۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

مهمترین خبرهای روز سه شنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

سبز یعنی وطن و همراهان این رسانه ی خبری خواهان آزادی 
خانم ها: فاطمه کروبی، زهرا رهنورد و آقایان: مهدی کروبی و میرحسین موسوی 
و همینطور خواهان آزادی همه ی زندانیان سیاسی دربند بوده و از مقامات بین المللی خواهان رسیدگی و اقدام هر چه سریعتر به این امر می باشند.




اعلام حمایت زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر از تظاهرات سه شنبه‌ها

خبرگزاری هرانا - عده ای از زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج، با انتشار اطلاعیه ای حمایت خود را از اعتراضات مردمی اخیر عموما و تظاهرات "سه شنبه" ها خصوصا اعلام داشته اند.
ایشان در بخشی از این اطلاعیه ضمن تاکید بر اینکه جوانان برای رسیدن به آزادی نباید از تهدید و ارعاب و زندان بترسند، توصیه کرده اند که "تا رسیدن به آرمان های حق طلبانه ی خویش نباید از دست از مبارزه کشید."
متن کامل اطلاعیه ی مذکور که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته، به شرح زیر است.
اعتراضات اخیر مردمِ ایران که اهدافی چون آزادی، عدالت، دموکراسی و حقوق بشر را دنبال می کند، در مسیرِ انقلابی دموکراتیک قرار گرفته که قطعا تا رسیدن به سر منزل مقصود راهی کوتاه را در پیش ندارد.
این جنبش در شرایط کنونی آزادی موسوی و کروبی را در اولویت قرار داده و بر همین اساس قرار است که مردم در روز سه شنبه یازده اسفند در اعتراض به حصر آنان به دست به تجمع بزنند.
در این برهه از زمان ما زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج لازم دیده که پشتیبانی خود را از تظاهرات مسالمت آمیز سه شنبه ها اعلام نماییم و از تمامی تشکل ها، احزاب، سازمان ها و جوانان دلیر می خواهیم که برای رسیدن به آزادی از خود شجاعت بیشتری نشان داده، از ارعاب و تهدید و زندان نهراسند و تا زمان رسیدن به آرمان های حق طلبانه ی خویش دست از مبارزه نکشند.
زندانیان سیاسی سبز اندیش زندان رجایی شهر کرج

 

 
پنجاه و نه تن از زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات و قبل از آن که در زندان رجایی شهر به سر می‌برند در پیامی اعلام کردند که در اعتراض به سرکوب گسترده مبارزات حق‌طلبانه مردم ایران و ایجاد محدودیت‌ها در داخل زندان از صبح امروز سه شنبه ده اسفند ماه دست به اعتصاب غذای نامحدود زده‌اند.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، زندانیان سیاسی در پیامی که با دشواری‌های فراوان به دست کمیته دفاع از زندانیان سیاسی رسیده است، اعلام کرده‌اند که به دلیل سرکوب گسترده زندانیان سیاسی ، محدودیت‌های فراوان در داخل زندان، قطع کلیه ارتباطات زندانیان سیاسی با خانواده‌هایشان، بدرفتاری، توهین و بی احترامی به زندانیان، و همچنین در اعتراض به سرکوب وحشیانه مبارزات حق‌طلبانه مردم ایران و بازداشت رهبران سیاسی دست به اعتصاب غذای نامحدود زده‌اند.
بر اساس اطلاعات رسیده، زندانیان سیاسی در بند 4 و سالن ویژه امنیتی تازه تاسیس در زندان رجایی شهر شدیداً در کنترل نهادهای امنیتی قرار گرفته‌اند و هر نوع ارتباط با آن‌ها از سوی دیگر زندانیان، برخورد سرکوبگرانه صورت می‌گیرد.
از جمله محدودیت ها و اقداماتی در این بند که به تازگی و به منظور اعمال فشار بیشتر بر زندانیان سیاسی تبعید شده به این زندان تاسیس گردیده است، می توان به ضرب و شتم، محدودیت ملاقات حضوری، قطع کامل تماس‌های تلفنی، تهدید به اعدام‌های مخفیانه، تهدید به انتقال به سلول‌های انفرادی، عدم ارائه خدمات مناسب درمانی و حتی تهدید به تجاوز جنسی اشاره کرد که مسئولان این زندان بوِیژه نبی الله فرجی نژاد معاونت حفاظت این زندان با هماهنگی کامل مقامات امنیتی و قضایی از آن طی هفته های گذشته به طور آشکارا استفاده کرده‌اند.
یادآوری می گردد که نبی الله فرجی نژاد از بازجویان و شکنجه گران سابق زندان اوین می باشد که هم اینک با حمایت علی حاج کاظم رئیس زندان رجایی شهر و همچنین مقامات امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی، مسئولیت معاونت حفاظت این زندان و فشار بر زندانیان سیاسی بند ویژه امنیتی این زندان را بر عهده دارد و دارای پرونده های مفتوحی نیز در خصوص شکنجه زندانیان است.




نامه گروهی از فعالان ایرانی به دبیرکل سازمان ملل در مورد رفع حصر رهبران جنبش سبز
جرس:
در پی تداوم حصر و بی خبری از وضعیت و سرنوشت راهبران جنبش سبز مردم ایران، گروهی از نویسندگان، و فعالان مدنی، سیاسی و مطبوعاتی، با ارسال نامه ای به دبیر کل سازمان ملل متحد، خواستار استفادۀ وی از تمام امکانات و اهرم های بین المللی برای پایان حصر رهبران جنبش وهمچنین تضمین آزادی فعالیت های سیاسی و اجتماعی آنان شدند.

به گزارش منابع خبری جرس، امضا کنندگان نامه همچنین مسؤولیت حفظ جان رهبران جنبش را مطلقاً متوجه حکومت دانسته و نسبت به تداوم وضعیت فعلی هشدار دادند.

متن نامۀ گروهی از فعالان ایرانی به بان کی مون به شرح زیر است:

دبیر کل محترم سازمان ملل متحد عالیجناب بان کی‌- مون :
با درود فراوان و آرزوی موفقیت شما در کمک به پیشبرد صلح، امنیت، حقوق بشر در جهان، و با تشکر پیشاپیش از لطف شما در پیگیری این مطالبه انسانی‌ و مدنی ما.

همانطوریکه آگاهی دارید ملت ایران مواجه با حکومتی است که بی‌ پروا، ابتدایی‌ترین حقوق انسانی چون حق بیان، تجمع، تحزب، تشکل مدنی ، و فعالیتهای نافی خشونت را پایمال نموده و گذشته از مبانی حقوق بشر جهانی‌ ، به قانون اساسی‌ مصوبه خویش نیز پایبند نیست. لذا پناه بردن ما به شما و استمداد از نهاد سازمان ملل متحد را که نمادی بر آمده از وجدان بشریت و روح ملت ها لقب گرفته، راه چاره یافتیم و مستقیم از شما دبیرکل این سازمان محترم یاری می طلبیم.

مستحضر هستید که از ماه ژوئن سال ۲۰۰۹ در اعتراض مسالمت آمیز به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری که میلیون ها نفر در ایران به خیابان ها آمدند، رژیم ایران از هیچ گونه اعمال فشار و سرکوبی علیه مخالفین چون بستن مطبوعات، دستگیری، زندان، شکنجه و قتل دریغ نداشته است. دامنه این سرکوب ها به ویژه بعد از تظاهرات اعتراضی صد‌ها هزار نفره هفته گذشته (۱۴ فوریه‌ ۲۰۱۱) به حصر، حبس خانگی‌ و انسداد کامل فعالیت های سیاسی و اجتماعی رهبران جنبش سبز دمکراسی خواهی‌ مردم ایران، میر حسین موسوی ( نخست وزیر سابق)، مهدی کروبی (رئیس مجلس سابق)، و زهرا رهنورد(استاد، رئیس سابق دانشگاه، و فعال جنبش زنان) انجامیده است. این بار حکومت در اقدامی که حیرت مردم ایران و جهان را در پی داشته است، مبادرت به نصب نرده آهنی در مقابل منزل رهبران جنبش و قطع تمام مسیرهای ارتباطی آنها (شامل تلفن و اینترنت) کرده تا بدون حتی پذیرفتن مسؤولیت محاکمه، اقدام به حذف اجتماعی و فیزیکی این منتقدان کند.

فعالیت های جنبش سبز دمکراسی خواهی مردم ایران همواره مسالمت آمیزبوده ورهبران آن به قانون اساسی‌ التزام داشته اند. در طرف مقابل ، سرکوب گران، با قانون شکنی واعما ل خشونت جنبش را سرکوب ، و جان رهبران آن را تهدید می نمایند. سرکوب رهبران منتقد حکومت و تلاش برای حذف آنها بدون رعایت حداقل موازین قانونی سبب شده تا ما نگرانی عمیق خود را نسبت به وضع امنیت و سلامت آنها اعلام کنیم. ما امضا کنندگان این نامه مسؤولیت حفظ جان رهبران جنبش را مطلقاً متوجه حکومت دانسته و مصرا خواستار لغو حصر خانگی از رهبران و تضمین آزادی فعا لیت های اجتماعی و سیاسی آنان هستیم.

با تشکرازادامه تلاش شما برای آزادی زندانیان سیاسی درایران، انتظارما امضا کنندگان ذیل از شما، استفاده کردن از تمام امکانات خویش و اهرم های بین المللی برای لغو حصر، حبس ، و تضمین آزادی کامل فعالیت های مدنی رهبران جنبش، و تضمین سلامت جان آنان می باشد!

با احترام :
مسعود آذری، داریوش آشوری، کاوه احسانی، حسن اکبرنیا، اصغر اکبری، محمد جواد اکبرین، محمد ارسی، هوشنگ اسدی، سروش اصلانی، محمد اقتداری، بهرام امامی، بابک امیر خسروی، نوشابه امیری، مهدی امینی، عبدالعلی بازرگان، رضا بدیعی، محمد برقعی، جرج بنشاهی، شهلا بهار دوست، محمد بهبودی، سهراب بهداد، فروزان بهنیا، فرهاد بهنیا، اصف بیات، میثاق پارسا، بیژن پیرزاده، عسل پیرزاده، صمد پورنقوی، نیره توحیدی، آریا تهرانی‌، پارسیا تهرانی، شهرام تهرانی‌، مریم تهرانی‌، حسن جعفری، فرزاد جواهری، محمد جمالی، محسن حیدریان، اسماعیل ختأی، ا.خجسته فر، رضا خشنود، اسماعیل خوئی، شیریندخت دقیقیان، سهراب رزاقی، حمید زنگنه، حمید سالک، داریوش سلطانی، محمد سهیمی، احمد شاکری، علی‌ شاکری، سعید شروینی، کریم شمبیاتی ، حمید شیرازی، فاطمه صادقی، نادر صادقی‌، احمد صدری، صوفیا صدیق پور، اسفندیار طبری، بهرام عباسی، ملوک عزیززاده، فرزانه عظیمی‌، کاظم علمداری، رضا علوی، حسن علیزاده، نورالدین غروی، رضا فانی یزدی، مهدی فتا پور، مسعود فتحی، علی‌ فروزنده، نادر فروزی، فاطمه فرهنگخواه، فیروزه فولادی، کبری قاسمی، یدی قربانی، صمصام کشفی، محسن کدیور، عزیز کرملو، رضا کریمی‌، حسن کلانتری، حسین کندی، رضا گوهر زاد، مزدک لیما کشی، مجید محمدی، ملیحه محمدی، مهرداد مشایخی، احمد مصباح، پیمان ملاذ، مهدی ممکن، جعفر منظم اکبر مهدی، حمیدرضا مهدیزاده، بهجت مهر آسا، محمد علی‌ مهر آسا، مهدی مهرنوش، علی‌ اکبر موسوی خوئینی‌ها، امیر موحدی، امین موحدی، سراجدین میردامادی، غفور میرزایی، حجت نارنجی، ابراهیم نبوی، فرخ نگهدار، مهدی نور بخش، ن.نوریزاده، احمد هادوی، داریوش وثوقی، حسن یوسفی اشکوری.

همچنین علاقمندان و همراهانی که قصد افزودن نام خود را دادند، محبت نموده و امضای خود را در صورت تمایل در اسرع وقت به لینک و طومار ذیل وارد نمایند:

http://www.ipetitions.com/petition/repealofhousearrestiniran




نگرانی یک گروه حقوق بشر از 'ناپدید شدن' رهبران مخالفان ایران

موسوی - کروبی
معلوم نیست که رهبران مخالفان در ایران و همسران آنها در کجا نگهداری می شوند
گروه "کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران" نیز ضمن متهم کردن حکومت ایران به "آدم ربایی" به خاطر نگهداری رهبران مخالفان ایران و همسران آنها در محلی نامعلوم نسبت به سلامت آنها ابراز نگرانی کرده و همزمان شورای امنیت ملی آمریکا نیز از سرکوب مخالفان در ایران به شدت انتقاد کرده است.
تامی ویتور سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا روز یکشنبه در بیانیه ای از سرکوب مخالفان در ایران به شدت انتقاد کرد.
این بیانیه درحالی منتشر می شود که اعتراض ها نسبت به وضعیت نامعلوم میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسران آنها بالا گرفته است.
تامی ویتور نوشت: "ایالات متحده عملیات سازمان دهی شده ارعاب توسط دولت ایران و دستگیری چهره های سیاسی، مدافعان حقوق بشر، فعالان سیاسی، رهبران دانشجویی، روزنامه نگاران و وبلاگ نویس ها را قویا محکوم می کند."
در این بیانیه ضمن انتقاد از ایجاد اختلال در دسترسی ایرانیان به اطلاعات از طریق پارازیت انداختن بر ماهواره ها و مسدود کردن سایت های اینترنتی آمده است: "آمریکا و جهان همچنان شاهد نقض فاحش حقوق جهان شمول شهروندان ایران توسط دولت این کشور و تزویر این دولت هستند."
"دولت ایران باید اجازه گفت و گوی فعالانه میان شهروندانش، آزادی بیان و آزادی تجمع بدون ترس را بدهد. ایرانی ها مستحق همان عدالت و حقوقی هستند که دولت ایران در مورد فضیلت آنها برای مردم سایر کشورها سخن می گوید."
مقام های دولت آمریکا در چند هفته اخیر همزمان با بروز جنبش های مردمی در کشورهای مختلف خاور میانه با شدت و به طور مکرر به خاطر "نقض حقوق بشر" و سرکوب معترضان به حکومت ایران اعتراض کرده اند.

وزارت خزانه داری آمریکا روز چهارشنبه هفته پیش محمد رضا نقدی، فرمانده بسیج و عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران را برای "همبستگی با قربانیان شکنجه، سرکوب و بازداشت های خودسرانه" در ایران تحریم کرد.
هیلاری کلینتون نیز چهارشنبه پیش - پنجم اسفند - با انتشار بیانیه ای ضمن ابراز نگرانی از برخورد خشونت آمیز حکومت ایران با مردم این کشور، "شجاعت" تظاهرکنندگان ایرانی را تحسین کرد.
فشار‌ها بر مهدی کروبی و میرحسین موسوی، پس از انتشار فراخوان راهپیمایی روز ۲۵ بهمن، تشدید شده است و ماموران امنیتی طی دو هفته گذشته، این دو رهبر مخالفان دولت را به طور غیر رسمی تحت بازداشت خانگی قرار دادند و در چند روز گذشته نیز گفته شد که ظاهرا آنها و همسرانشان به نقطه دیگر منتقل شده اند.
براساس بیانیه کمپین حقوق بشر در ایران که یکشنبه منتشر شد، آرون رودز سخنگوی این گروه گفت: "این چهار ناراضی ناپدید شده اند؛ آنان بدون ارتباط با دنیای خارج، در مکان نامعلومی نگاهداری می شوند، و این نقض شدید قوانین ایران و بین المللی است و آدم ربایی توسط حکومت است."
او می افزاید که با توجه به "رفتار اوباش مابانه عده زیادی از سیاستمداران و روحانیون ایرانی در درخواست اعدام این دو، دلایلی برای نگرانی عمیق نسبت به سلامتی و تندرستی آنها وجود دارد."
مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی به بی بی سی فارسی گفته است که کروبی و همسرش احتمالا به یکی از "خانه های امن" منتقل شده اند.
کمپین بین المللی حقوق بشر به نقل از "یک منبع مطلع" نوشت که این چهار نفر به یک "خانه امن در محلی نزدیک به تهران منتقل شده اند."
این گروه گفت که "خانه امن" تحت نظارت و کنترل قوه قضاییه یا هرگونه مکانیسم نظارتی دیگر نیست و تحت کنترل سپاه پاسداران و سازمان های امنیتی قرار دارد.

این گروه نوشت: "چون از چنین به اصطلاح خانه های امنی در گذشته برای بدرفتاری با مخالفان حکومت استفاده شده است، کمپین عمیقا نگران این واقعیت است که طبق گزارشات موسوی و کروبی به چنین مکانی منتقل شده اند."
یک شاهد عینی به این گروه گفته است که هیچ رفت و آمدی حتی برای انتقال مواد غذایی به داخل کوچه اختر مشاهده نشده است.
مقام های دولت ایران تاکنون در مورد این گزارش ها اظهار نظر نکرده اند.
در پی برگزاری تظاهرات 25 بهمن به دعوت میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای ابراز همبستگی با جنبش های مردمی مصر و تونس حکومت ایران به شدت به این دو نفر تاخت.
در آن تظاهرات شعارهایی علیه حکومت ایران به خصوص رهبر جمهوری اسلامی - از جمله "مبارک، بن علی، نوبت سیدعلی" - سرداده شد.
یک روز بعد گروهی از نمایندگان مجلس خواستار اعدام موسوی، کروبی و محمد خاتمی، رئیس جمهور، سابق ایران شدند.
احمد جنتی از اعضای شورای نگهبان نیز در مراسم نماز جمعه بعد از این تظاهرات خواستار حبس خانگی آنها و قطع ارتباطات آنها با دنیای بیرون شد.
میرحسین موسوی، همسرش زهرا رهنورد، مهدی کروبی و همسرش فاطمه کروبی از حدود دو هفته قبل تحت حصر خانگی قرار گرفتند.
با این حال در چند روز گذشته گزارش هایی منتشر شده که این چهار نفر ممکن است توسط ماموران حکومتی به نقطه ای نامعلوم منتقل شده باشند.
این وضع با انتقاد گسترده مخالفان روبرو شده است که می گویند در روز 10 اسفند طی یک راهپیمایی به "بازداشت" آنها اعتراض خواهند کرد.
حکومت ایران مانع هرگونه تجمع اعتراضی معترضان و مخالفان می شود.
سایت "کلمه" اوایل روز جمعه ویدئویی از مهدی کروبی منتشر کرد که ظاهرا در خانه اش ضبط شده است و در آن همچنان بر استقامت خود در برابر فشارهای حکومت پافشاری می کند.


انتقاد سه مرجع تقلید از حصر رهبران مخالفان

از راست: بیات زنجانی، یوسف صانعی، علی محمد دستغیب
آیت الله زنجانی، صانعی و دستغیب به علت انتقادها، موضوع خشم مقام های جمهوری اسلامی بوده اند
در ادامه اعتراض ها به حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران مخالفان حکومت ایران، آیت الله یوسف صانعی، آیت الله علی محمد دستغیب و آیت الله اسدالله بیات، از مراجع تقلید منتقد حکومت، در بیانیه های جداگانه ای به این مسئله اعتراض کرده اند.
آیت الله یوسف صانعی در بیانیه ای که روز یکشنبه 8 اسفند از طریق پایگاه اطلاع رسانی او در اینترنت منتشر شد نوشت که رفتار حکومت ایران نشانه درماندگی و ضعف سیاسی است.
میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد، و مهدی کروبی و همسرش فاطمه کروبی از زمان تظاهرات ضدحکومتی 25 بهمن تحت حصر خانگی قرار گرفتند و گزارش ها در چند روز اخیر نیز حاکی از انتقال آنها به مکانی نامعلوم است.
آیت الله صانعی در بیانیه خود نوشت که این چهار نفر "بدون برگزاری هرگونه دادگاه و محکمه ای (هرچند صوری) و بدون اجازه دفاع به آنها در حصر خانگی یا محرومیت از حقوق اولیه انسانی" قرار گرفته اند.
او در ادامه این بیانیه می نویسد اینها اعمالی است که "نشان از درماندگی و ضعف سیاسی عاملان و آمران آن از اقناع افکار عمومی دارد."
آیت الله صانعی به مقایسه اوضاع فعلی با دادگاه های زمان شاه می پردازد: "هنوز فراموش نکرده ایم که دادگاه های سیاسی در رژیم گذشته، فارغ از احکام ظالمانه و فرمایشی بودن آنها مانند دادگاه های نظامی دکتر مصدق و فدائیان اسلام و ده ها محاکمه سیاسی دیگر، چگونه برگزار می شد و متهمان چگونه از اعمال و افکار خود دفاع می کردند که خود حکایت از این توجه در سیستم حقوقی و قضایی دارد."
آیت الله صانعی همچنین در بیانیه اش نوشت: "جای بسی تاسف و تعجب است که برخی از افراد، اعتراض معترضین سیاسی را در جامعه فاقد هر گونه پایگاه و جایگاهی دانسته و آن را دروغ و حیله پنداشته ولی با داشتن تمامی قدرت های تبلیغی و رسانه ای از برگزاری یک دادگاه صالح علنی عاجز هستند تا در آن معترضان و منتقدان سیاسی نیز بتوانند از نظرات خود دفاع کنند و در نهایت جامعه خود قضاوت کند که حق با کیست؟"
آیت الله صانعی از روحانیون نزدیک به اصلاح طلبان است و از چهره های مورد خشم حکومت بوده است. دفتر او در شهر قم حدود 8 ماه قبل هدف حمله قرار گرفت و اشیای آن تخریب شد.
آیت الله بیات زنجانی از دیگر مراجع تقلید و منتقد حکومت ایران نیز در بیانیه از برخورد با "یاران صدیق امام و انقلاب" به "صرف اعتراض" انتقاد کرده است.
آیت الله بیات زنجانی در این بیانیه که به نظر می رسد در اصل برای اعتراض به توهین به فائزه هاشمی رفسنجانی در حرم عبدالعظیم در جنوب تهران تنظیم شده، آمده است: "چگونه و بر چه اساس در این شرایط، به جای برخورد با چنین افرادی، به سراغ یاران صدیق امام و انقلاب رفته و به صرف اعتراض، آنانی را که در روزهای مبارزه با رژیم ستمشاهی در صف اول مبارزات بوده‌اند و روزهای سخت دوران دفاع مقدس را با مدیریت اجرائی خود به بهترین نحو ممکن پشت سر گذاشته‌اند، مورد بدترین بی‌مهری‌ها قرار داده‌اند؟!"
آیت الله سیدعلی محمد دستغیب دیگر مرجع تقلید و از اعضای مجلس خبرگان که مقر او در شیراز است نیز روز شنبه در نامه ای خطاب به مجلس خبرگان نوشت که باید "به اعتراضات دو کاندیدای ریاست جمهوری آقایان موسوی و کروبی در نزد هیاتی که طرفین دعوی قبول داشته باشند گوش داده شود و بررسی شود و هرچه سریعتر حصر غیرقانونی و غیرشرعی این دو بزرگوار برداشت شود."
اینها تازه ترین واکنش ها به حصر یا زندانی شدن رهبران مخالفان و همسران آنهاست.

راهپیمایی در راه

"شورای هماهنگی راه امید سبز" که موسوی و کروبی آن را سال گذشته در جریان اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری بنیان گذاشتند از معترضان دعوت کرده است روز 10 اسفند با تظاهرات خیابانی به "زندانی شدن" این افراد اعتراض کنند.
سخنگویان مخالفان در ایران می گویند که میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسران آنها عملا زندانی هستند.
پیشتر مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی که در خارج از ایران به سر می برد گفت که او و همسرش به یکی از "خانه های امن" منتقل شده اند.
آقای واحدی به بی بی سی گفت یک هفته است که اطرافیان و فرزندان مهدی کروبی از وضع او کاملا بی خبر هستند و اطلاعی از سلامت او و همسرش ندارند.
او با اشاره به تاریک بودن پنجره های خانه آقای کروبی و عدم حضور نیروهای امنیتی در اطراف خانه گفت: "یک هفته است در بی خبری مطلق هستیم، نمی دانیم کجا هستند، یعنی در کجا زندانی هستند و وضعیت سلامتی او چطور است. اگر مشکلی برای سلامتی او پیش آمده باشد، مسوولش حکومت است."
محمد خاتمی نیز روز شنبه گفت: "چرا باید کسانی چون جناب مهندس موسوی و جناب آقای کروبی و همسرانشان که سابقه درخشان در انقلاب و جمهوری اسلامی دارند و در دلبستگی شان به اصل نظام و انقلاب تردیدی نیست دچار حصر و محدودیت شوند؟"
میرحسین موسوی و مهدی کروبی چند هفته قبل هواداران خود را به تظاهراتی در روز 25 بهمن در حمایت از جنبش های مردمی در تونس و مصر دعوت کردند.
در آن روز معترضان علیرغم حضور گسترده نیروهای امنیتی دست به تظاهرات زدند و شعارهای تندی علیه رهبر جمهوری اسلامی سر داده شد.
گروه هایی از معترضان در روز اول اسفند نیز به مناسبت هفتمین روز درگذشت کسانی که در روز 25 بهمن کشته شده بودند تظاهرات کردند که با حضور بسیار گسترده نیروهای امنیتی روبرو شد.




در حالی که تعدادی از روشنفکران تبعیدی از سوی نهادهای امنیتی تهدید شده‌اند. از روز ٥ اسفندمیرحسین موسوی صاحب امتیاز روزنامه توقیف شده کلمه سبز و همسرش زهرا رهنورد روشنفکر و نویسنده، مهدی کروبی صاحب امتیاز روزنامه توقیف شده اعتماد ملی و همسرش فاطمه کروبی فعال مدنی، بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شده‌اند. تا تاریخ انتشار این اطلاعیه محل بازداشت آنها رسما از سوی مقامات اعلام نشده است.
در تاریخ ٩ اسفند غلام‌حسین محسنی اژه‌ای دادستان کل کشور در مصاحبه‌ای مطبوعاتی، با اعلام " در در قدم اول ارتباطات آنها اعم از رفت و آمد و ارتباطات تلفنی و غيرتلفنی آنان مسدود شده (...)و اکنون آنها در محدوديت به سر می برند." بازداشت‌خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی را تائید کرد، اما دلایل حقوقی و محل بازداشت آنها را اعلام نکرد.
گزارش‌گران بدون مرز از مقامات ایران می‌خواهد محل بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسران‌شان را به فوریت و رسما اعلام کند. بنا بر اصل ٣٢ قانون اساسی ایران "موضوع اتهام با ذکر دلایل باید " به متهم ابلاغ و تفهیم شود... و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد"
بازداشت های خود سرانه و مخفی نگاه داشتن محل بازداشت زندانیان سیاسی نقض قوانین بین‌المللی است این روش مصداق "ناپدید" کردن اجباری است که از سوی مسوولان حکومت ایران معمولا مورد استفاده قرار می‌گیرد .
گزارش‌گران بدون مرز بار دیگر شورای حقوق بشر سازمان ملل را فرا می‌خوانند تا در اجلاس اینده خود در ماه مارس ٢٠١١ ایران را برای نقض فاحش حقوق بشر محکوم و گزارشگر ويژه‌ای را برای بررسی و گزارش از وضعیت حقوق بشر در ایران تعیین کند.
از سوی دیگر تعدادی از روزنامه‌نگاران و روشنفکران ایرانی در تبعید از سوی "افراد ناشناس" با ارسال پیامک، ای میل و یا از طریق تلفن، با مضامینی چون " به اقدام علیه نظام جمهوری اسلامی پایان دهید! عذاب عظیم در انتظار شماست"، " این آخرین اخطار است برای این کارها هزینه سنگینی خواهید پرداخت"، تهدید شده اند. در طی یک سال گذشته گزارش‌گران بدون مرز مواردی از تهدید، اخطار، تلفن‌های "ناشناس" و یا مستقیما از سوی بازجویان و ماموران وزارت اطلاعات نسبت به روزنامه‌نگاران و روشنفکران در داخل و خارج کشور را گردآوری و ثبت کرده است. که اغلب آنها برای حفظ امنیت خود خواهان علنی کردن نام‌های خود نشده‌اند. در بسیاری از کشورهای اروپایی برخی از روشنفکران و روزنامه‌نگاران تبعیدی تحت حفاظت پلیس قرار دارند.
از فردای انقلاب اسلامی تا امروز بیش از ٢٠٠ نفر از مخالفان جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور ترور شده‌اند. اکثریت کشته‌شدگان در کشورهای اروپایی به قتل رسیده‌اند. در اغلب موارد قاتلان با اقدامات چون گروگان‌گیری و شانتاژ مقامات حکومتی ایران از اجرای عدالت گریخته‌اند.
از جمله این موارد رضا مظلومان روزنامه‌نگار و روشنفکر ایرانی که در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۷۵ در منزل خود در حومه شهر پاریس به قتل رسید. قاتل اصلی هیچگاه دستگیر نشد. اما فردی که مضنون به همکاری با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بود، به جرم شراکت در قتل بازداشت و از سوی دادگاه کیفری پاریس به ١٧ سال زندان محکوم شد.
اصل سی و دو قانون اساسی ایران : هیچ‌کس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. مختلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.




به صبورترين مادر ميهن
اشك هاي چروكيده مادر
می چکد
بر زخم هاي سرزمين ام
طاقت
جوانه مي زند

روز 6 اسفند برایم یک روز بیاد ماندنی بود. شاید از آن روزهای که در طول عمر هر کسی خیلی پیش نیاید. روزی که احساس می کنی در حال رشد و بزرگ شدن هستی. او را اولین بار 6سال قبل در یک مهمانی مادران صلح در باشگاهی دیدم و دوستی گفته بود ایشان خانم بهکیش هستند که چهار برادر و یک خواهر و شوهرخواهرشان را از سالهای 60تا 67 اعدام کرده اند. ناخودآگاه او برایم قابل احترام تر حتی از خودم شد.
او دو هفته قبل به ما گفته بود تولد مادر است و من هم گفته بودیم میایم ولی یادم رفته بود. زندگی سخت و پر مشغله فراموشی می آورد. وقتی سری به ایمیلهایم زدم دیدم دوستی نوشته بود: در نظر داریم برای تولد مادر کادویی که ارزش معنوی آن هزاران بار بیشتر از ارزش مادیش است تهیه کنیم. نظر شما چیست؟ فکر بسیار عالی بود.
مادری چنین مقاوم ارزشش با مادیات سنجیده نمی شود. شاید باید مشورت می کردم ولی بدون شور تصمیم گرفته و جواب مثبت دادم.

ساعت 5.30دقیقه از خانه بیرون رفتم. خیابان خلوت بود و از هیاهوی روز قبل و آن همه ماموری که وزیر کشور گفته بود برای محافظت مردم برای خرید عید در خیابانها حضور دارند، خبری نبود. راه بلد بودم. یکبار به آنجا رفته و مادر را در حالی که چشمش را عمل کرده بود و کمی ضعف داشت و خوابیده بر تخت دیده بودم اما!
زنگ را فشردم و او در باز کرد؟ رسیدم طبقه دوم و منصوره به استقبالم آمد. مادر پر صلابت روبروی در ورودی نشسته بود تا هراسی به دل کسی نریزد. او مقاوم چون کوه بر صندلی نشسته بود و با لبخندی پر معنا از مهمانانی که بعضا نمی شناخت به گرمی استقبال می کرد. مادر می دانست مهمانان برای چه به منزلش آمده اند.
او تمیز و شسته و رفته و به گفته دوستی: مادر انگاری نوزادی است که تازه به دنیا آمده و چه شفاف است. البته او می دانست که تولدش 7 اسفند است و دخترانش زودتر از موعد به استقبال زاد روزش رفته اند.
در این روزها و سالها کمتر کسی با این سن بالا در ایران چنین استوار و محکم با دیدن داغ فرزندان برومندش می تواند ایستادگی کند و به قول گلسرخی ایستاده بماند.
هر چند که ما ایرانیان 32 سال است که ایستاده و در حال نفس کشیدن مرده ایم و هر روز برای زنده ماندن با دیکتاتوری زمانه دست و پنجه نرم می کنیم.
مادر با روی خوش مرا پذیرفت. دختر دیگرش هم بود. او را برای اولین بار می دیدم. چقدر این خانواده با این همه داغ صبور و خندان هستند. آنها بهتر از هر کسی می دانند که هیچ تیری بر قلب دشمن زبون، بالاتر از لبخند و جشن و شادی نیست. برای کسانی که فقط برای مردم سیاهی و نکبت و غم می خواهند و آنها چه خوب می دانند که چطور باید خصم را به چالش بکشانند و با او مبارزه کنند تا از پا درآید.
دست مادر را در دست گرفته و رویش را بوسیدم. احساس بزرگ شدن را در خود حس کردم. آیا من هم می توانم این چنین مادری باشم برای فرزندان وطنم؟
مادران بسیاری که هم سن و سال مادر بودند بر روی مبلهای قرمز رنگ خانه مادر نشسته بودند. مادر عاشق رنگ سرخ است و این مبل ها را که خاطره فرزندانش و بخصوص زهرا را برایش زنده می کند، خیلی دوست دارد. فرزندان اش این رنگ را برای زنده نگاه داشتن لاله ها و شقایق ها انتخاب کرده بودند.
مادر گاهی لبخند می زد و گاهی قیافه اش بهم می ریخت و آن لحظات زمانی بود که می توانستی حدس بزنی بیاد بچه های از دست رفته اش افتاده و غمگین می شد و گویا با خود می اندیشید غمگینی در جمهوری اسلامی گناه است و دوباره سر را به آرامی بالا می گرفت و لبخندی کمرنگ بر لبانش می نشست. مادران دیگر اما چشمهای اشک بار داشتند. شاید لبهایشان می خندید ولی چشمهایشان
می گریست و دلهایشان نیز!
غم تنهایی و از دست دادن گلهای ناشکفته کمر مادران را خم کرده بود. مادرانی که هر کدام فرزند و یا فرزندانی را در طول این 50 سال سیاه از دست داده بودند. همسران و خواهران و برادرانی که یار غارشان را از دست داده بودند. چه مادران و زنان و خواهران و دخترکانی که در سکوت و خاموشی بی پدر شدند و بلعکس همین طور چه مردانی که بی همسر و خواهر و مادر و دختر شدند. چرا که حکومت سیاهی، همدردی با خانواده های داغدار را جرم و گناهی نابخشودنی می دانست و مردم هم اسیر خرافات شده و اعدام را مختصخانواده های کافر می دانستند. با غمی آشکار و نهان و به دور از دیگران در تنهایی و در غربت غم خوردند و آه کشیدند و برای عزیزانشان سوگواری کردند و به دیدار عزیزان شان به گورهای بی نام و نشان رفتند ولی هم را یافتند و با هم بودن را تجربه کردند. 
باید تیز چون خبرنگار و عکاسی منتظر شکار لحظه ها می شدم و از آن لحظات زیبای حس با هم بودن عکس و مطلب تهیه می کردم ولی آیا این عزیزان جایی هم برای شکار شدن داشتند که آن لحظه از آن من شود؟
به آرامی با دیگر مادران سلام و احوال پرسی کرده و بر روی صندلی روبروی مادر نشستم. دیدن حالات صورتش در جشن نود سالگی اش به دور از دلبندانش یا در غربت اند یا زیر خاک خفته برایم تداعی نوشتاری را داشت که اینک می خوانید.
صدای زنگ بلند شد و زنی سالمند و کوتاه قامت و پر انرژی در میان چارچوبدر پیدا شد. او را صدا می کردند مادر لطفی. اوه چه  با نشاط بود این زن ترتیزک. تو گویی این زن خوشبخت ترین انسان روی زمین است و هرگز معنای غمرا نچشیده. ولی وقتی به صورتش دقت می کردی، همان غمی را می دیدی که در چهره مادر بود و دیگر مادران و یاران مادر.
چقدر زیاد در آن روز چهره های مقاوم و استوار می دیدی. استواری و مقاومت چهره ها با هم تفاوت داشت چرا که ظرفیت انسانها متفاوت است ولی عجیب که همه شبیه هم بودند. یک حس مشترک همه آنها را به هم پیوند داده بود و عجیب اینکه حس انتقام نبود شاید حس زندگی بخشیدن به کسانی بود که معنای زیبای زندگی را درک نکرده بودند. همان معنایی که آرش می خواند: زندگی زیباست، زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست.
مادر لطفی با ورودش شوری دیگر به مجلس داد و چنان هیاهویی بوجود آورد که همه شروع به خواندن و رقصیدن کردند. مادر می نگریست و مانده بود بخندد و یا با یاد عزیزانش خلوت کند. تصمیمش را گرفت امشب شب او بود و مهمانانش. برای خلوت کردن با فرزندانش هنوز خیلی وقت داشت آنقدر وقت داشت که تا به آرزویش نرسد رخت سفر نبندد. به عزیزانش قول داده بود که با خبر خوش به دیدارشان برود و همه می دانیم که خبر خوش مادر چیست؟
آهنگی محلی خوانده می شد و رعنا و پشت بندش آهنگی از سیمابینا و تولد مبارک. یکی روی میز ضرب گرفته بود و آن دیگری می خواند و یکی می رقصید و مجلس گرم شد. مادر خوشحال بود چون دو فرزند دخترش کنارش بودند. هنوز دو دختر و دو پسر برایش مانده بود . او یاد گرفته بود که با اینها هم می تواند خوشحال باشد و مادر بقدری برای فرزندان عزیز بود که با گرفتن جشن 90 سالگی دو روز پشت سرهم دوست داشتند شادیش را بیشتر کنند، هر چند که لحظات شاد در زندگیش اندک بود. 
مادر لطفی چنان سخنوری می کرد و همه را به وجد می آورد که به نظر من کار یک مجری حرفه ای را انجام می داد. او هر دوری که می زد مادر را در آغوش می گرفت و می بوسید و به دیگران یادآور می شد که مادر بهکیش آستانه تحمل دردش چقدر بالاست و چه مقاوم توانسته سر پا بایستد. مادر گاهی چند کلامی صحبت می کرد و باز در سکوت خود لبخند کمرنگی بر لب می نشاند. سرود یار دبستانی خوانده شد و صد البته یادمان رفته بود که مراسم را با سرود ای ایران شروع کنیم. شور مستی تولد مادر عشق وطن را برای لحظاتی از ما دور کرد. عشق مادر و عشق مام وطن هر دو یکسان است. ایکاش شعری، سرودی در وصف مادر با خود همرا داشتم و برای هر دو مادر مام میهن و مادر بهکیش می خواندم.
منصوره فیلم مستند کوتاهی از زندگی مادر ساخته بود و بعد از اینکه همه مهمانان رسیدند، فیلم را برای پخش آماده کرد. فیلم از زمان دختری مادر همراه با عکس و خاطراتی بود که به سختی بیاد می آورد. صدای مادر بر روی فیلم بود. او از دورا ن مدرسه و زمان خواستگاری و ازدواجش گفت و از زایمانهایش اما حرفی به میان نیاورد. شاید همان شرم زنانه قدیمی هنوز همراهش بود که نباید از حاملگی و درد زایمان پیش غریبه ها حرف زند. وقتی به قسمت دستگیری بچه ها رسید اشک از چشم همه روان بود. همه در سکوت هق هق می زدند. هر چند که منصوره عمدا این بخش را خیلی کم رنگ آورده بود که روز تولد مادر را زیاد با درد همراه نکند ولی بایستی تولد او تفاوت می داشت و مادر چه صبورانه تعریف می کرد وهر بار فقط یک "خاک بر سر" به کسانی می
گفت که فرزندان جوانش را جلوی چشمانشان دستگیر کرده و وقتی از پاسداران سوال کرده بود که بچه هایم کی بر می گردند؟ پاسدار گفته بود: هرگز و منتظر نباشید. و مادر اینجا با یادآوری این جمله یک "خاک بر سر" نثار آن پاسدار لعنتی کرده بود. وقتی از شوهرش می گفت که چطور دچار توهم شده بود، سخت ترین قسمت داستان زندگی واقعی انسانی بود که حتی در جنگ ایران و عراق هم هیچ مادری مثل او فرزند از دست نداده بود. 5 فرزند و یک داماد.
فرق مادر با مادرانی که در جبهه جنگ فرزندشان را از دست داده بودند: برای فرزندان آنان هم که مثل فرزندان مادربی گناه بودند و برای امیال یک عده مفتخور پول پرست جانشان را در راه وطن از دست می دادند این بود که با مادران آنها همه همدردی می کردند و گورهای زیبایی برایشان می ساختند ولی برای این جوانان برومند و نخبه و پاک نه مزاری بود و نه نشانی. همه را با هم در گودالی می ریختند و آسفالت می کردند و اسم مکان را هم گذاشته بودند لعنت آباد که امروز به خاوران می شناسیم و برخی را نیز در گورهای گمنام در بهشت زهرا و یا شهرستان ها بدون حضور خانواده دفن کرده بودند.
مادر بهکیش چون هزاران مادر عزیز از دست داده و در زیر کدام خاک خوابیده، سالها در تنهایی و با همسر خود غم از دست دادن فرزندان را تحمل کرد. اما سخت ترین و دردناکترین لحظات زندگیش شاید زمانی بود که شوهرش دچار توهم شده بود و هر لحظه بیم آن داشت که می خواهند اعدامش کنند. او می گفت: به شوهرم می گفتم مرد تو که کاری نکردی برای چه باید تو را اعدام کنند؟ و
شوهرش می گفت: مگر بچه های من چه کرده بودند که سرشان بالای دار رفت؟ مگر جز دلسوزی و آه کشیدن برای مردمی که نان شب نداشتند، خطای دیگری کرده بودند که با گلوله تنشان را سوراخ کردند.
مادر تعریف می کرد: آقای بهکیش شب و روز دور خانه می چرخید و می گفت: مگر بچه هایم چه گناهی کرده بودند؟ مگر جز غم نان مردم دردمند خطای دیگری داشتند؟ همانطور که آنها را کشته اند مرا هم یک روز از این تیر برق آویزان می کنند و آخرش هم با این توهم از دینا رفت. اشک چنان از چشمهایم سرازیر بود که دیگر طاقت شنیدن حرفهای مادر را نداشتم و او اما بی آنکه حتی بغض کند برایمان تعریف می کرد و حتی یکبار هم آنهایی را که فرزندانشان را کشته بودند نفرین نکرد. او با محبت و عشق از نوه ها و عروسهایش می گفت. او عشق را در صفحات قلب فرزندان و نوه هایش نشانده بود تا کینه ورزی نکند. او معتقد است که کشتار آدمی باید یک روز تمام شود و همه با هم در صلح و مهربانی و آرامش زندگی کنند.
شام صرف شد. بعد از شام کیک آورده شد و مادر به تنهایی 90 شمع را به کوری چشم دشمنان فوت کرد و نشان داد که می خواهد تا نابودی دیکتاتوری با دیگر یاران و فرزندانش زنده باشد و همراهی کند. مراسم تولد در میان اشک و لبخند و بوسه و عشق به آرامی به پایان رسید. مادر لطفی همه را به سکوت دعوت کرد و این چنین گفت: دو هفته قبل وقتی منصوره گفت می خواهد برای
مادر تولد بگیرد همه تصمیم گرفتیم که پرتره ای از مادر به نشان پایداری و مقاومت بسازیم. ولی به دلیل ذیق وقت بر آن شدیم که تابلویی با ایده نقاش برایش تهیه کنیم. نقاش وقتی غم و درد مادر بهکیش را شنید نیز از مشکلات خودش گفت و اینکه پدر و مادرش را از دست داده و دلش می خواهد زنی به عنوان مادر او را در آغوش گیرد تا او حس مادرانه را بعد از سالها پیدا کند. مادر لطفی می گفت: چنان آغوشم را به رویش گشودم و بوسیدمش که یاد پسر خودم افتادم.
بعد از این تعریفها مادر لطفی قاب عکس بزرگی را از روی میز برداشت و پرده سفید دور آن را باز کرد و پرتره بهکیش بزرگ و مقاوم نقاشی شده بر بوم با لباسی قرمز و شش گل رز قرمز به نشانه شش عزیز از دست رفته اش نمایان شد. همه محو زیبایی نقاشی شده بودیم. بقدری نقاشی گویای درد و غم مادر بود که همه را شگفت زده کرده بود. صورت مادر با چهره واقعی اش مو نمی زد و لبخند همراه با دردش کاملا نمایان بود و همچنین گل های گلبرگ ریخته اش را که محکم به قلب فشرده بود و نور امیدی که از پشت سرش هویدا بود، همه را به وجد می آورد. دوربین ها بود که پشت هم عکس و فیلم می گرفت تا این لحظات را ثبت کند. چه زیبا کشیده بود نقاش دردمند عصر ما که غمی چون مادر بهکیش و مادر لطفی و همه مادران و پدران عزیز از دست داده در دل دارند.
چه دردی است برای برادر و خواهر و همسر و فرزند که وصله تنش را از او جدا کنند و فقط به صرف اندیشیدن به دار بیاویزند. آیا اینها سلاح اندیشه شان مخربتر از سلاح شیمیایی است که تولید کنندگان سلاح شیمیایی آزادنه در جهان می گردند و صاحبان اندیشه یا زیر خاک خفته اند یا در سلولهای سرد و نمورند و یا آواره در غربت؟
مادرلطفی 6گل سرخ رز برای مادر خریده بود که در کنار نقاشی مادر گذاشت و مادران خاوران و دیگر مادران جان باختگان با هدیه بسیار ارزنده شان در کنار او عکسی به یادگار انداختند. چه صحنه های زیبایی بود. چقدر قاصرم از نوشتن و توضیح دادن آن لحظات زیبا. چه گرانبها مادرانی دارد این خاک. چه نخبه های را در دل خود داری ای خاک زر خیز که برایت می خوانیم ای خاکت سر چشمه هنر!!!
قاب دیگری باز شد اشعاری به خط خوش بر روی آن نوشته شده بود این اثر کاری بود از مادران پارک لاله. خانه مادر پر از گل و هدیه بود. همه مادران و همسران و خواهرانی بودند که روزگاری دخترکانی شاد و بی غم بودند که جز غم دوری از عروسک و اسباب بازیهایشان غم را نمی شناختند.
صدای خداحافظی و بدرود از همه بلند شد. ساعت از نیمه شب گذشته بود و همه برای رفتن عجله داشتند. اینجا ایران است و اگر کسی بعد از ساعت 11 شب بخواهد به خانه اش برگردد باید سوال و جواب پس دهد. اینجا حکومت نظامی معنا ندارد اما سر چهارراه ها و خیابانهایش پر از مامور مسلح است. حیف بود بعد از این شب زیبا و معنوی بخواهی سین جین شوی. همه براه افتادیم و منصوره ماند و خواهرش و مادر و دو نفر دیگر از دوستان برای کمک و سر و سامان دادن به خانه.
دست همگی شان درد نکند، خیلی زحمت کشیده بودند. مخصوصا منصوره و خواهرش که بار تدارک مهمانی و پذیرایی بر دوش آنها بود و بار بزرگ تهیه فیلم از زندگی و جوانی و دربدری مادر و فرزندانش که بر عهده منصوره کوه پر صلابت دماوند بود.
مادر عزیز به امید اینکه 100سالگیت را جشن بگیریم و به آرزویی که تو و صدها هزار مادر ایرانی در دل دارید، برسید.
مادر بهکیش آرزو می کنم کاش دختر و پسرانت در کنارت بودند، هر چند که آن موقع دیگر ما نبودیم. تو با چه عشقی منصوره و فاطمه رو می بوسیدی. مادر! نمی خواهم نفرین کنم چون آن بسیجی و لباس شخصی و پاسدار هم حتما مادری دارد که منتظر اوست .مادر بهکیش عزیز به امید روزی که هیچ مادری برای اندیشیدن و آگاه کردن مردم به حقوق اولیه شان نگران فرزندش نباشد. اول باری که دیدمت خوابیده بودی و نمی توانستم حدس بزنم که تا چه اندازه مقاومی. تو را برای همه مقاومتت می ستایم.
 مادر اینک پاسی از نیمه شب گذشته و من دارم برایت می نویسم و می دانم که می دانی سالیان زیادی است که در این ملک مادری آسوده نخوابیده اما تو آسوده خاطر باش که دخترکانت بیداران روزگارانند.
به امید پیروزی ایران 
جاودان باد نام و یاد تمامی جان باختگان راه آزادی

امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
رازی باشد با ستارگانم
امشب یکسر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
از شادی پر گیرم که رسم به فلک
سرود هستی خوانم در بر حور و ملک
در آسمانها غوغا فکنم
سبو بریزم ساغر شکنم
با ماه و پروین سخنی گویم
وز روی مه خود اثری جویم
جان یابم زین شبها
ماه و زهره را به طرب آرم
وز خود بی خبرم ز شعف دارم
نغمه ای بر لب ها
امشب یکسر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
سبو بریزم ساغر شکنم

انتخاب رئیس خبرگان تشریفاتی، نماد عاقبت کار نظام

علی شکوری راد
در دوره اصلاحات و در حالی که دو قوه از سه قوه کشور در دست اصلاح طلبان بود، در بیانیه پایانی کنگره سوم جبهه مشارکت، بحث “خروج از حاکمیت” مطرح شد. دلیل طرح این بحث موانع متعددی بود که نهادهای انتصابی در پیش پای نهادهای انتخابی از جمله مجلس و رئیس جمهور قرار می دادند. سخن این بود که نظام مشروعیت خود را از انتخابات می گیرد و حضور کسانی که مورد پذیرش مردم هستند در حاکمیت، مشروعیت بخش است ولی اگر مسئولین انتصابی در شورای نگهبان و قوه قضائیه که منصوب رهبری هستند مانع اجرای برنامه های رئیس جمهور و مجلس باشند دلیلی ندارد که آنها با باقی ماندن در حاکمیت، مشروعیت بخش باشند اما اثر بخش نباشند.حقیقت آن است که این بحث هرگز به عنوان دستورالعمل حزبی در نیامد بلکه صرفاً یک تهدید بود اما طرف مقابل آن را جدی گرفت و در واکنش، بحث “اخراج از حاکمیت” را مطرح کرد و آن را در پایان دوره مجلس ششم و در انتخابات مجلس هفتم عملی کرد و با رد صلاحیت گسترده نمایندگان مانع از حضور آنها در انتخابات شد. نمایندگان مجلس ششم، در مقابل، تحصن ۲۶ روزه ای را سامان دادند تا قبل از پایان آن مجلس اخراج کنندگان خود را از حاکمیت با چالش مشروعیت مواجه کنند. اما روند رد صلاحیت ها همچنان ادامه یافت تا هنگام انتخابات دهم ریاست جمهوری که نامزد های شاخص آن از فیلتر شورای نگهبان گذشتند و انتخابات جدی شد. اما بیم بازگشت اصلاح طلبان چنان اضطرابی را در حاکمان موجب گردید که متعاقب آن کردند آنچه کردند و شد آنچه شد.
اکنون می توان به عقب نگریست و برآورد کرد که سیاست های تنگ نظرانه و بی اعتنایی به خواست مردم که متقابلاً منجر به طرح بحث خروج از حاکمیت گردید و متعاقب آن دستورالعمل اخراج از حاکمیت، چه مقدار برای کشور هزینه داشته است. البته بخشی از حاکمیت مانند آقای جنتی که نقش بسزایی در تحمیل این هزینه ها بر انقلاب و نظام داشته اند، وضعیت کنونی را بسیار مطلوب ارزیابی می کنند و اینکه کشور دچار چنین شقاق عظیمی شده است را فرصت قلمداد می کنند تا با خیال راحت بتوانند بخش دیگر را که مزاحم خود می دانند کاملاً حذف و با خیال راحت حکومت کنند. البته این دریافت جز از کوتاهی فکر نیست چرا که در پس امروز، فردایی نه فقط در آن دنیا که در همین دنیا هست. کافیست به تحولات منطقه با چشم بصیرت نگریسته شود تا دریافته شود که هیچ خیالی نمی تواند از حسابرسی مردمی که آگاه هستند و با بهره گیری از شبکه های اجتماعی در ارتباط با هم بوده و تبادل اطلاعات و نظر می کنند و در وقت مقتضی به صحنه می آیند، راحت بماند.
بنظر می رسد در صفحه بازی قدرت در میان بازیگران حاکم اکنون نوبت به اخراج هاشمی از حاکمیت رسیده است. هاشمی که در زمان امام نیز عملاً نفر دوم حاکمیت محسوب می شد. این نقش را پس از امام نیز حفظ کرد. او در همه صحنه های پس از انقلاب حاضر بوده و در سیاست ها و عملکردها سهم داشته است. بنابراین کسی را نمی توان یافت که نسبت به او بدون نظر باشد. عرصه عمل او درون حاکمیت بوده است و به همین دلیل چندان سامان و سازمانی در بین مردم ندارد. با این حال حذف او از حاکمیت ساده نیست و بیم و امید زاید الوصفی را در همگان پدید آورده است. بیم برای آنان که با چشم اشکبار به عاقبت نظام می نگرند و امید برای آنان که حذف او را پیروزی خود می دانند و یا کسانی که به سقوط نظام دل بسته اند.
پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری و قطبی شدن فضای سیاسی کشور و اراده جناح حاکم برای یکدست کردن حاکمیت از سویی و بروز قدرت اجتماعی مردم از سوی دیگر، هاشمی ترجیح داد در میانه بماند و نگذارد گسست و قطبی شدن کامل شود و برای کم کردن فاصله بین استوانه های نظام و جلب اعتماد مردم راهکار ارائه داد. حرکت او از آن جهت که یک قدم به سوی مردم بود با استقبال آنها روبرو شد و از سوی دیگر چون عدم همراهی با افراطیون حاکم به نظر می رسید با تقبیح و مقابله آنها مواجه گردید. آنها که به درون حصار حاکمیت رفته بودند می خواستند به هر روی در را ببندند تا به زعم آنها غریبه ای وارد نشود ولی هاشمی در بین در و چارچوب ایستاده بود تا این در بسته نشود و گسست کامل دولت و ملت پدید نیاید.
اکنون آنها تصمیم خود را گرفته اند تا اگر هاشمی به داخل حصار نمی رود او را بیرون بیاندازند و در را ببندند. اگرچه مجلس خبرگان در شرایط کنونی محلی از اعراب ندارد و ریاست آن یک پست تشریفاتی تلقی می شود اما ماندن یا نماندن هاشمی در این پست تبدیل به یک نماد شده است. نماد عاقبت کار نظامی که می خواست تحقق بخش آرمان امام و شهیدانی باشد که عمر و زندگی خود را به پای آن ریختند و آرزوهای ملتی که آزادی و بهروزی خود را در آن می جستند. در این صورت حصار حاکمیت در انحصار کسانی در خواهد آمد که قانون را بر نمی تابند، مردم را ولی نعمت خویش نمی دانند و مشروعیت کار خویش را در پذیرش و رضایت مردم نمی انگارند.
با این حال حکمت کار خدا را که می داند. آنها به سراغ مهدوی کنی رفته اند و حاجت خود را پیش او برده اند. کسی که از جنس آنها نیست. از جنس جنتی و مصباح و احمدی نژاد نیست. شاید…..
اللهم صل علی محمد و آل محمد واجعل لنا من امرنا فرجاً و مخرجاً و ارزقنا من حیث نحتسب و من حیث لا نحتسب
خدایا بر محمد و آل او درود فرست و برای ما گشایش و برون رفتی خوش در کارهایمان قرار بده و روزیمان را از جایی برسان که در حساب آورده ایم ویا از جایی که در حساب نیاورده ایم.
منبع: وبلاگ شخصی نویسنده




صبر می‌کنیم تا خویشتن‌داری و احترام حاکمان به حق قانونی مردم را تماشا کنیم

یادداشت محمد نوری‌زاد برای ۱۰ اسفند: اعتراض و تظاهرات، حق مردم است

محمد نوری‌زاد *
در بند “دوالف” زندان اوین، هم نگهبانان و هم افسر نگهبانان و هم کارشناسان، بسیار مودب و انسانند. لااقل با من که اینگونه بوده اند. لااقل با من که اینگونه بوده اند.گرچه شنیده ام در همین بند، با برخی از متهمین، کار به ضرب و شتم و توهین نیز کشیده است.
این بند توسط سپاه اداره می شود؛ حتماً “حفظ نظام” این گونه تحکم فرموده است. وگرنه چرا باید سپاه در کنار وزارت اطلاعات، دکه ای بزند و کار موازی با او پیش بگیرد؟ شیوه ی مملکت داری ما، مخصوص خود ماست. اختراعی است که با خود ما نیز پایان می پذیرد. با این همه ، از بین همه ی روزنامه ها، تنها به من کیهان می دادند و اطلاعات ؛ و من بلافاصله صفحات پایانی این دو روزنامه را پاره می کردم و زیر تختم روی هم می گذاردم. مابقی را ریزریز می کردم و به سطل زباله ای که در آن آب بسته بودم ، می ریختم.
هر از گاه، با یک کف شوی زبر، به جان این تکه های ریزریزشده می افتادم و با ساییدن مدام ، انها را به شکل خمیر در می آوردم.با افزودن خمیر نان اضافی، درمجموع، به خمیری دست می یافتم که برای مجسمه ها و کارهای هنری من مناسب بود. از همین خمیر کیهان و اطلاعات، مجسمه های متعددی ساخته ام که در جای خود تماشایی است.
اما چرا صفحات پایانی این دو روزنامه را می بریدم و کنار می گذاردم؟ در صفحه ی آخر این دو روزنامه ، عمدتاً خبرهای خارجی نقش بسته است. و اغلب، خبرهای فلاکت و بدبختی و آشوبها و اعتصابها و ناآرامیها در سایر کشورها. و من ، عکس ها و خبرهای اعتصاب ها و درگیری ها و تظاهرات کشورهای خارجی را می بریدم و کنار می گذاردم. یک روز همه ی این بریده ها را از زیر تختم برداشتم و جلوی دوستان سپاهی گذاشتم و گفتم: “ببینید، در همه ی دنیا، مردم حق اعتراض و اعتصاب و تظاهرات و حتی اغتشاش و درگیری دارند. در قانون اساسی ما هم چنین حقی برای مردم دیده شده است. و ما، متاسفانه، در نقش حاکمان جمهوری اسلامی ایران، مردم خود را از این حق مسلمشان محروم ساخته ایم تا نشان بدهیم در این کشور، هیچ اعتراض و بحرانی نیست. حال آنکه اگر فهم می داشتیم، می دانستیم که تظاهرات مردمی، علاوه بر حق و قانون و مطالبات صنفی، شایسته ترین ابزار تخلیه ی روحی و روانی مردم یک کشور است. تلنبار این حق فروخورده و این خشم ها و اعتراض های فروکشیده، وقتی به مرز انفجار می رسد که دیگر هیچ سد و مانعی نمیتوان برایش تدارک دید. مسخره ترین و البته درست ترین تیتری که درهمین خصوص دیدم، متعلق به روزنامه ی کیهان بود. آن هم تیتر اول صفحه ی اول؛ خوب دقت کنید: ” مردم فرانسه، به دلیل فقر و فساد و نابرابری، شهرهای فرانسه را به آتش کشیدند. ” این تیتر از این روی به مدد کیهانیان آمده بود تا بگویند: آهای مردم ایران، فقر و تبعیض و فساد، تنها در کشور ما وجود ندارد، نگاه کنید فرانسه را، مهد علم و تکنولوژی و آزادی را، عکس ها را تماشا کنید؛ که مردم شهرها را به آتش کشیده اند!
بله. خاصیت تیتر یک کیهان، در وهله ی اول، همین سخن پنهانی را برمی کشید. اما مسخره آنجا بود که همین تیتر، ناخواسته، گفته ی دیگری نیز داشت. و آن اینکه: در هرکجا اگر فقر و فساد و تبعیض بود، مردم می توانند شهرهای خود را به آتش بکشند! و این همان سخن پنهانی بود که از فهم و چشم کیهانیان دورافتاده بود. که یعنی این فجایع در ایران به وفور هست و مردم فرصتی و لابد حقی برای آتش زدن و اعتراض و اعتصاب ندارند.
درباره ی دهم اسفند، جمعی از مردم ما قرار است به خیابانها بیایند و خواسته های خود را به نمایش بگذارند. من به ذات این حرکت و تعداد جمعیت طرفدار این خواسته ها کاری ندارم. بلکه می خواهم بگویم: پسندیده این است که حاکمان ما، فهم و عقلانیت خود را به نمایش بگذارند؛ این بدیهی ترین حق قانونی مردم را وقع نهند و بقای خود را با فریاد اعتراض یک جوان در مخاطره نبینند.
اعتراضها و اعتصابها، با همه تلخی هایشان، سوپاپ های تخلیه ی روانی مردمان یک جامعه اند. آنانی که چنین حقی را قانونی کرده اند، به این نگرش انسانی نظر داشته اند.
صبر می کنیم تا میزان خویشتن داری و احترام حاکمان خود را به حق قانونی مردمشان تماشا کنیم. “بصیرت” یعنی این! چرا که حاکمان بصیر هیچگاه پای بر حق مردم نمی نهند.
* این یادداشت پیش از بازگشت محمد نوری‌زاد به زندان نوشته شده و ساعتی پیش در وب‌سایت شخصی او منتشر شده است.


ربایش پرونده پزشکی نرگس محمدی توسط ماموران امنیتی

خبرگزاری هرانا - با گذشت یک هفته از محاکمه نرگس محمدی، فعال حقوق بشری، منابع خبری از ربایش پرونده پزشکی وی توسط مأموران امنیتی خبر دادند.
به گزارش جرس، مأموران وزارت اطلاعات روز دوشنبه به بیمارستانی که نرگس محمدی معمولاً در آن بستری می شود مراجعه کردند و اسناد پزشکی او را همراه خود بردند.
این گزارش افزود "در حالی که نرگس محمدی قبل از دستگیری‌اش بیماری مهمی نداشت، اما در زندان و پس از آن هر از چندی دچار سستی عضلات دست و پا و بدن شده و به زمین می‌افتد، اما مأموران امنیتی گفته‌اند که او از قبل از بازداشت بیمار بوده است."
گفتنی است مأموران توضیحی درباره علت اخذ پرونده و همراه خود بردن آن نداده‌اند.
لازم به یادآوری است جلسه رسیدگی به اتهامات نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، روز سه شنبه سوم اسفند ماه برگزار شد.
این درحالیست که تقی رحمانی، نویسنده و پژوهشگر و همسر نرگس محمدی، همچنان بعد از روزها بازداشت، در وضعیت نامعلوم و بی خبری کامل به سر می برد.



اعدام ۹ نفر در زندان مرکزی ارومیه

خبرگزاری هرانا - بامداد روز دوشنبه، نهم اسفندماه ۱۳۸۹، ۹ نفر از زندانیان عادی در محوطهٔ زندان مرکزی شهر ارومیه به دستور مراجع قضایی جمهوری اسلامی به صورت جمعی به دار آویخته شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، از ۹ نفری که روز گذشته اعدام شده‌اند، ۷ تن از آن‌ها از شهروندان کرد و ۲ تن دیگر نیز آذری بوده‌اند و هم چنین دو زن نیز در میانشان دیده می‌شوند.
اتهام تمامی افراد اعدام شده از سوی مراجع قضایی "جرائم مربوط به مواد مخدر" عنوان شده است.
گفتنی ست که گزارش‌های غیرموثق حاکی از اعدام دو تن دیگر در روز ۹ اسفندماه است که خبرگزاری هرانا برای تایید این مهم نیازمند اسناد بیشتری ست.
شایان ذکر است که برخی منابع خبری پیش‌تر از انتقال ۱۲ تن از زندانیان عادی به سلول‌های انفرادی جهت اجرای حکم خبر داده‌اند.


اجرای حکم شلاق یک شهروند در ملاءعام در لامرد

خبرگزاری هرانا - حکم شلاق یک شهروند در ملاءعام و در شهرستان لامرد(استان فارس) اجرا شد.
اجرای حکم شلاق این شهروند که متهم به "سرقت" است، در ملاءعام و در میدان امام خمینی این شهرستان به اجرا در آمده است.
به گزارش ایسنا، دادگستری استان فارس اعلام کرد که "در راستای اهداف کلان قوه قضاییه و تأکیدات ریاست قوه قضاییه در خصوص تسریع در اجرای قاطع احکام در دستگاه قضایی، حکم شلاق یک سارق در شهرستان لامرد اجرا شده است."
مجرم این پرونده در سوابق خود سرقت احشام در شهرستان‌های لامرد، بیرم و لارستان را دارد که در سال ۸۹ دستگیر و پس از طی مراحل دادرسی به سه سال حبس و تحمل ۷۰ ضربه شلاق در ملاء عام محکوم شد.



لغو کنسرت بزرگ گروه شمس به دلایل امنیتی

خبرگزاری هرانا - در ادامهٔ فشارهای دولت ایران بر هنرمندان و اهل فرهنگ شب دوم کنسرت بزرگ گروه شمس در شهرستان بابلسر به دلایلی نامعلوم لغو گردید.
به گزارش دانشجونیوز، این کنسرت قرار بود هشتم ون هم با صدای علیرضا قربانی و سرپرستی کیخسرو پورناظری برگزار گردد، اما غروب هشتم اسفند به امان شهلایی تهیه کنندهٔ ان اطلاع داده شد که "بنا بر برخی دلایل امنیتی" نهم اسفند کنسرت برگزار نخواهد شد.
این در حالی اتفاق می‌افتد که چندی پیش کنسرت احسان خواجه امیری در شهرستان امل نیز به دلایل امنیتی لغو گردیده بود و پس از یک هفته مبالغ بلیط به شهروندان پس داده شد.
به گزارش منابع محلی هردو کنسرت تمامی مجوزهای مربوطه را کسب نموده بودند و با قول مساعد ادارهٔ ارشاد این شهرستان‌ها و نیروی انتظامی تصمیم به برگزاری این مراسم گرفتند و در مورد کنسرت اخیر نیز، استاندار مازندران به تهیه کنندگان ان قول مساعد داده بود که اتفاق امل تکرار نخواهد شد.
روز گذشته نیز خبرگزاری فارس خبر شروع کنسرت گروه شمس از بابلسر را درج نمود که در بخشی از ان آمده است: "به گزارش خبرگزاری فارس، ‌کنسرت گروه موسیقی شمس به سرپرستی کیخسرو پورناظری و خوانندگی علیرضا قربانی از بابلسر شروع شد، پس از آن گروه شمس در تاریخ ۱۱ تا ۱۳ اسفندماه در تهران و در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران به اجرای کنسرت می‌پردازند و در ادامه این تور به آمریکا و کانادا خواهند رفت."
به گزارش همین منبع اگاه اعلام امادگی گستردهٔ شهروندان استان، بخصوص دانشجویان دانشگاه مازندران برای شرکت در این کنسرت و جو امنیتی حاکم بر این دانشگاه واقع در شهرستان بابلسر در استانهٔ دهم اسفند می‌تواند یکی از دلایل مهم لغو کنسرت باشد.
گفته می شود که بسیاری از شهروندان، منتظر بودند اگر شب اول کنسرت لغو نگردید برای شب دوم ان بلیط تهیه کنند، اما بگفتهٔ یکی از کارکنان شهرداری بابلسر، با کارشکنی "مسوولین نامرئی" این امر محقق نگردید.




درگذشت مهری ودادیان، بازیگر باسابقه تئاتر، سینما و تلویزیون

مهری ودادیان بازیگر باسابقه تئاتر، سینما و تلویزیون عصر روز دوشنبه ‌نهم اسفندماه در سن ۷۴ سالگی درگذشت.
به گزارش مهر، این هنرمند پس از تحمل یک دوره بیماری و بستری بودن در بیمارستان “سجاد” درگذشت.
ودادیان متولد ۱۳۱۵ است و از عمده فیلم‌هایش می‌توان از “شوهر آهوخانم”، “کمیته مجازات”، علی حاتمی، “تنگنا” امیر نادری”، “معادله” ابراهیم وحید‌زاده، “مرد آفتابی” همایون اسعدیان، “لوالو من جوجوم” مرضیه برومند، “رابطه” پوران درخشنده، “گل‌های داودی” رسول صدرعاملی، “شازده احتجاب “بهمن فرمان‌آرا، “صبح روز چهارم” کامران شیردل، “رگبار”بهرام بیضایی و… اشاره کرد.
قرار است به زودی و در هفتمین جشنواره فیلم ۱۰۰ ثانیه‌ای از این بازیگر تقدیر شود.




پایه سکوی یکی از میادین نفتی ایران در خلیج فارس غرق شد!

پایه سکوی (جکت) میدان مشترک نفتی هنگام در نقطه صفر مرزی ایران و عمان در عمق ۸۰ متری آبهای خلیج فارس غرق شد.
به گزارش مهر، جکت ۱۹۰۰ تنی میدان مشترک نفتی هنگام به دلیل وجود اشکالاتی در طراحی ساخت این سازه دریایی پس از چند ساعت غوطه ور شدن در آبهای خلیج فارس در عمق ۸۰ متری آب دریا غرق شده است.
در حال حاضر یک گروه ویژه عملیات فراساحلی به محل حادثه در نقطه صفر مرزی ایران و عمان در خلیج فارس اعزام شده است که دلایل ایجاد این حادثه با تشکیل کارگروهی در شرکت ملی نفت ایران و با حضور پیمانکاران در حال بررسی است.
پیش از این مدیران شرکت ملی نفت ایران اعلام کرده بودند با نصب این جکت در آبهای خلیج فارس و حفاری چاه های جدید ظرفیت تولید نفت از میدان مشترک هنگام تا سقف ۳۰ هزار بشکه در روز افزایش می یابد.
هم اکنون ایران با حفاری ۲ حلقه چاه و نصب یک جکت روزانه ۱۶ هزار بشکه نفت خام از میدان هنگام برداشت می کند که با غرق شدن جکت دوم این میدان حفاری چاه های جدید با مشکلاتی مواجه شده است.
میدان مشترک هنگام در سال ۱۹۷۵ با حفر یک حلقه چاه کشف و به دنبال آن در سال ۲۰۰۶ میلادی با حفر دومین چاه و انجام مطالعات مخزن مشخص شد بیش از ۷۰۰ میلیون بشکه نفت و حدود ۲ تریلیون فوت مکعب گاز طبیعی در این میدان ذخیره سازی شده است.




شروع رسیدگی به پرونده جنجالی اختلاس در بیمه ایران

دادگستری استان تهران
عده ای از منتقدان دولت در جناح محافظه کار، معاون اول رئیس جمهوری را به دست داشتن در پرونده بیمه متهم کرده اند
نخستین جلسه‌ رسیدگی به پرونده‌ اختلاس در شرکت بیمه ایران، امروز (یکشنبه هشتم اسفند) بر اساس کیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب تهران علیه ۵۴ متهم این پرونده برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این افراد به مواردی از قبیل "مشارکت در اختلاس، معاونت در اختلاس، وصول وجه چک‌های ناشی از اختلاس شرکت بیمه و تحصیل مال نامشروع" متهم شده‌اند.
در گزارش منتشر شده از جلسه دادگاه امروز، که با حضور پنج قاضی و به ریاست "سیامک مدیر خراسانی" برگزار شد، اسامی متهمان عنوان نشده و تنها حروف اول نام و نام خانوادگی آنها مورد اشاره قرار گرفته است.
پرونده اختلاس در شرکت بیمه ایران، در یک سال گذشته از خبرساز‌ترین موارد اختلاف میان مسئولان ارشد حکومتی ایران بوده است.
چنانچه حروف اول نام و نام خانوادگی متهمان، در گزارش خبرگزاری ایسنا از جلسه دادگاه به درستی نقل شده باشد، محمدرضا رحیمی معاون اول رئیس جمهوری ایران، که معروف‌ترین متهم پرونده بیمه ایران محسوب می‌شود، در میان ۵۴ متهم این پرونده قرار ندارد.

نماینده دادستان: متهمان اصلی کارمند بیمه بوده‌اند

چنانچه حروف اول نام و نام خانوادگی متهمان در گزارش خبرگزاری ایسنا از جلسه دادگاه به درستی نقل شده باشد، محمدرضا رحیمی معاون اول رئیس جمهوری ایران، در میان ۵۴ متهم پرونده بیمه قرار ندارد
در جلسه امروز دادگاه، نماینده مدعی العموم گفت که در پرونده اختلاس شرکت بیمه ایران، چند تن از مدیران این شرکت در شعبه‌های کرج و فاطمی تهران، مبالغی را به طور غیرقانونی از حساب شرکت بیمه‌ ایران برداشت کرده‌اند.
او افزود که متهمان پرونده، این کار را "با به کاربردن ترفندهای گوناگون مانند صدور ۲ چک بابت خسارت و دیه در یک پرونده (یکی برای زیان دیده و دیگری برای خود)، تشکیل پرونده‌های خسارت واهی، صدور چک‌هایی به نام بستگان و آشنایان خود به عنوان زیان‌دیده و عدم واریز حق بیمه برخی بیمه گذاران" انجام داده‌اند.

نمایندهٔ دادستان در بخش دیگری از جلسه دادگاه اظهار داشت که متهمان اول تا چهارم، کارمند بیمه بوده‌اند و متهمان ردیف‌های ۵ تا ۵۴ از افرادی هستند که با عاملان اصلی اختلاس همکاری کرده‌اند.
نام متهم ردیف پنجم این پرونده، به اختصار "ج. ا" ذکر شده است.
در فروردین ماه گذشته، الیاس نادران نماینده تهران از "جابر ابدالی" به عنوان فردی نام برده بود که در پرونده فساد مالی گروهی که دفتر آنها در خیابان فاطمی تهران بوده، با محمدرضا رحیمی همکاری کرده است.

متهم ردیف یک: من اصلا دکتر "ر" را نمی‌شناسم

قاضی پرونده در پاسخ به متهم ردیف اول که اظهار داشته دکتر "ر" را نمی شناسد گفته است: "پرونده چنین حکایتی ندارد، شما راجع به خودتان صحبت کنید"
به گزارش ایسنا، "م. ح. ن"، که به عنوان متهم ردیف اول پرونده معرفی شده، تنها یک میلیارد و ۱۲۰ میلیون تومان اختلاس را پذیرفته و انجام تخلف ۷ میلیارد تومانی را، که در کیفرخواست وی ذکر شده، رد کرده است.
متهم ردیف اول پرونده، در دفاعیات خود مدعی شده که مسئول رسیدگی به پرونده او در سازمان بازرسی کل کشور، با این پرونده برخورد سیاسی کرده است.
این متهم افزوده که از وی خواسته‌اند بگوید که پول حاصل از اختلاس را به دکتر "ر" داده است، در حالی که او اصلا این فرد را نمی‌شناسد.
به گزارش ایسنا، قاضی پرونده در پاسخ، به متهم ردیف اول گفته است: "پرونده چنین حکایتی ندارد. شما راجع به خودتان صحبت کنید."
در اواخر آذرماه، غلامحسین محسنی اژه‌ای سخنگوی قوه قضائیه در نشستی خبری گفته بود: "اتهام فساد مالی متوجه آقای رحیمی معاون اول رئیس دولت است و وی پس از بررسی‌های قضایی و دریافت اظهارات سایر متهمان، به دستگاه قضایی احضار خواهد شد."
در واکنشی دیگر، در ابتدای آذرماه، صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه با بیان اینکه ۵۰ تن از متهمان پرونده اختلاس در بیمه به زودی دادگاهی می‌شوند، بدون نام بردن از کسی اظهار داشته بود: "پشت این پرونده افراد مهمی حضور دارند."
پیش از آن، احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس هشتم، در یک برنامه زنده تلویزیونی بر متهم بودن معاون رئیس جمهوری در پرونده بیمه تاکید کرده و به انتقاد شدید از مسئولانی پرداخته بود که به گفته وی جلوی رسیدگی به این پرونده را می‌گیرند.

خبرساز شدن اتهامات مطرح علیه محمدرضا رحیمی

اتهامات مالی محمدرضا رحیمی، از فروردین ماه امسال خبرساز شد که الیاس نادران نماینده اصولگرای تهران در حاشیه جلسه علنی مجلس گفت: "محمد رضا رحیمی رئیس حلقه خیابان فاطمی است که در مورد منابع فاسد و توزیع آن‌ها تصمیم گیری می‌کرد و تقریبا تمام اعضای این حلقه به جز وی دستگیر شده‌اند و اینکه کسی را به دلیل مسئولیت اجرایی مستثنی کنند، نه عادلانه است و نه اقدام درستی است."
"حلقه فاطمی" به گروهی از متهمان به فساد اقتصادی اشاره داشت که خبر شناسایی و برخورد با آنها به تازگی منتشر شده بود.
اظهارات آقای نادران، دو روز بعد از آن منتشر می‌شد که ۲۳۳ نماینده مجلس در نامه‌ای به رییس قوه قضاییه، با اشاره به اینکه "بر اساس اخبار موثق در مورد مبارزه با مفاسد دانه‌درشت‌ها فشارهایی متوجه جناب عالی شده است"، از وی خواسته بودند مبارزه با فساد را از "بالا" شروع کند.
یک ماه پیش از آن، ۲۱۶ نفر از نمایندگان مجلس ایران در نامه سرگشاده دیگری، با اشاره به بازداشت اعضای یک "باند فساد اقتصادی" تاکید کرده بودند: "برخی افراد با مسئولیت‌های بالای اجرایی نقش موثرتری از اعضای بازداشت ‌شده در این پرونده‌ها داشته‌اند."
این نامه در شرایطی منتشر می‌شد که صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه ایران، با خبر دادن از شناسایی و دستگیری "یک باند بزرگ مفاسد اقتصادی" در یکی از شرکت‌های دولتی گفته بود: "افراد این باند توانسته‌اند با جعل اسناد دولتی و قضایی، میلیارد‌ها تومان به حقوق مردم و بیت‌المال خسارت وارد کنند که فقط اختلاس یک نفر از آنان ۶ میلیارد تومان است."

واکنش دولت

در واکنش به اتهامات الیاس نادران نماینده تهران علیه محمدرضا رحیمی، فاطمه بداغی، معاون حقوقی رئیس جمهوری گفت که معاونت حقوقی از این نماینده مجلس به دادسرای کارکنان دولت شکایت کرده است.
همزمان، اسفندیار رحیم مشایی متهم کردن معاون اول آقای احمدی‌نژاد به فساد مالی را تلاش برای تضعیف دولت توصیف کرد و گفت که دولت برای جلوگیری از "ضایع شدن" حق خود اقدام خواهد کرد.
چند ماه بعد، آقای احمدی‌نژاد در جمع خبرنگاران از رئیس دستگاه قضایی خواست که "با سرعت به شکایت رحیمی درخصوص افترای چند نماینده مجلس به وی رسیدگی کند تا مردم احساس امنیت کنند".
هنوز خبری از نتیجه پی‌گیری شکایت مورد اشاره آقای احمدی نژاد منتشر نشده است.



جــرس: دومین جلسۀ دادگاه متهمان پرونده فساد و اختلاس گسترده و چندین میلیاردی بیمه ایران، روز دوشنبه نهم اسفند، درحالیکه یکی از متهمان دولتی و اصلی پرونده بدلیل اعمال نفوذ نهادهای فراقانونی، در آن غایب بود، در شعبه ٧۶ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
به گزارش ایسنا، در این دادگاه سه تن دیگر از متهمان این پرونده به بیان دفاعیات خود پرداختند، که از نکات قابل توجه در این جلسه، اظهارات متهم ردیف سوم پرونده بود که تحت عنوان «ب.ك» از او نام برده شده است.
بر اساس این گزارش، نامبرده زمانی که در جایگاه متهمین قرار گرفت، اظهار داشت "من اتهامات وارده را به هیچ وجه قبول ندارم. چرا كه من به عنوان یك كارمند ساده قراردادی و عضو بسیج شرکت بیمه در آن حضور داشتم. در كیفرخواست من آمده است كه من اقرار كرده‌ام و در اینجا اعلام می‌كنم كه این اقرارنامه نیز دروغ محض است."
وی ادامه داد: "من سوال می‌كنم كه پرونده‌های شعبه فاطمی كه حدود ۴٠٠ هزار پرونده بوده است چگونه گم شده است؟ و آیا اساسا من این اختیار را دارم كه به پرونده‌ها دسترسی داشته باشم؟"
گفتنی است از متهمین اصلی و دانه درشت این پرونده - بنا به اظهارات رئیس دستگاه قضایی و همچنین نمایندگان مجلس- محمدرضا رحیمی، سخنگو و معاون اول رئیس دولت بود، که عدم حضور و پاسخگویی او در دادگاه، احتمالا با گم شدن ۴٠٠ هزار پروندۀ این موضوع، مرتبط خواهد شد.
نخستین جلسه‌ رسیدگی به پرونده‌ معروف به بیمه (اختلاس از بیمه ایران) صبح روز یك‌شنبه در شعبه‌ ٧۶ دادگاه كیفری استان تهران با حضور پنج قاضی به ریاست قاضی سیامك مدیر خراسانی برگزار شده بود، که بنا به گزارش خبرگزاری ها، در کیفرخواست این پرونده که ۵۴ متهم دارد مشارکت در اختلاس، معاونت در اختلاس توام با تشکیل شبکه‌ چند نفره به واسطه‌ همکاری با کارمندان بیمه، وصول وجه چک‌های ناشی از اختلاس شرکت بیمه و تحصیل مال نامشروع از محل وجوه چک‌های مذکور است.
بهار و تابستان امسال، بعد از آنکه رئیس قوه قضاییه از حضور یکی از مقامات ارشد دولت در ردیف متهمین اصلی پرونده اختلاس بیمه خبر داد، برخی از نمایندگان مجلس- از جمله الیاس نادران- ماجرای پرونده خانه فاطمی و حلقه کرج (که هر موضوع به پرونده بیمه ایران و موضوع روز باز می گردد) را افشا کرده و به حضور و دخالت محمدرضا رحیمی، در این فساد اشاره نموده بودند.




جــرس: 
حکم حبس یوسف مهر عضو ستاد مجازی ٨٨ ایران و یکی از اعضای فعال ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در آذربایجان، توسط دادگاه تجدیدنظر تایید شد.
به گزارش منابع خبری جرس، یوسف مهر به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام" به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود، که هشت ماه از حکم مذکور به مدت پنج سال به حالت تعلیق در آمده و چهار ماه باقی مانده به اجرا گذاشته شده است.
یوسف مهر آذر ماه سال ٨٨ در تبریز بازداشت و به زندان اوین منتقل شده بود.

جــرس: 
عضو هيئت رئيسه مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: به دليل موارد محرمانه ای که در گزارش گروه ۵ نفره مجلس از بررسی حادثه ۲۵ بهمن وجود دارد اجازه قرائت اين گزارش در صحن علنی مجلس داده نشده است.
به گزارش مهر، جاسم ساعدی عضو هيئت رئيسه مجلس شورای اسلامی، در بيان علت تاخير در قرائت گزارش کميته ويژه بررسی فتنه و حوادث ۲۵ بهمن ماه گفت: اين گزارش هفته جاری در دستور کار صحن علنی مجلس نبوده است اما رئيس و نواب رئيس مجلس به دليل موارد محرمانه ای که در اين گزارش وجود دارد از قرائت آن در صحن علنی مجلس و انتشار آن در ميان افکار عمومی ممانعت کردند.
وی ادامه داد: اين گزارش از سوی هيئت رئيسه به کميته پنج نفره ارجاع داده شد تا با حذف موارد محرمانه يا اصلاح آن يا کلی گويی در خصوص موضوعات محرمانه آن را برای قرائت از پشت تريبون صحن علنی مجلس آماده کنند.
وی گفت: گزارش مجلس از ۲۵ بهمن ماه هفته آينده نيز در صحن قرائت نمی شود.
گفتنی است در جریان خیزش ٢۵ بهمن، که با فراخوان راهبران جنبش سبز و در جهت حمایت از قیام های اعتراضی مردم منطقه صورت گرفته بود، ماموران امنیتی، گارد ویژه پاسداران و همچنین لباس شخصی ها، با حمله و شلیک به مردم، چند تن را کشته و زخمی و جمع زیادی را بازداشت کردند.

مشاور کروبی: دستگیری رهبران جنبش سبز به صلاحدید آقای خامنه ای انجام شد
جرس: 
مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی گفت که دستگیری آقایان موسوی و کروبی، بعد از کسب تکلیف صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه از رهبر جمهوری اسلامی ایران انجام شده است.
  واحدی در مصاحبه با بی بی سی فارسی اظهار داشت که بنابر خبر های رسیده از تهران، صادق لاریجانی در مورد تبعات دستگیری میرحسین موسوی و مهدی کروبی تردید داشته، اما آقای خامنه ای به او گفته است که جمع بندی انجام شده در دفتر رهبری نشان داده که این اقدام، مساله ای ایجاد نخواهد کرد.مشاور مهدی کروبی تاکید کرد که به گفته آقای خامنه ای، مسئولیت جمع بندی هزینه های دستگیری رهبران معترضان به انتخابات، با مجتبی خامنه ای فرزند رهبر جمهوری اسلامی ایران بوده است.
در همین حال، سایت ندای سبز آزادی به نقل از  یکی از مدرسان حوزه علمیه قم نوشت:  نگرانی برخی از اساتید حوزه را از پیامدهای بازداشت موسوی و کروبی به اطلاع آقایان حقانی و ملکان از مسولان برجسته دفتر رهبری در تهران و قم رسید. گفتنی است مسولان دفتر رهبری در پاسخ به این نگرانی گفته اند: پیش و بیش از شما جناب اقای لاریجانی رییس قوه قضاییه این نگرانی را به محضر آقا رساندند و ایشان فرمودند: اشراف بر این پرونده و محاسبه پیامدهای سیاسی و امنیتی آن را آقا سیدمجتبی و کارشناسان مورد اعتماد بنده برعهده دارند و از این جهت جای نگرانی نیست.


جرس: در پی انتشار خبر بازداشت راهبران جنبش سبز آزادیخواهی مردم ایران و بی خبری از وضعیت آنان، صدر اعظم آلمان از این اقدام انتقاد کرد و همزمان وزارت خارجه آلمان کاردار سفارت جمهوری اسلامی را فراخواند.
به گزارش خبرگزاری آلمان، دولت آلمان غروب دوشنبه ٢٨ فوریه- نهم اسفند، نسبت به انتشار گزارش‌هایی درباره انتقال میرحسین موسوی و مهدی کروبی به زندان ابراز نگرانی کرده و آنگلا مرکل، صدر اعظم این کشور نیز تاکید کرده است، این گونه اقدام‌ها که با هدف ارعاب صورت گرفته است، مغایر حقوق بشر و حقوق شهروندی است.
گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان نیز، که اخیرا به ایران رفته و با مقامات دولت جمهوری اسلامی به گفتگو نشسته بود، امروز گزارش‌ها درباره انتقال میرحسین موسوی و مهدی کروبی به زندان را بسیار نگران‌کننده‌ خواند.
وی که در حاشیه نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو سخن می‌گفت، در این باره اظهار داشته است: "حفاظت از مخالفان و تحت فشار قرار ندادن آنها نیز بخشی از حقوق بشر است."
وزیر امور خارجه آلمان همچنین خاطرنشان کرد که در دیدار خود با علی‌اکبر صالحی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی در ژنو نیز به این موضوع پرداخته و خواستار تضمین سلامت رهبران مخالفان حکومت در ایران شده است.
وی همچنین از انتقال میرحسین موسوی و مهدی کروبی به زندان انتقاد کرده و از مقام‌های جمهوری اسلامی خواسته است، امکان دسترسی رهبران مخالفان را به وکیل فراهم کند.
اشتفن زایبرت، سخنگوی دولت آلمان نیز از مقام‌های جمهوری اسلامی خواسته است، بی‌درنگ محل نگهداری میرحسین موسوی و مهدی کروبی را به اعضای خانواده آنها اطلاع دهند.

مردم طرابلس حق دارند، اما مردم ایران نه؟
همزمان هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا روز دوشنبه در مجمع حقوق بشر سازمان ملل در ژنو با انتقاد از سیاست های دولت ایران گفت: جمهوری اسلامی سیاست خشونت در خارج از مرز و حکومت استبدادی در درون مرز را دنبال می کند.
وزیر خارجه آمریکا گفت: "چرا مردم باید در طرابلس حق اعتراض داشته باشند ولی حق اعتراض در تهران از مردم گرفته می شود؟ فقدان حقوق بشر در ایران خشم آور است و مستحق محکومیت از سوی تمامی کشورهایی است که مدافع آزادی و عدالت هستند."
گفتنی است روز یکشنبه گزارش‌هایی درباره انتقال میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان به مکانی نامعلوم منتشر شده بود ، تا اینکه اواسط روز دوشنبه، منابع خبری از انتقال این دو رهبر مخالفان حاکمیت جمهوری اسلامی و همسرانشان به زندان حشمتیه تهران خبر داده بودند.
لازم به یادآوری است به دنبال فراخوان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، برای برگزاری راهپیمایی - حمایت از قیام های منطقه - در روز ۲۵ بهمن، که با استقبال زیادی در سراسر کشور روبرو شد، مقام‌های جمهوری اسلامی با افزایش محدودیت‌ها برای این دو راهبر جنبش سبز، آنها را به طور کامل در حصر خانگی قرار داد و شماری از نمایندگان حامی دولت نیز در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی خواستار اعدام آنها شده بودند.