خبرگرازی ایرنا بخشهایی از بازجویی ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی ایران در مدت بازداشت را با عنوان «مصاحبه اختصاصی» منتشر کرد.
پرسشها و پاسخهای مطرح شده در این متن که بیشتر شبیه بازجویی است تا گفتگوی خبری٬ روز یکشنبه (۱۴ فروردین) در اختیار خبرگزاری ایران قرار گرفته و منتشر شده است.
پرسشهای این گفتگو بسیار صریح و امری است به طوری که از ابتدا هر فعال رسانهای به خوبی به تصنعی بودن آن پی میبرد.
پاسخهای داده شده به این پرسشها نیز در بسیاری از موارد مطابق با خواست کسانی است که پرسشها را مطرح کردهاند.
تنظیم کنندگان این متن تلاش کردهاند فضای گفتگوی مورد ادعای خود را عادی نشان دهند به طوری که نقل قولهایی نیز از آقای یزدی در انتقاد از وضعیت موجود در متن گنجاندهاند.
در این متن به نقل از آقای یزدی نوشته شده که وی به علت «بیماری» از دبیرکلی نهضت آزادی ایران استعفا کرده است.
در ادامه این متن٬ به نقل از ابراهیم یزدی آمده که وی مخالف اقدامات «غیر قانونی» است٬ منتقد سیاستهای آمریکا در منطقه بوده و هرگز با رسانههای غربی به خصوص صدای آمریکا مصاحبه نکرده و نخواهد کرد.
آنطور که ایرنا نوشته است٬ آقای یزدی گفته کسانی که در جریان اعتراضها به نتیجه انتخابات شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» سر دادند در واقع به جریان اصلاحطلبی ضربه زدهاند.
در ادامه این متن آمده که یزدی گفته است: «من با کاندیداتوری او مخالف بودم. پذیرفتنی نیست که کسی رئیس جمهور شود و با رهبری مشکل داشته باشد. اگر موسوی انتخاب میشد برای کشور فاجعه بود، زیرا رهبری و رئیس جمهور باید با هم هماهنگ باشند.»
این متن که تلاش کرده است بسیاری از مکنونات قلبی حاکمان جمهوری اسلامی را از زبان ابراهیم یزدی بیان کند٬ به خوبی نشان میدهد که حاکمیت به خاطر اختلاف علی خامنهای با میرحسین موسوی دست به تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ زده است.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سیاسی٬ حاکمیت به این نتیجه رسیده بود که با روی کار آمدن میرحسین موسوی دایره دخالتهای علی خامنهای در قوه مجریه محدودتر شده و موسوی به وی اجازه نخواهد داد تا در امور جاری کشور دخالت حداکثری داشته باشد.
ایرنا در بخش دیگری از متن منتشر شده به نقل از یزدی، انتقادهایی متوجه عملکرد میرحسین موسوی در زمان نخست وزیری وی کرده و نوشته که وی از منتقدان دولت موسوی بوده است.
در این متن همچنین به نقل از یزدی آمده که وی در جلسات «زیر زمینی» جبهه مشارکت شرکت میکرده و همچنان به قانون اساسی و جمهوری اسلامی معتقد است.
خبرگزاری ایرنا اواخر سال گذشته نخستین رسانهای بود که خبر آزادی و از زندان و استعفایش از دبیرکلی نهضت آزادی را منتشر کرده بود.
خبر مشترک سایتهای قالیباف و علی لاریجانی
سال ۹۰؛ سال تلاش برای حذف هاشمی از مجمع
سایتهای عصر ایران٬ شفافنیور و دادنا روز یکشنبه با انتشار یادداشت مشترکی نوشتهاند در شرایطی که هنوز دروغ سکه رایج است٬ نمیتوان سال ۱۳۹۰ را سال خوبی دانست.
این سایتها نوشتهاند در سال جدید تنشهای سیاسی افزایش خواهد یافت و نامزدهای انتخاباتی در شرایطی ترور شخصیت خواهند شد که «خدا و پیغمبری» در کار نیست.
به نوشته این سایتهای محافظهکار «در سال جدید همچنان گروههای فشار به حیات خود ادامه خواهند داد و همچنان، جاهلانه غیر از خود را مسلمان و متعهد به انقلاب و نظام و خون شهدا نخواهد پنداشت.»
در بخش دیگری از یادداشت این سایتها آمده است: «امسال، دوره جاری مجمع تشخیص مصلحت نظام هم به پایان میرسد و انتظار میرود حملات سیاسی و رسانهای به هاشمی رفسنجانی برای تاثیر گذاری بر انتصاب مجدد او تشدید شود.»
جمعه ۱۲ فروردین نیز سایت خبرآنلاین از تغییر ترکیب مجمع تشخیص مصلحت نظام به نفع محمود احمدینژاد خبر داده بود.
سایتهای حامی قالیباف دومین جریان رسانهای محافظهکار پس از سایتهای نزدیک به علی لاریجانی هستند که از تغییر ترکیب مجمع تشخیص مصلحت و تلاشهای مسالمت آمیز برای کنار گذاشتن هاشمی از این مجمع خبر میدهند.
اکبر هاشمی رفسنجانی اواخر سال گذشته در پی فشارهای حامیان علی خامنهای حاضر نشد خود را نامزد ریاست مجاس خبرگان کند و ریاست این مجمع را تحویل آیتالله مهدوی کنی داد.
به نظر میرسد رهبر جمهوری اسلامی آنطور که رسانههای علی لاریجانی و محمدباقر قالبیاف خبر میدهند با تغییر ترکیب مجلس مقدمات حذف هاشمی از این مجمع را فراهم خواهد کرد.
سایتهای نزدیک به قالیباف علاوه بر این اعلام کردهاند در سال ۱۳۹۰ فشارهای دولتی به قوه قضائیه برای بستن پرونده محمدرضا رحیمی و سعید مرتضوی از مسئولان بلندپایه دولت افزایش خواهد یافت.
آنها همچنین اعلام کردهاند در سال جاری احتلاف مجلس و دولت نیز افزایش خواهد یافت.
دور جدید حملات به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آغاز شد
خشم حامیان خامنهای از پیام تسلیت هاشمی به موسوی
پیام تسلیت اکبر هاشمی رفسنجانی به میرحسین موسوی با خشم روزنامههای کیهان٬ ایران و برخی رسانههای محافظهکار حامی آیتالله علی خامنهای مواجه شد.
آقای هاشمی در پی درگذشت میراسماعیل موسوی با انتشار پیام تسلیتی از خاندان موسوی تعریف و تمجید کرد.
متن این پیام با خشم رسانههای محافظهکار روبرو شده است، به طوری که روزنامه کیهان در شماره روز یکشنبه (۱۴فروردین) نوشته که پیام «عجولانه» هاشمی نشان داد که وی «همچنان به عدم مرزبندی با فتنه ۸۸ اصرار دارد.»
روزنامه ایران نیز نوشته که هاشمی در پیام خود «از عبارات و کلماتی استفاده کرده که نه تنها هیچ نشانهای از تغییر در آن به چشم نمیخورد، بلکه نشان از دور جدید سیاستهای حمایتی وی از جریان اغتشاش دارد.»
این روزنامه در عین حال از تعاریف و تمجیدهای هاشمی از میرحسین موسوی انتقاد کرده و نوشته که این تعاریف «هیچ سنخیتی با حوادث دو سال گذشته کشور ندارد.»
سایت محافظهکار جهاننیوز هم با انتشار یادداشتی نوشته که «تعریف و تمجید از میرحسین موسوی در متن پیام {هاشمی} اگر با هدف ایجاد فرصت بهرهبرداری برای مخالفان نظام و انقلاب نبوده پس چه هدفی دیگری را دنبال کرده است؟»
این سایت در ادامه آورده است: «پیام تسلیت جدید آقای هاشمی مجددا بر مواضع مبهم وی در خصوص جریان فتنه افزود و مشخص نیست که آیتالله هاشمی با مبهم و غبارآلود نشان دادن موضع خود در قبال فتنه چه هدفی را دنبال میکند.»
حملات حامیان علی خامنهای به هاشمی رفسنجانی به خاطر پیام تسلیت وی به میرحسین موسوی در حالی رو به افزایش است که در روزهای اخیر بسیاری از شخصیتهای سیاسی و مذهبی درگذشت پدر موسوی را به وی و خانوادهاش تسلیت گفتهاند.
حسن خمینی نوه آیتالله خمینی یکی از مهمترین چهرههای سیاسی و مذهبی است که درگذشت پدر موسوی را تسلیت گفته است.
مقامهای جمهوری اسلامی در ماههای اخیر با «ضد انقلاب» معرفی کردن رهبران جنبش سبز تلاشهای گستردهای برای افزایش هزینه هرگونه رابطه سیاسی با این رهبران آغاز کرده بودند که به نظر میرسد با انتشار پیامهای تسلیت شخصیتهای سیاسی و مذهبی٬ تمام رشتههای آنها پنبه شده است.
آقای هاشمی در پی درگذشت میراسماعیل موسوی با انتشار پیام تسلیتی از خاندان موسوی تعریف و تمجید کرد.
متن این پیام با خشم رسانههای محافظهکار روبرو شده است، به طوری که روزنامه کیهان در شماره روز یکشنبه (۱۴فروردین) نوشته که پیام «عجولانه» هاشمی نشان داد که وی «همچنان به عدم مرزبندی با فتنه ۸۸ اصرار دارد.»
روزنامه ایران نیز نوشته که هاشمی در پیام خود «از عبارات و کلماتی استفاده کرده که نه تنها هیچ نشانهای از تغییر در آن به چشم نمیخورد، بلکه نشان از دور جدید سیاستهای حمایتی وی از جریان اغتشاش دارد.»
این روزنامه در عین حال از تعاریف و تمجیدهای هاشمی از میرحسین موسوی انتقاد کرده و نوشته که این تعاریف «هیچ سنخیتی با حوادث دو سال گذشته کشور ندارد.»
سایت محافظهکار جهاننیوز هم با انتشار یادداشتی نوشته که «تعریف و تمجید از میرحسین موسوی در متن پیام {هاشمی} اگر با هدف ایجاد فرصت بهرهبرداری برای مخالفان نظام و انقلاب نبوده پس چه هدفی دیگری را دنبال کرده است؟»
این سایت در ادامه آورده است: «پیام تسلیت جدید آقای هاشمی مجددا بر مواضع مبهم وی در خصوص جریان فتنه افزود و مشخص نیست که آیتالله هاشمی با مبهم و غبارآلود نشان دادن موضع خود در قبال فتنه چه هدفی را دنبال میکند.»
حملات حامیان علی خامنهای به هاشمی رفسنجانی به خاطر پیام تسلیت وی به میرحسین موسوی در حالی رو به افزایش است که در روزهای اخیر بسیاری از شخصیتهای سیاسی و مذهبی درگذشت پدر موسوی را به وی و خانوادهاش تسلیت گفتهاند.
حسن خمینی نوه آیتالله خمینی یکی از مهمترین چهرههای سیاسی و مذهبی است که درگذشت پدر موسوی را تسلیت گفته است.
مقامهای جمهوری اسلامی در ماههای اخیر با «ضد انقلاب» معرفی کردن رهبران جنبش سبز تلاشهای گستردهای برای افزایش هزینه هرگونه رابطه سیاسی با این رهبران آغاز کرده بودند که به نظر میرسد با انتشار پیامهای تسلیت شخصیتهای سیاسی و مذهبی٬ تمام رشتههای آنها پنبه شده است.
همزمان با طرح احتمال نامزدی صالحی در انتخابات ریاست جمهوری
عماریون: طاهره قرةالعین عمه علیاکبر صالحی است
سایت محافظهکار «عماریون» با انتشار کامنت یکی از خوانندگان خود، طاهره قرةالعین را عمه بزرگ علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه معرفی کرده و نوشته که وی گزینه نهایی رحیممشایی در انتخابات آتی ریاست جمهوری است.
پس از این کامنت که در نهم فروردین ماه در سایت عماریون منتشر شده است٬ کامنت دیگری منتشر شده که در آن از قول منصور ارضی مداح مشهور تهران آمده اسفندیار رحیممشایی «یهودی» است.
در کامنت معنادار این سایت نوشته شده است: «مشائی میداند که یک مهره سوخته است٬ اما او با ادامه اینگونه اعمال قصد دارد تا رای جریان خاصی را جذب نماید تا در زمان انتخابات چه صلاحیتش تایید شود و یا نشود به نفع دکتر علی اکبر صالحی کنار برود. و ایشان را که ظاهرا فرد مقبولی برای جناحین است به کرسی ریاست بنشاند.»
این کامنت نسبتا طولانی در ادامه به معرفی خاندان علیاکبر صالحی پرداخته و نوشته که در شکلگیری «شیخیگری و بابیگری»، جد پدری وزیر امور خارجه کنونی ایران نقش اصلی را داشته است.
این کامنت با طرح این موضوع که طاهره قرةالعین عمه بزرگ آقای صالحی است از وی پرسیده چرا در پیام تسلیتی که به مناسبت کشته شدن مجید شهریاری فرستاده نوشته است: «او قرةالعین ما بود.»
مجید شهریاری یکی از دانشمندان مرتبط با برنامه هستهای ایران سال گذشته در جریان یک عملیات تروریستی در تهران جان باخت.
زرینتاج قزوینی (فاطمه یا امالسلمه) مشهور به طاهره قُرةالعَین یا طاهره بَرَغانی شاعر و دینشناس کیش بابی در ایران بود.
زندگینامه طاهره قُرةالعین در ویکیپدیا
این برای نخستینبار است که یک سایت محافظهکار منتقد دولت احمدینژاد چنین ادعایی درباره یکی از مقامهای دولتی مطرح میکند.
به نظر میرسد مخالفان تیم احمدینژاد هدف از تعیین علیاکبر صالحی به عنوان وزیر خارجه را زمینهچینی دولتیها برای نشاندن وی بر کرسی آتی ریاست جمهوری میدانند که با انتشار این کامنت تلاش کردهاند مانع از تحقق چنین امری شوند.
پس از این کامنت که در نهم فروردین ماه در سایت عماریون منتشر شده است٬ کامنت دیگری منتشر شده که در آن از قول منصور ارضی مداح مشهور تهران آمده اسفندیار رحیممشایی «یهودی» است.
در کامنت معنادار این سایت نوشته شده است: «مشائی میداند که یک مهره سوخته است٬ اما او با ادامه اینگونه اعمال قصد دارد تا رای جریان خاصی را جذب نماید تا در زمان انتخابات چه صلاحیتش تایید شود و یا نشود به نفع دکتر علی اکبر صالحی کنار برود. و ایشان را که ظاهرا فرد مقبولی برای جناحین است به کرسی ریاست بنشاند.»
این کامنت نسبتا طولانی در ادامه به معرفی خاندان علیاکبر صالحی پرداخته و نوشته که در شکلگیری «شیخیگری و بابیگری»، جد پدری وزیر امور خارجه کنونی ایران نقش اصلی را داشته است.
این کامنت با طرح این موضوع که طاهره قرةالعین عمه بزرگ آقای صالحی است از وی پرسیده چرا در پیام تسلیتی که به مناسبت کشته شدن مجید شهریاری فرستاده نوشته است: «او قرةالعین ما بود.»
مجید شهریاری یکی از دانشمندان مرتبط با برنامه هستهای ایران سال گذشته در جریان یک عملیات تروریستی در تهران جان باخت.
زرینتاج قزوینی (فاطمه یا امالسلمه) مشهور به طاهره قُرةالعَین یا طاهره بَرَغانی شاعر و دینشناس کیش بابی در ایران بود.
زندگینامه طاهره قُرةالعین در ویکیپدیا
این برای نخستینبار است که یک سایت محافظهکار منتقد دولت احمدینژاد چنین ادعایی درباره یکی از مقامهای دولتی مطرح میکند.
به نظر میرسد مخالفان تیم احمدینژاد هدف از تعیین علیاکبر صالحی به عنوان وزیر خارجه را زمینهچینی دولتیها برای نشاندن وی بر کرسی آتی ریاست جمهوری میدانند که با انتشار این کامنت تلاش کردهاند مانع از تحقق چنین امری شوند.
جرس:
اردشير امير ارجمند، مشاور ارشد مير حسين موسوی، از فشار نيروهای امنيتی بر خانواده ميرحسين موسوی برای لغو مراسم ختم مير اسماعيل موسوی خبر داده است. وی می گويد نهادهای امنيتی مراسم روز يکشنبه ختم پدر ميرحسين موسوی را «لغو» کرده اند.
در همين حال، اردشير ارجمند روز شنبه در گفت وگو با راديو فردا در خصوص لغو اين مراسم، به روند رويدادهای پيش از لغو مراسم در مسجد نور پرداخت و گفت:«وقتی پدر مهندس ميرحسين موسوی فوت می کنند، نيروهای امنيتی فضايی کاملا فضايی امنيتی ايجاد می کنند به نحويی هر کسی که در آنجا بود به صورت متعدد از وی مورد عکاس می گيرند حتی از جنازه اين مرد بزرگوار نيز عکس برداری می کنند. که نشان دهنده اين است که به هيچ قاعده اخلاقی و دينی پايبند نيستند.»
اردشير ارجمند اضافه می کند: «با جنازه مشخص است چگونه رفتار کردند، افراد را مورد ضرب و شتم قرار دادند و تعداد زيادی را دستگير کردند.»
مشاور ارشد مير حسين موسوی گفت:«با توافق با آنها ( نهادهای امنيتی) قرار شد که مراسمی روز يکشنبه ساعت شش و نيم در مسجد نور در ميدان فاطمی برگزار شود اما با فشار بسيار زيادی که وارد می کنند، اين مراسم را ديشب لغو می کنند . در واقع لغو مراسم از جانب خود آنها صورت می گيرد. »
اردشير امير ارجمند در ادامه می گويد:«چرا اين اتفاق می افتد: آيا برگزاری يک مراسم ساده برای پدر آقای مهندس موسوی مساله امنيتی ايجاد می کند؟ امنيت آقايان را به خطر می اندازد؟»
و ی اضافه می کند:«مساله اين است که آقايان ادعای خدايی می کنند و فرعون وار رفتار می می کنند و بسيار می ترسند و در ته قلب اعتقاد دارند بنای حکومتشان بسيار سست است و اگر يک مراسمی برای ختم برای پدر آقای مهندس مير حسين موسوی برگزار بشود اين پايه قدرت شان را می لرزاند.»
اردشير امير ارجمند به روند تحولات پس از درگذشت پدر مير حسين موسوی پرداخت و گفت که زندانيان سياسی که برای تعطيلات نوروز به مرخضی آمده بودند را به زندان فراخوانده اند به دليل اين که نگرانند که درمراسم ختم پدر ميرحسين موسوی شرکت کنند.
امير ارجمند در خصوص بازداشت شدگان در جريان مراسم تشييع پدر مير حسين موسوی می گويد:«افرادی که آزاد شده انداسامی آنها اعلام شده است و بقيه افراد هنوزآزاد نشده اند و به نظر می رسد فشاری که وارد می کنند به خاطر همين است که آزاد اين افراد را در مقابل لغو مراسم قرار داده اند. نوعی گروکشی را انجام می دهند که بسيار زشت و غير اخلاقی است .»
وی اضافه می کند:«اين افراد مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. حجت الاسلام نوراللهيان وضعيتشان مشخص نيست. ايشان را با وضعيت بسيار بدی دستگير کردند و رفتار بسيار ناشايستی با ايشان انجام دادند»
مشاور ارشد مير حسين موسوی گفت:«با توافق با آنها ( نهادهای امنيتی) قرار شد که مراسمی روز يکشنبه ساعت شش و نيم در مسجد نور در ميدان فاطمی برگزار شود اما با فشار بسيار زيادی که وارد می کنند، اين مراسم را ديشب لغو می کنند . در واقع لغو مراسم از جانب خود آنها صورت می گيرد. »
اردشير امير ارجمند در ادامه می گويد:«چرا اين اتفاق می افتد: آيا برگزاری يک مراسم ساده برای پدر آقای مهندس موسوی مساله امنيتی ايجاد می کند؟ امنيت آقايان را به خطر می اندازد؟»
و ی اضافه می کند:«مساله اين است که آقايان ادعای خدايی می کنند و فرعون وار رفتار می می کنند و بسيار می ترسند و در ته قلب اعتقاد دارند بنای حکومتشان بسيار سست است و اگر يک مراسمی برای ختم برای پدر آقای مهندس مير حسين موسوی برگزار بشود اين پايه قدرت شان را می لرزاند.»
اردشير امير ارجمند به روند تحولات پس از درگذشت پدر مير حسين موسوی پرداخت و گفت که زندانيان سياسی که برای تعطيلات نوروز به مرخضی آمده بودند را به زندان فراخوانده اند به دليل اين که نگرانند که درمراسم ختم پدر ميرحسين موسوی شرکت کنند.
امير ارجمند در خصوص بازداشت شدگان در جريان مراسم تشييع پدر مير حسين موسوی می گويد:«افرادی که آزاد شده انداسامی آنها اعلام شده است و بقيه افراد هنوزآزاد نشده اند و به نظر می رسد فشاری که وارد می کنند به خاطر همين است که آزاد اين افراد را در مقابل لغو مراسم قرار داده اند. نوعی گروکشی را انجام می دهند که بسيار زشت و غير اخلاقی است .»
وی اضافه می کند:«اين افراد مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. حجت الاسلام نوراللهيان وضعيتشان مشخص نيست. ايشان را با وضعيت بسيار بدی دستگير کردند و رفتار بسيار ناشايستی با ايشان انجام دادند»
برای مخاطبانی که دسترسی به اخبار نداشتند
گزارشی از اخبار دو هفته ابتدای سال ۱۳۹۰
کلمه: با شروع نوروز و آغاز تعطیلات میزان فعالیت های رسانه ها نیز کاهش یافت اما هیچگاه اتفاق ها باز نمی ایستند. سال ۱۳۹۰ پر خبر آغاز شد.
این گزارش سعی دارد تا گلچینی از اتفاق های دو هفته اخیر را که کمتر در رسانه های انحصارگرای رسمی بازتاب می یابد ارائه کند، تا مخاطبانی که در دو هفته ی ابتدای سال کمتر به سایتها و رسانه های مستقل خبری دسترسی داشتند در جریان خلاصه مواضع و اخبار قرار گیرند.
شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۹
فرزندان میرحسین و کروبی: بهار که بیاید نه ظلم می ماند و نه زنجیر
سال ۱۳۸۹ با پیام های میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی به مناسبت سال جدید آغاز شد اما سال ۸۰ به دلیل حصر این افراد ، خانواده آنها این رسالت را بر عهده گرفتند و به مناسبت سال ۱۳۹۰ پیامی را منتشر کردند.
دختران موسوی و رهنورد و پسران مهدی و فاطمه کروبی در این پیام ابتدا به آنچه در سال ۸۹ گذشت نگاهی انداخته و نوشتند: سال ۱۳۸۹ به پایان رسید، سال صبر و استقامت، سال پشت در ایستادنها و انتظار کشیدنها، سال دلنگرانی برای عزیزی در بند، گم گشتهای را جستن و هرولهای از درزندانی به در زندانی دیگر کردن. سالی حماسی بود برای همه ما. سالی که، روزگارمان نیز، به اشک نشست از سوگ فرزندان و برادران و خواهرانی که خونشان جان سبزمان را سرخ کرد و سنگینی غبار ابهامهایمان را تطهیر.
آنها سپس نوشتند: تسلای دلهای دردمند و نگران ما در لحظات تحویل سال حضور گرم شما در قلبهای ماست. آن حس پرشکوه و غرور انگیزی در چشم و جان پرشرر والدینمان است که همچون همه فرزندان پاکشان درکشور، ایستادهاند. آرزو داشته و دارند آزاده باشند و ایستاده بمیرند. اینک هرچند درهای دیدار و تماس به ناحق به روی آنها بسته شد اما هزار پنجره نورانی دعا ی شما و ما به روی آنها گشوده گشت.
یکشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۹
سال آگاهی تا رهایی
رسانههای سبز ایران، به تأسی از همراهان جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، و به پاسداشت اتحاد خود و دیگر همراهان سبز، سال ۱۳۹۰ را سال «آگاهی تا رهایی» پیشنهاد کردند و خاطرنشان ساختند که صد سال پایداری و استقامت در راه مبارزه با استبداد در ایران به ما آموخته است که آگاهی چشم اسفندیار دیو استبداد و تمامیت خواهی است و امروز نیز گسترش آگاهیها ارزشمندترین سرمایهی ما برای حضوری پردوام در راه سبز امید است.
در بیانیه مشترک رسانههای سبز تاکید شده است: اکنون سال ۱۳۹۰ پیش روی ماست و جز با تکیه بر راهبرد همیشگی آگاهیبخشی، به همراه امید و ایستادگی تا رهایی از سیطره استبداد و نیل به آزادی و عدالت و صلح و کرامت انسانی، نمیتوان پایداری در این راه سبز امید را تضمین کرد.
اول فروردین ۱۳۸۹
زندانیان سیاسی؛ از مرخصی ۲۰ نفر تا محرومیت از حق ملاقات و تماس تلفنی در سال نو
تنها ۲۰ نفر از صدها زندانی سیاسی در سال جدید به مرخصی آمدند و صدها نفر در زندان حتی از ملاقات و تماس تلفنی هم محروم شدند.
بسیاری زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین و رجایی شهر سال نو را بدون ملاقات و حتی تماس تلفنی با خانواده هایشان آغاز کردند. برای زندانیان سیاسی و خانواده هایشان که از مرخصی نوروزی هم محروم شده اند روز اول سال ۱۳۹۰ روز دلتنگی بود و بی خبری. اغلب زندانیان سیاسی در دیگر شهرهای ایران نیز از امکان ملاقات محروم بودند.
براساس قوانین، مرخصی از حقوق اولیه زندانیان محسوب می شود اما مسوولان قوه قضاییه و امنیتی از آن به مثابه اهرم فشار بر زندانیان و خانواده هایشان استفاده می کنند.
۳ فروردین ۱۳۹۰
مادر مهدی محمودیان: دیگر نمی گویم دین ندارید از شما می پرسم آیا عمروعاص را می شناسید؟
در این تاریخ مادر مهدی محمودیان، روزنامه نگار زندانی و از افشاگرانِ اولیۀ بازداشتگاه کهریزک، طی نامه ای سرگشاده به مقامات قضایی و امنیتی کشور، ضمن ابراز تاسف از وضع موجود و اقدامات حاکمیت فعلی، گوشه ای فشارها و تهدیداتِ وارده از سوی حکومت علیه خانواده های زندانیان سیاسی را بازگو کرد و گفت: در این مدت با من پیرزن بیسواد و فرزندم کاری کردید که بدون نیاز به درس و دانشگاه و سر درآوردن از سیاست فهمیدم که به هیچ چیز معتقد نیستید نه خدا، نه دین و نه پیغمبر و هر کاری می کنید برای فریب مردم و حفظ ریاست و حکومت خودتان است و برای حفظ این چیزها هر کاری می کنید.
سید یاسر خمینی:موسوی و کروبی دو یار صدیق امام
نوه امام خمینی(س) در دیدار با علی کروبی، سومین فرزند شیخ مهدی کروبی که از زندان آزاد شده بود ، موسوی و کروبی را دو یار صدیق امام راحل نامید و ضمن محکوم کردن حصر و حبس آنها و همسرانشان، این حصر یا بازداشت ابداعی را امری غیرقابل قبول دانست و ابراز امیدواری کرد که در سال ۱۳۹۰ شاهد روند حاکمیت قانون و بهره گیری از تعقل و تفکر در برخورد با مردم، فعالان سیاسی و نیز قدمای انقلاب باشیم.
یاد شهدای جنبش سبز در حافظیه شیراز
لحظات تحویل سال نو در حافظیه شیراز همراه با شعارهای مردم در تجلیل از شهدا و یاد اسرای جنبش سبز شده بود .
مردم شیراز که همه ساله در لحظه تحویل سال نو به حافظیه می روند امسال نیز با حضور سبزشان یاد و نام تمام شهدا و زندانیان جنبش سبز را گرامی داشتند و با تجمع خود و سر دادن شعارهایی همچون برادر شهیدم عید تو هم مبارک و زمزمه سرود یار دبستانی یاد شهدای جنبش سبز را گرامی داشتند و بهار و سال نو را با دعا برای آزادی تمام زندانیان سیاسی آغاز نمودند.
۴ فروردین ۱۳۹۰
پیام جمعی از زندانیان سیاسی اوین: هرگز بخاطر دیدن بهار با زندانبان معامله نمی کنیم
در این روز جمعی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین، هم زمان با آغاز سال نو، با انتشار بیانیه ای خطاب به ملت ایران تاکید کردند: روز نوی ما وقتی ساخته می شود که کسی به خاطر عقایدش راهی زندان نشود و هیچ قلمی به خاطر نقد قدرت شکسته نشود.»آنها در این بیانیه همچنین ضمن تقدیر از مقاومت و ایستادگی رهبران جنبش سبز میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسران آنها، خواستار رفع هرچه سریع تر حصر خانگی آنها شدند.
آنها در بخشی از این پیام نوشته اند: ما جمعی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که اغلب بعد از حوادث انتخابات پرمناقشه دهم به زندان افتاده ایم، اکنون ضمن تبریک آغاز سال ۱۳۹۰ و گرامیداشت نوروز باستانی، بار دیگر بر پای بندی خود به آرمانهای آزادیخواهانه و دمکراسی طلبانه خود تاکید می کنیم و به شما اطمینان خاطر می دهیم که هرگز به خاطر دیدن بهار طبیعت در خارج از فضای زندان بهار واقعی شما مردم را با زندانبابان معامله نکنیم و به دیکتاتور کمترین باجی ندهیم.
۶ فروردین ۱۳۹۰
ژیلا بنی یعقوب: آقای دادستان! ابراز عشق من کدام امنیت ملی را به خطر می انداخت؟
در این تاریخ نامه ژیلا بنی یعقوب روزنامه نگار که همسر روزنامه نگارش در زندان است منتشر شد. وی در بخشی از این نامه نوشت : «برای به دست آوردن آزادی همسرم هم التماس نخواهم کرد چه برسد به خاطر یک ملاقات حضوری بیست دقیقه ای». این نامه در پی محروم کردن ۷ ماهه وی از حق ملاقات حضوری با بهمن احمدی امویی همسر زندانی اش و رفتار عجیب مقامات قضایی با این روزنامه نگار درمواجهه با درخواست ملاقات نوشته شده است.
ژیلا بنی یعقوب که خود حکم ۳۰ سال محرومیت از فعالیت رسانه ای و یک سال حبس تعزیری را نیز دارد از حضور چند روز گذشته خود در دفتر دادستانی خبر می دهد و به ماجرایی که بین او و فردی که خود را معاون دادستان معرفی کرد اشاره می کند. در این دیدار این فرد از وی خواسته به جای لبخند در جواب رد درخواست ملاقات حضوری با همسرش گریه کند. ژیلا بنی یعقوب از دادستان پرسیده است: آقای دادستان! این راز را بر ما بگشایید که چرا بازجوها، زندانبانان و ماموران شما خنده های ما را بر نمی تابند و آرزو دارند ما را گریان و ملتمس در برابر خود ببینند؟ شاید به خاطر اینکه آنها نمی توانند مثل ما آرام باشند و لبخند بزنند. من چقدر دلم می سوزد که آنها نمی توانند مثل ما با وجود این همه سختی که می کشیم، لبخند بزنند.
وی این سوال را از دادستان پرسیده است که این حق را برای من محفوظ بدانید که یک روز از شما بپرسم «چه کسانی از ابراز عشق من به همسرم می ترسند ؟ و ابراز عشق من کدام امنیت ملی را به خطر می اندازد؟
۸ فروردین ۱۳۹۰
آیتاللهالعظمی وحید خراسانی: به خاطر عملکردها اعلام خطر می کنم
آیتالله العظمی حسین وحید خراسانی، از مراجع تقلید معظم شیعه، به درخواست برخی اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برای تعدیل اظهاراتش پاسخ منفی داده بود و تاکید کرد که انتقاداتش از برخی عملکردها، با اندیشهی قبلی بوده، با اعتقاد بیان شده، از باب حقگویی و حقطلبی بوده و ادامه خواهد داشت.
بر اساس این گزارش، پس از این استقبال گسترده و ناکام ماندن تبلیغات علیه این مرجع تقلید منتقد، برخی اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نسبت به احتمال گسترش انتقادات ایشان و دیگر مراجع ابراز نگرانی میکنند و از این رو آیتالله محمد مؤمن را به همراه گروهی از اعضای این تشکل رسمی حوزه، به دیدار آیتاللهالعظمی وحید میفرستند تا با ایشان برای تغییر یا تعدیل نظرشان گفتوگو کنند.
در این جلسه، اعضای جامعه مدرسین از آیتاللهالعظمی وحید میپرسند: با توجه به فرمایشات پیشین جنابعالی که احترام و حفظ نظام را مورد تاکید قرار داده بودید، چگونه این انتقادات را مطرح ساختهاید، چرا که تقریبا این انتقادات متوجه رهبری است. آنها همچنین از این مرجع تقلید منتقد میخواهند اظهارات خود را در همان جلسهی درس، تصحیح یا تعدیل کند.
اما آیتاللهالعظمی وحید خراسانی در پاسخ، تاکید میکند: تمام چیزهایی که من گفتهام، اندیشیده بوده، فکر کردم و با اعتقاد بیان داشتهام و برگشتی هم وجود ندارد و به امواج سیاسی هم ربطی ندارد و فقط از باب حقگویی و حقطلبی بوده است.
آیتاللهالعظمی وحید خراسانی همچنین در پاسخ به سخنان حجتاسلام کعبی از اعضای جامعه مدرسین که ظاهرا متضمن برخی هتاکیها نیز بوده، میپرسد: اشخاص مهمترند یا اسلام؟ بنیانگذار جمهوری اسلامی الان کجا هستند؟ آقای خامنهای و من تا کی خواهیم ماند؟
ایشان خطاب به اعضای جامعه مدرسین میافزاید: هیچکس نخواهد ماند. اعلام خطر من به خاطر عملکردهاست و نباید به اسلام خدشهای وارد شود، چون ما همه رفتنی هستیم و اسلام عزیز ماندگار است و بایستی پایدار بماند.
نوریزاد را به زندان بازگرداندند، چون با آیتالله وحید خراسانی دیدار کرده بود
در این روز همچنین خبری به نقل از همسر محمد نوری زاد منتشر شد مبنی بر اینکه وی در خصوص علت بازگشت همسرش به زندان گفت: در ملاقاتی که با آقای نوری زاد داشتم، ایشان گفتند که یک علت را دیدار با آقای خاتمی بیان داشته اند (در صورتی که حتی زمانی که آقای خاتمی می خواستند به ملاقات ایشان به بیمارستان بروند آقای نوری زاد عذرخواهی کردند و این دیدار کنسل شد) و دیگری هم ملاقات با آیت الله وحید خراسانی بود.
تهدید فعالان اقتصادی به زندان، در صورت تبعیت نکردن از سیاستهای اقتصادی دولت
در این تاریخ یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس، ابعادی از اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها را بیان کرد که پیش از این در رسانههای دولتی مطرح نشده بود. او فاش کرد که دولت با تهدید مستقیم فعالان اقتصادی به زندان، در صورت عدم تبعیت از دولت، این قانون را اجرا کرده است.
احمد توکلی با بیان اینکه در اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها همچنین به شکل کاملا امنیتی به تولیدکنندگان فشار وارد آمد تا تولیدکنندگان قیمتها را بالا نبرند، گفت: مثلا یک مقام بلندپایه دولت، اعضای اتاق بازرگانی و صنایع و معادن را جمع کرد به آنها گفت که همه بستههای سیاستی ما آماده است، زندان هم آماده است ، من فکر نمیکنم در تاریخ ایران چنین حرفی سابقه داشته باشد و بعد از انقلاب حتما سابقه نداشته و قبل از آن هم تا جایی که اطلاع دارم، به عوامل اقتصادی از این حرفها نمیزدند که با تهدید زندان به همکاری وادارشان کنند.
۹ فروردین ۱۳۹۰
بی خبری از میرحسین و رهنورد
میرحسین موسوی و زهرا رهنورد پس از تماس کوتاه تلفنی در اول فروردین با خانواده، هیچ گونه ارتباط تلفنی دیگر و یا دیداری تا تاریخ ۹ فروردین با آنها نداشته اند و مقامات مسوول امنیتی، قضایی از دیدار و تماس با فرزندان ممانعت به عمل آوردند.علی رغم مراجعات مکرر خانواده آقای موسوی وخانم دکتررهنورد به مقابل خانه پدری خود واقع در خیابان پاستور، که احتمال می رود بعد از نوروز در آنجا حصر غیر قانونیشان ادامه پیدا کرده باشد، با ممانعت ماموران امنیتی موفق به دیدار و یا تماس با پدر و مادر خود نشدند
درگذشت محسن دکمهچی، زندانی سیاسی در اوین
سایتهای خبری سبز به نقل از کانون حمایت از خانواده جان باختگان و بازداشتیها در این روز ، از درگذشت محسن دکمه چی در زندان اوین خبر دادند. امامقامات قضایی در این باره اظهارنظر نکردند.
اتهام محسن دکمهچی که یک فعال اقتصادی در بازار بوده، کمک مالی به خانواده زندانیان سیاسی عنوان شده است. قاضی صلواتی او را به ۱۰ سال حبس تعزیری و تبعید به زندان کرج محکوم کرده بود.
۱۰ فروردین ۱۳۹۰
درگذشت پدر میرحسین موسوی و ایجاد جو امنیتی
حاج میر اسماعیل موسوی پدر میر حسین موسوی در این تاریخ از فروردین ماه دارفانی را وداع گفت. پدر میرحسین موسوی پدر بزرگ شهیدان علی و ابراهیم موسوی پس از حصر و بازداشت خانگی میرحسین مدام سراغ فرزند خود را می گرفت چرا که پیش از آن به صورت منظم با ایشان ملاقات داشت، مقارن ظهر ۱۰ فروردین به ملکوت اعلی پیوست. میرحسین در تمام بیش از ۴۵ روزی که در حصر و بازداشت خانگی به سر می برد تنها یکبار آن هم در شرایط زننده امنیتی با حضور انبوهی از ماموران امنیتی در داخل خانه میراسماعیل موسوی و سه مامور امنیتی مرد و یک مامور زن برای خانم رهنورد در اتاق پدر پیر میرحسین توانست ایشان را ملاقات کند. به طوری که پدر میرحسین نیز متوجه غیر عادی بودن این مساله شده بود.
بعد از درگذشت پدر میرحسین موسوی ، فرزندان وی اطلاعیه ای را صادر کردند. در بخشی از این اطلاعیه آمده است: اکنون با کوله باری از درد و حرمان با داغ نوه های گلگون کفنش، ابراهیم شهید دوران پر افتخار دفاع مقدس و علی شهید راه سبز و همیشه پیروز آزادی، دو برادر به خون خفته یکی در صحرای کربلایی جبهه ها و دیگری در عاشورای سرخ تهران و نیز در هجران و اندوه فرزند و عروسش که به ناحق و به جفا و تنها برای فریاد حق طلبی و آزادی خواهی اسیر ظالمان گشته اند، دار فانی را وداع گفت. دل پاکش با صبر و رضایت عجیبی که همیشه چهره نورانیش را مصفا می نمود، آرام گرفت. او ایوب خانواده بود. و پدرمان نیز ایوبی و راستی، از او فراگرفته بود ، که البته اجر مومنان و آنها که تنها گفتند لا و حاضر نشدند بنده غیر خدا شوند با خداوند متعال است و هو ارحم الراحمین.
پیام تسلیت خانواده کروبی
نخستین پیام تسلیت در این روز از جانب خانواده مهدی کروبی صادر شد.
متن این پیام بدین شرح بود:
انا لله و انا الیه راجعون
پدری از بند آزاد شد و پسری که هنوز در بند ناعادلانه ای گرفتار آمده است
ملت شریف ایران؛
خانواده میر اسماعیل موسوی
در آغازین روزهای بهار شاهد رحلت پدری مهربان از میانمان هستیم. پدری که تا آخرین دقایق حیات پر برکت خویش چشم به راه فرزندی بود که در زندان جبر حکومت گرفتار آمده است. پدری که آخرین آرزویش دیدار فرزند خویش، بر بالینش بود.
فرزندان کروبی این واقعه غم انگیز را به عموم ملت ایران؛ مهندس میرحسین موسوی و خانواده این بزرگوار تسلیت عرض نموده و به نمایندگی از دو یار دربند -مهدی و فاطمه کروبی- برای این مرحوم، مغفرت و برای بازماندگان صبر و بردباری آرزومندیم.
خانواده کروبی
پیام تسلیت سید محمد خاتمی
سید محمد خاتمی هم درگذشت حاج سید اسماعیل موسوی، پدر مهندس میرحسین موسوی را تسلیت گفت. وی در این پیام برای آقای موسوی گشایش عاجل و تداوم خدمت به اسلام و انقلاب و ایران و مردم مسألت کرد. متن کامل این پیام بدین شرح بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر بزرگوارم جناب آقای میرحسین موسوی
“مرگ” یقینی ترین پدیده هستی و آغازی است برای زندگی دیگر که جاودانه است و آدمی در گرو انگاره ها و انگیزه ها و رفتار خویش؛ و خوشا به حال آنان که با ایمان پاک و باور استوار و احساس مسؤولیت در برابر حضرت پروردگار و سرنوشت بندگان او می زیند و با دل مطمئن به دیدار خداوند منان می شتابند.
پدر بزرگوارتان جناب حاج سید اسماعیل موسوی رحمة الله علیه، مظهر ایمان و ادب و پاکی و پرورنده فرزندان بزرگواری چون شما، پس از عمری بندگی خدا و خدمت به خلق، اینک جان به جان آفرین تسلیم کرده است. اطمینان دارم که لطف حضرت حق تسلی بخش شما است که اهل صبر و توکل هستید و همواره خواستار سربلندی کشور، استواری انقلاب و آزادی و حرمت و رفاه مردم بوده اید.
من این مصیبت را به جناب عالی و همه بستگان داغدار تسلیت عرض نموده و برای آن فقید سعید از درگاه حضرت پروردگار علو درجات و برای بازماندگان معزز صبر و اجر و سلامتی و برای جناب عالی گشایش عاجل و تداوم خدمت به اسلام و انقلاب و ایران و مردم مسألت می کنم.
با احترام
سید محمد خاتمی
لغو مرخصی شماری از زندانیان سیاسی همزمان با مراسم تشییع جنازه پدر میرحسین موسوی
ساعتی پس از انتشار خبر در گذشت پدر بزرگوار مهندس موسوی نیروهای امنیتی شتابزده با اعلام لغو مرخصی جمعی از زندانیان سیاسی در ساعات غیر اداری از آنان خواستند تا صبح فردا به زندان اوین بازگردند.به نظر می رسد این اقدام برای این صورت می گیرد که این فعالان سیاسی در مراسم خاکسپاری پدر میرحسین موسوی از رهبران جنبش سبز شرکت نکنند.از جمله کسانی که از آن ها خواسته شود خود را به زندان اوین معرفی کنند، محسن میردامادی دبیر کل جبهه مشارکت ایران اسلامی، عبدالله رمضان زاده ار اعضای ارشد این حزب، فیض الله عرب سرخی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و شماری دیگر از فعالان اصلاح طلب هستند.
۱۱ فروردین ۱۳۹۰
پیام تسلیت آیت الله صانعی
حضرت آیت الله العظمی صانعی (مدظله العالی) طی پیامی درگذشت حاج میر اسماعیل موسوی را به خانواده آن مرحوم و مهندس میر حسین موسوی تسلیت گفتند.
متن پیام که در وبسایت شخصی شان منتشر شده به شرح زیر است:
بسمه تعالی
«إنما یوفی الصابرون أجرهم بغیر حساب»
درگذشت مرحوم حاج میر اسماعیل موسوی خامنه، بزرگ خاندان موسوی خامنه را به تمامی فرزندان و وابستگان نسبی و سببی به خصوص فرزند گرانقدر ایشان جناب آقای مهندس میر حسین موسوی (دام عزّه) تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال در جوار ثامن الائمه علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) برای آن مرحوم حشر با اولیاء الله و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواستارم.
امیدوارم تمام کسانی که برای احقاق حقوق ملت متحمل صدماتی گشته اند بالاخص فرزند بزرگوار ایشان از حصر غیر قانونی آزاد گشته و از حقوق انسانی خود بهره مند گردند.
۱۰ فروردین ۱۳۹۰ مشهد مقدس
یوسف صانعی
پیام تسلیت بیت آیت الله منتظری
احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری هم در پیامی به میرحسین موسوی با عرض تسلیت فقدان پدر اظهار امیدواری کرده است که مسئولین امر به خود آیند و از این فرصت استفاده کنند و به این سنّت ناپسند خاتمه دهند و حداقل با آزادی شما یک قدم به راه مستقیم و به اصول اسلام و انقلاب نزدیک شوند.
پیام تسلیت خانواده شهید بهشتی
خانواده ی شهید آیت الله دکتر بهشتی در پیامی در گذشت مرحوم حاج میراسماعیل موسوی خامنه را به خانواده مرحوم موسوی تسلیت گفتند. خانواده ی شهید بهشتی در این پیام ضمن ابراز همدردی با مهندس موسوی و خانواده ی مرحوم حاج میر اسماعیل برای بازماندگان طلب صبر کردند.
متن کامل این پیام به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال* رجال لا تلهیهم تجاره و لابیع عن ذکر الله
حضور محترم جناب آقای مهندس میرحسین موسوی و خاندان مکرم
ضایعه غمبار درگذشت پدر بوستان سادات موسوی، فرزند موسی بن جعفر (ع)، مرحوم حاج میر اسماعیل موسوی، که عمری در خدمت به خلق و تربیت فرزندانی شایسته گذراند را تسلیت عرض کرده از خداوند مهربان علو درجات آن مرحوم و صبر و اجر برای جنابعالی و یکایک بازماندگان خواستاریم.
خانواده شهید آیت الله دکتر بهشتی
پیام تسلیت آیت الله بیات زنجانی
آیتالله بیات زنجانی، از مراجع معظم تقلید، در پیامی به مهندس میرحسین موسوی، درگذشت پدرش را تسلیت گفت و ضمن غیرشرعی، غیراخلاقی و غیرقانونی توصیف کردن حصرها و محدودیتهای ایجاد شده برای میرحسین، ابراز امیدواری کرد که این وضعیت هرچه زودتر خاتمه یابد تا مردم بتوانند هرچه بیشتر از افکار و تواناییهای مهندس موسوی بهرهمند شوند.
متن پیام تسلیت آیتالله اسدالله بیات زنجانی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
حضور محترم برادر ارجمند و ارزشی جناب آقای مهندس میرحسین موسوی دام بقائه
سلامٌ علیکم بما صبرتم
خبر درگذشت ابوی مکرّمتان موجب تأسف و تألم گردید. در سعادت دنیوی و اخروی ایشان همین بس که فرزند ارزشمند و ارزشمداری چون جنابعالی را به یادگار گذاشته اند که امام عزیز(ره) تا آخر عمر حرمتش را پاس داشت و از او در برابر تهمتها و مخالفتها پشتیبانی نمود.
ملت ایران مرهون شیوۀ تربیتی چنین پدری است که فرزندی را به یادگار گذاشت که با همت بلند خویش، توانست در کوران مشکلات دفاع مقدس، سکّان هدایت اجرایی کشور را با سلامت و موفقیت در دست گیرد و در آن شرایط سخت و دشوار، نعمت مجهول و ناشناختهای مثل امنیت معاش را برای مردم به ارمغان بیاورد و با دقت و امانت از آن صیانت کند.
از خداوند متعال صبر و اجر برای جنابعالی، اخوی مکرم جناب آقای میرمحمود موسوی و خاندان بزرگوار آن مرحوم خواستارم و امیدوارم که حصرها و محدودیتهای غیرشرعی، غیراخلاقی و غیرقانونی ایجاد شده برای شما، هر چه زودتر خاتمه یابد تا مردم بتوانند هر چه بیشتر از افکار و توانائی هایتان، بهره مند گردند.
اسدالله بیات زنجانی
قم المقدسة
یازدهم فروردین ماه ۱۳۹۰
مطابق با ۲۶ ریبع الثانی ۱۴۳۲
پیام تسلیت مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم نیز در پیامی به میرحسین موسوی، درگذشت پدر ایشان را تسلیت گفت و از خداوند برای آن مرحوم، رحمت و غفران، و برای مهندس موسوی، توفیق در خدمت به اسلام و مردم و پیشبرد حق و عدالت مسئلت کرد.
پیام تسلیت آیتالله موسوی اردبیلی
آیتاللهالعظمی عبدالکریم موسوی اردبیلی در پیامی به مهندس موسوی، درگذشت پدر ایشان را تسلیت گفت.
متن این پیام به این شرح است:
بسمه تعالی
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی (سلمه الله تعالی)
از فوت پدر بزرگوارتان مرحوم جناب آقای حاج میراسماعیل موسوی(ره) بسیار متاثر شدم. خداوند متعال ایشان را غریق رحمت فرماید و در جنت نعیم جای دهد.
سید عبدالکریم موسوی اردبیلی
۱۳۹۰/۱/۱۱
پیام تسلیت آیت الله دستغیب
آیتالله سید علیمحمد دستغیب، مرجع تقلید مقیم شیراز، در پیامی به مهندس میرحسین موسوی، درگذشت پدرش مرحوم میر اسماعیل موسوی را به وی تسلیت گفت و افزود: به آن مرحوم نیز تبریک میگویم که خداوند فرزندی به وی عنایت کرد که عمر پر برکت خود را در راه پیگیری اهداف بلند امام راحل(رحمه الله) قرار داده است.
آیتالله دستغیب همچنین بار دیگر خواستار آن شد که هیأت حاکمه به حصر میرحسین و کروبی و همسران ایشان پایان دهند و با تصریح به اینکه “هیچ مجتهد عادلی این حصر را امضاء نمی کند”، خاطرنشان کرد: “هرچند فعلاً جنابعالی در حصر غیر شرعی و غیر قانونی بلکه غیر انسانی می باشید امّا در واقع و حقیقت آزادید، و هر چند مطرود شده غیر شرعی و غیر قانونی میباشید امّا در قلب با صفای مردم مؤمن، و مردم آزاده جا دارید.”
متن کامل پیام این مرجع تقلید به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انّا لله و انّا الیه راجعون
حضور محترم جناب مستطاب سلالة السادات مهندس میرحسین موسوی
خبر درگذشت پدر مکرّم و معزّز جنابعالی موجب تأثّر و تألّم شد، اینجانب در ضمن اینکه به شما و سایر بازماندگان ایشان تسلیت می گویم، به آن مرحوم نیز تبریک میگویم که خداوند فرزندی به وی عنایت کرد که عمر پر برکت خود را در راه پیگیری اهداف بلند امام راحل(رحمه الله) قرار داده است. امام عزیز اعتلای کلمه اسلام و سربلندی مسلمین جهان به خصوص مردم مسلمان ایران را می خواست که حاصل آن «جمهوری اسلامی ایران» بود، و با تأکید هرچه بیشتر در تدوین قانون اساسی به آن روحی دائمی بخشید، و شما هم به عنوان مرید و مقلّد حضرت امام خمینی(رحمه الله)، در حیات و ممات ایشان از اهدافشان حمایت کرده و استقامت نمودید، هرچند فعلاً جنابعالی در حصر غیر شرعی و غیر قانونی بلکه غیر انسانی می باشید امّا در واقع و حقیقت آزادید، و هر چند مطرود شده غیر شرعی و غیر قانونی میباشید امّا در قلب با صفای مردم مؤمن، و مردم آزاده جا دارید.
اینجانب از هیأت حاکمه می خواهم که به حصر شما و همسر محترمه تان و حجّة الاسلام و المسلمین کروبی و همسر ایشان پایان دهند و بدانند که هیچ مجتهد عادلی این حصر را امضاء نمی کند. اگر به نظر آنها شما متّهم به جرمی می باشید چرا شما و آقای کروبی را در دادگاه صالح در نزد مجتهد عادل نمیآورند تا بتوانید از خود دفاع کنید، و همه بشنوند و ببینند که این همه اتّهامات از کجا پیدا شده است.
در خاتمه همانطور که بارها گفتهام شما و ما و همه دوستداران شما به جمهوری اسلامی ایران علاقمند هستیم و خواستار اجرای دقیق قوانین اسلام و قانون اساسی میباشیم و نیز آزادی بیقید و شرط زندانیان سیاسی در بند را خواستاریم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
سید علیمحمد دستغیب
پیام تسلیت آیتالله هاشمی رفسنجانی
آیت الله هاشمی رفسنجانی با صدور پیامی، درگذشت حاج میر اسماعیل موسوی را به خاندان موسوی و فرزندان آن مرحوم به ویژه مهندس میرحسین موسوی تسلیت گفت.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، متن کامل پیام تسلیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بدین شرح است:
انا لله و انا الیه راجعون
خاندان محترم موسوی
خبر درگذشت شادروان حاج سید میر اسماعیل موسوی موجب تاسف و تالم خاطر گردید .
مصیبت وارده را بر شما خاندان معزز و به خصوص فرزندان خدوم و برومندشان به ویژه مهندس میر حسین موسوی تسلیت می گویم .
خاندانی که خدمات شایسته ای به اسلام و انقلاب و میهن اسلامی مان کردند و افتخار تقدیم چندین شهید در راه اسلام ، انقلاب و میهن را در کارنامه خود دارند .
از درگاه احدیت برای آن مرحوم مغفور رحمت واسعه و برای بستگان صبر و اجر مسالت می کنم .
اکبر هاشمی رفسنجانی
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام
یازدهم فروردین ۱۳۹۰
پیام تسلیت خانواده و فرزندان مرحوم آیتالله طالقانی
خانواده و فرزندان مرحوم آیت الله طالقانی در پیامی خطاب به خاندان موسوی درگذشت پدر بزرگوارشان را تسلیت و با بازماندگان آن مرحوم اظهار همدردی کردند.
پیام تسلیت خانواده های زندانیان سیاسی
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در پیامی درگذشت حاج میراسماعیل موسوی را تسلیت گفته و ابراز داشته اند: امروز با دست جور و ستم نه تنها از بیان تسلیتی حضوری محروم هستیم که حتی شرکت در مراسم تشییع و بزرگداشت آن خادم اهل بیت به جرمی نابخشودنی تبدیل گشته و این تنها بخشی از فضیحت ستم پیشه گان است که فصلی دیگر را در حمله ها و عربده های عده ای از خدا بی خبر در مراسم مذهبی آن مرحوم، شاهد بودیم.
پیام تسلیت زندانیان زندان رجایی شهر
در ادامه پیام های تسلیت پیرامون درگذشت پدر میرحسین موسوی، جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت (رجایی شهر)، با صدور پیامی به خانواده آن مرحوم، برای آنها طلب صبر و مسئلت کردند.
پیام تسلیت جمعی از بانوان سیاسی زندانی در زندانهای اوین و رجاییشهر
جمعی از زنان سیاسی زندانی زندانهای اوین و رجاییشهر با ارسال پیامی از داخل زندان، ضمن ابراز همدردی با میرحسین موسوی، جهت درگذشت پدرش ابراز نوشته اند: از دست دادن پدر بدون شک غم بزرگی است، به خصوص آنکه، ماهها از دیدنش محروم شده باشید و اجازه وداع آخر را از شما دریغ کنند، ما به خوبی، حس تلخ شما را از این دوری اجباری از پدرتان، درک میکنیم، چرا که ماههاست از گرمای آغوش پرمحبت پدرانمان محروم شدهایم.
پیام تسلیت همسر شهید همت و همسر شهید باکری
همسران شهید همت و شهید باکری در پیامی به میرحسین موسوی، ارتحال پدرش را تسلیت گفتند و ضمن آرزوی اجر جزیل و صبر جمیل برای بازماندگان، نوشتند: فرصت را غنیمت شمرده تا ارادت خودمان را نسبت به شما – که در برهه های سخت و دشوار خالصانه با مردم همراهی کرده اید – عرض بداریم.
فاطمه چهل امیرانی، همسر شهید حمید باکری، و ژیلا بدیهیان، همسر شهید ابراهیم همت، در پیام مشترکی به میرحسین موسوی، ضمن توصیف او به عنوان بخش افتخار آمیز خاطرات خود، به خصوص خاطرات دوران دفاع مقدس، خاطرنشان کردند: خدا را شاکریم که از گذشته پشیمان نیستیم و آرزو داریم تا در آینده به همراه شما و دیگر دوستان به آرمان های امام و شهیدان وفادار بمانیم.
متن این پیام بدین شرح است:
انا لله و انا الیه راجعون
برادر بزرگوار جناب آقای مهندس میر حسین موسوی
ارتحال سلاله پاک رسول گرامی اسلام(ص) – پدر بزرگوارتان – را به جنابعالی و خانواده مکرمتان تسلیت عرض نموده، از درگاه ذات احدیت برای بازماندگان اجر جزیل و صبر جمیل آرزومندیم، فرصت را غنیمت شمرده تا ارادت خودمان را نسبت به شما – که در برهه های سخت و دشوار خالصانه با مردم همراهی کرده اید – عرض بداریم.
شما بخش افتخار آمیز خاطرات مایید، بخصوص خاطرات دوران دفاع مقدس!، همراهی شما با شهدا و خانواده آنها را فراموش نخواهیم کرد. خدا را شاکریم که از گذشته پشیمان نیستیم و آرزو داریم تا در آینده به همراه شما و دیگر دوستان به آرمان های امام و شهیدان وفادار بمانیم.
فاطمه چهل امیرانی ( همسر شهید حمید باکری)
ژیلا بدیهیان (همسر شهید ابراهیم همت)
پیام تسلیت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم به مناسبت رحلت حاج میر اسماعیل موسوی پیام تسلیتی صادر کرد و این مصیبت را به بازماندگان آن مرحوم و به ویژه مهندس میرحسین موسوی و زهرا رهنورد تسلیت گفت.
همچنین جوانان احزاب اصلاح طلب، جوانان و فعالان دانشجویی آذربایجان، جمعیت زنان نواندیش مسلمان، سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)، اصلاح طلبان آذر بایجان شرقی، شورای فعالان ملی-مذهبی و … در پیام های جداگانه تسلیت خود را به میرحسین موسوی اعلام کردند.
آخرین وداع؛ بوسه بر پیشانی پدر
میرحسین موسوی در شب ۱۰ فروردین در فضایی پلیسی و امنیتی، در منزل پدری حضور یافت تا با پدر مرحومش، میر اسماعیل موسوی، وداع کند.
میرحسین که همچنان در بازداشت خانگی است، در شامگاه چهارشنبه و ساعاتی پس از درگذشت پدرش، در حالی که دهها مامور امنیتی، او و همسرش زهرا رهنورد را دوره کرده بودند، به منزل پدری منتقل شد تا برای دقایقی بتواند در کنار پیکر میر اسماعیل موسوی که چشمانتظار دیدار پسر ارشد خود ماند، بنشیند.
بر اساس این گزارش، موسوی در حالی که ماموران برای لحظهای رهایش نمیکردند و حتی داخل خانه را نیز پر کرده بودند، بر سر جنازه پدر حاضر شد، پارچه را کنار زد، پیشانی پدر را بوسید و برای آخرین بار با او خداحافظی کرد و برایش دعا کرد و فاتحه خواند.
میرحسین در همان لحظات کوتاه حضورش در خانه پدر، از بدو ورود تا زمان خروج، تنها یک واژه بر لبش بود: صبر، صبر و باز هم صبر. او که با برخوردهای زشت و زننده ماموران مواجه بود، در اوج آرامش و متانت به اطرافیان توصیه کرد که مقاوم باشند، آرامش خود را حفظ کنند و صبر پیشه کنند.
این وداع آخر در شرایطی انجام شد که ماموران به شکلی عجیب و بیسابقه، جو پلیسی و امنیتی را در خانه پدر میرحسین و محله اطراف آن حاکم کرده بودند. آنها نه تنها فضای داخل خانه را پر کرده بودند، و نه تنها ماموران امنیتی زن و مرد در کنار رهنورد و موسوی و چسبیده به آنها ایستاده بودند، بلکه حتی تلفن همراه دختران موسوی را نیز بهرغم اعتراضشان از آنها گرفته بودند، و با چند دوربین از تمام حاضران در خانه نیز فیلمبرداری میکردند
برگزاری نیمه تمام مراسم تشییع جنازه در شرایط امنیتی
قرار بر این بود که مراسم تشییع پیکر مرحوم حاج میر اسماعیل موسوی پدر مهندس میر حسین موسوی صبح پنجشنبه ۱۱ فروردین با حضور خانواده ایشان و مردم برگزارشود اما با دخالت و حضور بسیار پر رنگ نیروهای امنیتی نیمه تمام ماند.
نیروهای انتظامی و امنیتی و همچنین لباس شخصی ها از نخستین ساعات بامداد ۱۱ فروردین با حضور در خیابان پانزده خرداد و خیابان ها و کوچه های اطراف در محله درخونگاه واقع در محله بازار در جنوب تهران به محاصره منطقه و کنترل ترددها مبادرت ورزیدند.
فیلمبرداری از شرکت کنندگان در مراسم تشییع و تدفین یاد آور مراسم تشییع پیکر مطهر آیت الله مرحوم منتظری است که در دو طرف خیابان های اطراف حرم نیروهای لباس شخصی از مردم فیلم برداری می کردند.
به گفته ی ناظران تعدای از زندانیان سیاسی که در حوادث بعد از انتخابات دستگیر شده بودند در این مراسم حضور داشتند همچنین دکتر قاسم زاده داماد ایت الله العظمی موسوی اردبیلی با حضور در منزل مرحوم موسوی از طرف این مرجع تقلید به بازماندگان تسلیت گفت و به نمایندگی از ایشان در مراسم شرکت کرد.
ساعت ۹ صبح پیکر مرحوم میر اسماعیل موسوی از منزل خارج و بردوش مردم وفادار به این خانواده تشییع شد. اما به محض عبور جمعیت از کوچه شهید اکبر نژاد و ورود آن ها به خیابان ۱۵خرداد، صد ها تن از ماموران انتظامی و امنیتی با هجوم به مشایعت کنندگان پیکر را از دست مردم خارج و به طرز غیر مودبانه و با پرخاش گری داخل امبولانس گذاشتند امبولانس را از محل خارج کردند.
به گفته ی یکی از شرکت کنندگان، مشایعت کنندگانی که قصد داشتند مسافت بیشتری را همراه جنازه در خیابان ۱۵ خرداد طی کنند و به محض ربودن پیکر مرحوم موسوی با سردادن شعار یا حسین میرحسین مخالفت خود را با این اقدام ماموران امنیتی ابراز کردند.
ماموران امنیتی که از انبوه جمعیت و احتمال گسترش دامنه آن حضور مردم، وحشت زده بودند با کسانی که شعار یا حسین میر حسین را سر داده بودند برخورد و در این میان تعدادی را دستگیر و تعدادی را نیز مورد ضرب وشتم شدید قرار دادند.
به گفته ی ناظران در این میان حاج میرحسن موسوی پدر شهید سید علی موسوی که رفتار ماموران را با مردم نمی توانست قبول کند زبان به اعتراض گشود که بلافاصله دستگیر و به محل نامعلومی انتقال داده شد. وی ساعاتی بعد آزاد شد.
از سوی دیگر جواد سلیمی داماد مهندس موسوی و برادر ۳ شهید هم مورد ضرب وشتم ماموران قرار گرفت و به همراه تعداد دیگری از منسوبین و نوه های مرحوم میر اسماعیل موسوی و مردم بازداشت شد که پس از چند ساعت آزاد شدند.
با نیمه تمام ماندن مراسم در محله درخونگاه مشایعت کنندگان به طرف بهشت زهرا حرکت کردند که در طول مسیر اتوبوس ها و خودروهای شخصی توسط گردان های موتور سوار نیروهای پلیسی امنیتی و لباس شخصی ها اسکورت می شد.
از دیگر سو بسیاری از مردم که نتوانسته بودند در مراسم تشییع شرکت کنند خود را به غسالخانه رسانده بودند لذا در بهشت زهرا پس از انتقال پیکر مرحوم موسوی به غسالخانه و انجام مراسم تغسیل و تکفیت، ماموران امنیتی مانع انتقال پیکر برای ادای نماز میت در سالن عمومی شدند.
تا آنجا که پرسنل سازمان بهشت زهرا از فضای امنیتی حاکم بر محل و نحوه برخورد ماموران متعجب و دچار بهت و حیرت بودند.
بر اساس مشاهده ها، صدها تن از مردمی که بی اطلاع از تشییع پیکر مرحوم موسوی برای دفن اموات خود به بهشت زهرا آمده بودند با مشاهده فضای نظامی و امنیتی و اطلاع از مراسم ضمن اظهار همدردی با بازماندگان برای شرکت در این مراسم اظهار تمایل کردند که ماموران اجازه حضور به انها را ندادند.
از آنجا که هر لحظه بر خیل حاضران افزوده می شد، سرانجام در یک محل کنترل شده و کوچک که فقط گنجایش ۱۰۰ نفر جمعیت داشت و درب های آن را با غل و زنجیر بسته بودند نماز میت برگزار گردید و اجازه ندادند عزاداران حاضر بر پیکر مرحوم موسوی نماز گزارند.
در این بین حضور پر شمار چهره های مختلف سیاسی دانشگاهی وزرای سابق نمایندگان قبلی مجلس روزنامه نگاران و دانشجویان چشم گیر بود. همچنین خانواده ها و فرزندان تعدادی از شهدای انقلاب و دفاع مقدس نیز در این مراسم حاضر بودند.
پس از برگزاری نماز نیز ماموران به هنگام انتقال جنازه به مردم حمله کردند که برخورد بی ادبانه و پرخاشگرانه ماموران مورد انتقاد دکتر علی شکوری راد عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت قرار گرفت و یکی از ماموران قوی هیکل و عالی رتبه امنیتی وی را مورد ضرب و شتم قرار داد که موجب جراحت و خون ریزی در صورت و دهان ایشان شد. در این میان تعداد دیگری از مردم نیز دستگیر شدند.
پس از اقامه نماز به نحوی که در گزارش آمد از تحویل پیکر مرحوم حاج میر اسماعیل موسوی به خانواده ممانعت بعمل آمد و با انتقال وی به یک امبولانس از درب دیگر و به دور از چشم مردم در انتظار به سمت قطعه ۹ بهشت زهرا حرکت داده شد.
پیکر مرحوم حاج میر اسماعیل موسوی در کنار نوه شهیدش سید علی موسوی که در عاشورای سال۸۸ مظلومانه به شهادت رسید به خاک سپرده شد.
روایت دختران موسوی و رهنورد از مظلومیت و پایداری میرحسین پدر کنار پیکر «آقا بابا»
دختران میرحسین موسوی در گفت و گویی با خبرنگار کلمه، به شرح جزئیاتی از اتفاقهای دو روز ۱۰ و ۱۱ فروردین در شب وداع با پدربزرگشان و نیز آیین خاکسپاری او پرداختهاند. آنها در این مصاحبه، چگونگی حضور پدر و مادرشان در منزل پدربزرگ مرحوم و روحیه و سخنان کوتاه آنها را روایت کردهاند و همچنین به شرح ماجرای تشییع و تدفین مظلومانهی مرحوم میر اسماعیل موسوی بدون حضور فرزند ارشدش میرحسین پرداختهاند.
آنها در این گفتوگو همچنین شرح دادهاند که مراسم تشییع و تدفین پدربزرگشان چگونه به نمایشی دوباره از مظلومیت میرحسین و خانواده موسوی تبدیل شد و چگونه ماموران در خانه، خیابان و بهشت زهرا به آزار این خانواده و مردم همراه با ایشان پرداختند.
در این مصاحبه گفته شده که موسوی و رهنورد تنها چند روز است که به تلویزیون ایران دسترسی دارند. همچنین دختران موسوی از آرامشی گفتهاند که در چهره و کلام این میر محصور جنبش سبز دیدهاند. و نیز از پیام او یعنی صبر و استواری و محکمی. آنها همچنین از شجاعت شکوری راد در مقابله با ماموران امنیتی سخن به میان آوردهاند و نیز به ترس مامورانی اشاره کردهاند که در حال فیلم گرفتن از حاضران در خانه پدربزرگ مرحومشان نیز، از روی ترس و برای شناخته نشدن، صورت خود را پوشانده بودند.
۱۲ فروردین
انتقال حجت الاسلام و المسلمین نوراللهیان به زندان اوین
در پی بازداشت حجت الاسلام و المسلمین نوراللهیان در مراسم تشییع مرحوم میر اسماعیل موسوی پدر مهندس میرحسین موسوی ایشان پس از بازداشت که همراه با ضرب و شتم و اهانت نیز همراه بوده است وی به زندان اوین منتقل شده است.
حجت الاسلام والمسلمین نوراللهیان که سابقه عضویت در بیت رهبری را نیز داشته است روز گذشته ودر مراسم تشییع پیکر مرحوم میر اسماعیل موسوی به دخالت نیروهای امنیتی در سیر روند تشییع و هتک حرمت به پیکر ایشان و نیز رفتار وحشیانه با مردم اعتراض نموده بود که همراه با ضرب و شتم بازداشت پلیس امنیت انتقال داده شد.
وی از آنجا به دادسرای ویژه روحانیت برده شده و در آنجا حدود پنج ساعت بازجویی شده و سپس با دستبند و اهانت به زندان اوین انتقال داده شده است.
نامه و اعتصاب غذای محمد نوری زاد در زندان اوین
محمد نوری زاد، زندانی سیاسی محبوس در «بند دو الف» زندان اوین، طی نامه ای خطاب به دادستان تهران، ضمن اعلام اعتصاب غذای خود، خاطرنشان کرده است که “تا رسیدن به خواسته هایم، نه غذا دریافت خواهم کرد و نه تقاضای تماس تلفنی یا ملاقات یا مرخصی خواهم داشت. من نسبت به همه احکام صادره علیه خود معترضم و روند اعتراض من، تا حصول نتیجه ادامه خواهد داشت و مسئولیت عواقب هرآنچه بر سر من بیاید، متوجه همه آنانی خواهدبود که در احکام صادره علیه من و بازداشت غیرقانونی من در بند دوالف، سهم و نقش داشته اند.”
انتقال فخرالسادات محتشمی پور چند روز پس از اعتصاب غذا به بیمارستان
فخرالسادات محتشمی پور همسر سیدمصطفی تاجزاده از شاکیان کودتای انتخاباتی چند روز پس از اعتصاب غذا روانه بیمارستان شد.
وی پس از تهدید به اعتصاب غذا در آستانه ی تعطیلات نوروزی در صورت عدم ملاقات با همسر خود، اعتصاب کرده و پس از چند روز روانه ی بیمارستان شده است.بر اساس گزارش ها محتشمی پور، با وجود بدحالی همچنان اصرار بر نشکستن اعتصاب خود داشته است، اما پس از بیهوشی مسئولان زندان توانسته اند با انتقال به بیمارستان و درمان، جان وی را نجات دهند
لغو مراسم ختم میر اسماعیلی موسوی
مراسم ختم میراسماعیل موسوی که قرار بود یکشنبه برگزار شود لغو شد. در پی لغو مراسم، خانواده موسوی متن کوتاه زیر را در اختیار کلمه قرار دادند:
انالله و انا الیه راجعون
به آگاهی می رساند برنامه برگزاری مراسم ترحیم پدر عزیزمان حاج میر اسماعیل موسوی در مسجد نور لغو گردیده است.
خانواده موسوی
۱۳ فروردین ۱۳۹۰
در پی پیام های تسلیت حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی، یادگار گرامی امام راحل هم در این تاریخ در پیامی به مهندس میرحسین موسوی درگذشت پدر ایشان را به وی تسلیت گفت.
متن پیام حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی به مهندس موسوی به این شرح است:
بسمه تعالی
جناب اقای مهندس میرحسین موسوی
درگذشت والد ماجد مرحوم حاج سید اسماعیل موسوی که عمری را در عشق به پیامبر و اهل بیت مکرم ایشان سپری نمود، خدمت جنابعالی، جمیع بستگان خصوصا برادران و خواهران گرامیتان تسلیت عرض نموده، از خداوند متعال برای آن مرحوم غفران واسعه و برای جمیع بازماندگان صبر و اجر مسالت دارم.
سید حسن خمینی
همچنین در این تاریخ گروهی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ هم پیام تسلیتی صادر کردند . این پیام های تسلیت ادامه دارد.
وزیر اقتصاد خبر داد
جــرس:
با گذشت بیش از چهارده ماه از ادعای رئیس دولت مبنی بر قریب الوقوع بودنِ حذف سه صفر از واحد پول ایران، وزير اقتصاد و دارايی دولت دهم روز شنبه گفت "درصورت فراهم شدن تمهيدات مورد نياز، در سال ۱۳۹۰ سه صفر از پول ملی حذف میشود."
به گزارش ایرنا، شمسالدين حسينی، روز شنبه (۱۳ فروردین- ۲آوریل)، ضمن بیان مطلب فوق و ادعای اینکه "رسيدن به ثبات و آرامش در قيمتها، پيش شرط لازم برای تحقق این سياست دولت است"، خاطرنشان کرد "مسئلهای که دولت را برای اجرای این سیاست به تامل وا داشته آن است که ابتدا باید حداکثر ثبات و آرامش را در قیمتها ایجاد و سپس سه صفر را از پول ملی حذف کرد تا به نتایجی ماندگار دست یافت."
وزیر امور اقتصادی و دارایی همچنین اظهار داشت "دولت در سال جاری روی حذف سه صفر از پول ملی تمرکز خواهد کرد و همزمان ميزان تسهيلاتدهی بانكها در سال جاری افزايش مییابد."
شمسالدین حسینی همزمان گفت که امسال بر پايه تصميم شورای پول و اعتبار، نرخ سود سپردهگذاریهای يک ساله کاهش خواهد یافت و از ۱۴ درصد به ۱۲ و نيم درصد، میرسد.
گفتنی است، در اواخر دی ماه سال ۱۳۸۸ محمود احمدىنژاد اعلام کرده بود، دولت وى قصد دارد به منظور "واقعى کردن ارزش ریال"، اقدام به حذف صفرها از واحد پول ملى کند.
وی همچنین با بیان این که اجراى همزمان هدفمند سازى یارانهها همراه با تغییر واحد پول ملى به افزایش قدرت خرید مردم منجر مىشود، ارزش کنونى ریال را "غیر واقعى" توصیف کرده و گفته بود: "ما مىخواهیم واحد پول را تغییر دهیم و صفرها را برداریم و ارزش ریال را واقعى کنیم."
لازم به یادآوری است، همان زمان سایت «خبرآن لاین» گزارشی منتشر کرده بود، که در آن به بررسی جایگاه ریال در میان پولهای ملی کشورهای مختلف جهان پرداخته شده و آورده بود که پنج سال پیش واحد پول ایران دهمین پول کم ارزش دنیا بوده، حال آنکه در تازه ترین ارزیابیها از ارزش برابری واحد پول کشورهای مختلف جهان در برابر دلار آمریکا نشان میدهد که ریال ایران تنها از واحد پول سائوتام و ویتنام با ارزش تر است.
فراکسیون خط امام مجلس از لغو مراسم ختم میراسماعیل موسوی ابراز تاسف کرد.
فراکسیون خط امام مجلس شورای اسلامی در این اطلاعیه درگذشت میر اسماعیل موسوی پدر میر حسین موسوی را تسلیت گفت .
به گزارش پارلمان نیوز، فراکسیون خط امام مجلس شورای اسلامی با صدور اطلاعیه ای درگذشت پیرفرزانه وفقید وارسته حاج میر اسماعیل موسوی پدر بزگوار جناب آقای میر حسین موسوی نخست وزیر دوران هشت سال دفاع را به بیت مکرم و معزز موسوی به خصوص یار دیرین حضرت امام و همراه پاک، صادق و صمیمی مردم جناب آقای میر حسین موسوی فرزند برومند ایشان تسلیت گفت و از لغو مراسم ختم این سلاله رسول مکرم اسلام ابراز تاسف کرد.
در این اطلاعیه برای بزرگ خاندان موسوی از درگاه احدیت آمرزش الهی و برای بازماندگان محترم صبر و شکیبایی و گشایش در امور در خواست شده است.
پارلمان نیوز در این رابطه آورده است: پدر مکرم مهندس میر حسین موسوی سالهای متمادی با چرخدستی بسیار محقر و کوچکی در بازار تهران چای فروشی میکرد و به رغم مسولیت های سنگین و مهم فرزندش هرگز دل در گرو مال و مقام دنیا نبست ومنزلش در محله درخونگاه جنوب تهران خود گواهی بر نگاه این مرد عارف به زندگی است.
میر حسین موسوی در طول سالهای گذشته با وجود همه مشکلات و گرفتاریها هر صبح روز جمعه بر بالین پدر حاضر می شد وآخرین دیدارایشان با پدرپنجشنبه شب بود، اما این بار نه بربالین پدر که در کنار جسد بی روحی که در حسرت دیدار فرزند برومندش جان به جان آفرین تسلیم کرده بود، نشست.
به گزارش پارلمان نیوز، فراکسیون خط امام مجلس شورای اسلامی با صدور اطلاعیه ای درگذشت پیرفرزانه وفقید وارسته حاج میر اسماعیل موسوی پدر بزگوار جناب آقای میر حسین موسوی نخست وزیر دوران هشت سال دفاع را به بیت مکرم و معزز موسوی به خصوص یار دیرین حضرت امام و همراه پاک، صادق و صمیمی مردم جناب آقای میر حسین موسوی فرزند برومند ایشان تسلیت گفت و از لغو مراسم ختم این سلاله رسول مکرم اسلام ابراز تاسف کرد.
در این اطلاعیه برای بزرگ خاندان موسوی از درگاه احدیت آمرزش الهی و برای بازماندگان محترم صبر و شکیبایی و گشایش در امور در خواست شده است.
پارلمان نیوز در این رابطه آورده است: پدر مکرم مهندس میر حسین موسوی سالهای متمادی با چرخدستی بسیار محقر و کوچکی در بازار تهران چای فروشی میکرد و به رغم مسولیت های سنگین و مهم فرزندش هرگز دل در گرو مال و مقام دنیا نبست ومنزلش در محله درخونگاه جنوب تهران خود گواهی بر نگاه این مرد عارف به زندگی است.
میر حسین موسوی در طول سالهای گذشته با وجود همه مشکلات و گرفتاریها هر صبح روز جمعه بر بالین پدر حاضر می شد وآخرین دیدارایشان با پدرپنجشنبه شب بود، اما این بار نه بربالین پدر که در کنار جسد بی روحی که در حسرت دیدار فرزند برومندش جان به جان آفرین تسلیم کرده بود، نشست.
در گفت و گو با کلمه:
همسر نوریزاد: قوه قضاییه به شکایت خانوادههای زندانیان سیاسی رسیدگی نمیکند
همسر محمد نوری زاد در مصاحبه با کلمه، تاکید میکند که زندانیان سیاسی، همه حقوق خود را از دست داده اند و از حمایت دستگاه قضا هم برخوردار نیستند. او خاطرنشان میکند: در این مدت تنها ما نبوده ایم که نامه نوشته و شکایت داشته ایم. خیلی از خانواده های زندانیان سیاسی هم بارها نامه نوشته اند. گاهی شکایاتی هم داشته اند، اما دریغ از یک پاسخ!
فاطمه ملکی میپرسد: چطور این همه شکایت، این همه نامه، حتی در یک مورد هم رسیدگی نمی شود. اما اگر از طرف مقابل شکایتی برسد، به سرعت رسیدگی می شود و خیلی راحت هم حکم هم صادر می شود. قوه قضاییه باید قوه قضاییه ی همه ی مردم باشد، نه تنها یک قشر و گروه خاص!
او همچنین از پایان اعتصاب غذای نوری زاد با توجه به وعده های معاون دادستان خبر می دهد و ضمن ابراز بی خبری از وضعیت سه سرباز بازداشت شده که به همکاری با نوری زاد و تاج زاده متهم شده اند، می پرسد: واقعا این همکاری برای انجام چه کاری بوده است؟ آیا این آقایان در حال قاچاق مواد مخدر بوده اند و یا می خواستند یک کامیون پول از کشور خارج کنند و این سه سرباز برایشان وسیله فراهم کرده اند؟! آن وقت من مفهوم همکاری را می فهمم. ولی الان معنی همکاری را واقعا متوجه نمی شوم.
محمد نوری زاد، نویسنده و جهادگر دربند که در اعتراض به زندانی بودن در بند دو الف زندان اوین و همچنین رفتارهای ناشایست بازجوها و مسئولان زندان چند روز پیش دست به اعتصاب غذا زده بود، سرانجام به اعتصاب غذایش پایان داد . این دومین بار بود که او در طی مدت زندانی بودنش در زندان اوین، دست به اعتصاب غذا می زد.
درباره آخرین وضعیت محمد نوری زاد و دلیل اعتصاب غذای دوباره ی او، خبرنگار کلمه با همسرش گفتوگویی انجام داده که در ادامه می خوانید:
خانم نوری زاد! آخرین ملاقات و تماس شما با آقای نوری زاد چه زمانی بوده است ؟
آخرین ملاقات ما ۲۷ اسفند بود. این ملاقات به صورت حضوری انجام شد. همچنین روز عید هم تماس تلفنی بسیار کوتاهی داشتیم. درهمان ملاقات، همسرم برای ما آنچه را اتفاق افتاده بود، تعریف کردند و گفتند که به خاطر توهین بازجوها و رفتار غیر قانونی مسئولان قصد دارند اعتصاب غذا کنند. من شخصا بارها و مؤکدا از او درخواست کردم که به هیچ عنوان دست به اعتصاب غذا نزنند، چون به شدت نگران سلامتی شان هستیم.
آقای نوری زاد چه پاسخی دادند ؟
ایشان گفتند گاهی چاره ای جز این نمی ماند و از روی ناچاری تنها راه، اعتصاب غذاست. اما من به شدت نگرانم، چرا که اعتصاب غذا تاثیر منفی جدی بر سلامت فرد دارد. در واقع سنگ کلیه ایشان هم ناشی از همین اعتصاب غذاهاست.
اخیرا دو نامه از آقای نوری زاد در وب سایت رسمی ایشان خطاب به دادستان منتشر شده است که در این نامه ها به برخوردهای ناشایست بازجوها و همچنین رفتارهای غیرقانونی مسئولان از جمله تداوم نگهداری او در بند دو الف سپاه، اشاره شده است. در این باره بیشتر برایمان توضیح دهید ؟
بس از وخامت حال آقای نوری زاد در بند دو الف، ایشان به بیمارستان مدرس منتقل و پس از چند روز به منزل آورده شدند. پس از مدتی کوتاه، به طور خیلی غیرمنتظره دوباره وی را احضار کردند و علی رغم وعده آنها مبنی بر بازگشت ایشان به بند ۳۵۰، مجددا به همان بند دو الف منتقل شدند. آقای نوری زاد هم به همین خاطر دوباره دست به اعتصاب غذا زدند.
این اعتصاب غذا هشت روز طول می کشد و بعد از هشت روز، یکی از کارشناسان پرونده به نام آقای کریمی، سراغ همسرم می رود و در مورد دلایل این بازگرداندن غیرمنتظره و همچنین اصرار بر نگهداری ایشان در بند دو الف توضیحاتی می دهد هر چند این حرفها با توهین به آقای نوری زاد هم همراه بوده، این بازجو به همسرم می گوید که علت بازگرداندن دوباره اش به زندان، دیدارش با جناب آقای خاتمی و حضرت آیت الله وحید خراسانی بوده است، که البته دیدار با اقای خاتمی صحت نداشته، ولی دیدار با آیت الله وحید حراسانی درست بوده است.
همه اینها در حالی است که آقای نوری زاد قبلا هم گفته بودند وقتی از زندان بیرون می روند، آزاد هستند. پس از این جریان، که در متن نامه ها هم به آنها اشاره شده، متاسفانه همسرم دست به اعتصاب غذای خشک می زنند. بعد از دو روز، آقای نبوی که گویا معاون دادستان هستند، با آقای نوری زاد دیدار می کنند و قول رسیدگی می دهند. البته چون همسرم هم در شرایط جسمی نامناسبی بودند و توان ادامه اعتصاب غذای خشک را نداشتند، به اعتصاب غذایشان پایان میدهند.
واکنش مسئولان نسبت به این نامه ها و شکایتنامه های آقای نوری زاد چه بوده است آیا آنها واکنشی هم در این باره نشان داده اند ؟
بعد از عاشورای امسال که آقای نوری زاد از بیمارستان به بند دو الف منتقل شد به او قول دادند که به طور جدی به شکایاتشان رسیدگی کنند. اما هنوز هیچ رسیدگی نشده است. این روزها به صحبتهای بر حق زندانیان سیاسی هم توجه نمی شود، آنها همه حقوق خود را از دست داده اند و از حمایت دستگاه قضا هم برخوردار نیستند. در این مدت تنها ما نبوده ایم که نامه نوشته و شکایت داشته ایم. خیلی از خانواده های زندانیان سیاسی هم بارها نامه نوشته اند. گاهی شکایاتی هم داشته اند، اما دریغ از یک پاسخ! این واقعا جای سوال دارد. چطور این همه شکایت، این همه نامه حتی در یک مورد هم رسیدگی نمی شود. اما اگر از طرف مقابل شکایتی برسد، به سرعت رسیدگی می شود و خیلی راحت هم حکم هم صادر می شود. قوه قضاییه باید قوه قضاییه ی همه ی مردم باشد، نه تنها یک قشر و گروه خاص!
در خبرها آمده بود که سه سرباز وظیفه به اتهام همکاری با آقایان نوری زاد و تاج زاده بازداشت شده اند. ممکن است کمی در این باره توضیح بدهید؟
دقیقا از اتهامشان خبر ندارم، اما ما هم در خبرها این موضوع را شنیده ایم. من هم می خواهم بدانم واقعا این همکاری برای انجام چه کاری بوده است؟ آیا این آقایان در حال قاچاق مواد مخدر بوده اند و یا می خواستند یک کامیون پول از کشور خارج کنند و این سه سرباز برایشان وسیله فراهم کرده اند؟! آن وقت من مفهوم همکاری را می فهمم. ولی الان معنی همکاری را واقعا متوجه نمی شوم. اگر مسئولان پاسخ بدهند، به شفافیت موضوع کمک می کند.
خانم نوری زاد، امسال هم آقای نوری زاد نوروز را کنار خانواده نبودند. کمی از نوروز بی حضور همسرتان برایمان بگویید ؟
این نوروز، اولین نوروزی نبود که آقای نوری زاد کنار خانواده نبودند. حتی سال قبل بعد از چند ماه بی خبری، روز سوم عید فقط تلفن زدند. اما اجازه بدهید اشاره کنم که پیش از این هم آقای نوری زاد به خاطر فعالیت هایش برای مردم، خیلی اوقات کنار خانواده نبودند. یادم می آید سالهای ۶۲-۶۳ فرزندم زینب، سرخک داشت و من هم کمردرد شدیدی داشتم. عید قرار بود آقای نوری زاد با یک اکیپ پزشکی برای درمان مردم به بشاگرد بروند. من خیلی اصرار کردم که در این شرایط سختی که خودم و بچه ها داریم عید را کنارمان باشند، اما همسرم گفت دیگر فرصت این خدمتگزاری دست نمی دهد و به این سفر رفتند. من در آن زمان، نبودن همسرم را می پذیرفتم، چرا که نبودشان کنار ما به خیر و صلاح عده ای دیگر بود. ولی امسال واقعا ناراحت بودم، نه به این خاطر که او در کنار ما نبود، بلکه وقتی دیدم فردی که بیشتر عمر خود را خالصانه برای مردم صرف کرده، حتی سزاوار مرخصی نوروزی که حقش هم هست تشخیص داده نشده، دلم به شدت گرفت.
اگر می خواستید یک جمله در زمان تحویل سال به آقای نوری زاد بگویید، آن جمله چه بود؟
من این جمله را قبلا هم به ایشان گفته ام: همه دعا و تلاش می کنیم بندگان خوب خدا باشیم، چه در اسارت و چه در آزادی ،این جمله ای بود که زمان سال تحویل هم دلم می خواست دوباره به او بگویم.
و کلام آخر؟
دوست دارم به همسرم بگویم که دوستش دارم و دوست دارم یوسف زندانش باشد.
امام، روح اسلام را در حکومت مردم بر مردم میدید
آیت الله هاشمی رفسنجانی: امروز صدای متحجرین بلندتر شده است
هاشمی رفسنجانی با اشاره به خاطرات خود از اوایل انقلاب تاکید کرد: «آن زمان هم عدهای جمهوری بدون اسلام میخواستند که آنها هم خودشان سکولار نبودند ولی میگفتند همین کلمه کافی است. عدهای هم بودند که خیلی صریح میگفتند؛ تحجر همان موقع هم بود. بعضی ها موافق جمهوریت هم نبودند، منتها صدای آنها خیلی رسا نبود، چون آنها در انقلاب شرکت نداشتند. الان در داخل ایران صدای متحجرین مقداری از آنها بلندتر شدهاست».
آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص نظام در مصاحبه ای که در پایگاه اطلاع رسانی دفتر وی منتشر شده است به بیان خاطرات و دیدگاه های خود از ۱۲ فرودین ۱۳۵۷ و رفراندوم جمهموری اسلامی ایران پرداخته است.
متن مصاحبه ها هاشمی رفسنجانی را در ادامه می خوانید.
فاصله تاریخی بسیار کوتاهی بین ۲۲ بهمن ۵۷ و ۱۲ فروردین ۵۸ وجود دارد که این فاصله با توجه به اعتمادی که مردم به حضرت امام داشتید نوعی عدم طلب رفراندوم مجدد را تداعی میکند. حضرت عالی به عنوان یکی از معدود چهرههایی که همزمان درسال ۵۸ و امروز نقشآفرینی موثری در عرصه نظام دارید، چه تحلیلی از رجوع حضرت امام در آن فاصله کوتاه و در آن ایام بخصوص به رفراندوم در رابطه با همه پرسی ۱۲ فروردین ۵۸ ارائه میفرمایید؟
بله، آنطور که شما گفتید مردم خودشان انقلاب کردهبودند؛ رهبری امام را با دل و جان پذیرفتهبودند، مشکلی هم نداشتند که با شورای انقلاب مدتها کار بکنند، ولی امام یک «نظر خاصی» داشتند و معتقد بودند که ما هرچه زودتر کار کشور را به دست خود مردم بدهیم، «بهتر» است. مردم «خودشان» تصمیم بگیرند، « خودشان» فکر کنند، «خودشان» اجرا کنند و با نظام همراهی کنند و برایشان روشن باشد که کار، کار خودشان است، یعنی همانکه روح اسلام است و همانکه امروز دنیا مدعی است حکومت «مردم بر مردم» است.
این سوالی که شما میکنید، همان ماههای بعد از پیروزی معمولاً خارجی هایی که پیش ما میآمدند مطرح میکردند. میگفتند انقلابها معمولاً سالها میگذرد تا نظام شان را و قانون اساسیشان را بنویسند و تصویب کنند. چرا شما اینقدر عجله کردید، باید تجربه بدست میآوردید و نظامهای دنیا را بیشتر مطالعه میکردید. ما هم جوابمان همین بود که این خواست امام بود.
امام در اولین صحبتی که در موقع نصب مهندس بازرگان به نخستوزیری موقت کردند ،همین ماموریت را به ایشان دادند که ایشان این دوره موقت را اداره کنند، مجلس تشکیل دهند و قانون اساسی را به تصویب برسانند. درست همینها را میخواستند در زمان معین و کوتاه انجام دهند؟
بله، اگر صبر میکردیم شاید پختهتر از این میتوانستیم قانون اساسی را بنویسیم که احتیاج به بازنگری بعد از ۱۰ سال نباشد. ولی فواید اینکه زود خود مردم را متصدی کار خودشان بکنیم بیشتر بود. اعتماد به مردم را خوب نشان داد. تجربه ما در این رابطه موفق بود. بعداً هم فرصت شد که قانون اساسی را تا آنجا که مایل بودیم اصلاح بکنیم.
شبهه بزرگی بر حقیقت شاهکار فلسفه سیاسی حضرت امام به نام «جمهوری اسلامی» از سوی برخی در جایگاههای متفاوت در ادوار مختلف ایراد شده، و آن مبتنی بر ایننکته قرار گرفته که حضرت امام رحمهالله بر روشی «غیر» از جمهوری اسلامی برای اداره کشور معتقد بودند. اما بنا به مصالحی در آن ایام به جمهوری اسلامی «رضایت» دادند. حضرت عالی به عنوان یکی از منادیان قدیمی اندیشه سیاسی حضرت امام چه پاسخی بر این شبهه دارید؟
من نمیدانم کسانی که میگویند ایشان روش دیگری در نظر داشتند به چه استدلال میکنند و آن چه بوده؟ ما که چنین چیز مشخصی ندیدیم. قبل از پیروزی انقلاب هروقت بحث از شکل حکومت میشد، میگفتیم اصل حکومت مهم است، شکل آن را مردم باید انتخاب کنند.
ما در این مورد چیزی از امام نشنیده بودیم جز بحثهای ولایت فقیه ایشان. ایشان از سال ۴۸ در نجف بحث ولایت فقیه را شروع کردند. مدتی طول کشید، بعد هم چاپ و منتشر شد. خب، معلوم شد که ایشان در همین نظام جمهوری «ولایت فقیه» را پذیرفتهاند و این همانچیزی بود که بعداً بعد اسلامی قضیه بود. اینکه شما میگویید قبلاً نظریه دیگری بوده و عوض شده، من خبر ندارم.
حضرت عالی به طور معمول همواره تاکید میکنید بر اینکه جمهوریاسلامی از سوی دو دشمن بخصوص «دو اندیشه- تهدید میشود. یک اندیشه که ریشه در سکولاریسم دارد و یک اندیشه که ریشه در تحجر دارد. هرکدام از اینها به صورت دو خط موازی یک هدف مشترک را تعقیب میکنند. تحلیل حضرتعالی از این منظربه جهت به کار گیری عنوان جمهوریاسلامی برای غلبه همزمان براین دو اندیشه از سوی حضرت امام چگونهاست؟
آن موقعها همین بحثها بود. یعنی همان موقع وقتی میخواستیم نظاممان را شکل بدهیم و رفراندوم کنیم. در سوالی که باید از مردم بکنیم. در شورای انقلاب بحث میشد.
جمعی میگفتند که فقط جمهوری، بعضی میگفتند جمهوری دموکراتیک، بعضی میگفتند جمهوری اسلامی. چون این در شعارهای مردم آمده بود و کسانی که در صحنهها حاضر بودند و شعار میدادند استقلال آزادی جمهوریاسلامی و نهایتاً میخواستیم به رای مردم بگذاریم..کسی هم تا آن موقع مخالفت نمیکرد. اسمهای دیگری هم بود.
وقتی که بحثهایمان را خدمت حضرت امام بردیم ایشان گفتند که ما جمهوری اسلامی را به رای میگذاریم. همین کار را هم کردند. یعنی با نظر ایشان بود. در آن موقع ایشان هنوز آنطور نبودند که در اینگونه مسائل نخواهند دخالت کنند، نظرشان را میدادند کسی هم با نظر ایشان مخالفت نمیکرد. اکثریت شورا هم همین را میخواستند.
منظور ما هم همین بود. یعنی هم باید در چارچوب اسلام باشد، هم جمهوری باشد، یعنی باید رای مردم باشد. چون فرض ما براین بود که ملت ما مسلمان است، انقلابمان اسلامی است و شروع نهضت هم برپایه اسلام بود، خواست مردم هم همین بود. ما میخواستیم هم مردم را داشتهباشیم و هم اسلام را. مردم هم همین را میخواستند و رای بالایی هم دادند.
به نظر حضرت عالی آیا در این سالها تجلیل شایستهای که در شان روز جمهوریاسلامی باشد در رسانهها انجام میشود ویا نوعی غفلت در این رابطه صورت گرفتهاست؟
در مورد سوال شما، خب، وضع خیلی روشن است، نه، از اول هم اینگونه بنا گذاشته نشده بود. یعنی از سالهای اول هم مراسم ۱۲ فروردین خیلی محدود، ولی ۲۲ بهمن خیلی وسیع برگزار میشد. شاید هم منطقی باشد. اینکه در فاصله کوتاهی ۲ جشن به آن بزرگی گرفتهشود، مردم خسته میشوند. ما معمولاً همان مراسم ۲۲ بهمن را بزرگ و مردمی میخواهیم. میخواهیم مردم باشند. حالا اگر آنها در روز جمهوری هم بخواهند این کار را بکنند، کسی منعشان نمیکند. ولی به نظر میرسد که همین مقدار جاذبه دارد.
آیا خاصمان دیروزحضرت امام(ره) و بالاخص لفظ جمهوری اسلامی را همچنان فعال میبینید؟ و چه توصیهای برای مردم و نسل جوان در تقابل با ترفندهای پیچیده آنها دارید؟
بله میبینم. در آن زمان هم اینها بود. یعنی عدهای جمهوری بدون اسلام میخواستند که آنها هم خودشان سکولار نبودند ولی میگفتند همین کلمه کافی است. عدهای هم بودند که خیلی صریح میگفتند، تحجر همان موقع هم بود.
بعضیها موافق جمهوریت هم نبودند، منتها صدای آنها خیلی رسا نبود، چون آنها در انقلاب شرکت نداشتند. اما آن طرفیها زیاد بودند. الان در داخل ایران صدای متحجرین مقداری از آنها بلندتر شدهاست. گرچه در فضای جهانی شاید آن صداها بلندتر باشد. ولی بله، با یک مقدار تفاوت همین جورها بود. راه ما همان جمهوری اسلامی است. در چارچوب اسلام و با نظر مردم.
برادر مجید صبایی: هر اقدامی علیه مدافعان واقعی این مملکت در حافظه تاریخی مردم ما ثبت خواهد شد
مجید صبائی از جانبازان ۵۰ درصد، عضو شورا و نایب رئیس شهرستان پاکدشت و همچنین رئیس ستاد مهدی کروبی در شهرستان پاکدشت است که در روز دوم اسفند ماه با یورش نیروهای اطلاعاتی و امنیتی دستگیر شد. در حالیکه در این مدت در زندان اوین نگهداری می شود از حق ملاقات با خانواده محروم بوده و تنها توانسته دو تماس کوتاه تلفنی با همسر خود داشته باشد. این در حالی است که پیگیری های خانواده وی تاکنون بی نتیجه مانده است.
برادر مجید صبایی در این خصوص می گوید: ” تا کنون هیچگونه ملاقاتی با هیچ یک از اعضای خانواده صورت نگرفته بلکه به لحاظ حضور پدرمان در هنگام دستگیری ایشان، به آنها گفته می شود که یک بازرسی عادیست و موضوع خاصی نمی باشد و اعضای خانواده، پدر و مادرمان را به لحاظ کهولت سن و بیماری در بی خبری با وصف اینکه ایشان درمأموریت کاری بسرمی برند قرار می دهند.”
مجید صبایی به علت صدمات ناشی از جنگ ایران و عراق علاوه بر اینکه دچار معلولیت از ناحیه پا میباشد (به علت انفجار مین در مناطق جنگی)، از نارسایی قلبی نیز در رنج است.
متن گفتگوی کامل “جرس” با ابوالفضل صبایی برادر مجید صبایی را با هم می خوانیم:
آقای صبایی لطفا در ابتدا از زمان و علت دستگیری برادرتان صحبت بفرمایید و اینکه بازداشت کنندگان وابسته به چه نهادی بودند؟
بنده به لحاظ عدم حضور در کشور با سه روز تأخیر از دستگیری برادرم مجید مطلع شدم که ایشان در روز دوم اسفند ۸۸ دستگیر شدند . این اتفاق از سوی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی با ورود غیر منتظره به منزل پدری مان صورت پذیرفت و آقای صبایی را به همراه لب تاپ و ملزومات لازم از پاکدشت منتقل می کنند و سپس به منزل خود ایشان در تهران و در حضور همسر و فرزندان شان جهت بازرسی تحت الحفظ منتقل می نمایند که پس از مدتی دو یا سه روز بی خبری از محل نگهداری ایشان با تماس کوتاه مشخص می شود که ایشان در زندان اوین هستند و این در حالی بود که حدود سه ماه از برکنار شدن غیرمنتظره و غیر موجه ایشان از شورای شهر گذشته بود.
از زمان بازداشت تاکنون خانواده موفق به ملاقات با ایشان شده اند؟
خیر تا کنون هیچگونه ملاقاتی با هیچ یک از اعضای خانواده صورت نگرفته بلکه به لحاظ حضور پدرمان در هنگام دستگیری ایشان، به آنها گفته می شود که بازرسی عادی و موضوع خاصی نمی باشد و اعضای خانواده پدر و مادرمان را به لحاظ کهولت سن و بیماری در بی خبری با وصف اینکه ایشان درمأموریت کاری بسرمی برند قرار می دهند.
با توجه به اینکه برادرتان از جانبازان کشور هستند، وضعیت جسمی ایشان چطور است؟
ایشان و بسیاری دیگر از عزیزانی که سلامتی خود را در نوجوانی بر سر عقیده خود که دفاع از استقلال ، کیان و آرمانهای انقلاب اسلامی و سربلندی میهن عزیز بود به خطر انداختند و امروز درد و رنج مشترک دارند. اما برادرم همواره از زخم و سیاهی استخوان پا و ناراحتی قلبی رنج می برند و سالهای اخیر پزشکان توصیه به کوتاه شدن مجدد پای ایشان و رفع ضایعات ناشی از آن نموده بودند که این موضوع مانعی برای راه رفتن و فعالیت های ایشان می گردید و حاضر نبودند این عمل صورت گیرد و تا کنون تحمل نمودند اما الان نمی دانیم با این مشکلات جسمی در چه شرایطی بسر می برند.
می توانید در خصوص علت برکناری ایشان از شورای شهر پاکدشت صحبت بفرمایید؟
حدود سه ماه پیش و بدون هیچگونه دلیل منطقی ایشان را همانند بسیاری دیگر از اصلاح طلبان که از رای مردمی بالایی درانتخابات شوراها برخوردار بودند عزل نمودند وباشناختی که بنده درفعالیتهایمان ازاو سراغ دارم قائل به شایستگی ومفید واقع شدن در قبول مسئولیت بودند ومارا از ورود به امور دولتی به لحاظ حساس بودن به تعهدومسئولیت از بعد از مجروحیت نهی میکردند و همین شناخت از خصلتشان موجب دعوت گروهی از رزمند گان و قشرهای مختلف برای ورودشان به انتخابات شوراها گردید. که ایشان همچنین با حمایت از برنامه های جناب آقای کروبی در ایام انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ با سخنرانی هایی که انجام دادند نهایتا مورد مورد بی مهری و غضب معدودی افراد واقع شدند.
چه مدت بعد از برکناری ایشان از شورای شهر دستگیر شدند؟
حدود سه ماه و پس از حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی در منزل شان، دستگیری ایشان صورت گرفت.
آیا در ایام عید همسر و فرزندان برادرتان توانسته اند ملاقات یا تلفنی با ایشان داشته باشند؟
خیر ضمن اینکه بنده شخصا به مدیر کل بنیاد ایثار گران و جانبازان موضوع را مطرح کردم ولی متآسفانه تا کنون نتیجه ای حاصل نگردیده. این در حالی است که فرزندان برادرم، فاطمه ۱۲ ساله، علی ۵ ساله ، عرشیا ۲٫۵ ساله برای پدرشان بی تابی می کنند.
در پایان هر صحبتی با مسئولین کشور دارید بفرمایید؟
در انتها از مسئوولین حوزه قضا و خصوصا دست اندرکاران امور جانبازان و ایثارگران می خواهیم با مسولیتی که با به ثمررسیدن خون رشیدترین فرزندان این مرز و بوم حاصل گردیده و نسبت به جایگاه این عزیزان دارند حقیقتا و بدور از هر گونه گرایش های فکری و سیاسی نسبت به مسوولیت خود حقیقتا انجام وظیفه نمایند. چرا که بدون شک هر اقدامی که امروز بر مردم و این مدافعان واقعی این مرز و بوم صورت می پذیرد در حافظه تاریخی مردم ما ثبت و ضبط خواهد شد. خداوندعقیده تمامی حق طلبان دربند را در پناه قدرت خود استوار و محفوظ نماید.
نرخ تورم همچنان رو به افزایش است / افزایش ۲۰ درصدی قیمتها از اسفند ۸۸ تا اسفند ۸۹
دو هفته پس از آغاز سال جدید، بانک مرکزی نرخ تورم آخرین ماه سال گذشته را اعلام کرد؛ که از ادامه افزایش قیمتها و شیب صعودی تورم تا آخرین روزهای سال ۱۳۸۹ خبر میدهد.
به گزارش کلمه، گزارش رسمی بانک مرکزی نشان میدهد که متوسط قیمت کالاها از اسفند ۸۸ تا اسفند ۸۹ نزدیک به ۲۰ درصد افزایش یافته است. این گزارش همچنین نرخ تورم دوازده ماه منتهی به اسفند ۸۹ را نسبت به دوازده ماه قبل از آن، ۱۲٫۴ درصد اعلام کرده است.
این رقم در سال ۸۹ و در دوازده ماه منتهی به فروردینماه ۱۰٫۴ درصد، در اردیبهشت ماه ۹٫۹ درصد، در خردادماه ۹٫۴ درصد، در تیرماه ۹٫۱ درصد، در مردادماه ۸٫۸ درصد، در شهریورماه ۸٫۹ درصد، در مهرماه ۹٫۲ درصد، در آبانماه امسال ۹٫۷ درصد، در آذرماه ۱۰٫۱ درصد، در دیماه ۱۰٫۸ و در بهمنماه ۱۱٫۶ درصد گزارش شده بود.
بدین ترتیب بانک مرکزی به عنوان نهاد رسمی اعلام شاخصهای اقتصادی، اعتراف کرده که متوسط قیمت کالاها و خدمات در کشور، از هفت ماه قبل تا امروز همچنان رو به افزایش است؛ و این در حالی است که دولت بارها ادعا کرده که تورم و گرانی را کنترل کرده است.
بانک مرکزی در حالی تورم سال ۸۹ را ۱۲٫۴ درصد اعلام کرده که پیش از این تورم سال ۸۸ را ۱۰٫۸ درصد اعلام کرده بود.
در گزارش بانک مرکزی همچنین اشاره شده که شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ایران در اسفند ماه ۱۳۸۹ نسبت به ماه قبل (بهمن ۸۹) ۳٫۴ درصد افزایش یافته و در مقایسه با ماه مشابه سال قبل (اسفند ۸۸) شاخص مذکور ۱۹٫۹ درصد رشد داشته است.
نیروهای امنیتی یمن تظاهراتکنندگان را به خاک و خون کشیدند
نیروهای امنیتی و نظامی عبدالله صالح رییس جمهور یمن با حمله به تظاهرات کنندگان یمنی در شهر “تعز ” دهها نفر را قتل عام کردند که برخی خبرها از کشته و زخمی شدن ۲۵۰ نفر در این حمله حکایت دارد.
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه، نیروهای امنیتی و نظامی رژیم علی عبد الله صالح ساعاتی پیش با حمله به تظاهرکنندگان یمنی در شهر “تعز ” در جنوب این کشور که شعار سرنگونی رژیم صالح را سرمیداند، دهها نفر را کشته و مجروح کردند.
شاهدان عینی و یک منبع پارلمانی در گفتوگو با خبرگزاری فرانسه تاکید کردند، در حملات امروز بیش از ۲۵۰ نفر کشته و زخمی شدند.
این شاهدان در ادامه افزودند: حمله به تظاهرکنندگان یمنی زمانی آغاز شد که نیروهای امنیتی و نظامی درصدد متفرق کردن تظاهرات کنندگان از مقابل دفتر استانداری این شهر با استفاده از گاز اشکآور و شلیک گلوله بودند.
از اواسط فوریه تاکنون هزاران اعتصاب کننده یمنی در مرکز شهر تعز اعتصاب نموده و خواستار کنارهگیری عبد الله صالح از قدرت هستند.
کاتوزیان: کشورهای عربی در حال استخراج و فروش سهم ایران از میادین مشترک نفتی هستند
رئیس کمیسیون انرژی مجلس ضمن انتقاد از عملکرد مسئولان دولتی صنعت نفت، هشدار داد که: کشورهای عربی با همکاری شرکتهای خارجی میدانهای مشترک خود را با شتاب توسعه میدهند و مسئولان صنعت نفت ایران بر این باورند که آنها وطن و منابع خود را میفروشند؛ اما حقیقت این است که آنها افزونبر فروش وطن و منابع خود، منابع نفتی ایران را هم میفروشند.
حمیدرضا کاتوزیان در گفتوگو با خانه ملت افزود: با توجه به اعمال تحریم کشورهای غربی علیه ایران، مشارکت شرکتهای آفریقایی، اروپای شرقی و کشورهای شرق آسیا در صنعت نفت ایران به ویژه چین رو به افزایش است.
نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس شورای اسلامی با بیان این که متأسفانه صنعت نفت ایران منوپل شرکتهای چینی شده است، اظهار کرد: کمیسیون انرژی مجلس با انحصاری و منوپل شدن صنعت نفت ایران از سوی چینیها مخالف است و در باره این موضوع بیتفاوت نیست و این مورد را با جدیت پیگیری میکند.
وی ادامه داد: باید این پروژهها به همه شرکتهای توانمند داخلی و خارجی واگذار شود؛ البته باید در نظر داشت که به علت وجود شرایط تحریمی، شرکتهای نفتی غربی که صاحب دانش، تکنولوژی و سرمایه روز هستند، امکان فعالیت در صنعت نفت ایران را ندارند؛ با این حال باید از ایجاد انحصار در این حوزه جلوگیری کرد؛ زیرا به طور طبیعی چنین شرایطی انتظار شرکت خارجی در قراردادها را بالا می برد و شرایطی را برای سوء استفاده فراهم میکند.
شرایط انحصاری، توقع چینیها را بالا میبرد
کاتوزیان با تأکید بر این که طرحهای نفتی کشور باید به شرکتهای مختلف داخلی و خارجی واگذار شود، گفت: به علت اعمال تحریمهای ناعادلانه کشورهای غربی علیه ایران، بسیاری از شرکتهای معتبر بینالمللی مشتاق فعالیت و سرمایهگذاری در صنعت نفت ایران، امکان مشارکت ندارد؛ در این شرایط بیشتر طرحهای نفتی که اجرای آن از سوی شرکتهای ایرانی میسر نیست، به شرکتهای چینی واگذار شده است.
وی با بیان این که صنعت نفت ایران عملا به علت کمبود منابع مالی و تکنولوژی و همچنین اعمال تحریم غربیها به همکاری با شرکتهای چینی تن داده است، ادامه داد: با توجه به بی رقیب بودن شرکتهای چینی برای مشارکت در پروژه های صنعت نفت ایران، طبیعت یک بازار انحصاری هم همین است که توقع آنها در انعقاد قراردادهای نفتی با ایران بالا برود.
وزارت نفت از ایجاد انحصار در قراردادهای نفتی جلوگیری کند
این نماینده مردم تهران در مجلس تأکید کرد: وزارت نفت باید با سازماندهی و برنامهریزی مناسب بسترها را طوری فراهم کند که شرکتهای مختلف داخلی و خارجی در اجرای طرحهای نفتی ایران مشارکت کنند؛ متأسفانه در شرایط انحصاری در عقد قراردادها، شرکت خارجی، فشارهای زیادی را تحمیل و تلاش میکند تا امتیاز بگیرد.
وی تصریح کرد: البته باید توجه داشت که منظور عدم همکاری با شرکتهای خارجی نیست؛ مهم این است که فضا به گونهای مدیریت شود که صنعت نفت منوپل شرکت یا کشور خاصی نشود.
کاتوزیان در باره نظر بعضی از کارشناسان حوزه انرژی مبنی بر این که برای اجرای طرح توسعه میدان نفتی آزادگان به انعقاد قرارداد با خارجیها نیاز نداشت، توضیح داد: کسانی که مدعی هستند که میتوان بدون کمک گرفتن از شرکتهای خارجی، آزادگان یا میدانهای مشابه آن را توسعه داد و نفت برداشت کرد، در اشتباه هستند؛ همین افراد موجب شدهاند تا ایران از این میدان مشترک، برداشت چشمگیر و شایستهای نداشته باشد.
ایران بازنده مسابقه برداشت نفت و گاز از میدانهای مشترک
نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس با بیان این که صنعت نفت ایران در توسعه بیشتر میدانهای مشترک خود به کشورهای عربی شریک در این میدان ها باخته است، تصریح کرد: کشورهای عربی همچون عربستان، امارات، قطر و عراق با همکاری شرکتهای خارجی با شتاب چشمگیری میدانهای مشترک نفتی خود را توسعه میدهند.
کاتوزیان ادامه داد: این در حالی است که مسئولان نفتی ایران بر این باور هستند که این کشورها وطن و منابع خود را به کشورهای دیگر میفروشند؛ اما حقیقت این است که این کشورهای افزون بر فروش وطن و منابع خود، منابع نفتی ایران را هم میفروشند.
وی تأکید کرد: صنعت نفت ایران اگر با مشارکت و سرمایه گذاری خارجی در میدانهای مشترک نفتی و گازی خود با کشورهای همسایه بهره می گرفت، بهطور قطع وضعیت توسعه میدان های مشترک ما بهتر از شرایط کنونی و به سود منافع ملی بود.
وقتکشی در توسعه میادین مشترک ممنوع
رئیس کمیسیون انرژی مجلس یادآور شد: با ادامه این شرایط، زمانی که صنعت نفت ایران بتواند یک قرارداد خوب برای توسعه میدانهای مشترک نفتی و گازی خود با شرکتهای خارجی امضا کند، این میدانها به نیمه دوم عمر خود رسیدهاند.
وی ادامه داد: این در حالی است که کشورهای رقیب – یا به عبارتی شریک – در میدانهای مشترک، توسعه را بدون توجه به مسائل ما، با شتاب دنبال و میدان را تخلیه می کنند، این موضوع صنعت نفت ایران و منافع ملی ما را با مشکل روبهرو میکند.
توسعه میادین مشترک؛ از حرف تا عمل
وی با انتقاد از وضعیت توسعه میدانهای مشترک نفتی و گازی افزود: تا کنون با وزیر نفت مذاکره هایی داشته ایم؛ دکتر میرکاظمی هم معتقد است که باید به فرآیند توسعه میدانهای مشترک شتاب داد؛ اما کمیسیون انرژی افزون بر همسویی دیدگاه ها و نظرها، به کار عملیاتی پرشتاب در این بخش معتقد است.
به گفته وی، متأسفانه وضعیت توسعه میدان های مشترک نفتی و گازی ایران با کشورهای همسایه به گونهای است که می توان اظهار کرد که حتی اگر این میدانها در چارچوب قراردادهای «مشارکت در تولید» توسعه مییافت هم بسیار بیش از این، منافع ملی کشور را تأمین میکرد تا این که هیچ کاری نکنیم؛ البته انعقاد قراردادهای مشارکت در تولید بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مجاز نیست و این تنها نظریهای برای نشان دادن اهمیت توسعه میدان های مشترک بود.
شرکتهای آمریکایی مانع همکاری ایران و عراق در توسعه میادین مرزی
کاتوزیان با بیان این که عراق با بهرهگیری از شرکتهای آمریکایی به سرعت در حال توسعه میدانهای مرزی خود با ایران است، تصریح کرد: عراق آمادگی خود برای همکاری مشترک با صنعت نفت ایران اعلام کرده است و مقامهای نفتی دو کشور تا کنون نشستهای مشترک متعددی برگزار کردهاند، اما شرکتهای خارجی طرف قرارداد با وزارت نفت عراق همکاری با ایران را قبول نمیپذیرند.
وی با تأکید بر لزوم بکارگیری دیپلماسی انرژی توانمند و همه جانبه ایران در ارتباط با عراق یادآور شد: این مشکل را باید وزارت نفت ایران و وزارت نفت عراق برطرف کنند؛ باید یک مکانیزم حقوقی و یک ادبیات مفاهمه مشترک میان دو کشور در حوزه انرژی تعریف شود.
برخورد غیرفعال وزارت نفت در ارائه اطلاعات به کمیسیون انرژی
رئیس کمیسیون انرژی مجلس با تأکید بر این که متاسفانه وزارت نفت ایران در زمینه ارائه گزارش و اطلاعات به کمیسیون انرژی فعال عمل نمیکند، تصریح کرد: هم اکنون در بعضی از مسائل میدانهای مشترک ایران با کشورهای همسایه همچون میدان نفتی آرش ابهامهایی وجود دارد که وزارت نفت و وزارت امور خارجه باید با جدیت بیشتری برای برطرف کردن این ابهامها دست به کار شوند.
دیدار نوروزی سیدمحمد خاتمی با گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی
سیدمحمد خاتمی، رییس دولت اصلاحات، صبح امروز در دفتر کار خود پذیرای مهمانان نوروزیاش بود.
به گزارش کلمه، جمعی از وزرا و اعضای هیات دولت اصلاحات از جمله حبیبالله بیطرف، محمدحسین عادلی، محمد ستاریفر، محمود حجتی و … امروز به دیدار خاتمی رفتند.
جمعی از دفتر امام خمینی(ره) و فعالان سیاسی نیز امروز میهمانان رییس جمهور سابق کشورمان بودند.
برخی از نمایندگان ادوار مجلس و روزنامه نگاران اصلاح طلب نیز در این دیدار نوروزی حضور داشته و با سید محمد خاتمی گپ و گفتهای کوتاهی داشتند.
حضور جوانان احزاب سیاسی، سازمان های غیردولتی اجتماعی و محیط زیستی و همچنین رسانه ای در ملاقات نوروزی چشمگیر بود که ضمن تبریک سال نو در سال آگاهی تا رهایی آرزوی ایرانی آباد و آزاد داشتند.
این دیدار تا ظهر امروز ادامه داشت و فردا نیز برگزار خواهد شد.
نایبرئیس مجلس: دولت باید بدهکاری خود را به حوزه سلامت پرداخت کند
نایبرئیس دوم مجلس شورای اسلامی با بیان این که طبق قانون باید ۱۰ درصد از درآمد هدفمند شدن یارانهها به حوزه سلامت اختصاص مییافت، تاکید کرد: دولت درآمد ۵۶ هزار میلیارد تومانی از اجرای قانون هدفمند شدن یارانهها در سال ۸۹ داشت؛ ۱۰ درصد این رقم ۵ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان میشود که این مبلغ در بودجه حوزه سلامت سال ۹۰ در نظر گرفته نشده است.
به گزارش تحول سبز، نماینده تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر با بیان این که رشد بودجه سال ۹۰ نسبت به سال قبل دربخش عمرانی ۵۲درصد و در بخش بودجه جاری ۱۱٫۷ درصد بوده است، گفت: مجموعه بودجه در حوزه سلامت حدود ۱۳ هزار میلیارد تومان است و آنچه درخصوص بودجه حوزه سلامت مورد مناقشه است مربوط به مصوبات برنامه پنجم میشود که طبق آنچه در صحن علنی مجلس مصوب شد، باید ۱۰درصد درآمد حاصل از قانون هدفمند شدن یارانهها به حوزه سلامت اختصاص یابد.عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس با اعلام درآمد ۵۶ هزار میلیارد تومانی دولت از اجرای قانون هدفمندشدن یارانهها در سال ۸۹، تصریح کرد: ۱۰ درصد این رقم ۵ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان میشود که این مبلغ در بودجه حوزه سلامت در نظر گرفته نشده است.
صدر افزود: در نسخه دیگری از بودجه که به مجلس آمده، ۲ هزار میلیارد تومان نوشته شده است که آن نیز در سرجمع اعتبارات دیده نمیشود و این مسأله محل اشکال است.
نایبرئیس دوم مجلس تاکید کرد: با توجه به اینکه برنامه پنجم بهتازگی تصویب شده، ۱۰ درصد حاصل از سود اجرای قانون هدفمند شدن یارانهها باید در بودجه سال ۹۰ به حوزه سلامت اختصاص یابد، اگراین ۱۰ درصد اختصاص نیابد همین وضعی که در حوزه سلامت وجود داد، یعنی کسری اعتبارات در حوزه سلامت و بدهکاری به بیمارستانها، بدهکاری به شرکتهای دارویی و پرداخت نشدن دستمزد پزشکان و کادرشان ادامه خواهد داشت.
صدر ادامه داد: در بخش بیمههای سلامت به بیمارستانهای دولتی به پزشکان به داروخانهها و مراکز رادیولوژی بدهکاری دارند و اگر آن ۱۰ درصد یعنی ۵ هزارو ۶۰۰ میلیارد تومان بر اساس قانون برنامه اضافه شود، این باعث میشود اعتبارات حوزه سلامت تقویت و کسری اعتباراتی که دارند برطرف شود.
عضو فراکیسون اصولگرایان مجلس با بیان این که بیمارستانهای ما توانایی پاسخگویی به مردم در حوزه سلامت را ندارند، گفت: به دلیل مشکلات فعلی مردم مجبور هستند در مراجعات خود به بیمارستانها چه دولتی و چه خصوصی بیش از ۶۰ درصد هزینههای درمانی را از جیب خود پرداخت کنند.
صدر ادامه داد: این در حالی است که در ابلاغ سیاستهای کلی نظام از سوی رهبری آمده است که باید تا پایان برنامه ۵ ساله هزینههای حوزه سلامت برای مردم به کمتر از ۳۰ درصد کاهش یابد که اگر بخواهد این اتفاق بیافتد، باید هزینههای درمان سالی ۶ درصد کاهش یابد تا ۶۰ درصدی که مردم میپردازند به ۳۰ درصد برسد.
این نماینده مجلس اظهار کرد: اگر این بودجه با همین وضعیت از مجلس خارج شود و اعتبارات حوزه سلامت اصلاح نشود، مشکلاتی که وجود دارد ادامه پیدا میکند و باعث میشود نه تنها سهم مردم از پرداخت هزینههای حوزه سلامت کاهش نیابد، بلکه به دلیل یکسری مطالبات و بدهکاریهای قدیمی افزایش پیدا میکند.
وی تاکید کرد: باید کاری کرد تا به عنوان یک اقدام قانونی ۱۰درصد از درآمد حاصل از اجرای قانون هدفمند شدن یارانهها در بودجه اختصاص یابد تا وضعیت اعتبارات حوزه سلامت اصلاح شود. البته حوزه سلامت تنها مشکل اعتباری ندارد بلکه مشکلات ساختاری نیز دارد که باید اصلاح شود.
عرضهی کتابهای ممنوع دوران حسنی مبارک در نمایشگاه کتاب میدان تحریر قاهره
بسیاری از کتابهای ممنوع دوران حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر، در نمایشگاه کتابی که در میدان تحریر قاهره برگزار شد، به مخاطبان و علاقهمندان عرضه شده است.
به گزارش کلمه به نقل از خبرگزاریهای بینالمللی، نمایشگاه کتابی که از چهار روز پیش تا امروز در میدان تحریر قاهره در حال برگزاری بود، شاهد حضور پرتعداد ناشرانی از مصر، دیگر کشورهای عربزبان و چند کشور دیگر بود که از شرکت در نمایشگاه بینالمللی کتاب قاهره بازمانده بودند.
نمایشگاه بینالمللی کتاب قاهره عملا تحتالشعاع اعتراضات ضد استبدادی در مصر قرار گرفت و از این رو در چهار روز اخیر، نمایشگاهی به طور نسبتا خودجوش در میدان تحریر قاهره برگزار شد که علاوه بر کتابهای مختلفی که در سالهای پیشین در شهر قاهره در معرض دید مصرفکنندگان فرهنگی در مصر بود، کتابهایی که دولت حسنی مبارک از عرضهی آنها جلوگیری میکرد نیز در نمایشگاه اخیر عرضه شد.
گزارش شده که در نمایشگاه میدان تحریر، برخی ناشران عرب به عرضهی آثاری پرداختند که در دوره دیکتاتوری مبارک، اجازهی توزیع و فروش آنها در کتابفروشیها را نداشتند. نمایشگاه مطبوعات و نشریات الکترونیک و برگزاری جلسات نقد و گفتوگوی فرهنگی نیز از دیگر اتفاقات نمایشگاه میدان تحریر بود که برای اولین بار در فضای بعد از استبداد، تجربه میشد.
نمایشگاه کتاب میدان تحریر، از روز ۳۱ مارس فعالیت خود را در میدان تحریر قاهره آغاز کرد و شخصیتهای فرهنگی و دانشگاهی و علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی در این کشور نیز استقبال پرشوری از آن نشان دادند. این نمایشگاه، عصر امروز به کار خود پایان داد.
سفیر ایران: اعتراضات اخیر در سوریه، فتنهی طراحی شده از سوی دشمن است
سفیر دولت احمدی نژاد در سوریه، اعتراضات اخیر مردمی در این کشور را «فتنه» نامید و با شرکت در همایشی تحت عنوان «بررسی بیداری اسلامی و مبارزه با فتنه» در سوریه، ادعا کرد که تظاهرات اخیر در سوریه «نسخه دوم فتنه ۸۸ ایران» است و از سوی «دشمنان» طراحی شده است!
به گزارش کلمه، احمد موسوی سفیر ایران در دمشق، در سخنانی که در خبرگزاری فارس وابسته به جریان حامی دولت منتشر شده، حوادث جاری در سوریه را ساخته و پرداخته دشمن و نسخه دوم فتنه سال ۱۳۸۸ ایران دانسته و گفته است: «دشمن امنیت و آرامش سوریه را هدف قرار داده است.دشمن در فتنه سال ۸۸ در ایران شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران را سر داد و اکنون در حوادث “درعا ” شعار نه حزب الله و نه ایران سر دادند و این امر نشان میدهد که منبع این شعارها یکی است. کسانی که شعار “نه حزب الله و نه ایران در درعا سر دادند مزدوران خارجی بوده که از دشمن و از صهیونیستها خط میگیرند.»
او در عین حال در بخش دیگری از سخنان خود که اتفاقا در خبرگزاری فارس هم منتشر شده، در موضعی صراحتا دوگانه، از اینکه یک عالم سنی درباره اعتراضات مردمی در بحرین، موضعی دوگانه و مغایر با موضع پیشیناش در قبال مصر و لیبی اتخاذ کرده و ناآرامیهای بحرین را «فتنه» نامیده، انتقاد کرد!
موسوی گفت: «یکی از علمای اسلام که همگی وی را میشناسید مردم را به تظاهرات علیه رژیم سابق مصر تشویق میکرد وقتی نوبت لیبی رسید برای قتل قذافی فتوا صادر میکند ولی هنگامی که این اعتراضات به بحرین رسید آنرا فتنه مذهبی میخواند.»
سفیر دولت احمدینژاد البته توضیح نداد که چرا خودش همین موضع دوگانه را در قبال سوریه و ایران روا میداند، اما موضعگیری دوگانهی عالم سنی – که ظاهرا منظورش قرضاوی است – را مورد انتقاد قرار میدهد.
او البته برای اینکه سوریها را به مقاومت در برابر خواست مردم تحریک کند، موضعی دوگانه – اما این بار از سمت دیگر – را نیز مطرح کرد و با ادعای اینکه «دشمن» به دنبال تجزیه کشورهای اسلامی است، افزود: «دشمن پس از تجزیه سودان و ایجاد اسرائیل دوم در جنوب این کشور، در حال حاضر در راستای تجزیه یمن و لیبی تلاش میکند. همچنین توطئههایی برای تجزیه سوریه دارند.»
اینطور قرار است الگوی مسلمانان جهان شویم؟
یک داستان تلخ از دورانی که در آن زندگی می کنیم
کلمه-جاوید قربان اوغلی: حاج میراسماعیل موسوی خامنه پس از یک قرن عمر شرافتمندانه رخ از این جهان پرنیرنگ پرکشید و عارفانه به سوی معبود پرگشود. او پس از روزها حسرت فراق دیدار فرزندش را تحمل کرده و همه روزه با صدای لرزان با همسر و همدمش خود ناله می کرد که”میر حسین هاردادی؟” رفت تا شاهدی بر مظالم حکومتی باشد که بنیادش بر کرامت انسان پایه گذاری شده و پیامبرش رحمت للعالمین بود و شعارش عدالت و طریقتش احترام به کرامت انسان.
طی ۴۵ روزی که میر حسین در “زندان خانگی” است، تنها یکباردر روزهای آخر اسفند ماموران امنیتی او را بر بالین پدر آوردند. ظاهرا آن “بدعت” ماموران نیز “اشتباه ناشی از یک شنود تلفنی” بین دو دختر میر حسین درباره وخامت حال میر اسماعیل بود. آن ملاقات نیز کوتاه بود و تحت نظارت کامل ماموران امنیتی. میر حسین با وجود همه مشکلات و گرفتاریهای قریب دوسال پس از انتخابات لحظه ای نسبت به صله رحم و دیدار و تیمار پدر غافل نماند. هر صبح روز جمعه بر بالین پدر حاضر می شد. بر دست و گونه اش بوسه می زد و ساعاتی را با او نجوا می کرد و عقده دل از جفای زمانه می گشود.
پنجشنبه شب ماموران امنیتی برای بار دوم او را به کوچه صاحب اختیار درمحله درخونگاه بردند، اما این بار نه بربالین پدر که بر جسد بی روحی که در حسرت دیدار فرزند برومندش جان به جان آفرین تسلیم کرده بود. نمی دانم در آن لحظات کوتاه بر این کوه استوار صبر چه گذشت. می گویند میر حسین خانواده را ایوب وار به صبر فراخواند. ان الله مع الصابرین.
گویی تقدیر چنین رقم زده است که جمهوری اسلامی در دوران کوتاه پس از انتخابات همه منکرات را درمقابل دیدگان حیرت زده جهانیان به نمایش گذارد. ملتی که آمال و آرزوهای سالها و بل قرنها را در “جمهوری اسلامی” مجسم کرده بود، اکنون می بیند که به نام اسلام چه ها که نمی کنند. آدم هایی بی هویت و فرومایه ای را می بینند که در مقابل چشمان مسولان ارشد حکومت اسلامی، حرمت علمای بزرگ دین و مراجع عالیقدر را هتک می کنند. درب خانه هایشان را آتش می زنند. بزرگان کشور را که روزی نزدیکترین یاران امام بودند بی بصیرت می خوانند. انسانهای بی گناه را به جرمهایی هرگز اثبات نشده به زندان می افکنند و آنان را از ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم می کنند. خانه رهبران معترض به انتخابات را به زندان تبدیل کرده و دیدار با فرزندان و نوه هایشان را ممنوع می کنند…و در زندانهایشان گزمه های حکومت بر جان زندانیان حکم علی الاطلاق دارند. و شهدای مردم را به نام خود مصادره می کنند.
این است چهره ای که امروز جوانان این مرز و بوم از اسلام و حکومت دینی لمس می کنند و در ویترین جمهوری اسلامی ایران به جهانیان نمایش داده می شود. با این چهره از حکومت دینی می خواهیم اسوه و الگویی برای جهان اسلام و مسلمانان جهان شویم؟ تردید نباید کرد که این الگوی حکومت بنام دین همه را نه تنها از حکومت دینی که از اسلام گریزان خواهد کرد. هر چند باور این امر بسیار سخت است و مدعیان آن باید پیه هر عقوبتی را بجان بخرند ولی مگر می شود ساکت نشست و عافیت طلبی اختیار کرد آنهم در شرایطی که فریاد مراجع دلسوز نیز به آسمان رسیده است و اخیرا از آیت الله العظمی وحید خراسانی نقل شده که فرموده اند:
“هیچکس نخواهد ماند. اعلام خطر من به خاطر عملکردهاست و نباید به اسلام خدشهای وارد شود، چون ما همه رفتنی هستیم و اسلام عزیز ماندگار است و بایستی پایدار بماند”.
اینروزها کسانی که برای تسلای بازماندگان به منزل” میر اسماعیل ” آمده بودند به چشم خود منزل او را دیدند. جایی که میراسماعیل، این مرد عارف چندین دهه در آن زندگی کرد و هرگز دل در گرو مال و مقام دنیا نبست. میر حسین فرزند چنین پدری است. او چه نخست وزیر امام باشد، چه در کنج فرهنگستان هنر رونق بخش فرهنگ این کشور کهن باشد و چه رهبر منتقدان و معترضان، همان موسوی نخست ویر امام است. با همان سادگی،طهارت نفس و دلسوز نظامی که در زمان جنگ تحمیلی و در سختیرین شرایط پس از انقلاب کشور را با نفت بشکه ای ۶-۵ دلاری آن را اداره کرد. ۲۰ سال در کنج خانه نشست و آنقدر شهامت داشت که در بیانیه کوتاه اعلام ورود به انتخابات متعالی ترین ارزشهای برخاسته از انقلاب را مطرح کرد و پیمودن راه سردارانی که بسیجیان واقعی این مرز و بوم بودند را در سرلوحه برنامه خود قرار داد تا پرده از روی حاکمیت فرهنگ دروغ و دغل فروفکند.
اسقف دزموند توتو مبارز ضد آپارتاید و برنده جایزه نوبل که پس از فروپاشی حکومت نژاد پرست آفریقای جنوبی مدتی ریاست کمیسیون حقیقت را به عهده داشت در اعتراض به رهبران جدید کشورش گفته است:
“ما نجنگیدیم تا جای مردمی که ادعای خدایی می کردند، کسان دیگری را جایگزین کنیم که این ادعا را تکرار نمایند و ستمدیدگان دیروز ،ستمگران امروز باشند”.
و این داستان تلخ دورانی است که در آن زندگی می کنیم.
اصحاب زوکربرگ؛ جستاری در نقش رسانه وغفلت ما
سید حسین جاودانی
یوانی سانچز بانوی 35 ساله کوبایی وقتی که در هاوانا قدم می زند این پلیس مخفی های رژیم برادران کاسترو هستند که او را تعقیب میکنند تا ببینند امروز مقصدش کدام هتل است تا بتواند از اینترنت آن بهره ببرد و نسل Y را به روز شده به دیدگان انبوه مخاطبانش برساند.
حتما آنان که دستی در دنیای وبلاگ نویسی دارند می دانند که یک میلیون بازدید کننده در ماه یعنی چه و این که وبلاگی به 22 زبان ترجمه بشود در چه جایگاهی قرار دارد.
مفهوم مبارزه با رژیم توتالیتر از منظر سانچز و نسل Y البته به همین آسانی است.
او می نویسد از هاوانا و الکلی هایش و از طلاق و فحشایش، از کاستروها؛ فیدل ریشو و رائول سبیلو و از وعده های بیهوده، از خانواده اش، دوستانش و البته پدرش که وقتی برادر بزرگتر هاوانا(شوروی) در 1991 دیده از جهان فرو بست او را که شغلش را در راه آهن از دست داده بود مجبور کرد که به دوچرخه سازی روی آورد تا یوانی و برادران و خواهرانش گرسنه نخوابند.
می نویسد از آزادی و فقدانش در نظام کاستروها و می نویسد از مصائب حاكمیت ایدئولوژی.
سل Y که نام وبلاگ پر بازدید اوست امروز صدای مردمی است که سالها کاسترو می خواست مفسر سخنان نگفته آنان باشد و بغض های فروخورده ی ایشان را تفسیر کند.
دوشیزه ای نه چندان زیبا اما جسور و شجاع و تنها در هاوانا همه ی این بازی را به سخره گرفته است. یوانی تنها نمونه ی این انقلاب رسانه ای نیست؛ چند صد مایل بالاتر از هاوانا و در کشور امپریالیستهای آدمکش (به تعبیر سفسطه آمیز کاستروها) -آمریکا- جوانی باهوش و فراست بالا نبض دنیا را در دست گرفته است؛ مارک زوکربرگ؛ بنیانگذار فیس بوک.
درکشاکش انقلاب کبیر فرانسه و در میانه قرن 18 و آن هنگام که تالارهای کاخ لویی شانزدهم در نگرانی از فریادهای ستیزه جویانه ی انقلابیون بر خود می لرزید همه می دانستند که سرآغاز این فریادها کوشش نام آورانی چون روسو و ولتر ومتفکرانی موسوم به اصحاب دایره المعارف فرانسه بود که آنروزها صدای بلند آزادی در اروپا بودند.
اما بی تردید در روزگار آینده مورخان از نقش مارک زوکربرگ و شبکه فیس بوک و میلیونها كاربر ان که من متسامحانه آنها را اصحاب زوکربرگ می خوانم در تحولات دموكراسی خواهانه قرن 21 همپایه تلاش روسو و اصحاب دایره المعارف فرانسه در میانه ی انقلاب کبیر فرانسه به نیکی یاد خواهند کرد.
آن جوانک تحصیل كرده ی بیكار تونسی که خود را به آتش کشید(محمد بوعزیزی) نمی دانست که اصحاب زوکربرگ در تونس و قاهره و صنعا و بحرین زبانه های آتش را به آسمان خواهند برد.
کیست که نداند وقتی که ژنرالهای تهران انتخابات را آنگونه که امر مطاع بود پیش بردند سهراب و ندا و محمد ابتدا در دیوار صفحه شان در فیس بوک نوشتند تا بعد بر دیوار سلولهایشان بنویسند در کهریزک و اوین و دیزل آباد و یا مردم بنویسند بر مزارشان در گورستان.
و چه معنادار بود که محمد مختاری(همان شهید 25 بهمن) در فیس بوکش از رفتن گفته بود.
این بیهوده نیست که فیلتر فیس بوك، رمز مشترک همه نظامهای سیاسی منطقه است؛ فقط زبانش فرق می کند؛ تهران و قاهره ندارد.
من البته با شباهت سازیهای بی مبنا که از قضا مورد علاقه نظامهای بسته سیاسی است چندان همدل نیستم اما نباید از ظرفیتهایی که عمدتا موهبت تکنولوژی دنیای مدرن و از خجستگی های هزاره سوم است غافل بود.
اگر روزگاری آیت الله خمینی به مدد نوار کاست سخنان آتشین نجف را به ساعتی به تهران و مشهد و اصفهان و تبریز می رساند تا نظامی مطلوب را جایگزین نظم مستقر کند این بدسلیقگی است که اگر می دانیم کاستیهای آن نظام مطلوب چه بر سر هواداران آن آورد از نوشتن و گفتن آن باز مانیم.
چه می شود اگر همگی فرصت را در به سوال كشیدن نظم غیردموکراتیک ظالمانه مغتنم شماریم؟
این نوشتنها و گفتنها البته نباید و لزوما مستقیما ساختار کلان سیاسی را هدف قرار دهد تا هزینه ای سنگین فاعل آن را هدف قرار دهد.
اما نكته در این است كه در حقیقت همه ما در نظمی زندگی می کنیم که عوارض طبیعت غیردموکراتیک آن همه ساحتهای زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده است. بنابراین فرصت بهره مندی از فناوری را باید به همه سطوح و همه طبقات گسترش داد تا عمق استراتژیک آگاهی بخشی ژرف یابد. این بار باید دموکراسی را حتی برای کارگر رنجیده کوره آجرپزی اطراف ورامین نیز ترجمه کرد.
او اگر بداند که حق دارد با داشتن سندیکایی از حقوق قانونی خود دفاع کند احتمالا فرصت و موهبت گرانقدری را در اختیار جنبش دموکراسی خواهی ایران قرار داده است.
البته همه می دانند که کنش سیاسی آنهم در نظامی بدین پایه بسته و تمامیت خواه بی هزینه نیست، اما مگر کدام تحول و تغییر در فرایند زندگی ملتها بدون این هزینه انجام شده است؟ نباید بیهوده هزینه داد اما نباید با كلبی مسلكی و ترس بیهوده ناشی از اعتماد به نفس جمعی پایین از فرصتهایی بدین سان ارزشمند والبته اندک نیز برای تغییر استفاده نکرد.
میلیونها نفر در ایران با آنچه بر سر رهبران جنبش سبز آمده است موافق نیستند اما فقط صدها نفر در این باب سخن گفته اند و فقط دهها نفر در این موضوع نوشته اند و این معادله ای ناموزون است. در قضاوت تاریخی کسی ما را به خاطر نادیده گرفتن فرصتهای مناسب جهت تاثیر بخشی ستایش نخواهد کرد.
زوکربرگ و اصحابش بسان قرن 18 در فرانسه موهبتی را فراهم کرده اند.
یوانی سانچز کوبایی، مارك زوکربرگ آمریکایی و حتی راشد الغنوشی تونسی با همه ی تفاوتها در نگرش و با استفاده از این موهبت در خدمت تغییر جدید جهان هستند.
ما نیزاین تغییر را در خدمت آزادی و دموكراسی در ایران قرار دهیم.
حتما آنان که دستی در دنیای وبلاگ نویسی دارند می دانند که یک میلیون بازدید کننده در ماه یعنی چه و این که وبلاگی به 22 زبان ترجمه بشود در چه جایگاهی قرار دارد.
مفهوم مبارزه با رژیم توتالیتر از منظر سانچز و نسل Y البته به همین آسانی است.
او می نویسد از هاوانا و الکلی هایش و از طلاق و فحشایش، از کاستروها؛ فیدل ریشو و رائول سبیلو و از وعده های بیهوده، از خانواده اش، دوستانش و البته پدرش که وقتی برادر بزرگتر هاوانا(شوروی) در 1991 دیده از جهان فرو بست او را که شغلش را در راه آهن از دست داده بود مجبور کرد که به دوچرخه سازی روی آورد تا یوانی و برادران و خواهرانش گرسنه نخوابند.
می نویسد از آزادی و فقدانش در نظام کاستروها و می نویسد از مصائب حاكمیت ایدئولوژی.
سل Y که نام وبلاگ پر بازدید اوست امروز صدای مردمی است که سالها کاسترو می خواست مفسر سخنان نگفته آنان باشد و بغض های فروخورده ی ایشان را تفسیر کند.
دوشیزه ای نه چندان زیبا اما جسور و شجاع و تنها در هاوانا همه ی این بازی را به سخره گرفته است. یوانی تنها نمونه ی این انقلاب رسانه ای نیست؛ چند صد مایل بالاتر از هاوانا و در کشور امپریالیستهای آدمکش (به تعبیر سفسطه آمیز کاستروها) -آمریکا- جوانی باهوش و فراست بالا نبض دنیا را در دست گرفته است؛ مارک زوکربرگ؛ بنیانگذار فیس بوک.
درکشاکش انقلاب کبیر فرانسه و در میانه قرن 18 و آن هنگام که تالارهای کاخ لویی شانزدهم در نگرانی از فریادهای ستیزه جویانه ی انقلابیون بر خود می لرزید همه می دانستند که سرآغاز این فریادها کوشش نام آورانی چون روسو و ولتر ومتفکرانی موسوم به اصحاب دایره المعارف فرانسه بود که آنروزها صدای بلند آزادی در اروپا بودند.
اما بی تردید در روزگار آینده مورخان از نقش مارک زوکربرگ و شبکه فیس بوک و میلیونها كاربر ان که من متسامحانه آنها را اصحاب زوکربرگ می خوانم در تحولات دموكراسی خواهانه قرن 21 همپایه تلاش روسو و اصحاب دایره المعارف فرانسه در میانه ی انقلاب کبیر فرانسه به نیکی یاد خواهند کرد.
آن جوانک تحصیل كرده ی بیكار تونسی که خود را به آتش کشید(محمد بوعزیزی) نمی دانست که اصحاب زوکربرگ در تونس و قاهره و صنعا و بحرین زبانه های آتش را به آسمان خواهند برد.
کیست که نداند وقتی که ژنرالهای تهران انتخابات را آنگونه که امر مطاع بود پیش بردند سهراب و ندا و محمد ابتدا در دیوار صفحه شان در فیس بوک نوشتند تا بعد بر دیوار سلولهایشان بنویسند در کهریزک و اوین و دیزل آباد و یا مردم بنویسند بر مزارشان در گورستان.
و چه معنادار بود که محمد مختاری(همان شهید 25 بهمن) در فیس بوکش از رفتن گفته بود.
این بیهوده نیست که فیلتر فیس بوك، رمز مشترک همه نظامهای سیاسی منطقه است؛ فقط زبانش فرق می کند؛ تهران و قاهره ندارد.
من البته با شباهت سازیهای بی مبنا که از قضا مورد علاقه نظامهای بسته سیاسی است چندان همدل نیستم اما نباید از ظرفیتهایی که عمدتا موهبت تکنولوژی دنیای مدرن و از خجستگی های هزاره سوم است غافل بود.
اگر روزگاری آیت الله خمینی به مدد نوار کاست سخنان آتشین نجف را به ساعتی به تهران و مشهد و اصفهان و تبریز می رساند تا نظامی مطلوب را جایگزین نظم مستقر کند این بدسلیقگی است که اگر می دانیم کاستیهای آن نظام مطلوب چه بر سر هواداران آن آورد از نوشتن و گفتن آن باز مانیم.
چه می شود اگر همگی فرصت را در به سوال كشیدن نظم غیردموکراتیک ظالمانه مغتنم شماریم؟
این نوشتنها و گفتنها البته نباید و لزوما مستقیما ساختار کلان سیاسی را هدف قرار دهد تا هزینه ای سنگین فاعل آن را هدف قرار دهد.
اما نكته در این است كه در حقیقت همه ما در نظمی زندگی می کنیم که عوارض طبیعت غیردموکراتیک آن همه ساحتهای زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده است. بنابراین فرصت بهره مندی از فناوری را باید به همه سطوح و همه طبقات گسترش داد تا عمق استراتژیک آگاهی بخشی ژرف یابد. این بار باید دموکراسی را حتی برای کارگر رنجیده کوره آجرپزی اطراف ورامین نیز ترجمه کرد.
او اگر بداند که حق دارد با داشتن سندیکایی از حقوق قانونی خود دفاع کند احتمالا فرصت و موهبت گرانقدری را در اختیار جنبش دموکراسی خواهی ایران قرار داده است.
البته همه می دانند که کنش سیاسی آنهم در نظامی بدین پایه بسته و تمامیت خواه بی هزینه نیست، اما مگر کدام تحول و تغییر در فرایند زندگی ملتها بدون این هزینه انجام شده است؟ نباید بیهوده هزینه داد اما نباید با كلبی مسلكی و ترس بیهوده ناشی از اعتماد به نفس جمعی پایین از فرصتهایی بدین سان ارزشمند والبته اندک نیز برای تغییر استفاده نکرد.
میلیونها نفر در ایران با آنچه بر سر رهبران جنبش سبز آمده است موافق نیستند اما فقط صدها نفر در این باب سخن گفته اند و فقط دهها نفر در این موضوع نوشته اند و این معادله ای ناموزون است. در قضاوت تاریخی کسی ما را به خاطر نادیده گرفتن فرصتهای مناسب جهت تاثیر بخشی ستایش نخواهد کرد.
زوکربرگ و اصحابش بسان قرن 18 در فرانسه موهبتی را فراهم کرده اند.
یوانی سانچز کوبایی، مارك زوکربرگ آمریکایی و حتی راشد الغنوشی تونسی با همه ی تفاوتها در نگرش و با استفاده از این موهبت در خدمت تغییر جدید جهان هستند.
ما نیزاین تغییر را در خدمت آزادی و دموكراسی در ایران قرار دهیم.
برای دخترم بهاره هدایت
زهرا ربانی املشی
سه بار است که بهار میآید امّا بهاره نمیآید، و در سفره هفت سین اش در زندان، به جای سبزه و سیب و سمنو، صبر و صلابت و صداقت چیده است. نمیدانم آیا بهاره عزیز در زندان اوین سبز شدن وشکوفه زدن درختان را میبیند؟ آیا باز شدن غنچهها را مشاهده میکند؟
بهاره از فعالان دانشجویی حقوق بشر است، یعنی به جرم دفاع از حقوق بشر، زندان را تحمل می کند!
این در حالی است که منشور کوروش کبیر سند پر افتخاری است که سابقه تمدن چند هزار ساله این مرز و بوم را در احترام به حقوق بشر نشان میدهد. علاوه بر این با تشکیل حکومت جمهوری اسلامی و ادعای پیروی از دستورات حیات بخش اسلام که بیشترین دغدغه پیغمبر و امامان آن، گسترش عدالت و رفع ظلم از مظلومان بر مبنای کرامت انسانی بوده است، رعایت حقوق بشر بدیهی به نظر می رسد، اماّ متأسفانه بر اثر بدرفتاری دستاندرکاران، کار به جایی رسیده است که اجانب برای ما تصمیم بگیرند و ما را امر به معروف و نهی از منکر کنند.
موجب تاسف فراوان است که بسیاری از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی که برگرفته از اسلام و فطرت بشری است نادیده گرفته شده و میشود. از جمله آن اصول میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی(اصل سوم بند4)؛ ممنوعیت تفتیش عقاید(اصل23)؛ توسعه و تحکیم برادری اسلامی(اصل3 بند15)؛ عدم بازرسی و نرساندن نامهها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی و افشای مخابرات یا سانسور و استراق سمع(اصل25)؛ آزادی اجتماعات و راهپیماییها(اصل27)؛ رسیدگی به پرونده مقدماتی کسی که دستگیر شده ظرف 24 ساعت درمراجع صالحه و .....(اصل32)؛ اصل بر برائت افراد و اینکه هیچکس از نظر قانون مجرم نیست(اصل37)؛ ممنوعیت شکنجه برای گرفتن اقرار(اصل38)؛ حفظ حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیرشده(اصل39)؛ و نیز بسیاری اصول دیگر که بر اساس احترام به حقوق بشر تدوین شده است.
بهاره از فعالان دانشجویی حقوق بشر است، یعنی به جرم دفاع از حقوق بشر، زندان را تحمل می کند!
این در حالی است که منشور کوروش کبیر سند پر افتخاری است که سابقه تمدن چند هزار ساله این مرز و بوم را در احترام به حقوق بشر نشان میدهد. علاوه بر این با تشکیل حکومت جمهوری اسلامی و ادعای پیروی از دستورات حیات بخش اسلام که بیشترین دغدغه پیغمبر و امامان آن، گسترش عدالت و رفع ظلم از مظلومان بر مبنای کرامت انسانی بوده است، رعایت حقوق بشر بدیهی به نظر می رسد، اماّ متأسفانه بر اثر بدرفتاری دستاندرکاران، کار به جایی رسیده است که اجانب برای ما تصمیم بگیرند و ما را امر به معروف و نهی از منکر کنند.
موجب تاسف فراوان است که بسیاری از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی که برگرفته از اسلام و فطرت بشری است نادیده گرفته شده و میشود. از جمله آن اصول میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی(اصل سوم بند4)؛ ممنوعیت تفتیش عقاید(اصل23)؛ توسعه و تحکیم برادری اسلامی(اصل3 بند15)؛ عدم بازرسی و نرساندن نامهها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی و افشای مخابرات یا سانسور و استراق سمع(اصل25)؛ آزادی اجتماعات و راهپیماییها(اصل27)؛ رسیدگی به پرونده مقدماتی کسی که دستگیر شده ظرف 24 ساعت درمراجع صالحه و .....(اصل32)؛ اصل بر برائت افراد و اینکه هیچکس از نظر قانون مجرم نیست(اصل37)؛ ممنوعیت شکنجه برای گرفتن اقرار(اصل38)؛ حفظ حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیرشده(اصل39)؛ و نیز بسیاری اصول دیگر که بر اساس احترام به حقوق بشر تدوین شده است.
اکنون مردان و زنان آزادهای هستند که به جرم ابراز عقیده و انجام وظیفه خیرخواهی و انتقاد، به جای تشویق و استفاده از نظرات مشورتی آنان، در زندان و تحت فشار به سر می برند، وکسی به دادخواهی آنان توجه نمی کند تا آنجا که بعضی از خانوادههایشان برای تظلم خواهی دست یاری به سوی مراجع بینالمللی دراز نمودهاند.
طبیعی است جلوی ضرر را از هر جا که بگیریم منفعت است. آیا وقت آن نرسیده است که صاحبان قدرت در رفتار خود تجدید نظر نمایند؟ در طول تاریخ این مطلب به اثبات رسیده است که صاحبان قدرت اگر در زمان اقتدارشان، از اشتباه خود برگردند، ملتها عذرشان را میپذیرند، برعکس زمانی که عذرخواهی از سر ناچاری و درماندگی باشد پذیرفته نخواهد شد.
طبیعی است جلوی ضرر را از هر جا که بگیریم منفعت است. آیا وقت آن نرسیده است که صاحبان قدرت در رفتار خود تجدید نظر نمایند؟ در طول تاریخ این مطلب به اثبات رسیده است که صاحبان قدرت اگر در زمان اقتدارشان، از اشتباه خود برگردند، ملتها عذرشان را میپذیرند، برعکس زمانی که عذرخواهی از سر ناچاری و درماندگی باشد پذیرفته نخواهد شد.
تصویب قطعنامه شورای حقوق بشر، میتواند فرصت و هشداری باشد تا مسئولین به جای تکذیب و توجیه، به خود آیند و به فکر اجرای بدون تبعیض عدالت در جامعه باشند.
من به عنوان یکی از هزاران کسی که از تبعیض و عدم رعایت حقوق انسانها، بخصوص زنان متأسفم، دستان بهاره هدایت را، که هرگز او را ندیدهام به گرمی میفشارم و برای او و سایر زندانیان سیاسی آرزوی آزادی فوری دارم.
من به عنوان یکی از هزاران کسی که از تبعیض و عدم رعایت حقوق انسانها، بخصوص زنان متأسفم، دستان بهاره هدایت را، که هرگز او را ندیدهام به گرمی میفشارم و برای او و سایر زندانیان سیاسی آرزوی آزادی فوری دارم.
چهره ای که ایستادگی اش از یاد نمی رود
در زندگی، لحظه هایی هستند که از یاد نمی روند. مثل شنیدن حکم اعدام و تمام شدن دنیا و زندگی و امید در یک لحظه. مثل تصور لحظه ای که قرار است که دیگر نشنوی، نبینی یا نخوانی آن که و آنچه را دوست می داشتی. یکی از راویان این لحظه و نجات یافته از اعدام می گوید:" مثل عرق سردی می ماند که یک دفعه از پشت گردنت روان می شود و تمام وجودت یخ می کند، در آن لحظه، همه لحظات زندگی ات، خاطراتت، دوستان، خانواده، آرزوهایت و... در برابرت ظاهر می شوند، حتی اگر بعد از آن زنده بمانی آن لحظه همواره با تو هست و رهایت نمی کند، انگار پیش تر مرده ای."
در کنار این تلخی ها، لحظه هایی هم هستند که رنگ زندگی دارند، قدرت آفرین و نیرو بخشند و مقاومت هایمان را بازنو می کنند. مثل لحظه حضور دلگرم کننده ی همراهانی چون بهاره در میان تنهایی، تزلزل ، تردید وترس از سرکوب تجمع زنان؛ در سرمای ترس و وحشت 22 خرداد 1385 در میدان هفت تیر که هرم داغ خرداد هم از سرمایش نمی کاست.
یا تصویر سنجاق شده بهاره و چند همراه اندکش به دانشگاه امیر کبیر و تحصن شجاعانه شان علیه سکون و انجماد تابستان 18 تیرماه 1386
او که از نقاط پیوند دهنده دو جنبش دانشجویی و زنان بود ، اکنون از مرز دو جنبش هم درگذشته است.. تصویر بهاره حتی در قاب زندان هم از حرکت باز نمی ایستد، بهاره ی در بند صدایش را به گوش هزاران دانشجوی رها از بند ورای مرزهای جغرافیایی رسانده است ..
این روزها وقتی به تدریج، مرگ آرمان ها، سلطه ی ترس ها و شیوع ویروس بی حرکتی را حس می کنم و به انتهای اندوه می رسم، تصویر بهاره در برابرم ظاهر می شود. دختری که از ایستادگی اش نیرو می گیرم از قاب بیرون زده است ، این لبخند و این ایستادگی از یاد نمی رود....
در کنار این تلخی ها، لحظه هایی هم هستند که رنگ زندگی دارند، قدرت آفرین و نیرو بخشند و مقاومت هایمان را بازنو می کنند. مثل لحظه حضور دلگرم کننده ی همراهانی چون بهاره در میان تنهایی، تزلزل ، تردید وترس از سرکوب تجمع زنان؛ در سرمای ترس و وحشت 22 خرداد 1385 در میدان هفت تیر که هرم داغ خرداد هم از سرمایش نمی کاست.
یا تصویر سنجاق شده بهاره و چند همراه اندکش به دانشگاه امیر کبیر و تحصن شجاعانه شان علیه سکون و انجماد تابستان 18 تیرماه 1386
او که از نقاط پیوند دهنده دو جنبش دانشجویی و زنان بود ، اکنون از مرز دو جنبش هم درگذشته است.. تصویر بهاره حتی در قاب زندان هم از حرکت باز نمی ایستد، بهاره ی در بند صدایش را به گوش هزاران دانشجوی رها از بند ورای مرزهای جغرافیایی رسانده است ..
این روزها وقتی به تدریج، مرگ آرمان ها، سلطه ی ترس ها و شیوع ویروس بی حرکتی را حس می کنم و به انتهای اندوه می رسم، تصویر بهاره در برابرم ظاهر می شود. دختری که از ایستادگی اش نیرو می گیرم از قاب بیرون زده است ، این لبخند و این ایستادگی از یاد نمی رود....
جنبش دانشجویی ایران در سال ۱۳۸۹؛ سال گریز و انتظار
بر جنبش دانشجويی ايران در سال ۱۳۸۹ چه گذشت؟ زندان، تبعيد و محروميت از تحصيل يا بيش از اينها ؟ راديو فردا در نگاه نوروزی خود به جنبش دانشجويی ايران در آخرين سال از دههی هشتاد و در آستانهی ورود به دههی نود، به بررسی جنبش دانشجويی ايران، چهرههای شاخص اين جنبش، مهمترين اتفاقهای مربوط به آن و چشماندازی که پس از سال ۱۳۸۹ پيش روست، پرداخته است.
دانشگاه؛ جایگاه مبارزه
جستجوی ريشه های جنبش دانشجويی بيش از نيم قرن فراز و نشيب، مبارزه و ستيز، محروميت و زندان و تغيير و دگرديسی را پيش روی ما می گذارد.
سی و اندی سال پيش، دانشجويان ايرانی در صف مقدم اشغال سفارت آمريکا در تهران ايستاده بودند.
الا بيش از ۳۰ سال گذشته و دانشجويان شعارهای ديگری می دهند، اما آنچه امروز ما به عنوان جنبش دانشجويی ايران می شناسيم، ۳۶۵ روز گذشته را چگونه گذراند؟ سال ۱۳۸۹ برای جنبش دانشجويی ايران چگونه سالی بود؟
سال بد. سال باد. سال اشک. سال شک؟ و شايد هم هيچکدام و همه؟
سعيد حبيبی، فعال پيشين و تحليلگر مسائل دانشجويی که حالا در آلمان به سر می برد، مهمان نوروزی ماست تا يکسال گذشته جنبش دانشجويی ايران را به مرور بنشينيم.
سعيد حبيبی: اين مسئله که در آستانه هر حرکتی اين دانشجويان هستند که پيش از ديگران دستگير می شوند، از تحصيل محروم می شوند و يا حتی دانشگاهشان منحل می شود، مويد اين مسئله است که دانشگاه هنوز هم جايگاه مبارزه و مبارزان است.
علی افشاری. او هم از فعالان پيشين و تحليلگر مسائل دانشجويی ايران در آمريکا، ديگر همراه ماست در مرور نوروزی کارنامه يکساله جنبش دانشجويی ايران.
علی افشاری: دانشجويان سعی کردند که حداقل در اين مقطع، هم از حقوق خودشان دفاع کنند و هم به نوعی ، چراغ انتقاد را در دانشگاه ها روشن نگاه دارند.»
زنده نگاه داشتن آتش اعتراض! اين مهمترين نقشی است که تحليگران دانشجويی برای جنش دانشجويی ايران قائلند.
سعيد حبيبی: نقش دانشگاه هم متاثر از حرکت کلی جامعه است و هم متاثر از ميزان سرکوب دولت.»
جنبش دانشجويی در سال گذشته بسيار تلاش کرد تا عليرغم همه سرکوب های سهمگين و فشارهای سنگينی که بر آن وارد می شد، کماکان آتش اعتراض را زنده نگاه دارد و به عنوان يکی از کانون های اصلی جامعه، مورد توجه هم جامعه و هم حکومت باشد.
علی افشاری هم از همين تلاش می گويد، از تلاش برای بقاء: «جنبش دانشجويی ايران با توجه به شرايط جديدی که در آن قرار گرفته بود در سال ۱۳۸۹ سعی کرد تا خودش را با شرايط تطبيق دهد. تشخيص بدهد که در کجا قرار دارد و الزامات اين دوره جديد از فعاليتش به چه نحوی و به چه شکلی خواهد بود؟
جنبش دانشجويی در سالی که گذشت بيشتر در موضع دفاعی بود تا در موضعی که بتواند فعاليت هايش را به شکل فعالانه و پيش رونده، جلو ببرد.
چون حجم فشارها، تعقيب ها و فضاهای پليسی و امنيتی به شکل بی سابقه ای در سال ۱۳۸۹ گسترش پيدا کرده بود و طبيعی بود در اين سال که آستانه تحمل حاکميت بسيار بسيار کمتر شده بود، به نوعی که می شود گفت، پس از انقلاب فرهنگی در هيچ حوزه ای دانشگاه ها شاهد اين همه برخوردهای انقباضی و محدود کننده نبودند، سعی کرد که بقای خودش را حفظ کند.»
سال گذار
دستگيری دهها دانشجو، صدور احکام زندان و تبعيد برای دانشجويان و اخراج و محروميت از تحصيل. همه اينها در کنار مهاجرت بسياری از فعالان و چهره های راهبردی جنبش دانشجويی موقعيت تازه ای در صفحه شطرنج فعاليت های سياسی و صنفی برای دانشجويان رقم زده است.
علی افشاری، تحليلگر مسائل دانشجويی، از اين همه با عنوان «دوران گذار جنبش دانشجويی ايران» نام می برد.
علی افشاری: امسال سال گذار جنبش دانشجويی ايران از يک شکل و فعاليت های قبلی به سمت روش های جديد فعاليت بوده است. با توجه به فضايی که پس از انتخابات جنجالی رياست جمهوری سال ۸۸ در کشور به وجود آمد، طبيعی بود که اشکال فعاليت جنبش دانشجويی در ايران نيز دستخوش تغيير شود.
تا پيش از اين، اين فعاليت ها مبتنی بر فعاليت گروه ها و تشکل های دانشجويی و چهره های شناخته شده دانشجويی بود، که اينها در مجموع موتور محرکه جنبش دانشجويی در ايران بودند و بر اين اساس به صورت علنی و تقريبا رسمی يا نيمه رسمی فعاليت می کردند.
اما در سال گذشته ما ديديم که ادامه اين نوع فعاليت ممکن نبود و حاکميت با هر صدای اعتراض محدودی، دانشجو را از دانشگاه اخراج می کرد، طبيعی بود که در اين فضا ديگر نمی شد آن فعاليت ها را ادامه داد.
لذا در مجموع می شود گفت که سال ۸۹ يک دوره جنينی مرحله جديد فعاليت های جنبش دانشجويی بود که به سمت روش غير رسمی، نيمه علنی و يا فعاليت پوشيده حرکت می کرد.
اما سعيد حبيبی، تحليلگر مسائل دانشجويی ، زاويه ديگری را بر اين موضوع باز می کند.
او از بخش هايی می گويد که جنبش دانشجويی در آنها چندان هم موفق عمل نکرد: «من تصور می کنم که در يکسال و نيم اخير جنبش دانشجويی تنها در بخش تبليغات و پروپاگاندا، نقش خود را ايفا کرده است.
البته به اعتقاد من اين مسئله معلول علل متفاوتی است که در نوع خود، قابل بحث و قابل توجه است. اما در همان بخش نخست هم، تصور می کنم در عرصه سازماندهی نيروهای اجتماعی، با هويت خاص خودش، تاثير چندانی به جای نگذاشته است.
اين البته خلائی است که بايد آن را هم در ارتباط با ضعف رهبری اين جنبش و هم در ارتباط با ضعف در سازماندهی و امکانات و هم در آشفتگی ها و پريشانی هايی که در فضای گفتمان ايران هست، جستجو و مورد تحليل قرار داد.»
آقای حبيبی همچنين از ضعف جنبش دانشجويی ايران در نهادسازی می گويد: من بر اين باورم که جنبش دانشجويی درارتباط با نهادهايی که مقوم دموکراسی هستند، در طول يکسال و نيم اخير فعاليت چشمگيری نداشته است.
به عبارت ديگر هم در عرصه تشکل های مدنی، مثل خود تشکل های دانشجويی و هم در ايجاد تشکل های صنفی در عرصه دانشگاه، کاستی هايی وجود داشته و هنوز هم وجود دارد.»
مطالبات دانشجويی
همه اينها، از شدت گرفتن محدوديت ها برای فعاليت های دانشجويی گرفته تا موج گسترده بازداشت و محروميت از تحصيل، چه اثری بر مطالبات اين جنبش باقی گذاشته است؟
آيا جنبش دانشجويی راديکالتر و سياسی تر شده و يا بيش و پيش از آن در جستجوی مطالبت ديگری است؟
ی افشاری، فعال پيشين دانشجويی از تحول مطالبات اين جنبش می گويد: گر چه نمی شود گفت که مطالبات جديدی را خلق کرده است، ولی شدت و درجه مطالبات را افزايش داده است.
به هر حال مطالبات جنبش دانشجويی ايران را می شود در دو سرفصل کلی تقسيم بندی کرد، يکی از آنها؛ مطالبات عام و کلانی است که از سوی دانشجويان به عنوان ميزان الحراره و بخش پيشرو جامعه مطرح می شود و آنها سعی می کنند از حقوق ملت دفاع کنند.
اما دومين سر فصل نيز، مطالبات صنفی آنان است. در سرفصل نخست، اگر سال ۱۳۸۹ را با سال های پيش از آن مقايسه کنيم، می بينيم که ميانگين نحو و درجه راديکاليزه بودن اين مطالبات، افزايش يافته است.
اما در حوزه صنفی با توجه به اينکه محدوديت های اعمال شده از سوی حکومت در دانشگاه روز به روز در حال افزايش است، حجم اين مطالبات هم افزوده شده است.
اما پذيرش نقش سياسی از سوی جنبش دانشجويی ، موضوعی است که سعيد حبيبی، ميهمان نوروزی ما، درباره آن ، اما و اگرهايی دارد:
«من معتقدم که نبايد از جنبش دانشجويی انتظار گزاف داشت. دانشگاه همان طور که در عرصه علم و تکنولوژی جايی برای آموزش است، درعرصه فعاليت های سياسی و مدنی نيز، جايگاه آموزش نظری و تجربی است.
نهادن وظيفه احزاب و رسانه ها بر دوش دانشگاه و يا پذيرفتن اين وظايف از سوی فعالين جنبش دانشجويی، انتظار گزافی است که چندان هم نتيجه بخش نخواهد بود.»
علی افشاری اما، موضوع نياز جامعه را پيش می کشد و معتقد است اگر جنبش دانشجويی ، جنبشی سياسی است، پس ناگزيراست.
علی افشاری: يک توازن و تقارنی بين مطالبات صنفی و گروهی و همچنين فعاليت های سياسی در جنبش دانشجويی بايد برقرار شود.
شايد جنبش دانشجويی در طول دوران فعاليتش ، در برقراری يک پيوند مناسب بين اين دو، ناتوان بوده است. اما به لحاظ سياسی اين نياز جامعه است که دانشجويان را به اين سمت و سو می برد.»
چهره ها
جنبش دانشجويی ايران در سال ۱۳۸۹ توانست همچنان چراغ خانه اش را روشن نگاه دارد. اما از دست داده هايی هم داشت. صانع ژاله و حامد نورمحمدی، دو دانشجو که در جريان اعتراض های دانشجويی کشته شدند.
از سعيد حبيبی، تحليلگر مسائل دانشجويی می پرسم تاثيرگذارترين چهره های شاخص جنبش دانشجويی در سال ۱۳۸۹ چه کسانی بودند؟
«دو چهره در اين ميان خيلی شاخص هستند. خانم بهاره هدايت و آقای مجيد توکلی. اينها افرادی هستند که در يکسال و نيم اخير، عليرغم همه فشارهای وارده و احکام بسيار سنگينی که دريافت کرده اند- آقای مجيد توکلی هشت سال و نيم زندان و خانم هدايت ، ۹سال و نيم زندان- کماکان به استقامت و پايداری خودشان ادامه دادند.
خاطرمان هست که در آستانه روز ۱۶ آذرماه ، با پيامی که صادر کردند، يک شوری در سطح فعاليت های اين جنبش ايجاد کردند. اما اين را هم بايد ذکر کنم که از ديد من حق آنان در دانشگاه ها ادا نشده است.
از اين جهت است که من انتظار دارم وقتی چنين فعالين مقاوم دانشجويی در زندان هستند، حداقل ظاهر دانشگاه ها و فضای کلی آنجا به گونه ای باشد که در و ديوار دانشگاه هم، آزادی اين افراد را فرياد کند.»
علی افشاری هم انتخاب هايی دارد: به نظر من می شود کسانی که در دور جديد اعتراضات خيابانی و تحرکات جنبش، شهيد شدند را چهره های برجسته اين جنبش دانست.
اما دانشجويان زندانی نيز از چهره های شاخص اين جنبش به شمار می روند. به خصوص خانم بهاره هدايت، مجيد توکلی و آقای ميلاد اسدی ، افرادی بودند که در دوره دانشجويی شان هم نماينده طيف گسترده ای از دانشجويان بودند.
از سوی ديگر با مقاومت و از خودگذشتگی خودشان، مقاومت جنبش دانشجويی را نشان دادند و می دانيد که يکی از بدترين برخوردها هم با آنان در زندان، چه در دوران بازجويی و چه در دوران تحمل حبس صورت گرفت.»
بسيج دانشجويی
جنبش دانشجويی ايران در سال ۱۳۸۹ هم، مثل سال های پيش از آن، با نهاد سازمان يافته ای به نام بسيج دانشجويی در چالش بود.
بسيج دانشجويی در ۳۶۵ روز گذشته چه نقشی را ايفا کرد و چه اثری بر جنبش دانشجويی ايران گذاشت؟
علی افشاری می گويد که تشکل شبه نظامی بسيج دانشجويی با وجود امکانات گسترده، چندان هم در دانشگاه ها موفق نبوده است.
علی افشاری: بسيج دانشجويی حالت يک تشکل دانشجويی را ندارد و بايد آن را جزو يک تشکل شبه نظامی در نظر گرفت. اما طبيعی است که بسيج دانشجويی هم همچون جامعه اسلامی دانشجويان و جريان جعلی موسوم به دفتر تحکيم وحدت که به اين عنوان هم بيانيه صادر می کنند، اينها حافظان منافع نظام در داخل دانشگاه ها هستند.
اين گروه ها سعی می کنند پيش از اينکه نهادهای امنيتی و نظامی فعال شوند، موازنه قوا را در درون دانشگاه ها به نفع حکومت حفظ کنند. اگر به فعاليت اين گروه ها در سال گذشته نگاهی بياندازيم می بينيم که از اين منظر شکست خورده اند.»
چشم انداز پيش رو
از سعيد حبيبی، فعال پيشين دانشجويی، اگر بپرسيم، می گويد که چشم انداز پيش روی جنبش دانشجويی ايران با توجه به همه تغيير و تحولات يکسال گذشته، فشار و سرکوب و برخورد بيشتر است و در نتيجه پيامد آن مطالباتی است که راديکالتر خواهد شد.
سعيد حبيبی: از يک طرف به نظرم می رسد که فشار حکومت بر جنبش دانشجويی بيشتر و بيشتر خواهد شد و فعالين دانشجويی که در صف مقدم مبارزه هستند مورد برخورد بيشتر قرار خواهند گرفت.
در اين شرايط اگر جنبش دانشجويی به سمت ايجاد نهادهای صنفی که، البته دانشگاهی هم هستند، نرود، احتمالا تبديل به يک قشر اتميزه خواهد شد و عملا از نقش آفرينی اجتماعی باز خواهد ماند.
علی افشاری، تحليلگر ديگری است که چندان اميدی به تغيير وضعيت موجود ندارد و از افزايش چالش ميان حاکميت و فضای دانشجويی می گويد:
«قطعا اين فضای سرکوب و برخوردهای پليسی نمی تواند جنبش دانشجويی را به صفر برساند. و ناتوان از اين خواهد بود که جلوی کنش های انتقادی را در دانشگاه ها بگيرد و دانشجويان کماکان به نقادی خودشان ادامه خواهند داد.
اما به دليل هزينه بسياری که به آنها تحميل خواهد شد ، من تصور نمی کنم در کوتاه مدت و در طول سال آينده نيز ما شاهد اين باشيم که جنبش دانشجويی به دوران اوج خود بازگردد.
بنابر اين همين وضعيت کنونی کماکان ادامه خواهد يافت و چالش مابين حکومت و دانشجويان در دانشگاه ها افزايش خواهد يافت.»
خيلی ها می گويند جنبش دانشجويی ايران از دوران طلايی خود فاصله گرفته است. خيلی ها، وقتی می گويند «دوران اوج»، نگاهشان به سال های پايانی دهه پنجاه است و انقلاب سال ۱۳۵۷.
سال های پايانی دهه ۷۰ هم دوره اوج ديگری است برای جنبش دانشجويی ايران. دوره ای که مشکل بتوان با آخرين سال از دهه ۸۰ خورشيدی مقايسه اش کرد، هر چند که «عصر طلايی» در هيچ زمان، «عصر حاضر» نبوده است.
جستجوی ريشه های جنبش دانشجويی بيش از نيم قرن فراز و نشيب، مبارزه و ستيز، محروميت و زندان و تغيير و دگرديسی را پيش روی ما می گذارد.
سی و اندی سال پيش، دانشجويان ايرانی در صف مقدم اشغال سفارت آمريکا در تهران ايستاده بودند.
الا بيش از ۳۰ سال گذشته و دانشجويان شعارهای ديگری می دهند، اما آنچه امروز ما به عنوان جنبش دانشجويی ايران می شناسيم، ۳۶۵ روز گذشته را چگونه گذراند؟ سال ۱۳۸۹ برای جنبش دانشجويی ايران چگونه سالی بود؟
سال بد. سال باد. سال اشک. سال شک؟ و شايد هم هيچکدام و همه؟
سعيد حبيبی، فعال پيشين و تحليلگر مسائل دانشجويی که حالا در آلمان به سر می برد، مهمان نوروزی ماست تا يکسال گذشته جنبش دانشجويی ايران را به مرور بنشينيم.
سعيد حبيبی: اين مسئله که در آستانه هر حرکتی اين دانشجويان هستند که پيش از ديگران دستگير می شوند، از تحصيل محروم می شوند و يا حتی دانشگاهشان منحل می شود، مويد اين مسئله است که دانشگاه هنوز هم جايگاه مبارزه و مبارزان است.
علی افشاری. او هم از فعالان پيشين و تحليلگر مسائل دانشجويی ايران در آمريکا، ديگر همراه ماست در مرور نوروزی کارنامه يکساله جنبش دانشجويی ايران.
علی افشاری: دانشجويان سعی کردند که حداقل در اين مقطع، هم از حقوق خودشان دفاع کنند و هم به نوعی ، چراغ انتقاد را در دانشگاه ها روشن نگاه دارند.»
زنده نگاه داشتن آتش اعتراض! اين مهمترين نقشی است که تحليگران دانشجويی برای جنش دانشجويی ايران قائلند.
سعيد حبيبی: نقش دانشگاه هم متاثر از حرکت کلی جامعه است و هم متاثر از ميزان سرکوب دولت.»
جنبش دانشجويی در سال گذشته بسيار تلاش کرد تا عليرغم همه سرکوب های سهمگين و فشارهای سنگينی که بر آن وارد می شد، کماکان آتش اعتراض را زنده نگاه دارد و به عنوان يکی از کانون های اصلی جامعه، مورد توجه هم جامعه و هم حکومت باشد.
علی افشاری هم از همين تلاش می گويد، از تلاش برای بقاء: «جنبش دانشجويی ايران با توجه به شرايط جديدی که در آن قرار گرفته بود در سال ۱۳۸۹ سعی کرد تا خودش را با شرايط تطبيق دهد. تشخيص بدهد که در کجا قرار دارد و الزامات اين دوره جديد از فعاليتش به چه نحوی و به چه شکلی خواهد بود؟
جنبش دانشجويی در سالی که گذشت بيشتر در موضع دفاعی بود تا در موضعی که بتواند فعاليت هايش را به شکل فعالانه و پيش رونده، جلو ببرد.
چون حجم فشارها، تعقيب ها و فضاهای پليسی و امنيتی به شکل بی سابقه ای در سال ۱۳۸۹ گسترش پيدا کرده بود و طبيعی بود در اين سال که آستانه تحمل حاکميت بسيار بسيار کمتر شده بود، به نوعی که می شود گفت، پس از انقلاب فرهنگی در هيچ حوزه ای دانشگاه ها شاهد اين همه برخوردهای انقباضی و محدود کننده نبودند، سعی کرد که بقای خودش را حفظ کند.»
سال گذار
دستگيری دهها دانشجو، صدور احکام زندان و تبعيد برای دانشجويان و اخراج و محروميت از تحصيل. همه اينها در کنار مهاجرت بسياری از فعالان و چهره های راهبردی جنبش دانشجويی موقعيت تازه ای در صفحه شطرنج فعاليت های سياسی و صنفی برای دانشجويان رقم زده است.
علی افشاری، تحليلگر مسائل دانشجويی، از اين همه با عنوان «دوران گذار جنبش دانشجويی ايران» نام می برد.
علی افشاری: امسال سال گذار جنبش دانشجويی ايران از يک شکل و فعاليت های قبلی به سمت روش های جديد فعاليت بوده است. با توجه به فضايی که پس از انتخابات جنجالی رياست جمهوری سال ۸۸ در کشور به وجود آمد، طبيعی بود که اشکال فعاليت جنبش دانشجويی در ايران نيز دستخوش تغيير شود.
تا پيش از اين، اين فعاليت ها مبتنی بر فعاليت گروه ها و تشکل های دانشجويی و چهره های شناخته شده دانشجويی بود، که اينها در مجموع موتور محرکه جنبش دانشجويی در ايران بودند و بر اين اساس به صورت علنی و تقريبا رسمی يا نيمه رسمی فعاليت می کردند.
اما در سال گذشته ما ديديم که ادامه اين نوع فعاليت ممکن نبود و حاکميت با هر صدای اعتراض محدودی، دانشجو را از دانشگاه اخراج می کرد، طبيعی بود که در اين فضا ديگر نمی شد آن فعاليت ها را ادامه داد.
لذا در مجموع می شود گفت که سال ۸۹ يک دوره جنينی مرحله جديد فعاليت های جنبش دانشجويی بود که به سمت روش غير رسمی، نيمه علنی و يا فعاليت پوشيده حرکت می کرد.
اما سعيد حبيبی، تحليلگر مسائل دانشجويی ، زاويه ديگری را بر اين موضوع باز می کند.
او از بخش هايی می گويد که جنبش دانشجويی در آنها چندان هم موفق عمل نکرد: «من تصور می کنم که در يکسال و نيم اخير جنبش دانشجويی تنها در بخش تبليغات و پروپاگاندا، نقش خود را ايفا کرده است.
البته به اعتقاد من اين مسئله معلول علل متفاوتی است که در نوع خود، قابل بحث و قابل توجه است. اما در همان بخش نخست هم، تصور می کنم در عرصه سازماندهی نيروهای اجتماعی، با هويت خاص خودش، تاثير چندانی به جای نگذاشته است.
اين البته خلائی است که بايد آن را هم در ارتباط با ضعف رهبری اين جنبش و هم در ارتباط با ضعف در سازماندهی و امکانات و هم در آشفتگی ها و پريشانی هايی که در فضای گفتمان ايران هست، جستجو و مورد تحليل قرار داد.»
آقای حبيبی همچنين از ضعف جنبش دانشجويی ايران در نهادسازی می گويد: من بر اين باورم که جنبش دانشجويی درارتباط با نهادهايی که مقوم دموکراسی هستند، در طول يکسال و نيم اخير فعاليت چشمگيری نداشته است.
به عبارت ديگر هم در عرصه تشکل های مدنی، مثل خود تشکل های دانشجويی و هم در ايجاد تشکل های صنفی در عرصه دانشگاه، کاستی هايی وجود داشته و هنوز هم وجود دارد.»
مطالبات دانشجويی
همه اينها، از شدت گرفتن محدوديت ها برای فعاليت های دانشجويی گرفته تا موج گسترده بازداشت و محروميت از تحصيل، چه اثری بر مطالبات اين جنبش باقی گذاشته است؟
آيا جنبش دانشجويی راديکالتر و سياسی تر شده و يا بيش و پيش از آن در جستجوی مطالبت ديگری است؟
ی افشاری، فعال پيشين دانشجويی از تحول مطالبات اين جنبش می گويد: گر چه نمی شود گفت که مطالبات جديدی را خلق کرده است، ولی شدت و درجه مطالبات را افزايش داده است.
به هر حال مطالبات جنبش دانشجويی ايران را می شود در دو سرفصل کلی تقسيم بندی کرد، يکی از آنها؛ مطالبات عام و کلانی است که از سوی دانشجويان به عنوان ميزان الحراره و بخش پيشرو جامعه مطرح می شود و آنها سعی می کنند از حقوق ملت دفاع کنند.
اما دومين سر فصل نيز، مطالبات صنفی آنان است. در سرفصل نخست، اگر سال ۱۳۸۹ را با سال های پيش از آن مقايسه کنيم، می بينيم که ميانگين نحو و درجه راديکاليزه بودن اين مطالبات، افزايش يافته است.
اما در حوزه صنفی با توجه به اينکه محدوديت های اعمال شده از سوی حکومت در دانشگاه روز به روز در حال افزايش است، حجم اين مطالبات هم افزوده شده است.
اما پذيرش نقش سياسی از سوی جنبش دانشجويی ، موضوعی است که سعيد حبيبی، ميهمان نوروزی ما، درباره آن ، اما و اگرهايی دارد:
«من معتقدم که نبايد از جنبش دانشجويی انتظار گزاف داشت. دانشگاه همان طور که در عرصه علم و تکنولوژی جايی برای آموزش است، درعرصه فعاليت های سياسی و مدنی نيز، جايگاه آموزش نظری و تجربی است.
نهادن وظيفه احزاب و رسانه ها بر دوش دانشگاه و يا پذيرفتن اين وظايف از سوی فعالين جنبش دانشجويی، انتظار گزافی است که چندان هم نتيجه بخش نخواهد بود.»
علی افشاری اما، موضوع نياز جامعه را پيش می کشد و معتقد است اگر جنبش دانشجويی ، جنبشی سياسی است، پس ناگزيراست.
علی افشاری: يک توازن و تقارنی بين مطالبات صنفی و گروهی و همچنين فعاليت های سياسی در جنبش دانشجويی بايد برقرار شود.
شايد جنبش دانشجويی در طول دوران فعاليتش ، در برقراری يک پيوند مناسب بين اين دو، ناتوان بوده است. اما به لحاظ سياسی اين نياز جامعه است که دانشجويان را به اين سمت و سو می برد.»
چهره ها
جنبش دانشجويی ايران در سال ۱۳۸۹ توانست همچنان چراغ خانه اش را روشن نگاه دارد. اما از دست داده هايی هم داشت. صانع ژاله و حامد نورمحمدی، دو دانشجو که در جريان اعتراض های دانشجويی کشته شدند.
از سعيد حبيبی، تحليلگر مسائل دانشجويی می پرسم تاثيرگذارترين چهره های شاخص جنبش دانشجويی در سال ۱۳۸۹ چه کسانی بودند؟
«دو چهره در اين ميان خيلی شاخص هستند. خانم بهاره هدايت و آقای مجيد توکلی. اينها افرادی هستند که در يکسال و نيم اخير، عليرغم همه فشارهای وارده و احکام بسيار سنگينی که دريافت کرده اند- آقای مجيد توکلی هشت سال و نيم زندان و خانم هدايت ، ۹سال و نيم زندان- کماکان به استقامت و پايداری خودشان ادامه دادند.
خاطرمان هست که در آستانه روز ۱۶ آذرماه ، با پيامی که صادر کردند، يک شوری در سطح فعاليت های اين جنبش ايجاد کردند. اما اين را هم بايد ذکر کنم که از ديد من حق آنان در دانشگاه ها ادا نشده است.
از اين جهت است که من انتظار دارم وقتی چنين فعالين مقاوم دانشجويی در زندان هستند، حداقل ظاهر دانشگاه ها و فضای کلی آنجا به گونه ای باشد که در و ديوار دانشگاه هم، آزادی اين افراد را فرياد کند.»
علی افشاری هم انتخاب هايی دارد: به نظر من می شود کسانی که در دور جديد اعتراضات خيابانی و تحرکات جنبش، شهيد شدند را چهره های برجسته اين جنبش دانست.
اما دانشجويان زندانی نيز از چهره های شاخص اين جنبش به شمار می روند. به خصوص خانم بهاره هدايت، مجيد توکلی و آقای ميلاد اسدی ، افرادی بودند که در دوره دانشجويی شان هم نماينده طيف گسترده ای از دانشجويان بودند.
از سوی ديگر با مقاومت و از خودگذشتگی خودشان، مقاومت جنبش دانشجويی را نشان دادند و می دانيد که يکی از بدترين برخوردها هم با آنان در زندان، چه در دوران بازجويی و چه در دوران تحمل حبس صورت گرفت.»
بسيج دانشجويی
جنبش دانشجويی ايران در سال ۱۳۸۹ هم، مثل سال های پيش از آن، با نهاد سازمان يافته ای به نام بسيج دانشجويی در چالش بود.
بسيج دانشجويی در ۳۶۵ روز گذشته چه نقشی را ايفا کرد و چه اثری بر جنبش دانشجويی ايران گذاشت؟
علی افشاری می گويد که تشکل شبه نظامی بسيج دانشجويی با وجود امکانات گسترده، چندان هم در دانشگاه ها موفق نبوده است.
علی افشاری: بسيج دانشجويی حالت يک تشکل دانشجويی را ندارد و بايد آن را جزو يک تشکل شبه نظامی در نظر گرفت. اما طبيعی است که بسيج دانشجويی هم همچون جامعه اسلامی دانشجويان و جريان جعلی موسوم به دفتر تحکيم وحدت که به اين عنوان هم بيانيه صادر می کنند، اينها حافظان منافع نظام در داخل دانشگاه ها هستند.
اين گروه ها سعی می کنند پيش از اينکه نهادهای امنيتی و نظامی فعال شوند، موازنه قوا را در درون دانشگاه ها به نفع حکومت حفظ کنند. اگر به فعاليت اين گروه ها در سال گذشته نگاهی بياندازيم می بينيم که از اين منظر شکست خورده اند.»
چشم انداز پيش رو
از سعيد حبيبی، فعال پيشين دانشجويی، اگر بپرسيم، می گويد که چشم انداز پيش روی جنبش دانشجويی ايران با توجه به همه تغيير و تحولات يکسال گذشته، فشار و سرکوب و برخورد بيشتر است و در نتيجه پيامد آن مطالباتی است که راديکالتر خواهد شد.
سعيد حبيبی: از يک طرف به نظرم می رسد که فشار حکومت بر جنبش دانشجويی بيشتر و بيشتر خواهد شد و فعالين دانشجويی که در صف مقدم مبارزه هستند مورد برخورد بيشتر قرار خواهند گرفت.
در اين شرايط اگر جنبش دانشجويی به سمت ايجاد نهادهای صنفی که، البته دانشگاهی هم هستند، نرود، احتمالا تبديل به يک قشر اتميزه خواهد شد و عملا از نقش آفرينی اجتماعی باز خواهد ماند.
علی افشاری، تحليلگر ديگری است که چندان اميدی به تغيير وضعيت موجود ندارد و از افزايش چالش ميان حاکميت و فضای دانشجويی می گويد:
«قطعا اين فضای سرکوب و برخوردهای پليسی نمی تواند جنبش دانشجويی را به صفر برساند. و ناتوان از اين خواهد بود که جلوی کنش های انتقادی را در دانشگاه ها بگيرد و دانشجويان کماکان به نقادی خودشان ادامه خواهند داد.
اما به دليل هزينه بسياری که به آنها تحميل خواهد شد ، من تصور نمی کنم در کوتاه مدت و در طول سال آينده نيز ما شاهد اين باشيم که جنبش دانشجويی به دوران اوج خود بازگردد.
بنابر اين همين وضعيت کنونی کماکان ادامه خواهد يافت و چالش مابين حکومت و دانشجويان در دانشگاه ها افزايش خواهد يافت.»
خيلی ها می گويند جنبش دانشجويی ايران از دوران طلايی خود فاصله گرفته است. خيلی ها، وقتی می گويند «دوران اوج»، نگاهشان به سال های پايانی دهه پنجاه است و انقلاب سال ۱۳۵۷.
سال های پايانی دهه ۷۰ هم دوره اوج ديگری است برای جنبش دانشجويی ايران. دوره ای که مشکل بتوان با آخرين سال از دهه ۸۰ خورشيدی مقايسه اش کرد، هر چند که «عصر طلايی» در هيچ زمان، «عصر حاضر» نبوده است.
فهیمه خضر حیدری
رادیو فردا
کویت: ۳ دیپلمات دیگر ایرانی را هم اخراج میکنیم
یک منبع آگاه در وزارت امور خارجه کویت اعلام کرده است این کشور قصد دارد 3 دیپلمات دیگر ایران را از این کشور اخراج کند.
به گزارش روزنامه کویتی الرای، کویت پیش از این هم 3 دیپلمات دیگر ایران را اخراج کرده بود.
این اقدامات به دنبال محاکمه چند متهم به جاسوسی برای ایران در کویت و محکومیت آنها به اعدام صورت میگیرد. نام 3 نفر از دیپلماتهای ایرانی نیز به عنوان متهم در متن محاکمه ذکر شده بود که وزارت خارجه کویت پیش از این آنها را اخراج کرد.
به گزارش روزنامه کویتی الرای، کویت پیش از این هم 3 دیپلمات دیگر ایران را اخراج کرده بود.
این اقدامات به دنبال محاکمه چند متهم به جاسوسی برای ایران در کویت و محکومیت آنها به اعدام صورت میگیرد. نام 3 نفر از دیپلماتهای ایرانی نیز به عنوان متهم در متن محاکمه ذکر شده بود که وزارت خارجه کویت پیش از این آنها را اخراج کرد.
"خالد جارالله" معاون وزیر امور خارجه کویت نیز به روزنامه الرای چاپ کویت گفت که نشست امروز وزیران امور خارجه شورای همکاری خلیج فارس در ریاض، موضوع کشف شبکه جاسوسی ایران را بررسی میکند.
وی ادامه داد: وزارت امور خارجه کویت، محمد شهابی کاردار ایران را احضار میکند تا درباره موضوع شبکه جاسوسی با وی گفتوگو کند.
منابع آگاه گفتهاند که در این احضار، اخراج 3 دیپلمات جدید ایرانی از کویت نیز به شهابی ابلاغ میشود.
براساس این خبر، همچنین قرار است محمود احمدینژاد نمایندهای را در رأس هیأت عالیرتبه به کویت اعزام کند تا ضمن دیدار با مقامات ارشد کویتی و اعلام حمایت از این کشور، موضع ایران را در رابطه با این شبکه جاسوسی توضیح بدهد.
کویت همچنین با ادعای کشف شبکه جاسوسی ایران، سفیر خود را از تهران فراخوانده است.
مقامات ایرانی بارها این اتهامات را رد کرده و بر متانت روابط میان تهران و کویت تاکید داشتهاند.
وی ادامه داد: وزارت امور خارجه کویت، محمد شهابی کاردار ایران را احضار میکند تا درباره موضوع شبکه جاسوسی با وی گفتوگو کند.
منابع آگاه گفتهاند که در این احضار، اخراج 3 دیپلمات جدید ایرانی از کویت نیز به شهابی ابلاغ میشود.
براساس این خبر، همچنین قرار است محمود احمدینژاد نمایندهای را در رأس هیأت عالیرتبه به کویت اعزام کند تا ضمن دیدار با مقامات ارشد کویتی و اعلام حمایت از این کشور، موضع ایران را در رابطه با این شبکه جاسوسی توضیح بدهد.
کویت همچنین با ادعای کشف شبکه جاسوسی ایران، سفیر خود را از تهران فراخوانده است.
مقامات ایرانی بارها این اتهامات را رد کرده و بر متانت روابط میان تهران و کویت تاکید داشتهاند.
آفتاب
انتقاد دانشجویان ایرانی دانشگاه توهوکو به سفارت ایران در توکیو
جمعی از دانشجویان و محققان ایرانی دانشگاه توهوکو شهر سندای ژاپن طی نامه ای سرگشاده بر عملکرد سفارت جمهوری اسلامی ایران در توکیو در قبال اتباع ایرانی زلزله زده مقیم شهر سندای ژاپن انتقاد کرده و خواستار تدوین دستورالعمل جامع مقابله با بحران در زمان وقوع حادثه در خارج کشور شدند.
به گزارش مهر، شهر سندای در فاصله 100 کیلومتری از مرکز زلزله 9 ریشتری ژاپن قرار دارد و بیشترین آسیب را به دلیل وقوع زلزله و سونامی متحمل شده است. در حال حاضر نیز به دلیل نزدیکی به نیروگاه اتمی فوکوشیما در معرض خطر تشعشعات مواد رادیواکتیو قرار دارد.
دانشگاه توهوکو نیز از دانشگاههای ژاپنی است که حدود 20 دانشجو و محقق از ایران در آن فعال هستند و ایرانیان یکی از بزرگترین گروههای دانشجویی خارجی در حال تحصیل و تحقیق در این دانشگاه را تشکیل می دهند.
نگارندگان این بیانیه انتقادی در مقایسه عملکرد سفارتخانه کشورهایی نظیر اندونزی، پاناما و کشورهای حاشیه خلیج فارس در توکیو با عملکرد سفارت کشورمان مدعی کم کاری و کم توجهی کارکنان و مسئولان سفارتخانه ایران در توکیو شده اند.
این دانشجویان در بخشی از این نامه سرگشاده آورده اند: "پس از وقوع زلزله بسیاری از سفارتخانه ها به دلیل خطرات احتمالی پس لرزه ها و خطرات ناشی از تابش مواد رادیو اکتیو با ارسال اتوبوس اقدام به انتقال اتباع کشور خود از شهر سندای کردند. کشورهایی نظیر اندونزی، پاناما، کشورهای حاشیه خلیج فارس و حتی کشورهایی که از لحاظ وضعیت سیاسی یا شاخص های رفاهی در سطح پائین تری نسبت به کشور ما قرار دارند و شمار دانشجویان یا شهروندان آنها در شهر سندای کم بود، هموطنانشان را به شهرهای امن و حتی کشورهای خودشان منتقل کردند اما سفارت کشور ما در این بحران بزرگ برای دانشجویان یا شهروندان ایرانی مقیم شهر سندای چه اقداماتی بعمل آوردند."
نگارندگان این نامه سرگشاده تاکید کرده اند: "چون همیشه این احتمال وجود دارد که حوادثی مانند آنچه در ژاپن رخ داد در هر نقطه ای از جهان رخ دهد و برای اینکه کمترین آسیبی به هموطنان ما برسد نیازمند یک دستورالعمل جامع مقابله با بحران در زمان وقوع حادثه در خارج کشور هستیم تا سفارتخانه های کشور ما با انجام اقدامات به موقع بتوانند جان هموطنانمان را از خطرات احتمالی نجات دهند."
دانشگاه توهوکو نیز از دانشگاههای ژاپنی است که حدود 20 دانشجو و محقق از ایران در آن فعال هستند و ایرانیان یکی از بزرگترین گروههای دانشجویی خارجی در حال تحصیل و تحقیق در این دانشگاه را تشکیل می دهند.
نگارندگان این بیانیه انتقادی در مقایسه عملکرد سفارتخانه کشورهایی نظیر اندونزی، پاناما و کشورهای حاشیه خلیج فارس در توکیو با عملکرد سفارت کشورمان مدعی کم کاری و کم توجهی کارکنان و مسئولان سفارتخانه ایران در توکیو شده اند.
این دانشجویان در بخشی از این نامه سرگشاده آورده اند: "پس از وقوع زلزله بسیاری از سفارتخانه ها به دلیل خطرات احتمالی پس لرزه ها و خطرات ناشی از تابش مواد رادیو اکتیو با ارسال اتوبوس اقدام به انتقال اتباع کشور خود از شهر سندای کردند. کشورهایی نظیر اندونزی، پاناما، کشورهای حاشیه خلیج فارس و حتی کشورهایی که از لحاظ وضعیت سیاسی یا شاخص های رفاهی در سطح پائین تری نسبت به کشور ما قرار دارند و شمار دانشجویان یا شهروندان آنها در شهر سندای کم بود، هموطنانشان را به شهرهای امن و حتی کشورهای خودشان منتقل کردند اما سفارت کشور ما در این بحران بزرگ برای دانشجویان یا شهروندان ایرانی مقیم شهر سندای چه اقداماتی بعمل آوردند."
نگارندگان این نامه سرگشاده تاکید کرده اند: "چون همیشه این احتمال وجود دارد که حوادثی مانند آنچه در ژاپن رخ داد در هر نقطه ای از جهان رخ دهد و برای اینکه کمترین آسیبی به هموطنان ما برسد نیازمند یک دستورالعمل جامع مقابله با بحران در زمان وقوع حادثه در خارج کشور هستیم تا سفارتخانه های کشور ما با انجام اقدامات به موقع بتوانند جان هموطنانمان را از خطرات احتمالی نجات دهند."
مهر
مصباح یزدی خطاب به طلاب لبنانی: از جانب من دست و پای سید حسن نصرالله را ببوسید
دانشجو نیوز: به گزارش سایت های نزدیک به دولت، آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، در دیدار جمعی از طلاب لبنانی با اشاره به آیت الله خامنه ای و سید حسن نصرالله گفت: خالصانه عرض میکنم که از نعمتهای خاص خداوند به این حقیر بعد از نعمت محبت و دوستی ائمه طاهرین و امام خمینی(ره)، محبت و دوستی امام و پیشوا آیتالله خامنهای و ولی الله و یار امام زمان، آقای سید حسن نصرالله است.
عضو خبرگان رهبری گفت: دشمنان ما امروز از نظر تبلیغاتی در جایگاهی بسیار قوی قرار دارند به صورتی که با شیوههای مختلف مشغول تخریب و تحریف افکار و عقاید شیعیان، مسلمانان و حتی آزادیخواهان جهان هستند. و ادامه داد: اگر چه امروزه از جنبه ظاهری تمامی ابزارهای لازم برای برتری، در دست دشمنان اسلام است و مسلمانان دچار تشتت و پراکندگی هستند اما باید سرفرازانه اعلام کرد که هیچگاه شیعه هم به اندازه عصر کنونی عزتمند و قدرتمند نبوده است.
مصباح یزدی همچنین گفت: در عصر حاضر خلوص نیت امام خمینی (ره) و مبرا بودن او از هوای نفس در قیام لله یکی از این اسبابی بود که سبب فراگیر و جهانی شدن حرکت او در سطح جهان شد.
عضو مجلس خبرگان با اشاره به فراوانی امدادهای غیبی در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق گفت: برجستگی خاص امدادهای غیبی در جنگ ۳۳ روزه نسبت به دفاع مقدس ایران به این دلیل است که ایران از لحاظ نظامی و انسانی کشوری بزرگ و مطرح در منطقه است در حالیکه لبنان کشوری متشکل از طوایف مختلف است که در جریان جنگ ۳۳ روزه، تنها شیعیان به مقابله با دشمن پرداختند، و همچنین برخلاف پیروزی ایران بعد از دفاع هشت ساله، حزب الله در مدت زمان بسیار کوتاه ۳۳ روزه بر ارتش سرتاپا مسلح صهیونیستی و حامیان آنها پیروز شد.
مصباح یزدی گفت: هیچ اصل فکری و اعتقادی به مانند اصل ولایت نمیتواند سبب وحدت باشد و به همین خاطر همگی باید حول این محور حرکت کرده و آن را تقویت کنیم و اگر رهبر حزب الله لبنان متواضعانه خود را سرباز کوچک امام خامنهای میداند به دلیل اعتقاد او به اصل ولایتفقیه است. وی با بینظیر توصیف کردن شخصیت خامنهای در عصر حاضر گفت: ویژگیهای امام خامنهای چنان است که یافتن مشابهی برای ایشان عملاً در حد محال و ناممکن است.
مصباح یزدی در پایان گفت: از شما میخواهم در صورت زیارت آقای حجت الاسلام سید حسن نصرالله از جانب من دست ایشان و در صورت امکان پای ایشان را ببوسید.
مصباح یزدی همچنین گفت: در عصر حاضر خلوص نیت امام خمینی (ره) و مبرا بودن او از هوای نفس در قیام لله یکی از این اسبابی بود که سبب فراگیر و جهانی شدن حرکت او در سطح جهان شد.
عضو مجلس خبرگان با اشاره به فراوانی امدادهای غیبی در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق گفت: برجستگی خاص امدادهای غیبی در جنگ ۳۳ روزه نسبت به دفاع مقدس ایران به این دلیل است که ایران از لحاظ نظامی و انسانی کشوری بزرگ و مطرح در منطقه است در حالیکه لبنان کشوری متشکل از طوایف مختلف است که در جریان جنگ ۳۳ روزه، تنها شیعیان به مقابله با دشمن پرداختند، و همچنین برخلاف پیروزی ایران بعد از دفاع هشت ساله، حزب الله در مدت زمان بسیار کوتاه ۳۳ روزه بر ارتش سرتاپا مسلح صهیونیستی و حامیان آنها پیروز شد.
مصباح یزدی گفت: هیچ اصل فکری و اعتقادی به مانند اصل ولایت نمیتواند سبب وحدت باشد و به همین خاطر همگی باید حول این محور حرکت کرده و آن را تقویت کنیم و اگر رهبر حزب الله لبنان متواضعانه خود را سرباز کوچک امام خامنهای میداند به دلیل اعتقاد او به اصل ولایتفقیه است. وی با بینظیر توصیف کردن شخصیت خامنهای در عصر حاضر گفت: ویژگیهای امام خامنهای چنان است که یافتن مشابهی برای ایشان عملاً در حد محال و ناممکن است.
مصباح یزدی در پایان گفت: از شما میخواهم در صورت زیارت آقای حجت الاسلام سید حسن نصرالله از جانب من دست ایشان و در صورت امکان پای ایشان را ببوسید.
وزير علوم: دانشجويان ما از نظر سياسی شاداب هستند
کامران دانشجو، وزير علوم، تحقيقات و فناوری می گوید: دانشجوها و دانشگاههای ما از نظر سياسی شاداب هستند، البته يک زمانی شادابی در درون دانشگاهها را به جار و جنجال در درون دانشگاهها میديدند که اين به نظر ما شادابی نيست و خروج از مقررات و قوانين است که نه به نفع مملکت است و نه به نفع دانشگاهها و دانشجويان، اساتيد و خانوادههای دانشجويان اين را نمیخواهند.
وی در ادامه با بيان اينکه شادابی يعنی اينکه ما در يک محيط آرام و منطقی بتوانيم از نظر سياسی نقطه نظرات خود را مطرح کنيم، افزود: اين شادابی در دانشگاهها وجود دارد و آييننامه کرسی آزادانديشی نيز در اواسط سال ۸۹ ابلاغ شد و در شش ماه آخر سال ۸۹ بيش از ۸۰۰ کرسی آزادانديشی در دانشگاهها داشتيم.
کامران دانشجو در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا گفته است: قبلا اين گونه بود که حتما تشکل سياسی يا تشکلهايی که در درون دانشگاهها ثبت شدهاند فعاليت و مناظره سياسی برگزار کنند، ولی ما اين محدوديت را برداشتيم و اکنون اگر حدود سه نفر از دانشجويان نيز با هم بيايند و درخواست چنين مناظرههايی را بدهند میتوانند اين کار را انجام بدهند يعنی اينکه در دانشگاهها هر سه نفر از دانشجويان میتوانند بيايند و درخواست برگزاری کرسی آزادانديشی داشته باشند و از اين ديدگاه دانشگاه ما شاداب است و شادابتر نيز خواهد شد.
دانشجو خاطرنشان کرد: منظور و هدف ما اين نيست که دانشگاهها را به محلی برای تضارب افراد تبديل کنيم و دانشجويان، خانوادههای آنها و اساتيد نيز چنين اجازهای را نمیدهند ولی تضارب انديشه حتما بايد وجود داشته باشد. ما تلاش داريم ارتباطی که با تشکلها و دانشجويان داريم را بيشتر و بيشتر کنيم.
وی با بيان اينکه ما شادابی را در برخورد افراد و در فضايی توام با جنجال و اضطراب نمیدانيم، گفت: من فکر میکنم بيش از ۹۹ درصد دانشجويان چنين فضايی را که زمانی به آن دامن زده میشد و به عنوان نشاط سياسی مطرح میشد را نمیپسندند و ما نيز چنين فضايی را ناهنجاری میدانيم.
دانشجو در پايان عنوان کرد: هنجار اين است که در يک فضا و محيط منطقی سالم و علمی افراد بتوانند نقطهنظرات خود را مطرح کنند و اکنون چنين فضايی هست و انشاءالله در سال ۹۰ نيز بيشتر میشود.
کامران دانشجو در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا گفته است: قبلا اين گونه بود که حتما تشکل سياسی يا تشکلهايی که در درون دانشگاهها ثبت شدهاند فعاليت و مناظره سياسی برگزار کنند، ولی ما اين محدوديت را برداشتيم و اکنون اگر حدود سه نفر از دانشجويان نيز با هم بيايند و درخواست چنين مناظرههايی را بدهند میتوانند اين کار را انجام بدهند يعنی اينکه در دانشگاهها هر سه نفر از دانشجويان میتوانند بيايند و درخواست برگزاری کرسی آزادانديشی داشته باشند و از اين ديدگاه دانشگاه ما شاداب است و شادابتر نيز خواهد شد.
دانشجو خاطرنشان کرد: منظور و هدف ما اين نيست که دانشگاهها را به محلی برای تضارب افراد تبديل کنيم و دانشجويان، خانوادههای آنها و اساتيد نيز چنين اجازهای را نمیدهند ولی تضارب انديشه حتما بايد وجود داشته باشد. ما تلاش داريم ارتباطی که با تشکلها و دانشجويان داريم را بيشتر و بيشتر کنيم.
وی با بيان اينکه ما شادابی را در برخورد افراد و در فضايی توام با جنجال و اضطراب نمیدانيم، گفت: من فکر میکنم بيش از ۹۹ درصد دانشجويان چنين فضايی را که زمانی به آن دامن زده میشد و به عنوان نشاط سياسی مطرح میشد را نمیپسندند و ما نيز چنين فضايی را ناهنجاری میدانيم.
دانشجو در پايان عنوان کرد: هنجار اين است که در يک فضا و محيط منطقی سالم و علمی افراد بتوانند نقطهنظرات خود را مطرح کنند و اکنون چنين فضايی هست و انشاءالله در سال ۹۰ نيز بيشتر میشود.
ممنوعیت انتخاب موضوع ایران برای پایان نامه ها؛ موانع و پیامدهای پیش رو
اواخر اسفند ماه گذشته، مدير کل امور دانش آموختگان وزارت علوم در نشست خبری معاونت دانشجويی، اعلام کرد که دانشجويان ايرانی خارج از کشور از اين به بعد حق انتخاب موضوعات مرتبط با ايران را برای رساله ها و يا پايان نامه هايشان نخواهند داشت.
اين خبر نه تنها از سوی محافل دانشگاهی عجيب تلقی شد، بلکه به گفته صاحبنظران، اجرايی شدن اين قانون تبعات منفی بسياری در پی خواهد داشت.
آن گونه که محمود ملاباشی، معاون دانشجويی وزارت علوم گفته است از نظر این وزارتخانه، پايان نامه هايی که موضوع شان مسائل ايران است بی مصرف هستند.
اين ديدگاهی است که اساتيد ايرانی دانشگاه های غرب، آن را کاملا رد می کنند. يکی از آنها دکتر کاظم علمداری استاد جامعه شناسی دانشگاه دولتی کاليفرنيا، با تجربه بيش از ۲۰ سال تدريس دانشگاهی است.
کاظم علمداری: در حوزه ادبيات و موسيقی و فرهنگ شناسی و تاريخ ايران و سياست ايران و جنبه های مختلف يک جامعه بزرگی مثل ايران، پايان نامه ها، تحقيق کردن، مطالعه کردن و تحقيقات پايان نامه ای، يک طيف گسترده ای از موضوعات مربوط به ايران و ايران شناسی را شامل می شده است.
اين تحقيقات فقط در حوزه سياست نبوده که جمهوری اسلامی نگران آن باشد، افرادی که دست به تحقيقاتی در اين زمينه زده اند يک زنجيره ای از مطالعات ايران شناسی را بوجود آورده اند.
به اين معنی که اگر من مطالعاتم را به روی تحقيق در مورد موضوع اصلاحات ارضی ايران گذاشته ام، طبيعتا اين تحقيقات نمی توانسته بدون داشتن نيمه نگاه و پيگيری تحقيقات کسانی که در گذشته نسبت به اين موضوع مطالعه کرده اند، به سرانجام برسد.»
ظاهرا پايان نامه های دانشجويان خارج از کشور درباره ايران نه تنها بدون خروجی و بی اعتبار نبوده اند، بلکه بارها به صورت کتاب به زبان اصلی و يا پس از ترجمه، به زبان فارسی چاپ و منتشر شده اند، دکتر نسرين رحيميه استاد تطبيقی دانشگاه ارواين در آمريکا:
نسرین رحیمیه: من خودم در تجربه دانشگاهی بيست و اندی ساله خودم بسيار ديده ام که پايان نامه ها تبديل به کتاب شده و به بازار ارائه شده اند.
با چاپ اين پايان نامه ها، ما و دست اندرکاران ديگر، توانسته ايم به اين منابع دسترسی پيدا کنيم و اگر چنين کارهايی انجام نشود، می توانيد تصور کنيد که چقدر کار تحقيق در مورد ايران عقب خواهد افتاد؟
به طور مثال تاريخ دانان می روند روی منابعی کار می کنند که ممکن است به روی يک متن خطی و گاهی آشنايی ما با اين متونی که به نظر من حتی در تاريخ فرهنگی ايران گم شده است، از اين راه باز می شود.»
اما اين پايان نامه ها، نه تنها در تبديل آنها به کتاب هايی علمی و پژوهشی درباره ايران، بلکه خود مرجعی برای ساير تحقيقات داخلی و خارجی هم بوده اند؛ دکتر سعيد پيوندی استاد جامعه شناسی و تربيت در دانشگاه های پاريس به راديو فردا چنين می گويد:
سعید پیوندی: يک بخش مهم از کارهايی که در خارج از کشور انجام شده و کارهای ارزشمند علمی بوده است، نه تنها به طور وسيع در جامعه ايران منتشر شده و حتی به زبان فارسی ترجمه شده است، بلکه کار پايه، تحقيقات دانشگاهی ديگر قرار گرفته است.
اين مسئله به خصوص در ۳۰ سال گذشته اهميت داشته است، برای اينکه به خاطر جو خاص ايران و محدوديت هايی که در دانشگاه ها وجود داشته است، بسياری از محققين آزادی کامل را برای اينکه همه ابعاد تحقيق را در ايران پيش ببرند و همه حرف هايی که می خواهند بزنند و يا همه تئوری هايی که می توانند مطرح کنند را بتوانند به آسانی بگويند، را نداشته اند.
در نتيجه، اين وظيفه به دانشگاه های خارجی منتقل شده است، مثلا در حوزه انقلاب سال۱۳۵۷ شايد می شود گفت اکثر کارهايی مهمی که بر روی مقوله انقلاب انجام شده ، که در سطح دنيا قابل طرح است و می شود گفت که تمام معيارهای علمی و دانشگاهی را دارد، در خارج از کشور به زبان های انگليسی و فرانسه و آلمانی و يا ديگر زبان ها انجام شده اند.
در ايران هيچ وقت امکان پيش بردن چنين تحقيقاتی به علت وجود محدوديت های ايدئولوژيک و سياسی در اين ابعاد وجود نداشته است.»
آن گونه که دکتر کاظم علمداری پژوهشگر و استاد دانشگاه، خاطر نشان می کند، اغلب پايان نامه های دانشجويان خارج از کشور در قلمرو علوم انسانی بوده اند:
«اين پايان نامه ها عمدتا در زمينه هنر و تاريخ ايران ، محيط زيست و مسائل ديگری که الزاما هم محدود به مطالعات علوم اجتماعی نيست، مثلا نقش نفت ايران، نقش استراتژيک و سوق الجيشی ايران در خاور ميانه، اهميت اين کشور، اهميت تاريخ ايران برای کل جهان و برای خاورميانه، و طيف بسيار گسترده ای از علوم را شامل می شده است .شکی نيست که برای علوم فيزيکی کسی سراغ ايران نمی رود و قاعدتا بايد مسائلی باشد که مربوط به حوزه های علوم انسانی باشد.»
و حوزه علوم انسانی دقيقا همان قلمروی است که در چند سال اخير آماج حملات آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، بوده است، کسی که با اين سخنان در ديدار سال ۱۳۸۸ خود با اساتيد دانشگاه، حملات بعدی وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی را به حوزه علوم انسانی کليد زد؛ آيت الله علی خامنه ای گفته بود:
آیت الله خامنه ای: ما در زمينه علوم انسانی تحقيقات اسلامی چقدر داريم؟ استاد مبرزی که معتقد به جهان بينی اسلامی باشد و بخواهد جامعه شناسی ويا روانشناسی و يا مديريت و غيره درس بدهد مگر چقدر داريم؟ که اين همه دانشجو را برای اين رشته ها می گيریم؟ اين نگران کننده است و بسياری از اين علوم انسانی مبتنی بر فلسفه هايی هستند که مبنايش حيوان انگاشتن انسان است. خوب اين علوم انسانی را ترجمه کنيم و در واقع شکاکيت و ترديد را و بی اعتقادی به مبانی اسلامی را و ارزش های خودمان را در قالب های درسی منتقل کنيم؟ اين چيز مطلوبی نيست، اين از جمله چيزهايی است که بايد مورد توجه قرار گيرد هم در مجموعه های دولتی، مثل وزارت علوم هم در شورای انقلاب فرهنگی هم در هر مرکز تصميم گيری که در اينجا وجود دارد اعم از خود دانشگاه ها و هم بيرون دانشگاه ها.»
اين سخنان نشان می دهد که تصميم گيری درباره ممنوعيت پايان نامه های مرتبط با ايران، بر پايه چه ديدگاهی نسبت به علوم انسانی اتخاذ و اعلام شده است؛
کاظم علمداری: اين کاری که جمهوری اسلامی کرده است ادامه همان سياستی است که در کلاس های درس و دانشگاه های ايران اعمال می کند و فکر کرده است که هنوز کافی نيست.
می دانيد که محدوديت ها برای دانشگاها وجود دارد. و برای دانشجويان و استادان وجود دارد ، يکی دو تا نيست، و همه هم مربوط به مسائل سياسی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی توانسته است با فشار و ايجاد محدوديت در دانشگاه ها اين فشارها را به اجبار بقبولاند برای اينکه آن استاد و آن دانشجو در هر صورت آنجا می خواهد زندگی کند، آنجا می خواهد کار کند و جمهوری اسلامی فکر می کند که آنچه که در ايران تحميل کرد در خارج از کشور هم می تواند تحميل کند.»
سعيد پيوندی، استاد دانشگاه در پاريس و پژوهشگر نظام آموزشی ايران هم علت اين تصميم گيری وزارت علوم را ناشی از دلايل سياسی و کلان جمهوری اسلامی می داند:
سعید پیوندی: به نظر من با توجه به سياست های يک و نيم ساله وزارت علوم می توانيم دو دليل برای اين مسئله پيدا کنيم، دليل اول اين است که اساسا وزارت علوم در طول يک و نيم سال گذشته در جهت اين پيش رفته است که بر همه حوزه های دانشگاهی نظارت کامل و امنيتی و پليسی داشته باشد و همه چيز را به طور کامل کنترل کند.
استاد و دانشجو و برنامه های دانشگاهی و به نوعی همه ابعاد استقلال دانشگاهی و آزادی های آکادميک را به طور عملی زير علامت سوال برده است. موضوعات بسياری هستند که در ايران نمی شود درباره شان صحبت کرد و تنها حوزه ای که امکان طرح و بررسی اين موضوعات را داشت، دانشگاه های خارج از ايران بودند که خارج از نفوذ وزارت علوم قرار می گرفت.
برای همين محققين جوان ما ترجيح می دادند که به خارج از کشور بيايند و کار تحقيقی شان را آنجا انجام دهند برای اينکه از اين محدوديت ها فرار کنند.
امروز به نظرم تصميم وزارت علوم بيشتر متوجه اين مقصود است که دور ايران را يک ديوار بکشد و نگذارد که کارهای تحقيقی آزاد و خارج از نظارت وزارت علوم انجام بشود.
دليل دوم اين تصميم گيری اين است که اساسا اين ارتباط بين دانشگاه های داخل و خارج و کار کردن روی موضوعات ايران توسط خارج از کشوری ها، طبعا استانداردها و معيارهای آن دانشگاه ها را هم به داخل ايران می آورد و انتقال اين فرهنگ تحقيقاتی، می تواند ايران را هم تحت تاثير قرار بدهد و جمهوری اسلامی با اين هم سر آشتی ندارند.»
نگاه امنيتی جمهوری اسلامی نسبت به پايان نامه های دانشجويان خارج از کشور، دست کم يک بار تبديل به موضوعی رسانه ای و حتی بين اللملی شده است، زمانی که عشاء مومنی يک دانشجوی خارج از کشور در سال۱۳۸۷ از آمريکا به ايران سفر کرد تا پروژه دانشگاهی اش را درباره زنان ايرانی تکميل کند.
اما وی از سوی نيروی های امنيتی دستگير شد، او در رابطه با این واقعه چنين می گوید:
عشاء مومنی: من مشغول انجام تزم بودم و هدف از انجام پروژه ام اين بود که يک چهره ديگر از زنان ايرانی را نشان بدهم که اين چهره واقعی در تمام اين سال ها از رسانه های داخلی ايران حذف شده و رسانه های بين المللی هم تا حد زيادی آن چيزی را که از داخل ايران به بيرون منتقل می شد را نشان می دادند.
برای نشان دادن چهره زن ايرانی، کمپين يک ميليون امضاء به خاطر تنوع و گوناگونی خاص آن که از تمام قشرها و از تمام تفکرات گوناگون را در آن می توانستی ببينی ، بهترين جايی بود که می توانستم اين تصوير واقعی زن ايرانی را که خيلی کم ديده شده است را نشان بدهم.
متاسفانه همه فيلم هايی که من داشتم ضبط شد و اتهامی که به من تفهيم شد تبليغ عليه نظام بود، در صورتی که من فقط يک سری مصاحبه با زنانی داشتم که قوانين موجود در ايران روی زندگيشان تاثير بد داشت.
اينها معتقد بودند فيلمی که من گرفته ام پتانسيل سياه نمايی عليه نظام را دارد، مثلا با فيلم هايی که من از زنان آسيب ديده گرفته بودم، مشکل داشتند و سوالشان اين بود که چرا اين آدمها را انتخاب کرده ای؟
من ۲۵ روز انفرادی بودم و بازجويی های طولانی و بازجويی های زيادی از من شد، شرايط خود زندان و چراغی که دائم روشن بود و چشم بند و آن شرايط روانی که برای آدم ايجاد می کنند... در مجموع کل شرايط سخت بود.»
پيامد چنين سياست هايی در ايران چیست؟ نظر دکترکاظم علمداری اين است که:
«جمهوری اسلامی با اين کار استعداد های شايان را از دست خواهد داد و تلاش خواهد کرد که آدم های محقق و اهل تحقيق و اهل مطالعات جديد را مجبور کند تا در چارچوبی فکر کنند که آنها دلشان می خواهد. و اين اصلا در حوزه آکادميک بی معنی است. يعنی کسی نمی تواند برای تفکر کسی چارچوب تعيين کند. که تو در اين چارچوب فکر بکن و تئوری ها و نظريات را در اين چارچوب در بيار.
اين قالب بندی که جمهوری اسلامی به آن معتقد است، ساليان گذشته در کشورهای سوسياليستی انجام می گرفت. اما همه آن تفکرات با شکست مواجه شد. در مورد جمهوری اسلامی هم همينطور است، اين مسئله کارکرد موقت دارد و جمهوری اسلامی هم سياست هايش، سياست های کوتاه مدت و موقتی است.»
سعيد پيوندی نيز در اين باره چنين می گويد:
«آسيب اين در وهله اول به نظر من متوجه تحقيقات در ايران خواهد بود و بعد هم در حوزه های ايران شناسی در خارج از کشور. چنين کاری عملا به معنی اين است که ما ارتباط بين ايران و دانشگاه های جهان را قطع کنيم و اين در واقع يک نوع خودکشی علمی در فضای جهانی است که در استانداردهای امروز، بعد بين المللی دانشگاه ، يکی از ابعاد مهم توسعه آموزش عالی در همه جای دنيا است.
نسرين رحيميه: من وضع را بسيار اسفبار می بينم، برای اينکه در رشته ای مثل رشته ادبيات و تاريخ ايران و اصولا ايران شناسی، اين تصميم، سد بسيار بزرگی در مقابل دانشجو و اساتيد ايجاد می کند.
دانشمندان کاملا دستشان از پشت بسته می شود و اجازه نخواهند داشت بحث فکری داشته باشند و بتوانند علم را پيش ببرند. تاريخ فرهنگی ايران، بخشی از علم جهانی است و در صورت اعمال چنين تصميماتی همه درآينده حسرت خواهيم خورد و باعث عقب افتادگی ما از هر لحاظی که فکر می کنيم، خواهد شد.»
قانون ممنوعيت انتخاب ايران به عنوان سوژه پايان نامه برای دانشجويان خارج از کشور، تنها بخشی ديگر از نزاعی است که جمهوری اسلامی باعلوم انسانی آغاز، و يا به گفته برخی تحليل گران علنی کرده است.
نزاعی که به گفته همين صاحب نظران، نتيجه خوش آيندی برای حوزه های دانشگاهی و آکادميک برای ايران در پی نخواهد داشت.
آن گونه که محمود ملاباشی، معاون دانشجويی وزارت علوم گفته است از نظر این وزارتخانه، پايان نامه هايی که موضوع شان مسائل ايران است بی مصرف هستند.
اين ديدگاهی است که اساتيد ايرانی دانشگاه های غرب، آن را کاملا رد می کنند. يکی از آنها دکتر کاظم علمداری استاد جامعه شناسی دانشگاه دولتی کاليفرنيا، با تجربه بيش از ۲۰ سال تدريس دانشگاهی است.
کاظم علمداری: در حوزه ادبيات و موسيقی و فرهنگ شناسی و تاريخ ايران و سياست ايران و جنبه های مختلف يک جامعه بزرگی مثل ايران، پايان نامه ها، تحقيق کردن، مطالعه کردن و تحقيقات پايان نامه ای، يک طيف گسترده ای از موضوعات مربوط به ايران و ايران شناسی را شامل می شده است.
اين تحقيقات فقط در حوزه سياست نبوده که جمهوری اسلامی نگران آن باشد، افرادی که دست به تحقيقاتی در اين زمينه زده اند يک زنجيره ای از مطالعات ايران شناسی را بوجود آورده اند.
به اين معنی که اگر من مطالعاتم را به روی تحقيق در مورد موضوع اصلاحات ارضی ايران گذاشته ام، طبيعتا اين تحقيقات نمی توانسته بدون داشتن نيمه نگاه و پيگيری تحقيقات کسانی که در گذشته نسبت به اين موضوع مطالعه کرده اند، به سرانجام برسد.»
ظاهرا پايان نامه های دانشجويان خارج از کشور درباره ايران نه تنها بدون خروجی و بی اعتبار نبوده اند، بلکه بارها به صورت کتاب به زبان اصلی و يا پس از ترجمه، به زبان فارسی چاپ و منتشر شده اند، دکتر نسرين رحيميه استاد تطبيقی دانشگاه ارواين در آمريکا:
نسرین رحیمیه: من خودم در تجربه دانشگاهی بيست و اندی ساله خودم بسيار ديده ام که پايان نامه ها تبديل به کتاب شده و به بازار ارائه شده اند.
با چاپ اين پايان نامه ها، ما و دست اندرکاران ديگر، توانسته ايم به اين منابع دسترسی پيدا کنيم و اگر چنين کارهايی انجام نشود، می توانيد تصور کنيد که چقدر کار تحقيق در مورد ايران عقب خواهد افتاد؟
به طور مثال تاريخ دانان می روند روی منابعی کار می کنند که ممکن است به روی يک متن خطی و گاهی آشنايی ما با اين متونی که به نظر من حتی در تاريخ فرهنگی ايران گم شده است، از اين راه باز می شود.»
اما اين پايان نامه ها، نه تنها در تبديل آنها به کتاب هايی علمی و پژوهشی درباره ايران، بلکه خود مرجعی برای ساير تحقيقات داخلی و خارجی هم بوده اند؛ دکتر سعيد پيوندی استاد جامعه شناسی و تربيت در دانشگاه های پاريس به راديو فردا چنين می گويد:
سعید پیوندی: يک بخش مهم از کارهايی که در خارج از کشور انجام شده و کارهای ارزشمند علمی بوده است، نه تنها به طور وسيع در جامعه ايران منتشر شده و حتی به زبان فارسی ترجمه شده است، بلکه کار پايه، تحقيقات دانشگاهی ديگر قرار گرفته است.
اين مسئله به خصوص در ۳۰ سال گذشته اهميت داشته است، برای اينکه به خاطر جو خاص ايران و محدوديت هايی که در دانشگاه ها وجود داشته است، بسياری از محققين آزادی کامل را برای اينکه همه ابعاد تحقيق را در ايران پيش ببرند و همه حرف هايی که می خواهند بزنند و يا همه تئوری هايی که می توانند مطرح کنند را بتوانند به آسانی بگويند، را نداشته اند.
در نتيجه، اين وظيفه به دانشگاه های خارجی منتقل شده است، مثلا در حوزه انقلاب سال۱۳۵۷ شايد می شود گفت اکثر کارهايی مهمی که بر روی مقوله انقلاب انجام شده ، که در سطح دنيا قابل طرح است و می شود گفت که تمام معيارهای علمی و دانشگاهی را دارد، در خارج از کشور به زبان های انگليسی و فرانسه و آلمانی و يا ديگر زبان ها انجام شده اند.
در ايران هيچ وقت امکان پيش بردن چنين تحقيقاتی به علت وجود محدوديت های ايدئولوژيک و سياسی در اين ابعاد وجود نداشته است.»
آن گونه که دکتر کاظم علمداری پژوهشگر و استاد دانشگاه، خاطر نشان می کند، اغلب پايان نامه های دانشجويان خارج از کشور در قلمرو علوم انسانی بوده اند:
«اين پايان نامه ها عمدتا در زمينه هنر و تاريخ ايران ، محيط زيست و مسائل ديگری که الزاما هم محدود به مطالعات علوم اجتماعی نيست، مثلا نقش نفت ايران، نقش استراتژيک و سوق الجيشی ايران در خاور ميانه، اهميت اين کشور، اهميت تاريخ ايران برای کل جهان و برای خاورميانه، و طيف بسيار گسترده ای از علوم را شامل می شده است .شکی نيست که برای علوم فيزيکی کسی سراغ ايران نمی رود و قاعدتا بايد مسائلی باشد که مربوط به حوزه های علوم انسانی باشد.»
و حوزه علوم انسانی دقيقا همان قلمروی است که در چند سال اخير آماج حملات آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، بوده است، کسی که با اين سخنان در ديدار سال ۱۳۸۸ خود با اساتيد دانشگاه، حملات بعدی وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی را به حوزه علوم انسانی کليد زد؛ آيت الله علی خامنه ای گفته بود:
آیت الله خامنه ای: ما در زمينه علوم انسانی تحقيقات اسلامی چقدر داريم؟ استاد مبرزی که معتقد به جهان بينی اسلامی باشد و بخواهد جامعه شناسی ويا روانشناسی و يا مديريت و غيره درس بدهد مگر چقدر داريم؟ که اين همه دانشجو را برای اين رشته ها می گيریم؟ اين نگران کننده است و بسياری از اين علوم انسانی مبتنی بر فلسفه هايی هستند که مبنايش حيوان انگاشتن انسان است. خوب اين علوم انسانی را ترجمه کنيم و در واقع شکاکيت و ترديد را و بی اعتقادی به مبانی اسلامی را و ارزش های خودمان را در قالب های درسی منتقل کنيم؟ اين چيز مطلوبی نيست، اين از جمله چيزهايی است که بايد مورد توجه قرار گيرد هم در مجموعه های دولتی، مثل وزارت علوم هم در شورای انقلاب فرهنگی هم در هر مرکز تصميم گيری که در اينجا وجود دارد اعم از خود دانشگاه ها و هم بيرون دانشگاه ها.»
اين سخنان نشان می دهد که تصميم گيری درباره ممنوعيت پايان نامه های مرتبط با ايران، بر پايه چه ديدگاهی نسبت به علوم انسانی اتخاذ و اعلام شده است؛
کاظم علمداری: اين کاری که جمهوری اسلامی کرده است ادامه همان سياستی است که در کلاس های درس و دانشگاه های ايران اعمال می کند و فکر کرده است که هنوز کافی نيست.
می دانيد که محدوديت ها برای دانشگاها وجود دارد. و برای دانشجويان و استادان وجود دارد ، يکی دو تا نيست، و همه هم مربوط به مسائل سياسی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی توانسته است با فشار و ايجاد محدوديت در دانشگاه ها اين فشارها را به اجبار بقبولاند برای اينکه آن استاد و آن دانشجو در هر صورت آنجا می خواهد زندگی کند، آنجا می خواهد کار کند و جمهوری اسلامی فکر می کند که آنچه که در ايران تحميل کرد در خارج از کشور هم می تواند تحميل کند.»
سعيد پيوندی، استاد دانشگاه در پاريس و پژوهشگر نظام آموزشی ايران هم علت اين تصميم گيری وزارت علوم را ناشی از دلايل سياسی و کلان جمهوری اسلامی می داند:
سعید پیوندی: به نظر من با توجه به سياست های يک و نيم ساله وزارت علوم می توانيم دو دليل برای اين مسئله پيدا کنيم، دليل اول اين است که اساسا وزارت علوم در طول يک و نيم سال گذشته در جهت اين پيش رفته است که بر همه حوزه های دانشگاهی نظارت کامل و امنيتی و پليسی داشته باشد و همه چيز را به طور کامل کنترل کند.
استاد و دانشجو و برنامه های دانشگاهی و به نوعی همه ابعاد استقلال دانشگاهی و آزادی های آکادميک را به طور عملی زير علامت سوال برده است. موضوعات بسياری هستند که در ايران نمی شود درباره شان صحبت کرد و تنها حوزه ای که امکان طرح و بررسی اين موضوعات را داشت، دانشگاه های خارج از ايران بودند که خارج از نفوذ وزارت علوم قرار می گرفت.
برای همين محققين جوان ما ترجيح می دادند که به خارج از کشور بيايند و کار تحقيقی شان را آنجا انجام دهند برای اينکه از اين محدوديت ها فرار کنند.
امروز به نظرم تصميم وزارت علوم بيشتر متوجه اين مقصود است که دور ايران را يک ديوار بکشد و نگذارد که کارهای تحقيقی آزاد و خارج از نظارت وزارت علوم انجام بشود.
دليل دوم اين تصميم گيری اين است که اساسا اين ارتباط بين دانشگاه های داخل و خارج و کار کردن روی موضوعات ايران توسط خارج از کشوری ها، طبعا استانداردها و معيارهای آن دانشگاه ها را هم به داخل ايران می آورد و انتقال اين فرهنگ تحقيقاتی، می تواند ايران را هم تحت تاثير قرار بدهد و جمهوری اسلامی با اين هم سر آشتی ندارند.»
نگاه امنيتی جمهوری اسلامی نسبت به پايان نامه های دانشجويان خارج از کشور، دست کم يک بار تبديل به موضوعی رسانه ای و حتی بين اللملی شده است، زمانی که عشاء مومنی يک دانشجوی خارج از کشور در سال۱۳۸۷ از آمريکا به ايران سفر کرد تا پروژه دانشگاهی اش را درباره زنان ايرانی تکميل کند.
اما وی از سوی نيروی های امنيتی دستگير شد، او در رابطه با این واقعه چنين می گوید:
عشاء مومنی: من مشغول انجام تزم بودم و هدف از انجام پروژه ام اين بود که يک چهره ديگر از زنان ايرانی را نشان بدهم که اين چهره واقعی در تمام اين سال ها از رسانه های داخلی ايران حذف شده و رسانه های بين المللی هم تا حد زيادی آن چيزی را که از داخل ايران به بيرون منتقل می شد را نشان می دادند.
برای نشان دادن چهره زن ايرانی، کمپين يک ميليون امضاء به خاطر تنوع و گوناگونی خاص آن که از تمام قشرها و از تمام تفکرات گوناگون را در آن می توانستی ببينی ، بهترين جايی بود که می توانستم اين تصوير واقعی زن ايرانی را که خيلی کم ديده شده است را نشان بدهم.
متاسفانه همه فيلم هايی که من داشتم ضبط شد و اتهامی که به من تفهيم شد تبليغ عليه نظام بود، در صورتی که من فقط يک سری مصاحبه با زنانی داشتم که قوانين موجود در ايران روی زندگيشان تاثير بد داشت.
اينها معتقد بودند فيلمی که من گرفته ام پتانسيل سياه نمايی عليه نظام را دارد، مثلا با فيلم هايی که من از زنان آسيب ديده گرفته بودم، مشکل داشتند و سوالشان اين بود که چرا اين آدمها را انتخاب کرده ای؟
من ۲۵ روز انفرادی بودم و بازجويی های طولانی و بازجويی های زيادی از من شد، شرايط خود زندان و چراغی که دائم روشن بود و چشم بند و آن شرايط روانی که برای آدم ايجاد می کنند... در مجموع کل شرايط سخت بود.»
پيامد چنين سياست هايی در ايران چیست؟ نظر دکترکاظم علمداری اين است که:
«جمهوری اسلامی با اين کار استعداد های شايان را از دست خواهد داد و تلاش خواهد کرد که آدم های محقق و اهل تحقيق و اهل مطالعات جديد را مجبور کند تا در چارچوبی فکر کنند که آنها دلشان می خواهد. و اين اصلا در حوزه آکادميک بی معنی است. يعنی کسی نمی تواند برای تفکر کسی چارچوب تعيين کند. که تو در اين چارچوب فکر بکن و تئوری ها و نظريات را در اين چارچوب در بيار.
اين قالب بندی که جمهوری اسلامی به آن معتقد است، ساليان گذشته در کشورهای سوسياليستی انجام می گرفت. اما همه آن تفکرات با شکست مواجه شد. در مورد جمهوری اسلامی هم همينطور است، اين مسئله کارکرد موقت دارد و جمهوری اسلامی هم سياست هايش، سياست های کوتاه مدت و موقتی است.»
سعيد پيوندی نيز در اين باره چنين می گويد:
«آسيب اين در وهله اول به نظر من متوجه تحقيقات در ايران خواهد بود و بعد هم در حوزه های ايران شناسی در خارج از کشور. چنين کاری عملا به معنی اين است که ما ارتباط بين ايران و دانشگاه های جهان را قطع کنيم و اين در واقع يک نوع خودکشی علمی در فضای جهانی است که در استانداردهای امروز، بعد بين المللی دانشگاه ، يکی از ابعاد مهم توسعه آموزش عالی در همه جای دنيا است.
نسرين رحيميه: من وضع را بسيار اسفبار می بينم، برای اينکه در رشته ای مثل رشته ادبيات و تاريخ ايران و اصولا ايران شناسی، اين تصميم، سد بسيار بزرگی در مقابل دانشجو و اساتيد ايجاد می کند.
دانشمندان کاملا دستشان از پشت بسته می شود و اجازه نخواهند داشت بحث فکری داشته باشند و بتوانند علم را پيش ببرند. تاريخ فرهنگی ايران، بخشی از علم جهانی است و در صورت اعمال چنين تصميماتی همه درآينده حسرت خواهيم خورد و باعث عقب افتادگی ما از هر لحاظی که فکر می کنيم، خواهد شد.»
قانون ممنوعيت انتخاب ايران به عنوان سوژه پايان نامه برای دانشجويان خارج از کشور، تنها بخشی ديگر از نزاعی است که جمهوری اسلامی باعلوم انسانی آغاز، و يا به گفته برخی تحليل گران علنی کرده است.
نزاعی که به گفته همين صاحب نظران، نتيجه خوش آيندی برای حوزه های دانشگاهی و آکادميک برای ايران در پی نخواهد داشت.
مهرداد قاسمفر
رادیو فردا
همدلی دانش آموزان دبیرستان بلیر مونتگمری در آمریکا با بهاره هدایت
دانش آموزان این دبیرستان با تصاویر بهاره هدایت عکس یادگاری گرفته و برای آزادی وی و سایر زندانیان دربند دعا کردند.
اعتصاب غذای مجدد فخرالسادات محتشمی پور از ۱۵فروردین
طی چند ماه گذشته و پس از به حصر درآمدن شیخ مهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی توسط نیروه های امنیتی ایران بازداشت فعالین سیاسی در ایران نیز شدت بیشتری گرفته و تعداد کثیری از فعالان حقوق بشری و مدنی و دانشجویی در این میان بازداشت شده اند.
به گزارش تحول سبز، فخرالسادات محتشمی پور همسر سیدمصطفی تاجزاده که پس از بازداشت همسرش با نوشتن نامه های متعدد به دادستان تهران خواهان احقاق حقوق پایمال شده آقای تاجزاده و دیگر زندانیان سیاسی شده بود یکی از کسانی است که در این مدت بازداشت شد و هنوز هم تحت بازجویی می باشد.
آنچه که از گفته های خانم محتشمی پور در ملاقات با خانواده اش حائز اهمیت است نوع برخورد بازجوها در جلسات بازجویی ایشان میباشد، به گفته وی علی رغم اینکه اتهام ایشان نوشته ها و فعالیت های شخصی ایشان در خصوص رسیدگی به خانواده های زندانیان سیاسی مطرح شده است. اما اکثرا سوالات مطرح شده در جلسات بازجویی در خصوص همسرشان سید مصطفی تاجزاده میباشد.
با توجه به شواهد موجود و روند طی شد در جلسات بازجویی ایشان این نکته کاملا محرز می باشد که بازداشت ایشان طبق یک برنامه ریزی از پیش معیین شده و در جهت تحت فشار قردادن سید مصطفی تاجزاده صورت گرفته است.
طبق آخرین خبری که چند روز گذشته در رسانه ها منتشر شد و مورد تایید خانواده ایشان نیز قرار گرفت فخر السادات محتشمی پور همانطور که از پیش اعلام کرده بود از روز اول فروردین ماه دست به اعتصاب غذا زده است .
با توجه به اخبار رسیده از وضعیت خانم محتشمی پور و وخامت حال وی در پی اعتصاب غذای هفته گذشته، گفتگویی داشتیم با سید علی طباطبایی عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی و داماد آقای تاجزاده در خصوص آخرین وضعیت خانم محتشمی پور و آقای تاجزاده که متن این گفتگو پیش روی شماست.
آقای طباطبایی خانم محتشمی پور طی مدتی که در بازداشت بوده اند چند نوبت با خانواده ملاقات داشتند و آخرین دیدارشان با اعضای خانواده چه زمانی بوده؟
ایشان بعد از بازداشت در روز ۱۰اسفند توسط نیروهای امنیتی و بعد از حدود یک هفته که از وضعیت ایشان خبری در دست نبود تماس تلفنی کوتاهی با خانواده داشتند. در روز ۲۹اسفند هم ملاقاتی با اعضای خانواده شان فراهم شد و آخرین دیدارشان هم روز گذشته با دخترشان بوده که بعد از شکستن اجباری اعتصاب غذایشان صورت گرفته بود.
براساس اخبار خانم محتشمی پور اظهار داشته بودند که در صورت فراهم نشدن امکان دیدار با همسرشان مصطفی تاجزاده اعتصاب غذا خواهند کرد. ممکن است توضیحات بیشتری در این خصوص و خواسته های ایشان بفرمایید
ایشان همانطور که قبل از دستگیری هم مهمترین وظیفه خود را به عنوان خانواده یک زندانی سیاسی پیگیری وضعیت زندانیان سیاسی و بالاخص همسر خود می دانستند پس از بازداشت هم کماکان به ایفای این نقش اصرار دارند.
متاسفانه آقای تاجزاده هم مثل دیگر دوستان شکایت کننده از کودتا گران که حاضر به پس گرفتن شکایت خود نشدند پس از عمل جرحی کمر و با وجود اینکه پزشکان وضعیت جسمی ایشان را نامناسب اعلام کرده بودند و نیاز به عمل جراحی گردن را هم در مورد ایشان ضروری دانسته بودند مجددا به زندان بازگردانده شدند و اینبار در یک اقدام غیر قانونی و کاملا غیر متعارف به جای انتقال به بند عمومی به قرنطینه زندان اوین منتقل شدند و پس از آن از کوچکترین حقوق اولیه یک زندانی هم محروم شده اند.
در این مدت پزشکان خود زندان هم چندین بار ضرورت انجام “ام آر آی” و رسیدگی سریع به وضعیت جسمی ایشان را اعلام کرده اند که متاسفانه مسئولین تا کنون حاضر به تن دادن به خواسته پزشکان و خانواده نشده اند.
خانم محتشمی پور هم کماکان خواستار رسیدگی به این خواسته ها و پایان دادن به برخوردهای غیرقانونی و انتقال همسرشان به بند عمومی و بهره مندی از حقوق اولیه ایشان هستند و اعلام کرده بودند اگر این خواسته ها که همگی کاملا قانونی و به حق هستند اجابت نشود و ایشان اجازه ملاقات با همسرش را پیدا نکند دست به اعتصاب غذا خواهد زد که با عدم تحقق درخواستها اعتصاب غدای خود را از روز اول فروردین ماه شروع کرده بودند که متاسفانه پس از گذشت چهار روز از اعتصاب غدا و با وخامت وضعیت ایشان زیر سرم میروند.
در خصوص محل نگهداری و شرایط بازجویی ایشان اگر اطلاعاتی دارید بفرمایید
بعد از بازداشت خانم محتشمی پور خانواده تا یک هفته هیچگونه خبری از وضعیت ایشان نداشتند تا اینکه پس از تماس تلفنی خانم محتشمی متوجه شدیم که ایشان در بند دو الف سپاه زندان اوین و در انفرادی نگهداری می شوند. ایشان همچنین در دیداری که در روزهای آخر سال گذشته با خانواده داشتند گفته بودند که تا کنون هیچ اتهامی رو نپذیرفته اند و طبق گفته خودشان در برگه بازجویی نامه ای سرگشاده خطاب به مقامات قضایی نوشته بودند.
آقای طباطبایی در خصوص علت بازدداشت خانم محتشمی پور آیا مقامات قضایی علت خاصی را مطرح کرده اند؟
نحوه بازداشت و همچنین زمان بازداشت که در روز ۱۰ اسفندماه انجام شد به نحوی بود که القا کنند این دستگیری هم جزو دستگیری های مربوط به تجمعات اعتراضی به حصر رهبران جنبش سبز بوده است، اما بر اساس گفته ایشان و اظهارات بازجوها و همچنین تهدیدهایی که از قبل صورت گرفته بود، دستگیری ایشان از قبل برنامه ریزی شده بوده و به علت نوشته ها، مصاحبه ها و فعالیتهای ایشان در جهت احقاق حقوق خانواده های زندانیان سیاسی بوده است.
در جایی هم گفته شد که ایشان بالاخره باید هزینه نوشته های خود را بپردازند و رسانه های کودتا هم با استناد به برخی نوشته های وی اعلام کردند که ایشان در نوشته هایشان قصد هتاکی به نظام را داشته اند.
آیا ایشان در ملاقاتهایی که داشتند اشاره ای به روند بازجویی و برخورد بازجویان داشته اند در این خصوص اگر مطلبی هست بفرمایید؟
بله. طبق گفته خانم محتشمی در آخرین ملاقاتشان، ایشان به نحوه و روند بازجویی هایش به شدت اعتراض داشته و عنوان داشته اند که علی رغم اینکه بازجوها ومقامات قضایی تاکید دارند که علت بازداشت ایشان نوشته ها و نامه ها و فعالیت های شخصی خودشان بوده است ولی عمده سوالات بازجوها در در دور جدید بازجویی ها در مورد آقای تاج زاده می باشد، ایشان مشخصا گفته اند که اینها بدنبال این هستند که بتوانند در طول بازجویی های من مطلبی پیدا کنند تا فشار بر آقای تاجزاده را بیشتر کنند.
روز گذشته خبری در مورد انتقال خانم محتشمی پور به بیمارستان در وبسایتهای سبز منتشر شد که علت هم ضعف جسمانی شدید که حاصل از اعتصاب غذای ایشان بوده عنوان شده با توجه به شرایط و نگرانی های ایجاد شده آیا شما در مورد آخرین وضعیت ایشان اطلاعی در دست دارید؟
همانطور که گفته شد ایشان اعتصاب غذای خود را از روز اول فروردین شروع کرده بودند که پس از چهار روز با وخامت وضعیت جسمی ایشان به بهداری منتقل می گردند و مدتی زیر سرم بوده اند.
خوشبختانه در حال حاضر وضعیت جسمی ایشان رو به بهبود است ولی با توجه به اینکه خانم محتشمی پور اعلام کرده اند مجددا از روز دوشنبه اعتصاب غذای خود را از سر خواهند گرفت شدیدا نگران وضعیت ایشان هستیم.
مامورین امنیتی با توجه به وضعیت خانم محتشمی هنوز اجازه ملاقات را صادر نکرده اند ؟
خیر، به گفته خانم محتشمی پور پس از این که حال وی رو به وخامت می رود و به بهداری منتقل می گردد مسئولین از وی می خواهند که اعتصاب غدای خود را بشکند که این امر با مخالفت ایشان مواجه میشود. بعد از مخالفت خانم محتشمی پور مسئولین قول ملاقات با همسرش را به وی میدهند و به ایشان میگویند که می تواند مصطفی تاجزاده را ملاقات کند، و خانم محتشمی را به اتاق ملاقات می برند، اما در عوض پدر خانم محتشمی پور را به اتاق ملاقات می آورند.
خانم محتشمی پور درقبال این رفتار عکسل العملی داشته اند؟ آیا ایشان هنوز اصرار به ملاقات با آقای تاج زاده را دارند؟
بعد از اینکه اجازه ملاقات با آقای تاج زاده داده نشد خانم محتشمی پور در ملاقات روز گذشته با دخترشان اظهار داشتند که کماکان نسبت به وضعیت آقای تاج زاده نگران هستند و اگر مسئولین با درخواستهای ایشان موافقت نکنند از روز دوشنبه ۱۵ فروردین ماه اعتصاب غذای خود را از سر خواهند گرفت.
آقای طباطبایی در مورد آخرین وضعیت آقای تاج زاده نیز اگر مطلبی هست بفرمایید
متاسفانه غیر از ملاقات کوتاهی که دخترشان با ایشان داشتند اطلاعی از وضعیت آقای تاج زاده نداریم. تماسهای تلفنی و ملاقاتهای ایشان هم کماکان قطع می باشد. در همان آخرین ملاقات هم آقای تاج زاده به شدت به نحوه برخوردها اعتراض داشته اند و از خانواده خواسته بودند تا همانطور که خودشان هیچ گونه درخواستی از مسئولین نخواهند داشت خانواده هم با ایشان همراهی کنند و به هیچ وجه درخواست تماس یا ملاقات نداشته باشند.
ایشان اعلام کرده بودند که در تمام مدت بازداشت غیرقانونی خود در اعتراض به این روند روزه بوده اند و کماکان به روزه داری خود ادامه خواهند داد.
ایشان با وجود وضعیت جسمی نامناسبی که دارند کماکان با استقامت مثال زدنی بر سر مواضع خویش ایستاده اند و در آخرین ملاقات خود هم با ترسو خواندن کودتاگران اعلام کرده اند که حاضر نیستند هیچ گونه عملی که تعبیر به نرمش در برابر آنها شود انجام دهند.
درپایان اگر مطلب خاصی هست بفرمایید
متاسفانه یکی از عوامل اصلی در برخوردهای صورت گرفته با آقای تاج زاده و خانم محتشمی پور مانند بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی، کینه های شخصی برخی از مقامات از آنها می باشد که این امر باعث شده این عزیزان حتی از حقوق اولیه خود به عنوان یک زندانی سیاسی هم محروم گردند.
با توجه به هشدارهای داده شده در خصوص وضعیت جسمی آقای تاج زاده و ادامه روزه اعتراضی ایشان و همچنین شروع مجدد اعتصاب غذای خانم محتشمی پور با وجود وضعیت جسمی نامناسبشان مسئولیت مستقیم حفظ سلامت این زوج و دیگر زندانیان سیاسی بر عهده مقامات نظام خواهد بود و قطعا باید روزی در برابر مردم پاسخگوی این گونه برخوردهای خود باشند.
ما به عنوان یکی از خانواده های زندانیان سیاسی از عقلای نظام و خصوصا مراجع درخواست داریم تا نقش موثرتری در جلوگیری از این بی تدبیری ها ایفا کنند.
مطلب دیگری که باید به آن اشاره کنم روحیه بسیار بالای خانم محتشمی پور در ملاقات با فرزندشان بوده است و علی رغم اینکه ضعف جسمانی شدیدی داشته اند همچنان با روحیه بسیارخوب و با تاکید فراوان بر چند کلمه از جمله صبر، استقامت و تزکیه از فرزندانشان درخواست داشته اند که با صبر و استقامت با مشکلات برخورد کنند و پیگر وضعیت آقای تاج زاده و دیگر زندانیان سیاسی باشند.
ایشان همچنین در ایام بازداشت شعری برای فاطمه، دختر کوچکشان که این روزها در فراغ پدر و مادر به سر می برد، سروده بودند که در ملاقات روز گذشته آنرا در اختیار وی قرار داده است.
قطعه شعری که سرکار خانم محتشمی پور خطاب به دخترش فاطمه سروده است در ادامه آورده شده است:
یک دختر تنها، یک خانه خالی، یک پدر دربند
مادر در انفرادی، یک خونه خاموش، یک قصه غمگین
ولی می آد از راه، بهار آهنگین
بهار میاد از راه، خونه میشه روشن
یک شهر پر امید، پدر رها میشه، قفس میشه خالی
همه جای خونه، پر میشه از خوشحالی
شاید مادر بیاد تو جمع خوشحالها، تو جمعی که جمعه، تو صبرکن حله
یک دختر تنها، پر از غرور و درد،
درد رو بریزش دور، هرگز نشو دلسرد
این خونه خاموش، فردا میشه روشن
میرسه روز عقل، یک روز فرخنده
پر از گل و لبخند، بیا بخند با من، به هرچی حصر و بند
تهیه و تنظیم: مهدی یارمحمدی
آنچه که از گفته های خانم محتشمی پور در ملاقات با خانواده اش حائز اهمیت است نوع برخورد بازجوها در جلسات بازجویی ایشان میباشد، به گفته وی علی رغم اینکه اتهام ایشان نوشته ها و فعالیت های شخصی ایشان در خصوص رسیدگی به خانواده های زندانیان سیاسی مطرح شده است. اما اکثرا سوالات مطرح شده در جلسات بازجویی در خصوص همسرشان سید مصطفی تاجزاده میباشد.
با توجه به شواهد موجود و روند طی شد در جلسات بازجویی ایشان این نکته کاملا محرز می باشد که بازداشت ایشان طبق یک برنامه ریزی از پیش معیین شده و در جهت تحت فشار قردادن سید مصطفی تاجزاده صورت گرفته است.
طبق آخرین خبری که چند روز گذشته در رسانه ها منتشر شد و مورد تایید خانواده ایشان نیز قرار گرفت فخر السادات محتشمی پور همانطور که از پیش اعلام کرده بود از روز اول فروردین ماه دست به اعتصاب غذا زده است .
با توجه به اخبار رسیده از وضعیت خانم محتشمی پور و وخامت حال وی در پی اعتصاب غذای هفته گذشته، گفتگویی داشتیم با سید علی طباطبایی عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی و داماد آقای تاجزاده در خصوص آخرین وضعیت خانم محتشمی پور و آقای تاجزاده که متن این گفتگو پیش روی شماست.
آقای طباطبایی خانم محتشمی پور طی مدتی که در بازداشت بوده اند چند نوبت با خانواده ملاقات داشتند و آخرین دیدارشان با اعضای خانواده چه زمانی بوده؟
ایشان بعد از بازداشت در روز ۱۰اسفند توسط نیروهای امنیتی و بعد از حدود یک هفته که از وضعیت ایشان خبری در دست نبود تماس تلفنی کوتاهی با خانواده داشتند. در روز ۲۹اسفند هم ملاقاتی با اعضای خانواده شان فراهم شد و آخرین دیدارشان هم روز گذشته با دخترشان بوده که بعد از شکستن اجباری اعتصاب غذایشان صورت گرفته بود.
براساس اخبار خانم محتشمی پور اظهار داشته بودند که در صورت فراهم نشدن امکان دیدار با همسرشان مصطفی تاجزاده اعتصاب غذا خواهند کرد. ممکن است توضیحات بیشتری در این خصوص و خواسته های ایشان بفرمایید
ایشان همانطور که قبل از دستگیری هم مهمترین وظیفه خود را به عنوان خانواده یک زندانی سیاسی پیگیری وضعیت زندانیان سیاسی و بالاخص همسر خود می دانستند پس از بازداشت هم کماکان به ایفای این نقش اصرار دارند.
متاسفانه آقای تاجزاده هم مثل دیگر دوستان شکایت کننده از کودتا گران که حاضر به پس گرفتن شکایت خود نشدند پس از عمل جرحی کمر و با وجود اینکه پزشکان وضعیت جسمی ایشان را نامناسب اعلام کرده بودند و نیاز به عمل جراحی گردن را هم در مورد ایشان ضروری دانسته بودند مجددا به زندان بازگردانده شدند و اینبار در یک اقدام غیر قانونی و کاملا غیر متعارف به جای انتقال به بند عمومی به قرنطینه زندان اوین منتقل شدند و پس از آن از کوچکترین حقوق اولیه یک زندانی هم محروم شده اند.
در این مدت پزشکان خود زندان هم چندین بار ضرورت انجام “ام آر آی” و رسیدگی سریع به وضعیت جسمی ایشان را اعلام کرده اند که متاسفانه مسئولین تا کنون حاضر به تن دادن به خواسته پزشکان و خانواده نشده اند.
خانم محتشمی پور هم کماکان خواستار رسیدگی به این خواسته ها و پایان دادن به برخوردهای غیرقانونی و انتقال همسرشان به بند عمومی و بهره مندی از حقوق اولیه ایشان هستند و اعلام کرده بودند اگر این خواسته ها که همگی کاملا قانونی و به حق هستند اجابت نشود و ایشان اجازه ملاقات با همسرش را پیدا نکند دست به اعتصاب غذا خواهد زد که با عدم تحقق درخواستها اعتصاب غدای خود را از روز اول فروردین ماه شروع کرده بودند که متاسفانه پس از گذشت چهار روز از اعتصاب غدا و با وخامت وضعیت ایشان زیر سرم میروند.
در خصوص محل نگهداری و شرایط بازجویی ایشان اگر اطلاعاتی دارید بفرمایید
بعد از بازداشت خانم محتشمی پور خانواده تا یک هفته هیچگونه خبری از وضعیت ایشان نداشتند تا اینکه پس از تماس تلفنی خانم محتشمی متوجه شدیم که ایشان در بند دو الف سپاه زندان اوین و در انفرادی نگهداری می شوند. ایشان همچنین در دیداری که در روزهای آخر سال گذشته با خانواده داشتند گفته بودند که تا کنون هیچ اتهامی رو نپذیرفته اند و طبق گفته خودشان در برگه بازجویی نامه ای سرگشاده خطاب به مقامات قضایی نوشته بودند.
آقای طباطبایی در خصوص علت بازدداشت خانم محتشمی پور آیا مقامات قضایی علت خاصی را مطرح کرده اند؟
نحوه بازداشت و همچنین زمان بازداشت که در روز ۱۰ اسفندماه انجام شد به نحوی بود که القا کنند این دستگیری هم جزو دستگیری های مربوط به تجمعات اعتراضی به حصر رهبران جنبش سبز بوده است، اما بر اساس گفته ایشان و اظهارات بازجوها و همچنین تهدیدهایی که از قبل صورت گرفته بود، دستگیری ایشان از قبل برنامه ریزی شده بوده و به علت نوشته ها، مصاحبه ها و فعالیتهای ایشان در جهت احقاق حقوق خانواده های زندانیان سیاسی بوده است.
در جایی هم گفته شد که ایشان بالاخره باید هزینه نوشته های خود را بپردازند و رسانه های کودتا هم با استناد به برخی نوشته های وی اعلام کردند که ایشان در نوشته هایشان قصد هتاکی به نظام را داشته اند.
آیا ایشان در ملاقاتهایی که داشتند اشاره ای به روند بازجویی و برخورد بازجویان داشته اند در این خصوص اگر مطلبی هست بفرمایید؟
بله. طبق گفته خانم محتشمی در آخرین ملاقاتشان، ایشان به نحوه و روند بازجویی هایش به شدت اعتراض داشته و عنوان داشته اند که علی رغم اینکه بازجوها ومقامات قضایی تاکید دارند که علت بازداشت ایشان نوشته ها و نامه ها و فعالیت های شخصی خودشان بوده است ولی عمده سوالات بازجوها در در دور جدید بازجویی ها در مورد آقای تاج زاده می باشد، ایشان مشخصا گفته اند که اینها بدنبال این هستند که بتوانند در طول بازجویی های من مطلبی پیدا کنند تا فشار بر آقای تاجزاده را بیشتر کنند.
روز گذشته خبری در مورد انتقال خانم محتشمی پور به بیمارستان در وبسایتهای سبز منتشر شد که علت هم ضعف جسمانی شدید که حاصل از اعتصاب غذای ایشان بوده عنوان شده با توجه به شرایط و نگرانی های ایجاد شده آیا شما در مورد آخرین وضعیت ایشان اطلاعی در دست دارید؟
همانطور که گفته شد ایشان اعتصاب غذای خود را از روز اول فروردین شروع کرده بودند که پس از چهار روز با وخامت وضعیت جسمی ایشان به بهداری منتقل می گردند و مدتی زیر سرم بوده اند.
خوشبختانه در حال حاضر وضعیت جسمی ایشان رو به بهبود است ولی با توجه به اینکه خانم محتشمی پور اعلام کرده اند مجددا از روز دوشنبه اعتصاب غذای خود را از سر خواهند گرفت شدیدا نگران وضعیت ایشان هستیم.
مامورین امنیتی با توجه به وضعیت خانم محتشمی هنوز اجازه ملاقات را صادر نکرده اند ؟
خیر، به گفته خانم محتشمی پور پس از این که حال وی رو به وخامت می رود و به بهداری منتقل می گردد مسئولین از وی می خواهند که اعتصاب غدای خود را بشکند که این امر با مخالفت ایشان مواجه میشود. بعد از مخالفت خانم محتشمی پور مسئولین قول ملاقات با همسرش را به وی میدهند و به ایشان میگویند که می تواند مصطفی تاجزاده را ملاقات کند، و خانم محتشمی را به اتاق ملاقات می برند، اما در عوض پدر خانم محتشمی پور را به اتاق ملاقات می آورند.
خانم محتشمی پور درقبال این رفتار عکسل العملی داشته اند؟ آیا ایشان هنوز اصرار به ملاقات با آقای تاج زاده را دارند؟
بعد از اینکه اجازه ملاقات با آقای تاج زاده داده نشد خانم محتشمی پور در ملاقات روز گذشته با دخترشان اظهار داشتند که کماکان نسبت به وضعیت آقای تاج زاده نگران هستند و اگر مسئولین با درخواستهای ایشان موافقت نکنند از روز دوشنبه ۱۵ فروردین ماه اعتصاب غذای خود را از سر خواهند گرفت.
آقای طباطبایی در مورد آخرین وضعیت آقای تاج زاده نیز اگر مطلبی هست بفرمایید
متاسفانه غیر از ملاقات کوتاهی که دخترشان با ایشان داشتند اطلاعی از وضعیت آقای تاج زاده نداریم. تماسهای تلفنی و ملاقاتهای ایشان هم کماکان قطع می باشد. در همان آخرین ملاقات هم آقای تاج زاده به شدت به نحوه برخوردها اعتراض داشته اند و از خانواده خواسته بودند تا همانطور که خودشان هیچ گونه درخواستی از مسئولین نخواهند داشت خانواده هم با ایشان همراهی کنند و به هیچ وجه درخواست تماس یا ملاقات نداشته باشند.
ایشان اعلام کرده بودند که در تمام مدت بازداشت غیرقانونی خود در اعتراض به این روند روزه بوده اند و کماکان به روزه داری خود ادامه خواهند داد.
ایشان با وجود وضعیت جسمی نامناسبی که دارند کماکان با استقامت مثال زدنی بر سر مواضع خویش ایستاده اند و در آخرین ملاقات خود هم با ترسو خواندن کودتاگران اعلام کرده اند که حاضر نیستند هیچ گونه عملی که تعبیر به نرمش در برابر آنها شود انجام دهند.
درپایان اگر مطلب خاصی هست بفرمایید
متاسفانه یکی از عوامل اصلی در برخوردهای صورت گرفته با آقای تاج زاده و خانم محتشمی پور مانند بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی، کینه های شخصی برخی از مقامات از آنها می باشد که این امر باعث شده این عزیزان حتی از حقوق اولیه خود به عنوان یک زندانی سیاسی هم محروم گردند.
با توجه به هشدارهای داده شده در خصوص وضعیت جسمی آقای تاج زاده و ادامه روزه اعتراضی ایشان و همچنین شروع مجدد اعتصاب غذای خانم محتشمی پور با وجود وضعیت جسمی نامناسبشان مسئولیت مستقیم حفظ سلامت این زوج و دیگر زندانیان سیاسی بر عهده مقامات نظام خواهد بود و قطعا باید روزی در برابر مردم پاسخگوی این گونه برخوردهای خود باشند.
ما به عنوان یکی از خانواده های زندانیان سیاسی از عقلای نظام و خصوصا مراجع درخواست داریم تا نقش موثرتری در جلوگیری از این بی تدبیری ها ایفا کنند.
مطلب دیگری که باید به آن اشاره کنم روحیه بسیار بالای خانم محتشمی پور در ملاقات با فرزندشان بوده است و علی رغم اینکه ضعف جسمانی شدیدی داشته اند همچنان با روحیه بسیارخوب و با تاکید فراوان بر چند کلمه از جمله صبر، استقامت و تزکیه از فرزندانشان درخواست داشته اند که با صبر و استقامت با مشکلات برخورد کنند و پیگر وضعیت آقای تاج زاده و دیگر زندانیان سیاسی باشند.
ایشان همچنین در ایام بازداشت شعری برای فاطمه، دختر کوچکشان که این روزها در فراغ پدر و مادر به سر می برد، سروده بودند که در ملاقات روز گذشته آنرا در اختیار وی قرار داده است.
قطعه شعری که سرکار خانم محتشمی پور خطاب به دخترش فاطمه سروده است در ادامه آورده شده است:
یک دختر تنها، یک خانه خالی، یک پدر دربند
مادر در انفرادی، یک خونه خاموش، یک قصه غمگین
ولی می آد از راه، بهار آهنگین
بهار میاد از راه، خونه میشه روشن
یک شهر پر امید، پدر رها میشه، قفس میشه خالی
همه جای خونه، پر میشه از خوشحالی
شاید مادر بیاد تو جمع خوشحالها، تو جمعی که جمعه، تو صبرکن حله
یک دختر تنها، پر از غرور و درد،
درد رو بریزش دور، هرگز نشو دلسرد
این خونه خاموش، فردا میشه روشن
میرسه روز عقل، یک روز فرخنده
پر از گل و لبخند، بیا بخند با من، به هرچی حصر و بند
تهیه و تنظیم: مهدی یارمحمدی
تحول سبز
خرازی: متکی برای سفر به کشور های اروپایی التماس می کرد
دانشجو نیوز: صادق خرازی به اظهارات منوچهر متکی، وزیر معزول امور خارجه جمهوری اسلامی که در واکنش به گفتوگوی او با خبرآنلاین بیان شده بود، پاسخ تندی داده است.
صادق خرازی، سفیر اسبق جمهوری اسلامی در فرانسه چندی پیش در مصاحبه ای با سایت خبر آنلاین اظهاراتی درباره منوچهر متکی و سیاست های امور خارجه در دوران وی بیان کرده بود که با واکنش متکی همراه شد. متکی در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفته بود: متاسفانه آقای خرازی از روزی که فقط بر اساس تبارگرایی و بدون هرگونه دانش و تجربه دیپلماتیک در سال ۱۳۶۹ به وزارت امور خارجه تحمیل شد و بدون حتی یک روز کار در این وزارتخانه با عنوان سفیر راهی نیویورک گردید تا روزی که به دلیل اتخاذ مواضع مخالف نظام در پاریس به تهران فراخوانده شد، در فهم مسائل سیاست خارجی تقریباً هیچ افزودنی نداشته است.
متکی افزود: در حقیقت صادق خرازی از سیاست خارجی صرفاً خالیبندی و التماس برای مذاکره با آمریکاییها را میداند. منوچهر متکی سپس توضیحات بیشتر در خصوص اظهارات صادق خرازی را غیرلازم خواند.
پس از واکنش متکی، صادق خرازی در جوابیه ای که در سایت آفتاب منتشر شده، گفته است: نمیدانستم که بیان مطالب آشکار و واضح که اظهر من الشمس و مورد نظاره و باور مجموعه وزارت خارجه و نمایندگیهای ایران در خارج از کشور است، چنین ایشان را برآشفته کرده و عتاب و خطابی دور از شان دیپلماتیک، سیاسی و حتی اخلاقی را موجب خواهد شد.
خرازی درباره حضور و عزل خود در وزارت امور خارجه گفته است: اگر خاطر شریف و مزاج آن جناب (متکی) اجازه دهد حضورم در وزارت امور خارجه و ماموریت این بنده كمترین در نیویورک در زمان وزارت جناب آقای دكتر ولایتی به اشاره و دستور مقام معظم رهبری و ریسجمهور وقت صورت گرفت. در باب عزل اینجانب از فرانسه، تصورم این است كه گرفتار نسیان شدهاید، آیا بخاطر دارید كه ما چهار سفیر بودیم كه به افتخار عزل نایل گشتیم، سفیران ایران در آلمان، انگلستان، مالزی و فرانسه همگی احضار و شما با شرم و خجالت دستور ریسجمهور را ابلاغ میكردید و اظهار تاسف میفرمودید و بسیار از شما متعجبم كه به آسانی بهتان میزنید و خلاف میگویید، اگر نمیدانید خوب است كه بدانید در همان موقعی كه عزل كینهورزانه صورت گرفت مقام رهبری مراتب گلایه و نارضایتی خودشان از این تصمیم را به رییسجمهور اعلام كردند.
خرازی کارنامه فعالیتهای متکی را "قصه پر غصه هفت گنبد افلاک" دانسته و گفته است: بهزعم من آقای احمدینژاد دو لطف و دو خدمت در نصب و عزل شما به جنابعالی كردند، نخست آنكه شما را در كرسی وزارت خارجه كه شان انسانهای وزین و متین و دارای تبار است نشاندند و هم آنكه در عزلتان به شما خدمت كردند و شاید نحوه عزلتان تا حدی شما را نجات داد و توانستید فرار به جلو كنید و از پاسخگویی فعلاً طفره روید ولی مطمن باشید تاریخ بیرحمانه داوری و قضاوت جدی خود را خواهد داشت و اقدامات شما طی دوران وزارت خارجه له و علیه منافع ملی ایران از این داوری به دور نخواهد ماند.
خرازی سپس میگوید که در زمان صدارت متکی در امور خارجه موقعیت کشور تنزل پیدا کرده است. وی ادامه می دهد: البته اگر بخواهم به مجموعه مدارک و مستنداتی که از کارنامه وزارت خارجه و مسئولیتهای ایشان در اختیار داریم، بپردازم مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. مذاکرات بدون مابهازای ایران با آمریکا در افغانستان و عراق، سرگردانی چندروزه ایشان در لیبی برای ملاقات با سرهنگ معمر قذافی دیکتاتور این کشور، سفرهای ناموفق به سنگال و دیگر کشورها و نیز التماس برای سفر به کشورهای اروپایی، بیتوجهی به قرارداد ۱۹۷۵ در مذاکرات با عراق، سفر به بحرین برای عذرخواهی ملتمسانه به مقامات این کشور بر سر یادآوری پیشینه روابط دو کشور و... شمهای از کارنامه پر حرف و حدیث ایشان است.
خرازی به یکی از اظهارات عجیب متکی اشاره می کند و می گوید: همین که فرمایشات شما را دوستان و رفقایتان جدی میگرفتند كفایت میكند و نمونهاش هم فرمایش شما درباره مسابقات جام جهانی اخیر که فرمودید "انگلیس، فرانسه و آمریكا به خاطر جنگ با ایران و مخالفت با برنامههای هستهای این كشور دچار حذف زودهنگام از بازیهای جام جهانی فوتبال شدند. جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی نشان داد كه رویكرد جدیدی در جهان سیاست رخ داده و آنچه اكنون در صحنه سیاست بینالملل شاهد هستیم، به عینه در نوزدهمین دوره جام جهانی فوتبال به منصه ظهور رسیده است." شما جام جهانبین در کف دارید آقای متکی عزیز که از چرخش توپی در میدانی سبز، گردشهای سیاسی در جهان را مکاشفه میفرمایید.
خرازی در ادامه متکی را به "خالی بندی" متهم می کند و می گوید: مایه تعجب است كه امروز بیتباران مدعی با هویت و عظمت تاریخی و تمدنی و فرهنگی كشور چنان بازی كردند كه با خامنظری و سخنفریبی، چند قطعنامه تحریم نصیب كشورمان كردند و تا روز قبل از صدور قطعنامه از آن بیاطلاع بودند و "خالی بندیهای" پر از اطلاعات نادرست به بزرگان كشور ارائه دادند.
اختلافات درون حکومت ایران در حالی افزایش پیدا می کند که رهبر جمهوری اسلامی در اوایل سال جدید در برابر علنی شدن اختلافات مقامات حکومتی شديداً انتقاد کرده بود.
خامنه ای گفته بود: "مسئولان اگر از همديگر گلايه دارند که گاهی ممکن است اين گلايهها به حق هم باشد، سعی کنند اين گلايهها را در معرض افکار عمومی مطرح نکنند، چرا که اين کار ضربه به اتحاد ملی است و من به مسئولان کشور به طور جد در اين زمينه تذکر و هشدار میدهم."
متکی افزود: در حقیقت صادق خرازی از سیاست خارجی صرفاً خالیبندی و التماس برای مذاکره با آمریکاییها را میداند. منوچهر متکی سپس توضیحات بیشتر در خصوص اظهارات صادق خرازی را غیرلازم خواند.
پس از واکنش متکی، صادق خرازی در جوابیه ای که در سایت آفتاب منتشر شده، گفته است: نمیدانستم که بیان مطالب آشکار و واضح که اظهر من الشمس و مورد نظاره و باور مجموعه وزارت خارجه و نمایندگیهای ایران در خارج از کشور است، چنین ایشان را برآشفته کرده و عتاب و خطابی دور از شان دیپلماتیک، سیاسی و حتی اخلاقی را موجب خواهد شد.
خرازی درباره حضور و عزل خود در وزارت امور خارجه گفته است: اگر خاطر شریف و مزاج آن جناب (متکی) اجازه دهد حضورم در وزارت امور خارجه و ماموریت این بنده كمترین در نیویورک در زمان وزارت جناب آقای دكتر ولایتی به اشاره و دستور مقام معظم رهبری و ریسجمهور وقت صورت گرفت. در باب عزل اینجانب از فرانسه، تصورم این است كه گرفتار نسیان شدهاید، آیا بخاطر دارید كه ما چهار سفیر بودیم كه به افتخار عزل نایل گشتیم، سفیران ایران در آلمان، انگلستان، مالزی و فرانسه همگی احضار و شما با شرم و خجالت دستور ریسجمهور را ابلاغ میكردید و اظهار تاسف میفرمودید و بسیار از شما متعجبم كه به آسانی بهتان میزنید و خلاف میگویید، اگر نمیدانید خوب است كه بدانید در همان موقعی كه عزل كینهورزانه صورت گرفت مقام رهبری مراتب گلایه و نارضایتی خودشان از این تصمیم را به رییسجمهور اعلام كردند.
خرازی کارنامه فعالیتهای متکی را "قصه پر غصه هفت گنبد افلاک" دانسته و گفته است: بهزعم من آقای احمدینژاد دو لطف و دو خدمت در نصب و عزل شما به جنابعالی كردند، نخست آنكه شما را در كرسی وزارت خارجه كه شان انسانهای وزین و متین و دارای تبار است نشاندند و هم آنكه در عزلتان به شما خدمت كردند و شاید نحوه عزلتان تا حدی شما را نجات داد و توانستید فرار به جلو كنید و از پاسخگویی فعلاً طفره روید ولی مطمن باشید تاریخ بیرحمانه داوری و قضاوت جدی خود را خواهد داشت و اقدامات شما طی دوران وزارت خارجه له و علیه منافع ملی ایران از این داوری به دور نخواهد ماند.
خرازی سپس میگوید که در زمان صدارت متکی در امور خارجه موقعیت کشور تنزل پیدا کرده است. وی ادامه می دهد: البته اگر بخواهم به مجموعه مدارک و مستنداتی که از کارنامه وزارت خارجه و مسئولیتهای ایشان در اختیار داریم، بپردازم مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. مذاکرات بدون مابهازای ایران با آمریکا در افغانستان و عراق، سرگردانی چندروزه ایشان در لیبی برای ملاقات با سرهنگ معمر قذافی دیکتاتور این کشور، سفرهای ناموفق به سنگال و دیگر کشورها و نیز التماس برای سفر به کشورهای اروپایی، بیتوجهی به قرارداد ۱۹۷۵ در مذاکرات با عراق، سفر به بحرین برای عذرخواهی ملتمسانه به مقامات این کشور بر سر یادآوری پیشینه روابط دو کشور و... شمهای از کارنامه پر حرف و حدیث ایشان است.
خرازی به یکی از اظهارات عجیب متکی اشاره می کند و می گوید: همین که فرمایشات شما را دوستان و رفقایتان جدی میگرفتند كفایت میكند و نمونهاش هم فرمایش شما درباره مسابقات جام جهانی اخیر که فرمودید "انگلیس، فرانسه و آمریكا به خاطر جنگ با ایران و مخالفت با برنامههای هستهای این كشور دچار حذف زودهنگام از بازیهای جام جهانی فوتبال شدند. جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی نشان داد كه رویكرد جدیدی در جهان سیاست رخ داده و آنچه اكنون در صحنه سیاست بینالملل شاهد هستیم، به عینه در نوزدهمین دوره جام جهانی فوتبال به منصه ظهور رسیده است." شما جام جهانبین در کف دارید آقای متکی عزیز که از چرخش توپی در میدانی سبز، گردشهای سیاسی در جهان را مکاشفه میفرمایید.
خرازی در ادامه متکی را به "خالی بندی" متهم می کند و می گوید: مایه تعجب است كه امروز بیتباران مدعی با هویت و عظمت تاریخی و تمدنی و فرهنگی كشور چنان بازی كردند كه با خامنظری و سخنفریبی، چند قطعنامه تحریم نصیب كشورمان كردند و تا روز قبل از صدور قطعنامه از آن بیاطلاع بودند و "خالی بندیهای" پر از اطلاعات نادرست به بزرگان كشور ارائه دادند.
اختلافات درون حکومت ایران در حالی افزایش پیدا می کند که رهبر جمهوری اسلامی در اوایل سال جدید در برابر علنی شدن اختلافات مقامات حکومتی شديداً انتقاد کرده بود.
خامنه ای گفته بود: "مسئولان اگر از همديگر گلايه دارند که گاهی ممکن است اين گلايهها به حق هم باشد، سعی کنند اين گلايهها را در معرض افکار عمومی مطرح نکنند، چرا که اين کار ضربه به اتحاد ملی است و من به مسئولان کشور به طور جد در اين زمينه تذکر و هشدار میدهم."
طومار اعتراضی برای آزادی بهاره هدایت
پس از راه اندازی "کمپین آزادی بهاره هدایت" توسط جمعی از فعالان دانشجویی، زنان و حقوق بشر، اخیرا طوماری برای آزادی این فعال سرشناس دانشجویی منتشر شده است.
به گزارش دانشجو نیوز، در این طومار آماده است: " بهاره هدایت باید هر چه سریع تر و بدون هیچ قید و شرطی آزاد شود. تمام اتهامات منسوب به او لغو شود. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از اعضای سازمان ملل به قوانین بین المللی حقوق بشر که آن را امضا کرده است گردن نهد. جمهوری اسلامی باید هر چه سریع تر زمینه آزادی کلیه فعالان حقوق بشر، معترضان، دانشجویان، و زندانیان سیاسی که در بازداشت هستند و مورد تعدی و شکنجه قرار گرفته اند را فراهم آورد."
بهاره هدایت، فعال برجسته ی دانشجویی و زنان، در زندان مخوف اوین در شرایط دشواری به سر می برد. بهاره یکی از اعضای پرسابقه ی جنبش دانشجویی دموکراسی خواه ایران و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و سخنگوی این اتحادیه و نیز از اعضای کمپین یک میلیون امضا است.
بهاره هدایت، فعال برجسته ی دانشجویی و زنان، در زندان مخوف اوین در شرایط دشواری به سر می برد. بهاره یکی از اعضای پرسابقه ی جنبش دانشجویی دموکراسی خواه ایران و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و سخنگوی این اتحادیه و نیز از اعضای کمپین یک میلیون امضا است.
بهاره یکی از سنگین ترین احکام حبس که تا کنون صادر شده را دریافت کرده است. او بیش از یک سال است که در شرایط بسیار سخت در بند زنان زندان اوین در تهران به سر می برد. این همه بیعدالتی و ظلم، تنها به سبب فعالیتهای منتقدانه دانشجویی و فعالیت مسالمت آمیز برای حقوق برابر زنان بر او وارد شده است.
بهاره نیمه شب دهم دی ماه ۱۳۸۸ پس از کودتای انتخاباتی برای پنجمین بار طی چهار سال اخیر توسط وزارت اطلاعات بازداشت و روانه سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین شد، و در پانزدهم اردیبهشت ۱۳۸۹، در پی برگزاری دادگاهی ناعادلانه با ۱۶ اتهام از سوی مقامات دادگاه مواجه شد. بهاره در نهایت به ۹ سال و نیم زندان محکوم شد. حکمی که یکی از سنگین ترین احکام حبس جنبش دانشجویی در سالهای اخیر، محسوب می شود.
بهاره نیمه شب دهم دی ماه ۱۳۸۸ پس از کودتای انتخاباتی برای پنجمین بار طی چهار سال اخیر توسط وزارت اطلاعات بازداشت و روانه سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین شد، و در پانزدهم اردیبهشت ۱۳۸۹، در پی برگزاری دادگاهی ناعادلانه با ۱۶ اتهام از سوی مقامات دادگاه مواجه شد. بهاره در نهایت به ۹ سال و نیم زندان محکوم شد. حکمی که یکی از سنگین ترین احکام حبس جنبش دانشجویی در سالهای اخیر، محسوب می شود.
در همین حال و در شرایطی که وی در حال گذران دوران محکومیت خود در زندان اوین است، به علت ارسال پیامی به مناسبت روز دانشجو از داخل زندان، مجددا به دادسرا احضار و با پرونده قضایی جدیدی روبهرو شده است.
وی از لحظه بازداشت در تاریخ دهم دیماه ۱۳۸۸ به مدت سه ماه در سلول انفرادی نگهداری شد و تاکنون از داشتن مرخصی محروم بوده و در طول سه ماه گذشته از داشتن ملاقاتهای هفتگی و تماس تلفنی نیز محروم بوده است.
وی از لحظه بازداشت در تاریخ دهم دیماه ۱۳۸۸ به مدت سه ماه در سلول انفرادی نگهداری شد و تاکنون از داشتن مرخصی محروم بوده و در طول سه ماه گذشته از داشتن ملاقاتهای هفتگی و تماس تلفنی نیز محروم بوده است.
پیش از دی ماه ۱۳۸۸، بهاره چهار بار دیگر نیز در موقعیت های مختلف بازداشت شده بود. این فعال شجاع و خستگی ناپذیر سه سال است که نوروز را در زندان می گذراند.
(برای امضای طومار آزادی بهاره هدایت اینجا کلیک کنید)
فعالیت های کمپین آزادی بهاره هدایت
"کمپین آزادی بهاره هدایت" که به مناسبت سالروز تولد بهاره هدایت آغاز به کار کرد در بیانیه ای اعلام کرده بود که قصد دارد تا توجه نهادهای دانشجویی، دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری را به شرایط ویژه عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت جلب کند.
فعالیت های کمپین آزادی بهاره هدایت
"کمپین آزادی بهاره هدایت" که به مناسبت سالروز تولد بهاره هدایت آغاز به کار کرد در بیانیه ای اعلام کرده بود که قصد دارد تا توجه نهادهای دانشجویی، دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری را به شرایط ویژه عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت جلب کند.
این کمپین گزارش می دهد که تاکنون پیام های تبریک گوناگونی دریافت کرده است از جمله: پیام های تبریک ویدیویی فعالین دانشجویی، حقوق بشری و سیاسی، پیام های تبریک در "فیس بوک بهاره" و ایمیل تبریک.
اعضای سازمان حقوق بشری "عفو بین الملل" در کشور های آلمان، سوئد، فرانسه و ایرلند نیز تاکنون با ارسال پیام های تبریک و یا کارت پستال در کمپین آزادی بهاره هدایت شرکت کرده اند.
"کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران" نیز با ارسال کارت پستال تولد بهاره هدایت را تبریک گفته است. سایت این کمپین در مصاحبه ای با مازیار (ماز) جبرانی یکی از چهره های مطرح و مردمی ایرانی-امریکایی هالیوود و طنزپرداز پیامی از وی برای بهاره منتشر کرده است.
اعضای سازمان حقوق بشری "عفو بین الملل" در کشور های آلمان، سوئد، فرانسه و ایرلند نیز تاکنون با ارسال پیام های تبریک و یا کارت پستال در کمپین آزادی بهاره هدایت شرکت کرده اند.
"کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران" نیز با ارسال کارت پستال تولد بهاره هدایت را تبریک گفته است. سایت این کمپین در مصاحبه ای با مازیار (ماز) جبرانی یکی از چهره های مطرح و مردمی ایرانی-امریکایی هالیوود و طنزپرداز پیامی از وی برای بهاره منتشر کرده است.
هجوم ماموران به تجمعات مردم در سیزدهم نوروز و بازداشت گروهی در تهران و تبریز
در جریان درگیری میان ماموران انتظامی و لباس شخصی ها با مردم و جوانانی که برای مراسم سیزده نوروز در پارک قیطریه تهران گرد هم آمده بودند، گروهی بازداشت شدند.
همزمان در تبریز و ارومیه نیز، گروهی از مردم و جوانان، در جریان درگیری هایی، توسط ماموران انتظامی بازداشت شدند.
به گزارش «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران»، ماموران انتظامی عصر روز شنبه به جوانان شرکت کننده در مراسم سیزده بدر در پارک قیطریه تهران یورش بردند که منجر به سر دادن شعارهایی علیه حکومت در این پارک گردید.
بر اساس این گزارش، مقاومت جوانان در برابر هجوم نیروهای انتظامی که برای متفرق کردن آنها آمده بودند، منجر به درگیری گردید، که حداقل دو نفر از جوانان دستگیر و به نقطۀ نامعلومی منتقل شدند.
در پی دستگیری دو جوان مذکور، مردم نسبت به برخورد و رفتار ماموران اعتراض کردند و خواستار آزادی دستگیر شدگان بودند، که ماموران از آزادی آنها خودداری کردند و همین مسئله باعث شد که مردم به سر دادن شعارهای اعتراضی علیه حکومت اقدام نمایند.
همزمان به گزارش جنبش دانشجویی آذربایجان امروز شنبه سیزده بدر با آغاز درگیرها در اطراف میدان آذربایجان تبریز گروهی دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل گردیده اند.
گزارش های تاییدشده از ضرب و شتم گسترده حاضرین در میدان آذربایجان و به خصوص زنان خبر داده و نوشته اند "ماشینهای آبپاش در اکثر لحظات تجمعات صورت گرفته را با پاشیدن آب متفرق نموده اند."
به گزارش رهسا نیوز، همچنین خبرها حاکی از آن است که در پی تجمع فعالین مدنی آذربایجان، در عصر سیزدهم فرودین ماه، بیش از ۷۰ نفر در تبریز بازداشت شدند.
جمعی از فعالین مدنی و محیط زیست آذربایجان در اعتراض به سیاستهای غلط دولت و افزایش خشکی دریاچه اورمیه مقرر کرده بودند که عصر امروز، همزمان با روز طبیعت، در ارومیه و تبریز دست به تجمع بزنند.
بر اساس این گزارش، در پی به خشونت کشیده شدن این تجمعها با دخالت نیروهای امنیتی، حدود ۷۰ نفر از شهروندان و تظاهر کنندگان در میدان آذربایجان تبریز دستگیر شده و به مکان نامعلومی انتقال یافتهاند. هم چنین حدود ۲۰ نفر هم زخمی شدهاند که حال ۴ نفر از آنها وخیم میباشد. مامورین نیروی انتظامی بدون توجه به حال افراد زخمی شده آنها را به مکان نامعلومی انتقال دادهاند. گفته میشود نیروهای امنیتی- انتظامی حتی در میان چادرها و خانوادههای عادی که در روز سیزده به در گرد هم آمده بودند نیز رعب و وحشت ایجاد کردند.
همزمان در تبریز و ارومیه نیز، گروهی از مردم و جوانان، در جریان درگیری هایی، توسط ماموران انتظامی بازداشت شدند.
به گزارش «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران»، ماموران انتظامی عصر روز شنبه به جوانان شرکت کننده در مراسم سیزده بدر در پارک قیطریه تهران یورش بردند که منجر به سر دادن شعارهایی علیه حکومت در این پارک گردید.
بر اساس این گزارش، مقاومت جوانان در برابر هجوم نیروهای انتظامی که برای متفرق کردن آنها آمده بودند، منجر به درگیری گردید، که حداقل دو نفر از جوانان دستگیر و به نقطۀ نامعلومی منتقل شدند.
در پی دستگیری دو جوان مذکور، مردم نسبت به برخورد و رفتار ماموران اعتراض کردند و خواستار آزادی دستگیر شدگان بودند، که ماموران از آزادی آنها خودداری کردند و همین مسئله باعث شد که مردم به سر دادن شعارهای اعتراضی علیه حکومت اقدام نمایند.
همزمان به گزارش جنبش دانشجویی آذربایجان امروز شنبه سیزده بدر با آغاز درگیرها در اطراف میدان آذربایجان تبریز گروهی دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل گردیده اند.
گزارش های تاییدشده از ضرب و شتم گسترده حاضرین در میدان آذربایجان و به خصوص زنان خبر داده و نوشته اند "ماشینهای آبپاش در اکثر لحظات تجمعات صورت گرفته را با پاشیدن آب متفرق نموده اند."
به گزارش رهسا نیوز، همچنین خبرها حاکی از آن است که در پی تجمع فعالین مدنی آذربایجان، در عصر سیزدهم فرودین ماه، بیش از ۷۰ نفر در تبریز بازداشت شدند.
جمعی از فعالین مدنی و محیط زیست آذربایجان در اعتراض به سیاستهای غلط دولت و افزایش خشکی دریاچه اورمیه مقرر کرده بودند که عصر امروز، همزمان با روز طبیعت، در ارومیه و تبریز دست به تجمع بزنند.
بر اساس این گزارش، در پی به خشونت کشیده شدن این تجمعها با دخالت نیروهای امنیتی، حدود ۷۰ نفر از شهروندان و تظاهر کنندگان در میدان آذربایجان تبریز دستگیر شده و به مکان نامعلومی انتقال یافتهاند. هم چنین حدود ۲۰ نفر هم زخمی شدهاند که حال ۴ نفر از آنها وخیم میباشد. مامورین نیروی انتظامی بدون توجه به حال افراد زخمی شده آنها را به مکان نامعلومی انتقال دادهاند. گفته میشود نیروهای امنیتی- انتظامی حتی در میان چادرها و خانوادههای عادی که در روز سیزده به در گرد هم آمده بودند نیز رعب و وحشت ایجاد کردند.
جــرس
واکنش شدیداللحن عربستان به ایران در مورد «دخالت در امور منطقه»
یک روز پس از بیانیه مجلس جمهوری اسلامی خطاب به عربستان سعودی در مورد اوضاع بحرین، یک مقام دولت این کشور در واکنشی شدیداللحن ضمن متهم کردن تهران به «دخالت در امور منطقه» هشدار داد که ایران «حق ندارد تمامیت ارضی بحرین را نقض کند».
این مقام سعودی در واکنش به بیانیه یک کمیسیون مجلس شورای اسلامی گفته است که ایران «به این توجه نمیکند که... حق ندارد دماغش را در امور کشورهای خلیج فارس فرو کند».
کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران روز پنجشنبه گذشته در بیانیهای رسمی عربستان سعودی و امارت متحده عربی را «مزدوران آمریکا در منطقه» و «گوشبهفرمان آمریکا» خوانده و به آنها توصیه کرد که خاک بحرین را ترک کنند.
به دنبال شدت گرفتن بحران در بحرين، در اواخر اسفندماه سال ۱۳۸۹ به درخواست مقامات بحرينی واحدهايی متشکل از هزار نيروی نظامی عربستان سعودی به همراه ۵۰۰ پليس اماراتی و نيروهايی از چند کشور عضو شورای همکاری خليج فارس برای کمک به پادشاه بحرين در استقرار نظم وارد بحرين شدند.
ورود نيروهای عربستانی و کشورهای حوزه خليج فارس به بحرين خشم شيعيان در ديگر کشورها به ويژه ايران را برانگيخت، و مقامات تهران تاکنون بارها از این اقدام شدیدا انتقاد کردهاند.
حال به گزارش خبرگزاری فرانسه به نقل از خبرگزاری رسمی عربستان یک مقام دولت این کشور در واکنش به بیانیه مجلس ایران مقامات جمهوری اسلامی را به «نقض استقلال و تمامیت ارضی منطقه» متهم کرده است.
این مقام سعودی با اشاره به این که در بیانیه کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران «دخالت ایران در امور منطقه عمدا نادیده گرفته شده» جمهوری اسلامی را متهم کرده است که «به معیارهای همسایگی» بیاحترامی میکند.
این مقام سعودی در ادامه به تازهترین تنش در میان دو کشور ایران و کویت و «کشف هسته جاسوسی» وابسته به ایران در کویت اشاره کرده است.
روز پنجشنبه خبرگزاری رویترز به نقل از یک روزنامه کویتی از تاکید دوباره وزیر امور خارجه کویت بر دست داشتن سپاه پاسداران ایران در جاسوسی در این کشور عربی و «هدف گرفتن امنیت کویت» خبر داده بود.
این خبر دو روز پس از آن منتشر شد که دادگاهی در کویت دو شهروند ایران و یک کویتی را به جرم جاسوسی برای ایران به اعدام محکوم کرد. این در حالی است که جمهوری اسلامی هر گونه دخالت در امور کویت و جاسوسی در این کشور را رد میکند.
این مقام سعودی در واکنش به بیانیه یک کمیسیون مجلس شورای اسلامی گفته است که ایران «به این توجه نمیکند که... حق ندارد دماغش را در امور کشورهای خلیج فارس فرو کند».
کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران روز پنجشنبه گذشته در بیانیهای رسمی عربستان سعودی و امارت متحده عربی را «مزدوران آمریکا در منطقه» و «گوشبهفرمان آمریکا» خوانده و به آنها توصیه کرد که خاک بحرین را ترک کنند.
به دنبال شدت گرفتن بحران در بحرين، در اواخر اسفندماه سال ۱۳۸۹ به درخواست مقامات بحرينی واحدهايی متشکل از هزار نيروی نظامی عربستان سعودی به همراه ۵۰۰ پليس اماراتی و نيروهايی از چند کشور عضو شورای همکاری خليج فارس برای کمک به پادشاه بحرين در استقرار نظم وارد بحرين شدند.
ورود نيروهای عربستانی و کشورهای حوزه خليج فارس به بحرين خشم شيعيان در ديگر کشورها به ويژه ايران را برانگيخت، و مقامات تهران تاکنون بارها از این اقدام شدیدا انتقاد کردهاند.
حال به گزارش خبرگزاری فرانسه به نقل از خبرگزاری رسمی عربستان یک مقام دولت این کشور در واکنش به بیانیه مجلس ایران مقامات جمهوری اسلامی را به «نقض استقلال و تمامیت ارضی منطقه» متهم کرده است.
این مقام سعودی با اشاره به این که در بیانیه کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران «دخالت ایران در امور منطقه عمدا نادیده گرفته شده» جمهوری اسلامی را متهم کرده است که «به معیارهای همسایگی» بیاحترامی میکند.
این مقام سعودی در ادامه به تازهترین تنش در میان دو کشور ایران و کویت و «کشف هسته جاسوسی» وابسته به ایران در کویت اشاره کرده است.
روز پنجشنبه خبرگزاری رویترز به نقل از یک روزنامه کویتی از تاکید دوباره وزیر امور خارجه کویت بر دست داشتن سپاه پاسداران ایران در جاسوسی در این کشور عربی و «هدف گرفتن امنیت کویت» خبر داده بود.
این خبر دو روز پس از آن منتشر شد که دادگاهی در کویت دو شهروند ایران و یک کویتی را به جرم جاسوسی برای ایران به اعدام محکوم کرد. این در حالی است که جمهوری اسلامی هر گونه دخالت در امور کویت و جاسوسی در این کشور را رد میکند.
رادیو فردا
مراسم ترحیم پدر میرحسین موسوی لغو شد
مراسم ختم میراسماعیل موسوی که قرار بود یکشنبه برگزار شود لغو شد.
در این اطلاعیه ای که خانواده میرحسین موسوی در سایت کلمه منتشرکرده، آمده است: "به آگاهی میرساند برنامه برگزاری مراسم ترحیم پدر عزیزمان حاج میراسماعیل موسوی در مسجد نور لغو شده است."
دختران موسوی پیش از این گفته بودند که خانواده در نظر دارد مراسم شب سوم را عصر یکشنبه در مسجد نور برگزار کند، هر چند امکان دارد تغییراتی در این زمینه صورت گیرد که به آگاهی مردم خواهد رسید.
میراسماعیل موسوی، پدر میرحسین موسوی، آخرین نخست وزیر ایران و یکی از رهبران جنبش سبز روز چهارشنبه ۱۰ فروردین در اثر کهولت سن در تهران درگذشت.
در این اطلاعیه ای که خانواده میرحسین موسوی در سایت کلمه منتشرکرده، آمده است: "به آگاهی میرساند برنامه برگزاری مراسم ترحیم پدر عزیزمان حاج میراسماعیل موسوی در مسجد نور لغو شده است."
دختران موسوی پیش از این گفته بودند که خانواده در نظر دارد مراسم شب سوم را عصر یکشنبه در مسجد نور برگزار کند، هر چند امکان دارد تغییراتی در این زمینه صورت گیرد که به آگاهی مردم خواهد رسید.
میراسماعیل موسوی، پدر میرحسین موسوی، آخرین نخست وزیر ایران و یکی از رهبران جنبش سبز روز چهارشنبه ۱۰ فروردین در اثر کهولت سن در تهران درگذشت.
اشپیگل: برلین در قبال آزادی دو آلمانی خدمات بانکی به ایران ارائه کرده است
تنها چند روز پس از انتشار گزارشهایی درباره کمک آلمان به پرداخت بهای نفت صادراتی ایران به هند از طریق بانک فدرال این کشور، برخی خبرها حاکی از آن است که دولت آلمان در قبال آزادی دو خبرنگار بازداشت شده آلمانی در ایران تن به این معامله داده و خدمات بانکی به جمهوری اسلامی ارائه کرده است.
هفتهنامه آلمانی اشپیگل روز جمعه در سایت اینترنتی خود اعلام کرد، اطلاعاتی در اختیار دارد که نشان میدهد، دولت آلمان در قبال آزادی دو خبرنگار آلمانی با پرداخت پول نفت صادراتی ایران به هند از طریق بانک فدرال این کشور موافقت کرده است.
گفتنی است، روزنامه آلمانی هندلسبلات در شماره روز دوشنبه خود نوشته بود، بانک فدرال آلمان با چراغ سبز وزارت اقتصاد و وزارت امور خارجه این کشور اقدام به انتقال میلیاردها یورو بابت صادرات نفت ایران به هند به حسابی در بانک تجاری ایران و اروپا در هامبورگ میکند.
بانک تجاری ایران و اروپا که در لیست سیاه تحریمهای آمریکا علیه ایران قرار دارد و گفته میشود متعلق به بانک صنعت و معدن ایران است، پول نفت صادراتی به هند را در نهایت به تهران منتقل میکند.
به دنبال انتشار این گزارش احزاب مخالف در آلمان از دولت این کشور به شدت انتقاد کرده و خواستار اعلام جزئیات مربوط به این «معامله چند میلیاردی» با جمهوری اسلامی شدهاند.
در این میان انتشار خبر مربوط به موافقت دولت آلمان با انتقال پول نفت ایران از طریق بانک فدرال این کشور در قبال آزادی دو خبرنگار بازداشتشده آلمانی به انتقادهای احزاب مخالف از دولت ائتلافی آنگلا مرکل دامن زده است.
گرنوت ارلر، نایئب رئیس فراکسیون حزب سوسیال دمکرات آلمان در پارلمان این کشور با اشاره به سفر اخیر گیدو وستروله به ایران گفته است: «دیدن تصاویر دست دادن وزیر امور خارجه آلمان با محمود احمدینژاد به اندازه کافی آزار دهنده بوده است. چنانچه اکنون مشخص شود که آلمان در قبال آزادی این دو خبرنگار در نقل و انتقال پول به ایران کمک کرده است، در آن صورت باید گفت که آلمان بهای بسیار سنگینی پرداخته است.»
همچنین حزب سبزهای آلمان نیز از دولت این کشور خواسته است، درباره ارتباط میان معامله نفتی ایران و هند از طریق بانک فدرال و آزادی دو خبرنگار آلمانی در ایران توضیح دهد.
دو خبرنگار هفتهنامه آلمانی بیلدآمزونتاگ آلمان در مهر ماه سال گذشته خورشیدی در حالی که قصد گفت و گو با پسر و وکیل سکینه محمدیآشتیانی، زن ایرانی محکوم به سنگسار، را داشتند، در تبریز بازداشت شده و به «جاسوسی» متهم شده بودند.
سرانجام مقامهای جمهوری اسلامی در اوایل اسفند ماه و همزمان با سفر گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان به تهران و دیدار وی با محمود احمدینژاد این دو خبرنگار را پس از ۱۳۳ روز بازداشت آزاد کردند.
در آن زمان برخی منابع خبری در آلمان اعلام کرده بودند، مقامهای ایرانی آزاد کردن این دو خبرنگار را به دیدار گیدو وستروله با محمود احمدینژاد منوط کرده بودند.
در این میان وزارت امور خارجه آلمان که پیشتر در واکنش به انتقادها نسبت به دیدار وزیر امور خارجه آلمان با محمود احمدینژاد اعلام کرده بود، این دیدار بدون اطلاع آنگلا مرکل، صدر اعظم، صورت گرفته است، از تایید یا تکذیب ارتباط میان آزادی خبرنگاران آلمانی با معامله نفتی میان هند، ایران و آلمان خودداری کرده است.
یکی از سخنگویان وزارت امور خارجه آلمان در پاسخ به پرسشی در این باره، صرفاً اظهار داشته است: «دولت آلمان از بدو بازداشت دو خبرنگار آلمانی در اکتبر سال ۲۰۱۰ تمام تلاش خود را برای بازگشت هرچه زودتر آنها به آلمان به کار بست.»
موافقت دولت آلمان با انتقال میلیاردها یورو از طریق بانک فدرال این کشور به بانک تجاری ایران و اروپا برای انتقال آن به ایران در حالی است که در اواخر بهمن ماه سال گذشته خورشیدی و به دنبال درخواست شماری از سناتورهای آمریکایی از دولت آلمان برای جلوگیری از «تامین مالی برنامه اتمی ایران» توسط بانک تجاری ایران و اروپا، دولت آلمان اعلام کرده بود، فعالیتهای این بانک «به شدت» زیر نظر نهادهای نظارت بر بانکداری در آلمان قرار دارد.
دولت هند از دی ماه سال گذشته و به دنبال فشارهای ایالات متحده آمریکا به این کشور برای محدود کردن روابط تجاری خود با ایران، شرکتهای هندی را از انجام مبادلات بانکی و تجاری با جمهوری اسلامی از طریق اتحادیه پایاپای آسیایی منع کرده بود.
از آن زمان به بعد شرکتهای هندی به دنبال راههای جایگزینی برای انتقال غیرمستقیم پول به ایران به منظور خرید نفت خام از این کشور بودهاند.
ایران دومین صادر کننده بزرگ نفت به هند به شمار میآید و ارزش نفت صادراتی این کشور به هند در سال به حدود ۱۲ میلیارد دلار بالغ میشود.
هفتهنامه آلمانی اشپیگل روز جمعه در سایت اینترنتی خود اعلام کرد، اطلاعاتی در اختیار دارد که نشان میدهد، دولت آلمان در قبال آزادی دو خبرنگار آلمانی با پرداخت پول نفت صادراتی ایران به هند از طریق بانک فدرال این کشور موافقت کرده است.
گفتنی است، روزنامه آلمانی هندلسبلات در شماره روز دوشنبه خود نوشته بود، بانک فدرال آلمان با چراغ سبز وزارت اقتصاد و وزارت امور خارجه این کشور اقدام به انتقال میلیاردها یورو بابت صادرات نفت ایران به هند به حسابی در بانک تجاری ایران و اروپا در هامبورگ میکند.
بانک تجاری ایران و اروپا که در لیست سیاه تحریمهای آمریکا علیه ایران قرار دارد و گفته میشود متعلق به بانک صنعت و معدن ایران است، پول نفت صادراتی به هند را در نهایت به تهران منتقل میکند.
به دنبال انتشار این گزارش احزاب مخالف در آلمان از دولت این کشور به شدت انتقاد کرده و خواستار اعلام جزئیات مربوط به این «معامله چند میلیاردی» با جمهوری اسلامی شدهاند.
در این میان انتشار خبر مربوط به موافقت دولت آلمان با انتقال پول نفت ایران از طریق بانک فدرال این کشور در قبال آزادی دو خبرنگار بازداشتشده آلمانی به انتقادهای احزاب مخالف از دولت ائتلافی آنگلا مرکل دامن زده است.
گرنوت ارلر، نایئب رئیس فراکسیون حزب سوسیال دمکرات آلمان در پارلمان این کشور با اشاره به سفر اخیر گیدو وستروله به ایران گفته است: «دیدن تصاویر دست دادن وزیر امور خارجه آلمان با محمود احمدینژاد به اندازه کافی آزار دهنده بوده است. چنانچه اکنون مشخص شود که آلمان در قبال آزادی این دو خبرنگار در نقل و انتقال پول به ایران کمک کرده است، در آن صورت باید گفت که آلمان بهای بسیار سنگینی پرداخته است.»
همچنین حزب سبزهای آلمان نیز از دولت این کشور خواسته است، درباره ارتباط میان معامله نفتی ایران و هند از طریق بانک فدرال و آزادی دو خبرنگار آلمانی در ایران توضیح دهد.
دو خبرنگار هفتهنامه آلمانی بیلدآمزونتاگ آلمان در مهر ماه سال گذشته خورشیدی در حالی که قصد گفت و گو با پسر و وکیل سکینه محمدیآشتیانی، زن ایرانی محکوم به سنگسار، را داشتند، در تبریز بازداشت شده و به «جاسوسی» متهم شده بودند.
سرانجام مقامهای جمهوری اسلامی در اوایل اسفند ماه و همزمان با سفر گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان به تهران و دیدار وی با محمود احمدینژاد این دو خبرنگار را پس از ۱۳۳ روز بازداشت آزاد کردند.
در آن زمان برخی منابع خبری در آلمان اعلام کرده بودند، مقامهای ایرانی آزاد کردن این دو خبرنگار را به دیدار گیدو وستروله با محمود احمدینژاد منوط کرده بودند.
در این میان وزارت امور خارجه آلمان که پیشتر در واکنش به انتقادها نسبت به دیدار وزیر امور خارجه آلمان با محمود احمدینژاد اعلام کرده بود، این دیدار بدون اطلاع آنگلا مرکل، صدر اعظم، صورت گرفته است، از تایید یا تکذیب ارتباط میان آزادی خبرنگاران آلمانی با معامله نفتی میان هند، ایران و آلمان خودداری کرده است.
یکی از سخنگویان وزارت امور خارجه آلمان در پاسخ به پرسشی در این باره، صرفاً اظهار داشته است: «دولت آلمان از بدو بازداشت دو خبرنگار آلمانی در اکتبر سال ۲۰۱۰ تمام تلاش خود را برای بازگشت هرچه زودتر آنها به آلمان به کار بست.»
موافقت دولت آلمان با انتقال میلیاردها یورو از طریق بانک فدرال این کشور به بانک تجاری ایران و اروپا برای انتقال آن به ایران در حالی است که در اواخر بهمن ماه سال گذشته خورشیدی و به دنبال درخواست شماری از سناتورهای آمریکایی از دولت آلمان برای جلوگیری از «تامین مالی برنامه اتمی ایران» توسط بانک تجاری ایران و اروپا، دولت آلمان اعلام کرده بود، فعالیتهای این بانک «به شدت» زیر نظر نهادهای نظارت بر بانکداری در آلمان قرار دارد.
دولت هند از دی ماه سال گذشته و به دنبال فشارهای ایالات متحده آمریکا به این کشور برای محدود کردن روابط تجاری خود با ایران، شرکتهای هندی را از انجام مبادلات بانکی و تجاری با جمهوری اسلامی از طریق اتحادیه پایاپای آسیایی منع کرده بود.
از آن زمان به بعد شرکتهای هندی به دنبال راههای جایگزینی برای انتقال غیرمستقیم پول به ایران به منظور خرید نفت خام از این کشور بودهاند.
ایران دومین صادر کننده بزرگ نفت به هند به شمار میآید و ارزش نفت صادراتی این کشور به هند در سال به حدود ۱۲ میلیارد دلار بالغ میشود.
رادیو فردا
مهدی جلالی
رهبران معترض باید هدف جنبش را بهگونهای تعریف کنند که تغییرات را مستقیما از آقای خامنهای انتظار داشته و از شخص وی آغاز کند.
بسیاری از ناظران معتقدند که جنبش سبز اکنون در رکود به سر میبرد. با پذیرفتن رکود، هدف از این یادداشت بررسی راه حلها است. دلیل اصلی پذیرش رکود این است که جنبش سبز، هرچند نشانههای "عزم برای تغییرات" را در بخش وسیعی از مردم، منعکس کرده تاکنون به هیچ کدام از خواستها و اهداف سیاسی خود دست نیافتهاست. منظر این نوشتار از زاویه دانش سیاست است و تلاش شده تا به سیاق توصیهنامه نویسی سیاسی نوشته شود. پیشنهادهای طرح شده به اختصار پیرامون دو موضوع کلی «ضرورت ائتلاف سازی» و «رهبری و هدف جنبش» بحث میکند.
یک) ائتلاف سیاسی
چه ائتلافی برای جنبش سبز مفید است؟ یکی از پاسخهای پر طرفدار به این سئوال بحث اتحاد میان نیروهای معترض با عناوین مختلفی چون اتحاد اپوزیسیون، کنگره ملی، شوراهای هماهنگی و غیره است. اما با وجود تمایل زیاد به اتحاد، هنوز دلایل قانع کنندهای برای ضرورت آن ارایه نشده است. پیش از دست زدن به چنین اتحادهایی باید به چند سئوال اساسی پاسخ داد: چرا اتحاد مفید است؟ چنین اتحادی بطور دقیق چه منظور معینی را محقق میکند؟ ساختار آن چیست؟ و اصولا صرف انرژی کلانی از جنبش برای ایجاد و همچنین تداوم چنین اتحادی تا چه اندازه منطقی است؟ نخبگان سیاسی ایران عمدتا متعلق به نسلی هستند که انقلاب کرد و هنوز عمیقا خانواده - قبیله گرا هستند. از خواستههای جمعیت جوان شهری ایران نیز کمتر آگاه اند. صرف انرژی برای اتحاد این خانوادههای سیاسی توجیهی ندارد. به فرض موفقیت هم، یکی از نقاط منفی چنین اتحادهایی این است که معمولا در تشکیل آنها امکان یک فرایند دموکراتیک برای انتخاب اعضا وجود ندارد و ناچار آنها همواره درگیر چالشهای مشروعیت و پذیرش عمومی قرار خواهند داشت.
چه ائتلافی برای جنبش سبز مفید است؟ یکی از پاسخهای پر طرفدار به این سئوال بحث اتحاد میان نیروهای معترض با عناوین مختلفی چون اتحاد اپوزیسیون، کنگره ملی، شوراهای هماهنگی و غیره است. اما با وجود تمایل زیاد به اتحاد، هنوز دلایل قانع کنندهای برای ضرورت آن ارایه نشده است. پیش از دست زدن به چنین اتحادهایی باید به چند سئوال اساسی پاسخ داد: چرا اتحاد مفید است؟ چنین اتحادی بطور دقیق چه منظور معینی را محقق میکند؟ ساختار آن چیست؟ و اصولا صرف انرژی کلانی از جنبش برای ایجاد و همچنین تداوم چنین اتحادی تا چه اندازه منطقی است؟ نخبگان سیاسی ایران عمدتا متعلق به نسلی هستند که انقلاب کرد و هنوز عمیقا خانواده - قبیله گرا هستند. از خواستههای جمعیت جوان شهری ایران نیز کمتر آگاه اند. صرف انرژی برای اتحاد این خانوادههای سیاسی توجیهی ندارد. به فرض موفقیت هم، یکی از نقاط منفی چنین اتحادهایی این است که معمولا در تشکیل آنها امکان یک فرایند دموکراتیک برای انتخاب اعضا وجود ندارد و ناچار آنها همواره درگیر چالشهای مشروعیت و پذیرش عمومی قرار خواهند داشت.
اما آنچه برای تغییر در یک نظام سیاسی و فشار بر حاکمیت نیاز است ائتلاف سازی میان مراکز قدرت است. تقریبا همه تغییرات بنیادی در نظامهای سیاسی معلول فرایند ائتلاف سازی بین بخشهایی از نهادهای صاحب نفوذ هستند که از قدرت جدا شدهاند. این ائتلاف برخلاف تصور رایج میان افراد اپوزیسیون نیست. بلکه میان مراکز قدرت و نهادهایی است که با حاکمیت مرتبط بوده و برآن نفوذ دارند. ائتلاف سازی در کشور ما از یک مزیت جالب نیز برخوردار است. سیاست رهبر جمهوری اسلامی در مقابل شکافهایی که تاکنون میان جناحهای حاکمیت روی داده، تایید یکی و بیرون راندن دیگری از قدرت بودهاست. بنابراین او در مسیری درست برعکس ائتلاف سازی حرکت میکند. کسانی که از قدرت بیرون رانده میشوند همچنان شبکه اجتماعی و اعتبار و مناسبات نهادی خود را حفظ میکنند. بنابرین این افراد برای ائتلاف سازی و تقویت شبکهای جنبش، حاوی ارزش زیادی هستند. برای بوجود آوردن چنین ائتلافی درون نهادهای قدرت، شما به سراغ گروه ها و افرادی میروید که به شرایط موجود معترض هستند و روحیه آزادیخواهی خود را حفظ کردهاند.
مهمترین نهادهای قدرت در ایران که بر سرنوشت دوران گذار تاثیر خواهند داشت، روحانیت و سپاه هستند. بخش بزرگی از روحانیت از وضع موجود ناراضی و خود قربانی استبداد و سرکوب هستند. همین طور بسیاری از فرماندهان اصلی زمان جنگ اکنون از مناصب خود در سپاه کنار گذاشته شده و یا بطور کلی با حاکمیت همکاری نمیکنند. به این افراد حداقل به دو دلیل باید اعتماد کرد. یکی به دلیل آن که بازتولید استبداد در شرایط موجود نامحتمل است ، و دوم آن که این افراد آن قدر شریف و آزاده هستند که با وجود امکان بهره مندی از قدرت، از آن فاصله گرفتهاند. موضوع اعتمادسازی عمومی و تدوین مبانی اخلاقی جنبش یک ضرورت است که به اختصار در بحث رهبری میآید.
نهاد روحانیت
در این میان، اهمیت و ضرورت تعامل با نهاد سنتی روحانیت که در یک سال اخیر بخش غالب مشغولیت ذهنی نگارنده بوده، از زوایای دیگری نیز قابل توضیح است. یکی از پایهایترین آنها که در علوم سیاسی به لیبرالیسم نهادگرا شناخته میشود، عملا تنها دیدگاهی است که در شرایط انتقال قدرت، میتواند راهحلهایی برای حفظ ثبات ارایه دهد. کسانی که روی دموکراتیزاسیون کار میکنند تقریبا همه متفقالقول هستند که اگرچه دموکراسی ثبات میآورد، دموکراتیزاسیون معمولا توام با بیثباتی است. بسیار دیدهایم که سوء مدیریت تا چه حد فرآیند دموکراسی را در بعضی کشورها کند و گاه رفت و برگشتی کردهاست. غالبا تکیه بر نهادهای مدنی ریشهدار و صاحب نفوذ در جامعه، راه حل کارآمدی برای ضمانت دموکراتیزاسیون بوده است. به ویژه همراهی نهادهای سنتی بخش محافظهکار جامعه را کنار بخشهای پیشرو قرار داده و احتمال شکافهای اجتماعی را کم میکند. میدانیم که نهادهای اجتماعی سنتی و تاریخی در توسعه سیاسی پایدار، به قوام جامعه کمک میکنند. در شرایط انقلابی ضرورت ائتلاف با آنها دو چندان میشود.
در این میان، اهمیت و ضرورت تعامل با نهاد سنتی روحانیت که در یک سال اخیر بخش غالب مشغولیت ذهنی نگارنده بوده، از زوایای دیگری نیز قابل توضیح است. یکی از پایهایترین آنها که در علوم سیاسی به لیبرالیسم نهادگرا شناخته میشود، عملا تنها دیدگاهی است که در شرایط انتقال قدرت، میتواند راهحلهایی برای حفظ ثبات ارایه دهد. کسانی که روی دموکراتیزاسیون کار میکنند تقریبا همه متفقالقول هستند که اگرچه دموکراسی ثبات میآورد، دموکراتیزاسیون معمولا توام با بیثباتی است. بسیار دیدهایم که سوء مدیریت تا چه حد فرآیند دموکراسی را در بعضی کشورها کند و گاه رفت و برگشتی کردهاست. غالبا تکیه بر نهادهای مدنی ریشهدار و صاحب نفوذ در جامعه، راه حل کارآمدی برای ضمانت دموکراتیزاسیون بوده است. به ویژه همراهی نهادهای سنتی بخش محافظهکار جامعه را کنار بخشهای پیشرو قرار داده و احتمال شکافهای اجتماعی را کم میکند. میدانیم که نهادهای اجتماعی سنتی و تاریخی در توسعه سیاسی پایدار، به قوام جامعه کمک میکنند. در شرایط انقلابی ضرورت ائتلاف با آنها دو چندان میشود.
نهادهای اجتماعی ریشهدار ضامن ثبات در روند تغییرات و انتقال قدرت هستند. از منظر سیاست، مهمترین ویژگی نهادهای اجتماعی این است که آنها بر خلاف افراد و گروهها قابل پیشبینی هستند. گروههای تندروی مذهبی یا گروههای فشار قابل پیشبینی نیستند. آنها یکی از عوامل اصلی بیثباتی در دوران انتقال قدرت و حتی در دوران تثبیت خواهند بود. این نیروها برخلاف اخوانالمسلمین در مصر و حزب نهضت در تونس، اپوزیسیون نظام ایران نیستند، بلکه به منابع معتنابهی از امکانات نظامی و مالی دسترسی دارند. همچنین آنان از ورزیدگیهای لازم برای برهم زدن امنیت شهری و جنگ خیابانی برخوردار اند. خیال باطل است که تصور کنیم در صورت تغییر رژیم این نیروها خودبخود مضمحل خواهند شد. این نیروهای افراطی رها شده از قدرت، دیگر دغدغه حفظ چیزی به نام نظام را نخواهند داشت. بنابراین آنها همه گرایشهای محافظهکارانه خود را بدور انداخته، نقشی سراسر شورشی پیدا کرده ، و در مقابل هرگونه استقراری مقاومت خواهند کرد. در نظر داشته باشیم که در میان اپوزیسیون نیز گرایشهای افراطی دین ستیز، عوامانه و آرمانگرا به سکولاریزم چندان کم نیستند. این گروهها برای مبارزه با آنچه 'تحمیل سکولاریزم غربی' مینامند، به هویت اسلامیشان رنگ بیشتری خواهند زد و به نیروهایی پراکنده، شدیدا تخریبی، و غیرقابل پیشبینی تبدیل میشوند.
یک نظام سیاسی وقتی توسعه یافته و مدرن و باثبات محسوب میشود که حتیالمقدور بجای افراد با نهادهای مدنی سرو کار داشته باشد. در یک دموکراسی پایدار، تعاملات سیاسی وقتی به بلوغ کامل میرسند که منافع و مطالبات مردم توسط نهادهای مدنی کانالیزه شده و به دولت فشار بیاورند. چنین جامعهای از دید نهادگرایان مدرن است. اما لزومی ندارد نهادهای مدنی جامعه نیز مدرن باشند. ممکن است ما با بسیاری از دیدگاههای نهاد سنتی روحانیت مخالف باشیم، اما حداقل میدانیم که رفتارهای این نهاد قابل پیشبینی هستند. همین حد برای مدیریت سیاست عمومی و دولت در یک نظام دموکراتیک و متکثر کافی است. برای چنین نظامی، مطلوبترین و باثباتترین سیاست عمومی این است که با مسئله مذهب به صورت یک نهاد روبرو باشد تا به صورت فردی و یا گروههای پراکنده. به این ترتیب یکی از بهترین راه حلهای مدنی برای کنترل گرایشهای مذهبی ـ سیاسی رادیکال، تقویت نهاد مذهبی ریشهداری مانند روحانیت است.
کسانیکه اعتقاد به رفرم در نهادهای مذهبی شیعه دارند، باید در دوران بیثباتی و انتقال قدرت دست نگاه دارند. لازم است روحانیت در فرایند فاصله گرفتن از قدرت به نقش نهادی سنتی و مستقل خود دوباره آشنا و مانوس شود، تا بعد نوگرایان بتوانند در زمینه رفرم فعالیت بکنند.
ضرورت تعامل با روحانیت سنتی از این جهت نیز حایز اهمیت است که موضوع 'مشروعیت' نظام را به بحث میگذارد. در واقع ائتلاف سازی در میان نیروهای مخالف و مشروعیت زدایی از حاکمیت مستبد، دو ضرورت است که در تجربه اغلب ملتهای دیگر برای تغییرات بنیادی مشاهده شدهاست. در یک سال گذشته که بحث روحانیت سنتی مطرح شده و افکار عمومی میان روحانیت مستقل با روحانیت حکومتی تمایز قایل شده، میبینیم که در مقابل روحانیت سنتی هم اعتراض خود به سرکوبها را شدت بخشیده است. آخرین اظهارات آیتالله وحید خراسانی گواه این موضوع است. توجه به این نکته ضروری است که اگر از دید نهادگرایی به اظهارات ایشان نگاه کنیم، درمییابیم که مقصود وی سیاسی نبوده، بلکه این موضعگیری تبلور «رفتار نهادی» روحانیت است. پس حداقل میتوان نتیجه گرفت که تعامل با روحانیت مفید بودهاست. از این منظر کسانیکه زبان تلخ و عتابآمیز گشودند و تلاش کردند تا همه چیز را بر سر فقه سنتی خراب کنند، کار سازندهای نکردند.
تعامل با سپاه
سپاه نیز نهادیست که در صدر بازیگران دوران انتقال نقش بازی خواهی کرد. به عبارت دیگر باید بپذیریم که چه در صورت تغییرات دموکراتیک و چه در صورت کودتای نظامی، سپاه در آینده ایران و در پروسه انتقال قدرت نقش بزرگی ایفا خواهد کرد. بنابراین کسانی که مایل به کار روی بحث استراتژیهای انتقال قدرت هستند باید به راهحلهایی برای موضوع سپاه فکر کنند.
سپاه نیز نهادیست که در صدر بازیگران دوران انتقال نقش بازی خواهی کرد. به عبارت دیگر باید بپذیریم که چه در صورت تغییرات دموکراتیک و چه در صورت کودتای نظامی، سپاه در آینده ایران و در پروسه انتقال قدرت نقش بزرگی ایفا خواهد کرد. بنابراین کسانی که مایل به کار روی بحث استراتژیهای انتقال قدرت هستند باید به راهحلهایی برای موضوع سپاه فکر کنند.
یکی از این راه ها بدون تردید تاثیرگذاری در درون سپاه است، رفتن به سراغ فرماندهانی است که به جنبش سبز نزدیک ترند، و تقویت اعتبار و شبکه اجتماعی آنان است. آنان نسبت به سپاه احساس مالکیت دارند و از فساد امروز آن سخت ملول هستند. از سوی دیگر بهترین کسانی هستند که میتوانند همکاران خود را به همراهی با مردم تشویق کنند. یک مقایسه ساده میان رفتار ارتش مصر در دوران انتقال با رفتار ارتش لیبی میتواند انگیزه حمایت از مردم را در بدنه سپاه تقویت کند. اگرچه افرادی از ارتش مصر خود در طول این سالها گرفتار فساد مالی شده، اما مجموعه ارتش در کنار مردم ایستاد و افتخاری روی افتخارات بزرگ تاریخی خود افزود. بخش بزرگی از نیروهای سپاهی در گذشته به اصلاحات رای داده بودند. انسانهای شریف و وجدانهای بیدار بیتردید در آنجا نیز زیاد اند. سپاه میتواند لکه ننگ سرکوب مردم و فساد مالی توسط عدهای از فرماندهان فاسد امروز آن را پاک کرده، و پشتیبان مردم باشد. این بیتردید آرزوی بسیاری از سپاهیان است.
ضرورتی که دیر یا زود خود را نشان خواهد داد این است که سپاه باید سرنوشت خود را از سرنوشت آقای خامنهای جدا کند. سپاه قابل انحلال نیست و اصلاحات و یا ادغام آن با ارتش نیز نیازمند طراحی پیجیدهای است که متخصصان نهادهای نظامی باید آن را انجام دهند. نیروهای سپاه در یک نظام با قانون اساسی دموکراتیک نیز بخش مهمی از نیروهای نظامی ایران برای امنیت ملی ایران در بیرون از مرزها خواهند بود.
اکنون در فضای سیاسی جنبش بستر اخلاقی ائتلافهای فوق موجود و در حال شکلگیری است. اما سرعت تشکیل و قوام این ائتلافها کاملا بستگی به میزان برهم خوردن موازنه قدرت به نفع جنبش مردم خواهد داشت. برهم خوردن موازنه قدرت نیز تا حدود زیادی در خیابان نمود پیدا میکند. با این وجود رهبری جنبش لازم است شیوههایی از ائتلاف را طراحی کند که این افراد چه در سپاه و چه در روحانیت، در پیشبرد دموکراسی و احقاق حقوق مردم، دارای سهم و نقش بشوند.
دو) ابهام در رهبری جنبش
اول باید بپذیریم که دلیل محوری رکود در جنبش سبز به مسئله رهبری و ابهامات پیرامون آن برمیگردد. اختلاف نظر آرمانگرایانه بر سر رهبری به شکافی درونی در جنبش سبز دامن میزند. در دو سوی این طیف ذهنیتهایی "ارادت مدار" نسبت به آقایان موسوی و کروبی در مقابل کسانی که رهبری آنان را یکسره نفی میکنند ایستادهاند، و در میانه نیز تردیدهای معقولی نسبت به رهبری صورت میگیرد. از سوی دیگر خود آقایان موسوی و کروبی ـ و اخیرا شورای هماهنگی راه سبز ـ بارها گفتهاند که خود را رهبر جنبش نمیدانند. بسیاری نیز از بیرهبری و یا رهبری همگانی سخن میگویند. اما حقیقت این است که نقش و اقدامات آقایان موسوی و کروبی در این مدت در هیچ تعریفی بجز رهبری نمیگنجد.
نشانههای فوق کفایت میکنند که در آسیب شناسی جنبش بگوییم: رهبری و فهم از رهبری در جنبش سبز ناروشن است و این موضوع میتواند در کارآمدی و تاثیرگزاری اعتراضات عاملی بازدارنده باشد.
به نظر میرسد سه موضوع در بحران رهبری نقش کلیدی دارند:
اخلاق رهبری: بحران اخلاقی هنگام فرو ریختن یک نظام سیاسی ایدئولوژیک یک امر مسلم است. در کشورهای اروپای شرقی، این گزار با برگشت مردم به مذهب و بازشدن کلیسا و مسجد، صاحب اخلاق میشد. اما در ایران با توجه به داعیه مذهب توسط حاکمیت، بحران اخلاقی عمیق تر است. رهبران جنبش باید بتوانند به تبیین یک اخلاق مدرن دست بزنند که حقانیت جنبش را اثبات کرده و همچنین هنگام فرو ریختن ایدئولوژی حاکم، بدیلی با انسجام باشد. کمبود چنین اخلاقی، باعث رشد تناقضات و توسل به مبانی مبهم و مستعمل سی سال پیش، حتی در میان خود رهبران میشود. این در حالیست که مبارزه برای احقاق حقوق انسانی و شهروندی یک ارزش غایی است، نیاز به هیچ اخلاق کمکی نداشته، و از دید یک مومن میتواند یک مسئولیت متعالی مذهبی نیز تلقی شود. به عبارت ساده رهبران جنبش باید به صراحت بگویند که مبارزه برای آزادی و حقوق شهروندی از هر دکترین دیگری از جمله دکترین آیتالله خمینی و آرمانهای انقلاب، ارزش اخلاقی والاتری است.
اگر چنین اخلاقی تبیین شود، رهبری برای آقایان کروبی و موسوی تبدیل به یک وظیفه شهروندی میشود. آنها در یک قرارداد اجتماعی میلیونی رای مردم را بدست آوردهاند و نسبت به آن متعهد اند. سپس خود را برای پسگرفتن این حق و دیگر حقوق شهروندی مردم متعهدتر نیز دانستهاند و اعلام کردهاند که حاضرند هزینه آن را نیز بدهند. بنابراین عدم پذیرش رسمی مسئولیت رهبری یک نقیصه محسوب میشود.
رهبری یا مرجعیت: به نظر میرسد مراد از رهبری جنبش سبز برای بسیاری، بیشتر تعیین نوعی مرجعیت برای هدایت این جنبش است. اگر مرجعیت را نهادی فرض کنیم که چارچوبها و اصول و خواستههای جنبش را تعیین کند، رهبری جنبش صرفا صدای بلندی برای مطالبات مردم است. میگوید که مردم چه میخواهند. بر مبنای درکی که امروز از رهبری یک جنبش داریم، او خواستههای جنبش را تعیین نمیکند، آنها را تغییر نمیدهد و علیالاصول به این خواستهها خود را متعهد میداند. طبیعی است که ناخودآگاهی جمعی و تاریخی ما ایرانیان در تجربه خود بیشتر پدیده 'رهبر ـ مرجع' را درک کرده تا مفهوم رهبری مدرن که مرجعیت نداشته باشد. اگر با در نظر گرفتن این نکته دوباره نگاهی به متون نوشته شده جنبش سبز اعم از بیانیهها و ویراستهای منشور راه سبز بیندازیم، به وجود این تناقضات بیشتر واقف میشویم.
رهبری مدرن در یک رابطه شراکت با مردم تعریف میشود. این شراکت برپایه اعتماد به فهم و درک مردم شکل میگیرد. اعتماد به آگاهی عمومی یک تعارف نیست و به مدد تکنولوژی و عصر اطلاعات معنا پیدا میکند. بنابراین امروز یک رهبر نمیتواند دست به انتخاب بزند و بعضی خواستهها را رادیکال و بعضی را غیررادیکال بنامد. کمترین نتیجه طبیعی چنین انتخابی این است که رهبر از بخش کوچکتری از جنبش نمایندگی خواهد کرد. اگر رهبر به چنین جمع بندیای برسد، باید آن را به مردم اعلام کند تا هیچ سوء تفاهمی ایجاد نگردد.
از جمله ملزومات تبیین اخلاق مدرن این خواهد بود که رهبر مطالبات مردم را به رسمیت میشناسد؛ اگرچه ملاحظاتی درباره آنها داشته باشد. به وضوح پیداست که اکنون میان مطالبات مردم در خیابان با گفتههای رهبران فاصلهای بزرگ افتاده است. راه حل برخورد با این فاصله، قطعا انکار آن نیست. نوشتن متونی نیز که میان مطالبات روی خیابان و مطالبات روی کاغذ فاصله بیندازد، نه تنها نتیجهای ندارد بلکه به فرآیند اعتمادسازی در درون جنبش لطمه زیادی میزند. از این منظر به طور کلی گفتمان «سقف مطالبات - کف مطالبات» بی اعتبار و منحرف کننده خواهد بود.
استراتژی جنبش: بی تردید خیابان مهمترین محل برآمد مطالبات و اهرم فشار مردم بر حکومت است. بدون کمک خیابان حاکمیت به تغییرات جدی تن نخواهد داد. ولی طراحی تاکتیکهای خیابانی الزاما بعهده رهبران نخواهد بود. رهبران جنبش سبز تاکنون هیچ طرحی برای موثر سازی و موفقیت حضور خیابانی ارایه نکردهاند. البته آنان در توجیه این نقیصه گفتهاند که خیابان تنها مزیت جنبش برای تحقق خواستهها نیست. اما حقیقت این است که از خیابان حتا به عنوان یکی از اهرمهای اصلی فشار بخوبی استفاده نشدهاست.
با این حال تجربه تحولات همزمان در کشورهای منطقه به ما آموخت که طراحیهای خیابانی توسط رهبران صورت نمیگیرد. برای مثال ابتکاراتی از قبیل اشغال خیابان و معابر عمومی ـ مانند میدان تحریر ـ عمدتا توسط جوانان و در رسانههای اجتماعی مانند فیس بوک و تویتر شکل گرفت. ما نیز میتوانیم با استفاده از رسانههای اجتماعی، مجموعهای از ابتکارات خیابانی را گردهم بیاوریم.
رهبری جنبش اما باید بتواند اهداف بنیادین جنبش را بیان و روشن کند.
هدف گذاری برای جنبش:
تاکنون هیچ کدام از رهبران مخالف هدف نهایی جنبش را روشن نکردهاند. بکی از علتهای ابهام در هدف گذاری برای جنبش گرایشی از جنبش است که به زبانهای گوناگون از پیشروی آرام سخن میگوید. کسانیکه از پیشروی آرام سخن میگویند تاکنون نقشه راه خود را توضیح ندادهاند. از سوی دیگر معلوم نیست مجموعه هزینهای که پیشروی آرام بر مردم ایران تحمیل خواهد کرد کمتر از هزینهای باشد که سرعتاش بسته به خیابان است. اما این ابهامات در خیابان مشاهده نمیشود. امروز بر کسی پوشیده نیست که خواسته اصلی مردم در خیابان کنار رفتن آقای خامنهای از قدرت است. از روز عاشورای سال گذشته هرجا مردم خود شعار خود را انتخاب کردهاند، خطاب به آقای خامنهای بوده است. طبعا کنار رفتن آقای خامنهای هدف نهایی جنبش نیست، اما به نظر میرسد که شرط لازم برای شروع تغییرات باشد. حال پرسش این جاست که آیا چنین خواستی رادیکال است؟
تاکنون هیچ کدام از رهبران مخالف هدف نهایی جنبش را روشن نکردهاند. بکی از علتهای ابهام در هدف گذاری برای جنبش گرایشی از جنبش است که به زبانهای گوناگون از پیشروی آرام سخن میگوید. کسانیکه از پیشروی آرام سخن میگویند تاکنون نقشه راه خود را توضیح ندادهاند. از سوی دیگر معلوم نیست مجموعه هزینهای که پیشروی آرام بر مردم ایران تحمیل خواهد کرد کمتر از هزینهای باشد که سرعتاش بسته به خیابان است. اما این ابهامات در خیابان مشاهده نمیشود. امروز بر کسی پوشیده نیست که خواسته اصلی مردم در خیابان کنار رفتن آقای خامنهای از قدرت است. از روز عاشورای سال گذشته هرجا مردم خود شعار خود را انتخاب کردهاند، خطاب به آقای خامنهای بوده است. طبعا کنار رفتن آقای خامنهای هدف نهایی جنبش نیست، اما به نظر میرسد که شرط لازم برای شروع تغییرات باشد. حال پرسش این جاست که آیا چنین خواستی رادیکال است؟
میتوانیم بجای پاک کردن و یا تغییر صورت مسئله، به آن فکر کنیم. مردم در طول این بیست و یک ماه شاهد بودند که تمامی سرکوبها بنام آقای خامنهای صورت میگیرد و اوست که در مقابل خواستههای مردم ایستاده است. نقش آقای خامنهای به حدی است که اگر او بخواهد بسیاری از تغییرات ممکن خواهد شد و اگر او نخواهد هیچ تغییری ممکن نخواهد بود. در واقع انتخاب میان «انقلاب» و یا «اصلاح» در دست ما نیست، چراکه هردو گزینه در دید آقای خامنهای یکیست و در مقابل آن مقاومت میکند.
به همین ترتیب دیدیم که علیرغم مصلحتاندیشیهای زیادی که صورت گرفت تا هدف جنبش سبز را به سمت آقای احمدی نژاد و دولت وی تغییر جهت بدهد، او سهم کمی از شعارهای مردم را بخود اختصاص داد. بخصوص در روز بیست و پنج بهمن شاهد بودیم که عملا موضوع «دولت کودتا» از اذهان رفته بود و صدها هزار نفر در شهرهای مختلف شخص آقای خامنهای را مورد خطاب قرار داده بودند.
رهبری جنبش همچنین باید به تناسب میان محتوای اعتراضات و هزینههای آن فکر کند. وقتی واقعیت این است که تمام مطالبات به بن بست رهبری نظام میرسد، غیرمنطقی و غیرمنصفانه است اگر انتظار داشته باشیم مردم برای خواستههایی از قبیل 'همبستگی با مردم تونس و مصر' و یا شعارهایی چون 'یا حسین، میرحسین'، جان خود را در کف دست گذارده و به خیابان بروند. هزینه خیابان در ایران بسیار سنگین است و بدون مخاطب قرار دادن رهبر، تعادلی میان خواسته و هزینه برقرار نمیشود.
تاکید این توصیهنامه برین است که منشاء مقاومت در مقابل تغییرات از جایگاه ولایت فقیه آغاز میشود و مسالمتآمیز بودن تغییرات هم عمیقا به نحوه برخورد آقای خامنهای بستگی دارد. اگر نپذیریم که سناریوی ایدهال، کنار رفتن ایشان و تفویظ اختیارات نظامی و امنیتی به آقای موسوی در یک دولت انتقالی برای پروسه تغییر قانون اساسی باشد، باری، هیچ سناریوی دیگری را نمیتوان معتبر دانست مگر این که نقش اصلی را به آقای خامنهای داده باشد. بنابراین رهبران معترض باید هدف جنبش را بگونهای تعریف کنند که تغییرات را مستقیما از آقای خامنهای انتظار داشته و از شخص وی آغاز کند.
پی نوشت:
دلایل عدم بازتولید استبداد در صورت تغییرات متعدد است. هرچند تشریح این موضوع در اجمال این یادداشت نمیگنجد، اما میتوان عجالتا به عدم وجود اپوزیسیون مقتدر و متشکل، عدم وجود رابطه ارادتمدار تودهها با رهبری کاریزماتیک، عدم وجود ایدئولوژیهای آرمانگرا، تکثر مطالبات مردمی، تضاد عمیق منافع سیاسی در حاکمیت، گردش و بهرمندی عمومی نسبی از اطلاعات، و نقش جامعه جهانی اشاره کرد.
دلایل عدم بازتولید استبداد در صورت تغییرات متعدد است. هرچند تشریح این موضوع در اجمال این یادداشت نمیگنجد، اما میتوان عجالتا به عدم وجود اپوزیسیون مقتدر و متشکل، عدم وجود رابطه ارادتمدار تودهها با رهبری کاریزماتیک، عدم وجود ایدئولوژیهای آرمانگرا، تکثر مطالبات مردمی، تضاد عمیق منافع سیاسی در حاکمیت، گردش و بهرمندی عمومی نسبی از اطلاعات، و نقش جامعه جهانی اشاره کرد.
تنها راه محتمل برای بازتولید استبداد، کودتای نظامی است که در چارچوب این توصیهنامه نمیگنجد. اما بهرحال پیشنهادات مطرح شده در آن حالت نیز معتبر و مفید هستند.
عبدالعلی بازرگان
طغيان گران عبرت نياموخته از تاريخ چه تضميني براي دوام دولت بيدادگر خود دارند؟
دخالت نيروهاي امنيتي در مراسم تشييع پيكر مرحوم ميراسماعيل موسوي، پدرآزاده اسير آقاي ميرحسين موسوي، هتك حرمت متوفي و مشايعين، ضرب و شتم وحشيانه مردم و دستگيري برخي از آنها، از جمله يك روحاني، با وجود سابقه معاونت در وزارت اطلاعات و عضويت پيشين در دفتر رهبري! مرا به ياد خاطره اي مربوط به ۴۹ سال پيش و مقايسه اي ميان طاغوت آن دوران و طاغوت فعلي و نسبت طغيان آنها از موازين قانوني و شرعي انداخت.
هشتم مهرماه سال ۱۳۴۲ در حالي كه مرحوم مهندس مهدي بازرگان همراه سايرمبارزان در زندان "قزل قلعه" ( كه پس از انقلاب تخريب و تبديل به بازار ميوه خيابان فاطمي فعلي شد) اسير بود، مادرشان به رحمت حق پيوست. راقم اين سطور اول وقت صبح روز بعد حامل اين خبر به زندان بودم. با اين كه روز و ساعت ملاقات نبود، استوار ساقي همه كاره ِ با ابهت و بسيار جدي زندان، با محبت و مدارا مرا پذيرفت و ملاقات خصوصي يك ساعته اي زير درختان بيد در محوطه بيروني زندان به ما داد و حتي خودش پيش آمد و تسليتي صادقانه و متواضعانه هم به پدرگفت و با ناباوري، كه نمي دانم به ياد مادر خودش افتاده بود يا مرگ مادري دور از فرزند او را متاثر كرده بود، در حال تنها گذاشتن ما، با دستمال اشك هايش راپاك كرد!
همانروز براي اجازه شركت ايشان در مراسم ترحيمي كه قرار بود در مسجد "آشيخ عبدالحسين" برگزار شود، نزد صدوقي دادستان ارتش و سرهنگ بهزادي رفتم. آنها پذيرفتند، اما مشروط به نوشتن تقاضائي از طرف پدر كردند كه ايشان هم زير بار چنين تقاضائي نرفتند كه نرفتند.
از سه روز بعد سيل تسليت نامه هاي سياسي طبقات مختلف مردم، با وجود جريان داشتن دادگاه ايشان، درصفحات ترحيم روزنامه هاي رسمي كيهان و اطلاعات آغازگرديد و تا يكماه بعد جمعا ۱۳۱ فقره تسليت (غالبا گروهي) از ناحيه سازمان هاي دانشجوئي، اصناف، انجمن ها و كانون هاي اجتماعي تهران و شهرستانها به تدريج به چاپ رسيد. غرض از ذكر اين نكات، اظهار تاسف ازعقب رفتن مرز آزادي هاي مخالفين در زمان ما نسبت به نيم قرن پيش است! هرچند آن دو رسانه پرتيراژ تند و تيزي تسليتهاي جهتدار را مي گرفتند، اما رژيم از اين "تظاهرات تسليتي"! ترسي نداشت و حداقل حرمت از دنيا رفتگان و آداب اجتماعي را رعايت مي كرد.
آيا جاي شگفتي نيست كه طغيان تماميت طلبان در زمان ما و ترس آنها از حضور مردم به جائي رسيده كه حتي براي درگذشت پدر نخست وزير دوران جنگ و خدمتگذار به همين نظام، كه خويشاوند و بزرگ خاندان رهبري نيز بوده، نه تنها براي فرزندان و فاميل امنيتي وجود ندارد، بلكه براي امنيتي هاي خودشان، كه اينك به اين سو ريزش كرده اند، امنيت و احترامي نيست و روحاني شان را با ضرب و شتم و دستبند به اوين مي فرستند!
رژيم طاغوتي گذشته با وجود حفظ ظاهرها و رعايت برخي حرمت ها، به دليل استبداد و آزادي كشي، هم خودش فروريخت و هم قزل قلعه اش تبديل به بازار ميوه شد. طغيان گران عبرت نياموخته از تاريخ چه تضميني براي دوام دولت بيدادگر خود دارند؟
وقتي عمر ستم آنها به همت سبزباوران و ياري خدا به سرآيد، كهريزك هاي آنها همچون كاه ريزه ، "قزل حصار"شان، همچون قزل قلعه و باغ اوين آنها، گردشگاه ملت و همچون كميته مشترك و زندان توحيد! موزه جنايت هاي هر دو نظام خواهد شد.
وقتي عمر ستم آنها به همت سبزباوران و ياري خدا به سرآيد، كهريزك هاي آنها همچون كاه ريزه ، "قزل حصار"شان، همچون قزل قلعه و باغ اوين آنها، گردشگاه ملت و همچون كميته مشترك و زندان توحيد! موزه جنايت هاي هر دو نظام خواهد شد.
وسيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
محمد برقعی
جنبش سبز اخلاقی و مداراگراست؛ اگر امکانی برای تأثیر انقلاب ایران در منطقه باشد، بدست جنبش سبز است.
بخش سوم
نقش رهبری
در بخش نخست این نوشتار آمد که صفویه بنابر مقاصد سیاسی شیعه دوازده امامی را مذهب رسمی کشور کرد و به همین منظور آن را با نفرت به اهل تسنن تثبیت کرد و به این طریق از سویی ایرانی مستقل را پس از ده قرن ایجاد کرد و از سویی ایران را از حوزه ی تمدن اسلامی جدا کرد. همچنین دولت پهلوی ایران باستان را محور مشروعیت حکومت خود کرد و در این راه به نگاه تحقیر به همسایگان نگریست و خود را در حوزه ی تمدن ایرانی منزوی کرد. و چون حکومت ملایان جامعه را خشمگین کرد، اسلام شد دین اعراب فاتح امپراتوری ایران لذا خشم از ملایان محملی شد برای خشم بر اعراب و بدین سان ایران کشوری شد منزوی در منطقه.
در بخش دوم گفته شد که در شرایط مساعد و در جوی که جهان به مذهب روی کرده بود انقلاب ایران رنگ دین گرفت و نظریه من درآوردی ولایت مطلقه فقیه آیت الله خمینی حاکم شد؛ نظریه ای که برای نزدیک به 90درصد مسلمین جهان نه تنها ناشناخته که غیرقابل قبول است و حتی در این ده درصد شیعه دوازده امامی هم تقریباً مورد قبول هیچ یک از مراجع و علما نبوده است و همین بی پایگی و ساختگی بودن آن سبب شد که حتی با فراگیر شدن اسلام سیاسی در منطقه هیچ گروه سیاسی به آن به عنوان یک الگو نظر نکند حتی شیعیان لبنان و عراق.
در این بخش نقش رهبری در جهت دادن به مسیر انقلاب تحلیل می شود و اینکه چگونه رهبری آیت الله خمینی این مردمی ترین انقلاب جهان را نه در جهان منزوی که درایران نیز محکوم به شکست کرد.
پس از پیروزی انقلاب بزرگ و باشکوه ایران ساخت قدرتی با سنت چندهزار ساله فرو ریخت و جامعه دیگر الگو و ساختار سیاسی معینی نداشت و مثل همه انقلابات هزاران اندیشه و هزاران نیرو هر یک نظر و ایده خاص خود را برای آینده ایران داشتند نیروهای بسیار و پراکنده و در تضاد بنیانی با یکدیگر. و از آنجا که حزبی هم نبود که با سازمان خود زمام امور را به دست بگیرد نقطه مشترک همه نیروها رهبری فرهمند آیت الله خمینی شد. او تنها ستونی بود برای خیمه انقلاب و آنچه تمامی این نیروهای پراکنده و سردرگم را در آن آشفته بازار به هم می پیوست شخص ایشان بود. از این رو او الگوی همگان بود و هر راهی را که او برمی گزید آینده انقلاب بدان سوی روانه می شد. و چون او متکی به حزبی و سازمانی سیاسی متشکلی نبود، لذا خصوصیات شخصی و روحی او تعیین کننده راه آینده انقلاب و هویت دادن به حکومت زائیده از آن می شد.
برای آنکه نشان داده شود که چگونه خصوصیات فردی و نحوه ی نگرش آیت الله خمینی جهت انقلاب را تعیین کرد، نخست به اختصار همین ویژگی را در چهار رهبر بزرگ انقلابات بررسی می کنیم.
پیامبر اسلام
سال ششم هجرت و پس از آنکه مسلمانان در چندین جنگ پیروز شده و قدرتشان به مرزی رسیده بود که به آسانی مکه ، این تنها پایگاه مخالفان اسلام را می توانست فتح کند با سپاهی مجهز برای زیارت خانه خدا روانه ی مکه شد. مکیان که شکست خود را می دیدند برای حفظ غرور عشیرتی خود آماده ی مقابله شدند، اما حضرت محمد با وجود داشتن قدرت تن به صلحی با اهل مکه داد که به شدت مورد مخالفت همه یارانش قرار گرفت. وی با وجود قدرت سرکوب مکیان برطبق صلح نامه حدیبیه نه تنها از رفتن به مکه صرف نظر کرد، بلکه وقتی مکیان قبول نکردند که در صلح نامه از او به عنوان پیامبر اسلام نام برده شود آن را پذیرفت و کاری کرد که از نظر یارانش بویژه ی نویسنده ی آن حضرت علی قبول خفت و شکست بود، لذا پس از امضاء صلح نامه که وی می خواست قربانی کند هیچ یک از مسلمانان او را همراهی نکردند و اگر اصرار ام سلمه همسرش نبود او از ذبح شتر قربانی منصرف می شد.
یاران محمد که پیروزی خود را قطعی می دانستند و با شوق شهادت آماده ی هر مبارزه ای بودند نمی فهمند که چرا حضرت محمد تن به این همه سازش و حتی تحقیر می دهد، اما آن حضرت که چشم به گسترش اسلام و پیروزی بر روم و ایران داشت، و وعده آن را در ضعیف ترین وضعیتش در جنگ خیبر داده بود، می دانست که لازمه ی پیروزی آینده ی اسلام یکپارچگی قبایل عربستان است ،و جنگ با مکیان ،در صورت پیروزی هم، جلوی آن یکپارچگی و انسجام را خواهد گرفت و بنابر سنت اعراب به عنوان پیروزی قبیله ای بر قبیله ی دیگر قلمداد می شود، تا کی قبیله ی شکست خورده فرصت انتقام بیابد. او می دانست با قدرت دشمن را می توان سرکوب کرد، اما نمی توان آن را وفادار و جزو یاران خود کرد.
بدینسان بود که سال بعد که به مکه آمد کسی او را یک فرمانده غالب سرکوبگر ندید، بلکه وی را رهبری توانا و شایسته رشد دیدند. و در آن بازگشت هم با چنان نیروی جنگی و آرایش قدرتی آمد که مکیان همه مبهوت قدرت او شدند، ولی وی در همان زمان هم به جای انتقام و سرکوب دشمن دیرینه، خانه ی بزرگ آنان و دشمن سرسخت خود یعنی ابوسفیان را خانه ی امن اعلام کرد تا هر کس که بدانجا پناه آورد در امان باشد. این بدان می ماند که آیت الله خمینی پس از پیروزی انقلاب خانه ی تیمسار نصیری یا امیرعباس هویدا را خانه ی امن اعلام می کرد تا حتی سرسخت ترین دشمنان انقلاب هم بتوانند از عقوبت و انتقام در امان باشند. بدین سان پیامبر اسلام با بینش و آینده نگری خود توانست از یک مشت عرب بادیه نشین که نفاق و پراکندگی ـ به گفته ی قرآن ـ ویژگی اصلی آنان بود، چنان جمع متشکلی درست کند که بزرگترین امپراتوری های زمان را شکست دهد.
مهاتما گاندی
همه می دانیم که او با شیوه ی "مبارزه ی مسالمت آمیز" قدرتمندترین امپراتوری زمان ـ انگلستان ـ را به زانو درآورد. او به این کار عظیم دست نیافت مگر آنکه آینده نگری و دیدی فراتر از زمانش داشته باشد. به دو نمونه اشاره می شود:
1ـ او دو بار در طول عمرش روزه ی سیاسی تا مرز مرگ گرفت. یکی برای پایان دادن جنگ میان هندوها و مسلمانان، ستیزی که قرن ها سابقه داشت ، و حتی دین سیک ها که به امید آشتی آن دو ایجاد شده بود، نه تنها این دو را با هم آشتی نداد، بلکه خود جبهه ی سومی شد برای جنگ دینی و قومی. وی زمانی این روزه را شکست که یک هندو به نمایند گی جمع برای اعلام آتش بس آمد و قول داد که نه تنها انتقام خون پسرش را نگیرد بلکه یک یتیم مسلمان را به فرزندی بپذیرد ،و مهمتر آنکه عهد کند که آن بچه را نه هندو که مسلمان بار آورد.
روزه ی دوم که کمتر از آن گفته می شود مربوط به زمانی است که هندوهای انقلابی به خشم آمده در چند حمله ی غافلگیرانه تعدادی سرباز انگلیسی و هندی در خدمت انگلستان را کشتند و او به اعتراض به این کشتارها روزه گرفت. همه یاران او حتی جواهر لعل نهرو کوشیدند او را قانع کنند که این خشونت ها حساب نشده و غیرقابل اجتناب است ، و مردم خشمگین گاه کار عصیانی و خشن می کنند .ولی پاسخ مهاتما در نهایت آن بود: "اگر کشتار لازمه ی پیروزی است من در این پیروزی نمی خواهم شریک باشم، اگر خشونت و کشتار زشت است در حق دشمن هم برخطا است ".
2ـ در جنگ جهانی دوم انگلستان درگیر جنگ سرنوشت ساز با آلمان چون نمی توانست در هند نیز درگیر مبارزات استقلال طلبانه باشد، پذیرفت که استقلال هند را به آن بازگرداند. گاندی و یارانش برای امضاء قرارداد به لندن رفتند، اما گاندی از آن خواسته سر باز زد. یارانش شگفت زده و خشمگین به او گفتند که فرصتی طلایی را از دست می دهد، ولی او که افق های وسیع تری را می دید گفت خطر اصلی امروزه نازیسم و فاشیسم است ،و این زمانی نیست که ما انگلستان را ضعیف کنیم. استقلال هند به تعویق بیفتند بهتر از آنست که نازی ها پیروز شوند و آتش جنگ در جهان شعله ورتر شود، لذا تا پایان جنگ از خواسته ی بزرگ خود دست کشید و بیشتر آن ایام را در لندن ماند ،در حالی که انگلیسی ها به او حتی اجازه ی صحبت و شرکت در مجامع را نمی دادند، زیرا می دانستند وی در سخنرانی هایش علیه جنگ داد سخن می دهد، در حالی که برنامه انگلستان تهییج احساسات عمومی برای جنگ با آلمان ها بود.
چنین شد که پس از پایان جنگ که عهدنامه استقلال هند را انگلستان امضا کرد مردم انگلیس با احترام از این دشمن سرسخت خود استقبال کردند .و به جای کینه ی عمیق میان دو ملت رابطه ای محترمانه و بر پایه ی استقلال مردم هند شکل گرفت. کافی است مقایسه ای شود میان وسعت این دید با نگاه محمدعلی جناح که با جداکردن سرزمین پاکستان از هند نه تنها دو میلیون هندی و مسلمان قربانی شدند، بلکه به زودی بنگلادش مسلمان با پاکستان مسلمان طی جنگی خونین از هم جدا شدند ،و هنوز رابطه دشمنانه و فرسایشی پس از چندین دهه میان هند و پاکستان ادامه دارد.
شاه اسماعیل صفوی
پس از شکست شاه اسماعیل در مقابل دولت مقتدر عثمانی در چالدران شاه اسماعیل شکست ناپذیر که متوجه شد که تمام شجاعت و قدرت افسانه ای شمشیرزنی هایش و آمادگی جانبازی قزلباشان او در مقابل آتش توپخانه دشمن بی اثر است . درست است که او فرستاده ی خداوند است و شکست ناپذیر ، و درست است که قزلباشان او را تا سر حد خدایی قبول دارند، اما خدا هم با شمشیر قادر به جنگ در مقابل توپخانه ای ،که از یک کیلومتری آتش بر سر دشمن می بارد، نیست. وی با چنین درایتی و واقع بینی ای، که از توان فهم سپاهیان جان بر کف او به دور بود، چون شیری زخمی به کنام خود خزید و به دشمن جرار و توانمند نشان داد که این شیر زخمی از این قلمرو خود پای بیرون نخواهد گذاشت، اما هر دشمنی هم که وارد قلمرو او شود او و یارانش با تمام قوا با آنان می جنگند، لذا با آنکه سلطان سلیم عثمانی بارها او را به جنگ فراخواند و با آمدن تا تبریز سعی کرد او را به عرصه ی جنگ نابرابر بکشاند، اما او تحقیر را بر جان خرید ولی تن به جنگ نداد. و حتی وقتی پادشاه مصر که لشگری نیرومند داشت و در خطر حمله عثمانی ها بود به او پیشنهاد همکاری کرد تا به یاری یکدیگر عثمانی ها را شکست دهند نپذیرفت ،و سپاهیان عثمانی هم با حمله به مصر آن کشور را نیز تسخیر کردند.
بدینسان رهبری که یارانش خدا می پنداشتندش ،و خود نیز سالها به خدایی بودن قدرتش باور داشت ،با درک درست از توان قدرت نظامی و ابزار و سلاح جنگی حاضر به پذیرش تحقیرها شد، اما تن به جنگی نداد که مجبور شود جام زهر را سر کشد ،و حکومتی را که سه نسل پدرانش آرزوی برپایی آن را کرده بودند فدای لجاجت و جهالت کند. درکی که آیت الله خمینی و ملایان جنگ نکرده همراهش نداشتند و فکر می کردند با شوق شهادت با اسلحه های پیشرفته ای ،که حرکت سپاهیان را از طریق ماهواره ها دنبال می کند، می توانند بجنگند.
نلسون ماندلا
زمانی که مبارزات سیاهان در آفریقای جنوبی می رفت که بساط سروری سفیدان و نظام آپارتاید را برچیند، همگان یقین داشتند که به زودی حمام خون به راه خواهد افتاد. خشم انباشته شده در سینه ی سیاهانی که سال های سال در سرزمین خود برده ی اربابان سفید مهاجم شده بودند چنان بود، که هزاران هزار از آنان هر شب با رؤیای تکه تکه کردن ارباب خونخوار سفیدپوست خود به خواب می رفتند. اما دامنه فاجعه وسیع تر از کینه و نفرت دو نژاد بود،ودر حقیقت خطر جنگ قبیله ای معمول آفریقا بزرگتر از آن بود. بویژه که قبیله ی بزرگی از سیاهان ـ زولوها ـ سال های سال خدمتگزار و آلت دست سفیدپوستان بوده، و بیشتر ستم و جنایت سفیدان بر سیاهان به دست همین سیاهان انجام شده بود. شواهد این درگیری ها در همان ایام هر روز به شکلی جلوه می کرد، و کمتر هفته ای می گذشت که آتشی از این دست بر پا نشود.
اما این ماندلا بود که شگفتی آفرید و کاری معجزه آسا کرد. او نشان داد که انسان می تواند بیشتر سال های مفید عمرش را در زندان سفیدها به سر برده باشد، اما کینه ای نژادی نداشته باشد ،و بپذیرد که سفیدپوستان هم پس از زیست نسل ها در آن سرزمین بومیان آن دیار شده اند ،و بسیاری از دستاوردهای این سرزمین حاصل تلاش آنها است. سیاهان مزدور هم حاصل پرورش در نظام غیرمردمی بوده اند، نه جانیان بالفطره ای که باید با نفرت طرد شوند.
مهمتر آنکه اگر قرار است قانون حاکم شود حتی عزیزترین کس او، که همه ی شهرت او حاصل مبارزات او بود، و او را به نام "مادر میهن" می شناختند، یعنی همسر او نیز از این قاعده نباید مستثنا باشد، و باید پاسخگوی کشتار و ترور مخالفان خود باشد .و این همه از کمیسیون "حقیقت و آشتی" ،به رهبری اسقف دزموند توتو، ممکن می شود .کمسیونی که به جای انتقام و محو دشمن ،و کشتن ظلمت به امید پیروزی نور، و دشمن را دیوی دیدن که چون بیرون شود فرشته درآید ،و به جای شعار" جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم" شعار "ببخش اما فراموش نکن" را اساسی کند.
ماندلا در عمل عشق و محبتی را که مذهبیون ،هر روزه ازآن می گویند و بدان عمل نمی کنند، را اجرا کرد. وی نشان داد که یک انسان لائیک و غیردینی ،محبت و عشقی را می تواند حاکم کند ،که ادیان مدعی آن قادر به انجام آن نبوده اند. نگاه او به افق های دورتری دوخته شده بود، که چشم مردم اسیر خشم امکان دیدن آن را نداشت. چنین شد که او از یک جامعه ی لبریز از کینه و نفرت و آماده ی خشم و جنون، کشوری مصالحه گر ساخت ،و ملتی ناآگاه و آماده ی خونریزی را به آشتی و سازندگی هدایت کرد.
آیت الله خمینی
انقلاب ایران یکی از مسالمت آمیزترین و کم هزینه ترین انقلابات بزرگ جهان بود. نه جنگ طولانی چین، نه درگیری های خونین انقلاب روسیه، نه ستیز سهمگین بورژوازی با فئودال ها در انقلاب فرانسه، و نه درگیری دیرپای مسلمانان و هندوها و هندوها و انگلیس ها در هند، و نه مبارزات خونین علیه نظام آپارتاید آفریقای جنوبی ،و حتی نه شاهد ستیز و کینه جویی قبیله ای دوران حضرت محمد بود.
شاه به آسانی رفت ،و ارتش بدون مقاومت تسلیم شد . پیشتر هم سران ساواک و دولت را شاه خود زندانی کرده بود. بی جهت نبود که شعار آن ایام چنین بود:"پیروزی گل بر گلوله" و "مشت بر شمشیر". ملت تقریباً یکپارچه پشت سر رهبری بودند، و حتی دشمنان انقلاب نیز به رهبر عارف و پیشوای دینی دلبسته بودند. چپ ها داغ تر از مذهبیون به دنبال آقای خمینی بودند. مجاهدین خود را فرزندان او می خواندند. مذهبیون که جای خود را داشت. اهل تسنن نیز اختلاف با شیعه را کنار گذاشته بودند، و رهبرانشان در بلوچستان و ترکمن صحرا و کردستان و خوزستان از آقای خمینی تجلیل می کردند.
به پشتوانه ی همین محبوبیت بود که حتی چند سال بعد، که انفجار حزب جمهوری اسلامی اتفاق افتاد و بیشترین شخصیت های نامی حکومت در آن کشته شدند ، و بلافاصله انفجار نخست وزیری و کشته شدن نخست وزیر ،و سپس زخمی شدن رئیس جمهور و غیره خم به ابروی حکومت نیاورد. و یا در کودتای نوژه وقتی به آقای خمینی گفته شد که اینان قصد بمباران مراکز اصلی و خانه شما را داشتند خندید و گفت ،که بر فرض هم که موفق به بمباران می شدند بالاخره باید هواپیمای خود را به زمین بنشانند، آن وقت مردم آنها را نابود می کردند.
چنان فضای جامعه آماده محبت و گذشت بود که چند ماه پس از انقلاب ساواکی ها جلوی نخست وزیری تجمع کردند تا حقوق عقب مانده خود را مطالبه کنند، و مهندس بازرگان نخست وزیر هم گفت این ها گناهی ندارند، یک مشت کارمند بوده اند که به وجودشان هم نیاز است، و انحراف آنها حاصل زیست در نظام طاغوت بوده است. دامنه این امید چنان بالا بود که مهندس عبدالله ریاضی، رئیس مجلس و آخوندزاده، با پای خود از فرانسه به ایران بازگشت، زیرا می گفت حال دوره "عدل اسلامی" است، و من از بی گناهی خود دفاع خواهم کرد. که چنین نشد و بدون محاکمه اعدام شد.
این همه بدان معنی نیست که در جامعه نیروهای خشن، و اندیشه های خشونت طلب و تنگ نظر عقیدتی، و آمادگی کینه ورزی نبود، بلکه یک رهبر دوربین و روشن ضمیر ،که افقی فراتر از مردم عادی را می دید، و سعه صدری بیش از عامه داشت، برای هدایت جامعه به سوی بخشش و گذشت و یکپارچگی مردم دچار مشکلات چندانی نبود. زیرا مردم قربانی چندانی نداده بودند که سخت به دنبال انتقام باشند . یک رهبر آینده نگر روشن بین ،به راحتی می توانست این همه نیروی آماده را به کار بگیرد ،و آنان را بر سر شوق ساختن بیاورد ،و خشم مردم را نیرویی کند برای ساختن جامعه. و با ساختن و امید، شوق را حاکم بر جامعه کند ،و نفرت ها را با نیروی امید و سازندگی مهار کند.
اما آقای خمینی حتی شخصیت یک فرد متوسط با افق دیدی نیمه بلند را هم نداشت. او خود انباشته از کینه بود و دشمنی ،و خشم را می طلبید. وی حتی به طور مصنوعی نفرت را به جامعه تلقین می کرد، و این حاصل شخصیت فردی او، و شیوه نگاه او به جهان بود.
شخصیت فردی: به یاد دارم در جوانی مرحوم صدر بلاغی کتابی نوشته بود و در چاپخانه عموی من چاپ کرده بود و فروش نداشت. روزی به خنده به پدرم گفت: ایکاش حاجی آقا روح الله نقدی بر این کتاب بنویسد. زیرا آنقدر به من علقه و مضغه خواهد گفت که دل مردم برایم می سوزد و کتابم را می خرند. این تندخویی و زبان هتاک آقای خمینی در آن ایام شهره بود ،که البته ما آن را به پای شجاعت و بی باکی او می گذاشتیم؛ همان زبانی که در کتاب کشف الاسرار خود را نشان داده بود.
جهان بینی: آیت الله خمینی مثل بیشتر ایرانیان دنیا را سفید و سیاه می دید ،و راه اصلاح جامعه را حذف باطل و سیاهی از صحنه جامعه می دانست؛ همان بینشی که امام زمانی را تصور می کند که وقتی می آید، آنقدر می کشد که خون تا رکاب اسبش بالا می آید.نگرشی که در این در شعار انقلاب تجلی کرد " دیو چو بیرون رود فرشته درآید". و شعر فرخی یزدی، با صدای زیبای شجریان خطاب به آقای خمینی، آهنگ محبوب شد "دامن محبت را گر کنی به خون رنگین/ می توان ترا گفتن پیشوای آزادی"
تجلی این روحیه آیت الله صادق خلخالی بود ،که در محله شهر نو چوبه دار به پا کرد ،و بدون محاکمه در اراک و ملایر یک شبه دهها نفر از قاچاقچیان را اعدام کرد .و حزب توده و چریک ها به پاس این خونریزی "بخوانید قاطعیت انقلابی" ،او را کاندیدای خود در انتخابات مجلس اول کردند.
از این روی آقای خمینی خون می طلبید ،و بنا را بر حذف گذاشت ،و هرچه امثال مهندس بازرگان و آیت الله طالقانی و طاهر احمدزاده از گذشت گفتند فایده نکرد. بازرگان را مسخره می کردند که مثل لاک پشت می خواهد حرکت کند، و طالقانی به قهر تهران را ترک گفت. آیت الله صادق خلخالی در کتاب خاطراتش می نویسد: آقای خمینی مرا احضار کرد در مدرسه علوی. و من می دانستم این لیبرال های خائن، یعنی مهندس بازرگان و دکتر یزدی ،می خواهند که من 24 تن از سران طاغوت را که تصمیم به اعدامشان گرفته ام ،از مرگ نجات دهند . آخر آقای امیرعباس هویدا گفته بود که حاضر است در برابر مردم و دوربین تلویزیون ها محاکمه شود، و دکتر ابراهیم یزدی می گفت اگر ما این محاکمه را در میدان امجدیه بر پا کنیم ،وبه جای ما انقلابیون، نخست وزیر شاه از فساد شاه بگوید ،جهان متوجه حقانیت انقلاب می شود. آقای خلخالی می نویسد آقای خمینی پس از شنیدن اعتراض من در حضور آن دو تن، که پیشتر از آن با ایشان صحبت کرده بودند، به من گفت این پنج تن را اعدام کن. و چون بلند شدم تا از در خارج شوم فرمودند این یکی دیگر را هم به تو اجازه می دهم ،که یعنی به نوعی دلجویی از بنده. روزی از دکتر یزدی پرسیدم آخر کسی از آن همه جنایات آقای خلخالی به امام نمی گفت ؟ پس از اصرار من گفت ،چرا.حتی روزی مدرک هم برای ایشان بردیم ، اما ایشان گفتند هر انقلابی شمری می خواهد، آیت الله خلخالی هم شمر انقلاب ما است.
این دو عامل شخصیتی و جهان بینی سبب شد که آیت الله خمینی از روز اول اصل را بر پاکسازی و حذف و سرکوب گذاشت. از جمله با وجود آن که هیچ عاملی برای قدرت و محبوبیت او کوچکترین تهدیدی نمی توانست باشد، با روزنامه آیندگان چنان سخت برخورد کرد. به نویسندگان که تقریباً همه دلبسته او بودند نهیب زد که قلم ها را بشکنید. تاب تحمل برنامه "قرآن در صحنه" آیت الله طالقانی را نیاورد ،چون سخت پر طرفدار شده بود ،آخر او از رئوفت و بخشش و فرصت دادن به انسانها برای ساختن خود ،و توبه از گذشته سخن می گفت. و وقتی جبهه ملی به لایحه قصاص اعتراض کرد، به جای تحمل این جمع بی قدرت و در عین حال مدافع انقلاب و حکومت ،حکم ارتداد آنها را صادر کرد، تا جایی که مرحوم بازرگان به طنز می گفت، به زودی پاسداری بالای سر رختخواب من خواهد آمد ،تا بگوید که همسر سالیان من بر من حرام است.
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی/ برآورند غلامانش آن درخت از بیخ
این گفته سعدی و این که باز به قول او، "الناس علی دین ملوکهم"، به خوبی سرنوشت راهی را که رهبریت انقلاب برای جامعه تعیین کرده بود نشان می دهد .حاصل آن شیوه رهبری بود که در همه ادارات اداره پاکسازی و گزینش بر پا شد . شورای انقلاب دانشگاه ها را بست تا طاغوت زدایی کند. احزاب سیاسی یکی پس از دیگری حذف شدند. اولین نخست وزیر و اولین رئیس جمهور از مقام خود عزل شدند. درگیری های خیابانی هر روز بالاتر گرفت ،و با هر درگیری بر موج اعدام ها افزوده شد . در نتیجه حلقه یاران حکومت هر روز کوچکتر شد.
خشت اول چون نهد معمار کج / تا ثریا می رود دیوار کج
آنچه که امروز در ایران شاهدیم دنباله همان راهی است که امام خمینی در آن قدم گذاشت. در زمان او بود که شعار داده شد که "جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم"، که حال شاهدیم که نخست وزیر و رئیس جمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت و عموم کسانی که سی سال انقلاب را اداره کرده اند، بنا به گفته نایب بر حق و جانشین خلف و دست پرورده واقعی او ،یعنی آیت آلله خامنه ای ،اهل فتنه هستند. و این روند مسلماً در اینجا متوقف نخواهد شد ،و از همین حال صحبت از فتنه پنهان اصولگرایان است ،و این که بسیاری از آنان که علیه "فتنه"جناح گرفته بودند و به حمایت آقای خامنه ای و دولت منتصب ایشان برخاسته بودند، اهل فتنه آینده ،و فاسدان نوبت بعد هستند .و این خط و نشان ها برای فتنه جدید هر روز در نشریات ،و از زبان سرداران و وزرا و امامان جماعت شنیده می شود، زیرا اگر آیت الله موسوی خوئینی ها ،رهبر دانشجویان خط امام در تسخیر سفارت آمریکا ،جاسوس و مهره نفوذی آمریکا است ، و عموم سران انقلاب و ارکان حکومتی جاسوسان و مزدوران هستند ،چرا این نفرات دست دوم و تازه به دوران رسیده نباشند. و چرا آقای مطهری، احمدی نژاد و یارانش را "فتنه" آینده نخواند؟ اگر آیت الله منتظری فریب خورده و اسیر هوای نفس بوده است چرا آیت الله احمد خاتمی یا آیت الله محمد یزدی یا آیت الله جنتی نباشند؟
وقتی آیت الله خمینی بدون نیاز ،و از سر کینه ورزی اعدام های بی رویه آیت الله خلخالی را تأیید کرد و خشونت را حاکم کرد، کار خود ایشان هم به آنجا رسید که در سال 1367 دستور قتل عام زندانیان سیاسی را داد. کشتاری که تا به امروز ،حتی سرسخت ترین مدافعان امام خمینی هم دلیل روشنی برای آن ندارند، و سعی می کنند از بحث در موردش احتراز کنند، به امید آنکه شاید کم کم از خاطره ها برود. دنباله همان رویه است که هنوز جمهوری اسلامی از نظر اعدام ها در جهان رتبه اول را دارد، و هر روز از منابر امامان جمعه با زبانی خشن تر از خون و انتقام می گویند.
آیت الله خامنه ای به حق جانشین ایشان است و همان خصوصیت ها را به دقیق ترین شکل دارا است. جهان را جهان گرگ ها می داند ،و همه مشکلات را توطئه غرب میداند، نه عملکرد خود و حکومتش. شکنجه و تجاوزی که در زندان ها و در بازداشتگاه کهریزک اتفاق افتاد، دنباله آنچه بود که آیت الله منتظری در نامه اش به آیت الله خمینی از آنها خبر داده بود.
کوتاه کلام آنکه ویژگی های شخصیتی و جهان بینی آیت الله خمینی ،از انقلابی که قرار بود پیام آور معنویت در جهان باشد، انقلابی خونین و سراسر نفرت به بار آورد. انقلابی که اصلش بر طرد و تصفیه شد تا بر جذب و سازندگی. مهندس بازرگان یکی دو سال پیش از مرگش به آیت الله خمینی نوشت ،تنها شما به عنوان رهبر مورد قبول ملت، می توانید انقلاب را به راه درست آن برگردانید، و با ابراز ندامت از رویه ی خود ،روحیه ی سازش و سازندگی و بخشش را به جامعه برگردانید .و اگر شما نکنید هیچ کس دیگریی توان چنین کاری را نخواهد داشت.
پایان کلام
از آنجا که هر پدیده ای تضاد خود را در درون خود می پروراند ،و هر فاسدی سبب رشد اصلاحی در تضاد با آن می شود، جنبش سبز جنبشی شده اخلاقی و مداراگرا. مسلمانانش از اسلام رحمانی می گویند ،و سکولارهایش از آشتی و سازندگی ،و همه حتی از صرفنظر کردن از انتقام خون فرزندانشان. دروغ گویی را به شدت نفی می کنند، و ایثار و آرمان گرایی را به جای خشم و نفرت و طرد خواستارند .و اگر امکانی برای تأثیر انقلاب ایران در منطقه باشد، به دست جنبش سبز است نه حکومتی که بسم الله القاصم الجبارین را جانشین بسم الله الرحمن الرحیم کرده است.