که از فعالان شورای دفاع از حق تحصیل است، اعتقاد دارد: به نظر میرسد که از معدود نقاط مشترک دو جریان حاکم همین مساله محروم کردن دانشجویان از حق تحصیل باشد؛ دولتی که این روند را ادامه میدهد و مجلسی که همچنان در قبال تضییع حقوق اولیه دانشجویان سکوت کرده است.
این فعال دانشجویی که محروم کردن دانشجویان از تحصیل و ستارهدار کردن آنها را نه تنها عملی "خلاف همه موازین انسانی و حقوق بشری و حتی شرعی" میداند بلکه معتقد است این کار "بر خلاف نص صریح اصول متعدد قانون اساسی هم هست."
قلیزاده در این باره توضیح میدهد: این رفتار از آنجا که نقض کننده اصول متعدد قانون اساسی و محدود کننده حقوق مدنی و قوانین داخلی و تعهدات بین المللی کشور است ، عملا به معنی تعطیل کردن قانون اساسی و هرگونه اجرای قانون در کشورست. محروم کردن دانشجویان از تحصیل از انجا که نفس قانون را به سخره گرفته ، به نوعی عقبگرد حاکمیت به قبل از انقلاب مشروطه است. حق تحصیل در همه اصول حقوقی سراسر دنیا یکی از حقوق ابتدایی هر انسان شمرده میشود و این نکته به صراحت در قانون اساسی ایران هم ذکر شده و حتی دولت ملزم شده که برای همه ملت شرایط یکسان و برابر برای تحصیل در مقاطع عالی فراهم کند.
این عضو شورای حق تحصیل در پاسخ به این که چرا دولت همواره وجود دانشجویان محروم از تحصیل را انکار میکند، میگوید: این اقدام به قدری رسوا است که حتی معاون گزینش سازمان سنجش، یعنی مسئول اجرای ستارهدار کردن دانشجویان نیز به خود من گفت که " آقای قلی زاده هم شما میدانید و هم ما میدانیم که این عمل غیرقانونی است و برای همین غیرقانونی بودن هم هست که آقایان در مناظرهها و مصاحبههایشان وجود شما را تکذیب میکنند". یعنی اینکه حتی افرادی که مسئول اجرای این اقدامات هستند هم بر غیرانسانی بودن و غیرقانونی بودن این عمل اذعان دارند.
او در ادامه توضیح میدهد: بسیاری از نمایندگان اصولگرا مجلس مانند آقایان احمد توکلی، حسن غفوریفرد، علی مطهری، ابوترابی و ... به خود من گفتند که این کار غیرقانونی است و آنها هم مخالف آن هستند اما توان مقابله و اعتراض به آن را ندارند. به عنوان مثال احمد توکلی که در سال 88 این موضوع را به دقت دنبال میکرد، در مراجعهای که به وی کرده بودیم گفت "زورمان به این دولت نمیرسئ و نمیتوانیم جلوی اقداماتش ا بگیریم."
همچنین صادق شجاعی عضو دیگر شورای دفاع از حق تحصیل دربارهی پیگیریهایی که این دانشجویان برای بازگشت به کلاسهای درسشان انجام دادهاند میگوید: متاسفانه نه تنها وجود دانشجویان محروم از تحصیل در تریبونهای رسمی انکار میشود که به شکلهای مختلف نیز امکان پیگیری حقوقی از دانشجویان سلب شده است. به ویژه که در دو سال اخیر هیچگونه کارنامهی آزمونی به دانشجویان ستارهدار ارائه نمیشود و آنها تنها با اعلام "نقص در پرونده" مواجه میشوند. پروندهای که هیچگاه معلوم نمیشود کجا است و چه نقصی دارد.
این فعال دانشجویی که تعلیقهای پیاپی به اخراج او از دانشگاه انجامید، ادامه میدهد: از سوی دیگر کمیتههای انضباطی به صورت غیرقانونی و در موارد بسیاری حتی بدون برگزاری جلسهی رسیدگی و یا حق طبیعی درخواست تجدیدنظر دانشجویان را از تحصیل محروم میکنند. نهادهایی مثل مجلس و دیوان عدالت اداری نیز از رسیدگی به شکایت دانشجویان سر باز میزنند.
شجاعی دلیل محروم کردن دانشجویان را از یک سو تلاش برای آرام نگه داشتن فضای دانشگاه و جلوگیری از بیان اعتراضهای به حق دانشجویان میداند و از دیگر سو معتقد است: احتمالا حاکمیت در بلند مدت هم در نظر دارد تا با جلوگیری از ادامه تحصیل نیروهای منتقد و غیرهمسو با خودش از پیشرفت آنان جلوگیری کند.
قلیزاده نیز در این باره میگوید: به نظر میرسد که تصمیمگیران دستگاههایی که نقش مستقیم در محروم کردن دانشجویان دارند، تصور میکنند این بهترین ابزار برای کنترل کردن نهاد دانشگاه و مرعوب کردن عموم دانشجویان است و به همین خاطر این روند را بدون وقفه ادامه میدهند.
وی این شیوه را در بلندمدت بیاثر میداند و ادامه میدهد: در 7 سال اخیر ستارهدار کردن و صدور احکام تعلیق از تحصیل نتوانسته برای صاحبان قدرت در خاموش کردن صدای دانشگاه موثر باشد. هر چند که شاید به صورت مقطعی و در کوتاه مدت کارآراییهایی داشته و به درونی شدن و چراغ خاموش شدن فعالیتهای دانشجویی منجر شده باشد؛ اما ادامهدار نبوده و از آن جایی که باعث مخفی شدن فعالیتهای دانشجویی شده، نهاد دانشگاه را برای حاکمان غیرقابل پیشبینی کرده است.
به غیر از دانشجویانی که به واسطهی احکام تعلیق یا ستارهدار شدن از تحصیل بازماندهاند، عدهای از دانشجویان نیز به دلایل واهی و اتهامات کذب به زندان افتاده و بر اثر احکام غیرمنصفانهی دستگاه قضایی محکوم شدهاند تا به جای حضور در دانشگاه و کلاسهای درسشان سالهای جوانی خود را در سلولهای زندان بگذرانند و بیشک این یکی از اشکال آشکار محرومیت از تحصیل است.
وی در ادامه با اشاره به نام مجید دری، یکی از دانشجویانی که هم به دفعات حکم محرومیت از تحصیل دریافت کرد و هم در نهایت محکوم به تحمل ۶ سال حبس در تبعید شد، میگوید: در مواردی مثل مورد مجید دری، ظلم مضاعف رفته بر دانشگاه و دانشجویان به وضوح آشکار است. مجید را به دلیل فعالیتهای مسالمتآمیز دانشجوییاش از تحصیل محروم کردند و آنگاه که او تلاش کرد تا حق از دست رفتهاش را باز یابد، با چنین حکم ناعادلانهای باعث شدند تا بخشی از بهترین سالهای جوانیاش را به جای تحصیل علم، در شرایط طاقتفرسای زندان بهبهان بگذراند. با این حال میبینیم که مجید در زندان هم باز نایستاده و در همین روز گذشته با نامهای به مناسبت ۱۶ آذر دانشگاه را به ایستادگی در برابر استبداد فرا خواند.
علی قلیزاده نیز در پایان از ضیا نبوی، یکی دیگر از دانشجویان ستارهدار یاد میکند و او را "پهلوان نسل ما" میخواند: ضیا نبوی بدون شک سمبل دانشجویان محروم از تحصیل است که هم اکنون به دلیل فعالیتهای مدنی و حقخواهی و مطالبه حق تحصیل از حاکمان در بدترین شرایط و با حکمی سنگین در زندان کارون اهواز به سر میبرد. ضیا محرومیت از تحصیل را آن طور که حاکمان میخواستند عامل توقف خودش ندانست و با پیگیری مدنی و نهادمند حق تحصیل، از این محرومیت پلی ساخت برای مطالبهگری و گسترش ادبیات مطالبهمحور و مدنی در بین فعالان دانشجویی.
مژگان مدرس علوم
جرس:
روز دانشجو را در حالی پشت سر می گذاریم که بسیاری از دانشجویان به احکام سنگین محکوم شده و در زندان بسر می برند. خانواده های آنها با تاکید بر روحیه "عالی" و "محکم" عزیزان خود این روز را به همه دانشجویان تبریک گفتند.
گفتگوی "جرس" با خانواده برخی از دانشجویان در حبس را به مناسبت "روز دانشجو" با هم می خوانیم:
پدر شبنم مددزاده: مسئولین کشور قدر دانشجویان را نمی دانند
شبنم مددزاده، نایب دبیر شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و عضو انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم کرج است که از اسفند ماه 88 بهمراه برادرش فرزاد، در زندان به سر می برد. در آغاز مهر ماه او در یادداشتی خطاب به دانشجویان که با حلول مهر ماه به کلاس های درس باز می گردند و همچنین دانشجویانی که بعنوان ورودی جدید پای به سنگر آزادی می نهند، یادآور شده است: "یاران دبستانی ام! خشم کوچه در مشت ماست. بر لبانمان سرودی روشن صیقل می دهیم، ما با سرودی بر لب موسم بهار بیداری را به استقبال می نشینیم. سرودی که به گفته افلاطون خارش بال هایمان را در بر دارد، مسئولیت انسان بودن و خواست آزادیمان. سرودی که تجدید عهد و میثاقهایمان را بلندتر از همیشه به گوش حاکمان می رساند. من هم، هم صدا با شما در اول مهر از “مدرسه ی عشق” تجدید می کنم عهد و میثاقم را."
عبدالعلی مددزاده پدر شبنم و فرزاد مدد زاده با تاسف از زندانی بودن دانشجویان در زندان به "جرس" می گوید: " شکر خدا شبنم دارای روحیه خیلی "عالی" است و من به او افتخار می کنم. شبنم الان باید درس خود را تمام می کرد و کارشناسی ارشد را ادامه می داد اما متاسفانه در این مدت به جای اینکه در کلاس های دانشگاه باشد او را به پشت میله های زندان انداخته اند. چه بگویم زمانیکه مسئولین کشور قدر دانشجویان را نمی دانند و به جای اینکه بگذارند او با حضور در دانشگاه به این مملکت و مردمش خدمت کنند آنها را به بند می کشند."
او ادامه می دهد: "ما در مدتی که شبنم در زندان بوده هر لحظه به او افتخار می کنیم زیرا او هدفش این بود که می خواست آینده ساز این مملکت باشد، نه فقط دختر من بلکه تمامی دانشجویان بویژه دانشجویان عزیزی که به ناحق در بند هستند. این روز را به همه آنها تبریک عرض می کنم و آن روز دیر نیست که درهای زندانها شکسته شود و زندانیان سیاسی و دانشجویان زندانی به آغوش کشور و مردم ایران بازگردند و فرزندانمان دوباره در فضای آزاد در دانشگاه ها برای آبادانی ایرانی عزیز به تحصیل خود بپردازند انشالله..."
پدر ضیا نبوی: این همه فشار برای چیست؟
ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل است که به ده سال حبس در تبعید محکوم شده و در اول مهرماه ١٣٨٩ از زندان اوین به زندان کارون اهواز منتقل شده است، جایی که او در نامهای آن را "مرز زندگی انسانی و حیوانی" نامیده و شرایط آن را "ورای حد تقریر" توصیف کرده است.
علی اکبر نبوی پدر ضیا نبوی با تاکید بر روحیه بالای ضیا می گوید: "دو ماه پیش توانستیم ضیا را ملاقات کنیم که وضعیت روحی اش خیلی خوب بود. ما به علت دوری راه نمی توانیم زود به زود به ملاقاتش برویم اما علی رغم این دوری ها و رنجها وضعیت روحی ضیا خوب است. چه کنیم سه سال است که داریم این شرایط را تحمل می کنیم و چاره ای نداریم. هر چه هم تلاش کردیم که به مرخصی بیاید و حداقل زندانش را انتقال دهند که متاسفانه تهران موافقت نمی کند و مسئولین تهران و دادستان مخالفت می کنند و پاسخ شفافی به ما نمی دهند که این همه فشار برای چیست؟ در ملاقاتها حتی وقتی مادرش می خواهد ضیا را در آغوش بکشد حساسیت دارند و من نمی دانم اگر یک مادر فرزندش را در آغوش بکشد چه اتفاقی می افتد؟! من واقعا علت این همه حساسیت را نمی دانم. اما این فشارها هیچ تاثیری بر روحیه ضیا ندارد. "
آقای نبوی در خصوص وضعیت عاطفه برادرزاده دربند و برادر خانمش ادامه می دهد: " عاطفه انشالله چند ماه دیگر دوران محکومیتش تمام می شود و آزاد می شود . هفته پیش هم دایی ضیا که حکم زندانش به پایان رسیده برای سه سال به شهرستان ایرانشهر تبعید شده است."
وی در پایان می گوید: "البته من کوچکتر از آن هستم که برای عزیزانم پیامی بدهم اما آرزو می کنم دانشجویان کشورمان در هر کجا که هستند حتی در پشت میله های زندان به فعالیت های خود برای آبادانی کشور عزیزمان تلاش کنند."
گفتنی است، پنج تن از دانشجویان دربند: جواد علیخانی، آرش صادقی، مصطفی نیلی، سید مهدی خدایی و پیمان عارف با صدور بیانیه به مناسبت روز دانشجو با تاکید بر اینکه بر سر مواضعی که به خاطر آنها در زندانیم، ایستاده ایم، نوشته اند: "یاران دبستانی با توجه به اینکه حوادث پس از انتخابات ۸۸ ، فصل نوینی از تاریخ معاصر ایران را رقم زده و فضای عمومی جامعه بیش از پیش امنیتی شده است ؛ و نیز انتخابات مجلس نهم را در پیش داریم که به نظر می رسد مهمترین انتخابات مجلس تاریخ جمهوری اسلامی می باشد. از این رو ما بر آنیم تا پاره ای از مطلوبیت ها و خواسته های خود را پیرامون اولین انتخابات پسا- کودتا بیان نماییم. برگزاری انتخابات آزاد مبتنی بر موازین اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق سیاسی-مدنی که تحقق مولفه های زیر را ضروری می سازد: ۱.آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی ۲. لغو هر گونه سازو کار نظارتی غیر دموکراتیک برای کاندیداهای انتخابات پیش رو۳. آزادی مطبوعات و سایر رسانه های جمعی و امکان برخورداری برابر و عادلانه تمامی کاندیداها از رسانه های جمعی ۴. عذرخواهی و جبران خسارت وارده به آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات ۸۸ به ویزه خانواده جان باختگان و محاکمه عاملان آن فجایع غیر انسانی ۵. آزادی تمام احزاب سیاسی قائل به فعالیت در یک چارچوب دموکراتیک ۶. تمکین حکومت به رای مردم به مثابه صاحبان اصلی قدرت سیاسی و اجتماعی ۷. آزادی سبک زندگی برای تمام مردم ایران به عنوان مقدمه ای برای ورود به انتخابات آزاد."
خواهر مصطفی نیلی: پرچمی که برافراشته اند تحت هیچ شرایطی زمین نخواهند گذاشت
مصطفی نیلی فعال دانشجویی در حالیکه بخاطر حضور در اعتراضات مردمی سال 88 به سه سال و شش ماه حبس محکوم شده است اما با وجود شرایط سخت زندان از روحیه ای "محکم" و "مقاوم" برخوردار است.
فاطمه نیلی خواهر مصطفی نیلی با بیان اینکه مثل همیشه برادرش از روحیه عالی برخوردار است می گوید: "ما مطمئن هستیم دانشجویان این پرچمی که برافراشته اند تحت هیچ شرایطی زمین نخواهند گذاشت و سخن مصدق بهترین حرفی است که می توان در این شرایط تکرار کرد که "گیرم که می زنی، گیرم که می کشی با جوجه نشسته بر آشیان چه می کنی؟" ما مطمئن هستیم که بزودی همه زندانیان سیاسی دربند "آزاد" خواهند شد و به قول فرمایش حضرت علی شهرها و حکومت ها با کفر دوام می آورند اما با ظلم و جور هیچگاه دوام نخواهند آورد..."
برادر جواد علیخانی: این فشارها بر دانشجویان هیچ تاثیری ندارد
جواد علیخانی فعال دانشجویی سال آخر رشته دامپزشکی دانشگاه چمران اهواز است که اولین بار در مهرماه سال ۸۶ به همراه پنج تن از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه اهواز بازداشت شد و مدت ۱۱ ماه را بلاتکلیف در بند عمومی زندان سپیدار اهواز گذراند. وی بار دیگر در ۱۶ آذر ماه سال ۸۸ به دو ترم تعلیق در دانشگاه محکوم شد و در پاییز سال ۸۷ سه ماه بعد از آزادی به اتهام تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی و توهین به مقدسات و رهبری به تحمل به ۳ سال حبس محکوم و در تاریخ هشت خرداد ماه ۱۳۸۹ بازداشت و روانه زندان گردید.
محمد یوسف برادر جواد علیخانی با تاسف از اینکه دانشجویان در این فضای خفقان نمی توانند انتقادها و خواسته های خود را مطرح کنند، می گوید: "این فشارها بر دانشجویان هیچ تاثیری ندارد زیرا آنها راه خود را آگاهانه ادامه می دهند و برای خواسته های مردم این همه هزینه می دهند اما متاسفانه حاکمیت تصور می کند که با این زندانها و سرکوب می شود جلوی این حرکتها را گرفت اما باید به خواسته های مردم تن بدهد."
او می گوید: "برادرم شانزده آذر 88 برای صدور بیانیه و شرکت در تجمعات دانشجویی و مردمی برای بار دوم دستگیر و به زندان محکوم شد الان هم که بیست ماه در زندان است و نه مرخصی دارد و نه حق دیگری! اما با این وجود روحیه اش "عالی" است. من این روز را به همه دانشجویان دربند و دانشجویان کشور تبریک می گویم و امیدوارم روزی برسد که فضای دانشگاهها باز شود و دانشجویان راحت و با امنیت بتوانند حرف خود را بزنند."
پدر شبنم مددزاده: مسئولین کشور قدر دانشجویان را نمی دانند
شبنم مددزاده، نایب دبیر شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و عضو انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم کرج است که از اسفند ماه 88 بهمراه برادرش فرزاد، در زندان به سر می برد. در آغاز مهر ماه او در یادداشتی خطاب به دانشجویان که با حلول مهر ماه به کلاس های درس باز می گردند و همچنین دانشجویانی که بعنوان ورودی جدید پای به سنگر آزادی می نهند، یادآور شده است: "یاران دبستانی ام! خشم کوچه در مشت ماست. بر لبانمان سرودی روشن صیقل می دهیم، ما با سرودی بر لب موسم بهار بیداری را به استقبال می نشینیم. سرودی که به گفته افلاطون خارش بال هایمان را در بر دارد، مسئولیت انسان بودن و خواست آزادیمان. سرودی که تجدید عهد و میثاقهایمان را بلندتر از همیشه به گوش حاکمان می رساند. من هم، هم صدا با شما در اول مهر از “مدرسه ی عشق” تجدید می کنم عهد و میثاقم را."
عبدالعلی مددزاده پدر شبنم و فرزاد مدد زاده با تاسف از زندانی بودن دانشجویان در زندان به "جرس" می گوید: " شکر خدا شبنم دارای روحیه خیلی "عالی" است و من به او افتخار می کنم. شبنم الان باید درس خود را تمام می کرد و کارشناسی ارشد را ادامه می داد اما متاسفانه در این مدت به جای اینکه در کلاس های دانشگاه باشد او را به پشت میله های زندان انداخته اند. چه بگویم زمانیکه مسئولین کشور قدر دانشجویان را نمی دانند و به جای اینکه بگذارند او با حضور در دانشگاه به این مملکت و مردمش خدمت کنند آنها را به بند می کشند."
او ادامه می دهد: "ما در مدتی که شبنم در زندان بوده هر لحظه به او افتخار می کنیم زیرا او هدفش این بود که می خواست آینده ساز این مملکت باشد، نه فقط دختر من بلکه تمامی دانشجویان بویژه دانشجویان عزیزی که به ناحق در بند هستند. این روز را به همه آنها تبریک عرض می کنم و آن روز دیر نیست که درهای زندانها شکسته شود و زندانیان سیاسی و دانشجویان زندانی به آغوش کشور و مردم ایران بازگردند و فرزندانمان دوباره در فضای آزاد در دانشگاه ها برای آبادانی ایرانی عزیز به تحصیل خود بپردازند انشالله..."
پدر ضیا نبوی: این همه فشار برای چیست؟
ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل است که به ده سال حبس در تبعید محکوم شده و در اول مهرماه ١٣٨٩ از زندان اوین به زندان کارون اهواز منتقل شده است، جایی که او در نامهای آن را "مرز زندگی انسانی و حیوانی" نامیده و شرایط آن را "ورای حد تقریر" توصیف کرده است.
علی اکبر نبوی پدر ضیا نبوی با تاکید بر روحیه بالای ضیا می گوید: "دو ماه پیش توانستیم ضیا را ملاقات کنیم که وضعیت روحی اش خیلی خوب بود. ما به علت دوری راه نمی توانیم زود به زود به ملاقاتش برویم اما علی رغم این دوری ها و رنجها وضعیت روحی ضیا خوب است. چه کنیم سه سال است که داریم این شرایط را تحمل می کنیم و چاره ای نداریم. هر چه هم تلاش کردیم که به مرخصی بیاید و حداقل زندانش را انتقال دهند که متاسفانه تهران موافقت نمی کند و مسئولین تهران و دادستان مخالفت می کنند و پاسخ شفافی به ما نمی دهند که این همه فشار برای چیست؟ در ملاقاتها حتی وقتی مادرش می خواهد ضیا را در آغوش بکشد حساسیت دارند و من نمی دانم اگر یک مادر فرزندش را در آغوش بکشد چه اتفاقی می افتد؟! من واقعا علت این همه حساسیت را نمی دانم. اما این فشارها هیچ تاثیری بر روحیه ضیا ندارد. "
آقای نبوی در خصوص وضعیت عاطفه برادرزاده دربند و برادر خانمش ادامه می دهد: " عاطفه انشالله چند ماه دیگر دوران محکومیتش تمام می شود و آزاد می شود . هفته پیش هم دایی ضیا که حکم زندانش به پایان رسیده برای سه سال به شهرستان ایرانشهر تبعید شده است."
وی در پایان می گوید: "البته من کوچکتر از آن هستم که برای عزیزانم پیامی بدهم اما آرزو می کنم دانشجویان کشورمان در هر کجا که هستند حتی در پشت میله های زندان به فعالیت های خود برای آبادانی کشور عزیزمان تلاش کنند."
گفتنی است، پنج تن از دانشجویان دربند: جواد علیخانی، آرش صادقی، مصطفی نیلی، سید مهدی خدایی و پیمان عارف با صدور بیانیه به مناسبت روز دانشجو با تاکید بر اینکه بر سر مواضعی که به خاطر آنها در زندانیم، ایستاده ایم، نوشته اند: "یاران دبستانی با توجه به اینکه حوادث پس از انتخابات ۸۸ ، فصل نوینی از تاریخ معاصر ایران را رقم زده و فضای عمومی جامعه بیش از پیش امنیتی شده است ؛ و نیز انتخابات مجلس نهم را در پیش داریم که به نظر می رسد مهمترین انتخابات مجلس تاریخ جمهوری اسلامی می باشد. از این رو ما بر آنیم تا پاره ای از مطلوبیت ها و خواسته های خود را پیرامون اولین انتخابات پسا- کودتا بیان نماییم. برگزاری انتخابات آزاد مبتنی بر موازین اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق سیاسی-مدنی که تحقق مولفه های زیر را ضروری می سازد: ۱.آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی ۲. لغو هر گونه سازو کار نظارتی غیر دموکراتیک برای کاندیداهای انتخابات پیش رو۳. آزادی مطبوعات و سایر رسانه های جمعی و امکان برخورداری برابر و عادلانه تمامی کاندیداها از رسانه های جمعی ۴. عذرخواهی و جبران خسارت وارده به آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات ۸۸ به ویزه خانواده جان باختگان و محاکمه عاملان آن فجایع غیر انسانی ۵. آزادی تمام احزاب سیاسی قائل به فعالیت در یک چارچوب دموکراتیک ۶. تمکین حکومت به رای مردم به مثابه صاحبان اصلی قدرت سیاسی و اجتماعی ۷. آزادی سبک زندگی برای تمام مردم ایران به عنوان مقدمه ای برای ورود به انتخابات آزاد."
خواهر مصطفی نیلی: پرچمی که برافراشته اند تحت هیچ شرایطی زمین نخواهند گذاشت
مصطفی نیلی فعال دانشجویی در حالیکه بخاطر حضور در اعتراضات مردمی سال 88 به سه سال و شش ماه حبس محکوم شده است اما با وجود شرایط سخت زندان از روحیه ای "محکم" و "مقاوم" برخوردار است.
فاطمه نیلی خواهر مصطفی نیلی با بیان اینکه مثل همیشه برادرش از روحیه عالی برخوردار است می گوید: "ما مطمئن هستیم دانشجویان این پرچمی که برافراشته اند تحت هیچ شرایطی زمین نخواهند گذاشت و سخن مصدق بهترین حرفی است که می توان در این شرایط تکرار کرد که "گیرم که می زنی، گیرم که می کشی با جوجه نشسته بر آشیان چه می کنی؟" ما مطمئن هستیم که بزودی همه زندانیان سیاسی دربند "آزاد" خواهند شد و به قول فرمایش حضرت علی شهرها و حکومت ها با کفر دوام می آورند اما با ظلم و جور هیچگاه دوام نخواهند آورد..."
برادر جواد علیخانی: این فشارها بر دانشجویان هیچ تاثیری ندارد
جواد علیخانی فعال دانشجویی سال آخر رشته دامپزشکی دانشگاه چمران اهواز است که اولین بار در مهرماه سال ۸۶ به همراه پنج تن از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه اهواز بازداشت شد و مدت ۱۱ ماه را بلاتکلیف در بند عمومی زندان سپیدار اهواز گذراند. وی بار دیگر در ۱۶ آذر ماه سال ۸۸ به دو ترم تعلیق در دانشگاه محکوم شد و در پاییز سال ۸۷ سه ماه بعد از آزادی به اتهام تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی و توهین به مقدسات و رهبری به تحمل به ۳ سال حبس محکوم و در تاریخ هشت خرداد ماه ۱۳۸۹ بازداشت و روانه زندان گردید.
محمد یوسف برادر جواد علیخانی با تاسف از اینکه دانشجویان در این فضای خفقان نمی توانند انتقادها و خواسته های خود را مطرح کنند، می گوید: "این فشارها بر دانشجویان هیچ تاثیری ندارد زیرا آنها راه خود را آگاهانه ادامه می دهند و برای خواسته های مردم این همه هزینه می دهند اما متاسفانه حاکمیت تصور می کند که با این زندانها و سرکوب می شود جلوی این حرکتها را گرفت اما باید به خواسته های مردم تن بدهد."
او می گوید: "برادرم شانزده آذر 88 برای صدور بیانیه و شرکت در تجمعات دانشجویی و مردمی برای بار دوم دستگیر و به زندان محکوم شد الان هم که بیست ماه در زندان است و نه مرخصی دارد و نه حق دیگری! اما با این وجود روحیه اش "عالی" است. من این روز را به همه دانشجویان دربند و دانشجویان کشور تبریک می گویم و امیدوارم روزی برسد که فضای دانشگاهها باز شود و دانشجویان راحت و با امنیت بتوانند حرف خود را بزنند."
اخبار کارگری
گزارشی از کارخانه نساجی قائم شهر
کارگران فضای سبز سنندج با اعتراضات خود موفق به کاهش بیکاری سالیانه شدند
دو اتحادیه بین المللی کارگری خواستار آزادی فوری علی نجاتی فعال کارگری شدنددو اتحاديه بين المللی کارگری در نامه ای به دبير کل سازمان بين المللی کار، آی ال او، خواستار مداخله اين نهاد وابسته به سازمان ملل متحد برای آزادی فوری و بدون قيد و شرط علی نجاتی، از اعضای هيات مديره سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه، شدند.
آقای نجاتی چند روز پيش در زندان دزفول زندانی شد تا دوره يک سال محکوميت خود را بگذراند.
فدراسيون بين المللی کارگران صنايع غذايی، کشاورزی و خدماتی و کنفدراسيون بين المللی اتحاديه های کارگری در شکايت نامه خود از جمهوری اسلامی ايران از دبير کل سازمان بين المللی کار خواسته اند تا اين سازمان در بالاترين سطح برای اطمينان يافتن از سلامتی آقای نجاتی و آزادی او اقدام کند.
به نوشته اين نامه، علی نجاتی که از بيماری شديد قلبی رنج می برد، روز ۲۰ آبان سال جاری با حضور در دادگاه، مدارک مربوط به بيماری خود را تحويل داده است؛ مدارکی که حاکی از آن هستند که او نمی تواند دوره محکوميت خود را در زندان بگذارند. اما قاضی دادگاه بدون توجه به اين مدارک دستور بازگشت سريع او را به زندان دزفول صادر کرده است.
علی نجاتی، عضو هيات مديره سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه، در حالی زندانی شد که به تازگی عمل جراحی بر روی قلب او انجام شده بود و اين در شرايطی است که نياز به استراحت و مراقبت پزشکی دارد.
آقای نجاتی در شرايطی دوره يک سال زندان خود را آغاز کرد که دو سال پيش به اتهام مشابهی؛ يعنی تبليغ عليه نظام از طريق مصاحبه، بازداشت و زندانی شده بود.
فدراسيون بين المللی کارگران صنايع غذايی، کشاورزی و خدماتی و کنفدراسيون بين المللی اتحاديه های کارگری با اشاره پرونده ۲۷۴۷ مورخ سال ۲۰۰۹ سازمان بين المللی کار عليه جمهوری اسلامی ايران، با انتقاد از بازداشت رضا رخشان، رئيس هيات مديره سنديکای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه، در سال گذشته نوشته اند که او، علی نجاتی، فريدون نيکوفرد، قربان عليپور، جليل احمدی و محمد حيدری، اعضای هيات مديره سنديکای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه، بعد از سپری کردن دوره زندان خود در ساليان اخير، از کار اخراج شده اند.
اين در حاليست که دولت جمهوری اسلامی ايران در نشست ساليانه سازمان بين المللی کار گفته بود که اين فعالان کارگری می توانند به سر کار خود بازگردند.
اين دو اتحاديه بين المللی کارگری نوشته اند که اين برخوردها با اعضای هيات مديره سنديکای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه در شرايطی صورت گرفته است که اين سنديکا اقدامات زيادی برای بهبود شرايط صدها کارگر اين شرکت انجام داده است.
اتحاديه های بين المللی کارگری و تشکل های کارگری در ايران بارها از ناديده گرفته شده مقاوله نامه های بین المللی توسط حکومت جمهوری اسلامی ایران انتقاد کرده اند.
منبع:رادیوفردا14آذرماه1390
گزارشی از کارخانه نساجی قائم شهر
کارخانه نساجی قائم شهر تا 2 سال پیش درمالکیت دولت بوده است. قبل از اینکه کارخانه به یک سرمایه دار اهل ترکیه به نام ,, اوروس،، فروخته شود، به طور عمدی تقریبا به ورشکستگی کشیده شده است. قبل از تحویل کارخانه به اوروس،(کارفرمای جدید) 2000 کارگر رسمی 8 ماه حقوق از کارفرمای قدیم یعنی دولت طلب داشته اند. بعد از آنکه کارخانه به اوروس فروخته می شود و پول حاصل از فروش کارخانه به دست دولت می رسد، هیچ پولی بابت 8 ماه حقوق معوقه کارگران به آنان پرداخت نمی شود و کارگران همچنان بلا تکلیف می مانند. این کارگران بعد از انتقال کارخانه به کارفرمای جدید، وقتی که از او طلب خود را مطالبه می کنند، وی می گوید که کارخانه را بدون هیچ بدیهی ای تحویل گرفته و تمام پول را به دولت پرداخت کرده ام و حالا هیچ دینی نسبت به شما ندارم. از طرف دیگر دولت هم می گوید که کارخانه را فروخته و طلب کارگران نیز ربطی به ما ندارد. این کارگران علاوه بر 8 ماه حقوق طلب زمان قبل از تحویل کارخانه به اوروس، از بعد از آن زمان هم تا حالا هیچ حقوقی از کارفرمای جدید دریاقت نکرده اند و تولید کارخانه متوقف بوده است. اکنون 2000 کارگر رسمی کارخانه 2 سال حقوق طلب دارند. کارفرمای جدید حالا در حال بازسازی قسمتهائی از کارخانه و همچنین توسعه آن است. در بخش توسعه که کار آن به پیمانکاران محول شده نیز وضعیت کارگران قراردادی مشابه کارگران رسمی است. کارگران قراردادی شرکتهای پیمانکاری از 8 ماه تا یک سال حقوق طلب دارند. به خاطر اعتصابات و اعتراضات کارگران قراردادی برای گرفتن حقوق معوقه، شرکتهای پیمانکاری مجبور به توقف کار و تعطیلی پروژه شده اند.
در طی مدت 2 سال گذشته کارگران رسمی بارها در کارخانه و مقابل ادارات دولتی اعتصاب و تجمع کرده اند ولی هر بار با تهدید از سوی مسؤلین مواجه شده و متعاقبا توسط نیروهای انتظامی و اطلاعاتی سرکوب و بعظا کتک کاری، بازداشت و زندانی شده اند. ملایم ترین جواب مسؤلین به خواست پرداخت 2 سال حقوق به 2000 کارگر کارخانه این بوده است؛ ما می خواهیم کارخانه را برای مردم راه اندازی کنیم، اگر پولی داریم در این راه باید هزینه کنیم نه اینکه به شما بدهیم، راه اندازی کارخانه که منافع عموم مردم را در خود دارد ارجح تر از حقوق شماهاست!
طبق اظهارات بعضی از کارگران رسمی کارخانه، قصد براین است که این کارگران را بدون پرداخت هیچ حقوق و مزایای معوقه و همچنین خسارت ناشی اخراج، از کار اخراج کنند و به جای آنان کارگران قراردادی استخدام کنند. به گفته همین کارگران مشکلات مالی و معیشتی تا حالا باعث طلاق همسران ومتلاشی شدن بعضی از خانواده های آنان شده است.
بله این وضعیت کارگران در این جامعه است. کارخانه ای که کارگران هیچ نقشی در چپاول و به ورشکستگی کشاندن آن ندارند باید تاوان بازسازی و راه اندازی مجددش را به قیمت فروپاشی زندگیشان بپردازند. این کارگران هنگام فعالیت و تولید کارخانه در بدترین شرایط بهداشتی و ایمنی کار و با نازلترین دستمزد، بالاترین میزان سود را برای کارفرما تولید نموده اند، امروز وقتی که همان حقوق ناچیز خود را می خواهند، با این جواب مواجه می شوند که فعلا پولی برای شما نیست، کارخانه باید راه اندازی شود چون منافع مردم را در خود دارد! حالا سؤال این است مگر همین کارگران که سالها در این کارخانه کار کرده اند جزء مردم نیستند!؟ یا اگر ادعای مردمی بودن منافع کارخانه درست باشد، که مطلقا درست نیست، پس این کارگران در زمان تولید برای چه کسانی کار و تولید کرده اند؟ واقعیت این است که کارخانه و سودهای کلان حاصل از آن هیچ ربطی به منافع عموم مردم ندارد. برعکس کل سودش متعلق به کارفرماست که در ازای استثمار وحشیانه و به فقر و فلاکت کشاندن و متلاشی کردن خانواده های بخشی از مردم جامعه که همین کارگران هستند، حاصل می شود.
انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه 15/9/1390
کارگران فضای سبز سنندج با اعتراضات خود موفق به کاهش بیکاری سالیانه شدند
بنا بر گزارشهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران، بدنبال تجمع کارگران فضای سبز منطقه 3 شهرداری سنندج در مقابل شهرداری مرکزی این شهر، روز یکشنبه 13 آذر ماه شهرداری سنندج به منظور کاهش بیکاری سالانه کارگران فضای سبز، طی ابلاغیه ای مناطق سه گانه فضای سبز این شهر را موظف به بکار گیری این کارگران کرد. بر اساس این ابلاغیه مناطق سه گانه فضای سبز شهر سنندج موظف شده اند نیمی از کارگران خود را در دو ماه اول بیکاری آنان و نیمی دیگر را در دوماهه دوم بیکاری شان بکار گیرند تا بدین ترتیب بیکاری سالیانه این کارگران که چهار ماه در سال بود به دو ماه در سال کاهش پیدا کند.
حدود دویست کارگر فضای سبز شهر سنندج پیش از این و در طول ده سال گذشته، مدت چهار ماه از سال را بیکار میشدند. کارگران فضای سبز منطقه 3 شهرداری سنندج در اعتراض به این وضعیت از روز 6 آذر ماه چند بار در مقابل دفتر فضای سبز این منطقه و سپس در مقابل شهرداری مرکزی سنندج دست به تجمع زدند و به عنوان گام اول موفق شدند کاهش بیکاری سالیانه خود را به شهرداری سنندج بقبولانند. خواست این کارگران اشتغال دائم در طول سال و یا در صورت بیکاری چهارماهه در سال، دریافت دستمزد و واریز شدن بیمه هایشان در مدت زمان بیکاری شان است.*
اتحادیه آزاد کارگران ایران با ابراز شادمانی از موفقیت اولیه کارگران فضای سبز شهر سنندج در رسیدن به مطالبات شان، آنان را به اتحاد و همدلی بیشتر برای تحقق تمام و کمال خواستهایشان فرا میخواند و بدین وسیله اعلام میدارد تا رسیدن این کارگران به مطالبات شان دوشادوش آنان خواهد بود.
اتحادیه آزاد کارگران ایران – 15 آذر 1390
*در گزارش اول اتحادیه آزاد کارگران ایران مدت زمان بیکاری سالیانه کارگران فضای سبز سنندج سه ماه ذکر شده بود در حالی که مدت این بیکاری چهار ماه در سال است و بدینوسیله تصحیح میشود.
2468-پانزدهم آذرماه
آقای نجاتی چند روز پيش در زندان دزفول زندانی شد تا دوره يک سال محکوميت خود را بگذراند.
فدراسيون بين المللی کارگران صنايع غذايی، کشاورزی و خدماتی و کنفدراسيون بين المللی اتحاديه های کارگری در شکايت نامه خود از جمهوری اسلامی ايران از دبير کل سازمان بين المللی کار خواسته اند تا اين سازمان در بالاترين سطح برای اطمينان يافتن از سلامتی آقای نجاتی و آزادی او اقدام کند.
به نوشته اين نامه، علی نجاتی که از بيماری شديد قلبی رنج می برد، روز ۲۰ آبان سال جاری با حضور در دادگاه، مدارک مربوط به بيماری خود را تحويل داده است؛ مدارکی که حاکی از آن هستند که او نمی تواند دوره محکوميت خود را در زندان بگذارند. اما قاضی دادگاه بدون توجه به اين مدارک دستور بازگشت سريع او را به زندان دزفول صادر کرده است.
علی نجاتی، عضو هيات مديره سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه، در حالی زندانی شد که به تازگی عمل جراحی بر روی قلب او انجام شده بود و اين در شرايطی است که نياز به استراحت و مراقبت پزشکی دارد.
آقای نجاتی در شرايطی دوره يک سال زندان خود را آغاز کرد که دو سال پيش به اتهام مشابهی؛ يعنی تبليغ عليه نظام از طريق مصاحبه، بازداشت و زندانی شده بود.
فدراسيون بين المللی کارگران صنايع غذايی، کشاورزی و خدماتی و کنفدراسيون بين المللی اتحاديه های کارگری با اشاره پرونده ۲۷۴۷ مورخ سال ۲۰۰۹ سازمان بين المللی کار عليه جمهوری اسلامی ايران، با انتقاد از بازداشت رضا رخشان، رئيس هيات مديره سنديکای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه، در سال گذشته نوشته اند که او، علی نجاتی، فريدون نيکوفرد، قربان عليپور، جليل احمدی و محمد حيدری، اعضای هيات مديره سنديکای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه، بعد از سپری کردن دوره زندان خود در ساليان اخير، از کار اخراج شده اند.
اين در حاليست که دولت جمهوری اسلامی ايران در نشست ساليانه سازمان بين المللی کار گفته بود که اين فعالان کارگری می توانند به سر کار خود بازگردند.
اين دو اتحاديه بين المللی کارگری نوشته اند که اين برخوردها با اعضای هيات مديره سنديکای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه در شرايطی صورت گرفته است که اين سنديکا اقدامات زيادی برای بهبود شرايط صدها کارگر اين شرکت انجام داده است.
اتحاديه های بين المللی کارگری و تشکل های کارگری در ايران بارها از ناديده گرفته شده مقاوله نامه های بین المللی توسط حکومت جمهوری اسلامی ایران انتقاد کرده اند.
منبع:رادیوفردا14آذرماه1390
گزارشی از کارخانه نساجی قائم شهر
کارخانه نساجی قائم شهر تا 2 سال پیش درمالکیت دولت بوده است. قبل از اینکه کارخانه به یک سرمایه دار اهل ترکیه به نام ,, اوروس،، فروخته شود، به طور عمدی تقریبا به ورشکستگی کشیده شده است. قبل از تحویل کارخانه به اوروس،(کارفرمای جدید) 2000 کارگر رسمی 8 ماه حقوق از کارفرمای قدیم یعنی دولت طلب داشته اند. بعد از آنکه کارخانه به اوروس فروخته می شود و پول حاصل از فروش کارخانه به دست دولت می رسد، هیچ پولی بابت 8 ماه حقوق معوقه کارگران به آنان پرداخت نمی شود و کارگران همچنان بلا تکلیف می مانند. این کارگران بعد از انتقال کارخانه به کارفرمای جدید، وقتی که از او طلب خود را مطالبه می کنند، وی می گوید که کارخانه را بدون هیچ بدیهی ای تحویل گرفته و تمام پول را به دولت پرداخت کرده ام و حالا هیچ دینی نسبت به شما ندارم. از طرف دیگر دولت هم می گوید که کارخانه را فروخته و طلب کارگران نیز ربطی به ما ندارد. این کارگران علاوه بر 8 ماه حقوق طلب زمان قبل از تحویل کارخانه به اوروس، از بعد از آن زمان هم تا حالا هیچ حقوقی از کارفرمای جدید دریاقت نکرده اند و تولید کارخانه متوقف بوده است. اکنون 2000 کارگر رسمی کارخانه 2 سال حقوق طلب دارند. کارفرمای جدید حالا در حال بازسازی قسمتهائی از کارخانه و همچنین توسعه آن است. در بخش توسعه که کار آن به پیمانکاران محول شده نیز وضعیت کارگران قراردادی مشابه کارگران رسمی است. کارگران قراردادی شرکتهای پیمانکاری از 8 ماه تا یک سال حقوق طلب دارند. به خاطر اعتصابات و اعتراضات کارگران قراردادی برای گرفتن حقوق معوقه، شرکتهای پیمانکاری مجبور به توقف کار و تعطیلی پروژه شده اند.
در طی مدت 2 سال گذشته کارگران رسمی بارها در کارخانه و مقابل ادارات دولتی اعتصاب و تجمع کرده اند ولی هر بار با تهدید از سوی مسؤلین مواجه شده و متعاقبا توسط نیروهای انتظامی و اطلاعاتی سرکوب و بعظا کتک کاری، بازداشت و زندانی شده اند. ملایم ترین جواب مسؤلین به خواست پرداخت 2 سال حقوق به 2000 کارگر کارخانه این بوده است؛ ما می خواهیم کارخانه را برای مردم راه اندازی کنیم، اگر پولی داریم در این راه باید هزینه کنیم نه اینکه به شما بدهیم، راه اندازی کارخانه که منافع عموم مردم را در خود دارد ارجح تر از حقوق شماهاست!
طبق اظهارات بعضی از کارگران رسمی کارخانه، قصد براین است که این کارگران را بدون پرداخت هیچ حقوق و مزایای معوقه و همچنین خسارت ناشی اخراج، از کار اخراج کنند و به جای آنان کارگران قراردادی استخدام کنند. به گفته همین کارگران مشکلات مالی و معیشتی تا حالا باعث طلاق همسران ومتلاشی شدن بعضی از خانواده های آنان شده است.
بله این وضعیت کارگران در این جامعه است. کارخانه ای که کارگران هیچ نقشی در چپاول و به ورشکستگی کشاندن آن ندارند باید تاوان بازسازی و راه اندازی مجددش را به قیمت فروپاشی زندگیشان بپردازند. این کارگران هنگام فعالیت و تولید کارخانه در بدترین شرایط بهداشتی و ایمنی کار و با نازلترین دستمزد، بالاترین میزان سود را برای کارفرما تولید نموده اند، امروز وقتی که همان حقوق ناچیز خود را می خواهند، با این جواب مواجه می شوند که فعلا پولی برای شما نیست، کارخانه باید راه اندازی شود چون منافع مردم را در خود دارد! حالا سؤال این است مگر همین کارگران که سالها در این کارخانه کار کرده اند جزء مردم نیستند!؟ یا اگر ادعای مردمی بودن منافع کارخانه درست باشد، که مطلقا درست نیست، پس این کارگران در زمان تولید برای چه کسانی کار و تولید کرده اند؟ واقعیت این است که کارخانه و سودهای کلان حاصل از آن هیچ ربطی به منافع عموم مردم ندارد. برعکس کل سودش متعلق به کارفرماست که در ازای استثمار وحشیانه و به فقر و فلاکت کشاندن و متلاشی کردن خانواده های بخشی از مردم جامعه که همین کارگران هستند، حاصل می شود.
انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه 15/9/1390
کارگران فضای سبز سنندج با اعتراضات خود موفق به کاهش بیکاری سالیانه شدند
بنا بر گزارشهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران، بدنبال تجمع کارگران فضای سبز منطقه 3 شهرداری سنندج در مقابل شهرداری مرکزی این شهر، روز یکشنبه 13 آذر ماه شهرداری سنندج به منظور کاهش بیکاری سالانه کارگران فضای سبز، طی ابلاغیه ای مناطق سه گانه فضای سبز این شهر را موظف به بکار گیری این کارگران کرد. بر اساس این ابلاغیه مناطق سه گانه فضای سبز شهر سنندج موظف شده اند نیمی از کارگران خود را در دو ماه اول بیکاری آنان و نیمی دیگر را در دوماهه دوم بیکاری شان بکار گیرند تا بدین ترتیب بیکاری سالیانه این کارگران که چهار ماه در سال بود به دو ماه در سال کاهش پیدا کند.
حدود دویست کارگر فضای سبز شهر سنندج پیش از این و در طول ده سال گذشته، مدت چهار ماه از سال را بیکار میشدند. کارگران فضای سبز منطقه 3 شهرداری سنندج در اعتراض به این وضعیت از روز 6 آذر ماه چند بار در مقابل دفتر فضای سبز این منطقه و سپس در مقابل شهرداری مرکزی سنندج دست به تجمع زدند و به عنوان گام اول موفق شدند کاهش بیکاری سالیانه خود را به شهرداری سنندج بقبولانند. خواست این کارگران اشتغال دائم در طول سال و یا در صورت بیکاری چهارماهه در سال، دریافت دستمزد و واریز شدن بیمه هایشان در مدت زمان بیکاری شان است.*
اتحادیه آزاد کارگران ایران با ابراز شادمانی از موفقیت اولیه کارگران فضای سبز شهر سنندج در رسیدن به مطالبات شان، آنان را به اتحاد و همدلی بیشتر برای تحقق تمام و کمال خواستهایشان فرا میخواند و بدین وسیله اعلام میدارد تا رسیدن این کارگران به مطالبات شان دوشادوش آنان خواهد بود.
اتحادیه آزاد کارگران ایران – 15 آذر 1390
*در گزارش اول اتحادیه آزاد کارگران ایران مدت زمان بیکاری سالیانه کارگران فضای سبز سنندج سه ماه ذکر شده بود در حالی که مدت این بیکاری چهار ماه در سال است و بدینوسیله تصحیح میشود.
2468-پانزدهم آذرماه
بیانیه ی "شورای دانشجویان و جوانان چپ ایران"
به مناسبت ۱۶ آذر، روز دانشجو
شانزده آذر امسال در شرایطی فرا می رسد که جنبش جوانان و دانشجویان در بخش های وسیعی از دنیا قلب تپنده مبارزات مردم جهان است. از وال استریت در آمریکا تا التحریر در مصر دانشجویان و جوانان خشمگین رادیکال ترین مبارزین میادین و خیابان ها هستند. اعتراض به سرمایه داری در کشورهای امپریالیستی با مبارزات مردم در کشورهای تحت سلطه گره خورده و بسیاری از دانشگاه ها در این کشورها تبدیل به میدان نبرد شده است. این پیوند مبارزاتی حکایت از دخالت گری جوانان و دانشجویانی دارد که مبارزات خود را ارتقا داده و در تغییر جهان نقش بازی می کنند. ابتکار عمل های این دانشجویان در کوران مبارزه ی حاد طبقاتی در گوشه و کنار دنیا راه گشا و الگوی ارزشمندی برای مبارزات مردم ستمدیده جهان است.
امسال ۱۶ آذر در شرایطی فرا می رسد که مبارزات محدود و پراکنده در دانشگاه ها به نسبت سال های گذشته، مانند اعتراضات دانشجویی سه ماهه ی اخیر در زنجان، مازندران، شهرکرد، ورامین، یزد، پلی تکنیک، خواجه نصیر و علم و صنعت ادامه دارد. علیرغم اینکه جنبش دانشجویی با افت سیاسی روبرو شده، حرارت آتش زیر خاکستر آن برای دوست و دشمن به راحتی احساس می شود. جنبش دانشجویی شرایط متفاوتی را به نسبت سال های قبل تجربه می کند و نمودی از حضور و فعالیت نسلِ قبلی فعالان چپ در دانشگاه مشاهده نمی شود. نسل جوان تری وارد دانشگاه شده اند که گویی رابطه ای با تجربه ی نسل قبل از خود که مراسمات ۱۶ آذر سرخ را برپا می داشتند ندارند. انتظاری در دل فعالین و نیروها و جوانانِ تازه وارد و رادیکال است و چشم به راه دیدن موج نویی هستند. همه پرسش گر و در تکاپوی شناساییِ راز این آرامش ظاهری هستند.
سئوال اساسی پیش پای فعالین جنبش دانشجویی اینست؛ چرا آتش جنبش دانشجویی شعله نمی کشد؟ چرا در شرایطی که با اوضاعی نوین در سطح جهانی روبرو هستیم، جنبش دانشجویی ایران ساکت مانده است؟
از جوانب گوناگونی می توان به این سئوال پرداخت اما پاسخ کلیدی را باید در ضعف فاکتور ذهنی جستجو کرد. منظور از فاکتور ذهنی حضور فعال نیروهای انقلابی و کمونیست در جنبش دانشجویی ایران است. تاریخاَ هر زمان جنبش کمونیستی نسبتا قدرتمندی موجود بوده، جنبش دانشجویی تحت تاثیر آن انرژی خلاقه اش شکوفا شده و نقش سیاسی پیشرویی در جامعه ایفا کرده است. هرچند خصوصیات جنبش دانشجویی خاص خودش است و باید حیات سیاسی آن را مستقل از سایر جنبش های اجتماعی بررسی کرد اما به هر حال ما امروز باید نگاه کنیم در جنبش دانشجویی چه داریم و چه نداریم. از آن چه داریم کدام ها می توانند مبارزه ی ما را ارتقا دهند و کدام ها نقش مانع را بازی می کنند و باید موانع را در حد توان از پیش پا برداشت. بدون تلاش برای حل این ضعف اساسی نه جنبش دانشجویی از وضعیت کنونی خارج خواهد شد و نه جامعه شانس آن را خواهد یافت که شاهد تغییرات اساسی و رادیکال باشد. اوضاع عینی در سراسر جهان برای انقلاب مساعد است، بدون شک دیر یا زود نیز جنبش دانشجویی ایران دوباره اوج خواهد گرفت اما بدون جنبش کمونیستی این مقاومت عادلانه به جنبشی آگاهانه برای انقلاب بدل نخواهد شد. طرح شعارهای مشخص، امکان برپایی اعتراضات هدف مند و ... نیاز به چنین دید و افقی از مبارزه دارد.
آن چه که بطور عمده اجازه نمی دهد جنبش دانشجویی به میدان بیاید، موضوع فقدان افق و آرمان رهایی بخش و روشن است. این دقیقاً مشکلی است که مبارزات مردم از خاورمیانه و شمال آفریقا تا اروپا و آمریکا با آن روبرو هستند. بویژه در شرایطی که مدام بر پییچیدگی صحنه سیاسی افزوده می شود، حضور قطبی کمونیستی برای تشخیص درست از نادرست و دوست از دشمن از اهمیت حیاتی برخوردار است. در غیر این صورت جنبش های مردمی بر مبنای تضادهای میان جناح های مختلف حاکمان مرتجع جهان (از بنیادگرایان مذهبی تا قدرت های امپریالیستی) قطب بندی می شوند و انرژی شان به هرز می رود.
"شورای جوانان و دانشجویان چپ" در تلاش برای شکل گیری و تقویت این قطبِ انقلابی است. ما به سهم خود تلاش می کنیم تا افق و آرمان رهایی بخش را با جنبش دانشجویی پیوند زنیم. افق و آرمانی که در پرتو جمع بندی های علمی انتقادی از تجارب مثبت و منفی انقلاب های کمونیستی تر و تازه شده اند. تنها با پیوند میان این دو جنبش است که می توان راه را برای پیشروی های بزرگ گشود و جنبش توده ای انقلابی، سیاسی، رزمنده ای علیه رژیم جمهوری اسلامی در دانشگاه های کشور بوجود آورد. از همه ی رفقای دانشجو می خواهیم که آستین ها را بالا زنند، ما را یاری دهند تا با هم فکری و مبارزه ی مشترک طرحی نو در اندازیم.
۱۶ آذر ۱٣۹۰
امسال ۱۶ آذر در شرایطی فرا می رسد که مبارزات محدود و پراکنده در دانشگاه ها به نسبت سال های گذشته، مانند اعتراضات دانشجویی سه ماهه ی اخیر در زنجان، مازندران، شهرکرد، ورامین، یزد، پلی تکنیک، خواجه نصیر و علم و صنعت ادامه دارد. علیرغم اینکه جنبش دانشجویی با افت سیاسی روبرو شده، حرارت آتش زیر خاکستر آن برای دوست و دشمن به راحتی احساس می شود. جنبش دانشجویی شرایط متفاوتی را به نسبت سال های قبل تجربه می کند و نمودی از حضور و فعالیت نسلِ قبلی فعالان چپ در دانشگاه مشاهده نمی شود. نسل جوان تری وارد دانشگاه شده اند که گویی رابطه ای با تجربه ی نسل قبل از خود که مراسمات ۱۶ آذر سرخ را برپا می داشتند ندارند. انتظاری در دل فعالین و نیروها و جوانانِ تازه وارد و رادیکال است و چشم به راه دیدن موج نویی هستند. همه پرسش گر و در تکاپوی شناساییِ راز این آرامش ظاهری هستند.
سئوال اساسی پیش پای فعالین جنبش دانشجویی اینست؛ چرا آتش جنبش دانشجویی شعله نمی کشد؟ چرا در شرایطی که با اوضاعی نوین در سطح جهانی روبرو هستیم، جنبش دانشجویی ایران ساکت مانده است؟
از جوانب گوناگونی می توان به این سئوال پرداخت اما پاسخ کلیدی را باید در ضعف فاکتور ذهنی جستجو کرد. منظور از فاکتور ذهنی حضور فعال نیروهای انقلابی و کمونیست در جنبش دانشجویی ایران است. تاریخاَ هر زمان جنبش کمونیستی نسبتا قدرتمندی موجود بوده، جنبش دانشجویی تحت تاثیر آن انرژی خلاقه اش شکوفا شده و نقش سیاسی پیشرویی در جامعه ایفا کرده است. هرچند خصوصیات جنبش دانشجویی خاص خودش است و باید حیات سیاسی آن را مستقل از سایر جنبش های اجتماعی بررسی کرد اما به هر حال ما امروز باید نگاه کنیم در جنبش دانشجویی چه داریم و چه نداریم. از آن چه داریم کدام ها می توانند مبارزه ی ما را ارتقا دهند و کدام ها نقش مانع را بازی می کنند و باید موانع را در حد توان از پیش پا برداشت. بدون تلاش برای حل این ضعف اساسی نه جنبش دانشجویی از وضعیت کنونی خارج خواهد شد و نه جامعه شانس آن را خواهد یافت که شاهد تغییرات اساسی و رادیکال باشد. اوضاع عینی در سراسر جهان برای انقلاب مساعد است، بدون شک دیر یا زود نیز جنبش دانشجویی ایران دوباره اوج خواهد گرفت اما بدون جنبش کمونیستی این مقاومت عادلانه به جنبشی آگاهانه برای انقلاب بدل نخواهد شد. طرح شعارهای مشخص، امکان برپایی اعتراضات هدف مند و ... نیاز به چنین دید و افقی از مبارزه دارد.
آن چه که بطور عمده اجازه نمی دهد جنبش دانشجویی به میدان بیاید، موضوع فقدان افق و آرمان رهایی بخش و روشن است. این دقیقاً مشکلی است که مبارزات مردم از خاورمیانه و شمال آفریقا تا اروپا و آمریکا با آن روبرو هستند. بویژه در شرایطی که مدام بر پییچیدگی صحنه سیاسی افزوده می شود، حضور قطبی کمونیستی برای تشخیص درست از نادرست و دوست از دشمن از اهمیت حیاتی برخوردار است. در غیر این صورت جنبش های مردمی بر مبنای تضادهای میان جناح های مختلف حاکمان مرتجع جهان (از بنیادگرایان مذهبی تا قدرت های امپریالیستی) قطب بندی می شوند و انرژی شان به هرز می رود.
"شورای جوانان و دانشجویان چپ" در تلاش برای شکل گیری و تقویت این قطبِ انقلابی است. ما به سهم خود تلاش می کنیم تا افق و آرمان رهایی بخش را با جنبش دانشجویی پیوند زنیم. افق و آرمانی که در پرتو جمع بندی های علمی انتقادی از تجارب مثبت و منفی انقلاب های کمونیستی تر و تازه شده اند. تنها با پیوند میان این دو جنبش است که می توان راه را برای پیشروی های بزرگ گشود و جنبش توده ای انقلابی، سیاسی، رزمنده ای علیه رژیم جمهوری اسلامی در دانشگاه های کشور بوجود آورد. از همه ی رفقای دانشجو می خواهیم که آستین ها را بالا زنند، ما را یاری دهند تا با هم فکری و مبارزه ی مشترک طرحی نو در اندازیم.
۱۶ آذر ۱٣۹۰
روسیه: در برابر تحریم نفت ایران بیطرف هستیم
آقای اشماتکو با اشاره به اینکه روسیه ترجیح میدهد موضوع پرونده هستهای ایران از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد حل و فصل شود، افزود: «آیا واقعا تاثیرگذار بودن تحریم نفت ایران مورد بررسی قرار گرفته است؟»
به نظر نمیرسد روسیه به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت جهان بخواهد در دور جدید افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران مشارکت کند. روسیه از ایران نفت وارد نمیکند و معتقد است که نیازی به پیوستن این کشور به تحریم نفت ایران نیست.
هشدار دبیرکل اوپک به اروپا
دبیرکل سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) ابراز امیدواری کرد که اتحادیهی اروپا تحریمهای خود را به صادرات نفت ایران گسترش ندهد.
انرژی اتحادیه اروپا بر سر تحریم صادرات نفتی ایران به توافق رسیدهاندعبدالله البدری که در کنگره جهانی نفت در دوحه سخن میگفت، افزود: «برای اروپا بسیار سخت خواهد بود که بتواند جایگزینی برای نفت ایران پیدا کند.» وی با اشاره به مشکلات اقتصادی امروز اروپا، گفت: «قطع فوری واردات ۸۶۵هزار بشکه نفت در روز مشکلساز خواهد بود.»
بهنظر میرسد اشاره آقای بدری به میزان واردات همهی کشورهای اروپایی از ایران است. به گزارش آژانس بینالمللی انرژی، کشورهای عضو اتحادیهی اروپا مجموعا روزانه ۴۵۰هزار بشکه نفت از ایران وارد میکنند.
تصمیم اروپا برای تحریم نفتی
روز سه شنبه مسئول انرژی اتحادیه اروپا به خبرگزاری رویترز گفت که اعضای این اتحادیه بر سر تحریم صادرات نفتی ایران به توافق رسیدهاند.
گونتر اوتینگر پیوستن ایالات متحده آمریکا و روسیه را به تحریم نفت ایران مهم دانست. وی همچنین تصریح کرد: «در حال حاضر باید این مسئله کاملا در اتحادیه اروپا حل شود و سپس به عنوان یک سیاست مشترک به کشورهای بزرگ دیگر اعلام شود.»
حدود ۱۸ درصد از نفت صادراتی ایران به کشورهای عضو اتحادیه اروپا وارد میشود. مقصد بیشتر نفت صادراتی ایران، کشورهایی از آسیا، افریقا و آمریکای لاتین است.
با این وجود برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نگراناند که ممنوعیت واردات نفت از ایران اقتصاد شکننده آنها را بیش از پیش دچار مشکل کند.
ایران: تحریم نفت توسط اروپا مهم نیست
احمد قلعهبانی معاون وزیر نفت ایران میگوید که امیدوار است تولید نفت این کشور تا سال ۲۰۱۵ میلادی به ۵ میلیون بشکه در روز افزایش یابد. وی به خبرگزاری رویترز گفته است که ایران در حال حاضر روزانه حدود ۳/۵ میلیون بشکه نفتخام تولید میکند. برخی گزارشها از کاهش روزانه ۲۵ هزار بشکهای تولید نفت ایران در سال گذشته خبر میدهند.
در همین حال، رییس بخش برنامهریزی شرکت ملی نفت ایران گفت که فروش نفت به اروپا بخش زیادی از صادرات نفت ایران را تشکیل نمیدهد. به همین دلیل تحریم نفتی اروپا چندان تاثیرگذار نخواهد بود. این مقام دولتی افزود شرکتهای داخلی فنآوری لازم برای سرمایهگذاری در پروژههای نفتی را در اختیار دارند.
تحریمهای آمریکا علیه صنعت نفت ایران موجب شده است که بسیاری از شرکتهای بزرگ تمایلی به سرمایهگذاری در ایران نداشته باشند. پیوستن اروپا به تحریم نفت ایران میتواند شرایط را برای این کشور دشوارتر کند. وزیر نفت جمهوری اسلامی به تازگی اعلام کرد که توسعه صنعت نفت ایران به ۳۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری جدید نیاز دارد.
به نظر نمیرسد روسیه به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت جهان بخواهد در دور جدید افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران مشارکت کند. روسیه از ایران نفت وارد نمیکند و معتقد است که نیازی به پیوستن این کشور به تحریم نفت ایران نیست.
هشدار دبیرکل اوپک به اروپا
دبیرکل سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) ابراز امیدواری کرد که اتحادیهی اروپا تحریمهای خود را به صادرات نفت ایران گسترش ندهد.
انرژی اتحادیه اروپا بر سر تحریم صادرات نفتی ایران به توافق رسیدهاندعبدالله البدری که در کنگره جهانی نفت در دوحه سخن میگفت، افزود: «برای اروپا بسیار سخت خواهد بود که بتواند جایگزینی برای نفت ایران پیدا کند.» وی با اشاره به مشکلات اقتصادی امروز اروپا، گفت: «قطع فوری واردات ۸۶۵هزار بشکه نفت در روز مشکلساز خواهد بود.»
بهنظر میرسد اشاره آقای بدری به میزان واردات همهی کشورهای اروپایی از ایران است. به گزارش آژانس بینالمللی انرژی، کشورهای عضو اتحادیهی اروپا مجموعا روزانه ۴۵۰هزار بشکه نفت از ایران وارد میکنند.
تصمیم اروپا برای تحریم نفتی
روز سه شنبه مسئول انرژی اتحادیه اروپا به خبرگزاری رویترز گفت که اعضای این اتحادیه بر سر تحریم صادرات نفتی ایران به توافق رسیدهاند.
گونتر اوتینگر پیوستن ایالات متحده آمریکا و روسیه را به تحریم نفت ایران مهم دانست. وی همچنین تصریح کرد: «در حال حاضر باید این مسئله کاملا در اتحادیه اروپا حل شود و سپس به عنوان یک سیاست مشترک به کشورهای بزرگ دیگر اعلام شود.»
حدود ۱۸ درصد از نفت صادراتی ایران به کشورهای عضو اتحادیه اروپا وارد میشود. مقصد بیشتر نفت صادراتی ایران، کشورهایی از آسیا، افریقا و آمریکای لاتین است.
با این وجود برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نگراناند که ممنوعیت واردات نفت از ایران اقتصاد شکننده آنها را بیش از پیش دچار مشکل کند.
ایران: تحریم نفت توسط اروپا مهم نیست
احمد قلعهبانی معاون وزیر نفت ایران میگوید که امیدوار است تولید نفت این کشور تا سال ۲۰۱۵ میلادی به ۵ میلیون بشکه در روز افزایش یابد. وی به خبرگزاری رویترز گفته است که ایران در حال حاضر روزانه حدود ۳/۵ میلیون بشکه نفتخام تولید میکند. برخی گزارشها از کاهش روزانه ۲۵ هزار بشکهای تولید نفت ایران در سال گذشته خبر میدهند.
در همین حال، رییس بخش برنامهریزی شرکت ملی نفت ایران گفت که فروش نفت به اروپا بخش زیادی از صادرات نفت ایران را تشکیل نمیدهد. به همین دلیل تحریم نفتی اروپا چندان تاثیرگذار نخواهد بود. این مقام دولتی افزود شرکتهای داخلی فنآوری لازم برای سرمایهگذاری در پروژههای نفتی را در اختیار دارند.
تحریمهای آمریکا علیه صنعت نفت ایران موجب شده است که بسیاری از شرکتهای بزرگ تمایلی به سرمایهگذاری در ایران نداشته باشند. پیوستن اروپا به تحریم نفت ایران میتواند شرایط را برای این کشور دشوارتر کند. وزیر نفت جمهوری اسلامی به تازگی اعلام کرد که توسعه صنعت نفت ایران به ۳۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری جدید نیاز دارد.
به باور برخی از کارشناسان، تحریمها به زودی تاثیرات منفی خود را در تولید و صادرات نفت ایران نشان خواهند داد. صنعت نفت و گاز در حال حاضر نیز برای قطعات مورد نیاز و استفاده از تکنولوژیهای نوین با مشکلات فراوانی روبرو است.
هرانا؛ محمد کریمی، فعال دانشجویی بازداشت شد
خبرگزاری هرانا - محمد کریمی، از فعالین دانشجویی شهرستان لاهیجان، امروز چهارشنبه، شانزدهم آذرماه، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز چهارشنبه(مصادف با روز دانشجو) چند تن از ماموران امنیتی با مراجعه به منزل محمد کریمی، از فعالین دانشجویی لاهیجان، وی را دستگیر نمودند.
بازداشت این فعال دانشجویی در حالی صورت گرفته است که ده روز قبل نیز تعدادی از ماموران امنیتی به همین قصد به منزل وی مراجعه کرده، و جدا از تفتیش این محل، تعدادی از وسایل شخصی وی را نیز ضبط کردند منتها به دلیل عدم حضور نامبرده، موفق به بازداشت نشده بودند.
کریمی، فارغ التحصیل دانشگاه لرستان، در دوران دانشجویی به دلیل فعالیتهایش در دانشگاه، به مدت سه ترم از تحصیل تعلیق شده بود. وی از فعالین ستاد میرحسین موسوی در دهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری نیز بود.
او همچنین شاگردان هدی صابر بود، که سابقهی همکاری با دفتر ادوار تحکیم وحدت را نیز در پرونده خورد دارد.
او همچنین شاگردان هدی صابر بود، که سابقهی همکاری با دفتر ادوار تحکیم وحدت را نیز در پرونده خورد دارد.
علی نجاتی به مرخصی آمد
خبرگزاری هرانا - در پی تشدید بیماری قلبی علی نجاتی و اعتراض سازمان های جهانی کارگزی این زندان وجدانی به مدت ۵ روز به مرخصی آمد.
به گزارش کمیته هماهنگی، علاوه بر پزشکان معالج نجاتی و پزشک رسمی زندان، پزشکی قانونی نیز وضعیت جسمی و قلب وی را خطرناک اعلام کرده و خواهان دور نگه داشتن وی از محیطهای پر استرس و آلوده به دود شده بود.
علی رغم توصیه های پزشکی دادستانی تنها با مرخصی ۵ روزه این زندانی موافقت کرده است
به گزارش کمیته هماهنگی، علاوه بر پزشکان معالج نجاتی و پزشک رسمی زندان، پزشکی قانونی نیز وضعیت جسمی و قلب وی را خطرناک اعلام کرده و خواهان دور نگه داشتن وی از محیطهای پر استرس و آلوده به دود شده بود.
علی رغم توصیه های پزشکی دادستانی تنها با مرخصی ۵ روزه این زندانی موافقت کرده است
پنج زندانی در وکیل آباد مشهد اعدام شدند
خبرگزاری هرانا - پنج زندانی محبوس در زندان وکیل آباد مشهد پنجم آدر ماه سالجاری در محوطه این زندان اعدام شدند.
به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، اتهام این زندانیان که بامداد پنجم آذر ماه حکمشان توسط دستگاه قضایی اجرا شد از سوی این منبع خبری حمل و نگهداری مواد مخدر اعلام شده است.
دستگاه قضایی از طریق رسانه های دولتی تا کنون اعدام این پنج زندانی را اعلام نکرده اند.
اسامی این پنج زندانی اعدام شده به قرار زیر است:
۱- رمضان ضمیری فرزند علی ۲- محمد رمضانی فرزند محمد ۳- محسن خیابانی فرزند محمود ۴- حسین اصغر یعقوبی فرزند رجبعلی ۵- مسعود مصراج فرزند علی
بر اساس گزارش نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در آبنماه سالجاری ۲۱ زندان در سراسر کشور اعدام شدند.
درخواست سایت «الف» از مقامهای مسئول:
ماشین بزرگ ناراضیساز فیلترینگ را اصلاح کنید
سایت «الف» سیستم فیلترینگ در ایران را «مردمآزار» و «غیرمنطقی» دانست٬ از استفاده فیلترشکن در ادارات دولتی و دانشگاهها خبر داد و از مقامهای مسئول خواست «ماشین بزرگ نارضایتیساز فیلترینگ» را اصلاح کنند.
این سایت محافظهکار روز چهارشنبه (۱۶ آذر) در یادداشتی با عنوان «فیلترینگ ناکارآمد؛ ماشین بزرگ ناراضیساز»٬ این مطلب و درخواست را مطرح کرده است.
«الف» نوشته است: «ماشین بزرگ نارضایتیساز فیلترینگ، همانند برخی ماشینهای نارضایتیساز دیگر عرصه عمومی، باید اصلاح شود، اگرنه، انرژی منفی روزانهای که این ماشینها تولید میکنند، ممکن است، روزی به صورت اشتباهی و اتفاقی، بر روی دستگاههای دیگر آزاد شود.»
این سایت افزوده است: «وزیر ارتباطات و مسئولان فنی مربوطه به خاطر ناکارآمدی سیستم فیلترینگ در فیلتر کردن اشتباهی یا غیرمعقول میلیونها سایت غیرسیاسی شایسته توبیخ هستند.»
به نوشته این سایت «لباسی که بر تن فیلترینگ کشور پوشانده شده مضحک و بر قامت ملت فهیم ایران ناراست» است.
انتقاد این سایت بیشتر شامل فهرست سایتهای فیلتر شده خارجی است که به اعتقاد نویسنده این یادداشت «بر مبنای مکانیسم غیرقابل توجیهی» فیلتر شدهاند.
در ایران آنطور که جمهوری اسلامی اعلام کردهاند بیش از پنج میلیون سایت اینترنتی فیلتر است.
چندی پیش یک وبلاگنویس محافظهکار با انتقاد از نحوه فیلترینگ اعلام کرده بود بسیاری از مقامهای جمهوری اسلامی نیز برای دسترسی به سایتهای فیلتر شده از فیلترشکن استفاده میکنند.
فیلترینگ در جمهوری اسلامی بعد از آغار اعتراضها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ دامنه گستردهتری پیدا کرده است.
۲۱ تیر ماه یک منبع آگاه در وزارت ارتباطات و فنآوری اطلاعات از نصب و تست یک سیستم فیلترینگ جدید برای موتورهای جستجوی گوگل و یاهو خبر داده بود.
عضو كميسيون حقوقی و قضايی مجلس:
دادن اختيار قصاص به مردم اوج دموكراسی است
سلمان ذاکر٬ عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس میگوید: «قصاص اختیاری است که اسلام به مردم و خانوادهها داده و این امر اوج دموکراسی را نشان میدهد.»
آقای ذاکر روز چهارشنبه (۱۶ آذر) در گفتگو با «خبرگزاری دانشجو» با اعلام این مطلب گفته که حکومت اسلامی کسی را اعدام نمیکند٬ بلکه این مردم هستند که از «حق قصاص» استفاده میکنند.
به گفته این نماینده مجلس «قصاص به نفع مردم است و اسلام این اختیار را داده تا مردم خودشان را کنترل کنند، به همین دلیل نمیتوان اعدام را از نقاط ضعف حکومت اسلامی به شمار آورد.»
اظهارات این روحانی محافظهکار در واکنش به گزارش احمد شهید گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل درباره وضعیت حقوق بشر در ایران ایراد شده است.
انتشار گزارش احمد شهید در خصوص ابعاد مختلف نقض حقوق بشر در ایران با خشم مقامهای جمهوری اسلامی مواجه شده است.
اجرای گسترده احکام اعدام به عنوان یکی از محورهای این گزارش از سوی مقامهای جمهوری اسلامی رد شده است.
قصاص از جمله مجازاتهایی است که بر اساس قوانین دین اسلام در قوانین ایران گنجانده شده است.
فعالان حقوق بشر٬ مجازات قصاص را «غیرانسانی» میدانند٬ اما جمهوری اسلامی بر پایه آیات قرآن، کتاب دینی مسلمانان میگوید در قصاص «حیات» وجود دارد.
پیام بنی صدر در سالروز ۱۶ آذر: ای انسان اگر میخواهی زنده بمانی، بایست
ابوالحسن بنی صدر در بخشی از این پیام که دیشب منتشر شده است، خاطرنشان میکند: «دانشگاه از زمانی که پدید آمده، تا امروز بر حق ایستاده، در برابر جبار ایستاده، این یک امر مستمر تاریخی است و وجدان عمومی به دانشجویان و همه جوانان حکم میکند که برخیزید، در برابر جبار استوار بر حق بایستید، ولایت جمهور مردم حق ملت ایران است، بر این حق برخیزید، برای این حق بر خیزید و استوار بایستید، پیروزی از آن شماست.»
بنی صدر در بخش دیگری از پیام خود افزود:
دو نوع برخورد با امور مستمر تاریخی، تقابل حق با ناحق، استقلال و آزادی با زور به عمل آمده و در وجدان ملی که حالت فعلی وجدان تاریخی است، بصورت دو حکم تبلور پیدا میکند. یکی را وسط بازان میسازند، آنهائی که در واقع در خدمت جبارند، توجیه میتراشند که آقا ایستادگی بر حق چه فایدهای دارد.
۱۶ آذر شد، استبداد سلطنتی ماند. بعد انقلاب شد و استبداد ملاتاریا آمد، باز هم دانشگاه در برابر جبار قرار گرفت، ۱۸ تیر شد و هجوم به خوابگاه دانشجویان بعد از سال ۷۸ شد و استبداد ادامه دارد. بر این توجیه هم میافزایند، میگویند: «تقصیر یکطرفه نیست، آن طرف هم ناحق بود، تکان نخورید به مصلحت شماست مردم!»
اما وقتی شما به تاریخ مینگرید میبینید که تاریخ تحول میکند، جهان تغییر میکند، انسانها رشد میکنند، پس معلوم است که این حکم ضد حرکت و ضد جنبش در خدمت جباریاست که از حرکت زیان میبیند، از جنبش زیان میبیند. آن حکمی صحیح است که وجدان عمومی میکند و انسان را مدام به ایستادگی بر حق میخواند. آن حکم چه میگوید؟ میگوید به تاریخ بنگر، اگر تو ملت ایران حیات داری، برای این است که کسانی مدام برحق ایستادهاند، در برابر جبار ایستادهاند، جان خویش را فدای وطن کردند.
اگر نایستی، نیستی! این حکم بر این استدلال بنا میشود که وقتی کسانی بر حق میایستند و کسانی بر ناحق ایستاده، آلت قدرت میشوند و این دو مقابل میشوند، مساوی نیستند. اینکه به عنوان شخص، طرفی که بر حق ایستاده، چه کم و زیادها داشته، غیر از ایستادگی او بر حق است، وقتی بر حق ایستاد، عزیز میشود، این قاعده عمومی در وجدان تاریخی بشریت است، آنکس که حق را رها میکند، ذلیل میشود و آنکه بر حق میایستد عزیز میگردد، پس آنان که بر حق میایستند، نروید دنبال اینکه او در گذشته چه داشته، چه کمی داشته، آنجا چه گفته، اینجا چه حرف زد، فلان قیافه را گرفت و یا نگرفت! بروید ببینید که بر حق ایستاد یا نایستاد؟ طرفی که او بود طرف حق بود یا نبود؟ بر این استدلال وجدان تاریخی و نیز وجدان عمومی حکم میکند که ای انسان اگر میخواهی زنده بمانی، بایست.»
۱۶ آذر شد، استبداد سلطنتی ماند. بعد انقلاب شد و استبداد ملاتاریا آمد، باز هم دانشگاه در برابر جبار قرار گرفت، ۱۸ تیر شد و هجوم به خوابگاه دانشجویان بعد از سال ۷۸ شد و استبداد ادامه دارد. بر این توجیه هم میافزایند، میگویند: «تقصیر یکطرفه نیست، آن طرف هم ناحق بود، تکان نخورید به مصلحت شماست مردم!»
اما وقتی شما به تاریخ مینگرید میبینید که تاریخ تحول میکند، جهان تغییر میکند، انسانها رشد میکنند، پس معلوم است که این حکم ضد حرکت و ضد جنبش در خدمت جباریاست که از حرکت زیان میبیند، از جنبش زیان میبیند. آن حکمی صحیح است که وجدان عمومی میکند و انسان را مدام به ایستادگی بر حق میخواند. آن حکم چه میگوید؟ میگوید به تاریخ بنگر، اگر تو ملت ایران حیات داری، برای این است که کسانی مدام برحق ایستادهاند، در برابر جبار ایستادهاند، جان خویش را فدای وطن کردند.
اگر نایستی، نیستی! این حکم بر این استدلال بنا میشود که وقتی کسانی بر حق میایستند و کسانی بر ناحق ایستاده، آلت قدرت میشوند و این دو مقابل میشوند، مساوی نیستند. اینکه به عنوان شخص، طرفی که بر حق ایستاده، چه کم و زیادها داشته، غیر از ایستادگی او بر حق است، وقتی بر حق ایستاد، عزیز میشود، این قاعده عمومی در وجدان تاریخی بشریت است، آنکس که حق را رها میکند، ذلیل میشود و آنکه بر حق میایستد عزیز میگردد، پس آنان که بر حق میایستند، نروید دنبال اینکه او در گذشته چه داشته، چه کمی داشته، آنجا چه گفته، اینجا چه حرف زد، فلان قیافه را گرفت و یا نگرفت! بروید ببینید که بر حق ایستاد یا نایستاد؟ طرفی که او بود طرف حق بود یا نبود؟ بر این استدلال وجدان تاریخی و نیز وجدان عمومی حکم میکند که ای انسان اگر میخواهی زنده بمانی، بایست.»
وقتی دولت از جیب خودش هم بی خبر است و...
از قیمت نفت و جایگاه ایران در اپک تا مالیات و لایحه بودجه! از نفت که بگذریم سخن مالیات خوشتر است. دولت از وضعیت چهل و یک درصد از اقتصاد بیخبر است! مهلت دولت برای ارائه بودجه سال ۹۱ تمام شده و خبری از این لایحه نیست.
به گزارش رویترز، روز سه شنبه، قیمت نفت خام برای تحویل آینده افزایش چشم گیری نداشت. دلیل این امر تغییر تمرکز سرمایه گذاران بازارهای جهانی از مسئله ایران به نشست روز جمعه اتحادیه اروپا و امید به یک توافق برای حل بحران مالی منتطقه یورو اعلام شده است. کارشناسان معتقدند که اگر اتحادیه اروپا به توافق دست یابد، تقاضای نفت تحت تاثیر وضع برنامه های ریاضتی قرار خواهد گرفت.
در لندن نفت خام برای تحویل در ژانویه با یک دلار افزایش به ۱۱۰ دلار و ۸۱ سنت در هربشکه رسید. نفت خام آمریکا برای تحویا در ژانویه نیز با بیست و نه سنت افزایش به ۱۰۱/۲۸ رسید. کارشناسان اما معتقدند که قیمت نفت به دلیل نگرانی از تحریم نفتی ایران، همچنان افزایش خواهد یافت.
کارشناسان همچنین معتقدند که افزایش قیمت این هفته نفت، مانع کاهش میزان عرضه نفت در نشست هفته آینده اپک خواهد شد.
در ایران اما، وزیز نفت از تلاش بیگانگان برای تضعیف جایگاه ایران در اپک خبر داد! اشاره وزیر نفت به گزارش برخی رسانه ها مبنی بر تصاحب جایگاه نفت ایران در اپک توسط عراق است. رستم قاسمی هرگونه تغییر در جایگاه تولیدکنندگان را منوط به تصمیم گیری اپک در مورد سهمیه های نفتی اعضا دانست. به گزارش ایسنا، دبیر کل اپک نیز گفته است که عراق تا پایان سال ۲۰۱۲ درچارچوب نظام سهمیه بندی اپک قرار نمیگیرد. در همین زمینه، نماینده ایران در اپک، محمد علی خطیبی طباطبایی، یادآور شد که مبنای سهمیه بندی در اپک تولید است و نه صادرات و مدعی شد که جایگاه دومین تولید کننده، همچنان متعلق به ایران است.**
از نفت که بگذریم سخن مالیات خوشتر است. به گزارش کلمه، دولت از وضعیت چهل و یک درصد از اقتصاد بی خبر است! طبق گفته محمدرضا فرزین، معاون وزیر اقتصاد، این یعنی که چهل و یک درصد اقتصاد نه تنها از مالیات معاف هستند که هیچ اطلاعاتی هم از آنها در دسترس نیست! به گزراش کلمه، برخی نمایندگاندولت هم معتقدند که یا دولت از معافیت ها خبر دارد یا اینکه سازو کارش غلط است!( چرتکه در این پاراگراف، فقط توانست از علامت تعجب استفاده کند!)**
به گزارش کلمه، جباری نماینده مردم رشت هم از نشستی با رئیس کل سازمان امور مالیاتی خبر داده است. در این جلسه مشخص شد که از سی و نه هزار میلیارد تومان وصول مالیاتی پیش بینی شده در بودجه نود، تنها حدود شانزده میلیارد تومان وصول شده است. در ضمن به گزارش ایرنا، روز سه شنبه، علی عسکری از اخذ مالیات بر معاملات مکرر املاک، مسکن خالی، اصلاح قانون مالیات بر ارث ، کسب صد و پنجاه میلیار تومان از معاملات بورس و کلی اصلاحیه دیگر خبر داد که خواندن جزئیاتش به عهده شما!( نکته جالب در مورد آقای عسکری این است که دولت ها می روند و می آیند اما ایشان همچنان تشریف دارند! ضمنا سر کلاس درس ایشان هم آزادی بیان وهم بعد از بیان وجود دارد!)
از مالیات گفتیم از بودجه هم بگوییم بد نیست! به گزارش انقلاب اسلامی، مهلت دولت برای ارائه بودجه سال ۹۱ تمام شده و خبری از این لایحه نیست. مهلت ارائه لایحه بودجه به مجلس حداکثر تا پایان ۱۵ آذر بوده است. این در حالی است که محمدرضا میرتاج الدینی، معون پارلمانی احمدی نژاد گفته بود که دولت در حال تلاش است تا لایحه را در آذر یا اوایل دی تحویل دهد!( چرتکه خدمت دوستان خسته نباشید عرض می کند!والاااااااااااااااااااا)
خبر دیگر اینکه، به گزارش ایسنا، مصرف ۲۴ درصد از مشترکان گاز به مرز هشدار رسیده که این مشترکین قبضهای زرد رنگ دریافت خواهند کرد. یک درصد هم مصرف بسیار بالایی داشته اند به زودی شوکه خواهند شد! اگرچه که، مشترکی که در پرداخت قبض خود دچار مشکل است می تواند برای قسط بندی به شرکت گاز مراجعه نماید.
یکی قبل از آخر اینکه، باز هم به گزارش ایرنا، نایب رئیس اتحادیه سراسری مرغداران گوشتی گفته، حالا که برای هر کیلوگرم مرغ، پانصد تومان جایزه صادراتی تعیین شده، لطفا اعتبارش هم فراهم شود! به گفته وی در حال حاضر به جای پرداخت مشوق صادراتی به مرغداران کندم دامی تحویل داده میشود!
و آخر اینکه، وزیر اقتصاد هم یک حرفهایی زده است که بیشتر به پاچه خواری مربوز است تا اخبار چرتکه! بنابراین اگر حوصله داشتید فرمایشات ایشان را، اینجا، بخوانید.
**پ.ن : خواندن این دو گزارش هم توصیه می شود :
نتوانستند از دیوار سفارت مجازی بالا بروند، فیلترش کردند
در حالیکه زمان اندکی از بازگشایی سفارت مجازی آمریکا در تهران میگذرد، از تهران گزارش میرسد که ورود به این سایت بدون فیلتر شکن و یا ارتباط «وی.پی.ان» غیر ممکن است. ظاهرا مقامهای ایرانی که نتوانستهاند از دیوار این سفارتخانه بالا بروند، تنها چاره را در «فیلترینگ» دیدهاند.
۳۲ سال پس از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، دیروز برای نخستین بار، سفارت آمریکا در تهران راهاندازی شد، اما «مجازی»اش. این سفارت مجازی میتوانست بدون واسطه با مردم ایران ارتباط برقرار کند.خبر راهاندازی این سفارت را هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا در گفتگو با شبکههای بیبیسی فارسی و صدای آمریکا داده بود.
امروز نخستین روز کاری این سفارت مجازی بعد از تعطیلات تاسوعا و عاشورا بود و در همین روز، سفارت مجازی از سوی جمهوری اسلامی ایران فیلتر شد.
چندی پیش سیدعلی موسوی در واکنش به اظهارات وزیر امور خارجه آمریکا مبنی بر برقراری ارتباط آمریکا با ایران و تشکیل سفارتخانه مجازی در کشور گفته بود: «دانشجویان سفارت مجازی آمریکا را تسخیر خواهند کرد و به هیچ وجه اجازه نخواهند داد، آمریکا به انقلاب اسلامی ایران نفوذ پیدا کند.»
مقامهای جمهوری اسلامی از جمله علی لاریجانی و مهمانپرست پیش از این از کار آمریکا انتقاد کرده بودند و از پیش، شکست خوردهاش میدانستند.
هنوز معلوم نیست وزارت خارجه آمریکا برای مقابله با این اقدام جمهوری اسلامی چه برنامهای دارد؟
-----
یک کاربر ایرانی که خط ADSL دارد به خودنویس گفت که میتواند بدون فیلتر شکن وارد سایت سفارت مجازی شود.
عليه دخالت گری و جنگ، عليه ديکتاتوری و استثمار، برای صلح، آزادی و برابری، بيانيه جمعی از چپ های ضد جنگ
دولت اسرائيل با پشتيبانی دولت امريکا و همراهی ساير قدرت های امپرياليستی طبل های جنگ را به صدا در آورده اند . بحث حمله نظامی به تاسيسات اتمی ايران برای جلوگيری از مبدل شدن جمهوری اسلامی به يک “قدرت اتمی” در منطقه ، اکنون داغ ترين موضوع مورد مشاجره در محافل بين المللی است. گزارش اخير سازمان انرژی اتمی نيز سوخت لازم برای تبليغات جنگ افروزانه را فراهم ساخته است.دولت اسرائيل اکنون درداخل کشور با بزرگترين جنبش مطالباتی در اعتراض به اجرای چند دهه سياست های نئوليبرالی مواجه است و درسطح بين المللی با طرح سلسله درخواست ها در به رسميت شناخته شدن دولت مستقل فلسطينی از هر سو زير آتش انتقاد قراردارد.دولت اسرائيل برای خروج از بحران انزوا تلاش می کند با دستور کار قراردادن مقابله با خطر اتمی رژيم اسلامی پويش انقلاب در منطقه را نيز از دستور کار خارج کند. کمترين تاثير اين تهديدها افزايش محاصره اقتصادی ايران است که هم اکنون دولت های اصلی اتحاديه اروپا نيز پشتيبانی خود را از تشديد تحريم ها اعلام کرده اند.
رژيم جمهوری اسلامی نيز که نيک ميداند جنبش عظيم توده ای ضد حاکميت اسلامی همچنان در کمين نشسته و علاوه بر آن به طور روزانه با گسترش شتابان بحران اقتصادی ، انزوای بين المللی ، جدال پايان ناپذيرجناح ها و افشاگری های رسوائی آور مواجه است، تهديدهای جنگی دولت اسرائيل را به فال نيک گرفته و ان را برکتی برای منحرف ساختن افکار عمومی و ادامه حيات ننگين اش به حساب می آورد. از همين رو سران رژيم تهديدها را با تهديد متقابل و نعره های جنگ طلبانه را با وعده مقابله به مثل پاسخ می دهند.
در چنين شرايط حساسی ما جمعی ازفعالين و نيروهای چپ و سوسياليست در خارج از کشور اعلام ميداريم که :
• هر نوع بمباران نظامی به هر شکلی و در هر سطحی را محکوم می کنيم . حمله هوايی نظامی موجب تقويت رژيم فاشيستی جمهوری اسلامی ، نابودی زيرساخت های کشور و تلفات غير قابل محاسبه شهروندان کشورمان خواهد شد.
• هر نوع دخالت نظامی قدرت های امپرياليستی تحت هر بهانه و مستمسک و در هر سطحی رامحکوم می کنيم . حاصل دخالت قدرت های امپرياليستی سرکوب جنبش ازادی خواهی و برابری طلبی و کارگری و چپاول منابع و ثروت های طبيعی کشورمان خواهد بود.
• ما هرنوع محاصره اقتصادی (گزينشی ، هوشمند، فلج کننده و ...) را محکوم می کنيم. محاصره اقتصادی با متلاشی کردن هر چه بيشتر اقتصاد کشور، افزايش قيمت کالا و خدمات ، حذف خدمات دولتی ، گسترش شتابان بيکاری ، فقر زدگی ، فحشا ،جنايت ، افزايش سرکوب در همه عرصه ها و ... فشار اصلی خود را بر عموم کارگران و زحمتکشان فرود آورده و با عدم تاثير گذاری بر حاکمان موقعيت انها را تقويت می کند. کارکرد ضربه نظامی ، دخالت خارجی و محاصره اقتصادی ديگر بار راه را برای به قدرت رسيدن حکومت های فاسد و مستبد وابسته به قدرت های امپرياليستی هموارخواهد ساخت.
• ما فعاليت های اتمی رژيم جمهوری اسلامی را قويا محکوم می کنيم . ما مخالف هر نوع زرادخانه و سلاح های اتمی بوده و طرفدار خلع سلاح عمومی اتمی خاورميانه و در کل جهانی عاری از سلاح های هسته ای هستيم.
• مخالفت ما با انرژی اتمی تنها محدود به سلاح های اتمی نيست. ما مخالف استفاده از انرژی اتمی و جايگزينی آن با انرژی های پاک و بدون آلايندگی های زيست محيطی هستيم. تجربه هايی نظير "چرنوبيل" و"فوکوشيما" نشان ميدهد که حتی استفاده صلح اميز از انرژی هسته ای تا چه حد می تواند فاجعه آفرين باشد. علاوه بر آن کشوری مانند ايران نه فقط از لحاظ منابع زيرزمينی انرژی بلکه به لحاظ امکانات جغرافيايی نيز بسيار مستعد برای توليد انرژی های پاک و دارای امکانات بسيار گسترده و منحصر به فرد می باشد.از همين رو ادامه سياست اتمی توسط رژيم جمهوری اسلامی که مردم ايران هزينه های سنگينی برای ان پرداخته اند بايد فورا و بدون قيد و شرط متوقف شود.
• ما خواهان سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی از طريق انقلاب مردم ايران هستيم . ادامه حيات ننگين رژيم اسلامی حاصلی جز سقوط هر چه بيشتر اقتصادی ، قهقرای اجتماعی و فرهنگی نداشته و نخواهد داشت و متقابلا سرنگونی رژيم اسلامی و برقراری حاکميت اکثريت يعنی حاکميت کارگران و زحمتکشان نخستين شرط برقراری حق رای عمومی ، آزاديهای سياسی و حق تعيين سرنوشت سياسی توسط مردم ايران و حرکت برای رسيدن به يک جامعه انسانی خواهد بود.
• سرمايه داری معاصر در جهان امروز ما نه فقط در کشور های حاشيه بلکه در مراکز اصلی آن با بحران عظيم ساختاری روبروست و اصلا حات اجتماعی دوره "دولت رفاه" و آزاديهای سياسی دمکراسی ليبرال رايکی از ديگری وا می چيند. جنبش اشغال "وال استريت " که اکنون به سرتاسر کشورهای پيشرفته سرمايه داری گسترش يافته است، نشان دهنده اوج پوسيدگی سرمايه داری به مثابه نظام مسلط بر جهان است. تضمين آزادی ،عدالت اجتماعی ،صلح و استقلال نه با سياست های رفرميستی و ليبرالی بلکه اکنون هر چه بيشتر به فراتر رفتن از سرمايه داری و تلاش برای عملی ساختن سوسياليسم پيوند خورده است. حاکميت اکثريت برخاسته از دل انقلاب می تواند مسير درنورديدن سرمايه داری را هموارسازد.
• ما همراه با کارگران و زحمتکشان ، همراه با همه فعالين آزادی خواه و برابری طلب و همه نيروهای سوسياليست ، برای مقابله با تهديدات دخالت نيروهای خارجی ، وادراکردن رژيم اسلامی به متوقف کردن برنامه های هسته ای ، برداشته شدن محاصره اقتصادی و گسترش مبارزات توده ای برای سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی تلاش می کنيم.
محکوم باد هرنوع دخالت گری امپرياليستی در امورايران
سرنگون باد رژيم جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب
زنده باد سوسياليسم
۴ دسامبر ۲۰۱۱ برابر با ۱۳ آذر ۱۳۹۰
اسامی اشخاص :
احمد سيف –بهنام جعفری زاده – مرجان افتخاری- سعيد رحيمی- پروين اشرفی – يونس پارسا بناب – محسن رضوانی –بهرام رحمانی – حميد زرشناس – يدی شيشوانی – غلامحسين عسگری - بابک عماد – عبداله ابراهيمی – جلال نادری –علی دروازه غاری – چيا جوانميری - شهرام بجفی – سرژ آراکلی – لاله آذر – شهره دورادو – برزو فولادوند - نسيم صداقت –- حسين نقی پور- سيروس بينا –شيدا جهان بين- محمد رضا باقری - محمد اشرفی – مجيد ميرزايی –يداله کنانی – بهروز سورن - رسول شوکتی –مينو هميلی – رضا رئيس دانا – فروغ شيرازی –اردوان زيبرم - حبيب رياحی – نيما نيکلاس- پيروز زورچنگ- مسعود فروزش راد - فرخ قهرمانی – اکرم پدرام نيا – وحيد يوسفی – شهره کيا – ساسان کيانی – عباس مظاهری – مر تضی افشاری –مهرداد ولی پور – مجيد ايوانی –عطار ملک – مجيد دليريان – هوشنگ علاسوند – بهرام صميمی – عليرضا رضايی – بهرام زندی – سيامک آذری – علی پيچگاه - زری اسپرم - فريبا ثابت – ابراهيم آوخ – آرش کمانگر -اردشير مهرداد- حسن حسام– بيژن سعيد پور – ايرج حيدری – بهروز فراهانی – هدايت سلطانزاده – حسين دولت آبادی – خسرو آهنگر- ياور اعتماد - مينا پويا – پروين رياحی – جمشيد صفا پور- محسن حسام - رضا مرزبان- احمد صبوری - مهين افتخاری - حسن عزيزی - حميلا نيسکلی - پروين شکوهی ، نقی رياحی لنگرودی ، تقی رياحی ، نيلوفر رياحی ، نيکلا رياحی - علی يوسفی - مجيد دارابيگی- اکبر حاج بابائی- سيامک جهانبخش - نسرين احمدی - اميد پيوندی - حميد جهانبخش - علی دماوندی - حشمت محسنی - نسرين ابراهيمی - شکوفه ابراهيم زاده - باقر ابراهيم زاده- پويا عزيزی- کامروا افتخاری- شهريار افتخاری- فريد حمزوی- حميد رضا دانشجو- عبدالله عظيمی - حامد گازری- رحمان خوشروان- رفعت ديانت - محمود ولدبيگی- اميد مستعانی- حسين قياسی- سهيل کاظم زاده- مهناز حجت پناه- نويد محدثی- عثمان احمدی- توران نوری- ونداد فرهنگی- کاميار اعتمادی- منوچهر مسعودی- عماد موقوفه- مجيد محتشم- مهدی ميرهاشمی- دلارام خد نگ - جمشيد برمکی –علی آتش - فريبرز اميد- عليرضا کيا - بيژن جلالی- جوزف هيرکانيان- بيژن اسکندری- رضا هومن - رضا طاهری – سيامک قبادی - قاسم اقليت - احمد شکوهی – ارژنگ بامشاد – احمد راستی - ابوالحسن عظيمی – امين حصوری – امرالله ابراهيمی – شاهين استاجلو- احمد نوين- اميرجواهری لنگرودی– رفعت رنجبران لنگرودی- بهروزپيله ور- بهزاد جواديان - تهمينه بقايی – تارا صالح - پريسا آزاديان – پتی محمد بلوچ - پژمان رحيمی – پرويزسالمی - پرويز جواهری – حسن ماسالی- سياوش ميرزايی - سروژ قازاريان – شهاب شکوهی - عسکرشيرين بلاغی – فرزاد جاسمی- فرامرزصالح – فرهنگ طاولی - رضا آبادی – روبن مارکاريان - رحيم استخری – زهرا کمالی - رضا سپيدرودی- رضا طالبی - مريم امانی - نيکی ميرزايی – بهروز نظری – حسين توسلی - حميد آذر – محمد حسيبی - خسرو رحيمی - جواد قد سی- رضا عليزاده - رضا چيت ساز –علی جالينوسی - عيدی نعمتی - علی بلوچ – علی جمشيدی – عباس موسوی - طاها زينالی – کاظم فخاران – مانول اسماعيلی – ميترا يوسفی - مازيار واحدی – ماينهارد زايفرت – ميلا مسافر - مريم محسنی - مريم عظيمی – مريم اسکويی - مارک فيشر- محمد تجلی جو- مهرداد کريمی – مهرداد مهرپورمحمدی- مهرانگيزدابويی - مجتبی نظری – محمد رضا شالگونی – فريدا سهرابيان – فرهاد سيد لو- سوسن شهبازی - سيمای رياحی - سيرانوش مراديان – سعيد شجاعی - سهند ليلاکوه - سهيلا ليند هورست- سيامک موئد زاده- سياوش محمودی- کاوه محمدی - نجف روحی – ناصررحمانی نژاد – نصرالله قاضی- نادر فولادی – نرگس شريفی - نرگس ييلاقی - نگار محسنی – نويد مومن – نسترن چيت ساز – يوسف مجاب - يوسف آبخون - ياسمين ميظر – يزدان خدابنده لو – هادی آبکناری - هوشنگ ديناروند- هما جوادی – فرشيده نسرين - سعيد خزائی - کريم خواجه عبدالهی - محمد رضا حدادی - الياس اسکی - مريم زارع - رها دانا- بهروز کاتبيان- بهمن کاتبيان – غلام اميدوار - حسين بهادری - - علی رضا بهجودی - حسين موکب - اقبال نظرگاهی امير مومبينی- نامدار بينام - يحيی همراهی - منوچهر راستا – صديقه شمس - معصومه شمس - نيلوفر باقری - نينا باقری غلامرضا اجدم روشن- حبيبه نزير - غلام نزير - مليحه حسينی - اسحق حسينی - احمد پوری - مارال قشقايی- محسن ابراهيمی- مسعود سميعی - مسعود سرابچيان - خليفه موسوی- شيرين مرادی - سهيل آصفی - محمد ولدی - ناهيد اميری – شهناز شهنی – پرويزقليچ خانی - فيروزه راد – نسرين قربانی – پروانه حاجی لو – صادق افروز عصمت طالبی – احمد رناسی – حسين فردوسی- حسين يحيايی – نسرين فرج الهی – نرگس صالح – رضا صالح - فريده جعفری – محمد تقی سيد احمدی- علی آزاد - داريوش ارجمندی – کامران پارسايی - لاله حسين پور - اکبر ديلمی - فريبا پورميرزائی - ناهيد اميری - منوچهر رحيمی - آيدين مرندی - آتوسا قاضی مقدم - الهه بهرانی - اردوان نادری شهرکردی - منيره حاجيان سه پله - پروانه ميرطاهری - پريوش ميرطاهری - سيامک شيوا- سيمين موسوی - رکسانا موسوی نژاد - برزو جوانمرد - مرتضی حيدرپور- فرامرز دادور- سيروس عنايتی- نوشين عباس زاده مرجانی -آنيتا نکونام - سرور سايه- نوذر ميرفخرائی- مجتبی موسوی نسب - رسول حاجی زاده- محمود عصار-موسی حاجيان -هاشم عبدالهی هريسی - سهيل يزدانی - سيما معرفت - غفور حاجبی- قاسم بهرامی -محسن کامران دستجردی -حميد رضا حکيمان- مجيد حلمی - شروين حکيمی - پرنيا قاسم زاده- ماندانا قاسم زاده - نيکو حکمت - تورج نمازيان - بابک اطهری - اکرم کاميابی - اميد دبيری فرد- پوران شامبياتی - سوسن اعظمی - فريبا معمارپور - پوريا زادهوش - دامون بختياری - کيوان شاهمرادی - نگين اردلان - گلرخ طاهر زاده - سياووش انتظامی - حميرا نکوصفت - رحمت الله عليزاده - منيره اميدی - سينا قهرما نی - ماهرخ مدنی - فاطمه مسلمی زاده - مرسده احمد زاده - عاطفه بازرگانی - ميترا هجری - جواد اسکوئی حسين قاضی ـ تقی روزبه – کيتاش شمس ـ پويا عزيزی حامد ـ بهروز عارفی - ـ بيژن محمودی ـ شماء بيژن زاده ـ نينا کهوری علی يحيی پور سل تی تی - ـ فرج آلياری جواد قاسم آبادی ـ علی اعتدالی- ـ ناهيد ناظمی - حميد پور قاسمی بهرنگ آبکناری ـ سارا عزيزی- مهسی شارفتی – حسين آردين – سعيد زنده دل – رضا فانی يزدی – فرهاد منصوری – جمشيد اميری – حامد خاکی – علی رسولی – عزت دولت آبادی –عزيز عارفی – پيام اميد - آزاده شعيبی – حسين انور حقيقی - محسن نامدار زنگنه - محسن عليشاهی - رضا سرابی - نسرين ترابی - گويا توحيدی - شکوه مشکين قلم - شهره رياحی - شهرزاد سپهری - منوچهر حشمتی – شهرام توانا – محسن دانشمند – شعله علامت ساز – نگار زعفرانی – سيروس حق شنا س
نهاد ها , سازمان ها و رسانه ها :
اتحاد چپ ايرانيان در خارج از کشور
iranleftalliance@gmail.com
سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) کميته مرکزی
www.rahekaregar.com
راديوتلويزيون برابری
www.radiobarabari.com
"سايت " عليه ستم جنسيتی
www.asj-iran.com
کانون ايرانيان مدافع صلح ، آزادی و عدالت اجتماعی _ ونکوور ، کانادا
سايت گزارشگران و وبلاگ خبری گزارشگران
info@gozareshgar.com
سکوت هرگز! بیانیهٔ کانون نویسندگان ایران در سیزدهمین سالگرد قتل محمد مختاری و جعفر پوینده
حدیث طنابِ دار و آزادی از هر زبان و هر اندازه گفته شود نامکرر است. نیاز انسان است که آزادیخواهی چندان گسترش یابد و مخالفت با آزادیستیزی به فرهنگی چنان ریشهدار بدل شود که هیچ نهاد و هیچ احدی به خود اجازه ندهد برای مخالف خویش کمترین محدودیتی ایجاد کند، چه رسد به آنکه طناب به گردناش اندازد و صدایاش را در گلو خفه سازد. یکی از هدفهای مهم و اساسیِ کانون نویسندگان ایران از گرامیداشتِ هرسالهٔ یاد و نام جانباختگان راه آزادی، محمد مختاری و جعفر پوینده، همین گسترش و تعمیق فرهنگ آزادیخواهی در جامعهٔ استبدادزدهٔ ایران است. سکوت در مورد فاجعهٔ پلشت و شنیعی چون قتلهای سیاسی-عقیدتیِ پاییز ۱۳۷۷ و پیش از آن، دور از شأن آزادیخواهانهٔ انسان است و مباد که چنین کنیم، حتی اگر اعتراض به آزادیکُشی برای ما بهایی گزاف داشته باشد، که تاکنون داشته است. منظور البته نه جنجال و هیاهو بلکه بیان حقیقت است، درست همانگونه که روی داده است.در این نکته هیچ تردیدی نیست که جعفر پوینده و محمد مختاری – اعضای فعال و خستگیناپذیر کانون نویسندگان ایران – در راه مبارزه برای آزادی بیان کشته شدند. اما همین حقیقت ساده و روشن برای آنکه به زبان در نیاید دستخوش چه تحریفها و پردهپوشیها که نشد! نخست گفتند که اینان قربانی اختلافات داخلی خودشان شدهاند. سپس گفته شد کار صهیونیستها بوده و عدهای از خارج کشور آمده و آنها را کشتهاند. بعد اعلام کردند که عدهای مأمور «خودسر» و «مسئولیتناشناس» و «کجاندیش» به گردن مختاری و پوینده طناب انداخته و پروانه اسکندری و داریوش فروهر را کاردآجین کردهاند. اما نگفتند چرا؟ قاتلانی که «خودسر» نامیده شده بودند در بازجوییها مدعی شدند که دستور را اجرا کردهاند. از این مهمتر، رئیسِ وقتِ سازمان قضایی نیروهای مسلح – که رسیدگی به پروندهٔ قتلها به او سپرده شده بود – در یکی از مصاحبههای تلویزیونیِ خود اعلام کرد که قاتلان در مورد مقتولان ادعاهایی دارند که آنها را باید بر اساس مادهٔ ۲۲۶ قانون مجازات اسلامی اثبات کنند؛ سخنی دال بر این معنای آشکار که قاتلان ادعا کردهاند جانباختگان آذرماه ۱۳۷۷ شرعاً مستحق قتل بودهاند.
بهرغم کوشش برای پردهپوشی و وارونهنماییِ قتلهای پاییز ۱۳۷۷ و با برملا شدن دهها قتل سیاسی مشابه دیگر که پیش از آن تاریخ روی داده بود، سرانجام این واقعیت از پرده برون افتاد که حذف آزادیخواهان و مخالفان بدون دادرسی و دادگاه سیاستی کلان بوده که سالها اجرا میشده است. در چنین شرایطی، نهادهای مسئول حکومت یا میبایست بهصراحت از قاتلان دفاع میکردند، اقدام آنان را قانونی و شرعی اعلام مینمودند و حتی مورد تشویق قرار میدادند یا، علاوه بر محکومیت این اقدام به عنوان عملی آزادیستیزانه و نه اقدامی که به نظام ضربه زده است، آن را ریشهیابی میکردند، مبانیاش را به نقد میکشیدند و تا حدِّ به قول خودشان «جراحی این غدّهٔ سرطانی» و دستکم الغای موادی قانونی چون مادهٔ نامبرده و نظایر آن – بر اساس مغایرت آشکارشان حتی با قانون اساسی خودِ جمهوری اسلامی – پیش میرفتند. این نهادها به هیچیک از این دو کار دست نزدند و، به جای آن، به اعلام «خودسر» ی و «مسئولیت ناشناس» ی و «کج اندیش» ی عواملی صرفاً اجرایی و سپس محاکمهٔ اینان در پشت درهای بسته به اتهام فقط چهار قتلِ آذر ۱۳۷۷ و در نهایت صدور چند حکم قصاص – که از پیش معلوم بود خانوادههای جانباختگان از خواستِ اجرای آنها سر باز خواهند زد – و چندین حکم زندان برای عوامل دستچندمِ قتلها بسنده کردند. این برخورد هیچ معنایی نداشت مگر پرهیز از رویارویی با واقعیت و در واقع پاک کردن صورت مسئله با هدف سرپوش گذاشتن بر محدودیتِ هرچه بیشترِ آزادی از طریق کشتار آزاداندیشان و آزادیخواهان. واقعیت آن بود که طنابی که به گردن پوینده و مختاری انداخته شد برای خفه کردن صدای آزادیخواهانهٔ آنان بود و، از همین رو، قاتلانشان باید به اتهام سرکوب آزادی محاکمه میشدند و نه صرفاً به سبب ارتکاب قتل، آن هم فقط چهار قتل پاییز ۱۳۷۷ از میان سلسلهٔ قتلهای سیاسی مشابه. اگر اینگونه افراد به اتهام سرکوب آزادی محاکمه میشدند و نهادهای متبوع آنان نیز خود را در برابر تمامی قتلهای سیاسی-عقیدتی پاسخگو و مسئول میدانستند، بیگمان جامعه اکنون شاهد تشدید سرکوب آزادیخواهان و حضور اینهمه فعال فرهنگی و اجتماعی و کارگری و سیاسی در زندانها نبود.
کانون نویسندگان ایران در سیزدهمین سالگرد قتل تبهکارانهٔ محمد مختاری و جعفر پوینده ضمن گرامیداشت یاد عزیز اینجانباختگانِ راه آزادی، بار دیگر بر خواست خود مبنی بر ریشهیابی قتل آنان با هدف بیانِ بیکموکاستِ حقیقت پای میفشارد و شناسایی و محاکمهٔ مسببان تمامی قتلهای سیاسی-عقیدتی را خواستار است. تا زمانیکه همهٔ آمران و عاملان این قتلها به اتهام آزادیکُشی و با چشمانداز پایان دادن به هرگونه قتل سیاسی-عقیدتی محاکمه و مجازات نشوند، این پرونده همچنان مفتوح است.
روز جمعه ۱۸ آذر ۱۳۹۰ ساعت ۲ بعد از ظهر در گورستان امامزاده طاهر کرج همراه با خانوادههای محمد مختاری و جعفر پوینده مزار این عزیزانِ ازدسترفته را گلباران میکنیم.
کانون نویسندگان ایران
۱۶ آذر ۱۳۹۰
جـــرس:
به گزارش منابع حقوق بشری، در پی تشدید بیماری محمد حسین کاظمینی بروجردی، روحانی زندانی، ماموران امنیتی روز چهارشنبه این زندانی سیاسی را با دست بند و پا بند به بیمارستان مدرس تهران منتقل کردند.
به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، صبح روز چهار شنبه ۱۶ آذر، مامورین امنیتی این زندانی را با دست بند و پا بند به بیمارستان مدرس تهران منتقل کرده و پس از آزمایشات پزشکی جهت تشخیص بیماری وی را مجددا به زندان بازگرداندند.
به گزارش شاهدان، انتقال این زندانی با دست بند و پا بند در حین پیاده شدن از آمبولانس نیز موجب زمین خورد و زخمی شدن وی شده است.
کاظمینی بروجردی که در حال گذارندن ششمین سال از دوران محکومیت یازده ساله خود می باشد در این مدت به بیماری هایی چون ناراحتی قلبی و ریوی، پارکینسون، سنگ کلیه و آسیب جدی به شبکیه چشم مبتلا شده است.
انتقال وی به بیمارستان جهت انجام آزمایش های پزشکی پس از آن صورت می گیرد که دیدبان حقوق بشر در بیانیه ای نسبت به وضعیت این زندانی ابراز نگرانی کرده بود.
اطلاعیه سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید درباره ماجراجوییهای اخیر
سحام نیوز: اردشیر امیرارجمند، سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید در اطلاعیه ای با اشاره به تعهدات بین المللی کشورمان خاطر نشان کرد: حمله گروهی از افراد ماجراجو و بی مسئولیت به نام دانشجو به سفارت بریتانیا در تهران تسهیل و توجیه تشدید تحریم های بین المللی ای را بدنبال داشت که آثار منفی آن بیش از همه متوجه کارگران، کشاورزان، معلمان و دیگر اقشار کم درآمد خواهد شد.
مشاور میرحسین موسوی در اطلاعیه خود توصیه کرده است که به جای رجزخوانی های عوام فریبانه و ماجراجویی های خطرناک که عاجز از مدیریت اش هستند و سپس معذرت خواهی های مخفی و آشکار بی فایده از بیگانگانی که آنها را دشمنان بزرگ و کوچک می نامند، بهتر است شجاعت داشته باشند و یک بار صادقانه از ملت خود عذرخواهی کنند و برای خروج از بن بست بحران های مشروعیت، فساد و ناکارآمدی که گرفتارش هستند به رای و نظر مردم تن دهند.
به گزارش کلمه متن کامل این اطلاعیه به شرح زیر است:
در حالی که ضعف سیاست خارجی، ماجراجویی و عدم شفافیت آنهایی که با تقلب در انتخابات و تایید این تقلب بزرگ، قدرت را در ایران به انحصار خود درآورده اند موجب انزوای روزافزون و تنگ تر شدن حلقه محاصره ایران در عرصه بین المللی و تقویت مطامع برخی قدرتهای خارجی برای تهدید منافع ملی و حیاتی کشور شده است، حمله گروهی از افراد ماجراجو و بی مسئولیت به نام دانشجو به سفارت بریتانیا در تهران تسهیل و توجیه تشدید تحریم های بین المللی ای را بدنبال داشت که آثار منفی آن بیش از همه متوجه کارگران، کشاورزان، معلمان و دیگر اقشار کم درآمد خواهد شد.
ناکارامدی و عدم تمکین متفرعنان حاکم بر کشور به خواست و رای مردم و نیز مناقشه و منازعه ی فزاینده ی درون حاکمیت برای غصب همه مجاری قدرت، تشنگان قدرت را در چنان بن بستی قرار داده که برای خروج از آن حتی به اقداماتی دست می زنند که مغایرت اش با موازین بین المللی و منافع عالی کشور، آشکار است.
مطابق معاهده وین مربوط به حقوق دیپلماتیک که در فروردین ۱۳۴۳ به تصویب مجلس ایران رسیده است دولت موظف به تامین امنیت محل ماموریت دیپلمات ها و سفارتخانه هاست. کشور پذیرنده بر اساس ماده ۲۲ این کنوانسیون موظف است تدابیر لازم را به کار ببرد تا مکانهای ذکر شده مورد تجاوز و خسارت قرار نگیرند. اگر مقامات رسمی واقعا قصد قطع و یا کاهش روابط دیپلماتیک خود با دولت دیگری را داشتند این امر می بایستی از طرق پیش بینی شده در معاهده مذکور صورت می گرفت، نه با توسل به لباس شخصی های تحت الحمایه حاکمیت که کسی به خودجوش بودن حرکت آنها باور ندارد؛ لباس شخصی هایی که با نام های جعلی دانشجو و بسیجی و مردم به زنان و دانشجویان، به دفتر روزنامه ها و ساختمان احزاب و به بیوت مراجع و رهبران سیاسی حمله می کنند و امروز به نام مردم ایران، تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانیان را هدف گرفته اند. جای تاسف دارد که منافع حاکمان بی بصیرت و بی اخلاق چنین جایگزین منافع ملی شده است.
شورای هماهنگی راه سبز امید این گونه اعمال را که مغایر با امنیت و منافع ملی ایران است و همچنین چهره و جایگاه آن را در افکار عمومی جهانی تخریب می نماید محکوم کرده، و تاکید می کند که عواقب این گونه اعمال نابخردانه متوجه حاکمان جاه طلبی است که برای تامین منافع شخصی و گروهی خود ریاکارانه از آماده سازی زمینه مداخله بیگانگان ابایی ندارند. بار دیگر به آنها توصیه می کنیم به جای رجزخوانی های عوام فریبانه و ماجراجویی های خطرناک که عاجز از مدیریت اش هستند و سپس معذرت خواهی های مخفی و آشکار بی فایده از بیگانگانی که آنها را دشمنان بزرگ و کوچک می نامند، بهتر است شجاعت داشته باشند و یک بار صادقانه از ملت خود عذرخواهی کنند و برای خروج از بن بست بحران های مشروعیت، فساد و ناکارآمدی که گرفتارش هستند به رای و نظر مردم تن دهند.
اردشیر امیرارجمند
۱۶آذر ماه ۱۳۹۰
مشاور میرحسین موسوی در اطلاعیه خود توصیه کرده است که به جای رجزخوانی های عوام فریبانه و ماجراجویی های خطرناک که عاجز از مدیریت اش هستند و سپس معذرت خواهی های مخفی و آشکار بی فایده از بیگانگانی که آنها را دشمنان بزرگ و کوچک می نامند، بهتر است شجاعت داشته باشند و یک بار صادقانه از ملت خود عذرخواهی کنند و برای خروج از بن بست بحران های مشروعیت، فساد و ناکارآمدی که گرفتارش هستند به رای و نظر مردم تن دهند.
به گزارش کلمه متن کامل این اطلاعیه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزت مند مبتنی بر تعامل شفاف و سازنده با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شأن ملت بزرگ و تاریخی ایران در جهان است. ملتی که بسیار بیش از این شایسته احترام و تکریم در تمام جهان است. (منشور جنبش سبز)در حالی که ضعف سیاست خارجی، ماجراجویی و عدم شفافیت آنهایی که با تقلب در انتخابات و تایید این تقلب بزرگ، قدرت را در ایران به انحصار خود درآورده اند موجب انزوای روزافزون و تنگ تر شدن حلقه محاصره ایران در عرصه بین المللی و تقویت مطامع برخی قدرتهای خارجی برای تهدید منافع ملی و حیاتی کشور شده است، حمله گروهی از افراد ماجراجو و بی مسئولیت به نام دانشجو به سفارت بریتانیا در تهران تسهیل و توجیه تشدید تحریم های بین المللی ای را بدنبال داشت که آثار منفی آن بیش از همه متوجه کارگران، کشاورزان، معلمان و دیگر اقشار کم درآمد خواهد شد.
ناکارامدی و عدم تمکین متفرعنان حاکم بر کشور به خواست و رای مردم و نیز مناقشه و منازعه ی فزاینده ی درون حاکمیت برای غصب همه مجاری قدرت، تشنگان قدرت را در چنان بن بستی قرار داده که برای خروج از آن حتی به اقداماتی دست می زنند که مغایرت اش با موازین بین المللی و منافع عالی کشور، آشکار است.
مطابق معاهده وین مربوط به حقوق دیپلماتیک که در فروردین ۱۳۴۳ به تصویب مجلس ایران رسیده است دولت موظف به تامین امنیت محل ماموریت دیپلمات ها و سفارتخانه هاست. کشور پذیرنده بر اساس ماده ۲۲ این کنوانسیون موظف است تدابیر لازم را به کار ببرد تا مکانهای ذکر شده مورد تجاوز و خسارت قرار نگیرند. اگر مقامات رسمی واقعا قصد قطع و یا کاهش روابط دیپلماتیک خود با دولت دیگری را داشتند این امر می بایستی از طرق پیش بینی شده در معاهده مذکور صورت می گرفت، نه با توسل به لباس شخصی های تحت الحمایه حاکمیت که کسی به خودجوش بودن حرکت آنها باور ندارد؛ لباس شخصی هایی که با نام های جعلی دانشجو و بسیجی و مردم به زنان و دانشجویان، به دفتر روزنامه ها و ساختمان احزاب و به بیوت مراجع و رهبران سیاسی حمله می کنند و امروز به نام مردم ایران، تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانیان را هدف گرفته اند. جای تاسف دارد که منافع حاکمان بی بصیرت و بی اخلاق چنین جایگزین منافع ملی شده است.
شورای هماهنگی راه سبز امید این گونه اعمال را که مغایر با امنیت و منافع ملی ایران است و همچنین چهره و جایگاه آن را در افکار عمومی جهانی تخریب می نماید محکوم کرده، و تاکید می کند که عواقب این گونه اعمال نابخردانه متوجه حاکمان جاه طلبی است که برای تامین منافع شخصی و گروهی خود ریاکارانه از آماده سازی زمینه مداخله بیگانگان ابایی ندارند. بار دیگر به آنها توصیه می کنیم به جای رجزخوانی های عوام فریبانه و ماجراجویی های خطرناک که عاجز از مدیریت اش هستند و سپس معذرت خواهی های مخفی و آشکار بی فایده از بیگانگانی که آنها را دشمنان بزرگ و کوچک می نامند، بهتر است شجاعت داشته باشند و یک بار صادقانه از ملت خود عذرخواهی کنند و برای خروج از بن بست بحران های مشروعیت، فساد و ناکارآمدی که گرفتارش هستند به رای و نظر مردم تن دهند.
اردشیر امیرارجمند
۱۶آذر ماه ۱۳۹۰
شاخص فساد در ایران
علی مزروعی
حکمرانی خوب در هرکشوری در گرو فساد زدایی از کل قوا و نهادهای حاکم است بگونه ای که شهروندان بدون تحمل هرگونه هزینه غیرقانونی و پرداخت رشوه بتوانند از خدمات نهادهای حکومتی بهره مند شوند، و درعین حال در عرصه ای کاملا رقابتی و بدون رانت به فعالیت های اقتصادی و سیاسی بپردازند. در سایه چنین وضعیتی است که راه رشد و توسعه بروی واحد ملی بازشده و همه شهروندان می توانند با اطمینان خاطر از شرایط و با تکیه بر توانایی های خود در هرعرصه ای که بتوانند خلاقیت هایشان را به منصه ظهور رسانده و تولید مادی و معنوی نمایند وارد شده ومشارکت فعال در اداره امور نمایند. طبعا درعمل هرچه بیشتر بستر مشارکت فعال شهروندان در عرصه های گوناگون فراهم شود به همان میزان نیز بر بهره مندی واحد ملی از سرمایه های انسانی اش و ایجاد ارزش افزوده اضافه خواهد شد، و از اینروست که بحث مبارزه با فساد یکی از مباحث اصلی مرتبط با حکمرانی خوب است وهر حاکمیتی که بتواند در این عرصه کارنامه موفقی از خود برجای گذارد به مراتب بالایی از رشد و توسعه و جامعه سالم دست خواهد یافت.
در این ارتباط از سال ۱۹۹۳ یک سازمان غیر دولتی بنام « سازمان شفافیت بین الملل » در برلین تاسیس شده که هر ساله بر پایه جمع آوری داده ها و اطلاعات مرتبط به محاسبه « شاخص فساد » و رتبه بندی کشورها بر حسب فساد موجود در میان نهادهای حکومتی و مقامات دولتی و سیاستمداران اقدام کرده است. گزارش های سالانه ای که توسط این نهاد غیردولتی منتشر می شود بازتاب دهنده میزان فساد در بخش عمومی هر کشور و جایگاه آن در میان سایر کشورهاست، و به عبارتی وضعیت فساد هر کشور را در مقایسه با دیگر کشورها و در مقیاس جهانی به نمایش می گذارد.
برپایه این مقیاس، کشورهایی که دارای کمترین فساد مالی و اقتصادی در میان نهادها و قوای حاکم و مقامات دولتی هستند نمره ۱۰، و آنهائیکه بیشترین فساد را دارند نمره صفر می گیرند. این سازمان در ۱۸۰ کشور جهان دفتر داشته و گزارش های سالانه اش را بر پایه معیارهایی از جمله بررسی مدیریت دولتی، شرایط دسترسی شهروندان به خدمات عمومی، ساختار حقوقی و قضائی حاکم، وموقعیت بخش عمومی تهیه می کند. این سازمان سنجش و محاسبه « شاخص فساد » رابا استفاده از داده های آماری و میدانی در زمینه مفاسد اقتصادی، اختلاس، رشوه گیری، اخاذی، خویشاوندسالاری، رانت جویی، خرید و فروش پست های دولتی، رشوه پذیری دستگاه قضایی، فساد مالی در میان سیاستمداران و مقام های دولتی، وعدم مقابله کافی یا ناکارایی در پیکار علیه مواد مخدر انجام می دهد.
برپایه گزارش های منتشره توسط این سازمان بین المللی طی سال های گذشته رتبه ایران در رده بندی جهانی « شاخص فساد » دهها پله سقوط کرده و نمره کشورمان که در سال آغاز دولت احمدی نژاد (سال ۲۰۰۵ میلادی) برابر ۲٫۹ بوده، در سال ۲۰۰۹ به ۱٫۸ کاهش یافته بگونه ای که در این سال تنها ده کشور دیگر جهان فسادی بدتر از ایران داشته اند، و رتبه ایران ۱۶۸ در میان ۱۷۸ کشور مورد گزارش بوده است. نمره ایران در سال ۲۰۰۷ برابر ۲٫۵ و رتبه اش ۱۳۱، و در سال ۲۰۰۸ نمره اش ۲٫۳ و رتبه اش ۱۴۱ بوده است. یادآور می شود که یکی از شعارهای اصلی احمدی نژاد در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ مبارزه با فساد بود و پس از روی کارآمدن دولتش نیز همواره در کلام براین موضوع پای فشرده است اما آنچه عملکرد حاصله این دولت نشان می دهد اینکه سال به سال بر میزان فساد در کشور افزوده شده است بگونه ای که در ماه های اخیر شاهد افشای فسادی بی سابقه در نظام بانکی کشور با رقم نجومی بین ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ میلیارد تومان بودیم، فسادی که در شرایط کنونی جهان درکمتر کشوری می توان انتظار رخدادش را داشت اما در کشورما با آنهمه ادعاهای حاکمیتش باکمترین مانع اتفاق افتاده است، و قطعا موارد فسادی که پنهان مانده وبه دلائلی آشکار و افشا نشده است فراوان است.
بیماری فساد در ایران البته یک بیماری تاریخی است و بجز در مقاطعی کوتاه در تاریخ معاصر، جامعه ما همواره از این بیماری رنج برده است که کالبد شکافی آن مقالی دیگر را می طلبد. مطالعات و پژوهش های اقتصادی نشان می دهد « شاخص فساد » همبستگی مثبتی با میزان درآمد دولت و به ویژه درآمد حاصل از فروش نفت دارد. در سالهای دهه پنجاه شمسی که درآمد نفتی ایران بشدت افزایش یافت میزان فساد هم در کشور بشدت افزایش یافته و به شکل گیری هزار فامیل انجامید بگونه ای که یکی از دلائل وقوع انقلاب اسلامی را باید در همین رخداد دانست، و قرار بود که در نظام برآمده از انقلاب دیگر شاهد فساد نباشیم. متاسفانه پس از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و افزایش چشمگیر درآمد نفت شاهد تکرار همین رخداد فساد در کشور و سقوط ایران به ته جدول رده بندی جهانی « شاخص فساد » هستیم و این نشان از شکست نظام برآمده از انقلاب در زمینه مبارزه با فساد و ریشه کنی آن دارد. و البته اینرا باید مرتبط دانست با شکل گیری حاکمیت انحصار طلبانه اقتدارگرا در این دوره و دوری از معیارهای مردمسالارانه و حکمرانی خوب در اداره کشور بگونه ای که شاهد نادیده گرفتن رای مردم در انتخابات ریاست جمهوری دهم و کودتای انتخاباتی برای ادامه این حاکمیت بودیم. جالب اینکه این حاکمیت یکدست که طشت رسوایی فسادش از بام جهان افتاده است در تبلیغات رسمی اعلام می دارد که گزارش های سازمان شفافیت بین الملل اعتبار چندانی ندارد و وضعیت ایران آنگونه نیست که در گزارش های این نهاد منعکس است!
در عین حال باید توجه داشت که در شرایط معمول این تنها حاکمیت نیست که مسئول مبارزه و کاهش فساد است. احزاب سیاسی، نهادهای مدنی، صاحبان مشاغل، رسانه ها و حتی شهروندان عادی نیز در زمینه مبارزه و کاهش فساد مسئولیت دارند، و از آنجا که فساد برای همه نامطلوب است مبارزه با آن نیز مسئولیت مشترک همه شهروندان است. سوگمندانه باید گفت چون در کشورمان بستر نظارت مردمی بر قوا و نهادهای حکومتی بسته و جامعه مدنی نابود شده، در درون حاکمیت تاریکخانه هایی شکل گرفته است که انجام هر فساد و جنایتی را ممکن ساخته و رانت جویی را به حد نهایت رسانده است. بسیاری از قوانین و سیاست های اجرایی موجود، نظامی سازی اقتصاد و غیر رقابتی کردن آن، و نظام گزینش کارکنان نهادها و قوای حکومتی بنای این تاریکخانه ها را استوار ساخته است.
مبارزه با فساد یکی از اهداف اصلی جنبش سبز اعتراضی است و ازآنجا روز بروز شهروندان ایرانی بیشتر به فساد موجود پی برده و خواستار اصلاح آنند باید انتظار داشت که به نیروی جنبش برای مقابله با این وضعیت بیافزایند و اسباب پیروزی جنبش و رفع فساد در اداره کشور را فراهم آورند چرا که ایران شایسته چنین مقامی که هم اکنون در عرصه جهانی دارد، نیست.
حکمرانی خوب در هرکشوری در گرو فساد زدایی از کل قوا و نهادهای حاکم است بگونه ای که شهروندان بدون تحمل هرگونه هزینه غیرقانونی و پرداخت رشوه بتوانند از خدمات نهادهای حکومتی بهره مند شوند، و درعین حال در عرصه ای کاملا رقابتی و بدون رانت به فعالیت های اقتصادی و سیاسی بپردازند. در سایه چنین وضعیتی است که راه رشد و توسعه بروی واحد ملی بازشده و همه شهروندان می توانند با اطمینان خاطر از شرایط و با تکیه بر توانایی های خود در هرعرصه ای که بتوانند خلاقیت هایشان را به منصه ظهور رسانده و تولید مادی و معنوی نمایند وارد شده ومشارکت فعال در اداره امور نمایند. طبعا درعمل هرچه بیشتر بستر مشارکت فعال شهروندان در عرصه های گوناگون فراهم شود به همان میزان نیز بر بهره مندی واحد ملی از سرمایه های انسانی اش و ایجاد ارزش افزوده اضافه خواهد شد، و از اینروست که بحث مبارزه با فساد یکی از مباحث اصلی مرتبط با حکمرانی خوب است وهر حاکمیتی که بتواند در این عرصه کارنامه موفقی از خود برجای گذارد به مراتب بالایی از رشد و توسعه و جامعه سالم دست خواهد یافت.
در این ارتباط از سال ۱۹۹۳ یک سازمان غیر دولتی بنام « سازمان شفافیت بین الملل » در برلین تاسیس شده که هر ساله بر پایه جمع آوری داده ها و اطلاعات مرتبط به محاسبه « شاخص فساد » و رتبه بندی کشورها بر حسب فساد موجود در میان نهادهای حکومتی و مقامات دولتی و سیاستمداران اقدام کرده است. گزارش های سالانه ای که توسط این نهاد غیردولتی منتشر می شود بازتاب دهنده میزان فساد در بخش عمومی هر کشور و جایگاه آن در میان سایر کشورهاست، و به عبارتی وضعیت فساد هر کشور را در مقایسه با دیگر کشورها و در مقیاس جهانی به نمایش می گذارد.
برپایه این مقیاس، کشورهایی که دارای کمترین فساد مالی و اقتصادی در میان نهادها و قوای حاکم و مقامات دولتی هستند نمره ۱۰، و آنهائیکه بیشترین فساد را دارند نمره صفر می گیرند. این سازمان در ۱۸۰ کشور جهان دفتر داشته و گزارش های سالانه اش را بر پایه معیارهایی از جمله بررسی مدیریت دولتی، شرایط دسترسی شهروندان به خدمات عمومی، ساختار حقوقی و قضائی حاکم، وموقعیت بخش عمومی تهیه می کند. این سازمان سنجش و محاسبه « شاخص فساد » رابا استفاده از داده های آماری و میدانی در زمینه مفاسد اقتصادی، اختلاس، رشوه گیری، اخاذی، خویشاوندسالاری، رانت جویی، خرید و فروش پست های دولتی، رشوه پذیری دستگاه قضایی، فساد مالی در میان سیاستمداران و مقام های دولتی، وعدم مقابله کافی یا ناکارایی در پیکار علیه مواد مخدر انجام می دهد.
برپایه گزارش های منتشره توسط این سازمان بین المللی طی سال های گذشته رتبه ایران در رده بندی جهانی « شاخص فساد » دهها پله سقوط کرده و نمره کشورمان که در سال آغاز دولت احمدی نژاد (سال ۲۰۰۵ میلادی) برابر ۲٫۹ بوده، در سال ۲۰۰۹ به ۱٫۸ کاهش یافته بگونه ای که در این سال تنها ده کشور دیگر جهان فسادی بدتر از ایران داشته اند، و رتبه ایران ۱۶۸ در میان ۱۷۸ کشور مورد گزارش بوده است. نمره ایران در سال ۲۰۰۷ برابر ۲٫۵ و رتبه اش ۱۳۱، و در سال ۲۰۰۸ نمره اش ۲٫۳ و رتبه اش ۱۴۱ بوده است. یادآور می شود که یکی از شعارهای اصلی احمدی نژاد در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ مبارزه با فساد بود و پس از روی کارآمدن دولتش نیز همواره در کلام براین موضوع پای فشرده است اما آنچه عملکرد حاصله این دولت نشان می دهد اینکه سال به سال بر میزان فساد در کشور افزوده شده است بگونه ای که در ماه های اخیر شاهد افشای فسادی بی سابقه در نظام بانکی کشور با رقم نجومی بین ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ میلیارد تومان بودیم، فسادی که در شرایط کنونی جهان درکمتر کشوری می توان انتظار رخدادش را داشت اما در کشورما با آنهمه ادعاهای حاکمیتش باکمترین مانع اتفاق افتاده است، و قطعا موارد فسادی که پنهان مانده وبه دلائلی آشکار و افشا نشده است فراوان است.
بیماری فساد در ایران البته یک بیماری تاریخی است و بجز در مقاطعی کوتاه در تاریخ معاصر، جامعه ما همواره از این بیماری رنج برده است که کالبد شکافی آن مقالی دیگر را می طلبد. مطالعات و پژوهش های اقتصادی نشان می دهد « شاخص فساد » همبستگی مثبتی با میزان درآمد دولت و به ویژه درآمد حاصل از فروش نفت دارد. در سالهای دهه پنجاه شمسی که درآمد نفتی ایران بشدت افزایش یافت میزان فساد هم در کشور بشدت افزایش یافته و به شکل گیری هزار فامیل انجامید بگونه ای که یکی از دلائل وقوع انقلاب اسلامی را باید در همین رخداد دانست، و قرار بود که در نظام برآمده از انقلاب دیگر شاهد فساد نباشیم. متاسفانه پس از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و افزایش چشمگیر درآمد نفت شاهد تکرار همین رخداد فساد در کشور و سقوط ایران به ته جدول رده بندی جهانی « شاخص فساد » هستیم و این نشان از شکست نظام برآمده از انقلاب در زمینه مبارزه با فساد و ریشه کنی آن دارد. و البته اینرا باید مرتبط دانست با شکل گیری حاکمیت انحصار طلبانه اقتدارگرا در این دوره و دوری از معیارهای مردمسالارانه و حکمرانی خوب در اداره کشور بگونه ای که شاهد نادیده گرفتن رای مردم در انتخابات ریاست جمهوری دهم و کودتای انتخاباتی برای ادامه این حاکمیت بودیم. جالب اینکه این حاکمیت یکدست که طشت رسوایی فسادش از بام جهان افتاده است در تبلیغات رسمی اعلام می دارد که گزارش های سازمان شفافیت بین الملل اعتبار چندانی ندارد و وضعیت ایران آنگونه نیست که در گزارش های این نهاد منعکس است!
در عین حال باید توجه داشت که در شرایط معمول این تنها حاکمیت نیست که مسئول مبارزه و کاهش فساد است. احزاب سیاسی، نهادهای مدنی، صاحبان مشاغل، رسانه ها و حتی شهروندان عادی نیز در زمینه مبارزه و کاهش فساد مسئولیت دارند، و از آنجا که فساد برای همه نامطلوب است مبارزه با آن نیز مسئولیت مشترک همه شهروندان است. سوگمندانه باید گفت چون در کشورمان بستر نظارت مردمی بر قوا و نهادهای حکومتی بسته و جامعه مدنی نابود شده، در درون حاکمیت تاریکخانه هایی شکل گرفته است که انجام هر فساد و جنایتی را ممکن ساخته و رانت جویی را به حد نهایت رسانده است. بسیاری از قوانین و سیاست های اجرایی موجود، نظامی سازی اقتصاد و غیر رقابتی کردن آن، و نظام گزینش کارکنان نهادها و قوای حکومتی بنای این تاریکخانه ها را استوار ساخته است.
مبارزه با فساد یکی از اهداف اصلی جنبش سبز اعتراضی است و ازآنجا روز بروز شهروندان ایرانی بیشتر به فساد موجود پی برده و خواستار اصلاح آنند باید انتظار داشت که به نیروی جنبش برای مقابله با این وضعیت بیافزایند و اسباب پیروزی جنبش و رفع فساد در اداره کشور را فراهم آورند چرا که ایران شایسته چنین مقامی که هم اکنون در عرصه جهانی دارد، نیست.
گرامیداشت روز ۱۶ آذر؛ روز دانشجو در آنکارا
سحام نیوز: در پی فراخوان چبهه متحد جنبش سبز برای آزادی ایران ، درایران و ترکیه و بلژیک درخصوص گرامیداشت روز شانزدهم آذر در شهرهای تهران ، اصفهان ، قم ،نجق آباد و شیراز همزمان جمعی از ایرانیان با اخذ مجوز در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در آنکارا اقدام به برگزاری تجمعی اعتراض آمیز کردند.
این مراسم که از ساعت ۱۴ بعد از ظهر تحت تدابیر امنیتی آغاز گردید.
به گزارش سحام و به نقل از روابط عمومی جبهه متحد جنبش سبز ، تجمع کنندگان که از ابتدا درپارک مجاور سفارت ایران گرد هم آمده بودند راس ساعت ۱۴ برای حرکت به سمت سفارت جمهوری اسلامی آماده شدند اما در زمان مقرر برای حرکت به سوی سفارت، با ممانعت پلیس ترکیه مواجه گردیده و نهایتا مجبور به اجرای مراسم درهمان پارک “قو” شدند .
ابتدا تجمع کنندگان با خواندن سرود “یار دبستانی من” آغاز نموده و درادامه، معترضان با سر دادن شعارهایی همچون: “مرگ بر دیکتاتو = دانشجوی زندانی آزاد باید گردد” ؛ ”رفراندوم رفراندوم این است شعار مردم = دیکتاتورا بدونن، بزودی سرنگونن” ؛ “زندانی سیاسی آزاد باید گردد این قانون اساسی ملغی باید گردد =پیروزی نهایی، دموکراسی آزادی” ؛ “نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی = ستاره دانشجو، مدال افتخاره مراتب” و … اعتراض شدید خود را نسبت به زندانی شدن هموطنانشان و دیگر اعمال ضدبشری حاکمیت ابراز کردند.
بر اساس این گزارش، درحالی که معترضان تصاویر دانشجویان دربند از جمله ضیائ نبوی. بهاره هدایت. مجید توکلی…. وشهدای جنبش سبز و پلاکاردهایی با مضمون آزادی زندانیان سیاسی و نه به جمهوری اسلامی و نه به جنگ را در دست داشتند ، ماموران سفارت نیز که در پارک قو حضور داشته و با فیلمبرداری مستقیم و چهره به چهره ، سعی در شناسایی تجمع کنندگان داشتند با اعتراض شدید شرکت کنندگان در این تظاهرات مجبور به ترک محل گردیدند .
در ادامه یکی از معترضین و از فعالان جامعه کارگری ایران، متنی اعتراضی را قرائت نمود که همزمان در مقابل دوربین های رسانه های مختلف به زبان ترکی نیز ترجمه گردید. در این متن با اشاره به تاریخ مبارزات جنبش دانشجویی ایران قبل و بعد از انقلاب، روش استبدادی حاکمیت جمهوری اسلامی در به زندان کشیدن دانشجویان محکوم گردید.
این فعال کارگری در پایان اعلام کرد: “ما در راه آزادی همه زندانیان سیاسی تا آخر ایستاده ایم”. و متذکر شده خط قرمز ما موسوی و کروبی هستند اگر از جانب حکومت کوچکترین مشکلی برای آنان پیش آید از راه دیگری وارد مبارزه با حاکمان خواهیم شد.
گزارش مذکور همچنین خاطرنشان کرد در پایان مراسم روز دانشجو در آنکارا، تجمع کنندگان با شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” و خواندن سرود ای ایران محل تجمع را ترک نمودند.
طی روزهای اخیردر اکثر کشورهای جهان فعالین سیاسی و دانشجویی ایرانی و همچنین کنشگران حقوق بشری، مراسم مختلفی را به مناسبت بزرگداشت روز دانشجو و گرامیداشت دانشجویان زندانی در ایران برگزار نمودند.
این مراسم که از ساعت ۱۴ بعد از ظهر تحت تدابیر امنیتی آغاز گردید.
به گزارش سحام و به نقل از روابط عمومی جبهه متحد جنبش سبز ، تجمع کنندگان که از ابتدا درپارک مجاور سفارت ایران گرد هم آمده بودند راس ساعت ۱۴ برای حرکت به سمت سفارت جمهوری اسلامی آماده شدند اما در زمان مقرر برای حرکت به سوی سفارت، با ممانعت پلیس ترکیه مواجه گردیده و نهایتا مجبور به اجرای مراسم درهمان پارک “قو” شدند .
ابتدا تجمع کنندگان با خواندن سرود “یار دبستانی من” آغاز نموده و درادامه، معترضان با سر دادن شعارهایی همچون: “مرگ بر دیکتاتو = دانشجوی زندانی آزاد باید گردد” ؛ ”رفراندوم رفراندوم این است شعار مردم = دیکتاتورا بدونن، بزودی سرنگونن” ؛ “زندانی سیاسی آزاد باید گردد این قانون اساسی ملغی باید گردد =پیروزی نهایی، دموکراسی آزادی” ؛ “نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی = ستاره دانشجو، مدال افتخاره مراتب” و … اعتراض شدید خود را نسبت به زندانی شدن هموطنانشان و دیگر اعمال ضدبشری حاکمیت ابراز کردند.
بر اساس این گزارش، درحالی که معترضان تصاویر دانشجویان دربند از جمله ضیائ نبوی. بهاره هدایت. مجید توکلی…. وشهدای جنبش سبز و پلاکاردهایی با مضمون آزادی زندانیان سیاسی و نه به جمهوری اسلامی و نه به جنگ را در دست داشتند ، ماموران سفارت نیز که در پارک قو حضور داشته و با فیلمبرداری مستقیم و چهره به چهره ، سعی در شناسایی تجمع کنندگان داشتند با اعتراض شدید شرکت کنندگان در این تظاهرات مجبور به ترک محل گردیدند .
در ادامه یکی از معترضین و از فعالان جامعه کارگری ایران، متنی اعتراضی را قرائت نمود که همزمان در مقابل دوربین های رسانه های مختلف به زبان ترکی نیز ترجمه گردید. در این متن با اشاره به تاریخ مبارزات جنبش دانشجویی ایران قبل و بعد از انقلاب، روش استبدادی حاکمیت جمهوری اسلامی در به زندان کشیدن دانشجویان محکوم گردید.
این فعال کارگری در پایان اعلام کرد: “ما در راه آزادی همه زندانیان سیاسی تا آخر ایستاده ایم”. و متذکر شده خط قرمز ما موسوی و کروبی هستند اگر از جانب حکومت کوچکترین مشکلی برای آنان پیش آید از راه دیگری وارد مبارزه با حاکمان خواهیم شد.
گزارش مذکور همچنین خاطرنشان کرد در پایان مراسم روز دانشجو در آنکارا، تجمع کنندگان با شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” و خواندن سرود ای ایران محل تجمع را ترک نمودند.
طی روزهای اخیردر اکثر کشورهای جهان فعالین سیاسی و دانشجویی ایرانی و همچنین کنشگران حقوق بشری، مراسم مختلفی را به مناسبت بزرگداشت روز دانشجو و گرامیداشت دانشجویان زندانی در ایران برگزار نمودند.