۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

روز یکشنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

منصور امان
سُخنان تمسخُرآمیز یک کف بین ولایی پیرامون "قصه ولادت رهبر عزیز"، مُستقل از آنکه ویژگی تکامُل یافته شارلاتانیسمی که همزاد حُکومت دینی است را با مثال و نمونه در سطح گُسترده ای به معرض داوری جامعه گذاشته است، کیفیتی که در این میان جدال باندهای قُدرت به خود گرفته را نیز نمایان می کند.
خُزعبلات حُجت الاسلام مُحمد سعیدی، امام جُمعه قم که در یک جمع خُصوصی ایراد گردیده، در هنگامی انتشار بیرونی می یابد که گرایش نظامی – امنیتی دولت به دلیل تهیه و پخش وسیع یک سی دی تبلیغاتی که دربرگیرنده "قصه" های مُشابهی است، زیر فشار رُقبا قرار گرفته است.
در ماه های گُذشته، به مُوازات مُشاجره و جدالهای پُر هیاهو بر سر "مکتب ایرانی"، "جشن نوروز"، "منشور کوروش" و جُز آن، بر حجم تلاش فراکسیونهای باند قُدرت برای مُرتبط جلوه دادن خود با عالم غیبی و وکالت داشتن از سوی نیروهای مرموز افزوده شده است.
موضوعاتی که جدال رُقبا را حمل می کند و از نازل ترین خُرافه های دینی تا نمایشات بی مایه ایرانی گرایی را در برمی گیرد و همچنین اهداف سیاسی ای که آنها از طرح این مطالب دُنبال می کنند، آغاز روند پوست اندازی ایدیولوژیک نظام ولایت فقیه را نشانه گذاری می کند.
پروژه امامزمان فراکسیون نظامی – امنیتی دولت و پرونده کرامات علی خامنه ای، تلاش آگاهانه دو گرایش در دستگاه قُدرت برای توجیه و مشروعیت بخشیدن به تغییر آرایش سیاسی به سود خویش را به نمایش گذاشته که به گونه آشکار از قواعد شناخته شده بازی تقسیم سهم و قُدرت - چه به صورت شکلی و قانونی و چه به گونه حقیقی - فراتر می رود و به همین دلیل نیز مبادی ایدیولوژیک آن را پُشت سر می گذارد.
بنابراین، در حالی که ولایت فقیه ناچار است پس از لگدمال شدن زیر پای جُنبش اجتماعی، اصرار خود برای حُکمرانی بر جامعه را هر چه بیشتر با دلایل آسمانی و رمل و اُسطُرلاب توضیح بدهد، گرایش نظامی – امنیتی دولت در همین نُقطه با به چالش گرفتن حق انحصاری او برای دست زدن به این چشم بندی که گرایش مزبور را از داشتن قُدرت تعیین کننده بی نصیب می سازد، به رقیب وی تبدیل می شود.
همانگونه که پیداست، مُخاطب این ادعاها، بدنه حُکومت و نیروهای سازمان یافته آن هستند که جابه جایی در هرم قُدرت فقط روی دوش آنها می تواند صورت پذیرد. تا آنجا که به آقای خامنه ای برمی گردد، او تا هنگامی که نتوانسته پُشتیبانی آشکار مراجع شناخته شده از "قصه" هایش را کسب کند، هیچ نفعی در بیرون رفتن آن از محافل برگُزیده و البته پُر نفوذ و جلسات توجیهی خُصوصی ندارد. حال اگر با این وجود، فیلم حُجت الاسلام سعیدی بر سر کوچه و بازار روی اکران رفته است، می تواند آن را پاسُخ همشریان اش به موضع ریاکارانه او در برخورد به راه اندازی نمایندگی غیرمُجاز امامزمان از سوی آنها ارزیابی کند.
مُهم تر از این، انتشار سُخنان آقای سعیدی یک نوآوری و کیفیت تازه در کشاکشها را نیز نشان می دهد؛ آقای خامنه ای به طور مُستقیم هدف قرار می گیرد و پیرامون رویکردهای او افشاگری می شود. این یک نشانه قوی از ثبات دستگاه قُدرت و آینده روشن آن نیست.



محمود خادمی

اخبار روز: 

دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
ادب خوار گشت و هنر شد وبال
به بستند اندیشه را پر و بال
که تاج کیانی کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
دریغ است که ایران ویران شود
کنام شریران و دیوان شود ۱      

مقدمه : از همان سالهای نخست حاکمیت این رژیم ؛ با نصب العین قرار گرفتن گفته های خمینی ــ در مورد ملت و ملی و ملی گرائی ــ از طرف سردمداران حاکم بر کشور ؛ ملی گرایان و هر گونه اندیشه ملی و تجلیل از ارزش های ملی به شدت سرکوب گردید و فرهنگ ؛ اقتصاد ؛ ثروت های ملی ؛ میراث های ارزشمند باستانی ؛ سمبل ها و نمادهای ملی و جان و مال ملت به تاراج رفته و مورد لگدکوبِ سم ستوران وحشی نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت .
خمینی پلید در سخنرانی ۲۵.٣.۱٣۶۰ گفته بود : کسانی که می خواهند ملیت را احیاء کنند در مقابل اسلام ایستاده اند ؛ اسلام آمده است که این حرفهای نا مربوط را از بین ببرد ...... افراد ملی بدرد ما نمی خورد .... اسلام با ملیت مخالف است .
مرحوم مهندس بازرگان در باره تفاوت خودش ــ به عنوان یک ملی گرای ــ با خمینی در کتاب " انقلاب در دو حرکت " می نویسد : فرق من و آقای خمینی این است که از نظر او ایران باید در خدمت اسلام باشد ؛ در حالیکه من می گویم اسلام باید در خدمت ایران باشد .
خمینی ملعون راست می گفت اسلام ( حداقل اسلام مورد ادعای آخوندها ) با ملیت هیچ دوستی و سنخیتی ندارد . چرا که :
۱ ــ اسلام معتقد به تشکیل حکومت واحد جهانی است (امت واحده ) ؛ به این اعتبار مرزهای جغرافیائی ؛ قرارداد ها و میثاق های بین المللی بین کشورها و ... از نظر اسلام اعتباری ندارند . در این صورت بدون پای بندی به مرزهای مشخص جغرافیائی و مردمی که در این مرزها زندگی می کنند . واژه ملت ؛ ملیت . ملی چه معنائی می تواند داشته باشد .
۲ ــ مطابق آموزه های دینی رایج ؛ جغرافیا و ملیت مردم مختلف به دو بخش ؛ ایمان آورند گان و کافران ( جهان اسلام و جهان کفر ) تقسیم می شود . در این دستگاه ارزشی انسان فی النفسه فاقد ارزش است و با مسلمان بودن ( آنهم نوع شیعه دوازده امامی آن ) است که از اعتبار انسانی برخوردار میشود . در حالیکه امروزه و با معیارهای جهان متمدن ؛ انسان فارغ از اعتقاد اتش بر رسی شده و به عنوان عضوی از جامعه تلقی و از عنوان شهروندی برخوردار می شود . تنها با چنین تلقی و با برخوردار کردن انسان ها از حقوق شهروندی است که واژه های ملت و ملیت معنی و مفهوم می یابند ؛ درست بهمین دلیل است که واژه " ملت " به معنای ساکنان ( شهروندان ) و صاحبان یک سرزمین در نظام جمهوری اسلامی اعتبار ندارد و در قانون اساسی کشور نام برده نشده و بجای آن از واژه " امت " استفاده میشود . وقتی در قانون اساسی کشور صحبت از " امامت " و " امت " می شود ؛ مفاهیمی مانند وطن ؛ ملیت و شهروند و ... اساساً نابود می گردند و این ولی فقیهِ همه کاره است که از آنچنان اقتدار استبدادی برخوردار است که میتواند جلوی هر گونه مشارکت ملی را در تصمیم گیریهای سیاسی بگیرد و ....
در چنین وضعیتی و در حالیکه ساختار حکومتی و برنامه های سیاسی ؛ اجتماعی ؛ فرهنگی و ... این رژیم هیچگونه مطابقتی با تاریخ ؛ سنن ملی و فرهنگ باستان ؛ و امروز ساکنان سرزمین ایران ندارد و ایرانی نیست ( و اصلاً به همین دلیل هم ملا های حاکم ؛ مشروعیت حکومت کردن بر ملت و سرزمین ایران را ندارند ) ؛ چند سالی است که ؛ باند احمدی نژاد رئیس جمهور جنایتکار این رژیم ضد ایرانی دعوی ملی گرائی می کند و به جانبداری از ارزش های ملی و نمادهای باستانی اظهاراتی بیان و یا نمایش های مسخره تجلیل از نوروز و دیگر سنن باستانی برگزار می نماید . ذیلا" به بعضی از اظهارات افراد این باند در تجلیل از نوروز ؛ میراث های فرهنگی و ... اشاره می شود .
احمدی نژاد در دیدار با وزیر بهداشت هند که برای شرکت در مراسم نوروز به ایران آمده بود : نوروز متعلق به همه بشریت است و عید انسانیت می باشد . نوروز جشن زیبائی طبیعت و هم گرائی انسانها ؛ صلح و برادری است . وی در مراسم " جشن جهانی نوروز " گفت : اگر یک ملت رابطه خود را با گذشته و میراث فرهنگی خود مقطع کند سرگشته و حیران می شود ؛ صیانت از میراث فرهنگی صیانت از ریشه ها و هویت است و پایه حرکت به سوی آینده . از خداوند سپاسگزاریم که فرهنگ نوروز را در زندگی ؛ اندیشه و آداب و رسوم ما پایدار دارد . نوروز یک هدیه آسمانی است .
و در آخر هم احمدی نژاد نوروز را به امام دوازدهم شیعیان تبریک گفت .
رحیم مشائی رئیس دفتر نهاد ریاست جمهوری و مغز متفکر و تئوریسین باند احمدی نژاد : هر آنچه در هستی است با نوروز مرتبط است ؛ نوروز روز شکفتن ؛ بار آمدن و به خود آمدن است . نوروز روز فضیلت های اخلاقی است .
در باره ملی گرائی و تجلیل از فرهنگ و سنن ملی نیز اراجیف زیادی در فشانی کرده و می گویند :
احمدی نژاد در پاسخ بانتقادات جناح مخالف در اصولگرا ها در باره جشن جهانی نوروز و در باره اینکه دولت وی را به ملی گرائی متهم میکنند میگوید : اگر محبت و عدالت و احترام ؛ ملی گرائی است بله ما ملی گرای افراطی هستیم وی همچنین در باره کورش کبیر می گوید : کورش بعد از فتح بابل ؛ فرمان آزادی عقیده و اندیشه را صادر کرد و این همان چیزی است که همه پیامبران و یگانه پرستان آن را فریاد کرده اند .
احمدی نژاد : کورش شاه جهان ؛ یکتا پرست ؛ دشمن ظالمان و یار مظلومان
رحیم مشائی : دوران اسلام گرائی پایان یافته و اکنون باید " مکتب ایران " را در جهان مطرح کنیم
در حالی این دشمنان ایران و ایرانیت به تجلیل ارزش های ملی و بر گزاری با شکوه اعیاد و مناسک های باستانی فرا می خوانند که عید نوروز و سایر جشن های ملی نمودهای سازنده ملیت و هویت ایرانیان بوده و هست ؛ این اعیاد در کنار زبان و باورهای ملی در طول تاریخ جان پناه و سنگرهائی بوده اند که ایرانیان را در نبرد و رویاروئی با متجاوزان خارجی و دشمنان داخلی ( با مقاومت و ایستادگی ایرانیان ) به پیروزی می رسانده است . در طول حاکمیت ضد ملی این رژیم به خصوص در اعتراضات دو ساله اخیر هم شاهد بوده ایم که چگونه برگزاری پر شکوه عید نوروز ؛ چهارشنبه سوری و .. به نمادهای آشکار مخالفت با رژیم تبدیل شده اند . به دلیل همین پتانسیل نهفته در درون این سمبل و نمادهای ملی بود که نظام دینی از همان آغاز حاکمیت خود بیشترین دشمنی را با این ارزش ها ابراز داشته است . در واقع این سنت ها و آئین های ملی سرچشمه و جانمایه اصلی مقاومت و رویاروئی ما ایرانیان با فاجعه استقرار استبداد دینی ست .
مگر غیر از این است که ؛ برپائی آئین نوروز از طرفی موجب استحکام همبستگی ملی و از طرف دیگر نشان از جاودانگی ایرانیان ــ به عنوان ملتی که ریشه در تاریخ دارد و فرهنگی پر بار ؛ انسانی و حقوق بشری را نمایندگی کرده است ــ دارد .
اما چنگ اندازی های فریب کارانه باند احمدی نژاد به ارزش ها و سمبل های ملی ــ که در دو ساله اخیر شدت بیشتری داشته است ــ با چه هدفی صورت می گیرد ؟

اهداف مرحله ای :
۱ ــ مصادره و بی خاصیت کردن : تاکتیک دشمن در پیوستن و حمایت دروغین از این ارزش ها ــ ارزش ها و نمادهائی که مردم و جوانان میهن در مخالفت و مبارزه شان علیه رژیم از آنها نیز انگیزه می گیرند و استفاده می کنند ــ بی خاصیت کردن این ابزار اعتراض و مخالفت است . رژیمی که در این ٣۰ ساله با مطلق سازی ارزش ها مذهبی ؛ سعی در نفی و فراموشی ارزش های ملی داشت ؛ وقتی با مقاومت مردم در ترویج ارزش ها و نماد های ملی مواجه می شود ؛ برای خلع سلاح کردن و بی انگیزه کردن مردم برای مقاومت و ایستادگی ؛با پشتیبانی و تجلیل دروغین از این ارزش ها به مصادره کردن آنها رو می آورد ؛ تا مردم به خاطر نفرت و دافعه ای که از رژیم دارند ؛ انگیزه ای برای ارج گذاری ارزش های ملی و برگزاری با شکوه اعیاد و جشنهای باستانی نداشته باشند .
۲ ــ کسب مقبولیت : برگزاری " جشن جهانی نوروز " در کاخ سعد آباد ــ علیرغم مخالفت همه جانبه اصول گرایان طرفدار ولی فقیه ــ و تجلیل و تکریم از عید نوروز و نمادها و ارزش های ملی توسط احمدی نژاد ــ که محمد حسن صالحی معاون ارتباطات و اطلاع رسانی وی از آن به عنوان " دیپلماسی نوروزی " اسم برده است ــ در واقع نمایش ؛ جدائی و فاصله دار بودن وی از ولی فقیه و اصول گرایان طرفدار خامنه ای ؛ توسط باند احمدی نژاد باید تلقی گردد ؛ وی با فاصله گرفتن از ولی فقیه می خواهد چهره مقبول تری از خود به داخل و جهانیان ارائه دهد . احمدی نژاد در سخنرانی در یکی از همین ملاقات های نوروزی گفت : دیکتاتور لیبی باید بداند ؛ اگر به خواست های مردم کشورش بی توجه بماند سرنوشتی بهتر از سرنوشت دیگر دیکتاتور های جهان نخواهد داشت . مخاطب وی در این پیام ؛ مردم ایران است . بدین ترتیب او به مردم پیام می دهد که من در سرکوب و جنایات صورت گرفته در جریان اعتراضات مردم بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ٨٨ دخالت نداشته ام و بی تقصیر هستم و ولی فقیه ( خامنه ای ) مسئول شماره ۱ آن فجایع بوده است.

هدف استراتژیک :
در میان صحبت های نوروزی احمدی نژاد ؛ وی عید نوروز را به امام زمان هم تبریک گفت ( امامی که مطابق روایات و متون مذهبی شیعه از کودکی و در سن ۵ سالگی در جهان غایب است و در این صورت بطور طبیعی نه عید نوروزی دیده است و نه می داند نوروز چیست ) ؛ اما صرف نظر از دجال بازی های احمدی نژاد ؛ امام زمان و ارزش های ملی ابزار ضروری ؛ مکمل و دو روی سکه استراتژی هستند که وی برای استقرار یک دیکتاتوری غیر دینی در کشور ایران به آنها نیاز دارد و از آنها برای تحقق پروژه اش استفاده می کند . توضیح می دهم :
نظریه سنتی شیعه ــ که باند احمدی نژاد هم مبلغ آن است ــ معتقد به اقتدار پنهان سیاسی فقیه است و تشکیل حکومت دینی را تنها در قلمرو اختیارات امام معصوم ( یعنی امام زمان ) می داند۲ . بدین ترتیب ؛ باند احمدی نژاد با تبلیغ و ترویج این نظریه ؛ چراغ خاموش و با احتیاط مشغول زدن زیر آب ولی فقیه می باشد ؛ یعنی آنها نوعی از شیعه را قبول دارند و ترویج می کنند که معتقد است ؛ ولی فقیه و نظام جمهوری اسلامی اش کشک است و مشروعیت مذهبی ندارد . بنابراین چنانچه باند احمدی نژاد در جدال با روحانیون طرفدار ولی فقیه ( اصول گرایان مخالف احمدی نژاد ) در مورد قضیه امام زمان پیروز شود ؛ مذهب و تفسیر آن را پس از سالهای طولانی از انحصار روحانیون و مراجع دینی بیرون خواهد آورد .
اگر احمدی نژاد بتواند دسترسی به مهدی موعود را از انحصار ولی فقیه خارج کند ــ و آن را به اصطلاح دموکراتیزه کند ــ بطوریکه برای ارتباط گرفتن هر کس با امام زمان نیاز به ولی فقیه نباشد ؛ دیگر نیازی به ولی فقیه نیست ( کما اینکه که رحیم مشائی و احمدی نژاد بدون نیاز به خامنه ای دائماً با امام زمان رابطه بر قرار می کنند و با امام زمان افطار و سحری می خورند ) .
برای اینکه به جدی بودن باند احمدی نژاد برای پیشبرد پروژه حذف ولی فقیه مطمئن شویم کافی است به اظهارات وی در روز صنعت دفاعی درج در سایت رجا نیوز توجه کنیم :
مقام معظم رهبری فقط رهبر جامعه هستند و همه ما ایشان را دوست داریم ؛ اما در جامعه ما کسانی وجود دارند که ارتباط صمیمی با امام زمان (عج ) دارند و حتی با امام زمان علیه السلام سحری و افطار می خورند . که این اظهارات احمدی نژاد ؛ نشان آشکار دور خیز استراتژیک وی برای حذف ولی فقیه است .
احمدی نژاد همچنین می گوید : من رئیس جمهور او ( اشاره به خامنه ای ) که نیستم ؛ من رئیس جمهور امام زمان هستم .
در عمل هم احمدی نژاد با بی اعتنائی و امتناع از فرامین ولی فقیه ؛ خوار و بی اعتبار کردن او را در دستور کار خود قرار داده است .
همزمان احمدی نژاد تلاش دارد با نا دیده گرفتن قوانین تقسیم کار رایج میان اجزاء مختلف نظام و تخلف از این قوانین ؛ ساختار قدرت موجود را نا کارآمد نشان داده و آن را بهم بریزد . سرپیچی از اجرای مصوبات مجلس و بعضاً غیر قانونی اعلام کردن آنها ؛ عدم شرکت در جلسات " مجمع تشخیص مصلحت " ؛ بسیج چماق داران و لباس شخصی ها در مقابل مجلس برای جلوگیری از تصویب قانون به نفع " دانشگاه آزاد اسلامی " ؛ انتصاب نماینده و مشاور برای خود در سیاست خارجی ( حوزه ای که اساساً در قلمرو ولی فقیه است ) ؛ بی اعتنائی به نظر و تمایل ولی فقیه برای برکناری رحیم مشائی و ..... همگی نشانه تلاش احمدی نژاد برای تضعیف و بی اعتبار کردن ساختار قدرت در ایران برای پیشبرد پروژه غیر دینی کردن نظام است .
بنابراین دعوای اصلی باندهای مختلف اصول گرا ؛ این بار بر خلاف دعوا های گذشته بین اصلاح طلبان و اصول گرایان بر سر قرائت های متفاوت از اسلام نیست ؛ این بار دعوا بر سر اسلام سیاسی ( که اصول گرایان طرفدار ولی فقیه جانب دار آن هستند ) با اسلام غیر سیاسی ( که طرفداران احمدی نژاد در پی تحقق آن می باشند ) است . بی دلیل نیست که علیرضا زا کانی عضو مجلس از اصول گرایان مخالف احمدی نژاد می گوید : هدف تیم فتنه احمدی نژاد ؛ اساس انقلاب و نظام است .
دعوای موجود بین اصول گرایان که از سال دوم دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد شروع شده ؛ بدنبال بحران های پیش آمده در جریان انتخابات ٨٨ و آشکار شدن عدم مشروعیت و مقبولیت رژیم اوج بیشتری گرفته است ؛ چرا که ؛ با ناکام ماندن نظام جمهوری اسلامی از حل بحران های پیش آمده و استمرار اعتراضات مردم ؛ دیگر باند احمدی نژاد یقین دارد که ؛ ادامه موجودیت این نظام با ساختار کنونی دیگر امکان پذیر نیست . وی می خواهد با ایجاد تغییرات اساسی در ساختار قدرت و پی ریزی ساختار متمرکز و غیر دینی چهره مقبول تری از نظام به لحاظ داخلی و بین المللی ارائه دهد . در واقع ایدئولوژی امام زمانی احمدی نژاد پاد زهر اسلام سیاسی ( از موضع ارتجاعی و فاشیستی ) و ولایت فقیه است .
اما نقش و جایگاه ملی گرائی از نوع باند احمدی نژاد در این پروژه کجاست و چه می باشد ؟ ( ٣ )
اسفندیار رحیم مشائی مشاور اصلی احمدی نژاد در این پروژه می گوید : ما باین نتیجه رسیده ایم که برای آماده کردن جهان برای ظهور نمی توانیم از ادبیات دینی استفاده کنیم .
وی با ارادت مخلصانه به کورش کبیر !!! می گوید : مرام و ادبیات کورش از جنس پیامبران بوده و باز گشت به اندیشه کورش بسیار ضروری است .
سمت گیری نهائی پروژه باند احمدی نژاد ؛ تشکیل حکومتی غیر دینی است ؛ نوع سلطنتی آن ( که با نظریه سنتی شیعه در طول تاریخ که به سلطان ــ شاه ــ مشروعیت می داده و شاه را سایه خدا در روی زمین می دانسته است با نظریات این باند قرابت بیشتری دارد ) یا نوعی مشابه جمهوری های استبدادی رایج در جهان که در هر صورت ؛ اتفاقا" به خاطر تهدید جهانی تروریسم اسلام سیاسی ممکن است با استقبال بین المللی هم مواجه شود .
وقتی احمدی نژاد و باند او با ترویج اندیشه های امام زمانی و پی گیری پروژه ظهور در پی استقرار یک دیکتاتوری غیر دینی است ؛ می بایست ما بازاء ایدئولوژی دینی ــ که وی بدنبال حذف آن از ساختار قدرت است ــ ایدئولوژی جایگزین در اختیار بگیرد تا بتواند حول آن ؛ وحدت مردم ایران را برای پیشبرد پروژه اش تأمین نماید . در واقع آنها می خواهند از ناسیونالیسم و ارزش های ملی به عنوان چسب و نخ نبات وحدت مردم استفاده کنند ؛ وی می خواهد با استفاده از ترکیب ناسیونالیسم ایرانی و ایدئولوژی مهدویت ( زمینه سازی برای ظهور امام زمان ) ابزار بسیج دیگری فراهم کند تا بتواند بر بن بست فعلی نظام غلبه نماید .
اما ایده آل این باند جنایتکار حکومتی فاشیستی است ؛ فاشیسم نوع افراطی ناسیونالیسم است که بر بسیج گله وار و قوای نظامی متمرکز ــ برای سرکوب ــ استوار است . باند احمدی نژاد بر این تصور است که این نوع ناسیونالیسم ابزار مناسبی است که ؛ وی می تواند با تکیه بر مشروعیتی ناشی از ادامه رسالت تاریخی " ملت یکپارچه " و " قوم برتر و برگزیده " ــ به جای مشروعیت دینی ــ موفق به بسیج گله وار مردم شده و در این صورت می تواند اهداف استبدادی خود را پیش ببرد و قدرت خود را تثبیت کند . چنانچه احمدی نژاد پیروز این میدان شود دیگر بدنبال مشروعیت آسمانی نخواهد بود بلکه مانند همه دیکتاتوری های مدرن و امروزی مشروعیت خود را از رسالت تاریخی " تحقق ملت یکپارچه " کسب خواهد کرد .
فاشیسم یا ناسیونالیسم نوع احمدی نژاد برای پیشبرد اهدا فش به قدرت نظامی متمرکز نیاز دارد ؛ امری که در گذشته به دلیل چند گانگی مراکز قدرت ؛ امکان آن وجود نداشت ؛ در گذشته قدرت نظامی ــ سپاه ؛ بسیج ؛ مراکز اطلاعاتی و ..... ــ یکدست و متمرکز نبودند و بین لایه های مختلف قدرت تقسیم شده بود ؛ در جریان حوادث بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ٨٨ به دلیل ضرورت های سرکوب ؛ امکان تمرکز قدرت نظامی تا حدود زیادی به نفع احمدی نژاد حل گردید . آقای واحدی نماینده اصول گرای مجلس از باند خامنه ای می گوید : آقای احمدی نژاد با واگذاری یک سری قرارداد ها و امتیازات به سپاه و بسیج و دیگر ارگانهای نظامی آنها را خریده و آنها از وی حمایت می کنند .
ضمناً با حذف و پاک سازی تتمه اصلاح طلبان خط امامی ( که در واقع معتقدین و مروجین اصلی اسلام سیاسی بودند ) از نهادهای مختلف قدرت به خصوص حذف آنان در ارگانهای نظامی ؛ در حال حاضر تعادل قوا برای جدال نهائی بین باند احمدی نژاد با اطرافیان و ذوب شدگان در ولایت خامنه ای به نفع باند احمدی نژاد تغییر کرده است .
برکناری رحیم مشائی در این ایام از ریاست دفتری احمدی نژاد اگر چه ظاهرا" فرار به جلوئی است از جانب احمدی نژاد برای کاستن از فشارها برای بر کنار کردن مشائی ؛ ولی با توجه به برنامه های اعلام شده از سوی رحیم مشائی برای آینده ــ تأسیس مکتبی به نام " راه حقیقت " و راه اندازی روزنامه ای بنام " هفت صبح " ــ به نظر می رسد برکناری وی ؛ اقدام حساب شده باند احمدی نژاد است برای باز گذاشتن دست رحیم مشائی برای فراهم کردن زمینه های ذهنی پیشبرد برنامه های این باند .
اما اینکه ؛ در شرایطی که مردم و جوانان غیور کشور با غرور ایرانی ــ که تسخیر نا پذیر است ــ بنام ایران ؛ با عشق به مردم ایران و برای آزادی ایران به میدان آمده اند ؛ آیا احمدی نژاد فرصت خواهد یافت ــ با سوءاستفاده از فرهنگ پر بار و اعیاد و جشن های ملی و باستانی ــ با چیره شدن در نبرد نهائی با ولی فقیه ؛ بر اراده مردم ایران چیره شود و باز هم ؛ ایران جولان گاه شریران و پلیدان بماند !؟ آینده گواهی خواهد داد که جواب نه ی بلندی است به بلند ای تاریخ سراسر مبارزه ؛ استقامت و پیروزی مردم ایران .

محمود خادمی ــ ۲۷ فروردین ۱٣۹۰
   arezo۱۹۵٣@yahoo.de   

پانویس ها :
۱ ــ با اجازه نگین شعر و ادب سخن پارسی ( فردوسی بزرگ ) در بیت آخر شعرش دست کاری کرده و به جای پلنگان و شیران ؛ من شریران و دیوان را نوشته ام . چون در نزد ما ایرانیان ؛ شیر و پلنگ سمبل شجاعت و جنگندگی می باشند ؛ در حالی که سر دمداران حاکم بر کشور ما با توجه به سابقه آنان در گذشته و حال جز بزدلی ؛ زبونی و ذلت چیزی در چنته ندارند .
۲ ــ در مقاله " آیا احمدی نژاد و باند او دجالان قبل از ظهور هستند " به این قلم در این باره بطور مشروح توضیح داده شده است .
٣ ــ در مقاله " میهن پرستی واقعی یا ناسیونالیسم رضا خانی " به این قلم که در تاریخ ۰۹.۱۰.۲۰۱۰ در سایت های ایرانی انتشار یافته است ؛ به تفصیل در این باره توضیح داده ام


تحولات منطقه و اعتراض عرب‌های ایران

محسن کاکارش
محسن کاکارش ـ در روزهای گذشته در برخی از شهرهای عرب‌نشین ایران اعتراض‌هایی صورت گرفت و در پی آن رسانه‌ها از کشته شدن و بازداشت ده‌ها شهروند عرب خبر دادند.
وب‌سایت العربیه به نقل از سازمان اهوازی حزم نوشت: «نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به منطقه قبلیه عرب السواری یورش بردند. این درگیری به کشته شدن دو جوان اهوازی و زخمی شدن شماری از نیروهای امنیتی انجامید.»
وب‌سایت اهواز نیوز نیز گزارش داده که شامگاه روز جمعه، پانزدهم آوریل به دنبال تظاهراتی از حی العمال (کوی کارگران) یک شهروند عرب به نام باسم عبیات توسط نیروهای امنیتی کشته شده است.
این وب‌سایت تعداد کشته‌شدگان را تاکنون ۱۲ نفر اعلام کرده است.
گفته می‌شود اعتراض‌های اخیر عرب‌های اهواز پس از آن صورت گرفته که گروه‌های سیاسی و جوانان عرب در شبکه‌های اجتماعی برای بزرگداشت ۱۵ آوریل فراخوان‌هایی داده بودند. پانزدهم آوریل سال ۲۰۰۵ شهرهای عرب‌نشین در اعتراض به «تغییر بافت جمعیت» شاهد اعتراض‌هایی بود که درپی آن ده‌ها نفر کشته و زخمی شدند.
فعالان عرب در گفت‌وگو با زمانه گفته‌اند، رویدادهای چندروز گذشته که از تحولات کشورهای عربی تاثیر پذیرفته کمتر مورد توجه رسانه‌های فارسی زبان قرار گرفته است.
در این زمینه با یوسف عزیزی بنی‌طرف، نویسنده و فعال عرب گفت‌وگویی کرده‌ام. نخست از او پرسیده‌ام، شما چه اطلاعی از رویدادهای اخیر دارید؟
یوسف عزیزی بنی‌طرف: این تظاهرات و اعتراضات در بین مردم عرب اهواز (البته منظور من اقلیم اهواز است که به جای خوزستان به کار می‌برم)، به یکی دو ماه قبل برمی‌گردد. جوانان عرب روی فیس بوک برای ۱۵ آرویل برنامه‌ریزی کردند که تظاهرات در اهواز و شهرهای تابعه انجام بشود. حمایت‌هایی هم از سوی گروه‌های سیاسی مختلف اهوازی صورت گرفت و فراخوان‌هایی روی اینترنت و کانال‌های ماهواره‌ای قرار گرفت و دعوت‌ها تائید و به شکل وسیعی بر آن تاکید شد. از شامگاه روز پنجشنبه هم در واقع درگیری‌ها شروع شد و امروز هم که تا این لحظه با شما صحبت می‌کنم تظاهرات در جاهایی مانند حمیدیه و دیگر شهر‌ها ادامه دارد. در این اعتراض‌ها سه تا ده نفر کشته شدند ولی آمار دقیقی وجود ندارد، چون هنوز تظاهرات ادامه دارد. طی دو هفته گذشته بیش از ۱۵۰ فعال فرهنگی و سیاسی توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند که ۳۰ نفر زن بودند و در میان آن‌ها شاعر، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر دیده می‌شوند.

مطالبات اعتراض‌کنندگان عرب چیست؟
کسانی که فراخوان دادند هم از داخل و هم از خارج بودند. در داخل که امکان فعالیت سیاسی برای فعالان عرب وجود ندارد و در خارج گروه و شخصیت‌های مختلف با گرایش‌های مختلف مردم را دعوت به تظاهرات کردند. برخی از گروه‌های استقلال طلب شعار سرنگونی و شعار دفع اشغالگران را داده‌اند، ولی گروه‌های فدرالیست خواستار طرح شعارهای هویت‌طلبانه در چهارچوب ایران بودند. تا آنجایی که من خبر دارم اغلب شعارهایی که داده شده شعارهای ملی بودند. این شعار‌ها، شعارهای وابستگی مردم عرب به زمینشان، شعارهایی علیه شوونیست و نژادپرستی، علیه مصادره زمین‌های کشاورزی و برای آزادی زندانیان سیاسی بوده است.

به نظر شما تغییر و تحولات سیاسی در کشورهای عربی بر اعتراض‌های مردمی در اهواز تاثیر داشته است؟
مردم عرب اقلیم اهواز یا عربستان ایران از دو منبع تاثیر می‌پذیرند: یکی از تحولاتی که در ایران صورت می‌پذیرد و یکی دیگر تحولاتی که در جهان عرب. این‌ها غیر از زبان، فرهنگ و سنت‌های مشترکی با جهان عرب دارند. این در واقع تاثیر و تاثر از جهان عرب به امروز و دیروز برنمی گردد، بلکه از دهه‌های گذشته این مردم تحت تاثیر مبارزات مردم عرب از دوره جمال عبدالناصر در مصر تا عبدالکریم قاسم در عراق و سایر تحولات جهان عرب بودند و این تاثیرات را بر مردم عرب اقلیم اهواز دیدیم. اکنون هم چون این مردم زبانشان زبان عربی هست شبکه‌های الجزیره، بی‌بی‌سی عربی و العربیه را تعقیب می‌کنند و تحت تاثیر تحصن‌ها، اعتراض‌ها و شعارهای مردم تونس، مصر، سوریه، لیبی، بحرین و دیگر کشورهای عربی قرار می‌گیرند. شما فکر کنید در خود ایران مردم فارس و غیر عرب هم شبکه‌های العربیه و الجزیره را برای انقلاب‌های جهان عرب پیگیری می‌کنند، چه برسد به خود مردم عرب عربستان ایران که زبانشان عربی است و در کنش و واکنش با جهان عرب قرار می‌گیرند.

تا چه اندازه‌ جنبش اعتراضی مردم ایران موسوم به جنبش سبز بر مردم اهواز تاثیر داشته است؟
متاسفانه تاثیر جنبش سبز بر مردم عرب اهواز چندان زیاد نبوده است. یعنی جنبش سبز نتوانست تنها مردم عرب عربستان ایران، مردم آذربایجان، بلوچستان و حتی تا اندازه‌ای مردم کردستان را جذب کند. الان مردم آذربایجان مبارزاتشان را به نوعی جداگانه پیش می‌برند. کرد‌ها تا اندازه‌ای سعی می‌کنند هماهنگی کنند ولی هنوز هم هماهنگی کامل با جنبش سبز در میان کرد‌ها وجود ندارد. من بار‌ها گفتم و از رهبران جنبش سبز درخواست کرده‌ام به خاطر این‌که عرب‌ها، کرد‌ها، بلوچ‌ها و ترک‌ها را به مبارزات دموکراسی‌خواهانه مردم ایران پیوند بدهند باید از خواست این خلق‌ها برای تشکیل یک سیستم فدرال در آینده ایران حمایت کنند. این را باید آقای کروبی و موسوی مطرح کنند. آقای کروبی برای ملیت‌ها برنامه بهتری از آقای موسوی داشت، ولی هیچ‌گاه پیگیری نکردند. هرچند آنان در شرایط تنگنایی قرار دارند ولی آن زمان که شرایط مناسب بود این کار را نکردند. من بار‌ها به واسطه رسانه‌های خارج از ایران از رهبران جنبش سبز خواستم این خواست ملیت‌ها را برقراری یک سیستم فدرال، به عنوان یک برنامه استراتژیک اعلام کنند. متاسفانه این کار انجام نگرفته است تا زمانی این کار نشود جذب مردم عرب اهواز، کردستان و آذربایجان در هم پیوندی با جنبش سبز مشکل خواهند داشت و ما این را می‌بینیم.

در ۱۵ آوریل سال ۲۰۰۵ مردم اهواز به «تغییر بافت جمعیت» اعتراض کردند که منجر به کشته و زخمی شدن ده‌ها تن شد. آیا هنوز تغییر بافت جمعیت در مناطق اهواز ادامه دارد؟ این مسئله به چه شکلی بوده است؟
در ۱۵ آوریل سال ۲۰۰۵ گرچه در تهران بودم ولی بعد از ۱۵ روز دستگیر شدم. علت آن انتقاد از حاکمیت به خاطر کشتار مردم در تظاهرات مسالمت‌آمیز عرب بود. اعتراض‌ها نه تنها در اهواز بلکه در حمیدیه، خفاجیه، فلاحیه، خلف‌آباد و در سایر شهر‌ها و روستا‌ها انجام گرفت. این یک خیزش همگانی مردم عرب اهواز بود و تنها مربوط به شهر اهواز نمی‌شد. من بعد از آن رویداد، بازداشت و به پنج سال زندان محکوم شدم. به هر تقدیر قصدم این است که بگویم تغییر بافت مردم به زیان مردم عرب هنوز ادامه دارد، البته پیش‌تر هم وجود داشته است. تغییر بافت جمعیت استان از دوره رضاشاه و پسرش تا جمهوری اسلامی بخصوص در ۱۵ سال اخیر وجود داشته و همواره کسانی بودند برای تغییر بافت جمعیت استان به سود غیر عرب‌ها برنامه‌ریزی کرده‌اند. استانی که هم اکنون خوزستان نامیده می‌شود از نظر تاریخی خود ایرانی‌ها اسمش را گذاشتند عربستان. این استان همواره عرب‌نشین بوده و حاکمان عرب بر آن حاکم بودند و در دوره‌هایی مستقل بود. بنا به گفته سیداحمد کسروی در تاریخ ۵۰۰ ساله ایران در دوره‌ای خودمختاری کامل داشت. آخرین حاکم عرب این منطقه یعنی شیخ خزعل کعبی بود که توسط رضاشاه در سال ۱۹۲۵ میلادی سرنگون شد. از سال ۱۸۷۸ تا ۱۹۲۵ یعنی به مدت سی سال استان عربستان ایران از خودمختاری کامل برخوردار بوده است. یعنی خودمختاری‌ای درحد خودمختاری و فدرالیسمی که هم اکنون کرد‌ها در عراق دارند. اختیارات وسیعی نیز از سوی حاکمیت قاجار داشت و بعد توسط رضاشاه سرنگون شد. ولی حاکمیت کنونی همیشه فکر و ذکرش این بوده که ترکیب جمعیت این استان‌ها را به ضرر عرب‌ها تغییر بدهند و این از نظر قوانین بین‌المللی جنایتی است که باید زمانی به خاطر آن محاکمه بشوند.

در انتها اگر نکته‌ای دارید بفرمایید.
از نیروهای دموکرات و چپ در ایران می‌خواهم که به ندای هموطنان عرب خود گوش فرا دهند و آنانی که متاثر از رسوبات عرب‌ستیزی و شوونیسم ضد عربی هستند از این رسوبات‌‌ رها بشوند. ببینند این مردم که از نژادپرستی و عرب‌ستیزی رنج می‌برند هموطنان خودشان هستند. حقوقی دارند که این حقوق از طرف قوانین بین‌المللی به رسمیت شناخته شده است. باید به داد این مردم برسند و اخبار دستگیری‌ها، کشته‌شدگان، مجروحان و زندانیان و ستم‌هایی که به مردم عرب می‌شود را در رسانه‌های خود بازتاب بدهند. اگر این کار را نکنند مردم عرب را نسبت به خودشان بدبین می‌کنند. این سخن من نه تنها با رسانه‌های فارس زبان بلکه با احزاب و گروه‌ها و شخصیت‌های ایرانی هم هست تا هموطنان عرب ایرانی را به چشم هموطن برابر نگاه کنند و به دادخواهی‌های آنان توجه کنند.



میدان بسان صحنۀ کنش سیاسی

محمدرفیع محمودیان
محمدرفیع محمودیان − میدان، در قاهره، صنعا و منامه، نقشی ویژه در مبارزۀ سیاسی توده‌ها علیه دولتهای خودکامه پیدا کرده است. میدان محل گردهمایی درازمدت توده‌های مبارز شده است، اما نقشی مهمتر از مکانی جغرافیایی ایفا می‌کند.
میدان شکلی نو از مبارزه و شیوه‌ای نو در زمینۀ سازماندهی نیرو را ممکن ساخته است. مهمتر از آن، میدان صحنۀ شکل‌گیری نوعی سیاست متفاوت است.
  برای باز شناختن آن در ابتدا به سنت فعالیت و مبارزۀ سیاسی چند دهۀ اخیر نگاهی خواهیم داشت و سپس ویژگی‌های آن را بررسی خواهیم کرد.

از جامعۀ مدنی تا حوزۀ عمومی

در پیامد تحولات سال ٨٩ اروپای شرقی مفهوم جامعۀ مدنی در کانون توجه قرار گرفت. نظریه‌پرازان محافطه‌کار و لیبرالِ دلزده از قدرتِ هر چه بیشتر دولت و محوریتِ روز افزونِ سیاست در عرصۀ مبارزۀ اجتماعی، این مقوله را از بایگانی تاریخ نظریۀ سیاسی وام گرفته، بسان مقوله‌ای نو به جهانیان معرفی کردند. هدف آن بود که فعالین اجتماعی به اهمیت فعالیت‌هایی که در گسترۀ جامعه، در عرصۀ نهادهای مدنی و بازار، پیش برده می‌شوند پی‌ببرند و از استقلال آنها در مقابل هجوم سیاست دفاع کنند. پویایی جامعۀ مدنی قرار بود سرزندگی کنشگران اجتماعی را در مقابل دو تهدید مصونیت بخشد: یکی سازمان‌یافتگی، ابهت و عقلانیت دولت و دیگری مبارزۀ سیاسی در زمینۀ بهره‌مندی از امکانات مادی و فرهنگی. جامعۀ سررندۀ مدنی نوید نهادهایی برخاسته از ارادۀ شهروندان و جامعه‌ای استوار بر کوشندگی شهروندان در عرصه‌های گوناگون زندگی روزمره می‌داد.
  امروز در پیامدِ حاکمیت بی چون و چرای سرمایه و بازار آزاد بر کلیت جامعه، از مقولۀ جامعۀ مدنی چندان یاد نمی‌شود. به نظر نمی‌رسد جامعۀ مدنی عرصه‌ای برای مبارزه با سلطۀ بازار و سرمایه باشد یا اصلاً توانسته باشد استقلال جامعه را در مقابل هجوم سرمایه و بازار آزاد حفظ کرده باشد. برای گشودن فضایی باز باید با قدرت سرمایه و نهادهای سیاسی مدافع آن در افتاد و در این جهت باید دست به مبارزۀ مستقیم زد.

در این زمینه، سرزندگی عادی نهادهای مدنی از کارآیی خاصی برخوردار نیست. عجیب آنکه بدیل تاریخی جامعۀ مدنی نیز − که مقولۀ مبارزۀ طبقاتی است − دچار افول شده است. مبارزۀ معطوف به تسخیر نهادهای سیاسی و در رأس آن دولت و استفاده از آنها بسان ابزار ساماندهی متفاوت جامعه دیگر آن اعتبار و جذابیت گذشته را ندارند. مسئله فقط آن نیست که مبارزۀ سیاسی و اجتماعی دیگر در چارچوب مبارزۀ طبقاتی علیه قدرت یک طبقۀ معین بپیش برده نمی‌شود، بلکه آن نیز هست که کمتر کنشگری به خود همچون عنصر طبقاتی یا عضو یک طبقۀ اجتماعی می‌نگرد.
  مفهومی که امروز بیش از پیش توجه عمومی را به خود معطوف ساخته، حوزۀ عمومی به تفسیر یورگن هابرماس است. حوزۀ عمومی از عینیتی برخوردار است که دیگر مقوله‌های عرصۀ سیاست کمتر از آن برخوردارند. رسانه‌های همگانی، کلوپ‌های سیاسی، گردهمایی‌های عمومی و جلسات بحث، همه − در صورتی که به روی همگان باز باشند − عرصه‌های گوناگون حوزۀ عمومی هستند. هابرماس حوزۀ عمومی مدرن بورژوایی را برخوردار از قدمتی دویست−سی‌صد ساله و عرصه‌های اصلی شکل‌گیری آن را روزنامه‌ها، قهوه‌خانه‌ها و کلوپ‌های سیاسی می‌داند.
  اصل بنیادین حوزۀ عمومی، حق و آزادی هر کس در ابراز تمایلات و عقاید خود است. افکار عمومی قرار است متأثر از تمامی آرا و سلیقه‌ها شکل بگیرد.
  بنا به داوری اولیۀ هابرماس و آنچه امروز بیش از پیش مشخص شده، حوزۀ عمومی در روزگار ما، تا حد زیادی سرزندگی خود را از دست داده است. از یکسو رسانه‌ها و عرصه‌های گوناگون بحث و تبادل نظر به پدیده‌های تجاری تبدیل شده‌اند و بر مبنای سودآوری اداره می‌شوند، و از سوی دیگر گرایشی مبتنی بر جستن و دنبال کردن موضوع‌های داغ ِ جنجال برانگیز بر عرصه‌های حوزۀ عمومی حاکم شده است. به طور کلی از آزادی و تمایل افراد برای پیشبرد بحث و تبادل نظر چیز چندانی باقی نمانده است.

میدان
  در این پسزمینه، در شرایطی که عرصه‌های اصلی کنش پویای سیاسی دچار رکود شده‌اند و کمتر امکانی برای دخالت مستقیم افراد در سیاست و ساماندهی زندگی اجتماعی به جای مانده، به ناگهان گستره‌ای نو به روی همگان و به‌خصوص کنشگران سیاسی و اجتماعی گشوده شده است. میدان چنین گستره‌‌ای است. گردهمایی‌های اعتراضی مردم در میدان‌های "تحریر" قاهره، "لؤلؤ" منامه و "التغییر" صنعا (و تا حدی در گردهمایی‌های موقت مردم تهران در دو میدان "آزادی" و "توپخانه") میدان را بسان صحنۀ کنش توده‌ای سیاسی مطرح ساخته است.
میدان بسان یک مکان امکانات و محدودیت‌هایی را برای حرکت سیاسی فراهم می‌آورد که در نهایت آن را به عاملی بیش از یک جا، یک مکان یا یک ظرف تبدیل می‌کنند. در میدان مردم برای مدتی کم و بیش طولانی ( گاه چند هفته) گردهم آمده، در کناکنش (interaction) با یکدیگر مجموعه فعالیت‌هایی را پیش می‌برند. مکان تبدیل به صحنه می‌شود، صحنۀ نمایش به صورت سخنرانی و اجرای موسیقی برای تهییج و سرگرم ساختن حاضرین و صحنۀ نمایشی که در آن افراد یکایک برای یکدیگر نمایشی را به صورت ابراز شور و احساسات اجرا می‌کنند. میدان عرصۀ تصمیم گیری، سازمان‌یابی و آموزش است. پیشبرد مبارزه وابسته به شور و هیجان، تصمیم‌ها و کنش خود مردم حاضر در میدان می‌شود. در این فرایند مردم در بستر کناکنش، بحث و تصمیم‌گیری تسلط بیشتری بر مسائل سیاسی به دست می‌آورند. در نهایت، میدان در یک دورۀ معینِ چند روزه یا چند هفته جایگاهی محوری در گسترۀ سیاست به دست می‌آورد، سرنوشت سیاسی جامعه را تعیین می‌کند و سپس در یک فرایند بسیار سریع از بین می‌رود.

به‌طور کلی این ویژگی‌ها را می‌توان برای میدان بسان عرصۀ فعالیت سیاسی و مبارزه برشمرد:

١- سیاست توده‌ای
 
میدان محل گردهمایی همگان است. تفاوت‌ها و تمایزهای طبقاتی، پژواک چندانی در آن نمی‌یابند. همه آزاد هستند و تشویق می‌شوند که در آن حضور یابند. در آن شاید برخی به خاطر مقام و اعتبار اجتماعی خود از احترام بیشتری برخوردار شوند، ولی کسی به این خاطر از موقعیتی خاص در فرایند تصمیم‌گیری‌ها برخوردار نمی‌شود. در میدان نقش اصلی و رهبری بیشتر از آن کسانی می‌شود که مهارت روانی-اجتماعی بیشتری در زمینۀ تأثیرگذاری، هدایت جمع و اتخاذ تصمیم دارند.
  جوانان طبقۀ متوسط به خاطر بهره‌مندی از توانمندی‌های بیشتر فرهنگی، بهره‌مندی از خودسامانی و هوشیاری در این زمینه موفق‌ترند و به این خاطر به سرعت و به سهولت رهبری جمع را در دست می‌گیرند. سیاست اما در سطح توده‌ای باقی می‌ماند. مقولۀ جدید سیاست، توده به معنای کامل واژه، در میدان مصداق می‌یابد. خواست مبارزه خواست عمومی جمع (حاضر در میدان) و جامعه است. مبارزه، طبقه یا نهادهای خاصی را نیز نشانه نمی‌گیرد. خواست اصلی، تغییر ساختار کلی سیاست به وسیلۀ بازپس‌ستاندن قدرت از کسانی است که گمان می‌رود آن را غصب کرده‌اند. دشمن در اینجا بیشتر افرادی معین و رویکردهایی معین است، و میدان تمامی توده‌ها در جامعه را نمایندگی می‌کند. آنچه نیز قرار است تغییر کند ساختاری کهنه و فاسد است که گمان می‌رود دارای هیچگونه مشروعیت و اعتباری نیست.
  جنبۀ دیگر سیاست توده‌ای آن است که در میدان همه فرصت می‌کنند دردها، رنجها و آمال خود را بیان کنند بدون آنکه توافقی در مورد رفع ریشه‌ای آنها وجود داشته باشد. نوعی همدلی حسی-اخلاقی از جمع یک کلیت توده‌‌ای می‌سازد.
 
٢- سیاست ناب
 
خواست میدان خواستی یکسره سیاسی است. توده‌ها در میدان خواستی اقتصادی و اجتماعی ندارند. مسئلۀ آنها باز توزیع امکانات اقتصادی یا متحول ساختن ارزشها و هنجارهای اجتماعی نیست. خواست اصلی آنها استقرار دموکراسی و گسترش آزادی‌های مدنی و سیاسی است. ‌در ابتدا شاید آنها خواستی رادیکال مبتنی بر تغییر بنیادین نظام سیاسی نداشته باشند، ولی به تدریج چنین خواستی را طرح می‌کنند. در نهایت برچیده شدن کامل رژیم حاکم و گشایش ساختار حاکم سیاسی را خواستار می‌شوند. بدیل مورد نظر آنها استقرار آزادی‌های مدنی و سیاسی و دموکراسی پارلمانی است. باور و امیدی که آنها به دموکراسی پارلمانی دارند در جهان کم‌مانند است. در مقولۀ دموکراسی آنها ساز و کار برگذشتن از کم و بیش تمامی مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را می‌بینند. به گمان آنها راه حل مشکلاتی همانند فقر، فساد سیاسی، هرج و مرج سیاسی و اجتماعی، ناکارآمدی ساختار اقتصادی و پپیچیدگی و ایستائی دیوانسالاری، همه، استقرار دموکراسی پارلمانی است.
میدان عملاً زمانی به حیات خود خاتمه می‌بخشد، و توده‌ها آن زمان به خانه برمی‌گردند که مطمئن باشند که رژیم کهنه فروپاشیده است و زمینۀ استقرار دموکراسی پارلمانی مبتنی بر انتخابات آزاد فراهم آمده است. مشکلات اقتصادی و اینکه شاید بر ابعاد آنها در دوران خیزش و گردهمائی آنها در میدان افزوده شده باشد، مسئلۀ آنها نیست. سیاست در شکل ناب خود، بسان اِعمال قدرت در چارچوب انتخابات آزاد و دموکراسی پارلمانی، مهمترین مسئلۀ آنها است.
  توده‌ها در میدان، رابطۀ خود با یکدیگر را نیز بگونه‌ای یکسره سیاسی سامان می‌دهند. مخالفت‌ها و همراهی‌ها همه متوجه گرایش و نقطه نظرهای سیاسی است. افراد تا هنگاهی که در میدان هستند، جز عناصری سیاسی کسی دیگر نیستند. دین، قومیت، کار و حتی عشق (شهوی) آنها تبدیل به مسائلی سیاسی می‌شوند.

۳- سیاست نمایشی
 
در خود میدان سیاستِ اصلی سیاستی نمایشی است. میدان نه بر مبنای دموکراسی پارلمانی و شمارش آرا و تعیین اکثریت و اقلیت، که بر مبنای دموکراسی نمایشی اداره می‌شود.
  در میدان، توده‌ها در کناکنش مستقیم و پی در پی با یکدیگر قرار دارند. برای مدتی طولانی، آنها شبانه روز با یکدیگر هستند و خود در مورد حرکت خویش و آیندۀ آن تصمیم می‌گیرند. از این لحاظ، گردهمایی در میدان دارای تفاوتی اساسی با تظاهرات است. در تظاهرات کناکنشی چندانی بین شرکت‌کنندگان وجود ندارد. آنها کمتر رو در روی یکدیگر قرار می‌گیرند. برای چند ساعتی در مسیری معین، رو به جلو راه پیمائی می‌کنند. معمولاً نیز کسانی خاص توده‌ها را به آن فرا می‌خوانند و شعارهای آن را تعیین می‌کنند. در میدان مهم نیست چه کسی توده‌ها را به حرکت فرا خوانده است. بعد از چند روز کناکنشِ مستقیم، توده‌ها خود حرکت و تعیین سیر تحول آن را در دست می‌گیرند.
  کناکنش مستقیمِ پی در پی و فرصت‌های بی‌شمارِ تصمیم‌گیری جمعی زمینه را برای شکل‌گیری سیاست نمایشی فراهم می‌آورد. سیاست نمایشی به معنای تبدیل عرصه‌های کنش، کار و تصمیم‌گیری به صحنۀ نمایش است. در صحنۀ نمایش انسانها بر این مبنا که در مراسم آئینی شرکت جسته‌اند، در همان حال که خود را به نمایش می‌گذارند، همچون تماشاچی نمایش دیگران رفتار می‌کنند. آنها از یکسو خود را مسلط به شرایط و نقش خود و علاقه‌مند به مسائل نشان می‌دهند و از سوی دیگر نقشی معین را در مقابل دیگران، بسان انسانی علاقه‌مند به همراهی و همدلی با آنها، به‌عهده می‌گیرند. در میدان، تصمیم‌گیری در این فرایند رخ می‌دهد. بیش از استدلال، قانع ساختن و کسب توافق، تصمیم‌گیری در فرایند کنش و نمایش از اهمیت برخوردار است.
  نمایش امری یا پدیده‌ای جدا و مستقل از کنش (انجام کاری یا سخن گفتن) نیست. نمایش عنصر اساسی کنش دسته جمعی یا کنش در حضور جمع است. انسان همواره برای اثری که رفتار، سیما و برخوردهایش روی دیگران می‌گذراد اهمیت قائل است. بدون شک در جایی مانند میدان که تمامی کنشهای انسان در همراهی و در میان جمع صورت می‌گیرد، جنبۀ نمایشی کنش به اوج می‌رسد و بعدی کاملاً سیاسی پیدا می‌کند.
  به هر رو در میدان، سیاست نمایشی به دموکراسی نمایشی ارتقا می‌یابد. کم و بیش همه تصمیم‌ها به‌طور آشکار، در فرایند کناکنشی آکنده از کنش نمایشی اتخاذ می‌شوند. سخنرانی‌هایی پر شور، شعارهای تهییجی، نمایش باز خشم و بیان احساسیِ همراهی و همدلی، همه در خدمت تأثیرگذاری بر یکدیگر و رسیدن به تصممیم‌های مشترک انجام می‌گیرند. در تمامی زمینه‌ها انسان‌ها این چنین کنش خود را پیش می‌برند و تصمیم می‌گیرند. اینجا بیش از استدلال بهتر یا برخورداری از حمایت اولیۀ تعدادی بیشتری از افراد، پیش بردن نمایشی پرشور مهم است. همه نیز می‌توانند چنین نمایشی را اجرا کنند و بر دیگران تأثیر مورد نظر خود را بگذارند. مهم مهارت در اجرای نمایش و میزان شوری است که افراد به هنگام اجرای نمایش از خود نشان می‌دهند.
  سیاست نمایشی نقش مهمی در پیشبرد مبارزه و گردهم‌آمدن در میدان دارد. به وسیلۀ اجرای نمایش (سخنرانی‌های پرشور، شعارهای تهییجی، نماز جماعت، رقص و آواز) مبارزه، جذاب می‌شود. ولی این نمایشی برای جمع بسان دیگری است و جذابیت آن به خودی خود شوری قدرتمند ایجاد نمی‌کند. توده‌ها، همه، در اجرای آن نقش ایفا نمی‌کنند. مشارکت فردی شرکت کنندگان در میدان در فرایند کنش‌ها و تصمیم‌گیری‌ها به وسیلۀ اجرای نمایش شوری قدرتمند ایجاد می‌کند. در این نمایش که نمایشی برای یکدیگراست هر کس خود را بخشی از بازی و به صحنه بردن نمایش احساس می‌کند. درگیری تمام عیار در مبارزه به وسیلۀ پیشبردن نمایش برای دیگری و یکدیگر بالاترین حد کنشگری را نزد انسانها به وجود می‌آورد و این به آنها شور کنش و مبارزه می‌بخشد.
 
۴- کمونیسم
 
میدان خواست و هدفی کمونیستی ندارد؛ در صورت پرسش، شاید از کمونیسم نیز اعلام بیزاری کند. نفی مناسبات پولی، لغو استثمار، نابودی فاصلۀ طبقاتی و دولت و بر قراری مالکیت اشتراکی و همبستگی عمیق اجتماعی هدف و برنامۀ کمتر کسی در میدان است. ولی در میدان، زندگی بر مبنای اصول کمونیستی اداره می‌شود. در میدان همه کمونیست هستند و کمونیستی زندگی می‌کنند. تفاوت‌های طبقاتی در میدان اهمیت خود را از دست می‌دهند. همه کنار یکدیگر، بر سفره‌ای مشترک غذا می‌خورند. به‌طور معمول کسانی در خانه غذا پخته، آن را به میدان می‌آورند، سپس ساکنان میدان آن را صرف می‌کنند. شباهنگام، همین آدمها کنار یکدیگر با استفاده از کمترین امکانات می‌خوابند. هر کس امکانات خود را با دیگران به اشتراک می‌گذارد. کسی از کسی چیزی نمی‌خرد. اصلاً پول و کسب درآمد در میدان به پدیده‌‌هایی نامتعارف و نابهنجار تبدیل می‌شوند. هیچکس امکانات و ثروت خود را به رخ دیگران نمی‌کشد. ثروت و امکانات برای کسی قدرت و اقتدار نیز نمی‌آفریند. بعد از چند روز اقامت در میدان لباسها همه چروک و کثیف شده، افراد همه شبیه هم می‌شود.
  تمایز اصلی به شکلی دیگر بین افراد برقرار می‌شود. هر کس از توان نمایشی بیشتری و سرمایۀ فرهنگی فزونتری برخوردار است بیش از دیگران در کانون توجه قرار می‌گیرد. به این خاطر میدان بطور معمول فاقد رهبری متمرکز ثابت است. نهادی همانند دولت در آن دارای کارآیی نیست. انسان‌ها بر مبنای برابری، همبستگی و اجرای نمایش کارها را بپیش می‌برند. به این خاطر تقسیم کار اجتماعی نیز تا حدی ملغی می‌شود. در میدان، بگونه‌ای ثابت کسی رهبر یا پادو، آشپز یا تصمیم گیرند، متفکر یا فرمانبردارِ عمل کننده نیست.
  همبستگی افراد در میدان همبستگی شور و مبارزه است. ولی این همبستگی، اجتماع مبارزه یا اجتماعی ارزشی نمی‌آفریند. جمع خود را همبسته با یکدیگر بر مبنای مبارزه برای اهدافی معین یا باور به اصولی معین احساس نمی‌کند. همبستگی اینجا دارای معنایی عمیق‌تر و وسیع‌تر است. همبستگی در میدان همبستگی شهروندی است و همۀ افراد گردهم آمده در چارچوب یک دولت ملی را در بر می‌گیرد.
  افراد گرد هم آمده در میدان خود را همبستۀ همۀ جهانیان، همه انسانهای ستم دیده و سرکوب شده می‌دانند. ولی چون در چارچوب دولت ملی (یا یک جامعۀ ملی) مبارزۀ خود را پیش می‌برند، خود را در درجۀ اول همبسته با هم میهنان خود می‌بینند. به هر رو، این همبستگی همبستگی‌‌ای کمونیستی است. همه را، صرف نظر از وابستگی قومی، دینی، طبقاتی و جنسی در بر می‌گیرد. مهم، رهایی از هر گونه ستم و سرکوب است. باور اصلی آن است که در صورتی که ستمها رفع شوند، استثمار و مناسبات مالی به پس رانده شوند و دولت نقشی کمرنگ‌تر در جامعه ایفا کند، بر عمق و وسعت همبستگی افزوده خواهد شد.

۵- محدودیت‌ها: پیدایش و زوال ناگهانی
 
میدان دارای محدودیت‌های خاصی است. یکی از آنها ترکیب جمعیتی آن است. در میدان بیشتر جوانان مرد نقشی فعال ایفا می‌کنند. این تا حدی بخاطر فرهنگ و نظام ارزشی جوامعی است که به تازگی عرصۀ پیدایش میدان بوده‌اند. ولی تا حدی نیز به آن خاطر است که این گروه سنی-جنسی به خاطر وضعیت سنی، اقتصادی و خانودگی خود، آمادگی بیشتری برای شرکت در چنین حرکاتی دارد.
  محدودیت دیگر میدان آن است که زمینه را برای ایفای نقشی فعال از سوی افرادی فرصت‌طلب یا شیفتۀ بازی و ماجراجویی فراهم می‌آورد و افراد باتجربه و معقول را از ایفای نقشی تأثیر گذار باز می‌دارد.
  محدویت سوم میدان آن است که زمینه را برای شکل‌گیری بحث‌های جدی و بررسی مشکلات سیاسی و اجتماعی فراهم نمی‌آورد.
  میدان بیشتر عرصۀ کنش نمایشی است تا عرصۀ کنکاش و آموزش. بزرگترین محدویت میدان اما پیدایش و زوال ناگهانی و سریع آن است. خیل توده‌ها به ناگهان در پیامد حوادثی پیش‌بینی‌نا شدنی گرد هم آمده و پس از چند روز یا چند هفته پراکنده می‌شود. در پی پراکندگی، افراد به زندگی نخستین‌شان باز می‌گردند. بسیاری بار دیگر غرق زندگی روزمره شده دیگر علاقه چندانی به کنشگری سیاسی و جنبش سیاسی و اجتماعی نشان نمی‌دهند. میدان تحولی پایدار در ذهینت و کنشگری افراد دامن نمی‌زند.
  میدان بدون شک تأثیری محسوس بر سیاست و جامعه می‌نهد. توده‌های وسیعی را وارد عرصۀ سیاست می‌سازد؛ در ساختار سیاسی سوراخ و شکاف ایجاد می‌کند، دموکراسی را مستقر ساخته یا به فرایند استقرار آن یاری چشمگیری می‌رساند و همبستگی ملی را تعمیق و گسترش می‌بخشد. ولی با این همه توده‌ها را به شکلی همه جانبه و ممتد درگیر سیاست و مبارزه نمی‌سازد. میدان پدیده‌ای گذرا با میزان تأثیر گذاری محدودی است. پس از بازگشت از میدان، بسیاری آنگونه رفتار می‌کنند که گویی هیچگاه آنجا نبوده‌اند. در زندگی روزمره آنها رفتار سیاسی و اجتماعی متفاوتی نشان نمی‌دهند.
  بزرگترین چالش کنشگران سیاسی و اجتماعی و متفکرین رادیکال بررسی این مشکل خواهد است: چگونه می‌توان کنشگری مرتبط با میدان یا تأثیر آن را را تثبیت بخشید و آن را به امری پایدار تبدیل کرد؟
چگونه می‌توان از شور توده‌های میدان پاسداری کرد؟
چگونه می‌توان همبستگی و شیوۀ کمونیستی زیست مرتبط با آن را به سرتاسر گسترۀ زندگی گسترش داد؟
  بدون شک کمتر کسی حاضر خواهد بود برای دراز مدت در میدان باقی بماند یا شیوۀ زندگی مرتبط با آن را در تمامی گستره‌های زندگی روزمره بکار گیرد. ولی افراد می‌توانند جای خود را به یکدیگر دهند یا میدان را در مقیاسی خُرد (تر) در بسیاری از عرصه‌های زندگی بر پای دارند.
  مسئله‌ای که باید به آن پرداخته شود این است که آیا میدان از آن اهمیت و اعتبار برخوردار است که بخواهیم بر پایداری یا سرایت دادن آن به عرصه‌های متفاوت زندگی اجتماعی آن پای فشاریم. دموکراسی پارلمانی امروز در تمامی جهان در وضعیتی بحرانی قرار دارد. توده‌ها بیش از پیش شور مشارکت در فرایند آن را از دست می‌دهند. میدان با شور و شوقی که نزد توده‌ها می‌آفریند می‌تواند نقشی مهم در بازسازی شور مشارکت در عرصۀ سیاست ایفا کند. این به عهدۀ کنشگران و متفکرین رادیکال است که راه‌های کارآیی هر چه بیشتر میدان و پایدار ساختن آن را بجویند.

جمع‌بندی

میدان عرصه‌ای یکسره متفاوت را به روی توده‌ها می‌گشاید. با حضور در میدان، خیل توده‌ها میزانی از همبستگی، کوشندگی و برابری را تجربه می‌کنند که به هیچ وجه در عرصه‌های دیگر زندگی روزمره در دسترس کسی قرار ندارد. در کجای جامعه امروز می‌توان سیاست ناب، کناکنش با جمعیتی انبوه و شور و هیجان کنش نمایشی را تجربه کرد؟ راه‌کارهای سنتی سیاست معاصر نیز تجربۀ جهانی متفاوت با جهان حقارت، انزوا و ناتوانی زندگی اجتماعی مدرن جوامع عرب وعده نمی‌دهند.
  جامعه مدنی وعدۀ سرزندگی و استقلال را به شهروندان می‌دهد اما انسانها را محدود به عرصۀ خاصی از کنش و نهادهایی معین می‌سازد.
پیشبرد مبارزۀ طبقاتی متکی به دلبستگی و وابستگی همه جانبه به طبقه‌ای خاص، مبارزه سازمانیافته با طبقه‌ای دیگر و جستجوی غایتی معین است.
برای مشارکت در حوزۀ عمومی نیز حدی از تسلط بر موضوع‌های مورد بحث، توان استدلال و شیفتگی به عقلانیت گفتاری ضروری است.
  در مقایسه، برای مشارکت در میدان هیچ شرطی وجود ندارد جز شیفتگی به همبودگی با دیگران، شیفتگی به نمایشی که برای مخاطبین به صحنه می‌رود و دلبستگی به نمایشی که می‌توان برای یکدیگر اجرا کرد. بیهوده نیست که توده‌هایی که به طور تاریخی از کوشندگی سیاسی خاصی برخوردار نبوده‌اند و صحنه‌ای را برای بیان آراء خود در اختیار نداشته‌اند به صورت انبوه بسوی میدان می‌شتابند.
سیاست توده‌ای و نمایشی میدان شور می‌آفریند، شوری که تودۀ میلیونی را در بر می‌گیرد. بسیاری برای احساس چنین شوری به سوی آن می‌شتابند و سپس جذب آن می‌شوند. این اما محدودیت و شکنندگی میدان را تشدید می‌کند. میدان به سختی قابل تثبیت و نهادینه شدن است. توده‌ها آن را به ناگهان بر پای می‌دارند و سپس در پی رسیدن به اهدافی معین آن را یکسره ترک می‌گویند.
  در پی ترک میدان، مردم به خانه و زندگی روزمره خود بر می‌گردند. بسیاری اوقات آنها به همان تودۀ لخت (منفعل) سابق تبدیل می‌شوند. در میدان آنها شوری فوق‌العاده از خود نشان می‌دهند، شوری که گاه راه را بر طرح خواست‌هایی معقول و قابل فهم برای جمعیت خارج از میدان، و سازماندهی بازاندیشیده شدۀ مبارزه می‌بندد. ولی همین افراد گاه در پی ترک میدان عرصۀ مبارزه را بطور کامل ترک می‌گویند.
  چالش بزرگ سیاست رادیکال یافتن راهکارهایی برای پایدار ساختن میدان و حفظ شور مبارزاتی توده‌هایی است که در آن شرکت می‌جویند.



چرا بیکاری در میان اقوام در ایران بیشتراست؟

طبق آمارهای دولت، استان‌هایی که در آنها اقوام زندگی می‌کنند از بیشترین میزان بیکاری برخوردارند. دلایل و آسیب‌های اجتماعی ناشی از آن چه می‌تواند باشد؟ سفرهای استانی رئیس جمهور تابحال به حل این مشکلات کمکی کرده است؟

"چکیده‌ی گزارش طرح آمارگیری نیروی کار سال ۱۳۸۸" مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که استان‌های محل سکونت قومیت‌ها از بالاترین میزان بیکاری در کشور برخوردارند.
در جدول ارائه شده در این گزارش تغییرات سالانه‌ی استانی نرخ بیکاری نشان داده می‌شود. نرخ بیکاری در استان‌های آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، زنجان، کردستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان و دیگر مناطق قومی دو رقمی است. استان گلستان در میان استان‌های مناطق قومی تنها استانی است که نرخ بیکاری آن زیر ۱۰ درصد اعلام شده است.
هرکس ۲ ساعت در هفته کار کند، بیکار نیست!
تعاریف نادرست از "بیکاری و اشتغال" وهمچنین  آمار متناقض از نرخ بیکاری، سبب شده است که حتی برخی مقام‌های مسئول کشور و از جمله مسئولین استانی نیز به آمارها تردید نشان دهند و بگویند که این آمارها به منظور کم نشان دادن نرخ بیکاری در کشور ارائه شده است.
کارشناسان انتقاد می‌کنند که دولت کسی را که دو ساعت هم در هفته کار کند، شاغل می داند. علیرغم این معیار جدید دولت، میزان رشد بیکاری در ایران سیر صعودی داشته است. کارشناسان قومی دلایل افزایش میزان بیکاری را از جمله در "نابرابری تقسیم ثروت"، "عدم مدیریت صحیح و بکارگیری متخصصان قومی" تشخیص داده‌اند.
آسیب‌های اجتماعی بیکاری در مناطق قومی
بنظر ماتی وکیلی، کارشناس امور اجتماعی ترکمن، دولت برنامه‌ی کلی برای اشتغال‌زائی در کشور ندارد. وی می‌گوید که بیکاری در کلان‌شهرهای ایران هم افزایش می‌یابد، اما در مناطق قومی ایران مثل کردستان و سیستان و بلوچستان که هنوز دولت به آن نگاه "غیرخودی" دارد و گرایش غالب این منطقه هم تقابل سیاسی و اقتصادی با حکومت مرکزی است، دولت برای اشتغال‌زائی سرمایه‌گذاری نمی‌کند.
آقای وکیلی درباره‌ی آسیب‌های اجتماعی ناشی از بیکاری نیز به دویچه وله چنین توضیح می‌دهد: «بخشی از نیروی کار جوان به کلان‌شهرها مهاجرت می‌کنند. نبود کار، افسردگی و خودکشی و ناهنجاری‌های دیگر اجتماعی را بوجود آورده است.» وی همچنین خاطرنشان می‌کند که در اجرای سیاست‌های دولت در مناطق قومی متخصصان محلی نقش و سهمی ندارند. او همچنین می‌گوید: « ریاست و مدیریت اکثر ادارات محلی و استانی را نیروهای غیر بومی تصاحب کرده‌اند و این ناعادلانه است.»
"بیکاری هم نتیجه تبعیض‌های قومی است"
برخی از تحلیل‌گران مسائل قومیت‌ها، از جمله دکتر ضیاء صدرالاشرافی، مشکلات بیکاری را نیز ناشی از  تبعیض‌های قومی می‌دانند. دکتر صدرالاشرافی به دویچه وله می‌گوید: «در برنامه‌ریزی متمرکز دولتی تبعیض هست. بلوچستان  و کردستان مثلا استان‌هایی هستند که دولت در آنها سرمایه گذاری نمی‌کند.»

آقای صدرالاشرافی هم در ادامه صحبت‌هایش تائید می‌کند که اشتغال‌زائی برای متخصصان وفارغ‌التحصیلان قومی در استان‌های محل سکونت آنها زیر ۱۰ درصد است. به‌نظر او دولت بایستی برای از بین بردن آسیب‌های اجتماعی ناشی از بیکاری سیاست راهبردی خود را در قبال قومیت‌ها تغییردهد و سرمایه‌گذاری و اشتغال‌زائی را در این مناطق آغاز کند.
سفر استانی احمدی‌نژاد چه کمکی می‌کند؟
آیا سفرهای استانی احمدی‌نژاد و هیات دولت می‌تواند به تقلیل بیکاری و کاهش آسیب‌های اجتماعی کمکی کند؟ ماتی وکیلی‌، کارشناس امور اجتماعی، به این سئوال چنین پاسخ می‌دهد: «اینگونه سفرها دو انگیزه می‌تواند داشته باشد. یکی این است که درد دل و شکایت مردم را بشنوند و با مشکلات آنها آشنا شوند. دوم اینکه این سفرها بیشتربه منظور تبلیغات بوده است. اما بایستی منصفانه دید که پس از سفرهای استانی به مناطق قومی تابحال چه کارهائی انجام شده است. آیا پس از سفر آقای احمدی نژاد بیکاری کم شده و مشکلات مردم مناطق ملی و قومی کاهش یافته است؟»
ارزیابی آقای وکیلی این است که این‌گونه سفرها بیشتر اهداف تبلیغاتی داشته است. روزنامه‌های محلی مربوط به مناطق قومی نیز در تحلیل سفر‌های استانی انتقاد می‌کنند که مصوبات دولت برای اشتغال‌زائی عملی نشده است.
بنابه گزارش خبرگزاری مهر، وضعیت بیکاری در استان گلستان حتی بدتر از گذشته شده است. مهر دراین‌باره چنین گزارش می‌دهد: «هر روز بر شمار بیکاران استان افزوده می‌شود و سر چهارراه‌ها و خیابان‌های مرکز و دیگر شهرهای استان، مملو از جوانان و جویندگان کار است.
"وعده‌های بزرگ" رئیس جمهور
روزنامه‌ی "مردمسالاری" هم ضمن اشاره به "وعده‌های بزرگ" رئیس جمهور در "قطع ریشه بیکاری"  چنین می‌نویسد: «آقای احمدی نژاد در سال ۱۳۸۵ ابراز امیدواری کرد که ریشه‌ی بیکاری ظرف ۳ سال آینده قطع شود. اما این ابراز امیدواری در قطع ريشه بيکاری تاثيری نداشت و پايان اين سه سال که همزمان با پايان دوره‌ی رياست جمهوری آقای احمدی‌نژاد بود، نه تنها بيکاری ريشه کن نشد، بلکه طبق آمار رسمی و حتی علیرغم ايجاد تغيير در تعريف افراد شاغل که کسانی را که هفته‌ای دو ساعت کار می‌کردند هم شاغل می‌دانست، بيکاری حتی تک رقمی هم نشد.»
در گزارش مرکز آمار ایران و همچنین در تحقیقات مختلفی که تابحال در داخل کشور انجام گرفته به نرخ بیکاری و آسیب‌های اجتماعی ناشی از آن در مناطق قومی مستقیما اشاره‌ای نمی‌شود. اما تجزیه و تحلیل دقیق‌تر این آمارها و گزارش‌ها، تصویر واضح‌تری از نرخ بیکاری در مناطق قومی و آسیب‌های اجتماعی ناشی از آن از جمله میزان خودکشی، اعتیاد به مواد مخدر را نشان می‌دهد که در قیاس با دیگر مناطق ایران رشد آن زیاد بوده است.
طاهر شیرمحمدی
تحریریه: کیواندخت قهاری


زمزمه‌ی بازگشت آمریکا به فرماندهی عملیات لیبی

مطابق برخی گزارش‌ها نیروهای ناتو در عملیات خود علیه حکومت معمر قذافی با کمبود سلاح‌های فوق پیشرفته روبرو شده‌اند. به گزارش "واشنگتن پست" انبارهای فرانسه و بریتانیا که تامین کننده‌ی این سلاح‌ها بودند رو به خالی شدن است.

نیروهای ناتو در عملیات خود علیه یگان‌های زرهی و سلاح‌های سنگین ارتش لیبی به بمب‌های فوق مدرنی نیاز دارند که با لیزر هدایت می‌شوند و در هدف‌گیری از دقت بالایی برخوردارند. دبیرکل ناتو آندرس فوگ راسموسن روز پنجشنبه (۲۵ فروردین) در اجلاس وزیران خارجه کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی در برلین بر این نکته تاکید کرده بود.
انبارهای خالی فرانسه و بریتانیا؟
نشریه‌ی آمریکایی "واشنگتن پست" می‌نویسد، ذخائر فرانسه و بریتانیا که تامین‌کنندگان اصلی این بمب‌ها بوده‌اند رو به پایان است. بنابر این گزارش ایالات متحده آمریکا مقادیر قابل توجهی از چنین سلاح‌هایی در اختیار دارد. ظاهرا مشکل بر سر اختلاف میان استانداردهای بمب‌های آمریکایی و جنگنده‌های اروپایی است.
مدیر موسسه پژوهشی Globalsecurity به واشنگتن پست می‌گوید «درگیری در لیبی یک جنگ فراگیر نیست و اگر قرار باشد مهمات اروپاییان به این زودی در ماموریتی به این کوچکی به پایان برسد، معلوم نیست این کشورها خود را برای چگونه جنگی آماده کرده بودند.» او به کنایه می‌افزاید شاید این کشورها نیروهای هوایی خود را فقط برای ارائه در یک نمایش هواپیمایی آماده کرده‌اند.
شورشیان خواهان فعالتر شدن آمریکا
نیروهای آمریکایی تا دو هفته پیش فرماندهی عملیات نظامی علیه نیروهای وفادار به قذافی را بر عهده داشته‌اند. در این دوره فرانسه و بریتانیا نیز از فعال‌ترین کشورها در نیروهای ائتلاف بین‌المللی بودند. از زمانی که فرماندهی عملیات به ناتو سپرده شده ایالات متحده خود را تقریبا کنار کشیده و نقشی حمایتی بر عهده گرفته است. شورشیان لیبی از چند روز پیش ناتو را به کم‌کاری  متهم می‌کنند و حمله‌های آنها به مواضع حکومتی را کم‌تاثیر می‌خوانند.
محمود شمام سخنگوی"شورای ملی انتقالی" که مخالفان سرهنگ قذافی را نمایندگی می‌کند، نیروهای ناتو را سرزنش می‌کند که در برابر حمله به غیرنظامیان "خیلی کند" از حود واکنش نشان می‌دهد. او روز چهارشنبه ۲۴ فروردین در حاشیه‌ی اجلاس دوحه گفت «زمانی که نیروهای آمریکایی سهم بیشتری در نیروهای ائتلاف داشتند، عملیات از تحرک بیشتری در جهت حفاظت از غیرنظامیان برخوردار بود.» او از آمریکا خواست فعالیت خود را در عملیات نظامی علیه نیروهای حکومتی لیبی افزایش دهد.
"پشتیبانی" ناکافی آمریکا
جنگنده‌های میراژ فرانسوی
فرانسه و بریتانیا هر یک با حدود ۲۰ جنگنده در عملیات لیبی شرکت دارند. دانمارک، نروژ، کانادا و بلژیک نیز هر یک شش جنگنده‌ی خود را در خدمت این ماموریت قرار داده‌اند. کارشناسان معتقدند با توجه به وسعت خاک لیبی این تعداد جنگنده برای اعمال حریم پرواز ممنوع بر فراز این کشور و مقابله با حمله‌ی نیروهای وفادار به قذافی کافی نیست.
"سهم بیشتر" نیروهای آمریکایی که شورشیان خواستار آن شده‌اند در دو هفته‌ای که ناتو عملیات را فرماندهی می‌کند تقریبا کنار گذاشته شده. در برابر حدود ۹۰۰ عملیاتی که به گفته‌ی دبیرکل ناتو از ابتدای ماه جاری میلادی بر فراز لیبی انجام شده امریکا تنها در سه حمله‌ی هوایی مشارکت داشته است. نیروی هوایی آمریکا عمدتا فعالیت خود را در بخش پشتیبانی، مانند سوخت‌گیری هوایی، و پروازهای اکتشافی محدود کرده است.
نیاز به جنگنده‌های بیشتر
به گزارش واشنگتن پست رفته رفته درخواست بازگشت آمریکا به خط مقدم جبهه‌ی نبرد با نیروهای حکومتی لیبی افزایش می‌یابد. بنابر این گزارش، ایالات متحده نیز ظاهرا چندان اطمینانی به موثر بودن حمله‌های هوایی هم‌پیمانان اروپایی خود ندارد و اوضاع را به دقت زیر نظر دارد. منابع نزدیک به ناتو تایید می‌کنند، "خلبانان آمریکایی در حالت آماده باش قرار دارند و منظما در جریان تحولات قرار می‌گیرند."
راسموسن در اجلاس برلین "خلاء حضور نیروی هوایی آمریکا" را در عملیات لیبی مورد تاکید قرار داد و از دیگر هم‌پیمانان ناتو خواست این کمبود را جبران کنند. دبیرکل ناتو می‌گوید دست‌کم ده جنگنده‌ی دیگر لازم است تا بتوان شدت حمله علیه نیروهای قذافی را در حد کنونی حفظ کرد.
حمایت جمهوری‌خواهان از درخواست شورشیان
ایتالیا تاکنون با در اختیار گذاشتن پایگاه‌های هوایی خود از نیروهای ائتلاف بین‌المللی حمایت کرده است. ظاهرا این کشور اکنون تصمیم گرفته همکاری خود را افزایش دهد و تعدادی از جنگنده‌هایش را در اختیار ائتلاف بگذارد. همچنین شماری از کشورهای عربی نیز اعلام آمادگی کرده‌اند مشارکت خود را با نیروهای ائتلاف بین‌المللی در لیبی افزایش دهند.
همصدا با شورشیان لیبی که خواهان مشارکت بیشتر آمریکا هستند رقیبان سیاسی باراک اوباما در این کشور نیز خواستار بازگشت نیروی هوایی ایالات متحده در فرماندهی عملیات علیه قذافی شده‌اند. به نوشته‌ی واشتنگن پست برخی نمایندگان جمهوری‌خواه از دولت اوباما خواسته‌اند مجددا از هواپیماهای AC-130 در لیبی استفاده کند. این هواپیماها قادرند در ارتفاع بسیار پایین پرواز کنند و هدف‌های زمینی را با دقت مورد حمله قرار دهند. از سوی دیگر حرکت در ارتفاع پایین و کندی این هواپیماها آنها را در معرض پدافند ضد هوایی قرار می‌دهند.
دریاسالار کارتر هام که دور نخست عملیات آمریکا را فرماندهی می‌کرد معتقد است نیروهای قذافی همچنان تعداد قابل ملاحظه‌ای موشک‌های قابل حمل ضدهوایی در اختیار دارند. فرماندهی دوگانه نیروهای ائتلاف مدتهاست در ناتو مورد بحث قرار دارد. ظاهرا اکنون آشکارتر شده عملیات ناتو بدون دخالت فعال ایالات متحده با مشکلات اساسی روبروست.



«رشد زير يک درصد توليد ناخالص داخلی ایران در سه سال گذشته»

رشد زير يک درصد توليد ناخالص داخلی ایران در سه سال گذشته
به رغم گزارش های مبنی بر نامناسب بودن اوضاع و شرايط اقتصادی جمهوری اسلامی، شاخص بورس تهران در سال گذشته و در چند هفته سال جاری رشدی چشمگير نشان می دهد. به گفته آقای احمدی نژاد در کشوری که بورسش اين همه رشد دارد که نمی توان از رکود اقتصادی صحبت کرد. وی گفته بود: «در کشوری که شاخص بورس با حجم معامله بسيار بالا يعنی سال گذشته بيش از ۲۰ هزار ميليارد تومان حجم معاملات است، اين اسمش رکود است يا شکوفايی؟»




رشد شاخص بورس ايران همزمان است با رشد بسيار ناچيز توليد ناخالص داخلی ايران. آخرين گزارش صندوق بين المللی پول درباره چشم انداز اقتصادی ايران که روز دوشنبه اين هفته منتشر شد حکايت از رشد زير يک درصد توليد ناخالص داخلی در جمهوری اسلامی در سه سال گذشته دارد.
از فريدون خاوند، استاد دانشگاه و کارشناس اقتصادی پرسيدم چرا شاخص بورس به رغم وضع عمومی اقتصاد با اين رشد رو به رو است؟ فريدون خاوند: اولا اين واقعيت است که شاخص کل سهام بورس اوراق بهادار تهران به سرعت بالا رفته. طی يک سال گذشته اين شاخص از حدود ۱۴۰۰۰ واحد رسيده به بالای ۲۶۰۰۰ واحد. اگر ما فقط اين شاخص را مورد توجه قرار دهيم، می توانيم بگوييم که بورس تهران يکی از پويا ترين بورس های در کشورهای در حال توسعه است. منتها مسئله ای که مطرح می شود تضاد بين اين شاخص است و فضای عمومی اقتصادی ايران. روز دوشنبه يازدهم آوريل گزارشی منتشر شد از سوی صندوق بين المللی پول که در آن می گويد ايران طی سه ساله ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ به طور متوسط هر سال از ۰.۷ درصد رشد اقتصادی برخوردار بوده. يعنی چيزی در حد صفر. و در سال ۲۰۱۱ هم نرخ رشد اقتصادی ايران صفر خواهد بود. صفر در صد. پرسش اين است که وقتی که شاخص بسيار مهمی، يک شاخص اقتصاد کلان که اهميت حياتی دارد در اقتصاد ايران در چنين وضعيت بسيار بسيار فاجعه آميزی هست، چطور امکان دارد که در همان کشور بورس از يک چنين پويايی برخوردار باشد.
برگرديم به همان پرسش که خودتان هم مطرح کرديد. چرا در يک شرايط اسفبار اقتصادی موجود به گفته شما باز شاخص بورس بالا می رود و درصد سود در معاملات بورس در مقايسه حتی با بسياری کشورهای ديگر بسيار بالاست؟ من فکر می کنم که عامل اصلی اين پديده را بايد در بازارهای موازی بورس جستجو کرد. به دليل اين که ايران درآمدهای زياد ارزی دارد از محل نفت و اين درآمدها تزريق می شود در شريانهای اقتصادی کشور، حجم نقدينگی در ايران خيلی زياد است و به هر حال بخشی از اين درآمدهای ارزی ايران از محل نفت می افتد به دست سرمايه گذاران و صاحبان سپرده و اينها طبعاً در جستجوی سود هستند يا می خواهند خودشان را از تورمی که روز به روز بالا تر هم می رود، در امان نگاه دارند.
پس انداز کنندگان و سرمايه گذارها پنج راه در شرايط خاص ايران در اختيار دارند برای اين که سود ببرند يا اين که از تورم در امان بمانند. بروند به طرف بازارهای ارز يا طلا يا مسکن و يا سپرده گذاری کنند در بانکها و يا بروند به طرف بازار سهام. می دانيم که بازار ارز و طلا زير کنترل بانک مرکزی است و سفته بازها و گمانه زن ها اميد زيادی به اين دو بازار ندارند. چون اگر بخواهند ارز خريد و فروش کنند، به هر حال بانک مرکزی ايران امکانات ارزی زيادی دارد و می تواند فعلا نرخ ارز را در سطح فعلی نگاه دارد.
بازار طلا هم در همين وضعيت است. بازار مسکن راکد است و کسی به طرف اين بازار نمی رود. سود بانکی هم که پائين آمده و تنها جايی که باقی می ماند، بازار سهام است که به نظر می رسد که نسبت به بازارهای مساوی در حال حاضر برخوردار شده از اقبال پس انداز کننده ها و سرمايه گذاران.
آقای خاوند، قاعدتا بايستی بهای سهام شرکت ها زمانی بالا برود که توليد داشته باشد و يک نوع رونق اقتصادی باشد که اين شرکت ها آينده ای داشته باشند که سود بدهند. ولی با توجه به آن بحثی که شما کرديد درباره اوضاع کلی اقتصاد، اين شرکت ها اگر نتوانند سود بدهند چرا سهام شان بالا می رود؟ خريدار اوراق بهادار به سودی که از محل از هر سهام بر اساس توليد يک واحد اقتصادی نصيب آنها می شود، علاقه ای ندارند. آن چيزی که آنها را جذب می کند به طرف خودش نوسان های ارزش سهام است. آنها به سود سهام کاری ندارند. سود سهام در شرايط فعلی، در وضعيت فعلی اقتصاد ايران بسيار پائين است. به رغم اين شرايط نوسانهای ارزش بورس بالا است و سفته بازها و گمانه زنها می خواهند از بالا رفتن ارزش سهام استفاده کنند. حالا چرا ارزش سهام بالا می رود؟ به خاطر اين که اولا سهم شرکت های دولتی و شبه دولتی در بازار سهام ايران بسيار بسيار بالا هست و امکان دستکاری در سهام زياد است.

گزارش هايی از ايران می آيد که شرکت هايی هستند که خودشان سهام خودشان را می خرند و به صورت مصنوعی باعث افزايش بهای اين سهام می شوند. اين نکته را هم عرض کنم که اصولا بورس تهران عمق زيادی ندارد. چون ارزش کل سهام در بورس اوراق بهادار تهران بر اساس آخرين داده هايی که منتشر شده، چيزی حدود ۱۲۰ ميليارد دلار است. ارزش کل سهام در بازار بورس تهران. ۱۲۰ ميليارد دلار تقريبا يک سوم سهام شرکت آمريکايی اپل است. يا يک نمونه ديگر عرض کنم.
نام شرکت فرانسوی توتال را همه شنيده اند. فقط يک شرکت توتال در بورس پاريس ارزش سهامش به اندازه کل ارزش بورس تهران است. بنابراين چون بورس تهران به شدت عمقش پائين است، دستکاری هايی که در آن می شود باعث می شود که حباب به وجود بيايد. قيمت ها بالا برود و در شرايط فعلی بسياری از کارشناسان بازار سرمايه در ايران هشدار می دهند به خصوص به سهامداران کوچک که مواظب باشند که آن اتفاقی که در سال ۱۳۸۲ و ۸۳ افتاد روی ندهد. اين حباب به هر حال ترکيدنی است و اگر اين حباب بترکد، بخش بسيار بزرگی به خصوص از اين سهامداران کوچک که به اميد سود به بازار سهام هجوم آورده اند، به شدت خانه خراب خواهند شد.

حذف صفرهای واحد پولی
صفرهای واحد پولی ايران قرار است حذف شود. آنچنانکه رئيس کل بانک مرکزی می گويد سه يا چهار صفر پول ايران در طی يک سال آينده برداشته می شود: «در يک پروسه مدت دار که ممکن است يک سال یا دو سال هم طول بکشد.»
محمود بهمنی آن چنان که خود می گويد می خواهد دينار را واحد پولی کند:« واحد پول ما بعد از ريال دينار بود. يک ريال معادل ۱۰۰ دينار می شود و دينار پول خورد ماست و می تواند خيلی راحت کار را تسهيل کند.»
محمود احمدی­ نژاد می گويد با برداشتن صفرها ارزش پول واقعی می شود. وی گفته بود: «صفرها را برداريم از اسکناس ها، واقعی کنيم ارزش ريال مان را. الان ارزش ريال مان واقعی نيست.»
از سيما موتمن، استاد دانشگاه وست مينستر لندن پرسيدم چه اهميت اقتصادی اين اقدام خواهد داشت؟ سيما موتمن: خوب در يک سری از کشورها برنامه تغيير پول زمانی پياده شده که دولت ها در پائين آوردن تورم موفق بودند و اين در واقع به صورت يک مرحله نهايی بوده که نشان بدهند ما برنامه های سياسی جديدی را داريم دنبال می کنيم که با برنامه های سياسی قبلی تفاوت دارد و خيلی بيشتر موفق خواهيم بود در اين که کنترل کنيم تورم را.
در يک سری از کشورها هم عملا نتوانسته به سرعت پياده شود و دوباره مجبور شدند که يک مرحله جديد ديگری با تغيير مبنای پول پياده کنند. در کوتاه مدت تغيير پول می تواند دوباره يک تاثير تورمی داشته باشد ولی در بلند مدت موفقيتش مربوط می شود به اين که چقدر دولت موفق باشد در کنترل تورم.
گفته می شود که پيش شرط برداشتن صفرها ايجاد شرايطی است که در آن اقتصاد بتواند با تورم مبارزه کند و تورم را مهار کند. آيا در شرايط کنونی اقتصاد ايران می شود اصولا اين صفرها را حذف کرد؟ در شرايط کنونی کشور يک مسئله ای که هنوز جا نيافتاده اين است که تاثيرات حذف يارانه ها روی قيمت ها چطور خواهد بود، هنوز وقت لازم است که عملا ديده شود که چقدر حذف يارانه ها پخش می شود روی انواع اقسام قيمت ها. بنابراين تغيير پول در اين مرحله ممکن است يک مقداری اين پوششی باشد که چقدر تاثير حذف يارانه ها روی قيمت ها موفق بوده يا نبوده.

ولی بازهم بستگی پيدا می کند به اين که دولت چقدر در کنترل تورم مصمم باشد برای اين که هزينه بودجه خودش را سعی کند کنترل کند و زياد افزايش ندهد و در کنترل مقدار پول چقدر موفق باشد. اينها همه نکاتی است که بايد در طول چند سال آينده ديده شود. البته دولت هم در حال حاضر گفته که برنامه تغيير پول ممکن است در طول يکی دو سال انجام شود. بنابراين بايد ديد که عملا کی شروع می شود و اين موقعی که شروع می شود تا چه حد تورم در آن موقع مهار شده باشد.
حذف صفرها از اسکناس ها معمولا بيشتر يک فرآيند فنی است برای کم کردن صفرها و حجم پول. ولی در ايران اين بحث می شود که با حذف اين صفرها ارزش پول ملی ايران تومان يا ريال بالا می رود. حذف صفرها اصولا چه ربطی با بالا رفتن ارزش پول می تواند داشته باشد؟ معمولا وقتی ارزش پول داخلی يک کشور خيلی پائين می آيد نسبت به ارزش پولهای قوی تر مثل دلار يا يورو، مردم برای اين که از قدرت خريد خودشان به نوعی محافظت کنند، ترجيح می دهند به جای اين که پول داخلی نگاه دارند، پول خارجی نگاه دارند. معمولا اگر نسبت پول داخلی به پول قوی تر از ۲۰۰ واحد بالاتر رود، اين نشان دهنده ضعف خيلی زياد پول داخلی است.
اگر زير ۲۰۰ باشد، ممکن است همچنان خودش را نگاه دارند. ولی پول ايران در واقع هست ۱۱۲۰ تومان نسبت به يک دلار. بنابراين اين وجهه پول از بين رفته و مردم هم نسبت به قدرت خريد تومان و يا ريال خيلی مطمئن نيستند که در آينده اين چقدر قدرتش را حفظ کند. بنابراين سعی می کنند پول خارجی نگاه دارند. حالا دولت ايران در برنامه ای که مطرح کرده می خواهد هر يک ريال جديد معادل يک دلار شود. اين به نوعی احساس اين را می دهد که قدرت خريد پول داخلی بالا رفته. يک توهم روانی ايجاد می کند.
ولی در نهايت مهم اين است که اين چقدر موفق باشد از نظر کنترل تورم. دولت چقدر از نظر کنترل تورم موفق باشد. اگر موفق نباشد، به زودی همين يک ريالهای جديد تبديل شود به اين که مثلا فرض کنيد هزار ريال تبديل به دلار شود. بعد از اين تغيير پول چقدر موفق... هم در مرحله قبل و هم در مرحله بعدش چقدر موفق باشد به اين که اين تورم را کنترل کند. ولی يک تاثيرش اين خواهد بود که مردم يک مقدار بيشتری احساس می کنند که قدرت پول خودشان بالا رفته است.
منتقدان می گويند دولت به جای اين که به مسائل عمده اقتصادی و ايجاد فضای مناسب کسب و کار بپردازد، با اين کار کمکی به اقتصاد ايران نمی کند. نظر شما چيست؟ من فکر می کنم در نهايت اين قدم مثبتی است که واحد پول را عوض کنند. برای اين که واحد پول فعلی حجم خيلی زيادی از پول را ايجاب می کند که در معاملات رد و بدل شود و از نظر آماری اشتباهات متعددی ايجاد می شود، در حسابداری اشکالات متعددی ايجاد می شود. ولی در مجموع مسئله اين است که سرمايه گذارها چقدر باور داشته باشند به اين که دولت قدرت کنترل برنامه های اقتصادی را دارد و کنترل تورم را دارد.
در کوتاه مدت ممکن است همه منتظر شوند ببينند قيمت ها در چه حدی تثبيت می شود قبل از اين که بخواهند دوباره شروع به سرمايه گذاری کنند. ولی در بلند مدت اگر دولت موفق باشد که تورم را کنترل کند، سرمايه گذاری ها دوباره صورت می گيرد. ولی يک مسئله ديگر که در مورد سرمايه گذاری ها مطرح است اين است که بقيه برنامه های سياسی دولت در رابطه با وضعيت اقتصادی چطور باشد.
اگر دولت دائما در هر مرحله ای بخواهد برنامه های اقتصادی را تحت برنامه های سياسی خودش تغيير دهد، اين دوباره يک عدم اطمينان ايجاد می کند و سرمايه گذار نمی داند که بالاخره سرمايه گذاری کند يا نکند. برای اين که هر قدمی که بردارد ممکن است دولت بيايد بگويد نه اين کار را نمی توانيد بکنيد آن کار را می توانيد بکنيد.
بنابراين اين مسئله فقط محدود به اين نمی شود که تغيير مبنای پول به چه صورت خواهد بود. خيلی بستگی به اين دارد که عملا در مرحله بعدی دولت نشان دهد که چقدر برنامه های اقتصادی را پابرجا رويش می ايستد و هر دقيقه برنامه ها را تغيير نمی دهد.



از خاقانی تهران تا «خانه شماره ۳۷» پاریس؛ زندگی و مرگ هدایت بر پرده

چنان که پیش از این در پیک فرهنگ شنیدیم، در آستانه شصتمین سال خودکشی صادق هدایت، نویسنده فقید بوف کور، سه قطره خون، سگ ولگرد، حاجی آقا، توپ مرواری و شماری دیگر از نخستین نمونه‌های رمان مدرن و داستان کوتاه ایرانی، اولین فیلم مستند درباره زندگی و کارنامه او نوروز امسال در لندن به روی پرده رفت.
فیلم مستندی به نام «از خانه شماره ۳۷»، یادآور خانه‌ای با همین پلاک در خیابان شامپیونه پاریس که صادق هدایت در آن ۶۰ سال پیش از این در روز ۱۹ فروردین‌ماه به زندگی خود پایان داد.
با سازندگان فیلم «از خانه شماره ۳۷»، محسن شهرنازدار، پژوهشگر موسیقی و روزنامه‌نگار، ۳۲ ساله و سام کلانتری، فیلمساز ۳۵ ساله، همراه می شویم تا درباره اولین فیلم مستند درباره صادق هدایت بیشتر بشنویم:



  • آقای سام کلانتری، فیلم با تصویر کارت پستالی شروع می‌شود با نقاشی آهو در سمت چپ و تمبرهای رنگارنگ فرانسوی در سمت راست با نشانی گیرنده اعتضادالملک هدایت، خیابان خاقانی تهران و با نشانی فرستنده «از خانه شماره ۳۷» و راوی مثلا صدای صادق هدایت است که محتوای کارت پستال‌ها را می‌خواند در فواصل مصاحبه‌ها. حتما پس از بحث‌های زیاد به اینجا رسیدید که این مناسب است برای روایت زندگی صادق هدایت، نه؟
سام کلانتری: در مورد راوی که داریم حالا که صادق هدایت است، بله درست است، در مورد گرامر و این نوع روایت خب ما خیلی بحث کردیم.
سام کلانتری، از کارگردانان خانه شماره ۳۷
در خلال این بحث‌ها به این نتیجه رسیدیم که سعی کنیم به جایی نزدیک شویم و به اتفاقی نزدیک شویم که هدایت خودش روایتگر خودش باشد و ما به عنوان سازنده خودمان را جدا کنیم. دیدیم که چه اتفاقی می‌تواند بهترین حالت را داشته باشد، البته پس از اتودهایی که زدیم. و دیدیم که این اتفاق می‌تواند این باشد که از نامه‌های هدایت استفاده کنیم.
از بین نامه‌ها طبعا نامه‌هایی انتخاب شد که به نوعی این خط سیر روایت را به همدیگر وصل کند، مثل خط زنجیر و به نتیجه برسد و طبعا به این نامه‌ها رسیدیم و در انتها اتفاقی که افتاد این شد که ما راوی به آن معنای کلاسیک نداریم. هدایتی داریم که خودش سعی می‌کند با نوشته‌های خودش خودش را روایت کند.
  • در میان آشنایان صادق هدایت که هنوز زنده هستند به جز مصطفی فرزانه که قبلا گفتید پرهیز کرد از حضور در فیلم، کس دیگری هم بود که مایل بودید با او صحبت کنید، اما نشد؟
نه. البته در مورد جناب آقای فرزانه هم در پرانتز بد نیست نکته‌ای را اشاره کنم. ما در پاریس بودیم. من با ایشان صحبت کردم. چون ما دو هفته‌ای فیلمبرداری داشتیم طبق یک برنامه کاملا مشخص.
آن موقع آقای فرزانه در کن بودند و قرار بود برویم در کن دو روز فیلمبرداری با ایشان داشته باشیم، در انتهای برنامه‌مان. در پاریس من با ایشان صحبت کردم و از تهران هم قبلش هماهنگی شده بود توسط من و خانم کاترین رضوی، رفتیم و آن صحبت‌های نهایی در پاریس شد.
از آنجا به بعد وقتی به کن رسیدیم آقای فرزانه اطلاعات خیلی خیلی خوبی به ما دادند، اما نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که در آن زمان ایشان جلوی دوربین نیامدند. اما گفتند که این اتفاق می‌تواند بیفتد، اما در سفر یا سفرهای آینده. و متاسفانه حالا به خاطر امکانات و شرایطی که وجود دارد، آن سفر و سفرهای آینده به این شکل نمی‌شد اتفاق بیافتد.
به هر حال می‌شود از واژه پرهیز استفاده کرد یا نکرد، ولی به هر حال ما خودمان دوست داشتیم آقای فرزانه در فیلم باشد اما این اتفاق پیش نیامد. اما در مورد بقیه افراد، خیر. کسانی نبودند که ما بخواهیم با آنها صحبت کنیم و حالا به هر نحوی آنها نخواسته باشند. نه. این اتفاق نیافتاد.
  • آیا انتظار دارید که این فیلم در ایران نمایش داده شود به صورت گسترده؟
این فیلم در خانه هنرمندان پارسال سوم اسفندماه یک نمایش داشت. قرار است مجددا هم نمایش داشته باشد. انجمن تهیه‌کنندگان مستند پارسال این کار را انجام داد.
امسال هم این اتفاق را قرار است ما داشته باشیم. به هر حال مخاطب آثار هدایت و کسانی که هدایت را دوست دارند در ایران کم نیستند و با توجه به پتانسیلی که این فیلم دارد به عنوان اولین مستند در مورد صادق هدایت کم نیست. چرا که نه.
من به نوبه خودم و همین طور بقیه کسانی که در این فیلم دست‌اندرکار هستند، به نوعی دوست دارند این فیلم دیده شود و مخاطبان خودش را پیدا کند و چه کسانی بهتر از مخاطبانی که در ایران هستند و صادق هدایت را دوست دارند؟ بله. طبعا. همیشه که امید هست و من فکر می‌کنم این اتفاق در ایران به زودی دوباره تکرار شود و حتی در یک یا دو ماه آینده باز ما اکرانی در تهران داشته باشیم. اما اگر بحث اکران گسترده‌اش هست، آن را نمی‌دانم.
ظرفیت سینمای ما در مورد فیلم‌های مستند در حالت کلی نه در مورد صادق هدایت چقدر هست و آیا این اجازه داده می‌شود به کل مستندهای مختلف که در این اشل پخش شود؟ اما به هر حال کارهایی هم جدیدا شروع شده در مورد پخش مستندهای مختلف از طرف جاهایی مثل مرکز گسترش سینمای مستند تجربی، انجمن تهیه‌کنندگان مستند که تلاش‌هایی دارد می‌شود یک بازاری برای پخش و نمایش فیلم‌های مستند، آن هم در اتفاق انتفاعی یعنی بشود ازش پول درآورد و تهیه‌کنندگان نفع ببرند، شکل گرفته.
من امیدوار هستم. بله امیدوار هستم که این اتفاق در ایران در مورد صادق هدایت بیافتد. دور از ذهن نیست که ما بتوانیم در یک اکران محدود در سینماهای خاص یا فرهنگ‌سراهای خاص این فیلم را برای دوستارانش در ایران که کم هم نیستند نمایش دهیم و بتوانیم به نتیجه‌های خوبی هم برسیم.
هم از بُعد فرهنگی و هم از بُعد اقتصادی که به هر حال این فیلم کاملا از بطن یک تیم کاملا خصوصی می‌آید. تهیه‌کنندگانی که کاملا خودشان و با شرایطی که خودشان داشتند حالا چه کم، چه زیاد توانستند بدون کمک از هر ارگانی کار را انجام دهند. چه داخلی، چه خارجی.
  • آقای محسن شهرنازدار، علت جذابیت صادق هدایت برای ساختن یک کار مستند برای شما چه بود؟
محسن شهرنازدار، از کارگردانان فیلم خانه شماره ۱۳
محسن شهرنازدار: مجموعه خصوصیاتی هدایت را در متن جامعه روشنفکری ایران از دیگران متمایز می‌کند که همین مجموعه خصوصیات باعث شده موضوع هدایت هنوز در جامعه ایران یک موضوع زنده و بیدار و هشیار باشد.
هدایت نه به عنوان یک نویسنده ادبیات داستان معاصر، بلکه به عنوان کسی که الگو و نماد جامعه روشنفکری ایران شده، طبعا موقعیت متمایزی پیدا کرده از سایر نویسندگان ادبیات معاصر ایران، در عین حال که در جامعه روشنفکری ایران هم او را به عنوان یک الگو و یک زاویه جدید و متفاوتی از سایر جریان‌های روشنفکری عصر خودش و حتی عصر قبل و بعد از خودش را بازتاب می‌دهد.
این مجموعه خصوصیات که طبعا بحث در ارتباط با آن مطول است که چگونه در هدایت این وجه تمایز را ایجاد کرده، علت اصلی انگیزه ما برای ساخت این فیلم مستند بود.
  • حالا صادق هدایت مجزاست از خودکشی صادق هدایت. از لابه‌لای گفت‌وگوهایی که کردید چه دستگیرتان شد درباره این که چرا خودکشی صادق هدایت تا این حد هنوز پس از گذشت شصت سال موضوع جذابی است؟
من گمانم این است که فقط موضوع خودکشی هدایت نیست که مسئله هدایت را برجسته می‌کند. بعد از هدایت خیلی‌ها خودکشی کردند در جامعه روشنفکری ایران. اما اصلا گویا چندان محل حساسیت عمومی نشد و این گونه نسبت به آن موضع عمومی را برانگیخته نکرد. غزاله علیزاده، عباس نعلبندیان، مصطفی رحیمی و خیلی‌های دیگر که در تاریخ معاصر ایران و بعد از هدایت خودکشی کردند، اما حتی خیلی‌ها در جریان مسئله خودکشی آنها نیستند.
در عین حال اما درباره هدایت این حساسیت‌ها بسیار مضاعف است یعنی با کنجکاوی زیاد حتی خودکشی اول هدایت را افراد پیگیری می‌کنند و چرایی‌اش را پرسش می‌کنند.
از لابه‌لای بحث‌های پراکنده‌ای دیدگاه‌های متفاوتی درباره خودکشی هدایت حتی خودکشی اولش وجود دارد و هنوز هم وقتی افراد به هدایت فکر می‌کنند اولین تداعی ذهنی‌شان خودکشی هدایت است. اما خودکشی پدیده غریبی در جامعه ایران نیست. آن چیزی که هدایت را متفاوت می‌کند به نظرم خودکشی نقطه‌ای بر یک جمله بلند است در زندگی هدایت که آن جمله یک خوانش فردی از نحوه زیستن ایرانی را ارائه می‌دهد.
یعنی هدایت آن چیزی که به گمان من مسئله خودکشی را فقط پررنگ‌ترش می‌کند، و مسئله خودکشی هدایت آن را شاخص می‌کند، نسخه فردی است که برای برخورد فرهنگ ایرانی با مسائل روز جهان معاصر ارائه می‌دهد. هدایت بدون هیچ گونه وابستگی سیاسی روشنی یک روشنفکر منفردی است که با یک کیش شخصی یک مسیر معینی را طی کرده و در عین حال قربانی همین کیش شخصی است.
یعنی من اعتقاد دارم که هدایت بر یک فردیت خودبنیادی استوار است، منطق زندگی و جهان‌بینی‌اش که خودکشی‌اش هم در واقع نقطه پایان این جهان‌بینی است. این است که حساسیت‌برانگیز می‌شود برای جامعه معاصر ایرانی و ۶۰ سال پس از خودکشی او هنوز این مسئله یک مسئله پررنگ است. در عین حال که برخورد به مسئله خودکشی هدایت برخورد با اسطوره بوده.
کما اینکه هدایت از دل یک مجموعه تضادی تبدیل به اسطوره شده. تضاد انزواطلبی شخصی‌اش و در عین حال این طور اقبال عامه که شاید هیچ کدام از نویسندگان ادبیات معاصر یا جریان نخبگان صد سال گذشته این طور نتوانستند در لایه‌های مختلف جامعه نفوذ کنند، در طبقات مختلف اجتماعی گروه‌های طرفدار داشته باشند.
اسطوره هدایت دقیقا از دل این تضاد درمی‌آید. یعنی انزواطلبی که در مسیر زندگی‌اش این را می‌شود مشاهده کرد و در عین حال این برخورد فراگیری که عامه با آثارش و حتی زندگی‌اش داشته. مسئله هدایت از این جهت اهمیت ویژه در اذهان عمومی دارد که مسئله خودکشی یک اسطوره است.
خودکشی یک فرد نیست. به گمان من و آن چیزی که در منطق فیلم هم وجود دارد، مسئله خودکشی هدایت مثل مسئله مرگ خودخواسته هر شخص دیگری است که در مسیر خطی زندگی‌اش ممکن است با چالش‌هایی روبه‌رو شود که اگر آن چالش‌ها را سپری کند، به راحتی می‌تواند به ادامه زندگی بپردازد. و هدایت اگر که آن روزهای به خصوص را ازش عبور می‌کرد، لااقل این تصویری است که شما در فیلم می‌بینید، ممکن بود که سال‌های درازی زندگی کند و به مرگ طبیعی از دنیا برود.
  • بعد از فیلم مستند «از خانه شماره ۳۷» برنامه‌های بعدی مشترک‌تان در زمینه ساختن فیلم مستند چیست؟
با جناب آقای کلانتری قصدمان این بود که از ابتدا هم یک مجموعه سه‌گانه‌ای در ارتباط با هدایت کار کنیم که در بخش اول زندگی هدایت را از آغاز تا پایان به صورت یک بیوگرافی به تصویر بکشیم و در دو قسمت دیگر یک فیلم را اختصاص بدهیم به مسئله خودکشی و یک فیلم را به آثار هدایت با تاکید بیشتری روی بوف کور.
قطعا کار مشترک ما در این زمینه خواهد بود و در برنامه در پیش احتمالا موضوع خودکشی هدایت یک فیلم مستقل در کارنامه مشترک ما خواهد شد.



واکنش ایران به تحریم ۳۲ مقام ایرانی از سوی اتحادیه اروپا

به دنبال انتشار نام ۳۲ تن از مقام‌های جمهوری اسلامی که از سوی اتحادیه اروپا به عنوان ناقض حقوق بشر شناخته شده و در لیست سیاه تحریم‌های این اتحادیه قرار گرفته‌اند، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران این اقدام را محکوم کرده و آن ناشی از «تقلید اتحادیه اروپا از آمریکا» دانسته است.
به گزارش خبرگزاری مهر، رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، روز شنبه اقدام اتحادیه اروپا را در تحریم ۳۲ تن از مقام‌های ایرانی محکوم کرده و آن را نشانه «تقلید اتحادیه اروپا از سیاست و رویکرد آمریکا و نشانگر فاصله داشتن اتحادیه از اتخاذ سیاست مستقل از آمریکا» دانسته است.
وزیران امور خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا در روز ۲۳ فروردین ماه توافق کرده بودند که ۳۲ مقام ایرانی را به دلیل نقض حقوق بشر و سرکوب معترضان در ایران تحریم کنند.
ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا، در تشریح تصمیم اتحادیه اروپا در این باره اظهار داشته بود: «بر اساس توافق وزیران امور خارجه ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا، صدور ویزا برای ۳۲ مقام ایرانی ممنوع شده و دارایی های این افراد نیز مسدود خواهد شد.»
بر اساس فهرست منتشر شده برخی از فرماندهان عالی‌رتبه سپاه و نیروی انتظامی و نیز شماری از مقام‌های دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به ویژه به دلیل نقش آنها در سرکوب معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری با تحریم‌های تازه اتحادیه اروپا روبه‌رو شده‌اند که از آن جمله می‌توان به فرمانده کل سپاه، فرمانده نیروی انتظامی، فرمانده بسیج و دادستان کل کشور اشاره کرد.
گفتنی است،‌ در اواسط اسفند ماه سال گذشته خورشیدی، شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل اعلام کرده بود، وی و شمار دیگری از فعالان ایرانی حقوق بشر از کشورهای عضو اتحادیه اروپا خواسته‌اند، حساب و دارایی‌های ۸۰ تن از مقام‌های ایرانی را مسدود کرده و از سفر آنها به اروپا جلوگیری کنند.
به گفته خانم عبادی این ۸۰ نفر، که فدراسیون بین‌المللی حقوق بشر در نامه‌ای به کاترین اشتون، مسئول سیاسی خارجی اتحادیه اروپا و سایر مقام‌های اروپایی، اسامی آنها را بر شمرده بود، از جمله مسئول سیاست سرکوب معترضان در ایران و نقض گسترده حقوق بشر در این کشور هستند.
به دنبال این درخواست، وزیران امور خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا در روز اول فروردین ماه پس از نشست خود در بروکسل با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرده بودند، قرار است «به سرعت» تحریم‌هایی را علیه آن دسته از مقام‌های ایرانی که در «نقض شدید حقوق بشر» دست داشته‌اند،‌ وضع کنند.
همچنین ایالات متحده آمریکا که پیشتر نام شماری از فرماندهان سپاه و مقام‌های انتظامی و قضایی جمهوری اسلامی را در لیست سیاه خود قرار داده بود، سال گذشته به اتحادیه اروپا توصیه کرده بود، در برخورد با ناقضان حقوق بشر در ایران روش مشابهی را در پیش گیرد.
اقدام تازه اتحادیه اروپا برای تحریم ۳۲ تن از مقام‌های ایرانی مورد استقبال آمریکا قرار گرفته و ایالات متحده اعلام کرده است، به همکاری خود با اتحادیه اروپا و سایر کشورهای هم‌سو برای حمایت از مردم ایران ادامه خواهد داد.
در مقابل سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی این اقدام را «تلاشی برای انحراف افکار عمومی از نقض فاحش و بی‌شمار حقوق بشر در کشورهای غربی و منطقه» دانسته و کشورهای غربی را به «سیاسی‌کاری و به کارگیری استانداردهای دوگانه و غیر قابل قبول» متهم کرده است.
رامین مهمانپرست همچنین خطاب به کشورهای عضو اتحادیه اروپا افزوده است: «به جای حمایت کردن از نظام‌های غیر مردمی و مخالفت با حاکمیت‌های مردم‌سالار و مستقل همچون جمهوری اسلامی ایران ، به رأی اکثریت مردم کشورهای منطقه و مطالبات مشروع آنها احترام گذاشته و بیشتر از این با سکوت خود در این سرکوب‌ها مشارکت نکنند و قدم‌های عملی در جهت اصلاح سیاست‌های اشتباه خود بردارند.»



رئیس پدافند غیرعامل: زیمنس در مورد انتشار استاکس‌نت در ایران پاسخگو باشد

ماه‌ها پس از آنکه صدها آی‌‌پی صنعتی ایران مورد حمله بدافزار اینترنتی استاکس‌نت قرار گرفت، اکنون رئیس پدافند غیرعامل ایران می‌گوید که انتشار استاکس‌نت، از طریق یکی از نرم‌افزارهای شرکت زیمنس بسترسازی شده و زیمنس باید در این زمینه پاسخگو باشد.
بدافزار اینترنتی استاکس‌نت در تابستان سال ۸۹ در سطحی گسترده سیستم‌های کامپیوتری در ایران را مورد هدف قرار داد و پس از چندی مقام‌های دولتی ایران از آلوده شدن بیش از ۳۰ هزار آی‌‌پی صنعتی توسط این بدافزار خبر دادند.
گرچه به زعم برخی از کارشناسان، هدف اصلی چنین بدافزاری اختلال در فعالیت نیروگاه هسته‌ای بوشهر بود، اما مقام‌های جمهوری اسلامی همواره آلودگی سیستم‌های نخستین نیروگاه هسته‌ای ایران را به این بدافزار اینترنتی رد کرده‌اند.
این در حالی است که راه‌اندازی نیروگاه بوشهر از زمان سوخت‌گذاری اولیه در شهریور ۸۹ تاکنون بارها به تعویق افتاده و تازه‌ترین اظهارات مقام‌های مسئول در این زمینه، زمانی نزدیک‌تر از نیمه اردیبهشت امسال را برای راه‌اندازی نهایی این نیروگاه تعیین نمی‌کند.
پس از انتشار بدافزار استاکس‌نت، سازمان انرژی اتمی ایران از تهمیداتی برای شناسایی و مقابله با این کرم اینترنتی خبر داد و وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی نیز به بازداشت شماری از جاسوسان هسته‌ای در این زمینه اشاره کرد.
اندکی بعد در مهر ماه سال گذشته وزیر ارتباطات دولت دهم به موضوع شناسایی عاملان انتشار این بدافزار رایانه‌ای پرداخت و گفت که «افرادی خواسته یا ناخواسته این ویروس را به داخل کشور منتقل کرده‌اند» و ادامه داد که «مسیر انتشار استاکس‌نت که از طریق حافظه‌های قابل حمل بود، شناسایی شده است.»
اما اکنون غلامرضا جلالی، رئیس پدافند غیرعامل کشور، می‌گوید که بستر فعالیت استاکس‌نت توسط نرم‌افزار «اسکادا» از شرکت زیمنس فراهم شده و این شرکت باید توضیح دهد که «بر چه اساس و از چه طریقی کدها و و نرم‌افزار اصلی را در اختیار دشمنان قرار داده و زمینه تهاجم سایبری به ایران را فراهم کرده است.»
اسکادا رابط نرم‌افزاری برای کنترل خط تولید در مراکز عمده صعتی است.
پیش از این محمود لیایی، دبیر شورای فن‌آوری اطلاعات وزارت صنایع و معادن ایران، گفته بود که «سیستم‌های اتوماسیون صنعتی در ایران و بسیاری از کشورها تحت برند اسکادا زیمنس تولید شده‌اند» تأکید کرده بود که این سیستم‌ها هدف اصلی استاکس‌نت قرار گرفته‌اند.
نخستین بار شرکت سیمنتک، بزرگ‌ترین تولیدکننده نرم‌افزارهای ایمنی کامپیوترهای شخصی، در مرداد ماه ۸۹ از حمله گسترده استاکس‌نت به سیستم‌های کامپیوتری در ایران خبر داده بود.
این شرکت بعدها گزارش کرد که استاکس‌نت به محض ورود به رايانه فایل‌های اسکادا که متعلق به شرکت آلمانی زیمنس است را جستجو می‌کند و می‌کوشد محتویات این فایل‌ها را به سرور مورد نظر خود بفرستد.
در این زمینه رئیس سازمان پدافند غیرعامل ایران همچنین به مقصد ارسال محتویات این فایل‌ها اشاره و آن را اسرائیل و ایالت تگزاس در ایالات متحده آمریکا عنوان کرده است.
آقای جلالی منشأ ویروس استاکس‌نت را آمریکا و اسرائیل معرفی کرده و در تشریح این موضوع گفته است که استاکس‌نت پس از استقرار در سیستم کامپیوتری، اقدام به ارسال گزارش‌هایی از سیستم آلوده به مقصد مورد نظر خود می‌کند، و پس از پیگیری گزارش‌های ارسال شده «مشخص شد که مقصد نهایی این گزارش‌ها رژیم صهیونیستی و ایالت تگزاس آمریکاست».
موضوع ارتباط بدافزار استاکس‌نت با اسرائیل و آمریکا، پیشتر هم در اظهارات مقام‌های ایرانی انعکاس یافته بود، اما این نخستین بار است که مقام‌های ایرانی شواهدی برای این موضوع ارائه می‌کنند.
از جمله در آذر ماه ۸۹، محمود احمدی‌نژاد کشورهای غربی را متهم کرده بود که تلاش کرده‌اند با نرم‌افزارهایی سانتریفیوژهای ایران را از کار بیندازند.
اما موضوع ارتباط آمریکا و اسرائیل با انتشار این بدافزار اینترنتی تنها در گفته‌های مقام‌های ایرانی منعکس نشده و از جمله در دی ماه سال گذشته روزنامه آمریکایی «نيويورک تايمز» گزارش داد که تأخير به وجود آمده در برنامه هسته‌ای ايران، نتيجه آزمايش مشترک اسرائيلی- آمريکايی است، زيرا بدافزار «استاکس نت»، که به روند غنی‌سازی اورانيوم در ايران ضربه زده، ابتدا در کوره هسته‌ای ديمونای اسرائيل آزمايش شده بود.
این گزارش با واکنشی از سوی آمریکا و اسرائیل مواجه نشد.


وعده بشار اسد برای لغو قانون حالت فوق‌العاده از هفته آینده

بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، در دومین سخنرانی خود پس از آغاز اعتراض‌ها در این کشور با ابراز تاسف از کشته شدن شماری از تظاهرکنندگان به دست نیروهای امنیتی، اعلام کرده است، قانون حالت فوق‌العاده در این کشور از هفته آینده لغو خواهد شد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، روز شنبه در سخنانی در نخستین نشست دولت جدید این کشور از لغو قانون حالت فوق‌العاده در ظرف یک هفته آینده خبر داده است.
به گفته وی قانون حالت فوق‌العاده که از سال ۱۹۶۳ در سوریه به اجرا درآمده است، جای خود را به قانون جدیدی خواهد داده که پیش‌نویس آن برای ارایه به دولت آماده شده است.
لغو قانون حالت فوق‌العاده، یکی از اصلی‌ترین خواسته‌های معترضان در سوریه است که از حدود یک ماه پیش در شهرهای مختلف این کشور دست به تظاهرات زده‌اند.
به موجب این قانون محدودیت‌های فراوانی برای برگزاری تجمعات و نیز آزادی‌های فردی و اجتماعی در سوریه در نظر گرفته شده است. این قانون همچنین دست نیروهای امنیتی را در برخورد با مخالفان سیاسی و فعالان حقوق بشر باز می‌گذارد.
در ادامه اعتراض‌های مردمی در کشورهای عربی، از حدود یک ماه پیش سوریه نیز شاهد اعتراض‌ها علیه حکومت بشار اسد بوده است.
بر اساس اعلام منابع نزدیک به معترضان سوری، در جریان سرکوب خشونت‌‌آمیز اعتراض‌ها در شهرهای مختلف سوریه تاکنون بیش از ۲۰۰ نفر جان خود را از دست داده‌اند.
در این میان بشار اسد در دومین سخنرانی خود پس از آغاز اعتراض‌ها در سوریه، نسبت به جان باختن معترضان در این کشور ابراز تأسف کرده و گفته است: «ما برای تمام کسانی که از دست داده‌ایم و نیز برای کسانی که زخمی‌شده‌اند، متاسف هستیم و آنها را شهید می‌دانیم.»
رئیس جمهور سوریه همچنین افزوده است: «مردم سوریه قابل احترام هستند. آنها نظام را دوست دارند و هرج و مرج را نفی می‌کنند.»
بشار اسد همچنین خواستار انجام «گفت‌وگوی ملی» در کشور شده و گفته است: «شکافی که میان شهروندان و نهادهای حکومت به وجود آمده، باید فوراً پر شود.»
وی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر انجام اصلاحات سیاسی و ایجاد شفافیت بیشتر ابراز اطمینان کرده است،‌ که با اجرای قوانین جدید در سوریه «توسعه واقعی» در این کشور روی خواهد داد.
روز پنج‌شنبه نیز تلویزیون دولتی سوریه اعلام کرده بود، بشار اسد دستور آزادی صدها تن از کسانی را که در اعتراض‌های اخیر بازداشت‌ شده‌اند، صادر کرده است.
این در حالی است حدود دو هفته پس از آغاز اعتراض‌ها در سوریه بشار اسد در نخستین اظهار نظر رسمی خود، ناآرامی‌ها در کشورش را «توطئه بیگانگان برای تجزیه سوریه» خوانده و از تن دادن به خواسته‌های مخالفان که از جمله خواستار آزادی‌های بیشتر، لغو قانون حالت فوق‌العاده، آزادی زندانیان سیاسی و مبارزه با فساد هستند، خودداری کرده بود.
از سوی دیگر اعتراض‌ها در سوریه در روزهای گذشته نیز ادامه یافته و در روز جمعه هزاران نفر در شهرهای مختلف این کشور دست به تظاهرات زده بودند.
همچنین به گفته شاهدان عینی و فعالان حقوق بشر، روز شنبه نیز هزاران نفر در شهر ساحلی بانیاس،‌ واقع در شمال غربی سوریه با شرکت در مراسم تشییع جنازه یکی از جان‌باختگان تظاهرات اخیر، شعارهای ضد حکومتی سر دادند.




ناگفته های هاشمی پیرامون دو نامه ارسالی به رهبران نظام در سالهای ۵٩ و ٨٨
جــرس:
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به سوالاتی پیرامون نامه‌های سرگشاده خود در سال‌های ۵۹ و ۸۸، با اشاره به اینکه نامه سال ۵۹ هم مورد رضایت بنیانگذار انقلاب قرار گرفت و هم بعدها با روشن شدن مضامین آن مورد تحسین دوستان انقلاب؛ در مورد نامه سال ۸۸ به رهبری گفت: مضامین نامه ۸۸ روشن است و نکته بسیار مهم این بود که وی بعد از خواندن نامه و پس از انتشار به خود من گفت "درباره مطالب نامه ملاحظه‌ای ندارند".
به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی هاشمی رفسنجانی؛ وی در بخشی از پاسخ‌های خود آورده است "یکی از علل تصمیم‌گیری در مورد نوشتن نامه سال ۵۹ به محضر امام توسط من ارتباط بیشتر من با امام و شناختی بود که امام از من داشتند ضمن اینکه اقدامات بعدی امام نشان از رضایت ایشان نسبت به محتوای نامه داشت و با روشن شدن مضامین آن مورد تحسین دوستان انقلاب هم قرار گرفت.
گفتنی است در جریان اختلافات رخ داده میان طیف حزب جمهوری اسلامی با رئیس دولت وقت (ابوالحسن بنی صدر)، هاشمی رفسنجانی در تاریخ بهمن ۵٩ نامه ای منتقدانه به رهبر وقت جمهوری اسلامی نوشت و خطاب به وی خواستار ورود به صحنه و موضع گیری علیه رئیس جمهور شده و گفته بود "آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جناب عالی ما درگیر باشیم متهم و جناب عالی در مقابل اینها موضع بی طرف بگیرید؟ آیا بی خط بودن و آسایش طلبی را می پسندید؟"
هاشمی در بخش دیگر این مصاحبه ضمن اشاره به دلایل نگارش نامه ۸۸ (سه روز قبل از انتخابات) به رهبری بر روشن شدن مضامین آن تاکید کرد: نکته مهم این است که خود رهبری بعد از خواندن نامه و پس از انتشار به خود من گفت: درباره مطالب نامه ملاحظه‌ای ندارد و بنظرم دیگر اظهارنظرها باندی و سیاسی است.
لازم به یادآوری است، بعد از اتهام زنی های محمود احمدی نژاد به هاشمی رفسنجانی و خانواده وی در جریان مناظره های انتخاباتی، هاشمی سه روز قبل از انتخابات طی نامه‌ای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی، خواستار رسیدگی به اتهامات وارده به خود، در پیشگاه افکار عمومی شد و خطاب به وی نوشت "اگر نظام نخواهد یا نتواند با پدیده‌های زشت و گناه‌آلودی مثل تهمت‌ها، دروغ‌ها و خلاف‌گویی‌های مطرح شده در آن مناظره برخورد كند و اگر مسئولان اجرای قانون نخواهند و یا نتوانند به تخلّف‌های صریح خلاف قانون در اعلان افراد به عنوان فاسد كه فقط بعد از اثبات تخلّف در دادگاه قابل اعلان است، رسیدگی كنند و اگر فردی در موقعیت ریاست جمهوری بدون مراعات ‌شأن منصب مقدسش خود را مجاز به ارتكاب چنین گناهان كبیره و اخلاق‌شكن علیرغم سوگند به مراعات شرع و قانون بداند، چگونه می‌توانیم خود را از پیروان نظام مقدس اسلامی بدانیم؟"

متن کامل این مصاحبه بدین شرح است:
چرا نامه سال ۵۹ به قلم و امضای آقای هاشمی نوشته شد؟
این تصمیم امضاء‌کنندگان بود. به من مأموریت دادند. نوشتم و آقایان هم تأیید کردند. یکی از علل این تصمیم "ارتباط بیشتر من با امام بود" که می‌دانستند. با "شناختی که امام از من داشتند" و با نیازی که به پیگیری بود، می‌دانستند از طریق من کار روان‌تر و آسان‌تر می‌شود.البته امضا منحصر به من نبود. امضای آن چهار بزرگوار قبل از امضای من است. نامه دوم فقط امضای مرا دارد.

چه کسانی و چگونه به مخالفت با آن پرداختند؟
در آن مقطع نامه‌ها منتشر نشد و کسی هم مخالفتی نداشت. آنها که مطلع بودند، همه موافق بودند. بعد از انتشار هم کسی اعتراضی نکرد. بلکه تحسین کردند. چون از نتایج آن خشنود بودند. البته طبعاً ضدانقلاب و طرفداران آقای بنی‌صدر و لیبرال‌ها مخالف بودند و بعدها مطالبی نوشتند.

نظر امام نسبت به نامه چه بود؟ آیا خاطره‌ای از برخورد امام در مورد نامه به یاد دارید؟
هر دو نامه بعد از گذشت حدود یکسال از تاریخ نوشتن نامه اول به امام تقدیم شد و در آن زمان بسیاری از پیش‌‌بینی‌ها و نکات نامه روشن شده بود. من شخصاً مطلبی و اظهار‌نظری از امام‌ به یاد ندارم، ولی "اقدامات بعدی امام نشان از رضایت امام داشت."

دوستان مخالف بعد از اثبات عینی نامه اشتباه خود را چگونه جبران کردند؟ در صورت امکان با ذکر مصادیق.
مخالفتی نبود که نیاز به جبران باشد. "آنها هم که بعد از انتشار و اطلاع مخالفت داشتند، شاید بر مخالفت‌شان باقی ماندند".

توصیه شما به دوستانی که هنوز پیام اصلی نامه ۸۸ را با عینیت یافتن بخش عمده مفاد آن در نیافته‌اند، چیست؟
فکر می‌کنم "مضامین نامه ۸۸ روشن است". بنظر اینجانب اظهارنظرها باندی و سیاسی است و تا شرایط همین است، اعتراف نخواهند کرد. ولی نکته مهم این است که خود رهبری بعد از خواندن نامه و پس از انتشار به خود من گفت: "درباره مطالب نامه ملاحظه‌ای ندارند" و فقط دو نکته وجود دارد. اول اینکه اگر با من مشورت می‌کردید، می‌گفتم باید بعد از انتخابات منتشر شود که من جواب دادم چند ساعت قبل نامه را خدمت شما فرستادم برای مشورت که جوابی نرسید. فرمودند آقای حجازی نامه شما را موقعی به من داد که مشغول خواندن متن آن در کامپیوتر بودم. نکته دوم اینکه احمدی‌نژاد در آن مناظره شخص شما را متهم نکرده است که جواب دادم هدف اصلی من بودم و فضای مناظره به گونه‌ای بود که جامعه همین را فهمیدند و "عکس‌العمل‌ها که از پیش سازمان‌دهی شده بود، لحظاتی بعد از مناظره شروع به اجرا شد و هنوز هم ادامه دارد که این دلیل روشنی است." به علاوه در مراسم مرقد به ایشان گفتم اگر خودتان جبران کنید، من اعتراض نمی‌کنم که نکردند.



جــرس: در حالیکه موج اعتراضات شهرهای مختلف سوریه را در بر گرفته و نیروهای حکومتی همچنان در حال سرکوب معترضان هستند، رییس‌جمهوری سوریه، شامگاه شنبه ۱۶ آوریل طی دومین سخنرانی خود پس از آغاز ناآرامی های کشور، قول داد که وضعیت اضطراری حداکثر تا یک هفتۀ دیگر لغو خواهد شد.
بشار اسد: وضعیت اضطراری کشور حداکثر تا هفته آینده لغو خواهد شد
بشار اسد  همچنین به خاطر ریخته شدن خون مردم در تظاهرات ابراز تأسف کرد و همزمان خبرگزاری ها وشاهدان عینی گزارش دادند که روز شنبه تظاهرات ضد دولتی در چند شهر سوریه ادامه داشت و تظاهرکنندگان در شهر درعا  شعار "مردم سقوط رژیم را می خواهند" سر دادند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، بشار اسد، رئیس جمهور  سوریه، طی سخنانی در اولین نشست دولت جدید سوریه وعده داد که قانون وضعیت اضطراری کشور- که لغو آن به یکی از خواسته های اصلی مخالفان طی هفته های اخیر تبدیل شده بود- هفته آینده لغو خواهد شد. این قانون از سال ۱٩۶٣ و زمان پدر او - حافظ اسد- به اجرا در آمده است.
بشار اسد همچنین هشدار داد قوانین جدیدی به اجرا در خواهند آمد که در آن نسبت به "خرابکاری" گذشتی نشان داده نخواهد شد.
رئیس جمهورِ  سوریه همچنین از کشته شدن نزدیک به دویست نفر در ناآرامی های این کشور ابراز تاسف کرد و همه آنها را "شهید" خواند و گفت: "ریخته شدن خون افراد، بسیار دردآور و غم‌انگیز است. ما به خاطر مرگ مردم عادی و نظامیان متأسفیم و کشته‌شدگان را به عنوان شهید در نظر می‌گیریم".
وی همچنین گفت: "در روزهای اخیر، شکافی را میان شهروندان و نهادهای دولتی مشاهده کردیم. این شکاف باید هرچه زودتر از میان برداشته شود".
به گزارش این خبرگزاری، هزاران تن از مردم «درعا» درتظاهرات روز شنبه شرکت کرده و عکس های کشته شدگان تظاهرات اخیر را با خود به همراه داشتند.
همچنین شهر«بانیاس»، درشمال غرب سوریه ، یکی دیگر از شهرهای این کشور بود، که امروزصحنۀ تظاهرات مخالفان رژیم بود. دراین شهرهزاران نفردرمراسم خاک سپاری یکی ازکشته شدگان که چند روز اخیر دراثراصابت گلوله زخمی و سپس درگذشت شرکت کرده و علیه حزب حاکم بعث شعار دادند. پس از این خاک سپاری، دو هزار تن از زنان شهر برای بزرگداشت "شهدا " در مرکز شهر دست به تظاهرات زدند. "خدا، آزادی و دیگر هیچ" و "ارتش و مردم با هم" از شعارهای این تظاهرات بود.
همچنین «جوبار»، در نزدیکی دمشق نیز، شاهد تظاهرات در حدود دو هزارتن بود، که پلیس با استفاده از گاز اشک آور، به پراکنده کردن مردم پرداخت.
در جریان سرکوب تظاهرات هفته های اخیر مردم سوریه در حدود دویست تن جان خود را از دست داده اند. سرکوب خشونت بار تظاهرات مردم از سوی رژیم باعث اعتراض سازمان ها ی بین المللی و نهادهای مدافع حقوق بشر از جمله سازمان ملل متحد، اتحادیۀ اروپا و سازمان هائی چون عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر شده است.
افزون بر این، شماری ازکشورهای اروپائی از جمله فرانسه و دولت آمریکا نیز، نحوۀ برخورد دولت سوریه با تظاهرات مردم را مورد انتقاد قرار داده و خشونت علیه مردم را محکوم کرده اند.
معترضان در سوریه خواهان آزادی کلیه زندانیان سیاسی و پایان دادن به قانون وضعیت اضطراری در کشور شده بودند، که طبق آن، دولت می تواند به راحتی مخالفان سیاسی و فعالان حقوق بشر را زندانی کند.
اسد در سخنرانی سی مارس خود، ناآرامی های کشورش را به توطئه کشورهای خارجی نسبت داده و گفته بود کسانی را که در پشت "توطئه" اخیر علیه کشورش هستند، شکست خواهد داد.
در سخنرانی قبلی، اسد امتیازات چندانی به مخالفان که خواهان آزادی های بیشتر، لغو قانون اضطراری و مبارزه با فقر و بیکاری بودند، نداد، اما از آن زمان، تظاهرات در این کشور ادامه یافت و به سایر شهرها و مناطق هم کشیده شد، تا اینکه وی روز شنبه (بعد از دو هفته)، طی یک عقب نشینی، وعدۀ مجدد اصلاحات داد.
به گزارش خبرگزاری ها، روز جمعه (دیروز)، تلویزیون دولتی سوریه برای اولین بار صحنه هایی از تظاهرات در چند شهر را نمایش داد.




آیت‌الله امجد: قبلاً با تیغ ریش می‌زدند الان با ریش تیغ می‌زنند

آیت‌الله محمود امجد با بیان اینکه قبلاً با تیغ ریش می‌زدند الان با ریش تیغ می‌زنند، گفت: الآن طوری شده وقتی مطلبی می‌گویی اشکال دارد نگویی اشکال دارد کاری را انجام دهی اشکال دارد انجام ندهی اشکال دارد جلسه تشکیل دهی تشکیل ندهی اشکال دارد هرکار بخواهی بکنی اشکال دارد.
به گزارش آفتاب ،گزیده سخنرانی‌های آیت‌الله محمود امجد در سبلان جنوبی:
* این حرف را الان من می‌گویم می‌رود روی آنتن عیبی ندارد بگذارید برود این حرف‌ها ارزش دارد اگر همه علما، فقها، بزرگان و مراجع جمع شوند یک موی علی اصغر نمی‌شوند یک موی علی اکبر نمی‌شوند.
* برای امام صادق(ع) هم باید گریه کرد برای امام باقر(ع) هم باید گریه کرد ولی اصل گریه مال امام حسین(ع) است.
* گاهی در بین همین روضه‌ها و گریه‌ها و …. آدم به جایی می‌رسد که هزار سال دیگر هم نمی‌تواند برسد.
* نمک مجلس روضه است ما زنده به روضه هستیم اگر این روضه را از مردم بگیرند هیچ چیز نمی‌ماند.
* قرآن نامه خداست صحیفه سجادیه جواب این نامه است ونهج البلاغه شرح این نامه است.
* ارتباطی که باید بین پیران و بزرگان با جوانان باشد نیست جامعه دانشی هم نیست علم زندگی مشکل ترین علم است.
* زنده باد سعدی، می‌گوید:
دین به دنیا فروشان خرند / یوسف فروشند تا چه خرند
* دو تا کلمه، من کیستم؟ کجا هستم؟ همین، همین دو تا بس است بهلول می‌گوید دنیا اندکی است از آن هم اندکی عمر توست از آن هم اندکی باقی مانده، گیر چی هستی؟
* وجود مساوی علم است به واسطه، این که به وجود آمدیم علم هم پیدا کردیم به اسماء جمال و جلال خدا، ولی فراموش کرده‌ایم.
* زهد للدّنیا: طرف خیلی چیزها را بر خود حرام می‌کند تا مردم به او احترام گذارند این خیلی بد است. زهدفی الدّنیا: این هم مثل این طلبه‌ها و دانشجوها، من این مولف را نمی‌خواهم این را نمی‌خواهم آن را نمی‌خواهم این هم بد است.
* سابق بدترین فحشی که زن‌ها به زن‌ها می‌دادند گفتن کلمه بی‌حیا بود الآن که فحش نیست علنی است. مردها هم که می‌خواستند فحش دهند می‌گفتند بی‌غیرت. الآن چه؟ زنی که منتظر فرج است باید بافت دینی داشته باشد.
* خود این اذان بزرگ‌ترین دانشگاه اسلام است. من می‌گویم زیر زبان زمزمه کنید.
* آقا ملاک و معیار حق و حقیقت است ملاک امجد و غیر امجد نیست باید برگردیم به حقیقت. حقیقت دین قائم به شخص نیست که اگر حضرت رسول(ص) بود و وقتی رفت تمام شد نخیر، ولایت است شخص نیست.
* ما از بچّگی از بزرگانمان شنیدیم حضرت زهرا(س) نوحه‌خوانی را دوست دارد.
* ذکر خدا صلوات است.
* انّ‌الله وملائکته یصلّون علی النبیّ …. این ملائکه اضافه تشریفی است.
* ما نباید دنبال ثواب برویم چون اگر دنبال ثواب برویم دنبال معرفت نمی‌رویم این ثواب‌ها و ذکر ثواب کاشف عظمت دعاست.
* این که امام حسین(ع) علی اصغر را آورد گفت: آب بدهید می‌گوید این خلاف عزت است نخیر این ذلّت نیست عزت است امام حسین(ع) یک بچه را آورده است برای هدایت افراد.
* یک گناه ما داریم آنهم خودپرستی است.
* الآن طوری شده وقتی مطلبی می‌گویی اشکال دارد نگویی اشکال دارد کاری را انجام دهی اشکال دارد انجام ندهی اشکال دارد جلسه تشکیل دهی تشکیل ندهی اشکال دارد هرکار بخواهی بکنی اشکال دارد.
* عاطفه خرد کمالات انسان است هرچه کامل‌تر باشیم عاطفه بیشتر است به قول آقای مطهری ما بچه را دوست داریم امام حسین(ع) دوست ندارد.
* خدا رحمت کند آقای حق‌شناس را، هروقت مشکلی داشت روضه علی اصغر می‌خواند یک وقت مریض بود من رفتم روضه علی اصغر خواندم خوب شد.
* سابق با تیغ ریش می‌زدند الان با ریش تیغ می‌زنند.
* امام سجاد(ع)۳۵سال بعد از کربلا فرهنگ اسلام را در قالب دعا ارائه کرد.
* من خودم دیدم آقای طباطبایی در حرم نماز مستحبی می‌خواند صورتش گر گرفته بود قرمز شده بود انگار خون جمع شده بود در صورتش.
* اگر کسی از خدا نترسد هم خودش از همه می‌ترسد هم همه از او می‌ترسند البته تفنگ توخالی است ولی اگر کسی از خدا بترسد از هیچ چیز نمی‌ترسد.
* شیطان چه می‌کند فقط دعوت می‌کند این نفس است که بیچاره می‌کند دزد خانگی است.
* کمیل از اصحاب سرّ امیرالمومنین است دعای کمیل برای نیمه شب است.
*من الان ۷۲ سالم است اندازه ۱۴۰ سال عقبم چه بایدبکنم۷۰ سال جلو می‌رفتم نرفتم ، ۷۰ سال هم عقب رفتم ۱۴۰ سال عقبم چطور جبران کنم؟
* الان ابزار و امکانات خیلی خوب است اگرکسی بخواهد استفاده کند. سابق شهر به شهر می‌رفتند سفر برای یک حدیث یک روایت. آدم‌های محترم به عنوان خیار فروش می‌‌رفتند داد می زدند خیار خیار، اینطور می‌رفتند منزل امام رضا(ع) که یک مسأله بپرسند و علم کسب کنند و یاد بگیرند.
* سه مرحله است خداشناسی ، خودشناسی و همت بلند و عمل.
* باید یک توبه عمومی بشود و الّا دچار توفان‌های سهمگین می‌شویم که این ایمان‌های ضعیف ما توان تحمل در مقابل آنها را ندارد.
* سابق علما برای این دم در می‌نشستند که بگویند ما از همه کمتریم. توی سر ما هم نزنید بازهم دعایتان می‌کنیم. اهل بازی نبودند واقعاً همینطور بودند دنیا دارد صادقانه با ما رفتار می‌کند بازی نکنیم.
منبع: سایت اطلاع‌رسانی استاد محمود امجد



سید محمد خاتمی: حصرها برداشته و زندانیان آزاد شوند

سید محمد خاتمی با تاکید بر اینکه سال گذشته را در حالی پشت سر گذاشتیم که نه تنها زندانیان آزاد نشدند، بلکه کسانی که آزاد بودند نیز فراخوانده یا دستگیر شدند و نسبت به بسیاری از کسانی که در زندان اند و نسبت به بستگان آنان سخت گیریهایی بیشتر به عمل آمد و حصرها و محدودیت ها نیز بر آنها افزوده شد گفت: وقتی جهاد اقتصادی مطرح می شود معنایش این است که وضعیت اقتصادی فعلی چندان مناسب نیست و نیاز به جهاد همه جانبه برای پیشرفت و بهبود دارد و الحق که با درآمدهای شگفت انگیز نفتی در سالهای گذشته و با داشتن سند چشم انداز که نقشه راه جامعه است می بایست شاهد جهش های عظیم در عرصه تولید، سرمایه گذاری، اشتغال، حضور در بازارهای جهانی و بالارفتن سطح زندگی و معیشت مردم بخصوص برای بخش های کم درآمد تر جامعه باشیم که متأسفانه نیستیم.
به گزارش وب سایت رسمی سید محمد خاتمی، وی در دیدار با جمعی از قرآن پژوهان استان یزد با اظهار نگرانی نسبت به وضعیت موجود کشور، پیرامون وقایع سال گذشته گفت « سال گذشته را در حالی پشت سر گذاشتیم که نه تنها زندانیان آزاد نشدند، بلکه کسانی که آزاد بودند نیز فراخوانده یا دستگیر شدند و نسبت به بسیاری از کسانی که در زندان اند و نسبت به بستگان آنان سخت گیریهایی بیشتر به عمل آمد و حصرها و محدودیت ها نیز بر آنها افزوده شد.»
رئیس بنیاد گفت و گوی تمدن ها قرآن کریم را فراخواننده به زندگی حقیقی خواند و افزود:
یا أیها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم
خدا و پیامبر مردم را دعوت به زندگی می کنند و کسی که طعم زندگی را در این جهان نچشد از نعمتهای زندگی حقیقی در آن جهان نیز محروم خواهد بود. زندگی اختصاص به افراد ندارد و جوامع هم زندگی و مرگ دارند.
رئیس جمهوری سابق ایران انقلاب اسلامی را انقلاب احیاء خواند و گفت: انقلاب هنگامی رخ داد که فساد، وابستگی، فشار، استبداد و بیداد، زندگی را بر همه تنگ کرده بود. انقلاب آمد تا مردم را به زندگی برگرداند و زندگی مورد نظر عبارت بود از استقرار نظامی که از یک سو ارزشهای والای الهی بر آن حاکم باشد و از سوی دیگر مردم بر سرنوشت خود حاکم باشند. انقلاب، نفی استبداد و سرکوب و فراخواننده به رهایی از وابستگی بود و می خواست تا عامل حیات بخش عدالت را در همه جا و برای همه کس حاکم کند و به همین جهت جمهوری اسلامی را مطرح کرد و مردم هم به آن رأی دادند.
سید محمد خاتمی سپس با اشاره به اهمیت رأی مردم تأکید کرد: جمهوری اسلامی برآمده از اراده مردم و متکی به آنان است و از این رو انتخابات و رأی مردم از اهمیت ویژه ای برخوردار است و انتخابات آزاد و فراگیر نشانه زندگی جامعه است. همانگونه که در جمهوری مسؤولیت شناسی و انتقاد پذیری حاکمان بسیار مهم است که اگر اینها نبود یا ضعیف بود جمهوریت و اسلامیت نظام و زندگی جامعه آسیب می بیند.
رئیس جمهوری سابق ایران با توجه به پیش رو بودن انتخابات اظهار امیدواری کرد شاهد انتخاباتی سالم و آزاد و پرشور باشیم، بخصوص در مورد مجلس که در نظام مردم سالار جایگاه والایی دارد. مجلسی مورد نیاز است که همه سلیقه ها و گرایش های ملت را نمایندگی کند و با اتکاء به مردم، چه در قانونگذاری و چه در نظارت بر همه امور و پاسخگو کردن مسؤولان شجاعانه و مدبرانه عمل کند.
سید محمد خاتمی در بخش دیگری از سخنان خود افزود: وقتی جهاد اقتصادی مطرح می شود معنایش این است که وضعیت اقتصادی فعلی چندان مناسب نیست و نیاز به جهاد همه جانبه برای پیشرفت و بهبود دارد و الحق که با درآمدهای شگفت انگیز نفتی در سالهای گذشته و با داشتن سند چشم انداز که نقشه راه جامعه است می بایست شاهد جهش های عظیم در عرصه تولید، سرمایه گذاری، اشتغال، حضور در بازارهای جهانی و بالارفتن سطح زندگی و معیشت مردم بخصوص برای بخش های کم درآمد تر جامعه باشیم که متأسفانه نیستیم.
رئیس بنیاد گفت و گوی تمدن ها جهاد اقتصادی را مستلزم دستیابی به سیاست های عالمانه و کارشناسانه و مردم مدارانه و اعمال آنها دانست و افزود: جهاد اقتصادی، در جامعه با نشاط و امیدوار میسر است و یکی از شرایط آن حضور همه نیروها و بخش ها و بخصوص سرمایه های کاردان انسانی جامعه در صحنه است. و برای این کار لازم است که فضای سیاسی جامعه باز و امن باشد. وقتی فضا امنیتی باشد و با بدبینی به همه کس و همه چیز نگاه شود و برخوردهای ناورا صورت گیرد نشاط نخواهد بود. و مخصوصاً در سال انتخابات اگر مصلحت کشور و نظام را می خواهیم نیازمند فضای با نشاط سیاسی هستیم.
رئیس جمهوری سابق ایران با ابراز تأسف از وقایع سال گذشته تأکید کرد: در سالی که گذشت انتظار فراهم آمدن چنین فضایی را داشتیم تا پس از قریب دو سال تنش و وضع فوق العاده، بهار را با امید و دلگرمی و نزدیک تر شدن دلها به یکدیگر و رفع عواملی که باعث نارضایتی است آغاز کنیم و بارها نیز از سوی خیرخواهان که در دل بستگی آنان به نظام و انقلاب و کشور تردیدی نیست در این باب تذکر داده شده، ولی متأسفانه در حالی به سال جدید وارد شدیم که نشانی از رفتن به سوی این فضا ندیدیم بلکه سخت گیری ها و برخوردهای خشن بیشتر شد.
سید محمد خاتمی سپس با اشاره به انتقاد رهبری در روزهای پایانی سال گذشته از برخوردهای بداخلاقانه و خلاف شرع و قانون و بهتان و ناسزاگویی و اقدامهای ناپسند جریانهای افراطی و اشاراتی و هشدارهایی که پیشتر هم درباره تهمت زنی های رایج داده بودند این نکته را مطرح کرد که: نمی دانم لزوم برخورد با چنین رفتارها و اعمالی عطف به ماسبق هم می شود؟ و بدترین بداخلاقی ها و تهمت زنی ها و فحاشی ها و کوبیدن های یک طرفه در بسیاری از رسانه ها و منابر و تریبونها و محافل نیز مورد بررسی و برخورد قرار خواهد گرفت؟
به هر حال سال گذشته را در حالی پشت سر گذاشتیم که نه تنها زندانیان آزاد نشدند، بلکه کسانی که آزاد بودند نیز فراخوانده یا دستگیر شدند و نسبت به بسیاری از کسانی که در زندان اند و نسبت به بستگان آنان سخت گیریهایی بیشتر به عمل آمد و حصرها و محدودیت ها نیز بر آنها افزوده شد.
رئیس بنیاد گفت و گوی تمدن ها خطاب به دست اندرکاران عرصه سیاست گفت: در سالی که بیش از همیشه نیاز به نشاط و حضور ملت داریم باز هم پیشنهاد ما این است که حصرها برداشته شود و زندانیان آزاد شوند، فضای سیاسی و رسانه ای جامعه طبق موازین و قانون باز شود، حضور و فعالیت احزاب و تشکل ها ممکن و امن گردد و به سوی انتخابات آزاد و سالم حرکت کنیم و انتخابات مطلوب گرچه ناشناخته نیست ولی اجمالاً در صورتی خواهد بود که حذف های ناروا نباشد و همه بتوانند با امنیت در معرض انتخاب کردن و انتخاب شدن قرار گیرند. البته در این باب باز هم نیاز به بحث بیشتر داریم.
رئیس جمهوری سابق ایران بخش پایانی سخنان خود را به تحولات منطقه اختصاص داده و افزود: در این باب نیز کم و بیش بحث شده است و ان شاء الله در آینده هم سخن گفته خواهد شد. به هر حال این موج مبارک برای مردم منطقه گرچه هزینه فراوان داشته و دارد، ولی به نظر می رسد که افق بسیار روشن و امیدوار کننده است و نشانه های تحول بنیادی در ذهن و زندگی مردم آشکار شده است و این نکته را ناگفته نگذارم که متأسفانه برخوردهای دوگانه سیاستها و جوامع بین المللی در مورد حرکت های منطقه باعث تأسف است. از جمله شاید مظلوم ترین ملت در این میانه ملت شریف بحرین باشد که امیدوارم شاهد پیروزی همه ملت ها باشیم.
در ابتدای این دیدار حاضرین توضیحاتی درباره فعالیت قرآنی جمعیت، شناخت قرآن و اهداف عالیه آن و اهتمام به عقل در فهم و تفسیر قرآن کریم و تلاش برای رسیدن به حقایق قرآنی و چاره جویی از آن در حل مشکلات فردی و اجتماعی داده و یکی از آفاتی که از دیرباز تاکنون در جامعه اسلامی و جوامع دینی وجود داشته است را ظاهرگرایی و اخباری گری و خرافه زدگی و غفلت از حقیقت دین بوده است و افراطی گری و رادیکالیسم نیز ناشی از این آفت و بینش و منش خود حق پنداری ظاهرپرستان بوده است.
اهمیت انقلاب اسلامی و نقش آن در زنده کردن پیام قرآن و دعوت مردم به خردگرایی و عدالت گستری و آزادگی از دیگر مباحث حاضرین در این نشست بود.
همچنین سؤالاتی در درباب اصلاحات و آینده اصلاح طلبی و جریانهایی که با تمامیت خواهی درصدد حذف و طرد هرگونه اندیشه و عمل وفادار به انقلاب و یک دست کردن جامعه و جلوگیری از حضور و فعالیت هر آنچه نمی پسندند هستند مطرح شد و از محدودیت ها و تنگناهای موجود در عرصه های مختلف و از اینکه تحت عناوین مقدس خدای ناخواسته جمهوریت نظام اسلامی به خطر بیفتد اظهار نگرانی شد.



محرومیت مجید دری، زندانی سیاسی از هر گونه مرخصی با دستور دادستان تهران

مجید دری، دانشجوی محروم از تحصیل که به زندان بهبهان تبعید شده است طبق نظر دادستان تهران، جعفری دولت آبادی از هر گونه مرخصی محروم شده است .
به گزارش خبرنگار کلمه ، این زندانی سیاسی که چندی پیش از زندان اوین به زندان بهبهان تبعید شد اکنون در این زندان که هزار کیلومتر با محل زندگی خانواده اش فاصله دارد نگهداری می شود . با اینکه دری به زندان بهبهبان تبعید شده است اما همچنان اجازه استفاده از مرخصی و ملاقات حضوری او با دادستان تهران است و این نکته در پرونده وی درج شده است .
خانواده دری هر بار برای دریافت یک مرخصی چندروزه که حق همه زندانیان است و حتی زندانیان جرایم خطرناک نیز از آن برخوردارند به دادستانی تهران مراجعه کرده اند با این پاسخ مواجه شده اند که وی از حق مرخصی محروم است . دری امسال نیز نوروز خود را همچون سال گذشته در زندان گذراند، البته امسال در جایی بسیار دورتر از زندان اوین و زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ .
مجید دری به بیماری کم خونی و سردردهای شدید مبتلاست اما دادستان و بازجویان وزارت حتی حاضر نیستند به این دانشجوی محروم از تحصیل مرخصی درمانی بدهند .
مجید دری با حکم قاضی پیر عباسی، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شش سال حبس همراه با تبعید محکوم شده است .
چندی پیش ماموران اداره اطلاعات کرج، خانواده دری را نیز احضار کرده و به آنها گفتند در صورت هرگونه اطلاع رسانی در باره وضعیت مجید دری، وی را به زندان اهواز تبعید خواهند کرد و همین موضوع موجب عدم اطلاع رسانی خانواده مجید دری از آن زمان تاکنون شده است . زندان اهواز شرایط به مرتب بدتری از زندان بهبهان دارد .


محرومیت ضیا نبوی از مرخصی/شعر این زندانی سیاسی خطاب به قاضی پرونده اش، پیرعباسی

ضیا نبوی، دانشجوی محروم از تحصیل یکی از زندانیان حوادث پس از انتخابات است.او نزدیک به دو سال است که در زندان به سر می برد و نیمی از این مدت را نیزدر زندان کارون اهواز در تبعید گذرانده است .
به گزارش خبرنگار کلمه، ضیا نبوی در این مدت از هرگونه مرخصی محروم بوده است و یک ساعت را نیز خارج از زندان نگذرانده است . زندان کارون وضعیت بهداشتی و رفاهی بسیار نامناسبی دارد و ضیا در مدت تبعیدش سختی های زیادی کشیده، خانواده او نیز به دلیل دوری راه و مشکلات دیگر قادر نیستند همیشه او را در این زندان ملاقات کنند . ضیا نبوی با حکم قاضی پیر عباسی، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب حکم ۱۵ سال زندان در تبعید را دریافت کرد .این حکم بعد در دادگاه تجدید نظربه یازده سال زندان در تبعید تبدیل شد . ضیا همیشه از دریافت این حکم از قاضی پیر عباسی متعجب است تاجایی که پس از انتقالش از زندان اوین نامه ای را خطاب به این قاضی دادگاه انقلاب نوشت . او اکنون و پس از ماه ها زندانی کشیدن در زندان اهواز که حتی آب سالم هم برای خوردن ندارد شعری را خطاب به قاضی پرونده اش سروده است ، در این شعر هم می توان تعجب ضیا را از حکمی که دو سال از صدورش گذشته دریافت .
ضیا در نامه قبلی اش به قاضی پیر عباسی بدون هیچ کینه ای با او سخن گفت و از اوخواست در هنگام صدور حکم هایش فقط کمی تامل کند و بداند که کسی را که از نعمت آزادی محروم می کند همانند او یک انسان است .انسانی با گوشت و استخوان .هر چند قاضی پیر عباسی تغییری در رویه اش نداد و یک بار دیگر حکم یازده سال زندان را برای نسرین ستوده ، وکیل دادگستری با دو فرزند خردسال صادر کرد او برای تعداد زیادی از روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر حکم های طولانی زندان و محرومیت صادر کرده است .نام پیر عباسی به عنوان یکی از ناقضان حقوق بشر توسط اتحادیه اروپا اعلام شده است .
هم بندان ضیا در زندان اوین که این روزها به شدت دلتنگ او هستند، می گویند او همیشه در دوران حبس اش صبور بوده و هرگز حاضر نشده درباره کسانی که این گونه با او ناعادلانه رفتار می کنند سخنی درشت بر زبان براند . او هرگز در مدت یک سال و نیم حبس اش در زندان اوین گلایه ای نکرد تا روز تبعید که جمله ای بر زبان راند که هم بندانش فهمیدند غمی بر دلش نشسته است . او هنگام خداحافظی رو به دوسنتانش گفت:” دلم گرفته است” .شنیدن این جمله برای هم بندان ضیا کافی بود که اشک بر چشم آورند و تا روزها بعد از رفتن او آخرین نگاهش را از یاد نبرند . هم بندانش می گویند ضیا آنقدر با روحبه بوده است که آنها حتی انتظار شنیدن چنین جمله ای را نیز از او نداشته اند ،
ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل (ستاره دار) فقط ۲۶ سال دارد.او اکنون این شعر را در زندان کارون اهواز سروده است .این شعر در صفحه فیس بوک دفاع از ضیا نبوی منتشر شده است.
ای آنکه تو را نام و لقب از داد است/ با من تو هر آنچه کرده ای بیداد است
زین حکم غریبی که توام فرمودی/ انصاف و عدالتت همه بر باد است
کردار من ار به پیش حکم ات بنهند/ گویند همه که وحدت اضداد است!؛
تزویر و نفاق و بددلی در من نیست/ با صدق و صفا وجود من همزاد است
سال است رقم ها که تو می فرمایی/ در حیرتم این نکته تو را در یاد است!؟
آخر چه بگویم عدلیه ایران را/ سر تا قدمش چون که همه ایراد است
قصد گله و شکوِه ندارم ورنه/ ظلمی که نمودی پاسخش فریاد است
اینجا که تو اَم منزل دوران کردی/ پیش قدمش خرابه هم آباد است
روحم به هزاران سفر پرغوغا/ لیکن بدنم در قفس صیاد است
زندان نکند خانه در آن انسانی/ کو جان و دلش ز بند غم آزاد است
از غیر نرنجیم و ره کین نَرَویم/ کاین راه و روش ز هستی ام بنیاد است
؛”سید” که به چندین هنر آراسته است/ قلب اَر بتپد به سینه اش دلشاد است!؛
ضیا نبوی
نوروز ۹۰ – زندان کارون اهواز




انتشار فایل صوتی جلسه‌ای در حضور محمد یزدی درباره مستند ظهور

یزدی: خامنه‌ای مستند ظهور را توهین‌آمیز دانسته است


وبلاگ «در جستجوی حقیقت» یک فایل صوتی مربوط به گفتگوی فردی نا‌شناس با آیت‌الله محمد یزدی را منتشر کرده که طرقین گفتگو به نقل از علی خامنه‌ای «مستند ظهور» را حاوی نکات «توهین‌آمیز» دانسته‌اند.
لینک مستقیم فایل صوتی
در این فایل صوتی فردی که به نظر می‌رسد یکی از مسئولان یا روحانیون ارشد حوزه علمیه قم است در خصوص «مستند ظهور» و تاثیرات آن بر مردم و شیعیان عربستان به آقای یزدی توضیحاتی ارائه می‌دهد.
این فرد نا‌شناس در ابتدای گزارش خود می‌گوید آقای خامنه‌ای به طور غیرعلنی در خصوص این مستند موضع‌گیری کرده است که محمد یزدی نیز گفته‌های این فرد را تائید می‌کند.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در ادامه می‌گوید که رهبر جمهوری اسلامی این مستند را حاوی مطالب «توهین‌آمیز» دانسته است.
در «مستند ظهور» از آقای خامنه‌ای با عنوان سید خراسانی یکی از یاران امام دوازدهم شیعیان در زمان ظهور امام دوازدهم شیعیان یاد شده است.
با گذشت بیش از یک ماه از آغاز جنجال‌ها پیرامون این مستند٬ تاکنون رهبر جمهوری اسلامی واکنشی در این خصوص اتخاذ نکرده، اما محمد یزدی و این فرد نا‌شناس مدعی هستند که خامنه‌ای در این خصوص مواضع خود را اعلام کرده است.
این فرد نا‌شناس همچنین گفته حوزه علمیه قم پس از موضع‌گیری علی خامنه‌ای در جلسه‌ای محتوای «مستند ظهور» را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.
در ادامه این جلسه یزدی با اعلام اینکه تیراژ «مستند ظهور» بسیار بالا بوده، از این فرد نا‌شناس می‌پرسد که عوامل اصلی تهیه و توزیع این مستند چه کسانی هستند.
این فرد نیز در پاسخ می‌گوید این مستند را یک دانشجوی عکاسی در قم ساخته که از تحصیل بازمانده است.
وی همچنین از میراحمد رضا حاجتی امام جمعه موقت اهواز و مدیر حوزه‌های علمیه خوزستان به عنوان یکی از پشتیبانان فکری عوامل این مستند نام برده است.
به نظر می‌رسد این فرد نام افراد دیگری را نیز اعلام کرده که در این فایل صوتی نام آن‌ها سانسور شده است.
این فایل صوتی در شرایطی منتشر می‌شود که برخی روحانیون همچون محمدتقی مصباح یزدی اعلام کرده‌اند علی خامنه‌ای را بالا‌تر از سید خراسانی می‌دانند.
روز گذشته همزمان با انتشار این فایل٬ پایگاه اطلاع‌رسانی میراحمدرضا حاجتی امام جمعه موقت اهواز و مدیر حوزه‌های علمیه خوزستان هک شد.
جنجال‌ها بر سر محتوای این مستند همچنان ادامه دارد و مشخص نیست که این جنجال منجر به دستگیری سازندگان آن خواهد شد یا نه.




هشدار صریح سعید قاسمی به تیم احمدی‌نژاد

اجازه نمی‌دهیم حزب‌الله را آسفالت کنید

سعید قاسمی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران به تیم محمود احمدی‌نژاد هشدار داد حزب‌الله نخواهد گذاشت با «مکتب نوروز بازی» که هدف آن جذب آراء خاکستری است٬ «آسفالت» شود.
به گزارش روز شنبه (۲۷ فروردین) سایت جهان‌نیوز٬ آقای قاسمی از اینکه بعد از سال‌ها حمایت حزب‌الله از دولت احمدی‌نژاد٬ وی و همراهانش در یک‌سال اخیر مواضعی عجیب گرفته‌اند اظهار تاسف کرده است.
وی با انتقاد از اقدام احمدی‌نژاد در دعوت از ملک عبد‌الله پادشاه اردن برای سفر به ایران گفته که «ما دیگر اجازه نمی‌دهیم پس از انتخاباتی که مردم به شما رأی دادند دو مرتبه مکتب نوروز بازی و مکتب دیگری بالا بیاید.»
قاسمی افزوده که «ما در مقابل این انحطاط فکری می‌ایستیم، قبول می‌کنیم که می‌خواهید آرای دیگران، آرای خاکستری را به‌دست بیاورید٬ اما به چه قیمت، به قیمت آسفالت کردن حزب‌الله؟»
وی در بخش دیگری از اظهارت خود گفته که «خیلی‌ها را دیدیم که در این هشت ماهی که فتنه طول کشید، خود را باختند. حسب ظاهر داستان انتخابات بود، بسیاری از آن‌هایی که نمک پرورده جریان فتنه بودند، سکوت اختیار کردند.»
سعدی قاسمی همچنین گفته است: «علت اینکه تخم فتنه تا به حال ریشه کن نشده، این است که در مراکز قضایی و دولت و دانشگاه‌ها و صدا و سیما هنوز افرادی هستند که بخواهند آتش فتنه را روشن نگاه دارند.»
بسیاری از محافظه‌کارانی که در انتخابات سال ۱۳۸۸ از نامزدی محمود احمدی‌نژاد حمایت کرده و تقلب‌های گسترده را نادیده گرفته‌اند٬ امروز به یکی از مهمترین مخالفان دولت دهم تبدیل شده‌اند.
این دسته از محافظه‌کاران که بیشتر هوادار آیت‌الله علی خامنه‌ای هستند در ماه‌های اخیر تهدید‌های زیادی متوجه تیم احمدی‌نژاد کرده‌اند.
آن‌ها می‌گویند که تیم احمدی‌نژاد به رهبری اسفندیار رحیم‌مشایی قصد راه‌اندازی فتنه‌ای عمیق علیه جمهوری اسلامی دارد.



گزارش تکمیلی از اعتراضات در مناطق عرب نشین خوزستان

خبرگزاری هرانا – در طی سه روز گذشته و همزمان با ششمین سالگرد اعتراضات مسالمت آمیز اعراب ایران در قبال مسله تغیر بافت جمعیتی مناطق عرب نشین، مقامات حکومتی اقدام به تشدید فضای امنیتی نموده و بازداشت فعالین عرب همچنان ادامه دارد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، «ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران»، فعالان و منابع محلی از نقاط عرب نشین خوزستان گزارش می‌دهند، در پی اعتراضات و خشونت‌های جاری روزهای اخیر در این مناطق تعدادی از شهروندان از سوی نیروهای امنیتی به قتل رسیده‌اند که هویت چهار تن از آنان که محرز شده‌اند عبارت است از؛ عبدالرحمان قاسم البدوی ۳۰ ساله و علی نیسی ۲۲ ساله به قتل رسیده در شهر اهواز و باسم عبیات فرزند عبود و محمد معرفی فرزند عبدالزهرا به قتل رسیده در شهر … است. هر چند لازم به توضیح است تایید این گزارشات با توجه به عدم انتشار اسناد همچنان از سوی هرانا مقدور نیست.
همچنین در این رابطه گزارش شده است، در این درگیری‌ها ده‌ها تن مجروج یا بازداشت و به مکان‌هایی نامعلومی منتقل شده‌اند. یوسف عزیزی بنی طرف، عضو کانون نویسندگان و روزنامه نگار عرب در گفتگو با هرانا ضمن تایید گزارشات کشته شدن تنی از شهروندان عرب، اسامی بازداشت شدگانی که هویت آنان تاکنون محرز شده است را به قرار زیر اعلام کرد:
سلمان عباس عبیات ۲۵ ساله، جمال نزّال عبیات ۲۲ ساله، جاسم عبیات، احمد ویسی ۲۷ ساله، عبدالرضا آلبوغبیش ۳۱ ساله، محمد الساری ۲۵ ساله، صادق تمیمی، یاسین باوی ۲۷ ساله، حیدر حیدری، محمد حسن آلبوغبیش ۳۳ ساله، رفیع زرقانی ۲۲ ساله، عبدالله فرهود جلداوی، عیسی الساری، علی جواد حیدری، دانشجو
همچنین آقای بنی طرف تاکید کرد که تعداد کشته شدگان یا بازداشت شدگان بسیار بیشتر از این تعداد است که به دلیل عدم امکان دسترسی به منابع محلی در حال حاضر امکان شفاف سازی در این رابطه وجود ندارد.
در پایان باید اشاره داشت که طبق گزارشات آماری سال ۱۳۸۹ از موارد نقض حقوق اقلیت عرب در ایران به دلیل ضعف نهادهای مدنی تنها ۵ گزارش منتشر شده بود که نشانگر کم توانی و دشواری مستند سازی نقض حقوق بشر در این مناطق است.
گزارشات تکمیلی در این رابطه از سوی هرانا منتشر خواهد شد.



یک شهروند در تخته کنار کازورن در ملاءعام به دار آویخته شد

خبرگزاری هرانا - یک شهروند به نام "مرتضی جوکار" معروف به "سردار"، بامداد شنبه بیست و هفتم فروردین ماه در بخش تخته کنار، از توابع شهرستان کازرون، در ملاءعام به دار آویخته شد.
به گزارش ایرنا، مرتضی جوکار از سوی شعبه دوم دادگاه کیفری استان فارس به اعدام محکوم شده بود که این حکم مورد تایید شعبه ۲۳ دیوان عالی نیز قرار گرفت.
بر اساس این گزارش نامبرده متهم به قتل سریالی هشت نفر است.
وی که در آبان ماه ۸۸ در شهر ملایر استان همدان بازداشت شده بود، به اتهام قتل تنها چهارتن از این افراد، به چهار بار قصاص محکوم شد.
هم چنین برادر وی، "نریمان جوکار" معروف به "یعقوب" نیز به اتهام معاونت در قتل به ۱۵ سال و به اتهام اختفای ادله جرم به ۵/۱ سال حبس محکوم شد.
گفتنی ست شهرستان کازرون در فاصله ۱۲۰ کیلومتری غرب شیراز، واقع شده است.



پیمان قیامی شهروند بهایی ساکن کرمانشاه آزاد شد

خبرگزاری هرانا - پیمان قیامی شهروند بهایی ساکن کرمانشاه که در تاریخ ۱۹ فروردین ماه جاری توسط نیروهای اطلاعات سپاه در منزل شخصی خود در کرمانشاه بازداشت شده بود، آزاد شد.
بر اساس گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، این شهروند بهایی سه شنبه ۲۳ فروردین با قرار وثیقه ۲۰ میلیون تومانی آزاد شد.
گفتنی است، ماموران در هنگام بازداشت این شهروند بهایی، بدون ارائه حکم و با اعمال خشونت به منزل آقای قیامی وارد شده و پس از بازرسی منزل وی لوازم شخصی، کامپیو‌تر و کتاب‌های او را نیز توقیف کرده بودند.
پیمان قیامی دوران بازداشت خود را در بازداشتگاه اطلاعات سپاه کرمانشاه سپری کرده است.




نرخ بیکاری در اهر بیش از ۲۳ درصد است

خبرگزاری هرانا - نماینده مردم اهر و هریس در مجلس نرخ بیکاری در شهرستان اهر را بالای ۲۳ درصد عنوان کرد و از بیکاری ۱۰ هزار تحصیلکرده بیکار در این شهرستان خبر داد.
به گزارش مهر از تبریز، غلامحسین مسعودی ریحان منطقه ارسباران و شهرستان اهر را یکی از مناطق مهم معدنی و بسیار مناسب برای سرمایه گذاری عنوان کرد و گفت: متأسفانه حتی کمتر از یک درصد طرح‌های تولیدی و صنعتی استان در این شهرستان قرار دارد که اگر تدابیر جدی در این خصوص اتخاذ نشود در آینده نزدیک شاهد رشد مهاجرت از این مناطق به کلان شهر‌ها خواهیم بود.
نایب رئیس دوم کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس افزود: متأسفانه نبود فرصت‌های شغلی مناسب در این منطقه و فقدان طرح‌های تولیدی و صنعتی در شهرستان اهر موجب فرار مغز‌ها و نیروهای انسانی تحصیلکرده از شهرستان شده و این فرصت طلایی ناشی از نیروی انسانی ماهر و تحصیلکرده به یک تهدید تبدیل کرده است.
وی از دیگر مشکلات این شهرستان را هدر رفت آبهای روان و عدم مهار آن‌ها را از طریق ایجاد سد‌ها عنوان کرد و افزود: اگر مدیریت بهینه بر این آبهای روان شهرستان که بیش از ۶۰ میلیون متر مکعب شامل شود قطعاً اکثر اراضی دیم شهرستان به آبی تبدیل و شاهد تحول جدی در درآمد و رونق زندگی مناطق و کشاورزان خواهیم بود.
وی در ادامه افزود: اشتغال با شعار حل نمی‌شود باید با تمهیدات ویژه و تسهیلات تشویقی در مناطق محروم زمینه جذب سرمایه گذاران را فراهم کنیم.



انتقال بهزاد ذبیحی از زندان ساری به تنکابن

خبرگزاری هرانا - بهزاد ذبیحی ماهفروزکی شهروند بهایی ساکن ساری که در روز یکشنبه ۲۱ فروردین ماه پس از احضار به اداره اطلاعات بازداشت شده بود در پی یک اقدام عاجلانه در روز چهارشنبه ۲۴ فروردین از بازداشتگاه ساری به زندان تنکابن منتقل گردید.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این انتقال در حالی صورت گرفته که دادستان ساری پیش از این قرار آزادی نامبرده را به قید وثیقه تعیین نموده بود.
لازم به ذکر است، با وجود پیگیریهای مکرر خانواده بهزاد ذبیحی تاکنون اتهام و دلیل انتقال نامبرده به خانواده‌اش اعلام نگردیده است.



اعتراض زندانیان سیاسی مضروب رجایی شهر کرج به قوه قضاییه

خبرگزاری هرانا - چهار تن از زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج که مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفته بودند طی نامه‌ای به قوه قضاییه مراتب اعتراض خود را اعلام داشتند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، «ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» چهار زندانی سیاسی روز پنج شنبه مورخ ۲۵ فروردین در پی انتقال ده زندانی سیاسی به بند اطلاعات
سپاه پاسداران و بازجویی ۵ ساعته آن نیرو‌ها در خصوص انتشار نامه‌ای به مناسبت کشته شدن تعدادی از تبعیدیان ایرانی در کمپ اشرف و ابراز همدردی با تنی از همبندیان خود که از خانواده‌های جان باختگان مورد اشاره بودند مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
 این زندانیان سیاسی به نامهای افشین بایمانی، منصور رادپور، رضا جوشن و فرزاد مددزاده (برادر دو تن از جانباختگان درگیریهای اشرف و همینطور شبنم مددزاده دیگر زندانی سیاسی حاضر) با نگاشتن نامه‌ای اعتراضی که ضمن شرح ضرب و شتم صورت گرفته بعنوان مصداقهایی از شکنجه به عدم توجه قوه قضاییه و خودسری نیروهای امنیتی پرداخته‌اند، مراتب اعتراض خود را اعلام و خواهان پایان یافتن این قبیل اعمال در آن قوه شدند. این نامه از سوی زندانیان به مقامات زندان تحویل داده شد.
لازم به ذکر است زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) در طی ماههای اخیر فشار مضاعفی را از سوی دستگاه امنیتی با قطع شدن امکانات تماس چون تلفن، ملاقات و حق استفاده از امکانات زندان شاهد بوده‌اند. آنان در چندین مرحله نسبت به این مسایل با اقدام به اعتصاب و اعتراض واکنش نشان داده‌اند که در تازه‌ترین آن، اعتصاب در هفته جاری و اعلام برنامه‌های اعتصاب برای روز‌ها و ماههای آتی است. این زندانیان در نامه اخیر خود خواستار اعزام گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل شده‌اند.