مهدی سامع
1_آن چه در روز دوشنبه 25 بهمن در بیش از ده شهر ایران اتفاق افتاد یک قیام توده ای بود. قیام کنندگان با شعارهای خود راس هِرَم قدرت و در نتیجه کل ساختار سیاسی را به چِالش کشیدند. شعارهای «مرگ بر دیکتاتور»، «مبارک، بن علی، نوبت سیدعلی»، «مرگ بر خامنه ای» عمومی ترین شعار شرکت کنندگان در خیزش 25 بهمن بود. واقعیت این است که ساختار قدرت سیاسی به طور کامل مَشروط به راس هِرَم قدرت است و استبداد مذهبی با ولایت فقیه معنی می دهد. ساختار حقوقی جمهوری اسلامی با قانون اساسی تعریف می شود و در این ساختار حقوقی ولی فقیه نقش بلامُنازِع دارد. ساختار واقعی و عملی حاکمیت در ایران نیز به موجودیت نهاد ولایت فقیه و نهادهای زیر امر او بستگی دارد. وقتی شعار عمومی و همگانی در قیام 25 بهمن راس هِرَم قدرت را نشانه می گیرد، این به معنی آن است که توده های ملیونی قیام کننده خواستار «سرنگون کردن» نظام واقعی و حقوقی حاکم بر ایران هستند. بدیهی است که کلماتی همچون «سرنگون کردن»، «برچیدن»، «عبور کردن از» و «برانداختن» رژیم وقتی بخواهد در سطح خیابان و در ابعاد ملیونی مطرح شود به همان گونه مطرح خواهد شد که در روز 25 بهمن بیان شد. این درست است که آقایان موسوی و کروبی که برای 25 بهمن دعوت به تظاهرات کرده بودند با شعارهای ساختارشکنانه مخالف هستند و هدف آنها «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» است. اما حقیقت مهمتری وجود دارد که همه و منجمله طرفداران تغییر در درون رژیم باید بدان توجه داشته و بدانند که در شرایط بحران غیرقانونی، جنبش خیابانی منطق و حرف خود را دارد که با «فشار از پائین» و «مذاکره در بالا» فقط در شرایطی تطابق دارد که هدف مذاکره در بالا، دیکته شرایط به زیر کشیدن دیکتاتور باشد. این واقعیت را تجربه نزدیک انقلابها در تونس و مصر هم نشان داد.
2_خیزش روز 25 بهمن نشان داد که بحران غیرقانونی که جَرقِه آن در شامگاه روز 13 خرداد سال 1388 به وسیله محمود احمدی نژاد در مناظره با میرحسین موسوی زده شد، همچنان ادامه دارد. شکل گیری و انکشاف این بحران و یا مهار و خاتمه آن یک پروسه ساده و یک معادله یک مجهولی نبوده و فقط با خیزشها، جنبشها و قیامهای خیابانی هم تعریف نمی شود. مجموعه ای از حرکات اعتراضی به اضافه وجود شکاف در حاکمیت و ناتوانی قدرت سیاسی در اعمال اتوریته به شکل سابق و ایجاد روانشناسی تغییر در انبوه مردم از مهمترین علایم چنین بحرانی است.
پس از قیام 6 دی سال پیش(روز عاشورا) ما شاهد تظاهرات و خیزشهای خیابانی گسترده نبودیم. طی این مدت گرچه حرکتهای اعتراضی بسیار به شمول صدها حرکت اعتراضی کارگری و دانشجویی صورت گرفت، اما نبود یک اعتراض خیابانی گسترده این نظر را تقویت می کرد که گویی حاکمیت موفق به مهار حرکتهای توده ای شده و بر شکاف درون هرم قدرت غلبه کرده است. سازمان ما هیچگاه این نظر را تائید نکرد و همواره بر این امر پافشاری می کرد که بحران غیرقانونی همچنان ادامه دارد و تعادل بین جنبش و نیروهای سرکوبگر، تعادلی ناپدار است که هر لحظه آبستن رویدادهای مهم است. ما بر این باور بودیم که امکان سازش و مصالحه در درون هرم قدرت وجود ندارد و به ویژه بر این امر پافشاری می کردیم که سیاست «بی دنده و ترمز» که از جانب محمود احمدی نژاد مطرح شد و سید علی خامنه ای آن را «ریل گذاری جدید» تعریف کرد، یک انتخاب از سر نادانی و محاسبه غلط نبوده، بلکه یک سیاست راهبردی آگاهانه برای حفظ امنیت رژیم است. آقای خامنه ای به خوبی می داند که هزینه عقب نشینی برای ولایت ننگین اش بسیار بیشتر از هزینه ایستادگی بر سر مواضع قُلدُرمَنشانه است.
3_شناخت دقیق چگونگی سازماندهی و شکل گیری خیزش 25 بهمن برای فعالان سیاسی و اجتماعی و به ویژه برای کسانی که موتور مُحَرِک حماسه 25 بهمن بودند بسیار با اهمیت است. ارزیابی تاکنونی نشان می دهد که سازماندهی شبکه ای با ابزار اینترنت و فضای مجازی نقش اصلی را در شروع و شکل گیری کانونهای اولیه این حرکت داشته است. شبکه های گسترده جوانان که از طریق امکانات اینترنت به هم مربوط شده اند، در شرایط مشخص روز 25 بهمن توانستند به عنوان «خط شکن»، کانونهای اولیه تظاهرات را شکل دهند و همین امر که سرکوبگران قادر به درهم شکستن این نیروی پیشتاز نشدند، سبب آن شد که مردم آماده در خیابان به شکل انبوه در حرکت شرکت کنند. بدیهی است که ساماندهی شبکه ای با هیچ شکل سازماندهی دیگر نه در رقابت قرار دارد و نه در تقابل. تجربه تونس و مصر هم نشان داد که این گونه سازماندهی در شرایط دیکتاتوری کارآمد است. البته با شکل گیری علنی جنبش و به خصوص تدادم آن اشکال دیگر سازماندهی امکان بروز و گسترش پیدا می کنند. نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی و به ویژه بخش امنیتی سپاه پاسداران به نقش مهم شبکه جهانی اینترنت به خوبی پی برده و برای خنثی کردن این شبکه ها با اختصاص بودجه کلان و به خدمت گرفتن متخصصان ورزیده به طور شبانه روز به کار مداوم مشغول هستند. وظیفه بخش «جَنگ سایبِری» سپاه مهار و خنثی کردن تلاش نیروهای جنبش در شبکه جهانی اینترنت است. اما میدان مانور این تلاش نامحدود نیست. کنترل ملیونها نامه الکترونیکی و هزاران شبکه ارتباطی مستقیم کار ساده ای نیست. نهادهای امنیتی می توانند ارتباطات تعدادی از افراد مشخص را کنترل و یا رَمز آدرس الکترونیکی آنان را در اختیار گیرند. اما وقتی موضوع در ابعاد میلیونی روی میز طراحان امنیتی رژیم قرار گیرد، راه حل کنترل موثر غیر ممکن می شود. بیست و چند سال پیش نهادهای امنیتی رژیم درصدد بودند تا استفاده از ویدئو را غیرممکن کنند. آنها در این کار شکست خوردند و امروز صحبت از کنترل ویدئو به جوک گفتن شبیه است. سالها پیش نهادهای امنیتی و انتظامی رژیم با انواع و اقسام طرحها به جنگ گیرنده های ماهواره رفتند و حاصلی جز شکست نصیبشان نشد. در مورد جنگ سایبری هم تا همین جا نتیجه ای جز شکست نداشته اند. جنیش ضد فیلترینگ طی یکی دوسال اخیر به سرعت رشد کرده و برای رژیم راهی جز پائین آوردن سرعت اینترنت که آن هم برای مدت محدود عملی است نمانده است. بنابرین استفاده از شبکه جهانی اینترنت به مثابه یک ابزار برای همه اشکال سازماندهی و به ویژه سازماندهی شبکه ای لازم و ضروریست و فعالان این جنبش می توانند با بالا بردن تجربیات خود و استفاده از تجربیات کشورهای دیگر، خسرانهای ناشی از کنترل نهادهای امنیتی رژیم را کاهش دهند.
4_ واکنش رژیم پس از 25 بهمن نشان داد که ضربه وارد شده به راس نظام توانسته کل نظام را به لرزه درآورد. مقام معظم رهبری و مرجع خودخوانده شیعیان جهان تا این لحظه(شنبه 30 بهمن) از هرگونه اظهار نظر خوداری کرده و با فرو خوردن خشم خود، به اراذل و اوباش تحت امرش دستور داده تا به هرگونه رذالت و جنایتی مبادرت ورزند. شهید دزدی صنعت جدیدی در این رژیم نیست. آن چه جدید است شکستن مرزهای وقاحت است که این بار مدال آن به شکنجه گر معروف، حسین شریعتمداری رسید.
در این رابطه حرفهای یک سرکرده پلیس، اسماعیل احمدیمقدم شنیدنی است که شهادت زنده یاد صانع ژاله را با سالگرد دستگیری عبدالله اوجالان مرتبط دانسته است.
تظاهرات ابلهانه، مسخره و در عین حال از سر پریشانی مجلس نشینان هم دیدنی بود. آنها که در خیابان شکست خوردند و شاهد عمق و وسعت جنبش مردم بودند، در حیاط خلوت خود کف بر دهان آوردند تا استیصال نظام را بهتر به نمایش بگذارند. روز چهار شنبه 27 بهمن روزنامه ابتکار که لابد رویدادهای خیابان و مجلس را به خوبی رَصَد کرده نسبت به افزايش شکافهای در درون نظام هشدار داد و نوشت:«تعميق اين شکاف و فروريختن ستونهای نظام به آوارشدن سقف بر سر همگان منتهی میشود.»
همین هشدار نشان می دهد که مساله اصلی برای خامنه ای و ولایتش مساله مرگ و زندگی است. آقای خامنه ای که طی یک سال گذشته بارها برای نابودی «میکروبها» روضه خوانی کرده بود، با دریافت گزارشات و فیلمهای قیام 25 بهمن به خوبی دریافت که پایه های تخت سلطنت مطلقه اش بیش از آن که قبلاً تصور می کرد سُست است. او تاکنون سکوت کرده تا کارکرد جنایتکاران تحت امرش را بررسی مجدد کند. اما پُر واضح است که او می داند عَربده کِشی در مجلس گوش به فرمان و شهید دزدی و به صحنه آوردن بُریدگانی همچون ناطق نوری دَردی از دَردهای بی دَرمان او را مُداوا نمی کند. وِراجیهای روز چهارشنبه 27 بهمن خامنه ای در ستایش از انقلاب مِصر که آن را اسلامی توصیف کرد، بیش از آن که حاکی از تسلط و اقتدار وی باشد، نشان دهنده ترسِ ناشی از دریافت دقیق پیام 25 بهمن بود.
به گمان من پیام قیام کنندگان 25 بهمن را ولی فقیه نظام بهتر و دقیق تر از دیگران به شمول جریانهای سیاسی و زنان و مردانی که حماسه 25 بهمن را آفریدند و قدرتهای جهانی دریافته است. این درک ناشی از درایت و تیز هوشی او نیست. این فقط و فقط ناشی از آن است که او ضربه های مداوم بر خود و ولایتش را حِس کرده است. این دستاورد را باید با ایستادگی بر شعار «مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای و مرگ بر اصل ولایت فقیه» به نیروی مادی عظیم تر تبدیل کرد.
منبع:یادداشت سیاسی نبرد خلق، شماره 308، یکشنبه 1 اسفند 1389(20 فوریه 2011)
1_آن چه در روز دوشنبه 25 بهمن در بیش از ده شهر ایران اتفاق افتاد یک قیام توده ای بود. قیام کنندگان با شعارهای خود راس هِرَم قدرت و در نتیجه کل ساختار سیاسی را به چِالش کشیدند. شعارهای «مرگ بر دیکتاتور»، «مبارک، بن علی، نوبت سیدعلی»، «مرگ بر خامنه ای» عمومی ترین شعار شرکت کنندگان در خیزش 25 بهمن بود. واقعیت این است که ساختار قدرت سیاسی به طور کامل مَشروط به راس هِرَم قدرت است و استبداد مذهبی با ولایت فقیه معنی می دهد. ساختار حقوقی جمهوری اسلامی با قانون اساسی تعریف می شود و در این ساختار حقوقی ولی فقیه نقش بلامُنازِع دارد. ساختار واقعی و عملی حاکمیت در ایران نیز به موجودیت نهاد ولایت فقیه و نهادهای زیر امر او بستگی دارد. وقتی شعار عمومی و همگانی در قیام 25 بهمن راس هِرَم قدرت را نشانه می گیرد، این به معنی آن است که توده های ملیونی قیام کننده خواستار «سرنگون کردن» نظام واقعی و حقوقی حاکم بر ایران هستند. بدیهی است که کلماتی همچون «سرنگون کردن»، «برچیدن»، «عبور کردن از» و «برانداختن» رژیم وقتی بخواهد در سطح خیابان و در ابعاد ملیونی مطرح شود به همان گونه مطرح خواهد شد که در روز 25 بهمن بیان شد. این درست است که آقایان موسوی و کروبی که برای 25 بهمن دعوت به تظاهرات کرده بودند با شعارهای ساختارشکنانه مخالف هستند و هدف آنها «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» است. اما حقیقت مهمتری وجود دارد که همه و منجمله طرفداران تغییر در درون رژیم باید بدان توجه داشته و بدانند که در شرایط بحران غیرقانونی، جنبش خیابانی منطق و حرف خود را دارد که با «فشار از پائین» و «مذاکره در بالا» فقط در شرایطی تطابق دارد که هدف مذاکره در بالا، دیکته شرایط به زیر کشیدن دیکتاتور باشد. این واقعیت را تجربه نزدیک انقلابها در تونس و مصر هم نشان داد.
2_خیزش روز 25 بهمن نشان داد که بحران غیرقانونی که جَرقِه آن در شامگاه روز 13 خرداد سال 1388 به وسیله محمود احمدی نژاد در مناظره با میرحسین موسوی زده شد، همچنان ادامه دارد. شکل گیری و انکشاف این بحران و یا مهار و خاتمه آن یک پروسه ساده و یک معادله یک مجهولی نبوده و فقط با خیزشها، جنبشها و قیامهای خیابانی هم تعریف نمی شود. مجموعه ای از حرکات اعتراضی به اضافه وجود شکاف در حاکمیت و ناتوانی قدرت سیاسی در اعمال اتوریته به شکل سابق و ایجاد روانشناسی تغییر در انبوه مردم از مهمترین علایم چنین بحرانی است.
پس از قیام 6 دی سال پیش(روز عاشورا) ما شاهد تظاهرات و خیزشهای خیابانی گسترده نبودیم. طی این مدت گرچه حرکتهای اعتراضی بسیار به شمول صدها حرکت اعتراضی کارگری و دانشجویی صورت گرفت، اما نبود یک اعتراض خیابانی گسترده این نظر را تقویت می کرد که گویی حاکمیت موفق به مهار حرکتهای توده ای شده و بر شکاف درون هرم قدرت غلبه کرده است. سازمان ما هیچگاه این نظر را تائید نکرد و همواره بر این امر پافشاری می کرد که بحران غیرقانونی همچنان ادامه دارد و تعادل بین جنبش و نیروهای سرکوبگر، تعادلی ناپدار است که هر لحظه آبستن رویدادهای مهم است. ما بر این باور بودیم که امکان سازش و مصالحه در درون هرم قدرت وجود ندارد و به ویژه بر این امر پافشاری می کردیم که سیاست «بی دنده و ترمز» که از جانب محمود احمدی نژاد مطرح شد و سید علی خامنه ای آن را «ریل گذاری جدید» تعریف کرد، یک انتخاب از سر نادانی و محاسبه غلط نبوده، بلکه یک سیاست راهبردی آگاهانه برای حفظ امنیت رژیم است. آقای خامنه ای به خوبی می داند که هزینه عقب نشینی برای ولایت ننگین اش بسیار بیشتر از هزینه ایستادگی بر سر مواضع قُلدُرمَنشانه است.
3_شناخت دقیق چگونگی سازماندهی و شکل گیری خیزش 25 بهمن برای فعالان سیاسی و اجتماعی و به ویژه برای کسانی که موتور مُحَرِک حماسه 25 بهمن بودند بسیار با اهمیت است. ارزیابی تاکنونی نشان می دهد که سازماندهی شبکه ای با ابزار اینترنت و فضای مجازی نقش اصلی را در شروع و شکل گیری کانونهای اولیه این حرکت داشته است. شبکه های گسترده جوانان که از طریق امکانات اینترنت به هم مربوط شده اند، در شرایط مشخص روز 25 بهمن توانستند به عنوان «خط شکن»، کانونهای اولیه تظاهرات را شکل دهند و همین امر که سرکوبگران قادر به درهم شکستن این نیروی پیشتاز نشدند، سبب آن شد که مردم آماده در خیابان به شکل انبوه در حرکت شرکت کنند. بدیهی است که ساماندهی شبکه ای با هیچ شکل سازماندهی دیگر نه در رقابت قرار دارد و نه در تقابل. تجربه تونس و مصر هم نشان داد که این گونه سازماندهی در شرایط دیکتاتوری کارآمد است. البته با شکل گیری علنی جنبش و به خصوص تدادم آن اشکال دیگر سازماندهی امکان بروز و گسترش پیدا می کنند. نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی و به ویژه بخش امنیتی سپاه پاسداران به نقش مهم شبکه جهانی اینترنت به خوبی پی برده و برای خنثی کردن این شبکه ها با اختصاص بودجه کلان و به خدمت گرفتن متخصصان ورزیده به طور شبانه روز به کار مداوم مشغول هستند. وظیفه بخش «جَنگ سایبِری» سپاه مهار و خنثی کردن تلاش نیروهای جنبش در شبکه جهانی اینترنت است. اما میدان مانور این تلاش نامحدود نیست. کنترل ملیونها نامه الکترونیکی و هزاران شبکه ارتباطی مستقیم کار ساده ای نیست. نهادهای امنیتی می توانند ارتباطات تعدادی از افراد مشخص را کنترل و یا رَمز آدرس الکترونیکی آنان را در اختیار گیرند. اما وقتی موضوع در ابعاد میلیونی روی میز طراحان امنیتی رژیم قرار گیرد، راه حل کنترل موثر غیر ممکن می شود. بیست و چند سال پیش نهادهای امنیتی رژیم درصدد بودند تا استفاده از ویدئو را غیرممکن کنند. آنها در این کار شکست خوردند و امروز صحبت از کنترل ویدئو به جوک گفتن شبیه است. سالها پیش نهادهای امنیتی و انتظامی رژیم با انواع و اقسام طرحها به جنگ گیرنده های ماهواره رفتند و حاصلی جز شکست نصیبشان نشد. در مورد جنگ سایبری هم تا همین جا نتیجه ای جز شکست نداشته اند. جنیش ضد فیلترینگ طی یکی دوسال اخیر به سرعت رشد کرده و برای رژیم راهی جز پائین آوردن سرعت اینترنت که آن هم برای مدت محدود عملی است نمانده است. بنابرین استفاده از شبکه جهانی اینترنت به مثابه یک ابزار برای همه اشکال سازماندهی و به ویژه سازماندهی شبکه ای لازم و ضروریست و فعالان این جنبش می توانند با بالا بردن تجربیات خود و استفاده از تجربیات کشورهای دیگر، خسرانهای ناشی از کنترل نهادهای امنیتی رژیم را کاهش دهند.
4_ واکنش رژیم پس از 25 بهمن نشان داد که ضربه وارد شده به راس نظام توانسته کل نظام را به لرزه درآورد. مقام معظم رهبری و مرجع خودخوانده شیعیان جهان تا این لحظه(شنبه 30 بهمن) از هرگونه اظهار نظر خوداری کرده و با فرو خوردن خشم خود، به اراذل و اوباش تحت امرش دستور داده تا به هرگونه رذالت و جنایتی مبادرت ورزند. شهید دزدی صنعت جدیدی در این رژیم نیست. آن چه جدید است شکستن مرزهای وقاحت است که این بار مدال آن به شکنجه گر معروف، حسین شریعتمداری رسید.
در این رابطه حرفهای یک سرکرده پلیس، اسماعیل احمدیمقدم شنیدنی است که شهادت زنده یاد صانع ژاله را با سالگرد دستگیری عبدالله اوجالان مرتبط دانسته است.
تظاهرات ابلهانه، مسخره و در عین حال از سر پریشانی مجلس نشینان هم دیدنی بود. آنها که در خیابان شکست خوردند و شاهد عمق و وسعت جنبش مردم بودند، در حیاط خلوت خود کف بر دهان آوردند تا استیصال نظام را بهتر به نمایش بگذارند. روز چهار شنبه 27 بهمن روزنامه ابتکار که لابد رویدادهای خیابان و مجلس را به خوبی رَصَد کرده نسبت به افزايش شکافهای در درون نظام هشدار داد و نوشت:«تعميق اين شکاف و فروريختن ستونهای نظام به آوارشدن سقف بر سر همگان منتهی میشود.»
همین هشدار نشان می دهد که مساله اصلی برای خامنه ای و ولایتش مساله مرگ و زندگی است. آقای خامنه ای که طی یک سال گذشته بارها برای نابودی «میکروبها» روضه خوانی کرده بود، با دریافت گزارشات و فیلمهای قیام 25 بهمن به خوبی دریافت که پایه های تخت سلطنت مطلقه اش بیش از آن که قبلاً تصور می کرد سُست است. او تاکنون سکوت کرده تا کارکرد جنایتکاران تحت امرش را بررسی مجدد کند. اما پُر واضح است که او می داند عَربده کِشی در مجلس گوش به فرمان و شهید دزدی و به صحنه آوردن بُریدگانی همچون ناطق نوری دَردی از دَردهای بی دَرمان او را مُداوا نمی کند. وِراجیهای روز چهارشنبه 27 بهمن خامنه ای در ستایش از انقلاب مِصر که آن را اسلامی توصیف کرد، بیش از آن که حاکی از تسلط و اقتدار وی باشد، نشان دهنده ترسِ ناشی از دریافت دقیق پیام 25 بهمن بود.
به گمان من پیام قیام کنندگان 25 بهمن را ولی فقیه نظام بهتر و دقیق تر از دیگران به شمول جریانهای سیاسی و زنان و مردانی که حماسه 25 بهمن را آفریدند و قدرتهای جهانی دریافته است. این درک ناشی از درایت و تیز هوشی او نیست. این فقط و فقط ناشی از آن است که او ضربه های مداوم بر خود و ولایتش را حِس کرده است. این دستاورد را باید با ایستادگی بر شعار «مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای و مرگ بر اصل ولایت فقیه» به نیروی مادی عظیم تر تبدیل کرد.
منبع:یادداشت سیاسی نبرد خلق، شماره 308، یکشنبه 1 اسفند 1389(20 فوریه 2011)
اسماعیل مولودی
نظری بر سیر تحولات تاکنونی و ضرورت اتحاد گرسنگان
مقدمه
شمال آفریقا و خاور میانه این روز ها شاهد اعتراضات و حرکتهای سیاسی/اجتماعی وسیعی است. این شرایط اساسا بر بستر دهها سال و بیش از نیم قرن حاکمیت کودتایی دولتها و شدت یابی بیش از حد استثمار انسانها برای سود دهی بیشتر سرمایه. بحرانهای دو دهه اخیر در دنیای سرمایه داری باعث شده که تمامی امکانات اجتماعی و رفاه نسبی که در جامعه غرب وجود داشت هم (امکاناتی که به نیروی مبارزات کارگران و مردم در بعد از جنگ جهانی دوم بر سرمایه تحمیل شده بود) از مردم پس گرفته شود. بحران اخیر که از سال 2006 شروع شده و هنوز ادامه دارد رمق حیات را از ساکنین کشورهای فقیر دنیا گرفته و در یک کلام سرمایه داری تلاش میکند تاوان بحرانهای مالیش را بر سر جهان و بخصو ص کشورهای فقیر مثل آوار خراب کند. در نتیجه و در اعتراض به این فشار ها و نیز فشار دیکتاتوری ها برای به سکوت کشاندن این مردم معترض در این جوامع اوضاع را بحرانی تر کرده است. مردم این جوامع زندگی روزانه شان، امنیت و تمامی حیاتشان در منگنه قرارگرفته از یک طرف گرانی مایحتاج روزانه و از طرفی دیگر فشار حکومتهای دیکتاتور برای به سکوت کشاندن و استثمار بیشتر. سرمایه داری مالی که بقول مارکس آخرین ددمنشی سرمایه را به نمایش میگذارد تلاش میکند در پناه سیاست نئو لیبرالیستی نظم نوین، مسئله گرسنگی و بیکاری میلیونی مردم کارگر و فقیر جامعه را به این محدود کند که دیکتاتورها در این منطقه شیفتشان تمام شده باید دور را به دست پروردهای دیگر سرمایه داری واگذار کنند. بهمین خاطر در این مقطع آمریکا ، اتحادیه اروپا ودیگر کشورهای اروپای غربی سالوسانه خودرا همراه اعتراضات مردم نشان میدهند. اما انجا که مردم خواستار تحولات بنیادی در جامعه هستند ، دایی مهربان تر از مادر میشوند و مردم را به تبعیت از قانون و دمکراسی فریبکار سرمایه دعوت میکنند. اکنون شاهدیم که نسخه های دمکراسی طلبی چندان قابل قبول شکم گرسنه مردم فقیر نیست و کارگران و مردم فقیر خواهان تحولات جدی در زندگی اجتماعی / سیاسی و اقتصادی خود هستند. اکنون کشورهای مصر، لیبی، الجزائر، تونس، یمن، اردن، سوریه، عراق، بحرین و ایران هر روزه شاهد تنش بین حاکمیت دیکتاتور و مردم معترض هستند. در این کشورها مسئله فقر و نا امنی زندگی روزانه بیداد میکند. مردم خاور میانه و شمال آفریقا خواهان تحولات ژرف سیاسی/اجتماعی و اقتصادی هستند که با فرم کنونی این حکومتها در تضاد کامل است و بهمین خاطر مردم در یک مصاف تعین تکلیف با حاکمیت در کشورهای خود هستند.
نگاهی به اوضاع کنونی !
کشور مصر صد ها سال زیر سلطه پادشاهی بوده و از سال 1952 همواره نظامیان برش حکومت کرده اند و هر دوره از یبن طیف خود یکی حاکم شده است. در چند دهه اخیر در مصر همیشه تغییرات سیاسی بطور عمده از طریق کودتا تحقق یافته و نیز موجودیت اعتراضات توده ای محدود به قیام های ضد استعماری بوده است. در نتیجه هر دوره اعتراض با سرکار آمدن فلان ژنرال خاتمه یافته. اصلاحات در این جامعه منوط بوده به بالابردن حس ملی ناسیونالیستی در مقابل اسراییل. یعنی در واقع اسرائیل از زمان حیاتش تا کنون هم به غرب کمک کرده و هم به سرکوب شدن مبارزات مردم علیه حاکمیتهای خود کمک کرده است. زیرا با دمیدن حس ناسیونالیستی و پان عربیسم حاکمان مصر مدتهای مدیدی مردم را به هر گونه بیحقوقی واداشته اند. مصر همیشه در معادلات سیاسی شمال آفریقا و خاور میانه نقش جدی داشته و نیز در مقاطع مختلف الگویی شده برای دیگر کشورهای جهان عرب. در نتیجه امروز هم مصر از موقعیت سیاسی و ژئوپلتکی خاصی برخوردار است. یک تسلط بر کانال سوئز، 2 همراه شدن با سیاستهای آمریکا از دهه 1970 و آشتی با اسرائیل، 3 جمعیت 80 میلیونی، ثروتمند و اقتصاد محکم نسبت به دیگر کشورهای منطقه شمال آفریقا ، 4 همراهی با سیاستهای غرب در شمال آفریقا و پیش قراول تغییرات سیاسی در بین اعراب نسبت به اسرائیل است. اینها از یک طرف و از طرف دیگر وجود جریانهای مختلف سیاسی در جامعه چه بصورت زیر زمینی و چه در ظاهر. وجود دهزاران روشنفکر و مبارز کارگری که در سطح جهان شناخته شده اند، مصر را در یک موقعیت سوق الجیشی نسبت به دیگر کشورها ی شمال آفریقا و عرب خاورمیانه قرار داده است. مبارزات کارگران نساجی در مصر، مبارزات کارگران مهاجر مصری در دیگر کشورهای عربی مثل عربستان، یمن و حتی در اروپا نشان میدهد که تاریخ مبارزات سیاسی در مصر پشتوانه جدی و گسترده ای دارد. زنان مصر در چند دهه اخیر پرچمدار مبارزه برای برابری در جامعه بوده اند که در نوع خود نسبت به دیگر کشورهای منطقه الگو هستند. همه اینها و شاید بد نباشد که مبارزات اخیر در سال 2008 کارگران علیه گرانی در مصر و افزایش دستمزدها جزو بزرگترین اتفاقات سیاسی کارگری از نوع خود میباشند. باید اذعان کرد اتفاقات سیاسی اخیر در مصر دنباله اعتراضات سیاسی کارگران، دانشجویان و جوانان مصری در سال 2008 میباشد. کارگران مصری با ماهی 70 یورو زندگی میکنند اما حسنی مبارک بیش از 47 میلیارد یورو فقط ثروت شخصی دارد و آنرا در شرکتهای ساختمانی و راه سازی در انگلیس و آمریکای شمالی بکار انداخته است.
بحرین که پایگاه مهم و اساسی آمریکا در خلیج است هم به لحاظ نظامی و هم بحاظ سوق الجیشی نقطه خیلی مهمی در معادلات منطقه بازی میکند. آمریکا وبا همه توان تلاش میکند که حاکمان سفاک بحرین را متقاعد کند که دامنه اعتراضات گسترده هر نشود و از این میترسد که ایران با تحریک شعیان بحرین(که اکثریت جمعیت بحرین را تشکیل میدهند) تمرکز جامعه جهانی را برخود منحرف کند و آمریکا و غرب را در یک نقطه کور سیاسی قرار دهد. اما این معادلات اساسا در نوع خود نمیتواند اهمیت مسئله اعتراضات در منطقه راکم کند. حرکتهای اعتراضی که امروز در جهان عرب، شمال آفریقا و ایران جریان دارد نویدی است از یک تغییر و تحولات جدی در نوع خود
لیبی در تب یک اعتراض جدی اجتماعی علیه حکومت خودکامه معمر قذافی میسوزد و تا کنون نیروهای مزدور قذافی بیش از صد تن از مبارزان را در خیابانها به خون نشانده اند.
یمن با وجود اینکه جزو فقیر ترین کشورهای منطقه است اما سران حکومتی و شخص رئیس جمهور علی عبداله صالح در کارتل های نفت در منطقه سرمایه های کلانی را اندوخته اند. مردم گرسنه و فقیر برای رفاه و آسایش به خیابانها ریخته اند تا جان فرزندانشان را از فقر نجات دهند.
در تونس ،که مبارزات مردم بن علی را به زیر کشید هنوز بازماندگان بن علی دارند تحت نام وعده و وعید مردم را سلاخی میکنند و فرار هزاران نفر از مردم تونس به ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی نشان از این دارد که بازماندگان بن علی دارند تلاش میکنند وضعیت موجود را بهر قیمتی نگاهدارند.
الجزائر و مراکش در گیر و دار اعتراضات اجتماعی هستند و دولت کودتایی الجزائر تاکنون جان صد ها نفر در خیابانها را گرفته است. پادشاه مراکش محمد ششم جزو ثروتمند ترین مردان شمال آفریقاست و با ثروتی بیش از دو و نیم میلیارد دلاری اش حکومتی سیاه را بر جامعه مراکش و صحرا مراکش گسترانده است.
در این مناطق شرکتهای چند ملیتی با دست داشتن و اجیر کردن حکومتهای این کشورها رمق زندگی مردم را گرفته اند. سرمایه گذاری های بخش توریست که عمدتا شرکتهای اروپایی و آمریکایی صاحب آنند، هم از فضای طبیعی استفاده مکنند و هم در تعین قدرت سیاسی در این جوامع دست دارند. اما مردمان فقیر این کشورها محتاج نان شب هستند و امنیت شغلی، درمانی و اجتماعی و اقتصادی ندارند. بنابراین اعتراضات امروز در این کشورها اساسا علیه حاکمیت سرمایه و مزدوران آن در حاکمیت این کشور هاست. فرقی که اعتراضات ایندوره از مبارزات مردم با سی یا پنجاه سال پیش دارد این است. اگر پنجاه سال پیش مردم مصر تحت نام ناسیونالیسم و پان عربیسم بمیدان می آمدند امروز متوجه شده اند که حاکمان عرب چه پادشاهی اش مثل خلنواده فیصل چه جمهوری پان عربیسمش مثل مبارک هیچ کدام نتوانستند جواب نیاز روزانه مردم و زندگی آنهارا بدهند. امروز با توجه به بحرانهای اقتصادی و عواقبی که بر جامعه بشری گسترانده مسئله فقر و بیکاری زندگی بیش از یک میلیارد انسان را در دنیا مچاله کرده است. از آمریکا تا شمال آفریقا و خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا و دیگر نقاط دنیا این مردم گرسنه اند که برای دنیایی بهتر در صف اول مبارزات در میدانهای کشورها جمع میشوند. این مردم برای رفاه، آسایش و امنیت (شغلی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی) دارند مبارزه میکنند. پا به پای اعتراضات مردم خاورمیانه و شمال آفریقا ، همین امروز اعتراضات مردم در آمریکا علیه سیاست راست جمهوری خواهان در منطقه وبسکانسین که جمعیتی بیش از 5 میلون نفر دارد در جریان است. کارگران و مردم آزادیخواه ایالت وبسکانسین در مرکز کشور آمریکا علیه سیاست ضد اتحادیه ای دولت منطقه به میدان آمده اند و خواستار لغو قانون محدود کردن عمل اتحادیه ها (که از طرف رئوسای منطقه ای در این منطقه بتصویب رسیده) شده اند. مردم خواستارند که حکومت محلی باید قانون ضد اتحادیه ای خودرا پس بگیرد. این اعتراضات که از 11 فوریه شروع شده اتحاد مردم را درمقابل ناروا بودن قانون دولت محلی نشان میدهد. قطعا مردم مبارز ولایت وبسکانسین از تجربیات مبارزات دیگر مردمان دنیا دارند استفاده میکنند و تجمع در میدان مرکزی شهرمدیسون( مرکز این ایالت) از تجمعات مردم مصر در میدان التحریر تقلید میکنند و این حس همبستگی و هم سرنوشتی مردم دنیا در مقابل حاکمان در هر رده و موقعیتی را نشان میدهد.
وضعیتی که امروز در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه وجود دارد ندای یک تغییر و تحول سیاسی/اجتماعی اقتصادی را پیام میدهد و اینجاست که طبقه کارگر و مردم زحمتکش از این شرایط بنحو احسن باید استفاده کنند. در یک نگاه سطحی میتوان متوجه شد که شرایط امروز مبارزات مردم کلا داری جهت و سمت وسوی اصلی خود است. این بدین معناست که دیگر این ناسیونالیسم، مذهب و یا دنبال رهبران دست نشانده افتادن نیست. انی مبارزه مردم فقیر علیه فقر، بیکاری و نا امنی (اجتماعی، سیاسی و اقتصادی) است. همبستگی جدی در این مبارزات وجود دارد که میتوان بوضوح آنرا دید. مردم ایران از مبارزات مردم مصر و مصر از راهکارهای مبارزات مردم ایران یاد میگیرند. مردم کشورهای شمال آفریقا از ارتباط با هم سرنوشت های خود در کشورهای منطقه استفاده میکنند و در یک همبستگی مبارزاتی با هم در ارتباط هستند. مارکس در یک جا در گروندریسه به این اشاره میکند که پیشرفت علم و تکنیک در یک جامعه آزاد از استثمار باید در خدمت آسایش بشر باشد. امروز اگر چه این نیست اما پشرفت تکنیک و علم دنیا را به دهکدی ای تبدیل کرده که از یک طرف سرمایه داران برای چپاول جامعه و استثمار انسانها از آن استفاده میکنند اما در نقطه مقابل مردم هم هر گونه حرکت دیکتاتور هارا افشا میکنند و همین دست سرکوب را محدود میکند. همین باعث شده که بورژوازی سالوسانه ادعای دمکراسی طلبی میکند تا مبادا از قافله عقب بماند. فشار مبارزات مردم و نیز ارتباط این حرکتها با هم حاکمان دینا را در یک آچمز جدی قرار داده است و مجبورند در ظاهر هم بوده دست نشاندگان خود در این کشور هارا محدود کنند و این بنفع مبارزات مردم است. اما مبارزات مردم بدون شعارهای مشخص و تشکل به سر منزل نخواهد رسید. اینجاست که باید به مسئله تشکل و وظیفه کارگران و مبارزان کمونیست اشاره کنم.
ضرورت همبستگی جهانی کارگران و مردم برابری طلب!
مبارزات اخیر مردم بجان آمده از بیکاری، نداری و فقر در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه یک چهره طبقاتی جدی به ایندوره از مبارزات در دنیا داده است. اگر ماهها پیش مسئله حذف یارانه ها در کشورهای مختلف، مردم را در یک خلا سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار داد. اگر حاکمان سرمایه در دنیا خیال میکردند با هرچه تحمیل کردن بیشتر بار بحران در جامعه بر مردم میتوانند مردم را به سکوت بیشتر وادارند. اگر امروز در دنیا سرمایه مالی دارد حرف آخر را میزند و ربا و سفته بازی و دزدی و رشوه خواری نرم در جامعه شده است. اگر سرمایه داران خیال میکنند با تمرکز سرمایه در اقصا نقاط دنیا میتوانند بوسیله مزدوران محلی شان که در حاکمیت هستند مردم را بسکوت و تمکین وادراند. مبارزات اخیر خیل گرسنگان در شمال آفریقا و خاورمیانه دارد رویای طلایی شان را آشفته میکند.
تظاهرات کارگران نساجی در مصرو تجمع دوباره مردم مبارز قاهر در میدان التحریر برای به چلنج کشدن نظامیان حاکم، مبارزات جسته و گریخته کارگران در ایران خودرو، نیشکر هفت تپه، مبارزات زنان و مردان آزادیخواه هم اکنون در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران علیه حاکمیت سفاک اسلامی سرمایه در ایران ، مبارزات مردم فقیر در یمن، تونس، الجزائر، مراکش و لیبی. همه اینها در یک زمان و در یک مقطع حساس سیاسی کنونی در دنیا بارقه های همبستگی مبارزاتی مردم در دنیا را نشان میدهند. زیرا هم اکنون نیز مردم یک ایالت در آمریکا هم حاکمیت محلی خودرا به چلنج کشانده اند. هیچوقت در سی سال اخیر به این شکل مبارزات گسترده و همزمان نبوده است. اینها سر آغاز دور جدیدی از مبارزات مردم است که بطور جدی با مقاطع تاریخی قبلی تفاوت ماهوی دارد. در ایندوره ناسیونالیسم، مذهب و دنبال رهبر وارداتی افتادن کم رنگ و نا چیز است. امروز این مردم گرسنه هستند که از مبارزات همدیگر تجربه میگیرند. این مردم گرسنه هستند که حاکمان را ترسانده اند و قول میدهند 15 در صد حقوق کارمندان را بالا ببرند و در بحرین امیر سفاک دستور میدهد که تمامی کارمندان باید حقو.ق شان دبل بگیرند و کارکنان بخش خدمات در تونس 50 درصد حقوقشان دوشبه بالا میرود. اینها ادعا نیستند اینها نشان میدهد که سمبه مبارزات کارگران و مردم فقیر پر زور است. اگر پارسال حقوق ها 5 درصد و 2 در صد میرفت بالا آنهم بعد از گذشتن از هفت خان رستم سیستم کثیف بوروکراسی دولتی، امروز در سایه مبارزات خیابانی مردم در شمال آفریقا و خاورمیانه. حکومت مداران از ترس فشار مبارزات سر کیسه را کمی شل کرده اند. دارند دزدی های دهها ساله را چند در غازی به مردم بر میگردانند. دولت فاسد اسلامی در ایران بوسیله احمدی نژاد در بوشهر اعلام میدارد که 30 میلیارد تومن را صرف اشتغال جوانان در استان بوشهر میکند. دولت اردن کلیه مزدوران دولتی را عزل کرد و قرار است انتخابات آزاد برقرار کند. همچنین فورا قیمت نان و تعدادی از ارزاق را بحد پایین تنزل داده اند. در الجزائر مردم را در خیابانها میکشند اما دستور داده اند قیمت مواد خوراکی را به سطح سال قبل پایین بیاورند.
آری اینبار این خیل کارگران، کارکنان ، بیکاران و گرسنگان جامعه که تعدادشان به بالای دو میلیارد در جهان میرسد در نقاطی از دنیا راه افتاده اند. حاکمان سرمایه اشک تمساح دمکراسی طلبی را میریزند و در تدارک شیفت عوض کردن مزدوران محلی خود در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه هستند، تا بتوانند مردم معترض درخیابان را به خانه هایشان برگردانند. بقول یک کارگر اتش نشانی در قاهر به خبر نگاران گفت دمکراسی بدون امنیت شغلی، امنیت اجتماعی و اقتصادی فقط روی کاغذ در ادارات خواهند ماند. ما اینجا جمع شدیم که دولت تازه سر کار آمده ژنرالها به وعده های اقتصادی و سیاسی که داده در عمل وفا کند. والا ما هر جمعه اینجا جمع خواهیم شد با همه افراد خانواده هایمان. اینها نمونه هایی جدی هستند که مارا ملزم به احساس مسئولیت و جدی بودن در قبال زندگی خود و نسلهای آینده میکند.
کارگران مردم آزادیخواه!
همچنانکه در این مقطع نشان دادیم همبستگی خبر رسانی و اطلاع رسانی دارد اوضاع را بنفع ما عوض میکند. اما برای اینکه این تلاشها بهدر نروند. برای اینکه بتوانیم خود و خانواده ها و بستگان و هم سرنوشتهایمان را از این وضعیت در آوریم و حداقل یک زندگی با آسایش را برای خود و خانواده هایمان بوجود آریم باید بدور هم متحد شویم و سازماندهی و متشکل شدن ما تنها ضامن این وحدت خواهد بود. مارکس نوشت ما تنها زنجیر هایمان (مقررات کاری غیر انسانی کنونی، نا امنی محیط کار، نا امنی شغلی، اجتماعی . نبودن بهداشت و درمان، بنودن مسکن مناسب) را از دست میدهیم، اما در عوض جهانی بهتر از این برای خود و فرزندانمان خواهیم ساخت. اتحاد ما نباید منطقه ای و در محدوده جغرافیایی کورهای خود (که دشمن این را میخواهد) . اتحاد ما جهانی باید باشد تا بتوانیم در مقابل دشمنان خود در یک سطح قرار گیریم. سرمایه مارا در هر جا که باشیم استثمار میکند. پس لازم است برای مقابله با آن ما همه در هر جا که استثمار هست متحد شویم علیه اش. ما میتوانیم و ایندوره بدرستی نشان دادیم که اتحاد در خبر رسانی و استفاده از تجربیات هم توانسته تاکنون مارا اندکی پیش ببرد. پس ما میتوانیم و باید متحد عمل کنیم. این یک ضرورت تاریخی است برای رهای از این همه ستم، گرسنگی و نا امنی و ایجاد دنیایی بهتر.
مرگ بر سرمایه
زنده باد اتحاد ما گرسنگان!
نظری بر سیر تحولات تاکنونی و ضرورت اتحاد گرسنگان
مقدمه
شمال آفریقا و خاور میانه این روز ها شاهد اعتراضات و حرکتهای سیاسی/اجتماعی وسیعی است. این شرایط اساسا بر بستر دهها سال و بیش از نیم قرن حاکمیت کودتایی دولتها و شدت یابی بیش از حد استثمار انسانها برای سود دهی بیشتر سرمایه. بحرانهای دو دهه اخیر در دنیای سرمایه داری باعث شده که تمامی امکانات اجتماعی و رفاه نسبی که در جامعه غرب وجود داشت هم (امکاناتی که به نیروی مبارزات کارگران و مردم در بعد از جنگ جهانی دوم بر سرمایه تحمیل شده بود) از مردم پس گرفته شود. بحران اخیر که از سال 2006 شروع شده و هنوز ادامه دارد رمق حیات را از ساکنین کشورهای فقیر دنیا گرفته و در یک کلام سرمایه داری تلاش میکند تاوان بحرانهای مالیش را بر سر جهان و بخصو ص کشورهای فقیر مثل آوار خراب کند. در نتیجه و در اعتراض به این فشار ها و نیز فشار دیکتاتوری ها برای به سکوت کشاندن این مردم معترض در این جوامع اوضاع را بحرانی تر کرده است. مردم این جوامع زندگی روزانه شان، امنیت و تمامی حیاتشان در منگنه قرارگرفته از یک طرف گرانی مایحتاج روزانه و از طرفی دیگر فشار حکومتهای دیکتاتور برای به سکوت کشاندن و استثمار بیشتر. سرمایه داری مالی که بقول مارکس آخرین ددمنشی سرمایه را به نمایش میگذارد تلاش میکند در پناه سیاست نئو لیبرالیستی نظم نوین، مسئله گرسنگی و بیکاری میلیونی مردم کارگر و فقیر جامعه را به این محدود کند که دیکتاتورها در این منطقه شیفتشان تمام شده باید دور را به دست پروردهای دیگر سرمایه داری واگذار کنند. بهمین خاطر در این مقطع آمریکا ، اتحادیه اروپا ودیگر کشورهای اروپای غربی سالوسانه خودرا همراه اعتراضات مردم نشان میدهند. اما انجا که مردم خواستار تحولات بنیادی در جامعه هستند ، دایی مهربان تر از مادر میشوند و مردم را به تبعیت از قانون و دمکراسی فریبکار سرمایه دعوت میکنند. اکنون شاهدیم که نسخه های دمکراسی طلبی چندان قابل قبول شکم گرسنه مردم فقیر نیست و کارگران و مردم فقیر خواهان تحولات جدی در زندگی اجتماعی / سیاسی و اقتصادی خود هستند. اکنون کشورهای مصر، لیبی، الجزائر، تونس، یمن، اردن، سوریه، عراق، بحرین و ایران هر روزه شاهد تنش بین حاکمیت دیکتاتور و مردم معترض هستند. در این کشورها مسئله فقر و نا امنی زندگی روزانه بیداد میکند. مردم خاور میانه و شمال آفریقا خواهان تحولات ژرف سیاسی/اجتماعی و اقتصادی هستند که با فرم کنونی این حکومتها در تضاد کامل است و بهمین خاطر مردم در یک مصاف تعین تکلیف با حاکمیت در کشورهای خود هستند.
نگاهی به اوضاع کنونی !
کشور مصر صد ها سال زیر سلطه پادشاهی بوده و از سال 1952 همواره نظامیان برش حکومت کرده اند و هر دوره از یبن طیف خود یکی حاکم شده است. در چند دهه اخیر در مصر همیشه تغییرات سیاسی بطور عمده از طریق کودتا تحقق یافته و نیز موجودیت اعتراضات توده ای محدود به قیام های ضد استعماری بوده است. در نتیجه هر دوره اعتراض با سرکار آمدن فلان ژنرال خاتمه یافته. اصلاحات در این جامعه منوط بوده به بالابردن حس ملی ناسیونالیستی در مقابل اسراییل. یعنی در واقع اسرائیل از زمان حیاتش تا کنون هم به غرب کمک کرده و هم به سرکوب شدن مبارزات مردم علیه حاکمیتهای خود کمک کرده است. زیرا با دمیدن حس ناسیونالیستی و پان عربیسم حاکمان مصر مدتهای مدیدی مردم را به هر گونه بیحقوقی واداشته اند. مصر همیشه در معادلات سیاسی شمال آفریقا و خاور میانه نقش جدی داشته و نیز در مقاطع مختلف الگویی شده برای دیگر کشورهای جهان عرب. در نتیجه امروز هم مصر از موقعیت سیاسی و ژئوپلتکی خاصی برخوردار است. یک تسلط بر کانال سوئز، 2 همراه شدن با سیاستهای آمریکا از دهه 1970 و آشتی با اسرائیل، 3 جمعیت 80 میلیونی، ثروتمند و اقتصاد محکم نسبت به دیگر کشورهای منطقه شمال آفریقا ، 4 همراهی با سیاستهای غرب در شمال آفریقا و پیش قراول تغییرات سیاسی در بین اعراب نسبت به اسرائیل است. اینها از یک طرف و از طرف دیگر وجود جریانهای مختلف سیاسی در جامعه چه بصورت زیر زمینی و چه در ظاهر. وجود دهزاران روشنفکر و مبارز کارگری که در سطح جهان شناخته شده اند، مصر را در یک موقعیت سوق الجیشی نسبت به دیگر کشورها ی شمال آفریقا و عرب خاورمیانه قرار داده است. مبارزات کارگران نساجی در مصر، مبارزات کارگران مهاجر مصری در دیگر کشورهای عربی مثل عربستان، یمن و حتی در اروپا نشان میدهد که تاریخ مبارزات سیاسی در مصر پشتوانه جدی و گسترده ای دارد. زنان مصر در چند دهه اخیر پرچمدار مبارزه برای برابری در جامعه بوده اند که در نوع خود نسبت به دیگر کشورهای منطقه الگو هستند. همه اینها و شاید بد نباشد که مبارزات اخیر در سال 2008 کارگران علیه گرانی در مصر و افزایش دستمزدها جزو بزرگترین اتفاقات سیاسی کارگری از نوع خود میباشند. باید اذعان کرد اتفاقات سیاسی اخیر در مصر دنباله اعتراضات سیاسی کارگران، دانشجویان و جوانان مصری در سال 2008 میباشد. کارگران مصری با ماهی 70 یورو زندگی میکنند اما حسنی مبارک بیش از 47 میلیارد یورو فقط ثروت شخصی دارد و آنرا در شرکتهای ساختمانی و راه سازی در انگلیس و آمریکای شمالی بکار انداخته است.
بحرین که پایگاه مهم و اساسی آمریکا در خلیج است هم به لحاظ نظامی و هم بحاظ سوق الجیشی نقطه خیلی مهمی در معادلات منطقه بازی میکند. آمریکا وبا همه توان تلاش میکند که حاکمان سفاک بحرین را متقاعد کند که دامنه اعتراضات گسترده هر نشود و از این میترسد که ایران با تحریک شعیان بحرین(که اکثریت جمعیت بحرین را تشکیل میدهند) تمرکز جامعه جهانی را برخود منحرف کند و آمریکا و غرب را در یک نقطه کور سیاسی قرار دهد. اما این معادلات اساسا در نوع خود نمیتواند اهمیت مسئله اعتراضات در منطقه راکم کند. حرکتهای اعتراضی که امروز در جهان عرب، شمال آفریقا و ایران جریان دارد نویدی است از یک تغییر و تحولات جدی در نوع خود
لیبی در تب یک اعتراض جدی اجتماعی علیه حکومت خودکامه معمر قذافی میسوزد و تا کنون نیروهای مزدور قذافی بیش از صد تن از مبارزان را در خیابانها به خون نشانده اند.
یمن با وجود اینکه جزو فقیر ترین کشورهای منطقه است اما سران حکومتی و شخص رئیس جمهور علی عبداله صالح در کارتل های نفت در منطقه سرمایه های کلانی را اندوخته اند. مردم گرسنه و فقیر برای رفاه و آسایش به خیابانها ریخته اند تا جان فرزندانشان را از فقر نجات دهند.
در تونس ،که مبارزات مردم بن علی را به زیر کشید هنوز بازماندگان بن علی دارند تحت نام وعده و وعید مردم را سلاخی میکنند و فرار هزاران نفر از مردم تونس به ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی نشان از این دارد که بازماندگان بن علی دارند تلاش میکنند وضعیت موجود را بهر قیمتی نگاهدارند.
الجزائر و مراکش در گیر و دار اعتراضات اجتماعی هستند و دولت کودتایی الجزائر تاکنون جان صد ها نفر در خیابانها را گرفته است. پادشاه مراکش محمد ششم جزو ثروتمند ترین مردان شمال آفریقاست و با ثروتی بیش از دو و نیم میلیارد دلاری اش حکومتی سیاه را بر جامعه مراکش و صحرا مراکش گسترانده است.
در این مناطق شرکتهای چند ملیتی با دست داشتن و اجیر کردن حکومتهای این کشورها رمق زندگی مردم را گرفته اند. سرمایه گذاری های بخش توریست که عمدتا شرکتهای اروپایی و آمریکایی صاحب آنند، هم از فضای طبیعی استفاده مکنند و هم در تعین قدرت سیاسی در این جوامع دست دارند. اما مردمان فقیر این کشورها محتاج نان شب هستند و امنیت شغلی، درمانی و اجتماعی و اقتصادی ندارند. بنابراین اعتراضات امروز در این کشورها اساسا علیه حاکمیت سرمایه و مزدوران آن در حاکمیت این کشور هاست. فرقی که اعتراضات ایندوره از مبارزات مردم با سی یا پنجاه سال پیش دارد این است. اگر پنجاه سال پیش مردم مصر تحت نام ناسیونالیسم و پان عربیسم بمیدان می آمدند امروز متوجه شده اند که حاکمان عرب چه پادشاهی اش مثل خلنواده فیصل چه جمهوری پان عربیسمش مثل مبارک هیچ کدام نتوانستند جواب نیاز روزانه مردم و زندگی آنهارا بدهند. امروز با توجه به بحرانهای اقتصادی و عواقبی که بر جامعه بشری گسترانده مسئله فقر و بیکاری زندگی بیش از یک میلیارد انسان را در دنیا مچاله کرده است. از آمریکا تا شمال آفریقا و خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا و دیگر نقاط دنیا این مردم گرسنه اند که برای دنیایی بهتر در صف اول مبارزات در میدانهای کشورها جمع میشوند. این مردم برای رفاه، آسایش و امنیت (شغلی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی) دارند مبارزه میکنند. پا به پای اعتراضات مردم خاورمیانه و شمال آفریقا ، همین امروز اعتراضات مردم در آمریکا علیه سیاست راست جمهوری خواهان در منطقه وبسکانسین که جمعیتی بیش از 5 میلون نفر دارد در جریان است. کارگران و مردم آزادیخواه ایالت وبسکانسین در مرکز کشور آمریکا علیه سیاست ضد اتحادیه ای دولت منطقه به میدان آمده اند و خواستار لغو قانون محدود کردن عمل اتحادیه ها (که از طرف رئوسای منطقه ای در این منطقه بتصویب رسیده) شده اند. مردم خواستارند که حکومت محلی باید قانون ضد اتحادیه ای خودرا پس بگیرد. این اعتراضات که از 11 فوریه شروع شده اتحاد مردم را درمقابل ناروا بودن قانون دولت محلی نشان میدهد. قطعا مردم مبارز ولایت وبسکانسین از تجربیات مبارزات دیگر مردمان دنیا دارند استفاده میکنند و تجمع در میدان مرکزی شهرمدیسون( مرکز این ایالت) از تجمعات مردم مصر در میدان التحریر تقلید میکنند و این حس همبستگی و هم سرنوشتی مردم دنیا در مقابل حاکمان در هر رده و موقعیتی را نشان میدهد.
وضعیتی که امروز در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه وجود دارد ندای یک تغییر و تحول سیاسی/اجتماعی اقتصادی را پیام میدهد و اینجاست که طبقه کارگر و مردم زحمتکش از این شرایط بنحو احسن باید استفاده کنند. در یک نگاه سطحی میتوان متوجه شد که شرایط امروز مبارزات مردم کلا داری جهت و سمت وسوی اصلی خود است. این بدین معناست که دیگر این ناسیونالیسم، مذهب و یا دنبال رهبران دست نشانده افتادن نیست. انی مبارزه مردم فقیر علیه فقر، بیکاری و نا امنی (اجتماعی، سیاسی و اقتصادی) است. همبستگی جدی در این مبارزات وجود دارد که میتوان بوضوح آنرا دید. مردم ایران از مبارزات مردم مصر و مصر از راهکارهای مبارزات مردم ایران یاد میگیرند. مردم کشورهای شمال آفریقا از ارتباط با هم سرنوشت های خود در کشورهای منطقه استفاده میکنند و در یک همبستگی مبارزاتی با هم در ارتباط هستند. مارکس در یک جا در گروندریسه به این اشاره میکند که پیشرفت علم و تکنیک در یک جامعه آزاد از استثمار باید در خدمت آسایش بشر باشد. امروز اگر چه این نیست اما پشرفت تکنیک و علم دنیا را به دهکدی ای تبدیل کرده که از یک طرف سرمایه داران برای چپاول جامعه و استثمار انسانها از آن استفاده میکنند اما در نقطه مقابل مردم هم هر گونه حرکت دیکتاتور هارا افشا میکنند و همین دست سرکوب را محدود میکند. همین باعث شده که بورژوازی سالوسانه ادعای دمکراسی طلبی میکند تا مبادا از قافله عقب بماند. فشار مبارزات مردم و نیز ارتباط این حرکتها با هم حاکمان دینا را در یک آچمز جدی قرار داده است و مجبورند در ظاهر هم بوده دست نشاندگان خود در این کشور هارا محدود کنند و این بنفع مبارزات مردم است. اما مبارزات مردم بدون شعارهای مشخص و تشکل به سر منزل نخواهد رسید. اینجاست که باید به مسئله تشکل و وظیفه کارگران و مبارزان کمونیست اشاره کنم.
ضرورت همبستگی جهانی کارگران و مردم برابری طلب!
مبارزات اخیر مردم بجان آمده از بیکاری، نداری و فقر در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه یک چهره طبقاتی جدی به ایندوره از مبارزات در دنیا داده است. اگر ماهها پیش مسئله حذف یارانه ها در کشورهای مختلف، مردم را در یک خلا سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار داد. اگر حاکمان سرمایه در دنیا خیال میکردند با هرچه تحمیل کردن بیشتر بار بحران در جامعه بر مردم میتوانند مردم را به سکوت بیشتر وادارند. اگر امروز در دنیا سرمایه مالی دارد حرف آخر را میزند و ربا و سفته بازی و دزدی و رشوه خواری نرم در جامعه شده است. اگر سرمایه داران خیال میکنند با تمرکز سرمایه در اقصا نقاط دنیا میتوانند بوسیله مزدوران محلی شان که در حاکمیت هستند مردم را بسکوت و تمکین وادراند. مبارزات اخیر خیل گرسنگان در شمال آفریقا و خاورمیانه دارد رویای طلایی شان را آشفته میکند.
تظاهرات کارگران نساجی در مصرو تجمع دوباره مردم مبارز قاهر در میدان التحریر برای به چلنج کشدن نظامیان حاکم، مبارزات جسته و گریخته کارگران در ایران خودرو، نیشکر هفت تپه، مبارزات زنان و مردان آزادیخواه هم اکنون در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران علیه حاکمیت سفاک اسلامی سرمایه در ایران ، مبارزات مردم فقیر در یمن، تونس، الجزائر، مراکش و لیبی. همه اینها در یک زمان و در یک مقطع حساس سیاسی کنونی در دنیا بارقه های همبستگی مبارزاتی مردم در دنیا را نشان میدهند. زیرا هم اکنون نیز مردم یک ایالت در آمریکا هم حاکمیت محلی خودرا به چلنج کشانده اند. هیچوقت در سی سال اخیر به این شکل مبارزات گسترده و همزمان نبوده است. اینها سر آغاز دور جدیدی از مبارزات مردم است که بطور جدی با مقاطع تاریخی قبلی تفاوت ماهوی دارد. در ایندوره ناسیونالیسم، مذهب و دنبال رهبر وارداتی افتادن کم رنگ و نا چیز است. امروز این مردم گرسنه هستند که از مبارزات همدیگر تجربه میگیرند. این مردم گرسنه هستند که حاکمان را ترسانده اند و قول میدهند 15 در صد حقوق کارمندان را بالا ببرند و در بحرین امیر سفاک دستور میدهد که تمامی کارمندان باید حقو.ق شان دبل بگیرند و کارکنان بخش خدمات در تونس 50 درصد حقوقشان دوشبه بالا میرود. اینها ادعا نیستند اینها نشان میدهد که سمبه مبارزات کارگران و مردم فقیر پر زور است. اگر پارسال حقوق ها 5 درصد و 2 در صد میرفت بالا آنهم بعد از گذشتن از هفت خان رستم سیستم کثیف بوروکراسی دولتی، امروز در سایه مبارزات خیابانی مردم در شمال آفریقا و خاورمیانه. حکومت مداران از ترس فشار مبارزات سر کیسه را کمی شل کرده اند. دارند دزدی های دهها ساله را چند در غازی به مردم بر میگردانند. دولت فاسد اسلامی در ایران بوسیله احمدی نژاد در بوشهر اعلام میدارد که 30 میلیارد تومن را صرف اشتغال جوانان در استان بوشهر میکند. دولت اردن کلیه مزدوران دولتی را عزل کرد و قرار است انتخابات آزاد برقرار کند. همچنین فورا قیمت نان و تعدادی از ارزاق را بحد پایین تنزل داده اند. در الجزائر مردم را در خیابانها میکشند اما دستور داده اند قیمت مواد خوراکی را به سطح سال قبل پایین بیاورند.
آری اینبار این خیل کارگران، کارکنان ، بیکاران و گرسنگان جامعه که تعدادشان به بالای دو میلیارد در جهان میرسد در نقاطی از دنیا راه افتاده اند. حاکمان سرمایه اشک تمساح دمکراسی طلبی را میریزند و در تدارک شیفت عوض کردن مزدوران محلی خود در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه هستند، تا بتوانند مردم معترض درخیابان را به خانه هایشان برگردانند. بقول یک کارگر اتش نشانی در قاهر به خبر نگاران گفت دمکراسی بدون امنیت شغلی، امنیت اجتماعی و اقتصادی فقط روی کاغذ در ادارات خواهند ماند. ما اینجا جمع شدیم که دولت تازه سر کار آمده ژنرالها به وعده های اقتصادی و سیاسی که داده در عمل وفا کند. والا ما هر جمعه اینجا جمع خواهیم شد با همه افراد خانواده هایمان. اینها نمونه هایی جدی هستند که مارا ملزم به احساس مسئولیت و جدی بودن در قبال زندگی خود و نسلهای آینده میکند.
کارگران مردم آزادیخواه!
همچنانکه در این مقطع نشان دادیم همبستگی خبر رسانی و اطلاع رسانی دارد اوضاع را بنفع ما عوض میکند. اما برای اینکه این تلاشها بهدر نروند. برای اینکه بتوانیم خود و خانواده ها و بستگان و هم سرنوشتهایمان را از این وضعیت در آوریم و حداقل یک زندگی با آسایش را برای خود و خانواده هایمان بوجود آریم باید بدور هم متحد شویم و سازماندهی و متشکل شدن ما تنها ضامن این وحدت خواهد بود. مارکس نوشت ما تنها زنجیر هایمان (مقررات کاری غیر انسانی کنونی، نا امنی محیط کار، نا امنی شغلی، اجتماعی . نبودن بهداشت و درمان، بنودن مسکن مناسب) را از دست میدهیم، اما در عوض جهانی بهتر از این برای خود و فرزندانمان خواهیم ساخت. اتحاد ما نباید منطقه ای و در محدوده جغرافیایی کورهای خود (که دشمن این را میخواهد) . اتحاد ما جهانی باید باشد تا بتوانیم در مقابل دشمنان خود در یک سطح قرار گیریم. سرمایه مارا در هر جا که باشیم استثمار میکند. پس لازم است برای مقابله با آن ما همه در هر جا که استثمار هست متحد شویم علیه اش. ما میتوانیم و ایندوره بدرستی نشان دادیم که اتحاد در خبر رسانی و استفاده از تجربیات هم توانسته تاکنون مارا اندکی پیش ببرد. پس ما میتوانیم و باید متحد عمل کنیم. این یک ضرورت تاریخی است برای رهای از این همه ستم، گرسنگی و نا امنی و ایجاد دنیایی بهتر.
مرگ بر سرمایه
زنده باد اتحاد ما گرسنگان!
زینت میرهاشمی
یک روز بعد از خیزش اعتراضی مردم ایران در روز یکشنبه اول اسفند که شعار محوری آن علیه ولی فقیه بود، سید علی خامنه ای طی یک سخنرانی در رابطه با قیامهای ضد دیکتاتوری در کشورهای عربی، اظهار نظر کرد و این تحولات را ضد آمریکایی خواند. او با شِگِردهای عَوامفریبانه به عَمد به جنبه ضد استبدادی این خیزشها نپرداخت تا تضاد عُمده که همانا تضاد با دیکتاتوری حاکم است را به خود بَرنگرداند. خامنه ای فکر می کند که همیشه می تواند عده ای کوتَه بین را فریب دهد. شاید در دوره ای در این کار موفق بوده باشد، اما در شرایط کنونی که مردم با شعار ضد دیکتاتوری دست به قیام زده اند این شِگِرد ناشیانه است.
احمدی نژاد هم بر شیپور ولی فقیه دَمید و گفت:«با وجود طراحی پیچیده مستکبران، ملتها در حال بیداری و گرایش به راه انبیاء هستند.» در حالی که قیام آفرینان این کشورها بارها تاکید کرده اند که قیامشان از جنس جمهوری اسلامی و خمینی نیست و در هیچکدام از این کشورها عکسی از خامنه ای و یا خمینی دیده نشده و یا شعاری به نفع جمهوری اسلامی داده نشده، گُماشته ولی فقیه با پررویی ادعا می کند که:«نظام جمهوری اسلامی فریاد بلند دعوت الهی برای استقرار حکومت مُصلح کل است.»
محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، بی دنده و ترمز پیشنهاد «تشکیل بین الملل اسلامی» را داده و ادعا می کند که آمریکاییها می خواهند «حوادث جهان اسلام» را مدیریت کنند اما این «مدیریت» باید به دست «نخبگان» ایرانی بیفتد. منظور او مدیریت زیر قبای ولی فقیه است.
پایوران رژیم با این ترفندها تلاش می کنند که بحران انقلابی در ایران را دور بزنند و آن را به خارج از مرزها بکشانند. در حالی که جنبش مردم ایران جنبشی ضد استبداد دینی است. این جنبش قبل از حوادث کشورهایی مانند مصر، تونس و .... خود را نشان داده و طبیعا تاثیر خود را بر جنبشهای ضد دیکتاتوری منطقه گذاشته است و چهره نفرت آور نظام ولایت فقیه را به مردم جهان شناسانده است.
احمدی نژاد هم بر شیپور ولی فقیه دَمید و گفت:«با وجود طراحی پیچیده مستکبران، ملتها در حال بیداری و گرایش به راه انبیاء هستند.» در حالی که قیام آفرینان این کشورها بارها تاکید کرده اند که قیامشان از جنس جمهوری اسلامی و خمینی نیست و در هیچکدام از این کشورها عکسی از خامنه ای و یا خمینی دیده نشده و یا شعاری به نفع جمهوری اسلامی داده نشده، گُماشته ولی فقیه با پررویی ادعا می کند که:«نظام جمهوری اسلامی فریاد بلند دعوت الهی برای استقرار حکومت مُصلح کل است.»
محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، بی دنده و ترمز پیشنهاد «تشکیل بین الملل اسلامی» را داده و ادعا می کند که آمریکاییها می خواهند «حوادث جهان اسلام» را مدیریت کنند اما این «مدیریت» باید به دست «نخبگان» ایرانی بیفتد. منظور او مدیریت زیر قبای ولی فقیه است.
پایوران رژیم با این ترفندها تلاش می کنند که بحران انقلابی در ایران را دور بزنند و آن را به خارج از مرزها بکشانند. در حالی که جنبش مردم ایران جنبشی ضد استبداد دینی است. این جنبش قبل از حوادث کشورهایی مانند مصر، تونس و .... خود را نشان داده و طبیعا تاثیر خود را بر جنبشهای ضد دیکتاتوری منطقه گذاشته است و چهره نفرت آور نظام ولایت فقیه را به مردم جهان شناسانده است.
«خلع لباس مهدی کروبی در دستور کار دادگاه ویژه روحانیت قرار دارد»
همزمان با تشدید فشارها بر مهدی کروبی، از رهبران مخالفان در ایران، و حمله به منزل وی، رئیس فراکسیون روحانیون مجلس شورای اسلامی، اعلام کرده است، خلع لباس مهدی کروبی هم اکنون در دستور کار دادگاه ویژه روحانیت قرار دارد.
تقی رهبر، رئیس فراکسیون روحانیون مجلس شورای اسلامی، روز سهشنبه در گفت و گو با باشگاه خبرنگاران جوان وابسته به رادیو و تلویزیون دولتی ایران اعلام کرد، خلع لباس مهدی کروبی، از رهبران مخالفان در ایران در دستور کار دادگاه ویژه روحانیت قرار دارد.
این سخنان به دنبال بالا گرفتن حملات لفظی رسانهها و مقامهای جمهوری اسلامی علیه مهدی کروبی و میرحسین موسوی، دو تن از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری مناقشهبرانگیز سال گذشته صورت میگیرد که به ویژه پس از فراخوان این دو برای برگزاری تظاهرات روز ۲۵ بهمن شدت بیشتری گرفته است.
پس از این تظاهرات بارها گزارشهایی درباره تجمع هواداران دولت در مقابل خانه مهدی کروبی و میرحسین موسوی و حمله به محل سکونت آنها منتشر شده و پیشتر نیز شماری از نمایندگان در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی با سر دادن شعارهایی خواستار اعدام مهدی کروبی و میرحسین موسوی شده بودند.
تقی رهبر با بیان این که «کروبی شایسته ملبس بودن به لباس روحانیت نیست»، اظهار داشته است: «دادگاه ویژه روحانیت رسیدگی به تخلفات کروبی را در دستور کار خود قرار داده است.»
وی همچنین در این باره گفته است: «کروبی طی چند سال اخیر با بیحرمتی در مقابل نظام و انقلاب ایستاده و خلع لباس وی کوچکتر از جرمی میباشد که تاکنون انجام داده است.»
در همین راستا جعفر شجونی، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز نیز با حمله به رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی اظهار داشته است: «کروبی با اقدامات قانون گریزانه خود تنها یک روحانینما میباشد، لذا میبایست با خلع لباس از دایره روحانیت خارج شود.»
وی همچنین با اعلام این که تقاضای خلع لباس مهدی کروبی از قم آغاز شده و دادستانی ویژه روحانیت در این باره تصمیم نهایی را خواهد گرفت، گفته است: «خلع لباس کروبی تنها از لحاظ گرایش تهذیبی مطرح میشود و دستگاه قضایی نیز به دیگر فسادهای وی رسیدگی خواهد کرد.»
همچنین بهروز جعفری، دبیر کمیسیون فرهنگی مجلس، در گفت و گو با خبرگزاری ایرنا، از دادگاه ویژه روحانیت خواسته است تا نسبت به خلع لباس مهدی کروبی «لحظه ای درنگ» نکند.
وی میرحسین موسوی و مهدی کروبی را «سران ضد انقلاب» و «منافقان مزدور آمریکا» خطاب کرده است.
دادگاه ويژه روحانيت سوم خرداد ۱۳۵۸ از سوی آيت الله خمينی، بنيانگذار جمهوری اسلامی ايران تاسيس شد. اين دادگاه که در قانون اساسی جايگاهی ندارد زير نظر رهبر جمهوری اسلامی ايران اداره می شود و رياست آن از سوی وی منصوب می شود.
دادگاه ويژه روحانيت در سه دهه گذاشته با بسياری از روحانيون منتقد و برجسته در ايران برخورد قضايی کرده است.
اين دادگاه در سی سال گذشته روحانيون شناخته شده ای نظير آيت الله سيد کاظم شريعتمداری، محمد موسوی خوئينی ها، عبدالله نوری، محسن کديور، مهدی هاشمی، حسن يوسفی اشکوری و هادی قابل را محاکمه و برخی از آنها را خلع لباس کرده است.
تقی رهبر، رئیس فراکسیون روحانیون مجلس شورای اسلامی، روز سهشنبه در گفت و گو با باشگاه خبرنگاران جوان وابسته به رادیو و تلویزیون دولتی ایران اعلام کرد، خلع لباس مهدی کروبی، از رهبران مخالفان در ایران در دستور کار دادگاه ویژه روحانیت قرار دارد.
بیشتر بخوانید:
پس از این تظاهرات بارها گزارشهایی درباره تجمع هواداران دولت در مقابل خانه مهدی کروبی و میرحسین موسوی و حمله به محل سکونت آنها منتشر شده و پیشتر نیز شماری از نمایندگان در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی با سر دادن شعارهایی خواستار اعدام مهدی کروبی و میرحسین موسوی شده بودند.
تقی رهبر با بیان این که «کروبی شایسته ملبس بودن به لباس روحانیت نیست»، اظهار داشته است: «دادگاه ویژه روحانیت رسیدگی به تخلفات کروبی را در دستور کار خود قرار داده است.»
وی همچنین در این باره گفته است: «کروبی طی چند سال اخیر با بیحرمتی در مقابل نظام و انقلاب ایستاده و خلع لباس وی کوچکتر از جرمی میباشد که تاکنون انجام داده است.»
در همین راستا جعفر شجونی، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز نیز با حمله به رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی اظهار داشته است: «کروبی با اقدامات قانون گریزانه خود تنها یک روحانینما میباشد، لذا میبایست با خلع لباس از دایره روحانیت خارج شود.»
وی همچنین با اعلام این که تقاضای خلع لباس مهدی کروبی از قم آغاز شده و دادستانی ویژه روحانیت در این باره تصمیم نهایی را خواهد گرفت، گفته است: «خلع لباس کروبی تنها از لحاظ گرایش تهذیبی مطرح میشود و دستگاه قضایی نیز به دیگر فسادهای وی رسیدگی خواهد کرد.»
همچنین بهروز جعفری، دبیر کمیسیون فرهنگی مجلس، در گفت و گو با خبرگزاری ایرنا، از دادگاه ویژه روحانیت خواسته است تا نسبت به خلع لباس مهدی کروبی «لحظه ای درنگ» نکند.
وی میرحسین موسوی و مهدی کروبی را «سران ضد انقلاب» و «منافقان مزدور آمریکا» خطاب کرده است.
دادگاه ويژه روحانيت سوم خرداد ۱۳۵۸ از سوی آيت الله خمينی، بنيانگذار جمهوری اسلامی ايران تاسيس شد. اين دادگاه که در قانون اساسی جايگاهی ندارد زير نظر رهبر جمهوری اسلامی ايران اداره می شود و رياست آن از سوی وی منصوب می شود.
دادگاه ويژه روحانيت در سه دهه گذاشته با بسياری از روحانيون منتقد و برجسته در ايران برخورد قضايی کرده است.
اين دادگاه در سی سال گذشته روحانيون شناخته شده ای نظير آيت الله سيد کاظم شريعتمداری، محمد موسوی خوئينی ها، عبدالله نوری، محسن کديور، مهدی هاشمی، حسن يوسفی اشکوری و هادی قابل را محاکمه و برخی از آنها را خلع لباس کرده است.
عبدالکریم سروش: باغ وحش ولایت فقیه طعمه میخواهد
عبدالکریم سروش، نویسنده و روشنفکر دینی و از منتقدان حکومت جمهوری اسلامی با انتشار بیانیهای از بازداشت و شکنجه داماد خود در ایران خبر داده و نوشته است، بازجویان داماد وی را تحت فشار قرار داده بودند تا بگوید، همسرش «هرزه و هرجایی و شایسته طلاق» است.
عبدالکریم سروش، نویسنده و دگراندیش دینی ایرانی که به ویژه به دنبال آغاز اعتراضها به نتایج اعلام شده برای انتخابات ریاست جمهوری در ایران به انتقادهای خود از حکومت جمهوری اسلامی شدت بخشیده است، روز سهشنبه با انتشار نامه ای از بازداشت و شکنجه داماد خود در ایران خبر داده است.
در این بیانیه با اعلام این که حامد، داماد آقای سروش، حدود ده ماه پیش توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شده بود، آمده است: «باغ وحش ولایت، طعمه میخواست. دیوان با داغ و درفش به سراغش آمدند و وحشتها به جانش افکندند و دست آخر دو راههای پیش پای او نهادند که: یا دست از جان بشوی و یا به صدا و سیما بیا و هر چه ما میخواهیم بگوی.»
آقای سروش دربیانیه خود افزوده است: «از او دو چیز ناقابل میخواستند: یکی اینکه فاش بگوید همسرش هرزه و هرجایی است و لذا شایسته طلاق. دیگر اینکه پدر همسرش (عبدالکریم سروش) "مردکی" است به اصناف رذایل آراسته و وابستگیها به اجانب دارد و حرام خوار و ناپاک و دشمن شریعت و طریقت و حقیقت است و...»
هر چند آقای سروش توضیح بیشتری درباره مدت بازداشت دامادش نداده است، اما از نامه وی چنین بر میآید که داماد وی پس از آزادی به اتفاق همسرش، کیمیا سروش، از ایران گریخته است.
متن کامل نامه سرگشاده عبدالکریم سروش- بخوانید
آقای سروش در بیانیه تازه خود با اشاره به شکنجه دامادش در دوران بازداشت، نوشته است: «وحوش ولایت گمان میبردند که "حلقه ضعیف زنجیر" را یافتهاند و آن را زود میشکنند و به صاحب دیوان گزارش پیروزی نمایان میدهند و پاداش فراوان میبرند، و چون مناعت و مقاومت حامد، پنجه قساوتشان را شکست، برای شکستن کامل او دست به کار شدند، روحش را رنجه و جسمش را شکنجه کردند (کمترینش آن که یک شب تا صبح، برهنه در سردخانهای، او را لرزاندند و ترساندند و ...)»
وی همچنین افزوده است: «و عاقبت با حالی نزار و بدنی بیمار او را به خانه فرستادند. در خانه، گاه از قوت رنج و شدت اضطراب چنان بیتابانه سر را به دیوار میکوفت که نزدیک بود سر و دیوار با هم بشکنند. حالا هم که به گوشهای در خارج خزیده است، هنوز کابوس داغ و درفش میبیند و دیوان درنده را همه جا در تعقیب خود میپندارد.»
عبدالکریم سروش در بیانیه خود همچنین مینویسد: «قصه پر غصه خود را که با من گفت از سر شرم و دلداری گفتم: "خدا از آنان نگذرد." سخنم تمام نشده بود که عقده خشمش شکافت و بر من آشوفت که "آقای دکتر اسم خدا را نبرید، خدا نیست، نیست، نیست... خدا در آن تاریکخانه کجا بود که من بیگناه و بیپناه زجر میبردم و ضجه میزدم و از او پناه میجستم و آن درندگان بیشرم با تمسخرشان مرا بیشتر میگزیدند و میدریدند؟ خدای واحد قهار چه میکرد آن وقت که آن سه دیو تبهکار، به نام خدا، در من افتادند و مرا بیجان کردند؟..."»
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «گویی مرا به چالش میکشید، مرا که عمری الهیات و فلسفه و عرفان تدریس کرده بودم. پیدا بود که نه تنها راحت و سلامتش را ستاندهاند، وجدان و ایمانش را هم لرزاندهاند، آشکارا چیزی در او تکان خورده و فروریخته بود. حادثه کوچکی نبود: خدا را جسته بود و نیافته بود! خسوف الوهیت را، مرگ را، بیپناهی را، شکنجه را، تزویر دینی را، قساوت بیامان را، شر عریان را، سبعیت بیمرز انسان را، همه را یک جا چشیده و آزموده بود. حقاً تجربه مهیبی بود.»
آقای سروش همچنین مینویسد: «گفتمش دین همچو شراب است. آن چنان را آن چنانتر میکند. حیوانها را حیوانتر و انسانها را انسانتر میکند. آن حیوانات، آن وحوش ولایت، که با تو در افتادند البته دیندار بودند و منافق نبودند و درست همین دینداری، درندگیشان را افزونتر کرده بود. چون به نام خدا میدریدند. چون دریدن را نه بازیچه، نه حق بلکه تکلیف خود میدانستند.»
وی همچنین افزوده است: «خواجگان مسند ولایت هم چنیناند. آنها هم قتل و غصب و تجاوز را تکلیف خود میدانند و برای آن "حجت شرعی" دارند و همین آنان را خطرناکتر میکند.»
این روشنفکر دینی در فراز دیگری از بیانیه خود آورده است: «گفتمش اگر مشفقانه بنگری آن وحوش هم بیمارند، بیماران روانی حقارت دیده و طعم کرامت ناچشیده. آرزو کن که هوای دیار ما دیگر بیمار پرور نباشد، شهید پرور نباشد، نفاق پرور نباشد، ولایت پرور هم نباشد. به جای آن، عاقل پرور و خنده پرور و شفقت پرور باشد. آرزو هم کافی نیست، تکاپو کن.»
آقای سروش در پایان بیانیه خود نوشته است: «بار خدایا! از غزالی آموختهام که هیچکس را لعنت نکنم حتی یزید را، اما اینک فروتنانه از تو رخصت می طلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم.»
عبدالکریم سروش، که مدتی است برای تدریس در رشته فلسفه در ایالات متحده آمریکا به سر میبرد، از جمله منتقدان حکومت جمهوری اسلامی به شمار میآید و به ویژه پس از سرکوب خشونتآمیز اعتراضهای به نتایج اعلام شده برای انتخابات ریاست جمهوری در ایران بر دامنه انتقادهای خود از حکومت مذهبی در ایران افزوده است.
این دگراندیش دینی ایرانی در اوایل خرداد ماه سال جاری خورشیدی با انتشار نامهای خطاب به روحانیان و علمای ایران از آنها خواسته بود، در اعتراض به وضع موجود در ایران از این کشور مهاجرت کرده و به عراق بروند.
وی پیش از آن نیز در نامه دیگری از «رو به زوال بودن استبداد دینی در ایران» خبر داده بود.
عبدالکریم سروش، نویسنده و دگراندیش دینی ایرانی که به ویژه به دنبال آغاز اعتراضها به نتایج اعلام شده برای انتخابات ریاست جمهوری در ایران به انتقادهای خود از حکومت جمهوری اسلامی شدت بخشیده است، روز سهشنبه با انتشار نامه ای از بازداشت و شکنجه داماد خود در ایران خبر داده است.
در این بیانیه با اعلام این که حامد، داماد آقای سروش، حدود ده ماه پیش توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شده بود، آمده است: «باغ وحش ولایت، طعمه میخواست. دیوان با داغ و درفش به سراغش آمدند و وحشتها به جانش افکندند و دست آخر دو راههای پیش پای او نهادند که: یا دست از جان بشوی و یا به صدا و سیما بیا و هر چه ما میخواهیم بگوی.»
بیشتر بخوانید:
آقای سروش دربیانیه خود افزوده است: «از او دو چیز ناقابل میخواستند: یکی اینکه فاش بگوید همسرش هرزه و هرجایی است و لذا شایسته طلاق. دیگر اینکه پدر همسرش (عبدالکریم سروش) "مردکی" است به اصناف رذایل آراسته و وابستگیها به اجانب دارد و حرام خوار و ناپاک و دشمن شریعت و طریقت و حقیقت است و...»
هر چند آقای سروش توضیح بیشتری درباره مدت بازداشت دامادش نداده است، اما از نامه وی چنین بر میآید که داماد وی پس از آزادی به اتفاق همسرش، کیمیا سروش، از ایران گریخته است.
متن کامل نامه سرگشاده عبدالکریم سروش- بخوانید
آقای سروش در بیانیه تازه خود با اشاره به شکنجه دامادش در دوران بازداشت، نوشته است: «وحوش ولایت گمان میبردند که "حلقه ضعیف زنجیر" را یافتهاند و آن را زود میشکنند و به صاحب دیوان گزارش پیروزی نمایان میدهند و پاداش فراوان میبرند، و چون مناعت و مقاومت حامد، پنجه قساوتشان را شکست، برای شکستن کامل او دست به کار شدند، روحش را رنجه و جسمش را شکنجه کردند (کمترینش آن که یک شب تا صبح، برهنه در سردخانهای، او را لرزاندند و ترساندند و ...)»
وی همچنین افزوده است: «و عاقبت با حالی نزار و بدنی بیمار او را به خانه فرستادند. در خانه، گاه از قوت رنج و شدت اضطراب چنان بیتابانه سر را به دیوار میکوفت که نزدیک بود سر و دیوار با هم بشکنند. حالا هم که به گوشهای در خارج خزیده است، هنوز کابوس داغ و درفش میبیند و دیوان درنده را همه جا در تعقیب خود میپندارد.»
عبدالکریم سروش در بیانیه خود همچنین مینویسد: «قصه پر غصه خود را که با من گفت از سر شرم و دلداری گفتم: "خدا از آنان نگذرد." سخنم تمام نشده بود که عقده خشمش شکافت و بر من آشوفت که "آقای دکتر اسم خدا را نبرید، خدا نیست، نیست، نیست... خدا در آن تاریکخانه کجا بود که من بیگناه و بیپناه زجر میبردم و ضجه میزدم و از او پناه میجستم و آن درندگان بیشرم با تمسخرشان مرا بیشتر میگزیدند و میدریدند؟ خدای واحد قهار چه میکرد آن وقت که آن سه دیو تبهکار، به نام خدا، در من افتادند و مرا بیجان کردند؟..."»
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «گویی مرا به چالش میکشید، مرا که عمری الهیات و فلسفه و عرفان تدریس کرده بودم. پیدا بود که نه تنها راحت و سلامتش را ستاندهاند، وجدان و ایمانش را هم لرزاندهاند، آشکارا چیزی در او تکان خورده و فروریخته بود. حادثه کوچکی نبود: خدا را جسته بود و نیافته بود! خسوف الوهیت را، مرگ را، بیپناهی را، شکنجه را، تزویر دینی را، قساوت بیامان را، شر عریان را، سبعیت بیمرز انسان را، همه را یک جا چشیده و آزموده بود. حقاً تجربه مهیبی بود.»
آقای سروش همچنین مینویسد: «گفتمش دین همچو شراب است. آن چنان را آن چنانتر میکند. حیوانها را حیوانتر و انسانها را انسانتر میکند. آن حیوانات، آن وحوش ولایت، که با تو در افتادند البته دیندار بودند و منافق نبودند و درست همین دینداری، درندگیشان را افزونتر کرده بود. چون به نام خدا میدریدند. چون دریدن را نه بازیچه، نه حق بلکه تکلیف خود میدانستند.»
وی همچنین افزوده است: «خواجگان مسند ولایت هم چنیناند. آنها هم قتل و غصب و تجاوز را تکلیف خود میدانند و برای آن "حجت شرعی" دارند و همین آنان را خطرناکتر میکند.»
این روشنفکر دینی در فراز دیگری از بیانیه خود آورده است: «گفتمش اگر مشفقانه بنگری آن وحوش هم بیمارند، بیماران روانی حقارت دیده و طعم کرامت ناچشیده. آرزو کن که هوای دیار ما دیگر بیمار پرور نباشد، شهید پرور نباشد، نفاق پرور نباشد، ولایت پرور هم نباشد. به جای آن، عاقل پرور و خنده پرور و شفقت پرور باشد. آرزو هم کافی نیست، تکاپو کن.»
آقای سروش در پایان بیانیه خود نوشته است: «بار خدایا! از غزالی آموختهام که هیچکس را لعنت نکنم حتی یزید را، اما اینک فروتنانه از تو رخصت می طلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم.»
عبدالکریم سروش، که مدتی است برای تدریس در رشته فلسفه در ایالات متحده آمریکا به سر میبرد، از جمله منتقدان حکومت جمهوری اسلامی به شمار میآید و به ویژه پس از سرکوب خشونتآمیز اعتراضهای به نتایج اعلام شده برای انتخابات ریاست جمهوری در ایران بر دامنه انتقادهای خود از حکومت مذهبی در ایران افزوده است.
این دگراندیش دینی ایرانی در اوایل خرداد ماه سال جاری خورشیدی با انتشار نامهای خطاب به روحانیان و علمای ایران از آنها خواسته بود، در اعتراض به وضع موجود در ایران از این کشور مهاجرت کرده و به عراق بروند.
وی پیش از آن نیز در نامه دیگری از «رو به زوال بودن استبداد دینی در ایران» خبر داده بود.
متن کامل بیانیه سروش: لعن و نفرین بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران
«خدا نیست، بخدا قسم خدا نیست، نیست...»
اینها کلماتی بود که با صدایی دردآلود از دهان حامد بیرون می آمد و آب در چشم من می نشاند. با جسمی ویران و روحی پریشان از ایران گریخته و در گوشه یی از دنیا پناهی جسته و اینک در تلفن خشم و درد خود را پیش من بیرون می ریخت.
حامد گناهی نداشت جز اینکه چند سال پیش به خاندان ما پیوسته بود و با دخترم کیمیا پیوند همسری بسته بود. جوانی آرام و سر براه، قانع و متواضع، اهل سلامت و عافیت که نه سودای سیاست داشت و نه صفرای ریاست. پیاده میرفت و زیاده نمی خواست و در دریای پرتلاطم زندگی چندان دور از ساحل شنا نمی کرد. از پدری و مادری هر دو نیکوکار و آموزگار.
ده ماه پیش بود که توفانی وحشی ناگهان تومار آرامش وی را در هم پیچید. باغ وحش ولایت، طعمه میخواست. دیوان با داغ و درفش به سراغش آمدند و وحشت ها به جانش افکندند و دست آخر دو راهه یی پیش پای او نهادند که :یا دست از جان بشوی ویا به صدا و سیما بیا و هر چه ما میخواهیم بگوی.
از او دو چیز ناقابل(!) میخواستند: یکی اینکه فاش بگوید همسرش هرزه و هرجایی است و لذا شایسته طلاق. دیگر اینکه پدر همسرش (عبدالکریم سروش) «مردکی» است به اصناف رذایل آراسته و وابستگی ها به اجانب دارد و حرام خوار و ناپاک و دشمن شریعت و طریقت و حقیقت است و....
وحوش ولایت گمان می برند که «حلقه ضعیف زنجیر» را یافته اند و آنرا زود می شکنند و به صاحب دیوان گزارش پیروزی نمایان میدهندوپاداش فراوان میبرند، و چون مناعت و مقاومت حامد، پنجه قساوت شان را شکست، برای شکستن کامل او دست به کار شدند، روحش را رنجه و جسمش را شکنجه کردند (کمترینش آنکه یک شب تا صبح، برهنه در سردخانه یی، او را لرزاندند و ترساندند و...)
و عاقبت باحالی نزار و بدنی بیمار او را به خانه فرستادند. در خانه، گاه از قوت رنج و شدت اضطراب چنان بی تابانه سر را بدیوار می کوفت که نزدیک بود سر و دیوار با هم بشکنند. حالا هم که بگوشه یی در خارج خزیده است، هنوز کابوس داغ و درفش می بیند و دیوان درنده را همه جا در تعقیب خود می پندارد.
قصه پر غصه خود را که با من گفت از سر شرم و دلداری گفتم «خدا از آنان نگذرد». سخنم تمام نشده بود که عقده خشمش شکافت و بر من آشوفت که «آقای دکتر اسم خدا را نبرید، خدا نیست، نیست، نیست...». خدا در آن تاریکخانه کجا بود که من بی گناه و بی پناه زجر می بردم و ضجه میزدم و از او پناه می جستم و آن درندگان بی شرم با تمسخرشان مرا بیشتر می گزیدند و می دریدند؟
خدای واحد قهار چه میکرد آن وقت که آن سه دیو تبهکار، به نام خدا، در من افتادند و مرا بی جان کردند؟... می گفت و می گریست. حالا دیگر از هیچ کس شکوه نمی کرد. از خدا هم شکوه نمی کرد، خدایی که عجالتاً خفته یا مرده بود.
گویی مرا به چالش می کشید، مرا که عمری الهیات و فلسفه و عرفان تدریس کرده بودم. پیدا بود که نه تنها راحت و سلامتش را ستانده اند، وجدان و ایمانش را هم لرزانده اند، آشکارا چیزی در او تکان خورده و فروریخته بود. حادثه کوچکی نبود: خدا را جسته بود و نیافته بود! خسوف الوهیت را، مرگ را، بی پناهی را، شکنجه را، تزویر دینی را، قساوت بی امان را، شر عریان را، سبعیت بی مرز انسان را، همه را یکجا چشیده و آزموده بود. حقاً تجربه مهیبی بود.
او بدریا رفت و مرغابی نبود
گشت غرقه، دستگیرش ای ودود
من گرچه خود از سبکباران ساحل نبودم، چنین گرداب هائلی را نیازموده بودم. دستم از همه جا کوتاه بود. دیدم کار از تئولوژی نمیرود. دلیری و دلداری دادمش که «بسا کسا که به روز تو آرزومند است». خرم باش که از دست ظالمان رهیده یی. «نجوت من القوم الظالمین». از جهنم گذشته بدرآی. مگذار تو را شکسته ببینند. برخیز. بلا و شکست را نخواسته بودی، حالا پیروزی و بهبودی را بخواه. الگوی دیگران شو. یوسف وار از چاه گرگان برآی و سلطانی کن. «جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش». از بی ادبان ادب بیاموز. سرهنگی کردن با عاجزان را دیدی، خود با عاجزان سرهنگی مکن. به آینده یی بیندیش که در دیار ما هیچ کس خفت و ذلت نبیند، هیچ کس شکنجه نشود، هیچ کس شکنجه گر نشود، هیچ حصار و حریمی بدست متجاوزان نشکند، هیچ کس بی پناهی و بی خدایی را چنین عریان تجربه نکند، هیچ حیوانی دین دار نشود و سبعیت و حیوانیت را زیور دینی ندهد و در پوستین خلایق نیفتد. گفتمش دین همچو شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوانها را حیوان تر و انسان ها را انسان تر می کند. آن حیوانات، آن وحوش ولایت، که با تو در افتادند البته دیندار بودند و منافق نبودند و درست همین دینداری، درندگی شان را افزون تر کرده بود. چون به نام خدا می دریدند. چون دریدن را نه بازیچه، نه حق بلکه تکلیف خود میدانستند. خواجگان مسند ولایت هم چنین اند. آنها هم قتل و غضب و تجاوز را تکلیف خود میدانند و برای آن «حجت شرعی» دارند و همین آنانرا خطرناک تر می کند. گفتمش اگر مشفقانه بنگری آن وحوش هم بیمارند، بیماران روانی حقارت دیده و طعم کرامت ناچشیده. آرزو کن که هوای دیار ما دیگر بیمار پرور نباشد، شهید پرور نباشد، نفاق پرور نباشد، ولایت پرور هم نباشد. به جای آن، عاقل پرور و خنده پرور و شفقت پرور باشد. آرزو هم کافی نیست، تکاپو کن.
گفتمش مصییت تو عظیم است. یک از صد را با من گفتی و من هم یک از صد آن بی شرمی ها را با خلق می گویم. بی هیچ گناهی خودت را بریان و کیمیایت را گریان کردند، زندگی تان را سوختند، کارتان را گرفتند به مصیبت تان نشاندند. به غربت تان کشاندند و بسوی آینده یی تاریک فرستادند. حالا جامه صبر بپوش که خود کیمیایی دیگرست.
صد هزاران کیمیا حق آفرید
کیمیایی همچو صبر آدم ندید
فراموش مکن که حجم ستم در آن دیار مصیبت دیده چندان عظیم است که قصه تو و حصّه تو «چو خشخاشی بود بر روی دریا».
سر تا سر دشت خاوران سنگی نیست
کز خون دل و دیده بر او رنگی نیست
چشم نمناک و دل غمناک و جان سوخته خود را در کنار جان آن سوختگان بگذار و یاد آن مجروحان را مرهمی بر جراحات خویش کن. این حاکمان حجاج صفت مگر کم قتل وتجاوز و تطاول وچپاول وغارت وجنایت ومصادره و اعدام و رای دزدی وشهید دزدی و........کرده اند؟مگر مادران داغداروپدران سوگواروفرزندان یتیم وهمسران بی جفت وزندانیان زخم دیده وخاندانهای فروپاشیده کم بوده اند؟به آنان بیندیش وبر آنان رحمت آور. و با رسول علیه السلام بخوان که: خدایا ظالمان را بر ما چیره مکن و چون یونس در شکم نهنگ از حامدان و مسبحان باش.
از حامد خدا که پرداختم به خدای حامد پرداختم. گفتم:
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج میفرستی و گر تیغ میزنی
از من گمان مبر که بیاید خلاف دوست
ور متفق شوند جهانی به دشمنی
بارخدایا!
عاشقان از تو توقعی ندارند. عیسا و حسین و حلاج را در کوره عشق خود بگداز و خون بریز و باک مدار. «منت پذیر غمزه خنجر گذار» تواند. اما عاقلان چطور؟ با ناخرسندی آنان چه می کنی؟ مگر خود به آنان حق احتجاج نداده یی؟ استغنای معشوقانه را برای عاشقان بگذار. عاقلان از تو حکمت و حجت و رحمت ومحبت می خواهند.
میدانم که بلاها و شکنجه ها، گاه صلابت زا و طهارت آفرین اند «که بلای دوست تطهیر شماست». گاهی حتی عشق پرورند و رندان بلاکش را عاشق تر می کنند، اما خرد سوز و ایمان فرسا هم هستند. اگر عاشق را شاکرتر می کنند، عاقل را ستیزنده تر می کنند. میدانم که:
گر جمله کائنات کافر گردند
بر دامن کبریات ننشیند گرد
چون
کفر و دین هر دو در رهت پویان
وحده لاشریک له گویان
و گمان ندارم که کفر کافران تو را غمناک یا ایمان مومنان تو را طربناک کند که برتر از شادی و غمی.
حالا که چنین است و تو چون ماه بر آسمان چنان ارتفاع گرفته یی و «دیدار می نمایی و پرهیز می کنی» که عارفان هم از جدائیت شکوه می کنند، و چنان در خسوف الوهیت و سحاب احتجاب رفته یی که پروای کفر و ایمان و غم و شادی خلایق را نداری، و چون گذشته دست تصرف در تاریخ دراز نمی کنی و عقاب و کیفری بر ظالمان فرو نمیزیزی... و حالا که گویی آدمیان را بخود وانهاده یی و آنان را به سر تازیانه یی نمی نوازی و عاقلان را ایماء و الهام داده یی که از تو انتظار دخالت و عنایتی نبرند، پس بر این بلاکشان باری فزون از طاقت منه و از عاقلان ناخشنود و شاکیان بی ایمان روی در هم مکش و کفرشان را کیفر مده. ظالمان خدافروش را که نمی گیری، مظلومان بی خدا را هم مگیر.
می بینی که از «منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد» و حکم اندر کف رندان است و داعیان دین تو «بر هم افتاده چو ماران ز بر ماران» کفرپروری و ایمان سوزی می کنند و یوسفان را بگرگان میدهند و خلقی را به اسارت گرفته اند و شرارت می ورزند، انصاف ده که «حافظ» قران هم اگر زنده بود، به شکایتی خالص بسنده می کرد و از آن یار دلنواز «شکری را با شکایت» نمی آمیخت. بی چونی و استغنایی که در کار توست و حکمت و غایت و مصلحت را پس میزند چرا خرد را حیران نکند و زبان را به شکوه نگشاید و دل را به کفران نکشد؟
بلی ما تیره چشمان، به حکم بشریت، درازنای تاریخ و فراخنای هستی را نمی بینیم و از غایت امور بی خبریم اما با همین نفس که تو دادی دم از محاجه با تو میزنیم و وام خرد میگزاریم و نه خائف بل واثقیم که از حلقه بندگان تو بیرون نمیرویم.
بار خدایا
از غزالی آموختهام که هیچکس را لعنت نکنم حتی یزید را، اما اینک فروتنانه
از تو رخصت می طلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم.
خداوندا به احسانت به حق نور تابانت
مگیر. آشفته می گویم که جان بی تو پریشان است
تو مستان را نمی گیری پریشان را نمی گیری
خنک آن را که میگیری که جانم مست ایشان است
وگر گیری ور اندازی چه غم داری؟
چه کم داری؟ که عاشق هر طرف این جا بیابان در بیابان است
عبدالکریم سروش
اسفند ۱۳۸۹
ربیع الاول ۱۴۳۳
اینها کلماتی بود که با صدایی دردآلود از دهان حامد بیرون می آمد و آب در چشم من می نشاند. با جسمی ویران و روحی پریشان از ایران گریخته و در گوشه یی از دنیا پناهی جسته و اینک در تلفن خشم و درد خود را پیش من بیرون می ریخت.
حامد گناهی نداشت جز اینکه چند سال پیش به خاندان ما پیوسته بود و با دخترم کیمیا پیوند همسری بسته بود. جوانی آرام و سر براه، قانع و متواضع، اهل سلامت و عافیت که نه سودای سیاست داشت و نه صفرای ریاست. پیاده میرفت و زیاده نمی خواست و در دریای پرتلاطم زندگی چندان دور از ساحل شنا نمی کرد. از پدری و مادری هر دو نیکوکار و آموزگار.
ده ماه پیش بود که توفانی وحشی ناگهان تومار آرامش وی را در هم پیچید. باغ وحش ولایت، طعمه میخواست. دیوان با داغ و درفش به سراغش آمدند و وحشت ها به جانش افکندند و دست آخر دو راهه یی پیش پای او نهادند که :یا دست از جان بشوی ویا به صدا و سیما بیا و هر چه ما میخواهیم بگوی.
از او دو چیز ناقابل(!) میخواستند: یکی اینکه فاش بگوید همسرش هرزه و هرجایی است و لذا شایسته طلاق. دیگر اینکه پدر همسرش (عبدالکریم سروش) «مردکی» است به اصناف رذایل آراسته و وابستگی ها به اجانب دارد و حرام خوار و ناپاک و دشمن شریعت و طریقت و حقیقت است و....
وحوش ولایت گمان می برند که «حلقه ضعیف زنجیر» را یافته اند و آنرا زود می شکنند و به صاحب دیوان گزارش پیروزی نمایان میدهندوپاداش فراوان میبرند، و چون مناعت و مقاومت حامد، پنجه قساوت شان را شکست، برای شکستن کامل او دست به کار شدند، روحش را رنجه و جسمش را شکنجه کردند (کمترینش آنکه یک شب تا صبح، برهنه در سردخانه یی، او را لرزاندند و ترساندند و...)
و عاقبت باحالی نزار و بدنی بیمار او را به خانه فرستادند. در خانه، گاه از قوت رنج و شدت اضطراب چنان بی تابانه سر را بدیوار می کوفت که نزدیک بود سر و دیوار با هم بشکنند. حالا هم که بگوشه یی در خارج خزیده است، هنوز کابوس داغ و درفش می بیند و دیوان درنده را همه جا در تعقیب خود می پندارد.
قصه پر غصه خود را که با من گفت از سر شرم و دلداری گفتم «خدا از آنان نگذرد». سخنم تمام نشده بود که عقده خشمش شکافت و بر من آشوفت که «آقای دکتر اسم خدا را نبرید، خدا نیست، نیست، نیست...». خدا در آن تاریکخانه کجا بود که من بی گناه و بی پناه زجر می بردم و ضجه میزدم و از او پناه می جستم و آن درندگان بی شرم با تمسخرشان مرا بیشتر می گزیدند و می دریدند؟
خدای واحد قهار چه میکرد آن وقت که آن سه دیو تبهکار، به نام خدا، در من افتادند و مرا بی جان کردند؟... می گفت و می گریست. حالا دیگر از هیچ کس شکوه نمی کرد. از خدا هم شکوه نمی کرد، خدایی که عجالتاً خفته یا مرده بود.
گویی مرا به چالش می کشید، مرا که عمری الهیات و فلسفه و عرفان تدریس کرده بودم. پیدا بود که نه تنها راحت و سلامتش را ستانده اند، وجدان و ایمانش را هم لرزانده اند، آشکارا چیزی در او تکان خورده و فروریخته بود. حادثه کوچکی نبود: خدا را جسته بود و نیافته بود! خسوف الوهیت را، مرگ را، بی پناهی را، شکنجه را، تزویر دینی را، قساوت بی امان را، شر عریان را، سبعیت بی مرز انسان را، همه را یکجا چشیده و آزموده بود. حقاً تجربه مهیبی بود.
او بدریا رفت و مرغابی نبود
گشت غرقه، دستگیرش ای ودود
من گرچه خود از سبکباران ساحل نبودم، چنین گرداب هائلی را نیازموده بودم. دستم از همه جا کوتاه بود. دیدم کار از تئولوژی نمیرود. دلیری و دلداری دادمش که «بسا کسا که به روز تو آرزومند است». خرم باش که از دست ظالمان رهیده یی. «نجوت من القوم الظالمین». از جهنم گذشته بدرآی. مگذار تو را شکسته ببینند. برخیز. بلا و شکست را نخواسته بودی، حالا پیروزی و بهبودی را بخواه. الگوی دیگران شو. یوسف وار از چاه گرگان برآی و سلطانی کن. «جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش». از بی ادبان ادب بیاموز. سرهنگی کردن با عاجزان را دیدی، خود با عاجزان سرهنگی مکن. به آینده یی بیندیش که در دیار ما هیچ کس خفت و ذلت نبیند، هیچ کس شکنجه نشود، هیچ کس شکنجه گر نشود، هیچ حصار و حریمی بدست متجاوزان نشکند، هیچ کس بی پناهی و بی خدایی را چنین عریان تجربه نکند، هیچ حیوانی دین دار نشود و سبعیت و حیوانیت را زیور دینی ندهد و در پوستین خلایق نیفتد. گفتمش دین همچو شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوانها را حیوان تر و انسان ها را انسان تر می کند. آن حیوانات، آن وحوش ولایت، که با تو در افتادند البته دیندار بودند و منافق نبودند و درست همین دینداری، درندگی شان را افزون تر کرده بود. چون به نام خدا می دریدند. چون دریدن را نه بازیچه، نه حق بلکه تکلیف خود میدانستند. خواجگان مسند ولایت هم چنین اند. آنها هم قتل و غضب و تجاوز را تکلیف خود میدانند و برای آن «حجت شرعی» دارند و همین آنانرا خطرناک تر می کند. گفتمش اگر مشفقانه بنگری آن وحوش هم بیمارند، بیماران روانی حقارت دیده و طعم کرامت ناچشیده. آرزو کن که هوای دیار ما دیگر بیمار پرور نباشد، شهید پرور نباشد، نفاق پرور نباشد، ولایت پرور هم نباشد. به جای آن، عاقل پرور و خنده پرور و شفقت پرور باشد. آرزو هم کافی نیست، تکاپو کن.
گفتمش مصییت تو عظیم است. یک از صد را با من گفتی و من هم یک از صد آن بی شرمی ها را با خلق می گویم. بی هیچ گناهی خودت را بریان و کیمیایت را گریان کردند، زندگی تان را سوختند، کارتان را گرفتند به مصیبت تان نشاندند. به غربت تان کشاندند و بسوی آینده یی تاریک فرستادند. حالا جامه صبر بپوش که خود کیمیایی دیگرست.
صد هزاران کیمیا حق آفرید
کیمیایی همچو صبر آدم ندید
فراموش مکن که حجم ستم در آن دیار مصیبت دیده چندان عظیم است که قصه تو و حصّه تو «چو خشخاشی بود بر روی دریا».
سر تا سر دشت خاوران سنگی نیست
کز خون دل و دیده بر او رنگی نیست
چشم نمناک و دل غمناک و جان سوخته خود را در کنار جان آن سوختگان بگذار و یاد آن مجروحان را مرهمی بر جراحات خویش کن. این حاکمان حجاج صفت مگر کم قتل وتجاوز و تطاول وچپاول وغارت وجنایت ومصادره و اعدام و رای دزدی وشهید دزدی و........کرده اند؟مگر مادران داغداروپدران سوگواروفرزندان یتیم وهمسران بی جفت وزندانیان زخم دیده وخاندانهای فروپاشیده کم بوده اند؟به آنان بیندیش وبر آنان رحمت آور. و با رسول علیه السلام بخوان که: خدایا ظالمان را بر ما چیره مکن و چون یونس در شکم نهنگ از حامدان و مسبحان باش.
از حامد خدا که پرداختم به خدای حامد پرداختم. گفتم:
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج میفرستی و گر تیغ میزنی
از من گمان مبر که بیاید خلاف دوست
ور متفق شوند جهانی به دشمنی
بارخدایا!
عاشقان از تو توقعی ندارند. عیسا و حسین و حلاج را در کوره عشق خود بگداز و خون بریز و باک مدار. «منت پذیر غمزه خنجر گذار» تواند. اما عاقلان چطور؟ با ناخرسندی آنان چه می کنی؟ مگر خود به آنان حق احتجاج نداده یی؟ استغنای معشوقانه را برای عاشقان بگذار. عاقلان از تو حکمت و حجت و رحمت ومحبت می خواهند.
میدانم که بلاها و شکنجه ها، گاه صلابت زا و طهارت آفرین اند «که بلای دوست تطهیر شماست». گاهی حتی عشق پرورند و رندان بلاکش را عاشق تر می کنند، اما خرد سوز و ایمان فرسا هم هستند. اگر عاشق را شاکرتر می کنند، عاقل را ستیزنده تر می کنند. میدانم که:
گر جمله کائنات کافر گردند
بر دامن کبریات ننشیند گرد
چون
کفر و دین هر دو در رهت پویان
وحده لاشریک له گویان
و گمان ندارم که کفر کافران تو را غمناک یا ایمان مومنان تو را طربناک کند که برتر از شادی و غمی.
حالا که چنین است و تو چون ماه بر آسمان چنان ارتفاع گرفته یی و «دیدار می نمایی و پرهیز می کنی» که عارفان هم از جدائیت شکوه می کنند، و چنان در خسوف الوهیت و سحاب احتجاب رفته یی که پروای کفر و ایمان و غم و شادی خلایق را نداری، و چون گذشته دست تصرف در تاریخ دراز نمی کنی و عقاب و کیفری بر ظالمان فرو نمیزیزی... و حالا که گویی آدمیان را بخود وانهاده یی و آنان را به سر تازیانه یی نمی نوازی و عاقلان را ایماء و الهام داده یی که از تو انتظار دخالت و عنایتی نبرند، پس بر این بلاکشان باری فزون از طاقت منه و از عاقلان ناخشنود و شاکیان بی ایمان روی در هم مکش و کفرشان را کیفر مده. ظالمان خدافروش را که نمی گیری، مظلومان بی خدا را هم مگیر.
می بینی که از «منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد» و حکم اندر کف رندان است و داعیان دین تو «بر هم افتاده چو ماران ز بر ماران» کفرپروری و ایمان سوزی می کنند و یوسفان را بگرگان میدهند و خلقی را به اسارت گرفته اند و شرارت می ورزند، انصاف ده که «حافظ» قران هم اگر زنده بود، به شکایتی خالص بسنده می کرد و از آن یار دلنواز «شکری را با شکایت» نمی آمیخت. بی چونی و استغنایی که در کار توست و حکمت و غایت و مصلحت را پس میزند چرا خرد را حیران نکند و زبان را به شکوه نگشاید و دل را به کفران نکشد؟
بلی ما تیره چشمان، به حکم بشریت، درازنای تاریخ و فراخنای هستی را نمی بینیم و از غایت امور بی خبریم اما با همین نفس که تو دادی دم از محاجه با تو میزنیم و وام خرد میگزاریم و نه خائف بل واثقیم که از حلقه بندگان تو بیرون نمیرویم.
بار خدایا
از غزالی آموختهام که هیچکس را لعنت نکنم حتی یزید را، اما اینک فروتنانه
از تو رخصت می طلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم.
خداوندا به احسانت به حق نور تابانت
مگیر. آشفته می گویم که جان بی تو پریشان است
تو مستان را نمی گیری پریشان را نمی گیری
خنک آن را که میگیری که جانم مست ایشان است
وگر گیری ور اندازی چه غم داری؟
چه کم داری؟ که عاشق هر طرف این جا بیابان در بیابان است
عبدالکریم سروش
اسفند ۱۳۸۹
ربیع الاول ۱۴۳۳
يورش ماموران به منزل مهدی کروبی؛ «خبری از سرنوشت رهبر مخالفان ایران نیست»
گزارش های رسيده از ايران حاکی از آن است که نيروهای امنيتی جمهوری اسلامی ايران با يورش به منزل مهدی کروبی، تعداد زيادی از کتاب ها و اسناد وی را با خود بردند و به گزارش سايت نزديک به آقای کروبی، اطلاعی از سرنوشت وی و همسرش نيست. همزمان علی کروبی، پسر اين رهبر مخالفان، نیز بازداشت شده است.
سايت سحام نيوز که اخبار مهدی کروبی را منتشر می کند، روز سه شنبه گزارش داد که مامورين امنيتی در يورش به منزل وی، خانم کروبی و آقای کروبی را در اطاق های مجزا محبوس و سپس اقدام به جستجو در منزل و تعويض کليه قفل ها کردند.
اين گزارش می افزايد که پس از اين حادثه و از شب گذشته تاکنون عليرغم تلاش بسيار، هنوز هيچ خبری از سرنوشت آقای کروبی و همسرشان در دست نيست.
مجتبی واحدی، سخنگوی آقای کروبی در خارج از کشور نیز در فيس بوک خود نوشته است: «ديشب ماموران وحشی وزارت اطلاعات با لشکرکشی بی سابقه و گسترده به منزل کروبی، اسناد و مدارک تاريخی از جمله احکام صادره توسط آيت الله خمينی برای او و برخی مدارک مهم ديگر را با خود برده اند.»
وی افزوده است که «رفتار ماموران، بسيار زشت و غير اخلاقی بوده است.»
سخنگوی مهدی کروبی اظهار داشت: «عبارات به کار گرفته شده توسط مأموران، دقيقاً شبيه همان عربده هايی بوده است که در چند ماه گذشته در نيمه شب ها به منزل کروبی حمله می کردند و خود را امت حزب الهی خودجوش می ناميدند.»
وی افزوده است: «به عبارت ديگر، رفتار ديشب ماموران وزارت اطلاعات، نشان داده است که عربده کشان ماههای گذشته، همين مأموران رسمی اطلاعات بوده اند.»
بازداشت علی کروبی
گزارش ديگری حاکی است که ماموران امنيتی همچنين به منزل علی کروبی، پسر اين رهبر مخالفان دولت، حمله کرده و وی را به اتفاق همسرش – نفيسه پناهی- بازداشت کردند.
به گفته سايت سحام نيوز، «نفيسه پناهی که خواهر سه شهيد است ساعاتی بعد در نيمه شب آزاد گرديد، اما از سرنوشت علی کروبی هيچگونه خبری در دست نيست.»
علی کروبی در ۲۲ بهمن سال ۸۸ نيز از سوی نيروهای لباس شخصی بازداشت شده بود و آن چنان که سايت سحام نيوز گزارش داده است، «طی ساعات بازداشت خود متحمل شکنجه های وحشيانه ای شد.»
همچنين ماموران امنيتی «برای چندمين بار به منظور دستگيری حسين کروبی – فرزند ارشد مهدی کروبی- به منزل وی يورش بردند که به دليل عدم حضور وی اين اقدام ناکام ماند.»
تظاهرات مخالفان که روز دوشنبه ۲۵ بهمن در حمایت از جنبش مردم تونس و مصر برگزار شد، خشم و اعتراض هواداران حکومت جمهوری اسلامی را برانگیخته و بسیاری از هواداران آن خواستار محاکمه و اعدام میرحسین موسوی و مهدی کروبی شده اند.
پس از این تظاهرات، فیلم های منتشره نشان می دهد که ورودی منزل آقای موسوی از سوی ماموران جمهوری اسلامی با میله آهنی مسدود شده است و لباس شخصی های وابسته به دستگاه های امنیتی نیز در روزهای اخیر بارها به منزل مهدی کروبی در سعادت آباد تهران حمله کردند.
هفته گذشته، فاطمه کروبی، همسر آقای کروبی، در نامه ای به علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، از تجمع «اوباش و مزدبگیران» در مقابل منزل مهدی کروبی به شدت انتقاد کرد.
وی در نامه خود گفته بود: «اینجانب در خلال حملات اوباش در شبهای مقدس رمضان به مقام رهبری نامهای نگاشتم و اعلام کردم اختلاف جنابعالی با همسرم چه ارتباطی با حق زیستن ما دارد، اما امروزه پذیرفتهام در نظامی که بیشترین نقش را در دوران مبارزه و شکل گیری آن داشتیم، دیگر حقی برای زیستن ساده هم نداریم.»
در هفته های اخیر تمام ارتباطات تلفنی مهدی کروبی و خانواده اش کاملا قطع شده بود و وی عملا در حصر خانگی قرار داشت.
همچنین روز ۲۷ بهمن، ماموران به منزل حسین کروبی، فرزند ارشد مهدی کروبی، حمله کردند و «اقدام به شکستن درب منزل و ورود غیرقانونی و استقرار در آنجا کردند.»
مهدی کروبی روز یکم اسفند در نامه ای به رییس قوه قضاییه با انتقاد شدید از حمله هواداران دولت به منزل وی، از صادق لاریجانی خواسته است «دادگاهی علنی تشکيل گردد تا کيفرخواست و دفاعيات مطرح گردد. باشد که در دادگاهی عادل و علنی، مردم به حقيقت گواهی دهند.»
مقام های قضایی ایران بارها اعلام کرده اند که پرونده ای برای رهبران مخالفان دولت یا به گفته آنها «سران فتنه» تشکیل داده اند و محاکمه آنها قطعی است.
این در حالی است که برخی از مخالفان در نامه به صادق لاریجانی، دستگاه قضایی را به دلیل موضعگیری درباره مهدی کروبی و میرحسین موسوی فاقد صلاحیت بررسی پرونده آنها دانسته اند.
سايت سحام نيوز که اخبار مهدی کروبی را منتشر می کند، روز سه شنبه گزارش داد که مامورين امنيتی در يورش به منزل وی، خانم کروبی و آقای کروبی را در اطاق های مجزا محبوس و سپس اقدام به جستجو در منزل و تعويض کليه قفل ها کردند.
بیشتر بخوانید:
مجتبی واحدی، سخنگوی آقای کروبی در خارج از کشور نیز در فيس بوک خود نوشته است: «ديشب ماموران وحشی وزارت اطلاعات با لشکرکشی بی سابقه و گسترده به منزل کروبی، اسناد و مدارک تاريخی از جمله احکام صادره توسط آيت الله خمينی برای او و برخی مدارک مهم ديگر را با خود برده اند.»
وی افزوده است که «رفتار ماموران، بسيار زشت و غير اخلاقی بوده است.»
سخنگوی مهدی کروبی اظهار داشت: «عبارات به کار گرفته شده توسط مأموران، دقيقاً شبيه همان عربده هايی بوده است که در چند ماه گذشته در نيمه شب ها به منزل کروبی حمله می کردند و خود را امت حزب الهی خودجوش می ناميدند.»
وی افزوده است: «به عبارت ديگر، رفتار ديشب ماموران وزارت اطلاعات، نشان داده است که عربده کشان ماههای گذشته، همين مأموران رسمی اطلاعات بوده اند.»
بازداشت علی کروبی
گزارش ديگری حاکی است که ماموران امنيتی همچنين به منزل علی کروبی، پسر اين رهبر مخالفان دولت، حمله کرده و وی را به اتفاق همسرش – نفيسه پناهی- بازداشت کردند.
به گفته سايت سحام نيوز، «نفيسه پناهی که خواهر سه شهيد است ساعاتی بعد در نيمه شب آزاد گرديد، اما از سرنوشت علی کروبی هيچگونه خبری در دست نيست.»
علی کروبی در ۲۲ بهمن سال ۸۸ نيز از سوی نيروهای لباس شخصی بازداشت شده بود و آن چنان که سايت سحام نيوز گزارش داده است، «طی ساعات بازداشت خود متحمل شکنجه های وحشيانه ای شد.»
همچنين ماموران امنيتی «برای چندمين بار به منظور دستگيری حسين کروبی – فرزند ارشد مهدی کروبی- به منزل وی يورش بردند که به دليل عدم حضور وی اين اقدام ناکام ماند.»
تظاهرات مخالفان که روز دوشنبه ۲۵ بهمن در حمایت از جنبش مردم تونس و مصر برگزار شد، خشم و اعتراض هواداران حکومت جمهوری اسلامی را برانگیخته و بسیاری از هواداران آن خواستار محاکمه و اعدام میرحسین موسوی و مهدی کروبی شده اند.
پس از این تظاهرات، فیلم های منتشره نشان می دهد که ورودی منزل آقای موسوی از سوی ماموران جمهوری اسلامی با میله آهنی مسدود شده است و لباس شخصی های وابسته به دستگاه های امنیتی نیز در روزهای اخیر بارها به منزل مهدی کروبی در سعادت آباد تهران حمله کردند.
هفته گذشته، فاطمه کروبی، همسر آقای کروبی، در نامه ای به علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، از تجمع «اوباش و مزدبگیران» در مقابل منزل مهدی کروبی به شدت انتقاد کرد.
وی در نامه خود گفته بود: «اینجانب در خلال حملات اوباش در شبهای مقدس رمضان به مقام رهبری نامهای نگاشتم و اعلام کردم اختلاف جنابعالی با همسرم چه ارتباطی با حق زیستن ما دارد، اما امروزه پذیرفتهام در نظامی که بیشترین نقش را در دوران مبارزه و شکل گیری آن داشتیم، دیگر حقی برای زیستن ساده هم نداریم.»
در هفته های اخیر تمام ارتباطات تلفنی مهدی کروبی و خانواده اش کاملا قطع شده بود و وی عملا در حصر خانگی قرار داشت.
همچنین روز ۲۷ بهمن، ماموران به منزل حسین کروبی، فرزند ارشد مهدی کروبی، حمله کردند و «اقدام به شکستن درب منزل و ورود غیرقانونی و استقرار در آنجا کردند.»
مهدی کروبی روز یکم اسفند در نامه ای به رییس قوه قضاییه با انتقاد شدید از حمله هواداران دولت به منزل وی، از صادق لاریجانی خواسته است «دادگاهی علنی تشکيل گردد تا کيفرخواست و دفاعيات مطرح گردد. باشد که در دادگاهی عادل و علنی، مردم به حقيقت گواهی دهند.»
مقام های قضایی ایران بارها اعلام کرده اند که پرونده ای برای رهبران مخالفان دولت یا به گفته آنها «سران فتنه» تشکیل داده اند و محاکمه آنها قطعی است.
این در حالی است که برخی از مخالفان در نامه به صادق لاریجانی، دستگاه قضایی را به دلیل موضعگیری درباره مهدی کروبی و میرحسین موسوی فاقد صلاحیت بررسی پرونده آنها دانسته اند.
«سران فتنه جرات بیرون آمدن ندارند»
در همین حال، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران بدون اشاره به حصر خانگی رهبران مخالفان دولت گفته است: «سران فتنه فعلا جرات نمی کنند از خانه خود بیرون بیایند و در نزد افکار عمومی نیز مطرود هستند.»
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، علی سعیدی افزوده است: «همین برای برخورد با عناصر فتنه گر کافی است؛ چرا که برخورد بیشتر از این ممکن است به مسئله ای تبدیل شود که برای نظام هزینه زیادی داشته باشد.»
وی روز سه شنبه همچنین اظهار داشت: «در برخورد با عوامل فتنه، دستگاه های متعددی مسئول هستند و فقط سپاه در این زمینه مسئول نیست و تنها سپاه نمی تواند این کار را انجام دهد.»
علی سعيدی مدعی شده است که «سپاه پاسداران هيچ ريزشی در جريان فتنه نداشت» و دليل آن را «بصيرت افزايی» در سپاه از سال ۱۳۸۰ عنوان کرد.
این اظهارات در حالی بیان می شود که محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه، در مردادماه سال جاری اعتراف کرد که در این نیرو، پاسداران حامی فتنه وجود دارند و درباره علت عدم برخورد با آنها گفت: «خیلی از ابهامات رفع شده و آنها قانع شدند حرکت اشتباه بوده و این بهتر از برخورد فیزیکی و حذف است.»
نیروهای سپاه و بسیج از زمان اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نقش اصلی را در سرکوب معترضان و مخالفان داشته اند و فرماندهان سپاه بارها اعلام کرده اند که رهبر جمهوری اسلامی ایران از اقدام های این نیرو پس از انتخابات ابراز رضایت کرده است.
در همین حال، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران بدون اشاره به حصر خانگی رهبران مخالفان دولت گفته است: «سران فتنه فعلا جرات نمی کنند از خانه خود بیرون بیایند و در نزد افکار عمومی نیز مطرود هستند.»
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، علی سعیدی افزوده است: «همین برای برخورد با عناصر فتنه گر کافی است؛ چرا که برخورد بیشتر از این ممکن است به مسئله ای تبدیل شود که برای نظام هزینه زیادی داشته باشد.»
وی روز سه شنبه همچنین اظهار داشت: «در برخورد با عوامل فتنه، دستگاه های متعددی مسئول هستند و فقط سپاه در این زمینه مسئول نیست و تنها سپاه نمی تواند این کار را انجام دهد.»
علی سعيدی مدعی شده است که «سپاه پاسداران هيچ ريزشی در جريان فتنه نداشت» و دليل آن را «بصيرت افزايی» در سپاه از سال ۱۳۸۰ عنوان کرد.
این اظهارات در حالی بیان می شود که محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه، در مردادماه سال جاری اعتراف کرد که در این نیرو، پاسداران حامی فتنه وجود دارند و درباره علت عدم برخورد با آنها گفت: «خیلی از ابهامات رفع شده و آنها قانع شدند حرکت اشتباه بوده و این بهتر از برخورد فیزیکی و حذف است.»
نیروهای سپاه و بسیج از زمان اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نقش اصلی را در سرکوب معترضان و مخالفان داشته اند و فرماندهان سپاه بارها اعلام کرده اند که رهبر جمهوری اسلامی ایران از اقدام های این نیرو پس از انتخابات ابراز رضایت کرده است.
معمر قذافی: من رهبر انقلابم و تا ابدالدهر در اين سمت باقی خواهم ماند
معمر قذافی رهبر ليبی در يک سخنرانی طولانی که به طور مستقيم از شبکه تلويزيونی دولتی ليبی پخش می شد و در گفته هايی غيرمنسجم، مخالفان و منتقدان خود را «حشرات مزاحم» خواند و از طرفداران خود خواست به خيابان ها بريزند و تکليف «اين مزاحمان را روشن کنند.»
سرهنگ قذافی روز سه شنبه در جريان اين سخنرانی تلويزيونی گفت جوانانی که به خيابان ها ريخته اند، «تحت تاثير مواد مخدر» هستند. وی با تکرار گفته های پسرش، سيف الاسلام گفت که تکليف تمامی معترضان را روشن خواهد کرد و اگر لازم باشد، «خانه به خانه و سانت به سانت، کشور ليبی را از شر مخالفان پاک خواهد کرد.»
رهبر ليبی که در پنج روز گذشته شاهد ناآرامی ها و اعتراض های مردمی در کشور بوده، از روز دوشنبه دستور داده نيروهای نظامی معترضان را هدف قرار دهند و حتی هواپيماهای جنگنده هم مردم غيرنظامی را هدف حمله قرار داده اند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، آقای قذافی در سخنان خود گفته از قدرت کناره گيری نخواهد کرد و افزود: «من رييس جمهوری نيستم که از سمت خود کنار بروم. من رهبر انقلاب ليبی هستم و صاحب اين انقلابم و تا ابدالدهر و وقتی شهيد شوم در اين سمت باقی خواهم ماند.»
وی هشدار داد شعله جنگ داخلی در کشور شعله ورتر شده و مخالفان و منتقدان هدف حملات گسترده قرار خواهند گرفت.
در ميانه سخنان آقای قذافی، کاترين اشتون رييس سياست خارجی اتحاديه اروپا که در قاهره به سر می برد، در يک گفت وگوی تلويزيونی مستقيم به شبکه بی بی سی گفت که وضعيت موجود در ليبی به هيچ وجه قابل قبول نيست و افزود:«بايد خشونت متوقف شود تا بتوان به راهی دست يافت. تا وقتی اين گونه صحبت های تند و اقدامات خشونت بار در جريان باشد، به راه حلی نمی توان رسيد.»
خانم اشتون گفت که بان گی مون، دبيرکل سازمان ملل متحد روز دوشنبه گفت وگوی تلفنی مفصلی با معمر قذافی داشته و از او خواسته در اولين فرصت خشونت را متوقف کرده و شهروندان اين کشور را از حق اعتراض محروم نکند.
آقای قذافی در سخنرانی خود با اشاره به «دست های پشت پرده» و «توطئه های دشمنان و آمريکا» عليه ليبی گفت که تا آخرين قطره خون در سرزمين آبا و اجدادی خود می ماند و در همان جا «شهيد» می شود.
رهبر ۶۸ ساله ليبی در بخشی از خانه خود ايستاده و سخنرانی می کرد که به حالت مخروبه درآمده است. اين بخش از محل سکونت او، از سال ۱۹۸۶ که هدف حمله نيروهای آمريکايی قرار گرفته، دست نخورده باقی مانده و او آن را تعمير نکرده است. در کنار تريبونی که او حرف می زد، مجسمه دستی ديده می شد که يک هواپيمايی آمريکايی را در مشت فشرده و خرد کرده است.
در آن زمان و در پاسخ به يک حمله تروريستی در برلين که دو آمريکايی در آن کشته شدند، رونالد ريگان رييس جمهوری وقت آمريکا دستور حمله به پايگاه های نظامی ليبی درطرابلس و بنغازی و همچنين محل سکونت معمر قذافی را صادر کرد.
در جريان آن حمله ها، ۱۰۱ تن از جمله دختر خوانده معمر قذافی، کشته شدند.
وی با عصبانيت خطاب به معترضان و شهروندان ليبی گفت: «آن زمان که ما زير بمباران بوديم، شما کجا بوديد؟ شما آن زمان هم طرف آمريکا را گرفته بوديد.»
معمر قذافی گفت: «مردم ليبی طرفدار من هستند.» وی همچنين از طرفداران خود خواست از روز چهارشنبه به خيابان ها ريخته و «مثل صاعقه بر سر اين موش ها (مخالفان و معترضان) فرود بيايند و آن ها را از خانه ها خود بيرون بکشند.»
وی افزود: «روسيه، پارلمان و در حالی که نمايندگان درون آن بودند، با تانک مورد حمله قرار داد تا موش ها فراری شوند. در چين هم دانشجويان در کنار تابلوی کوکا کولا اعتراض می کردند که زير چرخ تانک ها له شدند. آمريکايی ها هم به نام مقابله با تروريسم، فلوجه را بمباران کردند. هيچ کشوری به آن ها ايراد نگرفت و همه گفتند اين ها قانونی عمل کرده اند.»
رهبر ليبی گفت: «کسانی که شهرها و مناطق و بنغازی را به تصرف خود درآورده اند، بايد موقعيت را رها کرده و کنار بروند. طبق قانون جزايی ليبی، کسی که عليه مردم دست به اقدام نظامی بزند، مرتکب جرم و خيانت شده است و ما با تشکيل کميته هايی، به شدت برخورد خواهيم کرد.»
کشتارها و خشونت های دو روز گذشته، واکنش های گسترده ای در پی داشته است. شماری از سفيران ليبی از جمله هيات نمايندگی اين کشور در سازمان ملل متحد ضمن استعفا از سمت خود، خواستار «محاکمه معمر قذافی» شده اند و او را به ارتکاب «جنايت عليه بشريت و نسل کشی» متهم کرده اند.
همچنين گزارش شد وزير دادگستری ليبی در واکنش به سرکوب خشن مردم، از سمت خود استعفا کرده است. دو خلبان نظامی هم که به آن ها دستور داده شده بود مردم غيرنظامی ليبی را هدف قرار دهند، به مالت پناهنده شده و گفتند حاضر نيستند عليه شهروندان خود وارد جنگ نابرابر شوند.
شخصيت های سياسی آمريکا و اتحاديه اروپا، به شدت سرکوب خشونت بار اعتراض های مردمی در ليبی را محکوم کرده و خواستار توقف اين گونه اعمال شده اند.
سرهنگ قذافی روز سه شنبه در جريان اين سخنرانی تلويزيونی گفت جوانانی که به خيابان ها ريخته اند، «تحت تاثير مواد مخدر» هستند. وی با تکرار گفته های پسرش، سيف الاسلام گفت که تکليف تمامی معترضان را روشن خواهد کرد و اگر لازم باشد، «خانه به خانه و سانت به سانت، کشور ليبی را از شر مخالفان پاک خواهد کرد.»
رهبر ليبی که در پنج روز گذشته شاهد ناآرامی ها و اعتراض های مردمی در کشور بوده، از روز دوشنبه دستور داده نيروهای نظامی معترضان را هدف قرار دهند و حتی هواپيماهای جنگنده هم مردم غيرنظامی را هدف حمله قرار داده اند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، آقای قذافی در سخنان خود گفته از قدرت کناره گيری نخواهد کرد و افزود: «من رييس جمهوری نيستم که از سمت خود کنار بروم. من رهبر انقلاب ليبی هستم و صاحب اين انقلابم و تا ابدالدهر و وقتی شهيد شوم در اين سمت باقی خواهم ماند.»
وی هشدار داد شعله جنگ داخلی در کشور شعله ورتر شده و مخالفان و منتقدان هدف حملات گسترده قرار خواهند گرفت.
در ميانه سخنان آقای قذافی، کاترين اشتون رييس سياست خارجی اتحاديه اروپا که در قاهره به سر می برد، در يک گفت وگوی تلويزيونی مستقيم به شبکه بی بی سی گفت که وضعيت موجود در ليبی به هيچ وجه قابل قبول نيست و افزود:«بايد خشونت متوقف شود تا بتوان به راهی دست يافت. تا وقتی اين گونه صحبت های تند و اقدامات خشونت بار در جريان باشد، به راه حلی نمی توان رسيد.»
خانم اشتون گفت که بان گی مون، دبيرکل سازمان ملل متحد روز دوشنبه گفت وگوی تلفنی مفصلی با معمر قذافی داشته و از او خواسته در اولين فرصت خشونت را متوقف کرده و شهروندان اين کشور را از حق اعتراض محروم نکند.
آقای قذافی در سخنرانی خود با اشاره به «دست های پشت پرده» و «توطئه های دشمنان و آمريکا» عليه ليبی گفت که تا آخرين قطره خون در سرزمين آبا و اجدادی خود می ماند و در همان جا «شهيد» می شود.
رهبر ۶۸ ساله ليبی در بخشی از خانه خود ايستاده و سخنرانی می کرد که به حالت مخروبه درآمده است. اين بخش از محل سکونت او، از سال ۱۹۸۶ که هدف حمله نيروهای آمريکايی قرار گرفته، دست نخورده باقی مانده و او آن را تعمير نکرده است. در کنار تريبونی که او حرف می زد، مجسمه دستی ديده می شد که يک هواپيمايی آمريکايی را در مشت فشرده و خرد کرده است.
در آن زمان و در پاسخ به يک حمله تروريستی در برلين که دو آمريکايی در آن کشته شدند، رونالد ريگان رييس جمهوری وقت آمريکا دستور حمله به پايگاه های نظامی ليبی درطرابلس و بنغازی و همچنين محل سکونت معمر قذافی را صادر کرد.
در جريان آن حمله ها، ۱۰۱ تن از جمله دختر خوانده معمر قذافی، کشته شدند.
وی با عصبانيت خطاب به معترضان و شهروندان ليبی گفت: «آن زمان که ما زير بمباران بوديم، شما کجا بوديد؟ شما آن زمان هم طرف آمريکا را گرفته بوديد.»
معمر قذافی گفت: «مردم ليبی طرفدار من هستند.» وی همچنين از طرفداران خود خواست از روز چهارشنبه به خيابان ها ريخته و «مثل صاعقه بر سر اين موش ها (مخالفان و معترضان) فرود بيايند و آن ها را از خانه ها خود بيرون بکشند.»
وی افزود: «روسيه، پارلمان و در حالی که نمايندگان درون آن بودند، با تانک مورد حمله قرار داد تا موش ها فراری شوند. در چين هم دانشجويان در کنار تابلوی کوکا کولا اعتراض می کردند که زير چرخ تانک ها له شدند. آمريکايی ها هم به نام مقابله با تروريسم، فلوجه را بمباران کردند. هيچ کشوری به آن ها ايراد نگرفت و همه گفتند اين ها قانونی عمل کرده اند.»
رهبر ليبی گفت: «کسانی که شهرها و مناطق و بنغازی را به تصرف خود درآورده اند، بايد موقعيت را رها کرده و کنار بروند. طبق قانون جزايی ليبی، کسی که عليه مردم دست به اقدام نظامی بزند، مرتکب جرم و خيانت شده است و ما با تشکيل کميته هايی، به شدت برخورد خواهيم کرد.»
کشتارها و خشونت های دو روز گذشته، واکنش های گسترده ای در پی داشته است. شماری از سفيران ليبی از جمله هيات نمايندگی اين کشور در سازمان ملل متحد ضمن استعفا از سمت خود، خواستار «محاکمه معمر قذافی» شده اند و او را به ارتکاب «جنايت عليه بشريت و نسل کشی» متهم کرده اند.
همچنين گزارش شد وزير دادگستری ليبی در واکنش به سرکوب خشن مردم، از سمت خود استعفا کرده است. دو خلبان نظامی هم که به آن ها دستور داده شده بود مردم غيرنظامی ليبی را هدف قرار دهند، به مالت پناهنده شده و گفتند حاضر نيستند عليه شهروندان خود وارد جنگ نابرابر شوند.
شخصيت های سياسی آمريکا و اتحاديه اروپا، به شدت سرکوب خشونت بار اعتراض های مردمی در ليبی را محکوم کرده و خواستار توقف اين گونه اعمال شده اند.
لایحه بودجه ۹۰ ؛ خیلی دور، خیلی نزدیک
روز یکشنبه اول اسفندماه (۲۰ فوریه) محمود احمدینژاد در جلسه علنی مجلس حاضر شد و با ارائه بودجه از نمایندگان خواست پیش از پایان سال آنرا به تصویب برسانند.
وی همچون سال گذشته با اشاره به اینکه "لایحه بودجه ۹۰ در جیب هم جا میشود" با لحنی همراه با شوخی خطاب به نمانیدگان گفت: «این لایحه یک بودجه چند صفحهای است که انشاءالله با تصویب این بودجه عالی و مترقی و سازنده عید نوروز را با خانوادههایتان خواهید گذراند.» رییس دولت دهم افزود: «بدون تصویب لایحه بودجه ۹۰ شما را تو خانه راه نمیدهند.»
جهتگیریهای کلی بودجه
احمدی نژاد برخی ویژگیهای بودجه سال ۹۰ را چنین بر شمرد: «توجه و تاکید بر رشد فضایل اخلاقی، ادامه تمرکز زدایی از مرکز و تهران، توجه به فضای کسب و کار، پشتیبانی و تاکید بر توانمند سازی بخش مردمی و تعاونی در بخش فرهنگ و اقتصاد و سیاست، تاکید بر همبستگی ملی و توجه بر اعتلای هویت اسلامی و ایرانی.»
رئیسجمهور همچنین "خبری خوش برای نمایندگان" داشت. وی از جهش "سهم اعتبارات عمرانی" خبر داد تا طرحهای نیمهکاره در سفرهای استانی و غیراستانی به اتمام برسند. او افزود: «برای این کار میتوان از بودجههای اضافی از جمله از بودجه جاری مجلس زد! خوب است از خود مجلس شروع کنیم؟»
رشد ۳۹ درصدی بودجه عمومی
بودجه عمومی دولت برای سال ۹۰ نسبت به سال ۸۰، ده برابر شده است. این را احمدینژاد در پایان سخنان خود در مجلس اشاره کرد و در پاسخ نمایندگان که از رقم لایحه بودجه پرسیدند به شوخی گفت: «رقم بودجه را میخواهید چکار؟»
وی بودجه عمومی دولت را ۱۷۶ هزار و ۹۹۳ میلیارد تومان اعلام کرد که ۱۵ هزار میلیارد تومان آن، درآمد هزینه اختصاصی و ۲۵۴۰۰ هزار تومان آن تملک دارایی مالی است. به گفته رئیسجمهور ایران آنچه که دولت در عمل مدیریت میکند «۸۹ هزار میلیارد تومان هزینهای و بیش از ۴۷ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان بودجه عمرانی است.»
بررسی سهم دولت در اقتصاد ایران نشان می دهد که طی سالهای ۸۰ تا ۹۰ بودجه ۱۰ برابر شده است در حالی که تولید ناخالص ملی در این دوره نصف این رقم رشد داشته است.
کارشناسان میگویند که رشد ۳۹ درصدی در حجم بودجه عمومی دولت از سال ۸۳ بهبعد بی سابقه بوده است. به باور این کارشناسان، دولت ایران مجبور است برای به اجرا گذاشتن سیاستهای هدفمنددسازی یارانهها سهم خود را در اقتصاد ملی افزایش دهد.
این تصمیم بر خلاف اصول کلی برنامه توسعه پنجم است که اولین سال اجرای آن سال ۱۳۹۰ خواهد بود. بهعبارت دیگر در حالی که دربرنامه پنج ساله کوچکسازی دولت از اهداف اصلی قلمداد میشد اما در این شرایط دولت مجبور است بزرگتر شود.
رشد بودجه شرکتهای دولتی
بودجه عمومی و بودجه شرکتهای دولتی در سال ۹۰ نسبت به سال ۸۹ رشدی معادل ۴۲ درصد داشته که دولت معتقد است مهمترین دلیل آن اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها است.
بدین ترتیب بودجه شرکتهای دولتی در سال ۹۰ معادل کل بودجه ایران در سال ۸۹ خواهد بود. این شرایط نشان میدهد که سیاست خصوصی سازی و کوچک سازی دولت در سالهای گذشته نیز با موفقیت به اجرا در نیامده است.
خبرآنلاین در گزارشی در مورد لایحه بودجه در اینباره مینویسد: «پیش از این پیشبینی شده بود رقم مربوط به هدفمندسازی یارانهها در سال ۹۰ معادل ۶۰ هزار میلیارد تومان باشد، در حالی که رشد ارقام مربوط به بودجه شرکتهای دولتی در لایحه تقدیمی رشدی معادل ۱۰۹ هزار میلیارد تومان دارد.»
بنابر این گزارش این میزان افزایش در حدود ۴۹ هزار میلیارد تومان بیش از رقم پیشبینی شده برای منابع هدفمندسازی یارانهها است. کارشناسان این احتمال را مطرح میکنند که ممکن است دولت بخواهد در سال آینده قیمت حاملهای انرژی را همچنان افزایش دهد.
تاخیر به مثابه یک تاکتیک
دولت بودجه را ۷۵ روز دیرتر به مجلس داد تا نمایندگان برای بررسی این لایحه از نظر زمانی در تنگنا قرار بگیرند. نمایندگان مجلس به طور معمول به ۴۵ روز کاری فرصت نیاز دارند تا بتوانند بودجه سالانه را بررسی و تصویب کنند.
پیش از این هیات رئیسه مجلس در نامهای خطاب به محمود احمدینژاد خواستار ارائه لایحه بودجه ۹۰ تا حداکثر تاریخ ۱۰ بهمن شده بود. خواستی که محقق نشد.
در همین حال کارشناسان دلایل تاخیر دولت در ارائه بودجه را سیاسی میدانند. دولت احمدینژاد در این سالها از تغییراتی که نمایندگان مجلس در بودجه ایجاد میکنند اعلام نارضایتی کرده است.
در این شرایط دولت تلاش میکند با تاخیر در ارائه بودجه مجلس را از نظر زمانی در تنگنا قرار دهد تا تغییرات به حداقل میزان ممکن برسد. البته کارشناسان دلیل تغییرات زیاد بودجه را عدم ارتباط مناسب دولت و مجلس میدانند. در دولتهای پیشین، سازمان برنامه علاوه بر تنظیم بودجه سالانه با نمایندگان مجلس نیز به رایزنی میپرداخت.
پیش از انحلال این سازمان توسط محمود احمدینژاد، دولت با خلع نهاد ارتباطی با مجلس روبرو شد و این موضوع اختلاف میان قوه مجریه و مقننه را تشدید کرده است.
در این شرایط چند احتمال در مورد سرنوشت بودجه وجود دارد: «تصویب لایحه با تغییرات حداقلی، کشیده شدن تصویب آن به سال آینده خورشیدی و تصویب بودجه یک دوازدهم.»
باید منتظر ماند و دید نمایندگان مجلس ایران کدامیک از راههای پیشروی خود را بر میگزیند، آن هم در روزهایی که آسمان همکاری دولت و مجلس ابری است.
مهدی محسنی
تحریریه: مهیندخت مصباح
نگاهی به فضای مجازی ایرانیان در اول اسفند ۸۹
اول اسفند ۸۹ فرصتی شد برای معترضان ایرانی تا دوباره به خیابان بیایند. اخبار شاهدان عینی از کشته و دستگیر شدن برخی از معترضان حکایت دارد. این گزارش نگاهی دارد به واکنش جامعهی مجازی ایرانیان به رویدادهای این روز.
یکشنبه اول اسفند خیابانهای تهران، رشت، شیراز، مهاباد و چند شهر دیگر ایران شاهد حضور معترضان ایرانی بود. آنها به دعوت گروه موسوم به "شورای هماهنگی راه سبز امید" و برای گرامیداشت یاد کشتهشدگان تظاهرات ۲۵ بهمن به خیابان آمدند. این در حالی بود که از چند ساعت پیش از حضور آنها در خیابان، نیروهای امنیتی و انتظامی برای برخورد با آنها در میادین و خیابانهای اصلی شهرها به حالت آمادهباش درآمدند. شاهدان عینی از دستگیری صدها نفر در این روز خبر میدهند. گفته میشود یک دانشجو در شیراز کشته شده است، اگرچه مسئولان دولتی سعی دارند که کشتهشدن این دانشجو را به تصادف اتومبیل نسبت دهند.
در این روز و پس از آن در فضای مجازی ایرانیان چه گذشت؟ در نخستین ساعات ۱ اسفند، گوگلریدر یا آنچه ایرانیان آن را گودر میخوانند، به جمع دیگر شبکههای اجتماعی فیلترشده در ایران پیوست. توئیتر و فیسبوک از بهار سال گذشته و با شروع اعتراضات مردمی فیلتر شدهبودند. فضای فیسبوک ایرانیان از نخستین ساعت مقرر برای تجمع، ۳ بعد از ظهر به وقت تهران، پر بود از استتوسهای کاربرانی که به نقل از شاهدان عینی سعی در خبررسانی درباره فضای شهرها داشتند. این فضا همچنین در توئیتهای کاربران ایرانی دیده میشد. آنچنان فضا در ایران برای کار مستقل خبررسانی تنگ شده که بیشتر رسانههای معتبر نیز در این روز از گزارشهای کاربرانی که در شبکههای اجتماعی منتشر شد یا به طور مستقل به خود آنها داده شد، استفاده کردند.
رسانههای دولتی هم سعی کردند از نبود رسانههای مستقل آزاد در ایران نهایت استفاده را ببرند. خبرگزاری فارس، خبرگزاری نزدیک به نهادهای امنیتی در ایران، در این روز تیتر زد: «تهران در آرامش كامل؛ ضدانقلاب باز هم ناكام ماند!» و این چیزی بود که دستمایه شوخیهای بسیاری در بین ایرانیان ساکن در جامعه مجازی شد. خصوصاَ وقتی ساعاتی بعد این خبرگزاری خبر داد که فائزه هاشمی، دختر اکبر هاشمی رفسنجانی، در حین تحریک افراد به اغتشاش دستگیر شده است. بسیاری از ایرانیان در شبکههای مختلف مجازی نظیر فیسبوک و توییتر نوشتند که «اگر اوضاع آرام است، فائزه چه کسی را داشته تحریک به اغتشاش میکرده است.»
آنچه در پی میآید نگاهیست به وبلاگستان، گودر، فیسبوک و توییتر ایرانیان در یکشنبه، اول اسفند، و نوشتههای یک روز پس از آن اما مرتبط به آن!
وضعی که اصلا خوب نیست
شاید اولین سوالی که درباره هر تجمع اعتراضی پرسیده میشود این باشد که چند نفر در تظاهرات شرکت داشتند؟ پاسخ به این سوال وقتی سخت میشود که به علت سانسور شدید دولتی، تظاهرات نتواند زیرنگاه حرفهای خبرنگاران مستقل قرار گیرد. به همین علت سنجیدن تعداد دقیق کسانی که اول اسفند در شهرهای مختلف ایران، از جمله تهران، شیراز، مهاباد و اصفهان به خیابان آمدند، غیرممکن است. البته جلوگیری از به هم پیوستن جمعهای کوچکتر به هم نیز یکی از دلایل ناتوانی در سنجش تعداد افراد حاضر در تجمع است.
اما آنچه در اول اسفند اتفاق افتاد این بود که از اولین ساعات تجمع بیش از آنکه افراد از تعداد حاضران در تجمع صحبت کنند، از تعداد نیروهای امنیتی صحبت میکردند. شمار زیاد ماموران امنیتی در لباسهای مختلف باعث این موضوع شده بود. یکی از کاربران فیسبوک از تهران نوشت: «هر چقدر اين مدت لباس شخصی و موتور سوار ديدين، ضرب در دو كنيد.»
حضور پررنگ نیروهای امنیتی دستمایه نوشتههای وبلاگی نیز شد. رضا قاسمی، نویسنده و وبلاگنویس، در وبلاگ خود "دوات" نوشت: «فرقی نمی کند که خیابانها را مردم تصرف کنند یا، به خاطر ترس از حضور مردم، پلیس آنجا را اشغال کند. در هر صورت این اراده مردم است که خیابان ها را به تصرف خود درآورده است.»
این نگاه امیدوار را در نوشتهی یکی از کاربران گودر نیز میتوان یافت. او نوشت: «این همه نیروی انتظامی ندیده بودم. به نسبت روزهای دیگه خیلی خیلی خیلی زیاد بودند. از این ماشینهای از وسط نصفکن توی بلوار کشاورز آورده بودند و ونهایی که تویشان قفس داشت. اما من یکی می گویم اونها بیشتر از ما ترسیدهاند و همین باعث میشود که نیشم باز بماند فعلا.»
مهدی جامی، روزنامهنگار ساکن کشور هلند، در وبلاگ خود "سیبستان" با نگاهی تحلیلی به حضور گستردهی نیروهای امنیتی پرداخت. وی ابتدا نوشت: « (امروز) مردم به غریزه رفتار کردند و برد روز ۲۵ بهمن خود را حفظ کردند. پیادهروی کردند و خستگی درکردند با پرهیز از زد و خورد سنگین. یک بازی محلی کردند تا بینالمللی. اما رقیب بازی را خیلی جدی گرفته بود و در حد مصاف با دشمن تا دندان مسلح بیرون آمده بود. به نظرم رفتار امروز نیروهای مزدبگیر و داوطلب حاکمیت خیلی قابل تحلیل است.»
او سپس نوشت: « پس از بهت و غافلگیری روز ۲۵ بهمن طرف حاکمیت ظرف یک هفته سعی کرد خود را جمع کند و هفتم شهدای سبز بهانه خوبی به دست طراحان سرکوب داد تا خودی نشان دهند. لشکرکشی روز اول اسفند نمونه خوبی از قدرتنمایی سبک سنتی است که بر اساس میزان درک و فهم طراحان، نفسکش طلبیدن بهترین تعبیر برای آن است. لات محل هفته پیش زمین خورده است و این بار با ساز و کتل آمده ببیند همه چیز مرتب است یا نه و کسی نگاه چپ بهش میاندازد یا نه.»
او سپس با بیان اینکه حضور گستردهی امنیتیها در خیابان « نشانه نیاز به تقویت روحیه خودیها ست،» توضیح داد: «چون بین آن هفته و این هفته چیزی به نفع حاکمیت عوض نشده است. مردم همان مردماند. اما حاکمیت و طراحان سرکوب برای بالا بردن روحیه خودیها و توجیه وضعیت برای خامنهای که طرحهاشان جواب میدهد بیشترین نیروی ممکن را به صحنه آوردند. اما همین عدم تناسب نشان میدهد که وضع اصلا خوب نیست.»
اعتصاب سراسری به جای تظاهرات
با اینکه بسیاری به تعداد زیاد نیروهای امنیتی در خیابان خوشبین بودند و آن را نشانهی پیروزی میدیدند، اما بودند کسانی که در این میان اعلام میکردند که با این وضعیت باید دنبال راههای دیگر مبارزه بود.
نویسندهی وبلاگ "میخک" مطلب خود را اینطور شروع کرد: « مردمی كه برای به دست آوردن آزادی جلو گلوله میروند، از خود میپرسند كه بیرحمی و وقاحت این نیروی سركوبگر از كجا میآید؟ چطور این همه... خشونت در قالب بدنهایی كه آدمی نامیده میشوند، جا گرفته است؟ پاسخ این پرسشها را شاید همه بدانیم، ولی این دانستن از حیرتمان كم نمیكند. همه میدانیم كه پشت این قصابیها، منافع كلان سلاخان خوابیده است. نیرویی كه سركوب میكند، همان است كه شریانهای اقتصادی كشور را به دندان كشیده و خونش را میمكد. سود سرشار اقتصادِ بیحساب و كتاب به جیب همین سپاه و بسیجی میرود كه به روی مردم خود اسلحه میكشند و كشتار و تجاوز میكنند.»
او سپس نوشت: «برای از كار انداختن این نیروی خونریز، باید شریانهایی كه از آن تغذیه میكند را ببندیم... برای این كار باید بتوانیم تدارک اعتصاب در بخشهای كلیدی اقتصاد و گردش كار و نیز تدارک تحریم خرید كالاهای وارداتی و خصوصاً كالاهای چینی را كه بخش اعظم سود وارد كنندههای سپاهی و پدرانشان در موتلفه اسلامی در آن است، ببینیم.»
او البته نوشت که آمادهسازی زمینههای یک اعتصاب به دلایل مختلفی کار مشکلیست ولی پیشنهادهایی نیز مطرح کرد. نظیر اینکه : «پیشنیاز اعتصاب، داشتن بنیه مالی برای تامین خانواده افراد اعتصابكننده در صورت لزوم است. كسانی كه به اعتصاب فكر میكنند باید برای این كار هم تبلیغ كنند. باید از كسانی كه بنیه مالی پسانداز برای چنین مواقعی دارند، هر چند مختصر، بخواهیم كه به شخصه برای چنین مواقعی پول و یا آذوقه ذخیره كنند. لازم نیست صندوق متمركزی درست كنیم كه دستاویز توطئه حكومتی قرار بگیرد، همین كه افراد همدل با جنبش تک تک آغاز به پسانداز برای چنین مواقعی كنند مفید است، كافیست پیوندهای لازم برای جمعآوری مبالغ و رساندن آنها در موقع لزوم ایجاد شده باشد.»
او در نهایت نوشت که همه پیشنهادها برای انجام یک اعتصاب سراسری باید در عمل آزموده و پخته شوند و نوشت: « چیزی كه هست این است كه تدارک اعتصاب لازمه پیروزی بر دیكتاتور است.»
فرمان ترک خیابان، فرمان غلط
تعداد بسیار زیاد نیروهای امنیتی در خیابانها نقدهایی را هم متوجه "رهبران" جنبش مردمی ایران کرد. مهران امیراحمدی، نویسندهی وبلاگ "قلم روز" ، در وبلاگ خود ابتدا به حرکت ۲۵ بهمن پرداخت و نوشت: «شاید کسی به این آسانی باور نمیکرد که خیزش مردم تونس و مصر در مدت زمانی به این کوتاهی به بار نشیند و این چنین آرزوهای مردمانی خسته از استبداد متحقق گردد. در حالی که ملت ایران باید با حسرت و غبطه همچنان نظارهگر کامیابیهای دیگر ملتهای خاورمیانه باشد و دلخوش به حرکت اخیر ۲۵ بهمن به تحقق مطالبات خویش در آینده بنگرد.»
او نوک تیز پیکان انتقاد را به سوی کسانی گرفت که به تعبیر او سال گذشته مردم را به برگشتن به خانهها ترغیب کردند و دم از تغییر استراتژی زدند: «در بیست و پنجم خرداد ۸۸ حکومت هیچگاه تجربهی مواجهه با چنین خیل عظیمی از مخالفان را نداشت از این رو به آسانی میتوانستیم پایتخت را در زیر پاهای پیروزمندانه ملت تصور کنیم. ناگفته نماند سران حاکمیت با نظاره تظاهرات میلیونی به یکباره غافلگیر گشته و خود را آماده وداع با اریکه قدرت کرده بودند تا اینکه فرمان ترک خیابانها توسط سران جنبش سبز اعلام گشت. در واقع شریانهای مسدود گشته حاکمیت با این فرمان به یکباره باز گشته و امید به بقا و ماندگاری ایشان لحظه به لحظه تقویت گشت. بهتر بگویم دوستان از سر نادانی، و یا هر چیز دیگری، حکومت را دوباره به غاصبان فعلی بخشیدند.»
او در ادامه نوشت: «در پی آن، انحصارطلبان در طول این یک سال و اندی، تجربههای فراوانی جهت سرکوب مخاطرات احتمالی بدست آوردند.»
امیراحمدی در نهایت رو به میرحسین موسوی و مهدی کروبی نوشت: «اگر ایشان ریشههای خود را از تنه پوسیده نظام جمهوری اسلامی قطع نکنند قطعا هم به خود و هم به مردم ایران ظلم مضاعف کردهاند. چراکه تمام مصیبتهای کنونی ملت، ریشه در ساختار موجود و سازوکارهای غیر انسانی آن دارد.»
او در نهایت وضعیت کنونی منطقه و وجود تجربههای عینی نظیر مصر و تونس را فرصتی تاریخی میداند که بهرغم «فرصتسوزی» سال گذشته به ملت ایران اعطا شده و باید از آن نهایت استفاده را برد.
تولد یک ماندلای دیگر در حصر خانگی
اما انتقاد به میرحسین موسوی و مهدی کروبی در حالی مطرح شد که این دو از ۲۵ بهمن به بعد حتی قابل دسترسی از سوی اعضای خانواده خود نیستند و تحت فشار و مراقبت شدید امنیتی قرار دارند. این فشارها بر میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد بیشتر است. بر اساس اخبار منتشر شده پس از آنکه ماموران امنیتی نزدیک به یک هفته میرحسین موسوی و همسرش را در حصر کامل قرار دادند، درست همزمان با اول اسفند اقدام به ساخت دری آهنی در مقابل منزل او کردند.
ویدیویی در شبکهی اجتماعی منتشر شد که این در را نشان میدهد. همزمان پوسترهایی نیز طراحی و در اینترنت پخش شدند که خواستار آن هستند که میرحسین آزاد شود. بسیاری از کابران فیسبوک نوشتند که «برای میرحسین زندان خصوصی ساختهاند.»
مهدی جامی در وبلاگش "سیبستان"، به این موضوع نیز اشاره کرد: « ولیفقیه بالاخره تصمیم خودش را گرفت که رقیب اصلیاش میرحسین موسوی را محبوس کند. هنوز از کم و کیف این حبس خانگی خبری نداریم و مثلا نمیتوان دانست که تا چه حد شبیه وضعیت آیتالله منتظری خواهد بود و برای چه مدتی. کف نفس آقا به دلیل خطراتی که حس میکرده و میکند در این زمینه بیشتر بوده است و ممکن است حبس موسوی مدتی بعد برداشته شود. چون خامنهای می ترسد که موسوی در اثر حبس به رهبری بلامنازع تبدیل شود و کلاماش آن نفوذی را پیدا کند که خود خامنهای همیشه آرزو کرده و به آن نرسیده است.»
شاید از همین رو باشد که از جملهای که حمید دباشی، استاد دانشگاه کلمبیا، به بی بی سی فارسی گفت به طور گستردهای استقبال شد و در شبکههای مجازی بارها به اشتراک گذاشته شد. او گفت: «با حصر میرحسین موسوی، ماندلای ایران متولد شده است.»
مریم میرزا
تحریریه: یلدا کیانی
حصر رهبران مخالفان و معضل "افکار عمومی"
شب گذشته "ماموران وزارت اطلاعات" وارد خانه مهدی کروبی، از سران جنبش اعتراضی شده، او و همسر ایشان را مورد بازجویی قرار دادهاند. مجتبی واحدی مشاور عالی مهدی کروبی که با منزل مهدی کروبی تماس گرفته است در اینباره به دویچه وله میگوید: ««نیم ساعت پیش (ساعت ۱۱ و نیم به وقت اروپای مرکزی، ۳ اسفند ۱۳۸۹) با منزل آقای کروبی تماس گرفتم، متاسفانه نبروهای امنیتی با هتاکی بسیار وارد منزل آقای کروبی شدند. کسانی که شبهای گذشته با حکم آقای جنتی و احمد خاتمی بهعنوان "امت خودجوش" به منزل آقای کروبی حمله میکردند، همان افراد دیشب (۲ اسفند ۱۳۸۹) بهعنوان ماموران وزارت اطلاعات وارد منزل آقای کروبی شدهاند.»
در همین رابطه سایت سحامنیوز ارگان رسمی حزب اعتمادملی، از تعویض "قفلهای خانهی مهدی کروبی" توسط ماموران امنیتی خبر داده است.
به گفته مشاور عالی مهدی کروبی، ماموران "وزارت اطلاعات" آقای کروبی و همسر ایشان را در اتاقهای منزل "محبوس"، هر کدام را جداگانه بازجویی کرده و بسیاری از اسناد آقای کروبی را با خود بردهاند. مجتبی واحدی ادامه میدهد: «از جمله اسنادی که ماوران وزارت اطلاعات با خود بردهاند، اسناد دو دور ریاست مجلس و دیگر سوابق دولتی آقای کروبی است. فکر کردهاند اگر احکام آقای کروبی را با خود ببرند، مردم فراموش میکنند که ایشان دو دور رئیس مجلس بوده است.»
مشاور عالی مهدی کروبی که با منزل مهدی کروبی تماس داشته است، از تجمع در برابر منزل مهدی کروبی و انفجار نارنجک صوتی شب قبل از ورود ماموران وزارت اطلاعات به منزل ایشان میگوید: «شبها با دستور شیخ احمد جنتی و سید احمد خاتمی میشوند «امت خودجوش»، روزها با حکم وزارت اطلاعات وارد منزل آقای کروبی میشوند و هتاکی و پردهدری میکنند»
گذار از "فتنه" به "انقلاب و ضدانقلاب"
در همین حال، خبرگزاری ایسنا روز سهشنبه، ۳ اسفند، اظهارات مصطفی پورمحمدی، را بازتاب داده است که در آن وی از تمام شدن "داستان فتنه و فتنهگران" و تغییر آن به "ضدانقلاب و عناصر مخالف با انقلاب اسلامی" سخن گفته است. محسنی اژهای دادستان کل ایران هم سهشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۹، دلیل "عدم تشخیص حق از باطل" از سوی برخی "دستگاههای مختلف ایران" را "عقبه دراز سران فتنه" دانسته و اضافه کرده است: «اکنون از مرحله فتنه در حال عبور هستیم و به مرحله روشن شدن فضا میرویم. اکنون غضا شفاف شده و بحث میان انقلاب و ضدانقلاب است.»
پیشتر صادق لاریجانی رئيس قوه قضاييه ایران، از در نظر گرفتن "مصالح نظام" برای برخورد با سران جنبش اعتراضی ایران خبر داده بود. مشاور عالی مهدی کروبی از ارتباط "مصالح نظام" و حمله شب گذشته به منزل مهدی کروبی میگوید: «یقین دارم تمام این کارها ارادهی آقای کروبی را برای این که بایستد و تکلیفش را با حکومت زودتر روشن کند قویتر خواهد کرد. همه میدانند که مصالح نظام یعنی دستور آقای خامنهای. الان دیگر مشخص شد که این رفتارهای زشت، غیراخلاقی و ناجوانمردانه با دستور چه کسی است و از کجا هدایت میشود.»
نگرانی از افکارعمومی جهان
به نقل از خبرگزاری ایسنا امروز سهشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۹، علی سعیدی نماینده آیتالله خامنهای در سپاه پاسداران نیز "دو عامل" که تا کنون برای برخورد با "سران فتنه" بازدارنده بوده است را چنین دانسته است: « اول، توجه نکردن مردم به ذهنیت و عملکرد سران فتنه است. امروز افکار عمومی برای برخورد کاملا آماده است.» علی سعیدی "عامل دوم و مهمتر" را، "احتمال اقدام حمایتآمیز برخی خواص که پایگاه اجتماعی دارند" در صورت دستگیری سران فتنه دانسته و اضافه کرده است: «آن وقت رسانهها دنبال چنین قائاهای میگردند تا افکار عمومی جهان را متوجه این مسئله کنند. ما نمیخواهیم افکار عمومی جهان متوجه این مسئله شوند.»
گرچه بازداشت خانگی کروبی و موسوی اینک به سیاست رسمی دولت ایران تبدیل شده و چهرههایی مانند رئیس قوهی قضائیه و دبیر شورای نگهبان آشکارا بر لزوم اجرای چنین سیاستی تاکید کردهاند، ولی حجتالاسلام سعیدی گفته است که رهبران مخالف در ایران «نزد افکار عمومی طرد شده هستند و "جرئت" بیرونآمدن از خانه را ندارند.» چند ساعت پیش از این اظهارات آقای سعیدی ماموران امنیتی ایران در تداوم تشدید فشارها و محدودیتها علیه رهبران مخالفان در ایران، علی کروبی فرزند سوم مهدی کروبی را به همراه همسرش نفیسه پناهی در منزلشان بازداشت کردند. مشاور مهدی کروبی در این زمینه میگوید: « نفیسه خانم را ساعاتی بعد از نیمه شب آزاد کردند ولی علی کروبی همچنان در بازداشت است. البته پارسال هم نسبت به علی کروبی عقدهگشایی کرده بودند و بعد از راهپیمایی ۲۲ بهمن که همراه آقای کروبی شرکت کرده بودند، او را کتک مفصلی زده بودند. عکسهای آن ماجرا روی سایتها آمده است.»
"دستگیری برای تسلی تندروها"
مجتبی واحدی در ادامه گفتوگوی خود با دویچهوله، بازداشت علی کروبی را با بازداشت چند ساعت فائزه هاشمی فرزند مهدی هاشکی رفسنجانی در روز ۱ اسفند ۱۳۸۹ بیارتباط نمیداند و میگوید: «بیش از آن که بخواهند مثلاً با روشهای غیرانسانی و شکنجههای خیلی شدید مثلاً حرفی از دهن علی کروبی بیرون بکشند، این مسئله پوشش دادن عقدهی حقارتی است که پریروز برای حکومت پیش آمد. خانم فائزه هاشمی را دستگیر کردند و جرات نکردند ایشان را نگه دارند. خوشحالم خانم هاشمی را نگه نداشتند. در داخل حکومت نیروهای تندرو به شدت اعتراض کردند، خواستند با دستگیری فرزند آقای کروبی بهنوعی جبران کرده باشند.»
به نقل از سایت بولتننیوز، اتهام علی کروبی هنگام دستگیری "جاسوسی و ارتباط با دستگاه های امنیتی کشورهای حاشیه خلیج فارس" بوده است. مجتبی واحدی به دویچه وله میگوید: « واقعاً باعث سربلندی دولت احمدینژاد است. کار جاسوسی علیه احمدینژاد رسیده به کشورهای کوچک خلیج فارس. همان کشورهایی که ایشان ادعا میکند مرتباً با مدیرانشان تماس دارند و از ایشان رهنمود برای ادارهی کشور میخواهند.»
حسین کرمانی
تحریریه: فرید وحیدی
تحریریه: فرید وحیدی
برای شنیدن گفتوگو با مجتبی واحدی بر فایل صوتی پایین صفحه کلیک کنید!
دو کشتی جنگی ایران از کانال سوئز عبور کردند
در طی سهدههی گذشته این نخستین باری است که کشتیهای رزمی ایران از کانال سوئز عبور میکنند.
دولت اسرائیل روز سهشنبه قدرتهای جهانی را فراخواند تا عبور دو کشتی جنگی از کانال سوئز و ورود آنها به دریای مدیترانه را «بهشدت» محکوم کنند. مقامات اسرائیلی این اقدام را «تحریکآمیز» دانستند.
به گزارش خبرگزاری آلمان، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در این زمینه گفت که ایران میکوشد با بهرهبرداری از وضعیت بحرانی کشورهای منطقه، با این اقدام «بر حوزه نقوذ خود در منطقه بیافزاید». وی اظهار داشت که اسرائیل بر بودجه دفاعی خود خواهد افزود.
یک مقام عالیرتبهی اسرائیلی که نمیخواست نامش فاش شود به روزنامهی "یدیعوت اخرونوت" گفت که بر اساس توافقنامههای بینالمللی ایران حق عبور از کانال سوئز را دارد، ولی دولت حسنی مبارک به منظور حفظ ثبات منطقه تا کنون مانع از عبور کشتیهای جنگی ایران میشده است.
اسرائیل جمهوری اسلامی ایران را مهمترین تهدید علیه خود میداند. از زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، رویارویی ایران و اسرائیل تشدید شده است. احمدینژاد بارها خواستار نابودی دولت اسرائیل شده بود.
نتانیاهو افزود که اسرائیل حرکت این دو کشتی را به دقت زیر نظر خواهد داشت. مقامات ایرانی میگویند که دو کشتی نظامی در یک ماموریت تمرینی قرار دارند.
یک مقام مصری مسئول کانال سوئز گفت که حرکت این دو کشتی برای عبور از کانال در ساعت ۵ و ۴۵ دقیقهی صبح به وقت محلی آغاز شده و پس از ۱۲ تا ۱۴ ساعت وارد منطقهی جنوب شرقی دریای مدیترانه میشوند.
ناو گشتی "الوند" و کشتی پشتیبانی "خارک" نخستین کشتیهای جنگی ایران هستند که از سال ۱۹۷۹ بدین سو از کانال سوئز به مقصد سوریه عبور میکنند.
ناو خارک دارای ۲۵۰ سرنشین است و میتواند تا سه فروند هلیکوپتر را بر روی عرشهی خود حمل کند. رزمناو الوند ازجمله به موشکهای ضدکشتی مسلح است.
به گزارش خبرگزاری آلمان، پیش از این مقامات مصری از صدور مجوز عبور از کانال امتناع کرده بودند. این مجوز زمانی صادر شد که مقامات ایران ضمانت دادند که این دو کشتی نه حامل تسلیحات است و نه مواد هستهای رادیواکتیو و یا شیمیایی.
از حدود یک هفته پیش خبر درخواست مجوز عبور این دو کشتی از کانال سوئز در رسانهها انتشار یافت. نخست اعلام شد که چنین تقاضایی داده نشده است، سپس مقامات مصری گفتند، مجوز نخست صادر شده بود، ولی بعد لغو شده است.
کانال سوئز دریای سرخ را به دریای مدیترانه وصل میکند. توافقنامهی بینالمللی قسطنطنیه که در سال ۱۸۸۸ به امضا رسید، حق عبور برای تمامی کشتیها از کانال سوئز، اعم از نظامی و غیر نظامی را در تمامی زمانها تضمین میکند.
تلاش برای نجات زلزلهزدگان نیوزیلند ادامه دارد
حوالی ظهر (به وقت محلی) روز سهشنبه، ۲۲ فوریه (۳ بهمن) زلزلهای به شدت ۳/ ۶ ریشتر شهر کرایستچرچ را لرزاند. این زلزله در مدت بسیار کوتاهی شمار زیادی از ساختمانها و خیابانهای مرکز شهر را ویران کرد. به گزارش خبرگزاریها تا شامگاه سهشنبه، دستکم ۶۵ جسد از زیر آوار بیرون کشیده شده و شمار زیادی زخمی به بیمارستانها منتقل شدهاند. مقامات شهرداری کرایستچرچ احتمال میدهند که بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر زیر آوار ماندهاند.
خبرگزاری رویترز مینویسد که مرکز شهر با پل شکسته و کلیسای بزرگی که برج آن فرو ریخته و دیوارهای آن آسیب دیده، به شهر جنگزدهای میماند که فضای آن را ساعتهای متمادی، ضجهی بازماندگان قربانیان و فریاد زیرآوارماندگان پر کرده بود.
در شهر شرایط فوقالعاده اعلام شده است و جان کی، نخستوزیر نیوزیلند میگوید که این «سیاهترین روز تاریخ نیوزیلند است».
با تاریک شدن هوا، کار نیروهای کمکرسان دشوارتر شده است. آنها در طول روز چند بار فعالیت خود را به خاطر پسلرزههایی که شدت برخی از آنها به ۵/ ۵ ریشتر میرسید، قطع کرده بودند. امدادگران نه تنها برای نجات کسانی که زیر آوار ماندهاند تلاش میکنند، بلکه شهروندانی را هم که در ساختمانهای نیمهویران گرفتار شدهاند، با هلیکوپتر و جرثقیل نجات داده و به مکانهای امن منتقل میکنند.
شهر زلزلهخیز
کرایستچرچ شهری زلزلهخیز است که تنها در دسامبر و ژانویهی گذشته شاهد سه زلزلهی نسبتا شدید بود. این زلزلهها تنها خسارات مالی بهبار آوردند. در روز ۴ سپتامبر سال گذشته نیز زلزلهای به شدت ۷ ریشتر کرایستچرچ را لرزاند. کارشناسان میگویند که این زلزله که در شب رخ داد، میبایست پیامد بسیار ناگواری میداشت اما به طرزی معجزهآسا، فقط باعث زخمیشدن دو نفر شد. زلزلهای به همین شدت در هائیتی ۲۲۰ هزار کشته برجای گذاشت.
علت اینکه زلزلهی روز سهشنبه در مقایسه با زلزلهی سپتامبر گذشته خسارات سنگینتری داشت این بود که در عمق نسبتا کمی نسبت به سطح زمین رخ داد.
واکنشهای شدید بینالمللی به سرکوب مردم در لیبی
ناوی پیلای کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل به رهبری لیبی در مورد «اقدامات جنایتکارانه علیه بشریت» هشدار داد. وی خشونت نیروهای دولتی لیبی علیه مردم این کشور را محکوم کرد و از رهبری این کشور خواست که به این اقدامات خشونتآمیز سریعا پایان دهد.
اتحادیه عرب نیز اعلام کرد که برای بررسی اوضاع لیبی امروز (سه شنبه ۲۲ فوریه) در قاهره اجلاس اضطراری تشکیل میدهد.
علی العیساوی، سفیر لیبی در هند نیز به دلیل اعتراض به سرکوب مردم روز سهشنبه از مقام خود استعفا داد. وی به خبرگزاری رویترز اظهار داشت، دولت لیبی از سربازان سایر کشورهای آفریقایی برای درهم شکستن شورش مردم استفاده میکند.
در این میان تعداد بیشتری از سیاستمداران لیبی از دولت فاصله میگیرند و رهبر لیبی را مسئول قتل عام مردم معرفی میکنند. برخی از آنان از جامعه بینالمللی خواستهاند که قذافی را به عنوان جنایتکار به پای میز محاکمه بکشند.
به گفته ابراهیم دباشی معاون سفیر لیبی در سازمان ملل، در کنار رفتن قذافی شکی نیست و زمان آن بسیار نزدیک است. وی میگوید: « تنها دو امکان وجود دارد، یا قذافی خود استعفا میدهد و یا مردم او را از کشور به بیرون خواهند انداخت. او تنها لحظه پایان را به تعویق انداخته است. من اطمینان میدهم که ما به زودی شاهد این اتفاق خواهیم بود.»
با بالا گرفتن آتش درگیریها، خارجیهایی که قصد خروج از لیبی را دارند نیز با مشکل روبرو شدهاند. بهویژه اوضاع در شهر بنغازی بسیار ناآرام است. به باند پرواز فرودگاه این شهر آسیب فراوانی وارد شده است.
بنا به گفته ابوالغیط، وزیر خارجه مصر در مصاحبه با شبکه تلویزیونی الجزیره، در بنغازی، دومین شهر بزرگ لیبی، تعداد زیادی از خارجیها در فرودگاه سرگردانند. هنوز مشخص نیست که خسارات وارد شده به باند فرودگاه ناشی از بمباران هواپیماهای جنگی نیروی هوایی است یا اینکه معترضان دولتی برای جلوگیری از پرواز جتهای جنگی آن را خراب کردهاند.
گزارش شاهدان عینی از لیبی حاکی از حرکت تانکها، پرواز هلیکوپترها و جتهای جنگی بر فراز شهرها و حضور وسیع سربازان و تعداد بیشماری کشته در خیابانهاست. بهنظر میآید که معمر قذافی، رهبر لیبی با تمام قوا و به هر قیمتی تلاش میکند از سقوط قدرت سیاسی خود جلوگیری کند.
یکی از ساکنان شهر البیضا در گفتوگوی تلفنی با خبرگزاری رویترز گفت: «تنها کافی است که به خیابان بروی. بلافاصله زیر آتش رگبار گلوله قرار خواهی گرفت.» این شاهد عینی با گریه افزود که برادر و ۲۵ تن دیگر به دلیل تیراندازی طرفداران قذافی به قتل رسیدند.
هنوز از تعداد کشته شدگان در شهرهای مختلف لیبی اطلاع دقیقی در دست نیست.
ناآرامیها در لیبی باعث افزایش قیمت نفت در بازارهای بین المللی شده است. بهای هر بشکه نفت خام سه شنبه (۲۲ فوریه) به ۱۰۷ دلار در بازار لندن رسید. این میزان بالاترین قیمت نفت در طی دو سال و نیم گذشته است.
«رادیو زمانه یک رسانهی آزاد و مستقل است»
گفتوگو با آرین وولف، مدیر رادیو زمانه
آقای وولف، شما بهعنوان یک روزنامهنگار هلندی با چه انگیزهای مدیریت یک رسانهی فارسیزبان را به عهده گرفتهاید؟
من در سالهای گذشته در قفقاز و خاورمیانه زندگی میکردم و پیرامون موضوعاتی مانند دموکراسی، حقوق بشر و آزادی مطبوعات کار میکردم. همکاری با رادیو زمانه برای من به این معناست که میتوانم تجربیاتی را که دربارهی این موضوعات بهدست آوردهام، با علاقهام برای ایران و کشورهای همسایهاش، و نیز با لذت بازگشت به زادگاهم، آمستردام بیامیزم.
تا چه حد با فرهنگ ایرانی آشنایی دارید؟
ایران دارای یک میراث تاریخی و فرهنگی باور نکردنیست. کشوری سربلند است که همیشه نقشی مهم در جهان ایفا کرده و اندیشمندان، هنرمندان، نویسندگان، دانشمندان، و شاعران برجستهای به جهان ارائه داده است. افتخار میکنم که بتوانم از طریق کارم در رادیو زمانه با گذشتهی پرشکوه ایران و توانائیهای چشمگیری که برای رسیدن به آیندهای بهتر دارد، همسو باشم.
رادیو زمانه از حمایتهای مالی دولت هلند برخوردار است. آیا برخورداری از چنین حمایتهایی به این معناست که رادیو زمانه باید از سیاستهای خارجی دولت هلند پیروی کند؟ بهنظر شما تا چه حد رادیو زمانه رسانهای است مستقل؟
خوشبختانه رادیو زمانه نیازهای مالی خود را از منابع مختلف تأمین میکند، نه فقط از یک منبع. علاوه بر این فراموش نکنیم که بین یک رسانهی دولتی و یک رسانهی همگانی تفاوت مهمی وجود دارد: رسانهی دولتی بودجهی مورد نیازش را از یک دولت مشخص دریافت میکند و محتوا و مدیریت آن زیر نظر مستقیم دولت و تابع سیاستهای آن است. یک رسانه همگانی که طبعاً خواست و پسند مخاطبانش را میبایست برآورده کند، ممکن است از دولت کمک مالی بگیرد، اما تابع سیاستهای آن دولت نیست. ساختارها، توافقنامهها و نهادهایی وجود دارند که از طریق آنها همه میتوانند آگاه شوند که دولت به هیچوجه نمیتواند مدیریت، چگونگی خبررسانی و محتوای یک رسانهی عمومی را تحت تأثیر سیاستها و خواستههایش قرار دهد. در نظامهای دموکراتیک، چنین ساختارها و نظامهای بازدارندهای باعث میشوند که رسانههای عمومی همواره به خواست مردم توجه داشته باشند، نه به سیاست دولتها و خواست سیاستمداران. رادیو زمانه یک رسانهی همگانی است و نه یک رسانه دولتی، لذا همهی تصمیمات اعم از چگونگی انتخاب سردبیر و تولید محتوا و چگونگی خبررسانی، همه در کمال آزادی و بدون هیچ دخالت سیاسی یا دولتی اخذ میشود. اغراق نکردهایم اگر بگوییم دقیقاً به همین دلیل رادیو زمانه از اندک رسانههای ایرانی است که حقیقتاً از هر نظر مستقل است.
به چه دلیل مدیر رادیو زمانه تغییر کرد؟
رادیو زمانه در حال گذار از مرحلهی نخست شکلگیری است که مدیران پیش از من آن را به نحو شایستهای انجام دادند؛ در وهلهی نخست این رادیو را بنیاد نهادند و سپس آن را به اینجا رساندند. اکنون در کار ما و در تاریخ رادیو زمانه مرحلهی نوینی آغاز شده است. در این مرحله میبایست به خودکفایی برسیم و رسانه را گسترش دهیم.
آیا تغییر مدیریت رادیو زمانه به معنای تغییر جهت آن است؟
ابداً چنین نیست. بهدلیل زحمات تمامی کسانی که در رادیو زمانه کار کردهاند و آنهایی که هنوز در آن کار میکنند این رادیو بهخاطر کیفیت، برخورد عمیق و مستقل بودنش یک رسانهی شناخته شده است. ما باید از نام رادیو زمانه در زنده نگاه داشتن صداهای شنیده نشده، و صدای ایرانیانی که به آنها ظلم شده است، استفاده کنیم همچنین صدای فرهنگ، اندیشه و هنر ایرانیان آزاداندیش را بازتاب دهیم. البته ما میبایست همواره نسبت به کار خودمان داوری روشنی داشته باشیم، به نظرات مخاطبان رادیو زمانه گوش بدهیم و پیوسته خودمان را بازسازی کنیم و همواره کار اطلاعرسانی را بهتر از پیش به انجام برسانیم.
آیا پیامی برای مخاطبان رادیو زمانه دارید؟
موفقیت هر رسانهای امروزه به همکاری مخاطبانش در کار اطلاع رسانی و میزان مشارکت شهروندان خبرنگار بستگی دارد. هدف ما گسترش رادیو زمانه بهعنوان یک بستر چند رسانهای حقیقتاً آزاد و دربرگیرندهی عموم مردم است. خواهش میکنم به کارتان ادامه دهید، و همچنین تا آنجا که میتوانید با ما رابطهی فعال ایجاد کنید.
لیبی؛ گذار به دموکراسی یا تجزیه
سراجالدین میردامادی
در گفتوگو با علیرضا نوریزاده، روزنامهنگار و کارشناس خاورمیانه و دنیای عرب که در لندن زندگی میکند، از او پرسیدهام: ریشههای اعتراض و جوشش مردمی در لیبی را در چه میبینید و چرا در این سالها، صدایی از مردم لیبی بلند نمیشد؟
یک مشکل اساسی که لیبی داشته، این است که نظاماش شبیه هیچ نظام دیکتاتوری دیگر نبوده است. یعنی لیبی در تیول یک خانواده درآمده و شماری از افراد، افراد قبیلهای هستند. درست است که این افراد خانهسازی کردهاند و جاده ساختهاند، ولی جامعهی لیبی چنان از نظر فرهنگی و اجتماعی عقبمانده نگه داشته شده که باورکردنی نیست که این مردم این همه عقبماندهاند.
طی سالهای اخیر تنها چیزی که در لیبی رشد کرده، اسلام انقلابی بوده است. بنابراین با جامعهای روبهرو هستیم که از دنیا چیزی نمیداند. برای اینکه تمام ارتباط آن با دنیا یک کانال بوده است؛ البته تا چندسال قبل. روزنامهها در این کشور واقعاً تهوع برانگیزند. عکس قذافی صفحهی اول و یک مشت خبرهای بیربط و بیاساس در صفحههای آنها به چشم میخورد. در این مدت در داخل لیبی، پنجتا کتاب قصه یا شعر درست و حسابی بیرون نیامده است. در حالی که لیبی شماری از بزرگترین نویسندگان یا شاعران عرب را داشته است.
در هر زمینهای نگاه کنید، لیبی یک کشور عقبافتاده است با یک رژیم سرکوبگر. از ۱۹۹۳-۹۴، بعد از اینکه یکی دوبار ارتش تصمیمهایی برای کودتا گرفت، قذافی در عمل ارتش را هم منحل و به یک مقدار گردانها و چند تیپ امنیتی تبدیل کرده که وسایل نظامی هم در اختیارشان است.
بهطور کلی لیبی در یک شرایط عقبنگاه داشته شده، درست مانند قرون وسطی است. منتها در طول سه چهار سال اخیر، بعد از اینکه قذافی تسلیم مطلق غرب شد و خارجیها برگشتند و بالاخره تلویزیونهای ماهوارهای در لیبی دیده شدند و همینطور اینترنت آمد، نسل جوان کشور، بدون اینکه تمرینی برای زندگی اجتماعی کرده باشند، چیزهایی را دیدند که خواستار آن شدند.
شگفتآور اینکه کشوری که میلیاردها دلار درآمد نفتی دارد، سطح زندگیاش از تونسی که درآمد نفتی نداشت، بسیار پایینتر است و یکسوم تونس هم نیست. مردم بیکارند. به سوپرمارکتها که مراجعه میکنید، میبینید خالیاند؛ درست عین همان دورانی که لیبی در محاصره بود.
این است که این مسائل انباشته شدهاند. آنچه در تونس و مصر، دو همسایهی لیبی گذشت نیز نمیتواند تأثیرگذار نباشد. از سوی دیگر یک و نیم میلیون مصری در لیبی هستند و اینها همه مزید برعلت شدند که در نتیجهی آن شاهد این حرکت بودیم. آنچه شگفتیآور است، این است که این ببر کاغذی چقدر سریع دارد فرو میریزد و این اسباب شگفتی خیلیها شده است.
اگر ممکن است توضیح بیشتری در مورد ساختار ارتش در لیبی بدهید. ارتش در مواردی اعمال خشونت گستردهای علیه راهپیمایان داشته و از سوی دیگر، در برخی شهرها، ارتش به مردم پیوسته است. این تناقض در رفتار ارتش از چه نشئت میگیرد؟
ارتش لیبی زمانی که با قذافی در سال ۱۹۶۹ کودتا کرد، ارتش جوانی بود که ملک ادریس السنوسی آن را درست کرده بود. او افسرهایش را به مصر، ایتالیا یا کشورهای دیگر برای درس خواندن فرستاده بود. این افسران در آن زمان، افسران جوان به نسبت روشنی بودند که قدرت را در دست گرفتند و شورای انقلابی را درست کردند. آقای قذافی، عبدالسلام جلود، ابراهیم یونس و شمار دیگری از این افسران عهدهدار مسئولیتها شدند.
در آن زمان، نقش ارتش خیلی برجسته بود، اما به مرور که قذافی آرزوهای جهانگیری در سرش آمد، از این ارتش استفادههای نامطلوب کرد. حتی ارتش را بعد از اینکه پرزیدنت سادات با اسراییل صلح کرد با مصر درگیر کرد. یا اینکه بارها در چاد درگیر شد. خود اینها ارتش را ضعیف کرد. بعد در اوایل دههی ۹۰ قذافی ارتش را قبیلهای کرد. به این معنا که تمام افسرانی را که از قبیلهی خودش بودند، حتی افرادی را که درسنخوانده بودند و درجهی گروهبانی داشتند، درجهی سرگردی و سرهنگی داد و آنها را بر ارتش مسلط کرد.
این شرایط در ارتش ایجاد نارضایتی کرد. بعد جریان کودتاهای پشت هم در سالهای ۱۹۹۲-۹۳ کشف شد و در یکی دو مورد هم درگیریهایی بهوجود آمد. اینجا بود که قذافی نظام ارتش را بههم زد و به جای اینکه لیبی دارای مثلاً چند دفاع زرهی و پیاده، نیروی دریایی و هوایی باشد، تبدیل شدند به کمیتههای نظامی. به معنای دیگر، آمیزهای از ارتش و نیروهای امنیتی ویژهی حمایت رژیم و همینطور پلیس. اینها را با همدیگر قاطی کرد.
چنین است که شما در ارتش آمیزهای میبینید از سربازان زیر پرچم، مزدوران، نظامیان ثابت که دارای درجه، حقوق و مزایا هستند. اینها همه با هم قاطی شدهاند و در مثلاً بنغازی بخش عمدهای که نیروهای ارتشی بودند، به مردم پیوستند، اما بخشهای امنیتی و قبیلهای در برابر مردم ایستادند. سرانجام غلبه با مردم و نیروهای ارتشی بود. یا در شهرهایی مانند سرت در جنوب لیبی، گفته میشود که شهر در تصرف مردم است. یا اینکه چند شب گذشته پسر قذافی میگفت که در شهر بیضا امارت اسلامی برپا شده است. در حالیکه امروز آشکار شد که چنین چیزی واقعیت ندارد.
بنابراین حالت ارتش لیبی مانند ارتش مصر نیست که مثلاً بیاید قذافی را کنار بگذارد یا به او بگوید باید بروی. ارتش منسجمی وجود ندارد. فرماندهای دارای آن اعتبار، ارزش و قدرت نیست که بتواند چنین تصمیمی بگیرد. در لیبی همانطور که قذافی ارتش را برانداخت، چیزی به نام دولت هم وجود ندارد، اما استبداد در بدترین و وحشیترین شکلش وجود دارد. آنچه به اسم وزرا یا امنا یا «دبیران کمیتههای مردمی» وجود دارند، در واقع نوکران قذافی هستند.
در خصوص فرار آقای قذافی چه اطلاعاتی دارید؟ با توجه به نفوذ و سیطرهی طولانی او بر لیبی، چقدر این خبر میتواند به واقعیت نزدیک باشد؟
من این خبر را زیاد جدی نمیگیرم؛ با توجه به اینکه پسر او شب گذشته آن حرفها را زد و خط و نشان کشید که کشور را میبرند زیر جنگ داخلی و از کشته پشته میسازند و جوی خون راه میاندازند. احتمال دارد که قذافی هنوز در لیبی باشد. هنوز مناطقی هستند که دستنخوردهاند و حامیان او در آنجا هستند. ولی اینکه از کشور بیرون برود، احتمالش هست. یعنی قذافی آدمی نیست که بایستد و مقاومت کند.
در صورت فرار آقای قذافی و در صورت زنده بودن امام موسی صدر، این سئوال مطرح میشود که آیا میشود امیدوار بود که این زندانی ایرانی، پس از ۳۰ سال، آزاد شود؟
خیلی طبیعی است. امیدوارم چنین باشد، ولی آقای منصورکیخیا، وزیر خارجهی اسبق لیبی که بعد توسط مأموران قذافی در قاهره ربوده شد، در یک گفتوگو اشاره کرده بود که قذافی امام موسی صدر را در حوض اسید حل کرده است. امیدوارم چنین نباشد و ما شاهد حضور مجدد این مرد بزرگ باشیم.
روابط قذافی با جمهوری اسلامی چگونه بود؟ آیا رفتن قذافی به سود جمهوری اسلامی ایران هست؟
ابداً. اولاً اینها تا اواسط دههی اول قرن بیست و یکم روابط بسیار تنگاتنگی داشتند. در دوران آقای خاتمی، روابط تیره شد. چون آقای خاتمی پیگیر موضوع امام موسی صدر، دایی همسرش شد. در دورانهای دیگر، رژیم جمهوری اسلامی بر این مسئله چشم بست. آقای رفیقدوست در زمان جنگ به لیبی رفت و گفت که جمهوری اسلامی اصلاً پرونده را میبندد و از لیبی موشک گرفت.
جمهوری اسلامی اعتنایی به سرنوشت امام صدر نداشت و لیبی برایشان خیلی پرسود بود. پروژههایی را در آنجا گرفته بودند و تعداد زیادی کارگر به لیبی فرستادند. شاید لیبی تنها کشوری بود که در سفارت ایران در آنجا «وابستهی کار» هم وجود داشت که پروژههای مختلف را اجرا میکردند. همکاریهای نظامی هم با هم داشتند. البته بعد از تغییر در سیاست لیبی و نزدیک شدن لیبی به غرب، مقداری از حرارت این روابط کاسته شد، ولی باز شاهد بودیم که معاون رئیسجمهور به لیبی سفر کرد، وزیر خارجه به آنجا رفت و در حوزههای بینالمللی با هم همکاری میکردند.
بنابراین بهطور قطع رفتن قذافی، به عنوان رژیمی که مانند ایران صحبت از انقلابی بودن، آزادی فلسطین و ... کرده، برای جمهوری اسلامی سنگین خواهد بود
جایگزین قدرت در لیبی در صورت فرار معمر قذافی، چه خواهد بود؟ با توجه به فقدان جامعهی مدنی و احزاب سیاسی و وجود یک جامعهی قبیلهای در لیبی، انتظار چه حکومتی را بعد از رفتن معمر قذافی باید بکشیم؟
متأسفانه همانطور که گفتید، در لیبی آلترناتیوی وجود ندارد. مقداری گروههای اسلامی و جهادی هستند که قذافی اخیراً تعداد زیادی از آنها را آزاد کرد؛ شبیه همان کاری که صدام قبل از سقوطش کرد. هم آنها را آزاد کرد، هم یک مشت اوباش و چاقوکشان را. در عین حال، جبههی آزادیبخش لیبی در خارج که زمانی با امریکا همکاری نزدیک داشت و حتی امریکاییها افرادش را آموزش نظامی دادند هم دچار چنددستگی هستند. اخوانالمسلمین در بعضی از جاها دارای نفوذ هستند.
به نظر من، در خلایی که ایجاد خواهد شد، اگر همین تتمهی آنچه به اسم نظامی در این کشور هستند یا افراد خوشنامی از گروه افسران آزادی مانند عبدالسلام جلود که خود را کنار کشید یا ابوبکر یونس، ابراهیم و امثال آنها نتوانند فضا را پر کنند، آن وقت لیبی واقعاً دچار هرج و مرج خواهد شد و این احتمال که شرق و غرب لیبی از هم جدا شوند نیز وجود دارد.
ابتکار رهبران جنبش سبز و نگرانی حاکمیت
سراجالدین میردامادی
در گفتوگو با حسن یوسفی اشکوری، دین پژوه و تحلیلگر سیاسی مقیم آلمان از او پرسیدهام: فکر میکنید خلا ارتباط با رهبران جنبش اعتراضی چه اثراتی را در آیندهی پیش روی جنبش اعتراضی مردم ایران خواهد داشت؟
اگر قبول کنیم که این جنبش تاکنون هم در عمل تحت تأثیر حرکتها و خیزشهای مردم از پایین بوده و نه لزوماً از بالا، میتوانیم چنین نتیجه بگیریم که پس از این هم اگر این انقطاع و گسست جدی شود و ادامه پیدا کند، چندان لطمهای به جنبش وارد نخواهد آمد. چون تاکنون و در طی این دو سال نشان داده شده این ظرفیتی که در بدنهی اجتماعی جامعه هست، یعنی جوانان و دانشجویان بهخصوص در شهری مثل تهران یا شهرهای بزرگ دیگر، بسیار کارآمد است.
حتی اگر برگردیم به بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ این جوانان و این مردم بودند که از صبح ۲۳ خرداد به کوچهها و خیابانها آمدند و با شور و حرارت ادامه دادند و بعد، سه روز بعد در ۲۵ خرداد سه میلیون نفر به خیابان آمدند و همین طور ادامه پیدا کرد. این حرکت و جوشش مردم از پایین بود که کسانی مثل آقایان موسوی و کروبی را وادار کرد که به مردم بپیوندند و البته جانانه و دلیرانه تاکنون از خواستهای خود و مردم حمایت کردند و عقب ننشستند. اگر قضیه را اینگونه تحلیل کنیم و ببینیم و این را صادق و درست بدانیم، به نظر میآید که این انقطاع اگرهم جدی شود، چندان تأثیری نخواهد داشت زیرا جامعه و مردم و جوانان و همین نیروهایی که تا بهحال بودهاند و حماسهی ۲۵ بهمن را آفریدهاند، بازهم راه خود را ادامه خواهند داد.
نکتهی دیگر این است که من فکر نمیکنم اساساً این حصر خانگی چندان جدی باشد. حکومت بهویژه بعد از تحولات یک هفتهی اخیر فکر میکنم به این نتیجه رسیده است که کار به این سادگیها نیست. چندماه پیش آقای خامنهای در قم اعلام کردند که «فتنهی ۸۸» نظام را بیمه کرد، اما اکنون سکوت کردهاند و فکر میکنم که خودشان هم به این نتیجه رسیدهاند که موتور حرکت در بدنهی جامعه است. نارضایتی در بدنهی جامعه ریشه دارد و این جنبش اعتراضی ریشهدارتر از آن است که با بودن یا نبودن آقایان موسوی و کروبی این حرکت از بین برود.
به همین دلیل فکر میکنم که این حصر خانگی هم چندان جدی نیست و بیشتر برای پاسخگویی به این معترضان افراطی و کمی هم کنترل اوضاع است. با همهی این حرفها تصور من این است که اگرهم بر فرض این انقطاع ارتباط بهوجود آید، لطمهای به بیرون نخواهد زد و بالاخره گروهها، بخشی از همین رهبران جنبش سبز در داخل و خارج، سازمانها و نهادهایی تشکیل خواهند داد و این راه را ادامه خواهند داد. ضمن این که بههرحال آنها در هر شرایطی باشند، خواهناخواه دیدگاهها و نظرهایشان به بیرون هم منتقل میشود و اصلاً وجود و حیات اینها چه در حصر، چه در بیرون و چه در داخل خانه و یا حتی در زندان، خود مایهی انسجام جامعه است، مایهی امید جامعه است و نفس وجود و حضور اینها خود به خود به نوعی به این جنبش، حرکت و تحول تازه خواهد داد.
بهنظر میرسد آقایان موسوی و کروبی در زمینهی فراخوانها برای حضور خیابانی و یا جهتگیری جنبش و پیامها و اطلاعیههایی که میدادند، بیشک تأثیر زیادی در حیات و راهبری جنبش تا اینجای کار داشتند. با توجه به این که احزاب پیشروی اصلاحطلب هم در عمل در تنگناهای شدید در داخل کشور قرار دارند. آیا ممکن است با تمام این تنگناها و بازداشت خانگی بهنوعی راهبری جنبش و هدایت به بیرون از کشور منتقل شود؟
بله، احتمالش خیلی زیاد است. بهخصوص همانگونه که میبینیم بهتازگی حتی سازمان مجاهدین انقلاب بهطور رسمی از خارج از کشور یک نوع اعلان حضور کرده است. البته نمیدانم چقدر این جدی هست یا نیست، ولی بههرحال وقتی شرایط داخل کشور کاملاً مسدود شود و هیچ کاری نشود در داخل کشور کرد، این رهبری جمعی به وسیلهی نهادها و سازمانها میتواند به خارج از کشور منتقل شود. اتفاقهای یکماه اخیر و آمدن آقای دکتر اردشیر امیرارجمند به خارج از کشور بهعنوان مشاور عالی آقای میرحسین موسوی و تأسیس شورای هماهنگی راه سبز امید که بهتازگی اعلان شده است، نشان میدهد که بالاخره این نوع رهبری از طریق ارسال پیام، اعلام حضور و انتشار فراخوان میتواند به خارج از کشور منتقل شود و شاید اجتنابناپذیر باشد.
من اما فکر نمیکنم که اساساً به این زودی چنین نیازی پیدا شود که بهطور کلی این نوع رهبری در خارج از کشور متمرکز باشد. هنوز فکر میکنم که در داخل کشور امید هست و بعد، بالاخره غیر از آقایان موسوی و کروبی کسان دیگری هم هستند؛ بخشهای دیگری هم هستند در داخل کشور که میتوانند این کار را انجام دهند. ضمن این که باز تأکید میکنم، خود این حصر خانگی را من چندان جدی نمیبینم. بیشتر مقطعی میبینم. بههرحال از ناحیهی آنها هم در هر شرایطی باشند، این پیامها میتواند به خارج منتقل شود و این حرکت را به نوعی رهبری کند.
دستگاههای حکومتی خیلی اصرار داشتند که حرکت ۲۵ بهمن را بیتأثیر و کوچک نشان دهند، ولی در عمل موج عصبانیت و خشمی که در مجلس و سایر گروههای همسو با حاکمیت وجود دارد، حکایت از واقعیت دیگری میکند. نسبت بازداشت خانگی آقایان موسوی و کروبی را در خصوص تجمع و راهپیمایی ۲۵ بهمن چگونه ارزیابی میکنید؟
بله همین طور است که میفرمایید. روزنامهی کیهان اعلام میکند که ۳۰۰، ۴۰۰ نفر بیشتر نیستند، اما ما میبینیم که اینهمه نیرو ریختهاند توی خیابان. خب این همه نیرو برای چیست؟ برای همین ۳۰۰، ۴۰۰ نفر بوده یا برای هزار نفر بوده؟ نه. این موجی که حرکت کرد و راه افتاد، آنها را غافلگیر و نگران کرد. این حرکتهای خشمآلود و مهارگسیختهشان بهخوبی نشان میدهد که در درون خودشان جدی گرفتهاند و امروز متوجه شدهاند که رهبران جنبش سبز بسیار محبوبتر و عمیقتر و اثرگذارتر از دو سال پیش هستند. حتی کلماتی که مسئولان به کار میبرند نشاندهندهی این است که ماجرا را جدی گرفتهاند. رئیس قوه قضاییه اعلام میکند که اگر ما اینها را دستگیر کنیم، امامزاده یا قهرمان میشوند. خب مفهوم سخن این است که بالاخره مخالفان شما امامزاده هستند نه شما. شما امامزادهکش هستید و آنها طبعاً قهرمان و محبوب ملت هستند.
برای همهی ما غیر قابل تصور بود که بعد از یکسال سرکوب، زندان و اینهمه فشار، بازجویی، محدودیت برای جامعه و جوانان و فعالان سیاسی، باز مردم بیپناه به خیابان بیایند. این نشان میدهد که آقایان موسوی و کروبی ابتکار خوبی بهخرج دادند و حاکمیت را در شرایطی قرار دادند که هر تصمیمی بگیرد به ضررش تمام میشود. خوشبختانه این بار دیگر انصراف ندادند و مردم هم پیام را گرفتند و به کوچه و خیابان ریختند. تازه فردا هم باز ما این فراخوان را داریم. باید ببینیم چه اتفاقی میافتد. با این زمینهای که وجود دارد، به نظر من فردا هم مورد استقبال واقع خواهد شد و مردم خودی نشان خواهند داد.
در نهایت میخواهم بگویم که آقایان موسوی و کروبی ابتکار خوبی بهخرج دادند. کارشان خوب و موفق و مؤثر بوده و حاکمیت را در موضع دفاعی قرار داده است؛ به گونهای که با این گفتارهای بیسروته و متناقض آنها را در انزوا و در شرایط انفعالی قرار داده است. در مجموع فکر میکنم که بعد از یکسال رکود خیابانی، این جنبش یک حرکت تازهی خیابانی را سامان داد و این هم با ابتکار آقایان موسوی و کروبی بود و حاکمیت به شدت نگران ادامهی این وضع است.
۱۶۵ فعال سياسی و مدنی خواهان آزادی ابراهيم يزدی شدند
جمعی از فعالان سياسی و مدنی ايران با ارسال نامهای به رئيس قوه قضائيه اين کشور خواستار آزادی فوری رهبر نهضت آزادی از زندان شدند.
آنها در نامه خود به آيتالله صادق لاريجانی، با يادآوری اينکه ابراهيم يزدی «يکی از ديرپاترين و پرسابقهترين مبارزان سياسی ايران» است، نوشتهاند: «فشارهای ناموجه نظير محبوس ساختن بیدليل يا انتقال ايشان به مکان نامعلوم، معنايی جز ادامه و استمرار نامحدود دوران برای دکتر ابراهيم يزدی به عنوان دبيرکل نهضت آزادی ايران، ندارد.»
اين فعالان ضمن محکوم ساختن فشار بر نهضت آزادی ايران، بهعنوان حزبی که «در پيروزی انقلاب سهم غيرقابل انکاری داشته است» تأسف خود را از «برخوردهای غيرموجه و خلاف قانون» با اين زندانی سياسی ۸۰ ساله و «استمرار بیدليل دستگيری، و زندانی نمودن ايشان بدون رسيدگی در دادگاه صالحه» ابراز داشتهاند.
اين نامه که بيشتر امضاکنندگان آن به نيروهای ملی ـ مذهبی تعلق دارند و در ميان آنان چهرههايی چون طاهر احمدزاده، عزتالله سحابی، عبدالعلی بازرگان، حبيبالله پيمان، محمدعلی دادخواه، عبدالفتاح سلطانی، احمد منتظری، حسن يوسفی اشکوری و اعظم طالقانی ديده میشوند؛ از رئيس قوه قضائيه درخواست کردهاند که «برحسب وظايف و تکاليف شرعی و قانونی» خود، هر چه زودتر اقدامات لازم را برای آزادی ابراهيم يزدی انجام دهد.
يک ماه پيش نيز بيش از ۱۳۰ نفر از استادن دانشگاه و روشنفکران سراسر جهان با ارسال نامهای به آيتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ايران خواهان آزادی ابراهيم يزدی و همه زندانيان سياسی شده بودند.
ريچارد فالک، گزارشگر ويژه سازمان ملل در زمينه حقوق بشر، نوام چامسکی، یورگن هابرماس، ارنستو لاکلو، چانتال مافو، جان اسپوزيتو و سارا روی از جمله امضاکنندگان این نامه بودند.
نويسندگان اين نامه از آيتالله خامنهای خواسته بودند تا به «ناديده گرفته شدن اصول حقوق بشر که در نهايت باعث از بين رفتن اعتماد بين دولت و ملت ايران و مسدود شدن گفتمان ملی و اصلاح» میشود، پایان دهد.
پس از برگزاری انتخابات بحثبرانگيز رياستجمهوری ايران در سال گذشته، دهها نفر از فعالان سياسی، دانشجويی، زنان و روزنامهنگاران در ايران بازداشت شدند.
ابراهيم يزدی روز نهم مهرماه ٨٩ به همراه گروهی از اعضای رهبری نهضت آزادی ايران به اتهام شرکت در مراسم ختم و «نماز جمعه غيرقانونی» در اصفهان بازداشت شد.
همه بازداشتشدگان در روزهای بعدی آزاد شدند اما ابراهيم يزدی همچنان در بازداشت و در زندان اوين بهسر میبرد.
رسیدگی به پرونده «نمازجمعه غیرقانونی» به قاضی صلواتی سپرده شده است و وی تا کنون از پذیرش وکیل ابراهیم یزدی خودداری کرده است.
ابراهيم يزدی در حال حاضر سالمندترین زندانی سیاسی ایران به شمار میرود و دوستان او نسبت به سلامت وی بارها اظهار نگرانی کردهاند.
آنها در نامه خود به آيتالله صادق لاريجانی، با يادآوری اينکه ابراهيم يزدی «يکی از ديرپاترين و پرسابقهترين مبارزان سياسی ايران» است، نوشتهاند: «فشارهای ناموجه نظير محبوس ساختن بیدليل يا انتقال ايشان به مکان نامعلوم، معنايی جز ادامه و استمرار نامحدود دوران برای دکتر ابراهيم يزدی به عنوان دبيرکل نهضت آزادی ايران، ندارد.»
اين فعالان ضمن محکوم ساختن فشار بر نهضت آزادی ايران، بهعنوان حزبی که «در پيروزی انقلاب سهم غيرقابل انکاری داشته است» تأسف خود را از «برخوردهای غيرموجه و خلاف قانون» با اين زندانی سياسی ۸۰ ساله و «استمرار بیدليل دستگيری، و زندانی نمودن ايشان بدون رسيدگی در دادگاه صالحه» ابراز داشتهاند.
اين نامه که بيشتر امضاکنندگان آن به نيروهای ملی ـ مذهبی تعلق دارند و در ميان آنان چهرههايی چون طاهر احمدزاده، عزتالله سحابی، عبدالعلی بازرگان، حبيبالله پيمان، محمدعلی دادخواه، عبدالفتاح سلطانی، احمد منتظری، حسن يوسفی اشکوری و اعظم طالقانی ديده میشوند؛ از رئيس قوه قضائيه درخواست کردهاند که «برحسب وظايف و تکاليف شرعی و قانونی» خود، هر چه زودتر اقدامات لازم را برای آزادی ابراهيم يزدی انجام دهد.
يک ماه پيش نيز بيش از ۱۳۰ نفر از استادن دانشگاه و روشنفکران سراسر جهان با ارسال نامهای به آيتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ايران خواهان آزادی ابراهيم يزدی و همه زندانيان سياسی شده بودند.
ريچارد فالک، گزارشگر ويژه سازمان ملل در زمينه حقوق بشر، نوام چامسکی، یورگن هابرماس، ارنستو لاکلو، چانتال مافو، جان اسپوزيتو و سارا روی از جمله امضاکنندگان این نامه بودند.
نويسندگان اين نامه از آيتالله خامنهای خواسته بودند تا به «ناديده گرفته شدن اصول حقوق بشر که در نهايت باعث از بين رفتن اعتماد بين دولت و ملت ايران و مسدود شدن گفتمان ملی و اصلاح» میشود، پایان دهد.
پس از برگزاری انتخابات بحثبرانگيز رياستجمهوری ايران در سال گذشته، دهها نفر از فعالان سياسی، دانشجويی، زنان و روزنامهنگاران در ايران بازداشت شدند.
ابراهيم يزدی روز نهم مهرماه ٨٩ به همراه گروهی از اعضای رهبری نهضت آزادی ايران به اتهام شرکت در مراسم ختم و «نماز جمعه غيرقانونی» در اصفهان بازداشت شد.
همه بازداشتشدگان در روزهای بعدی آزاد شدند اما ابراهيم يزدی همچنان در بازداشت و در زندان اوين بهسر میبرد.
رسیدگی به پرونده «نمازجمعه غیرقانونی» به قاضی صلواتی سپرده شده است و وی تا کنون از پذیرش وکیل ابراهیم یزدی خودداری کرده است.
ابراهيم يزدی در حال حاضر سالمندترین زندانی سیاسی ایران به شمار میرود و دوستان او نسبت به سلامت وی بارها اظهار نگرانی کردهاند.
«برخورد بيشتر با سران فتنه برای نظام هزينه دارد»
نماينده رهبر جمهوری اسلامی ايران در سپاه پاسداران گفت برخورد بيشتر با سران فتنه ممکن است برای نظام هزينه زيادی داشته باشد.
به گزارش خبرگزاریهای ايران، حجتالاسلام علی سعيدی، نماينده آيتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در سپاه پاسداران در يک نشست خبری گفت «سران فتنه جرأت نمیکنند از خانه خود بيرون بيايند و همين برای برخورد با فتنهگران کافی است.»
وی گفت «سران فتنه» در نزد افکار عمومی «مطرود» هستند.
مقامات حکومت ايران به رويدادهای پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری در اين کشور «فتنه» میگويند و ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالفان را «سران فتنه» مینامند.
سخنان حجتالاسلام سعيدی در حالی ايراد میشود که به گفته مخالفان حکومت، موسوی و کروبی از روز ۲۳ بهمنماه جاری در بازداشت خانگی بهسر میبرند و تماسهای عادی آنان قطع شده است.
در چند روز اخير بارها طرفداران دولت در برابر خانه کروبی گرد آمده و شعارهايی عليه وی سر دادند و روز گذشته نيز دو نارنجک صوتی در منزل وی منفجر کردند.
خانه ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد نيز تحت کنترل کامل است و مأموران امنيتی در آستانه راهپيمايی مخالفان در روز اول اسفند ورودی خانه آنها را با ديوار آهنی بستند.
حجتالاسلام علی سعيدی در ادامه سخنان خود گفت برای برخورد با رهبران مخالفان، دو عامل بازدارنده بوده است.
وی «توجه نکردن برخی از مردم به ذهنيت و عملکرد فتنهگران» را عامل نخست دانست و در توضيح آن افزود: «به هر حال عدهای قبل و بعد از انتخابات هوادار اين افراد بودند و برای اينکه همه آنها متوجه قضايا بشوند، نياز به زمان است که اين زمان در ريزش اين افراد بسيار مؤثر بود، بهطوری که امروز افکار عمومی برای برخورد کاملأ آماده است.»
نماينده آيتالله خامنهای در سپاه عامل دوم را «حمايت برخی از خواص بعد از دستگيری عناصر فتنهگر» دانست.
وی در اينباره مهمترين مانع برخورد با رهبران مخالفان را اين دانست که «ممکن است بعد از برخورد فيزيکی با فتنهگران، برخی خواص پشت صحنه و عناصری که پايگاه مردمی دارند در جهت مقابله با اين برخورد و برای حمايت از فتنهگران اقدامهايی انجام دهند.»
سعيدی افزود: «آن وقت رسانهها به دنبال چنين قائلهای میگردند تا افکار عمومی جهان را متوجه اين مسأله کنند و ما نمیخواهيم افکار عمومی جهان متوجه اين مسأله شوند.»
علی سعيدی با بيان اينکه در برخورد با «فتنهگران» فقط سپاه مسئول نيست، ادامه داد: «در حوادث سال ۸۸ يعنی چه قبل از شکلگيری فتنه و چه در حين و در بعد آن سپاه هوشمندترين، فعالترين و روزآمدترين فعاليت را داشت و سالمترين مواضع را اتخاذ کرد و فعالترين برخوردها را از خود نشان داد.»
در پی راهپيمايی ۲۵ بهمن که منجر به کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری دو جوان معترض، زخمی شدن دهها نفر و بازداشت بيش از هزار نفر شد؛ حملههای مقامات دولتی و طرفداران دولت به ميرحسين موسوی و مهدی کروبی افزايش بیسابقهای يافت.
مقامات حکومتی و نيروهای طرفدار دولت در روزهای گذشته بارها خواستار محاکمه و حتا اعدام اين دو مخالف دولت شدهاند.
آيتالله احمد جنتی، دبير شورای نگهبان در نماز جمعه هفته گذشته تهران برای مقابله با ميرحسين موسوی و مهدی کروبی گفت که بايد آنها را در خانههایشان زندانی کرد.
جنتی به قوه قضائيه ايران پيشنهاد داد: «درهای خانههای اين افراد بايد بسته شود، رفت و آمد آنها با عواملشان بايد قطع شود، تلفن، اينترنت و وسايل ارتباطی اينها بايد مسدود شود و در حقيقت در خانه خود زندانی شوند.»
آيتالله صادق لاريجانی، رئيس قوه قضائيه ايران نيز دو روز پيش گفته بود قوه قضائيه راه را بر «اطلاعيه پراکنی سران فتنه» خواهد بست و اجازه نمیدهد بيش از اين از «تحمل نظام» سوء استفاده کنند.
به گزارش خبرگزاریهای ايران، حجتالاسلام علی سعيدی، نماينده آيتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در سپاه پاسداران در يک نشست خبری گفت «سران فتنه جرأت نمیکنند از خانه خود بيرون بيايند و همين برای برخورد با فتنهگران کافی است.»
وی گفت «سران فتنه» در نزد افکار عمومی «مطرود» هستند.
مقامات حکومت ايران به رويدادهای پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری در اين کشور «فتنه» میگويند و ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالفان را «سران فتنه» مینامند.
سخنان حجتالاسلام سعيدی در حالی ايراد میشود که به گفته مخالفان حکومت، موسوی و کروبی از روز ۲۳ بهمنماه جاری در بازداشت خانگی بهسر میبرند و تماسهای عادی آنان قطع شده است.
در چند روز اخير بارها طرفداران دولت در برابر خانه کروبی گرد آمده و شعارهايی عليه وی سر دادند و روز گذشته نيز دو نارنجک صوتی در منزل وی منفجر کردند.
خانه ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد نيز تحت کنترل کامل است و مأموران امنيتی در آستانه راهپيمايی مخالفان در روز اول اسفند ورودی خانه آنها را با ديوار آهنی بستند.
حجتالاسلام علی سعيدی در ادامه سخنان خود گفت برای برخورد با رهبران مخالفان، دو عامل بازدارنده بوده است.
وی «توجه نکردن برخی از مردم به ذهنيت و عملکرد فتنهگران» را عامل نخست دانست و در توضيح آن افزود: «به هر حال عدهای قبل و بعد از انتخابات هوادار اين افراد بودند و برای اينکه همه آنها متوجه قضايا بشوند، نياز به زمان است که اين زمان در ريزش اين افراد بسيار مؤثر بود، بهطوری که امروز افکار عمومی برای برخورد کاملأ آماده است.»
نماينده آيتالله خامنهای در سپاه عامل دوم را «حمايت برخی از خواص بعد از دستگيری عناصر فتنهگر» دانست.
وی در اينباره مهمترين مانع برخورد با رهبران مخالفان را اين دانست که «ممکن است بعد از برخورد فيزيکی با فتنهگران، برخی خواص پشت صحنه و عناصری که پايگاه مردمی دارند در جهت مقابله با اين برخورد و برای حمايت از فتنهگران اقدامهايی انجام دهند.»
سعيدی افزود: «آن وقت رسانهها به دنبال چنين قائلهای میگردند تا افکار عمومی جهان را متوجه اين مسأله کنند و ما نمیخواهيم افکار عمومی جهان متوجه اين مسأله شوند.»
علی سعيدی با بيان اينکه در برخورد با «فتنهگران» فقط سپاه مسئول نيست، ادامه داد: «در حوادث سال ۸۸ يعنی چه قبل از شکلگيری فتنه و چه در حين و در بعد آن سپاه هوشمندترين، فعالترين و روزآمدترين فعاليت را داشت و سالمترين مواضع را اتخاذ کرد و فعالترين برخوردها را از خود نشان داد.»
در پی راهپيمايی ۲۵ بهمن که منجر به کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری دو جوان معترض، زخمی شدن دهها نفر و بازداشت بيش از هزار نفر شد؛ حملههای مقامات دولتی و طرفداران دولت به ميرحسين موسوی و مهدی کروبی افزايش بیسابقهای يافت.
مقامات حکومتی و نيروهای طرفدار دولت در روزهای گذشته بارها خواستار محاکمه و حتا اعدام اين دو مخالف دولت شدهاند.
آيتالله احمد جنتی، دبير شورای نگهبان در نماز جمعه هفته گذشته تهران برای مقابله با ميرحسين موسوی و مهدی کروبی گفت که بايد آنها را در خانههایشان زندانی کرد.
جنتی به قوه قضائيه ايران پيشنهاد داد: «درهای خانههای اين افراد بايد بسته شود، رفت و آمد آنها با عواملشان بايد قطع شود، تلفن، اينترنت و وسايل ارتباطی اينها بايد مسدود شود و در حقيقت در خانه خود زندانی شوند.»
آيتالله صادق لاريجانی، رئيس قوه قضائيه ايران نيز دو روز پيش گفته بود قوه قضائيه راه را بر «اطلاعيه پراکنی سران فتنه» خواهد بست و اجازه نمیدهد بيش از اين از «تحمل نظام» سوء استفاده کنند.
بازرسی مأموران از خانه مهدی کروبی و بازداشت فرزند وی
شب گذشته علی کروبی، فرزند مهدی کروبی بازداشت شد و مأموران امنيتی به خانه مهدی کروبی رفته کتابها و اسناد وی را با خود بردند.
به گزارش سحامنيوز، تارنمای نزديک به مهدی کروبی از رهبران مخالفان دولت ايران، خانواده مهدی کروبی شب گذشته سه بار مورد حمله مأموران امنيتی جمهوری اسلامی قرار گرفت.
بر اساس اين گزارش شامگاه روز گذشته مأموران امنيتی به منزل مهدی کروبی و فاطمه کروبی، همسرش رفته و پس از حبس جداگانه آنها در دو اتاق، به بازرسی خانه پرداختند.
در اين بازرسی مأموران ضمن عوض کردن همه قفلهای خانه، کتابها و اسنادی را با خود بههمراه بردند.
سحامنيوز مینويسد از شب گذشته تاکنون با وجود تلاشهای بسيار، هنوزهيچ خبری از سرنوشت مهدی کروبی و همسرش در دست نيست.
همچنين گزارش شده است مأموران امنيتی شب گذشته به خانه علی کروبی، فرزند مهدی کروبی رفته و وی را همراه با همسرش نفيسه پناهی، با خود بردهاند.
نفيسه پناهی نيمهشب آزاد شده است اما از سرنوشت علی کروبی اطلاعی در دست نيست.
علی کروبی سومين فرزند مهدی کروبی است که ۲۲ بهمنماه سال گذشته توسط نيروهای لباس شخصی دستگير و سپس آزاد شده بود.
عکسهايی که پس از اين بازداشت از وی بر روی سايتهای اينترنتی منتشر شد نشان میداد که او در مدت دستگيری مورد ضرب و جرح شديد قرار گرفته است.
از سوی ديگر شب گذشته بار ديگر مأموران امنيتی برای بازداشت حسين کروبی، فرزند ارشد مهدی کروبی به خانه وی رفتند اما همچون بار قبل او در خانه نبود.
يک هفته پيش نيز نزديک به ۲۰ نفر از نيروهای امنيتی با حمله به منزل حسين کروبی قصد بازداشت وی را داشتند.
حملهکنندگان پس از ناکام ماندن در بازداشت حسين کروبی در منزل وی را شکسته، وارد خانه شده و در آنجا مستقر شدند.
در پی راهپيمايی ۲۵ بهمن که منجر به کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری دو جوان معترض، زخمی شدن دهها نفر و بازداشت بيش از هزار نفر شد؛ حملههای مقامات دولتی و طرفداران دولت به مهدی کروبی و ميرحسين موسوی، يکی ديگر از رهبران مخالفان دولت، افزايش بیسابقهای يافته است.
مقامات حکومتی و نيروهای طرفدار دولت در اين مدت بارها خواستار محاکمه و حتا اعدام اين دو مخالف دولت شدهاند.
در همين مدت چندين تجمع طرفداران دولت در مقابل خانه کروبی برگزار شد و روز گذشته نيز دو نارنجک صوتی توسط اين افراد در خانه وی منفجر گرديد.
مهدی کروبی دو روز پيش در نامهای به آيتالله صادق لاريجانی، رئيس قوه قضائيه ايران تجمعهای اخير نيروهای طرفدار دولت در برابر منزلش را کار گروهی «اسلامنما» خواند.
وی خواست تا وعدههايی را که مقامات حکومتی در سخنرانیها در مورد محاکمه وی مطرح کردهاند هر چه زودتر عملی گردد. وی نوشت: «باشد که در دادگاهی عادل و علنی، مردم به حقيقت آگاهی يابند.»
اين نامزد انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری در ايران تأکيد کرد: «هيچ گونه تزلزلی در استواری مهدی کروبی در دفاع از حقوق برحق مردم ايران بهوجود نخواهد آمد و تا آخرين لحظه در کنار مردم خواهم ماند.»
مهدی کروبی به همراه ميرحسين موسوی از روز ۲۳ بهمنماه جاری در بازداشت خانگی بهسر میبرند و تماسهای عادی آنان قطع شده است.
به گزارش سحامنيوز، تارنمای نزديک به مهدی کروبی از رهبران مخالفان دولت ايران، خانواده مهدی کروبی شب گذشته سه بار مورد حمله مأموران امنيتی جمهوری اسلامی قرار گرفت.
بر اساس اين گزارش شامگاه روز گذشته مأموران امنيتی به منزل مهدی کروبی و فاطمه کروبی، همسرش رفته و پس از حبس جداگانه آنها در دو اتاق، به بازرسی خانه پرداختند.
در اين بازرسی مأموران ضمن عوض کردن همه قفلهای خانه، کتابها و اسنادی را با خود بههمراه بردند.
سحامنيوز مینويسد از شب گذشته تاکنون با وجود تلاشهای بسيار، هنوزهيچ خبری از سرنوشت مهدی کروبی و همسرش در دست نيست.
همچنين گزارش شده است مأموران امنيتی شب گذشته به خانه علی کروبی، فرزند مهدی کروبی رفته و وی را همراه با همسرش نفيسه پناهی، با خود بردهاند.
نفيسه پناهی نيمهشب آزاد شده است اما از سرنوشت علی کروبی اطلاعی در دست نيست.
علی کروبی سومين فرزند مهدی کروبی است که ۲۲ بهمنماه سال گذشته توسط نيروهای لباس شخصی دستگير و سپس آزاد شده بود.
عکسهايی که پس از اين بازداشت از وی بر روی سايتهای اينترنتی منتشر شد نشان میداد که او در مدت دستگيری مورد ضرب و جرح شديد قرار گرفته است.
از سوی ديگر شب گذشته بار ديگر مأموران امنيتی برای بازداشت حسين کروبی، فرزند ارشد مهدی کروبی به خانه وی رفتند اما همچون بار قبل او در خانه نبود.
يک هفته پيش نيز نزديک به ۲۰ نفر از نيروهای امنيتی با حمله به منزل حسين کروبی قصد بازداشت وی را داشتند.
حملهکنندگان پس از ناکام ماندن در بازداشت حسين کروبی در منزل وی را شکسته، وارد خانه شده و در آنجا مستقر شدند.
در پی راهپيمايی ۲۵ بهمن که منجر به کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری دو جوان معترض، زخمی شدن دهها نفر و بازداشت بيش از هزار نفر شد؛ حملههای مقامات دولتی و طرفداران دولت به مهدی کروبی و ميرحسين موسوی، يکی ديگر از رهبران مخالفان دولت، افزايش بیسابقهای يافته است.
مقامات حکومتی و نيروهای طرفدار دولت در اين مدت بارها خواستار محاکمه و حتا اعدام اين دو مخالف دولت شدهاند.
در همين مدت چندين تجمع طرفداران دولت در مقابل خانه کروبی برگزار شد و روز گذشته نيز دو نارنجک صوتی توسط اين افراد در خانه وی منفجر گرديد.
مهدی کروبی دو روز پيش در نامهای به آيتالله صادق لاريجانی، رئيس قوه قضائيه ايران تجمعهای اخير نيروهای طرفدار دولت در برابر منزلش را کار گروهی «اسلامنما» خواند.
وی خواست تا وعدههايی را که مقامات حکومتی در سخنرانیها در مورد محاکمه وی مطرح کردهاند هر چه زودتر عملی گردد. وی نوشت: «باشد که در دادگاهی عادل و علنی، مردم به حقيقت آگاهی يابند.»
اين نامزد انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری در ايران تأکيد کرد: «هيچ گونه تزلزلی در استواری مهدی کروبی در دفاع از حقوق برحق مردم ايران بهوجود نخواهد آمد و تا آخرين لحظه در کنار مردم خواهم ماند.»
مهدی کروبی به همراه ميرحسين موسوی از روز ۲۳ بهمنماه جاری در بازداشت خانگی بهسر میبرند و تماسهای عادی آنان قطع شده است.
عبادی: کشتهشدگان ۲۵ بهمن توسط «مأموران حکومت» ترور شدهاند
شيرين عبادی، رئيس کانون مدافعان حقوق بشر میگويد صانع ژاله و محمد مختاری در تظاهرات ۲۵ بهمن، توسط «مأموران حکومت ايران» ترور شدهاند.
عبادی که با تارنمای کمپين بينالمللی حقوق بشر در ايران گفتوگو کرده است، از «نوع خبررسانی خبرگزاری فارس، سخنان حسين شريعتمداری مدير روزنامه کيهان، تشييع جنازه کشتهشدگان توسط افراد ناشناس و سخنان برادر ژاله» به عنوان شواهد اين گفته خود نام برده است.
وی گفته است: «رسانههای منتسب به دولت از جمله خبرگزاری فارس چند ساعت پس از تير خوردن شهيد اول يعنی صانع ژاله اعلام کردند، منافقين کور دل يعنی در حقيقت سازمان مجاهدين اين ترور را انجام داده است. حالا سوال مردم اين است در حالتی که کسی را دستگير نکرديد و از او تحقيق نکرديد و وابستگی او به سازمانی مشخص نشده است شما از کجا فهميديد که ضارب عضو سازمان مجاهدين بوده است؟»
به گفته عبادی حکومت ایران «با دست و پا زدن و فرافکنی مذبوحانه» سعی میکند گناه خود را تقليل دهد اما حقيقت مانند آفتاب روشن است.
صانع ژاله و محمد مختاری در جریان تظاهرات ۲۵ بهمن به ضرب گلوله کشته شدند. حکومت ایران و مخالفانش هر یک مدعی هستد که این کشتهشدگان از نظر جریان فکری به آنها تعلق داشتهاند.
پس از کشتهشدن صانع ژاله، رسانههای نزدیک به حکومت وی را بسیجی معرفی کردند اما مخالفان عکسی از وی در کنار آیتالله حسینعلی منتظری مرجع تقلید منتقد حکومت منتشر کردند. با این حال حسین شریعتمداری مدیر روزنامه کیهان در یک برنامه تلویزیونی گفت که ژاله در بین مخالفان نفوذ کرده و خبرها را به روزنامه او میداده است.
شيرين عبادی، برنده جايزه صلح نوبل در بخش دیگری از این گفتوگو گفته است «اگر وزارت کشور مدعی است هرگونه تجمع و راهپيمايی نياز به مجوز دارد پس چگونه است که شبهای بسياری جلوی منزل کروبی و موسوی تجمع میشود. وزارت کشور اين تجمعات را غيرقانونی نمیداند ولی وقتی دانشجويان میخواهند راهپيمايی کنند آن را غيرقانونی میداند.»
وزارت کشور تاکنون درخواستهای مخالفان دولت برای برگزاری راهپیمایی را نپذیرفته است. بر همین اساس نیروهای امنیتی و انتظامی با هرگونه تجمع مخالفان به دلیل «غیرقانونی» خواندن آن، برخورد میکند.
با این حال نیروهای امنیتی و انتظامی در برابر تجمع حامیان حکومت واکنشی نشان نمیدهند.
در یکی از آخرین تجمعهای حامیان حکومت، دو شب پيش خانه مهدی کروبی يکی از رهبران مخالف دولت با نارنجک صوتی مورد حمله قرار گرفت.
بنا بر گزارش تارنمای سحامنیوز، «نيروهای اطلاعاتی با تخليه کامل کوچه و مسدود نمودن آن، شرايط را برای حمله وحشيانه نيروهای خودسر و اراذل و اوباش فراهم نمودند. آنان نيز با شکستن شيشههای ساختمان، اقدام به پرتاب سه عدد نارنجک صوتی به داخل ساختمان نمودند.»
کروبی به محافظان خود گفته است: «شما که توانايی مقابله با اين افراد را نداريد و در صورت برخورد با آنها از سوی مقامات بالاتر خود مؤاخذه میشويد، بهتر است ساختمان را ترک کنيد و ما را تنها بگذاريد.»
کسانی که سحامنیوز، «نیروهای خودسر و اراذل و اوباش» نامیده، عمدتاً از حامیان حکومت هستند.
عبادی که با تارنمای کمپين بينالمللی حقوق بشر در ايران گفتوگو کرده است، از «نوع خبررسانی خبرگزاری فارس، سخنان حسين شريعتمداری مدير روزنامه کيهان، تشييع جنازه کشتهشدگان توسط افراد ناشناس و سخنان برادر ژاله» به عنوان شواهد اين گفته خود نام برده است.
وی گفته است: «رسانههای منتسب به دولت از جمله خبرگزاری فارس چند ساعت پس از تير خوردن شهيد اول يعنی صانع ژاله اعلام کردند، منافقين کور دل يعنی در حقيقت سازمان مجاهدين اين ترور را انجام داده است. حالا سوال مردم اين است در حالتی که کسی را دستگير نکرديد و از او تحقيق نکرديد و وابستگی او به سازمانی مشخص نشده است شما از کجا فهميديد که ضارب عضو سازمان مجاهدين بوده است؟»
به گفته عبادی حکومت ایران «با دست و پا زدن و فرافکنی مذبوحانه» سعی میکند گناه خود را تقليل دهد اما حقيقت مانند آفتاب روشن است.
صانع ژاله و محمد مختاری در جریان تظاهرات ۲۵ بهمن به ضرب گلوله کشته شدند. حکومت ایران و مخالفانش هر یک مدعی هستد که این کشتهشدگان از نظر جریان فکری به آنها تعلق داشتهاند.
پس از کشتهشدن صانع ژاله، رسانههای نزدیک به حکومت وی را بسیجی معرفی کردند اما مخالفان عکسی از وی در کنار آیتالله حسینعلی منتظری مرجع تقلید منتقد حکومت منتشر کردند. با این حال حسین شریعتمداری مدیر روزنامه کیهان در یک برنامه تلویزیونی گفت که ژاله در بین مخالفان نفوذ کرده و خبرها را به روزنامه او میداده است.
شيرين عبادی، برنده جايزه صلح نوبل در بخش دیگری از این گفتوگو گفته است «اگر وزارت کشور مدعی است هرگونه تجمع و راهپيمايی نياز به مجوز دارد پس چگونه است که شبهای بسياری جلوی منزل کروبی و موسوی تجمع میشود. وزارت کشور اين تجمعات را غيرقانونی نمیداند ولی وقتی دانشجويان میخواهند راهپيمايی کنند آن را غيرقانونی میداند.»
وزارت کشور تاکنون درخواستهای مخالفان دولت برای برگزاری راهپیمایی را نپذیرفته است. بر همین اساس نیروهای امنیتی و انتظامی با هرگونه تجمع مخالفان به دلیل «غیرقانونی» خواندن آن، برخورد میکند.
با این حال نیروهای امنیتی و انتظامی در برابر تجمع حامیان حکومت واکنشی نشان نمیدهند.
در یکی از آخرین تجمعهای حامیان حکومت، دو شب پيش خانه مهدی کروبی يکی از رهبران مخالف دولت با نارنجک صوتی مورد حمله قرار گرفت.
بنا بر گزارش تارنمای سحامنیوز، «نيروهای اطلاعاتی با تخليه کامل کوچه و مسدود نمودن آن، شرايط را برای حمله وحشيانه نيروهای خودسر و اراذل و اوباش فراهم نمودند. آنان نيز با شکستن شيشههای ساختمان، اقدام به پرتاب سه عدد نارنجک صوتی به داخل ساختمان نمودند.»
کروبی به محافظان خود گفته است: «شما که توانايی مقابله با اين افراد را نداريد و در صورت برخورد با آنها از سوی مقامات بالاتر خود مؤاخذه میشويد، بهتر است ساختمان را ترک کنيد و ما را تنها بگذاريد.»
کسانی که سحامنیوز، «نیروهای خودسر و اراذل و اوباش» نامیده، عمدتاً از حامیان حکومت هستند.
مجلس و بودجه کلانی که دیر رسید
مجلس ايران يك جلسه غيرعلنى و غيررسمى براى نحوه بررسى لايحه بودجه سال آينده خورشيدى که با تاخیر دو ماه و نیمه به مجلس تقدیم شده، برگزار كرده است.
گزارشى از اين جلسه منتشر نشده اما برخى نمايندگان مجلس مى گويند كه تصويب لايحه بودجه در روزهاى باقى مانده از سال امكانپذير نيست و بهتر است مجلس براى يكى دو ماه اول سال بودجه را (به صورت يك يا دو دوازدهم) تصويب كند تا دولت مشكل دخل و خرج نداشته باشد.احمد توكلى رئيس مركز پژوهشهاى مجلس به خبرگزارى فارس گفته كه "معتقدم مجلس نمى تواند بررسى بودجه را در مدت باقى مانده از سال نهايى كند مگر آنكه بخواهد قانون را اجرا نكند و به لايحه دولت مهر بزنند و برود."
دولت محمود احمدى نژاد بايد لايحه بودجه را در نيمه آذر به مجلس ارائه مى داد تا نمايندگان سرفرصت آن را بررسى كنند اما آقای احمدی نژاد اين لايحه را با تاخيرى دو ماهه و روز اول اسفند به مجلس برد.
اين اتفاق در حالی رخ داد كه اوايل بهمن مجلس، نامه اى براى آقای احمدى نژاد فرستاد و از وى خواست تا دهم بهمن لايحه بودجه را به مجلس بياورد اما دولت توجهى به اين تذکر و درخواست مجلس نكرد.
دولت تصویب دیرهنگام برنامه پنجم توسعه را که از سال آینده خورشیدی آغاز می شود، دلیل این تاخیر می داند اما برخی نمایندگان می گویند که دولت می خواسته با این کار مانع از اصلاح و دخل و تصرف مجلس در لایحه بودجه شود.
با وجود آنكه تقريبا اكثر نمايندگان مجلس، دولت را به کوتاهی متهم می کنند، برخى نمايندگان حامى دولت سعى دارند تا هر طور شده اين لايحه پيش از پايان سال تصويب شود.
در جلسه علنی مجلس ستار هدايتخواه نماينده كهگيلويه و بوير احمد که از حامیان دولت به حساب می آید، پيشنهاد كرد جلسات علنى براى بررسى لايحه بودجه متوقف شود زيرا به گفته وى "در طول تاريخ بعد از انقلاب سابقه نداشته كه بررسى بودجه حتى در شرايط جنگى نيز به پس از تعطيلات نوروز موكول شود."
اما اين پيشنهاد با واكنش مصطفى كواكبيان نماينده سمنان رو به رو شد كه معتقد بود كه چرا ما بايد تاخير ۷۵ ر وزه دولت را با تعطيلى جلسات علنى جبران كنيم در حالى كه مواردى همچون اصلاح قانون انتخابات مجلس در دستور كار مجلس است.
محمد حسن ابوترابى نايب رئيس مجلس با دفاع از نظر نماينده سمنان توضيح داد كه تنگناهاى زمانى در بررسى لايحه بودجه مربوط به تاخير دولت در ارائه اين لايحه بوده وگرنه مشكلى متوجه نمايندگان نيست.
افزایش شدید بودجه
بودجه سال آينده ۵۳۹ هزار ميليارد تومان (۵۳۹ ميليارد دلار) است و نسبت به بودجه سال جارى نزديك به پنجاه درصد رشد نشان مى دهد.
سهم شركت هاى دولتى و بانكها از كل بودجه ۳۶۲ هزار ميليارد تومان و بقيه يعنى ۱۷۷ هزار ميليارد تومان بودجه عمومى دولت است.
بودجه سال جارى خورشيدى ۳۶۸ هزار ميليارد تومان است و یک حساب سرانگشتی نشان می دهد که بودجه سال آینده ۱۷۱ هزار ميليارد تومان بیشتر از بودجه امسال است.
آقاى توكلى با اشاره به افزايش شديد بودجه مى گويد كه "ما بايد با يك بودجه انبساطى غيرقابل دفاع شروع كنيم."
بخشى از افزايش بودجه مربوط به برنامه حذف يارانه هاست كه بر اساس آن برخى كالاها و خدمات نظير مواد سوختى با قيمت هاى بين المللى در داخل فروخته مى شود.
اما بودجه حذف يارانه ها بنا به گفته رحيم ممبينى معاون برنامه، معاونت برنامه ريزى و نظارت و راهبردى رياست جمهورى، ۶۰ هزار ميليارد تومان است در حالى كه ميزان افزايش بودجه تقريبا سه برابر اين رقم است.
بنابر گزارشها، دولت قيمت هر بشكه نفت را ۸۰ دلار در نظر گرفته و هر دلار نيز ۱۰۵۰ تومان محاسبه شده است. اين در حالى است كه قيمت هر بشكه نفت در بودجه سال جارى ۶۵ دلار و هر دلار ۹۵۰ تومان است. اين دو تغيير از جمله دلايل دیگر افزايش بودجه سال آينده است.
نگرانى عمده در حال حاضر اين است كه در شرايط فعلى كه دولت در حال حذف یارانه ها و آزاد سازى قيمت هاست، اين حجم افزايش بودجه به تورم و گرانى منجر شود.
برنامه حذف يارانه ها از دو ماه پيش شروع شده و دولت تا به حال براى چهار ماه به حساب هر ايرانى ۱۷۸ هزار تومان پول نقد واريز كرده است ولى هنوز فيش هاى موادى نظير برق و گاز با قيمت هاى تازه به دست همه مردم نرسيده است.
بنابر قانون حذف یارانه ها دولت از طریق افزایش قیمت کالاها و فروش آن به خانواده ها درآمد بیشتری کسب می کند و نیمی از درآمد حاصل را به صورت نقدی به خانواده ها بر می گرداند. بخشی از نیم دیگر درآمد به واحدهای تولیدی پرداخت می شود و بخشی نیز در اختیار دولت قرار می گیرد.
دولت مى گويد كه تا به حال مانع هر گونه افزايش قيمت شده است در حالى كه به گفته آقاى توكلى، دولت با اعمال فشار بر توليد كنندگان در آغاز اجراى هدفمندى يارانه اجازه انتقال افزايش هزينه ها را به قيمت نهايى نداده و مانع افزايش قيمت شده ولى اين وضع دوام ندارد.
افزايش هزينه توليد يكى از پيامدهاى حذف يارانه و آزادسازى قيمت ها، بالا رفتن هزينه توليد است در حالى كه دولت مانع هر گونه افزايش قيمتى شده است و كارشناسان اقتصادى مى گويند در صورت تصويب اين بودجه بالا و آشكار شدن تورم حاصل از حذف يارانه ها، بايد منتظر رشد سريع تورم و گرانى در سال آينده بود.
برنامه حذف يارانه ها و بودجه تازه نشان مى دهد كه برخلاف برنامه چهارم توسعه، دولت به جاى كوچكتر شدن به سمت بزرگتر شدن حركت مى كند و سهم دولت در اقتصاد ملى در حال افزايش است.
"امیر موثق هم در قزوین بود و اسما رئیس قوا. با او یک شب صحبت کردیم که مجری خیال ما بشود و قوا را او به تهران بیاورد. رسما گفت من دل این کار را ندارم، دور مرا قلم بگیرید... لهذا از کاظم و مسعود پرسیدم در میان صاحب منصبان آنجا کی قابلیت دارد قزاقها را به تهران بیاورد. گفتند رضا خان...".
گوینده این چند جمله، سید ضیا الدین طباطبائی، شاید فکرش را هم نمیکرد که اجرای آنچه "خیال ما" مینامیدش، یعنی کودتای نظامی و برنشاندن دولتی "مقتدر" به آن آسانی باشد که بود.احمد شاه قاجار به درخواست مقامهای بریتانیایی در ایران، که خواهان نقشی پر رنگ برای رضا خان در پایتخت شده بودند، پاسخ رد داده بود اما موافقت کرده بود که ۵۰۰ قزاق تعلیم دیده انگلیسیها در قزوین، برای برقراری نظم و بهبود امور جایگزین همان تعداد قزاق در تهران بشوند.
احمد شاه خبر نداشت که امیرهمایون، فرمانده بیاختیار نیروهایش، به خواست سید ضیا و انگلیسیها تن در داده و فرمان حرکت دو هزار قزاق را به سوی پایتخت صادر کرده است.
غافل از آنکه مقامهای بریتانیاییِ خود از موافقان - اگر نه برانگیزاننده - کودتا بودند. کودتایی که هیچ نیرویی در پایتخت صد و بیست و اندی ساله قجر حتی عزم مقاومت ظاهری در برابرش را هم نداشت.
شهر به دست قزاقها افتاد، کودتا موفق شده بود، بدون خون ریزی. یک روز بعد سید ضیا با احمد شاه قاجار که از پادشاهی جز نامی نداشت دیدار کرد. از شاه خواست به او لقب "دیکتاتور" بدهد {کسی که کنترل امور را در دست دارد} اما سرانجام به همان سمت آشناتر رئیس الوزرا رضایت داد. روحانی و روزنامه نگاری که در روزهای منتهی به کودتا عمامهاش را با کلاه عوض کرده بود، هنوز نخست وزیر نشده دستور دستگیری دهها صاحب منصب و چهره مخالف کودتا را صادر کرد.
هدف کودتا - آن طور که در اعلامیههایی به مردم وعده داده شده بود - برانداختن "ریشه جنایتکاران خودخواه تن پرور داخلی" و رهانیدن "ملت ایران از سلسله رقیت مشتی دزد و خیانتکار" بود. افرادی که به زعم سید ضیاء و رضا خان، در سالهای پرآشوب پس از انقلاب مشروطه "زمام مهام {امور} مملکت را به ارث در دست گرفته بودند، مانند زالو خون مردم و ملت را مکیده، ضجه وی را بلند میساختند".
برنامه تجدد حکومتی و ساختن دولتی مقتدر، که هم بریتانیایی ها و هم بسیاری از ملیگرایان، آن را تنها راه نجات ایران میدانستند، همزمان با آغاز قرن تازه خورشیدی آغاز شده بود. اصلاح نظام قضایی، تقسیم اراضی دولت بین دهقانان، لغو کاپیتولاسیون، تاسیس مدارس، راه اندازی وسایل حمل و نقل جدید و صد البته لغو قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلستان، برخی از برنامههای مفصلی است که سید ضیاء و رضا خان بلافاصله پس از کودتا اعلام کرده بودند.
این آخری، یعنی قرارداد ۱۹۱۹ که مجلس شورای ملی در آن نقشی نداشت، بیتردید یکی از مهمترین عوامل زمینه ساز کودتا و به نوعی مشروعیت بخش اقدام علیه دولت در ذهن خیل رو به فزونی ملی گرایان ایرانی در سالهای پس از مشروطه بود.
کسانی که قرارداد را به نوعی واگذار کردن اختیار کشور به انگلیسیها میدانستند و به هر طریق خواهان لغو آن بودند. بسیاری از این ملی گرایان و روشنفکران راه حل تمام مشکلات کشور را یک دولت مقتدر نظامی میدانستند که بتواند چنین تصمیمهایی را به جای شاه ناتوان قجر بگیرد.
اعلامیه سید ضیا و رضاخان که بلافاصله پس از کودتا منتشر شد، در واقع چیزی جز پژواک همین اندیشهها نبود که باور داشت "برای اینکه تمام این اقدامات میسر گردد، باید قبل از هر چیز و مافوق هر گونه اقدامی، مملکت دارای قشونی گردد که دشمنان داخل و خارج را به حساب دعوت نماید و امنیت در محوطه شاهنشاهی ایران حکم فرما گردد".
با توجه به پیشینه رضا خان، حتی با وجود امضای او، دور از ذهن نیست که نویسنده این متون سید ضیاء بوده باشد. اما تاکید مکرر او بر اقتدار نظامی بسیار زودتر از آنچه تصور میکرد گریبان خودش را گرفت.
در چهارم خرداد ۱۳۰۰، درست سه ماه بعد از کودتا، سید ضیاء که تا پایان عمر خود را مغز متفکر و مجری اصلی آن میدانست، به دست همان رضا خانی که افتخار کشفاش از میان قطار قزاقان را هم برای خود میخواست، از رئیس الوزرایی کنار زده شد تا، در مهربانانهترین قضاوت تاریخی، جاده صاف کن سلسله پهلوی باشد.
شاید برای اولین بار در تاریخ ایران، هر چند با کودتایی نظامی، سلسلهای جای سلسله دیگر را بدون جنگ و کشتار گرفته بود. نود سال پس از آن کودتا - درست مثل فردای آن - بسیاری طرح و اجرای آن را به "انگلیسیها" نسبت میدهند.
در سالهای اخیر مورخانی مانند محمدعلی همایون کاتوزیان نشان دادهاند که (دستکم با مستندات موجود تا به امروز) نشانی از دست داشتن مقامهای بریتانیایی در لندن در کودتای سوم اسفند نمیتوان یافت و تصمیمها در سطح مقامهای این کشور در تهران و بدون اطلاع دولت وقت بریتانیا گرفته شده بود.
اما کم نیستند کسانی که این روایت را باور ندارند. از جمله خود رضا شاه -که به روایت محمد علی کاتوزیان - تا واپسین روزهای عمرش میگفت" "مرا انگلیسیها بر سر کار آوردند."
بیانیه عبدالکریم سروش درباره 'شکنجه' دامادش
عبدالکریم سروش، متفکر دینی و از منتقدان حکومت ایران، طی نامه شدیدالحنی گفته است ماموران امنیتی داماد او را بدلیل نسبت خانوادگی تحت شکنجه های شدیدی قرار داده اند.
آقای سروش در این بیانیه که نسخه ای از آن به بی بی سی فارسی رسیده گفته است مسئولین امنیتی حامد (داماد او) را از ده ماه پیش مورد آزار و اذیت قرار دادند.کلیک متن کامل نامه عبدالکریم سروش: لعنت و نفرین بر جمهوری کافرپرور اسلامی
وی نوشته است: "باغ وحش ولایت، طعمه می خواست. دیوان با داغ و درفش به سراغش آمدند و وحشت ها به جانش افکندند. و دست آخر دو راهه یی پیش پای او نهادند: که یا دست از جان بشوی و یا به صدا و سیما بیا و هر چه ما می خواهیم بگوی."
به نوشته آقای سروش آنها از دامادش که اکنون در خارج از کشور بسر می برد، می خواستند در جلوی دوربین بگوید که همسرش "هرزه و هرجایی است و لذا شایسته طلاق" و پدر همسرش، عبدالکریم سروش، هم وابسته به خارج و دشمن دین است.
عبدالکریم سروش می نویسد هنگامیکه داماد او حاضر به همکاری نشد مورد شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفت: "کمترینش آنکه یکشب تا صبح، برهنه در سردخانه یی، او را لرزاندند و ترساندند و ..."
دین همچو شراب است. آن چنان را آن چنانتر میکند. حیوانها را حیوانتر و انسانها را انسانتر میکند.
او چند ماه پس از انتخابات در نامه ای تحت عنوان "جشن زوال استبداد دینی" نوشت که ایران بسوی حکومتی فرادینی پیش می رود و آیت الله خامنه ای را متهم کرد که حاضر بوده "آبروی خدا برود" و "مردم به دیانت و نبوت پشت کنند"، اما به ولایت او آسیب نرسد.
'خدا نیست، به خدا قسم خدا نیست، نیست'
وی در خرداد گذشته نیز طی نامه دیگری خطاب به آیت الله خامنه ای نوشت که با صدای مردم فرمان "هبوط" او صادر شده و بهتر است خود "ردای نا باندام ریاست را از تن بیرون کند" و به مسجد کرامت مشهد که پیش از انقلاب به آن رفت و آمد داشته بازگردد.
وبسایت شخصی او چندی پیش خبری درباره حمله ماموران امنیتی به موسسه صراط در تهران که آثار او را چاپ می کند، منتشر کرد.
این سایت همچنین نوشت که برخی فرزندان او بدلیل فشارهای حکومت مجبور به ترک کشور شده اند.
عبدالکریم سروش در بیانیه اخیر خود نوشته هنگامیکه برای دلداری به داماد خود گفته "خدا از آنان نگذرد،" داماد او گفته است: "اسم خدا را نبرید، خدا نیست، نیست، نیست."
بار خدایا! از غزالی آموختهام که هیچکس را لعنت نکنم حتی یزید را، اما اینک فروتنانه از تو رخصت می طلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم.
طی نزدیک به دو سالی که از انتخابات می گذرد، بسیاری از زندانیان سیاسی و خانواده های آنها حکومت را متهم به شکنجه های روانی و جسمی زیادی کرده اند.
اما مقام های قضایی ایران همواره داشتن زندانی سیاسی و اعمال شکنجه را رد کرده اند.
آقای سروش در این بیانیه گفته است که داماد او هیچ فعالیت سیاسی نداشته و تنها بدلیل ارتباط خانوادگی تحت فشار قرار گرفته است.
او در پایان بر "جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین" فرستاده است.
بازداشت علی کروبی و تفتیش منزل مهدی کروبی
ببینید
منابع خبری نزدیک به رهبران مخالفان دولت در ایران از تفتیش خانگی مهدی کروبی، بازداشت علی کروبی و تلاش برای بازداشت حسین کروبی، از پسران آقای کروبی، خبر دادهاند.
سحام نیوز، وبسایت رسمی حزب اعتماد ملی که دبیرکلی آن بر عهده مهدی کروبی است، امروز، سه شنبه سوم اسفند (۲۲ فوریه) نوشت: "ماموران امنیتی با حضور در منزل مهدی کروبی، ایشان و خانم کروبی را در اطاقهای مجزا محبوس کرده و سپس به جستوجو در منزل او پرداختند."به گزارش سحام نیوز، ماموران امنیتی ضمن توقیف کردن بسیاری از اسناد و کتابها، تمامی قفلهای منزل آقای کروبی را نیز تعویض کردهاند.
بنابراین گزارشها، ماموران امنیتی، روز گذشته با مراجعه به منزل شخصی علی کروبی، او و همسرش نفیسه پناهی را بازداشت کردهاند اما خانم پناهی پس از ساعاتی آزاد شده است.
علی کروبی، در جریان ناآرامیهای ۲۲ بهمن سال گذشته نیز برای مدت کوتاهی بازداشت شده بود.
سحام نیوز همچنین از تلاش ماموران امنیتی برای بازداشت حسین کروبی، فرزند مهدی کروبی، خبر داد که به علت عدم حضور او در منزل شخصی اش، میسر نشده است.
فشارها بر مهدی کروبی و میرحسین موسوی، پس از انتشار فراخوان راهپیمایی روز ۲۵ بهمن، تشدید شده است و ماموران امنیتی طی دو هفته گذشته، این دو رهبر مخالفان دولت را به طور غیر رسمی تحت بازداشت خانگی قرار دادهاند.
دیروز (دوشنبه) نیز وبسایتهای مخالفان دولت گزارش کردند که عدهای از نیروهای لباس شخصی با تجمع در مقابل منزل آقای کروبی و سردادن شعار، اقدام به شکستن شیشهها و پرتاب نارنجک صوتی به داخل ساختمان کردهاند.
تجمع کنندگان (روز گذشته) طی بیانیهای که با صدای بلند در برابر منزل آقای کروبی قرائت شد، اعلام کردند که منتظر فرمان نهایی رهبر ایران برای "بریدن سر کروبی و همسرش" هستند.
همزمان تصاویر منتشر شده بر روی وبسایت یوتیوب، از پایان عملیات نصب در آهنی در برابر کوچه منتهی به منزل شخصی میرحسین موسوی حکایت داشت.
پیشتر، وبسایت کلمه نزدیک به میرحسین موسوی، ضمن انتشار خبر عزل محافظان شخصی آقای موسوی، از آغاز عملیات نصب در و میلههای آهنی در برابر ورودی بن بست اختر، واقع در خیابان پاستور تهران، خبر داده بود.
در همین ارتباط، اردشیر امیرارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی، دیروز به وبسایت کلمه گفته بود: "در حال حاضر، رفع بازداشت خانگی و حصر موسوی و کروبی، تبدیل به خواسته جدی جنبش سبز شده است که بر آن پافشاری خواهیم کرد."
پس از حضور قابل توجه مخالفان دولت در روز ۲۵ بهمن بسیاری از نیروهای نزدیک به حکومت خواهان محاکمه و حتی اعدام آقایان کروبی و موسوی شده بودند.
ده ها هزار نفر از مردم بحرین در یک راهپیمایی عظیم در خیابان های منامه پایتخت این کشور شرکت کرده اند.
تظاهرکنندگان علیه دولت شعار می دادند و خواهان کنارهگیری اعضای دولت بودند.احزاب مخالف در بحرین برای اولین بار رسما در حمایت از معترضان خواستار برگزاری این گردهمایی شده بودند .
به گفته یکی از فعالان سنی مخالف دولت، گردهمایی امروز " اعلام وفاداری به شهدا" نام گرفته است .
پیشتر پادشاه بحرین فرمان آزادی زندانیان سیاسی این کشور را صادرکرده بود.
آزادی زندانیان سیاسی یکی از خواسته های اصلی معترضان بحرینی است که می گویند تا برآورده شدن تمام خواسته های خود حاضر به مذاکره با ولیعهد بحرین نیستند .
به جز آزادی زندانیان سیاسی که هنوز جزئیات آن معلوم نشده است معترضان خواستار استعفای دولت ،تحقیق درباره کشته شدن تظاهرکنندگان و اصلاحات سیاسی به منظور برقراری پادشاهی مبتنی برقانون اساسی هستند .
روز شنبه قبل از آن که ماموران امنیتی مجبور به عقب نشینی شوند در برخورد با تظاهر کنند گان به خشونت متوسل شده بودند که در نتیجه آن هفت نفر جان خود را ازدست دادند.
اکثریت شیعه بحرین همواره از تبعیضی که دستگاه رهبری بین آنها و اقلیت سنی قائل می شود شکایت داشته اند ولی می گویند که سنی ها و شیعیان در خواسته های دموکراسی خواهی سهیم اند و هیچگونه اختلاف مذهبی بین آنها وجودندارد.
بحرین از جمله کشورهاى عربى است که در پى تحولات سیاسى تونس و مصر، دستخوش ناآرامى شده است.
بحرین یکى از متحدان اصلى آمریکا در منطقه خلیج فارس و محل استقرار ناوگان پنجم دریایى این کشور است.
معمر قذافی: کنارهگیری نمی کنم
معمر قذافی رهبر لیبی در سخنرانی خود گفت که ترسوها و خائنان می خواهند تصویر یک کشور آشوب زده از لیبی ترسیم کنند و دشمنان لیبی قصد دارند به این کشور لطمه وارد کنند.
سرهنگ قذافی گفت که او یک رهبر انقلابی است و این به این معنای فداکردن خود تا آخرین لحظه زندگی است. او تاکید کرد که کناره گیری نمی کند.رهبر لیبی همچنین خود را جنگجویی روستایی خواند که برای کشورش افتخار به همراه آورده است و افزود که حاضر است در کشورش شهید شود.
سرهنگ قذافی با اشاره به بمباران 1986 طرابلس توسط امریکا گفت ابرقدرت ها می دانند که آنها هم نمی توانند او را به پائین بکشند.
او که با هیجان سخن می گفت اعلام کرد که قدرت در لیبی در دست مردم است.
سرهنگ قذافی که با مشت گره کرده و با صدای بلند سخن می گفت از هوادارانش خواست به خیابان ها بیایند.
او همچنین اخطار کرد که در صورت نیاز با توجه به قوانین بین المللی از زور استفاده خواهد کرد.
قذافی گفت که عده ای ازمردم بیمار که مواد مخدر و اسلحه در اختیار جوان ها قرار می دهند می خواهند که وقایع تونس و مصر رابرای ساقط کردن او از حکومت تکرارکنند .
قذافی که با خشم و هیجان صحبت می کرد افزود که هیچ قدرتی در لیبی ندارد بلکه قدرت در دست مردم است . رهبر لیبی از هوادارانش خواست تا به خیابان ها بریزند واسلحه را از دست کسانی در آورند که می خواهند لیبی را به افغانستان دیگری تبدیل کنند تا آمریکا آن را اشغال کند.
قذافی در ادامه سخنانش افزود که مجازات کسانی که می خواهند به لیبی لطمه بزنند و یا به دشمنان آن کمک کنند اعدام است . و هرکس دیگری هم که می خواهد وحدت لیبی را برهم بزند با اعدام روبرو خواهد شد .
قذافی گفت که مقامی ندارد تا ازآن استعفا دهد.
رهبر لیبی گفت که جوانان لیبی باید به خیابان ها بیایند و گروه ها و کمیته هایی برای دفاع از کشورشان تشکیل دهند و افزود که اگر مردم لیبی بخواهند باید قوانین جدیدی برای نحوه اداره کشور از جمله تقسیم ثروت نفت ارائه دهند.
نشست شورای امنیت
شورای امنیت سازمان ملل متحد برای بررسی بحران لیبی جلسه اضطراری تشکیل داده است.
این جلسه به درخواست ابرهیم دباشی معاون نماینده لیبی در سازمان ملل متحد تشکیل شده است.
ابراهیم دباشی درخواست کرده است که به منظورجلوگیری از بمباران هوایی مردم توسط کسانی که او آنها را "مزدوران خارجی خواند" آسمان طرابلس، منطقه ممنوعه پروازی اعلام شود.
همزمان اتحادیه عرب هم برای بررسی وضعیت بحرانی لیبی تشکیل جلسه داده است.
ناوی پیلای کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل متحد هم خواستار تحقیق در باره کشتار تظاهرکنندگان در لیبی شده است. شاهدان عینی می گویند از هلیکوپتر و هواپیماهای جنگی برای حمله به تظاهر کنندگان معترض استفاده شده است .
ناوی پیلای در مورد احتمال ارتکاب جنایت علیه بشریت در لیبی هشدار داده است.
تنش در طرابلس
تازه ترین گزارش ها از لیبی حاکی است که فضای شهر طرابلس بسیار تنش آلود است و درخیابان های شهر به جز صف اتومبیل درمقابل پمپ بنزین و مردم در مقابل نانوائی ها، فرد دیگری در خیابان ها دیده نمی شود.
بنا به گزارش خبرنگار بی بی سی در طرابلس ذرچند خیابان نشانه هایی از شورش و آتش سوزی دیده می شود ولی حضور نیروهای نظامی چشمگیر است.
در بنغازی دومین شهر لیبی هم مردم خیابانها و ایستگاه های رادیویی را به تصرف در آورده اند. اما ارتش هنوز کنترل فرودگاه و حومه اطراف را در دست دارد گرچه وزیر خارجه مصر گفته است که فرودگاه بنغازی به کلی ویران شده و هواپیماها قادربه فرود آمدن در آن نیستند.
در پی گزارش هایی که از عقب نشینی گارد مرزی لیبی انتشار یافت شورای عالی نظامی مصر اعلام کرد که نیروهای نظامی خود را در اطراف گذرگاه اصلی مرزی این کشور با لیبی تقویت کرده است.
گفته می شود که هزاران تن از شهروندان لیبی سعی دارند از این گذرگاه عبور کنند و وارد مصر شوند.
ارتش مصر دو بیمارستان صحرایی در اطرا ف مرز تشکیل داده است تا به مداوای مجروحین وبیماران لیبیایی بپردازند.
با وخامت اوضاع لیبی بسیاری از کشورها خارج کردن اتباع خود را از لیبی آغاز کرده اند.
دو کشتی مسافربری و یک کشتی نظامی از سوی ترکیه عازم لیبی شده است .
ایتالیا یک هواپیما به بنغازی و فرانسه سه هواپیما به بنغازی فرستاده است تا اتباع خود را از لیبی خارج کند.
اتریش و پرتغال هم اتباع خود را ازلیبی خارج کرده اند.
شرکت نفت شل گفته است که تمام کارمندان خارجی خود را از لیبی خارج خواهد کرد.
در پی گزارش هایی که در مورد فرار کارگران ساختمانی چینی از حملات مسلحانه انتشار یافت چین خواستار تضمین امنیت جانی اتباع خود از سوی لیبی شده است .