لاوروف: امکان کاهش تحریم ها در صورت برداشتن گام های مثبت از سوی ایران
سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه روز سهشنبه گفت در صورتی که ایران در جهت رفع نگرانیها درخصوص برنامه هستهای خود «گامهای مثبت واقعی» بردارد، امکان کاستن از تحریمهای بینالمللی وجود دارد.
سرگئی لاوروف یک روز پس از گفتوگوهای خود با هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و علیاکبر صالحی، وزیر خارجه ایران در ژنو سخن میگفت.
وزیر خارجه روسیه گفت «قدرتهای جهانی باید در قبال ایران رویکردی گام به گام داشتهباشند و ایران باید به قطعنامههای شورای امنیت و آژانس بینالمللی انرژی اتمی پاسخ مثبت بدهد.»
وی افزود: «در پاسخ به گامهای مثبت واقعی ایران، ما هم لازم است اقداماتی برای تشویق آنها انجام بدهیم، ازجمله کاستن از میزان تحریمها در جواب به واکنشهای ایران.»
با تأکید ایران بر متوقف نکردن غنیسازی اورانیوم، مذاکرات استانبول که دومین مرحله از دور جدید گفتوگوها با شش قدرت جهانی بر سر برنامه اتمی جمهوری اسلامی بود، عملاً به بنبست رسید و از آن زمان همواره زمزمههایی در مورد تشدید تحریمهای ایران در محافل دیپلماتیک غرب به گوش رسیدهاست.
اما سرگئی لاوروف روز سهشنبه در ژنو افزود: «در جریان دیدارهایم با خانم اشتون و وزیر خارجه ایران، البته درخصوص نیاز به ادامه دادن هرچه سریعتر به مذاکرات، هم صحبت کردیم.»
آقای لاوروف در ادامه گفت: «آخرین دور مذاکرات که ماه ژانویه در استانبول انجام شد نشان داد که برای رسیدن به اهداف مشترک به رویکردهایی با جزئیات بیشتر نیاز داریم.» به گفته وزیر خارجه روسیه، این رویکردها «تضمینی صد در صدی برای جلوگیری از گسترش جنگافزار هستهای» بهدست خواهد داد.
وی افزود: « ایرانی ها به ما اطمینان دادند که آماده بحث در زمینه تمامی مسائل هستند. اکنون مسئلهای که مطرح است موضوع بسترسازی برای دور بعدی مذاکرات است.»
شورای امنیت سازمان ملل متحد تاکنون با تصویب چهار قطعنامه، تحریمهایی علیه ایران وضع کرده و از این کشور خواسته است فعالیتهای حساس هستهای خود مانند غنیسازی اورانیوم را که قابلیت کاربرد در برنامه ساخت جنگافزارهای هستهای را نیز دارند، متوقف سازد.
پیش از این وزیر امور خارجه روسیه، روز پنجم فوریه، در کنفرانس امنیتی مونیخ، یک بار دیگر اعلام کردهبود که کشورش با تشدید تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران بر سر برنامه هستهای مخالف است و تشدید تحریمها را فراتر از توافقهای صورت گرفته توسط جامعه جهانی میداند.
حل مشکل نیروگاه بوشهر سه ماه زمان میبرد
وزیر خارجه روسیه در ادامه سخنانش در ژنو افزود که مشکل پیش آمده در رآکتور هستهای بوشهر «کاملاً یک مشکل فنی» است و انتظار میرود این مشکل ظرف سه ماه حل شود.
در حالی که کارشناسان نزدیک به مسائل نیروگاه هستهای بوشهر روز دوشنبه گفتند که علت اقدام مسئولان ایرانی در خارج کردن سوخت از قلب رآکتور بوشهر به احتمال زیاد ناشی از «شکسته شدن یک پمپ» بودهاست، رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران روز سهشنبه به رویترز گفت که ایران هنوز سوخت را از این نیروگاه خارج نکردهاست.
این در حالی است که علی اصغر سلطانیه، نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز شنبه گفت که سوخت راکتور اتمی نیروگاه بوشهر به درخواست روسیه تخلیه شدهاست.
به گزارش رویترز، کارشناسان مستقل و آگاه از مسائل این نیروگاه که به خاطر حساس بودن موضوع نخواستهاند نامشان فاش شود روز دوشنبه گفتند که «پمپ این نیروگاه از کار افتادهاست به طوری که قطعات فلز هماینک در سراسر سیستم اصلی خنکسازی نیروگاه در گردش است.»
سرگئی لاوروف یک روز پس از گفتوگوهای خود با هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و علیاکبر صالحی، وزیر خارجه ایران در ژنو سخن میگفت.
وزیر خارجه روسیه گفت «قدرتهای جهانی باید در قبال ایران رویکردی گام به گام داشتهباشند و ایران باید به قطعنامههای شورای امنیت و آژانس بینالمللی انرژی اتمی پاسخ مثبت بدهد.»
وی افزود: «در پاسخ به گامهای مثبت واقعی ایران، ما هم لازم است اقداماتی برای تشویق آنها انجام بدهیم، ازجمله کاستن از میزان تحریمها در جواب به واکنشهای ایران.»
با تأکید ایران بر متوقف نکردن غنیسازی اورانیوم، مذاکرات استانبول که دومین مرحله از دور جدید گفتوگوها با شش قدرت جهانی بر سر برنامه اتمی جمهوری اسلامی بود، عملاً به بنبست رسید و از آن زمان همواره زمزمههایی در مورد تشدید تحریمهای ایران در محافل دیپلماتیک غرب به گوش رسیدهاست.
اما سرگئی لاوروف روز سهشنبه در ژنو افزود: «در جریان دیدارهایم با خانم اشتون و وزیر خارجه ایران، البته درخصوص نیاز به ادامه دادن هرچه سریعتر به مذاکرات، هم صحبت کردیم.»
آقای لاوروف در ادامه گفت: «آخرین دور مذاکرات که ماه ژانویه در استانبول انجام شد نشان داد که برای رسیدن به اهداف مشترک به رویکردهایی با جزئیات بیشتر نیاز داریم.» به گفته وزیر خارجه روسیه، این رویکردها «تضمینی صد در صدی برای جلوگیری از گسترش جنگافزار هستهای» بهدست خواهد داد.
وی افزود: « ایرانی ها به ما اطمینان دادند که آماده بحث در زمینه تمامی مسائل هستند. اکنون مسئلهای که مطرح است موضوع بسترسازی برای دور بعدی مذاکرات است.»
شورای امنیت سازمان ملل متحد تاکنون با تصویب چهار قطعنامه، تحریمهایی علیه ایران وضع کرده و از این کشور خواسته است فعالیتهای حساس هستهای خود مانند غنیسازی اورانیوم را که قابلیت کاربرد در برنامه ساخت جنگافزارهای هستهای را نیز دارند، متوقف سازد.
پیش از این وزیر امور خارجه روسیه، روز پنجم فوریه، در کنفرانس امنیتی مونیخ، یک بار دیگر اعلام کردهبود که کشورش با تشدید تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران بر سر برنامه هستهای مخالف است و تشدید تحریمها را فراتر از توافقهای صورت گرفته توسط جامعه جهانی میداند.
حل مشکل نیروگاه بوشهر سه ماه زمان میبرد
وزیر خارجه روسیه در ادامه سخنانش در ژنو افزود که مشکل پیش آمده در رآکتور هستهای بوشهر «کاملاً یک مشکل فنی» است و انتظار میرود این مشکل ظرف سه ماه حل شود.
در حالی که کارشناسان نزدیک به مسائل نیروگاه هستهای بوشهر روز دوشنبه گفتند که علت اقدام مسئولان ایرانی در خارج کردن سوخت از قلب رآکتور بوشهر به احتمال زیاد ناشی از «شکسته شدن یک پمپ» بودهاست، رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران روز سهشنبه به رویترز گفت که ایران هنوز سوخت را از این نیروگاه خارج نکردهاست.
این در حالی است که علی اصغر سلطانیه، نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز شنبه گفت که سوخت راکتور اتمی نیروگاه بوشهر به درخواست روسیه تخلیه شدهاست.
به گزارش رویترز، کارشناسان مستقل و آگاه از مسائل این نیروگاه که به خاطر حساس بودن موضوع نخواستهاند نامشان فاش شود روز دوشنبه گفتند که «پمپ این نیروگاه از کار افتادهاست به طوری که قطعات فلز هماینک در سراسر سیستم اصلی خنکسازی نیروگاه در گردش است.»
ایران؛ پس از اول اسفند؛ استراتژی تجمع غیرمتمرکز، اعتراض متمرکز متوجه رهبر به عنوان “مجسمهی واقعی استبداد دینی” |
محمدجواد اکبرین: تجربه اول اسفند، جنبش سبز و حکومت را وارد مرحله تازهای کرده است: الف) سبزها؛ استراتژی تجمع غیرمتمرکز، اعتراض متمرکز سبزها این بار مسیرها را مبهم و متغیر اعلام کردند تا حکومت، نگران همه جا باشد و از قدرت آسیبرسانیاش به مردم کاسته شود. تجمع غیر متمرکز مردم در عین اینکه صدای اعتراض را نه در یک خیابان بلکه در گسترهی شهر تهران و شهرهای مختلف کشور منتشر کرد بلکه با ناآرام کردن سراسر کشور و آمادهباش سپاه در همه شاخههایش، حضوری پرفائده اما کمهزینه را تجربه کرد. از سوی دیگر همه گزارشهای مکتوب و تصویری از تجمعات پراکنده و پرشمار از اول اسفند، حاکیست که شعارها بر محور “اعتراض متمرکز” به دیکتاتوری سید علی خامنه ای متمرکز بوده است. این نشان میدهد که افکار عمومی دریافته که باید از این پس، نوک حمله اعتراضها و نقدها را متوجه رهبر جمهوری اسلامی کند. معنای شعار فراگیر “مبارک، بنعلی، نوبت سیّد علی” این است که مطالبات مشخّص و صریح جنبش سبز که در بیانیه هفدهم میرحسین موسوی آمده است با شکستن خامنهای به عنوان “مجسمهی واقعی استبداد دینی” به ثمر خواهد رسید. احمد توکلی رئیس مرکز پژوهشهای مجلس، درست در همان روز که مردم اول اسفند را تجربه میکردند در مجلس اعتراف کرد که با تدبیر جنبش سبز “…فرصت پیوند ملت ایران با انقلابهای منطقه آسیب دید و رسانههای خارجی دچار تحلیل اشتباه شدهاند و میگویند چه فرقی میان ملت ایران و مصر در مخالفت با حکومتهایشان است؟ و میخواهند جوانان را تحریک کنند”.(خبرآنلاین) ب) سبزها؛ ایستادن و خواستن پیوسته غروب روز یکشنبه اول اسفند در حالی که هنوز عزاداران هفتم شهدای 25 بهمن در خیابانها بودند مشاور عالی مهدی کروبی با سپاس از “حضور و شعارهای تحسینبرانگیز” مردم، از “برنامه شورای هماهنگی راه سبز امید برای ادامه تجمعات” خبر داد. اتفاق نظر همه گروههای سیاسی خواهان اصلاح و تغییر در داخل و خارج کشور در اول اسفند پایان یک تجربه نبود بلکه آغاز یک “ائتلاف فراگیر” بود که موفقیت آن در گرو حرکت پیوسته و ایستادن حداکثری بر مطالباتِ حداقلی جنبش سبز یعنی “برگزاری انتخابات آزاد” و “آزادی همه زندانیان سیاسی” است. ج) حکومت؛ استراتژی تولید دروغ و قلب واقعیت کیهان آمار راهپیمایانی که بعد از نمازجمعه هفته گذشته، خواستار اعدام رهبران جنبش سبز شدند را “دهها میلیون نفر” میخواند. مدیر مسئول کیهان، شهید صانع ژاله را مُخبر و جاسوس کیهان معرفی میکند تا تصویر دیدارش با مرحوم آیت الله منتظری (معمار وحدت شیعه و سنی) را توجیه کند. خبرگزاری فارس ارگان سپاه، عصر یکشنبه میگوید: : “تهران در آرامش کامل است و هیچ خبری نیست و مردم در حال خرید عید هستند و شیرینی پخش میکنند”. اما ساعتی بعد میگوید: “سردار رادان از میان آشوبگران، بمب دستساز کشف کرده و فائزه هاشمی در حال دعوت مردم به آشوب، دستگیر شده است”. مهم این است که در لحظه حادثه، دروغ مناسب تولید شود تا از “ضربِ مهلک واقعیت” کاسته شود و حکومت، فرصتی برای بازیافت خود و تولید دروغی اطمینانبخشتر برای مخاطبانش داشته باشد. د) سپاه؛ تاکتیک “تظاهرات پیشگیرانهی نظامیان” در سالهای اخیر، هرگاه که قرار بود رهبری در جمع دانشگاهیان حاضر شود و حضور و گفتگوی آزاد با دانشجویان را به عنوان گواه وجاهت و مقبولیتاش به رخ مردم و دنیا بکشد، سپاه حفاظت ولیّ امر با همکاری بسیج دانشجویی از شب قبل، تمام سالن سخنرانی رهبری را از خودیها پر میکرد تا غیرخودیها صبح هنگام، پشت در بمانند و از بیرون سالن، محضر آقا را درک کنند تا مبادا صدای اضافی آنها گوش معظمله را بیازارد و اگر هم برخی غیرخودیها به داخل راه یابند و بخواهند صدایی به اعتراض بلند کنند صدایشان در طنین صدای دانشجویان پیرو ولایت گم شود. اکنون جمهوری اسلامی، آن تاکتیک را در خیابانها تجربه میکند و چنان نظامیان (اعم از رسمی و لباس شخصی) را به خیابان ها و پیادهروها گسیل کرده است که قبل از شکلگیری تظاهرات مردم، تظاهرات نظامیان شکل بگیرد و تصویر مخوف این تظاهرات، مردم را از هرگونه تجمع و شعار منصرف کند و البته گزارشهای صوتی و تصویری اول اسفند نشان میدهد که در این تاکتیک نیز ناکام مانده است. فرزند یک روحانی عالیرتبه نظام، از حضور یکصدهزار نیروی تحت امر سپاه در خیابانهای سراسر تهران خبر میدهد تا صدای چکمههایشان فاصله میان سرنوشت بنعلی و سیدعلی را اندکی طولانیتر کند. |
توقیف ۲۹ تن تریاک در فرودگاه امام خمینی
روزنامه جام جم روز دوشنبه (۲۸ فوریه/۹ اسنفد) در گزارشی نوشت که این محموله از چین بارگیری شده و پس از انتقال به هند، با یک هواپیمای اختصاصی به ایران وارد شده است. براساس این گزارش، یکی از بانکهای ایرانی با گشایش اعتبار هزینه خرید این محموله را پرداخت کرده است. خبرگزاری ایسنا به نقل از حمید رضا حسین آبادی، رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر اعلام کرده است که تاکنون ورود این مقدار مواد مخدر برای تولید دارو به کشور بیسابقه بوده است. وی در ادامه متذکر شده، پیش از این مواد مخدری که از قاچاقچیان کشف میشده در این زمینه مصرف میشده است. محمد رضا شانهساز، معاون داروئی وزارت بهداشت به جام جم گفته است «کشفیات مواد مخدر در کشور برای امر دارو سازی کافی نبوده و در نتیجه این محموله وارد شده است».
اعتراض اقلیتهای قومی به اعدام و زندان
فعالان سیاسی و مدافعان حقوق بشر اقلیتهای قومی در ایران گزارش میدهند، تعداد زندانیان سیاسی و اعدام افراد وابسته به اقوام در ماههای اخیر افزایش داشته است. این موجب شده که "فعالان مدنی و حقوق بشری از ملیتهای مختلف ایران" دست به تاسیس "کمپین دفاع از زندانیان سیاسی" بزنند.
حسن شرفی، عضو دفتر سیاسی و جانشین دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران در این زمینه به دویچهوله میگوید: «این کمپین در دفاع از زندانیان سیاسی ملیتهای ایران قصد دارد در کشورهای مختلف آکسیونهایی برپا کند. حزب دمکرات کردستان این کمپین را مثبت ارزیابی میکند و در هرکشوری هم انجام بگیرد در آکسیونهای آن شرکت خواهد کرد».
حسن شرفی تاکید میکند که ایران کشوری کثیرالمله است اما سازمانهای حقوق بشرایرانی نسبت به زندانیان "ملیتها" کمتر توجه میکنند.
اعتراضهای نواحی ایران مورد توجه غرب؟
کمال سیدو از"بنیاد مدافع حقوق اقوام تحت ستم" که مرکز آن در شهر هانوفر آلمان است، کمپین اقوام ایرانی را آکسیونی میداند که «میتواند نظر دنیای غرب را هم به یکی از مهمترین مشکلات ایران، یعنی مشکل قومی بیشتر جلب کند.»
کمال سیدو میافزاید: «تابحال هر اتفاق و اعتراضی که در تهران روی داده در رسانههای غربی از جمله رسانههای آلمان مطرح و منعکس شده است، اما این رسانهها تاکنون مشکلاتی را که در مناطق قومی ایران روی داده، انعکاس ندادهاند.»
«رسانههای غرب از لابیستهای ایران بیم دارند!»
کمال سیدو از بنیاد بینالمللی مدافع حقوق اقوام تحت ستم خاطرنشان میکند: «این رسانهها نمیخواهند با حکومت مرکزی ایران و لابیستهای آنها که در غرب قوی هستند، مشکلی داشته باشند.» این کارشناس حقوق بشرهمچنین تاکید میکند که اپوزیسیون ایران باید در قبال دفاع از حقوق اتنیکی در ایران برنامهای شفاف ارائه دهد.
حمایت اقوام از اعتراضهای ۲۵ بهمن در ایران
حسن شرفی از حزب دمکرات کردستان ایران از حمایت این حزب از تظاهرات ۲۵ بهمن میگوید و میافزاید: «ما بهمنظور مشارکت و حمایت از اعتراضات ۲۵ بهمن فراخوانی داشتیم. به همان اندازه که در تهران تظاهرات انجام گرفت، در شهرهای کردستان در مهاباد، نقده، سنندج وسقز نیز راهپیمایی و تعطیلی مغازهها صورت گرفت. خوشبختانه تعداد قربانیان کم بود، اما سهم کردها ازهمان مقدارهم زیاد بود.»
آقای شرفی تایید میکند که اقوام ایرانی تابهحال از جنبش سبز بهصورت قاطع حمایت نکردهاند. وی دلیل را در این میبیند که اپوزیسیون برنامهی روشنی برای آیندهی ایران ندارد. وی با انتقاد به این وضعیت میگوید: «اگر برنامهی آنها واقعا همان ادامهی جمهوری اسلامی و بازگشت به زمان اوایل انقلاب باشد نه دمکراسی تحقق خواهد یافت، نه مساوات بین زن و مرد و حقوق قومیتها برآورده خواهد شد.»
«بیتوجهی سازمانهای حقوق بشر ایرانی به مسائل بلوچها»
ناصر بلیدهای سخنگوی "حزب مردمی بلوچستان" از دیگر حامیان کمپین یاد شده است. وی بر این باور است که تعداد اعدامها به لحاظ ترکیب جمعیتی کشور بیشتر ازمیان قومیتها بوده است. او بلوچستان را مثال میآورد: «جمهوری اسلامی ایران به بهانهی "قاچاق فروشی" و "تروریسم" افراد سیاسی بلوچ را اعدام کرده و به همین منظور ما خواستیم نظر مردم ایران و جهانیان را به این مسئله خاص جلب کنیم.»
ناصر بلیدهای نیز از توجه اندک گروههای حقوق بشر ایرانی به مشکل قومیتها انتقاد میکند و میگوید برخی از این گروهها به بهانهی بیاطلاعی از این که اعدامیها قاچاقچی هستند یا سیاسی، سکوت میکنند. بهنظر او اعدام در هر شکل نباید مورد قبول واقع شود و محاکمهها باید در دادگاهی عادلانه وبا حضور وکیل انجام گیرند.
«اعدام کردها و بلوچها بیشتر است»
در "لیست اعدام شدگان" که از سوی کمپین دفاع از زندانیان ملیتهای ایران منتشرشده بیشترین تعداد به کردها و بلوچها اختصاص دارد. در این فهرست از جمله نام ۵۰۹ کرد و ۲۱۰ بلوچ ذکر شده است.
در بیانیهی"كمپین دفاع از زندانیان سیاسی ملیتهای ایران" آمده است: «ضمن محكوم نمودن اعدام فعالان سیاسی، فرھنگى ومدنى ملیتهای ایرانی، توجه همگان را به خطری كه هم اكنون جان بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی را در زندانهای جمهوری اسلامی ایران تهدید میكند، جلب نموده و تمامی كوشندگان راه آزادی ومدافعین حقوق بشر در جهان را به تلاش برای بازداشتن رژیم ایران از سیاست تبدیل کشورایران به بزرگترین زندان سیاسی و عقیدتی در جهان برای ملیتهای مختلف ساكن این كشور فرا میخوانیم».
طاهر شیرمحمدی
تحریریه: مهیندخت مصباح
ایران: « آتش روی خاکستر»
پس از ۲۱ ماه تهدید به مقابله با آنچه از سوی دولتیان "فتنه" خوانده میشد، بالاخره مشخص شد که میر حسین موسوی و مهدی کروبی به همراه همسرانشان حداقل از روز پنجشنبه پنجم اسفند در زندان به سر میبرند. از مدتها قبل از آن روز نیز آنها در خانههای خود تحت محاصره نیروهای امنیتی بودند و امکان هرگونه تماس با دنیای خارج از آنها سلب شده بود.
پس از اعلام این خبر از سوی سایت کلمه، انگشت اتهامها به سوی رهبری نظام جمهوری اسلامی نشانه رفته است. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که دستور دستگیری موسوی و کروبی مستقیما از سوی آیتالله خامنهای صادر شده است. گروهی دیگر نیز معتقدند این تصمیمی بوده که از سوی نیروهای تندرو و به طور مشخص نیروهای سپاه پاسداران گرفته شده و خامنهای تنها بر آن مهر تایید زده است.
علی مزروعی روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی مقیم بلژیک این حرکت حکومت را شبیه تصمیمی میداند که درباره آیتالله منتظری گرفته شد. او میگوید: «سابق در مورد حضرتآیتالله منتظری وقتی میخواستند چنین کاری را انجام دهند، اخباری که منتشر شد، این بود که این بحث در شورای عالی امنیت ملی صورت گرفته و آنجا رأی آورده بوده و به اطلاع آقای خامنهای رسیده و میدانید که مصوبات شورای عالی امنیت ملی با امضای ایشان اجرایی میشود. من فکر میکنم که احتمالاً یک عمل مشابهی باید صورت گرفته باشد. بههرحال این کاری که انجام گرفته، قطعاً با اطلاعایشان بوده است.»
فرخ نگهدار ، فعال و تحلیلگر سیاسی معتقد است این تصمیم در جای دیگری گرفته شده و در حقیقت آقای خامنهای یا مجبور به پذیرش آن شده و یا به این کار راضی شده است: «از دو ماه پیش به ما خبرهایی میرسید و بعداً در مطبوعات و رسانهها منتشر شد که گروههایی که خواهان محاکمه و اعدام آقایان کروبی و موسوی بودند درحال پیشروی هستند. ما باخبر شدیم که آقای خامنهای به دیدار آقای مصباح رفته و آن جوری که من دنبال میکردم، آن کسانی که بچههای مصباح نامیده میشوند و قرارگاه عماریون را درست کردند، اینها علناً تعرض کردند و فشار آوردند که این کار باید صورت گیرد و در اواسط ماه گذشته دیگر برای همهی ما قطعی شد که توافقی میان آقای خامنهای و این گروههای فشار صورت گرفته و ایشان موافقت کردهاند که این کار صورت گیرد.»
فرخ نگهدار معتقد است، خامنهای به تنهایی این تصمیم را نگرفته و گروهی که مسئولیت "قتلهای زنجیرهای" و "مسئولیت ستاد کودتا" را برعهده دارند، اکنون هم مرتکب این عمل به زعم وی "خطرناک برای حاکمیت" شدهاند.
پایان این راه برای ایران چه خواهد بود؟
از ماهها پیش هربار که تقاضای برخورد قضایی با موسوی و کروبی از سوی برخی طرفداران حکومت ایران مطرح میشد، برخی از تحلیلگران میگفتند که این خط قرمزی برای حکومت است که به سادگی از آن نخواهد گذشت. این گروه معتقد بودند که دستگیری کسی که هشت سال نخست وزیر جمهوری اسلامی بوده و شخص دیگری که دو دوره پیاپی ریاست مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشته، برای نظام بسیار پرهزینه خواهد بود.
اینک این "خط قرمز" زیر پا گذاشته شده و هرچند حکومت رسما خبر دستگیری این دوتن را تایید نکرده اما تمامی شواهد دال بر انجام آن است. این راهی است که آغاز شده و پرسش اینجاست که نظام جمهوری اسلامی تا کجا در این راه پیش خواهد رفت؟
علی مزروعی میگوید خیلی معتقد به اینکه این عمل زیرپاگذاشتن خط قرمز بوده و حکومت وارد یک راه بیبازگشت شده، نیست. او میگوید در عالم سیاست همیشه اتفاقات پیشبینینشدهای میتوانند روی دهد. یکی از این اتفاقات پیشبینی نشده از نظر وی میتواند به اجماع رسیدن نیروهای متعارض با یکدیگر باشد. مزروعی میگوید: «هنوز یکسری نیروها در ایران هستند که بههرحال تاکنون سعی کردهاند نقش میانه را بازی کنند و وارد این قضیه نشدند. اینها میتوانند نقش بازی کنند. مثلاً مراجع هستند که در این اوضاع و احوال غالباً بیطرف بودند. من فکر میکنم که اینها الان میتوانند یک نقش مؤثر را در عرصهی سیاسی بازی کنند. اشخاصی مثل آقای هاشمی رفسنجانی هنوز این امکان برایشان هست و در بدنهی نیروهای اجتماعی هم افرادی پیدا میشوند، چه در جناح اصلاحطلب مثل آقای خاتمی و چه در جناحمحافظهکار افرادی هستند که هنوز به راهحلهای مسالمتآمیز و مذاکره معتقد هستند و به نظر من اینها هنوز امکان پادرمیانی را دارند.»
فرخ نگهدار امیدوار است اتفاقی که علی مزروعی و بسیاری دیگر از آن صحبت میکنند روی دهد، اما ترس او از دیرهنگام بودن این اتفاق است: «من شخصاً امیدوارم که این تلاشها به نتیجه برسد و بتواند منشأ اثر باشد، ولی اگر دیر نشود. الان شما میدانید که تلاشهای دیگری هم از جانب کسانی که خواهان راهحلهای مسالمتآمیز نیستند، بهخصوص درغرب در جریان است. کنفرانسهایی تشکیل شده است. مثلا ۲۶ فوریه در پاریس کنفرانسی بود، آقای جیمز جونز و آقای جان بولتون در این کنفرانس صحبت کردند. این چهرهها مشهور هستند و مشخص است که چه نقشههایی برای ایران دارند. اگر این راهحلهای مصلحتطلبانه، صلحجویانه و مداراجویانه به انجام نرسد و مملکت به سوی تقابل وسیع برود، آن وقت این نقشهها هم ممکن است محلی از ارعاب پیدا کنند».
فرخ نگهدار البته میگوید صرفنظر از اینکه این راه چه سرانجامی داشته باشد، حداقل سودش برای معترضان این است که موجب محبوبیت بیشتر موسوی و کروبی شده و اتحاد بین نیروهای مختلف جنبش سبز را افزایش میدهد: «من وضعیت را این طور میبینم که این تغییر که دیروز اتفاق افتاد، به تثبیت موقعیت و محبوبیت آقایان کروبی و موسوی در درون جامعه تبدیل میشود و شده است. شعار زنده باد موسوی، زنده باد کروبی شعار عمومی و شعار ملی و شعار همگانی خواهد شد. تا حالا شعار سبزها بوده و امروز تبدیل میشود به شعار تمام ملت. با این کاری که کردهاند، کاملاً حکومت جمهوری اسلامی ایران را از مردم ایران منفک کردهاند و یک تقابل کاملی را دارند سازمان میدهند. این که تا چه مدت این تقابل بتواند طول بکشد، مشخص نیست و به روندهای سیاسی بستگی دارد.»
آیا عموم مردم و ناراضیان از حکومت بر سر این "درد مشترک" به وجود آمده یکصدا خواهند شد؟ علی مزروعی میگوید: «اکثریت مردم از شرایط موجود ناراضی هستند و طبعاً این نارضایتی منتظر بروز فرصت است و این دستگیری رهبران جنبش سبز و زندانی کردن آنها، فقط میتواند به تشدید این نارضایتیها کمک کند. اگرهم امروز یا فردا مردم نتوانند این نارضایتی را نشان دهند، در فرصتی که در اختیارشان قرار میگیرد، نشان میدهند. بههرحال جامعهی ما را غیرقابل پیشبینی کردهاند و حالا خود آقایان هم این تعبیر را بهکار میبرند که این آتش زیر خاکستر است. البته من فکر میکنم این آتش روی خاکستر است. فقط احتیاج به این است که در فرصتی شعلهور شود.»
میترا شجاعی
تحریریه: مهیندخت مصباح
اخبار روز:
عبور ناوچه های ایرانی از کانال سوئز بار دیگر نشان داد، کسانی که در ایران تصمیم گیرندگان اصلی اند، چه کسانی هستند و مقاماتی که روی صحنه دیده می شوند، متأسفانه بازی خورده های آنان. در حالی که مصر درخواست ایران برای عبور از کانال سوئز را رد کرده بود، مدتی نگذشت که با بهت زدگی، دستوری از قدرت های بزرگ دریافت کرد مبنی بر این که به کشتی های جنگی ایران اجازه گذر داده شود! اما دستور از کجا رسیده بود؟ از همان مرجعی که طرح این برنامه را ریخته بود. برای روشن تر شدن قضیه باید نگاهی به صفحه شطرنج خاورمیانه بنا بر داده های موجود بپردازیم.
فیدل کاسترو سیاستمداری است که چندی بازنشسته شده است و جالب آن که طی دو سال گذشته هر بار سخن گفته، نه درباره کوبا و امریکای لاتین، بلکه درباره ایران و آغاز جنک جهانی سوم از خاورمیانه – به جز آخرین مصاحبه اش که پیرامون لیبی حرف زده- بوده است. این اظهارنظرات را نباید ناشی از یک تفکر چریکی و بدبینی های یک رهبر چپ بازمانده از جنگ سرد شمرد. کوبا با وجود این که در بسیاری از زمینه ها عقب مانده است، در برخی از زمینه ها رشدهای جهشی داشته که با بقیه بخش های کشور همخوانی ندارد؛ ریشه کنی بیسوادی، سازمان های مردم نهاد، پزشکی –به خصوص در مورد چشم و ایدز- و البته سازمان های امنیتی. در آمریکا سیاستمداران بسیار اندکی بودند که از جناحی که در قتل کندی ها دست داشته اند، مطلع بوده باشند، اما سیا مطلع شده بود که سازمان اطلاعات کوبا از این ترور اطلاع داشته است! این مقدمه را خاطر نشان ساختم تا تصور قبلی تان را درباره اطلاعات امنیتی کوبا در ذهن تان بازسازی کنید. هشدارهای مداوم کاسترو که از کشیده شدن به سوی یک جنگ -آن هم از نوع هسته ای- در خاورمیانه به افکار عمومی اطلاع داده و سیاستمداران را از آن برحذر می داشت، بر اساس اطلاعاتی بود که از توان نظامی هر دو طرف درگیری –ایران و غرب- داشت و حتی سلاح هایی که چه بسا غربی ها از وجودشان خبر ندارند. او گفته بود که جرقه جنگ می تواند در حین بازرسی کشتی ها در خلیج فارس زده شود و سپس دیگر هیچ کس نتواند آن را خاموش کند. پیش بینی کاسترو از نحوه شروع جنگ نیز مبتنی بر نحوه آغاز برخی از جنگ های گذشته درست بود. اما اگر جنگی در خلیج فارس شروع بشود، هم می تواند تنگه هرمز و انتقال نفت و انرژی از این کانال به غرب و جهان را به خطر بیاندازد، به طوری که تنها شوک آن در ساعت های اولیه، قیمت نفت را به شکلی انفجاری بالا می برد و هم نمی تواند افکار عمومی جهانیان را برای بسیج در جنگ علیه ایران متقاعد سازد؛ چون درگیری در سواحل ایران و آب های بین المللی آن منطقه روی داده و بیشتر کشورهای غربی و زیردریایی های اسرائیل به عنوان متجاوز شناخته می شوند تا ایران. پس راهکار کاری تر از طریق نقشه ای است که یک درگیری کوچک در آن منطقه را بتوان به عنوان دفاع اسرائیل از کیان خود در مقابل ایرانی نشان داد که متجاوز به نظر رسد؛ پاسخ روشن است: درگیری در مدیترانه که مایل ها از سواحل ایران دور است و همین حضور ایران در آن منطقه، خود وزنه ای برای متمایل ساختن بیشتر سیاستمداران غربی نسبت به هشدارهای اسرائیل مبنی بر جدی بودن تهدیدات ایران است، چه رسد شروع جنگ. درست است، حرکت ناوچه های ایرانی در مدیترانه با چراغ سبز اسرائیل به آمریکا –و آمریکا به مصر- برای عبور کشتی های جنگی ایرانی در همین راستا و کاملاً در برنامه یکی از سناریوی های طراحی شده موساد است. به همین سبب بود که اسرائیل با وجود هشدارهای رسانه ای، هیچ اقدامی برای حمله به آن ناوچه ها نکرد. کشوری که نسبت به عبور کشتی های صلح که غیرجنگی اند و تنها مواد غذایی و مصالح و غیره برای غیرنظامیان حمل می کردند، مورد حمله اسرائیل قرار می گیرند، اما به ناوچه های جنگی ایران اجازه داده می شود تا بدون مشکل عبور کنند و در جوار اسرائیل مستقر شوند!! اگر کسی تصور می کند، اسرائیل توان حمله به ناوچه های ایرانی را نداشته است، بی شک آن شخص نظامی نیست. چون این مدل از ناوچه ایرانی حتی در جنگ با ناوچه های عراقی اوزا –که از روسیه خریداری شده بود- ناتوان بودند و برد راکت های شان بسیار کم است و اساساً امروزه پیشرفته ترین ناوشکن های آمریکایی نیز به تنهایی کاری از دست شان ساخته نیست و آن ها هرگز منفرد به جنگ فرستاده نمی شوند، بلکه گروهی از آن ها که با ناوهای هواپیمابر و زیردریایی های پیشرفته و انواعی از سلاح های جنگ های الکترونیک، ضد الکترونیک و بمب های هوشمند و لیزری هوایی، دریایی و زیرسطحی هدایت می شوند، همدیگر را تکمیل می کنند، از این روی ناوچه های ایرانی برای اسرائیل همچون یک سیبل بودند که به راحتی از راه دور هدف قرار می گرفتند و تنها با یک موشک غرق می شدند؛ به طوری که حتی نفهمند از کجا مورد اصابت قرار گرفته اند. پس موساد کاملاً حساب شده آن ها را به جایی منتقل ساخت که در یک سناریوی جنگی که آغازگر جنگ طرف ایرانی شناخته شود، نیاز است. اگر این پرسش در ذهن تان شکل گرفته که ناوچه های ایرانی می توانند آغازگر جنگ نباشند و اختیار پرسنل دست خودشان است، باید توصیه کنم که به نحوه شروع برخی از جنگ ها در قرن بیستم نظری بیاندازید. امروزه در آمریکا بر سر نحوه ورود آمریکا به جنگ ویتنام هنوز اختلاف نظر وجود دارد؛ در حالی که بسیاری معتقدند که آن با حمله ویتنام شمالی به یک ناو امریکایی آغاز شد، برخی بر این باورند که آمریکا، خود به کشتی اش حمله کرده و آن را به گردن ویتتام انداخته است!؟ حضور ناو آمریکایی در آنجا برای آغاز جنگ تنها با یک خبر کافی بود، همان گونه که حضور ناوچه های ایرانی در دریای مدیترانه کافی است. اما موساد چگونه این خواسته اش را عملی ساخت؟ موساد با برنامه ریزی های بلندمدت در سازمان های امنیتی کشورهایی که برایش خطر شناخته می شوند، نفوذ می کند و برنامه های پیچیده خود را در قالب چند طرح که پوششی اند، برای آن استراتژی ای که اسرائیل در پی آن است، در اتاق های فکر سازمان های امنیتی کشورهای هدف تزریق می کند. البته این طرح ها از قدرت انعطاف بسیاری برخوردارند و اگر بنا به هر دلیلی توسط سایستمداران بازی خورده، رد شوند، به شکلی دیگر و با عنوانی دیگر دوباره طرح می شوند و معمولاً تأییدهایی که از سیاستمداران می گیرند، آنقدر کلی است که می توانند بدون مشکل طرح های عملی و اجرایی موردنظرشان را روی آن سوار کنند. این کار در کشورهایی که مقامات و سایستمداران شان با چند شعار ایدئولوژیک و ژست های انقلابی فریب می خورند، مثل آب خوردن است؛ واژگانی چون "استراتژی تهاجمی" و "نفوذ در موساد" و امثال آن ها کافی است تا ناوچه های ایرانی به همان جایی بروند که در یک سناریوی اسرائیلی می باید بروند.
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
فیدل کاسترو سیاستمداری است که چندی بازنشسته شده است و جالب آن که طی دو سال گذشته هر بار سخن گفته، نه درباره کوبا و امریکای لاتین، بلکه درباره ایران و آغاز جنک جهانی سوم از خاورمیانه – به جز آخرین مصاحبه اش که پیرامون لیبی حرف زده- بوده است. این اظهارنظرات را نباید ناشی از یک تفکر چریکی و بدبینی های یک رهبر چپ بازمانده از جنگ سرد شمرد. کوبا با وجود این که در بسیاری از زمینه ها عقب مانده است، در برخی از زمینه ها رشدهای جهشی داشته که با بقیه بخش های کشور همخوانی ندارد؛ ریشه کنی بیسوادی، سازمان های مردم نهاد، پزشکی –به خصوص در مورد چشم و ایدز- و البته سازمان های امنیتی. در آمریکا سیاستمداران بسیار اندکی بودند که از جناحی که در قتل کندی ها دست داشته اند، مطلع بوده باشند، اما سیا مطلع شده بود که سازمان اطلاعات کوبا از این ترور اطلاع داشته است! این مقدمه را خاطر نشان ساختم تا تصور قبلی تان را درباره اطلاعات امنیتی کوبا در ذهن تان بازسازی کنید. هشدارهای مداوم کاسترو که از کشیده شدن به سوی یک جنگ -آن هم از نوع هسته ای- در خاورمیانه به افکار عمومی اطلاع داده و سیاستمداران را از آن برحذر می داشت، بر اساس اطلاعاتی بود که از توان نظامی هر دو طرف درگیری –ایران و غرب- داشت و حتی سلاح هایی که چه بسا غربی ها از وجودشان خبر ندارند. او گفته بود که جرقه جنگ می تواند در حین بازرسی کشتی ها در خلیج فارس زده شود و سپس دیگر هیچ کس نتواند آن را خاموش کند. پیش بینی کاسترو از نحوه شروع جنگ نیز مبتنی بر نحوه آغاز برخی از جنگ های گذشته درست بود. اما اگر جنگی در خلیج فارس شروع بشود، هم می تواند تنگه هرمز و انتقال نفت و انرژی از این کانال به غرب و جهان را به خطر بیاندازد، به طوری که تنها شوک آن در ساعت های اولیه، قیمت نفت را به شکلی انفجاری بالا می برد و هم نمی تواند افکار عمومی جهانیان را برای بسیج در جنگ علیه ایران متقاعد سازد؛ چون درگیری در سواحل ایران و آب های بین المللی آن منطقه روی داده و بیشتر کشورهای غربی و زیردریایی های اسرائیل به عنوان متجاوز شناخته می شوند تا ایران. پس راهکار کاری تر از طریق نقشه ای است که یک درگیری کوچک در آن منطقه را بتوان به عنوان دفاع اسرائیل از کیان خود در مقابل ایرانی نشان داد که متجاوز به نظر رسد؛ پاسخ روشن است: درگیری در مدیترانه که مایل ها از سواحل ایران دور است و همین حضور ایران در آن منطقه، خود وزنه ای برای متمایل ساختن بیشتر سیاستمداران غربی نسبت به هشدارهای اسرائیل مبنی بر جدی بودن تهدیدات ایران است، چه رسد شروع جنگ. درست است، حرکت ناوچه های ایرانی در مدیترانه با چراغ سبز اسرائیل به آمریکا –و آمریکا به مصر- برای عبور کشتی های جنگی ایرانی در همین راستا و کاملاً در برنامه یکی از سناریوی های طراحی شده موساد است. به همین سبب بود که اسرائیل با وجود هشدارهای رسانه ای، هیچ اقدامی برای حمله به آن ناوچه ها نکرد. کشوری که نسبت به عبور کشتی های صلح که غیرجنگی اند و تنها مواد غذایی و مصالح و غیره برای غیرنظامیان حمل می کردند، مورد حمله اسرائیل قرار می گیرند، اما به ناوچه های جنگی ایران اجازه داده می شود تا بدون مشکل عبور کنند و در جوار اسرائیل مستقر شوند!! اگر کسی تصور می کند، اسرائیل توان حمله به ناوچه های ایرانی را نداشته است، بی شک آن شخص نظامی نیست. چون این مدل از ناوچه ایرانی حتی در جنگ با ناوچه های عراقی اوزا –که از روسیه خریداری شده بود- ناتوان بودند و برد راکت های شان بسیار کم است و اساساً امروزه پیشرفته ترین ناوشکن های آمریکایی نیز به تنهایی کاری از دست شان ساخته نیست و آن ها هرگز منفرد به جنگ فرستاده نمی شوند، بلکه گروهی از آن ها که با ناوهای هواپیمابر و زیردریایی های پیشرفته و انواعی از سلاح های جنگ های الکترونیک، ضد الکترونیک و بمب های هوشمند و لیزری هوایی، دریایی و زیرسطحی هدایت می شوند، همدیگر را تکمیل می کنند، از این روی ناوچه های ایرانی برای اسرائیل همچون یک سیبل بودند که به راحتی از راه دور هدف قرار می گرفتند و تنها با یک موشک غرق می شدند؛ به طوری که حتی نفهمند از کجا مورد اصابت قرار گرفته اند. پس موساد کاملاً حساب شده آن ها را به جایی منتقل ساخت که در یک سناریوی جنگی که آغازگر جنگ طرف ایرانی شناخته شود، نیاز است. اگر این پرسش در ذهن تان شکل گرفته که ناوچه های ایرانی می توانند آغازگر جنگ نباشند و اختیار پرسنل دست خودشان است، باید توصیه کنم که به نحوه شروع برخی از جنگ ها در قرن بیستم نظری بیاندازید. امروزه در آمریکا بر سر نحوه ورود آمریکا به جنگ ویتنام هنوز اختلاف نظر وجود دارد؛ در حالی که بسیاری معتقدند که آن با حمله ویتنام شمالی به یک ناو امریکایی آغاز شد، برخی بر این باورند که آمریکا، خود به کشتی اش حمله کرده و آن را به گردن ویتتام انداخته است!؟ حضور ناو آمریکایی در آنجا برای آغاز جنگ تنها با یک خبر کافی بود، همان گونه که حضور ناوچه های ایرانی در دریای مدیترانه کافی است. اما موساد چگونه این خواسته اش را عملی ساخت؟ موساد با برنامه ریزی های بلندمدت در سازمان های امنیتی کشورهایی که برایش خطر شناخته می شوند، نفوذ می کند و برنامه های پیچیده خود را در قالب چند طرح که پوششی اند، برای آن استراتژی ای که اسرائیل در پی آن است، در اتاق های فکر سازمان های امنیتی کشورهای هدف تزریق می کند. البته این طرح ها از قدرت انعطاف بسیاری برخوردارند و اگر بنا به هر دلیلی توسط سایستمداران بازی خورده، رد شوند، به شکلی دیگر و با عنوانی دیگر دوباره طرح می شوند و معمولاً تأییدهایی که از سیاستمداران می گیرند، آنقدر کلی است که می توانند بدون مشکل طرح های عملی و اجرایی موردنظرشان را روی آن سوار کنند. این کار در کشورهایی که مقامات و سایستمداران شان با چند شعار ایدئولوژیک و ژست های انقلابی فریب می خورند، مثل آب خوردن است؛ واژگانی چون "استراتژی تهاجمی" و "نفوذ در موساد" و امثال آن ها کافی است تا ناوچه های ایرانی به همان جایی بروند که در یک سناریوی اسرائیلی می باید بروند.
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
مرتضی ملک محمدی
۱۷.۲.۲۰۱۱
۱۷.۲.۲۰۱۱
گرایشات مختلف جمهوری خواهی بر این نظر توافق دارند که جریان جمهوری خواهی نیاز به بازسازی دارد. با توجه به فعالیت چند ساله جمهوری خواهان و بویژه اتحاد جمهوری خواهان ایران در خارج از کشور و با توجه به تحولات سیاسی هشت سال گذشته و در راس آنها پیدایش جنبش سبز ضرورت این باز سازی کاملاً آشکار می شود. آقای مهرداد مشایخی در این رابطه و با رویکردی انتقادی به پراتیک سیاسی و سازمانی اتحاد جمهوری خواهان برخی از جنبههای این مساله را در مقالهای با همین نام تشریح کردهاند .در این یاد داشت من همین رویکرد را در سطحی دیگر پی می گیرم.
جریان شکلگیری اتحاد جمهوری خواهان با استقبال بی سابقه ای از سوی طیف گسترده ای از فعالان و روشنفکران سیاسی روبرو شد. این استقبال از چند منبع نبرو میگرفت. اولاً اصلاح طلبی دولتی که از دوم خرداد پا به میدان نهاد بود در این مقطع با بنبست برنامهای روبرو شده بود و ضروت گسستی از برنامه اولیه آن احساس میشد, ثانیاً به علت همین بنبست برنامهای و سیاسی در طیف نیروهای وابسته به بدیل سلطنت و مشروطه خواهی حرکت محسوس و رو به اعتلایی آغاز گشته بود. و ثالثا طیف وسیع فعالین سیاسی که تجربه فعالیت در گروهای سیاسی دوران انقلاب را پشت سر نهادن بودند در این حرکت جدید چشم انداز های تازهای را می دیدند که بر چند اصل نو استوار بود. نخست, همزیستی پلورال گرایشات فکری در یک اتحادیه سیاسی, دوم آزادی کامل اعضا و انتخاب داوطلبانه در گرفتن مسولیت و تعیین سطح فعالیت, سوم, علنیت کامل و ساختار شیشه ای سازمان. غیرایدو لوژیک بودن و تأکید بر رئال پلویتیک نیز از جمله ارزشهای جدید این پراتیک جمهوری خواهان بود که جاذبه های آن را در میان این طیف بالاتر می برد.
تمامی این مشخصه های نو از همان ابتدا با معضلات و دو پهلویی هایی همراه بود, که موفقیت آن را با مشکل مواجه می کرد. نخستین مساله خود تأکید بر مفهوم جمهوری خواهی بود. اگر چه این مفهوم با برجسته کردن اصل جمهوریت در برابر دو نهاد و دو بدیل سنتی در فرهنگ سیاسی ایران یعنی (ولایت) مذهب و سلطنت, بدیل مدرن جمهوری خواهی را قرار میداد, اما این جمهوری خواهی با دو مشکل روبرو شد. اولاً نظام موجود علیرغم ولایت مداریش در شکل بیرونی و نمادینش معرف یک جمهوری است و به همین علت نفس جمهوری خواهی بدون اشاره به مصادیق حقیقی اش یعنی دموکراسی بخودی خود هویتی را بیان نمیکرد و ثالثاً نیروهای بسیاری در جنبش دموکراسی خواهی فعالیت میکردند که از دایره اتحاد جمهوری خواهان فقط بواسطه همین نام خارج می ماندند. به عبارت دیگر نام جمهوری خواهی بنحوی میان ما با آنها فاصله ایجاد می کرد.
مشابه همین پارادکس در سطح سازمانی یعنی ساختار پلورالیستی و آزادی فردی خودنمایی می کرد. این سبک کار و ساختار سازمانی اگر چه با شرایط واقعی نیروهای موجود و حال و هوای خارج از کشور و ویژگیهای روشنفکران غیرحزبی همخوانی داشت ولی از سوی دیگر این اسلوب کار نظم سازمانی و دیسیپلین جمعی را با دشواری روبرو میکرد. هر سازمان و گروه معطوف به اقدام سیاسی نمیتواند سطح معینی از نظم, سانترالیسم و فرایند تصمیم گیری فشرده و تبعیت افراد از مصوبات را رعایت نکند.
یک چنین معضلاتی در رابطه میان رال پلیتیک و اصول حزبی هم خودنمایی میکرد. کار حزبی بدون رال پلیتیک ممکن نیست. هیچ حزب سیاسی نمیتواند تنها با تکیه بر اصول و ارزشهایش در پهنه اجتماع حضور پیدا کند. ولی رال پلیتیگ تا آنجا قابل دفاع است که با ارزش های بنیادی حزب تناقض پیدا نکند. مثلاً اگر جمهوری یک ارزش است. و به معنای نفی هر نوع حکومت ولایی و ماورایی است. دیگر نمیتوان با توجیه رال پلیتیک و اقتضای سیاست و تاکتیک از نوعی ولایت فقیه دموکراتیک حمایت کرد. و مثلاً از ولی فقیه تقاضا نمود که ولی فقیه همه باشد نه یک جناح یا گروه خاص.
این مشخصات که بطور خاص در تجربه اتحاد جمهوری خواهان به عمل درآمد حکایت از یک گسست کامل از اصول و سنتهای احزاب کلاسیک بخصوص سنت احزاب چپ داشت. بدین شرح که بجای «سانترالیسم دموکراتیک» فرایند اجماع در اتخاذ تصمیم گیری ها مبنا قرار گرفت. به جای تبعیت فرد از جمع آزادی کامل انتخاب اعضا نشست, به جای داشتن تعبد و تبعیت از یک ایدوئولوژی, اصل توافق روی یک برنامه سیاسی استوار شد و سرانجام سازمان مخفی یا نیمه مخفی جای خود را به سازمان شیشهای و کاملاً علنی سپرد.
اتحاد جمهوری خواهان با فاصله گرفتن از اسلوب کار قدیم و تأکید بر سبک کار جدید اگر چه تجربیات مثبتی بدست آورد ولی به دلایلی در این جهت آنقدر پیش رفت که عملاً از آن سوی بام فرو افتاد. بنا براین امر بازسازی, تا آنجا که به سطح مسایل تشکیلاتی مربوط میشود. عبارت است از نقد انحرافات در این سبک کار و نه بازگشت به سنت و اسلوب کار قدیمی. اکنون مساله بر سر یافتن یک سنتز کارآمد است.
هر بازسازی در فعالیت سیاسی و سازمانی بدون نگاه کلان به پدیده جنبش سبز ممکن نیست. امروز ما با شرایط عینی و ذهنی تازهای روبرو هستیم. جنبش سبز بسیاری از عناصر سیاست جدید و قدیم, بسیاری از ارزش ها و شیوههای مبارزه کلاسیک و مدرن و بسیاری از نیروهای سیاسی قدیمی و جدید و جوان را در هم ترکیب کرده است. پیدایش جنبش های انتخاباتی و ترکیب آنها با جنبش خیابانی, که در تجربه جنبش سبز نمایان شد ترکیب های تازهای در سیاست آفرید که باید آنها را شناخت و در ترسیم یک استراتژی کارآمد و ساختمان یک جنبش و سازمان مدرن و کارا مورد استفاده قرار داد. مثلاً امروز اصلاح طلبان و طرفداران مبارزات انتخاباتی دیگر نمیتوانند به اصول و قواعد سیاست رادیکال و اشکال مبارزات خیابانی بیاعتنا باشند و آنها را رد بکنند. واقعیت این است که دریافت رادیکالها از ماهیت قدرت سیاسی, و گرایش ذاتی آن به تمرکز و انحصار واقعگرایانه است, و به همین ترتیب تأکید آنها بر اهمیت مبارزات خیابانی برای مهار قدرت کاملاً درست است, آنچه امروز در ممالک عربی و شمال آفریقا رخ میدهد همه در تائید چنین برداشت و سیاستی در برابر قدرت استبدادی است. متقابلا رادیکال ها هم نمیتوانند به اهمیت شعار های اصلاح طلبانه و مسالمت آمیز و فرایند های انتخابات بیاعتنا باشند. زیرا تجربه جنبش اصلاح طلبی و سپس جنبش سبز بخوبی نشان داد که بازسازی جنبش دموکراتیک ایران پس از سرکوب های شدید دهه شصت و هفتاد و فضای اختناقی دوران جنگ فقط از این راه ترمیم پذیر بود. سیاست رادیکال و طرح شعارهای انقلابی در آن دوران نه فقط راهی به سوی بازسازی جنبش نمی گشود, بلکه خود فشار مضاعفی بر جنبش تحمیل می کرد و بجای ایجاد وحدت در صفوف مبارزان آنها را متشتت میکرد. سیاست رادیکال از بازسازی جنبش ناتوان بود جنبش اما بیاعتنا به شعارهای انقلابی و خط مشی های رادیکال با استفاده هشیارانه از تضادهای درونی حکومت و بهره گیری از پراتیک انتخاباتی به تجدید قوای خود پرداخت. این تجربیات بار دیگر این حقیقت کهن را گوشزد میکند که یک حزب دموکراتیک هم به سیاست رادیکال و هم سیاست رفورمیستی احتیاج دارد.
جنبش سبز هر چه به جلو آمده عناصر رادیکال و دموکراتیک آن قویتر شده است. خصوصیت جنبشی خود دینامیسمی است که پیوسته برنامهها و خواستهای جنبش را ژرفا می بخشد. به همین علت در تعریف ماهیت این جنبش ها و همچنین تعیین موقعیت رهبری آنها نباید در سطح شعارها و پلاتفرم ها متوقف ماند و مرزبندی ها را بر عواملی بنیاد نهاد که ناپایدارند و هر لحظه در معرض دگرگونی قرار دارند. اکنون فرایند انسجام و تقویت جنبش از راه ترکیبات ظریفتر شعارهای رادیکال و اصلاح طلبانه ممکن می شود. و همه اینها نیز دستخوش تحولاتی پر شتاب اند. ما به دورانی قدم می نهیم که در هر ۲۴ ساعت ممکن است وضعیت تحول یابد و مسایل تازهای پیش روی جنبش قرار گیرد بنا براین باید برای روبرو شدن با این تحولات آمادگی داشت و برای اتخاد موضع و تغییر شعارها مهیا بود. در شرایط پیش رو دیگر نمیتوان با تصمیمات لاک پشتی و روندهای تصمیم گیری اجماعی به استقبال حوادث رفت و در فرایند مبارزه موثر واقع شد. حزب فعال و حاضر به یراق در شرایط کنونی به سخنگویانی نیاز دارد که در جا و بی درنگ موضع حزب را اعلام نمایند. تردیدی نیست که ما در خارج از کشور هستیم و نه در جبهه مقدم مبارزه. ولی پیوستگی های جدید میان داخل و خارج و و فروریختن دیوارها بدست تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی امر هماهنگی و همراهی بخشهای مختلف جنبش کیفیت و سرعت نوینی پیدا کرده است.
مواجه با تغییرات پرشتاب علاوه بر لزوم آنعطاف پذیری سیاسی, اهمیت شعارهای روشن سیاسی را دو چندان میکند. در سند اتحاد جمهوری خواهان از انواع شعارهای استراتژیک سخن به میان آمده, از تغییرات ساختاری, تغییر قانون اساسی, انتخابات آزاد, همهپرسی و مشابه آنها. اکنون باید روی شعارهای مشخصی ایستاد و به جنبش جهت و نگاه روشنی داد. حزب دموکراتیک باید با شعارهای روشنی شناخته شود. و باید بجای پریدن از این شعار به آن شعار خط مشخصی را تعقیب کرد. اهمیت شعارهای کلیدی از ضرورت های پیش برد امر ائتلاف هاست.
اتحاد جمهوری خواهان با وجود اینکه وحدت بزرگ نیروهای جمهوری خواه را هدف مقدم خود قرار داده بود آما در عمل از داشتن یک سیاست روشن اتحادها بی بهره ماند. نوسان سیاسی اتحاد میان اصلاح گرایی دولتی و سیاست مستقل دموکراتیک فعالیت آن را در این عرصه فلج کرد. بنابراین در شرایط کنونی وسیعترین رابطه سیاسی با طیف های مختلف نیروهای دموکراتیک یک امر ضروری است. ترسیم یک سیاست ائتلافی روشن و فعال از نیازهای امروز جنبش است.
رادیکالیسم پیشرونده جنبش سبز اصل ولایت فقیه را هدف گرفته است. شعارها با همان قواعد عینی مبارزه دوران شاه و بخاطر سماجت شخص ولی فقیه در راس قدرت متمرکز می شود. هر قدر نظام موجود در برابر خواست مردم ایستادگی بخرج دهد دامنه شعار مرگ بر دیکتاتوری و مرگ بر ولایت فقیه گستردهتر خواهد شد. و هر قدر نظام موجود در برابر رأی مردم بایستد شعار انتخابات آزاد با اقبال بیشتری روبرو خواهد شد. این شعارها درواقع به معنای پیروزی اصل جمهوری خواهی است. اصل حاکمیت مردم و نفی حکومت ماورایی و ولایی است. و بطریق اولی به معنای نفی تمام و کمال بدیل سلطنت هم هست, که پیش از این گه گاه از پشت تحولات سیاسی سرک میکشید. به همین علت اکنون دیگر ایجاد سازمان های با نام جمهوری خواهی با این هدف که بدیل سلطنت طلبی در سایه قرار گیرد فاقد توجیه سیاسی است. یعنی نباید روی نام گذاری اصرار ویژه ای داشت. اکنون این محتوای برنامه جمهوری خواهی است که بیش ار پیش اهمیت یافته است.
جنبش سبز جنبشی است رنگارنگ با پلاتفرم های مختلف که همه در حال شکلگیری و انسجام هستند. با این حال بطور کلی دو پلاتفرم سیاسی عمده در آن قابل تشخیص است. اول پلاتفرمی که خود را در چهار چوب جمهوری اسلامی محدود میکند, قانون اساسی آن را با نگاهی انتقاد میپذیرد, و بطور مشخص روی بخشهای مربوط به حقوق ملت تأکید میکند و در نهایت مدافع ولایت فقیه مشروطه باقی می ماند. این برنامه متعلق به اصلاح طلبان است. و پلاتفرم دوم, پلاتفرمی است که نظام موجود و قانون اساسی آن را مخالف اصل حاکمیت مردم و اصول دموکراسی و حکومت قانونی میداند و روی یک جمهوری دموکراتیک و سکولار یعنی نفی کامل اصل ولایت فقیه و جدایی نهاد دین از دولت تأکید میکند. این آن برنامهای است که اتحاد جمهو ری خواهان با آن کار خود را آغاز کرد. و بسیاری دیگر گروهای ملی و دموکراتیک که با نام های غیر از جمهوری خواهی مبارزه می کنند. این برنامه باید اساس اتحادهای جمهوری خواهان یا دیگر نیروهای دموکراتیک قرار گیرد و مجموعاً بلوک دموکراتیک درون جنبش سبز را نمایندگی کنند. این طیف نباید میان خود با جنبش سبز فاصله ایجاد کند. هر بازسازی واقعی جنبش دموکراتیک ایران از جمله بازسازی جمهوری خواهان درون همین جنبش سبز, سبز خواهد شد. نیروهای جوان, کادرهای فعال و توده وسیع مبارزین نسل جدید از درون همین جنبش است که وارد میدان سیاست ایران شدهاند. بنا براین جمهوری خواهان باید خود را در متن همین جنبش قرار دهند و با آن حرکت کنند. وجود رهبری اصلاح طلب و برنامه نیمه دموکراتیک آن نباید به توجیهی برای فاصله گیری ما تبدیل شود. زیرا ما در شرایطی هستیم که اصل جنبش همه چیز است, وزن و اهمیتی بیشتر از برنامه دارد و کاملاً ممکن و ضروری است که نیروهای برنامه دموکراسی خواهی و جمهوری تمامعیار بلوک خود را در همین جنبش تشکیل دهند تا زمینه بسط برنامه آنها مهیاتر شود.
بنابراین روند بازسازی اتحاد جمهوری خواهان باید در پیوند با دیگر نیروهای دموکراتیک و در متن بررسی نیازهای امروز جنبش سبز مورد توجه قرار گیرد. بدیهی است که اتحاد جمهوری خواهان میتواند در درون خود با یک سلسله اصلاحات سبک کار و برنامه فعالیت خود را بهبود بخشد. این را شاید بتوان سطح نخست و برنامه حداقل بازسازی بشمار آورد. اما اگر بخواهیم این بازسازی را در افق وسیع تری قرار بدهیم و پروژه نخست اتحاد جمهوری خواهان را در پرتو تحولات تازه از نوع بی آغازیم, یعنی بخواهیم در جهت رفع آن کمبود استراتژیک و حلقه مفقوده جنبش دموکراسی یعنی ایجاد یک بلوک نیرومند دموکراتیک و سکولار بکوشیم, اجبارا باید نقطه شروع را بر جنبش سبز و فعالین جوان و گروها و محافلی که خود را متعلق به این جنبش میدانند قرار دهیم. در این صورت بازسازی معنای واقعی تری بخود میگیرد و از سطح ترمیم یا حتا تغییر عمده همین اجتماع های کوچک و گروهای پراکنده بسی فراتر می رود.
جریان شکلگیری اتحاد جمهوری خواهان با استقبال بی سابقه ای از سوی طیف گسترده ای از فعالان و روشنفکران سیاسی روبرو شد. این استقبال از چند منبع نبرو میگرفت. اولاً اصلاح طلبی دولتی که از دوم خرداد پا به میدان نهاد بود در این مقطع با بنبست برنامهای روبرو شده بود و ضروت گسستی از برنامه اولیه آن احساس میشد, ثانیاً به علت همین بنبست برنامهای و سیاسی در طیف نیروهای وابسته به بدیل سلطنت و مشروطه خواهی حرکت محسوس و رو به اعتلایی آغاز گشته بود. و ثالثا طیف وسیع فعالین سیاسی که تجربه فعالیت در گروهای سیاسی دوران انقلاب را پشت سر نهادن بودند در این حرکت جدید چشم انداز های تازهای را می دیدند که بر چند اصل نو استوار بود. نخست, همزیستی پلورال گرایشات فکری در یک اتحادیه سیاسی, دوم آزادی کامل اعضا و انتخاب داوطلبانه در گرفتن مسولیت و تعیین سطح فعالیت, سوم, علنیت کامل و ساختار شیشه ای سازمان. غیرایدو لوژیک بودن و تأکید بر رئال پلویتیک نیز از جمله ارزشهای جدید این پراتیک جمهوری خواهان بود که جاذبه های آن را در میان این طیف بالاتر می برد.
تمامی این مشخصه های نو از همان ابتدا با معضلات و دو پهلویی هایی همراه بود, که موفقیت آن را با مشکل مواجه می کرد. نخستین مساله خود تأکید بر مفهوم جمهوری خواهی بود. اگر چه این مفهوم با برجسته کردن اصل جمهوریت در برابر دو نهاد و دو بدیل سنتی در فرهنگ سیاسی ایران یعنی (ولایت) مذهب و سلطنت, بدیل مدرن جمهوری خواهی را قرار میداد, اما این جمهوری خواهی با دو مشکل روبرو شد. اولاً نظام موجود علیرغم ولایت مداریش در شکل بیرونی و نمادینش معرف یک جمهوری است و به همین علت نفس جمهوری خواهی بدون اشاره به مصادیق حقیقی اش یعنی دموکراسی بخودی خود هویتی را بیان نمیکرد و ثالثاً نیروهای بسیاری در جنبش دموکراسی خواهی فعالیت میکردند که از دایره اتحاد جمهوری خواهان فقط بواسطه همین نام خارج می ماندند. به عبارت دیگر نام جمهوری خواهی بنحوی میان ما با آنها فاصله ایجاد می کرد.
مشابه همین پارادکس در سطح سازمانی یعنی ساختار پلورالیستی و آزادی فردی خودنمایی می کرد. این سبک کار و ساختار سازمانی اگر چه با شرایط واقعی نیروهای موجود و حال و هوای خارج از کشور و ویژگیهای روشنفکران غیرحزبی همخوانی داشت ولی از سوی دیگر این اسلوب کار نظم سازمانی و دیسیپلین جمعی را با دشواری روبرو میکرد. هر سازمان و گروه معطوف به اقدام سیاسی نمیتواند سطح معینی از نظم, سانترالیسم و فرایند تصمیم گیری فشرده و تبعیت افراد از مصوبات را رعایت نکند.
یک چنین معضلاتی در رابطه میان رال پلیتیک و اصول حزبی هم خودنمایی میکرد. کار حزبی بدون رال پلیتیک ممکن نیست. هیچ حزب سیاسی نمیتواند تنها با تکیه بر اصول و ارزشهایش در پهنه اجتماع حضور پیدا کند. ولی رال پلیتیگ تا آنجا قابل دفاع است که با ارزش های بنیادی حزب تناقض پیدا نکند. مثلاً اگر جمهوری یک ارزش است. و به معنای نفی هر نوع حکومت ولایی و ماورایی است. دیگر نمیتوان با توجیه رال پلیتیک و اقتضای سیاست و تاکتیک از نوعی ولایت فقیه دموکراتیک حمایت کرد. و مثلاً از ولی فقیه تقاضا نمود که ولی فقیه همه باشد نه یک جناح یا گروه خاص.
این مشخصات که بطور خاص در تجربه اتحاد جمهوری خواهان به عمل درآمد حکایت از یک گسست کامل از اصول و سنتهای احزاب کلاسیک بخصوص سنت احزاب چپ داشت. بدین شرح که بجای «سانترالیسم دموکراتیک» فرایند اجماع در اتخاذ تصمیم گیری ها مبنا قرار گرفت. به جای تبعیت فرد از جمع آزادی کامل انتخاب اعضا نشست, به جای داشتن تعبد و تبعیت از یک ایدوئولوژی, اصل توافق روی یک برنامه سیاسی استوار شد و سرانجام سازمان مخفی یا نیمه مخفی جای خود را به سازمان شیشهای و کاملاً علنی سپرد.
اتحاد جمهوری خواهان با فاصله گرفتن از اسلوب کار قدیم و تأکید بر سبک کار جدید اگر چه تجربیات مثبتی بدست آورد ولی به دلایلی در این جهت آنقدر پیش رفت که عملاً از آن سوی بام فرو افتاد. بنا براین امر بازسازی, تا آنجا که به سطح مسایل تشکیلاتی مربوط میشود. عبارت است از نقد انحرافات در این سبک کار و نه بازگشت به سنت و اسلوب کار قدیمی. اکنون مساله بر سر یافتن یک سنتز کارآمد است.
هر بازسازی در فعالیت سیاسی و سازمانی بدون نگاه کلان به پدیده جنبش سبز ممکن نیست. امروز ما با شرایط عینی و ذهنی تازهای روبرو هستیم. جنبش سبز بسیاری از عناصر سیاست جدید و قدیم, بسیاری از ارزش ها و شیوههای مبارزه کلاسیک و مدرن و بسیاری از نیروهای سیاسی قدیمی و جدید و جوان را در هم ترکیب کرده است. پیدایش جنبش های انتخاباتی و ترکیب آنها با جنبش خیابانی, که در تجربه جنبش سبز نمایان شد ترکیب های تازهای در سیاست آفرید که باید آنها را شناخت و در ترسیم یک استراتژی کارآمد و ساختمان یک جنبش و سازمان مدرن و کارا مورد استفاده قرار داد. مثلاً امروز اصلاح طلبان و طرفداران مبارزات انتخاباتی دیگر نمیتوانند به اصول و قواعد سیاست رادیکال و اشکال مبارزات خیابانی بیاعتنا باشند و آنها را رد بکنند. واقعیت این است که دریافت رادیکالها از ماهیت قدرت سیاسی, و گرایش ذاتی آن به تمرکز و انحصار واقعگرایانه است, و به همین ترتیب تأکید آنها بر اهمیت مبارزات خیابانی برای مهار قدرت کاملاً درست است, آنچه امروز در ممالک عربی و شمال آفریقا رخ میدهد همه در تائید چنین برداشت و سیاستی در برابر قدرت استبدادی است. متقابلا رادیکال ها هم نمیتوانند به اهمیت شعار های اصلاح طلبانه و مسالمت آمیز و فرایند های انتخابات بیاعتنا باشند. زیرا تجربه جنبش اصلاح طلبی و سپس جنبش سبز بخوبی نشان داد که بازسازی جنبش دموکراتیک ایران پس از سرکوب های شدید دهه شصت و هفتاد و فضای اختناقی دوران جنگ فقط از این راه ترمیم پذیر بود. سیاست رادیکال و طرح شعارهای انقلابی در آن دوران نه فقط راهی به سوی بازسازی جنبش نمی گشود, بلکه خود فشار مضاعفی بر جنبش تحمیل می کرد و بجای ایجاد وحدت در صفوف مبارزان آنها را متشتت میکرد. سیاست رادیکال از بازسازی جنبش ناتوان بود جنبش اما بیاعتنا به شعارهای انقلابی و خط مشی های رادیکال با استفاده هشیارانه از تضادهای درونی حکومت و بهره گیری از پراتیک انتخاباتی به تجدید قوای خود پرداخت. این تجربیات بار دیگر این حقیقت کهن را گوشزد میکند که یک حزب دموکراتیک هم به سیاست رادیکال و هم سیاست رفورمیستی احتیاج دارد.
جنبش سبز هر چه به جلو آمده عناصر رادیکال و دموکراتیک آن قویتر شده است. خصوصیت جنبشی خود دینامیسمی است که پیوسته برنامهها و خواستهای جنبش را ژرفا می بخشد. به همین علت در تعریف ماهیت این جنبش ها و همچنین تعیین موقعیت رهبری آنها نباید در سطح شعارها و پلاتفرم ها متوقف ماند و مرزبندی ها را بر عواملی بنیاد نهاد که ناپایدارند و هر لحظه در معرض دگرگونی قرار دارند. اکنون فرایند انسجام و تقویت جنبش از راه ترکیبات ظریفتر شعارهای رادیکال و اصلاح طلبانه ممکن می شود. و همه اینها نیز دستخوش تحولاتی پر شتاب اند. ما به دورانی قدم می نهیم که در هر ۲۴ ساعت ممکن است وضعیت تحول یابد و مسایل تازهای پیش روی جنبش قرار گیرد بنا براین باید برای روبرو شدن با این تحولات آمادگی داشت و برای اتخاد موضع و تغییر شعارها مهیا بود. در شرایط پیش رو دیگر نمیتوان با تصمیمات لاک پشتی و روندهای تصمیم گیری اجماعی به استقبال حوادث رفت و در فرایند مبارزه موثر واقع شد. حزب فعال و حاضر به یراق در شرایط کنونی به سخنگویانی نیاز دارد که در جا و بی درنگ موضع حزب را اعلام نمایند. تردیدی نیست که ما در خارج از کشور هستیم و نه در جبهه مقدم مبارزه. ولی پیوستگی های جدید میان داخل و خارج و و فروریختن دیوارها بدست تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی امر هماهنگی و همراهی بخشهای مختلف جنبش کیفیت و سرعت نوینی پیدا کرده است.
مواجه با تغییرات پرشتاب علاوه بر لزوم آنعطاف پذیری سیاسی, اهمیت شعارهای روشن سیاسی را دو چندان میکند. در سند اتحاد جمهوری خواهان از انواع شعارهای استراتژیک سخن به میان آمده, از تغییرات ساختاری, تغییر قانون اساسی, انتخابات آزاد, همهپرسی و مشابه آنها. اکنون باید روی شعارهای مشخصی ایستاد و به جنبش جهت و نگاه روشنی داد. حزب دموکراتیک باید با شعارهای روشنی شناخته شود. و باید بجای پریدن از این شعار به آن شعار خط مشخصی را تعقیب کرد. اهمیت شعارهای کلیدی از ضرورت های پیش برد امر ائتلاف هاست.
اتحاد جمهوری خواهان با وجود اینکه وحدت بزرگ نیروهای جمهوری خواه را هدف مقدم خود قرار داده بود آما در عمل از داشتن یک سیاست روشن اتحادها بی بهره ماند. نوسان سیاسی اتحاد میان اصلاح گرایی دولتی و سیاست مستقل دموکراتیک فعالیت آن را در این عرصه فلج کرد. بنابراین در شرایط کنونی وسیعترین رابطه سیاسی با طیف های مختلف نیروهای دموکراتیک یک امر ضروری است. ترسیم یک سیاست ائتلافی روشن و فعال از نیازهای امروز جنبش است.
رادیکالیسم پیشرونده جنبش سبز اصل ولایت فقیه را هدف گرفته است. شعارها با همان قواعد عینی مبارزه دوران شاه و بخاطر سماجت شخص ولی فقیه در راس قدرت متمرکز می شود. هر قدر نظام موجود در برابر خواست مردم ایستادگی بخرج دهد دامنه شعار مرگ بر دیکتاتوری و مرگ بر ولایت فقیه گستردهتر خواهد شد. و هر قدر نظام موجود در برابر رأی مردم بایستد شعار انتخابات آزاد با اقبال بیشتری روبرو خواهد شد. این شعارها درواقع به معنای پیروزی اصل جمهوری خواهی است. اصل حاکمیت مردم و نفی حکومت ماورایی و ولایی است. و بطریق اولی به معنای نفی تمام و کمال بدیل سلطنت هم هست, که پیش از این گه گاه از پشت تحولات سیاسی سرک میکشید. به همین علت اکنون دیگر ایجاد سازمان های با نام جمهوری خواهی با این هدف که بدیل سلطنت طلبی در سایه قرار گیرد فاقد توجیه سیاسی است. یعنی نباید روی نام گذاری اصرار ویژه ای داشت. اکنون این محتوای برنامه جمهوری خواهی است که بیش ار پیش اهمیت یافته است.
جنبش سبز جنبشی است رنگارنگ با پلاتفرم های مختلف که همه در حال شکلگیری و انسجام هستند. با این حال بطور کلی دو پلاتفرم سیاسی عمده در آن قابل تشخیص است. اول پلاتفرمی که خود را در چهار چوب جمهوری اسلامی محدود میکند, قانون اساسی آن را با نگاهی انتقاد میپذیرد, و بطور مشخص روی بخشهای مربوط به حقوق ملت تأکید میکند و در نهایت مدافع ولایت فقیه مشروطه باقی می ماند. این برنامه متعلق به اصلاح طلبان است. و پلاتفرم دوم, پلاتفرمی است که نظام موجود و قانون اساسی آن را مخالف اصل حاکمیت مردم و اصول دموکراسی و حکومت قانونی میداند و روی یک جمهوری دموکراتیک و سکولار یعنی نفی کامل اصل ولایت فقیه و جدایی نهاد دین از دولت تأکید میکند. این آن برنامهای است که اتحاد جمهو ری خواهان با آن کار خود را آغاز کرد. و بسیاری دیگر گروهای ملی و دموکراتیک که با نام های غیر از جمهوری خواهی مبارزه می کنند. این برنامه باید اساس اتحادهای جمهوری خواهان یا دیگر نیروهای دموکراتیک قرار گیرد و مجموعاً بلوک دموکراتیک درون جنبش سبز را نمایندگی کنند. این طیف نباید میان خود با جنبش سبز فاصله ایجاد کند. هر بازسازی واقعی جنبش دموکراتیک ایران از جمله بازسازی جمهوری خواهان درون همین جنبش سبز, سبز خواهد شد. نیروهای جوان, کادرهای فعال و توده وسیع مبارزین نسل جدید از درون همین جنبش است که وارد میدان سیاست ایران شدهاند. بنا براین جمهوری خواهان باید خود را در متن همین جنبش قرار دهند و با آن حرکت کنند. وجود رهبری اصلاح طلب و برنامه نیمه دموکراتیک آن نباید به توجیهی برای فاصله گیری ما تبدیل شود. زیرا ما در شرایطی هستیم که اصل جنبش همه چیز است, وزن و اهمیتی بیشتر از برنامه دارد و کاملاً ممکن و ضروری است که نیروهای برنامه دموکراسی خواهی و جمهوری تمامعیار بلوک خود را در همین جنبش تشکیل دهند تا زمینه بسط برنامه آنها مهیاتر شود.
بنابراین روند بازسازی اتحاد جمهوری خواهان باید در پیوند با دیگر نیروهای دموکراتیک و در متن بررسی نیازهای امروز جنبش سبز مورد توجه قرار گیرد. بدیهی است که اتحاد جمهوری خواهان میتواند در درون خود با یک سلسله اصلاحات سبک کار و برنامه فعالیت خود را بهبود بخشد. این را شاید بتوان سطح نخست و برنامه حداقل بازسازی بشمار آورد. اما اگر بخواهیم این بازسازی را در افق وسیع تری قرار بدهیم و پروژه نخست اتحاد جمهوری خواهان را در پرتو تحولات تازه از نوع بی آغازیم, یعنی بخواهیم در جهت رفع آن کمبود استراتژیک و حلقه مفقوده جنبش دموکراسی یعنی ایجاد یک بلوک نیرومند دموکراتیک و سکولار بکوشیم, اجبارا باید نقطه شروع را بر جنبش سبز و فعالین جوان و گروها و محافلی که خود را متعلق به این جنبش میدانند قرار دهیم. در این صورت بازسازی معنای واقعی تری بخود میگیرد و از سطح ترمیم یا حتا تغییر عمده همین اجتماع های کوچک و گروهای پراکنده بسی فراتر می رود.
موسوی و کروبی در زندان حشمتیه
دستور از بیت رسید
اتفاقی که ماه ها بود همه انتظارش را می کشیدند بالاخره عصر روز دوشنبه 9 اسفند 1389 رخ داد. سایت کلمه (وبسایت منعکس کننده مواضع میرحسین موسوی) در این ساعات از زندانی شدن میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسران آنها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی در زندان حشمتیه تهران خبر داد.
کلمه این خبر را به نقل از "منابع موثق" خود منتشر کرد و افزود: "بازداشت و انتقال آنها به زندان قطعی اما زمان دقیق انتقال آنها همچنان مبهم است."
میرحسین موسوی و زهرا رهنورد همراه با مهدی کروبی وفاطمه کروبی از روز 25 بهمن، همزمان با برگزاری تظاهرات اعتراضی حامیان جنبش سبز در تهران و برخی از دیگر شهرهای ایران، توسط ماموران امنیتی جمهوری اسلامی در حصر خانگی قرار گرفتند. حصری که روز به روز بر محدودیت های آن افزوده شد تا اینکه در روزهای اخیر دیگر هیچ خبری از این افراد حتی در نزد نزدیکان و اعضای خانواده آنها وجود نداشت.
همزمان گزارش های تایید نشده متعددی نیز از انتقال رهبران جنبش سبز و همسرانشان به خانه های امن یا محل های نامعلوم دیگری منتشر می شد اما تا قبل از آنکه سایت های کلمه و سحام نیوز خبر زندانی شدن آنها در زندان حشمتیه تهران را منتشر کنند، هیچکدام این اخبار تایید نشده بود.
زندان حشمتیه تهران، زندانی در حد فاصل مرکز تا شرق تهران و در اطراف اتوبان تازه تاسیس صیاد شیرازی است. این زندان ظاهرا به ارتش جمهوری اسلامی تعلق دارد و از آن برای زندانی کردن مقامات نظامی و امنیتی استفاده می شود.
این اتفاق درست در روزی افتاد که غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضائیه و دادستان کل کشور نخستین مقام رسمی شد که از "برداشتن قدم های بعدی بنابر اقتضائات" خبر داد.
به گفته او "درخصوص سران فتنه پس از اتمام حجت ها و انذارها در قدم اول ارتباطات آنها اعم از رفت وآمد و ارتباطات تلفني و غير تلفني آنان محدود شده و اكنون آنها در محدوديت به سر مي برند."
محسنی اژه ای افزود که: "دستگيري و محاكمه آنها انجام خواهد شد."
ناآرامی و تشنج در تهران
انتشار خبر دستگیری رهبران جنبش سبز در شرایطی صورت گرفت که حامیان آنها خود را برای شرکت در راهپیمایی اعتراضی علیه حصر خانگی موسوی، کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی آماده می ساختند. این مسئله باعث شد که اعتراضات مردمی در تهران از یک شب زودتر آغاز شود.
شب گذشته نقاط متعدد پایتخت شاهد سردادن شعارهای الله اکبر، مرگ بر دیکتاتور و شعارهای دیگری در حمایت از میرحسین موسوی و مهدی کروبی و اعلام آمادگی برای آزادسازی آنها بود. شاهدان عینی حجم و گستردگی شعارهای دیشب تهران را در یک سال گذشته "بی سابقه" عنوان می کنند.
مهدی خزعلی، از فعالان سیاسی درباره شرایط دیشب تهران در وبسایت خود نوشت: "الان که این سطور را می نگارم ۲۰ دقیقه است که صدای تکبیر قطع نمی شود. شاید بیش از یک سال است که علی رغم فراخوان به تکبیر شامگاهی- در نزدیکی منزل ما کسی تکبیر نمی گفت اما امشب شور و هیجان تکبیر مثل تیرماه پارسال بود. نمی دانم اینها که می گویند جنبش مرده است، از مرده هم که صدایی در نمی آید، این الله اکبرها ز چیست! این فریادها ز کیست؟"
او افزود که: "شاید مردگان سر از قبر درآورده و تکبیر می گویند. مردگان را بر بام چکار. اما راست می گویند، این مردم مرده اند، اگر مرده نبودند که اوضاعشان این نبود. کفنشان را - ببخشید شهیدشان را - می دزدند و باتومی هم حوالت می دهند تا مردم بگویند صد رحمت به کفن دزد اولی!"
برخی منابع خبری و سایت های نزدیک به جنبش سبز هم از بروز برخی ناآرامی ها در مناطق مرکزی تهران مانند میدان ونک و میدان ولیعصر خبر دادند. گزارش ها از تهران و برخی دیگر از شهرهای ایران حاکی از جو متشنج آنها هستند.
به دنبال انتشار این خبر همچنین تعدادی از مشاوران و نزدیکان میرحسین موسوی و مهدی کروبی در مصاحبه های متعددی از مردم دعوت کردند تا با حضور گسترده در راهپیمایی سه شنبه 10 اسفند، اعتراض خود را نسبت به این مسئله اعلام کنند.
مسئول: خامنه ای
در همین حال سایت کلمه، مرجع صدور دستور حصر رهبران جنبش سبز را "بیت رهبری" عنوان کرد. به گزارش این سایت، "عوامل اصلی حصر" اگر "رسماً" از رهبری دستور نگرفته باشند، "قطعاً ریشهای در بیت رهبری دارند."
این سایت تاکید کرد که: "تنها جایی که میتواند فرمان آتش را به این همه افراد صادر کند، بیت رهبری است."
کلمه نوشت که: "بدنه آگاه جنبش به صرافت پی برده است که دستور حصر از کجا آمده است."
این گزارش با اشاره به سخنان پیشین رئیس قوه قضائیه مبنی بر اینکه "در برخورد با رهبران معترض فقط از رهبری سفارش می گیرد" افزود: "جدای از اینکه بنابر اخبار رسیده دستور حصر از رهبری و یا بیت رسیده است پاسخ این پرسش همچنان مبهم است که آیا جزئیات حصر از قبیل قطع هر گونه تماس تلفنی با خانوده ها و فرزندان و بی خبری مطلق و نیز اقدام برای زندان خانگی بدون هیچ گونه محاکمه و دادگاه نیز با نظر رهبری صورت گرفته است یا نه؟"
سایت کلمه در پایان با اشاره به اینکه "کسی که باد بکارد طوفان درو می کند"، هشدار داد که "مسوول پیامدهای رادیکال شدن افکار عمومی دقیقا همین شیوه عمل آقایان است."
مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی هم به بی بی سی فارسی گفت که دستگیری آقایان موسوی و کروبی، بعد از کسب تکلیف صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه از آیت الله خامنه ای انجام شده است.
به گفته او، صادق لاریجانی در مورد تبعات دستگیری میرحسین موسوی و مهدی کروبی تردید داشته، اما آیت الله خامنه ای به او گفته است جمع بندی انجام شده در دفتر رهبری نشان داده که این اقدام، مساله ای ایجاد نخواهد کرد.
تکذیب حکومتی، تایید خانوادگی
در همین حال و در واکنش به انتشار خبر دستگیری رهبران جنبش سبز و انتقال آنها به زندان حشمتیه، خبرگزاری فارس و تابناک این خبر را تکذیب کردند.
خبرگزاری فارس، نزدیک به نیروهای نظامی ـ امنیتی به نقل از یک "مقام قضایی" و سایت تابناک نزدیک به محسن رضایی هم از قول یک "مقام امنیتی" خبر دستگیری موسوی و کروبی را تکذیب کردند و مدعی شدند انتشار این خبر "رذالت" و با هدف "فضاسازي و شيطنت براي دستيابي به اهداف پلید اربابان" رسانه های منتشر کننده صورت گرفته است.
اما تکذیب این خبر واکنش فوری فرزندان موسوی و کروبی را به دنبال داشت که در گفت و گو با سایت های کلمه و سحام، تایید کردند که والدینشان دستگیر و زندانی شده اند.
فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به کلمه گفتند که: "ما تکذیب خبر بازداشت و انتقال آنها را به زندان حشمتیه که توسط برخی سایتهای دولتی در واکنشی شتابزده به این خبر پخش شد، به شدت رد می کنیم."
آنها افزودند:"تنها هنگامی عدم صحت خبر بازداشت پدر و مادر مان برای ما مشخص و قابل باور خواهد شد که فورا آنها را در خانه پدری خود و بدون تهدید یا حضور نیروهای امنیتی یا نظامی در صحت و سلامت کامل فیزیکی و روحی همانگونه که تا پیش از ناپدید شدن بوده اند، دیدار کنیم."
خانواده کروبی نیز در گفت و گو با سایت سحام، رفتار حکومت را یک "گروگانگیری و آدم ربایی حکومتی" عنوان و مهدی کروبی و میرحسین موسوی به همراه فاطمه کروبی و زهرا رهنورد را "زندانی سیاسی دربند حکومت" خواندند.
روز گذشته همچنین فرزندان رهبران جنبش سبز با انتشار نامه ای خطاب به مراجع تقلید، خواستار واکنش آنها نسبت به حصر والدینشان و تذکر آنها به "سردمداران حکومت" شدند.
پیش از انتشار خبر زندانی شدن رهبران جنبش سبز هم مجمع روحانیون مبارز به ریاست سید محمد خاتمی در بیانیه ای با اعتراض شدید به حصر موسوی و کروبی، خواستار "پایان دادن هرچه سریعتر" این حصر شده بود.
در گزارش جلسه شورای مرکزی این تشکل روحانی اصلاح طلب آمده است که: "در این جلسه از ایجاد محدودیت شدید و حصر برای برادران بزرگوار حجت الاسلام و المسلمین آقای کروبی و جناب آقای مهندس موسوی که منشأ خدمات فراوان به انقلاب و ایران و مورد تأیید امام و مردم بوده اند و همواره وفاداری خود را به اصل نظام و منافع کشورشان نشان داده اند و اعمال انواع تضییقات علیه بستگان به ویژه همسران فداکار و بزرگوارشان اظهار تأسف گردید و نیز بر این نکته تأکید گردید که فشارها و محدودیت های فزاینده علیه نیروهای دلبسته به امام و انقلاب بدون تردید قبل از هر چیز به زیان نظام و کشور و به نفع قدرتها و نیروهای فاسدی است که جز به نابودی اصل انقلاب و نظام و اسلام به چیز دیگری نمی اندیشند."
واکنش های بین المللی
جامعه جهانی و تعدادی از مقامات ارشد دولت ها نیز در ساعات اولیه انتشار خبر دستگیری میرحسین موسوی و مهدی کروبی همراه با همسرانشان، به موضع گیری پرداختند.
در یکی از این واکنش ها، گیدو وستروله وزیر خارجه آلمان از علی اکبر صالحی همتای ایرانی خود خواست تا سلامت دو رهبر مخالفان ایران را تضمین کند.
پس از انتشار گزارشهایی درباره انتقال میرحسین موسوی و مهدی کروبی به زندان، آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان هم از این اقدام انتقاد کرد و وزارت امور خارجه آلمان نیز کاردار سفارت جمهوری اسلامی را فراخواند.
به گزارش خبرگزاری آلمان، دولت آلمان روز دوشنبه نسبت به انتشار گزارشهایی درباره انتقال میرحسین موسوی و مهدی کروبی به زندان ابراز نگرانی کرده و آنگلا مرکل، صدر اعظم این کشور نیز تاکید کرده این گونه اقدامها که با هدف ارعاب صورت گرفته مغایر حقوق بشر و حقوق شهروندی است.
از سوی دیگر اشتفن زایبرت، سخنگوی دولت آلمان نیز از مقامهای جمهوری اسلامی خواسته است، بیدرنگ محل نگهداری میرحسین موسوی و مهدی کروبی را به اعضای خانواده آنها اطلاع دهند.
به گزارش رویترز، جی کارنی، از سخنگویان کاخ سفید نیز دستگیری رهبران مخالفان را"غیرقابل پذیرش" خوانده و خواستار آزادی آنها شده است.
پیشتر، هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا، در آستانه فراخوان مخالفان برای تظاهرات 10 اسفند در مرکز تهران، از جمهوری اسلامی خواسته بود به "ارعاب سازمان یافته مخالفان" پایان دهد.
این واکنش های اولیه بین المللی در شرایطی صورت می گیرد که هواداران جنبش سبز شب گذشته و بامداد امروز، شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک، بالاترین، توییتر و فرندفید را مملو از فراخوان های خود برای شرکت در راهپیمایی امروز سه شنبه در تهران و دیگر شهرها کرده اند.
ده ها هزار نفر از کاربران این شبکه ها و وبلاگ نویسان با انعکاس و انتشار اخبار مربوط به دستگیری رهبران جنبش سبز، خواستار هماهنگی و واکنش سریع نسبت به این مسئله شدند.
خانواده های زندانیان و جان باختگان:
سکوت کنیم بدتر می شود
اخبار زندانیان سیاسی تحت تاثیر خبر بازداشت میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان قرار گرفته؛تاجایی که خانواده های زندانیان و حتی جان باختگان یک سال گذشته ترجیح می دهند در مورد بازداشت رهبران جنبش سبز سخن بگویند و با این تاکید که آنان را تنها نخواهند گذاشت.
در تماس با خانواده های تعدادی از زندانیان سیاسی، آخرین وضعیت آنها را جویا شدیم، اما خانواده های این زندانیان سیاسی به روز گفتند: به میرحسین موسوی و مهدی کروبی بپردازید؛ از آنها بنویسید که به زندانیان سیاسی پیوستند.
همسر یکی از فعالان سیاسی زندانی به روزمی گوید: من چگونه از وضعیت همسرم بگویم؟ نگران او هستم اما حداقل او زندان است و میدانم کجاست اما از شیخ خبری نیست، مهندس کجاست؟ روزهای سرنوشت است لطفا اطلاع رسانی کنید، از مردم بخواهید همراهی کنند و رهبران جنبش سبز را تنها نگذارند.
او می افزاید: روزنامه ای نیست، صدا و سیما در اختیار آقایان است، تنها سایت ها مانده. باور کنید خیلی از مردم هنوز نمیدانند میرحسین و شیخ بازداشت شده اند. بنویسید. هر طور شده اطلاع رسانی کنید تا همه بدانند و همراهی کنند.
به او می گویم درباره مهندس و شیخ اطلاع رسانی میکنیم اما شما هم از وضعیت همسرتان بگویید. پاسخ میدهد: یارای گفتنم نیست؛ همیشه گفته ام، باز هم خواهم گفت اما الان از کسانی بنویسید که این مدت با ما و در کنار ما بودند، به خانه هایمان آمدند و قوت قلب دادند و اکنون خود در زندانند.
مادر یک فعال دانشجویی زندانی نیز می گوید: هم آقای کروبی و هم آقای موسوی ما را تنها نگذاشتند. پسرم بیش از یکسال است که زندان است؛ آنها می آمدندو دلگرمی می دادند. خانم رهنورد آمد پای دردهایمان نشست و از ایستادگی گفت؛ از اینکه به پسر من افتخار میکند و.... حال من چگونه از پسرم بگویم وقتی شرمنده دختران و پسران این بزرگواران هستم که حتی برای ابراز همدردی هم توان رفتنم به خانه هایشان نیست.
همسر یک روزنامه نگار زندانی نیز به روز می گوید: همسرم همچنان در همان شرایط است؛ به دختران آقای موسوی زنگ بزنید، به پسران آقای کروبی زنگ بزنید، حال آنها را جویا شوید. اکنون تنها امید ما به شما است که هر طور که می توانید اطلاع رسانی کنید. اینجا خفقان است. اینجا خیلی ها بی خبرند.
همزمان خواهر یکی از جانباختگان اعتراضات سال گذشته در تماس با روز از وضعیت میرحسین موسوی و مهدی کروبی می پرسد و می گوید: این خبرهای بازداشت و انتقال به حشمتیه تا چه اندازه صحت دارد؟
به او می گوییم وب سایت کلمه و وب سایت سحام نیوز این خبرها را منتشر کرده اند و هیچ مقام رسمی واکنشی نشان نداده است. در میان گریه می گوید: بااین امید تماس گرفتم که بگویید خبر دروغ است و صحت ندارد... لطفا آدرس خانواده هایشان را به ما بدهید، آدرس دختران آقای موسوی و خانم رهنورد را، آدرس فرزندان آقای کروبی را بدهید باید به دیدنشان برویم؛ باید به آنها بگوییم که در کنارشان هستیم.
خواهر جانباخته اعتراضات مردمی سال گذشته می افزاید: برادرمن معترض بود؛ او خونش را برای آزادی سرزمینش داد، یک عمر داغ در دل ماست اما نخواهیم گذاشت خونش هدر برود. باور کنید این مدت همیشه مادرم که هم پیر است و هم مریض، مدام التماس میکرد «جایی نروید حرفی نزنید چون من طاقت دردی دیگر را ندارم» اما اکنون از من آدرس خانواده های آقای موسوی و آقای کروبی را میخواهد. ما یادمان نمی رود در اوج فشارها و دردها آنها آمدند و گفتند که نمی گذارند خون فرزندان ما هدر برود؛ گفتند حرمت خون فرزندان ما را دارند و...
او می گوید: خسته شده ایم از این همه فشار و تهدید، سر خاک عزیزانمان نمی توانیم برویم، وقتی می رویم پر از مامور است و مدام تذکر میدهند که سریع اینجا را ترک کنید و... شکایت هایمان را مسکوت گذاشته اند و.... هر روز هم عزیزی دیگر را می کشند و زندان می برند. شما نمیدانید روز 25 بهمن من چه کشیدم و چه صحنه هایی دیدم؛ انگار که برادرم را صدبار دیگر کشتند.
او سپس توضیح میدهد که روز 25 بهمن هنگامی که از سر کار برمی گشته در متروی آزادی، سمت تیمور و شادمان«از توی مترو بیرون آمدم. اینقدر مامور در خیابان بود که قابل تصور نیست. بیشتر ساختمان های اداری تعطیل بودند و چراغ هایشان خاموش بود. دلم میخواست می توانستم از هجوم این همه مامور فیلم بگیرم اما نمی شد. رفتم بالای پل هوایی که به سمت دیگرخیابان بروم. روی پل جوانی را دیدم که افتاده، زن و مردی سعی داشتند به او کمک کنند. ناله میکرد و تنها می گفت :وای وای همه را زدند وای وای همه را بردند. برادرم در ذهنم زنده شد؛ انگار برادرم بود که افتاده بود و ناله میکرد. جلو رفتم. کمک کردیم بلندش کردیم. کمرش راست نمی شد. نمیدانم چه اتفاقی برایش افتاده بود تا آمدیم از پله های پل عابر او را پایین بیاوریم، یک لباس شخصی که کاپشن مشکی پوشیده بود و ماسکی بر صورت داشت پایین پله ها دستش را به حالت بدی بلند کرد و گفت :آهان گرفتیمت. سریع به آن جوان دستبند زد. تا گفتم این حالش خوب نیست گفت تو برو کنار. گفتم شما که می بینید چه به روزش آمده؛ این کمرش راست نمی شود. اما مرا کنار زد و چند لباس شخصی دیگر آمدند و او را بردند و من ماندم و زن و مردی که قصد داشتیم به او کمک کنیم.
خواهر جانباخته اعتراضات مردمی سال گذشته می افزاید: کاش این جوان زنده بیرون بیاید؛ له شده بود کاش شماره ای از او می گرفتم کاش اسمش را می پرسیدم در آن وضعیت اصلا حواسم نبود. نباید می گذاشتم او را با آن وضعیت می بردند اما کاری هم از من ساخته نبود. از آن روز مدام به خودم می پیچم من عذاب کشیده ام داغ دیده ام و این صحنه ها و این اتفاقات خیلی روی ما تاثیر دارد. باید به این اتفاقات پایان داد. باید به داد جوانان و دختران و پسران کشورمان برسیم و.... ما را تهدید می کنند که به اعضای دیگر خانوادهدهآُیب واهند زد اگر سک نکنیم اما دیگر بس است باور کنید از تهدید و فشار خسته ایم. حال هم که آقای موسوی و آقای کروبی و همسرانشان را گرفته اند. اگر باز سکوت کنیم وضعیت بدتر از این هم خواهد شد.
در تماس با خانواده های تعدادی از زندانیان سیاسی، آخرین وضعیت آنها را جویا شدیم، اما خانواده های این زندانیان سیاسی به روز گفتند: به میرحسین موسوی و مهدی کروبی بپردازید؛ از آنها بنویسید که به زندانیان سیاسی پیوستند.
همسر یکی از فعالان سیاسی زندانی به روزمی گوید: من چگونه از وضعیت همسرم بگویم؟ نگران او هستم اما حداقل او زندان است و میدانم کجاست اما از شیخ خبری نیست، مهندس کجاست؟ روزهای سرنوشت است لطفا اطلاع رسانی کنید، از مردم بخواهید همراهی کنند و رهبران جنبش سبز را تنها نگذارند.
او می افزاید: روزنامه ای نیست، صدا و سیما در اختیار آقایان است، تنها سایت ها مانده. باور کنید خیلی از مردم هنوز نمیدانند میرحسین و شیخ بازداشت شده اند. بنویسید. هر طور شده اطلاع رسانی کنید تا همه بدانند و همراهی کنند.
به او می گویم درباره مهندس و شیخ اطلاع رسانی میکنیم اما شما هم از وضعیت همسرتان بگویید. پاسخ میدهد: یارای گفتنم نیست؛ همیشه گفته ام، باز هم خواهم گفت اما الان از کسانی بنویسید که این مدت با ما و در کنار ما بودند، به خانه هایمان آمدند و قوت قلب دادند و اکنون خود در زندانند.
مادر یک فعال دانشجویی زندانی نیز می گوید: هم آقای کروبی و هم آقای موسوی ما را تنها نگذاشتند. پسرم بیش از یکسال است که زندان است؛ آنها می آمدندو دلگرمی می دادند. خانم رهنورد آمد پای دردهایمان نشست و از ایستادگی گفت؛ از اینکه به پسر من افتخار میکند و.... حال من چگونه از پسرم بگویم وقتی شرمنده دختران و پسران این بزرگواران هستم که حتی برای ابراز همدردی هم توان رفتنم به خانه هایشان نیست.
همسر یک روزنامه نگار زندانی نیز به روز می گوید: همسرم همچنان در همان شرایط است؛ به دختران آقای موسوی زنگ بزنید، به پسران آقای کروبی زنگ بزنید، حال آنها را جویا شوید. اکنون تنها امید ما به شما است که هر طور که می توانید اطلاع رسانی کنید. اینجا خفقان است. اینجا خیلی ها بی خبرند.
همزمان خواهر یکی از جانباختگان اعتراضات سال گذشته در تماس با روز از وضعیت میرحسین موسوی و مهدی کروبی می پرسد و می گوید: این خبرهای بازداشت و انتقال به حشمتیه تا چه اندازه صحت دارد؟
به او می گوییم وب سایت کلمه و وب سایت سحام نیوز این خبرها را منتشر کرده اند و هیچ مقام رسمی واکنشی نشان نداده است. در میان گریه می گوید: بااین امید تماس گرفتم که بگویید خبر دروغ است و صحت ندارد... لطفا آدرس خانواده هایشان را به ما بدهید، آدرس دختران آقای موسوی و خانم رهنورد را، آدرس فرزندان آقای کروبی را بدهید باید به دیدنشان برویم؛ باید به آنها بگوییم که در کنارشان هستیم.
خواهر جانباخته اعتراضات مردمی سال گذشته می افزاید: برادرمن معترض بود؛ او خونش را برای آزادی سرزمینش داد، یک عمر داغ در دل ماست اما نخواهیم گذاشت خونش هدر برود. باور کنید این مدت همیشه مادرم که هم پیر است و هم مریض، مدام التماس میکرد «جایی نروید حرفی نزنید چون من طاقت دردی دیگر را ندارم» اما اکنون از من آدرس خانواده های آقای موسوی و آقای کروبی را میخواهد. ما یادمان نمی رود در اوج فشارها و دردها آنها آمدند و گفتند که نمی گذارند خون فرزندان ما هدر برود؛ گفتند حرمت خون فرزندان ما را دارند و...
او می گوید: خسته شده ایم از این همه فشار و تهدید، سر خاک عزیزانمان نمی توانیم برویم، وقتی می رویم پر از مامور است و مدام تذکر میدهند که سریع اینجا را ترک کنید و... شکایت هایمان را مسکوت گذاشته اند و.... هر روز هم عزیزی دیگر را می کشند و زندان می برند. شما نمیدانید روز 25 بهمن من چه کشیدم و چه صحنه هایی دیدم؛ انگار که برادرم را صدبار دیگر کشتند.
او سپس توضیح میدهد که روز 25 بهمن هنگامی که از سر کار برمی گشته در متروی آزادی، سمت تیمور و شادمان«از توی مترو بیرون آمدم. اینقدر مامور در خیابان بود که قابل تصور نیست. بیشتر ساختمان های اداری تعطیل بودند و چراغ هایشان خاموش بود. دلم میخواست می توانستم از هجوم این همه مامور فیلم بگیرم اما نمی شد. رفتم بالای پل هوایی که به سمت دیگرخیابان بروم. روی پل جوانی را دیدم که افتاده، زن و مردی سعی داشتند به او کمک کنند. ناله میکرد و تنها می گفت :وای وای همه را زدند وای وای همه را بردند. برادرم در ذهنم زنده شد؛ انگار برادرم بود که افتاده بود و ناله میکرد. جلو رفتم. کمک کردیم بلندش کردیم. کمرش راست نمی شد. نمیدانم چه اتفاقی برایش افتاده بود تا آمدیم از پله های پل عابر او را پایین بیاوریم، یک لباس شخصی که کاپشن مشکی پوشیده بود و ماسکی بر صورت داشت پایین پله ها دستش را به حالت بدی بلند کرد و گفت :آهان گرفتیمت. سریع به آن جوان دستبند زد. تا گفتم این حالش خوب نیست گفت تو برو کنار. گفتم شما که می بینید چه به روزش آمده؛ این کمرش راست نمی شود. اما مرا کنار زد و چند لباس شخصی دیگر آمدند و او را بردند و من ماندم و زن و مردی که قصد داشتیم به او کمک کنیم.
خواهر جانباخته اعتراضات مردمی سال گذشته می افزاید: کاش این جوان زنده بیرون بیاید؛ له شده بود کاش شماره ای از او می گرفتم کاش اسمش را می پرسیدم در آن وضعیت اصلا حواسم نبود. نباید می گذاشتم او را با آن وضعیت می بردند اما کاری هم از من ساخته نبود. از آن روز مدام به خودم می پیچم من عذاب کشیده ام داغ دیده ام و این صحنه ها و این اتفاقات خیلی روی ما تاثیر دارد. باید به این اتفاقات پایان داد. باید به داد جوانان و دختران و پسران کشورمان برسیم و.... ما را تهدید می کنند که به اعضای دیگر خانوادهدهآُیب واهند زد اگر سک نکنیم اما دیگر بس است باور کنید از تهدید و فشار خسته ایم. حال هم که آقای موسوی و آقای کروبی و همسرانشان را گرفته اند. اگر باز سکوت کنیم وضعیت بدتر از این هم خواهد شد.
وقت دل به دریا زدن است
در زندگی لحظه هایی هست که عقل جا می ماند، اما باید رفت. زمان به اینجا که می رسد، تجربه به کار نمی آید. تا عقل، نفس زنان برسد، فرصت ها مثل ابر گذشته است.
انگار زمان و زمین می ایستد و نگاهمان می کند، پای رفتن ندارد عقربه ها. تصمیم باید گرفت. برای امروز و سالهای نیامده، برای آنها که بعدِ ما می آیند. برای زمستان و بهار، برای البرز و زاگرس، برای تبریز و شیراز، برایِ دل.
اسمش را می شود گذاشت، لحظه های آدم بودن، وقتِ اثبات آدم بودن. چشمها باید مکثی کند. اندازه همه آنچه دیده است و خیس اشک و تبسمی، وقتِ دل به دریا زدن است.
زمان و زمانه ما به لحظه های ضربان رسیده است.
گفتند چراغهای خانه خاموش است. معلوم نیست، شیخِ با صفای شهرما و میرِ با مرامِ دیار ما کجا رفته اند، چه قدر بغض و حسِ نمناک دارند، آنها که رفتند و چراغهای خاموش را دیدند و با دست خالی خبر، برگشتند. خانه ها هیچ وقت این قدر سوت و کور نبوده اند.
از خانه و کوچه بگذریم و به لحظه های درنگ برسیم، شیخ و میرِ ما، دو سال پیش، از این لحظه گذشتند. در شب تار دروغ که نژادِ نیرنگ بر آمد و سایه انداخت بر کوه و دشت و ماه. شیخ باید تصمیم می گرفت، باید انتخاب می کرد، با لهجه ای صریح باید می گفت این همه راه عمر را برای چه آمده، تا پیری و سپیدی.
باید اعلام می کرد آنچه در ساختنش سهیم بوده، آنچه جوانی را بر هر خشت اش گذاشته، چه بیراه و کژ از آب در آمده است.
وقت "نه " گفتن بود. از بیت و سپاه تطمیع و تهدید می رسید، دعوت به سکوت و ادامه زندگی آسوده و آرام، قدر دیدن و شاید بر صدر هم نشستن.
شیخ ما، "دل" را انتخاب کرد، دلِ خونین، زندان و بازگشت به روزگار وصل و اصل، پیرانه سر جوان شد و چراغ خانه را خاموش کرد و رفت، مرد پای به هفت خان گذاشت.
میر ما، جنگ که تمام شد، با دنیا صلح کرد و به گوشه ای نشست، نه مال و مقامی خواست و نه حسدی داشت بر همشهری که تکیه بر تخت زده بود و حکم می راند. فراغتی بود و دستی به رنگ. در تنهایی دلخواسته ای می رفت به سُرمه ای آسمان خیال که هزار پرنده داشت و از این آبی خاکستری واقعیت می پرید. دیگران بودند و این قبیله سرگردان می رفت افتان و خیزان. میرِ ما، فریدون وار سر به صحرا زده بود اما چه باید می کرد که ضحاک آمد و پرده بر انداخت.
بازگشت میرحسین، همان لحظه تصمیم بود، مصمم آمد. حتی "سید" را به نوازش کنار زد که این کار او بود و بس. گفت که کارد به استخوان رسیده، بوم را رها کرد و رنگ آورد و سبز شد. بیست سال نبود و نا گاه رقصی چنین میانه میدان.
میر مهربان و شیخ با صفای ما، هر جا که هستند، از لحظه های ایمانیِ تصمیم، گذشته اند. ایمان اگر به زبان بود که سالهاست گفته اند و در این کهن سالگی باید به عمل ایمان می آزمودند. گفتند و رفتند. چراغهای خاموش خانه، روشنی ایمان است که بصیرت می خواهد دیدنش.
ایمان آن چیزی است که تا دل به دریا نزنی نمی توان یافت، قمار عاشقانه است و باختن به امیدی دور. این روزها ایمان ما محک می خورد، به خوبی به زیبایی به خدایی که در این نزدیکی است.
چراغ خانه را روشن باید کرد، میر حسین و کروبی عزیز به گردنه پیروزی رسیده اند و از سایه روشن های جاده هراز گذشته اند. دریا در پیش است. باید راند و رفت و چراغ ایمان بر افروخت، راهی نیست، شیخ و میر رسیده اند و ما نیز می رسیم.
امتیازات برای خودی ها
نظارت ویژه بر روحانیون رقیب
روز یک شنبه خبرگزاری های رسمی از جمله خبرگزاری ایسنا خبر دادند مجلس شورای اسلامی جلسه ای "غیرعلنی و غیر رسمی" برای رفع ایرادات شورای نگهبان در مورد "طرح رسيدگی به دارايی مسئولان و کارگزاران نظام" تشکیل داده و در آن"اعضای مجلس خبرگان را از شمول طرح رسيدگی به دارايی مسئولان و کارگزاران نظام" خارج کرده است.
براساس این طرح که از سال 87 در دستور مجلس قرار گرفته و پیشتر به تصویب مجلس رسیده بود، قرار بود مقام های مختلف حکومتی از جمله منصوبان آیت الله خامنه ای در نیروهای نظامی و انتظامی و دانشگاه فهرست دارایی های خود و اعضای خانواده شان را پیش و پس از تصدی پست های مختلف اعلام کنند. اما شورای نگهبان ضمن مخالفت با بخش هایی از این مصوبه آن را برای تامین نظرات خود باردیگر به مجلس بازگرداند. حاصل این رفت و آمد این بود که نمایندگان"اعضای مجلس خبرگان" و "فقهای شورای نگهبان"را از شمول قانون ارائه و اعلام فهرست دارایی هایشان،خارج کنند.
مجلس همچنین 10 مورد از 27 گروه مقامات کشوری را از ماده 4 مصوبه "رسيدگی به دارايیها مقامات و مسئولان و کارگزاران نظام" حذف کرد و به این ترتیب"دايره تعداد مقامات و مسئولانی که موظفند صورت دارايیهای خود، همسر و فرزندان تحت تکلف شان قبل و بعد از خدمت به رئيس قوه قضائيه اعلام کنند از ۲۷ مورد به ۱۷ مورد کاهش یافت."
به این ترتیب"اعضای مجلس خبرگان"،" اعضای شورای موقت رهبری" و تقریبا تمام"روسای نهادها و حوزههای نمايندگی ولی فقيه و روسای عقيدتی سياسی در دانشگاهها و نيروهای نظامی و انتظامی" که همگی از منصوبان آیت الله خامنه ای هستند از رسیدگی به دارایی های خود و خانواده هایشان معاف شده اند.
در عین حال "سرپرستان وزارتخانه ها،مشاورين روسای سران قوه و مشاوران و معاونان آن ها، و مشاوران وزرا" هم از "اعلام دارايی های خود و اعضای خانواده هايشان" معاف شده اند.
کمیسیون محرمانه نظارت بر مراجع تقلید
همزمان با دادن این امتیازات ویژه ،پنج شنبه گذشته در قم محمد یزدی، روحانی حامی محمود احمدی نژاد که با حکم آیت الله خامنه ای ریاست شورای مدیریت حوزه علمیه قم را بر عهده دارد،طی اظهاراتی از "تشکیل کمیسیون محرمانه نظارت بر رساله های مراجع تقلید"خبر داد.
بنابر سنت رایج در حوزه ها، روحانیان مجتهد و بلندپایه به دلخواه خود فتواهای شان را در قالب "رساله" منتشر می کنند و مقبولیت و پذیرش آن ها به عنوان "مرجع تقلید" از سوی مردم و مقلدین صورت می گیرد.
اما محمد یزدی روز پنج شنبه و در اجلاس جامعه مدرسین،تشکل روحانیان نزدیک به جناح حاکم گفت که: "از دو سال پیش کمیسیونی به منظور نظارت بر رسالهها تشکیل شده و فعالیت این کمیسیون به صورت محرمانه انجام میشود."
وی همچنین گفت به طور رسمی از سانسور و جلوگیری از انتشار رساله های برخی از مراجع تقلید خبر داد و گفت: "تاکنون جلوی تعداد قابل توجهی از رسالهها گرفته شده است". او حتی ادعا کرد که به نظر "کمیسیون محرمانه نظارت بر رساله های مراجع تقلید،رساله برخی از مراجع تقلید از نظر شرعی درست نبود چاپ شود."
محمد یزدی در عین حال اعلام کرد که وزارت ارشاد اسلامی در دولت محمود احمدی نژاد طی هماهنگی های به عمل امده از سوی کمیسیون محرمانه نظارت بر رساله های مراجع تقلید، اجازه انتشار رساله به مراجع تقلید را بدون کسب اجازه از این کمیسیون صادر نمی کند.
رئیس شورای مدیریت حوزه علمیه قم تاکید کرد که: "در گذشته مسئله چاپ رساله از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیگیری میشد اما در حال حاضراین وزارتخانه برای صدور اجازه چاپ رساله ها،نظر کمیسیون محرمانه نظارت بر رسالهها را اخذ میکند."
این برخوردها واکنش های منفی روحانیون بلندپایه را برانگیخته است؛در همین راستاروز پنج شنبه در اجلاس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،ناصر مکارم شیرازی مرجع تقلید نزدیک به جناح حاکم نیز زبان به انتقاد گشود و گفت: "درست است که دولت و حکومت ما اسلامی و مقدس است، اما به هیچ عنوان نباید حوزه به دولت و حکومت وابسته باشد."
آیت الله مکارم شیرازی خطاب به روحانیان تاکید کرد: "هوشیار باشیم، چرا که ممکن است کسانی بخواهند به طرق مختلف برای حوزههای علمیه و روحانیت وابستگی ایجاد کنند."
هفته گذشته آیت الله محمدعلی گرامی، از شاگردان آیت الله خمینی هم که کمتر در عرصه های سیاسی فعالیت کرده به شدت ازتلاش جناح حاکم برای وابسته کردن مراجع تقلید و حوزه ها انتقاد کرد.
سایت جماران که تحت نظر موسسه تنظیم و نشر آثار آیت الله خمینی فعالیت می کند از هشدار محمدعلی گرامی نسبت به وابستگی حوزه های علمیه به حکومت گزارش داد و از قول وی نوشت: "اگر استقلال حوزه از بین برود و حوزه وابسته شود، همیشه که شرایط این نیست که یک نفر روحانی در راس کشور باشد یک وقت شرایط طور دیگری میشود که آن وقت روحانیت هم استقلالش از بین رفته است."
محمدعلی گرامی همچنین گفته که "عواقب خارج کردن کارها از دست مراجع تقلید" برای روحانیان خطرناک است و تاکید کرده که: "آینده خطر دارد همیشه شرایط مثل الان نیست، اگر کارها از دست مراجع گرفته شود ممکن است بعدها شرایط دیگری پیش بیاید."
پیشتر مراجع تقلیدی چون آیت الله یوسف صانعی و بیات زنجانی که در شمار مراجع نوگرا قرار دارند و حتی مراجعی چون آیت الله موسوی اردبیلی،آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله وحید خراسانی نیز انتقادات مشابهی را به تلاش حکومتی برای وابسته کردن حوزه ها و مراجع تقلید مطرح کرده اند.
"ما دشمنان مشترکی داریم"
در جلسه احمدینژاد با سفیر قذافی چه گذشت؟
"امروز دشمنان مشترکی در برابر ایران و لیبی قرار دارند و نمی خواهند هیچ یک از کشورهای ما قوی و مقتدر باشند."
این سخنان را محمود احمدی نژاد بیان کرده است. روز پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 و خبرگزاری های رسمی ایران و سایت رسمی ریاست جمهوری هم آن را منتشر کرده اند. آن روز هنگامی بود که تنها دو هفته از اعلام پیروزی احمدی نژاد در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ایران می گذشت.
مخاطب سخنان آن روز احمدی نژاد البته مردم لیبی نبودند. او این نکته را به سعد مجبر، سفیر دولت لیبی در تهران بیان کرد؛ هنگامی که برای تقدیم استوارنامه خود به دفتر کار رئیس جمهوری اسلامی آمده بود.
احمدی نژاد در اظهارات کوتاهش در آن دیدار، سخنان دیگری هم درباره لزوم همکاری و اتحاد با حکومت سرهنگ معمر قذافی، عنوان کرد: "امروز زمان آن است که با تقویت بیش از پیش همکاری ها جبهه مقتدری در برابر دشمنان خود تشکیل دهیم و از این به بعد باید با ادبیات و موضع بالاتری با دشمنان برخورد کنیم."
او همچنین از "اراده دو کشور" برای "توسعه روابط برادرانه تا حداکثر ممکن" خبر داد و افزود: "ایران و لیبی در دوره تغییرات بزرگ درجهان باید همه توان خود را برای تقویت و اثرگذاری برمناسبات جهانی به کار گیرند."
احمدی نژاد به سفیر لیبی گفت که: "بدون تردید تقویت روابط دو جانبه و منطقه ای به نفع دو ملت، دنیای اسلام و کل منطقه خواهد بود. همکاری و مناسبات برادرانه ما همواره به نفع دو ملت و منطقه بوده است."
سعد مجبر هم سخنان دوستانه رئیس جمهور در آن جلسه را بی پاسخ نگذاشت. او ابتدا از طرف حکومت لیبی، "انتخاب و اعتماد مجدد ملت ایران" به احمدی نژاد را تبریک گفت.
سفیر حکومت معمر قذافی در تهران، رای مردم به احمدی نژاد را مانند "بمب اتم" عنوان کرد: "آمریکا و حامیانش تاکنون از وجود بمب اتم در ایران می ترسیدند اما با حضور 85 درصدی مردم در روز 22 خرداد، بمب اتمی واقعی را دیدند به همین خاطر زلزله ای در زیر پای آنها به وجود آمده است."
او نیز مانند احمدی نژاد در پایان سخنان کوتاهش "گسترش و تعمیق روابط دو جانبه و منطقه ای" با ایران در "عرصه های مختلف" رامورد تاکید قرار داد.
یک پیروزی، دو تبریک
این جلسه گرم میان احمدی نژاد و سفیر لیبی در تهران پس از آن برگزار شد که معمر قذافی، رهبر کشور لیبی که این روزها معترضان لیبیایی را با هواپیماهای نظامی و هلی کوپترهای جنگنده قتل عام می کند، تنها مقام خارجی شد که هم اعلام پیروزی احمدی نژاد در انتخابات گذشته ریاست جمهوری را به او تبریک گفت و هم آغاز به کار دولت دوم او را در پیام جداگانه دیگری گرامی داشت.
قذافی در پیام گرم و صمیمانه خود به احمدی نژاد به مناسبت تحلیف او به مقام ریاست جمهوری، آرزو کرده بود که احمدی نژاد بتواند كشور ایران را به "بهترین وجه رهبری كرده" و "تمامی نیروها را در راستای تحقق طرحهای پیشتازانه" خود بسیج نماید.
او همچنین ابراز اطمینان کرده بود که انتخاب مجدد احمدی نژاد "فرصت تحقق مسایل مورد اشاره" را فراهم می آورد.
قذافی در ادامه تاکید کرده بود که این مسئله "روابط برادرانه و زمینه های مشورت و همكاری بین دو كشور ایران و لیبی را در همه مقاطع و كلیه سطوح و در جهت تحقق آرزوهای مشترك و در راستای خدمت به منافع دو ملت دوست و تمامی امت اسلام و نقش آفرینی آنان در برپایی جهانی سرشار از عدالت ، صلح ، پیشرفت و كرامت و عزت برای همه كشورها و تمامی ملت ها گسترش خواهد داد."
اعتراضات مشابه، دشمنان مشترک
سرهنگ معمر قذافی، دیکتاتوری که 40 سال است بر کشور لیبی حکومت می کند در شرایطی چنین پیام های گرمی را به احمدی نژاد فرستاد که ایران در آتش اعتراضات به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری می سوخت؛ اعتراضاتی که به کشته شدن ده ها معترض و زخمی و بازداشت شدن هزاران تن از مردم ایران منجر گردید.
اما اکنون که دولت معمر قذافی در لیبی با شرایط بحرانی روبروست و هر لحظه احتمال فروپاشی آن وجود دارد، محمود احمدی نژاد تمام روابط گرم و صمیمانه خود با قذافی و پیام دوستی و اتحادش با او را فراموش کرده است.
احمدی نژاد حالا این پرسش را از رهبران لیبی دارد که "چگونه کسی پیدا میشود که مردم خود را بکشد و بر سرشان بمب بریزد؟" و این کارها را "بسیار زشت" می داند.
او همچنین به حکومت لیبی و دیگر حکومت های منطقه "توصیه اکید" می کند که: "اجازه دهند ملتها بتوانند حرف خودشان را بزنند، آنها باید تابع خواست ملت های خود باشند اگر مدعی حاکمیت بر مردمشان هستند، چرا مردم خود را به رگبار مسلسل و گلولهباران تانک میبندند؟ آنها بایداجازه دهند ملتها اراده خود را اعمال کنند و حق حاکمیت ملی و برخورداری ازکرامت را برای مردم خود قائل باشند و با مردم خود همراهی کنند."
احمدینژاد همچنین می گوید: "آنها نباید در برابر خواست ملتها مقاومت کنند، بیداری در جهان اتفاق میافتد واینها گوشههایی از این بیداری است، البته مسائلی هم هست، فعلا نمیخواهم درباره آن صحبت کنم ما منتظر تحول بزرگ هستیم که همه فریبکاریها از ریشه کنده شود. از همه مسوولان کشورها در منطقه میخواهیم که با مردم خود همراهی کنند؛ چرا باید طوری رفتار کنند که مردم به آنها فشار بیاورند و خواهان اصلاح شوند اگر در خدمت مردم باشید و به آنها احترام بگذارید و به خواستههایشان توجه کنیم دیگر طوری نمیشود که مردم قیام کنند."
رئیس دولت یک سال و نیم پس از آنکه دشمنان خود و حکومت لیبی را "دشمنان مشترک" خواند به آنها می گوید: "رفتاری که در لیبی اتفاق افتاد خیلی بد بود و امیدوارم بتوانند جبران کنند و به خواسته مردم خود تن دهند."
این سخنان را محمود احمدی نژاد بیان کرده است. روز پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 و خبرگزاری های رسمی ایران و سایت رسمی ریاست جمهوری هم آن را منتشر کرده اند. آن روز هنگامی بود که تنها دو هفته از اعلام پیروزی احمدی نژاد در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ایران می گذشت.
مخاطب سخنان آن روز احمدی نژاد البته مردم لیبی نبودند. او این نکته را به سعد مجبر، سفیر دولت لیبی در تهران بیان کرد؛ هنگامی که برای تقدیم استوارنامه خود به دفتر کار رئیس جمهوری اسلامی آمده بود.
احمدی نژاد در اظهارات کوتاهش در آن دیدار، سخنان دیگری هم درباره لزوم همکاری و اتحاد با حکومت سرهنگ معمر قذافی، عنوان کرد: "امروز زمان آن است که با تقویت بیش از پیش همکاری ها جبهه مقتدری در برابر دشمنان خود تشکیل دهیم و از این به بعد باید با ادبیات و موضع بالاتری با دشمنان برخورد کنیم."
او همچنین از "اراده دو کشور" برای "توسعه روابط برادرانه تا حداکثر ممکن" خبر داد و افزود: "ایران و لیبی در دوره تغییرات بزرگ درجهان باید همه توان خود را برای تقویت و اثرگذاری برمناسبات جهانی به کار گیرند."
احمدی نژاد به سفیر لیبی گفت که: "بدون تردید تقویت روابط دو جانبه و منطقه ای به نفع دو ملت، دنیای اسلام و کل منطقه خواهد بود. همکاری و مناسبات برادرانه ما همواره به نفع دو ملت و منطقه بوده است."
سعد مجبر هم سخنان دوستانه رئیس جمهور در آن جلسه را بی پاسخ نگذاشت. او ابتدا از طرف حکومت لیبی، "انتخاب و اعتماد مجدد ملت ایران" به احمدی نژاد را تبریک گفت.
سفیر حکومت معمر قذافی در تهران، رای مردم به احمدی نژاد را مانند "بمب اتم" عنوان کرد: "آمریکا و حامیانش تاکنون از وجود بمب اتم در ایران می ترسیدند اما با حضور 85 درصدی مردم در روز 22 خرداد، بمب اتمی واقعی را دیدند به همین خاطر زلزله ای در زیر پای آنها به وجود آمده است."
او نیز مانند احمدی نژاد در پایان سخنان کوتاهش "گسترش و تعمیق روابط دو جانبه و منطقه ای" با ایران در "عرصه های مختلف" رامورد تاکید قرار داد.
یک پیروزی، دو تبریک
این جلسه گرم میان احمدی نژاد و سفیر لیبی در تهران پس از آن برگزار شد که معمر قذافی، رهبر کشور لیبی که این روزها معترضان لیبیایی را با هواپیماهای نظامی و هلی کوپترهای جنگنده قتل عام می کند، تنها مقام خارجی شد که هم اعلام پیروزی احمدی نژاد در انتخابات گذشته ریاست جمهوری را به او تبریک گفت و هم آغاز به کار دولت دوم او را در پیام جداگانه دیگری گرامی داشت.
قذافی در پیام گرم و صمیمانه خود به احمدی نژاد به مناسبت تحلیف او به مقام ریاست جمهوری، آرزو کرده بود که احمدی نژاد بتواند كشور ایران را به "بهترین وجه رهبری كرده" و "تمامی نیروها را در راستای تحقق طرحهای پیشتازانه" خود بسیج نماید.
او همچنین ابراز اطمینان کرده بود که انتخاب مجدد احمدی نژاد "فرصت تحقق مسایل مورد اشاره" را فراهم می آورد.
قذافی در ادامه تاکید کرده بود که این مسئله "روابط برادرانه و زمینه های مشورت و همكاری بین دو كشور ایران و لیبی را در همه مقاطع و كلیه سطوح و در جهت تحقق آرزوهای مشترك و در راستای خدمت به منافع دو ملت دوست و تمامی امت اسلام و نقش آفرینی آنان در برپایی جهانی سرشار از عدالت ، صلح ، پیشرفت و كرامت و عزت برای همه كشورها و تمامی ملت ها گسترش خواهد داد."
اعتراضات مشابه، دشمنان مشترک
سرهنگ معمر قذافی، دیکتاتوری که 40 سال است بر کشور لیبی حکومت می کند در شرایطی چنین پیام های گرمی را به احمدی نژاد فرستاد که ایران در آتش اعتراضات به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری می سوخت؛ اعتراضاتی که به کشته شدن ده ها معترض و زخمی و بازداشت شدن هزاران تن از مردم ایران منجر گردید.
اما اکنون که دولت معمر قذافی در لیبی با شرایط بحرانی روبروست و هر لحظه احتمال فروپاشی آن وجود دارد، محمود احمدی نژاد تمام روابط گرم و صمیمانه خود با قذافی و پیام دوستی و اتحادش با او را فراموش کرده است.
احمدی نژاد حالا این پرسش را از رهبران لیبی دارد که "چگونه کسی پیدا میشود که مردم خود را بکشد و بر سرشان بمب بریزد؟" و این کارها را "بسیار زشت" می داند.
او همچنین به حکومت لیبی و دیگر حکومت های منطقه "توصیه اکید" می کند که: "اجازه دهند ملتها بتوانند حرف خودشان را بزنند، آنها باید تابع خواست ملت های خود باشند اگر مدعی حاکمیت بر مردمشان هستند، چرا مردم خود را به رگبار مسلسل و گلولهباران تانک میبندند؟ آنها بایداجازه دهند ملتها اراده خود را اعمال کنند و حق حاکمیت ملی و برخورداری ازکرامت را برای مردم خود قائل باشند و با مردم خود همراهی کنند."
احمدینژاد همچنین می گوید: "آنها نباید در برابر خواست ملتها مقاومت کنند، بیداری در جهان اتفاق میافتد واینها گوشههایی از این بیداری است، البته مسائلی هم هست، فعلا نمیخواهم درباره آن صحبت کنم ما منتظر تحول بزرگ هستیم که همه فریبکاریها از ریشه کنده شود. از همه مسوولان کشورها در منطقه میخواهیم که با مردم خود همراهی کنند؛ چرا باید طوری رفتار کنند که مردم به آنها فشار بیاورند و خواهان اصلاح شوند اگر در خدمت مردم باشید و به آنها احترام بگذارید و به خواستههایشان توجه کنیم دیگر طوری نمیشود که مردم قیام کنند."
رئیس دولت یک سال و نیم پس از آنکه دشمنان خود و حکومت لیبی را "دشمنان مشترک" خواند به آنها می گوید: "رفتاری که در لیبی اتفاق افتاد خیلی بد بود و امیدوارم بتوانند جبران کنند و به خواسته مردم خود تن دهند."
تایید بیش از 40 اعدام در زندان اهواز
دندان را در دهان ها خرد کنید
درحالی که از ابتدای سال جاری احکامی مانند اعدام و قطع اعضای بدن از سوی دستگاه قضایی با افزایش کم سابقه ای در نقاط مختلف کشور اجرا می شود و تنها در دی و بهمن ماه سال جاری نزدیک به 130 نفر در زندانهای کشور به دار آویخته شده اند، دادستان شهر اهواز با تایید اعدام بیش 40 نفر در زندان های این شهر طی 7 ماه گذشته همچنین اعلام کرد که: "اجراي احکام همچنان ادامه دارد و در صورت موافقت رييس قوه قضاييه اين احکام به صورت علني اجرا ميشوند."
فرهاد افشارنیا، دادستان عمومی و انقلاب اهواز در همایشی مشترک با نیروی انتظامی تحت عنوان "راهکارهای مبارزه با سرقت" گفت: "استفاده از قرارهاي تامين سنگينتر و مجازاتهاي «حد» به جاي تعزير و لغو مزايايي مانند مرخصي، راي باز و آزادي مشروط براي زندانيان مرتبط با جرايم سرقت، از برنامههاي آينده اين دادسرا است."
این مقام قضایی استان خوزستان با بیان اینکه "افرادی که به رغم اعمال مجازات متنبه نمی شوند هدف دستگاه قضایی هستند" همچنین اضافه کرد: "پيشگيري از وقوع سرقت به معناي خفه کردن آن در نطفه است و امنيت اين شهرستان چه بخواهيم و چه نخواهيم پاي ما نوشته شده است و اگر براي رضاي خداوند گام برداريم، مشمول رحمت او ميشويم. "
وي همچنین از "علني شدن اجرای مجازات شلاق" در این استان خبر داد و گفت: "درصدد هستيم تا ساير زندانيان مرتبط با جرم سرقت نيز در محل اجراي حکم حضور داشته باشند. سارقان مسلح نيز از اين پس در شهر گردانده ميشوند."
دادستان اهواز همچنین تاکید کرد: "اولين سياست ما حمايت از همه عوامل انتظامي و بسيج در مقابله با سارقان و پس از آن برخورد با سارقان و درخواست اجراي حدود الهي و تبعيد توام با مجازات حبس خارج از استان، براي آنان است".
طرح پتک آهنین
همزمان با اظهارات دادستان اهواز، احمد فاتحی معاون وی نیز طی اظهاراتی از پیشگیری مورد نظر دادستان پرده برداری و اعلام کرد: "سارقان و افرادي که با اقدامات توام با توسل به زور موجبات اخافه مردم را فراهم مي کنند، بدانند برخورد ماموران نيروي انتظامي با آنان مشابه رفتار خود آنهاست و همه ماموران مکلف شدهاند تا با رعايت مقررات قانون به کارگيري سلاح و پيش دستي نسبت به سارقان، آنان را مورد هدف گلوله قرار داده و در معرکه، معدوم کنند."
معاون دادستان اهواز با تایید افزایش جرایم مختلف از جمله سرقت در استان خوزستان همچنین از حضورجدي نيروهاي عمل کننده از جمله نيروهاي انتظامي و نيروهاي "طرح مالک" در این راستا خبرداد و اضافه کرد: "ماموريت کليه نيروهاي عمل کننده در قالب «پتک آهنين»، از مهمترين برنامه هاي اين مجتمع خواهد بود و مبناي کار اين مجتمع اجراي حدود الهي در خصوص تمامي سارقان است چراکه مبناي دستگاه قضايي و تاکيد رئيس محترم قوه قضاييه و رييس کل دادگستري استان خوزستان نيز تاکيد بر اجراي همين احکام است."
این مقام قضایی شهر اهواز همچنین افزود: "نه تنها سارقان، بلکه خانواده هايي که از آنان حمايت مي کنند نيز از دست قانون در امان نخواهند بود. هيچ سارقي از اين پس محل امني نخواهد داشت و هر فردي در هر مکاني بخواهد براي خود حاشيه امني تهيه کند، بداند تمامي ماموران نيروي انتظامي مکلف هستند در کمال شدت وحدت با او برخورد و چنانچه لازم باشد محل اختفايش را خراب و در دم او را دفن کنند."
معاون دادستان اهواز خطاب به نیروهای بسیج و انتظامی نیز گفت: "قاطبه شهرستان اهواز به ويژه نيروهاي انتظامي و مقاومت بسيج که افتخار حضور در کنار يکديگر را براي تحقق امنيت شهرستان دارند، بايد با روحيهاي بالا و اتکا به خداوند عزوجل نسبت به تامين امنيت شهرستان، به گونهاي اقدام کنند که دندانهاي هر فردي که بخواهد امنيت را بر هم بزند، در دهان او خرد کنند."
دستور قوه قضاییه؛ سرعت در اجرای حکم
این اظهارات دو مقام قضایی استان خوزستان و تاکید آنها بر اجرای "حدود الهی" و "شدت برخورد" با متهمان جرایم عادی در شرایطی است که 27 بهمن ماه سال جاری رییس حوزه ریاست قوه قضاییه در بخشنامه ای خطاب به کل دادگستری های کشور اعلام کرد تا در صدور احکام قضایی "سرعت و قاطعیت" در دستور کار قرار بگیرد.
حجت الاسلام خلفی در این بخشنامه خواستار" اعمال مديريت و نظارت مؤثر با هدف تحقق سرعت، دقت و قاطعيت در رسيدگي به پروندههاي مربوط به جرائم خاص مانند قتل عمد، تجاوز به عنف، بخصوص برخورد قاطع، قانوني و بازدارنده با كساني كه از طريق اخافه مردم با سلاح سرد و يا گرم ايجاد ناامني ميكنند" شده بود.
در قسمت دیگری از این بخشنامه ریاست دستگاه قضایی از همه دادگستری های کشور خواستار "نظارت دقيق توأم با سرعت در اجراي تمامي احكام و هماهنگي با حوزه رياست در رابطه با اجراي احكامي كه مجازات آنها اعدام، قصاص و قطعيد است" شده بود.
رییس حوزه ریاست قوه قضاییه هم چنین با اشاره به اظهارات صادق لاریجانی درباره قاطعیت و سرعت در صدور و اجرای احکام قضایی برای بازدارندگی بیشتر. از تمام دادگستری های کشور خواسته بود تا 15 اسفندماه دستورات بخشنامه فوق را بیشتر از پیش مورد توجه قرار بدهند.
صادق لاريجاني در 16 دی ماه سال جاری با تاکید بر "لزوم قاطعيت و سرعت دستگاه قضايي" از مسئولان قضايي استانها خواسته بود تا پرونده ها را با سرعت و لحاظ کردن تمام مراحل قانوني رسيدگي کنند چون طولاني شدن پرونده ها، جنبههاي بازدارندگي مجازاتها را کاهش خواهد داد.
این اظهارات رییس قوه قضاییه در حالی بود که وی پیشتر در 27 آذرماه اعلام کرده بود که دستگاه قضایی پس از این اجرای "حدود الهی و احکام شرعی مانند اعدام" را در رابطه با جرایم مختلف با قاطعیت اجرا خواهد کرد.
صادق لاریجانی از ترس قضات برای صدور "حدود شرعی" در احکام قضایی مانند اعدام و قطع عضو نیز انتقاد و تاکید کرده بود که: "بسيار از شعار دادن ميپرهیزم اما بناي ما اين است به شدت با مفاسد اجتماعي برخورد كنيم مهمترين مانع در اين زمينه عدم عزم جدي و ترس از برخورد اصحاب حقوق بشر است."
افزایش اعدام و نگرانی از حذف مخالفان
این همه در حالی است که بنا بر اخبار و آمارهای اعلام شده از سوی منابع رسمی، خبرگزاری ها و فعالین حقوق بشر در طول 11ماه گذشته بیشتر از 318 نفر در شهرهای مختلف کشور با اتهام ها و جرایم مختلف اعدام شده اند. همچنین تنها در 2 ماه دی و بهمن سال جاری به ترتیب 84 و 43 نفر در نقاط مختلف کشور اعدام شدند. صدور احکامی مانند اعدام و قطع عضو که دستگاه قضایی آنها را از جمله حدود الهی در مجازات اسلامی و لازم الاجرا می داند پس از ریاست صادق لاریجانی بر قوه قضاییه افزایش یافته است. در این باره در چند ماه اخیر علاوه بر افزایش اجرای حکم اعدام در کشور، تعداد زیادی از متهمان به سرقت نیز در زندان های شیراز، یزد، اهواز و کرمانشاه در حضور سایر زندانیان قطع عضو(در بیشتر موارد دست) شده اند.
در همین باره پس از افزایش اجرای احکام اعدام از سوی دستگاه قضایی در کشور، شیرین عبادی حقوق دادن و برنده جایزه صلح نوبل در گزارش مشترکی با شش سازمان مدافع حقوق بشر خطاب به جامعه جهانی و سازمان ملل خواستار اقدامی برای توقف موج گسترده اعدام ها در ایران شده بود.
در این گزارش تاکید شده بود که "از اول ژانویه سال میلادی 2011، بیش از 86 زندانی در زندانهای ایران اعدام شدهاند. بنا بر اطلاعاتی که از سوی شش سازمان مدافع حقوق بشر جمعآوری شده است، دستکم 8 نفر از اعدام شدگان ماه ژانویه زندانی سیاسی بودهاند که به اتهام محاربه برای شرکت در تظاهرات و یا ارتباط با سازمانهای مخالف به اعدام محکوم شدهاند."
شیرین عبادی و شش سازمان مدافع حقوق بشر در این گزارش هشدار داده بودند که "مقامات مسوول جمهوری اسلامی نشان دادهاند که دیگر برای سرکوب معترضان به انتخاب مجدد محمود احمدی نژاد به زندانی کردن و محکومیتهای سنگین راضی نیستند، حال به اعدام آنها پرداختهاند. جمهوری اسلامی از روش شناخته شدهی، پنهان کردن اعدامهای سیاسی در میان خیل زندانیان اعدام شده به اتهام جرایم عادی استفاده میکنند. اگر جامعه جهانی در این باره سکوت کند، اعدامها بیشتر خواهند شد."
همچنین شیرین عبادی در این رابطه به کمپین بین المللی حقوق بشر برای ایران اعلام کرده بود: "مقامات ایران سالهاست که مخالفان سیاسی خود را با اتهامات واهی چون در اختیار داشتن مشروبات الکلی، مواد مخدر و یا حتا سلاح، دستگیر و محاکمه میکنند. تعدادی از وکلا و از جمله برخی از همکاران من و روزنامهنگاران با این اتهامات به زندان محکوم شدهاند. با توجه به افزایش تعداد اعدامها، عدم شفافیت در دستگاه قضایی ایران و تغییرات اخیر قانون مبارزه با مواد مخدر، صدور احکام اعدام برای مخالفان سیاسی با سواستفاده از این گونه اتهامات خطری جدی است."
به علت اعتراض به کشتن دانشجوی شیرازی
بازداشت و محرومیت از تحصیل
تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاه شیراز به دنبال اعتراض به مرگ یک دانشجوی این دانشگاه در هفته گذشته به مدت حداقل دو ترم از تحصیل محروم شدند. منابع خبری کردستان نیز در حالی از بازداشت چند دانشجو در شهرهای پاوه و مریوان خبر داده اند که پس از گذشت نزدیک به 20 روز از بازداشت یک دانشجوی دیگر در بوکان، هیچ اطلاعی در خصوص سرنوشت وی در دست نیست.
سخنگوی جمیعت مبارزه با تبعیض تحصیلی در مصاحبه با روز ضمن تائید تشدید فشارها بر فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز پس از تجمع اعتراضی دانشجویان این دانشگاه، از تعداد و اخبار دقیق مربوط به دانشجویانی که در طول روزهای گذشته به محرومت از تحصیل محکوم شده اند ابراز بی اطلاعی کرد.
تهدید به تعلیق
کلمه، پایگاه خبری نزدیک به میر حسین موسوی، به نقل از سایت صبح امید که آن را نزدیک به اصلاح طلبان شیراز معرفی کرده، خبر داده است که بیش از ۲۰۰ تن از دانشجویان دانشگاه شیراز از سوی کمیته انضباطی به محرومیت تحصیلی محکوم شدهاند.
این سایت خاطرنشان کرده که علت محرومیت دانشجویان، حضور آنها در تجمع اعتراضی چهارشنبه گذشته و حداقل مدت محرومیت این دانشجویان، دو ترم تحصیلی بوده است.
صفورا الیاسی، سخنگوی جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی در ایران در این مورد به روز می گوید: "بنا به صحبت منابع نزدیک به جمعیت در شیراز، فشارهای زیادی بر دانشجویان دانشگاه شیراز بعد از 25 بهمن و بخصوص 1 اسفند وارد شده. افراد زیادی تهدید به تعلیق و حتی بعضی از دانشجویان ترم اخر تهدید شده اند که مدرک تحصیلی شان را تحویل نخواهند داد."
بر اساس این گزارش که در دانشجو نیوز هم منتشر شده، تجمع روز چهارشنبه دانشجویان در محوطهی پردیس ارم دانشگاه شیراز، در اعتراض به کشته شدن حامد نورمحمدی دانشجوی ترم چهار رشتهی زیست شناسی دانشگاه شیراز همزمان با تجمع اول اسفندماه، صورت گرفته و در جریان آن، چند تن از دانشجویان از سوی نیروهای حراست دستگیر شدهاند.
به نوشتهی صبح امید، صدها تن از دانشجویان با حلقه زدن و تجمع در ورودی پردیس ارم پس از خواندن یار دبستانی، به احترام یاد حامد نورمحمدی یک دقیقه سکوت کردند. در ادامه هنگامی که شعار "برادر شهیدم، آزادیت مبارک" سر میدادند با هجوم نیروهای حراست مواجه شدند.
این گزارش حاکی است پس از این تجمع، در اطراف پردیس ارم، میدان علم تا چهارراه ملاصدرا نیز جو شدید امنیتی برقرار بوده است.
این سایت درعین حال از گرد هم آمدن گروهی از دانشجویان در ساختمان شمارهی یک دانشکدهی علوم این دانشگاه در روز شنبه 7 اسفند مصادف با هفتمین روز درگذشت حامد نورمحمدی خبر داده است.
حامد نورمحمدی، دانشجوی ترم چهار رشتهی زیست شناسی دانشگاه شیراز در روز اول اسفندماه و همزمان با تجمع اعتراضی دانشجویان کشته شد.
به دنبال آن وبسایت های دانشجویی منتقد دولت، به نقل از شاهدان عینی اعلام کردند نورمحمدی، اهل خرم آباد و ساکن خوابگاه دستغیب دانشگاه شیراز از پل روگذر حد فاصل میدان دانشجو و میدان نمازی شیراز، توسط ماموران امنیتی به پایین پرت شده و پس از برخورد با ماشین در سطح خیابان پایین (خیابان ساحلی) جان خود را از دست داده است. اما مسئولان دانشگاه ادعا کرده اند مرگ او ارتباطی با تجمع اول اسفند نداشته و او در جریان یک حادثه رانندگی درگذشته است.
بازداشت، بی خبری
همزمان با انتشار اخبار مربوط به محرومیت از تحصیل دانشجویان در دانشگاه شیراز، منابع خبری کردستان از بازداشت چندین دانشجو در شهرهای مختلف به دلایل نامعلوم و همچنین به اتهام داشتن رابطه با صانع ژاله دانشجوی کرد کشته شده در راهپیمایی 25 بهمن خبر داده اند.
در این راستا روز پنجشنبه 5 اسفند ماه در شهر پاوه دو فعال دانشجویی به نامهای شاهین زبان گوهر و محمد خالصی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
به گزارش خبرگزاری کردستان، این دو تن به اتهام دوستی با صانع ژاله و حضور در مراسم خاکسپاری و ختم این دانشجوی کشته شده توسط نیروهای امنیتی و لباس شخصی بازداشت شده اند.
پیشتر در روز ۱۶ بهمن هم محمد ايلخانیزاده، دانشجوی فوق ليسانس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران توسط نيروهای امنيتی شهر بوکان بازداشت شده بود. به گزارش منابع خبری کردستان اين دانشجوی کرد از سوی نيروهای سپاه پاسداران احضار و پس از مراجعه به اين ارگان، بازداشت شده است.
اینک پس گذشت 20 روز نزدیکان آقای ایلخانیزاده با ابراز نگرانی نسبت به وضعیت این دانشجوی کرد به روز می گویند که هیچ اطلاعی از سرنوشت و محل نگهداری وی در دست نیست.
آن سو تر سه دانشجوی کرد دیگر نیز در مریوان طی روزهای گذشته بازداشت شدند. روا نیوز، که اخبار کردستان را پوشش می دهد، اسامی این سه نفر را برهان، حسین کسرایی و هیواپزشکیان اعلام کرده است.اخبار روز:
فکر میکنم بر این ایده توافقی غیر رسمی موجود باشد که، حرکت اعتراضی ی "رأی من کو" که در پس انتخابات مهندسی شده ی خرداد سال ٨٨ به راه افتاد و در طی یک پروسه خود را به جنبشی برای "تغییر" بَرکشید و اینک همگان، در ایران و جهان آنرا تحت نام "جنبش سبز" می شناسند، اگر نه از همان بَدو تولد، لیک باید پذیرفت که به کوتاه زمانی دو گونه تفسیر از "تغییر" را در بَطن خود نهفته داشت:
١- تغییر از طریق اصلاح حاکمیّت موجود ٢- تغییر از طریق عبور از حاکمیّت موجود
و باز جای ذکر دارد که به عَیان بگوئیم: از همان ابتدا، ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" موتور حرکتی ی این جنبش بوده اند. این حکم، نه به میل من، بَل وَرای خواست دیگر اشخاص و گروهای شرکت کننده در جنبش بوده وهست، مَگر آنکه در سیر حرکت جنبش، شرایط عینی و همچنین ذهنیّت مردم بگونه ای دگرگشت نماید که ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" موتور حرکتی این جنبش گردند.
از آنجا که از پس انتشار ویراست دوّم برنامه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" بحثهایی حول آن در جریانست، من نیز مایلم در حدّ بظاعت خویش، صحنه را از زاویه ی دید خود به تصویر کشم، تا شاید از این گذربتوانم کمکی به تکمیل تصویر موزائیکی ی "جنبش سبز" نمایم.
در این راستا:
اگر بپذیریم جنبش سبز یک جنبش رنگین کمانیست، پس بدون شک، هم ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" و هم ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" میتوانند در زیر چتر آن گِرد آیند. امّا در پروسه ی تحوّلات ایران، بسیار پارامترها عملکرد داشته و خواهد داشت که همانا در حیطه ی سیاستگذاری های هیچیک از دو جبهه نبوده و نیست. لیک در نهایت این مَردمند که در پروسه ی عمل، تعیین می نمایند که خواهان کدام برنامه اند و در کنار آن همچنین این شرایط عینیست که اجازه ی اجرائی شدن برنامه ای را میدهد.
بی هیچ امّا و اگر، حق مسلّم ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" است که برنامه ی عمل خویش برای "تغییر" مورد نظر را ارائه نمایند.
لیک متأسفانه در یکساله ی گذشته، آنچه که از جبهه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" مدّون گردیده، صرفا ً در حیطه ی نقد برنامه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" بوده است ولاغیر.
این بی برنامه گی ناشی ازعِلل عَدیده ایست که بارزترین آنها:
الف- عدم اتّحاد و همدلی ب- عدم باور به خویش، در میان کُنشگران این جبهه است.
بدون تردید، سیاستها و عملکردهای بغایت نابخردانه، انحرافی و... تمامی ی اشخاص و جریانهای فعّال در پروسه ی به پیروزی رسانیدن انقلاب سال ٥٧ در مقابل حاکمیت جمهوری اسلامی (حداقل در دهه ی اوّل پس از پیروزی) چنان فضای اجتماعی- سیاسی وَهم آلودی را ساخت که متأسفانه پس از گذشت سه دهه همچنان هیچ همدلی و پیوند مُستحکمی در میان آنان به چشم نمی آید.
از دیگر سو، با آنکه بخش بزرگی از این جریانها بر تلّی از خاک و خون یاران خود بر نقد برنامه و عملکرد خویش نشستند، لیک از دل آن، نهال "باور به خویش" نرُست و این جریانها نتوانستند اعتماد به نفس گذشته ی خویش را بازیابند و آنرا با آگاهی های امروزینشان گره زنند و آماده ی خیزشی دیگر شوند.
(توجه داشته باشید که پاراگراف فوق، نظر به عَرصه ی عمل دارد نه عَرصه ی نظر.)
به این ترتیب، با آنکه همه میدانیم که "عبور" ادامه ی "اصلاح" است و گاه ایندو از هم تفکیک ناپذیر، امّا بایسته ی کار، آنست که برای "تغییر از طریق عبور" نیز برنامه داشت.
امّا بر صحنه، دو برنامه ی عمل مُدوّن موجود نیست، و برای من، بعنوان فردِ ایرانی ی شرکت کننده در "جنبش سبز"، راهی باقی نمی ماند جُز تَعمّق در برنامه ی سیاستگذاران "تغییر از طریق اصلاح".
از آنجا که بحث مُشعشع و دائمی ی یکساله ی گذشته و اکنون، بند "اجرای بی تنازل قانون اساسی" در این برنامه بوده و هست، لذا من نیز سعی می نمایم بفهمم بر اساس کدامین تحلیل آنان به این نتیجه رسیده اند که "اجرای بی تنازل قانون اساسی" را بَر تارُک برنامه ی خویش نشانده اند.
باید بگویم: از همین ابتدا شک نمی کنم که، آنها آخرین داور این میدان را صَندوقهای رأی قرار داده اند. پس بَر همین اساس، آماده سازی شرایط ذهنی را برنامه ی بی چون چرای فعالیّت روزانه ی خویش، و از همین امروز سعی دارند تا در روز موعود، بیشترین مردم را به پای صندوقها بکشانند. همان مردمی را که در طول پروسه ی رسیدن به "انتخابات آزاد" در عمل روزانه ی خویش به عینه درمییابند، این چه کسانی هستند که حتی حاضر نبوده و نیستند قانون اساسی ی خود مُصوّب خویش را به اجرا گذارند.
بسیار خوب، امّا آنها به تجربه نیز دریافته اند، برای "تغییر" نخواستن پائینی ها لازم است امّا کافی نیست، پس باید که نتوانستن بالائیها را نیز بر آن افزود تا دوباره نسیم بهاری بتواند بَر بال "تغییرات" بَر گستره ی ایران زمین وَزیدن گیرد و بر لب مردم شادی شکوفه زند.
باز در اینجا به کاربُرد دیگری از خواست "اجرای بی تنازل قانون اساسی" برمیخوریم که همانا در راهِ نتواستن بالائیها عملکرد می یابد.
آنها میدانند عُمده بار ماندگاری حاکمیّت موجود بَر دوش نیروهای قهر آن نهاده شده است. نیروی قهری که شامل: نیروهای مُسلّح (ارتش، سپاه، بسیج، نیروهای انتظامی)، وزارت اطلاعات و امنیّت، نیروهای لباس شخصی و بالاخره سیستم قضائی است.
این نیرو تشکیل یافته از پرسنل کادر و وظیفه است، که بیشترین افراد کادر آنها را افرادی با پسزمینه های روستائی- مذهبی شکل میدهند. این خاستگاه، مهمترین آبشخور شعارهای پوپولیستی حاکمیّت است. از دیگر سو، از این خاستگاه، باورهای دینی ئی تراوش میکند که در میان آنها، پندار: حمایت از این حکومت، حمایت از دین اسلام و یک وظیفه ی شرعیست، مهمترین رول را بازی مینماید.
پس اگر بتوان این باور را در مقابل خواست "اجرای بی تنازل قانون اساسی" قرار داد و آنها مَجبور شوند به این بیندیشند که، چرا حاکمان از "اجرای بی تنازل قانون اساسی" سر بازمیزنند؟ آنگاه کمترین نتیجه ی این پرسش، تَشتّت فکری در میان آنها، و در ادامه به انفعال و ریزش خواهد انجامید.
بخش دیگر این نیرو یعنی نیروهای وظیفه را حکومت نمی تواند در تمام مدّت شبانه روز و در تمام طول هفته و ماه در پادگانها و پاسگاها و مَقرها نگاه دارد. پس این نیرو در ارتباط دائم و مُستقیم با بدنه ی جامعه و خانواده های خویش خواهد بود، و از آنجا که خود با پیشزمینه های نارضائی به خدمت سربازی آمده، پُتانسیل بالائی از نافرمانی، انفعال و پیوست به مردم را در درون خویش حَمل می نمایند.
و دیگر و شاید مهمترین عملکرد خواست "اجرای بی تنازل قانون اساسی" در این نکته نَهفته باشد که، میخواهد ایرانیان جبهه ی مقابل (یعنی باورمَندان به حکومت فعلی) را بفکر وادارد، تا از خویش بپرسند، مَگر نه اینست که حاکمان باید مُجری قانون اساسی باشند، پس در نپذیرفتن این خواست کُنشگران سبز چه نهفته است که حاکمیّت بَر آن اصرار می وَرزد؟
این تصویر صحنه ی موجود از "جنبش سبز" و واکاوی "چشم اسفندیاری" بود، که از نگاه من، ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" بدان پرداخته اند.
امّا و اگر بسیار دارد، نیست؟!
میدانم، ولی اگر خود را در بند این امّا و اگرها قرار دهم، همین تصویر ناقص! را نیز نخواهم داشت. آنگاه تنها می مانم، میهنم در بند است، خواهران و برادران هم میهنم به مَنجنیق عَذاب اندرند چو ابراهیم.
ناقص است؟!
امّا این اشخاص، تشکلها و سیاستگذاراران جبهه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" هستند که باید به هواداران خویش بگویند: این کتک خوردنها، به زندان رفتنها، کشته شدنهای هر روزه ی شما بیهوده نیست، ما نیز برای اجرائی شدن خواست "تغییر از طریق عبور" برنامه داریم، و باور داریم که با ترویج آن به روشهای دمکراتیک و در پروسه ی عمل، میتوانیم تا روز "انتخابات آزاد"، این خواست را به خواست اکثریت ایرانیان بَرکشیم. و تا آن روز، با این هویّت و به اندازه ی وزن خویش در کنار دیگر خواهران و برادران ایرانی ی خود در زیر چتر "جنبش سبز" قرار می گیریم.
من نیز تا آنروز و آن برنامه، با همین تصویر ناقص! در کنار دیگر خواهران و برادران ایرانیم در هر کجای گیتی که هستند در زیر چتر "جنبش سبز" خواهم ماند.
١- تغییر از طریق اصلاح حاکمیّت موجود ٢- تغییر از طریق عبور از حاکمیّت موجود
و باز جای ذکر دارد که به عَیان بگوئیم: از همان ابتدا، ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" موتور حرکتی ی این جنبش بوده اند. این حکم، نه به میل من، بَل وَرای خواست دیگر اشخاص و گروهای شرکت کننده در جنبش بوده وهست، مَگر آنکه در سیر حرکت جنبش، شرایط عینی و همچنین ذهنیّت مردم بگونه ای دگرگشت نماید که ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" موتور حرکتی این جنبش گردند.
از آنجا که از پس انتشار ویراست دوّم برنامه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" بحثهایی حول آن در جریانست، من نیز مایلم در حدّ بظاعت خویش، صحنه را از زاویه ی دید خود به تصویر کشم، تا شاید از این گذربتوانم کمکی به تکمیل تصویر موزائیکی ی "جنبش سبز" نمایم.
در این راستا:
اگر بپذیریم جنبش سبز یک جنبش رنگین کمانیست، پس بدون شک، هم ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" و هم ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" میتوانند در زیر چتر آن گِرد آیند. امّا در پروسه ی تحوّلات ایران، بسیار پارامترها عملکرد داشته و خواهد داشت که همانا در حیطه ی سیاستگذاری های هیچیک از دو جبهه نبوده و نیست. لیک در نهایت این مَردمند که در پروسه ی عمل، تعیین می نمایند که خواهان کدام برنامه اند و در کنار آن همچنین این شرایط عینیست که اجازه ی اجرائی شدن برنامه ای را میدهد.
بی هیچ امّا و اگر، حق مسلّم ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" است که برنامه ی عمل خویش برای "تغییر" مورد نظر را ارائه نمایند.
لیک متأسفانه در یکساله ی گذشته، آنچه که از جبهه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" مدّون گردیده، صرفا ً در حیطه ی نقد برنامه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" بوده است ولاغیر.
این بی برنامه گی ناشی ازعِلل عَدیده ایست که بارزترین آنها:
الف- عدم اتّحاد و همدلی ب- عدم باور به خویش، در میان کُنشگران این جبهه است.
بدون تردید، سیاستها و عملکردهای بغایت نابخردانه، انحرافی و... تمامی ی اشخاص و جریانهای فعّال در پروسه ی به پیروزی رسانیدن انقلاب سال ٥٧ در مقابل حاکمیت جمهوری اسلامی (حداقل در دهه ی اوّل پس از پیروزی) چنان فضای اجتماعی- سیاسی وَهم آلودی را ساخت که متأسفانه پس از گذشت سه دهه همچنان هیچ همدلی و پیوند مُستحکمی در میان آنان به چشم نمی آید.
از دیگر سو، با آنکه بخش بزرگی از این جریانها بر تلّی از خاک و خون یاران خود بر نقد برنامه و عملکرد خویش نشستند، لیک از دل آن، نهال "باور به خویش" نرُست و این جریانها نتوانستند اعتماد به نفس گذشته ی خویش را بازیابند و آنرا با آگاهی های امروزینشان گره زنند و آماده ی خیزشی دیگر شوند.
(توجه داشته باشید که پاراگراف فوق، نظر به عَرصه ی عمل دارد نه عَرصه ی نظر.)
به این ترتیب، با آنکه همه میدانیم که "عبور" ادامه ی "اصلاح" است و گاه ایندو از هم تفکیک ناپذیر، امّا بایسته ی کار، آنست که برای "تغییر از طریق عبور" نیز برنامه داشت.
امّا بر صحنه، دو برنامه ی عمل مُدوّن موجود نیست، و برای من، بعنوان فردِ ایرانی ی شرکت کننده در "جنبش سبز"، راهی باقی نمی ماند جُز تَعمّق در برنامه ی سیاستگذاران "تغییر از طریق اصلاح".
از آنجا که بحث مُشعشع و دائمی ی یکساله ی گذشته و اکنون، بند "اجرای بی تنازل قانون اساسی" در این برنامه بوده و هست، لذا من نیز سعی می نمایم بفهمم بر اساس کدامین تحلیل آنان به این نتیجه رسیده اند که "اجرای بی تنازل قانون اساسی" را بَر تارُک برنامه ی خویش نشانده اند.
باید بگویم: از همین ابتدا شک نمی کنم که، آنها آخرین داور این میدان را صَندوقهای رأی قرار داده اند. پس بَر همین اساس، آماده سازی شرایط ذهنی را برنامه ی بی چون چرای فعالیّت روزانه ی خویش، و از همین امروز سعی دارند تا در روز موعود، بیشترین مردم را به پای صندوقها بکشانند. همان مردمی را که در طول پروسه ی رسیدن به "انتخابات آزاد" در عمل روزانه ی خویش به عینه درمییابند، این چه کسانی هستند که حتی حاضر نبوده و نیستند قانون اساسی ی خود مُصوّب خویش را به اجرا گذارند.
بسیار خوب، امّا آنها به تجربه نیز دریافته اند، برای "تغییر" نخواستن پائینی ها لازم است امّا کافی نیست، پس باید که نتوانستن بالائیها را نیز بر آن افزود تا دوباره نسیم بهاری بتواند بَر بال "تغییرات" بَر گستره ی ایران زمین وَزیدن گیرد و بر لب مردم شادی شکوفه زند.
باز در اینجا به کاربُرد دیگری از خواست "اجرای بی تنازل قانون اساسی" برمیخوریم که همانا در راهِ نتواستن بالائیها عملکرد می یابد.
آنها میدانند عُمده بار ماندگاری حاکمیّت موجود بَر دوش نیروهای قهر آن نهاده شده است. نیروی قهری که شامل: نیروهای مُسلّح (ارتش، سپاه، بسیج، نیروهای انتظامی)، وزارت اطلاعات و امنیّت، نیروهای لباس شخصی و بالاخره سیستم قضائی است.
این نیرو تشکیل یافته از پرسنل کادر و وظیفه است، که بیشترین افراد کادر آنها را افرادی با پسزمینه های روستائی- مذهبی شکل میدهند. این خاستگاه، مهمترین آبشخور شعارهای پوپولیستی حاکمیّت است. از دیگر سو، از این خاستگاه، باورهای دینی ئی تراوش میکند که در میان آنها، پندار: حمایت از این حکومت، حمایت از دین اسلام و یک وظیفه ی شرعیست، مهمترین رول را بازی مینماید.
پس اگر بتوان این باور را در مقابل خواست "اجرای بی تنازل قانون اساسی" قرار داد و آنها مَجبور شوند به این بیندیشند که، چرا حاکمان از "اجرای بی تنازل قانون اساسی" سر بازمیزنند؟ آنگاه کمترین نتیجه ی این پرسش، تَشتّت فکری در میان آنها، و در ادامه به انفعال و ریزش خواهد انجامید.
بخش دیگر این نیرو یعنی نیروهای وظیفه را حکومت نمی تواند در تمام مدّت شبانه روز و در تمام طول هفته و ماه در پادگانها و پاسگاها و مَقرها نگاه دارد. پس این نیرو در ارتباط دائم و مُستقیم با بدنه ی جامعه و خانواده های خویش خواهد بود، و از آنجا که خود با پیشزمینه های نارضائی به خدمت سربازی آمده، پُتانسیل بالائی از نافرمانی، انفعال و پیوست به مردم را در درون خویش حَمل می نمایند.
و دیگر و شاید مهمترین عملکرد خواست "اجرای بی تنازل قانون اساسی" در این نکته نَهفته باشد که، میخواهد ایرانیان جبهه ی مقابل (یعنی باورمَندان به حکومت فعلی) را بفکر وادارد، تا از خویش بپرسند، مَگر نه اینست که حاکمان باید مُجری قانون اساسی باشند، پس در نپذیرفتن این خواست کُنشگران سبز چه نهفته است که حاکمیّت بَر آن اصرار می وَرزد؟
این تصویر صحنه ی موجود از "جنبش سبز" و واکاوی "چشم اسفندیاری" بود، که از نگاه من، ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" بدان پرداخته اند.
امّا و اگر بسیار دارد، نیست؟!
میدانم، ولی اگر خود را در بند این امّا و اگرها قرار دهم، همین تصویر ناقص! را نیز نخواهم داشت. آنگاه تنها می مانم، میهنم در بند است، خواهران و برادران هم میهنم به مَنجنیق عَذاب اندرند چو ابراهیم.
ناقص است؟!
امّا این اشخاص، تشکلها و سیاستگذاراران جبهه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" هستند که باید به هواداران خویش بگویند: این کتک خوردنها، به زندان رفتنها، کشته شدنهای هر روزه ی شما بیهوده نیست، ما نیز برای اجرائی شدن خواست "تغییر از طریق عبور" برنامه داریم، و باور داریم که با ترویج آن به روشهای دمکراتیک و در پروسه ی عمل، میتوانیم تا روز "انتخابات آزاد"، این خواست را به خواست اکثریت ایرانیان بَرکشیم. و تا آن روز، با این هویّت و به اندازه ی وزن خویش در کنار دیگر خواهران و برادران ایرانی ی خود در زیر چتر "جنبش سبز" قرار می گیریم.
من نیز تا آنروز و آن برنامه، با همین تصویر ناقص! در کنار دیگر خواهران و برادران ایرانیم در هر کجای گیتی که هستند در زیر چتر "جنبش سبز" خواهم ماند.
جرس: فخرالسادات محتشمی پور بازداشت شد.
به گزارش جرس، فخرالسادات محتشمی پور در جریان تظاهرات امروز دهم اسفند که به دعوت شورای هماهنگی راه سبز امید در اعتراض به بازداشت موسوی و کروبی برگزار شد، در خیابانهای تهران بازداشت شده است.
لازم به ذکر است که در جریان راهپیماییهای امروز در سراسر ایران دهها تن بازداشت شده اند.
العربیه. نت: خبرهای رسیده از تهران پایتخت ایران حاکی از ملتهب بودن فضای شهر در روز اعلام شده برای تظاهرات اعتراضی به دستگیری میرحسین موسوی و مهدی کروبی دوتن از رهبران معترضان است.
شورای هماهنگی راه سبز امید که وظیفه هماهنگی اعتراض ها را پس از بازداشت موسوی و کروبی برعهده گرفته است در بیانیه ای خواستار تظاهرات مردم در روز سه شنبه ۱-٣-۲۰۱۱ در محور امام حسین تا میدان آزادی در تهران و میادین و خیابان های اصلی شهرستان ها در اعتراض به دستگیری رهبران معترضان است.
این در حالی است که سایت "کلمه" نزدیک به میرحسین موسوی شامگاه دوشنبه ۲٨-۲-۲۰۱۱ اعلام کرد که موسوی و کروبی به همراه همسرانشان از منزل به زندان حشمتیه تهران منتقل شده اند. انتشار این خبر باعث واکنش مردم در تهران و سردادن شعار "الله" اکبر بر فراز پشت بام ها شد. منابع خبری در تهرام می گویند فریاد های الله اکبر شامگاهی بسیار گسترده و از روزهای پس از انتخابات جنجال برانگیز انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران، بی سابقه بود.
بنا بر گزارش ها، مقام های مسئول به نیروهای امنیتی در تهران برای مقابله با هر گونه اعتراض، آماده باش اعلام کردند. فضای تهران به ویژه محورهای اعلام شده برای تظاهرات به شدت امنیتی است و شهر شاهد حضور گسترده نیروهای نظامی، انتظامی، گارد ویژه و نیروهای موسوم به لباس شخصی است.
نیروهای بسیج هم در آماده باش به سر می برند. به گفته منابع مطلع ای- میلی امروز به نیروهای بسیج رسیده که در آن آمده است: "صدای الله اکبر های دیشب از نقاط مختلف تهران شنیده می شد. فراخوان ضد انقلاب کار خودش را کرده و ذهن ها را تحریک نموده. باید آماده باشیم و نباید مثل دفعه پیش غافلگیر شویم. برنامه هایی برای آمادگی در ادامه ذکر می کنم. زمان و مسیر راهپیمایی اعلام شده از سوی ضد انقلاب ساعت ۵ از میدان امام حسین به سوی میدان آزادی است. این زمان باعث می شود که راهپیمایی به شب بکشد و تجمعات کنترل نشده بشود. باید سعی شود در حداقل زمان برای جلوگیری از به آشوب کشیده شدن شهر تجمعات پراکنده متفرق گردند."
مسیرهای منتهی به بیت رهبری تحت تدابیر شدید امنیتی قرار دارد حضور بیش از اندازه نیروهای گارد ویژه در خیابانهای منتهی به بیت رهبری نشان از برقراری تدابیر امنیتی بسیار شدید در آن منطقه می باشد.
با این وجود خبرهایی از آغاز تجمع ها و درگیری های پراکنده در سطح شهر تهران گزارش می شود. به گفته منابع مطلع حضور مردم در خیابانهای منتهی به خیابان انقلاب تا آزادی گسترده است. جمعیت زیادی که قدم زنان در پیاده روها به سمت خیابان انقلاب در حرکت بودند تجمع هایی را شکل داده اند .بیشترین تجمعات در محدوده دانشگاه تهران و ایستگاه مترو ی انقلاب گزارش می شود. شعار اصلی یاحسین میرحسین است.
جمعیت بسیار زیادی در میدان انقلاب در حال تردد هستند و خودروهایی که در این مسیر در حال حرکت هستند با بوق های ممتد خود جمعیت حاضر را همراهی میکنند .
به گفته شاهدان عینی جمعیت حاضر در چهار راه وصال با شعار یاحسین میرحسین و یا مهدی شیخ مهدی قصد ملحق شدن به مردم در میدان انقلاب را دارند اما آنچه گزارش شده برخورد پراکنده مامورین در جهت پراکنده کردن جمعیت بوده.
میدان ولی عصر و خیابان بهبودی مملو از حضور مردم است. گزارش ها از حضور مردم در حوالی میدان توحید نیز خبر می دهد.
یک شاهد عینی می گوید در خیابان فردوسی تهران مردم و جوانان مسیر ماشین ها را بسته اند و پیاده روها مملو از جمعیت است.
در خیابان جمالزاده تا میدان انقلاب گروههای مختلف مردم حضور دارند و به صورت پراکنده شعار میدهند. نیروهای انتظامی نیز چندبار برای پراکنده کردن مردم گاز اشکآور شلیک کرده اند.
حوالی ساعت ۱۷:۴۵ تجمع اعتراضی مردم و جوانان در میدان هفت تیر آغاز شد. جوانان با سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور تجمع اعتراضی خود را آغاز کرده و به سوی خیابان ولی عصر در حال حرکت بودند که در میانهی مسیر نیروهای امنیتی به آن ها یورش بردند. تظاهر کنندگان نیز در حین درگیری اقدام به سر دادن شعار کردند و درگیری ها همچنان ادامه دارد.
اطراف پل کریم خان و خیابان وصال در تهران علیرغم حضور وسیع نیروهای ضد شورش و بسیج، نخسین هسته های تجمع معترضان و مخالفان به طور غیر متمرکز شکل گرفته است.
گزارش های تایید شده از تهران نیز حکایت از آن دارد که با وجود تعداد زیاد نیروی مسلح در خیابان های این شهر که امکان تشکیل تجمع را محدود کرده، اتومبیل ها به شکل اعتراض گونه، بوق ممتد می زنند.
شورای هماهنگی راه سبز امید که وظیفه هماهنگی اعتراض ها را پس از بازداشت موسوی و کروبی برعهده گرفته است در بیانیه ای خواستار تظاهرات مردم در روز سه شنبه ۱-٣-۲۰۱۱ در محور امام حسین تا میدان آزادی در تهران و میادین و خیابان های اصلی شهرستان ها در اعتراض به دستگیری رهبران معترضان است.
این در حالی است که سایت "کلمه" نزدیک به میرحسین موسوی شامگاه دوشنبه ۲٨-۲-۲۰۱۱ اعلام کرد که موسوی و کروبی به همراه همسرانشان از منزل به زندان حشمتیه تهران منتقل شده اند. انتشار این خبر باعث واکنش مردم در تهران و سردادن شعار "الله" اکبر بر فراز پشت بام ها شد. منابع خبری در تهرام می گویند فریاد های الله اکبر شامگاهی بسیار گسترده و از روزهای پس از انتخابات جنجال برانگیز انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران، بی سابقه بود.
بنا بر گزارش ها، مقام های مسئول به نیروهای امنیتی در تهران برای مقابله با هر گونه اعتراض، آماده باش اعلام کردند. فضای تهران به ویژه محورهای اعلام شده برای تظاهرات به شدت امنیتی است و شهر شاهد حضور گسترده نیروهای نظامی، انتظامی، گارد ویژه و نیروهای موسوم به لباس شخصی است.
نیروهای بسیج هم در آماده باش به سر می برند. به گفته منابع مطلع ای- میلی امروز به نیروهای بسیج رسیده که در آن آمده است: "صدای الله اکبر های دیشب از نقاط مختلف تهران شنیده می شد. فراخوان ضد انقلاب کار خودش را کرده و ذهن ها را تحریک نموده. باید آماده باشیم و نباید مثل دفعه پیش غافلگیر شویم. برنامه هایی برای آمادگی در ادامه ذکر می کنم. زمان و مسیر راهپیمایی اعلام شده از سوی ضد انقلاب ساعت ۵ از میدان امام حسین به سوی میدان آزادی است. این زمان باعث می شود که راهپیمایی به شب بکشد و تجمعات کنترل نشده بشود. باید سعی شود در حداقل زمان برای جلوگیری از به آشوب کشیده شدن شهر تجمعات پراکنده متفرق گردند."
مسیرهای منتهی به بیت رهبری تحت تدابیر شدید امنیتی قرار دارد حضور بیش از اندازه نیروهای گارد ویژه در خیابانهای منتهی به بیت رهبری نشان از برقراری تدابیر امنیتی بسیار شدید در آن منطقه می باشد.
با این وجود خبرهایی از آغاز تجمع ها و درگیری های پراکنده در سطح شهر تهران گزارش می شود. به گفته منابع مطلع حضور مردم در خیابانهای منتهی به خیابان انقلاب تا آزادی گسترده است. جمعیت زیادی که قدم زنان در پیاده روها به سمت خیابان انقلاب در حرکت بودند تجمع هایی را شکل داده اند .بیشترین تجمعات در محدوده دانشگاه تهران و ایستگاه مترو ی انقلاب گزارش می شود. شعار اصلی یاحسین میرحسین است.
جمعیت بسیار زیادی در میدان انقلاب در حال تردد هستند و خودروهایی که در این مسیر در حال حرکت هستند با بوق های ممتد خود جمعیت حاضر را همراهی میکنند .
به گفته شاهدان عینی جمعیت حاضر در چهار راه وصال با شعار یاحسین میرحسین و یا مهدی شیخ مهدی قصد ملحق شدن به مردم در میدان انقلاب را دارند اما آنچه گزارش شده برخورد پراکنده مامورین در جهت پراکنده کردن جمعیت بوده.
میدان ولی عصر و خیابان بهبودی مملو از حضور مردم است. گزارش ها از حضور مردم در حوالی میدان توحید نیز خبر می دهد.
یک شاهد عینی می گوید در خیابان فردوسی تهران مردم و جوانان مسیر ماشین ها را بسته اند و پیاده روها مملو از جمعیت است.
در خیابان جمالزاده تا میدان انقلاب گروههای مختلف مردم حضور دارند و به صورت پراکنده شعار میدهند. نیروهای انتظامی نیز چندبار برای پراکنده کردن مردم گاز اشکآور شلیک کرده اند.
حوالی ساعت ۱۷:۴۵ تجمع اعتراضی مردم و جوانان در میدان هفت تیر آغاز شد. جوانان با سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور تجمع اعتراضی خود را آغاز کرده و به سوی خیابان ولی عصر در حال حرکت بودند که در میانهی مسیر نیروهای امنیتی به آن ها یورش بردند. تظاهر کنندگان نیز در حین درگیری اقدام به سر دادن شعار کردند و درگیری ها همچنان ادامه دارد.
اطراف پل کریم خان و خیابان وصال در تهران علیرغم حضور وسیع نیروهای ضد شورش و بسیج، نخسین هسته های تجمع معترضان و مخالفان به طور غیر متمرکز شکل گرفته است.
گزارش های تایید شده از تهران نیز حکایت از آن دارد که با وجود تعداد زیاد نیروی مسلح در خیابان های این شهر که امکان تشکیل تجمع را محدود کرده، اتومبیل ها به شکل اعتراض گونه، بوق ممتد می زنند.
با تاریک شدن هوا درگیری ها شدت یافته است
اخبار روز: همزمان با نخستین سه شنبه ی اعتراض و فراخوان های گسترده به اعتراض مردمی علیه بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی، حکومت کودتا بار دیگر تهران را به یک پادگان نظامی تبدیل کرد. هزاران مامور امنیتی، انتظامی و لباس شخصی در میادین و خیابان های پایتخت به حالت آماده باش در امدند تا اعتراضات مردمی را سرکوب کنند. نیروهای موتور سوار در خیابان ها مانور می دهند.
بنابر گزارش هایی که در اینترنت انتشار یافته است پارک دانشجو در چهارراه ولی عصر تهران، میدان ولی عصر، خیابان ولی عصر، میدان هفت تیر و مقابل مسجد جواد، تقاطع مطهری، رسالت، میدان انقلاب و خیابان انقلاب، خیابان آزادی و سایر نقاط حساس شهر مملو از نیروهای انتظامی، امنیتی و لباس شخصی است. در عین حال مردم در هر جا فرصتی به دست اورده اند دست به تظاهرات زده و شعار داده اند.
خبرنگاران سایت ندای سبز آزادی گزارش کرده اند با تاریک شدن هوا درگیری ها شدت یافته است. مطابق این گزارش در حالی که در تجمعات گذشته با تاریک شدن هوا مردم راهی منازل شان می شدند اما در تجمع امروز با تاریک شدن هوا موج جدیدی از حضور مردم در بین حاضرین در خیابانها را شاهد هستیم.
آنچه تا کنون گزارش شده و مورد تایید قرار گرقته درگیری های بسیار شدید بین مردم و نیروهای امنیتی بوده و تیراندازی از سویی نیروهای لباس شخصی در اکثر مناطق از جمله میدان انقلاب، چهارراه ولیعصر، میدان ونک، میدان توحید، خیابان فرصت، حمله نیروهای گار ویژه با شوکر و باتوم وگاز اشک آور با تیراندازی های مکرر همراه بوده است.
بنا به گفته شاعدان عینی در تمامی تجمعات مردم شعارهای اعتراض آمیزسر داده شده که بعد از آغاز در گیری ها تمامی شعارها متوجه آیت الله خامنه ای بوده است.
آخرین خبرها از دویچه وله
براساس گزارشها، تجمعهای پراکندهای در مناطق مرکزی تهران شکل گرفته و نیروهای امنیتی برای پراکندهکردن مردم از گاز اشکآور استفاده میکنند. بسیجیهای موتوری با حمله به داخل پیادهروها به شدت با معترضان برخورد میکنند.
[زمان خبرها به وقت اروپای مرکزی است]
[۱۷:۲۰] برخی گزارشها حاکی از بازداشت شماری از معترضان در میدان انقلاب و خیابانهای اطراف آن دارد. بنابر این گزارشها، خشونتها همچنان در خیابانهای مختلف تهران ادامه دارد. نیروهای امنیتی با با شوکر و گاز اشکآور به مردم حمله میکنند.
[۱۷:۰۰] یک شاهد عینی به دویچهوله میگوید که به نظر نمیرسد که با وجود تاریک شدن هوا شرایط رو به آرامش برود. وی اضافه میکند که نیروهای انتظامی سعی میکنند مردم را از خیابان آزادی به سمت کوچههای اطراف پراکنده کنند. این شهروند تهرانی میگوید که نیروهای ضد شورش به اجتماعات کوچک با باتوم و به اجتماعات بزرگتر با گاز اشکآور حمله میکنند.
[۱۶:۵۰] خبرگزاری آلمان از تهران گزارش داده که برخورد نیروهای امنیتی با معترضان بسیار شدید است. این خبرگزاری به نقل از شاهدان عینی گزارش داده بیشترین درگیری میان معترضان و نیروهای امنیتی، در خیابانهای اطراف دانشگاه تهران رخ داده است.
[۱۶:۴۵] شلیک مداوم گاز اشک آور توسط نیروهای انتظامی در خیابان آزادی مانع تشکیل جمعیت معترضان شده است. معترضان از هر فرصتی برای شعار دادن استفاده میکنند. یک شهروند تهرانی به دویچهوله گفت که مردم شعار "اللهاکبر" و "مرگ بر دیکتاتور" سر میدهند.
[۱۶:۴۵] یک شاهد عینی به دویچه گفت که در خیابان آزادی در مقابل پارک اوستا نیروهای امنیتی یک زن را با شوکر الکتریکی مورد حمله قرار دادهاند و مصدوم شده است.
[۱۶:۴۰] یک شهروند تهرانی میگوید در خیابان آزادی نیروهای لباس شخصی عابران پیاده را با نشان دادن کارت پلیس امنیت ملی متوقف میکنند و مورد بازرسی بدنی قرار میدهند.
[۱۶:٣۰] گزارشهای ارسالی به دویچهوله از شنیدن صدای تیر در نقاط مختلف شهر تهران حکایت دارد. خیابان ولیعصر، میدان انقلاب و میدان ونک از آن جملهاند.
[۱۶:۲۰] یکی از بازاریان در خیابان ولیعصر میگوید مردم از ترس برخورد نیروی انتظامی جرات خروج از پاساژها را ندارند. به گفته وی پلیس به هیچ عابری رحم نمیکند و این برخورد باعث شده که خیابان ولیعصر خالی از جمعیت شود.
[۱۶:۱۰] یک شاهد عینی خشونت امروز نیروهای انتظامی با مردم را با ۳۰ خرداد سال گذشته مقایسه میکند. وی به دویچه وله گفت صدای تیر به شکل متناوب در اطراف چهارراه ولیعصر شنیده میشود.
[۱۶:۰۰] از میدان انقلاب درگیری شدید میان معترضان و نیروهای انتظامی گزارش شده است. یک شاهد عینی هم میگوید که صدای تیراندازی شنیده اما ندیده است که کسی زخمی شود. همچنین از خیابان کارگر تهران نیز درگیری شدید گزارش شده است.
[۱۵:۵۰] یک شهروند تهرانی از برخورد خشونتآمیز نیروهای انتظامی در خیابان ولیعصر با مردم خبر میدهد. وی میگوید این نیروها به مردمی هم که از پاساژهای در حال تعطیل خارج میشود حمله میکنند. جمعیت معترضان در حال افزایش است اما به نظر میرسد خستگی نیروهای امنیتی برخورد آنها را خشنتر کرده است.
[۱۵:۴۰] یک شاهد عینی به دویچه وله گفت از خیابان جمالزاده تا میدان انقلاب گروههای مختلف مردم حضور دارند و به صورت پراکنده شعار میدهند. چندبار برای پراکنده کردن مردم گاز اشکآور شلیک شده است. این شاهد عینی میافزاید که جمعیت نسبت به ۲۵ بهمن بیشتر به نظر میرسد.
[۱۵:٣۰] اجتماع مردم در خیابان ۱۶ آذر گزارش شده است. یک دانشجو به دویچهوله گفت جمعیت هیجان زده است اما شعاری نمیدهند. بسیجی موتوری نیز با پرچمهای یاحسین شعار میدهند. دوربینهای صدا و سیما نیز حضور دارند.
[۱۵:۲۰] از تهران گزارش میشود حضور نیروهای امنیتی نسبت به ۲۵ بهمن در خیابانهای مرکزی بسیار کمتر است. یک شهروند تهرانی به دویچهوله گفت اتوبوسهایی که از میدان ولیعصر به سمت پایین در حرکت هستند در چهار راه ولیعصر اجازه توقف و پیاده کردن مسافر را ندارند.
[۱۵:۱۵] یک شاهد عینی به دویچهوله میگوید جمعیت پر شماری در پیادهروهای خیابانهای منتهی به میدان انقلاب حضور دارند اما شعاری نمیدهند. نیروهای امنیتی در مسیر خطوط ویژه اتوبوسها مانور میدهند و صدای موتورهایشان منطقه را فراگرفته است.
[۱۵:۱۰] شاهدان عینی به بیبیسی گفتهاند شهرداری تهران تلاش میکند سطلهای بزرگ زباله را در سطح شهر جمعآوری کند. در تجمعات پیشین معترضان و مخالفان، شمار زیادی از این سطلها به آتش کشیده شده بود.
[۱۵:۰۰] یک شاهد عینی به دویچهوله میگوید پیادهروهای خیابان ولیعصر بسیار شلوغ شده است. جمعیت پرشماری نیز به سوی میدان انقلاب در حرکت هستند. گزارشهای دیگر از تجمع مردم در خیابانهای منتهی به خیابان انقلاب تا آزادی خبر میدهند.
[۱۴:۵۰] در خیابانهای ملاصدرا و میدان نمازی شهر شیراز حضور سنگین نیروهای امنیتی و ضد شورش گزارش شده است.
[۱۴:۴۰] گزارشهایی از شکلگیری تجمعهای پراکنده در شیراز و حضور پر رنگ نیروهای امنیتی در سطح این شهر منتشر شده است.
[۱۴:۲۰] یک تویترنویس از تهران گزارش کرده «با وجود تعداد زیاد نیروی انتظامی روحیهها خیلی خوب است. مردم در دستههای چند نفری سعی در تجمع دارند. ترافیک هم داره سنگینتر میشود.»
[۱۴:۱۵] مخالفان دولت ایران اعلام کردهاند که امروز ۱۰ اسفند ماه (۱مارس) در تهران و دیگر شهرها در اعتراض به حصر و بازداشت رهبران معترضان به خیابانها خواهند آمد. گزارشها از حضور نیروهای امنیتی در سطح شهر تهران حکایت دارد.
[۱۴:۱۰] یک شاهد عینی به دویچهوله گفت که در چهار ولیعصر حضور نیروهای امنیتی بسیار کمتر از ۲۵بهمن و یک اسفند است. وی از حضور نیروهای ضد شورش در خیابانهای فرعی این منطقه گزارش میدهد.
[۱۴:۰۰] یک وبلاگنویس حوالی ظهر از تهران نوشت «در ضلع شرقی میدان ۷ تیر تهران در مقابل مسجد الجواد نیز جمع زیادی از ماموران ضد شورش به همراه چندین دستگاه موتور مستقر شدهاند و در حالیکه سربازان و درجهداران زیر باران همچون "موش آبکشیده" شدند افسران بلندپایهتر به همراه لباس شخصیهای بیسیم بدست سعی میکنند تا با مچاله شدن در زیرپل عابرپیاده کمتر خیس شوند.»
بنابر گزارش هایی که در اینترنت انتشار یافته است پارک دانشجو در چهارراه ولی عصر تهران، میدان ولی عصر، خیابان ولی عصر، میدان هفت تیر و مقابل مسجد جواد، تقاطع مطهری، رسالت، میدان انقلاب و خیابان انقلاب، خیابان آزادی و سایر نقاط حساس شهر مملو از نیروهای انتظامی، امنیتی و لباس شخصی است. در عین حال مردم در هر جا فرصتی به دست اورده اند دست به تظاهرات زده و شعار داده اند.
خبرنگاران سایت ندای سبز آزادی گزارش کرده اند با تاریک شدن هوا درگیری ها شدت یافته است. مطابق این گزارش در حالی که در تجمعات گذشته با تاریک شدن هوا مردم راهی منازل شان می شدند اما در تجمع امروز با تاریک شدن هوا موج جدیدی از حضور مردم در بین حاضرین در خیابانها را شاهد هستیم.
آنچه تا کنون گزارش شده و مورد تایید قرار گرقته درگیری های بسیار شدید بین مردم و نیروهای امنیتی بوده و تیراندازی از سویی نیروهای لباس شخصی در اکثر مناطق از جمله میدان انقلاب، چهارراه ولیعصر، میدان ونک، میدان توحید، خیابان فرصت، حمله نیروهای گار ویژه با شوکر و باتوم وگاز اشک آور با تیراندازی های مکرر همراه بوده است.
بنا به گفته شاعدان عینی در تمامی تجمعات مردم شعارهای اعتراض آمیزسر داده شده که بعد از آغاز در گیری ها تمامی شعارها متوجه آیت الله خامنه ای بوده است.
آخرین خبرها از دویچه وله
براساس گزارشها، تجمعهای پراکندهای در مناطق مرکزی تهران شکل گرفته و نیروهای امنیتی برای پراکندهکردن مردم از گاز اشکآور استفاده میکنند. بسیجیهای موتوری با حمله به داخل پیادهروها به شدت با معترضان برخورد میکنند.
[زمان خبرها به وقت اروپای مرکزی است]
[۱۷:۲۰] برخی گزارشها حاکی از بازداشت شماری از معترضان در میدان انقلاب و خیابانهای اطراف آن دارد. بنابر این گزارشها، خشونتها همچنان در خیابانهای مختلف تهران ادامه دارد. نیروهای امنیتی با با شوکر و گاز اشکآور به مردم حمله میکنند.
[۱۷:۰۰] یک شاهد عینی به دویچهوله میگوید که به نظر نمیرسد که با وجود تاریک شدن هوا شرایط رو به آرامش برود. وی اضافه میکند که نیروهای انتظامی سعی میکنند مردم را از خیابان آزادی به سمت کوچههای اطراف پراکنده کنند. این شهروند تهرانی میگوید که نیروهای ضد شورش به اجتماعات کوچک با باتوم و به اجتماعات بزرگتر با گاز اشکآور حمله میکنند.
[۱۶:۵۰] خبرگزاری آلمان از تهران گزارش داده که برخورد نیروهای امنیتی با معترضان بسیار شدید است. این خبرگزاری به نقل از شاهدان عینی گزارش داده بیشترین درگیری میان معترضان و نیروهای امنیتی، در خیابانهای اطراف دانشگاه تهران رخ داده است.
[۱۶:۴۵] شلیک مداوم گاز اشک آور توسط نیروهای انتظامی در خیابان آزادی مانع تشکیل جمعیت معترضان شده است. معترضان از هر فرصتی برای شعار دادن استفاده میکنند. یک شهروند تهرانی به دویچهوله گفت که مردم شعار "اللهاکبر" و "مرگ بر دیکتاتور" سر میدهند.
[۱۶:۴۵] یک شاهد عینی به دویچه گفت که در خیابان آزادی در مقابل پارک اوستا نیروهای امنیتی یک زن را با شوکر الکتریکی مورد حمله قرار دادهاند و مصدوم شده است.
[۱۶:۴۰] یک شهروند تهرانی میگوید در خیابان آزادی نیروهای لباس شخصی عابران پیاده را با نشان دادن کارت پلیس امنیت ملی متوقف میکنند و مورد بازرسی بدنی قرار میدهند.
[۱۶:٣۰] گزارشهای ارسالی به دویچهوله از شنیدن صدای تیر در نقاط مختلف شهر تهران حکایت دارد. خیابان ولیعصر، میدان انقلاب و میدان ونک از آن جملهاند.
[۱۶:۲۰] یکی از بازاریان در خیابان ولیعصر میگوید مردم از ترس برخورد نیروی انتظامی جرات خروج از پاساژها را ندارند. به گفته وی پلیس به هیچ عابری رحم نمیکند و این برخورد باعث شده که خیابان ولیعصر خالی از جمعیت شود.
[۱۶:۱۰] یک شاهد عینی خشونت امروز نیروهای انتظامی با مردم را با ۳۰ خرداد سال گذشته مقایسه میکند. وی به دویچه وله گفت صدای تیر به شکل متناوب در اطراف چهارراه ولیعصر شنیده میشود.
[۱۶:۰۰] از میدان انقلاب درگیری شدید میان معترضان و نیروهای انتظامی گزارش شده است. یک شاهد عینی هم میگوید که صدای تیراندازی شنیده اما ندیده است که کسی زخمی شود. همچنین از خیابان کارگر تهران نیز درگیری شدید گزارش شده است.
[۱۵:۵۰] یک شهروند تهرانی از برخورد خشونتآمیز نیروهای انتظامی در خیابان ولیعصر با مردم خبر میدهد. وی میگوید این نیروها به مردمی هم که از پاساژهای در حال تعطیل خارج میشود حمله میکنند. جمعیت معترضان در حال افزایش است اما به نظر میرسد خستگی نیروهای امنیتی برخورد آنها را خشنتر کرده است.
[۱۵:۴۰] یک شاهد عینی به دویچه وله گفت از خیابان جمالزاده تا میدان انقلاب گروههای مختلف مردم حضور دارند و به صورت پراکنده شعار میدهند. چندبار برای پراکنده کردن مردم گاز اشکآور شلیک شده است. این شاهد عینی میافزاید که جمعیت نسبت به ۲۵ بهمن بیشتر به نظر میرسد.
[۱۵:٣۰] اجتماع مردم در خیابان ۱۶ آذر گزارش شده است. یک دانشجو به دویچهوله گفت جمعیت هیجان زده است اما شعاری نمیدهند. بسیجی موتوری نیز با پرچمهای یاحسین شعار میدهند. دوربینهای صدا و سیما نیز حضور دارند.
[۱۵:۲۰] از تهران گزارش میشود حضور نیروهای امنیتی نسبت به ۲۵ بهمن در خیابانهای مرکزی بسیار کمتر است. یک شهروند تهرانی به دویچهوله گفت اتوبوسهایی که از میدان ولیعصر به سمت پایین در حرکت هستند در چهار راه ولیعصر اجازه توقف و پیاده کردن مسافر را ندارند.
[۱۵:۱۵] یک شاهد عینی به دویچهوله میگوید جمعیت پر شماری در پیادهروهای خیابانهای منتهی به میدان انقلاب حضور دارند اما شعاری نمیدهند. نیروهای امنیتی در مسیر خطوط ویژه اتوبوسها مانور میدهند و صدای موتورهایشان منطقه را فراگرفته است.
[۱۵:۱۰] شاهدان عینی به بیبیسی گفتهاند شهرداری تهران تلاش میکند سطلهای بزرگ زباله را در سطح شهر جمعآوری کند. در تجمعات پیشین معترضان و مخالفان، شمار زیادی از این سطلها به آتش کشیده شده بود.
[۱۵:۰۰] یک شاهد عینی به دویچهوله میگوید پیادهروهای خیابان ولیعصر بسیار شلوغ شده است. جمعیت پرشماری نیز به سوی میدان انقلاب در حرکت هستند. گزارشهای دیگر از تجمع مردم در خیابانهای منتهی به خیابان انقلاب تا آزادی خبر میدهند.
[۱۴:۵۰] در خیابانهای ملاصدرا و میدان نمازی شهر شیراز حضور سنگین نیروهای امنیتی و ضد شورش گزارش شده است.
[۱۴:۴۰] گزارشهایی از شکلگیری تجمعهای پراکنده در شیراز و حضور پر رنگ نیروهای امنیتی در سطح این شهر منتشر شده است.
[۱۴:۲۰] یک تویترنویس از تهران گزارش کرده «با وجود تعداد زیاد نیروی انتظامی روحیهها خیلی خوب است. مردم در دستههای چند نفری سعی در تجمع دارند. ترافیک هم داره سنگینتر میشود.»
[۱۴:۱۵] مخالفان دولت ایران اعلام کردهاند که امروز ۱۰ اسفند ماه (۱مارس) در تهران و دیگر شهرها در اعتراض به حصر و بازداشت رهبران معترضان به خیابانها خواهند آمد. گزارشها از حضور نیروهای امنیتی در سطح شهر تهران حکایت دارد.
[۱۴:۱۰] یک شاهد عینی به دویچهوله گفت که در چهار ولیعصر حضور نیروهای امنیتی بسیار کمتر از ۲۵بهمن و یک اسفند است. وی از حضور نیروهای ضد شورش در خیابانهای فرعی این منطقه گزارش میدهد.
[۱۴:۰۰] یک وبلاگنویس حوالی ظهر از تهران نوشت «در ضلع شرقی میدان ۷ تیر تهران در مقابل مسجد الجواد نیز جمع زیادی از ماموران ضد شورش به همراه چندین دستگاه موتور مستقر شدهاند و در حالیکه سربازان و درجهداران زیر باران همچون "موش آبکشیده" شدند افسران بلندپایهتر به همراه لباس شخصیهای بیسیم بدست سعی میکنند تا با مچاله شدن در زیرپل عابرپیاده کمتر خیس شوند.»
مهری وداديان، بازيگر «شوهر آهوخانم» و «دائیجان ناپلئون» درگذشت
مهری وداديان، بازيگر تئاتر، سينما و تلويزيون در سن ۷۴ سالگی درگذشت.
به گزارش خبرگزاریهای ايران، اين بازيگر باسابقه عصر روز دوشنبه نهم اسفندماه پس از پشت سر گذاشتن بيماری ريه در بيمارستان سجاد تهران درگذشت.
وی که همچنين مبتلا به بيماریهای آلزايمر و پارکينسون بود از اواخر دیماه گذشته به دليل شدت يافتن ناراحتی ريوی و کاهش سطح هوشياری به حالت کما رفت و در بيمارستان سجاد بستری شد.
مهری وداديان متولد ۱۳۱۵ تهران بود و از ۲۰ سالگی با اجرای نمايشهای زنده، وارد عرصه بازيگری شد و در فيلمها و مجموعههای مختلف نقشآفرينی کرد.
وی با نقش کوتاهی در سال ۱۳۴۶ در فيلم «آشيانه خورشيد» (ساخته سعيد کاميار) به عرصه سينما پا گذاشت و در سال ۱۳۴۷ با ايفای نقش اصلی فيلم «شوهر آهوخانم» به کارگردانی داود ملاپور و بر اساس داستانی از علیمحمد افغانی، درخشيد.
از فيلمهای مهم او میتوان به «شازده احتجاب» (بهمن فرمانآرا)، «صبح روز چهارم» (کامران شيردل)، «رگبار» (بهرام بيضايی)، «خداحافظ رفيق»، «تنگنا» و «تنگسير» (امير نادری)، «کميته مجازات» و «دلشدگان» (علی حاتمی)، «مرد آفتابی» (همايون اسعديان)، «رابطه» (پوران درخشنده)، «گلهای داوودی» (رسول صدرعاملی)، اشاره کرد.
وی همچنين در دو مجموعه تلويزيونی «دائیجان ناپلئون» (ناصر تقوايی) و «آتش بدون دود» (نادر ابراهيمی) که از سريالهای محبوب پيش از انقلاب ايران بهشمار میروند، ايفای نقش کرده بود.
آخرين مجموعه تلويزيونی که مهری وداديان در آن بازی کرد سريال «بیگناهان» (احمد امينی) در سال ۱۳۸۷ بود.
گفته میشود بهزودی و در هفتمين جشنواره فيلم ۱۰۰ ثانيهای از اين بازيگر تقدير خواهد شد.
پيکر اين هنرمند باسابقه روز پنجشنبه ۱۲ اسفندماه از مقابل خانه سينما تشييع و سپس به بهشت زهرا منتقل میشود.
همچنين مراسم بزرگداشت وی شنبه ۱۴ اسفند در تهران برگزار میشود.
گزارشهای رسیده به سبز یعنی وطن
وی که همچنين مبتلا به بيماریهای آلزايمر و پارکينسون بود از اواخر دیماه گذشته به دليل شدت يافتن ناراحتی ريوی و کاهش سطح هوشياری به حالت کما رفت و در بيمارستان سجاد بستری شد.
مهری وداديان متولد ۱۳۱۵ تهران بود و از ۲۰ سالگی با اجرای نمايشهای زنده، وارد عرصه بازيگری شد و در فيلمها و مجموعههای مختلف نقشآفرينی کرد.
وی با نقش کوتاهی در سال ۱۳۴۶ در فيلم «آشيانه خورشيد» (ساخته سعيد کاميار) به عرصه سينما پا گذاشت و در سال ۱۳۴۷ با ايفای نقش اصلی فيلم «شوهر آهوخانم» به کارگردانی داود ملاپور و بر اساس داستانی از علیمحمد افغانی، درخشيد.
از فيلمهای مهم او میتوان به «شازده احتجاب» (بهمن فرمانآرا)، «صبح روز چهارم» (کامران شيردل)، «رگبار» (بهرام بيضايی)، «خداحافظ رفيق»، «تنگنا» و «تنگسير» (امير نادری)، «کميته مجازات» و «دلشدگان» (علی حاتمی)، «مرد آفتابی» (همايون اسعديان)، «رابطه» (پوران درخشنده)، «گلهای داوودی» (رسول صدرعاملی)، اشاره کرد.
وی همچنين در دو مجموعه تلويزيونی «دائیجان ناپلئون» (ناصر تقوايی) و «آتش بدون دود» (نادر ابراهيمی) که از سريالهای محبوب پيش از انقلاب ايران بهشمار میروند، ايفای نقش کرده بود.
آخرين مجموعه تلويزيونی که مهری وداديان در آن بازی کرد سريال «بیگناهان» (احمد امينی) در سال ۱۳۸۷ بود.
گفته میشود بهزودی و در هفتمين جشنواره فيلم ۱۰۰ ثانيهای از اين بازيگر تقدير خواهد شد.
پيکر اين هنرمند باسابقه روز پنجشنبه ۱۲ اسفندماه از مقابل خانه سينما تشييع و سپس به بهشت زهرا منتقل میشود.
همچنين مراسم بزرگداشت وی شنبه ۱۴ اسفند در تهران برگزار میشود.
تظاهرات مردم شیراز در حمایت از رهبران جنبش سبز
تعداد معترضان شیرازی که امروز در حمایت از رهبران جنبش سبز میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسران آنها دست به تظاهرات زده بودند، چندین هزار نفر برآورد می شود.
به گزارش خبرنگار کلمه از شیراز، تجمع کنندگان در خیابان های ملاصدرا، نمازی و میدان علم شعارهایی علیه دیکتاتور سر داده اند.
در خیابان ملاصدرای شیراز درگیری هایی بین مردم و نیروهای پلیس و لباس شخصی ها گزارش شده و همچنین تعدادی از معترضان نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند.
تجمع مردم با تاریک شدن هوا در میدان آزادی تهران گسترده تر شده و شمار نیروهای امنیتی نیز در این میدان نسبت به ساعتهای قبلی بیشتر شده است.
گزارش خبرنگاران کلمه همچنین حاکی است که حضور مردم در خیابان های متقاطع با خیابان آزادی به ویژه خیابان های بهبودی و نواب همچنان ادامه دارد.
یک شاهد عینی که تازه از تجمع معترضان تهران در حمایت از میرحسین و کروبی بازگشته است، به کلمه می گوید: «الان برگشتم … دمشون گرم چه امنیتی برای خریداران عید فراهم کرده بودند !! … تمام خیابون ها رو بسته بودند … ضلع شمالی خیابون انقلاب رو با نرده و کامیون های پلیس به سمت غرب بسته بودند … دور میدان فردوسی هم پر از گارد ضدشورش همراه با “ماسک” به صورت بود ! و دور میدان را هم به سمت آزادی نرده و کامیون گذاشته بودند که ماشین نتونه رد بشه ! تا تقاطع شریعتی و مطهری و زیر پل سیدخندان گارد ویژه ایستاده بود .. دمشون گرم چه امنیتی برای خریداران عید فراهم کرده بودن !! دوستانم توی چهارراه ولیعصر صدای تیر شنیدند … می گفتند جمعیت توی پیاده رو ها موج می زد ولی کسی وارد مغازه های اطراف نمی شده و همه زیر لب به … فحش می دادند … یه بسیجی با موتور خودش را به یک زن حمله کرد.چند نفر را هم نیروی انتظامی دستگیر کرد.»
همچنین شبکه های اجتماعی عکسی از یک پوستر نصب شده در بزرگراه نیایش تهران را منتشر کرده اند که روی آن نوشته شده: “دیکتاتور به پایان سلام کن”
گزارشهای رسیده به سبز یعنی وطن
امروز تهران غوغا بود
جمعیت تقریبا در تمامی مناطق حضور داشتند و شهامت جوانها فوق العاده بود
مامورین انتظامی و لباس شخصی و بسیجی ها خیلی وحشیانه رفتار میکردند و بسیاری را هم دستگیر کردند
پرتاب گاز اشک آور و حتی صدای شلیک گلوله بیسابقه بود
مردم چه پیاده و چه سواره بر اتومبیلها و اتوبوسها همه فریاد میزدند
وحشت مامورین و مسئولین نیروهای نظامی و انتظامی جالب توجه است
آنها مسلح به انواع و اقسام سلاحهای سرد و گرم و خونبار، از مردم بیدفاع بسیار میترسند و در هراس هستند
اگر این حضور خیابانی و این فریادها و شهامتها و جنگ و گریزها ده روز فقط ده روز پی در پی ادامه یابد سرنگونی رژیم حتمی است
مردم دیگر حتی از اسلحه و گلوله ها هم نمیترسند
تصویر بزرگ خامنه ای در آریاشهر را هم آتش زدند
تمام تهران شلوغ و در التهاب و هیاهو بود
خیلی امیدوارکننده است
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی
جمعیت تقریبا در تمامی مناطق حضور داشتند و شهامت جوانها فوق العاده بود
مامورین انتظامی و لباس شخصی و بسیجی ها خیلی وحشیانه رفتار میکردند و بسیاری را هم دستگیر کردند
پرتاب گاز اشک آور و حتی صدای شلیک گلوله بیسابقه بود
مردم چه پیاده و چه سواره بر اتومبیلها و اتوبوسها همه فریاد میزدند
وحشت مامورین و مسئولین نیروهای نظامی و انتظامی جالب توجه است
آنها مسلح به انواع و اقسام سلاحهای سرد و گرم و خونبار، از مردم بیدفاع بسیار میترسند و در هراس هستند
اگر این حضور خیابانی و این فریادها و شهامتها و جنگ و گریزها ده روز فقط ده روز پی در پی ادامه یابد سرنگونی رژیم حتمی است
مردم دیگر حتی از اسلحه و گلوله ها هم نمیترسند
تصویر بزرگ خامنه ای در آریاشهر را هم آتش زدند
تمام تهران شلوغ و در التهاب و هیاهو بود
خیلی امیدوارکننده است
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی
می مونم، نمی رم، حق م رو پس می گیرم
حدود ساعت 5 از بهار جنوبی به سمت پیچ شمران رفتم تا به دوستانم در بالاتر از سیدخندان ملحق شوم . . تقاطع انقلاب و بهار نیروهای گارد و سربازهای وظیفه آرایش جنگی داشتند! همین طور تقاطع شریعتی و انقلاب.
آرایش جنگی به معنای کامل کلمه در تقاطع ها به چشم می خورد. البته در جاهایی که محل اصلی تجمع ها در روزهای گذشته بودند سعی کرده بودند زیاد به چشم نیایند. از کنار گاردی های خسته و کلافه رد شدم تا با یک تاکسی خودم را به سیدخندان برسانم. آن جا تجمع مردم به چشم نمی خورد ولی به شدت جو امنیتی بود و موجب شگفتی من شد چراکه این نوع چینش نیرو تابه حال در این منطقه سابقه نداشته است. با همراهانمم فیسبوک را در راه چک می کردیم و همین طور بالاترین را تا بدانیم به کدام سمت متمایل شویم. از سیدخندان
سهورودی را به سمت پایین طی کردیم تا به تخت طاووس (مطهری) رسیدیم. از آن جا پیاده به سمت هفت تیر حرکت کردیم. فرعی ها هم نشانی از حضور نیروها داشتند ولی مردم ... پراکنده، سرگردان، منتظر خبر، منتظر ندایی که از سویی برسد؛ هرچند کم بودند.
از میان خیل عظیم گاردی و لباس شخصی ها گذشتیم. دقیقن خیل عظیم اصطلاح مناسبی است. مثل لشکر شکت خورده و حتا منتظر هم نبودند. ما هم مثل لشکر شکت خورده بودیم البته. ناامید از این که مردم را می دیدیم ولی هیچ سامانی نبود. با یک تاکسی خود را به میدان ولیعصر رساندیم چراکه خبر
رسیده بود چهارراه ولیعصر شلوغ است. در همه ی مسیرها هر تاکسی ای که سوار شدیم راننده ی تاکسی می دانست کجا می رویم و ما را راهنمایی می کرد که مردم کجا بیشتر جمع شده اند.
از میدان به سمت چهارراه پیاده رفتیم و فکرمان این بود که اگر تجمع هدف مندی ندیدیم به خانه برگردیم. تجمع هدف مندی نبود. همه جا پر از آمبولانس بود. جوانی با سری زخمی گوشه ای افتاده بود و مردم به او کمک می کردند.
کسی پیشنهاد داد تا او را به سمت آمبولانسی که همین نزدیکی ها است ببرند و ما به آن ها گفتیم که این کار را نکنند. چراکه خود آمبولانس ها هم خطرناک هستند. بعد از هارراه طالقانی آن سوی خیابان درست ضلع غربی ولیعصر، شلوغ شده بود و صداهایی به گوش می رسید. مامورها کسی را با خود می بردند که هویت ش مشخص نبود چراکه روی صورت ش را پوشانده بودند. مردم فقط نگاه می کردند و گاهی هم زمزمه هایی شنیده می شد. ما با هم حرف می زدیم که چه تصمیمی بگیریم که یک مامور ما را از فریاد زدن و رفتن به آن سوی خیابان منع کرد. به سمت انقلاب که پیچیدیم حجم نیروها بیش از دو برابر بود. همه جا پر از گاردی بود و طوری آراسته شده بودند که ملت را بترسانند. با موتورهایشان در خیابان و پیاده رو و هر جا که فکر کنی ویراژ می رفتند. دوستی به سمت آزادی رفت تا به خانه ی خود برود و من و دوست
دیگرم به سمت شرق رفتیم. ترجیح دادیم پیاده برویم تا در موقع لزوم (اگر چونین زمانی باشد) به مردم ملحق شویم. گروهی زیادی خلاف جهت ما به سمت آزادی می رفتند. مامورها با فراغ بال استراحت می کردند و چایی می خوردند. یکی از آن ها ترجیح داده بود نمازش را گوشه ی پیاده رو بخواند. خبر رسید
که حدود ساعت 4:30 بولوار کشاورز و ولیعصر شلوغ بوده و مردم با نیروها درگیر شده اند. دوستم از حوالی ازادی زنگ زد که این جا قیامت است و درگیری شدید شده است. ولی من دیگر به خیابان نمی روم تا زمانی که با آزمون خطا پیش نرویم. آن زمان که بتوانیم دست کم در گروه های 50 نفره خود
را سامان دهیم. این هزینه ها که می پردازیم بهای زیادی است. اگر نمی توانیم از تک تک افراد مراقبت کنیم آن ها را به خیابان نخوانیم. اگر برنامه ای برای کاری نداریم یاس را به مردم نخورانیم. من دیگر به خیابان
نمی روم. تا زمانی که پیشنهاد تو برای من تضمین کننده ی هدف در رفتار باشد.
آرایش جنگی به معنای کامل کلمه در تقاطع ها به چشم می خورد. البته در جاهایی که محل اصلی تجمع ها در روزهای گذشته بودند سعی کرده بودند زیاد به چشم نیایند. از کنار گاردی های خسته و کلافه رد شدم تا با یک تاکسی خودم را به سیدخندان برسانم. آن جا تجمع مردم به چشم نمی خورد ولی به شدت جو امنیتی بود و موجب شگفتی من شد چراکه این نوع چینش نیرو تابه حال در این منطقه سابقه نداشته است. با همراهانمم فیسبوک را در راه چک می کردیم و همین طور بالاترین را تا بدانیم به کدام سمت متمایل شویم. از سیدخندان
سهورودی را به سمت پایین طی کردیم تا به تخت طاووس (مطهری) رسیدیم. از آن جا پیاده به سمت هفت تیر حرکت کردیم. فرعی ها هم نشانی از حضور نیروها داشتند ولی مردم ... پراکنده، سرگردان، منتظر خبر، منتظر ندایی که از سویی برسد؛ هرچند کم بودند.
از میان خیل عظیم گاردی و لباس شخصی ها گذشتیم. دقیقن خیل عظیم اصطلاح مناسبی است. مثل لشکر شکت خورده و حتا منتظر هم نبودند. ما هم مثل لشکر شکت خورده بودیم البته. ناامید از این که مردم را می دیدیم ولی هیچ سامانی نبود. با یک تاکسی خود را به میدان ولیعصر رساندیم چراکه خبر
رسیده بود چهارراه ولیعصر شلوغ است. در همه ی مسیرها هر تاکسی ای که سوار شدیم راننده ی تاکسی می دانست کجا می رویم و ما را راهنمایی می کرد که مردم کجا بیشتر جمع شده اند.
از میدان به سمت چهارراه پیاده رفتیم و فکرمان این بود که اگر تجمع هدف مندی ندیدیم به خانه برگردیم. تجمع هدف مندی نبود. همه جا پر از آمبولانس بود. جوانی با سری زخمی گوشه ای افتاده بود و مردم به او کمک می کردند.
کسی پیشنهاد داد تا او را به سمت آمبولانسی که همین نزدیکی ها است ببرند و ما به آن ها گفتیم که این کار را نکنند. چراکه خود آمبولانس ها هم خطرناک هستند. بعد از هارراه طالقانی آن سوی خیابان درست ضلع غربی ولیعصر، شلوغ شده بود و صداهایی به گوش می رسید. مامورها کسی را با خود می بردند که هویت ش مشخص نبود چراکه روی صورت ش را پوشانده بودند. مردم فقط نگاه می کردند و گاهی هم زمزمه هایی شنیده می شد. ما با هم حرف می زدیم که چه تصمیمی بگیریم که یک مامور ما را از فریاد زدن و رفتن به آن سوی خیابان منع کرد. به سمت انقلاب که پیچیدیم حجم نیروها بیش از دو برابر بود. همه جا پر از گاردی بود و طوری آراسته شده بودند که ملت را بترسانند. با موتورهایشان در خیابان و پیاده رو و هر جا که فکر کنی ویراژ می رفتند. دوستی به سمت آزادی رفت تا به خانه ی خود برود و من و دوست
دیگرم به سمت شرق رفتیم. ترجیح دادیم پیاده برویم تا در موقع لزوم (اگر چونین زمانی باشد) به مردم ملحق شویم. گروهی زیادی خلاف جهت ما به سمت آزادی می رفتند. مامورها با فراغ بال استراحت می کردند و چایی می خوردند. یکی از آن ها ترجیح داده بود نمازش را گوشه ی پیاده رو بخواند. خبر رسید
که حدود ساعت 4:30 بولوار کشاورز و ولیعصر شلوغ بوده و مردم با نیروها درگیر شده اند. دوستم از حوالی ازادی زنگ زد که این جا قیامت است و درگیری شدید شده است. ولی من دیگر به خیابان نمی روم تا زمانی که با آزمون خطا پیش نرویم. آن زمان که بتوانیم دست کم در گروه های 50 نفره خود
را سامان دهیم. این هزینه ها که می پردازیم بهای زیادی است. اگر نمی توانیم از تک تک افراد مراقبت کنیم آن ها را به خیابان نخوانیم. اگر برنامه ای برای کاری نداریم یاس را به مردم نخورانیم. من دیگر به خیابان
نمی روم. تا زمانی که پیشنهاد تو برای من تضمین کننده ی هدف در رفتار باشد.
TTUTOuNP9L8
XSmStd5XfDI
Iran - Shiraz 1. March 2011 Arrest of Protester by regime forces290 views - 16 minutes ago
MUST SEE: Brutall attack at protesters by regime forces in Shiraz 1.March 2011
2 views - 2 minutes ago