۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

مهمترین خبرهای روز سه شنبه بخش سوّم تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

گفتگوی رادیو فردا با فرشین کاظمی نیا مسئول کمپین آزادی دکتر فریبرز رئیس دانا

از دقیقه ی 18:36







گفت‌وگو با سلمان سیما، عضو کمیته‌ی سیاسی سازمان ادوار تحکیم وحدت و از فعالین دانشجویی دانشگاه آزاد:

«جنبش دانشجویی پیاده‌روی گروه‌های سیاسی نیست»

فرشاد محمدی
«شورشگر و پرسشگر. پسری که علیه پدران خویش می‌شورد. دانشجویی که ژنرال‌ها را به نبرد می‌خواند. جوانی که پیران را به تاریخ می‌سپارد. منتقدی ابدی که حاکمان را نقد بلکه نفی می‌کند و اینها همان تعریف جنبش دانشجویی است.»
این تعریفی است که محمد قوچانی هفته‌ی اول دی‌ماه ۱۳۸۶ در سرمقاله‌‌ی هفته‌نامه‌ی «شهروند امروز» از جنبش دانشجویی ارائه کرد. تعریفی است دلنشین و مملو از احساسات جوانی و دانشجویی که لبخندی متاثر از خاطرات تلخ و شیرین فعالیت‌های دانشجویی بر چهره می‌نشاند، اما اشتباه نکنید محمد قوچانی در آن یادداشت با بیان برخی روایات تاریخی چنین نتیجه گرفت که جنبش دانشجویی نماد توسعه نیافتگی است و مرگ جنبش دانشجویی را اعلام کرد.
این تنها یک نمونه از انتقادهایی است که اصلاح‌طلبان طرح کرده‌اند؛ انتقاداتی که در همان زمان بحث‌ها و گفت‌وگو‌های بسیاری به همراه داشت و پاسخ‌هایی هم به آنها داده شد، اما گفتمان نقد جنبش دانشجویی از سوی اصلاح‌طلبان همچنان ادامه داشته است.
پیرامون برخی انتقاد‌های طرح شده از سوی اصلاح‌طلبان و همچنین وضعیت جنبش دانشجویی در شرایط کنونی با سلمان سیما گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.
سلمان سیما، عضو کمیته‌ی سیاسی سازمان ادوار تحکیم وحدت و از فعالین دانشجویی دانشگاه آزاد است که در آبان‌ماه سال گذشته بازداشت و در اسفندماه آزاد شد و هم اکنون در خارج از کشور به‌سر می‌برد.
یکی‌از مسائلی که در مورد جنبش دانشجویی مطرح می‌شود، استقلال از جریان‌های سیاسی است. فعالین دانشجویی، جنبش دانشجویی را آرمان‌گرا و دور از سیاست‌زدگی توصیف می‌کنند، اما منتقدان این جنبش، آن را به قدرت‌طلبی متهم می‌کنند و این‌که در پی لیدری سیاسی است. نظر شما راجع به این انتقاد چیست؟



جنبش دانشجویی باید یک گام جلوتر از مردم و جریان‌های سیاسی باشد. اگر این‌طور نباشد اصلاً چیزی برای گفتن ندارد. حالا این یک گام جلوتر بودن را به نوعی آرمانگرایی تعریف می‌کنند. به نظر من هیچ اشکالی ندارد. قرار نیست جنبش دانشجویی پیاده‌روی احزاب و گروه‌های سیاسی باشد. من هم می‌گویم جریان‌های دانشجویی باید دور از سیاست‌زدگی باشند. این حرف کلی است، اما باید دید سیاست‌زدگی چیست؟ پیش از انتخابات برخی از جریان‌های دانشجویی که به طیف‌هایی از اصلاح‌طلبان هم نزدیک بودند چون یا این توان و جسارت را نداشتند و یا نمی‌خواستند که ریشه‌ای به موضوعات و مشکلات پرداخته شود و طیف‌ها و گروه‌های پیشروتر را به سیاست‌زدگی متهم می‌کردند. حاکمیت هم به دلیل واهمه‌ای که از دانشجویان دارد همواره دانشجویان را به سیاست‌زدگی متهم می‌کند. باید دید مراد از سیاست‌زدگی چیست. اگر ما سیاست‌ورزی را در مقابل سیاست‌زدگی بدانیم، باید سیاست‌ورزی را هم تعریف کرد. سیاست‌ورزی با کاسبکاری سیاسی فرق دارد. هم می‌توان شجاع و پرسشگر بود وهم سیاست‌ورز.
این سیاست‌زدگی چه آسیبی می‌تواند برای جنبش دانشجویی به دنبال داشته باشد؟
لطمه‌ای که جریان‌های دانشجویی از جریان‌های وابسته به قدرت و جریان‌های وابسته به احزاب سیاسی خوردند به خصوص در سال‌های اصلاحات لطمه‌های خیلی سنگینی است. من هنوز زخم آن را بر بدن جنبش دانشجویی ایران احساس می‌کنم. وامداری و وابستگی برخی از گروه‌ها و جریان‌های دانشجویی به احزاب اصلاح‌طلب ضربات خیلی محکمی به پیکر جنبش دانشجویی زد. بنابراین آن‌چه به عنوان سیاست‌زدگی عنوان می‌شود را باید تعریف کرد. اگر مقصود از آن این باشد که دانشجو از شجاعتش و از آرمانگرا بودنش فاصله بگیرد این را می‌توان نوعی کاسبکاری سیاسی نامید. من با کاسبکاری سیاسی مخالفم و آرمانگرا بودن جنبش دانشجویی را یک حسن می‌دانم.
آرمانگرا بودن هیچ تضادی با واقعگرایی ندارد. دانشجو می‌تواند آرمانی را بخواهد و در واقعیت برای دستیابی به آن مرحله به مرحله برنامه‌ریزی کند. همان‌طور که می‌دانید مفاهیمی چون آزادی و دموکراسی نسبی‌ هستند. شما هر قدر به آزادی دست پیدا کنید جا دارد باز هم آزادتر شوید لذا هیچ ایرادی ندارد جنبش دانشجویی آرمانگرا باشد.
یکی ‌از مهم‌ترین بحث‌هایی که در بحبوحه‌ی انتخابات میان فعالین دانشجویی و اصلاح‌طلبان مطرح شد، بحث مطالبات انتخاباتی بود. جریان‌های دانشجویی با تکیه بر آرمان‌های دانشجویی به مطالبه‌محوری روی آوردند، اما بسیاری از دانشجویان هم به تصمیم‌های سیاسی احزاب اصلاح‌طلب گرویدند و از همان ابتدا به سمت نامزدهای اصلاح‌طلب کشیده شدند، اما تقلب در انتخابات و سرکوب گسترده موجب شد این بحث‌ها به فراموشی سپرده شود. حال این پرسش مطرح است: با در نظر گرفتن شرایط کنونی، مواضع جنبش دانشجویی نسبت به قبل از انتخابات چه تغییری کرده است؟
جریان‌های متفاوت جنبش دانشجویی قبل از انتخابات از دو نامزد خاص حمایت کردند. عده‌ای هم انتخابات را تحریم کردند که البته گفتمان تحریم در این دوره از انتخابات طرفداران زیادی پیدا نکرد. دانشجویان مطالباتی دارند مثلا آکادمی آزاد، استقلال دانشگاه از نهاد‌های قدرت، تعیین نوع پوشش، تعیین رئیس دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها توسط اعضای هیئت علمی و ... این خواسته‌ها، خواسته‌هایی همگانی است و در جنبش دانشجویی اختلاف نظری در این مورد نیست.
آن‌چه بعد از انتخابات اتفاق افتاده دقیقاً مثل این است که در یک رینگ بوکس باشید و از چند جهت به شما حمله شود و ضربات سهمگینی به شما وارد شود. شما گیج می‌شوید. اول باید بلند شوی تا ببینی‌چه خواهی کرد و چه نخواهی کرد و به کدام سمت پیش خواهی رفت و چه برنامه‌ای خواهی داشت. جنبش دانشجویی را الان در مرحله‌ی گیجی و برخاستن از این گیجی می‌بینم. می‌توان گفت در مرحله‌ی بازسازی مجدد است. حضور حلقه‌های نو ظهور در دانشگاه‌ها که گاه اشتباه می‌کنند و گاه موفق می‌شوند و تجربیات جدید می‌آموزند موید این مطلب است. درست است که گفتمان مطالبه محوری کمرنگ‌تر از گذشته شده است و دلیل آن را هم می‌توان در سرکوب گسترده و شدید دانشجویان جست‌وجو کرد، ولی دانشجویان هم‌چنان بر آنها تاکید دارند. طبیعی است در زمان انتخابات خواسته‌ها و مطالبات پررنگ‌تر مطرح شود.
یکی‌از پرسش‌هایی که قبل از انتخابات در محافل دانشجویی مطرح شد این بود که آیا آرمان‌های دانشجویی به «نه گفتن به احمدی‌نژاد» تقلیل یافته است؟
نه نباید اینگونه بشود. در شرایط کنونی نه تنها جنبش دانشجویی بلکه احزاب سیاسی نیز در حال مبارزه برای حق حیات خود هستند. باید اول حق حیات و حق ورود به دانشگاه را داشته باشیم که این شاید در سایه‌ی ‌«نه به احمدی‌نژاد» محقق می‌شود. تا زمانی که تشکل‌های وابسته و بسیج و هم‌چنین نهاد‌های امنیتی- اطلاعاتی‌در سطح دانشگاه‌ها وجود دارند امکان هیچ‌گونه فعالیتی داده نمی‌شود. بنابراین اول باید ‌آنها را کمرنگ کنیم بعد این مسئله را مورد بحث قرار دهیم که آیا آرمان‌ها به «نه گفتن به احمدی‌نژاد» کاهش یافته است یا خیر.
قبل از انتخابات هم جریان‌های پیشرو و آوانگارد دانشجویی مثل دفتر تحکیم وحدت و دانشجویان لیبرال به مطالبه محوری روی آورد‌ند و جدای از این‌که نامزد چه‌کسی باشد مطالباتی طرح کردند و با این مطالبات هر چهار نامزد به سمت مطالبات دانشجویی کشیده شدند. به همین دلیل شما آقای موسوی اسفند ۸۷ را نمی‌توانید با آقای موسوی اردیبهشت و خرداد سال ۸۸ مقایسه کنید.
این مسئله در تمام کشور‌های دنیا وجود دارد. گروه‌های مختلف مطالبات خود را مطرح می‌کنند و از هر نامزدی که این مطالبات را محور کار خود قرار دهد حمایت می‌کنند. لذا ما در ایران دیدیم که قبل از انتخابات گفتمانی ایجابی و مطالبه‌محور در مقابل گفتمان سلبی «نه گفتن به احمدی‌نژاد» که توسط طیف‌های سنتی‌تر دنبال می‌شد شکل گرفت، اما بعد از انتخابات و سرکوب گسترده‌ی این گفتمان ایجابی تا حدودی به گفتمان سلبی تقلیل پیدا کرد.
بسیاری معتقدند در ماه‌های اخیر جنبش سبز از شکل خیابانی خارج شده و بیشتر در رسانه‌های اینترنتی ادامه یافته است. ما شاهد گرامیداشت روز دانشجو و اعتراض‌ها در چند دانشگاه بودیم. احزاب اصلاح‌طلب و یا جریان‌های دیگر جنبش سبز مردم را دعوت به تجمع در دانشگاه‌ها نکردند، اما دانشجویان به شکل خودجوش این اعتراض‌ها را سازمان دادند. این مسئله چه مفهومی دارد و تحلیل شما چیست؟
تا جایی که من در خاطرم هست دانشجویان معمولا بدون توجه به دعوت احزاب و گروه‌های اصلاح‌طلب، خودشان مراسم ۱۶ آذر را برگزار می‌کردند و ‌در این ۱۶ آذر هم در غیاب دعوت احزاب اصلاح‌طلب، دانشجویان کار خود را کردند. ما در درجه‌ی اول باید میان فرد ناراضی و فرد معترض تفکیک قائل شویم؛ کسی‌که ناراضی است لزوماً معترض نیست اما کسی‌که معترض است به چیزی نارضایتی دارد که به آن اعتراض می‌کند. در جریان ۱۶ آذر امسال ما نباید دچار ذوق‌زدگی و شتاب‌زدگی شویم. واقعیت این است که واکنشی که دانشگاه در گرامیداشت روز دانشجو از خود نشان داد از تصور‌ها فراتر بود.
در جریان ۱۶ آذر اخیر دانشجویان راهکار‌ها و تاکتیک‌های خیلی جالبی را به اجرا در آوردند. مثلاً دانشجویان نشریات «کلمه»، «اعتماد ملی» و خبرنامه‌ی «دانشجو» را که خودشان تکثیر کرده بودند در بین دانشجویان توزیع کردند. از این اقدامات برای امیدبخشی در عرصه‌ی رسانه‌ها فیلم تهیه کردند. اقدام به هک کامپیوتر‌های سایت دانشگاه بوعلی کردند و هم‌چنین شعارنویسی‌ها و دیوارنویسی‌هایی کردند، اما نباید فراموش کنیم که برای جواب گرفتن نیاز به زمان و اندوخته شدن تجربه برای حلقه‌های نوظهور جنبش دانشجویی داریم. در شرایطی که فعالین دانشجویی یا در زندان‌ها هستند و یا با احکام ممنوعیت تحصیلی مواجه و یا از کشور خارج شده‌اند این طبیعی است که در دانشگاهی که فعالی وجود ندارد کسب تجربه برای نسل‌های جدید زمان خواهد برد. زمانی که فعالین نوظهور فعلی اندکی باتجربه شدند آن‌وقت می‌توان به جریان‌های دانشجویی امیدوارتر بود.
این ۱۶ آذر نقطه‌ی امیدبخشی بود که سکوت جامعه را تاحدی شکاند، اما باید میان فضای دانشگاه و فضایی که مردم در آن زیست می‌کنند فاصله گذاشت. همواره دانشگاه زنده بوده و همواره دانشجویان یک گام از مردم جلوتر بوده‌اند اما من اعتقاد ندارم که جنبش سبز مرده و یا خاموش شده است. من جنبش سبز را بیماری می‌بینم که روی تخت بیمارستان است و هنوز زنده است. ما نباید بگذاریم که این بیمار از دنیا برود . این ۱۶ آذر را نقطه‌ی امیدی می‌بینم که در وضعیت این بیمار بهبودی حاصل شود.
همانطور که اشاره کردید پس از حوادث دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸، جنبش دانشجویی شاهد موج بی‌سابقه‌ای از فشار‌ها بود. تنها در سال ۸۸ منابع حقوق بشری خبر از بازداشت صدها دانشجو دادند. از سوی دیگر شاهد اخراج و بازنشستگی اجباری بسیاری از استادان دانشگاه بودیم. هم‌چنین ده‌ها حکم تحصیلی گزارش شده است. به نظر شما دلیل این رویکرد حذفی و افزایش فشارها چیست؟
دلیلش این است که دانشجو پیشقراول است. وقتی شما طلایه‌دار یک سپاه را نابود کنید کل سپاه نابود می‌شود. شما خودتان اشاره کردید در جریان این ۱۶ آذر دلگرمی‌هایی به وجود آمد. این دلگرمی چگونه به وجود آمد؟ چه کسانی فضای یاس قبل از شانزده آذر را اندکی رو به بهبودی بردند؟ دانشجویان.
این بدیهی است که دانشجویان در تیررس حاکمیت قرار بگیرند، اما از سوی دیگر این سرکوب‌ها لطماتی را برای خود جریان حاکمیت به همراه دارد و آن تکثیر فعالین دانشجویی است. آن قلمه زدن این جنبش است. ما می‌بینیم در حالی‌که رهبران جنبش دانشجویی در زندان هستند اما آنها تکثیر شده‌اند و قلمه‌های جوان با کسب تجربه می‌توانند امیدواری‌ها را در جنبش دانشجویی بیشتر کنند.
۱۶آذر گذشته خصوصیتی داشت که آن را از سال‌های پیش متمایز می‌کرد: اعتراض‌ها به طور مشخص در حمایت از جنبش سبز بود. این در حالی بود که چهره‌ها و احزاب اصلاح‌طلب به شکل رسمی از برگزاری این مراسم حمایت نکرده بودند و شخصیت‌های اصلاح‌طلب به یک یادداشت در قالب گرامیداشت اکتفا کردند. دانشجویان اما با تمام تهدید‌ها و فشار‌ها این روز را گرامی داشتند. شما چه نگاهی به این مسئله دارید؟
دانشگاه همواره یک گام از جامعه و احزاب جلوتر بوده و هست اما باید توجه کرد که جنبش دانشجویی در راستای جنبش آزادی‌خواهی و دموکراسی‌خواهی مردم فعالیت کرده است. اگر دانشگاه با جنبش اعتراضی مردم است پس هنوز این جنبش نمرده و ما برای این می‌گوییم که ۱۶ آذر فرای انتظار‌ها بود؛ چون جامعه و اکثر فعالین سیاسی و دانشجویی در فضای گیج و مبهمی هستند. اکثر فعالین دانشجوی یا در زندان‌ها و یا تحت فشار‌های مختلف هستند.
هیچ تحلیل مشخصی‌ از این‌که در ۱۶ آذر چه خواهد شد وجود نداشت، اما جنبش دانشجویی در ۱۶ آذر گذشته جانانه هرچه داشت در طبق اخلاص گذاشت. به اصطلاح آن‌چه در چنته داشت رو کرد. من به آینده‌ی جنبش دانشجویی بسیار خوشبین هستم. ما می‌بینیم با تمام سرکوب‌ها، فشار‌ها و انواع رانت‌های تحصیلی ‌و غیر تحصیلی‌، استادان دانشگاه را بازنشسته می‌کنند و دست نشانده می‌‌آورند و با سهمیه‌های آنچنانی سعی در کنترل فضای دانشگاه دارند، اما نمی‌توانند. دانشجویان زندانی جانانه در زندان‌ها مقاومت می‌کنند و این به خاصیت ذاتی دانشگاه برمی‌گردد.
وقتی یک نوجوان دبیرستانی از محیط دبیرستان وارد فضای دانشگاه می‌شود و با دوستان و گروه‌های همسن بیشتری آشنا می‌شود و فضای بازتری را تجربه می‌کند این دانشجو دیگر همان دانش‌آموز دبیرستانی نیست که هرچه آقای ناظم گفت بگوید چشم. ممکن است اعتراض کند. ممکن است انتقاد کند و این انتقاد را با فعالیت‌های گوناگونی بروز می‌دهد. من آینده‌ی جنبش دانشجویی را بسیار روشن و مثبت ارزیابی می‌کنم و آینده‌ی جنبش دانشجویی را در روی آوردن به حرکت‌های کم هزینه‌تر و پر ثمرتر می‌بینم.


بسيج روشنفکران فرانسه به دفاع از پناهی

يک روز پس از اعلام حکم سنگين قضايی برای جعفر پناهی، فيلم‌ساز ايرانی، سينماگران و روشنفکران فرانسه برای دفاع از وی اعلام بسيج عمومی کردند.
به گزارش روزنامه لوموند، چاپ فرانسه، فردريک ميتران، وزير فرهنگ فرانسه «خشم» خود را از رأی دادگاه در ايران عليه پناهی اعلام کرد و دادگاه وی را «فرمايشی» ناميد.


بر پايه اين گزارش برنار ـ هنری لوی، فيلسوف فرانسوی نيز در اظهارنظری گفت که پناهی به دليل «سوء ظن به‌خاطر ساختن فيلمی در رابطه با جنبش سبز، جنبش اعتراضی مردم پس از انتخابات ايران، محکوم شده است.»
لوی با بيان اين‌که «تنها جرم جعفر پناهی پشتيبانی از ميرحسين موسوی بود» افزود: «تهران جرم و جنايت می‌تراشد و به هنرمندان و همه شهروندان خود اعلام جنگ کرده است.»
برتران تاورنيه: آن‌چه که رخ داد نشان می‌دهد که ما حق داشتيم نسبت به نخستين اقدامات عليه وی جدی باشيم
تی‌يری فره مو، نماينده جشنواره کن همه را فراخواند تا سريعأ واکنش نشان دهند و کميته دفاع از پناهی را با کمک سينماتک فرانسه و جامعه نويسندگان و آهنگسازان اين کشور به سرپرستی فيلم‌ساز فرانسوی برتران تاورنيه تشکيل دهند.
برتران تاورنيه در اين باره گفت: «مهم است که پناهی بداند ما به دفاع از او در کنارش هستيم.» وی افزود: «آن‌چه که رخ داد نشان می‌دهد که ما حق داشتيم نسبت به نخستين اقدامات عليه وی جدی باشيم.
جعفر پناهی پس از آزادی از زندان به خبرگزاری فرانسه گفته بود که چقدر در زندان به‌خاطر حمايت‌های همکاران خود سپاسگزار بود.
روز گذشته جعفر پناهی، کارگردان سینمای ايران از سوی شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به شش سال حبس تعزیری و ٢٠ سال محرومیت از ساختن فیلم، فیلمنامه‌نویسی و سفر به خارج از کشور محکوم شد.
پناهی پس از انتخابات بحث‌برانگيز دهمين دوره رياست جمهوری در ايران جزو معترضان به نتايج اين انتخابات بود.
وی يک بار در روز پنجشنبه هشتم مرداد ۱۳۸۸ هنگامی که به همراه گروهی از سينماگران برای بزرگداشت کشته‌شدگان اعتراضات به بهشت زهرا رفته بود، بازداشت شد و بار دوم شامگاه دهم اسفندماه ۱۳۸۸، مأموران امنيتی با ورود به خانه اين کارگردان سينما، پس از بازرسی خانه، وی را همراه با همسر و دخترش و پانزده تن ديگر که در خانه او مشغول کار بر روی فيلم تازه وی بودند دستگير کردند.
پس از اين بازداشت رسانه‌های طرفدار دولت ادعا کردند، دليل دستگيری پناهی، تدارک وی برای ساختن فيلمی عليه نظام بوده است.
با وجود آزادی همه بازداشت‌شدگان، جعفر پناهی بيش از سه ماه در زندان به‌سر برد و پس از اعتراضات متعدد جهانی نسبت به بازداشت وی و پس از پشت سر گذاشتن يک هفته اعتصاب غذا در زندان، سرانجام در تاريخ چهارم خردادماه امسال با توديع وثيقه ۲۰۰ ميليون تومانی به طور موقت از زندان آزاد شد.
پس از چند بار به تعويق افتادن دادگاه جعفر پناهی روز يک‌شنبه ۱۶ آبان‌ماه نخستين دادگاه وی برگزار گرديد.
وی در این دادگاه، بازداشت خود و همکاران و خانواده‌اش را «هجوم صاحبان قدرت بر همه‌ اهل فرهنگ و هنر و سينماگران کشور» دانست و گفت اين قدرت‌نمايی برای آن است که بگويند «هر که از ما نيست و مثل ما فکر نمی‌کند، محکوم است.»
در ماه مه سال گذشته در آخرين دوره جشنواره کن جعفر پناهی عضو هيئت داوران اين جشنواره بود اما صندلی خالی او به شکل نمادين با قرار دادن نام او بر آن حفظ شد و ژوليت بينوش، بهترين بازيگر زن در اين دوره جشنواره کن در مراسم پايانی نام او را در دست گرفت و خواهان آزاديش شد.
در شهريورماه گذشته نيز که فيلم کوتاهی از جعفر پناهی در جشنواره ونيز برای نخستين بار به‌نمايش در آمد، مقامات قضايی ايران از شرکت وی در اين جشنواره جلوگيری کردند.
در روز ۱۵ آذرماه جاری نيز جشنواره بين‌المللی فيلم برلين به شکل رسمی از جعفر پناهی دعوت کرد تا در هيئت داوران شصت و يکمين دوره اين جشنواره که از دهم تا بيستم فوريه ۲۰۱۱ برگزار می‌شود، شرکت کند.
به نظر می‌رسد با حکم سنگينی که برای اين کارگردان سينما صادر شده، وی اين بار نيز نتواند در جشنواره برلين حضور يابد.



آمریکا شرکت نفت و گاز پارس را تحریم کرد

خطوط کشتیرانی ایران
ایران از سال 2008 تحریم خطوط کشتیرانی ایران را شروع کرده است
آمریکا روز سه شنبه نام چند شرکت دولتی دیگر ایران از جمله نفت و گاز پارس را به خاطر آنچه کمک به برنامه اتمی و موشکی آن کشور خواند به فهرست تحریم ها افزوده است.
شرکت نفت و گاز پارس، شرکت بیمه معلم به خاطر عرضه بیمه دریایی به خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران، بانک انصار و بانک مهر به خاطر ارائه خدمات مالی به سپاه پاسداران، "بنیاد تعاون سپاه" که یک شرکت خدمات مالی است که کار سرمایه گذاری های سپاه پاسداران را انجام می دهد و شرکت "لاینر ترانسپورت کیش" برای ارائه حمایت مالی از جمله حمل سلاح برای حزب الله به نمایندگی از سوی دولت ایران تحت تحریم قرار گرفته اند.
همچنین نام پرویز فتاح از اعضای سپاه نیز در فهرست تحریم ها قرار گرفته است.
تحریم های تازه این شرکت ها را از دسترسی به نظام مالی آمریکا منع و هرگونه دارایی آنها در آمریکا را مسدود می کند.
شرکت نفت و گاز پارس بخشی از شرکت ملی نفت ایران است و ماموریت توسعه میدان گازی پارس جنوبی و میدان گازی پارس شمالی را به عهده دارد.
اینها بعضی از بزرگترین میادین گازی جهان توصیف می شود و ایران به دلیل خروج بسیاری از شرکت های خارجی از صنعت نفت و گاز ایران تحت فشار تحریم ها، مجبور شده است آنها را به شرکت های داخلی بسپارد.
استوارت لیوی معاون وزارت خزانه داری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی گفت: "هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هم خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران از شرکای عمده در رفتار غیرقانونی ایران و تلاش آن برای پرهیز از تحریم ها هستند."
خطوط کشتیرانی ایران ابتدا در سال 2008 به دلیل آنچه آمریکا ادعا می کند دخالت در حمل سلاح های غیرقانونی است توسط آمریکا تحریم شد.
آقای لیوی گفت که خطوط کشتیرانی ایران از شیوه های متنوع فریبکارانه برای سرپوش گذاشتن بر فعالیت هایش از جمله جعل اسناد کشتیرانی، تغییر نام مالکان کشتی ها و رنگ کردن آنها برای مخفی کردن هویت واقعی شان استفاده می کند.
او تاکید کرد که تحریم های روز سه شنبه با هدف محدود کردن تامین مالی برای سپاه پاسداران و خطوط کشتیرانی اعمال می شود، نه تحت تاثیر قرار دادن تجارت نفت ایران.
او از جمله اشاره کرد که وظیفه اصلی خطوط کشتیرانی ایران حمل محموله های کانتینری است، نه حمل محصولات نفتی ایران.
ایران برنامه اتمی اش را کاملا صلح آمیز می خواند و اتهام حمایت از تروریسم را رد می کند.
آقای لیوی گفت: "سپاه پاسدارن ایران همچنان یکی از کانون های توجه تحریم های آمریکا و بین المللی است زیرا نقشی محوری در برنامه موشکی و اتمی ایران بازی می کند، از تروریسم حمایت می کند، و به علاوه در نقض جدی حقوق بشر دست دارد."
او گفت که برای آمریکا مهم است فشار بر ایران حفظ شود.



بهاره هدایت و مهدیه گلرو در اعتراض به ممنوع الملاقات شدن اعتصاب غذا کردند

بهاره هدایت و مهدیه گلرو
بهاره هدایت و مهدیه گلرو در مجموع به نزدیک به ده سال زندان محکوم هستند
بهاره هدایت و مهدیه گلرو، از فعالان دانشجویی و از محکومان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ ایران، در زندان اوین اعتصاب غذا کرده اند.
امین احمدیان، همسر بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت، روز سه شنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۹ (۲۱ دسامبر ۲۰۱۰) به بی بی سی فارسی گفت وقتی روز سه شنبه مطابق معمول برای ملاقات هفتگی به زندان اوین مراجعه کرده، به او اطلاع داده اند همسرش ممنوع الملاقات است.
به گفته آقای احمدیان، طبق اطلاعاتی که از داخل زندان به او رسیده، خانم هدایت روز شنبه ۲۷ آذر مطلع شده که ممنوع الملاقات است و در اعتراض به این مسئله از همان روز دست به اعتصاب غذا زده است.
آقای احمدیان گفت مهدیه گلرو، فعال دانشجویی محروم از تحصیل و عضو شورای دفاع از حق تحصیل، نیز روز سه شنبه و بعد از آنکه از ممنوع الملاقات بودن خود مطمئن شده، اعتصاب غذایش را شروع کرده است.
آقای احمدیان گفت: "مسئولان زندان و دادستانی دلیلی برای ممنوع الملاقات بودن این دو زندانی ذکر نکرده اند. اما حدس من این است که پیام هایی که این دو نفر برای روز دانشجو (۱۶ آذر) خطاب به دانشجویان صادر کردند، دلیل ممنوع الملاقات شدنشان باشد."
بهاره هدایت، روز ۱۰ دی ۸۸ و در موج بازداشت های بعد از وقایع عاشورای تهران بازداشت شد و در حال حاضر در بند متادون زندان اوین در بازداشت است.
امین احمدیان همچنین به بی بی سی فارسی گفت که همسرش از چند ماه پیش در زندان اوین به بیماری سنگ صفرا مبتلا شده و علی رغم آن که پزشکان زندان اوین گفته اند که باید برای جراحی به بیرون از زندان منتقل شود، مقام های دادستانی از به مرخصی فرستادن او امتناع می کنند.
خانم هدایت در حدود یک سالی که از بازداشتش می گذرد، به مرخصی نیامده است.
بهاره هدایت در مجموع به هفت سال و نیم حبس تعزیری (به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس، به اتهام توهین به رهبری به دو سال حبس و به اتهام توهین به رئیس‌جمهور و تبلیغ علیه نظام به شش ماه حبس) محکوم شده و حکم او در دادگاه تجدیدنظر تایید شده است.
حکم بهاره هدایت یکی از سنگین ترین حکم های متهمان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری است.
مهدیه گلرو، عضو شورای دفاع از حق تحصیل، نیز روز ۱۲ آبان ۱۳۸۸ بازداشت شده و به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است. خانم گلرو نیز از زمان بازداشت به مرخصی نیامده است.
در هفته های اخیر تعدادی از زندانیان سیاسی در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده اند که از آن جمله می توان از محمد نوری زاد، نسرین ستوده، غلامحسین عرشی، رضا شهابی و آرش صادقی نام برد که در زمان تنظیم این خبر محمد نوری زاد و آرش صادقی هنوز در اعتصاب غذا هستند.


تحریم‌های جدید آمریکا علیه ایران


وزارت خزانه‌داری ایالات متحده آمریکا از تحریم‌های جدیدی علیه سپاه پاسداران و خطوط کشتیرانی و بخش انرژی ایران خبر داده است. بنیاد تعاون سپاه پاسداران نیز در فهرست تحریم‌های جدید قرار دارد.

خبرگزاری فرانسه ضمن اینکه سپاه پاسداران را «هدایت‌گر اصلی احتمالی برنامه‌ی هسته‌ای ایران» می‌نامد می‌نویسد، تحریم‌های جدید آمریکا علیه منابع مالی مربوط به سپاه پاسداران ایران وضع شده است.
تحریم‌های جدید علاوه بر بعضی از اعضای سپاه مانند پرویز فتاح، وزیر سابق نیرو، شامل برخی از شرکت‌های مالی مرتبط با سپاه نیز می‌شود.
وزارت خزانه‌داری آمریکا شرکت نفت و گاز پارس که مسئولیت توسعه‌ی میدان‌های گازی پارس شمالی و جنوبی را بر عهده دارد را هدف تحریم خود قرار داده است. این میادین از بزرگ‌ترین میدان‌های گازی جهان به شمار می‌آیند.
میدان‌های گازی پارس شمالی و جنوبی برای ایران نیز بسیار حیاتی هستند. توسعه‌ی این میادین به دلیل نقصان در سرمایه‌گذاری و کمبودهای فنی ناشی از قطع همکاری شرکت‌های غربی با ایران و یا تأخیر در اجرای تعهدات این شرکت‌ها، با مشکل مواجه شده است.
با وجود این ایران تلاش کرده است، با تأمین اعتبارهای لازم، توسعه‌ی این میادین را پیش ببرد و تحریم‌ها را دور بزند.
ایران دومین کشور بزرگ صادرکننده‌ی نفت در سازمان اوپک است و پس از روسیه دومین دارنده‌ی ذخایر گازی جهان به شمار می‌آید.
سازمان ملل متحد، آمریکا و اتحادیه‌ی اروپا که در تلاش هستند برنامه‌ی هسته‌ای ایران را متوقف سازند در آخرین تصمیم‌های خود اقدامات تنبیهی جدیدی علیه تهران در نظر گرفته‌اند.
تحریم شرکت کشتی‌رانی کیش و بانک‌های انصار و مهر
وزارت خزانه‌داری آمریکا همچنین شرکت حمل و نقل و کشتیرانی کیش را تحریم کرده است و می‌گوید، این شرکت «سلاح‌ها و مواد مورد نیاز حزب‌الله لبنان را تأمین می‌کند».
استوارت لوی، معاون وزارت خزانه‌داری آمریکا، سپاه پاسداران و خطوط کشتی‌رانی ایران را «شرکت‌کنندگان اصلی در اقدام‌های غیرقانونی جمهوری اسلامی» خوانده است که «تلاش دارند تحریم‌های ایران را دور بزنند».
وزارت خزانه‌داری آمریکا همچنین از بانک‌های انصار و مهر نیز به عنوان بانک‌های حامی سپاه پاسداران نام برده و اعلام کرده است که از هر گونه معامله‌ی آنها با سیستم‌های مالی و تجاری آمریکا جلوگیری می‌شود. این وزارت‌خانه از مردم آمریکا خواسته‌است با این بانک‌ها وارد معامله نشوند.
از بنیاد تعاون سپاه نیز به عنوان بنیادی نام برده شده که شکل‌گیری آن را فرماندهان سپاه بر عهده داشتند تا سرمایه‌گذاری‌های خود را سامان دهند. این بنیاد نیز مورد تحریم‌های جدید قرار گرفته است.


ویکی‌لیکس: رهبران آسیای‌میانه فاسدترین در دنیا

ویکی‌لیکس نخستین بار اطلاعاتی را بر اساس گزارش دیپلمات‌های آمریکائی درباره‌ی رهبران ترکمنستان و تاجیکستان انتشار داد که جنجالی به‌نظر می‌رسند. در این گزارش‌ها سران آسیای میانه "رشوخوار و فاسد" توصیف می‌شوند.


جولیان آسانژ، بنیانگذار ویکی‌لیکس گفته است، مدارک زیادی علیه رهبران آسیای‌میانه و اعضای خانواده‌ی آنها در دست دارد. وی افزود: «بایگانی جنایات ضد انسانی در آسیای مرکزی را در اختیار دارد». مدارکی که روسای جمهور این کشورها را به سوی نیکمت متهمان سوق خواهد داد.

برخی از کارشناسان امور آسیای‌میانه اینک از "انفجار اطلاعات" صحبت می‌کنند. در عین‌حال برخی از مدافعین حقوق بشر در گفتگو با دویچه‌وله گفتند، بخش اصلی اطلاعات ویکی‌لیکس را آنها پیش از این افشا کرده‌اند و اسناد ویکی‌لیکس تنها گفته‌های آنها را تائید کرده است.
ناو تفریحی۶۰ میلیونی
قربانقلی بردی‌محمداف، رئیس جمهور ترکمنستان، در کانون افشاگری سایت ویکی‌لیکس قرار دارد. وی شاید تنها رهبر جهان باشد که ویکی‌لیکس پرده از زندگی کاملا خصوصی او برداشته است. سایت مشهور روسی زبان "سنترال آیژیا رو" این اطلاعات را جنجالی توصیف کرده است.
هفته ‌نامه‌ی اشپیگل که برخی اطلاعات محرمانه ویکی‌لیکس را منتشر می‌کند، نیز خبر می‌دهد، بردی‌محمداف رشوه‌ای به مبلغ ۶۰ میلیون یورو به شکل ناو تفریحی بنام "غالقینیش" (به معنای رستاخیز)، از شرکت "ایترای" روسیه دریافت کرده است تا با انعقاد قراردادهای سودآور با اين شركت موافقت كند. اشپیگل می‌نویسد، بردی‌محمداف دراین کشتی نشست کابینه‌‌اش را برگزار می‌کند و ملوانان آن نیز سوئدی هستند.
اشپیگل با استناد به گزارش دیپلمات‌های آمریکائی فاش کرده است: «بردی‌محمداف به هدیه‌ی روس‌ها قانع نبوده و ناو بزرگتری شبیه ناو تفریحی آبرامویچ، میلیاردر روسی درخواست کرده، اما روس‌ها به دلیل غیرممکن بودن انتقال چنین ناو تفریحی به دریای خزر از آن سرباز زدند».  
رشوه شرکت فرانسوی "بوئیک"
نورمحمد حاناموف، یکی از وزاری سابق ترکمنستان به دویچه‌وله می‌گوید، در تاريخ ۱۶ اكتبر شركت روسی "ايترا" خط لوله‌ی گاز "قاراقوم- يی‌لانلی" را راه اندازی كرد. حاناموف اطلاعات مربوط به رشوه خواری ریاست جمهوری ترکمنستان را تائید می‌کند: «شرکت‌های روسی در زمان نیازاف، رئیس جمهور سابق ترکمنستان هم رشوه پرداخت می‌کردند و این سیستم فاسد همچنان پابرجا ماند».
شرکت ساختمانی بوئیک Buig در فرانسه نیز تابحال۵۰ قرارداد به مبلغ ۲ میلیارد یورو با ترکمنستان انعقاد کرده است. منابع خبری آسیای‌میانه تائید کرده‌اند با روی کارآمدن بردی‌محمداف در ترکمنستان علیرغم بحران مالی دنیا شرکت فرانسوی بوئیک قراردادهای کلانی را با ترکمنستان بسته است. شرکت بوئیک با صدور بیانیه‌ای ادعای ویکی‌لیکس را رد کرد. مدافعین حقوق بشر اما یادآور می‌شوند، فرانسه تابحال از ترکمنستان به دلیل فعالیت‌های اقتصادی‌اش انتقادی نکرده است.
معشوقه روس رئیس جمهور
قربانقلی 
بردی‌محمداف، رئیس جمهور ترکمنستانویکی‌لیکس همچنین افشا می‌کند، بردی‌محمداف همسر ترکمنی دارد که چندین سال است کخ مقیم لندن است. در عین حال معشوقه روس او بنام مارینا، پرستار درمانگاهی است که بردی‌محمداف پیش از این به عنوان دندانپزشک در آن کار می‌کرده است.
بردی‌محمداف از همسر ترکمن خود ۲ دختر و یک  پسر دارد. دختران بردی‌محمداف ازدواج کردند و در نمایندگی‌های ترکمنستان و پاریس کار می‌کنند. ویکی‌لیکس با استناد به گزارش دیپلمات‌های آمریکائی رئیس جمهور ترکمنستان را «دروغگو، انتقامجو، متکبر و هنرپیشه تمام عیار» توصیف کرده است.
احساس بردی‌محمداف نسبت به ایران و آمریکا
در اسناد ویکی‌لیکس همچنين آمده است: «بردی‌محمداف آمريكا و ايران را دوست ندارد، اما از چين خوشش می‌آید».
حاناموف وزیر سابق دولت ترکمنستان در گفتگو با دویچه وله از ترس رهبر ترکمنستان از همسایه جنوبی خود ایران خبر می‌دهد.
 بنظر میشائل لاوبش، رئیس Euroaisian Transition Group بنیاد مدافع آزادی و حقوق شهروندی درآسیای مرکزی، ترکمنستان به دلیل همسایگی با ایران برای دیپلمات‌های آمریکائی هائز اهمیت است. لاوبش به این مسئله هم اشاره می‌کند که بنیاد او از طریق منابعی که در ترکمنستان و ازبکستان دارد بخشی از این اطلاعات را پیش از این انتشار داده است. افشاگری ویکی‌لیکس بنظر او ثابت می‌کند که سازمان او حق داشته است.
دولت ترکمنستان تابحال درقبال افشاگری ویکی‌لیکس واکنشی نشان نداده است.
حمایت آمریکا از برکناری رئیس جمهور تاجیکستان
افشاگری ویکی لیکس دامن مقام‌های عالیرتبه‌ی تاجیکستان را نیز گرفته است. روزنامه گاردین با استناد به اسناد ویکی‌لیکس از مذاكره‌ی محرمانه "همراه‌ خان ظريفی" وزير امور خارجه تاجيكستان و سفير سابق اين كشور در واشنگتن نيز پرده برداشته است.
امامعلی 
رحمان، رئیس‌جمهور تاجیکستان
در اسناد مربوط به اين موضوع گفته می‌شود، آمريكا در سال ۲۰۰۶ برای بركناری امامعلی رحمان با سفير وقت و وزیر امور خارجه کنونی تاجیکستان طرحی را ریخته است. ظريفی به آمريكا قول داده است كه «خواسته‌های واشنگتن در مورد بركناری رئيس جمهور روس‌گرای تاجيكستان را عملی کند». ویکی‌لیکس افشا می‌کند، که بعدا ظریفی قبول کرده است جانشین رحمان باشد و به عنوان وزیر امور خارجه تاجیکستان به کار خود ادامه دهد.
کنترل اقتصاد تاجیکستان توسط رحمان و خانواده‌اش
گاردین از سردی روابط تاجیکستان با روسیه و اعمال نفوذ روسیه در این کشور و همچنین اختلاف رحمان با اسلام کریم‌اف رهبر ازبکستان هم پرده برداشته است. این روزنامه می‌نویسد، سبب وخیم‌ترشدن روابط ازبکستان و تاجیکستان، اختلاف رحمان با کریم‌اف است. گاردین همچنین افشا می‌کند، رئیس جمهور تاجیکستان و خانواده‌ی او کنترل اقتصاد کشور را در دست دارند.
تاجیکستان مدارک ويكی‌ليكس را رد کرد و آن را ساختگی و تحريک آميز خوانده است.
دولت نظری‌یف، سخنگوی وزارت امور خارجه‌ی تاجیکستان گفته است، چاپ چنین مطالبی تاثیری بر روابط این کشور با دیگر کشورها نخواهد داشت.  اما تحلیل‌گران تاجیک خاطرنشان می‌کنند، افشاگری ویکی‌لیکس در روابط تاجیکستان با آمریکا و روسیه بی‌تاثیر نخواهد ماند.
نورمحمد 
حاناموف او وزیران سابق دولت ترکمنستان سفارت آمریکا در تاجیکستان نیز اطلاعات چاپ شده در گاردین را شبهه آور خوانده و اعلام کرده است، آمریکا جزو نخستین دولت‌هائی است که استقلال تاجیکستان را به رسمیت شناخته و در امور داخلی تاجیکستان دخالتی نکرده است.
ادامه‌ی افشاگری علیه رهبران آسیای میانه
سایت ویکی‌لیکس تابحال بخش کوچکی از گزارش‌های دیپلمات‌های آمریکا در آسیای‌میانه را انتشار داده است. اما این سایت اعلام کرده بزودی با گزارش‌های جدیدی پرده‌ای دیگر از زندگی رهبران آسیای میانه برداشته خواهد شد.
جولیان آسانژ، بنیانگذار ویکی‌لیکس تائید می‌کند، با مهاجرین سیاسی آسیای‌میانه نیز ارتباط نزدیکی برقرار کرده است.
نورمحمد حاناموف مقام سابق دولت ترکمنستان به مخالفین دولت این کشور توضیه می‌کند، علیه شرکت‌هایی که به دولت ترکمنستان و رهبر آن رشوه دادند به مجامع بین‌المللی شکایت کنند.

آقای میشائل لاوبش از بنیاد مدافع حقوق شهروندی در آسیای میانه نیز تاکید می‌کند، گزارش‌های بنیاد او درباره فساد مالی، اخلاقی رهبران این کشورها با افشاگری ویکی‌لیکس تائید شده است.
طاهر شیرمحمدی
تحریریه: مصطفی ملکان


گزارش مجلس: واگذاری سهام مخابرات قانونی نبوده است


گزارش کمیته ویژه مجلس واگذاری جنجال‌برانگیز بخشی از سهام شرکت مخابرات به سپاه پاسداران را تخلف از قانون ارزیابی کرده است. پیامدهای گزارش مجلس می‌تواند به چالش تازه‌ای در مناسبات مجلس و قوه‌ی قضائیه با دولت بیانجامد.


حدود  یک سال پس از تشکیل کمیته تحقیق و تفحص از عملکرد شرکت مخابرات ایران در مجلس، گزارش این کمیته روز سه‌شنبه، ۳۰ آذر در جلسه علنی مجلس قرائت شد. این گزارش به توضیح و تشریح شماری از "عملکردهای خلاف قانون" شرکت مخابرات ایران پرداخته که از جمله با نقض احکام قانون برنامه چهارم همراه بوده‌اند.
یکی از محورهای اصلی گزارش به تبیین قانون‌شکنی در واگذاری بخشی از سهام شرکت مخابرات به "بخش خصوصی" اختصاص دارد.
روز ۶ مهر ۱۳۸۸بلوک ۵۰ درصدی شرکت مخابرات ایران  در جریان یک معامله ۸ میلیارد دلاری در بازار بورس، به "کنسرسیوم اعتماد مبین" واگذار شد. یکی از سهام‌داران اصلی این کنسرسیوم، بنیاد تعاون سپاه پاسداران است. کمتر رسانه‌ای در ایران این اتفاق مهم را خصوصی‌سازی قلمداد کرد. حتی برخی رسانه‌ها در رویکردی انتقادی از شبه دولتی‌سازی یا نیمه دولتی‌شدن مخابرات  خبر دادند.  سایت "الف"،  وابسته به احمد توکلی، رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی نیز از فروش سهام شرکت مخابرات به عنوان "میخی بر تابوت خصوصی سازی" یاد کرد.
انتقاد به نحوه‌ی "خصوصی‌سازی" شرکت مخابرات به مجلس هم کشیده شد. مصطفى كواكبيان، نماينده سمنان، دو روز بعد از این "خصوصی‌سازی" در تذكرى به رئيس مجلس شوراى اسلامى ، از این رویه انتقاد کرد و گفت: «طى معامله‌اى حدود هشت هزار ميليارد تومانى سهام مخابرات جابجا شد و تقريبا شبه دولتى ها اين سهام را خريدارى كردند.»  وى با بيان اينكه «اين اتفاق در راستاى روح حاكم بر سياست هاى ابلاغى رهبرى و اصل ۴۴ نيست»، اظهار داشت: «بعضا گفته مى‌شود كه عزيزان سپاه اين سهام را خريدارى كرده‌اند در حالى كه سپاه نبايد وارد فعاليت‌هاى اقتصادى شود.»

تشکیل کمیته ویژه در مجلس
مجلس دو هفته بعد از بالاگرفتن انتقادها و اعتراض‌ها، کمیته ویژه‌ای  برای رسیدگی به واگذاری سهام مخابرات ایران تشکیل داد. گزارش این کمیته که صبح روز سه‌شنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۹ در مجلس قرائت شد، تأیید می‌کند که «ابهام‌هایی در خصوصی‌سازی این شرکت وجود دارد. زیرا در آن، یک انحصار ‌طبیعی از حاکمیت دولت به بخش غیر دولتی که بیشتر به نهادهای عمومی وابسته است واگذار شد.»
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پیش از پایان کار این کمیته، وزیر اقتصاد یک‌باردر تیرماه سال ۱۳۸۹ به مجلس احضار شد تا در باره روند شبهه‌انگیز واگذاری مخابرات توضیح دهد. او در برابر مجلس اذعان کرد که « به درخواست یکی از نهادهای امنیتی، یکی از رقبا از عرصه رقابت حذف شد.» گرچه اکثریت مجلس در آن زمان ظاهرا از توضیح وزیر قانع شد، اما گزارش تازه مجلس دوباره پرونده تخلفات در واگذاری یادشده را باز کرده و ابعاد تازه‌ای به آن داده است.
گزارش امروز مجلس اما می‌گوید که در جریان واگذاری شبهه‌انگیز و غیرقانونی سهام مخابرات، "کنسرسیوم پیشگامان کویر یزد" که یکی از رقبای اصلی برای خرید این سهام بوده، یک روز قبل از مزایده کنار گذاشته می‌شود. اما برای آن که روند واگذاری ظاهراَ قانونی بماند، کنسرسیوم "مهر اقتصاد ایران" را به عنوان رقیب کنسرسیوم "اعتماد مبین" وارد رقابت می‌کنند، در حالی که برخی از اعضای این دو کنسرسیوم مشترک هستند و «اساساَ برای قانونی‌جلوه دادن مزایده وارد رقابت صوری شدند.»
گزارش مجلس با تآکید بر صلاحیت "کنسرسیوم پیشگامان کویر یزد" که  یکی از شرکت‌های فعال در «امنیتی‌ترین بخش‌های مخابرات است»، حذف آن را غیرموجه و تنها در راستای واگذاری سهام مخابرات به یک مجموعه خاص ارزیابی می‌کند.

تخلفات ده گانه
گزارش مجلس تخلفات متعدد دیگری را نیز در عملکرد شرکت مخابرات فهرست کرده است. این گزارش از جمله  بر برخی ابهام‌ها در نحوه‌ی تامین سرمایه لازم برای معامله یادشده و نقش بدهی‌های دولت به سازمان تأمین اجتماعی انگشت گذاشته است.
بخش دیگری از گزارش به تشریح تخلف ۱۳۵ میلیارد تومانی در خرید تجهیزات شبکه اول تلفن همراه و  فرایندهای غیرقانونی و غیرمعمول در واگذاری اپراتور سوم  اختصاص دارد که «خسارت ۴۰۰ میلیارد ریالی» به دولت وارد کرده است.  افزایش "غیرقانونی" نرخ خدمات مخابراتی و پیامک‌ها نیز از دیگر نکات محوری گزارش است.
علی لاریجانی، رئیس مجلس پس از قرائت گزارش هیات تحقیق و تفحص درخصوص عملکرد شرکت مخابرات ایران، اعلام کرد: «هیئت رئیسه براساس تخلفات صورت گرفته، گزارش را به قوه قضائیه ارسال می‌کند.»  علی مطهری، نماینده مجلس نیز از  امکان استیضاح وزیر مخابرات خبر داده است. او به خبرگزاری مهر گفته است: « در صورتی که واگذاری سهام مخابرات لغو نشود، راه برای استیضاح وزیر هموار خواهد شد.»



افزایش کرایه تاکسی‌ها با آغاز طرح هدفمند‌سازی یارانه‌ها


یک راننده تاکسی از مشاهدات خود درباره افزایش نرخ تاکسی‌ها یک روز بعد از آغاز طرح هدفمندسازی یارانه‌ها می‌گوید. کامران دادخواه، اقتصاد دان، معتقد است که افزایش نرخ سوخت شروع دور تسلسل افزایش قیمت‌ها خواهد بود.


با گذشت یک روز از اجرای طرح هدف‌مندسازی یارانه‌ها در ایران و افزایش شدید قیمت سوخت، نرخ کرایه‌های تاکسی در ایران افزایش پیدا کرده‌ است. بنابر اطلاعیه ستاد هدف‌مندسازی یارانه‌ها، قیمت بنزین از ۱۰۰ تومان به هفتصد تومان رسیده است.
 یک راننده تاکسی بعد از مشاهدات امروز (۲۹ آذر) خود در سطح شهر تهران از "حالت سردرگمی" بین مسافران و راننده‌های تاکسی و همین‌طور افزایش حداقل ۵۰ تا ۱۰۰ تومانی نرخ کرایه تاکسی‌ها خبر می‌دهد.
 جلال صمصامی‌فرد درباره نرخ جدید تاکسی‌ها در تهران یک روز بعد از اعلام نرخ جدید بنزین می‌گوید: «امروز روز اول بعد از اعلام نرخ جدید بنزین بود، یک حالت سردرگمی‌وجود دارد. حتی یکی دو نفر در ماشین از خود من می‌پرسیدند. می‌گفتند این بنزین که قیمت آن چهارصد یا هفتصد تومان شده، چه‌طوری قرار است کرایه‌ها تغییر نکند؟ گفتم، حتما می‌خواهد معجزه‌ای اتفاق بیفتد که دریافتی‌ها ثابت بماند، ولی پرداختی‌ها افزایش پیدا کند و به این شکل تعادلی به‌وجود بیاید. همین الان هزینه حمل‌و‌نقل‌های عمومی مثل کامیون‌ها، تفاوت گازوییل‌شان مثلا برای مسیرهای طولانی چندین برابر می‌شود. گازوئیل لیتری ۱۶ تومان کجا، ۱۷۰ تومان کجا.»
این راننده تاکسی در مورد افزایش کرایه تاکسی‌ها پیش‌بینی می‌کند: « اگر به نسبت افزایش قیمت بنزین حساب کنیم صد تومان‌شده هفتصد تومان، افزایش نرخ تاکسی‌ها هم می‌شود هفت برابر. از طریق تعاون تاکسی‌رانی یک چیزهایی گفته‌‌شده است؛ این‌که احتمالا افزایش نرخ تاکسی‌ها در سال بعد اتفاق خواهد افتاد. سال دیگر هم احتمالا ۲۰ درصد افزایش نرخ حمل و نقل تاکسی و آژانس را خواهیم داشت. ولی به‌هرحال یک جور به‌هم‌ریختگی به‌وجود خواهد آمد و شاید خود مردم با هم سروکله‌هم بزنند تا به تعادل برسند ولی تا کرایه‌ها به تعادل برسد، به مردم فشار می‌آید.»
 او می‌افزاید: «احتمالا طی یکی دو هفته این منازعات و درگیری‌ها بین مسافر و راننده خواهد بود. کشمکش بین مسافر و راننده که بعضی وقت‌ها ممکن است به درگیری‌های لفظی یا یدی هم بکشد و با ناله و نفرین همراه است اما بالاخره باید به یک تعادلی برسد.»

افزایش نرخ کرایه تاکسی
جلال صمصامی‌فرد معتقد است افزایش قیمت بنزین از لیتری ۱۰۰ تومان به ۷۰۰ تومان، تعداد استفاده کنندگان از تاکسی را در ایران کاهش خواهد داد: «ما اگر افزایش قیمت رسمی نداشته باشیم، در نهایت افزایش قیمت غیررسمی خواهیم داشت. اگر بناست یک راننده تاکسی که باک بنزین را که قبلا ۴ هزار تومان می‌خریده، حالا ۱۶ یا ۲۷ هزار تومان بخرد، بالاخره باید از یک محلی این مابه‌تفاوت را دریافت کند و چاره‌ای ندارد که این را از مسافردریافت کند. چون مرجع دیگری به او پول افزایش هزینه‌ها نسبت به درآمدش را پرداخت نمی‌کند.»
 در همین زمینه کامران دادخواه، استاد اقتصاد دانشگاه "نورت استرن" در ایالت بوستون آمریکا می‌گوید که افزایش نرخ سوخت، شروع دور تسلسل افزایش قیمت‌ها خواهد بود: «وقتی قیمت سوخت و قیمت حمل و نقل گران شد، هر کالایی گران‌تر خواهد شد. چون هر کالایی باید از جایی به جای دیگر حمل شود. خود افراد باید سر کار بروند، دستمزدها باید بالا برود... در کوتاه‌مدت دولت یکسری تدابیر اندیشیده که این وضع را کمی ملایم کند، ولی مسلم  است که قیمت‌ها بالا می‌رود. وقتی قیمت بنزین دو برابر می‌شود، در واقع درآمد راننده تاکسی کاهش پیدا کرده است. در نتیجه راننده دستمزدش را بالا می‌برد و این دور تسلسلی مفصل خواهد بود.»

افزایش ۵۰ تا ۱۰۰ تومانی نرخ کرایه‌تاکسی‌ها
اما امروز (۲۸ آذر) مسافران درباره اجرای طرح هدف‌مندسازی یارانه‌ها در تاکسی چه ‌گفته‌اند؟ جلال صمصامی‌فرد، راننده تاکسی می‌گوید: «برای همه‌شان خنده‌دار بود. بدون این‌که دریافتی آدم‌ها تغییر کند، به پرداختی‌هایشان اضافه شود. به‌هرجهت تعادل‌شان را به‌هم می‌ریزد. حالا با خنده و گلایه و بیشتر به صورت جوک می‌گفتند. حتی من خودم پریشب سخنرانی رئیس جمهور را از تلویزیون نگاه نکردم. خبر آن را مسافرها در تاکسی به من دادند. بین صحبت‌هایی که می‌کردند، می‌خندیدند به این‌که مثلا حالا این یارانه‌هایی که گفته‌اند می‌دهیم، چیز مقدسی است و برکت می‌دهد به زندگی. یکی می‌گفت نه که مثلا به جای ۴۰ هزارتومان ۵۰۰ هزارتومان داده‌اند. این ۴۰ تومان هزینه‌های حداقلی یک خانوار را برای افزایش انرژی‌های آب و برق و گاز هم پوشش نمی‌دهد، چه برسد به مواد غذایی یا سایر اقلام.»
این راننده تاکسی درباره افزایش حداقل ۵۰ تا ۱۰۰ تومانی نرخ کرایه تاکسی‌ها یک روز بعد از اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها چنین می‌گوید: «من فکر می‌کنم صد تومانی به نرخ مسیرها اضافه شود. مثلا مسیری که شما با ۴۰۰ تومان می‌رفتید، حداقل ۵۰۰ تومان خواهد بود. یا مثلا در تهران مسیرهای کوتاه  که ۲۵۰ تومان نرخ آن بود، الان شده ۳۰۰ تومان.  من مسیر هفت تیر - ولیعصر را می‌رفتم و۲۵۰ تومان می‌گرفتم اما امروز خود مردم ۳۰۰ تومان را راحت می‌دادند و دنبال بقیه‌اش نبودند. چون می‌دانند راننده که از جیب‌اش نمی‌تواند بگذارد، بالاخره باید بتواند زندگی‌اش را بالانس کند.»

حسین کرمانی
تحریریه: مهیندخت مصباح


مدیر عامل بنیاد رفاه کودک در ایران : من فراری نیستم

لوگوی 
بنیاد خیریه «چایلد فاندیشن»
احمد ایرانشاهی مرد ۵۳ ساله‌ای است که مدیر عامل بنیاد رفاه کودک در ایران را برعهده دارد. او به تازگی به همراه یک زوج ایرانی به نام‌های دکترحسین لاهیجی، پزشک اورولوژیست، و نجمه وحید از سوی دادگاه عالی فدرال شهر پورتلند ایالت اورگون ایالات متحده آمریکا به پول‌شویی و توطئه برای فریب دادن مقام‌های این کشوردر نقض تحریم‌های آمریکا علیه ایران متهم شده است.
بر اساس کیفرخواست ۲۶ صفحه‌ای مقام‌های قضایی آمریکا آقای ایرانشاهی متهم است که بین سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴ مبلغ پنج میلیون و ۴۰۰ هزار دلار را از طریق مهرداد یثربی که مسئولیت بنیاد کودک در پورتلند را برعهده دارد دریافت کرده است که یک میلیون و ۸۰۰ هزار دلار آن متعلق به آقای لاهیجی و خانم وحید بوده است.
بنا بر این کیفرخواست، احمد ایرانشاهی پس از دریافت این وجوه با ارائه اسناد مالی و قبض‌های ظاهری تحت عنوان کمک‌های مالی خیرخواهانه به ادارات آمریکا تلاش کرده است به این مبالغ مالیاتی از سوی دولت آمریکا تعلق نگیرد.
از سویی این سه نفر متهم هستند که با این مبالغ که از طرق گوناگون وارد ایران کرده‌اند دست به سرمایه‌گذاری، خرید خانه و ماشین و تجهیزات اداری زده‌اند.
مقام‌های قضایی ایالات متحده در این کیفرخواست از روابط مهرداد یثربی با حزب‌الله لبنان و مقام‌های حکومتی ایران سخن گفته و آقای ایرانشاهی را متهم کرده‌اند که مبالغی از این پول‌ها را به آیت‌الله مکارم شیرازی، روحانی نزدیک به اصول‌گرایان، داده است.
رادیوفردا در این باره با احمد ایرانشاهی، یکی از متهمان این پرونده که درتهران زندگی می‌کند، گفت‌وگو کرده است:
رادیوفردا: آقای ایرانشاهی، الان در کنار اتهامی که آقای یثربی با آن روبه‌رو است یعنی حمایت شدن از طرف گروه‌های تروریستی مثل حزب‌الله لبنان، مسئله پرداخت پول یا همان چیزی که شما از آن به عنوان خمس اسم می‌برید به آیت‌الله مکارم شیرازی مطرح می‌شود که ایشان هم از چهره‌های نزدیک به دولت آقای احمدی‌نژاد هستند. انتخاب آقای مکارم شیرازی به چه دلیلی بود؟ به هر حال کسان دیگری هستند...



احمد ایرانشاهی: عرض می‌کنم. همین مسئله‌ای که جناب‌عالی می‌فرمایید ظاهراً آن طور که پیداست، من در گذشته این حرف را شنیده‌ام. یک نامه‌ای نوشته شده بود که در حقیقت می‌خواسته اظهار شود که آقا ما فراملیتی، فراسیاسی کار می‌کنیم. فرامذهبی. گفته شده احتمالاً در آن نامه که افراد غیرمسلمان به ما کمک می‌کنند، افراد آمریکایی و افراد حزب‌الله. حزب‌اللهی‌ها هم به ما کمک می‌کنند. آن آقایی که ترجمه کرده، این را به عنوان حزب‌الله لبنان آمده ترجمه کرده. مگر ما درآمدمان چه قدر بوده که برویم به حزب‌الله کمک کنیم. ما تمام وجوهاتی که برای ما... واقعاً این مسخره‌ترین اتهامی است که به ما زده شده. من این را در همین جراید خواندم.
بحث حمایت است، حمایت حزب‌الله لبنان از شما...
حمایت حزب‌الله یعنی حمایت مالی؟ ما اصلاً حزب‌الله نمی‌شناسیم. با حزب‌الله لبنان ارتباطی نداریم. ما با چهار هزار بچه فقیر و بیچاره در ارتباط هستیم. کدام حزب‌الله؟ اصلاً حزب‌الله، استغفرالله...
من برایم سوال هنوز هست که اینجا نقش آقای مکارم شیرازی چه بود؟ آیا شما رابطه‌ای با ایشان دارید؟ به هر حال چرا این پول‌ها را به ایشان می‌دهید؟
من رابطه‌ای با آقای مکارم شیرازی ندارم. فقط مسئله ما این بوده که توسط... بالاخره تلاش کردیم شیوه‌های جدیدی را در ایران ایجاد کنیم.
شیوه جدید چیست، آقای ایرانشاهی؟ می‌شود توضیح بدهید که این شیوه جدید چه بوده؟ چون اگر مسئله...
ببینید بالاخره هیچ وقت هیچ موسسه‌ای وارد این قضیه نشده که بتواند کمک‌های بیشتری برای بچه‌ها جذب کند. ما آمدیم تلاش کردیم، نه فقط... ما خیلی مسیرها را رفتیم. ما فقط کاری که نکردیم کمک‌های دولتی نگرفتیم. وگرنه تمام مسیرها را رفتیم. ما تلاش کردیم که اگر بتوانیم خمسی را که دوستان می‌دهند در حقیقت بتوانیم برای بچه‌ها جذب کنیم.
خب به نوعی این خودش نمی‌شود همکاری کردن؟ چون شما می‌گویید ما سعی کردیم کمک های دولتی یا حکومتی نگیریم. یعنی مستقل بمانیم.
این دولتی و حکومتی نیست، دوست عزیز.
به هر حال ایشان تا آنجایی که مشخص است، آقای مکارم شیرازی روحانی مستقل نیستند. به هر حال ما روحانیونی هم داریم که مستقل‌اند در همان قم یا جاهای دیگر...
ممکن است یک فردی اسباب‌بازی‌فروش باشد. ممکن است با دولت ارتباط داشته باشد. پس شغل اسباب‌بازی‌فروشی دولتی است. واقعاً این کاری که دادگاه فدرال آمریکا با اعلام فراری بودن من و پول‌شویی اعلام کرد، ضربه بسیار بزرگی را به این موسسه وارد کرد.
شما ارتباط‌تان با خانم وحید و آقای لاهیجی به چه صورت بوده؟ شما اینها را از نزدیک دیدید؟
بله. بله. ایشان فقط به عنوان یک اسپانسر [حامی]. من ۳۵۰ تا از کفیل‌ها را دیدم. اگر گناه دارد، اگر که جنایت است، اگر... نمی‌دانم. من ۳۵۰ نفر از کفیل‌های آمریکا را در تهران ملاقات کردم.
به هر حال کمک‌های ایشان باید مدارکش موجود باشد در دفتر شما. درست است؟
کمک‌های ایشان به آمریکا بوده. به ما نبوده. شما هنوز ظاهراً قبول ندارید که...
به هر حال این پول یک میلیون و هشتصد هزار دلار آمده به ایران.
این دوستان ما اسپانسر بنیاد کودک آمریکا بودند.
درست. چه طور یک میلیون و هشتصد هزار دلار آمده به ایران و شما کسی بودید که در ایران این پول را دریافت کردید؟
من پول‌ها را یک جا دریافت می‌کردم. خرد خرد که دریافت نمی‌کردم. مثلاً بگویند ۱۵۰ دلارش مال اوست. پانصد دلارش مال اوست. هزار دلار دو هزار دلارش مال اوست. ما همه را یک جا دریافت می‌کردیم. آن موقعی که در گذشته بود از طریق سوئیس به عنوان یک پروژه انسان‌دوستانه. این آن ذهنیت در گذشته بود به عنوان یک موسسه ایرانی که در آمریکا مشغول فعالیت است، پول را اهدا می‌کرد به یک موسسه خیریه در سوئیس، آنها با ما برنامه‌های انسان‌دوستانه انجام می‌دادند. یعنی پروژه‌های انسان‌دوستانه. این تفکر بود که برخلاف مقررات آمریکا نیست.
یعنی شما به عنوان کسی که کار خیرخواهانه انجام می‌دهید یک موسسه دارید، آقای یثربی که نسبت نزدیکی با شما دارد و در آمریکا زندگی می‌کند و باید آشنا باشد به قوانین آمریکا، نمی‌دانستند که هرگونه وجه نقدی...؟
باید از خودشان بپرسید، دوست عزیز.
نه خب. بالاخره شما دریافت کردید...
من نه آمریکا بودم، نه هیچ وقت سفری به آنجا حتی داشتم.



هراس تازه حکومت ایران از چیست؟

روزبه، دانشجوی ۲۶ ساله ساکن شهر تهران، خود را یک انقلابی می‌داند. البته او به ندرت از اتاق خود در خانه پدری‌اش خارج می‌شود. او در مصاحبه‌ای که از طریق اسکایپ داشتیم می‌گوید: «بسیاری از بچه‌های نسل من از این رژیم متنفرند.»
روزبه به خاطر شرایط امنیتی خواهش کرده است که نام خانوادگی او در این گزارش ذکر نشود.
او می‌گوید هر روز حدود ۱۴ ساعت پای کامپیوتر در حال مبارزه با ابزارهای سانسور حکومت جمهوری اسلامی روی شبکه اینترنت است.
روزبه از این طریق می‌کوشد تا اخبار و اطلاعات را با سایر فعالان سایبری مخالف حکومت رد و بدل کند. روش مبارزه او با راهبردهای فعلی رهبران جنبش سبز که مبارزات خیابانی را به نفع کارزار و سازمان‌دهی آن‌لاین کنار گذاشته‌اند همخوانی دارد.
مازیار بهاری، روزنامه‌نگار ایرانی، در ادامه مطلب خود در هفته‌نامه نیوزویک می‌نویسد که روزبه و افرادی مثل او عامل هراسی تازه برای حکومت ایران هستند. البته در گفتار علنی خود سران حکومت ایران این مخالفان را «عده‌ای شکست‌خورده و بدون حمایت مردمی» توصیف می‌کنند. اما در عالم واقعیت می‌توان دید که حکومت تا چه حد از این مخالفان خود هراس دارد.
سپاه پاسداران آن چنان نگران فعالیت مخالفان از طریق شبکه اینترنت است که یک معاونت جدید تحت عنوان «جنگ نرم» در این نهاد ایجاد شده است که به گفته محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، وظیفه آن «رفع ضعف‌ها و مستحکم کردن شکاف‌ها در سیستم دفاعی علیه جنگ نرم است».
خبرنگار نیوزویک می‌افزاید که جمعیت وسیع تظاهرکنندگانی که تابستان سال گذشته به خیابان‌ها می‌آمدند اکنون به کنج اتاق‌های دربسته خود مهاجرت کرده‌اند و بدون این که توسط بسیجیان و گروه‌های فشار حکومت شناسایی یا تعقیب بشوند اخبار و پیام‌های مربوط به دنیای مقاومت را از طریق پیامک‌ها، تلویزیون‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی روی اینترنت گسترش می‌دهند.
ابزار اصلی این مخالفان حکومت در ایران شبکه اجتماعی فیس‌بوک است. حکومت و دستگاه‌های سرکوب نیز بیش از همه از این شبکه‌های اجتماعی و به‌ویژه فیس‌بوک هراس دارند. سپاه پاسداران اخیرا فیلم مستندی تهیه کرده که با عنوان «هیولایی به نام فیس‌بوک» در تلویزیون ایران پخش شد. در این فیلم مارک زاکربرگ، بنیان‌گذار فیس‌بوک، جاسوس صهیونیست‌ها معرفی می‌شود.
خبرنگار نیوزویک در ادامه می‌نویسد که در ماه‌های آینده سپاه پاسداران در نظر دارد که نیروی ویژه نفوذ در شبکه فیس‌بوک را تقویت کند که وظیفه آن بررسی ارتباطات در این شبکه برای شناسایی مخالفان و مسدود کردن دسترسی کاربران معمولی به این شبکه است. در ماه‌های اخیر بازجویی از جوانان ایرانی که از خارج به تهران باز می‌گردند در فرودگاه بین‌المللی تهران و سوال در مورد نوع استفاده آنها از فیس‌بوک به امری عادی بدل شده است.
حکومت ایران کارزار مشابهی را علیه تلویزیون‌های ماهواره‌ای به پیش می‌برد. با وجود آن که داشتن ماهواره در ایران خلاف قانون است، میلیون‌ها نفر از مردم ایران از سال‌ها پیش به اشکال مختلف از ماهواره برای دریافت برنامه‌های تلویزیونی برون‌مرزی استفاده می‌کنند. مضمون مذهبی و حکومتی تلویزیون دولتی و سانسور اخبار باعث شده است که در سال‌های اخیر تمایل به دیدن برنامه‌های تلویزیونی فارسی‌زبان که از خارج پخش می‌شوند افزایش یابد.
به نوشته خبرنگار نیوزویک، حکومت ایران در ماه‌های اخیر کارزار خود را علیه ماهواره‌ها و کانال‌های ماهواره‌ای تشدید کرده است. برنامه‌های تعداد زیادی از این شبکه‌ها با ارسال پارازیت یا امواج بازدارنده در ایران غیرقابل دریافت شده و موارد حملات گسترده نیروهای انتظامی به محلات شهرهای بزرگ برای جمع‌آوری آنتن‌ها و جریمه‌های حدودا دو هزار دلاری دارندگان آنها افزایش یافته است. اما در اکثر موارد به فاصله چند ساعت پس از ترک محل توسط نیروهای انتظامی ماهواره‌های جدید از گوشه و کنار پشت‌بام‌ها سر برمی‌آورند.
هیچ کس نمی‌تواند به دقت بگوید که چند درصد یا چه بخشی از جمعیت ایران به دنیای زیرزمینی مخالفت الکترونیکی با رژیم ایران پیوسته است، اما سپاه پاسداران تاکنون نتوانسته است این شبکه‌های ارتباطی الکترونیکی و پنهان را از کار بیاندازد. حکومت ممکن است برای یک هفته یا ده روز سرعت و دامنه تماس اینترنتی را محدود یا مسدود کند، ولی اخبار همیشه به یک شکلی می‌تواند راه خود را برای انتشار بگشاید.
مازیار بهاری در پایان مطلب خود در هفته‌نامه نیوزویک می‌نویسد اعضای مقاومت اینترنتی جریان انتقال اخبار را تداوم داده و تضمین می‌کنند. روزبه می‌گوید: «ما برای برقراری حکومتی دموکراتیک به جای این نظام استبدادی و ظالم آماده هستیم.»
او در پایان این مصاحبه با ما از طریق فیس‌بوک مجموعه‌ای از عکس‌های مربوط به اعتراضات جدید را برای دوستان و افراد مرتبط با خود که حدود سه هزار نفر هستند ارسال می‌کند، و مسلما هر یک از دوستان او نیز برای خود دوستانی دارند.


«بی‌ثباتی به نفع ایران و هیچ کشور دیگری نیست»

لرد اوئن، وزیر خارجه سابق بریتانیا،‌ در زمان انقلاب 
ایران
دولت بریتانیا در پایان هر سال مسیحی اسناد دولتی مربوط به ۳۰ سال گذشته را به جز اسنادی که هنوز از حساسیت‌های امنیتی برخوردارند در دسترس پژوهشگران، روزنامه‌نگاران و مورخان قرار می‌دهد. آنها در دو هفته آخر سال این اسناد را مشاهده می‌کنند و رسانه‌ها اهم آن را منتشر کرده و به آگاهی عموم می‌رسانند.
امسال اسناد مربوط به سال ۱۹۸۰ یعنی یک سال پس از انقلاب ایران علنی شده است. یکی از این اسناد مربوط به پژوهشی است به سفارش دکتر دیوید اوئن، وزیر امور خارجه بریتانیا، در زمان انقلاب ایران. عنوان این پژوهش «سیاست بریتانیا در قبال ایران» در سال‌های پیش از انقلاب بهمن ۵۷ و تا آن تاریخ است.
به مناسبت انتشار این سند دیوید اوئن که خود پزشک است و اکنون سمت لرد دارد در مقاله‌ای در روزنامه فایننشال تایمز لندن نوشت: «بیماری سرطان خون محمدرضا شاه در سال ۱۹۷۳ میلادی یا ۱۳۵۲ شمسی بروز کرد و در بهار سال ۱۳۵۷ به لینفوما و سپس در پاییز همان سال به سرطان کشنده لینفوسارکوما بدل شد.»
او می‌نویسد ما از بیماری شاه اطلاع نداشتیم و اگر می‌دانستیم به او کمک می‌کردیم برای معالجه به سوییس برود و فرزندش به نیابت و سرپرستی ملکه فرح بر سر کار آید تا ایران نیز راه اسپانیا را به سوی دموکراسی بپیماید.
در پی انتشار این سند و مقاله از لرد دیوید اوئن دعوت کردیم تا میهمان این هفته گفت‌وگوی ویژه رادیوفردا باشد.
رادیوفردا: بیماری شاه ایران فقط یک عامل در میان عوامل بسیار دیگری بود که می‌توانست بر تصمیم شما تاثیر بگذارد. عوامل دیگر مانند عدم شناخت شما از اسلام‌گرایی آقای خمینی یا نگرانی از نفوذ شوروی چه نقشی در این اشتباه سیاست خارجی شما داشت؟
لرد اوئن: باید اول این را بگویم که یکی از نکات مهمی که از این سند تحقیقی می‌توان درک کرد و به خصوص درک آن برای مردم ایران مهم است، این است که به‌رغم تصور عموم دولت ما پس از سرنگونی دولت مصدق به کمک سازمان سیا و ام آی سیکس ، دخالت چندانی در امور ایران نکرد و وقتی پس از کودتای ۲۸ مرداد شاه به ایران بازگشت دست او را در اتخاذ سیاست‌هایش باز گذاشت.
ما در آن زمان بی‌اندازه کنار ایستادیم و از نفوذی که داشتیم برای هدایت آهسته و پیوسته ایران به سمت دموکراسی پایدار استفاده نکردیم تا به جای یک شاه مقتدر و پرقدرت، پادشاهی مشروط و در چهارچوب قانون اساسی شکل بگیرد و بتواند در نهایت قدرت را به فرزندش منتقل کند. همان طور که کمی پیش از انقلاب ایران این تحول در اسپانیا رخ داد و قدرت از دولت فاشیستی فرانکو به مجلس و دولت منتخب مردم منتقل شد.
قبول و اعتراف به اشتباه از سوی شما که دومین نفر در دولت وقت بریتانیا بودید تحسین‌برانگیز است، اما می‌تواند این فکر اشتباه که در اذهان بسیاری از مردم ایران همواره وجود داشته را تقویت کند که گناه تمام اشتباهات را به گردن نیروهای خارجی بیندازد و به این ترتیب مردم از خود سلب مسئولیت کنند. به نظر شما سهم مردم ایران در این تحولات اجتماعی چه بوده است؟
بگذارید به بیماری شاه بازگردیم که در سوال پیش هم پرسیده بودید. پنهان کردن بیماری شاه از بریتانیا و آمریکا که فقط چند پزشک فرانسوی از آن مطلع بودند و آنها نیز سوگند خورده بودند این موضوع را برملا نکنند، امری عامدانه از سوی ایران بود. ما وقتی از بیماری او مطلع شدیم که به تبعید آمده بود، یعنی اواخر سال ۱۹۷۹.
ما می‌دانیم که بیماری‌های جدی به خصوص سرطان که شاه به آن مبتلا شده بود تاثیری اساسی در قدرت تصمیم‌گیری شخص می‌گذارد. به علاوه آن چه می‌دانستیم و به آن توجه نکردیم این بود که شاه بنا به شخصیت فردی و طبیعتش آدم مصمم و بااراده‌ای نبود. این امر را می‌شد وقتی در زمان مصدق ایران را ترک کرد و سپس بازگشت متوجه شد.
اما طی سال‌های پس از ۲۸ مرداد القابی چون شاهنشاه، آریامهر و پادشاه تخت طاووس تصویر فردی بااراده را از او ترسیم کرد، در حالی که در پس این تصویر او همچنان شخصی غیرمصمم و کم‌اراده بود و همین باعث شد در دوران بحرانی سال ۵۶ و ۵۷ شمسی نتواند از خود اراده محکمی نشان دهد. عدم رهبری او باعث شد همه مردم بر سر یک موضوع توافق کنند، این که «شاه باید برود».
در حالی که بین گروه‌ها و اقشار مختلف ایران مانند دانشجویان، بازاری‌ها، روحانیون و حتی روستاییانی که به شهرها مهاجرت کرده بودند اتفاق نظر وجود نداشت و خواست‌هایشان متفاوت بود.
حال با شناختی که از گذشته داریم آیا بهتر نبود مردم ایران به جای انقلاب، اصلاحاتی را دنبال می‌کردند که هم احترام و مقام اسلام که دین اکثریت مردم است حفظ می‌شد و هم نظامی دموکراتیک تحکیم می‌یافت که ضامن خواست‌های آنها باشد؟ به گمان من، این راه بسیار معقول‌تری برای ایران بود تا راه پر رنج و اندوهی که خمینی به همراه آورد و معلوم بود به کجا می‌انجامد.
اکنون پس از ۳۲ سال با علم به آن چه رخ داده است اکثریت مردم ایران به همین نتیجه‌ای رسیده‌اند که شما می‌گویید، اما در آن زمان به دلایل مختلف چنین آگاهی در بین اکثریت جامعه وجود نداشت. شما علت شکست نظام پهلوی را عدم اعتماد به مردم و حتی بی‌اعتمادی به دوستانش در غرب خوانده‌اید. آیا این می‌تواند درسی برای نظام کنونی باشد که تنها راه بقا، گفت‌وگو و اعتمادسازی و تغییر در جهت خواست‌های مردم است؟
بله، درست است و این توضیح واضحات است. ما اکنون در جهان پیچیده قرن ۲۱ به سر می‌بریم و از آن گریزی نیست. هیچ دولتی هر قدر هم قوی باشد نمی‌تواند دراین دوران در انزوا به سر برد. هیچ کشوری حتی ایالات متحده آمریکا هم نمی‌تواند فقط با اتکا به نیروی نظامی دوام آورد. در دنیای امروز قدرت به زور اسلحه و سلاح هسته‌ای نیست. به نظر من در شرایط کنونی تعامل و گفت‌وگو برای ایران چه با دنیای خارج و چه با مردم خودش الزامی است، اما به نظر نمی‌رسد رهبر روحانی ایران متوجه اهمیت این مسئله باشد.
او و به دنبالش پرزیدنت احمدی‌نژاد هنوز راه قدیم خود را تکرار می‌کنند و در کنار بسیاری نارسایی‌های سیاسی در پی کسب سلاح هسته‌ای هستند. با اطلاعاتی که اکنون دست همه است می‌دانیم این فقط آمریکا و غرب نیستند که از تولید سلاح هسته‌ای از سوی ایران نگرانند، بلکه تمام همسایه‌های ایران در خاورمیانه، جهان عرب و حتی متحدان ایران چون چین و روسیه به انحای مختلف به ایران نشان داده‌اند باید پای میز مذاکره بنشیند.
هیچ کس به ایران نمی‌گوید تاسیسات هسته‌ای برای تولید انرژی و موارد صلح‌آمیز نداشته باشد، اما صریحا می‌گویند ایران نباید سلاح هسته‌ای تولید کند.
به نظر من ایران می‌خواهد و می‌تواند سلاح هسته‌ای تولید کند و خیلی به انجام این کار نزدیک است، اما سوال اصلی آن است که می‌خواهد کشوری محترم، مهم و قوی در جامعه جهانی باشد یا می‌خواهد کماکان به راه کنونی ادامه دهد؟ ادامه راه کنونی برای ایران حاصلی جز انزوا و تحریم‌های بیشتر و رنج بیشتر برای مردمش نخواهد داشت.
با توجه به تجربه گذشته و نتایج این پژوهش که اکنون علنی شده است، چه درسی برای گذار ایران به سوی دموکراسی می‌توان گرفت و آیا هنوزهم راه اصلاحات در این نظام امکان‌پذیر است؟
به نظر من نظام کنونی را نمی‌شود با یک انقلاب دیگر به کلی دگرگون کرد، اما این نظام همیشه و از همان ابتدا هم می‌توانست به دموکراسی واقعی بدل شود. زمانی بود که می‌شد یک گفت‌وگوی اجتماعی انجام گیرد و همین طور گفت‌وگویی با جهان خارج، اما این امکان متوقف شد.
اکنون آنچه می‌بینیم قدرت گرفتن سپاه پاسداران است که تحت ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد بیش از پیش به حکومتی نظامی بدل شده است. من فکر می‌کنم این راه غلط است و زمان آن رسیده که رهبران نظام ایران بدانند وضعیت این حکومت از داخل کشور مورد تهدید است.
اما کشورهای جهان مسئله‌ای با اسلامی بودن نظام ایران ندارند، چون این تصمیمی است برای مردم ایران. آن چه رابطه را برای دنیای خارج دشوار می‌کند لحن صحبت و کلامی است که آقای احمدی‌نژاد به خصوص در قبال همسایگانش به کار می‌برد و این مختص اسرائیل و کشورهای غربی نیست. کشورهای دیگر منطقه نیز شاهد همین کلام خصمانه هستند. این موضوع رابطه ایران را با اکثر کشورهای جهان مخدوش می‌کند و باعث بی‌ثباتی می‌شود که به نفع ایران و هیچ کشور دیگری نیست.
برگردیم به موضوع محمدرضا شاه پهلوی زمانی که ایران را ترک کرد و شما وزیر خارجه بریتانیا بودید. شما می‌گویید کشورتان تاریخی طولانی در پناه دادن به پناهندگان سیاسی دارد و می‌گویید حتی یادداشتی به جیمز کالاهان، نخست وزیر وقت کشورتان، نوشتید و گفتید اگر شاه خواست باید پذیرفته شود. پس چه شد که به او پناهندگی ندادید؟
برای ما دیپلمات‌های بریتانیایی واضح بود در این صورت گروگان‌گیری خواهد شد. سایروس ونس، وزیر خارجه وقت آمریکا، هم همین نظر را داشت. درست است که ما با شاه ایران دوستی داشتیم و به این دوستی وفادار بودیم، اما وقتی شخص در رأس قدرت سیاسی نیست باید واقعیت‌ها را سنجید و این حقیقت تلخی است.
تردیدی نیست که گروگان‌گیری قابل پیش‌بینی بود و سایروس ونس هم آن را پیش‌بینی کرده بود، اما بعد تغییر عقیده داد و در پی آن هنری کیسینجر که خواهان پذیرفتن شاه بود کارتر را قانع کرد شاه را به دلایل انسانی و برای معالجه بپذیرد و همین به بحران گروگان‌گیری دامن زد. ما این اشتباه آمریکا را مرتکب نشدیم و شاه هم چون می‌دانست پذیرفته نخواهد شد از ما نخواست به بریتانیا بیاید.

نخستین هم‌زمانی خسوف و یلدا در نزدیک به چهار قرن

تصویری از آغاز ماه‌گرفتگی، ۲۱ دسامبر ۲۰۱۰
بسته به اینکه کجای جهان باشید، ممکن است در تاریخ بیستم و بیست و یکم دسامبر  سال جاری شاهد ماه‌گرفتگی کاملی که رخ داده، بوده‌باشید یا نباشید، و اگر در قاره آمریکا زندگی می‌کنید این خسوف را پیش از سحر در ساحل شرقی و نصف شب در ساحل غربی آمریکا خواهید دید.

ماه‌‌گرفتگی کاملِ بامداد ۲۱ دسامبر، ۳۰ آذرماه، در ایران قابل رؤیت نیست اما به‌جز آمریکا در غرب اروپا، خاور دور، شمال غرب آفریقا و اقیانوسیه هم قابل مشاهده‌است. البته وضعیت ابری و برفی که در این روز در بسیاری از نقاط اروپا حاکم است مانعی بود برای رؤیت این پدیده در کشورهای اروپای غربی.

فیلمی تازه از ماه‌گرفتگی ۲۱ دسامبر، ۳۰ آذرماه امسال:


ماه‌گرفتگی آذرماه امسال نخستین خسوفی است که در ۳۷۲ سال اخیر با شب یلدا یا همان شب «انقلاب زمستانی» همزمان شده‌است. بار آخری که ماه‌گرفتگی و یلدا در یک روز اتفاق افتاد ۳۰ آذر ۱۰۱۷ خورشیدی برابر با ۲۱ دسامبر ۱۶۳۸ میلادی بود.
این همان سالی است که شاه صفی، ششمین شاه صفوی ایران در دو جبهه با مشکل روبه‌رو بود و عثمانیان بغداد را از خاک ایران جدا کرده و گورکانیان هند نیز قندهار را از کنترل ایرانیان بیرون آوردند.
برخلاف خورشیدگرفتگی که معمولاً تنها چند دقیقه به درازا می‌انجامد، ماه‌گرفتگی‌ها بیش از سه ساعت طول می‌کشند.
در سال میلادی جاری یک ماه‌گرفتگی ناکامل هم در ۲۶ ژوئن رخ داد و ماه‌گرفتگی بعدی در ۱۵ ژوئن سال آینده خواهد بود.
بر پایه محاسبات، تقارن بعدی خسوف و یلدا در سال ۲۰۹۴ اتفاق خواهد افتاد.


«بهاره هدایت و مهدیه گلرو اعتصاب غذا کردند»

بهاره 
هدایت، فعال دانشجویی زندانی
گزارش‌ها حاکی از آن است که بهاره هدایت و مهدیه گلرو، دو تن از فعالان دانشجویی زندانی در بازداشتگاه اوین، دست به اعتصاب غذا زده‌اند و این در حالی است که اطلاع دقیقی از وضعیت جسمانی آنان در اختیار نیست.
وبسایت خبری کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی روز سه‌شنبه، اعلام کرد که بر اساس گزارش‌ رسیده از زندان اوین، بهاره هدایت از سه روز پیش و مهدیه گلرو از سه شنبه، ۳۰ آذر اعتصاب غذا کرده‌اند و این در حالی است که این دو تن ممنوع‌الملاقات هستند و به همین دلیل اطلاع دقیقی از وضعیت آن‌ها در دست نیست.
بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، دی‌ماه سال گذشته بازداشت و در دادگاه به ۹ سال و شش ماه زندان محکوم شد.
اتهام‌های این فعال دانشجویی، «توهین به رهبری و رئیس جمهوری، اقدام علیه امنیت ملی، نشر اکاذیب، تبانی برای تجمع و برگزاری تجمع زنان در میدان هفت تیر»‌ عنوان شده است.
امین احمدیان، همسر خانم هدایت در تاریخ ۲۸ آذر به کمپین بین المللی حقوق بشر گفت که همسرش در حال حاضر در بند متادون زندان اوین، محل نگهداری زندانیان معتاد، نگهداری می‌شود و افزود که خانم هدایت در زندان به عارضه سنگ کیسه صفرا دچار شده و احتمالا نیازمند جراحی است.
مهدیه گلرو، فعال دانشجویی و عضو شورای دفاع از حق تحصیل، در آذرماه سال گذشته بازداشت و به نوشته کلمه پس از تحمل ۶۵ روز انفرادی در بند ۲۰۹، به بند متادون و پس از آن به بند زنان منتقل شد.
این دانشجوی محروم از تحصیل در رشته اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، در فروردین ماه سال جاری در دادگاه به اتهام «تجمع و تبانی و تبلیغ علیه نظام» ابتدا به دو سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد که در دادگاه تجدید نظر این حکم به دوسال کاهش یافت.
به گزارش کلمه، خانم گلرو که از ناراحتی شدید روده رنج می‌برد، از اواسط آبان‌ماه بار دیگر به بند متادون اوین منتقل شده است.
بهاره هدایت و مهدیه گلرو در آستانه ۱۶ آذر، روز دانشجو، پیام‌هایی خطاب به دانشجویان منتشر کردند.

مخالفت با آزادی موقت عبدالرضا تاجیک
وبسایت خبری کلمه، همچنین گزارش داده است که مسئولان قضایی، علیرغم تعیین وثیقه برای آزادی عبدالرضا تاجیک، روزنامه‌نگار زندانی تا زمان برگزاری دادگاهش و تهیه این مبلغ از سوی خانواده وی، از آزادی آقای تاجیک خودداری کرده‌اند.
به گزارش کلمه، مسئولان قضایی پیش از این اعلام کرده‌بودند که عبدالرضا تاجیک، می‌تواند به قید وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی تا زمان برگزاری دادگاه آزاد شود، اما خانواده تاجیک پس از تهیه مبلغ وثیقه،‌ روز دوشنبه، ۲۹ آذر مطلع شدند که آزادی آقای تاجیک منتفی شده‌ است و وی باید تا زمان دادگاه در زندان بماند.
عبد‌الرضا تاجیک که در آذرماه سال جاری از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز به عنوان بهترین خبرنگار سال ۲۰۱۰ انتخاب شد، در تاریخ ۲۲ خردادماه سال جاری، برای سومین بار پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، به دنبال مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات بازداشت شد.
زمان برگزاری دادگاه این روزنامه نگار تا کنون دو بار به دلیل عدم حضور نماینده دادستان به تعویق افتاده است و مشخص نیست که آقای تاجیک در چه تاریخی برای محاکمه در دادگاه حضور خواهد یافت.


آمريکا دو بانک ایران و شرکت نفت و گاز پارس را تحریم کرد

وزرات خزانه داری آمريکا روز سه شنبه تحريم های تازه ای را عليه  شرکتها و بانک های مرتبط با سپاه پاسداران، کشتيرانی جمهوری اسلامی و بخش انرژی ايران وضع کرده است.
پرویز فتاح ، وزير سابق نيرو و مديرعامل بنياد تعاون، بیمه معلم،  شرکت نفت و گاز پارس، شرکت کشتيرانی لاينر ترانسپورت کيش ، بانک مهر ، بانک انصار و بنياد تعاون سپاه  به  فهرست شرکت ها و افراد مورد  تحریم های آمريکا  افزوده شده اند.
استيوارت لوی، معاون وزير خزانه داری آمريکا در امور تروريسم و اطلاعات مالی، در اين زمينه، گفته است:«سپاه پاسداران و کشتيرانی جمهوری اسلامی مهم ترين نهادهايی هستند که در برنامه غيرقانونی ايران برای دور زدن تحريم ها مشارکت دارند.»
شرکت کشتيرانی جمهوری اسلامی ابتدا در سال ۲۰۰۸ به اتهام مشارکت در انتقال غيرقانونی تسليحات مورد تحريم آمريکا قرار گرفت و اوایل ماه جاری میلادی، خزانه داری آمریکا اعلام کرد که بیش از هفتاد شرکت مرتبط با کشتیرانی جمهوری اسلامی را در فهرست تحریم ها قرار داده است.
وزارت خزارنه داری آمريکا می گويد: شرکت کشتيرانی جمهوری اسلامی ايران برای پوشش اقدامات خود دست به اقدامات فريبکارانه ای چون صدور بارنامه ها و مدارک نادرست، تغيير صوری نام صاحبان کشتی ها و همچنين رنگ کردن کشتی ها برای اين که مشخص نشود بخشی از ناوگان کشتيرانی جمهوری هستند، می زند.
در همين حال، استيورات لوی تاکيد کرد هدف تحريم های تازه آمريکا بيش از آن که بخواهند مبادله نفت ايران را تحت تاثير قرار دهد، معطوف به محدود کردن سيستم مالی سپاه پاسداران و خطوط کشتيرانی جمهوری اسلامی است.
وزارت خزانه داری آمريکا نام دو بانک «انصار» و «مهر» را به اتهام  ارائه خدمات بانکی به سپاه پاسداران در فهرست تحريم های خود قرار داده است. مشارکت اين بانک ها در نظام بانکی و تجاری آمريکا ممنوع شده است و همچنين ارتباط شهروندان آمريکايی با اين بانک ها نيز ممنوع است.
«بنياد تعاون سپاه» نيز به عنوان بخشی از سپاه پاسداران در فهرست تحريم ها قرار گرفته است.
وزارت خزانه داری آمريکا می گويد: بنياد سپاه سازمانی نيمه دولتی - نيمه رسمی است که از طريق ارتباط با حکومت سود می برد و در بخش های مهمی از اقتصاد ايران(به غير از صنعت نفت) فعال است.
طبق این گزارش، بیمه «مهر»  نیز به دلیل ارائه خدمات به کشیترانی جمهوری اسلامی ایران در فهرست شرکت های مورد تحریم آمریکا قرار گرفته است.
شرکت کشتيرانی لاينر ترانسپورت کيش نیز به اتهام انتقال سلاح به حزب الله لبنان  تحریم شده است.
شرکت نفت و گاز پارس نیز در چارچوب تحریم های تازه آمریکا برای جلوگیری از سرمایه گذاری در صنعت نفت ایران در فهرست شرکت های مورد تحریم قرار گرفته است.
شرکت‌ نفت‌ و گاز پارس‌ ‌ يکی‌ از شرکت های‌ زيرمجموعه‌ شرکت‌ ملی‌ نفت‌ ايران‌ است که در سال ۱۳۷۷ تأسيس‌ شده است. به گزارش وب سایت رسمی شرکت نفت و گاز پارس، اين‌ شرکت‌ مسئوليت‌ توسعه‌ کليه‌ فازهای‌ ميدان‌ گازی‌ پارس‌ جنوبی‌ و توسعه‌ ميدان‌ های گازی‌ پارس‌ شمالی‌، گلشن‌ و فردوسی‌ را در آب های خليج فارس را برعهده دارد.
وزارت خزانه داری آمريکا همچنين تصريح کرده است: «سپاه پاسداران همچنان به دليل نقش اصلی اش در برنامه هسته ای و موشکی ايران، حمايت از تروريسم و همچنين در نقض جدی حقوق بشر، در کانون تحريم های آمريکا و جامعه بين المللی قرار دارد.»
استيورات لوی همچنين گفته است که آمريکا قصد دارد فشار برايران را افزايش دهد.
آقای لوی گفت:«اين برای ما مهم است که به اعمال فشار (بر ايران) ادامه بدهيم و شرکت هايی که می خواهند به ايران برای دور زدن تحريم ها کمک کنند را نشان دهيم.»
وزارت خزانه‌داری ايالات متحده آمريکا در نهم آذرماه سال جاری ۱۰ شرکت خارجی را در اروپا و آسيا به دليل ارتباط آنها با طرف‌های ايرانی در فهرست سياه تحريم‌های خود قرار داد. از ميان ۱۰ شرکتی که در فهرست سياه تحريم‌های آمريکا قرار گرفته است، هشت شرکت در بريتانيا و يک شرکت در سوييس و يک شرکت ديگر در مالزی مستقر است.
در اوايل آبان ماه سال جاری خورشيدی نيز،‌ وزارت خزانه‌داری آمريکا اعلام کرده بود، ۳۷ «شرکت صوری» مرتبط با شرکت کشتيرانی جمهوری اسلامی را در فهرست تحريم‌های خود قرار داده است.
به دنبال تصويب آخرين قطعنامه تحريمی شورای امنيت سازمان ملل متحد عليه ايران که در خرداد ماه سال جاری صورت گرفت، ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپا نيز تحريم‌های يک‌جانبه‌ ديگری عليه ايران اعمال کرده‌اند که به مراتب فراگيرتر از تحريم‌های شورای امنيت است. 
گفت‌وگو با حبیب‌‌الله شهسوار، روزنامه‌نگار و عضو سابق شاخه‌ی جوانان حزب مشارکت

ترس حکومت از صداقت جوانان

سراج‌الدین میردامادی
seraj.mirdamadi@radi­ozamaneh.com

در پی بازداشت گسترده‌ی روزنامه‌نگاران، فعالان جنبش دانشجویی، فعالان حقوق زنان، وکلا، کارگران، معلمان و منتقدان حکومت، به نظر می‌رسد بار دیگر نوبت اعضای شاخه‌ی جوانان حزب مشارکت شده است که راهی زندان شوند.

Download it 
Here!
خبر بازداشت فاطمه عرب‌سرخی، هادی حیدری، علیرضا طاهری و محمد شفیعی اعضای شاخه‌ی جوانان حزب مشارکت منتشر شد.
از حبیب‌‌الله شهسوار، روزنامه‌نگار و عضو سابق شاخه‌ی جوانان حزب مشارکت مقیم پاریس پرسیده‌ام: جزییات دستگیری این چهارنفر چیست؟ این افراد توسط چه ارگانی بازداشت و در کجا نگهداری می‌شوند و آیا از زمان دستگیری تاکنون ارتباطی با خانواد‌ه‌‌های‌شان داشته‌اند یا خیر؟

این دوستان از طرف دادسرای اوین احضار شده‌اند و گویا مجموعه‌‌ای که این دوستان را احضار کرده، اطلاعات بوده است. بعد از این که این دوستان خودشان را به آن‌جا معرفی کردند، همان‌جا بازداشت شدند و از روز یکشنبه تا حالا همان‌جا نگهداری می‌شوند و فعلاً تماسی با خانواد‌ها‌ی‌شان نداشته‌اند.
آیا در مراجعه به دادسرا و یا در برگه‌های احضاریه‌ی آنها اتهام مشخصی مطرح شده بود یا خیر؟
روال فعلی سیستم اطلاعاتی‌ـ امنیتی این است که اتهام خاصی را اعلام نمی‌کند. آنها فقط تماس می‌گیرند و می‌گویند شما باید فلان روز خودتان را به فلان محل معرفی کنید. آن چیزهایی که حالا به صورت رسانه‌ای، منظورم رسانه‌های دستگاه‌های اطلاعاتی ‌ـ امنیتی است مطرح شده این است که به صورت خیلی مبهم اشاره شده به تلاش برای برگزاری برخی از جلسات که معلوم است پشت این قضیه هیچ چیزی نیست. یعنی ظاهراً اتهام خاصی برای این دوستان نیست و فقط این احتمال می‌رود که هدف ایجاد یک حالت رعب و وحشت باشد. می‌خواهند مجموعه‌ای از فعالین سیاسی را که به‌هرحال هنوز هستند و دارند فعالیت می‌کنند تحت فشار قرار دهند. ضمن این که به صورت ویژه کاملاً واضح است بازداشت خانم فاطمه عرب‌ سرخی، در واقع فشار بر پدر ایشان است.
آقای فیض‌الله عرب سرخی از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. ایشان هم مدتی است که دوباره در زندان اوین به سر می‌برند. بنابراین بی‌شک احضار دختر ایشان برای فشار به آقای عرب‌ سرخی است. هرچند که خود خانم عرب سرخی هم بالاخره در شاخه‌ی جوانان مشارکت فعالیت داشتند.
شاخه‌ی جوانان جبهه‌ی مشارکت چه ساختار و وضعیتی دارد و بعد از این فشارهای زیادی که دستگاه‌های قضایی به حزب مشارکت وارد کرده‌، آیا امکان ادامه‌ی فعالیت داشته است؟
فشار بر حزب مشارکت دقیقاً از سال ۱۳۸۵ بلافاصله بعد از حضور آقای احمدی‌نژاد به‌عنوان رئیس جمهور آغاز شد و هر روز هم تشدید می‌شد. این فشارها و این حالت فعالیت تحت فشار از سال ۸۴ تاکنون ادامه داشته و تشدید هم شده است. تنها تفاوتی که پس از انتخابات ایجاد شده این است که در تهران دفتر مشارکت پلمب شده و جلسات و فعالیت‌های مختلف که البته دیگر نمود بیرونی ندارد و بین خود اعضا هست، در محل‌های مختلف، حالا یا در منزل اعضا و یا محل‌های دیگر برگزار می‌شود.
وگرنه پیش از آن هم فعالیت‌ها به شدت تحت فشار بود و آن‌چنان تفاوتی نکرده است؛ چه در شکل فشاری که دولت می‌آورد و چه در شکل فعالیت‌ها. در واقع بیشتر فعالیت‌های مربوط به حوزه‌ی آموزش اعضا و حوزه‌های اطلاع‌رسانی عمومی است که بیشتر مورد توجه اعضا است؛ که البته انجام می‌دهند.
ضمن این که مسئله‌ی بازداشت دختر یکی از اعضا و فشار به خانواده‌ها، مسئله‌ای است که بسیار حالت غیر اخلاقی به خود گرفته است. در دوره‌های مختلف ما شاهد بود‌یم که این اتفاق‌ها می‌افتاد، اما روال عادی سیستم اطلاعاتی‌ـ امنیتی تاکنون چنین چیزی نبوده است. حتی در دوران قبل از انقلاب که آقایان این‌قدر در تبلیغات خودشان به‌عنوان یک دوره‌ی طاغوتی نام می‌برند، چنین مسائلی به عنوان روال سیستم اطلاعاتی‌ـ امنیتی نبوده است. متأسفانه ما الان شاهد این هستیم که این نکته به شدت مورد توجه سیستم‌های اطلاعاتی‌ـ امنیتی قرار گرفته و در مواقع مختلف برای فشار به اعضا از خانواده‌های‌شان استفاده می‌شود.


شما فکر می‌کنید برای پیگیری سرنوشت اعضای شاخه‌ی جوانان حزب مشارکت راهکارهای حقوقی بیشتر جواب می‌دهد یا راهکارهای اطلاع‌رسانی و یا تلفیقی از این دو؟
مسائل حقوقی البته در جریان هست و بالاخره از راه‌های موجود، معمولاً اقدام و انجام می‌شود. واقعیت امر اما این است که خیلی از این مسائل تأثیر ندارد. چون به‌ویژه در این موارد دستگاه قضایی تقریباً می‌شود گفت هیچ‌کاره است. بیشتر آن چیزی که تأثیر دارد، افکار عمومی است که فشار می‌آورد. بخش عمده‌ای از این بچه‌هایی که بازداشت ‌شده‌اند، خودشان هم افراد شناخته‌شده‌ای هستند. آقای هادی حیدری غیر از این که عضو شاخه‌ی جوانان و زمانی دبیر شورای مرکزی بوده، بالاخره یک روزنامه‌نگار و یک کاریکاتوریست معروف است.
پس فشاری که هم‌صنف‌های ایشان می‌آورند که تا به‌حال در حوزه‌ی اطلاع‌رسانی خیلی قابل توجه بوده است، باعث می‌شود سیستم اطلاعاتی‌ـ امنیتی را در تنگنا قرار دهند. قطعا این مسئله مهم‌ترین کاری است که می‌شود در این زمینه انجام داد. منتهی نه فقط تنها در مجاری رسانه‌ها. چون بالاخره کسانی که در فضای عمومی کشور زندگی می‌کنند، این را درک کرده‌اند که چنان‌چه حساسیتی در میان خود مردم عادی و کسانی که با این افراد ارتباط دارند، به‌وجود آید، بلافاصله سیستم اطلاعاتی‌ـ امنیتی کوتاه می‌آید و فشارهایش را کم می‌کند. این مسئله‌ی خیلی مهمی است.
آیا به نظر شما این دستگیری‌ها و تنگناها می‌تواند در ترساندن و عقب‌راندن جوان‌ها در فعالیت‌های سیاسی انتقادی‌شان در ایران تأثیری داشته باشد؟
ظاهراً سیستم اطلاعاتی‌ـ امنیتی این فشارها و این بگیر و ببندها را برای این به‌وجود می‌آورد تا نیروهایی را که احتمال می‌رود به صورت آلترناتیو وجود داشته باشند و یا توانایی‌های بالقوه‌ای برای یک‌سری تغییرات و کنش‌ها داشته باشند، تحت فشار قرار دهد و از جامعه حذف‌شان کند؛ ولی ظاهراً با این کارها، با این بازداشت‌های گسترده‌، به‌ویژه بازداشت اعضای شاخه‌ی جوانان مشارکت نتیجه‌ی عکس می‌گیرند.
به غیر از این چهار نفر، تعداد خیلی زیادی از جوان‌ها در سراسر کشور بازداشت و یا به صورت موقت با وثیقه‌های سنگین آزاد هستند و یا دادگاه‌های‌شان در جریان است. این اتفاق‌ها در شیراز، اصفهان و مشهد باعث می‌شود که خواسته‌‌ی سیستم نتیجه‌ی عکس دهد و این افراد بیشتر در کشور شناخته‌ شوند و بیشتر حرف و بحث‌شان نقل محافل شود. مردم هم در این روند بیشتر در برابر این دوستان حساس می‌شوند.
طبعاً چون حرفی‌های که می‌زنند و تا به‌حال زده‌اند و کاری‌هایی که انجام داده‌اند صادقانه بوده است، بیشتر مورد توجه فضای اجتماعی قرار می‌گیرند. مصداق همان آیه‌ی قرآن است "و مکرو و مکرالله و الله خیر الماکرین"، که مکر این حضرات بلافاصله به خودشان برمی‌گردد. آن هم به‌ویژه الان در ماه محرم که بالاخره ظلم به خانواده‌ها حداقل مسئله‌ای است که در همه‌ی محافل مذهبی نفی می‌شود. این اعمالی که سیستم دارد انجام می‌دهد، بیشتر این نارضایتی ذهنی و عدم اعتماد را از طرف جامعه نسبت به دستگاه تقویت می‌کند. این جواب معکوسی‌ست که سیستم اطلاعاتی‌ـ امنیتی از اعمال خودش می‌‌گیرد.