سمت و سوی سیاست های ایران در منطقه
یوسف عزیزی بنی طرف
|
شهروند: بهمن نیرومند از فعالان پیشین کنفدراسیون دانشجویان ودانش آموزان ایرانی در خارج از کشور، پیش از انقلاب کتابی منتشر کرد با عنوان Iran, Imperialism in action که حاوی نکات جالبی درباره سیاست های رژیم شاه در منطقه بود. آن کتاب، نقش ژاندارمی و شبه امپریالیستی شاه در خاورمیانه را آشکار می کرد. رژیم جایگزین شاه، یعنی جمهوری اسلامی ایران پس از نجات از رویدادهای تهدید آمیز دهه اول پس از انقلاب، همان سیاست ها را به شکلی دیگر دنبال کرد و حتا از آن سیاست ها فراتر هم رفت.
تا آن جا که من شنیده ام، ولی فقیه یا رهبر جمهوری اسلامی ایران – آقای خامنه ای – با ترجیح تشیع علوی بر تشیع صفوی که توسط علی شریعتی در دهه پنجاه شمسی مطرح گردید مخالف است. وی طرفدار “تشیع صفوی” است و سیاست های خارجی کلان پس از جنگ ایران و عراق بر این مبنا تنظیم می شود. البته اساس نظری این ایده در “صدور انقلاب” آقای خمینی نهفته است. در تبیین استبداد در ایران می توان گفت که “ولایت فقیه” در واقع استمرار “ولایت شاه” است و پس از انقلاب، “سایه خدا” جای خود را به “نماینده خدا” بر روی زمین داده است. رهبر کنونی همچون شاه سابق، رویای عظمت طلبانه احیای امپراتوری ایران در گذشته های دور و نزدیک را در سر می پروراند. و این برخاسته از میراث متراکم فکری است که در ذهن فرمانروایان مستبد ایران معاصر بازتاب می یابد. برای محمد رضا شاه، امپراتوری ساسانی مدل است و برای آقای خامنه ای، امپراتوری صفوی، که کنه هر دو به رغم تفاوتشان، گسترش طلبی است.
البته در پس ظاهر مبارزه جمهوری اسلامی ایران با آمریکا و اسرائیل، نبردی مخفی برای دستیابی به ثروت های منطقه در جریان است. ورژیم ایران برای این منظور از همکیشان عرب خود استفاده می کند. به اینها باید گسترش مخالفت ها و بحران های داخلی را نیز بیفزاییم.
موتور محرک این دخالت های شبه امپریالیستی بر دو محور مذهب شیعه و زبان فارسی می گردد و سوخت آن در آمد نفت است. افزون بر درون ایران که سهم شیر بودجه کشور برای ترویج و توسعه این دو محور به کار می رود، حاکمیت جمهوری اسلامی برای ترویج مذهب شیعه و زبان فارسی در جای جای گیتی و به ویژه در لبنان، عراق، یمن، مصر، مراکش، افغانستان، تاجیکستان و دیگر کشورها، مبالغ هنگفتی را مصرف می کند. این در حالی است که طبق گفته کارشناسان رفاه اجتماعی در ایران، 35 در صد مردم ایران زیر خط فقر مطلق زندگی می کنند. بین 15 – 10 در صد مردم کشور که سنی مذهب اند نه تنها از آزادی مذهبی برخوردار نیستند بلکه هرگونه فعالیت مذهبی شان به شدت سرکوب می شود و از داشتن یک مسجد در پایتخت کشورشان بی بهره اند. نیز بیش از نیمی از جمعیت ایران یعنی هموطنان غیر فارس از خواندن و نوشتن به زبان مادری خود محروم اند و با زبان و فرهنگشان مبارزه می شود و هویت خواهان و برابری طلبانشان اعدام و زندانی می شوند. بنابراین حاکمیتی که این همه برای زبان و مذهب رسمی خاصه خرجی می کند، با مذهب و زبان و فرهنگ بیش از نیمی از شهروندانش دشمنی می کند. در حالی که حاکمیت جمهوری اسلامی، این کار خودرا دفاع از منافع ملی ایران می نامد، اما در واقع، از یک سو دخالتی آشکار و ملموس در امور دیگر کشورها و بر خلاف قوانین بین المللی است، و از سوی دیگر محروم کردن بخش های گسترده ای از شهروندان ایرانی از کمترین حقوق سیاسی، مذهبی، زبانی و فرهنگی شان است. در واقع منافع ملی در اینجا، تامین منافع همه ملیت های ایران نیست، چون منافع ملی، جمع جبری منافع همه ملیت های ساکن ایران است.
اثر انگشت اقتدارگرایان حاکم بر ایران را می توان در جای جای توطئه ها و تخریب های جهان معاصر دید. از نیوزلند و استرالیا تا جهان عرب و اروپا و آفریقا می توان رد دخالت های رژم ایران را پیگیری کرد و البته در دنیای عرب این دخالت ها، شکلی توسعه طلبانه به خود می گیرد. این دخالت ها هم سخت افزاری است و هم نرم افزاری. یعنی گاهی خود در لبنان و عراق حزب ایجاد می کند یا هسته های جاسوسی را در شیخ نشین های جنوب ایران می کارد وگاهی با شبکه های تلویزیونی العالم و المنار به اعتراض های مردمی در عربستان سعودی یا بحرین دامن می زند تا مُهر فرقه گرایانه خودرا به آن بزند و از آن بهره برداری کند.
در سال 2003 عادل اسدی نیا دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی ایران – که به غرب پناهنده شد - خبر از وجود هسته های مخفی ج.ا.ا در کشورهای عربی همسایه داد.
در اول می 2010 روزنامه کویتی القبس گزارش داد که نیروهای امنیتی کویت یک شبکه جاسوسی وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را کشف کرده اند که با سفارت ایران در کویت در ارتباط بوده و درباره تاسیسات حساس اداری و نظامی کویت و مواضع نیروهای آمریکایی در این کشور جاسوسی می کرده است. مسوولان قضایی کویت سرنخ این شبکه را در پیوند با یک شبکه جاسوسی در بحرین دیده اند که چندی پیش کشف شد و یک وزیر بحرینی نیز عضو آن بود.
القبس چند روز پیش خبر داد که این شبکه تنها یکی از هشت شبکه جاسوسی ایران است که تاکنون کشف شده و از اصطلاح ” راس کوه یخی” نقشه های جمهوری اسلامی یاد کرده و افزوده که این به نوبه خود حلقه ای از یک زنجیره شبکه های جاسوسی در کشورهای کویت، بحرین و امارات متحد عربی است. در اینجا مجالی برای سخن گفتن از کوشش های توسعه طلبانه رژیم جمهوری اسلامی ایران در عراق و لبنان و مصر و مراکش نیست. اما در همین محدوده منطقه ما، گستره دخالت های ویرانگر این رژیم به جایی رسیده که کشمکش های قومی و مذهبی را دامن می زند و منطقه را در آستانه یک جنگ دیگر قرار داده است.
تا آن جا که من شنیده ام، ولی فقیه یا رهبر جمهوری اسلامی ایران – آقای خامنه ای – با ترجیح تشیع علوی بر تشیع صفوی که توسط علی شریعتی در دهه پنجاه شمسی مطرح گردید مخالف است. وی طرفدار “تشیع صفوی” است و سیاست های خارجی کلان پس از جنگ ایران و عراق بر این مبنا تنظیم می شود. البته اساس نظری این ایده در “صدور انقلاب” آقای خمینی نهفته است. در تبیین استبداد در ایران می توان گفت که “ولایت فقیه” در واقع استمرار “ولایت شاه” است و پس از انقلاب، “سایه خدا” جای خود را به “نماینده خدا” بر روی زمین داده است. رهبر کنونی همچون شاه سابق، رویای عظمت طلبانه احیای امپراتوری ایران در گذشته های دور و نزدیک را در سر می پروراند. و این برخاسته از میراث متراکم فکری است که در ذهن فرمانروایان مستبد ایران معاصر بازتاب می یابد. برای محمد رضا شاه، امپراتوری ساسانی مدل است و برای آقای خامنه ای، امپراتوری صفوی، که کنه هر دو به رغم تفاوتشان، گسترش طلبی است.
البته در پس ظاهر مبارزه جمهوری اسلامی ایران با آمریکا و اسرائیل، نبردی مخفی برای دستیابی به ثروت های منطقه در جریان است. ورژیم ایران برای این منظور از همکیشان عرب خود استفاده می کند. به اینها باید گسترش مخالفت ها و بحران های داخلی را نیز بیفزاییم.
موتور محرک این دخالت های شبه امپریالیستی بر دو محور مذهب شیعه و زبان فارسی می گردد و سوخت آن در آمد نفت است. افزون بر درون ایران که سهم شیر بودجه کشور برای ترویج و توسعه این دو محور به کار می رود، حاکمیت جمهوری اسلامی برای ترویج مذهب شیعه و زبان فارسی در جای جای گیتی و به ویژه در لبنان، عراق، یمن، مصر، مراکش، افغانستان، تاجیکستان و دیگر کشورها، مبالغ هنگفتی را مصرف می کند. این در حالی است که طبق گفته کارشناسان رفاه اجتماعی در ایران، 35 در صد مردم ایران زیر خط فقر مطلق زندگی می کنند. بین 15 – 10 در صد مردم کشور که سنی مذهب اند نه تنها از آزادی مذهبی برخوردار نیستند بلکه هرگونه فعالیت مذهبی شان به شدت سرکوب می شود و از داشتن یک مسجد در پایتخت کشورشان بی بهره اند. نیز بیش از نیمی از جمعیت ایران یعنی هموطنان غیر فارس از خواندن و نوشتن به زبان مادری خود محروم اند و با زبان و فرهنگشان مبارزه می شود و هویت خواهان و برابری طلبانشان اعدام و زندانی می شوند. بنابراین حاکمیتی که این همه برای زبان و مذهب رسمی خاصه خرجی می کند، با مذهب و زبان و فرهنگ بیش از نیمی از شهروندانش دشمنی می کند. در حالی که حاکمیت جمهوری اسلامی، این کار خودرا دفاع از منافع ملی ایران می نامد، اما در واقع، از یک سو دخالتی آشکار و ملموس در امور دیگر کشورها و بر خلاف قوانین بین المللی است، و از سوی دیگر محروم کردن بخش های گسترده ای از شهروندان ایرانی از کمترین حقوق سیاسی، مذهبی، زبانی و فرهنگی شان است. در واقع منافع ملی در اینجا، تامین منافع همه ملیت های ایران نیست، چون منافع ملی، جمع جبری منافع همه ملیت های ساکن ایران است.
اثر انگشت اقتدارگرایان حاکم بر ایران را می توان در جای جای توطئه ها و تخریب های جهان معاصر دید. از نیوزلند و استرالیا تا جهان عرب و اروپا و آفریقا می توان رد دخالت های رژم ایران را پیگیری کرد و البته در دنیای عرب این دخالت ها، شکلی توسعه طلبانه به خود می گیرد. این دخالت ها هم سخت افزاری است و هم نرم افزاری. یعنی گاهی خود در لبنان و عراق حزب ایجاد می کند یا هسته های جاسوسی را در شیخ نشین های جنوب ایران می کارد وگاهی با شبکه های تلویزیونی العالم و المنار به اعتراض های مردمی در عربستان سعودی یا بحرین دامن می زند تا مُهر فرقه گرایانه خودرا به آن بزند و از آن بهره برداری کند.
در سال 2003 عادل اسدی نیا دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی ایران – که به غرب پناهنده شد - خبر از وجود هسته های مخفی ج.ا.ا در کشورهای عربی همسایه داد.
در اول می 2010 روزنامه کویتی القبس گزارش داد که نیروهای امنیتی کویت یک شبکه جاسوسی وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را کشف کرده اند که با سفارت ایران در کویت در ارتباط بوده و درباره تاسیسات حساس اداری و نظامی کویت و مواضع نیروهای آمریکایی در این کشور جاسوسی می کرده است. مسوولان قضایی کویت سرنخ این شبکه را در پیوند با یک شبکه جاسوسی در بحرین دیده اند که چندی پیش کشف شد و یک وزیر بحرینی نیز عضو آن بود.
القبس چند روز پیش خبر داد که این شبکه تنها یکی از هشت شبکه جاسوسی ایران است که تاکنون کشف شده و از اصطلاح ” راس کوه یخی” نقشه های جمهوری اسلامی یاد کرده و افزوده که این به نوبه خود حلقه ای از یک زنجیره شبکه های جاسوسی در کشورهای کویت، بحرین و امارات متحد عربی است. در اینجا مجالی برای سخن گفتن از کوشش های توسعه طلبانه رژیم جمهوری اسلامی ایران در عراق و لبنان و مصر و مراکش نیست. اما در همین محدوده منطقه ما، گستره دخالت های ویرانگر این رژیم به جایی رسیده که کشمکش های قومی و مذهبی را دامن می زند و منطقه را در آستانه یک جنگ دیگر قرار داده است.
جوانان بیکار جهان
اخبار روز:
تهدید مشترکی که بروز انقلاب در تونس ومصرو اعتراضات دیگر در خاورمیانه و شمال آفریقا را برانگیخت نرخ بالا و جان گزای بیکاری جوانان در کشورهای مذکور بود. بیست و چهار درصد جوانان منطقه قادر به یافتن شغل نیستند.مطمئنا معترضین، مشتاق و خواهان دمکراسی اند اما فقدان فرصت های شغلی یک کاتالیزور و تسریع کننده قدرتمند بود.
در بخش های دیگر جهان نیز به طرز مشابهی وضعیت بیکاری جوانان وحشت انگیز است. در انگلستان چهل درصد بیکاران بین شانزده تا بیست وچهار سال سن دارند که در معنای آن است که یک میلیون بزرگسال جوان بیکارند. در اسپانیا بیش از چهل درصد جوانان بیکارند. در فرانسه این نرخ بیش از بیست درصد است و در ایالات متحده بیست و یک درصد. در کشور ها یکی پس از دیگری ،خیل جوانان از یافتن شغل نا امید می شوند. نظر سنجی اخیر در انگلستان نشان داد که بیش از نیمی از جوانان هجده تا بیست و پنج سال که مورد پرسش قرار گرفته بودند گفته اند به دلیل فقدان چشم انداز شغلی به مهاجرت فکر کرده اند.
جوانان بیکار بخش وسیعی از جمعیتی که در بیست و شش مارچ در لندن در اعتراض به سیاست های اقتصادی دولت راهپیمایی کردند را دربرمی گیرند.خوشبختانه این اعتراضات تا حدود زیادی با آرامش همراه بود. اما نرخ بیکاری جوانان کماکان بالا خواهد ماند و اقدامات ریاضتی ائتلاف حاکم نیز کمکی به حل مشکل نمی کند. اگر بر این باوریم که جوانان به ریاضت کشی و پشت کردن به لذات دنیوی ادامه خواهند داد و حرمت مقامات رانیز نگه خواهند داشت در حقیقت خود را فریفته ایم.
جامعه امروز در تحقق وعده هایی که به جوانان داده شکست خورده است. ما گفتیم که اگر آنها سخت کار کنند، دردسر ساز نشوند و به مدرسه بروند، زندگی آتیه دار و رضایت بخشی خواهند داشت. نتایج نشان داد که ما بر خطا بوده ایم البته اگر دغل و فریبکار نبوده باشیم. و اکنون نیز با گفتن این که "در حال رفع مشکل اشتغال " هستیم بر زخم ها نمک می پاشیم. ما این عبارات ضد و نقیض را به ده ها میلیون جوانی تحویل می دهیم که امیدشان فنا شده است.
بیکاری گسترده جوانان تنها سطحی کوچک، از شکستی به مراتب عمیق تر است. جامعه ای که به جوانان امروز واگذار می کنیم بشدت تخریب شده است. اکثر نهادهایی که دهه ها و حتی قرن ها به خوبی به ما خدمت کرده اند به نظر می رسد که منجمد شده و ناتوان از حرکت و پیشروی هستند. اقتصاد جهانی، صنعت خدمات مالی، دولت ها، خدمات بهداشتی و درمان، رسانه ها ونهادهایمان برای حل مشکلات جهانی نظیر سازمان ملل ،همه و همه، در حال دست و پا زدن هستند. من متقاعد شده ام که عصر صنعتی و نهادهایش نهایتا از کار افتاده و از میدان بدر خواهند شد.
این جوانان هستند که به آتش شکست های ما می سوزند. جوانان که نسبتا بار مسئولیتی را نمی کشند و سرشار از شور و شوق هستند به طور سنتی مستعدترین نسل برای زیر سوال بردن وضعیت حاکم و مقامات هستند. پنجاه سال پیش بچه های عربده کش از طریق معجزه ی جدید تلویزیون به اطلاعات دسترسی داشتند و زمانی که دانشگاه رو می شدند و تشکیل خانواده را به تاخیر می انداختند، بسیاری این فرصت را پیدا می کردند تا با سیاست های دولت و نرم های اجتماعی مبارزه کنند. رادیکالیزه شدن جوانان، جهان را می روبد، اعتراضات انفجارگونه، خشونت و اقدامات سرکوبگرانه ی دولتی در اروپا ، آسیا و آمریکای شمالی به اوج خواهد رسید.
در پاریس، در می هزار و نهصد و شصت و هشت، اعتراضاتی که دولت شارل دوگل و نظام سرمایه داری را به مبارزه می طلبید با تحصن دانشجویان آغاز شد و با اعتصاب عمومی دو هفته ای که بیش از یازده میلیون کارگر را در بر می گرفت به اوج خود رسید. در همان سال جوانان در آنچه در چکسلواکی بهار پراگ نامیده شد نقشی کلیدی بر عهده داشتند. در اواخر دهه ی شصت ، در آلمان غربی ، جنبش دانشجویی نیروی قابل توجهی پیدا کرد. در ایالات متحده، رادیکالیزه شدن جوانان با جنبش حقوق شهروندی آغاز شد و به جنبش حقوق زنان و دیگر موضوعات توسعه پیدا کرد و با اعتراضات بر ضد جنگ ویتنام به اوج رسید.
جوانان امروز در همان نقطه از نظر جمعیت شناسی قرار دارند که روزی والدین شورشی اشان قرار داشتند.در آمریکای شمالی انعکاس عربده ی بچه ها وسیع تر از خود عربده است. در آمریکای جنوبی، ورم جمعیت شناسی بسیار حاد شده و البته در آفریقا ، خاور میانه و آسیا ابعاد بزرگتری دارد. اکثریت جمعیت جهان زیر سی سال سن دارند و بیست و هفت درصد هم زیر پانزده ساله هستند.
رادیکالیزه شدن بچه های عربده کش دهه ی شصت بر مبنای ایدئولوژی و امید جوانی بود. معترضان ، مخالفت با جنگ،تحسین و تقدیر فرهنگ جوانی و امکان برپایی نوعی جدید از نظام اجتماعی را به پیش می بردند.رادیکالیزه شدن جوانان به خروش آمده ی امروز بسیار متفاوت است. آن نه تنها در بیکاری بلکه در آمال ها و آرزوهای فردی فنا شده، سوء رفتارو بی عدالتی ریشه دارد. جوانان بیگانه شده اند، شاهد افول حضور رای دهندگان جوان در انتخابات ها باشید. آنها به نظام پشت کرده اند.
نگران کننده تر از همه این است که جوان امروز در نوک انگشتانش اینترنت قرار گرفته است، قوی ترین ابزار تا به امروز برای فهم آن چه می گذرد،اطلاع رسانی به دیگران و سازماندهی پاسخ ها و واکنش های جمعی. ابزار های دیجیتال اینترنت محور نظیر توییتر، فیس بوک ویوتیوب برای انقلاب های مصر و تونس بسیار کارا و سودمند بودند.
ما نیاز داریم ایجاد شغل های جدید را در اولویت نخست قرار دهیم. ما نیاز داریم نهادهایمان را از نو ابداع و بسازیم، همه چیز از صنعت مالی تا الگو هایمان برای علم و آموزش،تا اقتصاد جهانی نوینی را آغاز کنیم. ما نیاز داریم جوانان امروز را در امور درگیر کنیم نه این که شهریه هایشان را بالا ببریم و پرداخت هزینه های مربوط به بازآموزی و دوره های آموزشی را قطع کنیم. ما نیازمندیم که انگیزه،شوق وتخصص اشان را پرورش دهیم. ما نیاز داریم به آنها کمک کنیم از ابزار های وب محور نوین بهره مند شوند و در ساختن جهانی بهتر،عادلانه تر و پایدارتر درگیر شوند.
اگر چنین اقداماتی صورت نگیرد، ما به خطر تضاد و تعارض نسلها دامن زده ایم که می تواند به رادیکالیزه شدن جوانان در اروپا و آمریکای شمالی بیانجامد به گونه ای که وقایع دهه ی شصت در مقایسه با آن رقیق و کمرنگ جلوه کند.
اخبار روز: ناآرامی هایی که به مناسبت سالگرد پانزدهم آوریل در شهر اهواز و برخی دیگر از مناطق استان خوزستان آغاز شده است روز جمعه ادامه یافت. بنابر گزارش های منابع محلی تا به حال چندین نفر در این ناآرامی ها جان باخته اند.
سایت اهواز نیوز به نقل از «منابع موثق» از شهر حمیدیه در سی کیلومتری غرب اهواز خبر داده است شامگاه روز جمعه پانزدهم آوریل – جمعه شب – تظاهراتی از کوی کارگران (حی العمال) این شهر شروع شد که براثر تیراندازی نیروهای پلیس و امنیتی یک نفر به نام “باسم عبیات” فرزند عبود در این تظاهرات جان باخت. شماری از مردم عرب این شهر از محله های “العلوه”، ”العمال” و ”المستضعفین” در این تظاهرات شرکت داشتند که با تیراندازی شدید نیروهای انتظامی وامنیتی رو به رو شدند وبه تظاهرکنندگان اجازه داده نشد تا به سوی بازار حمیدیه پیش بروند. نیز حدود ساعت یک نیمه شب شنبه صدای ممتد تیراندازی از کوی ”مستضعفین” و ”العمال” شنیده شد . که پس از آن نیروهای امنیتی تعداد فراوانی از مردم این شهر را دستگیر کردند.
این گزارش می افزاید پس از جان باختن سه تن از تظاهر کنندگان عرب اهوازی در کوت عبدالله و یک تن در محله “القلعه” در شهر اهواز، شمار جان باختگان این شهر طی تظاهرات روز جمعه به ۱۲ نفر رسید. خبرها حاکی است که تظاهرات به شهر خرمشهر نیز رسیده است وشماری از مردم عرب در خیابان های این شهر تظاهرات کرده اند. هنوز گزارشی در باره در گیری های این شهر نرسیده است.
گفتنی است که روز جمعه اهواز و چند شهر دیگر استان خوزستان شاهد تظاهرات و اعتراضات مسالمت آمیزی بود که توسط نیروهای پلیس و بسیج به خون کشیده شد. این تظاهرات به مناسبت ششمین سالگرد قیام مردم عرب اهواز انجام شد. در پانزدهم آوریل ۲۰۰۵ تظاهرات وسیعی همه شهرهای استان را فراگرفت که طی آن ۱۵ تن کشته و ده ها نفر زخمی و صدها عرب اهوازی دستگیر شدند. آنان به سیاست های رژیم جمهوری اسلامی ایران برای تغییر جمعیت استان خوزستان به سود غیرعرب ها اعتراض داشتند.
در حالی که رسانه های داخل ایران در برابر تظاهرات مردم در اهواز سکوت کرده اند، اغلب شبکه های تلویزیون و مطبوعات کشورهای عربی این تظاهرات را پوشش داده اند از جمله شبکه های تلویزیونی العربیه، المستقله و الجزیره.
سایت اهواز نیوز به نقل از «منابع موثق» از شهر حمیدیه در سی کیلومتری غرب اهواز خبر داده است شامگاه روز جمعه پانزدهم آوریل – جمعه شب – تظاهراتی از کوی کارگران (حی العمال) این شهر شروع شد که براثر تیراندازی نیروهای پلیس و امنیتی یک نفر به نام “باسم عبیات” فرزند عبود در این تظاهرات جان باخت. شماری از مردم عرب این شهر از محله های “العلوه”، ”العمال” و ”المستضعفین” در این تظاهرات شرکت داشتند که با تیراندازی شدید نیروهای انتظامی وامنیتی رو به رو شدند وبه تظاهرکنندگان اجازه داده نشد تا به سوی بازار حمیدیه پیش بروند. نیز حدود ساعت یک نیمه شب شنبه صدای ممتد تیراندازی از کوی ”مستضعفین” و ”العمال” شنیده شد . که پس از آن نیروهای امنیتی تعداد فراوانی از مردم این شهر را دستگیر کردند.
این گزارش می افزاید پس از جان باختن سه تن از تظاهر کنندگان عرب اهوازی در کوت عبدالله و یک تن در محله “القلعه” در شهر اهواز، شمار جان باختگان این شهر طی تظاهرات روز جمعه به ۱۲ نفر رسید. خبرها حاکی است که تظاهرات به شهر خرمشهر نیز رسیده است وشماری از مردم عرب در خیابان های این شهر تظاهرات کرده اند. هنوز گزارشی در باره در گیری های این شهر نرسیده است.
گفتنی است که روز جمعه اهواز و چند شهر دیگر استان خوزستان شاهد تظاهرات و اعتراضات مسالمت آمیزی بود که توسط نیروهای پلیس و بسیج به خون کشیده شد. این تظاهرات به مناسبت ششمین سالگرد قیام مردم عرب اهواز انجام شد. در پانزدهم آوریل ۲۰۰۵ تظاهرات وسیعی همه شهرهای استان را فراگرفت که طی آن ۱۵ تن کشته و ده ها نفر زخمی و صدها عرب اهوازی دستگیر شدند. آنان به سیاست های رژیم جمهوری اسلامی ایران برای تغییر جمعیت استان خوزستان به سود غیرعرب ها اعتراض داشتند.
در حالی که رسانه های داخل ایران در برابر تظاهرات مردم در اهواز سکوت کرده اند، اغلب شبکه های تلویزیون و مطبوعات کشورهای عربی این تظاهرات را پوشش داده اند از جمله شبکه های تلویزیونی العربیه، المستقله و الجزیره.
حجت الاسلام سعیدی که از روحانیون نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی است، همچنین در مورد وقایع پس از انتخابات سال 1388 اظهار داشته که سپاه پاسداران نسبت به برخی دیگر از نهادها، مجموعاً درک و عملکرد خوبی داشته است.
این سخنان در شرایطی بیان میشود که روز دوشنبه گذشته، سرلشگر محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسدارن از تغییرات گسترده در بدنه سپاه پاسداران خبر داده است. فرمانده سپاه این تغییرات را در مسیر تحولات آینده ودر چارچوب درک صحیح نیروهای سپاه از این تحولات دانسته است.
سخنان علی سعیدی نماینده رهبری در سپاه را میتوان به نوعی تأیید وی بر وجود شکاف و دوگانگی در بدنه سپاه تعبیر نمود. در باره و جود این شکاف، گفتگویی انجام داده ایم با ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران، مقیم فرانسه.
محمد غزنویان فعال مدنی و دانشآموختهی رشتهی علوم سیاسی برای گذراندن دوران شش ماه محکومیت، خود را به زندان چوبیندر قزوین معرفی کرد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، صبح امروز چهارشنبه ۲۴ فروردین، این فعال حقوق زنان و کودکان که از سوی دادگاه تجدیدنظر به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده بود به زندان چوبیندر قزوین مراجعه کرد. غزنویان پیش از این از سوی دادگاه بدوی به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به شش ماه کاهش یافت.
دادگاه انقلاب، اتهامات این فعال مدنی را «ارتباط با گروههای معاند» و «تبلیغ علیه نظام» اعلام کرده بود.
محمد غزنویان دانش آموختهی علوم سیاسی، روزنامهنگار و وبلاگ نویس است که تاکنون مقالات بسیاری از وی در حوزهی فرهنگ و اجتماع در رسانههای مختلف منتشر شده است.
وی در ۱۹ بهمن ماه سال ۸۸ در قزوین بازداشت و در نهایت با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی در فروردین ۸۹ از زندان چوبیندر قزوین آزاد شده بود.
بنا به گزارش منابع حقوق بشری، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، با گذشت بیش از پنجاه روز از زمان بازداشت، کماکان در سلول انفرادی و تحت فشار بازجویی بسر میبرد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر و به نقل از منابع آگاه، علی اکبر محمدزاده، به دلیل آنچه بازجویانش "اعتراف نکردن به گناه"، اعلام کردهاند، تحت فشار قرار گرفته است تا اعترافاتی خلاف واقع علیه خود انجام دهد.
بر اساس این گزارش، محمدزاده در حال حاضر در سلول های انفرادی بند ٢۴۰ زندان اوین قرار دارد و به گفته همبندان پیشیناش، به دفعات مورد شکنجههای شدید جسمی قرار گرفته است.
محمدزاده ٢۶ بهمن ماه ٨٩، یک روز پس از خیزش های مردمی ٢۵ بهمن، در مقابل دانشگاه شریف توسط نیروهای امنیتی مورد ضرب وشتم قرار گرفته و بازداشت شد.
این فعال دانشجویی که ظرف این مدت تنها ٣ تماس تلفنی کوتاه با خانواده داشته، طی دو سال گذشته چندین بار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و مورد تهدید و بازجویی واقع شده بود.
گفتنی است چندی پیش هدی محمدزاده، خواهر این دانشجوی بازداشتی و از دانشجویان دکترای مهندسی برق دانشگاه تورونتو، با انتشار نامه ای تلاش کرد تا صدای تظلم و دادخواهی خود را به گوش همگان برساند.
وی در نامه خود که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته بود، پیرامون برادر خود خاطرنشان ساخت "هدف از نوشتن این نامه اعلام و اعتراض به وضعیت برادرم و باقی زندانیان سیاسی است که در وضعیت مشابهی قرار دارند و هیچ راه قانونی ای برای پی گیری وضعیت ایشان وجود ندارد زیرا طبق گفتهی بازجویان، آنها حاضر به همکاری نیستند".
رویای فردا
شاید فیلمِ The Astronaut Farmer را دیده باشید. یک فیلم خانوادگی معمولی که داستاناش حول یک محور اصلی شکل میگیرد: به تحقق رساندن یک رویا. پدر خانواده، که یک مزرعهدار امریکاییست، میخواهد با موشکی که خود ساخته راهی فضا شود و برای تحقق این رویا دست به هر کاری میزند. جالب اینجاست که رویای او، رویای اعضای خانوادهاش نیز هست، یعنی همسر او، پسر او، و دو دختر کوچک او، به اندازهی خودِ او، خواهانِ تحقق این رویا هستند. آنچه در این فیلم مرا تحت تاثیر قرار داد، جملهای بود که پدرْزنِ صاحب مزرعه به او گفت: «تو پدرِ معرکهای هستی. من هرگز نتوانستم اعضای خانوادهام را یکجا دور میز شام جمع کنم اما تو توانستی کاری کنی که اعضای خانوادهات رویای مشترکی داشته باشند» (نقل به مضمون). آنچه امروز برای ما ایرانیان استبدادزده مهم است این است که ابتدا و پیش از انجام هر کاری، رویایی در سر داشته باشیم؛ رویایی که شاید دستیابی به آن با امکانات موجود مشکل باشد، اما قابل تحقق است. بعد باید تلاش کنیم که این رویا را به اجتماع خود تسری بخشیم و برای تحقق آن به شکل برنامهریزیشده تلاش کنیم. اما چه در موردِ اول و چه در موردِ دوم مشکلات بسیاری بر سر راه ما وجود دارد. در موردِ اول، باید گفت که ما متاسفانه در رویاهای خود، و آنچه در ذهن، به عنوان ایدهآل میپروریم، مانند آنچه در زندگی واقعی خود انجام میدهیم بسیار پراکندهکاریم. به عبارتی تصویر روشنی از هدفی که میخواهیم به آن دست پیدا کنیم نداریم. مثلاً رویای آزادی، رویای بسیاری از ماست. تحقق این رویا را نه تنها برای خود که برای همهی مردم ایران و حتی همهی مردم جهان خواهانیم.
مشکل اینجاست که از آزادی تصور روشنی نداریم. نه چهارچوب آن برای ما مشخص است، نه معنای معینی از آن در ذهن داریم، نه راه رسیدن به آن را میتوانیم برای خود مشخص کنیم. کلمهای که در ذهن و زبان ما جاریست، کلمهای مبهم و تار است، و راه رسیدن به آن را هم معمولاً سقوط حکومت مستبد میدانیم و بس. نه معنای مشخصی، نه راه معینی، نه طرحی، نه برنامهای، نه آمادهسازی ذهنی و فرهنگییی... تنها یک کلمه، و تنها یک راه، آن هم بی هیچ تلاش معین و هدفمندی برای دستیابی به آن.طبیعتاً با چنین وضعیتی نمیتوانیم در موردِ دوم، یعنی تسری بخشیدن این رویا به جامعه موفقیتی داشته باشیم. وقتی رویای من برای خودِ من نامشخص و نامفهوم است، وقتی خودِ من قادر به برداشتن قدمی مشخص به سمت هدفی که تعیین کردهام نیستم، چگونه میتوانم رویای خود را به اطرافیان خود، به مردمِ خود، تسری بخشم تا آنها نیز در این رویا سهیم شوند و پابهپای من در تحقق آن بکوشند؟
پاسخِ چه باید کرد را من در اینجا نمیدهم. اگر این مسئله مسئلهی اساسی ما باشد، خود به خود برای پیدا کردن پاسخ آن کوشش خواهیم کرد. شاید داشتن رویای مشخص و طرح مشخص برای تحقق بخشیدن به آن اولین پاسخی باشد که به ذهن میرسد، اما دادن این پاسخ به معنای سهل بودن اِعمال آن نیست؛ به معنای عملی بودن آن نیست. لفظ پاسخ، باید تبدیل به عمل شود و این عمل از درون ما باید آغاز شود و موضوع اصلی، یافتنِ راهی برای انجام این تغییرات است.
خودنویس مکانیست برای طرح رویاهای اجتماعی و فرهنگی ما؛ برای ترسیم راههای رسیدن به این رویاها؛ برای به اشتراک گذاشتن این رویاها؛ برای مشخص کردن راه از بیراه و رویای قابلِ دستیابی از خیالات واهی.
هادي مرزبان: به دلیل نبود امنیت شغلی، ديگر تئاتر كار نميكنم
هادی مرزبان، کارگردان پیشکسوت تئاتر اعلام کرده است که با شرايط موجود مالي در تئاتر، امكان ندارد ديگر تئاتر كار كند.
به گزارش فردا نیوز، وی از وضعیت مالی نمایشها انتقاد کرده و گفته است که برای نمایش «خانمچه و مهتابی» که در مجموعه آزادی و تئاتر شهر اجرا شد، هنوز قرارداد مالی منعقد نشده است.مرزبان گفت: «در زمينه قرار داد مالي نامهاي را به معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ارسال كردم اما هنوز جوابي دريافت نكردهام.»
انتقاد این کارگردان پیشکسوت تئاتر به وضع موجود تئاتر، در حالی است که پیشتر ایرج راد، بهزاد فراهانی و اکبر زنجانپور نیز به وضعیت بحرانی اهالی تئاتر و بیتوجهی دولت به آنان اعتراض کرده بودند.
یک ضربه دیگر بر استراتژی حیاتی صُدور ارتجاع مذهبی
منصور امان
افشای کُمک همه جانبه رژیم جمهوری اسلامی به حاکمان سوریه برای سرکوب مُخالفان خود، یک ضربه تعیین کننده دیگر بر استراتژی صُدور ارتجاع مذهبی و بازیچه قرار دادن گرایشهای مذهبی مُخالف در کشورهای گوناگون برای تحکیم موقعیت داخلی و بقای خود وارد آورده است.
یک روز پس از آنکه "حزب اصلاحات سوریه" از نقش مُستقیم مُزدوران خارجی رژیم اسد، سپاه پاسداران در سرکوب تظاهرات مردُم درعا خبر داد، ایالات مُتحده آمریکا نیز برای نخُستین بار اعلام کرد، اطلاعات مُوثقی از کُمکهای لُجستیکی و تکنیکی حاکمان ایران به رژیم سوریه برای سرکوب مُعترضان در اختیار دارد. در ابتدای ماه جاری (فروردین)، تظاهرکُنندگان سوری در شهر درعا پس از کشته شدن 3 تن از مُخالفان در حمله نیروهای امنیتی، مُزدوران خارجی آقای بشار اسد را شریک این جنایت دانسته و شُعار "نه به ایران، نه به حزب الله" سر داده بودند.
اگر چه رژیم ولایت فقیه پس از برخورد خشونت بار و بربر منشانه با اعتراضات داخلی که در برابر چشم بخش گُسترده ای از افکار عُمومی در سطح جهان صورت گرفت، هرگز قادر نگردید مُوازنه دفاع پذیری بین این رویکرد و دفاع ریاکارانه از مردُم مُعترض در کشورهای دیگر برقرار سازد، اما شرکت مُستقیم در سرکوب مُعترضان یک کشور عربی با اکثریت مردُم مُسلمان، بی گمان موجب جبهه گیری فشُرده تری علیه آن در کشورهای عربی به طور کُلی و در کشورهای دستخوش انقلابهای اجتماعی به گونه ویژه خواهد گردید.
افشای همدستی رژیم استبدادی - مذهبی جمهوری اسلامی با رژیم استبدادی - موروثی اسد در خفه کردن صدای جُنبش دموکراسی خواهانه مردم سوریه تنها سندی نیست که گُمراه کننده بودن تصویر ارایه شده از سوی محافل مُعینی در غرب و همچنین حاکمان کشورهای عربی خلیج فارس پیرامون نقش رژیم ولایت فقیه در اعتراضهای دموکراسی خواهانه منطقه خاورمیانه و شُمال آفریقا را زیر محک اثبات می گذارد.
دو سند دیگر که یکی به کُشتار مُخالفان ایرانی در شهر اشرف – عراق مربوط می شود و دیگری انتشار اخبار جزیی تری از لیست مظنونان ترور رفیق حریری، نخُست وزیر پیشین لُبنان در کیفرخواست دادگاه لاهه را در برمی گیرد نیز به همین گونه شواهدی در باره صف بندیهای سیاسی – اجتماعی در منطقه و شُمال آفریقا و نقش آن در تضعیف یا تقویت رژیم حاکم بر ایران را ارایه کرده است.
اسناد یاد شده نه فقط به روشنی سمتگیری استراتژیک سیاست "صُدور انقلاب" را توضیح می دهد بلکه، گیرندگان جنس صادراتی و تکیه گاه های سیاسی آن را نیز شناسایی می کند. نُقطه اشتراک محوری حرکت رژیم ولایت فقیه در هر سه سند یاد شده، قرار داشتن اقدام مُشخص آن در خدمت تقویت ارتجاع مذهبی، علیه مُطالبات و روندهای دموکراتیک و در جهت تخریب شالوده و ارزشهای مدنیت بومی و بین المللی است. نام مُتحدان این سیاست، مالکی، اسد، حزب الله، حماس، القاعده و جُز آن است و نه جُنبشهای اجتماعی مصر و تونس و بحرین! از این رو نیز باند نظامی - امنیتی حاکم بر ایران حداکثر با آن دسته از افراد، جریانها و جنگ سالارانی مُرتبط است که یا از "کیسه های پول" آن الهام می گیرند یا خود مُدافع روابط فاسد و مُستبدانه ای از نوع جمهوری اسلامی هستند.
از تونس تا سوریه، از مصر تا بحرین، جُنبشهای آزادیخواهانه یا به طور نهادین (برخاسته از شُعارها و خواسته هایشان) یا به دلیل شرایط مُشخصی که با آن روبرو هستند، مرزبندیهای تعیین کننده ای با رژیم استبدادی – مذهبی ایران دارند. جایگاه جمهوری اسلامی در این تحولات به همراه گزافه های سیاسی و خُرافه های ایدولوژیک اش، در حاشیه ای است که همه طرد شدگان دگرگونیهای دموکراتیک بدانجا تبعید می شوند.
نزاع رو به گسترش رهبران و پایوران جمهوری اسلامی بر سر چگونگی برخورد به جُنبشهای اجتماعی و ارزیابی از آنها، یک تاثیر برطرف نشدنی پرتاب خفت بار به این جایگاه خطرناک است.
یک روز پس از آنکه "حزب اصلاحات سوریه" از نقش مُستقیم مُزدوران خارجی رژیم اسد، سپاه پاسداران در سرکوب تظاهرات مردُم درعا خبر داد، ایالات مُتحده آمریکا نیز برای نخُستین بار اعلام کرد، اطلاعات مُوثقی از کُمکهای لُجستیکی و تکنیکی حاکمان ایران به رژیم سوریه برای سرکوب مُعترضان در اختیار دارد. در ابتدای ماه جاری (فروردین)، تظاهرکُنندگان سوری در شهر درعا پس از کشته شدن 3 تن از مُخالفان در حمله نیروهای امنیتی، مُزدوران خارجی آقای بشار اسد را شریک این جنایت دانسته و شُعار "نه به ایران، نه به حزب الله" سر داده بودند.
اگر چه رژیم ولایت فقیه پس از برخورد خشونت بار و بربر منشانه با اعتراضات داخلی که در برابر چشم بخش گُسترده ای از افکار عُمومی در سطح جهان صورت گرفت، هرگز قادر نگردید مُوازنه دفاع پذیری بین این رویکرد و دفاع ریاکارانه از مردُم مُعترض در کشورهای دیگر برقرار سازد، اما شرکت مُستقیم در سرکوب مُعترضان یک کشور عربی با اکثریت مردُم مُسلمان، بی گمان موجب جبهه گیری فشُرده تری علیه آن در کشورهای عربی به طور کُلی و در کشورهای دستخوش انقلابهای اجتماعی به گونه ویژه خواهد گردید.
افشای همدستی رژیم استبدادی - مذهبی جمهوری اسلامی با رژیم استبدادی - موروثی اسد در خفه کردن صدای جُنبش دموکراسی خواهانه مردم سوریه تنها سندی نیست که گُمراه کننده بودن تصویر ارایه شده از سوی محافل مُعینی در غرب و همچنین حاکمان کشورهای عربی خلیج فارس پیرامون نقش رژیم ولایت فقیه در اعتراضهای دموکراسی خواهانه منطقه خاورمیانه و شُمال آفریقا را زیر محک اثبات می گذارد.
دو سند دیگر که یکی به کُشتار مُخالفان ایرانی در شهر اشرف – عراق مربوط می شود و دیگری انتشار اخبار جزیی تری از لیست مظنونان ترور رفیق حریری، نخُست وزیر پیشین لُبنان در کیفرخواست دادگاه لاهه را در برمی گیرد نیز به همین گونه شواهدی در باره صف بندیهای سیاسی – اجتماعی در منطقه و شُمال آفریقا و نقش آن در تضعیف یا تقویت رژیم حاکم بر ایران را ارایه کرده است.
اسناد یاد شده نه فقط به روشنی سمتگیری استراتژیک سیاست "صُدور انقلاب" را توضیح می دهد بلکه، گیرندگان جنس صادراتی و تکیه گاه های سیاسی آن را نیز شناسایی می کند. نُقطه اشتراک محوری حرکت رژیم ولایت فقیه در هر سه سند یاد شده، قرار داشتن اقدام مُشخص آن در خدمت تقویت ارتجاع مذهبی، علیه مُطالبات و روندهای دموکراتیک و در جهت تخریب شالوده و ارزشهای مدنیت بومی و بین المللی است. نام مُتحدان این سیاست، مالکی، اسد، حزب الله، حماس، القاعده و جُز آن است و نه جُنبشهای اجتماعی مصر و تونس و بحرین! از این رو نیز باند نظامی - امنیتی حاکم بر ایران حداکثر با آن دسته از افراد، جریانها و جنگ سالارانی مُرتبط است که یا از "کیسه های پول" آن الهام می گیرند یا خود مُدافع روابط فاسد و مُستبدانه ای از نوع جمهوری اسلامی هستند.
از تونس تا سوریه، از مصر تا بحرین، جُنبشهای آزادیخواهانه یا به طور نهادین (برخاسته از شُعارها و خواسته هایشان) یا به دلیل شرایط مُشخصی که با آن روبرو هستند، مرزبندیهای تعیین کننده ای با رژیم استبدادی – مذهبی ایران دارند. جایگاه جمهوری اسلامی در این تحولات به همراه گزافه های سیاسی و خُرافه های ایدولوژیک اش، در حاشیه ای است که همه طرد شدگان دگرگونیهای دموکراتیک بدانجا تبعید می شوند.
نزاع رو به گسترش رهبران و پایوران جمهوری اسلامی بر سر چگونگی برخورد به جُنبشهای اجتماعی و ارزیابی از آنها، یک تاثیر برطرف نشدنی پرتاب خفت بار به این جایگاه خطرناک است.
کارت اعتباري ،کارگران قراردادي و فصلي را شامل نمي شود
آفرینش: رئيس کانون عالي انجمنهاي صنفي کارفرمايي کشور با اعلام اينکه در زمينه واگذاري کارت اعتباري خريد به کارگران مصوبهاي نداشته ايم، گفت: اگر قرار است کاري انجام شود فقط کارگران دائمي را تضمين ميکنيم و تعهدي براي فصليها و قرارداديها نميپذيريم. حسين احمدي زاده در گفتگو با مهر با اعلام اينکه تاکنون در رابطه با واگذاري کارتهاي اعتباري 1.5 ميليون توماني خريد براي کارگران با نمايندگان کارفرمايي صحبت و مذاکره اي صورت نگرفته است، گفت: البته اين موارد و اقدامات مي تواند در قالب حمايت ها و کمک هاي دولت به نيروي کار صورت گيرد.
رئيس کانون عالي انجمن هاي صنفي کارفرمايي ايران در اين خصوص که اخيرا وزير کار و امور اجتماعي اعلام کرده است که واگذاري کارت هاي اعتباري از هفته کارگر سال جاري آغاز خواهد شد، اظهار داشت: شايد از محل صرفه جويي در اجراي هدفمندي يارانه ها دولت در نظر دارد تا به کارگران کمک کند.وي با تاکيد بر اين مطلب که در هر صورت اين کار خيلي به کارفرمايان مربوط نمي شود، خاطر نشان کرد: در عين حال اجرا کنندگان اين طرح بايد مراقب باشند تا اثرات تورمي از بابت افزايش قدرت خريد ايجاد نشود.
به گفته احمدي زاده، در مورد واگذاري کارت هاي اعتباري خريد براي کارگران چيزي در شوراي عالي کار به تصويب نرسيده است، بنابراين هرگونه اقدام در اين زمينه نياز به مصوبه دارد.
رئيس کانون عالي انجمن هاي صنفي کارفرمايي ايران در عين حال اظهار داشت که اگر در اين زمينه تصميمي اتخاذ شده باشد، کارفرمايان نيز در حد خود حمايت خواهند کرد.وي بيان داشت: اگر واگذاري کارت هاي اعتباري خريد به کارگران بتواند در افزايش سطح توليد و همچنين کاهش هزينه هاي آن تاثير مثبت داشته باشد مي تواند قابل بررسي باشد در غير اينصورت بهتر است کاري نشود.اين مقام مسئول کارفرمايي کشور در اين خصوص که واگذاري کارت هاي اعتباري براي کارگران با شرايطي که در سال گذشته مطرح شده است نياز به تضمين و ضمانت کسر از حقوق کارگران توسط کارفرمايان داردو در غير اينصورت اجرايي نخواهد بود مگر اينکه تصميم جديدي اتخاذ شده باشد، تصريح کرد: در بخش ضمانت بازپرداخت تسهيلات از حقوق کارگران نيز ما فقط مي توانيم کارگران دائمي را تعهد کنيم.
احمدي زاده خاطر نشان کرد: همچنين در مورد کارگراني که به صورت غيردائم، قراردادي و فصلي کار مي کنند امکان پذيرفتن تعهد بازپرداخت و تضمين آنها را نداريم چون ما نيرويي را تضمين مي کنيم که مطمئن باشيم با ما کار خواهد کرد ولي در قبال نيروهاي ديگر تعهدي نمي پذيريم.
آفرینش: رئيس کانون عالي انجمنهاي صنفي کارفرمايي کشور با اعلام اينکه در زمينه واگذاري کارت اعتباري خريد به کارگران مصوبهاي نداشته ايم، گفت: اگر قرار است کاري انجام شود فقط کارگران دائمي را تضمين ميکنيم و تعهدي براي فصليها و قرارداديها نميپذيريم. حسين احمدي زاده در گفتگو با مهر با اعلام اينکه تاکنون در رابطه با واگذاري کارتهاي اعتباري 1.5 ميليون توماني خريد براي کارگران با نمايندگان کارفرمايي صحبت و مذاکره اي صورت نگرفته است، گفت: البته اين موارد و اقدامات مي تواند در قالب حمايت ها و کمک هاي دولت به نيروي کار صورت گيرد.
رئيس کانون عالي انجمن هاي صنفي کارفرمايي ايران در اين خصوص که اخيرا وزير کار و امور اجتماعي اعلام کرده است که واگذاري کارت هاي اعتباري از هفته کارگر سال جاري آغاز خواهد شد، اظهار داشت: شايد از محل صرفه جويي در اجراي هدفمندي يارانه ها دولت در نظر دارد تا به کارگران کمک کند.وي با تاکيد بر اين مطلب که در هر صورت اين کار خيلي به کارفرمايان مربوط نمي شود، خاطر نشان کرد: در عين حال اجرا کنندگان اين طرح بايد مراقب باشند تا اثرات تورمي از بابت افزايش قدرت خريد ايجاد نشود.
به گفته احمدي زاده، در مورد واگذاري کارت هاي اعتباري خريد براي کارگران چيزي در شوراي عالي کار به تصويب نرسيده است، بنابراين هرگونه اقدام در اين زمينه نياز به مصوبه دارد.
رئيس کانون عالي انجمن هاي صنفي کارفرمايي ايران در عين حال اظهار داشت که اگر در اين زمينه تصميمي اتخاذ شده باشد، کارفرمايان نيز در حد خود حمايت خواهند کرد.وي بيان داشت: اگر واگذاري کارت هاي اعتباري خريد به کارگران بتواند در افزايش سطح توليد و همچنين کاهش هزينه هاي آن تاثير مثبت داشته باشد مي تواند قابل بررسي باشد در غير اينصورت بهتر است کاري نشود.اين مقام مسئول کارفرمايي کشور در اين خصوص که واگذاري کارت هاي اعتباري براي کارگران با شرايطي که در سال گذشته مطرح شده است نياز به تضمين و ضمانت کسر از حقوق کارگران توسط کارفرمايان داردو در غير اينصورت اجرايي نخواهد بود مگر اينکه تصميم جديدي اتخاذ شده باشد، تصريح کرد: در بخش ضمانت بازپرداخت تسهيلات از حقوق کارگران نيز ما فقط مي توانيم کارگران دائمي را تعهد کنيم.
احمدي زاده خاطر نشان کرد: همچنين در مورد کارگراني که به صورت غيردائم، قراردادي و فصلي کار مي کنند امکان پذيرفتن تعهد بازپرداخت و تضمين آنها را نداريم چون ما نيرويي را تضمين مي کنيم که مطمئن باشيم با ما کار خواهد کرد ولي در قبال نيروهاي ديگر تعهدي نمي پذيريم.
نماینده مجلس: آمارهای دولتی از کاهش نرخ بیکاری صحیح نیست
قدرتالله علیخانی، نماینده قزوین در مجلس شورای اسلامی، گفت در حالی که «مسئولان وزارت کار میزان بیکاری را حدود ۱۰ درصد اعلام میکنند، گزارشهای نمایندگان مجلس که از مراجع رسمی هم میباشد بیانگر بیکاری ۱۵٫۶ درصدی است که میشود ۴ میلیون بیکار در کشور.»
وی روز شنبه با اظهار این که «بیکاری در قزوین غوغا میکند» گفت: «آمارهای دولت مبنی بر کاهش نرخ بیکاری در کشور صحیح نیست.»
ذکر عدد چهار میلیون بیکار از سوی قدرتالله علیخانی که به آمار اعلام شده «مرکز آمار ایران» نیز نزدیک است در حالی است که محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، تعداد بیکاران در ایران را ۲٫۵ میلیون نفر ذکر میکند.
به گزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا، نماینده قزوین در مجلس افزود: «این که برخی امامان جمعه مثل امام جمعه شیراز که منطقه فقیری هم نیست از بیکاری گلایه دارد بیانگر این است که آمارهای دولت در مورد کاهش نرخ بیکاری صحت ندارد و مردم این موضوع را احساس نمیکنند.»
سخنان این نماینده مجلس در حالی بیان میشود که به گزارش خبرگزاری مهر، محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور، در همین روز با اعلام این که دولت درصدد است تا کشور به «بهشت تعاونیها» تبدیل شود، گفت: «ایجاد یک میلیون شغل تعاونی در سال جاری و کاهش نرخ بیکاری به زیر ۵ درصد هدفگذاری شده است.»
محمود احمدینژاد تاکنون چند بار گفته است که نرخ بیکاری تا دو سال دیگر یا تا پایان دوره ریاست جمهوریاش، به صفر کاهش خواهد یافت، وعدهای که شماری از کارشناسان اقتصادی غیرواقعی میدانند.
آخرین رقمی که در سال ۸۹ از سوی مرکز آمار ایران منتشر شد، مربوط به نرخ بیکاری در فصل بهار سال گذشته بود و رقم بیکاری در ایران را ۱۴٫۶ درصد نشان میداد که، وزیر کار و امور اجتماعی آن را غیر واقعی و غیرعملی دانسته بود.
یشتر عبدالرضا شیخالاسلامی، وزیر کار و امور اجتماعی، در واکنش به نرخ بیکاری اعلام شده در فصل بهار از سوی مرکز آمار ایران گفته بود: «به نظر میرسد نرخ بیکاری بهار ۸۹ دارای اشتباه است یا این که نرخهای اعلام شده در سالهای گذشته اشکال داشته است.»
شماری از کارشناسان اقتصادی بر این باورند که نرخ واقعی بیکاری در ایران بین ۲۵ تا ۳۰ درصد است. در این خصوص نیز حسن روحانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، گفته که «تعداد بیکاران خیلی زیاد است» و نرخ بیکاری در میان جوانان را در حدود ۳۰ درصد دانسته است.
گروهی از کارشناسان اقتصادی در ایران از تغییر تعریف شاغل در آمارهای داخلی و از نظر دولت محمود احمدینژاد خبر دادهاند که بر اساس آن، هر فردی که حتی یک ساعت در هفته کار کرده باشد، شاغل به حساب میآید. بر اساس این تغییر، حتی سربازان، دانشجویان، دانشآموزان و زنان خانهدار نیز شاغل ارزیابی میشوند.
وی روز شنبه با اظهار این که «بیکاری در قزوین غوغا میکند» گفت: «آمارهای دولت مبنی بر کاهش نرخ بیکاری در کشور صحیح نیست.»
ذکر عدد چهار میلیون بیکار از سوی قدرتالله علیخانی که به آمار اعلام شده «مرکز آمار ایران» نیز نزدیک است در حالی است که محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، تعداد بیکاران در ایران را ۲٫۵ میلیون نفر ذکر میکند.
به گزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا، نماینده قزوین در مجلس افزود: «این که برخی امامان جمعه مثل امام جمعه شیراز که منطقه فقیری هم نیست از بیکاری گلایه دارد بیانگر این است که آمارهای دولت در مورد کاهش نرخ بیکاری صحت ندارد و مردم این موضوع را احساس نمیکنند.»
سخنان این نماینده مجلس در حالی بیان میشود که به گزارش خبرگزاری مهر، محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور، در همین روز با اعلام این که دولت درصدد است تا کشور به «بهشت تعاونیها» تبدیل شود، گفت: «ایجاد یک میلیون شغل تعاونی در سال جاری و کاهش نرخ بیکاری به زیر ۵ درصد هدفگذاری شده است.»
محمود احمدینژاد تاکنون چند بار گفته است که نرخ بیکاری تا دو سال دیگر یا تا پایان دوره ریاست جمهوریاش، به صفر کاهش خواهد یافت، وعدهای که شماری از کارشناسان اقتصادی غیرواقعی میدانند.
آخرین رقمی که در سال ۸۹ از سوی مرکز آمار ایران منتشر شد، مربوط به نرخ بیکاری در فصل بهار سال گذشته بود و رقم بیکاری در ایران را ۱۴٫۶ درصد نشان میداد که، وزیر کار و امور اجتماعی آن را غیر واقعی و غیرعملی دانسته بود.
یشتر عبدالرضا شیخالاسلامی، وزیر کار و امور اجتماعی، در واکنش به نرخ بیکاری اعلام شده در فصل بهار از سوی مرکز آمار ایران گفته بود: «به نظر میرسد نرخ بیکاری بهار ۸۹ دارای اشتباه است یا این که نرخهای اعلام شده در سالهای گذشته اشکال داشته است.»
شماری از کارشناسان اقتصادی بر این باورند که نرخ واقعی بیکاری در ایران بین ۲۵ تا ۳۰ درصد است. در این خصوص نیز حسن روحانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، گفته که «تعداد بیکاران خیلی زیاد است» و نرخ بیکاری در میان جوانان را در حدود ۳۰ درصد دانسته است.
گروهی از کارشناسان اقتصادی در ایران از تغییر تعریف شاغل در آمارهای داخلی و از نظر دولت محمود احمدینژاد خبر دادهاند که بر اساس آن، هر فردی که حتی یک ساعت در هفته کار کرده باشد، شاغل به حساب میآید. بر اساس این تغییر، حتی سربازان، دانشجویان، دانشآموزان و زنان خانهدار نیز شاغل ارزیابی میشوند.
«وضعیت حقوق بشر در سوریه ساعت به ساعت بدتر میشود»
سازمان ديدبان حقوق بشر با انتشار بيانيهای سازمانهای امنيتی و اطلاعاتی سوريه را به شکنجه صدها تظاهرکننده بازداشت شده در روزهای اخير متهم کرد. همزمان سازمان عفو بينالملل اعلام کرد وضعيت حقوق بشر در سوريه «ساعت به ساعت بدتر میشود».
بر اساس بيانيه سازمان ديدبان حقوق بشر، سازمانهای امنيتی و اطلاعاتی سوريه، تحت عنوان «مخابرات»، همچنين وکلای مدافع، فعالان سياسی و مدنی و روزنامهنگاران را بازداشت و شکنجه کردهاند.
اين سازمان خواستار آن شد که مقامهای سوری به شکنجه بازداشتشدگان پايان دهند و گفت که بشار اسد، رئيس جمهور سوريه، بايد تحقيقاتی را در مورد نقض جدی حقوق بازداشتشدگان انجام دهد تا اطمينان حاصل شود که مسئولان اين شکنجهها مجازات خواهند شد.
بر اساس اين بيانيه، سازمان ديدبان حقوق بشر با ۱۹ تن از کسانی که در شهرهاي درعا، دمشق، دوما، الطال، حمس و بانياس بازداشت و شکنجه شدهاند، و همچنين خانوادههای شماری از بازداشتشدگان در تظاهرات روزهای اخير گفتوگو کرده است.
از جمله این بازداشتشدگان، دو زن، سه نوجوان ۱۶ و ۱۷ ساله و حتی سه کودک نیز بودهاند. سازمان ديدبان حقوق بشر به سن اين کودکان اشاره نکرده و تنها گفته است که آنها بازداشت و شکنجه شدهاند.
در اين گفتوگو ها گفته شده است که بازداشتشدگان تحت شکنجههايی مانند شوک الکتريکی و ضربات شلاق قرار گرفتهاند.
در عين حال بازداشتشدگان گفتهاند که در سلولهای شلوغی جای داده شده بودند که در آن جای کافی برای خوابيدن وجود نداشت و زندانيان به آب و غذای کافی نيز دسترسی نداشتهاند.
سازمان ديدبان حقوق بشر به نقل از بازداشتشدگان گفته است که آنان، حتی با چشمان بسته، مجبور به امضای اعترافنامههايی شدهاند، بدون آن که امکان خواندن متن آنها را نیز داشته باشند.
از سوی ديگر، همزمان با سرکوب تظاهرات مخالفان در شهرهای سوريه، سازمان عفو بينالملل از حکومت اين کشور خواست تا به کشتار تظاهرکنندگان پايان دهد.
اين سازمان اعلام کرد که بحران حقوق بشری در سوريه نه تنها هر روز، بلکه ساعت به ساعت بدتر میشود.
در همین حال، یکی از رسانههای مخالف دولت سوریه به نام شبکه تلویزیونی شام، ویدیویی را پخش کرده است که در آن بدرفتاری تعدادی از نیروهای امنیتی سوریه با تظاهرکنندگان بازداشت شده در شهرک بیضاء نشان داده میشود.
در این فیلم نشان داده میشود که بازداشتشدگان درحالی که با دست و پای بسته روی زمین افتادهاند با مشت و لگد مورد ضرب و شتم قرار میگیرند.
بر اساس بيانيه سازمان ديدبان حقوق بشر، سازمانهای امنيتی و اطلاعاتی سوريه، تحت عنوان «مخابرات»، همچنين وکلای مدافع، فعالان سياسی و مدنی و روزنامهنگاران را بازداشت و شکنجه کردهاند.
اين سازمان خواستار آن شد که مقامهای سوری به شکنجه بازداشتشدگان پايان دهند و گفت که بشار اسد، رئيس جمهور سوريه، بايد تحقيقاتی را در مورد نقض جدی حقوق بازداشتشدگان انجام دهد تا اطمينان حاصل شود که مسئولان اين شکنجهها مجازات خواهند شد.
بر اساس اين بيانيه، سازمان ديدبان حقوق بشر با ۱۹ تن از کسانی که در شهرهاي درعا، دمشق، دوما، الطال، حمس و بانياس بازداشت و شکنجه شدهاند، و همچنين خانوادههای شماری از بازداشتشدگان در تظاهرات روزهای اخير گفتوگو کرده است.
از جمله این بازداشتشدگان، دو زن، سه نوجوان ۱۶ و ۱۷ ساله و حتی سه کودک نیز بودهاند. سازمان ديدبان حقوق بشر به سن اين کودکان اشاره نکرده و تنها گفته است که آنها بازداشت و شکنجه شدهاند.
در اين گفتوگو ها گفته شده است که بازداشتشدگان تحت شکنجههايی مانند شوک الکتريکی و ضربات شلاق قرار گرفتهاند.
در عين حال بازداشتشدگان گفتهاند که در سلولهای شلوغی جای داده شده بودند که در آن جای کافی برای خوابيدن وجود نداشت و زندانيان به آب و غذای کافی نيز دسترسی نداشتهاند.
سازمان ديدبان حقوق بشر به نقل از بازداشتشدگان گفته است که آنان، حتی با چشمان بسته، مجبور به امضای اعترافنامههايی شدهاند، بدون آن که امکان خواندن متن آنها را نیز داشته باشند.
از سوی ديگر، همزمان با سرکوب تظاهرات مخالفان در شهرهای سوريه، سازمان عفو بينالملل از حکومت اين کشور خواست تا به کشتار تظاهرکنندگان پايان دهد.
اين سازمان اعلام کرد که بحران حقوق بشری در سوريه نه تنها هر روز، بلکه ساعت به ساعت بدتر میشود.
در همین حال، یکی از رسانههای مخالف دولت سوریه به نام شبکه تلویزیونی شام، ویدیویی را پخش کرده است که در آن بدرفتاری تعدادی از نیروهای امنیتی سوریه با تظاهرکنندگان بازداشت شده در شهرک بیضاء نشان داده میشود.
در این فیلم نشان داده میشود که بازداشتشدگان درحالی که با دست و پای بسته روی زمین افتادهاند با مشت و لگد مورد ضرب و شتم قرار میگیرند.
«در اردوگاه اشرف تلفن، اينترنت و ازدواج ممنوع است»
يک روز پس از آن که سازمان ملل متحد از مرگ ۳۴ نفر در حمله روز نوزدهم فرودين ماه نيروهای عراقی به اردوگاه اشرف خبر داد، ناوی پيلای، کميسر عالی حقوق بشر اين سازمان، خواستار انجام تحقيقات مستقل درباره اين حمله شد.
ناوی پيلای همچنين خواستار راه حلی برای پايان دادن به مساله اردوگاه اشرف شد، اردوگاهی در ۸۰ کيلومتری شمال بغداد که در دوران جنگ ايران و عراق ساخته شد، يعنی زمانی که نيروهای سازمان مجاهدين خلق در اواسط دهه ۱۳۶۰ به عراق رفتند تا در کنار نيروهای عراقی با نيروهای ايران بجنگند.
اما گزارشها از شرايط سخت اين اردوگاه حکايت می کند و ناوی پيلای نيز روز جمعه گفته بود نبايد گذاشت که ساکنان اردوگاه اشرف «بپوسند».
در همين زمينه در گفت وگويی با عبدالطيف شادوری، از ساکنان اردوگاه اشرف که دو ماه پيش با فرار از اين اردوگاه خود را به نيروهای عراقی معرفی کرده است، پرسش های درباره وضعيت اين اردوگاه مطرح کرديم.
ابتدا کمی درباره خودتان و چگونگی محلق شدن به سازمان مجاهدين توضيح بدهيد؟
من عبدالطيف شادوری و بچه بلوچستان هستم. مدت ۲۵ سال است که در اين سازمان فعالیت کرده ام. از طريق پاکستان و از سوی يکی از دوستانم که الان شهيد شده است، با سازمان آشنا شده، وارد سازمان شدم. ۲۵ سال در سازمان بودم ودر طول اين ۲۵ سال بعد از فشارهای روزمره ايی که به من وارد شد ، تصميم گرفتم که خودم را به نيروهای عراقی معرفی کنم.
در طول اين ۲۵ سال من هيچ گونه تماسی با خانواده ام نداشتم. خانواده ام از من هيچ خبری نداشتند چرا که هيچ امکان تماسی وجود نداشت. اساساً استفاده از تلفن، موبايل و اينترنت و حتی گوش دادن به راديو و هر گونه وسايل ارتباط جمعی در سازمان ممنوع است.
در نهايت تصميم گرفتم به علت فشارهای روزمره ايی که تحمل می کردم، خودم را به نيروهای عراقی تسليم کنم.
دو ماه پيش دست به اين کار زدم و الآن در يک هتل اقامت کرده ام و با نيروهای سازمان ملل و صليب سرخ و همچنين با نماينده دولت عراق نيز صحبت کرده ام که شايد بتوانم به کشور ديگری بروم.
معلوم هست که در نهايت به کدام کشور منتقل می شويد؟ وضعيتتان چه خواهد شد؟
بله. قرار است در اين مورد با نيروهای صليب سرخ و سازمان ملل صحبت کنم.
نکته ايی که وجود دارد اين است که هر کسی که بخواهد از قرارگاه اشرف فرار کند، همان طور که رجوی بارها اعلام کرده است، مجازاتش اعدام و مرگ است.
نه تنها من بلکه بسياری از دوستان من در اشرف هستند که اساسا امکان خارج شدن از آنجا را ندارند و تنها راهی که می توانند از آنجا خارج شوند، فرار از قرارگاه اشرف است.
البته فرار کردن از آنجا هم نيازمند دو تا سه ماه کار است. اينکه چطور بايد فرار کنی که دستگير نشوی و اگر در حين فرار دستگير شوی تو را می گذارند در يک اتاق و تا سه چهار سال نگهت می دارند و ديگر به نيروهای عراقی تحويلت نمی دهند.
من خيلی روی اين مسئله فکر کرده و روی طرح فرارم کار کردم تا توانستم از آنجا فرار کنم.
دوستان زيادی در آنجا دارم که همين مشکل مرا دارند. تحت فشارهای شديدی به سر می برند و در اين مدت هشت يا نه ساله نيز هيچ سازمان بين المللی در قرارگاه حاضر نشده است که با تک تک افراد وارد صحبت شود تا شايد بتواند آنها را از اين وضعيت خارج کند.
هميشه به ما می گويند که شما به هيچ کشوری نمی توانيد وارد شويد و تنها جايی که برای ماندگاری داريد همين اردوگاه اشرف است.
پس شما معتقديد که بسياری الان در آن اردوگاه تحت فشارند و مايلند که خارج شوند ولی به آنها اجازه خروج داده نمی شود و به زور در آنجا نگهداری می شوند؟
بله. الان خيلی ها در آنجا تحت فشارهای شديد هستند. اگر يک مصاحبه از سوی سازمان ملل و يا صليب سرخ انجام شود و با تک تک نفرات اردوگاه اشرف صحبت کند، خيلی از نفرات می توانند از آنجا خارج شوند.
خيلی ها از آينده شان می ترسند. نمی دانند که چه عاقبتی دارند.
چرا فکر می کنيد که سازمان مجاهدين خلق مايل است که بیش از سه هزار نفر را در اردوگاه اشرف نگه دارد؟ چرا اجازه خروج آنها را از آنجا نمی دهد؟ فکر می کنيد علتش چيست؟
معلوم است. وقتی آن نفرات از آنجا خارج شوند ديگر آن تشکيلات از هم می پاشد. ديگر تشکيلاتی وجود نخواهد داشت و سازمان مجاهدين خلق از هم پاشيده خواهد شد.
شما در اين مدت حضور در اردوگاه ازدواج کرده ايد؟
نه خير. من ۱۵ سالم بود که به اين سازمان آمدم و الان چهل ساله ام. ۲۵ سال در سازمان مجاهدين خلق بودم و هنوز هم ازدواج نکرده ام. هيچ تماسی هم با خانواده ام نداشتم. به همين دليل هم خانواده ام فکر می کردند که من مرده ام.
چرا در اين مدت ازدواج نکرديد؟ اجازه ازدواج به شما نمی دادند يا اينکه خودتان مايل نبوديد؟
نه. ازدواج کردن در کمپ اشرف ممنوع است. نه تنها ازدواج که کلاً صحبت کردن با خانمها ممنوع است. اصلا نمی توانيد حرف بزنيد. سلام و احوالپرسی اگر بکنيد می گويند چرا سلام و احوالپرسی کرديد؟
اين ناشی از سياست های غلط آقای رجوی است که آنقدر اصرار می کند که افراد را در کمپ اشرف نگه دارد. دولت عراق رسماً التيماتوم داده است که مجاهدين نمی توانند در اين کشور بمانند. کشوری که مايل نيست اين سازمان در آن باقی بماند، برای چه بايد نفرات آن سازمان و جوانانش کشته شوند؟
من از سازمان های بين المللی و صليب سرخ جهانی درخواست می کنم که با تک تک نفرات کمپ اشرف صحبت کنند. اين موضوع را حل و فصل کنند تا هر روز افراد آنجا کشته نشوند، و اينهمه خونريزی نشود.
آقای شادوری، همان طور که می دانيد هفته گذشته بر اساس آماری که سازمان ملل ارائه داده است، ۳۴ نفر در يک حمله يی که ظاهراً از سوی نيروهای عراقی به اردوگاه اشرف رخ داد، در کمپ اشرف کشته شدند. گرچه به روشنی مشخص نيست که چه اتفاقی افتاده است. اما نيروهای عراقی می گويند که بر اساس مدارک و شواهدی که دارند، اين افراد توسط خود نيروهای مجاهدين کشته شده اند. شما در اين زمينه چه اطلاعاتی داريد؟ فکر می کنيد اساسا چنين چيزی ممکن است که خود مجاهدين، دست به خودزنی زده باشند؟
راستش را بخواهيد من در اين مورد زياد اطلاعی ندارم و اين موضوع را از طريق اينترنت فهميدم.
من متاثر و متاسفم برای دوستانم که در اين ميان کشته شده اند ولی اين واقعيت است که يکی از سياست های اشتباه رجوی اين است که افراد را تحت فشار نگهداری می کند. اين در صورتی است که رجوی می توانست در طول اين هشت ساله تمام افراد را از آنجا بيرون کند تا آنها بتوانند پناهندگی بگيرند.
مدتها بود که دولت عراق را تحريک می کرد. شعارش هم اين است که «دولت عراق بايد سرنگون شود». اين يک حرکت تحريک آميز رجوی است که روزانه ادامه دارد.
شما از اين افراد کشته شده کسی را شخصا می شناختيد؟
بله می شناختم. نفرات زيادی بودند که می شناختمشان. از اين بابت خيلی متاسف و ناراحتم.
آيا اين کسانی که کشته شدند کسانی بودند که مثل شما از وضعيت کمپ اشرف ناراضی بودند؟ ممکن است در اين مورد توضيح دهيد؟
راستش را بخواهيد من زياد در جريان نبودم. می دانيد که در قرارگاه اشرف کسی حق صحبت کردن با نفر بغل دستی اش را ندارد و صحبت کردن دو نفر با همديگر ممنوع است.
به همين دليل است که من زياد اطلاعی ازاينها ندارم ولی خيلی از نفرات را می شناسم که در آنجا مشکل دارند. الان هم نمی توانم اسامی شان را بگويم ولی اين نفراتی را که جزو کشته شدگانند زياد نمی شناسم.
ناوی پيلای همچنين خواستار راه حلی برای پايان دادن به مساله اردوگاه اشرف شد، اردوگاهی در ۸۰ کيلومتری شمال بغداد که در دوران جنگ ايران و عراق ساخته شد، يعنی زمانی که نيروهای سازمان مجاهدين خلق در اواسط دهه ۱۳۶۰ به عراق رفتند تا در کنار نيروهای عراقی با نيروهای ايران بجنگند.
اما گزارشها از شرايط سخت اين اردوگاه حکايت می کند و ناوی پيلای نيز روز جمعه گفته بود نبايد گذاشت که ساکنان اردوگاه اشرف «بپوسند».
در همين زمينه در گفت وگويی با عبدالطيف شادوری، از ساکنان اردوگاه اشرف که دو ماه پيش با فرار از اين اردوگاه خود را به نيروهای عراقی معرفی کرده است، پرسش های درباره وضعيت اين اردوگاه مطرح کرديم.
ابتدا کمی درباره خودتان و چگونگی محلق شدن به سازمان مجاهدين توضيح بدهيد؟
من عبدالطيف شادوری و بچه بلوچستان هستم. مدت ۲۵ سال است که در اين سازمان فعالیت کرده ام. از طريق پاکستان و از سوی يکی از دوستانم که الان شهيد شده است، با سازمان آشنا شده، وارد سازمان شدم. ۲۵ سال در سازمان بودم ودر طول اين ۲۵ سال بعد از فشارهای روزمره ايی که به من وارد شد ، تصميم گرفتم که خودم را به نيروهای عراقی معرفی کنم.
در طول اين ۲۵ سال من هيچ گونه تماسی با خانواده ام نداشتم. خانواده ام از من هيچ خبری نداشتند چرا که هيچ امکان تماسی وجود نداشت. اساساً استفاده از تلفن، موبايل و اينترنت و حتی گوش دادن به راديو و هر گونه وسايل ارتباط جمعی در سازمان ممنوع است.
در نهايت تصميم گرفتم به علت فشارهای روزمره ايی که تحمل می کردم، خودم را به نيروهای عراقی تسليم کنم.
دو ماه پيش دست به اين کار زدم و الآن در يک هتل اقامت کرده ام و با نيروهای سازمان ملل و صليب سرخ و همچنين با نماينده دولت عراق نيز صحبت کرده ام که شايد بتوانم به کشور ديگری بروم.
معلوم هست که در نهايت به کدام کشور منتقل می شويد؟ وضعيتتان چه خواهد شد؟
بله. قرار است در اين مورد با نيروهای صليب سرخ و سازمان ملل صحبت کنم.
نکته ايی که وجود دارد اين است که هر کسی که بخواهد از قرارگاه اشرف فرار کند، همان طور که رجوی بارها اعلام کرده است، مجازاتش اعدام و مرگ است.
نه تنها من بلکه بسياری از دوستان من در اشرف هستند که اساسا امکان خارج شدن از آنجا را ندارند و تنها راهی که می توانند از آنجا خارج شوند، فرار از قرارگاه اشرف است.
البته فرار کردن از آنجا هم نيازمند دو تا سه ماه کار است. اينکه چطور بايد فرار کنی که دستگير نشوی و اگر در حين فرار دستگير شوی تو را می گذارند در يک اتاق و تا سه چهار سال نگهت می دارند و ديگر به نيروهای عراقی تحويلت نمی دهند.
من خيلی روی اين مسئله فکر کرده و روی طرح فرارم کار کردم تا توانستم از آنجا فرار کنم.
دوستان زيادی در آنجا دارم که همين مشکل مرا دارند. تحت فشارهای شديدی به سر می برند و در اين مدت هشت يا نه ساله نيز هيچ سازمان بين المللی در قرارگاه حاضر نشده است که با تک تک افراد وارد صحبت شود تا شايد بتواند آنها را از اين وضعيت خارج کند.
هميشه به ما می گويند که شما به هيچ کشوری نمی توانيد وارد شويد و تنها جايی که برای ماندگاری داريد همين اردوگاه اشرف است.
پس شما معتقديد که بسياری الان در آن اردوگاه تحت فشارند و مايلند که خارج شوند ولی به آنها اجازه خروج داده نمی شود و به زور در آنجا نگهداری می شوند؟
بله. الان خيلی ها در آنجا تحت فشارهای شديد هستند. اگر يک مصاحبه از سوی سازمان ملل و يا صليب سرخ انجام شود و با تک تک نفرات اردوگاه اشرف صحبت کند، خيلی از نفرات می توانند از آنجا خارج شوند.
خيلی ها از آينده شان می ترسند. نمی دانند که چه عاقبتی دارند.
چرا فکر می کنيد که سازمان مجاهدين خلق مايل است که بیش از سه هزار نفر را در اردوگاه اشرف نگه دارد؟ چرا اجازه خروج آنها را از آنجا نمی دهد؟ فکر می کنيد علتش چيست؟
معلوم است. وقتی آن نفرات از آنجا خارج شوند ديگر آن تشکيلات از هم می پاشد. ديگر تشکيلاتی وجود نخواهد داشت و سازمان مجاهدين خلق از هم پاشيده خواهد شد.
شما در اين مدت حضور در اردوگاه ازدواج کرده ايد؟
نه خير. من ۱۵ سالم بود که به اين سازمان آمدم و الان چهل ساله ام. ۲۵ سال در سازمان مجاهدين خلق بودم و هنوز هم ازدواج نکرده ام. هيچ تماسی هم با خانواده ام نداشتم. به همين دليل هم خانواده ام فکر می کردند که من مرده ام.
چرا در اين مدت ازدواج نکرديد؟ اجازه ازدواج به شما نمی دادند يا اينکه خودتان مايل نبوديد؟
نه. ازدواج کردن در کمپ اشرف ممنوع است. نه تنها ازدواج که کلاً صحبت کردن با خانمها ممنوع است. اصلا نمی توانيد حرف بزنيد. سلام و احوالپرسی اگر بکنيد می گويند چرا سلام و احوالپرسی کرديد؟
اين ناشی از سياست های غلط آقای رجوی است که آنقدر اصرار می کند که افراد را در کمپ اشرف نگه دارد. دولت عراق رسماً التيماتوم داده است که مجاهدين نمی توانند در اين کشور بمانند. کشوری که مايل نيست اين سازمان در آن باقی بماند، برای چه بايد نفرات آن سازمان و جوانانش کشته شوند؟
من از سازمان های بين المللی و صليب سرخ جهانی درخواست می کنم که با تک تک نفرات کمپ اشرف صحبت کنند. اين موضوع را حل و فصل کنند تا هر روز افراد آنجا کشته نشوند، و اينهمه خونريزی نشود.
آقای شادوری، همان طور که می دانيد هفته گذشته بر اساس آماری که سازمان ملل ارائه داده است، ۳۴ نفر در يک حمله يی که ظاهراً از سوی نيروهای عراقی به اردوگاه اشرف رخ داد، در کمپ اشرف کشته شدند. گرچه به روشنی مشخص نيست که چه اتفاقی افتاده است. اما نيروهای عراقی می گويند که بر اساس مدارک و شواهدی که دارند، اين افراد توسط خود نيروهای مجاهدين کشته شده اند. شما در اين زمينه چه اطلاعاتی داريد؟ فکر می کنيد اساسا چنين چيزی ممکن است که خود مجاهدين، دست به خودزنی زده باشند؟
راستش را بخواهيد من در اين مورد زياد اطلاعی ندارم و اين موضوع را از طريق اينترنت فهميدم.
من متاثر و متاسفم برای دوستانم که در اين ميان کشته شده اند ولی اين واقعيت است که يکی از سياست های اشتباه رجوی اين است که افراد را تحت فشار نگهداری می کند. اين در صورتی است که رجوی می توانست در طول اين هشت ساله تمام افراد را از آنجا بيرون کند تا آنها بتوانند پناهندگی بگيرند.
مدتها بود که دولت عراق را تحريک می کرد. شعارش هم اين است که «دولت عراق بايد سرنگون شود». اين يک حرکت تحريک آميز رجوی است که روزانه ادامه دارد.
شما از اين افراد کشته شده کسی را شخصا می شناختيد؟
بله می شناختم. نفرات زيادی بودند که می شناختمشان. از اين بابت خيلی متاسف و ناراحتم.
آيا اين کسانی که کشته شدند کسانی بودند که مثل شما از وضعيت کمپ اشرف ناراضی بودند؟ ممکن است در اين مورد توضيح دهيد؟
راستش را بخواهيد من زياد در جريان نبودم. می دانيد که در قرارگاه اشرف کسی حق صحبت کردن با نفر بغل دستی اش را ندارد و صحبت کردن دو نفر با همديگر ممنوع است.
به همين دليل است که من زياد اطلاعی ازاينها ندارم ولی خيلی از نفرات را می شناسم که در آنجا مشکل دارند. الان هم نمی توانم اسامی شان را بگويم ولی اين نفراتی را که جزو کشته شدگانند زياد نمی شناسم.
انتقاد نماینده رهبر از هاشمی؛ «روشن نیست هاشمی چه مسیری را دنبال میکند»
نزدیک به دو هفته پس از پیام تسلیت آیتالله هاشمی رفسنجانی به میرحسین موسوی، در واکنشی تازه این بار نماینده رهبر جمهوری اسلامی در سپاه پاسداران موضع آقای هاشمی را «مسئلهای بسیار نگرانکننده» توصیف کرده و گفته است که «روشن نیست آقای هاشمی چه اندیشه و مسیری را دنبال میکنند».
علی سعیدی، نماینده آیتالله خامنهای در سپاه پاسداران، روز جمعه در کنفرانسی، به گفته خبرگزاری ایسنا، «در پاسخ به کسانی که معتقدند هاشمی آب به آسیاب مخالفان میریزد» افزود که «هنوز شاهديم آقای هاشمی در پيامی که به راس فتنه يعنی آقای موسوی دادند، تعابير خدمتگزار و غیره را به کار بردند».
اشاره نماینده رهبر جمهوری اسلامی به پیام تسلیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت به مناسبت مرگ پدر میرحسین موسوی است که در تعطیلات نوروز در وبسایت او منتشر شد و واکنش خشمگینانه حامیان دولت و حکومت از جمله در رسانهها و در سپاه پاسداران را به دنبال داشت.
اکبر هاشمی رفسنجانی در پیام خود گفته بود که خانواده میرحسین موسوی «خدمات شایستهای به اسلام و انقلاب و میهن اسلامیمان کردند و افتخار تقدیم چندین شهید در راه اسلام، انقلاب و میهن را در کارنامه خود دارند».
علی سعیدی، نماینده علی خامنهای در سپاه پاسداران که سهم عمدهای در سرکوب معترضان به حکومت در حدودا دو سال اخیر داشته است، در ادامه گفتههای خود در کنفرانس «بصیرتافزایی، بهداشت و سلامت» در شهر مشهد فضا را برای برخورد با رهبران مخالفان در ایران مناسب ندانسته است.
به گفته آقای سعیدی، «مشکل عمده» در راه برخورد با میرحسین موسوی و مهدی کروبی که حامیان حکومت در ایران آنها را «سران فتنه» میخوانند «حمایت افرادی است که پس از برخورد بیانیه میدهند».
علی سعیدی در این زمینه به پیامهای مراجع تقلید همچون آیتالله یوسف صانعی و آیتالله موسوی اردبیلی و بیانیههای تشکلهایی چون مجمع مدرسین قم اشاره کرده که گهگاه به انتقاد از وضعیت موجود در کشور و نحوه برخورد مقامات با معترضان میپردازند.
اما نماینده آیتالله خامنهای در حالی از فراهم نبودن فضا «برای برخورد با سران فتنه» گلایه کرده است که آقایان موسوی و کروبی نزدیک به دو ماه است که به همراه همسرانشان در بازداشت به سر میبرند و در این مدت تنها به طور کنترل شده و بسیار محدود توانستهاند با خانوادههای خود ملاقات داشته باشند.
از سوی دیگر تعداد بسیاری از اصلاحطلبان و روزنامهنگاران نشریات موسوم به اصلاحطلب از زمان آغاز اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات سال ۸۸ در وضعیتی ناگوار در زندان به سر میبرند.
نماینده آیتالله خامنهای همچنین در انتقادی غیرمستقیم از دولت محمد خاتمی چنین اظهار نظر کرده است که در دورهای که در ایران به دوران اصلاحات معروف است جمهوری اسلامی از آرمانهای انقلاب انحراف پیدا کرده است.
علی سعیدی گفت: «در دوران اصلاحات تمام وقت رهبری نظام برای جلوگیری از انحرافات به وجود آمده سپری شد.»
به گفته آقای سعیدی، در پی دوران اصلاحات مردم خود احساس خطر کرده و به این نتیجه رسیدهاند که باید «ابتدا مجلس و سپس قوه مجریه را از دست اصلاحطلبان» درآورند و زمام امور را به اصولگرایان بسپارند.
علی سعیدی، نماینده آیتالله خامنهای در سپاه پاسداران، روز جمعه در کنفرانسی، به گفته خبرگزاری ایسنا، «در پاسخ به کسانی که معتقدند هاشمی آب به آسیاب مخالفان میریزد» افزود که «هنوز شاهديم آقای هاشمی در پيامی که به راس فتنه يعنی آقای موسوی دادند، تعابير خدمتگزار و غیره را به کار بردند».
اشاره نماینده رهبر جمهوری اسلامی به پیام تسلیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت به مناسبت مرگ پدر میرحسین موسوی است که در تعطیلات نوروز در وبسایت او منتشر شد و واکنش خشمگینانه حامیان دولت و حکومت از جمله در رسانهها و در سپاه پاسداران را به دنبال داشت.
اکبر هاشمی رفسنجانی در پیام خود گفته بود که خانواده میرحسین موسوی «خدمات شایستهای به اسلام و انقلاب و میهن اسلامیمان کردند و افتخار تقدیم چندین شهید در راه اسلام، انقلاب و میهن را در کارنامه خود دارند».
علی سعیدی، نماینده علی خامنهای در سپاه پاسداران که سهم عمدهای در سرکوب معترضان به حکومت در حدودا دو سال اخیر داشته است، در ادامه گفتههای خود در کنفرانس «بصیرتافزایی، بهداشت و سلامت» در شهر مشهد فضا را برای برخورد با رهبران مخالفان در ایران مناسب ندانسته است.
به گفته آقای سعیدی، «مشکل عمده» در راه برخورد با میرحسین موسوی و مهدی کروبی که حامیان حکومت در ایران آنها را «سران فتنه» میخوانند «حمایت افرادی است که پس از برخورد بیانیه میدهند».
علی سعیدی در این زمینه به پیامهای مراجع تقلید همچون آیتالله یوسف صانعی و آیتالله موسوی اردبیلی و بیانیههای تشکلهایی چون مجمع مدرسین قم اشاره کرده که گهگاه به انتقاد از وضعیت موجود در کشور و نحوه برخورد مقامات با معترضان میپردازند.
اما نماینده آیتالله خامنهای در حالی از فراهم نبودن فضا «برای برخورد با سران فتنه» گلایه کرده است که آقایان موسوی و کروبی نزدیک به دو ماه است که به همراه همسرانشان در بازداشت به سر میبرند و در این مدت تنها به طور کنترل شده و بسیار محدود توانستهاند با خانوادههای خود ملاقات داشته باشند.
از سوی دیگر تعداد بسیاری از اصلاحطلبان و روزنامهنگاران نشریات موسوم به اصلاحطلب از زمان آغاز اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات سال ۸۸ در وضعیتی ناگوار در زندان به سر میبرند.
نماینده آیتالله خامنهای همچنین در انتقادی غیرمستقیم از دولت محمد خاتمی چنین اظهار نظر کرده است که در دورهای که در ایران به دوران اصلاحات معروف است جمهوری اسلامی از آرمانهای انقلاب انحراف پیدا کرده است.
علی سعیدی گفت: «در دوران اصلاحات تمام وقت رهبری نظام برای جلوگیری از انحرافات به وجود آمده سپری شد.»
به گفته آقای سعیدی، در پی دوران اصلاحات مردم خود احساس خطر کرده و به این نتیجه رسیدهاند که باید «ابتدا مجلس و سپس قوه مجریه را از دست اصلاحطلبان» درآورند و زمام امور را به اصولگرایان بسپارند.
گروه ۲۰ در پی موازنه اقتصاد جهانی
وزیران دارایی و مسئولان بانکهای مرکزی ۲۰ کشور بزرگ صنعتی در روز جمعه (۲۶ فروردین/۱۵ آوریل) در واشنگتن، پایتخت آمریکا، گرد همآمدند تا عدم موازنه اقتصادی- مالی در کشورهای نیرومند جهان را کاهش دهند. این کشورهای نیرومند از جمله مسببان اصلی ایجاد بحران جهانی به شمار میآیند.
وزیران دارایی کشورهای پیشرفته و توسعهیافته به ریاست کریستین لاگارد، وزیر اقتصاد و دارایی فرانسه، در چارچوب نشست گروه بیست کشور، موسوم به "جی ۲۰"، توافق کردند که وضعیت اقتصادی و مالی کشورهای مختلف مورد بررسیهای جداگانه قرار گیرد و در پایان تحقیقات، توصیههایی پایهای به آنها نیز بشود. به گفته برخی کارشناسان مالی، از این طریق میتوان کشورهای متخلف را بهتر از گذشته شناسایی کرد.
آلمان در محک آزمون اقتصادی
هنوز روشن نیست که در مرحله نخست وضعیت چه کشورهایی مورد بررسی قرار خواهند گرفت. انتظار میرود که آلمان به خاطر ترازنامه مثبت تجاری خود از جمله کشورهای گروه نخست باشد. ولفگانگ شویبله، وزیر دارایی آلمان، در حاشیه نشست واشنگتن گفت: «تعجب نخواهیم کرد اگر آلمان جزو ۷ کشور نخست باشد.»
وزیر دارایی آلمان تاکید کرد، «در این صورت ما دلایل دفاعی محکمی برای توضیح مازاد تجاری خود داریم». شویبله تصریح کرد که ترازنامه تجاری مثبت آلمان بیش از هرچیز مدیون قدرت رقابت اقتصادی این کشور است و ناشی از کاهش ارزش یورو نیست. به گفتهی وزیر دارایی آلمان، در صورتیکه منطقهی یورو در کلیت خود در نظر گرفته شود، مازاد تجارت آلمان در جهت تعادل بازرگانی در اروپا و تثبیت ارزش یورو بوده است.
پویایی کشورهای گروه بیست
نامزدهای دیگر برای بررسی "جی ۲۰" احتمالاَ کشورهایی همچون چین، ژاپن و آمریکا خواهند بود. کشورهای گروه بیست در فوریه امسال در نشستی در پاریس بر سر تعیین شاخصهایی که بیانگر بیثباتی و عدم موازنه هستند، به توافق رسیده بودند.
کسری یا مازاد درآمدهای بخش تجاری و مالی، قرضهای دولتی، بدهیهای بخش خصوصی و سرانجام نرخ صرفیجویی در کشورها به عنوان شاخصهای مهم برای ریشهیابی عدم تعادل و موازنه در کشورهای بزرگ در نظر گرفته شده است.
گروه ۲۰ همچنین در آینده موظف به کنترل ترازنامهها و اقداماتی است که به منظور جلوگیری از گسترش عدم تعادل و موازنه صورت میگیرند. در تصمیمات گروه ۲۰ مکانیزمی نیز برای اعلام خطر به کشورها در نظر گرفته شده است. این مکانیزم باید خطر افزایش بدهیهای دولتی و موازنه منفی تجاری را به موقع به کشورها یادآوری کند.
وزیر اقتصاد و دارایی فرانسه تاکید کرد که این «توافق دستاوردی بزرگ» برای گروه ۲۰ محسوب میشود و از این طریق میتوان پویایی در کشورهای مهم را همراهی و از بروز بحرانهای مالی به موقع جلوگیری کرد.
ادامه تاثیرات بحران مالی
وزیر دارایی آلمان درباره وضعیت مالی آلمان گفت: «هیچ خطر حیاتی وجود ندارد و آلمان تمام ریسکهای احتمالی و غیرقابل کنترل را رفع نموده است.» شویبله افزود: «ما قادر به مقابله با خطراتی هستیم که از سیستم مالی برمیخیزند.»
وزیر دارایی آلمان تاکید کرد، در صورتی که بررسیهای جدید درباره بانکهای اروپایی که شامل ۱۳ بانک آلمان نیز میشوند، کمبود سرمایه برای بانکهای آلمانی را تشخیص دهند، صاحبان این بانکها براحتی قادر به تامین سرمایه مورد نیز خود هستند.
آکسل وبر، رئیس بانک مرکزی آلمان، نیز ضمن اشاره به ثبات مالی در بانکها و موسسات آلمانی تصریح کرد که در صورت بروز مشکلات برای یک بانک بر طبق قوانین جدید این کشور، دولت آلمان قادر به تقسیم مشکلات بر کل سیستم بانکی کشور بوده و از این طریق میتواند خطرات را به حداقل ممکن تخفیف دهد.
وبر افزود: «بحران مالی جهانی و تاثیرات آن هنوز کاملاَ رفع نشده است و موسسات مالی در قبال شوکهای احتمالی آسیبپذیر هستند.» وبر گفت: «بدون توهم در اینباره باید تاکید کرد که ما در چهارمین سال بحران به سر میبریم و هنوز بحران را پشت سر نگذاشتهایم.»
محمود عباس: ایران مانع آشتی حماس و فتح است
امانوئل هوگ، رئیس خبرگزاری فرانسه، روز جمعه (۱۵ آوریل/ ۲۶ فروردین) سفر خود به خاورمیانه را آغاز کرد. وی در این سفر از اسرائیل، مناطق فلسطینی و همچنین لبنان دیدار میکند و در مورد تحولات سیاسی در جهان عرب و صلح خاورمیانه با مقامات منطقه به رایزنی میپردازد.
رئیس خبرگزاری فرانسه پس از گفتوگو با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، روز جمعه در رامالله با محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین دیدار کرد.
شکست تلاشها برای آشتی با حماس
محمود عباس در مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری فرانسه رسما از شکست تلاشهایش برای آشتی با حماس خبر داد. وی گفت که با گذشت بیش از یک ماه از پیشنهاد سفر به نوار غزه برای دیدار با رهبران حماس، هنوز جواب روشنی دریافت نکرده است.
هرچند اسماعیل هنیه، رئیس دولت حماس از پیشنهاد "آشتی ملی" استقبال و از محمود عباس برای سفر به نوار غزه دعوت کرده، اما به گفته عباس، سیاست هنیه در تشکیلات حماس در موضع ضعیفی قرار دارد.
محمود عباس به خبرگزاری فرانسه گفته است که احمد جابری، رئیس شاخه نظامی حماس به پسر هنیه، که مسئولیت گارد محافظت از جان پدرش را برعهده دارد، گفته است: «ما حاضریم حتی اسرائیل نوار غزه را بگیرد، اما نخواهیم گذاشت عباس به نوار غزه بیاید».
روابط حماس و فتح از آغاز دهه ۹۰ میلادی خصمانه شده است. حماس در ژوئن سال ۲۰۰۷ بر نوار غزه مسلط شد و دولت تشکیلات فلسطین تنها به کرانه باختری محدود شد.
ایران مانع آشتی فلسطینیان میشود
محمود عباس در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه، دولت ایران را مسئول شکست تلاشهایش برای آشتی ملی میداند و میگوید: «تصمیمهای آنها از ایران میآید. ایران به آنها میگوید این کار را بکنید و این کار را نکنید. آنها از ایران پول میگیرند و از دستورهایشان اطاعت میکنند».
دولت ایران میگوید حمایتاش از گروه حماس در مبازره علیه اسرائیل، فقط جنبه "معنوی" دارد.
عباس با اشاره به نفوذ ایران بر روی خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس که در سوریه زندگی میکند میافزاید: «پولی که ایران میدهد به دست خالد مشعل میرسد و او میتواند آن را تقسیم کند. او از این پول بعنوان یک حربه استفاده میکند و به این وسیله میتواند حرف آخر را در گروه حماس بزند».
قتل ۹ سرباز ناتو و افغان در عملیات انتحاری
روز شنبه، ۲۷ فروردین ماه، در تازهترین عملیات انتحاری اسلامگرایان طالبان در شرق افغانستان ۹ نفر از سربازان ناتو و نیروهای محلی کشته شدهاند. این حادثه در قرارگاهی در استان "لقمان" رخ داد که همزمان توسط نیروهای انتظامی افغان و سربازان ناتو مورد استفاده قرار میگیرد.
تروریست در لباس نظامی
سخنگوی وزارت دفاع افغانستان میگوید عملیات انتحاری روز شنبه به وسیله فردی انجام شده که لباس نظامی به تن داشته است. این شخص با بهرهگیری از همین امکان توانسته است خود را به در ورودی قرارگاه برساند. بر اساس اطلاعاتی که وزارت دفاع افغانستان منتشر کرده فرد یاد شده مواد منفجره را در جلیقهای حمل میکرده که انفجار آن به کشته شدن خود او و شماری از افرادی که اطرافش بودهاند منجر شده است.
یکی از سخنگویان طالبان اعلام کرده ضارب از اهالی ولایت "دای کوندی" در مرکز افغانستان بوده و حدود یک ماه پیش به قصد اجرای این عملیات انتحاری به نیروهای انتظامی پیوسته است. وزارت دفاع افغانستان تایید کرده این فرد لباس نیروهای انتظامی این کشور را بر تن داشته است.
دومین عملیات انتحاری در دو روز
فرماندهی نیروهای ناتو در افغانستان کشته شدن پنج سرباز خود را تایید کرده است. ناتو همچنین اطلاع میدهد در این حادثه چهار مترجمی که با این نیروها همکاری میکردند مجروح شدهاند. ظاهرا جسد پنج سرباز ناتو به بیمارستانی در جلالآباد منتقل شده است. در نخستین بیانیهی رسمی در مورد این انفجار جزییات حادثه و هویت کشته شدگان خارجی روشن نشده است.
حادثهی روز شنبه یکی از شدیدترین بمبگذاریهای انتحاری اخیر در افغانستان به شمار میرود. یک روز پیش در یک انفجار انتحاری دیگر در قرارگاه فرماندهی پلیس قندهار، رئیس پلیس و دو محافظ او به قتل رسیدند. مسئولیت انفجار روز جمعه را نیز طالبان بر عهده گرفته است. عامل این انفجار هم لباس پلیس را بر تن داشته است.
برنامه طالبان در حمله به قرارگاههای ارتش
انفجار انتحاری در نزدیکی جلالآباد سومین عملیات طلبان در روزهای اخیر محسوب میشود که با هم شباهتهایی دارند. در این حملهها پایگاهها و نیروهای انتظامی و پلیس افغانستان هدف اصلی به نظر میرسند. ناظران معتقدند شدت گرفتن عملیات طالبان بیارتباط با شرایط کنونی کشور نیست.
قرار است از دو ماه دیگر روند واگذاری کنترل امنیت افغانستان به نیروهای نظامی و پلیس این کشور آغاز شود. دولت حامد کرزای، رئیس جمهور افغانستان امیدوار است شمار نیروهای انتظامی خود را تا سال ۲۰۱۴ میلادی که برقراری امنیت به طور کامل به افغانها واگذار میشود به چهارصد هزار نفر افزایش دهد. گفته میشود هدف از حملههای اخیر طالبان ایجاد وحشت در میان این نیروها و کاهش شمار جوانانی است که قصد دارد به استخدام ارتش و پلیس درآیند.
حمله نیروهای قذافی با بمب خوشهای به مصراته
نیروهای نظامی طرفدار قذافی در حمله به شهر مصراته در غرب لیبی از بمبهای خوشهای استفاده کردند. به گفته شورشیان، «در شامگاه جمعه (۲۶ فروردین/۱۵ آوریل) بمبهای خوشهای همچون باران» در مصراته فرو میریختند.
سازمان دیدهبان حقوقبشر تایید کرد که شهر مصراته هدف حمله بمبهای خوشهای نیروهای قذافی قرار گرفته است. در مقابل دولت قذافی بکارگیری بمب خوشهای را تکذیب کرد.
استیون گووز، کارشناس دیدهبان حقوقبشر، اعلام کرد که فعالان این سازمان دستکم سه بمب خوشهای را در شهر مصراته یافتهاند. وی ضمن محکوم کردن بکارگیری بمبهای خوشهای تاکید کرد که این بمبها مناطق مسکونی شهر مصراته را هدف خود قرار دادهاند و بیش از همه به افراد غیرنظامی آسیب میرسانند.
یک گروه از خبرنگاران روزنامه "نیویورک تایمز" نیز گزارش دادند که شهر مصراته توسط بمبهای خوشهای بمباران شده است. به گفته خبرنگاران مستقر در مصراته، بمبهای خوشهای پس از انفجار در هوا، هزاران ترکش و بمبهای کوچکتر را بر سر مردم شهر فرو ریختهاند. عکسهایی از این حمله نیز ارسال شده است.
به گفته منابع نظامی، این بمبها ساخت اسپانیا بوده و در سال ۲۰۰۷ میلادی تولید شدهاند. بسیاری از کشورهای جهان پیمان منع استفاده و گسترش بمبهای خوشهای را امضا کردهاند. اسپانیا نیز در سال گذشته به جمع امضاکنندگان این قرارداد پیوست. این قرارداد از سال ۲۰۱۰ میلادی سرانجام به مرحله اجرا گذاشته شد. بکارگیری بمبهای خوشهای به دلیل کشتار کور افراد غیرنظامی به شدت مورد انتقاد است و حتا نظامیان نیز استفاده از بمبهای خوشهای را تقبیح میکنند.
تکذیب دولت قذافی
موسی ابراهیم، سخنگوی دولت قذافی، در نشستی خبری در طرابلس استفاده از بمبهای خوشهای را تکذیب کرد و گفت که «ارتش لیبی هیچگاه دست بدین کار نمیزند». او این خبرها را «غیرواقعی» خواند و از شورشیان و سازمانهای حقوقبشری خواست که ادعاهای خود را ثابت کنند.
به گفته پزشکان لیبایی دستکم ۸ تن از مخالفان قذافی در شهر مصراته در روز جمعه کشته شدهاند. نبردهای سنگینی در مرکز شهر جریان داشته و در طول روز جمعه صدای انفجار و شلیک گلوله از نقاط مختلف شهر به گوش میرسیده است.
درخواست شورشیان از ناتو برای حمله به برخی محلات مصراته
خبرنگاران خارجی در مصراته ضمن تایید نبردهای خیابانی در مصراته گزارش میدهند که شورشیان برخی از واحدهای نظامی قذافی را در یک محلهی شهر محاصره کردهاند.
شورشیان مدعیاند که طرفداران قذافی عمدتاَ در یکی از محلات مصراته سنگر گرفته و از این منطقه، شهر را با خمپاره، توپ و بمبهای خوشهای مورد حمله قرار میدهند. سخنگوی شورشیان گفت که مردم، مناطق تحت کنترل ارتش قذافی را ترک کردهاند و نیروهای ناتو بدون ترس از کشته شدن غیرنظامیان میتوانند این محله در مصراته را بمباران کنند.
بسیاری از ساختمانهای شهر مورد اصابت گلوله و خمپاره قرار گرفتهاند. در بازار شهر نیز خرابیهای زیادی به چشم میخورد. هنوز اغلب نقاط شهر در دست شورشیان و مخالفان قذافی است. بنا به آخرین گزارشهای رسیده و تایید خبرگزاری دولتی لیبی، شهر "سیرته"، زادگاه قذافی، نیز در شامگاه جمعه بمباران شده است.
ناتو و مشکل کمبود مهمات
روزنامه "واشنگتن پست" در گزارشی خبر داد که نیروی هوایی ناتو با مشکل کمبود مهمات مواجه شده است. این روزنامه با استناد به منابع نظامی آمریکا و ناتو مینویسد که از میزان "موشکهای هوشمند" و دیگر مهمات بتدریج کاسته شده است.
کاهش تعداد هواپیماهای جنگنده و مهمات سبب نگرانی در محافل سیاسی آمریکا شده است. بنا به گزارش "واشنگتن پست" برخی از سیاستمداران آمریکایی شک دارند که دولت این کشور بتواند برای مدت طولانی خود را از اجرای نقشی فعالتر در جنگ لیبی دور نگاه دارد.
دولت اوباما در هفته گذشته فرماندهی ۵۰ هواپیمای عملیاتی خود در مناقشه لیبی را به ناتو واگذار کرد.
دومین پروندهی مرگ وبلاگنویس زندانی جهان گشوده شد
وبلاگنویس بحرینی، زکریا راشد حسن العشیری، روز شنبه در زندان جان باخت. او دومین وبلاگنویس جهان است که در زندان جان میبازد. اولین نفر، امیدرضا میرصیافی، وبلاگنویس ایرانی بود که در اسفند ماه ۱۳۸۷ در زندان اوین تهران بر اساس آنچه حداقل میتوان آن را "نادیدهانگاری وضعیت وی" در نظر گرفت، جان باخت.
میرصیافی به دلیل انتقاداتی که در وبلاگش نسبت به دستگاه حاکم ایران مطرح کرده بود، در دادگاه به توهین به مقامات و تبلیغ علیه نظام متهم و به دو سال و نیم زندان محکوم شده بود. او در حالی در آستانهی نوروز ۸۸ در بهداری اوین جان باخت که پیش از آن ماموران امنیتی ایران با درخواست مرخصی نوروزی وی نیز مخالفت کرده بودند.
روز مرگ میرصیافی از سوی تعدادی از وبلاگنویسان جهان، روز وبلاگنویس نام گرفت.
اینک مرگ زکریا راشد حسن العشیری، تنها شش روز پس از بازداشتش، بار دیگر نگاه جهان را به موقعیت لغزان وبلاگنویسهای منتقد در کشورهای استبدادزده برگردانده است.
بحرین: "کمخونی" عامل قتل وبلاگنویس معترض
زکریا راشد حسن العشیری "از دوم ماه آوریل، مقارن با سیزدهم فروردین، به اتهام نفرتپراکنی علیه رژیم، انتشار اخبار دروغ و ترویج فرقهای در حبس بوده است." این چیزیست که "الجزیره"، به نقل از یک بیانیهی دولتی بحرین گزارش میدهد.
العشیری وبلاگی را اداره میکرد که در آن اخبار روستای محل زندگی خود، روستای الدیر را بازتاب میداد.
این وبلاگ که همنام محل زندگی العشیری نیز بوده است، در داخل بحرین غیرقابل دسترسی است. اما "کمیته دفاع از روزنامهنگاران" میگوید که محتوای این وبلاگ را مرور کرده و اتهامات دولتی علیه العشیری را بیپایه و اساس میداند.
مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای "کمیته دفاع از روزنامهنگاران" در وبسایت این کمیته اعلام کرده است که «مرگ العشیری سوالات بسیاری را دربارهی نحوهی درمان وی برانگیخته است.»
مقامات امنیتی بحرین علت مرگ العشیری را "کمخونی" عنوان کردهاند. چیزی که از سوی خانوادهی العشیری به شدت رد شده است.
چهار فعال اینترنتی دیگر در بحرین در معرض خطر
مقامات امنیتی بحرین در حالی علت مرگ العشیری را "ابتلا به کمخونی" عنوان کردهاند که همزمان با انکار خانوادهی وی، تصاویر دلخراشی از سر و بدن به شدت کتکخوردهی شخص دیگری که همزمان با العشیری در زندان جان سپرده است، انتشار یافته است.
متعاقب آن، نابل رجب، کسی که گفته میشود این عکسها را منتشر کرده، از سوی دولت بحرین دستگیر شده است. رجب، مدیر مرکز حقوق بشر در بحرین است.
رجب از سوی دادستان نظامی متهم به انتشار تصاویر "ساختگی" شده است. رجب عکسها را در توییتر خود منتشر کرده بود و اعلام کرده بود که شخص کشته شده، علی عیسی ساغر، بر اثر عدم معالجه در بازداشتگاه پلیس جان باخته است.
سازمان "گزارشگران بدون مرز" در بیانیهای مرگ زکریا راشد حسن العشیری را قویاَ محکوم کرده است. این سازمان همچنین درباره وضعیت نابل رجب، و چهار فعال اینترنتی دیگری که هماکنون در زندانهای بحرین به سر میبرند، ابراز نگرانی کرده است.
فادل عبداللخ علی المرضوق و حانی مسلم محمد الطیف دو تن از این فعالان اینترنتی دستگیرشده هستند که به علت مدیریت فرومی که در آن کاربران امکان بحث دربارهی مسایل جاری بحرین را داشتهاند، دستگیر شدهاند. علی حسین سلمان الستراوی نیز یکی از کاربران این فروم بوده که او نیز هماکنون در حبس به سر میبرد.
"گزارشگران بدون مرز" خبر میدهد که همچنین هیچ اطلاعی از عبدالجلیل السینگاک، یک وبلاگنویس دیگر بحرینی، در دست نیست.
هماینک صفحهای در فیسبوک با عنوان "شهید زکریا راشد حسن العشیری" راهاندازی شده است که تاکنون و طی تنها چند روز دو هزار و ۲۶۱ عضو دارد.
پیوند نام العشیری به نام میرصیافی و واکنش دوگانه در ایران
العشیری که اکنون عنوان دومین وبلاگنویس کشته شده در زندان را بر خود دارد، دو سال پس از مرگ مشکوک امیدرضا میرصیافی، وبلاگنویس ایرانی کشته شده است. اگرچه نام العشیری اکنون بیش از هر چیزی به نام امیدرضا میرصیافی گره خورده است، بسیاری از طرفداران دولت ایران به محکوم کردن مرگ العشیری پرداختهاند بیآنکه حرفی از مرگ میرصیافی به میان بیاورند. مرگی که مقامات امنیتی ایران در زمینهی آن حداقل متهم به "اهمالکاری" هستند.
سازمان "گزارشگران بدون مرز" در آن زمان در بیانیهای آورده بود: «بنا بر اطلاعاتی که ما بهدست آوردهایم تناقضات و نشانههای اهمالکاری جدی میان اسناد رسمی «بازداشتگاه اوین» و «بیمارستان لقمان حکیم» و «پزشکی قانونی» در باره ساعت انتقال به بیمارستان و ساعت فوت وجود دارد..... ما معتقدیم که گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور آزادی عقیده و بیان و گزارشگر ویژه در امور کشتارهای فراقضایی باید در اولین فرصت ممکن به ایران بروند تا درباره این پرونده (پروندهی میرصیافی) تحقیق کنند.»
میرصیافی به دلیل مطالبی که در وبلاگ "روزنگار" منتشر کرده بود در اردیبهشت ماه ۸۷ دستگیر شد و در آبان ماه همان سال و پس از آزادیای موقت با دستور دادگاه برای اجرای حکم دو سال و نیم زندانش روانهی زندان شد.
او در آخرین روزهای اسفند ۸۷ در سن ۲۸ سالگی و به علت آنچه "مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران" آن را "فشار روانی و عدم دریافت کمکهای پزشکی" عنوان کردهاند، در اوین جان سپرد.
مریم میرزا
میرصیافی به دلیل انتقاداتی که در وبلاگش نسبت به دستگاه حاکم ایران مطرح کرده بود، در دادگاه به توهین به مقامات و تبلیغ علیه نظام متهم و به دو سال و نیم زندان محکوم شده بود. او در حالی در آستانهی نوروز ۸۸ در بهداری اوین جان باخت که پیش از آن ماموران امنیتی ایران با درخواست مرخصی نوروزی وی نیز مخالفت کرده بودند.
روز مرگ میرصیافی از سوی تعدادی از وبلاگنویسان جهان، روز وبلاگنویس نام گرفت.
اینک مرگ زکریا راشد حسن العشیری، تنها شش روز پس از بازداشتش، بار دیگر نگاه جهان را به موقعیت لغزان وبلاگنویسهای منتقد در کشورهای استبدادزده برگردانده است.
بحرین: "کمخونی" عامل قتل وبلاگنویس معترض
زکریا راشد حسن العشیری "از دوم ماه آوریل، مقارن با سیزدهم فروردین، به اتهام نفرتپراکنی علیه رژیم، انتشار اخبار دروغ و ترویج فرقهای در حبس بوده است." این چیزیست که "الجزیره"، به نقل از یک بیانیهی دولتی بحرین گزارش میدهد.
العشیری وبلاگی را اداره میکرد که در آن اخبار روستای محل زندگی خود، روستای الدیر را بازتاب میداد.
این وبلاگ که همنام محل زندگی العشیری نیز بوده است، در داخل بحرین غیرقابل دسترسی است. اما "کمیته دفاع از روزنامهنگاران" میگوید که محتوای این وبلاگ را مرور کرده و اتهامات دولتی علیه العشیری را بیپایه و اساس میداند.
مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای "کمیته دفاع از روزنامهنگاران" در وبسایت این کمیته اعلام کرده است که «مرگ العشیری سوالات بسیاری را دربارهی نحوهی درمان وی برانگیخته است.»
مقامات امنیتی بحرین علت مرگ العشیری را "کمخونی" عنوان کردهاند. چیزی که از سوی خانوادهی العشیری به شدت رد شده است.
چهار فعال اینترنتی دیگر در بحرین در معرض خطر
مقامات امنیتی بحرین در حالی علت مرگ العشیری را "ابتلا به کمخونی" عنوان کردهاند که همزمان با انکار خانوادهی وی، تصاویر دلخراشی از سر و بدن به شدت کتکخوردهی شخص دیگری که همزمان با العشیری در زندان جان سپرده است، انتشار یافته است.
متعاقب آن، نابل رجب، کسی که گفته میشود این عکسها را منتشر کرده، از سوی دولت بحرین دستگیر شده است. رجب، مدیر مرکز حقوق بشر در بحرین است.
رجب از سوی دادستان نظامی متهم به انتشار تصاویر "ساختگی" شده است. رجب عکسها را در توییتر خود منتشر کرده بود و اعلام کرده بود که شخص کشته شده، علی عیسی ساغر، بر اثر عدم معالجه در بازداشتگاه پلیس جان باخته است.
سازمان "گزارشگران بدون مرز" در بیانیهای مرگ زکریا راشد حسن العشیری را قویاَ محکوم کرده است. این سازمان همچنین درباره وضعیت نابل رجب، و چهار فعال اینترنتی دیگری که هماکنون در زندانهای بحرین به سر میبرند، ابراز نگرانی کرده است.
فادل عبداللخ علی المرضوق و حانی مسلم محمد الطیف دو تن از این فعالان اینترنتی دستگیرشده هستند که به علت مدیریت فرومی که در آن کاربران امکان بحث دربارهی مسایل جاری بحرین را داشتهاند، دستگیر شدهاند. علی حسین سلمان الستراوی نیز یکی از کاربران این فروم بوده که او نیز هماکنون در حبس به سر میبرد.
"گزارشگران بدون مرز" خبر میدهد که همچنین هیچ اطلاعی از عبدالجلیل السینگاک، یک وبلاگنویس دیگر بحرینی، در دست نیست.
هماینک صفحهای در فیسبوک با عنوان "شهید زکریا راشد حسن العشیری" راهاندازی شده است که تاکنون و طی تنها چند روز دو هزار و ۲۶۱ عضو دارد.
پیوند نام العشیری به نام میرصیافی و واکنش دوگانه در ایران
العشیری که اکنون عنوان دومین وبلاگنویس کشته شده در زندان را بر خود دارد، دو سال پس از مرگ مشکوک امیدرضا میرصیافی، وبلاگنویس ایرانی کشته شده است. اگرچه نام العشیری اکنون بیش از هر چیزی به نام امیدرضا میرصیافی گره خورده است، بسیاری از طرفداران دولت ایران به محکوم کردن مرگ العشیری پرداختهاند بیآنکه حرفی از مرگ میرصیافی به میان بیاورند. مرگی که مقامات امنیتی ایران در زمینهی آن حداقل متهم به "اهمالکاری" هستند.
سازمان "گزارشگران بدون مرز" در آن زمان در بیانیهای آورده بود: «بنا بر اطلاعاتی که ما بهدست آوردهایم تناقضات و نشانههای اهمالکاری جدی میان اسناد رسمی «بازداشتگاه اوین» و «بیمارستان لقمان حکیم» و «پزشکی قانونی» در باره ساعت انتقال به بیمارستان و ساعت فوت وجود دارد..... ما معتقدیم که گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور آزادی عقیده و بیان و گزارشگر ویژه در امور کشتارهای فراقضایی باید در اولین فرصت ممکن به ایران بروند تا درباره این پرونده (پروندهی میرصیافی) تحقیق کنند.»
میرصیافی به دلیل مطالبی که در وبلاگ "روزنگار" منتشر کرده بود در اردیبهشت ماه ۸۷ دستگیر شد و در آبان ماه همان سال و پس از آزادیای موقت با دستور دادگاه برای اجرای حکم دو سال و نیم زندانش روانهی زندان شد.
او در آخرین روزهای اسفند ۸۷ در سن ۲۸ سالگی و به علت آنچه "مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران" آن را "فشار روانی و عدم دریافت کمکهای پزشکی" عنوان کردهاند، در اوین جان سپرد.
مریم میرزا
تحریریه:یلدا کیانی
خانم سیما دیدار روزنامه نگار و فعال مدنی آذربایجان بازداشت شد!
آرازنیوز:خانم «سیما دیدار» از فعالین ملی-مدنی حرکت ملی آذربایجان که برای بازپسگیری مدارک شناسایی خود (اعم از کارت ملی، شناسنامه، و پاسپورت) به بازداشتگاه صائب تبریز مراجعه کرده بود، «به احتمال قوی» بازداشت شده و برای گذراندن دوران محکومیت حبس تعزیری 6 ماهه خویش روانه زندان گردیده است.
دولت جمهوری اسلامی ایران که تمامی راههای پیشرفت شغلی را برای خانم سیما دیدار بسته است و با ستارهکردن ایشان در کنکور کارشناسیارشد اجازه تحصیل در دانشگاههای ایران را از ایشان سلب نموده، با ضبط مدارک شناسایی صادر شده توسط خویش تنها حق مسلم شناسایی شهروندی و نیز امکان سفر به خارج برای ادامه تحصیل را نیز از او سلب نموده است.
این مدارک شناسایی در روز زن سال 2011 و به هنگام سفر خانم دیدار به همراه تنی چند از فعالان حرکت برای ملاقات «عطیه» همسر «سعید متینپور» به زنجان ضبط گردیده و مأموران ضبط کننده این مدارک بازپسدادن آنها را منوط به مراجعه حضوری ایشان و همسرشان به بازداشتگاه صائب تبریز کرده بودند. آنها هنگام تفتیش وسیله نقلیه راهی زنجان با اظهار «به دنبال زندانیان فراری هستیم و به ما گزارش شده است (!!!) که آنها در این وسیله نقلیه هستند» به امید بازداشت هر دوی ایشان و همسرشان اقدام به شناسایی تک-تک مسافرین نموده بودند که نهایتاً پس از مأیوس شدن از بازداشت همسر ایشان، خانم دیدار را نیز آزاد رها نموده بودند. خانم دیدار که نیاز مبرمی به مدارک شناسایی خویش داشت، با مراجعه به دادستانی و تماس آنها با بازداشتگاه صائب و هماهنگیهای انجام گرفته فیمابین آنها ساعت 10 صبح امروز برای دریافت این مدارک به محل بازداشتگاه مراجعه نموده بود که تا بحال خبری از ایشان در دست نیست.
خانم سیما دیدار در اواخر خرداد سال 1388، یکماه پس از دستگیری همسرش «علیرضا فرشی» از طرف اداره اطلاعات تبریز برای اعترافگیری و اعمال فشارهای روحی و روانی بر علیه این زوج آذربایجانی، بازداشت شد، و پس از گذراندن دوره یک ماهه بازداشت در اواخر تیرماه همان سال آزاد گردید. ایشان و همسرشان در دادگاه بدوی محکوم به یکسال حبس تعزیری گشتند، که دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان شرقی با بهانه قرار دادن فرزند شهید بودن همسرشان «علیرضا فرشی» حکم هر دو را به شش ماه حبس تعزیری کاهش داد. این احکام حبس در پی طنین انداخته شدن شعار «تورک دیلینده مدرسه» در اول خرداد 1388 (قبل از انتخابات ریاست جمهوری) توسط آنها و سایر فعالان حرکت ملی آذربایجان و نیز با ایراد اتهام بیاساس، اثبات نشده و غیرقانونی همکاری با سازمانهای خارجی و ارسال خبر و عکس به آنها تحت عنوان «تبلیغ عیله نظام جمهوری اسلامی ایران» بر علیه این دو زوج آذربایجانی صادر گردیده است.
«علیرضا فرشی» با اعتقاد به اینکه «ظالم اگر قصد ظلم دارید باید به دست خویش اقدام کند و مظلوم نباید با ظالم در انجام ظلم همکاری نماید» حاضر به معرفی خویش برای گذراندن دوران محکومیت ظالمانه و غیرقانونیاش نیست و به فعالیتهای ملی خویش در راه اعتلای ملت تورک آذربایجان و گذراندن سیر طبیعی زندگیاش در مستعمرهای به نام آذربایجان و به کام استعمارگران نوکرصفت و نوکرنسب آن مشغول است و اداره اجرای احکام سیستم راسیستی و نژادپرستانه که ایدهها و آرمانهای خویش را از حکومت چند صد ساله باستانی پارسها و شاعران نژادپرست دوران پس از اسلام آنها به ارث برده است به دنبال راهی برای بازداشت شدن داوطلبانه او و همسرش است که به نظر میرسد با بازداشت «سیما دیدار» به بخشی از این خواست خویش رسیده باشد.
به امید روزی که هر کدام امام زمانه خویش باشیم و ظهور واقعی احساسات انسانی را در تک-تک قلوب انسانها مشاهده کنیم. روزی که ظهور به معنای واقعه کلمه روی دهد و زمانه ما شاهد انسانهای امامی باشد که هر کدام مدعی انسان زمان بودن خویش هستند و به بهانه عدم ظهور انسان، به خلقیات حیوانی خویش نمی پردازند!