۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

روز چهار شنبه بخش چهارم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

گفت‌و‌گوی دویچه وله با داریوش آشوری
از سیاست دیروز تا فرهنگ امروز

آشوری

چندی پیش فرصتی دست داد تا دیداری داشته باشیم با داریوش آشوری. درباره زندگی و تلاش‌های فرهنگی این نویسنده و پژوهشگر بسیار گفته شده است. علی امینی کوشیده است با دیدی تازه و تا حدی شخصی پای صحبت آشوری بنشیند.

داریوش آشوری، نویسنده و پژوهشگر ایرانی برای شرکت در مراسم یادبودِ داریوش همایون به شهر کلن (آلمان) آمده است. (داریوش همایون از چهره‌های سیاسی و کارگزاران فرهنگی دوران زمامداری محمد رضا شاه پهلوی بود که روز ۸ بهمن ۱۳۸۹ برابر ۲۹ ژانویه ۲۰۱۱ در ژنو درگذشت). آقای آشوری به این مراسم دعوت شده و قرار است در آن سخنرانی کند. علی امینی گفت‌وگوی خود را از همین جا شروع می‌کند و از آشوری می‌پرسد تا چه حد با داریوش همایون آشنایی داشته است.
آشوری: من با نام و کارهای داریوش همایون از خیلی قدیم آشنا هستم. به یاد دارم که دانش‌آموزِ سیکلِ دوم دبیرستان البرز در تهران بودم، سال ۱۳۳۴- ۳۵، که مقاله‌های همایون را، که تفسیر سیاسی بود، در روزنامه‌ی اطلاعات می‌خواندم و از دید و سبک نگارش او بسیار خوش‌ام می‌آمد. من به نسبت سن و سالم، سواد و درکِ سیاسی خوبی داشتم. همایون با ذهنیتی روشنی و زبانی پخته و پاکیزه می‌نوشت که خوشایند من بود. آشنایی شخصی با همایون زمانی دست داد که او در "مؤسسه‌ی انتشارات فرانکلین" کار می‌کرد و سرپرست نشر کتاب‌های جیبی بود. من هم به آنجا رفت و آمد داشتم. آن جا دو سالی زیر سرپرستی دکتر غلامحسین مصاحب و پس از آن هم مدتی به عنوان ویراستار زیرِ دستِ نجف دریابندری کار می‌کردم. آن جا بود که از نزدیک با داریوش همایون آشنا شدم. آدمی مهربان بود و شخصیتی گیرا داشت. رابطه‌ی ما ادامه پیدا کرد و با این که در یک مسیر فکری نبودیم، هرازگاهی پیش می‌آمد که همدیگر را ببینیم و رابطه‌ی دوستانه‌ی خوبی داشتیم. این اواخر سه- چهار سالی بود که او را ندیده بودم، تا این که خبر مرگ‌اش را از تلویزیون شنیدم و بسیار اندوهناک شدم. او از کسانی بود که چون نباشند آدم حس می‌کند به‌راستی چیزی کم شده است. در این دو-سه دهه‌ی پس از انقلاب به اوج پختگی فکری و قلمی‌اش رسیده بود. روشن‌بینی و جسارتِ او در ارزیابیِ اصولیِ اوضاعِ سیاسی سبب شده بود که بابِ دیالوگ میانِ او و گروه‌هایی باز شود که پیش از آن دشمنانِ آشتی‌ناپذیرِ او شمرده می‌شدند. به گمانم محور ارتباط میان چند گروه با گرایش‌های فکری گوناگون شده بود که گذشته بسیار با هم ناسازگار بودند. به هر حال، برای من همیشه انسانی دوست‌داشتنی ‌بود، اگرچه هیچ‌گاه با هم در یک خطِ اندیشه و کار نبودیم.
روشنفکران پس از شهریور ۱۳۲۰
می‌دانید که داریوش همایون در جوانی از فعالان سازمان "سومکا" بود، یعنی گروهی با گرایش‌های راست افراطی، درحالی که شما در اردوی چپ بودید.
همایون به نسل پیش از من تعلق داشت. یعنی به نسلِ روشنفکران پرورش‌یافته در دوره‌ی رضاشاهی که گرایش تندِ ناسیونالیستی داشتند. او همیشه به این راه وفادار ماند. اما هرچه پیش آمد در روش و بینش گشاده‌نظرتر شد و سنجیده‌تر رفتار می‌کرد. اما من مال نسل پس از او هستم که با برافتادنِ رضا شاه و اشغال ایران و بعد جنبش ملی کردن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق چشم به جهان باز کرد. من در دوران حکومت مصدق بیش از ۱۲ سال نداشتم که مثل بسیاری از هم‌نسل‌هایم وارد میدانِ کوشندگیِ سیاسی شدم. مدتی به "پان ایرانیسم" گرایش پیدا کردم، اما جاذبه‌ی "حزب توده" قوی‌تر بود و از آن جا که طبع روشنفکرانه داشتم به آن سو کشیده شدم.
 تا چه حد با حزب توده ارتباط تشکیلاتی داشتید؟
در همان ۱۲- ۱۳ سالگی به عنوان سمپاتیزان یا هوادارِ حزب کوشا بودم؛ تبلیغ می‌کردم، روزنامه می‌فروختم، اعلامیه به در و دیوار می‌چسباندم. پس از کودتای ۲۸ مرداد که ۱۵ ساله شدم توانستم عضو "سازمان دانش‌آموزان" شوم. اما چیزی نگذشت که با شکست حزب توده تمام تشکیلات، از جمله تشکیلاتِ دانش‌آموزی فرو پاشید. اما هم‌چنان هوادار حزب بودم تا آن که حمله‌ی تانک‌های ارتش سرخ به بوداپست، پایتختِ مجارستان، در سال ۱۹۵۶ تکانی به وجدانِ من داد و سبب شد که از کمونیسم ببُرم. از سال ۱۳۳۶ که در سال ششم رشته‌ی ادبی "دبیرستان دارالفنون" درس می‌خواندم، به گروه "نیروی سوم" پیوستم، به رهبری خلیل ملکی. در دوره دانشجویی هم در همان خط کوشا بودم.
 با وجود نفرت شدیدی که توده‌ای‌ها به خلیل ملکی داشتند، چطور به او گرایش پیدا کردید؟
شروع کردم به خواندن مجله‌ی "نبردِ زندگی" که ملکی در آن سال‌ها با امضای "دانشجوی علوم انسانی" در آن مقاله می‌نوشت، و دیدم که به خیلی از پرسش‌های من پاسخ می‌دهد. در کلاس ششم ادبیِ دبیرستان دارالفنون با یکی از کوشندگانِ "نیروی سوم" به نامِ حسین سرپولکی آشنا و دوست شدم و از راهِ او با باقی‌مانده‌ی تشکیلات نیروی سوم نزدیک شدم و دیدم که انسان‌های خوب و صادقی هستند. در دیدار با خودِ ملکی هم او را مردی محترم و شایسته و اندیشه‌گرِ سیاسیِ پخته‌ای دیدم.
اولین دیدار با ملکی کی بود؟
ملکی به فعالیت زیرزمینی باور نداشت و پس از بریدن از کمونیسم در اندیشه‌ی انقلابِ لنینی نبود، بلکه با تجربه‌ای که از کمونیسم و ادعاهای‌اش پیدا کرده بود، به سوسیال دموکراسی با روش‌های مبارزه‌یِ سیاسیِ بی‌خشونت گرایش یافته بود. به همین دلیل، در آن سال‌های سرکوب و سانسورِ پس از کودتای ۲٨ مرداد بر آن بود که باید برای هموار کردن راهِ فعالیتِ علنی تلاش کرد. او، با حفظِ باورهای سوسیالیستی، به مبارزه در خط "جبهه‌ی ملی" و راهِ مصدق گرایش داشت. در همین راستا در خیابان منوچهری در تهران آپارتمانی به نامِ  دفترِ مجله‌ی "نبرد زندگی" اجاره کرده بودند که در آن نشست‌های بازمانده‌ی تشکیلات نیروی سوم برگزار می‌شد. اولین بار ملکی را آن جا در آن جلسه‌ها دیدم. از تشکیلات کارگری و دانشجویی "نیروی سوم" در دور و برِ ملکی هنوز گروه‌هایی باقی مانده بود که من هم به آن‌ها پیوستم. در سال‌های دانشجویی در دانشکده‌ی حقوقِ دانشگاهِ تهران با این حزب بودم و با ملکی تماس دائم  داشتم.
 زندگی ملکی چگونه می‌گذشت؟
آشوری: خلیل ملکی را می‌توان پدر سوسیال دموکراسی ایران دانست.او در اصل دبیر شیمی بود، اما پس از کودتا بازنشسته‌اش کرده بودند و حقوق بازنشستگی دریافت می‌کرد. دو برادرش هم که اهل کسب و کار بودند و به او ارادت فراوان داشتند، او را یاری می‌کردند.
 در حلقه‌ی اطرافیان خلیل ملکی تا چه حد فعال بودید؟
ابتدا عضو کمیته‌ی دانشجویی "نیروی سوم" شدم. با تبدیلِ نام حزبِ زحمتکشانِ ملت ایران (نیروی سوم) به "جامعه‌ی سوسیالیست‌ها"، در کنگره‌ی "جامعه " در سال ۱۳۴۰، به عضویت کمیته‌ی مرکزیِ ۱۶ نفری و سپس هیئت اجرائیه‌ی ۷ نفری انتخاب شدم که رهبری تشکیلات را به عهده داشت. از سال ۱۳۴۲ که رژیم شاه حمله‌ی سراسری به تمام تشکیلاتِ "جبهه‌ی ملی دوم" را شروع کرد، "جامعه‌ی سوسیالیست‌ها" هم به شدت زیر فشار قرار گرفت. در این دوره خلیل ملکی، که هم از جانب رژیم زیرِ فشار بود و هم موج تبلیغاتیِ دشمنانه‌ی توده‌ای‌ها و دیگران او را رها نمی‌کرد، سخت خسته شده بود و قصد کناره‌گیری و حتا مهاجرت از کشور را داشت. سفری هم به اتریش کرد. اما به خاطر نداشتن پشتوانه‌ی مالی پس از چند ماه به ایران برگشت. پس از آن ما فعالیت برای تشکیلِ "جبهه‌ی ملی سوم" را شروع کردیم که مصدق ایده‌ی آن را داده بود، و در این راستا ارتباطِ سرراستی با دکتر مصدق برقرار کردیم. در آستانه‌ی تشکیلِ "جبهه‌ی ملی سوم" رژیم عده‌ای از فعالان "جامعه‌ی سوسیالیست‌ها" از جمله ملکی را دستگیر کرد.
پس از آن از شما فعالیت سیاسی چشمگیری دیده نشد.
ملکی پس از آزادی از زندان پیر و شکسته شده بود و در فضای سیاسی کشور هم، به دلیلِ سرکوبِ رژیم، امکانی برای فعالیت‌علنی نمانده بود. در واکنش به سیاستِ سرکوبِ رژیم، از اواسط دهه‌ی ۱۳۴۰ نطفه‌ی جریان‌های چریکی بسته شد. ملکی در دو-سه سال آخر زندگی بیمار و افسرده و از اوضاع سرخورده بود. من هم شوق کار سیاسی را از دست داده بودم. در آن سال‌های نیمه‌ی نخستِ دهه‌ی ۱۳۴۰ در مجله‌ی فردوسی و جاهای دیگر، از جمله نشریات حزبی‌مان،  مقاله‌های تحلیلِ سیاسی می‌نوشتم. اما با سختگیری‌های سانسورِ مطبوعات رفته‌رفته آن کار ناممکن شد و من هرچه بیشتر به دنبالِ فلسفه و ادبیات و مطالعات نظری در علوم سیاسی رفتم. "فرهنگِ سیاسی"، نخستین کتابِ من، فراورده‌ی این دوره بود. در همین دوره هم بود که شروع کردم به ترجمه‌ی "چنین گفت زرتشت" اثر نیچه. پس از آن تنها کاری که به عنوانِ فعالیتِ جمعی در آن شرکت داشتم، همراه با جلال آل‌احمد و جمعی از نویسندگان و شاعرانِ جوان، بر پا کردنِ "کانون نویسندگان ایران"، در سال ۱۳۴۶، بود که با رأی مجمع عمومیِ آن به عضویت اولین "هیئتِ دبیرانِ" پنج نفری‌اش درآمدم.
آل احمد مدت اندکی پس از آن درگذشت.
بله، ملکی و آل‌احمد در سال بعد، به فاصله‌ی دو-سه ماه درگذشتند.
ملکی در نامه‌ای از شما به نیکی یاد کرده است.
آشوری: جامعه سوسیالیست‌ها با مصدق ارتباطی سرراست برقرار کرده بود.بله، نامه‌ای‌ست که ملکی به دکتر مصدق نوشته. وقتی قصد داشت از ایران مهاجرت کند، به عنوان نوعی وصیت‌نامه، گزارشی از وضع نهضت ملی به مصدق نوشت و در آن گله‌های‌اش را از رهبری جبهه‌ی ملی بازگفت و در پایان یارانِ نزدیکِ خود در رهبریِ "جامعه‌ی سوسیالیست‌ها" را به مصدق معرفی کرد، از جمله مرا که عضو کمیته‌ی مرکزی و هیئت اجرائیِ آن بودم.
آیا ملکی اطرافیان یا دستیاران برجسته‌ای داشت؟
در اطراف ملکی، افراد خوب زیاد بودند؛ از نسل گذشته، از دوره‌ی انشعاب از حزب توده، روشنفکران ارزشمندی، مانندِ مهندس قندهاریان و دکتر وثیق که دوستی و ارادت‌شان را همچنان به او نگاه داشته بودند و عضوِ رهبریِ "جامعه‌ی سوسیالیست‌ها" بودند. از نزدیکانِ ملکی و بازمانده‌های "نیروی سوم" بیش از همه با منوچهر صفا نزدیک بودم، که هم روشنفکری روشن‌بین و خوش‌ذوق و خوش‌قلم بود و هم انسانی دل‌نشین.
آیا جلال آل‌احمد هم عضو "جامعه‌ی سوسیالیست‌ها" بود؟
خیر، آل‌احمد عضو تشکیلات نبود، اما با ملکی روابطِ نزدیکِ دوستانه داشت. ملکی از سال ۱۳۳۸ به این فکر افتاده بود که در زیرِ چتر قانون اساسی مشروطیت به کوشندگیِ علنیِ سیاسی بپردازد و نیروهای روشنفکری با گرایش سوسیالیستی را در سازمانی واحد گرد آورد و به رژیم هم بباوراند که وجودِ اپوزیسیون قانونی برای موجودیتِ آن خطرناک نیست و به سودِ کشور است، اما نتوانست. کسانی، از نسلِ کوشندگانِ پیش از ما، از جمله آل‌احمد، در آغاز از ایده‌ی ملکی استقبال کردند. اما وقتی کار جدی شد، نیامدند. آل‌احمد مدتی بعد با احمد فردید آشنا شد و به دنبالِ ایده‌ی "غرب‌زدگی" رفت و داستانِ آن کتابِ تاریخی، که می‌دانید. در نتیجه، از افقِ فکریِ ملکی دور شد. اما تا آخر به ملکی ارادتِ صمیمانه داشت، اگرچه درگیری هم زیاد داشتند. من خود شاهد بودم که ملکی بر سرِ همان کتاب چند بار بسیار تند با آل‌احمد برخورد کرد. آنگاه که من مقاله‌ی نقدِ "غرب‌زدگی" را منتشر کردم، ملکی جانبِ مرا گرفت و از حرف‌های من پشتیبانی کرد.
[ادامه دارد ...]
تحریریه: شیرین جزایری

اقتصاد ایران ؛ رکود طولانی و رشد ناچیز

در حالی که بنا به گزارش صندوق بین المللی پول، ایران در سال جاری با رشد اقتصادی صفر درصد روبرو خواهد بود، یک کارشناس مسايل اقتصادی بر این باور است که ایران با طولانی‌ترین دوران رکود اقتصادی خود دست و پنجه نرم می‌کند.

سعید لیلاز در مصاحبه با وب‌سایت "دیپلماسی ایرانی" با اشاره به گزارش صندوق بین‌المللی پول در مورد رشد اقتصادی ایران، تصریح می‌کند: «بانک مرکزی این پیش بینی را رد نکرده است، بلکه اذعان داشته است که این پیش بینی بدبینانه است. اگر آنچه که سه سال قبل اعلام شد درست بوده و بانک مرکزی تایید کرده است، احتمال آن وجود دارد که این ادعای صندوق بین‌المللی پول هم درست باشد.»
این کارشناس با پیش بینی اینکه رشد اقتصادی ایران بین صفر تا یک خواهد بود، می‌گوید: «ممکن است بدبینانه بودن از نظر رییس بانک مرکزی این باشه که صندوق بین‌المللی پول اعلام نکرده که بین صفر و یک است و فقط اعلام کرده که صفر است. »
صندوق بین المللی پول در تازه‌ترین گزارش خود پیش‌بینی کرد‌، رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۱ میلادی صفر و میزان تورم ۵ / ۲۲ درصد خواهد بود.
عدم اعلام رشد اقتصادی رسمی در ایران
بانک مرکزی ایران به عنوان مرجع رسمی اعلام میزان رشد اقتصادی کشور نزدیک به دو سال است از انتشار آمار رشد اقتصاد ایران خودداری می‌کند.
یکی از علت‌های این امر اختلاف با وزارت صنایع و خودداری این وزارت‌خانه در ارائه اطلاعات پایه برای مشخص شدن آمار مربوط به رشد بخش صنعت عنوان می‌شود. وزارت صنایع این اتهام را رد می‌کند.
دلیل دیگر می‌تواند روند نزولی رشد اقتصادی در ایران باشد که با ادعاهای دولت و برنامه‌های اصلی اقتصادی، همچون سند چشم‌انداز بیست‌ساله و برنامه پنج‌ساله توسعه، تناسبی ندارد.
بنابر  گزارش صندوق بین‌المللی پول، رشد اقتصادی در ایران که در سال گذشته‌ی میلادی یک درصد بوده در سال جاری به صفر سقوط خواهد کرد. همچنین پیش بینی می‌شود میزان تورم نیز از ۵ / ۱۲ درصد در سال ۲۰۱۰ به ۵ / ۲۲ درصد در سال ۲۰۱۱ برسد. بررسی‌های صندوق نشان می‌دهد متوسط رشد کشورهای خاورمیانه در سال گذشته ۸ / ۳ درصد و متوسط جهانی پنج درصد بوده است.
سعید لیلاز در ادامه مصاحبه خود مشاهده برخی تحرکات در بخش مسکن را منجر به "رونقی مختصر" در این بخش می‌داند اما معتقد است که دیگر بخش‌های اقتصادی همچنان راکد خواهند بود.
وی اضافه می‌کند: «رشد بسیار اندکی در صنعت رخ خواهد داد که در واقع کاهش رشد و یا رشد منفی ان را جبران می‌کند. بخش خدمات نیز اگر رشد منفی نداشته باشد، صفر خواهد بود و بخش نفت نیز به نظر می‌رسد که منفی باشد.»
لیلاز با اشاره به چهار سال رکود اقتصادی در ایران تاکید می‌کند: «در کنار رکود اقتصادی در سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۱ ما شاهد طولانی‌ترین رکود در اقتصاد ایران هستیم.»
وی ارتباط میانی رکود اقتصادی ایران و تحولات کشورهای عربی را بسیار اندک می‌داند، زیرا تعامل و اتصال بین اقتصاد ایران و کشورهای منطقه اندک است. لیلاز ولی می‌افزاید: «اساسی‌ترین سود این تحولات برای ایران، افزایش قیمت نفت است، چرا که قیمت نفت بر اثر تحولات خاورمیانه به طور چشمگیری افزایش یافته است. البته عامل اصلی افزایش قیمت نفت در دنیا، رشد اقتصادی کشورهای غربی و چین و هند است. یعنی دلیل افزایش قیمت نفت در وهله اول رشد اقتصادی بالای جهان است و در وهله دوم تضعیف ارزش دلار در برابر یورو و سایر ارزهای معتبر جهان است. عامل دیگر افزایش قیمت نفت که عامل گذرا‌تر و ناپایدارتری است، تحولات خاورمیانه است. »
آقای لیلاز با ذکر این نکته که هر یک دلار افزایش در قیمت نفت ۸۰۰ میلیون دلار به درآمد نفتی ایران در طول یک سال اضافه می‌کند، می‌افزاید: «بنابراین من بر این باورم که تحولات منطقه نه تنها به ضرر ایران نیست، بلکه به سود ایران هم بوده است.»
توجه به رشد اقتصادی متوازن
از سوی دیگر محمد‌خوش‌چهره، نماینده سابق مجلس و استاد اقتصاد معتقد است در نظر نگرفتن بعضی جنبه‌های مادی و غیرمادی پیامدهای دستیابی به رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه، اشکال‌ها و ایرادهایی را در پی خواهد داشت.
وی در مقاله‌ای که در روزنامه "شرق" چاپ تهران منتشر شده، برخی از مشکلات دستیابی "غیرمنطقی" به رشد اقتصادی را برداشت‌های بی‌رویه از منابع طبیعی، شکاف طبقاتی و گستردگی خط فقر، عوارض زیست‌محیطی، استقراض و بر جای گذاشتن بدهی برای دولت‌ها و به خطر انداختن سطح رفاه نسل‌های بعدی ارزیابی می‌کند.
بورس تهرانوی معتقد است که گرچه نتیجه طبیعی نرخ رشد اقتصادی باید بهبود عمومی سطح زندگی و ارتقای سطح رفاه مردم منجر شود ولی در بسیاری از کشور‌ها، اکثریت مردم از منافع نرخ رشد اقتصادی، کم‌بهره یا بی‌بهره هستند.
این استاد دانشگاه با انتقاد از رقابت دولت‌های مختلف برای نشان دادن رشد اقتصادی بیشتر با توسل به بازی با اعداد و ارقام، ارزیابی واقعی از نرخ رشد اقتصادی را در میزان تاثیرگذاری شاخص‌های منفرد یا ترکیبی در حوزه رفاه، اشتغال، سلامت، بهداشت، درصد آگاهی عمومی، افزایش آگاهی فردی و اجتماعی، مشارکت مردم در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و کلان ملی و بهبود عمومی سطح زندگی می‌داند.
آقای خوش‌چهره نتیجه این "رقم سازی‌ها" را برداشت‌های بی‌رویه از منابع طبیعی و ذخایر تجدیدناپذیر‌ بدون توجه به ملاحظه‌های اجتماعی و زیست‌محیطی می‌داند.



اختیارات لاریجانی‌ها و ماجرای «تعقیب قانونی دولت»

علی لاریجانی، رئیس مجلس

رئيس مجلس از دولت به خاطر عدم تشکیل وزارت ورزش به قوه قضاییه شکایت کرده است. مجلسی که قاعدتا باید بتواند خود دولت را به مواخذه بکشاند چرا به قوه قضاییه پناه برده است؟

تشکیل وزارت ورزش هم به یکی از عرصه‌های زورآزمایی دولت و مجلس تبدیل شده تا جایی که نفس آن دیگر نه ربطی به تربیت بدنی جوانان  دارد نه ورزش ملی کشور.
مهلت قانونی تشکیل وزارت ورزش به گفته مسئولان تمام شده و هنوز قدمی از سوی دولت برای تشکیل آن برداشته نشده. نه وزیری برای آن در نظر گرفته شده است و نه «دخل و تصرف در مسایل مالی» آن به گفته محمد رضا باهنر، معاون نظارت مجلس «وجاهت قانونی» دارد. «وجاهتی» که ظاهرا برای رئیس جمهوری و جنجالی‌ترین معاون او، اسفندیار رحیم مشایی سرسوزنی اهمیت ندارد. مشایی به این اکتفا کرد که بگوید «تشکیل این وزارت‌خانه به صلاح نیست».

شکایت از دولت برای رسیدگی قانونی یا برای بازتاب بیرونی؟
علی لاریجانی، رئیس مجلس در شکایتی که به قوه قضاییه فرستاده، خواهان رسیدگی بی‌اعتنایی دولت به مصوبه مجلس شده است. مصوبه‌ای که سرنوشتی مشابه خیلی مصوبات دیگر پیدا کرده است: از ارائه طرح بودجه کشورگرفته تا طرح ادغام وزرات‌خانه‌ها تا برگماری و برکناری وزرا و غیره.
ابراهیم رئیسی، معاون اول قوه قضاییه روز گذشته به خبرگزاری ایسنا گفت که  شکایت لاریجانی با جدیت پیگیری خواهد شد. مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور هم گفت که اول «تذکر» داده می‌شود، بعد «پیگیری»، و سپس «اعلام» و اگر همه این‌ها موثر واقع نشد، آن‌گاه «تعقیب قانونی» خواهد شد.
البته رئيس مجلس می‌تواند هرزمان از رئیس دولت به خاطر عدم اجرای مصوبات مجلس از جمله الزام دولت به تاسیس وزارت ورزش جوانان به مراجع کیفری شکایت کند.
ولی قانون در عین حال ابزار لازم را به مجلس داده است تا دولت را موظف به پاسخگویی در برابر مصوبات قوه مقننه کند. آیا امکانات مجلس از قوه قضاییه و یا سازمان بازرسی برای «پیگیری» و «تذکر» و در نهایت استیضاح دولت بیشتر نیست؟ اگر مجلس زورش به دولت نرسد، آیا می‌شود انتظاری از قوه قضاییه داشت؟
شاید این اقدام بیش از آن که به امید تشکیل وزارت ورزش انجام شده باشد، برای طرح گسترده‌تر و بازتاب بیرونی آن انجام شده است. 
همه راه‌ها به رهبر ختم می‌شود
اگر قوه قضاییه از پس رسیدگی به شکایت قوه مقننه برنیاید، طبق قانون «مقام معظم رهبری» تنها مرجع ذیصلاح برای حل و فصل مجادله است. مقامی که بارها مجبور شده به صحنه بیاید و جلوی شدیدتر شدن حملات جناح‌های درگیر علیه یکدیگر را بگیرد.
شکایت علی لاریجانی از قوه مجریه به خاطر تشکیل نشدن وزارت وزرش هم جدا از بقیه موارد مورد مشاجره میان اصولگرایان حامی و مخالف احمدی‌نژاد نیست. مشکل این جاست که این بار پای خود «رهبر» هم در میان است و به عقیده برخی تحلیلگران خط  ونشان‌های رئیس دولت و اطرافیانش  در جنجالی که بر سر وزیر اطلاعات براه افتاده، خود رهبر را نیز نشانه رفته است.
 




«خامنه‏ای می‌تواند به‌راحتی احمدی‏نژاد را از عرصه‏ی سیاست حذف کند»

احمدی‌نژاد در آغاز نخستین دور ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۰۵

نامه آیت‌الله خامنه‌ای به وزیر اطلاعات اقدامی بی‌سابقه است. آیا این نشانه‌ آغاز حذف احمدی‌نژاد است؟ مهدی مهدوی آزاد، روزنامه‌نگار معتقد است حذف احمدی‌نژاد عملی است اما این‌کار مشکلاتی برای آقای خامنه‌ای ایجاد خواهد کرد.

دویچه‏وله: آقای خامنه‏ای مستقیماً به وزیر اطلاعات نامه نوشته و از او خواسته که قرص و محکم سرجای خودش بماند. معنای چنین نامه‏ای به شکل مستقیم به یک وزیر، برای رییس جمهور، چیست؟
مهدی مهدوی‏آزاد: چنین نامه‏ای، حداقل در دوران صدارت آیت‏الله خامنه‏ای، یعنی در ۲۰ سال اخیر، بی‏سابقه بوده است. هیچ‏گاه آقای خامنه‏ای مستقیماً و به‏صورت رسمی، به یکی از وزرای دولت که رسماً و طبق قانون اساسی، تحت انعقیاد رییس جمهور هستند، چنین نامه‏ای ننوشته بود.
البته آقای خامنه‏ای در دولت آقای هاشمی رفسنجانی و در اواخر دوره‏ی آقای خاتمی، سعی کرد با ارتباط مستقیم با برخی از وزرا، قدرت خود را افزایش بدهد و خواسته‏های خود را بر آن‏ها تحمیل کند. اما چنین نامه‏ای نتیجه و معنایی ندارد جز این‏که آقای خامنه‏ای دارد تلاش می‏کند آقای احمدی‏نژاد را در آستانه‏ی انتخابات مجلس کمی تضعیف کند و وزنه‏ی قدرت را به سمت هواداران خودش، چرب‏تر و سنگین‏تر کند.
هدف تضعیف آقای احمدی‏نژاد است یا کنار گذاشتن او؟
جریان آقای احمدی‏نژاد و اسفندیار رحیم‏مشایی، یک جریان بی‏بن و مایه و یک جریان بی‏پشتوانه و یک جریان من‏درآوردی در عرصه‏ی سیاست ایران است. از نظر تئوریک، حذف آن‏ها کاملاً ممکن است، اما از نظر عملی، چون این جریان به کانون‏های قدرت و مشخصاً تاکید می‏کنم، به کانون‏های ثروت دسترسی کاملی پیدا کرده و برخی از محافل امنیتی را هم با خود همراه کرده است، می‏تواند کارشکنی‏های جد‏ی‏ای در مقابل روندی که آقای خامنه‏ای در پیش رو خواهد داشت، انجام بدهد.
این جدال میان اصول‌گرایان به کجا خواهد کشید؟ آیا نظر برخی تحلیل‏گران که معتقدند آقای خامنه‏ای اگر لازم بداند، آقای احمدی‏نژاد را به‏سادگی می‏تواند کنار بگذارد درست است یا نظر کسانی که معتقدند این هزینه‏ی سنگینی برای آقای خامنه‏ای دارد؟
با شرایط فعلی، آقای خامنه‏ای هنوز این قدرت را دارد که به راحتی آقای احمدی‏نژاد را از عرصه‏ی سیاست حذف کند. اشاره‏ای از آقای خامنه‏ای کافی است تا قوه‏ی قضاییه پرونده‏ی آقای رحیمی، معاون اول ایشان را بازگشایی کند و ایشان را بازداشت کند. اشاره‏ای کافی است تا اسفندیار رحیم‏مشایی بازداشت شود. اشاره‏ای کافی است تا حامیان ولایت فقیه و سپاه و بسیج از آقای احمدی‏نژاد فاصله بگیرند.
همان‏طور که ما می‏بینیم سایت "رجانیوز" که زمانی یکی از جدی‏ترین حامیان آقای احمدی‏نژاد بود و توسط خانم فاطمه‏ رجبی تأسیس شد، الان مطالب انتقادی شدیدی نسبت به رییس جمهور دارد و می‏گوید که چرا ایشان از حرف‏های ولایت تبعیت نمی‏کند.
در این میان، نقش مخالفانی که به عنوان جنبش سبز شناخته شده‏اند، چه خواهد بود؟ بسیاری به نقش کمرنگ هاشمی رفسنجانی و مخالفان سرکوب‌شده اشاره می‌کنند و بر این نظر هستند که آقای احمدی‏نژاد تا زمانی اهمیت داشت که بتواند این نیرو را سرکوب کند و الان دیگر اهمیت‏اش را از دست داده است. ارزیابی شما چیست؟
بعد از حذف آقای هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان رهبری، بسیاری از نزدیکان آقای هاشمی، در محافل خصوصی، تاکید می‏کردند که این یک تاکتیک سیاسی از طرف آقای هاشمی بوده، برای این‏که در مرحله‏ی اول فشارها را از روی خودش کم کند و در مرحله‏ی دوم، دشمن مشترکی که هم جناح آقای خامنه‏ای و هم جناح احمدی‏نژاد و رحیم‏مشایی داشتند، یعنی آقای هاشمی را از عرصه کمی دورتر کند تا این دو جناح به خودشان مشغول بشوند.
من تصور می‏کنم، در شرایط فعلی، بازداشت آقایان موسوی و کروبی و انزوای بیشتر آقای هاشمی رفسنجانی، صرف‏نظر از درستی یا نادرستی تحلیل‏هایی که نزدیکان آقای هاشمی ارائه می‏دادند، باعث خواهد شد که جناح اقتدارگرا در داخل خودش دچار اختلافات و تناقضات بسیار شدیدی بشود و این اختلافات و تناقضات در آستانه‏ی انتخابات، به قول آقایان، به فتنه‏ی دیگری منجر بشود. یادتان باشد که آقای مصباح یزدی، هفته‏ی گذشته گفت: «آن چیزی که من به عنوان جریان نفوذی در دولت آقای احمدی‏نژاد می‏بینیم، بزرگ‏ترین خطری است که تاکنون، یعنی در ۱۴۰۰ سال گذشته، اسلام را تهدید کرده است».
اما این نکته را هم نباید فراموش کنیم که آقای احمدی‏نژاد هم در این میان یک بازی دارد و آن هم این است که می‏خواهد خاستگاه اجتماعی خود را تغییر بدهد. یعنی اگر زمانی کسانی به آقای احمدی‏نژاد رأی می‏دادند که وابسته به سپاه، بسیج و حامیان ولایت فقیه بودند، الان با تئوری‏های آقای رحیم‏مشایی، به عنوان مغز متفکر این جریان، آقای احمدی‏نژاد سعی می‏کند خاستگاه اجتماعی خود را به سمت طبقه‏ی متوسط، طبقه‏ی تحصیل‏کرده و طبقه‏ی معترض جامعه، یعنی کسانی که از ایستادن در مقابل آقای خامنه‏ای لذت می‏برند، انتقال بدهد که البته به گمان من، حتماً در این بازی مرموز و موذیانه شکست خواهد خورد.
اگر آقای احمدی‏نژاد شکست بخورد، به نظر شما، ترکیب بعدی بهتر از آن چیزی خواهد بود که الان هست؟
تا زمانی که حاکمیت بلامنازع و اقتدارگرایانه‏ی آقای خامنه‏ای و حامیان‏شان وجود دارد، ما تغییر اساسی‏ای در کاست قدرت و در ساختار حاکمیت مشاهده نخواهیم کرد؛ حتی اگر به قیمت اختلافات خیلی جدی تمام بشود. حتی اگر این اختلافات در ترکیب با نارضایتی‏های اقتصادی مردم، به دور جدیدی از شورش‏ها منتهی بشود، در نهایت، من تصور نمی‏کنم که در شرایط فعلی، ما امید چندانی به تغییرات به نفع جنبش دمکراسی‏خواهی و جنبش سکولار ایران داشته باشیم.
مریم انصاری
تحریریه: مصطفی ملکان




هشدار وزیر خارجه امارات و مفتی اعظم مصر به ایران

شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه امارات متحده عربی

وزیرخارجه امارات متحده عربی و مفتی اعظم مصر از جمهوری اسلامی ایران خواستند که از دخالت در مسائل داخلی کشورهای عربی منطقه بپرهیزد. دولت بحرین پیش از این ایران را به تحریک شیعیان این کشور متهم کرده است.

از زمان آغاز ناآرامی‌های بحرین، مناسبات جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس تیره‌تر از همیشه شده است. اکنون، شیخ عبدالله بن زاید آل‌نهیان وزیر خارجه امارات متحده عربی از تهران می‌خواهد که سیاست منطقه‌ای خود را مورد تجدید‌نظر قرار دهد.
ایران و استقلال کشورهای عربی
به گزارش خبرگزاری فرانسه، امروز (چهارشنبه ۳۱ فروردین، ۲۰ آوریل) وزیر خارجه امارات متحده عربی در یک کنفرانس خبری مشترک با کاترین آشتون مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا گفت: «ایران باید به وحدت و استقلال ملی کشورهای حوزه خلیج فارس احترام بگذارد و اجازه ندارد در مسائل داخلی این کشورها دخالت کند.»
کنفرانس خبری وزیر خارجه امارات متحده عربی و مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا در پی نشست مشترک وزرای خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه اروپا در ابوظبی برپا شد. ریاست این کنفرانس را شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان به عهده داشت.
خبرگزاری فرانسه در گزارش خود تاکید می‌کند که ایران پشتیبانی خود را از اکثریت شیعی بحرین پنهان نمی‌کند و به تصمیم عربستان سعودی و امارات متحده عربی برای اعزام نیرو به این کشور اعتراض دارد. به همین دلیل، حکومت‌های عربی خلیج فارس، تهران را متهم می‌کنند که قصد بی‌ثبات کردن منطقه را دارد.
هشدار مفتی اعظم مصر
احمد محمد الطیب، مفتی اعظم مصر
همزمان با وزیرخارجه امارات متحده عربی، "احمد محمد الطیب" مفتی اعظم مصر و شیخ پرنفوذ الازهر نیز در یک کنفرانس خبری که در قاهره تشکیل شد، به ایران هشدار داد که از دخالت در امور داخلی کشورهای عربی بپرهیزد. الطیب بزرگترین مقام مذهبی اهل سنت است. وی گفت:«آنچه که در کشورهای عربی می‌گذرد موضوعی داخلی است و فقط به ملت‌های همین منطقه مربوط می‌شود.»
رسانه‌های دولتی ایران، اظهارات شیخ احمد محمد الطیب را خصمانه توصیف کردند.
به دنبال تیرگی مناسبات ایران و بحرین، تهران و منامه سفرای خود را احضار کردند. ایران تاکنون با ارسال سه نامه به مجامع بین‌المللی خواستار خروج نیروهای خارجی از خاک بحرین شده است. متقابلا بحرین اعلام کرده که دو ایرانی را به اتهام جاسوسی محاکمه خواهد کرد. پیش‌تر، کویت نیز دو ایرانی و یک شهروند خود را به اتهام عضویت در یک شبکه جاسوسی برای ایران به اعدام محکوم کرده بود.
در پی صدور این حکم، کویت همچنین سه دیپلمات ایرانی را از خاک خود اخراج کرد. جمهوری اسلامی نیز با عمل متقابل به این اقدام کویت پاسخ داد.
پیش از سقوط حسنی مبارک، آیت‌الله خامنه‌ای با ایراد خطبه عربی در مراسم نماز جمعه تهران، تحولات مصر و تونس را دنباله انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ ایران خواند. این اظهارات حتی با اعتراض اخوان المسلمین مصر روبرو شد.



تصویب مجازات سگ گردانی در کمیسیون شوراهای مجلس

محمد جواد ابطحی، عضو کميسيون شوراهای مجلس، چهارشنبه گفت: «بر اساس مصوبه اخير اين کميسيون همراه داشتن سگ و هر حيوان نجس‌العين در مکان‌های عمومی ممنوع خواهد بود.»
 به گزارش خبرگزاری فارس، طبق مصوبه این كميسيون مقرر شده است مجازات حيوان‎گردی در محافل عمومی از يک تا پنج ميليون ريال باشد.
این مصوبه كميسيون شوراها جهت بررسی و تصويب در صحن علنی مجلس به هيئت رئيسه ارایه  می شود.
محمد جواد ابطحی عضو كميسيون شوراها و امور داخلی مجلس شوراي اسلامی به خبرگزاری فارس گفته است: «قرار است مجازات حيوان‎گردی در محافل عمومی از يک تا پنج ميليون ريال باشد.»
وی  در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاري فارس اظهار داشت: «اعضاي كميسيون شوراها در جلسه اخير خود مباحثی را در خصوص موضوع سگ‌گردانی داشتند و نمايندگان نقطه نظرات خود را در اين خصوص عنوان كردند.»
در همین حال،آزاده معاونی روزنامه نگار ایرانی در مطلبی در این باره در هفته نامه «تایم» به سخنان مسئولان جمهوری اسلامی و مقررات اخیر برای مبارزه با نگهداری حیوانات خانگی مثل سگ پرداخته و در مقدمه این گزارش یادآوری می کند که حکومت ایران طی ده سال گذشته این پدیده که آن را به شدت ضد اسلامی می داند تحمل کرده است.
وی می افزاید در این سال ها در جریان اعمال فشارهای دوره ای و پراکنده، ماموران انتظامی در خیابان جلوی مردم را گرفته و سگ های آنان را گرفته و رسانه های دولتی به کرات برنامه ها و گزارش هایی در مورد گسترش و شیوع انواع بیماری ها توسط حیوانات خانگی پخش کرده اند.
آزاده معاونی یادآوری می کند که دوران نرمش و یا نادیده گرفتن حیوانات خانگی در ایران ظاهرا به سر رسیده است. اخیرا گروهی از نمایندگان طرحی را به مجلس پیشنهاد کرده اند که در صورت تصویب مالکیت سگ غیر قانونی خواهد شد و صاحبان آن ها طبق قوانین شرعی مجازات خواهند شد.
وی می افزاید در این پیش نویس قانونی یادآوری شده است که نگهداری سگ علاوه بر به خطر انداختن بهداشت و سلامت عمومی یک «معضل فرهنگی» و «تبعیت کورکورانه از مظاهر ناهنجار فرهنگ غربی» است.
در این پیش نویس این قانون برای اولین بار مجازات های مشخصی برای «مالکیت و یا گرداندن حیوانات ناپاک و خطرناک در سطح جامعه» پیش‌بینی شده است.
این تعاریف می تواند مالکیت گربه را نیز شامل شود ولی به نظر می رسد که در حال حاضر هدف اصلی مبارزه با سگ است.


در انتظار «فتنه»‌ای خونین‌تر: قیام پاسداران/بسیجی‌ها علیه طبقهٔ ممتاز روحانی

حتی یک سال پیش و بعد از سرکوب جنبش اعتراضی سبز به دشواری می‌شد تصور کرد که روزی دو بخش اقتدارگرایان یعنی روحانیت و طرفداران آن‌ها از یک سو و نظامیان و نظامی‌گرایان از سوی دیگر یکدیگر را فتنه‌گر خطاب کنند.
اما اکنون طرفداران دولت نسبت به زد و خوردهای خونین میان این دو جناح هشدار داده و وعده می‌دهند که کاخ‌های طرف مقابل به زودی فرو می‌ریزد. (دولت یار، ۳۰ فروردین ۱۳۹۰) منتقدان دولت نیز دولت را فاسد (احمد توکلی)، لیبرال (علی مطهری)، دیکتاتور (علی لاریجانی) و تحت سلطهٔ نفوذی‌های دشمن و منحرفان (حسین شریعتمداری) معرفی می‌کنند. نزاع بر سر چیست و چرا بالا گرفته است؟ دو طرف اصلی این نزاع از حیث نهادی کدامند؟

فتنه‌ای بزرگ‌تر

نظامی‌گرایان و روحانیت‌گرایان در شرایط پیش از انتخابات مجلس نهم از فتنه‌ای خونین و سنگین‌تر از اعتراضات سال ۱۳۸۸ سخن می‌گویند. طرفداران دولت این فتنه‌گری را نوعی کودتا علیه دولت دانسته و آن را به مخالفان روحانیت‌گرای خود نسبت می‌دهند: «آن چه باعث شده طرح کودتا علیه دولت احمدی‌نژاد به تاخیر بیفتد محبوبیت وی در میان عموم مردم است. گفته می‌شود گروه‌های مختلف با تشکیل کارگروه‌های خاص به دنبال بی‌اعتبار کردن احمدی‌نژاد در میان طرفداران خاصش و ایجاد جبهه‌ای متحد از مخالفین وی هستند.... مخالفانی که به زودی حرکت دولت را فلج خواهند کرد. با توجه به روحیه خاص احمدی‌نژاد احتمال دارد به زودی کشور صحنه یک رویارویی حیرت‌آور شود، معرکه‌ای که فتنه ۸۸ در برابر آن همچون بازی بچگانه خواهد بود.» (در مسیر انتحار، دولت یار، ۳۰ فروردین ۱۳۹۰)
در مقابل، روحانیون و طرفداران آن‌ها نیز از نفوذ فراماسون‌ها به دولت و فتنهٔ سهمگین آن‌ها سخن گفته‌اند. حتی مصباح یزدی که پیش از این از حامیان دولت احمدی‌نژاد بود به این جمع پیوسته است: «جای تعجب نیست اگر برخی از یاران امام روزی علیه اسلام و انقلاب به پا خیزند (همان گونه که سران فتنه گذشته این چنین کردند)، و جای تعجب نخواهد بود اگر برخی از کسانی که امروز دم از رهبری می‌زنند و از یاران رهبری هستند، فردا فتنه بزرگ‌تری را به وجود آورند... خطری که من احساس می‌کنم شدید‌ترین خطری است که تاکنون اسلام را تهدید کرده است و آن هم از سوی نفوذی‌هایی است که در بین خودی‌ها در حال رشد هستند.» (مصباح یزدی، الف، ۲۴ فروردین ۱۳۹۰)

صفوف از هم جدا می‌شوند

تبلیغاتچی‌های کارکشته‌ای مثل محمدتقی مصباح یزدی، احمد علم‌الهدی، منصور ارضی و حسین حدادیان دریافته‌اند که این نزاع از کجا سرچشمه گرفته و تا کجا می‌تواند ادامه پیدا کند. آن‌ها متوجه شده‌اند که پس از حذف جناح اصلاح‌طلبان نوبت به روحانیت حاکم و فرزندان‌شان در دو دههٔ حکومت خامنه‌ای رسیده است و به سرعت جبههٔ خود را در مقابل کسانی که می‌خواهند روحانیت را دست‌نشاندهٔ نظامیان کنند روشن ساخته‌اند. آن‌ها تا حد بر زمین زدن هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری با این جبهه همراهی داشتند، اما نوبت که به محمد یزدی و مهدوی کنی و دیگر اعضای جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعهٔ مدرسین برسد بدین معنی است که نفرات بعدی خود آن‌ها و همراهان‌شان خواهند بود.
مصباح پیش از بسیاری از روحانیون به این خطر در شرایط امروز و پس از حذف هزاران تن از مقامات دوران هاشمی رفسنجانی و خاتمی اشاره می‌کند: «حتی در بین مسئولان نیز کسانی که واقعا ولایت ‌فقیه را شناخته و بدان اعتقاد دارند کم‌اند و حتی عده‌ای معتقدند این‌ که یک روحانی آن هم به حکم دین در رأس مسائل کشور قرار بگیرد، امری اشتباه است... چگونه کسی که در عمرش با عالمی ارتباط نداشته و علاوه بر آن هر روز ضربه‌ای به اسلام می‌زند، می‌تواند برای اسلام مفید باشد، و معلوم نیست چه شده که برخی نیز به آن‌ها دل بسته‌اند.» (مصباح یزدی، الف، ۲۴ فروردین ۱۳۹۰)
گروهی از این هم فرا‌تر رفته و همراهان بی‌اعتقاد به روحانیت را یاغی و سرکش می‌خوانند: «مشایی بَیّن‌ الغَی و فردی است که انحرافش علنی شده.» (جهان نیوز، ۳۰ فروردین ۱۳۹۰) تیم احمدی‌نژاد با تمسک به هاله نور، موعودگرایی و سپس طرح مکتب ایرانی که آن‌ها را از روحانیت بی‌نیاز می‌کند باید انتظار این برخورد‌ها را می‌کشیده‌اند.
نفرات دسته دو تیم روحانیت یعنی محمدرضا باهنر، علی مطهری، لاریجانی‌ها و دیگر «آقازاده‌ها» که منافع خود را در برابر لباس‌شخصی‌های خودپرورده در خطر می‌بینند با همهٔ قوا تلاش دارند در زیر عبای روحانیت جای گرفته و احمدی‌نژاد و دوستان نظامی- امنیتی‌اش را متوقف کنند.

امتیازات آری، اما نه برای آن‌ها

مشکل نظامیان حامی احمدی‌نژاد تنها رفسنجانی و ناطق نوری نبود. آن‌ها با همهٔ «آقا»‌ها و «آقازاده‌»‌ها مشکل داشته و دارند و نمی‌توانند امتیازات و فخرفروشی‌ها و مدعیات اصالت‌تبار حاکمان روحانی و اعضای خانواده آنان در سه دهه‌ گذشته را بپذیرند (مثل نامهٔ صادق خرازی به منوچهر متکی که تصدی وزارت خارجه را شان افراد دارای اصالت‌تبار می‌داند: آفتاب، ۱۳ فروردین ۱۳۹۰). از همین جهت است که کسانی مثل علی مطهری را «آقازادهٔ ناخلف» نام می‌گذارند.
این نزاع هنوز مستقیما به سمت علی خامنه‌ای و روحانیون خاص درگاه وی مثل جنتی نشانه نرفته است، به دو دلیل: اول آن دستگاه تبلیغاتی حکومتی برنامه‌ای خاص برای مبرا کردن خامنه‌ای از فساد و امتیازات طبقهٔ ممتازهٔ روحانی دنبال کرده و هر گونه انتقاد از خامنه‌ای را نیز به‌شدت مجازات کرده است؛ و دوم آن که فرماندهان سپاه برای مقابله با روحانیون اشرافیت‌زده در این مرحله هنوز به خامنه‌ای به عنوان ولی فقیه نیاز دارند.
تضعیف همراهان روحانی خامنه‌ای و به حاشیه راندن آن‌ها راه را برای برخورد با خامنه‌ای و خانواده‌اش نیز همانند دیگر خانواده‌های حاکم در ایران (مثل خانوادهٔ خمینی یا رفسنجانی) فراهم خواهد کرد.

بسیجیان در برابر روحانیت

بسیجیان و پاسدارانی که در دههٔ شصت به امامان جمعه و جماعت اقتدا می‌کردند خود را از حیث ایدئولوژیک دنباله‌روی روحانیت می‌دیدند. اما سه دهه فساد و ادعای اصالت‌تبار و خویشاوندسالاری و اشرافی‌گری و امتیازخواهی و رانت‌خواری موجب شده است که اقتداکنندگان نسل تازه علیه روحانیون بشورند و خود را در موضعی فرا‌تر از حیث اخلاقی و استحقاق قدرت ببینند.
هاشمی رفسنجانی که خود یکی از هدف‌های حملهٔ این نسل است از این موضوع گلایه می‌کند: «یکی از مسئولان مرکز رسیدگی به امور مساجد به من گفت از ده پرونده‌ای که برای ما می‌‌آید، هشت پرونده مربوط به نیروهایی است که در مساجد هستند. یا امام جماعت از آن‌ها شکایت می‌کند یا آن‌ها اتهاماتی به امام جماعت می‌زنند و ما رسیدگی می‌کنیم.» (هاشمی رفسنجانی در آخرین ملاقات با خبرگان، تابناک، ۳۰ فروردین ۱۳۹۰)
«افراطی‌ها» در زبان هاشمی‌‌ همان پاسداران و بسیجیانی هستند که حکومت برای دوام خود و سرکوب مخالفان به آن‌ها اتکا دارد، اما دیگر زیر بار تقدس ریش‌سفیدان و شیوخ رانت‌خوار نمی‌روند: «با خیلی از علما و ائمه جمعه و جماعات ملاقات دارم که می‌آیند و درد دل می‌کنند. کمتر امام جماعت یا جمعه‌ای آمده که از افراد افراطی گله نکند که معمولاً جایی هم در مساجد دارند. می‌گویند توقع دارند ما آن چه را که خودشان می‌فهمند و می‌خواهند، بگوییم و اگر چیزی را نپسندند، فوری عکس‌العمل نشان می‌دهند و اهانت می‌کنند.» (هاشمی رفسنجانی در آخرین ملاقات با خبرگان، تابناک، ۳۰ فروردین ۱۳۹۰)

گرد و غبار‌ها فرو ننشسته است

پس از گذشت دو سال از زلزلهٔ خرداد ۱۳۸۸ در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی، هنوز نیروهای جایگزین و سرکوبگر احساس ثبات نمی‌کنند. هر دو طرف نزاع کشور را به شدت بی‌ثبات تصور می‌کنند. حامیان دولت این تصور را به سنت‌گرایان و طرفداران روحانیت نسبت می‌دهند: «طبق برخی شواهد و قرائن تحلیل‌های گروه‌های خاص نشان داده که دولت در سال جاری با مشکلات عدیده اقتصادی مواجه شده و قطعا اعتراضات مردمی کشور را فرا خواهد گرفت.» (دولتِ یار، ۳۰ فروردین ۱۳۹۰) اما هر دو طرف به گونه‌ای رفتار می‌کنند که گویی این بی‌ثباتی را فرض گرفته‌اند.
یک طرف بیم دارد که «لات‌ها و شعبان بی‌مخ‌های» طرف مقابل به سمت مراکز تحت قدرت خود (مثل خیابان پاستور که دفتر رئیس دولت در آن واقع است) حرکت داده شوند (دولت یار، ۳۰ فروردین ۱۳۹۰) و طرف دیگر از نفوذی‌های طرف دیگر در دستگاه حکومتی نگران است: «متاسفانه با به کارگیری باند منحرف و نفوذی مورد اشاره [مشایی و همراهان]، این بی‌توجهی [رئیس جمهور به رای مردم] چه بخواهند و چه نخواهند... صورت پذیرفته است.» (حسین شریعتمداری، کیهان، ۳۰ فروردین ۱۳۹۰)
نزاع نظامیان و روحانیان تازه آشکار‌تر شده و با نزدیک شدن به انتخابات مجلس شدت خواهد یافت. این دو منابعی متفاوت از قدرت را در دست دارند، اما نظامی برای تقسیم بدون تنش و قاعده‌مند این منابع موجود نیست. در فقدان قواعد مورد توافق، این نزاع ممکن است شکل خونین نیز پیدا کند. تا هنگامی که چنین قواعدی شکل نگیرد نمی‌توان با یکپارچه اندیشی، اختلافات درون جناح‌های حاکم را به دعوای زرگری تقلیل داد و آن‌ها را جدی نگرفت.




یک روز با ملالی جویا
نویسنده: رابرت دریفوس 

ba-jooya.jpg
مترجم: سمیر 
چنانچه دیده میشود، یک رابطه مستقیم بین خیزش های دنیای عرب و ایران و وضعیت  بسیار ناگوار در افغانستان وجود ندارد. در افغانستان که به علت سه دهه جنگ به ویرانه مبدل شده، ایالات متحده امریکا  و ناتو آنرا اشغال نموده و تحت حاکمیت جنگ سالاران فاسد و سیاست مداران معامله گر قرار دارد، فعالین انقلابی و طرفدار دموکراسی با یک مشکل اضافی دیگر نیز مواجهند: بر خلاف مصر اینجا فرهنگ استفاده از فیس بوک، تویتر و سایر شبکه های اجتماعی  وجود ندارد، در اکثر مناطق این کشور نه برق وجود دارد و نه وسایل الکترونیک.
 ولی تمام این ها ملالی جویا را از تلاش باز نمیدارد.
من دیروز را با ملالی جویا در جنوب مریلند سپری کردم، جایی که او در حال سخنرانی در کالج سنت مری بود. کالج عمومی که در دهکده سنت مری قرار دارد. او یک زن جوان قابل توجه است، فعالی که در سالهای ١٩٩٠ مصروف فراگیری درس در یکی از کمپ ها در پاکستان بود؛ مکتبی که توسط  جمعیت انقلابی زنان افغانستان "راوا"  راه  اندازی شده بود. او در زمان طالبان مصروف تدریس در مکاتب زیر زمینی در زادگاهش در ولایت فراه بود، کلینیک های رایگان و یک  پرورشگاهی را  رهبری میکرد.  در سال ٢٠٠٣ زمانیکه ٢۵ سال داشت با ایستادن در لویه جرگه و انتقاد شدید از طالبان و جنگسالارانی که زیر حمایت امریکا به قدرت رسیده بودند در سطح جهان مطرح شد. او در سال ٢٠٠۵ به حیث نماینده پارلمان انتخاب شد. پارلمانی که تحت کنترول محافظه کاران متعصب، جنگسالاران و سیاستمداران فاسد قرار داشت. ولی دو سال بعد، در پی انتقادات شدید از پارلمان و دولت افغانستان عضویتش به حالت تعلیق درآمد. از آن بعد به شکل نیمه مخفی زندگی می کند و از چند سوء قصد جان سالم بدر برده است. در ٢٠١٠ ملالی جویا در لیست ١٠٠ شخصیت پرنفوذ سال مجله «تایم» جا گرفت.
به گفته جویا او میخواهد که نیروهای امریکایی و ناتو فوری از کشورش خارج شوند. "آنها باید اینجا را ترک کنند". "جنگ داخلی آینده خطرناکتر از جنگ داخلی فعلی نخواهد بود". او شدیدا ضد طالبان است و به همان اندازه مخالف اوباشان ائتلاف شمال و متحدانشان نیز است؛ کسانیکه از ٢٠٠١ به اینطرف مورد حمایت ایالات متحده قرار دارند و به همین ترتیب رئیس جمهور کرزی.
او در حال حاضر در سفرش به ایالات متحده مصروف معرفی کتاب جدیدش بنام "زنی در میان جنگسالاران" است. ابتدا سفرش بدلیل رد ویزه وی از جانب وزارت خارجه امریکا به تعویق افتاد، بهانه این بود که او وظیفه رسمی نداشته و به شکل مخفی زندگی می کند. اما این تصمیم در نتیجه اعتراضات گسترده جهانی تغییر کرد. یکی از کارمندان سفارت به او گفته بود "ما تو را بسیار خوب می شناسیم که کی هستی؟"
اگر شرایطی را که او تحت آن فعالیت میکند مشکل بنامیم حقیقت را کتمان کرده‌ایم. بخش اعظم رسانه ها تحت کنترول دولت و متحدانش قرار دارند. در مورد اینترنت می گوید: "کسانیکه به اینترنت دسترسی دارند بسیار محدود اند و تنها در حدود ٢ فیصد از افغان ها به فیس بوک و تویتر دسترسی دارند که بیشتر هم داکتر ها وغیره هستند." به گفته او نه تنها حکومت فاسد کرزی نومیدانه به طالبان تکیه می‌کند، بلکه پارلمان نیز امید خود را از دست داده است. او میگوید "شما میتوانید با انگشتان یک دست تعداد افراد طرفدار دموکراسی را در پارلمان بشمارید." در حالیکه تعداد معدودی احزاب و سازمان های غیر دولتی مترقی وجود دارند - از دید او "ضد بنیادگرا و طرفدار دموکراسی" -- که این نهاد های بعضا به شکل زیرزمینی فعالیت داشته و تعدادی هم به حاشیه سیاست رانده شده اند. او از "راوا"،  حزب همبستگی افغانستان، سازمان ارتقای توانمندی های زنان افغان و تعداد محدود دیگر به عنوان نمونه نام می برد.
با وجود مشکلات فراوانی که در مقابلش قرار دارد، او میگوید: "ما دو راه در پیش داریم؛ خاموش بنشینیم و یا به مبارزه ادامه دهیم. اما تا هنوز زنده‌ام با آنکه انتظار نداشتم تا به حال زنده بمانم." او هنوز هم نمیتواند در داخل افغانستان آزادانه سفر نماید، نمیتواند به ولایات برود، او برای امنیتش در کابل همیشه محل سکونتش را تغییر میدهد.
جویا در نطقش در سنت مری، که بوسیله بیش از صد محصل مجذوب سخنانش احاطه شده بود، به شرح دیدگاه هایش در مورد جنگ پرداخت. او با اندام کوچک خود در حالیکه به مشکل خود را به میکروفون میرساند، با مو های بلند و چشمان قهوه‌ای، دریشی تیره و شال روشن بر تن داشت و بطور غیر متوقع چادر به سر نداشت. صدایش که خشم پنهان را در خود داشت، گاهگاهی بلند میشد و من چهره های بیدار شنوندگان زن و مرد جوان را می دیدم که اندوه در آن نمایان بود. آنان بعدا پرسش های مناسب و ماهرانه‌ای مطرح کردند و نشان دادند که پیام جویا را هضم کرده اند.
"در کشور من نتیجه سیاست خارجی باراک اوباما، ازدیاد نیروی نظامی، قتل عام های بیشتر را به دنبال داشت". از سال ٢٠٠١ به اینطرف ایالات متحده امریکا  افغانستان را از " تابه داغ به آتش انداخته است."  و در ارتباط به استدلال آنانی که میگویند حضور ایالات متحده زنان را در مقابل جنایات طالبان و دیگر اسلامگرایان متعصب محافظت خواهد کرد میگوید: "جنگ هرگز به زنان افغانستان کمک نمیکند"
جویا مذاکره و گفتگو های سیاسی ایالات متحده و کرزی با طالبان را برای پایان دادن جنگ جدی نپنداشته و میگوید طالبان بوسیله امریکا و متحدانش، عربستان سعودی و پاکستان، ایجاد و حمایت می‌گردید و در نتیجه ممکن است که برای بار دیگر دولتی تحت رهبری و یا نفوذ طالبان را در صورتیکه حافظ منافع امریکا باشد بپذیرد. افزون بر آن او میگوید که هیچ و یا فرق کمی بین طالبان و دشمنان آنان در ائتلاف شمال وجود دارد، آنانیکه رهبرانشان مسئول قساوت های خونین در جریان جنگ های تنظیمی سال های ١٩٩٠ بودند. او عمیتقا مخالف اسلام سیاسی است و می‌گوید طالبان و جنگسالاران "اسلام را با سیاست درمی آمیزند و علیه مردم بکار میبرند."
او متعهد به مبارز پایدار است، به گفته او متحدانش درین مبارزه، مردم بیگناه افغانستان اند که عمیقا از طالبان و دشمنان آنان در دولت متنفر اند، "زنانیکه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند، انسان هایی که غذای کافی برای خوردن ندارند، کسانیکه مورد بمباردمان های نیروهای امریکایی و ناتو قرار می‌گیرند؛ آنان قهرمانان من اند."
رابرت دریفوس، ویراستار همکار در مجله نیشن؛ روزنامه نگار تحقیقی در الکساندریه ویرجینیا و کارشناس سیاسی و امنیت ملی است. او نویسنده کتاب "بازی شیطانی: چگونه ایالات متحده بند از پای اسلام بنیادگرا گشود"، و همکار دایمی رسانه های "رولینگ استون"، "امریکن پراسپکت" و "مادر جونز" است.
مجله نیشن، ١۴ اپریل ٢٠١١
http://www.thenation.com/blog/۱۵۹۹۵۵/day-malalai-joya



سرمایه‌داری پیشرفته و نظامیگری
هدف از این مقاله بررسی جنبه‌های اقتصادی و سیاسی نظامی‌گری در دولت سرمایه‌داری پیشرفته است و بررسی تمامی ابعاد سیاسی و اقتصادی این دولت را مد نظر ندارد.
وقتی که دولت‌های سرمایه‌داری پیشرفته -که عمدتاً از اواخر قرن نوزدهم شکل پیدا کرده‌اند- را با دولت‌های مدرن اولیه مقایسه می‌کنیم درمی‌یابیم که با وجود اینکه دولت در جوامع سرمایه‌داری پیشرفته توسط غیر نظامیان اداره می‌گردد، این غیر نظامی شدن دولت با نظامی شدن جامعه براثر صنعتی شدن جنگ افزارها همراه است. ویژگی بارز جوامع صنعتی پیشرفته پیچیده‌گی و درهم تنیده شدن قلمرو مدنی و نظامی است. ارتباطات پیشرفته راه دور، تجهیزات الکترونیکی پیچیده زندگی مدرن امروزی، نظیر تلویزیون‌های ماهواره‌ای، هواپیماهای جت، مباحث مدیریت جدید از قبیل تحقیق در عملیات، آمار و نقشه‌های پیچیده ماهواره‌ای همگی ریشه در نیازمندی‌های نظامی دارند و اولین بار با انگیزه نظامی ساخته شده‌اند. ساخت تراشه‌های ریز میکروسکوپی با ذخیره بالای اطلاعاتی که امروزه در علوم مختلف استفاده می شود در ابتدا و مدتها قبل در جهت ارتقاء و بهره‌گیری تجهیزات نظامی مورد استفاده قرار می‌گرفته است. به عنوان مثال در جنگ خلیج فارس فرماندهان نظامی آمریکا از طریق تلفن‌های متحرکی که از ماهواره بخش خصوصی مرتبط می‌شدند با پایگاهشان تماس برقرار می‌کردند.
صنعتی شدن جنگ افزارها که در ظاهر برای کاربردهای در زمان صلح ساخته شده بودند، تصور سنتی میان زمان جنگ و زمان صلح را از بین بردند. در واقع حتی در زمان صلح ساخت و ارتقاء تجهیزات نظامی نه تنها کم نمی‌شود بلکه با شدت زیادی ادامه داشته و پیشرفته‌تر می‌گردد. زیرا در دوران جدید دفاع به معنای آمادگی همیشگی برای جنگ است. باید توجه داشت که برخلاف دوره‌های پیشین این نهادینه شدن نظامی‌گری مدرن همواره به معنای تمایل قوی به تجاوزگری نظامی نیست. بلکه به این معناست که آمادگی برای جنگ یک فعالیت مطلوب و معمول تلقی می‌گردد.
این دولتها به منظور تولید سیستم‌های تسلیحاتی پیشرفته و حفظ برتری فن‌آوری نظامی درگیر نوعی فعالیت نظامی دیوان سالاری می‌شوند که در برگیرنده منافع مشترک و مناسبات میان بخش‌های نظامی و دفاعی بوروکراسی دولتی و دیگر گروه‌های ذینفع نظیر صنایع ، سیاستمداران و حتی نهادهای ائتلافی بین‌المللی نظیر ناتو است. این سیستم با دستاویز قرار دادن تامین امنیت ملی منابع صنعتی و اقتصادی جامعه را در راستای نظام‌های تبلیغاتی پیچیده سازماندهی می‌کند که این امر لازمه در اختیار داشتن سرمایه و سرمایه‌گذاری در زمینه نظامی است. تجربه دو جنگ جهانی و حتی جنگهای نزدیک‌تری مانند جنگ خلیج فارس و نیز جنگ‌ها و پیامدهای پس از یازدهم سپتامبر تاییدی بر این مدعاست. نگاهی به هزینه‌ها و بودجه‌های نظامی کشورهای پیشرفته نشان می‌دهد که تا چه حد نظامی‌گری استقرار یافته قادر به سازماندهی و تغییر جهت در کل اقتصاد است. (بودجه دفاعی آمریکا درسال۹۰ دو برابر تولید ناخالص داخلی بلژیک و نزدیک به نصف تولید ناخالص داخلی بریتانیا بوده است. در سال ۲۰۱۰ بودجه نظامی آمریکا ۶۸۰ میلیارد دلار و بودجه دفاعی بریتانیا حدود ۴۳ میلیارد دلار بوده است.)
بسیاری از مارکسیست‌ها و گروه‌های مخالف این را ناشی از ماهیت سرمایه‌داری برای کسب سود با هزینه‌های نظامی دولت برای تنظیم اقتصاد می‌دانند. حضور جنگ یا تهدید آن، نیروهای اجتماعی و سیاسی را حول سرمایه‌داریِ مدیریت شده متبلور می‌سازد؛ یعنی مداخله دولت در اقتصاد و مدیریت به منظور تضمین اشتغال همراه با تامین خدمات رفاهی و ارائه امکانات از طریق دستاوردهای تکنولوژیکی ناشی از آن را فراهم می‌کند. این سرمایه‌داریِ مدیریت شده بر نوعی سازش طبقاتی تاریخی میان سرمایه و نیروی کار استوار است. که در آن دولت نقش یک میانجی عمده را ایفا می‌کند و تلاش می‌کند از طریق برنامه‌های رفاهی درصدی از نابرابری‌های سرمایه‌داری را تخفیف دهد.
ناامنی و تلاش برای برهم زدن صلح یکی از ویژگی‌های نظام دولت‌های پیشرفته سرمایه‌داری است و براین اساس دولت‌ها برای امنیت باید همواره برای جنگ آماده باشند. آمادگی برای جنگ دولت‌ها را برای مسابقه تسلیحاتی و مدرن کردن تجهیزات جنگی و به تبع آن افزایش تولید و فروش این گونه تجهیزات تشویق می‌کند. با وجود بحرانهای ادواری اقتصادی -که درسیستم جهانی اقتصاد سرمایه‌داری‌ نهادینه شده است- تولید این جنگ افزارها می‌بایست با بروز جنگ‌هایی (هرچند منطقه ای و نه جهانی) توجیه گردد. ازاین رو حتی پس از پیامدهای فاجعه‌بار دو جنگ جهانی به رغم خواست عمومی، هنوز دیپلماسی قادر به جلوگیری از جنگ و استمرار بخشیدن به صلح جهانی نمی‌باشد. جنگ‌های مدرن (برخلاف جنگ های پیشین که خصوصیتی اشرافی و شوالیه گونه داشتند) احساسات ملی توده‌ها را درگیر می‌کنند از این رو دولت سرمایه‌داری مدرن با دامن زدن به ناسیونالیسم و خطر تهدید امنیت مرزها، تصویری از دشمن همیشگی برای توده‌ها ترسیم می‌کند تا مسابقه تسلیحاتی و هزینه هنگفت آن را قابل پذیرش و توجیه نماید. چنانچه به گفته اریک هابسبام مرگ در راه وطن روز به روز بیشتر به محصول اجتناب ناپذیر صنعت نظامی تبدیل می شود.
از این روست که تلاش برای رسیدن به صلح از طریق کوچک کردن دستگاه‌های نظامی با مقاومت بخش‌هایی مواجه می‌شوند که از این وضعیت زیان می‌ببینند. نمونه بارز این موضوع را می‌توان در زمان جنگ سرد مشاهده کرد که سازندگان تسلیحات جنگی آمریکا و شوروی سابق همواره با کم کردن بودجه نظامی مخالفت می‌کردند و حتی پس از افول جنگ سرد این ماهیت نظامی‌گری سرمایه‌داری آشکارتر شده است.
در این میان نقش دولت‌های غیرمدرن، غیردموکراتیک و توتالیتر رادر نقاط مختلف دنیا نباید از قلم انداخت. این دولتها با حمایت غیرمستقیم و مقطعی دولت‌های مدرن و مورد تهدید قرار دادن صلح بین‌المللی، دستاویز مناسبی برای بروز جنگ و ادامه روند نظامی‌گری جهان امروز هستند حضور این دولت‌ها به ویژه در مناطق حساس و ژئوپلیتیک نظیر خاورمیانه به شرایط سیاسی و اقتصادی حساسیت ویژه‌ای می‌بخشد که حفظ امنیت این مناطق را با حداکثر قوای نظامی توجیه می‌نماید. دراین میان تبلیغات ایدئولوژیک و پوپولیستی در بسیج کردن مردم در دو سوی جبهه متخاصم تاثیر عمده‌ای دارد. از این روست که در قرن بیستم همواره شاهد بروز ناآرامی در این‌گونه مناطق و کشورها هستیم.
نتیجه اینکه آنچه به ریشه یابی علل جنگ و استقرار صلح پایدار کمک می‌کند تنها در شناسایی و محدود کردن دولت‌های مهاجم خلاصه نمی‌شود. آنچه جنگ و تبعات و ملزومات آن را باعث می‌شود تنها درگیری و تضاد کشورها و قدرت‌ها بر سر منافع سیاسی و یا حتی اقتصادی نیست (هرچند این عامل را نباید دست کم گرفت)، بلکه علت آن را باید در ماهیت نظامی‌گری دولت‌های سرمایه‌داری پیشرفته جستجو کرد. تا زمانی که ساختارهای اقتصادی و سیاسی و ماهیت نظامی‌گری دولت‌ها تغییر نکند نمی‌توان امیدی به صلح پایدار داشت.

کتاب شناسی:
- درآمدی بر فهم جامعه مدرن، دولت در جوامع سرمایه داری پیشرفته، نوشته آنتونی مک گرو، ترجمه عباس مخبر
- عصر امپراطوری، نوشته اریک هابسبام، ترجمه ناهید فروغان
- عصر نهایت ها، نوشته اریک هابسبام، ترجمه حسن مرتضوی
برگرفته از نشریه آگاهانه




اینترنت و تلفن همراه در پایتخت سوریه قطع شد

همزمان با شدت گرفتن اعتراضات مردمی در سوریه، برخی گزارش‌ها از قطع شدن اینترنت و تلفن همراه در دمشق پایتخت این کشور حکایت می‌کند.
به گزارش ایتنا به نقل از یونایتدپرس اینترنشنال، در شهر سویدا واقع در جنوب سوریه، هواداران بشار اسد با مخالفان وی درگیر شده اند. این درگیری در پی تجمع معترضان سوری در مقبره سلطان پاشا الاطرش قهرمان ملی سوریه واقع در این شهر روی داد. آنها به مناسبت شصت و پنجمین سالگرد استقلال سوریه از تحت قیمومیت فرانسه، به راهپیمایی پرداخته بودند. تظاهرکنندگان پیش‌تر در حلب دومین شهر بزرگ سوریه و ۱۱ شهر دیگر نیز راهپیمایی‌های مسالمت‌آمیزی برگزار کرده بودند.
بر اساس این گزارش، تجمع از پیش برنامه‌ریزی شده‌ی مردم در حومه شهر دمشق نیز باعث شده که دولت، اینترنت و شبکه تلفن همراه را در این منطقه قطع کند.
چند ماه پیش و همزمان با اوج گرفتن مخالفت‌های مردم مصر با حسنی مبارک، دیکتاتور مخلوع مصر، نیز دولتمردان سوری برای مدتی تمام سرویس‌های اینترنتی را قطع کردند تا از انتشار خبر اعتراضات تونس و مصر در بین مردم سوریه جلوگیری کنند.



سحام نیوز: گرانمایه‌پور، نماینده کاشان، در تذکری به احمدی نژاد خواستار حل مشکل حقوق معوقه ۲۹ ماهه کارگران شرکت ریسندگی کاشان شد.
به گزارش کلمه، علاوه بر این موضوع، « رعایت نکات ایمنی و حفاظتی در ساخت نیروگاه اتمی بوشهر » و « اقدام جهت مقابله با گردوغبار استان‌های غربی و جنوبی کشور» از جمله تذکرات مکتوب نمایندگان مجلس به مسولان اجرایی کشور بود که در پایان جلسه علنی مجلس قرائت شد.
در جلسه امروز مجلس، میگلی‌نژاد نماینده بوشهر به احمدی نژاد در خصوص لزوم رعایت نکات ایمنی و حفاظتی در ساخت نیروگاه اتمی بوشهر تذکر داد.
قنبری نماینده ایلام هم به احمدی نژاد تذکر داد و خواستار صدور دستور اقدام جهت مقابله با گردوغبار در استان ایلام شد.
عزتی و پولادی نمایندگان دهلران و ایلام نیز در همین باره به احمدی نژاد تذکر دادند و صدور دستور و اقدام جهت مقابله با گردوغبار استان‌های غربی و جنوبی کشور را خواستار شدند.
امروز همچنین قاضی‌پور‌ و محجوب نمایندگان ارومیه و تهران نیز در تذکری به وزیر رفاه و تأمین اجتماعی، اقدام فوری مطابق ماده ۳۶ قانون تأمین اجتماعی در جهت برقراری بازنشستگی مشاغل سخت و زیان‌آور کارگران شرکت ناز نخ قزوین را خواستار شدند.







فرمانده مرزبانی ناجا از افزایش هزار و ۷۰۰ درصدی کشف سلاح و ۲۶ درصدی مواد مخدر در فروردین ماه سال جاری خبر داد.
سرتیپ حسین ذوالفقاری با اشاره به برنامه‌های سال ۹۰ گفت: طی یک ماه اول سال با افزایش کم سابقه‌ای در کشف سلاح مواجه بودیم به طوری که نسبت به سال گذشته بیش از هزار و ۷۰۰ درصد رشد داشته و همچنین در کشف مواد مخدر ۲۶ درصد، مشروبات الکلی ۶۷ درصد و سوخت نیز ۲۶ درصد با افزایش روبرو بوده‌ایم.
وی افزود: براساس برآوردهای امنیتی در سال جاری سرمایه گذاری بیشتری بر روی گروه‌های مسلحی که در مناطق شمال غرب، غرب، جنوب و شرق کشور حضور دارند، انجام می‌شود.



محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران، در دیدار با علی کروبی، فرزند مهدی و فاطمه کروبی که از حدود دو ماه پیش در حبس خانگی هستند، گفت امیدوار است میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان هر چه زودتر آزاد شوند "تا کمتر موجبات دلسردی علاقه‌مندان انقلاب فراهم آید."
به گزارش تلویزیون رسا، از رسانه های نزدیک به رهبران مخالفان حکومت ایران، آقای خاتمی در این دیدار با تاکید بر نقش مهم مهدی کروبی در دوران اصلاحات، او را "فرزند شجاع انقلاب" خوانده است.
علی کروبی، یکی از چهار فرزند مهدی کروبی، روز دوم اسفند ۸۸ در منزلش بازداشت شده بود که ۲۶ اسفند همان سال با سپردن وثیقه از زندان آزاد شد. اتهام علی کروبی جاسوسی برای یکی از کشورهای عربی ذکر شده است.




دنیای عرب امسال شاهد حوادث پیش بینی ناپذیری بوده است
از آغاز سال جاری میلادی دنیای عرب شاهد اعتراضات مردمی بی‌سابقه است. مردم برای دو هدف به خیابان می‌آیند: نظام دموکراسی که آزادی‌های مدنی را تأمین کند، و سامانی انسانی که در آن فساد و بی عدالتی جایی نداشته باشد.
این جنبش سراسری تا کنون دو حکومت را در تونس و مصر سرنگون کرده و نظام سیاسی را در کشورهای دیگر مانند لیبی و یمن و سوریه، به لرزه در آورده است.
بخش عربی بی‌بی‌سی از روشنفکران و نویسندگان برجسته عرب خواسته است که نظر خود را در نامه‌ای به جهان عرب درباره حوادث جاری بیان کنند.

هشدار نوری جانا، نویسنده تونسی

نوری جانا، نویسنده تونسی، نامه خود را خطاب به کودکان تونس نوشته است. او به آنها هشدار می‌دهد که اجازه ندهند بزرگتران از آنها برای خفه کردن جنبش انقلابی سوءاستفاده کنند.
این نویسنده تونسی که خود در جوانی در جنبش انقلابی میهن علیه دیکتاتوری و امپریالیسم فعال بود، هشدار می دهد که "به خاطر تسلط دیرپای اختناق، در جامعه او فرهنگ استبداد و دیکتاتوری همچنان زنده است. کسانی هستند که تلاش می‌کنند رژیمی شبیه حکومت بن علی را در تونس بر سر کار بیاورند. در برابر این افراد باید هشیار بود."
او به کودکان میهن خود توصیه می‌کند که در خیابان بمانند و از دستاوردهای جنبش دفاع کنند. به نظر او هنوز تحولات انقلابی بیشتری لازم است تا آینده‌ای شکوفا ساخته شود.
"از تونس، این کشور کوچک شمال افریقا بود که شراره جنبش انقلابی به سراسر دنیای عرب سرایت کرد. مردم تونس به ملت‌های دیگر آموختند که با دست خالی هم می‌توان در برابر ظلم و فساد ایستادگی کرد."
نوری جانا، نویسنده و اندیشمند تونسی، در دانشگاه کالیفرنیا در رشته ادبیات تطبیقی، زبان‌ها و فرهنگ‌های شرقی تدریس می‌کند.
او از کارشناسان برجسته در زمینه هنر و ادبیات عرب در مهاجرت به شمار می‌رود.
از آقای جانا نوشته‌هایی درباره سیر اندیشه در جهان عرب و همچنین متونی درباره مراحل ترجمه ادبیات عرب به زبان انگلیسی منتشر شده است.

دعوت أهداف سويف، نویسنده مصری

أهداف سويف از نویسندگان و پژوهشگران نامی مصر است. او نامه خود را به مردم میهن خود و جهان عرب به زبان عامیانه مصری نوشته است.
او در نامه خود از اهداف مردمی و مترقی جنبش مردم مصر پشتیبانی می‌کند و هموطنان خود را به مراقبت از این "مولود تازه" یعنی انقلاب ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ فرا می‌خواند.
خانم سویف به ویژه بر دلیری و هشیاری جوانان تأکید می کند؛ "آنها هستند که باید جنبش را رهبری کنند و آن را تا پیروزی دموکراسی و موازین حقوق بشر هدایت کنند."
او همچنین غرور و خرسندی خود را از مشارکت وسیع زنان مصر در جنبش انقلابی ابراز می‌دارد.
"مصر دومین ایستگاه جنبش انقلابی دنیای عرب بود. مردم قاهره با اعتراضات مسالمت‌آمیز طی تنها ۱۸ روز موفق شدند یکی از رژیم‌های نیرومند منطقه، که خود را ابدی می‌پنداشت، سرنگون کنند."
"حسنی مبارک و دو پسر او، که مصر را ملک شخصی خود می‌دانستند، اینک در بازداشت هستند."
از خانم سویف داستانی به نام "نقشه عشق" برای دریافت جایزه بوکر نامزد شد و به حدود ۳۰ زبان ترجمه شده است.
مقالات و نوشته‌های اهداف سویف در نشریات معتبر بین‌المللی به چاپ می‌رسد. از این نویسنده رمان‌های دیگری منتشر شده است، از جمله: "در چشم آفتاب" و دو مجموعه داستان: "عائشه" و"نوای شن".

نامه‌ای از أمجد ناصر، شاعر اردنی

هیوا زنگنه


أمجد ناصر، شاعر اردنی، می‌نویسد که "بهار انقلابات عربی" جهان را غافلگیر کرده است. به نظر او این جنبش فرخنده باید مدت ها پیش روی می‌داد تا در برابر جهانیان از غرور و حیثیت ملت‌های عرب دفاع کند.
او تاکید می‌کند که این انقلابات سرشتی تازه دارد، "زیرا با انگیزه‌های ایدئولوژیک صورت نگرفته و تقلید یا رونوشتی از سایر انقلاب‌ها نیست."
به نظر او آزادی انگیزه اصلی این انقلاب‌هاست. "ملت‌ها پس از دوران طولانی خمودگی و بندگی، علیه نظام‌های دشمن آزادی و زندگی انسانی طغیان کردند. رژیم‌های قبیله‌ای که در فساد و تحجر و عقب‌ماندگی غوطه‌ور بودند و از استثمار و سرکوب ملت خود ارتزاق می‌کردند."
امجد ناصر، شاعر و داستان‌نویس اردنی در لندن زندگی می‌کند. او از پیشروان نوآوری در شعر و نثر عربی شناخته می‌شود.
امجد ناصر سرپرست صفحات فرهنگی نشریه "القدس العربی" است که از سال ۱۹۸۹ در لندن منتشر می‌شود.
او به زبان عربی می‌نویسد، اما برخی از آثار او به زبان‌های انگلیسی و فرانسوی و ایتالیایی و اسپانیایی و آلمانی ترجمه شده است.
از داستان‌های امجد ناصر این آثار شناخته شده است: "خوشبخت آن که تو را دید!"، "چراگاه جان‌ها"، "تا باران نبارد!"

سخنان هیوا زنگنه، نویسنده و هنرمند عراقی

هیوا زنگنه (هيفاء زنكنه) هنرمند و داستان‌نویس کرد عراقی، جنبش کنونی جهان عرب را نه رویدادی ناگهانی، بلکه ادامه طبیعی جنبش‌های مردمی دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ می‌داند.
او در پیام خود به دنیای عرب می‌گوید که "در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مردم کشورهای عربی در مبارزه با استعمارگران هر روز خیابان‌ها را پر می‌کردند. آنها با قلبی سرشار از امید علیه ظلم و ستم مبارزه می‌کردند."
"توده‌های عرب با مبارزات دلیرانه موفق شدند بیگانگان را از کشورهای خود بیرون کنند، اما بدبختانه به زیر یوغ ستمگران خودی افتادند."
"همه آنها را خفته می‌پنداشتند، درحالی که آنها در دل نفرت و خشم انبار می‌کردند، که لاجرم روزی مشتعل شد و دامان ستمگران را گرفت."
خانم زنکنه (زنگنه) در سال های جوانی در اوایل دهه ۱۹۷۰ توسط رژیم بعث عراق به زندان افتاد. پس از آزادی از زندان، ناچار به ترک عراق شد. او پس از چند سال اقامت در سوریه و لبنان، در سال ۱۹۷۶ به بریتانیا مهاجرت کرد و از آن زمان تاکنون در لندن زندگی می‌کند.
هیوا زنگنه برای نشریات عربی و انگلیسی مقاله می‌نویسد. از داستان‌های او این آثار بیشتر شناخته شده است: "زنان در سفر"، "کلیدهای شهر" و"خانه مورچه".

پیام يوسف زيدان، نویسنده و پژوهشگر مصری

یوسف زیدان در پیام به توده‌های عرب نسبت به دو آفت انقلاب هشدار می‌دهد: خشم افراطی و گرایش به ویرانگری.

آقای زیدان می‌گوید که هر انقلاب از مراحل گوناگونی گذر می‌کند، که مرحله اول آن خشم و طغیان بر نظام پیشین است، اما این مرحله نمی‌تواند ابدی باشد؛ "خشم و غضب جوانان انقلابی باید پایانی داشته باشد."
به نظر این نویسنده، "هر انقلابی مشروعیت خود را از طغیان مردم عادی بر ظلم و ستم ریشه‌دار می‌گیرد. اما این انقلاب که به دست انسان‌های حق‌طلب صورت می‌گیرد، نباید به اعمال غیرانسانی دست بزند، و گرنه سرشت حقیقی و مشروعیت خود را از دست می‌دهد."
آقای زیدان می‌گوید که "انقلاب حرکتی عمومی است، پس باید تمام جامعه، از جمله زنان را از بند ستم‌های دیرین برهاند، و گرنه روز به روز محدودتر و منزوی‌تر می‌شود."
یوسف زیدان از نویسندگان و پژوهشگران نامی مصر است که آثاری در زمینه فرهنگ عرب و گردآوری و ثبت آثار خطی ارائه داده است.
از این نویسنده آثار بسیاری در زمینه اندیشه اسلامی، تصوف و تاریخ پزشکی در دنیای عرب منتشر شده است. از او چند رمان نیز به بازار آمده که با استقبال زیادی روبرو شده‌اند.
آقای زیدان به طور پی‌گیر برای نشریات مصری و عربی قلم می‌زند.
متن نامه‌های نویسندگان عرب را می‌توان با صدای خود آنها در سایت عربی بی‌بی‌سی گوش کرد.



احمد محمد الطیب
شیخ الازهر بالاترین مقام مذهبی اهل تسنن محسوب می شود
شیخ الازهر در مصر که بالاترین مقام مذهبی سنی مذهبان محسوب می شود درباره آنچه "دخالت ایران در امور کشورهای عربی" خوانده، به این کشور هشدار داده است.
احمد محمد الطیب در جریان یک کنفرانس خبری گفته است آنچه که در کشورهای عربی می گذرد موضوعی داخلی است و فقط به ملت های همین منطقه مربوط می شود.
رسانه های دولتی و نزدیک به حکومت در ایران اظهارات او را "خصمانه" توصیف کرده اند.
آقای الطیب که به عنوان شیخ الازهر مصر، مفتی اعظم این کشور و بالاترین مقام مذهبی اهل سنت محسوب می شود در جریان این کنفرانس خبری از رهبران کشورهای ليبی،‌ سوريه و يمن خواسته است تا به خواسته ملت هایشان در کسب آزادی و عدالت، بیشتر توجه کنند.
حسیب عمار، خبرنگار بی بی سی که پیش از این سال ها در مصر اقامت داشته است، می گوید که گفته های شیخ الازهر به عنوان بالاترین مقام مذهبی اهل سنت، بازتاب دهنده نگرانی کشورهای سنی از نقش ایران در تحولات منطقه است.
اظهارات شیخ الازهر در حالی بیان می شود که روابط ایران با کشورهای عربی خلیج فارس رو به تیرگی گذاشته است.
برخی از کارشناسان امور دیپلماتیک در منطقه خلیج فارس می گویند تنش به وجود آمده میان ایران و کشورهای عربی این منطقه از زمان پایان جنگ ایران و عراق که از صدام حسین رهبر سابق این کشور در برابر ایران حمایت می کردند، بی سابقه است.
به دنبال تحولات در بحرین و آغاز اعتراضات مردمی در این کشور، بحرین مواضع ایران را دخالت در امور داخلی خود خوانده و نسبت به ادامه آن هشدار داده است.
بحرین برای کنترل اوضاع در این کشور و سرکوب مخالفان از نیروهای نظامی امارات متحده عربی و عربستان سعودی خواسته در این کشور حاضر شوند.
ایران به شدت به این موضوع واکنش نشان داده و با ارسال سه نامه به مجامع بین المللی، از جمله شورای امنیت سازمان ملل، خواستار خروج نیروهای خارجی از خاک بحرین شده است.
بحرین می گوید تا زمانی که "تهدید ایران" ادامه داشته باشد، نیروهای خارجی برای حفاظت از این کشور در بحرین حضور خواهند داشت.
به دنبال تیرگی روابط ایران و بحرین، دو کشور سفرای خود را از تهران و منامه فراخوانده اند و بحرین اعلام کرده دو ایرانی را به اتهام جاسوسی محاکمه خواهد کرد.
پیش از این کویت ادعا کرده بود که یک "شبکه جاسوسی" برای ایران را کشف کرده است.
این کشور سه دیپلمات ایرانی را نیز از خاک خود اخراج کرده و ایران هم با عمل متقابل به این اقدام کویت پاسخ داده است.
موضع گیری ایران در برابر تحولات کشورهای عربی از زمان اعتراض ها در تونس آغاز شد. مقام های ایرانی تحولات تونس را الهام گرفته از انقلاب اسلامی توصیف کردند اما رهبران معترض در این کشور بلافاصله این موضوع را رد کردند.
مواضع مشابه ایران در تحولات مصر هم واکنش رهبران مخالف دولت وقت مصر را در پی داشت.
آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی، در گرماگرم تحولات مصر و پیش از سقوط حسنی مبارک رئیس جمهوری سابق این کشور، با ایراد خطبه عربی در نماز جمعه تهران تحولات مصر را ادامه انقلاب اسلامی ایران خوانده بود.
گفته های آیت الله خامنه ای با واکنش متفاوت برخی از گروه های مخالف دولت وقت مصر از جمله "اخوان المسلمین" رو به رو شده بود.



بازداشت یک هنرمند مریوانی توسط نیروهای امنیتی

خبرگزاری هرانا - شورش سعیدزاده هنرمند اهل مریوان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
به گزارش موکریان نیوز، روزیک شنبه ۲۸ فروردین ماه سال جاری، شورش سعیدزاده از فعالان فرهنگی شهر مریوان توسط نیروهای امنیتی این شهر در منزل خود دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
تا لحظه تنظیم خبر از علت بازداشت، محل نگهداری و اتهام احتمالی این هنرمند مریوانی خبری در دست نیست.
شایان ذکر است شورش سعیدزاده عضو هیأت مدیره انجمن موسیقی مریوان می‌باشد.



بازداشت یک شهروند کرد در شهرستان سلماس

خبرگزاری هرانا - در طی روزهای گذشته یکی از شهروندان کرد به نام "کامل ایوری" اهل روستای "اشنک" از توابع شهرستان سلماس بازداشت شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، کامل ایوری به ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سلماس احضار و در محل این ستاد برای چندین ساعت مورد بازجویی ماموران اداره اطلاعات این شهر قرار می‌گیرد.
پس از این بازجویی‌ها ماموران اداره اطلاعات شهر سلماس روز یک شنبه مورخ ۲۸ فروردین ماه به منزل این شهروند کرد در روستای "اشنک" یورش برده و ضمن تفتیش منزل نامبرده اقدام به بازداشت وی کرده‌اند.
از محل نگهداری و اتهام این شهروند کرد اطلاعی در دست نیست.




۱۶ کارگر شرکت صنایع شوفاژ البرز بیکار شدند

خبرگزاری هرانا - عیدعلی کریمی، دبیر اجرایی خانه کارگر قزوین اعلام کرد که ۱۶ کارگر شرکت صنایع شوفاژ البرز قزوین به تازگی از کار بیکار شده اند.
دبیر اجرایی خانه کارگر قزوین در گفتگو با مهر با اشاره به مشکلات کارگران صنایع شوفاژ البرز، گفت: ۱۶ کارگر شرکت صنایع شوفاژ البرز قزوین در پی تغییر محل کارخانه از شهرصنعتی البرز به شهرک صنعتی لیا بیکار شده‌اند.
کریمی افزود در حال حاضر هیچ نهادی پاسخگوی این کارگران نیست.
وی خواستار رسیدگی سریع مسئولان و نهادهای مربوط به ویژه دستگاه‌های قضایی به مشکلات کارگران شرکت صنایع شوفاژ البرز شد.
این فعال کارگری در ادامه از فرار نمایندهٔ کارگران گفته است: این کارگران با تعیین یک نفر به عنوان نماینده تام الاختیار، بدنبال گرفتن حق خود بودند که متأسفانه نماینده آنان با دریافت۸۴ میلیون تومان که بخش اعظم آن مربوط به سنوات یک ماهه کارگران در مدت کار بود، فرار کرد.



احضار بیست تن از دانشجویان دانشگاه ارومیه به کمیتهٔ انضباطی

خبرگزاری هرانا - خبر‌ها حاکی از آن است که طی روزهای گذشته، بیست تن از دانشجویان ترک دانشگاه ارومیه به کمیته انضباطی احضار شده‌اند.
دانشجویانی که بعد از برد تیم تراکتور سازی تبریز مقابل استقلال تهران در محوطه خوابگاه دانشگاه ارومیه شروع به شادی و سر دادن شعارهایی مبنی بر خشک شدن دریاچهٔ اورمیه کرده بودند روز چهار شنبه ۲۴ فروردین ماه به کمیته انضباطی دانشگاه فرا خوانده شده‌اند.
بر اساس گزارش وبسایت اورنجی، از عاملین فرا خواندن این دانشجویان به کمیته انضباطی دانشگاه می‌توان به افرادی مثل "دکتر محبوب طالعی" (معاونت دانشجویی) و "قادر قوی پنجه" (سرپرست خوابگاه‌های نازلو) اشاره کرد.
گفته می‌شود این افراد طی سال‌های گذشته بار‌ها فعالین دانشجویی را به احضار به ادارهٔ اطلاعات نیز تهدید کرده بودند.




حسن ناهید، زندانی امنیتی براثر عدم رسیدگی پزشکی درگذشت

خبرگزاری هرانا - حسن ناهید، زندانی امنیتی براثر ابتلا به بیماری سرطان و عدم دریافت رسیدگی‌های ضروری پزشکی، درگذشت.
بنا بر گزارش کانون حمایت از خانواده جان باختگان و بازداشتی‌ها، حسن ناهید از جمله زندانیانی بود که در سال ۱۳۸۳ به اتهام افشای اسناد طبقه بندی شده، به سه سال حبس محکوم شده بود و مدت محکومیت خود را در بند ۳۵۰ زندان اوین، می‌گذراند. وی پس از پایان این دوره سه ساله نیز به دلیل عدم پرداخت ۶۳هزار یورو جریمه نقدی، سه سال دیگر را در بازداشت گذراند.
این زندانی با وجود بیماری سرطان، در دوره حبس با شرایط بسیار سختی مواجه بود چرا که مسئولین امر، از مداوای وی در بیمارستانی خارج از زندان جلوگیری می‌کردند و مانع از دریافت امکانات ضروری مداوایش گردیدند.
از اینرو آقای ناهید در ‌‌نهایت پس از انتقال دیرهنگامش به بیمارستان جان خود را از دست داد.
لازم به یادآوری است که در آغازین روزهای بهار امسال نیز زندانی سیاسی محسن دگمه چی بر اثر همین کارشکنی‌ها و اهمال مسئولین زندان، در شرایط بسیار طاقت فرسای جسمانی براثر بیماری سرطان، جان خود را از دست داد و در مورد او که در زندان رجایی شهر کرج زندانی بود نیز اولیه‌ترین خدمات درمانی ضروری، دریغ شد.