شورای هماهنگی راه سبز امید، با هماهنگی قبلی با موسوی و کروبی، منتشر کرد:
متن کامل ویراست دوم منشور جنبش سبز
متن کامل ویراست دوم منشور جنبش سبز، که به امضای میرحسین موسوی و مهدی کروبی رسیده است، منتشر شد.
نسخه ی اولیه ی این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود. اکنون این شورا، متن کامل منشور را برای انتشار در اختیار کلمه و سحام نیوز قرار داده است.
به گزارش کلمه این منشور که متن اولیه و پیشنهادی آن در ۲۵ خرداد ۱۳۸۹ و به همراه بیانیه شماره ۱۸ منتشر شد، حاوی ریشهها و اهداف، راهکارهای بنیادین، تعریف هویت سبز و معرفی ارزشهای جنبش است.
موسوی در همان زمان، تدوین نسخهی اولیهی منشور جنبش سبز را قدم اول دانسته و ابراز امیدواری کرده بود که جنبش سبز در مسیر تکاملی خود، متن کاملتر و زیباتری بیافریند. منشور جنبش سبز، آنطور که تاکید میکند، قرار است به هماهنگی و همدلی بیشتر و تقویت هویت مشترک جنبش سبز بینجامد.
از آن زمان تاکنون، این متن علاوه بر نقد در عرصهی عمومی، از سوی دهها تن از چهرههای شاخص سیاسی، فرهنگی و فکری نیز مورد بررسی و اظهارنظر قرار گرفته و در نهایت، با اصلاحات و ویرایش چند مرحلهای، به شکلگیری متن جدیدی برای منشور جنبش سبز انجامیده است متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
منشور جنبش سبز (ویراست جدید)
بسم الله الرحمن الرحیم
آغاز سخن
با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، جرقه ای در قلب مردم ایران زده شد که به جنبشی فراگیر و بی سابقه و عظیم انجامید. جنبشی برای احیای مفهوم ملت و احقاق حقوق از دست رفته ملت. جنبش راه سبز امید اینگونه شکل گرفت. از آن زمان، ضرورت تدوین و انتشار میثاقی ملی که آرمان های عمومی جنبش را تعریف کند و فعالان جنبش سبز بر محور آن به فعالیت بپردازند، احساس می شد. انتقاداتی که دربارة روشن نبودن اهداف، ارزش ها، مبانی و راهکارهای جنبش سبز به عنوان جنبش اعتراضی مسالمت آمیزی که خواستار اصلاح وضعیت کنونی و برون رفت از بحران های جامعة ایران از طریق سازوکارهای مدنی است، بیان می شد، گویای صحت و اهمیت آن احساس بود. نیز عدم شفافیت و صراحت مرزهای جنبش با حرکت های انتقام گیرنده و براندازانه ای که برای رسیدن به اهداف خود، استفاده از هر وسیله و روش را، حتی به قیمت مغایرت با معیارهای صریح اخلاقی، مجاز می شمرند، خود برهان قاطعی بر ضرورت تدوین و تنویر چارچوب و اسکلت معرفتی و اخلاقی جنبش سبز شمرده می شد. از بخت خوش، پس از چندی و با همت جمعی از فعالان جنبش و شور و تامل چهره های شاخص آن، منشور جنبش سبز انتشار یافت. مهمترین ثمرات انتشار منشور این بود که حدود و چارچوب مطالبات مردم را مشخص کرد، به گسترش و عمق جنبش سبز یاری رساند و بر بطلان این ادعا گواهی داد که نه تنها جنبش نمرده یا بی اثر نشده، بلکه از پیش زنده تر است و می تواند اصول، اهداف، هویت، چشم اندازها و راهکارهای خود را برای مخاطبین و همراهانش روشن کند. همان کلمات ساده و صمیمی کافی بود تا نشان دهد که میزان صحت و سقم ادعاهایی که با برنامه ای حساب شده و با مضمون واحد مرگ یا خاموشی جنبش سبز، از جانب دو جبهه مشخص کودتاگران انتخاباتی و وابستگان به سلطه جویان بیگانه از منافع ملی مردم ایران مطرح می شود، تا چه میزان است. حتی دامنه اظهار نظرها درباره منشور نشان داد که جنبش سبز تا کجا ریشه دوانده و با گذشت زمان، گستره آن به مناطق جغرافیایی متنوع تر و اقشار اجتماعی بیشتری کشیده شده است. تلاش عاشقانه، خالصانه و داوطلبانه نوجوانان و جوانانی که در فقدان امنیت، آسایش، آزادی بیان، توقیف مکرر مطبوعات و سانسور شدید اخبار و تحلیل های واقعی کشور، پیام جنبش را در سراسر ایران به آحاد مردم می رسانند و باز با اعلام هر از گاه مرگ آن حرکت ملی در طول سال گذشته مواجه بوده اند، شاهدی گویا و مانا بر سرسبزی، سرزندگی و بالندگی فزایندة جنبش سبز ملت ایران است.
همانگونه که در اولین منشور جنبش راه سبز امید مطرح شد، گفتگوی مستمر درباره این متن و نقد و اصلاح آن، ضرورتی انکارناپذیر است. به همین منظور، پس از انتشار متن و در پاسخ به نیاز مذکور، پرسشنامه ای برای تعداد کثیری از صاحبنظران، فعالان سیاسی، هنری، اجتماعی و حقوقی، اساتید حوزه و دانشگاه و شخصیت های فرهنگی و مذهبی ارسال و نظرات آنان گردآوری و دسته بندی شد. البته بدیهی است که اگر شرایط مطلوب و مناسب برای این گفتگوها در فضایی مدنی و آزاد فراهم می شد، دائرة این نظرخواهی گسترش می یافت و غنای آن را فراتر می برد. اما متأسفانه به علت امنیتی بودن فضای اجتماعی و عدم امکان تشکیل جلسات بحث و گفتگو، تلاش در این مرحله به انجام نظرخواهی محدود ماند. آنچه در پی می آید، ویراست دوم منشور جنبش سبز است که با لحاظ کردن نظرات ارسالی تهیه شده است. امید آن که نسخه های پسین، نظرات طیفی وسیعتر را در بر گیرد و با بهره گیری از خرد جمعی و خواست ملی، اصول منشور کامل تر بیان شده و نقایص آن مرتفع شود و سرانجام، همه ما بتوانیم سازنده تر و سرزنده تر در راه نیل به آزادی و عدالت و احقاق حقوق ملت گام برداریم.
الف) تولد جنبش سبز
جنبش سبز مردم ایران، نهضتی است که اهداف خود را در بستر میلاد خود تعریف کرده است. این جنبش در اعتراض به ظهور و تداوم کژروی ها و انحرافاتی شکل گرفت و در دل خود اهدافی را پرورد که اینک به نمادهای معنادار آن تبدیل شده است. انحرافاتی که به تدریج پدید آمد و از اتفاق به استمرار رسید. از آن جمله:
وجود و بروز اختلافات سیاسی و تلقی های گوناگون از اهداف و پیدایش موانع سازمان یافته تدریجی در مسیر تحقق اهداف و آرمان هایی چون عدالت، استقلال، آزادی و پیشرفت که مردم ایران برای دستیابی به آنها، جان بر سر انقلاب اسلامی خود نهادند و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی را با رأی خود تأیید کردند.
ظهور گرایش های تمامیت خواهانه واستبدادی و انحصارطلبانه در میان برخی از مسئولین حکومتی.
نقض حقوق بنیادین و قانونی شهروندان و بی حرمتی به کرامت انسانی متجلی در اصول مسلم حقوق بشر.
سوء مدیریت وکاهش شدید کارآمدی نظام، ترویج دروغ سالاری و کاهش چشمگیر اعتماد ملت به مسئولان.
افزایش فاصلة طبقاتی و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی.
سوءاستفاده و قانون گریزی برخی مجریان قانون وفسادگسترده اقتصادی ودست اندازی بی مهابا و قانون ستیزانه به بیت المال و ثروتهای ملی ونابودی دستگاههای برنامه ریزی و نظارتی
نادیده گرفتن منافع ملی و ماجراجویی های عوام فریبانه در تعاملات بین المللی همراه با سوءاستفاده از اعتقادات استقلال طلبانه و ضدسلطة جهانی در میان اقشار گوناگون.
فراموشی تدریجی و دردناک اخلاق و معنویت وتحریف دیانت با بکارگیری تهمت و دروغ و خرافه درراه رسیدن به قدرت و حفظ آن.
افزایش سرکوب، انسداد و اختناق در فضای مدنی وغصب رسانه ملی وسایر امکانات ارتباطاتی و فضای مجازی
اینهمه از جمله عواملی است که بویژه در سالیان اخیر، به شکل گیری نگرش های اعتراضی در میان دل سوختگان و قاطبة مردم ایران انجامید که جنبش سبز مردم ایران، بروز بارز قدرتمند آن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و رخدادهای پس از آن بود.
ب – اهداف جنبش
جنبش سبز با پای بندی به اصول و ارزش های بنیادین انسانی، اخلاقی، دینی و ایرانی که در فرهنگ این سرزمین ریشه تنیده اند، خود را منتقد و پالایشگر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران در سال های پس از انقلاب می داند و بر این اساس، حرکت انتقادی در چارچوب قانون اساسی و احترام به نظر و رأی مردم را وجه همت خویش قرار خواهد داد.
جنبش سبز برآمده از مردم و مولود یک نهضت ملی است. حرکتی در تداوم تلاش مردم ایران برای دستیابی به آزادی، عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی است که پیش از این در برهه هایی چون انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی، خود را جلوه گر ساخته است.
بازخوانی تجربة معاصر در جهت تحقق اهداف والای اجتماعی مردم ایران نشان می دهد که تنها از طریق تعمیق و تقویت جامعة مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقاء سطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، زمینه سازی برای فعالیت آزاد مصلحان و فعالان اجتماعی – سیاسی در چارچوب تحول خواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود و مواجهه صادقانه با مردم و محرم دانستن ملت و پای فشاری بر تحقق آرمان های ملی، می توان اهداف جنبش سبز را عملی کرد. این امر مستلزم توافق و تأکید بر مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همة نیروهایی است که به رغم داشن هویت مستقل، با پذیرش تعدد و تنوع درون جنبش، زیر چتر ملی فراگیر جنبش سبز ایران در کنار یکدیگر قرار می گیرند.
پ) چشم اندازهای بنیادین
۱٫ جنبش سبز، یک حرکت اجتماعی است که هرگز خود را مبری از خطا نمی انگارد و با نفی صادقانه هرگونه مطلق نگری، بر گسترش فضای نقد و گفتگو در درون و بیرون جنبش، پای می فشرد. دیده بانی حقوق ملت و طرح راهکار برای نظارت و هدایت عملی سیر حرکت و تحول جنبش از سوی همة فعالان و بویژه صاحبان اندیشه و تجربه، امری حیاتی است که می تواند مانع از لغزش جنبش به ورطة تمامیت خواهی و فساد شود.
۲٫ در نگاه فعالان جنبش سبز، مردم ایران خواهان ایرانی آزاد، آباد و سرافراز هستند. جنبش سبز موافق به رسمیت شناختن تعدد و تنوع و مخالف انحصارطلبی است. در نتیجه، دشمنی و کینه ورزی با بدنة اجتماعی هیچ بخشی از جامعه، جایی در جنبش ندارد. تلاش برای گفتگو و تعامل با رقیبان و مخالفان در فضایی سالم، و آگاهی بخشی دربارة اهداف و اصول جنبش، وظیفة همة افرادی است که خود را در زمرة مشارکت کنندگان جنبش سبز می دانند. ما، با هر باور و ایمان دینی که بدان معتقدیم، به هر قوم و قبیله و تیره و مرامی که تعلق داریم و با هر سلیقه و سبکی که با آن زندگی می کنیم، همه ایرانی هستیم و ایران متعلق به همة ماست.
۳٫ گسترش و فعال سازی شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی و تعمیق فضای گفتگو و تعامل از طریق اتخاذ روش های مداراجویانه و احترام آمیز متقابل بین طرف های گفتگو بر سر اهداف و بنیان های هویتی جنبش از جمله راهکارهای محوری است که مستلزم توجه کلیة فعالان سبز است.
۴٫ جنبش سبز در عین تأکید مصرانه بر حفظ استقلال و مرزبندی با نیروهای وابسته به قدرت های بیگانة سلطه جو، نه انزواطلب و نه دیگرستیز است. برعکس، جنبش سبز با صراحت و شجاعت و نه در خفا و خلوت، به دنبال توسعة رابطه با تمام کشورهای جهان از طریق اعتمادسازی متقابل ملت هاست.
۵٫ عدالت، آزادی، صداقت، استقلال، کرامت انسانی و معنویت، ارزش هایی جهانی هستند و تجربه آموزی از ملت هایی که برای دستیابی به این ارزش ها تلاش کرده اند و نیز استقبال و استفاده از نقد و نظر مشفقانة همة آزادیخواهان و صلح طلبانی که برای رهایی نوع بشر و ارتقای کرامت انسان ها تلاش می کنند، از دیگر راهکارهای جنبش است.
ت) هویت سبز
گنجینة اسلامی،ایرانی
۱٫ جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش، بر استمرار حضور ایمان سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تأکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی را در جامعه، تحکیم وجه اخلاقی، بینش و کنش پیروان همة ادیان توحیدی کشور می داند.
۲٫ تحکیم پیوند میراث دینی،ملی و پرهیز از اجبار مردم به پای بندی به مرام، مسلک، رویه و سلیقه ای خاص، مبارزه با استفادة ابزاری از دین و حفظ استقلال نهادهای دینی از حکومت، از جمله مهمترین راه های حفظ جایگاه والای دین و تداوم نقش برجستة آن در جامعة ایران است که به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحة هویت آن جای می گیرد.
۳. رمز بقای تمدن اسلامی،ایرانی ما، همانا همزیستی و همگرایی ارزش های اسلامی و ملی در طول تاریخ این سرزمین است. در این راستا، جنبش سبز بر حفظ و تقویت ارزش های والای فرهنگ ایرانی و سرمایه های غنی انباشته شده در رسوم و مناسبت های ملی و آئین های مردمی تأکید می ورزد و در این راه، تقدس زدایی از تعصبات نابجا و آگاهی بخشی دربارة ویژگی های هویت آفرین آئین های مذهبی و ملی را وجه همت خویش قرار می دهد.
۴. ملت ایران در تاریخ مبارزات خود برای کسب آزادی، عدالت و استقلال، بارها خودباوری و همبستگی بر سر اصول را به رخ مستبدان و دشمنان آزادی کشیده است. جنبش سبز مردم ایران با اتکاء به این میراث مشترک گرانبها و با تکیه بر خرد جمعی و نفی هرگونه خودمداری و خودخواهی، دستیابی به اجماعی آگاهانه، مبتنی بر خصیصه های هویت آفرین و مصالح عمومی و کنار گذاشتن عناصر تشتت زا را مد نظر دارد.
حق حاکمیت مردم
احترام به حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از جمله اصول خدشه ناپذیر جنبش سبز است و نهاد انتخابات، به عنوان یکی از عمده ترین راه های تحقق آن، اهمیت می یابد. بر این اساس، جنبش سبز تلاش های خود را برای صیانت از آرای مردم تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و منصفانه که شفافیت آن کاملا قابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد. رأی و خواست مردم منشأ مشروعیت قدرت سیاسی است و جنبش سبز، اعمال هرگونه صلاحیت خودسرانه و گزینشی تحت عنوان نظارت استصوابی را مغایر با حق الهی کرامت و آزادی انسان، قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت مردم توسط خود و حقوق بنیادین آنها می داند.
دستیابی به آزادی و عدالت بدون توجه به منافع ملی و استقلال میسر نیست. جنبش سبز با آگاهی به این امر، با هر اقدامی که برخلاف منافع ملی و ناقض اصل استقلال باشد مخالف است.
ث) ارزش های جنبش سبز
احترام به کرامت انسان ها و پرهیز از خشونت
دفاع از کرامت انسانی و حقوق بنیادین بشر، فارغ از مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی و استقرار و تضمین موازین حقوق بشر به عنوان یکی از مهم ترین دستاوردهای تاریخ و حاصل خرد جمعی همة انسان ها، مورد تأیید و تأکید جنبش سبز است. این حقوق خدادادی است و هیچ فرمانروا، دولت، مجلس، محکمه یا قدرتی نمی تواند تحت هیچ شرایطی یا بهانه ای آن را لغو یا به صورت ناموجه و خودسرانه محدود کند. تحقق این امر مستلزم احترام به اصولی چون برابری همگان در برابر قانون، مدارا با مخالفان، گفتگوی همگانی و منصفانه، حل مسالمت آمیز مناقشات ملی، منطقه ای و صلح طلبی جهانی و مقاومت جدی در برابر تبعیضات قومی، جنسیتی، طبقاتی و مذهبی است که خود در پرتو ایجاد زمینه های لازم برای فعالیت آزاد احزاب، رسانه های مستقل، جلوگیری از سانسور، دسترسی آزاد به اطلاعات، گسترش و تعمیق فضای مدنی، احترام به حریم خصوصی افراد، فعالیت آزادانة تشکل ها و شبکه های اجتماعی غیردولتی و اصلاح قواعد و مقررات در جهت حذف هرگونه تبعیض میان شهروندان امکان پذیر است.
جنبش سبز یک جنبش مدنی است که پرهیز از خشونت و حرکت در چارچوب موازین فعالیت مدنی را سرلوحة خویش قرار داده است. این جنبش با اعتقاد به این که کرامت انسانی مردم اصلی ترین قربانی خشونت در فضای تقابل های نابرابر اجتماعی خواهد بود، ضمن تأکید ورزیدن بر گفتگوی احترام آمیز متقابل، فعالیت مسالمت آمیز و توسل به راه های غیرخشونت آمیز را ارزشی خدشه ناپذیر می داند. توسل به روش های غیرخشونت آمیز به معنای تسلیم یا کرنش در برابر ظلم و یا سکوت در برابر آن نیست بلکه به معنای توانایی مبارزه و اعتراض بر مبنای حرمت انسان و شخصیت والای اوست. جنبش سبز با در نظر گرفتن شرایط و مقتضیات، از کلیة ظرفیت های فعالیت مسالمت آمیز استفاده خواهد کرد.
عدالت، آزادی و برابری
شان عدالت در میان ارزش ها و آرمان های جنبش سبز مرتبه اولی و اصیلی است. توزیع عادلانة امکانات و فرصت ها، چه در ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، و چه در ابعاد دیگر حیات انسانی، از جمله اهداف خدشه ناپذیر جنبش سبز است که لازم است برای دستیابی به آن، تمامی تلاش های ممکن انجام پذیرد. گسترش عدالت در جامعه در صورتی امکان پذیر است که نظام حاکم با پرهیز از انحصارطلبی و قیم مآبی و با اتکاء بر خواست ملت و منافع ملی، در عرصة داخلی و بین المللی، کاملا مستقل و فارغ از وابستگی به نهادهای غیرمردمی و قدرت های اقتصادی و سیاسی و طبقاتی عمل کند و مقید باشد که به اصل برابری انسان ها در بهره مندی از کلیة حقوق انسانی، مواهب طبیعی و تولیدات اجتماعی احترام بگذارد.
جنبش سبز با عنایت به لزوم تأمین خواست ها و مطالبات به حق تمامی اقشار اجتماع، بر پیوند، حمایت و جلب پشتیبانی همة نیروهای مولد جسمی و فکری جامعه و صیانت از آنان در برابر رانت خواران، دلالان، مافیای قدرت و ثروت و مداخلات مخرب حکومت تأکید دارد. این جنبش با الهام از اصل نهم قانون اساسی، با سلب آزادی های اساسی مردم به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور مخالف است و با تأکید بر استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی، اصلی ترین راه حفظ منافع ملی و دفاع از مرزهای میهن را حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش در تمامی ابعاد می داند.
برقراری آزادی و برابری از اهداف انکارناپذیر انقلاب اسلامی مردم ایران در سال ۱۳۵۷ است. پوشیده نیست که جنبش سبز نیز بر ضرورت دستیابی به آن اهداف والا تأکید دارد. نفی هرگونه انحصارطلبی فکری، رسانه ای و سیاسی و نیز مبارزه با حذف فیزیکی هر اندیشه و دیدگاه در سرلوحة اهداف جنبش سبز قرار دارد. ضروری است در این جهت، برای رهایی مردم از هرگونه سلطة سیاسی (استبداد، یکه سالاری و انحصارطلبی)، سلطة اجتماعی (تبعیض و نابرابری های اجتماعی) و سلطة فرهنگی (وابستگی و انقیاد فکری) تلاش شود. بر همین اساس جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هرگونه تبعیض جنسیتی و احترام به حقوق اقوام و مذاهب مختلف ایرانی تأکید ویژه دارد.
جنبش سبز بر این باور است که امنیت حکومت تنها از طریق حفظ امنیت یکایک شهروندان دست یافتنی است بگونه ای که مردم رها از ترس و تسلیم و تحت حمایت قانون زندگی کنند. مداخلة نیروهای نظامی و انتظامی در امور سیاسی و اقتصادی، هرگونه دخالت افراد غیرمسئول در امور انتظامی، و سلطة نیروهای امنیتی و انتظامی بر مقامات قضایی و سلب استقلال قضات، مخل امنیت دولت و ملت و در مخالفت بین و صریح با اهداف عالیه اسلام، آرمان های انقلاب اسلامی و قانون اساسی است.
اجرای بدون تنازل تمامی اصول قانون اساسی و بویژه اصول ناظر بر حقوق ملت (فصل سوم)، هدف و خواست تجدیدناپذیر و حتمی جنبش است.
آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیت های غیرقانونی و نگاه امنیتی علیه فعالیت احزاب و گروه ها، و جنبش های اجتماعی چون جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، و مانند آن، و نیز محاکمة عادلانة آمران و عاملان تقلب و تخلف در انتخابات، شکنجه و قتل معترضان به نتیجة انتخابات، نقد آزادانة نظریه پردازان، و افشاء و محاکمة حامیان خشونت در لایه های مختلف فکری و نظری حکومت، از جمله واضحاتی است که در جهت اجرای عدالت باید مورد توجه قرار گیرد.
ج) راهکارها
۱٫ جنبش سبز را نه می توان یک حزب متمرکز دانست و نه مجموعه ای از افراد سازمان نایافته و بی هدف. جنبش سبز، قطرات به هم پیوسته مردم معترضی است که برای احقاق حق خود به دریا بدل شده اند. مرور تجربة تاریخی مردم ایران نشان می دهد که آنها در پرتگاه های تاریخی، هوشیاری، توانایی و درک بالای خود را نشان داده و با تکیه بر قوای خلاقة خویش، صعب العبور ترین راه ها را برای دستیابی به اهداف خود هموار ساخته و زیر پا نهاده اند. جنبش سبز بر پایة اصول و مبادی بنیادین خود، با استفاده از سازماندهی افقی و همسو در قالب شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی، بر فهم، اندیشه و نوآوری های ملت ایران تکیه دارد و دستیابی به آرمان هایی چون آزادی و عدالت را منوط به شکوفایی این خلاقیت ها می داند. این توانایی می تواند شعار «هر ایرانی یک ستاد» را به شعار «هر ایرانی یک جنبش» تبدیل کند. جنبشی که برخلاف پندار مخالفان آن، در قلب ایرانیان جای گرفته و چون جان، در تن می تپد و راه خود می جوید.
۲٫ جنبش سبز با پیگیری اهداف و آرمان های همیشگی مردم ایران و با اتکاء به بازخوانی انتقادی تحولات صورت گرفتة پس از انقلاب اسلامی، بویژه در عرصة روابط ملت و دولت، بر پایة میثاق مشترک مردم ایران، یعنی قانون اساسی، در پی دستیابی به آینده ای روشن برای ملت ایران است.
۳٫ در این راستا، تلاش برای ایجاد زمینة اجرای بدون تنازل قانون اساسی برخاسته از رأی مردم، از راهکارهای اصلی جنبش سبز است. این جنبش بر این باور است که تنها با بازگشت به قانون، الزام نهادهای مختلف به رعایت آن و برخورد با متخلفان از قانون در هر موقعیت و جایگاه، می توان از بحران های مختلفی که دامنگیر کشور شده و فشار خود را بر گردة مردم محروم ایران تحمیل می کند، رهایی یافت و در راه ترقی و توسعة میهن گام برداشت.
۴٫ جنبش سبز در عین حال از این مسئله مهم آگاه است که قانونگرایی به معنای استفادة ابزاری از قانون توسط حاکمان نیست. باید شرایطی فراهم آورد تا قانون وسیلة اعمال خشونت های ناروا و موهن، نقض حقوق بنیادین شهروندان که مغایر با اعلامیة جهانی حقوق بشر نیز هست نشود و خشونت، بی عدالتی و تبعیض صورت قانونی به خود نگیرد.
۵٫ قوانین کشوری و از جمله قانون اساسی، متونی همیشگی و تغییرناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را دارد که با بازخوانی تجربه خود و تصحیح سیر حرکت خویش، به اصلاح قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی واقعی و مورد پذیرش است که در فضایی امن و آزاد و در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همة اقشار و گروه های اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد.
۶٫ تلاش برای گسترش جامعة مدنی و تقویت حوزة عمومی از طریق تشویق مردم به مشارکت در تعیین سرنوشت خود با حضور در تشکل های صنفی و غیردولتی و احزاب و … در زمرة راهکارهای اساسی جنبش سبز است.
۷٫ این جنبش بر این باور است که حفظ منافع ملی و دستیابی به اهداف جنبش و کاهش بی اعتمادی بحران زای کنونی بین ملت و حکومت، مستلزم گفتگو میان نمایندگان گروه های مختلف فکری و سیاسی با یکدیگر و نیز با حاکمیت و با مردم است و در این راستا، از هرگونه دعوت به مذاکره و گفتگوی شفاف به منظور دفاع از حقوق مردم و حل منازعات اجتماعی استقبال می کند.
۸٫ جنبش سبز به منظور قدرت بخشی به اقتصاد کشور از راه تأمین حقوق مادی کارگران، کشاورزان و کارکنان خدماتی از روش های مبتنی بر عدالت اجتماعی در چارچوب قانون، افزایش بهره وری انسانی، کاهش هزینه های تولید کالا و خدمات، و ترمیم حداقل دستمزد با نظارت واقعی نمایندگان نیروی کار در عرصه های مختلف، بهره می گیرد.
۹٫ توجه به اقشار محروم از طریق تقوبت اقتصاد ملی از اصول تعطیل ناپذیر جنبش سبز است. از همین رو، دستگیری از نیازمندان از طریق ایجاد شبکه های همیاری و تکفل و توانمندسازی آنان و نیز حمایت از فعالان عرصة اقتصاد ملی در مقابل واردات بی رویة کالاهای خارجی، از برنامه های عملی جنیش سبز خواهد بود.
۱۰٫ حضور مؤثر زنان در جنبش سبز را باید فرصتی برای برداشتن گام هایی بلندتر در جهت رفع تبعیض های جنسیتی و تحقق مطالبات برحق آنان شمرد. جنبش سبز حمایت همه جانبه و همراهی با جنبش زنان را در زمره اولویت های بنیادین خویش می داند و معتقد به این ضرورت تاریخ اجتماع ایران است که زنان علاوه بر ایفای نقش مهم خود در خانواده، بعنوان هویتی مستقل، جایگاه بایستة خویش را در جامعه بازیابند.
۱۱. تلاش برای تحقق حقوق قانونی و احترام اخلاقی اقلیت های دینی و مذهبی و قومی از طریق زمینه سازی برای مشارکت فعال و نهادمند آنان در فرایندهای تصمیم گیری سیاسی در کشور، با تکیه بر هویت مشترک ایرانی و به رسمیت شناختن تنوع و تعدد فرهنگی، یکی از فعالیت های عمدة جنبش سبز است.
۱۲٫ و سرانجام، جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزت مند مبتنی بر تعامل شفاف و سازنده با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شأن ملت بزرگ و تاریخی ایران در جهان است. ملتی که بسیار بیش از این شایسته احترام و تکریم در تمام جهان است. طرد خشونت، ترور، مداخلة سلطه جویانه در امور داخلی کشورها و احترام به حق تعیین سرنوشت برای همة ملت ها، نیازمند تغییر بنیادین نگرش ها در رابطه با امنیت ملی، منطقه ای و جهانی است که راه را بروی گسترش همکاری و تعامل بین ملت ها باز کند. جنبش سبز از اقدامی که در این جهت انجام شود استقبال می کند.
باور داریم که اینهمه جز با باور به حقانیت ملت و التزام به کسب مشروعیت از او و در نظرگیری مصالح ملی و منافع ملت، میسر نخواهد بود.
میرحسین موسوی مهدی کروبی
چرا اقتدارگرایان از زهرا رهنورد خشمگین اند
بانوی سبز در حبس خانگی
کلمه -سارا پردیس :کمتر کسی از هوادارن جنبش سبز این روزها می تواند حصرخانگی رهبران جنبش سبز را از یاد ببرد و از ظلمی که بر آنها می رود، غمگین نشود . در این روزها اما جای خالی زهرا رهنورد، نویسنده و استاد دانشگاه و همسرمیرحسین موسوی بیش از هر وقت دیگری به چشم می آید.
او که در یک سال و نیم گذشته همواره نقش بسیار فعالی را در جنبش سبز ایفا کرده است .او در این مدت به جز فعالیتهای آزادی خواهانه اش، هیچگاه خانواده زندانیان سیاسی و شهدای جنبش سبز را تنها نگذاشت و با حضور در جمع آنان و یا سر زدن و دلجویی مدام از آنان رابطه ای عمیق و عاطفی با آنها برقرار کرد ، تا جایی که آنها و بسیاری از دوستداران جنبش سبز جای خالی او را با تمام وجود احساس می کنند .
اما رهنورد همواره به خاطر فعالیتهای بی باکانه اش مورد خشم اقتدارگرایان قرار گرفته است و این اولین بار نیست که این گونه ناجوانمردانه با او رفتار می شود و به همراه همسرش در حالی که بیمار است در خانه اش حبس می شود .او بارها و بارها توسط اقتدارگرایان به باد تهمت و افترا گرفته شده است . آنها در این سالها از هیچ تهمتی درباره این قران پژوه و هنرمند خودداری نکرده اند و همیشه او را با سخنان گزنده و تهمت های ناروا مورد خطاب قرار داده اند. آنان در این سالها اجازه چاپ کتابهایش را نداده و در طول مبارزات جنبش سبز بارها و بارها مزاحمش شده اند . یک بار با گاز فلفل و اشک آور به او حمله ور شده اند و بار دیگر با ضربات باتوم . عاقبت نیز نگذاشتند، دانشجویانی که مشتاقانه برای شرکت در کلاسهای درس او حاضر می شدند از درس او بهره ببرند و به بهانه های واهی از حضور او در دانشگاه خودداری کردند. امروز نیز او را در خانه خودش زندانی کرده اند، بدون اینکه بتواند با خانواده و بستگانش دیدار یا تماسی داشته باشد . اما چرا این زن هنرمند و استاد دانشگاه همواره این گونه خشم اقتدارگریان را برانگیخته است ؟
حضور پررنگ یک زن در کمپین انتخاباتی برای نخستین بار
در روزهای آغاز تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری سال گذشته ، کمتر کسی می تواند حضور فعال و موثر زهرا رهنورد را از یاد ببرد .همچنین تصویر معروف از او و همسرش در آن روزها هنوز در یاد و خاطره خیلی ها مانده است . تصویری از یک نامزد ریاست جمهوری دست در دست همسرش .در آن تصویر به یاد ماندنی میر حسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد دست در دست هم و با یکدیگر گام بر می داشتند.این عکس برای بسیاری از جوانان این کشور امید بخش بود.اینکه بالاخره سیاستمداری در ایران پیدا شده که نه تنها همسرش در پستوی خانه پنهان نشده که با شخصیتی مستقل و کلامی محکم در کنارش حضور دارد.
رهنورد با آن روسری گلدار ، لباس رنگی و کیف سنتی ای که روی دوشش می گذارد برای خیلی ها نمادی بود از تغییر .دیدن زنی توانمند که روان حرف می زند،خوب انتقاد می کند و محکم از مواضعش دفاع می کند و در کنار همسرش فعایت های سیاسی اش را دنبال می کند. اما گویا دیدن این صحنه ها را خیلی ها تاب نیاوردند و خیلی زود و از همان روزهای نخست با حسادت به آن حمله ور شدند .
اولین کسی که حضور متفاوت رهنورد را تاب نیاورد ،محمود احمدی نژاد ، رییس فعلی دولت است، او قبل از اینکه توسط حکومت به ریاست جمهوری انتخاب شود، در مناظره با موسوی سعی کرد، تحصیلات رهنورد را زیر سوال ببرد و با نشان دادن تصویر رهنورد به موسوی ، این گونه به مبازه با حریف انتخاباتی اش برود و او را از میدان به در کند . اما همین برخورد از همان روزها موجب محبوب تر شدن این زن مستقل و فعال شد . در روزهای آینده احمدی نژاد سعی کرد که با تقلید از همراهی همیشگی و بی شایبه موسوی و رهنورد ،همسر خود را در فعالیتهای اجتماعی وارد کند تلاشی که همچنان مذ بوحانه ادامه دارد .
اولین کسی که حضور متفاوت رهنورد را تاب نیاورد ،محمود احمدی نژاد ، رییس فعلی دولت است، او قبل از اینکه توسط حکومت به ریاست جمهوری انتخاب شود، در مناظره با موسوی سعی کرد، تحصیلات رهنورد را زیر سوال ببرد و با نشان دادن تصویر رهنورد به موسوی ، این گونه به مبازه با حریف انتخاباتی اش برود و او را از میدان به در کند . اما همین برخورد از همان روزها موجب محبوب تر شدن این زن مستقل و فعال شد . در روزهای آینده احمدی نژاد سعی کرد که با تقلید از همراهی همیشگی و بی شایبه موسوی و رهنورد ،همسر خود را در فعالیتهای اجتماعی وارد کند تلاشی که همچنان مذ بوحانه ادامه دارد .
اما حمله و توهین به رهنورد به همین جا خاتمه نیافت، او همچنان و در روزهای بعد و در کوران مبارزات جنبش سبز مورد این ناملایمات قرارگرفت ،هر چند هرگز به خاطر آنها خم به ابرو نیاورد. وی اکنون نیز در کنار همسرش حبس خانگی را تحمل می کند .
اما اقتدارگرایان دولتی حتی به این همراهی همیشگی هم بارها حمله کرده و شایعه جدایی این زوج را منتشر کردند، تا جایی که خبرگزاری رسمی دولت –ایرنا- تا جایی پیش رفت که دست به انتشار شایعه ای درباره زندگی شخصی مهندس میر حسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد زد، که اوج نزول یک دولت و خبرگزاری رسمی اش را نمایش می داد.آنها گفتند که این زوج از یکدیگر جدا شده اند .
شایعه های مربوط به اختلافات خانوادگی مهندس موسوی در حالی منتشر می شد ،که رد سالهای اخیر بویژه در اوج فعالیت های انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری دهم حمایت و همسویی سیاسی و فرهنگی مهندس موسوی و دکتر رهنورد مورد توجه اقشار مختلف جامعه بویژه زنان و جوانان قرار گرفته بود . بسیاری از چهره های شناخته شده و نام آشنا نیز از سالهای دور تاکنون از آنها به عنوان یک زوج نمونهٴ مسلمان انقلابی یاد کرده اند که به عنوان یک مدل موفق از زندگی عاشقانه و مکتبی مطرح بوده و خواهد بود.
شایعه های مربوط به اختلافات خانوادگی مهندس موسوی در حالی منتشر می شد ،که رد سالهای اخیر بویژه در اوج فعالیت های انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری دهم حمایت و همسویی سیاسی و فرهنگی مهندس موسوی و دکتر رهنورد مورد توجه اقشار مختلف جامعه بویژه زنان و جوانان قرار گرفته بود . بسیاری از چهره های شناخته شده و نام آشنا نیز از سالهای دور تاکنون از آنها به عنوان یک زوج نمونهٴ مسلمان انقلابی یاد کرده اند که به عنوان یک مدل موفق از زندگی عاشقانه و مکتبی مطرح بوده و خواهد بود.
زهرا شجاعی ، فعال امور زنان چندی پس از شیوع این شایعه ها و تهمت زنی ها علیه رهنورد به رسانه ها گفت:« در مناظره های قبل از انتخابات هم، ابزاری که طرف مقابل علیه آقای موسوی استفاده کرد زهرا رهنورد بود که هر چند نتیجه ای از آن نگرفت ؛ اما نهایت ضعف و درماندگی طرف مقابل را نشان داد. علت این اعمال عدم پایبندی به اخلاق سیاسی به عنوان یکی از ارکان مهم دین اسلام است.»
او همچنین درباره شخصیت رهنورد گفته است :« آشنایی من با زهرا رهنورد از زمان دانشجویی و قبل از انقلاب است.آن زمانی که او به عنوان یک زن روشنفکر مسلمان مطرح بوده است.او یکی از زنان پیشکسوت در حوزه سیاست است که توانسته سیاست را با اخلاق و هنر و پژوهش قرآنی در آمیزد.»
او همچنین درباره شخصیت رهنورد گفته است :« آشنایی من با زهرا رهنورد از زمان دانشجویی و قبل از انقلاب است.آن زمانی که او به عنوان یک زن روشنفکر مسلمان مطرح بوده است.او یکی از زنان پیشکسوت در حوزه سیاست است که توانسته سیاست را با اخلاق و هنر و پژوهش قرآنی در آمیزد.»
به باور شجاعی استقلال نظر زهرا رهنورد و پایبندی ایشان به اصول اخلاقی و دینی با تحصیلات و مدیریت موفق در دانشگاه الزهرا همراه و همگی موجب شده که بسیاری نتوانند این شخصیت را تحمل کنند.
حمله های ناجوانمردانه رسانه ای و حضور مستقل رهنورد
حمله های ناجوانمردانه رسانه ای به رهنورد تا همین روزها هم ادامه دارد ، حمله هایی که نمی تواند حضورمستقل یک زن را در عرصه عمومی تحمل کند . حمله هایی که این زن را به منافق و بیگانه و حتی فراماسونها نسبت می دهد .
حملات جامعه ای مرد سالار که حتی با ورود به حوزه خصوصی زندگی این زن حرمت حریم خصوصی او را نیز پاس نمی داشت و حتی این عرصه را نیز از تهاجم های سیاسی مصون نمی ساخت .
حملات جامعه ای مرد سالار که حتی با ورود به حوزه خصوصی زندگی این زن حرمت حریم خصوصی او را نیز پاس نمی داشت و حتی این عرصه را نیز از تهاجم های سیاسی مصون نمی ساخت .
الهه کولایی که سال ها از نزدیک موسوی و رهنورد را می شناسد پیش از این در گفتگویی اعلام کرده بود:« با توجه به شناختی که از این زوج و رابطه خوبشان دارم و از اغاز انقلاب اسلامی با آنها مرتبط شده و این امکان را یافته ام در ارتباط بسیار نزدیک با این خانواده قرار بگیرم ، فکر می کنم تخریب ها علیه آنها به خوبی نشان می دهد که اگر زنانی بخواهند حق بگویند و از حق دفاع کنند و بر آرمان های ارزشمنداسلامی و انسانی خود پافشاری کنند پرداخت این چنین هزینه هایی برایشان چندان دور از ذهن نیست.»
نگاه مردسالارانه حاکم بر جامعه و ذهن اقتدارگرایان حکومتی هیچ گاه نتوانسته حضور زنان مستقل و موفقی مانند رهنورد را تحمل کند و آنهایی که علیه زهرا رهنورد خبرسازی کرده اند ؛ کسانی هستند که نمی توانند وجود زنی با شخصیتی چند بعدی در جامعه را تحمل کنند.
اما آیا انتشار اخبار کذب و دروغ پردازی ها علیه زهرا رهنورد هرگز توانست موجب کاهش منزلت او و یا تخریب میر حسین موسوی شود؟
رهنورد در این دوره با نشان دادن ، یک شخصیت مستقل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هرگز نگذاشت جاعلان اخبار به هدفشان برسند او تا آخرین لحظات مبارزه در جنبش سبز، با فعالیتهای مستقل اش در کنار همسرش باقی ماند و تنها موجب افزایش محبوبیت خود و موسوی شد . او اکنون نیز در روزهای سخت حبس و حصر خانگی در کنار همسرش به مبارزه ادامه می دهد و آن گونه که بارها خود اعلام کرده است، در راه آزادی و دمکراسی حاضر به پرداخت هر گونه هزینه ای حتی چوبه دار خواهد بود این بانوی سبز کشورمان را از یاد نبریم .
رهنورد در این دوره با نشان دادن ، یک شخصیت مستقل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هرگز نگذاشت جاعلان اخبار به هدفشان برسند او تا آخرین لحظات مبارزه در جنبش سبز، با فعالیتهای مستقل اش در کنار همسرش باقی ماند و تنها موجب افزایش محبوبیت خود و موسوی شد . او اکنون نیز در روزهای سخت حبس و حصر خانگی در کنار همسرش به مبارزه ادامه می دهد و آن گونه که بارها خود اعلام کرده است، در راه آزادی و دمکراسی حاضر به پرداخت هر گونه هزینه ای حتی چوبه دار خواهد بود این بانوی سبز کشورمان را از یاد نبریم .
از شب گذشته، هیچ خبری از وضعیت آقای کروبی و همسرش در دست نیست
توقیف کتابها و اسناد موجود در منزل کروبی / بازداشت علی کروبی
سایت حزب اعتماد ملی خبر داد که عصر روز گذشته، ماموران امنیتی با حضور در منزل مهدی کروبی، تعداد زیادی از کتابها و اسناد وی را توقیف کرده و به همراه خود بردهاند. ماموران همچنین علی کروبی را نیز در منزلش بازداشت کردهاند.
به گزارش سحام نیوز، مامورین امنیتی پس از حمله به منزل آقای کروبی، ایشان و خانم کروبی را در اطاقهای مجزا محبوس کردند و سپس به جستوجو در منزل پرداختند.
بر اساس این گزارش، ماموران کلیه قفلهای منزل مهدی کروبی را هم تعویض کردهاند.
در این گزارش همچنین تاکید شده که پس از این حادثه و از شب گذشته تاکنون، علیرغم تلاشهای بسیار، هنوز هیچ خبری از سرنوشت آقای کروبی و همسرشان در دست نیست.
از سوی دیگر، گزارش شده که ماموران امنیتی شب گذشته با ورود به منزل علی کروبی، فرزند مهدی کروبی، وی را به همراه همسرش، نفیسه پناهی، بازداشت کردهاند.
بر اساس این گزارش، نفیسه پناهی که خواهر سه شهید است، ساعاتی بعد در نیمهشب آزاد شده، اما تاکنون از سرنوشت علی کروبی هیچگونه خبری در دست نیست.
علی کروبی، سومین فرزند مهدی کروبی است که در ماجرای ۲۲ بهمن سال گذشته نیز توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شده و در طی چند ساعت بازداشت، به طور وحشیانهای مورد شکنجه قرار گرفته بود.
ماموران ماموران امنیتی همچنین روز گذشته برای چندمین بار به منظور دستگیری به حسین کروبی، فرزند ارشد مهدی کروبی، به منزل وی مراجعه کردند که به دلیل حضور نداشتن حسین کروبی، در رسیدن به هدف خود ناکام ماندند.
نامه سرگشاده ۱۶۵ فعال سیاسی و مدنی به رییس قوه قضاییه: دکتر یزدی را آزاد کنید
جمعی از فعالین عرصه ی سیاسی و مدنی در نامهای به رییس قوه قضاییه با ابراز تاسف از برخوردهای غیرموجه و خلاف قانون با دکتر یزدی و استمرار بیدلیل دستگیری و زندانی نمودن ایشان بدون رسیدگی در دادگاه صالحه، خواستار آزادی فوری کهنسالترین زندانی سیاسی ایران شدند.
به گزارش میزان خبر، در این نامه که به امضای ۱۶۵ فعال سیاسی و مدنی رسیده است با ابراز تاسف از اینکه دکتر ابراهیم یزدی یکی که از پرسابقهترین مبارزان سیاسی ایران، ماههاست به دلایل نامعلومی در زندان بهسر میبرد، تاکید کردند: نکتهی قابل تأسفتر آن که فشارهای ناموجه نظیر محبوس ساختن بیدلیل یا انتقال ایشان به مکان نامعلوم، معنایی جز ادامه و استمرار نامحدود دوران برای دکتر ابراهیم یزدی به عنوان دبیرکل نهضت آزادی ایران، ندارد.
متن این نامه که به امضای ۱۶۵ فعال سیاسی و مدنی رسیده به شرح زیر است:
ریاست محترم قوه قضائیه
همانطور که میدانید، دکتر ابراهیم یزدی یکی از دیرپاترین و پرسابقهترین مبارزان سیاسی ایران، ماههاست که به دلایل نامعلومی در زندان بهسر میبرد. سوابق درخشان ایشان در دهههای متوالی در مبارزه با نظام سلطنتی، در چارچوب اعتقادات دینی و ملی آن چنان روشن و غیرقابل کتمان است که سرسختترین مخالفان وی نیز بر آن صحه میگذارند. نکتهی قابل تأسفتر آن که فشارهای ناموجه نظیر محبوس ساختن بیدلیل یا انتقال ایشان به مکان نامعلوم، معنایی جز ادامه و استمرار نامحدود دوران برای دکتر ابراهیم یزدی به عنوان دبیرکل نهضت آزادی ایران، ندارد.
جای تأسف است که ۳۲ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمنماه ۵۷ که با حداقل خشونت به نتیجه رسید، و تحقق آزادیهای اساسی، از جمله آزادی احزاب و آزادی بیان را در سرفصل مطالبات خود قرار داد، یک حزب سیاسی که برپایهی اعتقادات دینی و ملی تشکیل شده و در پیروزی انقلاب سهم غیرقابل انکاری داشته است، این گونه تحت فشار قرار گیرد و دبیر کل بیگناه آن در سن ۸۰ سالگی محبوس باشد.
امضا کنندگان زیر ضمن ابراز تأسف خود از برخوردهای غیرموجه و خلاف قانون با دکتر یزدی و استمرار بیدلیل دستگیری، و زندانی نمودن ایشان بدون رسیدگی در دادگاه صالحه، قویاً از جنابعالی درخواست دارند که برحسب وظایف و تکالیف شرعی و قانونی خود، در جهت آزادی دکتر یزدی، اقدام عاجل بهعمل آورید و اجازه ندهید، اصول مصرح قانون اساسی جمهوری اسلامی در زمینهی حقوق اساسی ملت، بیش از این نادیده گرفته شود.
حمید آصفی، اعظم اکبرزاده، علی اکرمی، حسن افتخار اردبیلی، هادی احتظاظی، مصطفی اخلاقی، عبدالحمید الهامی، طاهر احمدزاده ، سامر آقایی، محسن احمدی، حسن احمدی، حمید احراری، غلامرضا اربابی ، مهدی امینیزاده، منوچهر احتشامی، حجت انصاری، مصطفی اخلاقی، محمد بستهنگار، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، کمالالدین بازرگانی، پروین بختیارنژاد، رحمتالله برهانی، محمدحسین بنیاسدی، محمد بهزادی، ناصر بهبهانی، محمد بهفروزی، ایرج باقرزاده، مختار باطولی، روحالله باقرآبادی، مسعود پدرام، عباس پوراظهری، حبیبالله پیمان، مجید پیمان، عزیز پورمحمد، عباس تاجالدینی، رحیم ترابینژاد، مصطفی تنها، محمد توسلی، غلامعباس توسلی ،مجید تولایی، هادی تفنگچی، علیاکبر جلالی، مجتبی جهانی، حمید حدیثی، طه حجازی، محمدعلی حسننژاد، محمد حیدری، بهزاد حقپناه، حسین حریری، هوشنگ خیراندیش، ابراهیم خوشسیرت، مهدی خدادادی، محمد خطیبی، محمدعلی دادخواه، رسول دادمهر، رسول دادفر، محمود دلآسایی، ابراهیم دینوی، سعید درودی، محمد دادیزاده، محمدجواد رجائیان، محمدصادق ربّانی، علیرضا رجایی، بهمن رضاخانی، احد رضایی، محسن رأفتیان، حسین رفیعی، رضا رئیسی طوسی، علی زرّین، رقیه زارع پورحیدری، عزتالله سحابی، فریدون سحابی، عبدالفتاح سلطانی، مرتضی سلطانیه، سیدمحمد سجادی، تقی شامخی، علی شاملو، حسین شاهحسینی، ابراهیم شاکری، محمود شاددل بصیر، جواد شرفالدین، پوران شریعت رضوی، احسان شریعتی، سارا شریعتی، سوسن شریعتی، هاشم صباغیان، احمد صدر حاجسیدجوادی، مهدی صرّاف، فضلالله صلواتی، رضا صدر، محمد صاحبمحمدی، مظفر صفری، سعید صاحبمحمدی، علی اشرف ضرغامی، فریدون ضرغامی، اعظم طالقانی، طاهره طالقانی، امیر طیرانی، کیان ظهرابی،روئین عطوفت، محمود عمرانی، هما عابدی، علی علوی، رضا علیجانی، سیدجعفر عباسزادگان، مهدی غنی، علیاصغر غروی، مرتضی فلاح، ناصر فخر سلطانی، مصطفی فاضلی، غفار فرزدی، محمد حسین غفارزاده، ارسلان فلاح، حسن فرهودینیا، عباس قائمالصباحی، نظامالدین قهاری، عبدالحسین قمیزاده، رحمان کارگشا، اسدالله کارشناس، مرتضی کاظمیان، محسن کدیور، پروین کهزادی، هادی کحالزاده، بهناز کیانی، ناصر کمیلیان، فاطمه گوارایی، مسعود لدنی، محمد محمدی اردهالی، سعید مدنی، ماشاءالله مدیحی، مرضیه مرتاضی لنگرودی، صادق مسرت، فهیمه ملتی، ضیاء مصباح، احمد معصومی، احمد محمدی اردهالی، احمد منتظری، سعید منتظری، مهدیه محمدی، قدرت منصوری، فرید مرجائی، وحید میرزاده، مرتضی مقدم، حسین مدنی، هرمز ممیزی، محمدجواد مظفر، حمید معتمدیمهر، محمد ملکی، مهدی ممکن، قدسی میرمعز، نوشین محمدی، محمود نکوروح، سیدحمید نوحی، علیاکبر نجفی، سیدمجید نوحی، رضا نخشب، مهدی ناطقی، منوچهر نوربخش، پرویز همایونی، خلیل هراتی، احسان هوشمند، ناصر هاشمی، محمود یگانلی، علی یحیایی، حسن یوسفی اشکوری.
گزارش مجلس از انحرافات بودجه در 9 ماه ابتدایی سال 89، هفته بعد در صحن علنی قرائت میشود
افشای تخلف ۱۱ میلیارد دلاری دولت و علت خالی شدن حساب ذخیره ارزی
نماینده مردم تهران اعلام کرد: دولت نزدیک به ۱۱ میلیارد و ٢۰٠ میلیون دلار دریافتی خود از فروش نفت خام را که بخشی از آن مربوط به اسفند سال گذشته و بخشی مربوط به اختلاف قیمت تعیین شده برای نفت خام در بودجه نسبت به قیمت واقعی فروش است و باید به حساب ذخیره واریز می شده، واریز نکرده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، حمید رضا کاتوزیان با اعلام این خبر گفت: کمیسیون انرژی مجلس طبق آیین نامه داخلی گزارشی از انحرافات دولت در نه ماهه اول سال جاری از قانون بودجه تهیه کرده که این گزارش هفته آینده در صحن مجلس قرائت خواهد شد.
وی گفت: این انحراف نشان می دهد دولت نزدیک به ۱۱ میلیارد و ٢۰٠ میلیون دلار دریافتی خود از فروش نفت خام را که بخشی از آن مربوط به اسفند سال گذشته و بخشی مربوط به اختلاف قیمت تعیین شده برای نفت خام در بودجه نسبت به قیمت واقعی فروش است و باید به حساب ذخیره واریز می شده، واریز نکرده است.
کاتوزیان خاطر نشان کرد: دولت این مبلغ را به ریال تبدیل کرده و به ردیف درآمدهای عمومی دولت ریخته است در حالی که این مبلغ نباید به این ردیف واریز می شد.
وی ادامه داد: حسابی که درآمد حاصل از فروش نفت به آن واریز شده، باید ۴۴ هزار میلیارد باشد و از آنجا که دولت در این بخش با کسری مواجه بوده از درآمد نفت این کسری را جبران کرده است.
رئیس کمیسیون انرژی یادآور شد: علت کسری حساب ذخیره ارزی به همین دلیل است و ما در پی این موضوع جلسه ای با خزانه داری کل کشور، دیوان محاسبات و وزارت نفت برگزار کردیم و به این جمع بندی رسیدیم که این انحراف از ناحیه ی بودجه اتفاق افتاده است.
کاتوزیان گفت: طبق قانون بودجه باید ٧.٧ میلیارد دلار به وزارت نفت برای توسعه میادین داده می شد که این مبلغ واریز نشده و صرفا وزارت نفت مقداری از صادرات میعانات گازی درآمد داشته که آن هم صرف بودجه جاری شده است.
وی با بیان اینکه این گزارش نهایی شده خاطر نشان کرد: گزارش مذکور هفته آینده در صحن مجلس قرائت خواهد شد.
گفتنی است محمود احمدی نژاد هفته گذشته درحالیکه با تاخیری دوماهه بودجه سال آینده را در واپسین روزهای سال تحویل مجلس می داد، زمان جلسه را به شوخی و طنزهای کنایه دار به نمایندگان مجلس سوق داد و در نهایت ضمن بیان اینکه “لایحه بودجه طوری تنظیم شده که در جیب هم جا میشود”، به نمایندگان القاء کرد که باید این لایحه همین گونه تصویب شود و گفت “این لایحه یک بودجه چند صفحه ای است که با تصویب این بودجه عالی و مترقی و سازنده عید نوروز را با خانواده هایتان خواهید گذراند. چرا که بدون تصویب لایحه بودجه نود، شما را به خانه راه نمیدهند!”
قذافی: حرف این کانالها را باور نکنید، آنها سگ هستند!
حمله دیکتاتور لیبی به رسانههای خارجی، همزمان با سرکوب و کشتار مردم
پس از به اوج رساندن قساوت در کشتار معترضان، دیشب دیکتاتور لیبی آخرین دست و پا زدن هایش را با فحاشی به رسانه های خارجی تکمیل کرد و آنها را سگ نامید! همزمان کمیته ای که برای تصفیه مخالفان تشکیل شده، معترضان را “باندهای تروریستی جوانان گمراه” خواند که دنباله روهای بیگانگان به آنها “قرصهای روانگردان” خورانده اند!
به گزارش بی بی سی، سرهنگ قذافی در ساعت ۲ بامداد به وقت محلی (نیمه شب به وقت گرینویچ) برای یک دقیقه در تلویزیون دولتی ظاهر شد و گفت: “می خواهم برای آنها روشن کنم که من در طرابلس هستم نه ونزوئلا. این کانال ها را باور نکنید. آنها سگ هستند. خداحافظ.”
قذافی در حالی که در میدان سبز طرابلس در اتومبیلی نشسته و چتری به دست داشت گفت که برکت باران را به فال نیک می گیرد و از اینکه توانسته برای جوانان سخن بگوید خوشحال است.
ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا پیش تر گفته بود گزارش هایی دیده که نشان می دهد سرهنگ قذافی در راه کاراکاس است.
رهبر لیبی در این نطق کوتاه که تنها در حدود ۲۰ ثانیه به طول انجامید اعلام کرد که با جوانان لیبی در “میدان سبز” طرابلس سخن خواهد گفت.
کمیته “دفاع کل” هم که به تازگی تاسیس شده، اعلام کرده است که نیروهایش عناصر ضدحکومتی را پاکسازی خواهند کرد. این بیانیه معترضان را “باندهای تروریستی جوانان گمراه” خوانده که دنباله روهای بیگانگان به آنها “قرصهای روانگردان” خورانده اند.
اظهارات سرهنگ قذافی و کمیته مامور تصفیه مخالفان در حالی مطرح شده که گزارش ها حاکی از ادامه درگیری ها برای دومین روز متوالی در طرابلس است.
به گزارش خبرگزاری ها، بمبافکنهای نیروهای وابسته به معمر قذافی، رهبر حکومت لیبی در چندین نوبت مناطقی در طرابلس پایتخت این کشور را بهشدت بمباران کردند.
همچنین الجزیره از قول شاهدان عینی اعلام کرد که چند منطقه در طرابلس پایتخت لیبی بوسیله بمبافکنهای میراژ بمباران شد.
شاهدان افزودند که مزدوران آفریقایی در شهر مردم را به گلوله میبندند و حتی به آمبولانس رحم نمیکنند.
برخی از شاهدان عینی نیز گفتند در منطقههای «فشلوم» و «تاجورا» قتل عام واقعی راه افتاده و خیابانها در این دو منطقه پر از جنازه شده است. همچنین منابع پزشکی از زخمی شدن بیش از ۳ هزار تن در تظاهرات پنج روز اخیر خبر میدهند.
در همین راستا دو بمبافکن لیبیایی که حاضر به بمباران مردم نشدند به جزیره مالت فرار کرده و خلبانان آنها نیز پس از فرود تقاضای پناهندگی سیاسی کردند. دو هواپیمای دیگر که برای بمباران شهر بنغازی ارسال شده بودند، اقدام به چنین کاری نکرده و در فرودگاه بنغازی فرود آمدند
خبرنگار بی بی سی در مصر می گوید سرهنگ قذافی اکنون حمایت همه اقشار جامعه را از دست داده است.
مشکلات شدیدی که دولت لیبی برای رسانه ها ایجاد کرده تایید اخبار را دشوار کرده است.
اما مقام های لیبی پذیرفته اند که شهرهای شرقی نظیر البیضا و بنغازی که همواره مرکز مخالفان بوده اکنون از کنترل حکومت خارج شده است.
ناآرامی ها تا روز یکشنبه به طرابلس نرسید. اما سرانجام صدها نفر در پایتخت نیز دست به تظاهرات زدند که با خشونت نیروهای امنیتی روبرو شدند.
تلویزیون لیبی گفته است که عملیات جدیدی علیه مخالفان آغاز شده است.
روزنامه خصوصی قورینا در لیبی می گوید مصطفی عبدالجلیل، وزیر دادگستری لیبی در اعتراض به خشونت به کار گرفته شده علیه معترضان، از سمت خود کناره گیری کرده است.
چند دیپلمات ارشد لیبیایی در اعتراض به نحوه برخورد دولت معمر قذافی، رهبر لیبی با معترضان ناآرامی های چند روز گذشته، از سمت خود کناره گیری کرده اند.
دو قبیله – از جمله بزرگترین قبیله در لیبی – از معترضان حمایت کرده اند که ضربه دیگری به حاکمیت آقای قذافی است.
دولت در سال ۸۹، تنها ۱۳ درصد طلب مترو را داده است!
مدیر عامل مترو با اشاره به اینکه دولت رسما اعلام می کند که قانون مربوط به تسهیلات مترو قبول ندارد، تصریح کرد: نقض قوانین، توهین به مجلس است و از مجلس انتظار می رود که هر چه سریعتر در این مورد اقدام لازم صورت گیرد.به گزارش آینده، به نقل از معماری نیوز، مدیرعامل مترو ضمن اظهار تاسف از عدم تامین اعتبار از جانب دولت گفت: دولت تا کنون تنها ۱۳ درصد از طلب مترو در سال ۸۹ را پرداخت نموده است. و این در حالیست که قطارها و تجهیزات قطارهای خریداری شده بیش از یک ماه است که در گمرک مانده است.
محسن هاشمی، با بیان این مطلب افزود: بر اساس بودجه های مصوب مجلس برای مترو در سال ۱۳۸۹ ، دولت می بایست ۱۵۰۵ میلیارد تومان به مترو پرداخت کند در حالی که تا کنون تنها ۱۸۵ میلیارد تومان آن تامین شده است.
هاشمی در ادامه با اشاره به تخطی دولت از قانون مصوب مجلس ادامه داد: بر اساس مصوبه ۲۶/۱۲/۸۸، مجلس شورای اسلامی؛ دولت موظف است دو میلیارد دلار جهت تامین تجهیزات و احداث خطوط راه آهن شهری تهران و کلان شهرها پرداخت کند که یک میلیارد دلار آن مربوط به تهران است.
وی افزود: مبلغ فوق باید از محل حساب ذخیره ارزی و یا هر عنوان دیگر به صورت تسهیلات به مترو تهران پرداخت شود.
محسن هاشمی در ادامه یادآور شد: این تسهیلات به عنوان بخشی از سهم ۵۰ درصدی دولت تلقی شده و تضمین بازپرداخت ۱۰۰ درصدی آن به عهده دولت است.
هاشمی همچنین با اشاره به اعلام رسمی دولت در قبول نداشتن این مصوبات به عنوان قانون افزود: نقض قوانین، توهین به مجلس است و از مجلس انتظار می رود که هر چه سریعتر در این مورد اقدام لازم صورت گیرد. وی همچنین یادی نیز به فرموده امام راحل (ره) در قبول نداشتن قوانین مصوب مجلس توسط دولت کرد.
مدیرعامل مترو در پایان خاطرنشان کرد: به رغم تمامی فشارهای وارده به متروی تهران، این سازمان تمام سعی خود را در ایجاد زیربناهای لازم انجام می دهد.
امسال فاصلهی دخل و خرج کارگران ۶۰ هزار تومان بیشتر از قبل شد
عضو هیئت مدیره کانون شوراهای اسلامی کار استان تهران، با انتقاد از شیوه افزایش دستمزدها، سرعت رشد هزینه ها را ۲ برابر افزایش سالیانه دستمزدها دانست و گفت: افزایش دستمزد از سال ۸۸ تا امسال ۴۰ هزار تومان بود اما هزینههای کارگران ۱۰۰ هزار تومان رشد داشته است.داود قادری در گفت و گو با مهر، با انتقاد از شیوه ی افزایش دستمزد کارگران، گفت: هر ساله در شورای عالی کار بر پایه نرخ تورم بانک مرکزی بحث و بررسی هایی صورت می گیرد و در نهایت نیز درصدی تحت عنوان افزایش مزد در نظر گرفته می شود.
عضو هیئت مدیره کانون شوراهای اسلامی کار استان تهران اظهار داشت: متاسفانه با این روش می بینیم که پس از افزایش دستمزد و اعلام آن، نرخ تورم نیز افزایش می یابد و باید گفت افزایش حقوق ها باعث افزایش قیمت ها و تورم می شود.
قادری ادامه داد: می توان گفت هر وقت که به حقوق کارگران هزار تومان افزوده شد از آن طرف هزینه های آنها دو هزار تومان افزایش یافته است.
وی خاطر نشان کرد: در واقع نحوه بررسی موضوع هدفمند کردن یارانه ها در مسئله دستمزد باید به این صورت باشد که دولت اعلام کند برای تثبیت قیمت ها و جلوگیری از افزایش هزینه های سبد خانوار چه برنامه ای خواهد داشت؟
این مقام مسئول کارگری بیان داشت: پس چنانچه کنترل هزینه ها در قالب طرح هدفمندی یارانه ها اجرا می شود پس باید امیدوار باشیم که شکاف بین دستمزدها و هزینه ها ترمیم خواهد شد.
عضو هیئت مدیره کانون شوراهای اسلامی کار استان تهران، ترمیم شکاف هزینه ها و دریافتی نیروی کار را متوجه دولت دانست و گفت: پس اگر دولت بتواند فاصله را در کنار کنترل و تثبیت قیمت های سبد خانوار دنبال کند، به مراتب از افزایش دستمزدها تاثیرات بهتری خواهد داشت.
این مقام مسئول کارگری تاکید کرد: البته در مورد نحوه افزایش فعلی دستمزدها و پیشنهاداتی که توسط برخی از نمایندگان کارگری ارائه می شود باید گفت که امکان تحقق ارقام بالا وجود ندارد.
قادری به حداقل دستمزد ۲۶۳ هزار تومانی سال ۸۸ و ۳۰۳ هزار تومانی سال جاری اشاره کرد و گفت: با اینکه افزایش دستمزد در این دو سال ۴۰ هزار تومان بوده است اما افزایش هزینه های خانوار کارگری در همین مدت ۱۰۰ هزار تومان بود.
خانواده میثم محمدی، روزنامهنگار زندانی: آقای دادستان! عزیز ما را سالم برگردانید
در حالی که دومین هفته بازداشت میثم محمدی، روزنامه نگار و فعال مطبوعاتی اصلاح طلب، رو به پایان است، مادر و همسر این زندانی سیاسی در نامه ای خطاب به دادستان تهران، خواستار رجوع به عدالت و انصاف در مواجهه با فرزندان کشور شدند.
به گزارش جرس، مادر و همسر زندانی دربند میثم محمدی، در نامۀ خود خطاب به عباس جعفری دولت آبادی، به این مقام قضایی یادآور شدند “… یادتان هست که پدر شهید روح الامینی (شهید بازداشتگاه کهریزک) چه گفتند؟ گفتند محسن ما که رفت مواظب محسن های دیگر باشید. آیا نمی توان به چنین جوانانی که استعداد خدمت به دین خدا و انقلاب شکوهمند پدرانشان را دارند فرصت داد و با آنها به تعامل و گفتگو پرداخت و با طمأنینه و سعه صدر با آنها سخن گفت، شاید گشایشی حاصل شود، مخصوصا آنهایی که بار اولشان هست که زندان و طعم تلخ اوین را درک می کنند؟!
متن این نامه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین
بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین
نامه دردمندانه مادر و همسر زندانی دربند میثم محمدی
جناب آقای جعفری دولت آبادی
دادستان محترم تهران
فرزندان این کشور را دریابید
اکنون که می خواهیم با شما درد دل کنیم و سایه سنگین دوری از عزیزمان را برایتان شرح دهیم، مصادف است با ایام پر میمنت هفته وحدت و روز تولد پیامبر رحمت و بخشش حضرت محمد مصطفی (ص) و میلاد با سعادت امام جعفر صادق (ع). با خود می اندیشیدیم که در این فرصت کوتاه چه چیزی را با شما درمیان بگذاریم و از چه غصه پر قصه برایتان بنگاریم، بهتر دیدیم فقط از شخصیت حقیقی فرزند و همسر دربندمان برایتان بنویسیم تا شاید این سیاهه باعث شود تا لحظه ای و اندکی تأمل و حوصله به خرج دهید، زیرا به فرموده خداوند: فذکر ان الذکری تنفع المومنین.
اکنون بیش از دوازده روز است که از سرنوشت عزیزمان میثم محمدی بی خبریم. نمی دانیم کجا هست و تاکنون نه صدایی از او شنیده ایم و نه تصویری. ابتدا قصد نامه نداشتیم و فکر می کردیم به زودی از او خبردار می شویم، چرا که معتقد بودیم در این اوضاع و احوال نباید دست به قلم شد و مطلبی نوشت و برای اینجا و آنجا فرستاد، چرا که خود را فرزند انقلاب و مدافع ارزشهای والا و گران بهایی می دانیم که شهیدان سرفراز ما برایش جان دادند و خویشتن را فدای هویت دینی و ارزشهای ملی خود کردند. پدر میثم هنوز با همان اعتقاد سال ۵۷ می گوید: من فرزند انقلابی هستم که در اوج ناملایمات اجتماعی ۵۷ به خیابان آمدم و سینه سپر کردم تا دیکتاتوری را به زانو در آورد. بگذریم از سال ها در خدمت جهاد سازندگی و حضور در هشت سال دفاع مقدس و فعالیت فرهنگی و قلمی در عرصه مطبوعات کشور. او می گوید: با این پیشینه فرزندم میثم را بزرگ کردم و آهسته آهسته در گوش او ارزش های دینی خواندم و او نیز با عنایت الهی آموخت و آموخت و روح و فکرش را با تاریخ اسلام و فرهنگ تشیع عجین کرد. یادمان هست وقتی که پدر میثم کتاب کشتی پهلو شکسته و ظلم مضاعف در حق مولا امیر مومنان علی (ع) را می خواند که چسان این شخصیت ها مظلومانه زیستند و مظلومانه به شهادت رسیدند، همه می گریستند و یا وقتی که میثم گاهی که فیلم های دفاع مقدس را می دید و یا پدرش برای او از شخصیت های جبهه و جنگ می گفت، آنچنان می گریست که باورمان نمی شد و همه اینها نشان از روح پاک و مخلص و بدون آلایش او نسبت به خاندان اهل بیت (علیهم السلام) بود و افتخاری فراموش نشدنی.
جناب آقای جعفری! او با مطالعات بسیار توانست اولین قدم را در حوزه پژوهش های دینی بردارد و بهترین مقالات را در نشریات معتبر سراسری آن روزها منتشر کند. اولین مقالات و گزارشات و پژوهش های جدی او طرح مرجعیت شیعه بود. ابتدا بدون هیچ دردسری به سراغ مرحوم آیت الله بهجت رفت و او را در گوشه حرم کریمه اهل بیت، حضرت معصومه (س) یافت و از ایشان اجازه دیدارش را یافت و آن مرحوم نیز موافقت کردند. این دیدار و همچنین صحبت کوتاهی با معظم له در منزلشان، سرآمد مقاله ای بلند و خواندنی در حوزه عرفان در مرجعیت شیعه شد که در نشریات سراسری منتشر گشت. به دنبال این موفقیت، مقالات بلند دیگری در رابطه با آیت الله سیستانی ، جناتی و شخصیت های دیگر حوزوی نگاشت و منتشر کرد، در صورتی که تنها ۱۸ سال داشت. در همین ایام مشغول نوشتن کتابی به نام سه گام تحلیلی در تاریخ اسلام گشت که هرازگاهی در نشریات داخلی کشور منتشر می شد. در زمستان ۱۳۸۴ در حالی که ۲۴ سال بیشتر نداشت کتاب دیگرش به نام : کجاست عاشورای من و تو؟ منتشر شد و سپس کتاب : شریعتی از نگاه سه نسل را مورد ارزیابی قرار داد و به چاپ رساند. درهمین ایام مقالات بلند دیگری نیز که به دهها مقاله تحقیقی می رسید را منتشر کرد ودر حوزه بررسی وآسیب شناسی کتابهای دینی، گامهای بلندی برداشت که همگی آنها ثبت و ضبط است، مخصوصا آثاری که در ائمه شناسی دارد قابل توجه است. او در همین سنین، به طرح مظلومیت علی (ع) و فاطمه زهرا (س) پرداخت و این مهم را در اولویت کاری خود قرار داد. معتقد بود که دموکراسی شیعه، اولین گامهای بلندش را در حکومت مدینه و سپس در حکومت پنج ساله امیرمومنان نشان داد و سپس به نقد و طرح دموکراسی معتزله پرداخت و از هویت و ارزشها و فرهنگ شیعی دفاع نمود . او در نشریه ای که در اختیار داشت صفحه ای به نام «دین» باز کرد و در آنجا با همنسلان خودش ، آن هم با قلمی زیبا و جذاب ارتباط برقرار کرد. در همین دوران به طرح «مقدمه ای در قرآن شناسی» پرداخت و آن را به قرآن پژوهان عرضه کرد و با آنها به تعامل و گفتگو پرداخت . پدرش می گوید: برای عمق دادن به طرح قرآنی اش خدمت مرحوم آیت الله معرفت رسید و گفتگوی مفصلی با ایشان در رابطه با مباحث قرآنی کرد که منتشر شد و بسیار برایش منشأ اثر گشت. او برای عمیق تر شدن خدمت استاد محمد رضا حکیمی رسید و تا نیمه های شب با ایشان به گفتگو پرداخت و استاد نیز اجازه دادند که در درس تفسیر خصوصی ایشان شرکت کنند.
بگذریم . پایان نامه ایشان در دانشگاه، پرداختن به موضوع ولایت فقیه، از نگاه جامعه شناسی معرفت بود که در ۷۰۰ صفحه نگاشته شد و اینک آماده انتشار می باشد. سپس کتاب دیگر ایشان در ۷۵۰ صفحه ، بازکاوی دنیای متفاوت فقها می باشد که به بررسی دیدگاه ها و نظرات فقهای نامدار شیعه پس از غیبت کبرای امام زمان (عج) اختصاص دارد. همینطور نظارت و ویرایش مجموعه آثار گران سنگ تاریخ اسلام و فقها و محدثین شیعه که بیش از ۵۰ جلد را در بر می گیرد به عهده داشت. هنوز آثار ایشان را به یاد دارم که از خانه گلین فاطمه برایمان می نوشت که به بزرگی تمام تاریخ است. هنوز یادمان هست که مقاله بلند ایشان در رابطه با غصب فدک و سکوت علی تحت عنوان: سکوت علی یا فریاد فاطمه، اشک بسیاری از مومنین و جوانان را در آورد. هنوز یادمان هست که چگونه و با چه قلمی از یاران باوفای پیامبر و علی می گفت و صحابه های دروغین را به نقد و بررسی می نشست. هنوز یادمان هست که چگونه از یاران باوفای انقلاب همچون مطهری، بهشتی و امام موسی صدر تجلیل می کرد و برای شناخت آنها و در عصر تکنولوژی و جهانی شدن، ویژه نامه تهیه می کرد. هنوز یادمان هست که چگونه به نقد خشونت طلبانی رفت که در سال ۶۰ ، تیرهایشان قلب ملت را نشانه رفته بود و خشونت عریان را به صحنه آورده بودند تا دموکراسی و مردم سالاری در این کشور جا نگیرد. وهنوز یادمان هست که چسان از دموکراسی و آزادگی می نوشت و به همه آزادگان جهان احترام می گذاشت. و اینها را همه فرزندم میثم می نوشت و می گفت. آیا باورتان می شود که چنین جوانی با این سن و سال این همه برگهای زرین را در بیش از ۲۰۰۰ صفحه از خود به یادگار گذاشته باشد و اینک بی خبر و بدون اینکه بدانیم به چه جرمی متهم شده در گوشه زندان باشد؟
دادستان محترم!
اینک می خواهم دادمان را به شما برسانیم و از شما بپرسیم که در این اوضاع و احوال چه باید کرد؟ به چه کسی باید این غصهء پر قصه را گفت؟ وقتی برخی از علما و فضلا خبر دستگیری ایشان را شنیدند با پدرش تماس گرفتند و بسیار تعجب کردند و هرازگاهی در این مدت اظهار لطف می کردند و سراغ او را می گیرند و ما همچنان می گوییم که از ایشان هیچ خبری نداریم. آنها خوب می دانند که او کی بود و در این حوزه مقدسه قم چه کرد و با این سن و سال چه خدمات شایانی به فرهنگ تشیع نمود. اما اینک به خاطر اختلاف سلیقه و یا هرچه که می شود اسمش را گذاشت در گوشه ی زندان است.
می دانید از چه می سوزیم؟ از اینکه می توان از این جوان و جوان های دیگر برای بسط و گسترش فرهنگ دینی استفاده کرد؛ او که تمام وجودش را وقف خدمت به مردم و هم نسلان خودش کرده بود و مشفقانه به دفاع از انقلاب اسلامی و ارزش های با شکوهش پرداخته بود و ایمان داشت که به فرموده خداوندی: آنها که می دانند با آنها که نمی دانند برابر نیستند. لذا پا را فراتر گذاشت و به دعوت مسئولین وقت بنیاد شهید بهشتی به آن مرکز رفت و به احیا و بازسازی سایت شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی پرداخت. در این ایام تمام وقتش را وقف زنده کردن آثار شهید بهشتی و طرح دیدگاه های بزرگان و شخصیت ها نسبت به آن بزرگوار کرد. روزی پدرش از او پرسید پسرم! آخر تو را چه به شهید بهشتی، ایشان مربوط به ۳۰ سال پیش است و شاید نسل امروز نتواند با افکار و آثار ایشان تعامل پیدا کند؟ می دانید چه جوابی داد؟ گفت: پدر! شهید بهشتی، هویت ومغز متفکر این انقلاب است، اگر او زنده شود ارزش های انقلاب تثبیت می شود. می دانستیم و از او همین توقع را داشتیم، قصد پدر اطلاع از نیت درونی او بود که بروز داد.
راستی آقای جعفری! یادتان هست که پدر شهید روح الامینی چه گفتند؟ گفتند محسن ما که رفت مواظب محسن های دیگر باشید. آیا نمی توان به چنین جوانانی که استعداد خدمت به دین خدا و انقلاب شکوهمند پدرانشان را دارند فرصت داد و با آنها به تعامل و گفتگو پرداخت و با طمأنینه و سعه صدر با آنها سخن گفت، شاید گشایشی حاصل شود، مخصوصا آنهایی که بار اولشان هست که زندان و طعم تلخ اوین را درک می کنند؟!
جناب آقای دادستان
اکنون ما بیش از دوازده روز است که به اتفاق پدر، که بیش از پنجاه سال را می گذراند و مبتلا به ناراحتی کمر درد و پادرد شدید هست، هرروز درمقابل زندان اوین، با نگاهی به دوردست، در مقابل دیوار بلند زندان می ایستیم و نظاره گر آنجا می شویم و از خدا می پرسیم که آیا می شود فرزند و همسرم را ببینیم؟ نمی شود اما مقاوم و با توکل به اراده خداوندی به منزل بر می گردیم و پدر برای فرزندانش که برادرشان در کنج زندان جای گرفته است، قرآن می خواند ؛ پیام الهی ، ما را به صبر دعوت می کند و روح و روانمان را آرامش می دهد.
جناب آقای جعفری!
نیروهای شما عزیز ما را در نیمه شب چهارشنبه ۲۰/۱۱/۱۳۸۹ در منزل استیجاری خود، صحیح و سالم دستگیر کردند و امیدواریم او را سالم از شما تحویل بگیریم. شما باید میثم ها و فرزندان این مملکت را دریابید و حتما می توانید نقش رسالت بزرگ آشتی این نسل را بازی کنید، چرا که فرزند جبهه و جنگ هستید و با این نسل آشنایی دارید. اگر پیام شما را دریافتند که نام شما در همیشه تاریخ به نیکی یاد خواهد شد و اگر چنین نشد به همه نشان خواهید داد که از چه روحیه بالایی برخوردار هستید.
اکنون تولد خاتم نبوت و مظهر و منشأ نور وآگاهی است. تولد رحمه للعالمین ما را می خواند و ما باید به همه نشان دهیم که سرآغاز این تولد همانطور که در ظلمتکده آن روزها درخشیدن گرفت و نور و آگاهی و عشق را با خود به ارمغان آورد، امروز هم این تولد بزرگ در عصر جهانی شدن که مانند دهکده ای بیش نیست و فضاهای مجازی و غیره پیرامونمان را گرفته است می تواند ملجا و مظهر دوستی، عدالت و اصلاح گردد. بدان امید
با احترام – مادر و همسر میثم محمدی
۲/۱۲/۱۳۸۹
هفدهم ربیع الاول
شکستِ استراتژی تهدید، آزمون اطمینان بخش جنبش
یک اسفند، جنبش سبز را واکسینه کرد
کلمه – آل طاها: ۱ اسفند ۸۹، نشان داد که استراتژیهای اقتدارگرایان در برابر جنبش سبز نه در تنها در اقناع و سرکوب، بلکه در «تهدید» هم شکست خورده است. اگر «استراژی اقناع» از همان اول به دروغ و ریا آلوده شد و توسط دوستان ناباب و دشمنان موهوم پیشاپیش محکوم به شکست بود؛ اگر «استراتژیِ سرکوب» مقهور صبر و استقامت رهبران و اسیران و همراهانِ جنبش سبز شد؛ این بار یکم اسفند نشان داد که استراتژی تهدید هم نمیتواند کاری از پیش ببرد و حنای ترساندنِ مردم رنگ باخته است.
اگر آزمون ۲۵ بهمن، ماهیت شبه دموکراتیک و خشونت طلب اقتدارگرایان را عریانتر و آشکارتر از همیشه نشان داد، ۱ اسفند هم ثابت کرد که کارکرد تهدید در جوامع سرشار از آگاهی از میان رفته است و اقتدارگرایی نمیتواند از حکومت بر شهروندان آگاه آسوده باشد. اگر ۲۵ بهمن خاطر اقتدارگرایان را به خاطر مردود شدن در آزمون مشروعیت آزرده کرد و آنان را به یورش واداشت، یکم اسفند به خوبی، خاطر اقتدارگرایی را آزرده کرد و قدرت اقتدارگریان را به سخره گرفت و استراتژی تهدید را برای حکومت بر مردم رسوا کرد.
۱ اسفند گواهی داد که تداخل اجباری و غیر قانونی مجلس و قوهٔ قضائیه و حتی اصولگرایان معتدل و اصلاح طلبان عافیت طلب هم نمیتواند تغییری در خواستههای جنبش سبز ایجاد کند و همراهان با اقتدارگرایی تنها عرضِ خود میبرند. حالا همه میدانند میر حسین چرا خود را یک همراه میخواند و میبینند که در جنبش سبز هر ایرانی یک میر حسین است و باور میکنند تا یک ایرانی وجود دارد، جنبش سبز هم وجود دارد. جنبش سبز باید بابت این آْزمون اطمینان بخش از حاکمیت سپاسگذار باشد و واکسینه شدن جنبش را به خود تبریک بگوید.
جنبش سبز که در آزمون ۲۵ بهمن باز هم استراتژی حضور خیابانی و ماهیت مسالمت آمیز خود را نمایش داده بود، در ۱ اسفند نشان داد که در صورت لزوم از این استراتژی دست نخواهد کشید و البته ثابت کرد در هر شرایطی به ماهیت ضد خشونت خود پای بند است. جنبش نشان داد نه تنها در تجمعات بزرگ و نه فقط در تهران که در دستههای کوچکتر و در تمام شهرهای ایران نیز، میتواند از این راهبرد بهره بگیرد و به آئین سبز خود وفادار بماند.
از شامگاه ۲۵ بهمن تا نیمروز اول اسفند، آنها یک هفتهٔ تمام استراتژی تهدید تمام عیار را پی گرفتند و با تامین منابع و بسیج رسانهها و تضمین قوا، تمام نیروهایش را علیه جنبش سبز به میدان فرستادند. نیروهایی که خوشبختانه به چند مقام رسمی و چهرهٔ تندرو و افراطی محدود شدهاند و از فرط بدنامی و تکرار در میان افکار عمومی از اقبال چندانی برخوردار نیستند.
این موج شعار و تهمت و توهین، از آغاز خیزش جنبش سبز تا کنون بیسابقه بود. قوای سه گانه با تمام قوا به میدان آمدند و تندروترین و بداخلاقترین حامیان خود را میدان دادند و برخی از خواص بیطرف را هم به اطاعت امر واداشتند. قوای امنیتی در عرض یک هفته فضای کشور را به شرایط جنگی کشاند و صحنهٔ شعار و مرگ و اعدام در مجلس و دولت و صدا و سیما یک فضای جنگی را تصویر میکرد. کاری نماند که بتوانند و نکنند، جمعی در رسانه و دستهای در خیابان.
اما حاصل چه شد؟ غیر از آنکه شعارها تندتر و آنها بیاعتبارتر و مردم ناراضیتر؟ غیر از آنکه شهرهای دیگری هم به حضور خیابانی پیوستند؟ غیر از آنکه رسانههای دولتی نمیدانستند اعتراضها را مخابره کنند، مصادره کنند یا انکار کنند؟ غیر از آنکه نیروی انتظامی از لباس شخصیها کلافهتر و نیروهای سپاه از هر دو عصبانیتر شدند؟ غیر از آنکه شهیدی دیگر به خیل شهیدان سبز اضافه شد؟ حاکمیت تا کی توان تصاحب و سرقت شهیدان سبز را دارد و تا کی میخواهد، هفتهٔ شهیدان را به هفتههای دیگر پیوند دهد؟ تا میکی تواند چهرهٔ نظامی و امنیتی شهر را تحمل کند؟ دیر نیست که هر خانواده یک شهید و هر خانه یک اسیر داشته باشد؛ حاکمان به عاقبت این یکی به دو کردنها اندیشیدهاند؟!
عقلا از خود بپرسند: در هفتهای که گذشت، از عامیترین و سادهترین افراد ملت تا عالیترین مقامات کشور، خاطری هست که آسوده شده باشد؟ کدامیک از مقامات با کابوس تونس و مصر و لیبی به خواب نرفتهاند؟ دست کم رسانهها و مقامات نمایندهای را بیخبر به میان محل سکونت صانع ژاله بفرستند و بپرسند چند نفر از مردمان این شهرِ کوچک ادعاهای نظام را در مورد این شهید باورکردهاند؟ این یکی را که نمیتوانند به میرحسین و شیخ مهدی نسبت دهند، بروند و اعتبار ادعاهای خود را در میان یکی محرومترین مردمان ایران ببینند. مشت نمونهٔ خروار است.
انتشار عریضه خانوادههای زندانیان سیاسی به مراجع
اگر بیتوجهی مسئولان ادامه یابد، در یک مکان عمومی تحصن می کنیم
تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی روز بیست و یکم بهمن ماه با حضور در قم و ملاقات با مراجع عظام آیةالله العظمی وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، صانعی و نیز آیةالله محفوظی نامه ای را حضورا تقدیم نموده که در آن تصریح کرده اند؛ با توجه به بی توجهی مسئولان، اگر تا بیست و دوم بهمن، همچنان از اعطای حقوق اولیه به آنان و عزیزان در بندشان خودداری شود، اقداماتی خواهند کرد که حاکمان راضی به آن نخواهند بود.
در بخشی از این نامه آمده است: چه کسی است که نداند پیران ما در این سختی ها شکسته قامت تر و جوانانمان شکسته روح تر و عزیزان دربندمان پژمرده تر و نحیف تر و خودمان کم انرژی تر شده ایم و تنها چیزی که در این مکاره ی فریب ما را مستقیم در جاده صواب نگاه داشته است، ایمانمان به خدا و توکل به اوست. آری ما تاب از دست داده ایم و در این شرایط سخت و بحرانی بی خبری از عزیزانمان که برخی ممنوع الملاقاتند و بعضی ممنوع از تماس تلفنی . بعضی با احکام فله ای سنواتی طولانی را باید در زندان به سر ببرند و حتی برای روزی به مرخصی نیامده اند. همه ما که صورت زیبای عزیزانمان را باید از پشت دو جدار شیشه ای ببینیم و صدای گرمشان را از راه سیم ها بشنویم دیگر تاب از دست داده ایم.
به گفته ی خانواده های زندانیان سیاسی، از آن جا که امکان ملاقات با سایر علما مهیا نبوده، این نامه در همان زمان برای ایشان ارسال شده است.
متن این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته، بدین شرح است:
بسم رب الشهداء و الصالحین
محضر مبارک مراجع عالیقدر شیعه حضرات آیات عظام وحید خراسانی، صافی گلپایگانی، شبیری زنجانی، سیستانی، موسوی اردبیلی، مکارم شیرازی،صانعی، بیات زنجانی، امینی، محفوظی، دستغیب، جوادی آملی
سلام علیکم
در آستانه سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، ما خانواده های زندانیان سیاسی در حالی که انتظارمان از نظام اسلامی رعایت عدالت و عمل به قانون اساسی و پاس داشتن حقوق شهروندی بوده است که متأسفانه هر روز بیش از پیش از این الزامات فاصله می گیریم، بار دیگر به شما بزرگواران پناهنده شده ایم که عالمان دینید و لباس نبی خدا(ص) برتن کرده اید و در عصر غیبت امام زمان(ع) و ولی امر مسلمین جهان پاس داری از دین خدا و احکام مبین آن را عهده دارید.
حضرات آیات عظام
ما مظلومان عهد جدید که نه با انقلاب بیگانه ایم و نه از وطن دوستی فاصله گرفته ایم و نه اعتقاداتمان را از فراخنای وجود به بیرون رانده ایم، در مواجهه با ستم و ستمگران دچار آسیب های سخت شده ایم که دل هر انسان آزاده ای از دیدن و شنیدن و شمارش آن به درد می آید چه رسد به هم کیشان که گوهره دین را رحمانیت و اصالت آن را به کرامت قائل شدن برای انسان می دانند. و چه کسی است که نداند طی این زمانی که هنوز به دو سال نرسیده و برای ما به قدر قرنی درازنا داشته است، چه ستم ها بر ما و عزیزان دربندمان رفته و چه حرمت ها از ما شکسته اند و چه مصیبت ها برسرمان آورده اند! چه کسی است که نداند بازار دروغ و نیرنگ و فریب در همه این ایام سیاه و شب گون سکه بوده و متاع ما و عزیزان دربندمان که راستی و درستی است، بی مشتری مانده است. چه کسی است که نداند پیران ما در این سختی ها شکسته قامت تر و جوانانمان شکسته روح تر و عزیزان دربندمان پژمرده تر و نحیف تر و خودمان کم انرژی تر شده ایم و تنها چیزی که در این مکاره ی فریب ما را مستقیم در جاده صواب نگاه داشته است، ایمانمان به خدا و توکل به اوست.
مراجع عالیقدر و بزرگوار
ما قریب یک سال و هشت ماه همه سختی های روزگار ستم را به یاری حق و هم بستگی و همراهی مردم معتقد و استوارمان تاب آورده ایم اما دیگر آستانه تحملمان بسیار پایین آمده و طاقت تحمل هجران بیش از این و حرمان فراتر از این را نداریم. فرزندان معصوم ما پدرهایشان را می طلبند و پدران و مادران رنج دیده فرزندانشان را و چه کسی است که حق ما همسران را که آشیانه های مهرمان در آغاز یا میانه زندگی مشترک به دست ستم ویران و سرد گشته به رسمیت نشناسد!
آری ما تاب از دست داده ایم و در این شرایط سخت و بحرانی بی خبری از عزیزانمان که برخی ممنوع الملاقاتند و بعضی ممنوع از تماس تلفنی . بعضی با احکام فله ای سنواتی طولانی را باید در زندان به سر ببرند و حتی برای روزی به مرخصی نیامده اند. همه ما که صورت زیبای عزیزانمان را باید از پشت دو جدار شیشه ای ببینیم و صدای گرمشان را از راه سیم ها بشنویم دیگر تاب از دست داده ایم و اینک که همه درخواست ها و هشدارهایمان به مسئولین قضایی با بی توجهی کامل روبرو شده و می شود، مسئولیت تبعات این بی توجهی را متوجه آنان می کنیم و تا بیست و دوم بهمن ماه اگر زندانیانمان به حقوق اولیه شان نرسند و ما نیز از حقوق اولیه خود برخوردار نشویم چه بسا اقداماتی از طرف ما صورت پذیرد که مورد رضایت حکومت و قدرتمداران نباشد.
حضرات آیات عظام
این نامه دردمندانه ما در پی نامه های پیشین که آن ها نیز همه از سر درد نگارش شد و متأسفانه نتیجه آن را یحتمل به دلیل ضعف اطلاع رسانی شاهد نبودیم، نوشته می شود تا بدین وسیله خدمت شما بزرگواران که حصن حصین مرجعیتید و موجب اعتلای اسلام عزیز و ملجأ و پناهگاه مظلومان پناه آوریم و پیشاپیش از شما در برابر هجوم ستمگران بر ما در فردای اقدامات حق طلبانه مان استمداد بطلبیم. سلسله اقداماتی که ما خانواده های زندانیان سیاسی در صورت بی توجهی به خواسته های خردمان که آزادی عزیزانمان و تا زمان آزادی؛ اعطای حقوق اولیه آنان اعم از حق تماس حق ملاقات حضوری و حق مرخصی است که جمله از نظر دستگاه قضائی امتیاز محسوب شده و با گرو گرفتن زندانیانمان و با سرکوب احساسات ما و فرزندانمان هوای نفس خویش را ارضاء می کنند تا قهقهه شیطان از این همه افعال سوئی که خدای را و هر مسلمان آزاده ای را ناپسند می آید به عرش رود. بی شک تحصن در یکی از اماکن عمومی از بدیهی ترین اقدامات ما خواهد بود که در صورت نگرفتن پاسخ مثبت دست به اقدامات دیگری خواهیم زد و حالا که امنیت از خانواده های ما به ستم سلب کرده اند، عملا به دادخواهی حقوق خود و عزیزان دربندمان دست خواهیم زد باشد که صدای مظلومان را به گوش همه آزادگان جهان برسانیم و بدین وسیله عملا از ظلم و ظالم تبری بجوییم. و در پایان خدایمان را شاهد می گیریم که تا امروز به هر وسیله ممکن با همه اتمام حجت کرده ایم و پاسخی از سر مهر نیافته ایم و بی اعتنایی بیش از این به حقوق خود را نیز مظلومانه به درگاه رب بی منتها شکایت می بریم. باشد که همه در جایگاه و شأن فردی و اجتماعی خود احساس وظیفه کنند و ما را در راه عدالت خواهی و آزادی طلبی مدد رسانند.
والسلام علی عبادالله الصالحین
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی
۲۱/۱۱/۱۳۸۹
شاید به دیوارهای اوین هم بتوان دخیل سبز بست
فخرالسادات محتشمی پور در میلاد پیامبر رحمت و حریت در نامه ای به همسر دربندش سید مصطفی تاجزاده می گوید: وای بر ما که ساداتیم و اولاد رسول الله (ص) اگر بخواهیم حقوق مسلممان را گدایی کنیم. هرگز مبادمان تصدق گرفتن حقمان! باز هم صبر و انتظار تا آن گاه که پیمانه لبریز شود…متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته است بدین شرح است:
دوشنبه دوم اسفند ماه برابر با ۱۷ ربیع
سلام همسفر بلند پرواز من!
یادت هست که ما پیمان هم سفری مان را وقتی می بستیم بی وفایی را به عنوان زشت ترین و پلیدترین دشنام به زباله دان تاریخ زندگیمان افکنیدم؟ یادت هست قرارمان را که با هم بودن و با هم ماندن و با هم رفتن و با هم رسیدن بود؟ حالا من یکه و تنها در این وادی غربت ایستاده ام و هی دور و برم را نگاه می کنم در جستجوی تو یار همیشگی و تو دور از من آن جا در انزوایی که می گویند قرنطینه نیست و من نمی دانم چه هست که هیچ نیست، آرام زندگی ات را می کنی و روزگار می گذرانی. آرام و بی دغدغه های این بیرون. می دانم که آن جعبه شیشه ای تو را از عزلتی که به ستم برایت ساخته اند گاهی به در می آورد و می کشاندت به خیابان های شلوغ شهر اما در خیابان نمی مانی و پرواز می کنی تا آن بالاها که بر همه آن چه این جا روی زمین می گذرد تسلط داشته باشی. تا بتوانی خوب تحلیل کنی مثل همیشه عمیق و پرمغز! دلم برایت تنگ شده عزیزم و هیچ چیز مانع آن نیست که با صدای بلند این دلتنگی را فریاد بزنم. دلم برایت تنگ شده و این بی تابی می رود تا مرا بکشاند به وادی بی اختیاری. دلم که برایت این گونه تنگ می شود ناگهان تاب از دست می دهم و این روزها من دارم خودم را به سختی مدیریت می کنم تا کاری نکنم که تو را رنجشی رسد و کاش می دانستم آیا همه این تقلاهای من برای این که ببینمت تو را خوشایند است یا نه. هرچند گاهی خوشایند تو هم نمی تواند مرا از آن چه باید بکنم مانع شود!
یاردلنواز من!
این عید هم گذشت و شیرینی به کام ما نیامد. این کام دیگر تا رهایی همه آزادگان دربند شیرین نخواهد شد خواه ایام به عید بگذرد یا به عزا. من همه شادی های گم شده مان را در پس آن دیواری که باید روزی به دست اهل حق باز فروریزد جستجو می کنم. پشت آن دیوارها که مردان و زنانی را در برگرفته که هر یک منشأ اثراتی گرانقدر در حوزه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و مدنی هستند. آدم های بزرگی که کوچک ها تاب تحملشان را نداشته اند و کینه توزی آنان به بند گرانشان کشیده است. من همه آرزوهای قشنگ گم
شده ام را در پس همان دیوارها جستجو می کنم و دیوارهای حائل حالا می توانند برای من نقش واسطه برای رسیدن به محبوب را ایفا کنند. حالا من دوست دارم بیایم و با وضو بر آن دیوارها دست بکشم و آن مکان مقدس را که عزیزترین عزیزان ما را در خود گرفته زیارت کنم. شاید بشود بر دستگیره آن درب کوچک که دریچه اش با هر ضربه گشوده می شود برای شنیدن شدن سوالی یا گرفتن جوابی، یا به دیواره های آن اتاقک نگهبانی که بعدازظهر عاشورای امسال پس از حمله نامحرمان به آن چسبیدم و نام تو را در پی نام مادرت و جدت و عمه سادات فریاد زدم، آری شاید بشود به هر جایی که به شما آزادگان دربند نزدیک باشد و بشود صدای عشق را به شما رساند و به همه دیواره ها و دستگیره و میله ها، دخیل بست. با همان نوارهای سبز و دستمال های سبز آشنا که در جنوب، حاجتمندان به شاخه های درختان انجیر معابد دخیل می بندند. و به همه امامزاده ها و شبکه های ضریح های نقره ای در گوشه گوشه شهر و دیارمان.
تک سوار خیال بی منتهای من!
این عید را در تنهایی مظلومانه ات چگونه گذراندی وقتی من از مجلس شیرینی خوران خواهرزاده عزیز به مجلس عروسی فرزند عموزاده تو می رفتم تا به جای تو نیز تبریک وصلت های فرخنده را بگویم و سلام هایشان را برای تو در دستمال سبزی گره بزنم برای روز موعود که می بینمت و برسانمشان امانت هایت را به دست تو و در عین حال دلتنگی هایم را در هیاهوی شادمانی های کودکانه کسانی گم می کردم که شادی هایشان در پس عزای کشته شدگان اعتراضات خیابانی رنگ باخته است؟؟؟ تو چه می کردی همه امروز را ؟ نکند این روز میلاد را هم روزه داری بی حالت کرده بود و در بستر بودی و حالا که من خسته از یک روز عبث، برایت دلنوشته هایم را تقریر می کنم تازه نشاط حاصل از مطالعه آمده به سراغت و مثل هر شب داری آمده احیاء می شوی؟ امروز که همه کادر اداری زندان در کنار خانواده هایشان عید را جشن گرفتند تو روزت را چگونه گذراندی محبوبم؟ این روز برایت قشنگ بود؟ شادی و نشاط داشت؟ شیرینی و شادکامی داشت؟ قرار بود این روز برای ما قشنگ شود برای من و دردانه ات با ملاقات تو ولی انگار دل هایی که حالا با سنگ، هم سنگ است، به این وصل کوتاه رضا نداده است. وای بر ما که ساداتیم و اولاد رسول الله (ص) اگر بخواهیم حقوق مسلممان را گدایی کنیم. هرگز مبادمان تصدق گرفتن حقمان! باز هم صبر و انتظار تا آن گاه که پیمانه لبریز شود…
بی قرار دیدارت
فخری
استفاده از ساختمان خبرگزاری دولت به عنوان بازداشتگاه و مقر لباسشخصیها
به دنبال تجمعات اعتراضی ۲۵ بهمن و اول اسفند و دستگیری های گسترده، از یک سو بر تعداد لباس شخصی ها افزوده شده و از سوی دیگربرخی اماکن دولتی تبدیل به بازداشتگاه موقت شده است؛ دفتر مرکزی خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی از جمله این اماکن است. لباس شخصی های مستقر در این خبرگزاری، در راهپیمایی اول اسفند با کلاهخود و باتوم به شهروندانی که روز شنبه از میدان ولیعصر به سمت تقاطع فاطمی در حرکت بودند حمله و آنان را بازداشت و به درون ساختمان این خبرگزاری منتقل کردند.
به گزارش روزآنلاین، یک شاهد عینی که در ساعت ۵ بعد از ظهر روز اول اسفند در برابر ساختمان موکزی دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی ـ واقع در خیابان ولی عصرـ حضور داشته، در این باره می گوید: “نزدیک به ۱۰۰ لباس شخصی که مجهز به باتوم و کلاهخود بودند از داخل ساختمان ایرنا به خیابان ولیعصر آمدند. آنها که با یک کاور نارنجی رنگ، شبیه به لباس کارگران شهرداری، از دیگر نیروهای سرکوب مجزا شده بودند با بند آوردن تقاطع خیابان ولیعصر و فاطمی، ابتدا اقدام به ضرب و شتم عابرانی که بر اثر حمله نیروهای لباس شخصی مجبور به فرار به سمت شمال خیابان شده بودند کردند و سپس با حمله به خودروهایی که بوق می زدند، اقدام به شکستن شیشه اتومبیل ها کردند”.
وی می افزاید: “پس از آنکه نیروهای انتظامی مستقر در این تقاطع مجبور به هدایت مسیر ترافیک به سمت میدان فاطمی شدند، لباس شخصی های ایرنا با حمله به عابران، تعدادی از شهروندان را بازداشت کردند و به درون ساختمان مرکزی خبرگزاری ایرنا بردند”.
به گفته این شاهد عینی دفتر خبرگزاری ایرنا به مدت چند ساعت به عنوان بازداشتگاه موقت معترضان مورد استفاده قرار گرفته است.
یکی از کارمندان این خبرگزاری هم درباره نقش خبرنگاران این رسانه حامی دولت می گوید: “ساختمان ایرنا از زمان مدیرعاملی آقای جوانفکر به دو بخش کاملا مجزا تقسیم شده.کارمندان قدیمی و یا خبرنگاران حوزه های غیر سیاسی و اقتصادی از جمله واحد شهرستان ها بازخرید و باقیمانده این نیروها نیز به سالنی مجزا منتقل و از خبرنگاران حوزه های سیاسی و اقتصادی به کلی جدا شده اند. در همین حال زیر زمین و پارکینگ طبقه همکف این ساختمان نیز توسط نیروهای حراست خبرگزاری اشغال شده و در واقع به یک بازداشتگاه خصوصی و محل نگهداری ابزار سرکوب از جمله باتوم و کلاهخود و کاورهای شبه خبرنگاران تبدیل شده است”.
وی می افزاید: “در روزهای ۲۵ بهمن و اول اسفند ماموران حراست از ساعت ۱۲ ظهر به کارمندان حوزه شهرستان ها و خبرنگاران مستقر در طبقه دوم، دستور ترک محل را دادند، اما شبه خبرنگاران واحد سیاسی و حوزه دولت که به عنوان نیروهای امنیتی به خیابان ها می آیند، همچنان در محل باقی ماندند”.
او می افزاید: “هیچ یک از این افراد سابقه مشخصی در زمینه روزنامه نگاری و یا خبرنگاری ندارند، اما به دلیل وابستگی به مدیریت جدید خبرگزاری، به عنوان خبرنگار در ساختمان ایرنا مستقر شده اند. این افراد همان لباس شخصی هایی هستند که در روزهای اعلام شده از سوی معترضان، برای ضرب و شتم شهروندان به خیابان مقابل ساختمان فرستاده می شوند. آنها البته در دو روز ۲۵ بهمن و اول اسفند، علاوه بر ضرب و شتم و نیز وارد کردن خسارت هایی به خودروهای شهروندان، برخی از معترضان را هم بازداشت و به زیر زمین ساختمان خبرگزاری ایرنا منتقل کردند”.
وی از سرنوشت بازداشتی های ساختمان ایرنا ابراز بی اطلاعی می کند و می گوید: “هیچ یک از کارمندان قدیمی ایرنا جرات هم صحبت شدن با این شبه خبرنگاران را ندارند؛ به همین دلیل از سرنوشت بازداشت شدگان نیز نمی توان اطلاع دقیقی ارائه کرد اما گفته می شود بازداشت شدگان، به بازداشتگاه های سپاه و نیروی انتظامی برده شده باشند”.
خبرگزاری فارس، وابسته به نیروهای امنیتی در گزارشی که از نحوه بازداشت فائره هاشمی منتشر کرده، در مورد نقش این نیروهانوشته است: “خبرنگاران فارس و ایرنا مستقر در میادین ولیعصر، هفتِتیر، انقلاب و امام حسین و همچنین سطح خیابان انقلاب تهران گزارش میدهند که علیرغم فراخوان سایت های ضدانقلاب و فتنهگر اوضاع در حالت کاملاعادی قرار داشته، مغازهها باز بوده و زندگی عادی ادامه دارد… به گزارش خبرنگاران ایرنا نیروهای انتظامی و امنیتی در اقتدار و آمادگی کامل به سر میبرند و برای مقابله با نفاق و پاکسازی فضای جامعه در صورت بروز هرگونه اغتشاش و آشوب آمادگی کامل دارند. نیروهای انتظامی به صورت پنهان و آشکار بر اوضاع مسلط هستند و تا لحظه درج این خبر هیچ حادثهای گزارش نشده است.”
استفاده از ساختمان یک خبرگزاری به عنوان بازداشتگاه موقت تاکنون در ایران بی سابقه بوده است.
وعده دولت به چایکاران، پس از یک سال هنوز محقق نشده
با گذشت ۱۱ ماه از ابتدای سال در حالی هنوز وعدههای مسئولان به چایکاران محقق نشده است که آنان همچنان بر افزایش نرخ خرید تضمینی به ۱۲۰۰ و ۷۵۰ تومان تاکید دارند.به گزارش مهر، هر ساله و از زمانی که خرید تضمینی برخی از محصولات کشاورزی اجرایی میشود، در تعیین قیمت و زمان اعلام نرخ خرید تضمینی میان متولیان بخش خصوصی و مسئولان دولتی اختلافاتی وجود داشته است.
در واقع ماه های پایانی هر سال از سوی تولیدکنندگان بهترین زمان برای اعلام نرخ خرید تضمینی به حساب می آیند اما همچنان از سوی مسئولان دولتی این نرخ تعیین نشده است.
یکی از بخشهایی که در سالهای اخیر بیشترین اعتراض را درنحوه محاسبه نرخ خرید تضمینی و اعلام آن داشته است، چایکاران هستند که در سایه واردات چای خارجی و تغییر ذائقه مردم، روزهای نه چندان خوبی را می گذارنند.
سال گذشته در همین روزها رئیس اتحادیه چایکاران با گلایه نسبت به نرخ خرید تضمینی چای، درخواست ۷ درصد افزایش قیمت را از دولت کرده بود اما باوجودی که این موضوع در جلسه ای که با حضور معاون اول رئیس جمهور و استاندار برگزار شده بود مورد موافقت قرار گرفت اما هیچگاه اجرایی نشد.
در سالجاری بهای برگ سبز چای درجه یک ۲۹۰ تومان و درجه دو ۵۴۰ تومان تعیین شده بود که کشاورزان نسبت به این قیمت اعتراضاتی داشتند.
پیشنهاد چایکاران برای افزایش نرخ خرید تضمینی برگ سبز چای
چایکاران به سبب پایین بودن نرخ خرید تضمینی و نبود بازار مناسب چای ایرانی در داخل، با مشکلات معیشتی و مالی فراوانی روبرو هستند و باوجودی که سعی شده با حمایت از کارخانجات فرآوری چای، بخشی از بازار از دست رفته بازگردد اما بازهم این قشر از کشاورزان با مشکلات مالی روبرو هستند.
هنوز هم در ماه پایانی سال، نرخ خرید تضمینی چای اعلام نشده است و کشاورزان نسبت به منابع مالی خود در سال آینده اطلاعی ندارند. رئیس اتحادیه چایکاران با بیان اینکه باید هم اکنون نرخ خرید تضمینی چای اعلام می شد گفت: فعلا در این خصوص موضوعی اعلام نشده است البته وعده های قبلی هم محقق نشده است.
ایرج هوسمی با اشاره به پیشنهاد چایکاران برای نرخ خرید تضمینی در سال جاری، اظهار داشت: چایکاران برای برگ سبز درجه یک مبلغ ۱۲۰۰ تومان و برای برگ سبز درجه ۲ مبلغ ۷۵۰ تومان را پیشنهاد می کنند.
وی به ضرورت افزایش درآمد کشاورزان و توان مالی آنها اشاره کرد و گفت: اگر نرخ خرید تضمینی افزایش یابد کشاورزان می توانند با تسویه بدهی های خود به سیستم بانکی، تسهیلات دریافت کنند و وضیعت باغات خود را بهبود ببخشند.
مادران سیاهپوش و خانه زنان ایتالیا در اقدامی جهت پشتیبانی مادران پارک لاله ایران (مادران عزادار)اقدام به برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی خواهند کرد.این کنفرانس که به منظور گسترش صدای دادخواهی مادران پارک لاله و در اعترا ض به نقض فاحش حقوق بشر در ایران و در همبستگی جمعیت های زنان مدافع صلح و آزادی در جهان با این مادران خواهد بود، روز جمعه 25 فوریه در شهر رم برگزار خواهد شد.
خانم لوییزا مورگانتینی معاون سابق پارلمان اروپا، از بنیان گذاران گروه زنان سیاه پوش ایتالیاوکاندیدای جایزه صلح نوبل ۲۰۰۵
خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۰۳( از طریق ویدیو کنفرانس )
صبری نجفی، نماینده حامیان مادران پارک لاله - ایتالیا
و هم چنین با شرکت تلفنی مادران پارک لاله از ایران
و حضور جمعی از حامیان مادران پارک لاله در اروپا همراه خواهد بود.
همچنین بعد از اتمام کنفرانس مطبوعاتی، حامیان مادران پارک لاله، اکسیون اعترا ضی هفتگی خود را در یکی از میدان های بزرگ شهر رم از ساعت ۱۶ تا ۱۸ برگزار خواهند کرد.
خداحافظی «فیتیلهایها» با تلویزیون: «پخش زنده» دروغ بود
محمد مسلمی، حمید گلی و علی فروتن سه چهره محبوب تلویزیونی برای کودکان، در اعتراض به بدقولی ها و تضییع حقوق خود، از تلویزیون خداحافظی کرده اند. محمد مسلمی در یادداشتی به شرح ماجرا پرداخته و فاش کرده است که صداوسیما در روزهای گذشته به دروغ برنامه ی ضبط شده را با آرم پخش زنده پخش کرده است!
برنامه زنده “فیتیلهایها” نزدیک به یک دهه بود که به صورت زنده از شبکه دوم روی آنتن میرفت و مخاطبان فراوانی داشت. در ماههای اخیر به جای مجید قناد، مجری و تهیهکننده این برنامه، مهرداد نظامآبادی اجرای برنامه را به عهده داشت.
برنامه “فیتیله جمعه تعطیله” جمعه و دوشنبه ۲۹ بهمنماه و دوم اسفندماه در حالی با آرم زنده از شبکه دو پخش شد که عمو فیتیلهایها از این برنامه خداحافظی کرده بودند و نمایشهای قدیمی روی آنتن رفت.
به گزارش مهر، برنامه “فیتیله جمعه تعطیله” روزهای جمعه و دوشنبه ۲۹ بهمنماه و دوم اسفندماه با آرم زنده از شبکه دو پخش شد. این در حالی بود که محمد مسلمی، حمید گلی و علی فروتن عمو فیتیلهایها از این برنامه خداحافظی کرده بودند و نمایشهای قدیمی آنها روی آنتن رفت.
از قرار تهیهکننده برنامه بدون اهمیت دادن به این مسئله که فیتیلهایها از برنامه رفتهاند در یک رفتار غیر حرفهای، غیر اخلاقی و غیر هنری برنامه را روی آنتن برد و این در حالی است که برنامه از نقطه آغاز تا پایان کارگردانی میشود. این برنامهها بارها روی مسئله آموزش تاکید میکند و مرتب به بچهها میگوید نباید دروغ بگویند، اما نکته جالب این است که آدم بزرگها هر زمان که بخواهند میتوانند به راحتی دروغ بگویند.
به دنبال این ماجرا، خبرنگار مهر با محمد مسلمی، کارگردان و بازیگر “فیتیله جمعه تعطیله” تماس گرفت تا با او در این باره گفتگویی داشته باشد، اما او ترجیح داد در این باره یادداشتی برای خبرگزاری مهر بنویسد. یادداشت او را با عنوان “خداحافظی عموهای فیتیلهای” از شبکه دو را در پی میخوانید.
خداحافظی عموهای فیتیلهای از شبکه ۲
شاید باورتان نشود که طعم کودکی تنها طعم خوشمزهای است که تا آخر نمیدانیم کی و کجا، همیشه در خاطرمان میماند.
شاید برای همه انسانها دوران کودکی یک مرحله باشد و در چشم برهم زدنی با تمام زیباییها و شیرینیهایش تمام شود و جز خاطراتی رنگارنگ در دفتر خاطرات عمر چیز دیگری به جا نماند. ولی ما کودکی را دوباره آغاز کردیم و ثابت کردیم که میتوان در هر مرحله از عمر که زیبایی آن بکر و صادقانه است، زندگی کرد و منزل گزید. کودک ماندیم تا کودکان بمانند.
با یک تابلو و حماسه آمدیم و حماسه آفریدیم. جورها را جور کردیم و ناجورها را دور. در بازیهای سخت زندگی پالام پولوم آوردیم و خواستیم که برنده باشیم و بیست سال بهای این خواستن را دادیم. تا شاید در عکاسخانه ذهنتان تصویری از تلاشها و گذران عمر مان که پر تلاش می رفت نقش ببندد. تا جایی که دیگر تعطیلی معنا نداشته باشد. تا جایی که فتیلههای فانوس شادی را برای همیشه روشن نگه داریم.
از اینکه بودیم و توانستیم که توانستن را صرف کنیم. از اینکه با دستهایی خالی اما قلبهایی آکنده از عشق میهمانتان شدیم خوشحالیم.
از شما گفتیم و با شما رفتیم. با شما خندیدیم و گریه کردیم. در جشن ها و شادی ها در سوگها و غمها.
پیمان بسته بودیم که ثابت کنیم، کودکی هرگز تمام نمیشود و بر سر این پیمان ماندیم. تا جایی که حتی عزیزانی را از دست دادیم ولی بر سر قرار هر هفته خود حاضر شدیم. بیمار شدیم، تا جایی که حتی حرکت برایمان قدغن شد. ولی چه کسی است که باور نکند که عشق معجزه می کند و جانی دوباره میدهد.
آمدیم تا صادقانه به کودکان بگوییم که راستگو باشیم، مثل پیامبری که رسالتش ترویج اخلاق بود.
گفتیم مهربان باشیم مثل خدایی که همیشه مهربان است. گفتیم دانش بیاموزیم، مثل پیامبری که گفت: آموختن را تا زمان مرگ ترک نکنید.
یاد گرفتیم و یاد دادیم. در ابتدای راه سه تن بودیم و بعد از شروع سفر و اینک بیش از صد نفر. صد نفر همدل و هم پیمان، صد نفر که برای شما یکی شدند تا یک لحظه شادی را به دلهای مهربانتان هدیه کنند.
آمدن سخت بود ولی نه سخت تر از ماندن و شدن. ما مقاومت کردیم و ایستادیم تا…..
تا حقی از ما ضایع شد و در جهت احقاق حق خود تلاش کردیم. اتفاقی نیفتاد. چارهای نبود جز ادامه. چرا که هدف برای ما مهمتر بود…. ادامه دادیم و ادامه دادیم تا بارها و بارها حقوقمان ضایع شد. ما بستری را که در آن پرورش یافتیم و پرورش دادیم را محق دانستیم و از شبکه ۲ خواستیم تا قدمی بر دارد اما بازهم هیچ اتفاقی در جهت احقاق حق از دست رفته برداشته نشد. درست اتفاقی که در شبکه جام جم افتاد دوباره تکرار شد.
پس چاره ای نبود جز تن دادن به جبر و قانون طبیعت که هر شروعی را پایانی ست. علی رغم میل باطنی خداحافظی کردیم و جواب خداحافظی ما شد برنامه های پخش شده ی روز جمعه و دوشنبه.
برنامههایی که برای لحظه لحظههای آن برنامهریزی و کارگردانی شده بود با کار غیر اخلاقی و غیر هنری تهیه کننده برنامه و با عنوان برنامه زنده به روی آنتن رفت که این تغییر ساختار نه مورد، رضایت و نه مورد تایید ما بود.
تلخ است تلخ . اما ما پذیرفتهایم که تلخ هم یک مزه است. تلختر آن است که همه مسولین قول حمایت می دهند و در نهایت، نتیجه آن می شود که تمام حقوق مادی و معنوی گروه نادیده گرفته می شود.
البته دور از انتظار نبود که با تغییر مجری اتفاقات اینچنینی هم در راه باشد.
حرفی نیست در پایان همانگونه که در آغاز بود فقط خدا هست و خدا. چرا که ما در این چند سال نه وابسته به جایی بودیم و نه هستیم تنها حامی ما خداوندی است که خالق خنده و شادی است. خداوندی که اگر عنایتش شامل حال ما نمیشد ما نبودیم. امروز هم خرسندیم که ما در این راه پر فراز و نشیب تلاشمان را کردیم و به این جا رسیدیم . نتیجه هرچه که باشد ما خواست خداوند را می خواهیم و از اینکه روزی سلاممان را به گرمی پاسخ گفتید بر خود میبالیم و از اینکه امروز خداحافظی ما را میپذیرید تا قیامت ممنون شما هستیم. دلتنگ لحظههای با هم بودن می شویم. خداحافظی سخت است ولی امید به دیدن دوباره ی شما شوق زندگی و پایندگی می دهد. پاینده ، شاد و خندان باشید.
هو شدن فیلم "ضد فتنه" در جشنواره فجر و چالش امنیتی شدن اکران آن
(تیتر از جنگ خبر)
آینده
هو شدن فیلم مذكور و اعتراض عمومی تماشاگران به محتوای این فیلم باعث شده است تا تردیدهای جدی درباره امكان اكران آن ایجاد شود. چرا كه فیلم مذكور زمانی كه در اكران ویژه خبرنگاران كه قشر محتاط و با خودسانسوری نسبتا بالا هستند، اكران شده و با این واكنش مواجه شده است، مشخص است نمایش آن در سالنهای عمومی چه پیامدهایی خواهد داشت
با وقایع اتفاق افتاده در جلسه اكران فیلم پایان نامه، سرنوشت اكران این فیلم مورد ابهام قرار گرفته است.
به گزارش خبرنگار "آینده" عملكرد ناشیانه سازندگان فیلم پایان نامه در پرداخت قصه فیلم و برخورد یكجانبه و شعاری با موضاعات سیاسی كه پس از دریافت صدها میلیون تومان بودجه خاص انجام شد، منجر به تولید فیلمی شده است كه ناخودآگاه تماشاگر را به اعتراض واداشته و به بروز واكنشهای عصبی می كشاند.
شدت شعارزدگی و تحریك آمیز بودن این فیلم در راستای تمایلات سیاسی سفارش دهندگان آن به نحوی بود كه در اقدامی بی سابقه در طول برگزاری 30 دوره جشنواره فیلم فجر این فیلم هو شد.
هو شدن فیلم مذكور و اعتراض عمومی تماشاگران به محتوای این فیلم باعث شده است تا تردیدهای جدی درباره امكان اكران آن ایجاد شود. چرا كه فیلم مذكور زمانی كه در اكران ویژه خبرنگاران كه قشر محتاط و با خودسانسوری نسبتا بالا هستند، اكران شده و با این واكنش مواجه شده است، مشخص است نمایش آن در سالنهای عمومی چه پیامدهایی خواهد داشت.
از همین رو بروز این احتمال كه نمایش فیلم مذكور در هریك از سالنهای سینما كه امكان حضور صدها نفر را دارد به یك اعتراض گروهی تبدیل شود، اكران عمومی پایان نامه را با ابهام مواجه كرده است.
با توجه به پراكندگی سالنهای سینما و تاریكی داخل سالن كه امكان شناسایی افراد معترض را دشوار می كند و اجتماع افراد می تواند اكران این فیلم به یك چالش امنیتی تبدیل شود.
(تیتر از جنگ خبر)
آینده
هو شدن فیلم مذكور و اعتراض عمومی تماشاگران به محتوای این فیلم باعث شده است تا تردیدهای جدی درباره امكان اكران آن ایجاد شود. چرا كه فیلم مذكور زمانی كه در اكران ویژه خبرنگاران كه قشر محتاط و با خودسانسوری نسبتا بالا هستند، اكران شده و با این واكنش مواجه شده است، مشخص است نمایش آن در سالنهای عمومی چه پیامدهایی خواهد داشت
با وقایع اتفاق افتاده در جلسه اكران فیلم پایان نامه، سرنوشت اكران این فیلم مورد ابهام قرار گرفته است.
به گزارش خبرنگار "آینده" عملكرد ناشیانه سازندگان فیلم پایان نامه در پرداخت قصه فیلم و برخورد یكجانبه و شعاری با موضاعات سیاسی كه پس از دریافت صدها میلیون تومان بودجه خاص انجام شد، منجر به تولید فیلمی شده است كه ناخودآگاه تماشاگر را به اعتراض واداشته و به بروز واكنشهای عصبی می كشاند.
شدت شعارزدگی و تحریك آمیز بودن این فیلم در راستای تمایلات سیاسی سفارش دهندگان آن به نحوی بود كه در اقدامی بی سابقه در طول برگزاری 30 دوره جشنواره فیلم فجر این فیلم هو شد.
هو شدن فیلم مذكور و اعتراض عمومی تماشاگران به محتوای این فیلم باعث شده است تا تردیدهای جدی درباره امكان اكران آن ایجاد شود. چرا كه فیلم مذكور زمانی كه در اكران ویژه خبرنگاران كه قشر محتاط و با خودسانسوری نسبتا بالا هستند، اكران شده و با این واكنش مواجه شده است، مشخص است نمایش آن در سالنهای عمومی چه پیامدهایی خواهد داشت.
از همین رو بروز این احتمال كه نمایش فیلم مذكور در هریك از سالنهای سینما كه امكان حضور صدها نفر را دارد به یك اعتراض گروهی تبدیل شود، اكران عمومی پایان نامه را با ابهام مواجه كرده است.
با توجه به پراكندگی سالنهای سینما و تاریكی داخل سالن كه امكان شناسایی افراد معترض را دشوار می كند و اجتماع افراد می تواند اكران این فیلم به یك چالش امنیتی تبدیل شود.
دلنوشتهی دختر شهربانو امانی برای مادر دربندش
در هشتمین روز از بازداشت شهربانو امانی، نماینده اصلاح طلب مجلس پنجم و ششم، و در پی بی خبری از وضعیت وی، سوده دادرس، دختر این فعال زندانی، طی «دل نوشته ای» برای مادر دربندش، از لحظات بی او سخن می گوید.شهربانو امانی نماینده مجالس پنجم و ششم، در جریان موج بازداشت فعالین سیاسی و مدنی در جریان خیزش ٢۵ بهمن ماه امسال بازداشت شد.
به گزارش جرس، سوده، دختر شهربانو امانی، در دل نوشتۀ خود آورده است:
“مادرم، یک هفته است که تو را ندیده ام، یک هفته است که گرمای حضورت را در خانه حس نکرده ام، یک هفته است که ثانیه ها را شمرده ام، لحظه ها را به دشواری ورق زده ام. …
می دانم راهِ دوری نرفته ای مادر، تو نا خواسته در یک چهار دیواری همین حوالی و تنها کمی دور تر از خانه محبوسی و من این اینجا به خواسته خودم در حبس خانگی خویش گرفتار آمده ام. هفت روز است که نه روی آفتاب را دیده ام و نه به شب سلام کرده ام، چون در انتظار تو نشسته ام. گوشی تلفن را از خودم دور نمی کنم، شاید بتوانم صدای تو را هر چند کوتاه، بشنوم. شصت ثانیه در هفت شبانه روز، همه سهم من از تو.
اتاقم پر شده است از روسری های تو…روسری های پر از خیال و خاطره. سراغ عطر تو را از آنها می گیرم…تا شاید کمی آرام گیرم…
مادرم…بهترینم… هر چه نماز و دعای خوب که به من آموخته بودی را خوانده ام، هرچه نذر بلد بوده ام با خدا گفته ام…تا تو هر چه زودتر باز آیی…
چشمهایم را می بندم…تصویر آرام تو با آن متانت همیشگی در ذهنم نقش می بندد…باید قوی بود، باید صبور بود و محکم…باید فقط و فقط به خدای مهربان توکل داشت…باید به فکر تمام کسانی بود که عزیزی در بند دارند… باید، باید و باید های بزرگ دیگر.
مادرم…مهربانم…در تمام این روزهای نبودنت مدام به خودم یادآوری می کنم که تو دختر شیرزن آذربایجان هستی، باید صبور باشی و محکم، باید در شان او رفتار کنی و مبادا کم بیاوری از دلتنگی… تمام سعی ام را کرده ام…ولی اشکهایم هرگز از من اجازه نخواسته اند در تمام این روزهای نبودنت. یادم باشد وقتی که آمدی بوسه ای برپیشانی بلندت بزنم و بگویم وقتی که کنارمان بودی هم سهم زیادی از تو نداشتیم و تو برای مردمت بیش از ما وقت می گذاشتی، اما وقتی که بیایی همین که آزاد باشی دنیا دنیا برایمان می ارزد حتی اگر سهم حضورت را میان ما و مردمت قسمت کنی. چشم به راه دوخته ام تا بیایی مادرم.”
جرس: در پی فراخوان دانشجویان دانشگاه شیراز جهت برگزاری تجمع اعتراض آمیز به مناسبت شهادت حامد نورمحمدی - دانشجوی شهید آن دانشگاه در تجمعات روز یکشنبه اول اسفند ماه - امروز سوم اسفند، این تجمع با دخالت نیروهای حراست و بسیج دانشگاه به خشونت کشیده شد.
به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دانشجویان دانشگاه شیراز طبق فراخوان اعلام شده، ساعت ۳۰:۱۱ صبح با حضور در میدان پردیس دانشگاه شیراز به اعتراض پرداختند اما این تجمع با دخالت نیروهای حراست و بسیج دانشگاه به خشونت کشیده شد.
جمعیت دانشجویان که بالغ بر صدها نفر بود یک صدا خواستار پاسخگویی مسئولین دانشگاه شیراز در قبال جان باختن "حامد نورمحمدی" دانشجوی دانشگاه شیراز شدند.
این اعتراض دانشجویان، علی رغم حضور سنگین نیروهای امنیتی خارج از دانشگاه و ماموران حراست و انتظامات دانشگاه شیراز صورت پذیرفت، که در تلاش برای ممانعت از تشکیل هرگونه تجمعی بودند.
گفتنی ست اعتراض دانشجویان دانشگاه شیراز سرانجام با یورش نیروهای حراست و بسیج به تحصن دانشجویان به خشونت کشیده شد.
این در حالیست که دانشجویان دانشگاه شیراز با پخش فراخوانهای مختلف اعلام کردهاند که فردا (چهارشنبه) نیز به اعتراض دست خواهند زد. در همین زمینه دانشجویان آزادیخواه دانشگاه شیراز در بیانیه ای آورده اند "امروز سوم اسفند در پردیس ارم دانشگاه شیراز شاهد بودیم که مأموران حراست دانشگاه به جان دانشجویانی افتادند که تنها حرفشان، اعتراض به مرگ دردناک و ناجوانمردانه ی هم کلاسیشان بود، همان گونه که نیروهای امنیتی سوگواران محمد و صانع را در شیراز، تهران، رشت، مریوان، مهاباد و ... به خاک و خون کشیدند.آیا وظیفه ای که اینان بدان مأمورند چیزی جز حراست از شهروندان و حقوق انسانی شان است؟!
مردم صلح جو و آزادی خواه ایران همه از هر نژاد و دین و آیین، فردا در گرد همایی بزرگمان ترسی به دل راه نخواهیم داد، چرا که اگر حرفمان حق نبود پس چرا خون عزیزانمان را روانه ی جوی های شهرهامان کردیم؟ آیا دیگر وقت آن نیست که از نیروهای نظامی و انتظامی دعوت کنیم که به مردمشان، به خانواده هایشان و به صف آزادی خواهان بپیوندند؟ آزادی آنان را واجب تر است چرا که فشاری مضاعف بر آنان است در اطاعت از فرمان کشتار برادرانشان...
دعوتمان با شعار و فرار نخواهد بود، که با شاخه گلی و لبخندی. هنر ما تسخیر ساختمان ها و جسد ها نیست، هنر ما تسخیر قلب هاست."
مردم صلح جو و آزادی خواه ایران همه از هر نژاد و دین و آیین، فردا در گرد همایی بزرگمان ترسی به دل راه نخواهیم داد، چرا که اگر حرفمان حق نبود پس چرا خون عزیزانمان را روانه ی جوی های شهرهامان کردیم؟ آیا دیگر وقت آن نیست که از نیروهای نظامی و انتظامی دعوت کنیم که به مردمشان، به خانواده هایشان و به صف آزادی خواهان بپیوندند؟ آزادی آنان را واجب تر است چرا که فشاری مضاعف بر آنان است در اطاعت از فرمان کشتار برادرانشان...
دعوتمان با شعار و فرار نخواهد بود، که با شاخه گلی و لبخندی. هنر ما تسخیر ساختمان ها و جسد ها نیست، هنر ما تسخیر قلب هاست."
شایان ذکر است، نیروهای حراست، انتظامات و بسیج دانشگاه شیراز در حالت آماده باش به سر میبرند و به کنترل شدید ورود و خروج دانشجویان به صحن دانشگاه و خوابگاهها مشغول هستند؛ این بار نیروهای حراست علاوه بر ارعاب بعضی از دانشجویان، به احضار و به قول خود توجیه منطقی بعضی دیگر از دانشجویان پرداختهاند.
گفتنی است رسانه ها و نهادهای حکومتی سعی داشتند جانباختن حامد نورمحمدی، دانشجوی دانشگاه شیراز در تجمعات اول اسفند را – همانند شهادت دو دانشجوی سبز در وقایع ٢۵ بهمن- وارونه نمایی کرده و آن را ناشی از تصادف خیابانی وانمود کنند، اما فعالان دانشجویی و شاهدان عینی، شهادت وی توسط ماموران حکومتی را افشا کرده و به برگزاری مراسم اعتراضی به همین مناسبت پرداختند.
حامد نور محمدی دانشجوی لرستانی ترم چهارم رشته زیست شناسی دانشگاه شیراز، روز یکشنبه در محدوده میدان دانشجوی شهر شیراز به شهادت رسیده و رییس دانشگاه نیز این امر را تایید کرده بود، اما با وجود آنکه شاهدان عینی گفته بودند که وی توسط ماموران از بالای پل نمازی به پایین پرت شده، اما خبرگزاری های امنیتی همچون فارس، همانند موضع گیری های اخیر در مورد شهادت صانع ژاله و دیگر شهدا و جانباختگان، دست به قلب واقعیت زده و به قول منابع امنیتی و طی یک فرآیند تبلیغاتی، آنرا ناشی از تصادف با یک خودرو ذکر کرده بودند.
همان زمان شاهدان عینی گفته بودند که چنین چیزی صحت نداشته و چند دانشجوی دیگر به جرس اطلاع دادند که "ما طرف دیگر پل بودیم که ناگهان دیدیم یک خودرو از دور در حال علامت دادن (فلاشر زدن) است و همه دیدیم که دارد از دور به چیزی که وسط راه افتاده اشاره می کند و همه وقتی رسیدیم، با پیکر حامد روبرو شدیم که توسط ماموران و نه در جریان یک تصادف، کشته شده است..."
کسانی که از سران فتنه حمایت میکنند، ضد انقلاب هستند
جرس: در ادامه تهدیدات و حملات وارده به جنبش سبز از سوی نهادها و رسانه ها و مقامات حکومتی، دادستان کل کشور مدعی شد "کسانی که از سران فتنه حمایت میکنند، ضد انقلاب هستند و باید با آنها برخورد کرد" و همزمان رئیس کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس نیز، از ارایه گزارشی برای "پیگیری حقوقی اتهامات سران فتنه" به قوه قضائیه خبر داد.
به گزارش ایسنا، غلامحسین محسنیاژهای، دادستان کل کشور روز سهشنبه سوم اسفند ماه، در جمع روسای سازمانهای قضایی نیروهای مسلح در قم سخن میگفت، با ضد انقلاب خواندن راهبران جنبش سبز ادعا کرد "اگر دیروز کسانی با سران فتنه همراهی کردند و غافل بودند و واقعاً نتوانستند تشخیص درستی بدهند، نباید آنها را مذمت کرد و این در حالی ست که امروز صف انقلاب و ضد انقلاب مشخص شده است."
سخنگوی قوه قضاییه همچنین با اشاره به فراخوان راهبران جنبش برای تظاهرات ۲۵ بهمن و برگزاری تجمعهای روز اول اسفند افزود "اگر امروز کسی به ندای فتنهگران گوش کرد، ضدانقلاب است و باید به عنوان ضدانقلاب با او برخورد کرد."
دادستان کل کشور همچنین با ادعای اینکه "اکنون فضا شفاف شده و بحث میان انقلاب و ضدانقلاب است" اظهار عقیده کرد: "در صورت حمایت اشخاص از سران فتنه به آنها به عنوان حامیان ضدانقلاب نگاه میشود و این تحمل ناشدنی است."
همزمان علی شاهرخی، رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس نیز روز سهشنبه از آماده شدن گزارش "کمیته پیگیری حقوقی اتهامهای سران فتنه" خبر داده و گفته است، گزارش یاد شده در اختیار قوه قضائیه جمهوری اسلامی قرار میگیرد.
گفتنی است یک روز پس از تظاهرات ۲۵ بهمن و پس از آن که شماری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی مجلس شعارهای تندی علیه رهبران مخالفان سر داده و خواستار اعدام آنها شده بودند، علی لاریجانی رئیس مجلس نیز خواستار تشکیل کمیتهای از رؤسای کمیسیونهای قضایی، اصل ۹۰، امنیت ملی، فرهنگی و سیاست داخلی برای بررسی آنچه وی "اقدامات سران فتنه در ۲۵ بهمن" خوانده بود، شد.
علی شاهرخی در باره محتوای گزارش کمیته یاد شده مدعی شد "در این گزارش ما به این نتیجه رسیدیم که اقدامات اخیر فتنهگران و موسوی و کروبی هیچ توجیهی ندارد چرا که آنها راهی جدای از ملت را به بهانه حمایت از ملت مصر و تونس انتخاب کرده و علیرغم اعلام رسمی حمایت مردم از ملتهای آزادیخواه در روز ۲۲ بهمن، سران فتنه به همین بهانه از عوامل خود خواستند که وارد عمل شده و دست به اغتشاش بزنند."
همزمان خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، در گزارشی به نقل از سعدالله زارعی مدعی گردید "اسنادی وجود دارد که نشان میدهد میرحسین موسوی از سال ۶۵ یعنی از اواسط دوره نخستوزیری خود، با عوامل آمریکایی در ارتباط بوده و در دفتر و کابینه او کسانی وجود داشتند که هماکنون در خارج از کشور به صورت آشکار، با مقامات ارشد سیا در ارتباط هستند، که این موضوع را باید به مردم اطلاع داد."
وی به اینکه چرا "مستندات" خود را زمان بررسی صلاحیت کاندیداتوری میرحسین موسوی (برای انتخابات سال گذشته) به نهادهای اطلاعاتی و در نهایت شورای نگهبان ارائه نکرده، هیچ اشاره ای نکرد.
مرتضی کاظمیان
حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، به پردهبرداری غریبی از محتوای ساخت سیاسی در ایران همت گماشت.
با به حصر بردن میرحسین موسوی و مهدی کروبی منازعه و چالش نیروهای سیاسی ایران امروز بیش از پیش صورتبندی و شفاف شده است. اینک با وضوح بیشتری میتوان دو جبههی کلی را در فضای سیاسی کشور مورد اشاره قرار داد: دموکراسیخواهان و دمکراسیستیزان. دو جبهه با دو رهبر.
در اینکه نظام جمهوری اسلامی بهمثابهی نظامی غیردموکراتیک و اقتدارگرا خود را به رخ میکشد، نیازی به ادله و مستندات متعدد نیست. ذیل نظامهای اقتدارگرا نیز اگر جمهوری اسلامی را از منظر نظام سلطانی مورد تامل و ارزیابی قرار دهیم، شاخصههای اصلی را میتوان شاهد گرفت؛ شاخصههایی چون: شخصگرایی و کیش شخصیت پیرامون یک فرد و تلاش برای محوریت بخشیدن به یک فرد؛ ریاکاری قانونی و سوءاستفاده از قانون و به بازی گرفتن ابزارها و امکانات قانونی برای بسط و تداوم سلطه؛ نامشخص بودن چگونگی تغییر حکومتکنندگان و صاحبان قدرت، در صورت وجود رویکرد و گرایشی مخالف سلطان؛ و سرمایهداری تحریف شده، که با کنش خودسرانه اموال و منابع عمومی را در اختیار میگیرد (تکیه بر منابع نفتی و رانت حاصله و سامان دادن دولت رانتی). اینچنین نظام بهگونهای روزافزون متکی به شخص میشود و بهسوی خودکامگی شخص اول پیش میرود. فردی شدن افراطی فرمانروایی سیاسی، عبور از مرزهای سنت، و تقلیل نیرویهای نظامی و دیوانی به ابزارهای شخصی، ازجمله مهمترین ویژگیهای نظام سلطانی محسوب میشوند که وبر آنها را مورد اشاره قرار داده و در جمهوری اسلامی نیز به شکلی محسوس قابل مشاهده هستند.
حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری 22خرداد و سرکوب و قلع و قمع خونین و بیرحمانهی معترضان و شهروندان پرسشگر، به پردهبرداری غریبی از محتوای ساخت سیاسی در ایران همت گماشت. سخنرانی رهبری نظام در نمازجمعهی پس از انتخابات88 به این رونمایی از قدرت یاری قابل توجهی رساند.
اما اگر در حوزهی قدرت سختافزاری و حاکمیت، رهبری تعریف بیتعارف و بازخوانی عریان شد، در حوزهی قدرت نرمافزاری و جامعه مدنی نیز نوعی از «رهبری» بروز و ظهور یافت. مستقل از بیانیههای میرحسین موسوی _و نیز مهدی کروبی_ و کنش همدلانه و همراهی ایشان با معترضان، پیام تبریک نوروز 89 موسوی و کروبی، اعلام رسمی وجود یک راهبری دیگر در ایران بود؛ ابراز وجود یک قدرت دیگر در مرزهای ایران که هرچند ابزارها و نهادهای قدرت سختافزاری را در اختیار ندارد، اما مشروعیت دولت مستقر را به پرسش کشیده است.
اگر رهبری نظام سیاسی جمهوری اسلامی، بیتوجه به طبقه متوسط مدرن و نخبگان و دیگر لایههای اجتماعی حامی جنبش سبز، و نیز شهروندان معترض به انتخابات ناسالم، سیاستها و پروژههای خویش را پی گرفت؛ راهبری نمادین جنبش سبز نیز اندک اندک خود را جسورانهتر و بیمماشات و تعارف، متبلور ساخت.
فراخوان 25بهمن موسوی و کروبی نقطه عطفی شد که پس از 20 ماه، نظام خودکامهی متکی به شخص (یا به تعبیر وبر، نظام سلطانی) را بهطور جدی چالش و پرسش کشید. واکنش خشمآلود و ناشی از برآشفتگی روانی دشمنان دموکراسی (اعم از فاشیستها یا تشنگان قدرت و ثروت و منزلت یا مجیزگویان سلطان نامشروع) نشان از عمق و شدت تاثیر ضربهی 25بهمن داشت. و اینچنین شد که حصر خانگی موسوی _و کروبی_ کلید خورد.
اشتباه پشت اشتباه؛ خودکامگان و دموکراسیستیزان بیتوجه به تحولات منطقه و بینگاهی به تاریخ، حتی از رویدادهای اخیر ایران نیز درس نمیگیرند. حصر موسوی یعنی بازتولید جنبش سبز در وجهی دیالکتیکی؛ سنتزی از تلاش برای سرکوب جنبش سبز و واکنش غیرتمندانهی سبزها.
تمامیتخواهان مسلط در ساخت قدرت جمهوری اسلامی گویی حداقل و کف مطالبات سبزها را در این ماهها نشنیدهاند؛ آنجا که از مادر شهید سهراب اعرابی گرفته تا راهبران نمادین جنبش سبز، همهی سبزها، آزادی زندانیان سیاسی را یکی از اصلیترین اولویتها و مطالبات خود دانستهاند. سرمستان داغ و درفش و دشنه، به گمان خویش چنان مرکب قدرت را سوارند و بر همهی جوانب امور مسلط، که نیازی به اجابت این خواست بهحق نمیبینند. و اینگونه است که علیرغم همهی تهدیدها و سرکوبهای جباران، 25بهمن با وجود ماهها سکوت خیابانی سبزها، رقم میخورد.
نظام سرکوبگر متکی به شخص، هراسان و خشمگین، قدرت سختافزاری را بار دیگر به یاری گرفت؛ از آهن، دیواری بر در و کوچهی موسوی قد برافراشت. غافل از آنکه همزمان، «رهبر»ی را متولد میکند.
حالا حاصل سنتز حصر موسوی _و کروبی_ و خواست سبزها برای آزادی ایشان، «رهبر»/ «رهبران» جنبش سبز است. رهبر/ رهبران ی در برابر رهبر نظام اقتدارگرا.
نظام سلطانی سالها پیشتر، فقیه عالیقدر و پاکدل و منصف و ایراندوست را به حصر برد؛ آنزمان که اجماعی بر سر راهبری معنوی او وجود نداشت. اما سالها بعدتر، آیتالله منتظری ناگهان چونان رهبر معنوی جنبش اجتماعی مردم ایران، سرکشید و همراه سبزها، سخن آخریناش را گفت و رفت: این جمهوری اسلامی نه جمهوری است و نه اسلامی.
بیشک یاد و خاطرهی تشییع جنازهی فقیه دلسوز در قم، پایتخت مذهبی جمهوری اسلامی، هنوز که هنوز است خواب خوش از سرمستان اسلحه و نفت، میرباید. اما شگفتا که خودکامگان چه کمحافظه و پندناپذیرند. هنوز یکسالی از حکایت قم نگذشته، راستهای افراطی خود بر جایگاه و کارویژههای «رهبر»/ رهبران جنبش سبز، مهر تاکید میزنند.
حصر موسوی _و کروبی_ بیتردید تولد «رهبر»ی دیگر در ایران است؛ اگر نظام سلطانی «رهبر» خویش را دارد و تبلیغ میکند؛ همزمان و بهگونهای غریب، به مخالفان خویش یادآوری میکند که، «رهبر»/ رهبرانشان کیانند و چگونهاند و در چه وضعاند. و این، آیا جز بازتولید جنبش سبز معنایی دیگر دارد؟
سبزها حالا برای تداوم مطالباتشان، انگیزهای دیگر و نشانهای جدید دارند؛ هرچند این دلیل و شارژر، در حصر باشد. مگر نداها و سهرابها در تجمعات سبزها حضوری فیزیکی دارند؟ اما کیست که حضور انرژیبخش و شورافکن آنان را نفی تواند کرد؟
اینچنین، و تا اطلاع ثانوی، سیر تحولات در جمهوری اسلامی واجد دو رهبر خواهد بود: رهبر سلبی و رهبر ایجابی. رهبر نظام سیاسی همچنان در وجه سلبی، به دموکراسیخواهان خواهد گفت که کجا روند و چه سمتوسویی را نشانه روند (نظام سزکوبگر متکی به سلطان خودکامه را)؛ و رهبر/رهبران جنبش سبز در وجه اثباتی و ایجابی، که دیدگاههایشان برای آزادیخواهان ایران بهمثابهی طراز و استاندارد مورد اتکا قرار خواهد/خواهند گرفت.
جلسه رسیدگی به اتهامات نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در شعبه 26 دادگاه انقلاب امروز برگزار شد.
وی متهم به عضویت در شورای عالی کانون مدافعان حقوق بشر، راه اندازی شورای ملی صلح، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرائم و فعالیت تبلیغی علیه نظام میباشد.
نرگس محمدی در اردیبهشت سال 89 به اتهام تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر به شعبه 4 بازپرسی دادگاه انقلاب احضار شد و پس از 3 جلسه حضور در دادگاه قرا کفالت 500.000.000 ریالی برای وی صادر شد. اما 20 روز بعد در تاریخ 20/3/89 توسط نیروهای امنیتی و بدون حکم بازداشت ،ساعت 22:30 شب بازداشت شد. پس از انتقال به بند 209 امنیت این بار نیز اتهام او از سوی شعبه 3 بازپرسی مستقر در اوین فعالیت تبلیغی علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشرمطرح شد و پس از اعتراض او مبنی بر اینکه با همین اتهام یک ماه پیش احضار و به پرونده وی رسیدگی شده است، اتهام وی پس از گذشت 3 روز از بازداشت ،تغییر و در شعبه 1 بازپرسی مستقر در اوین اجتماع وتبانی به قصد ارتکاب جرائم علیه امنیت عنوان و پس از گذشت 3 روز از بازداشت به وی تفهیم و قرار بازداشت صادر شد که اقدامی غیرقانونی بود.
کانون مدافعان حقوق بشر، نهادی مدنی و مدافع حقوق بشر است که در سال 1381 در ایران تأسیس و به عضویت فدراسیون جهانی بین الملل حقوق بشر درآمد.
کانون مدافعان حقوق بشر از سال تأسیس تا کنون بیش از 5000 پرونده های اجتماعی- سیاسی- فرهنگی- میراث فرهنگی را پذیرفته و با وکالت رایگان در این پرونده ها به دفاع از متهمان در دادگاههای سراسر کشور پرداخته است. همچنین از عمده فعالیتهای کانون، فعالیت در حوزه حقوق زنان از طریق پذیرفتن وکالت، برگزاری جلسات گفت و شنود پیرامون حقوق زنان بوده است. آموزش حقوق زنان، حقوق متهم و برگزاری جلسات فکری- فرهنگی پیرامون سازگاری اسلام و حقوق بشر از فعالیتهای با ارزش کانون می باشد. همچنین کانون مدافعان حقوق بشر با برگزاری جلسات مصاحبه مطبوعاتی پیرامون موضوعات حقوق بشر به ترویج فرهنگ حقوق بشر پرداخته است. گزارشات فصلی و سالانه کانون در مورد وضعیت حقوق بشر در گستره فرهنگ، زنان، میراث فرهنگی، کودکان، مطبوعات، فعالان سیاسی و … نیز از مهمترین فعالیتهای کانون بوده است که مورد استناد دبیر کل سازمان ملل در تنظیم گزارش وضعیت حقوق بشر در ایران بوده است.
کانون پیرامون حفظ میراث فرهنگی کشور و رسیدگی به وضعیت خانواده های زندانیان سیاسی در ایران نیز کمیته هایی را تشکیل داده و فعالیت نموده است.
در سال 1386 و در پی اوج گیری تهدیدهای نظامی علیه کشور ایران کانون مدافعان حقوق بشر اقدام به تأسیس شورای ملی صلح با مشارکت شخصیت های سیاسی- اجتماعی- فرهنگی- هنری در کشور نمود و پس از 9 ماه تلاش بی وقفه موفق به تشکیل این نهاد مدنی فراگیر و ملی شد. این شورا متشکل از 82 تن از شخصیتهای برجسته از سراسر کشور ایران می باشد که با هدف ایجاد صلح تشکیل شده است. نرگس محمدی رئیس هیأت اجرایی شورای ملی صلح می باشد که یکی از اتهامات وی اقدام به تأسیس این نهاد با همکاری همکارانش در کانون می باشد. تشکیل کمیته دفاع از انتخابات آزاد، سالم و منصفانه از جمله اقدامات کانون مدافعان حقوق بشر می باشد که در مرداد ماه سال 1385 تشکیل شد. این نهاد نیز متشکل از شخصیت های سیاسی- اجتماعی است که با استناد به منشور اتحادیه بین المجالس راجع به برگزاری انتخابات آزاد، سالم و منصفانه فعالیت خود را در ایران رسماً از سال 85 شروع نموده است. تأسیس کمیته “اعدام بس کودکان” از جمله اقدامات حقوق بشری کانون می باشد که در اردیبهشت سال 88 انجام گرفت.
کانون مدافعان حقوق بشر در دی ماه سال 1387 توسط نیروهای امنیتی و بدون حکم قانونی و قضایی پلمپ شد و تا کنون دفتر آن بازگشایی نشده است. این در حالی است که پلمپ این دفتر حقوق بشری مورد اعتراض و انتقاد شدید سازمان ملل متحد واقع شد.
عمادالدین باقی از حقوق قانونی خود مانند مرخصی و ملاقات حضوری محروم است.
به گزارش رسیده به جرس، این نویسنده و فعال حقوق بشر پس از گذشت چند ماه از بازگشتش به زندان، تاکنون نتوانسته است با خانواده اش ملاقات حضوری کند. پس از پیگیری های خانواده در نهایت صبح روز دوشنبه 25 بهمن طی تماسی از دفتر دادستان تهران به خانواده باقی اطلاع دادند که با ملاقات حضوری وی موافقت شده است و برای گرفتن نامه آن به دادستانی مراجعه کنند اما پس از مراجعه آن ها به دادستانی اعلام می شود که ملاقات لغو شده است. علت لغو ملاقات هم حوادث روز 25 بهمن به بعد اعلام می شود.
همسر باقی در واکنش به این موضوع به جرس گفت:”واقعا نمی دانم چگونه می توان میان این دو موضوع ارتباط برقرار کرد.فردی که در زندان است و برای دفاع از حقوق زندانیان تلاش می کرده اینک حقوق او پیاپی نقض می شود.” فاطمه کمالی گفت:”اگر عصبانیت معیار این گونه برخوردها باشد آیا خانواده زندانیان سیاسی نباید عصبانی شوند که از ابتدایی ترین خواسته خود یعنی دیدار با عزیزشان مدت هاست محروم هستند؟ چرا باید یک ملاقات حضوری با عزیز زندانی مان که تنها 20 دقیقه است هم از ما دریغ شود؟”
همچنین گفتنی است با مطالبه قانونی خانواده باقی که از چندی پیش به دادستانی داده شده تا وی بتواند در مراسم ازدواج برادرش حاضر شود نیز مخالفت شده است.همسر باقی ابراز امیدواری کرد که این واکنش های غیر حقوقی پایان یابد و هرچه زودتر حقوق قانونی زندانیان سیاسی استیفا شود.
عمادالدين باقی به 7 سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق مدنی و رسانه ای و سیاسی محکوم شده است. 6 سال از این حکم به دلیل مصاحبه با آیت الله منتظری صادر شده که هنوز در مرحله تجدیدنظر مانده است . یک سال زندان و 5 سال محرومیت باقي نیز به اتهام تاسیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان و فعالیت هایش در دفاع از حقوق زندانیان و خانواده آنان، است. او پیش از این نیز 4 سال نیم زندان را در سه نوبت گذرانده است.
سال گذشته باقی پس از فوت آیت الله منتظری و پخش مصاحبه اش با وی 6 ماه در بازداشت بود و با وجود بیماری حاد تنفسی و دیسک کمر شدید، دست کم 5 ماه آن را در زندان انفرادی و بسته سپری کرد و به بیمارستان منتقل شد. در حالی که هنوز رای نهایی دادگاه او در این رابطه صادر نشده بود، به بهانه اجرای حکم دیگری در ارتباط با انجمن دفاع از حقوق زندانیان ، روانه حبس شد و در این مدت جز از پشت شیشه با خانواده خود دیدار نکرده است. لازم به ذکر است تلفن های بند 350 نیز همچنان قطع است و ارتباط آن ها به همین دیدارهای کوتاه هفتگي و از پشت شیشه محدود شده است.
سحام نيوز: با گذشت یکسال از ضرب و شتم مهدی کروبی و فرزندش در 22 بهمن سال گذشته، عکس های منتشر شده نشان از آسیب دیدگی شدید دبیر کل اعتماد ملی دارد. حسین کروبی، فرزند ارشد مهدی کروبی، روز گذشته در صفحه فیس بوک خود عکس هایی را منتشر کرد که بر اساس آنها، مهدی کروبی در آن حمله از ناحیه کتف و ران پا دچار آسیب شدید شده بود.
22 بهمن سال گذشته، مهدی کروبی که از دو روز پیشتر اعلام کرده بود از ساعت 9 در فلکه دوم صادقیه به جمع راهپیمایان خواهد پیوست، در میان مردمی حاضر شد که از ساعت ها قبل برای راهپیمایی همراه او در این میدان تجمع کرده بودند. در همین نقطه بود که کروبی مورد حمله نیروهای لباس شخصی و گارد ویژه قرار گرفت و علی کروبی، فرزند کوچک او هم توسط ماموران امنیتی بازداشت و نیمه شب همان شب آزاد شد.
همان زمان حسین کروبی در مصاحبه با روز توضیح داد که: “حاج آقا در خیابان اشرفی اصفهانی به سمت میدان آزادی حرکت کردند و در حالیکه مردم هیچ شعاری نمیدادند و در سکوت راهپیمایی میکردند یکباره نیروهای لباس شخصی و گارد سپاه حمله کردند و با باتوم و گلوله های رنگی به شدت مردم و اطرافیان حاج آقا را مورد ضرب و شتم قرار دادند. از سوی دیگر نیروی انتظامی نیز با گاز اشک آور به کمک آنها آمد و شلیک مستقیم گاز اشک آور باعث شد حاج آقا دچار مشکل تنفسی و ریوی شوند. شیشه های ماشین حاج آقا را خرد کردند؛در این موقع مردم به کمک آمدند و حاج آقا را سوار ماشینی کردند تا از محل دور کنند اما متاسفانه به این ماشین نیز حمله کردند و شیشه های ماشین را شکستند و آسیب های جدی بدان رساندند و….”.
مهدی کروبی به دلیل مشکلات تنفسی و همچنین برای جلوگیری از خشونت بیشتر، ناچار ازترک راهپیمایی شد و یک روز بعد فاطمه کروبی، همسر او با انتشار رنج نامه ای از شکنجه و تهدید به تجاوزفرزندش خبر داد.
او در نامه ای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشته بود که “در کنار ضرب و جرح شدید فیزیکی علی با بکارگیری سخیف ترین و زشت ترین الفاظ نسبت به فاطمه و مهدی کروبی او را تحت فشار روحی قرار دادند و در قبال اعتراض علی نسبت به آن اهانت ها و شکستن حرمت مسجد، نه تنها خشونت فیزیکی و زبانی را افزایش دادند بلکه این مرد ۳۷ ساله را در خانه خدا تهدید به … کردند که مجازات ارتکاب آن فعل در قانون مجازات اسلامی مرگ است”.
عکس های بدن ضرب دیده علی کروبی در وب سایت سحام نیوز، منتشر شد اما کمتر کسی از جدی بودن آسیب هایی که به خود مهدی کروبی وارد شده بود خبر دار شد و شیخ اصلاحات و خانواده اش سخنی از این مسائل به میان نیاوردند.تا روز گذشته که حسین کروبی، عکس های پدرش را بر صفحه فیس بوک خود منتشر کرد و نوشت: “22 بهمن سال 57 را به خوبی به یاد دارم. اما سال قبل طعم 22 بهمن بسیار تلخ بود. البته تن پدر من به این زخم ها عادت نموده و همیشه معتقد است که زخم جسمی به مرور زمان درمان می یابد، اما آثار زخم های روحی و روانی همیشه در کالبد جامعه خواهد ماند”.
حسین کروبی در توضیح عکس هایی که منتشر کرده نوشته است: این روزها همه جا صحبت از 22 بهمن و 25 بهمن است. امروز صبح یاد 22 بهمن 88 افتادم. روزی که ما خانوادگی به همراه پدر برای شرکت در راهپیمایی 22بهمن به سمت فلکه صادقیه از منزل حرکت کردیم. یادم می آید وقتی پدر از ماشین پیاده شدند با همراهی مردم مشتاق مواجه و پس از چند دقیقه بود که نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها به سمت ایشان و مردم یورش برده و با هر وسیله ای اعم از باتوم و اشک آور و گاز فلفل سعی در متفرق نمودن اونها داشتند. به یاد دارم در آن شرایط بود که یک شهروند عادی سوار بر پرشیای خود که به همراه همسرش بود، توقف نمود تا پدر را از آن شرایط خارج نماید که متاسفانه لباس شخصی ها نیز به وی، خانواده و ماشینش رحم نکردند و شیشه ای خودروی وی را شکستند! در جریان این یورش ها بود که متاسفانه پدر به شدت از نواحی مختلف بدن همچون چشم، کتف و ران پا، دچار آسیب شدید شدند. ایشان تا چند روز پس از حادثه چیزی به ما نگفتند. به امید آنکه درد بهبود یابد. تا اینکه پس از چند روز، پدر آثار حملات وحشیانه لباس شخصی ها را به ما نشان دادند! برایمان غیر قابل باور بود. در آن روز یعنی 22 بهمن سال قبل، برادرم علی که او نیز مانند ما پدر را همراهی میکرد، توسط لباس شخصی ها دستگیر شد. در آن اتفاقات و شلوغی ها، اگر یکی از دوستان به ما اطلاع نداده بود که علی را لباس شخصی ها گرفته اند؛ واقعا ما نمی دانستیم که چه بلایی بر سر وی خواهد آمد! با اینکه از آغازین لحظات دستگیری علی؛ اطلاع رسانی کردیم، ولی طی آن 12 -13 ساعتی که علی در اختیار این لباس شخصی ها بود، چنان رفتار شنیع و بدور از انسانیتی با وی صورت گرفت که آثار جسمی و روحی آن تا مدت ها بود. با این حال ما تاکنون از شرح آن وقایع فعلا چشم پوشی کردیم.
افزایش حملات
نیروی های بسیج و لباس شخصی که در نمایشگاه مطبوعات نیز، مهدی کروبی را مورد حمله فیزیکی قرار داده بودند، طی یک سال و نیم گذشته بارها در مقابل منزل او اجتماع کرده و در مواردی با حمله به سختمان محل سکونت خانواده مهدی کروبی، خساراتی به این ساختمان زده اند.
نیروی های بسیج و لباس شخصی که در نمایشگاه مطبوعات نیز، مهدی کروبی را مورد حمله فیزیکی قرار داده بودند، طی یک سال و نیم گذشته بارها در مقابل منزل او اجتماع کرده و در مواردی با حمله به سختمان محل سکونت خانواده مهدی کروبی، خساراتی به این ساختمان زده اند.
حکومت تا بدانجا پیش رفت که همسر مهدی کروبی بهمن ماه گذشته در مصاحبه با “روز” خبر از ورود “عده ای در پوشش ماموران امنیتی” به منزل خود داد و این برخوردها را “هزینه افشای جنایات فراموش نشدنی در کهریزک و سایر بازداشتگاه ها” اعلام کرد.
خانم کروبی در پی حمله لباس شخصی ها به منزلش در شهریور ماه گذشته به روز گفته بود: متاسف ام کار انقلاب اسلامی به اینجا رسیده که عده ای مزدور را جمع می کنند و شبانه می آورند تا ایجاد رعب و وحشت کنند. ما الان در محاصره نیروهای مزدور آقایان هستیم. شب گذشته هم آمده بودند اما سر و صدایی نداشتند ولی امشب به زعم خودشان دارند همسایه های ما را ارشاد می کنند و در این ماه مبارک رمضان و شب های احیا، آرامش را از منطقه و مردم گرفته اند.
تهاجم به منزل مهدی کروبی که پیش از این در تظاهرات 22 بهمن، روز قدس و سفر به قزوین نیز مورد تهاجم لباس شخصی ها قرار گرفته بود، در حالی صورت گرفته و همچنان ادامه دارد که پیشتر رسانه های طرفدار محمود احمدی نژاد، اقدام به انتشار آدرس محل مسکونی دبیر کل حزب اعتماد ملی کرده بودند.
خبرگزاری ها و وب سایت های وابسته به محمود احمدی نژادهمواره این عده را که با حمله به منزل مهدی کروبی در طرفداری از رئیس دولت مستقر و رهبر جمهوری اسلامی شعار سر میدهند “جمعی از خانواده های شهدا و ایثارگران” معرفی کرده و اقدام آنان را “خودجوش” و در اعتراض به سران فتنه خوانده اند اما این عده “اوباش” و این اقدامات به عنوان “رفتارهای غیرمعقول از سوی حکومت” یاد مي شود.
تصاویر و فیلم های منتشر شده از حمله لباس شخصی ها به منزل مهدی کروبی نیز به وضوح نشانگرهماهنگی مهاجمان با نیروی انتظامی است واینکه برخلاف ادعای رسانه های حکومتی، این تهاجم خودجوش نبوده است. براساس این فیلم ها ماشین نیروی انتظامی از ابتدا در صحنه حضور دارد و هیچ ممانعتی از حرکت مهاجمان نمی کند و فقط به عنوان تماشاگر در صحنه حاضر می شود.
فاطمه کروبی در همین زمینه به روزتوضیح داده است که: “نیروی انتظامی در صحنه حضور داشت اما با صحبتی که سرکرده اوباش با آنها می کند، این نیرو صحنه را ترک و به عنوان تماشاچی نظاره گر وحشی گری آنان می شود”.
تهاجم به سران جنبش سبز و منازل مسکونی آنها تنها به صورت فیزیکی اعمال نشده است و بارهارسانه های حامی دولت انها را در رسانه های خود ترور شخصیتی هم کرده و اتهامات مختلفی را به آنان نسبت داده اند.
حجت نظری
صبح را با پیامکی از دوستی با محتوای سقوط دیکتاتور لیبی، معمر قذافی آغاز کردم. دیکتاتوری که امپراتوری وی بیش از 42سال طول کشید اما، در نهایت او نیز همچون بسیاری همتایان خویش، میبایست باقی مانده عمر را در تبعید و دور از وطن سپری کند! طولانیترین حکومت معاصر نیز با خواست و اراده مردم به زیر کشیده شد تا یک بار دیگر، فرمایش گوهر بار نبی مکرم اسلام در ذهن بالا و پایین رود “الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظم” حکومت با کفر میماند اما با ظلم نمیماند!
با سقوط بنغازی، مهمترین شهر لیبی پس از طرابلس، زمینه سقوط پایتخت و فرار دیکتاتور دیوانه که خود را ولی امر مسلمین نیز خطاب میکرد، فراهم آمد. دیکتاتوری که دستش به خون هزاران انسان بیگناه آلوده است و در این مدت کوتاه قیام مردمی نیز، بیش از 200 تن از معترضان را از پای در آورد. مردم آزادیخواه و حقطلب لیبی که زیر بار ظلم دژخیمان قذافی کمر خم کرده و آزادی وطن را فریاد میکردند، به زودی دریافتند که آزای را به بها دهند نه به بهانه و در این مسیر، علیرغم خونهای فراوان ریخته شده، مصرانه و سرسخت در مقابل اقدامات این دیو خونخوار ایستادند و در نهایت، خونهای بی گناهان، گریبان ظالم را گرفت. پاسخ تمام آن ایستادگیها و صبر، زوال و فروریزی طولانیترین دیکتاتوری معاصر جهان شد و به همگان اثبات گشت که ظالم تقاص ظلم خود را خواهد داد، حتی پس از 42 سال حکومت! وعده الهی حق است و محقق خواهد شد اما به شرطها و شروطها! در تمام این امیدها و شاید بیمها، خوب است این کلام خدا را هرگز از یاد نبریم: “ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم” خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر به خواست و اراده خودشان.
مردم تونس و مصر و لیبی این مهم را دریافتند و نتیجه کار خویش را پس از کش و قوسهای فراوان دیدند. باشد که همواره اعمال انسانهای موفق، سرلوحه کار انسانهای امیدوار گردد امید آن دارم که به زودی، شاهد برچیده شدن بساط تمام دیکتاتورها باشیم و هر صبح، با پیامکی مبنی بر سقوط یکی از دیکتاتورها، روزها را با نشاط و همراه با امید به آینده، در سایه آرامش، آسایش و امینت به شب برسانیم! به امید روزهای بهتر برای جهانی عاری از ظلم و دیکتاتوری و استبداد، به هر نام و هر بهانهای!
مردم تونس و مصر و لیبی این مهم را دریافتند و نتیجه کار خویش را پس از کش و قوسهای فراوان دیدند. باشد که همواره اعمال انسانهای موفق، سرلوحه کار انسانهای امیدوار گردد امید آن دارم که به زودی، شاهد برچیده شدن بساط تمام دیکتاتورها باشیم و هر صبح، با پیامکی مبنی بر سقوط یکی از دیکتاتورها، روزها را با نشاط و همراه با امید به آینده، در سایه آرامش، آسایش و امینت به شب برسانیم! به امید روزهای بهتر برای جهانی عاری از ظلم و دیکتاتوری و استبداد، به هر نام و هر بهانهای!