۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

مهمترین خبرهای روز دوشنبه بخش سوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

دستور حصر نخست وزیر امام (ره) از بیت رهبری صادر شده است

کلمه: تند رو‌ترین لایهٔ اقتدارگرایان، تجمع ۲۵ بهمن را بهانه کرد تا خطِ قرمز برخورد با سران سبز را بشکند و آن‌ها را حصر کند. این الگوی حصر و شیوهٔ برخورد با رهبران سبز در نوع خود در تاریخ کشور بی‌سابقه است.
حصرِ میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو تن از سابقون انقلاب و مدیران طراز اول کشور که در سخت‌ترین شرایط در نجات ایران و نظام سهم عمده‌ای داشته‌اند به اندازه کافی غیر قابل قبول، غیر قانونی و غیر شرعی است که مسوولان حاکمیت در هیچ رده ای  تا امروز جرات موضع گیری را در مقابل موضوع حصر نداشتند و مسئول‌ترین مقامات در این خصوص سکوت کردند. بعید است هیچ مرجع قانونی بتواند حصر آنان را آن هم به همراه همسرانشان! مقبول بداند و یا هیچ مرجعِ دینی، مبانی شرعی و اخلاقی این برخورد را بیان کند و به عواقب دنیوی و اُخروی آن نیاندیشد.
هیچ مقامی  تا امروز و پس از این همه مدت حاضر نشد مسئولیت حصر را بپذیرد و یا آن را انکار کند. ضرغامی، حسینیان، محسنی اژه‌ای و شریعتمداری کمتر از آن‌اند که بتوانند به موضوع حصر مشروعیت ببخشند؛ اگرچه کاملاً از جزئیات آن باخبر باشند و سعی کنند با استفاده از واژهٔ «ضد انقلاب» عمل انجام شده را توجیه کنند. فتوای جنتی هم برای اقتدارگریان تنها کارکرد درونی دارد و کاملا مشخص است که به او گفته اند تا از تریبون نماز جمعه چه بگوید و به نوعی حجت شرعی برای خود آن هاست، نوعی حجت شرعی از جنس فتواهای صادره برای قتل‌های زنجیره‌ای و  یا  فتواهایی که در روزهای اخیر مفتی های لیبی به  نفع قذافی صادر کردند.
واکنش فراگیر و سراسیمهٔ مجلسیان و موضع گیری بعضی از چهره‌های خاص، نشان می‌دهد که آمر اصلی حصر «دستگاه حاکمه»  است. دستگاهی که علیرغم عدم رسمیت، نفوذ کافی در بیوت و مراجع تصمیم گیری دارد. نفوذی که می‌تواند هاشمی، ناطق نوری، قالیباف و بسیاری از چهره‌های دیگر را هم به اطاعت امر وادارد. عوامل اصلی حصر اگر رسماً از رهبری دستور نگرفته باشند، قطعاً ریشه‌ای در بیت رهبری دارند. تنها جایی که می‌تواند فرمان آتش را به این همه افراد صادر کند، بیت رهبری است. آمران وعوامل اصلی حصر جنتی را گفته‌اند تا در نماز جمعه فتوای برخورد با سران سبز را صادر کند، دادستان کل را گفته‌اند تا آن‌ها را ضد انقلاب بنامد، احمدی‌نژاد را گفته‌اند که خاموش بنشیند، صدا و سیما را گفته‌اند که شعار مرگ و اعدام سر دهد و وزیر اطلاعات را به مصاحبه واداشته‌اند؛ مصاحبه‌ای که مصلحی از عهدهٔ آن برنیامد و کار را از قبل خراب‌تر کرد. آملی لاریجانی  پیش از این گفته بود که  در برخورد با رهبران معترض فقط از رهبری سفارش می گیرد. اما جدای از اینکه  بنابر اخبار رسیده دستور حصر از  رهبری و یا بیت  رسیده است پاسخ این پرسش  همچنان مبهم است که آیا  جزئیات حصر از قبیل  قطع هر گونه تماس تلفنی با خانوده ها و فرزندان و بی خبری مطلق و نیز  اقدام  برای زندان خانگی بدون  هیچ گونه  محاکمه و دادگاه نیز با نظر رهبری صورت گرفته است یا نه؟
شواهد حاکی است که آن‌ها دستشان خالی است، نه تنها نکته ضعفی از فرزندان انقلاب ندارند، بلکه دستاویزی هم برای برخورد آنان نتوانسته‌اند بسازند. ۲۰ ماه است که تمام اصحاب و اعوان خود را فراخوانده‌اند اما نتوانسته‌اند که در پاکی رهبران سبز خدشه‌ای وارد کنند. برگهٔ فتنه تاریخ مصرفش را از دست داده است، همین که هربار به تمام شدن فتنه استناد می‌کنند و به رسیدن زمان محاکمه و یا از ضد انقلاب می‌گویند، یعنی به بی‌خاصیت شدن آن پی برده‌اند. خشونت و بخصوص برخورد مسلحانه، از اسبابِ ترس به اسبابِ دردسر تبدیل شده است. بی‌دلیل نیست که شهیدان را یا می‌دزدند، یا انکار می‌کنند و یا زنده می‌سازند.  طبق اخبار واصله بدنهٔ اصیل و معتقد نظامی کشورمان در این باره حساس شده است. زندان‌ها پر‌تر شده‌اند و دیگر کسی را ندارند که با دستگیری او رعبی ایجاد کنند و نصرتی بیابند، بازگشت سرافرازانهٔ رمضان‌زاده و نوری زاد  و مقاومت جانانه اسرای سبز بر شکست استراتژی زندان گواهی می‌دهد. با حصر رهبران سبز هم، معلوم نیست دیگر چه کسی می‌تواند فریب خورده باشد، چه کسی را باید قدرت پرست نامید و چه کسی می‌تواند به زعم حاکمیت به جای دیکتاتورهای عربی بنشیند.
دست‌های خالی، خیلی زود رو می‌شوند. بدنه ی آگاه جنبش به صرافت پی برده است که دستور حصر از کجا آمده است. جنبش سبز به جای آنکه به بـُـرد بیاندیشد بر ادامهٔ همین راه  با صبر و استقامت تمرکز می‌کند. ادامهٔ بازی در یک روند طبیعی می‌تواند به باخت سرکوبگران تبدیل شود زیرا ترس از شکست در آنان موج می زند اما در جنبش چنین ترسی دیگر وجود ندارد. مگر بر سبز اندیشان چه فشار و محدودیت و تهمتی باقی مانده است که وارد نکرده باشند. صبر بر ادامه و تداوم همین بازی برای جنبش کم هزینه است اما برای  مستبدان بسیار پر هزینه است. هر روز که می‌گذرد گزینه‌های پیش رو برای جنبش بیشتر می‌شوند و اطلاعات حاکمیت از حقیقت جنبش و واکنش آن ناقص‌تر می‌شود. فرار نهادهای مسئول از خبر رسانی در خصوص حصر، دستان خالی مصلحی و تسلط ۲۰ درصدی وزارت اطلاعات بر حقیقت و حقانیت جنبش سبز بهترین شاهدند. جنبش سبز  و همراهان  آن  صدها بار خواست بی کم و کاست قانون اساسی  را  فریاد زدند اما  فتنه گر و ضد انقلاب خوانده شدند و تصویری دروغ و  تحریف شده از ‍انان در رسانه های رسمی رواج داده شد. کسی که باد بکارد طوفان درو می کند. مسوول  پیامدهای رادیکال شدن افکار عمومی دقیقا همین شیوه عمل آقایان است.





به سردمداران حکومت تذکر دهید که دچار غرور نشوند

نامه فرزندان میرحسین موسوی و مهدی کروبی به مراجع معظم تقلید


فرزندان مهدی کروبی و میرحسین موسوی در نامه‌ای خطاب به مراجع معظم تقلید، از ایشان خواستند که غمخوار مظلومان باشند و از اقدامات غیرقانونی که به نام اسلام صورت می‌گیرد، جلوگیری کنند.
به گزارش کلمه، در این نامه از مراجع بزرگوار تقلید خواسته شده که به سردمداران حکومت درباره‌ی خطاهایشان تذکر دهند، و تصریح شده است: تنها جُرم آقایان موسوی و کروبی آن است که بنا بر تجویز امیر مؤمنان علی (ع ) بدون لکنت زبان به نصیحت دست اندرکاران امور پرداخته اند و عده ای در کشور که حاضر نیستند به کمبود سعه صدر خویش – که به فرموده امام علی (ع) لازمه ریاست و حکومت است – اعتراف نمایند، به جُرم تراشی های واهی علیه این دو سرباز فداکار مردم پرداخته اند.
فرزندان موسوی و کروبی همچنین با تاکید بر اینکه “به حق جویی پدران و استقامت مادران خویش می بالیم” نوشته‌اند: ما براین باوریم که والدینمان نه تنها گناهی مرتکب نشده اند بلکه کلمه حق را به مصداق خواست الهی بر زبان رانده اند و آیا همین واهمه از بیان حقایق در منظر عمومی مردم و زندانی کردن این چهار عزیز، بهترین دلیل بر حقانیت والدین زندانی ما نیست؟
متن کامل نامه فرزندان مهدی کروبی و میرحسین موسوی به مراجع عالیقدر شیعه، بدین شرح است:
بسمه تعالی
لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم
محضر مبارک مراجع عالیقدر شیعه
سلام این فرزندان دردمند خویش را پذیرا باشید. اگر نبود جواز قرآنی در خصوص فریاد مظلوم به خاطر ظلمی که بر او رفته، قطعاً دم فرو می بستیم و در خلوت خود، رفع ظلم را تنها از قادر متعال درخواست می کردیم ، که صد البته دادرس و دادستان اصلی اوست. و اگر نبود سابقه صدها ساله علمای بزرگ و مراجع گرانقدر تشیع که همواره پناهگاه مظلومان و حامی اسلام اصیل در برابر دیدگاههای انحرافی بوده اند یقیناً مصدع اوقات شریف نمی شدیم .
حضرات آیات عظام! قطعا استحضار دارید که پس از بیست و یک ماه هتاکی های ناجوانمردانه نسبت به آقایان حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی و مهندس میر حسین موسوی، از دوهفته پیش این دو معتمد امام(ره) و یاور دلسوز مردم به همراه همسران مؤمن وفداکارشان به بند کشیده شده اند و با کمال تأسف حتی از حقوق ساده سایر شهروندان برخوردار نمی باشند و حقوقی همچون دسترسی حضوری یا تلفنی به خانواده و تأمین مایحتاج اولیه نیز از ایشان دریغ شده است. به بند کشیدن موسوی که علاوه بر هشت سال نخست وزیری کشور در سخت ترین شرایط پس از انقلاب، در سال های پس از آن نیز همراه صدیق کشور و مردم در عرصه سیاست و فرهنگ و هنر بوده است و زندانی شدن کروبی که حدود پنجاه سال از عمر خویش را صرف مبارزه در راه تحقق اسلام اصیل کرده و چندین دوره ریاست مجلس و بنیاد شهید را به عهده داشته است و بازداشت یک فرزند او به اتهام واهی جاسوسی و اشغال خانه فرزند دیگر او در حالی صورت گرفته که هنوز در هیچ محکمه صالح مطابق با قوانین حقوقی کشور به اتهام افکنی های واهی علیه ایشان رسیدگی نشده است. ما معتقدیم تنها جُرم آقایان موسوی و کروبی آنست که بنا بر تجویز امیر مؤمنان علی (ع ) بدون لکنت زبان به نصیحت دست اندرکاران امور پرداخته اند و عده ای در کشور که حاضر نیستند به کمبود سعه صدر خویش – که به فرموده امام علی ( ع ) لازمه ریاست و حکومت است – اعتراف نمایند، به جُرم تراشی های واهی علیه این دو سرباز فداکار مردم پرداخته اند.
حضرات آیات عظام!
ما یقین داریم آقایان موسوی و کروبی در بیان انتقادات و اعتراض های خود، جز رضایت خالق متعال و مصلحت بندگان شریف را در نظر نداشته اند، هرچند گام گذاشتن در این مسیر برخلاف مصالح شخصی و خانوادگی آنها بوده است و کیست که نداند آنها اصولا نه نیازمند شهرتند و نه تشنه قدرت. آنها اکنون نیز به اقدامات و اظهارات خود افتخار می کنند و حتی اگر به فرض این اقدامات و اظهارات، به مذاق عده ای خوش نیاید؛ چرا می خواهند با اتکا به قدرت های ظاهری و دنیایی، پدران ما را از انجام وظیفه شرعی و قانونی شان در جلوگیری از کژی ها باز بدارند؟ در حالی که آنها هیچ یک جز خدمت و تصحیح امور نخواسته اند؛ اولا به چه علت از حقوقی که گفته شد، محروم بوده و در وضعیت بدی مانند شرایط حاضر قرار گرفته اند؟ ثانیا مشخص نیست که مادران متعهد و مهربان و صبور ما جز خیرخواهی و رفتاری طبیعی مطابق جایگاه خود چه کرده اند که هم اکنون دو هفته است هیچ خبری از آنها در دست نمی باشد؟ سوم آنکه چرا بر خلاف نص قانون اساسی که بعضی از روحانیون و مراجع معزز نیز در تدوین آن نقش داشته اند، عده ای به خود حق می دهند آنها را حتی از حقوق اولیه محروم کنند؟ ما براین باوریم که والدینمان نه تنها گناهی مرتکب نشده اند بلکه کلمه حق را به مصداق خواست الهی بر زبان رانده اند و آیا همین واهمه از بیان حقایق در منظر عمومی مردم و زندانی کردن این چهار عزیز، بهترین دلیل بر حقانیت والدین زندانی ما نیست؟ آیا محروم ساختن این زندانیان افتخارآفرین از بدیهی ترین حقوق متهمان، ثابت نمی کند که اهرم های فشار بدون توجه به قانون و شرع، به دنبال خاموش کردن صدای حق دو یاور بزرگ و دلسوز کشور ،اسلام و مردم هستند؟ اکنون نیک واقفیم که نگرانی پدران ما از سرنوشت چهره های گمنام زندانی شده بیراه نبود که اگر بر پدران ما که در عرصه داخلی و خارجی گمنام نیستند، چنین جفا می رود، باید اندیشید که بر گمنامان بی پناه دیگر چه جفاها رفته و می رود؟ ما پیشتر هم شاهد آن بودیم که در شب های قدر پنج شب متوالی تعدادی گماشته، در مقابل خانه این خدمتگزاران مردم تجمع کرده و به تخریب خانه و شکستن درها و شیشه ها و فحاشی و تیراندازی پرداختند و با این حال هیچ گونه برخوردی نیز از سوی دستگاه قضاوت اسلامی با این تعدی گران نشد. باری، نگرانی ما بیجا نیست، چرا که اکنون عزیزان ما در دست کسانی گرفتارند که بارها تنفر و خشم خود نسبت به آنان را به ما نشان داده اند و اکنون هویت خود را از ما پنهان می سازند.
حضرات آیات عظام!
ما فرزندان مهدی کروبی، کودکی خود را پشت در زندان های رژیم گذشته گذرانده ایم و بارها با چشم نگران، پدر دستگیر شده توسط ساواک را از پشت میله های زندان و در ملاقات ها تعقیب کرده ایم؛ و ما فرزندان میرحسین موسوی هم از نخستین سالهای زندگی، طعم سختی ها و خطرات فراوانی که پدرمان را تهدید می کرده است چشیده ایم؛ و اکنون همگی به حق جویی پدران و استقامت مادران خویش می بالیم. آنها نیز به وعده الهی در خصوص عدم پایداری ظلم ایمان دارند، اما اینها دلیل موجهی نیست که در مقام فرزندانی دل نگران، حقوق تضییع شده پدران ومادران مان را پیگیری نکنیم. ما در این راه قبل از هرکس، به مراجع معظمی تظلم می کنیم که همواره غمخوار مظلومان بوده اند. چنان که در روزهای اخیر نیز علی‌رغم فشارها، حق جویی برخی از مراجع را در اعتراض به ظلم شاهد بوده ایم. بی شک در این برهه حساس از تاریخ ایران که متأسفانه بسیاری اقدامات غیر قانونی به نام اسلام انجام می شود، نقش‌آفرینی حضرات مراجع عظام می تواند از تحمیل هزینه هایی جبران ناپذیر بر اسلام و ایران عزیز جلو گیری نماید. سزاوار است که حضرات آیات عظام، کلام فروتنانه و درس آموز حضرت امام علی (ع) را به برخی سردمداران حکومت یادآوری فرمایید که «انی لست فی نفسی بفوق ان اخطأ، لا امن من ذلک نفسی الا ان یکفی الله من نفسی» و به آنان گوشزد کنید که خداوند کسانی را از افتادن در ورطه خطا باز می دارد که دچار غرور نشوند و قدرت های پوشالی دنیایی آنان را غره نسازد.
سلامت و مزید توفیقات حضرات مستطاب عالی را مسئلت داریم و خود را محتاج ادعیه خالصانه آن جنابان می دانیم.
فرزندان مهدی کروبی و میرحسین موسوی

 

 

An Iranian member of anonymus hackers talk to BBC Persian TV

 

http://www.youtube.com/watch?v=I9x_SK5nDcE 


Bahman Kalbasi of BBC Persian TV interview an Iranian member of anonymous hacker group who hacked several state run web sites in Iran and all over the world recently .



برنامه ای هفتگی شامل مجموعه ای از بهترین گزارش های تهیه شده توسط خبرنگاران بی بی سی. *ممکن است هنگام پخش خبر فوری، محتویات این صفحه و این برنامه بدون اعلام قبلی تغیبر کند.
آدرس پست الکترونیک برنامه خبرنگاران: کلیک khabarnegaran@bbc.co.uk




اگر دشنام فرمايی و گر نفرين، همايون خيري، آزادنویس

rafsanjani2.jpg

برگرفته از وبلاگ آزادنویس (freelanceronline.blogspot.com)
اگرچه مجلس خبرگان در تمام دوران فعاليت خودش چيزی بيش از يک تمجيد سالانه جمعی از رهبر نبوده اما فتح آن برای تندروها به معنای گسترش حوزه قدرت سياسی‌شان است. منتها عليرغم تلاش حکومت در تجميع قدرت، حالا در جمهوری اسلامی قدرت متکثر شده و اگر حرفی بر سر گسترش آن باشد اينروزها قدرت اصلی در حوزه اجتماعی‌ست. بنابراين از قضا تغيير رياست مجلس خبرگان بهترين اتفاقی‌ست که می‌تواند برای رفسنجانی در حوزه اجتماعی رخ بدهد.
تجربه سياسی جمهوری اسلامی نشان داده که جايگزين‌های حوزه سياست دچار محدوديت‌های جدی هستند. اين تجربه در دوران شاه هم وجود داشت و باز کردن در برای ورود افراد مستعد به حوزه قدرت سياسی در هيچکدام از اين دو دوره بدون تنش نبوده. برای همين هم هست که عليرغم شعارهايی که بخصوص در مورد مردمی بودن حکومت و دولت در جمهوری اسلامی سرداده می‌شود حوزه سياسی در حکومت محل جا به جايی آدم‌هاست و نه ورود آدم‌های تازه به آن. حتی تلاش خاتمی برای مشارکت دادن چهره‌های جديد در مديريت کلان کشور هم بسرعت شکست خورد و مثلن اولين نمايندگان شورای شهر تهران هم کسانی بودند که روزگاری در مقام وزارت و نمايندگی‌های مجلس و دولت مشغول به کار بودند.
دستکم در ايران، خروج نيروهای سياسی از حوزه قدرت سياسی به حوزه اجتماعی هميشه با استقبال عمومی رو به رو شده. هر چقدر اين خروج با فشار حکومت توآم بوده استقبال عمومی از آن کسی که از قدرت سياسی کنار گذاشته شده هم بيشتر بوده. منتها جدا از آن فشار و اين استقبال که ممکن است رنگ و بوی عوامانه (يا پوپوليستی) به خودش بگيرد يک نکته ظريف‌تر هم وجود دارد که، به نظر من، اينبار در مورد رفسنجانی کاملن صدق می‌کند.
نکته ظريف اين است که خروج رفسنجانی از مجلس خبرگان از جنبه کاربردی چيزی به ظرفيت‌های اين مجلس اضافه نمی‌کند. يعنی مجلس خبرگان کماکان به همان تمجيد‌های سالانه‌شان ادامه خواهند داد ولی هيئت رئيسه آن را دچار گرفتاری می‌کند که منبعد آيا اصولن امکان دارد بيشتر از اين تمجيد فعلی کاری از پيش ببرند يا ناگزيرند گاهی به طور علنی هم مخالفتی ابراز کنند؟ در واقع آيا مجلس خبرگان چيزی جز تآيید ولايت مطلقه که همين الان هم وجود دارد می‌تواند نثار رهبری کند؟ يعنی غير از اين که چون که صد آمد نود هم پيش ماست چه کار ديگری مانده که خبرگان بايد انجامش بدهند؟ وقتی کاری باقی نمانده که انجام بدهند بنابراين رياست مجلس خبرگان هم کاره‌ای نيست جز يکی از تمجيد کنندگان.
اما اگر رئيس مجلس خبرگان با اين اوصافی که اين مجلس دارد کسی باشد که احتمال مخالفتش با رهبر وجود داشته باشد آنوقت هر بار تمجيد او از رهبر می‌تواند به همراهی مخالفان با رهبر تعبير شود. اين شرايط همين حالا برای رفسنجانی وجود دارد و حرف‌های او در ستايش از خامنه‌ای هر بار به نارضايتی مخالفان خامنه‌ای منجر می‌شود. جالب اين است که خود رفسنجانی هم مخالفان جدی دارد و ستايش‌های خبرگان منجر به قدرت گرفتن مخالفان رفسنجانی هم می‌شود. به همين دليل هم هست که وجود رفسنجانی در مقام رياست مجلس خبرگان، که کاری جز تمجيد از رهبری ندارند، تمام منافع اين رياست را به جيب طرفداران خامنه‌ای سرازير می‌کند.
تغيير رياست خبرگان رفسنجانی را به حوزه اجتماعی، که حالا بيش از هر زمان ديگری مملو از مخالفان خامنه‌ای‌ست، نزديک خواهد کرد. چنين اتفاقی در مورد منتظری هم رخ داد و او را در حوزه اجتماعی به وزنه سنگينی بدل کرد. نکته قابل توجه هم اين است که ناگزير مجلس خبرگان اين است که يکی از اعضای سرشناس آن برای رياست اين مجلس انتخاب شود. طبيعی‌ست که رئيس بعدی خبرگان، هر کسی که باشد، قادر نخواهد بود از فشار افکار عمومی برای تصويرسازی يک کودتا در مجلس خبرگان خلاصی پيدا کند و اين يعنی فشار بيشتر بر کسی که ممکن است در سال‌های اخير حضور پررنگی در صحنه سياسی نداشته اما حالا ناگزير در کسوت رياست خبرگان حضور سياسی پررنگ‌تری پيدا کند. به همين دليل هم هست که تغيير رياست خبرگان بهترين هديه‌ای‌ست که می‌شود به رفسنجانی داد.
به نظر من، کودتاچی‌ها و تندروهای طرفدار خامنه‌ای و حتی مخالفان رفسنجانی از چنين هديه آسانی که ممکن است نصيب رفسنجانی بشود باخبرند. اين هديه می‌تواند حتی با عزل رفسنجانی از رياست مجمع تشخيص مصلحت به مراتب هم بزرگ‌تر بشود. به همين دليل هم هست که بدشان نمی‌آيد او را به کارزار بکشانند. چيزی شبيه به انتشار فيلمی از فحاشی به فائره هاشمی و همزمان انتقاد از رفسنجانی برای موضعگيری نکردن در برابر اين فيلم و عوامل آن بهانه‌های خوبی‌ هستند برای احساسی کردن فضای سياسی. همين کار را با انتشار عکس‌هايی که گفته می‌شد مربوط به يکی از دختران ميرحسين هستند انجام دادند. يادتان که هست احمدی‌نژاد هم عکس زهرا رهنورد را در مناظره با ميرحسين نشان می‌داد. اين کارها البته سابقه ديگری هم دارد. سابقه‌اش روی ديوارنويسی‌های خيابانی‌ست که خطاب به مردان می‌نويسند بی‌حجابی زن از بی‌غيرتی شوهر است. رسانه‌ای که پيام را منتشر می‌کند گاهی می‌شود ديوار خيابان، گاهی می‌شود يک ويدئو در اينترنت. منتها گاهی اوضاع جوری می‌شود که به قول حافظ اگر دشنام فرمايی و گر نفرين دعا گويم.



رهنورد، کروبی ها و موسوی را دریابیم

علی افشاری

علی افشاری

علی افشاری - ویژه خبرنامه گویا
سرانجام موسوی و کروبی پس از یک کشمکش بیست ماهه در منزل شان زندانی شدند و ارتباط آنها با دنیای خارج قطع گشت. از فردای اعلام نتایج انتخابات بحث بازداشت موسوی و کروبی داغ بود هم از سوی حاکمیت و هم بدنه جنبش سبز حساسیت نسبت به آن وجود داشت. اما حال این اتفاق رخ داد.
اخباری به گوش می رسد که آنها به همراه همسران شان خانم ها کروبی و رهنورد به خانه ای امن منتقل شده اند. صحت و سقم این خبر در حقیقت ماجرا تاثیری ندارد. واقعیت این است که دستگیری موسوی و کروبی در عمل انجام شد. به لحاظ سیاسی و تاثیر گذاری بر فعالیت های جنبش سبز ،تفاوت معناداری بین حبس خانگی و بازداشت امنیتی وجود ندارد. حاکمیت آنها را از جنبش جدا کرده است و سعی دارد دیوار برلینی بین رهبران سمبلیک و هواداران بکشد. حاکمیت برخوردی حساب شده با مقوله بازداشت آنها داشت و تا حدودی تدبیر به خرج داد و هوشمندانه به تدریج و گام به گام حلقه محاصره را بر آنان تنگ کرد. حال در گام آخر با دامن زدن به بحث بازداشت می کوشد تا واکنش مردم نسبت به حصر خانگی را با در انتظار نگاه داشتن آنها نسبت به برخورد امنیتی و قضایی با رهبران جنبش سبز به تاخیر اندازد و بدینترتیب در روندی فرسایشی این مسئله برای مردم عادی شود.
آقای بهمن دار الشفایی به خوبی روش حکومت که شبیه اجرای طرح هدفمندی یارانه ها است را تشریح کرده اند: " حکومت در این رابطه از طرفی‌ با دامن زدن به فضای شایعه، جامعه را در انتظار هر روزه برای آغاز طرح هدفمندی یارانه ها قرار داد، و از سوی دیگر با ایجاد جو رعب و وحشت و با تهدیدهای گوناگون هزینه هرگونه اعتراض را در اذهان مردم به شدت بالا برد، با اجرای این سناریو از طرفی‌ جامعه بیش از پیش نگران عواقب اجرای این طرح و روز آغازین آن بود، و از طرفی‌ به واسطه حجم زیاد شایعه‌ها و صحبت‌های متفاوت مسئولین هر روز چشم به راه بود که با هر سخنرانی‌ خبر آغاز این طرح را بشنود، پس از مدتی‌ کار به جایی‌ رسید که عده‌ای گله میکردند که چرا آغاز طرح را اعلام نمیکنند و "خیال ما را راحت" نمیکنند، اینگونه بود که به حتا به اعتراف جنتی جامعه بیش از "حد انتظار" برای آغاز این طرح آماده شد و زمانی‌ که آغاز این طرح رسما اعلام شد، فقط مردمانی "نفسی راحت"کشیدند که "خدا را شکر، بلای مد نظر که مدتهاست منتظرش هستیم! نازل شد!!!!"
اکنون دستگاه امنیتی می کوشد تا با پخش شایعات و ابراز نظرات متفاوت و بعضا متناقض از سوی مسئولین و راه انداختن حنگ روانی به آماده سازی افکار عمومی بپردازد و محاکمه و مجازات موسوی و کروبی را در بهترین زمان که حداقل اعتراضات را برانگیزد انجام دهد.
حبس خانگی ابداع جمهوری اسلامی است و هیچ جایگاهی در نظام قانونی مجازات کشور ندارد. اولین بار آیت الله قمی در مشهد قربانی این اقدام غیر قانونی و ظالمانه شد. سپس آیت الله العظمی منتظری رنج و سختی این بدعت ستمگرانه و مغایر با موازین حقوق بشر و عدالت قضایی را تحمل کرد. حال نوبت موسوی و کروبی شده است تا گرفتار این بلیه شوند.
. اظهارات برخی از مقامات چون رئیس قوه فضائیه ، نماینده رهبری در سپاه و بخصوص اعترافات نا خواسته برخی از سایت های هوادار دولت روشن می سازد که علت اصلی خویشتن داری حاکمیت نسبت به محاکمه کروبی و موسوی هراس ازهزینه ها و تبعات کار بوده است. آنها زمان مناسب برای برخورد را موکول به ریزش نیروهای مدافع نظام از پیرامون آنها و منعفل شدن بدنه جنبش سبز کرده بودند.
بناراین در مقطع فعلی بهتر است پذیرفت که بازداشت صورت گرفته است و دیگر منتظر اقدام بعدی حکومت برای واکنش نبود.
البته دلیل اصلی حبس خانگی فراخوان آنها برای راه پیمایی 25 بهمن و خیزش مجدد تکاپو های اجتماعی برای تغییر است که آهنگی رادیکال و انقلابی دارد و حاکمیت را ناگزیر و از سر دفع خطر به ایزوله کردن و قطع تمامی مسیر های ارتباطی با آنان سوق داد تا امکان رهبری و هدایت اعتراضات را نداشته باشند.
تلاش برای آزادی موسوی و کروبی در مقطع فعلی اهمیت استراتژیک دارد و از جهات مختلف دستاورد های مهمی برای جامعه ایران و گذار به دموکراسی دارد.
مطالبه آزادی آنها در وهله نخست یک اقدام حقوق بشری است. مواضع و اقدامات آنها در راستای برخورداری از حقوق شهروندی و آزادی های اساسی صورت گرفته است. تلاش برای جلوگیری از زندانی کردن هر فرد به خاطر عقاید و دیدگاه هایش مستقل از اینکه چه سابقه ای داشته است ، یک وظیفه انسانی است. دفاع از حقوق بشر و حقوق اساسی افراد فرا تر از تفاوت های مسلکی ، سیاسی وعقیدتی است . هر زندانی سیاسی و عقیدتی باید از موهبت حمایت آحاد جامعه برخوردار باشد. هیچ ملاحظه سیاسی و اعتقادی نمی تواند موجب سکوت در برابر زندانی کردن افراد به خاطر نظرات انتقادی شان باشد صرف نظر از اینکه آن نظرات مورد قبول و یا رد افراد حمایت کننده باشد. حتی در پاره ای از موارد دفاع از حقوق مخالف نشانه اعتقاد واقعی و پایبندی عملی به موازین حقوق بشری است
کروبی، موسوی و رهنورد در دو سال گذشته به خانه اکثر زندانیان سیاسی رفتند . با برخی از آنها تفاوت بارز هویتی نیز داشتند اما این مسئله باعث نشد تا وظیفه حمایتی خود را انجام ندهند. اعتراض آنها به اعدام برخی از بازداشت شدگان اعتراضات خیابانی پس از انتخابات جنجالی سال 88 حاکمیت را وا داشت تا آنها را به حمایت از سازمان مجاهدین و تجزیه طلبی متهم سازد و کارزار تبلیغاتی سنگینی بر علیه آنان راه بیندازد.
آنها در حمایت از حقوق فعالان سیاسی و اجتماعی تا حد زیادی از مرز های خودی و غیر خودی عبور کردند. حال موقع اقدام متقابل و پشتیبانی از رعایت حقوق آنها است.
از سوی دیگر با توجه به شدت خشم و عصبانیت حکومت نسبت به آنها و نسبت دادن صریح اتهام افساد فی الارض توسط محافل نظامی ،امنیتی ، نمایندگان مجلس و برخی از مقامات قضایی بیم آن می رود که جان آنها ستانده شود و یا مکافات سنگینی را تحمل کنند. سابقه غیض و غضب رهبری و اصرار وی بر مجازات کسانی که در برابر وی نافرمانی در پیش گرفته اند ، بر نگرانی ها می افزاید.
آنان به خاطر دفاع از حقوق ملت ، افزایش آزادی ها و پایان دادن به فضای سرکوب و بی عدالتی ها به درگیری با حکومت برخاستند. مبارزه آنها جنبه شخصی نداشت . اقدام کسی که برای سعادت و نجات کشور و ملتش از رفاه و راحتی همسر و خانواده اش می گذرد در خور تقدیر ، تجلیل و حمایت است.
راه انداختن کارزار سنگین برای آزادی آنها فقط جنبه اخلاقی و انسانی ندارد آنها رهبران جنبشی هستند که بزرگترین بحران برای حاکمیت و مبارزه بر علیه خودکامگی پس از انقلاب را رقم زده است. بازداشت آنها به معنای برخورد با همه جنبش است و اگر با پاسخی محکم از سوی مردم مواجه نشود ، خطر مرگ و پایان جنبش را به همراه خواهد داشت.
امروز حبس موسوی، کروبی و همسران شان در حکم بستر اصلی پیکار اقتدار گرایان و نیروهای آزادی خواه هست. سرنوشت این کارزار در آینده گذار به دموکراسی در ایران و تداوم بقای حکومت تاثیر دارد. سرکوب و برخورد قضایی و امنیتی حکومت به راس جنبش رسیده است. اگر موفق بشوند انگاه ستون فقرات جنبش فرو می ریزد و حاکمیت می تواند با دهشت پراکنی موج جدید اعتراضات را مهار سازد. وقتی رهبران یک جنبشی که زمانی ملیون ها نفر را به خیابان آورد، بازداشت شوند و آب از آب هم تکان نخورد، دیگر تکلیف فعالان سیاسی و اجتماعی منتقد و شهروندان عادی حاضر در میدان مبارزه که حاشیه امنیتی پایینی دارند روشن است که براحتی مورد هجوم نیروهای سرکوب گر قرار می گیرند. چنین اتفاقی باعث گسترش فضای رکود و بی تفاوتی در جامعه می شود.
رها سازی رهبران نمادین ضربه ای محکم بر استبداد مذهبی در ایران و حاکمیت نا مشروع می زند. همچنین با تضعیف ساختار سلطه کمکی مهم در جمع شدن بساط فضای پلیسی و افزایش نسبی آزادی ها خواهد بود.
حصر خانگی فضای دو قطبی را تشدید کرده است. این فضای دو قطبی و معلوم شدن تکلیف همه و به حاشیه رانده شدن ناگزیر نیروهای مذبذب ، پتانسیل نیرو های خواهان تغییر را افزایش می دهد. بنابراین در کوتاه مدت شایسته است تا تلاش های نیروهای حامی دموکراسی و فعالان جنبش سبز بر روی آزادی موسوی و کروبی متمرکز شود. رها شدن آنها از دست عمله استبداد دینی و وحوش ولایت خامنه ای که رجاله های دوران قاجار وشعبان بی مخ های عصر پهلوی را رو سفید کرده اند ، نیازمند اوج گرفتن اعتراضات خیابانی و فضا سازی رسانه ای است.
البته حمایت از آزادی آنها لزوما به معنای دفاع از مواضع سیاسی و اعتقادی آنها و فرو گذاردن انتقاد به پبشینه شان نیست. می توان با حفظ مرزبندی و انتقادات در این حرکت مشارکت کرد. وقتی انها آزاد شدند می توان مباحث انتقادی را مطرح ساخت. ممکن است عده ای بخاطر تصدی مناصب حکومتی در دهه شصت و حضور شان در حاکمیتی که دستش آلوده به خون هزاران انسان بی گناه هست ، ترجیح دهند سکوت کنند و یا وضعیت سخت کنونی آنها را تاوان اقدامات قبلی شان تلقی کنند! و بگویند کسی که گلوله می کارد طوفان درو خواهد کرد! اما چنین نگرشی با اصول اخلاق و موازین حقوق بشری تعارض دارد. ولو اگر فرض کنیم که آنها اعمال خطایی در گذشته مرتکب شده باشند ، دلیلی نمی شود که از ظلم بر آنها خرسند شد و یا مقابله به مثل کرد. فضیلت اخلاقی در تفاوت در برخورد ؛ خود را نشان می دهد که کسانی علی رغم تحمل سختی ها وقتی شرایط مشابهی برای افرادی پیش آمد که روزگاری خواسته یا ناخواسته در تضییع حقوق آنها دست داشتند و یا سکوت پیشه کردند ، د ردفاع از حقوق آنها و اعتراض به بی عدالتی و حق کشی فعالانه به میدان آمدند.
بعد اگر این منطق مبنای کار قرار بگیرد آنوقت بعید است هیچکدام از خانواده های سیاسی ایران بتوانند از حمایت آحاد جامعه در هنگام سلب حقوق برخوردار شوند. فعالان حزب توده و فدائیان اکثریت و ملی مذهبی ها اصلاح طلبان را مواخذه می کنند که چرا در برابر سرکوب انها موصعی اتخاذ نکردند و بعضا مشارکت داشتند. همین ایراد را فدائیان اقلیت ، پیکار ،طرفداران بنی صدر ، سازمان مجاهدین خلق و جبهه ملی از حزب توده ، ملی مذهبی ها و فدائیان اکثریت می گیرند. سلطنت طلب ها بر گروه های پیش گفته خرده می گیرند که چرا در برابر اعدام های فراقضایی و غیر قانونی صاحب منصبان رژیم گذشته مشارکت و یا سکوت کرده اند. کل نیروهای انقلابی که پیش از انقلاب کشته داده اند و یا متحمل شکنجه و زندان شده اند کل سلطنت طلبان را به علت دست داشتن ،سکوت و حمایت از این اقدامات ضد انسانی شماتت و نکوهش می کنند. بنابراین چنین نگرشی در یک دور بسته قرار می گیرد و ره به جایی نمی برد.

بار اصلی حرکت بر دوش نیرو های داخل کشور است تا با بسیج مردم نیروی زیادی جمع شود و قدرت آنها حاکمیت را به تسلیم وادارد. اگر چه آنان در شرایط دشواری قرار دارند و اگر نتوانند از عهده این مسئولیت خطیر بر بیایند ، هیچ ایرادی متوجه آنان نخواهد شد. ولی حضور شان عملی شجاعانه و تحسین پذیر است. در این میان نیروهای خارج از کشورنقش مهمی دارند. جمعیت ملیونی ایرانیان برون مرزی بالقوه قادرند با فضا سازی خوراک لازم برای توجه رسانه ها را فراهم کنند. لازمه این کار تغییری جدی در رفتار ، اتخاذ برخوردی مسئولانه و خارج شدن از لاک بی تفاوتی است ایجاد حساسیت در جامعه جهانی و بسیج افکار عمومی مردم جهان و بخصوص منطقه می تواند حاکمیت را به عقب نشینی وا دارد.
اگر صدای اعتراض مردم ایران و مطالبه آزادی زندانیان سیاسی و بخصوص رهبران سمبلیک جنبش سبز در سپهر جهانی ارتفاع یابد آنگاه موج سنگین تبلیغاتی بر علیه حکومت به راه می افتد. حاکمیت توان پذیرش تبعات منفی اعتراض گسترده به بازداشت موسوی و کروبی در سطح بین المللی را ندارد همانگونه که علاء الدین بروجردی نماینده مجلس حبس خانگی آنها را در ایتالیا تکذیب کرد. از آنجاییکه مقامات قضایی حکومت به صراحت عنوان کرده اند که فرایند بازداشت و پیگرد قانونی موسوی و کروبی جنبه قضایی ندارد و وابسته به مصلحت اندیشی رهبر جمهوری اسلامی است. لذا این بی عدالتی محض ظرفیت بالایی دارد تا بتوان در محامع جهانی و بحصوص سازمان ملل آن را مطرح نمود و بدینترتیب آلودگی دستگاه قضایی به اراده های سیاسی و تنزل ان به ابزاری در دست حکومت برای کنترل جامعه در مسیر دلخواه را بیشتر و صریح تر روشن ساخت
البته نباید فراموش کرد که به هر حال زندان پایان کار نیست. پایداری و استقامت کروبی و موسوی موقعیت آنان را در جنبش دموکراسی خواهی ایران ارتقاء می دهد و می تواند نقطه اتکایی برای تشویق به مقاومت باشد. حضور آنان در زندان هزینه های سنگینی برای حاکمیت در بر دارد و به طور مشخص دعاوی آنها در زمینه برقراری آزادی در ایران را بشدت مخدوش می کند و سوژه تبلیغاتی مهمی را بر علیه نظام فراهم می سازد.
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار باده نا رسیده در رگ تاک است





علی رها

اخبار روز: 

همانطور که انتظار می رفت، آقای میرحسین موسوی به عهد خویش وفادار ماند و متن منشور سبز را که "قدم اولین" بود با یک "ویراست جدید" تکمیل نمود. ایشان ابراز امیدواری کرده بودند که "جنش سبز در سیر تکاملی خود انشااله متن کاملتر و زیباتری خواهد آفرید." متن جدید نه فقط به این مهم تحقق بخشیده، بلکه بلحاظ امضای مشترک با آقای کروبی، بدان اهمیت خاصی بخشیده است.
ویراست جدید منشور، متاسفانه در شرایطی منشر می شود که از نویسندگانش سلب آزادی شده، هر دو در "حصر خانگی" بسر برده و تمامی ارتباطاتشان با جهان بیرون قطع شده است. لذا در وهله کنونی می باید آزادی فوری و بی‌قید و شرط آنها و نیز فاطمه کروبی و زهرا رهنورد، در سرلوحه مطالبات عاجل کلیه کوشندگان راه آزادی قرار گیرد؛ چه آنها که با کلیه مفاد منشور توافق نظری دارند و چه آنهائیکه کماکان پرسش هایی بی‌جواب مانده از منشور سبز داشته و به بالندگی و تعمیق دائمی آن چشم بسته اند. درست است که درخواستهای بنیادین جامعه ایران حتی با حذف فیزیکی آن دو از بین نخواهد رفت اما حضور فعال ایشان برای تداوم، جهت بخشی و هدایت جنبش اعتراضی امروز اساسی است. مضافا اینکه حاکمین مستبد و ظالم ما مطمئنا چگونگی واکنش عمومی به تداوم اسارت آنها را همچون محکی برای اقدامات بعدی خود علیه آنها و کل جنبش آزادیخواهی ایران ارزیابی می کنند.
البته با اینکه حصر مهندس موسوی و مهدی کروبی بنا به ضرورت، گفتگو و تعامل حول ویراست جدید منشور را تحت الشعاع قرارد داده، و برخلاف منشور اولیه هنوز بحثی همگانی را دامن نزده است، بی‌اعتنایی و احیانا بی‌تفاوتی نسبت به آن ابدا به صلاح جنبش نیست. بواقع سرنوشت جنبش آزادیخواهی مردم ایران صرفا مستلزم اراده‌ای "پولادین" نیست بلکه بویژه در گرو شفافیت اهداف جامع آن و راهکارهای تحققش می باشد. درعین حال باید شرط "وفاداری" به منشور سبز، نه در التزام به متنی "جامد" که با اتکا به روح متحرک آن سنجیده شود. همانطور که خود منشور تصریح می کند: "گفتگوی مستمر درباره این متن و نقد و اصلاح آن، ضرورتی انکارناپذیر است."
ویراست جدید منشور علیرغم انتشار همزمانش در سایتهای "کلمه" و "جرس" در اوایل اسفند، فاقد تاریخ است. قدر مسلم اینست که متن فعلی قبل از فوران مجدد جنبشهای اعتراضی ۲۵ بهمن، و لذا پیش از حصر آقایان کروبی و موسوی تدوین شده است. چنانچه این منشور از پس انقلابات مصر و تونس و جنبش های عظیمی که سراسر خاورمیانه را دربر گرفته و کل جهان معاصر را به تکان درآورده به طبع می رسید، مسلما از روح فراگیر آنها متاثر میگشت و بی‌گمان در مقدمه منشور بدان التفات لازم می شد. اما ما که در پرتو چنین تلاطمات تاریخ سازی منشور سبز را مطالعه و بررسی کرده و به بحث می گذاریم، نمی توانیم الهام گیری و تاثیر پذیری از ابعاد این انقلابات و وجه تشابهاتش با جنبش اجتماعی ایران را مدنظر نداشته باشیم. دست کم اینکه پیروزیهای سریع و دستاوردهای اولیه این انقلابات پی درپی در روحیه مقاومت مردم ما و امید به پیروزی، اثرات مهمی برجای خواهند گذاشت؛ گو اینکه خود این انقلابات بدون شک از روش های متنوع و نوین مبارزاتی ایران بهره مند و متاثر بوده اند.
حال با ذکر این ملاحظات مقدماتی، اجازه دهید قدری به بررسی محتوی این ویراست جدید بپردازیم و جهت برجسته کردن تکوین و گسترش دامنه مطالباتش، آنرا با نسخه قبلی مقایسه کنیم. نویسنده این سطور قبلا در جستاری تحت عنوان "ملاحظاتی درباره منشور سبز"، متن اولیه آنرا به اجمال تحلیل کرده بودم و لذا تکرارش را در اینجا ضروری نمی دانم. (نگاه کنید به "جرس"، www.rahesabz.net درنظر اول باید اشاره کنم که انصافا تواضع و خلوص نیت آقای موسوی در معرفی خویش بعنوان "یک همراه کوچک جنبش سبز" همواره قابل تحسین بوده است. ایشان بدرستی گفته اند که "نباید منتظر ظهور یک رهبر باشیم" و درخواست کرده اند که "هر ایرانی، یک جنبش" باشد. اما ویراست جدید در عین حفظ این دیدگاه، اگر نه "رهبر" بلکه نقش "رهبری" را بمعنی قبول مسولیت تاریخی برای شفاف سازی و کمک به قوام یابی و رشد و هدایت نهضت کنونی برجسته کرده است، بطوریکه "دیده بانی حقوق ملت و طرح راهکار برای نظارت و هدایت عملی سیر حرکت و تحول جنبش" را حیاتی می نامد.
این مهم بعضا بدان معنی است که در حین تواضع و اذعان به اینکه جنبش سبز "هرگز خود را مبری از خطا نمی انگارد"، آقای موسوی و نیز کروبی به این خود-‌فهمی رسیده اند که نمی توانند بسان گذشته فقط از پس واقعه ابراز عقیده کرده و بیانیه صادر کنند. بلکه می باید مرتبا نبض اجتماع را گرفته، تمنیات واقعی و درحال رشد مردم را ادراک کرده، قدمهای بعدی آنها را پیش بینی نموده و به سمت و سوی آن کمک کنند. مثال بارز چنین امری عدم تشخیص اولیه ابعاد و میزان نارضایتی عموم مردم بود که در "قیام" عاشورا نشان دادند از دست ظلم و ستم حکمرانان مستبد خود بستوه آمده اند. همانطور که قبلا هم گفته بودم، بجا بود که منشور سبز درست بلافاصله بعد از وقایع سرنوشت ساز عاشورا آماده و منتشر می گردید. درعوض آنچه پس از عاشورا منتشر شد، برنامه حداقلی ۵ ماده‌ای بود. فقدان یک چشم انداز جامع، تاحدی به بی‌برنامگی و سردرگمی جنبش منجر شد و با ازدست رفتن فرصتهای بدست آمده، باعث عقب راندن مبارزات مردم در ۲۲ بهمن گردید.
بدیده این نویسنده، ویراست جدید منشور سبز شمولیت جامع تری نسبت به متن قبلی دارد و آگاهانه و بقصد فراگیر کردن جنبش کنونی حرکت کرده و با گشودن چتر خود، و باحذف عبارت "اصول حداقلی" از منشور، بواقع پذیرای تکثر و تنوع شده است، بوجهی که ظاهرا حتی التزام به "دین مبین اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران" (متن قبلی) و نیز "عقلانیت توحیدی" را شرط "عضویت" در جنبش سبز بحساب نمی آورد. همانطور که منشور تصریح کرده است: "ما با هر باور و ایمان دینی که بدان معتقدیم، به هر قوم و قبیله و تیره و مرامی که تعلق داریم و با هر سلیقه و سبکی که با آن زندگی می کنیم، همه ایرانی هستیم و ایران متعلق به همه ماست." به باور این نویسنده، منشور جدید درحین حفظ بسیاری از اصول اولیه خود، قدم بسیار بزرگی برای همگرایی و جذب نیروها و گرایشات "سکولار" برداشته است.
ویراست جدید منشور، بویژه در قسمت "راهکارها"، حاوی نکات جدید، و گسترش موازین و مطالباتی است که خاستگاه منشور را شفاف تر و صریح تر از قبل کرده است. پروراندن بند مربوط به هویت مستقل جنبش زنان، تشریح و تاکید واضح تر بر حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی، و "توجه به اقشار محروم"، "تامین حقوق مادی کارگران و کشاورزان و کارکنان خدماتی"، و نیز افزودن "تشکلهای صنفی" در حوزه گسترش جامعه مدنی و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود و همچنین لحاظ کردن "نظارت واقعی نمایندگان نیروی کار"، همه گامهای بلندی هستند در جهت سراسری کردن، عمق بخشیدن و ایجاد اتحادی بزرگ برای به ثمر رساندن جنبش اجتماعی امروز ایران.
همینجا اضافه کنم که منشور با اذعان به "تلاش عاشقانه، خالصانه و داوطلبانه نوجوانان و جوانان"، و اشاره به "جنبش دانشجویی" در کنار "جنبش زنان" و "جنبش کارگران"، مطالبات معین جوانان، اعم از دانشگاهی و غیر دانشگاهی را درقسمت "راهکارها"، ازقلم انداخته است. البته نوآوری جوانان در عرصه‌های مبارزات واقعی و "مجازی"، و نقش پیشرو دختران و پسران شجاع و با درایت ما در تداوم مبارزات جاری برکسی پوشیده نیست. مطالبات آنها که آینده ایرانند، چه از جنبه بیکاری، چه بلحاظ تحصیل در محیطی آزاد و بدور از چشم "حراست" و بویژه چشم انداز آنها برای یک روش زندگی جدید، برای پیروزی نهضتی آزادیخواه کلیدی است. مطمئنا "نسخه‌های پسین" منشور این مهم را بروشنی منظور خواهد کرد. درعین حال لازم بود که ویراست جدید لااقل دربخش مقدماتی بطور خلاصه دستاوردهای دوساله جنبش را برجسته نموده و آنرا زمینه تحولات بعدی و مبنای امید و اطمینان از پیروزی قرار دهد.
البته باید بطور مشخص تاکید کرد که این منشور، اساسنامه یک حزب سیاسی نیست و لذا دربردارنده تمامی خواستهای گرایشات متعدد نظری جامعه ایران نبوده و نمیتواند باشد. این منشور تنوع و تعدد درون جنبش را امری بدیهی و قابل قبول مفروض کرده و از حضور همه نیروها با حفظ "هویت مستقل" خود استقبال می کند. طبعا هر نیرویی آزاد است که با یا بدون توافق بر سر"مطالبات مشترک" منشور، کماکان برروی اصول نظری خود اصرار ورزیده و در جهت مقبولیت آن اصول تلاش کند. با اینهمه، ویراست جدید منشور ابراز تاسف می کند که بواسطه "امنیتی بودن فضای اجتماعی و عدم امکان تشکیل جلسات بحث و گفتگو"، تلاش برای نظر خواهی از "طیفی وسیعتر" بالاجبار محدود مانده است و ابراز امیدواری کرده است که در آینده این نقیصه را جبران کند.
لذا باتوجه به راه درازی که آقایان موسوی و کروبی از زمان انتخابات تاکنون پیموده اند، و نظر به سیر تکاملی منشور طی چند ماه گذشته، اگر معضلی در کار باشد برسر پذیرش تعریف از "آرمانهای عمومی جنبش" است. موضوع اینست که اگر گرایشاتی بلحاظ شرکت بالفعل خویش جزو لاینفک جنبش کنونی باشند ولی درمورد آنچه منشور "چارچوب و اسکت معرفتی و اخلاقی جنبش سبز" بشمار می آورد پرسشهایی داشته باشند و یا دچار شک و ابهام باشند، چه باید بکنند؟ با عطف توجه به شرایط بسیار حساس فعلی، و درنظر گرفتن تهاجم سبعانه حاکمیت به تمامی آزادیخواهان، ضروری است که بین نقد مثبت منشور و تخطئه کردن آن مرزبندی روشن داشت. این نویسنده درحین احترام به عقاید دینی آقایان کروبی و موسوی، و اذعان به دیندار نبودن خود، ضعف منشور سبز را نه در باورهای مذهبی آنها که در نحوه وارسی محتوی واقعی جامعه ایران، افق فکری ایشان و راهکارهای حصول به یک اجتماع سالم برآورد می کند.
من مطمئنم که آقای کروبی و موسوی به فقر مادی، تورم اقتصادی، بیکاری مزمن، فساد و رشوه خواری اداری، اعتیاد، فحشا و مشکل مسکن، حقوق عقب افتاده کارگران و ورشکستگی کشاورزی، و... واقفند و با آن مشکل اساسی دارند. البته اینکه چرا این معضلات ریشه‌ای بوضوح در منشور طرح نشده اند، جای پرسش بسیار دارد. اما پرسش اصلی اینست که آیا ما واقعیتهای موجود در اجتماع ناسالم امروز ایران را همانطور که هست می بینیم؟ بواقع تعریف یک "نظام" را در چه می بینیم که بخواهیم جزو "دلسوزان" آن باشیم و یا درجهت رفع و دگرگونی‌اش تلاش کنیم؟ آیا واقعیت وجودی یک نظام را صرفا در اشکال سیاسی و سازماندهی یک دولت خلاصه می کنیم و یا درمجموعه روابط اجتماعی موجود بین انسانهای آن جامعه بازخوانی می نمائیم؟ براستی این چه نظامی است که به گفته منشور از عدالت و آزادی بویی نبرده است و در آن "فاصله طبقاتی و محرمیتهای اقتصادی و اجتماعی" رو به افزایش است؟ اگر در اجتماعی، بقول منشور اولیه، "انحصارهای بزرگ اقتصادی" درپیوند با مراجع قدرت سیاسی "نهادینه" شد، و "نشانگر نفوذ عمیق این زشتی‌ها در لایه‌های درونی نظام" گردید، و باز بقول منشور اولیه "در این لایه‌ها ساختی محکم برای دفاع از منافعی شکل گرفت"، به "مراکز قدرت نفوذ کرد"، و باعث "غارت بزرگ ملی" گردید ( این عبارات در ویراست جدید بکلی حذف شده اند) آیا در چنین شریطی پافشاری جهت حفظ این نظام بنوعی توهم زا نیست؟
همانطور که در نوشتار قبلی بدان اشاره کردم؛ "آقای مهندس موسوی خود به کرات، بخصوص در روز کارگر، استفاده ابزاری از طبقات محروم و کارگران را نقد کرده اند، اما هیچگاه سلطه طبقاتی بر کار اجتماعی را بزیر سوال نبرده اند. این چه اجتماعی است که در آن تولید کنندگان ثروت و نعمات واقعی بر سرنوشت خود حاکمیت ندارند و بواسطه بحرانهای اقتصادی، بدون آنکه خود بخواهند، مثل تفاله و بطور ملیونی از دایره تولید حذف می شوند و جزو آمار کمی خیل بیکاران می گردند؟ اگر اصل حق تعیین سرنوشت درمدارهای محض سیاسی دور بزند و در زندگی بلافصل و بالفعل مردمان ریشه نبندد، آیا درحقیقت از معنی تهی نمی شود؟" (همانجا)
اکنون دوباره از شما می پرسم: آیا این معضل بنیادی که به محتوی زندگی انسانها مربوط می گردد را می توان با "ترمیم حداقل دستمزد" با یا بدون نظارت نمایندگان کارگری، مرتفع کرد؟ مگر از اوان استقرار روابط سرمایه داری، نخبگان سیاسی بهبود وضعیت معیشتی محرومان را همواره بطور غیر مستقیم، یعنی ازطریق رونق "اقتصاد ملی" بطور عام، ارزیابی نکرده اند؟ در دورانهای رونق، رشد سرمایه گذاری و انباشت سرمایه، و بواسطه فشار تورمی بر عرضه و تقاضای نیروی کار، بردگان سرمایه نیز اجرت بهتری دریافت کرده اند. ولی بمحض ظهور سیکل بعدی بحران اقتصادی و افت نرخ سود، کارگران و کشاورزان دوباره به ورطه سقوط مادی کشانده شده اند. پیشنهاد منشور مبنی بر "دستگیری از نیازمندان ازطریق ایجاد شبکه‌های همیاری و تکافل و توانمند سازی آنان"، با اینکه با خلوص بیان شده، آزموده‌ای است که از لحاظ تاریخی امتحانش را پس داده، شکست خورده، و درعصر جهانی شدن سرمایه، به بن بست کامل برخورده است.
به باور این نویسنده، نظامی که ماهیتا سرمایه سالار باشد و راهکارهائیکه در چارچوب آن توصیه و تنظیم شده باشند، هرگز منجر به احیای واقعی "کرامت انسان" نخواهند گشت. بدوی‌ترین و بنیادی‌ترین ظلم در خلال زندگی واقعی مردم، بهره کشی انسان از انسانی دیگر است. لذا همپا با درخواست آزادی حقوقی و "برابری همگان در برابر قانون"، باید به آزادی حقیقی در محتوی زندگی رسید؛ همزمان با مبارزه علیه سلطه استبداد سیاسی در اجتماع بزرگ، سلطه استبدادی در محیط کار و در فرآیند کاری را نیز نباید از نظر دور کرد.
شاید فقط با چنین تعبیر معینی است که میتوان نویسنده این سطور را نیز در زمره "براندازان" محسوب نمود. ولی حتم دارم که گرایشات مشابه بسیاری وجود دارند که نه "انتقام جو" هستند و نه "برای رسیدن به اهداف خود، استفاده از هر وسیله و روش را، حتی به قیمت مغایرت با معیارهای صریح اخلاقی، مجاز می شمرند"، ولی در عین حال بعید می دانند که در چارچوب "نظام" فعلی بتوان "حرمت انسان" را احیا کرد و واقعا "حاکمیت مردم برسرنوشت خویش" را متحقق ساخت. اصولا استفاده از صفت "برانداز" واژه مناسبی برای توصیف یک انسان انقلابی نیست. و من یقین دارم که آقایان موسوی و کروبی که در انقلاب۵۷ شرکت مستقیم داشته اند و به جنبش سبز نیز بعنوان تداوم انقلاب مشروطه و بهمن می نگرند، خود را انسانهایی انقلابی متصور می کنند. ولی "برانداز" مفهومی صرفا محدود و منفی را در ذهن تداعی می کند و بنوعی انسان را بیاد برچسب "خرابکار" زمان ستم شاهی می اندازد. برای همین است که ستمکاران امروز هم مرتبا آقایان کروبی و موسوی را "برانداز" می نامند.
براستی در اجتماع واژگون ما همه چیز به ضد خود تطور یافته است: انقلابی، ضد انقلابی؛ و ضد انقلابی، انقلابی نمودار می گردد! ولی انقلابیون راستین می دانند که معیار انقلابی بودن نه با قهر و خشونت و نفی محض، که با افق فکری، سلبیت ایجابی و تلاش عملی برای برقراری مناسباتی واقعا انسان سالار، شناسایی می شود.
ولی همانطور که آقای کروبی در شرایط حصر خانگی اعلام کرده اند: "اگر شجاعت و غیرت دارند او را بصورت علنی محاکمه کنند تا او در یک دادگاه علنی نشان دهد بر اندازان اصلی چه کسانی هستند." لذا با حفظ شک و شبهه، ابراز امیدواری می کنم که مقصود ویراست جدید منشور از "حرکتهای انتقام گیرنده و براندازانه"، منطبق با برداشت فوق الذکر آقای کروبی باشد.

علی رها
هفتم اسفند ۱۳۸۹

www.rahesabz.net





اخبار روز: 

اخبار روز: برپایه ی یک گزارش دریافتی، کارگران کارخانه ی پتروشیمی تبریز دست به اعتصاب زده اند. مطابق این گزارش:
از روز دوشنبه ٨۹/۱۲/۷ بیش از هزار و چهارصد نفر از کارگران قراردادی کارخانه پتروشیمی تبریز در اعتراض به بی توجهی مدیران و مسئولین و نهادهای دولتی از جمله معاون رئیس جمهور و وزیر نفت به درخواست های برحق خویش دست به اعتصاب یکپارچه زده و در مقابل درب ورودی کارخانه - که هم اکنون نیزادامه دارد - تجمع کرده اند.
خواست های کارگران کارخانه پتروشیمی تبریز که بیش از سه سال است برای تحقق آن دست به مبارزه پی گیر زده و تا به حال چندین بار نیز اعتصاب کرده اند،عبارتند از: ۱) انعقاد قرارداد دسته جمعی و حذف پیمانکار خصوصی ۲) افزایش دست مزد متناسب با رشد تورم و افزایش قیمت کالاها و خدمات. ٣) عدم تبعیض با کارکنان رسمی کارخانه و برخورداری از امکانات رفاهی و بیمه




اخبار روز: 


ندای سبز آزادی: وزارت اطلاعات وضعیت تهران را در روز سه شنبه ۱۰ اسفند با درجه بندی "بحران" طبقه بندی کرده و به نیروی انتظامی اخطار داده است تمام توان خود را به کار ببندد تا تماشاگرانی که برای دیدن بازی استقلال و السد قطر به استادیوم آزادی تهران می روند به تظاهرات کنندگان جنبش سبز نپیوندند.
در جلسه یکشنبه شب شورای امنیت تهران که با حضور نمایندگان وزارت اطلاعات، وزارت کشور، نیروی انتظامی، سازمان صدا و سیما، سازمان تربیت بدنی و فدراسیون فوتبال تشکیل شد مهمترین معضل روز سه شنبه جاری، همزمانی تظاهرات اعتراضی سبزها با بازی استقلال تهران و السد قطر از سری مسابقات مقدماتی جام باشگاه های آسیا عنوان شده است که سرکوب گسترده تظاهرات را به دلیل حضور تماشاگران و ابعاد بین المللی آن امکان پذیر نمی کند. ضمن آنکه شعارهای تماشاگران در روز بازی نیز قابل کنترل نخواهد بود.
در عین حال برای تظاهرات روز سه شنبه همانند تظاهرات اعتراضی روز ۲۵ بهمن، امنیت تهران به نیروی انتظامی سپرده شده است و سپاه تنها در صورتی وارد صحنه می شود که نیروی انتظامی نتواند امنیت پایتخت را تامین کند.
در این جلسه به سازمان اتوبوسرانی امر شده است که مسیرهای عادی نقل و انتقال تماشاگران را که به صورت معمول تعداد زیادی را در مسیر امام حسین – آزادی جابجا می کنند تغییر دهد. همچنین سازمان صدا و سیما هم مکلف شده است تا بازی را با تاخیر چند ثانیه ای همانند رقابت های خارجی پخش کند تا در صورتی که تماشاگران شعارهایی در حمایت از جنبش سبز سر دادند، این شعارها سانسور شوند.
سال گذشته در جریان دیدار استقلال – استیل آذین که با حضور ۹۰ هزار نفر در استادویم آزادی برگزار شد، شعارهای تماشاگران در حمایت از جنبش سبز و میرحسین موسوی باعث گردید صدا و سیما برای پخش مستقیم بازی با مشکلات زیاد مواجه شود.
طرفداران جنبش سبز قرار است در روز سه شنبه از ساعت ۵ بعد از ظهر در مسیر امام حسین - آزادی حاضر شوند. مهمترین مطالبه سبزها در این روز پایان دادن به حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی است. سبزها در عین حال قصد دارند مسیر انقلاب تا پاستور، منزل میرحسین موسوی را به مناسبت تولدش گلباران کنند.



تقی روزبه


یکی ازبزرگترین درسهای انقلاب بهمن،افسون همه باهم بود.البته محتوای آن گردآوری توده وارمردم وادغام ومنفعل ساختن همه دگراندیشان ودگرباشان زیرچتروحول هژمونی یک گفتمان بود.گفتمانی که حاکمیت مذهب و روحانیت و وروایت آنها ازمبارزه ضداستبدادی –سلطنتی،حرف اول را می زد.درواقع هیچ خوره ای هم چون همه باهم بودن(همه درزیرچترمن) ذات دموکراتیک وبالنده یک جنبش واقعا توده ای را تهدید نمی کند.گفتمانی که با ایجاد کمترین تکان درجامعه فلاکت زده واستبدادی درصددحفظ بنیادهای فاسد وتبعیض آمیز آن است.
بخاطرآوردن این آموزه بویژه درشرایطی که جنبش درفرایند رادیکالیزه شدن قرارگرفته است،اهمیت زیادی برای اجتناب از تکرار فاجعه شکست انقلاب بهمن، تجربه ای که دیگرکشورهای همسایه فاقد آنند،دارد. "همه باهم" حتی اگربتواند درشرایطی به سرنگونی استبداد حاکم منجرشود،که حتی این هم درصورت فرادستی اصلاح طلبان بدست آمدنی نیست،ازهمان فردای پیروزی پایه استبداد جدیدی را بنامی می نهد.

فرایند رادیکالیزه شدن جنبش:
رویکرد مثبت به ضرورت انقلاب برای درهم شکستن کلیت نظام حاکم، مطرح شدن شعارهای ساختارشکن وعلیه اصل ولایت فقیه ، تقویت پیوند آزادی ونان، وبالأخره گسترش اشکال رادیکال ترمبارزه وحرکات اعتراضی نشانه های محسوسی ازچنین روندی هستند که تحت تأثیرتحولات منطقه وسرنگونی دبکتاتورها شتاب بیشتری گرفته است.

درپی برآمد انقلابی مردم درروزعاشورا،بخش اصلاح طلبان جنبش سبز،که بارهبری موسوی وکروبی شناخته می شوند،وازجانب حاکمیت که حاضربه مذاکره وبرسمیت شناختن آنها نبود وبویژه فشارازپائین که عملا ازمرزهای مجازمبارزه درچهارچوب نظام فراتررفته وشعارهای ساختارشکن معطوف به سرنگونی ونفی کلیت نظام را می دادند،دچارانفعال شدیدی شدند. ازاین رو برای تقویت موقعیت چانه زنی خود و مهمترازآن برای کنترل جنبش درحال رادیکالیزه شدن،تجدید سازماندهی خود را ،که زیرضرب هم قرارگرفته بود،دردستورکارخود قراردادند. ایجاد یک شورای مرکزی هدایت کننده که مدتها برسرعنوان حزب وجبهه یا جنبش ونظایران آن درمیانشان بگوومگوهم وجود داشت،تهیه یک منشوردربرگیرنده مطالبات اصلی آنها،ایجاد یک رسانه وایجاد تشکل ها وشبکه های توده ای وانتقال بخشی ازرهبری وکادرهای خود به خارج کشورازعناصراصلی تجدید سازماندهی نوین بود.
انتشارمنشوراول که توسط موسوی ودستیارانش-بدون مشارکت عمومی- تهیه شد،گام اول بود که پس ازحک واصلاحات جزئی وباحفظ همان محتوا با امضای موسوی وکروبی اکنون انتشارمجدد پیداکرده است. هدف عمده برگزاری انتخابات آزاد دردرون نظام واجرای بی تنازل قانون اساسی وباصطلاح همه مواد آن است.بنابراین کلیت نظام ولایت فقیه وتداوم حکومت مذهبی وسرکوب آزادی ها هم چنان برقراراست ودعوا صرفا برسرقرائتی ازقانون اساسی وچرخش قدرت درمیان حامیان آن است(دعوا برسرلحاف ملا).
باین ترتیب اصل سرنگونی استبدادمذهبی وهم چنین مطالباتی هم چون درهم شکستن سیاست لغو یارانه ها وسایروجوه سیاست های نئولیبرالیستی ولغواعدام وجدائی دین ازدولت وآزادی های بی قید وشرط سیاسی وبرابری جنسیتی وملی و... بطورکلی برقراری برابری اجتماعی-اقتصادی،به عنوان مطالبات عمده جنبش هم چنان دربیرون ازاین منشورودرمتن جامعه بی پاسخ می ماند.بدیهی است که وظیفه پیش بردآنها بردوش نیروهای اجتماعی دیگری قراردارد.

فراافکنی!
با این همه منشورسبزکه درعین حال بیانگرگفتمان یک رویکرد-مبارزه اصلاحی درون سیستمی است- تلاش دارد که با فراافکنی خود را بیانگرمطالبات عمومی معرفی کند و درعمل نیزبا سوارشدن برموج جنبش سرنگون طلبانه وباماهیت فرارونده، آن را تحت کنترل خود گرفته وبه سوی همان جاده خاکی مورد نظر،ودرخدمت چانه زنی های خود برای تقسیم قدرت، براند
دراین رابطه قراردادن منشوردرجایگاه واقعی خود،یعنی به منزله گفتمان یک جریان اصلاح طلبانه ومعترض به این یا آن سیاست حاکمیت، ازطریق نقدوسیع آن وایجاد صف مستقل گفتمان رادیکال(یعنی ازطریق یک اقدام مثبت –دیالوگ باتوده ها وسازمان یابی- ونه پرخاشجوئی های بی حاصل) برای کانونی کردن مبارزه ضداستبدادی-مطالباتی فرارونده مهمترین وظیفه لحظه کنونی را تشکیل میدهد.

موج سواری!
موج سواری برروی جنبشی با محتوا وجهت گیری رادیکال، اکنون مهمترین تلاش اصلاح طلبان را تشکیل می دهد.البته هستند نیروها و رویکردهای دیگری درصفوف بورژوازی ویا حتی درصفوف اپوزیسیون خارج ازکشوروبرخا بایدک کشیدن عنوان چپ(رفرمیستی)، که آنها نیزباتوسل به تاکتیک موج سواری وابرازهمسوئی وهمبستگی با اصلاح طلبان وگذاشتن نیرووتوان خوددرخدمت تبلیغ مشی آنها وفراخوان های آنها ودادن اطلاعیه های حمایتی ازآنها، به نوبه خود مشغول موج سواری دراین آشفته بازارسیاست هستند.نمونه سازگاراها وشماری دیگرازاین جماعت تجسم بارزاین نوع از موج سواران هستند با این سودا که روزی نوبت خودشان وگفتمان خودش فرابرسد. هم چنان که رفرمیست های مدعی چپ وموارد مشابه آن نیزمشغول موج سواری برهمین بستروباهمین سوداها هستند.
اما نیروهای واقعا معطوف به ریشه ها ومدافعان آزادی وبرابری اجتماعی که مطالبات واقعی وپرنسیب های خویش را فدای موج سواری وسودای دست یابی به قدرت نمی کنند،بجای موج سواری باید تمامی نیرووتلاش خود را برای شکل گیری این صف مستقل که ازقضا دارای زمنیه های مناسب اجتماعی برای گسترش هستند، متمرکزکنند.آن پایگاه اجتماعی که بجای سواری دادن به دیگران دریک جامعه استبداد خیزوصغیرپرور، آنقدرخویشتن را بالغ وصاحب صلاحیت و توانانی می دانند که زمام کنترل واداره جامعه وهرآنچه را که خود خالق ومولد آنهاهستند،بدست گیرند

ضرورت شکل گیری شبکه های آلترناتیو
اگراین واقعیت داردکه ضربان قلب جنبش،درتفاوت با ضربان اصلاح طلبان، به نوع دیگری می زند وکارگران وزنان وجوانان ودانشجویان ومزدوحقوق بگیران درصحنه خیابان ها،کارخانه ها وادارات ودانشگاه ها ومدارس وخانه ها و... عمدتا درگیریک مبارزه ضداستبدادی ازنوع دیگر و با مطالبات دیگری هستند ،واگرعموما برخلاف شعارها وتلاش های اصلاح طلبان شعارهای ساختارشکنانه می دهند، پس چرا نباید سریعا سازوکارهای مناسب خود را به وجود بیاورند؟ اگرمثلا جوانان مصرجنبش 6 آپریل را به وجود آوردندو قادر به دادن فراخوانهای اعتراضات وتجمعات ضداستبدادی با استفاده ازشبکه های مجازی و شبکه های واقعی شدند وسرانجام هم مبارک را سرنگون کردند،چرا جوانان وجنبش ما باوجود سابقه وتجربه بیشترنتواند فراخوان دهندگان و شبکه های مستقل خود را برای پیشبردمبارزه هم اکنون جاری خود بوجود آورند؟ .بی شک بلوغ جنبش درگرو عبوربه این مرحله است.بنابراین اکنون ایجاد شبکه ها وحلقات مستقل برای جمع بندی پیشنهادات و تنظیم فراخوان های جوشیده ازمتن خود جنبش توسط جوانان وفعالین حاضروآگاه درجنبش ،توسط نیروهائی که نبض واقعی انقلاب درآنها می تپد،اهمیت مبرم دارد وگامی است تعیین کننده برای حضورمستقل وبرطرف کردن شکاف عمده موجود درجنبش(بین ماهیت جنبش ومدعیان رهبری آن)،برای ایجاد یگانگی وهم آهنگی بین رهبری وخود جنبش است:خودرهبری. اکنون هم شکاف فوق به عنوان مهمترین معضل جنبش، وهم شکل دادن به شبکه های آلترناتیوبه عنوان ضرورتی حیاتی پاسخ به این معضل، نیازلحظه حاضر برای تداوم وگسترش دامنه کمی وکیفی جنبش و روند انقلابی است.بدیهی است که درهمین رابطه تلاش برای دسته بندی ولیست کردن مطالبات اصلی(منشورمطالبات پایه ای هم اکنون موجود جنبش)،ایجاد کانون های هم آهنگ کننده وفراخوان دهنده درپیوند با شبکه های واقعی ومجازی، وتقویت رسانه های مستقل این گفتمان وبهره گیری حداکثر ازامکانات داخل وخارج برای پیشبرداین هدف، ضرورتی درنگ ناپذیراست. وگرنه حتم بداریم که خطربه بادرفتن پتانسیل آزاد شده ویا درشرف آزادشدن جنبش توسط رویکردهائی باافق های محدود وتنگ که بدنبال اهداف دیگری هستند، جدی است. چنانکه ازهم اکنون شاهد نمونه هائی ازآن نظیرصرف این شوروشوق به وجود آمده پیرامون بزرگداشت برگزاری روزتولد ویا شعارزنده باد این یا آن رهبروساختن اگرنه خمینی ها که باصطلاح "ماندلاهای جدید" ( درواقع درجهت رهبرسازی) ودادن شعارمعطوف به چهارچوب نظام ومرمت آن بجای شعارهای ساختارشکن وفرارونده وبطورکلی تقلیل دادن وتجزیه کردن مطالبات انقلابی واساسی وراهبردی انقلاب مردم به مطالبات خردهستیم.درهرحال ایجاد شبکه های آلترناتیومبرم ترین مساله کنونی است، شبکه هائی که بستر وعناصرمهم واصلی آن فراهم شده است و تأخیردرشکل یابی وبلوربندی آنها موجب خلأی می شود که توسط جریانات اصلاح طلب وسایرموج سواران پرمی می گردد.مردم باید خلأی را که توسط مبارزات خودآنان بوجودمی آید بلافاصله ازطریق اقدام های مستقل وارگانها وسازمانی جوشیده ازمتن خود پرکنند.

بهرحال فعال شدن رویکرد اصلاح طلبانه ودرون سیستمی ویا حتی برون سیستمی صرفا معطوف به تغییرچهره ها ونه ریشه های نظام، درشرایطی که جنبش مردم به دیواره های نظام و مرزهای خروج ازآن رسیده است وتحولات شگرف و انقلابی منطقه هم براین رویکرد تأثیرمثبت وشتابنده می گذارد، معنائی جز عروج گفتمان نابهنگامی که زمانش سپری شده،ازطریق موج سواری برروی یک جنبش عمیقا ساختارشکن،جهت کسب هژمونی وهدایت آن به سوی باتلاق نیست.مقابله با آن نیزجزازطریق سازمان یابی مستقلانه پایگاه اجتماعی اکثریت بزرگ به گردمطالبات پایه ای خویش وبکارگیری اشکال متنوع و مکمل مبارزاتی نیست.نقد وآگاهی بخشی نسبت به آکسیونیسم آنها پیرامون مطالبات خرد برای تسخیر وانحراف اذهان توده ها وجوانان ازمطالبات کلان ونبردهای اساسی علیه نظام حاکم،ازدیگرشروط لازم برای پرکردن شکاف موجود بین پایگاه اجتماعی این اکثریت عظیم وگفتمان وسازمان یابی وحضور باسیمای مستقل و متعلق به خود است.
2011-02-27 08-12-89 تقی روزبه
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com





توقف کار راکتوراتمی بوشهر
نوشتۀ رحمت قاسم بیگلو
روزشنبه بیست وششم فوریه به ناگهان در ایران اعلام شد که تاسیسات اتمی بوشهراز جریان تولید خارج شده و کارشناسان تصمیم گرفته اند، "باقی مانده سوخت را از قلب راکتوراتمی خارج سازند".

روزشنبه بیست وششم فوری به ناگهان در ایران اعلام شد که تاسیسات اتمی بوشهرازجریان تولید خارج شده و کارشناسان تصمیم گرفته اند، "باقی مانده سوخت را ازقلب راکتوراتمی خارج سازند".
این اولین بار، درتاسیسات اتمی یک کشور، است که بخشی از مفتول های مصرف نشده سوخت، از داخل کوره اتمی درمرحله ای از تولید خارج می شود.



از این رو، برخی ازکارشناسان می گویند: آنچه که موجب این تصمیم شده باید خطیرو مهم بوده باشد.
دریک گفت و گوی تلفنی، نظردکتر"سعید محمودی"، کارشناس حقوق بین الملل وازآشنایان به جزئیات پرونده اتمی ایران را، درمورد فرضیات ممکن، پرسیدم.   

 
گفتگو با دکتر محمودی در سوئد
 
28/02/2011
by رحمت قاسم بیگلو
 
 
 
 
ادامه و یا پایان ریاست هاشمی بر مجلس خبرگان
نوشتۀ رحمت قاسم بیگلو
این روزها باردیگرنام "علی اکبرهاشمی رفسنجانی" در میان مخالفین و هواداران وی دردررژیم اسلامی بسیارشنیده می شود. به ویژه اینکه حکومت در آستانه انتخابات ریاست "مجلس خبرگان رهبری" قراردارد.

این روزها باردیگرنام "علی اکبرهاشمی رفسنجانی" در میان مخالفین و هواداران وی دردررژیم اسلامی بسیارشنیده می شود. به ویژه اینکه حکومت در آستانه انتخابات ریاست "مجلس خبرگان رهبری" قراردارد.
بسیاری ازمخالفین هاشمی درماه های اخیرعلناً خواسته بودند که وی، از ریاست مجلس خبرگان، کناررود. حتی در بیشترموارد، هواداران رهبرجمهوری اسلامی، خواستارکنارگذشته شدن وی، ازریاست این مجلس، گردیده بودند.
ولی اکنون، در آستانه نشست سالانه مجلس خبرگان،"اسدالله بادامچیان"، یکی از پرنفوذترین چهره های مجلس اسلامی و حزب "موتلفه اسلامی"، می گوید نه تنها هاشمی در انتخابات، ریاست مجلس خبرگان، شرکت خواهد کرد، بلکه
انتخاب نیزخواهد شد.
علی اکبرهاشمی رفسنجانی، روزیک شنبه هشتم اسفند ماه ، درحالی که گفته می شد، رهبران نمادین جنبش سبز،آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی، بازداشت و به محل نامعلومی برده شده اند، طی سخنانی درتهران، ضمن محکوم کردن تلویحی تظاهرات مردم ایران، در بیست وپنجم بهمن ماه، گفت: "تکلیف نظام اسلامی و مردم برای مقابله با این گونه افراد و گروه های معاند، که ممکن است هنوز هم عوامل اندک آنها با اعلام مواضع و شعارهای تند و تخریبی درپس تضعیف نظام باشند، روشن است که نمونه آن دربیست و پنج بهمن ماه به روشنی اتفاق افتاد".
جایگاه هاشمی رفسنجانی را، درسپهرسیاسی کنونی نظام اسلامی، درکجا باید جستجو کرد؟ آیا هاشمی واقعاً راهپیمائی عظیم روز بیست و پنج بهمن را "کارضدانقلاب" می داند؟ این پرسش ها را با مهندس "حسن شریعتمداری" درآلمان در میان نهادم.
 
گفتگو با حسن شریعتمداری
 


 





 
 
 
 
 
 
 


مسعود میرکاظمی وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران
مسعود میرکاظمی وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران
نوشتۀ فواد روستائی
میرکاظمی، وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران، اعلام آمادگی عربستان سعودی برای افزایش تولید نفت را "شتاب زده" توصیف کرد و گفت افزایش میزان تولید نفت اوپک در حال حاضر ضرورتی ندارد. این مقام ایرانی، ریاض را ازاین کار به طور یک جانبه برحذر داشت.
سید مسعود میرکاظمی، وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران، امروز (دوشنبه) در گفتگوئی با خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) با اشاره به اعلام عربستان سعودی مبنی بر افزایش میزان تولید نفت خام خود برای جبران کاهش عرضۀ نفت لیبی، از ریاض خواست ضمن خویشتنداری در این عرصه از گرفتن تصمیم ها عجولانه در این زمینه بپرهیزد.
وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران که ریاست دوره ای سازمان کشورهای صادرکنندۀ نفت (اوپک) را نیز بر عهده دارد در دنبالۀ سخنان خود عربستان را از اخذ تصمیم های انفرادی یا به گفتۀ او "تصمیم کشوری" بر حذر داشت.
میرکاظمی در دنبالۀ سخنان خود اعلام آمادگی عربستان سعودی برای افزایش تولید نفت را "شتاب زده" توصیف کرد و گفت افزایش میزان تولید نفت اوپک در حال حاضر ضرورتی ندارد.
وزیر نفت ایران گفت تصمیم های عجولانه موجب سودجوئی برخی افراد و سفته بازی حاصل آن خواهد شد.
باید یادآوری کرد که علی النعیمی، وزیر نفت عربستان سعودی، در روز ٢٢ فوریه اعلام کرده بود هر چند در حال حاضر کمبودی در بازار نفت مشاهده نمی شود اما در صورت لزوم عربستان آماده است که کمبودهای احتمالی آینده را که ناشی از جنبش های اعتراضی در کشورهای عرب باشد جبران کند.
عربستان سعودی بزرگ ترین تولیدکنندۀ نفت در درون سازمان اوپک است و روزانه در حدود هشت میلیون و چهارصد بشکه نفت خام تولید می کند اما به گفتۀ وزیر نفت این کشور می تواند روزانه تا چهار میلیون بشکه نفت اضافی نیز تولید کند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه ایران دومین تولیدکنندۀ نفت اوپک است.
این خبرگزاری در پایان یادآور می شود که بهای یک بشکه نفت برنت دریای شمال به ١٢٠دلار رسید. از ماه اوت سال ٢٠٠٨ به این سو قیمت نفت تا این حد بالا نرفته بود.



ادامۀ زورآزمائی میان مخالفان و رژیم در لیبی و تأکید قذافی بر "آرام بودن کشور"
©Reuters
نوشتۀ فواد روستائی
در حالی که شماری از رهبران کشورهای غربی از جمله نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری فرانسه، و دیوید کامرون، نخست وزیر انگلیس، از معمر قذافی خواسته اند از قدرت کناره گیری کند، معمر قذافی که تنها کنترل پایتخت و مناطق اطراف آن را در دست دارد اطمینان داد که اوضاع در کشور آرام است و تنها چند گروه شورشی به ایجاد ناآمنی دست می زنند.
در چهاردهمین روز از جنبش مردم لیبی علیه معمر قذافی، رهبر لیبی، مخالفان رژیم که شرق کشور و شماری از شهرهای غرب را نیز کنترل خود دارند برای پیشروی به سوی طرابلس، پایتخت لیبی، آماده می شوند.
در همین حال به گزارش خبرگزاری فرانسه، معمر قذافی که تنها کنترل پایتخت و مناطق اطراف آن را در دست دارد در مصاحبه با یک تلویزیون صربستان اطمینان داد که اوضاع در کشور آرام است و نتها چند گروه شورشی به ایجاد ناآمنی دست می زنند.
قذافی سازمان تروریستی القاعده و خارجیان را مسئول رویدادهای اخیر لیبی معرفی کرد و تحریم ها و مجازات های تصویب شده علیه کشورش را بیهوده و بی اثر خواند.
در این میان مخالفان قذافی در شهر "بن غازی"، شهری که کنترل کامل آن را در دست گرفته اند، اقدام به تشکیل نهادی به نام "شورای ملی مستقل" کرده اند اما در عین حال تأکید کردند که این نهاد تازه تأسیس یک دولت موقت نبوده و در واقع "روبنای سیاسی" جنبش انقلابی مردم لیبی ست.
شهر "زاویه" که با طرابلس تنها پنجاه کیلومتر فاصله دارد نیز دیروز در تصرف مردان مسلحی بود که مخالف قذافی هستند.
در حالی که شماری از رهبران کشورهای غربی از جمله نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری فرانسه، و دیوید کامرون، نخست وزیر انگلیس، از معمر قذافی خواسته اند از قدرت کناره گیری کند، آمریکا از آمادگی این کشور برای دادن هرگونه کمک به مخالفان رهبر لبیی خبر داد.
سخنگوی "شورای ملی مستقل" لیبی امروز گفت این شورا برای آزاد کردن طرابلس به ارتش لیبی امید بسته است.
خبرگزاری فرانسه در گزارش خود در مورد اوضاع در لیبی دست کم از ١٠ شهر این کشور نام می برد که به تصرف مخالفان رژیم در آمده است.
در شهر طرابلس، تنها جنگویان طرفدار قذافی سوار بر خودروهائی از نوع جیپ در حرکتند و پست های بازرسی و کنترل متعددی در اطراف پایتخت به وجود آمده است.
در پی بروز شورش و قیام در لیبی، در حدود صد هزار شهروند خارجی این کشور را ترک کرده اند. چین به تنهائی ٢٩ هزار تن از اتباع خود را که در لیبی سرگرم کار بوده آن از این کشور خارج ساخته است.
قرار است دو هواپیمای فرانسوی نیز با کمک های بشردوستانه راهی شهر بن غازی شوند.




ایران میگوید هدف از اعزام کشتیهای جنگی به مدیترانه ،تقویت سیستم دفاعی جمهوری اسلامی است 

حبیب الله سیاری ، فرمانده نیروی دریایی جمهوری اسلامی هدف از اعزام دو کشتی جنگی ایران به منطقه مدیترانه را تقویت سیستم دفاعی ایران و بخشی از تمرینات نظامی جمهوری اسلامی اعلام کرده است.
وی گفته است جمهوری اسلامی انگیزه خصمانه ای از این اقدام ندارد.
دو کشتی جنگی ایران هفته گذشته برای نخستین بار در سه دهه اخیر با اجازه مقامات مصری از کانال سوئز عبور کردند و وارد بندر « اللاذقیه » در سوریه شدند.
اسرائیل این اقدام ایران را « تحریک آمیز » خوانده است. ولی فرمانده نیروی دریایی ایران که در یک کنفرانس مطبوعاتی در دمشق شرکت کرده بود ،نگرانی اسرائیل را غیر موجه دانسته و گفته است اعزام کشتی های ایرانی به سوریه ربطی به حوادث اخیر در منطقه خاورمیانه ندارد.




لیلا جدیدی
اعلام خروج سوخت از قلب راکتور نیروگاه بوشهر گمانه زنیهای زیادی را در برداشته است که از آن میان به احتمال مشکلات تکنیکی، نیاز به تعمیر و تجدید قطعاتی که 30 سال بی مصرف مانده، ویروس کامپیوتری "استاکس نت"، همراهی روسیه با آمریکا و یا حتی نمایش ابراز همراهی با آژانس می توان اشاره کرد. هر آنچه علت باشد، با در نظر گرفتن پرداخت باجهای کلان جمهوری اسلامی به روسیه که تنها پیرامون این پروژه به یک میلیارد و چهار صد میلیون دلار می رسد، می توان گفت "قطار بی دنده و ترمز" به شکل فضاحت باری پنچر شده است.
اظهارات آقای سلطانیه در توضیح مصیبت تازه برای رژیم که بارها وعده شروع به کار این نیروگاه در زمانهای مختلف را داده و به آن وفا نکرده، بیشتر به ناله و هجو گویی شبیه است تا دلایل روشن. او بر اهمیت "ایمنی" تاکید کرد، مسوول آنرا روسیه معرفی نمود، زمانی برای شروع کار اعلام نکرد و در همزمان آن را نشانه تعهد به همکاری با آژانس و اعتراض به قطعنامه هایی که احمدی نژاد آنها را "کاغذ پاره" خوانده بود، قید کرد.
این در حالیست که جمهوری اسلامی با همه ادعاها و پرگوییهای احمدی نژاد و ادعای انتقال "تجربه های خود در زمینه هسته ای به کشورهای منطقه"، بدون شک از ویروس اینترنتی "استاکس نت" ضربه خورده است. پیشتر، روسیه ویروس اینترنتی در نیروگاه بوشهر را "خبری بد" توصیف کرده بود و مقامهای اتمی این کشور گفته بودند که نفوذ این ویروس می تواند فاجعه ای اتمی مانند چرنوبیل را در پی داشته باشد.
روسیه سالها با کش دادن ساخت نیروگاه اتمی بوشهر و دریافت مبلغی که به گفته حسین آفریده، رییس سابق کمیسیون انرژی مجلس ارتجاع از قرار اولیه 700 میلیون دلار، به 1400 میلیارد رسیده و از سوی دیگر، استفاده از نیروگاه به عنوان دستگاه امتیاز گیری از آمریکا، از بی درایتی جمهوری اسلامی سود کلانی برده است.
نزدیک به 12 سال است که راه‌اندازی نیروگاه بوشهر به تاخیر افتاده و اکنون مشکلات فنی و اختلافهای مالی نیز با بند و بستهای سیاسی آمیخته شده است. طناب بافته شده سلاح هسته ای که جمهوری اسلامی برای حفظ قدرت خود می بافت، بر گردن اش فشرده شده و مشکلاتی جدی در سواری بر "قطار بی دنده و ترمز" ایجاد کرده است.
باید همچنان برخواست پایان ماجراجویی اتمی جمهوری اسلامی که هم ثروت ملی را به باد داده و هم تهدیدات تازه ای برای جان مردم ایران و محیط زیست آنها ایجاد کرده، پافشاری کرد.



در انتظار سومین گریه علی خامنه‌ای

دو حرکت اعتراضی تاکنون علی خامنه‌ای را به گریه در «محراب و منبر» واداشته است. اولی حرکت اعتراضی دانشجویان در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ بود و دومی ۱۰ سال بعد، در حرکت اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ اتفاق افتاد.
او در سخنرانی ۲۱ تیر ۷۸ به پاره کردن عکس خود اشاره کرد، و در حالی که می گریست، این گونه به سخنانش پایان داد:

«آخرین جمله را هم به امام و مقتداى خودمان ولىّ‌عصر ارواحنافداه عرض کنیم: اى سید و مولاى ما! پیش خداى متعال گواهى بده که ما در راه خدا تا آخرین نفس ایستاده‌ایم. بزرگترین آرزو و افتخار بنده این است که در این راهِ پُرافتخار و پُرفیض و پُربهجت، جان خودم را تقدیم کنم»[۱].

خطبه‌های نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ را نیز با چشمان گریان، با این سخنان پایان داد:

«یک خطاب آخرى هم عرض کنم به مولامان و صاحبمان، حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه): اى سید ما! اى مولاى ما! ما آنچه باید بکنیم، انجام می‌دهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت. من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندک آبرویى هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؛ همه اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد؛ اینها هم نثار شما باشد. سید ما، مولاى ما، دعا کن براى ما؛ صاحب ما تویى؛ صاحب این کشور تویى؛ صاحب این انقلاب تویى؛ پشتیبان ما شما هستید؛ ما این راه را ادامه خواهیم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهیم داد؛ در این راه ما را با دعاى خود، با حمایت خود، با توجه خود، پشتیبانى بفرما»[۲].

به چند ملاحظه زیر توجه کنید:

یکم: این سخنان به دنبال دو حرکت اعتراضی بیان شد که عده‌ای را به این گمان انداخته بود که رژیم در حال سقوط است. رهبر خودکامه‌ای که می‌بایست قاطعانه بایستد تا پیروانش از او ایستادگی بیاموزند، گویی با گریستن، خود را متزلزل نشان داد. انگار که مخالفان آنقدر پیش آمده‌اند که وقت جان سپردن او فرا رسیده بود. به همین خاطر در اولی گفت: «من جان خودم را تقدیم می‌کنم»، و در دومی گفت: «من جان ناقابل و جسم ناقص خود را فدا خواهم کرد».

دوم: در هر دو مورد، در عین حال، «اراده ماندن» و «سرکوب» را نشان داد. در اولی با گفتن اینکه «ما تا آخرین نفس ایستاده‌ایم»، و در دومی با گفتن اینکه: «ما این راه را ادامه خواهیم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهیم داد». اراده ماندنی که مدعی است تا جان باختن خواهد ایستاد. یعنی یا مخالفان را می‌کشد، یا خود و مریدانش کشته خواهند شد. «توانایی» سرکوب کارآمد و «اراده ماندن» از طریق سرکوب، دو عامل اساسی دوام زمامداری خودکامه‌اند. اگر یکی از این دو عامل فرو ریزد، مهم‌ترین پیش‌شرط فروپاشی استبداد مهیا شده است.

سوم: در هر دو مورد، امام زمان مخاطب سخن اوست. امام زمان را مالک حقیقی کشور و انقلاب و نظام سیاسی می‌کند تا بتواند خود را جانشین آن موجود مقدس به شمار آورد. آسمانی جلوه دادن زمامداری جبارانه خود را از طریق اتصال به امام زمان صورت می‌دهد. یعنی امام زمان که مالک همه چیز است، فقیه جامع‌الشرایط را جانشین خود قرار داده که مصداق برحقش در این دوران من هستم. بدین ترتیب، امام زمان که قرار بود موجودی مقدس و پاک باشد، مسئول همه جنایات و فسادها و اخلاق‌کشی می‌شود.

چهارم: تا حدی که به خاطر دارم، وقتی در سال‌های ۶۸ و ۶۹ در گپ‌های دوستانه اعتراض می‌کردیم که این چه کسی است که رهبر شده و اوضاع کشور بهتر که نمی‌شود، بدتر خواهد شد؛ دوستان می‌گفتند که بیماری سرطان و چندین بیماری دیگر دارد و چندان زنده نخواهد بود.
همیشه در طی این سال‌ها، همان مدعا را شنیده‌ایم. اما ۲۲ سال از آن زمان گذشت و این فرد ۷۰ ساله همچنان رهبری نظام سلطانی فقیه‌سالار را در دست دارد. همیشه با خود درباره یک احتمال اندیشیده‌ام: نکند شایعه مرگ سریع سلطان علی خامنه‌ای را خودش از طرقی مطمئن پخش می‌کند؟
انتشار این خبر در جامعه ایران، با مشخصات مردم ما، نوعی مظلومیت به او می‌بخشد. معمولاً ما به فرد در حال مرگ، جور دیگری می‌نگریم و همه چیز را فراموش می‌سازیم. می‌گوییم: این که دارد می‌میرد، حالا دیگر کاری به کارش نداشته باشیم تا وقتی مرد خود خدا تکلیفش را روشن سازد.
تا حدی که من می‌فهمم، سخنانی که خامنه‌ای در این دو سخنرانی درباره آمادگی مرگ بیان کرده، نوعی ژست تبلیغاتی  برای جلب احساسات عاطفی مخاطبینی است که این سخنان را می‌شنوند.

پنجم: مشکل رهبران جبار- که به طور خوسرانه(مطابق میل) در زندگی شهروندان دخالت می‌کنند- این است که «صدای» مردم را نمی‌شنوند. دیکتاتورها ساختاری می‌آفرینند که مانع دیدن زشتی‌ها و شنیدن نامطلوب‌ها می‌گردد. منابع اطلاعاتی می‌دانند که «آقا» از چه چیزهایی خوشش نمی‌آید و به همین دلیل درباره آن امور نزد او حرف نمی‌زنند.
خودکامگان وقتی صدای مردم را می‌شنوند که کار از کار گذشته و دیگر توده‌های بی‌نام و نشان که به «فاعلان انقلابی» تبدیل شده‌اند، صدای آنان را نمی‌شنوند. اگر تا زمانی که جان مردم به لبشان نرسیده، اصلاح و تغییر آغاز شود، راهی گشوده می‌گردد که مشکلات و مسائل رفع و حل شوند. اما وقتی صدای اعتراض مردم شنیده نشود و مطالبات به طور مداوم انباشته شود، زمامدار سیاسی با انفجار انتظارات مواجه خواهد شد و مردمی که خیابان‌ها را فتح کرده‌اند، هر عقب‌نشینی جبار را با مطالبه بزرگتری پاسخ خواهند گفت که به عزل رهبر و فروپاشی رژیم منتهی خواهد شد.
آنان که در سال ۱۳۵۷ زنده بودند به خاطر دارند که شاه چه دیرهنگام صدای انقلاب مردم را شنید. او وقتی صدای مردم را شنید که مردم دیگر صدای او را نمی‌شنیدند. مهدی بازرگان در سال ۱۳۴۲ – حتی در دادگاه نظامی- می‌کوشید تا صدای خود را به گوش شاه برساند. می‌گفت:

«ما، از خدا می‌خواهیم شخص اول مملکت، بی‌واسطه، بدون تحریف، حرف‌های ما را بشنود. پادشاه مملکت نیز احتیاج دارد دو کلمه حرف، حرف حسابی از زبان اشخاصی که نه ترس دارند و نه طمع دارند، بشنود. شاه مملکت باید افتخار کند که در میان ملت ایران، اشخاصی هم پیدا می‌شوند که "غلام خانه‌زاد" و "نوکر جان‌نثار" نیستند. ایشان سال‌های سال حرف‌های مردم را از زبان نوکران و چاکران استماع فرمودند، یک بار هم از زبان آزاد مردان- ولی نه آزاد مردان کنگره‌ای سازمان امنیتی، که نه آزاد بودند و نه مرد، بشنوند»[۳].

ششم: در ۱۸ تیر ۷۸ و ۲۵ خرداد ۸۸ نغمه‌ای از صدای مردم به گوش خامنه‌ای رسید. اما صدای اصلی هنوز بلند نشده است، وقتی آن صدا درآید، سومین گریه سلطان علی خامنه‌ای دیده خواهد شد، آن روز، مردم‌اند که صدای خامنه‌ای را نخواهند شنید. «نارضایتی» عمیق و گسترده جامعه ما روزنه‌ای برای بروز و ظهور ندارد. این مخالفت‌ها روی هم انباشته می‌شوند تا زمانی که هیچ کس قادر به تعیین وقت آن نیست، به طور انفجاری آتشفشانی بیافرینند.

هفتم: مسئله فقط این نیست که سلطان خودکامه نمی‌خواهد صدای مردم ناراضی را بشنود، مسئله این هم هست که او به دنبال آن است که مردم صدای همدیگر را هم نشنوند. به عنوان نمونه، وی آیت‌الله منتظری را پنج سال در منزلش حبس کرد تا کسی صدای او را نشنود، اما پس از چندی صدای او شنیده شد و به صدایی فراگیر تبدیل شد.
اینک نیز زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، و موسوی و مهدی کروبی را در منزل خودشان زندانی کرده تا کسی صدای آنان را نشنود. اما سلطان خودکامه نمی‌تواند تا ابد این چنین درها را به روی آنان ببندد، به محض آن که کوچکترین روزنه‌ای گشوده شود، آنان صدای خود را به گوش همه خواهند رساند. تاریخ بهترین آمورگار ماست. آیت‌الله منتظری در دوران حصر هم بیانیه‌های سیاسی صادر می‌کرد.

هشتم: گفت‌وگو و سازش، بخش مهمی از فرایند مسالمت‌آمیز گذار به دموکراسی است. اگر بین زمامداران خودکامه و مخالفان گفت‌وگو و سازش صورت نگیرد، مخالفان به سوی انقلاب رانده خواهند شد. شاه به هیچ وجه حاضر به شنیدن صدای آیت‌الله خمینی نبود که وی را به اجرای قانون اساسی دعوت می‌کرد و می‌گفت، قانون اساسی ضامن سلطنت است. آیت‌الله خمینی در ۱۷ مهرماه ۱۳۴۱ طی نامه‌ای خطاب به شاه در اعتراض به «لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی» استدعا کرد که مطالب خلاف شرع را از آن حذف  کنند «تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود». در ۱۵ آبان ۱۳۴۱ تلگراف جدیدی به اعلیحضرت می‌‌زند و می‌گوید:

«اطمینان نفرمایید به عناصرى که با چاپلوسى و اظهار چاکرى و خانه‌‏‌زادى مى‌‏خواهند تمام کارهاى خلاف دین و قانون را کرده و به اعلیحضرت نسبت‌ دهند و قانون‌اساسى را که ضامن اساسى ملیت و سلطنت است، با تصویبنامه‏هاى خائنانه و غلط از اعتبار بیندازند تا نقشه‏هاى شوم دشمنان اسلام و ملت را عملى کنند. انتظار ملت مسلمان آن است که با امر اکید، آقاى عَلم را ملزم فرمایید از قانون اسلام و قانون اساسى تبعیت کند، و از جسارتى که به ساحت مقدس قرآن کریم نموده، استغفار نماید والا ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگرى را تذکر دهم. از خداوند تعالى استقلال ممالک اسلامى و حفظ آنها را از آشوب و انقلاب مسئلت‌ مى‌نمایم»[۴].

محل نزاع خواسته‌های آیت‌الله خمینی نیست، محل نزاع آن است که خمینی به شاه می‌گفت قانون اساسی موجود را اجرا کن تا  کار به «آشوب و انقلاب» نکشد. شاه در همان زمان، حتی حاضر به شنیدن صدای مهدی بازرگان نبود. مهدی بازرگان در هفتم تیرماه ۱۳۴۲، در آخرین دفاع خطاب به قضات دادگاه تجدید نظر نظامی(در واقع شاه) گفت:

«اگر ما، و نهضت آزادی ایران را که یگانه جمعیتی است که صریحاً گفته و می‌گوید طرفدار قانون اساسی و سلطنت مشروطه است، احیاناً، ظاهراً محکوم کنید و اسمش را از بین ببرید؛ اگر جمعیت‌های طبیعی واقعی که از ملت سرچشمه گرفته باشد، بعد از این درست شود، چه زیرزمینی و چه روی زمین، و دادگاه‌های دیگری نظیر این دادگاه تشکیل شود، آن جمعیت و آن دادگاه طرفدار رژیم سلطنت نخواهد بود. ما، آخرین سنگر دفاع از سلطنت مشروطه و قانون اساسی هستیم. بعد از این اگر دادگاهی تشکیل شود، با جمعیتی سروکار خواهد داشت، که واقعاً مخالف این رژیم است»[۵].

سلطان ستمگری که حاضر به شنیدن صدای موسوی و کروبی نیست- که از انقلاب و نظام و امام دفاع می‌کنند و خواستار اجرای بی‌تنازل قانون اساسی‌اند[۶]- صداهای ساختارشکنی را خواهد شنید که به هیچ یک از اینها پایبند نیستند و خواستار به زیر کشیدن سلطان و نظام سلطانی فقیه سالارند. شاید موسوی و کروبی آخرین سنگر دفاع از قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی باشند[۷].

نهم: سلطان علی خامنه‌ای در  رویارویی با مخالفان از همان سیاست‌های شاه استفاده می‌کند. در زمان محاکمه آیت‌الله طالقانی، دکتر سحابی و مهدی بازرگان؛ ریاضی رئیس مجلس با شاه دیدار می‌کند تا به شکلی آبرومندانه این مسئله را حل کند تا آنان از زندان آزاد شوند. شاه ضمن ابراز علاقه خود به مهدی بازرگان، از او می‌خواهد که با دیگر مخالفان مرزبندی داشته باشد. مهدی بازرگان در یادداشت‌های روزانه زندان، مورخ اول آذرماه ۱۳۴۲، نوشته است که خانم گوهریان به ملاقات او در زندان رفته تا گزارش دیدار ریاضی با شاه را به او بدهد. می‌گوید:

«شاه خیلی ارادت به فلانکس[بازرگان]دارد، ولی لازم است بازرگان خودش را از اطرافی‌ها جدا کند و اینقدر به آنها نچسبد، چون اعلی‌حضرت به او احترام دارد...در هر حال از طرف ریاضی اصرار و خواهش داشت که ما در دادگاه عصبانی نشویم و حرف‌های تند نزنیم و بعد هم قول بدهیم که اگر آزاد کردند، به دنبال کارهای خانوادگی و زندگی بروم و حالا که فایده هم ندارد مبارزه را کنار بگذارم، یا لااقل هر چه می‌کنم خودم به تنهایی بکنم و کاری به بازاری‌ها نداشته باشم. گفتم: تعهد سکوت و تعطیل، که برخلاف عقیده و وظیفه است. ولی شاه می‌تواند مأمور بگمارد و مانع شود»[۸].

سلطان علی خامنه‌ای نیز از فردای انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸، حرکت اعتراضی مخالفان را «فتنه» نامید و از همه ارکان حکومت خواست که صاحب «بصیرت» شوند و با معترضان مرزبندی روشن داشته باشند. یعنی اصل حرکت اعتراضی را «فتنه» بخوانند و «سران فتنه»- یعنی موسوی و کروبی- را به نام محکوم نمایند. این سنت جدیدی نیست که خامنه‌ای برساخته باشد، شاه هم چنین سیاستی را دنبال می‌کرد.

دهم: روشن است که علی خامنه‌ای آگاهانه می‌کوشد تا همه مخالفان را به ساختارشکنی و براندازی سوق دهد تا سرکوب سیستماتیک را موجه سازد، اما این پروژه لزوماً به سود او تمام نخواهد شد. ممکن است به جای نهرهای کوچک، با آتشفشان مواجه شود.
برای ثبت در تاریح باید نوشت که سلطان علی خامنه‌ای راه‌های گفت‌وگوی با مخالفان را بسته است و آنان را به سوی گفتمان و کنش انقلابی سوق می‌دهد. آری، میلیون‌ها ایرانی در انتظار سومین گریه علی خامنه‌ای هستند.



گزارش تازه آژانس و تاخیر طولانی در راه اندازی راکتور بوشهر

گزارش تازه آژانس پیرامون برنامه های اتمی ایران، حاکی است که کرم رایانه ای موسوم به "استاکس نت" ، علیرغم انکار های مکرر مقامات جمهوری اسلامی، در راکتور اتمی بوشهر و همچنین مرکز غنی سازی اصلی ایران در نطنز، تاثیر تخریبی گسترده ای داشته است.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز چندی پیش مدعی شد که دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل بطور مشترک استاکس نت را ساخته اند تا از راه آلوده کردن سیستم های کامپیوتری تاسیسات اتمی ایران، روند غنی سازی اورانیوم را مختل کنند.
منابع اسرائیلی در حاشیه قدر دانی از عمل کرد میر داکان، رییس سابق سازمان جاسوسی اسرائیل - موساد، کند ساختن بخش هایی از برنامه های اتمی ایران، منجمله ترور روز ۲۹ نوامبر دو کارشناس مرتبت با برنامه های توسعه اتمی ایران و همچنین طراحی و ارسال کرم سایبری استاکس نت را به خود نسبت دادند.
منابع اروپایی، منجمله روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف نیز،؛ پیرامون نقش اسرائیل در تدارک حملات سایبری علیه تاسیسات اتمی ایران گزارش های متعددی انتشار دادند.

تعطیل طولانی بوشهر
پیش از انتشار گزارش تازه آژانس پیرامون برنامه اتمی ایران، منابع رسمی روسیه در مورد تاثیر مخرب کرم رایانه‌ای استاکس نت در راکتور اتمی بوشهر هشداد داده بودند.
دمیتری روگوزن سفیر روسیه در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی روز ۲۷ ژانویه سال جاری اخطار کرد که ویروس موسوم به استاکس نت رامیتوان به " مین تشبیه کرد.
روگوزن تاکید کرد که استاکس نت میتواند به فاجعه جدیدی مانند "چرنوبیل" در بوشهر منتهی شود. اشاره سفیر روسیه به انفجار سال ۱۹۸۶ نیروگاه اتمی چرنوبیل در اوکراین بود که پس از شکسته شدن جدار کوره اصلی و قتل تعداد زیادی از مردم، عوارض و آلودگی های ناشی از آن تا اروپای غربی گسترش یافت و تا سالهای همچنان باقی ماند.
گزارش تازه آژانس پیرامون تخلیه کوره اصلی راکتور بوشهر از مجتمع های سوختی، بمعنی خاموش کردن راکتور و پیش آمدن یک تاخیر طولانی در راه اندازی مجدد آن است.

ایران بارگذاری سوخت اتمی در کوره اصلی راکتور بوشهر را در نیمه سال قبل آغاز و در ماه دسامبر گذشته پایان داده بود. انتظار میرفت در صورت ادامه عادی کار در راکتور بوشهر حد اکثر در انتهای ماه گذشته در حدود ۲۵۰ تا ۳۵۰ مگاوات برق در این واحد اتمی تولید ( یک سوم ظرفیت نهایی راکتور بوشهر ) و به شبکه برق سراسری ایران منتقل شود.
اگرچه هیچیک از منابع مرتبط، منجمله روس اتم ، مجری طرح راکتور بوشهر، و یا سازمان انرژی اتمی ایران و یا آژانس بین المللی انرژی اتمی پیرامون دلایل خارج کردن سوخت اتمی از کوره راکتور بوشهر توضیح روشنی نداده اند، ولی خاموش کردن کوره اصلی نشان میدهد که کوره به دلیل نفوذ کرم میتوانست به گداخت بیش از اندازه و در نتیجه انفجار و یا شکستن احتمالی گنبد حفاظتی آن منجر شود ( تکرار فاجعه چرنوبیل ).

غنی سازی اورانیوم
بخش جامعی از گزارش تازه آژانس، مانند کلیه گزارشهای پیشین، به موضوع غنی سازی اورانیوم در ایرن و آخرین وضعیت آن اختصاص یافته است.
این میزان از اورانیوم غنی سازی شده در اختیار ایران در صورت افزایش غلظت تا حدود ۹۰ درصد، برای ساختن تا سه بمب اتمی ابتدایی کافی است. مطابق گزارش آژانس، ایران در حال حاظر بطور متوسط ماهانه تا ۱۳۳ کیلوگرم آورانیوم به موجودی خود میافزاید.
از این لحاظ قابلیت غنی سازی اورانیوم به نسبت تعداد سانتریفوژهای مشغول به کار در نطنز افزایش نیافته است. در گزارش قبلی آژانس اعلام شده بود که در نطنز تعداد چهار هزار و ۸۱۶ دستگاه سانتریفوژ نوع ایر-۱ مشغول به کار است. در گزارش تازه این تعداد به پنج هزار و ۱۸۴ دستگاه افزایش یافته است.
افزایش تنها ۳۸۶ دستگاه سانترفیوژ فعال در نطنز طی نزدیک به چهار ماه نشانه کندی پیشرفت کار در زمینه تولید و بکار گیری سانترفیوژهای تازه است.
ایران برای دست یافتن به ظرفیت تولید سوخت تنها برای یک راکتور در اندازه بوشهر نیازمند نصب و بکار گیری تا ۶۰ هزار داستگاه سانترفیوژ است.
مطابق گزارش تازه آژانس، تعدادی از سانترفیوژهای نصب شده در نطنز بدون تزریق گاز اروانیوم کار میکنند. یکی از دلایل کارکردن با تعداد کمتری از سانترفیوژها احتمالا کمبود گاز اورانیوم برای ادامه غنی سازی است. گزارشهای تازه منابع اطلاعاتی حاکی از تلاش گسترده ایران برای دست یافتن به اوانیوم خام و یا کیک زرد برای تولید گاز اورانیوم است.
در این مورد پاره ای از منابع خبری، سفر چند هفته قبل علی اکبر صالحی به افریقا و حضور او در زیمبابوه را نیز به موضع تلاش برای تهیه اورانیوم خام نسبت دادند. ایران فاقد منابع کافی داخلی اورانیوم خام است و به دلیل اعمال تحریمهای شورای امنیت قادر به خرید قانونی اورانیوم خام از خارج نیست.
مطابق گزارش تازه آژانس، ایران همچنین به تولید بیش از ۴۴ کیلوگرم اورانیوم با غلظت ۲۰ در صد دست یافته و با استفاده از دو آبشار و ظرفیت ماهانه کمتر از چهار کیلوگرم به این نوع غنی سازی در یک واحد کوچک در سطح زمین در نطنز ادامه می‌دهد.
گزارش تازه از قول مقامات ایرانی نقل میکند که سایت جنجالی فردو نزدیک قم در تابستان سال جاری فعال خواهد شد. اگرچه هنوز در این مرکز سانتریفیوز ها نصب نشده اند، ولی فردو قرار است با تعداد حدود یک هزار و ۵۰۰ دستگاه ( نیمی از ظرفیت اولیه اعلام شده اولیه ) مشغول بکار شود. سانترفیوژهای این مرکز نیز بر اساس پیش آگهی ایران، از نوع قدیمی ای-۱ خواهند بود که نمونه های آن هم اکنون در نطنز مشغول بکارا ند.

فعالیت های نظامی
بخش حساسی از گزارش تازه که انتظار میرود از این هفته در وین مورد بررسی اعضاء شورای حکام قرار گیرد، به ابراز نگرانی آژانس نسبت به امکان از سر گرفتن فعالیتهای نظامی اتمی ایران اختصاص یافته است.
اگرچه در گزارش یاد شده بصورت روشن موضوع "انحراف" مطرح نشده ولی با توجه به طرح موضوع آزمایشهای موشکی و تلاش برای دست یافتن به سلاحهای پرتابی قادر حمل بمب اتمی، احتمالا این نگرانی آژانس بیشتر متوجه فعالیتهای موشکی ایران است تا تحقیق و یا آزمایش برای ساختن بمب اتمی.
ایران اخیرا اعلام داشت که از سه مدل ماهواره بومی (رونمایی) کرده است. تعدادی از ناظران فعالیتهای موشکی و اتمی ایران معتقد اند که جمهوری اسلامی با ازمایش نحوه قرار دادن ماهواره ای کوچک در دماغه موشکهای نوع شهاب-۳ در حقیقت در تلاش دست یافتن به طراحی نصب بمب اتمی در دماغه باریک این نوع موشکها است.
گزارشهای جنبی همچنین حاکی است که اطلاعات تازه مندرج در گزارش تازه آمانو با اطلاعات قدیمی مربوط سال ۲۰۰۸ (لپ تاپ) متفاوت است و احتمالا طی سه ماه اخیر توسط یکی از کشور های عضو آژانس در اختیار آن قرار گرفته است.
برخلاف گزارش قبلی آمانو که ایران نسبت به آن انتقاداتی جدی وارد آورد، اینبار مقامات ایران منجمله سلطانیه، سفیر ایران در آژانس که در حال ترک این پست است، و همچنین صالحی وزیر خارجه جمهوری اسلامی، از مفاد گزارش تازه ابراز رضایت نسبی بعمل آوردند.
با این وجود گزارش تازه نیز بصورت روشن و خالی از ابهام حاکی از ادامه سرپیچی ایران از قبول خواسته های شورای امنیت، مندرج در قطعنامه‌های ۱۷۳۷ و ۱۷۴۷، ۱۸۰۳ و ۱۹۲۹ است.



مخالفت صریح گیتس با لشکرکشی احتمالی آمریکا به آسیا و خاورمیانه

رابرت گیتس
«هر وزیر دفاعی بعد از من به رئیس‌جمهور آمریکا برای لشکرکشی به خاورمیانه یا آسیا مشورت بدهد، مغزش معیوب است و باید مغزش آزمایش شود.»
این سخن را رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا در آیین فارغ‌التحصیلی افسران جوان از دانشگاه نظامی «وست پوینت» بیان کرد.
آقای گیتس افزود: «این فکر که ارتش آمریکا به لشکرکشی وسیع پیاده نظام دیگری کشانده شود، وحشتناک است.»
وزیر دفاع آمریکا گفت «هر وزیر دفاع بعدی نیز که به رئیس‌جمهور برای اعزام نیروی زمینی به آسیا یا خاورمیانه مشورت بدهد، (همانگونه که ژنرال مک آرتور با ظرافت گفته بود)، ابتدا باید مغزش آزمایش شود.»
ژنرال مک آرتور، قهرمان آمریکایی جنگ جهانی دوم در نبردهای دریای آرام، زمانی که به جان اف. کندی، رئیس‌جمهور آمریکا در سال ۱۹۶۱ بررسی یک دخالت نظامی آمریکایی در آسیا ارائه شده بود، خطاب به کندی گفته بود که «هرکس که به شما بگوید لشکرکشی کنید، بفرستید مغزش را آزمایش کنند.»
اما اکنون تکرار آن گفته مشهور ژنرال مک آرتور، از سوی وزیر دفاع آمریکا، آن هم در اوج بحران لیبی، از سوی بسیاری از ناظران، بلافاصله به مخالفت آقای گیتس با احتمال درخواست از آمریکا و یا ناتو برای دخالت نظامی در لیبی تعبیر شده است.
هفته گذشته، این احتمال در سطح رسانه‌های آمریکایی مطرح بود که ناتو، که آمریکا عضو مهم آن است، احتمال دخالت نظامی در لیبی را بررسی کند.
در حالی که برخی از سخنگویان دولت آمریکا گفته بودند که احتمال هر اقدامی از سوی باراک اوباما در قبال لیبی مطرح است، اما آندرس فوگ راسموسن، دبیرکل ناتو، تأکید کرد که بحران لیبی، مستقیماً منافع هیچیک از کشورهای عضو ناتو را به خطر نینداخته است، هرچند که بلافاصله افزود که «ادامه این بحران، می‌تواند برای منافع ناتو بسیار وخیم باشد.»
آقای گیتس در سخنرانی خود در دانشکده نظامی آمریکایی «وست پوینت»، با اشاره به نبردهایی که ارتش آمریکا در دهه اخیر در عراق و افغانستان در آن درگیر بوده، تأکید کرد که «آمریکا دیگر نباید خود را وارد چنین معرکه‌هایی کند».
آقای گیتس گفت: «احتمال اینکه نیروهای پیاده نظام بزرگی را وارد کارزاری مشابه کنیم، کم است؛ سخت است که حجم بزرگی از نیرو را موجه دانست؛ هزینه زیاد و آمادگی برای آن (دشوار است)؛ دیگر سخت است که باورکنیم که دوباره شریک گامی با هدف استقرار صلح و یا اداره یک کشور جهان سومی باشیم.»
وزیر دفاع آمریکا افزود که بیشترین تلاش باید روی مقابله با توانمند شدن نظامی عوامل مختلف خصم متمرکز باشد و نگذاشت که آن‌ها به قابلیت‌های نظامی تازه‌ای دست یابند، و گفت از این راه است که می‌توان با بحران عمیق و همه جانبه مبارزه کرد.
رابرت گیتس از ماه‌ها قبل درخواست کرده است که در طول سال ۲۰۱۱ به دوران ریاستش بر پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا، پایان داده شود.
آقای گیتس در نیمه سال گذشته گفته بود که هنگامی که باراک اوباما در آستانه نامزدی احتمالی برای دور دوم ریاست جمهوری بخواهد به تغییراتی دست بزند، طبیعی است که بخواهد وزیر دفاع جدیدی انتخاب کند.
آقای گیتس که پیشتر رئیس سازمان اطلاعات مرکزی کشورش، سیا، بود، در سال ۲۰۰۶، هنگامی که آمریکا در بحران بزرگ عراق فرو رفته بود، پنتاگون را از دونالد رامسفلد، وزیر دفاع دولت جرج بوش تحویل گرفت.
باراک اوباما نیز با رسیدن به ریاست جمهوری، آقای گیتس را در این مقام ابقا کرد که بلافاصله به عدم تمایل آمریکا به درگیرشدن در بحران نظامی احتمالی با جمهوری اسلامی ایران تعبیر شد.
رسانه‌های اسرائیل در سال ۲۰۰۸ تأکید کرده بودند که علیرغم همه مناسبات نزدیک میان جرج بوش با دولت وقت اسرائیل به نخست‌وزیری اهود اولمرت، این رابرت گیتس بود که با دادن بمب‌های فوق سنگین آمریکایی به اسرائیل بشدت مخالفت کرد و جرج بوش را از کشانده شدن به عرصه نبرد در کنار اسرائیل علیه ایران برحذر داشت.
آقای گیتس دوران پایانی ریاست پنتاگون را بر خروج نیروهای آمریکایی از عراق تا تابستان، طبق وعده باراک اوباما، متمرکز کرده است.
با وجود این، آقای گیتس در ماه‌های اخیر با اعزام سی هزار نیروی تازه‌نفس به افغانستان موافقت کرد.
هنوز یکصد هزار نیروی آمریکایی، زیر فرماندهی ژنرال دیوید پترائوس، عمیقاً در افغانستان حضور دارند و هیچ چشم‌اندازی برای بیرون بردن آن‌ها تا سال ۲۰۱۴ نیز دیده نمی‌شود.
رابرت گیتس در سخنانش در دانشکده نظامی «وست پوینت» از این «نگرانی» خود نیز سخن گفت که «کسانی که مسئولیت جان سربازان بسیاری به تصمیمات آن‌ها بستگی دارد و نیز مسئول هزینه کردن میلیون‌ها دلار بودجه هستند، در امور کاغذ بازی غرق می‌شوند.»
آقای گیتس گفت: «جنگ عراق و افغانستان به «مبارزه افسران دون پایه‌ای» تبدیل شده که آن‌ها ناچارند تصمیم‌هایی را بگیرند که سنجش وسیع‌تر و پیچیدگی بیشتری می‌طلبید.»
آقای گیتس در سخنانش بر این واقعیت مهیب نیز انگشت گذاشت که آمریکا «پیشینه خوبی در پیش‌بینی بحران‌های بعدی جهانی ندارد؛ از بحران مایاگوئز گرفته تا گرانادا، پاناما، سومالی، بالکان، هاییتی، کویت، عراق».
سیا و حتی رئیس آن، لئون پانتا، در روزهای اخیر در انقلاب مصر ناتوانی کامل خود را از پیش‌بینی رخداد‌ها دوباره ثابت کرده بودند؛ رئیس سیا و باراک اوباما بار‌ها اذعان کردند که (مانند هر شهروند عادی دیگر در جهان) از طریق تلویزیون رخدادهای مصر را دنبال می‌کنند!

علت احتمالی خروج سوخت از قلب نیروگاه بوشهر «شکستن پمپ» است

نیروگاه هسته‌ای بوشهر
کارشناسان نزدیک به مسائل نیروگاه هسته‌ای بوشهر می‌گویند که علت اقدام مسئولان ایرانی در خارج کردن سوخت از قلب رآکتور بوشهر به احتمال زیاد ناشی از «شکسته شدن یک پمپ» بوده‌است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، کارشناسان مستقل و آگاه از مسائل این نیروگاه که به خاطر حساس بودن موضوع نخواسته‌اند نامشان فاش شود روز دوشنبه گفتند که مسئولان ایرانی این مطلب را به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گزارش کرده اند.
یکی از این متخصصان به آژانس گفته‌ است: به نظر من آنچه رخ داده این است که پمپ از کار افتاد و نه تنها از کار افتاد بلکه شکست، به طوری که قطعات فلز هم‌اینک در سراسر سیستم اصلی خنک‌سازی نیروگاه در گردش‌اند.
آژانس بین‌المللی انرژی اتمی روز جمعه در گزارش جدیدی خبر داد سوختی که اوایل آبان‌ماه جاری به «قلب» راکتور بوشهر منتقل شده‌بود هم‌اینک دوباره از قلب این نیروگاه بیرون آورده شده‌است.
این اتفاق در شرایطی رخ می دهد که قرار بود نیروگاه بوشهر پس از چندین دور تأخیر در بهمن‌ماه به بهره‌برداری کامل برسد و علی‌اکبر صالحی، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی ایران، از اتصال برق تولیدی این نیروگاه به مدار سراسری در فروردین ۸۹ خبر داده بود.
در گزارش تازه آژانس آمده‌ است که نگرانی‌ها در مورد حمله بدافزار استاکس‌نت ممکن است علت تعویق در بهره‌برداری از این نخستین نیروگاه هسته‌ای ایران باشد.
روز شنبه نیز علی اصغر سلطانیه، نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گفت که سوخت راکتور اتمی نیروگاه بوشهر به درخواست روسیه تخلیه شده‌است.
آقای سلطانیه علت این درخواست را، «انجام برخی آزمایش‌ها و اطمینان از ایمنی راکتور» اعلام کرده‌است.
وی گفته است که جمهوری اسلامی ایران همواره ایمنی نیروگاه را با بالاترین استانداردهای جهانی در اولویت و مورد تأکید قرار داده است.
اواخر دی‌ماه نیز حمید خادم قائمی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران در واکنش به گزارش روزنامه دیلی‌تلگراف که در آن به «نگرانی دانشمندان اتمی روس» از احتمال وقوع فاجعه اتمی در بوشهر اشاره شده، این اخبار را «جنگ روانی» خواند و بر امنیت نیروگاه بوشهر تاکید کرد.
به نوشته این روزنامه این دانشمندان از احتمال روی دادن «چرنوبیلی دیگر» در بوشهر ابراز نگرانی کرده‌اند و پس از اینکه دانشمندان روسیه از بی‌توجهی ایران به ایمنی نیروگاه بوشهر مایوس و نگران شدند، تصمیم گرفتند مستقیما وارد عمل شده و از مسکو بخواهند راه‌اندازی نیروگاه بوشهر را دست کم تا پایان سال جاری میلادی به تعویق بیندازد.
نیروگاه اتمی بوشهر که نخستین نیروگاه هسته‌ای ایران به‌شمار می‌رود و آغاز ساخت آن به پیش از انقلاب ۵۷ برمی‌گردد، بر پایه قراردادی که در سال ۱۹۹۵ با روسیه امضا شد قرار بود در ژوئیه ۱۹۹۹ راه‌اندازی شود اما خطاهای مختلف فنی و ساخت‌وساز این راه‌اندازی را مرتباً به تعویق انداخت.
سوخت مورد نیاز برای راکتور بوشهر از سوی روسیه تأمین می‌شود و پسمانده های آن نیز به این کشور باز گردانده می شود.



مشاور نظامی رهبر ايران: احداث جزاير مصنوعی روابط ايران و امارات را تيره می کند

نمایی از یکی از جزایر مصنوعی سه گانه امارات متحده عربی در سواحل دوبی يحيی رحیم صفوی، مشاور عالی نظامی رهبر جمهوری اسلامی ايران، روز دوشنبه به امارات متحده عربی هشدار داد که ساخت جزاير مصنوعی از سوی اين کشور در خليج فارس اختلافات آن با تهران را پيچيده تر کرده و روابط دو کشور را تيره می کند.
آقای رحیم صفوی در چهارمين کنگره ملی جغرافيای سياسی و ژئوپليتيک در دانشگاه تربيت مدرس گفته است که حوزه ژئوپليتيکی خليج فارس تا دهه های آينده کانون توجه، تنش و رقابت های بين المللی و منطقه ای خواهد بود و به تصميم امارات متحده عربی برای ساخت جزاير مصنوعی در اين منطقه انتقاد کرده است.
وی در اين زمينه به تقسيم مرزهای بستر خليج فارس اشاره کرده و گفته است: تقسيم اين مرزها که يک فلات قاره است بر اساس خط منصف بين ايران، عربستان، قطر، بحرين و عمان مشخص و با امارات بخشی از آن مشخص شده است و قسمتی که از آن که روبروی جزاير ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک است هنوز خط بستر دريا مشخص نشده است.



اختلاف ايران و امارات بر سر مالکيت جزاير سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک از دو دهه پيش تشدید شد. در حالی که ايران می گويد اين جزاير بخش جدايی ناپذير از خاک آن بوده و قابل مذاکره نيست امارات متحده عربی در نشست های مختلف عربی به دنبال جلب حمايت کشورها از ادعای حاکميت خود بر اين سه جزيره است.
مشاور نظامی رهبر ايران در سخنان خود گفته است که احداث جزاير مصنوعی باعث طولانی تر شدن روند تعيين مرزهای دريايی ايران با کشورهايی که هنوز مرز دريايی مشخص ندارد از جمله امارات خواهد شد.
وی افزود: احداث اين جزاير همچنين باعث پيچيده تر شدن اختلافات موجود اماراتی ها با ايران و نيز باعث واگرايی و تيره شدن بيشتر روابط کشورها خواهد شد.
حاکم نشين دوبی در امارات متحده عربی از سال ۲۰۰۱ و از طريق شرکت دولتی نخيل اقدام به ساخت سه جزيره مصنوعی جميره، جبل علی و ديرا در سواحل اين اميرنشين کرده است.
در اين جزاير که به صورت نخل طراحی شده اند، احداث صدها واحد مسکونی، تجاری و مراکز تفريحی پيش بينی شده است و با نهايی شدن آن، ۵۲۰ کيلومتر به سواحل امارات متحده عربی افزوده خواهد شد.
قرار بود که احداث اين سه جزيره طی ۱۰ تا ۱۵ سال به پايان برسد ولی به دنبال بحران جهانی اقتصاد در سال ۲۰۰۸ آينده اين پروژه در ابهام قرار گرفته است.

عدم هماهنگی با ساير کشورها

رحيم صفوی در بخش ديگری از سخنان خود امارات متحده عربی را متهم کرده است که کنوانسيون های مربوط به حقوق درياها را ناديده گرفته و با ساير کشورها برای احداث آن هماهنگی نکرده است.
وی اظهار داشت: «اماراتی ها با اقدامات خودسرانه، در ساخت جزاير مصنوعی عملا اين کنوانسيون را زير پا گذاشتند و به دنبال طرح ادعاهای واهی در خصوص گسترش قلمرو دريای سرزمينی و يا مالکيت بر برخی از جزاير خليج فارس هستند.»
بر اساس کنوانسيون بين المللی حقوق درياها که ۱۶۱ کشور عضو آن هستند، آب‌های سرزمينی يا دريای سرزمينی به حاشيه دريا در سواحل يک کشور اطلاق می شود که همراه با فضای بالا، بستر دريا و زير بستر آن تحت حاکميت آن قرار دارد.
محدوده دريای سرزمينی بر اساس کنوانسيون سال ۱۹۸۲ حقوق درياها حداکثر دوازده مايل دريايی است(حدود ۲۲ کيلومتر) از خط مبدا دريا است که اين خط مبدا پايين حد جزر درياست.
فرمانده سابق سپاه پاسداران می گويد که احداث جزاير مصنوعی از سوی امارات فاصله سواحل خشکی اين کشور با جزيره ابوموسی را حدود ده کيلومتر کمتر می کند و «با احداث اين جزاير و تبديل تمامی نوار کم عمق ساحلی امارات به محيط خشک و افزايش وسعت سرزمينی، اشرافيت و نزديکی بيشتر مرزهای خشکی امارات به جزاير سه گانه، تاثيرگذار در مسائل امنيتی و دفاعی آينده خواهد بود.»
يکی از انتقادهای مطرح به اين جزاير، بروز خسارت های زيست محيطی در خليج فارس است به گونه ای که می تواند حيات گياهی و جانوری را در اين منطقه به خطر بياندازد. آقای رحيم صفوی در اين زمينه نيز هشدار داده است که منطقه خليج فارس بزرگترين زيستگاه گياهی و جانوری جهان است که احداث اين جزاير می تواند اکوسيستم منطقه را برهم بزند.
وی خواستار جديت ايران در تعيين مرز دريايی باقی مانده با امارات متحده عربی شده و لازمه آن را وجود اراده سياسی دولت امارات دانسته است.


مسدود شدن دارایی های رییس جمهور پیشین مصر؛ حسنی مبارک ممنوع الخروج شد

حسنی مبارک، رئیس جمهور پیشین مصر
مقام‌های قضایی مصر روز دوشنبه اعلام کردند که حسنی مبارک، رئیس جمهور پیشین این کشور، و خانواده‌اش ممنوع الخروج شده و دارایی‌های حسنی مبارک را نیز مسدود کرده‌اند. پیش از این وزیران حکومت حسنی مبارک ممنوع‌الخروج شده‌بودند.
حسنی مبارک که پس از سه دهه حکومت بر مصر، در پی چند هفته اعتراض مردمی علیه حکومتش، یازدهم فوریه از قدرت کناره گیری کرد هم‌اینک در شهر توریستی شرم‌الشیخ مصر، در ساحل دریای سرخ، به‌سر می‌برد.
بنا بر گزارش‌ها، حسنی مبارک ۸۲ ساله، که یک جراحی کیسه صفرا را پشت سر گذاشته هم‌اینک وضعیت جسمانی خوبی ندارد و گفته می‌شود پیشنهاد عربستان سعودی برای میزبانی از خود را رده کرده و گفته‌است که تصمیم دارد تا پایان عمر در شرم‌الشیخ بماند.
در مورد میزان دارایی‌های خانواده مبارک در خارج از مصر خبرهای تأیید نشده مختلفی می‌رسد اما مقام‌های سوئیسی که ساعاتی پس از استعفای حسنی مبارک، دارایی‌های او را در بانک‌های سوئیس مسدود کردند می‌گویند وی در نهادهای مالی سوئیس «ده‌ها میلیون فرانک» پول داشت.
در همین حال روزنامه دولتی «الاهرام» مصر گزارش می‌دهد که خانواده مبارک در بانک‌های مصر «حساب‌های مخفیانه» داشتند که شامل ۱۴۷ میلیون دلار برای سوزان، همسر حسنی مبارک و ۱۰۰ میلیون دلار برای هریک از پسران اوست.
مقام‌های مصری تاکنون پرونده‌های دادرسی متعددی را علیه افراد نزدیک به حسنی مبارک گشوده‌اند که بیشتر آنها با اتهامات فساد مالی و اختلاس مرتبط است.
 
تصمیم دبیرکل اتحادیه عرب برای کاندیداتوری ریاست‌جمهوری مصر
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، عمرو موسی، دبیرکل اتحادیه عرب روز یکشنبه خبر داد که تصمیم دارد در انتخابات بعدی ریاست‌جمهوری مصر که در سال جاری برگزار خواهد شد شرکت کند.
عمرو موسی که از وزرای خارجه پیشین مصر است این تصمیم خود را یک روز پس از آن اعلام کرد که «هیئت اصلاحات قانون اساسی» در مصر از تغییراتی در شیوه کاندیداتوری برای ریاست‌جمهوری در این کشور خبر داد.
کمیته قوه قضائیه مصر روز شنبه پیشنهاد کرد تا با اصلاح قانون اساسی، مدت ریاست‌جمهوری در این کشور از حالت مادام‌العمر درآمده و شامل محدودیت دو دوره چهار ساله شود.
به نوشته آسوشیتدپرس، تحلیلگران می‌گویند که بخش مهمی از محبوبیت عمرو موسی در میان مصریان به خاطر انتقادهای تندی است که وی نسبت به سیاست‌های اسرائیل دارد.

اهود باراک: «جنبشی به سبک خمینی در مصر نمی‌بینم»
در همین حال، اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، روز دوشنبه گفت که ترس اسرائیل نسبت به جهت‌گیری سیاست جدید مصر به سوی اسلامگرایی تندرو کاهش یافته و افزود: «جنبشی به سبک خمینی در مصر نمی‌بینم.»
وی که در یک مصاحبه با یک کانال رادیویی اسرائیلی سخن می‌گفت افزود: «امیدوارم و معتقدم که مصری‌ها در جهت صحیح به سوی اصلاحات و یک جامعه بازتر حرکت می‌کنند و در عین حال توازن حساس را حفظ کرده و از افتادن کشور به‌دست جنبش‌های اسلامی جلوگیری خواهند کرد.»
وزیر دفاع اسرائیل در ادامه گفت که «نیروی ارتش مصر و وابستگی مالی این کشور به جهان به مصر این فرصت را می‌دهد تا به شیوه‌ای متوازن عمل کند.»
بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل سه هفته پیش در یک سخنرانی هشدار داده‌بود که ممکن است اسلام‌گرایان از ناآرامی‌ها مصر استفاده کرده و قدرتمند شوند.
در همین حال به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، ‌ایمن الظواهری، مرد شماره دو سازمان القاعده با ارسال پیام جدیدی از جنبش‌های اعتراضی مصر و تونس خواسته‌است تا «حکومت‌هایی اسلامی» ایجاد کنند و هشدار داده که ایالات متحده می‌کوشد رویدادها را به‌گونه‌ای اداره کند تا منافع آمریکا و اسرائیل در منطقه تأمین شود. 
 
 
 
 
 
فرمانده تیپ امام صادق:

آماده‌ایم هزینه مخالفت با خامنه‌ای را افزایش دهیم

عزت‌الله معتمد فرمانده تیپ امام صادق سپاه قم از آمادگی و توانایی این تیپ برای افزایش هزینه مخالفت‌ها با آیت‌الله علی خامنه‌ای برای «هر شخص و یا گروهی» در جمهوری اسلامی خبر داد.
به گزارش روز دوشنبه (نهم اسفند) سایت رسا، آقای معتمد گفته است: «این مجموعه با اشراف اطلاعاتی و انسجام سازمانی که دارد، این آمادگی و توانایی را دارد که هزینه مخالفت با نظام و رهبری را برای هر شخص و یا گروهی چند برابر کند.»
وی افزوده که «این تیپ از جنس حوزه و فرزند حوزه است و همکارانی که در این مجموعه مشغول انجام وظیفه هستند طلاب رزمنده، بسیجی و انقلابی‌اند که مراقب جهت اصلی انقلاب در حوزه علمیه هستند.»
عزت‌الله معتمد همچنین اظهار داشته که تیپ امام صادق در سازماندهی اعتراض‌های ۱۹ ماه گذشته قم علیه برخی مراجع تقلید قم و رهبران مخالف دولت نقش داشته است.
این برای نخستین‌بار است که فرمانده تیپ امام صادق به صراحت اعلام می‌کند این تیپ بر فعالیت‌های حوزه علمیه قم نظارت می‌کند.
از تیپ امام صادق سپاه پاسداران به عنوان مهم‌ترین بازوی نظامی علی خامنه‌ای در شهر قم علیه روحانیون منتقد رهبر جمهوری اسلامی یاد می‌شود.
اعضای این تیپ را روحانیون و طلبه‌های وفادار به علی خامنه‌ای تشکیل می‌دهند که وظیفه اصلی آن‌ها‌‌ همان وظیفه‌ای است که لباس شخصی‌ها در تهران و سایر شهر‌های ایران برعهده دارند.
روحانیون تیپ امام صادق از کادر‌های رسمی سپاه پاسداران هستند که در سازماندهی حملات خشونت‌بار به بیوت و دفا‌تر مراجع تقلید منتقد علی خامنه‌ای نقش اصلی را ایفا می‌کنند.
 
 
 
 
 
«عکاس مسلمان» به کربلا فرستاده می‌شود

تقدیر از لباس شخصی‌های آسیب دیده ادامه دارد

تقدیر جمهوری اسلامی از نیرو‌های بسیج و لباس شخصی‌هایی که در جریان سرکوب اعتراض‌های مردمی آسیب می‌بینند همچنان ادامه دارد.
در تازه‌ترین این تقدیر‌ها، شهاب‌الدین واجدی «عکاس مسلمان» که در سرکوب‌های روز ۲۵ بهمن ماه آسیب دیده است، از سوی صدا و سیما (رادیو معارف) به سفر زیارتی کربلا فرستاده خواهد شد.
این خبر را آقای واجدی با انتشار فیلمی که ادعا کرده صحنه ضرب و جرح وی توسط مردم است، در وبلاگ خود منتشر کرده است.
وی نوشته که این فیلم توسط «یک سرباز کوچک و گمنام امام زمان» گرفته شده و از طریق پیک موتوری به آدرس منزلش فرستاده شده است.
واجدی که به اعتراف دوستان خود قصد عکاسی جهت‌دار از وقایع ۲۵ بهمن را داشته، توضیح نداده که چطور این سرباز گمنام امام زمان در محل ضرب و شتم وی حضور داشته و از چه طریقی آدرس منزل وی را یافته و این فیلم را برای وی ارسال کرده است.
شهاب‌الدین واجدی پیش‌تر به خبرگزاری فارس گفته بود به همراه گروهی از نیرو‌های بسیج برای «حفظ امنیت» مسیر راهپیمایی سبز‌ها به خیابان‌های تهران رفته بود.
واجدی برخلاف گزارش سایت‌های محافظه‌کار مبنی بر اینکه مردم به صورت «خودجوش» راهپیمایان روز ۲۵ بهمن را پراکنده کرده‌اند گفته بود که «مردم از اقدامات اغتشاشگران ترسیده و قصد داشتند که هرچه زود‌تر از محل عبور کنند.»
چندی پیش نیز مهدی فاطمی صدر از بسیجیان وبلاگ‌نویسی که در سرکوب ۲۵ بهمن ماه شرکت داشت نوشته بود که در این روز گروهی از بسیجیان مجهز به «باتوم فنری» بوده و به یگان ویژه پلیس «دلگرمی» می‌دادند.
وی حضور میثم محمدحسنی دارنده وبلاگ «دوئل»، شهاب واجدی و حسین قدیانی دارنده وبلاگ «قطعه ۲۶» در سرکوب‌‌های روز ۲۵ بهمن را نیز تائید کرده بود.
مقام‌های جمهوری اسلامی به آن دسته از بسیجی‌ها و نیرو‌های لباس شخصی که در جریان سرکوب‌ها آسیب می‌بینند به طور معمول جوایز و امتیازات ویژه‌ای می‌دهند.
سال گذشته نیز از پیام فضلی‌نژاد که در جریان یک حمله مشکوک در میدان فلسطین تهران زخمی شده بود به عنوان سرباز جنگ نرم تقدیر شد.