سحام نيوز: پانزده روز پیش در چنین روزی به علی گفته شد حصر منزل پدرت به اتمام رسیده و می توانی برای دیدن پدر و مادر به آنجا بروی. رفتن داوطالبانه علی همانا و دستگیری و تفتیش دفتر و منزلش و همزمان انتشار ادعاهای واهی رسانه های وابسته به جریان حاکم مبنی بر جاسوسی علی کروبی برای دولت های خلیج فارس. اتهامی که به گفته برادرانش آنقدر مضحک و سخیف است که بعید است عاقلی در اردوگاه حاکمیت نیز آن را باور کند.
صرف نظر از چنین اتهامی ابلهانه، علی 15 روز است که در بند است. دستگیری وی در سایه مظلومیت مهدی کروبی، فاطمه کروبی، میر حسین موسوی و زهرا رهنورد به فراموشی سپرده شده است. ظاهرا بهمن، ماه گرفتاری و سختی برای علی و خانواده شهید پرور اوست. سال گذشته علی در 22 بهمن دستگیر و در خانه خدا از سوی لباس شخصی ها سخت ترین شکنجه های جسمی و روحی را تحمل کرد. بعد از ساعت ها تحمل شکنجه و اهانت هنگامیکه از دست آن قوم وحشی رهید و در اختیار مقامات انتظامی قرار گرفت، دور جدیدی از شکنجه را تجربه کرد.
به یاد و نام علی بخشی از خاطرات تلخ او را که در دیدار های رجال سیاسی کشور نظیر آیت الله هاشمی رفسنجانی، حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی و نوادگان بزرگوار حضرت امام و اعضای محترم آن دفتر بیان شده بود را منتشر می کنیم. این خاطرات نمونه کوچکی از سرنوشت تلخ فرزندان دلیر این کشور است که تنها جرم شان فریاد آزادی بود. داستان تلخ علی کروبی برگی از فجایع صورت گرفته در این کشور است زیرا همانطور که او بارها تاکید می کرد “خدا می داند اراذل خودمختار با دست بازی که دارند با فرزندان بی نام و نشان این کشور چه می کنند.”
در بخشی از اظهارات علی چنین گفته شده است.
…. وقتي در مسجد فهميدند كه فرزند مهدي كروبي هستم، آنچنان آن لباس شخصي ها خوشحال شده بودند كه سر از پا نمي شناختند. پس از فحاشي هاي بسيار و كتك زدن مرا به داخل اتوبوس بردند. در مسجد آنقدر توسط برخي قمه كشان كتك خوردم كه صداي اعتراض برخي از خودشان در آمده بود! در اتوبوس احساس خوبي داشتم چون فكر مي كردم تمام آن كتك ها تمام شده و من قرار است به اوين برده شوم. ناگهان يك آدم بسيار تنومند وارد اتوبوس شد. چند صندلي آنطرف تر، مادر و دختري نيز دستگير شده بودند. اين مرد با ادبياتي كه تاكنون نشاني ازآن نديده بودم آن دو زن بي پناه را به باد ناسزا گرفت. كلماتي كه هر انسان شرمش مي آمد بشنود، چه رسد به آنكه پيش نامحرم گفته شود. سپس گفت “علي كروبي كيه؟” من دستم رو بالا بردم. پشت گردنم را گرفت و در ميان اتوبوس به طرز فجيحي شروع به كتك زدن نمود. سپس مرا از داخل ماشين به پايين پرت كرد و از من خواست كه بر پشت وانتي كه آنجا بود سوار شوم. تواني براي انجام اين كار نداشتم. به همين دليل مچم را گرفت و مرا بر روي زمين مي كشاند. كاملا ناتوان و درمانده شده بودم. مرا پشت وانت انداختند و به محله اي بردند كه گويا محله همان دسته اراذل و اوباش خودشان بود. فحاشي كردند و شروع به انداختن آب دهان بر روي من كردند. برايم تمامي صحنه ها غير قابل باور بود. ناسزاهايي كه تا به حال نشنيده بودم، از دهان چفيه به گردن هايي در ميامد كه به ظاهر آبروي نظام بودند!! ولي در واقع اراذل و اوباشي بودن كه معلوم نبود سوابق ارزشي شان در حوزه فعاليتشان چه ميزان بود؟ سپس مرا به مقر يگان ويژه بردند. آنجا نبز چنين شد .
… بدلیل کتک های بسیاری که در مسجد و ساختمان نیروی انتظامی خوردم دیگر توان صحبت کردن نداشتم. احساس می کردم آخرین لحظات زندگی من در حال سپری شدن است، با خود گفتم چرا اینقدر طولانی. من را به شمشاد های بیرون بسته بودند و سرم را داخل آن كرده بودند به طوري كه در لحظه اول احساس كردم چشمانم كور شد، سرما تمام وجودم را گرفته بود و پیراهنم غرق خون بود. در این هنگام مردی با جلیقه خبرنگاری و ظاهری آراسته، ریش تراشیده به سراغم آمد. با خود فکر کردم در میان این جماعت وحشی یک انسان هم پیدا شد، زیر لب زمزمه کردم خدای شکرت. او به من نگاه کرد و سپس به سربازان گفت بداخل اتاق بیاوردیش. خوشحال شدم، سربازی به جلو آمد دستم را گرفت و بلند کرد و به آرامی در گوشم زمزمه کرد که من یک لر بختیاری هستم و از این بابت بسیار شرمنده ام، او گفت ببخشید کاری نمی توانم بکنم. همدردی این سرباز نقطه امیدی بود در آن تاریکی. من را با خود به داخل اتاق برد و بلافاصله خرمایی برایم آورد و اصرار کرد آن را تا ماموران نیامدند، بخورم. خرما راخوردم چند دقیقه بعد مرد به ظاهر خبرنگار آمد و گفت “می خوام بات مصاحبه کنم”. نگاهش کردم بدون آنکه چیزی بگویم. دوربین را بر پایه گذاشت و سپس آن را روشن کرد. از من پرسید، خودت را معرفی کن، من که توان سخن گفتن نداشتم به آرامی پاسخ دادم: علی کروبی فرزند سوم مهدی کروبی هستم. تا سر را بالا آوردم دیدم بالای سرم است و محکم سر من را به دیوار پشت سرم کوفت. دنیا برایم سیاه شد و برای چند دقیقه چیزی نفهمیدم. خون از سرم جاری شد. در آن هنگام این حیوان به ظاهر انسان، کثیف ترین الفاظ را بر زبان نجسش جاری ساخت و آنچه مصداق عملی در خانواده خودش بود به من و همسرم که خواهر سه شهید جنگ است نسبت داد. من در آن موقع …
بخش های دیگری از خاطرات علی را بزودی منتشر خواهیم کرد.
علی اسیری بود در دست گروهی که می خواستند انتقام پدر را از پسر بستانند و امروز هم او هم پدر و هم مادر در بند گرفتارند.
صرف نظر از چنین اتهامی ابلهانه، علی 15 روز است که در بند است. دستگیری وی در سایه مظلومیت مهدی کروبی، فاطمه کروبی، میر حسین موسوی و زهرا رهنورد به فراموشی سپرده شده است. ظاهرا بهمن، ماه گرفتاری و سختی برای علی و خانواده شهید پرور اوست. سال گذشته علی در 22 بهمن دستگیر و در خانه خدا از سوی لباس شخصی ها سخت ترین شکنجه های جسمی و روحی را تحمل کرد. بعد از ساعت ها تحمل شکنجه و اهانت هنگامیکه از دست آن قوم وحشی رهید و در اختیار مقامات انتظامی قرار گرفت، دور جدیدی از شکنجه را تجربه کرد.
به یاد و نام علی بخشی از خاطرات تلخ او را که در دیدار های رجال سیاسی کشور نظیر آیت الله هاشمی رفسنجانی، حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی و نوادگان بزرگوار حضرت امام و اعضای محترم آن دفتر بیان شده بود را منتشر می کنیم. این خاطرات نمونه کوچکی از سرنوشت تلخ فرزندان دلیر این کشور است که تنها جرم شان فریاد آزادی بود. داستان تلخ علی کروبی برگی از فجایع صورت گرفته در این کشور است زیرا همانطور که او بارها تاکید می کرد “خدا می داند اراذل خودمختار با دست بازی که دارند با فرزندان بی نام و نشان این کشور چه می کنند.”
در بخشی از اظهارات علی چنین گفته شده است.
…. وقتي در مسجد فهميدند كه فرزند مهدي كروبي هستم، آنچنان آن لباس شخصي ها خوشحال شده بودند كه سر از پا نمي شناختند. پس از فحاشي هاي بسيار و كتك زدن مرا به داخل اتوبوس بردند. در مسجد آنقدر توسط برخي قمه كشان كتك خوردم كه صداي اعتراض برخي از خودشان در آمده بود! در اتوبوس احساس خوبي داشتم چون فكر مي كردم تمام آن كتك ها تمام شده و من قرار است به اوين برده شوم. ناگهان يك آدم بسيار تنومند وارد اتوبوس شد. چند صندلي آنطرف تر، مادر و دختري نيز دستگير شده بودند. اين مرد با ادبياتي كه تاكنون نشاني ازآن نديده بودم آن دو زن بي پناه را به باد ناسزا گرفت. كلماتي كه هر انسان شرمش مي آمد بشنود، چه رسد به آنكه پيش نامحرم گفته شود. سپس گفت “علي كروبي كيه؟” من دستم رو بالا بردم. پشت گردنم را گرفت و در ميان اتوبوس به طرز فجيحي شروع به كتك زدن نمود. سپس مرا از داخل ماشين به پايين پرت كرد و از من خواست كه بر پشت وانتي كه آنجا بود سوار شوم. تواني براي انجام اين كار نداشتم. به همين دليل مچم را گرفت و مرا بر روي زمين مي كشاند. كاملا ناتوان و درمانده شده بودم. مرا پشت وانت انداختند و به محله اي بردند كه گويا محله همان دسته اراذل و اوباش خودشان بود. فحاشي كردند و شروع به انداختن آب دهان بر روي من كردند. برايم تمامي صحنه ها غير قابل باور بود. ناسزاهايي كه تا به حال نشنيده بودم، از دهان چفيه به گردن هايي در ميامد كه به ظاهر آبروي نظام بودند!! ولي در واقع اراذل و اوباشي بودن كه معلوم نبود سوابق ارزشي شان در حوزه فعاليتشان چه ميزان بود؟ سپس مرا به مقر يگان ويژه بردند. آنجا نبز چنين شد .
… بدلیل کتک های بسیاری که در مسجد و ساختمان نیروی انتظامی خوردم دیگر توان صحبت کردن نداشتم. احساس می کردم آخرین لحظات زندگی من در حال سپری شدن است، با خود گفتم چرا اینقدر طولانی. من را به شمشاد های بیرون بسته بودند و سرم را داخل آن كرده بودند به طوري كه در لحظه اول احساس كردم چشمانم كور شد، سرما تمام وجودم را گرفته بود و پیراهنم غرق خون بود. در این هنگام مردی با جلیقه خبرنگاری و ظاهری آراسته، ریش تراشیده به سراغم آمد. با خود فکر کردم در میان این جماعت وحشی یک انسان هم پیدا شد، زیر لب زمزمه کردم خدای شکرت. او به من نگاه کرد و سپس به سربازان گفت بداخل اتاق بیاوردیش. خوشحال شدم، سربازی به جلو آمد دستم را گرفت و بلند کرد و به آرامی در گوشم زمزمه کرد که من یک لر بختیاری هستم و از این بابت بسیار شرمنده ام، او گفت ببخشید کاری نمی توانم بکنم. همدردی این سرباز نقطه امیدی بود در آن تاریکی. من را با خود به داخل اتاق برد و بلافاصله خرمایی برایم آورد و اصرار کرد آن را تا ماموران نیامدند، بخورم. خرما راخوردم چند دقیقه بعد مرد به ظاهر خبرنگار آمد و گفت “می خوام بات مصاحبه کنم”. نگاهش کردم بدون آنکه چیزی بگویم. دوربین را بر پایه گذاشت و سپس آن را روشن کرد. از من پرسید، خودت را معرفی کن، من که توان سخن گفتن نداشتم به آرامی پاسخ دادم: علی کروبی فرزند سوم مهدی کروبی هستم. تا سر را بالا آوردم دیدم بالای سرم است و محکم سر من را به دیوار پشت سرم کوفت. دنیا برایم سیاه شد و برای چند دقیقه چیزی نفهمیدم. خون از سرم جاری شد. در آن هنگام این حیوان به ظاهر انسان، کثیف ترین الفاظ را بر زبان نجسش جاری ساخت و آنچه مصداق عملی در خانواده خودش بود به من و همسرم که خواهر سه شهید جنگ است نسبت داد. من در آن موقع …
بخش های دیگری از خاطرات علی را بزودی منتشر خواهیم کرد.
علی اسیری بود در دست گروهی که می خواستند انتقام پدر را از پسر بستانند و امروز هم او هم پدر و هم مادر در بند گرفتارند.
نهمین اجلاسیه مجلس خبرگان رهبری هفدهم اسفندماه در تهران برگزار می شود. اما عدم ارسال به موقع دعوتنامه برای تنها عضو منتقد مجلس خبرگان رهبری باعث شد ایشان نتواند در این اجلاسیه شرکت کند. پس از مصاحبه صورت گرفته توسط تارنمای حدیث سرو ، حضرت آیت الله دستغیب ،علت عدم حضور خود در جلسه خبرگان را بیان نمود. ایشان علت عدم حضور خود را به موقع ارسال نشدن دعوتنامه دانست .همچنین ایشان در ادامه خواهان آزادی زندانیان سیاسی بخصوص مهندس میر حسین موسوی و مهدی کروبی و لغو احکام صادره برای چند نفر از طلاب حوزه علمیه خود شد.
متن كامل اين گفتگو بدين شرح است:
سئوال: حضرت آیت الله لطفا بفرمایید علت اینکه در اجلاسیه مورخ 17/ 12 /89 شرکت نمی کنید چیست؟ و چه خواسته ای دارید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب تصمیم بر عدم شرکت نداشتم، اما با عدم دعوت کتبی از طرف دبیرخانه مجلس خبرگان مواجه شدم؛ چون مرسوم این بود که یک ماه قبل از جلسات خبرگان دعوتنامه ارسال گردد ، پس از انتظار ابلاغ، بالاخره روز 16 / 12 / 89، پس از پیگیریهای صورت گرفته توسط دوستان، جواب آمد که دعوتنامه ارسال شده است و شاید اداره پست تعلل کرده است. اما چگونه است که این دعوتنامه برای همه اعضاء در تاریخ 18 / 11 /89، ارسال شده است و تنها تعلل برای اینجانب شده؟! در هر صورت به خاطر ضیق وقت و کار تدریس، از موکّلین خود عذرخواهی می کنم.
خواسته اینجانب ، آزادی بزرگواران مهندس میر حسین موسوی و حجة الاسلام کروبی و همسرانشان و نیز آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی اعم از دانشگاهی و مسئولین سابق و غیر آنها (مردان وزنان) و نیز لغو حکم تبعید چند نفر از طلّاب اینجانب که بعضا جانباز جنگ تحمیلی می باشند، خواهد بود.
متن كامل اين گفتگو بدين شرح است:
سئوال: حضرت آیت الله لطفا بفرمایید علت اینکه در اجلاسیه مورخ 17/ 12 /89 شرکت نمی کنید چیست؟ و چه خواسته ای دارید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب تصمیم بر عدم شرکت نداشتم، اما با عدم دعوت کتبی از طرف دبیرخانه مجلس خبرگان مواجه شدم؛ چون مرسوم این بود که یک ماه قبل از جلسات خبرگان دعوتنامه ارسال گردد ، پس از انتظار ابلاغ، بالاخره روز 16 / 12 / 89، پس از پیگیریهای صورت گرفته توسط دوستان، جواب آمد که دعوتنامه ارسال شده است و شاید اداره پست تعلل کرده است. اما چگونه است که این دعوتنامه برای همه اعضاء در تاریخ 18 / 11 /89، ارسال شده است و تنها تعلل برای اینجانب شده؟! در هر صورت به خاطر ضیق وقت و کار تدریس، از موکّلین خود عذرخواهی می کنم.
خواسته اینجانب ، آزادی بزرگواران مهندس میر حسین موسوی و حجة الاسلام کروبی و همسرانشان و نیز آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی اعم از دانشگاهی و مسئولین سابق و غیر آنها (مردان وزنان) و نیز لغو حکم تبعید چند نفر از طلّاب اینجانب که بعضا جانباز جنگ تحمیلی می باشند، خواهد بود.
رؤسای سپاه ميليونها دلار به بانکهای ترکيه، مالزی، اندونزی و چين واريز کرده اند
به نوشته نشريه اقتصادی فرانسوی زبان لزکو در حالی که برخی رهبران کشورهای عرب سعی دارند تأثير زنجيره ای انقلاب های منطقه را در کشورخود در نطفه خفه کنند، نگرانی رهبران جمهوری اسلامی تا حد زيادی جنبه شخصی دارد.
اين روزنامه به نقل از منابع نزديک به آيت الله خامنه ای می نويسد مديران سازمان های خيريه و رؤسای سپاه پاسداران از يک ماه و نيم پيش شروع به انتقال بخشی از اموال خود به کشورهای امنی در خارج از محدوده اروپا و آمريکا مثل ترکيه، پاکستان، ترکمنستان، بنگلادش، اندونزی، و مالزی کرده اند.
تا کنون يکصد و هشتاد ميليون دلار از وجوه بانک سپه به سه بانک ترکيه، و ۲۲۰ ميليون دلار از وجوه حساب های بانک ملی و صادرات به بانک های مالزی و اندونزی منتقل گشته است. اين فعاليت ها اخيراً با واريز پول به حساب هايی در چين شدت گرفته است.
صدای امریکا
اعتصاب غذای ایمان صدیقی دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
بر اساس گزارشات رسیده به دانشجونیوز در روزهای اخیر ایمان صدیقی که در روز 1 اسفند توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بابل دستگیر شد به زندان متی کلا منتقل شد و در این زندان دست به اعتصاب غذا زد.
به گزارش دانشجونیوز آخرین خبر از اعتصاب غذای ایمان صدیقی از زندان متی کلا این بوده که وی در زندان متی کلا به مدت 5 روز دست به اعتصاب غذا زده است. یک منبع مطلع در گفتگو با دانشجونیوز گفته که علت اعتصاب غذای ایمان صدیقی عدم رسیدگی نهادهای امنیتی و قضائی به پرونده این فعال دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل می باشد. گفتنی است اکبرزاده معاون دادستان بابل و شکری رئیس اداره اطلاعات بابل وی را تهدید کرده اند که در صورتی که اعتصاب غذای خود را پایان ندهد 5 ماه از حبسش که از سوی دادگستری شهرستان بابل مورد آزادی مشروط واقع شده بود را به اجرا خواهند گذاشت. این منبع مطلع در ادامه خاطرنشان می کند که در روزهای اخیر خبرها از زندان متی کلا حاکی از انتقال ایمان صدیقی از انفرادی زندان متی کلا به انفرادی زندان اداره اطلاعات ساری (شهید کچویی) است. ایمان صدیقی عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت پیش از رفتن به زندان اداره اطلاعات ساری اعلام کرد در صورت انتقال وی به زندان اداره اطلاعات ساری دست به اعتصاب غذای خشک خواهد زد. خانواده ایمان صدیقی اعلام کرده که " از زمانی که فرزندمان را به زندان اداره اطلاعات ساری منتقل کردند تا کنون هیچ تماسی از سوی خود و یا مسئولین امنیتی مبنی بر خبر صحت سلامتی وی با ما گرفته نشده است. "
ایمان صدیقی دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل در حوادث 1 اسفند بابل توسط نهادهای امنیتی و اطلاعاتی دستگیر شد. این عضو ستاد مهدی کروبی در بابل در تاریخ 28 خرداد 88 توسط اداره اطلاعات بابل دستگیر شد و مدت یک ماهه حبس خود را در زندان اداره اطلاعات ساری و زندان متی کلای بابل سپری کرد. صدیقی از سوی شعبه 1 دادگاه انقلاب شهرستان بابل به 10 ماه حبس تعزیری و 5 سال محرومیت از تحصیل محکوم شده بود که در دادگاه تجدید نظر تنها محرومیت از تحصیل به یک سال کاهش یافت. وی در اسفند 88 برای گذراندن دوران محکومیت 10 ماهه خود بازداشت و راهی زندان متی کلا شد. ایمان صدیقی در تیر ماه سال جاری پس از گذراندن 5 ماه از دوران حبس خود از سوی دادگستری بابل آزادی مشروط دریافت نمود.
اعتراض دانشجويان دانشگاه صنعتی شاهرود به ۵ برابر شدن قيمت غذای دانشگاه
بيش از صد تن از دانشجویان دانشگاه صنعتی شاهرود، یکشنبه ۱۵ اسفند در تجمعی خود جوش به افزايش پنج برابري قيمت غذاي سلف دانشگاه ها اعتراض كردند.
به گزارش دانشجو نيوز، دانشجویان با سردادن شعار هایی اعتراض خود را نسبت به اطلاعیه روز گذشته معاونت دانشجویی نشان دادند. در این اطلاعیه آمده است که طبق مصوبه وزارت علوم و در راستای طرح هدقمندی یارانه ها از ابتدای سال آینده قیمت غذای دانشجویان با افزایش ۵ برابری به ۱۰۰۰ تومان خواهد رسید. در پایان تجمع دانشجویان که خواستار پاسخگویی مسولیین نسبت به مطالبات صنفی خود بودند با سر دادن شعار هایی اعلام داشتند که این قبیل تجمعات تا حصول به نتیجه ادامه خواهد داشت.
این در حالی است که حسن نیکوفرد، معاون دانشجویی دانشگاه شاهرود پس از پایان این تجمع ضمن تهدید دانشجویان به برخورد های انضباطی این اطلاعيه دانشجويان را در راستای اهداف دولت دهم دانست.
شايان ذكر است برخي از اعضاي منتسب به بسيج دانشجويي با حضور در حاشیه این تجمع و طرح مباحث انحرافی سعی در پراکنده نمودن دانشجویان داشتندکه با واکنش شدید دانشجویان مواجه شدند.
دانشجويان دانشگاه صنعتي شاهرود اعلام كرده اند كه در رزوهاش آتي نيز به اعتراضات خود ادامه خواهند داد.
گفتني است وزارت علوم دولت احمدي نژاد در بخشنامه هايي به دانشگاه هاي مختلف دستور حذف و كاهش شديد خدمات رفاهي به دانشجويان را داده است.
پيش بيني ميشود با اجراي طرح وزارت علوم در ديگر دانشگاه هاي كشور نيز اعتراضات مشابه اي برگزار شود.
٨ مارس نتیجه مبارزه ای دراز مدت برای رهائی از بندهای جدائی ساز بین زن و مرد و بی حقوقی نیمی از جمعیت جهان است.
پیشینه دور این مبارزه نشان می¬دهد که امر نابرابری، بیش از یکصد و پنجاه سال است که زنان را در ابعاد بزرگ به میدان رودرروئی با ستم و سلطه مناسبات مردسالار کشانده است و در شرایط جهان امروز، کم نیستند حکومت هائی که با تدوین قوانین ضد زن بر شدت این سلطه می افزایند.
جمهوری اسلامی، از دست همین حکومت هاست و در زمینه ایجاد و گسترش نابرابری نظیر ندارد. در این نظام، زنان موجود نیمه انسان تلقی می شوند و مایملک مرد به شمار می آیند. در جمهوری اسلامی، نه تنها حقوق زنان با مردان برابر نیست، بلکه آنان زیر انواع فشارها مانند؛ پوشش اجباری اسلامی، تحکم مردان، توهین و ضرب و جرح، محدودیت حرکت، محدودیت ارتباط و حضور در جامعه قرار دارند و به جسم و جانشان مدام تجاوز می شود.
با تمام این ها، زنان ایران بیش از صد سال است که با حضور گسترده خود در انقلاب مشروطیت، مبارزات سال های ٣٢-١٣٢٠ و در انقلاب ۵٧، در راه برابری مبارزه می کنند و اکنون نیز به این مبارزه تداومی در خور ستایش بخشیده اند و در برابر مردسالاری و سرکوب و بی حقوقی های تحمیلی از سوی جمهوری اسلامی به حرکتی دست زده اند که عملا این رژیم ضد انسانی را به بن بست کشانده است. امروزه اگر کوچک ترین قید سیاسی بر طرف شود، حجاب اسلامی اولین بندی ست که در سطح وسیع زیر لگد زنان قرار خواهد گرفت.
زنان جامعه ما، علی رغم سرکوب های گوناگون، زندان، شکنجه، سنگسار و اعدام نشان داده اند که از پا نمی نشینند و آموزه زنان مبارز شیکاگو و زنان اعتصابگر نیویورک را از صد پنجاه سال پیش تا به حال و رهنمودهای رهائی بخش دومین کنگره جهانی زنان در سال ١٨٩٠ در کپنهاگ را مبنی بر اعلام «٨ مارس» به عنوان «روز جهانی زن» پیش چشم و گوش دارند و در راه تحقق آن می کوشند. حضور گسترده زنان در مراسم ٨ مارس سال های پیش نشانه بارز این مبارزه برای برابری ست.
تقسیم جامعه انسانی بر اساس جنسیت، باورهای سیاسی و مذهبی، ملیت و حقوق نابرابر پذیرفتنی نیست. جایگاه واقعی زنان در بر پائی جهان نو و فارغ از هرگونه ستم و اجبار انکار ناپذیر است. این امر را مبارزه رهائی بخش زنان در طول همین سی و دو سال سلطه تبه کارانه جمهوری اسلامی بیش از پیش نشان داده است.
مبارزه زنان برای رهائی و برابری، امید دارد که پس از این همه درد و رنج و سرکوب بر بختک رژیم جمهوری اسلامی و مناسبات سلطه گر مردسالار پیروز شود.
جنبش برابری خواه زنان امر تمام جامعه است. کانون نویسندگان ایران در تبعید نیز، در راستای برابری زنان، لغو کار کودک، لغو اعدام و شکنجه و ترویج آزادی بیان از این مبارزه برحق پشتیبانی می کند.
کانون نویسندگان ایران در تبعید
٨ مارس ٢٠١١
www.iwae.org
kanoon_dt@yahoo.com
یکشنبه گذشته چند فرد ناشناس با مراجعه به منزل حجت الاسلام والمسلمین 'شیخ مهدی اسناوندی' از روحانیون سرشناس منطقه ورامین در استان تهران از وی تقاضا می کنند برای اقامه نماز میت بر جنازه یک شخص بی بضاعت با انان همراه شود.
به گزارش سایت حکومتی تابناک به نقل از شیعه نیوز، حجت الاسلام" اسناوندی" دعوت آنان را پذیرفته و با انان به طرف محل اقامه نماز حرکت میکند. افراد ناشناس در مسیر حرکت وی را ربوده و به امامزاده هاجر واقع در جاده چرمشهر به ورامین منتقل نموده و ایشان را با طناب به ضریح امامزاده بسته و با ریختن بنزین به اتش میکشند و از محل متواری میشوند.
با شعله ور شدن اتش و دود ناشی از ان چند فرد که از نزدیکی امامزاده عبور میکردند متوجه اتش سوزی داخل امامزاده شده و پس از مراجعه با صحنه دلخراش و بدن نیمه جان این روحانی مواجه میگردند.
پزشکی قانونی اعلام نموده است این روحانی پیش از به اتش کشیده شدن مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته است.
پیمان غلامی، نویسنده و مترجم پس از ۲۰ روز بازداشت، آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پیمان غلامی که در روز ۲۵ بهمن ماه بازداشت شده بود؛ یکشنبه پانزدهم اسفندماه، به قید وثیقه از زندان آزاد شده است.
گفته میشود که این نویسنده پس از بازداشت توسط نیروهای امنیتی به زندان اوین منتقل شده بود.
سابقه اعضای کمیته بررسی 25 بهمن در مجلس
قاتل، پدر زن مجتبی و یک عراقی
روز چهارشنبه 11 اسفند ماه، گزارشی از "هيات ويژه رسيدگي به غائله 25 بهمن 1389" در صحن مجلس قرائت شد که با اتهام زنی های برخی از رسانه های وابسته به جناح حاکم از جمله روزنامه کیهان شباهت داشت.
دستور تشکیل این هیات را اولین بار روز 26 بهمن ماه علی لاریجانی صادر کرد که طی نطقی در مجلس گفت:"روساي كميسيونهاي امنيت ملي و سياست خارجي، شوراها و امور داخلي، اصل 90، فرهنگي و قضايي در اسرع وقت كميتهاي را تشكيل دهند و ابعاد مختلف و سير آن را از امروز شروع كنند".
وی همچنین گفت که این کمیته باید "ظرف چند روز آينده گزارشي را به مجلس ارائه داده تا هم اعضای مجلس بدانند كه با اين جريان چگونه بايد برخورد شود" و "هم دستگاههاي مختلف وظيفه خود را در اين راستا بدانند."
لاریجانی البته همان روز "راهپیمایی سبزها در 25 بهمن" را "ضد انقلابی" توصیف کرد و حتی گفت "عدهاي گفتند كه راهپيمايي اخير براي حمايت از مردم مصر و تونس بود" و "ميگويند ملت ايران كه از قيامها حمايت ميكند چرا به اين راهپيماييهاي تصنعي و آمريكايي اجازه نميدهد؟ نبايد هم اجازه بدهد، اگر وزارت كشور در اين امر تخلف ميكرد قطعا مجلس با وزير مربوطه برخورد ميكرد، مگر بنا است ما چشم خود را بر واقعيتهاي ضد انقلاب و آمريكا ببنديم و اگر قرآن هم بر سر نيزه كردند حمل بر صحت كنيم".
وی حتی تصریح کرد که راهپیمایی سبزها در حمایت از مردم مصر و تونس "بدتر" از راهپیمایی "بر عليه اسلام و پيامبر اسلام و ائمه"است.
با چنین مقدمه ای بود که رسانه های جناح حاکم از کمیته منصوب علی لاریجانی به عنوان "کمیته ضد انقلاب شناسی"، کمیته ویژه بررسی ابعاد 25 بهمن"، و "کمیته ویژه غائله 25 بهمن" نام بردند.
اعضای این کمیسیون پنج تن از وابستگان جناح حاکم در مجلس و همگی از حامیان دولت احمدی نژاد ـ سه تن از آنها در شمار قضات و روسای دادگاه های انقلاب، یک تن از نزدیکان علی اکبر ولایتی و پنجمی نیز پدرعروس آیت الله خامنه ای ـ بودند؛روح الله حسینیان رئیس کمیسیون شوراها و امور داخلی، علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، محمد ابراهیم نکونام رئیس تازه منصوب شده کمیسیون اصل 90، علی شاهرخی قبادی نماینده رئیس کمیسیون قضایی و غلامعلی حدادعادل رئيس كميسيون فرهنگی مجلس ماموریت یافتند تا در قالب "کمیته ویژه رئیس مجلس" گزارش مورد نظر علی لاریجانی را تدارک کنند.
سوابق هریک از اعضای "کمیته ویژه مجلس" اما می تواند دلایل شباهت گزارش آن را با تیترهای کیهان روشن کند.
محمد ابراهیم نکونام
محمد ابراهیم نکونام که ریاست "هیات ویژه رئیس مجلس هشتم" برای بررسی راه های برخورد با سبزها را بر عهده داشت 52 ساله است و از سال های نخست پس از انقلاب در قوه قضائیه به عنوان قاضی دادگاه انقلاب فعالیت کرده است.نکونام پیشتر در توقیف روزنامه خرداد و همچنین محاکمه و زندانی کردن عبدالله نوری، وفاداریش را به حکومت اثبات کرده بود. محمدابراهیم نکونام در زمان محاکمه عبدالله نوری، وزیر کشور دولت اول محمدخاتمی و مدیر مسئول روزنامه خرداد، دادستان دادگاه ویژه روحانیت بود و با تهیه کیفرخواستی 44 صفحه ای علیه عبدالله نوری ادعا کرد که از مجموعه مطالب منتشر شده در روزنامه خرداد "بوی عناد و توطئه علیه نظام استشمام میشود".
ابراهیم نکونام چند ماه پس از تشکیل دولت احمدی نژاد در سال 84 و اوج گرفتن درگیری ها در سیستان و بلوچستان به عنوان رئیس کل دادگستری سیستان و بلوچستان منصوب شد و چند ماه بعد اولین "منطقه ویژه قضایی" را در سیستان و بلوچستان تشکیل داد و به توصیه شورای عالی امنیت ملی، صدور و تائید نهایی حکم اعدام در این استان نیز از سوی رئیس وقت قوه قضائیه به وی واگذار شد تا به عنوان "رییس شورای ویژه قضایی شرق کشور" فعالیت کند.
صدورو اجرای ده ها حکم اعدام تا بهار سال 87 که ابراهیم نکونام در سمت "رییس شورای ویژه قضایی شرق کشور" بود بخشی از کارنامه اوست.
از مشهورترین کسانی که با تائید ابراهیم نکونام اعدام شدند، یکی یعقوب مهرنهاد از وبلاگ نویسان استان سیستان و بلوچستان بود. یعقوب مهرنهاد از مسئولان "انجمن جوانان صدای عدالت" در زاهدان، پس از برگزاری یکی از برنامه های این تشکل غیر دولتی که با مجوز رسمی برگزار شده بود، در اریبهشت سال 86 در زاهدان بازداشت شد.
روح الله حسینیان
روح الله حسینیان، دیگر عضو "کمیته ویژه رئیس مجلس هشتم" برای بررسی ابعاد راهپیمایی 25 بهمن سبزها، در سال 86 از سوی محمود احمدی نژاد به عنوان "مشاور امنیتی"رئیس دولت منصوب شد.
حسینیان از دوستان نزدیک سعید امامی، یکی از عاملان اصلی اجرای قتل های زنجیره ای دگر اندیشان در فاصله دهه هفتاد است. او از ابتدای انقلاب از منصوبان احمد جنتی در جزیره کیش بوده و پس از آن سمت هایی چون "حاکم شرع استان های هرمزگان و سیستان و بلوچستان" را بر عهده داشته است.
در سال های وزارت علی فلاحیان که معاونت امنیتی وزارت اطلاعات به سعید امامی سپرده شده بود، روح الله حسینیان از سوی محمد یزدی رئیس وقت قوه قضائیه به عنوان "جانشین دادستان انقلاب در وزارت اطلاعات" منصوب شد. حسینیان پس از آن به مرکز اسناد انقلاب اسلامی رفت و مدیریت این مرکز را بر عهده گرفت.
در سال 77 وقتی به دنبال قتل مجید شریف، پروانه و داریوش فروهر، محمدمختاری، و محمدجعفر پوینده ماجرای "قتل های زنجیره ای" از پرده برون افتاد و با ایستادگی محمد خاتمی رئیس جمهور وقت شماری از نیروهای وزارت اطلاعات به عنوان عاملان این قتل ها بازداشت شدند، وزارت اطلاعات طی اطلاعیه ای در 15 دی ماه همان سال مسئولیت این قتل ها را متوجه "شماری از ماموران خود" کرد اما همزمان روح الله حسینیان طی مصاحبه ای با روزنامه کیهان و حضور در برنامه تلویزیونی"چراغ" ادعا کرد که"مقتولان ناصبی" بوده اند و باید کشته می شدند.
اگر چه او موفق نشد سعید امامی را از بازداشت نجات دهد و سعید امامی در 5 بهمن سال 77 بازداشت و در بازداشتگاه آن طور که اعلام شد با خوردن ماده نظافتی کشته شد، اما حسینیان در سال های بعد کوشید با سلسله سخنرانی ها و مصاحبه هایی سعید امامی را به عنوان "شهید سعید امامی" معرفی کند. او سال ها بعد در مصاحبه ای از روابط بسیار نزدیک سعید امامی با آیت الله خامنه ای و پسرش مجتبی خامنه ای پرده برداشت. به نوشته او رهبر جمهوری اسلامی در جریان اعزام همسرش برای معالجه به انگلیس سعید امامی را به عنوان محافظ وی به همراه جمعی دیگر به انگلیس فرستاده بود.
روح الله حسینیان پس از مرگ سعید امامی مشهور ترین جمله خود را در یک سخنرانی ابراز کرد: "ما خودمان یک روز قاتل بودیم" اما پس از انتشار متن این سخنرانی در روزنامه ها، وی مدعی شد که "قاتل" نبوده بلکه"یک عمر زندانبان" بوده است.
علی شاهرخی قبادی
علی شاهرخی قبادی از روحانیان حامی دولت در مجلس هشتم است و متولد 1329 که پس از 30 سال تلاش برای راهیابی به مجلس سرانجام در سال 86 به آرزوی خود دست یافت.او از شاگردان آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله فاضل لنکرانی و تنها عضو کمیته 5 نفره منصوب علی لاریجانی است که سوابق فعالیت سیاسی در پیش از انقلاب را در کارنامه خود دارد.
علی شاهرخی در سال های پس از انقلاب سمت هایی چون "قاضی دادگاه انقلاب"، "رئیس دادگاه های انقلاب مازندران"، "معاون قضایی دیوان عدالت اداری"، "مستشار دیوان عالی کشور"، "دادستان دادسرای عالی انتظامی قضات"، و "رئیس شعبه دوم دادگاه عالی انتظامی قضات" را داشته و در مجلس هشتم رئیس کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی است.
وی در سال های نخست پس از انقلاب تلاش های ناکامی برای راهیابی به مجلس انجام داد و در جریان انتخابات مجلس سوم رقابت نزدیکی با علی اصغر اسفندیارپور، نماینده دور دوم مجلس و از نزدیکان جناح چپ آن سال ها، داشت.
این رقابت در انتخابات مجلس سوم وقتی بار دیگر با پیروزی علی اصغر اسفندیارپور و راهیابی او به مجلس از شهر کوهدشت همراه شد، به درگیری هواداران علی شاهرخی با هواداران اسفندیارپور منجر شد.در آن درگیری ها 17 نفر کشته و ده ها نفر زخمی شدند.
علی شاهرخی سرانجام توانست حکم شورای نگهبان را برای ابطال انتخابات مجلس سوم حوزه انتخابیه کوهدشت بگیرد و در انتخابات میاندوره ای به مجلس راه یافت.اما در مجلس سوم که رئیس آن مهدی کروبی و اکثریت آن جناح چپ بودند در بهمن ماه سال 68 اعتبار نامه علی شاهرخی رد شد و وی از از عضویت در مجلس باز ماند.
پرونده درگیری های کوهدشت در انتخابات مجلس سوم و کشته شدن دستکم 17 نفر در آن منجر به صدور حکم قضایی شد و طی آن "علی شاهرخی قبادی و علی اصغر اسفندیاری" برای 4 سال از حضور در فعالیت های سیاسی محروم شدند.
او اما در جریان انتخابات غیر رقابتی مجلس هشتم با 49 هزار رای از مجموع 110 هزار رای از شهر کوهدشت لرستان به مجلس راهیافت و در مدت کوتاهی به ریاست کمیسیون قضایی مجلس رسید تا این بار در هیات ویژه منصوب علی لاریجانی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی را "خائن" معرفی کند.
غلامعلی حدادعادل
غلامعلی حداد عادل متولد 19 اردیبهشت سال 1324 در تهران است و دکترای فلسفه تعلیم و تربیت دارد و سال ها در دانشگاه الزهرا که زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی تا چند سال پیش ریاست آن را بر عهده داشت به عنوان "دانشیار" تدریس می کرد.
سابقه فعالیت سیاسی غلامعلی حدادعادل در پیش از انقلاب موجود نیست امااو در سال های اخیر خود را "بازداشت شده در سال 50 توسط ساواک" معرفی کرده و "ممنوع التدریس در دانشگاه های شیراز و شهید بهشتی (ملی سابق) به جهت فعالیت های سیاسی".
فعالیت بعدی او به سال 57 مربوط می شود که به گفته خودش "یكی از اعضای شورای برنامه ریزی هفته همبستگی دانشگاهیان با مردم" دانشگاه شریف بوده و گفته که در 33 سالگی اش به چنین سمتی در میان انقلابیون دست یافته بود.
حدادعادل همچنین در خاطراتش تاکید کرده که از آبان 57 که پس از سخنرانی مرتضی مطهری در دانشگاه شریف، دانشجویان عكس شاه را از بالای تالار ورزش به پایین کشیدند و تظاهرات دانشجویان و اساتید در صحن دانشگاه آغاز شد نقش قابل توجهی در تظاهرات دانشجویان داشته است.
حدادعادل به دلیل آشنایی با مرتضی مطهری در سال های نخست پس از انقلاب به عنوان معاون وزارت ارشاد منصوب شد، در سال 59 تا 61 مشاور وزیر آموزش و پرورش، و در سال های 61 تا 72 معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی کتابهای درسی بود.
این مدیر میانی سال های پس از انقلاب در انتخابات مجلس ششم، یکی از معدود چهره های وابسته به جناح راست بود که در انتخابات پرگفتگوی مجلس ششم بعد از آنکه شورای نگهبان در انتخابات تهران دست برد و از جمله غلامعلی رجائی را از صف منتخبان کنار گذاشت، به عنوان نفر آخر جدول توسط شورای نگهبان به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد و به ریاست فراکسیون اقلیت مجلس ششم که محافظه کاران بودند، رسید.
ازدواج مجتبی خامنه ای، یکی از پسران آیت الله خامنه ای با دختر غلامعلی حدادعادل، از او یک چهره نزدیک به آیت الله خامنه ای ساخت.
غلامعلی حداد عادل در انتخابات مجلس هفتم هم که با قلع قمع اصلاح طلبان توسط شورای نگهبان همراه بود در غیاب یک رقابت واقعی به اولین نفر از فهرست نمایندگان تهران برگزیده شد و به ریاست مجلس رسید. با این حال برغم تلاش گسترده ای که برای رسیدن به ریاست مجلس هشتم انجام داد، علی لاریجانی توانست بر او پیشی گیرد و به ریاست مجلس برسد. حدادعادل پس از آن به کمیسیون فرهنگی مجلس رفت و ریاست این کمیسیون را بر عهده گرفت.
حدادعادل در چند سال اخیر خود را به عنوان مدافع آیت الله خامنه ای معرفی کرده و با انجام مصاحبه هایی درباره زندگی رهبر جمهوری اسلامی تحت عنوان "ناگفتههایی از سیره رهبر معظم انقلاب" مدعی شده است که "فرهیختگی رهبری تحت الشعاع رهبری سیاسی ایشان ناشناخته مانده است."
حدادعادل علاوه بر عضویت در مجلس،با حکم محمود احمدی نژاد به ریاست فرهنگستان زبان فارسی منصوب شده است.
حدادعادل علاوه بر عضویت در مجلس،با حکم محمود احمدی نژاد به ریاست فرهنگستان زبان فارسی منصوب شده است.
او همچنین با حکم آیت الله خامنه ای عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و با حکم دیگری از وی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
علاء الدین بروجردی
علاء الدین بروجردی در حال حاضر به طور همزمان عضو کمیسیون امنیت ملی، ارشد ترین نهاد امنیتی جمهوری اسلامی و رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هشتم است.
او از نزدیکان علی اکبر ولایتی است که در دوره صدارت او بر وزارت خارجه به مدت 15 سال به عنوان یکی از معاونان این وزارتخانه فعالیت کرد. از جمله کشورهای تحت مسئولیت وی افغانستان بود که در آن جا نفوذ و اعتبار ایران را به پائین ترین سطح رساند به طوری که در دوران طالبان چند تن از اعضای کنسولگری ایران در هرات امکان خروج از افغانستان را نیافتند و کشته شدند که در زمان خود وی با انتقادهای شدیدی روبرو شد به گونه ای که دیگر حضور وی را در وزارت خارجه غیرممکن می کرد.
او پس از تشکیل دولت اصلاحات و برکناری از وزارت خارجه به عنوان یکی از وابستگان به جناح مخالف اصلاحات فعالیت می کرد و در مجالس ششم، هفتم و هشتم به عنوان نماینده بروجرد به مجلس راه یافت.
ابولفضل اسلامی، دیپلماتی که بیست و پنج سال از سالهای عمرش را در سمتهای حساس در وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران سپری کرده طی مصاحبه ای گفته است که در وزارت خارجه جمهوری اسلامی چند طیف قدرتمند وجود دارد و "گروه اول توسط آقای علاء الدين بروجردی که به مدت بيش از 15 سال معاون آقای ولايتی، وزير امور خارجه ايران بود هدايت میشوند. آقای علاء الدين بروجردی و برادر او که در ژاپن معاون سفير بود و يک گروه ديگر، هموطنان آقای شاهرودی و از معاودين عراقی هستند."
او همچنین از اعضای کمیته دیدار از بازداشتگاه در ماه های پس از انتخابات و بازداشت های گسترده اصلاح طلبان و مردم معترض بود اما تا زمان افشای جنایات بازداشتگاه کهریزک بارها طی مصاحبه هایی اعلام کرد هیچ مشکلی در بازداشتگاه ها و زندان ها وجود ندارد.
مهدی خزعلی طی گفتگویی با سایت جرس درباره نقش علاء الدین بروجردی در ارتباط با بازداشتگاه کهریزک گفته است: "دغدغه اصلی همین است که در موارد گذشته کسانی چون علاءالدین بروجردی به عنوان نماینده ویژه مجلس روانه بازداشتگاهها و زندان ها شده بودند که متاسفانه واقعیت تاسف برانگیز وضعیت زندان ها را کاملا وارونه جلوه می دادند. به عنوان مثال آقای بروجردی در همان جریان تحقیق از زندان ها، گفته بودند آقای ابطحی در یک سلول پنجاه متری مجهز نگهداری می شد و همه چیز کاملا منطبق بر قانون بوده است. در حالی که در همان زمان و پس از آزادی ام از زندان، آقای بروجردی به دیدار پدرم آمده بودند که بنده همآنجا به ایشان گفتم اگر شما وضعیت و نحوه نگهداری آقای ابطحی را منعکس کرده اید من هم یکی دیگر از زندانیان هستم که گزارش واقعی را در اختیار شما قرار می دهم و شما به عنوان یک نماینده مسئول وظیفه دارید اخبار بنده را هم منعکس کنید که در یک سلول شش متری با وضعیت اسف باری که حتی گردش شب و روز هم در آن سلول مشخص نبود، نگهداری می شدم، در مدت بازداشت حتی یک روز هم از هواخوری که جزء شرایط اولیه نگهداری زندانی محسوب می شود بهره مند نبوده ام. آقای بروجردی هیچ جوابی به بنده ندادند. لذا اگر قرار باشد بار دیگر کسانی چون بروجردی در مورد آغاز به کار مجدد کهریزک تحقیق و تفحص کنند نمی توان امید چندانی به گزارش مجلس داشت."
تعطیلی کلاسها در 17 اسفند
دانشجویان معترض، از دوستان زندانی خود بی خبرند
در حالی که برخی از فعالان جنبش دانشجویی اعلام کردهاند در اعتراض به بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسران این دو تن، قصد تعطیلی کلاسهای درس در روز هفدهم اسفند را دارند، از وضعیت دوستان زندانی خود نیزابراز نگرانی کرده اند.
خانواده زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین هم به "روز" گفتهاند شایعاتی درباره نصب شنود در سلولهای این بند شنیدهاند اگرچه هنوز این مساله از سوی زندانیان تایید یا تکذیب نشده است.
در عین حال خانواده زندانیان، به روز گفتهاند از سوی نهادهای امنیتی تهدید شدهاند که هرگونه اطلاعرسانی درباره وضعیت فرزندانشان، میتواند برای آنها گران تمام شود.
عبدالله مومنی؛ نه ماه دوری از فرزندان
عبدالله مومنی، سخنگو و رییس شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم، از فروردین ماه سال جاری، مجددا به زندان اوین فراخوانده شد. وی که روز 31 خرداد سال 88 بازداشت شده بود، اسفندماه سال گذشته، به مرخصی آمد، اما پس از چند هفته، مجددا به زندان برگردانده شد.
مومنی در این مدت از ملاقات حضوری با همسر و فرزندان خود، محروم بوده و همسر وی دلیل این امر را "دستور دادستان تهران" اعلام کرده است. وی به همراه دیگر زندانیان بند 350 از امکان تماس تلفنی نیز محروم شده است.
همسر عبدالله مومنی با اینکه بارها برای ملاقات حضوری با همسرش در خواست نوشته اما هر بار درخواست وی رد شده است. او می گوید: "وقتی به دادستانی و یا هرجای دیگری برای پیگیری میرویم به جز سرباز جلو در شخص دیگری را نمیبینیم، یعنی به ما اجازه دیدن و حرف زدن داده نمیشود، فقط میتوانیم درخواستهای خود را به صورت کتبی بنویسیم و تحویل سرباز دهیم که حالا نمیدانیم خوانده میشود و یا نه؟ من در آخرین نامهام از دادستانی پرسیدم که علت ندادن ملاقات حضوری به من و بچههایم پس از نه ماه چیست که جوابم را ندادهاند".
وی پیش از این و پس از انتشار نامه سرگشاده عبدالله مومنی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی درباره شکنجههایش در زندان، با اشاره به تبعاتی که نامه وی داشته است، گفته بود: "بعد از نامه عبدالله، محدودیتهایی که برای وی به وجود آمده بود، بیشتر شد. بازجویان در زندان با احضار عبدالله، به او گفتهاند که تا پایان حکم خود، باید فکر مرخصی را از ذهن خود بیرون کند. دادستانی هم میگوید اجازه مرخصی، دست ما نیست. بلکه نهادهای امنیتی باید با مرخصی موافقت کنند که با این وضعیت امیدی به مرخصی عبدالله نیست. چون آنها پیش از این گفته بودند که نامه عبدالله، آبروی نظام را برده است. بارها درخواست دادهایم که حداقل برای معالجه بیماری پوستی عبدالله، به او مرخصی دهند. اما خبری نیست."
عبدالله مومنی در زندان دچار بیماری پوستی شده است. خانواده وی تاکنون چندین بار درخواست کردهاند به وی مرخصی چند روزهای اعطا شود تا به معالجه خود بپردازد، اما تاکنون این مساله به تحقق نپیوسته است.
علی ملیحی؛ یک سال بدون مرخصی
علی ملیحی، روزنامهنگار، فعال دانشجویی دانشگاه آزاد و مسوول روابط عمومی سازمان ادوار تحکیم، از روز ۲۰ بهمن ۱۳۸۸ بازداشت شده است. خانواده وی همان زمان اعلام کردند وی با برخورد خشونت آمیز و نامناسب ماموران امنیتی در منزل دستگیر شد. ملیحی پس از آن به سلولهای انفرادی ۲۴۰ زندان اوین منتقل شد.
یکی از افرادی که به خانواده ملیحی نزدیک است، به روز میگوید: "خانواده علی از انجام مصاحبه هراس دارند. سال گذشته، بعد از صدور بیانیهای درباره وضعیت علی، به خانواده وی گفته شد که ما قصد آزاد کردن علی را داشتهایم، اما به خاطر همین بیانیه، او را آزاد نخواهیم کرد. خانواده وی با توجه به قولهایی که به آنها داده شده امیدوارند که سکوت آنها باعث شود تا علی هر چه سریعتر از زندان آزاد شود. علی الان بیشتر از یک سال است که بدون مرخصی در زندان است و مدت هاست که امکان ملاقات حضوری یا تماس تلفنی هم برایش فراهم نیست".
پدر علی ملیحی، سال گذشته در چنین روزهایی با انتشار نامهای سرگشاده نوشته بود: "بیش از یک ماه فرزندم علی در انفرادی بند 240 در بند است در روزهای نخست بازجویی در برابر اصرار غیرقانونی بازجو جهت قبول اتهامات واهی قانونا مقاومت می کند و به همین علت توسط بازجویش به شدت ضرب و شتم می شود و در جهت تظلم و اعتراض چهار روز را دست به اعتصاب غذا می زند".
این منبع آگاه همچنین به "روز" گفته است: "تاکنون بارها درخواست مرخصی یا ملاقات حضوری از طرف خانواده وی داده شده است، اما هیچ اثری نداشته. خانواده علی، یک خانواده فرهنگی هستند و مشخص نیست چرا با آنها چنین برخوردی می شود. خود علی هم به دلایل واهی به زندان محکوم شده؛ او یک روزنامهنگار است که تنها مشغول انجام وظایف خبررسانی خود بوده است".
ملیحی در دادگاه به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده است. در همان زمان محمدعلی دادخواه وکیل وی، اعلام کرده بود که یکی از اتهامات ملیحی، عضویت در سازمان ادوار است.
خانواده زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین هم به "روز" گفتهاند شایعاتی درباره نصب شنود در سلولهای این بند شنیدهاند اگرچه هنوز این مساله از سوی زندانیان تایید یا تکذیب نشده است.
در عین حال خانواده زندانیان، به روز گفتهاند از سوی نهادهای امنیتی تهدید شدهاند که هرگونه اطلاعرسانی درباره وضعیت فرزندانشان، میتواند برای آنها گران تمام شود.
عبدالله مومنی؛ نه ماه دوری از فرزندان
عبدالله مومنی، سخنگو و رییس شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم، از فروردین ماه سال جاری، مجددا به زندان اوین فراخوانده شد. وی که روز 31 خرداد سال 88 بازداشت شده بود، اسفندماه سال گذشته، به مرخصی آمد، اما پس از چند هفته، مجددا به زندان برگردانده شد.
مومنی در این مدت از ملاقات حضوری با همسر و فرزندان خود، محروم بوده و همسر وی دلیل این امر را "دستور دادستان تهران" اعلام کرده است. وی به همراه دیگر زندانیان بند 350 از امکان تماس تلفنی نیز محروم شده است.
همسر عبدالله مومنی با اینکه بارها برای ملاقات حضوری با همسرش در خواست نوشته اما هر بار درخواست وی رد شده است. او می گوید: "وقتی به دادستانی و یا هرجای دیگری برای پیگیری میرویم به جز سرباز جلو در شخص دیگری را نمیبینیم، یعنی به ما اجازه دیدن و حرف زدن داده نمیشود، فقط میتوانیم درخواستهای خود را به صورت کتبی بنویسیم و تحویل سرباز دهیم که حالا نمیدانیم خوانده میشود و یا نه؟ من در آخرین نامهام از دادستانی پرسیدم که علت ندادن ملاقات حضوری به من و بچههایم پس از نه ماه چیست که جوابم را ندادهاند".
وی پیش از این و پس از انتشار نامه سرگشاده عبدالله مومنی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی درباره شکنجههایش در زندان، با اشاره به تبعاتی که نامه وی داشته است، گفته بود: "بعد از نامه عبدالله، محدودیتهایی که برای وی به وجود آمده بود، بیشتر شد. بازجویان در زندان با احضار عبدالله، به او گفتهاند که تا پایان حکم خود، باید فکر مرخصی را از ذهن خود بیرون کند. دادستانی هم میگوید اجازه مرخصی، دست ما نیست. بلکه نهادهای امنیتی باید با مرخصی موافقت کنند که با این وضعیت امیدی به مرخصی عبدالله نیست. چون آنها پیش از این گفته بودند که نامه عبدالله، آبروی نظام را برده است. بارها درخواست دادهایم که حداقل برای معالجه بیماری پوستی عبدالله، به او مرخصی دهند. اما خبری نیست."
عبدالله مومنی در زندان دچار بیماری پوستی شده است. خانواده وی تاکنون چندین بار درخواست کردهاند به وی مرخصی چند روزهای اعطا شود تا به معالجه خود بپردازد، اما تاکنون این مساله به تحقق نپیوسته است.
علی ملیحی؛ یک سال بدون مرخصی
علی ملیحی، روزنامهنگار، فعال دانشجویی دانشگاه آزاد و مسوول روابط عمومی سازمان ادوار تحکیم، از روز ۲۰ بهمن ۱۳۸۸ بازداشت شده است. خانواده وی همان زمان اعلام کردند وی با برخورد خشونت آمیز و نامناسب ماموران امنیتی در منزل دستگیر شد. ملیحی پس از آن به سلولهای انفرادی ۲۴۰ زندان اوین منتقل شد.
یکی از افرادی که به خانواده ملیحی نزدیک است، به روز میگوید: "خانواده علی از انجام مصاحبه هراس دارند. سال گذشته، بعد از صدور بیانیهای درباره وضعیت علی، به خانواده وی گفته شد که ما قصد آزاد کردن علی را داشتهایم، اما به خاطر همین بیانیه، او را آزاد نخواهیم کرد. خانواده وی با توجه به قولهایی که به آنها داده شده امیدوارند که سکوت آنها باعث شود تا علی هر چه سریعتر از زندان آزاد شود. علی الان بیشتر از یک سال است که بدون مرخصی در زندان است و مدت هاست که امکان ملاقات حضوری یا تماس تلفنی هم برایش فراهم نیست".
پدر علی ملیحی، سال گذشته در چنین روزهایی با انتشار نامهای سرگشاده نوشته بود: "بیش از یک ماه فرزندم علی در انفرادی بند 240 در بند است در روزهای نخست بازجویی در برابر اصرار غیرقانونی بازجو جهت قبول اتهامات واهی قانونا مقاومت می کند و به همین علت توسط بازجویش به شدت ضرب و شتم می شود و در جهت تظلم و اعتراض چهار روز را دست به اعتصاب غذا می زند".
این منبع آگاه همچنین به "روز" گفته است: "تاکنون بارها درخواست مرخصی یا ملاقات حضوری از طرف خانواده وی داده شده است، اما هیچ اثری نداشته. خانواده علی، یک خانواده فرهنگی هستند و مشخص نیست چرا با آنها چنین برخوردی می شود. خود علی هم به دلایل واهی به زندان محکوم شده؛ او یک روزنامهنگار است که تنها مشغول انجام وظایف خبررسانی خود بوده است".
ملیحی در دادگاه به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده است. در همان زمان محمدعلی دادخواه وکیل وی، اعلام کرده بود که یکی از اتهامات ملیحی، عضویت در سازمان ادوار است.
مقاله سانفرانسیسکو کرونیکل درباره نگرانی تل آویو
مسأله اعراب دیگر فقط اسرائیل نیست
جویل برینسکی
انقلاب های خاورمیانه مانند یک بیماری واگیر در حال گسترش است و اسرائیلی ها به شدت نگران هستند. آنها از این می ترسند که اخوان الملسملین اداره امور مصر را در دست بگیرد، و یا با کنار رفتن دیکتاتورهای سنتی، قدرت به دست حکومت های مستبد شیعه نظیر ایران بیفتد.
این نگرانی ها بسیار عمیق است. اما من سال های زیادی را به کار در خاورمیانه مشغول بوده ام و دیدگاه متفاوتی دارم.
از زمان تشکیل کشور اسرائیل و به مدت بیش از نیم قرن، رهبران عرب برای رام نگهداشتن مردمشان، از یک استراتژی همیشگی استفاده کرده اند.
آنها مرتب گفته اند هدف ما در زندگی، بازگرداندن فلسطینی هاست. هیچ چیز دیگر اهمیتی ندارد. آنها تعمداً این شیوه را برگزیدند تا مانع از آن شوند که مردمشان به وضعیت معیشتی خود فکر کنند و به جای آن، بر روی جنگ و نبرد متمرکز شوند.
سال های زیادی بود که به نظر می رسید این حربه کارآیی دارد. اما بعد تلویزیون های ماهواره ای و اینترنت از راه رسیدند و اعراب معمولی متوجه شدند که اسرائیل هیچ ربطی به شرایط زندگی آنها ندارد. همه مشکلات به گردن دیکتاتورهای فاسد و ناکارآمد خودشان بوده است.
نارضایتی ها بیشتر و بیشتر شد تا اینکه با بروز یک اتفاق خاص، نظیر خودسوزی یک فروشنده سبزیحات در تونس، کل منطقه به آتش کشیده شد. اکنون دنیا شاهد ناآرامی های جدی و تهدیدکننده ای از مراکش گرفته تا عراق و فراتر از آن است. این حوادث به نمایش بزرگی بدل شده است. همه ما می توانیم آنچه را این مردم می خواهند ببینیم و بشنویم. و یک واقعیت شگرف از پرده بیرون آمده است.
حتی پس از چندین دهه خط مشی به کار گرفته شده از سوی حاکمان، در هیچ یک از پوسترهای به نمایش درآمده در این کشورها چیزی درباره اسرائیل نوشته نشده است. مناقشه ها حتی به یک مساله ارضی نیز مربوط نمی شود. در اوائل ماه جاری، در تلویزیون تصویر یک معترض نشان داده شد که پوستر حسنی مبارک، در حالیکه ستاره داوود بر پیشانی اش نقش بسته بود، را تکان می داد. اما این پوستر بیشتر شرح حال مبارک بود تا اینکه به اسرائیل ربط داشته باشد.
اعراب اندکی هستند که نسبت به اسرائیل، احساس خوبی داشته باشند. اما تقریباً برای تمامی آنها، اسرائیل تنها یک حقیقت کتمان ناپذیر در زندگی است و نه یک موضوع توام با وسواس. به خاطر داشته باشید که تأسیس این کشور در 63 سال پیش رخ داد. آخرین جنگ اعراب و اسرائیل نیز 38 سال پیش اتفاق افتاد. امروز تقریباً بیش از نیمی از ساکنان دنیای عرب پس از آن وقایع به دنیا آمده اند. سن متوسط مردم لیبی 24 سال و در مصر 25 سال است. این مردم اکنون می دانند هشدارهای دیکتاتورهایشان درباره اسرائیل چیزی جز عامل انحراف افکار نبوده است.
ایران دشمن شماره یک اسرائیل محسوب می شود. علیرغم همه صحبت هایی که درباره نفوذ تازه ایران در جهان عرب شنیده می شود، دانستن این نکته مهم است که اعراب و پارسیان قرنهاست که دشمنان تلخروی یکدیگر هستند. آنها حتی همین حالا نیز از هم متنفرند. کشورهای عربی محدودی، اگر نگوئیم هیچ کشوری، حاضر خواهد شد دنباله روی تهران شود.
نگرانی دیگر اسرائیل به اخوان المسلمین مربوط می شود. آری شویت روزنامه نگار نشریه هاآرتض چندی پیش آمریکا را به دلیل آنکه اجازه داد حسنی مبارک سقوط کند و راه برای اخوان المسلمین و ایران باز شود، مورد شماتت قرار داد.
ما نمی دانیم اخوان المسلمین عملاً قصد انجام چه کاری را دارد یا نه. اما واضح است که اکثریت مردم مصر شامل نظامیان، مایل به ایفای نقش رهبری از سوی اخوان المسلمین نیستند. این را هم فراموش نکنیم که تمام مردم مصر و سایر کشورها می توانند در هر لحظه دیگر از زمان دوباره به خیابان ها سرازیر شوند.
منبع: سانفرانسیسکو کرونیکل- 6 مارس
هشت مارس در مصاحبه با سیمین بهبهانی و فعالین:
زنان، روز زن به خیابان خواهند آمد
روز جهانی زن در حالی فرا می رسد که فعالان جنبش زنان این روز را "روز اعتراض" نامیده و اعلام کرده اند در این روز به خیابان خواهند آمد.
شیرین عبادی، در بیانیه ای از مردم خواسته زنان ایرانی را در دست یابی به "حقوق برابر" تنها نگذارند و مادران عزادار اعلام کرده اند همراه با همه زنان جامعه خود اعتراضات آرام و مدنی خود را برگزار خواهد کرد. سیمین بهبهانی، مهرانگیز کار و آسیه امینی هم در مصاحبه با روز از ویژگی های 8 مارس امسال و برنامه های فعالان زن برای روز جهانی زن سخن گفته اند.
سیمین بهبهانی، شاعر سرشناس ایران در آستانه 8 مارس به روز می گوید که زنان ایرانی تا حقوق به حق خود را به دست نیاورند از پا نمی نشینند.
مهرانگیز کار، حقوقدان و فعال جنبش زنان از ویژگیهای منحصر به فرد 8 مارس امسال به روز می گوید و معتقدست زنان علیرغم همه فشارها و تهدیدها، به نیروهای بالقوه ای تبدیل شده اند که نه فقط در خیابان بلکه در سطوح عالی رهبری جنبش مردمی نیز حضور و تاثیر دارند.
آسیه امینی، روزنامه نگار و فعال جنبش زنان نیز از بیانیه اخیر فعالان جنبش زنان و حامیان آنها به روز می گوید؛ بیانیه ای که این فعالان و حامیانشان در آن نوشته اند در روز 8 مارس، در اعتراض به نابرابریهای جنسيتی و حمايت از خواست همگانی به خيابان خواهند آمد.
همزمان برخی گروهها و سایت ها مسیرهایی را برای روز سه شنبه تعیین کرده اند. مادران عزادار چهارراه امیر آباد نزدیک پارک لاله را به عنوان محل تجمع خود اعلام کرده اند و در سایت ها و پایگاههای اجتماعی از محل جان باختن ندا آقا سلطان و میدان مادر به عنوان محل تجمع مردمی یاد شده است.
زنان از پا نمی نشینند
روز جهانی زن در حالی فرا رسیده که وضعیت خاص امنیتی در کشور برقرار است. زنان بسیاری همچون نسرین ستوده، بهاره هدایت، فخرالسادات محتشمی پور، مهسا امر ابادی، عاطفه نبوی، نازنین خسروانی و... در زندان ها هستند، بسیاری دیگر همچون نرگس محمدی، ژیلا بنی یعقوب با احکام سنگین حبس و محرومیت روبرو هستند، مادران بسیاری در اعتراضات مردمی، فرزندان خود را از دست داده اند و از وضعیت و محل نگهداری زهرا رهنورد و فاطمه کروبی هیچ خبری در دست نیست.
سیمین بهبهانی، شاعر سرشناس ایران که ممنوع الخروج است به روز می گوید: با همه این اوصاف زنان ایرانی، واقعا با جان و دل فعالیت می کنند برای اینکه حقوق خود را به دست آورند. اما محیط طوری است که خیلی جلو زنان گرفته می شود و راه را بر آنها می بندد ولی زنان ایرانی از پای نمی نشینند و تا حقوق به حق خود را به دست نیاورند از پا نخواهند نشست.
خانم بهبهانی می افزاید: بسیاری از مادران ایرانی در اندوه از دست دادن فرزندانشان هستند و بسیاری دیگر فرزندانشان در زندان ها به سر می برند اما همین مادران، همین زنان دست به دست هم داده اند تا بچه هایشان را از زندان ها بگیرند و وضعیت بهتری برای جوانان و مردم کشور به وجود آید و تا آزادی ملت، آزادی گفتار و آزادی برای خوشبختی ایران را به دست نیاورند از پا نخواهند نشست.
او با اشاره به حصر و بازداشت زهرا رهنورد و فاطمه کروبی می گوید: من با هیچ حصر و حبسی موافق نیستم برای هیچ کسی چه خانم رهنورد، چه خانم کروبی و چه سایر زنان. حبس یعنی مهار آزادی و من به شدت با این مساله مخالف هستم و امیدوارم سردمداران مملکت با حسن نیت، تدبیر و عقل رفتار کنند تا مشکلات حل شود در غیر این صورت مشکلات خیلی بیشتری خواهد بود.
خانم بهبهانی سپس با اشاره به حضور زنان در جنبش اعتراضی مردم ایران می گوید: من معتقد نیستم که زن ها جلوتر از مردها هستند یا اینکه مردها جلوتر از زن ها حرکت کرده اند، چنین قیاسی درست نیست؛ زن های ما و مردهای ما فعالیت میکنند و دوشادوش هم برای رهایی از استبداد مبارزه میکنند و فرقی بین زن و مرد نیست.
او آنگاه با اشاره به نسرین ستوده، بهاره هدایت، فخری محتشمی پورو سایر زنانی که در زندان به سر می برند می گوید: متاسفانه امکان این نیست که بتوانم با این زنان دیدار کنم اما آرزو دارم گردانندگان حکومت با تدبیر پیش بروند و آنها را آزاد کنند. بدترین چیز این است که انسانی را بی گناه به زندان بیندازند و واقعا امیدوارم هر چه سریع تر این زنان شجاع و مردان شجاع آزاد شوند. ما که کاری از دست مان بر نمی آید جز اینکه از گردانندگان امور بخواهیم آنها را آزاد کنند. حق آنها است که آزاد باشند.
خانم بهبهانی سپس درباره جنبش های مردمی کشورهای خاورمیانه و حضور تاثیر گذار زنان در این جنبش ها می گوید: اوضاع لیبی را که از تلویزیون می بینم واقعا متاثر می شوم؛ ناخوشی من صد برابر شده چطور یک آدمی می تواند اینقدر لجوج باشد و در برابر ملتی بایستد و هم وطنش را بکشد؟ کسانی که مردم آنها را نمیخواهند و مردم در خیابان ها فریاد می زنند که انها را نمیخواهند بهتر است بیندیشند و مثل مبارک و بن علی سرشان را بیندازند پایین و بروند.
او می افزاید: من در رفتن مبارک و بن علی شجاعت بیشتری می بینم تا ایستادن قذافی و لج کردن و کشتن مردم. خب وقتی مردم کسی را نمی خواهند او باید برود. من برای مبارک و بن علی، سابقه شان هر چه که باشد اما این کار آخرشان را تحسین میکنم که مردم نخواستند و آنها رفتند اما واقعا تف به امثال قذافی، که چنین رفتاری با ملتش میکند و خجالت هم نمی کشد.
ویژگی های سیاسی جدید 8 مارس
مهرانگیز کار، حقوقدان و فعال حقوق بشر اما معتقد است که 8 مارس امسال ویژگیهای سیاسی جدیدی دارد که نشاندهنده این است که تحولات تازه ای در ایران رخ خواهد داد.
او به روز می گوید در این تحولات، زنان از طیف های حکومتی هم نقش های مهمی ایفا خواهند کرد.
خانم کار توضیح میدهد: همزمان با 8 مارس ما دو زن را که همسو با رهبران جنبش اعتراضی هستند از دست داده ایم؛ به این معنا که نمیدانیم این دو زن یعنی خانم رهنورد و خانم کروبی کجا هستند. از طرف دیگر باز دو زنی را می بینیم که با جمهوری اسلامی پیوند کامل داشتند و در همین روزها به نوعی با انها برخورد می شود و به نوعی قربانی می شوند. فائزه هاشمی را می بینیم که به شدت مورد توهین قرار گرفته. صرف نظر از برخوردهای جنگ قدرت که بین پدر و خانواده او و دیگر مردان حکومتی است شخص فائزه را به عنوان زنی متعلق به این حکومت می شناسیم که در دورانی که امکان صحبت کردن برای خیلی از زنان وجود نداشت یا این امکان خیلی کم بود، او فعالیت می کرد. بحث دوچرخه سواری زنان را مطرح کرد و خیلی از مسائل دیگر و از همان زمان مغضوب شد. به او توهین میکنند و توهین کننده در کمال وقاحت فیلم را منتشر میکند و مطمئن است که مورد بازخواست قرار نخواهد گرفت.
او سپس به فخرالسادات محتشمی پور که در بازداشت به سر می برد اشاره می کند و می گوید: خبری از خانم محتشمی پور هم نیست؛ او هم جزو زنانی است که کاملا به حکومت، هرچند طیف اصلاح طلب آن تعلق داشته و دارد. اما سخن من این است که این زنان هیچ کدام خواستار برخورد براندازانه با رژیم جمهوری اسلامی نبودند ولی برخورد با آنها به گونه ای است که اگر جریانات سیاسی در ایران رادیکالیزه شود این احتمال وجود دارد که نمونه های بسیاری از این زنان که در سطح کشور فراوان هم هستند برای ایجاد تحولات سیاسی در ایران به دیگر نیروهای زنان بپیوندند. باید گفت زنان داخل حکومت نیز در اعتراض به رفتار ناعادلانه حکومت، با زنان دیگر هم دل شده اند و خواهند شد.
به گفته خانم کار، زنان علیرغم محدودیت ها، بازداشت ها، تحمل شکنجه ها و توهین هایی که به آنها در خیابان ها و حتی در حمله به خانه هایشان شده نه نیروی بالقوه که اکنون تبدیل به نیروی بالفعل شده اند که نه فقط در سطح خیابان ها بلکه در سطوح عالی رهبری حضور دارند و این ویژگی ای است که حکومت از آن هراس دارد و آن را نمی پسندد.
او می گوید: 8 مارس امسال نوید دهنده چنین تاریخی است که نقش جنبش زنان در تحولات سیاسی خیلی بارز خواهد شد.
دموکراسی از مسیر برابری جنسیتی می گذرد
بیش از صد فعال جنبش زنان و 200 تن از حامیان آنها هم در بیانیه ای اعلام کرده اند که روز سه شنبه (روز جهانی زن) برای انها روز اعتراض است: "همگام و هم دوش با برادران هم وطن خود به خیابان ها آمده و از خواست همگانی حمایت می کنیم زیرا که دسترسی به حقوق برابر جز در یک حکومت دموکراتیک امکان پذیر نیست".
انتشار این بیانیه در شرایطی که فعالان جنبش زنان در داخل کشور تحت فشارند و امکان انتشار بیانیه و ابراز عقیده علنی ندارند از اهمیت به سزایی برخوردار است؛ بیانیه ای که با حمایت فعالان داخل کشور تنظیم و منتشر شده اما به دلیل فشارهای امنیتی داخل کشور، نام فعالانی که از داخل کشور این بیانیه را امضا کرده ا ند محفوظ مانده است.
آسیه امینی، فعال جنبش زنان و از امضا کنندگان این بیانیه در این زمینه به روز می گوید: هر سال 8 مارس، زنان ایران به هر نحو ممکن اعتراض خود را نسبت به نابرابری جنسیتی اعلام می کردند. اعتراض به حقوق نابرابر جنسیتی یا شرایط نامساعد زنان هم مختص ایران نیست؛ 8 مارس، روز جهانی زنان است. اما تفاوت ما همیشه این بوده که در بسیاری از نقاط دنیا، زنان جمع می شوند و دستاوردهای خود را جشن می گیرند و پایکوبی می کنند اما زنان ایرانی حتی برای بیان مسائلشان در این روز همیشه مشکل داشته اند. با این وصف و با وجود همه احساس نا امنی که همواره ما را تهدید کرده، فعالان زنان ایرانی، سالها در پشت درهای بسته و محافل خصوصی و دور از چشم اغیار، برنامه هایشان را برای این روز تدارک می دیدند. اما بالاخره در چند سال اخیر روز جهانی زن از خانه ها به خیابان رفت تا بتواند این صدای اعتراض را بلند ادا کند.
او با اشاره به وضعیت فعلی داخل ایران می گوید: این روزها هم با وجود فشارهای سیاسی زیادی که برای هر حرکتی اعم از سیاسی اجتماعی یا فرهنگی وجود دارد، برای زنان مهم است که به خودشان و دیگران یادآوری کنند که اگر ما دموکراسی و آزادی می خواهیم، باید از تاریخ سی و دو ساله مان یاد بگیریم و بدانیم که دموکراسی از دل همین مسیری که می رویم بیرون می آید. اگر امروز حقوق جنسیتی مان را به هر دلیلی فراموش کنیم، دوباره یابی آن کاری بس دشوارتر است. آنگونه که بعد از انقلاب 57، زنان به دلایل سیاسی از ادامه اعتراض بازداشته شدند و نتیجه اش این شد که هر سال بدتر از سال قبل شد و هر قانونی ما زنان را بیش از پیش به قهقرا برد. صدا هم از کسی در نیامد مگر خود ما زنان.
درواقع این خواسته روشن، محور اصلی بیانیه ای بوده که فعالان زن در آستانه 8 مارس منتشر کردند. این بیانیه برآیند نظرات فعالان جنبش زنان چه آنها که در داخل کشورند و امکان صدور بیانیه ندارند و چه فعالانی که ناچار از ترک کشور شده اند و چه فعالانی که سالها پیش از کشور خارج شده اند، است.
اما در این میان دو بحث مطرح است برخی معتقدند جنبش های سیاسی، از جنبش زنان استفاده ابزاری میکند و زنان نباید برای روز سه شنبه بیانیه صادر کنند. برخی دیگر نیز معتقدند زنان نباید در مرحله فعلی خواسته های خود را از جنبش اعتراضی مردم ایران جدا کنند. در این زمینه آسیه امینی می گوید: طبیعتا وقتی گروهی سیاسی برای زنان بیانیه می دهد خواسته های سیاسی خود را می گنجاند و ما هم که بیانیه می دهیم نظرات خودمان را می گنجانیم. به نظر من ما در مقطعی نیستیم که بخواهیم اینقدر همدیگر را واکاوی کنیم. مهم این است که بدانیم خودمان چه می خواهیم و چه ابزاری برای بازگو کردن آن داریم. کسی که هدفش تغییر شرایط موجود ایران است باید از این تفرقه افکنی ها دور باشد. باید دست هر کسی را که دست یاری بلند می کند فشرد و همراه کرد اما در عین حال باید به خود یادآوری کنیم که یادمان نمیرود دموکراسی برای ما از مسیر برابری جنسیتی رد می شود.
به گفته او، این هدف و این صدا، فقط صدای فعالان جنبش زنان ایران نیست و صدای همه کشورهای استبداد زده است که قوانین مردمحور و مرد سالارانه در آنها حاکم است.
خانم امینی می گوید: ما تجربه های تاریخی داریم و میدانیم که اگربرای حقوق خود تلاش نکنیم، به نام آزادی، برابری فراموش خواهد شد. ستم جنسیتی، زاییده استبداد است و اگر میخواهیم استبداد و دیکتاتور را پس بزنیم باید به ستم جنسیتی توجه کنیم. در مسیر کسب آزادی باید برابری ثابت شود. نمی شود گفت امروز نگویید، فردا که پیروز شدیم و... این راه را ما یکبار رفته ایم و 32 سال پسرفت حاصل آن بوده و معتقدیم که حکومت دموکرات از ما یعنی از همه مردم زاییده می شود. من از کسانی که می گویند چرا زنها حقوق جنسیتی شان را جدا می کنند و.... دعوت میکنم که نوع دیگری نگاه کنند به مسائل و به جای جنجال سازی و گرفتن ماهی از آب گل آلود، بیندیشند که زنها چه میخواهند.
از آسیه امینی می پرسم در بیانیه نوشته شده که همگام با برادران هم وطن خود به خیابان ها می آیید آیا این به نوعی دعوت از مردم برای حضور در خیابان است؟ پاسخ میدهد: ما فراخوان نداده ایم که ای مردم به خیابان بیایید! بلکه گفته ایم ما به خیابان می رویم. مردم خودشان باید تصمیم بگیرند هر کدام از ما در هر شهر، کشور و روستایی که هستیم 8 مارس به خیابان می رویم و این روز را به روز اعتراض به نابرابری جنسیتی در ایران تبدیل خواهیم کرد. اما بدون شک آنچه تعیین کننده است تصمیمی است که زنان در داخل ایران می گیرند. حرکتهای بیرونی قطعا حمایتگر است.
او در مورد مسیرهایی که برای راهپیمایی در این روز تعیین شده می گوید: چون این بیانیه، بیانیه مشترک زنان بوده که بخشی از آنها در بیرون ایران مقیم هستند( چون امضای بیشتر فعالان داخل محفوظ ماند)، بهتر بود کسانی که در داخل ایران به خیابانها می روند در این مورد تصمیم بگیرند. مسیرهای تعیین شده یعنی میدان مادر و پارک لاله که نزدیک محل کشته شدن ندا آقا سلطان بود هم توسط خود شبکه های اجتماعی پیشنهاد شد و ما هم آن را در همین نوشته ها و گفته ها دیدیم. به هر حال امیدوارم دستاورد همه زنان و مردانی که در این روز به شرایط موجود اعتراض می کنند قبل از هر چیز امنیت جانشان باشد.
زنان به خیابان می آیند
شیرین عبادی، برنده جایزه نوبل صلحهم با انتشار بیانیه ای روز 8 مارس را روزی ویژه خوانده و اعلام کرده است: در این روز علاوه بر حقوق برابر زنان، خواستهای دموکراتیک مردم ایران نیز مورد مطالبه قرا ر میگیرد – مبادا که در گیر و دار حوادث سیاسی، خواسته بر حق و همیشگی خود را که تساوی حقوق است فراموش کنیم – در این روز همگام و هم دوش با برادران هموطن خود به خیابانها آمده و از خواست همگانی حمایت میکنیم، زیرا که دسترسی به حقوق برابر جز در یک حکومت دموکراتیک امکان پذیر نیست، اما نباید اجازه داد که به بهانه بروز بحران سیاسی و یا پرهیز ازتفرقه باز هم خواستههایمان را نادیده بگیرند و بدیهی است که دسترسی به حقوق برابر متضمن اصلاح قوانین تبعیض آمیز است و رسیدن به این هدف، مستلزم اصلاح موادی از قانون اساسی است تا امکان چنین اصلاحاتی فراهم آید و از این رو بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نه یک خواست سیاسی بلکه مقدمه یک حرکت مدنی است.
مادران عزادار نیز که به مادران پارک لاله تغییر نام داده اند با شرح مختصری از وضعیت و تهدیدها و فشارهای حکومتی بر آنها اعلام کرده اند: ما مادران داغدار و حامیان آنها در روز 8مارس برابر با 17اسفند همراه و همدوش با همه زنان جامعه خود اعتراضات آرام و مدنی خود را برگزار خواهیم کرد و این روز را همراه با دیگر زنان جهان گرامی خواهیم داشت.
این مادران در بیانیه خود نوشته اند که ساعت 4 بعد ازظهر، خیابان فاطمی، چهارراه امیر آباد دور هم جمع خواهند شد. این مکان نزدیک به پارک لاله است که مادران در سال 88 حدود 7ماه برای رسیدن به خواسته هایشان دور هم جمع می شدند.
مادران عزادار در بیانیه دیگری، روز جهانی زن را روز همبستگی با مادران داغدار، روز همبستگی با زنان شجاع در زندان، روز رهایی زن خوانده و اعلام کرده اند که: امروز ما مادران و مادربزرگ ها که در سال 57 به خیابان ها آمدیم و تمامی وجود خود و فرزندان مان را برای تحقق آزادی و عدالت و برابری نثار کردیم ولی چیزی جز ظلم و بیداد و فساد و تباهی به دست نیاوردیم، حاضریم با عصا و واکر و ویلچیر به خیابان ها بیاییم و از شرف انسانی و حقوق پایمال شده خود و فرزندان مان حمایت کنیم.
مادران صلح کردستان نیز در بیانیه ای اعلام کرده اند که: ما به عنوان مادران صلح کردستان پشتیبانی خود را از تمامی برنامه های اعتراضی روز جهانی زن به شیوه ای مادرانه و مسالمتجویانه اعلام می داریم، و از مردم ایران و بهویژه کردستان خواستاریم در راه اجابت حقوق و خواستهای دمکراتیک خود این روز را گرامی و حرمت خونهای ریختهی دختران و زنان راه آزادی و اشکهای مادران داغدیده را نگه دارند.
فعالان جنبش زنان و حامیان آنها در داخل و خارج کشور نیز بیانیه ای منتشر کرده و نوشته اند: ضمن ابراز همبستگی با زنان و مردانی که صدایشان برای آزادی ودموکراسی در خیابان های شهر جاری است در پی بیانیه خانم شیرین عبادی و ضمن تایید آن، تکرار می کنیم که مبادا که در گیر و دار حوادث سیاسی، خواسته بر حق و همیشگی خود را که تساوی حقوق است فراموش کنیم ! پس در این روز همگام و هم دوش با برادران هم وطن خود به خیابان ها آمده و از خواست همگانی حمایت می کنیم زیرا که دسترسی به حقوق برابر جز در یک حکومت دموکراتیک امکان پذیر نیست.
در این بیانیه آمده است: ما همصدا با خواهرانمان که صدای اعتراضشان در ايران حتی در روز جهانی زن، با انعکاس صدای مهيب سرکوب روبهرو است و دوش به دوش خواهرانمان در تونس و مصر و لبنان و... که در اين روز، همچون ما ندای برابری جنسيتی سر دادهاند، خيابانها را از آن خود میکنيم و میدانيم که برادران برابریخواهمان نيز در اين راه در کنار ما خواهند بود.
آنها افزوده اند: ما بر اين باوريم که هيچ قانونی نمیتواند برای ما عدالت و دموکراسی به ارمغان بياورد مگر اينکه در بند بندش حقوق برابر زن و مرد ديده شود. بنابراين تغيير قانون، شروع حرکت ما به سمت دموکراسی و برابری جنسيتی و رعايت حقوق همه مردم کشورمان خواهد بود و بدون شک تا آن روز هر هشت مارسی برای ما روز اعتراض خواهد بود.
شورای هماهنگی راه سبز امید نیز با انتشار بیانیه شماره 5 خود اعلام کرده: حضور فعال زنان در جنبش سبز را می توان با شهادت ندا آقاسلطان در روزهای آغازین و در پیشانی آن شناسایی کرد بگونه ای که به نماد این جنبش در سراسر جهان تبدیل شد، و این حضور را در همه روزهای سخت پشت سر گذاشته شده می توان در همه جا دید، از کهریزک تا اوین، از صبوری مادران وهمسران هزاران زندانی، و از همراهی دکتر زهرا رهنورد و فاطمه کروبی همپای رهبران جنبش میرحسین موسوی و مهدی کروبی، که این روز به همین دلیل به بند اسارت و زندان گرفتار آمده اند. این دو بانوی سبز جلوه ای نو به جنبش داده و آنرا از همه جنبش های تاریخ معاصرمان متمایز ساخته اند و اینکه این جنبش در پی دستیابی به جامعه ای است که در آن زنان همپای مردان از همه حقوق انسانی و منزلت اجتماعی و سیاسی برخوردار شوند و هیچ گونه تبعیضی آنها را از حضور فعال درعرصه عمومی محروم نکند.
در این بیانیه آمده است: روزسه شنبه 17 اسفند(8 مارچ) فرصت دیگری برای پیوند روزجهانی زن با جنبش سبز مردم ایران در پیگیری مطالبات جامعه زنان ماست، از اینرو شورای هماهنگی راه سبز امید همراهی و همگامی خود را با برنامه های فعالان و نهادهای حوزه زنان برای پاسداشت این روز اعلام و از تبدیل آن به تجمع های اعتراضی نسبت به زندانی بودن دو بانوی سبز و رهبران جنبش حمایت می نماید و از همراهان سبز می خواهد که فعالانه در برنامه های این روز شرکت نمایند.
شیرین عبادی، در بیانیه ای از مردم خواسته زنان ایرانی را در دست یابی به "حقوق برابر" تنها نگذارند و مادران عزادار اعلام کرده اند همراه با همه زنان جامعه خود اعتراضات آرام و مدنی خود را برگزار خواهد کرد. سیمین بهبهانی، مهرانگیز کار و آسیه امینی هم در مصاحبه با روز از ویژگی های 8 مارس امسال و برنامه های فعالان زن برای روز جهانی زن سخن گفته اند.
سیمین بهبهانی، شاعر سرشناس ایران در آستانه 8 مارس به روز می گوید که زنان ایرانی تا حقوق به حق خود را به دست نیاورند از پا نمی نشینند.
مهرانگیز کار، حقوقدان و فعال جنبش زنان از ویژگیهای منحصر به فرد 8 مارس امسال به روز می گوید و معتقدست زنان علیرغم همه فشارها و تهدیدها، به نیروهای بالقوه ای تبدیل شده اند که نه فقط در خیابان بلکه در سطوح عالی رهبری جنبش مردمی نیز حضور و تاثیر دارند.
آسیه امینی، روزنامه نگار و فعال جنبش زنان نیز از بیانیه اخیر فعالان جنبش زنان و حامیان آنها به روز می گوید؛ بیانیه ای که این فعالان و حامیانشان در آن نوشته اند در روز 8 مارس، در اعتراض به نابرابریهای جنسيتی و حمايت از خواست همگانی به خيابان خواهند آمد.
همزمان برخی گروهها و سایت ها مسیرهایی را برای روز سه شنبه تعیین کرده اند. مادران عزادار چهارراه امیر آباد نزدیک پارک لاله را به عنوان محل تجمع خود اعلام کرده اند و در سایت ها و پایگاههای اجتماعی از محل جان باختن ندا آقا سلطان و میدان مادر به عنوان محل تجمع مردمی یاد شده است.
زنان از پا نمی نشینند
روز جهانی زن در حالی فرا رسیده که وضعیت خاص امنیتی در کشور برقرار است. زنان بسیاری همچون نسرین ستوده، بهاره هدایت، فخرالسادات محتشمی پور، مهسا امر ابادی، عاطفه نبوی، نازنین خسروانی و... در زندان ها هستند، بسیاری دیگر همچون نرگس محمدی، ژیلا بنی یعقوب با احکام سنگین حبس و محرومیت روبرو هستند، مادران بسیاری در اعتراضات مردمی، فرزندان خود را از دست داده اند و از وضعیت و محل نگهداری زهرا رهنورد و فاطمه کروبی هیچ خبری در دست نیست.
سیمین بهبهانی، شاعر سرشناس ایران که ممنوع الخروج است به روز می گوید: با همه این اوصاف زنان ایرانی، واقعا با جان و دل فعالیت می کنند برای اینکه حقوق خود را به دست آورند. اما محیط طوری است که خیلی جلو زنان گرفته می شود و راه را بر آنها می بندد ولی زنان ایرانی از پای نمی نشینند و تا حقوق به حق خود را به دست نیاورند از پا نخواهند نشست.
خانم بهبهانی می افزاید: بسیاری از مادران ایرانی در اندوه از دست دادن فرزندانشان هستند و بسیاری دیگر فرزندانشان در زندان ها به سر می برند اما همین مادران، همین زنان دست به دست هم داده اند تا بچه هایشان را از زندان ها بگیرند و وضعیت بهتری برای جوانان و مردم کشور به وجود آید و تا آزادی ملت، آزادی گفتار و آزادی برای خوشبختی ایران را به دست نیاورند از پا نخواهند نشست.
او با اشاره به حصر و بازداشت زهرا رهنورد و فاطمه کروبی می گوید: من با هیچ حصر و حبسی موافق نیستم برای هیچ کسی چه خانم رهنورد، چه خانم کروبی و چه سایر زنان. حبس یعنی مهار آزادی و من به شدت با این مساله مخالف هستم و امیدوارم سردمداران مملکت با حسن نیت، تدبیر و عقل رفتار کنند تا مشکلات حل شود در غیر این صورت مشکلات خیلی بیشتری خواهد بود.
خانم بهبهانی سپس با اشاره به حضور زنان در جنبش اعتراضی مردم ایران می گوید: من معتقد نیستم که زن ها جلوتر از مردها هستند یا اینکه مردها جلوتر از زن ها حرکت کرده اند، چنین قیاسی درست نیست؛ زن های ما و مردهای ما فعالیت میکنند و دوشادوش هم برای رهایی از استبداد مبارزه میکنند و فرقی بین زن و مرد نیست.
او آنگاه با اشاره به نسرین ستوده، بهاره هدایت، فخری محتشمی پورو سایر زنانی که در زندان به سر می برند می گوید: متاسفانه امکان این نیست که بتوانم با این زنان دیدار کنم اما آرزو دارم گردانندگان حکومت با تدبیر پیش بروند و آنها را آزاد کنند. بدترین چیز این است که انسانی را بی گناه به زندان بیندازند و واقعا امیدوارم هر چه سریع تر این زنان شجاع و مردان شجاع آزاد شوند. ما که کاری از دست مان بر نمی آید جز اینکه از گردانندگان امور بخواهیم آنها را آزاد کنند. حق آنها است که آزاد باشند.
خانم بهبهانی سپس درباره جنبش های مردمی کشورهای خاورمیانه و حضور تاثیر گذار زنان در این جنبش ها می گوید: اوضاع لیبی را که از تلویزیون می بینم واقعا متاثر می شوم؛ ناخوشی من صد برابر شده چطور یک آدمی می تواند اینقدر لجوج باشد و در برابر ملتی بایستد و هم وطنش را بکشد؟ کسانی که مردم آنها را نمیخواهند و مردم در خیابان ها فریاد می زنند که انها را نمیخواهند بهتر است بیندیشند و مثل مبارک و بن علی سرشان را بیندازند پایین و بروند.
او می افزاید: من در رفتن مبارک و بن علی شجاعت بیشتری می بینم تا ایستادن قذافی و لج کردن و کشتن مردم. خب وقتی مردم کسی را نمی خواهند او باید برود. من برای مبارک و بن علی، سابقه شان هر چه که باشد اما این کار آخرشان را تحسین میکنم که مردم نخواستند و آنها رفتند اما واقعا تف به امثال قذافی، که چنین رفتاری با ملتش میکند و خجالت هم نمی کشد.
ویژگی های سیاسی جدید 8 مارس
مهرانگیز کار، حقوقدان و فعال حقوق بشر اما معتقد است که 8 مارس امسال ویژگیهای سیاسی جدیدی دارد که نشاندهنده این است که تحولات تازه ای در ایران رخ خواهد داد.
او به روز می گوید در این تحولات، زنان از طیف های حکومتی هم نقش های مهمی ایفا خواهند کرد.
خانم کار توضیح میدهد: همزمان با 8 مارس ما دو زن را که همسو با رهبران جنبش اعتراضی هستند از دست داده ایم؛ به این معنا که نمیدانیم این دو زن یعنی خانم رهنورد و خانم کروبی کجا هستند. از طرف دیگر باز دو زنی را می بینیم که با جمهوری اسلامی پیوند کامل داشتند و در همین روزها به نوعی با انها برخورد می شود و به نوعی قربانی می شوند. فائزه هاشمی را می بینیم که به شدت مورد توهین قرار گرفته. صرف نظر از برخوردهای جنگ قدرت که بین پدر و خانواده او و دیگر مردان حکومتی است شخص فائزه را به عنوان زنی متعلق به این حکومت می شناسیم که در دورانی که امکان صحبت کردن برای خیلی از زنان وجود نداشت یا این امکان خیلی کم بود، او فعالیت می کرد. بحث دوچرخه سواری زنان را مطرح کرد و خیلی از مسائل دیگر و از همان زمان مغضوب شد. به او توهین میکنند و توهین کننده در کمال وقاحت فیلم را منتشر میکند و مطمئن است که مورد بازخواست قرار نخواهد گرفت.
او سپس به فخرالسادات محتشمی پور که در بازداشت به سر می برد اشاره می کند و می گوید: خبری از خانم محتشمی پور هم نیست؛ او هم جزو زنانی است که کاملا به حکومت، هرچند طیف اصلاح طلب آن تعلق داشته و دارد. اما سخن من این است که این زنان هیچ کدام خواستار برخورد براندازانه با رژیم جمهوری اسلامی نبودند ولی برخورد با آنها به گونه ای است که اگر جریانات سیاسی در ایران رادیکالیزه شود این احتمال وجود دارد که نمونه های بسیاری از این زنان که در سطح کشور فراوان هم هستند برای ایجاد تحولات سیاسی در ایران به دیگر نیروهای زنان بپیوندند. باید گفت زنان داخل حکومت نیز در اعتراض به رفتار ناعادلانه حکومت، با زنان دیگر هم دل شده اند و خواهند شد.
به گفته خانم کار، زنان علیرغم محدودیت ها، بازداشت ها، تحمل شکنجه ها و توهین هایی که به آنها در خیابان ها و حتی در حمله به خانه هایشان شده نه نیروی بالقوه که اکنون تبدیل به نیروی بالفعل شده اند که نه فقط در سطح خیابان ها بلکه در سطوح عالی رهبری حضور دارند و این ویژگی ای است که حکومت از آن هراس دارد و آن را نمی پسندد.
او می گوید: 8 مارس امسال نوید دهنده چنین تاریخی است که نقش جنبش زنان در تحولات سیاسی خیلی بارز خواهد شد.
دموکراسی از مسیر برابری جنسیتی می گذرد
بیش از صد فعال جنبش زنان و 200 تن از حامیان آنها هم در بیانیه ای اعلام کرده اند که روز سه شنبه (روز جهانی زن) برای انها روز اعتراض است: "همگام و هم دوش با برادران هم وطن خود به خیابان ها آمده و از خواست همگانی حمایت می کنیم زیرا که دسترسی به حقوق برابر جز در یک حکومت دموکراتیک امکان پذیر نیست".
انتشار این بیانیه در شرایطی که فعالان جنبش زنان در داخل کشور تحت فشارند و امکان انتشار بیانیه و ابراز عقیده علنی ندارند از اهمیت به سزایی برخوردار است؛ بیانیه ای که با حمایت فعالان داخل کشور تنظیم و منتشر شده اما به دلیل فشارهای امنیتی داخل کشور، نام فعالانی که از داخل کشور این بیانیه را امضا کرده ا ند محفوظ مانده است.
آسیه امینی، فعال جنبش زنان و از امضا کنندگان این بیانیه در این زمینه به روز می گوید: هر سال 8 مارس، زنان ایران به هر نحو ممکن اعتراض خود را نسبت به نابرابری جنسیتی اعلام می کردند. اعتراض به حقوق نابرابر جنسیتی یا شرایط نامساعد زنان هم مختص ایران نیست؛ 8 مارس، روز جهانی زنان است. اما تفاوت ما همیشه این بوده که در بسیاری از نقاط دنیا، زنان جمع می شوند و دستاوردهای خود را جشن می گیرند و پایکوبی می کنند اما زنان ایرانی حتی برای بیان مسائلشان در این روز همیشه مشکل داشته اند. با این وصف و با وجود همه احساس نا امنی که همواره ما را تهدید کرده، فعالان زنان ایرانی، سالها در پشت درهای بسته و محافل خصوصی و دور از چشم اغیار، برنامه هایشان را برای این روز تدارک می دیدند. اما بالاخره در چند سال اخیر روز جهانی زن از خانه ها به خیابان رفت تا بتواند این صدای اعتراض را بلند ادا کند.
او با اشاره به وضعیت فعلی داخل ایران می گوید: این روزها هم با وجود فشارهای سیاسی زیادی که برای هر حرکتی اعم از سیاسی اجتماعی یا فرهنگی وجود دارد، برای زنان مهم است که به خودشان و دیگران یادآوری کنند که اگر ما دموکراسی و آزادی می خواهیم، باید از تاریخ سی و دو ساله مان یاد بگیریم و بدانیم که دموکراسی از دل همین مسیری که می رویم بیرون می آید. اگر امروز حقوق جنسیتی مان را به هر دلیلی فراموش کنیم، دوباره یابی آن کاری بس دشوارتر است. آنگونه که بعد از انقلاب 57، زنان به دلایل سیاسی از ادامه اعتراض بازداشته شدند و نتیجه اش این شد که هر سال بدتر از سال قبل شد و هر قانونی ما زنان را بیش از پیش به قهقرا برد. صدا هم از کسی در نیامد مگر خود ما زنان.
درواقع این خواسته روشن، محور اصلی بیانیه ای بوده که فعالان زن در آستانه 8 مارس منتشر کردند. این بیانیه برآیند نظرات فعالان جنبش زنان چه آنها که در داخل کشورند و امکان صدور بیانیه ندارند و چه فعالانی که ناچار از ترک کشور شده اند و چه فعالانی که سالها پیش از کشور خارج شده اند، است.
اما در این میان دو بحث مطرح است برخی معتقدند جنبش های سیاسی، از جنبش زنان استفاده ابزاری میکند و زنان نباید برای روز سه شنبه بیانیه صادر کنند. برخی دیگر نیز معتقدند زنان نباید در مرحله فعلی خواسته های خود را از جنبش اعتراضی مردم ایران جدا کنند. در این زمینه آسیه امینی می گوید: طبیعتا وقتی گروهی سیاسی برای زنان بیانیه می دهد خواسته های سیاسی خود را می گنجاند و ما هم که بیانیه می دهیم نظرات خودمان را می گنجانیم. به نظر من ما در مقطعی نیستیم که بخواهیم اینقدر همدیگر را واکاوی کنیم. مهم این است که بدانیم خودمان چه می خواهیم و چه ابزاری برای بازگو کردن آن داریم. کسی که هدفش تغییر شرایط موجود ایران است باید از این تفرقه افکنی ها دور باشد. باید دست هر کسی را که دست یاری بلند می کند فشرد و همراه کرد اما در عین حال باید به خود یادآوری کنیم که یادمان نمیرود دموکراسی برای ما از مسیر برابری جنسیتی رد می شود.
به گفته او، این هدف و این صدا، فقط صدای فعالان جنبش زنان ایران نیست و صدای همه کشورهای استبداد زده است که قوانین مردمحور و مرد سالارانه در آنها حاکم است.
خانم امینی می گوید: ما تجربه های تاریخی داریم و میدانیم که اگربرای حقوق خود تلاش نکنیم، به نام آزادی، برابری فراموش خواهد شد. ستم جنسیتی، زاییده استبداد است و اگر میخواهیم استبداد و دیکتاتور را پس بزنیم باید به ستم جنسیتی توجه کنیم. در مسیر کسب آزادی باید برابری ثابت شود. نمی شود گفت امروز نگویید، فردا که پیروز شدیم و... این راه را ما یکبار رفته ایم و 32 سال پسرفت حاصل آن بوده و معتقدیم که حکومت دموکرات از ما یعنی از همه مردم زاییده می شود. من از کسانی که می گویند چرا زنها حقوق جنسیتی شان را جدا می کنند و.... دعوت میکنم که نوع دیگری نگاه کنند به مسائل و به جای جنجال سازی و گرفتن ماهی از آب گل آلود، بیندیشند که زنها چه میخواهند.
از آسیه امینی می پرسم در بیانیه نوشته شده که همگام با برادران هم وطن خود به خیابان ها می آیید آیا این به نوعی دعوت از مردم برای حضور در خیابان است؟ پاسخ میدهد: ما فراخوان نداده ایم که ای مردم به خیابان بیایید! بلکه گفته ایم ما به خیابان می رویم. مردم خودشان باید تصمیم بگیرند هر کدام از ما در هر شهر، کشور و روستایی که هستیم 8 مارس به خیابان می رویم و این روز را به روز اعتراض به نابرابری جنسیتی در ایران تبدیل خواهیم کرد. اما بدون شک آنچه تعیین کننده است تصمیمی است که زنان در داخل ایران می گیرند. حرکتهای بیرونی قطعا حمایتگر است.
او در مورد مسیرهایی که برای راهپیمایی در این روز تعیین شده می گوید: چون این بیانیه، بیانیه مشترک زنان بوده که بخشی از آنها در بیرون ایران مقیم هستند( چون امضای بیشتر فعالان داخل محفوظ ماند)، بهتر بود کسانی که در داخل ایران به خیابانها می روند در این مورد تصمیم بگیرند. مسیرهای تعیین شده یعنی میدان مادر و پارک لاله که نزدیک محل کشته شدن ندا آقا سلطان بود هم توسط خود شبکه های اجتماعی پیشنهاد شد و ما هم آن را در همین نوشته ها و گفته ها دیدیم. به هر حال امیدوارم دستاورد همه زنان و مردانی که در این روز به شرایط موجود اعتراض می کنند قبل از هر چیز امنیت جانشان باشد.
زنان به خیابان می آیند
شیرین عبادی، برنده جایزه نوبل صلحهم با انتشار بیانیه ای روز 8 مارس را روزی ویژه خوانده و اعلام کرده است: در این روز علاوه بر حقوق برابر زنان، خواستهای دموکراتیک مردم ایران نیز مورد مطالبه قرا ر میگیرد – مبادا که در گیر و دار حوادث سیاسی، خواسته بر حق و همیشگی خود را که تساوی حقوق است فراموش کنیم – در این روز همگام و هم دوش با برادران هموطن خود به خیابانها آمده و از خواست همگانی حمایت میکنیم، زیرا که دسترسی به حقوق برابر جز در یک حکومت دموکراتیک امکان پذیر نیست، اما نباید اجازه داد که به بهانه بروز بحران سیاسی و یا پرهیز ازتفرقه باز هم خواستههایمان را نادیده بگیرند و بدیهی است که دسترسی به حقوق برابر متضمن اصلاح قوانین تبعیض آمیز است و رسیدن به این هدف، مستلزم اصلاح موادی از قانون اساسی است تا امکان چنین اصلاحاتی فراهم آید و از این رو بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نه یک خواست سیاسی بلکه مقدمه یک حرکت مدنی است.
مادران عزادار نیز که به مادران پارک لاله تغییر نام داده اند با شرح مختصری از وضعیت و تهدیدها و فشارهای حکومتی بر آنها اعلام کرده اند: ما مادران داغدار و حامیان آنها در روز 8مارس برابر با 17اسفند همراه و همدوش با همه زنان جامعه خود اعتراضات آرام و مدنی خود را برگزار خواهیم کرد و این روز را همراه با دیگر زنان جهان گرامی خواهیم داشت.
این مادران در بیانیه خود نوشته اند که ساعت 4 بعد ازظهر، خیابان فاطمی، چهارراه امیر آباد دور هم جمع خواهند شد. این مکان نزدیک به پارک لاله است که مادران در سال 88 حدود 7ماه برای رسیدن به خواسته هایشان دور هم جمع می شدند.
مادران عزادار در بیانیه دیگری، روز جهانی زن را روز همبستگی با مادران داغدار، روز همبستگی با زنان شجاع در زندان، روز رهایی زن خوانده و اعلام کرده اند که: امروز ما مادران و مادربزرگ ها که در سال 57 به خیابان ها آمدیم و تمامی وجود خود و فرزندان مان را برای تحقق آزادی و عدالت و برابری نثار کردیم ولی چیزی جز ظلم و بیداد و فساد و تباهی به دست نیاوردیم، حاضریم با عصا و واکر و ویلچیر به خیابان ها بیاییم و از شرف انسانی و حقوق پایمال شده خود و فرزندان مان حمایت کنیم.
مادران صلح کردستان نیز در بیانیه ای اعلام کرده اند که: ما به عنوان مادران صلح کردستان پشتیبانی خود را از تمامی برنامه های اعتراضی روز جهانی زن به شیوه ای مادرانه و مسالمتجویانه اعلام می داریم، و از مردم ایران و بهویژه کردستان خواستاریم در راه اجابت حقوق و خواستهای دمکراتیک خود این روز را گرامی و حرمت خونهای ریختهی دختران و زنان راه آزادی و اشکهای مادران داغدیده را نگه دارند.
فعالان جنبش زنان و حامیان آنها در داخل و خارج کشور نیز بیانیه ای منتشر کرده و نوشته اند: ضمن ابراز همبستگی با زنان و مردانی که صدایشان برای آزادی ودموکراسی در خیابان های شهر جاری است در پی بیانیه خانم شیرین عبادی و ضمن تایید آن، تکرار می کنیم که مبادا که در گیر و دار حوادث سیاسی، خواسته بر حق و همیشگی خود را که تساوی حقوق است فراموش کنیم ! پس در این روز همگام و هم دوش با برادران هم وطن خود به خیابان ها آمده و از خواست همگانی حمایت می کنیم زیرا که دسترسی به حقوق برابر جز در یک حکومت دموکراتیک امکان پذیر نیست.
در این بیانیه آمده است: ما همصدا با خواهرانمان که صدای اعتراضشان در ايران حتی در روز جهانی زن، با انعکاس صدای مهيب سرکوب روبهرو است و دوش به دوش خواهرانمان در تونس و مصر و لبنان و... که در اين روز، همچون ما ندای برابری جنسيتی سر دادهاند، خيابانها را از آن خود میکنيم و میدانيم که برادران برابریخواهمان نيز در اين راه در کنار ما خواهند بود.
آنها افزوده اند: ما بر اين باوريم که هيچ قانونی نمیتواند برای ما عدالت و دموکراسی به ارمغان بياورد مگر اينکه در بند بندش حقوق برابر زن و مرد ديده شود. بنابراين تغيير قانون، شروع حرکت ما به سمت دموکراسی و برابری جنسيتی و رعايت حقوق همه مردم کشورمان خواهد بود و بدون شک تا آن روز هر هشت مارسی برای ما روز اعتراض خواهد بود.
شورای هماهنگی راه سبز امید نیز با انتشار بیانیه شماره 5 خود اعلام کرده: حضور فعال زنان در جنبش سبز را می توان با شهادت ندا آقاسلطان در روزهای آغازین و در پیشانی آن شناسایی کرد بگونه ای که به نماد این جنبش در سراسر جهان تبدیل شد، و این حضور را در همه روزهای سخت پشت سر گذاشته شده می توان در همه جا دید، از کهریزک تا اوین، از صبوری مادران وهمسران هزاران زندانی، و از همراهی دکتر زهرا رهنورد و فاطمه کروبی همپای رهبران جنبش میرحسین موسوی و مهدی کروبی، که این روز به همین دلیل به بند اسارت و زندان گرفتار آمده اند. این دو بانوی سبز جلوه ای نو به جنبش داده و آنرا از همه جنبش های تاریخ معاصرمان متمایز ساخته اند و اینکه این جنبش در پی دستیابی به جامعه ای است که در آن زنان همپای مردان از همه حقوق انسانی و منزلت اجتماعی و سیاسی برخوردار شوند و هیچ گونه تبعیضی آنها را از حضور فعال درعرصه عمومی محروم نکند.
در این بیانیه آمده است: روزسه شنبه 17 اسفند(8 مارچ) فرصت دیگری برای پیوند روزجهانی زن با جنبش سبز مردم ایران در پیگیری مطالبات جامعه زنان ماست، از اینرو شورای هماهنگی راه سبز امید همراهی و همگامی خود را با برنامه های فعالان و نهادهای حوزه زنان برای پاسداشت این روز اعلام و از تبدیل آن به تجمع های اعتراضی نسبت به زندانی بودن دو بانوی سبز و رهبران جنبش حمایت می نماید و از همراهان سبز می خواهد که فعالانه در برنامه های این روز شرکت نمایند.
قربانی گازاشگ آورجدید در مصاحبه با روز:
پزشکان به عللل امنیتی حاضر به دادن گواهی نبودند
چند روز پس از تظاهرات روز بیست و پنجم بهمن ماه خبری منتشر شد مبنی بر استفاده نیروهای نظامی و امنیتی از نوع جدیدی از گازهای اشکآور. در خبر منتشرشده، به این نکته اشاره شده بود که گازهای اشکآور استفاده شده در روز 25 بهمن، عوارض خاص و جدیدی به دنبال دارد. اشکان منفرد، وبلاگنویس و فعال حقوقبشر، یکی از کسانی که در معرض این نوع از گاز اشکآور، قرار گرفته به روز می گوید: به علت به هم خوردن درصد و تعادل پتاسیم و منیزیم خون ۴ ساعت زیر سرم بودم.
وی در شرح ماجرای این روز میگوید: "روز 25 بهمن که در حمایت از انقلاب مصر فراخوانی صادر شده بود، در تظاهرات شرکت کردم. این تظاهرات از همان لحظات اول با برخورد نیروهای امنیتی مواجه شد که از گازهای اشکآور استفاده میکردند. گازهای اشکآوری که گویا بُردشان، افزایش پیدا کرده بود! بعد از شلیکهای اولیه، به هیچ عنوان نمیتوانستیم حدس بزنیم که نوع گازهای اشک آوربا دفعات پیش تفاوت دارد".
وی ادامه میدهد: "بعد از بازگشت به منزل، نیمههای شب بود که دچار حالت تهوع شدید شدم. من در همه تجمعات قبلی شرکت داشتم. به دفعات هم در معرض شلیک گازهای اشکآور قرار گرفته بودم، اما تنها مشکلم سوزش چشم بود. فرد دیگری را هم ندیده بودم که دچار عوارض دیگری شده باشداما این بار فرق می کرد".
منفرد، ادامه می دهد: "وخامت اوضاع جسمی باعث شد که به همراه دوست دیگری، که اوهم دچار مشکل مشابهی بود، نیمههای شب به درمانگاه مراجعه کنیم و حدود 4 ساعت زیر سرم بمانیم. من قرار بود روز بعد به اصفهان عازم شوم. کمکم عوارض جدیدی هم هویدا شد. علاوه بر حالت تهوع، دچار گرفتگی شدید عضلات گردن شده بودم. به گونهای که بعضی مواقع، قادر به حرکت دادن گردن یا بدنام نبودم. در اصفهان مجددا به درمانگاه مراجعه کردم. بعد از توضیحات من، دکتر برایم آزمایش ادرار نوشت و دو آمپول رفع گرفتگی عضلات هم تجویز کرد".
وی اضافه کرد: "بعد از انجام آزمایش و گرفتن جواب آن، مجددا به دکتر مراجعه کردم. با توجه به آزمایش انجام شده، وی اعلام کرد که به علت به هم خوردن درصد و تعادل پتاسیم و منیزیم خون دچار این حالت شدهام. بعد از توضیحات من درباره حضور در تظاهرات، دکتر گفت ظاهرا موادی در اشک آورها بوده که باعث این مشکل شده است".
این فعال حقوقبشر، با اشاره به تماس خود با دیگر دوستانش در این زمینه، میگوید: "من کمی به قضیه مشکوک شدم. به همین دلیل مساله را با چند تن از دوستانام در میان گذاشتم. آنها هم دچار مشکلات مشابهی بودند. به طور مثال یکی از دوستان حالت تهوع نداشت، اما به شدت دچار گرفتگی عضلات بود. فرد دیگری بود که علاوه بر گرفتگی عضلات، خون بالا میآورد. دوست دیگری چند روزی به طور کامل، دچار قطع صدا شده بود و سرفههای خونی میکرد. از طرف دیگر شدت گرفتگی عضلات به حدی بود که به سختی قادر به حرکت بودیم، به گونهای که موفق نشدیم در اعتراضات روز اول اسفند شرکت کنیم".
وی همچنین اضافه میکند: "دوستی که دچار استفراغهای خونی و گرفتگی عضلات شده بود از دکتر درخواست گواهی کرده بود. دکتر به وی پاسخ منفی داده و گفته بود که می تواند گواهیای صادر کند مبنی بر اینکه در معرض خفگی بخاری منزل قرار گرفته است. احتمال دارد که بین این دو مساله، تشابهاتی در علم پزشکی وجود داشته که چنین قصدی داشتهاند. هر چند دوست ما با این قضیه مخالفت کرداما پزشک مربوطه به هم به دلیل مشکلات امنیتی، از صدور این گواهی سر باز زده. این مشکل برای دوستان دیگری هم به وجود آمد و پزشکان از دادن گواهی در این زمینه امتناع کردند".
وی با اشاره به صحبتهای خود با برخی از پزشکان میگوید: "پزشک دیگری هم بعد از توضیحات من، تایید کردند که گرفتگی عضلات می تواند به دلیل تغییر درصد و پتاسیم، منیزیم و کلسیم خون باشد و این اتفاقی است که در بین بازیکنان فوتبال بسیار دیده میشود. ضمن اینکه ممکن است دارای عوارض بلندمدت هم باشد".
منفرد با اشاره به این نکته که برخی از حاضران در تجمع اعتراضی روز 25 بهمن، سعی کردند موارد ایمنی در برابر گازهای اشکآور را نیز رعایت کنند، میافزاید: "در دایره دوستان خود من همگی به این موضوع اشاره می کردند که قبل تر هم اشگ آور خورده بودند، اما هیچ وقت دچار چنین مشکلاتی نشده بودند. ضمن اینکه مواردی مثل آتش روشن کردن یا سیگار روشن کردن هم رعایت شده بود. اما همه تاکید میکردند که سوزش چشم، بسیار بیشتر از دفعات قبلی بوده است. عوارض این مساله هم از چند ساعت پس از شلیک آغاز شد و برای برخی از دوستان حتی بیشتر از ده روز هم طول کشید".
وی درباره تفاوت این گازهای اشکآور با گازهای قدیمی میگوید: "درباره بو، من تفاوت خاصی احساس نکردم، اما گردهای رنگی که همان پودرهای فلفل بوده، این بار بیشتر به چشم می خورد. یعنی به صورتی که بعد از شلیک اشگآورها این مواد زرد رنگی روی مانتو و لباس مردم می نشست که چند مورد را خود من شاهدش بودم".
در لزوم شفافیت راه سبز امید
در بحبوحه بیخبری از میرحسین موسوی و مهدی کروبی - که هر کجا که هستند، امیدوارم سالم و سلامت باشند - شورایی با نام "شورای هماهنگی راه سبز امید" با صدور بیانیهای و دعوت از مردم برای شرکت در تظاهرات روز بیستوپنجم بهمن ماه، اعلام موجودیت کرد. پس از آن نیز تاکنون چهار بیانیه دیگر از طرف این شورا صادر شده است که اکثریت قریب به اتفاق آنها شامل دعوت مردم به حضور در خیابانها و پیگیری اعتراضات و یا تشکر از حضور آنها در خیابان بوده است. [1]
اعلام موجودیت این گروه همزمان شد با حصر خانگی و سپس بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان در زندان حشمتیه؛ و همین امر موجب شد کمتر کسی درباره این گروه مته به خشخاش بگذارد و درباره ماهیت آن به پرسوجو بپردازد.
این شورا در واقع، نقش رهبری جنبش سبز را در غیاب میرحسین موسوی و مهدی کروبی بر عهده گرفته است. به همین دلیل است که در غیاب آنها، از مردم دعوت میکند که در خیابان حاضر شوند و راهکارهای جدیدی برای جنبش سبز اعلام میکند.
همین دعوتها و فرو رفتن در نقش رهبری جنبش بود که باعث شد عدهای به صرافت آن افتند که ببینند اعضای آن چه کسانی هستند. تنها نقطه مشترک تمام گمانهزنیها، حضور اردشیر امیرارجمند و مجتبی واحدی - مشاوران میرحسین موسوی و مهدی کروبی - در این شورا بود، اما کسی از بقیه اعضای احتمالی شورا اطلاعی نداشت و ندارد. حدس و گمانها درباره اعضای شورا و نام بردن از برخی اشخاص، حتی واکنش عطاالله مهاجرانی را نیز سبب شد تا حضور خود در این شورا را تکذیب کند.[2]
تاکنون اردشیر امیرارجمند و مجتبی واحدی، پاسخهای روشنی درباره اعضای این شورا، چگونگی انتخاب آنان و زمان اعلام افراد عضو ندادهاند. دلیلی اصلی ارائه شده دراین زمینه نیز چیزی نیست جز حفظ امنیت اعضای شورا.
اما چرا معرفی اعضای این شورا مهم است و باید هر چه سریعتر نسبت به معرفی آنان اقدام شود؟
1- شورای هماهنگی راه سبز امید جانشین میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو رهبر جنبش سبز شده است. اگر موسوی و کروبی را دو فردی در نظر بگیریم که به طور عادی و براساس توافق جمعی ناگفته و نانوشته جمع کثیری از معترضان، به عنوان رهبران انتخاب شدهاند، این مقام قابل انتقال و تفویض به فرد یا افراد دیگر، و به همین سادگی نیست. اگر قرار است فرد یا افرادی به عنوان رهبران جنبش انتخاب شوند، نیاز است که به طور شفاف معرفی شوند. زیرا همانطور که یک اراده پنهان جمعی، موسوی و کروبی را به سمت رهبری خود پذیرفت، ممکن است فرد دیگری را مناسب این سمت نداند. اگر مشروعیت موسوی و کروبی از خرد جمعی برخاسته بود، هنوز منبع مشروعیت این شورا مشخص نیست.
2- یکی از اهداف جنبش سبز، مبارزه با اندیشه "رهبر - خدایی" است. رابطه دوسویه میان موسوی و کروبی به عنوان رهبران جنبش سبز در بیست ماه گذشته و انتقادهای بدنه جنبش از آنان، خود به خوبی نشاندهنده این شیوه است. جنبش سبز، در پی آن است تا روند انتخاب افراد، براساس قواعد دموکراتیک انجام گیرد. بر این پایه، جنبش سبز، چشم و گوش بسته، در پی هیچ شخص و گروهی - حتی آقایان موسوی و کروبی - روان نخواهد شد، بلکه هر تصمیمی را پس از بحث و بررسی در عرصه عمومی و گذر آن از صافی خرد جمعی، اجرا می کند.
3- بیانیههای این شورا و راهکارهای ارائه شده از سوی آن، میتواند به حرکت جنبش سبز سمت و سوی خاصی دهد. از طرف دیگر، دعوت این شورا به حضور در خیابانها، قاعدتا هزینههای مختلفی بر معترضان تحمیل میکند. اینکه افرادی در پشت یک نام قرار گیرند و دیگران را به دادن هزینههای سنگین دعوت کنند، قاعدتا نمیتواند اخلاقی باشد. قواعد یک حرکت دموکراتیک ایجاب میکند که تکتک اعضای این شورا، در مقابل تصمیماتی که اخذ میکنند، پاسخگو باشند.
4- روند انتخاب اعضای این شورا هنوز نامشخص است. این افراد چگونه وارد شورا شدهاند؟ آیا به طور مشخص و موردی از سوی رهبران جنبش انتخاب شدهاند یا تصمیم درباره عضویت آنان، در جمعی دیگر انجام گرفته است؟ اعضای این شورا، آیا هیچگونه تعهدی در خود احساس نمیکنند که نسبت به روند انتخاب اعضا پاسخگو باشند؟
از سوی دیگر مکانیزم تصمیمگیری این جمع نیز، هنوز مشخص نیست. اعضای شورا، با چه تحلیلی، دعوت به حضور در خیابان میکنند؟ بحث سهشنبههای اعتراضی، از کدام صافی خرد جمعی عبور کرده است؟ آیا این تصمیمات براساس واقعیات جامعه بوده است؟
5- وزن گروههای مختلف در این شورا تا چه میزان است؟ آیا اعضای این شورا، جمعی متشکل از تمامی گروههای اپوزیسیون است که به حرکت جنبش سبز تحت رهبری موسوی و کروبی باور دارند؟ یا آنکه جمع تشکیل شده، تنها شامل افراد و حلقههای بستهای است که بعد از انتخابات از کشور خارج شده و در خلوت خود، مایل به ایفای نقش پدرخوانده جنبش سبز هستند؟
به نظر میرسد پاسخ به چنین سئوالاتی و البته معرفی اعضا وسازوکارهای انتخاب آنان و همچنین روند تصمیمگیریهای این شورا، میتواند به شفاف شدن مسایل کمک شایانی کند. در غیر این صورت بدیهی است که چنین شورایی، خیلی زود مشروعیت خود را از دست خواهد داد. تاریخ ایران، مملو از "انجمنهای مخفی" بوده که بر سر بزنگاهها، منافع مردم را زیر پا گذاشته و یا بر سر آنان معامله کردهاند. امید است که این شورا، چنین راهی را در پیش نگیرد.
پینوشت:
1- از بیانیه اول: "مردم شریف ایران و رهروان جنبش سبز با عزم راسخ و حفظ آرامش در این راهپیمایی مسالمت آمیزشرکت نمایند".
از بیانیه دوم: "از ملت بزرگوار ایران دعوت می شود تا در تجمعات بزرگداشت هفتمین روز شهادت این عزیزان که روز یکشنبه اول اسفندماه ۸۹، ساعت ۳ عصر در تهران و شهرستانهای سراسر کشور برگزار می شود، حضور به هم رسانند".
از بیانیه سوم: "همراهان جنبش سبز علاوه بر اینکه از هر مناسبت ملی و دینی و آئینی برای نمایش حضور و طرح مطالبات خود شجاعانه و مدبرانه استفاده خواهند کرد، از راهکارهای دیگر مانند تحصن، اعتصاب، تحریم و مقاومت مدنی برای تثبیت حاکمیت قانون به معنای واقعی، شناسایی و تضمین حقوق بنیادین شهروندان نیز بهره خواهند برد".
از بیانیه چهارم: "شورای هماهنگی راه سبز امید در همراهی با این خواست مشروع و قانونی همگان را دعوت می نماید که دراعتراض به ادامه حصر و زندان خانگی رهبران جنبش روز سه شنبه ۱۰ اسفند، که مصادف با شب تولد میر بزرگوار جنبش است، از ساعت ۵ بعداز ظهر دست به تجمع و راهپیمایی از میدان امام حسین بسوی میدان آزادی با شعارهای «یا حسین، میرحسین» و « یا مهدی، شیخ مهدی» زنند".
از بیانیه پنجم: "روزسه شنبه ۱۷ اسفند(۸ مارچ) فرصت دیگری برای پیوند « روزجهانی زن » با جنبش سبز مردم ایران در پیگیری مطالبات جامعه زنان ماست، از اینرو شورای هماهنگی راه سبز امید همراهی و همگامی خود را با برنامه های فعالان و نهادهای حوزه زنان برای پاسداشت این روز اعلام و از تبدیل آن به تجمع های اعتراضی نسبت به زندانی بودن دو بانوی سبز و رهبران جنبش حمایت می نماید و از همراهان سبز می خواهد که فعالانه در برنامه های این روز شرکت نمایند".
2- از وبلاگ مهاجرانی: "اینجانب نه عضو شورا ی هماهنگی هستم و نه از چگونگی سامان دهی ان با خبرم و لزوما نه هیچگونه مسئولیتی در باره تصمیمیات ان شورا دارم".
3- اردشیر امیرارجمند، روز پنجشنبه هفته گذشته، در کنفرانس مطبوعاتی خود، اعلام کرد: "شورا با پیشبینی و نظر رهبران جنبش تشکیل شده و سعی میکند که نقش هماهنگسازی را اجرا کند؛ اما اطلاعات بیشتری با توجه به ملاحظات امنیتی نمیتوان داد و باید چنین مسالهای درک شود؛ زیرا ممکن است جان این افراد مورد خطر قرار گیرد. باید صبور بود و شورا در موقعیت مناسب حتما اطلاعات بیشتری در اختیار مردم قرار خواهد داد".
این در حالی است که پیش از این مجتبی واحدی، تشکیل این شورا را با هماهنگی خود و امیرارجمند دانسته بود و نه رهبران جنبش سبز: "این تشکیلات با هماهنگی من و آقای امیر ارجمند تشکیل شده و کارهایی که میخواهند انجام دهند با ما مشورت می کنند. فعلا همین موضوع را نیز داریم بررسی می کنیم که آیا اسامی اعضای آن را اعلام کنیم یا خیر".
زنان لیدری می کنند
فائزه هاشمی را از پنجره ی یوتیوپ دیدم که هنوز و مثل سالهای بر باد رفته لیدری می کند. تنها و استوار راه می رود، بی خیال است. شانه به شانه ی مردی نزده است. بار تنهائی اش همانند بسیاری از ما که بچه آخوند هم نبوده ایم، سنگین است. به راه انتخابی خود می رود. یکه و تنها می رود. می توانست با پول و رفاه که از آن کم ندارد هر کاری بکند غیر از "لیدری" که در این صورت کسی را با او کاری نبود. همین گماشتگان پلشت و چرک زبان برایش دولا و راست می شدند و لوازم طرب را برایش فراهم می کردند. می توانست این دو سال را که از زمین و آسمان بر او تهمت می بندند، توی پر قو در سرزمینی بهشتی بیاساید و کاری به کار آن جهنم سوزان که در آن می گدازد نداشته باشد. می توانست شبانه روز عیش و نوش کند و تن نازک به ضربات پلشتی های زبان دیوان حکومتی نسپارد. اما فائزه پشت پول و عیاشی پنهان نشد. سینه سپر کرد. لیدری زنانه را که در قاموس مردک های بی مرام و تازه به دوران رسیده علامت بد کاره گی است رها نکرد. فهمید که ایران زمین بسیار چیزها کم دارد، اما این یکی همانا "لیدری زنان" را خیلی خیلی کم دارد. انبوه زنان با کفایت و آماده ی لیدری را به حوزه های رهبری راه نمی دهند. ایران را با رهبری یکسره مردانه به خاک سیاه نشانده اند و پیاپی از زبان خدا و پیغمبر از رهبری بی مثال خود مثال می زنند. حاصل این رهبری منحصرا مردانه تا کنون چه بوده است؟ فقر , بیکاری، انزوای جهانی، فساد حکومتی، شکنجه و حبس و اعدام فقیرانی که ناگزیر دست به دزدی و سیاهکاری می زنند و سلب امنیت و هتک حرمت از کسانی که می گویند بالای چشم رهبری مردانه ابرو است. فائزه را دیدم که تنها با چادر سیاه به همان راه می رود که روزگاری با لیدری ورزش زنان وایجاد خط دوچرخه سواری چیتگر آن را شروع کرد. همان وقت بالای منبر رفتند و ستیزه با او را آغاز کردند. قاصد پشت قاصد به سوی پدر روانه ساختند تا راه بر دختر راه گم کرده اش ببندد.
فائزه بی تردید به ملاحظه ی پدر بسیار محافظه کاری کرده و بخصوص در جایگاه نماینده در مجلس پنجم ساکت تر از آن بود که انتظارش را داشتیم. اما بعد و در دیگر فرصت ها دیدیم که فائزه فائزه است. با انتشار روزنامه "زن " هویت سیاسی روشنی پیدا کرد وخواست به یاری جمعی از مجتهدان فضای قانونگزاری را بر زنان باز گشاید. سد راهش شدند. پیغام پشت پیغام که یا به دخترت دستور بده به دست خود روزنامه را ببندد یا او را دستگیر می کنیم. روزنامه تعطیل شد و رویدادی که در زندگی زنان ایرانی تازگی داشت و به تدریج می توانست پرده از بسیاری دشمنی های آخوندی با زنان بر گیرد، متوقف شد. حتا بخشی از روشنگران دینی ایران او را غیر قابل تحمل یافتند و با محافظه کاران، منتها با زبانی و کلامی متفاوت همداستان شدند. در عصر اصلاحات دو سه تن از این روشنگران به بهانه ی دشمنی با پدر، او را ظریف و رندانه از صحنه راندند. شرایطی فراهم ساختند که تا مدتها نتوانست کمر راست کند.
فائزه به عهدی که با زنانگی پر سودای خود بسته است، همیشه پایبند ی نشان داده است. بارها در تظاهرات اعتراضی مردم از 22 خرداد 1388 ببعد و پیش از آن در مرحله ی مسابقات انتخاباتی، در اردوی نزدیک به مردم دیده شده، با صدای بلند تبلیغ کرده، اعتراض کرده و از دست پروردگان روزنامه کیهان که تریبون مرتجع و شناخته شده ا ی است و به دشمنی با زنانگی و انسانیت مفتخر است، بسیار دشنام شنیده. دختر هاشمی رفسنجانی کمتر از ما و نوع ما سرزنش نشده وپدر مقتدر تا کنون فقط توانسته رفتار اورا در حدی کنترل کند که تب تعصب و جنون تندروها ی زن ستیز را اندکی فرو بنشاند و از بازداشت دراز مدت دخترش پیشگیری کند. به نظر می رسد اگر کیهانیان بی مانع و مزاحم و در پرتو بیت المال که بی در و پیکر در اختیارشان گذاشته شده است، همچنان دستی به قلم و دستی بر اهرمهای قدرت اقتصادی و رانتی داشته باشند، فائزه نیزبزودی غیب می شود و تا پیدایش کنند، بسیار زد و بند ها اتفاق افتاده است. او این همه را می داند و ایستاده است در برابر بدزبانی ها ی مشتی پرخور، مفت خور و گردن کلفت های آموزش دیده در مکتب کیهان که اخیرا فرما نبردار مکتب ایرانی احمدی نژادی هم شده اند واز دو منبع جیره و مواجب می گیرند. البته منبع سومی هم در کار است که باید آن را در فوایدی که انتشار کیهان برای دشمن دارد جست و جو کرد. دشمن همان است که به زبان نقدش می کنند و در خفا زمینه ساز وسعت بخشیدن به قدرتش در منطقه می شوند.
بگذریم. فائزه دریک فیلم کوتاه که پیداست با دستهای لرزان و در شرایط دشوار تهیه شده و روی اینترنت نشسته با اراده و محکم به راه خود می رود. چادرش سیاه است و از آن روسری شطرنجی که به او در سالهای پیش از اصلاحات تمایز می بخشید خبری نیست. چهره اش از همیشه تلخ تراست و سکوت سنگین و حیرت انگیزخود را در برابر فحش های چارواداری حفظ می کند. با مردم همگام است و تن و جان به دشنام سپرده است. فائزه را در این فیلم کوتاه به صفاتی می نوازند که در فرهنگ زبان و کلام حکومتی جا افتاده و تبدیل به زبان رایج حکومتی شده و جیره خواران آن را ترویج می کنند. بر پایه ی این زبان حکومتی که 32 سال برایش خرج کرده اند و کار کرده اند، زنان دو گروه اند، یا از حکومت پیروی می کنند، که در این صورت هر کار خلافی بکنند، حتا از آن نوع که به فائزه در این فیلم نسبت داده اند، قابل چشمپوشی است یا راه و رسم زندگی مستقل و شرافتمندانه ای انتخاب کرده و حق اعلام نظر و اعتراض را در زندگی اجتماعی برای خود محفوظ می دارند که حتما بد کاره اند و روزنامه مستهجن کیهان که گویا خبر چین در این حوزه نیز بسیار دارد، هر روز حال و روز این بد کاره ها را به خوانندگان معدود خود که بازجویان گوش به فرمان را در بر می گیرد، گزارش می دهد. برگ اول پرونده های زنانی که لیدری می کنند، اما برای آنان ابتدا جرائم اخلاقی و منکراتی می تراشند، نوشته ای از کیهان است.
بنابراین لیدری زنان از نگاه حکومت ایران، اگر صرف قربان صدقه رفتن از مردان حکومتی و تایید ذهنبت زن ستیزشان نشود به معنای بی اخلاقی جنسی است. زنانی که از توانائی لیدری با مفهوم بر خورداری از ظرفیت و قدرت رهبری، برخوردارند، زنان فاسدی به شمار می روند که جواز خشونت نسبت به آنها به نام دین و مردانگی از پیش صادر شده است. فرقی نمی کند پدرشان اکبر هاشمی رفسنجانی بوده باشد با آن همه ید و بیضای اسلامی یا مردی شرابخواره از تبار پدر بنده! حرف یکی است. نسخه ای که برای زنان دوستدار لیدری و برخوردار از استعداد و اراده ی لیدری پیچیده شده، جای چانه زنی ندارد. اگر زنی به آن شاخص بشود، در مجموعه ی سیاستهای جنسیتی در جمهوری اسلامی ایران، زیر مجموعه ی زنان فاسد و مفسده ساز قرار می گیرد و می شود روی سرش خاکستر ریخت و بی سکه اش کرد تا لیدری از یاد ش برود.
اما دیده ایم و می دانیم که لیدری و تعهد به آن وقتی در وجود زنی نمایان می شود، فلک هم از عهده اش بر نمی آید. بی حهت نیست که در فیلم روی اینترنت پیاپی می شنویم که فائزه را به لیدری محکوم می کنند و بلافاصله او را به صفتی که توهین آمیز ترین دشنام به زن محسوب می شود متهم می کنند. غافل اند از اینکه "لیدری" زنان در پرتو سیاستهای سودمند به حال زنان در زمان شاه جا نیفتاد، ولی در دوران سیاستهای تبعیض آمیز و جنسیتی جمهوری اسلامی جا افتاد ه و بلکه از جمله ی ضرورت های زندگی زنانه حتا در اندرونی آخوندها شده است.
گیرم که زدید و همه ی زنان دوستدار لیدری ایران را تار و مار کردید، ای جاهلان با زنان صنف و ژن خودتان چه می کنید؟ ما اینجا، آمریکا را می گویم، زنان صنف تان را می بینیم که از دوری شما نفس های عمیق می کشند و شکر خدا به جا می آورند که از قلمرو حاکمیت پدران شان دور شده اند. زنان از همه ی طیف ها در این دوران زیر سرکوب و فحش و تهمت آموختند که باید در هر شرایطی لیدری کنند. با زبان، با قلم، با راه رفتن، با فیلم ساختن، با رنگ و فرم حجاب، با خندیدن به ریش ارزشهای عهد عتیق، با زندان رفتن، با آوارگی و تبعید، با برپائی کمپین ها، با خاطره نوشتن، با شعر گفتن، با قانون ضد زن را به سخره گرفتن، با افشاگری، با مستند سازی، با به کار گرفتن یک دوربین کوچک دیجیتال، با خبر رسانی و موسیقی اعتراضی و....، لیدری هزار شکل دارد و در سایه ی شوم نظم ضد حقوق بشری که شما بر پا داشته اید، زنان ایرانی هزار و یک شگل آن را آموخته اند.
روزی که فائزه زیر چادر سیاهش روسری شطرنجی سر کرد، گفتند آسمان روی سر مومنان خراب می شود، آن روز که گفته شد آراء فائزه در انتخابات مجلس پنجم بیش از ناطق نوری بوده همه هاج و واج شدند. خبر را دگرگون کردند تا مبادا مردم بفهمند که در تهران زنی ( هرچند از شجره ی خودشان ) بر آخوندی پیروز شده است. تا کنون هرکاری که لازم بوده کرده اند تا زنان آن کشور را از هر طیف فرهنگی و سیاسی خانه نشین کنند و به آنها بگویند فقط در آشپزخانه می توانند لیدری کنند. این نابخردان که از عهده ی زنان حرم خود بر نیامده اند، چگونه می توانند از لیدری زنان درس خوانده و جوان ایرانی که در سال 1367 جمع بزرگی از آنان را برای ریشه کنی حضور زنان در حوزه های رهبری سیاسی کشتند و جمع بزرگ دیگری را پشت سر هم زندانی و آواره کردند، پیشگیری کنند. همانطور که آقایان به "واجب شرعی" پایبندی دارند، ما نیز "واجب عرفی" را پاس می داریم. به حکم واجب عرفی است که برای لیدری زنان در همین شرایط خف و نحس، آن قدر ضرورت و قدر می شناسیم که لیدری دختران و زنان آخوندها را در عرصه ای که به حقوق مردم احترام می گذارند، ستایش می کنیم. این شمه ای است از باور ما به "واجب عرفی" و رهایش نمی کنیم، تا زمانی که رها بشویم. تا آن وقت هر جور که شده فائزه و دیگر فیگورهای رهبری زنان مثل خار بر چشم تان می نشینند. محکوم شده اید که زنان را نا فرمان ببینید، حتا در بیت ها و اندرونی های خودتان.!
سلام بر فائزه و آئین لیدری زنانه اش که زیر دشنام، دلاورانه به آن عمل می کند.
فائزه بی تردید به ملاحظه ی پدر بسیار محافظه کاری کرده و بخصوص در جایگاه نماینده در مجلس پنجم ساکت تر از آن بود که انتظارش را داشتیم. اما بعد و در دیگر فرصت ها دیدیم که فائزه فائزه است. با انتشار روزنامه "زن " هویت سیاسی روشنی پیدا کرد وخواست به یاری جمعی از مجتهدان فضای قانونگزاری را بر زنان باز گشاید. سد راهش شدند. پیغام پشت پیغام که یا به دخترت دستور بده به دست خود روزنامه را ببندد یا او را دستگیر می کنیم. روزنامه تعطیل شد و رویدادی که در زندگی زنان ایرانی تازگی داشت و به تدریج می توانست پرده از بسیاری دشمنی های آخوندی با زنان بر گیرد، متوقف شد. حتا بخشی از روشنگران دینی ایران او را غیر قابل تحمل یافتند و با محافظه کاران، منتها با زبانی و کلامی متفاوت همداستان شدند. در عصر اصلاحات دو سه تن از این روشنگران به بهانه ی دشمنی با پدر، او را ظریف و رندانه از صحنه راندند. شرایطی فراهم ساختند که تا مدتها نتوانست کمر راست کند.
فائزه به عهدی که با زنانگی پر سودای خود بسته است، همیشه پایبند ی نشان داده است. بارها در تظاهرات اعتراضی مردم از 22 خرداد 1388 ببعد و پیش از آن در مرحله ی مسابقات انتخاباتی، در اردوی نزدیک به مردم دیده شده، با صدای بلند تبلیغ کرده، اعتراض کرده و از دست پروردگان روزنامه کیهان که تریبون مرتجع و شناخته شده ا ی است و به دشمنی با زنانگی و انسانیت مفتخر است، بسیار دشنام شنیده. دختر هاشمی رفسنجانی کمتر از ما و نوع ما سرزنش نشده وپدر مقتدر تا کنون فقط توانسته رفتار اورا در حدی کنترل کند که تب تعصب و جنون تندروها ی زن ستیز را اندکی فرو بنشاند و از بازداشت دراز مدت دخترش پیشگیری کند. به نظر می رسد اگر کیهانیان بی مانع و مزاحم و در پرتو بیت المال که بی در و پیکر در اختیارشان گذاشته شده است، همچنان دستی به قلم و دستی بر اهرمهای قدرت اقتصادی و رانتی داشته باشند، فائزه نیزبزودی غیب می شود و تا پیدایش کنند، بسیار زد و بند ها اتفاق افتاده است. او این همه را می داند و ایستاده است در برابر بدزبانی ها ی مشتی پرخور، مفت خور و گردن کلفت های آموزش دیده در مکتب کیهان که اخیرا فرما نبردار مکتب ایرانی احمدی نژادی هم شده اند واز دو منبع جیره و مواجب می گیرند. البته منبع سومی هم در کار است که باید آن را در فوایدی که انتشار کیهان برای دشمن دارد جست و جو کرد. دشمن همان است که به زبان نقدش می کنند و در خفا زمینه ساز وسعت بخشیدن به قدرتش در منطقه می شوند.
بگذریم. فائزه دریک فیلم کوتاه که پیداست با دستهای لرزان و در شرایط دشوار تهیه شده و روی اینترنت نشسته با اراده و محکم به راه خود می رود. چادرش سیاه است و از آن روسری شطرنجی که به او در سالهای پیش از اصلاحات تمایز می بخشید خبری نیست. چهره اش از همیشه تلخ تراست و سکوت سنگین و حیرت انگیزخود را در برابر فحش های چارواداری حفظ می کند. با مردم همگام است و تن و جان به دشنام سپرده است. فائزه را در این فیلم کوتاه به صفاتی می نوازند که در فرهنگ زبان و کلام حکومتی جا افتاده و تبدیل به زبان رایج حکومتی شده و جیره خواران آن را ترویج می کنند. بر پایه ی این زبان حکومتی که 32 سال برایش خرج کرده اند و کار کرده اند، زنان دو گروه اند، یا از حکومت پیروی می کنند، که در این صورت هر کار خلافی بکنند، حتا از آن نوع که به فائزه در این فیلم نسبت داده اند، قابل چشمپوشی است یا راه و رسم زندگی مستقل و شرافتمندانه ای انتخاب کرده و حق اعلام نظر و اعتراض را در زندگی اجتماعی برای خود محفوظ می دارند که حتما بد کاره اند و روزنامه مستهجن کیهان که گویا خبر چین در این حوزه نیز بسیار دارد، هر روز حال و روز این بد کاره ها را به خوانندگان معدود خود که بازجویان گوش به فرمان را در بر می گیرد، گزارش می دهد. برگ اول پرونده های زنانی که لیدری می کنند، اما برای آنان ابتدا جرائم اخلاقی و منکراتی می تراشند، نوشته ای از کیهان است.
بنابراین لیدری زنان از نگاه حکومت ایران، اگر صرف قربان صدقه رفتن از مردان حکومتی و تایید ذهنبت زن ستیزشان نشود به معنای بی اخلاقی جنسی است. زنانی که از توانائی لیدری با مفهوم بر خورداری از ظرفیت و قدرت رهبری، برخوردارند، زنان فاسدی به شمار می روند که جواز خشونت نسبت به آنها به نام دین و مردانگی از پیش صادر شده است. فرقی نمی کند پدرشان اکبر هاشمی رفسنجانی بوده باشد با آن همه ید و بیضای اسلامی یا مردی شرابخواره از تبار پدر بنده! حرف یکی است. نسخه ای که برای زنان دوستدار لیدری و برخوردار از استعداد و اراده ی لیدری پیچیده شده، جای چانه زنی ندارد. اگر زنی به آن شاخص بشود، در مجموعه ی سیاستهای جنسیتی در جمهوری اسلامی ایران، زیر مجموعه ی زنان فاسد و مفسده ساز قرار می گیرد و می شود روی سرش خاکستر ریخت و بی سکه اش کرد تا لیدری از یاد ش برود.
اما دیده ایم و می دانیم که لیدری و تعهد به آن وقتی در وجود زنی نمایان می شود، فلک هم از عهده اش بر نمی آید. بی حهت نیست که در فیلم روی اینترنت پیاپی می شنویم که فائزه را به لیدری محکوم می کنند و بلافاصله او را به صفتی که توهین آمیز ترین دشنام به زن محسوب می شود متهم می کنند. غافل اند از اینکه "لیدری" زنان در پرتو سیاستهای سودمند به حال زنان در زمان شاه جا نیفتاد، ولی در دوران سیاستهای تبعیض آمیز و جنسیتی جمهوری اسلامی جا افتاد ه و بلکه از جمله ی ضرورت های زندگی زنانه حتا در اندرونی آخوندها شده است.
گیرم که زدید و همه ی زنان دوستدار لیدری ایران را تار و مار کردید، ای جاهلان با زنان صنف و ژن خودتان چه می کنید؟ ما اینجا، آمریکا را می گویم، زنان صنف تان را می بینیم که از دوری شما نفس های عمیق می کشند و شکر خدا به جا می آورند که از قلمرو حاکمیت پدران شان دور شده اند. زنان از همه ی طیف ها در این دوران زیر سرکوب و فحش و تهمت آموختند که باید در هر شرایطی لیدری کنند. با زبان، با قلم، با راه رفتن، با فیلم ساختن، با رنگ و فرم حجاب، با خندیدن به ریش ارزشهای عهد عتیق، با زندان رفتن، با آوارگی و تبعید، با برپائی کمپین ها، با خاطره نوشتن، با شعر گفتن، با قانون ضد زن را به سخره گرفتن، با افشاگری، با مستند سازی، با به کار گرفتن یک دوربین کوچک دیجیتال، با خبر رسانی و موسیقی اعتراضی و....، لیدری هزار شکل دارد و در سایه ی شوم نظم ضد حقوق بشری که شما بر پا داشته اید، زنان ایرانی هزار و یک شگل آن را آموخته اند.
روزی که فائزه زیر چادر سیاهش روسری شطرنجی سر کرد، گفتند آسمان روی سر مومنان خراب می شود، آن روز که گفته شد آراء فائزه در انتخابات مجلس پنجم بیش از ناطق نوری بوده همه هاج و واج شدند. خبر را دگرگون کردند تا مبادا مردم بفهمند که در تهران زنی ( هرچند از شجره ی خودشان ) بر آخوندی پیروز شده است. تا کنون هرکاری که لازم بوده کرده اند تا زنان آن کشور را از هر طیف فرهنگی و سیاسی خانه نشین کنند و به آنها بگویند فقط در آشپزخانه می توانند لیدری کنند. این نابخردان که از عهده ی زنان حرم خود بر نیامده اند، چگونه می توانند از لیدری زنان درس خوانده و جوان ایرانی که در سال 1367 جمع بزرگی از آنان را برای ریشه کنی حضور زنان در حوزه های رهبری سیاسی کشتند و جمع بزرگ دیگری را پشت سر هم زندانی و آواره کردند، پیشگیری کنند. همانطور که آقایان به "واجب شرعی" پایبندی دارند، ما نیز "واجب عرفی" را پاس می داریم. به حکم واجب عرفی است که برای لیدری زنان در همین شرایط خف و نحس، آن قدر ضرورت و قدر می شناسیم که لیدری دختران و زنان آخوندها را در عرصه ای که به حقوق مردم احترام می گذارند، ستایش می کنیم. این شمه ای است از باور ما به "واجب عرفی" و رهایش نمی کنیم، تا زمانی که رها بشویم. تا آن وقت هر جور که شده فائزه و دیگر فیگورهای رهبری زنان مثل خار بر چشم تان می نشینند. محکوم شده اید که زنان را نا فرمان ببینید، حتا در بیت ها و اندرونی های خودتان.!
سلام بر فائزه و آئین لیدری زنانه اش که زیر دشنام، دلاورانه به آن عمل می کند.
روز هفدهم اسفند
در ایامی که می گذرد تحولات مهمی در منطقه و ایران در جریان است که تاثیرات زیادی بر آینده ی سیاسی کشورمان دارد. درعرصه تحولات کشورهای منطقه شاهد سقوط حکومتهای استبدادی یکی پس از دیگری هستیم و در عرصه رویدادهای داخلی، شاهد گسترده و عمیق تر شدن اعتراضات مردمی و ناکامی حاکمان و نیروهای امنیتی در سرکوب مردم معترض. با اندکی تامل می توان ریشه این تحولات را از یک سو افزایش فشار حکام مستبد بر مردم و از سوی دیگر افزایش حضور مردم در تعیین سرنوشت خویش دانست. موقعیت ایران در منطقه نیز سبب شده است که ایران همیشه متاثر از تحولات و آثار و نتایج وقایع سایر کشورها باشد.
درتاریخ معاصر ایران شاهد جنبشهای فراگیری بوده ایم که نقش و حضور فعال مردم یکی از ویژگیهای مهم و برجسته آنها بوده است همانند انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامی، جنبش دوم خرداد و جنبش سبز.
جنبش سبز، جنبشی مردمی و عدالت خواهانه است که از نخستین مقاطع تکوین خود به تجربه آموخت که باید گامها را "محکم" و "پیوسته" بردارد تا به تثبیت مردم سالاری برسد. جنبش مدنی سبز با "عقلانیت" و پای بندی به قانون و اجتناب از هرگونه خشونت و موضع گیری سنجیده و خردمندانه رهبران آن فراز و فرودهای فراوانی را پشت سر گذاشت و همچنان حرکتی رو به جلو دارد.
تحلیلهای فراوانی در باب علل شکل گیری این جنبش و چالش های پیش روی آن بیان شده و هرکس از منظر نگاه خویش آن را مورد کند و کاو قرار داده است. اما آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که استبدادی که کشورمان به دوش می کشد استبدادی چند بعدی است. استبداد دینی، استبداد سیاسی، استبداد فرهنگی و استبدادهای دیگر که بر تاریخ ایران سایه افکنده است. اگرچه رهایی از این استبداد چند بعدی بسیار دشوار است اما به گواهی تاریخ، نظامهای استبدادی قدرتمند نیز بدون حمایت مردم قادر به حفظ پایه های حکومت خود نبودند. به همین سبب هواداران جنبش سبز باید آگاهانه تر و متحدتر عمل کنند و به یاد داشته باشیم که گذشت زمان به سود جنبش است.
یکی از ویژگیهای برجسته جنبش سبز این است که این جنبش مردمی تاکنون همراه با انسجام و انضباط مدنی و توام با آگاهی حرکت کرده و اغراق نیست اگر گفته شود عقلانیت این جنبش در تاریخ ایران بی سابقه بوده است و برقراری حکومتی دموکراتیک و مردم سالار از مسیر همین رفتارهای عقلانی و عاری از خشونت می گذرد. چه حقیرند حکومت دارانی که تصور می کنند با انسداد سیاسی و سرکوب شدید مردم و زندانی کردن رهبران جنبش سبز می توانند خللی در حرکت پویا و پرنشاط این مردم "مقاوم" ایجاد کنند. آنانی که با این اقدامات سودای منفعل کردن این جنبش را دارند بیهوده آب در هاون می کوبند چرا که اینگونه اقدامات هیچ تاثیری در این مسیر تاریخی و سرنوشت ساز ملت نخواهند داشت.
در این مسیر نباید از نقش و تاثیر شبکه های اجتماعی که میدان بیان اندیشه های ضد استبدادی شده است غافل ماند؛ باید از طریق ارتباطات اینترنتی، به تقویت روحی هموطنان معترض و تضعیف روحیه ی حاکمان مستبد اهتمام ورزید و با حضور گسترده در راهپیمایی روز هفدهم اسفند گام بلند دیگری به سوی آزادی و رهایی از استبداد برداشت.
مجلس خبرگان و جنگ روانی علیه رفسنجانی
صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی روز یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۹، نقشی را که مجلس خبرگان به موجب بند ۱۱۱ قانون اساسی در زمینه نظارت بر عملکرد رهبری دارد، رد کرده و گفته است: «مجلس خبرگان رهبری دارای وظايف و اختيارات خاصی از جمله تشخيص وجود صفات ضروری در رهبری است»
در اصل ۱۱۱ قانون اساسی ایران درباره وظایف مجلس خبرگان رهبری آمده است: «هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان در اصل صد و هشت است.»
قرار است ۱۷ و ۱۸ اسفند ۱۳۸۹، طی دو جلسه رئیس مجلس خبرگان رهبری ایران انتخاب شود. این رقابت بین علیاکبر هاشمی رفسنجانی رئیس فعلی و محمدرضا مهدوی کنی، از اعضای فعلی مجلس خبرگان خواهد بود.
با نزدیک شدن به انتخابات این مجلس، اظهارنظرهای متفاوتی در بین چهرههای سیاسی و روحانی ایران نسبت به حذف یا انتخاب مجدد هاشمی رفسنجانی به ریاست مجلس خبرگان صورت گرفته است. پیشتر صفار هرندی وزیر پیشین وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی ایران گفته بود، "در انتخابات هيئت رئيسه خبرگان هاشمی حذف خواهد شد".
"خواص بیبصیرت"
با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و حوادث پس از آن، آیتالله خامنهای واژه "خواص بیبصیرت" را درباره مقامات و روحانیونی که حاظر به بیان "اظهار نظر شفاف" و "محکومیت اعتراضات نشدند، بهکار برد. واژهای که از نظر طیف محافظهکاران تندرو دینی ایران، مصداق موضعگیریهای هاشمی رفسنجانی بعد از این انتخابات بود.
یکروز قبل از برگزاری جلسات مجلس خبرگان، خبرگزاریهای ایران از اعلام حمایت برخی نمایندگان این مجلس از محمدرضا مهدوی کنی برای ریاست خبرگان خبر میدهند. خبرگزاری فارس، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۹، به نقل از حيدری آلكثيری یکی از اعضای مجلس خبرگان "خواست اعضای این مجلس" را انتخاب آيتالله مهدویكنی به عنوان رئيس مجلس خبرگان دانسته است.
به گزارش خبرگزاری فارس همچنین عباس کعبی از دیگر اعضای مجلس خبرگان "شفافیت مواضع برابر فتنهگران" را ملاک انتخاب رئیس این مجلس" دانسته است و از "حمایت تعداد قابل توجهی از اعضای این مجلس از مهدی کنی" خبر داده است.
در گزارش خبرگزاری فارس، از «ابولقاسم خزعلی، حيدری آلكثيری، علیاکبر قریشی، علی معلمی، علیرضا اسلامیان، نمازی، محمدنقی شاهرخی، ممدوحی، زینالعابدین گیلانی و چند عضو دیگر مجلس خبرگان به عنوان کسانی یاد شده است که از انتخاب مهدوی کنی پشتیبانی میکنند.»
دکتر مهدی خزعلی، پزشک و تحلیلگر سیاسی، ضمن اشاره به اخذ امضای ۶۰ عضو مجلس خبرگان برای حمایت از مهدوی کنی نوشته است: «این روزها رسانههای قدرت جشن گرفته اند. فکر می کنند با تسخیر صندلی هاشمی کار تمام است. کور خوانده اند. ما تخم مرغ هایمان را در سبد هاشمی نگذاشته ایم. این هاشمی است که چند صباحی تخم مرغهایش را در سبد ملت گذاشته است. حال هم انتخاب با خود اوست. تخم مرغ هایش را در سبد ملت بگذارد یا سبد قدرت.»
دیدار ناگهانی وزیر دفاع آمریکا از افغانستان
سخنگوی حامد کرزای اعلام کرد که رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا روز دوشنبه (۷ مارس / ۱۶ اسفند) وارد کابل شده تا با رئيسجمهوری افغانستان دیدار و گفتوگو کند.
جف مورل، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا نیز گفت، رابرت گیتس میخواهد استنباطی شخصی از اوضاع افغانستان به دست آورد.
به گفتهی نیروهای حافظ صلح در افغانستان (آیساف)، گیتس در سیزدهمین سفر خود به افغانستان، همچنین با دیوید پترائوس فرمانده آیساف و سربازان آمریکایی مستقر در این کشور دیدار و گفتوگو خواهد داشت.
تنش بر سر قربانیان غیرنظامی
طی هفتههای گذشته در مناسبات میان افغانستان و آمریکا تنشهایی پدید آمد. حامد کرزای هفتهی گذشته از کشتهشدن غیرنظامیان افغانی در جریان عملیات نظامی آمریکا در افغانستان بشدت انتقاد کرد. پیشتر در جریان یکی از حملات هلیکوپترهای جنگی آمریکا به مواضع طالبان، بطور اشتباهی ۹ کودک افغانی کشته شده بودند.
ژنرال پترائوس مراتب تاسف خود را از این واقعه بیان کرد و آن را یک تراژدی خواند که هرگز نباید رخ میداد. وی به نمایندگی از سوی نیروهای بینالمللی، مسئولیت کامل این حادثه را برعهده گرفت و همزمان تصریح کرد که کمیسیونی را مامور بررسی گستردهی این ماجرا خواهد کرد.
حامد کرزای عذرخواهی ژنرال پترائوس از این رویداد را «ناکافی» دانست. به گفتهی وی، نمیتوان پذیرفت که غیرنظامیان قربانی شوند. کرزای خاطرنشان ساخت که قربانی شدن غیرنظامیان، دلیل اصلی بدتر شدن مناسبات میان آمریکا و افغانستان است.
تدارک برای خروج آمریکاییان
کرزای قصد دارد بزودی برنامهای برای سپردن تدریجی مسئولیتهای امنیتی به دست نیروهای نظامی افغانستان ارائه دهد. این کار در ماه ژوييهی امسال با خروج اولین سربازان آمریکایی از افغانستان آغاز خواهد شد.
به گزارش روزنامهی آمریکایی «نیویورک تایمز» سفر گیتس در خدمت ارزیابی این مساله است که آمریکا از ماه ژوییه امسال چه میزان از سربازان خود را میتواند از خاک افغانستان خارج کند.
باراک اوباما، رئيسجمهوری آمریکا، پیشتر اعلام کرده بود که قصد دارد شمار سربازان آمریکایی مستقر در هندوکش را کاهش دهد. از ۱۳۲ هزار سرباز مستقر در افغانستان، حدود ۹۰ هزار تن آمریکایی هستند.
رابرت گیتس آخرین بار در ماه دسامبر گذشته در افغانستان بود. وی در جریان آن سفر از موفقیت در پیکار علیه طالبان سخن گفت و خاطرنشان ساخت که پیشرفتها در افغانستان بیش از حد انتظار است.
حمایت آیتالله موسوی اردبیلی از "جنبش سبز" آشکار شد
آیتالله موسوی اردبیلی از مراجع تقلید شیعه از آنچه "اهانت و محاکمه کردن افراد بدون اینکه جرمشان در دادگاه ثابت شده باشد" انتقاد کرده است. وی در این نامه به "عادی شدن توهین و افترا در شرایط امروز ایران" اشاره میکند.
آیتالله عبدالکریم موسوی اردبیلی از مراجع تقلید شیعه با انتشار بیانیهای از «رفتارهایی که از جانب برخی به نام دفاع از اسلام میشود» انتقاد کرده و این رفتارها را «مایه تاسف» خوانده است. رئیس شورای عالی قضایی ایران بین سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ در بیانیه خود به «عادی شدن توهین و افترا در شرایط امروز ایران» اشاره کرده و افزوده است: «هر شخص مسئول و غیرمسئولی به خود اجازه میدهد که بیپروا به هر فرد و گروهی اهانت کرده و یا بدون اینکه جرم وی در دادگاه صالحه ثابت شده و مجازات آن تعیین گردیده باشد، وی را متهم کرده و پیشاپیش حکم آن را نیز صادر نماید و خود را از عواقب آن در امان میبیند.»
حسن یوسفی اشکوری، پژوهشگر مسائل دینی در گفتوگو با دویچه وله، نامه منتشر شده را هم از نظر سیاسی و هم از"موضع مرجعیت دینی"، "نامهای با وزن خاص" میداند. او درباره دلایل اهمیت این نامه میگوید: «در میان مراجع موجود، آقای موسوی اردبیلی سابقهای دارد که دیگران ندارد. ایشان در دههی شصت از مقامات عالیرتبهی نظام بوده و سالها در راس دستگاه قضایی قرار داشته است. وی یکی از پنج روحانی موسس حزب جمهوری اسلامی است و حدود یک دهه با مقامات دیگر از جمله آقای خامنهای، هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی و کروبی همکاری کرده است.»
آیتالله موسوی اردبیلی که یکی از تدوینکنندگان قانون اساسی ایران است، در نامه اخیر خود که یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ منتشر شده، به «متزلزل شدن اعتماد مردم به نظام» در صورت «خاموش نشدن این بلیه» اشاره کرده و رفتارهای صورت گرفته "بهنام دفاع از اسلام" را برخلاف شرع، قانون، اخلاق و کرامت انسانی دانسته است.
کیهان: «احتمال سوءاستفاده از آیتالله موسوی اردبیلی»
در همین زمینه و در حالی که در این نامه به فرد یا گروه خاصی اشاره نشده، روزنامه کیهان روز یکشنبه ۱۵ اسفند بهمن ۱۳۸۹ در گزارشی به قلم حسین شریعتمداری، مدیرمسئول این روزنامه، با اشاره به این بیانیه از آیتالله اردبیلی پرسیده است: «چرا به كلیگويی بسنده كردهاند؟»
در ادامه گزارش روزنامه کیهان همچنین به سکوت "۱۸ ماهه" آیتالله اردبیلی اشاره شده و آمده است: «آيا حضرت آيتالله طی ۱۸ ماه گذشته از سوی "سران و عوامل فتنه" هيچ منكری مشاهده نفرمودهاند كه نياز به "نهی از منكر" باشد و يا ترک هيچ معروفی را شاهد نبودهاند كه وظيفه "امر به معروف" را برعهده ايشان بگذارد؟»
حسن یوسفی اشکوری منظور آیتالله موسوی اردبیلی از "کسانی که جرمشان در دادگاه ثابت نشده ولی مجازات آنها تعيين شده و متهم شدهاند" را بهطور قطع، آقایان موسوی، کروبی و همسرانشان و همینطور آقای هاشمی رفسنجانی می داند و ادامه میدهد: «اگر ایشان صریح صحبت نمیکند و از کسی اسم نمیبرد، دلیل بر این نیست که ضمیر، مرجعاش را پیدا نکند. حرف زدن آقای موسوی اردبیلی حتی در همان زمانی که در راس مقام قضایی بود هم اینطوری بوده، الان هم همینطور است، معمولا ایشان در هالهای از ابهام صحبت میکند.»
این پژوهشگر مسائل دینی، "شرایط حاکم بر جامعه ایران" را هم از دیگر دلایل روشن نبودن کامل صحبتهای آقای اردبیلی میداند و ادامه میدهد: «با توجه به شان نزول این بیانیه و با توجه به زمانی که این بیانیه منتشر شده، کاملا مشخص است که ضمایر به کجا ارجاع داده شده. هیچ تردیدی نمیتوان کرد که وضعیت بحرانی آنقدر جدی و آنقدر نگرانکننده است که شخص ساکت و آرامی مانند آقای موسوی اردبیلی را هم به فریاد آورده است.»
بحث تند بین آیتالله اردبیلی و آیتالله خامنهای در جلسه خصوصی
آیتالله موسوی اردبیلی، مسئول اجرای "فرمان شش مادهای" آیتالله خمینی در سال ۱۳۶۱، در نامه اخیر خود "اینگونه رفتارها" را موجب «تشویه سیمای نورانی تعالیم متعالی اسلام در پیش دیگران» دانسته است.
در انتهای گزارش روزنامه کیهان درباره این نامه، حسین شریعتمداری مدیر مسئول این روزنامه از «ساحت قابل احترام حضرت آيتالله موسوی اردبیلی» به خاطر "جسارت احتمالی" پوزش خواسته و افزوده است: «بر اين باوريم كه بيانيه ياد شده با شخصيت انقلابی و شناخته شده ايشان همخوانی ندارد و احتمال سوءاستفاده از اعتماد حضرت ايشان را منتفی نمیدانيم.»
اما چرا آیتالله موسوی اردبیلی در یکسال و نیم گذشته، بعد از حوادث انتخابات ریاست جمهوری ایران تا به امروز سکوت کرده بود؟ حسن یوسفی اشکوری در پاسخ به این سوال میگوید: «آقای اردبیلی تاکنون بهطور رسمی سکوت کرده بود، اما در عین حال میدانیم که مواضع انتقادی خود را کموبیش حفظ کرده بود. حتی سال گذشته، در دیداری خصوصی و مفصلی که با آقای خامنهای داشت، بینشان بحثها و گفتوگوهای تندی هم پیش آمد. بنابراین از گذشته و حتی در همین دو سال هم، ایشان موضعی انتقادی داشته است. اما خیلی صریح و روشن، مانند آیتالله منتظری یا آیتالله صانعی موضع نگرفتهاند.»
آیتالله موسوی اردبیلی به "جنبش سبز" نزدیکتر شد
گفتنی است، پیشتر و در هفتههای گذشته، دیگر مراجع تقلید شیعه ایران همچون آیتالله زنجانی، آیتالله صانعی و آیتالله دستغیب با انتشار بیانیهها و نامههای جداگانهای از "حصر خانگی رهبران جنبش سبز" انتقاد کرده بودند.
آیا ممکن است تاثیر نامه اخیر آیتالله موسوی اردبیلی بیش از بیانیههای انتقادی دیگر روحانیون و مراجع منتقد در ایران باشد؟ حسن یوسفی اشکوری میگوید: «کسانی که همیشه حرف میزنند و صحبت میکنند، ممکن است اثر صحبتشان کمتر باشد، ولی کسی که مدتها سکوت کرده و روش او هم روش سکوت بوده، وقتی به فریاد میآید و اعتراض میکند، سخن و گفتارش بازتاب بیشتری پیدا میکند و اثر بیشتری میتواند بگذارد.»
حسن یوسفی اشکوری صحبتها و مواضع آیتالله موسوی اردبیلی را در "جبهه منتقدین حاکمیت" ارزیابی میکند و میگوید: «البته بعضی از این منتقدین و مراجع منتقد، از جمله آیتالله منتظری، آیتالله صانعی، آیتالله بیات زنجانی یا آیتالله دستغیب بهطور صریح و روشن از جنبش سبز و رهبرانشان با اسم و بهطور صریح دفاع میکنند. آیتالله موسوی اردبیلی تا پیش از این با فاصله جزو حامیان جنبش سبز بهحساب میآمد، اما حالا و با این موضعگیری، به جنبش سبز نزدیکتر و حمایت ایشان از جنبش سبز آشکارتر شد.»
در حالی که به نوشته مدیر مسئول روزنامه کیهان "جای سفارش درباره اخلاق" و"اجتناب از توهين و افترا" در "بيانيه نيست"، آیتالله موسوی اردبیلی در پایان بیانیه خود، "مسئولان دولتی ایران" را به رعایت عدالت و "التزام به قانون" دعوت کرده از آنها خواسته است «بکوشند کشور عرصه فرصتطلبان داخلی و خارجی» نگردد.
حسین کرمانی
تحریریه: داود خدابخش
تحریریه: داود خدابخش
شیعیان بحرین خواهان پشتیبانی آمریکا
صدها تن از شیعیان بحرین روز دوشنبه (۷ مارس / ۱۶ اسفند) در برابر سفارت آمریکا در منامه دست به تظاهرات زدند. تظاهرکنندگان ایالات متحدهی آمریکا را متهم کردند که از تحول سیاسی در بحرین آن پشتیبانی را نشان نمیدهد که از قیامهای مردمی در تونس و مصر به عمل آورده است.
از سه هفته پیش تا کنون، سازمانهای اپوزیسیون شیعه در بحرین خواهان کنارهگیری دولت و نیز چشمپوشی خاندان سلطنتی این کشور از بسیاری از اختیارات خود هستند.
تظاهرکنندگان دیروز یکشنبه (۶ مارس) مطابق معمول هر هفته بار دیگر راهپیمایی کردند. آنان این بار تظاهرات خود را از میدان لولو در مرکز منامه، به مقابل کاخی منتقل کردند که هر یکشنبه محل گردهمایی دولت است. نیروهای امنیتی بحرین تدابیر امنیتی شدیدی برای مقابلهی احتمالی با تظاهرکنندگان اتخاذ کرده بودند.
بحرین برای آمریکا از اهمیت استراتژیک زیادی برخوردار است. ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در آنجا مستقر است تا از جمله موازنهای در برابر افزایش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در آن کشور ایجاد کند.
استقبال روحانیان عربستان سعودی از ممنوعیت تظاهرات
پس از آنکه وزارت کشور عربستان سعودی هرگونه تظاهرات، میتینگ، راهپیمایی و تحصن را ناقض قوانین شرعی اسلام و ارزشهای جامعهی سعودی خواند، روحانیان بلندپایهی سعودی از این اقدام استقبال کردند و میتینگها و اعتراضها در گسترهی عمومی را «غیراسلامی» خواندند.
روزنامهی عربی «الحیات» از قول «شورای فضلای دینی»، نهاد مذهبی عربستان سعودی، نقل کرده است: «اصلاحات و پندهای خوب، از طریق اعتراضها یا روشهایی بوجود نمیآیند که به آشوب میانجامند».
وزارت کشور عربستان سعودی در ریاض شنبهی گذشته اعلام کرده بود که تظاهرات در این کشور کاملا ممنوع است. در موضعگیری این وزارتخانه آمده بود: «قوانین کشور پادشاهی عربستان سعودی هرگونه تظاهرات، راهپیمایی و اشغال میدانها و نیز هرگونه آشوب را ممنوع میداند». این وزارتخانه همچنین تصریح کرده بود که پلیس این کشور مجاز است با «قانونشکنان» مقابله کند.
کاربران اینترنتی از طریق فیسبوک، روز جمعه ۱۱مارس را «روز خشم» خوانده و با توجه به الگوی تونس و مصر از مردم خواستهاند در اعتراض به وضع بد اقتصادی، فساد و کمبود دمکراسی به خیابانها بروند.
زنان شیعهی عربستان در روزهای گذشته در مناطق شرقی این کشور برای آزادی بستگان بازداشتشدهی خود تظاهرات کردند. نیروهای امنیتی این تظاهرات را با خشونت پراکنده ساختند. به گفتهی شاهدان عینی، پلیس شماری از زنان تظاهرکننده و نیز مردان حامی آنان را بازداشت کرده است.
اعتراف یک مقام ایرانی به قدرت تخریب استاکسنت
در حالی که مسئولان ایرانی بارها تاکید کردهاند که توانستهاند خطرات ویروس رایانهای استاکسنت را برطرف کنند، غلامرضا جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل جمهوری اسلامی به خبرگزاری ایسنا گفته است که هنوز این ویروس میتواند خطراتی برای صنایع ایران به بار بیاورد.
جلالی گفته است: «استاکسنت، صنعت ما را تحت تاثیر قرار داده و میتواند با برنامهریزی نرمافزارها و فرایندهای صنعتی، آنهم خارج از اراده ما، عوارض صنعتی زیادی ایجاد کند. البته ما تاکنون توانستهایم در بخشهای عمده آن را کنترل و خنثی کنیم.»
رئيس سازمان پدافند غیرعامل هشدار داده است که «اگر کسی لطمهای به نیروگاهها بزند، خطر آن بین همه کشورهای ساحلی خلیج فارس تقسیم میشود.»
چرنوبیل خلیج فارس؟
ویروس استاکسنت نیروگاه اتمی بوشهر را درست در آستانه گشایش مورد حمله قرار داد و سبب تعویق بهرهبرداری آن شد. در آن زمان مقامات ایرانی اعلام کردند که این ویروس به کامپیوترهای محققان ایرانی صدمه زده ولی مشکلی برای سیستم مرکزی نیروگاه بوشهر ایجاد نکرده است. با این همه سرپرست سازمان انرژی اتمی اعلام کرد که بهرهبرداری از نیروگاه ششماه عقب میافتد. مدتی بعد، کارشناسان روسی میلههای سوخت هستهای را از این نیروگاه خارج کردند و برای آزمایش به روسیه بردند.
در ماه ژانویه سالجاری نماینده روسیه در ناتو خواستار بررسی حمله سایبری به تاسیسات اتمی ایران شد. وی هشدار داد که ممکن است استاکس نت سبب بروز فاجعهای شبیه چرنوبیل در خلیج فارس شود.
خبرگزاریها در ماههای گذشته گزارش دادند که ویروس استاکسنت به وسیله دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و اسرائيل تولید شده و هدف آن آلوده کردن سیستم کامپیوتری مراکز اتمی ایران بوده است. اما آمریکا و اسرائيل این گزارشها را تایید نکردند.
اظهارات ضد و نقیض مقامات ایرانی
مقامهای ایران، در باره دامنه تاثیر استاکسنت اظهارنظرهای متناقضی کردهاند. اواخر ماه نوامبر سال گذشته محمود احمدینژاد ضمن تایید خرابکاری در برخی تاسیسات اتمی ایران، اعلام کرد که این مشکلات کاملا برطرف و جلوی حملات بعدی نیز گرفته شده است. اما علیاکبر صالحی رئیس وقت سازمان انرژی اتمی، حمله استاکسنت به تاسیسات اتمی را کاملا رد کرد و مدعی شد که متخصصان ایرانی توانستهاند مانع از نفوذ آن شوند.
سردار جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل نیز، در مصاحبه دیروز خود با ایسنا گفت که ایران در همه بخشهای اتمی "بازدارندگی" ایجاد و تحقیقات غنیسازی را موازی سازی کرده است. وی از تاسیسات اتمی "فردو" در نزدیکی قم به عنوان نمونه امن نام برد.
نگرانی از حمله هوایی به میدانهای نفتی لیبی
از صبح دوشنبه (۷ مارس، ۱۶ اسفند) نیروهای وفادار به معمر قذافی بر شدت حملههای زمینی و هوایی خود به مناطق تحت کنترل شورشیان افزودهاند. ظاهرا شهرهای نفتخیز بیشتر از مناطق دیگر مورد حمله قرار گرفتهاند. گفته میشود نیروهای تحت فرمان قذافی قصد دارند در صورتی که قادر به بازپس گرفتن شهرهای نفتخیر نباشد میدانهای نفتی را بمباران کنند.
تشدید درگیریها
نبردهای نیروهای حامی معمر قذافی با مخالفان وارد مرحلهی تازهای شده است. شهر راس لانوف که روز جمعه به دست شورشیان افتاد از روز یکشنبه مورد حملهی هوایی جنگندههای ارتش لیبی قرار گرفته است. خبرنگاران غربی صبح دوشنبه گزارش دادهاند بمباران راس لانوف همچنان ادامه دارد اما شورشیان پیشروی نیروهای وفادار قذافی را متوقف کردهاند.
از شهر بنجواد نیز خبر میرسد که از نخستین ساعتهای بامداد درگیری شدید در اطراف شهر که شب گذشته کاهش یافته بود دوباره از سر گرفته شده است. برخی شاهدان عینی گفتهاند در مناطقی از شهر که به دست هواداران قذافی افتاده، از مهاجرت مردم جلوگیری شده تا از آنها به عنوان سپر دفاعی استفاده شود. نیروهای طرفدار قذافی ظهر دوشنبه مدعی شدند کنترل کامل شهر را در اختیار گرفتهاند. شورشیان این ادعا را تکذیب میکنند.
نگرانیها در بنغازی
در همین حال شبکه خبری الجزیره اوضاع شهر بنغازی را از قول برخی شورشیان نگرانکننده توصیف کرده است. این شهر، که دومین شهر بزرگ لیبی و در شرق این کشور قرار دارد، یکی از نخستین و مهمترین مناطقی است که از کنترل حکومت خارج شده. هستهی اصلی "شورای ملی لیبی" که برای کنترل اوضاع در مناطق آزاد تشکیل شده در بنغازی مستقر است.
شماری از رزمندگان مخالف حکومت از بنغازی برای یاری رساندن به معترضان در دیگر مناطق، این شهر را ترک کردهاند. اکنون این نگرانی وجود دارد که با یورش نیروهای قذافی که از تجهیزات و آموزش بهتری برخوردارند دفاع از مرکز اصلی مخالفان دشوار شود.
در شهر مصراته، در ۱۵۰ کیلومتری شرق طرابلس نیز درگیریهای سختی میان طرفین گزارش شده است. گفته میشود نیروهای دولتی از زمین با تانک و زرهپوش، و از هوا با هلیکوپترهای توپدار و جنگنده به این شهر حمله کردهاند.
یکی از پزشکان بیمارستان مرکزی مصراته گفته است در درگیریهایی که از روز یکشنبه در این شهر آغاز شده دست کم ۱۸ نفر جان خود را از دست دادهاند. امدادگران از نیروهای لیبی که ظاهرا این شهر را در محاصره دارند خواستهاند راه عبوری برای آنها باز کنند. امدادگران از وجود شماری زیادی از شهروندانی خبردادهاند که بر اثر شدت جراحت در بستر مرگ قرار دارند و نیازمند کمکهای فوری پزشکی هستند.
اتهام قذافی به رسانههای خارجی
قذافی در یک گفتوگوی تلویزیونی کشورهای خارجی، از جمله فرانسه، را به دخالت در امور داخلی لیبی متهم کرد. فرانسه از جمله کشورهایی است که از تشکیل "شورای ملی لیبی" حمایت کرده. قذافی در مصاحبه با شبکه خبری "فرانس ۲۴" بار دیگر اسلامگرایان افراطی و شبکه تروریستی القاعده را مسئول ناآرامیها در لیبی معرفی کرده است. او گفت تمام کسانی که در بنغازی دست به اسلحه بردهاند اعضای القاعده هستند. قذافی رسانههای بینالمللی را به دروغپراکنی در مورد حوادث جاری این کشور متهم کرد.
در ۲۴ ساعت گذشته مناطق شرقی لیبی و شهرهای کوچکی در مناطق دیگر که توسط شورشیان اداره میشود به شدت بمباران شدهاند. یکی از این شهرها زاویه، در ۵۰ کیلومتری جنوب طرابلس قرار دارد. بنابر گزارشها این شهر تا کنون چند بار میان نیروهای دولتی و شورشیان دست به دست شده اما در حال حاضر از وضعیت آن گزارش موثقی منتشر نشده است.
برخی از خبرگزاریها گزارش دادهاند هزاران نفر از هواداران قذافی در شهر طرابلس عکسهای دیکتاتور لیبی و پرچم این کشور را در دست گرفته و برای آنچه سرکوبی افراطیان و پیروزی نیروهای دولتی عنوان میشود به جشن و پایکوبی پرداختهاند. "جنبش جوانان لیبی" در صفحهی فیسبوک نوشت قذافی شب گذشته لحظات کوتاهی در میدان سبز پایتخت حضور یافته است.
نیروهای داوطلب و کم تجربه
یک پزشک به الجزیره گفته است بسیاری از مجروحانی که به بیمارستان منتقل شدهاند بر اثر ناآشنایی با کاربرد جنگافزارها مجروح شدهاند. این پزشک نتیجه میگیرد شورشیان اغلب نیروهای داوطلب هستند که با تجربهی ناکافی و عدم آمادگی لازم وارد درگیریها شدهاند.
شورشیان بارها از کشورهای غربی خواستهاند پرواز در آسمان لیبی را ممنوع اعلام کنند و جلوی حملههای هوایی نیروهای وفادار به قذافی را بگیرند. کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده این اقدام را یکی از گزینههای موجود اعلام کردهاند اما ظاهرا نسبت به عملی کردن آن همچنان تردیدهای جدی وجود دارد. آمریکا یکی از دلایل این تردید را وسعت لیبی و دشواریهای فنی کنترل آسمان این کشور عنوان کرده است.
تاکید بر کنارهگیری قذافی
به رغم این، تلویزیون عربی الجزیره ظهر دوشنبه گزارش داد از چند روز پیش هواپیماهای آواکس آمریکا حریم هوایی اطراف لیبی را تحت نظر دارند. بنابر این گزارش پرواز احتمالی جت شخصی قذافی در کانون توجه رادارهای پیشرفتهی این هواپیماها قرار دارد. منابع آمریکایی تاکنون در رد یا تایید این خبر واکنش نشان نداهاند.
در حالی که درگیریها شدت گرفته تلاشها برای ترغیب مخالفان به مذاکره با شورشیان همچنان بینتیجه مانده است. یکی از نمایندگان "شورای ملی لیبی" در بنغازی بار دیگر اساس هرگونه مذاکره را کنارهگیری قذافی عنوان کرده است.
نگرانی از بمباران میدانهای نفتی
در شهر مصراته هشت تانک که از سوی تعدادی خودروی زرهی پشتیبانی میشدند به مرکز شهر حمله کردهاند. شورشیان میگویند سه تانک را که تا مرکز شهر پیشروی کرده بودند منهدم کردهاند. عصر دوشنبه بار دیگر مصراته هدف حملهی جنگندههای ارتش لیبی قرار گرفته است.
خبرگزاری رویترز از قول مصطفی قریانی، یکی از سخنگویان نیروهای شورشی نوشت قذافی قصد دارد میدانهای نفتی در شهرهایی را که از کنترل نیروهای دولتی خارج شدهاند بمباران کند. او از جامعه جهانی خواسته است با حملههای هوایی در درگیریهای لیبی دخالت کند. قریانی قذافی را به حیوانی زخمی تشبیه کرده که دست به هر کاری میزند و قصد دارد میدانهای نفتی را برای مدتی طولانی غیرقابل استفاده کند.
واسلاو هاول خواستار حمایت هوایی از شورشیان
واسلاو هاول رئیس جمهور پیشین چک در یک گفتوگوی مطبوعاتی رهبر لیبی را به شدت مورد انتقاد قرار داد و خواستار حمایت نظامی کشورهای غربی از مخالفان شد. هاول میگوید جهانیان از خیلی وقت پیش قذافی را دلقک خواندهاند اما او در واقع یک "جنایتکار دیوانه" است.
واسلاو هاول معتقد است درصورت ادامه درگیریهای داخلی در لیبی کشورهای غربی باید شورشیان را تجهیز کنند، جلوی پرواز جنگندهها و هلیکوپترهای لیبی را بگیرند و مواضع نیروهای وفادار به قذافی را بمباران کنند. او معتقد است باید از وضعیت یوگسلاوی سابق درس گرفت. در سال ۱۹۹۹ میلادی نیروهای ناتو پایگاههای نظامی ارتش میلوسویچ را که متهم به کشتار شهروندان بوسنیایی و نسل کشی شده بود ۷۸ روز تمام بمباران و او را مجبور به عقب نشینی کردند.