فراخوان مشترک به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کار و کارگر
با همگامی و پشتیبانی ۷۳ تشکل و نهاد ایرانی
با امضاهای جدید
Please scroll down to see the information in other language
بزرگداشت روز جهانی کارگر در یازدهم اردیبهشت سال ۱۳۹۰، در فضای دگرگونی خواهی و در تداوم جنبش پُرتوان کارگری و جنبش سبز همچون فرازی از جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران، از اهمیت فراوانی برخوردار است.
امروز ۳۲ سال از انقلاب بهمن ۵۷ که یکی از خواست هایش عدالت اجتماعی بود میگذرد. طبقه کارگر ایران نه تنها به عدالت اجتماعی نرسیده، بلکه از داشتن اصلیترین حق خود، یعنی داشتن تشکلهای مستقل صنفی نیز محروم است. جمهوری اسلامی به جـای پاســخ مثبت به درخواستهای به حق کارگران، هر گونه دادخواهی را، با اخراج، سرکوب، زنــدان و شکنجــه پاسخ میدهد. اسالو مبارز سندیکالیست مستقل و سمبل کارگران زندانی، که به خاطر دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان ایران به ۶ سال زندان محکوم شده است، به رغم درخواست مکرر آزادیاش از سوی مجامع بین المللی کارگری و فعالان جنبشهای مدنی همچنان در زندان به سر میبرد.
کارگران و زحمتکشان ایران، نهادها و تشکلهای مستقل کارگری و کنشگران جنبش کارگری برای تامین حقوق صنفی، اجتماعی و سیاسی خود در پیکاری سهمگین علیه حکومت استبدادی و نهادهای بزرگ انحصاری ـ نظامی و رانتخواران فاسد حاکم بر ایران درگیرند. آنها میکوشند با اعتصاب، گردهمایی، تظاهرات اعتراضی و تحصن به حقوق خود دستیابند. آگاهان جنبش کارگری و فعالان سندیکایی مبارزه قهرمانانه خود را در زیر شدیدترین فشار و سرکوب دولت جمهوری اسلامی و به بهای سنگین زندان، فقر و بیخانمانی به پیش میبرند. آنان در این نبرد عدالت خواهانه از پشتیبانی دیگر جنبشهای اجتماعی برخوردارند، امری که زمینه ساز پیوند مبارزه آنان با جنبش گسترده دموکراتیک و ملی ایران میباشد.
تشکلهای مستقل کارگری در سالیان اخیر، خواستهای جمعیت بزرگ کارگران، زحمتکشان و کارکنان بخشهای تولیدی و خدماتی را در منشورهایشان تدوین کرده اند :
مطالبات صنفی
دستمزدها ـ پرداخت فوری دستمزدهای معوقه کارگران. ـ افزایش فوری حداقل دستمزدها با دخالت نظر نمایندگان منتخب مجامع عمومی کارگران. ـ تامین امنیت شغلی برای کارگران و تمامی مزدبگیران. ـ توقف اخراج و بیکارسازی کارگران. ـ لغو قراردادهای موقت و سفید امضا.
ـ افزایش حقوق بازنشستگی و رفع هرگونه تبعیض در پرداخت آن.
- بهره مندی بازنشستگان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی.
تشکل ـ به رسمیت شناخته شدن بیقید و شرط حق ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و حق اعتصاب. ـ برچیده شدن کلیه نهادهای دست ساز دولتی از محیط های کار.
اصلاح قوانین ـ تدوین و تصویب قانون کار جدید با دخالت مستقیم نماینده های منتخب مجامع عمومی کارگران. ـ برخورداری تمام بیکاران از بیمه بیکاری متناسب با یک زندگی انسانی تا زمان اشتغال به کار. ـ تعطیلی رسمی اول ماه مه و گنجاندن آن در تقویم رسمی کشور و لغو ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز .
مطالبات سیاسی و اجتماعی
ـ آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی. ـ به رسمیت شناخته شدن بیقید و شرط حق اعتراض، تجمع، تحزب، آزادی بیان و آزادی مطبوعات ـ لغو فوری مجازات اعدام. ـ بررسی مجدد طرح هدفمندکردن یارانه ها با شرکت نمایندگان منتخب تشکلهای کارگری و کارمندی و متخصصین حوزه اقتصاد. ـ لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بیقید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی. ـ برخورداری تمامی کودکان از امکانات آموزشی، رفاهی و بهداشتی یکسان و رایگان، جدا از نوع جنسیت و وابستگیهای ملی، نژادی و مذهبی آنان و موقعیت اقتصادی و اجتماعی والدین شان.
ما ایرانیان برون مرزی در روز اول ماه مه، همراه و هماهنگ با جهان کار، سندیکاها، اتحادیه ها و نهادهای کارگری به پشتیبانی از مبارزات کارگران و زحمتکشان میهنمان برای رسیدن به حقوقشان برمیخیزیم. ما بر این باوریم که رسیدن کامل به این حقوق در گرو تغییرات ساختاری در جامعه ماست.
ما با شرکت گسترده در جشن جهانی روز کارگر و با طرح شعارها و خواسته های کارگران میهنمان، بر اعتبار جنبش کارگری و نقش موثر آن در تداوم، پیشرفت و تکامل جنبش دموکراسی خواهی ایران تاکید میکنیم و میکوشیم به جنبش دادخواهانه و عدالت گسترانه کارگران و ملت ایران یاری رسانیم.
ما از آزادیخواهان، نهادهای کارگری، نهادهای حقوق بشری و عدالتخواه در سراسر جهان میخواهیم که در سالـروز اول ماه مه با برگزاری کنفرانس، سمینار، گردهمایی، راه پیمایی، نوشتن نامه به سازمان ملل، جمع آوری امضا و کارهای ابتکاری دیگر خواستار لغو قوانین ضد کارگری و آزادی زندانیان سیاسی از جمله فعالین کارگری شوند.
ما از همه نیروهای دمکرات و مترقی دعوت می کنیم تا در رسانـدن صــدای کارگران ایران به گـوش سازمانهــای جهانــی حقوق بشر و سازمانهای بین المللی کارگری، برای فراهم نمودن شرایط زندگی بهتر کارگران و یکایک مردم ایران با حداکثر توان و نیرو تلاش کنند.
ما از شهروندان، سندیکاها و سازمانهای کارگری و نهادهای بین المللی در سراسر جهان میخواهیم که نقض حقوق کارگران و سندیکاهای کارگری در ایران را محکوم کرده و برای آزادی فعالیتِ سندیکاهای کارگری در ایران یاری رسانند.
ما خواهان لغو حکم اعدام تمام زندانیان سیاسی محکوم به اعدام از جمله شیرکو معارفی و حبیب الله لطیفی میباشیم.
خواهان آزادی فوری تمام فعالان جنبش کارگری و سندیکایی از جمله بهنام ابراهیم زاده، منصور اسالو، ابراهیم اسماعیلی، رضا رخشان، رضا شهابی، غلامرضا غلامحسینی، ابراهیم مددی؛ فعالان جنبش معلمان از جمله عبدالرضا قنبری و رسول بداغی(اعضای سندیکای معلمان)؛ فعالان جنبش زنان از جمله عالیه اقدام دوست و مهدیه گلرو؛ فعالان جنبش دانشجویی از جمله بهروز جاوید تهرانی و بهاره هدایت؛ وکلای شجاعی که تنها جرمشان دفاع از زندانیان سیاسی و فعالان اجتماعی است از جمله نسرین ستوده و محمد اولیایی فرد؛ روزنامه نگاران زندانی از جمله ابولفضل عابدینی و مسعود باستانی هستیم.
ما خواهان آزادی تمام زندانیان سیاسی و پایان دادن به زندانی کردنِ همراهان جنبش سبز خانمها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی و آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی، هستیم.
برگزار کنندگان:
۱- اتحاد برای ایران / بلژیک
۲- اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران / آمریکای شمالی
۳- انجمن پویا (برای حمایت از جامعه مدنی و مشارکت مردمی) / کلن
۴- انجمن زنان ایرانی / مونترآل
۵- انجمن سکو لار دموکراسی / اورنج کانتی
۶- انجمن سکورلار دموکراسی / لس آنجلس
۷- انجمن گفتگو و دمکراسی / پاریس
۸- انجمن نسل سوم / استکهلم
۹- انجمن واشنگتن
۱۰- انجمن همبستگی / دالاس
۱۱- انجمن همبستگی ایرانیان / هامبورگ
۱۲- ایران آزاد - کانون دفاع از حقوق بشر، آزادی و دموکراسی / آلمان
۱۳- ایرانیان صلح طلب / دالاس
۱۴- بنیاد اسماعیل خویی / آتلانتا
۱۵- پشتیبانان حقوق بشر و دمکراسی در ایران / اسن
۱۶- جامعه مدافعان حقوق بشر و دموکراسی / هامبورک
۱۷- جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران / سوئد
۱۸- جبهه متحد دانشجویی / کانادا
۱۹- جمعیت پشتیبانی از جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران / برلین
۲۰- جمعیت پشتیبانی از مبارزات دمکراتیک مردم ایران / کلن
۲۱- جمعیت پشتیبانی از مبارزات مردم ایران / استکهلم
۲۲- جمعیت دفاع از حقوق مردم ایران / اتریش
۲۳- جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی/ هامبورگ
۲۴- جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی ایران / کلن
۲۵- جنبش سبز لندن/ لندن
۲۶- حامیان مادران پارک لاله / اسلو
۲۷- حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح / دورتموند
۲۸- حامیان مادران پارک لاله در لس آنجلس / ولی
۲۹- حامیان مادران پارک لاله / هامبورگ
۳۰- حامیان مادران پارک لاله / وین
۳۱- خانه همبستگی مهر / کلن
۳۲- دانشجویان سبز / برمن
۳۳- دانشجویان و جوانان موج سبز / کلن
۳۴- دمکراسی سکولار /شیکاگو
۳۵- شبکه همبستگی ملی ایرانیان / فرزنو
۳۶- شبکه هواداران صلح، آزادی و عدالت اجتماعی / استکهلم
۳۷- فدراسیون اروپرس
۳۸- کانون دموکراتیک ایرانیان / دالاس
۳۹- کانون ره آورد / آخن
۴۰- کانون فرهنگ و هنر ایرانیان / فرزنو
۴۱- کانون فرهنگی ایرانیان / هلند
۴۲- کمیته ۳۱ برای دفاع از جنبش حقوق مدنی در ایران / تولوز
۴۳- کمیته آمریکاییان- ایرانیان پیشرو / آمریکا
۴۴- کمیته ایران / بوستون
۴۵- کمیته جمعی از ایرانیان نورد راین وستفالن / کلن، بن، بوخوم، اسن، دوسلدورف
۴۶- کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی / پاریس
یکشنبه، ۱ مه ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۳۰
راهپیمایی از میدان رپوبلیک(جمهوری) به میدان ناسیون (ملّت)
۴۷- کمیته نروژی- ایرانی حمایت از مبارزات مردم ایران / نروژ
۴۸- کمیته همبستگی با مبارزات مردم ایران / شیکاگو
۴۹- گروه ۲۲ خرداد / هامبورگ
۵۰- گروه مدافعان حقوق بشر برای ایران / فلوریدا
۵۱- مونیخ همیار ایران / مونیخ
۵۲- نهاد دفاع از دمكراسى و آزادى در ایران - نداى ایران / اتریش
اگر به عنوان یک نهاد میخواهید با سازماندهی حرکتی در شهرتان به صورت مستقل، و یا در همکاری با نهادهایی از شهر شما که در حرکت سراسری اول ماه مه شرکت دارند، به لیست برگزارکنندگان این حرکت بپیوندید، و یا میخواهید از این حرکت پشتیبانی کنید، با ایمیل زیر تماس بگیرید :
free.iran.for.all.iranians@gmail.com
و برای آگاهی بیشتر درمورد آکسیون های شهرهای زیر با این تلفنها و ای میلها تماس بگیرید :
صفحه فیس بوک فراخوان حرکت سراسری ایرانیان در اول ماه مه را می توانید در آدرس زیر ببیند
http://www.facebook.com/
پشتیبانان
ما از حرکت سراسری ایرانیان برون مرزی برای بزرگداشت روز جهانی کارگر و همبستگی با مبارزات کارگران ایران، پشتیبانی می کنیم.
۱- انتشارات خاوران / پاریس
۲- انجمن تئاتر ایران و آلمان / کلن
۳- انجمن دفاع از حقوق بشر درایران / دورتموند
۴- انجمن فرهنگی بیان / بلژیک
۵- پشتیبانان آزادی و دموکراسی برای ایران / آتلانتا
۶- پشتیبانان جنبش سبز ایران / گوتنبرگ
۷- تارنمای انقلاب مشروطیت ایران
۸- تارنمای ایران امید
۹- تارنمای ایران ما
۱۰- تارنمای پرس لیت
۱۱- تارنمای مصدق
۱۲- تارنمای همبستگی شهروندان
۱۳- رادیو همصدا / اتاوا
۱۴- سازمان ندا برای یک ایران آزاد
۱۵- فدراسیون یارسان / خارج از کشور
۱۶- کانون پناهجویان ایرانی / سوئد
۱۷- کانون خاوران / تورونتو
۱۸- كمیته دانشجویی دفاع إز زندانیان سیاسی
۱۹- کمیته ی کارگری سازمان خودرهاگران
۲۰- همبستگی جهانی برای جامعه سکولار
۲۱- همگامی، کانونها و نهادهای ایرانی در همبستگی و پشتیبانی از مبارزات مردم ایران در خارج از کشور
بزرگداشت روز جهانی کارگر در یازدهم اردیبهشت سال ۱۳۹۰، در فضای دگرگونی خواهی و در تداوم جنبش پُرتوان کارگری و جنبش سبز همچون فرازی از جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران، از اهمیت فراوانی برخوردار است.
امروز ۳۲ سال از انقلاب بهمن ۵۷ که یکی از خواست هایش عدالت اجتماعی بود میگذرد. طبقه کارگر ایران نه تنها به عدالت اجتماعی نرسیده، بلکه از داشتن اصلیترین حق خود، یعنی داشتن تشکلهای مستقل صنفی نیز محروم است. جمهوری اسلامی به جـای پاســخ مثبت به درخواستهای به حق کارگران، هر گونه دادخواهی را، با اخراج، سرکوب، زنــدان و شکنجــه پاسخ میدهد. اسالو مبارز سندیکالیست مستقل و سمبل کارگران زندانی، که به خاطر دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان ایران به ۶ سال زندان محکوم شده است، به رغم درخواست مکرر آزادیاش از سوی مجامع بین المللی کارگری و فعالان جنبشهای مدنی همچنان در زندان به سر میبرد.
کارگران و زحمتکشان ایران، نهادها و تشکلهای مستقل کارگری و کنشگران جنبش کارگری برای تامین حقوق صنفی، اجتماعی و سیاسی خود در پیکاری سهمگین علیه حکومت استبدادی و نهادهای بزرگ انحصاری ـ نظامی و رانتخواران فاسد حاکم بر ایران درگیرند. آنها میکوشند با اعتصاب، گردهمایی، تظاهرات اعتراضی و تحصن به حقوق خود دستیابند. آگاهان جنبش کارگری و فعالان سندیکایی مبارزه قهرمانانه خود را در زیر شدیدترین فشار و سرکوب دولت جمهوری اسلامی و به بهای سنگین زندان، فقر و بیخانمانی به پیش میبرند. آنان در این نبرد عدالت خواهانه از پشتیبانی دیگر جنبشهای اجتماعی برخوردارند، امری که زمینه ساز پیوند مبارزه آنان با جنبش گسترده دموکراتیک و ملی ایران میباشد.
تشکلهای مستقل کارگری در سالیان اخیر، خواستهای جمعیت بزرگ کارگران، زحمتکشان و کارکنان بخشهای تولیدی و خدماتی را در منشورهایشان تدوین کرده اند :
مطالبات صنفی
دستمزدها ـ پرداخت فوری دستمزدهای معوقه کارگران. ـ افزایش فوری حداقل دستمزدها با دخالت نظر نمایندگان منتخب مجامع عمومی کارگران. ـ تامین امنیت شغلی برای کارگران و تمامی مزدبگیران. ـ توقف اخراج و بیکارسازی کارگران. ـ لغو قراردادهای موقت و سفید امضا.
ـ افزایش حقوق بازنشستگی و رفع هرگونه تبعیض در پرداخت آن.
- بهره مندی بازنشستگان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی.
تشکل ـ به رسمیت شناخته شدن بیقید و شرط حق ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و حق اعتصاب. ـ برچیده شدن کلیه نهادهای دست ساز دولتی از محیط های کار.
اصلاح قوانین ـ تدوین و تصویب قانون کار جدید با دخالت مستقیم نماینده های منتخب مجامع عمومی کارگران. ـ برخورداری تمام بیکاران از بیمه بیکاری متناسب با یک زندگی انسانی تا زمان اشتغال به کار. ـ تعطیلی رسمی اول ماه مه و گنجاندن آن در تقویم رسمی کشور و لغو ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز .
مطالبات سیاسی و اجتماعی
ـ آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی. ـ به رسمیت شناخته شدن بیقید و شرط حق اعتراض، تجمع، تحزب، آزادی بیان و آزادی مطبوعات ـ لغو فوری مجازات اعدام. ـ بررسی مجدد طرح هدفمندکردن یارانه ها با شرکت نمایندگان منتخب تشکلهای کارگری و کارمندی و متخصصین حوزه اقتصاد. ـ لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بیقید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی. ـ برخورداری تمامی کودکان از امکانات آموزشی، رفاهی و بهداشتی یکسان و رایگان، جدا از نوع جنسیت و وابستگیهای ملی، نژادی و مذهبی آنان و موقعیت اقتصادی و اجتماعی والدین شان.
ما ایرانیان برون مرزی در روز اول ماه مه، همراه و هماهنگ با جهان کار، سندیکاها، اتحادیه ها و نهادهای کارگری به پشتیبانی از مبارزات کارگران و زحمتکشان میهنمان برای رسیدن به حقوقشان برمیخیزیم. ما بر این باوریم که رسیدن کامل به این حقوق در گرو تغییرات ساختاری در جامعه ماست.
ما با شرکت گسترده در جشن جهانی روز کارگر و با طرح شعارها و خواسته های کارگران میهنمان، بر اعتبار جنبش کارگری و نقش موثر آن در تداوم، پیشرفت و تکامل جنبش دموکراسی خواهی ایران تاکید میکنیم و میکوشیم به جنبش دادخواهانه و عدالت گسترانه کارگران و ملت ایران یاری رسانیم.
ما از آزادیخواهان، نهادهای کارگری، نهادهای حقوق بشری و عدالتخواه در سراسر جهان میخواهیم که در سالـروز اول ماه مه با برگزاری کنفرانس، سمینار، گردهمایی، راه پیمایی، نوشتن نامه به سازمان ملل، جمع آوری امضا و کارهای ابتکاری دیگر خواستار لغو قوانین ضد کارگری و آزادی زندانیان سیاسی از جمله فعالین کارگری شوند.
ما از همه نیروهای دمکرات و مترقی دعوت می کنیم تا در رسانـدن صــدای کارگران ایران به گـوش سازمانهــای جهانــی حقوق بشر و سازمانهای بین المللی کارگری، برای فراهم نمودن شرایط زندگی بهتر کارگران و یکایک مردم ایران با حداکثر توان و نیرو تلاش کنند.
ما از شهروندان، سندیکاها و سازمانهای کارگری و نهادهای بین المللی در سراسر جهان میخواهیم که نقض حقوق کارگران و سندیکاهای کارگری در ایران را محکوم کرده و برای آزادی فعالیتِ سندیکاهای کارگری در ایران یاری رسانند.
ما خواهان لغو حکم اعدام تمام زندانیان سیاسی محکوم به اعدام از جمله شیرکو معارفی و حبیب الله لطیفی میباشیم.
خواهان آزادی فوری تمام فعالان جنبش کارگری و سندیکایی از جمله بهنام ابراهیم زاده، منصور اسالو، ابراهیم اسماعیلی، رضا رخشان، رضا شهابی، غلامرضا غلامحسینی، ابراهیم مددی؛ فعالان جنبش معلمان از جمله عبدالرضا قنبری و رسول بداغی(اعضای سندیکای معلمان)؛ فعالان جنبش زنان از جمله عالیه اقدام دوست و مهدیه گلرو؛ فعالان جنبش دانشجویی از جمله بهروز جاوید تهرانی و بهاره هدایت؛ وکلای شجاعی که تنها جرمشان دفاع از زندانیان سیاسی و فعالان اجتماعی است از جمله نسرین ستوده و محمد اولیایی فرد؛ روزنامه نگاران زندانی از جمله ابولفضل عابدینی و مسعود باستانی هستیم.
ما خواهان آزادی تمام زندانیان سیاسی و پایان دادن به زندانی کردنِ همراهان جنبش سبز خانمها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی و آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی، هستیم.
برگزار کنندگان:
۱- اتحاد برای ایران / بلژیک
۲- اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران / آمریکای شمالی
۳- انجمن پویا (برای حمایت از جامعه مدنی و مشارکت مردمی) / کلن
۴- انجمن زنان ایرانی / مونترآل
۵- انجمن سکو لار دموکراسی / اورنج کانتی
۶- انجمن سکورلار دموکراسی / لس آنجلس
۷- انجمن گفتگو و دمکراسی / پاریس
۸- انجمن نسل سوم / استکهلم
۹- انجمن واشنگتن
۱۰- انجمن همبستگی / دالاس
۱۱- انجمن همبستگی ایرانیان / هامبورگ
۱۲- ایران آزاد - کانون دفاع از حقوق بشر، آزادی و دموکراسی / آلمان
۱۳- ایرانیان صلح طلب / دالاس
۱۴- بنیاد اسماعیل خویی / آتلانتا
۱۵- پشتیبانان حقوق بشر و دمکراسی در ایران / اسن
۱۶- جامعه مدافعان حقوق بشر و دموکراسی / هامبورک
۱۷- جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران / سوئد
۱۸- جبهه متحد دانشجویی / کانادا
۱۹- جمعیت پشتیبانی از جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران / برلین
۲۰- جمعیت پشتیبانی از مبارزات دمکراتیک مردم ایران / کلن
۲۱- جمعیت پشتیبانی از مبارزات مردم ایران / استکهلم
۲۲- جمعیت دفاع از حقوق مردم ایران / اتریش
۲۳- جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی/ هامبورگ
۲۴- جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی ایران / کلن
۲۵- جنبش سبز لندن/ لندن
۲۶- حامیان مادران پارک لاله / اسلو
۲۷- حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح / دورتموند
۲۸- حامیان مادران پارک لاله در لس آنجلس / ولی
۲۹- حامیان مادران پارک لاله / هامبورگ
۳۰- حامیان مادران پارک لاله / وین
۳۱- خانه همبستگی مهر / کلن
۳۲- دانشجویان سبز / برمن
۳۳- دانشجویان و جوانان موج سبز / کلن
۳۴- دمکراسی سکولار /شیکاگو
۳۵- شبکه همبستگی ملی ایرانیان / فرزنو
۳۶- شبکه هواداران صلح، آزادی و عدالت اجتماعی / استکهلم
۳۷- فدراسیون اروپرس
۳۸- کانون دموکراتیک ایرانیان / دالاس
۳۹- کانون ره آورد / آخن
۴۰- کانون فرهنگ و هنر ایرانیان / فرزنو
۴۱- کانون فرهنگی ایرانیان / هلند
۴۲- کمیته ۳۱ برای دفاع از جنبش حقوق مدنی در ایران / تولوز
۴۳- کمیته آمریکاییان- ایرانیان پیشرو / آمریکا
۴۴- کمیته ایران / بوستون
۴۵- کمیته جمعی از ایرانیان نورد راین وستفالن / کلن، بن، بوخوم، اسن، دوسلدورف
۴۶- کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی / پاریس
یکشنبه، ۱ مه ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۳۰
راهپیمایی از میدان رپوبلیک(جمهوری) به میدان ناسیون (ملّت)
۴۷- کمیته نروژی- ایرانی حمایت از مبارزات مردم ایران / نروژ
۴۸- کمیته همبستگی با مبارزات مردم ایران / شیکاگو
۴۹- گروه ۲۲ خرداد / هامبورگ
۵۰- گروه مدافعان حقوق بشر برای ایران / فلوریدا
۵۱- مونیخ همیار ایران / مونیخ
۵۲- نهاد دفاع از دمكراسى و آزادى در ایران - نداى ایران / اتریش
اگر به عنوان یک نهاد میخواهید با سازماندهی حرکتی در شهرتان به صورت مستقل، و یا در همکاری با نهادهایی از شهر شما که در حرکت سراسری اول ماه مه شرکت دارند، به لیست برگزارکنندگان این حرکت بپیوندید، و یا میخواهید از این حرکت پشتیبانی کنید، با ایمیل زیر تماس بگیرید :
free.iran.for.all.iranians@gmail.com
و برای آگاهی بیشتر درمورد آکسیون های شهرهای زیر با این تلفنها و ای میلها تماس بگیرید :
صفحه فیس بوک فراخوان حرکت سراسری ایرانیان در اول ماه مه را می توانید در آدرس زیر ببیند
http://www.facebook.com/
پشتیبانان
ما از حرکت سراسری ایرانیان برون مرزی برای بزرگداشت روز جهانی کارگر و همبستگی با مبارزات کارگران ایران، پشتیبانی می کنیم.
۱- انتشارات خاوران / پاریس
۲- انجمن تئاتر ایران و آلمان / کلن
۳- انجمن دفاع از حقوق بشر درایران / دورتموند
۴- انجمن فرهنگی بیان / بلژیک
۵- پشتیبانان آزادی و دموکراسی برای ایران / آتلانتا
۶- پشتیبانان جنبش سبز ایران / گوتنبرگ
۷- تارنمای انقلاب مشروطیت ایران
۸- تارنمای ایران امید
۹- تارنمای ایران ما
۱۰- تارنمای پرس لیت
۱۱- تارنمای مصدق
۱۲- تارنمای همبستگی شهروندان
۱۳- رادیو همصدا / اتاوا
۱۴- سازمان ندا برای یک ایران آزاد
۱۵- فدراسیون یارسان / خارج از کشور
۱۶- کانون پناهجویان ایرانی / سوئد
۱۷- کانون خاوران / تورونتو
۱۸- كمیته دانشجویی دفاع إز زندانیان سیاسی
۱۹- کمیته ی کارگری سازمان خودرهاگران
۲۰- همبستگی جهانی برای جامعه سکولار
۲۱- همگامی، کانونها و نهادهای ایرانی در همبستگی و پشتیبانی از مبارزات مردم ایران در خارج از کشور
April 12, 2011
Call for Global Action
In Celebration of May Day 2011: International Workers Day
International Labor Unions ’Day May 2011
While the world celebrates the gains of organized labor on May 1st, the Iranian labor movement continues to be viciously suppressed by Islamic Republic of Iran, and many of its rank and files still languish in the prisons. Mansour Ossanlou, a union leader and organizer has been imprisoned for the past 4 years solely because he executed his right to organize a rally and protest and demand the workers’ overdue wages. So are other prominent union activists such as Ebrahim Madadi, Reza Shahabi, Behnam Ebrahimzadeh, and Gholam Reza Gholam Hossieni, who are in prison for the similar reasons.
The Iranian worker today faces deteriorating working conditions and declining living standards. Unions are forcefully discouraged, labor laws are routinely undermined, collective bargaining not permitted – in short, their drive to achieve economic justice and a better life is stifled. Even the simplest collective action or protest is quashed and its organizers punished.
We invite our fellow citizens of the world, labor unions, human rights organizations, and NGOs active in related fields, to join us on this memorable occasion to condemn the oppressive and inhumane anti-labor policies and practices of the Islamic Republic of Iran and to bring pressure on its government to abide by the International Covenant on Economic, Social and Cultural Rights, a s a part of the Universal Declaration of Human Rights, to which Iran is a signatory.
Actions such as letter writing campaigns to the UN Special Envoy investigating Human Rights conditions in Iran, organization of rallies demanding the release of political/labor prisoners, dissemination of information about the oppressive condition of workers and labor leaders in Iran, and any other type of support they can muster, would be helpful to the cause of freedom and justice in Iran.
Following is a summary of the Iranian workers’ demands:
Immediate and unconditional release of all imprisoned workers
Abolishing (Revision of) anti-labor laws
Recognition of the right to protest, organize and strike according to International Laws
Abolishing Child labor and equal protection of children under the law
Equal pay compensation for working women, and abolishment of discriminatory laws and practices against women
Immediate payment of overdue wages (Some factories and institutions are 6 months behind)
Unemployment benefits for all unemployed workers
Organized by 48 human rights and democracy organizations in Europe and North America
Supported by 16 human rights and democracy groups in Europe and North America
Please email us if you need more information about these actions in different cities or if you would like to join this action and an organizing organization in your city.
free.iran.for.all.iranians@gmail.com
*******
Appel commun des Iraniens
Pour le 1er mai, journée internationale du travail et des travailleurs
32 ans se sont écoulés depuis la révolution de février 1979 dont l’une des revendications principales était la justice sociale. Non seulement, la classe ouvrière d’Iran ne l’a jamais connue, mais elle ne peut même pas exercer son droit le plus élémentaire, celui de s’organiser. Ossanlou, militant syndicaliste, a été condamné à 6 ans de prison ; il a été torturé et sa famille harcelée. Les organisations internationales ont plusieurs fois exigé sa libération. Ils ont toujours reçu une fin de non-recevoir.
Les salariés iraniens, les organisations indépendantes de travailleurs et les militants des mouvements ouvriers se mobilisent et luttent pour les libertés syndicales, sociales et politiques. Ils résistent héroïquement en faisant grève, ils manifestent pour défendre leurs droits. Leur résistance a un coût : peines de prison, pauvreté… Dans leur bataille pour la justice sociale, ils sont soutenus par d’autres mouvements. Le terrain semble prêt pour que ce mouvement rejoigne le mouvement démocratique et national.
Ces dernières années, les organisations ouvrières indépendantes ont formulé des revendications dans lesquelles se reconnaissent de nombreux salariés :
* Versement immédiat des salaires non payés et augmentation du salaire minimum après consultation des représentants des salariés ; augmentation des retraites et arrêt de toute discrimination dans leur versement
* Garantie de la sécurité de l’emploi et de la protection sociale pour tous les salariés ; allocations chômage jusqu’au retour à l’emploi, assurant un niveau de vie digne
* Arrêt des licenciements et des contrats précaires
* Reconnaissance sans condition du droit d’organisation indépendante pour les salariés et reconnaissance du droit de grève, démantèlement des organisations de contrôle étatique (syndicats officiels)
* Création d’un nouveau code du travail avec la participation des représentants salariés, reconnaissance du 1er mai comme jour férié et inscription au calendrier officiel. Arrêt de l’interdiction ou de la limitation de la célébration de cette journée
* Libération immédiate et sans condition des prisonniers politiques, abolition immédiate de la peine de mort
* Reconnaissance sans condition du droit de manifester, de s’assembler, de créer de partis politiques, de la liberté d’expression et d’information
* Refondation du système de solidarité avec la participation des représentants des salariés et d’économistes ; mise en place d’un système d’éducation et de santé publique gratuit et accessible à tous les enfants, quelque soit leur sexe, leur appartenance ethnique et religieuse ainsi que leur condition sociale.
* Egalité homme/femme dans tous les domaines : famille, espace public, espace culturel, monde du travail et champ politique
En ce 1er mai, nous, Iraniens de la diaspora, soutenons les luttes des ouvriers et de tous les salariés de notre patrie. Nous considérons que le plein accès à ces droits implique des transformations structurelles de notre société. Nous insistons sur le rôle des mouvements de salariés dans le développement du mouvement démocratique. Nous soutenons ce mouvement épris de justice des salariés et du peuple de notre pays. Nous demandons aux organisations internationales de défense des droits de l’homme, par tous les moyens, d’exiger l’abolition de la législation qui nie les droits syndicaux et politiques des salariés. Nous demandons la libération des prisonniers politiques et notamment des militants syndicaux. Nous invitons toutes les forces progressistes et démocrates à relayer la voix des salariés iraniens auprès des organisations internationales, qu’une vie meilleure soit possible pour chaque salarié.
Nous demandons l’annulation de la condamnation à mort des prisonniers politiques comme Chirkou Moarefi et Habibollah Latifi et la libération de tous les prisonniers politiques qu’ils soient militants syndicaux comme Behnam Ebrahimzadeh, Mansour Ossanlou, Ebrahim Esmaïli, Reza Rakhshan, Reza Chahabi, Gholamreza Gholamhosseini, Ebrahim Madadi, enseignants syndiqués comme Abdolreza Ghambari, Rassoul Bedaghi, féministes comme Alié Eghdamdoust, Mahdieh Golrouh, étudiants comme Behrouz JavidTehrani, Bahareh Hedayat, avocats dont le seul crime est d’avoir défendu des militants comme Nasrine Sotoudeh, Mohammad Oliaiifard, journalistes comme Abolfazl Abedini, Massoud Bastani, militants du mouvement vert comme Zahra Rahnavard, Fatemeh Karoubi, Mehdi Karoubi et Mirhossein Moussavi.
Premiers signataires :
48 Associations et organisations démocratiques et des comités de défense des Droits de l’Homme à travers le monde.
*****
Aufruf zur weltweiten Aktion aus Anlass des 1. Mai 2011 - Internationaler Tag der Arbeit
Während die Welt die Errungenschaften der organisierten Arbeiterbewegung am 1. Mai feiert wird die iranische Arbeiterbewegung brutal von den Machthaben der Islamischen Republik Iran unterdrückt. Viele der namhaften Anführer der iranischen Arbeiterbewegung schmachten immer noch in den Gefängnissen, so z.B. Mansur Ossaloo, Gewerkschaftsführer und Organisator, der im Gefängnis ist und zu sechs Jahren Haft verurteilt wurde, nur weil er von seinem Recht Gebrauch gemacht hat, eine Protestkundgebung zu organisieren um die Forderung der Arbeiter auf Auszahlung der überfälligen Löhne zu unterstützen. Weitere prominente Gewerkschafter wie Ebrahim Madadi, Reza Shahabi, Behnam Ebrahimzadeh und Gholam Reza Gholam Hossieni, sind aus ähnlichen Gründen in iranischen Gefängnissen.
Die iranischen ArbeiterInnen leiden heute unter der Verschlechterung der Arbeitsbedingungen und einem sinkenden Lebensstandard.
Die Bildung von Gewerkschaften wird massiv behindert, Arbeitsgesetze routinemäßig untergraben, Tarifverhandlungen nicht gestattet – zusammengefasst werden die ArbeiterInnen daran gehindert, wirtschaftliche Gerechtigkeit und ein besseres Leben zu erlangen. Selbst die einfachsten kollektiven Handlungen oder Proteste werden zerschlagen und die OrganisatorInnen bestraft.
Wir laden alle Menschen in der ganzen Welt, Gewerkschaften, Menschenrechtsorganisationen und NGOs die in ähnlichen Bereichen tätig sind dazu ein, sich uns und unseren Forderungen an diesem historischen Tag der Arbeiterbewegung anzuschließen, um die beklemmende und unmenschliche, gegen die Arbeiterschaft gerichtete Politik der Islamischen Republik Iran zu verurteilen und Druck auf diese Regierung auszuüben, damit sie den Internationalen Pakt über wirtschaftliche, soziale und kulturelle Rechte einhält, der Teil der Allgemeinen Erklärung der Menschenrechte ist und den der Iran unterzeichnet hat.
Aktionen z.B. Briefkampagnen an den UN-Sondergesandten zur Untersuchung der Menschenrechtslage im Iran, die Organisierung und Durchführung von Kundgebungen mit der Forderung nach Freilassung aller politischer Gefangenen und Führer der Arbeiterbewegung, Verbreitung von Informationen über die bedrückenden Zustände der ArbeiterInnen und Gewerkschaftsführer im Iran, und jede andere Art von Unterstützung, die sie aufbringen können, sind hilfreich, um Freiheit und Recht im Iran zu erreichen.
.
Die Forderungen der iranischen ArbeiterInnen sind (zusammengefasst):
Unverzügliche und bedingungslose Freilassung aller inhaftierter ArbeiterInnen
Abschaffung bzw. Änderung von arbeiterfeindlichen Gesetzen
Anerkennung des Rechtes zu protestieren, zu organisieren und Streiks gemäß internationalen Rechtsvorschriften durchzuführen
Abschaffung der Kinderarbeit und Schutz der Kinder entsprechend den Rechtsvorschriften
Gleiches Entgelt und Entschädigung für berufstätige Frauen
Abschaffung der diskriminierenden Gesetze und Praktiken gegen Frauen
Sofortige Zahlung der überfälligen Löhne (Einige Fabriken und Institutionen sind 6 Monate im Verzug)
Leistungen bei Arbeitslosigkeit für alle Arbeitslosen
Organisiert von 48 Organisationen der Demokratie und Menschenrechtsarbeit in Europa und Nordamerika
Unterstützt durch 16 Gruppen der Demokratie und Menschenrechtsarbeit in Europa und Nordamerika
Bitte mailen Sie uns, wenn Sie mehr Informationen über Aktionen in verschiedenen Städten benötigen oder wenn Sie dieser Aktion oder einer teilnehmenden Organisation in Ihrer Stadt beitreten möchten.
free.iran.for.all.iranians@gmail.com
******
April 12, 2011
Dags för ett globalt ingripande
I firandet av 1 maj 2011: Internationella arbetardagen
Arbetarrörelsens internationella högtidsdag, Maj 2011
Medan världen firar förtjänsterna av organiserad arbetskraft på 1 maj, fortsätter den iranska arbetarrörelsen att vara illvilligt förtryckta av den Islamiska Republiken av Iran och många av arbetarrörelsens medlemmar och representanter sitter fortfarande i fängelse. Mansour Ossanlou, en facklig ledare och organisator har varit fängslad de senaste sex åren enbart för att ha realiserat sin rätt att organisera en protest rörelse för att kräva arbetarnas förfallna löner. Likaså är andra framträdande fackliga aktivister såsom Ebrahim Madadi, Reza Shahabi, Behnam Ebrahimzadeh och Gholam Reza Gholam Hossieni fängslade på liknande grunder.
Den Iranska arbetaren idag bevittnar försämrade arbetsvillkor och levnadsstandard. De fackliga unionerna blir kraftfullt motverkade, arbetsrätten blir systematiskt underminerad, kollektiva avtal förbjudna- kort sagt, arbetarnas drivkraft att åstadkomma ekonomisk rättvisa och ett bättre liv strypt dagligen. Till och med de enklaste kollektiva aktionerna eller protesterna blir undergrävda och aktivister bestraffade.
Vi bjuder in våra kära världsmedborgare, fackliga och mänskliga rättigheters organisationer samt NGOs aktiva i arbetarfrågor, att ansluta sig till oss på detta minnesvärda tillfälle och fördöma Irans Islamiska republiks förtryckande och omänskliga anti-arbetar politik. Detta för att utöva påtryckningar på landets regering och kräva att den håller sig till Konventionen om ekonomiska, sociala och kulturella rättigheter som en del av FN:s deklaration om de mänskliga rättigheterna, som Irans Islamiska Republik har undertecknat. Aktiva aktioner, såsom brev kampanjer till FN:s särskilda envoyé som utreder mänskliga rättigheter i Iran, organiserade kampanjer där man kräver frisläppandet av politiska/arbetarrörelsens fångar, spridning av information om arbetstagarnas och unions ledares förtryckande villkor i Iran, och all annan typ av stöd som kan uppbåda, skulle vara till hjälp för frihet och rättvisa i Iran
Följande är en sammanfattning av de iranska arbetstagarnas krav:
Omedelbart och ovillkorligt frisläppande av alla fängslade arbetstagare
Avskaffandet (omarbetning av) anti-arbetsrättsliga lagar
Erkännande av rätten att protestera, ordna och strejka i enlighet med internationella lagar
Avskaffandet av barnarbete och likvärdig skydd för alla barn enligt lag
Lika lön för kvinnor som arbetar, och avskaffandet av diskriminerande lagstiftningar och praxis mot kvinnor
Omedelbar betalning av förfallna löner (vissa fabriker och institutioner är 6 månader efter)
Arbetslöshetsförmåner för alla arbetslösa
Organiseras av 48 mänskliga rättigheter och demokrati organisationer i Europa och Nordamerika
Med stöd av 16 mänskliga rättigheter och demokrati grupper i Europa och Nordamerika
Vänligen maila oss om du behöver mer information om dessa aktioner i olika städer eller om du vill ansluta dig till denna aktion och organisera organisationen i din stad
free.iran.for.all.iranians@gmail.com
گروه پژوهش کارگری
پروسه مبارزاتی طبقاتی و نیاز جنبش کارگری ایران
تقدیم به مبارزان جنبش کارگری و بمناسبت فرا رسیدن روز کارگر
|
مقدمه - جنبش کارگری با توجه به اثر عمیقی که در جنبشهای آزادیخواهانه کشورهای جهان دارد و از جمله ایران ، گروه تحقیق کارگری را موظف با بررسی ان نموده است . طبیعی است بررسی جنبش یکصد ساله اخیر در تمام ابعاد و مبارزات روزمره در یک مقاله جای نمی گیرد و لذا تلاش شده بخشی از جنبش کارگری و نه تاریخچه مبارزات روزانه ان که در مراجع گوناگون قابل دسترسی است با توجه به نیازی که امروزه کمک فعالین کارگری را برای گسترش جنبش می طلبد ، مورد بررسی قرار گیرد . در این جهت کوشش شده ابتدا مختصری به تئوری رایج مربوط به حزب طبقه کارگر پرداخته و نگاهی به سیر رشد طبقات سرمایه دار و کارگر و همچنین اقشار متوسط در کشورهای پیشرفته نموده ، طی مقایسه ای سریع تاثیر این تئوری در جنبش دموکراتیک ایران و بخشهای دیگر از جمله بررسی طبقه حاکم ، طبقه کارگر و اقشار متوسط و روشنفکران قبل و پس از جنبش سال ۵۷ نظری انداخته شود . یک زاویه مهم که در این مقاله به تحلیل کشیده شده پیوستگی مبارزات کارگری و نیروی چپ متمایل به فعالیت در جنبش کارگری است و اینکه توانسته است تا نقش تاریخی خود را همچون همفکرانشان در سایر کشورهای پیشرفته و در حال توسعه انجام دهد و در نتیجه به سازماندهی طبقه کارگر کمک نماید ، یا اینکه هدفش بیشتر در پز رهبری کننده ، تنها به دادن شعار بسنده کرده است . منکر طیف وسیع اقشار متوسط و عملکردهای گوناگونش نمی توان گردید ، ولی منکر وظیفه اجتماعی آنان نیز نمی توان شد که باید در ابتدا خود را به دانش طبقاتی به توجه به واقعیتهای روز مجهز نموده و سپس آنرا بدون چشمداشتی به کارگران آموزش دهند . دیکتاتوری طولانی یکصد ساله اخیر در کشور ایران جز در مقاطع کوتاه عدم تثبیت دولتها و حکومتهای مستقر ، علاوه بر تاثیر منفی که بر جنبشهای دموکراتیک و چپ داشته ، موجب پراکندگی و عدم پیوست جنبشهای کارگری نیز شده است که در این مقاله تلاش گردیده به این نکات توجه شده و نقش کارگران پیشرو که بدلیل کمبود دانش و آگاهیهای سیاسی نتوانست تحلیل دقیقی از کار سندیکایی و حقوق صنفی کارگران و کار سیاسی و مبارزه با دولت مستبد داشته و در تشخیص دچار اشتباه گردد . در انتهای مقاله نیز به مهمترین بحث یعنی تحلیل سندیکای مستقل و جنبش کارگری ایران و اثری که فعالین سیاسی در داخل و خارج کشور بر انها پرداخته و نیاز جنبش کارگری شرح داده شده است . روشی که در مقاله برای بررسی وضعیت طبقات سرمایه دار و کارگر بهمراه قشر روشنفکر چپ بکار رفته ، بصورتی است که از زوایای گوناگون مسائل بازبینی گردد و در نتیجه ترجیح داده شد که هر موضوع در یک پاراگراف از ابتدا تا انتها مورد توجه قرار نگیرد ، بلکه انها را نسبت به ابعاد مختلف مبارزاتی در پاراگرافهای متعدد مورد بررسی قرار داد که طبعا گاهی مطالبی تکرار می گردند . امید است که گروههای کارگری و فعالین سیاسی توان خود را برای بالا بردن آگاهی و انتقالش به کل بدنه طبقه کارگر اختصاص داده ، تا کارگران قادر باشند تاکتیکهای خود را برای مبارزات صنفی و سیاسی انتخاب کنند ، چه آگاهی و دانش طبقاتی بخشی از مبارزه می باشد که اگر به فعل و سازماندهی طبقه تبدیل نشود ، ارزشی نخواهد داشت .
فلسفه مارکس و انقلاب شوروی - در دویست سال اخیر پرداختن به کارگران موضوعی است که یکی از بیشترین اخبار ، مقالات ، تحلیلها ، کتابهای منتشر شده را دربر می گیرد ، چرا که این کارگران بودند که در اکثر اعتراضات ، اعتصابات ، قیامها و جنبشهای شکل گرفته در این یک قرن و نیم دست داشته و بنوعی بسته به میزان قدرت سازماندهی طبقه کارگر در پیروزی یا شکست موثر بوده اند . مارکس اندیشمندی که هنوز آثارش ارزش خود را نسبت به زمان خود دارا هستند ، وی کسی بود که بطور دقیق در کاپیتال و سایر کتابهایش تاریخ بشری را در تضاد دو طبقه حاکم و مولد شرح داده و این تضاد را با جزییات بیشتر در جامعه سرمایه داری روشن نموده که چگونه کارگران توسط سرمایه داران استثمار می گردند و راه نجات را تشکل کارگران برای رهایی دانست و یاداوری کرد که فیلسوفان قبلی جهان را تفسیر کرده اند ولی مهم تغییر آنست ، تئوری مارکس منشا یکسری از انقلابات سوسیالیستی در جهان گردید . مارکس و انگلس در تمام طول عمر مبارزاتی خود بتمام جنبشهای کشورهای اروپایی که در آنزمان مهد جریانات سیاسی و اجتماعی بود توجه داشته و تلاش می کردند در بیشتر آنها شرکت کرده و سپس نتایج را در بیانیه ها و مقالات برای استفاده جنبشها تئوریزه نمایند . آنچه از نظر انها اهمیت داشت تحلیل مسائل با توجه به واقعیتها بود و مقالاتی از جمله کمون پاریس و غیره ناشی از درک مسائل جاری بود که در اروپا به وقوع می پیوست ، تفاوتی که با سایر فیلسوفان قبل از خود داشتند . بیشترین توجه انها به جنبش کارگری و نحوه رهایی طبقه کارگر از قید استثمار بوده و مبارزه کارگران را برای ایجاد سندیکا و تشکیلات مستقل مورد تایید قرار می دادند و معتقد بودند کارگر در مبارزه جز زنجیر سرمایه داری که به او بسته شده چیزی برای از دست دادن ندارد . مارکس و انگلس به دلیل دور بودن از اتفاقات کشورهای آسیایی و با وجود دانش سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که از منابع می گرفتند ، نتوانستند شیوه تولید آسیایی و طبقات موجود در جوامع ان کشورها از جمله ایران را بیان کنند و این امری طبیعی برای یک اندیشمند محسوب می گردد ، در ادامه تلاش کردند با دسترسی به اطلاعات که بسیار محدود بود و یادگیری زبان ان کشورها کار بررسی و تحقیق را دنبال کنند که موفق نگردیدند . گرچه مارکس و انگلس تلاش کردند وضعیت طبقه کارگر را از طرفی با طبقه سرمایه دار و از طرفی دیگر رابطه اش با طبقه متوسط و اقشار روشنفکر در حال شکل گیری روشن کنند ، با وجود این زمان لازم بود تا اندیشه مارکس توسط لنین در اولین انقلاب سوسیالیستی محک بخورد تا نقاط تاریک و روشن حرکت روشن گردد . لنین دانست که برای ایجاد حزب طبقه کارگری که مارکس برای سرنگونی حکومت سرمایه داری پیشنهاد داده ، می بایست با کمک همفکرانش توجه جدی به جنبش کارگری روسیه بنماید و برای متحد کردن کارگران راهی جز شرکت در مبارزات روزمره انها ندارد . گفته لنین مبنی بر ؛ رشد پرولتاریا در هیچ جای جهان جز از راه تاثیر متقابل اتحادیه های کارگری با حزب طبقه کارگر نه تداوم می یابد و نه امکان تداوم دارد ، برهمین اساس بود . آثار متعدد لنین در مورد تمامی اتفاقات کشورش ، چه جنبشهای دموکراتیک ، چه ترفندهای طبقه حاکم و چه جنبش کارگری نشان از درک وی برای رسیدن به هدفش دارد و اینکه چگونه نیروهای مخالف رژیم را با حزب خود متحد نموده ، کارگران را از استثمار آگاه نمود و اتحادیه های کارگری را در حزب خود متشکل نماید . با وجود ضعف نسبی حاکمیت روسیه ناشی از اختلافات جناحی و جنگ جهانی اول و وضعیت وحشتناک کارگران و اقشار کم درآمد و دیکتاتوری سرکوب که سرعت تشکل نیروهای دموکرات و حزب کارگری لنین را افزایش داده و پیروزی انقلاب را ممکن گردانید ، بازهم طبیعی بود که لنین نتواند به پیچیدگی های حزب طبقه کارگر ، ترکیب ان ، شرکت کارگران نه بصورت فردی در رهبری حزب و موارد دیگر در اولین تجربه پیروزمند انقلاب سوسیالیستی پی برد و زمان لازم بود تا مشکلات خود را نشان دهند .
انقلابات سوسیالیستی - انقلابات بعدی در سایر کشورها از جمله چین ، ویتنام ، کامبوج ، لائوس و غیره در شرایط دیگری از رشد کمتر سرمایه داری و جنبش کارگری همزمان با استعمار کشورهای پیشرفته سرمایه داری آنزمان همچون انگلیس ، امریکا و فرانسه و ژاپن که نیروهای نظامی خود را در کشورهای نامبرده مستقر و با سرمایه های خود نیروی کار ان کشورها را استثمار می کردند ، بوقوع پیوست . جنگ جهانی دوم و پیروزی شوروی ، امریکا و سایر کشورهای اروپایی موجب تقسیم جدید کشورهای جهان گردید و شوروی با نیروی نظامی خود توانست کشورهای معروف به بلوک شرق را به به سیستم اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی شوروی جدید تبدیل کند که دیگر از انقلاب سوسیالیستی ابتدای کار فاصله گرفته بود ، هرچند احزاب چپ تشکیل شده در این کشورها نیز بعنوان نیروی داخلی به این امر کمک کردند ولی مکانیزم شوروی عامل مهمی بود . کلیه کشورهای انقلاب کرده بعد از شوروی نیز به دلایلی که جایشان اینجا نیست ، نتوانستند بر مشکلاتی که دامن حزب پیروزمند را گرفته و در حقیقت رهبری روشنفکران و فعالین سیاسی را بر حزب دیکته می کرد حل نمایند و نتیجه مشابهی از انقلابات سوسیالیستی حاصل گردید . انقلابات انجام گرفته تا مدتها انگیزه بسیاری از مردم و بخصوص طبقه کارگر کشورهای تحت سلطه سرمایه داری و یا عقب مانده تر را بر می انگیخت و لذا جنبشهای ایجاد شده بعنوان مهمترین دشمن حاکمان کشورهای غیر سوسیالیستی مخصوصا دولتهای کشورهای پیشرفته سرمایه داری و حاکمان همان کشورهای عقب مانده گردید که همین امر موجب فشار و سرکوبی جنبشهای دموکراتیک و کارگران کشورهای عقب مانده و زیر سلطه دیکتاتوری جهت جلوگیری از انقلاب شد . زمان زیادی طول کشید تا غیر از اخباری که از پیشرفت کشورهای انقلابی که از طریق روزنامه های تحت کنترل دولتهای انها از جوامع بسته و غیر قابل نفوذ این کشورها می امد ، اخبار دیگری ناشی از استثمار جدید طبقه مولد و جنایاتی که صورت می گرفت به جهان بیرونی منتقل گردد و در نتیجه مقالات و کتابهای زیادی چه توسط مخالفین ، چه توسط افراد معتقد قبلی به این انقلابات که بنوعی جدا شده و یا نقدی بر ان داشتند و همچنین اندیشمندان جدیدی که راه حل را می جستند ، منتشر گردید که به دلایل متعدد که جایشان در این مقاله نیست ، جاذبه انقلابات سوسیالیستی در کشورهای رو بتوسعه و عقب مانده کمتر گردید .
کشورهای پیشرفته سرمایه داری - در کشورهای پیشرفته که جنبشهای دموکراتیک به نتیجه رسیده و مبانی حقوق بشری تا حدی در کشورها رعایت شده و کارگران و سایر اصناف و نیروهای مردمی توانستند نهادهای دموکراتیک خود را در دل سندیکاها و سایر تشکیلات ایجاد کنند ، دولتها راه دیگری پیش گرفتند تاهم جنبشها را کنترل نموده و هم جنبش کارگری را بسمت و سوی قانونی و نه انقلابی سوق دهند تا سرمایه داران از جمله خود دولت بتوانند سود بیشتری ببرند . اهمیت مردم در کشورهای پیشرفته و اینکه ملت انها بودجه اصلی دولتها را جهت هزینه ها پوشش می داد همراه فشار نهادهای مردمی و کارگری که آنزمان در سندیکاهای قدرتمند تشکل یافته بودند ، باعث رفرمهایی بسود مردم و کارگران گردید . با بحرانهای سرمایه داری و بیکاریهای گسترده دولت و سرمایه داران ( خصوصا امریکا ) راههای قانونی دیگری برای مقابله با کارگران یافته و بتدریج توانستند اثر سندیکاها را ، که تعدادی از آنها حتی خطر کومینسم را بیشتر از سرمایه داری می دانستند ، در کشورهای غربی کمتر نموده و کارگران را وادار به قراردادهای دوجانبه و قبول نظام نمایند . کشورهای اروپایی که جز انگلستان مهد انقلابات دموکراتیک بودند ، نهادهای دموکراتیک قدرت بیشتری پیدا کرده و با تظاهرات وسیع خود همواره دولتها را مجبور به اصلاحات می نمایند ، حتی کشورهای اسکاندیناوی با افزایش آموزش و امکانات بیمه و کلا رفاه اجتماعی عمومی بنوعی دورنمای کشور سوسیالیستی را عرضه کرده اند ولی سیستهای ارتجاعی و گاهی فشار دولتها در مقابل اصلاحات بیشتر بچشم می خورند . آنچه قابل تعمق است اینکه حتی در کشورهای پیشرفته که مردم با آزادی به انتخابات تن می دهند و دولت از دل این انتخابات در می آید ، ولی تعداد احزاب که کم و بیش مشابه هستند بسیار محدود بوده و سرانجام سیاستهای دنبال شده این احزاب و دولتها بیشتر منافع سرمایه داران بزرگ راحمایت می نماید و لذا نهادهای دموکراتیک مردمی و جنبش کارگری انها می بایست در ابعادی دیگر به مبارزات خود ادامه دهند . در این بازار آشفته نهادهای مردمی و جنبشهای دموکراتیک و کارگری کشورهای رو به توسعه و عقب مانده برای رسیدن به حقوق انسانی خود در مانده اند که به کدام راه و سمت دل بندند و یا چگونه راه جدیدی را بیابند .
ایران بعد از مشروطیت - در کشور ایران نیز که شاید باید گفت متاسفانه در منطقه حساسی از جهان و بدلیل موقعیت جغرافیایی و همسایه بودن با شوروی و داشتن نفت و سایر منابع طبیعی مورد چشم داشت کشورهای پیشرفته غربی و شرقی قرار گرفته ، انتظار تحولات گوناگون چه بخاطر مبارزات مردمی و نهادهای دموکراتیکی و جنبش کارگری و چه بدلیل مکانیزمهای کشورهای سلطه گر رفته و میرود و خواهد رفت . دور از تصور نبود که تبلیغات انقلاب شوروی ایران را دربگیرد ومردم خواهان فضای دموکراتیکی را که بعد از جنبش مشروطیت متوقف شده بود ، خواستار گردند و همچنین انگیزه کارگران را برای پیشبرد خواسته هایشان افزایش دهد . روشنفکران برخواسته از اقشار متوسط که بیشترین تاثیر را از جو انقلابی شوروی گرفته بودند و با ارتباطهای وسیعی که بین مردم دو کشور در جریان بود ، تلاش جدیدی را برای ایجاد تشکلهای کارگری انجام دادند و با استفاده از آثار اندیشمندان چپ به گسترش سندیکاها و گروهای سیاسی پرداختند که نتیجه منفی ان هنوز هم دامن گروههای سیاسی چپ را رها نکرده است . اگر تبلیغات وسیع ضد سوسیالیستی و کمونیستی کشورهای پیشرفته که وظیفه خود را انجام می دهند نادیده گرفته شود ، اگر سرکوب وحشیانه حاکمان کشورهای مستبد نسبت به جنبش کارگری و هر جنبش آزادیخواهی که باز جوهر وجودی آنهاست نادیده گرفته شود ، هرگز نمیتوان از انجماد فکری بیشتر گروههای سیاسی معتقد به انقلابات سوسیالیستی و یا کمونیستی در کشورهای عقب مانده به آسانی چشم پوشی کرد که اندیشه مارکس و سایرین را مانند کتابهای مذاهب دیگر همچون قرآن ، انجیل ، تورات و یا سایر کتابهای مشابه مقدس نموده و در نتیجه نتوانستند نسبت به تحولی که در جوامع پیش آمده ، تئوری مطابق بر این تحولات را درک و به جنبش کارگری و تشکلش کمک نمایند !
سوسیال دموکراسی ایرانی - اگر در کشورهای سرمایه داری رفرمهایی صورت گرفت ، در عوض بیشتر تئوریسینهای چپ وطنی آثار مارکس ، لنین و سایرین را همچون فایلی در قفسه کشوها نهاده و در هر موردی که نیاز به تحلیل داشته و دارند ، فایل مربوطه که بنظر انها مشکل گشاست را بیرون آورده و از همه هواداران می خواهند که این الگو را محور کار خود قرار دهند و تنها نکته ای که بروی خود نمی آورند اینکه همه انقلابیون مورد علاقه انها مهمترین وظیفه را کار در جنبش کارگری و نه از راه دور می دانستند . درست مانند دعاوی حقوقی کشور انگلستان و کشورهای مشترک المنافع که همان پروسه تحول انگلیس را یعنی خزیدن سرمایه داری از درون جامعه فئودالیته را سرمشق قرار دادند که برای دادن حکم مربوط به هر مورد در دست محاکمه می بایست حکم نمونه مشابه قبلی در سالهای گذشته را یافته و محک قرار داد . البته قوانین کشوری همچون فرانسه برعکس انگلیس که سرمایه داری با انقلاب خونین از درون جامعه فئودالیته تثبیت گشت و قوانین متحول متناسب با سیستم جدید مدون گردید ، سالهاست نمونه و الگوی کشورهای رو بتوسعه و عقب مانده پس از پیروزی هر جنبش قرار گرفته می شود . یکی از مشکلات عمده گروههای سیاسی چپ ایران که آگاهی دادن به طبقه کارگر را نه برای خود رهبری طبقه ، بلکه برای تغییر قدرت سیاسی انجام می دادند ، آثار لنین را که اکثرا در زمان پروسه تشکیل حزب و پس از ان نوشته شده ، برای الگو سازی است که در نتیجه روشنفکران چپ ایرانی تلاش دارند ثابت کنند که جنبش کارگری تنها در راستای مخفی بودن و زیر پوشش بودن حزب مفهوم پیدا می کند و لذا حرکت برای تشکیل سندیکای مستقل در راستای نظام سرمایه داری بوده و انحراف از انقلاب است . متاسفانه این الگو قرار دادن و محو تفکر گشتن در بسیاری از گروههای چپ همچنان ادامه داشته و اگر بعضی از این روشنفکران چپ نیز سخنی متفاوت و نه حتی متحولانه بیان داشته ، انهم به الگویی دیگر تبدیل و اسامی انها به فایلهای قبلی و یا اسامی احزاب اضافه شده است . پیشروان بیشتر گروههای سیاسی که هواداران خود را سخت به آثار مورد تایید خود رهنمون می کنند ، حتی حاضر نیستند دریابند که اگر این انقلابات سوسیالیستی به هدفی که داشته نرسیده ، چه دلیلی داشته و وظیفه دارند نقدهای تئوریک را مثلا به نطفه سازماندهی و سهم کارگران در تشکیل احزاب کمونیستی و موضوع رهبری ان کشورها متوجه نموده و اشتباه را احیانا در صورت توان اجرا ، مجددا تکرار نکنند . چگونه ان احزابی که موفق به انقلاب سوسیالیستی شده اند با وجود دادن سهمی به کارگران در تشکیلات خود نتوانستند جامعه مورد ادعا را پیاده کنند ، در حالیکه افراد و بعضی از گروههای سیاسی حتی دور از وطن که حاضر نیستند خود را کمتر از کمونیست بدانند بر هر نوع حرکت کارگری داخل کشور زیر شدیدترین سرکوب حاکمان ، انتقاد نموده و مانند ایدالیستها جز انقلابات کمونیستی که روشن نیست چگونه ، با چه ابزاری و با چه سازمان و یا حزبی را خواهان بوده و چگونه می خواهند به واقعیت تبدیل کنند ، که امید است خلق السائه و بکمک نیروهای آسمانی نباشد !
اندیشه سندیکا - همچنانکه طبقات محکوم و زیر سلطه جوامع قبل از سرمایه داری یعنی رعایا و برده ها در تضاد با فئودالها و برده داران بوده و این امر ناشی از تضاد درونی انها در هر جامعه بود ، کارگران نیز قبل از اینکه مارکس اندیشه خود را بیان کند بدلیل کار و علایق مشترک و تضاد ناشی از کار و سرمایه بدنبال تاسیس تشکیلاتی بودند تا بکمک همدیگر حقوق صنفی خود را که با وجود شرکت مستقیم در تولید ، کمترین بهره را داشته باشند ، از سرمایه داران و دولت کارفرما بگیرند . سندیکا مهمترین دستاوردی بود که کارگران در مبارزات خود به اهمیت ان برای رسیدن به خواسته های خود پی بردند و در نتیجه همچنان بعنوان پایگاهی معتبر برای کارگران در پیش بردن خواسته هایشان محسوب می گردد و بهمین دلیل طبقه سرمایه دار ، دولت ، حاکمیت و حتی اقشار مختلف جامعه ، روشنفکران ، اندیشمندان ، گروههای سیاسی ، گروههای حقوق بشری ، سایر نهادهای جامعه همچون زنان و دانشجویان و معلمان و غیره و سرانجام اقشار مختلف خود کارگران تفسیرهای مختلفی از سندیکا و انجمن صنفی و شورا می نمایند وتلاش دارند با ایجادش بسود خود از ان بهره برداری کنند . روشن است که طبقه سرمایه دار ، دولت و حاکمیت یک کشور تلاش دارد که سندیکای وابسته ( زرد ) و حداقل متمایل بخود را تشکیل داده و یا اجازه تاسیس بدهد و از این طریق حرکتهای کارگری و خواسته های انها را بسود خود کنترل نماید و در مقابل کارگران تلاش می کنند سندیکای مستقلی ایجاد کنند که در جهت منافع کارگران حرکت نماید . در کشورهای پیشرفته ، قوانین در جهتی نوشته شده اند که کارفرمایایان سعی می کنند کارگران را از ورود به سندیکاهای کارگری منع نموده و تا جائیکه لازم است اثر سندیکا را منتفی نمایند و یا کارفرمایان قادرند توافق مستقیم با کارگران تحت استخدام خود بدور از حمایتهای سندیکایی داشته باشند تا از طرفی از اتحاد گسترده کارگران جلوگیری نموده و از طرف دیگر سود بیشتری بجیب بریزند و این چنین است که برخلاف تصور ، تعداد کارگران عضو سندیکاهای کارگری نسبت به تعداد کل کارگران اینگونه کشورها بسیار اندک است .
ورود سرمایه خارجی - در کشورهای پیشرفته بدلیل امکاناتی که شرکتهای بزرگ و بین المللی دارند با انتقال سرمایه به کشورهایی عقب مانده و بخصوص در مناطق آزاد تجاری ان کشورها که با حمایت دولتهای انها مواجه شده ، در مقابل کارگرانی قرار می گیرند که از حقوق سندیکایی محروم و از نظر حقوقی و رفاهی در حداقلها بسر می برند و باین ترتیب سود بمراتب بیشتری نصیبشان گردیده ، از دست قوانین مصوب کشورهای خود و سندیکاهای کارگری خود در امان بوده ، مالیات بمراتب کمتری پرداخته ، ملزم به تامین امکانات رفاهی برای کارگران و کارکنان بومی نبوده ، با باجی که به حکام و مسولین بومی می دهند جلوی هرگونه حرکت کارگری را گرفته و سرانجام این انتقال سرمایه را مانند پتکی بر سر کارگران کشورهای خود بکار می برند تا علاوه بر پایینتر آوردن حقوق و مزایای کارگران کشورهای ( پیشرفته ) خود ، حتی قراردادهای مصوب قبلی را نیز بسود خود تعدیل کنند . کشورهای پیشرفته با وجودیکه از آزادی نسبی برخوردارند ولی قوانینی را وضع کرده اند که نهایت بیشتر بسود کارفرمایان می باشند و نیروی کار انها درگیرودار قوانین و بیکاری خود ، ناچار سازمانهایی ایجاد می کنند که بنوعی منافع کارفرماها را نیز دربر گیرد . اگر بحرانی پیش می اید ، که معمولا هرچند سال چنین میشود ، الویت کمکهای دولتی که از مالیات همه مردم یک کشور بدست می اید به صاحبان بانکها ، شرکتهای انحصاری بیمه و شرکتهای بزرگ ورشکست شده و یا در حال ورشکستگی تعلق می یابد ، با این توجیه که شرکت بازگشت شده بکار خواهد توانست کارگران و کارکنانش را از بیکاری نجات دهد و در این میان خیل کارگران و مردمی که بدلیل از دست دادن کار و یا کسر حقوق که ترفند زمان بحران کارفرمایان است ، منجر به از دست دادن خانه ، آپارتمان و امکاناتی که با وام تهیه شده و دیگر امکان پرداخت نیست از الویتی برخوردار نیست و ضمن از دست دادن بازنشستگی ، مالکیت اموال خود را هم از دست می دهند ! این موضوع و موارد دیگر بعضی از روشنفکران و گروههای سیاسی چپ مخصو صا کشورهای زیر سلطه دیکتاتوری بومی که بیشتر مقیم کشورهای پیشرفته هستند را باین فکر می اندازد که نفس ایجاد سندیکای مستقل حرکت انحرافیست و کارگران از این طریق راه رهایی را نمی یابند ، گرچه بخود اجازه نمی دهند که برای کارگران این کشورها راه حل ارائه دهند . درعوض بدون تردید سندیکای مستقل را در کشورهای خود مردود و انحرافی دانسته و پیروزی طبقه کارگر را یا در مبارزه مسلحانه دانسته و یا تشکل را در شوراهای مخفی و کمیته های کارگری سرخ الگو شده شوروی و غیره دوران انقلابش می دانند ، بدون اینکه خود در تاسیسش شرکتی کنند و یا نحوه ایجادش را در کشوری زیر سرکوب شدیدترین اختناق توضیح دهند .
تشکیل سندیکا در ایران - در ایران نیز جنبش کارگری به همت کارگران چاپ که بدلیل نوع کار هم با روشنفکران جامعه تماس بیشتری داشتند و هم خود بدلیل زیستن در مرکز شهرهای بزرگ همچون تهران و تبریز ، از آگاهی بیشتری نسبت به سایر کارگران در صنعت نوپا که در حال تشکیل بود ، توانستند اولین اتحادیه کارگری را در تهران در سال ۱۲۸۵ تاسیس کنند که ۴ سال بعد اتحادیه سراسری کارگران چاپ پایه گذاری گردید . باین ترتیب نخستین تشکیلات کارگری در ایران ایجاد گردید که توانست پس از تاسیس خود اولین تجربه همکاری با همدیگر را در اعتصابی که موفقیت آمیز بود ، بپایان برساند . طبیعی بود که که انقلاب اکتبر در شوروی و تاسیس احزاب سوسیال دموکرات در شهرهای بزرگ ایران و مهاجرت وسیع کارگران ایرانی برای یافتن کار و همچنین وجود روشنفکران ایرانی موجب گردید که افکار جدید انقلابی در ادامه افکار آزادیخواهانه مشروطیت به ایران نفود کرده و موضوع کارگری جزو مطالب روز قرار گیرند و سیل آمدن روشنفکران روسی جهت ایجاد زمینه برای اتصال ایران به انقلاب شوروی نیز این امر را تشدید نمود . با پیروزی که اتحادیه های کارگران چاپ تجدید سازمان یافته در اعتصابات خود بدست آوردند ، موجب گردید که اتحادیه های نانواها ، شاگردان دکانهای بزازی و پارچه بافان و سپس کارگران کفاش ، پست و تلگراف ، قناد و شاگردان دکانها و تجارتخانه ها تشکیل گردند که از پس انها اتحادیه عمومی کارگران مرکزی ایجاد شد که توانست ۸۰۰۰ عضو از ۳۰،۰۰۰ کارگر موجود تهران را در سال ۱۳۰۱ سازماندهی نماید . در هرکدام از شهرهای همجوار مرزهای شوروی نیز مانند تبریز ، رشت و بندر انزلی تشکیلات شکل گرفت و هر شهر دارای ۳۰۰۰ عضو کارگری بودند که در بندر انزلی ، شهری که اولین حزب کمونیست ایجاد شد ، عمدتا از کارگران بندر و باربری اسکله شکل گرفته بودند . با رشد صنایع تحول دیگری در جنبش کارگری ایران اتفاق افتاد چه از طرفی صنایعی همچون ساخت وسائل برقی و مکانیکی و کلا امکانات زندگی رشد کرد و همچنین گسترش اکتشافات و بهره برداری از معادن برای تولید مواد اولیه و سوخت موجب گردید کارگران بیشتری در یک محل کار جمع گردند و از طرف دیگر اهمیت این صنایع در زندگی مردم جهان باعث شد به تولید انها بهای بیشتری دهند و در نتیجه تجمع کارگران در یک محل افزوده شده و سندیکاهای ایجاد شده در آنها دارای قدرت بیشتری برای مانور و پیروزی در اعتصابات داشتند . رشد اینگونه صنایع و کارهای ساختمانی و معدن که روزبروز اهمیت بیشتری می یافتند و همچنین دیرتر با پا گرفتن صنایع اتومبیل سازی موجب گردید که سندیکاهای پرقدرتی تشکیل گردند و اتحادیه هایی از قبیل اصناف مختلف ساختمانی و فلزکار و مکانیک ، معادن و غیره شکل گیرند . اکتشاف و تولید نفت از همان اوان توسط شرکت انگلیسی هند شرقی و حمایت دولت انگلیس خود پایه گذار صنعت نفت گردید که مراکز عمده نیروهای کارگری را تشکیل می داد که چون در ابتدا زیر نظر سرمایه های خارجی کار کرده و چشم پوشی مسولین بومی زرخرید خارجیها از حداقل حقوق و امکانات برخوردار بودند ، بتدریج سندیکاهای نیرومندی ایجاد نمودند که اعتصابات ، شکستها و پیروزیهای کارگران ان خود ورق مهمی در جنبش کارگری محسوب گردیده و تظاهرات روز کارگر آنروزها بیاد ماندنی است .
هدف کشورهای پیشرفته از تشکل کارگری - بنابراین از همان آغاز رشد سرمایه داری در ایران تشکیلات کارگری بسرعت پا گرفت و توانست کارگران را به اتحاد و کسب خواسته هایشان رهبری کند ، هرچند وابستگی ان اتحادیه ها به حزب توده و الویت دادنش به منافع شوروی موجب گردید که حکومتهای وقت انها را شدیدا سرکوب نمایند . شرح جنبش کارگری ایران در سالهای آغاز تا ۱۳۴۲ که در بیشتر مقاطع با تثبیت حکومت دوران رکود را گذراند ، کتابهای موجود و سایر نشریات منتشر شده مربوط به احزاب سیاسی و کتابهای دیگر مراجع مهمی می باشند که تاریخ جنبش کارگری ایران را شرح داده اند که قابل دسترسی بوده و در این مقاله از ان صرفنظر می گردد . انچه اهمیت دارد اینکه کارگران درک نمودند با تشکیلات مستقل کارگری می توانند خواسته های رفاهی خود را که مشترک می باشند ، پیگیری نمایند ولی متاسفانه این سندیکاها و اتحادیه های کارگری مستقل که تحت تاثیر مثبت انقلاب شوروی رشد کرده بود موجب شد فعالین به غلط نقش شورایی را به سندیکا تفهیم نمایند . بدلیل چشمداشت سران کشور شوروی که دوره انقلابی را طی کرده و مانند انگلستان و سایرین به جهان گشایی فکر کرده و لذا بلعیدن ایران هدف اصلی دانسته و به سران احزاب وابسته ابلاغ شد ، در نتیجه اکثر تشکیلات کارگری تحت نفوذ حزب توده و حزب مشابه خود در تبریز با وجود تامین بسیاری از خواسته های کارگران ، در خدمت سیاست بازان وابسته قرار گرفتند . همزمان با سرکوب جنبش کارگری توسط دولت وقت که با کمک و مشاوره دولت و سرمایه های انگلیسی صورت می گرفت ، کارفرماهای بومی و دولت دریافتند که می باید خود تشکیلاتی کارگری را علم کنند که در خدمات انها باشند و مشاوران خارجی با وجود عقب ماندگی تفکر کارفرمایان بومی بر این امر اصرار فراوان داشتند تا در ضمن نفوذ اتحادیه های وابسته به شوروی را کمتر کنند . سندیکا و اتحادیه که هردو با هدفی مشابه تاسیس می گردید و می بایست نهاد دموکراتیکی باشد که کارگران را به حقوقشان آگاه نماید ، در خدمت سیاست روز منافع شوروی قرار گرفت و از انزمان تا به امروز سیاست شوروی همپای کشورهای انگلستان و امریکا مهمترین ضربه را نه تنها به جنبش کارگری ، بلکه به همه جنبشهای آزادیخواهانه دیگر کشور زدند . گروههای سیاسی چپ که گفتار لنین را که اتحادیه های کارگری بدون حزب طبقاتی معنی ندارند را ای قرآن نموده و فراموش کردند که در شوروی حزب طبقه کارگر بطور کلاسیک تشکیل شده و لذا هم اتحادیه ها انگیزه جذب داشتند و هم حزب موجود قدرت جذب و کنترل انها را داشت ، در حالیکه حزب نصفه و نیمه توده یک حزب وابسته به کشور خارجی بود که نه یک حزب سراسری کارگری بود و نه توان حزبی لنین را داشت . سیاست حزب توده تحت نفوذ شوروی و فشار دیپلماتهای انگلیسی و آمریکایی و دولتهای ضد کارگری بومی که طرفدار ایجاد سندیکاهای فرمایشی بودند ، هرگز اجازه ندادند که اتحادیه های کارگری مستقل که تلاش برای ایجاد داشتند ، شکل بگیرند . در ۳ سال قدرت دکتر مصدق که حمایت جنبش کارگری را حس می کرد ، حزب توده بدنبال سیاستهای خود بوده و در نتیجه کودتای کشورهای غربی منجر به سقوط دکتر مصدق و قدرت دوباره شاه گردید که بلافاصله سرکوب جنبشهای کارگری ، دانشجویی و موارد دیگر را آغاز نمود تا سالها جنبش کارگری همراه سایر جنبشهای مردمی در رکود بسر برند .
قانون کار در ایران - قانون کار که در ۱۳۲۵ تصویب گردید نیز همچون جنبش کارگری داستان درازی دارد و دولتهای گوناگونی که پشت سرهم جانشین یکدیگر بودند ، جز در مقاطع کوتاهی که دولتها ضعیف بودند و یا شاه به قدرت مطلق دست نیافته بود ، سعی داشتند مشکلات را در جهت تقویت و تسلط دولت حل کنند که گاها بسود کارگران نیز تمام می شد و سرانجام قوانین درجهت خلاف منافع و حقوق کارگران تقریر گردید . در دوران سلطنت نیز سرکوب جنبش کارگری و ایجاد سندیکاهای زرد و وابسته با کارفرما و دولت دنبال می شده و نمونه اتحادیه کارگران در حزب مردم علم و اتحادیه کارگران و پیشه وران اصفهان نمونه های تشکلات کارگری وابسته به دولت و کارفرمایان بوده است . بررسی حداقل حقوق در زمانهای مختلف نشان می دهد که گاهی کارگران متخصص و حرفه ای زندگی متوسط داشته ولی سایر کارگران از حداقل زندگی برخوردار بوده اند ، گرچه قانون کار در رژیم قبل نیز به اصلاحاتی دست زد که گاهی بسود کارگران بود و بیشتر منافع کارفرما و دولت را پوشش می داد . در دوران قدرت سلطنت ، نقش سندیکاها بیشتر بازیچه دست مقامات و دربار بوده و نمایندگان واقعی کارگری وجود نداشتند ولذا برخورد با قوانین از بالا صورت می گرفت . قانون کار جدید در جمهوری اسلامی پس از حدود ۱۰ سال استفاده از قانون رژیم قبلی ، با تغییراتی بسود کارفرما و دولت در عدم حضور نمایندگان واقعی کارگر و تحت نظر نمایندگان خود فروش خانه کارگر و انجمنهای اسلامی و نماینده دولت در سالهای ۶۶ تا ۶۹ تصویب گردید و پس از ان نیز تلاش گردید تا هرچه بیشتر حقوق کارگر را با آوردن اصلاحیه های مختلف نادیده گرفته و دولت و کارفرما را راضی نگاه دارد . اصلاحیه قانون کار سال ۸۵ که توسط بیشتر مسولین و هم فعالین کارگری مورد بررسی قرار گرفت ، یورش دولت به منافع کارگران از طریق قانون کار بود ، اصلاحیه ای که به وزیر کار رسما اختیار می داد تا برخلاف قانون کار قبلی مصوب ، کارگاه های زیر ۵ کارگر شامل مقررات بیمه نباشند و حداقل حقوق ، شکایت از اخراج و گرفتن سنوات از کارگر قراردادی سلب شود . اصلاحیه ماده ۲۱ در مورد فسخ قرارداد موجب اختیارات بیشتر کارفرمایان و ضرر کارگران بوده و بر موارد بازنشستگی ، از کار افتادگی ، فوت کارگر ، انقضای مدت قرارداد ، پایان کار قرارداد با مدت مشخص ، استعفای کارگر ، کاهش تولید و تغییرات ساختاری مربوط به کارگاه ، کاهش توان تولیدی کارگر و رکود تولید تاکید دارد . اصلاح در ماده ۲۷ برای اخراج کارگر که قبلا باید تایید شورای کارگری را در بر میداشت ، حال تنها به شورا اطلاع داده می شود و ماده ۱۹۱ تعیین تعداد حداقل کارگرانی که مشمول قانون کار نمی شوند ، و سرانجام دو سازمان عریض و طویل بازرسی کار و اشتغال آفرینی با دسترنج کارگران برای کنترل انها به وزارت کار افزوده می گردد . اصولا دولتهای سرکار و حکومت اسلامی که حتی برای قانون اساسی مصوب خود تره خورد نمی کنند ، دیگر خود را موظف به اجرای قانون کار نیز ندانسته و قراردادهای موقت و سفید امضای یکطرفه که فقط به امضای کارگر رسیده و در جیب کارفرماست را محترم شمرده و دست آنها را برای استثمار هرچه بیشتر کارگران باز می گذارد . در ماده ۱۲۵ قانون خدمات کشوری میزان افزایش حقوق میبایست حداقل برابر تورم باشد ، تصریح شده و بازهم قانون کار با مواد اصلاحی خود آنرا مردود می نماید و توجهی به افزایش هزینه ها و تورم نشده که خط فقر را یک میلیون تومان اعلام می کند و میزان حداقل حقوق را به یک سوم خط فقر برای سال ۹۰ تصویب می نمایند . سیل بیکارانی که پس از پایان جنگ و توقف کارخانه های بزرگ و کارگاههای کوچک خرده بورژوازی که برای تولید وسائل و امکانات جنگ بکار مشغول بودند ، افزایش قراردادهای موقت را امکان پذیر نمود و در این میان کارگران شهرهای دور نسبت به مرکز و کارگران معادن در بدترین شرایط بسر برده و حتی با نیمی از حداقل حقوق و بدون مزایا و بیمه و سنوات مشغول بکار بودند .
قرارداد موقت - از آنزمان تا بحال قانون کار سیر نزولی خود را در جهت منافع کارفرمایان و دولت ادامه داده و هرچه می گذرد کارگران کمتر به نمایندگان قلابی و قانون کار اعتماد پیدا می کنند و بیشرمی مقامات تا جایی بالا رفته که اتحادیه های مسکن و امکان و سازمان تامین اجتماعی و نظایر انها که با پول کارگران و کارکنان می گردد ، ناندانی یکسری افراد خود فروخته و وابسته گردیده و موجودی با چند سری اختلاس بجایی رسیده که کارگران با بن کارگری سرگردان می باشند ، البته شرکت بیمه اجتماعی با سرمایه هنگفت در اختیار مسولین خود داستان دیگری دارد . با وجودی که دولت فعلی با پشتگرمی رهبری و سپاه برای قانون و مجلس و قضات اهمیتی قائل نیست ، ولی موجب نگردیده تا بازهم مواد قانون کار دستکاری و اصلاح نشود ، کما اینکه بندهای ۲۷ و ۲۸ را که جلوی اخراج بیرویه کارگران را می گرفت را بسود دولت و کارفرما تغییر دادند و لذا نرخ بیکاری کارگران که ترس از بیکاری موجب کاهش اعتراضات بود ، را افزایش داد .بیجهت نیست که نماینده سندیکای واحد اتوبوسرانی پس از تاسیس سندیکای مستقل ، اولین اقدام را برای ۱۲ میلیون کارگر موجود در ان سال را اجرای حقوق جمعی کارگران دانسته و شرایط پیدایش سندیکاهای مستقل را طبق منشور حقوق سندیکا و مقاوله نامه های بین المللی کار خواهان است ، درحالیکه قانون کار موجود در همان زمان تشکیل انجمن صنفی با ۳۵ کارگر را مجاز می داند . در ۳۱ سال اخیر رشد نزولی حداقل حقوق نسبت به هزینه ها و تورم شدید بوده و سال ۹۰ با حذف یارانه در کنار بالاترین نرخ تورم ، بیکاری ، عدم پرداخت حقوق معوقه و قراردادهای موقت می رود که گذران اسفناکی برای کارگران درپیش باشد . اخیرا نیز دولت وابسته سپاه که جنبش میلیونی را با ضرب و شتم ، شکنجه ، زندان و اعدام محکوم کرده و از فضای تهدید خارج ابایی ندارد ، بیشترین فشار را بر روی جنبش کارگری و نمایندگانش وارد آورده و انها را به زندانهای طولانی محکوم کرده است و در نتیجه به کارگران که حقوق خود را از طریق سندیکا دنبال می کنند ، فهمانده که باید برای رسیدن به خواسته هایش سیاست پیشه کرده و سرنگونی حکومت را خواستار گردند . چرا که با توقف اکثر کارخانه های خصوصی و وجود کارخانه های دولتی و واگذاری بخشی از انها به سپاه و وابستگان عملا کارگران برای هر خواسته ای در مقابل سپاه ، دولت و حکومت قرار می گیرند و بیجهت نبود که کارگران زیادی همراه خانواده هایشان در جنبش شرکت داشتند .
نهادهای دموکراتیک - پروسه ای که در کشورهای پیشرفته صورت گرفته بود چه از نظر تغییرات طبقه حاکم و سرمایه دار و خرده سرمایه دار ، چه از نظر رشد جنبش کارگری و فعالین کارگری و بالاخره چه از نظر رشد اقشار متوسط و روشنفکر بسیار متفاوت از کشورهای عقب مانده و وابسته بسیار متفاوت بود و در این میان کشوری همچون ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود . در یک کشور پیشرفته رشد فرهنگی و اجتماعی نیروهای مردمی موجب گردید که جنبشهای کارگری ، زنان ، کارکنان ، معلمان و سایر اقشار در نهادهای دموکراتیک صنفی خود فعال شده و درک کنند که جامعه انها از ترکیب گوناگون آنها تشکیل شده و با کمک یکدیگرند که بتوانند پیشرفت در کشور خود را عملی سازند و این نهادهای دموکراتیک دلیل وادار کردن دولت مربوطه به تن دادن به خواسته های این نهادها بوده است و در نتیجه رفاه و دموکراسی نسبی را در چنین کشوری پیاده کردند . در این میان دولتهای چنین کشورهایی بدنبال گسترش بازار تولیدات خود و دست یافتن به منابع و نیروی ارزان کار بسمت کشورهای کم توسعه و عقب مانده هجوم آوردند و تاریخ پر از فجایعی است از عملکرد این دولتهای بظاهر دموکراتیک که چگونه به تثبیت طبقه حاکمه کشورهای عقب مانده برای رسیدن به سودشان کمک کرده و چگونه موجب سرکوب جنبشهای مردمی و کارگری ان کشورها بوده اند . در طرف مقابل رشد کشوری همچون ایران که تا زمان مشروطیت قادر بود نیازهای کشاورزی و غیره مردم کشور را تامین نماید ، منوط به نیازهایی گردید که توسط کشورهای پیشرفته تعیین می گردید و از آن زمان تامین تسلیحاتی بمراتب بیشتر از نیاز کشور جزو ضروریترین نیازها گردید . سرمایه داران جدید وابسته ای وارد کارزار شدند که همچون حکومت که سرمایه های بزرگ را در اختیار داشت که نه تنها کار را برای سرمایه های کوچکتر مستقل تنگ می کردند بلکه اجازه نمیدادند نهادهای دموکراتیک کارگری یعنی سندیکاها پا بگیرند ، هرچند حکومت سلطنتی از رشد سایر نهادهای دیگر نیز جلوگیری و آنها را با سرکوب مواجه می گردانید .
عملکرد چپ - مهمترین اشتباهی که چپ ایران در سال ۵۷ مرتکب گردید علاوه بر عدم ترویج آگاهی فرهنگی سیاسی به خود و کارگران و سایر نیروهای دموکرات و حرکت بسمت سازماندهی ان نیروها ، داشتن عدم درک صحیح از سرمایه وابسته و اعتقاد بر قدرت گرفتن بقول انها خرده بورژوازی مستقل که بخشی از حکومت را در دست گرفته است و لذا انتظار داشتند پروسه سرمایه داری کلاسیک بنوعی طی خواهد گردید . محتویات نشریات چپ در ان سالها از سیل کلمات بدون بار طبقاتی بهمراه تحلیلهای بی پایه و آوردن فاکتهای بیربط از لنین و غیره پر بود و جالب اینکه گروههای سیاسی برای شرکت کردن و یا نکردن در مجلس اول از تجربه دومای لنین فاکت می آوردند ، و گاها شعار انقلابی و یا دموکراتیک بودن حکومت جایگزین شده با سلطنت را سر می دادند ، غافل از اینکه با پشت کردن بکار مخفی و علنی کردن خود موجب شناسایی و قتل عام خود گردیدند . تراژدی چپ وطنی که اکنون مقیم کشورهای پیشرفته و امپریالیست شده در آنستکه امروزه کارگران را از مبارزات علنی برای ایجاد سندیکای مستقل منع می نمایند ، در حالیکه کارگران برای مبارزات روزمره نیزمند چنین تشکیلاتی هستند . آنان فراموش می کردند از اینکه دارنده حکومت ، مهم نیست که قبلا در چه جایگاهی بوده و چه پایگاهی داشته ، بلکه مهم این است که انها حکومت را در دست گرفته و طبقه سرمایه دار جدیدی شده اند که در یک اشتباه تاریخی و در کمال ضعف فرهنگی و سیاسی و اجتماعی نیروهای مردمی و از جمله کارگری و با کمک غرب به قدرت رسیدند . نیروهای چپی که بیشتر فهم تئوریکی خود را از فرهنگی یاد گرفته بودند که انتشارش با حزب توده بود ، در کشاکش دعوای تئوریکی که در ظاهر به ضد حزب توده بود ، در انتها بسیاری از آنها به هواداری از حزب برخاستند ، سایرین نیز که به مخالفت نظام برخاستند در مبارزه ای که فاقد درک صحیح از مبارزه طبقاتی بود ، جان عزیزشان را فدا کردند ومهاجرت بسیاری دیگر موجب تنها شدن طبقه کارگری گردید که تاریخا به وجود نیروهای سیاسی نیازمندند . این درک غلط از طبقه حاکم در طی سالهای حکومت ولایتی همچنان ادامه داشته و ماهیت دولتهای متعددی که در این سالها تحت نام دولت موقت ، جنگ ، سازندگی ، اصلاحات و اصولگرا برای تحکیم نظام ، قدرت مجریه را در دست گرفتند ، همچنان با تحلیلهای غلط از طرف بیشتر روشنفکران روبرو بوده و گاهی به حمایت از انها برخاسته و یا همچنان اصرار دارند که بنوعی طبقه حاکمه را با ارتباط دادن به ریشه های مذهبی و ایدئولوژیکی متفاوت کنند و یا فریب سوء استفاده ظاهری انها با شعار ایران نیرومند با انرژی هسته ای و یا دلبستگی به تاریخ کهن ایران را می خورند . در این میان تعدادی نیز از راه مخالف رشد کشورهای رو به توسعه در سایه تجارت آزاد جهانی را در جمهوری اسلامی دنبال کرده و عکس العملهای مشابه را به اشتباه در داخل کشور پیگیری می نمایند .
نگاه طبقه حاکم به منابع کشور - کشوری که انقلاب میکند مانند شوروی ، چین، ویتنام و غیره بلافاصله تلاش دارد که به شعارها و آمالی که برای آنها مبارزه کرده بود به رشد و رفاه مردمش بپردازد ، گرچه در ادامه نقش دولتهای انها مشابه سایر دولتهای متجاوز می گردد . در ایران انقلابی در سال ۵۷ اتفاق نیافتاد بلکه جنبش دیر بپا خواسته ای که فاقد نیروهای سازماندهی شده دموکراتیک بود ، حکومت را تحویل روحانیتی داد که سازمانش توسط سلطنت قبلی ضربه نخورده بود ولی استحقاقش تصرف قدرت قبلی نبود . سیاستمداران بی اندیشه و بی سازمان که نام نیمه ملی را عاریت گرفته بودند همراه روحانیون و وابستگانش بلافاصله نقش نیروی متجاوزی را گرفتند که انتظارش می رفت و با جنگی که براه انداختند علاوه بر نابودی جوانان دلاور و نیروهای تولیدی موجب عقب ماندگی رشد نیروهای دموکراتیک نیز گردیدند و سپاهی از میان جنگ بیرون آمد که بعد از سالها قدرت انحصاری را با رهبرش بدست گرفتند . اگر در کشور دموکراتیک منابع طبیعی متعلق به مردم آنکشور بوده و در جهت رفاه انها بکار می رود ، اگر در چنین کشوری دولتها از مالیات مردمش کشور را می گردانند ، مجبور است و این نهادینه شده که به خواسته های انها توجه کند و همیشه نیروهای مردمی توانسته اند در زمانیکه متحد می شوند حرفشان را به کرسی نشانده و دولت را وادار به عقب نشینی نمایند . در حالیکه طبقه حاکمه کشوری همچون ایران که دارای منابع مهم معدنی و نفتی می باشند و مالیات بخش عمده درامد دولت را نمی پوشاند ، گرچه در حال حاضر مالیات می رود که نقش مهمتری در بودجه دولت بازی کند ، این منابع را ارث پدری و یا بیت المالی میدانند که اگر از ان کمکی به مردم کشور نمایند انرا صدقه محسوب کرده و این حق را بخود می دهند که با این درامد علاوه بر تعیین سیاستهای مورد علاقه خود حتی به سرکوب مردم کشور بپردازند . نگاه حکومتها در کشور ایران در مورد منابع اقتصادی همیشه چنین بوده که باید در اختیار دولت و حکومت قرار گیرند و انها اگر چه با ظاهر نمایندگی از طرف ملت و چه بدون این ظاهر فریبنده ادعای مالکیت ان منابع را داشته و با اختیار کامل از سرمایه های ملی استفاده می کنند و سود ان منابع در ادامه جزو املاک شخصی بدل می شوند . جالب اینکه کارگران محرومترین طبقه یک جامعه هستند که کمترین بهره را نسبت به طبقه سرمایه دار و سایر اقشار جامعه از منابع طبیعی کشور و سود حاصله از تولید انها نصیب برده و در حالیکه بیشتر بار تولید به گردن انهاست . اگر راست است که منابع طبیعی یک کشور متعلق به همه مردم ان کشور می باشد ، پس چه دلیلی دارد که کارگران و سایر کارکنان رده پایین می بایست با توجه به قوانین کار مصوب دولتها کمترین حقوق و مزایا را حتی نسبت به مدیران و کارمندان رده های بالای همان صنایع که در اختیار دولت است ، دریافت نمایند !
نگاه طبقه حاکم به مردم - زمانیکه دولت فریبکار فعلی در کشور ایران برای انحراف افکار مردم پرداخت یارانه ها را در بوق و کرنا کرده که میخواهد حقوقی که به اقشار آسیب پذیر تعلق دارد را بپردازد ، نگاه روشنفکران چپ و آگاهان سیاسی اجتماعی که تاثیر بسیاری می توانند بر جنبشهای کارگری و غیره داشته باشند ، باید در مقابل ترفندهای سرمایه و حکومت ها هشیار باشند و آنرا افشا نمایند که چگونه حذف یارانه به ضرر کارگران تمام می شود . باید نشان دهند که چگونه این درامد برای رانتهای سپاه ، کمک به تروریستهای بین المللی و یا سرکوب مردم هزینه شده و یا خرج انرژی و نیروی هسته ای می شود که با منابع نفتی و گازی موجود نمی خواند . کما اینکه رییس دولت با بیشرمی جلوی رسانه های بین المللی که پول هنگفت مصاحبه محدود خود را دریافت کرده اند میگوید که آزادی در کشور برقرار بوده و هیچ زندانی سیاسی وجود ندارد و حتی اجرای مقاوله نامه سازمان جهانی کار را که قبلا امضا شده تن نمی دهد . دیگر قابل قبول نخواهد بود که این دولت و حکومت را بدلیل شعارهای سیاسی و فریبانه ضد غرب ، حکومت مستقل و قابل اصلاح توسط گروهی همچون سران اصلاح طلب دانست و یا اعتقاد داشت که اینها در مقابل قشر محافظه کار حکومت که با مخالفتشان با آیین قلابی تاریخ کهن ایرانی که شوی تبلیغاتی وسیعی برای دولت شده ، میخواهند تاریخ گذشته را جایگزین اسلام ولایتی نمایند . هیچ حرکتی از این دولت و حکومت در جهت آزادی ، دموکراسی و یا منافع مردم انجام نمی گیرد بلکه تماما پوششی بر نیات انها جهت انتقال همه ارکان قدرت سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی به قشر ولایتی و سپاهی هستند که قدرت انحصاری را در دست گرفته اند . حتی تغییرات اقتصادی مبنی بر حذف یارانه ها و ایجاد تجارت آزاد که از کشورهای پیشرفته در کشورهای در حال پیشرفت برای استفاده از بازار ارزان نیروی کار ، منابع زیرزمینی ، مالیات کمتر و موارد دیگر بکار رفته ، با تغییراتی که حکومت و دولت جمهوری اسلامی در حال اجرا هستند متفاوت می باشند . تجارت آزادی که در کشورهایی مثل برزیل ، مکزیک ، هند و مشابه انجام گرفت و بنام نئولیبرالیستی معروف گردید ، موجب آزادیهای نسبی در کشورشان برای ایجاد نهادهای صنفی گردید که جذب سرمایه های سنگین کشورهای پیشرفته را بدنبال داشت . در حالیکه حذف یارانه و واگذاری سرمایه های دولتی در کشور ایران منتج به افزایش درامد دولت برای سرکوب مردم گردیده و نه تنها سرمایه ای خارجی بدلیل جو اختناق جذب نگردید بلکه گرانی وحشتناکی گریبان مردم و کارگران را گرفته و خواهد گرفت که بزودی آثارش هویدا می گردد و در این میان سرمایه های دولتی واگذار شده بهمراه پروژه های متوسط و بزرگ کشور همگی به سپاه پاسداران و انصار و نه بخش خصوصی واگذار گردیده است . آگاهان و فعالین کارگری باید هشیار باشند که حکومت ولایتی و سپاهی چه باقی بماند و چه با اشکال دیگری ظاهر خود را بپوشاند ، در همه ارکان اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی تنها قصد تثبیت نظامی را دارد که نه تنها همه نیروهای آزادیخواه را سرکوب کند ، بلکه شیره و خون باقیمانده از جان کارگران را برای سران خود در شیشه کند . حکومت و دولتی که شعار دفاع از کارگر و مستضعف را بطور فریبکارانه از ابتدای رسیدن به قدرت با اشکال مختلف می داد ، در پی انهمه انتظارات تنها ۹ درصد افزایش حقوقی را با اینهمه تورم و حذف یارانه تصویب نمود . کارخانه های زیادی را که وابستگان حکومت با وامهای بانکی انحصاری تصاحب کرده بودند ، پس از فروش تولید و دارایی هایش به ورشکستگی رسانده تا با واردات اجناس بی کیفیت چینی که بیشترشان از ۷۰۰ گمرک غیر قانونی و توسط سپاه وارد می شوند ، سود بمراتب بیشتری ببرند و سپس زمینهای کارخانه ها را بفروش رسانند . آمار واردات بی رویه که از طریق اعوان و انصار جدید بقدرت رسیده سپاه ارائه می گردد ، رشد بسیار بالایی را درسالهای اولیه دولت جدید نشان می دهد که به سرعت از مرز ۵۰ میلیارد دلار در سال گذشت و واردات سیر صعودی را همچنان طی می کند ، این تجارت پرسود که کالاهای کم کیفیت چینی و غیره را جایگزین صنعت داخلی کرده است ، نه تنها صنعت ۴۰-۵۰ ساله نساجی ، پوشاک ، کفش ، پارچه ، مواد غذایی ، صنایع و معادن ، صنعت نفت و موارد دیگر را به ورشکستگی رسانده است ، بلکه موج بیکاری وسیعی را ایجاد کرده است .
وضعیت کارگران - کارگران صرفنظر از دیدگاه صنفی ، سیاسی ، مذهبی و اجتماعی و جنسیتی خود بدون ایجاد نهادهای دموکراتیک خود امکان نخواهند داشت که ضمن پیگیری خواسته های صنفی خود به گسترش سازماندهی خود بپردازند و اینکار از طریق ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری امکان پذیر است . در ده سال گذشته صدها و هزاران اعتراض کارگری خود جوش با طرز فکر متفاوت و ایده های گوناگون در مقابل کارخانه هایی که حقوق ناچیز کارگران را نمی دهند ، یا ورشکسته شده و کارگرانش با حقوق و مزایای نگرفته قبلی سرگردانند ، سر گرفته است ، اعتراضات با وجودی که در جلوی وزارت کار و استانداری شهرها صورت گرفته ولی بدلیل بیشرمی مقامات و عدم سازماندهی کارگران به نتیجه نرسیده اند . بیمه بیکاری کارگرانی که تا کار میکردند بیمه می پرداختند به فردایی که نمی رسد حواله داده شده و تکلیف کارگران قراردادی و موقت نیز با کرام الکاتبین می باشد ، اینها و موارد دیگر کافیست تا به کارگران ثابت نماید که راهی جز برپا خاستن ندارند تا بکمک سایر نهادهای دموکراتیک دیگر همچون دانشجویی ، بانوان ، معلمان و غیره شر این رژیم را از سر خود و مردم کشور بکنند . آماری که از طرف منابع رسمی از بیکاری شدید کارگران خبر می دهد و با وجودی که از آمار غیر رسمی و واقعی بسیار پایین تر است از ۵ میلیون کارگر بیکار در سال ۸۶ حکایت دارد که حتی کار قراردادی نیز پیدا نمی کنند و انچه از آینده و دولت سپاهی فعلی حاکیست اینکه سالی ۵۰۰/۰۰۰ بیکار به لیست افزوده خواهد شد و این بیکاری شامل اقشار دیگر از جمله فارغ التحصیلان پزشک و مهندس و غیره نیز است . اگر تفاوت حقوقی کارگران حرفه ای و متخصص صنایع بزرگ و نفت با کارگران ساده بدلیل نوع کار و حرفه باشد ، استثمار مضاعف حقوقی و تبعیض جنسیتی زنان کارگر دردناک است و دولت و کارفرماها بدلایلی همچون نیاز کاری زنان و اعتراض کمتر انها این عمل غیر انسانی را مرتکب می شوند . همکاری و حمایت بی نظیر همسران کارگران صنعت نفت در اعتصاب سال ۱۳۰۸ نفت آبادان که با پیروزی و افزایش حقوق ۵۰ درصدی و موارد دیگر توام گردید ، نقش زنان را در جنبش کارگری نشان می دهد . کارگر زن زمانیکه در کارگاههای کوچک بکار گرفته می شود دستمزدش از کارگر مردی که بکار یکسانی می پردازد بمراتب کمتر است ، این امر برای زنان کارگری که کار را در خانه خود انجام داده و محصول را تحویل کارفرما می دهند ، غیر از مزد کمتر بدلیل رفت و آمد هزینه بیشتری خواهند داشت و تمام کارهای این چنینی و کارگاههای کوچک فاقد حق بیمه ، سنوات و حق کودک ، مسکن ، مهد کودک و سایر مزایاست . از امور بهداشتی ، حق زایمان و مواردی از این قبیل که توجه بیشتری برای کارگر زن را می طلبد ، نه تنها خبری نیست بلکه آزار جنسی بیشماری که توسط سایر کارکنان ، مدیریت و کارفرماها به زنان کارگر تحمیل می گردد ، شرم آور بوده و پیگیری خواسته های اختصاصی زنان کارگر بایستی از الویت برخوردار باشند ، طبق قانون اسلامی بیمه کارگر زن فوت شده نیز به فرزندان تعلق ندارد . موضوع کار کودکان و جوانانی که باید زیر پوشش مدارس دولتی به آموزش خود بپردازند ولی بدلیل درآمد ناچیز خانواده مورد استفاده کارفرمایان طمعکار واقع می گردند ، خود داستان مفصلی دارد که دیگر از مزد بسیار پایین انها و شرایط سخت کاری ، شرم را بر تن انسان ( و نه کارفرما یا دولت بیشرم ) جاری می سازد ، انجمنهای حمایت از کودکان کار می بایست مورد توجه کارگران فعال قرار گیرند تا اینگونه کارها کلا متوقف گردند .
اثر یارانه و ترفند حکومت - با حذف یارانه انتظار می رود افزایش قیمت برای نان بیش از ۲۵ درصد و مواد گوشتی بیش از ۵۰ درصد ، گاز تا ۸۰۰ درصد ، مسکن ۴۰ درصد بالا رود که ۳ قلم اصلی تاثیر گذار بر مردم هستند و با افزایش بسیاری که روی سایر اقلام و کالاها پیش خواهد آمد ، تصویر وحشتناکی از سال ۹۰ را عرضه می کند که عواقب وخیمی در انتظار کارگران و اقشار کم درآمد خواهد بود . شعارهای دولت فعلی و حکومت مبنی بر اینستکه حذف یارانه و برگشت ان به اقشار کم درآمد ، موجب رفاه انها می گردد ، ولی دولت با تصرف کل بودجه یارانه و دادن منقطع به مردم باقی بودجه را برای کسری و بحران اقتصادی ایجاد شده و یا دستمزد چماقداران و مزدوران بر می دارد دولت بخود اجازه می دهد که قیمت کالاهای اساسی را حتی بالاتر از قیمت تمام شده منطقه و یا جهانی به مردم بالا برده و علاوه بر سود سرشارش ، بودجه مردم و کارگران را در موازنه بسیار منفی تری نسبت به سابق نگاه دارد . نکته مهم دیگر افزایش نقدینگی با چاپ اسکناس توسط دولتهای مختلف در سالهای قبلی است که که تنها در دولت فعلی به ۴ برابر افزایش پیدا کرده است ، این حجم نقدینگی و فروش سهام دولتی خود موجب تورم شدید گشته و بار مضاعفی را بر دوش اقشار کم درامد نهاده است و دولت درصدد است ۳ صفر از پول را کم کند که خود نشانه بی ارزش شدن آنست . جالب است دولت و حکومت با ترفندهای گوناگون بحران اقتصادی خود را با جیب مردم حل می کنند و روز بروز تعداد بیشتری را بزیر خط فقر روانه می نمایند ، در حالیکه با دوبرابر کردن حداقل حقوق ، فقط چند درصد به تورم افزوده می گردد و این خود دلیلی است که حکومتهای مستبد فشار اقتصادی و اجتماعی را بر مردم واجب می دانند .
برخورد حکومت - نیاز به وجود فعالین کارگری و کارگران پیشرو جهت سازماندهی اعتراضات و اعتصابات پراکنده کاملا حس می گردد تا بتوانند با ایجاد تشکلهای قدرتمند کارگری که قادرند با اتحاد خود حقوق کارگران را از دولت و کارفرمایان بستانند ، جنبش کارگری را بحرکت درآورند . مبارزات روزمره ارزش و اهمیت وجود سندیکاهای مستقل را ثابت می کند و اینکه چگونه کارگران با اعتماد به نمایندگان و دوستانی که بطور علنی با سیستم سرمایه مبارزه کرده و بعنوان مبارزان پیشرو قادرند ، کارگران را تا گرفتن حقوق خود مصمم و متحد نگاه دارند . اینک بروشنی معلوم میگردد که چرا رژیم با قدرت دو سندیکای مستقل کارگری شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و نیشکر هفت تپه را سرکوب و فعالین اصلی را اخراج و یا زندانی نمود و هنوز هم حاضر نیست انها را آزاد نماید چون یک خط قرمز مهم نظام ، رشد جنبش کارگری است . زمانیکه تشکل کارگری مکانیک و فلزکار بطور مخفی فعالیت می کنند ، گرچه امنیت فعالین حاصل می گردد ولی دیگر مانند دوران قبلی و اوج سندیکایی خود قدرت توانایی ندارد که کارگران را سازماندهی کرده و کارفرماهای خصوصی و همچنین حکومت رادر کارخانه های دولتی وادار به پذیرش خواسته های کارگران نماید . اتفاق ناگواری که در معدن کارگران کرمان افتاد و موجب زخمی و کشته شدن تعدادی کارگر و بیکاری وسیعی گردید که هنوز خسارتهای ان پرداخت نشده و همچنان اتفاقات متعدد دیگری در معادن ایران می افتد که موجب بیکاری و خسارات فراوان و ازجمله عدم بیمه شدن و رعایت نکات ایمنی و موارد دیگر است و همه ناشی از فقدان سندیکاهای مستقل کارگری در معادن می باشند . اخیرا نیز که کارگران ایران ناسیونال در اثر بی توجهی راننده ای روبرو شده و کارگرانی جان خود را از دست دادند ، حتی تشکل مخفی تعدادی کارگر ایران خودرو قادر نگردیده کارگران را برای گرفتن خسارات متشکل نماید ، گرچه انها را بفکر اساسی برای ایجاد تشکل علنی مستقل انداخته است .
برخورد چپ منفعل - در این کاروزار هستند افراد منفرد و بعضی از گروههای چپ که همچنان تاثیر سندیکای مستقل کارگری را در جنبش کارگری انکار میکنند و بر فعالیت شوراهای مخفی اصرار دارند ، گرچه نه خود حاضرند پی اینکار را بتنشان مالیده و با شرکت در جنبش کارگری چنین فعالیتی را صورت بدهند و نه از فرسایش فکری کارگران پیشرو خودداری می کنند و نه از تهمت و بهتان به کارگران پیشرو و فعالین دست می کشند و تنها از راه دور شعار لنگش کن ( تشکیل شورا ) را می دهند . این که دانش طبقاتی را تنها در بیان کلمات مارکس ، لنین و سایرین می دانند و تلاش میکنند ان افکار را بر جنبش کارگری بدون درک و مطابقت با واقعیت محیط نمایند ، آنکه با اعتماد بنفس بالایی خود را کمونیست نامیده و ادعا می کنند که کارگران در پروسه مبارزه با انها همگام می شوند و فراموش می کنند که حتی با بیان کسانیکه انها اعتقاد دارند چنین امری غلط و انحرافیست و اگر دنبال انقلاب کارگری هستند باید بجای شعار زمینه ان را آماده کنند . تعدادی از انان نیز اخلاق مارکسیستی را با کلمات رکیک اشتباه کرده و تنها ماهیت لمپنی خود را بروز می دهند و فعالین را دشنام داده و بدشان نمی آید توسط مقامات امنیتی دستگیر شوند . گروههای سیاسی دیگری نیز هستند که سایتهای خود را با اخبار کارگری پوشش داده و باین طریق خود را مدافع کارگران نشان می دهند ، آنان حتی حاضر نیستند به انتشار اخباری که واقعیت ندارد و بارها از طریق سایت سندیکای مستقل اعلام شده که اخبار مرتبط به انها تنها از سایت انها اعتبار دارد ، بازهم برای نشان دادن اینکه در جنبش کارگری حضور دارند ، کار خود را انجام می دهند و این امر برای سایر اخبار کارگری که متولی ندارند مرتب تکرار می گردد .در میان چنین کسانی هستند گروهای سیاسی که تلاش دارند کمبود دانش و حرکت مبارزاتی خود را با کمک به جنبش کارگری جبران نمایند و اگر در جنبش حضور فیزیکی ندارند ، حداقل حمایت خود را از مبارزات کارگران پیشرو اعلام نمایند . یکی از آگاهان کارگری می گوید ، خوب اگر امکان دارد پس چرا به انقلاب سوسیالیستی دست نمی زنید کسیکه از چنین انقلابی بدش نمیاید ولی اگر امکانش نیست پس اجازه دهید کارگران کار خودشان را انجام دهند .
تقابل کارگران - اخیرا تلاش آگاهان و فعالین کارگری برای بررسی وضعیت اقتصادی و مسائل مهم کشور بیشتر شده ، مسائل کارگری و تحلیل روز و دانش مبارزاتی مطرح و از طریق گوناگون در اختیار کارگران قرار می گیرد تا کارگران موقعیت خود و حکومت را درک کنند . انتقال دستاوردها بهمراه تجاربی که از طریق مبارزات کارگران پیشرو حاصل شده ، حاکی از این است که اوضاع برای کارگران روزبروز بدتر شده و کارگران ناچارند هرچه سریعتر سندیکاهای مستقل خود را ایجاد کنند تا بتوانند همچون نیرویی قابل ملاحظه جلوی دولت و حکومت بایستند . مسائل اقتصادی باید به کارگران گفته شود ولی اهمیت آنها زمانی آشکار می گردد که کارگران در تشکل این مسائل را درک کنند که چگونه دولت و کارفرماها با ترفندهای گوناگون سود بیشتری برداشت می کنند ولی در مقابل افزایش دستمزد و مزایای کارگران که در تقابل با تورم ایجاد شده توسط دولت و سرمایه داران می باشد ، سخت مقاومت نموده و وهیچ گونه حقوق اجتماعی و اقتصادی برای کارگران قائل نیستند . تنها در تشکل است که کارگران اعتماد بنفس پیدا کرده و بتدریج قادر خواهند بود خود به تحلیل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه ، طبقه حاکم و وضعیت طبقه خود پرداخته و تاکتیکهای مناسب را شناسایی کنند . بیکاری و از دست رفتن همین حقوق ناچیز نه تنها بیشتر شده ، گرانی کالاهای اصلی از مواد غذایی و پوشاک ، افزایش ۳۰-۴۰ درصدی مسکن و حذف یارانه همراه تورم افسار گسیخته زندگی کارگران را در خطر پاشیدن قرار داده است . صحیح است که باید صندوق اعتصاب ایجاد شود تا کمکی برای کارگران در حال اعتصاب باشد ، طبیعی است که دولت و حکومت هرگونه حرکتی را جهت تشکیل سندیکا شدیدا سرکوب می کنند و مواردی از این قبیل ، ولی مگر نه انکه افزایش حقوق برای امسال ۹ درصد تصویب شده و اوضاع کارگران و اقشار پایین جامعه را بشدت اسفناک می نماید و روزبروز کارگران دریافتی معادل کمتری نصیبشان می گردد ، لذا چاره کار تنها در تشکل کارگران است و این حکومت نیز نشان داده که سرکوب را بیشتر از پیش خواهد کرد . کارگران بدلیل دریافت همیشگی حداقل حقوق و قرار گرفتن اکثریتی از آنان زیر خط فقر ، مانند گروههای دیگر فاقد بودجه و امکاناتی هستند که قادر باشند هزینه وکیل ، حقوقدان را بپردازند و یا به کارگران بیکار و اعتصابی کمک خرج بدهند ، ولی کارگران غربی صاحب سندیکا با بودجه فراوان استخدام وکیل و حقوقدان را برای دعاوی طولانی خود با دولت و کارفرما داشته و حتی نیازهای فرهنگی و اجتماعی و فکری خود را با استخدام افراد حرفه ای برطرف می نمایند ، مواردی که نیاز حیاتی کارگران ایرانمی باشند . در حالیکه کارگران ایران و یا دو سندیکای ایجاد شده با نداشتن بودجه و نیاز مبرمی که با وکیل ، حقوقدان و اندیشمند و فعال سیاسی دارد ، ضمن اینکه افرادی از گروههای نامبرده بی دریغ کمکهای خود را به کارگران عرضه می کنند که مورد امتنان کارگران نیز می باشند ، بسیاری از این نیازهای کارگران محتاج بودجه بوده و مشکل بزرگ تر ، حس رهبری طلبی افراد و گروههای مختلف است که در صورت کمک ، بنوعی انتظار زیر پوشش قرار گرفتن نمایندگان کارگران در سایه خود می باشند . مشخص است که قدرت در مقابل قدرت تمکین می کند و کارگران بدون سندیکاهای مستقل خود همچنان مانند نیروهای پراکنده ای هستند که براحتی سرکوب می گردند و متاسفانه بیش از یک قرن حکومت استبدادی دوران اخیر اجازه هیچ تشکلی چه کارگری و چه نهادهای دیگر را نداده است و دانش و تجربه و تاریخ نشان می دهد که بدون چنین تشکلاتی نیز امکان تغییر نظام نخواهد بود .
نهادهای دموکراتیک پس از سقوط سلطنت - جنبش کارگری نیز تنها توانست تشکلهای ایجاد شده خود را که طی سال ۵۷ ببعد شکل داده بود ، گسترش داده و انجمنها و شوراهای نسبتا مستقلی در کنار انجمنهای اسلامی وابسته حکومت ایجاد کرده و بکمک نمایندگان وزارت کار که بیشترشان کارمندهایی متعلق به اقشار پایین جامعه بودند ، برای حقوق صنفی خود به پیروزیهایی برسند . سه سال ۵۷ تا ۶۰ مملو از اعتراضات کارگری است که در کارخانه ها و واحدهای صنعتی و خدماتی بر علیه کارفرماها و حتی دولت بعنوان کارفرما صورت گرفته و کارگران توانستند در بیشتر واحدها ، شوراهای مستقلی ایجاد کنند . گروههای سیاسی و بخصوص گروههای چپ در این سالها یک دوران طلایی را داشته و حس می کردند به شوراهایی که ایجاد شده و می شود ، می توان دولت موقت را وادار به سقوط و یا حداقل به دادن امتیاز مجبور نمود . نشریات ان سالها چنان از مسائل کارگری و سازماندهی کارگران پر بود که خواننده دور از جریان گمان می کرد انقلاب سوسیالیستی در پیش است . گروههای چپ و سیاسی تلاش کردند کارگران را از حقوق صنفی به گرداندن تولید و دردست گرفتن واحدها ترغیب نموده و به دولت درگیر نمایند و این چراغ خطری بود که روشن گردید و حکومت به کمیته های انقلاب که نقش نیروهای انتظامی را داشتند و انجمنهای اسلامی که سست دولت را پیش می بردند ، دست چپ را از کارخانه ها کوتاه و بسرعت شوراها را منحل نمودند . بتدریج خانه کارگر و انجمنهای اسلامی وابسته بکمک دولتهای وقت و نیروی انتظامی و کمیته ها قدرت را در دست گرفته و به تشکیلات مستقل کارگری پایان دادند ، گرچه خود این خانه کارگر و انجمنهای وابسته در محیط کار تسلیم مدیران دولتی گردیده و تنها در زمانهای انتخابات نقش حمایتی داشتند . دانشجویان و افراد وابسته نظام که بدنبال حفظ و تثبیت نظام می کوشیدند حول دفتر تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی وابسته به جناحهای حکومت از جمله فرد اول کشور و همچنین تنها سازمان چپ اسلامی یعنی مجاهدین انقلاب اسلامی گرد آمدند که این سازمان متشکل که در حاضر جزو اصلاح طلبان محسوب می گردند حداکثر نیروی خود را در تثبیت نظام و خفه کردن جنبشهای مستقل دانشجویی بکار بردند . قومیتها که بدنبال سقوط سلطنت پیگیر حقوق قومی خود بودند همچون کردها ، ترکمنها و عربها حتی به مبارزه مسلحانه کشیدند و سایرین همچون آذریها ، بلوچها و غیره مسالمت آمیزتر و گاهی در حد ترور خواست خود را بیان نمودند که همگی شدیدا سرکوب شده و همیشه زیر ذره بین دولتها بوده و با یک سیاست هماهنگ سرکوب میگردند . البته فشارهای حکومتی ، ایجاد گروههای وابسته حکومت ، نبود صنعت و شغل کافی ، کوچ به سایر استانها برای کار ، امرار معاش از راه قاچاق کالا و مهاجرت وسیع مردم سایر استانها بواسطه جنگ و موارد دیگر ترکیب بومی ان مناطق را بهم زده است .
دوران اصلاحات - در فاصله سالهای ۷۶ تا ۸۶ که دولت اصلاحات جایگزین دولت سازندگی گردید تا روی دیگر سکه حاکمیت نظام جمهوری اسلامی را بیازماید و جوابی باشد بر فشار جنبش دانشجویی و جوانان تا خواسته هایشان را در محک زدن راه اصلاحات دنبال کنند ، گرچه این خود فشاری بود که حاکمیت رنگ عوض کرده و پوشش فریب آمیز دیگری بخود بگیرد ، فضای نسبتا مساعدی برای همه اقشار از جمله طبقه کارگر پیش آورد که بدنبال تشکلات مستقل خود برود . دولت و بهتر است گفته شود حکومت دوران سازندگی پس از جنگ ، چنان پایه های نظام محکم شده بود که به جرات میتوان گفت بندرت صنف مستقلی امکان و اجازه شکل گرفتن داشت مگر اینکه جزو خط سردار سازندگی حرکت کند وگرنه همچون جنبشهای شکل گرفته دانشجویی ، زنان ، معلمان ، کارگری ، قومیتها و سایرین در سالهای ۵۷-۶۰ و سپس بین سالهای ۶۰-۶۷ شدیدا سرکوب میشدند . اصناف بازار و اتاق بازرگانی و گروههای کاری هم پس از مدتی در اختیار دولت و سازمان موتلفه که تنها نیروی راست متشکل نظام بود و از گسترش گروه تروریستی فداییان اسلام شکل گرفته بودند و همچنان تلاش دارند در راس قدرت شریک باشند ، قرار داشتند که این گروه نیز همچون مجاهدین انقلاب اسلامی همچون دو روی سکه تنها برای بدست آوردن قدرت تلاش می کنند و آزادی مردم برایشان اهمیتی ندارد . یکی از مهمترین و قویترین نهاد دموکراتیکی مستقل ایجاد شده مربوط به معلمان بود که توانست با حمایت گسترده همکاران خود به امتیازهایی دست پیدا کند و چون خود از دانش مبارزاتی با اطلاع بود ، کمتر تحت تاثیر نیروهای سیاسی چپ قرار گرفت . تشکل معلمان که عضو سندیکای جهانی معلمان نیز گردید ، مورد هجوم نیروهای امنیتی رژیم قرار گرفت و در طی ۳۱ سال گذاشته با وجود بیکاری ، تعلیق کار ، اخراج ، زندانی و حتی اعدام تعدادی از فعالانش ، همچنان تلاش خود را برای مبارزات دموکراتیک ادامه می دهد . داستان زنان مبارز و پیشرو بسیار تاسف آور است چه بکمک همین اقشار حکومتی که بعدا استحاله شدند و چماق دارانش حتی با اسید مورد حمله قرار گرفتند تا هرگز خواستار برابری در نظام اسلامی نباشند ، و این سرکوب شامل همه نیروهای مترقی همچون وکلا ، قضات و سایر اقشاری که دنبال حقوق انسانی خود و پیشرفت جامعه بودند ، گردید . با آغاز قتلهای زنجیره ای در دوران سازندگی و اصلاحات ، رهبری که آنزمان فرد دوم کشور محسوب شده و سهم کمتر نسبت به فرد اول که داراییهای کشور بکمک فرزندان ، فامیلها ، مدیران و افراد وابسته ایشان چپاول شده بود ، خود را برای تصاحب بیشتر قدرت و امکانات مالی مطرح نموده و بکمک سپاه بتدریج باین امر موفق گردیده و سرانجام در سال ۸۶ به انحصار قدرت دست یافت . با این ترتیب بین سالهای ۷۶-۸۶ درگیری جناحهای حاکمه که بلافاصله از سال ۵۷ و پس از پیروزی نظام وجود داشت ، با پوسته دو جناح اصلی اصلاح طلبان و اصولگرایان نیز شدت گرفت که در مقطع خاصی خود نیرویی گردید که غیر از فضای ایجاد شده دولت اصلاحات ، تاثیر در شکل گرفتن نیروهای مخالف نظام و سایر جنبشها گردید که تلاش می کردند تشکیلات صنفی خود را ایجاد کنند .
روابط بین المللی - اگر دولتهای سازندگی و اصلاحات به بازگشایی کشور در درجه اول برای قدرت تسلیحاتی و سپس سرمایه گذاریهای صنعتی متوقف شده سالهای سلطنت پرداختند و تلاش نمودند شرکتهای بزرگ بین المللی و صاحب تکنولوژی را به سرمایه گذاری علاقمند کنند ، همچنین سعی داشتند تا موقعیت خود را در سازمانهای بین المللی ، چه اقتصادی ، چه حقوقی ، زنان ، کارگری و چه سایر گروههای موجود تحکیم ببخشند تا شدت سرکوب داخلی را سرپوش گذاشته و اجازه ندهند تا نیروهای مخالف نظام چه در داخل و چه مستقر در خارج کشور ، صدای مبارزان و زندانیان سیاسی را به جهان برسانند . طبیعی بود مقامات مسول با تفاهمی که باهم در اینراه داشتند ، از ترفندهای سرمایه جهانی که بقصد سوداوری بیشتر و استثمار کارگران و کارکنان کشورهای رو به توسعه و عقب مانده با تعاریف مختلف از جمله تجارت آزاد داشتند ، سعی نمودند ظاهر مقررات را طوری تنظیم کنند تا امکان وارد شدن به سازمانهای بین المللی را داشته باشند . از طرف دیگر مهمترین مساله دولتهای پیشرفته که موضوع کارگری بود ، با استحکام سازمان جهانی کار و سه جانبه گرایی بشکل جدید و قانونی در آمده بود که میبایست مشکلات در همان تشکیلات و با حضور نمایندگان دولت ، کارفرما و کارگران عضو سندیکاها حل گردد و این پروسه قانونی کمک مهمی برای دولتها و کارفرمایان برای کاهش اعتصابات بیشمار کارگران در سالهای قبلی بود ، گرچه کارگران عضو سندیکاها و نه کارگران دیگر که زیر پوشش قراردادهای مجزا و متقابل کارگران و کارفرمایان بود ، نیز به پیروزیهایی دست یافتند . این موضوع هم برای دولت اصلاحات که میخواست مسائل جنبش کارگری را در حاشیه امر قرار داده و فشار داخلی کارگران برای حقوق از دست رفته و فشار خارجی کنفدراسیونهای خارجی کارگری را تسکین دهد و هم برای کارگران مبارز ایران که تلاش داشتند سندیکاهای مستقل خود را تشکیل داده و کارگران را از شر خانه کارگر و انجمنهای اسلامی راحت کنند نیز به دنبال مفری بین المللی میگشتند تا کمک راهشان باشد . در سایه این اندیشه یکسان که با افکار و اهدافی متفاوت ناشی از تضاد کار و سرمایه شکل میگرفت ، نهادهای کارگری و فعالین کارگری توانستند پایه های تشکلات مستقل خود را بریزند که تشکیل سندیکای مستقل کارگری شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در سال ۸۴ نتیجه ان بود ، در ادامه سندیکای مستقل هفت تپه ایجاد شد و گسترش یکسری انجمنهای کارگری قبلی و جدید نیز بهمراه نهادهای فعالین کارگری نیز شکل گرفت . در این فاصله گروهها و سازمانهای مستقل زنان ، معلمان ، کودکان کار ، دانشجویی و غیره پایه گذاری گردید و بتدریج برای همه پیشروان مبارزاتی روشن گردید که ماهیت نظام طوریست که پوسته های دولتی متفاوت تنها اشکال گوناگونی هستند که مخالف هرگونه آزادی و حرکتهای مبارزاتی نیروها می باشند . باین ترتیب جنبشهای دانشجویی ، زنان ، معلمان ، حقوق دانان و سایرین همراه کارگران درک نمودند که اگر از خط سرخ نظام عبور کنند مورد سرکوب حتی دولت اصلاحات ، چه برسد به دولت اصولگرایان ، قرار خواهند گرفت و کشتار کارگران معدن خاتون اباد کرمان ، سرکوب اعتصاب ۷۵ صنعت نفت ، سرکوب سندیکاهای واحد و هفت تپه ، سرکوب جبهه متحد دانشجویی و کشتار تیرماه ۷۸ ، جلوگیری از گسترش کمپین یک میلیون امضا زنان و کودکان کار ، سرکوب تشکلات معلمان و غیره نمونه هایی بود که توسط دولت اصلاحات آغاز شده و در زمان دولت بعدی به بالا ترین حد خشونت رسید .
تشابه رژیم قبلی و فعلی نسبت به منابع کشور - در دوران قبلی ، شاه سابق بهمراه افراد فامیل و وابستگان درباری خود سود سرشار حاصل از فروش نفت را ابتدا به سازندگان تسلیحاتی غرب و کمتر شرق می رساندند و در ادامه سود خارجی حاصل به شرکتهای امپریالیستی انحصار طلب صاحب تکنولوژی می رسید ، و در آخر درآمد باقی مانده از این سرمایه گذاریها در داخل را بجیب می زدند تا پوزخندی باشد براینکه منابع طبیعی کشور به همه مردم تعلق دارد ، گرچه یارانه ای برای جبران هزینه و تورم برای مردم تصویب شد . پس از پیروزی نظام جمهوری اسلامی ، طبیعی بود که بخشی از سرمایه داری کوچک و بخصوص تجار بازار که سهم بسیار اندکی از گردش سرمایه در دوران سلطنت برخوردار بودند ، توانستند قدرت را با هم پیمانان خرده بورژوازی سابق خود قسمت نموده و بتدریج از تجربه انحصاری کردن دارائیهای کشور بسود خود پیروی کرده و حاکمیت سرمایه داری خود را بنا کردند . متاسفانه چپ روشنفکری بدلیل مطلق کردن همین خرده بورژوازی بقدرت رسیده در راس کشور و تفاوت ساده لوحانه ای که بان در مقابل سران دولت موقت دادند ، با فراموش کردن همه قوانین سرمایه و منابع سوسیالیستی فیلسوفان قبلی ، مدعی انقلابی گری این بخش گردیده و انحراف و تشتت بزرگی در جنبش چپ براه انداختند ، بخش دیگر چپ نیز که نقدی بر کشورهایی که انقلاب سوسیالیستی داشتند ، هیچگاه نتوانستند تئوریکی بر ادبیات فرهنگی و تاریخی ناشی از فقر فلسفه غلبه کرده و مانند پاندول ساعتهای بزرگ چپ و راست می زدند تا مهر محکمی بر فقر فرهنگی و فلسفی موجود کشور بزنند تا سرکوب نظام ، کامل گردد . حاکمیت جدید زیر پوشش فاشیسم مذهبی که اجازه رشد بهیچ نیروی حقوقی و مترقی را نمی داد ، راه سلطنت قبلی در مورد فروش نفت ، خرید سلاح و استثمار کارگران و سایرین را با فساد بیشتر ادامه داد ، طوریکه اگر یک پروژه نفتی ، پتروشیمی و یا گازی در دوران قبلی با هزینه و زمان کمتر به پایان می رسید ، در این نظام با وجود مدیران نالایق و بی تجربه و فاسد اتمام پروژه به دوبرابر هزینه و زمان ساخت منتهی می گردید . در اینکار حتی گروهها و سازمانهای سیاسی جناح حاکم بهمراه بنیادهای گوناگونی که توسط انها ، روحانیون و وابستگان جایگزین کارفرماهای قبلی شده بود از دریافت کمیسیون شرکت خارجی برنده در پروژه و سهیم شدن با انها در سود بدست آمده برای کسب قدرت سیاسی غافل نمی ماندند . با اشتباهی که ناشی از شرکت دادن فرماندهان سپاه که قبلا بودجه جنگ و سلاح و بخشی از هزینه ها را بالا می کشیدند ، در سهم بری پروژه ها و کمیسیون داده شد تا مزه درآمدهای هنگفت را بچشند ، رقبای آینده برای حکومت مستحکم گردید . رشد و گسترش مقطعی پروژه ها چنان بود که پیمانکاران و مشاوران و سازندگان داخلی مربوطه صاحب سودهایی شدند و نیاز به تعداد زیاد مهندس ، کارمند و کارگر و کمبود متخصص موجب افزایش حقوق بیشتری گردید که با کمبود بودجه و فساد مقامات و همچنین تحریم اقتصادی امریکا دوران افول پیش آمده و عدم پرداخت به پیمانکاران و سایرین خود بیکاری گسترده تری را نصیب کشور نمود که همچنان معضل حل نشده باقی مانده است . اگر درآمد فروش نفت در سالهای ۵۴ ببعد موجب رشد و شکوفایی صنعت نیمه مستقل و مستقل سرمایه دارانی گردید که سالهای پیشتر آغاز به سرمایه گذاری کرده بودند ، تغیراتی هم در سطح طبقه متوسط و کم درآمد از جمله کارگران ایجاد کرد که با کم شدن بیکاری ، قدرت خرید انها را بالا برد . گرچه هیچ زمان شاهان به اینکه اگر سیاست گذاری و اجرای استفاده از منابع طبیعی یک کشور در اختیار انهاست ، ولی باین امر تن ندادند که سود حاصل مربوط بهمه مردم کشور تعلق دارد و لذا افراد کم درآمد ، کشاورزان و کارگران حق داشته و دارند حداقل همچون مدیران ، مهندسان و با کاری که میکنند از رفاه زندگی برخوردار باشند مگر نه اینکه اکثریت مدیران ، مهندسان و کارمندان عالیرتبه با استفاده مجانی آنزمان از امکانات دولتی به تخصص دست یافته بودند .
تجارت آزاد جهانی - سیاستهای سرمایه داری در ایران چه در دوران قبلی و چه در ۳۱ سال گذشته همواره بر حداقل نگاه داشتن حداقل حقوق کارگران و کارکنان رده پایین استوار بوده ولی حیف و میل های فراوان را اجازه می دادند و نظام رافت اسلامی نشان داد که نه تنها منابع طبیعی ، بلکه جان و هستی مردم متعلق به ولایت فقیه و وابستگانش می باشد که هیچ ثمره و تولیدی جز تکرار کلمات عربی که بیشترشان حتی معانی انرا نمی فهمند ، شده است . اگر تجارت آزاد جهانی موجب ورود سرمایه های بزرگ جهانی به کشورهای کم توسعه و عقب مانده برای فرار از سیستم مالیاتی ، محیط زیست ، نیروی کار گرانتر ، هزینه بیشتر تولید ، فرار از دست سندیکاها و موارد دیگر به بهشت اینگونه کشورها با کارگر ارزان ، مالیات ناچیز ، عدم رعایت محیط زیست ، نبود قوانین بسود نیروی کار ، حمایت همه جانبه مسولین و موارد دیگر می شود و آزاد است که منافع سرشارش را بهر کجا که خواست ببرد ، بازهم ثابت میگردد که نیروی کار میبایست تنها با تشکلهای خود مبارزه اش را پیگیری کند . دولت و حکومت مستقر اگر قوانین تجارت آزاد را بها می دهد ، تنها برای کنترل بیشتر خودشان بر جامعه میباشد و زمانیکه تحریمهای اقتصادی جدید شرکتهای بزرگ را از ایران خارج نمود و تکنولوژی خود را در اختیار جمهوری اسلامی نگذاشت ، بیکاری بیشتری دامن کارگران را گرفت و ضررش تنها به اقشار پایین جامعه وارد گردید . هیچ زمانی تجارت آزاد جهانی به ضرر سرمایه های انحصاری و بزرگ نبوده و اگر در کشورهای کم توسعه ایجاد کار و پیشرفتی صنعتی با کسری بودجه سنگین دولتی آنها حاصل گردید ، ولی در ایران توسط حاکمیت به ان دلایل بسوی تجارت آزاد جهانی حرکت نکردند و خصوصی سازی تنها انتقال شرکتهای سود ده دولتی به فرماندهان سپاه و مقامات وابسته و در راسشان خانواده رهبری بوده است . حکومت با جو امنیتی که ایجاد کردند راه ورود شرکتهای بین المللی را بسته و بجای جذب سرمایه و کار به واردات پر سود ده همت کردند ، با امضای مقاوله نامه ، مجوز حق سندیکا و تشکل را تصویب نکردند و موارد دیگر که مقایسه اقتصادی نظام موجود را در دایره تجارت آزاد جهانی با دقت بیشتری طلب می کند . تغییر عمده ای که در حکومت صورت گرفته جایگزینی فرماندهان رانت خوار سپاه بجای بخشی از حاکمیت گذشته از جمله اصلاح طلبان ، روحانیون ، موتلفه ، بخشی از اصولگرایان و جناح سازندگی است که در حال حاضر بهمراه رهبری کل قدرت اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، قضایی و نظامی را در دست گرفته اند . این موضوع باید برای کارگران روشن شود که در حقیقت قدرت اصلی دست سپاه و رهبر بوده و انها برای خواسته های خود چه صنفی و چه سیاسی اجتماعی با انها روبرو هستند . در چند سال گذشته همه پروژه های بزرگ و متوسط و کوچک نفت و گاز و پتروشیمی که سر به میلیاردها دلار می زند به شرکتهای وابسته سپاه داده شده ، مخابرات چه از نظر سود سرشار و چه از نظر امنیتی توسط سپاه با وام بانکی ( رانت ) خریده شده ، شرکتهای بزرگ کشتی سازی و صنایع سنگین همه به شرکتهای وابسته سپاه بدون اینکه مرجعی قیمت درست را ارزیابی کند و یا دریابد که پرداخت چگونه به دولت صورت می گیرد فروخته شده ، یک حساب سرانگشتی نشان خواهد داد که سپاه با بیش از ۲۰-۳۰ میلیارد دلار سرمایه و بیش از ۲۰ میلیارد دلار پروژه ، بزرگترین نهاد اقتصادی کشور بشمار می رود . سپاه که حکم محکومیت زندانیان سیاسی را به قضات خود فروخته اعلام و در سرکوب تظاهرات نقش مستقیم و پوششی دارد و بودجه را چه خود و چه دولت فرمانبردارش تامین می کند و از نظر امنیتی و نظامی نیز مهمترین قدرت بشمار می رود . بدون تردید هر نهاد دموکراتیکی از جمله سندیکای مستقل کارگری خاریست که به چشم سپاه فرو می رود و سپاه ایجاد انها را بمثابه کم شدن قدرت خود و رهبری بحساب آورده و چون خود اکنون بزرگترین کارفرمای بظاهر خصوصی محسوب می گردد ، در همه جنبشهای کارگری رل سرکوب را دارد .
تاسیس سندیکای مستقل - ایجاد سندیکاهای مستقل واحد و نیشکر هفت تپه گام مهمی بود که پیشروان این دو شرکت در آنزمان انجام دادند و تخم امیدی را در دل کارگران نشاندند که میتوان در چنین نظام فاشیستی تشکل کارگری را تاسیس نمود و کارگران که ۴۰ سال جز در مقاطع کوتاه نتیجه مبارزه اشان را بطور علنی ندیده بودند ، پشتیبانی بیدریغ خود را از رهبرانشان ابراز داشتند . با وجودی که طبق قانون اساسی در هر موسسه تنها یک تشکل کارگری اجازه فعالیت دارد ، کارگران شرکت واحد توانستند سندیکای خود را با حمایت بیش از ۸۰۰۰ عضو از ۱۷۰۰۰ کارگر اتوبوسرانی تهران و حومه تاسیس کنند . همزمان با برگزاری روز جهانی کارگر در سال ۸۴ ، کارگران واحد برای تشکیل مجمع عمومی و انتخاب هیات مدیره سندیکا در محل انجمن نانوایان گرد آمده و اعضای هیات مدیره را انتخاب کردند ، با وجودیکه مورد حمله افراد انجمن شورای اسلامی کار قرار گرفتند و یکی از اعضای هیات مدیره مجروح و به بیمارستان برده شد . دو قدرت نمایی که کارگران واحد به حمایت از سندیکای مستقل خود انجام دادند ، اولی در شهریور ماه با شرکت ۸۵ درصد کارگران صورت گرفت و چراغهای روشن رانندگان اتوبوس موجب حیرت و تایید مردم واقع شد و دومی که با جلسات سراسیمه مقامات با سندیکا صورت گرفت بدلیل مذاکره و تبلیغات کمتر بازهم با حمایت ۵۵ درصد کارگران واحد روبرو گردید . مقامات نیروی انتظامی و مسولین شرکت واحد با وجود عدم شناخت سندیکا ، با نمایندگانش به مذاکره نشسته و قول برگشت بکار همه ۱۷ نفری که اخراج شد بودند را می دهند و این قدرت سندیکای غیر قانونی از نظر رژیم را می رساند که تازه با بی مهری فعالین چپ روبرو گردید . نگاهی به خواسته های کارکنان شرکت واحد که با اعتصاب رانندگان اتوبوسرانی در ترمینال میدان آزادی همراه شد ، اهمیت این حرکت را در مبارزات جنبش کارگری نشان می دهد که عبارت بودند از ؛ ترمیم طرح طبقه بندی مشاغل ، افزایش ۱۴/۵درصد حقوق مانند سایر کارکنان شهرداری ، افزایش خواروبار ، افزایش حق ناهاری ، افزایش حق مسکن ، دادن یکدست لباس دوم ، اعتراض به نحوه برخورد مدیران با رانندگان ، اعتراض به وجود تبعیض بین پرسنل و اعتراض به کسر بدون مجوز ۱۰۰۰ تومان از حقوق کارکنان برای صندوق ، که خواسته ها با حمایت اکثریت روبرو گردید و سندیکا بلافاصله طرح آموزش کارگران را به اجرا گذاشت . چون سندیکای واحد که محلی برای تشکیل جلسات نداشت و مسولان شرکت واحد و شهرداری که متولی و کارفرمای سندیکا بودند ، اجازه استفاده از امکاناتش را نمی دادند ، از محل انجمن صنفی نانوا استفاده نمود . دیکتاتوری طولانی حکومتهای مستبد در ایران و فضای ایجاد شده محدود و کوتاه در مقاطع گوناگون در ۱۰۰ سال اخیر ، موجب دلسردی و عدم اطمینان مردم و جنبشهای دموکراتیک و کارگری بوده است ، این موضوع هیچگاه سبب نگردید که مردم و نهادهای مختلف دست از خواسته های خود بگذرند و قدرت دولتها و حکومتهای مستبد را به چالش نکشند که نتایج انها در تاریخ ثبت است . کارگران نیز در مبارزات روزمره کارگری و دیدن پیشروان خود که چگونه پی بیکاری و اخراج و تبعید را بتن خود مالیده و از حقوق کل کارگران دفاع می کنند ، بین انگیزه ای که برای پیوستن به انها به مبارزه و ترسی که از مسائل امنیتی و دستگیری و بیکاری داشته در نوسان می باشند ، گرچه شکستهای کارگری در مبارزات قبلی و استمرار حکومت استبدادی با وجود تغییر نظام در تصمیم انها اثر منفی دارد ، پیروزیهای جنبش کارگری و اینکه تنها راه رسیدن به خواسته ها در اتحاد کارگران است ، مشوقی برای پیوستن به پیشروان کارگری می گردند . ایجاد سندیکای واحد علاوه بر موج خوشحالی که در داخل کشور برای جنبش کارگری و سایر جنبشهای دموکراتیک بوجود آورد ، موجب تحرکی نیز در نهادهای بین المللی و اتحادیه های کارگری گردید از جمله سازمان جهانی کار ، سندیکای آث ژ ت فرانسه ، حمل و نقل انگلیس و ایتالیا و بسیاری دیگر که به تایید سندیکای واحد پرداختند . با وجود همه فشارها و زندانی بودن چند عضو هیات مدیره سندیکای واحد و اخراج تنی چند ، همچنان سایت سندیکا فعال بوده و با مراجعه بان می توان از مجموعه فعالیتها ، قطعنامه ها ، بیانیه ها ، خواسته ها و مقالات و اخبار آگاه گردید . سندیکای مستقل دوم بنام سندیکای نیشکر هفت تپه با وجود مخالفتهای مدیران و مسولین و پخش بخشنامه برای عدم حضور کارگران در تاریخ اول آبان ۸۷ و در حضر ۱۰۰۰ کارگر برگزار و با تصویب اساسنامه ، اعضای هیات مدیره انتخاب شدند . اعتصابات گسترده ای که با فعالیت سندیکا صورت گرفت با حضور هزاران نفر از کارگران جهت پرداخت نشدن دستمزد معوقه و مخالفت با تلاش مدیریت برای تعطیلی این واحد انجام گرفت ، اعتصاب اول ۲۱ خرداد ۸۷ جلوی فرمانداری شوش و اعتصاب دوم باستان جاده اندیمشک اهواز به مدت ۲ روز بود ، حضور چشمگیر نیروهای امنیتی و قضایی که به بازداشت تعدادی از اعضای هیات مدیره و کارگران انجامید . پرونده کارگران بازداشتی که با وثیقه بالای ۱۵۰ میلیون تومانی انجام گرفت که برای کارگران مبلغ بسیار بالایی است ، به شهر دزفول ارسال شد و کارگران مبارز بارها جهت بازجویی به دادگاه ارسال شدند . اثر سندیکای مستقل هفت تپه و حمایت بیشمار کارگران منجر به پرداخت حقوق بموقع بود ، گرچه تولید نیز بسیار بیشتر شد ولی ۶ نفر از اعضای هیات مدیره به زندان افتادند و پس از مدتی باقی مانده از یکسال حبس بمدت ۵ سال تعلیق گردید وهمگی پس از اخراج از هرگونه فعالیت انتخاباتی و کاندیدایی برای ۳ سال ممنوع شدند . در نتیجه فرسودگی ماشین آلات و پایین آمدن تعرفه شکر از ۱۲۰ درصد به ۴ درصد تولید بسیار پایین آمده است ، مدیریت جدید درصدد بود با سودده کردن کارخانه انرا به بخش خصوصی واگذار کند . متاسفانه فعالیت این سندیکا بجهت دستگیری فعالان و اعضای هیات مدیره ، اخراج و تعلیق کار کارگران و بازنشستگی زود هنگام بسیاری از کارگران حرفه ای و متخصص بدلیل کاهش تولید ، بسیار محدود شده و گرچه اعضای هیات مدیره سندیکا اخراج شده اند ولی همچنان زیر ذره بین مقامات امنیتی هستند . متاسفانه هنوز تعدادی از اعضای هیات مدیره دو سندیکای مستقل همچنان در زندان و با شرایط سختی بسر می برند و سایرین نیز از کار اخراج شده و همگی چه انها که در زندان امنیتی هستند و چه انها که در زندان بزرگتر می باشند ، مشکلات زندگی بوده و کمبود امکانات مالی برای وکیل و موارد دیگر انها را در فشار قرار داده ، اما حاضر نشدند که از هدف خود دست بردارند . حمایتهایی که از گوشه و کنار کارگران واحد و هفت تپه و سایر کارگران بخشهای دیگر برای آزادی انها انجام میدهند ، نشان از کار درستی دارد که بان دست زده اند .
تفکر چپ نسبت به سندیکا - دو گروهی که با سندیکای واحد مخالفت کردند خانه کارگر بهمراه انجمن اسلامی وابسته واحد و همچنین گروههای سیاسی چپ بودند که از دو زاویه و تفکر و هدف حرف واحدی می زدند . رژیم که خطر را حس کرده بود با تمام قوا به سرکوبی پرداخت و کارگران تلاش کردند که حاصل زحمات انها برباد نرود و از طرف دیگر بخشی از چپ و نیروهای روشنفکری نیز همه حواسشان را باین موضوع سپردند تا رژیم به مساله حساستر گردید . هرچند بیشتر گروههای چپ در ابتدا تشکیل سندیکای مستقل را انحرافی بر تشکیل حزب طبقه کارگر دانستند و در ادامه گروههایی آنرا تایید نمودند ولی هنوز هستند کسانی که خود را کمونیست مینامند و در کهکشانها سیرمیکنند و این حرکت را بنوعی انحرافی می دانند . تجربه گرانبهایی که میبایست صرف تشکل در دیگر واحدهای کارگری گردد ، همه را دور دایره بسته ی این دو سندیکا مجتمع نمود ، موضوعی که ثابت نمود هم نیروی چپ علاقمند و درگیر مسائل کارگری زیاد نیستند ، هم فعالین کارگری که در این مورد کار می کنند از نیروی بسیاری سود نمیبرند و در نتیجه در دایره بسته کوچکی در مقابل رژیم قرار گرفتند که نتیجه اش زندان ، اخراج ، تبعید ، کسر حقوق برای اعضای هیات مدیره سندیکا و تنی چند از فعالین منجر گردید که تنها اعضای سندیکاها همچنان در زندانها با وضعیت اسف باری بسر می برند و نیروهای رژیم سیستم امنیتی شدیدی را بر انها استوار گردانیده است . در اینجا قصد شرح وقایع چون در مقالات و سایتها منعکس می باشد ، نیست و گرچه فشار سرکوب همچنان نگذاشته است که تحلیل کامل و صریحی از تشکیل این دو سندیکا ، نحوه فعالیت و حمایت کارکنان از انها متشر گردد ، ولی انچه همچنان در سایتها بخصوص چپ خارج کشور قلمفرسایی می گردد ، تحلیلهای بی ثمری است که از طرف انها نسبت به کارگران پیشرو و فعالین کارگری داخل رواج دارد . زمانی انتقاد در ادبیات چپ به مفهوم اصلاح و رعایت اشتباه بود و امروزه هستند کسانی و گروههایی که شعار گویان جز راهی که کمونیستی می دانند ، نمی بینند و همچنان مسائل نقد شده قبلی را برشته تحریر در می اورند ، حتی افرادی یافت میشوند که با محکوم کردن همه بدون اینکه خود حرکتی برای کارگر بنمایند و یا راهی صحیح پیش پایش بگذارند ، تنها هنرشان محکوم کردن انچه اتفاق افتاده انگار که خود وظیفه ای نداشته و ندارند و روشن نیست که این کمونیستها ازمادر کمونیست زاده شده اند و یا اینکه جامعه کمونیستی در جامعه ای ( ذهن انها ) تشکیل شده که خود را چنین می نامند . در صورتی که تعداد سندیکاهای مستقل به سرعت افزایش می یافت ، ضربه خوری این دو سندیکا نیز پایین می امد ، سندیکا مکانیست که کارگران مبارزات پیشروان خود را بطور علنی مشاهده کرده و در نتیجه یاد می گیرند که چه رلی در اجتماع داشته و چه حقوقی از انها دریغ شده و چگونه با اتحاد با یکدیگر قادر خواهند بود به خواسته های خود دست یابند . مبارزه ای که کارگران برای بالا بردن حداقل حقوق ، بهداشت ، حق تشکل ، حق اعتصاب و مزایای دیگر در سندیکا پیگیری میکنند ، در صورت پیروزی موجب می گردند که افراد بیشتری از اقشار پایین جامعه نیز از خط فقر دور شوند و این مبارزات دموکراتیک و نیرویی که کارگران از پس ان ایجاد می کنند ، همیشه به سطح مبارزه دموکراتیک سایر اقشار نیز مدد می رساند و بهمین دلیل است که این روزها اکثر توجهات به حرکت کارگری است تا بکمک سایر جنبشها پایه و ستون رژیم را بلرزانند و فراموش نشود که کارگران بهمراه خانواده خود یک جمعیت ۴۰ تا ۵۰ میلیونی را تشکیل می دهند . مشکلی که بسیار عیان گردید ، تردیدی بود که بعضی از فعالین و گروههای چپ نسبت به سندیکا داشتند ، از طرفی نمی توانستند منکر استقلال و مبارزاتشان گردند و از طرفی نمی خواستند اعتراف به بی عملی خود نمایند و لذا هیچ زمان نتوانستند کمک درستی باین حرکت بنمایند و تنها زمانی به تایید ان برخاستند که با کمک این تایید بخواهند گروه سیاسی رقیب یا فعال کارگری دیگری را از دور خارج نمایند . آشکار است که دو سندیکای مستقل بر بستر فکری سندیکالیسم پایه گذاری نگردیده بود ، که اگر چنین بود قابل نقد بود ، ولی حرکت نمایندگان آن دو سندیکا و ایستادگی در مقابل فشار و سرکوب دولت نشان داد که پایه اصلی سندیکای مستقل برای حقوق صنفی کارگران با نقد سیاستهای دولت که فراتر از وظیفه سندیکای صنفی است نهادینه شده است . گاهی بنظر میرسد گروههای سیاسی مستقر در خارج کشور حتی علاقه ای به تغییر حکومت ندارند تا دفتر و دستکی که راه انداخته اند ، پایدار بماند و رهبری خود را هرچند به تعداد کمی حفظ نمایند . البته هستند گروههای سیاسی که تلاش دارند حرکت خود را اصلاح نمایند و کمکی به جنبش کارگری بنمایند ، سیاسی بودن آسان نیست باید خوشی و زندگی عادی را کنار گذاشته و به جنبش پرداخت ، پس چرا کمی واقعیتها را بیشتر مد نظر قرار نداد تا درستی حرکت و مبارزه بیشتر بچشم آید . روشن نیست که چرا بعضی از روشنفکران و گروهای سیاسی مدعی بجای انجام نقش تاریخی خود همچون روشنفکران سایر کشورها ، نقش بازدارنده و منفی را بازی می کنند ، بجای اینکه کمکی چه تئوریک و چه عملی در مبارزات روزمره کارگران بنمایند که در تمام اثار اندیشمندان چپ تاکید شده ، دعوای تئوریکی خود را محور قرار می دهند . کار مخفی همیشه برای دانشجویان و بخصوص گروهای سیاسی جاذبه دارد که به سرعت ساختار دولت و حکومت را زیر سوال برده و خطر دستگیری انها را تهدید می کند ، گرچه جنبش دانشجویی نیز برای گسترش بیشتر روی به تشکیلات علنی و دموکراتیک آورده اند . مبارزات روزمره برای تامین نان خانواده مشکل گروههای سیاسی و دانشجویی نیست ، موردی که کارگران باید مبارزات صنفی خود را با توجه به قانون اساسی و سایر قوانین مصوب کشور دنبال کنند . متاسفانه اخبار کارگری و اعتصابات انها و مطالب آموزشی که در سایتهای خارج کشور که امکان دسترسی انها برای کارگران مشکل است بطور گسترده در داخل کشور و برای کارگران پوشش داده نشده و این کم کاری حتی در سایتهای سندیکاها نیز بچشم می آید ، اینکار ضروری قادر بود کارگران را از وضعیت مشترکشان آگاه کرده و امکان تشکلهای مستقل را افزایش دهد .
سازمان جهانی کار - موضوعی که مورد نقد بسیاری از گروههای سیاسی و افراد فعال را در مورد دو سندیکای مستقل برانگیخت ، رابطه انها با سازمان ( جهانی ) بین المللی کار و نامه نگاری با مقامات دولت برای تاسیس و مجوز بود که موجب شد از این دو زاویه بخصوص سندیکای واحد تحت فشار قرار گیرد و نتواند همه نیروی خود را برای تشکل کارگران و خواسته های انها تنظیم کند و این موضوع غیر از مواردیست که کار سندیکایی را اصلا انحرافی و یا مضر برای جنبش کارگری می دانست . مقاوله نامه ۸۷ و ۹۷ در حقیقت از دو بخش آزادی تشکل و مصونیت حق تشکل گفتگو کرده که بخش اول شامل ۱۰ ماده حق تشکل را برای کارگران و کارفرمایان بدون دخالت غیر بیان نموده و در بخش دوم هر کشور عضو سازمان جهانی کار متعهد میگردد که تمامی اقدامهای لازم را برای این حق تشکلها انجام دهد . ارتباط با سازمان جهانی کار و آمدن نمایندگانش به ایران منجر به امضای توافق نامه توسط وزیر وقت کار گردید که موجب ایجاد فضایی گردید که همه فعالین دانشجویی ، زنان ، کارگران و سایرین را به ادامه کوشش های قبلی برای تثبیت تشکلات خود نیروی بیشتری بگذارند . کوشش فعالین کارگری منجر به ایجاد کمیته های گوناگون از جمله کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری ، کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری ، انجمن فرهنگی حمایتی کارگران ، اتحاد کمیته های کارگری ، جمعی از فعالین کارگری بهمراه دانشجویان پیشرو و تشکلات دیگر گردید که حرکتی را در جنبش کارگری موجب گردید . شورای همکاری تشکلها که از ترکیب کمیته های گوناگون شکل گرفته بود تلاش داشت با بیانیه هایی در رابطه با تعیین دستمزد و حمایت از جنبشهای دیگر برگزاری مراسم اول ماه می سال ۸۶ را برگزار کند و اینکار را با فراخوان تشکل کارگری را به نیروی خود ایجاد کنیم انجام داد و موفق گردید ۳۰۰۰ امضا را در حمایت بدست آورد . در ادامه کارگران و فعالین کارگری موفق گردیدند کانونهای فعال کارگری از جمله کانون مدافعان کارگری و اتحاد آزاد کارگران را جهت کمک به کارگران پایه ریزی نمایند . طبعا ایجاد دو سندیکای مستقل اوج این سالهای جنبش کارگری است که خارج از فعالین کارگری در دو شرکت واحد اتوبوسرانی واحد تهران و حومه و شرکت نیشکر هفت تپه تاسیس گردید که خواسته های کارگران و آموزش انها را در راس کار قرار داد . اصنافی همچون کفاشان ، خیاطان ، خباز ، صنعت فلزکار و مکانیک و سایرین نیز چه انجمن قبل را فعالتر کرده و چه در هیاتی بنام هیات موسس سندیکاها فعال شدند و تلاش کردند که باهم در ارتباط باشندو از حقوق صنفی خود دفاع کنند . کامیونداران اهواز نیز یکی از تشکلاتی بود که در کنار سایر تشکلهای کارگری با اعتصاب ۱۷۰۰ از رانندگان و کامیونداران خواسته های خود مبنی بر مطالبات صنفی ، تشکیل سندیکا ، پایان دادن به وضعیت پایانه ها و مدیریت باربری و حذف دلالان برای واگذاری بار شدند که تشکل انها همچنان فعال است . یکی از مسائلی که این کمیته ها و فعالین کارگری اهمیت می دادند برگزاری مراسم روز کارگر در ۱۱ اردیبهشت یعنی اول ماه مه هر سال بود که همیشه با مقابله دولت و نیروهای نظامی روبرو بود . تلاش گردید همه ساله برگزاری مراسم با وجود سخت گیریها بطور مفصل و یا در سالنی انجام گیرد که مهمترین انها مراسم شهر سقز کردستان در سال ۸۵ ، مراسم سال ۸۷ در استادیوم امجدیه تهران که کارگران سندیکاهای مستقل و فعالین کارگری همایش انجام شده توسط خانه کارگر را تحت شعاع حرکت خود قرار دادند ، مراسم سال ۸۸ تهران در پارک لاله که با همراهی دانشجویان و معلمان با کارگران صورت گرفت و سرکوب شدید را بدنبال داشت .
درک فلسفه سندیکای مستقل - استقبال از تشکیل سندیکا علاوه بر مخالفت خانه کارگر و تشکیلات وابسته به دولت ، در شگفتی با برخورد تند بسیاری از فعالین و گروههای چپ مواجه گردید . بسیاری از این گروهها و افراد ، سندیکا را با نهادهایی مانند شورا در زمان انقلاب شوروی مخلوط می کنند و زمان ، شرایط و وظایف هریک را بدلیل عدم درک صحیح از اثار اندیشمندانی همچون مارکس و سایرین درنمی یابند ، بدون اینکه حتی توجه کنند که اگر این سندیکای مستقل بتواند نقش یک شورا را هم بازی کند ، کجاست شوراهای دیگر کارگری و مهمتر از ان حزب کمونیست طبقه کارگر که وظیفه انقلاب را بعهده گیرد ؟ اگر از بحث تئوریکی بگذریم که ان افراد و گروههای سیاسی خود را علامه می پندارند و نیاز به یادآوری ندارند ، باید گفت مگر نه اینکه از بدو پیدایش سرمایه و کار و تضاد مابین انها نیاز به گفتگو و نامه نگاری بین دو طرف بوده است و دولت بعنوان کارفرما و ناظر پای سوم این جدل بوده است و مگر وظیفه نمایندگان سندیکا نیست که برای پیگیری خواسته های کارگران و حل مشکل انها می بایست با نمایندگان کارفرما و دولت بنشینند ؟ عجیب نیست اگر اصناف دیگر برای حل مشکلات خود با کارفرما ، دولت و سایر مقامات نامه نگاری و ملاقات کنند ، و یا وابستگان زندانیان سیاسی و حتی خود انها که حتی اعتقاد به تغییر نظام دارند به مقامات زندان و قوه قضاییه و سایر مقامات برای تعیین تکلیف زندانیان با مسولین گفتگو کنند و این انحراف نیست ، تنها در مورد کارگران این امر انحرافیست و بالاخره معلوم نیست که کسانیکه در یک کشور زندگی می کنند چگونه باید مشکل خود را حل کنند ، آیا باید به دولتهای کشورهای پیشرفته رجوع کنند که در این مورد حتما فریاد وا انحراف بیشتر چپ را درمی آورند ؟ مگر وزارت کار تاسیس شده از سال ۱۳۲۵ وظیفه نداشته که مشکلات مابین نیروی کار و کارفرما را در کمسیونهای ۳ نفره حل کند و مگر وظیفه سندیکا نبود که درخواستهای کارگران را به کارفرما و وزارت کار منعکس کند و اگر لازم شد برای حل مشکلات به سایر مقامات کشور از دولت ، مجلس و قوه قضاییه و سایر مسولین نامه نوشته و جلسه بگذارد تا به نتیجه برسد ، گرچه اعتراض ، کم کاری ، خواباندن تولید و اعتصاب شیوه های مستقیم و تحت فشار قرار دادن کارفرما و دولت نیز محور واکنشهای سندیکایی بوده و هست و خواهد بود ؟ حال اگر سازمان جهانی کار خود ۳ مجموعه نمایندگان دولت ، کارفرما و کارگر را زیر پوشش خود گرفته است و در جوامع پیشرفته سرمایه داری بنظر اینها امر انحرافیست ، چه ربطی به سندیکای مستقل کارگری دارد که می خواهد از امکانات بین المللی برای حق تشکل و اعتصاب خود استفاده نماید . همچنانکه سایر نهادهای دانشجویی ، معلمان ، هنرمندان ، اندیشمندان و سایرین چنین می کنند و مگر همین افراد و گروههای سیاسی خود با سازمانهای بین المللی مکاتبه و جلسه ندارند و پتیشن های امضا شده خود را در حمایت فرد یا موضوعی به مقامات مسول کشورها و سازمانهای حقوق بشر و سایرین نمی فرستند و گاها حتی کمک مالی نمی گیرند ! چرا باید جنبش کارگری ایران که بدون حمایت داخلی و خارجی تلاش میکند تشکلات مستقل خود را ایجاد کند ، میبایست این چنین مورد حملات قرار گیرد و اگر خواست حمایتی را نسبت بخود جلب کند ، فریاد کمونیستها ! را که انتقاد به یکدیگرشان صفحات سایتها را پر کرده ، به آسمان می برد که بیاید جلوی انحراف را بگیرید ! قبل و بعد از تشکیل این دو سندیکای مستقل بودند فعالین و کارگرانیکه موسسین تشکیل انجمنهای کارگری بعضی از اصناف بودند که گاها بنوعی وابسته انجمنهای زرد دولتی نیز بودند و خود را سندیکالیست می نامیدند و این چنین راهشان را تا انتها روشن نموده بودند ، هیچ زمان اینقدر مورد حمله مدعیان چپ قرار نگرفته بودند که این دو سندیکای مستقل از بدو تاسیس مورد حمله اند و غیر از انکه بطور مستقیم هم در مقابل سرکوب دولت و نیروهای نظامی و سپاه و امنیتی قرار دارند ، چرا که تلاش دارند نهاد واقعی کارگری را ایجاد کنند . اگر نامه نگاری صورت گرفته کمتر از حد معمول بوده و حتی برای مجوز تشکیل سندیکا و یا اعتصاب مکاتبه ای صورت نگرفته است ، آیا نباید به وزارت کار و یا مراجع دیگر نامه تاسیس نوشته شده و غیر از محور اصلی که شناخته شدن رسمی برای مذاکره با کارفرما و دولت برای حل مشکلات کارگران صنف و واحد خود است ، درخواست شرکت رسمی در سازمانهای بین المللی را نماید ؟ مگر سازمان جهانی کار که از پذیرش نمایندگان قلابی خانه کارگر و انجمنهای اسلامی طفره میرفت ، نمایندگان جدید وزارت کار که از طرف دولت و حکومت ولایتی و سپاهی با رای قلابی و تشریفاتی ۶ میلیون کارگر انتخاب شدند و هنوز نهاد سندیکا در کشور غیر قانونی است ، را نپذیرفته است و مگر این سازمان و تا سازمانهای دیگر کارگری توانستند مقاوله نامه های ۸۷ و ۹۸ که حق تشکل سندیکایی و حق اعتصاب را دربر می گیرد ، را به امضای دولت که ۳ جانبه گرایی را پذیرفته برساند و یا زندانیان کارگری را آزاد سازد ؟
سندیکا نیاز حیاتی کارگران - در سال ۵۷ و پیروزی روحانیون گروههای چپ که یکدیگر را قبول نداشتند و در پی وحدتی نبودند ، تلاش کردند کارگران را از مسیر ایجاد نهادهای دموکراتیک کارگری یعنی سندیکاهای مستقل ، بسمت انتخاب شورای نامحتمل سوق دهند و در نتیجه چراغ خطر دولت و حکومت را بصدا درآوردند که هرچه سریعتر هم جنبش کارگری و هم جنبش چپ را حداقل ابتدا در کارخانه ها و صنعت سرکوب کنند و انجمنهای زرد حتی با نام شورای گرفته از چپ را جایگزین کنند . امروزه نیز چپ تمام نیروی تئوریک خود را در همین مدار بسته دو سندیکا و فعالین محدود ساخته و ایجاد دلسردی را برایشان فراهم آورده است ، انچه چپ فراموش کرده است پروسه تبدیل دولت اصلاحات به دولت سپاهی بیرحم نسبت به قدرت انحصاریست که شدت بیشتر سرکوب ، حرف اول را برایش معنی دارد و مهمتر از ان سیل میلیونی کارگران بدون تشکل و در حداقل حقوق می باشند که کسی در فکر تشکل دادنش نیست ! نگاهی به پروسه مبارزاتی کارگران معدن که بیشترشان حتی حداقل حقوق گیرشان نمییابد چه برسد به حق بیمه ، بازنشستگی ، بیکاری و سایر مزایا و وقتی با ریختن دیوار معدن گیر می کنند و زنده زنده می میرند و پس از ماهها تنها یک جسد متلاشی گیر می اید ، در حالیکه وابستگان انها همچنان در دادگاهها در پی حقوق دریافت نشده هستند ، اهمیت سندیکای علنی و مستقل را بازگو می کند . معادن چون از شهرها دور بوده و بیشتر پایگاه روستایی دارند ، گروههای سیاسی و فعالین علاقه ای به وقت گذاشتن برای متشکل کردن انها نمی گذارند و بهمین بسنده می کنند که گاهی در سالروزی بیانیه و یا خبر کوتاهی از ان بدهند که در ظرف چند روز نیز از سایت اخبارشان حذف می شود ، در حالیکه تحلیلهای تئوریک کلی و حمله بهمدیگر و اخیرا بررسی جنبشهای منطقه مدتها صفحه روز سایتهای چپ را پوشش می دهند . اگر کارگران ایران خودرو در حادثه ای جان خود را از دست میدهند ، کمبود یک سندیکای مستقل کارگری درک می گردد و هرچند فعالینی که مخفیانه بیانیه می دهند و تلاش دارند حرکتی را ایجاد کنند که قابل تحسین است ، ولی نخواهند توانست اعتقاد اکثریت کارگران را به حرکت جمعی که در مبارزه صنفی علنی ایجاد می شود را در زمان کوتاهی جلب کنند و خواست کارگران برای تشکیل انجمن صنفی مستقل ناشی از همین امر می باشد . طبقه کارگر ناچار است که مبارزه روزمره خود را برای گرفتن امتیازات صنفی و رفاهی بیشتر کارگران دنبال کند ، چه عدم پیگیری چنین خواسته هایی ، کارگران را از دست یافتن به جنبشهای وسیع ترعلیه سرمایه محروم می سازد . نمایندگان سندیکاها وظیفه حیاتی در تامین خواسته های فوری کارگران داشته و دفاع از امتیازات بدست آمده نه تنها انسانی بلکه مترقی است و کارگران با گرفتن چنین خواسته هایی قادر خواهند بود بر ترفند سرمایه داران و دولت پیروز شده و نیروی اجتماعی خود را دریابند . جنبش کارگری تنها ایجاد احزاب چپ و بقولی کمونیست نیست ، بلکه مبارزات سندیکاهای مستقل ( نه سندیکالیسم که در نهاد سرمایه حل می گردند ) بخشی از جنبش کارگری هستند که بر تشکیل احزاب تقدم داشته و تا پیروزی نهایی شکل خود را حفظ می کنند . اشتباه نشود مفهوم این نیست که حرکت مخفی که حداقل حفظ امنیت را برای پیشروان کارگر دربر دارد ، تایید نمی گردد ، چرا که بطور طبیعی چنین مبارزه ای همیشه جریان داشته و دارد و خواهد داشت ، بحث اصلی ایجاد نهادهای دموکراتیکی در حال حاضر است که کارگران در پی مبارزه علنی خود به درک تشکل و هم پیمانی در سندیکاها بعنوان راه حل درمی یابند . هنوز گره های کور تشکیلات مخفی که بیشتر حول سانترالیسم و نه پایه دموکراتیسم ان از سانترالیسم دموکراتیسمی که لنین تئوریزه کرد و سرانجامش به نتیجه ای رسید که همه شاهد هستند ، روشن نشده و تا زمانیکه افراد و گروهها و همه اقشار و از جمله طبقه کارگر نتوانند در نهادهای دموکراتیکی خود ، درک صحیح دموکراسی را تجربه کنند ، قادر نخواهند بود در محفلها و گروههای مخفی ، به سازمان و یا حزب طبقه ای برسند که نتیجه ان چنین نباشد که تابحال شده است . کار مخفی و تشکیل کمیته های پیشنهادی برای حفظ افراد مهم می باشند ولی نتیجه اش می باید تبلورش را با نمایندگانی دست از جان شسته نشان دهد تا کارگران حول انها متشکل شده و مبارزه اش را ادامه دهند وگرنه چه کسی و یا گروهی که تنها بکار مخفی پرداخته و گاها حرکتهای خود بخودی کارگران را چنان با آب و تاب گزارش می دهد که انگار در ایجادش دست داشته است ، میتواند مدعی باشد که حرکتی گسترده را سازماندهی کرده است !
اعتصابات کارگری چند سال گذشته - اعتراضات کارگری از بدو پیدایش سرمایه و کار گروهی کارگران وجود داشته و همچنان باقی خواهد ماند ، تنها بدلایلی همچون قدرت دولت و حکومت و شدت و ضعف تشکلات کارگری و عوامل بین المللی ، تعدادش کم و زیاد شده است . در تمام یکصد سال گذشته اعتصابات و اعتراضات کارگران نسبت به حقوق صنفی خود انجام می شده و حتی در اوج حکومت رژیم سابق نیز وجود داشته است . مشکلی که موجب گردیده جنبش کارگری ایران پیوستگی خود را از دست دهد ، کما بیش در مطالب فوق که طبعا منحصر به این مطالب نیز نخواهد بود ، شرح داده شده است و این امر خود دلیلی است که کارگران مجبور شده اند در مقاطعی به امتیازاتی دست یافته و در زمانهایی ان دستاوردها را از دست بدهند . این موضوع سبب گشته بعد از یکصد سال هنوز در کشور ایران نه حق تشکل برسمیت شناخته می شود و نه حق اعتصاب ، حقوق و مزایای دیگر که جای خود دارند ، زمانیکه قراردادهای موقت و سفید امضا جایگزین قراردادهای رسمی می شوند . اصلاحات قانون کاری تصویب می گردند که نسبت به قوانین قبلی بسیار ظالمانه تر بوده و کارگران چون حق تشکل ندارند ، نمی توانند جلوی تصویب انها را هم بگیرند و حداقل دستمزد اعلامی با تورم رسمی مورد قبول مسولین ، فاجعه آمیز است . از طرفی بدلیل سیاستهای اقتصادی و رانت خواری سپاه و مقامات ، چنان بیکاری در کشور ایجاد گردیده که کارگران برای معاش خود ناچارند تن بهر قراردادی حتی به نصف حداقل حقوق بدهند تا بیکار نمانند . اعتراضات و اعتصابات پراکنده چند سال گذشته کارگران هرچند اکثرا خود جوش بوده و بدلیل فشار اقتصادی شدید شکل گرفته اند ، ولی نشان از حرکت گسترده و سازمان دهی شده آینده ای خبر می دهد ، بشرط انکه کارگران پیشرو ، فعالین کارگری و سیاسی درک خود را از دانش مبارزاتی با واقعیت وفق داده و در اتحاد عملی با یکدیگر قرار گیرند . مقامات حکومت و سپاه نشان داده اند که با وجود عدم درک از اقتصاد ویرانی که بجای گذاشته اند و این ناشی از قدرت پوشالی که حس می کنند از ان برخوردارند ، ولی در اتحادی محکم با یکدیگرند تا علاوه بر جنبش کارگری ، سایر جنبشها را نیز درهم بشکنند . استفاده از وام بانکها که تنها در اختیار سپاه و وابستگان و حتی کسانیکه شرکتشان بثبت نرسیده است برای خرید صنایع بزرگ و مادر و سرکوب مردم قرار می گیرند ، موجب گشته سایر سرمایه داران را که امکان اخذ وام ندارند ، ورشکست شده و خیل کارگران بیکار افزایش یابد . اگر سرمایه دار با رابطه کمتر با حکومت است ناچار به پرداختن وام بانکی با شرایط بد اقتصادی و عدم رقابت با محصولات چینی بی کیفیت می گردد ، مقات سپاه و وابستگان حتی حاضر نیستند وام هنگفت دریافتی را برگشت داده و لذا ورشکستگی بانکها در آینده نزدیکی قابل تصور است . کارگران که از نظر همه سرمایه داران وابسته وغیر وابسته و دولت و حکومت اهمیتی ندارند و به دردی دچار شده که بگوید لطفا مرا استثمار کنید تا خود و خانواده ام زنده بمانیم ، ناچار است اعتراضات و اعتصابات را سازماندهی نموده و نتیجه دسترنج خود را دریافت کند . در بخش بعدی تعدادی از اعتصابات کارگری به اختصار نام برده می شوند ، تا فعالین کارگری و گروههای سیاسی دریابند چه گنج بزرگی مقابل انها قرار داشته و انها چه ناآگاهانه به دیوار می زنند ،در انقلابات کشورهای دیگر و حتی در ایران باید مدتها زحمات کشید تا کارگران را برای اعتصابی متحد نمود و اکنون این اعتصابات در نبود نیروهای فعال علاقمند به جنبش کارگری فریاد می زند . امید است برای یکبار هم که شده نیروهای فعال واقعیت را دریافته و دعواهای سیاسی خود را از جنبش کارگری بیرون برده و تنها به منافعی فکر کنند که دارد کارگران باشد .
اعتصابات دو سال اخیر - تنها بخشی از اعتصابات دو سال اخیر که بعنوان نمونه انتخاب شدند ، بشرح زیر لیست شده اند که تنها اعتراضات و اعتصابات دو سال اخیر از این مقاله که خود طولانی شده و نیاز به پوزش دارد ، حجم بیشتری را نیازمند است ، چرا که اخبار صدها اعتصاب را در اکثر کارخانه های ایران گزارش می دهد . توضیح اینکه ماههای حقوق نگرفته بر اساس تاریخ اعتصاب بوده و در حال حاضر بیشتر شده است ، چون تجربه نشان داده که فاجعه اقتصادی بدتر از اینهاست که مشکلات حل گردند . در ضمن بسیاری از واحدهای تولیدی نیز با فروش محصولات و ماشین آلات درصدد تعطیلی کارخانه و فروش زمین که قیمت خوبی پیدا کرده هستند ، و پولشان را به واردات که سود بیشتر و بازگشت سرمایه سریعتر است سرمایه گذاری می کنند :
۱ - اعتصاب بیش از ۲۰۰۰ نفر از کارکنان پیمانکاری مجتمع پتروشیمی بندر امام در فروردین ۹۰ در محوطه کارخانه جهت مطالبات خود که حذف پیمانکار و قرارداد مستقیم از مهمترین انهاست ، تجمع و دست از کار کشیدند .
۲ - اعتصاب ۱۰۰۰ کارگر کارخانه کاغذ پارس در فروردین ۹۰ در اعتراض به ۶۰ همکار اخراجی با سابق ۱۰ - ۱۵ ساله .
۳ - اعتراض و تجمع ۹۰۰ کارگر کیان تیر در اسفند ۸۹ در محوطه کارخانه ، بیرون کارخانه و جلوی نهاد ریاست جمهوری جهت حقوق معوقه و مزایا ، در دو سال گذاشته بارها کارگران این واحد دست به اعتصاب زده اند .
۴ - اعتصاب و تجمع جلوی فرمانداری ۵۰۰ کارگر کارخانه فولاد میبد .
۵ - بلاتکلیفی یکساله ۳۵۰ کارگر تعطیل شده کارخانه نختاز گیلان و وضعیت نامشخص کارگران بیکار که اعتراضشان ادامه دارد .
۶ - اعتصاب ۱۸۰۰ کارگر پیمانکاریمجتمع پتوشیمی تبریز برای حذف پیمانکار و ثبت قرارداد رسمی که مورد تایید استاندار قرار گرفت .
۷ - تعطیلی کارخانه پارس الکتریک متعلق به تامین اجتماعی و بیکاری کارگرانی که ۴ ماه حقوق نگرفته اند و اعتراض کارگران ادامه دارد .
۸ - اعتراض کارگران ایران خودرو به کشته شدن همکارانشان در اثر تصادف که خواهان مجازات عاملان و ایجاد تشکل مستقل شدند .
۹ - اخراج ۶۰۰۰ کارگر از ۷۰۰۰ کارگر ریسندگی کاشان در ۶ سال گذاشته و ۲۸ ماه عدم پرداخت حقوق به کارگران .
۱۰- خطر بیکاری برای ۲ میلیون قالیباف کشور که بیشتر از زنان و کودکان تشکیل می شوند بعد از بیکاری هزاران قالیباف در ماههای گذاشته بدلیل واردات بی رویه فرش .
۱۱- عدم دریافت ۶ ماه حقوق ۳۰۰ کارگر پیمانکاری فاز ۳ پالایشگاه آبادان و اعتراض انها .
۱۲ - عدم پرداخت ۴ ماه حقوق ۵۰۰ کارگر کارخانه پارسیلون خرم آباد که منجر به اعتصاب گردیده است .
۱۳- تعطیلی ۱۸ ماهه پتروشیمی ایلام و بی تکلیفی کارگران ، در ضمن پالایشگاه ایلام نیز چندین بار تعطیل شده است .
۱۴ - اعتراض ۱۸۰۰ کارگر قراردادی پتروشیمی شیراز که به سپاه واگذار شده است .
۱۵- اعتصاب و راهپیمایی ۴۵۰ کارگر آونگان و واگن پارس اراک بدلیل ۸ ماه عدم پرداخت حقوق ، بیکاری این واحد بدلیل واردات واگن چینی دست دوم مشکل دیگری است .
۱۶- تجمع ۵۰۰ کارگر نی بار هفت تپه و کشت و صنعت کارون شوشتر در مقابل اداره کار شهر بدلیل نگرفتن حق سنوات ، در ضمن بدلیل عدم دریافت پاداش ۱۰۰۰ کارگر نیکل سیاه هفت تپه نیز اعتصاب کردند ..
۱۷ - تجمع اعتراضی بازنشستگان ذوب آهن اصفهان بدلیل عدم دریافت حق بازنشستگی .
۱۸ - اعتصاب ۲۵۰ کارگر آلومینیوم سازی اراک بدلیل دستمز معوقه .
۱۹ - اعتراض کارگران پیمانی شهرداریها در اکثر شهرهای ایران به سیستم کار و اخراج بی رویه انها .
۲۰ - بیکاری بیش از ۵۰،۰۰۰ کارکنان پیمانکاران پروژه های عسلویه پارس جنوبی بدلیل نبود بودجه .
موارد بیکاری فراوان بوده و شامل کلیه صنایع کوچک ، متوسط و بزرگ صنعتی ، نفتی وخدماتی می شود ، از طرف دیگر هزاران کارگر کارخانه های تولید مواد غذایی ، پوشاک ، فرش ، شوینده و بهداشتی ، مرکبات ، مسکن و تولیدات وابسته ، نساجی ،کوره پز خانه ها . دام و طیور ، نوشابه سازی ، الیاف و پارچه ، چرم و کفش که در اصناف مختلف کار می کردند بدلیل واردات انها از چین که در حال ورشکستگی هستند ، بیکاری شده اند .
رابطه جنبش کارگری با سایر جنبشها - در ده سال قبل بیشترین اعتراضات ، اعتصابات ، تجمعها در محل کار و جلوی وزارت کار و مجلس و جاهای دیگر صورت گرفته است که ناشی از بیکاری ، حقوق نگرفتن ، حق بیمه ، حداقل دستمزد ، ارزش گذاری کمتر برای زنان کارگر ، بکارگیری کودکان در کار ، بیمه بیکاری ، بازنشستگی و موارد دیگر بوده است ولی فعالینی نبوده اند که بتوانند این تشکلها را سازماندهی نمایند که اگر بشوند هیچ نیروی دولتی و سپاهی جلودار انها نخواهد بود . مگر اعتصاب سال ۷۵ صنعت نفت که بعد از سالها انجام گرفته بود ، چه مقدار پیگیری شد تا این بزرگترین و مهمترین بخش صنعت کشور ؛ قصد بی اهمیت قرار دادن سایر جاها نیست ، و توانسته بود آخرین زور سلطنت را برای ابقا فرو بریزد ، چرا چنین وضعی پیدا کند که قانون حتی داشتن انجمن اسلامی وابسته را نیز در ان روا ندارد ، درحالیکه می بایست پرچمدار مبارزات کارگری باشد کما اینکه در سالهای ۲۵ داشت . دیگر روشن شده که دولت و حکومت به طریق مختلف سعی دارند کارگران را در حداقلها نگاه دارند ، همانطور که چرچیل ان روباه مکار و متوقف کننده جنبشهای ایران گفت که ایرانی گشنه و عرب باید سیر نگاه داشته شوند ، و این یک طنز شاید خود موردی برای تثبیت حداقل حقوقی کارگران باشد که تنها راهی که برایشان باقی می مند تشکل کارگران با یکدیگر است تا قدم اول رهایی برداشته شود . امروزه جنبشهای دانشجویی ، زنان و غیره در حال گسترش بوده و همه اقشار از معلم ، دانشجو ، زن ، محصل ، وکیل ، هنرمند ، اندیشمند ، ادیان ، اقوام ، استاد دانشگاه ، حقوقدان و غیره ، همچنین کارگران بطور انفرادی در ان شرکت دارند ، ایجاد تشکلهای کارگری که قدرت خود را تثبیت کنند ، میتواند بهمراه سایر جنبشهای موجود که میبایست سازماندهی شوند ، خواهد توانست پایه های لرزان رژیم را به سقوط بکشاند و اگر باز دوستان چپی نفرمایند که این جنبش دموکراتیکی ، بورژوازی و انحرافی است . در این صورت تنها راه صبر کردن برای همه است تا این دوستان حزب کمونیست را بسازند و همه با رضایت و یا اجبار زیر پوشش ان قرار گیرند تا انقلاب کمونیستی سرگیرد ! کانون جبهه دموکراتیکی که در سال ۷۹ ایجاد گردید با روشن بینی مبارزان پیوندی را بوجود آورد که از همه اقشار دانشجویی ، سیاسی ، زنان و سایرین بهمراه کارگران پیشرو تشکیل شده بود و نامهای شرکت کننده در جبهه نشان از شرکت اکثر فعالین دارد و باید سرمشقی باشد که ادامه راهش و اتحاد جنبشهای گوناگون با یکدیگر و با جنبش کارگری که صاحب قدرتی باشد ، این نظام را سرنگون کند و راهی جز این نیست . در پی این پروسه تشکیل جبهه متحد ، کارگران می بایست مبارزه خود را برای اعتراضات ، اعتصابات در محلهای کار خود و اعتصابات سراسری و جلوی ادارات دولتی و کشوری پیگیری نموده و بتوانند با این عمل حقوق صنفی کارگران از جمله بالا بردن حقوق ، تثبیت بیمه بیکاری و بازنشستگی ، لغو کار کودکان ، برابری حقوق زنان کارگر با مردان ، حذف کار کودکان ، حق مسکن ، رفع تبعیض ، گرفتن مزایا ، حق رفت و آمد ، ، حق اعتصاب ، حق بیمه بیکاری ، دریافت حقوق زمان اعتصاب ، لغو قرارداد موقت و منظور کردن بیمه برای همه کارگران استخدامی ، ترمیم بیمه درمانی ، حق تشکل مستقل بدون مجوز و دخالت دولت و کارفرما ، رفع بیکاری ، اخذ حقوق عقب افتاده و سنوات ، جلوگیری از اخراج ، حق ناهار ، بهداشت و ایمنی کار ، حق نشریه مستقل ، حق راهپیمایی سراسری اول ماه مه ، اصلاح قانون کار و تعیین حداقل دستمزد بر اساس هزینه و تورم ، شرکت در مجامع بین المللی ، حذف یارانه و موارد مشابه را بگیرند و در این پروسه اتحادیه های قدرتمندی ایجاد کنند ، بطوریکه با تغییر حکومتها حقوق دست یافته شده مجددا پایمال نگردد . امید است روز کارگر امسال حول خواسته های صنفی کارگران بهمراه مسائل روز جنبش در جهت حق تشکل ، آزادی اعتصاب ، حق بیان ، آزادی همه زندانیان سیاسی و توقف اعدام ، برابری زن و مرد و موارد دیگر همراه باشد ، مهمترین مساله حفظ کارگران و فعالین پیشرو از دستگیری برای سازماندهی کارگران معترض و اعتصابی و بیکار در تشکلهای مستقل کارگری است.
راه مبارزان جنبش کارگری ادامه خواهد داشت ، روز کارگر مبارک باد
گروه پژوهش کارگری فروردین ۱۳۹۰
پیوستهای زیر دارای مطالبی هستند که به دانش طبقاتی کارگران کمک می کند و تنها بعنوان نمونه از موارد مشابه و قابل استفاده انتخاب شده اند ، همچنین بعضی از سایتهای کارگران و فعالین جهت مراجعه آورده شده است :
http://www.syndicavahed.us/
http://kanoonmodafean.blogspot.com/
http:/ http://ksmt2.blogsky.com//www.etehadeh.com/
http://www.hamaahangi.info/index.php?option=com_content&view=article&id=493:asasnameh-pdf&catid=98:fundamental-docs&Itemid=523
http://www.khamahangy.com/index.php?option=com_content&view=article&id=16&Itemid=31
http://whttp://www.hamaahangi.info/ww.khamahangy.com/
http://www.hamaahangi.info/
http://www.syndicavahed.biz/index.php?option=com_content&task=view&id=301
http://www.syndicavahed.biz/index.php?option=com_content&task=view&id=304&Itemid=8
http://www.syndicavahed.biz/index.php?option=com_content&task=view&id=239&Itemid=8
http://www.syndicavahed.us/?option=com_content&task=blogsection&id=2&Itemid=8
http://felezkar3.blogfa.com
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=14542
فلسفه مارکس و انقلاب شوروی - در دویست سال اخیر پرداختن به کارگران موضوعی است که یکی از بیشترین اخبار ، مقالات ، تحلیلها ، کتابهای منتشر شده را دربر می گیرد ، چرا که این کارگران بودند که در اکثر اعتراضات ، اعتصابات ، قیامها و جنبشهای شکل گرفته در این یک قرن و نیم دست داشته و بنوعی بسته به میزان قدرت سازماندهی طبقه کارگر در پیروزی یا شکست موثر بوده اند . مارکس اندیشمندی که هنوز آثارش ارزش خود را نسبت به زمان خود دارا هستند ، وی کسی بود که بطور دقیق در کاپیتال و سایر کتابهایش تاریخ بشری را در تضاد دو طبقه حاکم و مولد شرح داده و این تضاد را با جزییات بیشتر در جامعه سرمایه داری روشن نموده که چگونه کارگران توسط سرمایه داران استثمار می گردند و راه نجات را تشکل کارگران برای رهایی دانست و یاداوری کرد که فیلسوفان قبلی جهان را تفسیر کرده اند ولی مهم تغییر آنست ، تئوری مارکس منشا یکسری از انقلابات سوسیالیستی در جهان گردید . مارکس و انگلس در تمام طول عمر مبارزاتی خود بتمام جنبشهای کشورهای اروپایی که در آنزمان مهد جریانات سیاسی و اجتماعی بود توجه داشته و تلاش می کردند در بیشتر آنها شرکت کرده و سپس نتایج را در بیانیه ها و مقالات برای استفاده جنبشها تئوریزه نمایند . آنچه از نظر انها اهمیت داشت تحلیل مسائل با توجه به واقعیتها بود و مقالاتی از جمله کمون پاریس و غیره ناشی از درک مسائل جاری بود که در اروپا به وقوع می پیوست ، تفاوتی که با سایر فیلسوفان قبل از خود داشتند . بیشترین توجه انها به جنبش کارگری و نحوه رهایی طبقه کارگر از قید استثمار بوده و مبارزه کارگران را برای ایجاد سندیکا و تشکیلات مستقل مورد تایید قرار می دادند و معتقد بودند کارگر در مبارزه جز زنجیر سرمایه داری که به او بسته شده چیزی برای از دست دادن ندارد . مارکس و انگلس به دلیل دور بودن از اتفاقات کشورهای آسیایی و با وجود دانش سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که از منابع می گرفتند ، نتوانستند شیوه تولید آسیایی و طبقات موجود در جوامع ان کشورها از جمله ایران را بیان کنند و این امری طبیعی برای یک اندیشمند محسوب می گردد ، در ادامه تلاش کردند با دسترسی به اطلاعات که بسیار محدود بود و یادگیری زبان ان کشورها کار بررسی و تحقیق را دنبال کنند که موفق نگردیدند . گرچه مارکس و انگلس تلاش کردند وضعیت طبقه کارگر را از طرفی با طبقه سرمایه دار و از طرفی دیگر رابطه اش با طبقه متوسط و اقشار روشنفکر در حال شکل گیری روشن کنند ، با وجود این زمان لازم بود تا اندیشه مارکس توسط لنین در اولین انقلاب سوسیالیستی محک بخورد تا نقاط تاریک و روشن حرکت روشن گردد . لنین دانست که برای ایجاد حزب طبقه کارگری که مارکس برای سرنگونی حکومت سرمایه داری پیشنهاد داده ، می بایست با کمک همفکرانش توجه جدی به جنبش کارگری روسیه بنماید و برای متحد کردن کارگران راهی جز شرکت در مبارزات روزمره انها ندارد . گفته لنین مبنی بر ؛ رشد پرولتاریا در هیچ جای جهان جز از راه تاثیر متقابل اتحادیه های کارگری با حزب طبقه کارگر نه تداوم می یابد و نه امکان تداوم دارد ، برهمین اساس بود . آثار متعدد لنین در مورد تمامی اتفاقات کشورش ، چه جنبشهای دموکراتیک ، چه ترفندهای طبقه حاکم و چه جنبش کارگری نشان از درک وی برای رسیدن به هدفش دارد و اینکه چگونه نیروهای مخالف رژیم را با حزب خود متحد نموده ، کارگران را از استثمار آگاه نمود و اتحادیه های کارگری را در حزب خود متشکل نماید . با وجود ضعف نسبی حاکمیت روسیه ناشی از اختلافات جناحی و جنگ جهانی اول و وضعیت وحشتناک کارگران و اقشار کم درآمد و دیکتاتوری سرکوب که سرعت تشکل نیروهای دموکرات و حزب کارگری لنین را افزایش داده و پیروزی انقلاب را ممکن گردانید ، بازهم طبیعی بود که لنین نتواند به پیچیدگی های حزب طبقه کارگر ، ترکیب ان ، شرکت کارگران نه بصورت فردی در رهبری حزب و موارد دیگر در اولین تجربه پیروزمند انقلاب سوسیالیستی پی برد و زمان لازم بود تا مشکلات خود را نشان دهند .
انقلابات سوسیالیستی - انقلابات بعدی در سایر کشورها از جمله چین ، ویتنام ، کامبوج ، لائوس و غیره در شرایط دیگری از رشد کمتر سرمایه داری و جنبش کارگری همزمان با استعمار کشورهای پیشرفته سرمایه داری آنزمان همچون انگلیس ، امریکا و فرانسه و ژاپن که نیروهای نظامی خود را در کشورهای نامبرده مستقر و با سرمایه های خود نیروی کار ان کشورها را استثمار می کردند ، بوقوع پیوست . جنگ جهانی دوم و پیروزی شوروی ، امریکا و سایر کشورهای اروپایی موجب تقسیم جدید کشورهای جهان گردید و شوروی با نیروی نظامی خود توانست کشورهای معروف به بلوک شرق را به به سیستم اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی شوروی جدید تبدیل کند که دیگر از انقلاب سوسیالیستی ابتدای کار فاصله گرفته بود ، هرچند احزاب چپ تشکیل شده در این کشورها نیز بعنوان نیروی داخلی به این امر کمک کردند ولی مکانیزم شوروی عامل مهمی بود . کلیه کشورهای انقلاب کرده بعد از شوروی نیز به دلایلی که جایشان اینجا نیست ، نتوانستند بر مشکلاتی که دامن حزب پیروزمند را گرفته و در حقیقت رهبری روشنفکران و فعالین سیاسی را بر حزب دیکته می کرد حل نمایند و نتیجه مشابهی از انقلابات سوسیالیستی حاصل گردید . انقلابات انجام گرفته تا مدتها انگیزه بسیاری از مردم و بخصوص طبقه کارگر کشورهای تحت سلطه سرمایه داری و یا عقب مانده تر را بر می انگیخت و لذا جنبشهای ایجاد شده بعنوان مهمترین دشمن حاکمان کشورهای غیر سوسیالیستی مخصوصا دولتهای کشورهای پیشرفته سرمایه داری و حاکمان همان کشورهای عقب مانده گردید که همین امر موجب فشار و سرکوبی جنبشهای دموکراتیک و کارگران کشورهای عقب مانده و زیر سلطه دیکتاتوری جهت جلوگیری از انقلاب شد . زمان زیادی طول کشید تا غیر از اخباری که از پیشرفت کشورهای انقلابی که از طریق روزنامه های تحت کنترل دولتهای انها از جوامع بسته و غیر قابل نفوذ این کشورها می امد ، اخبار دیگری ناشی از استثمار جدید طبقه مولد و جنایاتی که صورت می گرفت به جهان بیرونی منتقل گردد و در نتیجه مقالات و کتابهای زیادی چه توسط مخالفین ، چه توسط افراد معتقد قبلی به این انقلابات که بنوعی جدا شده و یا نقدی بر ان داشتند و همچنین اندیشمندان جدیدی که راه حل را می جستند ، منتشر گردید که به دلایل متعدد که جایشان در این مقاله نیست ، جاذبه انقلابات سوسیالیستی در کشورهای رو بتوسعه و عقب مانده کمتر گردید .
کشورهای پیشرفته سرمایه داری - در کشورهای پیشرفته که جنبشهای دموکراتیک به نتیجه رسیده و مبانی حقوق بشری تا حدی در کشورها رعایت شده و کارگران و سایر اصناف و نیروهای مردمی توانستند نهادهای دموکراتیک خود را در دل سندیکاها و سایر تشکیلات ایجاد کنند ، دولتها راه دیگری پیش گرفتند تاهم جنبشها را کنترل نموده و هم جنبش کارگری را بسمت و سوی قانونی و نه انقلابی سوق دهند تا سرمایه داران از جمله خود دولت بتوانند سود بیشتری ببرند . اهمیت مردم در کشورهای پیشرفته و اینکه ملت انها بودجه اصلی دولتها را جهت هزینه ها پوشش می داد همراه فشار نهادهای مردمی و کارگری که آنزمان در سندیکاهای قدرتمند تشکل یافته بودند ، باعث رفرمهایی بسود مردم و کارگران گردید . با بحرانهای سرمایه داری و بیکاریهای گسترده دولت و سرمایه داران ( خصوصا امریکا ) راههای قانونی دیگری برای مقابله با کارگران یافته و بتدریج توانستند اثر سندیکاها را ، که تعدادی از آنها حتی خطر کومینسم را بیشتر از سرمایه داری می دانستند ، در کشورهای غربی کمتر نموده و کارگران را وادار به قراردادهای دوجانبه و قبول نظام نمایند . کشورهای اروپایی که جز انگلستان مهد انقلابات دموکراتیک بودند ، نهادهای دموکراتیک قدرت بیشتری پیدا کرده و با تظاهرات وسیع خود همواره دولتها را مجبور به اصلاحات می نمایند ، حتی کشورهای اسکاندیناوی با افزایش آموزش و امکانات بیمه و کلا رفاه اجتماعی عمومی بنوعی دورنمای کشور سوسیالیستی را عرضه کرده اند ولی سیستهای ارتجاعی و گاهی فشار دولتها در مقابل اصلاحات بیشتر بچشم می خورند . آنچه قابل تعمق است اینکه حتی در کشورهای پیشرفته که مردم با آزادی به انتخابات تن می دهند و دولت از دل این انتخابات در می آید ، ولی تعداد احزاب که کم و بیش مشابه هستند بسیار محدود بوده و سرانجام سیاستهای دنبال شده این احزاب و دولتها بیشتر منافع سرمایه داران بزرگ راحمایت می نماید و لذا نهادهای دموکراتیک مردمی و جنبش کارگری انها می بایست در ابعادی دیگر به مبارزات خود ادامه دهند . در این بازار آشفته نهادهای مردمی و جنبشهای دموکراتیک و کارگری کشورهای رو به توسعه و عقب مانده برای رسیدن به حقوق انسانی خود در مانده اند که به کدام راه و سمت دل بندند و یا چگونه راه جدیدی را بیابند .
ایران بعد از مشروطیت - در کشور ایران نیز که شاید باید گفت متاسفانه در منطقه حساسی از جهان و بدلیل موقعیت جغرافیایی و همسایه بودن با شوروی و داشتن نفت و سایر منابع طبیعی مورد چشم داشت کشورهای پیشرفته غربی و شرقی قرار گرفته ، انتظار تحولات گوناگون چه بخاطر مبارزات مردمی و نهادهای دموکراتیکی و جنبش کارگری و چه بدلیل مکانیزمهای کشورهای سلطه گر رفته و میرود و خواهد رفت . دور از تصور نبود که تبلیغات انقلاب شوروی ایران را دربگیرد ومردم خواهان فضای دموکراتیکی را که بعد از جنبش مشروطیت متوقف شده بود ، خواستار گردند و همچنین انگیزه کارگران را برای پیشبرد خواسته هایشان افزایش دهد . روشنفکران برخواسته از اقشار متوسط که بیشترین تاثیر را از جو انقلابی شوروی گرفته بودند و با ارتباطهای وسیعی که بین مردم دو کشور در جریان بود ، تلاش جدیدی را برای ایجاد تشکلهای کارگری انجام دادند و با استفاده از آثار اندیشمندان چپ به گسترش سندیکاها و گروهای سیاسی پرداختند که نتیجه منفی ان هنوز هم دامن گروههای سیاسی چپ را رها نکرده است . اگر تبلیغات وسیع ضد سوسیالیستی و کمونیستی کشورهای پیشرفته که وظیفه خود را انجام می دهند نادیده گرفته شود ، اگر سرکوب وحشیانه حاکمان کشورهای مستبد نسبت به جنبش کارگری و هر جنبش آزادیخواهی که باز جوهر وجودی آنهاست نادیده گرفته شود ، هرگز نمیتوان از انجماد فکری بیشتر گروههای سیاسی معتقد به انقلابات سوسیالیستی و یا کمونیستی در کشورهای عقب مانده به آسانی چشم پوشی کرد که اندیشه مارکس و سایرین را مانند کتابهای مذاهب دیگر همچون قرآن ، انجیل ، تورات و یا سایر کتابهای مشابه مقدس نموده و در نتیجه نتوانستند نسبت به تحولی که در جوامع پیش آمده ، تئوری مطابق بر این تحولات را درک و به جنبش کارگری و تشکلش کمک نمایند !
سوسیال دموکراسی ایرانی - اگر در کشورهای سرمایه داری رفرمهایی صورت گرفت ، در عوض بیشتر تئوریسینهای چپ وطنی آثار مارکس ، لنین و سایرین را همچون فایلی در قفسه کشوها نهاده و در هر موردی که نیاز به تحلیل داشته و دارند ، فایل مربوطه که بنظر انها مشکل گشاست را بیرون آورده و از همه هواداران می خواهند که این الگو را محور کار خود قرار دهند و تنها نکته ای که بروی خود نمی آورند اینکه همه انقلابیون مورد علاقه انها مهمترین وظیفه را کار در جنبش کارگری و نه از راه دور می دانستند . درست مانند دعاوی حقوقی کشور انگلستان و کشورهای مشترک المنافع که همان پروسه تحول انگلیس را یعنی خزیدن سرمایه داری از درون جامعه فئودالیته را سرمشق قرار دادند که برای دادن حکم مربوط به هر مورد در دست محاکمه می بایست حکم نمونه مشابه قبلی در سالهای گذشته را یافته و محک قرار داد . البته قوانین کشوری همچون فرانسه برعکس انگلیس که سرمایه داری با انقلاب خونین از درون جامعه فئودالیته تثبیت گشت و قوانین متحول متناسب با سیستم جدید مدون گردید ، سالهاست نمونه و الگوی کشورهای رو بتوسعه و عقب مانده پس از پیروزی هر جنبش قرار گرفته می شود . یکی از مشکلات عمده گروههای سیاسی چپ ایران که آگاهی دادن به طبقه کارگر را نه برای خود رهبری طبقه ، بلکه برای تغییر قدرت سیاسی انجام می دادند ، آثار لنین را که اکثرا در زمان پروسه تشکیل حزب و پس از ان نوشته شده ، برای الگو سازی است که در نتیجه روشنفکران چپ ایرانی تلاش دارند ثابت کنند که جنبش کارگری تنها در راستای مخفی بودن و زیر پوشش بودن حزب مفهوم پیدا می کند و لذا حرکت برای تشکیل سندیکای مستقل در راستای نظام سرمایه داری بوده و انحراف از انقلاب است . متاسفانه این الگو قرار دادن و محو تفکر گشتن در بسیاری از گروههای چپ همچنان ادامه داشته و اگر بعضی از این روشنفکران چپ نیز سخنی متفاوت و نه حتی متحولانه بیان داشته ، انهم به الگویی دیگر تبدیل و اسامی انها به فایلهای قبلی و یا اسامی احزاب اضافه شده است . پیشروان بیشتر گروههای سیاسی که هواداران خود را سخت به آثار مورد تایید خود رهنمون می کنند ، حتی حاضر نیستند دریابند که اگر این انقلابات سوسیالیستی به هدفی که داشته نرسیده ، چه دلیلی داشته و وظیفه دارند نقدهای تئوریک را مثلا به نطفه سازماندهی و سهم کارگران در تشکیل احزاب کمونیستی و موضوع رهبری ان کشورها متوجه نموده و اشتباه را احیانا در صورت توان اجرا ، مجددا تکرار نکنند . چگونه ان احزابی که موفق به انقلاب سوسیالیستی شده اند با وجود دادن سهمی به کارگران در تشکیلات خود نتوانستند جامعه مورد ادعا را پیاده کنند ، در حالیکه افراد و بعضی از گروههای سیاسی حتی دور از وطن که حاضر نیستند خود را کمتر از کمونیست بدانند بر هر نوع حرکت کارگری داخل کشور زیر شدیدترین سرکوب حاکمان ، انتقاد نموده و مانند ایدالیستها جز انقلابات کمونیستی که روشن نیست چگونه ، با چه ابزاری و با چه سازمان و یا حزبی را خواهان بوده و چگونه می خواهند به واقعیت تبدیل کنند ، که امید است خلق السائه و بکمک نیروهای آسمانی نباشد !
اندیشه سندیکا - همچنانکه طبقات محکوم و زیر سلطه جوامع قبل از سرمایه داری یعنی رعایا و برده ها در تضاد با فئودالها و برده داران بوده و این امر ناشی از تضاد درونی انها در هر جامعه بود ، کارگران نیز قبل از اینکه مارکس اندیشه خود را بیان کند بدلیل کار و علایق مشترک و تضاد ناشی از کار و سرمایه بدنبال تاسیس تشکیلاتی بودند تا بکمک همدیگر حقوق صنفی خود را که با وجود شرکت مستقیم در تولید ، کمترین بهره را داشته باشند ، از سرمایه داران و دولت کارفرما بگیرند . سندیکا مهمترین دستاوردی بود که کارگران در مبارزات خود به اهمیت ان برای رسیدن به خواسته های خود پی بردند و در نتیجه همچنان بعنوان پایگاهی معتبر برای کارگران در پیش بردن خواسته هایشان محسوب می گردد و بهمین دلیل طبقه سرمایه دار ، دولت ، حاکمیت و حتی اقشار مختلف جامعه ، روشنفکران ، اندیشمندان ، گروههای سیاسی ، گروههای حقوق بشری ، سایر نهادهای جامعه همچون زنان و دانشجویان و معلمان و غیره و سرانجام اقشار مختلف خود کارگران تفسیرهای مختلفی از سندیکا و انجمن صنفی و شورا می نمایند وتلاش دارند با ایجادش بسود خود از ان بهره برداری کنند . روشن است که طبقه سرمایه دار ، دولت و حاکمیت یک کشور تلاش دارد که سندیکای وابسته ( زرد ) و حداقل متمایل بخود را تشکیل داده و یا اجازه تاسیس بدهد و از این طریق حرکتهای کارگری و خواسته های انها را بسود خود کنترل نماید و در مقابل کارگران تلاش می کنند سندیکای مستقلی ایجاد کنند که در جهت منافع کارگران حرکت نماید . در کشورهای پیشرفته ، قوانین در جهتی نوشته شده اند که کارفرمایایان سعی می کنند کارگران را از ورود به سندیکاهای کارگری منع نموده و تا جائیکه لازم است اثر سندیکا را منتفی نمایند و یا کارفرمایان قادرند توافق مستقیم با کارگران تحت استخدام خود بدور از حمایتهای سندیکایی داشته باشند تا از طرفی از اتحاد گسترده کارگران جلوگیری نموده و از طرف دیگر سود بیشتری بجیب بریزند و این چنین است که برخلاف تصور ، تعداد کارگران عضو سندیکاهای کارگری نسبت به تعداد کل کارگران اینگونه کشورها بسیار اندک است .
ورود سرمایه خارجی - در کشورهای پیشرفته بدلیل امکاناتی که شرکتهای بزرگ و بین المللی دارند با انتقال سرمایه به کشورهایی عقب مانده و بخصوص در مناطق آزاد تجاری ان کشورها که با حمایت دولتهای انها مواجه شده ، در مقابل کارگرانی قرار می گیرند که از حقوق سندیکایی محروم و از نظر حقوقی و رفاهی در حداقلها بسر می برند و باین ترتیب سود بمراتب بیشتری نصیبشان گردیده ، از دست قوانین مصوب کشورهای خود و سندیکاهای کارگری خود در امان بوده ، مالیات بمراتب کمتری پرداخته ، ملزم به تامین امکانات رفاهی برای کارگران و کارکنان بومی نبوده ، با باجی که به حکام و مسولین بومی می دهند جلوی هرگونه حرکت کارگری را گرفته و سرانجام این انتقال سرمایه را مانند پتکی بر سر کارگران کشورهای خود بکار می برند تا علاوه بر پایینتر آوردن حقوق و مزایای کارگران کشورهای ( پیشرفته ) خود ، حتی قراردادهای مصوب قبلی را نیز بسود خود تعدیل کنند . کشورهای پیشرفته با وجودیکه از آزادی نسبی برخوردارند ولی قوانینی را وضع کرده اند که نهایت بیشتر بسود کارفرمایان می باشند و نیروی کار انها درگیرودار قوانین و بیکاری خود ، ناچار سازمانهایی ایجاد می کنند که بنوعی منافع کارفرماها را نیز دربر گیرد . اگر بحرانی پیش می اید ، که معمولا هرچند سال چنین میشود ، الویت کمکهای دولتی که از مالیات همه مردم یک کشور بدست می اید به صاحبان بانکها ، شرکتهای انحصاری بیمه و شرکتهای بزرگ ورشکست شده و یا در حال ورشکستگی تعلق می یابد ، با این توجیه که شرکت بازگشت شده بکار خواهد توانست کارگران و کارکنانش را از بیکاری نجات دهد و در این میان خیل کارگران و مردمی که بدلیل از دست دادن کار و یا کسر حقوق که ترفند زمان بحران کارفرمایان است ، منجر به از دست دادن خانه ، آپارتمان و امکاناتی که با وام تهیه شده و دیگر امکان پرداخت نیست از الویتی برخوردار نیست و ضمن از دست دادن بازنشستگی ، مالکیت اموال خود را هم از دست می دهند ! این موضوع و موارد دیگر بعضی از روشنفکران و گروههای سیاسی چپ مخصو صا کشورهای زیر سلطه دیکتاتوری بومی که بیشتر مقیم کشورهای پیشرفته هستند را باین فکر می اندازد که نفس ایجاد سندیکای مستقل حرکت انحرافیست و کارگران از این طریق راه رهایی را نمی یابند ، گرچه بخود اجازه نمی دهند که برای کارگران این کشورها راه حل ارائه دهند . درعوض بدون تردید سندیکای مستقل را در کشورهای خود مردود و انحرافی دانسته و پیروزی طبقه کارگر را یا در مبارزه مسلحانه دانسته و یا تشکل را در شوراهای مخفی و کمیته های کارگری سرخ الگو شده شوروی و غیره دوران انقلابش می دانند ، بدون اینکه خود در تاسیسش شرکتی کنند و یا نحوه ایجادش را در کشوری زیر سرکوب شدیدترین اختناق توضیح دهند .
تشکیل سندیکا در ایران - در ایران نیز جنبش کارگری به همت کارگران چاپ که بدلیل نوع کار هم با روشنفکران جامعه تماس بیشتری داشتند و هم خود بدلیل زیستن در مرکز شهرهای بزرگ همچون تهران و تبریز ، از آگاهی بیشتری نسبت به سایر کارگران در صنعت نوپا که در حال تشکیل بود ، توانستند اولین اتحادیه کارگری را در تهران در سال ۱۲۸۵ تاسیس کنند که ۴ سال بعد اتحادیه سراسری کارگران چاپ پایه گذاری گردید . باین ترتیب نخستین تشکیلات کارگری در ایران ایجاد گردید که توانست پس از تاسیس خود اولین تجربه همکاری با همدیگر را در اعتصابی که موفقیت آمیز بود ، بپایان برساند . طبیعی بود که که انقلاب اکتبر در شوروی و تاسیس احزاب سوسیال دموکرات در شهرهای بزرگ ایران و مهاجرت وسیع کارگران ایرانی برای یافتن کار و همچنین وجود روشنفکران ایرانی موجب گردید که افکار جدید انقلابی در ادامه افکار آزادیخواهانه مشروطیت به ایران نفود کرده و موضوع کارگری جزو مطالب روز قرار گیرند و سیل آمدن روشنفکران روسی جهت ایجاد زمینه برای اتصال ایران به انقلاب شوروی نیز این امر را تشدید نمود . با پیروزی که اتحادیه های کارگران چاپ تجدید سازمان یافته در اعتصابات خود بدست آوردند ، موجب گردید که اتحادیه های نانواها ، شاگردان دکانهای بزازی و پارچه بافان و سپس کارگران کفاش ، پست و تلگراف ، قناد و شاگردان دکانها و تجارتخانه ها تشکیل گردند که از پس انها اتحادیه عمومی کارگران مرکزی ایجاد شد که توانست ۸۰۰۰ عضو از ۳۰،۰۰۰ کارگر موجود تهران را در سال ۱۳۰۱ سازماندهی نماید . در هرکدام از شهرهای همجوار مرزهای شوروی نیز مانند تبریز ، رشت و بندر انزلی تشکیلات شکل گرفت و هر شهر دارای ۳۰۰۰ عضو کارگری بودند که در بندر انزلی ، شهری که اولین حزب کمونیست ایجاد شد ، عمدتا از کارگران بندر و باربری اسکله شکل گرفته بودند . با رشد صنایع تحول دیگری در جنبش کارگری ایران اتفاق افتاد چه از طرفی صنایعی همچون ساخت وسائل برقی و مکانیکی و کلا امکانات زندگی رشد کرد و همچنین گسترش اکتشافات و بهره برداری از معادن برای تولید مواد اولیه و سوخت موجب گردید کارگران بیشتری در یک محل کار جمع گردند و از طرف دیگر اهمیت این صنایع در زندگی مردم جهان باعث شد به تولید انها بهای بیشتری دهند و در نتیجه تجمع کارگران در یک محل افزوده شده و سندیکاهای ایجاد شده در آنها دارای قدرت بیشتری برای مانور و پیروزی در اعتصابات داشتند . رشد اینگونه صنایع و کارهای ساختمانی و معدن که روزبروز اهمیت بیشتری می یافتند و همچنین دیرتر با پا گرفتن صنایع اتومبیل سازی موجب گردید که سندیکاهای پرقدرتی تشکیل گردند و اتحادیه هایی از قبیل اصناف مختلف ساختمانی و فلزکار و مکانیک ، معادن و غیره شکل گیرند . اکتشاف و تولید نفت از همان اوان توسط شرکت انگلیسی هند شرقی و حمایت دولت انگلیس خود پایه گذار صنعت نفت گردید که مراکز عمده نیروهای کارگری را تشکیل می داد که چون در ابتدا زیر نظر سرمایه های خارجی کار کرده و چشم پوشی مسولین بومی زرخرید خارجیها از حداقل حقوق و امکانات برخوردار بودند ، بتدریج سندیکاهای نیرومندی ایجاد نمودند که اعتصابات ، شکستها و پیروزیهای کارگران ان خود ورق مهمی در جنبش کارگری محسوب گردیده و تظاهرات روز کارگر آنروزها بیاد ماندنی است .
هدف کشورهای پیشرفته از تشکل کارگری - بنابراین از همان آغاز رشد سرمایه داری در ایران تشکیلات کارگری بسرعت پا گرفت و توانست کارگران را به اتحاد و کسب خواسته هایشان رهبری کند ، هرچند وابستگی ان اتحادیه ها به حزب توده و الویت دادنش به منافع شوروی موجب گردید که حکومتهای وقت انها را شدیدا سرکوب نمایند . شرح جنبش کارگری ایران در سالهای آغاز تا ۱۳۴۲ که در بیشتر مقاطع با تثبیت حکومت دوران رکود را گذراند ، کتابهای موجود و سایر نشریات منتشر شده مربوط به احزاب سیاسی و کتابهای دیگر مراجع مهمی می باشند که تاریخ جنبش کارگری ایران را شرح داده اند که قابل دسترسی بوده و در این مقاله از ان صرفنظر می گردد . انچه اهمیت دارد اینکه کارگران درک نمودند با تشکیلات مستقل کارگری می توانند خواسته های رفاهی خود را که مشترک می باشند ، پیگیری نمایند ولی متاسفانه این سندیکاها و اتحادیه های کارگری مستقل که تحت تاثیر مثبت انقلاب شوروی رشد کرده بود موجب شد فعالین به غلط نقش شورایی را به سندیکا تفهیم نمایند . بدلیل چشمداشت سران کشور شوروی که دوره انقلابی را طی کرده و مانند انگلستان و سایرین به جهان گشایی فکر کرده و لذا بلعیدن ایران هدف اصلی دانسته و به سران احزاب وابسته ابلاغ شد ، در نتیجه اکثر تشکیلات کارگری تحت نفوذ حزب توده و حزب مشابه خود در تبریز با وجود تامین بسیاری از خواسته های کارگران ، در خدمت سیاست بازان وابسته قرار گرفتند . همزمان با سرکوب جنبش کارگری توسط دولت وقت که با کمک و مشاوره دولت و سرمایه های انگلیسی صورت می گرفت ، کارفرماهای بومی و دولت دریافتند که می باید خود تشکیلاتی کارگری را علم کنند که در خدمات انها باشند و مشاوران خارجی با وجود عقب ماندگی تفکر کارفرمایان بومی بر این امر اصرار فراوان داشتند تا در ضمن نفوذ اتحادیه های وابسته به شوروی را کمتر کنند . سندیکا و اتحادیه که هردو با هدفی مشابه تاسیس می گردید و می بایست نهاد دموکراتیکی باشد که کارگران را به حقوقشان آگاه نماید ، در خدمت سیاست روز منافع شوروی قرار گرفت و از انزمان تا به امروز سیاست شوروی همپای کشورهای انگلستان و امریکا مهمترین ضربه را نه تنها به جنبش کارگری ، بلکه به همه جنبشهای آزادیخواهانه دیگر کشور زدند . گروههای سیاسی چپ که گفتار لنین را که اتحادیه های کارگری بدون حزب طبقاتی معنی ندارند را ای قرآن نموده و فراموش کردند که در شوروی حزب طبقه کارگر بطور کلاسیک تشکیل شده و لذا هم اتحادیه ها انگیزه جذب داشتند و هم حزب موجود قدرت جذب و کنترل انها را داشت ، در حالیکه حزب نصفه و نیمه توده یک حزب وابسته به کشور خارجی بود که نه یک حزب سراسری کارگری بود و نه توان حزبی لنین را داشت . سیاست حزب توده تحت نفوذ شوروی و فشار دیپلماتهای انگلیسی و آمریکایی و دولتهای ضد کارگری بومی که طرفدار ایجاد سندیکاهای فرمایشی بودند ، هرگز اجازه ندادند که اتحادیه های کارگری مستقل که تلاش برای ایجاد داشتند ، شکل بگیرند . در ۳ سال قدرت دکتر مصدق که حمایت جنبش کارگری را حس می کرد ، حزب توده بدنبال سیاستهای خود بوده و در نتیجه کودتای کشورهای غربی منجر به سقوط دکتر مصدق و قدرت دوباره شاه گردید که بلافاصله سرکوب جنبشهای کارگری ، دانشجویی و موارد دیگر را آغاز نمود تا سالها جنبش کارگری همراه سایر جنبشهای مردمی در رکود بسر برند .
قانون کار در ایران - قانون کار که در ۱۳۲۵ تصویب گردید نیز همچون جنبش کارگری داستان درازی دارد و دولتهای گوناگونی که پشت سرهم جانشین یکدیگر بودند ، جز در مقاطع کوتاهی که دولتها ضعیف بودند و یا شاه به قدرت مطلق دست نیافته بود ، سعی داشتند مشکلات را در جهت تقویت و تسلط دولت حل کنند که گاها بسود کارگران نیز تمام می شد و سرانجام قوانین درجهت خلاف منافع و حقوق کارگران تقریر گردید . در دوران سلطنت نیز سرکوب جنبش کارگری و ایجاد سندیکاهای زرد و وابسته با کارفرما و دولت دنبال می شده و نمونه اتحادیه کارگران در حزب مردم علم و اتحادیه کارگران و پیشه وران اصفهان نمونه های تشکلات کارگری وابسته به دولت و کارفرمایان بوده است . بررسی حداقل حقوق در زمانهای مختلف نشان می دهد که گاهی کارگران متخصص و حرفه ای زندگی متوسط داشته ولی سایر کارگران از حداقل زندگی برخوردار بوده اند ، گرچه قانون کار در رژیم قبل نیز به اصلاحاتی دست زد که گاهی بسود کارگران بود و بیشتر منافع کارفرما و دولت را پوشش می داد . در دوران قدرت سلطنت ، نقش سندیکاها بیشتر بازیچه دست مقامات و دربار بوده و نمایندگان واقعی کارگری وجود نداشتند ولذا برخورد با قوانین از بالا صورت می گرفت . قانون کار جدید در جمهوری اسلامی پس از حدود ۱۰ سال استفاده از قانون رژیم قبلی ، با تغییراتی بسود کارفرما و دولت در عدم حضور نمایندگان واقعی کارگر و تحت نظر نمایندگان خود فروش خانه کارگر و انجمنهای اسلامی و نماینده دولت در سالهای ۶۶ تا ۶۹ تصویب گردید و پس از ان نیز تلاش گردید تا هرچه بیشتر حقوق کارگر را با آوردن اصلاحیه های مختلف نادیده گرفته و دولت و کارفرما را راضی نگاه دارد . اصلاحیه قانون کار سال ۸۵ که توسط بیشتر مسولین و هم فعالین کارگری مورد بررسی قرار گرفت ، یورش دولت به منافع کارگران از طریق قانون کار بود ، اصلاحیه ای که به وزیر کار رسما اختیار می داد تا برخلاف قانون کار قبلی مصوب ، کارگاه های زیر ۵ کارگر شامل مقررات بیمه نباشند و حداقل حقوق ، شکایت از اخراج و گرفتن سنوات از کارگر قراردادی سلب شود . اصلاحیه ماده ۲۱ در مورد فسخ قرارداد موجب اختیارات بیشتر کارفرمایان و ضرر کارگران بوده و بر موارد بازنشستگی ، از کار افتادگی ، فوت کارگر ، انقضای مدت قرارداد ، پایان کار قرارداد با مدت مشخص ، استعفای کارگر ، کاهش تولید و تغییرات ساختاری مربوط به کارگاه ، کاهش توان تولیدی کارگر و رکود تولید تاکید دارد . اصلاح در ماده ۲۷ برای اخراج کارگر که قبلا باید تایید شورای کارگری را در بر میداشت ، حال تنها به شورا اطلاع داده می شود و ماده ۱۹۱ تعیین تعداد حداقل کارگرانی که مشمول قانون کار نمی شوند ، و سرانجام دو سازمان عریض و طویل بازرسی کار و اشتغال آفرینی با دسترنج کارگران برای کنترل انها به وزارت کار افزوده می گردد . اصولا دولتهای سرکار و حکومت اسلامی که حتی برای قانون اساسی مصوب خود تره خورد نمی کنند ، دیگر خود را موظف به اجرای قانون کار نیز ندانسته و قراردادهای موقت و سفید امضای یکطرفه که فقط به امضای کارگر رسیده و در جیب کارفرماست را محترم شمرده و دست آنها را برای استثمار هرچه بیشتر کارگران باز می گذارد . در ماده ۱۲۵ قانون خدمات کشوری میزان افزایش حقوق میبایست حداقل برابر تورم باشد ، تصریح شده و بازهم قانون کار با مواد اصلاحی خود آنرا مردود می نماید و توجهی به افزایش هزینه ها و تورم نشده که خط فقر را یک میلیون تومان اعلام می کند و میزان حداقل حقوق را به یک سوم خط فقر برای سال ۹۰ تصویب می نمایند . سیل بیکارانی که پس از پایان جنگ و توقف کارخانه های بزرگ و کارگاههای کوچک خرده بورژوازی که برای تولید وسائل و امکانات جنگ بکار مشغول بودند ، افزایش قراردادهای موقت را امکان پذیر نمود و در این میان کارگران شهرهای دور نسبت به مرکز و کارگران معادن در بدترین شرایط بسر برده و حتی با نیمی از حداقل حقوق و بدون مزایا و بیمه و سنوات مشغول بکار بودند .
قرارداد موقت - از آنزمان تا بحال قانون کار سیر نزولی خود را در جهت منافع کارفرمایان و دولت ادامه داده و هرچه می گذرد کارگران کمتر به نمایندگان قلابی و قانون کار اعتماد پیدا می کنند و بیشرمی مقامات تا جایی بالا رفته که اتحادیه های مسکن و امکان و سازمان تامین اجتماعی و نظایر انها که با پول کارگران و کارکنان می گردد ، ناندانی یکسری افراد خود فروخته و وابسته گردیده و موجودی با چند سری اختلاس بجایی رسیده که کارگران با بن کارگری سرگردان می باشند ، البته شرکت بیمه اجتماعی با سرمایه هنگفت در اختیار مسولین خود داستان دیگری دارد . با وجودی که دولت فعلی با پشتگرمی رهبری و سپاه برای قانون و مجلس و قضات اهمیتی قائل نیست ، ولی موجب نگردیده تا بازهم مواد قانون کار دستکاری و اصلاح نشود ، کما اینکه بندهای ۲۷ و ۲۸ را که جلوی اخراج بیرویه کارگران را می گرفت را بسود دولت و کارفرما تغییر دادند و لذا نرخ بیکاری کارگران که ترس از بیکاری موجب کاهش اعتراضات بود ، را افزایش داد .بیجهت نیست که نماینده سندیکای واحد اتوبوسرانی پس از تاسیس سندیکای مستقل ، اولین اقدام را برای ۱۲ میلیون کارگر موجود در ان سال را اجرای حقوق جمعی کارگران دانسته و شرایط پیدایش سندیکاهای مستقل را طبق منشور حقوق سندیکا و مقاوله نامه های بین المللی کار خواهان است ، درحالیکه قانون کار موجود در همان زمان تشکیل انجمن صنفی با ۳۵ کارگر را مجاز می داند . در ۳۱ سال اخیر رشد نزولی حداقل حقوق نسبت به هزینه ها و تورم شدید بوده و سال ۹۰ با حذف یارانه در کنار بالاترین نرخ تورم ، بیکاری ، عدم پرداخت حقوق معوقه و قراردادهای موقت می رود که گذران اسفناکی برای کارگران درپیش باشد . اخیرا نیز دولت وابسته سپاه که جنبش میلیونی را با ضرب و شتم ، شکنجه ، زندان و اعدام محکوم کرده و از فضای تهدید خارج ابایی ندارد ، بیشترین فشار را بر روی جنبش کارگری و نمایندگانش وارد آورده و انها را به زندانهای طولانی محکوم کرده است و در نتیجه به کارگران که حقوق خود را از طریق سندیکا دنبال می کنند ، فهمانده که باید برای رسیدن به خواسته هایش سیاست پیشه کرده و سرنگونی حکومت را خواستار گردند . چرا که با توقف اکثر کارخانه های خصوصی و وجود کارخانه های دولتی و واگذاری بخشی از انها به سپاه و وابستگان عملا کارگران برای هر خواسته ای در مقابل سپاه ، دولت و حکومت قرار می گیرند و بیجهت نبود که کارگران زیادی همراه خانواده هایشان در جنبش شرکت داشتند .
نهادهای دموکراتیک - پروسه ای که در کشورهای پیشرفته صورت گرفته بود چه از نظر تغییرات طبقه حاکم و سرمایه دار و خرده سرمایه دار ، چه از نظر رشد جنبش کارگری و فعالین کارگری و بالاخره چه از نظر رشد اقشار متوسط و روشنفکر بسیار متفاوت از کشورهای عقب مانده و وابسته بسیار متفاوت بود و در این میان کشوری همچون ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود . در یک کشور پیشرفته رشد فرهنگی و اجتماعی نیروهای مردمی موجب گردید که جنبشهای کارگری ، زنان ، کارکنان ، معلمان و سایر اقشار در نهادهای دموکراتیک صنفی خود فعال شده و درک کنند که جامعه انها از ترکیب گوناگون آنها تشکیل شده و با کمک یکدیگرند که بتوانند پیشرفت در کشور خود را عملی سازند و این نهادهای دموکراتیک دلیل وادار کردن دولت مربوطه به تن دادن به خواسته های این نهادها بوده است و در نتیجه رفاه و دموکراسی نسبی را در چنین کشوری پیاده کردند . در این میان دولتهای چنین کشورهایی بدنبال گسترش بازار تولیدات خود و دست یافتن به منابع و نیروی ارزان کار بسمت کشورهای کم توسعه و عقب مانده هجوم آوردند و تاریخ پر از فجایعی است از عملکرد این دولتهای بظاهر دموکراتیک که چگونه به تثبیت طبقه حاکمه کشورهای عقب مانده برای رسیدن به سودشان کمک کرده و چگونه موجب سرکوب جنبشهای مردمی و کارگری ان کشورها بوده اند . در طرف مقابل رشد کشوری همچون ایران که تا زمان مشروطیت قادر بود نیازهای کشاورزی و غیره مردم کشور را تامین نماید ، منوط به نیازهایی گردید که توسط کشورهای پیشرفته تعیین می گردید و از آن زمان تامین تسلیحاتی بمراتب بیشتر از نیاز کشور جزو ضروریترین نیازها گردید . سرمایه داران جدید وابسته ای وارد کارزار شدند که همچون حکومت که سرمایه های بزرگ را در اختیار داشت که نه تنها کار را برای سرمایه های کوچکتر مستقل تنگ می کردند بلکه اجازه نمیدادند نهادهای دموکراتیک کارگری یعنی سندیکاها پا بگیرند ، هرچند حکومت سلطنتی از رشد سایر نهادهای دیگر نیز جلوگیری و آنها را با سرکوب مواجه می گردانید .
عملکرد چپ - مهمترین اشتباهی که چپ ایران در سال ۵۷ مرتکب گردید علاوه بر عدم ترویج آگاهی فرهنگی سیاسی به خود و کارگران و سایر نیروهای دموکرات و حرکت بسمت سازماندهی ان نیروها ، داشتن عدم درک صحیح از سرمایه وابسته و اعتقاد بر قدرت گرفتن بقول انها خرده بورژوازی مستقل که بخشی از حکومت را در دست گرفته است و لذا انتظار داشتند پروسه سرمایه داری کلاسیک بنوعی طی خواهد گردید . محتویات نشریات چپ در ان سالها از سیل کلمات بدون بار طبقاتی بهمراه تحلیلهای بی پایه و آوردن فاکتهای بیربط از لنین و غیره پر بود و جالب اینکه گروههای سیاسی برای شرکت کردن و یا نکردن در مجلس اول از تجربه دومای لنین فاکت می آوردند ، و گاها شعار انقلابی و یا دموکراتیک بودن حکومت جایگزین شده با سلطنت را سر می دادند ، غافل از اینکه با پشت کردن بکار مخفی و علنی کردن خود موجب شناسایی و قتل عام خود گردیدند . تراژدی چپ وطنی که اکنون مقیم کشورهای پیشرفته و امپریالیست شده در آنستکه امروزه کارگران را از مبارزات علنی برای ایجاد سندیکای مستقل منع می نمایند ، در حالیکه کارگران برای مبارزات روزمره نیزمند چنین تشکیلاتی هستند . آنان فراموش می کردند از اینکه دارنده حکومت ، مهم نیست که قبلا در چه جایگاهی بوده و چه پایگاهی داشته ، بلکه مهم این است که انها حکومت را در دست گرفته و طبقه سرمایه دار جدیدی شده اند که در یک اشتباه تاریخی و در کمال ضعف فرهنگی و سیاسی و اجتماعی نیروهای مردمی و از جمله کارگری و با کمک غرب به قدرت رسیدند . نیروهای چپی که بیشتر فهم تئوریکی خود را از فرهنگی یاد گرفته بودند که انتشارش با حزب توده بود ، در کشاکش دعوای تئوریکی که در ظاهر به ضد حزب توده بود ، در انتها بسیاری از آنها به هواداری از حزب برخاستند ، سایرین نیز که به مخالفت نظام برخاستند در مبارزه ای که فاقد درک صحیح از مبارزه طبقاتی بود ، جان عزیزشان را فدا کردند ومهاجرت بسیاری دیگر موجب تنها شدن طبقه کارگری گردید که تاریخا به وجود نیروهای سیاسی نیازمندند . این درک غلط از طبقه حاکم در طی سالهای حکومت ولایتی همچنان ادامه داشته و ماهیت دولتهای متعددی که در این سالها تحت نام دولت موقت ، جنگ ، سازندگی ، اصلاحات و اصولگرا برای تحکیم نظام ، قدرت مجریه را در دست گرفتند ، همچنان با تحلیلهای غلط از طرف بیشتر روشنفکران روبرو بوده و گاهی به حمایت از انها برخاسته و یا همچنان اصرار دارند که بنوعی طبقه حاکمه را با ارتباط دادن به ریشه های مذهبی و ایدئولوژیکی متفاوت کنند و یا فریب سوء استفاده ظاهری انها با شعار ایران نیرومند با انرژی هسته ای و یا دلبستگی به تاریخ کهن ایران را می خورند . در این میان تعدادی نیز از راه مخالف رشد کشورهای رو به توسعه در سایه تجارت آزاد جهانی را در جمهوری اسلامی دنبال کرده و عکس العملهای مشابه را به اشتباه در داخل کشور پیگیری می نمایند .
نگاه طبقه حاکم به منابع کشور - کشوری که انقلاب میکند مانند شوروی ، چین، ویتنام و غیره بلافاصله تلاش دارد که به شعارها و آمالی که برای آنها مبارزه کرده بود به رشد و رفاه مردمش بپردازد ، گرچه در ادامه نقش دولتهای انها مشابه سایر دولتهای متجاوز می گردد . در ایران انقلابی در سال ۵۷ اتفاق نیافتاد بلکه جنبش دیر بپا خواسته ای که فاقد نیروهای سازماندهی شده دموکراتیک بود ، حکومت را تحویل روحانیتی داد که سازمانش توسط سلطنت قبلی ضربه نخورده بود ولی استحقاقش تصرف قدرت قبلی نبود . سیاستمداران بی اندیشه و بی سازمان که نام نیمه ملی را عاریت گرفته بودند همراه روحانیون و وابستگانش بلافاصله نقش نیروی متجاوزی را گرفتند که انتظارش می رفت و با جنگی که براه انداختند علاوه بر نابودی جوانان دلاور و نیروهای تولیدی موجب عقب ماندگی رشد نیروهای دموکراتیک نیز گردیدند و سپاهی از میان جنگ بیرون آمد که بعد از سالها قدرت انحصاری را با رهبرش بدست گرفتند . اگر در کشور دموکراتیک منابع طبیعی متعلق به مردم آنکشور بوده و در جهت رفاه انها بکار می رود ، اگر در چنین کشوری دولتها از مالیات مردمش کشور را می گردانند ، مجبور است و این نهادینه شده که به خواسته های انها توجه کند و همیشه نیروهای مردمی توانسته اند در زمانیکه متحد می شوند حرفشان را به کرسی نشانده و دولت را وادار به عقب نشینی نمایند . در حالیکه طبقه حاکمه کشوری همچون ایران که دارای منابع مهم معدنی و نفتی می باشند و مالیات بخش عمده درامد دولت را نمی پوشاند ، گرچه در حال حاضر مالیات می رود که نقش مهمتری در بودجه دولت بازی کند ، این منابع را ارث پدری و یا بیت المالی میدانند که اگر از ان کمکی به مردم کشور نمایند انرا صدقه محسوب کرده و این حق را بخود می دهند که با این درامد علاوه بر تعیین سیاستهای مورد علاقه خود حتی به سرکوب مردم کشور بپردازند . نگاه حکومتها در کشور ایران در مورد منابع اقتصادی همیشه چنین بوده که باید در اختیار دولت و حکومت قرار گیرند و انها اگر چه با ظاهر نمایندگی از طرف ملت و چه بدون این ظاهر فریبنده ادعای مالکیت ان منابع را داشته و با اختیار کامل از سرمایه های ملی استفاده می کنند و سود ان منابع در ادامه جزو املاک شخصی بدل می شوند . جالب اینکه کارگران محرومترین طبقه یک جامعه هستند که کمترین بهره را نسبت به طبقه سرمایه دار و سایر اقشار جامعه از منابع طبیعی کشور و سود حاصله از تولید انها نصیب برده و در حالیکه بیشتر بار تولید به گردن انهاست . اگر راست است که منابع طبیعی یک کشور متعلق به همه مردم ان کشور می باشد ، پس چه دلیلی دارد که کارگران و سایر کارکنان رده پایین می بایست با توجه به قوانین کار مصوب دولتها کمترین حقوق و مزایا را حتی نسبت به مدیران و کارمندان رده های بالای همان صنایع که در اختیار دولت است ، دریافت نمایند !
نگاه طبقه حاکم به مردم - زمانیکه دولت فریبکار فعلی در کشور ایران برای انحراف افکار مردم پرداخت یارانه ها را در بوق و کرنا کرده که میخواهد حقوقی که به اقشار آسیب پذیر تعلق دارد را بپردازد ، نگاه روشنفکران چپ و آگاهان سیاسی اجتماعی که تاثیر بسیاری می توانند بر جنبشهای کارگری و غیره داشته باشند ، باید در مقابل ترفندهای سرمایه و حکومت ها هشیار باشند و آنرا افشا نمایند که چگونه حذف یارانه به ضرر کارگران تمام می شود . باید نشان دهند که چگونه این درامد برای رانتهای سپاه ، کمک به تروریستهای بین المللی و یا سرکوب مردم هزینه شده و یا خرج انرژی و نیروی هسته ای می شود که با منابع نفتی و گازی موجود نمی خواند . کما اینکه رییس دولت با بیشرمی جلوی رسانه های بین المللی که پول هنگفت مصاحبه محدود خود را دریافت کرده اند میگوید که آزادی در کشور برقرار بوده و هیچ زندانی سیاسی وجود ندارد و حتی اجرای مقاوله نامه سازمان جهانی کار را که قبلا امضا شده تن نمی دهد . دیگر قابل قبول نخواهد بود که این دولت و حکومت را بدلیل شعارهای سیاسی و فریبانه ضد غرب ، حکومت مستقل و قابل اصلاح توسط گروهی همچون سران اصلاح طلب دانست و یا اعتقاد داشت که اینها در مقابل قشر محافظه کار حکومت که با مخالفتشان با آیین قلابی تاریخ کهن ایرانی که شوی تبلیغاتی وسیعی برای دولت شده ، میخواهند تاریخ گذشته را جایگزین اسلام ولایتی نمایند . هیچ حرکتی از این دولت و حکومت در جهت آزادی ، دموکراسی و یا منافع مردم انجام نمی گیرد بلکه تماما پوششی بر نیات انها جهت انتقال همه ارکان قدرت سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی به قشر ولایتی و سپاهی هستند که قدرت انحصاری را در دست گرفته اند . حتی تغییرات اقتصادی مبنی بر حذف یارانه ها و ایجاد تجارت آزاد که از کشورهای پیشرفته در کشورهای در حال پیشرفت برای استفاده از بازار ارزان نیروی کار ، منابع زیرزمینی ، مالیات کمتر و موارد دیگر بکار رفته ، با تغییراتی که حکومت و دولت جمهوری اسلامی در حال اجرا هستند متفاوت می باشند . تجارت آزادی که در کشورهایی مثل برزیل ، مکزیک ، هند و مشابه انجام گرفت و بنام نئولیبرالیستی معروف گردید ، موجب آزادیهای نسبی در کشورشان برای ایجاد نهادهای صنفی گردید که جذب سرمایه های سنگین کشورهای پیشرفته را بدنبال داشت . در حالیکه حذف یارانه و واگذاری سرمایه های دولتی در کشور ایران منتج به افزایش درامد دولت برای سرکوب مردم گردیده و نه تنها سرمایه ای خارجی بدلیل جو اختناق جذب نگردید بلکه گرانی وحشتناکی گریبان مردم و کارگران را گرفته و خواهد گرفت که بزودی آثارش هویدا می گردد و در این میان سرمایه های دولتی واگذار شده بهمراه پروژه های متوسط و بزرگ کشور همگی به سپاه پاسداران و انصار و نه بخش خصوصی واگذار گردیده است . آگاهان و فعالین کارگری باید هشیار باشند که حکومت ولایتی و سپاهی چه باقی بماند و چه با اشکال دیگری ظاهر خود را بپوشاند ، در همه ارکان اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی تنها قصد تثبیت نظامی را دارد که نه تنها همه نیروهای آزادیخواه را سرکوب کند ، بلکه شیره و خون باقیمانده از جان کارگران را برای سران خود در شیشه کند . حکومت و دولتی که شعار دفاع از کارگر و مستضعف را بطور فریبکارانه از ابتدای رسیدن به قدرت با اشکال مختلف می داد ، در پی انهمه انتظارات تنها ۹ درصد افزایش حقوقی را با اینهمه تورم و حذف یارانه تصویب نمود . کارخانه های زیادی را که وابستگان حکومت با وامهای بانکی انحصاری تصاحب کرده بودند ، پس از فروش تولید و دارایی هایش به ورشکستگی رسانده تا با واردات اجناس بی کیفیت چینی که بیشترشان از ۷۰۰ گمرک غیر قانونی و توسط سپاه وارد می شوند ، سود بمراتب بیشتری ببرند و سپس زمینهای کارخانه ها را بفروش رسانند . آمار واردات بی رویه که از طریق اعوان و انصار جدید بقدرت رسیده سپاه ارائه می گردد ، رشد بسیار بالایی را درسالهای اولیه دولت جدید نشان می دهد که به سرعت از مرز ۵۰ میلیارد دلار در سال گذشت و واردات سیر صعودی را همچنان طی می کند ، این تجارت پرسود که کالاهای کم کیفیت چینی و غیره را جایگزین صنعت داخلی کرده است ، نه تنها صنعت ۴۰-۵۰ ساله نساجی ، پوشاک ، کفش ، پارچه ، مواد غذایی ، صنایع و معادن ، صنعت نفت و موارد دیگر را به ورشکستگی رسانده است ، بلکه موج بیکاری وسیعی را ایجاد کرده است .
وضعیت کارگران - کارگران صرفنظر از دیدگاه صنفی ، سیاسی ، مذهبی و اجتماعی و جنسیتی خود بدون ایجاد نهادهای دموکراتیک خود امکان نخواهند داشت که ضمن پیگیری خواسته های صنفی خود به گسترش سازماندهی خود بپردازند و اینکار از طریق ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری امکان پذیر است . در ده سال گذشته صدها و هزاران اعتراض کارگری خود جوش با طرز فکر متفاوت و ایده های گوناگون در مقابل کارخانه هایی که حقوق ناچیز کارگران را نمی دهند ، یا ورشکسته شده و کارگرانش با حقوق و مزایای نگرفته قبلی سرگردانند ، سر گرفته است ، اعتراضات با وجودی که در جلوی وزارت کار و استانداری شهرها صورت گرفته ولی بدلیل بیشرمی مقامات و عدم سازماندهی کارگران به نتیجه نرسیده اند . بیمه بیکاری کارگرانی که تا کار میکردند بیمه می پرداختند به فردایی که نمی رسد حواله داده شده و تکلیف کارگران قراردادی و موقت نیز با کرام الکاتبین می باشد ، اینها و موارد دیگر کافیست تا به کارگران ثابت نماید که راهی جز برپا خاستن ندارند تا بکمک سایر نهادهای دموکراتیک دیگر همچون دانشجویی ، بانوان ، معلمان و غیره شر این رژیم را از سر خود و مردم کشور بکنند . آماری که از طرف منابع رسمی از بیکاری شدید کارگران خبر می دهد و با وجودی که از آمار غیر رسمی و واقعی بسیار پایین تر است از ۵ میلیون کارگر بیکار در سال ۸۶ حکایت دارد که حتی کار قراردادی نیز پیدا نمی کنند و انچه از آینده و دولت سپاهی فعلی حاکیست اینکه سالی ۵۰۰/۰۰۰ بیکار به لیست افزوده خواهد شد و این بیکاری شامل اقشار دیگر از جمله فارغ التحصیلان پزشک و مهندس و غیره نیز است . اگر تفاوت حقوقی کارگران حرفه ای و متخصص صنایع بزرگ و نفت با کارگران ساده بدلیل نوع کار و حرفه باشد ، استثمار مضاعف حقوقی و تبعیض جنسیتی زنان کارگر دردناک است و دولت و کارفرماها بدلایلی همچون نیاز کاری زنان و اعتراض کمتر انها این عمل غیر انسانی را مرتکب می شوند . همکاری و حمایت بی نظیر همسران کارگران صنعت نفت در اعتصاب سال ۱۳۰۸ نفت آبادان که با پیروزی و افزایش حقوق ۵۰ درصدی و موارد دیگر توام گردید ، نقش زنان را در جنبش کارگری نشان می دهد . کارگر زن زمانیکه در کارگاههای کوچک بکار گرفته می شود دستمزدش از کارگر مردی که بکار یکسانی می پردازد بمراتب کمتر است ، این امر برای زنان کارگری که کار را در خانه خود انجام داده و محصول را تحویل کارفرما می دهند ، غیر از مزد کمتر بدلیل رفت و آمد هزینه بیشتری خواهند داشت و تمام کارهای این چنینی و کارگاههای کوچک فاقد حق بیمه ، سنوات و حق کودک ، مسکن ، مهد کودک و سایر مزایاست . از امور بهداشتی ، حق زایمان و مواردی از این قبیل که توجه بیشتری برای کارگر زن را می طلبد ، نه تنها خبری نیست بلکه آزار جنسی بیشماری که توسط سایر کارکنان ، مدیریت و کارفرماها به زنان کارگر تحمیل می گردد ، شرم آور بوده و پیگیری خواسته های اختصاصی زنان کارگر بایستی از الویت برخوردار باشند ، طبق قانون اسلامی بیمه کارگر زن فوت شده نیز به فرزندان تعلق ندارد . موضوع کار کودکان و جوانانی که باید زیر پوشش مدارس دولتی به آموزش خود بپردازند ولی بدلیل درآمد ناچیز خانواده مورد استفاده کارفرمایان طمعکار واقع می گردند ، خود داستان مفصلی دارد که دیگر از مزد بسیار پایین انها و شرایط سخت کاری ، شرم را بر تن انسان ( و نه کارفرما یا دولت بیشرم ) جاری می سازد ، انجمنهای حمایت از کودکان کار می بایست مورد توجه کارگران فعال قرار گیرند تا اینگونه کارها کلا متوقف گردند .
اثر یارانه و ترفند حکومت - با حذف یارانه انتظار می رود افزایش قیمت برای نان بیش از ۲۵ درصد و مواد گوشتی بیش از ۵۰ درصد ، گاز تا ۸۰۰ درصد ، مسکن ۴۰ درصد بالا رود که ۳ قلم اصلی تاثیر گذار بر مردم هستند و با افزایش بسیاری که روی سایر اقلام و کالاها پیش خواهد آمد ، تصویر وحشتناکی از سال ۹۰ را عرضه می کند که عواقب وخیمی در انتظار کارگران و اقشار کم درآمد خواهد بود . شعارهای دولت فعلی و حکومت مبنی بر اینستکه حذف یارانه و برگشت ان به اقشار کم درآمد ، موجب رفاه انها می گردد ، ولی دولت با تصرف کل بودجه یارانه و دادن منقطع به مردم باقی بودجه را برای کسری و بحران اقتصادی ایجاد شده و یا دستمزد چماقداران و مزدوران بر می دارد دولت بخود اجازه می دهد که قیمت کالاهای اساسی را حتی بالاتر از قیمت تمام شده منطقه و یا جهانی به مردم بالا برده و علاوه بر سود سرشارش ، بودجه مردم و کارگران را در موازنه بسیار منفی تری نسبت به سابق نگاه دارد . نکته مهم دیگر افزایش نقدینگی با چاپ اسکناس توسط دولتهای مختلف در سالهای قبلی است که که تنها در دولت فعلی به ۴ برابر افزایش پیدا کرده است ، این حجم نقدینگی و فروش سهام دولتی خود موجب تورم شدید گشته و بار مضاعفی را بر دوش اقشار کم درامد نهاده است و دولت درصدد است ۳ صفر از پول را کم کند که خود نشانه بی ارزش شدن آنست . جالب است دولت و حکومت با ترفندهای گوناگون بحران اقتصادی خود را با جیب مردم حل می کنند و روز بروز تعداد بیشتری را بزیر خط فقر روانه می نمایند ، در حالیکه با دوبرابر کردن حداقل حقوق ، فقط چند درصد به تورم افزوده می گردد و این خود دلیلی است که حکومتهای مستبد فشار اقتصادی و اجتماعی را بر مردم واجب می دانند .
برخورد حکومت - نیاز به وجود فعالین کارگری و کارگران پیشرو جهت سازماندهی اعتراضات و اعتصابات پراکنده کاملا حس می گردد تا بتوانند با ایجاد تشکلهای قدرتمند کارگری که قادرند با اتحاد خود حقوق کارگران را از دولت و کارفرمایان بستانند ، جنبش کارگری را بحرکت درآورند . مبارزات روزمره ارزش و اهمیت وجود سندیکاهای مستقل را ثابت می کند و اینکه چگونه کارگران با اعتماد به نمایندگان و دوستانی که بطور علنی با سیستم سرمایه مبارزه کرده و بعنوان مبارزان پیشرو قادرند ، کارگران را تا گرفتن حقوق خود مصمم و متحد نگاه دارند . اینک بروشنی معلوم میگردد که چرا رژیم با قدرت دو سندیکای مستقل کارگری شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و نیشکر هفت تپه را سرکوب و فعالین اصلی را اخراج و یا زندانی نمود و هنوز هم حاضر نیست انها را آزاد نماید چون یک خط قرمز مهم نظام ، رشد جنبش کارگری است . زمانیکه تشکل کارگری مکانیک و فلزکار بطور مخفی فعالیت می کنند ، گرچه امنیت فعالین حاصل می گردد ولی دیگر مانند دوران قبلی و اوج سندیکایی خود قدرت توانایی ندارد که کارگران را سازماندهی کرده و کارفرماهای خصوصی و همچنین حکومت رادر کارخانه های دولتی وادار به پذیرش خواسته های کارگران نماید . اتفاق ناگواری که در معدن کارگران کرمان افتاد و موجب زخمی و کشته شدن تعدادی کارگر و بیکاری وسیعی گردید که هنوز خسارتهای ان پرداخت نشده و همچنان اتفاقات متعدد دیگری در معادن ایران می افتد که موجب بیکاری و خسارات فراوان و ازجمله عدم بیمه شدن و رعایت نکات ایمنی و موارد دیگر است و همه ناشی از فقدان سندیکاهای مستقل کارگری در معادن می باشند . اخیرا نیز که کارگران ایران ناسیونال در اثر بی توجهی راننده ای روبرو شده و کارگرانی جان خود را از دست دادند ، حتی تشکل مخفی تعدادی کارگر ایران خودرو قادر نگردیده کارگران را برای گرفتن خسارات متشکل نماید ، گرچه انها را بفکر اساسی برای ایجاد تشکل علنی مستقل انداخته است .
برخورد چپ منفعل - در این کاروزار هستند افراد منفرد و بعضی از گروههای چپ که همچنان تاثیر سندیکای مستقل کارگری را در جنبش کارگری انکار میکنند و بر فعالیت شوراهای مخفی اصرار دارند ، گرچه نه خود حاضرند پی اینکار را بتنشان مالیده و با شرکت در جنبش کارگری چنین فعالیتی را صورت بدهند و نه از فرسایش فکری کارگران پیشرو خودداری می کنند و نه از تهمت و بهتان به کارگران پیشرو و فعالین دست می کشند و تنها از راه دور شعار لنگش کن ( تشکیل شورا ) را می دهند . این که دانش طبقاتی را تنها در بیان کلمات مارکس ، لنین و سایرین می دانند و تلاش میکنند ان افکار را بر جنبش کارگری بدون درک و مطابقت با واقعیت محیط نمایند ، آنکه با اعتماد بنفس بالایی خود را کمونیست نامیده و ادعا می کنند که کارگران در پروسه مبارزه با انها همگام می شوند و فراموش می کنند که حتی با بیان کسانیکه انها اعتقاد دارند چنین امری غلط و انحرافیست و اگر دنبال انقلاب کارگری هستند باید بجای شعار زمینه ان را آماده کنند . تعدادی از انان نیز اخلاق مارکسیستی را با کلمات رکیک اشتباه کرده و تنها ماهیت لمپنی خود را بروز می دهند و فعالین را دشنام داده و بدشان نمی آید توسط مقامات امنیتی دستگیر شوند . گروههای سیاسی دیگری نیز هستند که سایتهای خود را با اخبار کارگری پوشش داده و باین طریق خود را مدافع کارگران نشان می دهند ، آنان حتی حاضر نیستند به انتشار اخباری که واقعیت ندارد و بارها از طریق سایت سندیکای مستقل اعلام شده که اخبار مرتبط به انها تنها از سایت انها اعتبار دارد ، بازهم برای نشان دادن اینکه در جنبش کارگری حضور دارند ، کار خود را انجام می دهند و این امر برای سایر اخبار کارگری که متولی ندارند مرتب تکرار می گردد .در میان چنین کسانی هستند گروهای سیاسی که تلاش دارند کمبود دانش و حرکت مبارزاتی خود را با کمک به جنبش کارگری جبران نمایند و اگر در جنبش حضور فیزیکی ندارند ، حداقل حمایت خود را از مبارزات کارگران پیشرو اعلام نمایند . یکی از آگاهان کارگری می گوید ، خوب اگر امکان دارد پس چرا به انقلاب سوسیالیستی دست نمی زنید کسیکه از چنین انقلابی بدش نمیاید ولی اگر امکانش نیست پس اجازه دهید کارگران کار خودشان را انجام دهند .
تقابل کارگران - اخیرا تلاش آگاهان و فعالین کارگری برای بررسی وضعیت اقتصادی و مسائل مهم کشور بیشتر شده ، مسائل کارگری و تحلیل روز و دانش مبارزاتی مطرح و از طریق گوناگون در اختیار کارگران قرار می گیرد تا کارگران موقعیت خود و حکومت را درک کنند . انتقال دستاوردها بهمراه تجاربی که از طریق مبارزات کارگران پیشرو حاصل شده ، حاکی از این است که اوضاع برای کارگران روزبروز بدتر شده و کارگران ناچارند هرچه سریعتر سندیکاهای مستقل خود را ایجاد کنند تا بتوانند همچون نیرویی قابل ملاحظه جلوی دولت و حکومت بایستند . مسائل اقتصادی باید به کارگران گفته شود ولی اهمیت آنها زمانی آشکار می گردد که کارگران در تشکل این مسائل را درک کنند که چگونه دولت و کارفرماها با ترفندهای گوناگون سود بیشتری برداشت می کنند ولی در مقابل افزایش دستمزد و مزایای کارگران که در تقابل با تورم ایجاد شده توسط دولت و سرمایه داران می باشد ، سخت مقاومت نموده و وهیچ گونه حقوق اجتماعی و اقتصادی برای کارگران قائل نیستند . تنها در تشکل است که کارگران اعتماد بنفس پیدا کرده و بتدریج قادر خواهند بود خود به تحلیل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه ، طبقه حاکم و وضعیت طبقه خود پرداخته و تاکتیکهای مناسب را شناسایی کنند . بیکاری و از دست رفتن همین حقوق ناچیز نه تنها بیشتر شده ، گرانی کالاهای اصلی از مواد غذایی و پوشاک ، افزایش ۳۰-۴۰ درصدی مسکن و حذف یارانه همراه تورم افسار گسیخته زندگی کارگران را در خطر پاشیدن قرار داده است . صحیح است که باید صندوق اعتصاب ایجاد شود تا کمکی برای کارگران در حال اعتصاب باشد ، طبیعی است که دولت و حکومت هرگونه حرکتی را جهت تشکیل سندیکا شدیدا سرکوب می کنند و مواردی از این قبیل ، ولی مگر نه انکه افزایش حقوق برای امسال ۹ درصد تصویب شده و اوضاع کارگران و اقشار پایین جامعه را بشدت اسفناک می نماید و روزبروز کارگران دریافتی معادل کمتری نصیبشان می گردد ، لذا چاره کار تنها در تشکل کارگران است و این حکومت نیز نشان داده که سرکوب را بیشتر از پیش خواهد کرد . کارگران بدلیل دریافت همیشگی حداقل حقوق و قرار گرفتن اکثریتی از آنان زیر خط فقر ، مانند گروههای دیگر فاقد بودجه و امکاناتی هستند که قادر باشند هزینه وکیل ، حقوقدان را بپردازند و یا به کارگران بیکار و اعتصابی کمک خرج بدهند ، ولی کارگران غربی صاحب سندیکا با بودجه فراوان استخدام وکیل و حقوقدان را برای دعاوی طولانی خود با دولت و کارفرما داشته و حتی نیازهای فرهنگی و اجتماعی و فکری خود را با استخدام افراد حرفه ای برطرف می نمایند ، مواردی که نیاز حیاتی کارگران ایرانمی باشند . در حالیکه کارگران ایران و یا دو سندیکای ایجاد شده با نداشتن بودجه و نیاز مبرمی که با وکیل ، حقوقدان و اندیشمند و فعال سیاسی دارد ، ضمن اینکه افرادی از گروههای نامبرده بی دریغ کمکهای خود را به کارگران عرضه می کنند که مورد امتنان کارگران نیز می باشند ، بسیاری از این نیازهای کارگران محتاج بودجه بوده و مشکل بزرگ تر ، حس رهبری طلبی افراد و گروههای مختلف است که در صورت کمک ، بنوعی انتظار زیر پوشش قرار گرفتن نمایندگان کارگران در سایه خود می باشند . مشخص است که قدرت در مقابل قدرت تمکین می کند و کارگران بدون سندیکاهای مستقل خود همچنان مانند نیروهای پراکنده ای هستند که براحتی سرکوب می گردند و متاسفانه بیش از یک قرن حکومت استبدادی دوران اخیر اجازه هیچ تشکلی چه کارگری و چه نهادهای دیگر را نداده است و دانش و تجربه و تاریخ نشان می دهد که بدون چنین تشکلاتی نیز امکان تغییر نظام نخواهد بود .
نهادهای دموکراتیک پس از سقوط سلطنت - جنبش کارگری نیز تنها توانست تشکلهای ایجاد شده خود را که طی سال ۵۷ ببعد شکل داده بود ، گسترش داده و انجمنها و شوراهای نسبتا مستقلی در کنار انجمنهای اسلامی وابسته حکومت ایجاد کرده و بکمک نمایندگان وزارت کار که بیشترشان کارمندهایی متعلق به اقشار پایین جامعه بودند ، برای حقوق صنفی خود به پیروزیهایی برسند . سه سال ۵۷ تا ۶۰ مملو از اعتراضات کارگری است که در کارخانه ها و واحدهای صنعتی و خدماتی بر علیه کارفرماها و حتی دولت بعنوان کارفرما صورت گرفته و کارگران توانستند در بیشتر واحدها ، شوراهای مستقلی ایجاد کنند . گروههای سیاسی و بخصوص گروههای چپ در این سالها یک دوران طلایی را داشته و حس می کردند به شوراهایی که ایجاد شده و می شود ، می توان دولت موقت را وادار به سقوط و یا حداقل به دادن امتیاز مجبور نمود . نشریات ان سالها چنان از مسائل کارگری و سازماندهی کارگران پر بود که خواننده دور از جریان گمان می کرد انقلاب سوسیالیستی در پیش است . گروههای چپ و سیاسی تلاش کردند کارگران را از حقوق صنفی به گرداندن تولید و دردست گرفتن واحدها ترغیب نموده و به دولت درگیر نمایند و این چراغ خطری بود که روشن گردید و حکومت به کمیته های انقلاب که نقش نیروهای انتظامی را داشتند و انجمنهای اسلامی که سست دولت را پیش می بردند ، دست چپ را از کارخانه ها کوتاه و بسرعت شوراها را منحل نمودند . بتدریج خانه کارگر و انجمنهای اسلامی وابسته بکمک دولتهای وقت و نیروی انتظامی و کمیته ها قدرت را در دست گرفته و به تشکیلات مستقل کارگری پایان دادند ، گرچه خود این خانه کارگر و انجمنهای وابسته در محیط کار تسلیم مدیران دولتی گردیده و تنها در زمانهای انتخابات نقش حمایتی داشتند . دانشجویان و افراد وابسته نظام که بدنبال حفظ و تثبیت نظام می کوشیدند حول دفتر تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی وابسته به جناحهای حکومت از جمله فرد اول کشور و همچنین تنها سازمان چپ اسلامی یعنی مجاهدین انقلاب اسلامی گرد آمدند که این سازمان متشکل که در حاضر جزو اصلاح طلبان محسوب می گردند حداکثر نیروی خود را در تثبیت نظام و خفه کردن جنبشهای مستقل دانشجویی بکار بردند . قومیتها که بدنبال سقوط سلطنت پیگیر حقوق قومی خود بودند همچون کردها ، ترکمنها و عربها حتی به مبارزه مسلحانه کشیدند و سایرین همچون آذریها ، بلوچها و غیره مسالمت آمیزتر و گاهی در حد ترور خواست خود را بیان نمودند که همگی شدیدا سرکوب شده و همیشه زیر ذره بین دولتها بوده و با یک سیاست هماهنگ سرکوب میگردند . البته فشارهای حکومتی ، ایجاد گروههای وابسته حکومت ، نبود صنعت و شغل کافی ، کوچ به سایر استانها برای کار ، امرار معاش از راه قاچاق کالا و مهاجرت وسیع مردم سایر استانها بواسطه جنگ و موارد دیگر ترکیب بومی ان مناطق را بهم زده است .
دوران اصلاحات - در فاصله سالهای ۷۶ تا ۸۶ که دولت اصلاحات جایگزین دولت سازندگی گردید تا روی دیگر سکه حاکمیت نظام جمهوری اسلامی را بیازماید و جوابی باشد بر فشار جنبش دانشجویی و جوانان تا خواسته هایشان را در محک زدن راه اصلاحات دنبال کنند ، گرچه این خود فشاری بود که حاکمیت رنگ عوض کرده و پوشش فریب آمیز دیگری بخود بگیرد ، فضای نسبتا مساعدی برای همه اقشار از جمله طبقه کارگر پیش آورد که بدنبال تشکلات مستقل خود برود . دولت و بهتر است گفته شود حکومت دوران سازندگی پس از جنگ ، چنان پایه های نظام محکم شده بود که به جرات میتوان گفت بندرت صنف مستقلی امکان و اجازه شکل گرفتن داشت مگر اینکه جزو خط سردار سازندگی حرکت کند وگرنه همچون جنبشهای شکل گرفته دانشجویی ، زنان ، معلمان ، کارگری ، قومیتها و سایرین در سالهای ۵۷-۶۰ و سپس بین سالهای ۶۰-۶۷ شدیدا سرکوب میشدند . اصناف بازار و اتاق بازرگانی و گروههای کاری هم پس از مدتی در اختیار دولت و سازمان موتلفه که تنها نیروی راست متشکل نظام بود و از گسترش گروه تروریستی فداییان اسلام شکل گرفته بودند و همچنان تلاش دارند در راس قدرت شریک باشند ، قرار داشتند که این گروه نیز همچون مجاهدین انقلاب اسلامی همچون دو روی سکه تنها برای بدست آوردن قدرت تلاش می کنند و آزادی مردم برایشان اهمیتی ندارد . یکی از مهمترین و قویترین نهاد دموکراتیکی مستقل ایجاد شده مربوط به معلمان بود که توانست با حمایت گسترده همکاران خود به امتیازهایی دست پیدا کند و چون خود از دانش مبارزاتی با اطلاع بود ، کمتر تحت تاثیر نیروهای سیاسی چپ قرار گرفت . تشکل معلمان که عضو سندیکای جهانی معلمان نیز گردید ، مورد هجوم نیروهای امنیتی رژیم قرار گرفت و در طی ۳۱ سال گذاشته با وجود بیکاری ، تعلیق کار ، اخراج ، زندانی و حتی اعدام تعدادی از فعالانش ، همچنان تلاش خود را برای مبارزات دموکراتیک ادامه می دهد . داستان زنان مبارز و پیشرو بسیار تاسف آور است چه بکمک همین اقشار حکومتی که بعدا استحاله شدند و چماق دارانش حتی با اسید مورد حمله قرار گرفتند تا هرگز خواستار برابری در نظام اسلامی نباشند ، و این سرکوب شامل همه نیروهای مترقی همچون وکلا ، قضات و سایر اقشاری که دنبال حقوق انسانی خود و پیشرفت جامعه بودند ، گردید . با آغاز قتلهای زنجیره ای در دوران سازندگی و اصلاحات ، رهبری که آنزمان فرد دوم کشور محسوب شده و سهم کمتر نسبت به فرد اول که داراییهای کشور بکمک فرزندان ، فامیلها ، مدیران و افراد وابسته ایشان چپاول شده بود ، خود را برای تصاحب بیشتر قدرت و امکانات مالی مطرح نموده و بکمک سپاه بتدریج باین امر موفق گردیده و سرانجام در سال ۸۶ به انحصار قدرت دست یافت . با این ترتیب بین سالهای ۷۶-۸۶ درگیری جناحهای حاکمه که بلافاصله از سال ۵۷ و پس از پیروزی نظام وجود داشت ، با پوسته دو جناح اصلی اصلاح طلبان و اصولگرایان نیز شدت گرفت که در مقطع خاصی خود نیرویی گردید که غیر از فضای ایجاد شده دولت اصلاحات ، تاثیر در شکل گرفتن نیروهای مخالف نظام و سایر جنبشها گردید که تلاش می کردند تشکیلات صنفی خود را ایجاد کنند .
روابط بین المللی - اگر دولتهای سازندگی و اصلاحات به بازگشایی کشور در درجه اول برای قدرت تسلیحاتی و سپس سرمایه گذاریهای صنعتی متوقف شده سالهای سلطنت پرداختند و تلاش نمودند شرکتهای بزرگ بین المللی و صاحب تکنولوژی را به سرمایه گذاری علاقمند کنند ، همچنین سعی داشتند تا موقعیت خود را در سازمانهای بین المللی ، چه اقتصادی ، چه حقوقی ، زنان ، کارگری و چه سایر گروههای موجود تحکیم ببخشند تا شدت سرکوب داخلی را سرپوش گذاشته و اجازه ندهند تا نیروهای مخالف نظام چه در داخل و چه مستقر در خارج کشور ، صدای مبارزان و زندانیان سیاسی را به جهان برسانند . طبیعی بود مقامات مسول با تفاهمی که باهم در اینراه داشتند ، از ترفندهای سرمایه جهانی که بقصد سوداوری بیشتر و استثمار کارگران و کارکنان کشورهای رو به توسعه و عقب مانده با تعاریف مختلف از جمله تجارت آزاد داشتند ، سعی نمودند ظاهر مقررات را طوری تنظیم کنند تا امکان وارد شدن به سازمانهای بین المللی را داشته باشند . از طرف دیگر مهمترین مساله دولتهای پیشرفته که موضوع کارگری بود ، با استحکام سازمان جهانی کار و سه جانبه گرایی بشکل جدید و قانونی در آمده بود که میبایست مشکلات در همان تشکیلات و با حضور نمایندگان دولت ، کارفرما و کارگران عضو سندیکاها حل گردد و این پروسه قانونی کمک مهمی برای دولتها و کارفرمایان برای کاهش اعتصابات بیشمار کارگران در سالهای قبلی بود ، گرچه کارگران عضو سندیکاها و نه کارگران دیگر که زیر پوشش قراردادهای مجزا و متقابل کارگران و کارفرمایان بود ، نیز به پیروزیهایی دست یافتند . این موضوع هم برای دولت اصلاحات که میخواست مسائل جنبش کارگری را در حاشیه امر قرار داده و فشار داخلی کارگران برای حقوق از دست رفته و فشار خارجی کنفدراسیونهای خارجی کارگری را تسکین دهد و هم برای کارگران مبارز ایران که تلاش داشتند سندیکاهای مستقل خود را تشکیل داده و کارگران را از شر خانه کارگر و انجمنهای اسلامی راحت کنند نیز به دنبال مفری بین المللی میگشتند تا کمک راهشان باشد . در سایه این اندیشه یکسان که با افکار و اهدافی متفاوت ناشی از تضاد کار و سرمایه شکل میگرفت ، نهادهای کارگری و فعالین کارگری توانستند پایه های تشکلات مستقل خود را بریزند که تشکیل سندیکای مستقل کارگری شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در سال ۸۴ نتیجه ان بود ، در ادامه سندیکای مستقل هفت تپه ایجاد شد و گسترش یکسری انجمنهای کارگری قبلی و جدید نیز بهمراه نهادهای فعالین کارگری نیز شکل گرفت . در این فاصله گروهها و سازمانهای مستقل زنان ، معلمان ، کودکان کار ، دانشجویی و غیره پایه گذاری گردید و بتدریج برای همه پیشروان مبارزاتی روشن گردید که ماهیت نظام طوریست که پوسته های دولتی متفاوت تنها اشکال گوناگونی هستند که مخالف هرگونه آزادی و حرکتهای مبارزاتی نیروها می باشند . باین ترتیب جنبشهای دانشجویی ، زنان ، معلمان ، حقوق دانان و سایرین همراه کارگران درک نمودند که اگر از خط سرخ نظام عبور کنند مورد سرکوب حتی دولت اصلاحات ، چه برسد به دولت اصولگرایان ، قرار خواهند گرفت و کشتار کارگران معدن خاتون اباد کرمان ، سرکوب اعتصاب ۷۵ صنعت نفت ، سرکوب سندیکاهای واحد و هفت تپه ، سرکوب جبهه متحد دانشجویی و کشتار تیرماه ۷۸ ، جلوگیری از گسترش کمپین یک میلیون امضا زنان و کودکان کار ، سرکوب تشکلات معلمان و غیره نمونه هایی بود که توسط دولت اصلاحات آغاز شده و در زمان دولت بعدی به بالا ترین حد خشونت رسید .
تشابه رژیم قبلی و فعلی نسبت به منابع کشور - در دوران قبلی ، شاه سابق بهمراه افراد فامیل و وابستگان درباری خود سود سرشار حاصل از فروش نفت را ابتدا به سازندگان تسلیحاتی غرب و کمتر شرق می رساندند و در ادامه سود خارجی حاصل به شرکتهای امپریالیستی انحصار طلب صاحب تکنولوژی می رسید ، و در آخر درآمد باقی مانده از این سرمایه گذاریها در داخل را بجیب می زدند تا پوزخندی باشد براینکه منابع طبیعی کشور به همه مردم تعلق دارد ، گرچه یارانه ای برای جبران هزینه و تورم برای مردم تصویب شد . پس از پیروزی نظام جمهوری اسلامی ، طبیعی بود که بخشی از سرمایه داری کوچک و بخصوص تجار بازار که سهم بسیار اندکی از گردش سرمایه در دوران سلطنت برخوردار بودند ، توانستند قدرت را با هم پیمانان خرده بورژوازی سابق خود قسمت نموده و بتدریج از تجربه انحصاری کردن دارائیهای کشور بسود خود پیروی کرده و حاکمیت سرمایه داری خود را بنا کردند . متاسفانه چپ روشنفکری بدلیل مطلق کردن همین خرده بورژوازی بقدرت رسیده در راس کشور و تفاوت ساده لوحانه ای که بان در مقابل سران دولت موقت دادند ، با فراموش کردن همه قوانین سرمایه و منابع سوسیالیستی فیلسوفان قبلی ، مدعی انقلابی گری این بخش گردیده و انحراف و تشتت بزرگی در جنبش چپ براه انداختند ، بخش دیگر چپ نیز که نقدی بر کشورهایی که انقلاب سوسیالیستی داشتند ، هیچگاه نتوانستند تئوریکی بر ادبیات فرهنگی و تاریخی ناشی از فقر فلسفه غلبه کرده و مانند پاندول ساعتهای بزرگ چپ و راست می زدند تا مهر محکمی بر فقر فرهنگی و فلسفی موجود کشور بزنند تا سرکوب نظام ، کامل گردد . حاکمیت جدید زیر پوشش فاشیسم مذهبی که اجازه رشد بهیچ نیروی حقوقی و مترقی را نمی داد ، راه سلطنت قبلی در مورد فروش نفت ، خرید سلاح و استثمار کارگران و سایرین را با فساد بیشتر ادامه داد ، طوریکه اگر یک پروژه نفتی ، پتروشیمی و یا گازی در دوران قبلی با هزینه و زمان کمتر به پایان می رسید ، در این نظام با وجود مدیران نالایق و بی تجربه و فاسد اتمام پروژه به دوبرابر هزینه و زمان ساخت منتهی می گردید . در اینکار حتی گروهها و سازمانهای سیاسی جناح حاکم بهمراه بنیادهای گوناگونی که توسط انها ، روحانیون و وابستگان جایگزین کارفرماهای قبلی شده بود از دریافت کمیسیون شرکت خارجی برنده در پروژه و سهیم شدن با انها در سود بدست آمده برای کسب قدرت سیاسی غافل نمی ماندند . با اشتباهی که ناشی از شرکت دادن فرماندهان سپاه که قبلا بودجه جنگ و سلاح و بخشی از هزینه ها را بالا می کشیدند ، در سهم بری پروژه ها و کمیسیون داده شد تا مزه درآمدهای هنگفت را بچشند ، رقبای آینده برای حکومت مستحکم گردید . رشد و گسترش مقطعی پروژه ها چنان بود که پیمانکاران و مشاوران و سازندگان داخلی مربوطه صاحب سودهایی شدند و نیاز به تعداد زیاد مهندس ، کارمند و کارگر و کمبود متخصص موجب افزایش حقوق بیشتری گردید که با کمبود بودجه و فساد مقامات و همچنین تحریم اقتصادی امریکا دوران افول پیش آمده و عدم پرداخت به پیمانکاران و سایرین خود بیکاری گسترده تری را نصیب کشور نمود که همچنان معضل حل نشده باقی مانده است . اگر درآمد فروش نفت در سالهای ۵۴ ببعد موجب رشد و شکوفایی صنعت نیمه مستقل و مستقل سرمایه دارانی گردید که سالهای پیشتر آغاز به سرمایه گذاری کرده بودند ، تغیراتی هم در سطح طبقه متوسط و کم درآمد از جمله کارگران ایجاد کرد که با کم شدن بیکاری ، قدرت خرید انها را بالا برد . گرچه هیچ زمان شاهان به اینکه اگر سیاست گذاری و اجرای استفاده از منابع طبیعی یک کشور در اختیار انهاست ، ولی باین امر تن ندادند که سود حاصل مربوط بهمه مردم کشور تعلق دارد و لذا افراد کم درآمد ، کشاورزان و کارگران حق داشته و دارند حداقل همچون مدیران ، مهندسان و با کاری که میکنند از رفاه زندگی برخوردار باشند مگر نه اینکه اکثریت مدیران ، مهندسان و کارمندان عالیرتبه با استفاده مجانی آنزمان از امکانات دولتی به تخصص دست یافته بودند .
تجارت آزاد جهانی - سیاستهای سرمایه داری در ایران چه در دوران قبلی و چه در ۳۱ سال گذشته همواره بر حداقل نگاه داشتن حداقل حقوق کارگران و کارکنان رده پایین استوار بوده ولی حیف و میل های فراوان را اجازه می دادند و نظام رافت اسلامی نشان داد که نه تنها منابع طبیعی ، بلکه جان و هستی مردم متعلق به ولایت فقیه و وابستگانش می باشد که هیچ ثمره و تولیدی جز تکرار کلمات عربی که بیشترشان حتی معانی انرا نمی فهمند ، شده است . اگر تجارت آزاد جهانی موجب ورود سرمایه های بزرگ جهانی به کشورهای کم توسعه و عقب مانده برای فرار از سیستم مالیاتی ، محیط زیست ، نیروی کار گرانتر ، هزینه بیشتر تولید ، فرار از دست سندیکاها و موارد دیگر به بهشت اینگونه کشورها با کارگر ارزان ، مالیات ناچیز ، عدم رعایت محیط زیست ، نبود قوانین بسود نیروی کار ، حمایت همه جانبه مسولین و موارد دیگر می شود و آزاد است که منافع سرشارش را بهر کجا که خواست ببرد ، بازهم ثابت میگردد که نیروی کار میبایست تنها با تشکلهای خود مبارزه اش را پیگیری کند . دولت و حکومت مستقر اگر قوانین تجارت آزاد را بها می دهد ، تنها برای کنترل بیشتر خودشان بر جامعه میباشد و زمانیکه تحریمهای اقتصادی جدید شرکتهای بزرگ را از ایران خارج نمود و تکنولوژی خود را در اختیار جمهوری اسلامی نگذاشت ، بیکاری بیشتری دامن کارگران را گرفت و ضررش تنها به اقشار پایین جامعه وارد گردید . هیچ زمانی تجارت آزاد جهانی به ضرر سرمایه های انحصاری و بزرگ نبوده و اگر در کشورهای کم توسعه ایجاد کار و پیشرفتی صنعتی با کسری بودجه سنگین دولتی آنها حاصل گردید ، ولی در ایران توسط حاکمیت به ان دلایل بسوی تجارت آزاد جهانی حرکت نکردند و خصوصی سازی تنها انتقال شرکتهای سود ده دولتی به فرماندهان سپاه و مقامات وابسته و در راسشان خانواده رهبری بوده است . حکومت با جو امنیتی که ایجاد کردند راه ورود شرکتهای بین المللی را بسته و بجای جذب سرمایه و کار به واردات پر سود ده همت کردند ، با امضای مقاوله نامه ، مجوز حق سندیکا و تشکل را تصویب نکردند و موارد دیگر که مقایسه اقتصادی نظام موجود را در دایره تجارت آزاد جهانی با دقت بیشتری طلب می کند . تغییر عمده ای که در حکومت صورت گرفته جایگزینی فرماندهان رانت خوار سپاه بجای بخشی از حاکمیت گذشته از جمله اصلاح طلبان ، روحانیون ، موتلفه ، بخشی از اصولگرایان و جناح سازندگی است که در حال حاضر بهمراه رهبری کل قدرت اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، قضایی و نظامی را در دست گرفته اند . این موضوع باید برای کارگران روشن شود که در حقیقت قدرت اصلی دست سپاه و رهبر بوده و انها برای خواسته های خود چه صنفی و چه سیاسی اجتماعی با انها روبرو هستند . در چند سال گذشته همه پروژه های بزرگ و متوسط و کوچک نفت و گاز و پتروشیمی که سر به میلیاردها دلار می زند به شرکتهای وابسته سپاه داده شده ، مخابرات چه از نظر سود سرشار و چه از نظر امنیتی توسط سپاه با وام بانکی ( رانت ) خریده شده ، شرکتهای بزرگ کشتی سازی و صنایع سنگین همه به شرکتهای وابسته سپاه بدون اینکه مرجعی قیمت درست را ارزیابی کند و یا دریابد که پرداخت چگونه به دولت صورت می گیرد فروخته شده ، یک حساب سرانگشتی نشان خواهد داد که سپاه با بیش از ۲۰-۳۰ میلیارد دلار سرمایه و بیش از ۲۰ میلیارد دلار پروژه ، بزرگترین نهاد اقتصادی کشور بشمار می رود . سپاه که حکم محکومیت زندانیان سیاسی را به قضات خود فروخته اعلام و در سرکوب تظاهرات نقش مستقیم و پوششی دارد و بودجه را چه خود و چه دولت فرمانبردارش تامین می کند و از نظر امنیتی و نظامی نیز مهمترین قدرت بشمار می رود . بدون تردید هر نهاد دموکراتیکی از جمله سندیکای مستقل کارگری خاریست که به چشم سپاه فرو می رود و سپاه ایجاد انها را بمثابه کم شدن قدرت خود و رهبری بحساب آورده و چون خود اکنون بزرگترین کارفرمای بظاهر خصوصی محسوب می گردد ، در همه جنبشهای کارگری رل سرکوب را دارد .
تاسیس سندیکای مستقل - ایجاد سندیکاهای مستقل واحد و نیشکر هفت تپه گام مهمی بود که پیشروان این دو شرکت در آنزمان انجام دادند و تخم امیدی را در دل کارگران نشاندند که میتوان در چنین نظام فاشیستی تشکل کارگری را تاسیس نمود و کارگران که ۴۰ سال جز در مقاطع کوتاه نتیجه مبارزه اشان را بطور علنی ندیده بودند ، پشتیبانی بیدریغ خود را از رهبرانشان ابراز داشتند . با وجودی که طبق قانون اساسی در هر موسسه تنها یک تشکل کارگری اجازه فعالیت دارد ، کارگران شرکت واحد توانستند سندیکای خود را با حمایت بیش از ۸۰۰۰ عضو از ۱۷۰۰۰ کارگر اتوبوسرانی تهران و حومه تاسیس کنند . همزمان با برگزاری روز جهانی کارگر در سال ۸۴ ، کارگران واحد برای تشکیل مجمع عمومی و انتخاب هیات مدیره سندیکا در محل انجمن نانوایان گرد آمده و اعضای هیات مدیره را انتخاب کردند ، با وجودیکه مورد حمله افراد انجمن شورای اسلامی کار قرار گرفتند و یکی از اعضای هیات مدیره مجروح و به بیمارستان برده شد . دو قدرت نمایی که کارگران واحد به حمایت از سندیکای مستقل خود انجام دادند ، اولی در شهریور ماه با شرکت ۸۵ درصد کارگران صورت گرفت و چراغهای روشن رانندگان اتوبوس موجب حیرت و تایید مردم واقع شد و دومی که با جلسات سراسیمه مقامات با سندیکا صورت گرفت بدلیل مذاکره و تبلیغات کمتر بازهم با حمایت ۵۵ درصد کارگران واحد روبرو گردید . مقامات نیروی انتظامی و مسولین شرکت واحد با وجود عدم شناخت سندیکا ، با نمایندگانش به مذاکره نشسته و قول برگشت بکار همه ۱۷ نفری که اخراج شد بودند را می دهند و این قدرت سندیکای غیر قانونی از نظر رژیم را می رساند که تازه با بی مهری فعالین چپ روبرو گردید . نگاهی به خواسته های کارکنان شرکت واحد که با اعتصاب رانندگان اتوبوسرانی در ترمینال میدان آزادی همراه شد ، اهمیت این حرکت را در مبارزات جنبش کارگری نشان می دهد که عبارت بودند از ؛ ترمیم طرح طبقه بندی مشاغل ، افزایش ۱۴/۵درصد حقوق مانند سایر کارکنان شهرداری ، افزایش خواروبار ، افزایش حق ناهاری ، افزایش حق مسکن ، دادن یکدست لباس دوم ، اعتراض به نحوه برخورد مدیران با رانندگان ، اعتراض به وجود تبعیض بین پرسنل و اعتراض به کسر بدون مجوز ۱۰۰۰ تومان از حقوق کارکنان برای صندوق ، که خواسته ها با حمایت اکثریت روبرو گردید و سندیکا بلافاصله طرح آموزش کارگران را به اجرا گذاشت . چون سندیکای واحد که محلی برای تشکیل جلسات نداشت و مسولان شرکت واحد و شهرداری که متولی و کارفرمای سندیکا بودند ، اجازه استفاده از امکاناتش را نمی دادند ، از محل انجمن صنفی نانوا استفاده نمود . دیکتاتوری طولانی حکومتهای مستبد در ایران و فضای ایجاد شده محدود و کوتاه در مقاطع گوناگون در ۱۰۰ سال اخیر ، موجب دلسردی و عدم اطمینان مردم و جنبشهای دموکراتیک و کارگری بوده است ، این موضوع هیچگاه سبب نگردید که مردم و نهادهای مختلف دست از خواسته های خود بگذرند و قدرت دولتها و حکومتهای مستبد را به چالش نکشند که نتایج انها در تاریخ ثبت است . کارگران نیز در مبارزات روزمره کارگری و دیدن پیشروان خود که چگونه پی بیکاری و اخراج و تبعید را بتن خود مالیده و از حقوق کل کارگران دفاع می کنند ، بین انگیزه ای که برای پیوستن به انها به مبارزه و ترسی که از مسائل امنیتی و دستگیری و بیکاری داشته در نوسان می باشند ، گرچه شکستهای کارگری در مبارزات قبلی و استمرار حکومت استبدادی با وجود تغییر نظام در تصمیم انها اثر منفی دارد ، پیروزیهای جنبش کارگری و اینکه تنها راه رسیدن به خواسته ها در اتحاد کارگران است ، مشوقی برای پیوستن به پیشروان کارگری می گردند . ایجاد سندیکای واحد علاوه بر موج خوشحالی که در داخل کشور برای جنبش کارگری و سایر جنبشهای دموکراتیک بوجود آورد ، موجب تحرکی نیز در نهادهای بین المللی و اتحادیه های کارگری گردید از جمله سازمان جهانی کار ، سندیکای آث ژ ت فرانسه ، حمل و نقل انگلیس و ایتالیا و بسیاری دیگر که به تایید سندیکای واحد پرداختند . با وجود همه فشارها و زندانی بودن چند عضو هیات مدیره سندیکای واحد و اخراج تنی چند ، همچنان سایت سندیکا فعال بوده و با مراجعه بان می توان از مجموعه فعالیتها ، قطعنامه ها ، بیانیه ها ، خواسته ها و مقالات و اخبار آگاه گردید . سندیکای مستقل دوم بنام سندیکای نیشکر هفت تپه با وجود مخالفتهای مدیران و مسولین و پخش بخشنامه برای عدم حضور کارگران در تاریخ اول آبان ۸۷ و در حضر ۱۰۰۰ کارگر برگزار و با تصویب اساسنامه ، اعضای هیات مدیره انتخاب شدند . اعتصابات گسترده ای که با فعالیت سندیکا صورت گرفت با حضور هزاران نفر از کارگران جهت پرداخت نشدن دستمزد معوقه و مخالفت با تلاش مدیریت برای تعطیلی این واحد انجام گرفت ، اعتصاب اول ۲۱ خرداد ۸۷ جلوی فرمانداری شوش و اعتصاب دوم باستان جاده اندیمشک اهواز به مدت ۲ روز بود ، حضور چشمگیر نیروهای امنیتی و قضایی که به بازداشت تعدادی از اعضای هیات مدیره و کارگران انجامید . پرونده کارگران بازداشتی که با وثیقه بالای ۱۵۰ میلیون تومانی انجام گرفت که برای کارگران مبلغ بسیار بالایی است ، به شهر دزفول ارسال شد و کارگران مبارز بارها جهت بازجویی به دادگاه ارسال شدند . اثر سندیکای مستقل هفت تپه و حمایت بیشمار کارگران منجر به پرداخت حقوق بموقع بود ، گرچه تولید نیز بسیار بیشتر شد ولی ۶ نفر از اعضای هیات مدیره به زندان افتادند و پس از مدتی باقی مانده از یکسال حبس بمدت ۵ سال تعلیق گردید وهمگی پس از اخراج از هرگونه فعالیت انتخاباتی و کاندیدایی برای ۳ سال ممنوع شدند . در نتیجه فرسودگی ماشین آلات و پایین آمدن تعرفه شکر از ۱۲۰ درصد به ۴ درصد تولید بسیار پایین آمده است ، مدیریت جدید درصدد بود با سودده کردن کارخانه انرا به بخش خصوصی واگذار کند . متاسفانه فعالیت این سندیکا بجهت دستگیری فعالان و اعضای هیات مدیره ، اخراج و تعلیق کار کارگران و بازنشستگی زود هنگام بسیاری از کارگران حرفه ای و متخصص بدلیل کاهش تولید ، بسیار محدود شده و گرچه اعضای هیات مدیره سندیکا اخراج شده اند ولی همچنان زیر ذره بین مقامات امنیتی هستند . متاسفانه هنوز تعدادی از اعضای هیات مدیره دو سندیکای مستقل همچنان در زندان و با شرایط سختی بسر می برند و سایرین نیز از کار اخراج شده و همگی چه انها که در زندان امنیتی هستند و چه انها که در زندان بزرگتر می باشند ، مشکلات زندگی بوده و کمبود امکانات مالی برای وکیل و موارد دیگر انها را در فشار قرار داده ، اما حاضر نشدند که از هدف خود دست بردارند . حمایتهایی که از گوشه و کنار کارگران واحد و هفت تپه و سایر کارگران بخشهای دیگر برای آزادی انها انجام میدهند ، نشان از کار درستی دارد که بان دست زده اند .
تفکر چپ نسبت به سندیکا - دو گروهی که با سندیکای واحد مخالفت کردند خانه کارگر بهمراه انجمن اسلامی وابسته واحد و همچنین گروههای سیاسی چپ بودند که از دو زاویه و تفکر و هدف حرف واحدی می زدند . رژیم که خطر را حس کرده بود با تمام قوا به سرکوبی پرداخت و کارگران تلاش کردند که حاصل زحمات انها برباد نرود و از طرف دیگر بخشی از چپ و نیروهای روشنفکری نیز همه حواسشان را باین موضوع سپردند تا رژیم به مساله حساستر گردید . هرچند بیشتر گروههای چپ در ابتدا تشکیل سندیکای مستقل را انحرافی بر تشکیل حزب طبقه کارگر دانستند و در ادامه گروههایی آنرا تایید نمودند ولی هنوز هستند کسانی که خود را کمونیست مینامند و در کهکشانها سیرمیکنند و این حرکت را بنوعی انحرافی می دانند . تجربه گرانبهایی که میبایست صرف تشکل در دیگر واحدهای کارگری گردد ، همه را دور دایره بسته ی این دو سندیکا مجتمع نمود ، موضوعی که ثابت نمود هم نیروی چپ علاقمند و درگیر مسائل کارگری زیاد نیستند ، هم فعالین کارگری که در این مورد کار می کنند از نیروی بسیاری سود نمیبرند و در نتیجه در دایره بسته کوچکی در مقابل رژیم قرار گرفتند که نتیجه اش زندان ، اخراج ، تبعید ، کسر حقوق برای اعضای هیات مدیره سندیکا و تنی چند از فعالین منجر گردید که تنها اعضای سندیکاها همچنان در زندانها با وضعیت اسف باری بسر می برند و نیروهای رژیم سیستم امنیتی شدیدی را بر انها استوار گردانیده است . در اینجا قصد شرح وقایع چون در مقالات و سایتها منعکس می باشد ، نیست و گرچه فشار سرکوب همچنان نگذاشته است که تحلیل کامل و صریحی از تشکیل این دو سندیکا ، نحوه فعالیت و حمایت کارکنان از انها متشر گردد ، ولی انچه همچنان در سایتها بخصوص چپ خارج کشور قلمفرسایی می گردد ، تحلیلهای بی ثمری است که از طرف انها نسبت به کارگران پیشرو و فعالین کارگری داخل رواج دارد . زمانی انتقاد در ادبیات چپ به مفهوم اصلاح و رعایت اشتباه بود و امروزه هستند کسانی و گروههایی که شعار گویان جز راهی که کمونیستی می دانند ، نمی بینند و همچنان مسائل نقد شده قبلی را برشته تحریر در می اورند ، حتی افرادی یافت میشوند که با محکوم کردن همه بدون اینکه خود حرکتی برای کارگر بنمایند و یا راهی صحیح پیش پایش بگذارند ، تنها هنرشان محکوم کردن انچه اتفاق افتاده انگار که خود وظیفه ای نداشته و ندارند و روشن نیست که این کمونیستها ازمادر کمونیست زاده شده اند و یا اینکه جامعه کمونیستی در جامعه ای ( ذهن انها ) تشکیل شده که خود را چنین می نامند . در صورتی که تعداد سندیکاهای مستقل به سرعت افزایش می یافت ، ضربه خوری این دو سندیکا نیز پایین می امد ، سندیکا مکانیست که کارگران مبارزات پیشروان خود را بطور علنی مشاهده کرده و در نتیجه یاد می گیرند که چه رلی در اجتماع داشته و چه حقوقی از انها دریغ شده و چگونه با اتحاد با یکدیگر قادر خواهند بود به خواسته های خود دست یابند . مبارزه ای که کارگران برای بالا بردن حداقل حقوق ، بهداشت ، حق تشکل ، حق اعتصاب و مزایای دیگر در سندیکا پیگیری میکنند ، در صورت پیروزی موجب می گردند که افراد بیشتری از اقشار پایین جامعه نیز از خط فقر دور شوند و این مبارزات دموکراتیک و نیرویی که کارگران از پس ان ایجاد می کنند ، همیشه به سطح مبارزه دموکراتیک سایر اقشار نیز مدد می رساند و بهمین دلیل است که این روزها اکثر توجهات به حرکت کارگری است تا بکمک سایر جنبشها پایه و ستون رژیم را بلرزانند و فراموش نشود که کارگران بهمراه خانواده خود یک جمعیت ۴۰ تا ۵۰ میلیونی را تشکیل می دهند . مشکلی که بسیار عیان گردید ، تردیدی بود که بعضی از فعالین و گروههای چپ نسبت به سندیکا داشتند ، از طرفی نمی توانستند منکر استقلال و مبارزاتشان گردند و از طرفی نمی خواستند اعتراف به بی عملی خود نمایند و لذا هیچ زمان نتوانستند کمک درستی باین حرکت بنمایند و تنها زمانی به تایید ان برخاستند که با کمک این تایید بخواهند گروه سیاسی رقیب یا فعال کارگری دیگری را از دور خارج نمایند . آشکار است که دو سندیکای مستقل بر بستر فکری سندیکالیسم پایه گذاری نگردیده بود ، که اگر چنین بود قابل نقد بود ، ولی حرکت نمایندگان آن دو سندیکا و ایستادگی در مقابل فشار و سرکوب دولت نشان داد که پایه اصلی سندیکای مستقل برای حقوق صنفی کارگران با نقد سیاستهای دولت که فراتر از وظیفه سندیکای صنفی است نهادینه شده است . گاهی بنظر میرسد گروههای سیاسی مستقر در خارج کشور حتی علاقه ای به تغییر حکومت ندارند تا دفتر و دستکی که راه انداخته اند ، پایدار بماند و رهبری خود را هرچند به تعداد کمی حفظ نمایند . البته هستند گروههای سیاسی که تلاش دارند حرکت خود را اصلاح نمایند و کمکی به جنبش کارگری بنمایند ، سیاسی بودن آسان نیست باید خوشی و زندگی عادی را کنار گذاشته و به جنبش پرداخت ، پس چرا کمی واقعیتها را بیشتر مد نظر قرار نداد تا درستی حرکت و مبارزه بیشتر بچشم آید . روشن نیست که چرا بعضی از روشنفکران و گروهای سیاسی مدعی بجای انجام نقش تاریخی خود همچون روشنفکران سایر کشورها ، نقش بازدارنده و منفی را بازی می کنند ، بجای اینکه کمکی چه تئوریک و چه عملی در مبارزات روزمره کارگران بنمایند که در تمام اثار اندیشمندان چپ تاکید شده ، دعوای تئوریکی خود را محور قرار می دهند . کار مخفی همیشه برای دانشجویان و بخصوص گروهای سیاسی جاذبه دارد که به سرعت ساختار دولت و حکومت را زیر سوال برده و خطر دستگیری انها را تهدید می کند ، گرچه جنبش دانشجویی نیز برای گسترش بیشتر روی به تشکیلات علنی و دموکراتیک آورده اند . مبارزات روزمره برای تامین نان خانواده مشکل گروههای سیاسی و دانشجویی نیست ، موردی که کارگران باید مبارزات صنفی خود را با توجه به قانون اساسی و سایر قوانین مصوب کشور دنبال کنند . متاسفانه اخبار کارگری و اعتصابات انها و مطالب آموزشی که در سایتهای خارج کشور که امکان دسترسی انها برای کارگران مشکل است بطور گسترده در داخل کشور و برای کارگران پوشش داده نشده و این کم کاری حتی در سایتهای سندیکاها نیز بچشم می آید ، اینکار ضروری قادر بود کارگران را از وضعیت مشترکشان آگاه کرده و امکان تشکلهای مستقل را افزایش دهد .
سازمان جهانی کار - موضوعی که مورد نقد بسیاری از گروههای سیاسی و افراد فعال را در مورد دو سندیکای مستقل برانگیخت ، رابطه انها با سازمان ( جهانی ) بین المللی کار و نامه نگاری با مقامات دولت برای تاسیس و مجوز بود که موجب شد از این دو زاویه بخصوص سندیکای واحد تحت فشار قرار گیرد و نتواند همه نیروی خود را برای تشکل کارگران و خواسته های انها تنظیم کند و این موضوع غیر از مواردیست که کار سندیکایی را اصلا انحرافی و یا مضر برای جنبش کارگری می دانست . مقاوله نامه ۸۷ و ۹۷ در حقیقت از دو بخش آزادی تشکل و مصونیت حق تشکل گفتگو کرده که بخش اول شامل ۱۰ ماده حق تشکل را برای کارگران و کارفرمایان بدون دخالت غیر بیان نموده و در بخش دوم هر کشور عضو سازمان جهانی کار متعهد میگردد که تمامی اقدامهای لازم را برای این حق تشکلها انجام دهد . ارتباط با سازمان جهانی کار و آمدن نمایندگانش به ایران منجر به امضای توافق نامه توسط وزیر وقت کار گردید که موجب ایجاد فضایی گردید که همه فعالین دانشجویی ، زنان ، کارگران و سایرین را به ادامه کوشش های قبلی برای تثبیت تشکلات خود نیروی بیشتری بگذارند . کوشش فعالین کارگری منجر به ایجاد کمیته های گوناگون از جمله کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری ، کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری ، انجمن فرهنگی حمایتی کارگران ، اتحاد کمیته های کارگری ، جمعی از فعالین کارگری بهمراه دانشجویان پیشرو و تشکلات دیگر گردید که حرکتی را در جنبش کارگری موجب گردید . شورای همکاری تشکلها که از ترکیب کمیته های گوناگون شکل گرفته بود تلاش داشت با بیانیه هایی در رابطه با تعیین دستمزد و حمایت از جنبشهای دیگر برگزاری مراسم اول ماه می سال ۸۶ را برگزار کند و اینکار را با فراخوان تشکل کارگری را به نیروی خود ایجاد کنیم انجام داد و موفق گردید ۳۰۰۰ امضا را در حمایت بدست آورد . در ادامه کارگران و فعالین کارگری موفق گردیدند کانونهای فعال کارگری از جمله کانون مدافعان کارگری و اتحاد آزاد کارگران را جهت کمک به کارگران پایه ریزی نمایند . طبعا ایجاد دو سندیکای مستقل اوج این سالهای جنبش کارگری است که خارج از فعالین کارگری در دو شرکت واحد اتوبوسرانی واحد تهران و حومه و شرکت نیشکر هفت تپه تاسیس گردید که خواسته های کارگران و آموزش انها را در راس کار قرار داد . اصنافی همچون کفاشان ، خیاطان ، خباز ، صنعت فلزکار و مکانیک و سایرین نیز چه انجمن قبل را فعالتر کرده و چه در هیاتی بنام هیات موسس سندیکاها فعال شدند و تلاش کردند که باهم در ارتباط باشندو از حقوق صنفی خود دفاع کنند . کامیونداران اهواز نیز یکی از تشکلاتی بود که در کنار سایر تشکلهای کارگری با اعتصاب ۱۷۰۰ از رانندگان و کامیونداران خواسته های خود مبنی بر مطالبات صنفی ، تشکیل سندیکا ، پایان دادن به وضعیت پایانه ها و مدیریت باربری و حذف دلالان برای واگذاری بار شدند که تشکل انها همچنان فعال است . یکی از مسائلی که این کمیته ها و فعالین کارگری اهمیت می دادند برگزاری مراسم روز کارگر در ۱۱ اردیبهشت یعنی اول ماه مه هر سال بود که همیشه با مقابله دولت و نیروهای نظامی روبرو بود . تلاش گردید همه ساله برگزاری مراسم با وجود سخت گیریها بطور مفصل و یا در سالنی انجام گیرد که مهمترین انها مراسم شهر سقز کردستان در سال ۸۵ ، مراسم سال ۸۷ در استادیوم امجدیه تهران که کارگران سندیکاهای مستقل و فعالین کارگری همایش انجام شده توسط خانه کارگر را تحت شعاع حرکت خود قرار دادند ، مراسم سال ۸۸ تهران در پارک لاله که با همراهی دانشجویان و معلمان با کارگران صورت گرفت و سرکوب شدید را بدنبال داشت .
درک فلسفه سندیکای مستقل - استقبال از تشکیل سندیکا علاوه بر مخالفت خانه کارگر و تشکیلات وابسته به دولت ، در شگفتی با برخورد تند بسیاری از فعالین و گروههای چپ مواجه گردید . بسیاری از این گروهها و افراد ، سندیکا را با نهادهایی مانند شورا در زمان انقلاب شوروی مخلوط می کنند و زمان ، شرایط و وظایف هریک را بدلیل عدم درک صحیح از اثار اندیشمندانی همچون مارکس و سایرین درنمی یابند ، بدون اینکه حتی توجه کنند که اگر این سندیکای مستقل بتواند نقش یک شورا را هم بازی کند ، کجاست شوراهای دیگر کارگری و مهمتر از ان حزب کمونیست طبقه کارگر که وظیفه انقلاب را بعهده گیرد ؟ اگر از بحث تئوریکی بگذریم که ان افراد و گروههای سیاسی خود را علامه می پندارند و نیاز به یادآوری ندارند ، باید گفت مگر نه اینکه از بدو پیدایش سرمایه و کار و تضاد مابین انها نیاز به گفتگو و نامه نگاری بین دو طرف بوده است و دولت بعنوان کارفرما و ناظر پای سوم این جدل بوده است و مگر وظیفه نمایندگان سندیکا نیست که برای پیگیری خواسته های کارگران و حل مشکل انها می بایست با نمایندگان کارفرما و دولت بنشینند ؟ عجیب نیست اگر اصناف دیگر برای حل مشکلات خود با کارفرما ، دولت و سایر مقامات نامه نگاری و ملاقات کنند ، و یا وابستگان زندانیان سیاسی و حتی خود انها که حتی اعتقاد به تغییر نظام دارند به مقامات زندان و قوه قضاییه و سایر مقامات برای تعیین تکلیف زندانیان با مسولین گفتگو کنند و این انحراف نیست ، تنها در مورد کارگران این امر انحرافیست و بالاخره معلوم نیست که کسانیکه در یک کشور زندگی می کنند چگونه باید مشکل خود را حل کنند ، آیا باید به دولتهای کشورهای پیشرفته رجوع کنند که در این مورد حتما فریاد وا انحراف بیشتر چپ را درمی آورند ؟ مگر وزارت کار تاسیس شده از سال ۱۳۲۵ وظیفه نداشته که مشکلات مابین نیروی کار و کارفرما را در کمسیونهای ۳ نفره حل کند و مگر وظیفه سندیکا نبود که درخواستهای کارگران را به کارفرما و وزارت کار منعکس کند و اگر لازم شد برای حل مشکلات به سایر مقامات کشور از دولت ، مجلس و قوه قضاییه و سایر مسولین نامه نوشته و جلسه بگذارد تا به نتیجه برسد ، گرچه اعتراض ، کم کاری ، خواباندن تولید و اعتصاب شیوه های مستقیم و تحت فشار قرار دادن کارفرما و دولت نیز محور واکنشهای سندیکایی بوده و هست و خواهد بود ؟ حال اگر سازمان جهانی کار خود ۳ مجموعه نمایندگان دولت ، کارفرما و کارگر را زیر پوشش خود گرفته است و در جوامع پیشرفته سرمایه داری بنظر اینها امر انحرافیست ، چه ربطی به سندیکای مستقل کارگری دارد که می خواهد از امکانات بین المللی برای حق تشکل و اعتصاب خود استفاده نماید . همچنانکه سایر نهادهای دانشجویی ، معلمان ، هنرمندان ، اندیشمندان و سایرین چنین می کنند و مگر همین افراد و گروههای سیاسی خود با سازمانهای بین المللی مکاتبه و جلسه ندارند و پتیشن های امضا شده خود را در حمایت فرد یا موضوعی به مقامات مسول کشورها و سازمانهای حقوق بشر و سایرین نمی فرستند و گاها حتی کمک مالی نمی گیرند ! چرا باید جنبش کارگری ایران که بدون حمایت داخلی و خارجی تلاش میکند تشکلات مستقل خود را ایجاد کند ، میبایست این چنین مورد حملات قرار گیرد و اگر خواست حمایتی را نسبت بخود جلب کند ، فریاد کمونیستها ! را که انتقاد به یکدیگرشان صفحات سایتها را پر کرده ، به آسمان می برد که بیاید جلوی انحراف را بگیرید ! قبل و بعد از تشکیل این دو سندیکای مستقل بودند فعالین و کارگرانیکه موسسین تشکیل انجمنهای کارگری بعضی از اصناف بودند که گاها بنوعی وابسته انجمنهای زرد دولتی نیز بودند و خود را سندیکالیست می نامیدند و این چنین راهشان را تا انتها روشن نموده بودند ، هیچ زمان اینقدر مورد حمله مدعیان چپ قرار نگرفته بودند که این دو سندیکای مستقل از بدو تاسیس مورد حمله اند و غیر از انکه بطور مستقیم هم در مقابل سرکوب دولت و نیروهای نظامی و سپاه و امنیتی قرار دارند ، چرا که تلاش دارند نهاد واقعی کارگری را ایجاد کنند . اگر نامه نگاری صورت گرفته کمتر از حد معمول بوده و حتی برای مجوز تشکیل سندیکا و یا اعتصاب مکاتبه ای صورت نگرفته است ، آیا نباید به وزارت کار و یا مراجع دیگر نامه تاسیس نوشته شده و غیر از محور اصلی که شناخته شدن رسمی برای مذاکره با کارفرما و دولت برای حل مشکلات کارگران صنف و واحد خود است ، درخواست شرکت رسمی در سازمانهای بین المللی را نماید ؟ مگر سازمان جهانی کار که از پذیرش نمایندگان قلابی خانه کارگر و انجمنهای اسلامی طفره میرفت ، نمایندگان جدید وزارت کار که از طرف دولت و حکومت ولایتی و سپاهی با رای قلابی و تشریفاتی ۶ میلیون کارگر انتخاب شدند و هنوز نهاد سندیکا در کشور غیر قانونی است ، را نپذیرفته است و مگر این سازمان و تا سازمانهای دیگر کارگری توانستند مقاوله نامه های ۸۷ و ۹۸ که حق تشکل سندیکایی و حق اعتصاب را دربر می گیرد ، را به امضای دولت که ۳ جانبه گرایی را پذیرفته برساند و یا زندانیان کارگری را آزاد سازد ؟
سندیکا نیاز حیاتی کارگران - در سال ۵۷ و پیروزی روحانیون گروههای چپ که یکدیگر را قبول نداشتند و در پی وحدتی نبودند ، تلاش کردند کارگران را از مسیر ایجاد نهادهای دموکراتیک کارگری یعنی سندیکاهای مستقل ، بسمت انتخاب شورای نامحتمل سوق دهند و در نتیجه چراغ خطر دولت و حکومت را بصدا درآوردند که هرچه سریعتر هم جنبش کارگری و هم جنبش چپ را حداقل ابتدا در کارخانه ها و صنعت سرکوب کنند و انجمنهای زرد حتی با نام شورای گرفته از چپ را جایگزین کنند . امروزه نیز چپ تمام نیروی تئوریک خود را در همین مدار بسته دو سندیکا و فعالین محدود ساخته و ایجاد دلسردی را برایشان فراهم آورده است ، انچه چپ فراموش کرده است پروسه تبدیل دولت اصلاحات به دولت سپاهی بیرحم نسبت به قدرت انحصاریست که شدت بیشتر سرکوب ، حرف اول را برایش معنی دارد و مهمتر از ان سیل میلیونی کارگران بدون تشکل و در حداقل حقوق می باشند که کسی در فکر تشکل دادنش نیست ! نگاهی به پروسه مبارزاتی کارگران معدن که بیشترشان حتی حداقل حقوق گیرشان نمییابد چه برسد به حق بیمه ، بازنشستگی ، بیکاری و سایر مزایا و وقتی با ریختن دیوار معدن گیر می کنند و زنده زنده می میرند و پس از ماهها تنها یک جسد متلاشی گیر می اید ، در حالیکه وابستگان انها همچنان در دادگاهها در پی حقوق دریافت نشده هستند ، اهمیت سندیکای علنی و مستقل را بازگو می کند . معادن چون از شهرها دور بوده و بیشتر پایگاه روستایی دارند ، گروههای سیاسی و فعالین علاقه ای به وقت گذاشتن برای متشکل کردن انها نمی گذارند و بهمین بسنده می کنند که گاهی در سالروزی بیانیه و یا خبر کوتاهی از ان بدهند که در ظرف چند روز نیز از سایت اخبارشان حذف می شود ، در حالیکه تحلیلهای تئوریک کلی و حمله بهمدیگر و اخیرا بررسی جنبشهای منطقه مدتها صفحه روز سایتهای چپ را پوشش می دهند . اگر کارگران ایران خودرو در حادثه ای جان خود را از دست میدهند ، کمبود یک سندیکای مستقل کارگری درک می گردد و هرچند فعالینی که مخفیانه بیانیه می دهند و تلاش دارند حرکتی را ایجاد کنند که قابل تحسین است ، ولی نخواهند توانست اعتقاد اکثریت کارگران را به حرکت جمعی که در مبارزه صنفی علنی ایجاد می شود را در زمان کوتاهی جلب کنند و خواست کارگران برای تشکیل انجمن صنفی مستقل ناشی از همین امر می باشد . طبقه کارگر ناچار است که مبارزه روزمره خود را برای گرفتن امتیازات صنفی و رفاهی بیشتر کارگران دنبال کند ، چه عدم پیگیری چنین خواسته هایی ، کارگران را از دست یافتن به جنبشهای وسیع ترعلیه سرمایه محروم می سازد . نمایندگان سندیکاها وظیفه حیاتی در تامین خواسته های فوری کارگران داشته و دفاع از امتیازات بدست آمده نه تنها انسانی بلکه مترقی است و کارگران با گرفتن چنین خواسته هایی قادر خواهند بود بر ترفند سرمایه داران و دولت پیروز شده و نیروی اجتماعی خود را دریابند . جنبش کارگری تنها ایجاد احزاب چپ و بقولی کمونیست نیست ، بلکه مبارزات سندیکاهای مستقل ( نه سندیکالیسم که در نهاد سرمایه حل می گردند ) بخشی از جنبش کارگری هستند که بر تشکیل احزاب تقدم داشته و تا پیروزی نهایی شکل خود را حفظ می کنند . اشتباه نشود مفهوم این نیست که حرکت مخفی که حداقل حفظ امنیت را برای پیشروان کارگر دربر دارد ، تایید نمی گردد ، چرا که بطور طبیعی چنین مبارزه ای همیشه جریان داشته و دارد و خواهد داشت ، بحث اصلی ایجاد نهادهای دموکراتیکی در حال حاضر است که کارگران در پی مبارزه علنی خود به درک تشکل و هم پیمانی در سندیکاها بعنوان راه حل درمی یابند . هنوز گره های کور تشکیلات مخفی که بیشتر حول سانترالیسم و نه پایه دموکراتیسم ان از سانترالیسم دموکراتیسمی که لنین تئوریزه کرد و سرانجامش به نتیجه ای رسید که همه شاهد هستند ، روشن نشده و تا زمانیکه افراد و گروهها و همه اقشار و از جمله طبقه کارگر نتوانند در نهادهای دموکراتیکی خود ، درک صحیح دموکراسی را تجربه کنند ، قادر نخواهند بود در محفلها و گروههای مخفی ، به سازمان و یا حزب طبقه ای برسند که نتیجه ان چنین نباشد که تابحال شده است . کار مخفی و تشکیل کمیته های پیشنهادی برای حفظ افراد مهم می باشند ولی نتیجه اش می باید تبلورش را با نمایندگانی دست از جان شسته نشان دهد تا کارگران حول انها متشکل شده و مبارزه اش را ادامه دهند وگرنه چه کسی و یا گروهی که تنها بکار مخفی پرداخته و گاها حرکتهای خود بخودی کارگران را چنان با آب و تاب گزارش می دهد که انگار در ایجادش دست داشته است ، میتواند مدعی باشد که حرکتی گسترده را سازماندهی کرده است !
اعتصابات کارگری چند سال گذشته - اعتراضات کارگری از بدو پیدایش سرمایه و کار گروهی کارگران وجود داشته و همچنان باقی خواهد ماند ، تنها بدلایلی همچون قدرت دولت و حکومت و شدت و ضعف تشکلات کارگری و عوامل بین المللی ، تعدادش کم و زیاد شده است . در تمام یکصد سال گذشته اعتصابات و اعتراضات کارگران نسبت به حقوق صنفی خود انجام می شده و حتی در اوج حکومت رژیم سابق نیز وجود داشته است . مشکلی که موجب گردیده جنبش کارگری ایران پیوستگی خود را از دست دهد ، کما بیش در مطالب فوق که طبعا منحصر به این مطالب نیز نخواهد بود ، شرح داده شده است و این امر خود دلیلی است که کارگران مجبور شده اند در مقاطعی به امتیازاتی دست یافته و در زمانهایی ان دستاوردها را از دست بدهند . این موضوع سبب گشته بعد از یکصد سال هنوز در کشور ایران نه حق تشکل برسمیت شناخته می شود و نه حق اعتصاب ، حقوق و مزایای دیگر که جای خود دارند ، زمانیکه قراردادهای موقت و سفید امضا جایگزین قراردادهای رسمی می شوند . اصلاحات قانون کاری تصویب می گردند که نسبت به قوانین قبلی بسیار ظالمانه تر بوده و کارگران چون حق تشکل ندارند ، نمی توانند جلوی تصویب انها را هم بگیرند و حداقل دستمزد اعلامی با تورم رسمی مورد قبول مسولین ، فاجعه آمیز است . از طرفی بدلیل سیاستهای اقتصادی و رانت خواری سپاه و مقامات ، چنان بیکاری در کشور ایجاد گردیده که کارگران برای معاش خود ناچارند تن بهر قراردادی حتی به نصف حداقل حقوق بدهند تا بیکار نمانند . اعتراضات و اعتصابات پراکنده چند سال گذشته کارگران هرچند اکثرا خود جوش بوده و بدلیل فشار اقتصادی شدید شکل گرفته اند ، ولی نشان از حرکت گسترده و سازمان دهی شده آینده ای خبر می دهد ، بشرط انکه کارگران پیشرو ، فعالین کارگری و سیاسی درک خود را از دانش مبارزاتی با واقعیت وفق داده و در اتحاد عملی با یکدیگر قرار گیرند . مقامات حکومت و سپاه نشان داده اند که با وجود عدم درک از اقتصاد ویرانی که بجای گذاشته اند و این ناشی از قدرت پوشالی که حس می کنند از ان برخوردارند ، ولی در اتحادی محکم با یکدیگرند تا علاوه بر جنبش کارگری ، سایر جنبشها را نیز درهم بشکنند . استفاده از وام بانکها که تنها در اختیار سپاه و وابستگان و حتی کسانیکه شرکتشان بثبت نرسیده است برای خرید صنایع بزرگ و مادر و سرکوب مردم قرار می گیرند ، موجب گشته سایر سرمایه داران را که امکان اخذ وام ندارند ، ورشکست شده و خیل کارگران بیکار افزایش یابد . اگر سرمایه دار با رابطه کمتر با حکومت است ناچار به پرداختن وام بانکی با شرایط بد اقتصادی و عدم رقابت با محصولات چینی بی کیفیت می گردد ، مقات سپاه و وابستگان حتی حاضر نیستند وام هنگفت دریافتی را برگشت داده و لذا ورشکستگی بانکها در آینده نزدیکی قابل تصور است . کارگران که از نظر همه سرمایه داران وابسته وغیر وابسته و دولت و حکومت اهمیتی ندارند و به دردی دچار شده که بگوید لطفا مرا استثمار کنید تا خود و خانواده ام زنده بمانیم ، ناچار است اعتراضات و اعتصابات را سازماندهی نموده و نتیجه دسترنج خود را دریافت کند . در بخش بعدی تعدادی از اعتصابات کارگری به اختصار نام برده می شوند ، تا فعالین کارگری و گروههای سیاسی دریابند چه گنج بزرگی مقابل انها قرار داشته و انها چه ناآگاهانه به دیوار می زنند ،در انقلابات کشورهای دیگر و حتی در ایران باید مدتها زحمات کشید تا کارگران را برای اعتصابی متحد نمود و اکنون این اعتصابات در نبود نیروهای فعال علاقمند به جنبش کارگری فریاد می زند . امید است برای یکبار هم که شده نیروهای فعال واقعیت را دریافته و دعواهای سیاسی خود را از جنبش کارگری بیرون برده و تنها به منافعی فکر کنند که دارد کارگران باشد .
اعتصابات دو سال اخیر - تنها بخشی از اعتصابات دو سال اخیر که بعنوان نمونه انتخاب شدند ، بشرح زیر لیست شده اند که تنها اعتراضات و اعتصابات دو سال اخیر از این مقاله که خود طولانی شده و نیاز به پوزش دارد ، حجم بیشتری را نیازمند است ، چرا که اخبار صدها اعتصاب را در اکثر کارخانه های ایران گزارش می دهد . توضیح اینکه ماههای حقوق نگرفته بر اساس تاریخ اعتصاب بوده و در حال حاضر بیشتر شده است ، چون تجربه نشان داده که فاجعه اقتصادی بدتر از اینهاست که مشکلات حل گردند . در ضمن بسیاری از واحدهای تولیدی نیز با فروش محصولات و ماشین آلات درصدد تعطیلی کارخانه و فروش زمین که قیمت خوبی پیدا کرده هستند ، و پولشان را به واردات که سود بیشتر و بازگشت سرمایه سریعتر است سرمایه گذاری می کنند :
۱ - اعتصاب بیش از ۲۰۰۰ نفر از کارکنان پیمانکاری مجتمع پتروشیمی بندر امام در فروردین ۹۰ در محوطه کارخانه جهت مطالبات خود که حذف پیمانکار و قرارداد مستقیم از مهمترین انهاست ، تجمع و دست از کار کشیدند .
۲ - اعتصاب ۱۰۰۰ کارگر کارخانه کاغذ پارس در فروردین ۹۰ در اعتراض به ۶۰ همکار اخراجی با سابق ۱۰ - ۱۵ ساله .
۳ - اعتراض و تجمع ۹۰۰ کارگر کیان تیر در اسفند ۸۹ در محوطه کارخانه ، بیرون کارخانه و جلوی نهاد ریاست جمهوری جهت حقوق معوقه و مزایا ، در دو سال گذاشته بارها کارگران این واحد دست به اعتصاب زده اند .
۴ - اعتصاب و تجمع جلوی فرمانداری ۵۰۰ کارگر کارخانه فولاد میبد .
۵ - بلاتکلیفی یکساله ۳۵۰ کارگر تعطیل شده کارخانه نختاز گیلان و وضعیت نامشخص کارگران بیکار که اعتراضشان ادامه دارد .
۶ - اعتصاب ۱۸۰۰ کارگر پیمانکاریمجتمع پتوشیمی تبریز برای حذف پیمانکار و ثبت قرارداد رسمی که مورد تایید استاندار قرار گرفت .
۷ - تعطیلی کارخانه پارس الکتریک متعلق به تامین اجتماعی و بیکاری کارگرانی که ۴ ماه حقوق نگرفته اند و اعتراض کارگران ادامه دارد .
۸ - اعتراض کارگران ایران خودرو به کشته شدن همکارانشان در اثر تصادف که خواهان مجازات عاملان و ایجاد تشکل مستقل شدند .
۹ - اخراج ۶۰۰۰ کارگر از ۷۰۰۰ کارگر ریسندگی کاشان در ۶ سال گذاشته و ۲۸ ماه عدم پرداخت حقوق به کارگران .
۱۰- خطر بیکاری برای ۲ میلیون قالیباف کشور که بیشتر از زنان و کودکان تشکیل می شوند بعد از بیکاری هزاران قالیباف در ماههای گذاشته بدلیل واردات بی رویه فرش .
۱۱- عدم دریافت ۶ ماه حقوق ۳۰۰ کارگر پیمانکاری فاز ۳ پالایشگاه آبادان و اعتراض انها .
۱۲ - عدم پرداخت ۴ ماه حقوق ۵۰۰ کارگر کارخانه پارسیلون خرم آباد که منجر به اعتصاب گردیده است .
۱۳- تعطیلی ۱۸ ماهه پتروشیمی ایلام و بی تکلیفی کارگران ، در ضمن پالایشگاه ایلام نیز چندین بار تعطیل شده است .
۱۴ - اعتراض ۱۸۰۰ کارگر قراردادی پتروشیمی شیراز که به سپاه واگذار شده است .
۱۵- اعتصاب و راهپیمایی ۴۵۰ کارگر آونگان و واگن پارس اراک بدلیل ۸ ماه عدم پرداخت حقوق ، بیکاری این واحد بدلیل واردات واگن چینی دست دوم مشکل دیگری است .
۱۶- تجمع ۵۰۰ کارگر نی بار هفت تپه و کشت و صنعت کارون شوشتر در مقابل اداره کار شهر بدلیل نگرفتن حق سنوات ، در ضمن بدلیل عدم دریافت پاداش ۱۰۰۰ کارگر نیکل سیاه هفت تپه نیز اعتصاب کردند ..
۱۷ - تجمع اعتراضی بازنشستگان ذوب آهن اصفهان بدلیل عدم دریافت حق بازنشستگی .
۱۸ - اعتصاب ۲۵۰ کارگر آلومینیوم سازی اراک بدلیل دستمز معوقه .
۱۹ - اعتراض کارگران پیمانی شهرداریها در اکثر شهرهای ایران به سیستم کار و اخراج بی رویه انها .
۲۰ - بیکاری بیش از ۵۰،۰۰۰ کارکنان پیمانکاران پروژه های عسلویه پارس جنوبی بدلیل نبود بودجه .
موارد بیکاری فراوان بوده و شامل کلیه صنایع کوچک ، متوسط و بزرگ صنعتی ، نفتی وخدماتی می شود ، از طرف دیگر هزاران کارگر کارخانه های تولید مواد غذایی ، پوشاک ، فرش ، شوینده و بهداشتی ، مرکبات ، مسکن و تولیدات وابسته ، نساجی ،کوره پز خانه ها . دام و طیور ، نوشابه سازی ، الیاف و پارچه ، چرم و کفش که در اصناف مختلف کار می کردند بدلیل واردات انها از چین که در حال ورشکستگی هستند ، بیکاری شده اند .
رابطه جنبش کارگری با سایر جنبشها - در ده سال قبل بیشترین اعتراضات ، اعتصابات ، تجمعها در محل کار و جلوی وزارت کار و مجلس و جاهای دیگر صورت گرفته است که ناشی از بیکاری ، حقوق نگرفتن ، حق بیمه ، حداقل دستمزد ، ارزش گذاری کمتر برای زنان کارگر ، بکارگیری کودکان در کار ، بیمه بیکاری ، بازنشستگی و موارد دیگر بوده است ولی فعالینی نبوده اند که بتوانند این تشکلها را سازماندهی نمایند که اگر بشوند هیچ نیروی دولتی و سپاهی جلودار انها نخواهد بود . مگر اعتصاب سال ۷۵ صنعت نفت که بعد از سالها انجام گرفته بود ، چه مقدار پیگیری شد تا این بزرگترین و مهمترین بخش صنعت کشور ؛ قصد بی اهمیت قرار دادن سایر جاها نیست ، و توانسته بود آخرین زور سلطنت را برای ابقا فرو بریزد ، چرا چنین وضعی پیدا کند که قانون حتی داشتن انجمن اسلامی وابسته را نیز در ان روا ندارد ، درحالیکه می بایست پرچمدار مبارزات کارگری باشد کما اینکه در سالهای ۲۵ داشت . دیگر روشن شده که دولت و حکومت به طریق مختلف سعی دارند کارگران را در حداقلها نگاه دارند ، همانطور که چرچیل ان روباه مکار و متوقف کننده جنبشهای ایران گفت که ایرانی گشنه و عرب باید سیر نگاه داشته شوند ، و این یک طنز شاید خود موردی برای تثبیت حداقل حقوقی کارگران باشد که تنها راهی که برایشان باقی می مند تشکل کارگران با یکدیگر است تا قدم اول رهایی برداشته شود . امروزه جنبشهای دانشجویی ، زنان و غیره در حال گسترش بوده و همه اقشار از معلم ، دانشجو ، زن ، محصل ، وکیل ، هنرمند ، اندیشمند ، ادیان ، اقوام ، استاد دانشگاه ، حقوقدان و غیره ، همچنین کارگران بطور انفرادی در ان شرکت دارند ، ایجاد تشکلهای کارگری که قدرت خود را تثبیت کنند ، میتواند بهمراه سایر جنبشهای موجود که میبایست سازماندهی شوند ، خواهد توانست پایه های لرزان رژیم را به سقوط بکشاند و اگر باز دوستان چپی نفرمایند که این جنبش دموکراتیکی ، بورژوازی و انحرافی است . در این صورت تنها راه صبر کردن برای همه است تا این دوستان حزب کمونیست را بسازند و همه با رضایت و یا اجبار زیر پوشش ان قرار گیرند تا انقلاب کمونیستی سرگیرد ! کانون جبهه دموکراتیکی که در سال ۷۹ ایجاد گردید با روشن بینی مبارزان پیوندی را بوجود آورد که از همه اقشار دانشجویی ، سیاسی ، زنان و سایرین بهمراه کارگران پیشرو تشکیل شده بود و نامهای شرکت کننده در جبهه نشان از شرکت اکثر فعالین دارد و باید سرمشقی باشد که ادامه راهش و اتحاد جنبشهای گوناگون با یکدیگر و با جنبش کارگری که صاحب قدرتی باشد ، این نظام را سرنگون کند و راهی جز این نیست . در پی این پروسه تشکیل جبهه متحد ، کارگران می بایست مبارزه خود را برای اعتراضات ، اعتصابات در محلهای کار خود و اعتصابات سراسری و جلوی ادارات دولتی و کشوری پیگیری نموده و بتوانند با این عمل حقوق صنفی کارگران از جمله بالا بردن حقوق ، تثبیت بیمه بیکاری و بازنشستگی ، لغو کار کودکان ، برابری حقوق زنان کارگر با مردان ، حذف کار کودکان ، حق مسکن ، رفع تبعیض ، گرفتن مزایا ، حق رفت و آمد ، ، حق اعتصاب ، حق بیمه بیکاری ، دریافت حقوق زمان اعتصاب ، لغو قرارداد موقت و منظور کردن بیمه برای همه کارگران استخدامی ، ترمیم بیمه درمانی ، حق تشکل مستقل بدون مجوز و دخالت دولت و کارفرما ، رفع بیکاری ، اخذ حقوق عقب افتاده و سنوات ، جلوگیری از اخراج ، حق ناهار ، بهداشت و ایمنی کار ، حق نشریه مستقل ، حق راهپیمایی سراسری اول ماه مه ، اصلاح قانون کار و تعیین حداقل دستمزد بر اساس هزینه و تورم ، شرکت در مجامع بین المللی ، حذف یارانه و موارد مشابه را بگیرند و در این پروسه اتحادیه های قدرتمندی ایجاد کنند ، بطوریکه با تغییر حکومتها حقوق دست یافته شده مجددا پایمال نگردد . امید است روز کارگر امسال حول خواسته های صنفی کارگران بهمراه مسائل روز جنبش در جهت حق تشکل ، آزادی اعتصاب ، حق بیان ، آزادی همه زندانیان سیاسی و توقف اعدام ، برابری زن و مرد و موارد دیگر همراه باشد ، مهمترین مساله حفظ کارگران و فعالین پیشرو از دستگیری برای سازماندهی کارگران معترض و اعتصابی و بیکار در تشکلهای مستقل کارگری است.
راه مبارزان جنبش کارگری ادامه خواهد داشت ، روز کارگر مبارک باد
گروه پژوهش کارگری فروردین ۱۳۹۰
پیوستهای زیر دارای مطالبی هستند که به دانش طبقاتی کارگران کمک می کند و تنها بعنوان نمونه از موارد مشابه و قابل استفاده انتخاب شده اند ، همچنین بعضی از سایتهای کارگران و فعالین جهت مراجعه آورده شده است :
http://www.syndicavahed.us/
http://kanoonmodafean.blogspot.com/
http:/ http://ksmt2.blogsky.com//www.etehadeh.com/
http://www.hamaahangi.info/index.php?option=com_content&view=article&id=493:asasnameh-pdf&catid=98:fundamental-docs&Itemid=523
http://www.khamahangy.com/index.php?option=com_content&view=article&id=16&Itemid=31
http://whttp://www.hamaahangi.info/ww.khamahangy.com/
http://www.hamaahangi.info/
http://www.syndicavahed.biz/index.php?option=com_content&task=view&id=301
http://www.syndicavahed.biz/index.php?option=com_content&task=view&id=304&Itemid=8
http://www.syndicavahed.biz/index.php?option=com_content&task=view&id=239&Itemid=8
http://www.syndicavahed.us/?option=com_content&task=blogsection&id=2&Itemid=8
http://felezkar3.blogfa.com
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=14542
اخبار روز:
این کارخانه متعلق به بخش خصوصی و کارفرمای آن فردی اطلاعاتی به نام مهدی حاج میری است. وی متولد ۱٣۵٣ فرزند حاج میری دلال و صادرکننده بزرگ برنج در قزوین است. برادر وی سعید حاج میری تهیه کننده تلویزیونی است. مهدی حاج میری در دوران دولت اصلاح طلبان توانست با گرفتن وام های کلان از بانک های دولتی و خصوصی و نپرداختن آن ها به ثروت هنگفتی برسد. وی جزء ٨۹ نفر بدهکاران کلان بانک های ایران با میلیاردها تومان بدهکاری است، همان ٨۹ نفری که هراز گاهی دولت سرمایه داری اسلامی برای خالی نبودن عریضه دست به خیمه شب بازی می زند و در مجلس و قوه قضاییه برایشان خط و نشان می کشد که لیست شان را منتشر خواهد کرد و سپس قضیه به کلی فراموش می شود.
تولید کارخانه در زمینه موتور سیکلت های پاژنگ، شهاب و شهباز است. تمامی قطعات از موتور گرفته تا بدنه و پیچ و مهره آن از چین وارد شده و در کارخانه مونتاژ می گردد. تعداد کارگران در حال حاضر ۷۰ نفر است و در گذشته ۲۵۰ نفر مشغول به کار بودند. تمامی کارگران قرارداد موقت هستند و قرارداد آن ها اغلب ۲ ماهه و ٣ ماهه و ۴ ماهه تمدید می شود و یا با عدم تمدید خیلی راحت کارگران را اخراج می کنند. سابقه کاری کارگران از یک سال است تا چهارده سال. کارگران در حدود ۴ ماه مطالبات معوقه و پاداش آخر سال ٨۹ را طلبکار هستند. ساعت کار از ٨ صبح الی ۴ بعدازظهر است. کارخانه سرویس ایاب و ذهاب دارد. در ضمن نهار هم داده می شود، البته از صبحانه خبری نیست.
تحریم ایران بهانه ای شده است تا کارفرما تولید را پایین آورد و به اخراج کارگران و عدم پرداخت مطالبات کارگران بزند. اما روی دیگر سکه این است که حاج میری ضدکارگر میزان تولید را از ۱۵۰ دستگاه موتور سیکلت به ٣۰ (سی) دستگاه در حال حاضر رسانده و بهانه اش این است که قبلاً موتور هر دستگاه از موتور سیکلت را ۲۵۰ تا ٣۰۰ هزار تومان خریداری می کرده و اکنون باید برای خرید هر موتور ۵۰۰ هزار تومان پرداخت کند و آن را در بازار به قیمت ۶۰۰ هزار تومان بفروشد که برایش مقرون به صرفه نیست. البته کارگران خبر از فاکتور خرید و مبادلات وی ندارند و حاضر به شنیدن دروغهایش نیستند و بر سر گرفتن مطالبات معوقه شان پافشاری می کنند. کارگران بارها شکایات متعددی به استانداری و فرمانداری، اداره کار و دفتر اسناد قزوین برده و نتیجه نگرفته اند. حتی به بانک نیز مراجعه نموده اند. بانک در جواب به کارگران گفته ما وامی میلیاردی به وی داده ایم اما نمی توانیم آن را بعد از یک سال از وی بگیریم. خود ما مستاصل شده ایم. دروغ یا راستش به گردن مسئولان بانک، اما دلیلشان این بوده که این آقا توسط حضرات بالانشین حمایت می شود. گفتنی است که حاج میری ضدکارگر تا کنون از طریق اعمال نفوذ توانسته بیش از صدها میلیارد تومان از بانک های دولتی و خصوصی وام بگیرد. نمونه اش آخرین وام ٣۰ میلیاردی وی است. با این پول ها چه کار می کند؟ معلوم است. با این پول های کلان در مراکش کارخانه موتور سیکلت راه انداخته و در فرانسه به برج سازی مشغول است. البته در تهران هم صاحب چندین برج مختلف است.
سوال ما کارگران این است که چه کسانی برای چنین افرادی حاشیه های امن اختلاس و چپاول و غارت دسترنج کارگران را به وجود آورده اند؟ آیا این است معنی عدالت اجتماعی که هر روز تبلیغ می کنند؟ آیا نظام سرمایه داری آن هم ازنوع اسلامی می تواند عدالت اجتماعی برقرار کند، یا این که حاصل این حرف ها ، فریب ما و پر کردن جیب این غارتگران دسترنج ماست؟
جمعی از کارگران قزوین
۲۵ فروردین ۱٣۹۰
منبع: سایت کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
تولید کارخانه در زمینه موتور سیکلت های پاژنگ، شهاب و شهباز است. تمامی قطعات از موتور گرفته تا بدنه و پیچ و مهره آن از چین وارد شده و در کارخانه مونتاژ می گردد. تعداد کارگران در حال حاضر ۷۰ نفر است و در گذشته ۲۵۰ نفر مشغول به کار بودند. تمامی کارگران قرارداد موقت هستند و قرارداد آن ها اغلب ۲ ماهه و ٣ ماهه و ۴ ماهه تمدید می شود و یا با عدم تمدید خیلی راحت کارگران را اخراج می کنند. سابقه کاری کارگران از یک سال است تا چهارده سال. کارگران در حدود ۴ ماه مطالبات معوقه و پاداش آخر سال ٨۹ را طلبکار هستند. ساعت کار از ٨ صبح الی ۴ بعدازظهر است. کارخانه سرویس ایاب و ذهاب دارد. در ضمن نهار هم داده می شود، البته از صبحانه خبری نیست.
تحریم ایران بهانه ای شده است تا کارفرما تولید را پایین آورد و به اخراج کارگران و عدم پرداخت مطالبات کارگران بزند. اما روی دیگر سکه این است که حاج میری ضدکارگر میزان تولید را از ۱۵۰ دستگاه موتور سیکلت به ٣۰ (سی) دستگاه در حال حاضر رسانده و بهانه اش این است که قبلاً موتور هر دستگاه از موتور سیکلت را ۲۵۰ تا ٣۰۰ هزار تومان خریداری می کرده و اکنون باید برای خرید هر موتور ۵۰۰ هزار تومان پرداخت کند و آن را در بازار به قیمت ۶۰۰ هزار تومان بفروشد که برایش مقرون به صرفه نیست. البته کارگران خبر از فاکتور خرید و مبادلات وی ندارند و حاضر به شنیدن دروغهایش نیستند و بر سر گرفتن مطالبات معوقه شان پافشاری می کنند. کارگران بارها شکایات متعددی به استانداری و فرمانداری، اداره کار و دفتر اسناد قزوین برده و نتیجه نگرفته اند. حتی به بانک نیز مراجعه نموده اند. بانک در جواب به کارگران گفته ما وامی میلیاردی به وی داده ایم اما نمی توانیم آن را بعد از یک سال از وی بگیریم. خود ما مستاصل شده ایم. دروغ یا راستش به گردن مسئولان بانک، اما دلیلشان این بوده که این آقا توسط حضرات بالانشین حمایت می شود. گفتنی است که حاج میری ضدکارگر تا کنون از طریق اعمال نفوذ توانسته بیش از صدها میلیارد تومان از بانک های دولتی و خصوصی وام بگیرد. نمونه اش آخرین وام ٣۰ میلیاردی وی است. با این پول ها چه کار می کند؟ معلوم است. با این پول های کلان در مراکش کارخانه موتور سیکلت راه انداخته و در فرانسه به برج سازی مشغول است. البته در تهران هم صاحب چندین برج مختلف است.
سوال ما کارگران این است که چه کسانی برای چنین افرادی حاشیه های امن اختلاس و چپاول و غارت دسترنج کارگران را به وجود آورده اند؟ آیا این است معنی عدالت اجتماعی که هر روز تبلیغ می کنند؟ آیا نظام سرمایه داری آن هم ازنوع اسلامی می تواند عدالت اجتماعی برقرار کند، یا این که حاصل این حرف ها ، فریب ما و پر کردن جیب این غارتگران دسترنج ماست؟
جمعی از کارگران قزوین
۲۵ فروردین ۱٣۹۰
منبع: سایت کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
حقوق کارگران ریسندگی پرریس سنندج 6 ماه است پرداخت نشده است
در مقابل هر نوع اعتراضی از جمله در اعتراض به تعویق دستمزدها، کارفرما رو به کارگران می گوید شرایط ما همین است و هر کسی نمی پذیرد برود و به اداره کار شکایت ببرد.
با عدم پرداخت بیش از 6 ماه از حقوق های کارگران کارخانه ریسندگی پرریس سنندج، تعویق حقوق کارگران این کارخانه همانند دیگر مراکز تولیدی کشور به امری عادی تبدیل شده است. پس از اخراج سی تن از کارگران این کارخانه در سال گذشته، هم اکنون 35 کارگر که اکثرا زن می باشند در این شرکت مشغول بکارند. در طول یک سال گذشته همواره فشارهای کارفرما بر کارگران افزایش پیدا کرده و در مقابل هر نوع اعتراضی از جمله در اعتراض به تعویق دستمزدها، کارفرما رو به کارگران می گوید شرایط ما همین است و هر کسی نمی پذیرد برود و به اداره کار شکایت ببرد.
اتحادیه آزاد کارگران ایران
26 فروردین 90
اتحادیه آزاد کارگران ایران
26 فروردین 90
اخبار روز:
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: همزمان با بحثهای مختلف رسانه ای در مورد احتمال اجرا یا عدم اجرای حکم اعدام شیرکو معارفی، زندانی سیاسی کرد، این مساله در هاله ای از ابهام قرار گرفته بود، نامه شیرکو که از زندان سقز به دست کمپین لغو اعدام شیرکو معارفی رسیده، احتمال اجرای حکم مذبور را تقویت می نماید.
متن کامل این نامه که کمپین لغو اعدام شیرکو معارفی در اختیار رسانهها قرار داده است به شرح زیر میباشد:
آفتاب به جایی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد. از دیار باران، صخره و بلور، سنگر، گلوله و حماسه، زندان، شکنجه و اعدام. از دیار مقاومت، جوشش ، خروش و بیداری تا جغرافیای وسیع انسانیت تا زیستن با زخم ها و فریادهای دیروز و امروزمان در دهکده های درهم شکسته، هم چون عضویی از ملتی ستم دیده شاهد رنج ها و اشک ها و مقاومت ها هستم.
قبل از هر چیز از سازمان های مدافع حقوق بشر، نهادهای فعال مدنی، سیاسی و فرهنگی و آزادیخواهان سپاس و قدردانی می نمایم.
این جانب شیرکو معارفی که مدت زمان زیادی را باحکم اعدام در زندان می گذرانم، همچون هر زندانی سیاسی دیگری در فرایند مبارزه و مقاومت، شکنجه را متحمل شده ام، به عنوان یکی از وارثان این قافله بیدار و روشن در میان ملتی که تنها به آوازهای اهورایی خود زنده است، این کوشش را از دامن مادر تا دامن کوهستان و از همان اوان کودکی با آزموده های مبارزاتی، شناخت هویت به تاراج رفته و سرکوب های تحمیلی چندین و چندان در جمود استخوان هایمان لولیده اند، داوطلبانه و بدون هیچ چشم داشتی از تمام خوشی های زندگی دنیای مدرن، مبارزه را تنها به خاطر دوباره زیستن برتر انسانیت برگزیدم.
راهی که بدون من آغازگشته و بدون ما هم ادامه دارد. مقاومتی که سالیان درازی در زندان ها شکل گرفته و مرزها را درنوردیده هم چون کلیت واحدپیکر مجروح این ملت در چهار گوشه ی این جغرافیای انسانیت طی طریق مینماید.
ما زندانیان سیاسی از هر طیف و جبهه ای با هر نوع محکومیتی راه خودمان را ادامه داده و می دهیم.
تنها امیدمان به مردم و مقاومت و مبارزات شما فعالین حقوق بشر و نهادهای مدنی و مردمی گره خورده است و شما را زبان گویای خود در این راستا برای ادامه مبارزه می دانیم.
همان طور که می دانید در روز ۲ فروردین ۱٣۹۰ از طریق ماموران اجرای احکام زندان سقز که در واحدی به نام سایت اداری در زندان مستقر هستند به عنوان هدیه نوروزی بطور شفاهی به من ابلاغ کردند که درتاریخ ۱۱ اردیبهشت حکم به اجرا در خواهد آمد.
در حالی که وکیل این جانب آقای احمد سعید شیخی در جریان قرار نگرفته است.
اجرای حکم در هر زمانی با توجه به اینکه حکم اعدام کماکان پابرجاست و در هر شرایط و زمانی قابل اجرا می باشد.
از همه شما سازمان ها و نهادهای مدنی، فعالین حقوق بشر و آزادیخواهان مجددا تشکر و قدر دانی می نمایم.
شیرکو معارفی
۱٣۹۰/۱/۲۶
متن کامل این نامه که کمپین لغو اعدام شیرکو معارفی در اختیار رسانهها قرار داده است به شرح زیر میباشد:
آفتاب به جایی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد. از دیار باران، صخره و بلور، سنگر، گلوله و حماسه، زندان، شکنجه و اعدام. از دیار مقاومت، جوشش ، خروش و بیداری تا جغرافیای وسیع انسانیت تا زیستن با زخم ها و فریادهای دیروز و امروزمان در دهکده های درهم شکسته، هم چون عضویی از ملتی ستم دیده شاهد رنج ها و اشک ها و مقاومت ها هستم.
قبل از هر چیز از سازمان های مدافع حقوق بشر، نهادهای فعال مدنی، سیاسی و فرهنگی و آزادیخواهان سپاس و قدردانی می نمایم.
این جانب شیرکو معارفی که مدت زمان زیادی را باحکم اعدام در زندان می گذرانم، همچون هر زندانی سیاسی دیگری در فرایند مبارزه و مقاومت، شکنجه را متحمل شده ام، به عنوان یکی از وارثان این قافله بیدار و روشن در میان ملتی که تنها به آوازهای اهورایی خود زنده است، این کوشش را از دامن مادر تا دامن کوهستان و از همان اوان کودکی با آزموده های مبارزاتی، شناخت هویت به تاراج رفته و سرکوب های تحمیلی چندین و چندان در جمود استخوان هایمان لولیده اند، داوطلبانه و بدون هیچ چشم داشتی از تمام خوشی های زندگی دنیای مدرن، مبارزه را تنها به خاطر دوباره زیستن برتر انسانیت برگزیدم.
راهی که بدون من آغازگشته و بدون ما هم ادامه دارد. مقاومتی که سالیان درازی در زندان ها شکل گرفته و مرزها را درنوردیده هم چون کلیت واحدپیکر مجروح این ملت در چهار گوشه ی این جغرافیای انسانیت طی طریق مینماید.
ما زندانیان سیاسی از هر طیف و جبهه ای با هر نوع محکومیتی راه خودمان را ادامه داده و می دهیم.
تنها امیدمان به مردم و مقاومت و مبارزات شما فعالین حقوق بشر و نهادهای مدنی و مردمی گره خورده است و شما را زبان گویای خود در این راستا برای ادامه مبارزه می دانیم.
همان طور که می دانید در روز ۲ فروردین ۱٣۹۰ از طریق ماموران اجرای احکام زندان سقز که در واحدی به نام سایت اداری در زندان مستقر هستند به عنوان هدیه نوروزی بطور شفاهی به من ابلاغ کردند که درتاریخ ۱۱ اردیبهشت حکم به اجرا در خواهد آمد.
در حالی که وکیل این جانب آقای احمد سعید شیخی در جریان قرار نگرفته است.
اجرای حکم در هر زمانی با توجه به اینکه حکم اعدام کماکان پابرجاست و در هر شرایط و زمانی قابل اجرا می باشد.
از همه شما سازمان ها و نهادهای مدنی، فعالین حقوق بشر و آزادیخواهان مجددا تشکر و قدر دانی می نمایم.
شیرکو معارفی
۱٣۹۰/۱/۲۶
جدیدترین اخبار اعتصاب کارگران مجتمع های پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر
اتحاد
* جديد ترين خبر از پتروشيمي بندر امام
جديد ترين خبر از پتروشيمي بندر امام اينست كه گارگران يك مهلت 48 ساعته به مديريت داده اند وسنت هميشگي راهپيمائي وشعار را كه آخر وقت انجام ميدادند، از امروز هر يك ساعت يكبار اينكار را ميكنند.
* يك خبر مهم از پتروشیمی امیر کبیر:
همچنانكه در خبر ديروز آمد كارگران پتروشيمي اميركبير امروز يكشنبه 28/1/90 با خانواده هاي خود در مقابل اين پتروشيمي خضور يافته وبه اعتصاب خود ابعاد عميق تري دادند. اين حركت در صورت گسترش، اعتصاب را وارد فاز جديدي خواهد كرد.
* يك خبر از پتروشيمي فجر
كارگران پتروشيمي فجر كه از روز سه شنبه گذشته به اعتصاب دست زده اند،امروز 28( فروردین ماه) نيز جلوي در ب ورودي اين مجنمع تجمع اعتراضي خودرا ادامه داده اند. لازم بذكراست كه توليدات اين مجتمع كه شامل آب وبرق وبخار وخدمات جانبي براي ساير پتروشيمي هاست نقش مهمي در استمرار توليد ساير پتروشيمي ها دارد.
* خبري در مورد پتروشيمي اميركبير- 27 فروردین ماه:
كارگران نوبتكاربخش بسته بندي اين مجتمع از ديروز (جمعه) به حمايت از خواست بقيه همكاران خود به جمع اعتصابيون اين مجتمع پيوستند وشعارهاي عدالت عدالت وهمچنين " تا پيمانكار سره كاره، هر روز همين رواله" سر دادند. طبق اخبار رسيده كارگران پتروشيمي امير كبير تهديد كردند كه در روزهاي آينده با خانواده هاي خود به تجمع خواهند پيوست
* خبر تکمیلی وضعيت اعتصاب كارگران پتروشيمي بندرامام در تاريخ 27/ 1/90
امروز شنبه 27 فروردين ماه كارگران اين مجتمع پس از 2روز تعطيلي آخرهفته ،مجددا از ابتداي صبح روز شنبه همچنان مانند روزهاي پيشين با تجمع در مقابل ساختمان دفتر مركزي اين شركت به اعتصاب وتجمع خود ادامه دادند.
امروز سيدمصطفي موسوي مشاور مديرعامل اين مجتمع در نامه اي كه براي كارگران قرائت شد خطاب به كارگران از انان خواستند كه فردا (يكشنبه) سركارخودحاضر شوند وتمام روزهايي را كه در اعتصاب بودند،مزدشان پرداخت شده وهيچكس هم اخراج نخواهد شدوما پيگير خواسته ومطالبات شما خواهيم بود.
اما كارگران به اين وعده وعيدها توجهي نكرده وهمچنان به اعتراض خودادامه دادند.
عصرهنگام نيز به روال روزهاي قبل با راهپيمائي در اطراف دفترمركزي وسر دادان شعار سوار سرويسهاي خود شدند. برخي از شعار ها عبارت بود از: پيمانكار، ،پيمانكار غارتگر بيت المال. اتحاد اتحاد كارگران اتحاد. اتحاد كارگران تماشاچي ندارد. ظريف كار ظريف كار، مانميخوايم پيمانكار
مصوبه دولت اجرا بايد گردد.
زنده باد اعتصاب پر شکوه کارگران مجتمع های پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر
اتحادیه آزاد کارگران ایران – 28 فروردین ماه 1390
اتحاد
* جديد ترين خبر از پتروشيمي بندر امام
جديد ترين خبر از پتروشيمي بندر امام اينست كه گارگران يك مهلت 48 ساعته به مديريت داده اند وسنت هميشگي راهپيمائي وشعار را كه آخر وقت انجام ميدادند، از امروز هر يك ساعت يكبار اينكار را ميكنند.
* يك خبر مهم از پتروشیمی امیر کبیر:
همچنانكه در خبر ديروز آمد كارگران پتروشيمي اميركبير امروز يكشنبه 28/1/90 با خانواده هاي خود در مقابل اين پتروشيمي خضور يافته وبه اعتصاب خود ابعاد عميق تري دادند. اين حركت در صورت گسترش، اعتصاب را وارد فاز جديدي خواهد كرد.
* يك خبر از پتروشيمي فجر
كارگران پتروشيمي فجر كه از روز سه شنبه گذشته به اعتصاب دست زده اند،امروز 28( فروردین ماه) نيز جلوي در ب ورودي اين مجنمع تجمع اعتراضي خودرا ادامه داده اند. لازم بذكراست كه توليدات اين مجتمع كه شامل آب وبرق وبخار وخدمات جانبي براي ساير پتروشيمي هاست نقش مهمي در استمرار توليد ساير پتروشيمي ها دارد.
* خبري در مورد پتروشيمي اميركبير- 27 فروردین ماه:
كارگران نوبتكاربخش بسته بندي اين مجتمع از ديروز (جمعه) به حمايت از خواست بقيه همكاران خود به جمع اعتصابيون اين مجتمع پيوستند وشعارهاي عدالت عدالت وهمچنين " تا پيمانكار سره كاره، هر روز همين رواله" سر دادند. طبق اخبار رسيده كارگران پتروشيمي امير كبير تهديد كردند كه در روزهاي آينده با خانواده هاي خود به تجمع خواهند پيوست
* خبر تکمیلی وضعيت اعتصاب كارگران پتروشيمي بندرامام در تاريخ 27/ 1/90
امروز شنبه 27 فروردين ماه كارگران اين مجتمع پس از 2روز تعطيلي آخرهفته ،مجددا از ابتداي صبح روز شنبه همچنان مانند روزهاي پيشين با تجمع در مقابل ساختمان دفتر مركزي اين شركت به اعتصاب وتجمع خود ادامه دادند.
امروز سيدمصطفي موسوي مشاور مديرعامل اين مجتمع در نامه اي كه براي كارگران قرائت شد خطاب به كارگران از انان خواستند كه فردا (يكشنبه) سركارخودحاضر شوند وتمام روزهايي را كه در اعتصاب بودند،مزدشان پرداخت شده وهيچكس هم اخراج نخواهد شدوما پيگير خواسته ومطالبات شما خواهيم بود.
اما كارگران به اين وعده وعيدها توجهي نكرده وهمچنان به اعتراض خودادامه دادند.
عصرهنگام نيز به روال روزهاي قبل با راهپيمائي در اطراف دفترمركزي وسر دادان شعار سوار سرويسهاي خود شدند. برخي از شعار ها عبارت بود از: پيمانكار، ،پيمانكار غارتگر بيت المال. اتحاد اتحاد كارگران اتحاد. اتحاد كارگران تماشاچي ندارد. ظريف كار ظريف كار، مانميخوايم پيمانكار
مصوبه دولت اجرا بايد گردد.
زنده باد اعتصاب پر شکوه کارگران مجتمع های پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر
اتحادیه آزاد کارگران ایران – 28 فروردین ماه 1390
زینت میرهاشمی
در شرایطی وارد سال جدید می شویم، که از یک طرف جنبش مردمی و خیزشهای خیابانی که بر تارک آن پایان دیکتاتوری را در چشم انداز نوید می دهد و مبارزه کارگران برای دستیابی به حقوق خود بیش از هر زمان ادامه دارد و در طرف دیگر وجود فعالان سندیکایی و فعالان کارگری در سیاهچالهای حکومت نشان دهنده خشونت رژیم در برابر جنبش کارگری است. در حالی که کارگران و مزدبگیران برای اولیه ترین حقوق خود یعنی حق معاش دست به اعتصاب و اعتراض می زنند، حاکمیت از همه ایزار سرکوب خود برای مهار حرکتهای کارگری استفاده می کند.
دستاورد سیاست اقتصادی رژیم در سالی که ولی فقیه آن را سال «همت مضاعف و کار مضاعف» نامگذاری کرده بود، افزایش استثمار و فقر و بردگی اقتصادی و در زمینه سیاسی به کار بردن بی حد و مرز خشونت در سرکوب نیروهای آزادیخواه، فعالان جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی بوده است. عدم پرداخت حقوق کارگران و مزدبگیران و یا فروش نیروی کار بدون دریافت مزد و سرانجام افزایش حداقل حقوق در پایین ترین شکل نسبت به سالهای گذشته هویت استثمارگرانه نامگذاری ولی فقیه را بیان می کند.
کنشهای اسفبار سیاستهای اقتصادی رژیم در سالی که گذشت بدون شک اثرات خود را در سال 1390 بر زندگی کارگران و مزدبگیران هر چه بیشتر نمایان خواهد ساخت. در سال گذشته شاه بیت سیاست فاجعه بار اقتصادی که کارگزاران رژیم آن را «هدفمندی یارانه ها» نامیدند و در اصل باید آن را «حذف یارانه ها» نامگذاری کرد، است. دولت پاسداران اگر چه اجرایی شدن این طرح را از جمله دستاوردهای مثبت و موفق خود در طی دوران حیات جمهوری اسلامی ارزیابی می کند اما واکنشهای متفاوت به آن و حتا واکنشهای کارشناسان اقتصادی همین نظام به این موضوع، ناکارایی این طرح را برملا کرده است.
اثرات زیانبار این طرح چیست؟
از آن جایی که هر گونه طرح اقتصادی و به ویژه طرح حذف یارانه ها که به زندگی میلیونها مردم در ایران بستگی دارد، در رژیم دیکتاتوری، در شکلی غیر دموکراتیک، غیر تخصصی و بدون نظارت و مدیریت کارگران و مزدبگیران و نیز بدون نظر نمایندگان نهادهای مردمی در اتاقهای فکر با نمایندگان سرمایه داران و تجار طرح ریزی می شود، بدون شک هیچ راهبردی به سمت بهبودی زندگی مردم نخواهد داشت. این گونه سیاستبندی کردن اقتصادی تنها جیبهای گشاد سرمایه داران انگل صفت، تجار و نیز مافیای سپاه پاسداران در اقتصاد ایران را سنگین تر خواهد کرد.
در سال 1389، سیاست خصوصی سازی به نفع رشد اقتصاد شبه دولتی و رانت خواری، واگذاری مالکیت واحدهای صنعتی و تولیدی دولتی به آقازداده ها و هزارپای اقتصادی سپاه و بسیج زیانهای خود را بر وضعیت معاشی مردم بر جای گذاشت.
عدم ارائه آمار رسمی و واقعی از سیمای اقتصادی کشور از جمله، نرخ رشد اقتصادی، نرخ بیکاری، نرخ تورم، خود گویای وضعیت فاجعه بار اقتصادی موجود است. وقتی نهادهای رسمی آشکارا ارایه آمار را بی فایده دانسته و حاضر به انعکاس آن نیستند، به این معناست که حتا اعلام آمار، ریسک بحرانی تر شدن وضعیت اقتصاد را از نگاه امنیت اقتصادی واگویه می کند. البته آمارهای غیر رسمی از این سوُ و آن سوُ، به شکلی از میان سخن پراکنیهای کارگزاران رژیم مطرح می شود که بنا بر همین داده های آماری غیر رسمی که بر اساس شواهد کارشناسان بیان واقعیت نیست، بر این امر تاکید می کنند که نرخ تورم، بحران و رکود در واحدهای تولیدی، بیکاری و ناامنی در سال گذشته به مراتب بالاتر از سالهای گذشته بوده است. با توجه به افزایش نرخ تورم و نقدینگی، سطح زندگی مردم نازل تر شده، فاصله طبقاتی بیشتر شده و فقر و بی عدالتی اجتماعی چندین برابر رشد داشته است.
در اردیبهشت سال 89، که دولت پاسداران تک نرخی شدن نرخ تورم را اقدامی مهم در تاریخ اقتصادی ایران قلمداد کرد، بلافاصله بعد از چند ماه پوچی این آمار را خود ارگانهای دولت بیان کردند. رئیس کل بانک مرکزی نرخ تورم برای پایان سال را 13 درصد اعلام کرد و این در حالی است که نرخ تورم از طرف نهادهای غیر رسمی بیش از 32 درصد در سال 89 برآورد شده است.
رژیم ولایت فقیه در زمینه فساد اقتصادی، یکی از فاسدترین حکومتها است. به یک نمونه از زبان دو نفر از کارگزاران حکومت اشاره می دهم.
آخرین گزارش دیوان محاسبات کشور اعلام کرد که «نزدیک به 12 میلیارد دلار از درآمد نفتی کشور به حساب ذخیره ارزی وارد نشده است.»(تارنمای حکومتی آفتاب سه شنبه 12 بهمن 1389)
کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در مورد این مبلغ می گویند که «دولت 11.7 میلیارد دلار از درامدهای حاصل از مازاد فروش نفت و اقساط فروش نفت را به حساب ذخیره ارزی واریز نکرده و به جبران کمبود درآمد خود و یا در محل نامشخص دیگری هزینه کرده است.»(همان منبع)
به این نکته، باید پارامتر درآمد دولت پاسداران از نفت را بیش از هر دوره دیگر اضافه کرد.
حداقل دستمزد معادل یک سوم خط فقر تعیین شد
بنا به برآورد بسیاری از کارشناسان اقتصادی و نیز داده های آماری، در حالی که خط فقر در ایران تقریبا یک ملیون تومان است، شورای عالی کار حداقل دستمزد برای سال 90 را 330 هزار و 300 تومان اعلام کرد. در برابر سیر صعودی بهای کالاها به ویژه افزایش چندین برابری قیمت سوخت و کالاهای حامل انرژی، حقوق کارگران و مزدبگیران فقط 9 درصد افزایش پیدا کرده است. شورای عالی کار از نماینده دولت، نماینده کارفرمایان و به اصطلاح نماینده کارگران، برای تعیین حداقل حقوق، همه ساله در پایان سال تشکیل می شود. با توجه به فقدان نماینده واقعی کارگران در این نهاد و همچنین نبود فعالیت آزادانه تشکلهای مستقل کارگری جهت حرکتهای متحد و همسو برای اعمال فشار جهت تعیین مزدی عادلانه تر که خوانایی با تورم و سبد هزینه خانوار کارگران را داشته باشد، عددی که از این جمع منتخب دولت اعلام می شود، طبیعتاً چشم انداز بهبود وضعیت معاشی کارگران را نه تنها نشان نمی دهد بلکه هر ساله به دلیل رشد ناخوانی دستمزدها با تورم، شکاف سطح زندگی و معیشتی کارکران و مزدبگیران را با یک زندگی عادلانه و منطبق بر واقعیتهای موجود قیمتها و نیازها، عمیق تر می کند. به همین دلیل گسترش شکاف فقر را هر چه بیشتر افزایش می دهد.
به گزارش رادیو فردا، نتایج یک بررسی تحقیقاتی با عنوان «اندازهگیری و تحلیل اقتصادی فقر شهر»، که روز چهارشنبه ۱۱ اسفند انتشار یافت، حاکی از آن است که ۴۵ تا ۵۵ درصد جمعیت شهری کشور زیر خط فقر زندگی میکنند.
دولت پاسداران افزایش حقوق در این میزان بسیار پایین را به علت پرداخت یارانه ها مطرح کرده است. طرح این موضوع یک حقه بازی آشکار است. منافع به دست آمده از حذف یارانه ها به طور نقد در جیبهای فربه دولت پاسداران بیشتر جیرینگ جیرینگ می کند تا پرداخت اندکی از آن به اقشار محروم جامعه. کارگران و مزدبگیران، مزد واقعی خود را در برابر کاری که انجام می دهند با توجه به نرخ رشد تورم و بهای کالاها مطالبه می کنند. در حالی که رویکرد دولت نه تعیین مزد واقعی کارگران بلکه پرداخت مبلغ ناچیز با بهانه «پول امام زمان»، «پول برکت دار» و تولید عده ای نان خور دولت و گوش به فرمانش است.
تنها ۱۳درصد از زنان ایرانی مشغول به کار هستند
بر اساس گزارش سازمان کار هم اکنون ۱۳درصد از زنان ایرانی مشغول به کار هستند که این آمار بر اساس وعده های مسئولان در رتبه پایینی قرار دارد.
به گزارش هرانا به نقل از ایلنا، فاطمه مقیمی رئیس موسسه کانون زنان بازرگان ایران گفت:«آمارهای مجمع جهانی اقتصاد حاکی از مشارکت ۴۲ درصدی زنان در فعالیتهای اقتصادی است. براساس آمارهای این مجمع زنان ۴ هزار و ۴۷۵ دلار و مردان ۱۱ هزار و ۳۶۳ دلار درآمد دارند که با بررسی این آمار درمییابیم مردان دو برابر زنان درآمد دارند».
رئیس هیات موسس کانون زنان بازرگان ایران گفت:«براساس آمار مجمع جهانی اقتصاد ایران در رتبه ۱۱۶ از حیث فعالیتهای اقتصادی زنان قرار دارد که این آمار در گذشته جایگاه ۱۱۸را نشان میداد».
وی تاکید کرد:«براساس گزارش سازمان کار هم اکنون ۱۳درصد از زنان ایرانی مشغول به کار هستند».
این فعال اقتصادی در ادامه با عنوان این مطلب که این کانون گام نخست خود را به شناسایی زنان کارآفرین در داخل و خارج اختصاص داده است، گفت:«تشکیل بانک اطلاعاتی از بانوان اقتصادی تنها مسئولیتی نبود که کانون زنان بازرگان بر عهده داشت. ما در زمینه اخذ مجوزهای مورد نیاز زنان در قالب قوانین جمهوری اسلامی نیز اقداماتی را انجام دادهایم».
وی افزود:«بر همین اساس قصد داریم که با تشکیل کمیته متشکل از خبرنگاران زن روند اطلاعرسانی زنان بازرگان را نیز سرعت بخشیم».
رئیس هیات موسس کانون زنان بازرگان ایران در ادامه با اشاره به پایین بودن نرخ مشارکت زنان در ایران در مقایسه با مدلهای مشابه بینالمللی گفت:«در پنج سال اخیر همراه با افزایش آموزش زنان نرخ مشارکت این افراد رشد قابل توجهی داشته است».
مبارزه متحد و متشکل
ایجاد تشکلهای مستقل کارگری جهت مشارکت کارگران بر سرنوشت خود، برخورداری از حقوقی عادلانه مطابق با نرخ تورم، مبارزه مداوم و سازمانیافته و همبسته کارگران و مزدبگیران برای تحقق حقوق خود، امنیت کار، حق کار، حق آزادی بیان، حق اعتصاب و راهپیمایی از جمله خواستهای کارگران و مزدبگیران ایران در سال آینده است که رژیم را به چالش می گیرد. پیوند مبارزه کارگران با مبارزه ضد دیکتاتوری جنبش رنگین کمان مردمی و تسخیر خیابانها در فراسوی اعتصابهای عمومی و متحد، راه را برای دستیابی به این مطالبات هموار خواهد کرد.
اگر رژیم از گذر زمان و پیش گیری مبارزات مردمی وحشت دارد و هر بهاری و هر لبخندی و شادمانی را خزان خود می بیند، رویدادهای اخیر نشان از تحولی بزرگ به نفع مردم و کارگران و مزدبگیران در برابر استبداد ولی فقیه و حامیان سرمایه دار آن را بر خود دارد. بر همین منظر به استقبال سال جدید رفته و به کارگران و مزدبگیران، به فعالان کارگری که در سیاهچالهای رژیم مقاومت می کنند و به خانواده آنان، عید نوروز و سال جدید را تبریک گفته و با امید به گسترش مبارزات کارگری، سال جدید را با تلاش برای آزادی فعالان کارگری و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی آغاز می کنیم.
برخی از مهمترین حرکتهای اعتراضی کارگران و مزدبگیران در اسفند 1389 به قرار زیر است؛
*بنا به گزارش سایت کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، روز شنبه 30 بهمن ماه 70 نفر از کارگران اخراجی نساجی کردستان، در مقابل اداره کار در شهر سنندج، دست به تجمع زدند.
کارگران معترض در جریان تجمع خود خواستار بازنشستگی پیش از موعود برای کارگرانی شدند که کارهای سخت وزیان آور انجام می دهند. پس از این اجتماع مقامات رژیم ناچار به حضور در جمع کارگران شدند و قرار بر این شد تا با نمایندگان کارگران وارد مذاکره شوند.
*روز شنبه 30 بهمن كارگران شركت «پارس سويچ» زنجان وابسته به وزارت نيرو دست به اعتصاب زدند.
اعتصاب در این شرکت که 850 نفر گارگر و کارمند دارد، در ابتدا در اعتراض به كيفيت بد غذا شروع شد و سپس به مشكلات مربوط به دستمزد كشيده شد. کارگزاران رژیم روز يكشنبه اول اسفند جهت سركوب اعتصاب كنندگان نيروهاي سركوبگر بیشتری را از شهر بروجرد واقع در استان لرستان به این شرکت اعزام کرده اند.
*روز یکشنبه اول اسفند، کارگران ساختمان نصب پالایشگاه آبادان (واحد اورهور)، به دنبال حرکتهای روزهای گذشته و در اعتراض به چندین ماه حقوق عقب افتاده خود و عدم پاسخگویی مسئولان، دست به اعتصاب و اعتراض زده و شیشه های محل کار خود را شکستند؛ که در پی این حرکت اعتراضی، حدود سی نفر از آنها از کار اخراج شدند.
کارگران اخراجی در برابر ورودی اصلی پالایشگاه، گیت 18 با عوامل حراست و نیروی انتظامی درگیر شدند.
*روز سه شنبه 3 اسفند، در پی ممانعت مدیران مجتمع پتروشیمی تبریز از اجرای مصوبه هیات دولت در خصوص تبدیل وضعیت استخدام کارگران متخصص و فنی پیمانی به قراردادی، کارگران متخصص و پیمانی شاغل در این مجتمع برای سومین روز تجمع کردند.
حدود ۱۸۰۰ کارگر متخصص به صورت پیمانکاری در مجتمع پتروشیمی تبریز مشغول به کار هستند و متوسط دوران کار آنها 17 سال است.
به گزارش ایلنا، کارفرمای این مجتمع به بهانه این که دستور اجرای این مصوبه را باید وزیر نفت صادر کند، نه تنها نسبت به اجرای دستور رئیس جمهور بیتفاوت بوده بلکه درصد تغییر شرکتهای پیمانکاری از ابتدای سال آینده است.
کارگران این مجتمع بزرگ صنعتی در ادامه حرکتهای اعتراضی خود روز شنبه 7 اسفند، دوشنبه 9 اسفند و روز پنجشنبه 12 اسفند، در این مجتمع تجمع کردند.
هفته نامه ساقی روز دوشنبه 9 اسفند پیرامون این حرکت اعتراضی از قول یکی از کارگران گزارش داد که:«در اولين روز تحصن مديريت مجتمع سه تن از نمايندگان كارگران در انجمن صنفي را احضار و آنان را عامل اين تحصن قلمداد كرد، اما اين نمايندگان با اعلام استعفاء از نمايندگي كارگران متحصن خواستار پاسخگويي مديران مجتمع به كارگران شدند».
خواسته های کارگران کارخانه پتروشیمی تبریز که بیش از سه سال است برای تحقق آن دست به مبارزه پی گیر زده و تا به حال چندین بار نیز اعتصاب کرده اند،عبارتند از:
-انعقاد قرارداد دسته جمعی و حذف پیمانکار خصوصی،
-افزایش دست مزد متناسب با رشد تورم و افزایش قیمت کالاها و خدمات،
-عدم تبعیض با کارکنان رسمی کارخانه و برخورداری از امکانات رفاهی و بیمه...
سرانجام اعتصاب و تحصن کارگران پيمانی مجتمع پتروشيمی تبريز با قبول درخواست آنها از سوی استانداری آذربايجان شرقی و وزارت کار و امور اجتماعی روز سه شنبه 17 اسفند با موفقیت پايان يافت.
*روز چهارشنبه 4 اسفند کارگران اخراجی شرکت «سازمایه» در محوطه این شرکت دست به تجمع اعتراضی زدند. به گزارش آژانس ایران خبر کارگران اخراجی از طریق برپایی این تجمع اعتراضی، خواستار دریافت دستمزدها و مطالبات معوقه خود شدند. در همین حال نیروی سرکوب انتظامی با حضور در محل با تهدید و ارعاب، کارگران زیر فشار گذاشت تا به این تجمع پایان دهند. کارگران معترض برق کارخانه را قطع کرده اند و کارخانه را از کار انداخته اند.
*روز شنبه 7 اسفند بیش از 300 تن از کارگران کارخانه «کیان تایر» در مقابل بخش چهار دانگه اقدام به برگزاری تحصن نمودند.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران، کارگران خواستار تحقق خواستها و مطالبات خود شدند. آنان برای بیان اعتراض خود به طور سمبلیک با در دست داشتن ظروف خالی غذا و درخواست کمک از مردم، شعار می دادند، «بخشدار بیا پایین». کارگران در پایان تجمع خود اعلام کردند چنانچه وعده های داده شده به آنان محقق نشود تجمع بعدی خود را در مقابل وزارت صنایع برگزار خواهند نمود.
مدیریت این کارخانه از سال 1387 به ستاد حمایت از صنایع واگذاری شد و سید محسن هاشمی از سپاه به عنوان مدیر عامل این شرکت منصوب گردید.
کارگران کارخانه لاستيک البرز(کیان تایر) روز چهارشنبه 11 اسفند در ادامه حرکتهای اعتراضی خود در مقابل اين کارخانه تجمع و تحصن کردند.
اين اقدام دو روز پس از تحصن صدها کارگر اين کارخانه همراه با خانواده هايشان در مقابل اين کارخانه صورت گرفت.
به نوشته سايت سحام نيوز به دليل جمعيت زياد متحصنان در روز 10 اسفند، نيروهای پليس و يگان ويژه از درگير شدن با آنها خودداری ورزيدند و تنها از پيوستن مردم به آنها جلوگيری کردند.
بر اساس گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر، شعارهایی چون «مرگ بر ستمگر»، «یا حجت ابن الحسن، ریشه ظلم رو بکن» و «مرگ بر دروغگو» از جمله شعارهای کارگران معترض بوده است.
روز شنبه 21 اسفندماه، کارگران معترض در مقابل کارخانه تجمع اعتراضی برپا کردند.
به گزارش سایت اعتدال، کارگران این شرکت در ادامه مبارزه خود، روز يکشنبه 22 اسفند، در اعتراض به پرداخت نشدن چند ماه دستمزدشان در زیر باران شدید در مقابل دفتر رياست جمهوري در تهران تجمع کردهاند. این تجمع همراه با سر دادن شعارهايي از سوي آنان بود.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، در این تجمع بیش از ٩٠٠ نفر از کارگران کیان تایر شرکت داشتند. پس از مذاکرات نمایندگان کارگران با مسئولان وزارت صنایع و نهاد ریاست جمهوری، به کارگران اعلام شد تا ساعت 3 بعد از ظهر باقی مانده دستمزد بهمن و عیدی کارگران بر اساس توافق قبلی به حساب آنان واریز خواهد شد.
کارگران در زیر باران و سرما به شدت کوفته شده بودند، در ساعت 12 و 30 دقیقه به تجمع خود پایان دادند و باقاطعیت اعلام کردند چنانچه امروز پول به حساب آنها واریز نشود فردا صبح دست به تجمع اعتراضی تری در مقابل ریاست جمهوری خواهند زد.
*کارکنان تامین اجتماعی شمیران به دلیل عدم دریافت 26درصد افزایش مزد خود روز دوشنبه 9 اسفند دست به اعتصاب چند ساعته زدند.
به گزارش ايلنا در این حرکت اعتراضی تمامي كاركنان شعبه براي ساعاتي به حياط شعبه آمده و دست از كاركشيدند.
برخي ديگر از كاركنان تامين اجتماعي نيز از اعتراض كاركنان شعبه 15 تهران كه در مهرآباد واقع است خبر دادند.
از سويي ديگر تاكنون عيدي بازنشستگان تحت پوشش تامين اجتماعي و عيدي كاركنان اين سازمان پرداخت نشدهاست
*روز چهارشنبه 11 اسفند، کارگران کارخانه «پارسیلون» لرستان همزمان با حضور محمود احمدی نژاد در شهر خرم آباد با حمل پلاکاردی اعتراضی، به استقبال وی رفتند.
این کارگران با حمل پلاکارد «ما کارگران پارسیلون گرسنه ایم»، در میان جمعیتی که توسط رژیم برای استقبال از احمدی نژاد در شهر خرم آباد سازمان داده بود، حضور یافتند.
*به گزارش روز جمعه 13 اسفند کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، 700 نفر از کارگران سد مخزنی «داریان» در حرکتی اعتراضی، در مقابل فرمانداری شهر پاوه دست به تجمع زدند.
کارگران معترض با تجمع در مقابل فرمانداری پاوه خواستار دریافت 6 ماه دستمزدهای معوقه خود شدند. بر اساس گزارش کمیته هماهنگی، کارگران سد داریان که در دو شیفت روز و شب در این پروژه کار می کنند، توانستند بعد از 3 روز اعتراض، دستمزد 3 ماه خود را دریافت کنند.
*روز شنبه ۱۴ اسفند، کارگران سه کارخانه کاشی و سرامیک سازی دولتی در میبد با تجمع مقابل دانشگاه آزاد این شهر خواستار پرداخت دستمزدهای عقب افتاده خود شدند. به گزارش دانشجو نیوز، اعتراض کارگران در حالی ادامه یافت که تعداد زیادی از دانشجویان دانشکده حقوق و دانشکده فنی دانشگاه آزاد میبد نیز به جمع کارگران پیوستند. معترضان شعارهایی از قبیل «مرگ بر دیکتاتور» و «دانشجو-کارگر، اتحاد-اتحاد» سر می دادند.
این تجمع با قرائت بیانیه ای به پایان رسید. در این بیانیه کارگران، احمدی نژاد را «دیکتاتوری کوچک اما دروغگویی بزرگ» نامیدند و وعده هایش را «وعده ی سر خرمن» خواندند! نکته ی قابل توجه عدم حضور نیروهای انتظامی و امنیتی در حاشیه این تجمع بود.
*همزمان با سفر محمود احمدی نژاد به شیراز، کارگران مجتمع صنعتی گوشت روز دوشنبه 16 اسفند، مقابل استانداری فارس تجمع کردند.
به گزارش سایت صبح امید، کارگران مجتمع صنعتی گوشت در نزدیکی تالار سخنرانی احمدی نژاد با در دست داشتن پلاکاردها تجمع کرده بودند که نیروهای امنیتی آنها را مجبور به ترک محل کردند.
*کارگران تحت پوشش یکی از پیمانکاریهایی مشغول در پروژهٔ سیکل ترکیبی نیروگاه گازی آبادان از روز سه شنبه 17 اسفند به دلیل پرداخت نشدن حقوقشان دست از کار کشیدند و پس از دو روز اعتصاب با تامین بخشی از مطالباتشان دوباره به سر کار بازگشتند. به گزارش ایلنا این کارگران حدود سه ماه است که حقوق دریافت نکرده اند.
*روز چهارشنبه 18 اسفند، کارگران نساجی مازندران در مقابل فرمانداری قائمشهر تجمع نمودند .به گزارش ایلنا در این تجمع اعتراض آمیز، کارگران نساجی مازندران با در دست داشتن پلاکارد و پارچه هایی خواستار عملی نمودن تعهدات صاحبان سرمایه نسبت به وعده ها وتعهدات مکتوب شده خود به کارگران شدند.
نساجی مازندران یکی از کارخانههای بزرگ نساجی در کشور به شمار میرود و به دلایل سوء مدیریت و مشکلات اقتصادی در طی ۲۰ سال گذشته دچار بحران شده است.
*روز چهارشنبه 18 اسفند، اعتصاب بیش از یکصد نفر از کارگران کارخانه فولاد شهر میبد واقع در استان یزد وارد پنجمین روز خود شد.
به گزارش آژانس ایران خبر، کارگران با تجمع در مقابل فرمانداری میبد خواهان دریافت دستمزدها و مطالبات معوقه خود شدند. کارخانه فولاد میبد از جمله کارخانه های فعال بود که بعد از خصوصی سازی دچار بحران گردید و در نهایت به تعطیلی کشانده شد. بیش از پانصد کارگر این کارخانه مدت 7 ماه است که از دریافت دستمزد و مزایای خود محروم مانده اند.
*جمعی از زنان معلم نهضت سواد آموزی مامور به خدمت در مناطق محروم و روستاهای بومهن و رودهن و ديگر مناطق صعب العبور و محروم استان تهران به علت عدم دريافت حقوق بيش از ۵ ماه دست به تجمع زدند.
به گزارش روز پنجشنبه 19 اسفند سايت جهان نيوز، اين معلمان از ابتدای سال تحصيلی تنها ۲ ماه حقوق دريافت کرده اند و حدود ۵ ماه است که دريافت حقوق آنها به تعويق افتاده و دريافت خدمات رفاهی مانند بيمه، عيدي، سنوات و ... به طور کامل ناديده گرفته شده است.
*روز جمعه 20 اسفند، خبرگزاری هرانا گزارش داد که کارگران کارخانهٔ پارسیلون واقع در خرم آباد لرستان از آغاز اسفند ماه تاکنون دستکم چهار روز دست به اعتصاب زدند.
این کارگران در اعتراض به عدم پرداخت چهار ماه از حقوق خود، در محوطهٔ کارخانه دست به تجمع اعتراضی زدهاند.
کارخانهٔ پارسیلون تولید کننده انواع نخهای نایلونی است که پیشتر بالغ بر ۲۰۰۰ کارگر داشت و در اثر بازخرید و اخراج اکنون فقط در حدود ۵۰۰ کارگر دارد.
این کارخانه در سالیان اخیر همواره شاهد اعتراضات بسیاری از سوی کارگران بوده است.
*روز شنبه 21 اسفند، تعدادی از رانندگان کامیونهای باری در مرز رسمی باشماخ مریوان دست به اعتصاب زدند.
به گزارش هرانا به نقل از وبلاگ موکریان، این رانندگان که در مسیر ترانزیت مریوان-عراق کار میکنند در اعتراض به نبود سیاستهای مشخص در تسهیل تردد از مرز، اعتصاب کردهاند.
گفتنی است هر روز صدها دستگاه خودروی باری که از گذرگاه مرزی باشماخ نزدیک شهرک پنجوین از توابع استان سلیمانیه واقع در کردستان عراق، تردد میکنند حمل و نقل قانونی کالا میان دو کشور را برعهده دارند.
*کارگران 10 مرغداری واقع در استان البرز در اقدامی اعتراض آمیز از دریافت بیمه بیکاری خودداری کردند. به گزارش روز یکشنبه 22 اسفند ایلنا، کارگران شاغل در 10 مرغداری آلوده که حکم تعطیلی آنان صادر گردیده است در اقدامی اعتراض آمیز از دریافت حق بیمه بیکاری خودداری کرده اند. کارگران معترض که بسیاری از آنان دارای سوابق کاری طولانی در کارهای سخت و زیان آور می باشند، دلیل عدم دریافت بیمه بیکاری را جلوگیری از محروم شدن از مزایای بازنشستگی پیش از موعد، عنوان کرده اند.
بخشی از اطلاعیه کارگران ایران خودرو
جمعی از کارگران ایران خودرو با گرامی داشت سالروز اعتصاب شکوهمند خود اعلام کردند که:
ما روز 17 اسفند که مصادف با روز جهانی زن می باشد را گرامی داشته و این روز شکوهمند را به همکاران و به خصوص روز جهانی زن را به همه زنان زحمتکش به خصوص زنان همکار تبریک می گوئیم. ما ضمن پافشاری بر اجرای 27 خواسته که به مدیریت اعلام شده است خواهان بر آورده شدن فوری خواسته های زیر می باشیم؛
ما خواهان تشکیل یک کمیته حقیقت یاب با شرکت نمایندگان کارگران و کارشناسان و وکلای مستقل در مورد حادثه و تعداد کشته شدگان واقعی می باشیم.
ما خواهان معروفی و محاکمه عاملان کشتار کارگران با حضور وکلای مستقل و جدا از وکلای دولت هستیم.
تشکل حق مسلم ماست، ما خواهان ایجاد تشکل مستقل کارگری بدون دخالت دولت ومدیریت هستیم.
ما خواهان آزادی فوری تمام کارگران دستگیر شده می باشیم.
ما خواهان انحلال حراست پرسنلی و خروج نیروهای امنیتی از شرکت هستیم.
ما خواهان انحلال شرکتهای پیمانکاری و لغو قراردادهای موقت و استخدام تمام کارگران در گروه صنعتی ایران خودرو هستیم.
ما خواهان انحلال سیستم کنونی پرداخت دستمزدها و پرداخت دستمزد در مقابل کار کرد و نوع شغل و شیفتهای کاری می باشیم.
ما خواهان لغو سیستم مالیاتی کنونی می باشیم. دریافت مالیات از حقوق عیدی یک اجحاف برای ما کارگران می باشد. کسر دو برابر مالیات از عیدی مورد پذیرش ما کارگران نیست. مالیاتهای دریافتی باید به حساب ما بر گردد.
کارگران زندانی باید به سر کار بر گردند. این یکی از خواستهای اساسی ما کارگران است. اعتصاب و اعتراض حق مسلم ما کارگران در مقابل حق کشیها و تعرض به منافع ما کارگران است. طبق قوانین بین المللی هیچ نهادی حق ندارد کارگران را به خاطر اعتصاب اخراج و یا زندانی کند.
دوستان وهمکاران گرامی
17 اسفند امسال روز خاصی در تاریخ مبارزات مردم ایران است. ما ضمن پشتیبانی از خواستهای بر حق مردم روز سه شنبه همراه و همگام با دیگر آزادیخواهان در اعتراض علیه دولت سرمایه علیه دیکناتوری علیه بی حقوقیها علیه ستم سرمایه در میدان مبارزه حضور خواهیم یافتتم و به اعتراض و تلاش خود جهت رسیدن به خواسته هایمان ادامه خواهیم داد.
جمعی از کارگران ایران خودرو
14 اسفند 1389
اطلاعیه سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه
افزايش 9 درصدي حقوق كارگران توسط شوراي عالي كار در سال 1389 به هيچوجه منطقي و توجيه كننده تورم و فقر موجود نيست .
حداقل مزد كارگران با توجه به درصد تورمي كه از طرف بانك مركزي جمهوري اسلامي اعلام مي شود بايد به گونه اي باشد كه زندگي يك خانواده 4 نفره را تامين كند. ولي با اعلام 9 درصدي افزايش حقوق هيچكدام از فاكتورها لحاظ نشده و تنها بر اساس نظرات كارفرما ها و دولت تعيين شده است
همان گونه كه بارها اعلام كرده ايم عدم حضور تشكلهاي مستقل كارگري و نمايندگان واقعي كارگران در شوراي عالي كار، اين موارد را به همراه داشته و تنها متضررين اين اتفاق كارگران مي باشند
سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه با حقايق موجود در جامعه افزايش ناچيز و 9 درصدي كارگران را غير منطقي دانسته و به ضرر كارگران مي داند و از نمايندگان حاضر در شوراي عالي كار انتظار تجديد نظر و رسيدگي مجدد براي افزايش عادلانه حقوق كارگران را دارد
سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه
اسفند 1389
تاسیس اتحادیه مستقل کارگری دزفول
بسمه تعالی
به این وسیله اعلام می داریم که اتحادیه مستقل کارگری شهرستان دزفول با هدف پیگیری مطالبات بر حق و قانونی کارگران تاسیس شد .
ما خواهان اجرای کامل قوانین داخلی و بین المللی کارگری در مورد همه ی نیروهای کارگری هستیم. خط ما خط اتحادیه ای است و مسائل و مشکلات کارگری را جدا از مسائل ایدئولوژیک دنبال می کنیم.
ما از ایجاد تشکلها و اتحادیه های مستقل کارگری حمایت نموده و آن را حق خود می دانیم.
ما خواسته های خود را مطابق با قوانین بین المللی کارگری و مقاوله نامه های 87 و 98 سازمانهای جهانی کارگری پیگیری می نماییم و اعلام می داریم که به هیچ گروه و حزب و یا سازمانی در داخل و یا خارج از کشور وابسته نیستیم و در عین حال خواستار حمایت همه ی نهادها و ارگانهای مستقل کارگری داخلی و سازمانهای بین المللی کارگری هستیم.
به امید رسیدن به یک همبستگی کامل کارگری برای تحقق مطالبات بر حق کارگران .
اتحادیه مستقل کارگری شهرستان دزفول
بیانیه کانون صنفی معلمان به مناسبت چهارمین سالگرد ۲۳ اسفند
کانون صنفی معلمان ایران، به مناسبت سالگرد ۲۳ اسفند 1385، روز تجمع گسترده معلمان در اعتراض به بازپس گیری لایحه قانون خدمات کشوری، بیانیهای صادر کرده است.
در بخشی از این بیانیه، تشکل صنفی معلمان ضمن تجلیل از معلمان زندانی «هاشم خواستار، رسول بداقی، محمد داوری، نبی الله باستان، عبدالله مومنی»، تصریح نموده است؛ این روزها برای ما فرهنگیان، یادآور روزهای پایانی سال ۸۵ میباشد. روزهای حق طلبی، دادخواهی و اعتراض به تبعیضها و بیعدالتیها که بی گمان در تاریخ بیداری و جنبشهای حق خواهانه جامعه ایران، از جایگاه برجستهای برخوردار است. در آستانه چهارمین سالگرد ۲۳ اسفند، یکبار دیگر از همه فرهنگیان ارزندهای که با حضور دلیرانه و با شکوه خویش، سرزندگی و پویایی این قشر فرهیخته را به نمایش گذاشتند، سپاسگزاری می نمائیم.
سرکوب، آزار، پرونده سازی، دستگیری، شکنجه و محاکمه فعالان کارگری در ایران را به شدت محکوم می کنیم.
منبع: نبرد خلق، شماره 309، دوشنبه 1 فروردین 1390(21 مارس 2011)
در شرایطی وارد سال جدید می شویم، که از یک طرف جنبش مردمی و خیزشهای خیابانی که بر تارک آن پایان دیکتاتوری را در چشم انداز نوید می دهد و مبارزه کارگران برای دستیابی به حقوق خود بیش از هر زمان ادامه دارد و در طرف دیگر وجود فعالان سندیکایی و فعالان کارگری در سیاهچالهای حکومت نشان دهنده خشونت رژیم در برابر جنبش کارگری است. در حالی که کارگران و مزدبگیران برای اولیه ترین حقوق خود یعنی حق معاش دست به اعتصاب و اعتراض می زنند، حاکمیت از همه ایزار سرکوب خود برای مهار حرکتهای کارگری استفاده می کند.
دستاورد سیاست اقتصادی رژیم در سالی که ولی فقیه آن را سال «همت مضاعف و کار مضاعف» نامگذاری کرده بود، افزایش استثمار و فقر و بردگی اقتصادی و در زمینه سیاسی به کار بردن بی حد و مرز خشونت در سرکوب نیروهای آزادیخواه، فعالان جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی بوده است. عدم پرداخت حقوق کارگران و مزدبگیران و یا فروش نیروی کار بدون دریافت مزد و سرانجام افزایش حداقل حقوق در پایین ترین شکل نسبت به سالهای گذشته هویت استثمارگرانه نامگذاری ولی فقیه را بیان می کند.
کنشهای اسفبار سیاستهای اقتصادی رژیم در سالی که گذشت بدون شک اثرات خود را در سال 1390 بر زندگی کارگران و مزدبگیران هر چه بیشتر نمایان خواهد ساخت. در سال گذشته شاه بیت سیاست فاجعه بار اقتصادی که کارگزاران رژیم آن را «هدفمندی یارانه ها» نامیدند و در اصل باید آن را «حذف یارانه ها» نامگذاری کرد، است. دولت پاسداران اگر چه اجرایی شدن این طرح را از جمله دستاوردهای مثبت و موفق خود در طی دوران حیات جمهوری اسلامی ارزیابی می کند اما واکنشهای متفاوت به آن و حتا واکنشهای کارشناسان اقتصادی همین نظام به این موضوع، ناکارایی این طرح را برملا کرده است.
اثرات زیانبار این طرح چیست؟
از آن جایی که هر گونه طرح اقتصادی و به ویژه طرح حذف یارانه ها که به زندگی میلیونها مردم در ایران بستگی دارد، در رژیم دیکتاتوری، در شکلی غیر دموکراتیک، غیر تخصصی و بدون نظارت و مدیریت کارگران و مزدبگیران و نیز بدون نظر نمایندگان نهادهای مردمی در اتاقهای فکر با نمایندگان سرمایه داران و تجار طرح ریزی می شود، بدون شک هیچ راهبردی به سمت بهبودی زندگی مردم نخواهد داشت. این گونه سیاستبندی کردن اقتصادی تنها جیبهای گشاد سرمایه داران انگل صفت، تجار و نیز مافیای سپاه پاسداران در اقتصاد ایران را سنگین تر خواهد کرد.
در سال 1389، سیاست خصوصی سازی به نفع رشد اقتصاد شبه دولتی و رانت خواری، واگذاری مالکیت واحدهای صنعتی و تولیدی دولتی به آقازداده ها و هزارپای اقتصادی سپاه و بسیج زیانهای خود را بر وضعیت معاشی مردم بر جای گذاشت.
عدم ارائه آمار رسمی و واقعی از سیمای اقتصادی کشور از جمله، نرخ رشد اقتصادی، نرخ بیکاری، نرخ تورم، خود گویای وضعیت فاجعه بار اقتصادی موجود است. وقتی نهادهای رسمی آشکارا ارایه آمار را بی فایده دانسته و حاضر به انعکاس آن نیستند، به این معناست که حتا اعلام آمار، ریسک بحرانی تر شدن وضعیت اقتصاد را از نگاه امنیت اقتصادی واگویه می کند. البته آمارهای غیر رسمی از این سوُ و آن سوُ، به شکلی از میان سخن پراکنیهای کارگزاران رژیم مطرح می شود که بنا بر همین داده های آماری غیر رسمی که بر اساس شواهد کارشناسان بیان واقعیت نیست، بر این امر تاکید می کنند که نرخ تورم، بحران و رکود در واحدهای تولیدی، بیکاری و ناامنی در سال گذشته به مراتب بالاتر از سالهای گذشته بوده است. با توجه به افزایش نرخ تورم و نقدینگی، سطح زندگی مردم نازل تر شده، فاصله طبقاتی بیشتر شده و فقر و بی عدالتی اجتماعی چندین برابر رشد داشته است.
در اردیبهشت سال 89، که دولت پاسداران تک نرخی شدن نرخ تورم را اقدامی مهم در تاریخ اقتصادی ایران قلمداد کرد، بلافاصله بعد از چند ماه پوچی این آمار را خود ارگانهای دولت بیان کردند. رئیس کل بانک مرکزی نرخ تورم برای پایان سال را 13 درصد اعلام کرد و این در حالی است که نرخ تورم از طرف نهادهای غیر رسمی بیش از 32 درصد در سال 89 برآورد شده است.
رژیم ولایت فقیه در زمینه فساد اقتصادی، یکی از فاسدترین حکومتها است. به یک نمونه از زبان دو نفر از کارگزاران حکومت اشاره می دهم.
آخرین گزارش دیوان محاسبات کشور اعلام کرد که «نزدیک به 12 میلیارد دلار از درآمد نفتی کشور به حساب ذخیره ارزی وارد نشده است.»(تارنمای حکومتی آفتاب سه شنبه 12 بهمن 1389)
کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در مورد این مبلغ می گویند که «دولت 11.7 میلیارد دلار از درامدهای حاصل از مازاد فروش نفت و اقساط فروش نفت را به حساب ذخیره ارزی واریز نکرده و به جبران کمبود درآمد خود و یا در محل نامشخص دیگری هزینه کرده است.»(همان منبع)
به این نکته، باید پارامتر درآمد دولت پاسداران از نفت را بیش از هر دوره دیگر اضافه کرد.
حداقل دستمزد معادل یک سوم خط فقر تعیین شد
بنا به برآورد بسیاری از کارشناسان اقتصادی و نیز داده های آماری، در حالی که خط فقر در ایران تقریبا یک ملیون تومان است، شورای عالی کار حداقل دستمزد برای سال 90 را 330 هزار و 300 تومان اعلام کرد. در برابر سیر صعودی بهای کالاها به ویژه افزایش چندین برابری قیمت سوخت و کالاهای حامل انرژی، حقوق کارگران و مزدبگیران فقط 9 درصد افزایش پیدا کرده است. شورای عالی کار از نماینده دولت، نماینده کارفرمایان و به اصطلاح نماینده کارگران، برای تعیین حداقل حقوق، همه ساله در پایان سال تشکیل می شود. با توجه به فقدان نماینده واقعی کارگران در این نهاد و همچنین نبود فعالیت آزادانه تشکلهای مستقل کارگری جهت حرکتهای متحد و همسو برای اعمال فشار جهت تعیین مزدی عادلانه تر که خوانایی با تورم و سبد هزینه خانوار کارگران را داشته باشد، عددی که از این جمع منتخب دولت اعلام می شود، طبیعتاً چشم انداز بهبود وضعیت معاشی کارگران را نه تنها نشان نمی دهد بلکه هر ساله به دلیل رشد ناخوانی دستمزدها با تورم، شکاف سطح زندگی و معیشتی کارکران و مزدبگیران را با یک زندگی عادلانه و منطبق بر واقعیتهای موجود قیمتها و نیازها، عمیق تر می کند. به همین دلیل گسترش شکاف فقر را هر چه بیشتر افزایش می دهد.
به گزارش رادیو فردا، نتایج یک بررسی تحقیقاتی با عنوان «اندازهگیری و تحلیل اقتصادی فقر شهر»، که روز چهارشنبه ۱۱ اسفند انتشار یافت، حاکی از آن است که ۴۵ تا ۵۵ درصد جمعیت شهری کشور زیر خط فقر زندگی میکنند.
دولت پاسداران افزایش حقوق در این میزان بسیار پایین را به علت پرداخت یارانه ها مطرح کرده است. طرح این موضوع یک حقه بازی آشکار است. منافع به دست آمده از حذف یارانه ها به طور نقد در جیبهای فربه دولت پاسداران بیشتر جیرینگ جیرینگ می کند تا پرداخت اندکی از آن به اقشار محروم جامعه. کارگران و مزدبگیران، مزد واقعی خود را در برابر کاری که انجام می دهند با توجه به نرخ رشد تورم و بهای کالاها مطالبه می کنند. در حالی که رویکرد دولت نه تعیین مزد واقعی کارگران بلکه پرداخت مبلغ ناچیز با بهانه «پول امام زمان»، «پول برکت دار» و تولید عده ای نان خور دولت و گوش به فرمانش است.
تنها ۱۳درصد از زنان ایرانی مشغول به کار هستند
بر اساس گزارش سازمان کار هم اکنون ۱۳درصد از زنان ایرانی مشغول به کار هستند که این آمار بر اساس وعده های مسئولان در رتبه پایینی قرار دارد.
به گزارش هرانا به نقل از ایلنا، فاطمه مقیمی رئیس موسسه کانون زنان بازرگان ایران گفت:«آمارهای مجمع جهانی اقتصاد حاکی از مشارکت ۴۲ درصدی زنان در فعالیتهای اقتصادی است. براساس آمارهای این مجمع زنان ۴ هزار و ۴۷۵ دلار و مردان ۱۱ هزار و ۳۶۳ دلار درآمد دارند که با بررسی این آمار درمییابیم مردان دو برابر زنان درآمد دارند».
رئیس هیات موسس کانون زنان بازرگان ایران گفت:«براساس آمار مجمع جهانی اقتصاد ایران در رتبه ۱۱۶ از حیث فعالیتهای اقتصادی زنان قرار دارد که این آمار در گذشته جایگاه ۱۱۸را نشان میداد».
وی تاکید کرد:«براساس گزارش سازمان کار هم اکنون ۱۳درصد از زنان ایرانی مشغول به کار هستند».
این فعال اقتصادی در ادامه با عنوان این مطلب که این کانون گام نخست خود را به شناسایی زنان کارآفرین در داخل و خارج اختصاص داده است، گفت:«تشکیل بانک اطلاعاتی از بانوان اقتصادی تنها مسئولیتی نبود که کانون زنان بازرگان بر عهده داشت. ما در زمینه اخذ مجوزهای مورد نیاز زنان در قالب قوانین جمهوری اسلامی نیز اقداماتی را انجام دادهایم».
وی افزود:«بر همین اساس قصد داریم که با تشکیل کمیته متشکل از خبرنگاران زن روند اطلاعرسانی زنان بازرگان را نیز سرعت بخشیم».
رئیس هیات موسس کانون زنان بازرگان ایران در ادامه با اشاره به پایین بودن نرخ مشارکت زنان در ایران در مقایسه با مدلهای مشابه بینالمللی گفت:«در پنج سال اخیر همراه با افزایش آموزش زنان نرخ مشارکت این افراد رشد قابل توجهی داشته است».
مبارزه متحد و متشکل
ایجاد تشکلهای مستقل کارگری جهت مشارکت کارگران بر سرنوشت خود، برخورداری از حقوقی عادلانه مطابق با نرخ تورم، مبارزه مداوم و سازمانیافته و همبسته کارگران و مزدبگیران برای تحقق حقوق خود، امنیت کار، حق کار، حق آزادی بیان، حق اعتصاب و راهپیمایی از جمله خواستهای کارگران و مزدبگیران ایران در سال آینده است که رژیم را به چالش می گیرد. پیوند مبارزه کارگران با مبارزه ضد دیکتاتوری جنبش رنگین کمان مردمی و تسخیر خیابانها در فراسوی اعتصابهای عمومی و متحد، راه را برای دستیابی به این مطالبات هموار خواهد کرد.
اگر رژیم از گذر زمان و پیش گیری مبارزات مردمی وحشت دارد و هر بهاری و هر لبخندی و شادمانی را خزان خود می بیند، رویدادهای اخیر نشان از تحولی بزرگ به نفع مردم و کارگران و مزدبگیران در برابر استبداد ولی فقیه و حامیان سرمایه دار آن را بر خود دارد. بر همین منظر به استقبال سال جدید رفته و به کارگران و مزدبگیران، به فعالان کارگری که در سیاهچالهای رژیم مقاومت می کنند و به خانواده آنان، عید نوروز و سال جدید را تبریک گفته و با امید به گسترش مبارزات کارگری، سال جدید را با تلاش برای آزادی فعالان کارگری و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی آغاز می کنیم.
برخی از مهمترین حرکتهای اعتراضی کارگران و مزدبگیران در اسفند 1389 به قرار زیر است؛
*بنا به گزارش سایت کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، روز شنبه 30 بهمن ماه 70 نفر از کارگران اخراجی نساجی کردستان، در مقابل اداره کار در شهر سنندج، دست به تجمع زدند.
کارگران معترض در جریان تجمع خود خواستار بازنشستگی پیش از موعود برای کارگرانی شدند که کارهای سخت وزیان آور انجام می دهند. پس از این اجتماع مقامات رژیم ناچار به حضور در جمع کارگران شدند و قرار بر این شد تا با نمایندگان کارگران وارد مذاکره شوند.
*روز شنبه 30 بهمن كارگران شركت «پارس سويچ» زنجان وابسته به وزارت نيرو دست به اعتصاب زدند.
اعتصاب در این شرکت که 850 نفر گارگر و کارمند دارد، در ابتدا در اعتراض به كيفيت بد غذا شروع شد و سپس به مشكلات مربوط به دستمزد كشيده شد. کارگزاران رژیم روز يكشنبه اول اسفند جهت سركوب اعتصاب كنندگان نيروهاي سركوبگر بیشتری را از شهر بروجرد واقع در استان لرستان به این شرکت اعزام کرده اند.
*روز یکشنبه اول اسفند، کارگران ساختمان نصب پالایشگاه آبادان (واحد اورهور)، به دنبال حرکتهای روزهای گذشته و در اعتراض به چندین ماه حقوق عقب افتاده خود و عدم پاسخگویی مسئولان، دست به اعتصاب و اعتراض زده و شیشه های محل کار خود را شکستند؛ که در پی این حرکت اعتراضی، حدود سی نفر از آنها از کار اخراج شدند.
کارگران اخراجی در برابر ورودی اصلی پالایشگاه، گیت 18 با عوامل حراست و نیروی انتظامی درگیر شدند.
*روز سه شنبه 3 اسفند، در پی ممانعت مدیران مجتمع پتروشیمی تبریز از اجرای مصوبه هیات دولت در خصوص تبدیل وضعیت استخدام کارگران متخصص و فنی پیمانی به قراردادی، کارگران متخصص و پیمانی شاغل در این مجتمع برای سومین روز تجمع کردند.
حدود ۱۸۰۰ کارگر متخصص به صورت پیمانکاری در مجتمع پتروشیمی تبریز مشغول به کار هستند و متوسط دوران کار آنها 17 سال است.
به گزارش ایلنا، کارفرمای این مجتمع به بهانه این که دستور اجرای این مصوبه را باید وزیر نفت صادر کند، نه تنها نسبت به اجرای دستور رئیس جمهور بیتفاوت بوده بلکه درصد تغییر شرکتهای پیمانکاری از ابتدای سال آینده است.
کارگران این مجتمع بزرگ صنعتی در ادامه حرکتهای اعتراضی خود روز شنبه 7 اسفند، دوشنبه 9 اسفند و روز پنجشنبه 12 اسفند، در این مجتمع تجمع کردند.
هفته نامه ساقی روز دوشنبه 9 اسفند پیرامون این حرکت اعتراضی از قول یکی از کارگران گزارش داد که:«در اولين روز تحصن مديريت مجتمع سه تن از نمايندگان كارگران در انجمن صنفي را احضار و آنان را عامل اين تحصن قلمداد كرد، اما اين نمايندگان با اعلام استعفاء از نمايندگي كارگران متحصن خواستار پاسخگويي مديران مجتمع به كارگران شدند».
خواسته های کارگران کارخانه پتروشیمی تبریز که بیش از سه سال است برای تحقق آن دست به مبارزه پی گیر زده و تا به حال چندین بار نیز اعتصاب کرده اند،عبارتند از:
-انعقاد قرارداد دسته جمعی و حذف پیمانکار خصوصی،
-افزایش دست مزد متناسب با رشد تورم و افزایش قیمت کالاها و خدمات،
-عدم تبعیض با کارکنان رسمی کارخانه و برخورداری از امکانات رفاهی و بیمه...
سرانجام اعتصاب و تحصن کارگران پيمانی مجتمع پتروشيمی تبريز با قبول درخواست آنها از سوی استانداری آذربايجان شرقی و وزارت کار و امور اجتماعی روز سه شنبه 17 اسفند با موفقیت پايان يافت.
*روز چهارشنبه 4 اسفند کارگران اخراجی شرکت «سازمایه» در محوطه این شرکت دست به تجمع اعتراضی زدند. به گزارش آژانس ایران خبر کارگران اخراجی از طریق برپایی این تجمع اعتراضی، خواستار دریافت دستمزدها و مطالبات معوقه خود شدند. در همین حال نیروی سرکوب انتظامی با حضور در محل با تهدید و ارعاب، کارگران زیر فشار گذاشت تا به این تجمع پایان دهند. کارگران معترض برق کارخانه را قطع کرده اند و کارخانه را از کار انداخته اند.
*روز شنبه 7 اسفند بیش از 300 تن از کارگران کارخانه «کیان تایر» در مقابل بخش چهار دانگه اقدام به برگزاری تحصن نمودند.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران، کارگران خواستار تحقق خواستها و مطالبات خود شدند. آنان برای بیان اعتراض خود به طور سمبلیک با در دست داشتن ظروف خالی غذا و درخواست کمک از مردم، شعار می دادند، «بخشدار بیا پایین». کارگران در پایان تجمع خود اعلام کردند چنانچه وعده های داده شده به آنان محقق نشود تجمع بعدی خود را در مقابل وزارت صنایع برگزار خواهند نمود.
مدیریت این کارخانه از سال 1387 به ستاد حمایت از صنایع واگذاری شد و سید محسن هاشمی از سپاه به عنوان مدیر عامل این شرکت منصوب گردید.
کارگران کارخانه لاستيک البرز(کیان تایر) روز چهارشنبه 11 اسفند در ادامه حرکتهای اعتراضی خود در مقابل اين کارخانه تجمع و تحصن کردند.
اين اقدام دو روز پس از تحصن صدها کارگر اين کارخانه همراه با خانواده هايشان در مقابل اين کارخانه صورت گرفت.
به نوشته سايت سحام نيوز به دليل جمعيت زياد متحصنان در روز 10 اسفند، نيروهای پليس و يگان ويژه از درگير شدن با آنها خودداری ورزيدند و تنها از پيوستن مردم به آنها جلوگيری کردند.
بر اساس گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر، شعارهایی چون «مرگ بر ستمگر»، «یا حجت ابن الحسن، ریشه ظلم رو بکن» و «مرگ بر دروغگو» از جمله شعارهای کارگران معترض بوده است.
روز شنبه 21 اسفندماه، کارگران معترض در مقابل کارخانه تجمع اعتراضی برپا کردند.
به گزارش سایت اعتدال، کارگران این شرکت در ادامه مبارزه خود، روز يکشنبه 22 اسفند، در اعتراض به پرداخت نشدن چند ماه دستمزدشان در زیر باران شدید در مقابل دفتر رياست جمهوري در تهران تجمع کردهاند. این تجمع همراه با سر دادن شعارهايي از سوي آنان بود.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، در این تجمع بیش از ٩٠٠ نفر از کارگران کیان تایر شرکت داشتند. پس از مذاکرات نمایندگان کارگران با مسئولان وزارت صنایع و نهاد ریاست جمهوری، به کارگران اعلام شد تا ساعت 3 بعد از ظهر باقی مانده دستمزد بهمن و عیدی کارگران بر اساس توافق قبلی به حساب آنان واریز خواهد شد.
کارگران در زیر باران و سرما به شدت کوفته شده بودند، در ساعت 12 و 30 دقیقه به تجمع خود پایان دادند و باقاطعیت اعلام کردند چنانچه امروز پول به حساب آنها واریز نشود فردا صبح دست به تجمع اعتراضی تری در مقابل ریاست جمهوری خواهند زد.
*کارکنان تامین اجتماعی شمیران به دلیل عدم دریافت 26درصد افزایش مزد خود روز دوشنبه 9 اسفند دست به اعتصاب چند ساعته زدند.
به گزارش ايلنا در این حرکت اعتراضی تمامي كاركنان شعبه براي ساعاتي به حياط شعبه آمده و دست از كاركشيدند.
برخي ديگر از كاركنان تامين اجتماعي نيز از اعتراض كاركنان شعبه 15 تهران كه در مهرآباد واقع است خبر دادند.
از سويي ديگر تاكنون عيدي بازنشستگان تحت پوشش تامين اجتماعي و عيدي كاركنان اين سازمان پرداخت نشدهاست
*روز چهارشنبه 11 اسفند، کارگران کارخانه «پارسیلون» لرستان همزمان با حضور محمود احمدی نژاد در شهر خرم آباد با حمل پلاکاردی اعتراضی، به استقبال وی رفتند.
این کارگران با حمل پلاکارد «ما کارگران پارسیلون گرسنه ایم»، در میان جمعیتی که توسط رژیم برای استقبال از احمدی نژاد در شهر خرم آباد سازمان داده بود، حضور یافتند.
*به گزارش روز جمعه 13 اسفند کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، 700 نفر از کارگران سد مخزنی «داریان» در حرکتی اعتراضی، در مقابل فرمانداری شهر پاوه دست به تجمع زدند.
کارگران معترض با تجمع در مقابل فرمانداری پاوه خواستار دریافت 6 ماه دستمزدهای معوقه خود شدند. بر اساس گزارش کمیته هماهنگی، کارگران سد داریان که در دو شیفت روز و شب در این پروژه کار می کنند، توانستند بعد از 3 روز اعتراض، دستمزد 3 ماه خود را دریافت کنند.
*روز شنبه ۱۴ اسفند، کارگران سه کارخانه کاشی و سرامیک سازی دولتی در میبد با تجمع مقابل دانشگاه آزاد این شهر خواستار پرداخت دستمزدهای عقب افتاده خود شدند. به گزارش دانشجو نیوز، اعتراض کارگران در حالی ادامه یافت که تعداد زیادی از دانشجویان دانشکده حقوق و دانشکده فنی دانشگاه آزاد میبد نیز به جمع کارگران پیوستند. معترضان شعارهایی از قبیل «مرگ بر دیکتاتور» و «دانشجو-کارگر، اتحاد-اتحاد» سر می دادند.
این تجمع با قرائت بیانیه ای به پایان رسید. در این بیانیه کارگران، احمدی نژاد را «دیکتاتوری کوچک اما دروغگویی بزرگ» نامیدند و وعده هایش را «وعده ی سر خرمن» خواندند! نکته ی قابل توجه عدم حضور نیروهای انتظامی و امنیتی در حاشیه این تجمع بود.
*همزمان با سفر محمود احمدی نژاد به شیراز، کارگران مجتمع صنعتی گوشت روز دوشنبه 16 اسفند، مقابل استانداری فارس تجمع کردند.
به گزارش سایت صبح امید، کارگران مجتمع صنعتی گوشت در نزدیکی تالار سخنرانی احمدی نژاد با در دست داشتن پلاکاردها تجمع کرده بودند که نیروهای امنیتی آنها را مجبور به ترک محل کردند.
*کارگران تحت پوشش یکی از پیمانکاریهایی مشغول در پروژهٔ سیکل ترکیبی نیروگاه گازی آبادان از روز سه شنبه 17 اسفند به دلیل پرداخت نشدن حقوقشان دست از کار کشیدند و پس از دو روز اعتصاب با تامین بخشی از مطالباتشان دوباره به سر کار بازگشتند. به گزارش ایلنا این کارگران حدود سه ماه است که حقوق دریافت نکرده اند.
*روز چهارشنبه 18 اسفند، کارگران نساجی مازندران در مقابل فرمانداری قائمشهر تجمع نمودند .به گزارش ایلنا در این تجمع اعتراض آمیز، کارگران نساجی مازندران با در دست داشتن پلاکارد و پارچه هایی خواستار عملی نمودن تعهدات صاحبان سرمایه نسبت به وعده ها وتعهدات مکتوب شده خود به کارگران شدند.
نساجی مازندران یکی از کارخانههای بزرگ نساجی در کشور به شمار میرود و به دلایل سوء مدیریت و مشکلات اقتصادی در طی ۲۰ سال گذشته دچار بحران شده است.
*روز چهارشنبه 18 اسفند، اعتصاب بیش از یکصد نفر از کارگران کارخانه فولاد شهر میبد واقع در استان یزد وارد پنجمین روز خود شد.
به گزارش آژانس ایران خبر، کارگران با تجمع در مقابل فرمانداری میبد خواهان دریافت دستمزدها و مطالبات معوقه خود شدند. کارخانه فولاد میبد از جمله کارخانه های فعال بود که بعد از خصوصی سازی دچار بحران گردید و در نهایت به تعطیلی کشانده شد. بیش از پانصد کارگر این کارخانه مدت 7 ماه است که از دریافت دستمزد و مزایای خود محروم مانده اند.
*جمعی از زنان معلم نهضت سواد آموزی مامور به خدمت در مناطق محروم و روستاهای بومهن و رودهن و ديگر مناطق صعب العبور و محروم استان تهران به علت عدم دريافت حقوق بيش از ۵ ماه دست به تجمع زدند.
به گزارش روز پنجشنبه 19 اسفند سايت جهان نيوز، اين معلمان از ابتدای سال تحصيلی تنها ۲ ماه حقوق دريافت کرده اند و حدود ۵ ماه است که دريافت حقوق آنها به تعويق افتاده و دريافت خدمات رفاهی مانند بيمه، عيدي، سنوات و ... به طور کامل ناديده گرفته شده است.
*روز جمعه 20 اسفند، خبرگزاری هرانا گزارش داد که کارگران کارخانهٔ پارسیلون واقع در خرم آباد لرستان از آغاز اسفند ماه تاکنون دستکم چهار روز دست به اعتصاب زدند.
این کارگران در اعتراض به عدم پرداخت چهار ماه از حقوق خود، در محوطهٔ کارخانه دست به تجمع اعتراضی زدهاند.
کارخانهٔ پارسیلون تولید کننده انواع نخهای نایلونی است که پیشتر بالغ بر ۲۰۰۰ کارگر داشت و در اثر بازخرید و اخراج اکنون فقط در حدود ۵۰۰ کارگر دارد.
این کارخانه در سالیان اخیر همواره شاهد اعتراضات بسیاری از سوی کارگران بوده است.
*روز شنبه 21 اسفند، تعدادی از رانندگان کامیونهای باری در مرز رسمی باشماخ مریوان دست به اعتصاب زدند.
به گزارش هرانا به نقل از وبلاگ موکریان، این رانندگان که در مسیر ترانزیت مریوان-عراق کار میکنند در اعتراض به نبود سیاستهای مشخص در تسهیل تردد از مرز، اعتصاب کردهاند.
گفتنی است هر روز صدها دستگاه خودروی باری که از گذرگاه مرزی باشماخ نزدیک شهرک پنجوین از توابع استان سلیمانیه واقع در کردستان عراق، تردد میکنند حمل و نقل قانونی کالا میان دو کشور را برعهده دارند.
*کارگران 10 مرغداری واقع در استان البرز در اقدامی اعتراض آمیز از دریافت بیمه بیکاری خودداری کردند. به گزارش روز یکشنبه 22 اسفند ایلنا، کارگران شاغل در 10 مرغداری آلوده که حکم تعطیلی آنان صادر گردیده است در اقدامی اعتراض آمیز از دریافت حق بیمه بیکاری خودداری کرده اند. کارگران معترض که بسیاری از آنان دارای سوابق کاری طولانی در کارهای سخت و زیان آور می باشند، دلیل عدم دریافت بیمه بیکاری را جلوگیری از محروم شدن از مزایای بازنشستگی پیش از موعد، عنوان کرده اند.
بخشی از اطلاعیه کارگران ایران خودرو
جمعی از کارگران ایران خودرو با گرامی داشت سالروز اعتصاب شکوهمند خود اعلام کردند که:
ما روز 17 اسفند که مصادف با روز جهانی زن می باشد را گرامی داشته و این روز شکوهمند را به همکاران و به خصوص روز جهانی زن را به همه زنان زحمتکش به خصوص زنان همکار تبریک می گوئیم. ما ضمن پافشاری بر اجرای 27 خواسته که به مدیریت اعلام شده است خواهان بر آورده شدن فوری خواسته های زیر می باشیم؛
ما خواهان تشکیل یک کمیته حقیقت یاب با شرکت نمایندگان کارگران و کارشناسان و وکلای مستقل در مورد حادثه و تعداد کشته شدگان واقعی می باشیم.
ما خواهان معروفی و محاکمه عاملان کشتار کارگران با حضور وکلای مستقل و جدا از وکلای دولت هستیم.
تشکل حق مسلم ماست، ما خواهان ایجاد تشکل مستقل کارگری بدون دخالت دولت ومدیریت هستیم.
ما خواهان آزادی فوری تمام کارگران دستگیر شده می باشیم.
ما خواهان انحلال حراست پرسنلی و خروج نیروهای امنیتی از شرکت هستیم.
ما خواهان انحلال شرکتهای پیمانکاری و لغو قراردادهای موقت و استخدام تمام کارگران در گروه صنعتی ایران خودرو هستیم.
ما خواهان انحلال سیستم کنونی پرداخت دستمزدها و پرداخت دستمزد در مقابل کار کرد و نوع شغل و شیفتهای کاری می باشیم.
ما خواهان لغو سیستم مالیاتی کنونی می باشیم. دریافت مالیات از حقوق عیدی یک اجحاف برای ما کارگران می باشد. کسر دو برابر مالیات از عیدی مورد پذیرش ما کارگران نیست. مالیاتهای دریافتی باید به حساب ما بر گردد.
کارگران زندانی باید به سر کار بر گردند. این یکی از خواستهای اساسی ما کارگران است. اعتصاب و اعتراض حق مسلم ما کارگران در مقابل حق کشیها و تعرض به منافع ما کارگران است. طبق قوانین بین المللی هیچ نهادی حق ندارد کارگران را به خاطر اعتصاب اخراج و یا زندانی کند.
دوستان وهمکاران گرامی
17 اسفند امسال روز خاصی در تاریخ مبارزات مردم ایران است. ما ضمن پشتیبانی از خواستهای بر حق مردم روز سه شنبه همراه و همگام با دیگر آزادیخواهان در اعتراض علیه دولت سرمایه علیه دیکناتوری علیه بی حقوقیها علیه ستم سرمایه در میدان مبارزه حضور خواهیم یافتتم و به اعتراض و تلاش خود جهت رسیدن به خواسته هایمان ادامه خواهیم داد.
جمعی از کارگران ایران خودرو
14 اسفند 1389
اطلاعیه سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه
افزايش 9 درصدي حقوق كارگران توسط شوراي عالي كار در سال 1389 به هيچوجه منطقي و توجيه كننده تورم و فقر موجود نيست .
حداقل مزد كارگران با توجه به درصد تورمي كه از طرف بانك مركزي جمهوري اسلامي اعلام مي شود بايد به گونه اي باشد كه زندگي يك خانواده 4 نفره را تامين كند. ولي با اعلام 9 درصدي افزايش حقوق هيچكدام از فاكتورها لحاظ نشده و تنها بر اساس نظرات كارفرما ها و دولت تعيين شده است
همان گونه كه بارها اعلام كرده ايم عدم حضور تشكلهاي مستقل كارگري و نمايندگان واقعي كارگران در شوراي عالي كار، اين موارد را به همراه داشته و تنها متضررين اين اتفاق كارگران مي باشند
سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه با حقايق موجود در جامعه افزايش ناچيز و 9 درصدي كارگران را غير منطقي دانسته و به ضرر كارگران مي داند و از نمايندگان حاضر در شوراي عالي كار انتظار تجديد نظر و رسيدگي مجدد براي افزايش عادلانه حقوق كارگران را دارد
سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه
اسفند 1389
تاسیس اتحادیه مستقل کارگری دزفول
بسمه تعالی
به این وسیله اعلام می داریم که اتحادیه مستقل کارگری شهرستان دزفول با هدف پیگیری مطالبات بر حق و قانونی کارگران تاسیس شد .
ما خواهان اجرای کامل قوانین داخلی و بین المللی کارگری در مورد همه ی نیروهای کارگری هستیم. خط ما خط اتحادیه ای است و مسائل و مشکلات کارگری را جدا از مسائل ایدئولوژیک دنبال می کنیم.
ما از ایجاد تشکلها و اتحادیه های مستقل کارگری حمایت نموده و آن را حق خود می دانیم.
ما خواسته های خود را مطابق با قوانین بین المللی کارگری و مقاوله نامه های 87 و 98 سازمانهای جهانی کارگری پیگیری می نماییم و اعلام می داریم که به هیچ گروه و حزب و یا سازمانی در داخل و یا خارج از کشور وابسته نیستیم و در عین حال خواستار حمایت همه ی نهادها و ارگانهای مستقل کارگری داخلی و سازمانهای بین المللی کارگری هستیم.
به امید رسیدن به یک همبستگی کامل کارگری برای تحقق مطالبات بر حق کارگران .
اتحادیه مستقل کارگری شهرستان دزفول
بیانیه کانون صنفی معلمان به مناسبت چهارمین سالگرد ۲۳ اسفند
کانون صنفی معلمان ایران، به مناسبت سالگرد ۲۳ اسفند 1385، روز تجمع گسترده معلمان در اعتراض به بازپس گیری لایحه قانون خدمات کشوری، بیانیهای صادر کرده است.
در بخشی از این بیانیه، تشکل صنفی معلمان ضمن تجلیل از معلمان زندانی «هاشم خواستار، رسول بداقی، محمد داوری، نبی الله باستان، عبدالله مومنی»، تصریح نموده است؛ این روزها برای ما فرهنگیان، یادآور روزهای پایانی سال ۸۵ میباشد. روزهای حق طلبی، دادخواهی و اعتراض به تبعیضها و بیعدالتیها که بی گمان در تاریخ بیداری و جنبشهای حق خواهانه جامعه ایران، از جایگاه برجستهای برخوردار است. در آستانه چهارمین سالگرد ۲۳ اسفند، یکبار دیگر از همه فرهنگیان ارزندهای که با حضور دلیرانه و با شکوه خویش، سرزندگی و پویایی این قشر فرهیخته را به نمایش گذاشتند، سپاسگزاری می نمائیم.
سرکوب، آزار، پرونده سازی، دستگیری، شکنجه و محاکمه فعالان کارگری در ایران را به شدت محکوم می کنیم.
منبع: نبرد خلق، شماره 309، دوشنبه 1 فروردین 1390(21 مارس 2011)
لیلا جدیدی
جهان در آیینه مرور
سازماندهی جنبشهای عصر جدید پس از جنگ سرد (9)
ما از شما نمی ترسیم
همراه با تظاهرات میلیونی در قاهره، پیدایش یک جامعه سیاسی بی نظیر در مصر مهر تثبیت خورد. این جنبش که با ائتلاف تازه ای از نیروها شامل جوانان، کارگران، زنان، گروههای مذهبی و غیره تشکیل شده بود، توانست از حمایت مردم در سراسر جهان و بسیاری از رهبران کشورها برخوردار گردد. از این رو قادر شد به چندین دهه دیکتاتوری حسنی مبارک پایان بخشد. مبارک، قدرت سیاسی خود را در جمعه 28 فوریه، روزی که ناچار شد به پلیس و نیروهای سرکوبگر خود دستور توقف سرکوب دهد، از دست داد. روزی که پس از غروب آفتاب هیچکس به دستور حکومت نظامی او گردن نگذاشت، دیگر روشن شده بود که رییس جمهور در نبرد علیه حقیقت و واقعیت، شکست خورده است.
بر خلاف تبلیغات رسانه های رایج که نبرد مردم مصر با دیکتاتوری مبارک را یکشبه و غیره منتظره معرفی می کردند، این جنبش مانند جنبش جاری مردم ایران دهها سال در آتش مبارزه پخته شده بود. از آنجا که تبادل تجربه های مبارزاتی همواره نه تنها راهگشا بلکه الهام بخش مردم کشورهای گوناگون در مسیر یافتن راههای عملی برای نیل به خواست عدالت طلبانه آنها بوده است، به بررسی نبرد مصر و نقش آفرینان آن پرداخته ایم. در نشریه نبرد خلق شماره 308 نقش کارگران که دستاوردهای تلاشها و مبارزات چندین دهه خود را به دامان این انقلاب ریختند، نقش سازمان دهندگان که با ارتباط و برنامه ریزیهای دقیق توانستند توده های مردم را به خیابانها بیاورند و همچنین رلی که هنرمندان متعهد ایفا نمودند را بررسی کردیم. در بخش دوم این نوشتار، مبارزات یکی دیگر از نقش آفرینان نبرد مصر، زنان را مرور می کنیم.
حضور زنان غیر منتظره نیست
"مونا التهاوی"، یک روزنامه نگار متولد مصر که برای خبرگزاری رویتر و برخی از خبرگزاریهای خاورمیانه، چین و غیره گزارش تهیه می کند، در مصاحبه ای با رادیو" ان پی ار" از ارتباط نزدیک خود با زنان مصری به ویژه زنان جوان و پیگیری فعالیتهای گذشته آنان صحبت می کند. وی در این باره می گوید که نقش فعال زنان در خیزشهای اخیر برای وی "غیر منتظره" نیست.
او توضیح می دهد:"بسیاری از زنان جوان در جنبشهای جوانان فعال هستند و از وسایل ارتباط جمعی برای ابراز خواسته های خود به خوبی استفاده می کنند. از همین رو بسیاری از کسانی که شما در این جنبش دیدید، زنان بودند. حتی زنان مسن تر یا آنان که در خارج از مصر زندگی می کنند، در این جنبش شرکت فعال داشته اند. برای نمونه، به پزشک زنی می توانم اشاره کنم که به مصر برگشت تا از زخمی شدگان مراقبت کند. بسیاری از زنان علاوه بر به کارگیری رسانه های جمعی پیش از شروع خیزشها، در گروههای حقوق زنان و مشاوره برای زنان بر سر موضوعاتی همچون آزار جنسی و حقوق قانونی خود و یا حتی تشکیل گروههایی برای آگاهی اجتماعی گرد هم آمده و فعالیت می کردند. همه این فعالیتها سر به سوی دخالت و شرکت فعال آنان در این جنبش داشت. برای نمونه زنان این آمادگی را داشتند تا از طریق رسانه های جمعی، اخبار و رویدادها را به اطلاع تظاهر کنندگان برسانند. از این رو، این امیدواری وجود دارد که پس از مبارک، همین زنان با اراده ای بیشتر نقش مهمی در ساختن جامعه مدنی مصر به دست بگیرند"
چالشها
برای داشتن ارزیابی روشن از شرکت فعال زنان در انقلاب مصر، لازم است مرور کوتاهی از شرایط اجتماعی و سیاسی آنان در این کشور داشته باشیم. خیزش زنان در چنین شرایطی و شکستن سدهای اجتماعی که در برابر آنها وجود دارد، ارزش و اهمیت حضور فعال آنها را نمایان می کند.
جنبش فمینیستی در مصر پیشینه ای دیرینه دارد. در سال 1۹۲۳، "هدا شعراوی" که از پیشگامان جنبش حقوق زنان در مصر بود، "اتحادیه فمینیستی مصر" را بنیانگذاری کرد. این اتحادیه بعدها به "اتحادیه بینالمللی برای حق رای زنان" پیوست.
"شعراوی" در همین سال در حرکتی نمادین، حجاب خود را در بازگشت از کنفرانس زنان در رم به نشانه حمایت از جنبش فمینیستی با اهداف گسترده تر برداشت و به دریای مدیترانه انداخت.
با این حال، تحت شرایط دیکتاتوری، این جنبش هرگز نتوانست سدهای عظیمی که در برابر زنان وجود داشت را کنار زند. زنان مصری همواره تحت شدیدترین محدودیتها زندگی کرده اند.
یک از تحقیقات جالب توجه پیرامون شرایط زنان مصری، در کتاب "رویای یک بهار عربی" نوشته "پترا استینن"، دیپلمات هلندی که بیش از دو دهه در مصر و سوریه به تحصیل و کار اشتغال داشت، به رشته تحریر درآمده است.
"فروغ.ن.تمیمی"، فعال ایرانی حقوق زنان در معرفی این کتاب می نویسد:«"پترا استینن" در کتاب خود تصویری واقعی از زندگی روزمره مردم در قاهره و دمشق را در کنار نقش و عملکرد مذهب، سیاست و فرهنگ در این دو کشور ارایه میکند. او با طرح دیدگاههای عرب زبانان درباره مفاهیمی مانند پیشرفت، حقوق بشر و دموکراسی، به مشکلات متعددی که شهروندان، روزنامه نگاران، مدافعان حقوق بشر و فمینیستها با آن درگیرند، پرداخته است.»
"پترا استینن" تشریح می کند:"زنان در مصر مانند اکثر کشورهای عرب زبان از جایگاه اجتماعی و فرهنگی یکسان با مردان برخوردار نیستند. درصد اشتغال آنها بسیار پایین است. سالانه هفتصد هزار زن و مرد از دانشگاههای مصر فارغ التحصیل میشوند و تنها دویست هزار نفر از آنان که تقربیا همگی مرد هستند، میتوانند شغلی برای خود بیابند. درصد مشارکت زنان در ساختارهای سیاسی دولتی هم بسیار ناچیز است. تنها دو یا سه درصد از اعضای پارلمان و یا شورای شهرداریها را زنان تشکیل میدهند. دختران در مقایسه با پسران از فرصتهای برابر تحصیلی برخوردار نیستند. بخش بزرگی از دانشآموزان دختر، مدرسه ابتدایی یا متوسطه را تمام نمیکنند. زنان مصری با کمبود شدید مراقبتهای بهداشتی و پزشکی روبرو هستند. بیش از نود درصد از زنان این کشور آماج آسیبهای ناشی از زایمان و انواع بیماریهای دستگاه تناسلی قرار دارند.
مدافعان حقوق زنان اغلب در رسانهها و پارلمان این کشور به ترویج فرهنگ غرب متهم میشوند. در مصر موضوعاتی از قبیل دموکراسی، حقوق بشر، برابری زنان و حتی مبارزه با ایدز، مسایلی حساسیت برانگیزند.
سیاست دولت مبارک در برابر تبعیض جنسیتی، سیاستی دوپهلو است. بعضی از سازمانهای زنان با نظارت دولت کار میکنند و حساسیت زیادی نسبت به سازمانهای غیردولتی زنان وجود دارد. تنها تعداد کمی از این سازمانها در حوزه زنان فعال هستند و انتقاد از عدم کارایی سیاستهای دولت در زمینه بهبود شرایط زندگی زنان، آنها را با مشکلات و محدودیت فعالیت روبرو میکند.
در بسیاری از موارد، شبکههای زنان برای پیشبرد کار خود ناچار به کسب اجازه از سازمان امنیت کشور هستند. فعالیتهای زنان باید در چارچوب سیاست رسمی و نه انتقاد از مراجع دولتی و یا مذهبی باشد. انتشار هرگونه انتقاد علیه دین و دولت هم ممنوع است.
فعالان زن در مصر با مشکلات زیادی روبرو هستند، در شرایطی که فقر و کمبود امکانات پزشکی، زندگی هزاران زن در این کشور را تهدید میکند. آنها هم چنین با درصد بالایی از زنان آسیب دیده از خشونت خانگی، تجاوز و مزاحمتهای جدی خیابانی روبرو هستند. خشونت خانگی در مصر بخشی از فرهنگ رایج زناشویی است و تابوی مهمی به شمار نمی رود. اگر مردی همسر خود را مورد تعرض فیزیکی قرار دهد، مجازات نمیشود و زنان اغلب به صبر و تحمل بیشتر تشویق میشوند."
"پترا استینن"افزوده بر تشریح موقعیت زنان مصری، به تلاش زنان فمینیست این کشور برای بهبود وضع زنان نیز میپردازد. از دیدگاه وی:"فقدان یک جنبش فمینیستی پرقدرت باعث عدم گستردگی و همچنین انعکاس نیافتن فعالیتهای مدنی برای دفاع از حقوق زنان است."
شرکت گسترده زنان بدین معنی بود که ما از شما نمی ترسیم
در همین زمینه، "مونا التهاوی" نیز در ادامه گفتگوی خود با رادیو "ان پی ار" از محدودیتهای زنان در مصر می گوید و متذکر می شود:"در 5 سال اخیر، رژیم مبارک از ارازل و اوباش و نیروهای امنیتی استفاده کرده که ما نمونه آن را در سال 2005 مشاهده کردیم. آنها قصد داشتند با تهاجم به زنان، آنان را در فعالیتهای شان متوقف کنند. بسیاری از خبرنگاران زن از جمله خود من را دستگیر و بازداشت کردند. اما همین باعث شد که زنان برای رهایی خود از این ستمها، آماده مبارزه باشند و به میدان بیایند."
خانم "التهاوی"، زنان را برای تظاهرات گسترده 25 ژانویه به لحاظ ذهنی و عینی آماده ارزیابی کرده و می گوید:"آنها در این تظاهرات به روشهای گوناگون به زنان دیگر می آموختند که چگونه از خودشان در برابر تجاوزات جنسی (معضلی بزرگ در جامعه مصر) محافظت کنند.
برای نمونه به زنان گفته می شد، لباس دو لایه بپوشند تا اگر یکی را پاره کردند زیر آن لباس دیگری باشد. می گفتند، لباس زیپ دار نپوشند، با خودشان اسپری حمل کنند، اگر روسری دارند، چگونه آن را گره بزنند. این روش سبب تقویت روحیه و اراده و در نتیجه شرکت آنان در اعتراضها می شد.
باید توجه داشت که تجاوز و آزار جنسی سلاحی بود که طرفداران رژیم با هدف "بی آبرو" کردن زنان، ایجاد هراس در میان آنان و تحریک محدودیتهای خانوادگی علیه زنان به کار می گرفت."
این روزنامه نگار می افزاید:"شرکت گسترده زنان بدین معنی بود که ما از شما نمی ترسیم. ما برای احقاق حقوق خود مصمم هستیم، برای این که می خواهیم حقوق برابر با مردان داشته باشیم. این باز هم امیدوار کننده است چون در تحلیل نهایی، این جنبش و این انقلاب به نسل جوان و همه شهروندان این کشور تعلق دارد. این در حالیست که یک نسل که غیر از مبارک و قدرت او در طول 30 سال تجربه دیگری نداشتند، می گفتند ما آزادی و دمکراسی می خواهیم."
مصریها اجازه نخواهند داد یک نوع از دیکتاتوری جایگزین نوع دیگر شود
"مونا" در پاسخ به این سوال که در باره احتمال نقش مرکزی داشتن "اخوان المسلمین" در آینده مصر و جایگزین شدن یک رژیم بد با یک رژیم بد دیگر چه فکر می کند، می گوید:"بله، مبارک برای سالها دیکتاتوری خود را با همین استدلال ادامه می داد. او این طور می گفت که یا من خواهم بود یا اسلامیها. برای همین متحدین غربی او می گفتند:مبارک! اما در مصر مردم می دانند اگر چه "اخوان المسلمین" بخشی از مصریها را نمایندگی می کنند اما اگر انتخابات آزادی در مصر باشد، آنها 20 تا 35 درصد رای بیشتر نخواهند داشت. بنابراین، شکی نیست که آنها بخشی از جامعه مصر هستند. در این تظاهرات بزرگ، "اخوان المسلمین" شامل همین مردان و زنان بود. من خود شخصا برخی از آنان را می شناسم اما این جنبش به من می گوید که مصریها با هر کسی که سعی کند دیکتاتوری خود را و سرکوب خود را اعمال کند، مخالفند. مصریها اکنون به خود و نیروی جمعی خود اعتقاد پیدا کرده اند که به خیابانها ریختند و به دیکتاتور نه گفتند. بنابراین معتقدم که مصریها اجازه نخواهند داد یک نوع از دیکتاتوری جایگزین نوع دیگر شود."
از او سوال می شود، بر چه اساسی تا این حد اطمینان دارد؟ اگرچه موقعیت در افغانستان متفاوت است ولی مردم این کشور در برابر دو نیرو قرار گرفته اند، یک: دولت که به غرب نزدیک است ولی بسیاری آن را فاسد می دانند و دوم: بنیاد گرایان که می دانیم در باره نقش زنان چه نظراتی دارند.
وی در پاسخ می گوید:"برای این که الان در مصر یک دولت موقت تشکیل می شود که تا انتخابات آزاد اداره امور را به عهده خواهد داشت. فقط یک نفر از اعضای 10 نفره این دولت موقت از جانب "اخوان المسلمین" معرفی می شود."
وی در ادامه توضیح می دهد:"مبارک هر گونه اپوزیسیون را سرکوب کرد و ما تنها اپوزیسیون را از داخل مسجدها یعنی، "اخوان المسلمین" می بینیم. بنابراین، با ایجاد این کمیته که گروههای سیاسی پر پیشینه را شامل می شود، متوجه می شویم که مردم مصر فرا تر از آنچه در افغانستان جریان دارد و حتی فرا تر از بقیه کشورهایی با اکثریت جمعیت مسلمان، پیش رفته اند؛ کشورهایی که فقط دو گزینه در برابر مردم گذاشته شده، یا دیکتاتوری و یا رژیمهای ستمگر اسلامی که همان دیکتاتوری هستند ولی ادعا می کنند، خدا با آنهاست. خب، هیچکس این را نمی خواهد."
در خاتمه خانم "التهاوی" از چندین زن فعال نام می برد که معتقد است نقشهای اساسی در مصر بازی خواهند کرد.
آزار جنسی بزرگترین تهدید
یکی از قابل توجه ترین مسایل در خیزشهای مردم مصر که مربوط به زنان این کشور می شود، مساله آزار جنسی است. گستردگی آزار جنسی در این کشور مساله پوشیده ای نیست. همین موضوع سبب شده بود که تلاش شود زنان از بسیاری از فعالیتهای اجتماعی کنار گذاشته شوند. این تا جایی است که اعلام شده بود، در صورتی که زنان در تظاهرات شرکت کنند و مورد آزار یا تجاوز جنسی قرار گیرند، خودشان مقصر خواهند بود، پس "دور شوید"! با این حال، نکته قابل توجه این است که کاملا عکس این تهدید رخ داد. بنا به گفته کوشندگان زنان و گروههای فمینیستی، در محوطه تظاهرات میزان آزار جنسی از سوی شرکت کنندگان صفر بود. به عکس، روابطی "دوستانه و با احترام" در تمام مدت بین زنان و مردان این جنبش برقرار بود.
اگر به این نمی گوییم انقلاب، به چه بگوییم؟
خانم گاردنر می گوید: "اکنون این تفکر رایج که زنان موجودات ضعیف و مردان و مردانگی قدرت است، در حال تلاشی است." وی می گوید:"نظم جدید که خواهان برابری است و ار هیرارشی گریزان ، به صحنه آمده است و اگر به این نمی گوییم انقلاب، به چه بگوییم؟
نبرد دلاورانه زنان در میدان تحریر
خبرنامه "آفریقا با منابع آفریقایی" که دو بار در هفته و توسط شورای نروژی آفریقا به چاپ می رسد، در مقاله ای زیر عنوان "زنان انقلاب" می نویسد:"گیگی ابراهیم"، یک فعال سیاسی زن نقش برجسته ای در اعتراضها و پخش خبر آن داشت. "گیگی" در معرفی خود می گوید:"من فعالیت سیاسی خود را با صحبت کردن با مردم و بیشتر کسانی که در جنبش کارگری فعال بودند، آغاز کردم. به تدریج فعال تر شدم به میتینگها می رفتم و در تظاهرات شرکت می کردم. به زودی دریافتم که بیشتر اعتصابهای کارگری در جنبش کارگری با زنان آغاز می شود."
او ادامه می دهد:"آنچه من دیدم، نقش عمده و چشمگیر زنان در اعتصابها و تظاهرات و هر جایی که خشونت و سرکوب بود. آنها با پلیس می جنگیدند و به اندازه مردان مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند."
وی می گوید:"خانواده من همواره با شرکتم در تظاهرات مخالف بودند و به خاطر ترس از آسیب دیدن و به خاطر این که زن بودم، به من اجازه نمی دادند شرکت کنم و به همین دلیل من باید به آنها دروغ می گفتم. روز 18 ژانویه خواهرم می خواست مرا در خانه حبس کند اما من مصمم بودم و به خانه عمه ام پناه بردم. روز 25 ژانویه وقتی می خواستم از گاز اشک آور فرار کنم، از پشت مورد اصابت گلوله پلاستیکی پلیس قرار گرفتم. من به میدان تحریر بازگشتم و 18 روز بعد را در آنجا ماندم.
روز 2 فوریه اوباش مبارک به ما حمله کردند. من در وسط میدان گیر افتاده بودم. اطراف میدان به زمین جنگ تبدیل شده بود. هر چه اوضاع وخیم تر می شد، ما مصمم تر می شدیم. بسیاری زخمی و عده ای جان خود را از دست دادند و این ما را مصمم تر کرد که بمانیم و تسلیم نشویم.
اگر اوباش به داخل میدان می آمدند، کار ما تمام بود زیرا ما مسلح نبودیم که از خودمان دفاع کنیم، هیچ چیز نداشتیم اما ترس ما به اراده قوی تر تبدیل می شد. در این میان بود که زنان نقش بسیار مهمی را ایفا می کردند. زنها از طرفی به طرف دیگر میدان که حدود 10 دقیقه راه بود می رفتند و خبر می رسانند که چه قسمتی خطرناک است. آنها از زخمیها مراقبت می کردند و در داخل میدان کلینیک تشکیل داده بودند و برخی از آنها در خط مقدم در کنار مردان سنگ پرتاب می کردند. من در خط جلو فیلم می گرفتم.
در این 18 روز نه من و نه هیچ زن دیگری مورد آزار مردان قرار نگرفتند. من در میدان تحریر با 5 مرد در اطرافم خوابیدم که نمی شناختم و کاملا امن بودم. اما با رفتن مبارک این وضعیت تغییر کرد. کسانی که آمدند، علاقمند به انقلاب نبودند، آمده بودند عکس بگیرند و برای جو کارناوالی آمده بودند و آنگاه مسایل عوض شد."
وی می گوید:"انقلاب پایان نیافته، خواسته های ما به واقعیت نگراییده، ما باید ادامه بدهیم. اینجاست که کار سخت ما آغاز می شود. ساختن مصر سخت خواهد بود و همه ما باید نقش خود را ایفا کنیم. اعتصابهای سازمان یافته برای حقوق کارگران در جریان است و ما باید در این جبهه بجنگیم.
انقلاب ما را بیدار کرد . یک وجدان جمعی بیدار شده است
یک زن فیلمساز به نام "سلما ال تارزی" می گوید که هرگز سیاسی نبوده اما وقتی او جمعیت را از پنجره خانه خود می بیند، تصمیم می گیرد به مردم بپیوندد. او می گوید:"آنچه سبب شد ادامه دهیم این بود که راه دیگری نداشتیم. یا باید می ماندیم و ادامه می دادیم و یا به زندان می رفتیم. ماندن در میدان تحریر سخت بود. هوا سرد و روی زمین می خوابیدیم و باید به مسجد یا خانه ای نزدیک برای دستشویی می رفتیم. به طور کلی می گفتیم، میدان تحریر بوی انقلاب گرفته."
من یکی از صدها زن پیر و جوان در آنجا بودم. ما به اندازه مردان فعال بودیم. برخی نقش پرستار بازی می کردند، برخی آب بین مردم می بردند و تعداد زیادی از زنان هم در خط مقدم جبهه در جنگ با پلیس و اراذل و اوباش مبارک می جنگیدند.
در میدان تحریر در برداشت از تفاوت دینامیسم زن و مرد یک تحول ایجاد شده بود. وقتی مردان می دیدند که زنان می جنگند، دیدشان نسبت به ما تغییر می کرد و همه ما با هم متحد می شدیم. در آن هنگام همه ما مصری بودیم و بس. دید کلی در باره زنان تغییر کرد. حتی یک بار هم مورد آزار جنسی قرار نگرفتیم. این یک تحول بزرگ برای مصر بود.
رژیم مبارک در دوران تظاهرات با خشونتی که به کار برد، ما را توانمند کرد که تظاهرات برای خواست حقوق اولیه خود را به انقلاب تبدیل کنیم. پیش از 25 ژانویه من اعتماد نداشتم که صدایم شنیده خواهد شد، احساس نمی کردم که آینده ام در دست خودم است. اسطوره ای که مبارک ساخته بود این بود که او پدر ماست و ما فرزندان او و این هر نوع اراده را از ما گرفته بود. انقلاب ما را بیدار کرد. یک وجدان جمعی بیدار شده است.
آيا سرانجام اين بار زنان به حقوق شان خواهند رسيد؟
"نوال السعداوی" در نوشته ای تحت عنوان "زنان در یک انقلاب پیروزمند" که به طور اختصاصی در اختیار نشریه نروژی "عصر جدید" قرار داده، می گوید:"مگر چند بار پيش آمده است که زنان در مبارزات مردمی شرکت نکرده باشند؟ آنها در مبارزات فلسطين، مصر، لبنان، سودان و جاهای ديگر فعالانه حضور داشته اند. اگر انقلاب مصر و تونس در عمل به انجام برسد، يک سوال بزرگ بر جا خواهد ماند:آيا سرانجام اين بار زنان به حقوق شان خواهند رسيد؟"
منبع: نبرد خلق، شماره 309، دوشنبه 1 فروردین 1390(21 مارس 2011)
جهان در آیینه مرور
سازماندهی جنبشهای عصر جدید پس از جنگ سرد (9)
ما از شما نمی ترسیم
همراه با تظاهرات میلیونی در قاهره، پیدایش یک جامعه سیاسی بی نظیر در مصر مهر تثبیت خورد. این جنبش که با ائتلاف تازه ای از نیروها شامل جوانان، کارگران، زنان، گروههای مذهبی و غیره تشکیل شده بود، توانست از حمایت مردم در سراسر جهان و بسیاری از رهبران کشورها برخوردار گردد. از این رو قادر شد به چندین دهه دیکتاتوری حسنی مبارک پایان بخشد. مبارک، قدرت سیاسی خود را در جمعه 28 فوریه، روزی که ناچار شد به پلیس و نیروهای سرکوبگر خود دستور توقف سرکوب دهد، از دست داد. روزی که پس از غروب آفتاب هیچکس به دستور حکومت نظامی او گردن نگذاشت، دیگر روشن شده بود که رییس جمهور در نبرد علیه حقیقت و واقعیت، شکست خورده است.
بر خلاف تبلیغات رسانه های رایج که نبرد مردم مصر با دیکتاتوری مبارک را یکشبه و غیره منتظره معرفی می کردند، این جنبش مانند جنبش جاری مردم ایران دهها سال در آتش مبارزه پخته شده بود. از آنجا که تبادل تجربه های مبارزاتی همواره نه تنها راهگشا بلکه الهام بخش مردم کشورهای گوناگون در مسیر یافتن راههای عملی برای نیل به خواست عدالت طلبانه آنها بوده است، به بررسی نبرد مصر و نقش آفرینان آن پرداخته ایم. در نشریه نبرد خلق شماره 308 نقش کارگران که دستاوردهای تلاشها و مبارزات چندین دهه خود را به دامان این انقلاب ریختند، نقش سازمان دهندگان که با ارتباط و برنامه ریزیهای دقیق توانستند توده های مردم را به خیابانها بیاورند و همچنین رلی که هنرمندان متعهد ایفا نمودند را بررسی کردیم. در بخش دوم این نوشتار، مبارزات یکی دیگر از نقش آفرینان نبرد مصر، زنان را مرور می کنیم.
حضور زنان غیر منتظره نیست
"مونا التهاوی"، یک روزنامه نگار متولد مصر که برای خبرگزاری رویتر و برخی از خبرگزاریهای خاورمیانه، چین و غیره گزارش تهیه می کند، در مصاحبه ای با رادیو" ان پی ار" از ارتباط نزدیک خود با زنان مصری به ویژه زنان جوان و پیگیری فعالیتهای گذشته آنان صحبت می کند. وی در این باره می گوید که نقش فعال زنان در خیزشهای اخیر برای وی "غیر منتظره" نیست.
او توضیح می دهد:"بسیاری از زنان جوان در جنبشهای جوانان فعال هستند و از وسایل ارتباط جمعی برای ابراز خواسته های خود به خوبی استفاده می کنند. از همین رو بسیاری از کسانی که شما در این جنبش دیدید، زنان بودند. حتی زنان مسن تر یا آنان که در خارج از مصر زندگی می کنند، در این جنبش شرکت فعال داشته اند. برای نمونه، به پزشک زنی می توانم اشاره کنم که به مصر برگشت تا از زخمی شدگان مراقبت کند. بسیاری از زنان علاوه بر به کارگیری رسانه های جمعی پیش از شروع خیزشها، در گروههای حقوق زنان و مشاوره برای زنان بر سر موضوعاتی همچون آزار جنسی و حقوق قانونی خود و یا حتی تشکیل گروههایی برای آگاهی اجتماعی گرد هم آمده و فعالیت می کردند. همه این فعالیتها سر به سوی دخالت و شرکت فعال آنان در این جنبش داشت. برای نمونه زنان این آمادگی را داشتند تا از طریق رسانه های جمعی، اخبار و رویدادها را به اطلاع تظاهر کنندگان برسانند. از این رو، این امیدواری وجود دارد که پس از مبارک، همین زنان با اراده ای بیشتر نقش مهمی در ساختن جامعه مدنی مصر به دست بگیرند"
چالشها
برای داشتن ارزیابی روشن از شرکت فعال زنان در انقلاب مصر، لازم است مرور کوتاهی از شرایط اجتماعی و سیاسی آنان در این کشور داشته باشیم. خیزش زنان در چنین شرایطی و شکستن سدهای اجتماعی که در برابر آنها وجود دارد، ارزش و اهمیت حضور فعال آنها را نمایان می کند.
جنبش فمینیستی در مصر پیشینه ای دیرینه دارد. در سال 1۹۲۳، "هدا شعراوی" که از پیشگامان جنبش حقوق زنان در مصر بود، "اتحادیه فمینیستی مصر" را بنیانگذاری کرد. این اتحادیه بعدها به "اتحادیه بینالمللی برای حق رای زنان" پیوست.
"شعراوی" در همین سال در حرکتی نمادین، حجاب خود را در بازگشت از کنفرانس زنان در رم به نشانه حمایت از جنبش فمینیستی با اهداف گسترده تر برداشت و به دریای مدیترانه انداخت.
با این حال، تحت شرایط دیکتاتوری، این جنبش هرگز نتوانست سدهای عظیمی که در برابر زنان وجود داشت را کنار زند. زنان مصری همواره تحت شدیدترین محدودیتها زندگی کرده اند.
یک از تحقیقات جالب توجه پیرامون شرایط زنان مصری، در کتاب "رویای یک بهار عربی" نوشته "پترا استینن"، دیپلمات هلندی که بیش از دو دهه در مصر و سوریه به تحصیل و کار اشتغال داشت، به رشته تحریر درآمده است.
"فروغ.ن.تمیمی"، فعال ایرانی حقوق زنان در معرفی این کتاب می نویسد:«"پترا استینن" در کتاب خود تصویری واقعی از زندگی روزمره مردم در قاهره و دمشق را در کنار نقش و عملکرد مذهب، سیاست و فرهنگ در این دو کشور ارایه میکند. او با طرح دیدگاههای عرب زبانان درباره مفاهیمی مانند پیشرفت، حقوق بشر و دموکراسی، به مشکلات متعددی که شهروندان، روزنامه نگاران، مدافعان حقوق بشر و فمینیستها با آن درگیرند، پرداخته است.»
"پترا استینن" تشریح می کند:"زنان در مصر مانند اکثر کشورهای عرب زبان از جایگاه اجتماعی و فرهنگی یکسان با مردان برخوردار نیستند. درصد اشتغال آنها بسیار پایین است. سالانه هفتصد هزار زن و مرد از دانشگاههای مصر فارغ التحصیل میشوند و تنها دویست هزار نفر از آنان که تقربیا همگی مرد هستند، میتوانند شغلی برای خود بیابند. درصد مشارکت زنان در ساختارهای سیاسی دولتی هم بسیار ناچیز است. تنها دو یا سه درصد از اعضای پارلمان و یا شورای شهرداریها را زنان تشکیل میدهند. دختران در مقایسه با پسران از فرصتهای برابر تحصیلی برخوردار نیستند. بخش بزرگی از دانشآموزان دختر، مدرسه ابتدایی یا متوسطه را تمام نمیکنند. زنان مصری با کمبود شدید مراقبتهای بهداشتی و پزشکی روبرو هستند. بیش از نود درصد از زنان این کشور آماج آسیبهای ناشی از زایمان و انواع بیماریهای دستگاه تناسلی قرار دارند.
مدافعان حقوق زنان اغلب در رسانهها و پارلمان این کشور به ترویج فرهنگ غرب متهم میشوند. در مصر موضوعاتی از قبیل دموکراسی، حقوق بشر، برابری زنان و حتی مبارزه با ایدز، مسایلی حساسیت برانگیزند.
سیاست دولت مبارک در برابر تبعیض جنسیتی، سیاستی دوپهلو است. بعضی از سازمانهای زنان با نظارت دولت کار میکنند و حساسیت زیادی نسبت به سازمانهای غیردولتی زنان وجود دارد. تنها تعداد کمی از این سازمانها در حوزه زنان فعال هستند و انتقاد از عدم کارایی سیاستهای دولت در زمینه بهبود شرایط زندگی زنان، آنها را با مشکلات و محدودیت فعالیت روبرو میکند.
در بسیاری از موارد، شبکههای زنان برای پیشبرد کار خود ناچار به کسب اجازه از سازمان امنیت کشور هستند. فعالیتهای زنان باید در چارچوب سیاست رسمی و نه انتقاد از مراجع دولتی و یا مذهبی باشد. انتشار هرگونه انتقاد علیه دین و دولت هم ممنوع است.
فعالان زن در مصر با مشکلات زیادی روبرو هستند، در شرایطی که فقر و کمبود امکانات پزشکی، زندگی هزاران زن در این کشور را تهدید میکند. آنها هم چنین با درصد بالایی از زنان آسیب دیده از خشونت خانگی، تجاوز و مزاحمتهای جدی خیابانی روبرو هستند. خشونت خانگی در مصر بخشی از فرهنگ رایج زناشویی است و تابوی مهمی به شمار نمی رود. اگر مردی همسر خود را مورد تعرض فیزیکی قرار دهد، مجازات نمیشود و زنان اغلب به صبر و تحمل بیشتر تشویق میشوند."
"پترا استینن"افزوده بر تشریح موقعیت زنان مصری، به تلاش زنان فمینیست این کشور برای بهبود وضع زنان نیز میپردازد. از دیدگاه وی:"فقدان یک جنبش فمینیستی پرقدرت باعث عدم گستردگی و همچنین انعکاس نیافتن فعالیتهای مدنی برای دفاع از حقوق زنان است."
شرکت گسترده زنان بدین معنی بود که ما از شما نمی ترسیم
در همین زمینه، "مونا التهاوی" نیز در ادامه گفتگوی خود با رادیو "ان پی ار" از محدودیتهای زنان در مصر می گوید و متذکر می شود:"در 5 سال اخیر، رژیم مبارک از ارازل و اوباش و نیروهای امنیتی استفاده کرده که ما نمونه آن را در سال 2005 مشاهده کردیم. آنها قصد داشتند با تهاجم به زنان، آنان را در فعالیتهای شان متوقف کنند. بسیاری از خبرنگاران زن از جمله خود من را دستگیر و بازداشت کردند. اما همین باعث شد که زنان برای رهایی خود از این ستمها، آماده مبارزه باشند و به میدان بیایند."
خانم "التهاوی"، زنان را برای تظاهرات گسترده 25 ژانویه به لحاظ ذهنی و عینی آماده ارزیابی کرده و می گوید:"آنها در این تظاهرات به روشهای گوناگون به زنان دیگر می آموختند که چگونه از خودشان در برابر تجاوزات جنسی (معضلی بزرگ در جامعه مصر) محافظت کنند.
برای نمونه به زنان گفته می شد، لباس دو لایه بپوشند تا اگر یکی را پاره کردند زیر آن لباس دیگری باشد. می گفتند، لباس زیپ دار نپوشند، با خودشان اسپری حمل کنند، اگر روسری دارند، چگونه آن را گره بزنند. این روش سبب تقویت روحیه و اراده و در نتیجه شرکت آنان در اعتراضها می شد.
باید توجه داشت که تجاوز و آزار جنسی سلاحی بود که طرفداران رژیم با هدف "بی آبرو" کردن زنان، ایجاد هراس در میان آنان و تحریک محدودیتهای خانوادگی علیه زنان به کار می گرفت."
این روزنامه نگار می افزاید:"شرکت گسترده زنان بدین معنی بود که ما از شما نمی ترسیم. ما برای احقاق حقوق خود مصمم هستیم، برای این که می خواهیم حقوق برابر با مردان داشته باشیم. این باز هم امیدوار کننده است چون در تحلیل نهایی، این جنبش و این انقلاب به نسل جوان و همه شهروندان این کشور تعلق دارد. این در حالیست که یک نسل که غیر از مبارک و قدرت او در طول 30 سال تجربه دیگری نداشتند، می گفتند ما آزادی و دمکراسی می خواهیم."
مصریها اجازه نخواهند داد یک نوع از دیکتاتوری جایگزین نوع دیگر شود
"مونا" در پاسخ به این سوال که در باره احتمال نقش مرکزی داشتن "اخوان المسلمین" در آینده مصر و جایگزین شدن یک رژیم بد با یک رژیم بد دیگر چه فکر می کند، می گوید:"بله، مبارک برای سالها دیکتاتوری خود را با همین استدلال ادامه می داد. او این طور می گفت که یا من خواهم بود یا اسلامیها. برای همین متحدین غربی او می گفتند:مبارک! اما در مصر مردم می دانند اگر چه "اخوان المسلمین" بخشی از مصریها را نمایندگی می کنند اما اگر انتخابات آزادی در مصر باشد، آنها 20 تا 35 درصد رای بیشتر نخواهند داشت. بنابراین، شکی نیست که آنها بخشی از جامعه مصر هستند. در این تظاهرات بزرگ، "اخوان المسلمین" شامل همین مردان و زنان بود. من خود شخصا برخی از آنان را می شناسم اما این جنبش به من می گوید که مصریها با هر کسی که سعی کند دیکتاتوری خود را و سرکوب خود را اعمال کند، مخالفند. مصریها اکنون به خود و نیروی جمعی خود اعتقاد پیدا کرده اند که به خیابانها ریختند و به دیکتاتور نه گفتند. بنابراین معتقدم که مصریها اجازه نخواهند داد یک نوع از دیکتاتوری جایگزین نوع دیگر شود."
از او سوال می شود، بر چه اساسی تا این حد اطمینان دارد؟ اگرچه موقعیت در افغانستان متفاوت است ولی مردم این کشور در برابر دو نیرو قرار گرفته اند، یک: دولت که به غرب نزدیک است ولی بسیاری آن را فاسد می دانند و دوم: بنیاد گرایان که می دانیم در باره نقش زنان چه نظراتی دارند.
وی در پاسخ می گوید:"برای این که الان در مصر یک دولت موقت تشکیل می شود که تا انتخابات آزاد اداره امور را به عهده خواهد داشت. فقط یک نفر از اعضای 10 نفره این دولت موقت از جانب "اخوان المسلمین" معرفی می شود."
وی در ادامه توضیح می دهد:"مبارک هر گونه اپوزیسیون را سرکوب کرد و ما تنها اپوزیسیون را از داخل مسجدها یعنی، "اخوان المسلمین" می بینیم. بنابراین، با ایجاد این کمیته که گروههای سیاسی پر پیشینه را شامل می شود، متوجه می شویم که مردم مصر فرا تر از آنچه در افغانستان جریان دارد و حتی فرا تر از بقیه کشورهایی با اکثریت جمعیت مسلمان، پیش رفته اند؛ کشورهایی که فقط دو گزینه در برابر مردم گذاشته شده، یا دیکتاتوری و یا رژیمهای ستمگر اسلامی که همان دیکتاتوری هستند ولی ادعا می کنند، خدا با آنهاست. خب، هیچکس این را نمی خواهد."
در خاتمه خانم "التهاوی" از چندین زن فعال نام می برد که معتقد است نقشهای اساسی در مصر بازی خواهند کرد.
آزار جنسی بزرگترین تهدید
یکی از قابل توجه ترین مسایل در خیزشهای مردم مصر که مربوط به زنان این کشور می شود، مساله آزار جنسی است. گستردگی آزار جنسی در این کشور مساله پوشیده ای نیست. همین موضوع سبب شده بود که تلاش شود زنان از بسیاری از فعالیتهای اجتماعی کنار گذاشته شوند. این تا جایی است که اعلام شده بود، در صورتی که زنان در تظاهرات شرکت کنند و مورد آزار یا تجاوز جنسی قرار گیرند، خودشان مقصر خواهند بود، پس "دور شوید"! با این حال، نکته قابل توجه این است که کاملا عکس این تهدید رخ داد. بنا به گفته کوشندگان زنان و گروههای فمینیستی، در محوطه تظاهرات میزان آزار جنسی از سوی شرکت کنندگان صفر بود. به عکس، روابطی "دوستانه و با احترام" در تمام مدت بین زنان و مردان این جنبش برقرار بود.
اگر به این نمی گوییم انقلاب، به چه بگوییم؟
خانم گاردنر می گوید: "اکنون این تفکر رایج که زنان موجودات ضعیف و مردان و مردانگی قدرت است، در حال تلاشی است." وی می گوید:"نظم جدید که خواهان برابری است و ار هیرارشی گریزان ، به صحنه آمده است و اگر به این نمی گوییم انقلاب، به چه بگوییم؟
نبرد دلاورانه زنان در میدان تحریر
خبرنامه "آفریقا با منابع آفریقایی" که دو بار در هفته و توسط شورای نروژی آفریقا به چاپ می رسد، در مقاله ای زیر عنوان "زنان انقلاب" می نویسد:"گیگی ابراهیم"، یک فعال سیاسی زن نقش برجسته ای در اعتراضها و پخش خبر آن داشت. "گیگی" در معرفی خود می گوید:"من فعالیت سیاسی خود را با صحبت کردن با مردم و بیشتر کسانی که در جنبش کارگری فعال بودند، آغاز کردم. به تدریج فعال تر شدم به میتینگها می رفتم و در تظاهرات شرکت می کردم. به زودی دریافتم که بیشتر اعتصابهای کارگری در جنبش کارگری با زنان آغاز می شود."
او ادامه می دهد:"آنچه من دیدم، نقش عمده و چشمگیر زنان در اعتصابها و تظاهرات و هر جایی که خشونت و سرکوب بود. آنها با پلیس می جنگیدند و به اندازه مردان مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند."
وی می گوید:"خانواده من همواره با شرکتم در تظاهرات مخالف بودند و به خاطر ترس از آسیب دیدن و به خاطر این که زن بودم، به من اجازه نمی دادند شرکت کنم و به همین دلیل من باید به آنها دروغ می گفتم. روز 18 ژانویه خواهرم می خواست مرا در خانه حبس کند اما من مصمم بودم و به خانه عمه ام پناه بردم. روز 25 ژانویه وقتی می خواستم از گاز اشک آور فرار کنم، از پشت مورد اصابت گلوله پلاستیکی پلیس قرار گرفتم. من به میدان تحریر بازگشتم و 18 روز بعد را در آنجا ماندم.
روز 2 فوریه اوباش مبارک به ما حمله کردند. من در وسط میدان گیر افتاده بودم. اطراف میدان به زمین جنگ تبدیل شده بود. هر چه اوضاع وخیم تر می شد، ما مصمم تر می شدیم. بسیاری زخمی و عده ای جان خود را از دست دادند و این ما را مصمم تر کرد که بمانیم و تسلیم نشویم.
اگر اوباش به داخل میدان می آمدند، کار ما تمام بود زیرا ما مسلح نبودیم که از خودمان دفاع کنیم، هیچ چیز نداشتیم اما ترس ما به اراده قوی تر تبدیل می شد. در این میان بود که زنان نقش بسیار مهمی را ایفا می کردند. زنها از طرفی به طرف دیگر میدان که حدود 10 دقیقه راه بود می رفتند و خبر می رسانند که چه قسمتی خطرناک است. آنها از زخمیها مراقبت می کردند و در داخل میدان کلینیک تشکیل داده بودند و برخی از آنها در خط مقدم در کنار مردان سنگ پرتاب می کردند. من در خط جلو فیلم می گرفتم.
در این 18 روز نه من و نه هیچ زن دیگری مورد آزار مردان قرار نگرفتند. من در میدان تحریر با 5 مرد در اطرافم خوابیدم که نمی شناختم و کاملا امن بودم. اما با رفتن مبارک این وضعیت تغییر کرد. کسانی که آمدند، علاقمند به انقلاب نبودند، آمده بودند عکس بگیرند و برای جو کارناوالی آمده بودند و آنگاه مسایل عوض شد."
وی می گوید:"انقلاب پایان نیافته، خواسته های ما به واقعیت نگراییده، ما باید ادامه بدهیم. اینجاست که کار سخت ما آغاز می شود. ساختن مصر سخت خواهد بود و همه ما باید نقش خود را ایفا کنیم. اعتصابهای سازمان یافته برای حقوق کارگران در جریان است و ما باید در این جبهه بجنگیم.
انقلاب ما را بیدار کرد . یک وجدان جمعی بیدار شده است
یک زن فیلمساز به نام "سلما ال تارزی" می گوید که هرگز سیاسی نبوده اما وقتی او جمعیت را از پنجره خانه خود می بیند، تصمیم می گیرد به مردم بپیوندد. او می گوید:"آنچه سبب شد ادامه دهیم این بود که راه دیگری نداشتیم. یا باید می ماندیم و ادامه می دادیم و یا به زندان می رفتیم. ماندن در میدان تحریر سخت بود. هوا سرد و روی زمین می خوابیدیم و باید به مسجد یا خانه ای نزدیک برای دستشویی می رفتیم. به طور کلی می گفتیم، میدان تحریر بوی انقلاب گرفته."
من یکی از صدها زن پیر و جوان در آنجا بودم. ما به اندازه مردان فعال بودیم. برخی نقش پرستار بازی می کردند، برخی آب بین مردم می بردند و تعداد زیادی از زنان هم در خط مقدم جبهه در جنگ با پلیس و اراذل و اوباش مبارک می جنگیدند.
در میدان تحریر در برداشت از تفاوت دینامیسم زن و مرد یک تحول ایجاد شده بود. وقتی مردان می دیدند که زنان می جنگند، دیدشان نسبت به ما تغییر می کرد و همه ما با هم متحد می شدیم. در آن هنگام همه ما مصری بودیم و بس. دید کلی در باره زنان تغییر کرد. حتی یک بار هم مورد آزار جنسی قرار نگرفتیم. این یک تحول بزرگ برای مصر بود.
رژیم مبارک در دوران تظاهرات با خشونتی که به کار برد، ما را توانمند کرد که تظاهرات برای خواست حقوق اولیه خود را به انقلاب تبدیل کنیم. پیش از 25 ژانویه من اعتماد نداشتم که صدایم شنیده خواهد شد، احساس نمی کردم که آینده ام در دست خودم است. اسطوره ای که مبارک ساخته بود این بود که او پدر ماست و ما فرزندان او و این هر نوع اراده را از ما گرفته بود. انقلاب ما را بیدار کرد. یک وجدان جمعی بیدار شده است.
آيا سرانجام اين بار زنان به حقوق شان خواهند رسيد؟
"نوال السعداوی" در نوشته ای تحت عنوان "زنان در یک انقلاب پیروزمند" که به طور اختصاصی در اختیار نشریه نروژی "عصر جدید" قرار داده، می گوید:"مگر چند بار پيش آمده است که زنان در مبارزات مردمی شرکت نکرده باشند؟ آنها در مبارزات فلسطين، مصر، لبنان، سودان و جاهای ديگر فعالانه حضور داشته اند. اگر انقلاب مصر و تونس در عمل به انجام برسد، يک سوال بزرگ بر جا خواهد ماند:آيا سرانجام اين بار زنان به حقوق شان خواهند رسيد؟"
منبع: نبرد خلق، شماره 309، دوشنبه 1 فروردین 1390(21 مارس 2011)
مرجان افتخاری
به مناسبت ۱ماه مه روز جهانی کارگر
برعکس سالهای گذشته، امسال در کشورهای عربی که کارگران و مردم آن برای "نان و آزادی" بپا خاسته اند ۱ ماه مه، باید حال و هوای دیگری داشته باشد. جنبشی که از تونس اغاز شد و بسرعت در منطقه شعله ور شد، با وجود تفاوتهائی در ساختار سیاسی و اجتماعی این کشورها، ولی شرایط زندگی مردم، بویژه کارگران و زحمتکشان بستر اصلی خیزش مردم در این منطقه حساس از جهان است. در اکثر این کشورها بویژه مصر، تونس، الجزایر، سوریه و یمن ۴۰% مردم زیر خط فقر زندگی میکنند، بیکاری در صد بالائی از کارگران، زنان و جوانان و در کنار آن گرانی، نداشتن امکانات اولیه زندگی، عدم دسترسی به امکانات درمانی، بهداشتی، آموزشی و بطور کلی حداقل های زندگی انسانی ترسیمی از شرایط اقتصادی و زندگی اکثریت مردم در این کشورها است.
سیاست نئولیبرالی خصوصی سازی که با سرعت بیشتری در نیمه اول دهه ۲۰۰۰ در سطح جهانی به اجراء در آمد، تاثیرات ویرانگری بر زندگی کارگران و اقشار متوسط این کشورها داشت. اخراج، کاهش سطح دستمزدها، استخدامهای قراردادی، افزایش ساعات کار، حذف بیمه های درمانی و اجتماعی، و بسیاری دیگر از امکاناتی که طبقه کارگر سالها برای بدست اوردن آنها مبارزه کرده بود، اکنون زیر فشار سرمایه و سرمایه داران همه را از دست میداد. گسترش حلبی آبادها، زاغه نشینی در اطراف شهرهای بزرگ، مهاجرت نیروی کار، افزایش نابهنجاریهای اجتماعی ( قتل، دزدی، تکدی، اعتیاد و تن فروشی) همه بازتابی از وخامت شرایط زندگی میلیونها نفر انسان در این کشورها است
در این میان، بحران ساختاری نظام سرمایه داری که از اواخر سال ۲۰۰۸ اغاز شده، تهدیدی دیگری بر سفره خالی کارگران و زحمتکشان شهر و روستا بود. دقیقا به همین دلیل است که حتی بدون رهبری و سازماندهی، بدون هیچ بیانیه یا فراخوان مشخصی میلیونها نفر در تمام این کشورها در اعتراضات شرکت کردند. اعتراض به بیکاری، گرسنگی، فقر، تهیدستی و درماندگی. در واقع آنها به " من درد مشترکم مرا فرایاد کن" پاسخ دادند.
دلائل خیزش در دنیای عرب
تمام رژیمهائی که در کشورهای عربی پس از سال ۱۹۵۰ یا از طریق کودتاهای نظامی یا با استقلال از کشورهای استعماری شکل گرفتند با ساختار قدرت سیاسی متفاوت، ولی "دیکتاتوری و استبداد" فصل مشترک همه آنها است.
در طول ۶۰ سال، مبارزه در مقابل اشغال سر زمینهای فلسطینی توسط اسرائیل به سیاست کلی همه این رژیمها تبدیل شد. بطوریکه مبارزه بر علیه اسرائیل اشغالگر و متجاوز، نه تنها باعث کشمکشها و جنگها بویژه در مصر (جنگ ۶ روزه در سال ۱۹۶۷ و جنگ کیپوردر سال۱۹۷۳) و سوریه به استقرار حکومتهای نظامی "مشروعیت" داد، بلکه موضوع عرب واسرائیل تبدیل به قطب بندی جهانی بین دو بلوک پر قدرت غرب و شرق و کمپهای فروش اسلحه شد. از طرف دیگر، گروه ها و جریانات واپس مانده و ارتجاعی اسلامی میدان مناسبی برای ترویج و تبلیغ نظرات عقب مانده خود که باز هم محور عرب- فلسطین و اسرائیل و همچنین ضد غربی (ضد مدرنیته) توانستند در بین توده های مردم و اتفاقا طبقه کارگر و تهیدستان پایگاه های سیاسی-اجتماعی و فرهنگی ایجاد کنند. در هیمن راستا بقدرت رسیدن رژیم جمهوری اسلامی در ایران که موضوع فلسطین-اسرائیل و ضد مدرنیته را در پوشش فریبکارانه ضد آمریکائی ادامه داد، با تشکیل جریان ارتجاعی حزب الله در لبنان و کمکهای مالی و نظامی به جهاد اسلامی، حماس و نیروهای تروریستی دیگر سیاست قطب بندی عرب- فلسطین و اسرائیل را در کشورهای عربی تقویت کرد.
اگر چه با قرار داد صلح کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۸ و قرارداد اسلو در سال ۱۹۹۳ بین عرفات و اسرائیل، تغیرات سیاسی و چرخش هائی در سیاست رژیمهای نظامی بوجود آورد، ولی با این وجود موضوع فلسطین–اسرائیل همچنان دستاویزی برای ادامه حکومتهای نظامی و همچنین تبلیغات سیاسی، ایدئولوژیکی و فرهنگی جریانات اسلامی باقی ماند. بالاخره سه موضوع مهم باعث شد تا سکوت و بی حرکتی۶۰ ساله مردم در کشورهای عربی بطور باورنکردنی شکسته شود.
۱-بقدرت رسیدن حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶، اختلافات سیاسی و درگیریهای نظامی بین الفتح و حماس، کشته شدن تعدادی زیادی در خیابانها، دستگیری و فرار بسیاری از مردم از نوار غزه، بی اعتباری سیاسی رهبری فلسطین (محمود عباس)، دو قسمتی شدن فلسطین ( نواره غزه و ساحل غربی رود اردون) که تا همین امروز ادامه دارد، همه و همه باعث شد تا پس از سالهای طولانی، مردم کشورهای عربی نگاه دیگری به این موضوع داشته باشند.
اگر دقت کنیم، در نیمه اول ماه مارس در حالی که مردم درگیر مبارزات حق طلبانه خود بودند، یک گروه فلسطینی با بمب گذاری در شهر مرزی اسرائیل (هیچ گروهی این بمب گذاری را بعهده نگرفت) و سپس حمله اسرائیل تلاشی بود تا موضوع عرب-فلسطین و اسرائیل را که چند ماهی بود بکلی فراموش شده بود بار دیگر مطرح سازد و مبارزات مردم در کشورهای عربی برای خواستهای خود را به انحراف بکشاند. ولی مردم به پا خاسته با بی اعتنائی به این جریان به مبارزات خود ادامه دادند. این نظر به معنی آن نیست که مردم از خواسته های فلسطینیها و از ستمی که توسط دولت اسرائیل به آنها رفته و میرود روی گرداننده اند، ولی آنها از سیاست رژیمها نظامی، دستاویز و بهانه کردن گره کور فلسطین-اسرائیل برای سرکوب و خفه کردن آنها روی گرداننده اند.
۲-همانطور که در ابتدای مطلب به آن اشاره شد، وخامت شرایط عینی زندگی اکثریت مردم که دیگر توان و کشش سیاست ریاضت اقتصادی برای پر کردن حسابهای بانکی سران حکومت و صندوق بین المللی پول را نداشتند. برای طبقه کارگر و تهیدستان این منطقه بویژه مصر که یکبار در سال ۲۰۰۶ علیه افزایش قیمت نان و گرسنگی بپا خاسته بودند، ریاضت اقتصادی رژیمهای فساد سرمایه داری یعنی "مردن در سکوت".
۳-تفاوت دیدگاههای نسل گذشته و نسل امروز. تکنولوژی ارتباطات جمعی مدرن هر چند کنترل شده، به وسیله ای سریع برای تبادل نظر، آگاهی، انتشار اطلاعات و اخبار در سطحی گسترده تبدیل شده است. برای نسل جوان که ۶۰% جمعیت را در این کشورها تشکیل میدهد بویژه زنان آزادیخواهی و برابری طلبی جایگزین دگمهای مذهبی و افتخارات قدیمی ناسیونالیستی شده است. بی مورد نیست که در سالهای اخیر تعداد زیادی از روزنامه نگاران، نویسندگان، دانشجویان، وبلاگ نویسان، وکلا، کنشگران حقوق بشر و بطور کلی روشنفکران در زندانهای سوریه، مصر، الجزایز و تونس بودند و هستند. نمونه چنین تحولی را در ایران در دهه ۸۰ پس از سرکوب وحشیانه جنبش دانشجوئی در تیر ماه ۷۸ شاهد هستیم. در اوئل این دهه، بار دیگر پس از دهه سیاه ۶۰، نه تنها چپ دانشجوئی با نظرات جدید سر بر افراشت بلکه با طیف وسیعی از کنشگران سیاسی و اجتماعی آزادیخواه و برابری طلب روبروهستیم، که مانند کشورهای نامبرده در بالا بسیاری در زندان هستند. آزادیخواهی بعلت سرکوب و حفقان در همه کشورهای منطقه و ایران همواره محور اصلی مبارزاتی بوده، ولی برای نسل جدید آزادی با برابری میتواند مفهوم وافعی داشته باشد.
اوضاع لیبی و دخالت نظامی امپریالیستها
سرعت حوادث در تونس و مصر و فراگیر شدن اعتراضات مردم، فرصت هر گونه واکنشی را از کشورهای امپریالیستی گرفت. بعلاوه که حرکت و مبارزات مردم خود بخودی و بدون دخالت گروه های نظامی، تروریستی و جریانات اسلامی بود. توده های مردم، کارگران، زنان، جوانان و تمام تهیدستان که برای "نان و ازادی" و یک زندگی انسانی میلیونی شده بودند هیچ بهانه ای بدست امپریالیستها برای دخالت نداد. اما کشورهای امپریالیستی فرصت از دست رفته در مصر و تونس را در لیبی و در کشورهای دیگر صادره کننده نفت و گاز که از نظر اقتصادی برای انها حیاتی تر از دو کشور اول است جبران کردند.
در بین تمام رژیمهای دیکتاتوری عقب مانده با ساختار سیاسی اجتماعی قبیله ای، طایفه ای، لیبی ضعیف ترین حلقه برای دخالت کشورهای امپریالیستی بود. قذافی دیکتاتوری که حمایتی را در بین دیکتاتورهای دیگر عرب نداشت و "نظامی شدن سریع مبارزات مخالفان"، بهترین بهانه برای دخالت کشورهای امپریالیستی شد. در لیبی پس از چند گردهمائی و کشته شدن چندین نفر در خیابانها و نظامی شدن درگیریها باعث شد تا توده های مردم از میدان مبارزه کنار گذاشته شوند و مبارزات آنها عملا در گلوگاه خفه شود.
"شورای موقت نظامی" که از جنایتکاران سابق رژیم قذافی هستند رهبری باندهای نظامی که هویت آنها مشخص نیست را بدست گرفتند. در مقابل کشتار، فرار و مهاجرت گسترده مردم، "اتحادیه عرب و شورای نظامی جدید" از کشورهای امیریالیستی و سازمان ملل در خواست کمک کردند. این بار بر عکس حمله به عراق، ناتو با "مشروعیت" و به بهانه "دفاع از مردم" از ۱۹ ماه مارس وارد جنگی شده است که بدون مشکل امپریالیستها میتوانند تا سالهای سال از تولید نفت، گاز و فروش اسلحه به این کشور استفاده کند. در ضمن، همین موضوع میتواند دست ناتو را برای دخالت در کشورهای دیگر منطقه و ایجاد پایگاههای نظامی در چند کشوردیگر را باز بگذارد. در حقیقت انچه که در لیبی پیش میرود و "شورای موقت نظامی" که باز هم در کنفرانس قطر در ۱۳ مارس از ناتو تقاضای اسلحه کرده است، نه تنها جنبش "نان و آزادی" مردم را در نطفه خفه کرد بلکه از این پس سایه جنگ داخلی در این کشور که به ضرر طبقه کارگر، زحمتکشان و سایر اقشار اجتماعی، زنان، دانشجویان و روشنفکران است محتمل میکند. در ضمن فراموش نکنیم که ابتدای درگیریهای نظامی، تاثیر منفی چند روزه ای بر مبارزات مردم در یمن، سوریه و بحرین داشت.
در بین این کشورها، به جز مصر که اهمیت ژئوپلتیکی آن مشخص است، سرنگونی دیکتاتوری بشر الااسد در سوریه که هم از نظر جنایات، کشتار و قتل عام هزاران زندانیان سیاسی در زندان مخوف پال میر (Palymre) در سال ۱۹۸۰ شباهت بسیاری با رژیم جمهوری اسلامی دارد و هم از نظر سیاسی متحدین منطقه ای هستند، میتواند توازن سیاسی را بین ایران، لبنان، فلسطین، بحرین و رژیم ارتجاعی عربستان سعودی تغیر دهد. بطور خلاصه آنچه که مشخص است مبارزات مردم در کشورهای عرب پس از ۶۰ سال سکوت در مقابل رژیمهای نظامی و مذهبی آغاز مبارزه ای طولانی و سخت برای یک زندگی بهتر است
مبارزات طبقه کارگر در ایران
فعالین سیاسی و کارگری از روند مبارزات و اعتراضات اقتصادی کارگران در مورد بیکاری، دستمزدهای پرداخت نشده، بسته شدن واحد های تولیدی، تفاوت سطح دستمزدها و نرخ تورم و همینطور تاثیر حذف یارانه ها بر زندگی این طبقه و سایر زحمتکشان و همچنین ضرورت تشکلهای مستقل کارگری بارها مطالب و تحلیلهای بسیار با ارزشی را ارائه داده اند. انتشار "شش نظرسنجی و گزارش به جنبش" که جای تشکر فراوان دارد بسیاری از مسائل را در مورد روحیات سیاسی، نظرات کارگران در باره تشکلهای کارگری و نگرانیهای آنها بویژه در کارخانه های صنتعتی که تعداد کارگران بیش از ۳۰۰ نفر هستند را روشن میکند.
بدون کمترین تردیدی، جوهر طبقاتی مبارزه کارگران، مبارزه بر علیه ستم و استثمار سرمایه است، ستمی که هر لحظه توسط نظام سرمایه داری بر کارگران اعمال میشود. اما هرگز ستم طبقاتی تنها به خرید و فروش نیروی کار و در چارچوب کارخانه محدود نمیشود. مبارزه با سرکوب، در هر شکل، پوشش و محتوائی، جنگهای سرمایه تحت هر شکل، عنوان و بهانه ای هم در همین چارچوب معنی پیدا میکنند.
در همین راستا، آنچه که در تمام این سالها به هر دلیلی کمتر به آن توجه شده است، دیدگاه ها و نظرات کارگران نسبت به مذهب سیاسی، دلائل سکوت و بی تفاوتی آنها در مقابل سرکوبها، اعدام های دهه ۶۰، سرکوبهای جنبش دانشجوئی در سالهای ۷۸ ، ۸۶ ( البته اگر هزاران زندانی سیاسی و هزاران نفری که اعدام شدند و دانشجویان را جزء "شکم سیرها" ندانیم) و سرکوب گسترده دو سال اخیر، بعبارت دیگر، عدم دخالت و جهت گیری مشخص کارگران در مبارزات سیاسی است. از سوی دیگر ریشه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پراکندگی مبارزات کارگری، حتی در برابر مسائلی که فقط کارگری هستند مثل عدم پرداخت دستمزدها، اخراجها و یا عدم واکنش و بی حرکتی آنها در مقابل حذف یارانه ها همه مضوعاتی هستند که پرداختن به انها میتواند به بررسی وضعیت طبقه کارگر از نظر روانشناسی سیاسی، اجتماعی و دستیابی به راه کارها و شیوه های مختلف مبارزاتی کمک کند.
در این میان، میتوان به قطعنامه مشترک که به مناسبت ۱ ماه مه روز جهانی کارگر که در سال ۱۳۸۹ منتشر شد اشاره کرد.(1) این قطعنامه که در نوع خود سیاسی ترین قطعنامه کارگری دوران ما است، به بسیاری از موضوعات سیاسی و اجتماعی بدرستی پرداخته بود. از جمله آزادی زندانیان سیاسی، لغو مجازات اعدام، حقوق ملیتها و برابری حقوق زن و مرد. اما انچه که بعنوان یکی از مطالبات کاملا سیاسی طبقه کارگر در این قطعنامه نیامده بود، تعین جایگاه مذهب و جدائی آن از قدرت سیاسی و سیستم آموزشی یعنی لائیسیته است. اعلام نظر ۹ تشکل کارگری و شورای زنان، امضاء کنندگان آن، از آن جائی اهمیت پیدا میکند که قدرت سیاسی در ایران "هویتی مذهبی" دارد. آیا این موضوع ملاحظه کاری و مصلحت طلبی در مورد گرایشات مذهبی اکثریت کارگران نیست؟ آیا پس از ۳۲ سال وقت آن نرسیده بود که موضوع "مذهب امری خصوصی است" را به روشنی و صراحت مطرح کرد؟
همین موضوع را میتوان در (سال ستیز طبقاتی به جای جهاد اقتصادی، بیانیهی شماره ۱ شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر سال۱۳۹۰) مشاهده کرد. در سراسر بیانیه سال ۹۰ که دیدگاه سیاسی گروه مشخصی را نمایندگی میکند، و بیشتر به اعلام نظر و یا اعلام موجودیت نزدیک است تا بیانیه کارگران برای برگزاری مراسم ۱ ماه مه، هیچ اشاره ای به "هویت مذهبی نظام سرمایه داری" رژیم حاکم نمیشود. در حالی که حتی اگر طبق تعاریف قدیمی (قرن ۱۸ و اوائل قرن ۱۹ ) مذهب را "ابزار و وسیله" سرمایه داران برای "استثمار، تحمیق و سرکوب" بدانیم چرا و به چه دلیلی در تمام بیانیه به چنین "ابزاری" که ۳۳ سال است در قدرت سیاسی جایگاه مشخصی دارد کمترین بهائی داده نمیشود!؟
متاسفانه هنوز در قرن ۲۱، بعضی از فعالین سیاسی، مذهب را ابزار و وسیله سرکوب سرمایه داران تعریف میکنند. در حالی که این برداشت و تعریف متعلق به قرن ۱۸ و شرایط خاص یک دوران تاریخی است. در قرن ۲۱ با تغیر و تحولاتی که اساسا با آن دوران قابل مقایسه نیستند نمیتوان هنوز هم به مذهب نگاهی"ابزاری" برای سرکوب داشت. مذهب به تنهائی، به خودی خود و بطور بنیادین سرکوبگر و بتعیض آمیز است. وباید برای جدائی ان از تمامی عرصه های سیاسی، اجتماعی، حقوقی و آموزشی مبارزه کرد.
غیر از این موضوع مهم، بیانیه بطور مبهم و پوشیده ای به مسائل مختلفی اشاره دارد که بطور خلاصه به چند مورد آن اشاره میشود.
در قسمتی از بیانیه از هسته های مخفی، کمیته ها و محافل مخفی در محل کار و زندگی صحبت میشود (2). بحث بر سر مسائل امنیتی نیست چرا که همین ابهام و نا رسائی در قسمت (مطالبات هشت گانهی کارگران ایران – سال۱۳۹۰) در ماده ۶ (3)، هم دیده میشود. بیانیه، کارگران، معلمان، پرستاران، کارگران بخش خدمات، معادن و کارگران کشاورزی را به اتحاد متشکل و سازمانیافته دعوت میکند، بدون اینکه هدف مشخص یعنی " تشکیل کمیته های اعتصاب عمومی" برای سرنگونی را مطرح کند. در حالی که تعدادی از سازمانها، گروه ها و حتی فعالین سیاسی مستقل مدتها است بحث "اعتصاب عمومی" را مطرح کرده اند. و با توجه به شرایط کنونی و تجربه سال ۱۳۵۷ ضرورت "تشکیل کمیته های اعتصاب" برای تدارک و پیشبرد "اعتصاب عمومی" باید در چنین بیانیه ای بطورصریح و روشن مطرح میشد.
در ماده ۸ مطالبات، تنها به تبعیض جنسیتی نظام سرمایه داری علیه زنان و در انتها مبارزه برای دستیابی به مطالبات طبقاتی زنان اشاره میشود (۴) همانطور که در سراسر این بیانیه، حکومت مذهبی، سرکوب تاریخی آن، ستم و تبعیضهای جنسیتی ۳۳ ساله رژیم "سرمایه داری و اسلامی" هیچ اشاره ای نمیشود، تبعیضهای جنسیتی را هم تنها به نظام سرمایه داری و مطالبات طبقاتی بدون در نظر گرفتن "کلیت و مجموعه" این نظام خلاصه میکند. که درکی اکونومیستی از مبارزه طبقاتی (خرید و فروش نیروی کار و شرایط کار) و درک اکونومیستی از تبعیضهای جنسیتی است.
اولا باید گفت که ستم و تبعیضهای جنسیتی بر زنان موضوعی تاریخی است و به قبل از نظام سرمایه داری و تقسیم جامعه به طبقات ( پرولتاریا و بورژوازی) مربوط میشود. تبعیض و ستم بر زنان بویژه در کشورهائی مانند ایران، مصر، لیبی، یمن، بحرین و عربستان سعودی "تنها و تنها" مضمون و محتوای طبقاتی ندارد. زنان که معمولا نیمی از جمعیت را در این کشورها تشکیل میدهند هم از نظر اقتصادی" بیشتر" استثمار میشوند هم از نظر سیاسی، اجتماعی، حقوقی و فرهنگی "بیشتر" زیر سرکوب و ستمهای جنسیتی مذهب، رژیمهای اسلامی و فرهنگ مردسالارانه قرار دارند. بدون در نظر گرفتن شرایط، وضعیت، و جایگاه سیاسی-حقوقی مشخص زنان "موجودات درجه دوم" در این کشورها، که حتی از حقوق "انسانی" و شهروندی هم محروم هستند و بدون در نظر گرفتن این موضوع که رژیم اسلامی زنان را به نماد "هویتی و ایدئولوژیکی" خود تبدیل کرده است نمیتوان همان نظریه ای را داد که در کشورهائی مانند فرانسه و یا آلمان.
در ثانی توجه داشته باشیم که "برابریهای جنسیتی" بعنوان یک اصل بنیادین سوسیالیستی فرا طبقاتی است.
زنده باد ۱ماه مه روز همبستگی جهانی کارگران
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
۱ http://www.dialogt.org/2010/April/ghatnameh.html
۲ ما کارگران باید به دقت اَشکال مبارزه سازمانیافته و متشکل خود را بر اساس شرایط و بر اساس توازن قوا انتخاب کنیم. اکنون علاوه بر مبارزات علنی، متشکل، متحد، گسترده، توده ای و اجتماعی و فراگیر و به موازات آن، بعضی از ما کارگران باید بتوانیم هستههای مخفی، کمیتهها و محافل مخفی را در محل کار و زندگی خود ایجاد کنیم. ما نباید تمام نیرو و امکانات خود را در معرض دید و حملهی نظام سرمایهداری قرار دهیم.
۳ ماده ۶- پیروزی کارگران جز با اتحاد متشکل و سازمانیافتهی تمامی اقشار طبقهی کارگر اعم از کارگران صنعتی، معلمان، پرستاران، کارگران بخش خدمات، معادن، کارگران کشاورزی و ... ممکن نیست. ما ضمن اتحاد با تمام کارگران ایران و منطقه و حمایت از مطالبات کارگران مهاجر در ایران از جمله کارگران افغانی ،خود را متحد و پشتیبان مبارزات کارگران در سراسر جهان میدانیم.
۴ ماده ۸ - نظام سرمایهداری از تبعیض جنسیتی-اقتصادی- سیاسی- اجتماعی علیه زنان بهره و سود میبرد، همچنین کار کودکان منبع سودهای سرشار برای نظام انگلی سرمایه داریست؛ ما برای متشکل کردن هر گونه مبارزه برای دستیابی زنان به مطالبات طبقاتی خود و نیز برای تقویت جنبش لغو کار کودک از هی
به مناسبت ۱ماه مه روز جهانی کارگر
برعکس سالهای گذشته، امسال در کشورهای عربی که کارگران و مردم آن برای "نان و آزادی" بپا خاسته اند ۱ ماه مه، باید حال و هوای دیگری داشته باشد. جنبشی که از تونس اغاز شد و بسرعت در منطقه شعله ور شد، با وجود تفاوتهائی در ساختار سیاسی و اجتماعی این کشورها، ولی شرایط زندگی مردم، بویژه کارگران و زحمتکشان بستر اصلی خیزش مردم در این منطقه حساس از جهان است. در اکثر این کشورها بویژه مصر، تونس، الجزایر، سوریه و یمن ۴۰% مردم زیر خط فقر زندگی میکنند، بیکاری در صد بالائی از کارگران، زنان و جوانان و در کنار آن گرانی، نداشتن امکانات اولیه زندگی، عدم دسترسی به امکانات درمانی، بهداشتی، آموزشی و بطور کلی حداقل های زندگی انسانی ترسیمی از شرایط اقتصادی و زندگی اکثریت مردم در این کشورها است.
سیاست نئولیبرالی خصوصی سازی که با سرعت بیشتری در نیمه اول دهه ۲۰۰۰ در سطح جهانی به اجراء در آمد، تاثیرات ویرانگری بر زندگی کارگران و اقشار متوسط این کشورها داشت. اخراج، کاهش سطح دستمزدها، استخدامهای قراردادی، افزایش ساعات کار، حذف بیمه های درمانی و اجتماعی، و بسیاری دیگر از امکاناتی که طبقه کارگر سالها برای بدست اوردن آنها مبارزه کرده بود، اکنون زیر فشار سرمایه و سرمایه داران همه را از دست میداد. گسترش حلبی آبادها، زاغه نشینی در اطراف شهرهای بزرگ، مهاجرت نیروی کار، افزایش نابهنجاریهای اجتماعی ( قتل، دزدی، تکدی، اعتیاد و تن فروشی) همه بازتابی از وخامت شرایط زندگی میلیونها نفر انسان در این کشورها است
در این میان، بحران ساختاری نظام سرمایه داری که از اواخر سال ۲۰۰۸ اغاز شده، تهدیدی دیگری بر سفره خالی کارگران و زحمتکشان شهر و روستا بود. دقیقا به همین دلیل است که حتی بدون رهبری و سازماندهی، بدون هیچ بیانیه یا فراخوان مشخصی میلیونها نفر در تمام این کشورها در اعتراضات شرکت کردند. اعتراض به بیکاری، گرسنگی، فقر، تهیدستی و درماندگی. در واقع آنها به " من درد مشترکم مرا فرایاد کن" پاسخ دادند.
دلائل خیزش در دنیای عرب
تمام رژیمهائی که در کشورهای عربی پس از سال ۱۹۵۰ یا از طریق کودتاهای نظامی یا با استقلال از کشورهای استعماری شکل گرفتند با ساختار قدرت سیاسی متفاوت، ولی "دیکتاتوری و استبداد" فصل مشترک همه آنها است.
در طول ۶۰ سال، مبارزه در مقابل اشغال سر زمینهای فلسطینی توسط اسرائیل به سیاست کلی همه این رژیمها تبدیل شد. بطوریکه مبارزه بر علیه اسرائیل اشغالگر و متجاوز، نه تنها باعث کشمکشها و جنگها بویژه در مصر (جنگ ۶ روزه در سال ۱۹۶۷ و جنگ کیپوردر سال۱۹۷۳) و سوریه به استقرار حکومتهای نظامی "مشروعیت" داد، بلکه موضوع عرب واسرائیل تبدیل به قطب بندی جهانی بین دو بلوک پر قدرت غرب و شرق و کمپهای فروش اسلحه شد. از طرف دیگر، گروه ها و جریانات واپس مانده و ارتجاعی اسلامی میدان مناسبی برای ترویج و تبلیغ نظرات عقب مانده خود که باز هم محور عرب- فلسطین و اسرائیل و همچنین ضد غربی (ضد مدرنیته) توانستند در بین توده های مردم و اتفاقا طبقه کارگر و تهیدستان پایگاه های سیاسی-اجتماعی و فرهنگی ایجاد کنند. در هیمن راستا بقدرت رسیدن رژیم جمهوری اسلامی در ایران که موضوع فلسطین-اسرائیل و ضد مدرنیته را در پوشش فریبکارانه ضد آمریکائی ادامه داد، با تشکیل جریان ارتجاعی حزب الله در لبنان و کمکهای مالی و نظامی به جهاد اسلامی، حماس و نیروهای تروریستی دیگر سیاست قطب بندی عرب- فلسطین و اسرائیل را در کشورهای عربی تقویت کرد.
اگر چه با قرار داد صلح کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۸ و قرارداد اسلو در سال ۱۹۹۳ بین عرفات و اسرائیل، تغیرات سیاسی و چرخش هائی در سیاست رژیمهای نظامی بوجود آورد، ولی با این وجود موضوع فلسطین–اسرائیل همچنان دستاویزی برای ادامه حکومتهای نظامی و همچنین تبلیغات سیاسی، ایدئولوژیکی و فرهنگی جریانات اسلامی باقی ماند. بالاخره سه موضوع مهم باعث شد تا سکوت و بی حرکتی۶۰ ساله مردم در کشورهای عربی بطور باورنکردنی شکسته شود.
۱-بقدرت رسیدن حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶، اختلافات سیاسی و درگیریهای نظامی بین الفتح و حماس، کشته شدن تعدادی زیادی در خیابانها، دستگیری و فرار بسیاری از مردم از نوار غزه، بی اعتباری سیاسی رهبری فلسطین (محمود عباس)، دو قسمتی شدن فلسطین ( نواره غزه و ساحل غربی رود اردون) که تا همین امروز ادامه دارد، همه و همه باعث شد تا پس از سالهای طولانی، مردم کشورهای عربی نگاه دیگری به این موضوع داشته باشند.
اگر دقت کنیم، در نیمه اول ماه مارس در حالی که مردم درگیر مبارزات حق طلبانه خود بودند، یک گروه فلسطینی با بمب گذاری در شهر مرزی اسرائیل (هیچ گروهی این بمب گذاری را بعهده نگرفت) و سپس حمله اسرائیل تلاشی بود تا موضوع عرب-فلسطین و اسرائیل را که چند ماهی بود بکلی فراموش شده بود بار دیگر مطرح سازد و مبارزات مردم در کشورهای عربی برای خواستهای خود را به انحراف بکشاند. ولی مردم به پا خاسته با بی اعتنائی به این جریان به مبارزات خود ادامه دادند. این نظر به معنی آن نیست که مردم از خواسته های فلسطینیها و از ستمی که توسط دولت اسرائیل به آنها رفته و میرود روی گرداننده اند، ولی آنها از سیاست رژیمها نظامی، دستاویز و بهانه کردن گره کور فلسطین-اسرائیل برای سرکوب و خفه کردن آنها روی گرداننده اند.
۲-همانطور که در ابتدای مطلب به آن اشاره شد، وخامت شرایط عینی زندگی اکثریت مردم که دیگر توان و کشش سیاست ریاضت اقتصادی برای پر کردن حسابهای بانکی سران حکومت و صندوق بین المللی پول را نداشتند. برای طبقه کارگر و تهیدستان این منطقه بویژه مصر که یکبار در سال ۲۰۰۶ علیه افزایش قیمت نان و گرسنگی بپا خاسته بودند، ریاضت اقتصادی رژیمهای فساد سرمایه داری یعنی "مردن در سکوت".
۳-تفاوت دیدگاههای نسل گذشته و نسل امروز. تکنولوژی ارتباطات جمعی مدرن هر چند کنترل شده، به وسیله ای سریع برای تبادل نظر، آگاهی، انتشار اطلاعات و اخبار در سطحی گسترده تبدیل شده است. برای نسل جوان که ۶۰% جمعیت را در این کشورها تشکیل میدهد بویژه زنان آزادیخواهی و برابری طلبی جایگزین دگمهای مذهبی و افتخارات قدیمی ناسیونالیستی شده است. بی مورد نیست که در سالهای اخیر تعداد زیادی از روزنامه نگاران، نویسندگان، دانشجویان، وبلاگ نویسان، وکلا، کنشگران حقوق بشر و بطور کلی روشنفکران در زندانهای سوریه، مصر، الجزایز و تونس بودند و هستند. نمونه چنین تحولی را در ایران در دهه ۸۰ پس از سرکوب وحشیانه جنبش دانشجوئی در تیر ماه ۷۸ شاهد هستیم. در اوئل این دهه، بار دیگر پس از دهه سیاه ۶۰، نه تنها چپ دانشجوئی با نظرات جدید سر بر افراشت بلکه با طیف وسیعی از کنشگران سیاسی و اجتماعی آزادیخواه و برابری طلب روبروهستیم، که مانند کشورهای نامبرده در بالا بسیاری در زندان هستند. آزادیخواهی بعلت سرکوب و حفقان در همه کشورهای منطقه و ایران همواره محور اصلی مبارزاتی بوده، ولی برای نسل جدید آزادی با برابری میتواند مفهوم وافعی داشته باشد.
اوضاع لیبی و دخالت نظامی امپریالیستها
سرعت حوادث در تونس و مصر و فراگیر شدن اعتراضات مردم، فرصت هر گونه واکنشی را از کشورهای امپریالیستی گرفت. بعلاوه که حرکت و مبارزات مردم خود بخودی و بدون دخالت گروه های نظامی، تروریستی و جریانات اسلامی بود. توده های مردم، کارگران، زنان، جوانان و تمام تهیدستان که برای "نان و ازادی" و یک زندگی انسانی میلیونی شده بودند هیچ بهانه ای بدست امپریالیستها برای دخالت نداد. اما کشورهای امپریالیستی فرصت از دست رفته در مصر و تونس را در لیبی و در کشورهای دیگر صادره کننده نفت و گاز که از نظر اقتصادی برای انها حیاتی تر از دو کشور اول است جبران کردند.
در بین تمام رژیمهای دیکتاتوری عقب مانده با ساختار سیاسی اجتماعی قبیله ای، طایفه ای، لیبی ضعیف ترین حلقه برای دخالت کشورهای امپریالیستی بود. قذافی دیکتاتوری که حمایتی را در بین دیکتاتورهای دیگر عرب نداشت و "نظامی شدن سریع مبارزات مخالفان"، بهترین بهانه برای دخالت کشورهای امپریالیستی شد. در لیبی پس از چند گردهمائی و کشته شدن چندین نفر در خیابانها و نظامی شدن درگیریها باعث شد تا توده های مردم از میدان مبارزه کنار گذاشته شوند و مبارزات آنها عملا در گلوگاه خفه شود.
"شورای موقت نظامی" که از جنایتکاران سابق رژیم قذافی هستند رهبری باندهای نظامی که هویت آنها مشخص نیست را بدست گرفتند. در مقابل کشتار، فرار و مهاجرت گسترده مردم، "اتحادیه عرب و شورای نظامی جدید" از کشورهای امیریالیستی و سازمان ملل در خواست کمک کردند. این بار بر عکس حمله به عراق، ناتو با "مشروعیت" و به بهانه "دفاع از مردم" از ۱۹ ماه مارس وارد جنگی شده است که بدون مشکل امپریالیستها میتوانند تا سالهای سال از تولید نفت، گاز و فروش اسلحه به این کشور استفاده کند. در ضمن، همین موضوع میتواند دست ناتو را برای دخالت در کشورهای دیگر منطقه و ایجاد پایگاههای نظامی در چند کشوردیگر را باز بگذارد. در حقیقت انچه که در لیبی پیش میرود و "شورای موقت نظامی" که باز هم در کنفرانس قطر در ۱۳ مارس از ناتو تقاضای اسلحه کرده است، نه تنها جنبش "نان و آزادی" مردم را در نطفه خفه کرد بلکه از این پس سایه جنگ داخلی در این کشور که به ضرر طبقه کارگر، زحمتکشان و سایر اقشار اجتماعی، زنان، دانشجویان و روشنفکران است محتمل میکند. در ضمن فراموش نکنیم که ابتدای درگیریهای نظامی، تاثیر منفی چند روزه ای بر مبارزات مردم در یمن، سوریه و بحرین داشت.
در بین این کشورها، به جز مصر که اهمیت ژئوپلتیکی آن مشخص است، سرنگونی دیکتاتوری بشر الااسد در سوریه که هم از نظر جنایات، کشتار و قتل عام هزاران زندانیان سیاسی در زندان مخوف پال میر (Palymre) در سال ۱۹۸۰ شباهت بسیاری با رژیم جمهوری اسلامی دارد و هم از نظر سیاسی متحدین منطقه ای هستند، میتواند توازن سیاسی را بین ایران، لبنان، فلسطین، بحرین و رژیم ارتجاعی عربستان سعودی تغیر دهد. بطور خلاصه آنچه که مشخص است مبارزات مردم در کشورهای عرب پس از ۶۰ سال سکوت در مقابل رژیمهای نظامی و مذهبی آغاز مبارزه ای طولانی و سخت برای یک زندگی بهتر است
مبارزات طبقه کارگر در ایران
فعالین سیاسی و کارگری از روند مبارزات و اعتراضات اقتصادی کارگران در مورد بیکاری، دستمزدهای پرداخت نشده، بسته شدن واحد های تولیدی، تفاوت سطح دستمزدها و نرخ تورم و همینطور تاثیر حذف یارانه ها بر زندگی این طبقه و سایر زحمتکشان و همچنین ضرورت تشکلهای مستقل کارگری بارها مطالب و تحلیلهای بسیار با ارزشی را ارائه داده اند. انتشار "شش نظرسنجی و گزارش به جنبش" که جای تشکر فراوان دارد بسیاری از مسائل را در مورد روحیات سیاسی، نظرات کارگران در باره تشکلهای کارگری و نگرانیهای آنها بویژه در کارخانه های صنتعتی که تعداد کارگران بیش از ۳۰۰ نفر هستند را روشن میکند.
بدون کمترین تردیدی، جوهر طبقاتی مبارزه کارگران، مبارزه بر علیه ستم و استثمار سرمایه است، ستمی که هر لحظه توسط نظام سرمایه داری بر کارگران اعمال میشود. اما هرگز ستم طبقاتی تنها به خرید و فروش نیروی کار و در چارچوب کارخانه محدود نمیشود. مبارزه با سرکوب، در هر شکل، پوشش و محتوائی، جنگهای سرمایه تحت هر شکل، عنوان و بهانه ای هم در همین چارچوب معنی پیدا میکنند.
در همین راستا، آنچه که در تمام این سالها به هر دلیلی کمتر به آن توجه شده است، دیدگاه ها و نظرات کارگران نسبت به مذهب سیاسی، دلائل سکوت و بی تفاوتی آنها در مقابل سرکوبها، اعدام های دهه ۶۰، سرکوبهای جنبش دانشجوئی در سالهای ۷۸ ، ۸۶ ( البته اگر هزاران زندانی سیاسی و هزاران نفری که اعدام شدند و دانشجویان را جزء "شکم سیرها" ندانیم) و سرکوب گسترده دو سال اخیر، بعبارت دیگر، عدم دخالت و جهت گیری مشخص کارگران در مبارزات سیاسی است. از سوی دیگر ریشه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پراکندگی مبارزات کارگری، حتی در برابر مسائلی که فقط کارگری هستند مثل عدم پرداخت دستمزدها، اخراجها و یا عدم واکنش و بی حرکتی آنها در مقابل حذف یارانه ها همه مضوعاتی هستند که پرداختن به انها میتواند به بررسی وضعیت طبقه کارگر از نظر روانشناسی سیاسی، اجتماعی و دستیابی به راه کارها و شیوه های مختلف مبارزاتی کمک کند.
در این میان، میتوان به قطعنامه مشترک که به مناسبت ۱ ماه مه روز جهانی کارگر که در سال ۱۳۸۹ منتشر شد اشاره کرد.(1) این قطعنامه که در نوع خود سیاسی ترین قطعنامه کارگری دوران ما است، به بسیاری از موضوعات سیاسی و اجتماعی بدرستی پرداخته بود. از جمله آزادی زندانیان سیاسی، لغو مجازات اعدام، حقوق ملیتها و برابری حقوق زن و مرد. اما انچه که بعنوان یکی از مطالبات کاملا سیاسی طبقه کارگر در این قطعنامه نیامده بود، تعین جایگاه مذهب و جدائی آن از قدرت سیاسی و سیستم آموزشی یعنی لائیسیته است. اعلام نظر ۹ تشکل کارگری و شورای زنان، امضاء کنندگان آن، از آن جائی اهمیت پیدا میکند که قدرت سیاسی در ایران "هویتی مذهبی" دارد. آیا این موضوع ملاحظه کاری و مصلحت طلبی در مورد گرایشات مذهبی اکثریت کارگران نیست؟ آیا پس از ۳۲ سال وقت آن نرسیده بود که موضوع "مذهب امری خصوصی است" را به روشنی و صراحت مطرح کرد؟
همین موضوع را میتوان در (سال ستیز طبقاتی به جای جهاد اقتصادی، بیانیهی شماره ۱ شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر سال۱۳۹۰) مشاهده کرد. در سراسر بیانیه سال ۹۰ که دیدگاه سیاسی گروه مشخصی را نمایندگی میکند، و بیشتر به اعلام نظر و یا اعلام موجودیت نزدیک است تا بیانیه کارگران برای برگزاری مراسم ۱ ماه مه، هیچ اشاره ای به "هویت مذهبی نظام سرمایه داری" رژیم حاکم نمیشود. در حالی که حتی اگر طبق تعاریف قدیمی (قرن ۱۸ و اوائل قرن ۱۹ ) مذهب را "ابزار و وسیله" سرمایه داران برای "استثمار، تحمیق و سرکوب" بدانیم چرا و به چه دلیلی در تمام بیانیه به چنین "ابزاری" که ۳۳ سال است در قدرت سیاسی جایگاه مشخصی دارد کمترین بهائی داده نمیشود!؟
متاسفانه هنوز در قرن ۲۱، بعضی از فعالین سیاسی، مذهب را ابزار و وسیله سرکوب سرمایه داران تعریف میکنند. در حالی که این برداشت و تعریف متعلق به قرن ۱۸ و شرایط خاص یک دوران تاریخی است. در قرن ۲۱ با تغیر و تحولاتی که اساسا با آن دوران قابل مقایسه نیستند نمیتوان هنوز هم به مذهب نگاهی"ابزاری" برای سرکوب داشت. مذهب به تنهائی، به خودی خود و بطور بنیادین سرکوبگر و بتعیض آمیز است. وباید برای جدائی ان از تمامی عرصه های سیاسی، اجتماعی، حقوقی و آموزشی مبارزه کرد.
غیر از این موضوع مهم، بیانیه بطور مبهم و پوشیده ای به مسائل مختلفی اشاره دارد که بطور خلاصه به چند مورد آن اشاره میشود.
در قسمتی از بیانیه از هسته های مخفی، کمیته ها و محافل مخفی در محل کار و زندگی صحبت میشود (2). بحث بر سر مسائل امنیتی نیست چرا که همین ابهام و نا رسائی در قسمت (مطالبات هشت گانهی کارگران ایران – سال۱۳۹۰) در ماده ۶ (3)، هم دیده میشود. بیانیه، کارگران، معلمان، پرستاران، کارگران بخش خدمات، معادن و کارگران کشاورزی را به اتحاد متشکل و سازمانیافته دعوت میکند، بدون اینکه هدف مشخص یعنی " تشکیل کمیته های اعتصاب عمومی" برای سرنگونی را مطرح کند. در حالی که تعدادی از سازمانها، گروه ها و حتی فعالین سیاسی مستقل مدتها است بحث "اعتصاب عمومی" را مطرح کرده اند. و با توجه به شرایط کنونی و تجربه سال ۱۳۵۷ ضرورت "تشکیل کمیته های اعتصاب" برای تدارک و پیشبرد "اعتصاب عمومی" باید در چنین بیانیه ای بطورصریح و روشن مطرح میشد.
در ماده ۸ مطالبات، تنها به تبعیض جنسیتی نظام سرمایه داری علیه زنان و در انتها مبارزه برای دستیابی به مطالبات طبقاتی زنان اشاره میشود (۴) همانطور که در سراسر این بیانیه، حکومت مذهبی، سرکوب تاریخی آن، ستم و تبعیضهای جنسیتی ۳۳ ساله رژیم "سرمایه داری و اسلامی" هیچ اشاره ای نمیشود، تبعیضهای جنسیتی را هم تنها به نظام سرمایه داری و مطالبات طبقاتی بدون در نظر گرفتن "کلیت و مجموعه" این نظام خلاصه میکند. که درکی اکونومیستی از مبارزه طبقاتی (خرید و فروش نیروی کار و شرایط کار) و درک اکونومیستی از تبعیضهای جنسیتی است.
اولا باید گفت که ستم و تبعیضهای جنسیتی بر زنان موضوعی تاریخی است و به قبل از نظام سرمایه داری و تقسیم جامعه به طبقات ( پرولتاریا و بورژوازی) مربوط میشود. تبعیض و ستم بر زنان بویژه در کشورهائی مانند ایران، مصر، لیبی، یمن، بحرین و عربستان سعودی "تنها و تنها" مضمون و محتوای طبقاتی ندارد. زنان که معمولا نیمی از جمعیت را در این کشورها تشکیل میدهند هم از نظر اقتصادی" بیشتر" استثمار میشوند هم از نظر سیاسی، اجتماعی، حقوقی و فرهنگی "بیشتر" زیر سرکوب و ستمهای جنسیتی مذهب، رژیمهای اسلامی و فرهنگ مردسالارانه قرار دارند. بدون در نظر گرفتن شرایط، وضعیت، و جایگاه سیاسی-حقوقی مشخص زنان "موجودات درجه دوم" در این کشورها، که حتی از حقوق "انسانی" و شهروندی هم محروم هستند و بدون در نظر گرفتن این موضوع که رژیم اسلامی زنان را به نماد "هویتی و ایدئولوژیکی" خود تبدیل کرده است نمیتوان همان نظریه ای را داد که در کشورهائی مانند فرانسه و یا آلمان.
در ثانی توجه داشته باشیم که "برابریهای جنسیتی" بعنوان یک اصل بنیادین سوسیالیستی فرا طبقاتی است.
زنده باد ۱ماه مه روز همبستگی جهانی کارگران
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
۱ http://www.dialogt.org/2010/April/ghatnameh.html
۲ ما کارگران باید به دقت اَشکال مبارزه سازمانیافته و متشکل خود را بر اساس شرایط و بر اساس توازن قوا انتخاب کنیم. اکنون علاوه بر مبارزات علنی، متشکل، متحد، گسترده، توده ای و اجتماعی و فراگیر و به موازات آن، بعضی از ما کارگران باید بتوانیم هستههای مخفی، کمیتهها و محافل مخفی را در محل کار و زندگی خود ایجاد کنیم. ما نباید تمام نیرو و امکانات خود را در معرض دید و حملهی نظام سرمایهداری قرار دهیم.
۳ ماده ۶- پیروزی کارگران جز با اتحاد متشکل و سازمانیافتهی تمامی اقشار طبقهی کارگر اعم از کارگران صنعتی، معلمان، پرستاران، کارگران بخش خدمات، معادن، کارگران کشاورزی و ... ممکن نیست. ما ضمن اتحاد با تمام کارگران ایران و منطقه و حمایت از مطالبات کارگران مهاجر در ایران از جمله کارگران افغانی ،خود را متحد و پشتیبان مبارزات کارگران در سراسر جهان میدانیم.
۴ ماده ۸ - نظام سرمایهداری از تبعیض جنسیتی-اقتصادی- سیاسی- اجتماعی علیه زنان بهره و سود میبرد، همچنین کار کودکان منبع سودهای سرشار برای نظام انگلی سرمایه داریست؛ ما برای متشکل کردن هر گونه مبارزه برای دستیابی زنان به مطالبات طبقاتی خود و نیز برای تقویت جنبش لغو کار کودک از هی
جان باختن یک کارگر ساختمانی در دیواندره
خبرگزاری هرانا - خبرهای رسیده از دیواندره حاکی از آن است که یک کارگر ساختمانی حین کار در این شهر جان خود را از دست داد.
به گزارش موکریان نیوز، این کارگر ساختمانی که فایق مصطفائی نام دارد هنگام کار در یک ساختمان، به دلیل عدم رعایت مسائل ایمنی بر اثر تخریب دیوار، زیر آوار قرارگرفت و جان باخت.
گفتنی است عدم رعایت مسائل ایمنی و بیتوجهی به آن، هر از گاهی کارگران ساختمانی را در کارگاهها به کام مرگ میکشاند.
تجمع کامیونداران و کارگران در مقابل مجلس
خبرگزاری هرانا - کامیونداران "دانگ فنگ" چینی و کارگران کارکنان شرکت "نازنخ" قزوین صبح امروز (یکشنبه) در مقابل مجلس تجمع کردند.
به گزارش فارس، کارگران و کارکنان شرکت نازنخ قزوین در اعتراض به عدم پرداخت حقوق و دستمزد خود برای چندمین بار در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند.
یکی از معترضین در رابطه با تجمع امروز کارکنان این شرکت گفت: ۱۶ ماه است که حقوق نگرفتهایم و به امورمان رسیدگی نمیشود، البته برای چندمین بار است که مقابل مجلس تجمع میکنیم و قبل از تعطیلات نوروز هم در مقابل مجلس تجمع کرده بودیم.
همچنین تعدادی از کامیونداران "دانگ فنگ" نیز در اعتراض به اقدام شرکت "سایپا دیزل" برای فروش نیسان دیزل ژاپنی و تحویل خودروی دانگ فنگ چینی به جای خودروی ژاپنی صبح امروز (یکشنبه) در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند.
بازداشت ۵ مهندس در شرکت پتروشیمی جم عسلویه
خبرگزاری هرانا - پنج تن از مهندسان مشغول به کار در عسلویه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ۵ مهندس شرکت پتروشیمی جم عسلویه در اوایل ماه جاری بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ۵ مهندس شرکت پتروشیمی جم عسلویه در اوایل ماه جاری بازداشت شدند.
از علت بازداشت این مهندسان و یا محلی که پس از بازداشت ایشان بدانجا منتقل شدند، اطلاعی در دست نیست.
شرکت پتروشیمی جم واقع در منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس سالانه ۱۳۲۱۰۰۰ تن اتیلن، تولید می کند. این پتروشیمی دارای واحدهای تولیدی الفین، پلی اتیلن سنگین، پلی اتیلن سبک خطی، پلی پروپیلن، اتیلن گلایکول/اتیلن اکساید و بوتادین میباشد.
شرکت پتروشیمی جم واقع در منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس سالانه ۱۳۲۱۰۰۰ تن اتیلن، تولید می کند. این پتروشیمی دارای واحدهای تولیدی الفین، پلی اتیلن سنگین، پلی اتیلن سبک خطی، پلی پروپیلن، اتیلن گلایکول/اتیلن اکساید و بوتادین میباشد.
شایان ذکر است که محمد جهرمی وزیر کار دولت نهم، با اعلام عسلویه به عنوان منطقه آزاد تجاری، باعث محرومیت کارگران این منطقه از حداقلهای موجود در قانون کار و مزایای تامین اجتماعی شد و ایشان را تابع قوانین کارفرمایان کرد.
تعطیلی واحدها و بحران صنایع در عسلویه، پیشتر باعث اخراج ۵۲ هزار کارگر در این بخش عظیم صنعتی کشور شده بود.
تعطیلی واحدها و بحران صنایع در عسلویه، پیشتر باعث اخراج ۵۲ هزار کارگر در این بخش عظیم صنعتی کشور شده بود.
اعتصاب ده هزار کارگر پتروشیمی وارد هشتمین روز خود شد
خبرگزاری هرانا - اعتصاب بیش از ده هزار کارگر شرکتهای پیمانکاری مجتمعهای پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر که از روز بیستم فروردین ماه جاری آغاز شده است همچنان ادامه دارد.
روز پنج شنبه ۲۵ فروردین ماه علیرغم گرد و غبار در منطقه، کارگران روزکار مجتمع پتروشیمی بندر امام در محل کار خود در حال اعتصاب بودند و ساعت ۱۲ ظهر طبق معمول روزهای گذشته با راهپیمائی در گرداگرد میدان مقابل دفتر مرکزی مجتمع و سر دادن شعار به منازل خود رفتند و کارگران شیفتها طی دو روز تعطیل پنج شنبه و جمعه در محل کار خود حاضر بودند اما کار نمیکردند.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، روز جمعه مشاور مدیر عامل مجتمع پتروشیمی بندر امام از فرصت نبود کارگران روز کار استفاده کرده و با همراهی رئیس حراست و چند تن دیگر از مسئولین پتروشیمی با گردش در واحدهای مختلف تلاش کرد با دادن وعده و وعید کارگران شیفتها را راضی به شکستن اعتصاب کند اما موفق به اینکار نشد.
بنا بر این گزارش امروز شنبه ۲۷ فروردین ماه طبق معمول روزهای گذشته کارگران در محل کار خود حاضر شدند و ضمن تداوم اعتصاب دست به تجمع و راهپیمائی در مقابل دفتر مرکزی شرکت زدند. در تجمع امروز کارگران پیمانکاریهای مجتمع پتروشیمی بندر امام، کارگران شیفتها نیز حضور پیدا کرده بودند و تعداد کارگران تجمع کننده بیش از دو هزار و پانصد نفر بود. امروز رئیس حراست و چند تن دیگر از مسئولین پتروشیمی با حضور در تجمع کارگران و دادن وعده تلاش کردند با ایجاد تفرقه در میان کارگران آنان را وادار به پایان دادن به تجمع و شکستن اعتصاب کنند اما با مقاومت متحدانه و اصرار کارگران مبنی بر تحقق خواستهایشان مواجه شدند.
در تجمع امروز کارگران با سر دادن شعار "حی الا خیر العمل رئیس جمهور مرد عمل" خواهان تحقق مصوبه هیئت وزیران در سال ۸۴ مبنی بر بر چیده شدن شرکتهای پیمانکاری شدند. دیگر شعارهای امروز کارگران عبارت بودند از: پیمانکار نمیخواهیم نمیخواهیم -پیمانکار غارتگر بیت المال- وعده ما فردا وعده ما فردا- ظریف کار ظریف کار پیمانکار نمیخواهیم.
امروز اعتصاب و تجمع و راهپیمائی کارگران در سایر مجتمعهای پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر نیز در جریان بود و بیش از ده هزار نفر از کارگران این منطقه اقتصادی همچنان به اعتصاب و تجمعات خود ادامه دادند.
با تداوم اعتصاب کارگران شرکتهای پیمانکاری در مجتمع پتروشیمی امام و علیرغم فشاری که بر کارگران رسمی جهت جلوگیری از توقف تولید در واحدهای مختلف وارد کردهاند طی هفته گذشته و پس از گذشت سه روز از اعتصاب بتدریج واحدهای مختلفی از سرویس خارج شدهاند که از جمله این واحدها میتوان از واحدهای: پی وی سی – ال دی – اچ دی – بیدی اس ار و در مجتمع کیمیا از واحد سلروم وی سی نام برد.
روز پنج شنبه ۲۵ فروردین ماه علیرغم گرد و غبار در منطقه، کارگران روزکار مجتمع پتروشیمی بندر امام در محل کار خود در حال اعتصاب بودند و ساعت ۱۲ ظهر طبق معمول روزهای گذشته با راهپیمائی در گرداگرد میدان مقابل دفتر مرکزی مجتمع و سر دادن شعار به منازل خود رفتند و کارگران شیفتها طی دو روز تعطیل پنج شنبه و جمعه در محل کار خود حاضر بودند اما کار نمیکردند.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، روز جمعه مشاور مدیر عامل مجتمع پتروشیمی بندر امام از فرصت نبود کارگران روز کار استفاده کرده و با همراهی رئیس حراست و چند تن دیگر از مسئولین پتروشیمی با گردش در واحدهای مختلف تلاش کرد با دادن وعده و وعید کارگران شیفتها را راضی به شکستن اعتصاب کند اما موفق به اینکار نشد.
بنا بر این گزارش امروز شنبه ۲۷ فروردین ماه طبق معمول روزهای گذشته کارگران در محل کار خود حاضر شدند و ضمن تداوم اعتصاب دست به تجمع و راهپیمائی در مقابل دفتر مرکزی شرکت زدند. در تجمع امروز کارگران پیمانکاریهای مجتمع پتروشیمی بندر امام، کارگران شیفتها نیز حضور پیدا کرده بودند و تعداد کارگران تجمع کننده بیش از دو هزار و پانصد نفر بود. امروز رئیس حراست و چند تن دیگر از مسئولین پتروشیمی با حضور در تجمع کارگران و دادن وعده تلاش کردند با ایجاد تفرقه در میان کارگران آنان را وادار به پایان دادن به تجمع و شکستن اعتصاب کنند اما با مقاومت متحدانه و اصرار کارگران مبنی بر تحقق خواستهایشان مواجه شدند.
در تجمع امروز کارگران با سر دادن شعار "حی الا خیر العمل رئیس جمهور مرد عمل" خواهان تحقق مصوبه هیئت وزیران در سال ۸۴ مبنی بر بر چیده شدن شرکتهای پیمانکاری شدند. دیگر شعارهای امروز کارگران عبارت بودند از: پیمانکار نمیخواهیم نمیخواهیم -پیمانکار غارتگر بیت المال- وعده ما فردا وعده ما فردا- ظریف کار ظریف کار پیمانکار نمیخواهیم.
امروز اعتصاب و تجمع و راهپیمائی کارگران در سایر مجتمعهای پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر نیز در جریان بود و بیش از ده هزار نفر از کارگران این منطقه اقتصادی همچنان به اعتصاب و تجمعات خود ادامه دادند.
با تداوم اعتصاب کارگران شرکتهای پیمانکاری در مجتمع پتروشیمی امام و علیرغم فشاری که بر کارگران رسمی جهت جلوگیری از توقف تولید در واحدهای مختلف وارد کردهاند طی هفته گذشته و پس از گذشت سه روز از اعتصاب بتدریج واحدهای مختلفی از سرویس خارج شدهاند که از جمله این واحدها میتوان از واحدهای: پی وی سی – ال دی – اچ دی – بیدی اس ار و در مجتمع کیمیا از واحد سلروم وی سی نام برد.
حمله لباس شخصی ها به محل اجرای نمایش "درسِ" داریوش مهرجویی
خبرگزاری هرانا - عناصر معروف به لباس شخصی ها که خود را "پیروان ولایت" اعلام کرده اند، با حمله به محل نمایش "درس" و سردادن شعار بسود ولایت فقیه و علیه "سران فتنه" باعث نیمه کاره ماندن نمایش شدند.
به گزارش صدای آمریکا دلیل این حمله، اطلاع یافتن از حضور محمد خاتمی رئیس جمهوری پیشین ایران در سالن محل نمایش "درس" در تالار سمندریان تئاتر ایرانشهر بوده است.
نمایشنامه درس نوشته اوژن یونسکو به کارگردانی داریوش مهرجویی فیلمساز برجسته ایرانی در تماشاخانه ایرانشهر بر روی صحنه رفته است.
احمد مسجد جامعی وزیر ارشاد دوران محمدخاتمی و فریدون عموزاده خلیلی روزنامه نگار و نویسنده اصلاح طلب و از یاران نزدیک محمد خاتمی، بهاره رهنما بازیگر و پیمان قاسم خانی فیلمنامه نویس از جمله همراهان محمد خاتمی بودند که به تماشای نمایش درس اوژن یونسکو به کارگردانی داریوش مهرجویی نشسته بودند.
پس از حمله لباس شخصی های هوادار دولت که منجر به نیمه تمام ماندن نمایش شد، داریوش مهرجویی کارگردان برجسته سینمای ایران به صحنه رفت و این نمایش را به محمدخاتمی تقدیم کرد.
نیروی انتظامی در بیرون سالن نمایش با اطلاع کامل از هجوم دسته جمعی لباس شخصی ها و شعاردادن و برهم زدن نظم نمایش، برای بیرون کردن عوامل آشوب تلاشی نکردند.
رضادرمیشیان مدیرتولید این نمایش گفت: "نمایش درس اسفند گذشته بیست و دو اجرای موفق را پشت سر گذاشت. علاوه بر این که عنوان پرفروش ترین نمایش فصل زمستان تئاتر را به خود اختصاص داد، مطابق آمار منتشر شده از سوی تماشاخانه ایرانشهر توانست در میان آثار به صحنه رفته در تماشاخانه استاد سمندريان عنوان پرفروشترين اثر در يك نوبت اجرا را بدست آورد."
نمایش درس نوشته اوژن یونسکو ، داستان دانش آموزی است که برای درس نزد پروفسور می رود. امیر جعفری(پروفسور)، طنازطباطبایی (دانش آموز) و نادر سلیمانی فرد (در نقش خدمتکار) سه بازیگر این نمایش هستند.
کارگران گوشت زیاران ۲۴ ماه حقوق نگرفتهاند
خبرگزاری هرانا - رئیس پیشین کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار قزوین با اشاره به اینکه کارگران گوشت زیاران، حدود ۲۴ ماه است که حقوق نگرفتهاند، خواستار حل مشکل ایشان و تحقق وعدههای مسئولان ذیربط در خصوص آنان شد.
عیدعلی کریمی در گفتگو با خبرنگار مهر در قزوین اظهارداشت: با واگذاری شرکت گوشت زیاران به دولت هنوز مشکل کارگران آن حل نشده است.
کریمی با بیان اینکه کارگران شرکت گوشت زیاران حدود ۲۴ ماه است حقوق نگرفتهاند، افزود: بعد از واگذاری شرکت به دولت مدیرعامل گفته با هماهنگی با استانداری آمادگی بازخرید ۱۱۵ نفر کارگر را داریم.
وی با طرح این پرسش که چرا یک شرکت توانایی پرداخت حقوق ۲۴ ماه ۱۱۵ نفر را کارگر ندارد ولی بدنبال بازخرید این تعداد کارگر است، افزود: اینکه کارگران را در شب عید با وضعیت نامطلوبی به پیشواز سال نو فرستادند بسیار ناراحت کننده است.
رئیس پیشین کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان قزوین خواستار پیگیری استانداری و دستگاههای مربوط در خصوص تعیین وضعیت ۱۱۵ کارگر شرکت گوشت زیاران شد.
کریمی با بیان اینکه کارگران شرکت گوشت زیاران حدود ۲۴ ماه است حقوق نگرفتهاند، افزود: بعد از واگذاری شرکت به دولت مدیرعامل گفته با هماهنگی با استانداری آمادگی بازخرید ۱۱۵ نفر کارگر را داریم.
وی با طرح این پرسش که چرا یک شرکت توانایی پرداخت حقوق ۲۴ ماه ۱۱۵ نفر را کارگر ندارد ولی بدنبال بازخرید این تعداد کارگر است، افزود: اینکه کارگران را در شب عید با وضعیت نامطلوبی به پیشواز سال نو فرستادند بسیار ناراحت کننده است.
رئیس پیشین کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان قزوین خواستار پیگیری استانداری و دستگاههای مربوط در خصوص تعیین وضعیت ۱۱۵ کارگر شرکت گوشت زیاران شد.
تحصن دهها نفر از کارگران نساجی قزوین در مقابل نهاد ریاست جمهوری
خبرگزاری هرانا - دهها نفر از کارگران نساجی قزوین، عصر روز شنبه ٢٧ فروردین ماه، در مقابل نهاد ریاست جمهوری تجمع کردند.
یکی از کارگران نساجی قزوین در گفتوگو با خبرنگار جرس گفته است: ما بیش از یک سال است که حقوق و مزایای دیگر دریافت نکردهایم.
یکی از کارگران نساجی قزوین در گفتوگو با خبرنگار جرس گفته است: ما بیش از یک سال است که حقوق و مزایای دیگر دریافت نکردهایم.
یکی دیگر از تجمع کنندگان اظهارکرد: ما شب عید را بدون حقوق و پول گذراندیم، راه دیگری جز تجمع برای ما نگذاشتهاند.
بر اساس این گزارش لحظاتی پس از حضور کارگران، پلیس ضد شورش در این مکان حضور یافته و از دادن شعار توسط کارگران جلوگیری به عمل آمد.
در ادامه این خبر آمده است پس از متفرق کردن کارگران توسط پلیس ضد شورش، آنها در پارک پاستور دست به تحصن زدند.
گزارشها حاکی از آنست که وضعیت صنایع نساجی در زمان احمدینژاد بدترشده است، چرا که قرار بود دولت قانون نوسازی صنایع نساجی را اجرا کند و از محل حساب ذخیره ارزی به صاحبان صنایع نساجی وام بدهد که این محقق نشد و تعدادی از واحدهایی که کار نساجی را انجام میدادند در حال ورشکست شدن میباشند.
بر اساس این گزارش لحظاتی پس از حضور کارگران، پلیس ضد شورش در این مکان حضور یافته و از دادن شعار توسط کارگران جلوگیری به عمل آمد.
در ادامه این خبر آمده است پس از متفرق کردن کارگران توسط پلیس ضد شورش، آنها در پارک پاستور دست به تحصن زدند.
گزارشها حاکی از آنست که وضعیت صنایع نساجی در زمان احمدینژاد بدترشده است، چرا که قرار بود دولت قانون نوسازی صنایع نساجی را اجرا کند و از محل حساب ذخیره ارزی به صاحبان صنایع نساجی وام بدهد که این محقق نشد و تعدادی از واحدهایی که کار نساجی را انجام میدادند در حال ورشکست شدن میباشند.
احضار کتبی لاله حسنپور به منظور اجرای حکم حبس
خبرگزاری هرانا - لاله حسنپور، فعال حقوق بشر و زنان، امروز، یکشنبه ۲۸ فروردین ماه، احضاریهای کتبی مبنی بر اجرایی شدن حکم حبس در زندان اوین، دریافت کرده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، لاله حسنپور بر اساس این احضاریه ملزم شده است که نهایتا تا سه روز دیگر، یعنی ظهر روز چهارشنبه، خود را به زندان اوین معرفی کند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، لاله حسنپور بر اساس این احضاریه ملزم شده است که نهایتا تا سه روز دیگر، یعنی ظهر روز چهارشنبه، خود را به زندان اوین معرفی کند.
مسئولان پیشتر و پیرو مراجعهٔ خانم حسنپور به دادگاه تجدید نظر جهت اطلاع از حکم صادره، به صورت شفاهی به وی اعلام شده بود که بایستی خود را به منظور اجرای حکم به زندان اوین معرفی کند.
حکم یک سال حبس تعزیری و چهار سال حبس تعلیقی این وبلاگ نویس که از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی صادر شده بود، به تازگی مورد تایید شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر تهران، قرار گرفته است.
حکم یک سال حبس تعزیری و چهار سال حبس تعلیقی این وبلاگ نویس که از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی صادر شده بود، به تازگی مورد تایید شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر تهران، قرار گرفته است.
اتهامات این فعال حقوق بشر پیشتر "عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر و فعالیت در خبرگزاری هرانا"، "اجتماع و تبانی"، "فعالیت تبلیغی علیه نظام"، "توهین به مقدسات" و "توهین به ریاست جمهوری" عنوان شده بود.
لازم به یاد آوری ست که لاله حسن پور بیست و پنجم اسفندماه و درپی یورش گسترده اطلاعات سپاه پاسداران به فعالان حقوق بشر و مسئولین سابق و همکاران مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و در منزل پدریاش در تهران بازداشت شده بود.
صدور حکم قصاص برای یک جوان اهل شوط در آذربایجان غربی
خبرگزاری هرانا - یک جوان اهل شوط در آذربایجان غربی به نام "خالد ضیکار" از سوی دادگاه تجدید نظر استان به قصاص محکوم شد.
به گزارش موکریان نیوز، خالد ضیکار که متولد سال۱۳۶۷ روستای قره ایاق در شوط میباشد به اتهام ارتکاب قتل از سوی شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی به قصاص نفس محکوم شده است.
شایان ذکر است متهم و وکیل مدافع این جوان در دادگاه بر دفاع مشروع استناد کردهاند اما ایراد آنها از طرف دادگاه مردود اعلام شده و رئیس و مستشاران و دادرس دادگاه در نهایت نامبرده را به قصاص محکوم کردند.
خبرگزاری هرانا - با رسیدن دامنه بازداشت روزنامه نگاران به خبرگزاری دولتی ایرنا، صبح روز یکشنبه بیست و هشتم فروردین ماه "منوچهر تمری" توسط نیروهای امنیتی در سنندج بازداشت شد.
به گزارش ایرنا، صبح امروز شش نفر از عوامل ناشناس با حضور در منزل منوچهر تمری خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در سنندج وی را بازداشت کردند.
این افراد، بدون ارائه هرگونه توضیح و یا معرفی خود، پس از بازرسی منزل تمری، کامپیوتر و لب تاپ او را نیز با خود بردند.
بر اساس این گزارش، خبرنگاران ایرنا مرکز کردستان در ماههای اخیر که این استان با ناامنی مواجه شده است، نقش مهمی در اطلاع رسانی به موقع از حوادث کردستان داشتهاند.
قابل ذکر است در هفتههای گذشته درپی انتشار اخباری از حوادث سنندج رئیس و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی برای ادای برخی توضیحات به اداره کل اطلاعات کردستان احضار و به آنها گفته شده بود "از پوشش اخبار اقدامات تروریستی صورت گرفته در استان خودداری کنند"، که این درخواست به دلیل مغایرت با رسالت ذاتی خبرگزاری جمهوری اسلامی با مخالفت مواجه شده بود.
به گزارش ایرنا، صبح امروز شش نفر از عوامل ناشناس با حضور در منزل منوچهر تمری خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در سنندج وی را بازداشت کردند.
این افراد، بدون ارائه هرگونه توضیح و یا معرفی خود، پس از بازرسی منزل تمری، کامپیوتر و لب تاپ او را نیز با خود بردند.
بر اساس این گزارش، خبرنگاران ایرنا مرکز کردستان در ماههای اخیر که این استان با ناامنی مواجه شده است، نقش مهمی در اطلاع رسانی به موقع از حوادث کردستان داشتهاند.
قابل ذکر است در هفتههای گذشته درپی انتشار اخباری از حوادث سنندج رئیس و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی برای ادای برخی توضیحات به اداره کل اطلاعات کردستان احضار و به آنها گفته شده بود "از پوشش اخبار اقدامات تروریستی صورت گرفته در استان خودداری کنند"، که این درخواست به دلیل مغایرت با رسالت ذاتی خبرگزاری جمهوری اسلامی با مخالفت مواجه شده بود.
ده سال حبس برای ۳ شهروند سلماسی
خبرگزاری هرانا - دستگاه قضایی آذربایجان غربی برای سه شهروند کرد در سلماس ۱۰ سال حبس تعزیری صادر کرد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نعمت جلی باقو، پورا جوادی و وحید جمالی سه شهروند کرد هستند که به اتهام معاونت در ترور قاضی دادگاه شهرستان خوی "قلیزاده" توسط نیروهای امنیتی در سال گذشته بازداشت و پس از مدتی با قید وثیقه سنگین از زندان آزاد شدند.
بر اساس حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب و عمومی سلماس نعمت جلی باقو و پوران جوادی هر یک به ۴ سال حبس تعزیری و وحید جمالی فرزند یاور به دو سال حبس محکوم شدند.
حق طلاق برای زن در صورت ازدواج مجدد مرد
اعتراض فعالان جنبش زنان به نتیجه رسید
خبرگزاری هرانا - سه سال اعتراض مداوم فعالان حقوق زنان عاقبت نتیجه داد و اکنون نایب رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس در گفت و گو یی از اضافه شدن حق طلاق برای زن در صورت ازدواج مجدد مرد خبر داده است.
علی اسلامی پناه درباره آخرین تغییرات ایجاد شده در مواد ارجاع شده لایحه حمایت از خانواده به کمیسیون قضایی به خانه ملت گفت: طبق آخرین تغییرات اعمال شده در لایحه حمایت از خانواده، ماده مربوط به تعیین سقف مهریه حذف و ثبت نکاح موقت نیز در ۳ مورد الزامی شده است. در صورتی که ازدواج موقت منتهی به باردار شدن زن شود و یا طرفین برای ثبت ازدواج توافق داشته باشند و یا جز شرایط ضمن عقد باشد نکاح موقت می تواند ثبت شود.
وی درباره نکاح دائم و ازدواج مجدد مرد گفت: ازدواج مجدد مرد با رضایت زن ممکن شده است و همچنین در مواردی که زن نافرمانی کند و یا بیمار باشد و یا یکی از ۹ شرطی که برای ازدواج مجدد مرد منظور شده را دارا باشد مرد می تواند پس از کسب مجوز از دادگاه ازدواج مجدد داشته باشد.
نایب کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس با بیان این که دو ماده به این لایحه اضافه شده است گفت: داشتن حق طلاق برای زن در صورت ازدواج مجدد مرد یکی از موادی است که به این لایحه اضافه شده است.
اسلامی پناه درباره دیگر ماده اضافه شده به این لایحه گفت: در صورتی که یک مرد خارجی با یک زن ایرانی ازدواج کند فرزندان ناشی از این ازدواج ایرانی محسوب می شوند و می توانند تابعیت ایرانی و شناسنامه ایرانی داشته باشند.
خبرآنلاین نیز در گزارشی نوشته است که آخرین تغییرات کمیسیون قضایی مجلس در لایحه حمایت از خانواده به نوعی بازگشت به قانونی است که ۴۳ سال پیش برای حمایت از خانواده تصویب شده بود.
لایحه حمایت از خانواده و طرح ازدواج موقت در طول دو سال اخیر از پر رنگ ترین طرحهای دولت در حوزه زنان بوده است که هنوز با تدوین و تکمیل این لایحه انتقادات و اعتراضات بسیاری را به همراه داشته است.
در حالی که انتظار می رفت طولانی شدن روند آن از حساسیت در سطح جامعه و مردم بکاهد این اتفاق نیفتاد و شاید برای همین بود که آخرین تغییرات کمیسیون قضایی مجلس به نوعی بازگشت به قانونی است که ۴۳ سال پیش برای حمایت از خانواده تصویب شده بود.