اخبار روز:
روز جهانی زنان روزی است برای تامل درباره ی آنچه که هنوز زنان را در زندگی اجتماعی و فردی گامی از مردان عقب نگاه داشته است. درتلاش برای رسیدن به روزی که زنان و مردان شهروندانی با حقوق برابر در همه کشورهای جهان باشند، بیاد داشته باشیم که آنچه زنان را عقب نگه داشته در حقیقت جامعه بشری را عقب نگه داشته است. نگاهی به یک سری از موانع نرم و نامرئی برسر راه زنان نشان می دهد که واژه های سرکوب کننده ای که در قالب فحش "ناموسی" بیان می شود، بر علیه مردان نیز بکار گرفته می شود و واژه های سرکوبگری است که با فرهنگ دمکراسی و حقوق بشر بشدت تناقض دارد.
امروزه استفاده از فحش های ناموسی تنها در کوچه و بازار و توسط مردم عوام نیست، بلکه به عنوان یک ابزار سرکوب موثر توسط عوامل حکومتی و مدافعان مردسالاری بطور سیستماتیک مورد استفاده قرار می گیرد. ولی ما می توانیم این ابزار سرکوب را بی تاثیر سازیم.
نقش واژه ها به عنوان موانع بر سرراه رشد و پیشروی زنان بسیار جدی بوده و هست. زنی را که در سرتعظیم در مقابل مردسالاری فرو می آورد، "نجیب"، و زنی را که شهامت آن را می یابد که در مقابل دیگران از حقوق خود حرف بزند، "سلیطه" می خوانند.(1)
جالب اینکه "ناموس" که در اصل واژه ای یونانی به معنی قانون است، در فرهنگ ما مفهوم هنجارهای پذیرفته شده در رفتار اجتماعی مربوط به رابطه زن و مرد و روابط جنسی را به خود گرفته است. ناموس به گونه ای بار ارزشی و اخلاقی در زمینه رفتار جنسی را دربر دارد. به همین دلیل است که ناموس به عنوان بهانه و انگیزه اعمال بدترین خشونت ها به نام غیرت بکار گرفته می شود (2).
در همین راستاست که فحش های ناموسی نیز که اشاره به زیرپاگذارده شدن ارزش های اخلاق جنسی دارد، به عنوان ابزار اعمال خشونت روانی به کار گرفته می شود. نمونه های فحش ناموسی را همه ما در زندگی شخصی خویش دیده و شنیده ایم. چند روز پیش نامه ای از طریق اینترنت از فردی به نام رامین مهرآئینی دریافت کردم که سرشار از توهین های رکیک بود. جالب این است که آقای رامین مهرآئینی خود را متخصص علوم اجتماعی دانسته و مقاله های مفصلی در دفاع از اخلاقیات جامعه که در معرض "خطر فمینیسم" قرار دارد نوشته است، از جمله: تاملی در فمینیسم یا مکتب اصالت زن و نقش آن در گسترش فساد اجتماعی و فروپاشی خانواده (3)، عارضه زن زدگی، پرتگاهی برای خانواده و جامعه(4)، و در نکوهش زنان مدرن (5).
مهم است توجه کنیم که اکنون فحش ناموسی توسط حکومت و بعنوان یک ابزار سرکوب زنان و مردان بکار گرفته می شود.
عبدالله مومنی در نامه خویش به رهبر حکومت درباره شکنجه هایی که در زندان در مورد وی اعمال شده از دردناک بودن شکنجه روانی فحش ناموسی سخن می گوید: "تخصص بازجوی نظام جمهوری اسلامی و به اصطلاح سربازان گمنام امام زمان در استعمال الفاظ رکیک و فحش های ناموسی – رکیک ترین فحش هایی که به هیچ عنوان در این نامه نمی توان به آن اشاره کرد و حتی برای اولین بار در عمرم به گوشم می خورد- برای ام تجربه دردناکی بود."(6)
کسانی که به آقای عبدالله مومنی و دیگر مبارزان در زندان ها و شکنجه گاه ها توهین می کنند، مسئولین و کارمندان رسمی دستگاه حکومتی هستند و مثل آقای مهرآئینی که خود را حافظ اخلاق جامعه می داند، خود را حافظ و مدافع نظام دانسته و به گفته آقای مومنی، "آنان بصورت مداوم بر این نکته پای می فشردند که ما به پشتوانه ی رهبری از هرگونه برخوردی برای رسیدن به هدف استفاده می کنیم و هیچ خط قرمزی برای رسیدن به اهداف خود نداریم و استفاده از هر روشی برای وادار سازی افراد و منتقدین به پذیرش القائات بازجویان در راستای حفظ نظام را مشروع بلکه واجب می دانستند. "(6)
لباس شخصی ها نیز در استفاده از این ابزار خشونت استاد هستند. در فیلمی که از آزار فائزه هاشمی گرفته شده می بینیم که از واژه های "فاحشه" و "جنده" به عنوان ابزار خشونت استفاده می شود.(7 )
جالب این است که ما ایرانی ها از اصطلاح فحش "خوردن" استفاده می کنیم، مانند ضربه خوردن! که بیانگر میزان تاثیرگذاری این شیوه از خشونت کلامی است.
همانطور که نامه عبدالله مومنی به رهبر بیان می دارد، این ابزار سرکوب اکنون تبدیل به یک شیوه رایج شکنجه شده است که دیگر نه فقط برعلیه زنان، بلکه برعلیه بسیاری از مبارزان دمکراسی خواه بکار گرفته می شود و به نظر می رسد که این ابزار بشدت موثر است بطوریکه به گفته وی، " البته بعدها متوجه شدم که این حربه و شیوه کثیف بیت الغزل بازجویی از زندانیان سیاسی پس از انتخابات به ویژه چهره های سرشناس بوده است."(6)
می توان تصور کرد که افرادی مانند فاطمه کروبی و زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی هم اکنون با چنین خشونت هایی روبرو هستند چرا که حکومت هنوز ترجیح می دهد خشونت فیزیکی به کار نبرد تا ردپایی از خشونت خود به جای نگذارد و به احتمال زیاد خشونت روانی و تهدید بیشترین کاربرد را در مقابله با مبارزین دارد.
تنها راه یاری رسانی به مبارزینی که در معرض اینگونه شکنجه های روانی قرار می گیرند، بی اثر کردن این ابزار شکنجه روانی و بی اثر کردن آن است.
با این شیوه سرکوب چگونه می توانیم مقابله کنیم؟
پرسش این است که راه بی اثر کردن این شکنجه روانی چیست؟
ابتدا، باید فحش ناموسی را بشناسیم، و بدانیم که چگونه اثر می کند تا بتوانیم آن را بی اثر کنیم.
در شناسایی این واژه ها باید تا بدانجا پیش برویم که بدانیم چرا این واژه ها تا این حد موثر است که نه تنها بسیاری از زنان ترجیح می دهند با این واژه ها روبرو نشوند، بلکه مرد مبارزی مانند عبدالله مومنی نیز این واژه ها را جزو شدیدترین شکنجه ها می یابد و بخش عمده ای از نامه خود را به توضیح آنها اختصاص می دهد(6).
آیا فحش های ناموسی در حد شکنجه روانی از ویژگی های فرهنگ انسانی است، یا ویژگی فرهنگ ماست؟
فحش ناموسی یا در حقیقت توهین های مربوط به رفتار جنسی مانند همه فحش های دیگر در میان مردم جوامع دیگر نیز برای توهین و تحقیر بکار برده می شود. این فحش ها برای خردکردن شخصیت طرف، یا بیان میزان خشم و عصبانیت، و یا همزمان به هردو منظور بکار گرفته می شود.
اما در فرهنگ ما ویژگی فحش ناموسی این است که فقط به عنوان "فحش" برای توهین و تحقیر بکار نمی رود، بلکه نقش "تهمت" را دارد. فحش ناموسی در فرهنگ ما در حقیقت «تهمت ناموسی» است. و بازجوهای جمهوری اسلامی تا بدانجا پیش می روند که این تهمت را به شکل بسیار مشخص و حتی با ذکر جزئیات مطرح می کنند.
اگر بازجوی جمهوری اسلامی به یکی از آن دو مرد امریکایی که در زندان جمهوری اسلامی بسر می برند، چنین فحش های ناموسی به زبان انگلیسی بدهد، فکر می کنید چه اتفاقی می افتد؟ به احتمال زیاد آن دو نفر امریکایی گیج می شوند و منظور بازجو را که درک نمی کنند، هیچ، احتمالا به سلامت ذهنی آقای بازجو هم شک می کنند. اتهام های سیاسی و حتی جاسوسی را به خوبی درک می کنند، اما اتهام ناموسی را نمی فهمند و بار منفی آن را به عنوان "اتهام" درک نمی کنند.
البته زیرپا گذاشتن ارزش های اخلاق جنسی در هر جامعه ای می تواند پیامدهای زیانبار برای فرد داشته باشد. از جمله ارزش های اخلاق جنسی، محترم شمردن چارچوب ازدواج و رابطه جنسی دائمی با یک فرد است. امروزه تقریبا در همه فرهنگ ها خیانت جنسی به همسر یا شریک جنسی دائمی مذموم شمرده می شود. افشای چنین خیانتی می تواند به ازدست دادن شغل و موقعیت اجتماعی بیانجامد، گرچه مجازات قانونی ندارد.
از این رو، صحنه سازی خیانت، مانند آنچه که عبدالله مومنی تعریف می کند که بازجوها تهدیدش کرده اند که" فاحشه ای را در دادگاه می آوریم تا علیه تو اعتراف کند و بگوید که رابطه نامشروع با تو داشته است" همه جا به عنوان ابزار فشار وجود داشته و شیوه ای است که حکومت ها هم از آن استفاده می کنند.
اما نکته اینجاست که در فرهنگ ما گذشته از تهدید به افشای خیانت جنسی، از فحش های ناموسی هم به عنوان تهمت فردی و یا اتهام جنسی کارآیی دارد.
چرا فحش ناموسی در فرهنگ غربی کارآیی ندارد اما در فرهنگ ایرانی شکنجه روانی است؟
اول از همه ببینیم که فحش ناموسی چیست؟
فحش ناموسی معمولا صفتی فاعلی یا مفعولی در زمینه رفتار جنسی است که به فرد اطلاق می شود. فحش به مردان شامل بکار بردن این صفت ها در مورد زنانی که خویشاوند درجه یک وی هستند نیز می شود چرا که همسر و خواهر و مادر و دختر به اصطلاح "ناموس" مرد شمرده می شوند و مرد مسئول آموزش و مراقبت از رفتار جنسی آنها به حساب می آید(2).
در فرهنگ ما نه تنها حقوق فردی تعریف نشده، بلکه معنای نادقیق "ناموس" (2) پررنگ تر از هر مفهوم مربوط به حقوق فردی است!
بویژه حقوق جنسی فرد در فرهنگ ما هنوز معنا ندارد و از نظر قانونی مورد حمایت قرار نمی گیرد. شرع و قوانین شرع است که روابط فردی و حقوق جنسی را تعریف می کند. مرد با جاری شدن صیغه ی عقد صاحب همه گونه حقوق جنسی نسبت به بدن زن می شود. حتی تجاوز به یک دختربچه در چارچوب صیغه اشکالی ندارد. ولی رابطه جنسی دو فرد بالغ با توافق طرفین اگر بدون جاری شدن صیغه باشد، مستوجب مجازات بدنی است. بویژه برای زن حقوق جنسی تعریف نمی شود و زن ابزار لذت جنسی مرد است. مجازات های مربوط به رفتار جنسی شامل شدیدترین مجازات های جسمانی، از شلاق گرفته تا اعدام و سنگسار، می شود. به بیان دیگر، جامعه بیشترین حساسیت را در مورد تخطی از مقررات رفتار جنسی نشان می دهد.
این همه حساسیت نسبت به رفتار جنسی از کجا سرچشمه می گیرد؟
در جامعه قبیله ای چنین بود که مرد باید از زن و مایملک خود دفاع می کرد و کسی را که مایملک او را می دزید، دست می برید و کسی را که زن او را می دزدید، یا به خواهر یا دخترش تجاوز می کرد، سر می برید. اگر زن در رابطه نامشروع نقشی داشت، مستحق مجازات مرگ بود. جامعه هم از حق مرد در اعمال چنین مجازات هایی دفاع می کرد. قوانین اسلامی کشور ما هنوز هم به همان سنت قبیله ای از چنین مجازات هایی دفاع می کند.
رابطه نامشروع اگر بدون مجازات گذارده می شد، بیانگر بی عرضگی مرد و "بی ناموسی" او و عدم پایبندی او به قوانین و سنت های قبیله بود.
"بی ناموسی" نظم جامعه را به هم می ریخت چرا که در دورانی که قوانین حقوقی و دستگاه قضائی و اجرائی و نظم و امنیت اجتماعی وجود نداشت، برقراری نظم جامعه با سنت های خشن قبیله ای و دفاع از "ناموس" معنا می یافت. مردی که از ناموس خود دفاع نمی کرد، به اندازه مردی که به "ناموس" تجاوز می کرد، مخل نظم جامعه بود. در نتیجه چنین مردی شایسته شهروندی نبود و از جامعه طرد می شد.
هر مردی باید یک تنه نقش دادستان و قاضی و پلیس و مامور اجرای مجازات و حتی جلاد را در مورد خانواده و متجاوزین به حریم خانواده ایفا می کرد. قبیله در ایفای چنین نقشی پشتیبان مرد بود و به او حقوق کامل می داد و در صورت نیاز او را کمک می کرد.
فحش ناموسی در حقیقت اتهامی بود که به معنای سرپیچی از قانون قبیله مطرح می شد و در حقیقت عنوان درخواست طرد یک فرد از جمع را به خاطر اینگونه سرپیچی داشت. فحش ناموسی هم در مورد کسی که به حریم ناموس تجاوز کرده و هم در مورد مردی که توان دفاع از حریم ناموس را نداشته به یکسان بکار برده می شد.
بدین ترتیب در فرهنگ قبیله فحش ناموسی نه فقط یک حرف زشت مثل فحش های دیگر، بلکه تهمتی جدی بود که اگر واقعیت می داشت، باعث سرافکندگی و شرم فرد بود و به طرد او از قبیله می انجامید. چه بسا فرد در دفاع از خود و برای پذیرفته شدن مجدد در جمع باید دست به قتل می زد و خون می ریخت، یا خودکشی می کرد و یا سر به بیابان می گذاشت.
از این رو، واکنش فرد در مقابل فحش ناموسی در حقیقت واکنش در مقابل یک تهمت است. هنوز یک فرد ایرانی در مقابل فحش ناموسی چنان واکنش نشان می دهد که گویا در مقابل اتهامی جدی از سوی جامعه قرار گرفته و باید از خود دفاع کند.
اما امروزه در جامعه نظم و امنیت اجتماعی وجود دارد، پلیس و دادگاه و قانون هست که از امنیت هر زن و مردی دفاع کند. دفاع از حریم خانواده دیگر به عهده ی مرد خانواده نیست، و حریم حقوق فردی دارای اهمیت است و توسط نهادهای دولتی و اجتماعی تضمین می شود. چرا هنوز "ناموس" نقشی تا بدین حد با اهمیت و جدی ایفا می کند؟ چرا هنوز فحش ناموسی یک اتهام جدی به فرد تلقی می شود؟
یک بخش از قضیه این است که دادگاه و قانون و پلیس ما هم هنوز به "ناموس" اهمیت می دهد و از آن دفاع می کند و حتی به قتل های ناموسی هم مشروعیت می بخشد.(2)
بخش دیگر قضیه این است که فرهنگ ما بشدت سنتی و کهنه است و پابپای دمکراسی خواهی ما رشد نکرده است. دمکراسی یعنی احترام به حقوق فردی تک تک افراد جامعه، یعنی اینکه هر کسی صاحب حقوق فردی و از جمله بدن خودش است. یعنی اینکه ساختار و نهادهای جامعه و قوانین آن از حقوق فردی هرکسی دفاع می کند و نیازی به این نیست که مرد خانواده نقش پلیس و آژان و جلاد را بازی کند.
در بزرگداشت روز جهانی زنان باییم به یاری همه زنان و نیز مردان مبارز و دربند و زندان و تحت شکنجه برویم و آنها را از خشونت فحش های ناموسی برهانیم.
چگونه می توانیم شکنجه روانی فحش های ناموسی را بی اثر سازیم؟
به سادگی بپذیریم که جور دیگر باید دید!
به زنان به عنوان شهروندانی دارای حقوق بشر برابر با مردان نگاه کنیم. واژه "ناموس" را کاملا بی معنی تلقی کنیم تا در فرهنگ ما فحش ناموسی هرگز به عنوان تهمت به کار گرفته نشود و ابزار شکنجه روانی در دست هیچکس نباشد.
(1) عملکرد واژه ها در سرکوب زنان: «نجیب» و «سلیطه»، در دو بخش، نوشته سهیلا وحدتی
www.soheila.org
www.soheila.org
(2) غیرت در لباس قانون: قتل های ناموسی حکومتی و خانوادگی، نوشته سهیلا وحدتی
www.soheila.org
(3) تاملی در فمینیسم یا مکتب اصالت زن و نقش آن در گسترش فساد اجتماعی و فروپاشی خانواده، نوشته رامین مهرآئینی
www.aftab.ir
(4) عارضه زن زدگی، پرتگاهی برای خانواده و جامعه، نوشته رامین مهرآئینی
www.aftab.ir
(5) در نکوهش زنان مدرن ، نوشته رامین مهرآئینی
www.aftab.ir
(6) نامه ی عبداله مومنی به رهبر حکومت
www.akhbar-rooz.com
(7) ویدئوی مربوط به فحاشی به فائزه هاشمی رفسنجانی در شهرری (شاه عبدالعظیم) در هنگام بازگشت از مراسم ختم یکی از بستگان
www.youtube.com
امروزه استفاده از فحش های ناموسی تنها در کوچه و بازار و توسط مردم عوام نیست، بلکه به عنوان یک ابزار سرکوب موثر توسط عوامل حکومتی و مدافعان مردسالاری بطور سیستماتیک مورد استفاده قرار می گیرد. ولی ما می توانیم این ابزار سرکوب را بی تاثیر سازیم.
نقش واژه ها به عنوان موانع بر سرراه رشد و پیشروی زنان بسیار جدی بوده و هست. زنی را که در سرتعظیم در مقابل مردسالاری فرو می آورد، "نجیب"، و زنی را که شهامت آن را می یابد که در مقابل دیگران از حقوق خود حرف بزند، "سلیطه" می خوانند.(1)
جالب اینکه "ناموس" که در اصل واژه ای یونانی به معنی قانون است، در فرهنگ ما مفهوم هنجارهای پذیرفته شده در رفتار اجتماعی مربوط به رابطه زن و مرد و روابط جنسی را به خود گرفته است. ناموس به گونه ای بار ارزشی و اخلاقی در زمینه رفتار جنسی را دربر دارد. به همین دلیل است که ناموس به عنوان بهانه و انگیزه اعمال بدترین خشونت ها به نام غیرت بکار گرفته می شود (2).
در همین راستاست که فحش های ناموسی نیز که اشاره به زیرپاگذارده شدن ارزش های اخلاق جنسی دارد، به عنوان ابزار اعمال خشونت روانی به کار گرفته می شود. نمونه های فحش ناموسی را همه ما در زندگی شخصی خویش دیده و شنیده ایم. چند روز پیش نامه ای از طریق اینترنت از فردی به نام رامین مهرآئینی دریافت کردم که سرشار از توهین های رکیک بود. جالب این است که آقای رامین مهرآئینی خود را متخصص علوم اجتماعی دانسته و مقاله های مفصلی در دفاع از اخلاقیات جامعه که در معرض "خطر فمینیسم" قرار دارد نوشته است، از جمله: تاملی در فمینیسم یا مکتب اصالت زن و نقش آن در گسترش فساد اجتماعی و فروپاشی خانواده (3)، عارضه زن زدگی، پرتگاهی برای خانواده و جامعه(4)، و در نکوهش زنان مدرن (5).
مهم است توجه کنیم که اکنون فحش ناموسی توسط حکومت و بعنوان یک ابزار سرکوب زنان و مردان بکار گرفته می شود.
عبدالله مومنی در نامه خویش به رهبر حکومت درباره شکنجه هایی که در زندان در مورد وی اعمال شده از دردناک بودن شکنجه روانی فحش ناموسی سخن می گوید: "تخصص بازجوی نظام جمهوری اسلامی و به اصطلاح سربازان گمنام امام زمان در استعمال الفاظ رکیک و فحش های ناموسی – رکیک ترین فحش هایی که به هیچ عنوان در این نامه نمی توان به آن اشاره کرد و حتی برای اولین بار در عمرم به گوشم می خورد- برای ام تجربه دردناکی بود."(6)
کسانی که به آقای عبدالله مومنی و دیگر مبارزان در زندان ها و شکنجه گاه ها توهین می کنند، مسئولین و کارمندان رسمی دستگاه حکومتی هستند و مثل آقای مهرآئینی که خود را حافظ اخلاق جامعه می داند، خود را حافظ و مدافع نظام دانسته و به گفته آقای مومنی، "آنان بصورت مداوم بر این نکته پای می فشردند که ما به پشتوانه ی رهبری از هرگونه برخوردی برای رسیدن به هدف استفاده می کنیم و هیچ خط قرمزی برای رسیدن به اهداف خود نداریم و استفاده از هر روشی برای وادار سازی افراد و منتقدین به پذیرش القائات بازجویان در راستای حفظ نظام را مشروع بلکه واجب می دانستند. "(6)
لباس شخصی ها نیز در استفاده از این ابزار خشونت استاد هستند. در فیلمی که از آزار فائزه هاشمی گرفته شده می بینیم که از واژه های "فاحشه" و "جنده" به عنوان ابزار خشونت استفاده می شود.(7 )
جالب این است که ما ایرانی ها از اصطلاح فحش "خوردن" استفاده می کنیم، مانند ضربه خوردن! که بیانگر میزان تاثیرگذاری این شیوه از خشونت کلامی است.
همانطور که نامه عبدالله مومنی به رهبر بیان می دارد، این ابزار سرکوب اکنون تبدیل به یک شیوه رایج شکنجه شده است که دیگر نه فقط برعلیه زنان، بلکه برعلیه بسیاری از مبارزان دمکراسی خواه بکار گرفته می شود و به نظر می رسد که این ابزار بشدت موثر است بطوریکه به گفته وی، " البته بعدها متوجه شدم که این حربه و شیوه کثیف بیت الغزل بازجویی از زندانیان سیاسی پس از انتخابات به ویژه چهره های سرشناس بوده است."(6)
می توان تصور کرد که افرادی مانند فاطمه کروبی و زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی هم اکنون با چنین خشونت هایی روبرو هستند چرا که حکومت هنوز ترجیح می دهد خشونت فیزیکی به کار نبرد تا ردپایی از خشونت خود به جای نگذارد و به احتمال زیاد خشونت روانی و تهدید بیشترین کاربرد را در مقابله با مبارزین دارد.
تنها راه یاری رسانی به مبارزینی که در معرض اینگونه شکنجه های روانی قرار می گیرند، بی اثر کردن این ابزار شکنجه روانی و بی اثر کردن آن است.
با این شیوه سرکوب چگونه می توانیم مقابله کنیم؟
پرسش این است که راه بی اثر کردن این شکنجه روانی چیست؟
ابتدا، باید فحش ناموسی را بشناسیم، و بدانیم که چگونه اثر می کند تا بتوانیم آن را بی اثر کنیم.
در شناسایی این واژه ها باید تا بدانجا پیش برویم که بدانیم چرا این واژه ها تا این حد موثر است که نه تنها بسیاری از زنان ترجیح می دهند با این واژه ها روبرو نشوند، بلکه مرد مبارزی مانند عبدالله مومنی نیز این واژه ها را جزو شدیدترین شکنجه ها می یابد و بخش عمده ای از نامه خود را به توضیح آنها اختصاص می دهد(6).
آیا فحش های ناموسی در حد شکنجه روانی از ویژگی های فرهنگ انسانی است، یا ویژگی فرهنگ ماست؟
فحش ناموسی یا در حقیقت توهین های مربوط به رفتار جنسی مانند همه فحش های دیگر در میان مردم جوامع دیگر نیز برای توهین و تحقیر بکار برده می شود. این فحش ها برای خردکردن شخصیت طرف، یا بیان میزان خشم و عصبانیت، و یا همزمان به هردو منظور بکار گرفته می شود.
اما در فرهنگ ما ویژگی فحش ناموسی این است که فقط به عنوان "فحش" برای توهین و تحقیر بکار نمی رود، بلکه نقش "تهمت" را دارد. فحش ناموسی در فرهنگ ما در حقیقت «تهمت ناموسی» است. و بازجوهای جمهوری اسلامی تا بدانجا پیش می روند که این تهمت را به شکل بسیار مشخص و حتی با ذکر جزئیات مطرح می کنند.
اگر بازجوی جمهوری اسلامی به یکی از آن دو مرد امریکایی که در زندان جمهوری اسلامی بسر می برند، چنین فحش های ناموسی به زبان انگلیسی بدهد، فکر می کنید چه اتفاقی می افتد؟ به احتمال زیاد آن دو نفر امریکایی گیج می شوند و منظور بازجو را که درک نمی کنند، هیچ، احتمالا به سلامت ذهنی آقای بازجو هم شک می کنند. اتهام های سیاسی و حتی جاسوسی را به خوبی درک می کنند، اما اتهام ناموسی را نمی فهمند و بار منفی آن را به عنوان "اتهام" درک نمی کنند.
البته زیرپا گذاشتن ارزش های اخلاق جنسی در هر جامعه ای می تواند پیامدهای زیانبار برای فرد داشته باشد. از جمله ارزش های اخلاق جنسی، محترم شمردن چارچوب ازدواج و رابطه جنسی دائمی با یک فرد است. امروزه تقریبا در همه فرهنگ ها خیانت جنسی به همسر یا شریک جنسی دائمی مذموم شمرده می شود. افشای چنین خیانتی می تواند به ازدست دادن شغل و موقعیت اجتماعی بیانجامد، گرچه مجازات قانونی ندارد.
از این رو، صحنه سازی خیانت، مانند آنچه که عبدالله مومنی تعریف می کند که بازجوها تهدیدش کرده اند که" فاحشه ای را در دادگاه می آوریم تا علیه تو اعتراف کند و بگوید که رابطه نامشروع با تو داشته است" همه جا به عنوان ابزار فشار وجود داشته و شیوه ای است که حکومت ها هم از آن استفاده می کنند.
اما نکته اینجاست که در فرهنگ ما گذشته از تهدید به افشای خیانت جنسی، از فحش های ناموسی هم به عنوان تهمت فردی و یا اتهام جنسی کارآیی دارد.
چرا فحش ناموسی در فرهنگ غربی کارآیی ندارد اما در فرهنگ ایرانی شکنجه روانی است؟
اول از همه ببینیم که فحش ناموسی چیست؟
فحش ناموسی معمولا صفتی فاعلی یا مفعولی در زمینه رفتار جنسی است که به فرد اطلاق می شود. فحش به مردان شامل بکار بردن این صفت ها در مورد زنانی که خویشاوند درجه یک وی هستند نیز می شود چرا که همسر و خواهر و مادر و دختر به اصطلاح "ناموس" مرد شمرده می شوند و مرد مسئول آموزش و مراقبت از رفتار جنسی آنها به حساب می آید(2).
در فرهنگ ما نه تنها حقوق فردی تعریف نشده، بلکه معنای نادقیق "ناموس" (2) پررنگ تر از هر مفهوم مربوط به حقوق فردی است!
بویژه حقوق جنسی فرد در فرهنگ ما هنوز معنا ندارد و از نظر قانونی مورد حمایت قرار نمی گیرد. شرع و قوانین شرع است که روابط فردی و حقوق جنسی را تعریف می کند. مرد با جاری شدن صیغه ی عقد صاحب همه گونه حقوق جنسی نسبت به بدن زن می شود. حتی تجاوز به یک دختربچه در چارچوب صیغه اشکالی ندارد. ولی رابطه جنسی دو فرد بالغ با توافق طرفین اگر بدون جاری شدن صیغه باشد، مستوجب مجازات بدنی است. بویژه برای زن حقوق جنسی تعریف نمی شود و زن ابزار لذت جنسی مرد است. مجازات های مربوط به رفتار جنسی شامل شدیدترین مجازات های جسمانی، از شلاق گرفته تا اعدام و سنگسار، می شود. به بیان دیگر، جامعه بیشترین حساسیت را در مورد تخطی از مقررات رفتار جنسی نشان می دهد.
این همه حساسیت نسبت به رفتار جنسی از کجا سرچشمه می گیرد؟
در جامعه قبیله ای چنین بود که مرد باید از زن و مایملک خود دفاع می کرد و کسی را که مایملک او را می دزید، دست می برید و کسی را که زن او را می دزدید، یا به خواهر یا دخترش تجاوز می کرد، سر می برید. اگر زن در رابطه نامشروع نقشی داشت، مستحق مجازات مرگ بود. جامعه هم از حق مرد در اعمال چنین مجازات هایی دفاع می کرد. قوانین اسلامی کشور ما هنوز هم به همان سنت قبیله ای از چنین مجازات هایی دفاع می کند.
رابطه نامشروع اگر بدون مجازات گذارده می شد، بیانگر بی عرضگی مرد و "بی ناموسی" او و عدم پایبندی او به قوانین و سنت های قبیله بود.
"بی ناموسی" نظم جامعه را به هم می ریخت چرا که در دورانی که قوانین حقوقی و دستگاه قضائی و اجرائی و نظم و امنیت اجتماعی وجود نداشت، برقراری نظم جامعه با سنت های خشن قبیله ای و دفاع از "ناموس" معنا می یافت. مردی که از ناموس خود دفاع نمی کرد، به اندازه مردی که به "ناموس" تجاوز می کرد، مخل نظم جامعه بود. در نتیجه چنین مردی شایسته شهروندی نبود و از جامعه طرد می شد.
هر مردی باید یک تنه نقش دادستان و قاضی و پلیس و مامور اجرای مجازات و حتی جلاد را در مورد خانواده و متجاوزین به حریم خانواده ایفا می کرد. قبیله در ایفای چنین نقشی پشتیبان مرد بود و به او حقوق کامل می داد و در صورت نیاز او را کمک می کرد.
فحش ناموسی در حقیقت اتهامی بود که به معنای سرپیچی از قانون قبیله مطرح می شد و در حقیقت عنوان درخواست طرد یک فرد از جمع را به خاطر اینگونه سرپیچی داشت. فحش ناموسی هم در مورد کسی که به حریم ناموس تجاوز کرده و هم در مورد مردی که توان دفاع از حریم ناموس را نداشته به یکسان بکار برده می شد.
بدین ترتیب در فرهنگ قبیله فحش ناموسی نه فقط یک حرف زشت مثل فحش های دیگر، بلکه تهمتی جدی بود که اگر واقعیت می داشت، باعث سرافکندگی و شرم فرد بود و به طرد او از قبیله می انجامید. چه بسا فرد در دفاع از خود و برای پذیرفته شدن مجدد در جمع باید دست به قتل می زد و خون می ریخت، یا خودکشی می کرد و یا سر به بیابان می گذاشت.
از این رو، واکنش فرد در مقابل فحش ناموسی در حقیقت واکنش در مقابل یک تهمت است. هنوز یک فرد ایرانی در مقابل فحش ناموسی چنان واکنش نشان می دهد که گویا در مقابل اتهامی جدی از سوی جامعه قرار گرفته و باید از خود دفاع کند.
اما امروزه در جامعه نظم و امنیت اجتماعی وجود دارد، پلیس و دادگاه و قانون هست که از امنیت هر زن و مردی دفاع کند. دفاع از حریم خانواده دیگر به عهده ی مرد خانواده نیست، و حریم حقوق فردی دارای اهمیت است و توسط نهادهای دولتی و اجتماعی تضمین می شود. چرا هنوز "ناموس" نقشی تا بدین حد با اهمیت و جدی ایفا می کند؟ چرا هنوز فحش ناموسی یک اتهام جدی به فرد تلقی می شود؟
یک بخش از قضیه این است که دادگاه و قانون و پلیس ما هم هنوز به "ناموس" اهمیت می دهد و از آن دفاع می کند و حتی به قتل های ناموسی هم مشروعیت می بخشد.(2)
بخش دیگر قضیه این است که فرهنگ ما بشدت سنتی و کهنه است و پابپای دمکراسی خواهی ما رشد نکرده است. دمکراسی یعنی احترام به حقوق فردی تک تک افراد جامعه، یعنی اینکه هر کسی صاحب حقوق فردی و از جمله بدن خودش است. یعنی اینکه ساختار و نهادهای جامعه و قوانین آن از حقوق فردی هرکسی دفاع می کند و نیازی به این نیست که مرد خانواده نقش پلیس و آژان و جلاد را بازی کند.
در بزرگداشت روز جهانی زنان باییم به یاری همه زنان و نیز مردان مبارز و دربند و زندان و تحت شکنجه برویم و آنها را از خشونت فحش های ناموسی برهانیم.
چگونه می توانیم شکنجه روانی فحش های ناموسی را بی اثر سازیم؟
به سادگی بپذیریم که جور دیگر باید دید!
به زنان به عنوان شهروندانی دارای حقوق بشر برابر با مردان نگاه کنیم. واژه "ناموس" را کاملا بی معنی تلقی کنیم تا در فرهنگ ما فحش ناموسی هرگز به عنوان تهمت به کار گرفته نشود و ابزار شکنجه روانی در دست هیچکس نباشد.
(1) عملکرد واژه ها در سرکوب زنان: «نجیب» و «سلیطه»، در دو بخش، نوشته سهیلا وحدتی
www.soheila.org
www.soheila.org
(2) غیرت در لباس قانون: قتل های ناموسی حکومتی و خانوادگی، نوشته سهیلا وحدتی
www.soheila.org
(3) تاملی در فمینیسم یا مکتب اصالت زن و نقش آن در گسترش فساد اجتماعی و فروپاشی خانواده، نوشته رامین مهرآئینی
www.aftab.ir
(4) عارضه زن زدگی، پرتگاهی برای خانواده و جامعه، نوشته رامین مهرآئینی
www.aftab.ir
(5) در نکوهش زنان مدرن ، نوشته رامین مهرآئینی
www.aftab.ir
(6) نامه ی عبداله مومنی به رهبر حکومت
www.akhbar-rooz.com
(7) ویدئوی مربوط به فحاشی به فائزه هاشمی رفسنجانی در شهرری (شاه عبدالعظیم) در هنگام بازگشت از مراسم ختم یکی از بستگان
www.youtube.com
احتمال ورود آمریکا به مناقشه در لیبی
نبرد خونین میان شورشیان و طرفداران قذافی بر سر تسلط بر شهرهای لیبی ابعاد گستردهتری به خود میگیرد. این کشور میرود که به صحنهی یک جنگ داخلی بدل شود. واشنگتن سناریوهای مختلف را در قبال لیبی در دست بررسی دارد.
بهندرت پیش آمده که باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا تا این اندازه تعلل کند. پس از چندین هفته درگیریهای خونین که در این روزها به اوج خود نزدیک میشود، واشنگتن هنوز نظارهگر حملات سنگین نظامیان قذافی علیه مخالفان حکومت است.
در طول روز شنبه (۵ مارس/۱۴ اسفند) مخالفان توانستند بندر نفتی "رأس لانوف" را زیر کنترل خود درآورند. درگیریهای خونین در شهر "الزاویه" در جریان است. نظامیان حامی قذافی این شهر را به محاصرهی خود درآوردهاند.
در سحرگاه روز شنبه نظامیان از چندین نقطه به شهر الزاویه حمله کردند که دستکم ۳۰ کشته و بیش از ۱۰۰ زخمی در میان ساکنان و مخالفان قذافی برجای گذارد. ولی در نهایت مخالفان با مقاومت خود توانستند نظامیان را به خارج از شهر برانند. این شهر در ۵۰ کیلومتری طرابلس واقع است.
در بعدازظهر شنبه نظامیان حامی قذافی یکبار دیگر حملات خود را برای تسخیر شهر آغاز کردهاند.
نگرانی نسبت به آغاز یک جنگ داخلی
به گزارش خبرگزاری آلمان، چندین هفته طول کشید تا بالاخره اوباما به طور رسمی خواستار کنارهگیری قذافی شود. در حالی که رویکرد دیگر اوباما مذاکره با قذافی بوده است، وی هنوز نظارهگر صحنه است.
موضع رسمی واشنگتن میگوید: «تمام گزینهها روی میز است»، ولی واقعیت اینجاست که امکانات دولت آمریکا محدود است. لیبی برای ارتش آمریکا سرزمینی پرریسک است.
حال تشدید درگیریها در الزاویه واشنگتن را برای اتخاذ یک تصمیم زیر فشار گذارده است. به گفتهی جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید، کارشناسان باراک اوباما سه بار در روز به رئیسجمهور از وضعیت لیبی گزارش میدهند.
روزنامهی واشنگتن پست مینویسد که نبرد بر سر الزاویه، ورود واشنگتن به صحنهی عملیات را محتملتر میکند. ولی نظامیان آمریکا نسبت به موفقیت یک عملیات نظامی تردید دارند.
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا که پیش از این ایجاد یک حریم هوایی علیه جنگندههای معمر قذافی ممکن دانسته بود، این بار از خطرناک بودن چنین عملیاتی سخن میراند و آن را برابر با جنگ ارزیابی میکند.
گیتس در برابر کمیسیون کنگره آمریکا گفت: «بگذارید صریحتر سخن بگوییم.ایجاد حریم هوایی، با حمله به لیبی برای متلاشی کردن پدافند هوایی آغاز میشود.»
این سخن گیتس بدین معناست که جنگندههای آمریکایی باید نیروی هوایی لیبی و تمامی موشکهای ضدهوایی را از کار بیاندازد. ولی نظامیان آمریکا هشدار میدهند که سیستم ضدهوایی لیبی قویتر از پدافند رژیم صدام حسین است که در سال ۲۰۰۳ مورد حملات نیروی هوایی آمریکا قرار گرفت.
"خط قرمز" قذافی
.از نظر تحلیلگر خبرگزاری آلمان، نگرانی اوباما این است که قذافی در یک پناهگاه امن پنهان شود و با تشدید نبردها وضعیت کشور از کنترل خارج شده و یک جنگ داخلی درگیرد. واشنگتن حساب میکند که در چنین شرایطی آنگاه اقدام آمریکا اجتنابناپذیر خواهد شد.
پیش از این در واشنگتن در محافل سیاسی بهطور غیرمستقیم از یک "خط قرمز" سخن میرفت که قذافی نباید از آن تجاوز کند. ولی مسئله اینجاست که مرزهای این خط دقیق مشخص نشده است.
با این حال ارتش آمریکا برای زمانی که عملیات نظامی اجتنابناپذیر گردد، در حال آمادهسازی است. ناو هلیکوپتربر "کرسارج" با ۱۲۰۰ سرنشین و ۸۰۰ سرباز نیروی دریایی به پایگاه نظامی "سودا" در جزیرهی کرت در یونان رسیده است. این ناو ویژهی انتقال نیروی زمینی و خروج آنهاست. قرار است نیروهای آمریکایی در پایگاه کرت تقویت شوند.
مقامات آمریکا و اروپا در حال حاضر طرح ایجاد حریم هوایی با کمک نیروی هوایی ناتو را در دست بررسی دارند.
صرف میلیاردها دلار برای جلب رضایت مردم در عربستان
موج اعتراضات مردمی به کشورهای باثباتی مانند عمان و بحرین هم رسیده است. پادشاه ثروتمندترین کشور عرب، یعنی عربستان سعودی، خبر از اصلاحات گستردهاجتماعی داده و همزمان دولت این کشور فشار بر اقلیت شیعه را افزایش داده است.
درست زمانی که پادشاه عربستان سعودی برای درمان در آمریکا به سر میبرد، طوفانی از اعتراضات مردمی تقریبأ تمام دنیای عرب را درنوردید. ملک عبدالله ۸۶ ساله، که پس از غیبتی سه ماهه در پایان فوریه (اوایل اسفند) به کشور خود بازگشت، بیدرنگ خبر از اصلاحات اجتماعی گسترده در عربستان داد؛ اصلاحاتی که هزینه آن حدود ۳۵ میلیارد دلار تخمین زده میشود. افزایش حقوق کارمندان دولت، سرمایهگذاری کلان در برنامههای اجتماعی، صرف هزینه بیشتر برای پروژههای خانهسازی ویژه نیازمندان و افزایش حمایتهای دولتی از جمله این اصلاحات است.
تعبیر حاکمان سعودی از اصلاحات
بسیاری معتقدند پادشاه عربستان با صرف این هزینه هنگفت، در پی جلب رضایت قشرهای مختلف و پیشگیری از شکل گرفتن اعتراضات مردمی در این کشور است. همزمان با اعلام اصلاحات اجتماعی، شماری از روشنفکران و فعالان سعودی در نامه سرگشادهای خطاب به ملک عبدالله خواستار انجام اصلاحات سیاسی از جمله تغییر نظام پادشاهی این کشور به پادشاهی مشروطه شدند.
ثریا العریض، نویسنده سعودی، معتقد است حاکمان عربستان سعودی در شرایط بحرانی همواره چارهای برای کنترل اوضاع یافتهاند. خانم العریض میگوید: «حاکمان عربستان سعودی در مهار چنین بحرانهایی اغلب موفق بودند. البته من گمان نمیکنم که دولت عربستان در شرایط کنونی مخالف اصلاحات باشد. برعکس، دولت در موقعیتی است که میتواند تصمیمگیری کند و اکنون میخواهد اصلاحات را به سرانجام برساند.»
البته اصلاحات مورد نظر دولت با اصلاحاتی که روشنفکران خواستار آن هستند تفاوتی بنیادی دارد. روشنفکران خواستار دولتی هستند که مشروعیت خود را از آرای مردمی کسب کرده باشد. حقوق برابر، رعایت حقوق بشر و مبارزه با رشوهخواری در دستگاههای دولتی از جمله خواستهای دیگر آنان است. در نامه سرگشاده روشنفکران و اپوزیسیون خطاب به ملک عبدالله تأکید شده است که زمان اصلاحات سیاسی در عربستان سعودی فرا رسیده است.
هراس ریاض از شورش شیعیان
دکتر گیدو اشتاینبرگ، کارشناس مسائل خاورمیانه از بنیاد دانش و سیاست برلین، میگوید درخواست اصلاحات سیاسی در عربستان موضوع تازهای نیست. دکتر اشتاینبرگ در عین حال تأکید میکند که اپوزیسیون عربستان در مقایسه با اپوزیسیون مصر و تونس از قدرت کافی برخوردار نیست.
گیدو اشتاینبرگ میگوید: «در مقایسه با سایر کشورهای عرب اوضاع در پادشاهی عربستان سعودی در مجموع آرامتر است؛ البته با یک استثنا. مشکل بزرگ عربستان سعودی اقلیت شیعه در شرق این کشور است. دولت ریاض از شورش در این منطقه هراس دارد، که البته ترس بیدلیلی هم نیست. بسیاری از شیعیان عربستان، رژیم وهابی را قبول ندارند.» دولت ریاض روز شنبه (۱۴ اسفند/۵مارس) گردهمآیی مردمی در مناطق شیعهنشین کشور را ممنوع اعلام کرد.
این ممنوعیت در پی آن اعلام شد که شیعیان مناطق نفتخیز کشور طی چند تظاهرات نه چندان پرجمعیت خواستار برخورداری از حقوق بیشتر شدند. اقلیت شیعه عربستان نیز مانند سایر مردم این کشور از مشکلاتی رنج میبرد که به مشکلات مردم در مصر و تونس شباهتهای نزدیکی دارد.
با وجود درآمد کلان نفتی، شمار قابل توجهای از جوانان در عربستان بیکار هستند. بیعدالتی اجتماعی، کمبود مسکن و رشوهخواری در دستگاههای دولتی موجب نارضایتی مردم است. این نارضایتی در میان اقلیت تحت فشار شیعیان سعودی به مراتب بیشتر است.
در ردهبندی سازمان شفافیت بینالمللی، عربستان سعودی در میان ۱۷۸ کشور جهان در رتبه ۵۰ام قرار دارد. این رتبه، هر چند در مقایسه با کشوری مانند ایران که در رتبه ۱۶۸ام جای دارد، برتری قابل ملاحظهای به شمار میآید، اما در مقایسه با کشورهای غربی نشانگر رشوهخواری گسترده در نهادهای دولتی عربستان است.
"وفاداری به خانواده سعودی، ضامن بقای سلطنت"
با این حال دکتر اشتاینبرگ معتقد است عربستان سعودی از معدود کشورهای خاورمیانه است که میتواند با صرف مبالغ کلانی، اپوزیسیون را به نوعی بخرد. به نظر میرسد میلیاردها دلاری که ملک عبدالله در زیرساختهای اجتماعی کشور هزینه خواهد کرد، نوعی پیشگیری از شکلگیری ناآرامیهای احتمالی است.
گیدو اشتاینبرگ خانواده سلطنتی عربستان را در خطر نمیبیند. او میگوید: «اپوزیسیون عربستان از سوی برخی گروهها حمایت میشود. اما وفاداری به خانواده سلطنتی در مناطق گستردهای از کشور به نوعی بقای نظام سلطنتی آن را تضمین میکند. مردم این مناطق که از درآمدهای نفتی و تجارت دولتی سود سرشاری میبرند، خواستار تغییراتی اساسی در نظام سیاسی کشور نیستند.»
با وجود فراخوان روشنفکران برای اجرای اصلاحات دمکراتیک و حتی با وجود خطر شورش اقلیت شیعه، اوضاع در ثروتمندترین پادشاهی عرب آرام است. بسیاری از کارشناسان معتقدند باید منتظر ماند و دید اصلاحات اجتماعی ملکعبدالله تا چه حد رضایت مردم را در عربستان سعودی جلب خواهد کرد.
احمدینژاد: ایران در جلوگیری از تخریب محیط زیست نمونه است!
رئیس جمهور ایران کشورهای جهان را به بیمبالاتی در حفظ محیط زیست متهم کرد ولی ایران را در این زمینه مستثنا دانست. این سخنان در حالی بیان میشوند که به گفته کارشناسان، تخریب محیط زیست در ایران ابعاد کمسابقهای گرفته است.
محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران با توصیف ایران به عنوان یکی از پیگیرترین کشورها در حفاظت از محیط زیست، سایر کشورها را متهم کرد که با مخربان محیط زیست برخورد نمیکنند.
آقای احمدینژاد این اظهارات را در سخنرانی در "مجمع جهانی تالابها برای آینده" که در تهران در حال برگزاری است ایراد کرد.
انگیزه برگزاری مجمع یادشده، چهلمین سالگرد توافق بینالمللی بر سر کنوانسیون بینالمللی حفاظت از تالابها است. این توافق در دوران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در رامسر صورت گرفت.
رئیس جمهور اسلامی ایران در سخنرانیاش از مقررات سفت و سخت در حفظ محیط زیست در ایران یاد کرد و کشورهای دیگر را به بیمبالاتی در این زمینه متهم نمود. او گفت که اگر در ایران یک نفر یک درخت را قطع کند یا یک رودخانه را آلوده کند با او برخورد شدیدی صورت میگیرد.
براساس کنوانسیون رامسر، ایران در میان ۱۵۸ کشور جهان به لحاظ میزان تالابهای ثبت شده در مقام نوزدهم قرار دارد. گزارشهای مختلف رسانههای نزدیک به دولت ایران نشان میدهند که بر خلاف اظهارات آقای احمدینژاد، خشکسالی، ورود آلایندههای بیولوژیکی، شیمیایی، فیزیکی و عدم رعایت حریم زیستمحیطی و اکولوژیکی تالابها، باعث نابودی تدریجی آنها در ایران شده است. وضعیت بحرانی تالابهای دریاچه ارومیه، گاوخونی و تالاب پریشان در صدر خبرهای زیستمحیطی سالهای اخیر در ایران بودهاند. چندین تالاب ثبت شده دیگر در کنوانسیون رامسر نیز در معرض تهدید قرار دارند.
اظهارات رئیس جمهور ایران با انتشار این خبر همزمان شده که در سال جاری ایران به لحاظ نابودی جنگلها نیز سالی کمسابقه را سپری کرده است. به نوشتهی رسانههای ایران، آتشسوزی در جنگلهای این کشور ۱۰۰ درصد بیش از سال گذشته بوده است.
جنگلهایی که دیگر وجود ندارند
به گفته کارشناسان تغییر کاربری جنگلها و تبدیل آنها به اراضی کشاورزی یا خانه، ویلا و شهرکهای ویلایی از عوامل عمدهی نابودی جنگلهای ایران بوده است.
در همین حال، دولتهای نهم و دهم در ایران به لحاظ رشد بیمحابای تعداد مصوبات احداث طرحهای صنعتی، ایجاد شهرکهای صنعتی جدید و نیز توسعه شهرکهای صنعتی موجود نسبت به دولتهای قبل نیز شاخص بودهاند. اجرای این مصوبات در شمار زیادی از موارد به پاکتراشی و تغییر کاربری جنگلها انجامیده است.
از نظر کارشناسان راهسازیهای گسترده، غیرضرور و مخرب نیز در سالهای اخیر شتاب بیشتری به خود گرفته است. در همین راستا شماری از پروژهها که به دلیل مشکلات بسیار زیست محیطی و فشار افکار عمومی متوقف شده بودند در دولتهای نهم و دهم دوباره از سرگرفته شدهاند، امری که در کنار لولهکشی گاز از قلب برخی جنگلهای ایران سهمی عمده در تخریب این جنگلها داشته است.
بدترین سال برای محیط زیست ایران
یک روز پیش از سخنرانی محمود احمدینژاد، معصومه ابتکار، رئیس پیشین سازمان محیط زیست ایران گفت که سال ۱۳۸۹ شاید بدترین سال دوران معاصر برای محیطزیست ایران بوده است. او با تاکید بر عقبگرد ایران در زمینه حفظ محیط زیست، دولت را به خاطر عدم پایبندی به وظایف خود به باد انتقاد گرفت. ابتکار گفت که برای مثال عدم پایبندی دولت به تکالیفش، از جمله در تامین بودجه متروی تهران آلودگی شدید هوای تهران را مضاعف کرده و وقت و سلامت مردم را بیش از پیش به هدر داده است.
آقای احمدینژاد در سخنرانی خود در مجمع جهانی تالابها، با تعریفی ویژه از "اندیشه سرمایهداری"، این اندیشه را یکی از عوامل تخریب محیط زیست عنوان کرد. وی با این همه توضیح نداد که بهرغم طرد این "اندیشه" در نظام کنونی ایران، تخریب گسترده محیط زیست در این کشور از کجا ناشی میشود. اینکه چرا شماری از کشورهای عمده سرمایهداری در حفاظت از محیط زیست پیشروتر از سایر کشورها هستند و مدیریت خوب و فرهنگسازی در این زمینه چه نقشی بازی میکند نیز، پرسشی بود که در سخنان آقای احمدینژاد پاسخی نیافت.
افزایش فشار بر دانشجویان کُرد
کردستان
یک شهروند کرد در مناطق مرزی سردشت براثر تیراندازی نیروهای انتظامی کشته شد. به گزارش زمانه، فریدون اسماعیلزاده، ساکن شهر مهاباد در منطقهی مرزی «میراوی» به علت شلیک مستقیم نیروهای انتظامی، جان خود را از دست داد. در این رویداد شماری از حیوانات بارکش نیز کشته شدند.
این رویداد در حالی اتفاق افتاده است که از یکم تا سوم اسفندماه در دو محل جداگانه در مرزهای کردستان، در یکی بر اثر تیراندازی نیروهای انتظامی و در محل دیگر بر اثر تیراندازی افراد ناشناس، دو تن از شهروندان کرد و دوتن از نیروهای انتظامی جان خود را از دست دادند.
بر اساس گزارشهای منتشر شده از سوی فعالان حقوق بشر در ایران، سال گذشته بیش از ۹۰ تن از شهروندان کرد در مناطق مرزی بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی و انتظامی کشته شدند.
در هفتهی گذشته هرانا گزارش داد، نه تن از شهروندان کرد در زندان ارومیه به دار آویخته شدند.
بنا به گزارش این سایت حقوق بشری، مراجع قضایی اتهام این افراد را خرید و فروش مواد مخدر عنوان کردهاند.
پیشتر نیز دو شهروند دیگر در زندان سنندج به دار آویخته شدند که اتهام آنها نیز خرید و فروش مواد مخدر اعلام شده بود.
سالانه شمار زیادی از شهروندان در ایران به بهانهی خرید و فروش مواد مخدر به دار آویخته میشوند.
به گزارش سازمانهای بینالمللی مدافع حقوق بشر، ایران پس از کشور چین بیشترین آمار اعدام در جهان را به خود اختصاص داده است.
در روزهای گذشته، فشار بر دانشجویان کرد افزایش یافته است. سایت روانیوز گزارش داده، سه تن از دانشجویان کرد در شهر مریوان به نامهای برهان حاج فتاح، حسین کسرایی و هیوا پزشکیان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند و هنوز هیچ اطلاعی از سرنوشت آنان در دست نیست.
پیشتر نیز شاهین زبان گوهر و محمد خالصی، دو فعال دانشجویی در شهر پاوه به اتهام ارتباط با صانع ژاله بازداشت شده بودند. آقای ژاله دانشجوی کرد در جریان اعتراضهای ۲۵ بهمن ماه در تهران کشته شد.
همچنین با گذشت بیش از یک ماه از بازداشت محمد ایلخانی زاده و هیوا مجیدزاده، دو تن از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران هنوز هیچ اطلاعی از وضعیت آن دو در دست نیست.
محمد ایلخانیزاده روز ۱۶ بهمن از سوی نیروهای امنیتی در شهرستان بوکان بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
به گزارش دانشجو نیوز، هیوا مجیدزاده از اعضای سابق انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسیخواه دانشگاه تهران از ۲۲ دی ماه در بازداشت به سر میبرد.
آژانس خبری موکریان نیز نوشت، دو تن از شهروندان کرد به نامهای محسن جلدیانی و جمال علیزاده به اتهام همکاری با احزاب کرد به ترتیب به شش سال و ۱۵ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.
بلوچستان
در روزهای اخیر برای چهار تن از متهمان عملیاتهای انتحاری بلوچستان کیفرخواست صادر شد.
به گزارش ایلنا، محمد مرزیه دادستانسیستان و بلوچستان درهمایشی گفته است: «پروندهی این افراد برای رسیدگیهای بعدی به دادگاه ارسال شده است.»
پیشتر نیز ابراهیم رئیسی، رئیس دادگستری سیستان و بلوچستان گفته بود برای چهار متهم عملیات تروریستی روز تاسوعا (۲۴ آذرماه) درخواست حکم اعدام شده و یک عضو جندالله نیز پیش از عملیات انتحاری دستگیر شده است.
پس از انفجار انتحاری شهرستان چابهار که باعث کشته و زخمی شدن دهها تن از شهروندان شد، تاکنون نه نفر بازداشت و پنج روز پس از این حادثه یازده نفر در زندان زاهدان به اتهام همکاری با گروه جندالله به دار آویخته شدند.
طی هفتهی گذشته در ادامهی بازداشتهای فلهای شماری از شهروندان در بلوچستان دستگیر شدند.
بنا به گزارشهای منتشر شده در دی و بهمنماه امسال بیش از ۱۵۰ نفر در استان سیستان و بلوچستان بازداشت شدهاند.
در این هفته خبرگزاری فارس از بازداشت یک باند سرقت در شهرستان زاهدان خبر داد. کارشناسان مسائل بلوچستان میگویند، بازداشت بیشتر شهروندان به بهانهی خرید و فروش مواد مخدر، سرقت و حفظ امنیت صورت میگیرد و رفته رفته این مسئله به امری عادی و روزانه در بلوچستان تبدیل شده است.
خبرگزاری مهر، روز جمعه، سیزدهم اسفندماه نوشت، سقف گنبدی خانهای ساخته شده از خشت و گل در زاهدان، بامداد امروز بر اثر بارندگی و رطوبت تخریب شد. بر اثر این حادثه، چهارنفر کشته شدند.
کارشناسان مسائل بلوچستان بر این باورند که فقر، تبعیض و نبود امنیت کافی برای شهروندان زیانهای مادی و معنوی فراوانی برای مردم بلوچستان در پی داشته است.
آذربایجان
در هفتهی گذشته دو تن از شهروندان آذربایجانی در زندان ارومیه به دار آویخته شدند. همچنین دوتن از فعالان سیاسی به حبس محکوم شدند و یک فعال مدنی بازداشت شده است.
هرانا گزارش داد، دو تن از شهروندان آذربایجانی در زندان ارومیه به اتهام خرید و فروش مواد مخدر به دار آویخته شدند.
وبسایت ادوارنیوز نیز نوشت: دادگاه انقلاب تبریز، حکم موسی ساکت، مسئول شعبهی آذربایجان غربی سازمان ادوار تحکیم وحدت و عطا علیزاده از فعالان سیاسی شهر تبریز را ابلاغ کرد.
بنا به گفتهی عباس جمالی، وکیل مدافع آقای ساکت، وی به اتهام تبلیغ علیه نظام به چهارماه و به خاطر شرکت در جلسات نهضت آزادی و به اتهام عضویت در آن به ۹۱ روز زندان محکوم شده است.
آقای علیزاده نیز به اتهام عضویت در نهضت آزادی و جنبش مسلمانان مبارز به ۹۱ روز زندان محکوم شده است.
به گزارش سایت جنبش دانشجویی آذربایجان، حبیب مهری، یکی از فعالان مدنی آذربایجان طی روزهای گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و تاکنون هیچ اطلاعاتی دربارهی وضعیت وی در دست نیست.
این فعال مدنی پیش از این در تاریخ ۱۳ فروردین ۸۹ در کنار دریاچهی ارومیه بازداشت و به قید ضمانت بهطور موقت آزاد شده بود.
همچنین با گذشت ۲۰ ماه از بازداشت سعید متینپور، فعال مدنی هنوز با مرخصی وی مخالفت میشود. این فعال حقوق بشر در تیرماه سال ۱۳۸۸ برای اجرای حکم هشتسال زندان، بازداشت و به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد.
شتاب رو به افزایش اعدام در ایران
بر اساس گزارشهای موجود، این رقم در حالی اعلام شده است که بیش از ۲۰۰ مورد از اعدامهای سال گذشته به دلیل تفاوت آمارهای گزارشهای مختلف، در گزارش سازمان حقوق بشر نیامده است.
در این گزارش در مورد صحت آمار اعدامها آمده است: «در گزارش حاضر سازمان حقوق بشر ایران، تنها گزارشهایی که توسط دو منبع مستقل تأیید شدهاند، ذکر شده است.»
سازمان حقوق بشر ایران تاکید کرده است: «در مواردی که سایر سازمانهای مدافع حقوق بشر گزارشهایی را منتشر کردهاند، ما تنها در صورتی که منابع موثق، وکیل خانوادهی قربانی یا شاهد عینی در داخل ایران توانستهاند این گزارشها را تایید کنند، آن را به آمار خود اضافه کردهایم.»
در گزارش این سازمان تایید شده که هشت زن و دو نوجوان در میان اعدامشدگان سال گذشته بودهاند. علاوه بر آن، ۱۹ مورد از اعدامهای این سال در ملاء عام صورت گرفته است. آمار اعدام سال ۲۰۱۰ بالاترین میزان اعدام سالانه در دهسال گذشته بوده است.
آمار ۵۴۶ نفر اعدامی در سال ۲۰۱۰، مربوط به سازمان حقوق بشر ایران است. عفو بینالملل هنوز گزارش سالانهی خود در ۲۰۱۰ را منتشر نکرده است.
فراز صانعی، پژوهشگر دیدهبان حقوق بشر: دیدهبان حقوق بشر معمولاً به آمارهایی که عفو بینالملل منتشر کرده، اشاره میکند. تنها آماری که ما الان به طور رسمی داریم، برای سال ۲۰۰۹ است که میدانیم حداقل ۳۸۸ نفر در ایران اعدام شدهاند. در رابطه با سال ۲۰۱۰ هنوز آمار رسمی نداریم، ولی حدس میزنیم تعداد کسانی که در سال ۲۰۱۰ در ایران اعدام شدهاند، بیش از ۳۸۸ نفر بودهاند.
این حدسی است که ما میزنیم. چندوقت پیش نیز که من با برخی از پژوهشگران و گزارشگران عفو بینالملل صحبت کردم، آنها هم حدس میزنند که آمار سال ۲۰۱۰ حتماً بیش از ۳۸۸ نفر خواهد بود. بهخصوص که در شش ماه آخر سال ۲۰۱۰ تعداد اعدام خیلی زیاد بود و نسبت به نیمهی اول سال افزایش یافته بود.
بنابراین ارزیابی شما این است که در سال ۲۰۱۱ روند اعدامها پرشتابتر شده است؟
آمار رسمیای که ما داریم این است که حداقل ۸۶ نفر در ژانویهی ۲۰۱۱ توسط جمهوری اسلامی اعدام شدهاند و اگر این روند ادامه پیدا کند، تعداد اعدام شدگان در این سال، بیشتر از سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ و سالهای پیش از آن خواهد بود. یعنی میتواند به بیش از ۵۰۰ نفر برسد. ما همیشه در ارائه آمار مربوط به اعدام از کلمهی حداقل استقاده میکنیم، بهخاطر اینکه برخی اوقات جمهوری اسلامی کسانی را اعدام میکند، ولی به طور رسمی نام آنها را اعلام نمیکند و ثابت کردن اینکه این افراد اعدام شدهاند، مقداری سخت است. دیگر این که آمار ما فقط مربوط به ماه ژانویه است و این احتمال هست که اعدامها در ماههای آینده کمتر بشود. متأسفانه روند جاری خیلی نگران کننده است.
برگردیم به مسئلهی قطعنامههایی که در سازمان ملل متحد و شورای حقوق بشر صادر میشود. گویا دو قطعنامه هستند. اگر ممکن است توضیح دهید که این دو قطعنامه چیست و تفاوتشان چیست؟
یک قطعنامه هست که پنج، شش سالی هست که پشت سر هم، هر سال، در مجمع عمومی سازمان ملل در رابطه با وضعیت حقوق بشر در ایران صادر شده است. آخرین قطعنامه در ماه دسامبر سال ۲۰۱۰ تصویب شد و اکثر اعضای سازمان ملل متحد ایران را به خاطر نقض شدید حقوق بشر محکوم کردند. این چیزی است که سالیانه در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب میشود.
شورای حقوق بشر تشکل کاملاً متفاوتی است. یعنی رابطهی آنچنانی با مجمع عمومی سازمان ملل ندارد. تشکلی است که فقط روی موارد نقض حقوق بشر تمرکز میکند. سال گذشته هیچ قطعنامهای در رابطه با ایران در شورای حقوق بشر تصویب نشد.
سازمانهای حقوق بشر مانند عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر خیلی تلاش کردند که در شورای حقوق بشر قطعنامهای تصویب شود که یک گزارشگر ویژهای انتخاب کنند که فقط روی موارد نقض حقوق بشر در ایران تمرکز کند، اما متأسفانه به خاطر ترکیب شورای حقوق بشر، این امکانپذیر نبود. یعنی سال گذشته ما موفق نشدیم این کار را انجام بدهیم.
علت آن چه بود؟ آیا تعداد کشورهایی که رأی میدادند، کم بود؟
مجمع عمومی سازمان ملل از بیش از ۱۸۰ کشور تشکیل شده است، اما تعداد کشورهای عضو شورای حقوق بشر بسیار کمتر است. کشورهایی در این شورا هستند که هیچوقت حاضر نیستند به قطعنامهای که ایران را محکوم کند و بهخصوص قطعنامهای که یک گزارشگر ویژه را برای ایران انتخاب کند، رأی بدهند. به خاطر مسائل سیاسی معمولاً حاضر نیستند این کار را انجام بدهند.
مثلاً برخی از کشورهای عضو شورای حقوق بشر رابطهی خیلی نزدیکی با ایران دارند. به همین دلیل معمولاً خیلی سخت است که بتوانیم قطعنامهای را در شورای حقوق بشر تصویب کنیم، ولی بهخاطر اینکه وضعیت حقوق بشر در ایران خیلی خیلی بدتر شده، در مقایسه با سالهای گذشته، جو سیاسی مقداری عوض شده است. شورای امنیت سازمان ملل متحد هم سال گذشته تحریمهایی علیه ایران تصویب کرد و جو و محیط سیاسی در سازمان ملل خیلی عوض شد. به همین دلیل امسال ما امید خیلی زیادی داریم که بتوانیم این قطعنامه علیه جمهوری اسلامی ایران را سرانجام تصویب کنیم. از سازمانهای حقوق بشر، کشورهای غربی و کشورهای دیگر نشانههای خیلی مثبتی در چندماه گذشته دریافت کردهایم. امسال شاید بتوانیم این برنامه را انجام بدهیم.
رفتن یک گزارشگر ویژه از طرف شورای حقوق بشر سازمان ملل به ایران، چه اهمیتی دارد؟ این گزارشگر ویژه چه کاری میتواند انجام بدهد؟
آخرین گزارشگر ویژه در رابطه با مسائل ایران، یعنی موارد نقض حقوق بشر در ایران، در سال ۲۰۰۲ حذف شد. بهخاطر اینکه شورای حقوق بشر در سال ۲۰۰۲ رأی داد که این مقام را کاملاً حذف کند. در آن موقع، تا جایی که من اطلاع دارم، دولت ایران اجازه نمیداد گزارشگر ویژه تحقیقاتش را در ایران انجام دهد.
خیلیها میگویند اگر گزارشگر ویژهای در کار باشد که واقعاً نتواند به ایران برود، به چه دردی میخورد؟
جواب ما، یعنی جواب سازمانهای حقوق بشر به این سئوال، همیشه این بوده که اولاً معلومات و اطلاعات بسیار زیادی در رابطه با موارد نقض حقوق بشر در ایران موجود است که البته خیلی بهتر است که یک گزارشگر بتواند به ایران سفر کند و تحقیقاتش را در خاک ایران انجام بدهد، ولی اگر بهخاطر مسائل سیاسی یا بهخاطر اینکه مقامات ایرانی این اجازه را به چنین فردی نمیدهد، او نتواند این کار را عملی کند، هنوز امکانپذیر هست که تحقیقات خیلی مؤثری در این زمینه انجام بدهد. این اولین پاسخ سازمانهای حقوق بشر به این سئوال است.
پاسخ دوم این است که این پیغام خیلی مهم نه تنها به دولت ایران، بلکه به جامعهی بینالملل خواهد بود که وضعیت ایران بهحدی رسیده که ما الان نیاز به آن داریم که شخصی روی مسائل ایران کار کند. ما فقط سه، چهار کشور داریم که در حال حاضر گزارشگر ویژه دارند. وضعیت حقوق بشر در این کشورها بسیار بسیار بد است؛ یعنی به یک مرحلهی بحرانی رسیده است. سازمانهای حقوق بشر، بهخصوص دیدهبان حقوق بشر، عفو بینالملل و کمپین بینالملل، همهی ما بر این باوریم که وضعیت حقوق بشر در ایران، الان به یک حد بحرانی رسیده است؛ بهخاطر تعداد کسانی که هرسال اعدام میشوند؛ بهخاطر بازداشتهای خودسرانه و… یعنی در کل در هر زمینهای که مسئلهی حقوق بشر در ایران را بررسی کنید، به این نتیجه میرسید که به یک مرحلهی بحرانی رسیده است. به این دلیل ما داریم روی جامعهی بینالملل و بهخصوص روی شورای حقوق بشر خیلی فشار میآوریم که یک گزارشگر ویژه را در سال ۲۰۱۱ انتخاب کنند و به ایران بفرستند.
یعنی اگر یک گزارشگر ویژه انتخاب بشود، ممکن است بهخاطر محدودیتهایی که دولت ایران قرار داده است، نتواند به ایران سفر کند.
ما فکر میکنیم که اگر هم یک گزارشگر ویژه انتخاب بشود و یک قطعنامه در شورای حقوق بشر تصویب بشود، به احتمال زیاد دولت ایران اجازه نخواهد داد که این گزارشگر ویژه به ایران سفر کند، اما بهنظر ما، هنوز کار و اقدام این گزارشگر ویژه میتواند مؤثر باشد.
در حال حاضر دفتری نداریم که فقط روی مسائل حقوق بشر و موارد نقض حقوق بشر در ایران کار کند. رئیس حقوق بشر سازمان ملل متحد، یعنی خانم ناوی پیلای نمیتوانند فقط روی مسائل ایران کار کنند. ایشان یک دید خیلی کلی در رابطه با موارد نقض حقوق بشر دارند. البته در رابطه با ایران اطلاعیهای منتشر کرده است، ولی متأسفانه نمیتوانند به طور متمرکز فقط روی مسائل ایران کار کنند.
ناوی پیلای، رئیس بخش حقوق بشر سازمان ملل متحد است. دولت ایران گفته بود خانم پیلای هروقت علاقهمند بودند، میتوانند به ایران سفر کنند. اجازه میدهیم که ایشان به ایران بیایند و با مقامات ایران در رابطه با وضعیت حقوق بشر صحبت کنند.
خانم پیلای خودشان علاقهمند هستند که این کار را انجام بدهند، ولی سازمانهای مدافع حقوق بشر با ایشان مشورت کردند و به ایشان گفتند که متأسفانه اگر شما به ایران بروید، به شما اجازه نخواهند داد که مثلاً بروید با فعالان حقوق بشر یا با کسانی که در زندانها هستند صحبت کنید. جمهور ی اسلامی بههیچوجه اجازه نخواهند داد که شما این کار انجام بدهید.
درست است که شاید گزارشگر ویژهای که فقط در رابطه با مسائل ایران کار میکند هم این اجازه را پیدا نکند، ولی این مقام خیلی مهمی است. برای اینکه گزارشگر ویژهی ایران ۳۶۵ روز فقط روی مسائل ایران کار میکند، نه در ارتباط با تمام دنیا و خود این میتواند خیلی تأثیرگذار باشد.
چند کمپین خودجوش در سراسر دنیا بهخاطر نقض حقوق بشر، مسئلهی اعدامها و آزادی زندانیان سیاسی در ایران آنهم توسط ایرانیان برونمرز بهوجود آمده است. فکر میکنید نقش این کمپینها چه میتواند باشد و این کنشگران چه کاری میتوانند انجام دهند که نقض حقوق بشر در ایران را در مقابل چشم جهانیان آشکارتر کنند؟
شما به تشکلهای مردمی (grassroot) اشاره میکنید. به نظر من، این تشکلها جایگاه و نقش خیلی مهمی دارند. بهخاطر اینکه خیلی از فعالان حقوق بشر وابسته به سازمانهای خیلی بزرگی مانند دیدهبان حقوق بشر نیستند.
در دیدهبان حقوق بشر ما فقط یک پژوهشگر داریم که روی مسائل ایران کار میکند و آن من هستم. البته سازمان بسیار بزرگی است و چندصد نفر برای این سازمان کار میکنند، ولی ما با محدودیتهای خیلی زیادی مواجه هستیم زمانی که میخواهیم روی مسائل ایران کار کنیم.
تشکلهای مردمی شاید متشکل از ۱۰ نفر باشند. حتی اگر دو، سه نفر هم باشند که در رابطه با ایران کار میکنند، بعضی اوقات افرادی در میان آنان هستند که فقط سه، چهار سال است از ایران بیرون آمدهاند و در اروپا، امریکا، کانادا و جاهای دیگر ساکن هستند. این افراد روابط خیلی نزدیکی با فعالان حقوق بشر در ایران دارند و میتوانند پل ارتباطی بین کنشگران حقوق بشر در ایران و سازمانهایی مانند دیدهبان حقوق بشر باشند که بهنظر من، اگر این پل ارتباطی بهوجود نیاید، کار ما بسیار سخت خواهد بود. من فکر میکنم در این زمینه، کارشان بسیار تأثیرگذار است.
«دفاع از حقوق مردم مسیر روشنی دارد»
احمد ملکی دیپلمات شاغل در کنسولگری جمهوری اسلامی در میلان، پنجمین دیپلماتی است که به جنبش سبز پیوسته است و با کمپین سفارت سبز همکار میکند.
در سفری که این دیپلمات سابق به پاریس داشت با او گفتوگویی کردهام که میخوانید. ابتدا از سابقهٔ اداری خود در وزارت خارجه ایران گفته است.
احمد ملکی: پیش از شروع انقلاب، از سال ۱۳۵۴، با توجه به اینکه پدرم روحانی و در جریان مبارزات سیاسی فعال بود، در بعضی برنامههای سیاسی شرکت داشتم. دو سال قبل از انقلاب، در قم در تظاهرات و فعالیتهای انقلابی شرکت میکردم. تا اینکه انقلاب پیروز شد.
بعد از شروع جنگ از پشت میز مدرسه به جبهه رفتم. قریب هفت سال، بهطور داوطلب به عنوان یک بسیجی در جبهه بودم و بارها هم مجروح شدم. نزدیک به دوسال در بنیاد شهید فعالیت داشتم. در سال ۱۳۷۰ هم به وزارت خارجه آمدم و در آنجا استخدام شدم. در این مدت، در یک مأموریت به پرتغال رفتم، مأموریت بعدیام در کنیا بود و آخرین مأموریتم همین بود که حدود یکسال و نیم بود که به کنسولگری جمهوری اسلامی در میلان آمده بودم و در آنجا خدمت میکردم.
هنوز حدود یک سال و هشت ماه از مأموریتم در میلان باقی مانده بود، اما با توجه به شرایط و رخدادهایی که برای مملکتم اتفاق افتاد، به مردم پیوستم و پشت کردم به حکومتی که احساس کردم حکومتی فرعونی است.
یعنی با تمام ظلم و ستم و کشتاری که پیش آمد و با توجه به اهدافی که در انقلاب داشتیم، احساس دین میکردم. چون نزدیک به ۲۰۰ تن از دوستان خود من جلوی چشمم پرپر شدند. چه در جبهه و چه در جریان انقلاب شهدایی بودند که در کنار من شهید شدند. به این علت احساس دین میکردم. چون به آن هدفی که آزادی بود، اسلام بود، عدالت و حکومت مردم بر مردم بود، نرسیدیم و این بار سنگینی بر دوش ما بود.
من و ما در انقلاب شرکت داشتیم و هزینه داده بودیم. احساس دین میکردم که برای خون شهدایی که رفته بودند، مجدداً دست از تلاش برندارم. تلاشی فقط و فقط بهخاطر مردم و در آن مسیری که مردم حاکم بر سرنوشت خودشان باشند و به کشوری آباد و سازنده دست یابیم.
جو وزارت خارجه، بهویژه در طول دو سال اخیر به چه شکل بوده است؟ چه تفکری بر کارمندان، رستههای اداری و سیاسی و دیپلماتها حاکم است؟
اکثر همکارانی که ما با آنها ارتباط داریم و دوستانمان بودند، جزو طیفی هستند که منتقد سیستم هستند. بچههای وزارت خارجه، با توجه به اینکه بیرون میآیند و اخبار و اطلاعاتی دارند، آگاهیشان نسبت به کسانی که داخل هستند بیشتر است و به همین دلیل نسبت به وقایع و رویدادهایی که اتفاق میافتد، مقداری روشنتر هستند.
از طرف دیگر، طیف عظیمی از بچههای وزارت خارجه رزمنده و جانباز هستند. در وزارت خارجه ما نزدیک به هزار رزمنده داریم که اکثر آنها منتقدند. یعنی هر انسانی که مقداری وجدان داشته باشد و عقلش را قاضی قرار بدهد، نمیتواند بپذیرد که مردم خودمان را به این طریق سرکوب کنیم، هر منتقدی را بخواهیم نابود کنیم و زندان و شکنجه داشته باشیم.
در سال ۶۸ در رابطه با صحبتهای آیتالله منتظری، با دوستانمان که صحبت میکردیم، یک سری میگفتند که ایشان درست نمیگوید. ما میگفتیم وقتی دهن مخالف را بستهاند و از طریق همهی روزنامهها و رادیوها و از طریق تمام امکانات سیستم، علیه ایشان تبلیغ میشود و به ایشان فحش داده میشود، ولی ایشان حق هیچ نوع دفاعی از خودش ندارد، ما احساس میکنیم اتفاقاً حق با اوست. چون تنها اگر در یک برابری باشد، بگذارید ایشان هم حرفش را بزند و از خودش دفاع کند میشود به نتیجه درست رسید. نه اینکه ما همهی منابع و امکانات ایشان را از بین ببریم و امکان دفاع را از وی بگیریم.
در وزارت خارجه هم همین تفکر هست. بالاخره افراد وقایعی را که اتفاق میافتد، میبینند. منتها در بخشهای مختلف، رئیس ادارات و غیره را در طی یکی، دو سال اخیر عوض کردهاند.
گفته شده که وزارت خارجه تعدادی نیرو از جاهای دیگر وارد کرده است. همینطور است؟
نیروهای خودشان را از سپاه، دانشگاه امام حسین و... وارد کردهاند. بچههای سابق یا حتی کسانی که در جبهه و جنگ بودهاند، طیف تفکراتشان با مردم است، اما طیف جدید نه حتی یک ساعت سابقهی جبهه دارند و نه بچههای انقلاب هستند. بیشتر کسانی هستند که در دانشگاه امام حسین و جاهای دیگر روی آنها کار کردهاند.
این جابهجاییها در چه سطحی صورت گرفته است؟ در سطح سفرا، کاردارها و سرکنسولگرها هم نیروهای وارداتی وزارت خارجه داشتهاید؟
کمابیش داریم. یعنی این اتفاق دارد میافتد. یکسری آمدهاند و کسانی که جدیداً، طی یکی، دو سال اخیر انتخاب شدهاند، بیشتر کسانی هستند که مایههای علمی یا سیاسی از خودشان ندارند و با توجه به شرایط فکری و سیاسیشان وزنهای نیستند.
نیروهای جدید بیشتر کسانی هستند که هرچه آنها بگویند، عمل میکنند. هرچه برایشان دیکته کنند را صددرصد میپذیرند. یعنی بیشتر دنبال قدرت و برنامهای هستند که این مدت را بگذرانند و از امتیازاتی استفاده کنند و برگردند.
در دورهی اصلاحات و حتی در دورهی اول دولت محمود احمدینژاد بهنظر میرسید وزارت خارجه و سفارتخانهها کمتر در فعالیتهای تروریستی برای از بین بردن فیزیکی مخالفان شرکت داشته باشند. شایعاتی هست که این فعالیتها مجدداً در دستور کار قرار خواهد گرفت. آیا اطلاعی در این زمینه دارید؟
اطلاعی نداریم که الان اینطور هست یا نه. ولی رویهمرفته اصلاً این کار جواب نمیدهد. یعنی قبل از این هم که چنین کارهایی کردند، با توجه به جو تبلیغاتی و... جزو کارهایی است که جواب نمیدهد. الان با توجه به ارتباط داخل و خارج و با توجه به شرایطی که هست، بعید میدانم چنین کاری بکنند. در هر صورت اطلاعی هم ندارم.
این سئوال مطرح میشود که چرا شما بعد از دو سال به جنبش پیوستید؟ بههرحال این جنبش شرایط بسیار خشونتبار و دردناکتری را هم پشت سر گذاشته و الان حدود یک سال است که در فاز اعتراضهای خیابانی دچار آرامشی شده است. چرا شما بعد از دو سال به آن پیوستید؟
البته بگویم که من از ابتدا که به وزارت خارجه آمدم، منتقد بودم. یا در صحبتهایی که میشد، از آیتالله منتظری دفاع میکردم، در سال ۷۶ که به بیت او حمله کردند. بعد هم در دورهی اول که احمدینژاد به عنوان رییس جمهور انتخاب شد، من در نایروبی بودم. در انتخابات شرکت نکردم و اصلاً به هیچکدام رأی ندادم. گفتم به نتیجه نمیرسیم.
حتی بعضی از دوستان میگفتند که بیا به فامیلت رأی بده. من میگفتم که نه؛ نتیجهای ندارد. ما هرچه رأی دادیم، به نتیجه نرسید. در دولت اصلاحات، آقای خاتمی هم نتوانست، یعنی نگذاشتند که آقای خاتمی هم اصلاحاتی انجام بدهد. در بحثی که بود، وقتی از من میپرسیدند چرا رأی نمیدهم، میگفتم: اتفاقاً بهخاطر حفظ خون شهدا رأی نمیدهم. چون به آنچیزی که ما میخواستیم نرسیدیم.
بنابراین این برنامهها بود تا وقایع انتخابات سال ۸۸ روی داد. در همان کنسولگری میلان من جزو مخالفین بودم. در بحثها و صحبتهایی که میشد، صحبت میکردیم و همه میدانستند. در مورد زمان آن، با توجه به شرایطی که داشتیم، احتمال میدادیم شرایط بهتر بشود یا انتخابات مجددی صورت بگیرد. به همین دلیل صبر کردیم.
اما دیدیم نشد و تصمیم قطعی گرفتیم که بودن ما آنجا دیگر فایدهای ندارد و ممکن است این تصور هم بشود که ما داریم به ظالم کمک میکنیم. اولین قدم در راه مبارزه با ظلم هم ترک ظالم است. به این نتیجه رسیدیم که بیرون بیاییم و این کمکی است که میتوانیم به ملت بکنیم. به پاس هزینههایی که این انقلاب داد تا کشورمان آباد باشد، به دمکراسی برسد و مردم اسلام داشته باشند، فکر کردیم میتوانیم در بیرون بهتر خدمت کنیم. چون الان همه چیز بالعکس شده است.
بار سنگینی هم روی دوشمان بود و به بچهها میگفتم اگر بین محل کار و خانه مرگ برسد، احساس میکنم که فردا باید پاسخگو باشم که چرا این کار را نکردم. چون ظاهراً اینها اصلاحات را نمیپذیرند. در نهایت من میتوانم ظالم را رها کنم و از بیرون کاری برای مردم انجام بدهم.
آیا همکاران دیگری هستند که به این کمپین بپیوندند؟ فکر میکنید در آینده، بازهم دیپلماتهایی باشند که جمهوری اسلامی را به صورت انتقادی ترک کنند؟
در صحبتهایی که میشود، دوستان و همکاران دیگر ما احساس میکنند که الان نوری روشن شده است. بالاخره ما نباید بگذاریم این نور خاموش بشود. مسیر، یک مسیر مشخص و روشنی است. مسیری است که در آن همهی انقلابیون ایران و هر منتقدی حتی خود مراجع را دارند از بین میبرند.
پدر من، پدر همسرم، باجناقم، داییهایم، پدر بزرگم و... روحانی هستند. این است که خود روحانیتی که در قم هستند، روحانیت مخالف خاموشی هستند. خاموش هم به این دلیل که ۶۰، ۷۰ یا ۸۰ سال بین مردم آبرویی داشتهاند. به محض اینکه یک انتقاد میکنند، وصلهای به آنها میچسبانند و تهمتی به آنها میزنند. آنان مقداری از این تهمتها وحشت دارند و به همین دلیل مخالفتشان را اعلام نمیکنند و علناً چیزی نمیگویند، ول مخالف هستند.
در میان دیپلماتهای ما هم بچههای زیادی هستند که مخالفند. ولی اینطور کارها مقداری ریسک دارد و شهامت میخواهد. باید تا حدی جسارت این کار را داشت. ما باید بالاخره این کار را امروز یا فردا انجام بدهیم. منتها اگر میخواهیم آن را فردا یا بعدها انجام بدهیم، هرچه زودتر باشد بهتر است و ملت هزینهی کمتری میپردازد. بهخاطر خود ملت، به خاطر اینکه خدای نکرده خون از دماغ کسی نیاید، اگر زودتر جدا بشویم و تکلیفمان را با مردم روشن کنیم، به تسریع پیروزی آنها کمک میکند.
دوستان ما هستند؛ حالا اینکه کی تصمیم بگیرند، تشخیص با خودشان است، ولی نگاه آنها به فضای داخل هم هست. اگر مردم بیشتر در تظاهرات شرکت کنند و صدایشان را به طرق مختلف برسانند و اگر مخالفت مراجع و روحانیونی که داخل هستند، انعکاسی در بیرون داشته باشند، به تصمیم اینها برای خروج از حاکمیت سرعت میدهد.
آقای مهدی کروبی دایی شماست. از او یا نزدیکان و اقوامتان خبری دارید؟
بر مبنای اخباری که ما داریم، ایشان را به مکان دیگری منتقل کردهاند. حال اینکه حشمتیه یا جای دیگری باشد، معلوم نیست. آنچه مسلم است، چه ایشان و چه آقای موسوی در زندان هستند. بچههای آنها هم تحت فشار و محاصره هستند. یعنی الان نه فرزندانشان شرایط خوبی دارند و نه خودشان. آنها را به زندان بردهاند و هیچ خبری از آنها در دست نیست.
با توجه به اینکه بیشتر اعضای خانواده، فامیل و نزدیکان شما از قشر مذهبی و روحانیون هستند، واکنش آنها به تصمیم شما چگونه بود؟
بهطور قطع و صددرصد میدانم که اخلاق و روحیات من را میشناسند که چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، کلاً با ظلمپذیری مخالف بودهام و همیشه پیرو آن نکتهای بودهام که حضرت علی گفته است: «دشمن ظالم باشید و یار مظلوم.». این است که بهطور قطع هم فامیل و هم دوستانم از کاری که من کردهام، خوشحالند.
شاید مقداری سختی داشته باشد، اما مسیر، مسیر کاملاً مشخص و روشنی است که دیر یا زود ملت به پیروزی میرسد و همیشه راه درست و حق اصلاً شکستی ندارد. در مسیر انسان حق که باشد، اگر مرگ ما هم برسد، چون در مسیر درست هستیم، پیروزیم.
در واقع آنهایی شکست خوردهاند که در مسیر ظلمت و تاریکیاند. ولی مسیر حق، مسیر دفاع از حقوق مردم، مسیر روشنی است و هرکسی مقداری عقلش را قاضی قرار بدهد، خوشحال است از کاری که ما کردهایم.
«فتنهگران در ۲۵ بهمن میخواستند جشن پيروزی بگيرند»
خبرگزاری ايرنا از اين منبع به عنوان «مقام آگاه» نام برده است.
اين منبع افزوده: «آنچه فتنهگران در اين روز به صحنه آوردند، عبارت بود از اينکه از چند نقطه شلوغ و پرتردد پايتخت سوءاستفاده و برای ابراز وجود خود را بين جمعيت استتار کردند، اما از نظر مانور سياسی هيچ ارزشی نداشت.»
مقامات جمهوری اسلامی ایران، معترضان و مخالفان حکومت را «فتنهگران» مینامند.
به گفته وی «اجرای پروژه کشتهسازی، آتشزدن دستکم ۵۰ بانک و ١٠٠ اتوبوس بیآرتی» را از دیگر برنامههای مخالفان در روز ۲۵ بهمن ٨٩ اعلام کرده است.
اين منبع گفته است: «قبل از ۲۵ بهمن يک ميليون و ۳۰۰ هزار پيامک روی تلفنهای هموطنان، از خارج کشور ارسال شد که پس از دست به دست شدن بين افراد، بر تعداد آن افزوده شد.»
راهپيمايی ۲۵ بهمن در ايران به درخواست ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالفان دولت ايران و در پشتيبانی از جنبش مردم مصر و تونس برگزار شد.
به گفته منبع خبرگزاری ایرنا «بسياری از سفارتخانهها نيز آن روز (۲۵ بهمن) فعال شدند و قرار بود با تصور درگيریهای گسترده، درب سفارتخانهها به روی فتنهگران باز شود و به آنان پناه دهند و امدادرسانی کنند.»
در جریان تظاهرات ضددولتی ۲۵ بهمن، ایگناسیو پرز کمبرا، سرکنسول سفارت اسپانیا در تهران بازداشت و پس از چند ساعت آزاد شد.
وی همچنین افزوده: «دو نفر از عوامل بمبگذاری در حسينيه شهدای شيراز که فرار کرده بودند، در اغتشاشات ۲۵ بهمن در تهران دستگير شدند.»
۲۴ فروردين ۱۳۸۷ در حسينيه شهدای شيراز انفجاری رخ داد که ١٤ نفر در آن کشته شدند. مقامات قضایی ایران «انجمن پادشاهی ایران» را عامل این بمبگذاری معرفی کردند. پیشتر نیز چند نفر به اتهام بمبگذاری در حسینیه شهدای شیراز، محاکمه و اعدام شدهاند.
به گفته این منبع «قرار بود شب ۲۵ بهمن، صحنههای جنگ و گريز و جنگ تن به تن از ماهوارهها نشان داده شود، اما چون جمعيت با آنان همراه نشده بود، در يکی از فيلمهايی که از ماهواره پخش شد، ورودی مترو را نشان دادند که جمعيت بيرون میآمد و اين جمعيت را به عنوان جمعيت راهپيمايیکننده، معرفی کردند.»
راهپيمايی ۲۵ بهمن، افزون بر تهران در چند شهر ديگر نيز برپا گرديد اما در تهران با حمله نيروهای امنيتی منجر به کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری دو جوان معترض، زخمی شدن دهها نفر و بازداشت بيش از هزار نفر گرديد.
هفته گذشته نیز کميته ويژهای که به دستور علی لاريجانی، رئيس مجلس ايران و به منظور بررسی رويدادهای ۲۵بهمن تشکيل شده بود، گزارش خود را به مجلس ارائه داد.
اين کميته در گزارش خود وقايع ۲۵ بهمنماه را «کاملاً اسرائيلی، آمريکايی، انگليسی و ضدانقلابی و خائنانه» ارزيابی کرد.
کميته بررسی تظاهرات ۲۵ بهمن در گزارش خود نوشته است: «دعوتکنندگان و زمينهسازان و مشوقان ناامنی کشور در آن روز همچون ميرحسين موسوی و کروبی و ديگران، خائن به ملت، ضدانقلاب و مستوجب تعقيب قضايی و برخورد قاطعانه میباشند.»
موسوی و کروبی پس از تظاهرات ۲۵ بهمن بهطور کامل در حصر خانگی قرار گرفتند. با این حال مخالفان حکومت ایران به تازگی اعلام کردهاند این دو رهبر مخالف دولت و همسرانشان بازداشت شدهاند.
اما مقامات قضایی ایران بازداشت موسوی و کروبی را تأیید نکردهاند.
با این حال شورای هماهنگی راه سبز امید و تشکلهای مخالف دولت اعلام کردهاند تا پیش از پایان سال جاری و در اعتراض به بازداشت موسوی و کروبی، تجمعات اعتراضی برپا میکنند.
اعتراضات کارگری در تهران و تبريز
حدود ۱۸۰۰ کارگر پيمانکار مجتمع پتروشی تبريز از روز پنجشنبه ۱۲ اسفند دست به اعتراض زدهاند.
به گزارش خبرگزاری کار ايران (ايلنا)، اين کارگران به وضعيت استخدام خود معترض هستند.
بنا به اين گزارش، کارگران مجتمع پتروشيمی تبريز همچنين خواهان افزايش دستمزد متناسب با رشد تورم و افزايش قيمت کالاها و خدمات و برخورداری از امکانات رفاهی و بيمه شدهاند.
ایلنا افزوده: «مجتمع پتروشيمی تبريز که جزو ١٠٠ شرکت برتر ايران در سال مالی ۱۳۸۸ قرار دارد، بر اساس شاخصهای مالی همان سال، از سوی سازمان مديريت صنعتی ايران به عنوان سومين شرکت بزرگ و برتر اقتصادی منطقه شمال غرب ايران شناخته شد.»
همچنين تارنمای سحامنيوز خبر داده که اعتراضات کارگران کارخانه کيان تاير که از مدتی پيش آغاز شده بود، همچنان ادامه دارد.
به گزارش سحام نيوز، صدها تن از کارگران کارخانه کيان تاير (لاستيک البرز تهران) از روز ١٠ اسفند به تحصن دست زدند و گروهی از آنان نيز همراه خانواده هايشان، مقابل کارخانه متحصن شدند.
همچنين بر اساس گزارش منابع حقوق بشری، «کارگران اين کارخانه چند روز است که با تجمع درون کارخانه، نصب پارچه نوشتههای اعتراضی به نردههای بيرونی کارخانه، روشن کردن آتش و سر دادن شعار، اعتراض خود را نشان میدهند.»
بر اساس اين گزارش، «شعارهايی چون مرگ بر ستمگر و مرگ بر دروغگو از جمله شعارهای کارگران معترض بوده و آنها کماکان با حضور در حاشيه بزرگراه آيتالله سعيدی در منطقه چهاردانگه (جنوب غرب تهران) از رانندگان خودروهای عبوری درخواست میکردند که با به صدا در آوردن بوق اتومبيلهای خود با آنها همراهی کنند، که به گفته شاهدان، بسياری از رانندگان به اين درخواست عمل میکردند.»
تأمین امنیت شغلی برای همه کارگران، برپایی تشکل مستقل کارگری، توقف اخراج کارگران، لغو کار کودکان، آزادی کارگران زندانی از جمله مطالبات تجمعهای کارگران در ایران است.
به گزارش خبرگزاری کار ايران (ايلنا)، اين کارگران به وضعيت استخدام خود معترض هستند.
بنا به اين گزارش، کارگران مجتمع پتروشيمی تبريز همچنين خواهان افزايش دستمزد متناسب با رشد تورم و افزايش قيمت کالاها و خدمات و برخورداری از امکانات رفاهی و بيمه شدهاند.
ایلنا افزوده: «مجتمع پتروشيمی تبريز که جزو ١٠٠ شرکت برتر ايران در سال مالی ۱۳۸۸ قرار دارد، بر اساس شاخصهای مالی همان سال، از سوی سازمان مديريت صنعتی ايران به عنوان سومين شرکت بزرگ و برتر اقتصادی منطقه شمال غرب ايران شناخته شد.»
همچنين تارنمای سحامنيوز خبر داده که اعتراضات کارگران کارخانه کيان تاير که از مدتی پيش آغاز شده بود، همچنان ادامه دارد.
به گزارش سحام نيوز، صدها تن از کارگران کارخانه کيان تاير (لاستيک البرز تهران) از روز ١٠ اسفند به تحصن دست زدند و گروهی از آنان نيز همراه خانواده هايشان، مقابل کارخانه متحصن شدند.
همچنين بر اساس گزارش منابع حقوق بشری، «کارگران اين کارخانه چند روز است که با تجمع درون کارخانه، نصب پارچه نوشتههای اعتراضی به نردههای بيرونی کارخانه، روشن کردن آتش و سر دادن شعار، اعتراض خود را نشان میدهند.»
بر اساس اين گزارش، «شعارهايی چون مرگ بر ستمگر و مرگ بر دروغگو از جمله شعارهای کارگران معترض بوده و آنها کماکان با حضور در حاشيه بزرگراه آيتالله سعيدی در منطقه چهاردانگه (جنوب غرب تهران) از رانندگان خودروهای عبوری درخواست میکردند که با به صدا در آوردن بوق اتومبيلهای خود با آنها همراهی کنند، که به گفته شاهدان، بسياری از رانندگان به اين درخواست عمل میکردند.»
تأمین امنیت شغلی برای همه کارگران، برپایی تشکل مستقل کارگری، توقف اخراج کارگران، لغو کار کودکان، آزادی کارگران زندانی از جمله مطالبات تجمعهای کارگران در ایران است.
خودکشی یک دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف
دانشجو نیوز: روابط عمومی دانشگاه صنعتی شریف از درگذشت مهدی علی آقایی دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف به دلیل اقدام به خودکشی در شامگاه روز پنج شنبه دوازدهم اسفند ماه خبر داد.
به گزارش خبرگزاری ها، دانشگاه صنعتی شریف در پیامی گفته است: "مهدی علی آقایی دانشجوی کارشناسی ارشد ورودی سال ۱۳۸۷ بود که بنا به اظهارات خانواده وی، علی آقایی در هفتههای اخیر دچار برخی مشکلات عاطفی شده بود. در عین حال وی هرگز تماسی با مرکز مشاوره دانشگاه نداشته است. چند تن از اعضای هیات رییسه دانشگاه تا لحظات آخر در بیمارستان به امید بهبود این دانشجو حضور داشتهاند و با قلبی آکنده از درد و اندوه شامگاه پنج شنبه این بیمارستان را ترک نمودند."
گفتنی است در سال های اخیر اقدام به خودکشی در ایران و به ویژه بین دانشجویان در حال تبدیل شدن به یک مساله بحرانی می باشد.
گفتنی است در سال های اخیر اقدام به خودکشی در ایران و به ویژه بین دانشجویان در حال تبدیل شدن به یک مساله بحرانی می باشد.
تلاش وزارت علوم برای دستیابی به آمار دقیق دانشجویان خارج از کشور
دانشجو نیوز: همزمان با عملیاتی شدن انتصاب رایزنان علمی سیار جمهوری اسلامی ایران که از برنامه های مطرح در وزارت علوم است، مسولین این وزارتخانه خبر می دهند که دستیابی به آمار دقیق تعداد دانشجویان ایرانی در خارج از کشور که با هزینه خود تحصیل میکنند امکان پذیر شده است.
جمهوری اسلامی ایران هم اکنون در کشورهای استرالیا، کانادا، هند، فرانسه، روسیه، انگلستان، مالزی، اوکراین و بلاروس دارای رایزن علمی است. رایزنی علمی جمهوری اسلامی ایران در آلمان نیز به زودی با تأیید وزرای علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایجاد میشود.
در همین زمینه یکی از دانشجویان مشغول به تحصیل در خارج از کشور که خواست نامش فاش نشود به دانشجو نیوز می گوید: "به نظر من وزارت علوم به همراه وزارت اطلاعات قصد دارند تا با عنوان رایزن علمی و با هدف جاسوسی بین دانشجویان خارج از کشور و به ویژه کشور هایی که دانشجویان در آنها فعال هستند از هرگونه تاثیر آنها بر روند جنبش دانشجوی در داخل جلوگیری کنند. همانطور که می دانید بعد از انتخابات سال ۸۸ و در پی آن متلاشی کردن تقریبا تمام تشکل های شناسنامه دار دانشجویی در دانشگاه ها و مهاجرت بسیاری از فعالین دانشجویی به خارج، جنبش دانشجوی خارج از کشور فعال تر از گذشته میتواند همراه فعالین داخل باشد که این امر از نظر جمهوری اسلامی خوشایند نیست."
گفتنی است کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری چندی پیش درباره جذب دانشجویان ایرانی به دانشگاهای خارج از کشور گفته بود: "در خصوص اينكه چرا برخي از كشورها دانشجويان ايراني را به راحتي جذب مي كند به سياست هاي آنها بازمي گردد و برخي از اين كشورها نيز در راستاي آپارتايد علمي حركت كرده و تلاش مي كنند تا دانشجويان ما را جذب كنند."
حیدر مصلحی وزیر اطلاعات نیز معتقد است: "سرویسهای جاسوسی با برقراری کردن ارتباطات فامیلی، دوستی و علمی و پژوهشی راههای نفود در آدمهای مختلف را پیدا میکنند."
وزارت علوم همچنین خبر داده است که رصد وضعیت فرزندان مسئولان که در دانشگاههای خارج از کشور تحصیل می کنند، امکان پذیر شده است. به گزارش مهر، مدیرکل بورس و امور دانشجویان خارج وزارت علوم در این زمینه گفته است: "تعداد فرزندان مسئولان کشور که در خارج مشغول به تحصیل هستند را از رایزنهای جمهوری اسلامی ایران در کشورهای مختلف استعلام کرده ایم."
در همین زمینه یکی از دانشجویان مشغول به تحصیل در خارج از کشور که خواست نامش فاش نشود به دانشجو نیوز می گوید: "به نظر من وزارت علوم به همراه وزارت اطلاعات قصد دارند تا با عنوان رایزن علمی و با هدف جاسوسی بین دانشجویان خارج از کشور و به ویژه کشور هایی که دانشجویان در آنها فعال هستند از هرگونه تاثیر آنها بر روند جنبش دانشجوی در داخل جلوگیری کنند. همانطور که می دانید بعد از انتخابات سال ۸۸ و در پی آن متلاشی کردن تقریبا تمام تشکل های شناسنامه دار دانشجویی در دانشگاه ها و مهاجرت بسیاری از فعالین دانشجویی به خارج، جنبش دانشجوی خارج از کشور فعال تر از گذشته میتواند همراه فعالین داخل باشد که این امر از نظر جمهوری اسلامی خوشایند نیست."
گفتنی است کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری چندی پیش درباره جذب دانشجویان ایرانی به دانشگاهای خارج از کشور گفته بود: "در خصوص اينكه چرا برخي از كشورها دانشجويان ايراني را به راحتي جذب مي كند به سياست هاي آنها بازمي گردد و برخي از اين كشورها نيز در راستاي آپارتايد علمي حركت كرده و تلاش مي كنند تا دانشجويان ما را جذب كنند."
حیدر مصلحی وزیر اطلاعات نیز معتقد است: "سرویسهای جاسوسی با برقراری کردن ارتباطات فامیلی، دوستی و علمی و پژوهشی راههای نفود در آدمهای مختلف را پیدا میکنند."
وزارت علوم همچنین خبر داده است که رصد وضعیت فرزندان مسئولان که در دانشگاههای خارج از کشور تحصیل می کنند، امکان پذیر شده است. به گزارش مهر، مدیرکل بورس و امور دانشجویان خارج وزارت علوم در این زمینه گفته است: "تعداد فرزندان مسئولان کشور که در خارج مشغول به تحصیل هستند را از رایزنهای جمهوری اسلامی ایران در کشورهای مختلف استعلام کرده ایم."
جــرس:
در حالیکه رئیس دولت با بیش از دو ماه تاخیر، بودجۀ سال آتی را به مجلس ارائه داده و خواستار "تصویب بدون معطلی" آن شده بود، مرکز پژوهشهای مجلس اعلام کرد که این بودجه شفاف نبوده و اطلاعات شفاف و دقیقی از مجموعه وظایف و ماموریتهای دولت در اختیار قانونگذاران و مردم قرار نمیدهد.
به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهشهای مجلس، دفتر مطالعات برنامه و بودجه این مرکز در تحلیل خود آورده است: بودجه در ایران اطلاعات شفاف و دقیقی در مورد مجموعه وظایف و ماموریتهای دولت، راهبرد انجام این وظایف و هزینههای انجام هر یک از آنها، اهداف مورد نظر و ساختار و سازمان اداری متناسب با وظایف دولت در اختیار قانونگذاران و مردم قرار نمیدهد. این معضل بررسی تحلیلی بودجه را به خصوص در قسمت اعتبارات برای قانونگذار دشوار میکند.
بر اساس این گزارش، مصارف بودجه عمومی دولت در سال 1390 (با رقم 982 , 769 , 1 میلیارد ریال) نسبت به مصوب سال 1389 معادل 2/39 درصد افزایش یافته است. اعتبارات هزینهای، اعتبارات تملک داراییهای سرمایهای و اعتبارات تملک داراییهای مالی در سال 1390 نسبت به مصوب سال 1389 به ترتیب معادل 5/21 , 2/50 و 5/94 درصد افزایش یافته است.
همچنین ترکیب اعتبارات هزینهای بر حسب فصول تغییر محسوسی کرده است، به طوری که سهم یارانهها (صرفنظر از یارانه قیمت حاملهای انرژی و واردات فرآوردههای نفتی) از 18 درصد در سال 1389 به 7/21 درصد در سال 1390 افزایش یافته است. ضمن اینکه سهم استفاده از کالاها و خدمات، کمکهای بلاعوض و رفاه اجتماعی تغییر چندانی نکرده است، اما سهم جبران خــدمــات کــارکنــان از رقــم 1/31 درصــد اعتبــارات هزینـــهای در ســـال 1389 بــه رقــم 5/28 درصد در ســال 1390 کاهــش یافتــه است. نکتــه قــابــل ذکــر رشــد 8/46 درصدی یارانهها و 9/62 درصدی هزینههای اموال و دارایی نسبت به قانون بودجه سال 1389 است.
از سوی دیگر سهم اعتبارات تملک داراییهای سرمایهای از مصارف بودجه عمومی دولت در سال 1390 معادل 9/26 درصد است که این نسبت اگر چه معمولا به هنگام تصویب بودجه بالاست، اما در چند سال اخیر سهم اعتبارات تملک داراییهای سرمایهای رقمی کمتر از 20 درصد عملکرد داشته است.
نکته قابل توجه دیگر این است که اعتبارات ردیفهای متفرقه در سال 1390 (با سهم 28 درصد از مصارف عمومی) نسبت به سال 1389 حدود 61 درصد افزایش یافته است که این امر با اصول بودجهریزی و به ویژه بودجهریزی عملیاتی (به عنوان یکی از تکالیف برنامه پنجم توسعه) و حقوق قوه مقننه در زمینه بررسی، تایید و نظارت بر اعتبارات مغایرت دارد.
گفتنی است هفته گذشته یک عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس گفته بود "در بودجه سال آتی حدود 27هزار میلیارد تومان عایدی دولت است و برای پرداخت سهم یارانه 72 میلیون نفر مبلغ 35 هزار میلیارد تومان نیاز است که حدود 8 هزار میلیارد تومان کمتر از چیزی است که در لایحه بودجه سال 90 دیده شده است.
بی خبری از وضعیت محسن باقری، فعال دانشجویی بازداشتی
جــرس: بنا به گزارش منابع حقوق بشری، یوسف فتوحی زندانی سیاسی کرد محبوس در زندان کارون اهواز به دلیل عدم رسیدگی پزشکی در وضعیت نامساعد جسمانی به سر می برد. همزمان بی اطلاعی از وضعیت محسن باقری، فعال دانشجویی بازداشتی در جریان حوادث دهم اسفند، بر نگرانی ها پیرامون سرنوشت افزوده است.
به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، قریب به یک سال است که یوسف فتوحی علی رغم ضعف شدید بینایی که روز به روز نیز تشدید میشود، از رسیدگی پزشکی محروم مانده است.
این در حالیست که وی یکبار نیز هزینه درمان خود " جهت حضور پزشک در زندان" نیز پرداخت کرده است.
هم چنین این زندانی سیاسی به بیماری قلبی نیز مبتلاست و طبق دستور پزشک معالج هر روز بایستی دارو مصرف کند ولی در حال حاضر مسئولان هیچ گونه دارویی را در اختیار ایشان قرار نمی دهند.
هم چنین این زندانی سیاسی به بیماری قلبی نیز مبتلاست و طبق دستور پزشک معالج هر روز بایستی دارو مصرف کند ولی در حال حاضر مسئولان هیچ گونه دارویی را در اختیار ایشان قرار نمی دهند.
شایان ذکر است که یوسف فتوحی سال گذشته به اتهام ارتباط با یکی از احزاب کرد در ماکو دستگیر شد. وی که از سوی دادگاه انقلاب به تحمل ۶ سال حبس تعزیری محکوم است، مدتی ست که به زندان کارون تبعید شده است.
همزمان منابع دانشجویی گزارش داده اند که با گذشت چند روز از دستگیری محسن باقری، فعال دانشجویی دانشگاه آزاد، هنوز خانواده وی – با وجود مراجعات پی در پی به زندان اوین- موفق به آگاهی از سرنوشت فرزندشان نشده اند.
بنا بر این گزارش ها، محسن باقری در تظاهرات دهم اسفند که در اعتراض به بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی رخ داده بود، توسط گروهی از لباس شخصی ها در خیابان انقلاب مابین دانشگاه تهران و میدان انقلاب بازداشت شده بود.
دهم اسفند ماه، در جریان اولین مرحله از "سه شنبه های اعتراضی" جنبش سبز، صدها تن در تهران، مشهد، شیراز و تبریز بازداشت شده اند.
در حالی که منابع خبری از بازداشت صدها تن از شرکتکنندگان در تجمعهای اعتراضی روز ۱۰ اسفند خبر میدهند، عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران میگوید "دستگیری خاصی" در این روز انجام نشده است و رهبران جنبش سبز نیز در خانههای خود هستند.
این در حالی است که سایت کلمه و منابع خبری دیگر، از بازداشت حدود ۸۰ تن از معترضان در میدان انقلاب و دستگیری بیش از ۲۰۰ تن از آنها در خیابانهای منتهی به میدانهای آزادی و انقلاب در تهران خبر داده بودند.
“هشتم مارس نامی است برای رشادتهای آنانی که خواستند تاریخ را همراه با زنان بنویسند؛ آنانی که برای بدستآوردن حقوق دفن و انکارشدهای به پا خاستند که با نامهای مقدس دین، فرهنگ، سیاست، تاریخ، قراردادهای اجتماعی و … سنگ قبری ابدی را بر این گور نهاده بودند. (۸) مارس لولایی است برای چرخش نگاه انسان به انسان. (۸) مارس تجدید پیمانی است با همهی آن زنانی که در پس قرنها انقیاد و سلطهی گسترده به مبارزات آزادیخواهانه و حق طلبانهی ملتهای خاورمیانه پیوستند و ندایی شدند برای فردایی شیرینتر و بهتر.
خاورمیانه امروز در تب و تاب زایشی است که اگرچه سختترین دردها و جفاها را بر پیکر خستهاش میکوبند، اما فرزند سربلند دمکراسی را بهبار دارد. آنچه امروز روشن و آشکار است تاریخ و گذشتهای ست که هر کس و در هر جایگاهی باید خود را در قبالاش مسئول بداند. با فرار از این مسئولیت و گذاردن بار بردوش ظالمان زمانه راه به جایی نخواهیم برد و وجدانمان آرام نمیگیرد. هماکنون مام میهن چشم براه فرزندانی است- که بدون انکار و انتقام از گذشته و با دیدی فراخ نسبت به آن- ترانهای زیبا برای فردا بسرایند و به آن رووناهی (روشنایی) ببخشند.
در ایران امروز اطاعت و فرمانبردای از حاکمان ظالم و پوسیده رمز شب زنده ماندن است و دیگران به گیوتین نفرت سپرده میشوند. در ایران امروز زنان بیش از پیش قربانی هرم حاکمیت اطاعتاند که خود را در لعاب پوسیدهی قانون پوشانده است. اما ما امروز در بزنگاهی تاریخی قرار گرفته ایم که با به چالش کشیدن فرهنگ اطاعت در پایین ترین(خانواده) و بالاترین نقطه ی(حکومت) هرمِ ساختار اجتماعی خواهیم توانست همزمان خواستهای برحق زنان و دیگر اقشار – با هر تکثر ملی،مذهبی و…- را برزبان آوریم.
بی شک تاریخ مبارزات زنان در کردستان و ایران ما را هرچه بیشتر به سوی خواست آزادی و کرامت شهروندی سوق می دهد و رسمی بدیهی ست که روز جهانی زن را نیز در این پروسهی حقطلبی بیش از پیش گرامی بداریم. در همین راستا ما به عنوان مادران صلح کردستان پشتیبانی خود را از تمامی برنامه های اعتراضی روز جهانی زن به شیوه ای مادرانه و مسالمتجویانه اعلام می داریم، و از مردم ایران و بهویژه کردستان خواستاریم در راه اجابت حقوق و خواستهای دمکراتیک خود این روز را گرامی و حرمت خونهای ریختهی دختران و زنان راه آزادی و اشکهای مادران داغدیده را نگه دارند.
خاورمیانه امروز در تب و تاب زایشی است که اگرچه سختترین دردها و جفاها را بر پیکر خستهاش میکوبند، اما فرزند سربلند دمکراسی را بهبار دارد. آنچه امروز روشن و آشکار است تاریخ و گذشتهای ست که هر کس و در هر جایگاهی باید خود را در قبالاش مسئول بداند. با فرار از این مسئولیت و گذاردن بار بردوش ظالمان زمانه راه به جایی نخواهیم برد و وجدانمان آرام نمیگیرد. هماکنون مام میهن چشم براه فرزندانی است- که بدون انکار و انتقام از گذشته و با دیدی فراخ نسبت به آن- ترانهای زیبا برای فردا بسرایند و به آن رووناهی (روشنایی) ببخشند.
در ایران امروز اطاعت و فرمانبردای از حاکمان ظالم و پوسیده رمز شب زنده ماندن است و دیگران به گیوتین نفرت سپرده میشوند. در ایران امروز زنان بیش از پیش قربانی هرم حاکمیت اطاعتاند که خود را در لعاب پوسیدهی قانون پوشانده است. اما ما امروز در بزنگاهی تاریخی قرار گرفته ایم که با به چالش کشیدن فرهنگ اطاعت در پایین ترین(خانواده) و بالاترین نقطه ی(حکومت) هرمِ ساختار اجتماعی خواهیم توانست همزمان خواستهای برحق زنان و دیگر اقشار – با هر تکثر ملی،مذهبی و…- را برزبان آوریم.
بی شک تاریخ مبارزات زنان در کردستان و ایران ما را هرچه بیشتر به سوی خواست آزادی و کرامت شهروندی سوق می دهد و رسمی بدیهی ست که روز جهانی زن را نیز در این پروسهی حقطلبی بیش از پیش گرامی بداریم. در همین راستا ما به عنوان مادران صلح کردستان پشتیبانی خود را از تمامی برنامه های اعتراضی روز جهانی زن به شیوه ای مادرانه و مسالمتجویانه اعلام می داریم، و از مردم ایران و بهویژه کردستان خواستاریم در راه اجابت حقوق و خواستهای دمکراتیک خود این روز را گرامی و حرمت خونهای ریختهی دختران و زنان راه آزادی و اشکهای مادران داغدیده را نگه دارند.
مادران صلح کردستان
۱۳/۱۲/۱۳۸۹
صد سال قبل همراه با اعتراض های زنان و نام گرفتن 8 مارس در تاریخ به نام روز زن، هر ساله این مراسم در دنیا برگزار میشود ولی در ایران همواره تحت تدابیر امنیتی و با بگیر و ببند زنان و حامیان همراه بوده است. تنها در چند سال اول انقلاب زنان آزادنه و بدون خشونت های دولتی در ایران توانستند این روز را گرامی بدارند و خواست هایشان را اعلام کنند که هرگز هم به خواستهای آنان نه در مورد مسائل سیاسی کشور نه در مورد حقوق اجتماعیشان توجه نشد.
تاریخ گواه است که زنان در همه دنیا حداقل گردانندگان جامعه کوچکی به نام خانواده بوده اند و توانسته اند از این جامعه کوچک انسانهای بزرگی را تربیت کنند که دنیا را بسازند و دنیا را به شکل متمدن امروزی به نسل های بعدی واگذارند.
زنان که منبع و سرچشمه مهر و عطوفت و لطافت و شادی و سرزندگی در جوامع هستند و معروف به موجوداتی که نه ماه باری را با صبر و حوصله با خود حمل می کنند و بعد از آن از شیره جان خود برای حفظ بار نه ماه خویش دریغ نمی کنند. همه توان و هستی خود را به پای نهال در بطن خود می ریزند و با همه مهر و عطوفتی که دارند وقتی به حقوق شان و جامعه انسانی که در آن زندگی می کنند تجاوز می شود همه آن مهر تبدیل به خشم می شود .
در طول تاریخ ایران نیز زنان بسیاری داشته ایم که با چنگ و دندان و با قلم و هنر خود همیشه حق ستان خود و دیگر زنان جامعه بوده اند.
در طول 80سال گذشته با همه بی حرمتی و ستمی که بر زنان ایران رفته ولی آنها هرگز از پای ننشستند و در میادین علم و هنر و ورزش و سیاست و مبارزه همیشه در صف اول ایستاده اند و تا پیروزی و رسیدن به حقوق اولیه خود و جامعه انسانی خود همچنان تحت هر شرایطی به مبارزه ادامه داده اند. در سالهای انقلاب زنان در همه عرصه ها دوش به دوش مردان دیده شده اند.
زنان مبارزی که برای دزدیده شدن انقلاب دوش به دوش مردان در میدان مبارزه و زندان و چوبه های دار یک لحظه آرمانهای انسانی خود را فراموش نکرده اند و همچنان مقاوم برای رسیدن خواستهای خود ایستاده اند. در این میان باید از زنانی نام برد که در بدترین شرایطی سیاسی کشور و در خفقان آشکار حکومتی بصورت هماهنگ مادران خاوران، کمپین یک ملیون امضاء و جامعه فمنیستی زنان و مادران صلح رابه وجود آورده اند. بعد از انتخابات و با کشتارهای وسیع خیابانی و دستگیرهای مفرط و اعترافهای رسانه ای دروغین، مادرانی در پارک لاله بصورت خودجوش با داشتن یک هدف مشخص در کنار هم جمع شده و خواسته هایشان را به آرامی و با در دست داشتن عکس عزیزانشان و با روشن کردن شمع و بازگو کردن شعارهای مسالمت آمیز و خواندن سرود ای ایران و یار دبستانی بار دیگربه گوش جهانیان رساندند. در پاسخ این فریاد عدالتخواهی ، جز توهین، دستگیری، زندان، بی حرمتی، کشتار در خیابان هیچ کرامتی از سوی مسئولان کشور که بطور مداوم از حرمت و شان و مقام زن می گوید ندیدند.
در طول یکسال و نیم اخیر با کشته شدن نداها، ترانه، و اعدام زهرا بهرامی جواب عدالتخواهی و آزادیخواهی و احقاق حقوق داده شد.در همین زمان با دستگیری بیش از هزاران تن از زنان کشور، زیر بازجویی های سخت و طاقت فرسا و توهین آمیز در روزهای بزرگداشت زنان از آنها قدردانی شد.
در این راستا زنانی که بعنوان مادران داغدار 32سال اخیر در پارک لاله بصورت خودجوش گردهم می آمدند تا مرهمی بر دل سوخته مادران، همسران، دختران، خواهران عزیز از دست رفته باشند بارها مورد حمله و توهین و ضرب و شتم دولتی قرار گرفتند. دوبار دستگیری گسترده داشتند. در تاریخ های 14آذر 88 و 17 دی 88 که با فرستادن زنان فهیم تهرانی به کمیته وزرا و گرفتن تعهد و وثیقه آزاد گشتند.
از تاریخ 18بهمن 88 دستگیری حامیان مادران پارک لاله بصورت شبانه و یورش به منازل برای ایجاد ترس و ارعاب شروع شد.
حامیان خانم ها ام البنین ابراهیمی و ژیلا مکوندی، لیلا سیف الهی، الهام احسنی در اولین بازداشت گروهی دستگیر و به بند 209 اوین فرستاده شده و به مدت 35تا 40 روز در بازداشت بودند و تحت بازجویی شدید و شکنجه های روحی و روانی.
در تاریخ 17مهر 89 خانم ها اکرم نقابی مادر سعید زینالی که از سال 78 مفقود گشته و ژیلا طرمسی مادر حسام طرمسی که بعد از انتخابات دستگیر و به مدت 9 ماه در زندان بوده دستگیر و به مدت 75روز در زندان و تحت آزار و اذیت و شکنجه های روحی و سلول انفرادی بوده اند و با سپردن وثیقه های سنگین آزاد شدند.
در تاریخ 14آذر خانم حکیمه شکری که برای تولد امیر ارشد تاجمیرزاده به بهشت زهرا رفته بود همراه با خانم ندا مستقیمی و پدر جان باخته رمضانی و به همراه تعداد زیادی از مادران که مادر سهراب اعرابی هم در میان بازداشتی ها بوده بازداشت و خانم ندا مستقیمی بعد از یک ماه و خانم حکیمه شکری بعد از 4ماه که دو ماه آن را در انفرادی بسر برده با سپردن سنگین ترین وثیقه و طولانی ترین بازداشت، قهرمان حامیان مادران لاله شناخته شده که دیگر حامیان برای رفتن به بهشت زهرا هم باید محاکمه شوند.
این مختصری از شرح حال مادرانی ست که بصورت خودجوش برای کم کردن درد و آلام مادران داغدیده همت گماشته اند و حاکمیت بدین صورت از آنها تقدیر و قدرانی کرده و آن ها را مجاهد، سلطنت طلب، کمونیست، زنان خیابانی، فاحشه های سیاسی و القاب دیگری که بیشتر به شان و منزلت خودشان میاید نه زن آزادیخواه ایران خطاب کرده است.
از همین روی باز زنان و مادران و حامیانشان از حرکتهای اعتراضی خود دست نکشیده و خواستار آزادی کلیه زندانیها و موکدا زنان آزادیخواه و همه زنانی هستند که در زندانها بسر می برند چرا که حاکمیت غلط و نادرست باعث ایجاد زندان می شود و در این راستا زنانی که بدهی مالی سنگین دارند نیز کم نیستند.
زنانی که مجبور به گرداندن چرخ زندگی سخت خود بوده اند و تحت فشار مالی پایشان به زندان باز شده است.چرا که جرم ساز و مجازات کننده یکی هستند.
از همین روی ما مادران داغدار و حامیان آنها در روز 8مارس برابر با 17اسفند همراه و همدوش با همه زنان جامعه خود اعتراضات آرام و مدنی خود را برگزار خواهیم کرد و این روز را همراه با دیگر زنان جهان گرامی خواهیم داشت.
در انتها ما حامیان مادران پارک لاله در داخل کشور باز هم می گوییم : نه حزبیم، نه دسته ایم، نه گروهیم، نه تشکیلات بلکه ما مادران و زنان خودجوشی هستیم که بعد از وقایع انتخابات در کنار دیگران خانواده های داغدارمرهمی بر دل داغدارشان می باشیم.
باشد که راهمان پر رهرو باد
لحظه دیدارمان در 17اسفند
ساعت 4 بعد از ظهر
خیابان فاطمی، چهارراه امیرآباد
این مکان نزدیک به پارک لاله است که مادران در سال 88 حدود 7ماه برای رسیدن به خواسته هایشان دور هم جمع می شدند
حامیان مادران پارک لاله- ایران
فعالان جنبش زنان:همگام با برادرانمان هفدهم اسفند به خیابان ها می آییم
جمعی از فعالان جنبش زنان ایران در آستانه فرا رسیدن هشتم مارس روز جهانی زن، اعلام کرده اند که سه شنبه ۱۷ اسفند امسال همگام و هم دوش با برادران هم وطن خود به خیابان ها خواهند آمد:«ما هم صدا با خواهرانمان که صدای اعتراضشان در ایران حتا در روز جهانی زن، با انعکاس صدای مهیب سرکوب روبروست، و هم کلام با زنانی که در زندانها هزینه سنگین آزادی را با دقیقه دقیقه عمرشان پرداخت می کنند، هم نفس با مادرانی که داغ فرزندانشان، گلی همیشه سرخ بر سینه هایشان کاشته است، از سوی دختران و زنانی که در ازای نه گفتن به ستم ، جانشان ستانده شد، همدل با دخترانی که هیچ قانونی آنها را از تعصب های کور مردانه پاس نمی دارد تا قربانی خشم قتلهای ناموسی نشوند، ما به جای فریاد خاموش شده زنانی که قربانی خشونت اند و نیز دوش به دوش خواهرانمان در تونس و مصر و لبنان و … که در این روز، همچون ما ندای برابری جنسیتی سر داده اند، خیابانها را از آن خود می کنیم و می دانیم که برادران برابری خواهمان نیز در این راه در کنار ما خواهند بود. »به گزارش کلمه، متن کامل این بیانیه که به امضای تعدادی از فعالان سرشناس جنبش زنان ایران رسیده، به شرح زیر است :
آزادی بدون برابری ممکن نیست
۸ مارس ، روز جهانی زنان است. روز ما. روزی به نام برابری و آزادی. برابر با ۱۷ اسفند ۸۹، سه شنبه اعتراض. ۸ مارسی دیگر برای ما زنانی که هر سال در این روز برای سخن گفتن از ساده ترین حقوق انسانی و طبیعی خود با خشن ترین و غیر منصفانه ترین برخوردهای امنیتی حکومت روبرو بوده ایم.
برای زنان ایران، برخلاف بسیاری از کشورها روز زن، روز گل دادن و شادی و پایکوبی نیست. روز تهدید و نا امنی است. روز اعتراض است! سالهاست ۸ مارس را در پستوی خانه هایمان، در گوشه و کنار پارکهای شهر، در سالنهای در بسته، و بالاخره در خیابانها و مکانهای عمومی تر به پچ پچه یا به فریاد، نه به تبعیض گفته ایم و هزینه داده ایم.
آنچه از این گذار به دامانمان نشسته است، مشتی خاطره یا قانونی تغییر نیافته نیست. بلکه ما تاریخی ساخته ایم که در آن سکوت و تسلیم، ارزش نیست. تاریخی که به نسل جوانش مقاومت در برابر خشونت را آموخته است. تاریخی که به زنان و مردانش نه گفتن به زور و جور را یاد داده است. تاریخی که برگ برگ آن تلاشی مستمر برای زندگی بهتر است.
ما، جمعی از فعالان جنبش زنان ایران، ضمن ابراز همبستگی با زنان و مردانی که صدایشان برای آزادی ودموکراسی در خیابان های شهر جاری است در پی بیانیه خانم شیرین عبادی و ضمن تایید آن، تکرار می کنیم که ” مبادا که در گیر و دار حوادث سیاسی، خواسته بر حق و همیشگی خود را که “تساوی حقوق ” است فراموش کنیم ! پس در این روز همگام و هم دوش با برادران هم وطن خود به خیابان ها آمده و از خواست همگانی حمایت می کنیم زیرا که دسترسی به حقوق برابر جز در یک حکومت دموکراتیک امکان پذیر نیست.”
ما همصدا با خواهرانمان که صدای اعتراض شان در ایران حتا در روز جهانی زن، با انعکاس صدای مهیب سرکوب روبروست، و همکلام با زنانی که در زندانها هزینه سنگین آزادی را با دقیقه دقیقه عمرشان پرداخت می کنند، همنفس با مادرانی که داغ فرزندانشان، گلی همیشه سرخ بر سینه هایشان کاشته است، از سوی دختران و زنانی که در ازای نه گفتن به ستم ، جانشان ستانده شد، همدل با دخترانی که هیچ قانونی آنها را از تعصب های کور مردانه پاس نمی دارد تا قربانی خشم قتلهای ناموسی نشوند، ما به جای فریاد خاموش شده زنانی که قربانی خشونتند و نیز دوش به دوش خواهرانمان در تونس و مصر و لبنان و … که در این روز، همچون ما ندای برابری جنسیتی سر داده اند، خیابانها را از آن خود می کنیم و می دانیم که برادران برابری خواهمان نیز در این راه در کنار ما خواهند بود.
آزادی و رفع هرگونه تبعیض، از قانون گرفته تا فرهنگ و سنت، خواسته های همیشگی ما بوده است. اکنون بسیاری از خواهران و بردارانمان به خاطر اندیشه شان در بندند.آزادی همه زندانیان اندیشه از مطالبات همیشگی ما بوده است . ما براین باوریم که هیچ قانونی نمی تواند برای ما عدالت و دموکراسی- به ارمغان بیاورد مگر اینکه در بند بندش حقوق برابر زن و مرد دیده شود. بنابراین تعییر قانون، شروع حرکت ما به سمت دموکراسی و برابری جنسیتی و رعایت حقوق همه مردم کشورمان خواهد بود و بدون شک تا آن روز هر ۸ مارسی برای ما روز اعتراض خواهد بود.
در ادامه واکنش ها نسبت به هتاکی برخی شخصیت های کشور و همچنین رهبران جنبش سبز توسط مقامات و رسانه ها و حامیان حکومت، دو تشکل «انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها» و «انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران»، طی بیانیه ای مشترک، خواستار توقف روند فعلی و رعایت حقوق قانونی همه منتقدین و معترضین و رسیدگی عادلانه به اتهامات احتمالی آنها از سوی محاکم رسمی وعلنی شد.
متن بیانیه مشترک انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها و انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران در خصوص محکومیت برخوردهای ناموجه با بزرگان انقلاب و نظام و لزوم پایان دادن به برخوردهای خصمانه با آنان به شرح زیر است:
طی یکی دو سال گذشته و به ویژه در ماه های اخیر شاهد این پدیده بسیار زشت و نا مطلوب هستیم که تمام نقطه نظرهای انتقادی و اعتراضات نسبت به عملکردها و مسئولین، مستقیم و غیر مستقیم به جریان های ضد انقلابی و بیگانگان منتسب می شود و با این بهانه تضییقات و سرکوب ها و سلب حقوق و آزادی های مشروع منتقدین و معترضین توجیه می گردد. گویا وفاداری ودلبستگی به نظام مستلزم اعتقاد به عصمت همه مسئولین و تایید صحت همه عملکردهاست و هیچ فرد و گروهی با حفظ تدین و اعتقادش به اسلام و انقلاب اسلامی نمی تواند منتقد و معترض باشد. به همین دلیل نوعا” اعتراض ها و انتقادها به عنوان دلایل و شواهدی دال بر عدم اعتقاد و فقدان دلبستگی به نظام و همسویی با بیگانگان و یا حداقل همگامی غافلانه با دشمنان قلمداد می شود.
انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها و انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران که دو تشکل رسمی و قانونی کشور می باشند و سابقه تدین و خدمات اسلامی- انقلابی اعضای آنها در فرایندهای مختلف انقلاب و جنگ تحمیلی بر کسی پوشیده نیست و در نظام علمی- دانشگاهی کشور نیز از جمله شاخص ترین جریان های مدافع خط امام خمینی، ارزش های اسلامی- انقلابی و تلاشگران عرصه استقلال و پویندگی کشور محسوب می شوند، اینک با نگرانی هر چه تمام تر شاهد روندهای ناصواب و رخدادهای عمیقا” ناموجهی هستند که تلاش برای مقابله با آن را وظیفه اسلامی- انسانی خود می دانند.
موج حملات، هتاکی ها و نسبت های ناروا به منتقدین و معترضین و ایجاد تضییقات و فشار آنچنان گسترده شده است که شاخص ترین چهره های مدافع انقلاب و نظام را نیز در برگرفته است. با کمال تاسف شاهدیم که از رسمی ترین تریبون ها همچون صدا و سیمای جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی، نمازهای جمعه و دیگر رسانه های حکومتی شخصیت های چون آقایان هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، میر حسین موسوی و سید محمد خاتمی مورد وقیحانه ترین هتاکی ها قرار می گیرند وافرادی که در راس عالی ترین نهاد های قانونی نگهبان ومدافع اسلام وقانون اساسی قرار گرفته اند از تریبون نماز جمعه شخصیت های بزرگواری همچون میر حسین موسوی ومهدی کروبی را به حبس وحصر و محرومیت از بدیهی ترین حقوق قانونی وشهروندی محکوم می نمایند ومتعاقب آن بدون اینکه در هیچ محکمه ای رسمی جرمی برای انها اثبات شده باشد،آن عزیزان به همراه همسران مکرمه شان عملا مورد تعدی نهاد های امنیتی- انتظامی قرار می گیرند در حالی که مسئولیت اقدامات آنها را نیز هیچ مرجعی قانونی رسما بعهده نگرفته است .
از آنجا که هر انتقاد واعتراضی به این گونه اقدامات غیر قانونی به طور معمول منتسب به ضد انقلاب وهمنوایی با بیگانگان قلمداد می گردد، ما به عنوان دو تشکل قانونی ورسمی ضمن تاکید مجدد براعتقاد به آرمان های امام و انقلاب و التزام خویش به قانون اساسی ونفی هر گونه وابستگی به اجانب واعلام برائت ازمواضع جریان های ضد انقلابی و منافقین که به طورطبیعی این ایام نیز همچون گذشته مترصد فرصت برای پیش برد مقاصد شوم خود می باشند ، اعلام می کنیم شخصیت ها وچهره های فوق الذکر را که در زمره خدوم ترین وبرجسته ترین افتخارات ملی محسوب می شوند ،از این گونه اتهامات مبرا دانسته وبر خورد ها وتضییقات بوجود آمده در خصوص آنها را غیر انسانی و فاقد وجاهت قانونی می شناسیم.
ما براین باوریم که بیان انتقاد واعتراض ازحقوق مسلم وقانونی همه شهر وندان است واین بزرگان وشخصیت ها نیزتا آنجا که ما می دانیم غیر از نقد وانتقاد دلسوزانه نسبت به پاره ای رخداد ها وعملکرد ها مرتکب اقدام مجرمانه ای نگردیده اند. ما ضمن آنکه رعایت حقوق قانونی همه منتقدین و معترضین و رسیدگی عادلانه به اتهامات احتمالی آنها از سوی محاکم رسمی وعلنی را حق قانونی آنها می دانیم، به ویژه بر این باوریم که پیشینه پر افتخار این بزرگان حرمت وحریم مضاعفی برایشان رقم زده است که جز از طریق رسیدگی عادلانه به اتهامات احتمالی آنها در محکمه ذی صلاح و علنی ودر حضور هیئت منصفه، انتساب نسبت های ناروا به آنها هیچگونه وجاهتی نزد مردم آزاده نخواهد داشت.
لذا از مقامات عالی و نهادهای مسئول نظم و امنیت مصرانه می خواهیم با قاطعیت نسبت به مقابله با عوامل این گونه برخورد های غیر قانونی اقدام نمایند و نگذارند افتخارات نظام بر آمده از مردمی ترین و مسالمت آمیز ترین انقلاب عصر که با داعیه حق و عدل و گسترش پیام رحمانی دین تشکیل شده است به واسطه این گونه اقدامات ظالمانه، خشن و ناموجه مخدوش گردد و مشروعیت آن در منظر جهانیان متزلزل شود.
روابط عمومی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها
روابط عمومی انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران
متن بیانیه مشترک انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها و انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران در خصوص محکومیت برخوردهای ناموجه با بزرگان انقلاب و نظام و لزوم پایان دادن به برخوردهای خصمانه با آنان به شرح زیر است:
طی یکی دو سال گذشته و به ویژه در ماه های اخیر شاهد این پدیده بسیار زشت و نا مطلوب هستیم که تمام نقطه نظرهای انتقادی و اعتراضات نسبت به عملکردها و مسئولین، مستقیم و غیر مستقیم به جریان های ضد انقلابی و بیگانگان منتسب می شود و با این بهانه تضییقات و سرکوب ها و سلب حقوق و آزادی های مشروع منتقدین و معترضین توجیه می گردد. گویا وفاداری ودلبستگی به نظام مستلزم اعتقاد به عصمت همه مسئولین و تایید صحت همه عملکردهاست و هیچ فرد و گروهی با حفظ تدین و اعتقادش به اسلام و انقلاب اسلامی نمی تواند منتقد و معترض باشد. به همین دلیل نوعا” اعتراض ها و انتقادها به عنوان دلایل و شواهدی دال بر عدم اعتقاد و فقدان دلبستگی به نظام و همسویی با بیگانگان و یا حداقل همگامی غافلانه با دشمنان قلمداد می شود.
انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها و انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران که دو تشکل رسمی و قانونی کشور می باشند و سابقه تدین و خدمات اسلامی- انقلابی اعضای آنها در فرایندهای مختلف انقلاب و جنگ تحمیلی بر کسی پوشیده نیست و در نظام علمی- دانشگاهی کشور نیز از جمله شاخص ترین جریان های مدافع خط امام خمینی، ارزش های اسلامی- انقلابی و تلاشگران عرصه استقلال و پویندگی کشور محسوب می شوند، اینک با نگرانی هر چه تمام تر شاهد روندهای ناصواب و رخدادهای عمیقا” ناموجهی هستند که تلاش برای مقابله با آن را وظیفه اسلامی- انسانی خود می دانند.
موج حملات، هتاکی ها و نسبت های ناروا به منتقدین و معترضین و ایجاد تضییقات و فشار آنچنان گسترده شده است که شاخص ترین چهره های مدافع انقلاب و نظام را نیز در برگرفته است. با کمال تاسف شاهدیم که از رسمی ترین تریبون ها همچون صدا و سیمای جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی، نمازهای جمعه و دیگر رسانه های حکومتی شخصیت های چون آقایان هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، میر حسین موسوی و سید محمد خاتمی مورد وقیحانه ترین هتاکی ها قرار می گیرند وافرادی که در راس عالی ترین نهاد های قانونی نگهبان ومدافع اسلام وقانون اساسی قرار گرفته اند از تریبون نماز جمعه شخصیت های بزرگواری همچون میر حسین موسوی ومهدی کروبی را به حبس وحصر و محرومیت از بدیهی ترین حقوق قانونی وشهروندی محکوم می نمایند ومتعاقب آن بدون اینکه در هیچ محکمه ای رسمی جرمی برای انها اثبات شده باشد،آن عزیزان به همراه همسران مکرمه شان عملا مورد تعدی نهاد های امنیتی- انتظامی قرار می گیرند در حالی که مسئولیت اقدامات آنها را نیز هیچ مرجعی قانونی رسما بعهده نگرفته است .
از آنجا که هر انتقاد واعتراضی به این گونه اقدامات غیر قانونی به طور معمول منتسب به ضد انقلاب وهمنوایی با بیگانگان قلمداد می گردد، ما به عنوان دو تشکل قانونی ورسمی ضمن تاکید مجدد براعتقاد به آرمان های امام و انقلاب و التزام خویش به قانون اساسی ونفی هر گونه وابستگی به اجانب واعلام برائت ازمواضع جریان های ضد انقلابی و منافقین که به طورطبیعی این ایام نیز همچون گذشته مترصد فرصت برای پیش برد مقاصد شوم خود می باشند ، اعلام می کنیم شخصیت ها وچهره های فوق الذکر را که در زمره خدوم ترین وبرجسته ترین افتخارات ملی محسوب می شوند ،از این گونه اتهامات مبرا دانسته وبر خورد ها وتضییقات بوجود آمده در خصوص آنها را غیر انسانی و فاقد وجاهت قانونی می شناسیم.
ما براین باوریم که بیان انتقاد واعتراض ازحقوق مسلم وقانونی همه شهر وندان است واین بزرگان وشخصیت ها نیزتا آنجا که ما می دانیم غیر از نقد وانتقاد دلسوزانه نسبت به پاره ای رخداد ها وعملکرد ها مرتکب اقدام مجرمانه ای نگردیده اند. ما ضمن آنکه رعایت حقوق قانونی همه منتقدین و معترضین و رسیدگی عادلانه به اتهامات احتمالی آنها از سوی محاکم رسمی وعلنی را حق قانونی آنها می دانیم، به ویژه بر این باوریم که پیشینه پر افتخار این بزرگان حرمت وحریم مضاعفی برایشان رقم زده است که جز از طریق رسیدگی عادلانه به اتهامات احتمالی آنها در محکمه ذی صلاح و علنی ودر حضور هیئت منصفه، انتساب نسبت های ناروا به آنها هیچگونه وجاهتی نزد مردم آزاده نخواهد داشت.
لذا از مقامات عالی و نهادهای مسئول نظم و امنیت مصرانه می خواهیم با قاطعیت نسبت به مقابله با عوامل این گونه برخورد های غیر قانونی اقدام نمایند و نگذارند افتخارات نظام بر آمده از مردمی ترین و مسالمت آمیز ترین انقلاب عصر که با داعیه حق و عدل و گسترش پیام رحمانی دین تشکیل شده است به واسطه این گونه اقدامات ظالمانه، خشن و ناموجه مخدوش گردد و مشروعیت آن در منظر جهانیان متزلزل شود.
روابط عمومی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها
روابط عمومی انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران
به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهشهای مجلس، دفتر مطالعات برنامه و بودجه این مرکز در تحلیل خود آورده است: بودجه در ایران اطلاعات شفاف و دقیقی در مورد مجموعه وظایف و ماموریتهای دولت، راهبرد انجام این وظایف و هزینههای انجام هر یک از آنها، اهداف مورد نظر و ساختار و سازمان اداری متناسب با وظایف دولت در اختیار قانونگذاران و مردم قرار نمیدهد. این معضل بررسی تحلیلی بودجه را به خصوص در قسمت اعتبارات برای قانونگذار دشوار میکند.
بر اساس این گزارش، مصارف بودجه عمومی دولت در سال 1390 (با رقم 982 , 769 , 1 میلیارد ریال) نسبت به مصوب سال 1389 معادل 2/39 درصد افزایش یافته است. اعتبارات هزینهای، اعتبارات تملک داراییهای سرمایهای و اعتبارات تملک داراییهای مالی در سال 1390 نسبت به مصوب سال 1389 به ترتیب معادل 5/21 , 2/50 و 5/94 درصد افزایش یافته است.
همچنین ترکیب اعتبارات هزینهای بر حسب فصول تغییر محسوسی کرده است، به طوری که سهم یارانهها (صرفنظر از یارانه قیمت حاملهای انرژی و واردات فرآوردههای نفتی) از 18 درصد در سال 1389 به 7/21 درصد در سال 1390 افزایش یافته است. ضمن اینکه سهم استفاده از کالاها و خدمات، کمکهای بلاعوض و رفاه اجتماعی تغییر چندانی نکرده است، اما سهم جبران خــدمــات کــارکنــان از رقــم 1/31 درصــد اعتبــارات هزینـــهای در ســـال 1389 بــه رقــم 5/28 درصد در ســال 1390 کاهــش یافتــه است. نکتــه قــابــل ذکــر رشــد 8/46 درصدی یارانهها و 9/62 درصدی هزینههای اموال و دارایی نسبت به قانون بودجه سال 1389 است.
از سوی دیگر سهم اعتبارات تملک داراییهای سرمایهای از مصارف بودجه عمومی دولت در سال 1390 معادل 9/26 درصد است که این نسبت اگر چه معمولا به هنگام تصویب بودجه بالاست، اما در چند سال اخیر سهم اعتبارات تملک داراییهای سرمایهای رقمی کمتر از 20 درصد عملکرد داشته است.
نکته قابل توجه دیگر این است که اعتبارات ردیفهای متفرقه در سال 1390 (با سهم 28 درصد از مصارف عمومی) نسبت به سال 1389 حدود 61 درصد افزایش یافته است که این امر با اصول بودجهریزی و به ویژه بودجهریزی عملیاتی (به عنوان یکی از تکالیف برنامه پنجم توسعه) و حقوق قوه مقننه در زمینه بررسی، تایید و نظارت بر اعتبارات مغایرت دارد.
گفتنی است هفته گذشته یک عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس گفته بود “در بودجه سال آتی حدود 27هزار میلیارد تومان عایدی دولت است و برای پرداخت سهم یارانه 72 میلیون نفر مبلغ 35 هزار میلیارد تومان نیاز است که حدود 8 هزار میلیارد تومان کمتر از چیزی است که در لایحه بودجه سال 90 دیده شده است.
نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی با انتقاد از بلوا سازی لباس شخصی ها در جریان مراسم ختم داماد رهبر فقید جمهوری اسلامی در قم گفت: اصولا مجلس فاتحه مجلس عبرت است. اما در حال حاضر كار به جایی رسیده كه به مجلس تسویه حساب سیاسی تبدیل شده است.
سید رضا اكرمی در گفتوگو با ایلنا، با انتقاد از فحاشی و هتاکی لباس شخصی ها به برخی افراد و شخصیت ها، آنرا “افزایش بداخلاقی در فضای كشور” نامید و گفت: مدتی است كه در جامعه شاهد بداخلاقی چه در قالب كلمات، چه در قالب اعمال و رفتار و چه در قالب اندیشه و انگیزه هستیم و برخی به سادگی به دیگران برچسب زده و آنها را حذف میكنند.
وی با بیان اینكه توهین در حال تبدیل شدن به یك رویه در جامعه است،گفت: در این مدت شاهدیم كه توهین چه در خطبهها چه درخطابهها، چه در مقاله و چه در برخوردهای خودمانی توسعه پیدا كرده است.
عضو كمیسیون فرهنگی مجلس به ریشهیابی این بداخلاقیها پرداخت وگفت: یك سری مشكلات از قبیل بیكاری، گرانی، اعتیاد، قاچاق و طلاق درجامعه وجود دارد و به جای اینكه مشكلات ریشهیابی و حل كنیم، فرافكنی كرده ومیگوییم تقصیر دولت، مجلس یا قوه قضاییه است؛ چرا كه سادهترین راه برای ما این است كه تقصیر را بر گردن دیگران بیاندازیم.
وی ادامه داد: از سوی دیگر برخی افراد حاضر نیستند كه برخی حرفها از جمله اینكه در جامعه دو میلیون معتاد و چند میلیون بیكار وجود دارد را بشنوند.
عضو جامعه روحانیت مبارز با بیان اینكه حاضر نیستیم هركس به اندازه خود به فكر مشكلات باشد و برای آن راه حلی پیدا كند، ادامه داد: برای حل مشكلات از جمله بداخلاقیها باید ابتدا از خانواده شروع كرد واعضای خانواده خود باید بدانند كه با بداخلاقی وفرافكنی مشكلات حل نمیشود، بعد باید سراغ آموزش و پرورش، آموزش عالی، صداوسیما، تریبون نماز جمعه و منابر رفت.آنگاه باید دست به دست هم دهیم تا بداخلاقیها را كاهش داده و بعد ریشه كن كنیم.
عضو كمیسیون فرهنگی به نقش دستگاه اجرایی در كاهش این مشكلات پرداخت با اشاره به تاخیر دولت در ارائه لایحه بودجه نود ، اظهار كرد: زمانی كه لایحه بودجه با ٧۵ روز تاخیر به دست مجلس میرسد چگونه میتوان ۵٣۶ هزار میلیارد تومان را در حدود یك ماه كه در آن روز جمعه و تعطیلات وجود دارد، بررسی كرد، دولتمردان چرا لایحه را دیر به مجلس میآورند كه ما را عصبی و بداخلاق كند.
نماینده مردم تهران در مجلس گفت: زمانی كه هواپیما با تاخیر مواجه میشود كادر پرواز از مسافران عذرخواهی میكند حال آنكه رئیسجمهور لایحه را با ٧۵ روز تاخیر به مجلس میآورد نه تنها عذرخواهی نمیكند ، بلكه با لحن شوخی و جدی نمایندگان را تهدید میكند كه اگر بودجه نود را تا پیش از تعطیلات به دولت ندهید همسران تان شما را به منزل راه نمیدهد!!
سید رضا اكرمی در گفتوگو با ایلنا، با انتقاد از فحاشی و هتاکی لباس شخصی ها به برخی افراد و شخصیت ها، آنرا “افزایش بداخلاقی در فضای كشور” نامید و گفت: مدتی است كه در جامعه شاهد بداخلاقی چه در قالب كلمات، چه در قالب اعمال و رفتار و چه در قالب اندیشه و انگیزه هستیم و برخی به سادگی به دیگران برچسب زده و آنها را حذف میكنند.
وی با بیان اینكه توهین در حال تبدیل شدن به یك رویه در جامعه است،گفت: در این مدت شاهدیم كه توهین چه در خطبهها چه درخطابهها، چه در مقاله و چه در برخوردهای خودمانی توسعه پیدا كرده است.
عضو كمیسیون فرهنگی مجلس به ریشهیابی این بداخلاقیها پرداخت وگفت: یك سری مشكلات از قبیل بیكاری، گرانی، اعتیاد، قاچاق و طلاق درجامعه وجود دارد و به جای اینكه مشكلات ریشهیابی و حل كنیم، فرافكنی كرده ومیگوییم تقصیر دولت، مجلس یا قوه قضاییه است؛ چرا كه سادهترین راه برای ما این است كه تقصیر را بر گردن دیگران بیاندازیم.
وی ادامه داد: از سوی دیگر برخی افراد حاضر نیستند كه برخی حرفها از جمله اینكه در جامعه دو میلیون معتاد و چند میلیون بیكار وجود دارد را بشنوند.
عضو جامعه روحانیت مبارز با بیان اینكه حاضر نیستیم هركس به اندازه خود به فكر مشكلات باشد و برای آن راه حلی پیدا كند، ادامه داد: برای حل مشكلات از جمله بداخلاقیها باید ابتدا از خانواده شروع كرد واعضای خانواده خود باید بدانند كه با بداخلاقی وفرافكنی مشكلات حل نمیشود، بعد باید سراغ آموزش و پرورش، آموزش عالی، صداوسیما، تریبون نماز جمعه و منابر رفت.آنگاه باید دست به دست هم دهیم تا بداخلاقیها را كاهش داده و بعد ریشه كن كنیم.
عضو كمیسیون فرهنگی به نقش دستگاه اجرایی در كاهش این مشكلات پرداخت با اشاره به تاخیر دولت در ارائه لایحه بودجه نود ، اظهار كرد: زمانی كه لایحه بودجه با ٧۵ روز تاخیر به دست مجلس میرسد چگونه میتوان ۵٣۶ هزار میلیارد تومان را در حدود یك ماه كه در آن روز جمعه و تعطیلات وجود دارد، بررسی كرد، دولتمردان چرا لایحه را دیر به مجلس میآورند كه ما را عصبی و بداخلاق كند.
نماینده مردم تهران در مجلس گفت: زمانی كه هواپیما با تاخیر مواجه میشود كادر پرواز از مسافران عذرخواهی میكند حال آنكه رئیسجمهور لایحه را با ٧۵ روز تاخیر به مجلس میآورد نه تنها عذرخواهی نمیكند ، بلكه با لحن شوخی و جدی نمایندگان را تهدید میكند كه اگر بودجه نود را تا پیش از تعطیلات به دولت ندهید همسران تان شما را به منزل راه نمیدهد!!
بنا به گزارش منابع حقوق بشری، اعتراضات کارگران کارخانه کیان تایر که از مدتی پیش آغاز شده بود، همچنان ادامه دارد و همزمان گزارش ها حاکی از اعتراض کارگران مجتمع پتروشيمی تبريز است.
به گزارش سحام نیوز، صدها تن از کارگران کارخانه کیان تایر (لاستيک البرز تهران) از روز دهم اسفند به تحصن دست زده بودند و گروهی از آنان نیز همراه خانواده هایشان، مقابل کارخانه در حاشیه آزادراه آیت الله سعیدی متحصن شدند.
بر اساس این گزارش، کارگران کیان تایر که ماههاست حقوق خود را دریافت نکرده اند با در دست داشتن پلاکاردهایی در حاشیه آزادراه آیت الله سعیدی نشسته بودند و نیروهای یگان ویژه نیز در نزدیکی این تحصن حضور داشتند.
بر اساس این گزارش، همان روز همزمان با تجمع های حامیان جنبش سبز در اعتراض به بازداشت یا حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، به علت جمعیت زیاد متحصنان نیروهای پلیس و یگان ویژه از حمله به متحصنان و درگیری با آنها خودداری کردند و تنها با محاصره کامل متحصنان از پیوستن مردم به آنها جلوگیری می کردند.
همچنین بر اساس گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر، کارگران این کارخانه همچنان چند روزی است که با تجمع درون کارخانه، نصب پارچه نوشته های اعتراضی به نرده های بیرونی کارخانه، روشن کردن آتش و سر دادن شعار، اعتراض خود را نشان می دهند.
بر اساس این گزارش، شعارهایی چون “مرگ بر ستمگر”، “یا حجت ابن الحسن، ریشه ظلم رو بکن” و “مرگ بر دروغگو” از جمله شعارهای کارگران معترض بوده و آنها کماکان با حضور در حاشیه بزرگراه آیت الله سعیدی در منطقه چهاردانگه (جنوب غرب تهران) از رانندگان خودروهای عبوری درخواست می کردند که با به صدا در آوردن بوق اتومبیل های خود با آنها همراهی کنند، که به گفته شاهدان، بسیاری از رانندگان به این درخواست عمل می کردند.
مجتمع پتروشيمی تبريز
به گزارش ایلنا، از روز پنجشنبه دوازدهم اسفند، حدود ۱۸۰۰ کارگر پيمانکار مجتمع پتروشيمی تبريز به قراردادی نشدن خود از سوی مديران اين مجتمع دست به اعتراض زده اند.
اين اقدام مديريت مجتمع پتروشيمی تبريز، برخلاف مصوبه هيئت دولت در زمينه تبديل وضعيت استخدام کارگران متخصص و فنی پيمانی به وضعيت قراردادی بوده است.
بر اساس اين گزارش، ۱۸۰۰ کارگر مجتمع پتروشيمی تبريز در روزهای گذشته اقدام به تجمع در مقابل اين واحد توليدی کرده اند.
بر اساس این گزارش، کارگران مجتمع پتروشيمی تبريز همچنين خواستار افزايش دستمزد متناسب با رشد تورم و افزايش قيمت کالاها و خدمات و برخورداری از امکانات رفاهی و بيمه شده اند.
تاکنون خبری در مورد واکنش مقام های دولتی و نيز مديريت مجتمع پتروشيمی تبريز در قبال اين اعتراض کارگران منتشر نشده است.
مجتمع پتروشيمی تبريز که جزو يکصد شرکت برتر ايران در سال مالی۱۳۸۸ قرار دارد، بر اساس شاخص های مالی همان سال، از سوی سازمان مديريت صنعتی ايران به عنوان سومين شرکت بزرگ و برتر اقتصادی منطقه شمال غرب ايران شناخته شد.
اين مجتمع در سال گذشته، علاوه بر ارائه ۲۶۵ هزار تن انواع محصولات پتروشيمی به صنايع پايين دست داخلی، محصولاتی به ارزش ۶۴ ميليون دلار نيز به ۲۳ کشور جهان صادر کرده است.
طی ماه های اخير، گزارش های بسياری در مورد اعتراض ها و اعتصاب های کارگران در آبادان، کرمانشاه، رشت، اهواز، اصفهان و شيراز انتشار يافته است.
منابع خبری جرس اواخر هفته گذشته از در آستانه اخراج قرار داشتن صدها تن از پرسنل شهرداری آبادان و همچنین کارگران پالایشگاه آبادان در آستانه عید و شروع سال جدید خبر داده بودند.
به گزارش سحام نیوز، صدها تن از کارگران کارخانه کیان تایر (لاستيک البرز تهران) از روز دهم اسفند به تحصن دست زده بودند و گروهی از آنان نیز همراه خانواده هایشان، مقابل کارخانه در حاشیه آزادراه آیت الله سعیدی متحصن شدند.
بر اساس این گزارش، کارگران کیان تایر که ماههاست حقوق خود را دریافت نکرده اند با در دست داشتن پلاکاردهایی در حاشیه آزادراه آیت الله سعیدی نشسته بودند و نیروهای یگان ویژه نیز در نزدیکی این تحصن حضور داشتند.
بر اساس این گزارش، همان روز همزمان با تجمع های حامیان جنبش سبز در اعتراض به بازداشت یا حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، به علت جمعیت زیاد متحصنان نیروهای پلیس و یگان ویژه از حمله به متحصنان و درگیری با آنها خودداری کردند و تنها با محاصره کامل متحصنان از پیوستن مردم به آنها جلوگیری می کردند.
همچنین بر اساس گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر، کارگران این کارخانه همچنان چند روزی است که با تجمع درون کارخانه، نصب پارچه نوشته های اعتراضی به نرده های بیرونی کارخانه، روشن کردن آتش و سر دادن شعار، اعتراض خود را نشان می دهند.
بر اساس این گزارش، شعارهایی چون “مرگ بر ستمگر”، “یا حجت ابن الحسن، ریشه ظلم رو بکن” و “مرگ بر دروغگو” از جمله شعارهای کارگران معترض بوده و آنها کماکان با حضور در حاشیه بزرگراه آیت الله سعیدی در منطقه چهاردانگه (جنوب غرب تهران) از رانندگان خودروهای عبوری درخواست می کردند که با به صدا در آوردن بوق اتومبیل های خود با آنها همراهی کنند، که به گفته شاهدان، بسیاری از رانندگان به این درخواست عمل می کردند.
مجتمع پتروشيمی تبريز
به گزارش ایلنا، از روز پنجشنبه دوازدهم اسفند، حدود ۱۸۰۰ کارگر پيمانکار مجتمع پتروشيمی تبريز به قراردادی نشدن خود از سوی مديران اين مجتمع دست به اعتراض زده اند.
اين اقدام مديريت مجتمع پتروشيمی تبريز، برخلاف مصوبه هيئت دولت در زمينه تبديل وضعيت استخدام کارگران متخصص و فنی پيمانی به وضعيت قراردادی بوده است.
بر اساس اين گزارش، ۱۸۰۰ کارگر مجتمع پتروشيمی تبريز در روزهای گذشته اقدام به تجمع در مقابل اين واحد توليدی کرده اند.
بر اساس این گزارش، کارگران مجتمع پتروشيمی تبريز همچنين خواستار افزايش دستمزد متناسب با رشد تورم و افزايش قيمت کالاها و خدمات و برخورداری از امکانات رفاهی و بيمه شده اند.
تاکنون خبری در مورد واکنش مقام های دولتی و نيز مديريت مجتمع پتروشيمی تبريز در قبال اين اعتراض کارگران منتشر نشده است.
مجتمع پتروشيمی تبريز که جزو يکصد شرکت برتر ايران در سال مالی۱۳۸۸ قرار دارد، بر اساس شاخص های مالی همان سال، از سوی سازمان مديريت صنعتی ايران به عنوان سومين شرکت بزرگ و برتر اقتصادی منطقه شمال غرب ايران شناخته شد.
اين مجتمع در سال گذشته، علاوه بر ارائه ۲۶۵ هزار تن انواع محصولات پتروشيمی به صنايع پايين دست داخلی، محصولاتی به ارزش ۶۴ ميليون دلار نيز به ۲۳ کشور جهان صادر کرده است.
طی ماه های اخير، گزارش های بسياری در مورد اعتراض ها و اعتصاب های کارگران در آبادان، کرمانشاه، رشت، اهواز، اصفهان و شيراز انتشار يافته است.
منابع خبری جرس اواخر هفته گذشته از در آستانه اخراج قرار داشتن صدها تن از پرسنل شهرداری آبادان و همچنین کارگران پالایشگاه آبادان در آستانه عید و شروع سال جدید خبر داده بودند.
در ادامه اعلام حمایت ها و حضور تشکل ها در تجمعات هفدهم اسفند و فراخوان شورای هماهنگی راه سبز امید، انجمن فعالان سبز قم نیز با صدور بیانیه ای، خواستار حضور سبزها در میادین اصلی تهران شد و از حضور خود در این مراسم خبر داد.
به گزارش تارنمای «آن سوی بی سو»، فعالان سبز قم در بیانیه خود آورده اند “روز دهم اسفند را به نام “تجلی بیعت” نام می نهیم و از بیعت مردم سبز بسیار قدردان و خرسندیم اکنون به دومین سه شنبه ی اعتراض که مصادف است با روز جهانی زن، این روز رابرای اعتراض تایید و به نام “پایداری سبز ” یاد می کنیم و حضور همه مردم را در این روز خواستاریم .”
متن کامل این فراخوان به شرح زیر است:
به برادران و خواهران توصیه می کنم اگر در انجام کاری دقت کردید و وظیفه تشخیص دادید دنبال وظیفه بروید و از حرف افراد هراسی نداشته باشید (آیت الله العظمی منتظری)
با درود فراوان به رهبران جنبش سبز ، شهدای سبز ، زندانیان سبز و مردم سبز همیشه قهرمان
شعار کوبنده من و تو در حال حاضر ، حضور ما در راهپیمایی های سه شنبه های اعتراض پایانی سال است که به نام من و تو ثبت خواهد شد . روز دهم اسفند تجلی بیعت با رهبران سبز و ادامه دهنده راه آنها بود . دهم اسفند با تمام تهدیدات و تجمیعات مامورین نظام مردم سبز هیشه قهرمان ایران با حضور خود و بدون توجه به این تهدیدات نشان دادند که اگر ظلمی بر آنها واقع شود هرگز خاموش نخواهند شد ، همانطور که پدران و مادران ما در دوره های قبل خاموش نشدند .
روز دهم اسفند را به نام “تجلی بیعت” نام می نهیم و از بیعت مردم سبز بسیار قدردان و خرسندیم اکنون به دومین سه شنبه ی اعتراض که مصادف است با روز جهانی زن، این روز رابرای اعتراض تایید و به نام “پایداری سبز ” یاد می کنیم و حضور همه مردم را در این روز خواستاریم .
زنان همواره در تمامی رویدادها در کنار مردان در صحنه حاضر بودند وهستند و در این روز که مصادف شده است با روز جهانی زن ضمن تبریک به تمامی زنان ایران تشکر و سپاس خود را نثار همه ی زنان سبز ایران می کینم و درود بیکران می فرستیم به تمامی شهدای سبز زن ایران که بدون هیچ ترس و دلهره پا به پای همه ی مردان حضور خود را نشان دادند و جان خود را در این راه هدیه کردند به ملت سرفراز ایران .
هفدهم اسفند سر آغاز پایداری سبز برای سال سبز ی است که در پیش رو داریم ، ماضمن حضور خود در این روز به حمایت از آزادی رهبران خود و تمامی زندانیان سبز این روز را نیز جهت برخورد با تبعیض جنسیتی یاد می کنیم و از این روز که مصادف شده است با سه شنبه های اعتراض جنبش سبز بسیار خرسند هستیم .
هفدهم اسفند روز حضور ما در صحنه ی عمل است
وعده دیدار ما در تمامی میادین اصلی شهرها و خیابان امام حسین تا آزادی تهران در روز هفدهم اسفند سال ٨٩
به گزارش تارنمای «آن سوی بی سو»، فعالان سبز قم در بیانیه خود آورده اند “روز دهم اسفند را به نام “تجلی بیعت” نام می نهیم و از بیعت مردم سبز بسیار قدردان و خرسندیم اکنون به دومین سه شنبه ی اعتراض که مصادف است با روز جهانی زن، این روز رابرای اعتراض تایید و به نام “پایداری سبز ” یاد می کنیم و حضور همه مردم را در این روز خواستاریم .”
متن کامل این فراخوان به شرح زیر است:
به برادران و خواهران توصیه می کنم اگر در انجام کاری دقت کردید و وظیفه تشخیص دادید دنبال وظیفه بروید و از حرف افراد هراسی نداشته باشید (آیت الله العظمی منتظری)
با درود فراوان به رهبران جنبش سبز ، شهدای سبز ، زندانیان سبز و مردم سبز همیشه قهرمان
شعار کوبنده من و تو در حال حاضر ، حضور ما در راهپیمایی های سه شنبه های اعتراض پایانی سال است که به نام من و تو ثبت خواهد شد . روز دهم اسفند تجلی بیعت با رهبران سبز و ادامه دهنده راه آنها بود . دهم اسفند با تمام تهدیدات و تجمیعات مامورین نظام مردم سبز هیشه قهرمان ایران با حضور خود و بدون توجه به این تهدیدات نشان دادند که اگر ظلمی بر آنها واقع شود هرگز خاموش نخواهند شد ، همانطور که پدران و مادران ما در دوره های قبل خاموش نشدند .
روز دهم اسفند را به نام “تجلی بیعت” نام می نهیم و از بیعت مردم سبز بسیار قدردان و خرسندیم اکنون به دومین سه شنبه ی اعتراض که مصادف است با روز جهانی زن، این روز رابرای اعتراض تایید و به نام “پایداری سبز ” یاد می کنیم و حضور همه مردم را در این روز خواستاریم .
زنان همواره در تمامی رویدادها در کنار مردان در صحنه حاضر بودند وهستند و در این روز که مصادف شده است با روز جهانی زن ضمن تبریک به تمامی زنان ایران تشکر و سپاس خود را نثار همه ی زنان سبز ایران می کینم و درود بیکران می فرستیم به تمامی شهدای سبز زن ایران که بدون هیچ ترس و دلهره پا به پای همه ی مردان حضور خود را نشان دادند و جان خود را در این راه هدیه کردند به ملت سرفراز ایران .
هفدهم اسفند سر آغاز پایداری سبز برای سال سبز ی است که در پیش رو داریم ، ماضمن حضور خود در این روز به حمایت از آزادی رهبران خود و تمامی زندانیان سبز این روز را نیز جهت برخورد با تبعیض جنسیتی یاد می کنیم و از این روز که مصادف شده است با سه شنبه های اعتراض جنبش سبز بسیار خرسند هستیم .
هفدهم اسفند روز حضور ما در صحنه ی عمل است
وعده دیدار ما در تمامی میادین اصلی شهرها و خیابان امام حسین تا آزادی تهران در روز هفدهم اسفند سال ٨٩
ترجمه: فرنگیس زاهد
گفت وگو با یوسف عزیزی بنی طرف
آیا برای چند روز، و یا چند ساعت، بسته به آنکه که چقدر مجذوب حوادث شده باشید، همه ی دنیا در تونس، مصر و حالا لیبی خلاصه نشده بود؟
جوانان در سرتاسر منطقه به خاورمیانه چشم دوختند و فکر کردند این روزها عرب بودن چه حس خوبی ست.
برای ایرانیان جنبش جوانان دمکراسی خواه در دنیای عرب انرژی و نیروی تازه ای به خیابانهای اصفهان، مشهد، شیراز و تهران تزریق کرد. با شعارهای جدید الهام گرفته از خیابانهای قاهره ایرانیان بار دیگر خیابانها را فتح کردند.
شعارهایی چون :”مبارک، بن علی، نوبت سید علی” که ترجمه آن این است مبارک(حسنی مبارک رئیس جمهور برکنار شده مصر)، بن علی (زین العابدین بن علی رئیس جمهور سرنگون شده تونس) و حال نوبت سید علی ست، که اشاره ای ست به سید علی خامنه ای رهبر فعلی ایران.
در تهرانتو ما نیز در همبستگی با مردم ایران راه پیمایی کردیم، و اینبار مجهز به پلاکاردها و شعارهایی بودیم که پیوند میان قیام تونس و میدان تحریر را با جنبش مردمی در سطح خیابانهای تهران به نمایش می گذاشت.
آن هنگام که جوانان ایرانی و جوانان عرب در مبارزه برای دمکراسی علیه حاکمان ظالم به وحدت رسیدند به نظر می رسید برای لحظه ای آن شکاف تاریخی بین ایرانیان و اعراب کنار گذاشته شد.
حتی در فیس بوک پیغامی از سوی جوانی ایرانی داشتم که برای انجام مصاحبه و چاپ آن در نشریه ای دانشجویی به دنبال فعالی مصری بود.
البته برای شما کانادائی ها، امریکائی ها ویا اروپائی ها این اتحاد بین ایرانی ها و دنیای عرب امری طبیعی ست. در هر صورت آیران، آیراق(عراق)، چه فرقی دارند؟
اما ما ایرانی ها، جنگ ایران و عراق را داریم، و هم چنین جدایی مذهب شیعه و سنی و میراث هجوم اعراب در قرن ششم. ما این دشمنی را با قدرت حفظ کردیم.
در ابتدا به نظر می رسید هنگامی که جوانان ایرانی در تورنتو با شور و اشتیاق شعارهایی در همبستگی با تونس و مصر سر دادند این اختلافات به تاریخ پیوستند. و سپس اتفاقی افتاد، مرد میانسالی، شاید در میانه ی دهه پنجاه و یا شصت خود، در حالیکه پرچمی از گذشته های دور ایران را تکان می داد فریاد زد:”نسل من آریا، دین از سیاست جدا.” که ترجمه سردستی آن چنین است:”نژاد من آریایی ست، و دین و سیاست باید از هم جدا باشند.”
حال شما باید چند نکته را در مورد ایرانی ها بدانید تا به تأثیر این شعار پی ببرید. معنای نیمه دوم این شعار که خواهان جدایی دین از سیاست است مشخص است. و مورد حمایت همه ماست.
اما نیمه ی اول آن……
از دید شما غریبه ها، ایرانی ها گروهی یکدست و یکپارچه به نظر می رسند. در نگاه غربی ها ما همه مثل هم هستیم، مردمانی معمولی با پوستی سبزه و بینی برجسته و ابروهای کمانی.
اما هنگامی که با نگاهی موشکافانه و از نزدیک این جامعه را بررسی کنید آنگاه به شکاف ها، دسته بندی ها و تفرقه بین آنها پی خواهید برد.
وقتی که زبان فارسی را بدانید می توانید لهجه ها و آهنگ های کلام متفاوت را تشخیص دهید، و از همین جا تبعیض و تعصب نژادی آغاز می شود.
این شعار به ایده ایران به مثابه جامعه ی آریایی نژاد اشاره می کرد که آگاهانه اقلیت های قومی در ایران چون اعراب، کردها، ترکمن ها، آذری ها و بلوچ ها را نادیده می گرفت.
در یک کلام این شعار خواهان ایرانی بدون آن جمعیت بیش از سی و پنج درصدی اقلیت هایش بود.
بنا به گفته یوسف عزیزی بنی طرف نویسنده و روزنامه نگار عرب ایرانی و رئیس انجمن مبارزه با تبعیض نژادی و ستم ملی علیه اقلیت عرب، این تعصب و ناشکیبایی در برابر دیگر ملیت ها در ایران است که مانع پیروزی جنبش سبز بر رژیم اسلامی شده است.
عزیزی بنی طرف توضیح می دهد:” ملیت های گوناگونی در ایران زندگی می کنند. ما بجز جمعیت فارس، ترک ها، عرب ها، بلوچ ها، کردها و ترکمن ها را نیز داریم. یک جنبش دمکراتیک در ایران با چالش های ویژه خود روبروست.”
به نظر عزیزی بنی طرف در ایران دو جنبش به طور همزمان در حال پیشرفتند. او می گوید:” یکی جنبش سبز است که در مناطق فارس نشین ایران همچون تهران، اصفهان و شیراز فعال است. و دیگری جنبش اقوام غیر فارس است که در کنار جنبش سبز فعالیت دارد، بر ضد تبعیض نژادیست، و جنبشی ست برای حق آموزش زبان مادری و برابری.”
عزیزی بنی طرف می افزاید:” این دو جنبش در کنار هم پیش می روند و با هم در حال مباحثه و گفت وگو هستند، اما هنوز با یکدیگر متحد نشده اند.”
او بلافاصله می گوید:” والبته معنای سخنم این نیست که در جنبش سبز بجز فارس ها دیگران حضور ندارند، اما در اقلیت هستند.”
از دید عزیزی بنی طرف اتحاد این دو جنبش برای پیشرفت فرآیند دمکراسی خواهی در ایران ضروری ست. او می گوید:” هنگامی که جنبش سبز و جنبش دفاع از حقوق اقلیت ها به هم بپیوندند آنگاه به مثابه جنبش حقیقی دمکراسی خواهی در ایران ظهور خواهند کرد.”
با آنکه عزیزی بنی طرف همچنان به گفت وگو و تبادل نظر بین این دو جنبش بسیار خوش بین است، اما تأکید می کند:”هنوز بین رهبران جنبش سبز و رهبران جنبش های اقلیت های مختلف قومی در ایران اختلاف نظر وجود دارد.”
او می گوید:”به عنوان رهبران اقلیت ها بار دیگر در کنار فارس ها نخواهیم جنگید مگر رسما حقوق ما را بپذیرند.”
او می افزاید:” اگر شروط ما در نظر گرفته نشود ما در جنبش شما شرکت نمی کنیم. رهبران جنبش سبز باید اعلام کنند که در چشم اندازشان برای ایران نوین حقوق اقلیت ها گنجانده شده است. آنها باید فدرالیسم را در خط مشی سیاسی خود بپذیرند.”
عزیزی بنی طرف اذعان می دارد:”تا کنون بجز چند مورد محدود عمدتاً گفت وگو بین رهبران جنبش حقوق اقلیت ها و رهبران جنبش سبز از طریق اینترنت هدایت شده است.”
او تاًکید می کند:”کسانی مثل من و یا فعالانی از جامعه ی کردها و ترک ها مقالاتی می نویسیم و در اینترنت منتشر می کنیم و فعالان جنبش سبز آنها را می خوانند. و به همین ترتیب ما نیز از نزدیک مقالات و بیانیه های آنها را دنبال می کنیم.”
با وجود محدودیت هایی که در راه گفتمان این دو جنبش ترقی خواه در ایران وجود دارد، عزیزی بنی طرف بر این باور است که تغییر در ایران اجتناب ناپذیر است. او می گوید:”دو راه در پیش داریم. یک راه آن است که موسوی و کروبی، رهبران نمادین جنبش سبز ایران خواسته های مردم را بپذیرند و آنرا در نظراتشان منعکس کنند، در غیر این صورت همچون مصر و تونس جوانه های تازه ای از دل این جنبش شکوفا خواهد شد.”
عزیزی بنی طرف روند انقلاب های اخیر در خاورمیانه را راهکاری مناسب برای ایران می داند. او اظهار می دارد:”تونس و مصر نمونه های بارزی از این انقلاب ها هستند. هر دو مورد هم با حاکمیت سرکوبگری که نتوانست نماینده مردم باشد روبرو بودند و هم با اپوزیسیون ناتوانی که در بهترین حالت فقط می توانست امتیازی ناچیز از حاکمیت بگیرد، و در چنین موقعیتی نیروی سوم ظهور کرد.”
در تشریح نظر خود عزیزی بنی طرف می گوید:”گروه های مختلف، مارکسیست ها، لیبرال ها و اسلامگراها هیچکدام نتوانستند تغییری حقیقی در مصر پدید آورند، و به همین دلیل نیروی سوم، جنبش نوظهور جوانان سر بلند کرد.”
عزیزی بنی طرف به آینده جنبش دمکراسی خواهی در ایران بسیار خوش بین و امیدوار است. او تأکید می کند:”هیچ نیرویی نمی تواند در مقابل جنبش دمکراسی خواهی مقاومت کند. ما شاهد سقوط رژیم های مصر و تونس بودیم. و حال می بینیم لیبی، رژیم سرکوبگری که فکر می کردیم هیچ نیرویی حریفش نیست، چطور از بیخ و بن به لرزه افتاده است. و همینطور مراکش، یمن و بحرین نیز برای دمکراسی در جوش و خروشند.”
به بیان عزیزی بنی طرف:” ایران نزدیکترین کشور به این ملت های عرب است. شباهتها زیاد است و رابطه ای منطقی بین ایران و دنیای عرب وجود دارد.”
عزیزی بنی طرف در پایان می گوید:” قیام های تونس و مصر بر پتانسیل انقلابیگری در ایران افزود. حال ما شاهدیم که جوانان ما توجه ویژه ای به جنبش های مردمی در یمن، تونس و بحرین پیدا کرده اند. در بین جوانان ایرانی جمعیتی بالغ بر چهار تا پنج میلیون جوان عرب هستند که در اهواز زندگی می کنند و بیست و چهار ساعته اخبار الجزیره را دنبال می کنند و دستاوردهای جنبش دمکراسی خواهی در خاورمیانه را جشن می گیرند.”
اخراج ۳۶۰ کارگر پالایشگاه نفت و شهرداری آبادان در آستانه سال نو
نزدیک به ۳۰۰ نفر از کارگران پالایشگاه آبادان و ۶۰ نفر از پرسنل شهرداری آبادان در آستانه نوروز و شروع سال جدید، توسط شرکت های پیمانکاری در آستانه اخراج قرار دارند.
نزدیک به ۳۰۰ نفر از کارگران پالایشگاه آبادان و ۶۰ نفر از پرسنل شهرداری آبادان در آستانه نوروز و شروع سال جدید، توسط شرکت های پیمانکاری در آستانه اخراج قرار دارند.
به گزارش جرس، یکی از فعالین کارگری در آبادان در این رابطه می گوید: “این اقدامی ضد کارگری و چپاولگرانه است که به خاطر اینکه شرکت های پیمانکاری نمی خواهند زیر بار پرداخت مزایای مختلف به کارگران خود بروند، در آستانه عید کارگران خود را اخراج می کنند و سپس در شروع سال جدید نفرات جدیدی را به کار می گیرند و از آنجا که به خاطر بحران بیکاری حتی متخصصین را به عنوان کارگر ساده می توانند بکار گیرند و این اقدام آنها با قانون هم مغایرتی ندارد لذا این ظلم آشکار، عملا به صورت یک سنت هر ساله در آمده و در آستانه عید انبوهی از خانواده های کارگری دچار مشکلات اقتصادی و خانوادگی می شوند.”
بر اساس همین گزارش به نقل از ایران کارگر، یکی ازکارگران شهرداری روز یکشنبه هشتم اسفندماه در این رابطه با نگرانی زیاد گفت : “ما حدود ۶۰ نفر هستیم که به ما گفته اند دیگر نیاز به کار شما نداریم، یعنی می خواهند اخراجمان کنند. در حالیکه نداشتن کار و منبع درآمد، برای یک کارگر که هیچ شغل و کار دیگری نداشته باشد، جز نابودی تدریجی خود و خانواده اش پیامد دیگری نخواهد داشت.”
وی در ادامه افزود: “این درحالی است، که سال های زیادی در این شهرداری خدمت کرده ایم اما از حداقلهای حقوق کارگری محروم بوده ایم.”
به گزارش جرس، یکی از فعالین کارگری در آبادان در این رابطه می گوید: “این اقدامی ضد کارگری و چپاولگرانه است که به خاطر اینکه شرکت های پیمانکاری نمی خواهند زیر بار پرداخت مزایای مختلف به کارگران خود بروند، در آستانه عید کارگران خود را اخراج می کنند و سپس در شروع سال جدید نفرات جدیدی را به کار می گیرند و از آنجا که به خاطر بحران بیکاری حتی متخصصین را به عنوان کارگر ساده می توانند بکار گیرند و این اقدام آنها با قانون هم مغایرتی ندارد لذا این ظلم آشکار، عملا به صورت یک سنت هر ساله در آمده و در آستانه عید انبوهی از خانواده های کارگری دچار مشکلات اقتصادی و خانوادگی می شوند.”
بر اساس همین گزارش به نقل از ایران کارگر، یکی ازکارگران شهرداری روز یکشنبه هشتم اسفندماه در این رابطه با نگرانی زیاد گفت : “ما حدود ۶۰ نفر هستیم که به ما گفته اند دیگر نیاز به کار شما نداریم، یعنی می خواهند اخراجمان کنند. در حالیکه نداشتن کار و منبع درآمد، برای یک کارگر که هیچ شغل و کار دیگری نداشته باشد، جز نابودی تدریجی خود و خانواده اش پیامد دیگری نخواهد داشت.”
وی در ادامه افزود: “این درحالی است، که سال های زیادی در این شهرداری خدمت کرده ایم اما از حداقلهای حقوق کارگری محروم بوده ایم.”
محمد مهدی نژاد نوری، معاون پژوهشی وزارت علوم جمهوری اسلامی
وزارت آموزش عالی جمهوری اسلامی به پیروی از اظهارات اخیر حیدر مصلحی وزیر اطلاعات حکومت اسلامی ایران دانشگاهیان و آقازارده ها را جاسوسان بالقوه تلقی کرد.
وزارت علوم و آموزش عالی جمهوری اسلامی اعلام کرد که سرشماری فرزندان رهبران جمهوری اسلامی ایران که در خارج از کشور تحصیل می کنند آغاز شده است. وزارت آموزش عالی توجه به این موضوع را صریحاً ناشی از ابراز نگرانی وزیر اطلاعات کشور حیدر مصلحی دانست که اخیراً گفته بود : "سرویسهای جاسوسی در زمینه جذب آقازادهها بسیار فعالند به طوری که به سراغ آنها میروند و از راههای دلسوزانه وارد میشوند و از این طریق آنان را با خود همراه میکنند و فرد را در موقعیتی قرار میدهند تا راه برگشتی برای وی باقی نماند." در ادامۀ همین سخن حیدر مصلحی به رهبران و مسئولان جمهوری اسلامی نسبت به سوءاستفادۀ احتمالی سرویس های جاسوسی خارجی از فرزندان شان هشدار داده بود. همزمان وزارت علوم و آموزش عالی در اظهار نظری جداگانه خطاب به اساتید دانشگاه های کشورگفته است که جلسات و کنفرانس های علمی خارج از کشور بعضاً زمینه ساز جاسوسی است و در نتیجه از شرکت درآنها تا حد ممکن پرهیز کنند. محمد مهدی نژاد نوری، معاون پژوهشی وزارت علوم جمهوری اسلامی با اظهار این مطلب اضافه کرده است : دعوتنامه هایی که از خارج از کشور برای اساتید دانشگاه های ایران فرستاده می شود "برای باز کردن راه جاسوسی از طریق روابط پژوهشی است." حیدر مصلحی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی پیش از این گفته بود که "سرویسهای جاسوسی با برقراری علمی و پژوهشی راههای نفود در آدمهای مختلف را پیدا میکنند. " معاون امور پژوهشی وزارت علوم و آموزش عالی در جای دیگری از اظهاراتش گفته است : "ممکن است در جریان جاسوسی از طریق روابط پژوهشی، شخصیت علمی یا عضو هیئت علمیمان را به خارج از کشور دعوت کنند و در آنجا وی را کاملا تخلیه اطلاعاتی و سپس با دادن یک مقدار پول ناچیز وی را شرمنده خود کنند. سرانجام هم فرد را در وضعیتی قرار دهند که وقتی به ایران بازمی گردد دائما در ارتباط با خارج نظر آنان را رعایت کند."
|
محمدرضا مهدوی کنی و اکبرهاشمی رفسنجانی خود را کرسی ریاست مجلس خبرگان رهبری آماده می کنند. احمد سالک، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز گفته است آقای مهدوی کنی، در جلسه رسمی جامعه روحانیت مبارز، از حضور خود در رقابت برای انتخاب ریاست مجلس خبرگان رهبری خبر داده است.
محمدرضا مهدوی کنی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز و یکی ازروحانیون صاحب نام اصولگرای جمهوری اسلامی، آمادگی خود را برای نامزدی در انتخابات ریاست مجلس خبرگان رهبری اعلام کرده است.
به گفته احمد سالک، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز، آقای مهدوی کنی، در جلسه رسمی جامعه روحانیت مبارز، از حضور خود در رقابت برای انتخاب ریاست مجلس خبرگان رهبری خبر داده است.
پیشتر نیز اکبر هاشمی رفنسجانی، رئیس کنونی مجلس خبرگان از آمادگی خود برای شرکت در انتخابات ریاست مجلس خبرگان خبر داده بود.
در پی بالاگرفتن اعتراضات نسبت به نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388، به دلیل حمایت نسبی هاشمی رفسنجانی از معترضان به نتایج انتخابات، ریاست مجلس خبرگان رهبری که از نظر اجرائی از اهمیت چندانی در ایران برخوردار نیست، ریاست خبرگان در میان معترضان، به شکل نمادین، اهمیت سیاسی پیدا کرده است.
سراج الدین میردامادی، روزنامه نگار مقیم پاریس، در ارتباط با جایگاه مجلس خبرگان و به ویژه ریاست این مجلس در نظام جمهوری اسلامی به رادیوی بین المللی فرانسه چنین می گوید: مجلس خبرگان رهبری که دارای دو وظیفه عمده است: انتخاب یا عزل رهبر جمهوری اسلامی و نظارت برعملکرد رهبر جمهوری اسلامی، عملا در طی 32 سال گذشته تنها یک بار پس از فوت آیت الله خمینی در سال 68 اقدام به انتخاب آیت الله خامنه ای نمود و و در خصوص وظیفه نظارتی نیز این ارگان هیچگاه به وظیفه خود عمل نکرده است.
سراج الدین میردامادی در ادامه می افزاید ریاست مجلس خبرگان رهبری یک لنگرگاه مهم در قدرت سیاسی کشور است؛ به ویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، آقای هاشمی رفسنجانی، جزو همراهان جریان سرکوبگر حاکم در کشور نبود و آنچنان هم همراهی با موج اعتراضی در کشور نکرد، اما برخی از اقدامات سرکوبگرانه را محکوم کرد، فشارهای زیادی بر وی وارد شد.
این روزنامه نگار اصلاح طلب معتقد است که هماهنگی های لازم به ویژه با شخص رهبری و سایر افراد دارای نفوذ در بیت رهبری، دولت و روحانیون متنفذ برای حذف هاشمی رفسنجانی انجام پذیرفته است.
به گفته احمد سالک، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز، آقای مهدوی کنی، در جلسه رسمی جامعه روحانیت مبارز، از حضور خود در رقابت برای انتخاب ریاست مجلس خبرگان رهبری خبر داده است.
پیشتر نیز اکبر هاشمی رفنسجانی، رئیس کنونی مجلس خبرگان از آمادگی خود برای شرکت در انتخابات ریاست مجلس خبرگان خبر داده بود.
در پی بالاگرفتن اعتراضات نسبت به نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388، به دلیل حمایت نسبی هاشمی رفسنجانی از معترضان به نتایج انتخابات، ریاست مجلس خبرگان رهبری که از نظر اجرائی از اهمیت چندانی در ایران برخوردار نیست، ریاست خبرگان در میان معترضان، به شکل نمادین، اهمیت سیاسی پیدا کرده است.
سراج الدین میردامادی در ادامه می افزاید ریاست مجلس خبرگان رهبری یک لنگرگاه مهم در قدرت سیاسی کشور است؛ به ویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، آقای هاشمی رفسنجانی، جزو همراهان جریان سرکوبگر حاکم در کشور نبود و آنچنان هم همراهی با موج اعتراضی در کشور نکرد، اما برخی از اقدامات سرکوبگرانه را محکوم کرد، فشارهای زیادی بر وی وارد شد.
این روزنامه نگار اصلاح طلب معتقد است که هماهنگی های لازم به ویژه با شخص رهبری و سایر افراد دارای نفوذ در بیت رهبری، دولت و روحانیون متنفذ برای حذف هاشمی رفسنجانی انجام پذیرفته است.