جــرس:
یک هفته بعد از انتشار گزارش سالانه وزارت خارجه بریتانیا پیرامون وضعیت حقوق بشر در شماری از کشورهای جهان از جمله ایران در سال ۲۰۱۰، وزارت خارجه آمریکا نیز در گزارش سالانه خود از وضعیت حقوق بشر در جهان، جمهوری اسلامی را در کنار حکومت های عراق، چین، برمه، ساحل عاج، زیمبابوه، اوکراین، روسیه و بلاروس به "نقض جدی حقوق شهروندان" متهم کرد.
به گزارش تارنمای وزارت خارجه آمریکا، گزارش سالانه (٢۰١۰) دستگاه دیپلماسی اینکشور پیرامون وضعیت حقوق بشر در جهان که روز جمعه ۸ آوریل (۱۹ فروردین) منتشر شده، همچنین در مورد بحرین، لیبی و سوریه، سه کشوری که اکنون با ناآرامی ها و اعتراضات مردمی مواجه هستند، خاطرنشان شده است که نقض حقوق بشر در آنها "به ویژه جدی" بوده است.
در توضیحِ نقض حقوق بشر در ایران طی گزارش سالانه وزارت خارجه آمریکا، وزیر خارجه آمریکا گفته است که ایران در مواردی مدافعان حقوق اقلیتهای قومی را به عنوان تروریست معرفی و آنها را اعدام کرده است.
بر اساس گزارش فوق، هیلاری کلینتون به هنگام معرفی این گزارش که به وضعیت حقوق بشر در سراسر جهان در سال گذشته میلادی اختصاص داشت، گفت: "گزارش های متعددی وجود دارد که حکومت ایران بیش از ۳۰۰ نفر را در طول سال ۲۰۱۰ اعدام کرده است که بسیاری از آنها از اقلیت های نژادی بوده اند".
وی خاطرنشان کرد: "به عنوان نمونه چهار مرد کرد در ماه مه سال ۲۰۱۰ در زندان اوین اعدام شدند که چهار سال پیشتر به دلیل "دفاع از ضرورت احترام گذاشتن دولت به حقوق بشر" دستگیر شده بودند. او گفت: "گزارش شده است که آنها تحت شکنجه به ارتکاب اعمال تروریستی اعتراف کرده بودند".
این گزارش خاطرنشان کرده است که بخش مربوط به ایران در گزارش سالانه حقوق بشرِ وزارت خارجه آمریکا، حدود هفتاد صفحه است و در آن جمهوری اسلامی به اعمال محدودیت های شدید علیه حق شهروندان برای تغییر دولت از طریق انتخابات آزاد و منصفانه متهم شده است.
همچنین موضوعاتی چون قتل های خودسرانه توسط مأموران حکومت، ناپدید شدن افراد به دلایل سیاسی، شکنجه و بدرفتاری در زندان ها، مجازات های تحقیرآمیز، بازداشت های خودسرانه، محروم کردن افراد از محاکمه علنی و عادلانه، نقض حریم خصوصی و خانوادگی افراد و تفتیش خانه و مکاتبات آنها از جمله مواردی است که در گزارش مذکور به آن توجه شده است.
بخش دیگری از این گزارش به بررسی وضعیت آزادی بیان و مطبوعات، آزادی تجمع و تشکل، آزادی مذهب، آزادی جابجایی، وضعیت افراد بی خانمان شده و همچنین حفاظت از پناهندگان و افراد فاقد تابعیت در ایران اختصاص یافته است.
فساد مقامات حکومتی، شفافیت حکومت، تبعیض، آزارهای اجتماعی و موضوع قاچاق انسان هم در گزارش وزارت امور خارجه آمریکا بررسی شده است.
همچنین حقوق کارگران، نادیده گرفته شدن حق آنها برای تشکیل سندیکاها و انجمن های صنفی مستقل و ممانعت از فعالیت آنها برای پی گیری حقوقشان به صورت دسته جمعی در این گزارش آمده است.
گفتنی است هفته گذشته نیز گزارش سالانه وزارت خارجه بریتانیا پیرامون نقض حقوق بشر در کشورهای مختلف – از جمله ایران- منتشر شده بود، که در مراسم رونمایی از این گزارش، ویلیام هیگ، وزیر خارجه آن کشور گفت "با داشتن بالاترین نرخ سرانه اعدام در سراسر جهان، و با بیشترین تعداد روزنامهنگار زندانی، اوضاع حقوق بشر در ایران امروز از هر زمان دیگری طی دههای که پشت سر گذاشتیم، وخیمتر است."
وزیر خارجه بریتانیا اضافه کرده بود: "ما همچنان به تلاشهای خود همراه سایر کشورها ادامه میدهیم تا سوء رفتارهای ایران را در زمینه حقوق بشر آشکار کنیم و علیه آنها اقدام کنیم و اتحادیه اروپا نیز به دنبال تحریم اشخاصی است که در "نقض فاحش حقوق بشر" در ایران مسئول بوده اند.
گفتنی است سازمان ملل متحد نیز، سه هفته قبل و بعد از آنکه دبیر کل آن سازمان، طی گزارشی ١٨ صفحه ای، موارد متعدد نقض حقوق بشر در ایران را قرائت کرد، رای به محکومیت جمهوری اسلامی در شورای حقوق بشر آن نهاد بین المللی داد و اعضای جامعه جهانی، خواستار اعزام گزارشگر ویژه برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران شدند.
جــرس:
بزرگترین تجمع مردمی پس از سقوط مبارک در مرکز قاهره، با دخالت صدها تن از نیروهای امنیتی و پلیس به خشونت کشیده شد.
شبکه تلویزیون «الجزیره» در این مورد گزارش داده است که روزگذشته با حمله نیروهای امنیتی به تجمع کنندگان در میدان التحریر، نیروهای پلیس ضد شورش و مردم به سوی یکدیگر سنگ پرتاب کردند.
نیروهای امنیتی سپس با پرتاب گاز اشک آور و حمله به خیمه های معترضین، چادرهای آنها را پاره کرده و آنها را متفرق نمودند.
شاهدان عینی گفته اند که پلیس علاوه بر ضرب و شتم مردم اقدام به تیراندازی هوایی نیز نموده است و مردم نیز به سوی آنها کوکتل مولوتف پرتاب کرده اند.
دهها هزار تن از مردم خشمگین از روز گذشته در میدان التحریر تجمع و از شورای عالی نظامی که کشور را اداره می کند خواسته بودند که هرچه سریعتر محاکمه مقامات رژیم سابق و بوِیژه حسنی مبارک را آغار کنند.
رهبران نظامی مصر دو هفته پیش اعلام کرده بودند که انتخابات ریاست جمهوری این کشور تا دو ماه بعد از انتخابات پارلمانی برگزار خواهد شد.
به گزارش الجزیره، تظاهرات روز شنبه، بزرگترین تجمع مردمی پس از سقوط حسنی مبارک در ١١ فوریه (٢٢بهمن) و سقوط حسنی مبارک بوده است.
وعده نظامیان
گفتنی است هفته گذشته شورای عالی نیروهای مسلح مصر که حکومت این کشور را در دست دارد، نشستی با سردبیران نشریات و اعضای هیئت مدیره بنگاههای مطبوعاتی داشت تا آنان را در جریان اقدامات خود برای برآوردن خواسته های مردم و روند انتقال قدرت به حکومتی غیرنظامی در آینده بگذارد.
هدف از برگزاری این نشست که بیش از سه ساعت به طول انجامید، اطمینان دادن این نکته به مطبوعات اعلام شد که ارتش قصد بازگرداندن وضعیت به دوران پیش از حسنی مبارک را ندارد و در عزم خود برای برپایی حکومتی دموکراتیک و غیرنظامی در مصر جدی است.
در این نشست که دو تن از معاونان و یکی از مدیران کل وزارت دفاع در آن با مدیران مطبوعات سخن گفتند، موضوعات مختلفی از انتخابات آتی ریاست جمهوری و مجلس گرفته تا لغو تصمیمهایی که در زمان حسنی مبارک گرفته شده بود مطرح و بررسی شد اما در گزارشهایی که از نشست منتشر شده، عنوان اصلی و صدر خبر به آن بخش از سخنان اعضای شورا اختصاص داده شده که گفته اند مصر، ایران یا غزه نخواهد شد و رهبری اش را "خمینی دیگری" در دست نخواهد گرفت.
اصلاحاتی شکننده
لازم به یادآوری است، هفته گذشته بعد از همه پرسی انجام شده در مصر، مقام های آن کشور اعلام کردند که ٧٧ درصد از رای دهندگان این کشور با اصلاحات قانون اساسی موافقت کرده اند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، از جمله تغییراتی که در قانون اساسی منظور شده است:
- کاهش دوره ریاست جمهوری از شش سال به چهار سال و محدود کردن آن به دو دوره.
- ملزم کردن رئیس جمهور به انتخاب یک معاون طی سی روز پس از انتخابات.
- اعمال شرایط جدید برای نامزدهای ریاست جمهوری از جمله اینکه حداقل سن آنها باید چهل سال باشد و همسر غیرمصری نداشته باشند.
دو گروه سیاسی اصلی مصر، حزب دمکراتیک ملی حسنی مبارک و اخوان المسلمین از این اصلاحات حمایت کرده اند.
اما فعالان طرفدار دموکراسی می گویند که این تغییرات کافی نیست و خواهان تدوین قانون اساسی جدید پیش از برگزاری انتخابات هستند.
انتخابات عمومی در مصر قرار است در ماه سپتامبر (شهریور) امسال برگزار شود.
سارا تابنده
جرس:اینجا محله درخونگاه است. کوچه صاحب اختیار. اینجا خانه ای کوچک وجود دارد با دلهایی بزرگ که چند روزی است به سوگ نشسته است.تا همین چند روز پیش در همین خانه قدیمی آقابابا به کمک دیگر اعضای خانواده خانه را آب و جارو می کرد و چشم انتظار پسر بزرگش بود و هر روز دلخوش صدای پسرش بود . همان پسری که به جای برادرش با پدر سخن می گفت تا پدر غمی احساس نکند.روزهای اول پدر خیلی سراغ میر حسین را می گرفت بعد از مدتی تصمیم گرفتند که میر محمود که صدایش شبیه تر به میرحسین است به او زنگ بزند.
حالا دیگر پدر نیست و تنها یادگار باقیمانده از او امنیت و آرامش این سالیان است، حالا تنها یادگارهای باارزش باقی مانده از آقا بابا برای اهالی این خانه یک میز است و عینک و قران. اینها یادگارهایی از کسی است که تنها نان حلال به سفره آورد و فرزندانش را برای خدمت به ایران و اسلام بزرگ کرد.
در پی لغو مراسم ترحیم آن مرحوم، و برخورد با تشییع کنندگان و حمله نیروهای امنیتی و لباس شخصی به خانواده و نزدیکان موسوی، و برای بزرگداشت یاد و خاطره آن مرحوم، گفتگویی با چند تن از نزدیکان میراسماعیل موسوی داشتیم که متن کامل آنها به صورت تجمیع شده پی می آید:
ضمن عرض تسلیت به شما، لطفا از لحظات آخر حیات ایشان بگویید.
اعضای خانواده که در خانه حضور داشتنذ، می گویند که خیلی سریع اتفاق افتاد.
از مرحوم اسماعیل میر موسوی چه خاطره ای دارید؟
ایشان فردی صبور و صادق و با ایمان بودند.از میرحسین گاه و بیگاه می پرسید که کجاست. وقتی به او می گفتند که در سفر است.دیگر ادامه نمی داد..فقط دعا می کرد و هر روز با همسرش دعای توسل را مرور می کرد.
قبل از حصر، هر روز میرحسین عصرها به پدر زنگ می زد و چند روز یکبار هم به خانه پدری می آمد اما این حبس پدر و پسر را از هم جدا کرده بود. روزهای اول پدر خیلی سراغ میر حسین را می گرفت بعد از مدتی تصمیم گرفتند که میر محمود که صدایش شبیه تر است به او زنگ بزند.
وقتی می گویند میراسماعیل موسوی، چه چیزی برای شما یاداور می شود؟
یک پیرمرد مومن آبرومند با اخلاق که ادب او شهره شهر بود. سختی ها را تحمل می کرد.او به فرزندانش به خوبی یاد داده بود که تمام مصائب از لطف های خفیه روزگار است.البته وقتی در حوادث پس از انتخابات هم نوه اش را به شهادت رساندند به ایشان نگفتند اما دخترشان این مصبیت را هم لطف الهی دانستند و بر آن محنت صبر و شکیبایی کردند.خواهر میرحسین هم به مانند پدر است. او هم از شهادت علی ناشکری نکرد و تنها گفت خدایا فرزندم را تقدیم تو کردم ، تو از من قبول کن. شکیبایی و صبوری خاصی در بین خواهران و برادران میرحسین و شخص خودش وجود دارد.
وقتی مرحوم فوت شدند چه کسی به شما خبردادند؟
یکی از اعضای خانواده زنگ زد گفت که آقا بابا فوت شده و ما خودمان را رساندیم. پسر بزرگ نبود و همه منتظر او بودند تا درباره نحوه مراسم تصمیم گیری کنند. آخر او در مرگ مادر هم نبود. سهم او از بودن در کنار پیکر مادر تنها بوسه ای برپیشانی مادرش بود. اشخاص زیادی در حیاط و در کوچه و خیابان امده بودند.بالاخره میرحسین را آوردند و دوباره سهم او از تشییع پیکر پدر هم تنها بوسه ای بر بدن بی جان او شد.
البته پیش از اینکه میرحسین را بیاورند تعدادی از ماموران به خانه آمدند و گفتند که ما آقای شریف زادگان را آزاد می کنیم و شما مراسم را در مسجد ارگ بگیرید که این را میرمحمود و دیگر اعضای خانواده نپذیرفتند. گفتند یا مراسمی نمی گیریم یا مراسمی که در خور شان پدرمان باشد برگزار می کنیم. گفتند که فردای دفن هم سوم را بگیرید که به بازگشت مردم و شلوغی ها برخورد نکند.اما این هم مورد موافقت خانواده قرار نگرفت.
از میرحسین بگویید.
روحیه قویشان بر روی چهره شان تاثیر گذاشته بود. وقتی رسیدند داخل سلامی دادند. وقتی صدای گریه خانم ها بلند شد ، فقط کلامی که تکرار می کردند صبر بود.بالای سر پدر رفتند .ده دقیقه ای فقط به صورت پدر نگاه می کردند .سر پدر را در اغوش گرفتند و بوسیدند و فاتحه ای قرائت کردند.دو تا دوربین فیلمبرداری مادام از همه فیلم میگرفت.... پرصلابت مثل کوه استوار دعا می خواندند. تا اینکه یکی از خواهران به طرفش رفت و گریه می کرد. او را دعوت به صبر کرد.ایشان گفتند که خداوند کمک می کند. دعا کنید و صبر.
به دختران تاکید کردند که حالشان خوب است و نگران وضعیت آنها نباشند.بعد از پنجاه روز دیدن پدر به فرزندان خیلی روحیه داده بود. در کنار مادرشان هم مامور امنیتی بود. تاکید کردند که مقاوم بمانند. هنوز روحیه پرصلابت خود را حفظ کرده بودند.
برخورد ماموران چطور بود؟
پارچه سفید جنازه را کنار زدند و چندین بار ازجنازه عکس و فیلم گرفتند. انگار از جنازه این پیرمرد 103 ساله هم می ترسند. حتی از اشپزخانه که خانمها در حال آماده کردن خرما و حلوا بودند . عده ای ناشناس توی اتاق بودند..اولش همه نزدیکان را از کنار میر حسین و زهرا رهنورد کنار می زدند اما وقتی فضای احساسی را دیدند کمی بهتر از قبل رفتار کردند.خیلی ازماموارن نقاب و ماسک و عینک دودی و چفیه به دهان بسته بودند که شناسایی نشوند.
از نحوه برخوردشان با میرحسین و زهرا رهنورد بگویید.
خانمی که همراه زهرا خانوم بود مادام این اطمینان را به دختران دلنگران میرحسین می داد که ما مراقب مادرتان هستیم که آسیبی نبیند.اما سه مردی که زندانبان زهرا خانم بودند همه چیز را به دقت زیر نظر داشتند. همه حرکات و سکنات نزدیکان را. زهرا خانم با همه اقوام احوالپرسی کرد ومیرحسین که به طبقه بالا و در میان مردان رفت، خیلی از قیافه ها ناآشنا بود. از صبر و صداقت پدرش گفت و از خاطرات قدیمی که با پدر داشتند.وقتی می خواستند میرحسین را ببرند هم خیلی صحنه دردناکی بود .
یکی از ماموران که کلتی به کمر بسته بود که انگار زندانبان اصلی میرحسین بود خطاب به او گفت: وقت رفتنه....بعد مهندس بلند شدند و حرفی زدند که همگی ناراحت شدیم ، ایشان گفتند که به خاطر خطر سلامتی پدرم به ایشان نگفته بودم که علی شهید شده و پدرم نمی دانست ولی الان فهمیده و در کنار اوست. بعد هم باز تکرار کردند : صبر ..صبر ...صبر
از مراسم حاج میر اسماعیل موسوی بگویید.چگونه برگزار شد
در مراسم تشییعی که دم در منزل برگزار شد ، هم بی ادبی کلامی ماموران کردند و هم ضرب و شتم و هم بازداشت اعضای خانواده. ابتدا که می خواستند جنازه را به بیرون از خانه ببرند که مردی درشت هیکل آمد و مسیر جنازه را تغییر دهد که آشنایان چنین اجازه ای را به او ندادند. بعد هم جنازه به اواسط کوچه که رسید مردم فریاد می زدند" یا حسین میرحسین". که یک هو دستانی به میان امد و جنازه را به داخل آمبولانس کرد و جنازه را بدون تشییع بردند.
چه شد که مراسم تشییع به درگیری کشیده شد؟
در میان جمعیت دختری که یا حسین میرحسین می گفت را چندین مرد نامحرم گرفته بودند و به زمین می کشاندند در همین حال بیشتر فامیل مداخله کردند از جمله برادرزاده های میرحسین و دامادش که در این ماجرا به شدت دوتا از آنها که آزاد شده اند کتک خوردند. یکی برادرزاده میرحسین و یکی هم دامادش . برادرزاده میرحسین که پاها و صورتش آثار کبودی پیداشت . داماد میرحسین هم که مشت محکمی بر گوشۀ چشم چپش آمده بود که عینکش را روی صورتش خرد کرد.مشت دیگری به چشم راستش زدند .البته چند نفر از مأموران امنیتی که لباس شخصی بر تن داشتند بر سر او و برادرزاده های میرحسین که از آن دختر دفاع کرده بودند ریختند و آنها را در حالی که از خود دفاع می کردند زیر ضربات مشت و لگد گرفتند و هفت نفر از آنها را کشان کشان از جمعیت مردم جدا کردند و در کنار دیوار، جائی که جز خودشان کسی نبود نگه داشتند. لباس های داماد میرحسین تکه تکه شد. برادرزاده ها هم خاک بر لباس مشکی هایشان نشست و لباسهایشان پاره شد.
پدر شهید علی را هم که برای وساطت به میان آمده بود، بازداشت کرده و با خود بردند. آقای نوراللهيان هم با وضعيت بسيار بدی دستگير کردند و رفتار بسيار ناشايستی با ايشان انجام دادند. یعنی بی ادبی کردند و ناسزا می گفتند و ایشان را می بردند در حالیکه ایشان سابقه حضور در جنگ ايران و عراق دارد، معاون سابق وزارت اطلاعات بوده و تا هنگام انتخابات دهمين دوره انتخابات رياست جمهور در بيت رهبری فعاليت می کرده است.
فکر می کنید چرا به اعضای خانواده میرحسین در روز تشییع جنازه هتک حرمت کردند؟
اینها از خشم و کینه ای که از قبل از خاندان موسوی داشتند این کار را کردند. یکی از اقوام ما را بعد از 29 سال خدمت در سپاه اخراج کردند، او را هم اتفاقا با خودشان بردند.یک مراسم ختم چقدر می تواند ایجاد رعب و وحشت کند؟ یا تشییع جنازه ؟ نماز نمی گذارند بر میت خوانده شود.آن وقت می گویند ما اسلامی هستیم. پدری چشم انتظار فرزندش چشم می بند و پسر را نمی گذارند در مراسمش شرکت کند باز به نام اسلام. چقدر این اسلام مظلوم است.
اسامی کسانی که بازداشت شدند یا از کسانی که افراد عادی بودند اطلاع دارید؟
از بازداشتشدگان مراسم تدفین ، وحید موسوی، پسر میرمحسن موسوی برادرزاده میرحسین موسوی، جواد سلیمی، داماد میرحسین موسوی، و میرحسن موسوی، پدر ابراهیم موسوی، از کشتهشدگان دوران جنگ ایران و عراق؛ و علی موسوی، خواهرزاده میرحسین موسوی که در ششم دیماه ۱۳۸۸ در روز عاشورا کشته شد، آزاد شدهاند.
اما میرمحسن و میراسماعیل، برادرزادههای مهندس موسوی، و مهدی موسوی، دیگر عضو این خانواده، همچنان در بازداشت بهسر میبرند.
همچنین علی شکوریراد، نماینده مردم تهران در مجلس ششم و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی؛ و حجتالاسلام نوراللهیان، معاون وزیر اطلاعات در زمان محمد ریشهری و از روحانیون فعال در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران؛ در مراسم بازداشت شدند که هر دو آزاد گردیدند.
البته تمام اعضای خانواده هم که بازداشت شدند هم در دفاع از بازداشت شدگان دستگیر شدند..
از مراسمی که در بهشت زهرا برگزار کردید، بفرمایید؟
نمی دانیم پیکر بیجان مرحوم را چه کسانی غسل دادند. حتما می دانید که نگذاشتند نماز خوانده شود..دم در غسالخانه یکی از ماموران اسلحه به کمر اطلاعاتی گفت فقط میر محمود و میر عبدالله می توانند نماز بخوانند که این با اعتراض همه حضار روبرو شد ..همه فریاد می زدند الله اکبر ..دقایقی مردم فقط الله اکبر می گفتند . اقای شکوری راد فریاد می زد لااله الا الله ....که تعدادی را همانجا بردند و همچنین اقای شکوری راد را هم بازداشت کردند...همان مامور گفت که فقط خانواده بیایند نماز بخوانند..پیرمردی در این بین فریاد زد..خانواده میرحسین 70 میلیون نفر هستند کدامیک بیایند...
به برخی از افراد اجازه داده نمی شد که نزدیک مزار شوند. حاج اسماعیل کنار شهید علی موسوی آرمید و مادر شهید می گفت که امشب علی میهمان دارد. سه نوه شهید میزبان پدربزرگشان هستند. دختران میر حسین را هم در کل مراسم تهدید کردند و کاملا مراقبشان بودند.
به نظر، همه اسلحه داشتند و یک محیط نظامی و امنیتی بود. .
یعنی نمی گذاشتند دختران در مراسم پدربزرگشان حضور داشته باشند؟
بله، اینها کاملا تحت کنترل بودند.حتی به دختران اجازه نمی دادند که به مزار نزدیک شوند.پا فرا تر می گذاشتند آنها را به عقب می راندند. حتی برای فاتحه خوانی هم کسانی در کنارشان بودند. موبایل یکی از دختران را گرفتند. او به نشانه پیروزی تنها دستش را در مقابل دوربین ماموران امنیتی گرفته بود. حتی پلاک خودروی که پارک شده بود کنار، کندند و بردند.
در موقع تدفین آرامش به مراسم بازگشت؟
.چند نفر را سر قبر گرفتند و بردند. به قول خودشان شناسایی شده بودند.سرمزار نوحه ترکی می خواندند . در حین نوحه دو خانوم را دو مرد نامحرم گرفتند و بردند.زیارت عاشورا که خوانده می شد از صورت تک تک کسانی که برسرمزار نشسته بودند فیلم گرفته می شد.دو بار دعای فرج خوانده شد و در زمان دعای فرج هم یک آقایی که داشت آب می نوشید را از پشت سر آب را از دستش انداختند و گرفتند و بردند.
چرا مراسم ختم لغو شد؟
البته نهادهای امنیتی مراسم را لغو کردند و خانواده میرحسین هم فقط برای امنیت مردم این کار را انجام دادند. با اینکه مراسم لغو شده بود همه دیدند که چگونه فضای خیابان فاطمی امنیتی بود. خودروهایی که جلویشان چنگک داشت و مردم را با آن جمع می توانستند کنند. اسلحه هایی که با آنها می توانستند به افراد رنگ بپاشند تا تحت شناسایی قرار بگیرند. دقیقا وسایلی که در 25 بهمن هم دیده می شد . خیلی مجهز شده بودند.حتی در خیابان فاطمی رو به روی بانک ملی کانکس نیروی انتظامی نصب شده بود . در تمامی کوچه ها تا میدان گلها ون های نیروی انتظامی بود و در مسجد نور را بسته بودند . این تدارکات تازه به رغم لغو مراسم ترحیم صورت گرفته بود.
البته فشار زیادی نيروهای امنيتی بر خانواده ميرحسين موسوی برای لغو مراسم ختم مير اسماعيل موسوی ایجاد کرده بودند.
تعدادی از اعضای خانواده موسوی در بازداشت به عنوان گروگان بودند تا مراسمی برگزار نشود.بقيه افراد هنوز آزاد نشده اند و فشاری که وارد کردند به خاطر همين است که آزادی اين افراد را در مقابل لغو مراسم قرار داده اند. نوعی گرو کشی را انجام می دهند .
مراسمی ترحیم یعنی اصلا برگزار نشد؟
مراسم ساده ای در خانه داشتیم و مقرر شد که هزینه مراسم ختم صرف امور خیریه شود.
و کلام آخرتان
دق داد کسی پدری را در خانه ای که روزی در همان خانه ،همان پدر پناهش داد و این ظالم در سوگ نشاند پسری را که آرزوی دیدار پدر مظلومش را داشت.
مصطفی معین: انتخابات سالم نباشد رای نمی دهم
کلمه: دکتر مصطفی معین وزیر سابق علوم در دولت سیدمحمد خاتمی و یکی از کاندیداهای انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری معتقد است اتفاقات دوسال گذشته تداوم اصلاحات است. او از اسلامی می گوید که در آن واقعاً اصل بر برائت و آزادی است، مگر آن که خلافش ثابت شود. آن اسلام انسان را پاک میداند، چرا که انسان فطرتاً پاک، حقگرا و عدالتجو آفریده شده است.
دکتر معین معتقد است نباید آرمان ها را فراموش کرد، از طرف دیگر باید به واقعیتهای جامعه، محیط و توان خود و توان جمعی هم توجه کرد. نه در آرمانها و ایدهآلها ذوب و از واقعیتها جدا شد و نه در واقعیتها و روزمرگی ها به عقب بازگشت و آرمانها را فراموش کرد.
او می گوید: راه ادامه دارد. خیلی نباید عجول بود. متن گفت و گوی ویژه نامه نوروزی شرق را با دکتر مصطفی معین در پی می خوانید.
-آقای دکتر مدتهاست از شما خبری نیست.
باید دید چه چیز خبر است؟ خبر که حتما نباید انعکاس بیرونی داشته باشد. ممکن است در درون انسان هم خبرهای زیادی باشد و چه بسا آنچه در درون انسان می گذرد اهمیتش از انعکاس بیرونیاش بیشتر باشد. البته انسان چون موجودی اجتماعی است نمیتواند خود را از اجتماع جدا بداند. در عین حال آن چه تعیین کننده است انگیزه فرد است وتاثیرگذاری اجتماعی او و بعد بیان و یا اقدامی که بر اساس آن انگیزه و اثر میخواهد انجام دهد. من الان وقتم سخت و به صورت متراکمی بر همین اساس پرشده است.
-مشغول چه کاری هستید؟
بخش مهمی از وقت من را مثل گذشته فعالیتهای علمی و تخصصیام میگیرد که در زمینه آلرژی و ایمونولوژی است. در مرکز ما با برخورداری از پژوهشگران جوان و سخت کوش تحقیقات خوبی انجام می گیرد. شاخصهای این مر کز تحقیقات از نظر کیفیت و اثر بخشی در میان سایر مراکز تحقیقات پزشکی کشور بسیار برجسته است. از طرفی تدریس و پژوهش و کار با دانشجویان و دورههای تخصصی هم بخش دیگری از فعالیت های من در این زمینه است؛ اما در زمینههای اجتماعی و مدنی هم تا جایی که بدانم و بتوانم فعالیت میکنم.
- به طور مشخص چه فعالیتهایی؟
در حوزه اجتماعی و فرهنگی هم اکنون دو سه موضوع دغدغههای اصلی من هستند .یکی مساله اخلاق کاربردی است که امروز به اخلاق حرفهای شهرت دارد؛ بعد از آن که در سال ۸۲ از وزارت استعفا کردم و از دولت بیرون آمدم این دو سه نیازی را که امروز مطرح می کنم آن روز هم در ذهن من بود و به سراغشان رفتم. یکی همین مساله اخلاق بود که انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری در پایان سال ۸۳ تاسیس شد؛ دغدغه بعدی توسعه علمی ایران است که کشور ما از پتانسیل عظیمی به لحاظ مادی و معنوی، از نظر تاریخ تمدن، منابع انسانی، جوانی جمعیت، استعدادهای سرشار ، انگیزههای قوی و ثروتهای مادی نفت و گاز برخوردار است، ولی به خصوص از ضعف نهادهای علمی و مدنی در این زمینه رنج میبرد که در این وجه جمعیت توسعه علمی ایران در پایان سال ۸۳ تاسیس شد. یکی دیگر از دغدغه ها هم جنبههای اجتماعی مسئولیت یک انسان است که به ویژه مثل حوزههای تخصصی پزشکی باید سازوکارهایی پیدا کرد که مسایل را آسیب شناسی کند و به تشخیص و ارایه راه حل و پیشگیری و درمان برسد . امروز جامعه ما دچار آسیبهای اجتماعی زیادی است و برخی از آنها باعث شده ایران در رتبههای نخست جهان قرار بگیرد، مثل اعتیاد یا اختلالات روانی و افسردگی و اضطراب ، آن هم در کشوری که جمعیتی جوان دارد. بزهکاری، طلاق، خودکشی، جرایم مختلف، فساد اداری و اقتصادی و سوء مدیریت همگی جزو آسیبها محسوب میشود. فقر اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی هم زمینه مشترک این مشکلات است . در این زمینه هم من در حدّ توانم کاری را در مؤسسه رحمان شروع کردم. در عین حال اطلاع دارید که سه سال قبل در انتخابات نظام پزشکی هم شرکت کردم و به عضویت شورای عالی نظام پزشکی در آمدم که بلکه بتوان علیرغم مناسبات خطی و فضای سیاست زده سازمان نظام پزشکی، کمکی به سامان یافتن وضع نابهنجار دارو و درمان و مشکلات حاد مردم در این زمینه ها نمود .
- انجمن شما کمکی به حل این آسیبها کرده است؟
در واقع همین وجه از دغدغههای اجتماعی منجر به تشکیل موسسهای در حوزه اجتماعی تحت عنوان «رحمان» شد که در سال ۸۵ آغاز به کار کرد. «رحمان» مخفف رشد آگاهی اجتماعی، حمایت از آسیب دیدگان و برخورد اندیشمندانه با آنهاست که تداعی کننده رحمانیت خدا و شمول آن نیز باشد. یعنی حمایت از آسیبدیدگان بدون توجه به مرزبندیهای فرهنگی ، اجتماعی، سیاسی، جنسیتی، قومیتی و… ، که در جلسات متعدد علمی و تخصصی، مسایل را با مشارکت صاحبنظران مختلف از جمله روانشناسان و جامعهشناسان، روانپزشکان ، فلاسفه، سیاستورزان ، متخصصان اقتصاد و توسعه و محققان در حوزههای دیگر مورد بحث قرار داده است. مخاطب این موسسه بیشتر جوانان، نوجوانان و کودکان و زنان گروههایی که بیشتر در معرض آسیب قرار دارند.
- با این تعدد موسسات فکر میکنم شما سهم خوبی در اشتغالزایی داشتید.
در تاسیس این نهادها بیشتر از نیروهایی با تخصص و رتبه علمی بالا و استفاده شده است. در انجمن اخلاق بیش از ۲۲۰ نفر عضو هستند. در توسعه علمی بالای ۱۵۰ نفر؛ در مؤسسه رحمان هم در حوزه فعالیتهای مرکزی آن ۳۰ تا ۴۰ همکاری دارند و مخاطبان زیادی در سطح جامعه دارد. همه نهادهایی که برشمردم خبرنامه و یا نشریه داخلی ، نشریه تخصصی ، پایگاه الکترونیکی ، سخنرانی های منظم و همایش علمی گوناگون دارند. من این کارها را اقدامات و ضرورتهای زیرساختی میدانم که فراتر از مسایل روز هم هست و اختصاص به یکی و دو سال اخیر هم ندارد. از زمان استعفایم در سال ۸۲ که از مسئولیتهای سنگین اجرایی دولت آزاد شدم، انگیزه آن را داشته و دارم. بنابراین دغدغههای امروز من بیشتر از این نوع است و اینها را اساسیتر میدانم تا دغدغههای روزمره سیاسی. ما دو نوع مسأله داریم: مسایلی هست که از اهمیت بالای زیربنایی برخوردارند و مسایلی هم حاد و فوری هستند و ممکن است که هر دو با هم باشند . من این نوع دغدغهها را دغدغههای اساسی یک دانشگاهی مسئول یا کسی که احساس مسئولیت در رابطه با جامعه خود دارد میدانم، و فکر میکنم در این زمینهها در کشور بسیار کم کار شده ، به نظر میرسد حتی احزاب و فعالان سیاسی ما باید امور اجتماعی در راس اولویتهایشان باشد. به نظر من اینها بخشی از همان مسائل اساسی تاریخی، اجتماعی و سیاسی ماست که به درستی تحت عنوان ضعف جامعه مدنی و ساختارهای علمی و مدنی مطرح شده است.
-به چه شکلی؟
با بالابردن سطح آگاهی و توانمندی مردم، آشنا کردن آنها با حقوق اساسی خودشان، با نگاه علمی و با ریشهیابی مشکلات و ارایه راهحلهای کارشناسانه و تدوین راهبردها و استراتژیهایی برای بالا بردن ظرفیتهای مدنی اجتماع و فکر میکنم در این زمینهها کم کار شده است.
-در مورد انجمن اخلاق چه اهدافی را دنبال کردید؟
انجمن اخلاق برنامهریزی راهبردی خود را تا حدودی انجام داده است. تدوین اصول اخلاقی انجمن، خود از اولین کارهایی بود که در دستور کار قرار گرفت و بعد این موضوع در اولویت قرار گرفت که اخلاقیات حرفه ای و نیاز به آنرا در سطح جامعه مورد بحث قرار دهیم ، کمک و پشتیبانی کنیم که این مساله در نهادها و سازمان های مختلف دولتی و غیر دولتی مورد توجه قرار بگیرد. البته اصلیترین مخاطبان این کار جامعه علمی و دانشگاهی، روشنفکران و مدیران کشور هستند. حدود یک سال درباره اصول اخلاقی مشترک انجمنهای علمی بحث و مطالعه کردیم و آن را تدوین کردیم و در دو همایش یکی انجمنهای مرتبط با وزارت علوم و دیگری نمایندگان انجمنهای علمی گروه پزشکی موضوع را مورد بحث و تبادل نظر قرار دادیم که این چارچوب را در مجامع خود بحث کنند و در یک رفت و برگشت کمک کنیم اخلاق حرفهای انجمنها متناسب با تخصصهای مربوط تعریف و تدوین شود. در این مرحله در نظر داریم بعد از انجمنها سراغ نهادهای مدنی و اجتماعی، بنگاههای اقتصادی، تولیدی و خدماتی و دستگاههای اجرایی برویم.
انجمن آسم و آلرژی ایران هم که از سال ۱۳۷۵ تاسیس شد، اکنون در دوران شکوفایی علمی و اجتماعی خود است و فصلنامه علمی ـ پژوهشی آن که به زبان انگلیسی منتشر می شود از بالاترین رتبه علمی و ضریب نفوذ(Impact Factor)در میان مجلات تخصصی علوم پزشکی کشور برخوردار شده است. همچنین در حوزه نظام سلامت در اوایل سال ۸۳ اولین و تنها کرسی یونسکو در آموزش سلامت کشور طبق قراردادی با سازمان جهانی یونسکو تاسیس گردید که هم در حوزه های تخصصی آموزش و پژوهش و هم در حوزه آموزش های بهداشتی و اجتماعی فعالیت دارد.
- میشود به شما حق داد که در حوزه سیاسی حضورتان کم رنگ باشد.
نه من حقی ندارم (با خنده) اصلاً این نوع فعالیتها از پیش نیازهای رشد سیاسی و فرهنگی جامعه است.
- پس پیش نیازها را برای حضور سیاسیتان در آینده فراهم میکنید.
حضور من مهم نیست؛ مهم این است که جامعه از رشد و بلوغ اخلاقی، اعتقادی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی برخوردار باشد. سیاست یک وجه اساسی زندگی ماست، یعنی کمک به اداره امور جامعه که آن هم امری اخلاقی است، لذا در عرصه سیاست هم باید رشد لازم را پیدا کنیم. آن رشدی که متناسب با شأن ملت شرافتمندی مثل ایرانیان است. سابقه توصیه های اخلاقی در کشور ما در حیات تاریخی اوست، چه پیش از اسلام و چه در دوران اسلامی. برخی از اصول اخلاقی ما که به دوران زرتشت برمی گردد الآن در همین ضوابط اخلاق حرفهای مورد تاکید است، مثل همین صداقت(Honesty)، یعنی چیزی که فرد تصمیم دارد و به آن فکر و بیان و عمل میکند همگی در یک جهت باشد. این همان شعار کهن دینی ما ایرانیان است؛ “پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک”. متأسفانه ما امروز از اخلاقیات خیلی دور شدهایم، با آن که پیامبر ما رسالت پیامبرانه خود را در یک جمله خلاصه کرده است که “من مبعوث و برانگیخته شدم تا اخلاق انسانها و جامعه انسانی را به کمال برسانم”، اما در مقایسه وضع امروز ما با آن معیارها، کارنامه اخلاقی جامعه ما را در اخلاق سیاسی، اخلاق اداری، اخلاق خانوادگی، اخلاق کار، اخلاق رفت و آمد و ترافیک شهرها و جاده ها، اخلاق اقتصادی و نظایر آنها ببینید. ما چه پیروی از پیامبرمان که پیامبر رحمت و مداراست در عمل داریم؟ در صورتی که الان مساله اخلاق در سطح جهان اهمیت بالایی پیدا کرده است. در همه شئون زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و اداری ارزشهای اخلاقی را حاکم میدانند. اخلاق در علم، تکنولوژی، محیط زیست و همه عرصههای جدید زندگی بشر. خوب وقتی ما کشوری باشیم که اولین و یا دومین رتبه تخریب محیط زیست را در دنیا داشته باشد این چه نوع رفتاری است که با محیط زندگی خودمان داشته ایم؟ یا ترافیک و آلودگی هوا، نوع برخورد ادارات با مراجعان حتی در بیمارستانها، مناسبات انسانی و اخلاقی ما اصلاً قابل قبول نیست. در بعد اجتماعی و آسیبهای اجتماعی هم تاثیر خود را در این حرکت داشته است. مگر میشود کسی که دچار آسیب جدی از نظر فقر سیاسی یا فرهنگی و یا اقتصادی است، با او وارد بحث روز سیاسی شوی؟ آیا اصلا ذهنیت و آمادگی یا گوش شنوایی هست؟ من کاری ندارم که آیا در میان مسئولان اصلاً منطق و گوش شنوایی در این زمینهها هست یا نه، ولی بین مردم، چه خانواده ای که به نان شب محتاج است یا دچار مشکلات و بیماریهایی است که تمکن ندارد هزینه درمانش را تامین کند، چگونه میتواند شنوای بحثهای نظری باشد؟ الآن حدود ۷۰ درصد هزینههای درمانی بر دوش مردمی است که درصد بالایی از آنها زیر خط فقر اقتصادی اند. خوب در چنین اوضاعی چگونه میتواند تحلیلگر سیاسی خوبی باشد و از حقوق خود دفاع کند؟ پرداختن به این فعالیتها زمان میبرد، اما از کره مریخ نیز نخواهند آمد که این مسایل را برای ما مورد مطالعه و تحقیق و تدوین راهبرد و برنامه ریزی قرار دهند. لذا من مرزی بین فعالیت اجتماعی و فعالیت سیاسی نمیبینم. منتهی اعتقاد جدی دارم که اگر ما همه چیز را در سیاست و سیاست را فقط در مسایل و مشکلات روز و در انتخابات آن هم شب انتخابات خلاصه کنیم، پاسخ نخواهیم گرفت. البته همه اینها به معنای نادیده گرفتن مسایل سیاسی روز و پیرامونمان هم نیست.
- به هر حال این انتقاد در مورد شما مطرح هست که سکوت کردید. روزه سکوت گرفتید.
اگر هم روزه سکوت گرفته باشم سعی کردم روزه عمل نگیرم. شعار اصلی انتخاباتی من در سال ۸۴ چه بود؟ یکی این که “اصلاحات گامی به پیش” و دیگری “دموکراسی و حقوق بشر”. آیا اینها که گفتم جزء اصلاحات گامی به پیش، رفع فقر و نابرابری و حقوق بشر نیست؟
- ببینید شکل اتفاقات دو سال اخیر بعد از انتخابات ریاست جمهوری به گونهای بود که بیشتر همطیفان شما را در عرصه سیاسی به اعلام موضعگیری و حمایت واداشت. در مورد بازداشتها، توقیفها، مسایل دانشگاهها و دانشجویان و استادان و… چیزی که از شما شاهد بودیم، سکوت بود. شما میفرمایید خیر سکوت نکردید. پس آیا از راه دیگری مسایل را دنبال میکردید؟
خوب در سال ۸۸ که سال انتخابات بود من به طور نسبی فعال بودم. ترجیح میدادم اقداماتی را که عملاً شروع کرده بودم و بر اساس نوع تفکر و گرایش علمی و اخلاقی ام ادامه دهم. من در مسئولیت اجرایی و سیاسی گذشته خواه ناخواه در مناسبتها و موقعیتهایی اعلام موضع و اظهار نظر می کرده ام و نوع موضعگیری هایم نیز مشخص بود. اما بعد از آن احساس کردم باید به مسایل به طور عمیق تری بپردازم و سعی کنم با کار مطالعاتی و هماندیشی با تخصصهای مختلف به راهحلهای مشترک برسیم و این اقدام شروع شد. نمیخواستم این ضرورت تحتالشعاع مسایل مقطعی قرار بگیرد. یکی از مشکلات جوامع جهان سوم این است که کمتر به فرصتهای مطالعه و اندیشه، آن هم به صورت جمعی و سیستمیک توجه میکنند. بعد هم اگر آن اندیشه ها بعد از مدتی تبدیل به سیاستها و برنامههای کلان شود فرصت استمرار پیدا نمیکند – به خاطر بحرانهای سیاسی، اجتماعی و مدیریتی – و آن وقت کشور زمان را از دست میدهد. عنصر زمان امروز بسیار اهمیت پیدا کرده است. من فکر میکنم یکی از مصادیق عصر و زمانی که خدای ما در سوره والعصر به آن سوگند میخورد، امروز است. به خاطر پیشرفت علم و تکنولوژی و سطح آگاهی عمومی، آن قدر تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پر شتاب، در حال تغییر و در برخی موارد تخریبی است که ما اجازه نداریم فرصتها را از دست بدهیم. یعنی در هر شرایطی آن مسئولیت، آن رسالت که بهرهگیری از وجه امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات است، یعنی قدرت تفکر و تعقل، تصمیمگیری و انتخاب، کار جمعی و مدنی، تأمل و تحقیق جمعی نباید تحتالشعاع حتی مسایل درست روزمره قرار بگیرد. این بود که آن حرکت ادامه یافت. من در انتخابات دهم منفعل نبودم، در حدّ توانم هم نظر دادم، هم سفر کردم و هم حرف زدم. فقط هفته آخر منتهی انتخابات در ایران نبودم، چون از چند ماه قبل برنامهریزی کرده بودم که در یک کنفرانس علمی در لهستان شرکت کنم. بعد که برگشتم مصادف با اتفاقات رخ داده و یا در حال جریان انتخابات دهم بود. پس این نبود که بیتفاوت باشم، اما فقط درحد وظیفهای که فکر میکردم عمل کردم.
- خیلی علنی نیست؟
من در همه دورههای فعالیت سیاسی و اجراییام تلاش کردهام عملکردی شفاف داشته باشم ولی به جای این که روی اشخاص متمرکز باشم روی معیارها تمرکز کنم. در این مرحله هم غیر از این نبود چه در مورد جریانهای سیاسی و چه در مورد دوستان عزیزی که در حبس هستند یا کاندیدا بودند یا هوادار آنها بودند، سعی کردم به معیارها بپردازم و تا آنجا که قبول داشته باشم آنها را ترویج کنم. این را مؤثرتر میدانم.
چرا؟
چون فکر میکنم این نوع برخورد هم اثربخشی بیشتری در مخاطبان ما که جامعه هستند، دارد و هم استمرار بیشتری پیدا میکند و در نهایت بهتر نتیجه می دهد.
- بخشیاش هم شاید مصلحت باشد. همین که ما مجوز گفتوگو با شما را داریم.
این هم چون شما تشخیص مصلحت دادید میتواند باشد. اما این یک تصمیم مقطعی نبوده، تدبیر بوده است. در این جهت گیری سعی کردم از امکاناتی که داشتم استفاده کنم. مثلا تا وقتی که وبلاگ من را فیلتر نکرده بودند علیرغم همه تراکم کاری از همان اواخر اسفند ۸۳ در وبلاگ فعال بودم، حسب شرایط روز یا موضوعاتی که از نظر خودم اهمیت داشت، مطلبی مینوشتم و دهها و صدها نظر و کامنت میآمد، اما وقتی فیلتر شد دیگر ارتباط دو طرفه نبود.آن هم چند ماهی است که تعطیل شده است. فضای رسانهای رسمی را هم که خودتان بهتر میدانید، شعار من در دوران انتخابات نهم ریاست جمهوری، دولت بیسانسور بود، ولی یکی از تبعات سیاستهای دولت کنونی فیلتر وبلاگها از جمله وبلاگ من بود. از نظر خودم حقیقتاً دلیلی برای فیلتر شدن این نوع مباحث وجود ندارد به جز تنگ نظری و سوءظن و بدبینی و دشمن انگاری همه. به نظر من این که یک نفر که زمان مدیدی از مسئولان این کشور و کاندیدای ریاست جمهوری بوده و از همه فیلترها با هر مکانیزمی برای انتخابات عبور کرده (البته به کیفیت انتخابات نهم که مورد تاییدم نبود و اعلام هم کردم در اینجا کاری ندارم) و به زبان علمی و شفاف مسایل خود را با مخاطبانش که عمدتاً جوانان هستند، مطرح میکند این را باید تقویت نظام دانست. این تضعیف نظام نیست. ولی چه میشود کرد؟
- شما به وبلاگتون اشاره کردید که این یک نمونه کوچکی است از آن چه طیف شما طی این دو سال با آن مواجه بود. مثلاً انحلال حزبی که مولود جنبش دوم خرداد بود و شما با نام آن وارد انتخابات ریاستجمهوری شدید.
در مورد احزاب و رسانهها و مطبوعات هم نظرم همین است. باید ضابطه قانونی داشت. قبول دارم قانون محترم است و طبق آن افراد به شکل فردی و جمعی و حزبی میتوانند و باید فعالیت کنند و اگر خارج از آن بود میتوان برخورد کرد. اما همه اینها به نوع نگاه و تفکر مبنایی و نه ابزاری به قانون باز میگردد. این که من میگویم مهمتر از فرد، نوع نگاه و معیار تفکری است که شکل میگیرد به همین دلیل است. به جای این که فقط موارد را ببینیم باید ریشه آن اقدامها و اصل آن کارها را مورد توجه قرار دهیم. سرچشمه همه این کارها یکی است. ناآگاهی به شرایط زمانه و نوع نگاه غیر واقعبینانه و تنگنظرانه ای است که با واقعیاتهای امروز جامعه ما و جامعه جهانی که در عصر ارتباطات و جهانی شدن هستیم تطبیق ندارد. این نوع نگاه با اسلام نابی که وجود داشته و باید وجود داشته باشد هم تطبیق ندارد. در اسلامی که ما به آن اعتقاد داریم واقعاً اصل بر برائت و آزادی است، مگر آن که خلافش ثابت شود. آن اسلام انسان را پاک میداند، انسان فطرتاً پاک آفریده شده است. حقگرا و عدالتجو آفریده شده است. خوب اگر از اینها فاصله گرفت باید به زمینههای آن توجه کرد. زمینههای فکری و تربیتی که از خانواده و جامعه و رسانه جمعی که صدا و سیماست شروع میشود تا مهدکودک و مدرسه و دانشگاه و فرهنگ عمومی و نوع حکومت و مدیریت. من برای این سیاستها و تصمیمهایی که از دل آنها انحلال احزاب و نهادهای شناخته شده و خوش سابقه سیاسی و برخورد با شخصیتهای دلسوز کشور و انقلاب در میآید سخت نگرانم و معتقدم ادامه این روند، صدمات جبرانناپذیری دارد که تضعیف نظام و منافع ملی را در پی خواهد داشت.
- برای اتفاقات دو سال اخیر بعد از انتخابات ریاستجمهوری شما چه نامی میگذارید؟ اظهارنظرها متفاوت است. جنبش؟ شورش؟ انقلاب مخملی؟ حرکات ضدانقلابی؟ رویداد سیاسی؟
بیشتر من فکر میکنم آنچه در جامعه رخ داده است، در ادامه جنبش اصلاحات است و برای جامعه جوانی که رو به آینده است، طبیعی هم هست. چون جوان رو به آینده است. بندة نوعی اگر واقعبین باشم- در هر سطح و مسئولیتی که باشم فرقی نمیکند- که در دهه پنجم یا ششم یا هفتم و هشتم و… زندگی هستم – باید فرصت را به فرزندانمان یعنی نسل سوم و چهارم انقلاب بدهیم که وارد عرصه شوند و با خوشبینی و حسنظن با آنها برخورد کنیم، تجارب خودمان را در اختیار آنها قرار دهیم، از آنها پشتیبانی فکری و اخلاقی کنیم تا بتوانند آینده را تضمین کنند به نظرم این واقع بینی وجود ندارد. به همین دلیل هر حرکتی که از طرف این نسل که فرزندان خودمان هستند صورت بگیرد، با چشم توطئه به آن نگاه میشود، بعد اسمش میشود ضد انقلابی یا آن که مرتبط با آن سوی مرزهاست! بنده میگویم اتفاقاً این نسل از نظر خردگرایی از نسلهای قبل خودش که ماها باشیم منطقی و خردگراتر است. ماها احساساتیتر بودیم و این به خاطر شرایط زمانه هم هست، چون جامعه جهانی هم رو به تکامل است. نوع نگاه اعتقادی ما ایجاب میکند که به سمت یک جامعه مطلوب و مدینه فاضلهای حرکت داریم. طبیعی است نسل جدید از ما خردگراتر باشد، روی مسایل بیشتر تأمل کند و روی نظرات خود بایستد. چیز بدی که نیست، این اعتماد به نفس یعنی عقلانیت بیشتر و دوری از افراط و تفریط. باز هم من تاکید میکنم اگر نوع نگاهمان را اصلاح کنیم، نوع برداشتمان را از مبانی اعتقادی و فرهنگی اصلاح کنیم، از زمانه بیشتر درس بگیریم، از سرنوشت جوامع، اقوام و حکومتهای گذشته بیشتر درس و پند بگیریم، نه گذشته ۲ هزار سال قبل، گذشته ۱۰ سال و ۳۰ سال قبل را میگویم، رژیم قبل را میگویم و اتفاقاتی که همین الان در کشورهای اسلامی منطقه رخ میدهد باید درسآموز باشد. اگر مثبتتر نگاه کنیم بسیاری از اتفاقاتی که افتاده قابل قبول، طبیعی است و نتیجه عملکرد کلی نظام اجتماعی و مدیریت هایی است که رای و نظر خود را به خواست عمومی ترجیح می دهند.
- برخی معتقدند تضاد بین ساختار سیاسی اجتماعی منجر به خلق این فضا شد.
باید ببینیم این ساختارها نتیجه چه چیزی بوده است؟ نتیجه نوع تفکر و اندیشه ما بوده که در قالب یک ساختار و نظام اجتماعی و حکومتی خود را نشان میدهد. در چارچوب آن ساختار است که رفتارها شکل میگیرد. من باز نوع رویکرد و نوع برداشت از مبانی دینی، فکری و سیاسی را زمینهساز این ساختار میدانم. قبل از این که ساختارها بخواهد با هم در حالت تعارض قرار بگیرد، نوع تفکر، نوع برداشت ها و نگاههاست که در تعارض قرار میگیرد. آن جا باید مسایل حل بشود.
- راهحل آن در این مرحله چیست؟
این است که در یک فضای کاملاً سالم، آزاد و دموکراتیک با به رسمیت شناختن تکثر جامعه، حقوق مخالف و تفاوتها و نه تبعیضها، متفکران جامعه و صاحبنظران بنشینند و با هم گفتوگو کنند. حقوق جامعه را به رسمیت بشناسند و در یک شرایط برابر، صادقانه و احترامآمیز به راهحل برسند.
- و اگر به راهحل نرسیدند؟
در این صورت باز دلیلی نیست که در حالت تضاد و تعارض قرار بگیرند و بخواهند یکدیگر را حذف و یا حقوق اساسی مردم را زیر پا بگذارند.
- با این اوصاف فکر میکنید امکان خلق فضای جدید سیاسی وجود داشته باشد؟
بله، البته زمان میبرد. اما اگر نخواهیم به آن تن دهیم، جبر زمانه این نوع واقعیتها را به ما تحمیل خواهد کرد، منتهی با خسارت و هزینه بیشتر. پس بهتر است انسان که یک موجود متفکر و انتخاب کننده است، در یک شرایط مناسب خودش انتخاب کند و اجازه ندهد که جبر زمان آن را با تلخی تمام به جامعه یا نظام اجتماعی تحمیل کند که در دوره معاصر بسیار هم اتفاق افتاده. سرنوشت حکومتها و جوامع در طول تاریخ میتواند برای ما درس باشد، اگر مطالعه کنیم. یکی از مشکلات فرهنگیو تربیتی ما این است که کمتر عادت به مطالعه داریم.
- در ریشهیابی حوادث اخیر آن را ادامه جنبش اصلاحات دانستید. الان پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان را چطور میبینید و این زمزمههایی که برای حذف کامل اصلاحات میشود را محتمل میدانید؟
بدون مطالعه و رجوع به شاخصها اظهارنظر نمیکنم. یکی از دلایل سکوتم نیز به همین خاطر است. تحقیق نکرده ام، اما فکر می کنم به طور نسبی اصلاحات پایگاه خوبی در میان مردم دارد. مردم به اصلاحطلبان اعتماد بیشتری دارند. بله من انتقاد می کنم که در دوره اصلاحات از فرصتها خوب استفاده نشد، نه این که نخواسته باشند، تا حدی استفاده شد و فرصتهایی هم از دست رفت، نه برای خود اصلاحطلبان، برای رشد جامعه و پیشرفت کشور. روند گذشته ممکن است باعث سرخوردگیهایی هم شده باشد. اما در مقایسه عملکرد دولت اصلاحات و رفتار مسئولان آن در ابعاد اخلاقی، تامین حقوق و آزادی و امنیت مردم، احترامی که برای ملت و دولت ایران در سطح جهانی وجود داشت، فکر میکنم در این مقایسه پایگاه اصلاحات نه تنها تضعیف نشده بلکه تقویت هم شده است. این برداشت شخصی من است. به نظر من راه ادامه دارد. خیلی نباید عجول بود و در عین حال نباید توجیهگر وضع موجود هم بود. اگر بخواهیم خیلی اصولی فکر کنیم از یک طرف باید آرمانهایمان را در نظر داشته باشیم و از طرف دیگر به واقعیتهای جامعه، محیط و توان خود و توان جمعی هم توجه کرد. نه در آرمانها و ایدهآلها ذوب و از واقعیتها جدا شد و نه در واقعیتها و روزمرگی ها به عقب بازگشت و آرمانها را فراموش کرد. تفکر راهبردی این است که با شناخت دقیق و عالمانه واقعیتهای محیطی، آرمانهای بلندمدت را در نظر بگیریم و با تدوین استراتژی و برنامه ریزی مناسب، گام به گام به سمت هدف نزدیک شویم. اگر بخواهیم تعریف اصلاحطلبانه هم بکنیم، باز راهش همین است نه راهی که یک شبه به هدف برسیم. انقلاب هم فکر نمیکنم نتیجهبخش باشد، چون دوباره باید از صفر شروع کرد. پس اهداف و آرمانها همیشه برای ما ارزشمند هستند و باید به سمت آن حرکت را آغاز کرد و استمرار بخشید. این حرکت در هیچ شرایطی نباید متوقف شود، ممکن است کمی تند یا کند شود، اما نباید متوقف شود.
- مصطفی معین را در دایره اصلاحات چطور تعریف میکنید؟
فردی بوده که در حدّ توان خود تلاش کرده به بخشی از وظایف انسانی و اخلاقی که در قبال جامعه داشته است عمل کند. تا زمانی که فکر میکرده میتواند در یک کار جمعی و اجرایی سنگین کار کند در دولت بوده و به مسئولیت خود ادامه داده است. زمانی که دید نمیتواند پاسخگوی آن مسئولیت مشترک از نظر مؤثر بودن و تحقق ایدهها و برنامههایی که برای آنها رأی اعتماد گرفته است باشد، حتی از دولت اصلاحات راحت استعفا میدهد و کنار میکشد، علیرغم تاکیدها و اصرارهایی که از ناحیه رییس محترم دولت و دوستان خوب و دلسوزش مطرح بود. من سه دلیل آن زمان گفتم. آمده بودم بر اساس رأی اعتماد آن هم نه رأی اعتماد مجلس ششم، بلکه مجلس پنجمی که اکثریت آن محافظهگرا یا به تعبیر امروزی اصولگرا بودند و بر اساس برنامهای که بدان متعهد بودم کارم را شروع کردم که برنامه تحول در ساختار نظام علمی و آموزش عالی ایران بود و وقتی با برخورد غیرکارشناسانه در شورای نگهبان به بنبست میرسد، بنده باید اعتراض می کردم. این یک وجه بود. یکی دیگر هم تداخلی بود که معتقد بودم بین وظایف و اختیارات وزارت علوم که در برنامه سوم بر آنها تاکید شده بود و در حال تصویب نهایی بود با شورای انقلاب فرهنگی وجود داشت. من عضو ۲۰ ساله شورای عالی بودم آن هم به عنوان شخصیت حقیقی نه وزیر. معتقد بودم این تداخل مانع از پیشرفت امور علمی کشور میشود. مورد بعدی هم در دفاع از حقوق دانشگاهیان و دانشجویان بود که مورد تهدید بودند و بعد از آن هم به کار علمی خود بازگشتم.
- بعد هم که وارد عرصه انتخابات شدید، البته با حکم حکومتی؟
به نظر من یک تعریف حقوقی دقیقی از این واژه نداریم. حکم حکومتی کجا پیشبینی و تعریف شده است؟ در قانون اساسی که نیست، در قوانین عادی هم نیست. این است که من اصلاً نمیدانم چیست. بیشتر یک واژه سیاسی است که از مجلس ششم و اصلاح قانون مطبوعات شروع شد. اما در رابطه با رد صلاحیت، خودم صریح موضعگیری کردم که آن را به رسمیت نمیشناسم، گفتم مخاطب من شورای نگهبان نیست، مردم هستند. من نسبت به آنها مسئولیت داشتم و کاندیدا شدم و آن برخورد را غیر قانونی دانستم. بعد که مقام رهبری وارد مسأله شدند که من خبر نداشتم و آن را از رسانه شنیدم، آن جا تفاسیر متفاوت بود. حقوقدانان برجسته ای بودند که میگفتند این مسأله حتی مشمول حکم حکومتی هم که تعریف دقیقی ندارد، نمیشود. برای این که حکم حکومتی وقتی اطلاق میشود که دستور رهبری در تعارض با نظر مثلا نمایندگان مردم قرار بگیرد. در صورتی که شورای نگهبان منتخب مردم نیستند، منصوبین رهبریاند. یک رأیی دادند و رهبری هم گفتند در آن تجدید نظر کنید. پس ربطی به حقوق مردم ندارد. شاید بتوان گفت در یک نهاد زیردست تخلفی صورت گرفته که مقام رهبری نسبت به آن متذکر شدند.
- صلاح بود در این شرایط برگردید؟
خود من در تردید جدی بودم که تکلیف من چیست. چون اولاً تصمیمگیری مشکل بود و ثانیا کار فردی نبود. من کاندیدای مورد انتخاب گروههای مختلف بودم، تصمیم انفرادی دور از اخلاق بود. همان زمان در سالن وزارت کار خیابان آزادی نشستی برگزار شد که از سراسر کشور حامیان من تشکیل داده بودند. از صبح تا عصر بحث شد و قول دادیم بعد از آن تصمیمگیری کنیم. تاکید بود بر ادامه حضور و دفاع از نقطه نظراتی که ارائه کرده بودیم. این خرد جمعی به من کمک کرد. من در تردید محض بودم. دنبال قهرمان شدن نبودم و در انتخابات شرکت کردم. این فرصت شخصی نیست. فرصت جامعه ایرانی است. کما این که فکر میکنم کار درستی بود. خود رأیی که بنده آوردم علیرغم انتقاداتی که به کیفیت آن انتخابات داشتم و دارم قابل ملاحظه بود. من در شهر خودم نجف آباد و همینطور در اصفهان که بالاترین رای مردم برای نمایندگی مجلس را داشتم، نفر پنجم شدم که هیچ توجیه انتخاباتی ندارد. اینها نکاتی است که باید روشن شود.
- و بعد از آن؟
در سه موضوع که دغدغه جدی داشتم، دغدغه پیشرفت علمی ایران، مسایل فرهنگی-اخلاقی و کمک به رفع آسیبهای اجتماعی کارم را ادامه دادم. بالاخره من یک پزشک هستم و پزشک بیشتر به دنبال تشخیص درد، پیشگیری از بیماری و در زمان مناسب درمان آن است. با همان نگاه آسیبشناسانه سعی کردم در وجه اجتماعی هم فعال باشم. برخی از دوستان نزدیک به خصوص جوانترها که در دوره انتخابات نهم “ستاد نسیم” را تشکیل دادند یا توجیه نبودند یا منتقد بودند. من دفاع میکردم که این کنارکشیدن از صحنه نیست. حتی کنار کشیدن از عرصه سیاست هم نیست. این کاری است که مغفول واقع شده و من انتقاد متقابل و جدیتر از شما دارم. انتقاد من هم به دانشگاهیان است، هم به روشنفکران و هم احزاب سیاسی. من که الزاماً دنبال رییسجمهور شدن نبودم. میخواستم به وظیفه اجتماعی خودم عمل کنم که خیلی هم مؤثر بود. سیاست که برای ما هدف نیست. سیاست حداکثر وسیله ای است که به اهدافمان برسیم. اهدافی مثل کرامت انسان، عزت نفس، رفاه و پیشرفت فکری و اخلاقی او. این که کشور از نظر علم و تکنولوژی بتواند جایگاه خوبی پیدا کند و به آرمانهای معنوی و اعتقادیاش نزدیک شود، اینها اهداف ماست. خود مناصب سیاسی فقط وسیله هستند، مگر رییسجمهور شدن هدف است؟ نخیر. یک وسیله است. اگر هدف شد آغاز انحراف است.
- اگر بخواهید دوباره وارد کارزار انتخاباتی شوید چه عواملی در تصمیمگیری شما مؤثر است؟
مهمتر از همه آزادی انتخابات است. باید فضای انتخابات سالم و عادلانه باشد و تضمینهایی داده شود که رأی مردم با نظارت دقیق شمرده و به رسمیت شناخته شود. اگر نباشد من مسئولیتی در خود نمیبینم که نه کاندیدا شوم و نه رای دهم، کما این که در انتخابات مجلس هفتم و هشتم هم نتوانستم رأی دهم. چون احساس کردم با آن نظارت استصوابی و رد شدن دو هزار و چند صد نفر من دیگر مسئولیتی در قبال انتخابات ندارم.
- در مجلس نهم چطور؟ قرار نیست کاندیدا شوید؟
مهمتر از مسأله کاندیدا شدن من و امثال من، این است که فضای بسته موجود تغییر کند. در شرایطی که بسیاری از سرمایههای این نظام در محدودیت و حبس به سر میبرند، فضای آزاد فعالیت برای احزاب و گروهها وجود ندارد، آزادی قلم و مطبوعات وجود ندارد، ابتدا باید این محدودیتها رفع شود و شرایط انتخابات آزاد، سالم و عادلانه برای عموم جامعه فراهم گردد.
- خانواده شما دکتر معین را در جایگاه یک پزشک ترجیح میدهند یا سیاستمدار؟
در دوران مختلف دیدگاههایشان متفاوت بوده است. متاسفانه من به خاطر مسئولیتهای متعدد و طولانی که داشتم، برای خانواده کمتر وقت گذاشتم. بیشتر بار زندگی بر دوش همسر و فرزندانم بوده است. چه بسا اگر ارتباط بیشتری با من داشتند، میتوانستند از شرایط بهتری از هر نظر برخوردار شوند. اما انتقاد در هر مرحلهای از طرف خانوادهام بوده است. مثلاً ابتدا با کاندیدا شدن من در ریاست جمهوری موافق نبودند، اما اواخر کار با من هم رأی شدند که مسئولیت جدی است. اما به طور کلی پزشکی هم مسئولیت سنگینی است. باور کنید تراکم کاری من در این زمان از دوران مسئولیتهای اجرایی ام کمتر نیست.
- خودتان کدام را دوست دارید؟
برای من وضع فعلی لذتبخش تر است، چون خودم انتخاب میکنم و میدانم اثربخشی بیشتری دارد. صادقانهتر و خالصانهتر است. مخاطبانم دانشجویان یا افرادی هستند که در معرض آسیباند. چه بسا بیشتر هم مورد رضایت خدا قرار میگیرد. البته طبیعی است در این مرحله خانواده راضیتر باشند. اعتراضی به پزشک بودنم ندارند چون یک کار انسانی است که انتخاب دوران جوانی من بوده است. تحمیلی هم نبود، خودم آن را انتخاب کردم.
- همسرتان خانهدار هستند؟
خانهدارند. اما در مسایل پزشکی و اجتماعی به من کمک میکنند.
- و سخن آخر
انسان اگر بتواند انگیزهاش را برای خدمت به همنوعان خود با یک هدف بلند خالص کند و به طور جدی تلاش کند، هر کاری شدنی است. اصلاً نباید شک کنید. هیچ محدودیت مادی و سیاسی وجود نخواهد داشت. چون انسان مخلوق پروردگاری است که لایتناهی است. بیشتر مخاطبان من جوانان و نوجوانان هستند. جوانان باید مظهر نشاط و انرژی و آرمانخواهی و خستگی ناپذیری باشند و در همین شرایط هم میتوانند امید به آینده داشته باشند. باید تلاش کنند.
منبع: شرق
وضعیت بد جسمی و روحی سام محمودی، دبیر سرویس کتاب روزنامه شرق در زندان
سام محمودی سرایی، دبیر سرویس کتاب روزنامه شرق که دهم اسفند سال ۱۳۸۹ بازداشت شده است، از نظر جسمی و روحی دارای وضعیتی نگرانکننده است.به گزارش خبرنگار کلمه، وضعیت این این روزنامهنگار که از مشکل مزمن میگرن و دستگاه گوارش رنج میبرد در زندان وخیم شده است.
وی به دلیل بیماری باید از مصرف برخی غذاها خودداری کند و داروهایش را نیز بهطور مرتب استفاده کند اما در زندان این موضوع رعایت نمیشود.
سام محمودی از زمان بازداشت تاکنون از ملاقات حضوری محروم بوده و تنها چند بار توانسته با خانوادهاش تماس تلفنی بگیرد. قاضی سانیاری که پرونده وی را در شعبه ۸ دادیاری دادگاه انقلاب بر عهده دارد علیرغم اینکه سام محمودی ممنوعالملاقات نیست اما با ملاقات حضوری وی مخالفت میکند.
این روزنامهنگار هماکنون در بند قرنطینه زندان اوین بهسر میبرد.
وی در تماسهای تلفنیاش از وضعیت روحی نامناسبی برخوردار بوده است. سام محمودی در این تماسها گفته که نگران است دادگاه برای وی حکم سنگینی صادر کند.
«تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری»، سرودن ترانه «من اعتراف میکنم …» از جمله اتهامات وی اعلام شده است.
از سویی دیگر منزل این روزنامهنگار که استیجاری بوده تا دو هفته دیگر باید تخلیه شود و صاحبخانه به دلیل اتفاقی که برای این روزنامهنگار رخ داده، حاضر به تمدید قرارداد خانه نشده است. در همین حال صاحبخانه گفته است که مبلغ رهن خانه را تنها به سام محمودی تحویل میدهد.
به همین دلیل از این نظر، همسر وی نیز تحت فشار قرار دارد.
تعداد زیادی از روزنامه نگاران در جریان وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران بازداشت شدند که تعدادی از آنها پس از چند ماه حبس آزاد شدند و گروهی همچنان در زندان به سر می برند.
سازمان گزارشگران بدون مرز میگوید ایران بزرگترین زندان روزنامهنگاران در خاورمیانه است.
مشت نمونه خروار
سه نمونه که برای اثبات ورشکستگی سیاست خارجی حاکمان کنونی کافی است
فیض الله عرب سرخی:
سیاست خارجی (Foreign Policy) به مجموعه ای از راهبردها و برنامه ها و کنش های عملی یک کشور در رابطه با دیگر کشورهای جهان اطلاق می شود که در جهت تحقق اهداف راهبردی و مرحله ای خاص آن کشور سامان یافته است. اهداف راهبردی و مرحله ای یک کشور در عرصه بین الملل می تواند متفاوت باشد و حتی در مقاطع مختلف تغییر کند اما در نگاهی کلان تأمین منافع و مصالح ملی، تقویت مؤلفه های قدرت و کاهش و یا تبدیل تهدید ها به فرصت ها در سطوح بین المللی و منطقه ای، اهداف و اصول ثابت سیاست خارجی یک کشور به شمار می آید. این تعریف کلان از اهداف سیاست خارجی می تواند شاخص و معیار مناسبی برای ارزیابی موفقیت و یا ناکامی یک حکومت در حوزه سیاست خارجی باشد. به دیگر سخن اگر کشوری در دفاع از منافع و مصالح خویش و حمایت از نیروهای همپیمان و مؤتلفان استراتژیک خود در سطح منطقه ای و جهانی موفق عمل کرد و توانست بر تحولات جاری در فضای محیطی خود تأثیر مثبتی بگذارد به گونه ای که به کاهش تهدیدها و ایجاد فرصت های جدید بینجامد آن کشور را باید در عرصه سیاست خارجی پیروز و موفق تلقی کرد.
سیاست های راهبردی جمهوری اسلامی ایران هم زمان با روی کار آمدن جریان حاکم کنونی دستخوش دگرگرگونی و یا بهتر بگوییم دگردیسی کاملی شده است. اصول گرایان حاکم سیاست خارجی دوره پیش از خود را به شدت مورد انتقاد قرار داده و آن را انحلال طلبانه، سازش کارانه و از موضع ضعف تحلیل می کردند. آنان سیاست خارجی مبتنی بر رویکرد تهاجمی، تنش زا و مبارزه طلبانه را جانشین سیاست حارجی تنش زدا، صلح طلب و عدالت خواه گذشته جمهوری اسلامی ایران کرده و در پاسخ به منتقدانی که طرح شعارهای ماجراجویانه و مبارزه طلبانه را به ضرر منافع و مصالح ملی می دانند، همواره بر این نکته تأکید کرده اند که اولاً اتخاذ سیاست تهاجمی ایشان علیه دشمن (اروپا و آمریکا) آنان را منفعل و ناگزیر به دفاع و در نتیجه دادن امتیاز می کند و ثانیاً محبوبیت و پایگاه مردمی جمهوری اسلامی را در سطح ملت های جهان افزایش می دهد. در باره فایده اخیر باید گفت که اصول گرایان اگر نگوییم عمل گرا، واقع بین تر از آن هستند که صرفاً به محبوبیت میان مردم مسلمان دلخوش کنند. آنان نشان داده اند به مقوله قدرت نگاهی کاملاً عملگرایانه دارند و آن جا که پای قدرت در میان است نه تنها گرفتار افکار رومانتیک و ایده آلیستی نمی شوند بلکه به سادگی از بسیاری از ارزش های اخلاقی و انسانی نیز چشم می پوشند. بنابراین منطق ایشان را در باره فایده اخبر باید بهتر فهمید. درواقع مقصود ایشان از گسترش محبوبیت در میان ملت های مسلمان این نیست که نسبت به مواضع و رفتار دولت ها در قبال ایران و حاکمیت خود بی تفاوت هستند بلکه درست برعکس معتقدند بسط محبوبیت جمهوری اسلامی ایران در سطح ملت ها موجب می شود دولت ها در رفتار با ایران خود را در برابر افکار عمومی جامعه خویش یافته و به گونه ای رفتار نکنند که موجب نارضایتی و تحریک احساسات ایشان شوند. به این ترتیب جریان حاکم معتقد است با اتخاذ مواضع تهاجمی در قبال اروپا و آمریکا و در نتیجه جلب حمایت ملل جهان به ویژه ملت های مسلمان، دولت ها را ناگزیر از رفتار احترام آمیز در قبال ایران کرده و درنتیجه حاشیه امنی برای خود ایجاد می کنند.
طی ماه های اخیر شاهد تحولات شگرفی در سطح منطقه و جهان هستیم. تحولاتی که منافع و مصالح بسیاری از کشورهای چهان را تحت تأثیر و حتی چالش قرار داده است. تحولات محیط منطقه ای و بین المللی کلیه کشورها را ناگزیر ساخته تا با اتخاذ سیاست های فعال در عرصه روابط بین الملل ضمن کاهش آثار زیانبار تحولات مذکور بر منافع خود، از فرصت های پدید آمده حداکثر بهره را ببرند. به نظر می رسد تحولات و حوادث بین المللی و منطقه ای و آثاری که این تحولات بر منافع و مصالح ملی جمهوری اسلامی برجای گذاشته است فرصت مناسبی را برای سنجش میزان توفیق حاکمیت کنونی ایران در عرصه سیاست خارجی فراهم آورده باشد. به گمان من دو سه نمونه از رخ دادهای شاخص و مهم طی یک ماهه اخیر به روشنی می تواند ملاک روشنی برای داوری در این زمینه باشد:
الف: ایران و شیعیان بحرین
همزمان با شکل گیری موج دموکراسی خواهی در منطقه عربی و شمال آفریقا، اکثریت شیعه کشور بحرین که از بسیاری از حقوق سیاسی و اجتماعی محروم هستند، برای استیفای حقوق انسانی و قانونی خود دست به اعتراض زدند. بدیهی است برای شعیان بحرین جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها کشور شیعی جهان و منطقه، کشوری مادر محسوب می شود و متقابلاً برای جمهوی اسلامی ایران نیز سرنوشت و وضعیت شیعیان بحرین هم به لحاظ اعتقادی و هم به لحاظ سیاسی و استراتژیک اهمیت ویژه ای دارد. بنابراین میزان تأثیر جمهوری اسلامی بر بحران بحرین و نحوه حل و فصل آن می تواند یکی از مهم ترین ملاک ها و شاخص ها برای ارزیابی میزان کارآمدی و کامیابی سیاست خارجی ایران باشد. درحالی که تقریباً تمامی جنبش های مردم منطقه عربی خاورمیانه ای از تونس گرفته تا مصر و یمن(به استثنای لیبی که وضعی متفاوت دارد) به نحوی مطلوب به نفع حقوق مردم این کشورها پیش می رود، اعتراض مردم بحرین که اکثر آن ها را شیعیان محروم از حقوق سیاسی و اجتماعی تشکیل می دهد، توسط نیروهای مسلح این کشور و مداخله ارتش عربستان سعودی و در سکوت کامل مجامع بین الملل سرکوب شد. در این که اروپا و آمریکا در قبال جنبش مردمی بحرین موضعی دو گانه اتخاذ کردند و منافع خود را بر حقوق مسلم مردم معترض بحرین ترجیح دادند تردیدی نیست. ضرب المثل «گربه برای رضای خدا موش نمی گیرد» حداقل برای ما ایرانیان ضرب المثل شناخته شده و پر معنایی است. اما باید دید چه عاملی موجب شده تا اروپا و امریکا با جنبش مردمی بحرین به عنوان یک استثناء و براساس معیاری دوگانه برخورد کنند و چرا دول غربی که در برابر جنبش مردمی کشورهای منطقه ناگزیر از دست کشیدن از حمایت رژیم های دیکتاتوری این کشورها شدند و بر ضرورت تحقق خواسته های مردم تأکید کردند، در قبال حکومت استبدادی آل خلیفه موضعی معکوس اتخاذ کرده و به عربستان چراغ سبز نشان دادند تا به سرکوب معترضان بحرینی بپردازد.
برای یافتن پاسخ این سئوال چندان نیازی به تحلیل های عمیق و کارشناسانه نداریم. تنها تفاوت اعتراضات مردمی بحرین با اعتراضات مردمی مصر و تونس و یمن این است که معترضان بحرینی مانند ایرانی ها اکثراً شیعه امامی هستند و بحرین در همسایگی ایران قرار دارد. ایران نیز کشوری است که به لطف سیاست های ماجراجویانه و رویکرهای مبارزه طلبانه حاکمان اصول گرای آن در سطح افکار عمومی جهان به عنوان کشوری ناآرام، مداخله گر در کشورهای همسایه و تنش آفرین معرفی شده که از هر فرصتی برای بر هم زدن اوضاع به نفع خود بهره می برد. در نتیجه طبیعی است که اروپا و آمریکا از قدرت گرفتن شیعیان بحرین در این کشور منطقه خلیج فارس که نتیجه آن قدرت گرفتن بیشتر ایران در این منطقه است، احساس خطر کرده و با جنبش مردمی این کشور به عنوان یک استثناء برخورد کنند و به سادگی به عربستان چراغ سبز بدهند تا در سطح تبلیغاتی سیاسی صورت مسئله بحران بحرین را از جنبشی مردمی و دموکراسی خواه به حرکتی شیعی در چارچوب منازعه شیعه و سنی تغییر داده و به مداخله نظامی و سرکوب جنبش بپردازد. در واقع جمهوری اسلامی نه تنها قادر به حفظ حقوق شیعیان بحرین – که به جمهوری اسلامی به عنوان کشوری مادر نگاه می کنند – نشد، بلکه به علت وجهه و موقعیت نامطلوب خود در سطح بین الملل، زمینه های سرکوب شیعیان مظلوم بحرین را فراهم آورد.به این ترتیب شیعیان بحرین که می توانستند مانند شیعیان زیدی یمن در اعتراضات حق طلبانه خود از حمایت بین المللی برخوردار باشند، قربانی سیاست های حاکمان اصول گرای ایران شدند. طنز تلخ این ماجرا آن است که حاکمان اصول گرای ایران خود را محبوب قلوب مردم منطقه و دول اروپایی و آمریکایی را منفور ملت های مسلمان می دانند اما در همان حال که شیعیان مظلوم بحرین به خاطر جمهوری اسلامی ایران به ضرب گلوله های ارتش سعودی کشته می شوند، مردم لیبی برای فرانسه و انگلیس به خاطر حمله علیه پایگاه های نظامی لیبی و انهدام توان نظامی قذافی هورا می کشند.
تصور کنید اگر ایران از جایگاه و منزلتی غیر از این در جهان برخوردار بود و همانند دوران اصلاحات با کشورهای منطقه و به ویژه عربستان سعودی روابط دوستانه و نزدیکی داشت، وضعیت جنبش اعتراضی بحرین تا چه حد متفاوت می شد. در چنین حالتی بی تردید به جای ورود ماشین جنگی عربستان به بحرین و سرکوب شیعیان این کشور، دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران این ظرفیت را می داشت که میان حاکمیت بحرین و شیعیان ناراضی این کشور میانجی گری کند و ضمن اطمینان دادن به حاکمیت بحرین، در استیفای حقوق شیعیان این کشور نقش مثبتی ایفا نماید.
با توجه به آن چه گفته شد حاکمان اصول گرای ایران را باید مسئول وضعیت مرارت بار کنونی شیعیان بحرین دانست و سرکوب شیعیان این کشور توسط عربستان سعودی را باید ناکامی بزرگ حاکمان ایران در عرصه سیاست خارجی به شمار آورد، وگرنه چه تفاوتی میان شیعیان زیدی یمن و شیعیان بحرین وجود دارد که اعتراضات یمنی ها با حمایت جامعه بین المللی مواجه شود و به رغم این که یمن همسایه جنوبی عربستان است، این کشور جرئت مداخله در یمن را نداشته باشد اما شیعیان بحرین از حمایت بین المللی محروم بمانند و عربستان از سوی اروپا و آمریکا برای سرکوب آن ها چراغ سبز دریافت کند؟
ب: ایران و ترکیه
ترکیه تنها کشور مسلمان منطقه است که روابط سیاسی اقتصای مطلوبی با ایران دارد. حزب اسلام گرای حاکم بر ترکیه البته براساس درک صحیحی که از منافع ملی کشور خود دارد، همواره کوشیده است در روابط خود با ایران مستقل از خواست و اراده آمریکا حرکت کند. در اواخر بهمن ماه سال گذشته و در حالی به علت قطعنامه های تحریم شورای امنیت سازمان ملل متحد روابط و همکاری های اقتصادی بسیاری از کشورها با ایران قطع شده است و در حالی که پس از گذشت یکسال و نیم از شکل گیری جنبش سبز، خیابان های تهران و شهرهای بزرگ ایران صحنه اعتراض سبزها بود، آقای اردوغان به همراه هیئت اقتصادی بزرگی وارد تهران شد و با درک صحیح از تمایل شدید حاکمان اصول گرای ایران برای خروج از انزوای بین المللی به توافقات اقتصادی گسترده ای با ایشان دست یافت. بلافاصله پس از بازگشت آقای اردوغاان از ایران، دولت ترکیه در چارچوب اجرای قطعنامه شورای امینت سازمان ملل علیه ایران یک هواپیمای ایرانی را توقیف و مورد تفتیش قرار داد. حدود یک ماه پس از آن دیدار گرم و توافقات گسترده، هفته گذشته دومین هواپیمای ایران در ترکیه توقیف و مورد بازرسی قرار گرفت. تلاش حاکمان اصول گرا برای منصرف ساختن دولت دوست ترکیه از گزارش محموله این هواپیمان به شورای امنیت سازمان ملل بی فایده ماند و دولت اسلام گرای این کشور، گزارش خود را که البته به ضرر ایران بود تقدیم شورای امنیت کرد.
فراموش نکرده ایم شش سال پیش آقای احمدی نژاد در نطق های انتخاباتی خود در نقد سیاست خارجی کشور می گفت روابط اقتصادی ایران با کشورها باید تابعی از موضع آن ها در قبال ما باشد. وی پس از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری نیز در جمع نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی ایران در کشورهای مختلف بر این نکته تأکید کرد که این پذیرفتنی نیست که کشورهای دیگر از مزیت های اقتصادی رابطه با ایران استفاده کنند اما رفتار سیاسی غیر دوستانه ای با ما داشته باشند. امروز اما درنتیجه رویکردهای ماجراجویانه در عرصه سیاست خارجی و صدور قطعنامه های تحریم علیه ایران، حاکمان اصول گرا در چنان انزوای سختی قرار گرفته اند که تحت هر شرایطی حاضر به برقراری روابط اقتصادی با هر کشوری هستند. تنازل های سخاوتمندانه حاکمان اصول گرا در مذاکرات فروش گاز به هند را فراموش نکرده ایم. ان همه حاتم بخشی در قیمت گاز برای نگهداشتن هند در مذاکرات قرار داد خط لوله صلح نهایتاً به جایی نرسید و این کشور نیز در اجرای قطعنامه های تحریم شورای امنیت و اصرار آمریکا پس از پاکستان از این مذاکرات کنار کشید. اگر قرار باشد در میان کشورهای مسلمان دو کشور را مثال بزنیم که مردم مسلمانش به طور سنتی به ایران علاقه دارند این دو کشور هند و پاکستان خواهند بود، اما چنان که دیدیم محبوبیت ادعایی اصول گرایان حاکم در میان ملل مسلمان از جمله ملت های مسلمان این دو کشور موجب نشد تا آن ها از امضای قرار داد خط لوله صلح با ایران سرباز زنند، تا گاز ایران همچنان در هوا بسوزد و قطر به طور گسترده از میدان گازی مشترک با ایران به ضرر ما و به نحو گسترده بهره برداری کند. همان گونه که افکار عمومی مردم ترکیه که به شدت ضد صهیونیستی و ضد آمریکایی است موجب نشد تا دولت ترکیه از توقیف هواپیمای ایران و گزارش محموله آن به شورای امنیت سازمان ملل خودداری کند.
ج: قطعنامه حقوق بشر
هفته گذشته شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، طی قطعنامه ای ایران را به خاطر نقض مکرر حقوق بشر محکوم کرد و دیده بانی را برای نظارت بر وضعیت حقوق بشر در ایران و گزارش سالانه آن به شورا تعیین کرد به این ترتیب ایران بار دیگر در فهرست کشورهای ناقض حقوق بشر و تحت نظارت این شورا قرار گرفت.
بنا به گزارش خبرگزاری ها با توجه به فاصله موافقان و مخالفان، صدور این قطعنامه یکی از شکستهای بزرگ دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران طی سال های اخیر به شمار می آید. در بین کشورهایی که به این قطعنامه رأی مثبت داده اند نام برزیل جلب توجه می کند. همگان به خاطر دارند که سفر آقای احمدی نژاد به برزیل با چه آب و تابی در رسانه ملی کشور منعکس شد و وی چگونه از روابط گرم و صمیمانه و برادرانه دو کشور سخن می گفت. اما به گزارش خبرگزاری ها در جریان بررسی پرونده حقوق بشر ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، نماینده برزیل یکی از محکم ترین مواضع را در تأیید قطعنامه و متهم ساختن ایران به نقض حقوق بشر ایراد کرد. علاوه بر برزیل، کشورهای آرژانتین، بلژیک، شیلی، فرانسه، گواتمالا، مجارستان، ژاپن، مالدیو، مکزیک، نروژ، لهستان، مولداوی، کره، سنگال، اسلواکی، اسپانیا، سوییس، اوکراین، انگلستان، آمریکا و زامبیا به این قطعنامه رای مثبت دادند. نکته حائز تأمل این که ایران در دوره دولت اصلاحات به رغم تلاش های آمریکا از فهرست کشورهای تحت نظارت شورای حقوق بشر سازمان ملل خارج شد. موضع آمریکا در این شورا در سال های اخیر آن چنان ضعیف بوده است که در سال ۲۰۰۶ میلادی به تصویب شورا، آمریکا از کشورهای اروپایی ناظر بر حقوق بشر کنار گذاشته شد. نماینده جمهوری اسلامی ایران در اجلاس اخیر شورای حقوق بشر سازمان ملل و در مخالفت با تصویب قطعنامه اخیر طی نطقی آمریکا را متهم به توطئه علیه ایران و تحریک اعضای شورا برای تصویب این قطعنامه کرد. تبلیغات رسمی کشور نیز پس از تصویب قطعنامه مذکور براساس همین خط تبلیغاتی آمریکا را عامل اصلی تصویب قطعنامه معرفی کرد.
سؤالی که حاکمیت اصول گرا قطعاً پاسخی برای آن نخواهد داشت این است که در زمان دولت اصلاحات نیز آمریکا به شدت با خارج شدن ایران از فهرست کشورهای ناقض حقوق بشر و تحت نظارت کمیسیون حقوق بشر مخالفت می کرد و پس از آن نیز همواره می کوشید تا ایران مجدداً تحت نظارت کمیسیون حقوق بشر قرار گیرد، اما چرا در تلاش های خود ناکام می ماند؟ آیا آن زمان ۲۲ کشوری که به قطعنامه اخیر رأی مثبت دادند مستقل بودند و یکباره وابسته شدند و یا این که وجهه و احترام بین المللی ایران به گونه ای بود که آمریکا را در تحریک کشورهای جهان علیه ایران ناکام می ساخت؟ و یا این که جدیداً آمریکا به قدرتی فعال مایشاء تبدیل شده است که هرچه اراده کند تحقق می یابد؟
سه نمونه فوق اتفاقاتی هستند که تنها طی یک ماهه اخیراتفاق رخ داده اند اگر به ماه های پیش تر برگردیم و یا بخواهیم فهرستی از ناکامی های ایران در عرصه سیاست خارجی طی یکسال گذشته را ارائه دهیم مثلاً از توقیف کشتی ها و هواپیماهای ایران در بنادر و فرودگاه های جهان و یا ماجراهای نیجریه و سنگال و … و یا قطع رابطه بانک های کشورهای مختلف با ایران و یا … بگوییم مثنوی هفتاد من خواهد شد. به گمان من همین سه نمونه برای اثبات ورشکستگی سیاست خارجی و انزوای جهانی حاکمان کنونی کافی است.
منبع: امروز
وقتی تو را به زندان بر میگردانند ...
نامهی مادر محمدرضا مقیسه به این آزادهی دربند
محمدرضا مقیسه، زندانی سیاسی و از رزمندگان دفاع مقدس، پس از یک مرخصی کوتاه، صبح روز دوشنبه به زندان برگشت. مادر این روزنامهنگار زندانی در نامهای به فرزند آزادهاش، از حال و روز خود در روزهای پس از بازگشت فرزندش به زندان نوشته است.
به گزارش کلمه، مادر محمدرضا مقیسه در بخشی از این نامه نوشته است: پسرم، وقتی تو را به زندان باز می گردانند همدم من پرندگان می شوند و رفیق شب و روزهای من تنهایی است. شهر برایم غربت می شود و خانه برایم یک زندان پر از شکنجه و عذاب.
محمدرضا مقیسه که روز دوشنبه به زندان بازگشت، روزنامهنگار، وبلاگنویس و از ایثارگران دفاع مقدس بوده است. او که از اعضای حلقه اصلی یاران میرحسین موسوی به شمار میرفت، از اعضای مرکزی کمیتهی پیگیری امور بازداشتشدگان و آسیبدیدگان پس از انتخابات ریاست جمهوری بود که مدتی بعد از یورش ماموران امنیتی به این کمیته، بازداشت شد. او پس از آزادی به قید وثیقه، بار دیگر در آبانماه سال گذشته بازداشت شد و از آن زمان تا پیش از نوروز سال ۹۰ در زندان بود.
متن نوشتهی مادر این زندانی دربند برای فرزندش را در ادامه بخوانید:
پسرم، مامورین وزارت اطلاعات با پوشش قوه قضائیه تو را به زندان باز می گردانند؟! شمع روشن شب هایم خاموش می گردد و پنجره رو به زیبایی و رو به آغوش مهربانت به رویم بسته می شود و چشمه زلال چشمان خشک خشک می شود.
پسرم، وقتی تو را به زندان باز می گردانند، عذابی سخت بر من نازل می شود و ثانیه ها برایم پر از رمز و راز می شوند! نگاهم دائم به ثانیه ها و لحظه های بازگشت تو خیره می ماند و از خدا می خواهم تا هرچه زودتر زمان بگذرد و دوباره تو را در کنار خودم احساس کنم.
پسرم، وقتی تو را به زندان باز می گردانند همدم من پرندگان می شوند و رفیق شب و روزهای من تنهایی است. شهر برایم غربت می شود و خانه برایم یک زندان پر از شکنجه و عذاب.
پسرم، وقتی تو را به زندان باز می گردانند، چشمانم همیشه در حال بهانه گرفتن هستند و دستهایم همیشه لرزان! هیچ حسی در وجودم احساس نمی کنم، و تنها تو را از خدای خویش می خواهم.
پسرم وقتی تو را به زندان باز می گردانند، هر روز به یاد تو و به فکر تو هستم و هر شب نیز اگر خوابی به این چشم های خسته و غم دارم بیاید، خواب تو را می بینم.
پسرم، وقتی تو را به زندان باز می گردانند تنها به مسیری می اندیشم که انتهای آن به زندان اوین منتهی می شود.
پسرم، وقتی تو را به زندان باز می گردانند من به مانند ساحلی می مانم که در کنار دریای پر از تلاطم، امواج محبت آمیز و حضور آزاد تو در کنار خود را به انتظار می نشیند.
پسرم وقتی تو را به زندان باز می گردانند من به طفلان یتیمی که از تو سراغ می گیرند باید به غلط بگویم که تو سفر رفتی!!! از آن پس نام سفر برایم یک کابوس وحشتناک شده و دیگر از هر سفری نفرت دارم.
پسرم، وقتی تو را به زندان باز می گردانند هر زمان که پرستوها بر فراز آسمان دلم پرواز می کنند به آنها می گویم سلام غریبانه مرا به پسرم برسانید و جوابش را هم همراه با خود بیاورید.
پسرم وقتی بعد از مرخصی چند روزه نوروزی تو را به زندان باز گرداندند به اتاقم رفتم و به قلم سبزی پناه بردم که برایم خریده بودی و بر روی کاغذ خیسی که روی میزم قرار داشت از بی گناهی تو و تنهایی مادری هشتاد ساله نوشتم که در راه انقلاب، خود و فرزندانش ( علیرغم تحمل تلخی ها و رفتار ناگوار دو سال گذشته) از هیچ تلاشی فرو نگذاشته اند و به کوری چشم نامحرمان و دشمنان انقلاب و تازه به دوران رسیده های حاکم، هنوز هم به آرمان های بلند امام(ره) و خون شهدا وفادارند.
پسرم وقتی…!!!
مادر آزاده دربند، محمدرضا مقیسه
همین یک صفحه کافی است که بفهمیم بیراهه می رویم!
مهدی خزعلی در مطلبی که در وبلاگ خود نوشته است با اشاره به کتاب صد دقیقه تا بهشت خطاب به پدر خویش نوشته است:
پدر عزیزم؛ بارها و بارها به من کتاب داده اید، احوال سالکان و عارفان و رزمندگان، نشان از بی نشان ها (احوالات شیخ حسنعلی نخودکی) و کیمیای محبت ( در احوال شیح رجبعلی خیاط) ، میزا جواد آقا تهرانی، شهید چمران، شهید رجایی ، شهید بابایی ، شهید برونسی ( خاک های نرم کوشک) و آخرین کتاب، یعنی ” دا ” را اهدا نمودید و بقدر فرصت خواندم و توشه ره گرفتم، شاید این کتابها چند هزار صفحه بود، من در عوض شما را دعوت می کنم که یک صفحه از شهید بزرگوار بهشتی بخوانید، همین یک صفحه برای ما کافی است تا بفهمیم که بیراهه می رویم!
به گزارش کلمه اشاره خزعلی به جملات زیر از کتاب صد دقیقه تا بهشت است که نشر مستند آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل صد حکایت کوتاه از گوشه گوشه ی زندگی فردی و اجتماعی شهید آیت الله دکتر بهشتی است.
***
از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید
***
بنیصدر که فرار کرد زنش رو گرفتند. زنگ زد که زن بنیصدر تخلفی نکرده باید زود آزاد بشه. آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش میکنم. بهشتی میگفت: هر یک ثانیه که در زندان باشه گناهش گردن جمهوری اسلامیه.
***
بهشتی اسم جوان رو داده بود برای شورای صدا و سیما. گفته بودند ولی این مخالف شماست، کلی علیه شما دنبال سند بوده! گفت: او جویاست و کنجکاو. چه اشکالی دارد که سندی پیدا کند و مردم رو آگاه کند.
***
طلبه جوان هر روز میرفت دبیرستانها درس انگلیسی میداد. پولش هم میشد مایه امرار معاش. میگفت اینطوری استقلالم بیشتره، نواقص حوزه رو بهتر میفهمم و با شجاعت بیشتری میتونم نقد کنم. بهشتی تا آخر هم با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش زندگی میکرد.
***
از بهشتی پرسید؛ روحانی هم میتونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا میتونه بره به شرط اینکه علم اون رو داشته باشد نه اینکه تکیهاش به علوم حوزوی باشه. گفت: صرف روحانی بودن به فرد صلاحیت ورود به هر کاری رو نمیده.
***
صبح بود، یه اتوبوس آدم پیاده شدند جلوی خونه بهشتی. یه نگاهی و براندازی کردند و دوباره سوار شدند و رفتند. نگو دعوا شده بود، یکی گفته بود خونه بهشتی کاخه. یکی دیگه گفته بودند هشت طبقه است. راننده بهشتیشناس بود. همه رو آورده بود دم خونه گفته بود حالا ببینید و قضاوت کنید
***
به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخستوزیری میخوره. حیف که التقاط و نفاق داره، اگر نداشت مناسب بود. تو بدترین حالت هم، انگشت میگذاشت روی نکات مثبت.
***
الآن بهترین موقعیته، برای کمک به پیروزی انقلاب هم هست! نیت بدی هم که نداریم. آمار شهدای ١۵خرداد رو بالا میگیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم میچسبه!
بهشتی بدون تعلل گفت: با دروغ میخواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد میکنه نه دروغ!
***
همه جمع شده بودند برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی رو بیاره. اومده بود که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش.
اخم باهنر رو که دید گفت: بچهها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.
***
به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت میروی ساک خود را به همراهت میدهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.»
قاضی رو توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات…
***
مترجم ترجمه کرد؛ «هیأت کوبایی میخواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو کادر جز مترجم! پرسید مگه شما نمیآیی؟ گفت: همه میدونند من تودهایم، برای شما بد میشود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل شد.
***
گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همهگیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شدهبود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید.
***
رفته بودند سخنرانی، منافقین هم آدم آوردهبودند. جا نبود. بیرون شعار میدادند. آخر سر گفتند، حاج آقا از در پشتی بفرمایید که به خلقیها نخورید. گفت: این همه راه آمدهاند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند «مرگ بر بهشتی» هم در حضور من بگویند. از همان در اصلی رفت…
***
با بیادبی بلند شد به توهین کردن به شریعتی. بهشتی سرخ شد و گفت: حق نداری راجع به یک مسلمان اینطور حرف بزنی.
هول شدند و چند نفر حرف تو حرف آوردند که یعنی بگذریم. گفت: شریعتی که جای خود! غیر مسلمان را هم نباید با بیادبی مورد انتقاد قرار بدیم.
***
اومده بودند در خانه بهشتی که یک مقام سیاسی خارجی میخواهد شما را ببیند. گفت: قراره به فرزندم دیکته بگویم. جمعهام متعلق به خانواده است.
نرفته بود. «بابا آب داد». بنویس پسر بابا!
راهش پررهرو باد
عددسازی و اطلاعرسانی غلط سازمان بورس برای بالابردن شاخص سهام
با وجود اینکه بسیاری از کارشناسان و متخصصان بازارهای سهام از حبابی بودن و رشد بیش از حد بورس ابراز نگرانی و کنترل بورس را به سازمان بورس توصیه میکنند، اما این سازمان بیتوجه به توصیه کارشناسان و دلسوزان ضمن ارائه اطلاعات غلط و گمراه کننده به رشد بیش از حد بورس دامن میزند.به گزارش آفتاب، در آخرین نمونه از اطلاعات غلط و گمراهکننده توسط سازمان بورس؛ گزارش عملکرد بازار اوراق بهادار برای ماه منتهی به ۲۹/۱۲/۱۳۸۹ است که در لینک http://www.irbourse.com/newsPage.aspx?Nid=6120 توسط این سازمان ارائه شده و در این گزارش که خلاصه گزارش بورس منتهی به پایان اسفند ۸۹ میباشد. با تقسیم ارزش ۱۱۱۵۶۳۶ میلیارد ریالی بازار بر سود پیشبینی شده ۱۳۷۹۳۹ میلیارد ریالی کل بورس عدد ۷٫۷ را به عنوان نسبت P /E درج نموده و درحالیکه عدد واقعی ۸٫۱ است. تفاوت این دو رقم در این است که از عکس این نسبت یا تقسیم سود پیشبینی شده بر کل ارزش بورس، درصد سود پیشبینی شده بورس حاصل میشود و سازمان بورس عمداً با این تحریف واقعیت و محاسبه عجیب، سود پیشبینی شده بورس را افزایش داده تا باز هم جذابیت برای جذب سرمایههای جدید داشته باشد.
گزارش فوق فقط یک نمونه کوچک از عددسازی سازمان بورس برای بالابردن قیمتها است چرا که این سازمان در گزارش دیگری تحت عنوان درآمد واقعی و سود تقسیمی به تفکیک صنعت بورس برای سال مالی منتهی به ۲۹/۱۲/۱۳۸۹ با لینک http://www.irbourse.com/newsPage.aspx?Nid=6113، سود واقعی شرکتهای بورسی در این تاریخ را ۱۲۴۴۷۳ میلیارد تومان ذکر کرده که با تقسیم این سود برارزش کل ۱۱۱۵۶۳۶ میلیارد ریالی بورس که در بالا ذکر شد؛ سود پیشبینی شده بورس ۱۱ درصد محاسبه میشود و برعکس این نسبت به عنوان نسبت P/E رقم ۸٫۷ واحد حاصل میشود درحالیکه توسط سازمان بورس ۷٫۷ اعلام شده است تا سود بورس ۲ درصد بیشتر نشان داده شود.
البته در حال حاضر ارزرش بورس به ۱۲۶ هزار میلیارد تومان رسیده که با توجه به سود واقعی ۱۲۴۴۷ میلیارد تومانی، درصد سود پیشبینی شده بورس برای یک سال آینده به کمتر از ۱۰ درصد خواهد رسید که در مقایسه با سود یکساله بانکی ۱۲٫۵ درصدی بسیار کمتر است و بورس جذابیتی برای سرمایهگزاری نخواهد داشت.
تهمینه میلانی خواستار استعفای فریدون جیرانی شد
تهمینه میلانی کار گردان مطرح سینمای ایران، در واکنش به برخورد تبعیضآمیز برنامه ۷، خواستار استعفای فریدون جیرانی از این برنامه شد.
پیش از این قرار بود این کار گردان سینمای ایران در برنامه ۷ حضور داشته باشد و به صورت زنده حرفهای خود را با مخاطبان تلویزیونی بزند ولی مسعود دهنمکی شب گذشته جایگزین تهمینه میلانی شد.
تهمینه میلانی در یادداشتی که در شماره روز شنبه شرق منتشر شده، در واکنش به این اقدام برنامه ۷ خواستار استعفای جیرانی شده است.
برنامه ۷ که اجرای آن را فریدون جیرانمی برعهده دارد تا کنون با انتقادات تند کار گردانان مطرحی چون رخشان بنیاعتماد، مسعود کیمیایی، میر باقری و… مواجه شده است.
خانم میلانی در یادداشت خود نوشته که از پیش از عید قرار بوده در اولین برنامه ۷ در سال جدید حضور داشته باشند تا اینکه یک روز پیش از پیش از تاریخ وعده داده شده، یعنی در روز پنجشنبه ۱۸ فروردین فریدون جیرانی به او اطلاع میدهد که مسئولان تلویزیون مسعود دهنمکی را جایگزین او کردهاند. من همانجا به جیرانی پاسخ دادم که دود این سیاستهای غلط هنری بیشک به چشم همه مردم ایران به ویژه جامعه هنری مستقل میرود. وقتی آقای جیرانی به من گفت بدون تمایل قلبی ایشان، نام من از برنامه حذف شده است، از ایشان خواهش کردم برای احترام به سینمای ملی استعفا دهد.
کارگردان فیلمهای “دو زن” و “یکی از ما دو نفر” در بخش دیگری از یادداشت خود نوشته: جالب است همه این اتفاقها در شرایطی روی داده که ۳۵ سینما در اختیار اخراجیهاست و همه تیزرهای سینمایی و زیرنویسهای تلویزیون به این فیلم اختصاص داده شده است. اما انگار این تبلیغات کافی نبوده است.
جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجائی شهر کرج در صدور بیانیه ای اعلام کردند که از روز یکشنبه دست به اعتصاب غذا می زنند.
به گزارش تارنمای جرس، در این بیانیه آمده است که: ما زندانیان زندان رجایی شهر در اعتراض به احضارها، بازداشتها، تهدیدات و فشارهای وارد بر خانواده های زندانیان صنفی،سیاسی و حقوق بشری و فشارها و محدودیتهای غیر قانونی و غیر انسانی تحمیل شده بر صدها زندانی سیاسی و غیرسیاسی در همبستگی با خانم محتشمی پور و همگام با سایر کنشگران صنفی،سیاسی،حقوق بشری و تمامی انسانهای آزاده و شجاعی که در داخل و خارج کشور به این طریق از ایشان اعلام حمایت مینمایند همراهی کرده و از روز یکشنبه تا زمان تغییر رفتار کارگزاران امنیتی و قضایی با زندانیان و خانواده های آنها دست به اعتصاب غذا خواهیم زد.
این بیانیه را زندانیانی از جمله علی عجمی، منصور اسانلو، رسول بداقی، عیسی سحر خیز، حشمت طبرزدی، مهدی محمودیان، کیوان صمیمی، رضا رفیعی، جعفر اقدمی، مجید توکلی، بهروز جاوید و برخی دیگر از زندانیان زندان رجایی شهر به امضاء رسانده اند.
مردم سوریه هم آزادی و دموکراسی میخواهند
حسین علایی
تحولاتی که از اوایل زمستان سال گذشته جهان عرب آن را تجربه می کند و حتی پیروزی هایی را نیز برای شهروندان مصری و تونسی به همراه داشته، می رود تا آرام آرام اعراب سایر کشورها را نیز به تغییری مثبت در ساختارهای اقتدارگرایانه حاکمانشان امیدوار سازد.بر همین اساس در بسیاری از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا هم اکنون زمینه برای بروز و ظهور اعتراضات مردمی علیه زورگویی های انباشته شده حکومتها طی دهها سال به وجود آمده است. در اکثر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا نهضتی آزادی خواهانه در جریان است که فصل مشترک همه خواسته های مردم در سه اصل خلاصه می شود:
اول، تغییر روش حکومتها از نپذیرفتن مخالف به پذیرش تنوع در دیدگاهها و پذیرش مخالفین به عنوان یک اصل.دوم، حذف رفتار نامناسب با مخالفین از جمله زندانی کردن و سرکوب آنها.
و در نهایت دمکراتیزه شدن ارکان حکومتی به گونه ای که مردم بتوانند در انتخاب حاکمان خود نقش اول را ایفا کنند و افراد در رأس حکومت به صورت مادام العمر بر مردم حکم نرانند.
اما متأسفانه ظرف چند ماه گذشته حکومت ها در گام اول در پاسخ به اعتراضات مردمی در کشورهای تونس، مصر، الجزایر، اردن، عربستان سعودی، بحرین، عمان،یمن، لیبی و سوریه شیوه سرکوب را در پیش گرفتند.بر همین اساس در برخی از موارد امکان بروز اعتراضات بعدی میسر نشد و در برخی از کشورها نیز همچون مصر و تونس، اعتراضات تا حدودی به نتیجه رسید.اما در بسیاری از کشورهای خاورمیانه از جمله لیبی،بحرین، یمن سرکوب خونین و شدید همچنان ادامه دارد.
اما درباره سوریه باید گفت ماهیت تظاهرات در این کشور از حرکت عمومی در جهان عرب جدا نیست.در سوریه از زمانی که حافظ اسد با کودتا بر سر کار آمد، مردم در این کشور تاکنون انتخابات آزاد را به چشم ندیده اند. در واقع حافظ اسد تا زمان مرگ بر مردم حکومت کرد و بعد از آن نیز حکومت را به جمهوری موروثی سلطنتی تبدیل و فرزندش بشار اسد را به قدرت رساند.ماهیت این حکومت به گونه ای است که مردم در تعیین رییس حکومت و سایر ارکان حکومتی تقریبا نقشی ندارند.از سویی از زمان به قدرت رسیدن حافظ اسد تاکنون، دولت با اعلام وضعیت فوق العاده کشور را در شرایط غیرعادی اداره کرده است.مردم همیشه با قوانین و مقررات شرایط فوق العاده مواجه بوده اند.همین مقررات نوعی حکومت پلیسی و امنیتی را با حضور حزب واحد بعث در این کشور حاکم کرده است.
همانگونه که می دانیم دو حزب بعث سوریه و بعث عراق دو شاخه از حزب بعث واحدی بودند که قرار بود از ابتدای تشکیل با یکدیگر متحد شوند.در واقع همان شیوه های بعثی صدام حسین،در طول این سالها در داخل سوریه علیه مردم به کار گرفته شد.سوریها طی این سالها نه انتخابات آزاد دیده اند و نه حکومت آنها شیوه ای عادلانه ای در رفتار در پیش گرفته است و به محض شروع تظاهرات در درعا و لاذقیه نیز نیروهای امنیتی تحت عنوان افراد ناشناس سرکوب شدید و خونینی را آغاز کردند.به گونه ای که در درعا در حدود ۱۰۰ نفر و در لاذقیه نیز ۱۲ نفر تاکنون کشته شده اند.
با این حال حکومت سوریه در عین آنکه در داخل کشور مستبدانه عمل کرده اما در سیاست خارجی مخالف اسراییل است که این سیاست موجب شده تا این کشور در جبهه پایداری در مقابل اسراییل و در حمایت از مردم فلسطین قرار گیرد.سوریه دارای وجهه ضدامپریالیستی نیز می باشد که دلیل این امر آنست که چون در زمان حاکمیت نظام دو قطبی در عرصه بین الملل(آمریکا و شوروی)سوریه جزء بلوک شرق محسوب می شد، همان سیاستهای شوروی را در سیاست خارجی خود دنبال می کرد و به عبارتی حکومت مخالف سلطه آمریکا در منطقه به شمار می رفت.اما پس از فروپاشی شوروی، سوریه در عین برقراری رابطه با آمریکا،همچنان رگه های ضدامپریالیستی خود را حفظ کرد.
بر همین اساس واکنش قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای به تحولات اخیر سوریه نیز در خور توجه است. اسراییل اعلام کرده خواهان تحول در داخل سوریه نیست.به این دلیل که ظرف چهل سال گذشته مرزهای سوریه با اسراییل امن ترین مرزهای پیرامون اسراییل محسوب می شده و علیرغم آنکه بیش از ۴۰ سال است که اسراییل بلندیهای جولان را در تصرف خود دارد،ولیکن سوریه هیچ اقدام نظامی و یا دیپلماتیک موثری را برای بازپس گیری سرزمین های جولان انجام نداده است. بر همین اساس است در شرایط کنونی اسراییلی ها روی خوشی به تحولات سوریه از خود نشان نداده اند.ایالات متحده آمریکا نیز از طریق وزیر خارجه خود اعلام کرد که بشار اسد فردی اصلاح طلب و به دنبال اصلاحاتی سازنده در داخل سوریه است.بنابراین آمریکا نیز همانند اسراییل تاکنون به تحولات سوریه روی خوشی نشان نداده است.
اما سوریه ویژگی دیگری نیز دارد. این کشور به دلیل نیاز به تسلط بر لبنان، همواره از جریاناتی در درون لبنان که بتواند زمینه های توسعه سلطه اش بر لبنان را فراهم کند،حمایت می کرده است.به گونه ای که سوریه تا سال ۱۳۸۴ حضور نظامی سی ساله خود در لبنان را ادامه داد و استدلال مقامات سوری نیز این بود که اگر لبنان در اختیار سوریه نباشد،در اختیار اسراییل قرار خواهد گرفت.اما با فشار جامعه بین الملل، سوریه مجبور شد نیروهای نظامی خود را از لبنان خارج کند و متعاقب آن شاهد بودیم که فضای لبنان آزادتر شد و این کشور نه تنها به دست اسراییل نیفتاد بلکه گروههای مردمی مثل حزب الله در آن قدرت بیشتری گرفتند.
بنابراین پرواضح بود که حضور نظامی سوریه در لبنان، به دلایل امنیتی با اسراییل، توهمی بیش نبوده است. هرچند سوریها همچنان تلاش دارند از طریق گروههای همسایه با خود نفوذشان در لبنان را محفوظ بدارند.
گرچه این احتمال وجود دارد تحولات جاری در سوریه، نظام این کشور را به گونه ای دگرگون کند که معادلات سابق با برخی از کشورها دستخوش تغییر گردد ولیکن نمی توان ادعا کرد که تحولات جاری در سوریه خارج از جریان عمومی آزادی خواهی در جهان عرب است.بدون شک مردم در همه این کشورها به دنبال آزادی،رفع استبداد حکومتی از ساختار سیاسی و همچنین تشکیل حکومتهایی از طریق آراء عمومی هستند. البته در فضای رقابتی حاکم که هر کشوری به دنبال استفاده از فرصت هاست،معمولا رقبا از فرصتهای موجود استفاده برده و سعی دارند از جریانات مخالف در داخل خاک رقبا حمایت کنند.
همانطور که دولت بحرین در مقابل قیام مردم این کشور سعی می کند حمایت جمهوری اسلامی از مردم بحرین را به عنوان عامل دخالت در این کشور جلوه بدهد، سوریه هم تلاش می کند حرکت های جاری را به عوامل بیگانه و حتی فتنه گر نسبت دهد.هرچند نمی توان دخالت برخی از عناصر و تحرکات آنها را رد کرد ولی واقعیت اینست تا زمانی که بستر اعتراضات در درون مردم وجود نداشته باشد، کشورهای خارجی هم نمی توانند اقدامی را در راستای منافع خود صورت دهند.
نقل از: خبرآنلاین
نقل از: خبرآنلاین
جنایت امپریالیسم در اشرف!
امپریالیسم خون آشام هزار چهره توسط مزدورانش در هر لحظه هزاران جنایت می آفریند! باز هم اشرف پایگاه مجاهدین، پناهنده در خاک عراق، مورد هجوم وحشیانه ارتش مزدور عراق قرار گرفت و حقوق پناهندگی آنان بار دیگر!
باید پرسید چرا رژیم دست نشانده امپریالیسم در عراق به پایگاه مجاهدین، که طبق قوانین بین المللی پناهندگی در آن کشور پناهنده شده اند، و باید از مصونیت برخوردار باشند مورد یورش وحشیانه میبرد؟ چرا اشرف مصونیت پناهندگی ندارد؟ آیا رژیم مالکی به خواست خود چنین وحشی گری اعمال میکند؟ آیا رژیمی که دست نشانده امپریالیسم آمریکاست بدون داشتن، ” برنامه و هدف” از جانب امپریالیستها مرتکب این جنایت میشود؟ و از جانب دادگاههای فرماشی امپریالیستها به دلیل رعایت نکردن حقوق بین الملی پناهندگی” مصون” می ماند! همان قوانین مضحکی که به ” موساد آدم کش و آدم ربای” اسراییل اجازه میدهد که اوجالان رهبر کردهای ترکیه که در یکی از کشورها پناهنده بود و در حال مسافرت، او را در هواپیما برباید و تحویل دولت فاشیستی ترکیه دهد! به واقع اگر رژیم مزدور عراق پشتش گرم نباشد آیا حتی ” سرخود” هم میتواند چنین وحشی گری در حق پناهندگان انجام دهد؟ آ… دلخوش به این قوانین ”امپریالیسم درآورده” مباشید! مگر در امپریالیسم فرانسه در روز روشن کمپ های پناهندگان به آتش کشیده نمیشود؟ در فرانسه ” متمدن” که نمیشود روز روشن رفت و توپ و تانک را برد جلوی کمپ ها و پناهندگان را به گلوله بست! در آن جا مزدوران امپریالیسم را با عنوان ” ناسیونالیستهای دو آشته” به خورد ما میدهند ..اما این درنده خویی که امپریالیسم آمریکا از طریق مزدورانش بصورت عریان اعمال میکند چه ” نیتجه” و یا ” هدفی” را دنبال میکند؟
چند سال پیش رفسنجانی یکی از متعفن ترین سرمایه داران اسلامی در یک شوی تلویزیونی که شبکه سی ان ان آمریکا یک شب قبل از اعلان نتایج مسخره مسابقات ریاست آدم کشی در ایران ” ترتیب” داده بود، دو مصاحبه بود، اولی با امان کفا از دفتر سیاسی حزب ضدکارگر حکمت که شیفته ” غرب مدرن و دموکراتیک و اسراییل تروریست پیشه” که حمله امپریالیسم آمریکا به افغانستان را در لباس “چپ مدرن غربی” تایید کرد، بود که این فرد بدون اینکه حتی جرات داشته باشد، وبا” خواسته واقعی سیاسی اش باشد“، اسمی از بی حقوقی مطلق کارگران ایران در بلندگوی امپریالیسم آمریکا بیاورد، و دیگری مصاحبه با رفسنجانی! که به راستی چه ترکیب همگونی هر دو خادم منافع بورژازی!
رفسنجانی همان زالویی که تن فروشی را با ارائه بند صیغه به امام جلادش در ایران رسمی کرد تا ” کار امام زمانی” برای دختران و زنانی که نان شب ندارند، سقف بالای سر ندارند، دوا و دکتر ندارند، آینده ندارند، و از هر نظر در فقر و تنگدستی و محرومیت کامل بسر میبرند، تن خود را با جوازی “دینی” شده با مُهر ” آقا رئیس رفسنجانی” مجوز صادر شده بفروشند. تا با رواج ” تجارت سکس” سودی به جیب این روسپی رژیم وابسته به امپریالیسم سرازیر شود، در رابطه با همکاری های مستقیم با آمریکا چنین گفت: ”آمریکا با ما همکاری کند…مثلا نیروهای ضدانقلابی که در کشورهای دیگر هستند را به ما تحویل دهد ما هم با آن همکاری میکنیم و نیروهایی که میخواهد را به او تحویل میدهیم….”
در اصل این خواست رفسنجانی که مغزش فقط حول مسایل شکم و زیر شکم دور میزند نیست، او زالو زاده شده برای مکیدن شیره جان کارگران و زحمتکشان و محرومان! هرگز هم فکرش را نکنید که مسایل علمی هرگز به سلولهای مغز این حیوان خونخوار و هم قطارهایش راهی پیدا نکرده،شعور او هم به مسایل سیاسی به هیچ وجه قد نمیدهد، هر آنچه که میگوید و در نماز های جمعه به خورد ناآگاهان میدهد مشق هایی که شب های قبل برای او نوشته شده است!
حیوانات درنده ای که با نام های خمینی، اردبیلی، کروبی، خاتمی، رفسنجانی و خامنه ای و .. سی و دو سال است با زورگویی مطلق مردم ، و ثروت و منابع ایران که دسترنج کارگران و زحمتکشان و محرومان میباشد حکومت میکنند،کسانی هستند که وقتی در زندانهای شاه جلاد بودند با سازش خود با رژیم شاه سگ زنجیر امپریالیسم مورد ” عفو ملوکانه” قرار میگیرفتند و نوکری خود را همانجا به امپریالیستها نشان دادند! آنها بخاطر شیوه تفکر ” زد و بند و حلال و حرامی” ، بخاطر شیوه فکری ارتجاعی مطلق که در خدمت طبقه استثمارگر برای فریب توده های استثمارشوند است، بخاطر شیوه مبارزه شان که نه بر سر آزادی منابع و ثروت ایران از سلطه غارتگری و جنایات امپریالیسم بلکه بر سر مسایل عقب افتاده دینی برای فریب هر چه بیشتر مردم که قبلا آنرا بصورت روضه میخواندند و مردم دو ریالی کف دستشان میگذاشتند، همان چیزهای که در حوزه های دینی به اینان یاد میدهند و نتیجه اش میشود ” رساله خمینی” که تمامی آن پیرامون جایگاه فکری او یعنی مسایل زیر شکم است، دور میزند، بسیار مقبول سگ زنجیر امپریالیست شدن قرار گرفتند! اینان به دلیل نحوه فکری شان با هر آنچه که علمی ست سر ستیز دارند، چرا که علمِ در خدمت طبقه استثمارشونده ماهیت گندیده فکری آنها و ” صاحب شان” را برملا میسازد!
مثلا زمانی که “انقلاب فرهنگی اسلامی” بر پا کردند برای مدتها سالن تشریح دانشگاه ها اجازه نداشت از جسد ” زن” برای آموزش به دانشجویان رشته پزشکی استفاده کند! و ” غرب مدرن” هم برایش اهمیتی نداشت که مردم ایران دچار چه عقب رفتگی میگردند، انقلاب ۵۷ ی که بر پایه مبارزات چریکهای سازش ناپذیر، تسلیم نشدنی فدایی خلق و سایر نیروهای مبارز ضدامپریالیست صورت گرفته بود، باید هم توسط امپریالیستهایی که منافعشان با سرنگونی سگ زنجیرشان شاه جلاد به خطر افتاده بود را می ربودند و به دامان ارتجاعی دیگر میانداختند تا آنچه را که شاه جلاد شان فرصت انجام آنرا پیدا نکرده بود هم قطارهای ملایش انجام دهند. در اصل امپریالیسم های ” مدرن” ادامه سلطه گری جنایتکارانه ی خود را میخواستند، برای آنها فرقی نمکند، شاه باشد، خمینی باشد، یا منصور حکمت، یا گنجی… هر کسی که مثل اینها نشان میداد که اهل سازش و معامله بر سر دسترنج کارگران و زحمتکشان است، هر کسی که تواب پروری را در زندان ترویج دهد،هر کس که مقاومت در زندان را ” نفی” کند،هر کس که تنها تفریح و ” هیجده سالگی”اش برایش محک باشد و نه آنچه که بر سر کارگران و زحمتکشان و محرومان و ثروت زحمتکشان میرود و تفریح و خودش گذرانی و ” سرگرمی” ها را جلوی پای مخالفین رژیم بعوض دانش و آگاهی مبارزه طبقاتی قرار دهد، هر کسی که نشان داد که از منافع غارتگران زورگو دفاع میکند، هر کسی که به ” نامی” اما به ”کامی” دیگر منافع امپریالیسم خون آشام آمریکا را تامین می نمود، هر کسی که ” ملکه شایسته گوشتی”امپریالیسم شد، امپریالیسم خون آشام آمریکا روی آنها سرمایه گذاری میکند، اما اشتباه نکنید! حیوانی درنده به نام امپریالیسم خون آشام آمریکا هرگز به رژیم های وابسته به آن اجازه ” تصمیم گیری های مستقیم” نمیدهد، هر کاری که این رژیم ها میکنند “باید بدون برو برگرد” در وحله اول در چهارچوب خواسته های امپریالیسم ددخوی آمریکا باشد، و اگر هم “زورگویی” دارند که میخواهند بر مردم اعمال کنند آنرا هم اول باید از طریق رابط ها با امپریالیسم آمریکا در میان گذارند و اگر به ” صلاح منافع امپریالیسم” بود بعد به اجرا در آورند!
سی سال بود که رژیم وابسته به سرمایه داری جهانی اسلامی در ایران بخاطر شعار دورغین ” مرگ بر امپریالیسم” داشت در پشت پرده “دیکته” هایش را می نوشت! جرج بوش کثیف ترین حیوان درنده آمریکا با” دستور آزادی گنجی جنایتکار“، و در ادامه این علنی کاری از زمانی که اوباما، با پیشینه مسلمانی و با پوست رنگینش خودش را سیاه پوست جا زد و به جرگه دیگر جنایتکاران آمریکا پیوست، او که در روضه خوانی و فریب توده های محروم آمریکا و دنیا باید تحصیل کرده یکی از همین حوزه های دینی باشد، خواستار روابط مستقیم آمریکابا رژیم اسلامی شد،و در همین زمان بود که آب از لب و لوچه خیلی ها، خیلی ها که وصفشان در این نوشته کوتاه نمیگنجد سرازیر گردید، از همان زمانی که جناح های رژیم که داشتند سی سال با هم زندانیان سیاسی ضدامپریالیست را میگرفتند و شکنجه و تجاوز و کشتار میکردند،با هم میچاپیدن و میدزدیدند و به غارت میبردند دسترنج کارگران را، برای هر بیشتر خوش خدمتی مستقیم به“صاحب” شان ” آقا امام زمان آمریکا” نزاعشان بر سر پول و قدرت بیشتر برای سرکوب مخالفین امپریالیسم غارتگر و جنایتکار بیشتر شد. پرده ها برای رژیم که داشت به دورغی میگفت ” مرگ بر امپریالیسم جهانخوار“، پایین افتاد، و پرده های برای مزدورانی مثل اکثریتی ها منفور و جدشان توده ای های منفور تر نیز که این رژیم را ” دست پرورده امام زمان” به مردم قالب کرده بودند نیز پایین می افتاد، و رژیم می بایست برای ادامه نوکری اش برای ” صاحبش” جنایات بیشتر در حق مردم و مبارزین، دانشجو و کارگر و بیکار و محصل و معلم و پرستار و خبرنگار ونویسنده … که برای ابتدایی ترین آزادی ها مبارزه میکردند نشان میداد، چه بهتر از ” نزاع داخلی” که هم سوار بر موج اعتراضات وسیع اقشار مختلف مردم شوند و هم بگیرند و بندند و باز هم کشتاری دیگر اینبار در زندان قزل حصار براه بیندازند! آیا کسی از کسانی که خودفریبی میکنند و آمریکا و سایر دولتهای غربی را دلسوز مردم ایران میدانند ،دید که اوبامای ” دلسوز”برای کشتار زندانیان سیاسی ” قطره اشکی تمساحی” بریزد؟ البته این “خود فریفتگان” بخاطر منافع جیب های حقیرشان اوبامای جنایتکار سر دسته قلدران دنیا را ” دلسوز” جلوه میدهند و ابله وار به دنبال میرحسین موسوی قصاب زندانیان سیاسی دهه شصت روان میگردند و هالو وار فریاد ” آزادی آزادی..ایرانم” را سر میدهند!
بهرو امپریالیسمِ هزار چهره و هزار جنایت در لحظه… باز هم توسط مزدورانش برای ایجاد تشنج خوراکی که رژیم دست نشانده امپریالیسم یعنی رژیم مالکی، و رژیم وابسته به امپریالیسم اسلامی در ایران با آن زنده هستند را در کاسه این آدم کشان دولتی قرار داد! و هیچ چیز متعفن تر از این نیست که افرادی ”انسان دوست” که قلب هایشان با دیدن برنامه های ” حیوان دوستی” شبکه های بی بی سی مرتجع و سایر کانالهای تلویزیونی ” حیوان دوست” شده اند، از جنایاتی که امپریالیسم درنده آمریکا به هزار طریق دیگر در حق کارگران و محرومان و مبارزین راه رهایی از سلطه امپریالیسم اعمال میکند ناراحت نمیشوند، اما به محض اینکه این نوشته که صفات واقعی امپریالیستها و سگهای زنجیرش را برجسته میکند منتشر میشود، سیل نامه های ” با فرهنگ” سرازیر میشود که ” وا مصیبتا… این قلم در حال ” فحاشی” است، آنرا ” حذف” کنید! خب، نباید به این عده حیوان دوست گفت، که شما باید در ” انسان ” بودن خود شک کنید، نه یکبار بلکه برای تمام عمر بی ثمرتان، با به رسمیت شمردن حیوان درنده و غارتگری به اسم امپریالیسم آمریکا باید به انسان بودن خود شک کنید، که فکر میکنید که نه یک میلیون حتی ” ده میلیون”امضاء هم نمی تواند چیزی از بی حقوقی کارگران، زنان، و محرومان جامعه ایران بکاهد! امپریالیسم به تمام دیدگاه های ارتجاعی و عقب مانده و ” صلح دوست” ی که جنگ های امپریالیسم که محرومان را محروم تر میکند و میکشد و نابود میکند را به رسمیت میشناسید اما نبرد مسلحانه بر علیه این بیدادگری رژیم های وابسته به امپریالیسم را ” ضدانسانی” میدانید!
اینکه مجاهدین چه سمت و سوی سیاسی دارند، به هیچ وجه، تحت هیچ شرایطی دلیل نمیشود که جنایات امپریالیسم آمریکا که توسط رژیم مزدور آن در عراق در حق آنان اعمال میشود را نادیده گرفت و آنرا محکوم نکرد! تنها انسانهای سرمایه، همان انسانهای ” حیوان دوست” چنین کنند!
جنایات امپریالیسم خون آشام آمریکا ،حمله به اشرف در خاک عراق شدیدن محکوم است!
مرگ بر امپریالیسم خون آشام آمریکا و سایر امپریالیستها
مرگ بر رژیم وابسته به امپریالیسم اسلامی با هر جناح و دسته مزدور آن
مرگ بر رژیم دست نشانده عراق
زنده باد کمونیسم علم شرایط رهایی استثمارشوندگان از یوغ سرمایه خونخوار
صبا راهی بیستم اسفند ماه ۱۳۹۰
سرشار: صادق هدایت فارسی بلد نبود
محمدرضا سرشار (رهگذر) گفته که ادبیات صادق هدایت «فوقالعاده ضعیف و غلط و ابتدایی» است.
سرشار گفته که اگر نوشتههای هدایت را «یک دانشآموز دبیرستانی بدون ادعای نویسندگی مینوشت، بهتر از هدایت مینوشت.»
وی همچنین ادعا کرده که «هیچ شخصی که اندک آشنایی با ادبیات داستانی اصیل داشته باشد وجود ندارد که امروز از خواندن آثار هدایت حظّ ادبی ببرد.»
سرشار گفته که اگر نوشتههای هدایت را «یک دانشآموز دبیرستانی بدون ادعای نویسندگی مینوشت، بهتر از هدایت مینوشت.»
وی همچنین ادعا کرده که «هیچ شخصی که اندک آشنایی با ادبیات داستانی اصیل داشته باشد وجود ندارد که امروز از خواندن آثار هدایت حظّ ادبی ببرد.»
مطلب فارس نیوز:
به بهانه سالروز مرگ صادق هدايت/
به گزارش خبرگزاري فارس صادق هدايت نويسنده مشهوري در ايران است و عمده شهرت آن نيز به خاطر كتاب «بوف كور» است. البته اين نويسنده در خارج از ايران نيز كاملا شناخته شده است و متاسفانه در برخي از اوقات ادبيات ايران را كاملا با اين نويسنده ميشناسند.
با اين حال مناقشه بر سر اين نويسنده ايراني زياد است؛ از شيفتگاني كه هيچ نقدي بر آثار اين نويسنده را بر نميتابند و عدهاي ديگر همانند محمدرضا سرشار معتقدند هدايت يك نويسنده كاملا معمولي و حتي ضعيف است و بر اثر اتفاقاتي غيرمعمولي اين چنين بزرگ! و مشهور شده است.
متن زير بخشي از مصاحبه بخشي از مصاحبه طولاني محمد رضا سرشار نويسنده و منتقد ادبي با ماهنامه تخصصي «فرهنگ عمومي» است كه با عنوان «بازخواني انتقادي ادبيات داستاني معاصر ايران» منتشر شده است كه بخش مربوط به صادق هدايت به دليل سالگرد خودكشي وي در فرانسه در 190فروردين 1330شمسي با اندكي تلخصي در پي ميآيد. ضمن اين كه در روزهاي آينده نيز مطالبي در خصوص نقد آثار هدايت منتشر خواهد شد.
** داستانهاي هدايت تقليدي ناقص و دست و پا شكسته از داستانهاي غربي است
سئوال: اگر اجازه بفرمائيد سؤالي را در مورد هدايت مطرح كنيم از آن جهت كه شما به طور ويژه روي صادق هدايت كار كرديد و ميتوان گفت چه در قالب كتاب و چه در هيئت بحثهاي شفاهي در قالب ميزگرد و نقدهاي شفاهي، گمان ميكنم آثار اصلي هدايت را بطور مشخص نقادي كرديد. معروفترينش «حقيقت بوف كور» است كه كتابي حجيمتر از خود كتاب هدايت است، هدايت از نظر ادبي و از نظر فكري چه جايگاهي دارد و اگر جوانان ما سراغ هدايت بروند چه آفاتي گريبانگر آنان خواهد شد؟ و اگر سراغ او نروند چه چيزي را از دست ميدهند؟
محمدرضا سرشار: نويسندگان از دو جنبه قابل بررسي هستند: يكي از نظر زمانهاي كه در آن زندگي ميكردند و در قياس با همكاران خودشان؛ و يكي نسبت به ادبيات امروز و نويسندگان امروزي. هدايت در ارتباط با زمانه خودش كه، اصلاً اين شأن و جايگاهي را كه امروزه برايش تبليغ ميشود، ندارد. من باب مثال، سعي كردهاند در همه چيز براي او سابقه پيشكسوتي جعل كنند. مثلاً به عنوان پدر داستاننويسي جديد معاصر. خوب اگر به ادعاي خودتان جمالزاده پدر و آغازگر اين نوع داستان هست، پس هدايت چيست؟ يك جريان كه چند تا پدر نميتواند داشته باشد! از قضا كار جمالزاده، بعضاً تلفيقي از قصهنويسي قديم ايراني با داستاننويسي امروز غربي است. در حالي كه در مورد هدايت تقليدي كاملاً ناقص و دست و پا شكسته از داستان غربي ميشود. يعني همان يك مقداري هم كه -به تعبير شما- اميد به اين بود كه ما دوران گذاري را در ادبيات شروع كنيم و كمكم به يك ادبيات داستاني كاملاً بومي برسيم، براي هميشه از بين برد. براي اينكه هدايت با ادبيات داستاني گذشته ايران آشنايي نداشت. يعني نسبت به ادبيات داستاني كهن ايران، بيسواد بود. همانطور كه در ارتباط با زبان فارسي، حتي به عنوان يك فارسيزبان عامي هم نميتواند درست بنويسد. يعني نوشتههاي او پراز غلط هاي آشكار است.
** نويسندهاي كه فارسي بلد نبود اما پدر داستاننويسي ايران بود
سئوال: يعني اين درست است كه هدايت بلد نبوده فارسي بنويسد؟
محمدرضا سرشار: واقعاً هدايت فارسياش فوقالعاده ضعيف و غلط و ابتدايي است. يعني اگر اين متون او را يك دانشآموز دبيرستاني بدون ادعاي نويسندگي مينوشت، بهتر از هدايت مينوشت. (اتفاقاً در گذشته دانشآموزان مدارس ما در زبان و ادبيات فارسي قوي بودند با بوستان و گلستان و ديگر متون كهن ادبي شروع ميكردند. تا آنجا كه يكي از تفاخرهايي كه پدران ما نسبت به فرزندان خودشان ميكردند در همين زمينه بود.) مشكل هدايت كماستعدادي او در خيلي چيزها است. در رياضي و علوم تجربي كه كاملاً ضعيف است. ضمن اينكه در علوم انساني هم ما استعداد خاصي از او نديدهايم. اين حكايت زبان فارسي هدايت است. در داستان هاي كوتاه، شما صادق هدايت را مثلاً با صادق چوبك مقايسه كنيد؛ كه تقريباً برخي از كارهايشان همزمان منتشر شده است. در اين مقايسه چوبك قويتر از هدايت است با اينكه هر دو غربزده و لامذهب هستند. كمي بعد، با اندك فاصلهاي، آلاحمد را داريم. در كارهاي او داستانهاي كوتاه خيلي بهتري نسبت به داستانهاي كوتاه هدايت پيدا ميشود.
بنابراين اگر بنا باشد به صرف اينكه نويسندهاي مثل هدايت با فاصله زماني ده ساله از جمالزاده [اولين كار هدايت حدود ده سال بعد از اولين كار جمالزاده منتشر شد] به صرف اينكه داستان كوتاه و بلند ايراني متأثر از غرب را، كه با جمالزاده شروع شد، قدري غربزدهتر كرده است، براي او هم فضل پيشكسوتي و شأن پدري در اين موضوع قائل شويم، طبيعتاً بايد براي صادق چوبك هم فضل پيشكسوتي و پدري ديگري قائل شويم. براي آل احمد فضل پيشكسوتي ديگري. همين جور با هر نويسنده قدري متفاوتي، بايد يك پدر براي ادبيات داستاني معاصر كشور جديد درست كنيم! درحاليكه نه عقلاً و نه در هيچ جاي دنياي متمدن، اين گونه نيست. لذا اينكه عدهاي هدايت را پدر داستاننويسي جديد ايران ميدانند، كاملاً نادرست و جعلي است.
يك وجه پيشكسوتي ديگر ميخواستند براي او در مورد آغازكننده اهتمام به گردآوري فرهنگ و ادبيات عاميانه قائل شوند. كه آن هم كذب محض است. سالها قبل از هدايت ادبيات عاميانه ايران توسط غربيها شروع شد. و حاصلش منتشر هم شده بود. يعني كاري نبود كه ايرانيها شروع كرده باشند. بعد از غربيها و همزمان با هدايت، كسي چون كوهي كرماني هست كه در اين زمينه كار و آثاري منتشركرده، كه خيلي هم قابل توجه است. حالا اينكه بيايند بگويند صادق هدايت چون مثلاً در اين كار از حروف فنوتيك استفاده كرده و آن ديگري نكرده بود پس فضل پيشكسوتي در اين امر هم متعلق به او است كه نميشود! لذا اين مورد هم كذب است. از همين موارد است كه هر فضلي براي هدايت قائل شدهاند دروغ است. اما اگر ترجمه آثار به زبانهاي ديگر ملاك باشد، سال 1316 «پيامبر» زينالعابدين رهنما منتشر شده است. همان زمان، اين اثر به زبانهاي فرانسه، عربي، انگليسي در همان زمان ترجمه و چاپ شد. اتفاقاً چاپ اول اين كتاب به زبان عربي در دمشق است. و اين كتاب تا پيروزي انقلاب دهها بار چاپ شد. در حالي كه اولين اثر هدايت، بعد از مرگ او در سال 1332 (شانزده سال بعد)، آن هم تحت تأثير عوامل كاملاً غير ادبي، به زبان فرانسه چاپ شد. شما به لحاظ زبان، به لحاظ توصيف، به لحاظ ساختار و به لحاظ حجم اين رمان را با «بوف كور» هدايت مقايسه كنيد كه مثلا يك داستان بلند 140 صفحهاي است. اصلاً توانايي اين دو نويسنده در داستاننويسي، غيرقابلمقايسه است. در واقع ميتوان گفت به اين لحاظ، زين العابدين رهنما در مقام استادي هدايت است. لذا اين ادعا كه او نسبت به نويسندگان همزمان خود، يك سروگردن يا بيشتر بلندتر است هم، درست نيست؛ و ادعايي بيش نيست! در واقع هدايت نويسندهاي است كه شايد بتوان براي او تعبير «نويسنده گلخانهاي» را به كار برد يعني عناصر غيرادبي مختلفي جمع شدند تا هدايت را هدايت كنند. كه اولين آنها همان راديو بي بي سي و دوستان او مينوي و فرزاد در اين راديوي استعماري بودند. اين غربزدگي روشنفكران و اهالي ادبيات ما هم باعث شد، كه چون بي بي سي ازهدايت و آثار او تعريف كرده بود، يكدفعه به اين فكر افتادند اين كيست كه ما تا حالا نشناختيمش؟! در خاطرات كسي مثل فرزانه هم هست؛ كه ميگويد: صبح روز بعد از انتشار موضوع از بي بي سي، ما راه افتاديم كه ببينيم اين صادق هدايت چه كسي است كه تا آن روز متوجه او نشده بوديم!
** آثار هدايت فاقد ارزش خواندن است و به درد موزهها ميخورد
در مورد قسمت دوم سؤال شما هم، بايد بگويم: در حال حاضر آثار هدايت موجود است. داستانهاي كوتاه هدايت جمعاً سيوچهارتاست، اما به غير از سه چهارتاي آنها كه آنها هم به دلايل غير داستاني و غير ادبي بعضاً و گهگاه در ميان محافل شبهروشنفكري دانشگاهي مطرح است، بقيه اين داستانها، عمدتاً حتي فاقد ارزش خواندن است. نه اينكه ضعيف باشد؛ اصلاً فاقد ارزش خواندن است. ما با حضور برخي دوستان در جمعهايي آنها را نقد كرديم و آن نقد هم إنشاءالله امسال منتشر ميشود. بخوانند تا دلايل اين حرف مرا ببينند.
جوان امروز ما بايد ببيند براي چه به سراغ اين آثار ميرود؟ اگر ميخواهد از آنها داستاننويسي بياموزد، بداند كه چيزي دستگير او نميشود. ضمن اينكه برايش، غلط يا بد آموزي فني هم دارد. يعني با خواندن اينها ممكن است تصور كند داستاننويسي به همين آساني است. بعد مينويسد و ميبيند هيچ كس از آثار او استقبال نميكند و در حيرت فرو ميرود كه چطور هدايت كه ضعيفتر از او نوشت، از آثارش آن همه استقبال شد؛ اما من مينويسم كسي حاضر نيست حتي در يك مجله آن را چاپ كند؟! در نتيجه، اين باعث سرخوردگي جوانان ما ميشود.
يك وقت است كه كسي به عنوان آشنايي با تاريخ ادبيات به سراغ آثار هدايت ميرود؛ كه آن بحث ديگري است. اگر كسي رشته او ادبيات است و ميخواهد ببيند سير داستاننويسي ما چگونه بوده است، عيبي ندارد آثار هدايت را مطالعه كند. به همان تعبيري كه امام(ره) راجع به كمونيسم به كار بردند، خيلي از آثار داستاني از مشروطه به اين طرف ما، الان فقط به درد موزههاي ادبي ميخورند؛ تا اهالي ادبيات، به عنوان آثار باستاني به آنها نگاه كنند و ببينند درگذشتهاي نه چندان دور، مردم ما چگونه داستان مينوشتند. در آن صورت، هم خوشحال ميشوند كه الان ما اين قدر پيش رفتهايم، واز كجا شروع كردهايم و به كجا رسيدهايم.
** «داش آكل» در آثار هدايت استثنا است اما داراي اشكالات اساسي است
آن سه چهار داستان كوتاه هدايت هم كه اشاره شد، عمدتاً به علت ناقص بودن نوشته، ابهام مخل، استفاده از نمادهاي كاملاً شخصي و بازيهاي بيمنطق با عناصر داستان است كه در حال حاضر، گهگاه در معدودي از محافل ادبي شبهروشنفكري بعضاً مطرح ميشود. بعد هم اين نقص و ضعفها را دال بر قوي و عميق بودن اثر تلقي ميكنند! همين داستانهاي «سه قطره خون» ، «تاريكخانه» و «زنده به گور».
«داش آكل» در كارهاي صادق هدايت، از جهاتي استثنا است و به نظر ميرسد قصه آن را در جايي شنيده و بعد براساس آن، اين را نوشته است. اما آن هم از نظر ساختاري اشكالات اساسي دارد. ولي قصهي جالبي دارد. يعني نه زوايه ديد درست و حسابي دارد، نه پرداخت شخصيت درست و حسابي دارد، نه پيرنگ معقول و سنجيدهاي دارد... .
با وجود اين در مورد هدايت، تب و موجي درست كردهاند كه متأسفانه از طرف بعضي اساتيد يا بيسواد يا مغرض، مدام طوري به دانشجويان القا ميشود كه تصور كنند مثلاً اگر كارهاي هدايت را نخوانده باشند چيزي كم دارند. در نتيجه، اغلب، آثارش را ميخرند يا اصلاً نميخوانند يا يكي دوتاي آنها را كه ميخوانند ميبينند ارزش خواندن ندارد. يا ميخوانند و لذتي نميبرند و استفادهاي نميكنند؛ منتها روي آن را ندارند كه اين را به ديگران بگويند. ميترسند متهم به بيسوادي شوند! من فكر ميكنم هيچ شخصي كه اندك آشنايي با ادبيات داستاني اصيل داشته باشد وجود ندارد كه امروز از خواندن آثار هدايت حظّ ادبي ببرد.
** نقدهاي هدايت به مذهب روش افراد بيسواد است
سئوال: بيترديد علاوه بر اين فوايد اخلاقي و فكري هم ندارد.
محمدرضا سرشار: من خواستم فعلاً بحث محتوايي نكنم. به لحاظ محتوايي كه اصلاً بسياري از اين كارها مبتذل است. يعني انسان حيرت ميكند مثلاً كسي با ادعاي روشنفكري، اين قدر نسبت به مسائل اعتقادي و فكري جاهل باشد كه مثلاً حتي وقتي بخواهد مذهب را بكوبد، اين جورعوامانه بكوبد. يعني روش او در اين موارد، روش آدمهاي بيسواد و عوام براي كوبيدن مذهب است. به علاوه اينكه، هيچ درونمايه عميقي، هيچ حرف نويي، يك محتواي ارزشمند، در اين آثار نميبينيم. براي اينكه خود نويسنده از اين عوالم بري و كاملاً دور بوده است.
سئوال: آيا شما نقد دكتر شميسا [نقد كه حالا چه عرض كنيم] و آن چيزي كه تحت عنوان «داستان يك روح» نوشته است را ملاحظه كردهايد؟
محمدرضا سرشار: اولين نكتهاي كه خيلي تو ذوق من زد اين بود كه ديدم ايشان دنبال بهانهاي بوده كه براي تجديد چاپ «بوف كور» مجوزي شبه قانوني پيدا كند. من نه نشنيده و نه خواندهام، كه در هيچ نقدي در هيچ جاي دنيا، بيايند تمام آن داستان مورد نقد را در خلال نقد آن بياورند. آقاي شميسا، متأسفانه اين كار را كرده است. بعد، مثل معلمهاي دبيرستان كه مثلاً شعري را براي دانشآموزانش ميخواند و معني ميكند، يك بخش از كتاب را ميآورد، و راجع به آن، توضيح ميدهد. بخش ديگري را ميآورد. به همين ترتيب، كاملاً پيوسته و دنبال هم، داستان را ادامه ميدهد.
به همين دليل ميخواهم عرض كنم كه با وجود اين كتاب به اصطلاح نقد آقاي شميسا، هرگز «بوف كور» هدايت در ايران عملاً ممنوع چاپ نبوده است. چون موقعي كه خود كتاب اجازه نداشته آقاي شميسا با اين ترفند كتاب را چاپ ميكرده است.
بعد از آن هم، به نظر من، كار ايشان نقد نيست و بيشتر يك تفسير شخصي اغلب فاقد پشتوانه واقعي از متن اثر است. چون من نديدم كه ايشان به معني واقعي وارد نقد عناصر ساختاري اثر شود. عمدهي كار او معني كردن و تفسير كردن اين اثر؛ آن هم عمدتاً متأثر از نقدهاي ماقبل خودش است. همان تعابير شبه روانشناختي و انطباق اينها روي اثر و اينگونه بحثها.
در واقع عمده نقدهايي كه بنده در مورد بوف كور ديدم، نقدهاي ادبي نيستند. يعني در بهترين شكل آنها، تفاسير شبه روانشناختياند، من كلاً آقاي شميسا را اگر بخواهيم با اين نقد دربارهاش قضاوت كنيم منتقد ادبي نميدانم.
سئوال: شما فرموديد شميسا اصلاً بحث ساختاري نكرده است، آيا به لحاظ محتوا فكر ميكنيد حرفهايي كه او زده واقعيت نفس الامري دراثر صادق هدايت دارد يا كاملاً تفسير به رأي شخصي است؟
** خانلري ميگفت هدايت را بت نكنيم
محمدرضا سرشار: عرض كردم، خود هدايت هم جلو جلو پيشبيني كرده بود كه بعدها چنين چهره اسطورهاي از او درست و چنان تفاسير عجيب و غريبي از برخي آثارش بكنند. خانلري هم در همان زمان خوب گفته است كه سعي نكنيم از هدايت يك بت بينقص درست كنيم. با اينكه او به تعبيري خود رفيق هدايت بوده است.
نه. اين چيزهايي كه آقاي شميسا به اين اثر نسبت ميدهد اغلب فاقد پشتوانه استدلالي و متني -از خود «بوف كور»- است. بخش اعظم نقد بنده بر «بوف كور»، نقد نوشتههايي است كه به اسم نقد درمورد اين اثر نوشته شده؛ و از جمله -اگر اسم هم نبردم- بخشي از آن، نقد همين نوشته ايشان بوده است. خوشبختانه آن كتابي كه آقاي فرزانه به عنوان خاطراتش منتشركرد چون واقعياتي را در آنجا آورده است، دانسته و ندانسته پته خيلي از نقدوارهها و تفاسير نوشته شده بر «بوف كور» را روي آب ريخته است.
انتهاي پيام/و/9
با اين حال مناقشه بر سر اين نويسنده ايراني زياد است؛ از شيفتگاني كه هيچ نقدي بر آثار اين نويسنده را بر نميتابند و عدهاي ديگر همانند محمدرضا سرشار معتقدند هدايت يك نويسنده كاملا معمولي و حتي ضعيف است و بر اثر اتفاقاتي غيرمعمولي اين چنين بزرگ! و مشهور شده است.
متن زير بخشي از مصاحبه بخشي از مصاحبه طولاني محمد رضا سرشار نويسنده و منتقد ادبي با ماهنامه تخصصي «فرهنگ عمومي» است كه با عنوان «بازخواني انتقادي ادبيات داستاني معاصر ايران» منتشر شده است كه بخش مربوط به صادق هدايت به دليل سالگرد خودكشي وي در فرانسه در 190فروردين 1330شمسي با اندكي تلخصي در پي ميآيد. ضمن اين كه در روزهاي آينده نيز مطالبي در خصوص نقد آثار هدايت منتشر خواهد شد.
** داستانهاي هدايت تقليدي ناقص و دست و پا شكسته از داستانهاي غربي است
سئوال: اگر اجازه بفرمائيد سؤالي را در مورد هدايت مطرح كنيم از آن جهت كه شما به طور ويژه روي صادق هدايت كار كرديد و ميتوان گفت چه در قالب كتاب و چه در هيئت بحثهاي شفاهي در قالب ميزگرد و نقدهاي شفاهي، گمان ميكنم آثار اصلي هدايت را بطور مشخص نقادي كرديد. معروفترينش «حقيقت بوف كور» است كه كتابي حجيمتر از خود كتاب هدايت است، هدايت از نظر ادبي و از نظر فكري چه جايگاهي دارد و اگر جوانان ما سراغ هدايت بروند چه آفاتي گريبانگر آنان خواهد شد؟ و اگر سراغ او نروند چه چيزي را از دست ميدهند؟
محمدرضا سرشار: نويسندگان از دو جنبه قابل بررسي هستند: يكي از نظر زمانهاي كه در آن زندگي ميكردند و در قياس با همكاران خودشان؛ و يكي نسبت به ادبيات امروز و نويسندگان امروزي. هدايت در ارتباط با زمانه خودش كه، اصلاً اين شأن و جايگاهي را كه امروزه برايش تبليغ ميشود، ندارد. من باب مثال، سعي كردهاند در همه چيز براي او سابقه پيشكسوتي جعل كنند. مثلاً به عنوان پدر داستاننويسي جديد معاصر. خوب اگر به ادعاي خودتان جمالزاده پدر و آغازگر اين نوع داستان هست، پس هدايت چيست؟ يك جريان كه چند تا پدر نميتواند داشته باشد! از قضا كار جمالزاده، بعضاً تلفيقي از قصهنويسي قديم ايراني با داستاننويسي امروز غربي است. در حالي كه در مورد هدايت تقليدي كاملاً ناقص و دست و پا شكسته از داستان غربي ميشود. يعني همان يك مقداري هم كه -به تعبير شما- اميد به اين بود كه ما دوران گذاري را در ادبيات شروع كنيم و كمكم به يك ادبيات داستاني كاملاً بومي برسيم، براي هميشه از بين برد. براي اينكه هدايت با ادبيات داستاني گذشته ايران آشنايي نداشت. يعني نسبت به ادبيات داستاني كهن ايران، بيسواد بود. همانطور كه در ارتباط با زبان فارسي، حتي به عنوان يك فارسيزبان عامي هم نميتواند درست بنويسد. يعني نوشتههاي او پراز غلط هاي آشكار است.
** نويسندهاي كه فارسي بلد نبود اما پدر داستاننويسي ايران بود
سئوال: يعني اين درست است كه هدايت بلد نبوده فارسي بنويسد؟
محمدرضا سرشار: واقعاً هدايت فارسياش فوقالعاده ضعيف و غلط و ابتدايي است. يعني اگر اين متون او را يك دانشآموز دبيرستاني بدون ادعاي نويسندگي مينوشت، بهتر از هدايت مينوشت. (اتفاقاً در گذشته دانشآموزان مدارس ما در زبان و ادبيات فارسي قوي بودند با بوستان و گلستان و ديگر متون كهن ادبي شروع ميكردند. تا آنجا كه يكي از تفاخرهايي كه پدران ما نسبت به فرزندان خودشان ميكردند در همين زمينه بود.) مشكل هدايت كماستعدادي او در خيلي چيزها است. در رياضي و علوم تجربي كه كاملاً ضعيف است. ضمن اينكه در علوم انساني هم ما استعداد خاصي از او نديدهايم. اين حكايت زبان فارسي هدايت است. در داستان هاي كوتاه، شما صادق هدايت را مثلاً با صادق چوبك مقايسه كنيد؛ كه تقريباً برخي از كارهايشان همزمان منتشر شده است. در اين مقايسه چوبك قويتر از هدايت است با اينكه هر دو غربزده و لامذهب هستند. كمي بعد، با اندك فاصلهاي، آلاحمد را داريم. در كارهاي او داستانهاي كوتاه خيلي بهتري نسبت به داستانهاي كوتاه هدايت پيدا ميشود.
بنابراين اگر بنا باشد به صرف اينكه نويسندهاي مثل هدايت با فاصله زماني ده ساله از جمالزاده [اولين كار هدايت حدود ده سال بعد از اولين كار جمالزاده منتشر شد] به صرف اينكه داستان كوتاه و بلند ايراني متأثر از غرب را، كه با جمالزاده شروع شد، قدري غربزدهتر كرده است، براي او هم فضل پيشكسوتي و شأن پدري در اين موضوع قائل شويم، طبيعتاً بايد براي صادق چوبك هم فضل پيشكسوتي و پدري ديگري قائل شويم. براي آل احمد فضل پيشكسوتي ديگري. همين جور با هر نويسنده قدري متفاوتي، بايد يك پدر براي ادبيات داستاني معاصر كشور جديد درست كنيم! درحاليكه نه عقلاً و نه در هيچ جاي دنياي متمدن، اين گونه نيست. لذا اينكه عدهاي هدايت را پدر داستاننويسي جديد ايران ميدانند، كاملاً نادرست و جعلي است.
يك وجه پيشكسوتي ديگر ميخواستند براي او در مورد آغازكننده اهتمام به گردآوري فرهنگ و ادبيات عاميانه قائل شوند. كه آن هم كذب محض است. سالها قبل از هدايت ادبيات عاميانه ايران توسط غربيها شروع شد. و حاصلش منتشر هم شده بود. يعني كاري نبود كه ايرانيها شروع كرده باشند. بعد از غربيها و همزمان با هدايت، كسي چون كوهي كرماني هست كه در اين زمينه كار و آثاري منتشركرده، كه خيلي هم قابل توجه است. حالا اينكه بيايند بگويند صادق هدايت چون مثلاً در اين كار از حروف فنوتيك استفاده كرده و آن ديگري نكرده بود پس فضل پيشكسوتي در اين امر هم متعلق به او است كه نميشود! لذا اين مورد هم كذب است. از همين موارد است كه هر فضلي براي هدايت قائل شدهاند دروغ است. اما اگر ترجمه آثار به زبانهاي ديگر ملاك باشد، سال 1316 «پيامبر» زينالعابدين رهنما منتشر شده است. همان زمان، اين اثر به زبانهاي فرانسه، عربي، انگليسي در همان زمان ترجمه و چاپ شد. اتفاقاً چاپ اول اين كتاب به زبان عربي در دمشق است. و اين كتاب تا پيروزي انقلاب دهها بار چاپ شد. در حالي كه اولين اثر هدايت، بعد از مرگ او در سال 1332 (شانزده سال بعد)، آن هم تحت تأثير عوامل كاملاً غير ادبي، به زبان فرانسه چاپ شد. شما به لحاظ زبان، به لحاظ توصيف، به لحاظ ساختار و به لحاظ حجم اين رمان را با «بوف كور» هدايت مقايسه كنيد كه مثلا يك داستان بلند 140 صفحهاي است. اصلاً توانايي اين دو نويسنده در داستاننويسي، غيرقابلمقايسه است. در واقع ميتوان گفت به اين لحاظ، زين العابدين رهنما در مقام استادي هدايت است. لذا اين ادعا كه او نسبت به نويسندگان همزمان خود، يك سروگردن يا بيشتر بلندتر است هم، درست نيست؛ و ادعايي بيش نيست! در واقع هدايت نويسندهاي است كه شايد بتوان براي او تعبير «نويسنده گلخانهاي» را به كار برد يعني عناصر غيرادبي مختلفي جمع شدند تا هدايت را هدايت كنند. كه اولين آنها همان راديو بي بي سي و دوستان او مينوي و فرزاد در اين راديوي استعماري بودند. اين غربزدگي روشنفكران و اهالي ادبيات ما هم باعث شد، كه چون بي بي سي ازهدايت و آثار او تعريف كرده بود، يكدفعه به اين فكر افتادند اين كيست كه ما تا حالا نشناختيمش؟! در خاطرات كسي مثل فرزانه هم هست؛ كه ميگويد: صبح روز بعد از انتشار موضوع از بي بي سي، ما راه افتاديم كه ببينيم اين صادق هدايت چه كسي است كه تا آن روز متوجه او نشده بوديم!
** آثار هدايت فاقد ارزش خواندن است و به درد موزهها ميخورد
در مورد قسمت دوم سؤال شما هم، بايد بگويم: در حال حاضر آثار هدايت موجود است. داستانهاي كوتاه هدايت جمعاً سيوچهارتاست، اما به غير از سه چهارتاي آنها كه آنها هم به دلايل غير داستاني و غير ادبي بعضاً و گهگاه در ميان محافل شبهروشنفكري دانشگاهي مطرح است، بقيه اين داستانها، عمدتاً حتي فاقد ارزش خواندن است. نه اينكه ضعيف باشد؛ اصلاً فاقد ارزش خواندن است. ما با حضور برخي دوستان در جمعهايي آنها را نقد كرديم و آن نقد هم إنشاءالله امسال منتشر ميشود. بخوانند تا دلايل اين حرف مرا ببينند.
جوان امروز ما بايد ببيند براي چه به سراغ اين آثار ميرود؟ اگر ميخواهد از آنها داستاننويسي بياموزد، بداند كه چيزي دستگير او نميشود. ضمن اينكه برايش، غلط يا بد آموزي فني هم دارد. يعني با خواندن اينها ممكن است تصور كند داستاننويسي به همين آساني است. بعد مينويسد و ميبيند هيچ كس از آثار او استقبال نميكند و در حيرت فرو ميرود كه چطور هدايت كه ضعيفتر از او نوشت، از آثارش آن همه استقبال شد؛ اما من مينويسم كسي حاضر نيست حتي در يك مجله آن را چاپ كند؟! در نتيجه، اين باعث سرخوردگي جوانان ما ميشود.
يك وقت است كه كسي به عنوان آشنايي با تاريخ ادبيات به سراغ آثار هدايت ميرود؛ كه آن بحث ديگري است. اگر كسي رشته او ادبيات است و ميخواهد ببيند سير داستاننويسي ما چگونه بوده است، عيبي ندارد آثار هدايت را مطالعه كند. به همان تعبيري كه امام(ره) راجع به كمونيسم به كار بردند، خيلي از آثار داستاني از مشروطه به اين طرف ما، الان فقط به درد موزههاي ادبي ميخورند؛ تا اهالي ادبيات، به عنوان آثار باستاني به آنها نگاه كنند و ببينند درگذشتهاي نه چندان دور، مردم ما چگونه داستان مينوشتند. در آن صورت، هم خوشحال ميشوند كه الان ما اين قدر پيش رفتهايم، واز كجا شروع كردهايم و به كجا رسيدهايم.
** «داش آكل» در آثار هدايت استثنا است اما داراي اشكالات اساسي است
آن سه چهار داستان كوتاه هدايت هم كه اشاره شد، عمدتاً به علت ناقص بودن نوشته، ابهام مخل، استفاده از نمادهاي كاملاً شخصي و بازيهاي بيمنطق با عناصر داستان است كه در حال حاضر، گهگاه در معدودي از محافل ادبي شبهروشنفكري بعضاً مطرح ميشود. بعد هم اين نقص و ضعفها را دال بر قوي و عميق بودن اثر تلقي ميكنند! همين داستانهاي «سه قطره خون» ، «تاريكخانه» و «زنده به گور».
«داش آكل» در كارهاي صادق هدايت، از جهاتي استثنا است و به نظر ميرسد قصه آن را در جايي شنيده و بعد براساس آن، اين را نوشته است. اما آن هم از نظر ساختاري اشكالات اساسي دارد. ولي قصهي جالبي دارد. يعني نه زوايه ديد درست و حسابي دارد، نه پرداخت شخصيت درست و حسابي دارد، نه پيرنگ معقول و سنجيدهاي دارد... .
با وجود اين در مورد هدايت، تب و موجي درست كردهاند كه متأسفانه از طرف بعضي اساتيد يا بيسواد يا مغرض، مدام طوري به دانشجويان القا ميشود كه تصور كنند مثلاً اگر كارهاي هدايت را نخوانده باشند چيزي كم دارند. در نتيجه، اغلب، آثارش را ميخرند يا اصلاً نميخوانند يا يكي دوتاي آنها را كه ميخوانند ميبينند ارزش خواندن ندارد. يا ميخوانند و لذتي نميبرند و استفادهاي نميكنند؛ منتها روي آن را ندارند كه اين را به ديگران بگويند. ميترسند متهم به بيسوادي شوند! من فكر ميكنم هيچ شخصي كه اندك آشنايي با ادبيات داستاني اصيل داشته باشد وجود ندارد كه امروز از خواندن آثار هدايت حظّ ادبي ببرد.
** نقدهاي هدايت به مذهب روش افراد بيسواد است
سئوال: بيترديد علاوه بر اين فوايد اخلاقي و فكري هم ندارد.
محمدرضا سرشار: من خواستم فعلاً بحث محتوايي نكنم. به لحاظ محتوايي كه اصلاً بسياري از اين كارها مبتذل است. يعني انسان حيرت ميكند مثلاً كسي با ادعاي روشنفكري، اين قدر نسبت به مسائل اعتقادي و فكري جاهل باشد كه مثلاً حتي وقتي بخواهد مذهب را بكوبد، اين جورعوامانه بكوبد. يعني روش او در اين موارد، روش آدمهاي بيسواد و عوام براي كوبيدن مذهب است. به علاوه اينكه، هيچ درونمايه عميقي، هيچ حرف نويي، يك محتواي ارزشمند، در اين آثار نميبينيم. براي اينكه خود نويسنده از اين عوالم بري و كاملاً دور بوده است.
سئوال: آيا شما نقد دكتر شميسا [نقد كه حالا چه عرض كنيم] و آن چيزي كه تحت عنوان «داستان يك روح» نوشته است را ملاحظه كردهايد؟
محمدرضا سرشار: اولين نكتهاي كه خيلي تو ذوق من زد اين بود كه ديدم ايشان دنبال بهانهاي بوده كه براي تجديد چاپ «بوف كور» مجوزي شبه قانوني پيدا كند. من نه نشنيده و نه خواندهام، كه در هيچ نقدي در هيچ جاي دنيا، بيايند تمام آن داستان مورد نقد را در خلال نقد آن بياورند. آقاي شميسا، متأسفانه اين كار را كرده است. بعد، مثل معلمهاي دبيرستان كه مثلاً شعري را براي دانشآموزانش ميخواند و معني ميكند، يك بخش از كتاب را ميآورد، و راجع به آن، توضيح ميدهد. بخش ديگري را ميآورد. به همين ترتيب، كاملاً پيوسته و دنبال هم، داستان را ادامه ميدهد.
به همين دليل ميخواهم عرض كنم كه با وجود اين كتاب به اصطلاح نقد آقاي شميسا، هرگز «بوف كور» هدايت در ايران عملاً ممنوع چاپ نبوده است. چون موقعي كه خود كتاب اجازه نداشته آقاي شميسا با اين ترفند كتاب را چاپ ميكرده است.
بعد از آن هم، به نظر من، كار ايشان نقد نيست و بيشتر يك تفسير شخصي اغلب فاقد پشتوانه واقعي از متن اثر است. چون من نديدم كه ايشان به معني واقعي وارد نقد عناصر ساختاري اثر شود. عمدهي كار او معني كردن و تفسير كردن اين اثر؛ آن هم عمدتاً متأثر از نقدهاي ماقبل خودش است. همان تعابير شبه روانشناختي و انطباق اينها روي اثر و اينگونه بحثها.
در واقع عمده نقدهايي كه بنده در مورد بوف كور ديدم، نقدهاي ادبي نيستند. يعني در بهترين شكل آنها، تفاسير شبه روانشناختياند، من كلاً آقاي شميسا را اگر بخواهيم با اين نقد دربارهاش قضاوت كنيم منتقد ادبي نميدانم.
سئوال: شما فرموديد شميسا اصلاً بحث ساختاري نكرده است، آيا به لحاظ محتوا فكر ميكنيد حرفهايي كه او زده واقعيت نفس الامري دراثر صادق هدايت دارد يا كاملاً تفسير به رأي شخصي است؟
** خانلري ميگفت هدايت را بت نكنيم
محمدرضا سرشار: عرض كردم، خود هدايت هم جلو جلو پيشبيني كرده بود كه بعدها چنين چهره اسطورهاي از او درست و چنان تفاسير عجيب و غريبي از برخي آثارش بكنند. خانلري هم در همان زمان خوب گفته است كه سعي نكنيم از هدايت يك بت بينقص درست كنيم. با اينكه او به تعبيري خود رفيق هدايت بوده است.
نه. اين چيزهايي كه آقاي شميسا به اين اثر نسبت ميدهد اغلب فاقد پشتوانه استدلالي و متني -از خود «بوف كور»- است. بخش اعظم نقد بنده بر «بوف كور»، نقد نوشتههايي است كه به اسم نقد درمورد اين اثر نوشته شده؛ و از جمله -اگر اسم هم نبردم- بخشي از آن، نقد همين نوشته ايشان بوده است. خوشبختانه آن كتابي كه آقاي فرزانه به عنوان خاطراتش منتشركرد چون واقعياتي را در آنجا آورده است، دانسته و ندانسته پته خيلي از نقدوارهها و تفاسير نوشته شده بر «بوف كور» را روي آب ريخته است.
انتهاي پيام/و/9
سعید قاسمی از فرماندهان جنگ:
سوتیهای تیم احمدینژاد قابل دفاع نیست
به گزارش وبسایت ۵۹۸ آقای قاسمی در جمع گروهی از دانشجویان گفته که «سوتیهای» تیم احمدینژاد در شرایطی ادامه دارد که «همه گیر دادن به دولت و ما در حال دفاع از آن هستیم.»
وی از مقامهای دولت احمدینژاد خواسته درباره علت دعوت از ملک عبدالله پادشاه اردن به ایران توضیح دهند.
ملک عبدالله قرار بود نوروز امسال به دعوت احمدینژاد به ایران سفر کند که این سفر با مخالفت علی خامنهای لغو شد.
احمدینژاد هفته گذشته اعلام کرد این سفر لغو نشده و در آینده انجام خواهد شد.
قاسمی در ادامه سخنان خود با انتقاد از دیدار سالهای گذشته غلامعلی حداد عادل و علی لاریجانی با عنوان رئیس مجلس با حسنی مبارک٬ از آنها نیز خواسته که درباره علت این دیدارها توضیح دهند.
وی در عین حال افزوده که برخی معتقدند تلاش دولت احمدینژاد برای نزدیک شدن به کشورهای عربی طرحی آمریکایی است.
سال گذشته نیز سعید قاسمی در گفتگو با سایت رجانیوز گفته بود پنهانکاریهای دولت احمدینژاد منجر به ریزش در جبهه اصولگرایان شده است.
وی در آن زمان نیز از دولت احمدینژاد خواسته بود درباره برخی سیاستهای دولتش که با انتقاد محافظهکاران مواجه شده٬ توضیح بدهد.
محافظهکارانی که در انتخابات سال ۱۳۸۸ به نفع احمدینژاد دست به تقلبی گسترده زدهاند در حال حاضر به یکی از جدیترین منتقدان وی تبدیل شدهاند.
عباس سلیمی نمین:
مشایی و رحیمی فریبکار و فتنهگر هستند
۲۰
عباس سلیمی نمین میگوید رحیممشایی و رحیمی عاملان فتنه آینده هستند٬ طرح فروش خودروی احمدینژاد «فریبی» بیش نبود٬ کسی جرات انتقاد از رئیس دولت را ندارد و اطرافیان احمدینژاد فریبکار هستند.
آقای سلیمی نمین این مطالب را روز شنبه (۲۰ فروردین) در گفتگو با خبرگزاری فارس مطرح کرده است.
رئیس مرکز مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران از اسفندیار رحیممشایی و محمدرضا رحیمی با عنوان افرادی نام برده که با تملق از احمدینژاد «سعی دارند با بازیهای فریبکارانه و تبلیغاتی منافع سیاسی و اقتصادی به دست آورند.»
وی گفته که رحیممشایی و رحیمی دوستدار احمدینژاد نیستند «اما به دلیل اینکه میبینند نزدیک شدن به رئیس جمهور میتواند آنها را برخوردار از امکانات کند به او نزدیک و از او تملقگویی میکنند.»
سلیمی نمین در بخش دیگری از اظهارات خود گفته که در آینده اطرافیان احمدینژاد (مشایی و رحیمی) فتنه بسیار بزرگی علیه جمهوری اسلامی رقم خواهند زد.
وی همچنین برنامه فروش خودروی احمدینژاد توسط اطرافیان وی را فریبکاری خواند و گفت: «آقای مشایی با همکاری شخصی که با او مشغول کارهای اقتصادی است، دست به این بازی مسخره زدند که چیزی جز تحقیر فکری مردم نبود.»
سلیمی نمین اظهار داشته که «بسیاری از افراد میگویند اگر به احمدینژاد انتقاد کنیم ما را طرد میکنند. یک روحانی بر جسته نزدیک به احمدینژاد هم میگفت اگر از او انتقاد کنم من را از اطراف او طرد میکنند و وزرا نیز جرات انتقاد از او را ندارند.»
اظهارات عباس سلیمی نمین در شرایطی ایراد میشود که بسیاری از محافظهکاران در دو سال گذشته بارها از اقدامات و تصمیمات دولت احمدینژاد انتقاد کرده و نسبت به راه اندازی فتنهای عمیق از سوی دولتیها ابراز نگرانی کردهاند.
محافظهکاران که در انتخابات سال ۱۳۸۸ به نفع احمدینژاد دست به تقلب گستردهای زدند٬ حال تلاش میکنند دولت وی پس از پایان در دولت یازدهم ادامه نیابد.
این در حالی است که تیم احمدینژاد خود را برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده آماده میکند.
آقای سلیمی نمین این مطالب را روز شنبه (۲۰ فروردین) در گفتگو با خبرگزاری فارس مطرح کرده است.
رئیس مرکز مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران از اسفندیار رحیممشایی و محمدرضا رحیمی با عنوان افرادی نام برده که با تملق از احمدینژاد «سعی دارند با بازیهای فریبکارانه و تبلیغاتی منافع سیاسی و اقتصادی به دست آورند.»
وی گفته که رحیممشایی و رحیمی دوستدار احمدینژاد نیستند «اما به دلیل اینکه میبینند نزدیک شدن به رئیس جمهور میتواند آنها را برخوردار از امکانات کند به او نزدیک و از او تملقگویی میکنند.»
سلیمی نمین در بخش دیگری از اظهارات خود گفته که در آینده اطرافیان احمدینژاد (مشایی و رحیمی) فتنه بسیار بزرگی علیه جمهوری اسلامی رقم خواهند زد.
وی همچنین برنامه فروش خودروی احمدینژاد توسط اطرافیان وی را فریبکاری خواند و گفت: «آقای مشایی با همکاری شخصی که با او مشغول کارهای اقتصادی است، دست به این بازی مسخره زدند که چیزی جز تحقیر فکری مردم نبود.»
سلیمی نمین اظهار داشته که «بسیاری از افراد میگویند اگر به احمدینژاد انتقاد کنیم ما را طرد میکنند. یک روحانی بر جسته نزدیک به احمدینژاد هم میگفت اگر از او انتقاد کنم من را از اطراف او طرد میکنند و وزرا نیز جرات انتقاد از او را ندارند.»
اظهارات عباس سلیمی نمین در شرایطی ایراد میشود که بسیاری از محافظهکاران در دو سال گذشته بارها از اقدامات و تصمیمات دولت احمدینژاد انتقاد کرده و نسبت به راه اندازی فتنهای عمیق از سوی دولتیها ابراز نگرانی کردهاند.
محافظهکاران که در انتخابات سال ۱۳۸۸ به نفع احمدینژاد دست به تقلب گستردهای زدند٬ حال تلاش میکنند دولت وی پس از پایان در دولت یازدهم ادامه نیابد.
این در حالی است که تیم احمدینژاد خود را برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده آماده میکند.
واکنش اردن به اظهارات کذب احمدی نژاد
يک منبع رسمی اردن به روزنامه “العرب الیوم” چاپ امان گفت که زمان سفر پادشاه اردن به تهران مشخص نشده است.
به گزارش عصر ایران، روزنامه العرب الیوم می نویسد: این منبع رسمی اردنی این مطلب را در واکنش به اظهارات محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران مطرح کرد که گفته بود : “سفر پادشاه اردن به تهران به تعویق افتاده است.”
این منبع رسمی اظهار داشت: زمان سفر عبدالله دوم پادشاه اردن به تهران تعیین نشده است که بخواهد با تعویق روبه رو شود. دعوت احمدی نژاد از عبدالله دوم پادشاه اردن برای سفر به تهران مورد پذیرش قرار گرفته اما زمان آن تعیین و مشخص نشده است.
این نخستین واکنش در اردن نسبت به اخبار سفر پادشاه این کشور به تهران است.
احمدی نژاد پیش از این در کنفرانس مطبوعاتی گفته بود: پادشاه اردن بنا به دلائلی سفر خود به تهران را عقب انداخت و این مسئله هیچ ارتباطی به انتشار یک مقاله یا فضاسازی رسانه ها ندارد.
مشایی از نهاد رییس جمهوری رفت
حمید بقایی رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با حفظ سمت، معاون اجرایی رئیس جمهوری و سرپرست نهاد ریاست جمهوری شد.
احکام انتصاب آقای بقایی به این سمتها که از سوی محمود احمدینژاد صادر شده٬ روز شنبه (۲۰ فروردین) در خبرگزاریهای منتشر شده است.
سایت خبر آنلاین با اعلام این خبر نوشته که احکام جدید احمدینژاد برای بقایی به منزله خداحافظی اسفندیار رحیممشایی با نهاد ریاست جمهوری است.
بر اساس این گزارشات، از پنجم اسفند تاکنون هفتهای سه روز بقایی در نهاد ریاستجمهوری مستقر و به رتق و فتق امور مربوط به نهاد مشغول بوده و همین مسایل باعث کدورت خاطر محمدرضا رحیمی نیز شده بود.
بقایی در شرایطی جانشین رحیممشایی شده که گزارشهایی از آغاز فعالیتهای انتخاباتی مشایی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دو سال آینده منتشر شده است.
به نظر میرسد این تغییر و تحولات در نهاد ریاست جمهوری با آغاز فعالیتهای انتخاباتی رحیممشایی بیارتباط نباشد.
نایب رئیس کمیسیون امنیت مجلس: زندانی نداریم که دو نوروز به مرخصی نرفته باشد
در حالی که تعداد ی اززندانیان سیاسی نه تنها از مرخصی نوروزی استفاده نکرده اند بلکه از ابتدایی ترین حقوق انسانی هم محرومند، عضو کمیسیون امنیت ملی مدعی شد که در همین عیدی به خیلی از زندانی های سیاسی مرخصی داده شد و اصلا این طور نیست که زندانی باشد که در دو سال هنوز مرخصی نگرفته باشد
نوروز امسال تعدادی از زندانیان سیاسی همچون عیسی سحرخیز، مسعود باستانی، علی ملیحی، احمد زید آبادی، مهدی محمودیان، بهاره هدایت و … برای دومین سال متوالی از داشتن مرخصی محروم بودند. این در حالی است که مقامات قضایی و مسئولان زندانها مدعی هستند زندانیان بر اساس موازین به مرخصی می روند.
در همین حال با انتشار خبر اعزام نماینده کمیسیون حقوق بشر به ایران اسماعیل کوثری نماینده مجلس در گفت و گو با روزگاربهار می گوید: خوب حالا گزارشگرشان بیاید. ما هم از ان ها نگرانی داریم و به همین دلیل هم می گوییم که شورای حقوق بشر بی طرف نیست و تمایل به کشورهای غربی دارد ؛ حرف ما این است که جنایت های امریکایی ها در زندان های گوانتانامو و ابوغریب را رسیدگی نمی کنند اما از ان طرف اگر موردی در ایران اتفاق افتاد و چند روز به یک زندانی مرخصی ندادند ، باید ایران محکوم شود؟ لذا ما به هیچ وجه از خودمان نگران نیستیم و عملکرد ما در حقوق بشر خیلی شفاف است.
نایب رییس کمیسیون امنیت مجلس بدون اشاره به وضعیت نامطلوب زندانها و عدم بهره مندی زندانیان ازحداقل امکانات بهداشتی مدعی است: از زندان هایی که بازدید کردیم ، گزارش دادیم . اخرین بازدیدمان از زندان های خوزستان در بهمن ماه بود و گزارش به مسئولان دادیم که فشردگی زندانی ها را داریم و بر اساس همان دستور اماده شدن اردوگاه های جدید داده شده است تا زندان ها ان شالله سبک تر شوند .ما هنوز بازدیدی در مورد زندان رجایی شهر نداشته ایم.
از سوی دیگر رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس با اظهار بی اطلاعی از اینکه چه کسی مسئول حقوق بشر درکشور است، در خصوص اعزام نماینده حقوق بشر به کشور می گوید: باید بررسی کنم و از دوستان بپرسم که ایا به طور رسمی گفتند که بیایند یا نیایند . اما ما در مجلس جوابمان را در بیانیه کیمسیون امنیت ملی دادیم و معتقد هستیم که نباید بیایند و قبلا هم به طور صریح این حرف را زدیم.
جرس
کرایه تاکسیها از اردیبهشت افزایش مییابد
هرچند محمدرضا محمودی، معاون عمرانی استاندار تهران هرگونه افزایش نرخ کرایه تاکسیها در سال جدید را غیر قانونی دانست اما مدیرعامل سازمان نظارت بر تاکسیرانی شهر تهران از افزایش 15 در صدی نرخ کرایههای تاکسی در سال جاری خبر داد و گفت: این افزایش در نرخ کرایههای تاکسی با توجه به افزایش نرخ تورم که هر ساله با آن روبهرو هستیم، ضرورت مییابد.
فضلالله اسلامی نرخ پیشنهادی سازمان تاکسیرانی را 25 درصد اعلام کرد و افزود: در جلسات متعدد با معاونت حمل ونقل و ترافیک و کمیسیونهای فرعی و اصلی شورای اسلامی شهر تهران نرخ پیشنهادی سازمان تاکسیرانی تعدیل و افزایش 15 در صدی در نرخ کرایههای تاکسی تثبیت شد.
وی تاکید کرد: بنابراین کرایه تاکسیها از اردیبهشت افزایش مییابد.
وی گفت: افزایش نرخ کرایههای تاکسی با توجه به افزایش قیمت سوخت بعد از اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها در تعدیل مصرف تاکسیرانان و نرخهای تعیین شده بسیار موثر است و سازمان تاکسیرانی در صدد جلب رضایت شهروندان و رانندگان تاکسی است و در راستای دستیابی به این مهم مکاتباتی را با شورای اسلامی شهر تهران و هیأت دولت در خصوص کاهش قیمت سی ان جی برای تاکسیرانان صورت داده است.
مدیر عامل سازمان نظارت بر تاکسیرانی شهر تهران گفت: با کاهش قیمت سیان جی برای تاکسیرانان، افزایش نرخ کرایههای تاکسی را کمتر شاهد خواهیم بود.
در همین حال حمزه شکیب رئیس کمیسیون توسعه عمران شورای اسلامی شهر تهران اعلام کرد که اگر استانداری به هر دلیلی نمیخواهد کرایهها افزایش یابد بهتر است که کمک کند چون باید رشد هزینهها به گونهای تامین شود.
اما محمودی معتقد است که دولت یکبار در سال گذشته به مترو اتوبوسرانی کمک کرده و هیچ کمکی به بهش خصوصی نمیکند از اینرو تنها افزایش کرایه این دو بخش در فرمانداری پذیرفته میشود.
آفتاب
نامۀ هاشم خواستاردر مورد شرایط غیر انسانی و اعدام های پنهانی در زندان مشهد
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از قوۀ قضاییۀ ایران خواست تا اعدام های دسته جمعی مخفیانه و شرایط غیر انسانی زندان وکیل آباد مشهد را که هاشم خواستار، زندانی عقیدتی اخیرا در نامه ای به رییس قوۀ قضاییه تشریح کرده است، متوقف کند.
به رغم نگرانی های بین المللی که منجر به گزارشی توسط دبیر کل سازمان ملل متحد مورخ ۲۳ اسفند ۱۳۸۹ شد، قوۀ قضاییۀ ایران هیچ اقدامی در راستای تصحیح شرایط اسف بار زندان وکیل آباد نکرده است.
هادی قائمی، سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: “وکیل آباد جهنم روی زمین است، جایی که زندانیان با ازدحام بیش از حد، خطرات بهداشتی، تحقیر، و اعدام های گروهی و مخفیانه روبرو هستند.”
وی افزود: “شرایط وکیل آباد و سایر زندانها می بایست در برنامۀ کار گزارشگر ویژۀ سازمان ملل متحد و کمیسیار عالی حقوق بشر قرار بگیرد.”
در نامه ای به آیت الله صادق آملی لاریجانی، رییس قوۀ قضاییۀ ایران، که کمپین نیز نسخه ای از آن را دریافت کرده است، زندانی عقیدتی سید هاشم خواستار که در حال حاضر در زندان وکیل آباد زندانی است، شرح شرایط وحشتناک زندان را ارائه می کند.
در نامۀ هاشم خواستار آمده است که هم اکنون با بیش از چهار برابر ظرفیت این زندان ، زندانیان در شرایطی دوران حبس خود را می گذارنند که از کمترین امکانات اولیه زندگی محروم هستند. این زندانی عقیدتی وضعیت زندان وکیل آباد مشهد را با “ارودگاه های مرگ هیتلر” مقایسه کرده است.
هاشم خواستار که نمایندۀ معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان می باشد همچنین در این نامه گفته است که تنها در تاریخ ۱۹ مرداد ماه ۸۹، ۶۳ زندانی در این زندان اعدام شده اند. مقامات ایرانی در برابر خبرهای مربوط به انجام اعدام در زندان وکیل آباد مشهد سکوت کردند.
با این وجود، در گزارشی که روز ۱۴ مارس توسط دبیر کل سازمان ملل در جریان اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل مطرح شد، آمده بود که مقامات قوه قضاییه ایران در پاسخ به سوال کارمندان کمیساریای عالی حقوق بشر انجام ۶۰ اعدام مخفی را در این زندان مورد تایید قرار داده اند. کمپین همچنین گزارشات موثقی دریافت کرده است که تعداد واقعی اعدام ها را بسیار بیشتر اعلام می کنند. حد اقل ۳۰۰ زندانی در سال ۲۰۱۰ میلادی به صورت مخفیانه درزندان وکیل آباد مشهداعدام شده اند.
سیدهاشم خواستار در این نامه نوشته است: ” زندان وکیل آباد مشهد، قبل از انقلاب دارای ۴ بند بوده که به وسیلۀ مهندسین آلمانی ساخته شده است که حدودا ۱۵۰۰ زندانی داشته و همچون پارک بوده است. به گفته مسئولین فعلی این زندان برای ۲۵۰۰ زندانی ساخته شده، در حالی که به گفته خود مسئولین در حال حاضر حدود ۱۳۰۰۰ زندانی دارد و تنها امسال نسبت به پارسال ۴۵۰۰ زندانی به آمار زندانیان اضافه شده است.”
مطابق قوانین حداقلی سازمان ملل متحدد برای نگهداری زندانیان، که توسط شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد به تصویب رسیده است، هر زندانی باید در سلول خویش بخوابد. کمیتۀ بین المللی صلیب سرخ توصیه می کند که هر زندانی در حداقل ۳٫۴ متر مربع فضا نگهداری شود. در این نامه، هاشم خواستار اعلام می کند که هر زندانی فقط به نیم متر مربع فضا دسترسی دارد که یک هفتم فضایی است که صلیب سرخ جهانی اعلام کرده است.
وی افزوده است: “سالن ۴ هشتاد تخت یکنفره دارد که به صورت دو نفره از هر تخت استفاده می کنند و زندانیان به صورت کتابی فشرده و بین تخت ها و زیر تخت ها می خوابند. سالن ۱ که مخصوص افراد معتاد است در آن زمان ۳۰۰ نفر و اکنون به روایتی ۱۱۰۰ نفر زندانی دارد. در سالن ۴ بند ۵ که ۱۳ اتاق ۱۵ تختی دارد، جمعیت آن به ۹۵۰ نفر رسیده است که در مسجد و جلوی توالت ها می خوابند و سالن ۱ و ۲ و ۳ هم بهتر از سالن ۴ نیست. بند ۴ هم آنقدر زندانی دارد که جلوی توالت و روی پله ها و ایستگاه پله ها می خوابند هنگام حمام یکنفر زیر دوش و ۱۰ نفر در صف هستند.”
این نامه همچنین تشریح می کند که زندان وکیل آباد مشهد مملو از شپش و سایر حشرات موذی است.
این زندانی سیاسی در خاتمه در نامۀ خویش نوشته است: “آیا این زندان که مشابه آن در ایران کم نیست ننگ ملت ایران و بشریت نیست؟! زندان آیینه تمام نما از نحوه اداره کشور است و کشور هم بهتر از این اداره نمی شود، به کجا می رویم؟! آقای محمد جواد لاریجانی، رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه آدم بسیار شجاعی هستند که در سازمان ملل از رعایت حقوق بشر در ایران از جمله زندان ها دفاع می کند.”
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از قوۀ قضاییۀ ایران میخواهد تا تحقیقات مستقلی را در خصوص شرایط دهشتناک زندان وکیل آباد و سایر زندانهای ایران آغاز کند و گامهای فوری در راستای تصحیح شرایط بحرانی در حال وقوع در زندانهای ایران بردارد.
همسر ستوده: ماموران با فرزندان نسرین مانند اسرای جنگی برخورد می کنند
نسرین ستوده حقوقدان، وکیل دادگستری و فعال اجتماعی بیش از هشت ماه است که در یکی از سلول های بند ۲۰۹ نگهداری می شود. او وکالت پروندههای بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، ِ کودکآزاری و کودکان در معرض اعدام و خانواده های تعدادی از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات را برعهده داشتهاست.
رضا خندان، همسر نسرین ستوده و دو فرزند خردسالش عید نوروز امسال را نیز بدون او گذراندند. بدون اینکه در تمام مدت تعطیلات نوروز بتوانند با او ملاقاتی داشته باشند. خبرنگار کلمه در مصاحبه با رضا خندان، همسر نسرین ستوده، از آخرین وضعیت این زندانی سیاسی که از حقوق اولیه یک زندانی هم محروم است جویا شده است . همچنین در این مصاحبه رضا خندان از وضعیت روحی فرزندانش به ویژه پسر سه ساله اش نیما سخن گفت. اینکه این کودک سه ساله دلتنگی، وحشت، تنهایی، کابوسهای وحشتناک و پرخاشگری همراه همیشگی اش شده. اینکه مانند اسرای جنگی با فرزندان نسرین برخورد می کنند اینکه او به خودش قبولانده که مامان نسرین دیگه نمیآید و بابت این با همه دعوا دارد و اینکه در آخرین ملاقاتی که بچهها توسط ماموران پیش مادرشان میرفتند، جیبهای نیما را گشته بودند و یک شکلات از جیباش درآورده بودند تا مبادا به مادرش بدهد .
از آخرین وضعیت روحی و جسمی خانم ستوده بگویید آیا ایشان همچنان در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می شوند؟
وضعیت روحیهمسرم با وجود سنگینترین فشارهایی که مخصوصا در تعطیلات عید به او وارد شد، خوب است ولی از نظر بینایی دچار مشکلاتی شده است اما به درخواستش برای مراجعه به چشم پزشک هم اعتنایی نمی کنند.
آقای خندان ! با اینکه ماه ها از بازداشت همسرتان می گذرد اما هنوز ایشان به بند عمومی منتقل نشده اند؟ چرا ؟
بله .بازداشت همسرم وارد هشمتمین ماهاش شده است اما هنوز در بند ۲۰۹ است.
آیا ایشان در سلول انفرادی نگهداری می شوند؟
در حال حاضر با یک زندانی دیگر نگه داری می شود ولی در روزهای پایانی سال بعد از اینکه هم سلولی اش آزاد شد، در انفرادی بود. در سال جدید هم با رفتن هم سلولی جدیدش دوباره تنها ماند که در اعتراض به این مساله مجبور به اعتصاب غدا شد و اکنون با زندانی دیگری هم سلول شده است.
خانم ستوده نوروز هم به مرخصی نیامدند برای گرفتن مرخصی برای ایشان شما چه اقدامی کردهاید؟ یعنی می خواهم بدانم به چه مراجع قانونی مراجعه کرده اید وآنها چه پاسخی به شما داده اند ؟
من به مدت ۳ روز کامل در دادستانی حاضر شدم و یک نامهی کلی در مورد شرایط بازداشت و ملاقاتها و دو فرم تقاضای ملاقات حضوری دادم، با وجود اینکه دادستان در مقابل ۳۰ نفر از خانوادهها گفت که تقاضا بدهید ملاقات حضوری میدهیم، ولی عملا نه تنها مرخصی و ملاقات حضوری ندادند بلکه ملاقات کابینی هم در ۱۵ روز فروردین به ما داده نشد.
یعنی در ایام عید اجازه هیچ گونه ملاقاتی به فرزندان شما داده نشد و نوروز فرزندان کوچک شما نتوانستند مادرشان را ببینند ؟
حتی برای یک ثانیه هم مادرشان را ندیدند، چه به صورت حضوری و چه کابینی. حتی با وجود این که ۱۱ فروردین تعطیل رسمی نبود، درسالن ملاقات را بسته بودند و خانوادهها ۴-۵ ساعت پشت در سالن ملاقات ماندند، و هیچ کس هم جوابمان را نداد به طور مشخص باید خدمت شما بگویم که من به عنوان همسر ایشان در نزدیک به ۸ ماه بازداشت همسرم، یک ثانیه ملاقات حضوری نداشته ام شاید این طور بگویم بهتر باشد، من اصلا نمیدانم سالن ملاقات حضوری چه شکلی است.
چه مدت است که خانم ستوده فرزندانش را ندیده است ؟
الان بیش از بیست روز شده است، این در حالی است که ۲۰ روز قبل هم نیما که سه سال دارد به مدت شش یا هفت دقیقه مادرش را دید.
یعنی منظورتان این است که بچه ها را با ماموران زندان به نزد مادرشان می فرستند و مانع رفتن شما می شوند؟این مساله برای آنها سخت نیست؟
این مسئله سخت و آزار دهنده است این رفتار و این لحظه بدترین قسمت کل جریان بازداشت همسرم هست و بچهها مثل اسرای جنگی تلقی میشوند. با این کار فقط در دل آنها فقط بذر نفرت کاشته میشود.
نوروز امسال بدون حضور همسرتان برای شما و فرزندان تان چگونه گذشت؟
آن قدر سخت بود که نه میشود نوشت و نه می توان بازگو کرد، اساسا هیچ کس نمیتواند این سختی و سنگینی را حس کند.
آیا این اولین نوروزی بود که ایشان در کنار شما و فرزندان شان نبود؟
بله. اولین عید نوروزی بود که ما با عکس و خاطرات و تکیه کلامهایش سپری کردیم ملاقات های ما آن قدر کم و همیشه از پشت دیوارهای کابین بوده که دیگر باید سعی کنیم وجود نسرین را در ذهنمان ترسیم کنیم.
آقای خندان! فرزندان تان در چه شرایطی به سر می برند آیا در سال نو و با گذشت مدت زمان طولانی از بازداشت مادرشان شرایط روحی مناسبی دارند ؟ به ویژه اینکه سال نو را هم در فضایی سخت آغاز کردند ؟
مهراوه دختر بزرگم که یازده ساله است آن قدر بزرگ منش و مغرور است که به هیچ عنوان دلتنگیهایش را بروز نمیدهد و این خطرناکترین حالت برای یک کودک است. نیما پسر سه ساله ام اما این روزها در یک نوع اوج بحران روحی است که در این مدت ندیده بودیم یا بروز نمیداد .دلتنگی، وحشت از تنهایی، کابوسهای وحشتناک، پرخاشگری و خشم در حال تخریب روح حساس و لطیفاش است.
او به خودش قبولانده که مامان نسرین دیگه نمیآید و بابت این با همه دعوا دارد و تلاش ما برای متقاعد کردنش بینتیجه مانده است.
در آخرین ملاقاتی که بچهها توسط ماموران پیش مادرشان میرفتند، جیبهای نیما را گشته بودند و یک شکلات از جیباش درآورده بودند تا مبادا به مادرش بدهد .
آیا وکلای خانم ستوده به تحولی در پرونده امیدوارند آنها در این باره چه اقدامی کرده اند؟
وکلای محترم پرونده که من لازم میدانم در اینجا از همه آنها سپاسگزاری کنم، تا اینجا تمام توانشان را به کار بسته اند، ولی متاسفانه جواب مثبت نگرفته اند و در حال حاضر هیچ چشمانداز مثبتی هم وجود ندارد چرا که حتی اجازه نمیدهند آنها شماره شعبه تجدید نظر کننده را بدانند، چه رسد به این که بتوانند دفاع کنند و معلوم هم نیست شعبه تجدید نظر تا چه حدی به این دفاعیات توجه کند.
خود شما چه در خواستی از مسوولان قوه قضاییه دارید ؟
فقط خواهان آزادی بیقید و شرط همسرم هستم.
کلمه
تجمع اعتراضی کارگران در ماهشهر و آبادان با دخالت نیروی انتظامی به خشونت کشیده شد
در ادامه اعتراضات کارگری در استان خوزستان، روز پنجشنبه ١٨ فروردین ماه، یکصد تن از کارکنان حراست طرحهای ساختمانی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر، در محل فرمانداری این شهرستان با در دست داشتن پلاکاردهایی از جمله «ما را اخراج نکنید»، دست به تجمع و تحصن زدند.
به گزارش هرانا، این تجمع آرام و مسالمت آمیز با دخالت ماموران یگان ویژه به خشونت کشیده شد تا جایی که استاندار خوزستان، رییس منطقه ویژه اقتصادی، فرماندار، رییس اداره اطلاعات، امام جمعه و فرمانده نیروی انتظامی ماهشهر به محل مراجعه نموده و برای پیگیری مشکلات کارگران به متحصنین قول مساعد دادند.
پیش از این در روز دوشنبه، ۱۴ فروردین نیز دهها کارگر اخراجی دو شرکت ساختمانی در آبادان جهت بازگشت به کار در مقابل درب پالایشگاه این شهر تجمع کردند که یورش عوامل حراست و نیروی انتظامی به تجمع کنندگان را در پی داشت.
این تجمع در پی آن صورت گرفته که مسئولان پالایشگاه آبادان اخیرا در راستای تعدیل نیرو اقدام به تصفیه حساب با برخی کارگران نمودهاند.
از سویی، کارگران فضای سبز، کارگران قسمت تعمیرات و خدمات و هم چنین برخی از رانندگان که با شرکتهای پیمانی در پالایشگاه آبادان کار میکنند، بین سه تا شش ماه حقوق خود را دریافت نکردهاند و علیرغم وعدههای وزارت نفت و مقامات مسئول، هنوز حقوق این کارگران پرداخت نشده است.
وزیر خارجه آمریکا اهدای جایزه آزادی مطبوعات یونسکورا به احمد زیدآبادی تبریک گفت
هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا با انتشار بیانیه ای اهدای جایزه آزادی مطبوعات یونسکو را به آقای احمد زید آبادی صمیمانه تبریک گفت. خانم کلینتون در این بیاینه مینویسد اهدای این جایزه نشانه ارج گذاری به فعالیت های سیاسی و مدنی آقای زید آبادی و دیگر روزنامه نگارانی است که به دلیل تلاش های شجاعانه شان برای ابراز عقیده و مبارزه برای آزادی در زندانند.
روز پنجشنبه احمد زیدآبادی، روزنامهنگار زندانی در ایران، بعنوان برنده جایزه آزادی مطبوعات سازمان یونسکو معرفی شد.
جایزه آزادی مطبوعات هرساله به روزنامهنگاری اهدا میشود که برای آزادی بیان تلاش کرده و زندگیاش به خطر افتاده است.
احمد زیدآبادی، اندکی پس از اعلام نتایج انتخابات سال ۸۸ بازداشت و سپس به شش سال زندان و محرومیت مادامالعمر از هرگونه فعالیت سیاسی واجتماعی محکوم شد.
رادیو فردا
«۲۸ کشته» در درگیری اردوگاه اشرف؛ واکنش وزیر دفاع آمریکا
در حالی که سازمان مجاهدین خلق میگوید ۲۸ عضو این گروه در حمله عراق به اردوگاه اشرف کشته شدهاند، وزیر دفاع ایالات متحده نیز از این حمله ابراز نگرانی کرده و خواستار خویشتنداری نیروهای عراقی شده است.
خبرگزاریهای خارجی از حمله نیروهای ارتش عراق به اردوگاه اشرف که بیش از سه هزار عضو سازمان مجاهدین در آن سکونت دارند در صبح جمعه خبر دادهاند، حملهای که به گفته این سازمان به مرگ ۲۸ عضو آن انجامیده است.
این در حالی است که خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از «مقامات ارشد در دولت عراق» مرگ این اعضای سازمان مجاهدین را انکار کرده است.
از سوی دیگر علی الدباغ، سخنگوی دولت عراق، میگوید حمله روز جمعه را اعضای سازمان مجاهدین خلق آغاز کردهاند.
او گفت: «صد عضو سازمان مجاهدین به نیروهای امنیتی و نظامی ما حمله کردند، اما نیروهای ما از اسلحه استفاده نکردند.»
این در حالی است که خبرگزاری آسوشیتدپرس از قول یک مقام در بیمارستانی در شهر بعقوبه، مرکز استان دیاله، که اردوگاه اشرف نیز در آن واقع است از مرگ سه نفر و زخمی شدن ۱۳ نفر خبر داده است. به گفته این مقام، پنج سرباز عراقی نیز در میان این زخمیها هستند.
یکی از ساکنان اردوگاه اشرف تعداد مجروحان در این درگیری را دستکم ۳۲۵ نفر عنوان کرده است.
این نخستین بار نیست که اردوگاه اشرف محل درگیری اعضای سازمان مجاهدین با نیروهای عراقی بوده است. در آخرین نمونه در دیماه سال ۱۳۸۹ مریم رجوی، رهبر «شورای ملی مقاومت ایران»، مأموران «عراقی و ایرانی» را متهم کرد که به این اردوگاه حمله و ۱۷۶ تن از ساکنان آن را زخمی کردهاند.
رهبران شیعه دولت عراق که روابط بسیار دوستانهای با دولت ایران دارند از زمانی که کنترل اردوگاه اشرف از آمریکاییها به آنها منتقل شد خواستار برچیده شدن این اردوگاه بودهاند.
این همواره خواسته مقامات تهران نیز بوده است که همچنین میخواهند عراق ساکنان اشرف را به آنها تحویل دهد، اما گروههای مدافع حقوق بشر ضمن مخالفت با استرداد اعضای مجاهدین به ایران اخراج آنها از عراق را نقض قوانین بینالمللی میدانند.
در حالی که جمهوری اسلامی ایران سازمان مجاهدین را گروهی تروریستی میداند، این گروه اتهام مذکور را رد میکند و میگوید مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته است. بریتانیا نیز به همین دلیل این گروه را از لیست گروههای تروریستی خارج کرد.
این گروه که چند عضو آن به دنبال آغاز اعتراضات مردم در ایران، به گفته مقامات جمهوری اسلامی، به اتهام دست داشتن در ناآرامیها دستگیر و اعدام شدند در چند سال اخیر فعالیت خود را از جمله بر جمعآوری اطلاعات در مورد فعالیت هستهای ایران متمرکز کرده است.
در تازهترین نمونه از افشاگریهای این سازمان در مورد فعالیتهای هستهای ایران، روز پنجشنبه، ۱۸ فروردین، از وجود کارخانهای در نزدیکی تهران خبر داد که به گفته این گروه در چهار سال و نیم گذشته در برنامه هستهای ایران «نقشی کلیدی» داشته و «بزرگترین تولیدکننده سانتریفیوژ» برای غنیسازی اورانیوم است.
اردوگاه اشرف در دهه ۸۰ میلادی و در زمان ریاست جمهوری صدام حسین در عراق برپا شد. ساکنان این اردوگاه پس از حمله سال ۲۰۰۳ ایالات متحده به عراق خلع سلاح شدند.
مسئولیت کنترل اردوگاه اشرف واقع در ۸۰ کیلومتری شمال بغداد در استان دیاله در سال ۲۰۰۹ از سوی ارتش آمریکا به دولت عراق واگذار شد.
رادیو فردا
«گزارشگر ویژه سازمان ملل باید برای پایان دادن به سرکوب وکلای دادگستری در ایران اقدام کند»
پنج وکیل دادگستری اکنون در زندان هستند. حداقل شش وکیل دادگستری دیگر احتمالا به زندان و محرومیت از حرفه وکالت محکوم خواهند شد. تعدادی دیگر از وکلای دادگستری پیشتر در بازداشت بوده اند یا از دانشگاه اخراج شده اند و بعضی نیز برای پرهیز از آزار و بازداشت ناگزیر از ترک کشور شده اند.
عبدالکریم لاهیجی، نایب رییس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و رییس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران امروز گفت: «دستگیری و آزار و ارعاب وکلای دادگستری بُعدِ دیگری از بی اعتنایی کامل دولتمردان ایران به موازین قانونی و موازین محاکمه عادلانه را تشکیل می دهد. دولتمردان ایران وکلای حقوق بشری را تنبیه می کنند و می کوشند از تعداد وکلایی بکاهند که آماده اند از قربانیانِ نظام آشکارا پر عیب و نقص قضایی، به ویژه از فعالان حقوق بشر و حقوق زنان، فعالان سندیکایی و دانشجویی، دفاع کنند. ما از گزارشگر ویژه سازمان ملل برای استقلال وکلای دادگستری و قضات می خواهیم برای پایان دادن به آزار و ارعاب وکلا در ایران ـ که به طور روزافزونی به خاطر عمل به حرفه شان قربانی می شوند ـ اقدام کند.»
قاسم شعله سعدی، وکیل دادگستری و استاد دانشگاه، در تاریخ 14 فروردین 1390 پس از پرواز از شیراز در فرودگاه مهرآباد تهران دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.
شعله سعدی در سال 1381 نامه شدید اللحنی به آیت الله خامنه ای نوشته و صلاحیت مذهبی او برای احراز مقام رهبری را مورد تردید قرارداده و انتقادهای دیگری نیز مطرح کرده بود. در آن زمان او دستگیر شد و 36 روز در بازداشت ماند. دادگاه انقلاب اسلامی او را به اتهام «توهین به مقامات، تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» محاکمه و در خرداد 1385 به 5/1 سال حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم در فروردین 1386 تایید شد. به نظر می رسد بازداشت اخیر او در ارتباط با این حکم باشد. شعله سعدی دو دوره نماینده مجلس بوده است و در سال 1388 از نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری محروم شد.
بسیاری از وکلای دادگستری، چه وکلای حقوق بشری و چه وکلای دیگر، درطی سال های اخیر به خاطر حرفه شان قربانی اذیت و آزار و پیگرد ناعادلانه بوده اند.
وکلای دیگری که در حال حاضر در زندان به سر می برند:
نسرین ستوده، وکیل حقوق بشری، در تاریخ 13 شهریور 1389 دستگیر و در تاریخ 19 دی 1389 به 11 سال زندان، 10 سال محرومیت از حرفه وکالت و 10 سال محرومیت از سفر به خارج محکوم شد.
محمد اولیایی فرد، وکیل حقوق بشری، در 11 اردیبهشت 1389 برای گذراندن یک حکم 1 ساله دستگیر شد.
مائده قادری در تاریخ 12 اسفند 1389 در مشهد دستگیر شد و هنوز در بازداشت به سر می برد.
جاوید هوتن کیان، وکیل مدافع سکینه محمدی آشتیانی متهم محکوم به سنگسار، در مهر 1389 دستگیر شد و تا این تاریخ در بازداشت به سر می برد. گفته می شود او به یکسال زندان و پنج سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شده است. اما هنوز روشن نیست که آیا او با اتهام های دیگری نیز روبروست یا خیر.
وکلای دادگستری که مورد اذیت و آزار و تهدید قرار گرفته اند:
محمد سیف زاده، عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر ایران (سازمان عضو فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر) در آبان 1389 به 9 سال زندان و 10 سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شد.
محمدعلی دادخواه، عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر ایران، در تیر ـ شهریور 1388 به مدت بیش از دو ماه بازداشت شد. او محاکمه شده اما هنوز حکمی دریافت نکرده است.
عبدالفتاح سلطانی، عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر ایران، در خرداد ـ مرداد 1388 به مدت بیش از دو ماه در بازداشت بود. او پیشتر نیز در سال 1384 به مدت هفت ماه در بازداشت به سر برده بود.
خلیل بهرامیان در تاریخ 13 بهمن 1389 به 18 ماه زندان و 10 سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شد.
محمد شریف، عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر ایران، در تاریخ 16 فروردین 1390 از دانشگاه اخراج شد.
چند تن از وکلای مدافع دراویش قربانی آزار و ارعاب بوده اند، ازجمله مصطفی دانشجو (محرومیت از وکالت و محکوم به هفت ماه زندان)، فرشید یداللهی و امیر اسلامی (محکوم به شش ماه زندان)، امید بهروزی (محرومیت از وکالت) و احسان الله حیدری (اخراج از دانشگاه)
ناصر زرافشان، وکیل مدافع خانواده های روشنفکران قربانی قتل های زنجیره ای در اواخر دهه 1370، به خاطر انجام حرفه خود پنج سال (1386 ـ 1381) در زندان به سر برد.
پنج وکیل دادگستری، شامل چهار زن به نام های مریم صباغیان، مریم کرباسی، مریم کیان ارثی، رُزا قراچورلو، و محمد حسین نیری، در آبان 1389 در بازگشت از ترکیه دستگیر شدند و یک ماه در بازداشت ماندند.
وکلای دیگری نیز برای پرهیز از دستگیری و آزار ناگزیر از ترک کشور شده اند، از جمله شیرین عبادی (برنده جایزه نوبل صلح سال 2003)، محمد مصطفایی (وکیل حقوق بشری)، شادی صدر (وکیل حقوق بشری).
فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر
آمریکا در گزارش سالانه حقوق بشر خود، از ایران انتقاد کرد
خبرگزاری هرانا - وزارت امور خارجه آمریکا در گزارش سالانه خود از وضعیت حقوق بشر در جهان، حکومت ایران را در کنار حکومت های عراق، چین، برمه، ساحل عاج، زیمبابوه، اوکراین، روسیه و بلاروس به نقض جدی حقوق شهروندان متهم کرد.
به گزارش بی بی سی، در این گزارش که روز جمعه ۱۹ فروردین ماه منتشر شد، همچنین در مورد بحرین، لیبی و سوریه، سه کشوری که اکنون با ناآرامی مواجه هستند، آمده است که نقض حقوق بشر در آنها "به ویژه جدی" بوده است.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا به هنگام معرفی این گزارش که به وضعیت حقوق بشر در سراسر جهان در سال گذشته میلادی اختصاص داشت، گفت: "گزارش های متعددی وجود دارد که حکومت ایران بیش از ۳۰۰ نفر را در طول سال ۲۰۱۰ اعدام کرده است که بسیاری از آنها از اقلیت های نژادی بوده اند".
خانم کلینتون گفت که به عنوان نمونه چهار مرد کرد در ماه مه سال ۲۰۱۰ در زندان اوین اعدام شدند که چهار سال پیشتر به دلیل "دفاع از ضرورت احترام گذاشتن دولت به حقوق بشر" دستگیر شده بودند.
او گفت: "گزارش شده است که آنها تحت شکنجه به ارتکاب اعمال تروریستی اعتراف کرده بودند".
بخش مربوط به ایران در گزارش حقوق بشر وزارت امور خارجه آمریکا حدود هفتاد صفحه است و در آن حکومت ایران از جمله به اعمال محدودیت های شدید علیه حق شهروندان برای تغییر دولت از طریق انتخابات آزاد و منصفانه متهم شده است.
موضوعاتی چون قتل های خودسرانه توسط مأموران حکومت، ناپدید شدن افراد به دلایل سیاسی، شکنجه و بدرفتاری در زندان ها، مجازات های تحقیرآمیز، بازداشت های خودسرانه، محروم کردن افراد از محاکمه علنی و عادلانه، نقض حریم خصوصی و خانوادگی افراد و تفتیش خانه و مکاتبات آنها از جمله مواردی است که در گزارش مذکور به آن توجه شده است.
بخش دیگری از این گزارش به بررسی وضعیت آزادی بیان و مطبوعات، آزادی تجمع و تشکل، آزادی مذهب، آزادی سفر و جابجایی، وضعیت افراد بی خانمان شده و همچنین حفاظت از پناهندگان و افراد فاقد تابعیت در ایران اختصاص یافته است.
فساد مقامات حکومتی، شفافیت حکومت، تبعیض، آزارهای اجتماعی و موضوع قاچاق انسان هم در گزارش وزارت امور خارجه آمریکا بررسی شده است.
همچنین حقوق کارگران، نادیده گرفته شدن حق آنها برای تشکیل سندیکاها و انجمن های صنفی مستقل و ممانعت از فعالیت آنها برای پی گیری حقوقشان به صورت دسته جمعی در این گزارش آمده است.
تجمع اعتراضی کارگران مجتمع پتروشیمی بندر امام
خبرگزاری هرانا - در اعتراض به عدم اجرای مصوبه دولت مبنی بر انعقاد قرارداد مستقیم با کارگران، حدود ۱۵۰۰ نفر از شاغلین بخشهای مختلف مجتمع پتروشیمی بندر امام، در مقابل ساختمان مرکزی این مجتمع تجمع نمودند.
به گزارش ایلنا، این تجمع که در ادامهٔ تجمع اعتراضی روز ۲۸ اسفند سال گذشته بود، با حضور ظریف کار مدیر عامل پتروشیمی بندر امام و ارائهٔ صحبتهای طرفین ادامه یافت.
ظریف کار علت عدم اجرای مصوبهٔ دولت را، عدم ابلاغ دستور العمل این مصوبه از سوی وزارت نفت عنوان نمود.
هیکلپور رییس اداره کار منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی خطاب به تجمع کنندگان گفت: قرار بود امروز جلسهای در این خصوص با مدیرعامل داشته باشیم که تجمع شما مانع برگزاری این جلسه گردید.
بر اساس گزارشات رسیده در برخی از شرکتهای موجود در منطقهٔ ویژه اقتصادی پتروشیمی، اعتراضات مشابهای مطرح گردیده است.
نایب رئیس کمیسیون امنیت مجلس: زندانیای نداریم که در نوروز به مرخصی نرفته باشد
خبرگزاری هرانا - عضو کمیسیون امنیت ملی مدعی شده است که در همین عید به خیلی از زندانیهای سیاسی مرخصی داده شده و اصلا این طور نیست که زندانیای باشد که در دو سال هنوز مرخصی نگرفته باشد.
این در حالیست که برخی زندانیان سیاسی نظیر بهروز جاوید تهرانی، جهانگیر بادوزاده، یاسر مجیدی، حمیدرضا محمدی، احمد تموئی، سعید ماسوری و... نه تنها دوسال که سال هاست که از حق استفاده از مرخصی محروم ماندهاند.
در همین حال با انتشار خبر اعزام نماینده کمیسیون حقوق بشر به ایران اسماعیل کوثری نماینده مجلس در گفتوگو با روزگار بهار میگوید: "خوب حالا گزارشگرشان بیاید. ما هم از آنها نگرانی داریم و به همین دلیل هم میگوییم که شورای حقوق بشر بیطرف نیست و تمایل به کشورهای غربی دارد؛ حرف ما این است که جنایتهای آمریکاییها در زندانهای گوانتانامو و ابوغریب را رسیدگی نمیکنند اما از ان طرف اگر موردی در ایران اتفاق افتاد و چند روز به یک زندانی مرخصی ندادند، باید ایران محکوم شود؟ لذا ما به هیچ وجه از خودمان نگران نیستیم و عملکرد ما در حقوق بشر خیلی شفاف است."
نایب رییس کمیسیون امنیت مجلس بدون اشاره به وضعیت نامطلوب زندانها گفت: "از زندانهایی که بازدید کردیم، گزارش دادیم. آخرین بازدیدمان از زندانهای خوزستان در بهمن ماه بود و گزارش به مسئولان دادیم که فشردگی زندانیها را داریم و بر اساس همان دستور آماده شدن اردوگاههای جدید داده شده است تا زندانها ان شالله سبکتر شوند. ما هنوز بازدیدی در مورد زندان رجایی شهر نداشتهایم."
از سوی دیگر رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس با اظهار بیاطلاعی از اینکه چه کسی مسئول حقوق بشر درکشور است، در خصوص اعزام نماینده حقوق بشر به کشور میگوید: "باید بررسی کنم و از دوستان بپرسم که آیا به طور رسمی گفتند که بیایند یا نیایند. اما ما در مجلس جوابمان را در بیانیه کیمسیون امنیت ملی دادیم و معتقد هستیم که نباید بیایند و قبلا هم به طور صریح این حرف را زدیم."
این در حالیست که برخی زندانیان سیاسی نظیر بهروز جاوید تهرانی، جهانگیر بادوزاده، یاسر مجیدی، حمیدرضا محمدی، احمد تموئی، سعید ماسوری و... نه تنها دوسال که سال هاست که از حق استفاده از مرخصی محروم ماندهاند.
در همین حال با انتشار خبر اعزام نماینده کمیسیون حقوق بشر به ایران اسماعیل کوثری نماینده مجلس در گفتوگو با روزگار بهار میگوید: "خوب حالا گزارشگرشان بیاید. ما هم از آنها نگرانی داریم و به همین دلیل هم میگوییم که شورای حقوق بشر بیطرف نیست و تمایل به کشورهای غربی دارد؛ حرف ما این است که جنایتهای آمریکاییها در زندانهای گوانتانامو و ابوغریب را رسیدگی نمیکنند اما از ان طرف اگر موردی در ایران اتفاق افتاد و چند روز به یک زندانی مرخصی ندادند، باید ایران محکوم شود؟ لذا ما به هیچ وجه از خودمان نگران نیستیم و عملکرد ما در حقوق بشر خیلی شفاف است."
نایب رییس کمیسیون امنیت مجلس بدون اشاره به وضعیت نامطلوب زندانها گفت: "از زندانهایی که بازدید کردیم، گزارش دادیم. آخرین بازدیدمان از زندانهای خوزستان در بهمن ماه بود و گزارش به مسئولان دادیم که فشردگی زندانیها را داریم و بر اساس همان دستور آماده شدن اردوگاههای جدید داده شده است تا زندانها ان شالله سبکتر شوند. ما هنوز بازدیدی در مورد زندان رجایی شهر نداشتهایم."
از سوی دیگر رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس با اظهار بیاطلاعی از اینکه چه کسی مسئول حقوق بشر درکشور است، در خصوص اعزام نماینده حقوق بشر به کشور میگوید: "باید بررسی کنم و از دوستان بپرسم که آیا به طور رسمی گفتند که بیایند یا نیایند. اما ما در مجلس جوابمان را در بیانیه کیمسیون امنیت ملی دادیم و معتقد هستیم که نباید بیایند و قبلا هم به طور صریح این حرف را زدیم."
مرگ یک کارگر سقزی در حین کار ساختمانی
خبرگزاری هرانا - یک کارگر سقزی در حین انجام کار ساختمانی بر اثر برخورد آجر به سرش دچار خونریزی مغزی میشود و فوت میکند.
به گزارش خبرگزاری سقز، روز جمعه ۱۹ فروردین ماه یک کارگر کرد سقزی به نام "امیر علیمرادی" که در شهرک دانشگاه این شهر مشغول کار ساختمانی بوده، در حین کار بر اثر ریزش آجر و اصابت آن به سرش دچار خونریزی شدید مغری میشود و فوت میکند.
لازم به ذکر است که سالانه دهها تن از کارگران ساختمانی به علت عدم وجود ایمنی کافی در محیط کار، دچار سانحه شده و بعضا جان خود را از دست میدهند.
به گزارش خبرگزاری سقز، روز جمعه ۱۹ فروردین ماه یک کارگر کرد سقزی به نام "امیر علیمرادی" که در شهرک دانشگاه این شهر مشغول کار ساختمانی بوده، در حین کار بر اثر ریزش آجر و اصابت آن به سرش دچار خونریزی شدید مغری میشود و فوت میکند.
لازم به ذکر است که سالانه دهها تن از کارگران ساختمانی به علت عدم وجود ایمنی کافی در محیط کار، دچار سانحه شده و بعضا جان خود را از دست میدهند.
محکومیت دو تن از حامیان مادران عزادار به ۴ سال زندان
خبرگزاری هرانا - "ژیلا کرمزاده مکوندی" و "لیلا سیف الهی"، دو تن از حامیان مادران عزادار (مادران پارک لاله) توسط شعبهٔ ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به ۴ سال زندان محکوم شدند.
روز شنبه ۲۰ فروردین ماه، ۲ تن از حامیان مادران پارک لاله به شعبۀ ۲۸ دادگاه انقلاب احضار شده و حکم ۴ سال زندان توسط محمد مقیسهای به ایشان ابلاغ شد.
روز شنبه ۲۰ فروردین ماه، ۲ تن از حامیان مادران پارک لاله به شعبۀ ۲۸ دادگاه انقلاب احضار شده و حکم ۴ سال زندان توسط محمد مقیسهای به ایشان ابلاغ شد.
بنا بر گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، از سویی دیگر قاضی مقیسه به علت عدم مراجعهٔ الهام احسنی، یکی دیگر از حامیان مادران عزادار، پروندهٔ وی را مفتوح نگه داشته و خواهر خانم احسنی را که کفالت او را به عهده گرفته بود احضار و به او اعلام می دارد که مبلغ کفالت را از حقوق وی کم خواهند کرد.
خانمها لیلا سیف الهی، ژیلا کرمزاده مکوندی، الهام احسنی و فاطمه رستگاری نسب از حامیان مادران عزادار (مادران پارک لاله) که در ۱۹ بهمن ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت شدند، ۴۰ روز را در بند ۲۰۹ زندان اوین تحت شکنجههای جسمی و روحی فراوان به سر بردند.
خانمها لیلا سیف الهی، ژیلا کرمزاده مکوندی، الهام احسنی و فاطمه رستگاری نسب از حامیان مادران عزادار (مادران پارک لاله) که در ۱۹ بهمن ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت شدند، ۴۰ روز را در بند ۲۰۹ زندان اوین تحت شکنجههای جسمی و روحی فراوان به سر بردند.
انتقال سه تن از بازداشت شدگان ۱۳ فرودین تبریز به ادارهٔ اطلاعات
خبرگزاری هرانا - گزارشها حاکی از آن است که علی رغم آزادی شماری از بازداشت شدگان تجمع ۱۳ فرودین در تبریز، سه تن از ایشان به ادارهٔ اطلاعات این شهر منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، سه تن از بازداشت شدگان تجمع ۱۳ فرودین در تبریز به نامهای "حبیب پورولی"، "جلیل علمدار میلانی" و "حجت مختارزاده" به ادارهٔ اطلاعات تبریز منتقل شدهاند.
هر سه این افراد از فعالین مدنی آذربایجان محسوب میشوند.
این در حالیست که شمار زیادی از بازداشت شدگان روز ۱۳ فروردین تبریز به قید وثیقه ۵ تا ۱۰ میلیون تومانی آزاد شدهاند.
شایان ذکر است که روز ۱۳ فرودین در پی تجمع تعدادی از فعالین مدنی آذربایجان در میدان "آذربایجانِ تبریز" در اعتراض به سیاستهای غلط دولت و افزایش خشکی دریاچه اورمیه، دستکم ۷۰ تن بازداشت شده بودند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، سه تن از بازداشت شدگان تجمع ۱۳ فرودین در تبریز به نامهای "حبیب پورولی"، "جلیل علمدار میلانی" و "حجت مختارزاده" به ادارهٔ اطلاعات تبریز منتقل شدهاند.
هر سه این افراد از فعالین مدنی آذربایجان محسوب میشوند.
این در حالیست که شمار زیادی از بازداشت شدگان روز ۱۳ فروردین تبریز به قید وثیقه ۵ تا ۱۰ میلیون تومانی آزاد شدهاند.
شایان ذکر است که روز ۱۳ فرودین در پی تجمع تعدادی از فعالین مدنی آذربایجان در میدان "آذربایجانِ تبریز" در اعتراض به سیاستهای غلط دولت و افزایش خشکی دریاچه اورمیه، دستکم ۷۰ تن بازداشت شده بودند.
جسد دو معدنچی در کرمان پس از ۱۱۵ روز از زیر آوار خارج شد
خبرگزاری هرانا - مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان کرمان از پیدا شدن ۲ جنازه معدنچیان در عمق ۶۰۰ متری معدن هجدک کرمان بعد از ۱۱۵ روز از ریزش این معدن خبر داد.
کاووس محمودی اظهار داشت: ۲ جنازه معدنچیان در عمق ۶۰۰ متری معدن هجدک کرمان که از ۲۳ آذر سال ۸۹ به علت ریزش زغال سنگ در تونل این معدن گرفتار شده بودند دیروز ۱۹ فروردین پیدا شد.
به گزارش فارس، وی افزود: ۴ کارگر به نام طیب ولیام۳۰ ساله، حسنیزدیزاده ۲۵ ساله، مسلم نخعی ۲۸ ساله، حسینگریکی پور۳۲ ساله در عمق ۶۰۰ متری تونل به دلیل ریزش زغالسنگ از تاریخ ۲۳ آذر سال ۸۹ محبوس شده بودند که تاکنون تا تاریخ ۱۹ فروردین سال جسد ۳ نفر از آنان پیدا شده است.
محمودی اظهار داشت: جسد یک کارگر دیگر همچنان مفقود است و تلاش برای پیدا کردن این جسد توسط تیمهای امداد و نجات ادامه دارد ولی خاک تونلی که معدنچیان در آن گرفتار شدهاند، از جنس زغال سنگ است و از سستی خاصی برخوردار است.
مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان کرمان خاطرنشان کرد: تیمهای امدادی هلال احمر به همراه گروهای دیگر به خصوص تیمهای امدادی معدن برای پیدا کردن آخرین جسد این کارگر تلاش خواهند کرد.
کاووس محمودی اظهار داشت: ۲ جنازه معدنچیان در عمق ۶۰۰ متری معدن هجدک کرمان که از ۲۳ آذر سال ۸۹ به علت ریزش زغال سنگ در تونل این معدن گرفتار شده بودند دیروز ۱۹ فروردین پیدا شد.
به گزارش فارس، وی افزود: ۴ کارگر به نام طیب ولیام۳۰ ساله، حسنیزدیزاده ۲۵ ساله، مسلم نخعی ۲۸ ساله، حسینگریکی پور۳۲ ساله در عمق ۶۰۰ متری تونل به دلیل ریزش زغالسنگ از تاریخ ۲۳ آذر سال ۸۹ محبوس شده بودند که تاکنون تا تاریخ ۱۹ فروردین سال جسد ۳ نفر از آنان پیدا شده است.
محمودی اظهار داشت: جسد یک کارگر دیگر همچنان مفقود است و تلاش برای پیدا کردن این جسد توسط تیمهای امداد و نجات ادامه دارد ولی خاک تونلی که معدنچیان در آن گرفتار شدهاند، از جنس زغال سنگ است و از سستی خاصی برخوردار است.
مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان کرمان خاطرنشان کرد: تیمهای امدادی هلال احمر به همراه گروهای دیگر به خصوص تیمهای امدادی معدن برای پیدا کردن آخرین جسد این کارگر تلاش خواهند کرد.
محکومیت جواد وفایی بصیر به سه سال زندان و هفتاد و پنج ضربه شلاق
خبرگزاری هرانا - جواد وفایی بصیر فعال سیاسی و دبیر تشکیلات حزب جامعه مدنی به سه سال زندان و هفتاد و پنج ضربه شلاق محکوم شد.
به گزارش جرس، حکم سه سال زندان و هفتاد و پنج ضربه شلاق جواد وفایی بصیر که توسط قاضی قادری نسب، ریاست شعبه دوم دادگاه انقلاب همدان در تاریخ هشت اسفند سال هشتاد و نه تنظیم شده بود چهاردهم فروردین ماه سال جاری ابلاغ و تسلیم وی شد.
حکم صادره بر اساس شکایت اداره اطلاعات همدان صادر شده و مواردی چون "اهانت به رهبری"، "اهانت به رئیس جمهور"، "دعوت از عناصر گروهک معاند جهت سخنرانی"، "تهیه و توزیع نشریه" و "نگهداری ماهواره" از جمله موارد اتهامی این کنشگر سیاسی است.
گفتنی است وفایی در پی بیانیه انتخاباتی سال ٨٨، به همراه سه تن از اعضای حزب جامعه مدنی محاکمه و به شش ماه حبس تعزیری و در دادگاه تجدید نظر به شش ماه حبس تعلیقی تا پنج سال، محکوم شده بود، که در آستانه ششم دی ماه سال هشتاد و نه نیز توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و پس از یک هفته با سپردن وثیقه از زندان مرکزی همدان آزاد شد؛ اما در هفتم اسفند ماه بدون ابلاغ قبلی به وسیله تماس تلفنی به دادگاه فراخوانده شد و به اتهام توهین به مقامات و هواداری از نیروهای ملی مذهبی و فعالیت انتخاباتی در ستاد میرحسین موسوی محاکمه شد.
مرگ کارگر ۶۵ ساله بر اثر ریزش ایستگاه مترو در مشهد
خبرگزاری هرانا - کارگر ۶۵ سالهای بعد از فرو ریختن ایستگاه در حال ساخت متروی مشهد جان خود را از دست داد.
واحد مرکزی خبر به نقل از معاون عملیات آتش نشانی مشهد نوشت: "در این حادثه که ظهر جمعه در بلوار طبرسی مشهد رخ داد، ۶ کارگر در عمق ۳ متری زمین در زیر آوار مدفون شدند."
واحد مرکزی خبر به نقل از معاون عملیات آتش نشانی مشهد نوشت: "در این حادثه که ظهر جمعه در بلوار طبرسی مشهد رخ داد، ۶ کارگر در عمق ۳ متری زمین در زیر آوار مدفون شدند."
جلال شیرکوبیان افزود: با تلاش ماموران آتش نشانی ۵ نفر از کارگران از زیرآوار نجات یافتند، اما یک کارگر ۶۵ ساله در این حادثه جان باخت.
هنوز معلوم نیست چرا فردی با این سن و سال همچنان کار میکرده است؟
هنوز معلوم نیست چرا فردی با این سن و سال همچنان کار میکرده است؟
بازداشت پیمان قیامی، شهروند بهایی ساکن کرمانشاه
خبرگزاری هرانا - پیمان قیامی، شهروند بهایی ساکن کرمانشاه، بدون ارائه حکم قضایی توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پیمان قیامی ساعت ۳۰: ۸ صبح امروز ۱۹ فروردین ماه، توسط مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پیمان قیامی ساعت ۳۰: ۸ صبح امروز ۱۹ فروردین ماه، توسط مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
ماموران وزارت اطلاعات با مراجعه به منزل مسکونی پیمان قیامی که در کرمانشاه سکونت دارد، پس از بازرسی خانه و ضبط برخی وسایل شخصی از جمله کتاب ها و دو کیس کامپیوتر نامبرده را نیز همراه خود بردند.
مأموران در آخرین ساعات شب گذشته به منزل آقای قیامی یورش بردند، اما به دلیل عدم ارائه حکم مراجع قضایی از ورود آن ها ممانعت به عمل آمد و در نهایت با توهین و تهدید به شکستن قفل در، وارد منزل شدند.
شایان ذکر است که علت دستگیری این شهروند بهایی پاسخگویی به برخی سؤالات عنوان شده است.
اسیدپاشی پدرشوهر سابق به عروس
خبرگزاری هرانا - زمانی که معصومه با پسر پنج ساله و پدر همسرسابقش در پارک مشغول تفریح بود هرگز نمیاندیشید که این مرد، نقشه انتقامجویانه اسیدپاشی به وی را در سرش میپروراند تا به جز فریاد "سوختم سوختم"، راهی برای حفاظت از چهره و چشمهایش داشته باشد.
به گزارش ایسنا، شامگاه یازدهم شهریورماه سال گذشته مردم یکی از محلات شهررضا در استان اصفهان از صدای جیغ و فریاد زنی جوان از خواب بیدار شدند.
همسایگان با حضور در کوچه با پیکر سوخته زن جوانی روبرو شدند که در حالی که دستان خود را روی صورت و چشمهایش گذاشته بود فریاد میزد "سوختم، سوختم".
"معصومه" ۲۸ ساله با بیان اینکه دو سال پیش بعد از شش سال زندگی مشترک به دلیل آزار و اذیت و روابط نامشروع همسرش از او جدا شده بود گفت: بعد از جدایی به همراه پسر ۵ ساله خود به نام "آرین" و در کنار والدینم به زندگی ادامه دادم.
وی با بیان اینکه همسرش بعد از جدایی به موادمخدر روی آورد، گفت: "حسین علی" پدرهمسرم، فکر میکرد من باعث اعتیاد و مشکلات عصبی پسرش شدهام و چندین بار به من گفت باید به زندگی او برگردم اما بدرفتاریهای شوهرم در دورانی که با او زندگی میکردم آنقدر زیاد بود که نتوانستم وی را ببخشم.
به گفته وی، براساس حکم دادگاه پدربزرگ آرین میتوانست هر دو هفته یکبار وی را به گردش ببرد، اما سال گذشته "حسین علی" درخواست کرد که بیشتر از هفتهای دو بار آرین را ببیند.
معصومه ادامه داد: در دیدارهایی که هراز چندگاهی با پدرشوهر سابقم داشتم اصرار به بازگشت من داشت اما من درخواستهای وی را مبنی بر ادامه زندگی با پسر معتادش قبول نمیکردم.
وی در مورد روز حادثه با بیان اینکه آن روز به اصرار پسر و پدرشوهرش به یکی از پارکهای شهررضا رفتیم گفت: وقتی ساعت ۱۱ شب به خانه رسیدیم آرین در بغل من خوابیده بود. "حسین علی" با بیان اینکه برای آرین هدیهای تهیه کرده از من خواست تا کودک ۵ سالهام را به داخل خانه ببرم و حتی برای آنکه اعتماد من را جلب کند دو بسته هدیه کادوپیچ شده را که در صندوق عقب خودرواش بود به من نشان داد.
وی افزود: هنگامی که به نزد "حسین علی" برای گرفتن هدیه آرین آمدم وی گفت که چشمهایت را ببند چرا که برای تو نیز هدیهای تهیه کردهام و میخواهم ذوقزدهات کنم.
به گفته معصومه هنگامی که وی چشمهایش را برای گرفتن هدیه از "حسین علی" بسته بود وی، اسیدی را که از قبل تهیه کرده برروی صورت وی میپاشد.
وی افزود: در حالی که به شدت میسوختم همسایههای شاهد ماجرا، به دست و صورتم آب پاشیدند و توسط آنان به بیمارستان منتقل شدم.
این قربانی کینهورزی افزود: بر اساس نظر پزشک معالج چشم چپم از بین رفته و از آنجای که تا زمانی که پلک سمت راستم آمادگی عمل پیدا نکند نمیتوان چشم راستم را عمل کنند، تاکنون ۴ عمل بر روی پلک چشم راستم انجام شده است.
معصومه در ادامه با بیان اینکه "حسین علی" به مدت دو ماه در بازداشت موقت بود گفت: پس از مدتی متوجه شدیم پدر شوهرسابقم با وثیقه ۵۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شده است.
وی با بیان اینکه تاکنون دو بار برای تشخیص میزان جراحات چشم و صورت به پزشکی قانونی مراجعه کرده گفت: "حسین علی" در اعترافات خود با بیان اینکه دارای مشکلات مغزی و اعصاب است عنوان کرد که در هنگام اسیدپاشی دچار جنون آنی شده است.
وی در مورد رابطه خود با پسر ۵ سالهاش با بیان اینکه آرین کینهای از خانواده پدری خود به دل گرفته است گفت: بنا به توصیه دوستان قرار است وی را پیش یک مشاور کودکان ببریم.
معصومه با بیان اینکه تا مدتها پسرش تحت تاثیر فریادهای شب حادثه از خواب بیدارمیشد گفت: بنا به درخواست من والدین و اطرافیانم تا مدتها پسرم را به دیدن من نمیآوردند. چرا که وی از ماسک روی صورت من به شدت میترسید و وحشت داشت.
وی در ادامه با بیان اینکه پدر همسر سابقش چندین بار اقواماش را برای جلب رضایت فرستاده است گفت: آنان مدعی هستند این اتفاق ناخواسته بوده و درخواست رضایت دارند.
معصومه با بیان اینکه هزینه درمان وی بسیار سنگین است گفت: پول یکی از مشکلات من برای ادامه مسیر درمان است.
همچنین عبدالصمد خرمشاهی وکیل "معصومه. ع" نیز با بیان اینکه ۷ ماه پیش پدر همسر سابقش در یک اقدامی به صورت عروسش اسید میپاشد به ایسنا گفت: در روز حادثه "حسین علی" از معصومه میخواهد که به همراه فرزندش با وی به پارک بروند و پس از آنکه آنان را به در خانه رسانده به معصومه میگوید که چشمهایش را ببندد چرا که برای او هدیهای تهیه کرده اما در مقابل ظرف اسیدی را که از قبل تهیه کرده بود به صورت وی میپاشد.
وی با بیان اینکه صدمه ناشی ازاسید به قدری عمیق بوده که یکی از چشمهای معصومه بینایی خود را از دست داده است گفت: هنوز درباره وضعیت جسمانی معصومه نمیشود اظهارنظر دقیقی کرد.
خرمشاهی با بیان اینکه پدر همسرسابق معصومه درحالی که تا روشن شدن زوایای پنهان این حادثه باید در بازداشت موقت به سر میبرد به دلیل نامعلومی با قرار وثیقه آزاد شده است، مدعی شد: این آزادی خلاف قانون است چرا که اقدامات این فرد تهدید علیه امنیت جامعه است و اگر قرار باشد برخورد جدی با این فرد صورت نگیرد هیچ زن و مردی در امان نخواهند بود چرا که اسیدپاشی اقدامی بالاتر از جنایت است چرا که مرگ یکبار رخ میدهد اما اسید تا ۵ سال اثرات مخرب خود را در چهره و بدن فرد باقی میگذارد.
وکیل معصومه با بیان اینکه اسید با این فرد کاری کرده است که افراد جرات نگاه کردن به این زن جوان را ندارند گفت: باید برای آینده مبهم این زن جوان چارهای اندیشید.
"معصومه" ۲۸ ساله با بیان اینکه دو سال پیش بعد از شش سال زندگی مشترک به دلیل آزار و اذیت و روابط نامشروع همسرش از او جدا شده بود گفت: بعد از جدایی به همراه پسر ۵ ساله خود به نام "آرین" و در کنار والدینم به زندگی ادامه دادم.
وی با بیان اینکه همسرش بعد از جدایی به موادمخدر روی آورد، گفت: "حسین علی" پدرهمسرم، فکر میکرد من باعث اعتیاد و مشکلات عصبی پسرش شدهام و چندین بار به من گفت باید به زندگی او برگردم اما بدرفتاریهای شوهرم در دورانی که با او زندگی میکردم آنقدر زیاد بود که نتوانستم وی را ببخشم.
به گفته وی، براساس حکم دادگاه پدربزرگ آرین میتوانست هر دو هفته یکبار وی را به گردش ببرد، اما سال گذشته "حسین علی" درخواست کرد که بیشتر از هفتهای دو بار آرین را ببیند.
معصومه ادامه داد: در دیدارهایی که هراز چندگاهی با پدرشوهر سابقم داشتم اصرار به بازگشت من داشت اما من درخواستهای وی را مبنی بر ادامه زندگی با پسر معتادش قبول نمیکردم.
وی در مورد روز حادثه با بیان اینکه آن روز به اصرار پسر و پدرشوهرش به یکی از پارکهای شهررضا رفتیم گفت: وقتی ساعت ۱۱ شب به خانه رسیدیم آرین در بغل من خوابیده بود. "حسین علی" با بیان اینکه برای آرین هدیهای تهیه کرده از من خواست تا کودک ۵ سالهام را به داخل خانه ببرم و حتی برای آنکه اعتماد من را جلب کند دو بسته هدیه کادوپیچ شده را که در صندوق عقب خودرواش بود به من نشان داد.
وی افزود: هنگامی که به نزد "حسین علی" برای گرفتن هدیه آرین آمدم وی گفت که چشمهایت را ببند چرا که برای تو نیز هدیهای تهیه کردهام و میخواهم ذوقزدهات کنم.
به گفته معصومه هنگامی که وی چشمهایش را برای گرفتن هدیه از "حسین علی" بسته بود وی، اسیدی را که از قبل تهیه کرده برروی صورت وی میپاشد.
وی افزود: در حالی که به شدت میسوختم همسایههای شاهد ماجرا، به دست و صورتم آب پاشیدند و توسط آنان به بیمارستان منتقل شدم.
این قربانی کینهورزی افزود: بر اساس نظر پزشک معالج چشم چپم از بین رفته و از آنجای که تا زمانی که پلک سمت راستم آمادگی عمل پیدا نکند نمیتوان چشم راستم را عمل کنند، تاکنون ۴ عمل بر روی پلک چشم راستم انجام شده است.
معصومه در ادامه با بیان اینکه "حسین علی" به مدت دو ماه در بازداشت موقت بود گفت: پس از مدتی متوجه شدیم پدر شوهرسابقم با وثیقه ۵۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شده است.
وی با بیان اینکه تاکنون دو بار برای تشخیص میزان جراحات چشم و صورت به پزشکی قانونی مراجعه کرده گفت: "حسین علی" در اعترافات خود با بیان اینکه دارای مشکلات مغزی و اعصاب است عنوان کرد که در هنگام اسیدپاشی دچار جنون آنی شده است.
وی در مورد رابطه خود با پسر ۵ سالهاش با بیان اینکه آرین کینهای از خانواده پدری خود به دل گرفته است گفت: بنا به توصیه دوستان قرار است وی را پیش یک مشاور کودکان ببریم.
معصومه با بیان اینکه تا مدتها پسرش تحت تاثیر فریادهای شب حادثه از خواب بیدارمیشد گفت: بنا به درخواست من والدین و اطرافیانم تا مدتها پسرم را به دیدن من نمیآوردند. چرا که وی از ماسک روی صورت من به شدت میترسید و وحشت داشت.
وی در ادامه با بیان اینکه پدر همسر سابقش چندین بار اقواماش را برای جلب رضایت فرستاده است گفت: آنان مدعی هستند این اتفاق ناخواسته بوده و درخواست رضایت دارند.
معصومه با بیان اینکه هزینه درمان وی بسیار سنگین است گفت: پول یکی از مشکلات من برای ادامه مسیر درمان است.
همچنین عبدالصمد خرمشاهی وکیل "معصومه. ع" نیز با بیان اینکه ۷ ماه پیش پدر همسر سابقش در یک اقدامی به صورت عروسش اسید میپاشد به ایسنا گفت: در روز حادثه "حسین علی" از معصومه میخواهد که به همراه فرزندش با وی به پارک بروند و پس از آنکه آنان را به در خانه رسانده به معصومه میگوید که چشمهایش را ببندد چرا که برای او هدیهای تهیه کرده اما در مقابل ظرف اسیدی را که از قبل تهیه کرده بود به صورت وی میپاشد.
وی با بیان اینکه صدمه ناشی ازاسید به قدری عمیق بوده که یکی از چشمهای معصومه بینایی خود را از دست داده است گفت: هنوز درباره وضعیت جسمانی معصومه نمیشود اظهارنظر دقیقی کرد.
خرمشاهی با بیان اینکه پدر همسرسابق معصومه درحالی که تا روشن شدن زوایای پنهان این حادثه باید در بازداشت موقت به سر میبرد به دلیل نامعلومی با قرار وثیقه آزاد شده است، مدعی شد: این آزادی خلاف قانون است چرا که اقدامات این فرد تهدید علیه امنیت جامعه است و اگر قرار باشد برخورد جدی با این فرد صورت نگیرد هیچ زن و مردی در امان نخواهند بود چرا که اسیدپاشی اقدامی بالاتر از جنایت است چرا که مرگ یکبار رخ میدهد اما اسید تا ۵ سال اثرات مخرب خود را در چهره و بدن فرد باقی میگذارد.
وکیل معصومه با بیان اینکه اسید با این فرد کاری کرده است که افراد جرات نگاه کردن به این زن جوان را ندارند گفت: باید برای آینده مبهم این زن جوان چارهای اندیشید.