ف. بنابی
محقق و مدرس در دانشگاه
مردم نباید منتظر قهرمان و یا رهبری باشند که آنان را هدایت کند. در عصر اینترنت نیاز چندانی به اینگونه هدایت نیست. البته بعضی از ایرانیان خوشنامی که در خارج از کشور زندگی میکنند ودر محدودیت کمتری برای فعالیتهای سیاسی نسبت به ایران دارند میتوانند تا اندازهای نقش هماهنگکننده را ایفا کنند.
خواستههای مردم بایستی شفاف و روشن باشد. استعفای خامنهای، استعفای احمدینژاد، تشکیل یک گروه ۱۰ نفره از افراد مورد اطمینان مردم برای اداره کشور تا زمان انتخابات آزاد برای قانون اساسی جدید، انتخابات آزاد برای تعیین نمایندگان مجاس و ریاست جمهوری از حداقل خواستههای مردم است
سیستم سیاسی
مبارک جمعاً ۳۰ سال بر مصر حکومت کرد. در سال ۲۰۰۵ او برای پنجمین بار متوالی به مقام ریاست جمهوری رسید. سیستم سیاسی مصر از یک پارلمان که دارای ۴۵۴ نماینده که ۱۰ نفر توسط ریس جمهور و مابقی با انتخابات عمومی انتخاب میگردد. در اخرین انتخابات مجلس حزب دموکراتیک وطن که مبارک ریس آن است ۷۲ ٪ آرا یعنی ۳۳۰ کرسی را در اختیار گرفت. از سال ۱۹۸۰ مصر دارا ی یک مجلس مشورتی نیز میباشد که از۲۶۲ عضو ان ۷۷ نفر توسط ریس جمهور و مابقی با انتخابات عمومی انتخاب میشوند. انتخاب نخست وزیر، فرماندهان ارتش- پلیس و در مواقع ضروری انحلال مجلسین نیز جزوه اختیارات نامحدود ریس جمهور است. در واقع ریس جمهور به هیچ قدرتی پاسخگو نیست و این را میتوان با قدرت رهبر در حکومت ایران شبیه دانست.
از سال ۱۹۶۷ و بعدها دوباره پس از وقفهای کوتاه از سال میلادی ۱۹۸۱ قانونی موسوم به قانون وضع اضطراری بر مصر حاکم است. این قانون به پلیس امنیتی اجازه میدهد بدون حکم دادگاه به تفتیش منازل مردم، دستگیری مظنونین و نگهداری آنان در زندانها بدون نیاز به هر گونه حکم قضایی وامکان دسترسی به وکیل اقدام کند. سازمان جهانی بر علیه شکنجه، عفو بین الملل و نهادهای حقوق بشر صدها مورد شکنجه و مرگ زندانیها را در زندانهای مصر ثبت و گزارش کردهاند. وضعیت حقوق بشر در مصر را هم میتوان چیزی در ردیف ایران دانست با این فرق که آزادیهای اجتماعی در مصر به مراتب بیش از ایران میباشد. دولت مصردر کل سوکلار و قانون اساسی به جدایی دین از سیاست تاکید دارد. اساساٌ یکی از سیاستهای اصلی دولت مبارک سرکوب شدید گروههای تندروی اسلامی مانند اخوان المسلمین بود. در نتیجه مواردی مانند حجاب اجباری، جدا سازی مردان و زنان در مراکز آموزشی، مخالفت با استفاده و پخش موسیقی وغیره که یکی از دغدغههای حکومت ایران میباشد در مصر وجود ندارد.
سیستم نظامی- امنیتی
ارتش مصر متشکل از حدوداٌ ۴۵۰ هزار نفر پرسنل میباشد و یکی از قویترین ارتشهای خاورمیانه را تشکیل میدهد. هزاران مستشار نظامی امریکایی و اروپایی در آموزش و تجهیز ارتش مصر فعالیت میکنند. در سالهای اخیر کمکهای نظامی امریکا به ارتش مصر به بیش۱. ۳میلیارد دلار رسید که حدودآ برابر با ۲۵٪ بودجه کل ارتش مصر میباشد و آن کشور را در ردیف دوم دریافت کمکهای نظامی امریکا بعد اسراییل قرار میدهد. ارتش ایران را حدود ۵۵۰ هزار نفر و سپاه پاسداران را ۱۲۰ هزار برآورد میکنند بنابراین نفرات نیروهای مسلح ایران بیش از مصر میباشد. مرکز تحقیقات صلح در استهکلم بودجه سالیانه نظامی ایران را ۱۰ میلیارد دلار برآورد میکند. مصرهمچنین دارای ۳۶۰ هزار نفر نیروی امنیتی و شبهه اطلاعاتی بود که آنها را با اعضای وزارت اطلاعات، بسیج و لباس شخصیها در ایران میتوان در یک ردیف قرار داد. جالب این که ارتش در مصر نیز به مانند سپاه پاسداران در ایران در بسیاری از پروژههای اقتصادی فعالیت دارد.
جنبش سبز
يکی از بزرگترین مشکلات در ایران و شاید بتوان گفت در کشورهای جهان سوم فرهنگ عدم گفتگو و حل مشکلات با صحبت و تبادل افکار است. از ابتدای زندگي در محیط خانواده، مدارس و کار به ما آموزش میدهند که مطیع و فرمانبر باشیم سئوال کم کنیم و بیشتر پذیرا باشیم. کمتر مشکلی است که با آرامش و گفتگوی آرام و منطقی حل شود. متاسفانه این پدیده شوم در بسیاری از روابط انسانی، اجتماعی و سیاسی ما سایه افکنده است و ریشهی بسیاری از مشکلات ما ایرانیها است. حل بسیاری از مشکلات از ابتدا با خشونت و تهدید آغاز و هنگامی که تمام راهها را آزمودیم و دیگر هیج امیدی و چارهای نمانده راضی به گفتگو میشویم، یعنی تبادل افکار و آگاهی از مشکلات و دیدگاهای همدیگر به جای انکه اولین مرحله در پروسه حل اختلافات ما باشد به آخرین مرحله منتقل میشود. متاسفانه در رفتارهای سیاسی حاکمان نیز این روش غلط نهادینه شده است. اعتراضات بعد از انتخابات تقلبی به شدیدترین وجه ممکن سرکوب و هزاران مورد تهمت و تهدید حواله مردم میشود. در مجلس، نمازهای جمعه و رادیو و تلویزیون فریاد موسوی و کروبی اعدام باید گردد سر داده میشود. راستی چرا این همه فریاد مرگ و نابودی و ویرانی؟ آیا غیر از مرگ موسوی و کروبی علاج دیگری برای بیرون آمدن از این بحران وجود ندارد؟ آیا با مرگ یا حبس این دو تمام آرمانها و امیدهای ۷۰ میلیون ایرانی برای فردای بهتر از بین خواهد رفت؟ پس چطور شد که مردم در مصر و تونس بدون کمک رهبران مشخصی به پیروزی رسیدند. مبارک هنگام سرنگونی هم از حمایت امریکا برخوردار بود وهم ۸۰۰ هزار نفر ارتش و نیروهای امنیتی را در اختیار داشت زندانهایش هم پر از زندانیان سیاسی بود.
انتظار این بود که رهبران حکومت ایران که این همه برای کشورهای دیگر از جمله مصر نسخه میپیچند و احمدینژاد دم از مدیریت جهانی میزند حداقل کمی هم از آن مدیریت را در کشور خودشان پیاده و بعد سعی در راهنمایی سایر ملل میکردند. بهترین مدیریت آنها فرستادن گروهی مزدور با موتورسیکلت، باتوم برقی و چاقو برای سرکوب معترضان بوده و هست.
بیشک حکومت ایران به شدت احساس خطر نموده و میدانند که در شکنندهترین موقعیت خود قرار دارند و با کمی جانفشانی و مقاومت مردم احتمال سقوط آنان بسیار بالا است. عوامل دیگری نیز در سقوط رژیم موثر هستند که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ تحریمها، مشکلات بانکی، بیکاری، تورم، فساد اداری وسیاسی پایههای حکومت را ضعیف کرده است.
- روحیه بد و ریزش نیروهای وفادار امنیتی: نسبت به سال بیش بسیاری از نیروهای هوادار و امنیتی رژیم متوجه بیفایده بودن سرکوبها شدهاند و سعی در فاصله گرفتن از این حکومت هستند. انگیزه ډفاع از نظام عملاً بیمعنی شده است. حکومتها در موقعی سقوط میکنند که دفاع از کشور یا ایدیولوژی تبدیل به دفاع از شخص میشود. در ایران این دفاع از اسلام و انقلاب تبدیل به دفاع از چند نفر سران حکومت تنزل پیدا کرده است.
- اعتماد جامعه بینالمللی و سیاستمداران جهان به توانایی حکومت ایران به شدت کم شده است. روزی نیست که روزنامهها و کانالهای تلویزیون در اروپا و امریکا خبری در مورد حکومت ایران منتشر و پخش نکنند. هیچگاه در افکار عمومی مردم دنیا خامنهای و احمدینژاد تا به این حد منفور نشده بودنند.
- مردم از سالها پیش و همچنین بسیاری درخود دستگاه حاکمیت به ناتوانی اداره کشور با سیستم فعلی پی بردهاند و به دنبال آلترناتیو میگردند.
- تهدیدهای حکومت مخصوصاً پس از جریانات مصر و تونس کارایی و اثرات خود را در بین مردم از دست داده است. در ۱/۵ سال گذشته شاید بیش از صد بار از فرمانده سپاه تهران تا نمایندههای ریز و درشت مجلس و مسئولین قوه قضایی تهدید به بازداست و محاکمهی کروبی و موسوی کردهاند. توجه به این نکته مهم است که این حکومت توانست کسانی مانند ابطحی معاون خاتمی و بهزاد نبوی رابه راحتی به زندان بفرستد ولی چنان ترس و وحشتی از واکنش مردم دارند که تاکنون جرات دستگیری موسوی و کروبی را نداشتهاند. ادامه تظاهرات در ۲۵بهمن و ۱ اسفند که اثرات روانی آن بر حاکمان به مراتب بیش از اعتراضات سال پیش بود هم بشدت بر نگرانی و ترس آنها از مردم افزود است.
مبارزه
تهدید در روانشناسی یکی از شیوههای موثر ولی کوتاه مدت میباشد. اصولا انسان از چیزهایی میترسد که به آنها آگاهی کمی دارد. بارها میشود که انسانها از راهی در روز به راحتی گذر میکنند ولی در تاریکی شب از همان راه وحشت میکنند. پایه تهدید بر مبنای ایجاد جو عدم اطمینان از اقدام بعدی است. البته تهدید همیشه زیاد ولی به عمل که میرسد محدود است. بسیاری از تهدیدهای حکومتی توخالی، بلوف وبدون پشتوانه و بیشتر بر اساس جنگ روانی میباشد. نمونههای فراوانی از این روش را در ایران سراغ داریم برای نمونه بعد از اعتراضات سال گذشته میتوان به دستگیری دولتمردان قبلی و اجازه چاپ عکسهای رنگ پریده آنان در رسانههای دولتی، انتشار عمدی جنایات بازداشتگاه کهریزک برای ایجاد وحشت (چه شد که خامنهای دلش به حال زندانیان کهریزک سوخت و دستور بستن آن را داد ولی سایر زندانهای سیاسی هنوز بر جا هستند)، درز عمدی اخبار و عکسهای شکنجهی برخی از زندانیها از زندانها به بیرون که با انگیزهی ترساندن مردم، بمباران تهدید در نماز جمعهها، اخبار و روزنامههای دولتی و غیره را میتوان ذکر کرد. مردم مصر و تونس گول این بلوفها را نخوردند و پیروز شدند. در ایران ترس حکومت از مردم به مراتب بیشتر از ترس مردم از حکومت است ولی حکومت با کنترل ابزارهای زیاد تبلیغاتی از قبیل رادیو وتلویزیون امکان مانور بیشتری دارد و سعی در نشان دادن فیگورهای اقتدار دارد. بدون شک حکومت تا روز آخر حیات خود به این تهدیدهای تکراری ادامه خواهد داد و هرچه بیشتر احساس خطر کنند تهدیدها هم بیستر خواهد شد.
مورد دیگر که میبایستی به آن توجه این است که تغییر حکومت نیاز به مقاومت، از خود گذشتکی و رشادت دارد. مردم ایران همه این خصوصیات را دارا میباشند و آماده تغییر حکومت و ایجاد زندگی و فردای بهتری برای خود و نسلهای آینده این سرزمین هستند. ولی همزمان با تظاهرات خیابانی که بسیار مهم و کارساز است میبایستی اعتصاب عمومی راهم در تمام ارگانهای دولتی و مخصوصاً صنعت نفت تدارک دید. حکومت قادر به سرکوب در چند جهت نیست. تظاهرات و اعتصابات باید مداوم و پی در پی باشد. این مقاومت در مصر ۱۸ روز طول گشید. در زمان انقلاب ایران بیش از ۸ ماه مردم در خیابانها مقاومت کردنند. هر کسی که کمی از لوجستیک اطلاع داشته باشد میداند که برای حکومت ایران از نظر تدارکاتی کار آسانی نیست که هزاران نفر نیروی امنیتی را از قسمتهای مختلف جمع کرده و به خیابانها گسیل کند. هماهنگی این نیروها نیاز به تلاش بسیار زیادی دارد برای مثال تدارک حمل ونقل، فرماندهی، عوض کردن شیفتها، تامین بیسیم، اسلحه، غذا وغیره کاری است بس سنگین. به این دلایل برای جنبش اعتراضات و اعتصابات متوالی و پی در پی امری حیاتی است و رمق را ازاین حکومت خواهد گرفت و آنها را ضعیف خواهد کرد. هرگونه وقفه در این مورد به نفع حکومت و باعث تجدید قوای آنان خواهد شد. اشتباه استراتژیکی که موسوی و کروبی در سال پیش کردند این بود که در اوج اعتراضات و در حالی که مردم آمادهی هر گونه جانفشانی بودنند آنها را دعوت کردنند که دست از تظاهرات خیابانی بردارند. جنبش درس خود را یاد گرفته و این با همان اشتباه را تکرار نخواهد کرد.
همچنین میبایستی سعی در جذب هرچه بیشتر نیروهای سپاه و بسیج به سمت مردم را کرد این فکر که هر کس سپاهی یا بسیجی است پس گناهکار میباشد اشتباه است. بسیاری از این افراد مخالف و تحت شرایطی به سمت حکومت گرایش پیدا کردهاند و بسیاری از انان در سرکوب مردم نقشی ندارند. بایستی به انها اطمینان داد که سرنوشت انان وابسته به خامنهای و احمدی نژاد نیست و در یک حکومت دموکراتیک جامعهی مرفه. زندگی بهتر و مردم شادتری را خواهیم داشت.
مردم نباید منتظر قهرمان و یا رهبری باشند که آنان را هدایت کند. در عصر اینترنت نیاز چندانی به اینگونه هدایت نیست. البته بعضی از ایرانیان خوشنامی که در خارج از کشور زندگی میکنند ودر محدودیت کمتری برای فعالیتهای سیاسی نسبت به ایران دارند میتوانند تا اندازهای نقش هماهنگکننده را ایفا کنند.
خواستههای مردم بایستی شفاف و روشن باشد. استعفای خامنهای، استعفای احمدینژاد، تشکیل یک گروه ۱۰ نفره از افراد مورد اطمینان مردم برای اداره کشور تا زمان انتخابات آزاد برای قانون اساسی جدید، انتخابات آزاد برای تعیین نمایندگان مجاس و ریاست جمهوری از حداقل خواستههای مردم است
سایت صدای آمریکا توسط ارتش سایبری جمهوری اسلامی |
در حال حاضر سایت صدای آمریکا توسط ارتش سایبری جمهوری اسلامی هک شده و امکلن دسترسی به آن وجود ندارد |
گزارشاتی از تظاهرات سراسری
همبستگی در اعتراض به سرکوب خونین مردم ایران
به دعوت تشکل ها و کمیته ها در سراسر جهان، تظاهرات و تجمع های اعتراضی از روز پنج شنبه ۱۷ بهمن تا یکشنبه ۱ اسفند در خارج از کشور برگزار شد. در اطلاعیه سراسری آمده بود:
"در روز دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران تظاهرات مسالمت آمیز مردم را در همبستگی با انقلاب مردم تونس و مصر به خون کشیدند. کشتن دست کم دو جوان به نام های صانع ژاله و محمد مختاری، ضرب و شتم وحشیانه و دستگیری گسترده صدها نفر از تظاهرکنندگان در تهران و دیگر شهرهای ایران، حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و تهدید آنها به اعدام از طرف تعدادی از نمایندگان مجلس و ادامه موج گسترده دستگیری ها، نشانگر خشم و وحشت سران حکومت از حضور قدرتمند مردم و تلاش برای مرعوب ساختن آنان است.
در اعتراض به سرکوب وحشیانه مردم و موج گسترده دستگیری ها و خشونت فزاینده رژیم علیه مخالفان به منظور خفه کردن هر نوع اعتراض، از همه آزادیخواهان، نهادها و سازمان های دمکراتیک و مدافع حقوق بشر میخواهیم که با برگزاری گردهمایی های اعتراضی در روزهای پنج شنبه ۲۸ بهمن ، جمعه ۲۹ و شنبه ۳۰ بهمن (۱۸ و ۱۹ فوریه) و نیز ۱ اسفند (۲۰ فوریه( در مقابل سفارتخانه های جمهوری اسلامی و یا میدانهای اصلی شهر محل سکونت خود شرکت نمایند."
بیش از ۲۳ شهر با پشتیبانی کمیته ها و تشکل های مختلف در این تظاهرات، تجمع و تحصن شرکت کردند. ۹ سازمان و جریان سیاسی در خارج از کشور و همچنین جمعی از استادان دانشگاه، هنرمندان، نویسندگان، شاعران و روزنامه نگاران و نیز تشکل های دیگر از این تظاهرات پشتیبانی کردند.
لیست کامل تشکل های شرکت کننده:
تظاهرات
سراسری همبستگی در اعتراض به سرکوب خونین مردم ایران
عکس و گزارشات از تجمع های اعتراضی در کشورهای مختلف
عکس و گزارش از آخن
سایت کانون ره آورد - آخن- آلمان
عکس و گزارش از آتلانتا
عکس، فیلم و گزارش از استکهلم
عکس و فیلم از برلین
عکس و فیلم از بروکسل
عکس و گزارش از دورتموند
فیلم برنامه کلن
عکس و گزارش از گوتنبرگ - سوئد
سایت کانون پناهجویان ایرانی در سوئد
عکس و فیلم از لس آنجلس
وبلاگ حامیان مادران پارک لاله / - لس آنجلس
فیلم از لندن
جنبش سبز لندن در حمایت از مردم ایران
عکس و گزارش از واشنگتن دی سی
عکس و گزارش از وین
سایت تشکل هائی که در وین در این برنامه شرکت داشتند:
حامیان مادران پارک لاله در وین - اتریش
جمعیت دفاع از حقوق مردم ایران در اتریش
کمیته ی دفاع از حقوق بشردر ایران - اتریش
نسل آزادیخواه ایران
به دعوت تشکل ها و کمیته ها در سراسر جهان، تظاهرات و تجمع های اعتراضی از روز پنج شنبه ۱۷ بهمن تا یکشنبه ۱ اسفند در خارج از کشور برگزار شد. در اطلاعیه سراسری آمده بود:
"در روز دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران تظاهرات مسالمت آمیز مردم را در همبستگی با انقلاب مردم تونس و مصر به خون کشیدند. کشتن دست کم دو جوان به نام های صانع ژاله و محمد مختاری، ضرب و شتم وحشیانه و دستگیری گسترده صدها نفر از تظاهرکنندگان در تهران و دیگر شهرهای ایران، حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و تهدید آنها به اعدام از طرف تعدادی از نمایندگان مجلس و ادامه موج گسترده دستگیری ها، نشانگر خشم و وحشت سران حکومت از حضور قدرتمند مردم و تلاش برای مرعوب ساختن آنان است.
در اعتراض به سرکوب وحشیانه مردم و موج گسترده دستگیری ها و خشونت فزاینده رژیم علیه مخالفان به منظور خفه کردن هر نوع اعتراض، از همه آزادیخواهان، نهادها و سازمان های دمکراتیک و مدافع حقوق بشر میخواهیم که با برگزاری گردهمایی های اعتراضی در روزهای پنج شنبه ۲۸ بهمن ، جمعه ۲۹ و شنبه ۳۰ بهمن (۱۸ و ۱۹ فوریه) و نیز ۱ اسفند (۲۰ فوریه( در مقابل سفارتخانه های جمهوری اسلامی و یا میدانهای اصلی شهر محل سکونت خود شرکت نمایند."
بیش از ۲۳ شهر با پشتیبانی کمیته ها و تشکل های مختلف در این تظاهرات، تجمع و تحصن شرکت کردند. ۹ سازمان و جریان سیاسی در خارج از کشور و همچنین جمعی از استادان دانشگاه، هنرمندان، نویسندگان، شاعران و روزنامه نگاران و نیز تشکل های دیگر از این تظاهرات پشتیبانی کردند.
لیست کامل تشکل های شرکت کننده:
تظاهرات
سراسری همبستگی در اعتراض به سرکوب خونین مردم ایران
عکس و گزارشات از تجمع های اعتراضی در کشورهای مختلف
عکس و گزارش از آخن
سایت کانون ره آورد - آخن- آلمان
عکس و گزارش از آتلانتا
عکس، فیلم و گزارش از استکهلم
عکس و فیلم از برلین
عکس و فیلم از بروکسل
عکس و گزارش از دورتموند
فیلم برنامه کلن
عکس و گزارش از گوتنبرگ - سوئد
سایت کانون پناهجویان ایرانی در سوئد
عکس و فیلم از لس آنجلس
وبلاگ حامیان مادران پارک لاله / - لس آنجلس
فیلم از لندن
جنبش سبز لندن در حمایت از مردم ایران
عکس و گزارش از واشنگتن دی سی
عکس و گزارش از وین
سایت تشکل هائی که در وین در این برنامه شرکت داشتند:
حامیان مادران پارک لاله در وین - اتریش
جمعیت دفاع از حقوق مردم ایران در اتریش
کمیته ی دفاع از حقوق بشردر ایران - اتریش
نسل آزادیخواه ایران
«معمر قذافی به نسل کشی و جنايت جنگی متهم شد»
معاون سفير ليبی در سازمان ملل متحد روز دوشنبه ضمن درخواست برکناری معمر قذافی، رهبر ليبی، او را به نسل کشی متهم کرده و اعلام کرد بايد در دادگاه جنايات جنگی محاکمه شود.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، ابراهيم دباشی، معاون سفير ليبی در سازمان ملل در گفت و گو با شبکه تلويزيونی سی ان ان و ديگر رسانه های خارجی در نيويورک گفت: «بايد او (قذافی) در اولين فرصت از قدرت کنار برود و بايد کشتار مردم ليبی را متوقف کند.»
وی افزود: «مردم ليبی به اندازه کافی و برای ۴۲ سال صبوری نشان داده اند و قذافی نه تنها بايد از قدرت کنار رود که بايد در نخستين فرصت ممکن کشور را ترک کند.»
معاون سفير ليبی در سازمان ملل در گفت وگو با شبکه تلويزيونی بی بی سی گفت: «سرهنگ قذافی به پايان راه رسيده و در همين چند روز آينده يا خود از قدرت کنار می رود و يا مردم از شر او خلاص خواهند شد.»
وی افزود: «بهترين سناريو اين است که او به دادگاه کشانده شده و به دليل جرائمی که ظرف ۴۲ سال گذشته مرتکب شده، محاکمه شود. نسل کشی های زندان ابوسليم و ديگر ناپديد شدن ها و کشتارها و مسائلی که او (قذافی) مرتکب شده بايد در دادگاه مشخص شود.»
آقای دباشی به نيويورک تايمز گفت که دفتر نمايندگی ليبی در سازمان ملل، در نامه ای رسمی خطاب به معمر قذافی از او خواسته که از قدرت کنار رود.
خبرگزاری فرانسه نوشته هنوز مشخص نيست عبدالرحمان شلغم، سفير ليبی در سازمان ملل هم جزو ناراضيان باشد. ابراهيم دباشی گفته که از ديدگاه سفير مطلع نيست و از روز جمعه گذشته به بعد از او خبر ندارد.
وی همچنين از ديگر کشورهای جهان خواسته اجازه ورود به معمر قذافی ندهند و مراقب پول هايی که به همراه خواهد داشت، باشند.
ابراهيم دباشی گفت: «پس از اعلام جنگی که پسر قذافی عليه شهروندان ليبی نشان داده، امکان هرگونه سکوت از دست ما گرفته شده و بايد به مردم پيوسته و صدای اعتراض خود را به گوش جهانيان برسانيم.»
آدم تربح، معاون سوم نمايندگی ليبی در سازمان ملل هم در گفت وگو با روزنامه لس آنجلس تايمز گفته که تمامی ديپلمات های دفتر نمايندگی اين تصميم را به طور اجماعی گرفتند چرا که نظام به شکل وحشيانه ای به جان شهروندان کشورش افتاده است.
وی گفته است: «ما می دانيم که اين اقدام ما، خانواده و همسران و فرزندان ما که در ليبی هستند را به خطر می اندازد ولی آن ها همين الان هم در خطر به سر می برند.»
حملات هوایی به تظاهر کنندگان
سيف الاسلام قذافی، فرزند معمر قذافی رهبر ليبی با «تروريست» خواندن تظاهرکنندگان در ليبی، تهديد کرده که «تا آخرين گلوله» در مقابل معترضان ايستادگی خواهد کرد.
نيروهای نظامی ليبی در روز دوشنبه حمله های سنگينی عليه شهروندان اين کشور انجام دادند. پزشک يکی از بيمارستان ها گفته که يکی از معترضان هدف شليک مستقيم گلوله آر پی جی (سلاح ضد تانک) قرار گرفته و از بالا تنه نابود شده است.
همچنين روز دوشنبه به هواپيماهای جنگنده نظامی دستور داده شد مردم غيرنظامی را هدف حمله قرار دهند. الجزيره به نقل از شاهدان عينی گزارش داد که چند نقطه از حومه شهر طرابلس مورد حمله قرار گرفته است و مردم غيرنظامی کشته و زخمی شده اند.
دو سرهنگ نيروی هوايی ارتش ليبی، هواپيمای جنگنده خود را به مالت انتقال داده و اعلام کردند به دليل اين که حاضر نيستند عليه مردم کشور خود شليک کنند، از کشور خارج شده و تقاضای پناهندگی کرده اند.
تلويزيون دولتی ليبی گزارش هايی از درگيری ها پخش کرده و با «تروريست» خواندن معترضان، اعلام می کند که «نبرد با تروريست ها» ادامه دارد. هنوز آمار دقيق تلفات جانی در ليبی اعلام نشده است.
روحانی سنی: ارتش قذافی را ترور کند
يوسف القرضاوی، روحانی عالی رتبه سنی در ليبی روز دوشنبه از ارتش ليبی خواسته آن هايی که به معمر قذافی دسترسی دارند، او را هدف قرار داده و «کشور را از دست او خلاص کنند.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، شيخ قرضاوی ۸۵ ساله که زاده مصر است و معمولا در قطر زندگی می کند، در گفت وگو با شبکه تلويزيونی عرب زبان الجزيره از سفيران ليبی در ديگر سراسر جهان خواست تا از حکومت قذافی فاصله بگيرند و خود را «از اين نظام دور کنند.»
گزارش ها حاکی است طی موج جديد خشونت ها در ليبی، تلفات مردمی به ۴۰۰ تن برسد. آمريکا و اتحاديه اروپا از شهروندان خود خواسته اند ليبی را ترک کنند.
شاهدان عينی و شهروندان اروپايی که در آخرين پرواز از ليبی راهی ايتاليا شده اند، از اوضاع وخيم و خشونت های مردمی گفته اند. به گزارش رويترز، شماری از شاهدان گفته اند ظرف ۲۴ ساعت گذشته اوضاع به شدت بحرانی شده و نيروهای نظامی به شکل خشنی مردم را به طور مستقيم هدف گلوله قرار می دهند.
نيروهای نظامی مصر در بيانيه ای اعلام کردند در مرز مشترک مصر و ليبی، نيروهای طرف مقابل (ليبی) مرز را ترک کرده و جای خود را به يک کميته مردمی داده است که مشخص نيست طرفدار حکومت است و يا از طرف مردم داوطلب تشکيل شده است.
نيروهای مصری مرز با ليبی را باز کرده و بيمارستان و اردوگاه های امدادی در مرز مستقر کرده اند.
پيشتر گفته شده بود معمر قذافی در راه سفر به ونزوئلا است ولی مقامات دولتی در کاراکاس اين مطلب را تکذيب کرده و گفته اند آقای قذافی هنوز در ليبی است و کشور را ترک نکرده است.
محکومیت جهانی خشونت در لیبی
رهبران جهان و شخصيت های سياسی، خشونت های ليبی را محکوم کرده اند. بان گی مون دبيرکل سازمان ملل خواستار توقف اين خشونت ها شده و نيکولا سرکوزی، رييس جمهوری فرانسه سرکوب شديد مردم را به شدت محکوم کرده است. دبيرکل سازمان آتلانتيک شمالی، ناتو هم خواستار توقف اين حملات عليه شهروندان ليبی شده است.
کاترين اشتون، رييس سياست خارجی اتحاديه اروپا هم خواستار توقف درگيری ها و شروع گفت وگوها برای حل بحران سياسی و اجتماعی در ليبی شده است.
آخرين گزارش ها حاکی است تانک های نظامی در خيابان ها مستقر شده و تهديد کرده اند عليه معترضان وارد عمل خواهند شد.
شاهدان عينی در گفت و گو با خبرگزاری رويترز گفته اند شاهد «قتل عام» مردم هستند و در برخی نواحی، نظاميان زنان و مردان غيرنظامی را هدف حمله قرار داده و به کشتار معترضان دست زده اند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، ابراهيم دباشی، معاون سفير ليبی در سازمان ملل در گفت و گو با شبکه تلويزيونی سی ان ان و ديگر رسانه های خارجی در نيويورک گفت: «بايد او (قذافی) در اولين فرصت از قدرت کنار برود و بايد کشتار مردم ليبی را متوقف کند.»
وی افزود: «مردم ليبی به اندازه کافی و برای ۴۲ سال صبوری نشان داده اند و قذافی نه تنها بايد از قدرت کنار رود که بايد در نخستين فرصت ممکن کشور را ترک کند.»
معاون سفير ليبی در سازمان ملل در گفت وگو با شبکه تلويزيونی بی بی سی گفت: «سرهنگ قذافی به پايان راه رسيده و در همين چند روز آينده يا خود از قدرت کنار می رود و يا مردم از شر او خلاص خواهند شد.»
وی افزود: «بهترين سناريو اين است که او به دادگاه کشانده شده و به دليل جرائمی که ظرف ۴۲ سال گذشته مرتکب شده، محاکمه شود. نسل کشی های زندان ابوسليم و ديگر ناپديد شدن ها و کشتارها و مسائلی که او (قذافی) مرتکب شده بايد در دادگاه مشخص شود.»
آقای دباشی به نيويورک تايمز گفت که دفتر نمايندگی ليبی در سازمان ملل، در نامه ای رسمی خطاب به معمر قذافی از او خواسته که از قدرت کنار رود.
خبرگزاری فرانسه نوشته هنوز مشخص نيست عبدالرحمان شلغم، سفير ليبی در سازمان ملل هم جزو ناراضيان باشد. ابراهيم دباشی گفته که از ديدگاه سفير مطلع نيست و از روز جمعه گذشته به بعد از او خبر ندارد.
وی همچنين از ديگر کشورهای جهان خواسته اجازه ورود به معمر قذافی ندهند و مراقب پول هايی که به همراه خواهد داشت، باشند.
ابراهيم دباشی گفت: «پس از اعلام جنگی که پسر قذافی عليه شهروندان ليبی نشان داده، امکان هرگونه سکوت از دست ما گرفته شده و بايد به مردم پيوسته و صدای اعتراض خود را به گوش جهانيان برسانيم.»
آدم تربح، معاون سوم نمايندگی ليبی در سازمان ملل هم در گفت وگو با روزنامه لس آنجلس تايمز گفته که تمامی ديپلمات های دفتر نمايندگی اين تصميم را به طور اجماعی گرفتند چرا که نظام به شکل وحشيانه ای به جان شهروندان کشورش افتاده است.
وی گفته است: «ما می دانيم که اين اقدام ما، خانواده و همسران و فرزندان ما که در ليبی هستند را به خطر می اندازد ولی آن ها همين الان هم در خطر به سر می برند.»
حملات هوایی به تظاهر کنندگان
سيف الاسلام قذافی، فرزند معمر قذافی رهبر ليبی با «تروريست» خواندن تظاهرکنندگان در ليبی، تهديد کرده که «تا آخرين گلوله» در مقابل معترضان ايستادگی خواهد کرد.
نيروهای نظامی ليبی در روز دوشنبه حمله های سنگينی عليه شهروندان اين کشور انجام دادند. پزشک يکی از بيمارستان ها گفته که يکی از معترضان هدف شليک مستقيم گلوله آر پی جی (سلاح ضد تانک) قرار گرفته و از بالا تنه نابود شده است.
همچنين روز دوشنبه به هواپيماهای جنگنده نظامی دستور داده شد مردم غيرنظامی را هدف حمله قرار دهند. الجزيره به نقل از شاهدان عينی گزارش داد که چند نقطه از حومه شهر طرابلس مورد حمله قرار گرفته است و مردم غيرنظامی کشته و زخمی شده اند.
دو سرهنگ نيروی هوايی ارتش ليبی، هواپيمای جنگنده خود را به مالت انتقال داده و اعلام کردند به دليل اين که حاضر نيستند عليه مردم کشور خود شليک کنند، از کشور خارج شده و تقاضای پناهندگی کرده اند.
تلويزيون دولتی ليبی گزارش هايی از درگيری ها پخش کرده و با «تروريست» خواندن معترضان، اعلام می کند که «نبرد با تروريست ها» ادامه دارد. هنوز آمار دقيق تلفات جانی در ليبی اعلام نشده است.
روحانی سنی: ارتش قذافی را ترور کند
يوسف القرضاوی، روحانی عالی رتبه سنی در ليبی روز دوشنبه از ارتش ليبی خواسته آن هايی که به معمر قذافی دسترسی دارند، او را هدف قرار داده و «کشور را از دست او خلاص کنند.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، شيخ قرضاوی ۸۵ ساله که زاده مصر است و معمولا در قطر زندگی می کند، در گفت وگو با شبکه تلويزيونی عرب زبان الجزيره از سفيران ليبی در ديگر سراسر جهان خواست تا از حکومت قذافی فاصله بگيرند و خود را «از اين نظام دور کنند.»
گزارش ها حاکی است طی موج جديد خشونت ها در ليبی، تلفات مردمی به ۴۰۰ تن برسد. آمريکا و اتحاديه اروپا از شهروندان خود خواسته اند ليبی را ترک کنند.
شاهدان عينی و شهروندان اروپايی که در آخرين پرواز از ليبی راهی ايتاليا شده اند، از اوضاع وخيم و خشونت های مردمی گفته اند. به گزارش رويترز، شماری از شاهدان گفته اند ظرف ۲۴ ساعت گذشته اوضاع به شدت بحرانی شده و نيروهای نظامی به شکل خشنی مردم را به طور مستقيم هدف گلوله قرار می دهند.
نيروهای نظامی مصر در بيانيه ای اعلام کردند در مرز مشترک مصر و ليبی، نيروهای طرف مقابل (ليبی) مرز را ترک کرده و جای خود را به يک کميته مردمی داده است که مشخص نيست طرفدار حکومت است و يا از طرف مردم داوطلب تشکيل شده است.
نيروهای مصری مرز با ليبی را باز کرده و بيمارستان و اردوگاه های امدادی در مرز مستقر کرده اند.
پيشتر گفته شده بود معمر قذافی در راه سفر به ونزوئلا است ولی مقامات دولتی در کاراکاس اين مطلب را تکذيب کرده و گفته اند آقای قذافی هنوز در ليبی است و کشور را ترک نکرده است.
محکومیت جهانی خشونت در لیبی
رهبران جهان و شخصيت های سياسی، خشونت های ليبی را محکوم کرده اند. بان گی مون دبيرکل سازمان ملل خواستار توقف اين خشونت ها شده و نيکولا سرکوزی، رييس جمهوری فرانسه سرکوب شديد مردم را به شدت محکوم کرده است. دبيرکل سازمان آتلانتيک شمالی، ناتو هم خواستار توقف اين حملات عليه شهروندان ليبی شده است.
کاترين اشتون، رييس سياست خارجی اتحاديه اروپا هم خواستار توقف درگيری ها و شروع گفت وگوها برای حل بحران سياسی و اجتماعی در ليبی شده است.
آخرين گزارش ها حاکی است تانک های نظامی در خيابان ها مستقر شده و تهديد کرده اند عليه معترضان وارد عمل خواهند شد.
شاهدان عينی در گفت و گو با خبرگزاری رويترز گفته اند شاهد «قتل عام» مردم هستند و در برخی نواحی، نظاميان زنان و مردان غيرنظامی را هدف حمله قرار داده و به کشتار معترضان دست زده اند.
«آنگلا مرکل از دیدار وستروله با احمدینژاد خبر نداشته است»
به دنبال بالا گرفتن انتقادها از دیدار گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان با محمود احمدینژاد در جریان سفرش به تهران در مطبوعات و محافل سیاسی آلمان، وی اعلام کرده است، به تنهایی تصمیم به دیدار با احمدینژاد گرفته و صدراعظم آلمان از انجام این دیدار خبر نداشته است.
به گزارش خبرگزاری آلمان، به دنبال بالا گرفتن انتقادها از دیدار گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان با محمود احمدینژاد در جریان سفرش به ایران، منابع دولتی در برلین روز دوشنبه اعلام کردند، این دیدار بدون اطلاع آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، صورت گرفته است.
به گزارش خبرگزاری آلمان، به دنبال بالا گرفتن انتقادها از دیدار گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان با محمود احمدینژاد در جریان سفرش به ایران، منابع دولتی در برلین روز دوشنبه اعلام کردند، این دیدار بدون اطلاع آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، صورت گرفته است.
بیشتر بخوانید:
این در حالی است که اشتفن زایبرت، سخنگوی دولت آلمان، در گفت و گوی خود با خبرنگاران در برلین از ارایه هرگونه توضیحی در این باره خودداری کرده است.
وی در عین حال با اعلام این که صدر اعظم آلمان از انجام سفر گیدو وستروله به ایران اطلاع داشته است، تاکید کرد، خانم مرکل از نتیجه این سفر که منجر به آزادی دو خبرنگار آلمانی بازداشت شده در ایران شد، نیز «بسیار خرسند» شده است.
همچنین گیدو وستروله نیز در واکنش به انتقادهای احزاب مخالف و مطبوعات این کشور به دفاع از سفرش به ایران پرداخته و گفته است: «کسانی که از انجام این سفر انتقاد میکنند، باید این را به دو خبرنگاری بگویند که هم اکنون در آلمان هستند.»
دو خبرنگار هفتهنامه بیلدآمزونتاگ آلمان در مهر ماه سال جاری در حالی که قصد گفت و گو با پسر و وکیل سکینه محمدیآشتیانی، زن ایرانی محکوم به سنگسار، را داشتند، در تبریز بازداشت شده و به «جاسوسی» متهم شده بودند.
سرانجام مقامهای جمهوری اسلامی همزمان با سفر وزیر امور خارجه آلمان به تهران و دیدار وی با محمود احمدینژاد این دو خبرنگار را پس از ۱۳۳ روز بازداشت آزاد کردند.
بر اساس گزارش خبرگزاری آلمان، طرف ایرانی شنبه شب بدون اعلام قبلی، آزاد کردن این دو خبرنگار بازداشت شده آلمانی را به دیدار گیدو وستروله با محمود احمدینژاد منوط دانسته بود.
وزیر امور خارجه آلمان، روز شنبه به ایران سفر کرد و علاوه بر دیدار با علیاکبر صالحی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی با محمود احمدینژاد نیز دیدار کرد.
آقای وستروله نخستین وزیر امور خارجه آلمان است که از سال ۲۰۰۳ به ایران سفر میکند و نخستین مقام عالیرتبه غربی است که با محمود احمدینژاد، که با انتقادهای بسیاری در داخل و خارج از ایران روبرو است، دیدار کرده است.
از این رو وزیر امور خارجه آلمان از سوی رسانهها و محافل سیاسی در آلمان به دلیل دیدار با رئیس دولت دهم در ایران به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است.
در این میان آقای وستروله با اشاره به این که صدر اعظم آلمان از تصمیم وی برای دیدار با محمود احمدینژاد اطلاع نداشته گفته است: «ما درباره جزئیات برنامه این سفر با هم تبادل نظر نکردیم. من با مسئولیت شخصی خودم تصمیمگیری کردم، شرایطی وجود دارد که باید فوری تصمیم گرفت.»
همچنین آندرهآس پشکه، سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان نیز روز دوشنبه در واکنش به انتقادها از سفر وزیر امور خارجه به تهران تاکید کرده است، که سفر آقای وستروله به ایران «تنها به دلایل انساندوستانه» صورت گرفته است.
از سوی دیگر حسن قشقاوی، معاون کنسولی وزیر امور خارجه ایران، روز یکشنبه در گفت و گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، سفر وزیر امور خارجه آلمان به ایران را «شکست تصمیم اتحادیه اروپا» در مورد منع سفر مقامهای عالیرتبه اروپایی به ایران توصیف کرده است.
با این حال سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان با بیان این که دیدار وزیر امور خارجه این کشور با محمود احمدینژاد حاوی هیچ گونه پیام سیاسی نبوده تاکید کرده است: «ما احساس نمیکنیم که قربانی یک اخاذی سیاسی (از سوی دولت جمهوری اسلامی) شدهایم.»
خانم کلاودیا روت، رئیس حزب سبزهای آلمان با انتقاد از دیدار وزیر امور خارجه این کشور با محمود احمدینژاد گفته است: «تصاویری که آقای وستروله و احمدینژاد را نشان میدهند، تصاویر زیبایی نیستند، زیرا این دیدار به احمدینژاد رسمیت بخشیده است.»
در مقابل دولت فدرال آلمان روز دوشنبه یک بار دیگر از رهبران جمهوری اسلامی خواسته است، از نقض حقوق بشر خودداری کرده و از سرکوب خشونتآمیز مخالفان پرهیز کنند
زندگي مجردي دختران، تمرين مسووليتپذيري/ مریم نظری
روزهايي نه چندان دور، دختران تنها به شرط پوشيدن لباس سپيد عروس، از خانه پدر ميرفتند اما اين روزها مستقل شدن دختران پيش از ازدواج، رواج يافته است. آمارهاي رسمي سازمان ملي جوانان در بهار امسال نشان ميدهد كه 30 درصد جوانان تهراني به تنهايي زندگي ميكنند. كمتر از 9 ماه پيش بود كه از يكسو برخي مسوولان سازمان ملي جوانان روي آوردن جوانان كشور به زندگي مجردي را آسيبي رو به گسترش خواندند.
مديركل فرهنگي اين سازمان اعلام كرد كه 30 درصد از جوانان ساكن 6 كلانشهر كشور شامل تهران، شيراز، مشهد، اصفهان، تبريز و اهواز به زندگي مجردي روي آوردهاند. از سوي ديگر مسوولان ديگري از جمله رييس سازمان ملي جوانان استان اصفهان معتقد بودند كه نبايد اذهان عمومي را درباره اين موضوع آشفته كرد. جامعهشناسان ميگويند كه خانوادهها خواسته يا ناخواسته زمينه را براي زندگي مجردي فرزندانشان فراهم ميكنند.
عدهيي ديگر نيز معتقدند كه افزايش سن ازدواج به اين پديده دامن زده است تا آنجا كه ديگر بسياري از جوانان زندگي مستقل و مجردي را به تشكيل خانواده ترجيح ميدهند. جواناني كه به زندگي مجردي روي ميآورند 2 دسته هستند. دسته نخست آناني كه اين سبك زندگي را دوست دارند و با وجود داشتن خانواده، مسكن ديگري براي خود اختيار ميكنند و دسته دوم كساني كه به اجبار به زندگي مجردي سوق داده ميشوند. بخش اعظم دسته دوم را دانشجويان میهمان شده در شهرهاي غيربومي خود تشكيل ميدهند.
پرواز پرنده از آشيانه
توران وليمراد، جامعهشناس و دبير ائتلاف اسلامي زنان اين نوع از زندگي را با نگاهي مثبت مينگرد. او در اين باره به «ملت ما» ميگويد: «نگاه امروز ما در جامعه داراي يك اشكال است و اين اشكال در اين است كه ما 2 موضوع خانوادهمحوري و برقراري عاطفه را با مسووليتپذيري يكي ميدانيم. در حالي كه اين دو مساله به كلي از يكديگر جدا هستند.»
توران وليمراد، جامعهشناس و دبير ائتلاف اسلامي زنان اين نوع از زندگي را با نگاهي مثبت مينگرد. او در اين باره به «ملت ما» ميگويد: «نگاه امروز ما در جامعه داراي يك اشكال است و اين اشكال در اين است كه ما 2 موضوع خانوادهمحوري و برقراري عاطفه را با مسووليتپذيري يكي ميدانيم. در حالي كه اين دو مساله به كلي از يكديگر جدا هستند.»
وليمراد ميافزايد: «شيوع تكزيستي را به فال نيك بگيريم؛ چرا كه آنهايي كه از خانواده جدا ميشوند و به تنهايي زندگي ميكنند، استقلال شخصيت و استقلال اقتصادي را تجربه ميكنند. تمايل به بيرون آمدن از خانواده نشان ميدهد كه جوانان ما حس مسووليتشناسي دارند و اين نشان ميدهد كه در اين زمينه رشد داشتهايم. بهتر آن است كه ما جوانان خود را اينگونه تربيت كنيم كه زندگي مستقل، راي و نظر مستقل داشته باشند. براي مثال چه اشكالي دارد جواني كه شغلي دست و پا كرده است و محل كارش تا منزل خانواده 2 ساعت فاصله دارد، خانه نزديكي را اجاره كند و علاوه بر استفاده از وقت، مسووليتپذيري را نيز تجربه كند و به كار ببندد؟»
وی معتقد است: «خانوادهها به دليل رفتارهاي افراطي خود همواره بار جوانان را به دوش ميكشند كه اين مساله در زندگي مشتركي كه جوانترها در آينده تشكيل ميدهند بسيار تاثيرگذار است. جوانها تا زماني كه در خانه هستند، بسياري از مشكلاتشان بر دوش خانوادههاست. اين مساله حاصل آن است كه در فرهنگ ما محبت كردن تعادل ندارد و خانوادهها بدون توجه به اثرات مخرب اين رفتار، گمان ميكنند كه عاطفه برقرار كردهاند و به فرزند خود عشق ورزيدهاند.» دبير ائتلاف اسلامي زنان ميافزايد: «جواني كه از خانواده مستقل ميشود مثل پرندهيي است كه از آشيانه پرواز كرده است. او ارتباطات بينفردي را تجربه ميكند و در اين زندگي آبديده ميشود. اگرچه مشكلاتي پيشرو دارد اما بايد به جنگ مشكلات برود و زندگي مستقل خود را بسازد. پيش از آغاز اين زندگي مستقل خانواده بايد او را مسووليتپذير بار بياورد. جوانها نبايد منتظر ازدواج بمانند تا پس از آن مسووليتپذيري را تجربه كنند؛ چرا كه بسياري از مشكلاتي كه در زندگيهاي نوپا وجود دارد به دليل عدم تمرين مسووليتپذيري پيش از ازدواج است و بسياري از ضربهها به زندگي، اينگونه وارد ميشود كه طرفين مسووليتهاي خود را به گردن شريك خود مياندازند.»
زندگي مجردي، گسترش آسيبها
اما ديدگاههاي متفاوتي نيز وجود دارد. مريم وحداني يك پژوهشگر مسائل زنان با بيان اينكه رشد پديده تكزيستي دختران بويژه در كلانشهرها ميتواند بستري مناسب براي رشد آسيبهاي اجتماعي و اخلاقي باشد به فارس ميگويد: «رشد پديده تكزيستي به روشني از تغييرات فرهنگي در مناسبات خانوادگي حكايت ميكند كه به سادگي نميتوان از كنار آن گذشت.» او ميافزايد: «با گسترش رسانهها و تبديل آنها به مهمترين ابزار گذراندن اوقات فراغت، مرجعيت خانواده در انتقال ارزشها به نسل آتي رنگ باخته است و والدين، رسانههاي جديد را به منزله يكي از مهمترين منابع خود براي آشنايي با شيوههاي تربيت و جامعهپذيري فرزندان برگزيدهاند؛ از اين رو الگوي هويتپذيري نسل جديد تا حد زيادي از اوقات فراغت و محصولات فرهنگي فراغتي تاثير ميگيرد.»وحداني در ادامه ميگويد: «اگر امروز با كاهش انگيزه ازدواج و افزايش شمار دختران و پسران مجرد روبرو هستيم كه گاه به مشكلات اقتصادي مربوط ميشود، اين موضوع بيش از هر چيز به دليل جايگزيني ارزشهاي جهان مدرن يعني فردگرايي و اباحهگرايي در تضاد با ارزشهاي ريشهدار گذشته، همچون تعهد و همراهي است.»
اما ديدگاههاي متفاوتي نيز وجود دارد. مريم وحداني يك پژوهشگر مسائل زنان با بيان اينكه رشد پديده تكزيستي دختران بويژه در كلانشهرها ميتواند بستري مناسب براي رشد آسيبهاي اجتماعي و اخلاقي باشد به فارس ميگويد: «رشد پديده تكزيستي به روشني از تغييرات فرهنگي در مناسبات خانوادگي حكايت ميكند كه به سادگي نميتوان از كنار آن گذشت.» او ميافزايد: «با گسترش رسانهها و تبديل آنها به مهمترين ابزار گذراندن اوقات فراغت، مرجعيت خانواده در انتقال ارزشها به نسل آتي رنگ باخته است و والدين، رسانههاي جديد را به منزله يكي از مهمترين منابع خود براي آشنايي با شيوههاي تربيت و جامعهپذيري فرزندان برگزيدهاند؛ از اين رو الگوي هويتپذيري نسل جديد تا حد زيادي از اوقات فراغت و محصولات فرهنگي فراغتي تاثير ميگيرد.»وحداني در ادامه ميگويد: «اگر امروز با كاهش انگيزه ازدواج و افزايش شمار دختران و پسران مجرد روبرو هستيم كه گاه به مشكلات اقتصادي مربوط ميشود، اين موضوع بيش از هر چيز به دليل جايگزيني ارزشهاي جهان مدرن يعني فردگرايي و اباحهگرايي در تضاد با ارزشهاي ريشهدار گذشته، همچون تعهد و همراهي است.»
اين پژوهشگر مسائل زنان با بيان اينكه رشد پديده تكزيستي دختران بويژه در كلانشهرها ميتواند بستري مناسب براي رشد آسيبهاي اجتماعي و اخلاقي باشد، عنوان ميكند: «رشد پديده تكزيستي به روشني از تغييرات فرهنگي در مناسبات خانوادگي حكايت ميكند كه به سادگي نميتوان از كنار آن گذشت.»وحداني تغيير رفتار فرزندان را تحت تاثير شبكههاي ماهوارهيي دانسته و ادامه ميدهد: «رسانههاي جديد در تغيير نگرش به زندگي و تحول در ارزشهاي اخلاقي نقش بسياري را ايفا ميكنند؛ امروزه خانوادههاي نگران، مشاهده ميكنند كه فرزندانشان در محافل به بحث از آثار ارايهشده در محصولات رسانهيي جديد كه بيشتر از شبكههاي ماهوارهيي و اينترنت پخش شده است، ميپردازند و گاه بروز تغييرات رفتاري را در فرزندان خود ميبينند.»
وي با اشاره به اينكه تحول در عرصه اعتقادات و ارزشها، ظهور گرايشهاي فرقهیي، عرفانهاي شرقي، شيطانپرستي و خرافات از تحولات هويتي حكايت ميكند، ميگويد: «اين تحولات تا حد زيادي متاثر از فضاي رسانهيي جديد است؛ چنانكه تغيير استانداردهاي زيبايي در جامعه ايراني كه كشورمان را به دومين كشور در جراحي زيبايي جهان و هفتمين مصرفكننده مواد آرايشي با حدود 2 ميليارد دلار در سال 2007 تبديل كرد، از اين فضا تاثير پذيرفته است.»
مریم نظری
روزنامه ملت ما
ایران و مسالهای به نام زبان مادری/ سعید پیوندی
نیمی از حدود ۶۷۰۰ زبانی که توسط مردم ساکن قاره های مختلف جهان استفاده می شود در حال نابودی است. نامگذاری روز ۲۱ فوریه (دوم اسفند) به عنوان روز جهانی زبان مادری از سوی کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ از جمله واکنش به خطری است که گنجینه غنی و متنوع زبانی بشریت و یا بخشی از میراث فرهنگی تمدن انسانی با آن دست و پنجه نرم می کند. کشور ما ایران به خاطر وجود شمار فراوانی زبان و گویش های بومی در بخش های جغرافیایی مختلف آن از جمله مناطق بسیار آسیب پذیر جهان از نظر زبانی به شمار می رود.
زبان مادری
واژه زبان مادری در حوزه علوم انسانی به اولین زبانی گفته می شود که کودک پس از تولد و در رابطه با محیط پیرامون خود می آموزد. کسانی هم که در خانواده های دوزبانه به دنیا میآیند و با هر دو زبان همزمان آشنا می شوند دارای دو زبان مادری هستند.
اهمیت این تعریف در جایگاهی است که فرد و هویت و وابستگی فرهنگی او در بحث زبان مادری دارند. همزمان زبان ها بخشی از سرمایه فرهنگی و هویتی هر جامعه به شمار می روند. با آن که زبانشناسان بر سر تفکیک زبان ها و آنچه که لهجه و گویش بومی نامیده می شود همداستان نیستند، ولی واژه زبان مادری بیشتر مفهوم وسیع کلمه زبان را در بر می گیرد.
زبان ها و گویش هایی که امروز می شناسیم در طول قرن ها همراه تمدن ها و همبودهای انسانی زندگی و سفر کردهاند، تحولات ژرفی را از سر گذراندهاند و تا حدودی آئینه انسانشناسانه پیچیدگیهای تاریخ بشریت هستند.
از قرن نوزدهم به این سو روند صنعتی شدن و توسعه جامعه با بی توجهی به زبانهای بومی همراه بوده است. در آن زمان تصور غالب این بود که تنوع زبانی مانع پیشرفت جامعه و به ویژه اقلیتها می شود. بسیاری از کشورها راه "آسان"تر تحمیل یک زبان رسمی (بیشتر زبانی که اکثریت و یا نخبگان استفاده می کردند) به همگان و بی اعتنایی به زبان های بومی و اقلیت ها را برگزیدند و حتا برخی با کنار گذاشتن زبانهای بومی، زبانی خارجی را برای شتاب بخشیدن به روند توسعه اقتصادی برگزیدند.
به وجود آمدن زبان رسمی، زبان اصلی ارتباطات و زبان آموزشی همزمان به معنای منزوی شدن سایر زبان ها و گویش های محلی هم بود. جایگاه جدید زبان نوشتاری و پیشرفت علوم و آموزش هم به تنوع زبانی جامعه انسانی لطمات فراوانی زد، چرا که بخش بزرگی از زبانهای رایج دنیا فقط شفاهی بودند و یا سنت نوشتاری کمی داشتند.
بغرنجی پدیده ای به نام زبان مادری در دنیای امروز همچنین به شکاف ها و گسست هایی باز می گردد که میان مرزهای جغرافیایی و سیاسی از یک سو و مرزهای فرهنگی و زبانی از سوی دیگر وجود دارد. هیج کشوری در دنیا نیست که در آن فقط به یک زبان صحبت شود و کمتر زبانی هم وجود دارد که در چهارجوب مرزهای جغرافیایی یک کشور محدود بماند.
این واقعیت مهم سیاستهای زبانی یک کشور را پیچیده میکند و گاه به آن بعد سیاسی هم میدهد. مهاجرت گسترده در سطح بینالمللی و شکلگیری اقلیتهای نوظهور در بسیاری از کشورهای دنیا هم بر پیچیدگی پدیده زبان مادری افزوده است، به ویژه آن که اقلیتهای جدید مهاجر دارای سرزمین مشخص نیستند و پراکندگی جغرافیایی آنها خطر انزوا و فراموشی تدریجی زبانشان را هم افزایش داده است.
بی توجهی به بعد فردی و جمعی و اجتماعی زبانها به ویژه زبانهای اقلیت ها و زبان ها و گویشهای شفاهی در سراسر جهان سبب نابودی بخش مهمی از این سرمایه عظیم فرهنگی شده است. با به حاشیه رانده شدن این زبان ها و گویش ها بخشی از تاریخ، هستی معنوی و نمادین، ادبیات، موسیقی، سنت ها و فرهنگ مردم هم به فراموشی سپرده میشود.
در نیم قرن اخیر روند جهانی شدن و تسلط روزافزون زبانهای اصلی بین المللی و بسیار قدرتمند دنیا زبان های کوچکتر را با مشکلات باز هم بیشتری روبرو کرده است. جایگاه زبان در جامعه را نمیتوان از رابطه قدرت جدا کرد.
برای پاسخ گفتن به نیازهای زمانه و زنده مانده در فضای فرهنگی و علمی زبان ها به روز شدن، مراقبت، نوسازی و خلاقیت منظم نیاز دارند و باید به گونهای مستمر خود را با واقعیتهای دنیای پرتحول کنونی همراه سازند.
امروز بیش از ۷۰ درصد مطالب علمی دنیا به زبان انگلیسی منتشر می شود و پنج زبان اصلی دنیا بیش از ۹۰ درصد تولید مطالب علمی را در انحصار خود دارند. زبان های اصلی بین المللی مانند انگلیسی، فرانسه، اسپانیولی به خاطر موقعیت جهانی خود از غنا و ساختار پیچیده ای برخوردار شده اند و زبان های کوچکتر توانایی رقابت با آنها در دنیای علمی، ارتباطات و فرهنگی را ندارند.
آموزش به زبان مادری
یکی از مهم ترین بحث های پیرامون زبان مادری رابطه آن با زبانی است که در نظام آموزشی هر کشور مورد استفاده قرار می گیرد. نظام آموزشی به خاطر گسترگی پوشش آن و نقشی که در روند فرهنگ پذیری و یادگیری زبان دارد به مهم ترین وسیله حفظ و نوسازی زبان ها تبدیل شده است. از قرن نوزدهم به این سو دو گرایش مهم در رابطه با زبان رسمی تحصیلی در نظام های آموزشی دنیا شکل گرفته است.
گرایش اول انتخاب و تحمیل یک زبان (زبان اکثریت در کشورهای چند زبانه و یا زبان استعماری در کشورهای مستعمره) به همه ساکنان کشور است. یکی از دلایل مهم این انتخاب نقشی است که سیاست های آموزشی برای زبان واحد آموزشی در شکل دادن به هویت جمعی و ملی یگانه و جلوگیری از چندپارگی و پراکندگی احتمالی در نظر میگیرند.
برای طرفداران این نظریه به ویژه در کشورهایی که دارای تنوع زبانی و فرهنگی هستند چند زبانه شدن آموزش می تواند به تضعیف وحدت ملی و تقویت جنبش های قومی و ملی ویا گرایش های جدایی طلبانه منجر شود. از نظر تاریخی فرانسه یکی طرفداران جدی این گزینه بوده است.
در اوایل قرن بیستم حدود شش میلیون نفر در فرانسه زبان مادری متفاوت از زبان اکثریت داشتند و اعمال این سیاست مبتنی بر آموزش یکسان به زبان فرانسه به عنوان یگانه زبان رسمی سبب تضعیف زبان های محلی و همگانی شدن زبان فرانسه شد. فرانسه تنها کشور اتحادیه اروپا است که میثاق اروپایی حق آموزش به زبان مادری را به دلیل تضاد آن با قانون اساسی خود نپذیرفته است.
گرایش دوم کشورهایی را در بر میگیرد که با به رسمیت شناختن تنوع زبانی اقلیت ها به آنها امکان می دهند زبان خود را در مدرسه (به عنوان زبان اصلی و یا زبان دوم) فرا گیرند. سیاست تنوع زبانی در حوزه آموزش گاه به صورت همزیستی برابر چند زبان و گاه به صورت وجود یک زبان اصلی در کنار امکان فراگیری زبان مادری برای اقلیت ها اجرا می شود. سوئیس، کانادا و بلژیک از نظر تاریخی کشورهایی هستند که تجربه آموزش همزمان و برابر چند زبان را بکار گرفته اند.
تجربه بسیار جالب دیگر در این زمینه هند است که ۲۲ زبان آموزشی دارد. یکی از تازهترین تجربههای چند زبانی مربوط به کشور اسپانیا میشود که از اوایل سالهای دهه ۸۰ میلادی به این سیاست روی آورده است.
پژوهشهای جامعه شناسی نشان می دهد که سیاست چند زبانی در آموزش اثرات مثبتی روی حفظ و گسترش فرهنگ های بومی و یا میراث فرهنگی یک کشور بر جا میگذارد و به جذاب تر شدن آموزش رسمی برای اقلیت ها کمک می کند. هم زمان چند زبانه شدن نظام آموزشی گاه می تواند به گونهای غیر منتظره به تشدید نابرابری میان گروه های زبانی در یک کشور هم بیانجامد.
این مشکل به ویژه در کشورهایی به چشم میخورد که نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی چشمگیری میان اکثریت و اقلیتها و یا در میان اقلیتهای بزرگ وجود دارد. در کشوری که زبان اکثریت دارای جایگاه علمی و فرهنگی بالایی است اقلیت ها به خاطر یاد گیری زبان بومی و عدم تسلط به زبان اصلی در عمل از دستیابی به سرمایه فرهنگی و نمادینی که موجب پیشرفت فردی در سطح ملی می شود باز می مانند. به همین خاطر است که برخی از کشورها همزمان با کاربست سیاست آموزش زبان مادری برای اقلیت ها، برای یادگیری زبان رسمی و زبان بین المللی در برنامه تحصیلی اهمیت خاصی قائل می شوند. هدف این سیاست ها آن است که آموزش زبان مادری در میان اقلیت ها به ابزاری برای حفظ سلطه اجتماعی و سیاسی اکثریت زبانی منجر نگردد.
زبان مادری در آموزش ایران
در ایران بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ حدود ۲۷ درصد از جمعیت کشور (۱۹ میلیون نفر) در مناطقی زندگی می کنند که به اقلیتهایی بزرگ که به زبانی غیر از فارسی حرف می زنند تعلق دارد. در کنار این اقلیت ها باید به وجود گویش های بسیار متنوع در استان های مختلف اشاره کرد که به درجات گوناگون با زبان فارسی متفاوتند و یا از شاخه های بسیار نزدیک آن به شمار می روند.
گاه در منطقه بسیار کوچک و در شعاع چند ده کیلومتری می توان چند گویش محلی را یافت که با یکدیگر بسیار متفاوتند و هر یک تاریخ و ساختار خاص خود را دارند. همزمان جابجایی جمعیتی گسترده در ایران سبب حضور چشمگیر اقلیت ها (به ویژه آذری ها و کردها) در مناطق فارسی زبان شده است. با وجود گستردگی کمی اقلیت ها، گویش های بومی و یا زبان های اقلیت های بزرگ مانند آذری ها، کردها، عرب ها و بلوچ ها هیچ یک جایی در نظام آموزشی ایران ندارند.
بررسی های آماری نشان می دهد که میزان دسترسی به آموزش در مناطق اقلیت نشین ایران به طور محسوسی کمتر از مناطقی است که به زبان فارسی صحبت می کنند. برای مثال در حالیکه در سرشماری ۱۳۸۵ نرخ باسوادی در بسیاری از استانهای مرکزی ایران (فارسی زبان) مانند تهران، اصفهان، سمنان و یزد به حدود ۹۰ درصد می رسد، در استان سیستان و بلوچستان این شاخص از ۶۸ درصد و در کردستان از ۷۵ درصد فراتر نمی رود.
این تفاوتها در زمینه میزان ماندگاری در نظام آموزشی و یا راهیابی به آموزش عالی بسیار گسترده تر است. مناطق روستایی و شهرهای دورافتاده استانهای حاشیهای ایران که به زبان فارسی صحبت نمیکنند، محروم ترین مناطق آموزشی ایران هم به شمار میروند. برای نمونه احتمال دسترسی به آموزش عالی برای یک دختر روستایی در سیستان و بلوچستان بطور متوسط هشت برابر کمتر از یک دختر تهرانی است.
هر چند این نابرابری ها فقط به دلیل دشواری های زبانی و وجود زبان مادری متفاوت نیست و فقر و توسعه نیافتگی نیز از عوامل اثر گذار به شمار می رود، اما همان گونه که در پژوهش های جامعه شناسی هم به خوبی می توان دید، تحمیل زبان اکثریت به عنوان عامل نوعی سلطه فرهنگی در بعد نمادین و عینی اثرات منفی فراوانی در توسعه اجتماعی و آموزشی مناطق اقلیت ها بر جا می گذارد.
سیاستهای زبانی در آموزش ایران از ابتدای شکل گیری نظام آموزشی جدید هیچ گاه توجه به زبانها و گویش های بومی را در دستور کار خود قرار نداده است. در حالی که تناقضی میان یادگیری همگانی زبان فارسی به عنوان زبان ملی و رسمی همه ایرانیان و یادگیری زبانها و گویش های محلی وجود ندارد.
هم اکنون در مدارس ایران تلاش فراونی برای آموزش زبان عربی (زبان دینی و زبان قرآن) به عنوان زبان سوم به کار میرود، در حالی که حدود یک سوم دانش آموزان ایران امکان یادگیری زبان مادری خود حتی در سطح ابتدایی و پایه را هم ندارند و گاه در مدرسه باید به زبانی که نمیشناسند، خواندن و نوشتن را بیاموزند.
این سیاست مصداق واقعی اعمال خشونت نمادین علیه کودکانی است که نوعی تحقیر فرهنگی را زندگی میکنند و فرصت نمییابند با اصلیترین میراث فرهنگی گروه اجتماعی که به آن تعلق دارند، به گونهای عمیقتر در چهارچوب آموزش رسمی آشنا شوند.
بسیاری از زبانها و گویشهای محلی ایران با راه یافتن به نظام آموزشی و مدارس و دانشگاهها میتوانستند حیاتی دوباره پیدا کنند و زمینهای برای بازسازی و مراقبت از این میراث فرهنگی چند هزار ساله فراهم شود. این زبانها و گویشها فقط ابزار ساده ارتباط میان انسانها نیستند، در دل هر یک از این زبانها و گویشها تاریخ، سنتها و فرهنگ و زندگی یک منطقه و یک همبود انسانی نهفته است.
ابتکار یونسکو در سال ۱۹۹۹ برای نامگذاری روز ۲۱ فوریه به عنوان روز زبان مادری نوعی فراخوان به مقاومت در برابر روند رو به رشد به حاشیه رانده شدن و یا نابودی زبان اقلیت ها، زبان ها و گویش های کوچک و منطقه ای و زبان مهاجرین در سراسر جهان است.
سعید پیوندی، جامعه شناس
رادیو فردا
برادر شهید محمد مختاری: درد آور است که حتی تابوت برادرم را هم دزدیده اند
"محمد عاشق آزادی بود، محمد عاشق زندگی بود، محمد خسته شده بود مثل خیلی از جوان های دیگر در راهپیمایی ۲۵ بهمن شرکت کرد تا بگوید کشورش را دوست دارد. حالا نه من و نه هیچ یک از اعضای خانواده ام نمی توانیم باور کنیم که محمد دیگر بین ما نیست، این نامردی است وقتی می بینم تابوت محمد را کسانی که هیچ نسبتی با برادرم نداشتند دزدیدند."
اینها بخشی از ناگفته های یکی از اعضای خانواده ی محمد مختاری جوان ۲۲ ساله ای است که در راهپیمایی ۲۵ بهمن هدف گلوله قرار گرفت و سپس جان باخت. پس از کشته شدن محمد مختاری خانواده او به دلیل شرایط امنیتی تا کنون با هیچ رسانه ای به صورت رسمی گفتگو نکرده اند اما مجید مختاری می گوید دیگر نمی تواند از برادرش سخن نگوید.
مجید مختاری برادر محمد مختاری است که پس از شنیدن خبر کشته شدن برادرش راهی بیمارستان شده بود. اینک بعد از گذشت روزها شوک و بیماری توانست خودش را به صفحه اینترنت برساند و پس از مشاهده عکس های منتشر شده از مراسم تشییع محمد مختاری در رسانه های دولتی، به شدت متاثر شد.
وی در یک گفتگوی تلفنی می گوید: انگارکسی دارد برای من قصه می گوید، قصه برادری که عاشق زندگی بود اما کشته شد و حالا کسی دارد داستان را عوض می کند و این درد آور است که بدن بی جان برادر خود را بر شانه های کسانی می بینم که چهره هایشان برای من که برادر او هستم اصلا آشنا نیست.
رسانههای وابسته به دولت، خبر داده بودند "مردم انقلابی" جنازه محمد مختاری که به دست "عوامل منافقین" کشته شده است را، با شعار دادن علیه "سران فتنه" تشییع کردهاند بدون آنکه اشاره ای به هویت واقعی این جوان و آخرین نوشته او در صفحه مجازی در فیس بوک کنند که نوشته بود: "خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام". بدین ترتیب به تعبیر معترضان حکومت، دو تن از کشته شدگان راهپیمایی ۲۵ بهمن توسط لباسشخصی ها "دزدیده" و تحت تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده شد.
هوادارن دولت برای صانع ژاله اولین جوانی که هویت او پس از کشته شدن توسط خبرگزاری فارس به عنوان بسیجی معرفی شده بود نیز مراسمی مشابه و سازماندهی شده برگزار کردند که برادر وی قانع ژاله طی یک گفتگو با صدای آمریکا در مورد چگونگی صدور کارت جعلی بسیج خبررسانی کرده بود، اینک مجید مختاری برادر محمد مختاری نیز در مورد وضعیت برگزاری مراسم تشییع و روحیات برادر خود پیش از کشته شدن در راهپیمایی لب به سخن گشود.
گفتگوی تلفنی مجید مختاری در پی می آید:
شما اولین بار خبر کشته شدن برادرتان محمد مختاری را از کجا شنیده اید؟
من دور از ایران زندگی می کنم و در جریان اخبار ایران از طریق اینترنت قرار می گیرم، روز ۲۵ بهمن بیرون بودم. وقتی به خانه برگشتم با یکی از دوستانم در ایران از طریق اسکایپ صحبت کردم و پرسیدم در ایران چه خبر است؟ خودم هم خبرها را از طریق اینترنت پیگیری کردم اما تا آن زمان هیچ خبری نداشتم. صبح فردا وقتی به دانشگاه رفتم، سر کلاس نشسته بودم که مدام اس ام اس و پیام از دوستانم دریافت می کردم، آنها فقط حال مرا می پرسیدند، کمی برایم عجیب بود، حتی یک اس ام اس از دایی ام دریافت کردم که از من می پرسید کجا هستم. باز هم نمی دانستم چرا همه حال مرا می پرسند. تا اینکه دیدم چند تن از دوستان ایرانی ام خودشان را به دانشگاه من رساندند، وقتی پرسیدم چه خبر شده، گفتند، همینطوری آمدیم که با هم برویم بیرون کمی قدم بزنیم. میان راه وقتی پیاده می رفتم آرام آرام پیام های صفحه فیسبوک را چک می کردم، ناگهان دیدم دوستی ناشناس نوشته است: آیا من با محمد مختاری که شهید شده است نسبتی دارم؟ ناگهان زمین زیر پایم لرزید، تمام توانم را برای راه رفتن از دست دادم. دوستانم متوجه حال پریشانم شدند، زیر بازویم را گرفتند و مدام می پرسیدند چیزی شده؟ من از آنها پرسیدم شما چیزی می دانید؟ خبری شده، برای محمد برادرم اتفاقی افتاده است؟ و بعد دیگر نفهمیدم چه شد، فشار خونم افتاد، شوک عجیبی به من وارد شد، شنیدن خبرِ از دست دادنِ برادر آن هم در غربت آسان نیست. آدم را زمین گیر می کند. از روز سه شنبه تا خود امروز در بیمارستان بستری بودم و هنوز هم فکر می کنم خبری که شنیدم واقعیت ندارد.
آخرین باری که خودتان با محمد صحبت کردید کی بود؟
من دو سه روز قبل از ۲۵ بهمن از طریق فیسبوک با برادم در ارتباط بودم. یک هفته قبل تر هم از طریق اسکایپ با هم گفتگو می کردیم. برادرم کنار پدر و مادرم نشسته بود و وقتی از او می پرسیدم چه خبر؟ سعی می کرد جلوی آنها نگوید که می خواهد در راهپیمایی شرکت کند، نمی خواست آنها را نگران کند. محمد خیلی اهل شوخی بود، بعد که محمد را کشتند با مادرم هم حرف زدم، مادرم هم رفتن محمد را باور نکرد هنوز. مادرم می گفت روز ۲۵ بهمن محمد به شوخی گفته بود بنشینیم آخرین ناهار را هم دو رهم بخوریم. یعنی برادرم با شوخی و خنده رفت به راهپیمایی و دیگر برنگشت.
من دو سه روز قبل از ۲۵ بهمن از طریق فیسبوک با برادم در ارتباط بودم. یک هفته قبل تر هم از طریق اسکایپ با هم گفتگو می کردیم. برادرم کنار پدر و مادرم نشسته بود و وقتی از او می پرسیدم چه خبر؟ سعی می کرد جلوی آنها نگوید که می خواهد در راهپیمایی شرکت کند، نمی خواست آنها را نگران کند. محمد خیلی اهل شوخی بود، بعد که محمد را کشتند با مادرم هم حرف زدم، مادرم هم رفتن محمد را باور نکرد هنوز. مادرم می گفت روز ۲۵ بهمن محمد به شوخی گفته بود بنشینیم آخرین ناهار را هم دو رهم بخوریم. یعنی برادرم با شوخی و خنده رفت به راهپیمایی و دیگر برنگشت.
با دیدن عکس های منتشر شده از برگزاری مراسم تشییع پیکر برادرتان چه حالی داشتید و آیا عکس منتشر شده از مرد میان سالی که در این مراسم می گرید متعلق به پدر شماست؟
اوایل که دکترها در بیمارستان اجازه نمی دادند من عکس ها را ببینم، اما بعد ها وقتی عکس ها را دیدم شکستم. بله عکس پدرم را دیدم که پدر یکی دیگر از دوستان محمد را در آغوش کشیده بود و گریه می کرد اما باقی کسانی که در این مراسم زیر تابوت را گرفته اند را اصلا نمی شناسم. کسانی با ریش و چهره های غریبه پیکر برادرم را تشییع کرده اند چه کسانی هستند؟ درد آور است که من در تمام عکس ها گشتم تا حداقل چند نفری را ببینم که برادرم در تمام این سالها با آنها زندگی کرده بود اما خیلی محدود بودند، نمی دانم چه بگویم. این نامردی است که محمد را کشتند و بعد اجازه ندهند که حتی آزادانه برایش گریه کنیم. من شنیده ام به خانواده ها یی که شهید داده اند می گویند، شما دو پسر دیگر هم دارید و باید مراقب رفتار و گفته های خودتان در مورد کشته شدن محمد باشید. این کجایش عدالت است؟ این دلیلی نمی شود که در روز روشن یک آدم بیگناه را بکشند، هر موقع چنین اتفاقی افتاد برای اینکه وجدان خودمان راحت کنیم نمی شود بگوییم می خواست به دوستانش بپیوندد، نه اون آزادی می خواست... اون خسته شده بود از این مملکت، همه خسته شده بودند...
برایم کمی از روحیات محمد می گویید؟ از چیزهایی که دوست داشت؟ از آرزوهایی که داشت؟
من به تازگی در یک قرعه کشی برنده شدم و کارت سبز آمریکا را گرفتم. محمد همه امیدش به من بود و دلش می خواست یک روزی من او را از ایران بیرون بیاورم دلش می خواست آزاد زندگی کند. حالا همه به من دلداری می دهند که محمد به سمت سرنوشت خودش رفت ولی من می دانم که محمد عاشق ورزش و موسیقی بود، عاشق زندگی بود، عاشق آزادی بود... من نمی توانم باور کنم این همه عشق دیگر نیست. همیشه به من می گفت مجید، تو چرا لاغر شدی، باید بروی باشگاه و به خودت برسی. خودش همیشه خیلی حواسش به ورزش بود. عاشق آواز خواندن بود. سرزنده بود. پر از شور زندگی بود. من همیشه به او می گفتم در راهپیمایی ها این همه آدم را کشتند، احساساتی می شدم، نگرانش می شدم ولی محمد خیلی در اینترنت فعال بود و حتی عکس پروفایل فیسبوکش را هم به پوستر راهپیمایی ۲۵ بهمن تغییر داده بود و همین دلیلی شد که هر کسی نام محمد مختاری را سرچ می کرد به عکس های او با دستبند سبز در فیسبوک می رسید و نتوانستند برایش کارت بسیج صادر کنند.
من به تازگی در یک قرعه کشی برنده شدم و کارت سبز آمریکا را گرفتم. محمد همه امیدش به من بود و دلش می خواست یک روزی من او را از ایران بیرون بیاورم دلش می خواست آزاد زندگی کند. حالا همه به من دلداری می دهند که محمد به سمت سرنوشت خودش رفت ولی من می دانم که محمد عاشق ورزش و موسیقی بود، عاشق زندگی بود، عاشق آزادی بود... من نمی توانم باور کنم این همه عشق دیگر نیست. همیشه به من می گفت مجید، تو چرا لاغر شدی، باید بروی باشگاه و به خودت برسی. خودش همیشه خیلی حواسش به ورزش بود. عاشق آواز خواندن بود. سرزنده بود. پر از شور زندگی بود. من همیشه به او می گفتم در راهپیمایی ها این همه آدم را کشتند، احساساتی می شدم، نگرانش می شدم ولی محمد خیلی در اینترنت فعال بود و حتی عکس پروفایل فیسبوکش را هم به پوستر راهپیمایی ۲۵ بهمن تغییر داده بود و همین دلیلی شد که هر کسی نام محمد مختاری را سرچ می کرد به عکس های او با دستبند سبز در فیسبوک می رسید و نتوانستند برایش کارت بسیج صادر کنند.
آخرین تماس شما با خانواده کی بوده و شرایط روحی آنها چگونه است؟
خانواده ام نگران اند، عزیز از دست داده اند، خیلی راحت نمی توانند با من حرف بزنند، سر بحث را عوض می کنند. من دلم می خواهد بدانم برادرم چگونه کشته شد. دو روایت شنیدم. یکی گفت گلوله ای به سمت سرش شلیک شده اما روایت دیگری می گوید گلوله ای به کتف محمد شلیک شد، محمد از جا بلند شد، حرکت کرد اما باز زمین خورد. من به عنوان برادر طبیعی است که دلم می خواهد بدانم کدام روایت درست است اما هر وقت از خانواده ام می پرسم خیلی با احتیاط جواب می دهند و ترجیح می دهند حرف نزنند. خودم فکر می کنم وقتی به خانواده ام گفته اند شما دو پسر دیگر دارید در واقع تهدید شده اند.
خانواده ام نگران اند، عزیز از دست داده اند، خیلی راحت نمی توانند با من حرف بزنند، سر بحث را عوض می کنند. من دلم می خواهد بدانم برادرم چگونه کشته شد. دو روایت شنیدم. یکی گفت گلوله ای به سمت سرش شلیک شده اما روایت دیگری می گوید گلوله ای به کتف محمد شلیک شد، محمد از جا بلند شد، حرکت کرد اما باز زمین خورد. من به عنوان برادر طبیعی است که دلم می خواهد بدانم کدام روایت درست است اما هر وقت از خانواده ام می پرسم خیلی با احتیاط جواب می دهند و ترجیح می دهند حرف نزنند. خودم فکر می کنم وقتی به خانواده ام گفته اند شما دو پسر دیگر دارید در واقع تهدید شده اند.
و مهمترین خاطره که شما از محمد دارید چیست؟
همه برادرها با هم دعوا می کنند. یادم هست وقتی محمد بهترین دوست خود به نام روزبه را به تازگی از دست داده بود، خیلی شکننده تر شده بود برای همین هر وقت با هم دعوایمان می شد من خیلی زود می رفتم با او آشتی می کردم. یعنی انقدر عاشقش بودم که دلم نمی خواست او را دلشکسته ببینم. من و محمد فقط برادر نبودیم، رفیق بودیم، خیلی با هم درددل می کردیم. از دست رفتن روزبه خیلی توی روحیه محمد تاثیر بدی گذاشته بود، اینجا دور از ایران وقتی عکسی از مزار محمد را در اینترنت دیدم اول نام روزبه را نشان می دهد. محمد و روزبه را در یک قبر دو طبقه گذاشته اند، خیلی سخت است که ببینی برادرت با آن همه امید به زندگی تمام شد، دفن شد...
مهمترین حرف شما خطاب به مسوولان چیست؟
اصلا نمی تونم چیزی بگم. درد آور است، این تهِ نامردی است که داستان را عوض کنید، هویت قاتل را عوض کنید و داستان را به نفع خودتان جلوه دهید... وقتی می بینم کارهایی که انجام می دهند، سریع تابوت را بر می دارند و دور و بر تابوت می ایستند و پرچم جمهوری اسلامی را می اندازند روی تابوت.
اصلا واقعا چندش آور است این کارها، نمی توانم باور کنم، واقعا نمی دانم بعدها چطور می خواهند جواب بدهند. این حتی دروغ، از جنسِ دروغ های احمدی نژاد هم نیست، این دروغ، یعنی شما قاتل را می دانید کی هست و دارید دروغ می گویید، شما دارید همه چیز صد و هشتاد درجه تغییر می دهید و طور دیگری نشان می دهید، جلوی چشم مردم... همه مراسم خیلی کنترل شده اند. چی بگم، محمد عاشق زندگی بود حق اش نبود کشته شود...
مصاحبه از مسیح علی نژاد
جرس
رافت اسلامی یا مصلحت جمهوری اسلامی؟/ بهنام دارایی زاده
روز شنبه، وبسایت هفتهنامهی آلمانی زبان «اشپیگل»، خبری را به نقل از مقامات وزارت خارجهی آلمان منتشر کرد که بر پایهی آن، دو روزنامهنگار آلمانی که از مهرماه گدشته در بازداشت دولت ایران بودند، از زندانی در تبریز آزاد شدهاند و به زودی به کشور خود بازخواهند گشت. این دو روزنامهنگار آلمانی در ۱۸ مهرماه گذشته، هنگامی که برای مصاحبه با فرزند «سکینه آشتیانی»، زن ایرانی محکوم به سنگسار به تبریز رفته بودند، در دفتر کار هوتن کیان، وکیل خانم آشتیانی از سوی مامورین امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شدند.
اندکی پس از انتشار این خبر، اشپیگل، خبرگزاریهای داخلی ایران نیز گزارش دادند: «روابط عمومی دادگستری استان آذربایجان شرقی» اعلام کرده که شعبهی اول دادگاه انقلاب تبريز، دو تبعهی آلمانی را به اتهام «اجتماع و تبانی برای برهمزدن امنیت ملی کشور» به تحمل ۲۰ ماه حبس تعزیری محکوم کرده است؛ ۲۰ ماه حبسی که به واسطهی بهرهمندی این دو آلمانی از «رافت اسلامی نظام» به استناد مادهی ۲۲ قانون مجازات اسلامی به «جزای نقدی» معادل ۵۰ میلیون تومان تبدیل شده است.
در خصوص روند رسیدگی به این پرونده، به نکات و ایرادات حقوقی پرشماری میتوان اشاره کرد. از نحوهی دستگیری و اعترافهای تلویزیونی گرفته، تا نوع و عنوان اتهامی که این دو روزنامهنگار آلمانی بر پایهی آن بازداشت و محاکمه شدند، اما در این میان، چند ایراد و ابهام حقوقی هست که به نظر از سایر موارد چشمگیرتر است:
برپایهی مادهی ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی، حداقل مجازات «اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت کشور» دوسال حبس تعزیری یعنی ۲۴ ماه زندان است.[۱] با این وصف، معلوم نیست چگونه و بر پایهی چه قاعدهای، رئیس شعبهی اول دادگاه انقلاب تبریز، که اصولاً بایستی مجرمیت این دو آلمانی در نزد او احراز شده باشد، مجازاتی کمتر از «حداقل قانونی» را برای آنها تعیین کرده است؟
تعیین مجازات، کمتر از آن میزانی که به عنوان «حداقل» در متن قانون آمده (پیش از اعمال تخفیف) بیشک یک تخلف آشکار قضایی است؛ تخلفی که اصولاً میباید پیامدهای انتظامی مشخصی برای دادرسان خاطی داشته باشد. جدا از این امر، مقررات آیین دادرسی ایران هم «دادستان محل» را مکلف میکند؛ در صورتی که حکمی در دادگاه نخستین، کمتر از حداقل میزان قانونی صادر شده باشد به صدور آن در «دادگاه تجدید استان» اعتراض کند.
تردیدی نیست که نه قاضی شعبهی اول دادگاه انقلاب تبریز به سبب این تخلف آشکار قضایی مواخذه خواهد شد و نه «دادستان عمومی و انقلاب» این شهر درخواست تجدید نظری از این رای غیر قانونی ارائه خواهد کرد. «دستگاه قضایی ایران» به روشنی وابستهتراز آن است که بتوان انتظاراتی از این دست داشت.
از سویی دیگر، در اطلاعیهی دادگستری استان آمده است که شعبهی اول دادگاه انقلاب تبریز، مجازات ۲۰ ماه حبس این دو روزنامهنگار آلمانی را به استناد مادهی ۲۲ قانون مجازات اسلامی و بر پایهی«رافت اسلامی»به «جزای نقدی» تبدیل کرده است.
مادهی ۲۲ قانون مجازات اسلامی (۱۳۷۰) در خصوص «تخفیف یا تبدیل مجازات» است. در متن این ماده آمده است که: «دادگاه میتواند در صورت احراز جهات مخففه، مجازات تعزيری و يا بازدانده را تخفيف دهد و يا تبديل به مجازات از نوع ديگری نمايد كه مناسبتر به حال متهم باشد.»
ظاهر ماده، این را نشان میدهد که قضات دادگستری میتوانند هر مجازاتی را که خود مناسبتر به حال متهم میدانند اعمال کنند، اما واقعیت و رویهی قضایی حاکم در دادگستری ایران چیزی دیگر است.
واقعیت امر این است دادگاهها با محدودیتهای گوناگون در زمینهی اعمال تخفیفها مواجه هستند. اختیار قضات همواره محدود و تنها در چهارچوب قوانین حاضر تعریف میشود. برای نمونه، «تخفیف مجازات» نمیتواند به گونهای اعمال شود که ازحداقل مجازات تعیین شده بیشتر باشد و یا «اعمال تخفیف» تنها در جرایم تعزیری مجاز است و احکام قصاص و سنگسار و ... را شامل نمیشود. یا اینکه، دادگاهها نمیتوانند مجازات یک جرم را هم «تخفیف» دهند و هم «تبدیل» به مجازات سبکتری کنند.
مادهی سوم قانون «وصول برخی از درآمدهای دولت» (مصوب اسفندماه ۱۳۷۳) که به روشنی نوع و میزان درآمدهای دولت را از محل مجازاتهای نقدی دادگستری مشخص کرده، کوچکترین اشارهای به «تبدیل زندانهای بلندمدت به جزای نقدی» نکرده است. در حالی که بهوضوح و با ذکر جزئیات به سایر این موارد پرداخته است.[۲]
هنگامی که عالیترین مقام قضایی کشور، به صراحت از وجود مصالح سیاسی و ملاحظات خاص در برخوردهای حقوقی قوهی قضاییه سخن میگوید، دور از انصاف است که ماموران و کارمندان عادی تشکیلات قضایی را معذور و بیتقصیر ندانیم! متاسفانه قوهی قضاییه ایران تا اندازهای وابسته و غیر مستقل شده است که حتی لازم نمیبیند ظاهر مسائل حقوقی را رعایت کند!
بههر روی، وزیر خارجهی آلمان به تهران آمد و پس از دیداری کوتاه با مقامات ایرانی روز یکشنبه در حالی که پایتخت یکی از امنیتیترین روزهای خود را در طول تمامی این سه دههی اخیر سپری میکرد، همراه با دو روزنامهنگار آلمانی، ایران را ترک کرد.
امیدوارم هنگام ترک تهران، جناب وزیر هنوز در خاطرشان مانده باشد که همراه با آن دو هموطن روزنامهنگار، دو ایرانی دیگر نیز بازداشت شدند؛ ایرانیانی که شاید این روزها خیلی هم بهرهمند از «رافتهایاسلامی نظام مقدس» نباشند
اندکی پس از انتشار این خبر، اشپیگل، خبرگزاریهای داخلی ایران نیز گزارش دادند: «روابط عمومی دادگستری استان آذربایجان شرقی» اعلام کرده که شعبهی اول دادگاه انقلاب تبريز، دو تبعهی آلمانی را به اتهام «اجتماع و تبانی برای برهمزدن امنیت ملی کشور» به تحمل ۲۰ ماه حبس تعزیری محکوم کرده است؛ ۲۰ ماه حبسی که به واسطهی بهرهمندی این دو آلمانی از «رافت اسلامی نظام» به استناد مادهی ۲۲ قانون مجازات اسلامی به «جزای نقدی» معادل ۵۰ میلیون تومان تبدیل شده است.
در خصوص روند رسیدگی به این پرونده، به نکات و ایرادات حقوقی پرشماری میتوان اشاره کرد. از نحوهی دستگیری و اعترافهای تلویزیونی گرفته، تا نوع و عنوان اتهامی که این دو روزنامهنگار آلمانی بر پایهی آن بازداشت و محاکمه شدند، اما در این میان، چند ایراد و ابهام حقوقی هست که به نظر از سایر موارد چشمگیرتر است:
برپایهی مادهی ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی، حداقل مجازات «اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت کشور» دوسال حبس تعزیری یعنی ۲۴ ماه زندان است.[۱] با این وصف، معلوم نیست چگونه و بر پایهی چه قاعدهای، رئیس شعبهی اول دادگاه انقلاب تبریز، که اصولاً بایستی مجرمیت این دو آلمانی در نزد او احراز شده باشد، مجازاتی کمتر از «حداقل قانونی» را برای آنها تعیین کرده است؟
تعیین مجازات، کمتر از آن میزانی که به عنوان «حداقل» در متن قانون آمده (پیش از اعمال تخفیف) بیشک یک تخلف آشکار قضایی است؛ تخلفی که اصولاً میباید پیامدهای انتظامی مشخصی برای دادرسان خاطی داشته باشد. جدا از این امر، مقررات آیین دادرسی ایران هم «دادستان محل» را مکلف میکند؛ در صورتی که حکمی در دادگاه نخستین، کمتر از حداقل میزان قانونی صادر شده باشد به صدور آن در «دادگاه تجدید استان» اعتراض کند.
تردیدی نیست که نه قاضی شعبهی اول دادگاه انقلاب تبریز به سبب این تخلف آشکار قضایی مواخذه خواهد شد و نه «دادستان عمومی و انقلاب» این شهر درخواست تجدید نظری از این رای غیر قانونی ارائه خواهد کرد. «دستگاه قضایی ایران» به روشنی وابستهتراز آن است که بتوان انتظاراتی از این دست داشت.
از سویی دیگر، در اطلاعیهی دادگستری استان آمده است که شعبهی اول دادگاه انقلاب تبریز، مجازات ۲۰ ماه حبس این دو روزنامهنگار آلمانی را به استناد مادهی ۲۲ قانون مجازات اسلامی و بر پایهی«رافت اسلامی»به «جزای نقدی» تبدیل کرده است.
مادهی ۲۲ قانون مجازات اسلامی (۱۳۷۰) در خصوص «تخفیف یا تبدیل مجازات» است. در متن این ماده آمده است که: «دادگاه میتواند در صورت احراز جهات مخففه، مجازات تعزيری و يا بازدانده را تخفيف دهد و يا تبديل به مجازات از نوع ديگری نمايد كه مناسبتر به حال متهم باشد.»
ظاهر ماده، این را نشان میدهد که قضات دادگستری میتوانند هر مجازاتی را که خود مناسبتر به حال متهم میدانند اعمال کنند، اما واقعیت و رویهی قضایی حاکم در دادگستری ایران چیزی دیگر است.
واقعیت امر این است دادگاهها با محدودیتهای گوناگون در زمینهی اعمال تخفیفها مواجه هستند. اختیار قضات همواره محدود و تنها در چهارچوب قوانین حاضر تعریف میشود. برای نمونه، «تخفیف مجازات» نمیتواند به گونهای اعمال شود که ازحداقل مجازات تعیین شده بیشتر باشد و یا «اعمال تخفیف» تنها در جرایم تعزیری مجاز است و احکام قصاص و سنگسار و ... را شامل نمیشود. یا اینکه، دادگاهها نمیتوانند مجازات یک جرم را هم «تخفیف» دهند و هم «تبدیل» به مجازات سبکتری کنند.
مادهی سوم قانون «وصول برخی از درآمدهای دولت» (مصوب اسفندماه ۱۳۷۳) که به روشنی نوع و میزان درآمدهای دولت را از محل مجازاتهای نقدی دادگستری مشخص کرده، کوچکترین اشارهای به «تبدیل زندانهای بلندمدت به جزای نقدی» نکرده است. در حالی که بهوضوح و با ذکر جزئیات به سایر این موارد پرداخته است.[۲]
هنگامی که عالیترین مقام قضایی کشور، به صراحت از وجود مصالح سیاسی و ملاحظات خاص در برخوردهای حقوقی قوهی قضاییه سخن میگوید، دور از انصاف است که ماموران و کارمندان عادی تشکیلات قضایی را معذور و بیتقصیر ندانیم! متاسفانه قوهی قضاییه ایران تا اندازهای وابسته و غیر مستقل شده است که حتی لازم نمیبیند ظاهر مسائل حقوقی را رعایت کند!
بههر روی، وزیر خارجهی آلمان به تهران آمد و پس از دیداری کوتاه با مقامات ایرانی روز یکشنبه در حالی که پایتخت یکی از امنیتیترین روزهای خود را در طول تمامی این سه دههی اخیر سپری میکرد، همراه با دو روزنامهنگار آلمانی، ایران را ترک کرد.
امیدوارم هنگام ترک تهران، جناب وزیر هنوز در خاطرشان مانده باشد که همراه با آن دو هموطن روزنامهنگار، دو ایرانی دیگر نیز بازداشت شدند؛ ایرانیانی که شاید این روزها خیلی هم بهرهمند از «رافتهایاسلامی نظام مقدس» نباشند
پینوشتها:
۱- مادهی ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی: هرگاه دونفر يا بيشتر اجتماع و تبانی کنند كه جرايمی برضد امنيت داخلی يا خارج كشور مرتكب شوند يا وسايل ارتكاب آن را فراهم کنند، درصورتی كه عنوان محارب بر آنان صادق نباشد، به دو تا پنج سال حبس محكوم خواهند شد.
۱- مادهی ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی: هرگاه دونفر يا بيشتر اجتماع و تبانی کنند كه جرايمی برضد امنيت داخلی يا خارج كشور مرتكب شوند يا وسايل ارتكاب آن را فراهم کنند، درصورتی كه عنوان محارب بر آنان صادق نباشد، به دو تا پنج سال حبس محكوم خواهند شد.
بهنام دارایی زاده
رادیو زمانه
به خشونت کشیده شدن تجمع دانشجویان دانشگاه شیراز
خبرگزاری هرانا - دانشجویان دانشگاه شیراز امروز ساعت ۳۰: ۱۱ صبح با حضور در میدان پردیس دانشگاه شیراز به اعتراض پرداختند اما این تجمع با دخالت نیروهای حراست و بسیج دانشگاه به خشونت کشیده شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، جمعیت دانشجویان که بالغ بر صدها نفر بود یک صدا خواستار پاسخگویی مسئولین دانشگاه شیراز در قبال جان باختن "حامد نورمحمدی" دانشجوی دانشگاه شیراز شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، جمعیت دانشجویان که بالغ بر صدها نفر بود یک صدا خواستار پاسخگویی مسئولین دانشگاه شیراز در قبال جان باختن "حامد نورمحمدی" دانشجوی دانشگاه شیراز شدند.
این اعتراض دانشجویان، علی رغم حضور سنگین نیروهای امنیتی خارج از دانشگاه و ماموران حراست و انتظامات دانشگاه شیراز صورت پذیرفت، که در تلاش برای ممانعت از تشکیل هرگونه تجمعی بودند.
گفتنی ست اعتراض دانشجویان دانشگاه شیراز سرانجام با یورش نیروهای حراست و بسیج به تحصن دانشجویان به خشونت کشیده شد.
این در حالیست که دانشجویان دانشگاه شیراز با پخش فراخوانهای مختلف اعلام کردهاند که فردا نیز به اعتراض دست خواهند زد.
گفتنی ست اعتراض دانشجویان دانشگاه شیراز سرانجام با یورش نیروهای حراست و بسیج به تحصن دانشجویان به خشونت کشیده شد.
این در حالیست که دانشجویان دانشگاه شیراز با پخش فراخوانهای مختلف اعلام کردهاند که فردا نیز به اعتراض دست خواهند زد.
شایان ذکر است، نیروهای حراست، انتظامات و بسیج دانشگاه شیراز در حالت آماده باش به سر میبرند و به کنترل شدید ورود و خروج دانشجویان به صحن دانشگاه و خوابگاهها مشغول هستند؛ این بار نیروهای حراست علاوه بر احضار و ارعاب بعضی از دانشجویان، به احضار و به قول خود توجیه منطقی بعضی دیگر از دانشجویان پرداختهاند.
بازداشت علی رزاقی، از فعالین سیاسی مشهد
خبرگزاری هرانا - در جریان ادامه بازداشت فعالان سیاسی، مدنی و دانشجویی در مشهد طی روزهای اخیر، علی رزاقی بهار از فعالان سیاسی مشهد، در محل کارش توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
به گزارش جرس، نیروهای امنیتی پس از بازداشت این فعال سیاسی در روز ٢۵ بهمن، به منزل وی یورش برده و ضمن ضبط مقادیری از مدارک و اسناد و وسائل، وی را نیز به بازداشتگاه اطلاعات مشهد منتقل کردند.
هنوز از دلیل بازداشت این فعال سیاسی و وضعیت وی خبری منتشر نشده است.
گفتنی است در ادامه بازداشت دانشجویان و فعالان دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد نیز، احسان کاهوکار و محمد غفاریان، دو دانشجوی دیگر آن دانشگاه، در جریان مراسم اول اسفند و بزرگداشت کشته شدگان اخیر، بازداشت و به محل نامعلومی منتتقل شدند.
هم چنین علی منصوری و محمد هرمززاده، دو دانشجوی دیگر این دانشگاه نیز که روز اول اسفند بازداشت شده بودند، طبق آخرین خبر در بازداشتگاه اداره اطلاعات مشهد زندانی هستند.
به گزارش جرس، نیروهای امنیتی پس از بازداشت این فعال سیاسی در روز ٢۵ بهمن، به منزل وی یورش برده و ضمن ضبط مقادیری از مدارک و اسناد و وسائل، وی را نیز به بازداشتگاه اطلاعات مشهد منتقل کردند.
هنوز از دلیل بازداشت این فعال سیاسی و وضعیت وی خبری منتشر نشده است.
گفتنی است در ادامه بازداشت دانشجویان و فعالان دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد نیز، احسان کاهوکار و محمد غفاریان، دو دانشجوی دیگر آن دانشگاه، در جریان مراسم اول اسفند و بزرگداشت کشته شدگان اخیر، بازداشت و به محل نامعلومی منتتقل شدند.
هم چنین علی منصوری و محمد هرمززاده، دو دانشجوی دیگر این دانشگاه نیز که روز اول اسفند بازداشت شده بودند، طبق آخرین خبر در بازداشتگاه اداره اطلاعات مشهد زندانی هستند.
به خشونت کشیده شدن تجمع دانشجویان دانشگاه شیراز
خبرگزاری هرانا - دانشجویان دانشگاه شیراز امروز ساعت ۳۰: ۱۱ صبح با حضور در میدان پردیس دانشگاه شیراز به اعتراض پرداختند اما این تجمع با دخالت نیروهای حراست و بسیج دانشگاه به خشونت کشیده شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، جمعیت دانشجویان که بالغ بر صدها نفر بود یک صدا خواستار پاسخگویی مسئولین دانشگاه شیراز در قبال جان باختن "حامد نورمحمدی" دانشجوی دانشگاه شیراز شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، جمعیت دانشجویان که بالغ بر صدها نفر بود یک صدا خواستار پاسخگویی مسئولین دانشگاه شیراز در قبال جان باختن "حامد نورمحمدی" دانشجوی دانشگاه شیراز شدند.
این اعتراض دانشجویان، علی رغم حضور سنگین نیروهای امنیتی خارج از دانشگاه و ماموران حراست و انتظامات دانشگاه شیراز صورت پذیرفت، که در تلاش برای ممانعت از تشکیل هرگونه تجمعی بودند.
گفتنی ست اعتراض دانشجویان دانشگاه شیراز سرانجام با یورش نیروهای حراست و بسیج به تحصن دانشجویان به خشونت کشیده شد.
این در حالیست که دانشجویان دانشگاه شیراز با پخش فراخوانهای مختلف اعلام کردهاند که فردا نیز به اعتراض دست خواهند زد.
گفتنی ست اعتراض دانشجویان دانشگاه شیراز سرانجام با یورش نیروهای حراست و بسیج به تحصن دانشجویان به خشونت کشیده شد.
این در حالیست که دانشجویان دانشگاه شیراز با پخش فراخوانهای مختلف اعلام کردهاند که فردا نیز به اعتراض دست خواهند زد.
شایان ذکر است، نیروهای حراست، انتظامات و بسیج دانشگاه شیراز در حالت آماده باش به سر میبرند و به کنترل شدید ورود و خروج دانشجویان به صحن دانشگاه و خوابگاهها مشغول هستند؛ این بار نیروهای حراست علاوه بر احضار و ارعاب بعضی از دانشجویان، به احضار و به قول خود توجیه منطقی بعضی دیگر از دانشجویان پرداختهاند.
مجوز فعالیت ۱۰ ناشر معروف لغو شد
خبرگزاری هرانا - مجوز فعالیت حدود ۱۰ ناشر از جمله انتشارات "اختران"، "آگاه (آگه)"، "بازتابنگار"، "دیگر" و "جیحون" لغو شد.
گزارش ها حاکی از آن است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رسما لغو مجوز این ناشران را به آنها ابلاغ کرده است.
گزارش ها حاکی از آن است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رسما لغو مجوز این ناشران را به آنها ابلاغ کرده است.
برخی از ناشران مذکور از جمله "جیحون" عموماً به انتشار کتابهای درسی در زمینههایی مانند روانشناسی و علوم ارتباطات مشغول بودهاند.
به گزارش پارسینه، در مورد برخی ناشران از جمله "اختران" تنها "مدیرمسئول" آن را دلیل تعطیلی بنگاه نشر ذکر کردهاند.
با این حال تعدادی از کتابهای ناشران نامبرده که از قبل منتتظر اخذ مجوز بود، در اداره کتاب وزارت ارشاد در دست بررسی است و در ماههای اخیر بعضاً مجوز نشر هم گرفته است.
این در حالی است که مسئولان اداره کتاب به ناشران یادشده یادآور شدهاند که برای کاهش حجم درخواستها از ارسال کتابهایشان به این اداره خودداری کنند چرا که حتی در غیر این صورت کتابهای آنها در صف بررسی برای صدور یا عدم صدور مجوز نشر هم قرار نخواهد گرفت.
به گزارش پارسینه، در مورد برخی ناشران از جمله "اختران" تنها "مدیرمسئول" آن را دلیل تعطیلی بنگاه نشر ذکر کردهاند.
با این حال تعدادی از کتابهای ناشران نامبرده که از قبل منتتظر اخذ مجوز بود، در اداره کتاب وزارت ارشاد در دست بررسی است و در ماههای اخیر بعضاً مجوز نشر هم گرفته است.
این در حالی است که مسئولان اداره کتاب به ناشران یادشده یادآور شدهاند که برای کاهش حجم درخواستها از ارسال کتابهایشان به این اداره خودداری کنند چرا که حتی در غیر این صورت کتابهای آنها در صف بررسی برای صدور یا عدم صدور مجوز نشر هم قرار نخواهد گرفت.
شایان ذکر است که انتشارات اختران و آگاه(آگه) در طی سال های اخیر از برجسته ترین ناشران در حوزه ی اندیشه سیاسی بودند.
خلع لباس کروبی در دستور کار دادگاه ویژه روحانیت
خبرگزاری هرانا - رئیس فراکسیون روحانیت مجلس شورای اسلامی با بیان این مطلب که کروبی شایسته ملبس بودن به لباس روحانیت نیست،گفت: خلع لباس کروبی در دستور کار دادگاه ویژه روحانیت است.
تقی رهبر، نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران با اشاره به شکایت فراکسیون روحانیت در سال گذشته از "سران فتنه" به دستگاه قضایی کشور گفت: "قوه قضاییه در طول یک سال گذشته با رأفت اسلامی در محاکمه سران فتنه تعلل نموده ولی در حال حاضر ملت انقلابی ایران تمامی موانع پیش رو دستگاه قضایی را برداشته، لذا دادگاه ویژه روحانیت و قوه قضاییه باید هرچه سریعتر نسبت به محاکمه سران فتنه اقدام نماید!"
وی در اظهار نظري خلع لباس کروبی را به نفع نظام دانست و خاطرنشان کرد: "کروبی در طی چند سال اخیر با بی حرمتی در مقابل نظام و انقلاب ایستاده و خلع لباس وی کوچکتر از جرمی می باشد که تاکنون انجام داده است"
در همین زمینه عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز گفت: "کروبی با اقدامات قانون گریزانه خود تنها یک روحانی نما می باشد لذا می بایست با خلع لباس از دایره روحانیت خارج شود."
شجونی نيز در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران با اشاره به درخواست معاونت تهذیب حوزه علمیه قم مبنی بر خلع لباس کروبی گفت: "معاونت تهذیب حوزه علمیه تنها مقام مسئول در امر سامان بخشی به تلبس طلاب است و وظیفه صیانت از قداست این لباس را دارد."
وی با اشاره به اینکه کروبی روحانی واقعی نیست و با اقدامات ضدانقلابی خود از دایره روحانیت خارج شده، تصریح کرد: "کروبی به عنوان یک روحانی نما صف خود را از صفوف متحد و متراکم امت اسلام جدا و از رأفت و رحمت جمهوری اسلامی سوء استفاده کرده و دست به اقداماتی زده که آمریکا و اسرائیل هم جرأت چنین جسارت هایی را ندارند."
جعفر شجونی با بیان اینکه تقاضای خلع لباس کروبی از قم آغاز شده و دادستانی ویژه روحانیت در این خصوص تصمیم نهایی را خواهد گرفت، اذعان داشت: "خلع لباس کروبی تنها از لحاظ گرایش تهذیبی مطرح می شود و دستگاه قضایی نیز به دیگر فسادهای وی رسیدگی خواهد کرد."
بازداشت یک برادر و خواهر مریوانی توسط نیروهای امنیتی
خبرگزاری هرانا - یک برادر و خواهر به نام "عرفان عرفانی" و "سانیه عرفانی" توسط نیروهای امنیتی در مریوان بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز یکشنبه، یکم اسفندماه نیروهای امنیتی شهر مریوان به خانه یکی از ساکنین روستای "گویزه کوره" از توابع مریوان یورش برده و ضمن تفتیش منزل و بی احترامی به اعضای این خانواده عرفان و سانیه عرفانی را که خواهر و برادر بودند؛ بازداشت کردند.
گفتنی ست دو فرد مذکور پس از بازداشت به مکان نامعلومی منتقل شده اند.
شایان ذکر است که تاکنون علی رغم پیگیری خانواده نامبرده گان و مراجعه به نهادهای امنیتی و قضایی شهر مریوان، مسئولین از بازداشت این دو نفر اعلام بی خبری می کنند.
علی يزدان پناه و سارا باقری دو فعال دانشجویی در بابل بازداشت شدند
خبرگزاری هرانا - در جریان اعتراضات یک اسفند در بابل علی یزدان پناه و سارا باقری دو فعال دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل بازداشت شدند.
به گزارش دانشجونیوز، علی یزدان پناه و سارا باقری در هنگام خروج از دانشگاه صنعتی نوشیروانی توسط نهادهای امنیتی دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شدند. هنوز از اتهام این فعالین دانشجویی دانشگاه نوشیروانی خبری در دست نمیباشد.
به گزارش دانشجونیوز، علی یزدان پناه و سارا باقری در هنگام خروج از دانشگاه صنعتی نوشیروانی توسط نهادهای امنیتی دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شدند. هنوز از اتهام این فعالین دانشجویی دانشگاه نوشیروانی خبری در دست نمیباشد.
در حوادث روز یک اسفند بابل ایمان صدیقی دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی نوسیروانی بابل توسط نهادهای امنیتی دستگیر شد.
گفتنی ست در حوادث اعتراضی روز یک اسفند در بابل که به مناسیت هفتمین روز درگذشت جانباختگان حوادث ۲۵ بهمن بوده، بیش از ۱۵ تن دستگیر شدهاند که هنوز از مشخصات افراد بازداشت شده خبری در دست نمیباشد.
هجوم ماموران امنیتی به درون منزل مهدی کروبی/ بازداشت علی کروبی
خبرگزاری هرانا - عصر روز گذشته مامورین امنیتی با یورش به منزل کروبی تعداد زیادی از کتب و اسناد وی را با خود به همراه بردند و هم چنین علی کروبی، یکی از پسران ولی را بازداشت کردند.
مامورین امنیتی خانم و آقای کروبی را در اطاقهای مجزا محبوس و سپس اقدام به جستجو در منزل و تعویض کلیه قفلها اقدام کردند.
به گزارش سحام نیوز، پس از این حادثه و از شب گذشته تاکنون علیرغم تلاشهای بسیار، هنوز هیچ خبری از سرنوشت مهدی کروبی و همسرش در دست نیست.
از سوی دیگر ماموران امنیتی شب گذشته با ورود به منزل علی کروبی وی را به همراه همسرش، نفیسه پناهی، بازداشت کردند.
نفیسه پناهی که خواهر سه تن از کشته شدگان جنگ ایران و عراق و همسر علی کروبی ست ساعاتی بعد در نیمه شب آزاد گردید اما تاکنون از سرنوشت علی کروبی هیچ گونه خبری در دست نیست.
علی کروبی سومین فرزند مهدی کروبی است که در ماجرای ۲۲ بهمن سال گذشته توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شده بود و در طی ساعات بازداشت خود متحمل شکنجههای وحشیانهای شد.
همچنین ماموران ماموران امنیتی روزگذشته و برای چندمین بار به منظور دستگیری به حسین کروبی، فرزند ارشد کروبی، به منزل وی یورش بردند که بدلیل عدم حضور حسین کروبی این اقدام ناکام ماند.
از سوی دیگر ماموران امنیتی شب گذشته با ورود به منزل علی کروبی وی را به همراه همسرش، نفیسه پناهی، بازداشت کردند.
نفیسه پناهی که خواهر سه تن از کشته شدگان جنگ ایران و عراق و همسر علی کروبی ست ساعاتی بعد در نیمه شب آزاد گردید اما تاکنون از سرنوشت علی کروبی هیچ گونه خبری در دست نیست.
علی کروبی سومین فرزند مهدی کروبی است که در ماجرای ۲۲ بهمن سال گذشته توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شده بود و در طی ساعات بازداشت خود متحمل شکنجههای وحشیانهای شد.
همچنین ماموران ماموران امنیتی روزگذشته و برای چندمین بار به منظور دستگیری به حسین کروبی، فرزند ارشد کروبی، به منزل وی یورش بردند که بدلیل عدم حضور حسین کروبی این اقدام ناکام ماند.
بازداشت دو تن دیگر از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد
خبرگزاری هرانا - در ادامه بازداشت دانشجویان و فعالان دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد، احسان کاهوکار و محمد غفاریان، دو دانشجوی دیگر آن دانشگاه، در جریان مراسم اول اسفند و بزرگداشت شهدای اخیر جنبش سبز، بازداشت و به محل نامعلومی منتتقل شدند.
به گزارش جرس، احسان کاهوکار و محمد غفاریان دو دانشجوی رشته ی مهندسی برق دانشگاه فردوسی مشهد روز اول اسفند ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و روانه ی بازداشتگاه شده اند.
تاکنون خبری از دلیل بازداشت و وضعیت این دو دانشجو گزارش نشده است.
گفتنی ست احسان کاهوکار در جریان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، با حکم توبیخ کتبی کمیته انضباطی این دانشگاه مواجه شده بود.
هم چنین علی منصوری و محمد هرمززاده، دو دانشجوی دیگر این دانشگاه نیز که روز اول اسفند بازداشت شده بودند، طبق آخرین خبر در بازداشتگاه اداره اطلاعات مشهد زندانی هستند.
گفته می شود فضای سرکوب در دانشگاه فردوسی با شدت بیشتری رو به افزایش است و موج جدیدی از برخوردهای انضباطی و غیرقانونی با فعالین سیاسی و دانشجویی در حال شکل گیری است.
شایان ذکر است که در جریان حوادث اخیر، تعدادی از دانشجویان دانشگاه تهران، شریف، خواجه نصیر، شیراز، آزاد و یاسوج بازداشت شده اند.
بازداشت فله ای شهروندان معترض اول اسفند و انتقال به پلیس امنیت
خبرگزاری هرانا - در پی برگزاری گرامیداشت یاد کشته شدگان روز ۲۵ بهمن بیش از ۱۵۰۰ تن از شهروندان معترض بازداشت شدند و به پلیس امنیت واقع در خیابان شریعتی انتقال داده شدند.
به گزارش دانشجونیوز، در پی تجمع اعتراض آمیز مردم در روز یکم اسفند عدۀ زیادی از شهروندان معترض در سطح خیابانهای تهران و شهرستانها بازداشت شدند.
گفته میشود بازداشتها به شدت زیاد و همچنین بیهدف بوده است. به طوریکه بازداشتها به صورت فلهای بوده و هر شهروندی که نمادهای سبز با خود به همراه داشته است مورد بازداشت قرار می گرفته است.
عدهای از بازداشتیهای روز گذشته گه گفته میشود تعداد آنان به بیش از ۱۵۰۰ تن میرسیده به پلیس امنیت سروش واقع در خیابان شریعتی انتقال داده شدهاند که البته تعدادی از آنها امروز آزاد شدند ولی از سایر بازداشتیها تاکنون خبر در دست نیست و بر نگرانیها افزوده است.
مقر موسوم به "فاتب" (فرماندهی انتظامی تهران بزرگ)، که "پلیس پیشگیری" در آن مستقر بوده و در خیابان کارگر در حوالی میدان انقلاب میباشد نیز، از دیگر اماکنی است که بسیاری از بازداشت شدگان به آنجا منتقل شده و در این محل نگهداری میشوند.
به گزارش دانشجونیوز، در پی تجمع اعتراض آمیز مردم در روز یکم اسفند عدۀ زیادی از شهروندان معترض در سطح خیابانهای تهران و شهرستانها بازداشت شدند.
گفته میشود بازداشتها به شدت زیاد و همچنین بیهدف بوده است. به طوریکه بازداشتها به صورت فلهای بوده و هر شهروندی که نمادهای سبز با خود به همراه داشته است مورد بازداشت قرار می گرفته است.
عدهای از بازداشتیهای روز گذشته گه گفته میشود تعداد آنان به بیش از ۱۵۰۰ تن میرسیده به پلیس امنیت سروش واقع در خیابان شریعتی انتقال داده شدهاند که البته تعدادی از آنها امروز آزاد شدند ولی از سایر بازداشتیها تاکنون خبر در دست نیست و بر نگرانیها افزوده است.
مقر موسوم به "فاتب" (فرماندهی انتظامی تهران بزرگ)، که "پلیس پیشگیری" در آن مستقر بوده و در خیابان کارگر در حوالی میدان انقلاب میباشد نیز، از دیگر اماکنی است که بسیاری از بازداشت شدگان به آنجا منتقل شده و در این محل نگهداری میشوند.
بازداشت دو شهروند تهرانی به علت طرفداری از یک حزب سیاسی
خبرگزاری هرانا - دو شهروند تهرانی به نام های جعفر گنجی و آرش نجبایی که طرفدار یک حزب سیاسی بودند، طی روزهای گذشته در تهران بازداشت شدند.
این دو تن که از طرفداران "حزب نهضت آزادی" بودند، طی یک هفته گذشته، توسط وزارت اطلاعات بازداشت شدند.
این دو تن که از طرفداران "حزب نهضت آزادی" بودند، طی یک هفته گذشته، توسط وزارت اطلاعات بازداشت شدند.
به گزارش میزان خبر، جعفر گنجی شامگاه ۲۵ بهمن در منزل خود بازداشت شد. همچنین آرش نجبایی روز یکم اسفند در پی احضار به دفتر پیگیریهای وزارت اطلاعات بازداشت شده است.
تا کنون هیچ خبری از محل نگهداری و علل بازداشت این دو به دست نیامده است.
تا کنون هیچ خبری از محل نگهداری و علل بازداشت این دو به دست نیامده است.